مشاهده نسخه کامل
: کانی شناسی
میکا
اعضای گروه میکا از روی رخ قاعدهای کامل خود به آسانی قابل تشخیص هستند. ترکیب شیمیایی هر یک از نمونهها میتواند بسیار پیچیده باشد، اما فرمول کلی را میتوان برای تمام اعضای گروه نوشت. در این فرمول W معمولا پتاسیم است (در پاراگونیت ) ، و نشان دهنده و ، ، ، و نشان دهنده و و نسبت به عمدتا حدود 3 به 1 است. انواع مختلف میکا معمولا گروههای ایزومورف (همشکل) تیپیکی را نشان میدهند، اما روابط فازی این گروهها تا به حال بطور کامل تعیین نشده است.
انواع میکا
در بیشتر موارد دو عضو از گروه به موازات یکدیگر متبلور میشوند. در این رابطه بیوتیت با مسکویت متبلور میشود. مسکویت و لپیدولیت و به همین ترتیب الی آخر. در لیستی که به دنبال میآید، فرمولها بطور ایدهآل ساده شدهاند تا بتوانند با ساختار تعیین شده در مطالعات اشعه ایکس جور در بیایند.
مسکویت
پاراگونیت
فلوگوپیت
بیوتیت
لپیدولیت
شمای ساختاری میکاها
واحدهای اصلی ، یعنی چهار وجهیهای هر کدام از سه راس به چهار وجهیهای مجاور متصل بوده و تشکیل یک صفحه را میدهند. بنابراین هر چهار وجهی دارای 3 اکسیژن متصل و یک اکسیژن آزاد است. بدین ترتیب ترکیب و ظرفیت را میتوان به صورت نمایش داد. دو صفحه از این چهار وجهیها طوری به یکدیگر متصل میشوند که نوک چهار وجهیها به طرف داخل قرار داشته باشند. نوک برجسته این چهار وجهیها در مسکویت به وسیله Al و در فلوگوپیت و بیوتیت به وسیله Fe و Mg به یکدیگر وصل میشود.
گروههای هیدروکسیل در ساختار جای گرفته و به Al و Mg و یا فقط Fe متصل میشوند. بدین ترتیب که یک جفت صفحه محکم بوجود میآید که قاعده چهار وجهیها در دو طرف بیرونی صفحات میباشد. ساختمان میکا یک توالی از این گونه جفت صفحات است که بین هر دو جفت صفحه پتاسیم قرار میگیرد.
سنگهای محتوی میکا
میکای رایج سنگهای آذرین بیوتیت است.
مسکویت در بعضی از گرانیتها وجود دارد.
لپیدولیت در محدودی از گرانیتها گزارش شده است، اما توزیع تیپیک آن در پگماتیتهای گرانیتی است.
فلوگوپیت گاهی اوقات در سنگهای غنی از منیزیم و فقیر در آهن مانند پریدوتیتها یافت میشود، اما در سنگ آهکهای دگرگون شده و در برخی از پگماتیتها بطور رایجتری یافت میشود.
پاراگونیت کانی کمیاب در شیستها است.
علت فراوانی بیوتیت در سنگهای آذرین
علت رخداد رایج بیوتیت در سنگهای آذرین که در مقابل محدود بودن مسکویت به پگماتیتها و بعضی از سنگهای آذرین قرار دارد و به وسیله تحقیقات یودر (yoder) و یوگستر (Eugster) مشخص شده است. این دو محقق دریافتند که منحنی پایداری فلوگوپیت حدود 300 درجه سانتیگراد بالاتر از منحنی پایداری مسکویت قرار داشته و بسیار بالاتر از منحنی حداقل نقطه ذوب گرانیت قرار دارد. معنای این حرف این است که بلور فلوگوپیت (و بیوتیت) میتوانند بطور مستقیم در دماهای عادی تبلور از ماگما متبلور شوند.
از طرف دیگر ، منحنی پایداری مسکویت زیر منحنی حداقل نقطهای ذوب گرانیت در فشار پایین قرار داشته و این منحنی را در حدود 700 درجه سانتیگراد و 1500 اتمسفر فشار بخار آب قطع میکند. بنابراین حضور مسکویت در گرانیتها مبین تبلور در فشار زیاد بخار آب ، یا به عبارت دیگر ، عمق قابل ملاحظه میباشد. تفسیر دیگر حضور مسکویت این است که بگوییم مسکویت پس از تبلور سنگ در آن بوجود آمده است.
ترکیب شیمیایی بیوتیت
ترکیب شیمیایی بیوتیتهای سنگهای آذرین به شدت متغیر است. منیزیم و آهن فرو میتوانند بطور کامل جانشین یکدیگر شوند و تمام انواع این گونه بیوتیت شناخته شده است، از بیوتیت بدون آهن (فلوگوپیت) گرفته، تا انواعی که تمام منیزیم در آنها به وسیله آهن جایگزین شده است. آهن فریک میتواند نصف یا مقدار بیشتری از آلومینیوم دارای کوردیناسیون شش را جایگزین شود.
بخشی از هیدروکسیل میتواند به وسیله فلوئور جایگزین شود. اگر چه آنالیز اکثر بیوتیتهای آذرین فقط مقدار کمی از این عنصر را نشان میدهد، مقادیر ناچیزی از Ca ، Na ، Li ، Ti ، Mn نیز از تجزیه بیوتیتها گزارش شدهاند. در مورد عناصر نادرتر Cs ، Rb ، Ni ، Cr ، Ba نیز دیده شدهاند. روند عمومی از بیوتیتهای غنی در منیزیم سنگهای اولترا بازیک تا بیوتیتهای غنی در آهن گرانیتها و سیانیتهای نفلیندار وجود دارد.
آلومینیوم در میکا
مقدار آلومینیوم در بیوتیت گرانیتها و پگماتیتها در بیشترین حد خود و در بیوتیت سنگهای اولترا بازیک در کمترین حد خود است، سیلسیم رابطه معکوس با آلومینیوم دارد
فراوانترین پگماتیتها ، پگماتیتهای گرانیتی هستند. بعضی از پگماتیتها به علت داشتن عناصری مانند لیتیم ، نیوبیوم ، تانتالیم ، اورانیم ، و خاکهای کمیاب حائز اهمیت اقتصادی هستند. در بعضی از ماگماها مقدار آب به حدی زیاد است که تحت شرایط معینی سبب میشود که یک فازی گازی که با فازهای مایع و جامد در حال تعادل است از ماگما جدا شود که از نظر تشکیل پگماتیتها اهمیت زیادی ندارد.
پگماتیتهای ماگمایی در آخرین مرحله تحول عادی سنگهای آذرین از مایعات باقی مانده که از نظر آلوموسیلیکاتهای قلیایی و مواد فرار غنی هستند، تشکیل میشود که این مواد فرار به مقدار زیادی دمای تبلور و ویسکوزیته محلولهای سیلیکاته را پایین میآورند. چون این مواد گازی دارای وزن ملکولی کمی نسبت به سایر سیلیکاتهای ماگما هستند. لذا نسبت مولار آنها بالاست و روی پتانسیل شیمیایی تاثیر خیلی زیادی دارند، برای همین میتواند در تبلور و واکنش مایعات سیلیکاته تاثیر خیلی زیادی داشته باشد. به علاوه اثر فشار روی تعادل سیستمهایی که دارای فاز گازی هستند نیز خیلی زیاد است.
دلایل درشتی دانهها در پگماتیتها
درشتی دانهها در پگماتیتها اولا در نتیجه کمی غلظت سیال است. ثانیا ترکیب عمومی سنگ نتیجه ترکیب مستقیم مایع باقیمانده است و ثالثا وجود کانیهای نادر را که یکی از اختصاصات پگماتیتهاست میتوان به این طریق توجیه کرد که عناصری که شعاع اتمی آنها تفاوت فاحشی با شعاع اتمی عناصر عادی سازند، سنگهای آذرین دارد، در این مایع باقیمانده جمع میشوند.
تعدا زیادی از کانیهای موجود در پگماتیتهای گرانتی در نتیجه جانشینی بوجود آمدهاند. بریل ، آلبیت و همه کانیهای لیتیم و منگنز و فسفاتدار ظاهرا نتیجه عمل جانشینی هستند. ترکیب متوسط عده قابل توجهی از پگماتیتها در حوزه پایینترین دمای سیستم مایعات باقیمانده قرار نمیگیرد و باید گفت که این پگماتیتها نتیجه عملی غیر از ماگمایی هستند و در حقیقت محصول جانشینی ، تفریق دگرگونی یا گرانیتی شدن میباشند.
وضعیت و محل پیدایش پگماتیتها
اکثریت خیلی زیادی از پگماتیتها از نظر ترکیب گرانیتی هستند و از کوارتز ، میکروکلین ، پلاژیوکلاز سدیک و میکاها همراه با تعدادی کانیهای کمیاب مانند تورمالین ، آپاتیت ، اسفن ، مونازیت ، زیرکن ، فلوئورین و غیره تشکیل شدهاند پگماتیتهای گابرویی و دیوریتی که از هورنبلند و پلاژیوکلاز تشکیل شده باشند نیز شناخته شدهاند، ولی به مراتب کمتر از پگماتیتهای گرانیتی دیده میشوند.
تقسیم بندی پگماتیتهای اسیدی
پگماتیتهای ساده
پگماتیتهای ساده از کوارتز ، فلدسپاتهای قلیایی مقدار کمی از میکاها تشکیل شده است و کانیهای کمیاب یا در آنها وجود ندارد یا مقدارشان خیلی کم است. پگماتیتهای ساده به صورت دسته دایکها یا رگهها و عدسیهای مسطح در داخل یا حاشیه باتولیتها و استوک های گرانیتی و گرانودیوریتی و یا جز کمپلکسهای پیگماتیتی دیده میشوند.
پگماتیتهای متنوع
پگماتیتهای متنوع علاوه بر کوارتز و فلدسپاتها و میکاها دارای مقدار زیاد و متنوعی از کانیهای کمیاب مانند لپیدولیت ، اسپدومن ، بریل ، تانتالیت ، کولومبیت و غیره میباشند که تک بلورهای بعضی از این کانیها ممکن است فوقالعاده درشت باشد. پگماتیتهای متنوع ممکن است همراه با تودههای نفوذی گرانیت بخصوص در حاشیه آنها دیده شود. پگماتیتهای این دسته که همراه با سینیتها و نفلین سینیتها هستند معمولا از نظر کانیهای کمیاب غنی میباشند.
پگماتیتها همیشه به صورت تودههای کوچک ظاهر میشوند و ابعاد رگههای پگماتیتی از جند سانتیمتر تا چند صد متر ممکن است برسد. تودههای بزرگتر پگماتیتی مانند دایکها و عدسیها ممکن است طولشان به چند کیلومتر برسد و در بعضی جاها ضخامتشان حتی بالغ بر صد متر گردد. ولی این حالات استثنایی است و خیلی کم دیده میشود. خیلی از پگماتیتها به صورت زونه دیده میشوند که هر وزن دارای اختصاصات بافتی و کانی مخصوص به خود است. در مرز دو زون متوالی هم معمولا حالتهای بینابینی دیده میشود.
محل تشکیل پگماتیتها از ماگما
مرحله ماگمایی : در این مرحله تعادل بین فازهای بلورین و مایع برقرار است.
مرحله پگماتیتی : در طی بخش عمدهای از این مرحله فازهای بلورین ، مایع و گازی توام باهم وجود دارد.
مرحله پنومالیتیک : این مرحله با تعادل بین فازهای بلورین و گازی مشخص میشود.
مرحله گرمابی : در طی این مرحله تعادل بین فازهای بلورین ، محلولهای آبکی و گازهای آبدار برقرار است.
میکروکلین و کوارتز و میکاها مربوط به مرحله پگماتیتی و ابتدای مرحله پنومالیتی هستند. آلبیت در مرحله پنومالیتی جانشبن میکروکلین میشود و در مرحله گرمابی آدولر و زئولیتها به آن میپیوندند.
گوشته زمین در قسمت عمیقی قرار گرفته که ما هیچ گاه از طریق حفاری و مشاهده مستقیم نمی توانیم اطلاعات مناسبی در مورد آن بدست آوریم و بیشتر اطلاعات ما از آن قسمت مربوط به روشهای غیر مستقیم مطالعه آن است. مطالعه این قسمت از زمین نسبت به سطح آن خیلی متفاومت است .این مورد مانند مطالعه یک موتور ماشین بدون باز کردن قطعات آن است. اما ما نمونه های واقعی از آن عمق را ممکن است دیده باشیم و آن الماس است.
می دانید الماس یک کانی سخت است که از فشرده شدن کربن خالص ایجاد می گردد. به طور فیزیکی سخت تر از این ماده وجود ندارد. این کانی یک نمونه شکننده و زیبا ست. الماس یک کانی مقاوم در برابر فشارهای زیر سطحی است. آزمایشات نشان می دهد که ما نمی توانیم دقیقا شرایط صدها کیلومتر زیر زمین در منطقه گوشته را ایجاد کنیم . الماس در عمق های کمتر تشکیل نمی شود و به جای آن گرافیت تشکیل می گردد. این کانی که در مناطق سطحی تر ایجاد می شود از جمله کانی های نرم به حساب می آید. لذا به ظاهر اشتراکی با الماس ندارد.
حال این نکته جالب توجه است که الماسی که ما در اختیار داریم ممکن است در فاصله زمانی کمتر از یک روز تشکیل شده باشد که از آن جمله می توان به الماس های ایجاد شده در اثر رخداد آتشفشان های انفجاری اشاره کرد. شرایط تشکیل الماس در این حالت از موارد غیر معمول در زمین است.
ماگما در اعماق زمین ممکن است به جایی برسد که قدرت و قابلیت نفوذ به مناطق سطحی را پیدا کند لذا در این شرایط از عمق به سطح شروع به حرکت می کند. در مسیر خود از سنگهای مختلف عبور می کند که از آن جمله می توان به برخورد این ماگما ها به "پهنه های الماس دار" اشاره کرد. پس از عبور از این مرحله دی اکسید کربن به صورت گاز از حلال ماگما خارج می شود و در بالای ماگما به بالا صعود می کند تا به پوسته نفوذ کند. این حرکت با سرعت چند صد متر در ثانیه به سمت بالا صورت می پذیرد.
تا به حال شاهدی از الماس های انفجاری جدید تر از آنچه در میوسن استرالیا یعنی نزدیک به بیست میلیون سال پیش دیده شده گزارش نگردیده است. اما این مورد نیز خیلی کمیاب تر از مواردی هستند که در حدود 1 میلیارد سال قبل و دورتر تشکیل شده اند. در این زمینه یک سری سنگ های مربوط به گوشته از جنس سولفید هستند که توسط سوراخ های نامحدودی گوشته را ترک می کنند و از آنها با عنوان کیمبرلیت و لامپروئیت یاد می کنند و ساختارهایی را ایجاد می کنند که به آنها "دودکش های الماسی" می گویند. برخی از این نمونه ها در "آرکانزاس"، "ویسکانسین" و "وایومینگ " دیده شده اند.
دراثر نفوذ ماگما به صورت کیمبرلیت و لامپروفیر که از گوشته حتی از عمق 300 کیلومتری به سطح می رسند یک سری قطعات خارجی را به نام "زینولیت" به همراه خود می آورند و این ماگما اگر از قسمت های ریفت اقیانوسی خارج شود پس از میلیون ها سال در اثر حرکت پشته های اقیانوسی به حاشیه قیمت فرورانشی می رسد و در طی مدت حرکت در حاشیه منطقه فرورانش پوسته به همراه آب، رسوبات و کربن تحت تاثیر فشار بالای منطقه فرورانش قرار گرفته و این ترکیب باعث ایجاد یک مخلوط داغ سرخ رنگی می شود که در منطقه فرورانش از دودکش های الماسی ایجاد شده در حاشیه قاره ها در اثر فعالیت آتشفشان های قبلی بالا می آید و به سطح می رسد.
ميكروگراويته و الماسها
جستجوي الماس به خوش اقبالي در پيدا كردن رسوبات الماسدار با تعييين مكان يايپهاي كيمبرليتي عجيب كه الماس را از اعماق بيش از 100 كيلومتري گوشتههايي كه تشكيل ميشوند، بالا ميآورد، بستگي دارد. يكي از آخرين ميدانهاي الماسدار بزرگ در Arctic Canada، بعد از اينكه كاوشگران الماس عجيب را در مسيرشان به سمت بالاي رودخانه در سپر كانادا پيدا كردند، پديدار شد. منابع جديد احتمالا در نواحي بزرگ استخراج شدة كانادا، استراليا، آفريقا و شمال آسيا وجود دارد، با وجود اين كيمبرليتها اكثرا به صورت رس شكسته ميشوندو توپوگرافي و ويژگيهاي آنها به آساني قابل تشخيص نيست. تلاشهاي زيادي به كمك دورسنجي و پراكنش الكترو مغناطيسي براي مشخص ساختن اين نواحي صورت گرفته ولي موفقيتآميز نبوده است. به جز طبيعيت نامشخص كيمبرليتها، بيشتر زمينهاي اوليه آنها استپهاي پهناور با پوشش گياهي در نواحيي ميباشند كه تحت شرايط يخچالي قرار گرفتهاند و اين عوامل باعث ميشود كه دورسنجها در مناطقي مثل استراليا يا جنگلهاي مناطق گرم مرطوب نتايج مطلوبي ارائه ندهد.
يايپهاي كيمبرليتي آثار گرد شده در سطح دارند و سنگ چگالي متفاوتي با سنگهاي معمول پوسته فوقاني دارد، بنابراين يكي از روشهاي تعيين مكان آنها جستجو براي الگوهاي مدور بر روي نقشههاي گراني سنجي ميباشد. اما آنها نسبت به resolution نقشههاي گراني سنجي ناحيهاي كه معمولا با اندازهگيري دقيق پتانسيل گراويتهاي در سطح ساخته ميشوند، كوچك هستند. نقشههاي ميدان مغناطيسي زمين و جذب اشعههاي گاما بوسيله ايزوتوپهاي راديواكتيو resolution مناسب براي بررسيهاي منطقهاي را دارند، اما كيمبرليتها تنها مقدار جزئي از اين مشخصات را دارند. شركت معدنيBroken Hill Proprietary-Bilhton پس از موقعيت در دستيابي به منطقه Ekati در شمال كانادا تشويق شدند تا يك راهبرد مناسب براي مشكل پيدا كنند. در حاليكه درجه سنجي گراويته يكي از روشهاي دقيق بررسي گراني سنجي است، روشهاي ديگر نيز ممكن است و ژئونيزيكدانان سعي دارند تا تغييرات كوچكتر ميدان گراويتي را اندازهگيري كنند تا پايين و بالا آمدن ماگما در آتشفشانها را به روش ارزانتر و با پيچيدگي كمتر مشخص كنند.
سنگ از نظر زمينشناسان به مادهى سازندهى پوسته و بخش جامد سستکرهى زمين گفته مىشود. سنگها از يک يا چند کانى درست شدهاند و از نظر چگونگى پديد آمدن در سه گروه سنگهاى آذرين، سنگهاى رسوبى و سنگهاى دگرگونى جاى مىگيرند. سنگهاى آذرين از سرد شدن گدازهى آتشفشانها به وجود مىآيند. سنگهاى رسوبى پيامد فرسايش سنگها و انباشته شدن رسوبها در درياها هستند. هنگامى که سنگى در فشار و گرماى زياد قرار گيرد، سنگ دگرگونى پديد مىآيد.
سنگها و کانىها
کرهى زمين از نظر ويژگىهاى فيزيکى ساختار لايهاى دارد. بخش مرکزى آن جامد است، بيشتر از آهن و نيکل درست شده و هستهى درونى ناميده مىشود. پيرامون هستهى درونى را لايهى مايعى از آهن و نيکل فراگرفته که هستهى بيرونى نام دارد. پيرامون هستهى بيرونى را لايهاى به نام گوشته در بر مىگيرد که خود از لايهاى جامد و سخت به نام گوشتهى زيرين و لايهاى نرمتر و خميرى به نام سستکره درست شده است. پيرامون گوشته را لايهى نازک و جامدى به نام پوسته فراگرفته که بيشتر از سيليس، اکسيژن و آلومينيوم درست شده است. زمينشناسان به مواد طبيعى و بى جان سازندهى پوسته سنگ مىگويند و بيرونىترين لايهى زمين را سنگکره مىنامند.
سنگها از يک يا چند کانى درست شدهاند. کانى به موادى بىجان، جامد و بلورى گفته مى شود که ترکيب شيميايى به نسبت ثابتى دارند. بيش از 3 هزار گونه کانى در طبيعت يافت شده است که نزديک 20 تا 25 گونه از آنها در ساختمان بسيارى از سنگها وجود دارند. بيشتر سنگها از چند کانى درست شدهاند، مانند گرانيت که بخش زيادى از آن از سه کانى کوارتز، فلدسپات و بيوتيت است. هر گروه از سنگها نيز داراى کانىهاى مشخصى هستند که در گروه سنگهاى ديگر وجود ندارند يا بسيار اندک هستند. براى نمونه، کانى هاليت فقط در سنگهاى رسوبى ديده مى شود و در سنگهاى آذرين يا دگرگونى ديده نمى شود. کانى ولاستونيت نيز فقط در سنگهاى دگرگونى يافت مى شود. با اين همه، برخى از کانى ها، مانند کوارتز، ممکن است در هر گونه سنگى وجود داشته باشند
سنگها و کانىهاى آنها
سنگهاى آذرين
ارتوز، پرتيت، ميکروکلين، پلاژيوکلاز، کوارتز، نفلين،
لوسيت، هورنبلند، اوژيت، بيوتيت، مسکوويت، اليوين
سنگهاى رسوبى
کانىهاى رسى ، کلسيت، دولوميت، کوارتز، هاليت، سيلوين،
ژيپس، انيدريت،گلوکونيت، اکسيدها(بهويژه آهن)،کربناتهاى ديگر
سنگهاى دگرگونى
استروليت، کيانيت، آندالوزيت، سيليمانيت، گرونا، ولاستونيت،
تروموليت، کلريت، گرافيت، تالک
سنگهاى آذرين
هرچه بيشتر به ژرفاى زمين برويم، دما بالاتر مى رود و در ژرفاى زياد به اندازهى مىرسد که براى ذوب شدن سنگها کافى است. با اين همه، مواد درونى زمين به حالت مذاب نيستند و فشار زيادى که از لايههاى بالايى بر لايههاى زيرين وارد مىشود، از ذوب شدن سنگها جلوگيرى مىکند. اما در جاهايى از ژرفاى زمين که به دليلى(براى نمونه، در پى جايهجايى ورقههاى سنگ کره) از فشار کاسته مىشود يا سنگهاى سطحى زمين به زير سطح فرو مىروند، سنگها ذوب مىشوند. هر جايى که سنگها ذوب شوند، مادهى مذاب، که ماگما نام دارد، به سوى بالا راه پيدا مىکند و آرام آرام دماى آن کاهش مىيابد و سنگهاى آذرين را پديد مىآورد.
ماگما ممکن است به بخشهاى بالايى پوسته نفوذ کند يا از راه شکافها و سوراخها به سطح پوسته راه يابد. ماگمايى که از سطح پوسته بيرون نمىزند به آهستگى و طى سالها سرد مىشود و سنگهاى آذرين درونى را مىسازد. به ماگمايى که از دهانهى آتشفشان بيرون مىآيد و به سطح زمين مىرسد، گدازه مىگويند. همهى حجم گدازهاى که به سطح زمين مىآيد، به حالت مذاب نيست و قطعههاى ذوب نشدهى سنگ و کانىهاى بلورى را نيز در خود دارد. گدازه طى چند روز سرد مىشود و سنگهاى آذرين بيرونى را مىسازد.
بررسى ترکيب شيميايى سنگهاى آذرين و گدازهى آتشفشانهاى فعال نشان داده است که ماگما يک ترکيب سيليکاتى با اندکى اکسيدهاى فلزى ، بخار آب و مواد گازى است. سنگهاى آذرين را بر پايهى درصد اين مواد در سه گروه گرانيتى(اسيدى)، بازالتى(بازى) و آندزيتى(ميانه) جاى مىدهند. سنگهاى آذرينى مانند ريوليت و داسيت را که محتواى سيليس آنها بالاست، يعنى بيش از 63 درصد 2 SiO دارند، از گروه سنگهاى آذرين اسيدى به شمار مىآورند. سنگهاى آذرينى مانند آندزيت که بين 52 تا 63 درصد 2 SiO دارند، از سنگهاى آذرين ميانه و سنگهايى مانند بازالت و گابرو را که محتواى سيليسى کمترى دارند، از سنگهاى آذرين بازى هستند. برخى از سنگهاى آذرين، مانند پريدوتيت، را که محتواى سيليسى آنها بسيار پايين است، فرابازى مى دانند.
بافت سنگهاى آذرين
زمينشناسان در بررسىهاى صحرايى، که ابزارهاى پيچيدهى آزمايشگاهى در دسترس نيست، از اندازه و آرايش بلورهاى سنگ، که بافت سنگ نام دارد، براى توصيف سنگها بهره مىگيرند. اصطلاح بافت سنگ هنگام بررسى سنگ زير ميکروسکوپ نيز به کار مى رود. بافت سنگ آذرين علاوه بر اين که آن را از سنگها ديگر جدا مىکند، ما را از درونى بودن يا بيرونى بودن آن و حتى ژرفايى که سنگ در آنجا از ماگما پديد آمده است، آگاه مىسازد.
1. بافت نهانبلورين. بلورها را نمىتوان با چشم غيرمسلح ديد. اگر بلورها به اندازهاى کوچک باشند که فقط با ميکروسکوپ پولاريزان ديده شوند، اصطلاح ميکروکريستالين و اگر فقط با ميکروسکوپ الکترونى يا پرتوهاى ايکس شناسايى شوند، اصطلاح کريپتوکريستالين را به کار مىبرند.
2. بافت آشکاربلورين. بلورها درشت و از 2 تا 5 ميلى متر هستند. اين بافت زمانى پديد مىآيد که ماگما به آهستگى درون زمين سرد شود.
3. بافت پگماتيتي. گونهاى از بافت آشکاربلورين است که اندازهى بلورهاى آن بزرگتر از 5 سانتىمتر و حتى چند متر است.
4. بافت پرفيري. گونهاى از بافت آشکاربلورين است که داراى بلورهاى درشت در زمينهاى از بلورهاى ريز است. اين بافت نتيجهى سرد شدن آهسته زير سطح زمين و آمدن ناگهانى ماگما به سطح زمين است که نخست با پديدآمدن بلورهاى درشت و سپس با بلورهاى ريز همراهى مىشود.
5. بافت سوراخدار. در پى سرد شدن تند گدازهاى که گاز فراوان در خود دارد، بر سطح زمين پديد مىآيد. سنگپا نمونهاى از اين بافت است.
6. بافت شيشيهاي. در برخى فورانهاى آتشفشانى، گدازه به درون آب ريخته مىشود و بسيار تند سرد مىشود. اين گونه سنگها بلور ندارند و بافتى مانند شيشه دارند.
7. بافت آذرآواري. هنگامى که گدازه به صورت ذرههاى خاکستر به هوا پرتاب مىشود و آن ذرهها به صورت لايهاى تهنشين مىشوند، سنگهايى را مىسازند که ذرههاى سازندهى آنها آذرين، ولى تهنشينى آنها شبيه سنگهاى رسوبى است.
8. بافت آگلومرا. اگر اندازهى ذرههاى پرتابى از دهانهى آتشفشان بزرگ باشد، پس از تهنشين شدن به يکديگر جوش مىخورند و سنگ يکپارچهاى را مىسازند که آگلومرا ناميده مىشود.
خانوادههاى سنگهاى آذرين
سنگهاى آذرين را بر پايهى بافت، درصد سيليس، رنگ، چگالى، ترکيب شيميايى و در نظر داشتن ويژگىهاى ديگر، طبقهبندى مىکنند.
1. خانوادهى گرانيت- ريوليت. گرانيت از شناختهشدهترين سنگهاى آذرين درونى است که فراوانى و زيبايى آن پس از صيقل يافتن، باعث شده است که در معمارى مورد توجه باشد. نام اين سنگ از واژهى لاتين گرانوم به معناى دانهى گندم گرفته شده است، زيرا بيشتر کانىهاى آن به اندازهى دانهى گندم است. بافت آن از نوع آشکاربلورين است و بيشتر از فلدسپات پتاسيمدار، پلاژيوکلاز سديمدار و کوارتز درست شده است. کانىهاى بيوتيت، آمفيبول، هورنبلند و گاهى ميکاى سفيد نيز در ساختمان آن ديده مىشود.گرانيتها به رنگهاى سفيد، خاکسترى و صورتى ديده مىشوند که برخاسته از نوع فلدسپات آنهاست.
ريوليت از نظر نوع کانىها با گرانيت تفاوت زيادى ندارد و در واقع گرانيتى است که بيرون از پوستهى زمين پديد مىآيد. ريوليتها رنگ روشنى دارند و چون جهتيافتگى مادهى مذاب را به آسانى مىتوان در آنها شناسايى کرد، به اين نام خوانده مىشوند( ريوليت به معناى جريان يافته است.) در اين خانواده سنگهايى با بافت شيشهاى نيز وجود دارد که ابسيدين شناختهشدهترين آنهاست. اين سنگ تيرهرنگ است و تيرگى آن به اين علت است که هيچ گونه بلورى در آن وجود ندارد. به سنگهاى بيرونى با بافت سوراخدار اين خانواده، پونس، پاميس يا سنگپا مى گويند. توجه داشته باشيد که سنگپا ممکن است در خانوادههاى ديگر نيز وجود داشته باشد.
2. خانوادهى گرانوديوريت- داسيت. گرانوديوريت يکى از فراوانترين سنگهاى آذرين درونى است که از نظر کانى شناسى، در ميانهى سنگهاى گرانيتى و ديوريتى جاى مىگيرد. زيرا درصد کوارتز آن اندکى از گرانيت کمتر ولى از ديوريت اندکى بيشتر است. داسيت همانند بيرونى گرانوديوريت است. اين سنگ در ايران فراوان است و بيشتر به رنگ روشن ديده مى شود.
3. خانوادهى ديوريت- آندزيت. ديوريتها سنگهايى هستند که بيشتر از فلدسپات پلاژيوکلاز سرشار از کلسيم درست شدهاند. اين سنگها اغلب کوارتز ندارند، اما گاهى اندکى کوارتز و فلدسپات پتاسيمدار نيز در ساختمان آنها ديده مىشود.کانىهاى تيرهرنگ ديوريتها اغلب آمفيبول، پيروکسن و بيوتيت است. آندزيت همانند بيرونى ديوريت است که به رنگ خاکسترى تيره ديده مىشود به صورت سنگپا و آذرآوارى نيز وجود دارد.
4. خانوادهى گابرو- بازالت. گابروها سنگهاى تيره با چگالى به نسبت بالا هستند که بيشتر از پيروکسن و پلاژيوکلاز کلسيمدار درست شدهاند. البته، ممکن است اندکى اليوين نيز در آنها ديده شود. بازالت همانند بيرونى گابرو است. بازالت و گابرو 75 درصد سنگهاى آذرين پوستهى زمين را مىسازند. بازالت سوراخدار را اسکورى مىگويند که شبيه سنگپاست. بازالت شيشهاى نيز وجود دارد که به آنها تاکىليت مىگويند. در پيرامون آتشفشان خاموش دماوند، بهويژه در کنارهى جادهى هراز، مىتوان گونههاى اسکورى، پرفيرى و آگلومراى بازالتى را پيدا کرد.
5. خانوادهى پريدوتيت. پريدوتيت سنگى بسيار بازى است که بيشتر از کانىهاى آهن و منيزيمدار درست شده است.پريدوتيتها چگالى بالايى دارند و رنگ آنها تيره است. اليوين فراوانترين کانى پريدوتيتهاست، اما ممکن است اندکى پيروکسن و حتى آمفيبول نيز در آنها ديده شود. پريدوتيتها سرشار از اليوين را دونيت گويند و پريدوتيتهاى سرشار از پيروکسن را پيروکسنيت مىنامند. در صورتى که هم اليوين و هم پيروکسن را داشته باشند، لرزوليت خوانده مىشوند. لمبورژيت، که بسيار کمياب است و از بلورهاى ريز اوژيت(نوعى پيروکسن) و اليوين آهندار درست شده است، همانند بيرونى پريدوتيتهاست و به رنگ قرمز قهوهاى ديده مى شود. کيمبرليت را نيز همانند بيرونى آنها مىدانند که سرشار از اليوين است و بلورهاى ريز و اندکى گرونا(کانى دگرگونى) و الماس دارد.
سنگهاى رسوبى
چهرهى زمين همواره در حال دگرگونى است و عاملهايى مانند نيروى گرانش، آبهاى جارى، موجهاى دريا، باد، يخچالها و حتى انسان، همراه با کنشهاى شيميايى موادى مانند آب، اکسيژن، دىاکسيد کربن، اسيدها و مواد ديگر، باعث از همپاشى ساختمان سنگها و خرد شدن آنها مى شوند. خردهسنگها همراه با مواد محلول به جاهاى پستى مانند درياها، درياچهها، کنار رودخانهها، غارها و جاهاى ديگر مىروند و در آنجا تهنشين مىشوند. مواد تهنشين شده، که رسوب ناميده مىشوند، در اثرعاملهاى گوناگونى، مانند فشار و گرما، به هم پيوسته مى شوند و سنگهاى سخت و يکپارچهاى را مىسازند که به آنها سنگهاى رسوبى مىگويند.
سنگهاى رسوبى به علت لايهلايه بودن و نيز داشتن برجاى ماندههايى از جانداران گذشته، به زمينشناسان کمک مىکنند تاريخ گذشتهى زمين را بازسازى کنند. سنگهاى رسوبى در مقايسه با سنگهاى آذرين و دگرگونى بخش کمترى از پوستهى زمين را مى سازند، اما چون در سطح زمين ساخته مى شوند، بخش زيادى از سطح قارهها را پوشاندهاند. اين سنگها جاى انباشته شدن و جابهجايى آبهاى زيرزمينى هستند و به دليل اندوختههاى زغالسنگ، نفت و گاز، نمک، کانىهاى آهندار و ديگر کانىهايى که در صنعت ارزش دارند، بسيار مورد توجه هستند.
رسوبگذارى
هنگامى که انرژى يک رود زياد است، بستر خود و هر چه را که در راه آن است، خراب مىکند و خردهها را به خود جابهجا مىکند. هنگامى که از انرژى رود کاسته مىشود، براى نمونه هنگامى که شيب بستر کاهش مىيابد يا حجم آب کاهش مىيابد، توان جابهجايى مواد همراه خود را از دست مى دهد و تهنشينى آن مواد آغاز مى شود. آن مواد رسوبى ممکن است ذرههاى حاصل از خرد شدن سنگهاى آذرين، دگرگونى و حتى رسوبى باشند. به اين گونه رسوبها رسوبهاى آوارى مىگويند.کوارتز، فلدسپات، کانىهاى سنگين و سپس ميکاها و کانىهاى رسى ، از ذرههاى رسوبهاى آوارى هستند.
برخى از رسوبها پيامد فرايندهاى شيميايى و زيستشيميايى هستند. رسوبهاى آهکى درون غارها و رسوبهاى ژيپس و نمک خوراکى، از نمونههاى فراوان فرسايش شيميايى هستند. پوستهى آهکى برخى از جانداران دريايى پس از مرگ در کف دريا تهنشين مىشود و بخشى از سنگهاى رسوبى مى شود. اين پوششها حاوى کانىهايى از کربناتهاى کلسيم، منيزيم، سيليسيم و گاهى فسفاتها، سولفيدها و اکسيدهاى آهن هستند. برخى از سنگهاى رسوبى حاصل از آنها در معمارى ارزش بسيار دارند.
فعاليتهاى آتشفشانهاى دريايى و قارهاى باعث پرتاپ شدن ذرههاى گوناگونى به صورت خاکستر، غبار، تکههاى کوچک و بزرگ و مادهى مذاب به پيرامون آتشفشان مىشود. اين ذرهها روىهم انباشته مىشوند و در پى فرايند فرسايش فيزيکى و شيميايى به جاهاى رسوبگذارى برده مىشوند اين گونه رسوبها را که خاستگاه آتشفشانى دارند، رسوبهاى آذرآوارى گويند. از برخورد شهابسنگها و گذر دنبالهدارها از نزديکى زمين نيز اندکى مواد رسوبى با خاستگاه فرازمينى به محيطهاى رسوبى وارد مىشود. حجم اين رسوب در زمانى که جو زمين رقيق بوده، قابل توجه بوده است.
رسوبها در شرايط معينى در درياها و خشکىها تهنشين مىشوند. اين شرايط در جاهاى گوناگونى فراهم مىشوند که از آنها با نام محيط رسوبى ياد مىکنند. اين محيطها عبارتند از:
1. مخروط افکنه. در دامنهى کوهها و جاى برخورد کوه با دشت به وجود مىآيد. مواد سازندهى آن قلوهسنگ، ريگ و گاهى ذرههاى رس است. ذرههاى رسوبى آن جورشودگى و گردشدگى ضعيفى دارند. لايههاى سازندهى آن نيز متقاطع و نامنظم روى هم قرار گرفتهاند.
2. دشت سيلابي. در زمينهاى به نسبت هموار پيرامون رودها به وجود مىآيد. در زمان سيل و طغيان، رودخانه تا آن جا گسترش مىيابد. ماسههايى با جورشدگى به نسبت خوب همراه با تودههايى از گل و لاى و رس در آن ديده مىشوند. فسيلهاى نرمتنان آب شيرين و شاخ و برگ درختان نيز درون آنها يافت مىشود. گاهى داراى لايههاى متقاطع هستند.
3. دلتا. در جاى برخورد رود با دريا يا درياچه به وجود مىآيد. ماسههايى با جورشدگى وگردشدگى خوب، با لايههاى موازى و در بيشتر جاها متقاطع، در آنها ديده مى شود. فسيل نرمتنان آب شور و شاخ و برگ گياهان نيز درون آنها ديده مىشود.
4.تلماسهى ساحلي. در کنارهى درياهايى که رطوبت کمى دارند به وجود مى آيد. ذرههايى با جورشدگى و گردشدگى خوب و لايههاى متقاطع، در آنها ديده مىشود.
5. محيط کولابي. رسوبگذارى در درياچههايى که در اقليم خشک بيابانى به وجود آمدهاند، بيشتر از رسوبگذارى شيميايى است. نمکهاى گوناگونى مانند ژيپس، انيدريت، نمک خوراکى، همراه با رسوبهاى سيلتى تيره رنگ که گاهى از مواد آلى سرشار است، در آنها تهنشين مىشود.
6. محيط ساحلي. جايى است که هنگام جزر از آب بيرون مىماند و هنگام مد زير آب مىرود. رسوبهاى آن درشت و ريز هستند و از قطعهسنگهاى بزرگ تا گل نرم در ميان آنها ديده مىشود. برجاى ماندههاى صدف نرمتنان و اسکلت آهکى مرجانها نيز درون آنها يافت مىشود.
7. فلات قاره. جايى است که از سطح آب به هنگام جزر آغاز مىشود و تا ژرفاى 200 متر ادامه مىيابد. رسوبهاى اين محيط از نظر ويژگى و پراکنش گوناگونى زيادى دارند، زيرا شدت موجها و جريانهاى دريايى و ورودى رودها در اين جا متفاوت است. در اينجا ماسه فراوان است. در دهانهى رود لاى و رس نيز فراوان است. رسوبهاى آهکى نيز به فراوانى ديده مىشود. همچنين صخرههاى مرجانى در آنجا به وجود مىآيد.
8. محيط عميق. از ژرفاى 200 متر به پايين دريا گفته مىشود. داراى دو نوع رسوب اصلى است: رسوبهاى بسيار دانهريزى که از قارهها آمدهاند، اما به دليل سبکى در جاهاى کمعمق رسوب نکردهاند. اين مواد را گلهاى دريايى مىگويند که رنگ آنها ممکن است سبز، آبى ، قرمز يا زرد باشد. نوع ديگر رسوبهاى اين محيط از دستهى رسوبهاى آلى و بيشتر از برجاى ماندههاى اسکلت جانداران ريز دريايى، يعنى پلانکتونها، است که پوشش آهکى يا سيليسى دارند.
دياژنز: سنگزايى
پس از انباشته شدن رسوبها در محيطهاى رسوبى ممکن است فرايندهاى فيزيکى و شيميايى گوناگونى در آنها رخ دهد که به سنگشدن آنها بينجامد. به مجموعهى فرايندهاى فيزکى و شيميايى که پس از رسوبگذارى و طى روند سنگشدن رخ مىدهد، دياژنز يا سنگزايى مىگويند. عاملها و فرايندهاى زير در روند سنگزايى دخالت دارند:
1.گرما. هر چه از سطح زمين به پايين برويم، گرما افزايش مى يابد. افزايش گرما بر سرعت واکنشهاى شيميايى مى افزايد و بيرون رفتن آب و خشک شدن رسوبها را ممکن مىسازد.
2. فشار. وزن رسوبهاى بالايى فشارى پديد مىآورد که مهمترين عمل فيزيکى در سختشدن رسوبهاست. فشار روى رسوبهاى لاى و رس بيشتر اثر مىگذارد. فشار در بيرون رفتن آب و خشکشدن رسوبها نيز اثر دارد.
3. از دست دادن آب. گرما و فشار برآمده از وزن لايههاى بالايى باعث خشک شدن رسوب مى شود، اما از دست دادن آب در دماى معمولى روى سطح زمين نيز رخ مىدهد.
4. سيمانى شدن. آبهاى زيرزمينى هنگام جابهجا شدن از بين سوراخها و شکافهاى ميان رسوبها، مواد محلول در خود را به صورت سيمان بين ذرههاى رسوبى جا مىگذارند که باعث به هم پيوستن آنها مىشود. گاهى سيمان از خود رسوبها فراهم مىشود.
5. بلورى شدن دوباره. در اين فرايند يک کانى به حالت پايدارترى درمىآيد. براى نمونه، صدف جانداران دريايى به صورت آراگونيت است، اما پس از مرگ جاندار به صورت کلسيت در مىآيد که پايدارتر است. در اين فرايند تغييرى در ترکيب شيميايى کانى رخ نمىدهد، اما بلورىشدن دوباره باعث پر شدن سوراخها و شکافهاى خالى مىشود.
6. واکنشهاى زيستشيمايي. در ژرفاى 75 مترى، هر گرم لجن کف دريا نزديک 63 ميليون باکترى در خود دارد. اين باکترىها در پديد آمدن نفت، زغالسنگ و کانىهايى چون دولوميت پيريت نقش دارند. براى نمونه، باکترىهاى ناهوازى اکسيژن مورد نياز خود را از ترکيبهاى سخت نشدهاى مانند 4 FeSO به دست مىآورند و مواد سختى مانند FeS را برجاى مىگذارند.
