PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : میزگرد علمی [پست اول مطالعه شود]



Saeed Dz
29-11-2012, 21:22
با سلام
دوستان محفلی با نام میزگرد علمی و با هدف بررسی موضوعات مختلف از دید علم و همینطور بحث و تبادل نظر پیرامون موضوعات مختلف و به ویژه پدیده ی روشنفکری به دلیل جایگاه و نقش اون در تاریخ بشر و گسترش علم شروع به کار کرده. البته کسانی که از قبل در قسمت علمی این انجمن فعالیت داشتند به خاطر دارند که ما تا قبل از این در تاپیک هایی دیگری (میزگرد فلسفی و میزگرد علمی-فلسفی) به این امر می پرداختیم که با توجه به مشکلاتی که پیش اومد تا مدتی نسبتن طولانی به این نوع بحث ها دسترسی نداشتیم اما با هماهنگی های انجام شده امیدوار شاهد مشکلات قبلی نباشیم.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

همه ی ما قبل از هر بحثی باید به یاد داشته باشیم نظرات و عقاید انسان ها متفاوته و همه یکسان فکر یا زندگی نمی کنیم پس از تعصبات بی جا دوری کنیم و از توهین بپرهیزیم. همونطور که خودتون هم میدونید ما میتونیم همدیگر رو نقد کنیم یا درمورد دیدگاه های دیگران نظر بدیم اما باید دقت کرد تا از اخلاق فاصله نگیریم و مراتب ادب رو رعایت کنیم. بحث و صحبت هورا کشیدن و جنجال و حمله نیست دوستان و همه باید این مورد رو در نظر بگیریم.
به تعداد افراد روی زمین عقیده و نظر وجود داره پس میشه گفت عقاید بی نهایت گسترده هستند و هر کدام از این عقاید و نظرات میتونه کاملن متفاوت با دیدگاه فرد دیگر در همون مورد باشه پس اگر نظر و یا عقیده و یا نگرشی مخالف و مغایر نظرمون مطرح شده که حتمن میشه باید اول به طور کامل و دقیق مطالعه بشه و بعد درست و بدون دخیل کردن نظرمون (چه مخالف و چه موافق) روش فکر و اطلاعات پردازش بشه و بعد نظر در موردش مطرح بشه تا به مشکل بر نخوریم.
دوستان مذهبی هم توجه داشته باشن که ما اینجا در مورد اینکه دین چی گفته یا فردی روحانی و مذهبی چی گفته بحث نمیکنیم و بحثمون کاملن علمی و عقلانی هست. البته مثل دیگر قسمت ها ممکنه در این باب هم صحبت هایی بشه ولی این به اون معنی نیست که ما اینجا بحث دینی می کنیم پس لطفن به این موضوع دقت کنید.
افرادی که میگن نمیشه با عقل و محصول اون یعنی دانش همه چیز رو درک کرد و فهمید در واقع دارن تمام عقاید خودشون رو زیر سوال میبرن. همه چیز محصول تفکر هست و ما هم از روی منطق و عقل و تفکر با هم بحث میکنیم و امیدوارم که در سایه بزرگترین موحبت بشر کنار هم به نتایج قابل قبولی برسیم.



با تشکر
سعید

Saeed Dz
29-11-2012, 21:27
نکات:

+ پست اول شامل توضیحاتی در رابطه با تاپیک است پس لطفن قبل از قرار دادن مطلب مطالعه کنید.
+ نظرات، انتقادات و پیشنهادات خودتون رو در قالب پ.خ برام ارسال کنید و مطمئن باشید در روند میزگرد تاثیر خواهند داشت.
+ حدالمکان برای پست های خودتون عنوان در نظر بگیرید و در صورت قرار دادن مقاله یا مطالبی از این قبیل عنوان رو فراموش نکنید.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

+ لطفن متون خودتون رو با فونت و اندازه پیشفرض تایپ و ارسال کنید.
+ دقت کنید که جنجال و پرداختن به حاشیه مشکلی برای تاپیک بوجود نخواهد آورد و ناظرین با خود فرد برخورد خواهند داشت.


لیست مطالب و موضوعات:

+ دلایل خمیازه و مسری بودن آن ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) (از صفحه 1 تا 2)
+ دلیل شکل کنونی بدن انسان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) (از صفحه 2 تا 3)
+ فراماسونری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) ( از صفحه 3 تا 5)
+ خواب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) (از صفحه 5 تا ...)



با تشکر
سعید

Saeed Dz
02-12-2012, 02:25
روشنفکری (در انگلیسی Intellectualism در فرانسه Intellectuelité و در زبان لاتین Intelligere) به معنی تفکیک دو چیز از همدیگر است. به همین دلیل به عنوان روح انتقادگرا و ممیز شناخته می‌شود.

بطور کلی با ارائه سنتزی از تمام تعریفات متعارض در رابطه با روشنفکر می توان آن را چنین بیان داشت. روشنفکر از طبقه تحصیل کردگانی در جامعه‌است که با دغدغه‌های انسانی، اجتماعی، ارزشی، فرهنگی و سیاسی اقدام به موضع گیری در مباحث و مسائل حساس و مهم جامعه خویش و جامعه جهانی می‌کنند.

روشنفکر نسبت به مسائل جامعه خودی و جامعه جهانی و نیز نسبت به آرمانها و بایسته‌ها احساس مسئولیت و تعهد می‌کند.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

روشنفکری در منظر کلی شامل مجموعه خصلت‌هایی است:
- روشنفکر سیاسی بیرون از سیاست است، و جهت هرچه بهتر دفاع کردن از آرمانها و شناساندن آنها، حتی نسبت به گروههای هم آرمان هم تعلق و وابستگی ندارد.
- دارای امید به آینده و حرکت در آن جهت و همزمان تردید در واقعیات و حرکت جهت اصلاح آنهاست.
- مخالف هرگونه عقب ماندگی و جهل و خرافه‌است و در جهت رشد و نوسازی تلاش می‌کند.
- منتقد است و تحول خواه.
- با سه گروه تعامل ندارد (اصحاب قدرت (دولت-حکومت)، اصحاب دین (کلیسا-روحانیت) و اصحاب ثروت (زمین داران-سرمایه داران)).

برای اولین بار، واژه روشنفکر در ماجرای محکوم شدن ناعادلانه دریفوس و حمایت امیل زولا از وی بر می‌گردد. پس از محکومیت زولا، سیصدتن از اندیشمندان و نویسندگان در بیانیه‌ای به حمایت از وی برخاستند که به «بیانیه روشنفکران» شهره شد.

تاریخچه
جریان روشنفکری در قرون وسطی پا گرفت. دانشگاههای آن دوره محل تحصیل قشری بوده که به طور نسبی از قشر حاکم فئودال مستقل بودند. روشنفکری به معنی مدرن آن نخستین بار در جریان محاکمه آلفرد دریفوس مشاهده شد. این شخص یک افسر ارتشی بوده که به جرم خیانت به جزایر شیطان تبعید شده بود ولی پس از شش سال مدارکی دال بر بی گناهی وی یافت گردید. در جریان محاکمه مجدد این افسر یهودی امیل زولا و ۳۰۰ تن از هنرمندان و نویسندگان آن دوره نامه‌ای با عنوان من متهم می‌کنم به رئیس جمهور می‌نویسند که آن نامه به نام اعلامیه روشنفکران مشهور شد. این اقدامات منجر به عقب‌نشینی دادگاه نظامی گردید و نخستین پیروزی روشنفکری به شمار آمد.

جریانات روشنفکری نخستین بار در زمان به وقوع پیوستن انقلاب فرانسه تلاش نمودند تا اندیشه‌های خود را در جامعه اشاعه دهند. این قشر که برآمده از جریان آزادیهای سیاسی آن دوره بودند تلاش نمودند انسان مداری، افکار لائیک و لیبرالیسم را در جامعه رواج دهند. روشنفکران قرن ۱۸ مانند سخنگویان بورژوازی عمل می‌کردند و سعی در توجیه روابط حاکم بر جامعه آن روز داشتند. در قرن نوزدهم گروه جدید از روشنفکران سوسیالیست قوت گرفتند و برعکس روشنفکران نسل پیش بر علیه بورژوازی تبلیغ می‌کردند. ضد امپریالیسم در قرن بیستم نیز تأثیرات خود را بر روشنفکران به صورت ملموس تداوم بخشید.

روشنفکری در ایران
در زمان حکومت دودمان قاجار و به ویژه در پی شکست ایران از روسیه قشر فرهیخته ایران به دنبال کشف علل عقب ماندگی ایران از کشورهای اروپایی بودند. این شکست نظامی سران قاجار را هم برای رفع عقب ماندگی تشویق کرد. یکی از کسانی که در این امر مصر بود عباس میرزا بود زیرا وی شاهد شکست خود به علت عقب ماندگی فناوری بوده‌است. وی برای اولین بار دانشجویانی جهت تحصیل به اروپا ارسال کرد تا از فناوری آنها بهره‌مند گردند. اولین گروه از تحصیلکردگان ایرانی مانند میرزا ملکم خان و طالبوف بیشتر طرفدار حکومت بودند زیرا اولاً از داخل قشر حاکمه بودند و ثانیاً توسط دولت رشد کرده بودند. در دوران امیرکبیر شکاف بیشتری میان اصلاحگرها و محافظه کاران در دربار قاجار شکل گرفت که نهایتا به پیروزی محافظه کاران انجامید. یکی از مهمترین شخصیت های ایرانی موثر بر جریان روشنفکری ایرانی، میرزا فتحعلی آخوند زاده (آخوندوف) بود. او که اهل تبریز ولی مقیم گرجستان روسیه بود، با اینحال کتابهای مهمی به فارسی نوشت که از جمله آنها مکتوبات جلال الدوله است. این کتاب را میتوان بیانیه ای شورانگیز بر ضد سنت های ایران عصر قاجاری دانست. رنسانسی در بازگشت به ارزشهای ایرانی و اعتراضی بر اندیشه های رایج ایران در سنجش با اندیشه های اروپایی.
در اواخر دوران ناصرالدین شاه روزنامه های ممنوعه که در خارج از کشور به چاپ رسیده و در داخل ایران مخفیانه پخش میشد نقش مهمی در جریان روشنفکری داشتند. به ویژه سه شخصیت، میرزا آقاخان کرمانی، میرزا ملکم خان و طالبوف تبریزی ادبیات مشروطه خواهی ایران را که بر پایه رنسانس ایرانی و روشنفکری بود سامان دادند. از میان این سه آقاخان کرمانی به ویژه با کتاب جنجالی خود سه مکتوب و کتابهای دیگری که در نقد تاریخ ایران داشت، تلاش کرد فلسفه تاریخ ایرانی را بنیاد بگذارد. آقاخان مقیم استانبول بود و در روزنامه های آوانگارد آنزمان یعنی روزنامه قانون و روزنامه اختر قلم میزد. او از آثار روشنفکران و فیلسوفان مدرن فرانسوی و انگلیسی به ویژه روسو، ولتر و اسپنسر بهره گرفت. آقاخان نهایتا به دستور مضفرالدین شاه قاجار اعدام شد و شاید بتوان او را نخستین روشنفکر اعدام شده ایران دانست.
در این دوران گروههای روشنفکر در گروهها و انجمنهای مخفی متشکل شدند. از جمله این انجمنها می‌توان به فراموشخانه متعلق به میرزا ملکم خان، ۀز بیداری ایران، انجمن آدمیت و انجمن ترقی اشاره کرد. این گروهها با پخش اعلامیه‌ها و انتشار روزنامه‌ها افکار خود را منتشر می‌کردند. این گروه به لزوم اصلاحات سیستم ارضی و اداری و کم شدن نقش روحانیون از جامعه و نیز محدود ساختن حاکمان در چهارچوب قانون تاکید می‌کردند.

مهمترین شخصیت های جریان روشنفکری ایرانی پس از مشروطه سید حسین تقی زاده، ابراهیم پور داوود، محمدعلی تربیت علامه قزوینی، تقی ارانی، ابوالحسن حکیمی، محمدعلی جمالزاده و حسین کاظم زاده ایرانشهر بودند که نخستین بار در محله کاوه و برخی از آنان در محله ایرانشهر با یکدیگر همکاری کردند. این گروه به همراه حسین پیرنیا، محمدعلی فروغی، عبدالحسین تیمورتاش، صادق هدایت، سید احمد کسروی، فرخی یزدی، ملک الشعرای بهار، ارباب کیخسرو شاهرخ، میرزاده عشقی، سید ضیاالدین طباطبایی، ایرج میرزا و عارف قزوینی چهره های دیگر روشنفکری آن زمان بودند که مهمترین نقش را در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران از جمله ظهور رضا شاه بر دوش داشتند.

روشنفکری دینی
در سال‌های جنگ سرد روشنفکری در سراسر جهان از جمله ایران دچار تاثیرپذیری فراوان شد. در کشورهای متحد با بلوک غرب از جمله ایران، فضا برای کار روشنفکران چپ کاملا مسدود شد و همین باعث شد تا به روشنفکرانی که اجازه فعالیت در داخل داشتند، نگاه منفی وجود داشته باشد.
برخی از روشنفکران کوشیدند تا تلفیقی از آموزه‌های روشنفکری و فرهنگ ایرانی-اسلامی به دست دهند. آنها همچنین به شدت تحت تأثیر روشنفکران استعمارستیز کشورهای جهان سوم نظیر ماهاتما گاندی، اقبال لاهوری و فرانس فانون بودند. از شاخص‌ترین چهره‌های این جریان می‌توان به علی شریعتی و جلال آل احمد اشاره کرد. بخصوص این گروه با سعی در بهره‌گیری از ظرفیت‌های تشییع نقش عظیمی در مبارزه با حکومت پهلوی و برانگیختن جامعه به سوی انقلاب اسلامی داشتند.

در کنار اینان برخی از روشنفکران دینی بشدت مشغول به چالش‌های اسلام و مدرنیته بودند. آنها سعی می‌کردند تا شرایط جدید را فهمیدنی سازند و موضعی مشخص در میانه تقابل اسلام و غرب ارائه دهند. البته این دسته دیدگاه‌هایی بشدت متعارض دارند و اشتراکشان تعلق خاطر به مباحث فلسفی اسلامی و غربی است. از مهم‌ترین چهره‌های آن می‌توان از علی شریعتی، مهدی بازرگان، عبدالکریم سروش و محمد مجتهد شبستری یاد کرد.

از دیگر ویژگی های روشنفکری در دوران جنگ سرد (پهلوی دوم) اتهام بستن به آنان درباره شکست ها و ناکامی های ملی بود. سردسته این گروه علی شریعتی بود که میگفت: من ادعا میکنم در تمام این دو قرن گذشته در زیر هیچ قرارداد استعماری امضای یک آخوند نجفرفته نیست؛ در حالی که در زیر همة این قراردادهای استعماری امضای آقای دکتر و آقای مهندس فرنگ رفته هست.

همچنین جلال آل احمد به ویژه با دو کتاب "غرب زدگی" و "در خدمت و خیانت روشنفکران" تندترین حملات را به جریان روشنفکری داشت. او درباره شیخ فضل الله نوری از مخالفان مشروطه و یکی از مهمترین نمادهای جریان روحانیت و سنتی ایران که او را مقتول روشنفکران مشروطه میدانستند، مینویسد: من نعش آن بزرگوار را بر سردار همچون پرچمی می‌دانم كه به علامت استیلای غربزدگی پس از دویست سال كشمكش بر بام سرای این مملكت افراشته شد.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 1%DB%8C ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

A M ! N
11-12-2012, 14:04
دوستان یه چیزی چندوقت ذهنمو مشغول کرده ، اگه امکان داره ، در مورد دلایل خمیازه گفتگو کنیم ، هنوز دلیل قطعی براش پیدا نـــشده !
ازون گذشته ، خمیازه یک امر کاملا مسری هستش ! گاهن جاهایی خوندم که گفتن به خاطر احساسی بودن انسان هسـت کــــــه وقتــی
میبینه کسی خمیازه میکشه اون هم دوست داره خمیازه بکشه، یا اینکه با دیدن عکس کسی که خمیازه میکشه شمــــا هـم خمیــــازه ات
میگیره. این یه طرف ماجرا هستش، ولی چیزی که خود من بهش مطمئن هستم اینه که حتی برای خودم پیش اومده کــــه خمیازه کردم به
صورت کاملن بی صدا ، ولی کسی که اصن من رو نمیدیده اونم خمیازش گرفته، دقت کنید اصن خمیازه من رو ندیده ولی خمــــیازه میکشه.
من فکر میکنم یه شرایط یا جوی به فضا حاکم میشه که باعث میشه همگی خمیارشون بگیره ، مثلا پایین اومدن دز اکسیژن در محیط و یا..

نظر شما چیست آیا.

Saeed Dz
12-12-2012, 02:40
دوستان یه چیزی چندوقت ذهنمو مشغول کرده ، اگه امکان داره ، در مورد دلایل خمیازه گفتگو کنیم ، هنوز دلیل قطعی براش پیدا نـــشده !
ازون گذشته ، خمیازه یک امر کاملا مسری هستش ! گاهن جاهایی خوندم که گفتن به خاطر احساسی بودن انسان هسـت کــــــه وقتــی
میبینه کسی خمیازه میکشه اون هم دوست داره خمیازه بکشه، یا اینکه با دیدن عکس کسی که خمیازه میکشه شمــــا هـم خمیــــازه ات
میگیره. این یه طرف ماجرا هستش، ولی چیزی که خود من بهش مطمئن هستم اینه که حتی برای خودم پیش اومده کــــه خمیازه کردم به
صورت کاملن بی صدا ، ولی کسی که اصن من رو نمیدیده اونم خمیازش گرفته، دقت کنید اصن خمیازه من رو ندیده ولی خمــــیازه میکشه.
من فکر میکنم یه شرایط یا جوی به فضا حاکم میشه که باعث میشه همگی خمیارشون بگیره ، مثلا پایین اومدن دز اکسیژن در محیط و یا..

نظر شما چیست آیا.
موضوع جالبی پیشنهاد کردی امین جان و البته باید گفت موضوعات جالبی.
پیرامونش مطلب زیر رو در ویکی پدیا پیدا کردم و منتظر نظرات دیگر دوستان هستیم.


خمیازه (کوتاه‌شده واژه خامیازه، یازه به معنای کشش) یا دهان‌دره یا فاژه باز کردن دهان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) و تنفس ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) عمیق به صورت «غیر ارادی» و گاهی کشش در دست‌ها و سینه است که تقریبا از زمان بیش از تولد و به عبارتی دقیق تر از دوره جنینی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) و در یازده هفته‌ای قابل مشاهده است.معمولا خمیازه از نشانه‌های خواب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) است. این پدیده در انسان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) و برخی حیوانات ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) دیده می‌شود، اما دربیشتر حیوانات امری غیرعادی است. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که این عمل، مسری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF) است.

علت خمیازه
دو نظریه در مورد علت خمیازه وجود دارد.
- اولین نظریه مربوط به کمبود اکسیژن ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) و افزایش دی اکسید کربن ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D8%B1%D8%A8%D9%86) در بدن ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) است. شخص با خمیازه کشیدن (باز کردن دهان) اکسیژن بیشتری وارد بدن خود کرده و کمبود آن را جبران می‌کند.
- نظریه دوم ارتباط میان خمیازه و خستگی را مورد بررسی قرار می‌دهد.این نطریه مبنی بر این است که بدن انسان در پی خستگی یک واکنش طبیعی به صورت خمیازه نشان می‌دهد.

آیا خمیازه مسری است؟
پژوهش‌ها همچنین نشان می‌دهد که خمیازه کشیدن به دلیل یک عمل همدلانه به‌وسیله دیگران تکرار می‌شود. همچنین دانشمندان در یک بررسی در سال ۲۰۰۵ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] A7%D8%AF%DB%8C%29) مغزهای ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) گروهی را که خمیازه‌کشیدن افراد را مشاهده می‌کردند، اسکن کردند و توانستند الگوهایی منحصر به فرد از فعالیت در نواحی از مغز که به تقلید رفتاری مربوط می‌شدند را مکان‌یابی کنند.



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

A M ! N
15-12-2012, 14:19
درود.

شرمنده من یکم سرم شلوغه کمتر میرسم حضور داشته باشم

اول باید ببینیم ما دقیقن در چه وقتهایی خمیازه میکشیم. من در مورد خودم میگم بیشتر وقتهایی که عضلاتم خستس بیشتر خمیـازه میکنم ، و درست وقتی دارم خمیازه میکنم یه احساس خوبی بهـم دست میده . اما براساس تحقیقات در روزهای گرم بیشتر از روزهای سرد خمیـــازه میکشیم. آخر شبها این حس خمیازه کشیدن خیلـــــی تشدید میشه تا موقعی که ما به سراغ تخت خواب بــــــریم و درست وقتی به صورت افقی دراز میکشیم روی تخت ، خمیازه ها متوقف میشن ، اما نکتــــــه ی جالب دیگه این هستش که بعد از اینکه از خواب بلند میشیم هم اغلب خمیازه میکشیم ، یعنی درست زمانی که اصن خسته نیستیم، که البته این حالت نظریه ی خستگی خودم رو رد میکنه. طبق تحقیقات در بین موجودات زنده ، پرندگان از خمیازه به عنوان یک روش خنکسازی بدنشون استفاده میکنن ، درحالی که مارها برای فیکس کردن جای فکهای بسیار انعطاف پذیرشون درست بعد از قورت دادن یک لقمه ی بزرگ ، استفاده میکنن.

