ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : لیلا کردبچه



Ahmad
25-04-2012, 14:01
لیلا کردبچه، متولد 1359 تهران، دارنده‌ی دکترای ادبیات معاصر


دارای کتابهایی در زمینه شعر و ... هستند

سه کتاب زیر در زمره آثار وی هستند:

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
صدايم را از پرنده‌هاي مرده پس بگير ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حرفي بزرگتر از دهان پنجره ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

و

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کلاغمرگی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])


برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید به وبلاگ شاعر مراجعه کنید:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Ahmad
10-05-2012, 15:33
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

☚ بـرای استفاده راحت تـر از فهرسـت بـه روش زیر عمل کنید :


1. Ctrl + f یا F3 را فشار دهید
2. کلمه ی کلیدی مورد نظر را وارد کنید
3. کلمات هایلایت شده را بررسی کنید


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


لیلا کردبچه / انگشتت را هرجای نقشه خواستـی بگذار ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
لیلا کردبچه / اتفاق دردناکی است افتادن از ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
لیلا کردبچه / مرگ تنها دری است ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
لیلا کردبچه / پیراهن هیچ فصلی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
لیلا کردبچه / راه دوری برای رفتن ندارم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
لیلا کردبچه / کتاب: حرفی بزرگتر از دهان پنجره / مسافر کتاری ام که پیاده شد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
لیلا کردبچه / کتاب : کلاغمرگی / دستم، شاخه گلی به رنگ غروب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
لیلا کردبچه / این شعر را همین حالا بخوان وگرنه بعدها باورت نمی شود ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
لیلا کردبچه / یک روز سطری از این شعر مثل سوت قطاری از کنار گوشَت عبور می کند ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
لیلا کردبچه / شمارۀ تمامی آشنایانم را به نام غریبه تغییر داده‌ام ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
لیلا کردبچه / فراموش می شوم راحت تر از ردپایی بر برف ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
لیلا کردبچه / دلم تنگ‌ست ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
لیلا کردبچه / من از رعد و برق نمی ترسم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

آپدیت تا پست شماره‌ی : 15

F l o w e r
11-05-2012, 12:13
.

" عمـق فـاجـعــﮧ "



انگشتــت را / ..



هرجــاے نقشـــﮧ خواستـے بگــذار ،



فرقـے نــمے کنــد / ..



تـنــهـــــایـے مـن



عمیـــق تریـــــن جـاے جـهــــان اسـت



و انگشتــان تو هیــچ وقـــت



بـﮧ عمــق فـاجــــعــــﮧ پـے نـــَـخواهنـــد بـرد / .






لیـلا کردبـچــﮧ
.

part gah
23-05-2012, 20:52
اتفاق دردناکی است/ افتادن از چشم تـــــــــــو / بر سر زبان مردم

----------------------------------------------
لیلی کردبچه

part gah
25-05-2012, 10:30
مرگ

تنها دری است

که تا به تو فکر می کنم باز می شود

و هر بار بدم می آید از خانه ای که در آن نیستی

و بعد به هر دری می زنم عزرائیل پشتش است

و بعد

طناب یعنی اتفاقی کهنمی افتد را

به کدام سقف بیاویزم

و تیغ

یعنی اینتوئی که هنوز در رگ هایم جریان داریمرگ

چیزی شبیه دست های من است

که حتی با ده انگشت نمی توانند

یک ذره از گرمی دست های تو را نگه دارند

و چیزی شبیه صدایم

که هر بار دوستت دارم

تارهای صوتی ام را عنکبوت ها تنیده اند



و چه انتظار بزرگی است

اینکه بدانی

پشت هر "دوستت دارم" چقدر دوستت دارم



اینکه بدانی

چگونه سالهاست زیر لبخند میانسال مردی می پوسم

که نمی داند هنوز در رگ های من کسی هست

و هر روز

جنازه ی تازه ای در من کشف می کند



----------------------------------------------------------------------------
لیلا کردبچه

part gah
09-08-2012, 06:32
پیــراهــن هیــچ فصلــی،

خیــس تــر از بهــاری نخــواهــد بــود

کــه عــاشقــت شــدم . . .