7. زمان. به تنهايى در سنگشدن رسوبها نقش ندارد، اما نقش عاملهاى ديگر طى زمان پر رنگ مىشود. براى نمونه، رسوبهاى نرم گل سفيد اگر چند لحظه در فشار 6000 اتمسفر بمانند، تغيير چندانى پيدا نمىکنند، اما اگر براى 17 سال در همين فشار بمانند، سنگ آهک سختى مىشوند.
بافت سنگهاى رسوبى
از بافت سنگهاى رسوبى مىتوان چيزهايى دربارهى سرگذشت سنگ رسوبى، از جمله راهى که طى کرده است و چگونگى محيط رسوبگذارى، برداشت کرد. سه نوع بافت اصلى را در سنگهاى رسوبى مى توان شناسايى کرد: بافت آوارى و دو بافت ناآوارى که بلورين و اسکلتى ناميده مىشوند.
1. بافت آواري. از ذرههاى ريز و درشت درست شده است. در اين بافت علاوه بر اندازهى ذرهها، ميزان يک اندازه بودن ذرهها، که به آن جورشدگى مىگويند، نيز مورد توجه است. از ميزان جورشدگى مىتوان اطلاعاتى پيرامون فرايند رسوبگذارى و محيط رسوبگذارى به دست آورد. براى نمونه، رسوبهاى بادى داراى جورشدگى خوب و رسوبهاى يخچالى داراى جورشدگى اندک هستند. ميزان گردشدگى ذرهها نيز مهم است که به سختى و جنس ذرهها، ميزان برخوردهاييکه ذرهها با هم داشتهاند، درازى راهى که طى شده و انرژى جابهجا کننده، بستگى دارد.
2. بافت بلورين. اين بافت را در سنگهاى رسوبى شيميايى مىتوان ديد. طى فرايند سنگزايى، مواد محلول در آب به طور مستقيم بلورى مىشوند يا در پى بلورىشدن دوباره، شبکهى به همپيوستهاى از بلورهاى از پيش موجود، پديد مىآيد. بلورها ممکن است با چشم ديده شوند(درشتبلور) يا براى ديدن آنها به ميکروسکوپ نياز باشد(ريزبلور). اگر بلورهاى سنگ از دو اندازهى متفاوت باشند، اصطلاح پورفيروبلاستيک را براى آن بافت به کار مىبرند.
3. بافت اسکلتي. اين بافت از گردهمآمدن بخشهاى سخت بدن بىمهرگان دريايى و پوششهاى سيليسى يا آهکى پلانکتونها به وجود مىآيد. صدفها و پوششهاى سخت پس از مرگ جانداران روى هم انباشته مىشوند و گاهى سيمانى آنها را به هم پيوند مىدهد. بافت سنگ به دست آمده شبيه بافت آوارى است، اما ذرههاى سازندهى آن بخشهاى سخت جاندارن است.
خانوادههاى سنگهاى رسوبى
سنگهاى رسوبى را در دو گروه سنگهاى آوارى(ناشى از فرسايش فيزيکى) و ناآوارى(ناشى از فرسايش شيميايى و زيستشيميايى) جاى مىدهند. سنگهاى آوارى را بر پايهى اندازهى ذرهها در چهار خانوادهى بزرگتر از ماسه، به اندازهى ماسه، به اندازهى لاى و کوچکتر از لاى طبقهبندى مىکنند.
1. بزرگتر از ماسه: ذرههاى آن از 2 ميلىمتر بزرگتر است.
الف) کنگلومرا، که ذرههاى آن کم و بيش گرد شده است و در ميان سيمانى از سيليس، آهک يا رس جاى گرفتهاند.
ب) برش که ذرههاى آن گوشهدار است و جورشدگى خوبى ندارند و در پى فعاليتهاى ورقههاى قارهاى، فعاليتهاى آتشفشانى يا رسوبگذارى در يخچالها پديد مىآيند.
2. به اندازهى ماسه: ذرههاى آن بين 06/0 تا 2 ميلىمتر است.
الف) ماسهسنگهاى کوارتزى، که بيش از 90 درصد ذرههاى آن از کوارتز است.
ب) آرکوز، که 25 درصد ذرههاى آن از فلدسپاتها و بيش از 50 درصد آن از کوارتز است.
ج) گريواک، که بخش زيادى از آن از کوارتز و فلدسپاتهاست، اما کانىهاى تيرهاى مانند ميکا، هورنبلند و پيروکسن نيز در آن ديده مىشود.
3. به اندازهى لاي: ذرههاى آن بين 06/0 تا 002/0 ميلىمتر است.
الف) لاى سنگ، از ذرههاى کوارتز درست مىشودکه سيمانى از جنس سيليس، آهک يا حتى رس آنها را به هم پيوند مىدهد. به اين سنگها سنگ سيلتى يا فورشسنگ نيز مىگويند و اگر نيمى از ذرههاى آنها از رس باشد، به آنها گلسنگ نيز گفته مىشود.
ب) لس، در پى سخت شدن رسوبهاى بادى به وجود مىآيد. لسها به طور معمول زردرنگ هستند و ذرههاى آنها بيشتر از کوارتز، فلدسپات، کلسيت، ميکا، کانىها آهندار و کانىهاى رسى است.
4. کوچکتر از لاي: ذرههاى آن از 002/0 ميلىمتر کوچکتر است.
الف) سنگهاى رسى، بيش از نيمى از ذرههاى آنها از ذرههايى به اندازهى لاى کوچکتر است. کانىهاى رسى (سيليکاتهاى آبدار)، کوارتز، فلدسپات و ميکا به فراوانى در آنها ديده مىشود.
ب) مارن، گونهاى سنگ رسى است که ميزان کربنات کلسيم آن بين 25 تا 50 درصد است. اغلب مارنها به رنگ خاکسترى ديده مىشوند، در خود فسيل دارند و با اسيدکلريدريک مىجوشند.
ج) شيل، به گروهى از سنگهاى رسى يا حتى لاىسنگها گفته مىشود که در پى فشارهاى کوهزايى، کم و بيش حالت ورقهاى از خود نشان مىدهند. شيلها در خود فسيل دارند و از برخى از آنها، که شيل نفتى ناميده مىشوند، پس از تقطير نفت به دست مىآيد.
سنگهاى ناآوارى را نيز در چهار خانوادهى سنگهاى آهکى، سنگهاى سيليسى، سنگهاى اشباعى و زغالسنگها جاى مىدهند.
1. سنگهاى آهکي: بيش از نيمى از ترکيب آنها را کربنات کلسيم مىسازد.
الف) سنگ آهک معمولى، بيش از 90 درصد آن از کربنات کلسيم است. به رنگ شيرى تا کرم ديده مىشود. هنگام شکستن داراى لبههاى تيز مىشود.
ب) چاک(گل سفيد)، سنگ آهک نرم و سفيدى است که بيشتر از اسکلت جانداران ميکروسکوپى درست شده است.
ج) کوکينا، به طور کامل از صدف جاندران دريايى درست شده است.
د) تراورتن، سنگ آهک به نسبت خالصى است که در خشکىها ديده مىشود و از رسوبگذارى آب چشمههاى حاوى کربنات کلسيم درست مىشود.
ه) دولوميت، سنگ آهکى است که اندکى منيزيم دارد. در مقايسه با سنگ آهک معمولى تيرهتر است و اسيدکلريدريک رقيق بر آن بى اثر است.
2. سنگهاى سيليسي: بيش از نيمى از ترکيب آنها را سيليس شيميايى يا زيستى مىسازد.
الف) چرت، نوعى سنگ سيليسى با دانههاى ريز که فلينت(سنگ آتشزنه)، ژاسب(چت قرمز) و سنگ محک(چرت سياه) از نمونههاى شاخص آن است.
ب) دياتوميت، بيش از نيمى از ترکيب آن را پوستهى جانداران تکسلولى به نام دياتومه مىسازند.
ج) تريپولى، يا سنگ سمباده که بيشتر از کلسدونى درست شده و از هوازدگى ديگر سنگهاى سيليسى به وجود مىآيد.
3. سنگهاى اشباعي: از تهنشينى يونها در محيطهاى رسوبى پديد مىآيند.
الف) سنگ نمک، از کانى هاليت درست شده و اگر ناخالصىهايى از اکسيدهاى آهن يا رس داشته باشد، به رنگ زرد تا قرمز در مىآيد.
ب) سنگ گچ، از سولفات کلسيم درست شده و به دو صورت بىآب(انيدريت) و آبدار(ژيپس) يافت مى شود.
4. زغالسنگها: از پيکرهى گياهان که در لابهلاى رسوبها جاى گرفتهاند، درست مىشوند.
الف) تورب، بين 45 تا 60 درصد کربن دارد و آن را زغالسنگ نارس مىدانند.
ب) ليگنيت، بين 60 تا 70 درصد کربن دارد و به رنگ قهوهاى تيره است.
ج) زغالسنگ معمولى، بين 70 تا 90 درصد کربن دارد و به رنگ سياه براق است.
د) آنتراسيت، بين 90 تا 95 درصد کربن دارد. براق و سياهرنگ است، اما دست را سياه نمىکند.
ه) گرافيت، کربن 100 درصد خالص است که به صورت ورقههاى نازک روى هم جاى گرفتهاند.
سنگهاى دگرگونى
برخى سنگها در پى فشار و گرماى زياد، بىآنکه ذوب شوند، دگرگونىهاى فيزيکى و شيميايى پيدا مىکنند و سنگهاى ديگرى به نام سنگهاى دگرگونى را پديد مىآورند. سنگ دگرگونى ممکن است نسبت به سنگ مادر، شکل، اندازه، نوع کانىها و در نتيجه بافت و ترکيب شيميايى بسيار تازهاى داشته باشد. هر چه گرما و فشارى که به سنگها وارد مى شود، کمتر باشد، دگرگونى آنها کمتر است که از آن به دگرگونى ضعيف ياد مىشود. به وجود آمدن گرافيت و برخى زغالسنگها از اين گونه است. اما هر چه گرما و فشارى که به سنگ وارد مى شود، بيشتر باشد، دگرگونىها نيز بيشتر خواهد بود که از آن به دگرگونى شديد ياد مىشود. به وجود آمدن الماس نمونهى از دگرگونى بسيار شديد است.
علاوه بر فشار و گرما، برخى سيالها نيز در فرايند دگرگونى دخالت دارند. بررسىها نشان داده است که همهى سنگها به طور ميانگين 5/3 درصد دى اکسيدکربن و 5/5 درصد آب دارند. طى دگرگونى، آب و دىاکسيد کربن سيال فعالى را به وجود مىآورند که البته نقش آب پر رنگتر است. بررسىها نشان داه است که فشار و گرماى زياد در بسيارى از سنگها هيچ گونه دگرگونى به وجود نمىآورند، اما اگر به سنگى که در فشار و گرماى زياد است، اندکى آب افزوده شود، برخى کانىها با تندى بيشتر رشد مىکنند و حتى کانىهاى جديدى در سنگ به وجود مىآيد. چرا که آب به جدا شدن برخى يونها از کانىها و جابهجا شدن آنها در سنگ کمک مىکند.
سنگهاى دگرگونى به روشهاى زير پديد مىآيند:
1. دگرگونى مجاورتي. گاهى سنگ مادر در کنار تودهى آذرين قرار مىگيرد. در اين صورت، در جاى برخورد آن با تودهى داغ، بلورىشدن دوباره و دگرگونى شديد رخ مىدهد. اما با زياد شدن فاصله از تودهى آذرين از شدت دگرگونى کاسته مىشود.
2. دگرگونى جنبشي. اين نوع دگرگونى در پى فشار جهتدار و گرماى فراهم شده از انرژى مکانيکى هنگام شکستن سنگها رخ مىدهد. در جاى گسلها، که شرايط اين دگرگونى را دارند، سنگ دانه ريز و سياهرنگى به نام ميلونيت پديد مىآيد.
3. دگرگونى دفني. اين نوع دگرگونى در پى انباشته شدن پيوستهى رسوبها در کف محيطهاى رسوبى به وجود مىآيد. لايههاى زيرين در پى فشار وزن رسوبها فشرده مى شوند و سنگهاى رسوبى را پديد مىآورند. اما لايههاى بسيار پايينتر، در پى فشار و گرماى زياد رفتهرفته دگرگون مىشوند.
4. دگرگونى گرمابي. در اين دگرگونى آب بسيار داغ نقش مهمى دارد. اين آب ممکن است از ماگما يا آبها زيرزمينى باشد. در اين دگرگونى گاهى موادى به سنگ مادر افزوده يا از آن برداشت مى شود.
5. دگرگونى برخوردي. در پى برخورد سنگهاى آسمانى بزرگ بر سطح زمين رخ مىدهد. اين نوع دگرگونى در زمين کمياب است، اما در سطح ماه و مريخ به فراوانى رخ مىدهد.
6. دگرگونى ناحيهاي. اين نوع دگرگونى نتيجهى همهى عاملهايى است که در دگرگونى سنگها از آنها نام برديم. بيشتر سنگهاى دگرگونى نيز به همين روش به وجود مىآيند. اين نوع دگرگونى اغلب در فرورانش ورقههاى سنگکره رخ مىدهد. در ايران در راستاى رشته کوه زاگرس از سنندج تا حاجىآباد(شمال بندر عباس)اين نوع دگرگونى ديده مى شود و بخش زيادى از سنگهاى دگرگونى که در کارهاى ساختمانى کاربرد دارند، از معدنهاى همين ناحيه به دست مىآيد.
بافت سنگهاى دگرگونى
سنگهاى دگرگونى به دليل فشار همهسويهاى که به آنها وارد مىشود، بسيار متراکم هستند و حجم فضاهاى خالى در آنها بسيار پايين است. دگرگونى جنبشى بيش از همه باعث بر هم خوردن بافت اوليهى سنگ مىشود. طى دگرگونى کانىهاى دانهريز با هم يکى مىشوند و کانىهاى دانهدرشتترى به وجود مىآورند. گاهى نيز، بهويژه در دگرگونى جنبشى، دانهها شکسته مىشوند و دانههاى ريزترى به وجود مىآيد. با بلورى شدن دوباره و رشد دانهها، ديوارهى بين دو کانى کنارهم، حالت دندانهاى و مضرس به خود مىگيرد. اين بافت را مضرسى يا درهم و گاهى دانهقندى مىگويند. فشار جهتدار عمودى نيز باعث جهتيافتگى کانى ها به صورتى مىشود که سنگ نماى لايهاى يا نوارى پيدا مىکند که از آن به فولياسيون ياد مىشود.
خانوادههاى سنگهاى دگرگونى
سنگهاى دگرگونى را بر پايهى جهتيافتگى در دو گروه داراى جهتيافتگى و بدون جهتيافتگى جاى مىدهند.
1. سنگهايى که کانىها آنها جهتيافتگى دارند: اين سنگها مانند سنگهاى رسوبى نماى لايهاى دارند.
الف) اسليت، در پى دگرگون شدن ضعيف شيلها پديد مىآيد. کانىهاى رسى،کوارتز، مسکوويت و کلريت از کانىهاى اصلى آن هستند.
ب) فيليت، در پى دگرگون شدن ضعيف شيلهايى پديد مىآيد که کانىها ورقهاى بزرگترى دارند. اين سنگ با داشتن سطح براق از اسليت بازشناخته مىشود.
ج) شيست، از دگرگون شدن شديد شيلها پديد مىآيد. بيش از نيمى از کانىهاى آن را کانىهاى ورقهاى مانند مسکوويت و بيوتيت تشکيل مىدهند. دوگونه از شيستها، تالکشيست و کلريتشيست، از دگرگونى سنگهاى بازالتى پديد مىآيند.
د) گنايس، فراوانترين سنگ دگرگونى است. سنگ مادر آن ممکن است گرانيت، ريوليت، سنگهايى با دگرگونى ضعيف و سنگهاى رسوبى، مانند آرکوز، باشد. کانىهاى اصلى گنايسها از کوارتز، فلدسپات سديمدار و فلدسپات پتاسيمدار است. بيشتر آنها نوارهاى يکدرميانى از رنگ سفيد يا صورتى و لايههاى تيره دارند. گنايسى که بيشتر از کانىها تيره درست شده باشد، آمفيبوليت نام دارد.
2. سنگهايى که کانىهاى آنها جهتيافتگى ندارند: اين سنگها مانند سنگهاى آذرين نماى تودهاى دارند.
الف) مرمر، از دگرگونى سنگهاى آهکى و دولوميت پديد مىآيد. اگر خالص باشد به رنگ سفيد برفى و اگر داراى کانىهايى مانند ميکا، گرونا، ولاستونيت و کلريت باشد، به رنگهاى سبز، صورتى، خاکسترى و حتى سياه ديده مىشود.
ب) کوارتزيت، در پى دگرگونى نه چندان شديد ماسهسنگ کوارتزى پديد مىآيد. کوارتزيت خالص سفيدرنگ است اما اکسيدهاى آهن آن را صورتى يا قرمز مىکنند.
ج) هورنفلس، از دگرگونى مجاورتى سنگهاى رسى پديد مىآيد. بافت مضرس و رنگ تيرهاى دارد.
چرخهى سنگ
طى زمان دراز و در پى واکنشهاى شيميايى، فيزيکى و زيستى، هر سه گروه سنگها مىتوانند به هم تبديل شوند. سنگهاى آذرين از سرد شدن مادهى مذاب به وجود مىآيند. اگر فرياند سرد شدن مادهى مذاب زير پوستهى زمين رخ دهد، سنگهاى آذريت درونى پديد مىآيند. سنگها آذرين بيرونى از سرد شدن گدازه نزديک يا روى سطح زمين به وجود مىآيند. زمين شناسان بر اين باورند که سنگهاى آغازين زمين همه از نوع آذرين بودهاند، چرا که زمين در آغاز تودهاى از مادهى مذاب بوده است.
سنگهاى آذرين در برخورد با هوا و آب دچار هوازدگى و فرسايش مىشوند و به صورت ذرههاى کوچکترى مىشکنند و خرد مىشوند. آن ذرهها در پى نيروى گرانش، آبهاى جارى، يخچالها، موج دريا و باد جابهجا مىشوند و به محيطهاى رسوبگذارى، بهويژه درياها و درياچهها، مىروند. طى اين جابهجايى نيز بيش از پيش خرد مىشوند. رسوبها در محيطهاى رسوبگذارى به صورت لايههاى موازى و افقى روى هم انباشته مىشوند و طى فرايند سنگزايى، سخت مىشوند و سنگهاى رسوبى را پديد مىآورند.
اگر سنگهاى رسوبى در ژرفاى زيادى جاى گرفته باشند، در پى فشار وزن لايههاى بالايى يا فشار فراهم شده از جابهجايى ورقههاى زمين و گرماى درون زمين، آرامآرام دگرگون مىشوند و سنگهاى دگرگونى را مىسازند. سنگهاى دگرگونى نيز اگر گرماى بيشترى ببينند، ذوب مىشوند و ماگما مىسازند. از سرد شدن ماگما نيز بار ديگر سنگ آذرين پديد مىآيد.
اين چرخهى سنگ، که از آغاز پديد آمدن زمين همواره ادامه داشته است، بيش از 200 سال پيش از سوى جيمز هاتن پيشنهاد شد. او با گردآورى يافتههاى زمينشناسان پيش از خود به اين نتيجه دست يافت. اين چرخه با افزايش آگاهى دانشمندان از فرايند زمينساخت ورقهاى بيش از پيش روشنتر شد. اين چرخه ميانبرهايى نيز دارد. براى نمونه گاهى سنگ آذرين بى آن که هوازده شود و سنگ رسوبى پديد آورد، در پى گرما و فشار به سنگ دگرگونى تبديل مىشود. جاى برخورد ورقههاى قارهاى نمونهاى از جاهايى است که اين فرايند در آن رخ مى دهد
منبع :
. حسينى ، احمد. سنگها. انتشارات مدرسه، 1385
2. لوتگن/تاربوک. مبانى زمينشناسي. ترجمهى رسول اخروي. انتشارات مدرسه، 1378
3. درويشزاده، علي. سنگشناسى دگرگوني. انتشارات دانشگاه پيام نور، 1379
4. پروين، حسين. سنگشناسى رسوبي. انتشارات دانشگاه پيام نور، 1379
5.خيرى، فلوريز. سنگشناسى آذرين. انتشارات دانشگاه پيام نور، 1379
6. معماريان، حسين. زمينشناسى فيزيکي. انتشارات دانشگاه پيام نور، 1370
7. سرابى، فريدون/ايرانپناه، اسد/ زرعيان، سيروس. سنگشناسي. انتشارات دانشگاه تهران، 1356
8. همبلين، کنت/ هاوارد، جيمز. شناسايى مقدماتى سنگها. انتشارات مدرسه، 1370
روش مطالعه کانیها
حالت فیزیکی :
انواع رخ (Cleavage )
کامل (Prefect cleavage ) :درصورتی که کانی به راحتی و به صورت صفحات نازک با سطوح صاف و و صیقلی بشکند می گویند که داری رخ کامل است . مانند میکا و ژیپس .
خوب:Good cleavage) ) هرگها کانی در امتداد سطوح معینی بشکند و سطوح صاف ایجاد کند در آن صورت می گویند که دارای رخ خوب است , در این کانیها همواره کانی در جهات سطوح رخ می شکند و سطوح شکست ناهموار ندارد . مانند کلسیت , نمک طعام , گالن .
مشخص : (Distinct cleavage) کانیهائی که دارای این نوع رخ هستند گاهی در جهات رخ و به صورت سطوح صاف و صیقلی میشکنند و گاهی با ایجاد سطوح ناهموار می شکنند مانند : فلدسپاتها , آمفیبولها .
ناقص : (Imperfect cleavage ) دراین نوع رخ ؛سطوح صاف بسیار کم است و عمدتاُ سطوح ناهموار ایجاد می شود . مانند بریل , آپاتیت .
انواع شکستگی (Fracture )
صدفی : (Conchoidal ) هرگاه سطح حاصل از شکستگی به صورت یک سطح صاف و مقعر که شبیه به سطح داخلی صرف دو کفه ایها است باشد به نام شکستگی صدفی نامیده می شود مانند شکستگی سنگ شیشه و کالسدوئن.
رشته ای : ( Fibrous ) در این نوع شکستگی محل شکستگی مانند شکسته شدن چوب است و حالت رشته ای دارد . این نوع شکستگی در تومولیت و آکتینولیت دیده می شود .
مضرس : ( Hackly ) دراین حالت سطح شکستگی حالت داندانه ای و تیز دارد . این شکستگی در اغلب عناصر طبیعی مانند : طلا , مس , پلاتین دیده می شود .
ناهموار : ( Uneven ) در این توع شکستگی سطح ناهموار و زبری ایجاد می شود . این حالت در کانیهای سولفیدی ,آپاتیت و کاسیتریت دیده می شود .
چگالی : (Specific ) جرم یک سانتیمتر مکعب از هر جسم
درجه سختی : سختی عبارت است از مقاومتی که هر کانی در مقابل خراش سایر کانیها و اجسام از خود نشان می دهد .
رنگ : ( Color )
در مطالعه کانیها اولین چیزی که توجه را جلب می کند رنگ آنها است . کانیها دارای رنگهای متنوعی هستند . بعضی از کانیها دارای رنگهای مشخصی هستند و به وسیله رنگشان تشخیص داده می شوند.
ایدیوکروماتیک : ( Idio chromatic ) کانیهای خود رنگ را گویند . رنگ این کانیها به دلیل ترکیب شیمیائی یا ساختمان داخلی آنها است و همواره ثابت است مانند سبز مالاکیت یا رنگ آبی در لازوریت .
آلوکرماتیک : ( Allo chromatic ) کانیهای دگر رنگ را گویند . این نوع رنگ بدلیل وجود ناخالصی در کانی به وجود می آید و با توجه به انواع ناخالصی ؛ تنوع رنگی نیز دیده می شود . مثل کانی کوارتز که به رنگهای متنوعی دیده میشود .
پزوروکرماتیک : (Pesudo chromatic ) کانیهای دارای رنگ کاذب را گویند . این نوع زنگ در اثر انعکاس نور در سطوح مختلف کانیهای شفاف یا نیمه شفاف اینجاد می شود ؛ بدین صورت که شعاعهای نوری پس از برخورد به سطوح کریستالی کانیها در جهات مختلف منعکس می شوند و در نتیجه تداخل آنها رنگهای متفاوتی به چشم می خورد . مثل کانی لابرادوریت . در بعضی از کانیها مانند کالکوپریت تداخلی از چند رنگ به صورت رنگین کمان منعکس می شود .
رنگ خاکه : ( Streak ) کانیهائی که سختی آنها خیلی زیاد نیست در اثر سایش بر روی چینی بدون لعاب مقداری خاکه یا پودر از خود به جای می گذارند که دارای رنگی متفاوت با رنگ خود کانی است که این اثر را رنگ خاکه گویند.
انواع جلا
فلزی : ( Luster ) این نوع جلا در کانیهائی که نور را از خود عبور نمی دهند و تماماُ منعکس می کنند دیده می شود مانند کانهای فلزی مثل : گالن , هماتیت و طلا.
نیمه فلزی : ( Sub metallic ) در این نوع کانیها که نور را از خود عبور نمی دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلی است مثل : ماگنتیت , پیرولوزیت , کرومیت و . .
شیشه ای : ( Vitreous ) کانیهای مانند شیشه که نور از آنها عبور میکند دارای این نوع جلا هستند مثل : لیمونیت , کوارتز , باریت و . . .
نیمه شیشه ای : (Sub vitreous ) در کانیهائی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت , آلونیت و . . .
صمغی : ( Resinous ) این حات از جلا شبیه صمغ است مثل : بلاند , آپاتیت , ارپیمان , رآلگار و. . .
چرب : ( Greasy ) در این حالت جسم چرب نیست ولی حالت چربی دارد مثل : کوارتز , تالک , اپال و تورمالین نیز تا حدی داری جلای چرب می باشند .
مرواریدی : ( Pearly ) در انی حلت جسم جلائی مانند مروارید دارد مثل : سلستیت , دولومیت و . . .
الماسی : ( Adamantine ) در کانیهائی که شکست نور زیاد دارند این نوع جلا دیده می شود مثل : سروزیت , مالاکیت , اسفالریت و . . .
ابریشمی : ( Silky ) در اثر تجمع رشته های نازک بعضی از کانیهای این نوع جلا به وجود می آید مثل : آزبست , هورنبلند , الکسیت و . . .
شفافیت (Transparency )
شفاف : ( Transparent ) کانی نور را کاملا از خود عبور میدهد و میتوان از پشت آن اشیاء را دید مثل: ورقه نازک ژیپس یا کوارتز.
کدر : کانی نور را از خود عبور نمی دهد مثل مگنتیت , گالن و . . .
نیمه شفاف : ( Translucent ) کانی نور را خود عبور می دهد ولی از پشت آن اشیاء دیده نمی شوند مثل : کوارتز ناخالص , هالیت و . . .
اندک شفاف : ( Sub translucent ) نور از ورقهای نازک کانی عبور می کند مثل : فلوریت , پلاژیوکلاز , . . .
ضربه پذیری : ( Tenacity )
رفتار کانیها در مقابل ضربه های وارده به آنها می باشد که شامل چهار قسمت می باشد:
شکننده : ( Brittle ) که در اثر ضربه خرد می شوند مثل : گوگرد .
چکش خوار : ( Malleable ) که قابلیت چکش خواری را دارا می باشد مثل : کانیهای فلزی چون طلا , مس و . .
برش پذیر : ( Sectile ) که توانایی برش خوردگی را دارا می باشند مثل : ژیپس .
خم پذیر : ( Flexible ) که قابلیت ارتجاء را دارا می باشند مثل : میکا .
ماکل : ( Twinning ) هنگامی که دو یا چند بلور از یک کانی بخصوص ؛ یا دو کانی متفاوت که دارای ساختمان بلور شناسی مشابه باشند چنان که عناصر تقارن ( صفحه تقارن , محور تقارن و غیره ) اضافی ایجاد کنند , ماکل نامید می شود .
انوع ماکل :
تماسی : که به دو قسمت ساده و پلی سسنتتیک ( چند گانه )
تقسیم می شود
تداخلی : که به دو قسمت ساده و صلیبی تقسیم می شود
بو : از روی بوی بعضی از کانیها نیز تا حدی می توان نوع آنها را تعیین کرد مثلا : ارپیمان , گوگرد و به طور کلی کانیایی از این نوع بوی تند گوگرد را می دهند یا کلسیت مرطوب بوی خاصی مثل مورداب را می دهد .
مزه : ( Taste ) مزه کردن کانیها در بسیاری موارد درست نیست و حتی ممکن است خطرناک نیز باشد ولی تا می توان از این طریق نوع کانی را تعیین کرد مثلا : هالیت طعم شوری دارد یا آلونیت (زاج سفید) طعم ترش و گسی را داراست .
خواص رادیواکتیویته : ( Radioactivity ) بعضی از کانیها دارای خواص رادیواکتیویته هستند که از لحاظ انرژی زایی دارای اهمیت زیادی هستند مثل : اورانیت و تورتیت (برسی این خاصیت توسط دستگاه رایواکتیوسنج یا شکارشگر گایگر صورت می گیرد )
خاصیت لومینسانس : ( Luminescence ) هرگونه تابش پرتو نورانی توسط یک کانی تحت تاثیر عموامل محرکه خارجی لومینسانس نامیده می شود . معمولا در ایجاد لومینسانس ناخالصیهائی که به نام فعال کننده نامیده می شوند دخالت دارند مثل : کالومل ( Calomel )
خاصیت فتولومینسانس : ( Photoluminescence ) اگر لومینسانس بر اثر تحریک کانیها با نور مرئی و یا پرتو فرابنفش پدیدار شود به نام فتولومینسانس نامیده می شود مثل : پیروفیلیت ( Pyrophylite )
خاصیت کاتولومینسانس : ( Cathodoluminescence ) اگر عامل محرکه پرتوهای کاتدیک یا پرتوx باشد به نام کاتدولومینسانس خوانده می شود مثل : گیبسیت Gibbsite ) )
خاصیت تریبولومینسانس : (Tribolumivescence ) گاهی پدیده لومینسانس بر اثر ضربه ایجاد می شود که به نام تریبولومینسانس نامیده می شود مثل : کوارتز ( Quartz )
خاصیت الکتولومینسانس : ( Electroluminedcenec ) گاهی اثر جریانات الکتریکی بر لومینسانس موثر است که به آن الکترولومینسانس گفته می شود .
خاصیت کریستالولومینسانس : ( Crysthlloluinescence ) گاهی رشد و تشکیل کانی جدید نیز با تایش نور همراه است و بنام کریستالو لومینسانس خوانده می شود
خاصیت ترمولومینسانس : ( Thermoluminescence ) گاهی در اثر حرارت کانیها خاصیت لومینسانس از خود نشان می دهند که در این صورت پدیده را ترمو لومینسانس گویند مثل : آپاتیت ( Apatite )
خاصیت فلوئورسانس : ( Fluorescence ) اگر تایش پرتو نورانی با حذف عامل محرکه قطع شود پدیده را فلوئورسانس گویند .
خاصیت فسفرسانس : ( Phosphorescence ) اگر پس از قطع عامل محرکه تابش پرتو نورانی برای مدتی ادامه داشته باشد این خاصیت را فسفرسانس گویند .
خاصیت پیروالکتریسیته : ( Pyroelectricity ) کانیهایی که در اثر حرارت دادن و یا سرد کردن دارای بارهای الکتریکی می شوند را گویند . بارهای الکتریکی دو سر این کانیها مخالف همدیگر می باشد همچنین بارهای الکتریک هر قطب بر اثر سرد کردن مخالف با بارهای الکتریکی آن قطب بر اثر حرارت دادن است. از این خاصیت برای تبدیل انرژی حرارتی به انرژی الکتریکی بخصوص بهره برداری از انرژی خورشیدی استفاده می کنند . تورمالین یکی از کانیهایی است که دارای خاصیت پیروالکتریسیته می باشد.
خاصیت پیزوالکتریسته : ( Piezoelectricity ) بعضی از کانیها بر اثر فشارها و یا کششهای مکانیکی در جهات معینی دارای بارهای الکتریکی می شوند که در دو طرف کانی این بارها مخالف یکدیگرند هستند . مثلا کوارتز بر اثر فشار مکانیکی در جهت محور x و یا کشش در جهت محور y دارای بار الکتریکی مخالف در دو سر کانی و در جهت محور c می شود و اگر جهت فشار یا کشش را عوض کنیم بارهای دو سر بلور تغییر می کند .
خواص مغناطیسی : ( Magnetic property ) وجود خاصیت مغناطیسی در بعضی از کانیها باعث جذب شدن آنها توسط آهنربا می شود مثل : مگنتیت , پیریت و آهن . ( در بعضی مواقع به علت کم بودن خواص مغناطیسی برای برسی این خاصیت از دستگاه ماگناتومتر استفاده می شود. )
قرنها پيش از دستيابي انسان به فلزات و علم استخراج و مصرف آنها، برخي از سنگها و كانيها مهمترين ابزار دفاعي، زراعي و شكار بشر محسوب ميشدهاند.بشر اوليه جهت تهيه ابزار سنگي از مولد داراي سختي زياد همچون سنگ چمخاق، كوارتزيت،ابسيدين، كوارتز و ..... كه در محيط زندگياش فراوان بوده استفاده كرده است.
نحوه استفاده و بكارگيري اين مولد آنچنان در زندگي و پيشرفت انسان مؤثر بوده است كه بر اين اساس زمان زندگي انسان اوليه را به سه دوره ديرسنگي، ميانسنگي ونوسنگي تقسيم شدهاند. همزمان با شناخت فلزات و استخراج آنها عصر فلزات آغاز گرديد. احتمالاً اولين فلز استخراج شده در حدود 4500 سال ق.م، مس بوده است.
حدود 2700 سال قبل عصر مفرغ آغاز شد كه در اين عصر انسان ابزار خود را از اين آلياژ تهيه مينموده است.
حدود 3000 سال ق.م مصريها از ذوب سيليس شيشه تهيه نمودند و قرنها پيش از ميلاد مسيح چينها در فسيلها از كائولن ابزار چيني ميساختهاند. در طئل تاريخ اطلاعات بسياري در رابطه با چگونگي شكل گيري، جنس، ساختمان و ساير خصوصيات كانيها بدست آمده است.
حال اين سؤال مطرح ميشود كه كاني چيست؟
كاني عبارت است از عناصر يا تركيبات شيميايي طبيعي جامد، همگن، متبلور و ايزوتوپ با تركيبات شيميايي نسبتاً معين كه در زمين يافت ميشود. خواص فيزيكي كانيها در حدود مشخص ممكن است تغيير نمايند.
كانيها به صورت اجسام هندسي با ساختمان اتمي منظم متبلور ميگردند كه به آن بلور ميگويند. اگر بلور يك كاني را به قطعات كوچك و كوچكتر تقسيم نماييم سرانجام به كوچكترين جزء داراي شكل هندسي منظم خواهيم رسيد كه آن را واحد تبلور، سلول اوليه و يا سلول واحد مينامند. از كنار هم قراردادن واحدهاي تبلور شبكه بلور كه سازنده اجسام متبلور است ايجاد ميگردد.
علاوه بر كانيهاي متبلور با دستهاي از تركيبات داراي تمامي خواص كاني بجز سيستم تبلور ميباشند كه اين دسته را شبهكاني مينامندو شرايط تشكيل كانيها بسيار متفاوت است، برخي مانند پيريت ممكن است در شرايط بسيار متنوعي ايجاد گردند در حاليكه برخي ديگر به عنوان كاني شاخص، فشار، دما وجود عناصر راديواكتيو و ......... مورد استفاده قرار ميگيرند.
همه كانيها به استثناء شبهكانيها در يكي از 7 سيستم تبلور شناخته شده متبلور ميگردند.
برخي از كانيها در شرايط مشابه در كنار هم تشكيل ميگردند كه به آنها پاراژنز با كانيهاي همراه گفته ميشود.
كانيها در طبيعت در اندازههاي بسيار متفاوتي يافت ميشوند كه بر اين اساس آنها را به درشت بلور، متوسط بلور، ريزبلور و مخفي بلور تقسيم مينمايند. برخي از انواع درشت بلور و متوسط بلور در نمونههاي دستي قايل تشخيص بوده، انواع ريز بلور توسط ميكروسكوپهاي قوي و كانيهاي مخفي بلور را به كمك اشعه X و ميكروسكوپهاي الكتروني ميتوان شناسايي نمود.
سنكا Seneca(4ق.مـ65م) براي نخستين بار نشان داد كه سنگهاي پر بها درميان شنهاي رودخانه يافت ميشوند.
ابوريحان بيروني (362ـ440) چگالسنج (پكينومتر) را جهت تعييين چگالي كانيها اختراع غدد و زكرياابنمحمدبنمحمودق ويني (600 هـ 682) كشف كرد كه ياقوت سرخ و ياقوت كبود هر دو يك كاني هستند كه به دو رنگ مختلف ديده ميشوند. زيرا اين كانيها از لحاظ شكل تبلور يك متر. اين نخستين باري بود كه شكل بلورين كاني مورد توجه قرار گرفته است.
نيكولا استنون (1638-1686)در رابطه با كوارتز اظهار داشت كه زاويه بين رويههاي اين كاني همواره ثابت است.حتي اگر طول رويههاي آن تغيير نمايد.
گئوگورگ بوئر (1494ـ1555)در كتابي سختي شكستگي، رنگ و سايه خواص كانيها را مورد بررسي قرار داد. وي معتقد بود رگههاي كاني در شكافهايي كه در اثر حركت زمين تشكيل شده است از مواد محلول موجود در آبهاي فرورونده يا آبهايي كه از اعماق زمين بالا مي آيند تشكيل شدهاند.
سيستم تبلور كانيها را رندژوستهائوي (1743ـ1822) به هفت دستگاه اصلي تقسيم نمود. كه امروزه نيز مورد قبول است.
كانيها داراي ارزش اقتصادي بسيار زيادي ميباشند، بطوريكه اقتصاد بسياري از كشورهاي جهان نظير سيگي، گپنه ....... بر اساس مواد معدني پايهريزي شده است.
اگر چه بسياري از كاني ها داراي ارزش درماني ويژه خود هستند و حتي تعدادي به عنوان مواد سمي و مهلك مورد استفاده قرار ميگيرند، ولي افرادي نيز وجود دارند كه همراه داشتن كانيهاي معين را در درمان برخي از بيماريهاي موثر ميدانند. در سراسر جهان عده زيادي علاقمند به جمعآوري مجموعههاي كاني هستند، در يك پيك نيك خانوادگي مي توان نمونههايي از اين خلقت زيباي خداوند جمعآوري نمود. با توجه به اينكه در كشور ما كانيهاي متنوعي وجود دارند و بسياري از آنها قابل دسترس ميباشند مي توان حتي به عنوان سرگرمي می توان از آن استفاده کرد.
منبع : سازمان معادن ایران
سلام
دیدم این مطلب سنگینه و تو تاپیک زمین شناسی زیاد جا میگیره جداگانه یه تاپیک واسش زدم
امیدوارم به درد بخوره .
کانیشناسی یکی از شاخههای زمینشناسی است که به بررسی ویژگیهای شیمیایی، ساختار بلورین و ویژگیهای فیزیکی کانیها میپردازد. پژوهش بر روی فرایندهای پیدایش و نابودی کانیها نیز در گستره بررسیهای این دانش قرار میگیرد. تا سال 2004 میلادی بیش از 4000 گونه کانی توسط انجمن جهانی کانیشناسی (ima) شناسایی شده است. از این تعداد، 150 کانی را میتوان جزو کانیهای معمول و 50 کانی را میتوان از کانیهای تا ندازهای کمیاب بشمار آورد. بقیه آنها کانیهای کمیاب یا بسیار کمیاب هستند.سدهها پیش از دستیابی انسان به فلزات و دانش استخراج و مصرف آنها، برخی از سنگها و کانیها مهمترین ابزار دفاعی، زراعی و شکار بشر بشمار میآمدهاند. بشر نخستین، جهت تهیه ابزار سنگی از مواد دارای سختی زیاد همچون سنگ آتشزنه، کوارتزیت، ابسیدین، در کوهی و ... که در محیط زندگیاش فراوان بوده استفاده کرده است. نحوه استفاده و بکارگیری این مولد آنچنان در زندگی و پیشرفت انسان مؤثر بوده است که بر این اساس زمان زندگی انسان اولیه را به سه دوره دیرینهسنگی، میانسنگی و نوسنگی تقسیم شدهاند. همزمان با شناخت فلزات و استخراج آنها عصر فلزات آغاز گردید. احتمالاً اولین فلز استخراج شده در حدود 450 سال ق.م، مس بوده است.
کانیها اجسامی طبیعی، بلورین، جامد، غیر آلی (معدنی) و همگن هستند که مشخصات فیزیکی ثابت و ترکیب شیمیایی مشخصی دارند. با توجه به همگن بودن شیمیایی کانیها، ترکیب آنها را میتوان بوسیله فرمول نشان داد. با این وجود این فرمول در بسیاری از حالات، منظور عادی شمی را مجسم نمیکند، به این جهت در نگارش آن مفاهیم کریستال و شیمی به مقیاس وسیعی باید منظور گردد. برای معرفی کانیها علاوه بر فرمول آنها، تمام خواص فیزیکی مانند خواص نورانی، الکتریکی، مقاومت، سختی و بالاخره خاصیت بلورشناسی نیز مورد بررسی قرار میگیرد. اساس مطالعه این خواص موضوع کانیشناسی عمومی را تشکیل میدهد.
تاریخچه
مصریان قدیم شش هزار سال قبل از میلاد در صحرای سینا فیروزه را به خاطر رنگ زیبایش استخراج میکردند. انسانهای دوران نوسنگی، سنگ آتشزنه را که دارای سطح شکست تیز است، به عنوان چاقو و سرنیزه، جهت تراشیدن چوب و تهیه نوک تیز کمان به کار میبرند. علاوه بر تفریت که دارای سطح شکست منحنی شکل است برای تهیه تبر و از سنگ آتشزنه و پیریت جهت تهیه آتش استفاده میکردند.
دوره نوسنگی زمانی پایان یافت که انسان توانست در نتیجه آزمودههای گوناگون از مس و قلع آلیاژی به نام مفرغ یا برنز تهیه کند. در طی عهد برنز بشر قرنها تجربه اندوخت تا سرانجام حدود 1000 سال قبل از میلاد مسیح به کشف و تهیه آهن توفیق یافت. به روایت دیگر حدود 2700 سال قبل عصر مفرغ آغاز شد که در این عصر انسان ابزار خود را از این آلیاژ تهیه مینموده است. حدود 3000 سال پ.م مصریها از ذوب سیلیس، شیشه تهیه نمودند و قرنها پیش از میلاد مسیح چینها در فسیلها از کائولن ابزار چینی میساختهاند. در طول تاریخ اطلاعات بسیاری در رابطه با چگونگی شکل گیری، جنس، ساختمان و سایر خصوصیات کانیها بدست آمده است.