اما برخی از دلایل مسری بودن خمیازه که تابحال وجود داره برای من قابـــل قبول نیست. به عنوان مثال بیان میشه که به خاطر حس همدلی انسانها برای بیان اینکه وقت خواب هست و ..
در همین مطالب هم گفته شده که اگر به عکس خمیازه یا کلمه ی خمیازه نگاه کنید غیرممکن هست که خمیازه نکنید ، درصورتی که با نگاه به عکس کاملن امکان پذیره که خمیازه نکشیم.
و همونطوری که گفتم پیش اومده که من خمیازه کشیدم و کسی دیگری که چهره یا صدای خمیازه من رو نشنیده اون هم خمیازه کشیده ، که این باعث میشه دلیل حس همدلی کاملـــن
رد بشه.

جایی خونده بودم که وقتی خمیازه میکنیم درواقع به خاطر تعدیل فشـار در گوش میانی هست ، و بعد از خمیازه باعث میشه یک تغییر فشار کوچکی در محیط اتفاق بیفته و این تغییر فشار
روی افراد دیگر هم تاثیر بزاره و در پی آن ، آنها هم برای تعدیل فشار گوش میانی خود خمیازه بکشن. البته به نکته ی خوبی اشاره کرده ولی کمی دور از ذهن هستش ، چون فشار محیـط
توسط تعدیل فشار در گوش میانی خیلی بعیده که تغییر کنه ، ولی اگه طور دیگری به قضیه نگاه کنیم، مثلن فرض کنیم که حالا تحت شرایطی فشار محیط تغییر کرده و گوش میانی هم بـه
ناچار برای تعدیل فشار با فشار محیط ، حس خمیازه رو به وجود میاره و این برای همه اتفاق میفته. نکته ای دیگری هم که در خمیازه هست که خودم بهش پی بردم اینه که هنگام خمیـازه
برای چندلحظه گوش شما متوجه صدای اطراف نمیشه و فقط صدای تنفس خودتون رو میشنوه.


آیا با نظر بنده موافقین که علت مسری بودن خمیازه به دلیل بعد همدلی با دیگران نمی باشد ؟


+

اینجا بحثهای علمی-فلسفی هم میشه احیانن برپا کرد ؟

Saeed Dz
15-12-2012, 14:59
درود.

شرمنده من یکم سرم شلوغه کمتر میرسم حضور داشته باشم

اول باید ببینیم ما دقیقن در چه وقتهایی خمیازه میکشیم. من در مورد خودم میگم بیشتر وقتهایی که عضلاتم خستس بیشتر خمیـازه میکنم ، و درست وقتی دارم خمیازه میکنم یه احساس خوبی بهـم دست میده . اما براساس تحقیقات در روزهای گرم بیشتر از روزهای سرد خمیـــازه میکشیم. آخر شبها این حس خمیازه کشیدن خیلـــــی تشدید میشه تا موقعی که ما به سراغ تخت خواب بــــــریم و درست وقتی به صورت افقی دراز میکشیم روی تخت ، خمیازه ها متوقف میشن ، اما نکتــــــه ی جالب دیگه این هستش که بعد از اینکه از خواب بلند میشیم هم اغلب خمیازه میکشیم ، یعنی درست زمانی که اصن خسته نیستیم، که البته این حالت نظریه ی خستگی خودم رو رد میکنه. طبق تحقیقات در بین موجودات زنده ، پرندگان از خمیازه به عنوان یک روش خنکسازی بدنشون استفاده میکنن ، درحالی که مارها برای فیکس کردن جای فکهای بسیار انعطاف پذیرشون درست بعد از قورت دادن یک لقمه ی بزرگ ، استفاده میکنن.

اما برخی از دلایل مسری بودن خمیازه که تابحال وجود داره برای من قابـــل قبول نیست. به عنوان مثال بیان میشه که به خاطر حس همدلی انسانها برای بیان اینکه وقت خواب هست و ..
در همین مطالب هم گفته شده که اگر به عکس خمیازه یا کلمه ی خمیازه نگاه کنید غیرممکن هست که خمیازه نکنید ، درصورتی که با نگاه به عکس کاملن امکان پذیره که خمیازه نکشیم.
و همونطوری که گفتم پیش اومده که من خمیازه کشیدم و کسی دیگری که چهره یا صدای خمیازه من رو نشنیده اون هم خمیازه کشیده ، که این باعث میشه دلیل حس همدلی کاملـــن
رد بشه.

جایی خونده بودم که وقتی خمیازه میکنیم درواقع به خاطر تعدیل فشـار در گوش میانی هست ، و بعد از خمیازه باعث میشه یک تغییر فشار کوچکی در محیط اتفاق بیفته و این تغییر فشار
روی افراد دیگر هم تاثیر بزاره و در پی آن ، آنها هم برای تعدیل فشار گوش میانی خود خمیازه بکشن. البته به نکته ی خوبی اشاره کرده ولی کمی دور از ذهن هستش ، چون فشار محیـط
توسط تعدیل فشار در گوش میانی خیلی بعیده که تغییر کنه ، ولی اگه طور دیگری به قضیه نگاه کنیم، مثلن فرض کنیم که حالا تحت شرایطی فشار محیط تغییر کرده و گوش میانی هم بـه
ناچار برای تعدیل فشار با فشار محیط ، حس خمیازه رو به وجود میاره و این برای همه اتفاق میفته. نکته ای دیگری هم که در خمیازه هست که خودم بهش پی بردم اینه که هنگام خمیـازه
برای چندلحظه گوش شما متوجه صدای اطراف نمیشه و فقط صدای تنفس خودتون رو میشنوه.


آیا با نظر بنده موافقین که علت مسری بودن خمیازه به دلیل بعد همدلی با دیگران نمی باشد ؟


+

اینجا بحثهای علمی-فلسفی هم میشه احیانن برپا کرد ؟
امین جان نظرت جالب بود در مورد خستگی اما دقیقن به دلیلی که گفتی رد میشه. نظر من اینکه امکان داره یه جور منقبض کردن عظلات باشه مثل حالتی که یکدفعه عضلات بدنمون رو منقبض میکنیم به صورت غیر ارادی.
جالبه بدونی من خیلی کم خمیازه میکشم طوری که حتی یادم نمیاد کی اینکارو کردم! و این شاید مربوط باشه به میزان گلبول قرمز چون من کمی کم خون هستم.

بله بحث های علمی-فلسفی هم میشه و حتی بحث در باب موضوعاتی مثل "علت بی اخلاقی امروز در زمان بحث های علمی" یا "علت ازدیاد خرافات شبه علمی" و ... .

shabe.saket
15-12-2012, 22:17
وقتی مغز ما گرم میشه، و دماش بالاتر از حد مجاز میره
انسان خمیازه میکشه تا دمای مغز پایین بیاد.....

Saeed Dz
16-12-2012, 00:45
وقتی مغز ما گرم میشه، و دماش بالاتر از حد مجاز میره
انسان خمیازه میکشه تا دمای مغز پایین بیاد.....
واقعن اینطوره یا یک نظر بود؟!

shabe.saket
16-12-2012, 11:44
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

خمیازه مغز را خنک می کند!
اگر چه خميازه تا به امروز به عنوان نشانه‌اي از خستگي و ملالت محسوب مي‌شد، به گفته دانشمندان ممكن است نشانه‌اي از داغ‌ شدن سر هم باشد.

پژوهش انجام شده توسط اندرو گالوپ، دستيار تحقيق فوق دكتري دپارتمان بوم شناسي و زيست شناسي تکاملي دانشگاه پرينستون
براي اولين بار از انسانها براي نمايش تغييرات در بسامد خميازه كشيدن مبني بر فصلهاي مختلف استفاده كرده‌است.
همچنين طبق اين تحقيقات، افراد در زماني كه دماي محيط از دماي بدن بيشتر مي‌شود، كمتر خميازه مي‌كشند.

گالاپ به همراه محققان مركز علوم حشرات دانشگاه آريزونا در مجله Frontiers in Evolutionary Neuroscience گزارش كرده‌اند كه اين اختلاف فصلي نشان دهنده اين مطلب است كه ممكن است خميازه به عنوان شيوه‌اي براي تنظيم حرارت مغز كاربرد داشته باشد.
اين محققان در پژوهش خود به بررسي بسامد خميازه 160 داوطلب در زمستان و تابستان ايالت آريزونا پرداختند.
آنها دريافتند كه اين افراد در زمستان‌ها بيشتر خميازه كشيده‌اند در حالي كه در تابستان، با حرارت مساوي يا بيشتر محيط از دماي بدن، اين مساله كاملا عكس بود.
از اين رو آنها نتيجه گرفتند كه مغز در دماهاي بالاتر چاره‌اي براي دفع گرما نداشته و بر مبناي نظريه تنظيم حرارت خميازه، از آن براي خنك شدن با ورود هوا به مغز استفاده مي‌كند.

به نظر مي‌رسد تاثير خنك‌كننده خميازه در پي افزايش جريان خون در مغز بوجود آمده كه در اثر كشيده شدن آرواره و همچنين تبادل حرارتي مخالف با هواي محيط در اثر نفس عميق ايجاد مي‌شود.
به ادعاي اين محققان، اين اولين پژوهشي است كه به نمايش بسامد خميازه در فصول مختلف پرداخته است.
كاربرد اين مطالعه نه تنها در دانش فيزيولوژيكي بلكه براي درك بهتر بيماريها و شرايطي مانند ام‌اس و صرع بسيار جالب توجه است.

A M ! N
16-12-2012, 11:52
خنک سازی بدن یکی از نظریه ها هستش همونطوری که گفتم در روزهای گرم بیشتر خمیازه میکشیم ، ولی نکته ی دیگه اینکه وقتهایی که تب داریم
خیلی کمتر از حد معمول خمیازه میکشیم ( بنا بر تحقیقات ). خود من همین الان سرما خوردم و تب شدیدی دارم اتفاقن اصلن خمیازه نکشیدم این مدت.

Saeed Dz
16-12-2012, 21:37
خنک سازی بدن یکی از نظریه ها هستش همونطوری که گفتم در روزهای گرم بیشتر خمیازه میکشیم ، ولی نکته ی دیگه اینکه وقتهایی که تب داریم
خیلی کمتر از حد معمول خمیازه میکشیم ( بنا بر تحقیقات ). خود من همین الان سرما خوردم و تب شدیدی دارم اتفاقن اصلن خمیازه نکشیدم این مدت.

یا برای مثال موقع حل یم مسئله سخت و طولانی ریاضی میتونست این اتفاق بی افته.
بعد هم باز یک سوال بی جوا میمونه و اون اینکه چرا بعضی اوقات وقتی کسی خمیازه میکشه بعضی از افرادی که اون اطراف هستند هم دچار این حالت میشن؟

Babak
16-12-2012, 21:47
شاید خمیازه دلایل مختلفی داره. یعنی مجموعه نیاز های مختلفی از طرف بدن به خمیازه منتهی میشه یا با خمیازه اصلاح میشه.
یکیش همین خنک شدن مغز
یه تحقیقی هم به این اشاره میکرد که یکی از نتایج خمیازه ورود و خروج هوای بیشتر به ریه هاست خصوصا در جاهای بسته. که خب چون چند نفر در اون محیط همزمان هستن شرایط براشون یکسانه.

Saeed Dz
16-12-2012, 22:01
شاید خمیازه دلایل مختلفی داره. یعنی مجموعه نیاز های مختلفی از طرف بدن به خمیازه منتهی میشه یا با خمیازه اصلاح میشه.
یکیش همین خنک شدن مغز
یه تحقیقی هم به این اشاره میکرد که یکی از نتایج خمیازه ورود و خروج هوای بیشتر به ریه هاست خصوصا در جاهای بسته. که خب چون چند نفر در اون محیط همزمان هستن شرایط براشون یکسانه.
منم با بابک موافقم و به نظر میاد مجموعه ای از عوامل دخیل باشه.
ولی امین یه پستی ارسال کرده بود و ظاهرن گفته بود در دو طرف دیوار 2 نفر همزمان خمیازه کشیدن (تا اونجا که یادم میاد خودش رو گفته بود) . این رو چطور میشه توضیح داد؟

shabe.saket
16-12-2012, 22:37
کسانی که در پاسخ به خمیازه دیگران، بیشتر واکنش نشان می­دهند، آنهایی هستند که از حس همدلی بیشتری بهره­مندند.

تحقیقات جدید نشان داده­اند که خمیازه کشیدن، چیزهایی بیشتر از خستگی فرد را نمایان می­کند و اصلی‌ترین دلیل مسری بودن خمیازه می­تواند بیشتر نشانه درجه بالایی از همدلی با گروه باشد.
به علاوه، موجودات زیادی خمیازه می­کشند اما در این بین فقط برخی از آدم­ها و در بعضی مواقع، حیوانات و انسان‌های نزدیک به آنها معتقدند که خمیازه مسری است و این احتمال را می­دهند که شاید دلیل روانی داشته باشد.
به تازگی، در جشنواره علمی‌انجمن بریتانیا در یورک نتیجه تحقیقات دانشگاه شهر لیدز (واقع در انگلستان شمالی) اعلام شد.
دکتر کاتریونا ماریسون، یکی از سخنران­ها در بخش روانشناسی دانشگاه لیدز، که سرپرستی این کار را بر عهده دارد، می­گوید: خمیازه مسری، عادت جالبی است.
برای اثبات این موضوع، نه به مدرک دیداری و نه شنیداری احتیاج است، فقط کافی است در این مورد مطلبی بخوانید یا فقط به آن فکر کنید؛
همین موضوع کافی است تا خمیازه امان شما را ببرد!
او می­افزاید: ما معتقدیم که واگیر داشتن خمیازه، در اثر همدلی فرد با دیگران ایجاد می‌شود. این موضوع باعث افزایش توجه رفتاری و روانی افراد می‌شود.

واگیری خمیازه از طریق چشم­ها!
تصاویری که اخیرا از رشته­ های اعصاب تهیه شده، نشان می­دهد که نقطه مشترکی از مغز، هم در هنگام عکس­العمل به خمیازه و هم در مقابل خمیازه کشیدن دیگران ایفای نقش می­کند.
برای آزمایش این تصور کلی، تیم دانشگاه لیدز آزمایشی انجام دادند که در آن به مطالعه رفتار دانشجویان روانشناسی و مهندسی در این مورد پرداختند.
برای انجام این پژوهش، هر کدام از دانشجویان در اتاق انتظار مجزایی قرار گرفت و هم اتاقی آن­ها كه در واقع محققی بود که در عرض 10 دقیقه، 10 بار خمیازه کشید و تعداد پاسخ دانشجویان به خمیازه­هایشان را ثبت کردند.
بعد از این مرحله از تمام شرکت­کننده­ها خواسته شد تا مهارت­های همدلانه خود را محک بزنند، به این ترتیب که تصویر چند چشم در اختیار آنها قرار می­گرفت که آن­را تفسیر کنند.
البته احساساتی که از خود نشان دادند، توسط محققان ثبت شد.
نتیجه این تحقیق مشخص کرد کسانی که در پاسخ به خمیازه دیگران، بیشتر واکنش نشان می­دهند، همان­هایی هستند که از حس همدلی بیشتری بهره­مندند.
همچنین تفاوت قابل ملاحظه­ای بین 2گروه مورد مطالعه وجود داشت.
دانشجویان روانشناسی نسبت به خمیازه مسری حساس­تر بودند و نمره بسیار بیشتری نسبت به دانشجویان مهندسی در آزمون همدلی کسب کردند.

MR.CART
19-12-2012, 00:09
ببخشید من یه سوال داشتم چرا اعضای بدن به این شکله؟2پا دست و پا و چشم و گوش و 5تا انگشت این همه دندون و بسیار اندام های داخلی این همه دقت و زیادی واقعا به چکار میاد؟ مثلا اگه 4 دست یا یک چشم و 2 قلب بود باز مشکلی داشت؟

shabe.saket
19-12-2012, 00:56
4 دست = عدم انجام کارها بطور سریع و بهینه
1 چشم = عدم دید پانوراما در ساختار رویتی انسان
2 قلب = پمپاژ غیرضروری خون در بدن، اتلاف انرژی واسه عضو غیرضروری

فکر کنم بهترین جواب واسه این سوال تکامل باشه.....

Saeed Dz
19-12-2012, 02:15
ببخشید من یه سوال داشتم چرا اعضای بدن به این شکله؟2پا دست و پا و چشم و گوش و 5تا انگشت این همه دندون و بسیار اندام های داخلی این همه دقت و زیادی واقعا به چکار میاد؟ مثلا اگه 4 دست یا یک چشم و 2 قلب بود باز مشکلی داشت؟
در ظاهر وقتی به بدن انسان نگاه می ‌کنیم همه چیز متقارن و قرینه به نظر می ‌رسد، اما در داخل بدن چطور؟ بعضی از ارگان‌ ها در بدن تک هستند. سوالی که ذهن بسیاری از محققان را به خود جلب کرده این است که چرا برخی از اندام‌ های مهم بدن مثل قلب در سمت چپ قرار گرفته‌اند، حال آنکه طبیعت به ‌طور کلی جهت راست را می‌ پسندد؟
ما به عنوان مثال دو دست، دو پا، دو گوش، دو چشم، دو شش و دو نیم ‌کره مغز داریم، اما یک دهان، یک قلب، یک معده و یک کبد داریم.
تا به حال به این موضوع توجه کرده‌اید که چرا مثلا بینی و دهان ما در وسط قرار گرفته ‌اند، ولی قلب در سمت چپ و کبد در سمت راست است؟
جنین در اوایل بارداری شکلی متقارن دارد. در دو هفتگی اجزایی مثل کمر، شکم، سر و پا شکل می گیرند و جفت که از 200 تا 300 سلول به هم چسبیده درست شده روی آن قرار می گیرد.
هر یک از سلول‌ های جفت مجهز به نوعی مژه خاص است که در جهت عقربه‌ های ساعت می ‌چرخند. طی این چرخش، مژه‌ها کیسه‌های کوچک 0/3 تا 5 میکرون دیامتری را حرکت می ‌دهند و آن را به سمت چپ جنین می ‌فرستند. این کیسه‌ ها وقتی به این ناحیه رسیدند، می‌ ترکند و مولکول‌ های موجود در آن ها ژن ‌هایی موسوم به ژن‌ های جهت‌یاب را فعال می ‌کنند.
وقتی یک جنین رشد می ‌کند این ژن‌ ها، اندام های مختلف بدن را راهنمایی می‌ کنند تا چپ و راست را شناخته و در جایگاه خود قرار بگیرند. جالب است بدانید در برخی مواقع این ژن ‌ها دچار اشتباه می ‌شوند و به همین دلیل، گاهی انسان‌ هایی را می بینیم که مثلا قلب شان در سمت راست قرار دارد.

همه چیز به همین سادگی نیست
گفتیم که در هنگام شکل گرفتن بدن، ارگان‌ ها به کمک ژن ‌های جهت‌یاب، جایگاه خود را تشخیص می ‌دهند. قلب انسان که در ابتدا شبیه به قلب یک ماهی است، در جایگاه خود رشد کرده و به دو قسمت تبدیل می شود (شبیه قلب قورباغه) . بعد مانند قلب مار به سه قسمت تقسیم شده و در نهایت به چهار قسمت تقسیم می‌ شود.
اما نکته جالب اینجاست که قلب نیز قرینه بوده و دو قسمت یا دو نیمه دارد. نیمه‌ ای که در سمت راست قرار دارد به قلب ریوی معروف است و وظیفه آن، فرستادن خون بدون اکسیژن به شش‌هاست. نیمه چپ قلب که بزرگ ‌تر است، خون اکسیژن‌ دار را از ریه ها به اندام های بدن می ‌فرستد. می‌ بینید که قرینه بودن در اینجا نیز حکم ‌فرماست!

وقتی قلب به سمت راست می رود
گاهی پیش می ‌آید که قلب افراد به سمت راست متمایل می ‌شود، اما این موضوع نگران ‌کننده نیست. به گفته متخصصان اگر تمامی ارگان‌ ها در بدن برعکس شوند، هیچ اتفاق خاصی رخ نمی ‌دهد. اما مشکل اینجاست که معمولا عکس شدن جهت اندام‌ ها هیچ گاه به طور کامل اتفاق نمی ‌افتد و همین موضوع می‌ تواند سبب بروز اختلالاتی در کارکرد اندام‌ ها شود.

پس چرا قلب سمت چپ است
علت اصلی این موضوع هنوز روشن نشده است، اما به گفته محققان یک دلیل می ‌تواند این باشد که انسان‌ ها معمولا راست دست هستند و قلب در سمت چپ قرار دارد تا به قلب فشار زیادی وارد نشود و این اندام حیاتی بتواند به راحتی اعمال خود را انجام دهد.


فیگارو

ضمن اینکه دوست من لطفن پستتون رو ویرایش و عنوان قرار بدید.

MR.CART
19-12-2012, 12:45
حرف های شما درست ولی بنظر من چون از اول خلقت انسان به این شکل بوده و تغییر نیافته.....
مثلا اگر انسان ها 4 دست داشتند و اونوقت بدن برای 4 دست تریتیب داده میشد یعنی الان که ما با 2 دست راحتیم با 4 دست هم راحت کار میکردیم....
یا مثلا دندون ها;به جای اینکه 30 وخوردی دندون داشته باشیم یک سطح صاف و براق جاش رو میگرفت و بدن انسان به اون شکب تطبیق پیدا میکرد و....
والا مسیله اصلی اینه که چرا این شکلی هستیم و علتش چیه

4 دست = عدم انجام کارها بطور سریع و بهینه
شب ساکت عزیز از نظر من 4 دست اتفاقا دقت و سرعت رو افزایش میده

1 چشم = عدم دید پانوراما در ساختار رویتی انسان
و 1 چشم و دو مردمک از نظر من اشکالی نداره

2 قلب = پمپاژ غیرضروری خون در بدن، اتلاف انرژی واسه عضو غیرضروری
و سرعتیکه یک قلب داره میتونه نصف بشه بین 2 تا قلب و اینکه اگه یه قلب بهش حمله شد اون یکی میتونه جاشو جبران کنه ولی احتمال مرگ 50-50 باشه.

shabe.saket
19-12-2012, 13:27
ببینید بحث من روی بهینه ترین حالت ممکن برای بدن در شرایط کنونی ه محیطی ه...
و اللا من اگه بگم 2 تا سر، شما میتونید بگید اگه یکی از سرها بوسیله گلوله ترکید بواسطه سر دیگه باز زنده ایم...