لیلا کردبچه

m_kh111
17-09-2012, 20:57
راه دوری برای رفتن ندارم
جای نزدیکی برای ماندن
و بلاتکلیفی پاهایم راه به هرجا می­برند،
تنهایی‌ام
چمدانم را برمی­دارد و دنبالم می­آید

همین است که کفش
کشفِ پیش پا افتاده­ای می­شود
چمدان
گوش سنگینی که ازاین حرف­ها پُر است
و قطاری که دور می شود
شاید
شاید به سرزمین دیگری برسد

همین است
که خیابان وطنم می­شود
و هرکه سراغم می­آید
- به من دست نزنید آقا!
آوارگی واگیر دارد

یکی بیاید
سیگاری میان لب­هایم روشن کند
از خانه که بیرون می­آ­مدم انگشتانم را جاگذاشتم
گذاشتم مشق­های دخترم را بنویسند
وقتی از مدرسه برمی­گردد
و سراغِ لانه­ی خالیِ پشت پنجره می­رود

یکی بیاید
پیش پایم را ببیند
از خانه که بیرون می­آمدم چشم­هایم را جاگذاشتم
گذاشتم در انتظار پرستوی کوچکی باشند
که امسال هم از کوچ جا خواهد ماند

یکی بیاید
بگوید اگر غیر از اینجا جای دیگری نیست،
قطاری که دور می­شود
چرا دور می­شود؟

- لیلا کردبچه -

Ahmad
12-12-2012, 18:34
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

مسافر کناری ام که پیاده شد
پنجره‌ای گیرم آمد

باقی مسیر را گریستم


لیلا کردبچه / کتاب: حرفی بزرگتر از دهان پنجره

شاهزاده خانوم
21-12-2012, 22:31
دستم،
شاخه گلی به رنگ غروب
در دهانم،
پنجاه و سه ترانۀ عاشقانۀ شمس
در دلم،
چیزی که پنهان کردنش کار هر کسی نیست

چگونه طبیعی باشم؟
با این بی‌قراری بی‌مهار
و این‌ عاشقانۀ بی‌قرار،
که اگر دهانم را ببندم
از چشم‌هایم سرریز می‌کند.


لیلا کردبچه/ از «کلاغمرگی»

Ghorbat22
26-12-2012, 11:04
این شعــر را همین حـالـا بخـوان
وگرنـه بعـد هـا بـاورت نمی شــود
هنگـام سرودنش چگـونه دیـوانه وار عــــــاشقت بودم

همین حــالـا بخـوان
این شعـر را کـه سـاختـار محکمی نـدارد
و مثـل شـانه هـای تـو،هــر بـار کـه گریه می کنــم می لرزد

هربار گریه میکنم
و پیراهن هیچ فصلی خیس تر از بهاری نخواهد بود که عاشقـت شدم

"لیـلـا کردبچـه"

part gah
28-12-2012, 19:15
یک روز سطری از این شعر
مثل سوت قطاری از کنار گوشَت عبور می کند
واژه ها برایت دست تکان می دهند
خاطره ها
مثل آشنایان دورت به تو نزدیک می شوند
و فکر می کنی
چرا نبض این شعر برای تو اینقدر تند می زند ؟




- نگاهم می کنی
و چشم هایت چقدر خسته اند !
انگار از تماشای منظره ای دور برگشته اند –




نگاه می کنی به من
برفی که بر موهایم باریده
راه تمام آشنایی ها را بسته است
انگشتانم استخوانی تر از آن شده اند
که نوازشی را یادت بیاورند
و تمام این سال ها
آنقدر میان خطوط موازی دفترم
دست به عصا راه رفته ام
که بردن نامت کمر واژه هایم را خواهد شکست




نگاه می کنی به خودت
که پس از سال ها دوباره از دهان زنی بیرون آمده ای
و لرزش لب هایش را انکار می کنی
میان سطرهایش راه می روی
و پاهای بیست و چند سالگی ات را انکار می کنی




واژه ها
دوباره برایت دست تکان می دهند
خاطره ها
مثل آشنایان نزدیکت از تو دور می شوند
و این شعر
برای همیشه حافظه اش را از دست می دهد .