سیر تحولی و رشد
در باخترزمین اینگونه ادعا میشود که یونانیها نخستین ملتی بودند که جنبه علمی کانیها را بررسی کردند مثل تالس ملطی که 485 سال پیش از میلاد به خاصیت کهربایی کانیها اشاره کرده و تمیش تکلس (527-549 ق.م) که دست به استخراج معادن زد. یک کتاب سنگشناسی که به ارسطو (322-384 ق.م) نسبت میدادند بعدها معلوم شد که در سده هشتم نوشته شده، ولی کتابی از شاگردش یتوفر است (288-372 ق.م) بجا مانده بنام "راجع به سنگها" که شاید بتوان گفت اولین کتاب علمی کانیشناسی است.
کتاب با ارزش دیگری که بعدها نوشته شد بوسیله پزشک رومی جالینوس (201-113 م) بود. اثر دانشمند بزرگ ایرانی، ابوعلی سینا (1037-970) تحت عنوان "درباره کانیها" را شاید بتوان گفت اولین کتابی است که کانیها را بطور سامانمند به چهار دسته تقسیم کرده است. از اروپاییان از کانی شناس آلمانی آلبرت فون بول (280-119 م) یاد میکنیم این شخص که به ماگنوس معروف است دارای پنج جلد کتاب از زمینه کانیشناسی است. از دو شخصیت دیگر آلمانی به نامهای باسیلوس والنتین و آگریکولا (1623-1555) یاد میکنیم که شخص اخیر بعدها به پدر هواشناسی معروف گشت.
آخرین شخصی که کانیها را از نظر ظاهری پژوهید، کانی شناس روسی لموسوف (1711-1765) بود. در سال 1669 یک دانشمند دانمارکی به نام نیلس استنسن قانون ثابت بودن زوایا را کشف کرد. در همین سال شخص دیگری به نام اراسموس بارتولینوس موفق به کلسیت گردید. قانون پارامتر وایس آلمانی در دهه دوم سده بیستم وضع کرد. در سال 1830 هسل 32 کلاسه را ثابت کرد، پس از آن با بهرهگیری از محاسبات ریاضی فدروف روسی و شنفلیس آلمانی 230 شبکه فضایی را ثابت کردند. با کشف اشعه ایکس بوسیله رنتگن، تحول عظیمی در کانیشناسی بوجود آمد بدینوسیله برای اولین مرتبه ماکس فون لاوه موفق به بررسی ساختمان داخلی بلور گردید. بعد از اینکه استفاده از پرتو ایکس در کانیشناسی نشان داده شد، براگ در سال 1913 اولین ساختمان یعنی شبکه نمک طعام را معرفی نمود.
به مواد جامدی که اجزای سازندهی آنها (مولکول،اتم یا یونها) در سه جهت فضایی به صورت منظمی کنار هم قرار گرفته باشند، کریستال یا بلور میگویند. ساختارهای بلورین نظم بلند دامنه داشته و خواص ناهمسانگرد دارند.
ریشهی لغوی
واژهی کریستال ریشهی یونانی داشته و به معنی «منجمد شده در اثر سرما» است.
یونانیها کریستال را برای اشاره به دُر کوهی به کار میبردند. آنها اعتقاد داشتند که اگر آب مدتی در دماهای بسیار پایین نگهداشته شود، به حالتی در میآید که در دماهای بالا پایدار است
مبانی کانی شناسی
تبلور
معمولا کانیها بصورت اشکال منظم هندسی متبلور میشوند که به آنها بلور میگویند. بلور را میتوان به عنوان جسمی که دارای ساختمان اتمی منظم است، تعریف کرد. هرگاه بلور را بطور مداوم به قطعات کوچک تقسیم کنیم، به جایی میرسیم که دیگر قابل تقسیم کردن نیست. این جز کوچک غیر قابل تقسیم ، معمولا دارای شکل هندسی منظم است که اتمهای تشکیل دهنده بلور در رئوس ، مراکز سطوح ، وسط یالها و یا مرکز آن قرار دارند و به نام واحد بلور یا سلول اولیه خوانده میشود. هر جسم متبلور از پهلوی هم قرار گرفتن تعداد زیادی سلول اولیه تشکیل شده است که به نام شبکه بلور نامیده میشود. بسته به عناصر قرینهای که در سلول اولیه وجود دارد، اجسام متبلور را به 7 سیستم شامل سیستم مکعبی ، تتراگونال ، تری گونال ، هگزا گونال ، ارتورومبیک ، مونوکلینیک و تری کلینیک تقسیم میکنند.
خواص عمومی کانیها
سختی
سختی را میتوان به صورت مقاومت کانی در برابر خراشیده شدن تعریف کرد. در کانی شناسی ، سختی یک جسم را با جسم دیگر میسنجند. طبق تعریف اگر جسمی ، جسم دیگر را مخطط کند از آن سخت تر است. برای سنجش سختی کانیهای مختلف 10 کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کردهاند و سختی سایر کانیها را نسبت به آنها میسنجند. این مقیاس به نام مقیاس موس معروف است.
1 تالک - 2ژیپس - 3کلسیت - 4فلوئورین - 5 آپاتیت - 6 ارتوز - 7 کوارتز - 8 توپاز - 9 کرندوم 10- الماس
کلیواژ
برخی از بلورها در امتدادهای بخصوصی به آسانی و به صورت سطوح صاف شکسته میشوند. این سطوح به نام سطوح رخ یا کلیواژ خوانده میشود. باید توجه داشت که سهولت شکستن کلیواژ در کانیهای مختلف متفاوت است و حتی ممکن است یک کانی دارای امتداد کلیواژهای مختلف باشد.
جرم مخصوص
جرم مخصوص به علت ناخالصیهای موجود در کانی ثابت نیست و همیشه مقدار آن بین دو حد در نظر گرفته میشود. جرم مخصوص یکی از مشخصات مهمی است که توسط آن میتوان نوع کانی را مشخص کرد.
رنگ
رنگ کانیها معمولا خیلی متغیر است و بسته به عوامل فیزیکی و شیمیایی در حد وسیعی تغییر میکند. بطوری که نمیتوان آن را جز مشخصههای اصلی در نظر گرفت. ولی رنگ خاکه کانی یعنی رنگی که در اثر مالش آن با یک صفحه چنین حاصل میشود، نسبتا ثابت تر است و در خیلی موارد به شناسایی کانی کمک میکند.
جلا
اشعهای که در سطح کانی منعکس میشود منظره ویژهای به آن میدهد که به نام جلای کانی خوانده میشود. جلای کانی به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگی دارد و به انواع فلزی ، الماسی ، شیشهای ، صمغی ، مومی ، صدفی ، چرب و ابریشمی تقسیم میشود.
خواص مغناطیسی
بعضی از کانیها دارای خواص آهنربایی طبیعیاند که کمک موثری در شناسایی آنها بشمار میرود.
خواص شیمیایی
از خواص شیمیایی کانیها نیز میتوان برای شناسایی آنها استفاده کرد. از جمله این خواص میتوان قابلیت انحلال کانی در آب و محلولهای شیمیایی ، تشکیل املاح با اسیدها و بازها و ... نام برد.
انواع کانی از نظر نحوه تشکیل
کانی اولیه یا درون زاد
کانیهای درون زاد همان طور که از نامشان پیدا است، در درون زمین یعنی کیلومترها زیر زمین تشکیل شدهاند. ماده اصلی تشکیل دهنده کانیهای درون زاد و بطور کلی مادر همه کانیها جسم سیال خمیر مانندی است که به نام ماگما خوانده میشود. با توجه به نحوه تشکیل کانیهای مختلف از ماگما ، میتوان مراحل مختلفی برای تشکیل کانیها تشخیص داد که این مراحل شامل مراحل ماگمایی اولیه ، پگماتیتی ، پنوماتولیتیک و گرمابی است.
کانیهای ثانویه یا برون زاد
این کانیها از تغییر و تبدیل کانیهای اولیه یا درون زاد بوجود میآیند. کانیهای اولیه عموما در شرایط فشار و درجه حرارت بالا تشکیل شدهاند و به همین خاطر این کانی در شرایط سطح زمین که متفاوت با شرایط تشکیل آنها میباشد چندان سازگار نیستند. کانیهای اولیه برای سازگار شدن با شرایط سطح زمین ، خرد و تجزیه شده و به کانیهای ثانویه یا برون زاد تبدیل میشوند. فرآیندهای مختلفی همچون هوازدگی ، رسوبی و بیولوژیکی به تشکیل کانیهای ثانویه کمک میکنند.
کانیهای دگرگونی
تغییر مشخصات کانیها و سنگها در اثر حرارت و فشار ، دگرگونی نامیده میشود. در اثر دگرگونی کانیها ممکن است شکل بلورین اولیه خود را از دست داده و به شکل جدیدی متبلور شوند. البته تغییر تبلور کانیها در جهتی است که با شرایط جدید سازگار باشند. ضمن تغییرات دگرگونی ممکن است ترکیب شیمیایی کانیها نیز عوض شده و عناصری از ساختمان آن خارج و یا به آن وارد شوند. دگرگونی به سه نوع مجاورتی ، ناحیهای و حرکتی تقسیم میشود که درطی هر یک از این دگرگونیها کانیهای مختلفی بوجود میآید.
انواع کانیها
تاکنون سه هزار کانی در دنیا شناخته شده است. برای مطالعه آنها ابتدا باید به طریقی آنها را طبقه بندی کرد. اولین طبقه بندی نسبتا علمی کانیها را ابوعلی سینا ، دانشمند ایرانی انجام داده است. در این تقسیم بندی کانیها به چهار گروه اصلی سنگها و مواد خاکی ، مواد سوختنی ، نمکها و فلزات تقسیم میشدند. امروزه کانیها را بر اساس نحوه تشکیل ، ترکیب شیمیایی و ساختمان آنها طبقه بندی میکنند. بر اساس ترکیب شیمیایی و ساختمان داخلی کانیها میتوان آنها را به انواع زیر تقسیم کرد.
* کانیهایی که دارای اتم های آزاد بوده و شامل کانیهایی هستند که بطور آزاد و به شکل عنصر در طبیعت یافت میشوند.
* کانیهایی که از ترکیب کاتیونها با آنیونهای ساده تشکیل شدهاند و شامل سولفورها ، هالیدها و اکسیدها هستند.
نامگذاری کانیها
کانیها عموما اسامی ناآشنا دارند و تنها عده معدودی از آنها دارای نام ایرانی هستند. اسامی کانیها بر اساس یک سری ضوابط و قوانین بین المللی تعیین میشود که عبارتند از:
* نام عده زیادی از کانیها در واقع اسم محلی است که برای اولین بار در آنجا پیدا شدهاند و به انتهای نام منطقه پسوند ایت اضافه شده است. به عنوان مثال ایلینیت از نام کوههای ایلمن واقع در اورال و تیرولیت از تیرول که محلی در اتریش است گرفته شده است.
* نام بعضی از کانیها از اصطلاحات خاص بعضی کشورها گرفته شده است. مثلا سافیر از اصطلاحات محلی هندوستان است.
* نام عده دیگری از کانیها از رنگ آنها در زبان یونانی گرفته شده است. مثلا هماتیت به معنی قرمز خونی، آزوریت به معنی آبی رنگ ، کلریت به معنی سبز رنگ و آلبیت به معنی سفید رنگ است.
* بعضی از کانیها نام خود را از خواص ویژهای که داشتند گرفتهاند. مثلا دیستین ، در زبان یونانی به معنی دارای «دو سختی» است.
* نام بعضی از کانیها مربوط به عناصر موجود در آنهاست. مثلا نیلکین دارای نیکل و کوپریت دارای مس است.
* نام بعضی از کانیها از اسم محققینی که آنها را برای اولین بار یافتهاند مشتق شده است. مثلا براگیت به نام کاشف آن «براگ» و بیرونیت به نام یابنده آن ابوریحان بیرونی و ... گرفته شده است.
مفاهیم پایه ای کانی شناسی
.1. تعریف کانی : کانی جسمی است هموژن (یعنی از نظر خواص فیزیکی و شیمیایی در جهات موازی یکسان باشد ) که به وسیله عوامل طبیعی بوجود آمده و از ترکیب جامد زمین باشد .
.2. اجسام ایزوتروپ:جسم ایزوتروپ جسمی است که در تمام جهات به یک اندازه رشد کرده به طوری که جسم به شکل کروی به وجود می آید .
.3. اجسام آن ایزوتروپ : جسمی است که بر خلاف اجسام ایزوتروپ در جهات غیر موازی از نظر فیزیکی و شیمیایی متفاوت بوده و رشد آن در جهات متفاوت با یکدیگر فرق می کند و یکسان نیست .
.4.تعریف کریستال : کریستال جسمی است هموژن و آنیزوتروپ که نظام اتمی تکراری سه بعدی دارد .
.5. تراخت : عبارت است از مجموعه صفحاتی که در یک بلور وجود دارد .
.6. هابیتوس : به مجموع فرم و یا تراخت یک بلور هابیتوس می گویند .
.7. آمورف : اجسامی هستند که هیچ گونه علامت و مشخصه بلوری در آنها وجود ندارد.
.8. اگرگات : هرگاه بلور های یک کانی تشکیل یک توده متراکم را بدهند به طوری که بلور ها دارای صفات بلوری نباشند ، به چنین تجمعی اگرگات گفته می شود .
.9. ایزومورفی (همشکلی) : کانی های مختلفی را که از نظر شیمیایی مشابه و دارای فرم و شکل بلوری یکسانی باشند را می گویند .
.10. پلی مورف(چند شکلی) : شکل های مختلف یک کانی که از نظر ترکیب شیمیایی یکسان بوده ولی از نظر شکل و فرم شبکه متفاوت باشند را پلی مورف یا چند شکلی می گویند .
.11. مدیفیکاسیون : حالت های مختلف فرم یک جسم با ترکیب شیمیایی ثابت را مدیفیکاسیون می گویند .
.12. پیزوالکتریسیته : بعضی از بلورها مانند کوارتز در اثر انقباض و یا انبساط ، سطح خارجی شان دارای بار الکتریکی می شود که به آن خاصیت پیزوالکتریکی می گویند . تورمالین نیز دارای این خاصیت است .
.13. پیروالکتریسیته : در این حالت سطح خارجی بلور توسط حرارت دارای بار الکتریکی می شود که به آن خاصیت پیرو الکتریکی می گویند .
.14. فلورسانس : هرگاه یک کانی در اثر تحریک اشعه ایکس یا اشعه ماورا بنفش نورافشانی کند به این حالت فلورسانس می گویند . الماس ، کلسیت ،فلوئوریت و...
.15. فسفر سانس : این پدیده مثل فلورسانس بوده با این تفاوت که تا چند لحظه بعد از قطع منبع اشعه خاصیت نورافشانی در آن باقی می ماند .
.16. پاراژنز : کانی هایی که شرایط تشکیل آنها یکسان بوده و در کنار یکدیگر یافت می شوند ولی از گروههای مختلف کانی ها باشند به آنها پاراژنز می گویند .
.17. پسودومورفیسم : هرگاه یک کانی در سیستم تبلوری غیر از سیستم تبلور خودش متبلور شود به این پدیده گفته می شود .
.18. میرمکیت : هم رشدی کوارتز و پلاژیکلاز .
.19. گرانیت خطی : همرشدی کوارتز و فلدسپات آلکان
سری موس برای تعیین درجه سختی کانیها:
۱ تالک
۲ ژیپس مثل: ناخن حدود ۲.۵
۳ کلسیت مثل: سکه مسی حدود۳
۴ فلوریت
۵ آپاتیت مثل: چاقوی جیبی حدود۵
۶ فلدسپات مثل: شیشه پنجره حدود۵.۵
۷ کوارتز مثل: سوهان فولادی حدود ۶.۵
۸ توپاز مثل: چینی بدون لعاب حدود ۷
۹ کرندوم مثل: سمباده
۱۰ الماس
انواع رخ (Cleavage )
کامل (Prefect cleavage ) :درصورتی که کانی به راحتی و به صورت صفحات نازک با سطوح صاف و و صیقلی بشکند می گویند که داری رخ کامل است . مانند میکا و ژیپس .
خوب:Good cleavage) ) هرگها کانی در امتداد سطوح معینی بشکند و سطوح صاف ایجاد کند در آن صورت می گویند که دارای رخ خوب است , در این کانیها همواره کانی در جهات سطوح رخ می شکند و سطوح شکست ناهموار ندارد . مانند کلسیت , نمک طعام , گالن .
مشخص : (Distinct cleavage) کانیهائی که دارای این نوع رخ هستند گاهی در جهات رخ و به صورت سطوح صاف و صیقلی میشکنند و گاهی با ایجاد سطوح ناهموار می شکنند مانند : فلدسپاتها , آمفیبولها .
ناقص : (Imperfect cleavage ) دراین نوع رخ ؛سطوح صاف بسیار کم است و عمدتاُ سطوح ناهموار ایجاد می شود . مانند بریل , آپاتیت .
انواع شکستگی (Fracture )
صدفی : (Conchoidal ) هرگاه سطح حاصل از شکستگی به صورت یک سطح صاف و مقعر که شبیه به سطح داخلی صرف دو کفه ایها است باشد به نام شکستگی صدفی نامیده می شود مانند شکستگی سنگ شیشه و کالسدوئن.
رشته ای : ( Fibrous ) در این نوع شکستگی محل شکستگی مانند شکسته شدن چوب است و حالت رشته ای دارد . این نوع شکستگی در تومولیت و آکتینولیت دیده می شود .
مضرس : ( Hackly ) دراین حالت سطح شکستگی حالت داندانه ای و تیز دارد . این شکستگی در اغلب عناصر طبیعی مانند : طلا , مس , پلاتین دیده می شود .
ناهموار : ( Uneven ) در این توع شکستگی سطح ناهموار و زبری ایجاد می شود . این حالت در کانیهای سولفیدی ,آپاتیت و کاسیتریت دیده می شود .
چگالی : (Specific ) جرم یک سانتیمتر مکعب از هر جسم
درجه سختی : سختی عبارت است از مقاومتی که هر کانی در مقابل خراش سایر کانیها و اجسام از خود نشان می دهد .
رنگ : ( Color )
در مطالعه کانیها اولین چیزی که توجه را جلب می کند رنگ آنها است . کانیها دارای رنگهای متنوعی هستند . بعضی از کانیها دارای رنگهای مشخصی هستند و به وسیله رنگشان تشخیص داده می شوند.
ایدیوکروماتیک : ( Idio chromatic ) کانیهای خود رنگ را گویند . رنگ این کانیها به دلیل ترکیب شیمیائی یا ساختمان داخلی آنها است و همواره ثابت است مانند سبز مالاکیت یا رنگ آبی در لازوریت .
آلوکرماتیک : ( Allo chromatic ) کانیهای دگر رنگ را گویند . این نوع رنگ بدلیل وجود ناخالصی در کانی به وجود می آید و با توجه به انواع ناخالصی ؛ تنوع رنگی نیز دیده می شود . مثل کانی کوارتز که به رنگهای متنوعی دیده میشود .
پزوروکرماتیک : (Pesudo chromatic ) کانیهای دارای رنگ کاذب را گویند . این نوع زنگ در اثر انعکاس نور در سطوح مختلف کانیهای شفاف یا نیمه شفاف اینجاد می شود ؛ بدین صورت که شعاعهای نوری پس از برخورد به سطوح کریستالی کانیها در جهات مختلف منعکس می شوند و در نتیجه تداخل آنها رنگهای متفاوتی به چشم می خورد . مثل کانی لابرادوریت . در بعضی از کانیها مانند کالکوپریت تداخلی از چند رنگ به صورت رنگین کمان منعکس می شود .
رنگ خاکه : ( Streak ) کانیهائی که سختی آنها خیلی زیاد نیست در اثر سایش بر روی چینی بدون لعاب مقداری خاکه یا پودر از خود به جای می گذارند که دارای رنگی متفاوت با رنگ خود کانی است که این اثر را رنگ خاکه گویند.
انواع جلا
فلزی : ( Luster ) این نوع جلا در کانیهائی که نور را از خود عبور نمی دهند و تماماُ منعکس می کنند دیده می شود مانند کانهای فلزی مثل : گالن , هماتیت و طلا.
نیمه فلزی : ( Sub metallic ) در این نوع کانیها که نور را از خود عبور نمی دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلی است مثل : ماگنتیت , پیرولوزیت , کرومیت و . .
شیشه ای : ( Vitreous ) کانیهای مانند شیشه که نور از آنها عبور میکند دارای این نوع جلا هستند مثل : لیمونیت , کوارتز , باریت و . . .
نیمه شیشه ای : (Sub vitreous ) در کانیهائی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت , آلونیت و . . .
صمغی : ( Resinous ) این حات از جلا شبیه صمغ است مثل : بلاند , آپاتیت , ارپیمان , رآلگار و. . .
چرب : ( Greasy ) در این حالت جسم چرب نیست ولی حالت چربی دارد مثل : کوارتز , تالک , اپال و تورمالین نیز تا حدی داری جلای چرب می باشند .
مرواریدی : ( Pearly ) در انی حلت جسم جلائی مانند مروارید دارد مثل : سلستیت , دولومیت و . . .
الماسی : ( Adamantine ) در کانیهائی که شکست نور زیاد دارند این نوع جلا دیده می شود مثل : سروزیت , مالاکیت , اسفالریت و . . .
ابریشمی : ( Silky ) در اثر تجمع رشته های نازک بعضی از کانیهای این نوع جلا به وجود می آید مثل : آزبست , هورنبلند , الکسیت و . . .
شفافیت (Transparency )
شفاف : ( Transparent ) کانی نور را کاملا از خود عبور میدهد و میتوان از پشت آن اشیاء را دید مثل: ورقه نازک ژیپس یا کوارتز.
کدر : کانی نور را از خود عبور نمی دهد مثل مگنتیت , گالن و . . .
نیمه شفاف : ( Translucent ) کانی نور را خود عبور می دهد ولی از پشت آن اشیاء دیده نمی شوند مثل : کوارتز ناخالص , هالیت و . . .
اندک شفاف : ( Sub translucent ) نور از ورقهای نازک کانی عبور می کند مثل : فلوریت , پلاژیوکلاز , . . .
ضربه پذیری : ( Tenacity )
رفتار کانیها در مقابل ضربه های وارده به آنها می باشد که شامل چهار قسمت می باشد:
شکننده : ( Brittle ) که در اثر ضربه خرد می شوند مثل : گوگرد .
چکش خوار : ( Malleable ) که قابلیت چکش خواری را دارا می باشد مثل : کانیهای فلزی چون طلا , مس و . .
برش پذیر : ( Sectile ) که توانایی برش خوردگی را دارا می باشند مثل : ژیپس .
خم پذیر : ( Flexible ) که قابلیت ارتجاء را دارا می باشند مثل : میکا .
ماکل : ( Twinning ) هنگامی که دو یا چند بلور از یک کانی بخصوص ؛ یا دو کانی متفاوت که دارای ساختمان بلور شناسی مشابه باشند چنان که عناصر تقارن ( صفحه تقارن , محور تقارن و غیره ) اضافی ایجاد کنند , ماکل نامید می شود .
انوع ماکل :
تماسی : که به دو قسمت ساده و پلی سسنتتیک ( چند گانه )
تقسیم می شود
تداخلی : که به دو قسمت ساده و صلیبی تقسیم می شود
بو : از روی بوی بعضی از کانیها نیز تا حدی می توان نوع آنها را تعیین کرد مثلا : ارپیمان , گوگرد و به طور کلی کانیایی از این نوع بوی تند گوگرد را می دهند یا کلسیت مرطوب بوی خاصی مثل مورداب را می دهد .
مزه : ( Taste ) مزه کردن کانیها در بسیاری موارد درست نیست و حتی ممکن است خطرناک نیز باشد ولی تا می توان از این طریق نوع کانی را تعیین کرد مثلا : هالیت طعم شوری دارد یا آلونیت (زاج سفید) طعم ترش و گسی را داراست .
خواص رادیواکتیویته : ( Radioactivity ) بعضی از کانیها دارای خواص رادیواکتیویته هستند که از لحاظ انرژی زایی دارای اهمیت زیادی هستند مثل : اورانیت و تورتیت (برسی این خاصیت توسط دستگاه رایواکتیوسنج یا شکارشگر گایگر صورت می گیرد )
خاصیت لومینسانس : ( Luminescence ) هرگونه تابش پرتو نورانی توسط یک کانی تحت تاثیر عموامل محرکه خارجی لومینسانس نامیده می شود . معمولا در ایجاد لومینسانس ناخالصیهائی که به نام فعال کننده نامیده می شوند دخالت دارند مثل : کالومل ( Calomel )
خاصیت فتولومینسانس : ( Photoluminescence ) اگر لومینسانس بر اثر تحریک کانیها با نور مرئی و یا پرتو فرابنفش پدیدار شود به نام فتولومینسانس نامیده می شود مثل : پیروفیلیت ( Pyrophylite )
خاصیت کاتولومینسانس : ( Cathodoluminescence ) اگر عامل محرکه پرتوهای کاتدیک یا پرتوx باشد به نام کاتدولومینسانس خوانده می شود مثل : گیبسیت Gibbsite ) )
خاصیت تریبولومینسانس : (Tribolumivescence ) گاهی پدیده لومینسانس بر اثر ضربه ایجاد می شود که به نام تریبولومینسانس نامیده می شود مثل : کوارتز ( Quartz )
خاصیت الکتولومینسانس : ( Electroluminedcenec ) گاهی اثر جریانات الکتریکی بر لومینسانس موثر است که به آن الکترولومینسانس گفته می شود .
خاصیت کریستالولومینسانس : ( Crysthlloluinescence ) گاهی رشد و تشکیل کانی جدید نیز با تایش نور همراه است و بنام کریستالو لومینسانس خوانده می شود
خاصیت ترمولومینسانس : ( Thermoluminescence ) گاهی در اثر حرارت کانیها خاصیت لومینسانس از خود نشان می دهند که در این صورت پدیده را ترمو لومینسانس گویند مثل : آپاتیت ( Apatite )
خاصیت فلوئورسانس : ( Fluorescence ) اگر تایش پرتو نورانی با حذف عامل محرکه قطع شود پدیده را فلوئورسانس گویند .
خاصیت فسفرسانس : ( Phosphorescence ) اگر پس از قطع عامل محرکه تابش پرتو نورانی برای مدتی ادامه داشته باشد این خاصیت را فسفرسانس گویند .
خاصیت پیروالکتریسیته : ( Pyroelectricity ) کانیهایی که در اثر حرارت دادن و یا سرد کردن دارای بارهای الکتریکی می شوند را گویند . بارهای الکتریکی دو سر این کانیها مخالف همدیگر می باشد همچنین بارهای الکتریک هر قطب بر اثر سرد کردن مخالف با بارهای الکتریکی آن قطب بر اثر حرارت دادن است. از این خاصیت برای تبدیل انرژی حرارتی به انرژی الکتریکی بخصوص بهره برداری از انرژی خورشیدی استفاده می کنند . تورمالین یکی از کانیهایی است که دارای خاصیت پیروالکتریسیته می باشد.
خاصیت پیزوالکتریسته : ( Piezoelectricity ) بعضی از کانیها بر اثر فشارها و یا کششهای مکانیکی در جهات معینی دارای بارهای الکتریکی می شوند که در دو طرف کانی این بارها مخالف یکدیگرند هستند . مثلا کوارتز بر اثر فشار مکانیکی در جهت محور x و یا کشش در جهت محور y دارای بار الکتریکی مخالف در دو سر کانی و در جهت محور c می شود و اگر جهت فشار یا کشش را عوض کنیم بارهای دو سر بلور تغییر می کند .
خواص مغناطیسی : ( Magnetic property ) وجود خاصیت مغناطیسی در بعضی از کانیها باعث جذب شدن آنها توسط آهنربا می شود مثل : مگنتیت , پیریت و آهن . ( در بعضی مواقع به علت کم بودن خواص مغناطیسی برای برسی این خاصیت از دستگاه ماگناتومتر استفاده می شود. )
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]%D8%B3%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%85%20%D9%85%DA%A 9%D8%B9%D8%A8%DB%8C%20(%20%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%88 %D9%85%D8%AA%D8%B1%DB%8C%DA%A9%20)
مقدمه
قرنها پيش از دستيابي انسان به فلزات و علم استخراج و مصرف آنها، برخي از سنگها و كانيها مهمترين ابزار دفاعي، زراعي و شكار بشر محسوب ميشدهاند.بشر اوليه جهت تهيه ابزار سنگي از مولد داراي سختي زياد همچون سنگ چمخاق، كوارتزيت،ابسيدين، كوارتز و ..... كه در محيط زندگياش فراوان بوده استفاده كرده است.
نحوه استفاده و بكارگيري اين مولد آنچنان در زندگي و پيشرفت انسان مؤثر بوده است كه بر اين اساس زمان زندگي انسان اوليه را به سه دوره ديرسنگي، ميانسنگي ونوسنگي تقسيم شدهاند. همزمان با شناخت فلزات و استخراج آنها عصر فلزات آغاز گرديد. احتمالاً اولين فلز استخراج شده در حدود 4500 سال ق.م، مس بوده است.
حدود 2700 سال قبل عصر مفرغ آغاز شد كه در اين عصر انسان ابزار خود را از اين آلياژ تهيه مينموده است.
حدود 3000 سال ق.م مصريها از ذوب سيليس شيشه تهيه نمودند و قرنها پيش از ميلاد مسيح چينها در فسيلها از كائولن ابزار چيني ميساختهاند. در طئل تاريخ اطلاعات بسياري در رابطه با چگونگي شكل گيري، جنس، ساختمان و ساير خصوصيات كانيها بدست آمده است.
حال اين سؤال مطرح ميشود كه كاني چيست؟
كاني عبارت است از عناصر يا تركيبات شيميايي طبيعي جامد، همگن، متبلور و ايزوتوپ با تركيبات شيميايي نسبتاً معين كه در زمين يافت ميشود. خواص فيزيكي كانيها در حدود مشخص ممكن است تغيير نمايند.
كانيها به صورت اجسام هندسي با ساختمان اتمي منظم متبلور ميگردند كه به آن بلور ميگويند. اگر بلور يك كاني را به قطعات كوچك و كوچكتر تقسيم نماييم سرانجام به كوچكترين جزء داراي شكل هندسي منظم خواهيم رسيد كه آن را واحد تبلور، سلول اوليه و يا سلول واحد مينامند. از كنار هم قراردادن واحدهاي تبلور شبكه بلور كه سازنده اجسام متبلور است ايجاد ميگردد.
علاوه بر كانيهاي متبلور با دستهاي از تركيبات داراي تمامي خواص كاني بجز سيستم تبلور ميباشند كه اين دسته را شبهكاني مينامندو شرايط تشكيل كانيها بسيار متفاوت است، برخي مانند پيريت ممكن است در شرايط بسيار متنوعي ايجاد گردند در حاليكه برخي ديگر به عنوان كاني شاخص، فشار، دما وجود عناصر راديواكتيو و ......... مورد استفاده قرار ميگيرند.
همه كانيها به استثناء شبهكانيها در يكي از 7 سيستم تبلور شناخته شده متبلور ميگردند.
برخي از كانيها در شرايط مشابه در كنار هم تشكيل ميگردند كه به آنها پاراژنز با كانيهاي همراه گفته ميشود.
كانيها در طبيعت در اندازههاي بسيار متفاوتي يافت ميشوند كه بر اين اساس آنها را به درشت بلور، متوسط بلور، ريزبلور و مخفي بلور تقسيم مينمايند. برخي از انواع درشت بلور و متوسط بلور در نمونههاي دستي قايل تشخيص بوده، انواع ريز بلور توسط ميكروسكوپهاي قوي و كانيهاي مخفي بلور را به كمك اشعه X و ميكروسكوپهاي الكتروني ميتوان شناسايي نمود.
سنكا Seneca(4ق.مـ65م) براي نخستين بار نشان داد كه سنگهاي پر بها درميان شنهاي رودخانه يافت ميشوند.
ابوريحان بيروني (362ـ440) چگالسنج (پكينومتر) را جهت تعييين چگالي كانيها اختراع غدد و زكرياابنمحمدبنمحمودقزويني (600 هـ 682) كشف كرد كه ياقوت سرخ و ياقوت كبود هر دو يك كاني هستند كه به دو رنگ مختلف ديده ميشوند. زيرا اين كانيها از لحاظ شكل تبلور يك متر. اين نخستين باري بود كه شكل بلورين كاني مورد توجه قرار گرفته است.
نيكولا استنون (1638-1686)در رابطه با كوارتز اظهار داشت كه زاويه بين رويههاي اين كاني همواره ثابت است.حتي اگر طول رويههاي آن تغيير نمايد.
گئوگورگ بوئر (1494ـ1555)در كتابي سختي شكستگي، رنگ و سايه خواص كانيها را مورد بررسي قرار داد. وي معتقد بود رگههاي كاني در شكافهايي كه در اثر حركت زمين تشكيل شده است از مواد محلول موجود در آبهاي فرورونده يا آبهايي كه از اعماق زمين بالا مي آيند تشكيل شدهاند.
سيستم تبلور كانيها را رندژوستهائوي (1743ـ1822) به هفت دستگاه اصلي تقسيم نمود. كه امروزه نيز مورد قبول است.
كانيها داراي ارزش اقتصادي بسيار زيادي ميباشند، بطوريكه اقتصاد بسياري از كشورهاي جهان نظير سيگي، گپنه ....... بر اساس مواد معدني پايهريزي شده است.
اگر چه بسياري از كاني ها داراي ارزش درماني ويژه خود هستند و حتي تعدادي به عنوان مواد سمي و مهلك مورد استفاده قرار ميگيرند، ولي افرادي نيز وجود دارند كه همراه داشتن كانيهاي معين را در درمان برخي از بيماريهاي موثر ميدانند. در سراسر جهان عده زيادي علاقمند به جمعآوري مجموعههاي كاني هستند، در يك پيك نيك خانوادگي مي توان نمونههايي از اين خلقت زيباي خداوند جمعآوري نمود. با توجه به اينكه در كشور ما كانيهاي متنوعي وجود دارند و بسياري از آنها قابل دسترس ميباشند مي توان حتي به عنوان سرگرمي می توان از آن استفاده کرد.
عناصر:
به غير از گازهاي اتمسفر تنها 20 عنصر به صورت آزاد و طبيعي يافت ميشوند. اين عناصر در سه گروه زير طبقهبندي ميشوند:
1) فلزات........................ طلا، نقره، پلاتين، مس، سرب
2) شبه فلزات ................ ارسنيك و ...
3) غيرفلزات ................. گوگرد، كربن
كاني
کانی عنصر يا تركيبات شيميايي، طبيعي، جامد، همگن، متبلور با تركيبات شيميايي نسبتاً معين است كه سازنده اصلي سنگهاي پوسته جامد زمين ميباشد.اين مواد كه بر اساس قوانين خاصي متبلور ميگردند بر اساس خواص فيزيكي، سيستمتبلور، ماكل يا دوقلويي و خواص شيميايي خود قابل شناسايي و تشخيص هستند.اين مواد علاوه بر زيبايي ظاهري خود به دليل دارا بودن ارزش اقتصادي و علمي از ديرباز مورد توجه خاص انسان بودهاند. چرا كه بسياري از جواهرات، سنگهاي معدني و ......... در واقع كاني هستند.
شبه كاني
اصطلاح شبهكاني جهت معرفي آن دسته از مواد طبيعي كه تمامي خواص كاني بجز سيستم تبلور را دارا هستند بكار ميرود.
مانند : اوپال Opal
ليمونيت
ابسيدين
كهربا Amber
غيرسيليكاتها
اين دسته كانيها در 11 گروه به شرح زير طبقه بندي ميشوند:
سولفاتها ارسناتها اكسيدها
فسفاتها سولفوسالت ها سولفيدها
فلوريدها كلريدها كربناتها
تنگستات و موليبدات هيدروكسيدها
سيليكاتها
واحد اصلی سازنده ی ساختمان سیلیکاتها، يترائدرهاي SiO است كه ممكن است توسط يك يا چند اتم اكسيژن خود با هم ارتباط برقرار نمايند. بارهاي خنثي نشده اكسيژنهاي باقي مانده توسط ساير کاتیون ها خنثی می شوند که بر این اساس سیلیکاتها را به 6 خانواده تقسيم مينمايند:
1- تترو سيليكاتها Nesosilicates
2- سورو سيليكاتها Sorosilicates
3- سيكلو سيليكاتها cyclosilicates
4- اينو سيليكاتها Inosilicates
5- فيلو سيليكاتها phylosilicates
6- تكتو سيليكاتها tectosilicates
كانيهاي سيليكاته داراي اهميت بسيار فراواني ميباشند. اين كانيها سازندگان اصلي سنگهاي آذرين هستند. بسياري از كانيهاي سيليكاته به دليل مقاومت زياد در مقابل عوامل فرسايش و هوازدگي در سنگهاي رسوبي و رسوبات به وفور ديده ميشوند.
مطالعه نوع ماگما، تعيين سن سنگهاي آذرين، بررسي و مطالعه سنگهاي دگرگوني و ........... از طريق مطالعه كانيهاي سيليكاته امكانپذير است. وجود اين كانيها در ساير سيارات و اقمار منظومه شمسي اثبات شده است.
كانيهاي اين گروه از ديدگاه صنعتي بسيار حائز اهميت ميباشند و به عنوان مثال در صنايع سراميك، چيني، رنگ، الكترونيك، نسوز، سايندهها، صنايع صوتي و هستهاي و .......... بكار ميروند.
خواص فیزیکی کانی ها:
چگالي كانيها:
چگالي بلورهاي داراي شكل هندسي منظم، از طريق محاسبه حجم جسم و تعيين نسبت حجم به وزن جسم بدست ميآيد. براي بدست آوردن چگالي كانيهاي فاقد شكل معين ميتوان قطعهاي از كاني مورد نظر را به استوانه مدرج حاوي آب قرار داد. تفاوت سطح آب در قبل و بعد از قراردادن كاني برابر با حجم كاني ميباشد.
همچنين ميتوان وزن يك نمونه را در هوا و به صورت غوطهور در آب از طريق ترازو به دست آمد.
چگالي كانيها به تركيب شيميايي آنها بستگي دارد، ناخالصيهاي موجود در يك كاني مي تواند از جرم مخصوص آن كاني را تغيير دهد به همين دليل جرم و به دنبال آن چگالي را بين دو عدد نزديك به هم در نظر ميگيرند.
برخي از كانيها در آب محلول هستند، جهت محافظت از اين نوع كانيها در طول آزمايش، بهتر است از مايعاتي چون استون، الكل و بنزين استفاده نمود. البته بايد چگالي اين مايعات را قبلاً تعيين و با آب مقايسه نمود.
در برخي از كانيها چگالي يكي از ويژگيهاي مهم در شناسايي به شمار ميرود، به عنوان مثال وزن مخصوص گالن و باريت بسيار بالا بوده در صورتي كه دياتوميت بسيار سبك مي باشد
دو قلويي Twining:
رشد توأم دو يا چند بلور هم شكل كه از نظر بلورشناسي جزء يك گروه ميباشند و از قوانين خاصي تبعيت مينمايند را دوقلويي ميگويند. دو نوع دوقلويي وجود دارد كه عبارتند از دوقلويي متداخل و دوقلويي متقاطع كه بستگي به چگونگي قرار گرفتن بلورهاي منفرد به طور ساده و با هم و يا در داخل يكديگر تقسيم شدهاند.
پيرو و پيزو الكتريسيته
پيرو الكتريسيته : بلورها در بعضي از كانيها با سرد و گرم شدن داراي بارالكتريكي ميشوند البته اين پديده در بلورهايي مشاهده ميگردد كه فاقد مركز تقارن ميباشد. كه به اين قابليت پيرو الكتريسيته Pyroelectricity ميگويند. در اثر گرم شدن در يكي از دو انتهاي محور تقارن اين نوع بلورها با رالكتريكي مثبت و در انتهاي ديگر بار منفي به وجود ميآيد و هنگام سرد شدن اين عمل معكوس ميشود. بلور كوارتز به خوبي خاصيت پيروالكتريسيته از خود نمايش مي دهد به طوريكه در رويههاي آنها يكي در ميان بارالكتريكي مثبت و منفي در اثر دما ايجاد ميشود.
پيزوالكتريسيته :
بلور بعضي از كانيها كه فاقد مركز تقارن هستند هنگامي كه در امتداد مشخصي بر آنها فشار وارد ميشود داراي بارالكتريكي ميشوند. كه به اين پديده پيزوالكتريسيته ميگويند.
امروزه به علت مصرف زياد صفحههاي پيزوالكتريك آنها را از بلورهاي مصنوعي اتيلن ديامين. تارترات، فسفات آلومينيوم و بعضي مواد ديگر به قيمت ارزان تهيه ميكنن
جلا Luster
توانايي كاني در انعكاس، متفرق كردن و جذب نور را جلا ميگويند. اشعهاي كه بر روي سطح صاف يك كاني ميتابد منظره ويژهاي را ايجاد مينمايد كه بر اين اساس جلا را به دو گروه اصلي تقسيم مي نمايند:
1- جلاي فلزي
اين كانيها مقدار زيادي از نور را منعكس كرده و جلاي آنها مانند سطح صاف فلزات مي باشد.
2- جلاي غيرفلزي يا سنگي
اين نوع جلا بر اساس منظره ظاهري به انواع زير تقسيم ميگردد.
ـ جلاي شيشهاي : شفاف و شبيه شيشه ميباشد. مثل كوارتز
ـ جلاي الماس : در كانيهايي كه ضريب شكست نور بالا است ديده ميشود. مثل الماس
ـ جلاي صمغي : ظاهري مانند صمغ درخشان دارد. مثل كهربا
ـ جلاي مومي : شبيه به موم ديده ميشود.
ـ جلاي صمغي يا مرواريدي : مانند مرواريد و به صورت قوس و قزحي به نظر ميآيد. مثل مرواريد
ـ جلاي چرب : سطح كاني چرب به نظر ميرسد. مثل نفلين
ـ جلاي ابريشمي : درخشندگي ابريشمي داشتنه و در بسياري از كانيهاي با ظاهر رشتهاي ديده ميشود. مثل برخي از انواع ژيپس
لمس
به وسيله دست زدن به كانيها ميتوان فهميد كه كدام يك بيشتر و كداميك كمتر دما را هدايت ميكنند. به عنوان مثال توپار خيلي سردتر از كوارتز است چون كوارتز بيشتر هادي دما است. بعضي از كانيها لمس زبر و عدهاي مثل تالك حالت صابون مانند و نرم و لغزندهاي دارند. و يا گرافيت و نفلين لمس چرب دارند. بعضي ديگر به دليل داشتن خلل و فرج زياد به زبان مي چسبند مثل كائولن.
لومينسانس Luminescence
هر گاه دستهاي اشعه نوراني به يك جسم تابيده شود معمولاً قسمتي از آن جذب و تبديل به حرارت ميشود. ولي در برخي از كانيها قسمتي از انرژي تبديل به انرژي نوراني با طول موج بزرگتر شده و معمولاً رنگ آن عوض ميشود. اين قابليت به نام خاصيت نوردهي يا لومنيلساس خوانده ميشود. (مدني و شفيعيـ زمين شناسي عمومي)
پديده لومنيلساس در اثر تغيير تراز الكترونها در اثر تحريك فيزيكي ايجاد ميگردد. برخي از كانيها اگر تحت تأثير نور شديد يا نور ماوراء بنفش و يا مالش شديد قرار گيرند اين خاصيت را از خود بروز ميدهند.