Saeed Dz
19-12-2012, 14:48
حرف های شما درست ولی بنظر من چون از اول خلقت انسان به این شکل بوده و تغییر نیافته.....
مثلا اگر انسان ها 4 دست داشتند و اونوقت بدن برای 4 دست تریتیب داده میشد یعنی الان که ما با 2 دست راحتیم با 4 دست هم راحت کار میکردیم....
یا مثلا دندون ها;به جای اینکه 30 وخوردی دندون داشته باشیم یک سطح صاف و براق جاش رو میگرفت و بدن انسان به اون شکب تطبیق پیدا میکرد و....

والا مسیله اصلی اینه که چرا این شکلی هستیم و علتش چیه
شب ساکت عزیز از نظر من 4 دست اتفاقا دقت و سرعت رو افزایش میده
و 1 چشم و دو مردمک از نظر من اشکالی نداره

و سرعتیکه یک قلب داره میتونه نصف بشه بین 2 تا قلب و اینکه اگه یه قلب بهش حمله شد اون یکی میتونه جاشو جبران کنه ولی احتمال مرگ 50-50 باشه.
عزیز انسان از گل بدبو آفریده نشده و همینطور وجود انسان برای اولین بار در زمین به 6000 هزار سال قبل برنمیگرده (در تورات به صراحت 6000 سال و در قران 6 سال قرانی که هر سال قرانی برابر با 1000 سال هست) بلکه خیلی بیشتر هست. ایرانی ها 7 تا 9 هزار سال قبل از میلاد تمدن داشتند و این یعنی خیلی پیش از اون در این قسمت از زمین وجود داشتند و این در حالی هست که قدمت تمدن در آفریقا و استرالیا خیلی بیشتر از اینها هست و ... .
نه دوست من اصلن اینطور نیست که شما میگی و بدن ما به این شکل کنونی در بهترین حالته. زمین رو در نظر بگیرید که در مداری که امروز هست نبود آیا ممکن بود حیات برروی اون وجود داشته باشه و جواب خیر هست.
در مورد دندان ها هم باید بدونید که غذای اصلی انسان دانه هستش! و دندان های ما هم دقیقن برای این کار وجود داره. اگر قرار بود یک سطح صاف و یک دست باشه شاید میتونست غذاها رو له کنه اما این حالت برندگی حالا رو نداشت و اینکه در صورتی که جایی از این دندان خراب میشد خیلی زود نقاط دیگه رو هم در بر میگرفت و ... .

دلیل اینکه چرا به این شکل هستیم هم همونطور که هادی گفتن تکامل و شرایط اونه.
ببینید برای اینکه درک کنید که هادی چرا میگه 4 دست کار آمد نیست میتویند امتحان کنید که وقتی با دو دست یه متنی رو روی دو کاغذ متفاوت مینویسید تمرکزتون بیشتره یا با یک دست.
در مورد چشم هم به نظرم اصلن با ساختار چشم آشنا نیستی شما ضمن اینکه وقتی دو مردمک برروی یک چشم باشن هیچوقت قابلیت های شکل کنونی چشمهای ما رو نخواهند داشت.
در مورد قلب هم خب نیازی به دو قلب نیست و انسان اگر تغذیه مناسب داشته باشه و ورزش هیچوقت دچار حمله قلبی نمیشه. دوست من بهتره بدونید قلب بیشتر به خاطر انسداد رگ هایی که خودش رو تغذیه میکنن دچار مشکل میشه نه اینکه خودش مشکل داشته باشه.

و توصیه میکنم شما که سوالی براتون پیش میاد اگر واقعن دنبال جواب هستید حداقل کمی درموردش تحقیق کنید تا اطلااتتون بالاتر بره.

MR.CART
19-12-2012, 19:19
حقیقتش اینه که سوال من جواب درستی نداره شما نمیخواین باور کنین...
شما واسه اینکه اعضای بدن امروزه به این شکل هستند دلیل و علت میارید و میگید اگه فلانطوری بود یه جور دیگه میشد....مسلما چونکه بدن ما الان با اون موارد سازگار نیست و اختلال بوجود میاره...

وقتی دو مردمک برروی یک چشم باشن هیچوقت قابلیت های شکل کنونی چشمهای ما رو نخواهند داشت
شما از کجا میدونی؟:n02:نکنه 2 تا مردمک داری تو یه چشمت؟(به شوخی)
اگه مثلا من خودم تو یه چشم 2 تا مردمک بوجود بیاد 100% باعث مشکل میشه ولی اگه از ابتدای خلقتمون اینطور بود مشکلی نداشت...

shabe.saket
19-12-2012, 20:27
شما واسه اینکه اعضای بدن امروزه به این شکل هستند دلیل و علت میارید و میگید اگه فلانطوری بود یه جور دیگه میشد....مسلما چونکه بدن ما الان با اون موارد سازگار نیست و اختلال بوجود میاره...

شما از کجا میدونی؟:n02:نکنه 2 تا مردمک داری تو یه چشمت؟(به شوخی)
اگه مثلا من خودم تو یه چشم 2 تا مردمک بوجود بیاد 100% باعث مشکل میشه ولی اگه از ابتدای خلقتمون اینطور بود مشکلی نداشت...

دو تا مردمک در یک چشم علاوه بر اینکه باعث دید پانوراما نمیشه
دید سع بعدی رو هم از موجود میگیره
و قضیه بدتر میشه

چه الان چه از اول خلقت.....

Saeed Dz
20-12-2012, 21:06
با توجه به اینکه هر از گاهی در تاپیک های مختلف مطالبی در خصوص فراماسونری مطرح میشه ما این موضوع رو یکبار برای همیشه در این تاپیک بررسی خواهیم کرد تا مرجعی باشه برای رجوع دوستان و کسب اطلاع. البته دقت کنید که شیوه ی بحث به روش علمی خواهد بود و طبیعتن شبه علم و دروغ پراکنی و دوری از دلایل منطقی جایی نداره در بحث ما.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

با توجه به اینکه این بحث کمی حساس هست و ممکنه به جنجال و حاشیه بره از دوستان خواهش میکنم که قبل از مطرح کردن نظر یا ارسال مطلب پست اول ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) و پست دوم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) تاپیک رو مطالعه و همینطور موارد زیر رو رعایت کنید.

+ تا جایی که میتونید از بحث دینی دوری کنید.
+ نقل قول فقط از کتب مقدس (تورات، انجیل و قران) مجاز بوده و روایات و تفاسیر و ... جایی در این بحث ندارن.
+ نقل ها به خودی خود صحیح محسوب نشده و نیاز به دلیل و برهان و اثبات دارند.
+ لطفن در صحبت ها از مغلطه استفاده نکنید و از به حاشیه بردن تاپیک، جنجال و بد اخلاقی ها به شدت دوری کنید.
+ دوباره تاکید میکنم هرگونه جنجال و بد اخلاقی به ضرر خود فرد خواهد بود (اخطار یا اخراج) و مشکلی برای تاپیک پیش نخواهد اومد.
+ در صورت موافقت کامل با قوانین سایت و تاپیک در بحث شرکت کنید و در غیر اینصورت اضهار نظر نکنید.



با تشکر

kalantarahura
02-01-2013, 15:47
تقریبن تمام اعتقاداتشون ، مثلن ظهور لوسیفر و تکمیل هرم و ... باقی چرت و پرت ها.

ولی من دقیقن متوجه موضع شما نیستم ، شما بیان کردین که :




با این حساب منظور شما اینه که داستان پردازی هایی که در مورد فراماسون ها
میشه دروغه ، یعنی اصل فراماسون چیز دیگه ای بوده ؟

موضعتون رو واضح مشخص کنید دوست من. شما یا طرفدار ماسون ها هستید
یا نیستید. یک کلام!


* بحثهای فراماسون منتقل میشه به تاپیک اصلی خودش ، اینجا :

میزگرد علمی [پست اول مطالعه شود] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])




موضع من هنوز در مرحله تحقیق و مطالعه است.من به لوسیفر و چشم و این حرفها به چشم نماد نگاه میکنم نه موجود.یعنی اینکه مثلا لوسیفر در سیاره سرخ زندگی میکند و این حرفها....واسم غیر قابل باوره.طرفدار وجودشون هستم ولی این که این همه شایعه پردازی شده که فلانند قبول ندارم.کما اینکه بسیاری از این شایعات را ممکنه خودشان بوجود اورده باشند که باعث رعب و وحشت عوام بشه.البته موضوعات ابلیسک و این موارد که به مصر باستان برمیگرده بحثش جداست و بیشتر افسانه است.

اما لپ کلام:فرقه فراماسونری با باورهای خاص وجود داره.اما انشعابات و داستانها از قبیل لوسیفر و محل زندگیش و خر دجال و این حرفها را در معنای خودش قبول ندارم.و میگم که اینا فقط نماد هستند.
یه جورایی من جزو دسته سوم محسوب میشم!!!
:::::دسته ی میانه:::::
چون مثل شما همه حرفهای به قول شما چرت و پرت!!!راجع به اونهارو رد نمیکنم.در بحث علمی واژه چرت پرت رو نمیگن.کما اینکه ممکنه بعضیها حتی به همین مسایلی که من هم اعتقاد ندارم ، باور داشته باشند.نمیشه من بگم چرت وپرته!!

A M ! N
02-01-2013, 16:25
موضع من هنوز در مرحله تحقیق و مطالعه است.من به لوسیفر و چشم و این حرفها به چشم نماد نگاه میکنم نه موجود.یعنی اینکه مثلا لوسیفر در سیاره سرخ زندگی میکند و این حرفها....واسم غیر قابل باوره.طرفدار وجودشون هستم ولی این که این همه شایعه پردازی شده که فلانند قبول ندارم.کما اینکه بسیاری از این شایعات را ممکنه خودشان بوجود اورده باشند که باعث رعب و وحشت عوام بشه.البته موضوعات ابلیسک و این موارد که به مصر باستان برمیگرده بحثش جداست و بیشتر افسانه است.

اما لپ کلام:فرقه فراماسونری با باورهای خاص وجود داره.اما انشعابات و داستانها از قبیل لوسیفر و این محل زندگی و خر دجال و این حرفها را در معنای خودش قبول ندارم.و میگم که اینا فقط نماد هستند.
یه جورایی من جزو دسته سوم محسوب میشم!!!
:::::دسته ی میانه:::::



ولی بازم زیاد نفهمیدم موضع شما کجاست دقیقن ! شما خیلی دوپهلو حرفاتون رو بیان کردین. یعنی به نوعی حرف زدین که اگه آخرش معلوم شد که مثلن اعتقادات فراماسونها صحت داره ، شما بیاین بگین " دیدین من گفتم راسته "، اگه هم اعتقاداتشون کذب بود ، باز شما بیاین بگین " دیدین من گفتم همش دروغه " . درست مث پیشگویی های نوسرداموس ، یه طوری پیشگویی کرده که هرچیزی ممکن بود با حرفاش انطباق پیدا کنه ، آخرش هم گفتن نوسراداموس اینارو از قبل دیده بود!

- یه خواهش ازت دارم عزیز ، فقط از سایز فونت پیشفرض استفاده کن ، چشمامون درد گرفت

A M ! N
02-01-2013, 16:27
چون مثل شما همه حرفهای به قول شما چرت و پرت!!!راجع به اونهارو رد نمیکنم.در بحث علمی واژه چرت پرت رو نمیگن.کما اینکه ممکنه بعضیها حتی به همین مسایلی که من هم اعتقاد ندارم ، باور داشته باشند.نمیشه من بگم چرت وپرته!!



بله عزیزجان در بحث علمی کلمه ی چرت و پرت گفته نیمشه ، ولی کجای این موضوعات علمیه ؟ پشتوانه ی علمی داره آیا ؟

Saeed Dz
02-01-2013, 22:23
بله عزیزجان در بحث علمی کلمه ی چرت و پرت گفته نیمشه ، ولی کجای این موضوعات علمیه ؟ پشتوانه ی علمی داره آیا ؟

- یه خواهش ازت دارم عزیز ، فقط از سایز فونت پیشفرض استفاده کن ، چشمامون درد گرفت


امین جان در واقع ما قراره با روش علمی موضوعات مختلف (حتی در پاره ای موارد غیر علمی) رو بررسی کنیم. میزگرد علمی در واقع بیشتر هب این خاطر ایجاد شد که به سوالات و شبه علم ها پاسخ داده بشه و بالاخره این موضوعات یه جایی باید حل میشد که قراره اینجا بررسی بشه.

به نکات در پست دوم اضافه کردم و دوستان از این به بعد رعایت کنن ممنون میشیم.

موضع من هنوز در مرحله تحقیق و مطالعه است.من به لوسیفر و چشم و این حرفها به چشم نماد نگاه میکنم نه موجود.یعنی اینکه مثلا لوسیفر در سیاره سرخ زندگی میکند و این حرفها....واسم غیر قابل باوره.

طرفدار وجودشون هستم ولی این که این همه شایعه پردازی شده که فلانند قبول ندارم.کما اینکه بسیاری از این شایعات را ممکنه خودشان بوجود اورده باشند که باعث رعب و وحشت عوام بشه.البته موضوعات ابلیسک و این موارد که به مصر باستان برمیگرده بحثش جداست و بیشتر افسانه است.

اما لپ کلام:فرقه فراماسونری با باورهای خاص وجود داره.اما انشعابات و داستانها از قبیل لوسیفر و محل زندگیش و خر دجال و این حرفها را در معنای خودش قبول ندارم.و میگم که اینا فقط نماد هستند.
یه جورایی من جزو دسته سوم محسوب میشم!!!
:::::دسته ی میانه:::::
چون مثل شما همه حرفهای به قول شما چرت و پرت!!!راجع به اونهارو رد نمیکنم.در بحث علمی واژه چرت پرت رو نمیگن.کما اینکه ممکنه بعضیها حتی به همین مسایلی که من هم اعتقاد ندارم ، باور داشته باشند.نمیشه من بگم چرت وپرته!!


صحبت های شما رو در چند پاراگراف جدا کردم و نظرم رو عنوان کردم.
این خوبه که شما در حال تحقیق هستی اما توصیه میکنم اگر کتاب یا مطلبی میخونید حتمن کتاب یا مطلبی که نظری غیر از این رو داره رو هم مطالعه کنید یعنی دو کتاب با موضوع یکسان و مواضع متفاوت. این باعث میشه شما نتیجه گیری کنی نه کتاب برای شما.
شما به همین راحتی که وجود موجودی (گرچه خیالی) به اسم لوسیفر رو رد میکنی، وجود شیطان یا اهریمن رو هم رد میکنی؟

امین عزیز توو این پاراگراف منظور دوستمون طرفدار وجود فراماسون ها بودن هست.
به نظر شما فراماسون ها قدمتشون به کی برمیگرده و چطور شکل گرفتند و اگر ممکنه خلاصه وار مطرح کنی که کدوم موضوعات رو پیرامونشون قبول داری؟
از نظر شما چرا اونا میخوان که عوام ازشون بترسن؟!
مدارک زیادی در رابطه با ارتباط فراماسونری با مصر باستان وجود داره و خوشحال میشم اگر بگید که چرا این ارتباط رو رد میکنی؟

فراماسونری یک فرقه نیست چون خودش یک حرکت هستش و انشعابی از برای مثال یک دین خاص نیست.
نه عزیز شما عقایدت رو مطرح کن، اینجا قرار نیست کسی به کسی توهین کنه. عقاید هرچیزی که باشن محترم هستن.

منتظریم دیگر دوستان هم وارد بحث بشن تا بیشتر وارد جزئیات بشیم. اشخاصی که قبلن از فراماسونری در تاپیک هایی در این رابطه (که به دلیل حاشیه حالا بسته هستند) یا در تاپیک هایی مثل "2012-پایان زندگی؟" صحبت میکردن خوشحال میشیم وارد بحث بشن.

kalantarahura
02-01-2013, 22:39
چشم.بذارین شفاف صحبت کنم.من به وجود شیطان اعتقاد دارم که در مکاتب مختلف، نامهای مختلف داره.یکیش همین لوسیفر.به این اعتقاد دارم که فراماسون شدیدا نمادگرا هست.همین نمادهای خاص مثل گونیا و پرگار در خیلی جاها در حالی که ربطی به ان محیط ندارن دیده شده.همچنین اعتقاد دارم که این گروه ادعاها و اهداف بزرگی همچون نظم نوین جهانی رو در سر دارند.از امریکا یا اسراییل نمیگم از یک گروه میگم که متشکل از افراد گوناگونه.در ضمن به نظر من یه سری مسایل رو نمیشه در قالب علم جستجو کرد.مسایلی هستند که در ورای علم کنونی وجود دارند.سعید جان حرف شما کاملا درسته که باید منابع مختلفی خوند.متاسفانه من زیاد پیدا نکردم.و بیشتر در اینترنت و سخنرانیهای افرادی مانند رائفی پور تحقیق کردم.
شخصی مثل نوستراداموس که بعضیها میگن فراماسون بوده حرفها وپیشگوییهای زیادی کرده که به گفته عده ای بعضیها درست دراومده.ولی من اصلا راجع به وی تحقیقی نکردم.
اقا سعید من لوسیفر را رد نکردم.گفتم این که راجع بهش حرفهایی می زنند رو باور نکردم.
---------------------
واسه فونت بزرگ هم شرمنده:n16:

A M ! N
02-01-2013, 23:07
امین جان در واقع ما قراره با روش علمی موضوعات مختلف (حتی در پاره ای موارد غیر علمی) رو بررسی کنیم. میزگرد علمی در واقع بیشتر هب این خاطر ایجاد شد که به سوالات و شبه علم ها پاسخ داده بشه و بالاخره این موضوعات یه جایی باید حل میشد که قراره اینجا بررسی بشه.


البته بنده منظورم چیزی جز این نبود سعید جان، همیشه باید با استدلالات علمی مسائـل
مختلف واکاوی بشن ؛ ولی اینکه فراماسونری یک مسئله ی علمی باشه ،قطعــن خیر..

شواهد پیدایش ماسونها از سال 1390م بدست اومده که مرتبط با شعری هســـــت که در
قسمتهایی ازون اقلیدس به عنوان مخترع علم هندسه توصیف شده و...

+

چیزی که راجع به فراماسونها خیلی عجیبه ، شرکت گسترده ی اونها در امور خیریه هست
به نظر شما چرا باید همچین کاری رو بکنن ؟ هدف ؟

kalantarahura
02-01-2013, 23:47
کلا هر بحثی که راجع بهش در جامعه نقد کم باشه ان موضوع جنبه های افسانه زیاد میگیره.فراماسون شناسی علم تجربی نیست.مثل اینه بگیم ایران شناسی یا اسلام شناسی.علم فراماسون یک کلمه انتزاعی هست.واسه همین میگم نباید علمی به این موضوع نگاه کرد.
در لینک زیر مطلب جالبی درباره فلسفه فراماسون نوشته:

فلسفه فراماسونری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

Saeed Dz
03-01-2013, 00:48
A. چشم.بذارین شفاف صحبت کنم.من به وجود شیطان اعتقاد دارم که در مکاتب مختلف، نامهای مختلف داره.یکیش همین لوسیفر.

B. به این اعتقاد دارم که فراماسون شدیدا نمادگرا هست.همین نمادهای خاص مثل گونیا و پرگار در خیلی جاها در حالی که ربطی به ان محیط ندارن دیده شده.

C. همچنین اعتقاد دارم که این گروه ادعاها و اهداف بزرگی همچون نظم نوین جهانی رو در سر دارند.از امریکا یا اسراییل نمیگم از یک گروه میگم که متشکل از افراد گوناگونه.

D. در ضمن به نظر من یه سری مسایل رو نمیشه در قالب علم جستجو کرد.مسایلی هستند که در ورای علم کنونی وجود دارند.سعید جان حرف شما کاملا درسته که باید منابع مختلفی خوند.متاسفانه من زیاد پیدا نکردم.و بیشتر در اینترنت و سخنرانیهای افرادی مانند رائفی پور تحقیق کردم.

E. شخصی مثل نوستراداموس که بعضیها میگن فراماسون بوده حرفها وپیشگوییهای زیادی کرده که به گفته عده ای بعضیها درست دراومده.ولی من اصلا راجع به وی تحقیقی نکردم.
اقا سعید من لوسیفر را رد نکردم.گفتم این که راجع بهش حرفهایی می زنند رو باور نکردم.
A. مطمئن بودم که اعتقاد دارید! برای همین هم اون سوالات رو کردم چون شما نمیتونستی وجود شیطان که جزوی از اعتقادات بیشتر ما هست رو رد کنی اما چون لوسیفر در اعتقادات ما نیست به راحتی ردش میکنی.
اتفاقن شما کاملن در اشتباهی و لوسیفر اونطور که در متون فارسی اومده شیطان نیست بلکه یک فرشته هست که عمومن هم به صورت یک کودک تصویر شده و به عبارت دیگر همون ستاره قطبی خودمون هست در حالی که در متون فارسی لوسفر به نام شیطان و سیاره زهره به عنوان لوسیفر معرفی شده.