شاهزاده خانوم
29-12-2012, 07:23
شمارۀ تمامی آشنایانم را
به نام غریبه تغییر داده‌ام
و این گوشیِ لعنتی
با این آهنگ ملایمِ لعنتی
با یکی دو تماس دیگرِ لعنتی
برای همیشه خاموش می‌شود.

تنهایی‌ست،
که پیاده‌روها را خلوت‌ کرده‌ست
تنهایی‌ست،
که با من این وقتِ روز، خلوت کرده‌ست
تنهایی‌ست...


خداحافظ غریبه‌ها!
می‌روم
کمی قدم بزنم.

شاهزاده خانوم
02-01-2013, 20:44
فراموش می شوم

راحت تر از ردپایی بر برف

که زیر برفی تازه دفن می شود



راحت تر از خاطره ی عطر گیجی در هوا


که با رهگذری تازه از کنارت رد می شود

و راحت تر از آنکه فکر کنی

فراموش می شوم




و چقدر دروغ گفتن در پاییز راحت است !

وقتی یادت نمی آید

کدام یکشنبه عاشق ترین زن دنیا بودم

و کدام یکشنبه پیراهنت آنقدر آبی بود


یادت نمی آید



و سال هاست کنار همین شعر ایستاده ام

و هی به ساعتی نگاه می کنم که عقربه هایش

درست روی شش از کار افتاده اند




( یادم نبود

پاییز فصلی است

که تمام درختان خواب آن را دیده اند )

اینجا کجاست ،

کدام روزِ کدام سال است ،




من کی ام ؟

من حتی نام خودم را فراموش کرده ام

می ترسم یکی بیاید و


با اولین اسمی که صدا می زند لیلا شوم




می ترسم

پیراهن آبی پوشیده باشد

و یادش نباشد دیگر

« چنانکه افتد و دانی » برای من دیر است

و آنوقت

با عریانی پیرم چه خواهی کرد ؟




اگر فراموش کرده باشی قرارهایمان را

فراموش کرده ایم .

شاهزاده خانوم
23-01-2013, 16:13
دلم تنگ‌ست
مثل لباس سال‌های دبستانم
مثل سال‌های مأموریت‌های طولانیِ پدر، که نمی‌فهمیدم

وقتی می‌گویند کسی دورَست،
یعنی چقدر دورَست!

ツツツ
04-02-2013, 00:21
من از رعد و برق نمی ترسم

اما میان بازوان تو امنیتی هست
که ترس را زیبا می کند.

شاهزاده خانوم
09-10-2013, 10:41
بالش‌ها
بالش‌های بیچاره
آن‌ها غم‌انگیزترین بازماندگانِ عشق‌های نافرجام‌اند





.

HoseinKing
14-11-2013, 01:03
سنگ شده ام
و برای تراشیدنِ شاعری از سنگ هم
مردِ میدان نیستی
سنگ شده‌ام
و کلاغ‌ها هر بلایی که خواستند،
تکه‌تکه بر سرم بیاورند
اگر قلب این مجسمه یکبارِ دیگر بتپد.

لیلا کردبچه

Demon King
30-11-2013, 20:18
هزار سال
پیش از آنکه جاده را رفتن آموخته باشند
دلتنگِ تو بودم،
انگار
هزار سال منتظر بودم
بیایی پشت پنجرۀ اتوبوس
برایم دست تکان بدهی،
تا این شعر را برایت بنویسم.



لیلا کردبچه/ کلاغمرگی

Fеlicity
05-12-2013, 19:54
همه چیز از جایی شروع شد

که گفتی دوستم داری

گاهی برای یک عمر بلاتکلیفی

بهانه ای کافیست.

Demon King
09-12-2013, 22:14
به خاطر مردم است که می گویم


گوش هایت را کمی نزدیک دهانم بیار،

دنیا


دارد از شعرهای عاشقانه تهی می شود


و مردم نمی دانند


چگونه می شود بی هیچ واژه ای


کسی را که این همه دور است


این همه دوست داشت ...


لیلا کردچه