پديده لومنيلساس به انواع مختلفي تقسيم ميشود كه برخي از آنها عبارتند از فلورسانس، فسفرسانس، ترمولومنيلساس و تريبولومنيلساس ميباشد.
1- فلورسانس Fluorescence
اگر به محض قطع شدن محرك، نوري كه ايجاد ميشود از بين برود اصطلاحاً به آن فلورسانس گفته ميشود. كانيهاي داراي اين خاصيت در نور فرابنفش تغيير رنگ مي دهند مانند نور ساطع شده از شبرنگ خيابانها براي شناسايي اين خاصيت ميتوان از لامپهاي تست اسكناس استفاده نمود.
2- فسفرسانس Phosphorescence
اگر تا مدتي پس از قطع انرژي اين خاصيت نوردهي تا مدتي باقي بماند به نام فسفرسانس ناميده ميشود مانند برخي از ساعتهاي مچي كه خاصيت شبرنگ دارند و در تاريكي نور از خود ساطع ميكنند.
كاني خالص هيچوقت داراي خاصيت فسفرسانس نيست براي اينكه كاني داراي خاصيت مزبور باشد لازم است كه در آن مقداري ناخالصي كه فسفرزا گفته ميشود وجود داشته باشد (دكتر قريب، شناخت سنگها جلد 2)
3- ترمو لومينسانس Thermo luminescence
خاصيتي است كه در برخي كانيها هنگام حرارت دادن آنها به صورت التهابي نوراني ديده ميشود این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مرئی دیده
می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد. (م- نظری جزوه آموزشی 1378)
مزه
مزه براي تمام كانيها نميتواند عاملي شناساگر باشد اما براي برخي از كانيها همانند هاليت (نمكطعام) به عنوان مهمترين شاخص ميباشد. استفاده از مزه كانيها جهت شناسايي كاري خطرناك است چون ممكن است برخي از آنها داراي خاصيت سمي يا مضر باشد.
برخي از كانيها عمدتاً توسط مزه قابل شناسايي ميباشند عبارتند از : سولفاتها، هاليتها و بوراتها
به طور كلي كانيهايي كه در آب قابل حل ميباشند به منظور تست مزه ميتوانند مورد بررسي قرار بگيرند. اين كانيها عمدتاً داراي مزه مشخص مي باشند.
خاصيت مغناطيسي آهنربا
بر اساس وجود و عدم وجود خواص آهنربايي كانيها را به سه دسته تقسيم مينمايند :
1- كانيهاي فرو مگنتيك Ferromagnetic
اين دسته از كانيها به راحتي جذب آهنربا مي شوند. مانند مگنتيت
اين دسته خود به دو گروه كانيهاي جاذب آهنربا و كانيهاي دافع آهنربا تقسيم ميگردند. در يك ميدان مغناطيسي محور كانيهاي جاذب آهنربا در جهت دو قطب آهنربا و محور كانيهاي دافع آهنربا عمود بر جهت ميدان قرار ميگيرد. البته كانيهايي كه به صورت مكعب مربع (كوبيك) باشد نميتوانند اين خاصيت را از خود نشان دهند.
2- كانيهاي پارامگنتيك Paramagnetic
اين كانيها فقط در صورتي كه در ميدان مغناطيسي قوي قرار گيرند قادرند خاصيت آهنربايي از خود نشان دهند. مانند كروميت و پلاتين
3- كانيهاي ديامگنتيك Diamagnetic
آن دسته از كانيها را شامل ميشود كه در هيچ شرايطي جذب آهنربا نميشوند.
البته بايد توجه نمود كه برخي از كانيها ظاهراً خاصيت آهنريايي از خود نشان نميدهند و گاهي لازم است كه به صورت پودر درآورده شده وآنها را مورد آزمايش قرار داد، برخي از كانيها نيز تنها تحت تأثير حرارت است از خود خاصيت آهنربايي نشان ميدهند مانند ايلمنيت
رنگ
جهت تعيين رنگ كاني بايد قطعهاي از كاني را شكست و رنگ سطح تازه آن را مدنظر قرار داد. رنگ برخي از كانيها مشخص و عامل مهمي در شناسايي آنها است مانند فيروزه و لازوريت ولي معمولاً رنگ كاني بسته به عوامل فيزيكي و شيميايي بسيار متغير است. وجود مقداري ناخالصي از عناصر ديگر، نقص در شبكه بلورين كاني، وجود كانيهاي ديگر در درون يك كاني سبب تغيير رنگ آن ميشوند. برخي از كانيها در برابر نورهاي طبيعي و مصنوعي (به ويژه اشعه ماوراي بنفش) و حتي تغيير زاويه تابش نور تغيير رنگ ميدهند.
برخي از كانيهاي شفاف در جهات مختلف بلورهايشان، رنگهاي متفاوتي را نمايش مي دهند كه اين پديده را چند رنگي Pleochroism مينامند.
نقص در شبكه بلورين كاني Crystal Defect
كمبود يك آنيون يا كاتيون سازنده شبكه يا وجود الكترونهاي آزاد غيروابسطه به اتمهاي شبكه از جمله موارد نقص شبكه بلورين كانيها به حساب ميآيند كه ميتوانند سبب تغيير رنگ در كاني شوند.
قرار گرفتن كاني در معرض تشعشعات پرانرژي و مواد راديواكتيو، خروج يون از شبكه تحت تأثير ميدانهاي الكتريكي و بسياري از موارد ديگر، مي توانند موجب ايجاد نقص در شبكه بلورين كاني شوند.
به عنوان مثال نقص در شبكه بلورين ميتواند هاليت بيرنگ را به رنگهاي آبي، زرد ......... در آورد. همچنين رنگ دودي و بنفش كوارتز به دليل نقص در شبكه بلوري آن است.
رخ يا سطح تورق Cleavage
برخي از كانيها هنگام شكستن در امتداد سطوح يا سطح معيني ميشكسته. هر قدر قدرت پيوند اتمي در امتداد دو امتداد سطوحي ضعيفتر باشد، كاني در آن امتداد راحتتر شكسته و رخ بهتري دارد.
رنگ خاكه
اثر گرد كاني كه از كشيده شدن آن بر روي چيني بيلعاب به دست ميآيد را اصطلاحاً رنگ خاكه مينامند كه در بسياري از موارد ميتواند در شناسايي كاني مفيد باشد.
بين رنگ خاكه و رنگ كاني لزوماً رابطهاي وجود ندارد و كانيهاي داراي رنگ يكسان ممكن است رنگ خاكه متفاوتي بهجاي بگذارد و بلعكس.مثلاً پيريت و طلا داراي رنگ زرد طلايي هستند ولي رنگ خاكه پيريت سياه و رنگ خاكه طلا، زرد طلايي ميباشد.
معمولاً رنگ خاكه هاي غيرفلزي اثر بيرنگ و يا بسيار روشني از خود بهجاي مي گذارند و كانيهاي فلزي رنگهاي تيرهتري را ايجاد ميكنند.
سختی چینی بی لعاب در مقیاس موس حدود 7 است بنابراین نمی توان از رنگ خاکه کانیهایی که سختی 7 و بیشتر از 7 دارند استفاده نمود.
درجه سختی
درجه سختي، ميزان مقاومت يك كاني در برابر خراشيده شدن را نشان ميدهد.
سختي كاني به نوع پيوند و چگونگي استقرار اتمها در مولكولهاي آن بستگي دارد. براي مقايسه سختي، دوكاني را بر روي هم ميكشند، كاني داراي سختي بيشتر بر روي كاني كم مقاومتتر خط مي اندازد، و اگر دو كاني داراي سختي يكسان باشند ميتوانند بر روي همديگر خط بياندازند. البته بايد توجه نمود كه آيا واقعاً خراشيدگي پديد آمده است يا خير، زيرا كانيهاي نرم ممكن است اثري از خود بر روي كانيهاي مقاومتر پديد آورند كه البته اين اثر با مالش پاك ميگردد.
ميزان سختي و برخي از كانيها در سطوح مختلف متفاوت است. مثلاً برخي از سطوح سينيت را به راحتي ميتوان با ناخن خراش داد ولي رويه ديگر آن بسيار مقاوم بوده و سختي آن بسيار بالا است.
جهت شناسايي كانيها عموماً از جدول سختي موس Mohs استفاده ميگردد. اين جدول از 10 كاني با 10 سختي متفاوت تشكيل شده است.
سطح شكست Fracture
يكسان بودن قدرت پيوندهاي شيميايي در تمام جهات در برخي از كانيها سبب ميشود كانيها در اثر ضربه به صورت نامنظم شكسته شوند سطح پديد آمده را سطح شكست ميگويند.
تعريف سيستم تبلور
بسته به عناصر قرینه ای که در سلول اولیه وجود دارد اجسام متبلور را به 7 سیستم تقسیم می کنند. که این سیستمهای تبلور خود به رده های کوچکتری تقسیم می شوند.
سيستم كوبيك (ايزومتريك)
فرمهاي بلوري كليه سيستم ايزومتري در رابطه با 3 محور به طول مساوي ميباشد. كه هر سه بر هم عمودند، چون هر سه محور مشابه هم هستند، لذا قابل تبديل به يكديگر بوده و همگي با حرف a نشان داده ميشود.
بطور كلي : بلورهايي كه در سيستم كوبيك متبلور ميشوند داراي سه محور تقارن هم اندازه و عمود برهمند.
a=b=c
درجه à=ß=Ý=90
سادهترين شكل تبلور در اين سيستم به صورت مكعب مربع است.
2- سيستم تتراگونال
سه محور بلورشناسي عمود بر هم دارد كه دو محور افقي با هم مساوي بوده و محور سوم ميتواند كوتاهتر يا بلندتر از آنها باشد.
ساده ترين شكل تبلور در اين مانند يك مكعبمستطيل (با قاعده مربع) در نظر گرفت.
à=b≠C
درجه à=ß=Ý=90
سيستم ارتورومبيك
فرمولهاي بلوري در اين سيستم داراي سه محور بلورشناسي عمود بر هم با ابعاد مختلف ميباشند.
ساده ترين شكل تبلور در اين سيستم را ميتوان مانند يك قوطي كبريت در نظر گرفت.
à≠b≠C
درجه à=ß=Ý=90
- سيستم منوكلينيك
بلورهاي منوكلينيك داراي سه محور بلورشناسي به ابعاد مختلف مي باشند. كه دو محور آن بر هم عمود و محور سوم نسبت به آنها به طور مايل قرار گرفته است.
à≠b≠C
à=Ý=90 ß≠90
5- سيستم تريكلينيك
در اين سيستم اشكال بلوري داراي سه محور بلورشناسي در ابعاد مختلف ميباشند كه نسبت به يكديگر مايلند.
à≠b≠C
درجه à≠ß≠Ý≠90
6- سيستم تري گونال (رومبوئدريك)
داراي 4 محور تقارن بوده كه همه با هم مساوي هستند كه سه محور در يك صفحه افقي قرار داشته و محور چهارم بر آنها عمودند.
a=b=c=r
à=ß=Ý=p
7- سيستم هگزاگونال
شكل آن منشوري با قاعده شش ضلعي منظم
واكنش با اسيد
خاصيت شيميايي بلورها در تمام جهت آنها يكسان نميباشد. هر گاه يك رويه از بلوري را در معرض اسيد قرار دهيم اين رويه به صورت نامنظم توسط اسيد خورده ميشود كه اغلب شكلهاي خوردگي مشخص و در جهت خاص ظاهر ميشود. از روي شكلهاي خوردگي مي توان بلورها را شناخت و پي به تفاوتهاي رويههاي مختلف بلورها برد.
به وسيله اسيد گاهي ميتوان به سيستمي را كه كاني در آن متبلور شده است پيبرد. مثلاً اگر ميكا كه ظاهري شش گوشه دارد در معرض اسيد قرار بگيرد قسمت خورده شده سيستم دومبوئدريك را ثابت ميكند.
بانک اطلاعات کانی ها
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کانی یا ماده معدنی از مهمترین اجزا سنگ است.
کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد، همگن، متبلور و ایزوتوپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً معین که در زمین یافت میشود. خواص فیزیکی کانیها در حدود مشخص ممکن است تغییر نمایند. کانیها به صورت اجسام هندسی با ساختمان اتمی منظم متبلور میگردند که به آن بلور میگویند. اگر بلور یک کانی را به قطعات کوچک و کوچکتر تقسیم نماییم سرانجام به کوچکترین جزء دارای شکل هندسی منظم خواهیم رسید که آن را واحد تبلور، سلول اولیه و یا سلول واحد بلور مینامند. از کنار هم قراردادن واحدهای تبلور شبکه بلور که سازنده اجسام متبلور است ایجاد میگردد.
علاوه بر کانیهای متبلور با دستهای از ترکیبات دارای تمامی خواص کانی بجز سیستم تبلور هستند که این دسته را شبه کانی مینامند و شرایط تشکیل کانیها بسیار متفاوت است، برخی مانند پیریت ممکن است در شرایط بسیار متنوعی ایجاد گردند در حالیکه برخی دیگر به عنوان شاخص کانی، فشار، دما وجود عناصر پرتوزا و ... مورد استفاده قرار میگیرند. همه کانیها به استثنا شبهکانیها در یکی از 7 سیستم تبلور شناخته شده متبلور میگردند. برخی از کانیها در شرایط مشابه در کنار هم تشکیل میگردند که به آنها پاراژنز با کانیهای همراه گفته میشود. کانیها در طبیعت در اندازههای بسیار متفاوتی یافت میشوند که بر این اساس آنها را به درشت بلور، متوسط بلور، ریز بلور و مخفی بلور تقسیم مینمایند. برخی از انواع درشت بلور و متوسط بلور در نمونههای دستی قابل تشخیص بوده، انواع ریز بلور توسط میکروسکوپهای قوی و کانیهای مخفی بلور را به کمک پرتو ایکس و میکروسکوپهای الکترونی میتوان شناسایی نمود.
اهمیت اقتصادی کانیها کانیها دارای ارزش اقتصادی بسیار زیادی هستند، بطوری که اقتصاد بسیاری از کشورهای جهان نظیر سیگی، گینه ... بر اساس مواد معدنی پایهریزی شده است. اگر چه بسیاری از کانیها دارای ارزش درمانی ویژه خود هستند و حتی تعدادی به عنوان مواد سمی و مهلک مورد استفاده قرار میگیرند، ولی افرادی نیز وجود دارند که همراه داشتن کانیهای معین را در درمان برخی از بیماریهای موثر میدانند. در سراسر جهان عده زیادی علاقمند به جمعآوری مجموعههای کانی هستند، در یک پیکنیک خانوادگی میتوان نمونههایی از این خلقت زیبای خداوند جمعآوری نمود. با توجه به اینکه در کشور ما کانیهای متنوعی وجود دارند و بسیاری از آنها قابل دسترس هستند.
کانیها از دوران پیش از تاریخ، نقشی اصلی در نحوه زندگی بشر و استاندارد زندگی وی داشتهاند. با گذشت هر سده، اهمیت اقتصادی کانیها به گونهای فزاینده بیشتر شده و امروزه به اشکال بیشماری، از احداث آسمانخراشها گرفته تا ساخت رایانه به آنها وابستهایم. تمدن جدید، به طور شگفت آوری به کانیها وابسته است و کاربرد گسترده آنها را الزامی کرده است. تعداد کمی از کانیها مانند تالک، آزبست، گوگرد و ... به همان شکل استخراج شده، معروف میشوند. اما بسیاری از آنها را برای به دست آوردن یک ماده مفید، باید در آغاز فرآوری کرد. برخی از محصولات آشناتر عبارتند از: آجر، شیشه، سیمان، گچ و چیزی در حدود بیست فلز از آهن گرفته تا طلا. کانسنگهای فلزی و کانیهای صنعتی در همه قارهها و در هر جا که کانیهای خاص به اندازه کافی تمرکز یافته و استخراج آنها اقتصادی باشد، استخراج میشوند.
به مواد تشکیل دهنده سنگها کانی میگو یند یک سنگ ممکن است از یک یا چند کانی ساخته شده باشد در دنیا سه هزار کانی وجود دارد
كاني و منشاء كانيها
تصوير نمادين براي منشاء كانيها
كاني
كاني عنصر يا تركيبات شيميايي، طبيعي، جامد، همگن، متبلور با تركيبات شيميايي نسبتاً معين است كه سازنده اصلي سنگهاي پوسته جامد زمين ميباشد.اين مواد كه بر اساس قوانين خاصي متبلور ميگردند بر اساس خواص فيزيكي، سيستمتبلور، ماكل يا دوقلويي و خواص شيميايي خود قابل شناسايي و تشخيص هستند.اين مواد علاوه بر زيبايي ظاهري خود به دليل دارا بودن ارزش اقتصادي و علمي از ديرباز مورد توجه خاص انسان بودهاند. چرا كه بسياري از جواهرات، سنگهاي معدني و ......... در واقع كاني هستند.
منشاء كانيها
كانيها از نظر تشكيل به سه دسته تقسيم ميشوند.
1- كانيهاي اوليه يا درونزاد كه خود مستقيماً تشكيل شدهاند.
2- كانيهاي ثانويه كه از تغيير و تبديل كانيهاي دسته اول به وجود آمدهاند.
3- كانيهاي دگرگوني كه از دگرگوني دو گروه ياد شده حاصل شدهاند.
الف) كانيهاي اوليه يا درونزاد كه خود مستقيماً تشكيل شدهاند: ماده اصلي تشكيل دهنده كانيهاي درونزاد به طور كلي در همه كانيها جسم سيال خميرمانندي به نام ماگما ميباشد. ماگما در محل تشكيل خود در داخل زمين به طرف بالا حركت ميكند. با توجه به نحوه تشكيل كانيهاي مختلف از ماگما مراحل ماگمايي را به چهار دسته اوليه، پگماتيتي، پنومانولتيك و گرمابي تقسيم ميكنند.
1) مرحله ماگمايي اوليه : در اين مرحله كانيها مستقيماً از ماگما تشكيل ميشوند و كليه كانيهاي سيليكاته از اليوين تا كوارتر تشكيل ميشود.
2) مرحله پگماتيتي : از ماگماي اوليه در اين مرحله جسم سيال و مذاب مانند باقي مانده است، كه حركت خود را به سمت بالا ادامه داده و شكستگيها و فضاي خالي مخزن ماگما را پر ميكند. و كانيهاي جديدي متبلور ميشوند يكي از اختصاصات اين مرحله اين است كه عناصر در داخل كانيهاي تشكيلدهنده سنگها نفوذ ميكنند. از نظر درشتي بلورهاي پگماتيت مهم مي باشند و از ارزش اقتصادي بالايي برخوردار هستند.
3) مرحله پنوماتولتيك يا مرحله گازي : پس از جدا شدن كانيهاي ماگمايي ونيز تشكيل پگماتيتها، قسمت گازي ماگما جدا شده و به سمت بالا در اطراف مسير خود سنگها را تغيير ميدهد كه فرآيند دگرساني اتفاق ميافتد. كه اين مرحله هم در سنگهاي آذرين دروني و هم در سنگهاي آذرين بيروني در مجاورت سطح زمين انجام ميگيرد.
4) مرحله گرمابي : در اين مرحله تنها چيزي كه از ماگما باقي مانده است محلولهاي گرمابي، آبهاي داغ محتوي تعداد زيادي كاني مي باشد كه از آنها جدا شده و به حركت خود ادامه ميدهند. و به تدريج كه به سطح زمين نزديكتر ميشوند سرد شده و به خلل و فرج سنگها وارده شده و كانيها در آنجا رسوب ميكنند و به همين دليل كانيهاي متشكله از قبل تشكيل ممكن است تغييري در آنها ايجاد كنند كه باعث جانشيني بعضي كانيها با يكديگر ميشود.
ب) كانيهايي كه از تغييرو تبديل كانيهاي دسته اول به وجود آمدهاند: ميدانيم كه كانيهاي گروه اول در شرايط تحت فشار و درجه حرارت بالا تشكيل شدهاند و اين كانيها در سطح زمين پايدار نبوده و خرد و تجزيه شده تحت عوامل مختلف چون رودخانه و باد حمل ميشوند و در حوضههاي رسوبي تهنشست كرده و سنگهاي رسوبي را ميسازند.
عواملي كه در تشكيل كانيهاي ثانويه نقش دارند عبارتند از :
1- هوازدگي 2- فرآيندهاي رسوبي 3- فر آيندهاي حياتي
2) فرآيندهاي رسوبي :
به سبب اشباع آبها از مواد محلول موجب تهنشين شدن مواد ميشود كه مثلاً تهنشين شدن نمك در درياچه اروميه از منشاء رسوبي تشكيل شده است و همچنين كانيهايي چون ژيپس و ايندريت كه به همين صورت تهنشين و تشكيل ميشوند.
3) فرآيندهاي حياتي :
نقش حيوانات و گياهان در تشكيل مواد معدني بسيار مهم ميباشد و مواد اوليه تشكيل زغالسنگ و نفت از موجودات زنده ميباشد. بعضي از پوسته آهكي يا سيليسي و همچنين صدفهاي موجودات پس از مرگشان كانيهاي سيليسي و كربناته را ميسازد.
ج) كانيهاي دگرگوني :
در اثر گرما و فشار تغييراتي در مشخصات كانيها و سنگها ايجاد ميشود كه دگرگوني ميناميم. كانيها در اثر دگرگوني ممكن است شكل بلورين خود را از دست بدهند و به شكل جديدي متبلور شوند و همچنين تغيير در تركيب شيميايي آنها هم اتفاق ميافتد
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
برای بهتر شدن تاپیک
سئوال + نظر + پیشنهاد
بررسى اورميکروسکوپى کانه ها Ore Microscopy نامى مرسوم در بررسى کانى هاى کدر به کمک ميکروسکوپ با پرتوهاى پلاريزه فرودى incident light است که به ((ميکروسکوپى نور منعکس )) نيز نامبردار است. کاربردهاى آن در زمينه هاى کانى شناسى، زمين شناسى اقتصادى ، کانه آرايى ، متالورژى،Metallurgy ودر بررسى سنگ هاى آذرين ،دگرگونى ورسوبى حاوى کانى هاى کدر است.با آنکه يکى از موارد مهم بررسى کانى هاى فلزى کدر تشخيص وتعيين نوع کانى است اما بررسى ساخت وبافت آنها نيز مورد توجه است.
اين کتاب به صورت پيش در آمدى بر موضوع طراحى شده است ؛ خواننده خواهان اطلاعات بيشتر ودقيق تر مى بايد به کتاب هايى جامع تر که در زير به شمارى از آنها اشاره شده است مراجعه کند.
کامرون Cameron (1961) ، شوتنShouten (1962)،فرويند )Freund ّ1966) ، گالوپين وهنرى Galopin &Henry (1972)،اوتن بوگارت وبورکه Oytenbogaardt& Burke (1973) ،رامدور Ramdohr(1980) ،کريگ ووقان Craig & Vaughan (1981) وپيکوت يوهان Picot& Johan. به هر حال دراين کتاب روش هاى اصلى تشخيص ومتداول تر بافت ها در منتخبى از کانى ها بيان شده است که براى بيشتر دانشجويان کافى به نظر مى آيد. انجمن زمين شناسان مى توانند پودرهاى دانه نبدى شده ونيز اندازه هاى (يا عيار)غير عادى کانى ها را نيز بررسى کنند.
اما دانشجويان دانشگاهها ،کالج هاى فنى ،دانشکده هاى معدن ،موزه هاو ديگر سازمان هاى همانند آن تنها نمونه هاى غير عادى يا پر عيار را مى بينند ،هر چند اين نمونه ها مى تواند در يادگيرى فن سودمند افتد ولى در عمل مى تواند به گمراهى بيانجامد.اين نکته در گزيده اى از کانى هاى توصيف شده در اين نوشتار منظور شده است.
بررسى ميکروسکوپى کانى هاى کدر وبکارگيرى ميکروسکوپ نور منعکس با تجهيزات فرعى مى تواند مطالعه اى جامع تلقى شود.در بيشتر موارد ضرورى است که از ساير روش ها نظير:تجزيه هاى شيميايى (توسط طيف نگارى Spectrographic ، فلوئورسانس پرتوهاى ايکس x-ray Fluorescence ميکروسکوپ يا ريزنماى الکترونى electron microprobe، جذب اتمى atomic absorption ،شيمى تر وروش هاى ديگر) ،پراش پرتوهاى ايکس x-ray diffraction بکار گيرى يونيورسال استيج universal stage وهمچنين سنجش ابعاد دانه ها کمک گرفت. بطور کلى در چنين بررسى هايى ،مطالعه ميکروسکوپى ،کانى هاى کدر ،آغازگرى مفيد وحتى ضرورى واساسى به شمار مى آيد.ولى نياز به يادآورى است که تا اطلاعات درباره بسترى که کانى هاى فلزى در آن جاى مى گيرد در دست نباشد شناخت کامل ودقيق آن ميسر نمى شود.متون وکتاب هايى شايسته وفراوان ،دربرگيرنده موارد ياد شده ،در دسترس است ولى نمونه هاى معرفى شده در ذيل نيز مفيد است پارک ومک ديارميد park&Mac Diarmid (1964)،براون Brown (1967) استانتون Stanton(1972) ،باومان Baumann (1976) ،ولفwolf (1976) ،بارنز Barnes(1979) ،ايوانز Evans(1980) جنسن وبتمن Jensen& Bateman (1981)وهوچى سون Hutchison(1983).
کتب کانى شناسى نيز فراوان است ولى در سطوح مقدماتى مطالعه آثار زير بنظر کافى مى رسد:دير ،هاوى وسوسمان Howie&Zussman ، DEER(1962) ،ريب Ribbe (1974)،رامبل Rumble (1976)ووفان وکرايگ (1978).
از روش هاى متداول شناخت کانى هاى کدر ، بررسى ومشاهده اين کانه ها در ميکروسکوپ با نور منعکس است ،تنوع وطيف گسترده آنها در طبيعت ايجاب مى نمايد که دانشجويان زمين شناسى بويژه کارشناسان زمين شناسى اقتصادى در پى کسب تجربه وتبحر هرچه بيشتر براى شناخت صحيح وتجزيه وتحليل دقيق تر اين کانه ها باشند.
بررسى کانه هاى کدر نه تنها پاسخگوى مسائلى در کانى شناسى ،کانه آرائى ،زمين شناسى اقتصادى ومتالوژنى است بلکه در انواع سنگ هاى آذرين ،دگرگونى ورسوبى حاوى کانى هاى کدر نيز کاربرد دارد.
کتاب حاضر که ترجمه کتاب Introduction to practical ore microscopy ازP.R Ineson است ،در نوع خود کتابى جامع وپايه بشمار مى رود که هم مى تواند مورد استفاده دانشجويان مبتدى قرار گيرد وهم به تبحر بيشتر کارشناسان بيافزايد.
مترجمين از رياست محترم سازمان زمين شناسى واکتشافات معدنى آقاى مهندس کره اى بدليل مساعدت در چاپ اين کتاب کمال تشکر را دارند.از آقاس دکتر ناصر خويى که دقت زياد در ويرايش اين اثر مبذول داشته وهمچنين از خانم عبدالهى در پيگيرى امور تايپ واز خانم خرسندى بخاطر صفحه آرايى کتاب نيز سپاسگذارى مى نمايند.
در خاتمه از خوانندگان کتاب اين خواهش را داريم که با ذکر نواقص يا اشتباهات احتمالى ما را در آثار بهتر مساعدت نمايند.
محمود مهر پرتو – فريده حلمى
مقدمه
فرض شود که تنها يک ميکروسکپ انعکاسى بدون اصلاحات وتغيير دستگاه يا لوازم اضافى در دسترس است .اگر چنين باشد ،در حقيقت يک امتياز است،چون پيش از درک واشرااف کامل به روش هاى پايه اى تر ،هر گونه تلاش در راستاى بکارگيرى روش هاى پيچيده تر مى تواند فريب دهنده يا گمراه کننده باشد.در مقايسه با مطالعه برش هاى نازک در نور عبورى،در حالت بررسى ميکروسکپى کانى هاى فلزى،ويژگيها در بيشتر زمينه هاى کيفى است وبراى مهارت وتجربه هيچ جانشينى وجود ندارد(کسب تجربه ومهارت در بررسى کانى هاى جوراجور ،گردآورى شده از موقعيت ها ومحيطهاى گوناگون،بى شک به مهارت وتبحر خواهد انجاميد.
فزون بر يک نمونه صيقل شده ،در دسترس بودن نمونه اى از ماده اى که هنوز بريده ،چسبانده وصيقلى نشده مى تواند مفيد وموثر باشد .رنگ کلى يا عمومى ،رنگ پودر کانى streak وجلاى هر کانى در نمونه دستى در جدول کانى (فصل 8) آمده است.
رجوع به هر متنى در کانى شناسى توصيفى اطلاعاتى بمراتب بيشتر درباره اشکال يا ويژگيهاى تشخيص دادنى با چشم غير مسلح megascopic در دسترس خواهد گذاشت .ممکن است اين بخش از جدول هاى کانى ،براى نمونه هاى دانه درشت يا در هم تنيده intergrowth سود بخش افتد ،ولى در نمونه هاى بسيار دانه ريز ،از اين رو که ممکن است رنگ يا ساير ويژگيهاى يک کانى معين براثر همجوارى با ديگر کانى ها يا کانى هاى سنگ ميزبان پوشيده شود masked ورخ ننمايد،در حقيقت کارآمد نيست.
ميکروسکپ به منظور مشاهده ويژگيهاى نورى کانى ها مى تواند به دو روش اصلى بکار گرفته شود.
بدون جداساز يا آناليزور يعنى تنها قطبى ساز يا پلاريزر درگير باشد.(پلاريزر به گونه اى پايدار وهميشه در ميکروسکپ درگير است).در اين حالت مى گويند نمونه با نور قطبى (پلاريزه)خطى يا صفحه اى بررسى مى گردد،وبراى مشاهده موارد زير به کار مى رود.
رنگ انعکاسreflectance
دو انعکاسى bireflectance وچند رنگى انعکاسى reflectance paleochroism
با گذاشتن ودرگير کردن جداساز يا آناليزور (با زاويه 90 درجه نسبت به پلاريز)گفته مى شود که نمونه ،در وضعيت قطب هاى عمود بر هم تحت بررسى است که براى مشاهده موارد زير کاربرد دارد:
همروندى (ايزوتروپيسم isotropism) ناهمروندى (انيزوتروپيسم anisotropism)
رنگ هاى قطبش يا پولاريزاسيون polarisation colours (خواص چرخشى)
انعکاس هاى داخلى internal reflections
مشاهدات ممکن است با بکارگيرى عدسى هاى شناور در روغن/يا هوا صورت پذيرد.
2-1-4- رنگ
در هنگام مشاهده کانى در نور قطبى (پلاريزه)صفحه اى plan polarized light يا بين قطب هاى عمود بر هم،رنگ يکى از مهمترين ويژگيهاى آن است،که به هنگام آغاز يادگيرى بررسى ميکروسکپى کانى فلزى،متاسفانه دشوارترين کار است.فهرست تطبيق زير ممکن است به رفع برخى از مشکلات ومسائل کمک نمايد:
ميکروسکپ بطور صحيح نصب شود.
نمونه بتازگى (جديداً) صيقلى شده باشد يا ،در صورتى که چنين نيست ،نمونه حتى المقدور در هواى خشک نگهدارى شده باشد.چنانکه نمونه شرايط ياد شده را نداشته باشد ،ممکن است مشکلات متعددى را بوجود آورد ،زيرا کانيهاى مشخص ومعين (نظير نقره ومس طبيعى) هنگام ماندن در هوا به آسانى کدر مى شوند ودر نتيجه براى نماياندن رنگهاى (واقعى وصحيح)هميشه به صيقل دوباره نياز دارند.
نمونه ها در نور ثابت ومناسب مشاهده شوند، شدت نور ميکروسکپ بايد(در صورت امکان)تا بدان جا که چشم هاى شخص نياز دارد ، باشد.
شما کور رنگ نيستيد .گروه کثيرى از مردم بطور جزئى وتا اندازه اى کور رنگند وهرگز به آن رنگ پى نمى برند ،يا نمى توانند آن را تاييد کنند،دراين صورت از دوستى بخواهيد با نگاه به نمونه ،رنگ هاى مشاهده شده را ذکر کند يا بپذيرد.اگر چه توصيف وذکر رنگ از شخصى به شخص ديگر ممکن است کمى متفاوت باشد.
با توجه به اينکه رنگ بيشتر کانى ها بين سفيد محض تا خاکسترى تيره تغيير مى کندوتنها معدودى از آنها شديداً رنگى اند (جدول4-1)،تشخيص وشناسايى تفاوت هاى جزئى رنگ در درجات رنگى ملايم که از خاکسترى وسفيد به غير سفيد تغيير مى کند، ضرورى است،ممکن است توصيه هاى زير مفيد واقع باشد:
تا آنجا که مى توانيد نمونه هاى جورواجور از يک کانى را ببينيد ودر تفاوت هاى که رنگ يک کانى مى تواند آشکار سازد دقيق شويد.
رنگ مشاهده شده را يادداشت کنيد وبه جدول هاى اين کتاب يا هر کتاب ديگر ،کاملاً مطمئن نباشيد،اين احتمال وجود دارد که نمونه مورد بررسى در بعضى از شرايط هيچيک از رنگ هاى قيده شده در جدول مذبور را آشکار نسازد.
در روند مشاهده يک کانى ، آن کانى را برگزينيد که نيمى از ميدان يا بيشتر گستره آن را بپوشاند سپس افروزش يا نور را تغيير دهيد.تفاوت هاى شدن رنگ ،نظير زرد روشن به زرد کمرنگ يا حتى از زرد روشن به سفيد بايد ديده شود. نور يا افروزش را به آنجايى برگردانيد که در آغاز بود ،اين کار مسائل ومشکلاتى را که بررسى نمونه هاى مختلف يک کانى به هنگام ناپايدارى شدت افروزش يا نور ايجاد مى کند،آشکار مى سازد.
بپذيريم که که ناهمسانى در رنگ يک کانى به کانى هاى احاطه کننده آن نيز مربوط مى شود. بدين سان که احتمال دارد کانى در يک سنگ ميزبان بدور از کانى کدر مى باشد يا در همسايگى کانى هايى با رنگ هاى روشن يا تيره تر از خود ، باشند.اين اثر ((تداخل رنگى خنثى neutral colour interference ناميده شده است.اين تفاوت هاى مى تواند بسته به اينکه نمونه ((در روغن )) يا ((هوا)) باشد تغيير يابد. جدول کانى (فصل 8)به گونه اى تنظيم شده که اين پديده را چاره ساز باشد. به عنوان مثال صفحه 28 بخش ((رنگ)) کالکوپيريت را ببنيد.علامت-> رنگ کالکوپيريت را در همسايگى .... مشخص مى کند. وقتى کالکوپيريت در همسايگى گالن است ممکن است زردتر از جايى باشد که دو کالکوپيريت ديوار به ديوار يکديگرند، يا چنانچه که در کنار طلا/نقره جاى گيرد شايد کالکوپيريت رنگ زرد مايل به سبز يا تيره تر نشان دهد. به همين سان ،آن کانى که همه گستره ميدان ديد را مى پوشاند ،مى تواند رنگى بطور کامل ناهمسان با رنگى آشکار سازد که همين کانى در وضعيت ريز دانگى چسبيده به ديگر کانى ها يا قطعات سنگ ميزبان از خود نشان مى دهد ،از اين رو لازم است که بررسى ميکروسکپى از عدسى شيئى قدرت پائين آغاز شود تا بدين سان، بيشترين شمار ممکن دانه هابه زير ديد روند وهمچنين تا آنجا که ممکن است همه ديافراگم ها بار گذاشته شود.
رنگ غالب ايروتروپ نا ايزوتروپ
(نسبى) (يا بگونه اى ضعيف ناايزوتروپ)
1- بشدت رنگى آبى کالکوسيت کووليت
زرد طلا کالکوپييت
قرمز/قهوه اى بورنيت ،مس ميلريت
صورتى/ارغوانى/بنفش برونيت ،مس کوبانيت
2- کمى رنگى :آبى تترائدريت پسيلوملان
(در مقايسه با کانى هاى همسايه)
سبز تترائدريت هماتيت هماتيت
زرد پيريت،پنتلانديت پروستيت
پيرارژريت
استانيت
مارکاسيون
نيکوليت
جزئى رنگى رنگى در مقايسه با کانى هاى همسايه در غير از آن صورت رنگ شديد) آبى کوپريت
رنگى سينابر
صورتى/ارغوانى/بنفش/زرد کوبالتيت نيکوليت
زرد پيريت مارکاسيت
قرمز/قهوه اى منيتيت پيروتيت
انارژيت
ايلمنيت
رنگ تابعى از :(الف)- ضريب انکسار نوع محيط يا ماده موجود بين عدسى ونمونه (معمولاً هوا)؛ و(ب) شفافيت کانى است.بيشتر کانيهاى طبيعى ،کدر ولى اکثر کانى هاى باطله (گانگ)شفاف يا نيمه شفاف اند.اين قبيل کانى ها چون نمى توانند به اندازه کانى هاى کدر نور را منعکس کنند در نتيجه تيره تر به نظر مى رسند.
3-1-4- دوانعکاسى و چند رنگى انعکاسى
هنگام بررسى يک کانى با نور پلاريزه (قطبى) صفحه اى ، ممکن است،در اثر گرداندن کانى بدور خود ،در انعکاس آن(روشنى) و/يا رنگ آن تغييرى رخ دهد. تغيير در انعکاس را دو انعکاسى گويند.
تغيير در رنگ (يا ته رنگ هاى آن) را چند رنگى انعکاسى نامند.
شايان ذکر است که کانى هاى سيستم کوبيک با هر گونه جهت يافتگى دامنه يا بلورها بطور معمول هيچ يک از ويژگيهاى ياد شده را آشکار نمى سازند،برش هاى قاعده اى کانى هاى هگزاگونال وتترا گونال نيز بطور معمول دو انعکاسى يا چند رنگى انعکاسى را نشان مى دهند.
دو انعکاسى تحت تاثير موارد زير است:
ضريب انکسارRefrective Index(RI) محيط يا ماده ميان عدسى ونمونه :هر اندازه ضريب محيط بزرگتر باشد ،دوانعکاسى شديدترى بيان مى شود
جهت يافتگى کانى .بسته به جهت يک کانى نسبت به پرتوهاى تابيده ،احتمال دارد دو انعکاسى در آن از صفر تابيشترين مقدار تغيير کند.برخى مولفين بر آنند که با بکارگيرى اصلاحاتى همچون :(( خيلى ضعيف))،((ضعيف))، ((متوسط))،((قوى)) و((خيلى قوى)) اين اثر را بيان نمايند.
شايد اين اثر در کانى هاى شفاف مشخص ومعين (در بيشتر موارد کانى هاى گانگ) که داراى دو انعکاسى قوى هستند يعنى کربنات هاى کلسيم ،منيزيم ،آهن وسرب ديده شود. دو انعکاسى در کانى هاى اصلى سازنده سنگ آشکار نمى شود.
منبع: عنوان کتاب : پيش درآمدى اور ميکروسکپى کاربردى
نويسنده : محمود مهر پرتو , فريده حلمى
ناشر : سازمان زمين شناسى
تاريخ نشر : فروردين 1379
عنوان فصل : شناسايى کانى ها
بافت هاى کانى هاى فلزى
علائم اختصارى استفاده شده براى کانه ها با فراوانى گسترده
باريت ........Ba
بورنيت.......B
کاللکوپيريت........Cc
کالکوسيت......... Chc
کروميت .......Cr
فلوريت....... F
گالن......... G
طلا........Au
ژيپس......Gyp
ايلمنيت .......i
منيتيت.........M
پنتلانديت.......pe
پيريت......Py
پيروتيت........Pr
کوارتز.........Qtz
اسفالريت.......Sph
استانيت...........st
استيب نيت.......Sti
تترائيدريت......Te
ولفراميت........W
-5- پيش در آمد
شناخت وتحليل درست وابستگى ميان دانه ها (يعنى بافت ها) در ميکروسکپى نور منعکس وبويژه در بررسى کانه ها از چنين اهميتى برخوردار است که مى تواند تعيين کننده هويت کانى ها باشد.
بافت ها مى توانند کمکى باشند در راستاى :
معلوم شدن ماهيت يا سرشت مراحل نهشت نخستين کانه
تعيين ((رويدادهاى)) بعدى، از قبيل تعادل دوباره re equilibaration دگرگونى،آهسته سرد شدن annealing ،هوازدگى ،اکسيداسيون وسيمانى شدن،
تشکيل بافت هاى غير زمينى Extra-terrestrial (ويدمن اشتاتن wsidmanstatten.
بررسى بافتى يک کانه مى تواند در آسياب نمودن وبهسازى وپرعيارى آن کانه در اجزاء ترکيب کننده اش بسيار مهم باشد.پايدارى کانى ها در پذيرش رخداد دگرسانى يکسان نيست.حتا اين پايدارى در ترکيب کلى کانى ها نيز همسان نيست .بطور مثال کانى هايى معين ، از خانواده اکسيدها يا سولفورها،در حفظ بافت نخستين خويش پايدارى بيشترى نشان مى دهند تا کانى هايى نظير پيروتيت وسولفورهاى مس وآهن، پايدارى برخى کانى ها ،نظير فلزات شايد از اين نوع ها کمتر باشد.هيچ يک از طرح هاى گروه بندى بافت ها کامل نيست ودر مورد هيچ يک از آنها توافقى بدست نيامده است.در نقاطى از جهان برخى از اصلاحات به صورت استاندارد شده در آمده اند.از همين رو است که پيروان مکتب هاى گوناگون:آمريکايى،اروپايى وخاور دور (آسيا واستراليا) اصلاحات بافتى را با تفاوت هاى جزيى به کار مى گيرند.در بيشتر موارد کلمات مترادف يا هم معنى که مى تواند گمراه کننده نيز باشد استفاده مى شود. بافت ها يا مى تواند به صورت هاى منطقه اى متحدالمرکز ،منظم وبا قاعده ،قلوه اى شکل وپوسته پوسته اى که دلالت بر خاستگاه زايشى دارد توصيف شود،يا اينکه صرفاً نشانگر نماد رويت پذير يک کانى يا مخلوطى از کانى ها باشد
2-5- توصيف بافت ها
1-2-5 دانه هاى تک ومنفرد
(الف) 1-2-5- داخلى
(الف 1)1-2-5- منطقه بندى (زونينگ)
براى آشکار شدن زونينيگ ،شايد نياز به اچ کردن با محلول هاى شيميايى باشد يا نباشد.کانى مى تواند از ديدگاه رنگ وياسختى ،داراى ساخت نوارى باشد.ناحيه بندى ممکن است بر اثر وقفه هايى در رشد،تغيير اختصاصات فيزيکى نوارهاى متناوب با وجود ميان بارها در برخى ونبودش در ديگر نوارها پديد آيد. منطقه بندى بطور معمول نشانگر تکرار وتجديد نموو رشد است ويا حاکى از نمو سريع وتشکيل از سيال ناخالص در دماى پائين مى باشد. احتمال دارد ناحيه بندى در نتيجه فرايندهاى ثانوى نظير دگرگونى منطقه اى يا دگرگونى مجاورتى پديد آيد يا با نظير همين عوامل از بين برود.