B. فکر نمیکنم استفاده از نمادها اشکالی داشته باشه و از اونجا که فراماسونری گروهی با قدمت نسبتن زیاد و با گستره افراد و فرهنگ های مختلفی هست طبیعی هم به نظر میرسه.
فراماسون ها در اصل بنایان برجسته بودند و گونیا و پرگار که از ابزار اصلیشون محسوب میشه و همینطور علوم مثل ریاضی و هندسه. ضمن اینکه لژ هایی که به وجود بنای بزرگ جهان هستی(خدا) معتقد هستند معتقدن که گونیا نماد جهان پایین و محدود هست که میشه باهاش اشکالی مثل مربع یا ... رسم کرد و از طرفی پرگار نماد جهان بالا هست که شکل کاملتری یعنی دایره رو رسم میکنه.

C. یکی از اساس فراماسونری دخالت نکردن مستقیم در سیاست هستش. در واقع این فراماسونری نیست که این چنین مقاصدی رو داره بلکه افرادی که عضو این گروه هستن این اهداف رو دارند و خب این افراد الیت جوامعشون هستند و به خاطر همین اینطور به نظر میاد. متاسفانه ما امروزه در ایران الیت نداریم ... .
بله متوجه ام، رئیس جمهور یا احزاب در آمریکا هیچ کاره هستن و مردم هم فکر میکنن که مثلن میرن رای میدن و دمکراسی میشه و تغییر بوجود میاد. اونا نمیدونن که فکر میکنن رای میدن و یه افرادی توو زیرزمین های تاریک تعیین میکنن که چی بشه. دوست من وقتی شما اینطور به آمریکا و یا هر کشوری نگاه میکنی خب معلومه که به اینجا میرسه که همه دارن توطعه میکنن و ... .

D. بله حتمن نمیشه به خاطر اینکه علم چهار چوبی داره و چیزی که خارج از اون باشه توهم و شبه علم و دروغ هست. ما فقط از روش نظام مند علمی استفاده میکنیم برای موضوعات اینچنینی که حاشیه های بی پایه و اساسی دارن.
ببینید به نظر من افرادی مثل جناب رافعی پور که به جای افراد و با سو استفاده از اعتقاداتشون و با بزرگنمایی نتیجه میگیرن به هیچ عنوان منبع محسوب نمیشن بلکه یک بی راهه کملن هستن و از این افراده امروزه کم نیست.

E. درمورد نوستراداموس باید بگم خیلی حاشیه وجود داره و نمیشه گفته چی واقعن درسته. همونطور که قبلن گفتم در زمان های مختلفی از تاریخ مثل جنگ جهانی پیشگویی های متفاوتی از نوستراداموس ارئه شده. مثلن نسخه انگلیسی میگه انگلیس برنده جنگه و آلمانی میگه آلمان و این مورد در تاریخ به کثرت تکرار شده. اگر نوستراداموس فراماسون بوده حتمن باید لژی که این رو فاش کرده معلوم باشه.


کلا هر بحثی که راجع بهش در جامعه نقد کم باشه ان موضوع جنبه های افسانه زیاد میگیره.

فراماسون شناسی علم تجربی نیست.مثل اینه بگیم ایران شناسی یا اسلام شناسی.علم فراماسون یک کلمه انتزاعی هست.واسه همین میگم نباید علمی به این موضوع نگاه کرد.

در لینک زیر مطلب جالبی درباره فلسفه فراماسون نوشته:

فلسفه فراماسونری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
بله کاملن موافقم و آفرین دقیقن همینطوره.

وقتی ما از علم حرف میزنیم از علوم تجربی و نظری یکجا صبحت میکنیم و روش هایی برای تبدیل این دو به هم هست و علم در این مورد دست و پا بسته نیست. اینکه توصیه میکنم دوستان حتمن کتاب "روش تحقیق علمی" رو مطالعه کنن برای همینه که این موارد رو بدونن.

لطفن لینک نذارید بلکه اگر مطلب خاصی مد نظرتون هست اون رو قرار بدید و در پایان منبع رو ذکر کنید.

Saeed Dz
03-01-2013, 00:55
البته بنده منظورم چیزی جز این نبود سعید جان، همیشه باید با استدلالات علمی مسائـل
مختلف واکاوی بشن ؛ ولی اینکه فراماسونری یک مسئله ی علمی باشه ،قطعــن خیر..

شواهد پیدایش ماسونها از سال 1390م بدست اومده که مرتبط با شعری هســـــت که در
قسمتهایی ازون اقلیدس به عنوان مخترع علم هندسه توصیف شده و...

+

چیزی که راجع به فراماسونها خیلی عجیبه ، شرکت گسترده ی اونها در امور خیریه هست
به نظر شما چرا باید همچین کاری رو بکنن ؟ هدف ؟
بله کاملن درسته امین عزیز.

نظر خودت چیه؟ هدفشون چیه از اینکار؟

kalantarahura
03-01-2013, 10:42
A. مطمئن بودم که اعتقاد دارید! برای همین هم اون سوالات رو کردم چون شما نمیتونستی وجود شیطان که جزوی از اعتقادات بیشتر ما هست رو رد کنی اما چون لوسیفر در اعتقادات ما نیست به راحتی ردش میکنی.
اتفاقن شما کاملن در اشتباهی و لوسیفر اونطور که در متون فارسی اومده شیطان نیست بلکه یک فرشته هست که عمومن هم به صورت یک کودک تصویر شده و به عبارت دیگر همون ستاره قطبی خودمون هست در حالی که در متون فارسی لوسفر به نام شیطان و سیاره زهره به عنوان لوسیفر معرفی شده.

B. فکر نمیکنم استفاده از نمادها اشکالی داشته باشه و از اونجا که فراماسونری گروهی با قدمت نسبتن زیاد و با گستره افراد و فرهنگ های مختلفی هست طبیعی هم به نظر میرسه.
فراماسون ها در اصل بنایان برجسته بودند و گونیا و پرگار که از ابزار اصلیشون محسوب میشه و همینطور علوم مثل ریاضی و هندسه. ضمن اینکه لژ هایی که به وجود بنای بزرگ جهان هستی(خدا) معتقد هستند معتقدن که گونیا نماد جهان پایین و محدود هست که میشه باهاش اشکالی مثل مربع یا ... رسم کرد و از طرفی پرگار نماد جهان بالا هست که شکل کاملتری یعنی دایره رو رسم میکنه.

C. یکی از اساس فراماسونری دخالت نکردن مستقیم در سیاست هستش. در واقع این فراماسونری نیست که این چنین مقاصدی رو داره بلکه افرادی که عضو این گروه هستن این اهداف رو دارند و خب این افراد الیت جوامعشون هستند و به خاطر همین اینطور به نظر میاد. متاسفانه ما امروزه در ایران الیت نداریم ... .
بله متوجه ام، رئیس جمهور یا احزاب در آمریکا هیچ کاره هستن و مردم هم فکر میکنن که مثلن میرن رای میدن و دمکراسی میشه و تغییر بوجود میاد. اونا نمیدونن که فکر میکنن رای میدن و یه افرادی توو زیرزمین های تاریک تعیین میکنن که چی بشه. دوست من وقتی شما اینطور به آمریکا و یا هر کشوری نگاه میکنی خب معلومه که به اینجا میرسه که همه دارن توطعه میکنن و ... .

D. بله حتمن نمیشه به خاطر اینکه علم چهار چوبی داره و چیزی که خارج از اون باشه توهم و شبه علم و دروغ هست. ما فقط از روش نظام مند علمی استفاده میکنیم برای موضوعات اینچنینی که حاشیه های بی پایه و اساسی دارن.
ببینید به نظر من افرادی مثل جناب رافعی پور که به جای افراد و با سو استفاده از اعتقاداتشون و با بزرگنمایی نتیجه میگیرن به هیچ عنوان منبع محسوب نمیشن بلکه یک بی راهه کملن هستن و از این افراده امروزه کم نیست.

E. درمورد نوستراداموس باید بگم خیلی حاشیه وجود داره و نمیشه گفته چی واقعن درسته. همونطور که قبلن گفتم در زمان های مختلفی از تاریخ مثل جنگ جهانی پیشگویی های متفاوتی از نوستراداموس ارئه شده. مثلن نسخه انگلیسی میگه انگلیس برنده جنگه و آلمانی میگه آلمان و این مورد در تاریخ به کثرت تکرار شده. اگر نوستراداموس فراماسون بوده حتمن باید لژی که این رو فاش کرده معلوم باشه.


بله کاملن موافقم و آفرین دقیقن همینطوره.

وقتی ما از علم حرف میزنیم از علوم تجربی و نظری یکجا صبحت میکنیم و روش هایی برای تبدیل این دو به هم هست و علم در این مورد دست و پا بسته نیست. اینکه توصیه میکنم دوستان حتمن کتاب "روش تحقیق علمی" رو مطالعه کنن برای همینه که این موارد رو بدونن.

لطفن لینک نذارید بلکه اگر مطلب خاصی مد نظرتون هست اون رو قرار بدید و در پایان منبع رو ذکر کنید.


احسنت.معلومه معلومات خوبی دارین.جوابای خوبی دادین.یه سوال پیش اومد.در اساسنامه ها و انچیزی که از فراماسون عنوان شده به نظم نوین جهانی اشاره شده که البته اساس کارهاشونه.که گاها به وحدت و خدا هم اشاره شده.ولی اعمالی همچون کارهایی همچون احضار شیطان و از این قبیل بوده که با فراماسونها نسبت داده شده.شما به مراسم پنهانی و اینکه از نظر بعضیها این مراسم شیطانی هستند اعتقاد دارید؟اگه جواب بله هست انگاه چطور میشه انها را به این که به خدا معتقدند نسبت داد؟
البته من میگم وحدت یک کلمه کلی هست و انها اصولا روی وحدت تکیه دارند.

A M ! N
03-01-2013, 14:02
دوستان البته طبق شواهدی ( البته بازم کافی نیست ) که الان هست ، میشه نتیجه گرفت که نوسراداموس یک فیریمیسن نبوده ،

- فیریمیسنری ، تا قرن هفدم ( 1700مـ) هنوز به حالت speculative masonic ( میسنیک تئوری ) در نیومده بود. بلکه در زمان نوستراداموس ( 1503-1566) و قرون وسطی به شکل Operative بود.
حالا دوران operative ماسون ها اینطوری که من تحقیق کردم ،زمانی بوده که اونها درحال کارهای عجیب با سنگها بودن. در حالی که نوسراداموس هیچوقت مشاهده نشده بوده که دست به همچین
کارهایی بزنه.

- خب همونطوری که میدونیم فیریمیسنری در سال 1717 به شکل رسمی درومد و مفاهیم و اصول سه گانه ی اون تایید شد ( برادری ، خیریه ، راستی ) ، خیلی قبل تر از اون زمان نوسراداموس مرده بود

- نوسراداموس اصالتن یهودی بودند ، ولی دینشون رو به کاتولیک تغییر دادند که این هیچ انطباقی با رفتار یک فیریمیسن نمیتونه داشته باشه.



درخصوص اینکه هدف ماسونها از شرکت وسیع در امور خیریه چی بود ؛ در اصول سه گانه ی باورهای ماسون ها هستش که عقیده ی ماسونها میگه انجام امور خیریه عمر و زندگی انسانهارو زیاد میکنه.
طبق آمار میسن ها در سرتاسر جهان ، هرروز 3میلیون دلار رو در جهت امور خیریه اهدا میکنن ، ازین مقدار 2 میلیون دلارش ففط از میسنهای مقیم ایالات متحده تامین میشه. اما شاید اینکار به نوعی تظاهر
هم باشه ( البته در فیریمیسنری مدرن )


پ.ن : دوستان بحث را کاملن روی فیریمیسنها متمرکز کنید ، به هیچ وجه وارد حیطه های مذهبی و 3یا سی نشین. پستهای اینگونه بلادرنگ پاک خواهند شد.

Saeed Dz
05-01-2013, 01:58
دوستان البته طبق شواهدی ( البته بازم کافی نیست ) که الان هست ، میشه نتیجه گرفت که نوسراداموس یک فیریمیسن نبوده ،

- فیریمیسنری ، تا قرن هفدم ( 1700مـ) هنوز به حالت speculative masonic ( میسنیک تئوری ) در نیومده بود. بلکه در زمان نوستراداموس ( 1503-1566) و قرون وسطی به شکل Operative بود.
حالا دوران operative ماسون ها اینطوری که من تحقیق کردم ،زمانی بوده که اونها درحال کارهای عجیب با سنگها بودن. در حالی که نوسراداموس هیچوقت مشاهده نشده بوده که دست به همچین
کارهایی بزنه.

- خب همونطوری که میدونیم فیریمیسنری در سال 1717 به شکل رسمی درومد و مفاهیم و اصول سه گانه ی اون تایید شد ( برادری ، خیریه ، راستی ) ، خیلی قبل تر از اون زمان نوسراداموس مرده بود

- نوسراداموس اصالتن یهودی بودند ، ولی دینشون رو به کاتولیک تغییر دادند که این هیچ انطباقی با رفتار یک فیریمیسن نمیتونه داشته باشه.



درخصوص اینکه هدف ماسونها از شرکت وسیع در امور خیریه چی بود ؛ در اصول سه گانه ی باورهای ماسون ها هستش که عقیده ی ماسونها میگه انجام امور خیریه عمر و زندگی انسانهارو زیاد میکنه.
طبق آمار میسن ها در سرتاسر جهان ، هرروز 3میلیون دلار رو در جهت امور خیریه اهدا میکنن ، ازین مقدار 2 میلیون دلارش ففط از میسنهای مقیم ایالات متحده تامین میشه. اما شاید اینکار به نوعی تظاهر
هم باشه ( البته در فیریمیسنری مدرن )


پ.ن : دوستان بحث را کاملن روی فیریمیسنها متمرکز کنید ، به هیچ وجه وارد حیطه های مذهبی و 3یا سی نشین. پستهای اینگونه بلادرنگ پاک خواهند شد.
به نظر من این کافی نیست امین جان و فراماسونری خیلی قبل از این کارای تشکیلاتیش آغاز شده بود و دلیل شما به تنهایی نمیتونه رد کنه این رو که نوستراداموس فراماسون نبوده. تاریخی که شما گفتین رو هم من اینطور تعریف میکنم که فراماسونری در اون تاریخ دچار تغییر شد و اصول اخلاقی فراماسونری هم 4 اصل بردباری، انصاف، احتیاط و اعتدال هستند. منظورتون از انطباق نداشتن دقیقن نفهمیدم و اگر میشه بیشتر توضیح بدید و اون 3 مورد هم که ذکر کردید اگر بگین از کجا بوده ممنون میشم.

در مورد خیریه هم قطعن اون چیزی که شما گفتی نمیتونه درست باشه.


یه سوال پیش اومد.در اساسنامه ها و انچیزی که از فراماسون عنوان شده به نظم نوین جهانی اشاره شده که البته اساس کارهاشونه.که گاها به وحدت و خدا هم اشاره شده.

ولی اعمالی همچون کارهایی همچون احضار شیطان و از این قبیل بوده که با فراماسونها نسبت داده شده.شما به مراسم پنهانی و اینکه از نظر بعضیها این مراسم شیطانی هستند اعتقاد دارید؟اگه جواب بله هست انگاه چطور میشه انها را به این که به خدا معتقدند نسبت داد؟
البته من میگم وحدت یک کلمه کلی هست و انها اصولا روی وحدت تکیه دارند.
منظور از نظم نوین جهانی رو متوجه نمیشم دقیقن و توضیح بدید ممنون میشم اما در مورد خدا باید گفت که این به لژ های مختلف مونده و برای مثال گرند لژ فرانسته اعتقادی به دین و حتی خدا نداره و اعضای اون در حالی که گرند لژ انگلستان این اعتقاد رو دارند. فراماسون ها در کل به یک خدای واحد اعتقاد دارند که اون رو معمار بزرگ جهان میخونن اما نام و ... خاصی به اون نمیدن.

ترجیح میدم به این سوال پاسخ ندم اما یه توضیح کوتاه میدم. در واقع بود یا نبود موجوداتی افسانه ای نظیر شیطان یا خدا مکمل همدیگر هستند و نمیشه وجود خدا رو قبول کرد و شیطان رو نه و برعکس.

A M ! N
05-01-2013, 11:14
به نظر من این کافی نیست امین جان و فراماسونری خیلی قبل از این کارای تشکیلاتیش آغاز شده بود و دلیل شما به تنهایی نمیتونه رد کنه این رو که نوستراداموس فراماسون نبوده. تاریخی که شما گفتین رو هم من اینطور تعریف میکنم که فراماسونری در اون تاریخ دچار تغییر شد و اصول اخلاقی فراماسونری هم 4 اصل بردباری، انصاف، احتیاط و اعتدال هستند. منظورتون از انطباق نداشتن دقیقن نفهمیدم و اگر میشه بیشتر توضیح بدید و اون 3 مورد هم که ذکر کردید اگر بگین از کجا بوده ممنون میشم.

در مورد خیریه هم قطعن اون چیزی که شما گفتی نمیتونه درست باشه.



- البته عرض کردم که دلایل کافی نیست. ولی اینکه کارهای تشکیلاتی فریمیسنها از قبل شروع شده ، آیا ریفرنسی داری براش ؟
- البته اصول پایه ی فریمیسن رو همه جا سه تایی که گفتم بیان میکنن سعید جان، به جز اون سه تا تعداد دیگه ای هم هستند که شامل اصول پایه ای سه گانه نمیشن.
- این که انطباق نداره به این خاطر هست که ، یهودیت نزدیک ترین رابطه را به فیریمسنری داره ، و تقریبن بیشتر آداب فیریمیسنری از یهودیت گرفته شده ( مثلن از تورات )
دلایل بیشترش رو نمیشه اینجا بیان کرد. به هرحال ؛ میشه احتمال این رو داد که نوسراداموس اگه یک فیریمیسن بود ، نمیومد از دین یهودیت که بیشترین انطباق رو با
فیریمیسنری داره ، به کاتولیک تغییر بده ( که میدونیم ازین طرف انطباق زیادی بین کاتولیک و فیریمیسنری نیست و حتی تضاد هم میتونه بینشون باشه )

- در مورد امور خیریه بیشتر توضیح بدین لطفن؛ که چرا نمیتونه درست باشه.

سپاس/.

kalantarahura
06-01-2013, 09:17
اصطلاح نظم نوین جهانی و اصطلاحات مشابه آن همچون نظم بین‌المللی یا دولت جهانی و امثال آن معنای پیچیده‌ای ندارد. نظم نوین رمز و رازی مخفی یا تئوری توطئه‌ای تودرتو نیست. معنای آن خیلی ساده است:نظمی جدید در کل دنیا. ساختار سیاسی و مالی جدید، شیوه‌ای جدید برای مدیریت و کنترل تمامی امور در مقیاس جهانی.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



گرافیک ارتباط و عملکرد سازمان‌های دولتی و غیر دولتی آمریکا در راستای نظم نوین جهانی


بنابراین هنگامی یکی از مقامات ارشد سیاسی جهان از یک نظم نوین جهانی و مفاهیم مشابه سخن به میان می‌آورد منظورش نوعی تغییر در ساختار قدرت در جهان است و با توجه به اینکه هر یک از ما شهروندان این جهان محسوب می‌شویم پس تحت تأثیر ساختار جهان خواهیم بود و زمانی که مقامات منتخب جهان یا افراد قدرتمند در خصوص نظم نوین جهانی بحث و گفتگو می‌کنند یا خواستار اجرای آن می‌شوند، عقل سلیم حکم می‌کند که این مساله پیامدهایی برای زندگی ما دارد و باید گوش به زنگ باشیم. باید اذعان داشت که حکومت جهانی یا نظم نوین جهانی همیشه در ذهن افراد قدرتمند و حاکمان دنیا بوده است و خواهد بود.

منبع ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 7-%D9%86%D8%B8%D9%85-%D9%86%D9%88%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%88-%D8%B9%DA%A9%D8%B3)

Babak
06-01-2013, 13:18
اینجا انجمن علمیه دوستان ؟ تاپیک میزگرد علمی ؟

A M ! N
07-01-2013, 00:07
خب دوستان با صلاحدید تیم مدیریـت ، بحث فراماسونری ازین بیشتر
نمیتونه پیش بره. لیکن موضوع بعدی باید مطلبی کاملن علمی باشه
که در انجمن علمی جایی داشته باشه.

مرسی. :11:

kalantarahura
07-01-2013, 09:31
خب دوستان با صلاحدید تیم مدیریـت ، بحث فراماسونری ازین بیشتر
نمیتونه پیش بره. لیکن موضوع بعدی باید مطلبی کاملن علمی باشه
که در انجمن علمی جایی داشته باشه.

مرسی. :11:

سلام.یه سوال داشتم.چرا هر موقع بحث فراماسونری پیش میاد اجازه صحبت داده نمیشه.دلیل خاصی داره؟ممنون

A M ! N
07-01-2013, 12:48
در واقع اینطور نیست که اجازه ی صحبت داده نشـــه ، موضوع اینه که بحث فریمیسنری در انجمن علمـــی جایی نداره
فیریمیسنری هم یک امر اعتقادی هستش و درست مانند مذهب و جو انجمنهای ما کشش همچین بحثهایی رو نداره.

به هرحال ؛ دوستانی که خیلی مشتاق به پیگیری فیریمیسنری هستن میتونن بحث رو در گــــروه زیر ادامه بدن ، که
به نظر نمیاد ازین گروه جای مناسبتری براش باشه.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ممنون.