مثال ها:مس،استيب نيت،پيريت،گالن، کاسيتريت،پيراژريت.
شکل ۱-۵
نمو حاشيه بر آمده stoss-side growth،شکلى از منطقه بندى است.اين گونه از نمو بصورت يک ناحيه بندى معمولى است ،با اين تفاوت که نوارها در يک سطح يا چند سطح از يک پهلو پهن تر از ديگر پهلوها است. در اين حالت يک جهت ترجيهى نهشتگى را مى توان استنباط کرد، يعنى به اين نتيجه رسيد که سيال از سويى که نوارها پهن تر شده اند،آمده است. اين گونه منطقه بندى را بطور معمول مى توان در بلورهايى که در حفرات يا فضاى خالى وباز رشد مى کنند يافت.
مثال ها:استيب نيت،ميلريت وبسيارى از کانى هاى غير کوبيک .
شکل ۲-۵
نمونه هاى تقريباً سياه در کانى ها ديده مى شوند که بگونه اى آزاد وهمزمان در فضاهاى باز رشد کرده اند واشکال ستونى ،منشورى يا برگ مانند (ورقه اى) را بوجود آورده اند.اين قبيل نموها ممکن است نشانه تامين يکنواخت مواد از همه سو باشد که اين درست وارونه نمو حاشيه اى برآمده است. شکل کامل ودرست آن به الگوى اختصاصى نمو بلور کانى مربوطه وابسته است.چنانکه در اثناى رشد ،بلورهاى خاص ومنفردى با يکديگر رقابت وهم چشمى کنند،مکن است بافتهاى موازى يا نزديک به موازى را بوجود آورند.
مثال ها: استيب نيت وبيشتر کانى هاى دماى پائين.
رنگ در سنگ
سيارة سبز- آبي ما در منظومه شمسي ويژگي خاصي دارد : سرشار از "رنگ" است. انسان كه در روح نامحدود خود در جستجوي تكامل و بلندي است، از زيبايي و شكوه هزاران رنگ در طبيعت استفاده كرده تا فرهنگ، تمدن و انديشهاش را غنا بخشد. بهراستي زمين تك رنگ يا سياه و سفيد چقدر بيروح بود. سپاس آن يگانه را كه در هر رنگ، گنجينهاي شگفت به انسان هديه كرده است.
زماني كه مردمان اوليه شروع به نقاشي غارها و يا زينت خودشان كردند، مجبور نبودند به دنبال رنگ بگردند. آنها با خرد كردن سنگ هاي محلي و مخلوط كردن پودر آنها با چربي حيوانات، طيف وسيعي از رنگها را بهدست ميآوردند. رنگ، از قديميترين اختراعات بشر است. شما هم ميتوانيد با خرد و نرم كردن كمي از گونههاي مختلف سنگ و خاك، به دست آوردن رنگهاي جديد راتجربه كنيد.
تنوع رنگ در يك مادة معدني:
بسياري از كانيها، همواره با يك رنگ مشخص و ويژه در سطح زمين يافت ميشوند كه اين خصوصيت براي شناسايي آنها بسيار مفيد است. در مقابل، بعضي از آنها، رنگهاي گوناگوني را در طبيعت به خود ميگيرند. به عنوان مثال، شما ميتوانيد تورمالين- Tormaline را به رنگ هاي سياه، قهوه اي، صورتي، سبز و آبي در طبيعت ببينيد.
سرنخ رنگها:
ساده ترين راهي كه ميتوانيم رنگ حاصل از يك كاني يا مادة معدني را مشخص كنيم، اين است كه نمونه را بر روي كاغذ زبر و سفيدي بكشيم و اثر آن را بررسي كنيم. بسياري از مواد معدني، خط رنگي واضحي بر جا مي گذارند كه گاهي به رنگ مادة اصلي است و گاهي هم نه. اما تركيباتي هم وجود دارند كه در اثر سايش به پودر سفيدي تبديل ميشوند و عملا رنگي از خود برجا نمي گذارند.
اگر شما هم به رنگهاي طبيعي علاقمنديد، بياييد با چند نمونه از رنگ هاي معدني معروف آشنا مي شويم:
رنگ مايههاي خاكي:
هنرمندان قديمي از خاكهاي رسي_ Clays، در نقاشيهاي خود زياد استفاده مي كردند. رسها مزاياي زيادي دارند از جمله اينكه در همه جا يافت ميشوند، نرم هستند و رنگ هاي گوناگوني ايجاد ميكنند. رنگ هاي حاصل از اين تركيبات، اغلب قهوه اي و سبز بيحالت است.
سايههاي سفيد:
اولين رنگدانة سفيد، گچ (CaSO4.2H2O ) بوده هر چند در بعضي مناطق، استفاده از كائولن
( رس چيني ) (Al4(Si4O10)(OH)8 ) هم براي تهية رنگ سفيد رايج بوده است. امروزه كانيهاي تيتانيوم دار مانند ايلمينيت(FeTiO2 ) يا روتيل(TiO2 ) براي تهية رنگهاي سفيد استفاده ميشوند.
به سياهي زغال:
غارنشينان اوليه، از زغال چوب استفاده ميكردند تا طرحهاي خود را با حاشيههاي تيره تزئين كنند. هنوز هم هنرمندان از گرافيت استفاده هاي فراوان ميبرند.
رنگ مايه هاي پوستي:
خاك هاي هماتيت دار- Hematite(Fe2O3 ) ، منبع رنگهاي قرمز- قهوه اي به شمار ميآيند. هماتيت در بين كلية موادي كه براي توليد رنگ استفاده مي شوند، از همه مشهورتر است. رد پاي هماتيت را در تمام تاريخ بشر ميتوان يافت. هماتيت رنگ مناسبي دارد، فراوان است، به سادگي نرم ميشود و از همه مهمتر اينكه سمي نيست. در مقبرة توت انخ آمون، در كنار تمام جواهرات و اشياء بي نظيرفرعون مصر، يك جعبة كوچك نقاشي به دست آمد كه تصور مي شود فرعون مصر در كودكي از آن استفاده ميكرده است. در آن مجموعهاي از پودرهاي رنگي شامل پودر گچ، زرنيخ، مالاكيت و هماتيت يافت شد.
طلاي ساده لوحان:
هنرمندان قرون وسطي، از زرنيخ زرد- Orpiment (As2S3) ، استفاده مي كردند تا رنگ هاي زيادي از آن درست كنند. رنگ آن به تنهايي، اثري مانند طلا بر جا ميگذاشت. شباهت اين تركيب با طلا بهقدري بود كه بعضي از كيمياگران آن عصر، سعي كردند تا از اين نمونه طلا استخراج كنند. به همين دليل آن را طلاي سادهلوحان مينامند.
سبز درخشان:
مالاكيت- Malachite (Cu2(OH)2CO3 ) با داشتن مس در تركيب خود، رنگ عالي از سبز ايجاد ميكند. اولين استفاده از آن مربوط به دوران برنز و در مصر باستان بوده است. روسها به جاي مالاكيت از دياوپتاز- Dioptase (Cu6(Si6O18).6H2O ) استفاده ميكردند كه در سيبري فراوان بود. اين تركيب، سبز درخشان و زيبايي ايجاد ميكند.
نارنجي مصري:
حدود 1500 سال پيش مصريها نخستين كساني بودند كه از خرد كردن زرنيخ قرمز- Realgar (AsS ) رنگ نارنجي را به دست آورند. زرنيخ ، تركيبي ارسنيك دار است و در رسوبات چشمههاي آب گرم يافت مي شود.
آبي كلاسيك:
آزوريت Azurite (Cu3(OH)2(CO3)2 ) نيز تركيبي از مس است و يكي از قديمي ترين و بهترين رنگدانههاي آبي است كه انسان از قديم ميشناخته. اين تركيب معمولا نرم است ومخصوصا براي تهية رنگ با كيفيت عالي و ممتاز استفاده ميشود.
شنگرف طبيعي:
امپراطوران چين از قرمز روشن شنگرف - Cinnabar (HgS ) براي نوشتن نامههايشان استفاده مي كردند. هنرمندان قرون وسطي، ترجيح ميدادند كه از شنجرف- Cinnabar به جاي زرنيخ استفاده كنند. بهطوري كه اين تركيب در همه جا فراگير شد
آبي گرانبها:
اولين بار پارسي ها از پودر ظريف و عالي لاجورد- Lapis Lazuli (6](SO4,S,Cl2) (Na,Ca)9[Al(SiO4)) استفاده كردند تا آبي كاملي از رنگ درياهاي عميق به دست آورند. لاجورد به دليل گرانبها بودن، كمتر از آزوريت استفاده ميشد. در اين تصوير قرون وسطايي از مريم مقدس، از اين رنگ استفاده شده است.
تـهية مواد رنگي غير سمي:
وجود عناصري مانند ارسنيك و جيوه، سبب سمي بودن بعضي از رنگ هاي معدني ميشوند. با پيشرفت علم شيمي، محققان در صدد هستند تا تركيباتي متفاوت و بي خطررا جايگزين اين نمونهها كنند. به عنوان مثال، سولفوسلنيد كادميوم رنگ هاي بينظيري از قرمز شفاف تا نارنجي پرتقالي و زرد قناري ايجاد ميكند اما به خاطر داشتن كادميوم سمي است و مشكلات ريوي، كليوي و حتي سرطان را سبب ميشود. به همين دليل محققان آلماني، مخلوطي به نام" Perovskite" را معرفي كردهاند. آنها از تركيب عناصر كلسيم، لانتانيوم ، اكسيژن، نيتروژن و يا تركيب تانتاليوم، اكسيژن و نيتروژن، اين رنگدانه ها را به دست آوردهاند. از اين رنگدانهها در تهية رنگ براي شيشههاي رنگي، سراميك و صنايع پلاستيك استفاده ميشود. اين تيم تحقيقاتي معتقد است وجود عناصري مانند اكسيژن و نيتروژن، سبب تغيير طول موج نور هاي جذب شده ميشوند و بنابر اين ميتوان با تغيير نسبت اكسيژن يا نيتروژن در يك نمونه، طيف وسيعي از رنگها را بهدست آورد.
رنگهاي معدني در دنياي امروز:
بسياري از رنگدانههاي معدني امروزه از حرارت دادن تركيباتي نظير كبالت و آلومينيوم در دماي بيش از 2000 درجه فارنهايت و به مدت طولاني، حاصل ميشوند. بالا بودن قيمت مواد اوليه و هزينة زياد لازم براي آماده سازي بعضي از آنها مانند رنگ هاي حاصل از كبالت و كادميوم، قيمت آنها را نسبتا گران ميكند. امروزه بسياري از رنگ ها را با مخلوط كردن رنگ هاي ديگر، با نسبتهاي متفاوت بهدست ميآورند. مانند رنگ هاي بنفش و ارغواني.
تهيه كننده: سحرناز تاجبخش
مفاهیم پایه ای کانی شناسی
.1. تعریف کانی : کانی جسمی است هموژن (یعنی از نظر خواص فیزیکی و شیمیایی در جهات موازی یکسان باشد ) که به وسیله عوامل طبیعی بوجود آمده و از ترکیب جامد زمین باشد .
.2. اجسام ایزوتروپ:جسم ایزوتروپ جسمی است که در تمام جهات به یک اندازه رشد کرده به طوری که جسم به شکل کروی به وجود می آید .
.3. اجسام آن ایزوتروپ : جسمی است که بر خلاف اجسام ایزوتروپ در جهات غیر موازی از نظر فیزیکی و شیمیایی متفاوت بوده و رشد آن در جهات متفاوت با یکدیگر فرق می کند و یکسان نیست .
.4.تعریف کریستال : کریستال جسمی است هموژن و آنیزوتروپ که نظام اتمی تکراری سه بعدی دارد .
.5. تراخت : عبارت است از مجموعه صفحاتی که در یک بلور وجود دارد .
.6. هابیتوس : به مجموع فرم و یا تراخت یک بلور هابیتوس می گویند .
.7. آمورف : اجسامی هستند که هیچ گونه علامت و مشخصه بلوری در آنها وجود ندارد.
.8. اگرگات : هرگاه بلور های یک کانی تشکیل یک توده متراکم را بدهند به طوری که بلور ها دارای صفات بلوری نباشند ، به چنین تجمعی اگرگات گفته می شود .
.9. ایزومورفی (همشکلی) : کانی های مختلفی را که از نظر شیمیایی مشابه و دارای فرم و شکل بلوری یکسانی باشند را می گویند .
.10. پلی مورف(چند شکلی) : شکل های مختلف یک کانی که از نظر ترکیب شیمیایی یکسان بوده ولی از نظر شکل و فرم شبکه متفاوت باشند را پلی مورف یا چند شکلی می گویند .
.11. مدیفیکاسیون : حالت های مختلف فرم یک جسم با ترکیب شیمیایی ثابت را مدیفیکاسیون می گویند .
.12. پیزوالکتریسیته : بعضی از بلورها مانند کوارتز در اثر انقباض و یا انبساط ، سطح خارجی شان دارای بار الکتریکی می شود که به آن خاصیت پیزوالکتریکی می گویند . تورمالین نیز دارای این خاصیت است .
.13. پیروالکتریسیته : در این حالت سطح خارجی بلور توسط حرارت دارای بار الکتریکی می شود که به آن خاصیت پیرو الکتریکی می گویند .
.14. فلورسانس : هرگاه یک کانی در اثر تحریک اشعه ایکس یا اشعه ماورا بنفش نورافشانی کند به این حالت فلورسانس می گویند . الماس ، کلسیت ،فلوئوریت و...
.15. فسفر سانس : این پدیده مثل فلورسانس بوده با این تفاوت که تا چند لحظه بعد از قطع منبع اشعه خاصیت نورافشانی در آن باقی می ماند .
.16. پاراژنز : کانی هایی که شرایط تشکیل آنها یکسان بوده و در کنار یکدیگر یافت می شوند ولی از گروههای مختلف کانی ها باشند به آنها پاراژنز می گویند .
.17. پسودومورفیسم : هرگاه یک کانی در سیستم تبلوری غیر از سیستم تبلور خودش متبلور شود به این پدیده گفته می شود .
.18. میرمکیت : هم رشدی کوارتز و پلاژیکلاز .
.19. گرانیت خطی : همرشدی کوارتز و فلدسپات آلکان
كاني شناسي طلا:
طلا در طبقه بندي عناصر طبيعي در گروه مس قرار مي گيرد. در سيستم كوبيك متبلور مي شود و بلورهاي آن به شكل اكتائدر و بندرت دودكائدر، هگزائدر و تراپزوئدر با آرايش شبكه اي مكعب با سطوح مركز دار مي باشند، ولي طلا اغلب به صورت رشته اي و شاخه شاخه از شكل افتاده است. بلورهاي مكعبي طلا نادرند. طلا كه فلز نجيبي است (سختي 5/2 تا 3 بر اساس مقياس موس) مي تواند در اثر آلياژ شدن با مس و ديگر فلزات سخت گردد. بيشتر طلاها مقداري نقره دارند. طلاي خالص چگالي بالايي دارد و وزن مخصوصش 3/19 است كه وقتي نقره همراه آن بيشتر باشد به 6/15 نزول مي كند.طلا داراي سطح شكست تيز، كدر، با جلاي فلزي به رنگ زرد و با رنگ خاكه زرد بوده و بسيار چكش خوار و مفتول شدني است.طلا به واسطه خاصيت چكش خواري و وزن مخصوص زياد از پيريت، كالكو پيريت و ميكاهاي تجزيه شده زرد رنگ مشخص مي شود. طلا معمولا به صورت دانه هاي پراكنده در رگه هاي كوارتزي با پيريت و ديگر سولفورها، يا به صورت دانه هاي گرد يا گاه تكه هاي غلنبه در رسوبات رودخانه اي يافت مي شود. سنگهاي معدني غير از خود طلا شامل سلنورهاي طلا و تلورهاي طلا مي باشد
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
طلاي کوبيک با سطوح اکتاهدري
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
طلاي خالص همراه کمي سيليس
كاني هاي اصلي طلا: 1
- كالاوريت Calaverite با فرمول Au Te2 اين كاني طلا در سيستم مونوكلينيك متبلور شده و به صورت منشورهاي تيغه اي و شيار دار، غالبا دوقلو و توده هاي دانه اي پيدا مي شود. رنگ اين كاني از زرد برنزي تا سفيد نقره اي متغير است. خط اثرش خاكستري مايل به زرد تا خاكستري متمايل به سبز است. سختي اش 5/2 تا 3 و وزن مخصوصش 31/9 مي باشد. كالاوريت فاقد رخ بوده و كدر و شكننده است. اين كاني داراي جلا ي فلزي مي باشد. در اسيد نيتريك گرم حل مي شود و طلاي فلزي در محلول قرمز آزاد مي سازد. اختلاف آن با پيريت، سختي كمتر و داشتن بلورهاي طويل است. قابل ذكر است كه مقدار طلاي كالاوريت تا 44% مي رسد. اين كاني معمولا در رگه هاي هيدروترمال حرارت پائين تشكيل مي شود. 2- سيلوانيت Sylvanite با فرمول Ag,uA ) Te2 ) اين كاني نيز همانند كالاوريت در سيستم مونو كلينيك متبلور شده و به صورت منشورهاي كوتاه و ضخيم، كه برخي دوقلواند و نيز به شكل ستون، چوب بست يا دانه اي پيدا مي شوند.سيلوانيت احتمالا هم ساخت كالاوريت است ولي برخي از محلهاي فلزي توسط نقره اشغال شده است. رنگ اين كاني از خاكستري فولادي تا سفيد نقره اي متغير است و رنگ خاكه آن خاكستري متمايل به زرد است. سختي آن 5/1 تا 2 و وزن مخصوصش 11/8 است. سيلوانيت داراي جلاي فلزي درخشان، كدر و شكننده است. سطح شكست آن ناصاف بوده و داراي كليواژ كامل (010) مي باشد. سيلوانيت در اسيد نيتريك حل مي شود و طلاي فلزي آزاد مي سازد. اختلاف آن با كالاوريت در داشتن رخ و سختي كمتر است. ضمنا مقدار طلاي سيلوانيت 30% است.اين كاني نيز در رگه هاي هيدروترمال حرارت پائين تشكيل مي شود.
رنريت Krennerite با فرمول Au,Ag ) Te2 ) اين كاني در سيستم ارتو رمبيك متبلور مي شود.سختي كرنريت 5/2 وزن مخصوصش 62/8 است. مقدار طلاي كرنريت معمولا كمتر از كالاوريت است و حداكثر به 44% مي رسد. نسبت طلا به نقره در اين كاني 4:1 مي باشد. كرنريت گسترش زيادي دارد ولي از لحاظ استخراج طلا اهميت زيادي ندارد. 4- پتزيت Petzite با فرمول Ag3,Au ) Te2 ) سختي اين كاني 5/2، وزن مخصوصش 13/9 مي باشد و مقدار طلاي آن تا 25% مي رسد. رنگ اين كاني خاكستري تا سياه است و جلا ي فلزي دارد. رخ اين كاني مكعبي و شكست آن مختصري صدفي است. 5- مونت برايتيت Montbrayite با فرمول َAu2 Te3 اين كاني داراي سختي 5/2 و وزن مخصوص 9/9 مي باشد. مقدار طلاي مونت برايتيت تا 50% مي رسد. اين كاني يك تلورويد كمياب است. 6- ناژياژيت Nagyagite با فرمول Pb5 Au ( Te,Sb ) 4 S -8 سختي اين كاني 1 تا 5/1 و وزن مخصوص آن 5/7 مي باشد. مقدار طلاي ناژياژيت تا 7/12 % مي رسد. يك كاني نادر بوده و اكثرا در كانسارهاي ساب ولكانيك-گرمابي تشكيل مي شود. 7- مالدونيت Maldonite با فرمول َAu2 Bi سختي اين كاني نا مشخص و وزن مخصوص آن 7/15 مي باشد. مقدار طلاي آن 65% است.جزء كاني هاي نادر بوده و در كانسارهاي حرارت بالا تشكيل مي شود. 8- اروشيبنيت Aurostibnite با فرمول Au Sb2
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کاني سيلوانيت
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کاني پتزيت
كاني هاي فرعي طلا:
طلاي خالص در طبيعت بسيار كم است و آنچه اصطلاحا به آن طلاي خالص يا native گفته مي شود، در واقع طلايي است كه 4 تا 15 درصد جرمي، داراي ايزومرف نقره مي باشد. 1- الكتروم Electrum با فرمول Au,Ag اگر مقدار نقره در اختلاط كاني از 15 درصد جرمي بيشتر شود، كاني الكتروم با رنگ زرد كم رنگ تا سفيد كه در حقيقت كاني حد واسط بين نقره و طلاست، بوجود مي آيد. گاهي مقدار نقره تا 50% جرمي در ساختمان الكتروم بالا مي رود. 2- كوشتليتKustelite با فرمول Ag,Au در اين كاني نقره در اختلاط كاني بيشتر از 80% جرمي مي باشد. 3- پورپزيت Porpesite اين كاني علاوه بر نقره و طلا همراه با پالاريوم و روديوم نيز ديده شده است. مقدار پالاديوم بين 5 تا 11 درصد تغيير مي كند و كاني پورپزيت حاصل مي شود. 3- بيسموتو اوريت Bismutho_aurite با فرمول Au,Bi چنانچه طلا با بيسموت تا 4 % جرمي همراه باشد، اين كاني حاصل مي شود. 4- طلاي كوپريفر Ore cuprifer به طلاي مس دار اطلاق مي شود. 5- روديت Rodite با فرمول( Au ( Pt.Rh.Ir,Pd و 6- كورشتيبيت Qurostibite از ديگر كانيهاي فرعي طلا به شمار مي رود.
اکسيدهاي طلا
اکسيد طلاي (Au2O)(I) گفته مي شود که از ترکيب هيدروکسيد پتاسيم رقيق با کلريد طلاي (I) به وجود مي آيد ولي کاملا ناپايدار است و در مجاورت اين هيدروکسيد به طلا و يون اورات (AuO2) تجزيه مي شود. با اضافه کردن هيدروکسيد به محلول هايي که ترکيب هاي طلاي (III) دارند رسوب Au(OH)3 يا به احتمال بيشتر هيدروکسيد سس کويي اکسيد (Au2O3) تشکيل مي شود. اين ماده آمفوتر است ولي بيشتر اسيدي است تا قليايي. اورات هاي قليايي مثل KAuO2 محلولند ولي اورات هاي قليايي خاکي نامحلولند. اکسيد طلاي (AuO)(II) نيز تهيه شده ولي کاملا ناپايدار است
خواص فيزيكي :
برينل خواص فيزيكي طلا: طلاي خالص بدون شك زيباترين فلزات است.اين فلز جلاي فلزي و رنگ زرد (وقتي به صورت تودهاي يافت شود) دارد.و رنگهاي سياه، ياقوتي و زرشكي (وقتي به صورت عادي و پراكنده يافت شود) دارد. طلا چكش خوارترين فلز و رسانا ترين فلز بعد از نقره و مس مي باشد كه فلزي نرم و هادي بسيار خوب حرارت و الكتريسيته مي باشد. علامت اتمي طلا Au مي باشد. جرم اتمي طلا برابر با 9665/196، عدد اتمي آن 79 و شعاع اتمي آن pm144 است. طلا به صورت يك فلز سنگين و نيز" نجيب" طبقه بندي شده و در تجارت، مهمترين فلز در ميان فلزات گرانبها تلقي مي شود. فقط يك ايزوتوپ پايدار طلا وجود دارد و آنهم ايزوتوپ 79 آن است. طلا داراي تقريبا 24 ايزوتوپ راديو اكتيو است. رنگ اين فلز زرد سير مي باشد ولي وقتي از روشهاي فراريت يا رسوبي بدست مي آيد به رنگ بنفش سير، ارغواني و يا قرمز سير ديده مي شود. نقطه ذوب طلا 18/1064 درجه سانتيگراد و نقطه جوش آن 2856 درجه سانتيگراد و جرم حجمي آن gr/cm3 32/19مي باشد. سختي اين فلز بر حسب مقياس موس برابر با 3-5/2 و باطلا در مقايسه با ديگر فلزات از خاصيت ورقه و مفتول شدن زيادتري برخوردار است. طلا را مي توان به صورت ورقه اي با ضخامت mm00001/0و مفتولي به جرم 0005/0 گرم در هر متر در آورد. آلياژ آن با مس ، قرمزتر، سخت تر و قابليت گداخته شدن بيشتري تا طلاي خالص را دارد. همانند ديگر فلزات گرانبها، طلا در ايران بر حسب "مثقال" كه برابر 4/4 گرم است و در خارج با مقياس "تروي troy " مي سنجند كه هر اونس تروي معادل با 103431/31 گرم مي باشد. از خواص منحصر به فرد طلا، قابليت چكش خواري و رنگ زرد مايل به قرمز براق آن است. به وسيله الكتروليز، مي توان صفحاتي به ضخامت 00001/0 ميلي متر، و با كشش مي توان مفتولي به قطر mm 0/006 از طلا را بوجود آورد. 1 گرم طلا تا طول 3 كيلو متر قابل كشش است. مقدار ناچيزي از فلز سرب، بيسموت، تلور، سلنيم، آنتيموان، قلع و آلومينيوم، طلا را شكننده مي كنند. مقياس مساوي با 5/18 است
خواص شيميايي :
خواص شيميايي طلا: خواص شيميايي طلا: از لحاظ شيميايي طلا يكي از كم فعالترين فلزات به شمار مي رود. اين فلز در تماس به هوا كدر نمي شود. در مقابل قويترين محلولهاي قليايي پايدار است و در تماس با تمام اسيد هاي خالص، به جز اسيد سلنيك، كاملا مقاوم است. براي حل كردن طلا به نحو شيميايي بهترين راه اين است كه آن را در مخلوط يك مول اسيد نيتريك و سه مول اسيد كلرئيدريك كه به نام تيز آب سلطاني مشهور است، قرار دهيم. 3HCl + HNO3 + AU ________ AuCl3 +2H2O + NO طلا همچنين مي تواند با برم در دماي اتاق و فلوئور، كلر، يد و تلوريوم در دماهاي بالاتر تركيب شود، يكي از خصوصيات جالب طلا اين است كه مي تواند به صورت سولي و يا كلوئيدي در آيد. سولي هاي آبي طلا بر حسب اندازه ذرات آن مي توانند به رنگهاي قرمز، آبي يا ارغواني در آيند. سولي زيباي كاسيوس CASSIUS را مي توان با اضافه كردن كلريد قلع (II) به تركيبات طلا بدست آورد. طلا در تركيبات در تركيبات مختلف خود به صورت +1 و +3 ظرفيتي ظاهر مي شود. طلا تمايل بسيار زيادي در تشكيل كمپلكسهايي دارد كه در آن هميشه به صورت +3 ظرفيتي مي باشد. تركيبات +1ظرفيتي طلا خيلي پايدار نيستند و عموما به ظرفيت +3 اكسيده شده يا اينكه به صورت فلز آزاد احياء مي شوند. تمام تركيبات طلا، اعم از 1 ظرفيتي يا 3 ظرفيتي اكسيد شده يا اينكه به طورت فلز آزاد احياء مي شوند. البته اين يك قاعده كلي است كه تركيبات فلزات غير فعال (نجيب) به آساني به فلز مربوطه مي توانند احياء شوند، در حاليكه در مورد تركيبات فلزات فعال به آساني ميسر نيست.
طلا بر خلاف نقره و مس مي تواند تشكيل تركيبات آلي فلزي حقيقي دهد كه همگي نيز پايدارند. طلا و گوگرد را اگر با هم حرارت دهيم تركيب نمي شوند، ولي اين فلز در پلي سولفيدهاي قليايي حل شده و تيواوريت ها و احتمالا بعضي از تيواوريت ها را بوجود مي آورند طلا 18 ايزوتوپ داشته و نيمه عمري در حدود 7/2 روز دارد. تركيبي از 1 بخش اسيد نيتريك با 3 بخش اسيد هيپو كلريك "آكوارجيا" (aqua regia) يا به فارسي تيز آب سلطاني ناميده مي شود. كه مي تواند طلا را در خود حل نمايد و بدين دليل به اين نام خوانده مي شود، كه مي تواند شاه فلزات (king of metals) را در خود حل نمايد. طلايي كه در دسترس ما مي باشد طلاي تجارتي نام دارد كه خلوص 999/99+ درصد را دارا مي باشد. وزن مخصوص طلا بر اساس مقدار دما و عوامل ديگر متغير مي باشد.
زمان نيمه عمر :
طلاي راديواکتيو198 Au برابر با 7/2 روز است و از اين ايزوتوپ در ردمان پزشکي بهره مي گيرند. همچنين اين ايزوتوپ مصارف صنعتي متعددي به عنوان يک ردياب دارد و از آن در مطالعات حرکات رسوب کف اقيانوس ها در سواحل و اطراف استفاده مي شود. طلا همچنين در فرآيندهاي صنعتي عامل بسيار خوبي در برقراري و تمرکز انرژي حرارتي است. در بعضي از ادارات براي ممانعت از انتقال انرژي شيشه پنجره ها را با پوششي از طلا مي پوشانند تا بتواند به مقدار زيلدي از حرارت فصل تابستان بکاهد و برعکس نگذارد که حرارت داخل اتاق به خارج در فصل زمستان منتقل گردد و در ضمن، نور بسيارمطلوبي نيز بتواند وارد اتاق بشود. براي آب کردن يخ و برف روي شيشه بعضي از هواپيماها، کشتي ها و لکوموتيوها از طلا استفاده مي شود. بعضي از کمپلکس هاي طلا مثل فسفيت ها که معمولا داراي ترکيبات آلي گوگردي نيز هستند توانسته اند در درمان بيماري آرتوروز مفاصل مفيد واقع شوند.
کارآيي طلا به عنوان کاتاليزور در واکنش هاي هيدروژن دهي و هيدروژن زدايي مورد مطلعات بسيار وسيعي قرار گرفته ولي هنوز آنقدرها از اين فلز براي اين منظور استفاده نشده است.
البته مخلوط طلا و پالاديم کارآيي بيشتري تا پالاديم تنها به عنوان کاتاليزور در بعضي از فرآيندهاي مخصوص هيدروژن دهي و زدايي دارد ولي طلا هنوز هم در مقايسه با فلزات گروه پلاتين در اين موارد از اهميت کمتري برخوردار است. از طلاي با خلوص +999/99% در ساخت بعضي از استانداردهاي شيميايي و فيزيکي استفاده مي شود.
ساير مطالب در مورد طلا
مواد جايگزين:
هيچ فلز يا آلياژ جايگزين، کليه ي خواص مطلوب طلا را، دارا نمي باشد. تنها عاملي که مي تواند مسئله ي جايگزيني را شدت بخشد، قيمت بالاي طلا است، به طوري که با افزايش قيمت طلا در دوره ي زماني 80-1979 چند سازمان استفاده کننده از طلا، تشکيل کميته هايي را دادند، تا در اين رابطه تحقيق کرده و راه هايي را براي کاهش مصرف طلا در محصولات مختلف خود، تعيين کنند.
کاربرد پالاديم و پلاتين به عنوان جانشين، نيز ارتباط نزديکي به قيمت داشته و مصرف کننده بيشتر تمايل به طلا دارد. در صنايع الکترونيک چند ماده ي جايگزين از قبيل آلياژ(نيکل-قلع)، پالاديم يا (پالاديم-نقره) مي توانند به کار گرفته شوند که اغلب آنها با پوشش نازکي از طلا همراه بوده و اين پوشش آنها را از اکسيد شدن حفظ مي کند. در حال حاضر طلا، جايگاه اصلي خود را در زيورآلات و صنعت حفظ کرده است.
محصولات فرعي ( طلا به عنوان يک محصول فرعي ):
ببيشتر طلاي جهان از معادني تامين مي شود که در آنها طلا محصول اصلي است. اما مقادير مهمي نيز در حين تصفيه ي فلزات ديگر به ويژه مس بازيابي مي شوند. در ايالات متحده ي آمريکا در طول سال 1983 حدود 20% کل توليد، محصول فرعي استخراج فلز پايه به ويژه مس بود. طلا در چندين کشور، از کاني هاي مس بازيابي مي شود. براي مثال اين فلز از کاني هاي نيکل در کانادا، از کاني هاي پلاتين در آفريقاي جنوبي بازيابي شده و ساير کشورهايي که در آنها طلا به عنوان يک محصول فرعي مهم بازيابي مي شود، عبارتند از:
فيليپين، استراليا، گينه ي جديد، مکزيک و شوروي.
در ايران نيز از معدن مس سرچشمه ي کرمان طلا به عنوان يک محصول فرعي به دست مي آيد. نقره به خاطر همراهي و ارتباط آن با طلا در کاني ها به عنوان يک محصول، همراه تمامي عمليات استخراج طلا مي باشد. در تصفيه ي نهايي طلا به عنوان يک محصول فرعي، در کشور ايالات متحده ، مقادير مهمي از فلزات خانواده ي پلاتين( به ويژه پالاديم ) نيز بازيابي مي شوند. در سرتاسر جهان، کاني هاي طلا و کانسارهاي آبرفتي محصولات فرعي ارزشمندي را فراهم مي آورند. براي مثال مي توان به چندين معدن طلاي مهم آفريقاي جنوبي اشاره کرد که در آنها اورانيم به عنوان محصول مهم همراه توليد مي شود
ذخاير طلا و همراهان آن
عموما طلا، با سولفيد هاي فلزي غيرآهني و کاني هاي وابسته به آن، ارتباط بسيار نزديکي دارد و اغلب با اين سولفيدها و يا محصولات ناشي از اکسيد شدگي آنها همراه است. اين همراهان طلا عبارتند از:
کالکوپيريت، اسفالريت، گالنيت، آرسنوپيريت، پيريت، آنتيمونيت، ليمونيت و کوارتز.
آنتيمونيت
آنتيمونيت معمولا به صورت بلورهاي ستوني(columnar) و سوزني يا اينکه به صورت شعاعي پديدار مي شود و به ندرت به صورت آگرگات در کوارتز ديده مي شود، ترد و شکننده بوده ، رنگ آن خاکستري سربي و داراي جلاي فلزي مي باشد.
ليمونيت ( کانه آهن قهوه اي )
انباشتگي و تراکم اين کاني در قسمت هاي آلتره شده ي کانه ي سولفيدي، از اين جهت قابل توجه است که در بعضي مواقع داراي مقادير زيادي از طلا مي باشد
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
طلا همراه با مالاکيت، توربرنيت، ولفنيت و کازوريت
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
طلا همراه با پيريت و سيليس
کوارتز بيشتر از ديگر کاني ها، طلا را همراهي مي کند. بدين سبب اغلب در رگه هاي کوارتزي وجود دارد. طلاي آشکار(visible gold) اغلب در کوارتزهاي زرد – قهوه اي با ادخال هاي اخري (ochreous) ديده مي شود.
کاني هرزه سنگ طلا
کاني هرزه سنگ طلا، معمولا کوارتزاست، اما کربنات ها، تورمالين، فلوئوراسپار ( فلوئوريد کلسيم CaF2 ) و مقدار کمي از کاني هاي غير فلزي نيز ممکن است به عنوان هرزه سنگ (Gongue) طلا وجود داشته باشند. طلا معمولا در سولفيدهاي فلزات پست(Basemetals) و کاني هاي وابسته ي آن، جاي مي گيرد.
به طور کلي کانسارهاي طلا را به دو نوع تقسيم بندي مي کنند
الف- کانسارهاي برجا
در کانسارهاي برجا طلا همراه سنگ هاي آذرين اسيدي عميق و بينابين و به ندرت در سنگ هاي آذرين خروجي پيدا مي شود. در هر صورت همراه کوارتز در رگه هاي کوارتزي، همراه کاني هاي کلسيت، باريت، فلورين، آلاباندين(Alabandin) و همچنين همراه کاني هاي فلزي مانند: پيريت، بلند، کالکوپيريت، کاني هاي نقره و کاني هاي تلور(Te) و خيلي به ندرت همراه سلنيم (Se) است.
ب- کانسارهاي آبرفتي
از تخريب کانسارهاي برجا و حمل و نقل آن به وسيله ي عوامل طبيعي، کانسارهاي آبرفتي تشکيل مي شود و تجمع طلاي ناب در اين صورت در بستر رودخانه ها و درياچه هاي بسته، انجام مي گيرد، در آن صورت طلا همراه ساير کاني هاي سنگين مانند کرندوم (Corundum) و زيرکن (Zircon)و منازيت (Monazite) و کاسيتريت و نارسنگ (Garnet) و بالاخره مگنتيت (به شکل ماسه سياه) است. در پوسته ي زمين، تخمين زده مي شود که داراي مقدار متوسط 0001/0 اونس طلا به ازاي يک تن کوچک يا 5/3 قسمت در بيليون (3/5PPB) طلا باشد. سنگ هاي رسوبي به ويژه ماسه سنگ ها از درصد بيشتري طلا برخوردارند. درميان سنگ هاي آذرين، مقدار متوسط طلا در سنگ هاي مافيکي (mafic) تيره فام کمي بالاتر بوده و نسبت به سنگ هاي فلسيک (Felsic) پايين تر است. آب دريا نوعا داراي 011/0 (PPB) طلا مي باشد، هرچند اين مقدار از لحاظ مکاني از 44(PPB) تا 0/001(PPB) در نوسان است و مقدار طلا در آب هاي سطحي همانند آب دريا، در همان محدوده بوده و وابستگي زيادي به منبع آن پيدا مي کند. براي نمونه آب هايي که از معادن طلا در ياکوت جنوبي (Yakut) در شوروي جاري مي شوند، شامل مقدار متوسط 0/7(PPB) تا 0/9(PPB) طلا مي باشند.
در ايالات کلرادو آمريکا، پساب حاصله ازمعادن طلا و نواحي ديگر شامل 0/15 pbb طلا هستند. لازم به يادآوري است که چشمه هاي آب گرم معمولا نسبت به آب هاي ديگر از درصد بيشتر طلا برخوردارند و کانسارهاي طلا در بسياري از انواع سنگ ها يافت مي شوند. کانسارهاي هيدروگرمايي در سنگ هاي آذرين واسطه اي و اسيدي و آبرفت هاي رسوبي (Silty) سنگ هاي کربناته ي رگه دار و در سنگ هاي متامرفيک (Metamorphic) يا رسوبي سيليسي يا آلوميني، به طور معمول تري ظاهرگشته و ديده مي شود.
اصولا کانسارهاي طلا داراي منشاهاي زيرند: هيدروگرمايي(Hydrothermal) ، هيدروگرمايي- متامرفيک (Hydrothermal Metamorphic) ، متامرفيک، آبرفتي(رگه اي، توده اي و پراکنده) و جوش سنگ ها (Conglommerates) (لايه هاي سطحي، شکاف هاي باريک ايجاد شده در طول زمان).
طلا اساسا، همان طوري که گفته شد، به صورت فلز طبيعي رخ داده و با نقره و ديگر فلزات تشکيل آلياژ مي دهد و همچنين به صورت تلوريد ها (Tellurides) ظاهر مي شود. از جمله آلياژهاي طلا مي توان به الکتروم (Electrum) آلياژ طلا و نقره اشاره کرد و البته ساير مواد معدني طلا کمياب بوده و طلا معمولا همراه با سولفيدهاي آهن، نقره، آرسنيک، آنتيموان و مس مي باشد. اگرچه غني ترين کانسارهاي رگه اي از نوع رگه اي شکاف دار همراه با گانگ کوارتزي (Quartz Gangue) مانند بونانزس (Bonanzas) مي باشند، لکن طلا بيشتر از کانسارهاي عظيمي که عيارشان متوسط است استخراج مي شود. در آفريقاي جنوبي براي مثال، کاني هاي طلا با 10/2 اونس طلا در تن مورد عمليات بهره برداري قرار مي گيرند و در کنار آن معادني وجود دارند که در آنها کاني هاي مربوطه در هر تن 69/0 اونس طلا موجود است. کاني هاي طلاي ايالات متحده ي آمريکا، به طور متوسط 1/0 اونس يا کمتر طلا در هر تن دارند، هر چند امروزه با بهره گيري از روش هاي جداسازي و بازيابي ويژه اي ( فرآيند جداسازي کپه اي شيميايي ) کاني هاي با کمتر از 1/0 اونس طلا در تن را مي توان مورد بهره برداري قرار داد.
منشا طلا:
بيشتر ذخاير طلا، داراي منشا آذرين بوده و يا اينکه از تمرکزهاي سطحي، سرچشمه مي گيرند، و تعداد کمتري از ذخاير طلا بر اثر کنتاکت متاسوماتيسم به وجود مي آيند، اما ذخاير رگه اي اکثرا در اثر محلول هاي هيدروترمال حاصل مي شوند. بين رگه هاي طلادار و سنگ هاي نفوذي يک ارتباط گسترده وجود دارد که پيوند اين دو را، به وضوح مشخص مي کند. طلا در توده هاي معدني از منشا گرمابي، همراه پيريت، ميسپيکل کوارتز و يا همراه رودوکروزيت( Rhodochrosit ) و ساير کاني هاي منگنز و باريتين تشکيل مي شود.
رگه هاي نوع اول ( سولفيد طلا، کوارتز طلادار ) توده هاي معدني قديمي و قاعدتا، بدون نقره بوده و با سنگ هاي آذرين دروني مربوط هستند، اين رگه ها گاهي با پديده ي متاسوماتوز، بستگي دارند. تمرکزهاي مکانيکي، ذخايرعظيم پلاسري را به وجود مي آورند که اين پلاسري هاي طلادار براي استخراج طلا ، امروزه بسيار مهم هستند و در داخل ماسه ها و شن ها به همراه ساير فلزات سنگين، طلا ديده مي شود. مقدار طلا در پلاسرها تا چند دهم گرم در تن نيز مي تواند از نظر اقتصادي مناسب باشد.
ذخاير سوپرژن داراي مقدار ناچيزي طلا هستند
چگونگي پيدايش پلاسر طلا:
ذخاير طلاي پلاسري ، در نتيجه ي هوازدگي و تخريب سنگ هاي طلادار، حاصل مي شوند . تغييرات دما، آب و حلال هاي طبيعي، سنگ ها را تجزيه و تخريب کرده و طلا را آزاد مي نمايد، سپس محصولات هوازدگي توسط آب هاي جاري حمل شده و در ضمن تا حد اندازه هاي کوچکي خرد مي شوند بنابراين مقدار طلاي بيشتري آزاد مي شود.
طلا به خاطر داشتن جرم حجمي بالا ، در ميان توده هاي سيلت، ماسه و گراول جايگزين شده و به وسيله ي جريان رودخانه حمل مي گردد بيشتر مواقع طلا مانند مواد سبک تر به مناطق دورتر حرکت مي کند و در زماني که سرعت جريان رودخانه براي حمل طلا به نقاط دورتر کافي نيست، مستقر شده و معمولا بر روي سنگ بستر متمرکز مي شود و اصولا جرم حجمي بالاي طلا در مقابل عمل حمل و نقل به آن مقاومتي مشابه به دانه هاي درشت تر از ماسه مي دهد.