Babak
07-01-2013, 13:08
دلیلیش اینه که موضوع ناگزیر به بحث های سیاسی یا مذهبی کشیده میشه که کلا در پی سی جایی براش وجود نداره.
جدا از اینکه اینجا انجمن علمیه و ترجیح اینه وارد مباحثی بشیم که با روش های علمی بشه درستی یا نادرستی مفاهیم رو درک کرد. قضایایی مثل فراماسونری ( از نوع توهم توطئه) کاملا اعتقادی و مفهومی هستن و به هیچ وجه قابلیت تحلیل علمی ( رد و تایید) ندارن.

Saeed Dz
09-01-2013, 02:12
- البته عرض کردم که دلایل کافی نیست. ولی اینکه کارهای تشکیلاتی فریمیسنها از قبل شروع شده ، آیا ریفرنسی داری براش ؟
- البته اصول پایه ی فریمیسن رو همه جا سه تایی که گفتم بیان میکنن سعید جان، به جز اون سه تا تعداد دیگه ای هم هستند که شامل اصول پایه ای سه گانه نمیشن.
- این که انطباق نداره به این خاطر هست که ، یهودیت نزدیک ترین رابطه را به فیریمسنری داره ، و تقریبن بیشتر آداب فیریمیسنری از یهودیت گرفته شده ( مثلن از تورات )
دلایل بیشترش رو نمیشه اینجا بیان کرد. به هرحال ؛ میشه احتمال این رو داد که نوسراداموس اگه یک فیریمیسن بود ، نمیومد از دین یهودیت که بیشترین انطباق رو با
فیریمیسنری داره ، به کاتولیک تغییر بده ( که میدونیم ازین طرف انطباق زیادی بین کاتولیک و فیریمیسنری نیست و حتی تضاد هم میتونه بینشون باشه )

- در مورد امور خیریه بیشتر توضیح بدین لطفن؛ که چرا نمیتونه درست باشه.

سپاس/.
معتقدم که فراماسون ها تغییراتی در طول تاریخ داشتن که اونا رو تغییرات بزرگ اسم میدم و اینطور تعبیر میکنم که در دوران حیات این حرکت و گروه این تغییرات بودند که اتفاق افتادن و اینطور نبوده که این گروه بخواهد از تاریخ خاصی بوجود بیاد (البته منظورم تاریخ های جدیدی هست که گفته میشه).نه متاسفانه فراماسون ها از اوایل قرن 21 تصمیم گرفتن که از این حالت مخفی کمی تغییر کنن و اطلاعاتی رو بروز بدن پس از قبل این تاریخ اطلاعات زیادی در دسترس نیست و بیشتر از تاثیراتی که در طول تاریخ داشتند میشه پی برد به وجودشون.

سوال من اینکه این اصول پایه که شما فرمودی رو کجا بیان میکنن؟ منظور از همه جا کجاست؟

اینطور نیست دوست من و یهودیت ربطی به فراماسونری نداره فقط یهودی ها هم میتونن توو این تشکیلات عضو بشن. در واقع این گروه سیمبل هاش رو از انجیل و تورات گرفته برای مثل ستاره داوود در فراماسونری نماد تندرستی (تا اونجا که یادم هست) و در فرهنگ یهود نماد یکتایی و بزرگی خداوند و کوچکی و عجز انسان هست.
البته در یک دوره از تاریخ این سه با هم متحد شدند بر سر هدفی یکسان و اون زمان حمله ی مسلمان به اروپا و مخصوصن بر سر سرزمین مقدس یهود و مسیح هست (اسرائیل) و در زمان جنگهای صلیبی بود. این تفکر که فراماسونری انطباق داره با یهود و ... رو بیشتر مذهبیون دنبال میکنند و به دنبال اهداف خاص خودشون هستند درحالی که به واقع اینطور نیست. تغریبن تمامی ادیان و نظام های کومونیستی به خاطر مواضع لیبرالی فراماسون ها با این گروه مشکل دارند و خب ما هردو این موارد رو داریم در کشورمون و برای همین تبلیغات زیادی بر ضد این تشکیلات میشه.

فکر نمیکنم از این مورد بشه نتیجه گرفت اون یک فراماسون نبوده. همونطور که بالا گفتم فراماسونری کاری با عقاید افراد عضو نداره بلکه حتی در جلساتشون برای هر فرد با هر مذهبی کتاب مقدس خودش رو از پیش روی میز قرار میدن.

در مورد امور خیریه منظورم جنبه ی تظاهریش بود.

اگر دوستان نظرشون ادامه ندادن این بحث نیست امین جان نقل نکنید لطفن.


دلیلیش اینه که موضوع ناگزیر به بحث های سیاسی یا مذهبی کشیده میشه که کلا در پی سی جایی براش وجود نداره.
جدا از اینکه اینجا انجمن علمیه و ترجیح اینه وارد مباحثی بشیم که با روش های علمی بشه درستی یا نادرستی مفاهیم رو درک کرد. قضایایی مثل فراماسونری ( از نوع توهم توطئه) کاملا اعتقادی و مفهومی هستن و به هیچ وجه قابلیت تحلیل علمی ( رد و تایید) ندارن.
البته بابک عزیز نظر من این هستش که این موضوع به هیچ وجه یک موضوع اعتقادی یا دینی و یا حتی سیاسی نیست و این فقط جوی سازی بعضی افراد هست. این بحث بیشتر تاریخی هستش و در واقع ما این بحث رو به خاطر این شروع کردیم که همین حاشیه های غیر واقعی رو ازش حذف کنیم و در یک محیط کنترل شده بحث رو پیش ببریم. مطمئنن این خیلی بهتر از اینکه دوستان در تاپیک های مختلف بیان ادعاهای مختلفی مطرح کنن و در پایان هم هیچی به هیچی. دیدیم که با شروع بحث در این چنین بستری خیلی از دوستان حتی نیومدن درش شرکت کنند و این به نظرم برای خیلی از افراد پر معنا بود.
همونطور که شما و بقیه دوستان واقف هستید روش علمی فقط در حوزه ی نظری نیست که کارایی داره بلکه توو حوزه ی تجربی (موارد بیشتر انسانی و حقیقی) هم کارایی داره و ضمن اینکه روش هایی برای تبدیل این دو به هم وجود داره.
در نهایت اینکه به نظرم موضوعاتی این چنینی (البته نه دینی یا سیاسی) مثل غده های سرطانی میمونن که باید یکبار برای همیشه رفع بشن و با بی محلی مشکل حل نخواهد شد. حتی ویروس ها هم اگر در محیط کنترل شده کشت داده بشن مشکلی پیش نمیارن حتی سودمند خواهند بود.
به هر حال من تابع نظر جمع و مدیریت هستم و هرجور صلاحه.

A M ! N
09-01-2013, 02:33
سعید جان اگه اجازه بدی میخوام جواب بدم. اتفاقن به نظر بنده همونطوری که بابک جان گفتن:


قضایایی مثل فراماسونری ( از نوع توهم توطئه) کاملا اعتقادی و مفهومی هستن و به هیچ وجه قابلیت تحلیل علمی ( رد و تایید) ندارن.

این مسئله کاملن اعتقادی هستش


یکی از دلایل سادش که چرا اعتقادیه و افراد نمیتونن این رو داخل چارچوب تایین شده ی انجمن ما تحلیلش کنن رو ببینید: ( خوشبختانه شما خودت بهش اشاره کردی!!)




معتقدم که فراماسون ها تغییراتی در طول تاریخ داشتن که اونا رو تغییرات بزرگ اسم میدم و اینطور تعبیر میکنم که در دوران حیات این حرکت و گروه این تغییرات بودند که اتفاق افتادن و اینطور نبوده که این گروه بخواهد از تاریخ خاصی بوجود بیاد (البته منظورم تاریخ های جدیدی هست که گفته میشه).نه متاسفانه فراماسون ها از اوایل قرن 21 تصمیم گرفتن که از این حالت مخفی کمی تغییر کنن و اطلاعاتی رو بروز بدن پس از قبل این تاریخ اطلاعات زیادی در دسترس نیست و بیشتر از تاثیراتی که در طول تاریخ داشتند میشه پی برد به وجودشون.


البته بابک عزیز نظر من این هستش که این موضوع به هیچ وجه یک موضوع اعتقادی یا دینی و یا حتی سیاسی نیست و این فقط جوی سازی بعضی افراد هست.

بهتره که این بحث رو کنار بزاریـــم. بحثهای خیلی جالبتر هم هست که با انجمن ما سنخیت دارن.

Saeed Dz
09-01-2013, 13:20
سعید جان اگه اجازه بدی میخوام جواب بدم.
A. اتفاقن به نظر بنده همونطوری که بابک جان گفتن:


قضایایی مثل فراماسونری ( از نوع توهم توطئه) کاملا اعتقادی و مفهومی هستن و به هیچ وجه قابلیت تحلیل علمی ( رد و تایید) ندارن.

B. این مسئله کاملن اعتقادی هستش

C. یکی از دلایل سادش که چرا اعتقادیه و افراد نمیتونن این رو داخل چارچوب تایین شده ی انجمن ما تحلیلش کنن رو ببینید: ( خوشبختانه شما خودت بهش اشاره کردی!!)


معتقدم که فراماسون ها تغییراتی در طول تاریخ داشتن که اونا رو تغییرات بزرگ اسم میدم و اینطور تعبیر میکنم که در دوران حیات این حرکت و گروه این تغییرات بودند که اتفاق افتادن و اینطور نبوده که این گروه بخواهد از تاریخ خاصی بوجود بیاد (البته منظورم تاریخ های جدیدی هست که گفته میشه).نه متاسفانه فراماسون ها از اوایل قرن 21 تصمیم گرفتن که از این حالت مخفی کمی تغییر کنن و اطلاعاتی رو بروز بدن پس از قبل این تاریخ اطلاعات زیادی در دسترس نیست و بیشتر از تاثیراتی که در طول تاریخ داشتند میشه پی برد به وجودشون.


البته بابک عزیز نظر من این هستش که این موضوع به هیچ وجه یک موضوع اعتقادی یا دینی و یا حتی سیاسی نیست و این فقط جوی سازی بعضی افراد هست.

D. بهتره که این بحث رو کنار بزاریـــم. بحثهای خیلی جالبتر هم هست که با انجمن ما سنخیت دارن.
اشکالی نداره دوست من و اون خط قرمز رنگ رو منظورم نقل بالایی بود و نه پایینی. برای اینکه مثل اینجا دچار اشتباه نشی نشانه گذاری کردم و پاسخ.
A. البته منظور بابک چیزی جدای از نظر کلی شماست و ایشون فراماسونری همراه با توهم توطئه رو اشاره کردن و من هم کاملن با ایشون موافقم اما اگر اینطور باشه نباید در مورد بیشتر موضوعات علمی بحث کرد یا بحث به شیوه ی علمی کرد به دلیل اینکه توهم توطئه در اونها وارد شده مثل همین سفر انسان به ماه یا دیگر از موضوعاتی که در این انجمن همین حالا هم داره پیرامونشون بحث میشه که موضوعی دینی و سیاسی نیستند. اگر ملاک ما رسوب توهم توطئه در موضعات علمی باشه که نباید اصلن بحثی بشه برای اینکه مثلن اگر بخوایم در مورد یک شوینده و ترکیباتش صحبت کنیم قطعن این آقایون خواهند آمد و خواهند گفت "طوری این رو میسازن که سرطان زا باشه" همینطور که میگن خیلی از دوستان!

B. از نظر بنده این موضوع بیشتر تاریخی هستش و این حاشیه های دورش هستند که اعتقادی محسوب میشن و نظر من هم برای ادامه بحث به خاطر حذف همین حاشیه هاست. بحث در مورد ساز و کار یک سازمان نه تنها اعتقادی نیست بلکه جزوی از تحقیق در باب مسائل تجربی محسوب میشه. آیا اینکه برای مثال یک بانک از اسامی دینی یا نماد های مذهبی استفاده کنه باعث میشه این سازمان ماهیت دینی پیدا کنه؟! من جوابتون رو میدم، به هیچ وجه.

C. عزیز من به چیزی اشاره نکردم و مغلطه خنده داری شما استفاد کردی. در واقع کاملن واضح هستش و با کمی دقت معلوم میشه که منظورم بیان نظر هستش و این منحصر به موضوع فراماسونری نیست و هر جایی استفاده می کنیم همه ی ما. حتی شما که اعلام نکردی در حقیقت داری نظر خودت رو میگی مثل "این مسئله کاملن اعتقادی هستش" یا هر جمله دیگه و شما با حذف جملاتی از پست من که رنگی کردی میتونی ببینی که جمله هیچ تغییری ایجاد نمیشه درش و ناقص نمیشه.

D. من اصرار به ادامه ی این بحث ندارم و به نظر دوستانم احترام میذارم.

Saeed Dz
24-01-2013, 18:50
دوستان به نظر شما چرا ما میخوابیم با توجه به اینکه تغریبن همه ی اجزای اصلی بدن ما کار میکنن در حین خواب.

silver65
25-01-2013, 11:05
سلام . با اجازه و با تشکر از تاپیک خوبتون . خوابیدن به دلایل و منظورهای مختلف و متعدد می شه اما چون دلایل قطعی هنوز برای ثابت نشده فقط در حد نظریه هست.چند تا نظریه تو ویکی پدیا نوشته بود:

1-نظریه جبران و ترمیم بر اساس نظریه جبران و ترمیم، خوابیدن برای تجدید قوا و احیای فرایندهای فیزیولوژیک که بدن و ذهن را سالم نگه می‌دارند و باعث عملکرد مناسب آن‌ها می‌شوند ضرورت اساسی دارد. بر طبق این نظریه، خواب )NREM مرحله خواب آرام که به نام حرکت غیرسریع چشم خوانده می‌شود) برای بازسازی و ترمیم فعالیت‌های فیزیولوژیک اهمیت دارد در حالی که خواب) REM مرحله پنجم خواب که به نام حرکت سریع چشم خوانده می‌شود) برای بازسازی فعالیت‌های ذهنی است. پشتیبان این نظریه، پژوهش‌هایی است که نشان می‌دهد دوره‌های خواب REM پس از مدتی کم‌خوابی و فعالیت جسمی شدید، افزایش می‌یابد. بدن در هنگام خواب، سرعت تقسیم سلولی و ترکیب پروتئینی را افزایش می‌دهد و این پدیده نیز به نوبه خود پشتیبان نظریه جبران وترمیم به هنگام خواب است.


۲- نظریه تکاملی بنابر نظریه تکاملی که به نام نظریه انطباقی خواب نیز خوانده می‌شود، دوره‌های فعالیت و سکون به عنوان وسیله‌ای برای ذخیره انرژی در سیر تکاملی به وجود آمده‌اند. براساس این نظریه، تمام موجودات زنده در زمان‌هایی که بیداری و هشیاری برای آن‌ها خطرناک و مخاطره‌آمیز بوده است خود را با خوابیدن انطباق داده‌اند. پشتیبان این نظریه، پژوهش‌های تطبیقی است که بر روی حیوانات مختلف صورت گرفته است. حیواناتی که شکارچیان طبیعی کمتری دارند، مانند خرس‌ها و شیرها، معمولاً روزانه بین ۱۲ تا ۱۵ ساعت می‌خوابند. امّا حیواناتی که شکارچیان طبیعی زیادی دارند، دارای دوره‌های خواب کوتاهی هستند و معمولاً روزانه بیش از ۴ تا ۵ ساعت نمی‌خوابند.


۳- نظریه تحکیم اطلاعات نظریه تحکیم اطلاعات بر پایه پژوهش‌های شناختی است و می‌گوید انسان‌ها برای پردازش اطلاعاتی که در طول روز به دست آورده‌اند می‌خوابند. بر اساس این نظریه، علاوه بر پردازش اطلاعات کسب شده در طول روز، خوابیدن به مغز اجازه می دهد که خود را برای روز بعد آماده کند. برخی پژوهش‌ها همچنین نشان داده است که خواب به تحکیم و پیونددادن چیزهایی که در طول روز فرا گرفته‌ایم و قرار دادن آن‌ها در حافظه دراز مدّت کمک می‌کند. پشتیبان این نظریه، مطالعاتی است که نشان می‌دهد کم خوابی، تأثیر جدّی بر روی توانایی به یاد آوری اطلاعات دارد.

************************************************** *****************************************

البته جایی دیدم نوشته شده بود این که می گن خواب باعث ذخیره انرژی می شه اشتباست چون انرژی که از 8 ساعت خواب ذخیره می شه تنها به اندازه مصرف یه نان تسته!
ولی تقریبا همه اتفاق نظر دارن که خواب غیر رم به احتمال زیاد فرصتی برای استراحت و بازیابی مغز است. اما دلیل خواب رم هنوز مشخص نیست ولی چند مورد دیدم که به نظرم جالب بود
یکی از پژوهشگران امر خواب بنام میشل ژووه گفته : فعالیت شدید در طول خواب رم برای رشد و تکامل سلول ها و شبکه های عصبی بدن در اوایل زندگی ضروری است. مثلا جنین انسان را در نظر بگیرید. در طول ماه های طولانی و تاریک زندگی در داخل رحم محرک های خارجی اندکی برای فعال کردن مغزی که در حال رشد و تکامل است وجود دارند; از این رو «ژووه» این فرضیه را مطرح می کند که مغز خود محرک های خویش را به شکل خواب رم و رویاها فراهم ساخته و به این ترتیب به رشد و تکامل خویش کمک می کند. این نظریه با این واقعیت نیز کاملا سازگار است که مغزهایی که کمتر تکامل یافته اند بیشتر از مغز تکامل یافته افراد بزرگسال در خواب رم بسر می برند.
یه روانشناسم بنام دکتر روزالین کارترایت در مورد رویا ( که در مرحله خواب رم هست) گفته: ”رویا نوعی سیستم تنظیم روحیه است.“ او دریافته است که خواب‌ها به افراد کمک می‌کنند تا با بلاتکلیفی‌های عاطفی روزانه کنار بیایند. به نظر او ”این مثل داشتن یک درمانگر درونی است.“

Saeed Dz
25-01-2013, 21:59
سلام . با اجازه و با تشکر از تاپیک خوبتون . خوابیدن به دلایل و منظورهای مختلف و متعدد می شه اما چون دلایل قطعی هنوز برای ثابت نشده فقط در حد نظریه هست.چند تا نظریه تو ویکی پدیا نوشته بود:

1-نظریه جبران و ترمیم بر اساس نظریه جبران و ترمیم، خوابیدن برای تجدید قوا و احیای فرایندهای فیزیولوژیک که بدن و ذهن را سالم نگه می‌دارند و باعث عملکرد مناسب آن‌ها می‌شوند ضرورت اساسی دارد. بر طبق این نظریه، خواب )NREM مرحله خواب آرام که به نام حرکت غیرسریع چشم خوانده می‌شود) برای بازسازی و ترمیم فعالیت‌های فیزیولوژیک اهمیت دارد در حالی که خواب) REM مرحله پنجم خواب که به نام حرکت سریع چشم خوانده می‌شود) برای بازسازی فعالیت‌های ذهنی است. پشتیبان این نظریه، پژوهش‌هایی است که نشان می‌دهد دوره‌های خواب REM پس از مدتی کم‌خوابی و فعالیت جسمی شدید، افزایش می‌یابد. بدن در هنگام خواب، سرعت تقسیم سلولی و ترکیب پروتئینی را افزایش می‌دهد و این پدیده نیز به نوبه خود پشتیبان نظریه جبران وترمیم به هنگام خواب است.


۲- نظریه تکاملی بنابر نظریه تکاملی که به نام نظریه انطباقی خواب نیز خوانده می‌شود، دوره‌های فعالیت و سکون به عنوان وسیله‌ای برای ذخیره انرژی در سیر تکاملی به وجود آمده‌اند. براساس این نظریه، تمام موجودات زنده در زمان‌هایی که بیداری و هشیاری برای آن‌ها خطرناک و مخاطره‌آمیز بوده است خود را با خوابیدن انطباق داده‌اند. پشتیبان این نظریه، پژوهش‌های تطبیقی است که بر روی حیوانات مختلف صورت گرفته است. حیواناتی که شکارچیان طبیعی کمتری دارند، مانند خرس‌ها و شیرها، معمولاً روزانه بین ۱۲ تا ۱۵ ساعت می‌خوابند. امّا حیواناتی که شکارچیان طبیعی زیادی دارند، دارای دوره‌های خواب کوتاهی هستند و معمولاً روزانه بیش از ۴ تا ۵ ساعت نمی‌خوابند.


۳- نظریه تحکیم اطلاعات نظریه تحکیم اطلاعات بر پایه پژوهش‌های شناختی است و می‌گوید انسان‌ها برای پردازش اطلاعاتی که در طول روز به دست آورده‌اند می‌خوابند. بر اساس این نظریه، علاوه بر پردازش اطلاعات کسب شده در طول روز، خوابیدن به مغز اجازه می دهد که خود را برای روز بعد آماده کند. برخی پژوهش‌ها همچنین نشان داده است که خواب به تحکیم و پیونددادن چیزهایی که در طول روز فرا گرفته‌ایم و قرار دادن آن‌ها در حافظه دراز مدّت کمک می‌کند. پشتیبان این نظریه، مطالعاتی است که نشان می‌دهد کم خوابی، تأثیر جدّی بر روی توانایی به یاد آوری اطلاعات دارد.