تشکيل پلاسرهاي عظيم، با به وجود آمدن يک سطح مبناي جديد در منطقه که ناشي از تخريب عميق و شديد سنگ هاست، همراه مي باشد.ذخاير طلاي پلاسري معمولا در مناطقي که رگه هاي طلادار وجود دارند يافت مي شوند ولي ذخائر موجود در رگه ها ممکن است بسيار کمتر يا ريزدانه تر از آن حدي باشند که از نظر اقتصادي قابل توجه باشد.
پلاسرها را به اشکال متنوعي تقسيم بندي مي نمايند ولي مي توان گفت که پلاسرها، نهايتا به دو گروه تقسيم بندي مي شوند:
1- پلاسرهاي کم عمق( پلاسرهاي مدرن)
اين گونه پلاسرها معمولا در داخل رودخانه ها و يا در نزديکي آنها وجود داشته و توسط ديگر رسوبات پوشيده نشده است.
2- پلاسرهاي عميق( پلاسرهاي قديمي)
اين پلاسرها در زير انبوهي از سنگ هاي پيوسته coherent مدفون شده اند.
مختصری در رابطه با زمين شناسی و کانی سازی
كانسار سنگان با توجه به كانی سازی آن، از نوع سنگ آهن اسكارنی می باشد که قسمتی از روند شرق به غرب رشته كوه طالب را تشكيل می دهد. ساختار زمين شناسی نشان دهنده كنتاكت ماده معدنی و باطله از شمال به جنوب به صورت زير می باشد:
الف – گرانيت های سرنوسر
ب – کمپلکس كوارتزيت، ماسه سنگ و سيلت استون
ج – واحد اسكارنی شمالی (آنومالی C شمالی)
د – شيل و سيلت استون
ه – واحد اسكارنی جنوبی (آنومالی های A و B و C جنوبی)
و – مجموعه ولکانيکی
● انواع زونهای سنگ آهن كه در سنگان تعريف شده اند بصورت زير می باشند:
١- زون آهن توده ای پرعيار (marc)
٢- زون آهن پراكنده كم عيار (mapr)
٣- زون اكسيده
۴- زون سولفوره
در ادامه با توجه به اهميت آنومالی B مختصری در رابطه با خصوصيات زمين شناسی و کانی سازی آن توضيح داده می شود.
آنومالی B
آنومالی B از دو زون كانی سازی ماگنتيت/هماتيت توده ای و كانی سازی ضعيف تر، پراكنده يا ناپيوسته تشكيل شده است. زون اكسيده هر دو زون كانی سازی شده فوق را پوشانده است. اين زونها در كمر پائين توسط كنگلومرای برشی و در كمر بالا توسط سيلت استون مرزبندی شده اند. در افق كانی سازی شده سه زون باطله وجود دارد كه اين زونها عبارتند از:
١- يك لنز از سنگ آهك كه بصورت ضعيف در آن كانی سازی ديده شده و در منتهی اليه غربی آنومالی B قرار گرفته است.
٢- يك زون برشی كه در منتهی اليه جنوب شرقی كانسار واقع شده است.
٣- دايك های كوارتز و فلدسپات دار كه كانی سازی را قطع می نمايند.
کاربرد کانی ها در زندگی روزمره
ميکا
ميکا ، نوعی کانی است که از آن به طور گسترده در سايه ی چشم ، پودرهای آرايشی، روژلب و براق کننده ی ناخن استفاده می شود تا به آنها درخشندگی و جلای مرواريد گونه بدهد.
ميکا در مقابل اشعه ی ماورا بنفش، نور، گرما ، هوا و مواد شيميايی مقاوم است و موجب چسبيده شدن مواد آرايشی به پوست می شود که در اين خاصيت مثل تالک عمل ميکند.
همچنين مانند تالک خاصيت لغزندگی داردو می تواندبه جای تالک در مواد آرايشی کاربرد داشته باشد. هنگامی که با لايه ای از اکسيد آهن پوشش داده شود ورقه های فلسی شکل آن مثل طلا می درخشد.
کائولن
کائولن يک کانی رسی است که به مواد آرايشی اضافه می شود تا رطوبت را جذب کند .
کائولن می تواندپوشش خوبی روی پوست بوجود آوردو در مقابل مواد چرب و کرم ها مقاوم است.
کائولن و يک کانی ديگر به نام ”بنتونيت“ ، مواد پايه و اصلی ماسک های آرايشی هستند و البته گاهی نيز به عنوان پاک کننده آرايشی مورد استفاده قرار می گيرند .
کائولن وساير کانی های رسی ، به عنوان پر کننده ی محصولات گوناگون نيز کاربرد دارند.
”پودر کلسيت “ ، يا کربنات کلسيم جذب کننده رطوبت است و به همين دليل
کلسيت و” دولوميت “ به پودرهای آرايشی اضافه می شوند تا قابليت جذب رطوبت آنها را افزايش دهند.
وقتی سخن از مواد آرايشی است ، موضوعی که نقش اصلی را بازی می کند ، رنگ آنها است .کانی ها به چشم ها ، گونه ها ، لب ها و ناخن ها ، رنگ می بخشد.
اکسيد آهن
يکی از مهمترين کانی های رنگی ، اکسيد آهن است که از زمان کلئوپاترا در مصر باستان به شکل گل اخرای قرمز به عنوان سرخواب از آن استفاده می شده است . امروز اکسيد آهن برای ايجاد رنگ های قرمز ، نارنجی ، زرد ، قهوه ای و مشکی در مواد آرايشی بکار می رود .
ساير کانی ها و کاربرد هايشان
” اکسيد های کروم “ معمولا برای رنگ سبز و ” منگنز “ بنفش برای رنگ های ارغوانی ، زرشکی و ” سنگ لاجورد “ ممکن است .برای رنگ آبی (لاجوردی) در مواد آرايشی مورد استفاده قرار گيرند . برای بدست آوردن رنگ آبی سير و رنگ صورتی ، از مخلوط کائولن ، خاکستر ، سودا ، سولفور و ذغال سنگ استفاده می شود .
”طلا “ به عنوان رنگ دانه ، همواره در طول تاريخ مورد توجه بوده است ؛ چنانچه مصريان قديم از طلا برای رنگ کردن پوست و موی خود بهره می گرفتند .
از اين کانی هنوز هم در پودر ها و لوازم آرايشی استفاده می کنند تا ظاهر براق و درخشنده ی طلا به پوست بدهد .
همانطور که يک هنرمند نقاش سعی دارد در آغاز کار ، به يک پرده ی نقاشی خود رنگی سفيد ، روشن و درخشنده ببخشد ، اين روشنی را ،” روتيل“ يا ”دی اکسيد تيتانيوم “ به لوازم آرايشی می دهد و آنها را تا حدود روشن و مات می کند . دی اکسيد تيتانيوم به عنوان محافظ ضد آفتاب عمل می کند و مثل تالک و اکسيد آهن و طلا ، قرنها کاربرد داشته است .
در هر ماده آرايشی مثل سايه روژگونه براق کننده ناخن لوسيون روژلب و پودر های آرايشی پيدا می شود .
کانی ها راه خودشان را به محصولات بهداشتی نيز که هر روز مورد استفاده قرار می گيرند پيدا کرده اند .
نمک يکی از کانی هايی است که در درمان بيماريهای پوستی موثر است و به صورت ماده افزودنی به صابون از آن استفاده می شود.
فلوئوريت به صورت فلورايد در خمير دندانها و آب آشاميدنی از پوسيدگی دندان پيشگيری می کنند .
کربنات کلسيم (کلسيت) و جوش شيرين (ناهکوليت) به علت دانه بندی ريز به عنوان ساينده دندانها در خمير دندانها به کار می روند .
مخلوط براکس و موم زنبور در کرم های پاک کننده به عنوان معلق کننده چربی ها (امولسيون کننده ) در آب مورد استفاده قرار گيرند .
اسيد بوريک به عنوان ماده ضد عفونی کننده به پودر های آرايشی افزوده می شود .
به بزرگی خودتون ببخشید
اگر مطلبی تو چند تا پست چند بار تکرار شده...
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
لطفا نظر بدید .
Dr.Adeli
20-09-2006, 03:09
12 و 13 بهمن همایش کانی و بلور (بیرجند) هستش کسی می آد؟
اگه کسی مایل باشه من بدم نمی آد یه مقاله مشترک بدم( موضوع پایان نامه کارشناسی ارشد من کانسارهای سرب و روی رامسر و سمنان و موضوع پایان نامه دکتری من کانسارهای غیر سولفیدی هستش)
Dr.Adeli
30-09-2006, 23:54
علت جرقه زني در سنگ چخماخ چيست؟
سنگ چخماخ با نام flint معروف مي باشد، تيره رنگ مي باشد و در شاخه کوارتزها قرار مي گيرد Flint نوع کوارتز آلفا مي باشد که تا دماي 573 درجه سانتيگراد پايداري دارد و به صورت گرهکهايي در گچ و سنگ آهک يافت مي شود .از سنگهاي حاوي سيليس SiO2 كه عموماً منشاء رسوبي دارند مي باشد. اين سنگها يك پارچه بوده كه به علت نقص ساختماني در برخورد با يكديگر جرقه زده و O-3 آزاد مي نمايد اين سنگ بانام سنگ آتشزنه معروف ميباشد .
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
كسي آدرس سايتي كه thin section بشه توش دانلود كرد نداره؟
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اينم يه سايت توپ كه خودم الان پيداش كردم
Dr.Adeli
09-10-2006, 00:50
کسی یادشه آمفیبول و پیروکسن زیر میکروسکوپ چطوری بود؟؟
کسی یادشه آمفیبول و پیروکسن زیر میکروسکوپ چطوری بود؟؟
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
عكس ها زيادن بايد صبر كنيد تا لود بشن .
اينم جالبه
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Dr.Adeli
14-10-2006, 01:16
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
عكس ها زيادن بايد صبر كنيد تا لود بشن .
لینک مناسب برای سنگ های دگرگونه زیر میکروسکوپ
Dr.Adeli
14-10-2006, 01:24
اينم جالبه
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یه سایت خوب درمورد کانی ها و خصوصیات آنها
مرسی دوست عزیز
خواهش ميكنم قابلي ندارن .
درباره شيمي كانيهاي سيليكاته زئوليت تو اين سايت هر چي بخوايد هست .
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Dr.Adeli
16-10-2006, 23:54
همانطور که می دونین حین سرد شدن ماگما تمام سیلیکاتها در یک زمان متبلور نمی شوند بلکه از 1500 درجه تا 550 درجه متبلور می شوند.
مثلاً در ماگمای بازالتی ابتدا الیوین بعد پیروکسن و فلدسپاتهای پلاژئوکلاز غنی از آنورتیت سپس آمفیبول میکا و پلاژئوکلاز فقیر از آنورتیت و در پایان فلدسپات آلکالن و بالاخره کوارتز متبلور می شود.
با تبلور سیلیکاتهای اولیه به تدریج ماگما از عناصر با نقطه انجماد بالا فقیر می شوند و در مقابل عناصر با نقطه انجماد پائین در ماگما غنی می شوند.در نتیجه این امر ماگما عناصری چون آهن و منیزیم و کلسیم را از دست داده و غنی از سیلیسوم ، سدیم ، پتاسیم ، عناصر کمیاب و مواد فرار می گردد.این قاعده زمانی رخ می دهد که کانیها به محض تشکیل از ماگمای باقیمانده جدا شوند.
این عمل را تبلور بخشی می گویند.
Dr.Adeli
17-10-2006, 00:05
اگر در مراحل اولیه ماگما بلورهای از ماگما جدا شوند و در نتیجه نیروی ثقل ته نشین شوند و در یک قسمت جمع شوند ممکن است دیگر نتوانند با بقیه ماگما ترکیب شوند یا در حالت دیگر ممکن است بخش مایع در نتیجه عوامل فیزیکی از محل خود حرکت کند و ارتباطش با بلورهای جداشده قطع شود و دیگر نتواند با آنها ترکیب شود.
اصطلاح تفریق ماگما به فرآیندی گفته می شود که بوسیله آن قسمتهای مختلف ماگمائی که در شرایط عادی تبلور ماگما با هم ترکیب می شوند از هم جدا شده و دیگر نمی توانند با هم ترکیب شوند.
مثال سنگ شناسی:
بلور الیوینی که بوسیله پیروکسن احاطه و جانشین شده است و یا پلاژئوکلازهای زونه!
كي ميتونه درباره فلدسپات ها توضيح كاملي بده ؟؟
Dr.Adeli
22-10-2006, 02:18
ببخشید فلدسپات رو از نظر کانی شناسی یا صنعتی (زمین شناسی اقتصادی) توضیح بدم؟
اگه از هر دو تاش بگيد كه خيلي عالي ميشه
ممنون
سلام اگه بتونين در مورد كاني شناسي عناصر نادر خاكي منو راهنمايي كنين خيلي ممنون ميشم
خيلي تايپك زيبا و پر محتوايي ممنون از زحمات فراوان شما
ببخشيد دوست من ، متوجه منورتون نشدم
شما پرسشت رو تو تاپيك خاكشناسي مطرح كن .
ممنون
مقدمه:
اكسيد سيليسيم (SiO2) يا سيليس تركيبي شيميايي است كه به صورت خالص و يا به صورت تركيب در كاني هاي سيليكاته حدوداً 60 درصد پوسته جامد زمين را تشكيل مي دهد. كاني هاي سيليكاته در مجموع 90 درصد پوسته جامد زمين را تشكيل مي دهند.
سيليس خالص ، بي رنگ تا سفيدرنگ است و با ترکيب SiO2 فراوان ترين ماده موجود در پوسته زمين است .
نام سيليس براي کليه کاني هايي به کار برده مي شود که داراي SiO2 مي باشند حتي اگر از نقطه نظر بلوري ، شرايط فيزيکي و شرايط زمين شناسي با هم متفاوت باشند.
ماسه سنگ و ماسه سيليسي، كوارتز و كوارتزيت، بلور كريستال، تريپلي و نواكوليت، سيليس مصنوعي و سيليكون شيميايي، سنگ چماق و دياتوميت از منابع اصلي سيليس هستند.
- ژئوشيمي:
اكسيد سيليسيم (SiO2) يا سيليس تركيبي شيميايي است كه به صورت خالص ( كاني هاي كوارتز، اپال و ... ) و يا به صورت تركيب در كاني هاي سيليكاته حدوداً 60 درصد پوسته جامد زمين را تشكيل مي دهد. كاني هاي سيليكاته در مجموع 90 درصد پوسته جامد زمين را تشكيل مي دهند.
برخي از شيميدانان، رابطه بين اتم هاي سيليس و اكسيژن در سيليكات هاي مختلف را مشابه رابطه اتم هاي كربن و اكسيژن در تركيبات آلي دانسته اند. همانطور كه كربن به دو صورت منواكسيد كربن (CO) و دي اكسيد كربن (CO2) با اكسيژن تركيب مي شود، سيلسيم نيز به طور مشابه با اكسيژن تركيب شده و توليد تركيبات SiO و SiO2 را مي نمايد. تركيب اول نظير منواكسيد كربن به صورت گاز بوده و ناپايدار است ولي تركيب جامد و پايدار مي باشد.
در طبيعت هرگاه در درجه حرارت 25 درجه سانتي گراد، ميزان سيليس محلول در آب از حدود 120 تا 140 ppm بالاتر برود، از نظر شيميايي كمپلكس Si(OH)4 بوجود خواهد آمد. در چنين حالتي محلول به صورت اشباع در آمده و سبب رسوب سيليس به صورت ژل و تشكيل بلورهاي اوليه كوارتز كه فراوان ترين كاني سيليس است مي گردد. بلورهاي مصنوعي كوارتز كه در صنعت مورد مصرف قرار مي گيرد، نيز طي چنين فرآيندي توليد مي شوند. بنابراين مي توان گفت كه اگر در طبيعت مقدار سيليس محلول در آب كمتر از ppm 210 باشد، سيليس موجود در آب به صورت محلول باقي مانده و هيچگونه كريستالي تشكيل نمي شود. فقط در زماني كه ميزان سيليس محلول در آب از حد ppm 410 بگذرد، زايش بلورهاي كوارتز شروع مي شود.
كوارتز، تريديميت و كريستوباليت سه پلي مورف اصلي سيليس هستند كه در طبيعت به خوبي شناخته شده اند، هركدام از اين كاني ها در شرايط خاصب بوجود آمده و داراي مشخصات فيزيكي و كاني شناسي معيني مي باشند. اين پلي مورف ها در شرايط حرارتي ذيل به يكديگر تبديل مي شوند:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فرآيندهاي تبديل سه پلي مورف فوق كه هركدام در شرايط خاص ترموديناميكي و شيميايي انجام مي شوند، همگي دو طرفه و برگشت پذير مي باشند. نحوه و شرايط تبديل پلي مورف هاي سيليس به يكديگر، در تمام صنايعي كه اين ماده معدني به نحوي در آنها كاربرد دارد، از اهميت زيادي برخوردار است. در اثر تبديل اين پلي مورف ها به يكديگر، خواص كاني شناسي و فيزيكي آنها نظير ضريب شكست، سيستم تبلور، چگالي و سختي نيز متغير مي نمايد.
دانه هاي بلوري سيليس از لحاظ مولکولي متبلور بوده با شبکه هاي بدون اتصال الکتروني است . انواع مختلف سيليس – کوارتز، تريديميت و کريستوباليت – سيليس گداخته و در کوهي( به فرمول شيميايي Si2O7 ) در ساختمان شبکه هاي سه بعدي يا تکتوسيليکاته متبلور شده اند. در اين ساختمان هر چهار وجهي SiO4، تمام گوشه هاي خود را با ساير چهاروجهي ها به اشتراک گذاشته است و نسبت Si:O ، 1:2 است. در اين ساختمان، اتم سيليسيوم چهار ظرفيتي توسط 2 اتم اکسيژن دو ظرفيتي متعادل شده است. در اين نوع سيليکاتها بخشي از اتم هاي سيليسيوم توسط آلومينيوم جايگزين شده است و به صورت (Si, Al)O2 در مي آيد.
اگر چه پيوندهاي Si-O در ساختار اکتاهدرال کورديناسيون 6 بلندتر از طول اين پيوندها در ساختار تتراهدرال کورديناسيون 4 هستند، اما بسته بندي فشرده تر اکسيژن ها باعث افزايش زياد چگالي اين پلي مورف نسبت به ساير پلي مورف هاي سيليس مي شود.
سيليس رامي توان در ابتدا به صورت محلول در آب در نظر گرفت . پس از اشباع شدن محلول ها از سيليس و رسوب آن در محيط ، تبلور سيليس آغاز مي شود که باعث تشکيل اشکال نهان بلور و ريزبلور مي شود .
پس از اين مرحله در صورت ايجاد شرايط مساعد ، زايش و رشد بلورهاي کوارتز انجام مي شود .همچنين سيليس موجود در محيط هاي آذرين و ماگمايي نيز ايجاد بلورهاي گوارتز مي کنند که اين بلورها هم در فازهاي اوليه و هم در مراحل پاياني ماگماتيسم ايجاد شده و يا ممکن است از محلول هاي گرمابي ناشي شوند .
کوارتز، کريستوباليت و تريديميت اشکالي از سيليس هستند که مي توانند در سنگ هاي آذرين رخ دهند.
اين 3 شکل سيليس نمايش دهنده پديده انانتيوتروپيسم (پلي مورفيسم برگشت پذير) است.
هر يک داراي حوزه پايداري خود است، کوارتز در فشار اتمسفريک تا دماي 867 درجه پايدار است، تريديميت بين 867 درجه و 1470 درجه و کريستو باليت از 1470 درجه تا نقطه ذوب يعني 1713 درجه پايدار مي باشند.
سيليس مايع نيز از 1713 درجه تا نقطه جوش سيليس پايدار است. اين 3 پلي مورف سيليس همگي از گروه هاي چهار وجهي، متشکل از 4 اتم اکسيژن به دور يک اتم سيليس مرکزي تشکيل شده اند.
چهار وجهي هاي سيليسيوم – اکسيژن به يکديگر متصل شده اند تا شبکه اي سه بعدي را به وجود آوردند اما الگوي اتصال براي هر يک از اين سه شکل سيليس متفاوت بوده و اختلاف ساختار بلوري و خواص آنها نيز از همين جا ناشي مي شود.
کريستوباليت و تريديميت ساختارهاي نسبتاً بازي دارند، در حالي که اتم هاي کوارتز از بسته بندي فشرده تري برخوردارند.
هر يک از 3 پلي مورف سيليس داراي انواع دماي بالا و دماي پائين است. در کوارتز، تغيير از نوع دماي پائين به دماي بالا در فشار يک اتمسفر، در دماي 573 درجه رخ مي دهد.
تريديميت دماي بالا نيز بين 120 و 160 درجه به تريديميت دماي پايين تبديل مي شود و کريستوباليت دماي بالا هم بين 200 تا 275 درجه سانتيگراد به کريستوباليت دماي پائين مبدل مي شود.
تبديل شکل هاي دماي بالا – دماي پائين با تبديل هر يک از انواع به نوع ديگر کاملاً تفاوت دارد.
چهار وجهي هاي Sio4 در هر يک از اين 3 کاني با الگوهاي متفاوت به يکديگر متصل شده اند و اين اتصال بايد به طور کامل شکسته و باز آرايي شود تا يک نوع بتواند به نوع ديگر تبديل گردد.
از طرف ديگر در تغيير انواع دماي بالا به دماي پائين نيازي به تغيير در چگونگي اتصال چهاروجهي ها نيست.
اين تغيير باعث ايجاد يک جا به جايي و چرخش در آنها مي گردد که بدون شکستن اتصال ها باعث تغيير تقارن ساختاري مي گردد. انواع دماي بالا نسبت به انواع دماي پائين هميشه از تقارن بيشتري برخوردارند.
تبديل گونه هاي دماي بالا به دماي پائين هر يک از اين کاني ها در دماي تبديل به سرعت انجام گرفته و برگشت پذير مي باشد.
تغيير از يک پلي مورف به پلي مورف ديگر به شدت کند و بطئي است، وجود تريديميت و کريستوباليت به صورت کاني نشان مي دهد که اين دو پلي مورف مي توانند به طور نامحدود در دماي عادي بدون تغيير باقي بمانند.
پس از تشکيل تريديميت و کريستوباليت، اتصال به وجود آمده سخت تر از آن است که بتواند به آساني شکسته شود و به همين دليل تبديل انواع دماي بالا و پايين کريستوباليت و تريديميت را مي توان در دماهايي مورد مطالعه قرار داد که اين دو کاني در واقع در اين دماها نيمه پايدارند.
حضور عناصر خارجي در ساختمان تريديميت و کريستوباليت مي تواند اثري پايدار کننده داشته باشد.
تعداد اندک تجزيه هاي کامل موجود از اين کاني ها حضور مقادير مشابهي Al, Na را نشان مي دهد که بيان گر جايگزيني يعني NaAL به جاي Si در ساختمان باز است.
از طرف ديگر کوارتز معمولاً به صورت Sio2 خيلي خالص يافت مي شود.
· اگر چه کوارتز در فاز پايدار در دماهاي کمتر از 867 درجه است، اما کريستوباليت يا تريديميت هم مي توانند در زير اين دما متبلور شوند، به خصوص هنگامي که تبلور به سرعت رخ مي دهد.
· کوارتز دماي پائين و کوارتز دماي بالا تنها در محدوده حوزه پايداري خود تشکيل شده و هيچ گاه در دماي بالاتر تشکيل نمي شوند.
در نتيجه حضور کوارتز در يک سنگ آذرين نشان دهنده اين است که تبلور آن از ماگما در دماي زير 867 درجه صورت گرفته است و حضور کريستوباليت يا تريديميت به هيچ وجه نمي توانند نشان دهنده دماي تبلور باشد.
کوارتز در دماهاي معمولي هميشه به صورت کوارتز دماي پائين حضور دارد. از روي شکل بلوري، ماهيت ماکل و ساير خواص کم اهميت تر مي توان شکل اصلي را در غالب موارد تعيين کرد.
کوارتز تقريباً در تمام سنگ هاي آذرين کوارتز دار ابتدا به صورت کوارتز دماي بالا متبلور مي شود.
در رگه هاي کوارتز و بعضي از پگماتيت ها کوارتز از همان ابتدا به صورت کوارتز دماي پايين متبلور مي شود.
تبلور ماگمايي در سنگ هاي کوارتز دار دماهاي بالاتر از 573 درجه صورت گرفته و تبلور بخشي از مواد باقي مانده نيز حداقل در دماهاي پائين تر صورت مي گيرد.
3- كاني هاي مهم سيليس :
انواع سيليس در طبيعت به صورت کاني هاي مشخص ذيل يافت مي شود که عبارتند از:
سيليس متبلور (کوارتز با چگالي 65/2 ، تريديميت با چگالي 26/2، کريستوباليت با چگالي 32/2، اوپال، لوشاته ليريت با چگالي 20/2، کوئيزيت و استيشوويت)، سيليس نهان بلور (سنگ آتش زنه ، سنگ آتش زنه سياه ، کلسدوني و عقيق ) و سيليس بي شکل ( اپال ، سيليس بي آب ) مي باشد.
· از ميان اين کاني ها، کوارتز بسيار رايج است.
· تريديميت و کريستوباليت در سنگ هاي آتشفشاني توزيع گسترده اي داشته و به سختي مي توان گفت که کاني هاي کمياب هستند.
· لوشاته ليريت (شيشه سيليس) بسيار کمياب است.
· کوئيزيت و استيشوويت اشکال فشار بالاي سيليس مي باشند که ابتدا در آزمايشگاه ساخته شده و سپس در ماسه سنگ هاي کراتر متئور در آريزونا يافت شدند، جايي که اين دو کاني ظاهراً بر اثر فشار آني و بالا ناشي از برخورد شخانه تشکيل گرديده اند. چگالي بالاي( 29/4 ) براي استيشوويت ناشي از تغيير کورديناسيون 4 به 6 است.
· سنگ شيشه ، سيليس گداخته شفافي با چگالي 21/2 مي باشد . زماني که ناخالصي ها کمتراز ppm 1 باشد ، از بهترين نوع شيشه هاي شفاف است و داراي قدرت انتقال زياد اشعه ماوراءبنفش است .
· سيليس گرد از خردايش سيليس به دست مي آيد و درصنعت در لاستيک سازي ، غليظ کننده گريس و به عنوان مات ساز رنگ ها کاربرد دارد .
چرت و فلينيت معمول ترين انواع سنگ هاي رسوبي شيميايي هستند.
· چرت يك واژه خيلي كلي براي رسوبات سيليسي دانه ريز، با منشأ شيميايي، بيوشيميايي يا بيوژنيكي است.
· فلينيت بعنوان معادل چرت و خصوصاً براي نودل هاي چرتي موجود در گل هاي سفيدهاي (chalk) كرتاسه بكار مي رود.
· ژاسب نوعي چرت قرمز است كه رنگ قرمز آن ناشي از هماتيت ريز پراكنده است.
سيليكسيت (Silexite) واژه فرانسوي معادل چرت، خاصه نوع سياه و كربن دار آن است.
· نواكوليت، نوع ديگري از سنگ هاي سيليسي است كه افزون بر سختي زياد ، بافت يكنواخت و ميكروكريستالين و رنگ روشن نيز، برخوردار است. نواكوليت در اصل يك چرت لايه- لايه متشكل از كوارتز ميكروکريستالين است.
· پورسلانيت به سنگ هاي سيليسي دانه ريز با بافت و شكستگي مشابه با پورسلان بدون لعاب اطلاق مي شود.
· تريپولي از انواع ديگر سنگ هاي سيليسي بسيار متخلخل و سبك وزن است كه كاني عمده تشكيل دهنده آن كلسدوني بوده و به رنگ هاي سفيد، صورتي و خاكستري روشن و با لمس زبر و خشن، مشخص مي شود. تريپولي فقط در سطح زمين گسترش داشته و آن را نتيجه فرآيندهاي هوازدگي از قبيل آب گرفتن و يا شكستگي سنگهاي ديگر از قبيل چرت و آهك هاي سيليسي معرفي كرده اند، كه بخش هاي كربناته آنها شسته و خارج شده است.
چرت ها معمولاً به انواع لايه لايه و نودولي تقسيم مي شوند:
· چرت هاي لايه لايه اغلب با سنگ هاي ولكانيكي همراه هستند و در آن چرت را با منشأ ولكانيكي يا منشأ بيوژنيكي سيليس مي دانند .
· چرت هاي نودولي عمدتاً در سنگ هاي آهكي و تا حدودي در گل سنگ ها و تبخيري ها گسترش دارند. بيشتر چرت هاي نودولي دياژنتيكي هستند و از طريق جانشيني تشكيل شده اند. منشأ سيليس را عمدتاً به منشأ آتشفشاني نسبت مي دهند.
مطالعات جديدتر (Cruzzi 1996) نشان مي دهد كه فقط از منشأ آتشفشاني نيست بلكه قسمت عمده اي از خشكي ها نشأت مي گيرند و يا از انحلال سنگ هاي پوسته جامد زمين شكل مي گيرند.
سنگ هاي سيليس به دو گروه اوليه و ثانويه تقسيم مي شوند :
· اوليه ها شامل:
الف- چرت هايي كه راديولارها سازنده آنها هستند و بنام راديولاريت خوانده مي شوند
ب- دياتوميت هاي پورسلانيت
ج- Opaline rocks
د- اسپيكوليت
هـ- نواكوليت
· ثانويه ها (بعد از رسوبگذاري شكل مي گيرند):
الف- نودول هاي چرت شامل Syngenetic chart
ب- Early chart
ج- late chart
د- Diagenes chart
· سنگ هاي سيليسي با منشأ اوليه :
الف- چرت هاي راديولاريتي:
اين چرت ها دو دسته اند:
1-چرت با نوارهاي اكسيد آهن
از مشخصات انواع چرت با نوارهاي اكسيدآهن مي توان به مشخصه هاي زير اشاره كرد:
الف- همراه با توالي هاي افيوليت هستند.
ب- همراه با گل هاي پلاژيك هستند.
ج- داراي نوارهاي قرمز تا سبز تيره داراي اكسيدهاي Fe 3+
د- از پوسته راديولر تشكيل شده اند.
دو فاكتور اول نشان دهنده اين است كه اينها در يك محيط عميق شكل گرفته اند. وجود Fe 3+ نشان دهنده محيط اكسيدان است كه علت وجود محيط اكسيدان در عمق به علت گردش شديد آب در طبقات است كه باعث شده اكسيژن از طبقات سطحي به اعماق برود. پس اين سنگ ها مربوط به محيط هاي عميق دريا كه Cirulation آب شديد بوده و اجازه داده تا اكسيژن به محيط عميق برود و محيط اكسيدان گردد، مي باشند.
2- با نوارهاي مواد آلي :
انواع داراي نوارهاي مواد آلي در همان محيط قبل ولي غير اكسيدان تشكيل مي گردند. ناخالص هايي كه همراه اين 2 گروه ديده مي شود عمدتاً كاني رسي گروه ايليت، كوارتز ميكروكريستالين و فسفات مي باشد.
ب- دياتوميت هاي پورسلانيت
عمدتاً در محيط هاي درياچه اي بخصوص فلات قاره (Shelf) شكل مي گيرند كه محيط غير اكسيدان است. در محيط شيب قاره Slope اگر اكسيدان نباشد نيز شكل مي گيرند.
اين سنگها داراي تخلخل بالايي هستند و كاني هاي رسي گروه كائولن يا كائولن + ايليت همراه آنها ديده مي شود. اگر مقدار كاني رسي به 25 درصد برسد به سنگ، پورسلانيت مي گويند. اين سنگ ها در يك منطقه بسيار كم شيب و گسترده كه چون بصورت خليج است، گردش (Circulation) شديد آب وجود ندارد و به علت جريانهاي Upwelling سيليس به محدوده شلف كشيده مي شود وبه طريقه شيميايي و بعضاً با علت دخالت موجودات پلانكتون ، اين سنگ به صورت ژل سيليسي كه عمدتاً اپال A و C است ، نهشته مي شود.
د- اسپيكوليت :
عمده سازنده اين ها، سوزن هاي اسفنجي هستند. تفاوت اين سنگ ها با بقيه سيليس ها اين است كه اين سنگ ها در درياچه هاي آب شيرين گسترش مي يابند و همراه با رسوبات جريانهاي آشفته هستند.
هـ- نواكوليت :
رسوبات سيليسي كه در تشكيل آنها موجودات مختلف دخالت دارند و موجود غالبي شناخته نشده است و در محيط هاي دريايي كم عمق گسترش مي يابند.
· سنگ هاي سيليسي از منشأ ثانويه:
اينها غالباً به صورت نودولي هستند. براي تشكيل اين سنگ ها در محيط دياژنز دو شرط لازم است :
1- وجود Si، كه مي تواند حاصل انحلال ذرات اصلي سازنده سنگ باشد و توسط آب هاي درون منفذي وارد سنگ مي شود.
2- وجود PH و Eh مناسب در محيط دياژنز
سيلكريت كه سنگي غني از سيليس است ، اوليه بوده و در PH قليايي تشكيل مي شود و لذا در فصول خشك كه تبخير و PH بالاست ، ايجاد مي شود. كالكريت در محيط دياژنز شكل مي گيرد.
4- ژنز سيليس :
در صورتي که سيليس درصد بالايي از سنگ ها را تشکيل دهد ، کانسارهاي سيليس تشکيل مي شوند . کانسارهاي سيليس تشکيل شده از تجمع ثانويه سيليس و در اثر فرآيند دگرگوني ( تزريق ثانويه رگه ها و رگچه هاي سيليسي در سازندهاي دگرگون شده ) ، هوازدگي ، جابجايي و تجمع به وسيله باد و يا آب رودخانه ها داراي حجم قابل توجهي بوده و از اهميت بالايي برخوردارند .گاهي در طبيعت لايه هايي از سيليس آلي به صورت راديولاريت ، فتانيت ، اسپونگوليت و دياتوميت به وجود مي آيند . اين لايه ها از انباشته شدن قطعات اسکلت سيليسي جانوران ريز دريايي ايجاد مي شوند . از نظر کاني شناسي جنس اين مواد اکثراً کريستوباليت و اپال است .
در مورد منشأ چرت ها، اتفاق نظر وجود ندارد، با اين وجود اكثر محققين، چرت هاي نودولي را از منشأ ثانويه و دياژنتيكي مي دانند. شواهدي كه اين فرضيه را ، تأئيد مي كند عبارتند از:
1- شكل بسيار نامنظم اكثر نودول هاي چرت
2- وجود بخشهاي كربناته در داخل نودول هاي چرت
3- وجود فسيل هاي سيليس شده
4- حفظ و وجود آثار و بقاياي از ساخت هاي رسوبي به ويژه سطوح لايه بندي در داخل بعضي از نودول هاي چرتي
5- گسترش و حضور نودول هاي چرت فقط در بعضي از قسمت هاي تشكيلات آهكي و عدم توزيع و پراكندگي منظم آن در تشكيلات ميزبان.
مطالعات مختلف و بررسي هاي ژئوشيميايي اخير تشكيل مستقيم ژل هاي سيليسي از آب دريا را تأئيد نمي كند.
5- روش تجزيه عنصر معدني :
· Fusion / Instrumental procedures
· X- Ray Fluorescence Analysis ( XRF)
· طيف سنجي نشر اتمي پلاسما Plasma Atomic Emission Spectrometry
6- استخراج و فرآوري :
روش هاي استخراج:
كانسارهاي سخت نشده به روش روباز بوسيله ما شين آلاتي مانند لودر و بيل مكانيكي, لايروبي, و يا فشار آب استخراج, بارگيري و يا از طرق ديگر به كارخانه فرآوري منتقل مي شود. كانسارهاي سخت نيز به روش روباز استخراج مي شود منتها ابتدا با حفاري و انفجار و بعد مراحل برداشت و بارگيري صورت ميگيرند. برخي معادن زير زميني با روش انفجار و حفاري مرسوم استخراج و بار گيري ميشوند.
تريپلي به روش زير زميني و اتاق وپايه با يك تونل دسترسي در جهت شيب استخراج مي شود.
بلورهاي كوارتز به صورت دستي بعد از برداشت روباره ها بوسيله بلدوزر استخراج مي شوند.
روشهاي فرآوري:
ماسه وشن ها ميبايست دامنه مختلف از اندازه ذرات را دارا باشند و از موادي مانند ميكا, رس, لاي, مواد آلي و... پاك باشند كه اين ناخالصي ها با شستشو و غربال كردن وگاهي جدايش در ملا سنگين برطرف ميگردند. در ادامه خرد شدن صورت مي گيرد تا قلوه سنگ ها و تخته سنگ ها نيز به اندازه ذرات ديگر تبديل شود. كوارتز تيله اي و ماسهاي غربال شده, با جدايش مغناطيسي, لرزش, شستشو و شناورسازي و يا اسيد شويي بر روي آن صورت مي گيرد.
نواكوليت با چكش و قلم به اندازه دلخواه درآمده و بر حسب كيفيت دسته بندي در محل كارخانه به اندازه دلخواه برش داده مي شود. بلورهاي كوارتز به صورت محلي توسط مصرف كننده نهايي جدا سازي و درجه بندي مي شود.
7- موارد استفاده :
سيليس در صنايع مختلفي نظير شيشه سازي، چيني سازي، ريخته گري و ... مصرف مي شود. سيليس مصرفي در هر يك از اين صنايع بايد كيفيت خاصي داشته باشد. تركيب شيميايي، ساختمان كاني شناسي و خواص فيزيكي سيليس، تعيين كننده كيفيت و موارد مصرف آن در هر يك از صنايع مذكور مي باشند. تركيب شيميايي سيليس در واقع عبارت است از درصد SiO2 موجود در سنگ و نيز درصد هر يك از اكسيدهاي ديگر كه معمولاً به همراه SiO2 در كانسارهاي مختلف وجود دارند. در صورتي كه درصد هر يك از اكسيدهاي همراه از حدود معيني تجاوز نمايد، كاربرد آن در صنايع مختلف محدود و يا غير ممكن مي سازد.
علاوه بر درصد، SiO2 ساختمان كاني شناسي سنگ نيز در تعيين كيفيت و موارد مصرف آن نقش مهمي دارد زيرا ممكن است SiO2 به صورت انواع سيليكات ها وجود داشته باشد، در نتيجه اين مسئله در تعيين روش كانه آرائي و چگونگي حذف ناخالصي ها تأثير خواهد داشت.
خواص فيزيكي سيليس نيز در همين روش مناسب براي خردايش، دانه بندي پودر سيليس توليد شده و تعيين موارد مصرف پودر توليد شده تأثير خواهند داشت.
به طور كلي موارد مصرف سيليس عبارت است از:
شيشه سازي، توليد فروسيليس ، سراميك سازي، توليد آجر ماسه آهكي، ريخته گري، توليد سيليكات سديم، توليد ديگر مواد سيليسي و توليد پشم شيشه.
مقادير قابل توجهي ازماسه سنگ خرد شده به عنوان مصالح ساختماني بكار مي رود.
لعاب:
سيليكا ماده تشكيل دهنده شيشه است، براي ساخت انواع شيشه مخصوص سيليس با موادي از قبيل فلدسپار، نفلين سينيت، سودا و... تركيب ميشود.
سراميك:
كوارتز در ساخت انواع مختلف سراميك، سرويس بهداشتي بكار ميرود.
در ريخته گري و نسوز:
مقاومت كوارتز وسيليس تا دمايC 1470سبب شده از آن براي تهيه قالبهاي ريختهگري فلزاتي مانند فولاد، آهن سياه، آلومينيم وآلياژهاي مس و همچنين به عنوان نسوز در ساخت كورههاي آهن و فولاد، سراميك، شيشه و سيمان بكار ميرود. كاربردهاي متفرقه ديگري مانند ساينده، پودر جلا، فيلتراسيون ، شن و ماسه ساختماني است. انواع گرد شده و با كيفيت براي باز كردن شكافها و افزايش نفوذ پذيري در توليد نفت وگاز بكار ميرود. همچنين با پودر كردن آن ميتوان از آن به عنوان پركننده در رنگ، پلاستيك، لاستيك، بتونه و چسب استفاده كرد.
سيليكات سديم :
سيليكات سديم به صورت گلوله هاي شفاف، بدون آب و پودر شيشه يا پودر آبدار خريد و فروش ميشود. اين ماده در كنترل سايندگي لوله هاي آب و فرمول بندي لعاب و مينا بكار مي رود. انواع محلول مايع آن در صابونسازي، پاك كنندههاي صنعتي و عمومي، چسب، سيمانسازي، رنگ و پوشش، قالب ريختهگري، شناورسازي كانه، پايدارسازي پراكسيد و كنترل خوردگي در لوله هاي آب و پيش ماده سيليس مخلوط زئوليت كاربرد دارد.
سيليس تهنشين شده:
از واكنش سيليكات سديم با اسيد سولفوريك يا اسيد كلريدريك طي شرايط مشخصي سيليس ته نشيني توليد مي شود كه بدليل خواصي از قبيل درخشندگي بسيار بالا و تخلخل كم از آن به عنوان پر كننده ريز دانه و ضد لغزش در لاستيك (لاستيك خودرو و كفپوش) pvc، پلي الفين، فيلم LDPE و جداكننده هاي ريز منفذي باتري ها ي سربي، پخش كننده، حمل كننده و بسياري موارد ديگر استفاده ميشود.
سيليس كلوئيدي:
سوسپانسيون از سيليس ريز دانه در محيط آبي كه به منظور ماده اصطكاك زا در كا غذ و تخته، ساينده در جلا با آب سيليس، جوش دهنده نسوزهاي فيبري، كاتاليزور و پيش ماده شيميايي مصرف مي شود.
سيليس، نوع متالورژي:
از واكنش كوارتز وكك در كوره قوس الكتريك و دماي بالاي C’2000 ساخته شده و 99%-98 Si دارد. ازآن در تهيه آلياژهاي آلومينيم، فولاد، سوپرآلياژ، سيليكون و مواد شيميايي استفاده مي كنند.
انواع ديگر ازسيليس و تركيبات آن مانند سيليس پخته، خرد سيليكون، نيترات سيليسيوم و... وجود دارند كه هر يك كاربرد هاي مخصوص خود را داراست.
كوارتز بلوري:
انواع شفاف و خوشنما براي تهيه عدسي و مخروط، جواهرسازي و نمونه كاني بكار ميرود، از خاصيت پيزوالكتريك آن در الكترونيك استفاده مي كنند.
تريپلي:
سيليس ريز بلور، متخلخل با وزن مخصوص 65/2، سختي7، سفيد تا خاكستري و... كه به عنوان پركننده يا رنگدانه در رنگ، لاستيك، پلاستيك، ساينده وبتونه بكار مي رود، بعلاوه در پودرهاي ساينده وجلا و ساينده دندان بكار مي رود
نواكوليت:
سنگ متخلخل سفيد تا خاكستري، قهوه اي روشن تا سياه كه از دانه هاي كوارتز بيشكل متراكم ساخته شده است كه خاصيت سايندگي عالي دارد: تميز كردن فلزات، ماده آسياب كننده، نسوز و مصالح سبك ساختماني.
فلينت:
سيليس كلسدوني مخفي بلور متراكم (سراميك، چيني استخواني، ماده آسياب كننده و...).
تقسيم بندي انواع سيليس براساس درصد SiO2 و مصرف :
1- سيليس درجه 1 : اين نوع سيليس داراي حداقل 96 % SiO2 است و در شيشه سازي ، لعاب ، صنايع شيميايي ، فروسيليس ، پشم شيشه ، سيليكات سديم ، فروکروم و ماسه تست سيمان به کار مي رود .
2- سيليس درجه 2 : اين نوع سيليس داراي 95-85 % SiO2 است و در ماسه ريخته گري ، ماسه سندبلاست ، فيلتراسيون و ديرگدازها به کار مي رود .
3- سيليس درجه 3 : اين نوع سيليس داراي 85-70 % SiO2 است و در آجر ماسه آهکي و آجرسبک ، کارخانجات توليد سيمان و بتن سبک به کار مي رود .
استانداردها:
باكاربري شيشه سازي:
حداقل 99-5/98% Sio2 و Fe2o3 كمتر از 04/0% در شيشه تخت، 03/0% ظروف شيشه اي ، 88/0%ظروف بلوري، 3/0%فايبرگلاس، 6/1%-2/0 Al2o3 و مقادير نا چيز (Ni،Cu،Co) و مواد نسوز (كروميت، زيركن وروتيل)
شيشه نوري درجه اول:
حداقل99%-5/98 Sio2، كمتر از 1/0%Al2o3 و02/0% Fe2o3.
پيش ماده سيليكات سديم:
بيشتر از 4/99% Sio2و كمتر از03/0% Fe2o3.
سراميك:
زير 20% Cu،5/97%> Sio2،55%< Al2o3 و2/0% Fe2o3.
ماسه با كاربري -----:
نسبتا خالص و بدون خاك، رس و مواد آلي يا ميكايي، شكل بلور هاي گرد شده يا نرمال بدون كشيدگي يا تخت شدگي، اندازه دانه هاي يكنواخت، اندازه كوچك و ضريب يكنواختي.
ماسه خوب گرد شده و مقادير ناچيز ناخالصي از رس، فلدسپار و كلسيت اندازه دانه ها :mm7/1*35/3 mm18/1×36/2, mm85/0×70/1, mm212/0×425/0,mm 106/0×212/0
ماسه ريخته گري:
98% Sio2 زير 200مش و Cao وMgo محدود (چرا كه مقدار اسيد مصرفي كه عامل اندازهگيري مقدار جوش دهنده مورد نياز است را كاهش ميدهد.)
ماسه گداخت (آهن و فولاد):
90%> Sio2
ماسه نسوز:
99%-95 : Sio2
پودر سيليس:
1/0%< Fe2O3, 38/0%< Al2O3 , 1/0%< Na2O ,1/0%< K2O اندازه متوسط ذرات 60 ميكرومتر, درجه درخشندگي 89%
پيش ماده سيليكون:
99%-5/98> SiO2 ,5/1%-1/0< Fe2O3 ,15/0%< Al2O3 , بدون فسفر و آرسنيك, 2/0%< CaO,MgO و نقصان در اثر حرارت, گلوله هاي با قطر< cm54/2 و حداقل درجه نرم شدن C ‘1700
فروسيليكون:
98%> SiO2 ,2/0%< Fe2O3 ,4/0% Al2O3 ,2/0% MgOوCaOو 1/0% P, قطر گلوله ها 16/1-32/0
تريپلي:
5/99-98% SiO2 ,1%-025/0 Fe2O3 و اندازه ذرات 99% زير 74 ميكرومتر تا 99% زير 10 ميكرومتر
نواكوليت:
60%> SiO2, 20% Al2O3, 2% Fe2O3 ,3% C
فلينيت:
4/97% SiO2 , 35/0% Al2O3 , Fe2O3 نادر, 46/0%CaO , 18/0%MgO,3/1% نقصان در اثر حرارت, اندازه متوسط دانه ها 10 ميكرومتر.
باز يافت:
بازيافت شيشه در حال افزايش است. نرخ متوسط باز يافت شيشه 33% در آمريكا و 90% در برخي كشورهاي اروپايي مانند سوييس است. بعد از خمير شيشه, دومين كاربري ظروف شيشه اي بازياقتي فايبر گلاس عايق (40% از ماده اوليه) است. ماسه سيليس مورد استفاده در سايش معمولا در باز يافت فولاد مصرف ميشود. بازيافت ماسه ريخته گري بدليل مشكلات دفع و آماده سازي آن رو به افزايش است.
جايگزين ها:
ساينده:
بوكسيت, آلومينا, كرندوم, الماس, دياتوميت, فلدسپار, گارنت, منيتيت, نفلين سينيت, اليوين, پرليت, پوميس, سربار, ذغال و فلزات استاروليت, تريپلي, كربيد سيليسيوم و ايليمينيت.
ماده ضد بلوكه شدن:
كائولن تكليس شده , دياتوميت, تالك.
ساختمان سازي:
گرانيت خرد شده, آهك, مرمر و...
سنگ نما:
گرانيت, مرمر, آهك, اسليت, آجر.
پركننده ها:
تري هيدرات آلومينيم, باريت, كربنات كلسيم, دياتوميت, فلدسپار, كائولن, ميكا, نفلين سينيت, پرليت, تالك, ولاستونيت.
-----:
كربن فعال شده/آنتراسيت, آزبست, سلولز, دياتوميت, گارنت, منيتيت, پوميس, پرليت, ايلمينيت.
ريخته گري:
بوكسيت و آلومينا, كروميت, رس, اليوين, پرليت, ورميكوليت, زيركن.
مواد اصطكاك زا:
آزبست, باريت, بوكسيت و آلومينا, رس, (آتاپولگليت, كائولن, سييوليت), گارنت, گرافيت, ژيپس, ميكا, پوميس, پيروفيليت, اسليت, ورميكوليت, ولاستونيت, زيركن.
نسوز:
آندالوزيت, بوكسيت, كروميت, كيانيت, دولوميت, گرافيت, منيزيت, اليوين, پيروفيليت, رس نسوز, سيليمانيت, زيركن
8- بازار جهاني مواد معدني :
توليد جهاني :
بين سالهاي 1990 تا 1995 توليد سيليس روند كاهشي را طي نموده است و از سال 1995 تا 2000 تغييرات متناوبي با دامنه كوتاه حاكم بوده است. طي سال هاي 1964 تا 2000 بيشترين مقدار توليد مربوط به سال 1990 و كمترين آن مربوط به سال 1964 است.
چين در توليد سيليكون مقام اول را در سال 2000 ( 721000 تن) و 2001 (638000 تن) دارا بوده است. ديگر توليد كننده هاي عمده سيليكون بعد از چين به ترتيب آمريكا، برزيل، نروژ، فرانسه، روسيه ، آفريقاي جنوبي و اسپانيا هستند كه در كل 84 درصد توليد جهاني را شامل مي شوند.
توليد جهاني فروسيليكون در سال 2001، 49/4 ميليون تن تخمين زده شده است كه نسبت به سال 2000 كه مقدار 26/4 ميليون تن را داشته است، اندكي افزايش ديده مي شود. توليد كننده هاي عمده فروسيليكون در سال 2001 به ترتيب كشورهاي چين، روسيه، نروژ، اكراين، آمريكا، فرانسه، آفريقاي جنوبي و قزاقستان بوه اند كه تقريباً 86 درصد توليد جهاني را دربرداشته اند.
در توليد شن و ماسه صنعتي درسال 1996، آمريكا با توليد 8/27 ميليون تن در مقام اول جاي گرفت و بعد از آن هلند با توليد 24 ميليون تن در مقام دوم، آلمان با 5/7 ميليون تن در مقام سوم و اتريش و پاراگوئه با 7 ميليون تن و فرانسه با 5/6 ميليون تن در مقام هاي بعدي جاي گرفتند. آمريكا طي سالهاي 1992 تا 1996 بزرگ ترين توليد كننده شن و ماسه صنعتي در جهان بوده و تقريباً 24 درصد توليد جهاني را در برداشته است. توليد شن و ماسه صنعتي در ايران از سال 1996 تا 1996 از 756000 تن به يك ميليون تن افزايش داشته است.
كوارتز وسيليس در اغلب كشورهاي جهان توليد و مصرف مي شود. توليد ساليانه سيليس درجه بالا تا متوسط حدود 120 تا 150 ميليون تن است كه 40% آن متعلق به آمريكا و هلند است, بعد از آن فرانسه, اتريش, آلمان, پاراگوئه و انگلستان قرار دارند.
هر چند فرآوري و قيمت پايين سيليس مانع از تجارت گسترده بين المللي آن مي شود ولي برخي انواع خاص آن با كاربري مخصوص تا مسافتهاي زياد حمل و نقل مي شوند, براي مثال از استراليا به ژاپن. توليد سيليكون و فرو سيليكون بيشتر وابسته به وجود انرژي ارزان است تا منشا سيليس.
به عنوان نمونه ماسه سيليسي Mt150 ,سيليس ته نشينيt 600000-550 , ژل سيليسيt 80000-70, سيليس كلوئيدي t 70000-60, فرو سيليكون سيليكون Mt 4 وجود دارد .
هيچ گونه اطلاعات دقيقي از جايگاه سيليس جهان در دست نيست .
10- تأثيرات زيست محيطي:
منابع آلودگي :
· معادني که در محيط هاي خشک در نزديکي شهر و روستا قرار دارند ، توليد گرد و غبار زيادي مي کنند که ايجاد آلودگي مي کند که هر چه سيليس سست باشد ، گرد و غبار ايجاد شده بيشتر مي شود .در اين صورت بايد طراحي معدن به شکلي باشد که حداقل جابجايي خاک را موجب شود .
آژانس بينالمللي سلامت جهاني سيليس متبلور را به عنوان مادة سرطانزا معرفي كرده است. براي مثال مواد شيميايي و معدني كه 0.1% يا بيشتر سيليس متبلور داشته باشند، براساس استاندارد موسسة سلامت و بهداشت جمعيت براي مقابله با خطرات ناشي از ارتباط با محيط آلوده (Occupational Safety & Health Administration s`Hazard Communication Standard) در آمريكا تحت نظارت قانون قرار گرفتهاند، به طوريكه به صورت قانون كار، آموزش كارگران و برچسب زدن بر چنين محصولاتي مطابق روشهاي اعلام شده براي مواد سرطانزا (Material Safety Data Sheet, MSDS) ميبايست انجام گيرد.
گرچه قرار گرفتن در معرض غبار كوارتز كه عبارت است از محصولات سيليسي، جراحاتي در ريه ها به وجود مي آورد، با اين حال، به مرگ منجر نمي شود. عادي ترين علت مرگ در كساني كه با غبار سيليسي در تماسند، بيماري سل است. به طور كلي، اگر مقدار زيادي غبار وارد ريه ها بشود، سبب مرگ مي گردد. با اين حال، با پيشگيري ها و نيز تهويه مناسب و استفاده از فيلترها، تا حد زيادي مي توان از بروز امراض يا مرگ در اثر غبار كاني ها جلوگيري كرد.
11- منابع :
[1] اديب ، عباس ، 1370 ، روشنگري در پزشكي كهنه و نو .
[2] اسکندري ،شيوا ، آقانباتي ، علي ، فتوتي ، وحيد ، (1380 ) ،" فعاليت هاي زمين شناسي و اکتشافي انجام شده در استانها و برنامه پنج ساله سوم" .
[3] ام.اوانز ، انتوني ، مر ، فريد ، مقدسي ، سيدجواد ، (1373) ،" مقدمه اي بر زمين شناسي کانسنگ ها" .
[4] شهاب پور ، جمشيد ، (1382) ، "زمين شناسي اقتصادي"، انتشارات دانشگاه شهيد باهنر كرمان .
[5] غضبان ، فريدون ،(1381 ) ،" زمين شناسي زيست محيطي"، انتشارات دانشگاه تهران .
[6] قرباني ، منصور ، (1381) ، " ديباچه اي بر زمين شناسي اقتصادي ايران " .
[7] كريم پور ، محمد حسن ، سعادت ، سعيد،(1381) ،"زمين شناسي اقتصادي كاربردي"، نشر مشهد .
[8] كريم پور ـ محمد حسن ، 1378 ، کاني ها و سنگ هاي صنعتي ، نشر مشهد .
[9] ميسون ، برايان ، کارلتون ب ، مر ، مر ، فريد ، شرفي ، علي اصغر ، (1370) ، " اصول ژئوشيمي، انتشارات دانشگاه شيراز ".
[10] ويلهم ولمر ، فردريک ، يعقوب پور ، عبدالمجيد ، (1373) ، " ارزيابي اقتصادي در اکتشاف" .
[11] Clare P.Marshall , Rhodes W. Fairbridg, “Encyclopedia of Geochemistry” .
[12] N.N.Greenwood , A.Earnshaw , “ Chemistry of the elements ”.
[13] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[14] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[15] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[16] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[17] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[18] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام
دوست عزيز سوال من در مورد كاني شناسي عناصر نادر خاكيه
كه همون عناصر گروه لانتانيد ها وآكتينيدها هستند
من خودم دارم روشون تحقيق ميكنم اگه زود تكميل شد واستون مي فرستم
در ضمن از اين كه به سواله من كه تازه واردم اهميت دادين خيلي خيلي ممنوم
در ضمن من دانشجوي ساله 2 مهندسي معدنم هر كمكي از دستم بياد مي تونم كمكتون بكنم
بدرود تا درودي ديگر
Dr.Adeli
18-11-2006, 02:55
سلام اگه بتونين در مورد كاني شناسي عناصر نادر خاكي منو راهنمايي كنين خيلي ممنون ميشم
خيلي تايپك زيبا و پر محتوايي ممنون از زحمات فراوان شما
دوست عزیز تخصص من عناصر نادر خاکی هستش و اطلاعات زیادی دارم که می تونم در اختیارتون بگذارم:
REE ها عناصر کمیاب هستند اما از نظر کلارکشان خیلی کمیاب نیستند (در حد مس و نیکل و کبالت) اما چون کانی ساز یا معدن ساز نیستند کمیاب به نظر می رسند
این عناصر بصورت پراکنده در سیلیکات ها جانشین کلسیم می شوند
مثلا بازالت ها به علت داشتن آمفیبول و پیروکسن و میکا کلسیم زیادی دارند و REE در آن ها یافت می شود.
مهمترین کانی REE باستانازیت و مونازیت است
REE ها در کربناتیت ها، آلتراسیون های افیولیتی و به صورت پلاسری دیده می شوند
مونازیت همراه کانسارهای فسفات آپاتیتی دیده می شود که به صورت پلاسری با فاصله از کانسار یافت می شود (در منطقه اسفوردی هنوز پیدا نشده)
هرجا آپاتیت وجود دارد REE نیز وجود دارد
شاخص ترین محل یافتن REE آهن فلورین دار است
در پگماتیت ها هم REE وجود دارد
فلزات کمیاب نیز در طبقه عناصر کمیاب قرار می گیرند مثل زیرکونیوم، هافنیم و وانادیوم
عیار اقتصادی REE در کانسارهای آپاتیت === مجموع REE 2%
صحبت در مورد REE ها ساعت ها وقت نیاز دارد اگر توضیح بیشتر نیاز دارید به من Email بزنید تا اطلاعاتم را برایتان Scan کنم (تایپ آن ها وقت زیادی می برد)
موفق باشید
Dr.Adeli
18-11-2006, 03:06
كي ميتونه درباره فلدسپات ها توضيح كاملي بده ؟؟
فلدسپات مهمترین کانی های سنگ های آذرین محسوب می شود و به سه گروه کلسیک، پتاسیک و سدیک تقسیم بندی می شوند.(آنورتیت-فلدسپات پتاسیم-آلبیت)
چند شکل مختلف فلدسپات پتاسیم داریم 1- سانیدین 2- ارتوکلاز 3- میکروکلین 4- آدولاریا
آلکالی فلدسپات ها مصارف صنعتی فراوان دارند
آلکالی فلدسپات ها همراه گرانیت ها، آپلیت ها، آلاسکیت ها و رگه های کوارتز فلدسپات یافت می شوند
آلکالی فلدسپات ها از پگماتیت ها به روش جورسنگی
از گرانیت ها و آپلیت ها و آلاسکیت ها به روش فلوتاسیون جدا می شوند
موارد مصرف:
شیشه سازی، سرامیک، پرکننده در صنایع رنگ سازی و لاستیک سازی
مهمترین معادن ایران در استان خراسان زنجان، مرکزی، همدان و یزد است
ببخشید دیر شد
خواص ماكروسكوپي ميكروكلين رو كي ميدونه چيا هستن؟
دوست عزيزdr.adeli از اينكه منو راهنمايي كردين واقعا ممنوم و ميخواستم اگه ميشه به اين آدرس ميل كنين papapiya19@gmail.com از اينكه دارم شما روهم به زحمت ميندازم معذرت ميخوام فقط يه سوالي ميخواستم بپرسم شما واقعا تخصص ree دارين ! البته اين فقط يه شوخي بود.
امام علي مي فرمايند هر كس به من كلمه اي بياموزد من تا آخر عمر غلام وبنده اويم
Dr.Adeli
28-11-2006, 00:16
دوست عزيزdr.adeli از اينكه منو راهنمايي كردين واقعا ممنوم و ميخواستم اگه ميشه به اين آدرس ميل كنين papapiya19@gmail.com از اينكه دارم شما روهم به زحمت ميندازم معذرت ميخوام فقط يه سوالي ميخواستم بپرسم شما واقعا تخصص ree دارين ! البته اين فقط يه شوخي بود.
امام علي مي فرمايند هر كس به من كلمه اي بياموزد من تا آخر عمر غلام وبنده اويم
دوست عزیز من از دوره کارشناسی ارشد به REE ها علاقه مند شدم و بیشتر مقالات و خصوصاً موارد مصرف آن ها را در صنعت دنبال کرده ام اگر اصطلاح تخصص را به کار بردم منظورم این بود که اطلاعات زیادی دارم
لطفاً برایم مشخص کنید که دقیقاً به چه چیز نیاز دارید
مثلاً کانی های REE دار
کجا REE پیدا کنیم؟
موارد مصرف
قیمت در بازارهای جهانی
ژئوشیمی REE ها
سمی بودن یا تبودن آن ها (برای انسان و سایر موجودات)
اکتشاف REE ها
و خیلی چیزهای دیگر
مطالب خیلی زیاد است لطفاً به من بگویید برای تحقیق نیاز دارید(در چه مقطعی) و یا برای مقاله؟؟
در ضمن به تازگی کتابی توسط نشر دانشگاهی به بازار آمده به نام عناصر نادر خاکی
دوست عزيز
با سلام وتشكر از اين كه ميخواين منو راهنمايي كنين
من دانشجوي ترم3 در رشته مهندسي اكتشاف معدن هستم وميشه گفت از همين ترم وبر اساس پيشنهاد استادم علاقمند شدم در مورد ree تحقيق كنم .اوايل خيلي از مرحله پرت بودم وبدليل نبودن منبع مناسب نمي تونستم چيزي پيدا كنم تا اينكه تصميم گرفتم متن انگليسي پيدا وبا تكيه بر اطلاعات هر چند كم خودم در مورد كاني شناسي شروع به ترجمه كردم .الانم خوب دارم پيشروي مي كنم ولي چون واقعا علاقمند شدم وميخوام هرچقدر مي تونم پيشروي كنم واسه همين هر مطلبي كه باشه به دردم ميخوره در ضمن از اينكه موضوع تخصص شما رو طوري پرسيدم كه موجب ناراحتي شما شده معذرت ميخوام من واقعا چنين قصدي نداشتم به هر حال از اينكه با افرادي مثله شما مي تونم ارتباط داشته باشم واقعا افتخار ميكنم.اگه ميشه كمك خودتون رو از من دريغ نكنين.
papapiya19@gmail.com
or
djsaeid_just@yahoo.com
Dr.Adeli
30-11-2006, 23:23
این بار در مورد طبقه بندی عناصر نادر خاکی صحبت می کنم:
می دونید چرا علم زمین شناسی به سمت ژئوشیمی عناصر نادر خاکی رفته؟
دلیل اینه که درجه تفکیک عناصر خاکی در یک سنگ یا مانی می تونه معرف ژنز آن سنگ باشه مثلاً در مطالعات پتروژنتیکی عناصر نادر خاکی ما رو در مورد تکوین سنگ های آذرین و فرآیندهایی مثل ذوب بخشی مواد پوسته ای یا گوشته ای ، تبلور جز به جز و یا اختلاط ماگما راهنمایی می کنه
عناصر نادر خاکی به دو گروه تقسیم می شوند:
الف) گروه لانتانیوم تا ساماریم که به آن ها عناصر نادرخاکی سبک می گویند و دارای عدد اتمی و جرم اتمی کمتری هستند
ب) گروه گادولیتیوم تا لوتتیوم که به آن ها عناصر نادر خاکی سنگین ومی گویند و دارای عدد اتمی و جرم اتمی بالا هستند
گاه عناصر پرومتیوم تا هولمیوم را به عنوان عناصر نادر خاکی متوسط در نظر می گیرند
(l-ree...h-ree...m-ree)یا به عبارتی
فراموش نشه که عناصر نادر خاکی تمایل دارند که به صورت گروهی در تمام محیط های طبیعی کنار هم قرار بگیرند البته عناصر نادرخاکی لیتوفیل هستند و در فازهای سیلیکاته بیشتر تجمع پیدا می کنند(به صورت پراکنده و به ندرت با غلظت زیاد) جالب این جاست که کلارک خیلی از آن ها در حد مس و سرب و رو هستش اما چون نمی تونن کانسار بسازن در طبیعت کمتر دیده می شوند
زئولیت
زئولیتها از سیلیکاتهای آبدار نوع داربستی شمرده میشوند. پیوند آبدار در آنها بسیار سست است، بطوری که در دمای پایین ، آب خود را از دست میدهند. قابلیت تعویض یونی آنها زیاد است. زئولیتها هم به روش طبیعی و هم به روش مصنوعی تشکیل میگردند. زئولیتها به روش طبیعی در دریاچههای قلیایی (نمکی) ، آلتراسیون توفها ، سیستم باز آبهای زیرزمینی ، خاکهای محیط قلیایی و رسوبات عمیق دریا تشکیل میشوند.
● نحوه تشکیل زئولیتها به روش طبیعی
زئولیتها دارای منشا طبیعی بوده و به روش مصنوعی نیز تولید میشوند.
● دریاچههای قلیایی و نمکی
دریاچههای قلیایی و یا نمکی واقع در مناطق گرم و خشک در بخشی از آب اسیدیته PH آن به حدود ۹.۵ میرسد، محیط مناسبی برای تشکیل زئولیتهاست. موادی که در این دریاچهها میتوانند به زئولیت تبدیل شوند عبارتند از شیشههای طبیعی ، توفها ، کائولینیت ، مونتموریونیت و پلاژکلاز. زئوایتهای که در این محیط تشکیل میشوند، عبارتند از فیلیسپیت ، کلینوپتالیت ، اریونیت و به مقدار کمتر موردنیت و منشا بازیت. علاوه بر زئولیتها ، فلدسپات سدیم ، فلدسپات پتاسیم و کانیهای بردار نیز تشکیل میشوند.
تشکیل زئولیتها در محدوده زمانی کمتر از ۱۰۰۰ سال انجام میشود. زون بندی در یک لایه توف واقع در یک دریاچه قلیایی از حاشیه به طرف مرکز دریاچه شامل ، توف تازه به همراه مقدار جزئی کانی رسی (به دلیل PH کمتر از ۸) ، وزن تشکیل زئولیتها به دلیل افزایش PH و میزان نمکها ، زون آنالیست و زون تشکیل فلدسپات به دلیل غلظت زیاد نمکها. زون بندیی که در یک منطقه حاوی زئولیت دیده میشود عبارت است از وزن شیشه طبیعی ، زون کانیهای رسی ، زون کلینوپتالیت و فیلیپسیت ، زون آنالیسم و زون پتاسیم فلدسپات.
● آلتراسیون
از تاثیر محلولهای گرمایی در شرایط مناسب زئولیتها تشیل میشوند. معمولا کلینوتپالیت و موردنیت در اعماق کمتر (دمای کمتر) و آنالیست ، هیولاندیت ، لامونتیت و واراکتیت در اعماق بیشتر (دمای بالاتر) تشکیل میشوند.
● مناطق با سیستم آبهای باز
خاکستر و دیگر مواد پیروپلاستیکی اسید - حد واسط سخت نشده (تفرا) تحت تاثیر آبهای سطحی و زیرزمینی قرار گرفته و تغییراتی از سطح به عمق در آنها ایجاد میشود. از هیدرولیز شیشه و سایر مواد در نزدیکی سطح زمین کانیهای رسی بویژه اسمکتیت تشکیل میشود. با محل مواد به اعماق بیشتر ضمن افزایش PH شرایط برای تبدیل شیشه به زئولیتها فراهم میشود. خاکستر و مواد پیروپلاستیکی که در محیط خشکی تشکیل شدهاند تا اعماق ۲۰ تا ۵۰۰ متر حاوی کانیهای رسی بوده و بعد از آن در صورت مناسب بودن PH آبهای زیرزمینی زئولیتها تشکیل میشوند.
● خاکهای محیطهای قلیایی
در محیطهای خشک و نیمه خشک به دلیل تبخیر زیاد کربنات و بیکربنات سدیم در افق سطحی خاک افزایش یافته و با افزایش PH محیط برای تشکیل زئولیتها مناسب میشود. محدوده تشکیل زئولیتها از سطح آبهای زیرزمینی به طرف سطح زمین است.
● رسوبات عمیق دریا
توفها و رسوبات عمیق دریایی تحت تاثیر چرخههای آبهای گرم قرار گرفته در شرایط مناسب میتوانند به زئولیت آلتره شوند.
● تولید زئولیت به روش مصنوعی
▪ ابتدا ۲H۲O ، AL۲O۳ را در محلول داغ NaOH حل و سپس با سیلیکات سدیم (Na۲SiO۳) مخلط مینمایند، مخلوط حاصل به مخازن ویژه تشکیل ژل منتقل میشود. بلورهای زئولیت در دمای حدود ۹۴ درجه سانتیگراد از محلول ژل شروع به تبلور مینمایند.
▪ آلتراسیون کائولین : ابتدا کائولین حرارت داده میشود تا به متاکائولین تبدیل شود بعد از آن را کلسینه نموده و سپس با استفاده از محلول اسیدی مقداری از سیلیس آن را آزاد نموده محصول را با NaOH شستشو میدهند.
● موارد مصرف زئولیتها
۱ـ فیلترملکولی
زئولیتها چنانچه در دمای ۳۵۰ تا ۴۰۰ درجه سانتیگراد برای مدت چند ساعت حرارت داده شوند آب موجود در مجاری و فضای کانال مانند آزاد و به زئولیت بدون آب تبدیل میشود. قطر فضاهای کانال مانند مشخص و تابع ترکیب شیمیایی زئولیت است. قطر این فضا در زئولیت پتاسیمدار ۱۳ آنگستروم ، سدیمدار ۴ آنگستروم و برای کلسیمدار ۵ آنگستروم است. موادی که ابعاد ملکول آنها کمتر از قطر فضای زئولیت باشد جذب شده و آنهایی که بزرگتر هستند جذب نخواهند شد.
به عنوان مثال زئولیتی که قطر کانال آن ۴.۵ آنگستروم است، میتواند هیدروکربوری مانند اکتان و نپتان را که قطر آنها حدود ۴.۳ آنگستروم است جذب نماید و هیدروکربورهای ایزواکتان و ایزوپنتان را که قطر آنها ۵ آنگستروم است جذب نماید. با استفاده از زئولیتها میتوان این مواد هیدروکربوری را از یکدیگر جدا نمود.
۲ـ کنترل آلودگی
کلینوپتالیت به علت داشتن خاصیت جانشینی یونی ، میتواند ایزوتوپهای سزیم و استرانسیم را که دارای خاصیت رادیواکتیویته هستند، به خود جذب نماید. محلولهای حاوی کاتیونهای رادیواکتیو را از ستون حاوی کلینوپتالیت عبور میدهند، آنگاه مواد رادیواکتیو جذب کلینوپتالیت میشوند.
پس کلینوپتالیت اشباع از مواد رادیواکتیو را در محیطهای مناسب دفن مینمایند آمونیاک موجود در پسابها ، آبهای کشاورزی ، محیط نگهداری دام و طیور را میتوان با استفاده از کلینوپتالیت مهار نمود. گازهای CO۲ , SO۲ را که در کارخانهها تولید میشوند میتوان با استفاده از زئولیتها به میزان قابل توجهی کنترل نمود.
۳ـ تولید اکسیژن
بعضی از زئولیتها نیتروژن را بطور انتخابی جذب مینمایند. ژاپنیها با ساختن دستگاهی که در آن از موردنیت استفاده شده ، توانستهاند اکسیژن را از هوا تهیه نمایند. اکسیژن تولید شده تا ۹۰ درصد خالص است.
۴ـ تصفیه گاز
برای جداسازی دیاکسید کربن و کاهش میزان رطوبت گازهای طبیعی از زئولیتها میتوان استفاده کرد.
۵ـ انرژی خورشیدی
از زئولیتها بویژه شابازیت و کلینوپتالیت در ذخیره سازی انرژی خورشیدی استفاده میشود. زئولیتهای نامبرده در طول روز ، آب خود را از دست میدهند و در فاصله شب و به هنگام جذب رطوبت میتوانند انرژی ذخیره شده در طول روز را آزاد نمایند.
۶ـ کشاورزی
زئولیتها را در کشاورزی برای بهبود کیفیت خاک ، تهیه خوراک حیوانات و همچنین در تهیه حشره کشها بکار میبرند.
۷ـ مصارف دیگر
پیش از این زئولیتها به دلیل وزن مخصوص پایین آنها به عنوان مصالح سبک وزن استفاده میشده است. اینک زئولیتها را به عنوان ماده پر کننده در کاغذ استفاده میکنند. مزایای زئولیت نسبت به کائولین درصد اوپاکی بیشتر ، سهولت برش و کاهش وزن آن است. در خمیر دندان از زئولیت به دلیل قابلیت پویش بهتر نسبت به CaHPO۴ و باقی ماندن فلورید به صورت یونی استفاده میشود.
▪ زئولیت در ایران
در مناطق اشلق چای و نی باغ (میانه) ، سمنان ، طلعه (ورامین) ، رودهن ، طالقان و قلعه عسکر (کرمان) زئولیت عمدتا در سنگهای آتشفشانی گزارش شده است.
شبکه رشد
zaminshenas
23-12-2006, 19:21
فيروزه turquoise
--------------------------------------------------------------------------------
سيستم تبلور : تريكلينيك
ضريب شكست : 1/65-1/61
رنگ : آبي، آبي مايل به سبز
فرمول شيميايي : CaAL6(Po4)4(oH)8.4H2o
با فرمول شيميايي CuAL6(Po4)4(oH)85H2o و در سيستم تريكلينيك متبلور ميشود. رنگ آن آبي تا آبي سبز است. انواع آبي رنگ آن را اصطلاحاً «آبي تخم سينه سرخي» ناميده ميشود. تبديل رنگ آن از آبي به سبز را به دليل كاهش يافتن آب آن ميدانند. فيروزه اگر آب خود را سريع از دست بدهد كمرنگ ميشود. سختي آن كمتر از عدد 6 است وزن مخصوص آن 2/6 تا 2/9 را دارد و ضريب شكست آن 1/61 تا 1/ 65 ميباشد.
پيدايش:به طور كلي كاني فيروزه در دو نوع سنگ ميزبان بيشتر به چشم ميخورد. 1- ماسه سنگها 2- سنگهاي آذرين
در ايران، مصر و ايالات متحده معادني از آن وجود دارد.
كاربرد: در مصارف تزئيني استفاده ميشود، زيور آلات و در قديم به منظور تزئين ظروف در بارها و ديوارهاي كاخها به كار برده ميشده است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام من تازه عضو شده ام
ایا میتونید منو در پیدا کردن راه حلی برای حذف اکسیداهن وکربنات کلسیم از سیلیس راهنمایی کنید
با تشکر از شما
سلام من تازه عضو شده ام
ایا میتونید منو در پیدا کردن راه حلی برای حذف اکسیداهن وکربنات کلسیم از سیلیس راهنمایی کنید
با تشکر از شما
سلام
به شما خوش آمد ميگم
شما سئوالتون رو تو تاپيك ژئو شيمي بپرس.
فكر كنم براي حذف كربنات كلسيم بشه از روش گليسرين و Hcl استفاده كرد . ولي اكسيد آهن رو نمي دونم .
Boye_Gan2m
29-12-2006, 22:28
سه گروه از فلدسپات ها عبارتند از :1) فلدسپات های آلکالن 2) پلاژیو کلاز ها 3) هیالو فان ها
فلدسپات های آلکالن :
¨ ارتوز : ماکل کارلسباد – دارای پرتیت در نور عادی خاکستری رنگ و نوعی فلدسپات پتاسیم
¨ آلبیت : فلدسپات سدیم و در سنگ های اسیدی وجود دارد – در نور عادی بی رنگ و آلتره و در نور پلاریزه در مایع خاکستری روشن و سفید و زرد و دارای ماکل پلی سنتتیک است.
¨ آدولار : فلدسپات سدیم در رگه های هیدرو ترمال و آلبیت کم
¨ انور تو کلاز : بیشتر فلدسپات سدیم و کمی فلدسپات پتاسیم و در سنگهای آذرین بیرونی وجود دارد .
¨ اورتو کلاز : در گرانیت ها و پگماتیت ها ی صورتی رنگ در اثر آهن
¨ سانیدین : ماکل پلی سنتتیک – شکستگی داردو در نور عادی خاکستری رنگ
¨ آمازونیت : نوعی اورتو کلاز و سبزرنگ و هیدرو ترمالی می باشد
¨ میکروکلین : در گرانیت ها و سنگهای حد واسط و دارای تداخل دو ماکل آلبیت و پری کلین و ماکل شبکه ای می باشد
نکته: پرتیت در اثر وجود آلبیت به صورت رشته در ارتوز بوجود می آید . آنتی پرتیت تداخل ارتوز در آلبیت می باشد .
پلاژیو کلاز ها :
¨ الیگو کلاز
¨ آندزین
¨ لابرادوریت
¨ بیتونیت
¨ آنورتیت : در سنگ های بازیکتر وجود دارد
تشخیص پلاژیو کلاز های فوق برای طبقه بندی و یافتن نام سنگ ( در سطح دوره کارشناسی ) الزامی ندارد و و تنها پیدا کردن پلاژیو کلاز کافی است .پلاژیو کلاز ها دارای زونینگ می باشندو در نور عادی خاکستری می باشند .
هیالوفان ها :
¨ سلزیان : در سنگ های آذرین و دگرگونی متا سوماتیک وجود دارد .
¨ هیالوفان :در پگماتیت ها و ولکانیت ها و کنتاکت های متاسوماتیک
¨ دان بوریت :در شرایز پنوماتولیتی ودر مجاورت کلسیت و مر مر تشکیل می شود و در مرحله هیدروترمالی و در نزدیکی کلسیت
¨ کانکریت : در سنگ های آذرین آلکالن و پنوماتولیت و پلوتونیت ها
Boye_Gan2m
29-12-2006, 22:29
تقسیم بندی بازالت ها :
1)بازالت تولئیتی :سیلیس زیاد و عناصر آلکالن پائین و اولیوین ها دارای هاله ای از انستاتیت است .
2)بازالت آلکالن : سیلیس کم و دارای فلدسپاتوئید و عناصر الکالن زیاد( بازانیت به بازالت فلدسپاتوئید دار می گویند- اسپیلیت بازالتی است که دارای اپیدوت و کلسیت و زئولیت و سیلیس است و در کف اقیانوس تشکیل می شود .
الف ) دیاباز : ماگمای بازالتی که در شرایط دایکی سرد می شود .
ب) گابرو : بازالتی که در شرایط درونی سرد شود و دارای کلینو پیروکسن و هورنبلند است .
3)بازالت کالکو آلکالن ج) نوریت : سنگ آذرین درونی که ارتوپیروکسن دارد.
د) گابرو نوریت : در این سنگ نسبت ارتوپیروکسن و کلینوپیروکسن یکی است .
با سلام وخسته نباشید خدمت شما عزیزان
آقای bb مطالبتان بسیار جالب است اگه میشه منبعتان رو معرفی کنید.
و یا اگر این مطالب مربوط به خودتان است آیا اجازه می دهید از این مطالب در جاهای دیگر استفاده کنیم؟
با تشکر منتظر جوابتان هستم
با سلام وخسته نباشید خدمت شما عزیزان
آقای bb مطالبتان بسیار جالب است اگه میشه منبعتان رو معرفی کنید.
و یا اگر این مطالب مربوط به خودتان است آیا اجازه می دهید از این مطالب در جاهای دیگر استفاده کنیم؟
با تشکر منتظر جوابتان هستم
سلام
فكر كنم منابع رو زير هر مقاله ايي گذاشته باشم .
بيشترشون مال سايت آفتاب و رشد و يا سازمان اكتشافات و معادن كشور هستن .
اگه منبع رو ننوشتم احتمالا حواسم نبوده و سعي ميكنم از اين به بعد منبع رو بنويسم .
در ضمن شما صاحب اختياري .
فكر كنم اونايي رو كه منبعشون ذكر شده رو جايي استفاده كني بهنتر باشه.
قربونت
usamilad
27-01-2007, 23:53
سلام.
اگه ميشه براي م چند تا مثال از 6 شكل مكعب و تتراگونال و هگزاگونال و ارتورومبيك و مونو كلينيك و تري كلينيك بزنيد
اگه ممنكه خصوصيات هر كدوم از مثال ها رو هم بگيد.
در ضمن من سال سوم تجربي هستم و اينا رو به عنوان يه تحقيق كوچولو ميخوام
سلام.
اگه ميشه براي م چند تا مثال از 6 شكل مكعب و تتراگونال و هگزاگونال و ارتورومبيك و مونو كلينيك و تري كلينيك بزنيد
اگه ممنكه خصوصيات هر كدوم از مثال ها رو هم بگيد.
در ضمن من سال سوم تجربي هستم و اينا رو به عنوان يه تحقيق كوچولو ميخوام
در تريكلينيك هيچ زاويه ايبا هم برابر نيست و هيچ ضلعي هم با هم برابر نيست .
Triclinic no constraints no constraints
تو منوكلينيك دو تا زاويه برابر هم 90 درجه هستن ولي اضلاع برابر نيست
Monoclinic no constraints alpha=gamma=90°
نو ارتورمبيك زاويه ها برابر و 90 درجه هستن و اضلاع برابر نيستن ( مثل قوطي كبريت )
Orthorhombic no constraints alpha=beta=gamma=90°
نو تتراگونال هر زاويه ها برابر 90 و دو تا ضلع با هم برابر هستن و ضلع بعدي بزرگتره
Tetragonal a=b alpha=beta=gamma=90°
در هگزاگونال دو تا زاويه 90 يه زاويه 120 درجه و سه تا ضلع برابر
Hexagonal a1=a2=a3 alpha=beta=90°; gamma=120°
در كوبيك هم زاويه ها برابر و هم اضلاع برابر هستن
Isometric a=b=c alpha=beta=gamma=90°
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
usamilad
05-02-2007, 17:51
سلام.خيلي ممنون از راهنماييت.اطلاعات خوبي بودن ولي منظور من كاني هايي بود كه مثلاً در سيستم كوبيك قرار ميگيرن.يا كاني هايي كه در سيستم تري كلينيك قرار ميگيرند.
در اين زمينه ميتوني كمكم كني؟
:blush:
سلام.خيلي ممنون از راهنماييت.اطلاعات خوبي بودن ولي منظور من كاني هايي بود كه مثلاً در سيستم كوبيك قرار ميگيرن.يا كاني هايي كه در سيستم تري كلينيك قرار ميگيرند.
در اين زمينه ميتوني كمكم كني؟
:blush:
سلام دوست من
يكي دو تا كاني نيست كه 3800 تاست . حالا كدومش رو بگم .
خوب از هر كدوم يه مثال بزنم
گرافيت هگزاگونال
نقره: كوبيك
كيانيت : تريكلينيك
ژيپس : منوكلينيك
هاليت ( نمك )ارتورومبيك
اسكاپوليت : تتراگونال
usamilad
11-02-2007, 22:32
سلام.من همينا رو ميخواستم.
كوتاه و مختصر.
خيلي ممنون
:happy:
كاني هاي سيليكاته
حدود 25% از كاني های شناخته شده و تقریباً 40% از كاني های رایج سيليكاتي هستند.
همه كاني های سنگ ساز آذرین به جز چند مورد سيليكاتي بوده و بنابر این افزون بر 90 درصد از پوسته زمین را تشكيل مي دهند.
وقتی درصد وزنی میانگین هشت عنصر از رایجترین عناصر پوسته زمین را بر حسب درصد اتمی باز محاسبه كنيم .در ميابيم كه از هر 100 اتم ، 62.5 اتم O ، 21.2 اتم Si و 6.5 اتم Al خواهد بود. Fe , Mg , Ca , Na , K هر کدام حدود 2 تا 3 اتم خواهند داشت . احتمالا به جز در مورد Ti ، مقدار دیگر عناصر موجود در سطوح بالايي پوسته زمین ، ناچیز است.
بنابر این دیده مي شود كه سيليكات ها ، كاني های غالب در پوسته زمین مي باشند. و مقدار اكسيدها و دیگر تركيبات مانند كربنات ها اندك است .
هركدام از تجمع های مختلف كاني های سيليكاتي مشخصه سنگ های آذرین ، رسوبی و دگرگونی ، رگه های كانسنگي ، پگماتيت ها ، سنگ های هوا زده و خاك ها ، اطلاعاتی درباره محیط تشكيل خود مي دهند.
واحدهای بنیادین ساختار تمام سيليكات ها از چهار O با دوبار منفی در گوشه های يك چهار وجهي منظم كه يك Si با چهار بار مثبت مركزي را احاطه كرده و با آن همارايي مي دهند ، تشكيل شده است .
پیوند قوي متصل کننده يون های اکسیژن و سيليسيم ، همان سيماني است كه پوسته زمین را نگه داشته است . با استفاده از مفهوم الكترونگاتيوي پاولينگ مي توان بر آورد كرد كه اين پیوند 50 % يوني و 50% كووالانسي است . به عبارتی اگرچه تا حدی حاصل ربایش يون های با بار مخالف است . اما اشتراک الکترون ها و نفوذ ابرهای الكنروني يون های در گير در يكديگر را نيز شامل مي شود . پیوند به شدت در نزديكي اين الكترونهاي اشتراكي متمرکز است .