************************************************** *****************************************

البته جایی دیدم نوشته شده بود این که می گن خواب باعث ذخیره انرژی می شه اشتباست چون انرژی که از 8 ساعت خواب ذخیره می شه تنها به اندازه مصرف یه نان تسته!
ولی تقریبا همه اتفاق نظر دارن که خواب غیر رم به احتمال زیاد فرصتی برای استراحت و بازیابی مغز است. اما دلیل خواب رم هنوز مشخص نیست ولی چند مورد دیدم که به نظرم جالب بود
یکی از پژوهشگران امر خواب بنام میشل ژووه گفته : فعالیت شدید در طول خواب رم برای رشد و تکامل سلول ها و شبکه های عصبی بدن در اوایل زندگی ضروری است. مثلا جنین انسان را در نظر بگیرید. در طول ماه های طولانی و تاریک زندگی در داخل رحم محرک های خارجی اندکی برای فعال کردن مغزی که در حال رشد و تکامل است وجود دارند; از این رو «ژووه» این فرضیه را مطرح می کند که مغز خود محرک های خویش را به شکل خواب رم و رویاها فراهم ساخته و به این ترتیب به رشد و تکامل خویش کمک می کند. این نظریه با این واقعیت نیز کاملا سازگار است که مغزهایی که کمتر تکامل یافته اند بیشتر از مغز تکامل یافته افراد بزرگسال در خواب رم بسر می برند.
یه روانشناسم بنام دکتر روزالین کارترایت در مورد رویا ( که در مرحله خواب رم هست) گفته: ”رویا نوعی سیستم تنظیم روحیه است.“ او دریافته است که خواب‌ها به افراد کمک می‌کنند تا با بلاتکلیفی‌های عاطفی روزانه کنار بیایند. به نظر او ”این مثل داشتن یک درمانگر درونی است.“
ممنونم از اطلاعاتی که قرار دادید.

در مورد گزینه یک که خب اینطور که این نظریه میگه نه تنها در طول خواب بدن استراحت نمیکنه بلکه حتی فعالیت اون بیشتر هم میشه. در مورد گزینه ی دوم هم درسته ما شکارچی نداریم اما خطراتی تهدیدمون میکنه که حتی از شکارچی هم بدتره مثل خطر زلزله یا امسال این ... . گزینه ی سوم هم تحقیقاتی که اشاره شده نشان دهنده ی کم خوابی بر کنترل هستش نه به یاد آوری اطلاعات و بیشتر قدرت کنترل از دست میره.
تمام این مواردی که شما اشاره کردی نمیتونه جواب سوال من باشه، اینکه اجزای اصلی بدن ما درواقع استراحتی نمیکنن پس چرا ما میخوابیم و باید بخوابیم؟!

مطالب زیر * ها هم خیلی جالب بودن و خیلی تشکر میکنم اما پرسش من همچنان باقیه.

silver65
27-01-2013, 23:23
یکی از دلایل اصلی این سوال که چرا می خوابیم که همون استراحت بدن (و حتی مغز) و بازیابی هست. اما اینکه می گین اجزای اصلی بدن در واقع استراحت نمی کنن فکر نکنم درست باشه . اجزائی مثل دست و پا و ماهیچه ها ... که مشخص هست در خواب چون فعالیت چندانی ندارن در واقع در استراحت هستن دیگه . اجزاء داخلی هم بخوایم نگاه کنیم مثلا قلب ، چون در خواب بدن به اکسیژن کمتری نیاز داره ضربان قلب كاهش پیدا می کنه و ‏ممكن است به 30 بار دردقیقه هم برسه همینطور فشار خون یک فرد هم در جریان خواب سبک کاهش پیدا می کنه که این کاهش در زمان خواب عمیق بیشتر می شه.تنفس و حتی مغز هم به همین صورت هست و در هنگام خواب بخشهای زیادی از مغز هم به نحوی تعطیل هستن.
" محققان دریافتند که بر خلاف تصور عموم که گمان می‌کنند مغز هیچ‌گاه نمی‌خوابد، مغز هیچ گاه به طور کامل بیدار و یا خواب نیست بلکه بخش‌هایی از آن به صورت غیر فعال در می‌آیند
دانشمندان مدتهاي طولاني نسبت به عملکرد و عدم عملکرد قسمتهاي مختلف مغز در هنگام خواب در جستجو بوده اند. آنها مي دانند که مغز افراد هنگام خواب همچنان به فعاليت خود ادامه خواهد داد. پس تفاوت عملکرد مغز هنگام هوشياري و عدم هوشياري در چيست؟ وقتي بيدار هستيم ، مشابه جريان دايمي اطلاعات ميان رايانه ها ، مسيرهاي جستجوگر و حوزه موسسات اداره کننده شبکه ها که وظيفه پشتيباني از شبکه هاي اينترنتي را به عهده دارند ، بخش هاي مختلف مغز نيز با همکاري مواد شيميايي و سلولهاي عصبي به طور پيوسته ، ارتباطي را در کل شبکه عصبي مغز برقرار مي کنند. اين در حالي است که در عميق ترين لحظات خواب ، برخي از گره هاي عصبي که محل دريافت و انتقال علايم عصبي در مسيرهاي متفاوت شبکه ارتباطي عصبي در جمجمه هستند ارتباط خود را با بخشهاي متفاوت از دست مي دهند. در اين هنگام مغز به جزاير کوچکتري تقسيم مي شود که اين بخشهاي مجزا قادر به ايجاد ارتباط و مخابره پيامهاي عصبي نخواهند بود. هنگام خواب عميق در اوايل شب ، علايم عصبي بسيار کوتاه مدت و کم دوام هستند و اصلا در شبکه عصبي مغز انتقال داده نمي شوند و در نتيجه از گسترش اين علايم در ساير بخشها جلوگيري مي شود. نحوه فعاليت مغز هنگام هوشياري نيز سوالات متعددي را در ذهن محققان و دانشمندان ايجاد کرده است. مطالعات جديد نشان مي دهد که ميزان دريافت و تحليل اطلاعات هنگام هوشياري به توانايي هاي مغزي افراد بستگي دارد. مجزا شدن بخشهاي مختلف مغز موقع خواب به سيناپس هاي مغزي کمک مي کند هنگام خواب به استراحت بپردازند. سيناپس هاي مغزي محل تماس عصبها در بخشهاي مختلف مغز هستند که با برقراري ارتباط ميان اين بخشها فرد قادر به تفکر خواهد بود. اين فرآيند به مسيرهاي بخش غشايي مغز اجازه مي دهد با حذف سنياپس هاي پر رفت و آمد در مسير ارتباط شبکه عصبي تحت کنترل درآمده و خود را براي فعاليت هاي جديد در روز بعد آماده کنند. کاهش فعاليت بخشهاي دروني مغز، بهبود عملکرد افراد در فعاليت هاي مختلف ، پس از اندکي خواب و استراحت را مورد تاييد قرار مي دهد. دستگاه به کار رفته در اين آزمايش ابزار جديدي است که با ايجاد ميدان مغناطيسي سبب ايجاد تحريک عصبي مي شود. اين گروه تحقيقاتي بر اين باورند که اين ابزار براي اولين بار مي تواند در بسياري از تحقيقات مشابه ديگر مورد استفاده قرار گيرد تا با کمک آن به شناخت بهتري نسبت به ذهن و ناتوانايي هاي ذهني خاص دست يابند."

البته بچه های پزشکی فک کنم بهتر جواب این سوال رو بتونن بدن :»

Saeed Dz
18-02-2013, 01:08
چند وقت پیش مطلب جالبی فکرم رو مشغول کرده بود و اون اینکه چرا برای مثال روشن فکران ما به خوراکیهای تلخ علاقه ی بیشتری دارن یا مثلن چرا دانش آموز ها به خوراکیهای ترش علاقه دارن و یا ... .
نظر شما در این باره چیه با توجه به اینکه مثلن میدونیم که بسیاری از این علایق مضر شمرده میشن.

Stream
18-02-2013, 01:32
چند وقت پیش مطلب جالبی فکرم رو مشغول کرده بود و اون اینکه چرا برای مثال روشن فکران ما به خوراکیهای تلخ علاقه ی بیشتری دارن یا مثلن چرا دانش آموز ها به خوراکیهای ترش علاقه دارن و یا ... .
نظر شما در این باره چیه با توجه به اینکه مثلن میدونیم که بسیاری از این علایق مضر شمرده میشن.

من مدتی پیش درباره همچین موضوعی تحقیق می کردم٬ که خصوصیات اخلافی و روانی (هوش٬ شخصیت بیگ 5 و ...) چه ارتباطی می تونه با علایق و خواسته ها داشته باشه. (من چندین گروه تحقیقاتی رو در دانشگاه های درجه یک دنیا می شناسم که درباره این روابط تحقیق می کنن٬ ولی تحقیق ها همگی از نوع بررسی های آماری است. یعنی اطلاعات از صدها یا هزارها (یا بعضا میلیون ها) نفر می گیرند و بعد با آنالیز های آماری (مثل Anova) سعی می کنند مشاهده کنن با چه احتمالی این ارتباط می تونسته شانسی باشه (همون P-value ای که در مطالعات می بینیم که اگه زیر 0.01 یا 0.05 باشه میگن به احتمال 99 یا 95 درصد ارتباطی بین این دو واقعه هست و بطور شانسی همزمان نشدن)٬ مطالعاتی که دلیل شناسی کنه درباره این روابط رو هنوز ندیدم.

اینکه بپرسیم چرا روشن فکر ها علاقه به خوراکی های تلخ دارند خودش اول باشد نشون داده بشه٬ یعنی خود روشن فکری (که مخلوطی از شاید 30 فاکتور مختلفه!) در افراد تعیین بشه همراه با علایق غذاییشون٬ و بعد در یک جامعه آماری مناسب همون آنالیزهای آماری انجام بشه تا مشخص بشه آیا این دو واقعه اصلا مرتبط با هم هستند یا خیر٬ و بعد از اون اگه مشخص شد مرتبط هستند (یعنی P-value کمتر از 0.01)٬ اونوقت میشه دربارش تحقیقات کرد و دنبال دلایل یا عوامل پیشین گشت.

درباره علایق غذایی یک مقاله بسیار معروف از پرفوسور Brich هست که توضیح میده علاقه به مزه های مخطلف در کودکان چطور پدید میاد و تقریبا بیس و پایه تحقیقات این زمینه در روانشناسی به حساب میاد. خود مقاله رو اتچ کردم به همین پست. عوامل تاثیر گذار ژنتیک هستند و تربیت در کودکی٬ فکر نمی کنم ارتباطی بین علایق غذایی و مفهوم خیلی پیچیده ای مثل روشن فکری وجود داشته باشه.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Saeed Dz
18-02-2013, 11:59
من مدتی پیش درباره همچین موضوعی تحقیق می کردم٬ که خصوصیات اخلافی و روانی (هوش٬ شخصیت بیگ 5 و ...) چه ارتباطی می تونه با علایق و خواسته ها داشته باشه. (من چندین گروه تحقیقاتی رو در دانشگاه های درجه یک دنیا می شناسم که درباره این روابط تحقیق می کنن٬ ولی تحقیق ها همگی از نوع بررسی های آماری است. یعنی اطلاعات از صدها یا هزارها (یا بعضا میلیون ها) نفر می گیرند و بعد با آنالیز های آماری (مثل Anova) سعی می کنند مشاهده کنن با چه احتمالی این ارتباط می تونسته شانسی باشه (همون P-value ای که در مطالعات می بینیم که اگه زیر 0.01 یا 0.05 باشه میگن به احتمال 99 یا 95 درصد ارتباطی بین این دو واقعه هست و بطور شانسی همزمان نشدن)٬ مطالعاتی که دلیل شناسی کنه درباره این روابط رو هنوز ندیدم.

اینکه بپرسیم چرا روشن فکر ها علاقه به خوراکی های تلخ دارند خودش اول باشد نشون داده بشه٬ یعنی خود روشن فکری (که مخلوطی از شاید 30 فاکتور مختلفه!) در افراد تعیین بشه همراه با علایق غذاییشون٬ و بعد در یک جامعه آماری مناسب همون آنالیزهای آماری انجام بشه تا مشخص بشه آیا این دو واقعه اصلا مرتبط با هم هستند یا خیر٬ و بعد از اون اگه مشخص شد مرتبط هستند (یعنی P-value کمتر از 0.01)٬ اونوقت میشه دربارش تحقیقات کرد و دنبال دلایل یا عوامل پیشین گشت.

درباره علایق غذایی یک مقاله بسیار معروف از پرفوسور Brich هست که توضیح میده علاقه به مزه های مخطلف در کودکان چطور پدید میاد و تقریبا بیس و پایه تحقیقات این زمینه در روانشناسی به حساب میاد. خود مقاله رو اتچ کردم به همین پست. عوامل تاثیر گذار ژنتیک هستند و تربیت در کودکی٬ فکر نمی کنم ارتباطی بین علایق غذایی و مفهوم خیلی پیچیده ای مثل روشن فکری وجود داشته باشه.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در واقع شما کاملن درست میگی اما از اونجا که این بودجه و حتی اراده ی جمعی وجود نداره بین ماها که بیایم یک تحقیقی رو با مشارکت همدیگه انجام بدیم از ابتدا، ناچر هستیم به همین نظر سنجی ها و اطلاعات پراکنده ی دوستان اکتفا کنیم و یک نتیجه ناقص به موازاتش بگیریم. منهم بنابر چیزی که دیدم و از اونجا که ارتباط دارم با این گروه از افراد در مورد اکثریتشون گفتم اینو و اگر دوستان دیگه مایل باشم حاضرم با مشارکت هم تحقیقی انجام بدیم در این باره با قواعدی که شما بالا فرمودی (همون قواعد علمی و آماری روشمند).

مقاله بسیار جالب بود استریم عزیز و خیلی خیلی ممنونم. اگر از این دست مقاله ها در اختیارت هست حتمن بذار تا استفاده کنیم اگر زحمت نمیشه.

Stream
18-02-2013, 20:24
در واقع شما کاملن درست میگی اما از اونجا که این بودجه و حتی اراده ی جمعی وجود نداره بین ماها که بیایم یک تحقیقی رو با مشارکت همدیگه انجام بدیم از ابتدا، ناچر هستیم به همین نظر سنجی ها و اطلاعات پراکنده ی دوستان اکتفا کنیم و یک نتیجه ناقص به موازاتش بگیریم. منهم بنابر چیزی که دیدم و از اونجا که ارتباط دارم با این گروه از افراد در مورد اکثریتشون گفتم اینو و اگر دوستان دیگه مایل باشم حاضرم با مشارکت هم تحقیقی انجام بدیم در این باره با قواعدی که شما بالا فرمودی (همون قواعد علمی و آماری روشمند).

مقاله بسیار جالب بود استریم عزیز و خیلی خیلی ممنونم. اگر از این دست مقاله ها در اختیارت هست حتمن بذار تا استفاده کنیم اگر زحمت نمیشه.

چنین تحقیقی٬ اگه قرار باشه به طور علمی و دقیق انجام بشه طوری که بشه نتایجش رو قابل اعتنا دونست و قابل چاپ در ژورنال های علمی باشه٬ چندین مسئله مهم داره که تا حل نشن ما نمی تونیم انجامب بدیم:

* ما تعریف علمی دقیقی از افراد روشن فکر نداریم (Intellectual)٬ در محاوره از این خیلی استفاده میشه ولی بطور علمی روش اصولی و تثبیت شده ای وجود نداره برای اینکه تشخیص بدیم این شخصی که الان جلوی ما نشسته روشن فکر هست یا خیر٬ یا اینکه چقدر روشن فکره. ما الان برای خیلی از صفت های شخصیتی (مثل IQ یا بیگ 5 یا اختلالات شخصیتی) روش ها و تست های خیلی دقیق و علمی برای تشخیص و اندازه گیری داریم٬ برای همین خیلی راحته مطالعه ای مثلا درباره هوش و علاقمندی به مزه ها داشته باشیم٬ ولی روشن فکری چون مسئله مبهمی است و پیچیده٬ نمیشه چنین تحقیقی رو براش انجام داد. ما می تونیم دور و برمون رو نگاه کنیم و بگیم این افراد روشن فکر هستن٬ ولی در جامعه علمی نظر افراد درباره سایرین ملاک علمی و قابل استناد نیست٬ باید روش تشخیص مشخص باشه.

* جامعه آماری چنین مطالعه ای باید جامع باشه و همینطور از همه اقشار٬ از سنین مختلط گرفته تا سطح تحصیلات مختلف٬ جنسیت مختلف٬ ملیت و فرهنگ مختلف٬ سطوح اجتماعی مختلف و حتی سطح سلامت جسمی مختلف (چون درباره ارتباطش با علاقمندی به غذا بررسی می کنیم که سلامتی هم در اون موثره). افراد دور و بر ما جامعه آماری قابل استنادی نیستند. پیدا کردن چنین جامعه آماری نیازمند بودجه مالی و زمانی قویه.

* تضمینی هم وجود نداره ما بتونیم چنین ارتباطی رو پیدا کنیم.

* چون ما همش چهار طعم اصلی داریم٬ مطالعه تاثیر یک فاکتور خاص روی این قضیه کمی سخته چون فاکتور های خیلی زیاد دیگه ای هم ممکنه در علاقه به این طعم ها دخیل باشند٬ مثلا سیگاری ها و الکلی ها هم علاقمندی های خاصی به بعضی طعم ها دارند.

--

مقاله های علمی که خیلی زیادن و در دسترس٬ مشکل اصلی در حال حاضر اینه که مقالات علمی بی خود و بی اعتبار زیاد شدن و شاید تشخیص یه مطالعه علمی دقیق و صحیح با یک مطالعه معمولی و ضعیف شاید راحت نباشه٬ به خصوص اینکه خبرگذاری ها هم عادت دارند خیلی راحت یه برداشت سرسری از یک مقاله می کنند و میگن "محققان فلان جا گفتند XYZ" ! صحت تحقیقات و علمی بودن مطالعات و آزمایش ها و نتیجه گیری های یک مقاله رو میشه از روی اعتبار ژورنال یا کنفرانسی که در اون چاپ شدند٬ یا اعتبار نویسنده ها پیدا کرد. میزانی که این مقالات به علم روز کمک کردند و الان در علم دنیا به عنوان رفرنس و پایه تحقیقات آینده حساب میشه رو از میزان دفعاتی که توسط سایر مقالات و محقق ها Cite میشه می تونیم تشخیص بدیم.

Saeed Dz
19-02-2013, 02:02
چنین تحقیقی٬ اگه قرار باشه به طور علمی و دقیق انجام بشه طوری که بشه نتایجش رو قابل اعتنا دونست و قابل چاپ در ژورنال های علمی باشه٬ چندین مسئله مهم داره که تا حل نشن ما نمی تونیم انجامب بدیم:

* ما تعریف علمی دقیقی از افراد روشن فکر نداریم (Intellectual)٬ در محاوره از این خیلی استفاده میشه ولی بطور علمی روش اصولی و تثبیت شده ای وجود نداره برای اینکه تشخیص بدیم این شخصی که الان جلوی ما نشسته روشن فکر هست یا خیر٬ یا اینکه چقدر روشن فکره. ما الان برای خیلی از صفت های شخصیتی (مثل IQ یا بیگ 5 یا اختلالات شخصیتی) روش ها و تست های خیلی دقیق و علمی برای تشخیص و اندازه گیری داریم٬ برای همین خیلی راحته مطالعه ای مثلا درباره هوش و علاقمندی به مزه ها داشته باشیم٬ ولی روشن فکری چون مسئله مبهمی است و پیچیده٬ نمیشه چنین تحقیقی رو براش انجام داد. ما می تونیم دور و برمون رو نگاه کنیم و بگیم این افراد روشن فکر هستن٬ ولی در جامعه علمی نظر افراد درباره سایرین ملاک علمی و قابل استناد نیست٬ باید روش تشخیص مشخص باشه.

** جامعه آماری چنین مطالعه ای باید جامع باشه و همینطور از همه اقشار٬ از سنین مختلط گرفته تا سطح تحصیلات مختلف٬ جنسیت مختلف٬ ملیت و فرهنگ مختلف٬ سطوح اجتماعی مختلف و حتی سطح سلامت جسمی مختلف (چون درباره ارتباطش با علاقمندی به غذا بررسی می کنیم که سلامتی هم در اون موثره). افراد دور و بر ما جامعه آماری قابل استنادی نیستند. پیدا کردن چنین جامعه آماری نیازمند بودجه مالی و زمانی قویه.

*** تضمینی هم وجود نداره ما بتونیم چنین ارتباطی رو پیدا کنیم.

**** چون ما همش چهار طعم اصلی داریم٬ مطالعه تاثیر یک فاکتور خاص روی این قضیه کمی سخته چون فاکتور های خیلی زیاد دیگه ای هم ممکنه در علاقه به این طعم ها دخیل باشند٬ مثلا سیگاری ها و الکلی ها هم علاقمندی های خاصی به بعضی طعم ها دارند.

--

مقاله های علمی که خیلی زیادن و در دسترس٬ مشکل اصلی در حال حاضر اینه که مقالات علمی بی خود و بی اعتبار زیاد شدن و شاید تشخیص یه مطالعه علمی دقیق و صحیح با یک مطالعه معمولی و ضعیف شاید راحت نباشه٬ به خصوص اینکه خبرگذاری ها هم عادت دارند خیلی راحت یه برداشت سرسری از یک مقاله می کنند و میگن "محققان فلان جا گفتند XYZ" ! صحت تحقیقات و علمی بودن مطالعات و آزمایش ها و نتیجه گیری های یک مقاله رو میشه از روی اعتبار ژورنال یا کنفرانسی که در اون چاپ شدند٬ یا اعتبار نویسنده ها پیدا کرد. میزانی که این مقالات به علم روز کمک کردند و الان در علم دنیا به عنوان رفرنس و پایه تحقیقات آینده حساب میشه رو از میزان دفعاتی که توسط سایر مقالات و محقق ها Cite میشه می تونیم تشخیص بدیم.
برای حل مورد * میشه دو راه رو در پیش گرفت. اولی این هستش که همونطور که در روش ها و کتب شیوه ی تحقیق علمی اومده برای موارد این چنینی که به نوعی تعریف هستن بیایم و خصوصیاتی در نظر بگیریم و با توجه به اون خصوصیات فرد رو روشنفکر یا غیر روشنفکر بنامیم. برای مثال ما در نظر بگیریم کاغذ چیزی هستش که میشه روش نوشت و میشه اون رو پاره کرد و از چوب ساخته شده و وقتی در آب بذاریمش بعداز مدتی حل میشه و ... بعد با این خصوصیات کاغذ ها رو از شیشه یا پارچه تمییز بدیم.
راه دوم این هستش که این جامعه آماریمون رو تغییر بدیم مثلن از روشنفکر به بچه های دبستانی و از ذائقه تلخ به ترش.

و در مورد ** هم بله دقیقن همینطور هستش که شما فرمودی و این دقیقن از خصوصیات یک تحقیق علمیه و بالا هم اشاره کرده بودم معمولن اینطور تحقیقات نیازمند بودجه هستن.

در مورد *** هم بازم درسته چون ما با هدف برسی وارد تحقیق علمی میشیم نه با هدف اثبات عقیده و امسال این.

مورد **** رو به نظرم با د نظر گرفتن چند فاکتور بشه حل کرد.

توضیحاتتون در مورد مقاله هم کاملن درسته و خب چندین موردش رو هم خودم که بررسی کردم حتی خنده دار بود که از جمله ای اون استناد مرکز حجامت ایران به یک تحقیق که جامعه آماریش به 20 نفر نمیرسید ... .

Stream
19-02-2013, 04:37
برای حل مورد * میشه دو راه رو در پیش گرفت. اولی این هستش که همونطور که در روش ها و کتب شیوه ی تحقیق علمی اومده برای موارد این چنینی که به نوعی تعریف هستن بیایم و خصوصیاتی در نظر بگیریم و با توجه به اون خصوصیات فرد رو روشنفکر یا غیر روشنفکر بنامیم. برای مثال ما در نظر بگیریم کاغذ چیزی هستش که میشه روش نوشت و میشه اون رو پاره کرد و از چوب ساخته شده و وقتی در آب بذاریمش بعداز مدتی حل میشه و ... بعد با این خصوصیات کاغذ ها رو از شیشه یا پارچه تمییز بدیم.
راه دوم این هستش که این جامعه آماریمون رو تغییر بدیم مثلن از روشنفکر به بچه های دبستانی و از ذائقه تلخ به ترش.

راه اول درسته، ولی تعریفی که ما برای روشن فکری می تونیم بسازیم قطعا چیزی نیست که همه دنیا باهاش موافق باشن، معمولا ده ها سال طول می کشه تا چنین تعریف هایی مرتب کامل میشن تا به شکل یک فاکتور علمی در بیان. ما البته می تونیم بگیم منظور ما این خصوصیات هست، حالا اسمش مثلا روشن فکری یا هر چیز دیگه ای، ولی بازم خیلی شکل علمی ای نمی گیره.

راه دوم هم درسته، ولی برای خیلی از مواردی که قابل ارائه بودند تحقیقاتی شده و نتایجی هست. مثلا یک تحقیق که درباره تفاوت های ذاعقه ای پسرها و دخترهای مدرسه ای در یک منطقه و فرهنگ یکسان [1]، یا تغییرات سن و تغییرات ذائقه [2]، یا یه تحقیق کلی درباره ذائقه های بچه مدرسه ای ها [3].


در مورد *** هم بازم درسته چون ما با هدف برسی وارد تحقیق علمی میشیم نه با هدف اثبات عقیده و امسال این.


اینکه صرفا ما با هدف تحقیق علمی وارد می شیم کافی نیست. تحقیق ها همیشه باید با یک تئوری پردازی اولیه قوی آماده سازی بشن، طوری که بتونیم پیشبینی کنیم در صورتی که این تحقیق رو انجام بدیم حداقل احتمال 80 درصد وجود داره که روابط جدیدی رو کشف کنیم، تا ارزش وقت و سرمایه ای که براش گذاشته میشه رو داشته باشه. این تئوری پردازی هم همیشه بعد از مطالعه کامل و وسیع تحقیق های پیشین و پیدا کردن سرنخ ها در اونهاست. تعریف یک تحقیق هم باید بطور علمی انجام بشه.

مثلا در همین زمینه، تحقیق ها درباره شکلات بسیار زیاده چون اثراتش، و علاقه افراد به شکلات، کاملا بطور علمی تثبیت شده است. برای همین مطالعات بسیار پرخرجی از Brain Imaging و PET Scan گرفته [4] تا بررسی تاثیر خوردن شکلات در احساس رضایت [5] تا خیلی چیزهای دیگه.

راستش این علاقمندی بچه مدرسه ای ها به مزه ترش همچین پشتوانه محکمی برای تئوری سازی نداره که برای تحقیقش پیش بریم، البته مشخصه این هم مثال بود ولی اگه قراره وقت بگذاریم و تحقیق کنیم درباره چنین مسئله ای، بهتره چیزی باشه که کاملا بر پایه اصول و روال تحقیقات علمی باشه از انتخاب موضوع گرفته تا نحوه تحقیقات و نحوه گزارش.

پیشنهاد: من تحقیق مناسبی برای پیدا کردن روابط بین هوش (IQ) و علایق غذایی رو پیدا نکردم، این موضوع خوبیه برای تحقیق به نظر من اگه قراره انجام بدیم. این به نظر من تحقیقیه که اگه خوب انجامش بدیم، پتانیسل چاپ شدن در یکی از ژورنال های متوسط روانشناسی رو داره.

رفرنس ها:

[1] : [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[2] : [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[3] : [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[4] : [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[5] : [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Saeed Dz
19-02-2013, 11:40
اینکه صرفا ما با هدف تحقیق علمی وارد می شیم کافی نیست. تحقیق ها همیشه باید با یک تئوری پردازی اولیه قوی آماده سازی بشن، طوری که بتونیم پیشبینی کنیم در صورتی که این تحقیق رو انجام بدیم حداقل احتمال 80 درصد وجود داره که روابط جدیدی رو کشف کنیم، تا ارزش وقت و سرمایه ای که براش گذاشته میشه رو داشته باشه. این تئوری پردازی هم همیشه بعد از مطالعه کامل و وسیع تحقیق های پیشین و پیدا کردن سرنخ ها در اونهاست. تعریف یک تحقیق هم باید بطور علمی انجام بشه.

پیشنهاد: من تحقیق مناسبی برای پیدا کردن روابط بین هوش (IQ) و علایق غذایی رو پیدا نکردم، این موضوع خوبیه برای تحقیق به نظر من اگه قراره انجام بدیم. این به نظر من تحقیقیه که اگه خوب انجامش بدیم، پتانیسل چاپ شدن در یکی از ژورنال های متوسط روانشناسی رو داره.

درسته ولی خب من با این فرض گفتم پله اول رو گذرونده باشیم یعنی تصویر سازی اولیه و ... انجام شده باشه و ما بدونیم به روابط جدید احتمال زیادی داره برسیم. در واقع منظور من بررسی با دید علمی و دخیل نکردن نظر شخصی بودش.

در مورد پیشنهادت به نظر من که خوبه و از مزیتاش اینکه میتونه قاعده دار و قانونمند باشه. اگر دوستان هم مایل هستن اعلام آمادگی کنن تا ببینیم چی پیش میاد. بحث بودجه رو هم درسته وضعیت اقتصادی هر خانوار خیلی خوب نیست اما به کمک هم میتونیم تا حدودی برطرف کنیم.
خواهشی که از عزیزان دارم اینکه به جای فشردن کلید تشکر وارد صحبت بشن.

A M ! N
20-06-2013, 14:05
میزگرد ما یکم گرد و غبار روش نشسته!

موضوع: بعضی از افراد برای اینکه یه مطلب رو حفظ کنند مجبورند اون مطلب رو بارها و بارها بخونند و تکرار کنند بعضی ها نیاز به خوندن زیاد ندارند و به راحتی میتونند مطلبی رو حفظ کنند.
حالا موضوع اینه که به نظر شما این افراد از ذاکره ی قوی تری برخوردار هستند یا از حافظه ی بهتری.. کدوم یک میتونه پراهمیت تر باشه و چرا ؛ چرا یه عده در اثر آلزایمر به اختلال در حافظه
دچار میشند ؛ چه عواملی کمک میکنه تا حافظه و ذاکره بهتر فعالیت کنه و ..

sansi
20-06-2013, 18:21
موضوع: بعضی از افراد برای اینکه یه مطلب رو حفظ کنند مجبورند اون مطلب رو بارها و بارها بخونند و تکرار کنند بعضی ها نیاز به خوندن زیاد ندارند و به راحتی میتونند مطلبی رو حفظ کنند.
حالا موضوع اینه که به نظر شما این افراد از ذاکره ی قوی تری برخوردار هستند یا از حافظه ی بهتری.. کدوم یک میتونه پراهمیت تر باشه و چرا ؛ چرا یه عده در اثر آلزایمر به اختلال در حافظه
دچار میشند ؛ چه عواملی کمک میکنه تا حافظه و ذاکره بهتر فعالیت کنه و ..

«
حافظه و یادسپاری در روانشناسی، حافظه یا یادسپاری (به انگلیسی: Memory) استعدادی است ذهنی برای ذخیره، حفظ و به یاد آوردن اطلاعات و تجربیات. پایه آن تشکیل ارتباطات موقتی قوی و کافی در قشر مغزیمی‌باشد.

از نظر علمیحافظه را می‌توان به دو بخش «حافظه بلند مدت»(Long-Term Memory)و «حافظه کوتاه مدت»(Short-Term Memory)تقسیم نمود. در موقعیت‌هایی که نگهداری و ذخیره سازی مطالب برای چند ثانیه مطرح است،(اغلب کمتر از ۳۰ ثانیه) در مقایسه باموقعیت‌هایی که مستلزم نگهداری مطالب برای مدت طولانی تری است،(از چند دقیقه تا چندین سال) نوع حافظه فرق می‌کند. گفته می‌شود موقعیت‌های نخست با حافظه کوتاه مدت و موقعیت‌های دوم با حافظه بلند مدت مرتبط می‌شود.

»


به خاطر سپردن و يادآوري يك مطلب به عوامل مختلفي مثل تکرار - مرور ذهنی - بخش بندی اطلاعات - ايجاد ارتباط معنادار بین مطالب - رعایت فواصل استراحت و... بستگي داره حالا اگر موضوعي براي فرد بي معنا باشه يا نتونه متوجه ش بشه به سختي مي تونه اون رو به خاطر بسپره و به ياد بياره. علاوه بر اينها علل و عوامل هیجانی( اضطراب و ترس) هم در به ياد اوردن مطالب خيلي موثر هستند وقتي فرد نتونسته به خوبي چيزي رو ياد بگيره با بروز شرايط نامناسب در يادآوري مطلب به مشكل برميخوره.

به نظرم اين افراد مشكلي در حافظه شون ندارن و مشكلشون عدم برقراري ارتباط با معناي مطلب + رعايت نكردن شرايط مناسب براي به حافظه سپردن مطلب هست.
ممكنه فرد براي به خاطر سپردن يك موضوع بي وقفه شروع به خوندن كرده ، حالا اگر حتي موضوع رو هم متوجه بشه و معناي اون رو درك كنه باز قسمتي از اطلاعات جديد دريافتي رو به هنگام يادآوري به خاطر نمياره چون اجازه ي ثبت داده ها در حافظه ي كوتاه مدتش رو نداده.

«
فراموشی «از دست دادن دایمی یا موقتی توانایی یادآوری و بازشناسی چیزی می‌باشد که قبلا یادگرفته شده است».
حافظه یکی از آسب پذیرترین و حساس ترین فراینهای ذهنی بشر است و بشدت تحت تاثیر شرایط زندگی فرد است.
حافظه به محض وجود کوچکترین مقادیر اظطراب، افسردگی، فشار روانی(استرس)، اشتغال فکری و... دچار آسیب می‌شود که این آسیب با توجه به میزان و شدت ناراحتی روانی فرد شدت می‌یابد.
»

​رعايت كردن اصول مطالعه در ذخيره و بازيابي اطلاعات و توجه به عواملي كه باعث تقويت حافظه مي شوند موثر هستند.


۱–روش تقطیع (قطعه قطعه کردن) مطالب
گنجایش حافظه کوتاه مدت ۲±۷(بین ۵ تا ۹قطعه) است. بنابراین از طریق افزایش اندازه قطعه‌ها و نه از طریق افزایش تعداد قطعه‌ها می‌توان ظرفیت حافظه کوتاه مدت را افزایش داد. نگهداری عدد ۱۳۷۰۱۹۸۰۱۳۵۷ در حافظه کوتاه مدت غیر ممکن است در حالی که نگهداری ۱۳۵۷–۱۹۸۰–۱۳۷۰ در حافظه کوتاه مدت بسیار راحتتر است.
۲–رمزگردانی تصویری
می‌شود بین موضوعات نامربوط، ارتباطات معناداری به وجود آورد و آن را مبدل به تصویری ذهنی کرد. مثلا فردی برای به خاطر سپردن اسم رمز شب که عبارت بود از کلاغ، گوجه، باران این رابطه و این تصویر ذهنی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %B0%D9%87%D9%86%DB%8C&action=edit&redlink=1) را برقرار کرد:کلاغ در زیر باران گوجه خورد (به همراه تصویرسازی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] B%8C)). و همچنین می‌شود اطلاعات جدید را با چیزی که از قبل در حافظه بوده ارتباط داد. مثلا وقتی که فرد نام یک نوع غذای جدید را یاد می‌گیرد، می‌تواند در مورد غذای مشابه آن فکر کند.
۳–ژرف نگاری معانی
هرچقدر موضوعات عمیق تر بررسی شوند، بهتر در حافظه خواهند ماند. ایجاد رابطه معنی دار یبن مطالب می‌تواند بسیار کمک کننده باشد.
۴–زمینه سازی
هر مطلب در محیط و شرایطی که آموخته شده بهتر به یاد می‌آید. اگرچه امکان ندارد برای به یاد آوردن هر مطلبی بتوان به محیطی که آن مطالب در آنجا یاد گرفته شده برگشت نمود؛ ولی می‌توان آن محیط را در ذهن زنده و باز سازی کرد. مثلا برای به یاد آوردن اسامی همکلاسیهای دوران دبستان بهتر است به مدرسه‌ای که رفته می‌شده، فکر کرد.
۵–طبقه بندی مطالب
منظم بودن و طبقه بندی موضوعات در حافظه، بازیابی و یادآوری آنها را آسان تر می‌سازد.
۶–مرور و تکرار ذهنی
«تکرار مادر دانایی است»شرط نتیجه گرفتن از این روش این است که تکرار به نحو مفید و مثبتی انجام گیرد، باید در هر بار که مطلب تکرار می‌شود، نکته جدیدی را پیدا کرد و از تکرار ماشینی خودداری کرد.
۷–روش «پس ختام»
این روش از بهترین و معروف ترین فنون تقویت حافظه است. نام این روش از شش حرف اصلی ۶ مرحله این روش اقتباس شده است:

۸–آرام سازی۱)پیش خوانی ۲)سوال کردن ۳)خواندن ۴)تفکر ۵)از حفظ گفتن ۶)مرور و تکرار این روش به هر سه اصل اساسی تقویت حافظه مبتنی است: ۱)سازماندهی مطالب ۲)معنایابی مطالب ۳)تمرین بازیابی.
هیجان‌های منفی مانند ترس، غم، اندوه و... مانع دستیابی افراد به اطلاعات موجود در حافظه می‌شود. عدم وجود هیجان‌های منفی و وجود آرامش ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) یادآوری را تسهیل خواهد نمود.
۹–جلوگیری از تداخل
جهت جلوگیری از تداخل مطالب یادگرفته شده در یکدیگر، می‌بایست مطالب با فاصله زمانی و بعد از استراحت مطالعه شود. استراحت، تداخل مطالب را بشدت کاهش می‌دهد و یادگیری و یادآوری را بشدت تقویت می‌کند. یادگیری مطالب قبل و یا بعد از خواب بسیار مناسب است زیرا تداخل مطالب پیش نمی‌آید.


علاوه بر اينها توجه به تغذيه مناسب- ورزش - خواب كافي هم مفيد خواهند بود.

Saeed Dz
20-06-2013, 18:24
مطمئنن این موضوع با الکتریسیته در ارتباط هست چون همونطور که میدونید اخیرن هم دانشمندان انگلیسی با مرتبط کردن جریان الکتریسیته با مغز تونسته بودن یادگیری رو افزایش بدن.

sansi
20-06-2013, 18:42
مطمئنن این موضوع با الکتریسیته در ارتباط هست چون همونطور که میدونید اخیرن هم دانشمندان انگلیسی با مرتبط کردن جریان الکتریسیته با مغز تونسته بودن یادگیری رو افزایش بدن.

اين هم يك روش براي تقويت حافظه هست.البته طبق خبر مدت ماندگاري محدوده.

به نقل از مهر ، شرکت کنندگان در تحقیقات دانشگاه آکسفورد پس از عبور جریان الکتریسیته از مغزشان در محاسبات سریع تر شدند و توانایی یادگیری آنها پنج برابر بیشتر شد.

تیم تحقیقات دانشگاه آکسفورد به ۵۱ دانشجو ریاضی آموزش داد و با عبور جریان الکتریسیته از مغز آنها، دانشمندان توانستند که مهارتهای عددی آنها را تا یک سوم افزایش دهد، آنها همچنین به این نتیجه رسیدند که مهارتهای محاسباتی شرکت کنندگان پنج برابر سریع تر شده است.

حدود نیمی از شرکت کنندگان، هنگام یادگیری یک جریان سبک از مغزشان عبور کرد، پس از پنج جلسه افرادی که از این فرآیند استفاده کرده بودند ارقام، جدول های زمانی و محاسبات را به سرعت به خاطر می آوردند که این سرعت و دقت درمقایسه با افرادی که تحت قرار گیری جریان الکتریسیته از مغزشان نبودند قابل توجه بود.

این افراد همچنین تا ۳۰ درصد بیشتر توان محاسباتی داشتند. این درحالی است که این مهارت تا شش ماه بعد در آنها باقی ماند.

دکتر «روی کوهی کادوش» از کرسی روانشناسی آموزشی دانشگاه آکسفورد ابراز امیدواری کرد که این روش به افرادی که در ریاضیات مهارتی ندارد، کمک کند.

وی افزود: این تحقیق یک روش ارزان و مطمئن است که می تواند مهارتهای ریاضی افراد را با مداخله محدود ارتقا دهد. ما در این فرآیند آن بخش از مغز را که با ریاضیات سروکار دارد، تحریک کردیم چرا که مهارتهای ریاضی پایین برای بسیاری از افراد یک چالش محسوب می شود.این درمان بی درد و غیر تهاجمی است.

به طور تخمین یک نفر از هر پنج نفر با مهارتهای محاسباتی ابتدایی مشکل دارد این درحالی است که یک نفر از هر ۱۵ نفر مبتلا به محاسبه پریشی (dyscalculia) است که این امر موجب می شود حتی شمارش برای آنها غیر ممکن باشد.

مشخص نیست که این تحریک الکتریکی چگونه عمل می کند اما اسکن های مغزی نشان می دهد که این امر ذخیره اکسیژن و مواد مغذی مغز را افزایش می دهد.

نتایج این تحقیق که در مجله Current Biology منتشر شده دربرگیرنده پنج جلسه ۴۵ دقیقه ای ریاضی با حضور ۲۵ نفر بوده که برای ۲۰ دقیقه مغزشان با یک جریان الکتریکی سبک تحریک شده است.

این گروه اظهار داشت که این تحقیق می تواند موجب تغییر روش های جدید تدریس شده و بخش خفته مغز را که با اعداد سروکار دارد بیدار کند.

دکتر «کادوش» با اشاره به مسائل اخلاقی این تکنیک، اظهارداشت: هدف ما کمک به افرادی است که تواناییهای محدودی دارند البته این تکنیک می تواند به منظور ارتقای توانایی ها مورد استفاده افراد عادی یا فراتر از عادی نیز قرار بگیرد اما بحث درباره این این روش تقلب محسوب می شود یا خیر هنوز یک بخش باز است. اگر این روش در در دسترس همه قرار گیرد، ما آن را تقلب ارزیابی نمی کنیم. به نقل از مهر ، شرکت کنندگان در تحقیقات دانشگاه آکسفورد پس از عبور جریان الکتریسیته از مغزشان در محاسبات سریع تر شدند و توانایی یادگیری آنها پنج برابر بیشتر شد.

تیم تحقیقات دانشگاه آکسفورد به ۵۱ دانشجو ریاضی آموزش داد و با عبور جریان الکتریسیته از مغز آنها، دانشمندان توانستند که مهارتهای عددی آنها را تا یک سوم افزایش دهد، آنها همچنین به این نتیجه رسیدند که مهارتهای محاسباتی شرکت کنندگان پنج برابر سریع تر شده است.

حدود نیمی از شرکت کنندگان، هنگام یادگیری یک جریان سبک از مغزشان عبور کرد، پس از پنج جلسه افرادی که از این فرآیند استفاده کرده بودند ارقام، جدول های زمانی و محاسبات را به سرعت به خاطر می آوردند که این سرعت و دقت درمقایسه با افرادی که تحت قرار گیری جریان الکتریسیته از مغزشان نبودند قابل توجه بود.

این افراد همچنین تا ۳۰ درصد بیشتر توان محاسباتی داشتند. این درحالی است که این مهارت تا شش ماه بعد در آنها باقی ماند.

دکتر «روی کوهی کادوش» از کرسی روانشناسی آموزشی دانشگاه آکسفورد ابراز امیدواری کرد که این روش به افرادی که در ریاضیات مهارتی ندارد، کمک کند.

وی افزود: این تحقیق یک روش ارزان و مطمئن است که می تواند مهارتهای ریاضی افراد را با مداخله محدود ارتقا دهد. ما در این فرآیند آن بخش از مغز را که با ریاضیات سروکار دارد، تحریک کردیم چرا که مهارتهای ریاضی پایین برای بسیاری از افراد یک چالش محسوب می شود.این درمان بی درد و غیر تهاجمی است.

به طور تخمین یک نفر از هر پنج نفر با مهارتهای محاسباتی ابتدایی مشکل دارد این درحالی است که یک نفر از هر ۱۵ نفر مبتلا به محاسبه پریشی (dyscalculia) است که این امر موجب می شود حتی شمارش برای آنها غیر ممکن باشد.

مشخص نیست که این تحریک الکتریکی چگونه عمل می کند اما اسکن های مغزی نشان می دهد که این امر ذخیره اکسیژن و مواد مغذی مغز را افزایش می دهد.

نتایج این تحقیق که در مجله Current Biology منتشر شده دربرگیرنده پنج جلسه ۴۵ دقیقه ای ریاضی با حضور ۲۵ نفر بوده که برای ۲۰ دقیقه مغزشان با یک جریان الکتریکی سبک تحریک شده است.

این گروه اظهار داشت که این تحقیق می تواند موجب تغییر روش های جدید تدریس شده و بخش خفته مغز را که با اعداد سروکار دارد بیدار کند.

دکتر «کادوش» با اشاره به مسائل اخلاقی این تکنیک، اظهارداشت: هدف ما کمک به افرادی است که تواناییهای محدودی دارند البته این تکنیک می تواند به منظور ارتقای توانایی ها مورد استفاده افراد عادی یا فراتر از عادی نیز قرار بگیرد اما بحث درباره این این روش تقلب محسوب می شود یا خیر هنوز یک بخش باز است. اگر این روش در در دسترس همه قرار گیرد، ما آن را تقلب ارزیابی نمی کنیم.

A M ! N
20-06-2013, 21:40
گاهی وقتها هم هست که ما یه مطلب رو خوب حفظ کردیم ( به خاطر سپردیم ) ولی وقتی بهش فکر میکنیم نمیتونیم به یاد بیاریمش ، درواقع حافظه درست کار انجام داده ولی ذاکره با مشکل روبرو هستش.
برای هممون هم پیش اومده که بعد از مدتی فکر کردن بالاخره اوم مطلب رو به خاطر میاریم.. ؛ اما سوال اینجاست، توی این مدت چه بر سر این اطلاعات اومده بوده ؟ این اطلاعات کجای ذهن ما بودن که ما در وهله ی اول نمیتونستیم به خاطر بیاریم و با کلی تلاش و تقلا موفق میشیم به یاد بیاریشمون ؟ مثلن فلان فرد میگه "نوک زبونمه". خب مشخصه که ذاکره هم از اهمیت بالایی برخوردار هستش

حافظه : به یاد سپردن
ذاکره : به خاطر آوردن

به نظر من بیشتر ماها موقع "به خاطر آوردن" چیزها با مشکل روبرو میشیم. خیلی بحث پیچیده ایه.. حتی اگه شما یه مطلب رو کلن فراموش کرده باشید ، بعد از سالها اگه یک جایی دوباره اون مطلب رو ببینید ، میفهمید که این مطلب رو قبلن خونده بودید و براتون آشناس.. چی باعث میشه که با اینکه ما این مطلب رو یادمون نمیومد ولی با یکبار دیدن مجددش میفهمیم که قبلن این رو خونده بودیم ؟!
به نظر من یکی از دلایلش اینه که ما کل اون مطلب رو فراموش نکردیم و یه سری واژگان کلیدی در اون مطلب یا حتی محتوا و موضوع اون مطلب رو هنوز به خاطر داریم و همین کمک میکنه که بفهمیم قبلن
این مطلب رو خونده بودیم.

حالا بیاین یه شرایط دیگه ای رو در نظر بگیریم، فرض کنید یک فردی ذهنش پر از خاطرات هستش ، ولی با عمل جراحی یک بخش از حافظه ی این فرد پاک میشه. مثلن خاطرات بچگیش رو فراموش میکنه.
به نظر شما این فرد چه حسی خواهد داشت ؟ احیانن اینطور نخواهد بود که این فرد بگه حافظه ی من پاک شده و یا بگه پس خاطرات بچگیه من کجاست و چرا یادم نمیاد ، چون که این فرد اصلن نمیدونه که این بخش از خاطراتش حتی قبلن وجود داشته.

Saeed Dz
21-06-2013, 00:35
گاهی وقتها هم هست که ما یه مطلب رو خوب حفظ کردیم ( به خاطر سپردیم ) ولی وقتی بهش فکر میکنیم نمیتونیم به یاد بیاریمش ، درواقع حافظه درست کار انجام داده ولی ذاکره با مشکل روبرو هستش.
برای هممون هم پیش اومده که بعد از مدتی فکر کردن بالاخره اوم مطلب رو به خاطر میاریم.. ؛ اما سوال اینجاست، توی این مدت چه بر سر این اطلاعات اومده بوده ؟ این اطلاعات کجای ذهن ما بودن که ما در وهله ی اول نمیتونستیم به خاطر بیاریم و با کلی تلاش و تقلا موفق میشیم به یاد بیاریشمون ؟ مثلن فلان فرد میگه "نوک زبونمه". خب مشخصه که ذاکره هم از اهمیت بالایی برخوردار هستش

حافظه : به یاد سپردن
ذاکره : به خاطر آوردن

به نظر من بیشتر ماها موقع "به خاطر آوردن" چیزها با مشکل روبرو میشیم. خیلی بحث پیچیده ایه.. حتی اگه شما یه مطلب رو کلن فراموش کرده باشید ، بعد از سالها اگه یک جایی دوباره اون مطلب رو ببینید ، میفهمید که این مطلب رو قبلن خونده بودید و براتون آشناس.. چی باعث میشه که با اینکه ما این مطلب رو یادمون نمیومد ولی با یکبار دیدن مجددش میفهمیم که قبلن این رو خونده بودیم ؟!
به نظر من یکی از دلایلش اینه که ما کل اون مطلب رو فراموش نکردیم و یه سری واژگان کلیدی در اون مطلب یا حتی محتوا و موضوع اون مطلب رو هنوز به خاطر داریم و همین کمک میکنه که بفهمیم قبلن
این مطلب رو خونده بودیم.

حالا بیاین یه شرایط دیگه ای رو در نظر بگیریم، فرض کنید یک فردی ذهنش پر از خاطرات هستش ، ولی با عمل جراحی یک بخش از حافظه ی این فرد پاک میشه. مثلن خاطرات بچگیش رو فراموش میکنه.
به نظر شما این فرد چه حسی خواهد داشت ؟ احیانن اینطور نخواهد بود که این فرد بگه حافظه ی من پاک شده و یا بگه پس خاطرات بچگیه من کجاست و چرا یادم نمیاد ، چون که این فرد اصلن نمیدونه که این بخش از خاطراتش حتی قبلن وجود داشته.
جالب بود مطلب بالایی و اصلن نمیدونستم. در مورد روش های تقویت ذاکره هم توضیحاتی میدی لطفن؟

sansi
21-06-2013, 11:03
گاهی وقتها هم هست که ما یه مطلب رو خوب حفظ کردیم ( به خاطر سپردیم ) ولی وقتی بهش فکر میکنیم نمیتونیم به یاد بیاریمش ، درواقع حافظه درست کار انجام داده ولی ذاکره با مشکل روبرو هستش.
برای هممون هم پیش اومده که بعد از مدتی فکر کردن بالاخره اوم مطلب رو به خاطر میاریم.. ؛ اما سوال اینجاست، توی این مدت چه بر سر این اطلاعات اومده بوده ؟ این اطلاعات کجای ذهن ما بودن که ما در وهله ی اول نمیتونستیم به خاطر بیاریم و با کلی تلاش و تقلا موفق میشیم به یاد بیاریشمون ؟ مثلن فلان فرد میگه "نوک زبونمه". خب مشخصه که ذاکره هم از اهمیت بالایی برخوردار هستش

حافظه : به یاد سپردن
ذاکره : به خاطر آوردن

به نظر من بیشتر ماها موقع "به خاطر آوردن" چیزها با مشکل روبرو میشیم. خیلی بحث پیچیده ایه.. حتی اگه شما یه مطلب رو کلن فراموش کرده باشید ، بعد از سالها اگه یک جایی دوباره اون مطلب رو ببینید ، میفهمید که این مطلب رو قبلن خونده بودید و براتون آشناس.. چی باعث میشه که با اینکه ما این مطلب رو یادمون نمیومد ولی با یکبار دیدن مجددش میفهمیم که قبلن این رو خونده بودیم ؟!
به نظر من یکی از دلایلش اینه که ما کل اون مطلب رو فراموش نکردیم و یه سری واژگان کلیدی در اون مطلب یا حتی محتوا و موضوع اون مطلب رو هنوز به خاطر داریم و همین کمک میکنه که بفهمیم قبلن
این مطلب رو خونده بودیم.



«
پژوهش‌ها نشان داده‌اند که در بازیابی موفقیت آمیز مطالب دو عامل اصلی وجود دارد:

۱–طبقه بندی صحیح مطالب.
۲–زمینه و شرایطی که مطلب در آن به یاد سپرده شده است.

هرچقدر فرد اندوخته‌های خود را بهتر سازمان دهد، بهتر می‌تواند آنها را باز بیابد. زیرا فرایند بازیابی، مستلزم فرایند پی گیری و جستجو است و سازمان بندی مرتبه‌ای و مرحله‌ای این پیگردی را راحت تر و کارآمدتر می‌سازد.
حتی نتیجه مطالعات نشان می‌دهند که قرارگیری در شرایط مشابه شرایط یادگیری در بازیابی مطالب می‌تواند کمک کننده باشد.
»


اين اطلاعات از بين نرفتن فقط چون ذهن ما در اون لحظه شرايط مناسبي براي بازيابيشون رو نداره (استرس- تنش هاي محيطي) برامون قابل دسترس نيستند و ما فكر ميكنيم كه فراموششون كرديم.
اگر ارامش خودمون رو حفظ كنيم و به شرايطي كه اينجا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) (روش های تقویت حافظه) اومده توجه بشه يادآوري اطلاعات و محفوظات اسون تر خواهد بود.


حالا بیاین یه شرایط دیگه ای رو در نظر بگیریم، فرض کنید یک فردی ذهنش پر از خاطرات هستش ، ولی با عمل جراحی یک بخش از حافظه ی این فرد پاک میشه. مثلن خاطرات بچگیش رو فراموش میکنه.
به نظر شما این فرد چه حسی خواهد داشت ؟ احیانن اینطور نخواهد بود که این فرد بگه حافظه ی من پاک شده و یا بگه پس خاطرات بچگیه من کجاست و چرا یادم نمیاد ، چون که این فرد اصلن نمیدونه که این بخش از خاطراتش حتی قبلن وجود داشته.

شايد چون درمورد اهميت و يا خاص بودن اون خاطرات چيزي رو به ياد نمياره اهميت چنداني هم براش نداشته باشه.... به نظرم ممكنه در برخورد با اطرافيانش تغييرات قابل ملاحظه اي به وجود بياد كه از نظر خودش مهم نباشه. (از اون چيزهاييه كه ادم دلش نميخواد تجربه ش كنه.)


اينها ممكنه جالب باشن:

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Alinho
28-06-2013, 16:11
دوستان نظرتون درباره‌ی این مطلب چیه؟/ (تحصیلاتم دیپلم تجربی هست لطفا ساده و واضخ توضیح بدید. ممنون!):n16:


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
علم میگه که انسان تکامل یافته از موجودات دیگه هست و انسان هم خانواده میمون سانان هست و ما و شامپانزه از یک نسل مشترک هستیم و میشه گفت که پسر عمو هستیم با هم دیگه.
حالا سوال پیش میاد قران گفته که ما از خاک بوجود امدیم آیا این درسته!؟
نظریه تکاملی بر اصل انتخاب طبیعی استوار هست.
انتخاب طبیعی خودش بر صفات سازشی استوار هست به این معنی که مثلآ در زرافه ها فرض کنید همه زرافه ها گردنی اندازه گردن اسب داشتن.
حالا این زرافه ها تکثیر میشن و تولید مثل می کنن و عده ای از اونها به خاطر افزایش رقابت سر منابع غذایی مجبور به کوچ میشن.
حالا فرض کنید توی جمعیت کوچ کرده زرافه 2 زرافه گردنشون بر حسب اتفاق کمی بلندتر از بقیه هست (این قضیه در مورد قد انسان هم صدق می کنه کما اینکه قد خود من بلند اما قد پدرم کوتاه هست . صفت سازشی هم یعنی صفتی مثل گردن دراز در زرافه که این حیوون رو نسبت به محیط و زیستگاه و بقا در زیستگاه یاری می کنه).
حالا رسیدیم به زیستگاه جدید که درختهاش کمی بلندتر هستن و منابع غذایی به خاطر بلند بودن درخت ها در سطح بالاتری قرار دارن.
خب حالا همه می خوان غذا بخورن.
روز های اول همه چی ممکنه خوب باشه اما اون 2 زرافه که گردنشون کمی بلندتر هست در غذا خوردن موفق تر هستن و بقیه به خاطر در دسترس نبودن غذا از بین می رن.
حالا این دو زرافه گردن بلند با هم جفت میشن و فرزنداشون 4 تا زرافه هستن که 2 تا اندازه گردن پدر و مادر رو دارن و دو تا گردن بلندتر از پدر و مادر باز هم شانس زنده موندن گردن بلندتر ها بیشتر هست چون زرافه ها برگ درخت رو می خورن.
دوستان توجه داشته باشید که این سیر در طول زمان بسیار طولانی یعنی میلیون ها سال اتفاق افتاده و اصلآ غیر منطقی به نظر نمیاد.

Erfan.
28-06-2013, 21:47
دوستان نظرتون درباره‌ی این مطلب چیه؟/ (تحصیلاتم دیپلم تجربی هست لطفا ساده و واضخ توضیح بدید. ممنون!):n16:

در تاپیک تکامل ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])در مورد این موضوع بحث های فراوانی شده که میتونید مطالعه کنید، مخصوصا پست هایی که به این پرسش ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، پاسخ دادن.

shabe.saket
05-07-2013, 23:38
دوستان نظرتون درباره‌ی این مطلب چیه؟/ (تحصیلاتم دیپلم تجربی هست لطفا ساده و واضخ توضیح بدید. ممنون!):n16:

این مطلب جالبه
نظریه جدید تکامل، چگونه ماهی انسان شد سیر تکاملی ماهی به بشر شاید بنظر عجیب برسد، اما نه فقط در فسیلها بلکه در بدن خود ما شواهدی وجود دارد که این نظریه را تقویت می کند.

صورت شما بارزترین بخش وجودی شماست؛ به دنیای اطراف شما می گوید که چه احساسی دارید، که هستید و از کجا می آیید. گرچه هرگز دو نفر صورتی کاملا یکسان ندارند، همه چهره ها دارای خصایص مشترکی هستند: دو چشم، یک بینی، یک دهن و گودی بالای لب.

شما هر روز این گودی پشت لب را در آینه می بینید و احتمالا هرگز به آن فکر نمی کنید. هیچ کارکرد مشخصی ندارد. حادثه ای در منشاء بشری و نشانه ای از پیشینه ماهی بودن ما و چهره نخستین ما.

صورت شما در نخستین ماه های حیات در رحم از هنگامی که به اندازه یک برنج بودید، تا زمانیکه به اندازه یک کلیه رشد کردید شکل می گیرد.

تصاویر ویدئویی از مراحل اولیه نمو جنین انسانی نشان می دهد که چگونه صورت انسان از چرخش و به هم رسیدن سه بخش اصلی شکل می گیرد.

نحوه این روند تنها هنگامی معنا پیدا می کند که متوجه می شویم ما از نسل ماهی ها هستیم.

جنین انسانی در مراحل ابتدایی بسیار شبیه جنین سایر پستانداران، پرندگان و دوزیستان است. همه اینها از ماهی تکامل یافته اند.

اندام جنسی کوسه ها نظیر سایر ماهیان در سینه آنهاست

چشمان ما در کنار سر ما پدیدار می شود، اما بعد به وسط جا به جا می شود. لب فوقانی و آرواره در گردن ظاهر می شود. سوراخ های بینی و بخش میانی لب های شما از بالای سر به پایین می آید.

همه این بافتها و ماهیچه ها بدون هیچ شکاف و نقصی به هم می رسد و پیوند می خورد. اما این همه تحول و جابه جایی فقط یک رد و اثر از خود به جای می گذارد: گودی پشت لب بالا.

در طول این روند، کلیه این ذرات از بخشهای مختلف به هم می رسد و با دقت بالایی پیوند می خورد تا صورت انسانی را شکل دهد.

این سه بخش باید در زمان مشخصی رشد کند و به هم برسد تا این پیوند بطور صحیح انجام شود. اگر حتی یکساعت تاخیر و یا تسریع صورت گیرد، نوزاد ممکن است لبی شکاف دار و چهره ای غیرمعمول داشته باشد.

آناتومی انسانی ویژگی های عجیب دیگری نیز دارد که تنها با این نظریه قابل توضیح است که ما از نسل ماهی ها هستیم.

برای مثال، اگر کوسه ای را بشکافید غدد جنسی آن را در بالای سینه و پشت کبد کشف خواهید کرد.

غدد جنسی ما هم نظیر کوسه ها نخست در بالا و نزدیک کبد ظاهر می شود. اما بر خلاف کوسه ها به تدریج به پایین می رود.

این غدد در زنان تبدیل به تخمدان و در نزدیکی رحم مستقر می شود.

آنها در مردان تبدیل به بیضه می شود، اما برای پایین رفتن و ورود به کیسه بیضه باید مسیر طولانی و دشواتری را به سمت جنوب طی کند.

در طی این سفر، دیواره شکم جنین مذکر ضعیف می شود و به همین دلیل احتمال دچار شدن مردان به فتق در ناحیه کشاله ران بیشتر از زنان است.

فتق کشاله ران بصورت توده و یک برآمدگی ظاهر می شود و ممکن است دردناک باشد. این توده معمولا هنگامیکه شما دراز می کشید ناپدید می شود.

این برآمدگی در واقع بخش هایی از شکم شماست که از دیواره ضعیف ماهیچه ای عبور می کند و بیضه های شما در هنگام حرکت خود به سمت پایین بر جای گذاشته است.

فتق کشاله ران معمولا باید تحت جراحی قرار گیرد. اگر شما بدشانس و دچار آن هستید، ماهی را مقصر بدانید.

سکسکه

چارلز آزبورن آمریکایی افتخار آن را دارد که با 68 سال سکسکه، از 1922 تا 1990، رکوردی جهانی برای خود ثبت کرده است. اما بنظر می رسد مقصر این هم ماهیانی هستند که اجداد ما بودند.

عامل سکسکه گرفتگی دیافراگم، عضله بزرگی در سینه است که با بلع غیراختیاری دنبال می شود. ریشه هر دوی اینها در آب است.

در ماهی ها پیامهای اعصابی که تنفس را کنترل می کند با سفری کوتاه از ساقه مغز به دستگاه تنفسی زیر گلو می رود. در انسانها این وضعیت کمی پیچیده تر است.

برای تنفس، ساقه مغز ما باید پیامی نه فقط به گلو، بلکه به سینه و دیافراگم بفرستد. این هماهنگی پیچیده به این معناست که اعصاب ممکن است گرفتگی عضلانی ایجاد کند که این خود به سکسکه منجر می شود.

وقتی سکسکه شروع شد، یک موتور ساده ای که بنظر می آید ما از یکی از اجداد دوزیست خود به ارث برده ایم آن را ادامه می دهد.

برای قورباغه ها، این عصب کنترل کننده، کارکرد مفیدی دارد. اجازه می دهد دریچه شش هنگام تنفس باز بماند، اما هنگام خوردن آب بسته شود.

اما برای بشر و سایر پستاندارانی که سکسکه می کنند، این هیچ کارکردی ندارد و فقط نشانه دیگری است که ما با دوزیستان اجداد مشترکی داریم

shabe.saket
06-07-2013, 09:37
دانشمندان ماهی‌هایی را کشف کرده‌اند که می‌توانند،‌ کف دریا راه بروند.
سازمان پژوهش‌های علمی و صنعتی کشورهای مشترک المنافع در استرالیا اعلام کرده که موفق به کشف گونه‌ای از ماهی‌ ها شده است که می‌توانند کف دریا راه بروند.
این ماهی به ماهی صورتی دست دار معروف شده و از گونه ماهی‌های دست‌دار به شمار می‌آید که برای اولین بار در سال ۱۹۹۹ توسط دانشمندان کشف شدند.
نکته قابل توجه درباره این ماهی استفاده آن از باله‌های خویش برای راه رفتن در کف دریاها و اقیانوس‌های به جای شنا کردن است.
دانشمندان برآورد کرده‌اند که این ماهی از ۵۰ میلیون سال پیش در دریاها و اقیانوس‌ها زندگی می‌کرده است، اما هم اکنون فقط در جنوب شرقی استرالیا گونه‌هایی از آن کشف شده است.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

فارس