هر چند در پیوند Si-O اشتراک الکترون وجود دارد ، اما انرژی پيوندي كل SI4+ به طور مساوی ميان چهار اکسیژن مجاور توزیع شده است. بنابر این قدرت هر پیوند منفرد Si-O برابر با نصف انرژی پيوندي كل موجود در يون اکسیژن است. بنابر این ، هر O2- توانايي ایجاد پیوند با هر يون سيليسيم دیگر و وارد شدن به گروه چهاروجهي دیگر و بنابر این چسباندن گروه های چهار وجهي به وسیله اکسیژن اشتراكي يا پلزن را دارد . این اتصال چهار وجهي را بسپارش مي نامند . این واژه از شيمي آلي قرض گرفته شده و ظرفیت بسپارش ، منشا گوناگونی بسیار زیاد ساختار های سيليكاتي است .
در هر حال ، در طبیعت هیچ موردی وجود ندارد كه سه يا حتی دو اکسیژن بین دو چهار وجهي مجاور به اشتراک گذاشته شده باشد. این اشتراک ، دو يون Si4+ با بار زیاد را به يكديگر نزديك كرده و دافعه بین ساختار را ناپایدار مي كند .
"""""""""""""""""""""""""""""""""""""
سيليكات هايي با گروه های چهار وجهي مستقل SiO4 كه در آنها چهار وجهي ها به هم متصل نبستند را سيليكات های جزیره ای يا Nesosilicates ( از واژه یونانی nesos به معنی جزیره ) يا ارتوسيليكات ( از واژه یونانی orthos به معنی عادی ) مي نامند.
سيليكات هايي كه در آنها دو گروه SiO4 به هم پیوسته و گروه های Si2O7 را مي سازند ، با عنوان سوروسيليكات Sorosilicates ( از واژه یونانی soros به معنی کپّه ) يا دي سيليكات مي گویند.
اگر بیش از دو چهار وجهي به هم پیوند پابند ساختار حلقه مانند بسته ای با فرمول عمومی SixO3x ايجاد مي شود. حلقه های چهار وجهي چهارتايي ، تركيب Si4O12 دارند. این گروه را سيليكات های حلقوي يا سيكلوسيليكات Cyclosilicates ( از واژه یونانی kyklos به معنی دایره ) مي نامند .
چهار وجهي ها ممکن است به هم متصل شده و زنجیره های منفرد نامتناهي را با تركيب Si2O6 يا SiO3 بسازند . در زنجیره های دوگانه نامتناهي ، نسبت Si:O=14 بوده و Si4O11 يا Si8O22 را ایجاد مي کنند . هر دو نوع سيليكات های زنجیره ای را اينوسيليكات Inosilicates ( از واژه یونانی inos به معنی نخ ) مي گویند.
وقتی سه اکسیژن يك چهار وجهي ، بین چهار وجهي های مجاور به اشتراک گذاشته شود، ورقه های مسطح با گسترش نامتناهي و تركيب واحد Si2O5 ایجاد مي شود . این سيليكات های ورقه ايي را فيلوسيليكات Phylosilicates ( از واژه یونانی phyllou به معنی برگ ) مي گویند .
وقتی هر چهار وجهي SiO4 با چهار وجهي هاي مجاور به اشتراک گذاشته شود ، يك شبکه سه بعدی با تركيب واحد SiO2 ایجاد مي شود . این سيليكات ها را تكتوسيليكات Tectosilicates ، داربستی يا شبکه ايي ( از واژه یونانی tecton به معنی سازنده ) مي گویند .
مهمترین سيليكات ها
"""""""""""""""""""""
سيليكات هاي جزيره اي
گروه فتاسيت
گروه اليوين
گروه گارنت
گروه زيركن
گروه Al2SiO5
گروه هوميت
"""""""""""""""""""""""""""""
سورو سيليكات ها
همي مرفيت
لاوسونيت
گروه اپيدوت
وزوويانيت
"""""""""""""""""""""""""""
سيليكات هاي حلقوي
اكسينيت
بريل
كرديريت
تورمالين
""""""""""""""""""""""""
سيليكات هاي زنجيره اي
گروه پيروكسن
گروه پيروكسنوييد
گروه آمفيبول
"""""""""""""""""""
سيليكات هاي ورقه اي
گروه سرپانتين
گروه كاني هاي رسي
گروه ميكا
گروه كلريت
""""""""""""""""""""""
تكتوسيليكات ها
گروه SiO2
گروه فلدسپار
گروه فلدسپاتوييد
گروه زئوليت
:::::::::::::::::::::::::::::
فلدسپارها از نظر شکل و خواص فيزيکي رابطه نزديکي با يکديگر دارند وليکن مي توان آنها را به 3 گروه تقسيم نمود که عبارتند از: كلسيت، پتاسيك و سديك.
فلدسپارهاي باريم کمياب بوده و داراي تقارن مونوکلينيک مي باشد و اهميتي به عنوان کاني هاي سنگ ساز ندارند.
فلدسپارهاي پتاسيم دار تقارن مونوکلينيک مي باشد. کاني هاي فلدسپار پتاسيم به چندين شکل مشخص تشکيل مي شوند و داراي خواص فيزيکي و نوري متفاوت اما پيوسته مي باشند.
فلدسپارهاي سديم و کلسيم دار (پلاژيوکلازها) که داراي تقارن تري کلينيک مي باشد.
فلدسپار آمونيم (بودينگ تونيت) با تقارن مونوکلينيک نيز در سال 1964 از رسوب يکي از چشمه هاي آب گرم در کاليفرنيا معرفي شده است.
در بررسي ها معمولاً از عنوان"كانيهاي گروه فلدسپات" استفاده مي شود. اين گروه شامل كانيهاي آلومينو سيليكاته با كلاس تكتوسيليكات ها هستند كه حاوي پتاسيم، سديم و يا كلسيم و به ندرت باريم هستند. فلدسپارها با درنظر گرفتن نوع كاتيون، نحوه تشكيل (حرارت و محيط تشكيل)، منشاء و سنگ مادر در طبيعت مي توان آنها را به شرح زير تفكيك كرد:
فلدسپاتهاي آلكالن يا اُرتوكلازها (ميكروكلين، ارتوز، سانيدين، آنورتوز) كه از آنها درمنابع مختلف به نام هاي پتاسيم فلدسپات و آلكالن فلدسپات نيز نام برده مي شود.
پلاژيوكلازها (ايزومورف هاي سري آلبيت، آنورتيت)
فلدسپاتهاي سنگين (سلسيان - هيالوفان) كه نادر بوده و فاقد ارزش اقتصادي هستند.
فلدسپات هاي پلاژيوكلاز، جزء فراوانترين كانيها درطبيعت بوده و توزيعي گسترده تر و فراوان تر از فلدسپات هاي پتاسيم دارند و در سنگهاي آذرين و دگرگوني و به ميزان خيلي كمتري در سنگهاي رسوبي قرار دارند.
در سري پلاژيوكلازها، عضو انتهايي An، نقطه ذوب بسيار بالاتري از عضو انتهايي آلبيت دارد. بنابراين در مراحل آغازين تبلور ماگما ودر دماهاي بالا فلدسپات هاي غني از كلسيم و دردماي پايين تر فلدسپات هاي غنــي از ســديم متبلور مي شوند. باتوجه به اين امر، گاهي پلاژيوكلازهايي به وجود مي آيد كه مركز بلور از كلسيم غني تر و حاشيه ها غني از سديم است.
آلبيت دماي پايين در سنگهاي آذرين دروني و آلبيت دماي بالا در سنگهاي آذرين بيروني و بيشتر در گدازه ها تشكيل مي شود در سنگهاي آذرين اغلب با ارتوز و ميكروكلين همراه است و در سنگهاي آذرين اسيدي مانند گرانيت ها، سينيت ها، ريوليت ها و تراكيت ها يافت مي شود. آلبيت در پگماتيت ها فراوان بوده و دراين سنگها ممكن است جايگزين ميكروكلين اوليه شده باشد اليگوكلاز كاني مشخص گرانوديوريت ها و مونزونيت ها است و آندزين در آندزيت ها و ديوريت ها يافت مي شود.
لابرادوريت در بازالت ها و گابروها وجود دارد و در آنورتوزيت تنها كاني مهم سازنده سنگ را تشكيل مي دهد.
بيتونيت در گابروها يافت شده و ندرتاً در ساير سنگها ديده مي شود و آنورتيت كمياب تر از پلاژيوكلازهاي سديم دار است و در سنگهاي سرشار از كانيهاي تيره و سنگهاي آهكي دانه اي در اثر دگرگوني مجاورتي به وجود مي آيد.
پلاژيوكلازها در سنگهاي دگرگوني نيز فراوان هستند و در سنگهاي رسوبي اغلب به صورت تخريبي ديده مي شوند. فلدسپاتهاي باريم دار يا فلدسپاتهاي سنگين مانند سلسيان و هيالوفان نسبت به ساير كانيهاي گروه فلدسپات كمياب هستند.
فلدسپارهاي سديم و کلسيم دار (پلاژيوکلازها):
•آنورتيت Anortite :
آنورتيت به فرمول شيميايي (CaAl2Si2O8) فلدسپات نوع كلسيت است.
•بيتونيت
•لابرادور
•آندزين
•اليگوكلاز
•آلبيت Albite :
آلبيت به فرمول شيميايي (NaAlSi3O8) فلدسپات نوع سديك است. آنورتيت و آلبيت به دليل آن كه مي توانند جانشين شوند، در ساختمان كاني پلاژيوكلاز شركت مي كنند.
فلدسپاتهاي پتاسيم دار :
چند ريختي هاي فلدسپات پتاسيم عبارتند از :
سانيدين، ارتوكلاز، ميكروكلين و آدولاريا.
•ميكروكلين
نوع دماي پايين فلدسپات هاي پتاسيم دار، ميكروكلين است. ميکروکلين به فرمول شيميايي (KAlSi3O8) فلدسپات نوع پتاسيك آن است. ميکروکلين در سيستم تري کلينيک متبلور شده و در طيف وسيعي از سنگ هاي آذرين و دگرگوني در دماهاي متوسط تا پائين مي باشد.
اين كاني از نظر تركيب مشابه سانيدين و ارتوز است اما از آنجايي كه درسيستم تري كلينيك متبلور مي شود فرم تقارن آن مانند سانيدين نبوده و بنابراين مشابه آلبيت است.ميكروكلين يك عضو سازنده مهم سنگهاي آذرين مانند گرانيت ها و سينيت ها است كه در عمق نسبتاً زياد به آرامي سرد شده اند. اين كاني فلدسپات پتاسيم دار متداول در پگماتيت ها است. در پگماتيت ها ممكن است ميكروكلين و كوارتز با هم رشد كنند و دراين حالت بافت گرافيك را بوجود مي آورند. اين كاني در ايران، بيشتر در سنگهاي آذرين دروني اسيدي مانند گرانيت ها و سينيت ها وجود دارد.
•ارتوز (ارتو کلاز)
پتاسيم فلدسپات به فرمول شيميايي (KAlSi3O8) فلدسپات نوع پتاسيك آن است. ارتوکلاز معمولي يکي از انواع مونوکلينيک در طيف وسيع سنگ هاي آذرين و دگرگوني در دماهاي متوسط تا پائين مي باشد.
ميان سديم فلدسپات (آلبيت) و پتاسيم فلدسپات، جانشيني محدودي وجود دارد و فلدسپات هاي اين سري به انواع آلكالي فلدسپات ها شهرت دارند.
ارتوكلاز يكي از كانيهاي سازنده مهم گرانيت ها، گرانوديوريت ها و سينيت هايي است كه در عمق متوسط و به صورت بسيار سريع رشد كرده اند. در ايران بيشتر در سنگهاي آذرين دروني اسيدي از جمله در پگماتيت هاي ارتوكلازدار مشهد ديده مي شود.
•سانيدين
سانيدين که پلي مورف دماي بالا و مونوکلينيک بوده و در سنگ هاي آتشفشاني رخ مي دهد. سانيدين درسنگهاي آذرين خروجي اسيدي، مانند ريوليت ها و تراكيت ها و توف هاي اسيدي ديده مي شود. اين كاني در سنگهايي ديده مي شود كه از سرد شدن سريع مواد مذاب آتشفشاني با دماي اوليه بالا به وجود آمده اند. در ايران، اين كاني در تراكيت هاي شيشه اي زئوليت دار علي آباد قم يافت مي شود (كاني شناسي سيليكاتها، 1375).
•آدولاريا
آدولاريا که مي تواند در سيستم مونوکلينيک يا تري کلينيک متبلور شود، فلدسپاري است که داراي شکل بلوري خاصي بوده و در رگه هاي هيدروترمال دماي پائين مي باشد.
ميکروکلين و سانيدين پلي مورف هايي با ارتباط نظم- بي نظم بوده و اتم هاي Al, Si به صورت تصادفي در مواضع شبکه اي خود در سانيدين توزيع شده اند اما در ميکروکلين اين توزيع داراي نظم مي باشد.
شکل بي نظم،پلي مورف پايدارتر در دماهاي بالاتر از 700 درجه سانتگراد است و ميکروکلين را مي توان در اين دما به صورت هيدروترمال تبديل به سانيدين کرد.عکس اين تبديل تا کنون در آزمايشگاه انجام نپذيرفته است که علت امر نيز ظاهراً انرژي اکتيواسيون بالايي است که براي نظم بخشيدن به اتم هاي Al, Si لازم است.
ارتوکلاز و آدولاريا از نظر ساختماني حدواسط بين سانيدين و ميکروکلين مي باشد. احتمالا ًبيشتر ارتوکلازها در آغاز به صورت سانيدين متبلور شده اند. آدولاريا ظاهراً شکل نيمه پايداري است که تحت شرايط تبلور سريع در حوزه پايداري ميکروکلين تشکيل مي شود، بدين ترتيب که تبلور سريع مانع از ايجاد يک آرايش منظم Al,Si مي گردد. در دماهاي بالا محلول جامد کامل بين KALSi3O8 و NaAlSi3O8 وجود دارد. اعضاي پتاسيم دارتر اين سري داراي تقارن مونوکلينيک بوده و ارتوکلاز سديم دار ناميده مي شوند که پتاسيم در آنها بيش از سديم است.
اعضاي سديم دارتر اين سري بيش از 63% آلبيت دارند، داراي تقارن تري کلينيک بوده و آنورتوکلاز ناميده مي شوند.
در دماهاي کمتر محلول هاي جامد بينابيني موجود در بين ارتوکلاز و آلبيت نيمه پايدار بوده و در شرايط سرد شدن تدريجي شکسته شده و به صورت رشد درهمي از تيغه هاي نيمه موازي جهت دار در مي آيند که ترکيب آنها به طور متناوب سديم دار و پتاسيم دار مي باشد. چنين رشد درهمي را پرتيت يا آنتي پرتيت مي نامند. در پرتيت ها، پلاژيوکلاز به صورت لايه هايي داراي جهت يکنواخت، رگه ها يا قطعات پراکنده اي در ارتوکلاز يا ميکروکلين ديده مي شود. در آنتي پرتيت ها اين رابطه برعکس مي باشد.
چهارچوب چهار وجهي هاي متصل به هم AlO4, SiO4 در ساختارهاي مونوکلينيک و تري کلينيک به شکل پيوسته و يک دست است. در دماهاي بالا، يون هاي Na, K به صورت تصادفي در اين چهارچوب ساختماني توزيع شده و بلوري همگن را بوجود آورده اند.
در دماهاي پائين تر بر اثر تشکيل لايه هاي غني در پتاسيم و لايه هاي غني در سديم نظم به وجود آمده و صفحات متناوبي با تقارن مونوکلينيک يا رشته هاي مونوکلينيک و تري کلينيک بوجود مي آيد.
طبقه بندي سنگهاي آذرين، به ميزان زيادي براساس نوع و مقدار فلدسپات موجود است. به عنوان يك اصل، هرچه درسنگي درصد SiO2 بالاترباشد،مقداركانيهاي تيره آن كمتر فلدسپاتهاي پتاسيم دار بيشتر و پلاژيوكلازهاي آن سديم دارتر خواهند بود و برعكس كاهش درص SiO2،موجب افزايش كانيهاي تيره و كلسيم دارتر شدن پلاژيوكلازها مي شود.
فلدسپارها را بسته به نوع کاتيون، نحوه تشکيل(حرارت و محيط تشکيل)، فشار و سنگ مادر مي توان تقسيم بندي نمود :
1-فلدسپارهاي آلکالن يا ارتوکلازها ( ميکروکلين، ارتوز، سانيدين و آنورتوز).
2-پلاژيوکلازها ( ايزومورف هاي سري آلبيت – آنورتيت ).
3-فلدسپارهاي سنگين ( سلسيان - هيالوفان ) که نادر بوده و فاقد ارزش اقتصادي است.
سازمان اكتشافات معدني كشور
بچه ها كسي ميتونه سايتي معرفي كنه كه در آن عكس مقاطع ميكروسكپي كاني ها را زده باشه
بچه ها كسي ميتونه سايتي معرفي كنه كه در آن عكس مقاطع ميكروسكپي كاني ها را زده باشه
تاپيكش موجوده
بلورهای مایع موادی هستند که خواص ساختاری و مکانیکی آنها چیزی بینابین خواص مایعات و بلورهاست. فهم و درک این حالت ماده برای دانشمندان قرنهای نوزدهم و بیستم کار سادهای نبوده است. در اوایل دهه ۱۹۷۰میلادی اولین دسته از مواد بلورهای مایع پایدار به صورت تجاری ساخته شدند و از آن در ساخت صفحههای Liquid Crystal Display استفاده شد.
فاز بلور مایعی جسم را گاهی (فروفاز) (به معنی فاز بینابینی) یا فاز فرومورنیک نیز مینامند. در بلورها ، اتمها یا مولکولها در شبکههای تناوبی منظم آرایش مییابند. بدین ترتیب در مقیاس میکروسکوپیکی ، بلورها نظم بسیار زیادی دارند. اگر مکان یک مولکول مشخص شود مکان مولکولهای دیگر را میتوان با اطمینان فراوانی حتی در فواصل دور هم تعیین کرد.
بلورها در مقابل در مایعات تقریبا آزادانه حرکت میکنند و در مقیاس میکروسکوپیکی بسیار نامنظم هستند. با این حال هنوز هم اندازهای نظم کوتاه برد ناشی از دافعه کوتاه برد میان اتمها یا مولکولها در آنها دیده میشود. بطوری که اگر مکان یک اتم یا یک مولکول مشخص شود، مکان مولکولهای دیگر را میتوان با اطمینان نسبتا زیادی حتی در فواصل دور هم تعیین کرد. از آنجا که نظم مکانی دور برد در مایعات وجود ندارد مایعات در برابر تغییر شکل برشی مقاومتی از خود نشان نمیدهند و تحت تأثیر وزن یا نیروی دیگر به آزادی جریان پیدا میکنند.
● تاریخچه کشف
بلورهای مایع در سال ۱۸۸۸ میلادی توسط Friedrich Reinitzer هنگام مطالعه و بررسی کلسترول در گیاهان کشف شد ولی نه تنها خود کاشف آن از ماهیت آنچه مشاهده کرده بود کاملا آگاه نبود بلکه تا همین دهههای اخیر به صورت یک پدیده جالب توجه به آن نگاه میشد.
● ساختار بلور مایع
نظم ساختاری بلور مایع ، چیزی بینابین نظم ساختاری مایع و جامد است. تغییرات فاز بین فازهای جامد مایع و مایع ، از طریق گرما کردن در مورد بلورهای مایع توموتروپ و یا مخلوط کردن ماده دوم (در مورد بلورهای مایع لیوتروپ میسر میشود. بلورهای مایع ترموتروپ معمولا از مولکولهای آلی (کربن دار) تشکیل میشوند. این مولکولها یا خطی هستند و قسمت مرکزی شان سخت است و دنبالههای انعطاف پذیر در یک سر و یا در دو سرشان دارند یا دایرهای هستند و قسمت مرکزی شان قرصی و سخت است. و ۴ تا ۸ دنباله انعطاف پذیر بطور شعاعی از آن خارج میشوند. بلورهای مایع ترموتروپ به دستههای زیر تقسم میشوند:
● بلور مایع نیماتیک
بلور نیماتی معمولا از مولکولهای آلی میلهای شکل ساخته میشود. همانند مایعات ، این نوع بلورهای مایع فقط از لحاظ مولکولی دارای نظم کوتاه برد هستند. برخلاف مایعات در این محورهای بلند مولکولها همگی بطور متوسط هم سو هستند. از اینرو بلور نیماتیم را میتوان بلور جهت دار دانست. این بلور مایع همانند مایع سلولی جریان پیدا میکند. اما از نظم بسیار بیشتری برخوردار است.
● بلور مایع اسمکتیک
بلور مایع اسمکتیک هم از مولکولهای میلهای ساخته میشود، ولی نظم مولکولها در آن بصورت لایه و هم صفحهای است. در هر لایه ، مولکول فوق نظم کوتاه برد مایع گونه دارند. بدین سان ، بلور مایع اسکمتیک را میتوان تناوبی یا بلور بین در یک بعد و بی نظم یا مایعی در دو بعد دیگر داشت. بلور اسکمتیک مانند بلور سیستماتیک تحت تأثیر وزن جریان پیدا میکنند. بسته به اینکه میلهها در هر لایه مثلا بصورت مایل یا راست ایستاده باشند. با زیر دستههای متعددی از فاز اسکمتیک رو برو میشویم.
● بلور مایع کوکستریک
بلور مایع کوکستریک شبیه نیماتیک است. اما بجای اینکه میلهها در همه جا یکسان باشد، در نقاط مختلف دست خوش تغییر جهت میشود که این امر در نهایت ساختاری مارپیچی پدید میآورد. اگر صفحاتی عمود بر محور مایع در نظر بگیریم در هر صفحه سمتگیری منظمی همانند فاز نیماتیک رو برو میشویم. جهت موضعی این سمت گیری در هر صفحه نسبت به صفحات مجاورتی کمی چرخیده است.
● بلور مایع دیسکوتیک دیاستوئی
بلور مایع دیسکوتیک یاستونی از مولکولهای قرص شکل تشکیل شده است. مولکولها در ستونهایی مرتب میشوند که نسبتا شبیه به ستونهای میله یا مهرههای تخته نرم هستند، در هر ستون فقط نظم کوتاه برد وجود دارد. اما ستونها بطور تناوبی در دو بعد مرتب میشوند و ترکیب آنها معمولا بصورت شبکه شش گوش است. بدین سان ، بلور مایع دیسکونیک در دو بعد منظم و در یک بعد بی نظم است.
● اساس فیزیکی مایع تریوتروپ
در بلورهای مایع ترموتروپ ، گرم کردن ماده جامد منجر به فاز آی بلور مایع بیشتر میشود، منظور این است که بجای تبدیل مستقیم از فاز جامد به فاز مایع همسانگرد ، این مواد گرم شدن از یک یا چند فاز بلور مایع عبور میکنند.
بلور ------> نیماتیک ------> اسمکتیک ------> مایع همسانگرد
● اساس فیزیکی مایع اسکمتیک
در تبدیل از بور به اسکمتیک ، جسم بسیار نرم میشود و تحت برش جریان پیدا میکند. اگر چه اغلب اگر گذارهای بین فازهای متمایز اجسام ناپیوستهاند. فاز اسمکتیک بطور پیوسته به فاز نیماتیک تبدیل میشود که آنرا گدازهای مرتبه دوم میگویند. نیماتیکها معمولا نسبت به فازهای اسمکتیک چسبندگی کمتری دارند. و اگر اقدامات خاص برای جهت دادن آنها صورت نگیرد، ظاهری کدر یا گل آلود دارند که این هم بخاطر حضور ناحیههای متعددی است که هر ک سمتگیری مولکولی خاص خود را دارد. این کدری به هنگام تبدیل بلور مایع اسمکتیک به مابع همسانگری ناگهان از بین میرود. به همین دلیل نقطه گذار نیماتیک - اسمکتیک را گاهی نقطه شفاف شدگی مینامند.
● خواص برجسته بلور مایع
در مایعها اتمها و مولکول ها تقریبا آزادنه حرکت میکنند و روی یکدیگر میلغزند و در مقیاس میکروسکوپیکی بسیار نامنظماند. اما به دلیل نیروی دافعه کوتاه برد میان اتمها یا مولکولهای مایع ، تا اندازهای در مایعها نظم کوتاه بردی دیده میشود.
از آنجا که نظم مکانی دور برد در مایعها وجود ندارد ، مایعها در مقابل تغییر شکل برشی ، مقاومتی از خود نشان نمیدهند و تحت تاثیر وزن یا نیروهای دیگر به آزادی جریان مییابند.
نظم ساختاری بلورهای مایع ، چیزی بینابین نظم ساختاری مایع و جامد است . شکل زیر تفاوت بین سه حالت مختلف جامد ، بلور مایع و مایع را نشان میدهد.
● کاربرد بلور مایع
به دلیل شکل میلهای مولکولهای تشکیل دهنده بلورهای مایع نیماتیک و اسمکتیک در برابر نور و میدانهای الکتریکی و مغناطیسی پاسخی ناهمسانگرد دارند، بدین سان میتوان از میدان الکتریکی برای کنترل حتی از مولکولهای بلور مایع نیماتیک میگیرند استفاده کرد و این امر به نوبه خود میزان نور بازتابیده یا گذرنده را تغییر میدهد، استفاده از این اثر در صفحات نمایی بلور مایع که در ماشینهای حساب ، ساعت دیجیتالی و حتی تلویزیونهای مینیاتوری کاربرد دارد رایج است.
ساختار مارپیچی مشخصه بلورهای مایع کوسترتیک به عنوان توری برای نور مرئی قابل استفاده است. ترکیبات کولسترتیک معمولا با رنگ روشن و براق دیده میشوند. چون میزان براق بودن آنها به دما بستگی دارد، از رنگ وابسته به دمای این بلورهای مایه در بعضی دماسنجها بهره برداری میشود.
آفتاب
سلام دوستان
ممکنه در مورد امکان ساخت سنگ بشیوه مصنوعی صحبت کنید
با تشکر
سلام دوستان
ممکنه در مورد امکان ساخت سنگ بشیوه مصنوعی صحبت کنید
با تشکر
سلام
لطفا تو یه تاپیک جداگانه مطرح کنید .
ممنون
اگه كسي يك مقاله يا مطلب در مورد كانيهاي قيمتي سراغ داره ما رو بي نصيب نكه .ممنون ميشم. حالا هر چند صفحه كه شد مهم نيست
اگه كسي يك مقاله يا مطلب در مورد كانيهاي قيمتي سراغ داره ما رو بي نصيب نكه .ممنون ميشم. حالا هر چند صفحه كه شد مهم نيست
سلام
شرمنده من اصلا پست شما رو ندیده بودم
شما یه سر به تاپیک گوهر شناسی بزن اگه چیز به درد بخوری پیدا نکردی همون جا درخواست بده
ممنون .
ابزارهای سنگی و اشیاء فلزی بجا مانده از تمدن کهن، کاشی کاری ها و لعاب کاری های ابنیه تاریخی، ظروف سفالینه و خشتی و آجری، بناهای سنگی همچون تخت جمشید و پاسارگاد بخشی از آثار باشکوه و زیبای متعلق به تمدن چند هزار ساله ایران زمین هستندکه بعضی از اشیاء بجای مانده در موزه های ایران و جهان ستایش بینندگان را بهمراه دارد و یادآور تلاش کاوشگران، معدنکاران و هنرمندانی است که از دیر باز سنگها و کانیها را می شناخته و راههای استخراج آن را هم میدانسته اند. در مورد زادگاه دانش کانی شناسی و زمین شناسی عقاید متفاوتی وجود دارد. اما آنچه که از گذشته بجای مانده نشان از دانش فراوان نیاکان فروهر ایرانی از زمین شناسی است. پیشرفت علوم کانی شناسی را بایستی در استخراج معادن جستجو کرد و لذا رومیان باستان که در کشورهای لهستان، مجارستان و منطقه بوهم آلمان معادن استخراجی داشته اند از پیشگامان این فن می دانند.
در مورد تاریخچه کاربرد مواد معدنی بیتمن می گوید: بشر از میان فلزات طلا را قبل از سایر فلزات می شناخته است و قبل از آن از کانیهای غیر فلزی برای ساخت ابزارهای شکار، دفاع از خود و وسائل کشاورزی استفاده می کرده است. پس از طلا، مس و در عصر فلزات با آلیاژ ها و انواع آن آشنا بوده و بر همین اساس عصر های آهن، مفرغ و برنز تقسیم بندی شده اند.
بشر اولیه جهت تهیه ابزارهای سنگی بدنبال سنگهائی سخت و مقاوم با لبه های تیز و برنده بوده که کانیهای کوارتز و ابسیدین در میان ابزارهای یافت شده در آثار بجای مانده بارزترین است.
نحوه استفاده و شیوه های بکارگیری از این ابزار ها چنان در پیشرفت و رشد تمدن بشری موثر بوده که بر پایه آن سه دوره پارینه سنگی، میان سنگی و نوسنگی بنیاد نهاده شده است.
استفاده از خاک رس در ساخت ارگ های باستانی و پس از آن کاربرد رس پخته در اینگونه بناهای تاریخی و ظروف سفالینه بمنظور انبار کردن غلات مرسوم بوده است. مصریان در ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد و چینی ها قرنها پیش از میلاد با استفاده از مخلوط خاک رس با کوارتز و فلدسپات ظروف چینی را می ساختند که به همه دنیا صادر می شد . در حالیکه اروپا در قرن پانزدهم میلادی به این فن آوری دست پیدا کرد.
● تاریخ کانی شناسی
در دوره پیش از تاریخ، مردم عهد باستان از سنگهای آهکی برای ساخت خانه های خود استفاده می کردند. استفاده از خاک رس بعنوان ملات و گاه پرچین مرسوم بوده و با کشف سنگ آتشزنه یا چخماق(سیلکس) از آن برای ساخت ابزار کار(داس و تبر) نیز استفاده میکردند. آثار بجای مانده در مناطق کرمانشاه، لرستان و میناب قدمتی حدود ۱۰۰ هزار تا ۷۵ هزار سال پیش را نشان می دهند.
آثار بدست آمده از حفریات هوکریده ۱۹۶۶ در منطقه کوهبنان کرمان بخوبی جایگاه ابسیدین را در صنایع مشرق زمین معین می نماید. بازمانده اشیاء کوهبنان نشان می دهد که ساکنان این مناطق در اواخر هزاره نهم و اوایل هزاره هشتم پیش از میلاد از تکنولوژی بسیار پیشرفته ای در صنعت ابزار سازی برخوردار بوده اند . به احتمال زیاد ابسیدین مورد نیاز از معدن بصیران در شمال یا از معادن اطراف بم در جنوب تامین می شده است.
اواخر هزاره هفتم و اوائل هزاره ششم در ایران را مرحله گذر از دوره نوسنگی به دوره فلزات می دانند و این در حالی است که بگفته اسمیرنوف دوره نوسنگی تا اواخر هزاره چهارم در اروپا ادامه داشته است.
ساکنان تل ابلیس کرمان( کرمان شناسی، محمدرحیم صراف) نخستین قوم ایرانی بوده اند که کانسارهای مس پیرامون خود را شناخته و به آن دسترسی داشته اند. و با ذوب این کانه در ظروف سفالینه به ساخت وسائل زندگی می پرداخته اند. ایشان می گویند که این ساکنان در ۶۰۰۰ سال قبل به ارزش و اهمیت مس در اطراف دهکده خویش پی برده بوده اند. استفاده از کانیهای کربناته مس (نظیر مالاکیت و آزوریت) و سولفور مس (کالکوپیریت) در این زمان ثابت شده است.
در هزاره چهارم استفاده از فلزات برای ساختن ابزار جایگاه خوبی پیدا نموده بود اما هنوز از سنگ نیز استفاده میکرده اند. آثار مس چکش کاری شده نشان می دهد که هنوز در تکنولوژی ذوب مس متبحر نشده بودند. جواهرات فراوان مزین به نگین های عقیق و فیروزه به جذابیت بیشتر این آثار کمک شایانی نموده است.اشیاء مسی، سربی و نقره ای این دوران گویای گسترش فعالیت های معدنی این دوران است. یکی از مکانهای استفاده از مفرغ و آهن در نقشه خاورمیانه کوهبنان است.
در هزاره سوم پیش از میلاد شهداد مرکز رونق صنعتی و معدنی و بازرگانی بوده است. در این محل کارگاههای فلز کاری(مس، مفرغ، نقره و سرب) و سفالگری و سنگ تراشی که از سنگ صابون(سرپانتینیت) و سنگ مرمر ابزار می ساخته اند برپابوده است. در این زمان از کوهبنان بعنوان مرکز تولید توتیا یاد می کنند. آثار معدنی استفاده از اکسید روی در این مناطق به اثبات رسیده است. استفاده از سنگ صابون و وجود کارگاههای تولید این ابزار و اشیاء، در آثار تپه یحیی(جنوب دشت صوغان شهرستان بافت) و کشف چهار محل استخراج در شعاع ۲۵ کیلومتری این محل نشان از مصرف و صادرات سنگ صابون از این ناحیه به سرتاسر منطقه در این دوران بوده است.
در اروپا ثابت شده است که در هزاره دوم پیش از میلاد گذار از عصر سنگ به عصر مس به تدریج صورت گرفته اما در ایران آغاز عصر مفرغ(برنز) مقارن با همین زمان است.
در هزاره یکم قبل از میلاد ساکنین ایران زمین مدتی است شهر نشینی را تجربه کرده و با انواع سنگهای ساختمانی جهت ساخت ابنیه آشنائی داشتند. در این هنگام در نوشته های آسوری آمده است که ایرانیان کانه های سولفوری را در کوره های بلند هفت فوتی(۲ متر) تسویه می کرده اند. استعمال روزافزون آهن اوضاع اقتصادی را دگرگون نمود زیرا معادن آهن بسیار متنوع تر و غنی تر از معادن مس بود و مناطقی که قبلا از اهمیت چندانی برخوردار نبودند اهمیت یافتند. هرچند استفاده از آهن در فلات ایران موسوم به این دوران است اما از اهمیت استفاده از مس و مفرغ کاسته نشد. در نیمه نخست هزاره یکم دولت ایرانی ماد در بخش باختری ایران پدیدآمد. در این زمان که بعنوان "عصر تاریخ ایران" از آن یاد می کنند ساکنان ایران صنعتگرانی داشته که با بسیاری از سنگها و کانیها و حتی نحوه جایگیری آنها در زمین و گداز فلزات آشنا بوده اند.
در نیمه دوم هزاره یکم پیش از میلاد با تاسیس امپراتوری پارسیان و اعتلاء تمدن ایرانی نه تنها شناخت زمین و بهره برداری از منابع نهفته در درون آن میسر شد بلکه در زمینه های زمین شناسی مهندسی همچون راهسازی، سدسازی، حفر کانال و پل سازی گسترش یافت. شناخت مواد نفتی و قیر از سده ششم پیش از میلاد در ایران آغاز شده بود و از چاههای نفت باکو استخراج صورت میگرفته است. دولت هخامنشی در این دوران پهنه فرمانروائی خود را تا رود سیحون و آنسوی رود سند در شرق و رود دانوب در اروپا و حتی تا لیبی در افریقا گسترش داد و فن معدنکاری و استخراج سنگها و فلزات در تمام امپراتوری هخامنشی گسترش یافت. در این دوران در هنگام سلطنت داریوش حفر کانال سوئز در مصر، آبراهه آتوس در یونان، راههای شاهی از دریای مدیترانه تا شوش و تخت جمشید با بیش از ۲۶۰۰ کیلومتر طول و سد سازی های بر روی دجله و فرات و رود کر نشانه عظمت تمدن ایرانی و هوش ایرانیان در زمین شناسی مهندسی آن دوران بوده است.
از فعالیت های دوره سلوکیان و پارت ها میتوان به احداث جاده ابریشم(معبر اتصال شرق به غرب)، شهرهای داراب گرد و تیسفون و ساختمان معابد آناهیتا در کنگاور و ابداع سیستم تاق زنی و قوسهای عرضی در ساختمان و پل سازی اشاره کرد.
در دوره ساسانیان صنایع معدنی و هنرهای وابسته به آن مانند گوهر سازی و فلز کاری رونق به سزائی داشت که ثروت ایرانیان را بگونه ای افسانه ای افزایش داد که در موزه های ایران و جهان نمونه هائی از آن در دسترس است. معدن قلعه زری در شمال کرمان متعلق به زمان ساسانیان است و دژی باستانی در کنار آن احداث شده بود که محل نگهداری فراورده های معدنی بوده است. در این معدن طلا همراه با مس یافت می شود.
از آغاز اسلام تا دوره صفویان از فعالیت معدنی در ایران اطلاع چندانی در دسترس نیست اما به نظر می رسد که تا چندی این فعالیت ها باز ایستاده و سپس در زمان خلافت خلفای عرب مجددا به راه افتاده اند. در این دوران دانشمندانی نظیر ابونصر فارابی، بوعلی سینا، ابوریحان بیرونی و زکریای رازی در زمینه کانی شناسی و زمین شناسی مطالعاتی را انجام داده و رساله هائی را هم منتشر کرده اند .
بوعلی سینا دانشمند ایرانی مواد معدنی را به چهار دسته سنگها، فلزات ( ذابیات ) مواد سوختنی ( کباریت ) و نمکها ( املاح ) تقسیم کرده است.
ابوریحان بیرونی در کتاب "الجماهر فی معرفه الجواهر" نیز نظریاتی در مورد تعیین وزن مخصوص کانیها ارائه نموده است که تا به امروز معتبر است.
زکریای رازی نیز در کتاب "سرالاسرار و الاحجار" به فواید داروئی و کیمیاگری بعضی کانیها اشاره کرده است.
● تعریف کانی
زمین از انواع سنگهای رسوبی،آذرین و دگرگونی تشکیل شده است. سنگها از تجمع کانیها و کانیها از اجتماع اتمها بوجود آمده اند. بعبارتی جهت درک مفاهیم مربوط به تشکیل سنگها در ابتدا باید کانیها را بشناسیم و قبل از آن برای شناخت کانیها بایستی اصول اولیه و اساسی اتمها را بدانیم که چطور و چگونه با یکدیگر برای تشکیل کانیها مشارکت می کنند.
طبق تعریف کانی یا مینرال جسمی است جامد، متشکل از عناصر یا ترکیبات طبیعی، همگن و متبلور که با ترکیب شیمیائی معین در زمین یافت میشود. همه کانیها بجز شبه کانیها در ۷ سیستم تبلور شناخته شده متبلور می گردند. مطابق تعریف مایعات نفتی و گازی و قیر نمی تواند کانی قلمداد شود و شیشه نیز چون متبلور نیست جزء کانی ها طبقه بندی نمی شود.
کانیها در طبیعت به اشکال گوناگون در کنار هم جمع می شوند انواع گردهمائی کانیها عبارتند از: بلورین، دانه ای، فیبری، ورقه ای، ستونی، تخته ای و ….
● خواص کانیها
کانیها را با استفاده از خواص گوناگون آنها از یکدیگر متمایز می کنند و بر اساس خصوصیات مشترک برای سهولت در مطالعه آنها طبقه بندی می نمایند.
در جدول زیر مهمترین خواص کانیها نوشته شده است.
شفافیت/ کانیها بر این اساس به سه گروه شفاف، نیمه شفاف و کدر دسته بندی می شوند
رنگ / رنگ کانی در بسیاری از مواقع وجه تمایز کانی از دیگر کانیها است
رنگ خاکه / رنگ بجا مانده کانی بر روی کاشی بدون لعاب
جلاء / جلاء فلزی، شبه فلزی، چرب، مرواریدی، الماسی، ابریشمی و شیشه ای و ….
سختی / بر اساس سختی کانیها بین ۱ تا ۱۰ طبقه بندی می شوند سختی ۱ کانی تالک و سختی ۱۰ کانی الماس است
وزن مخصوص کانیها / با توجه به نوع عناصر متشکله آن وزن مخصوص متغیر دارند
بو / بوی گوگرد یا ترکیبات آرسنیک دار مانند زرنیخ که بوی سیر می دهند
مزه / مانند نمک که مزه شور دارد
رخ / سطوحی که کانی در امتداد آن سطوح بسادگی جدا میگردد مانند رخ آسان میکاها
سطح شکست / سطوحی از کانی که بر اثر ضربه به شکلی خاص می شکند مانند شکست صدفی در کانی کوارتز
خاصیت هدایت گرمائی/ بخصوص فلزات که خاصیت هدایت گرمائی خوبی دارند
خاصیت هدایت جریانهای الکتریکی / غالبا در فلزات مشاهده میشود
خاصیت مغناطیسی / سه گروه دیا، پارا و فروماگنتیسم بر اساس مقدار شدت و ضعف مغناطیسی کانیها
خاصیت ارتجاعی / در فلزات از این خاصیت در مفتول شدن فلز و چکش خوار بودن آن استفاده می شود
خاصیت قابلیت خمش / مانند میکاها
خاصیت شکنندگی / مانند شیشه
خاصیت لومینه سانس / خاصیت درخشش بر اثر تابش نور انواع فلئورسانس و فسفر سانس
خاصیت رادیو اکتیویته / انتشار امواج آلفا، بتا و گاما
خاصیت پیزو الکتریسیته / خاصیت الکتریسیته تحت فشار یا کشش مانند کانی کوارتز در گرامافون و قطعات الکترونیکی
خاصیت پیرو الکتریسیته / خاصیت الکتریسته بر اثر تغییرات گرمائی مانند کانی تورمالین
● راههای شناسائی کانیها
برای شناخت کانیها روشهای زیر مهمترین روشها هستند.
▪ مطالعه بلور شناسی و نمونه دستی و تهیه مقاطع نازک و استفاده از میکروسکوپ پلاریزان
▪ روش تجزیه و آنالیز مرطوب سنگ یا کانی به روش های کالوریمتری، گراویمتری و ولومتریک
▪ روشهای اسپکترومتری جرمی، اشعه ایکس و فلوئورسانس
▪ آنالیز الکترون میکروپروب
● طبقه بندی کانیها
تاکنون بیش از ۳۵۰۰ کانی شناسائی شده است. که آنها ۲۰۰ کانی مهمترین می باشند. که از میان همه آنها کوارتز و پلاژیوکلاز بیش از دوسوم حجم پوسته را می سازند.و کانیهای کوارتز، فلدسپار، پیروکسن، اولیوین، سیلیکاتهای آبدار بیش از ۹۰ درصد حجم زمین را تشکیل می دهند. بطور کلی بخش اعظم سنگهای رایج زمین از ۱۲ کانی شناخته شده بوجود آمده اند. که این ۱۲ کانی از ۸ عنصر اکسیژن، سیلیسیوم، آلومینیوم، آهن، منیزیم، کلسیم، پتاسیم و سدیم تشکیل شده اند.
از اواسط سده نوزدهم میلادی، ترکیب شیمیائی مبنای رده بندی کانیها قرار گرفت و بر این اساس کانیها بر حسب نوع آنیون یا گروه آنیونی تقسیم بندی می شوند. دلایل فراوانی برای اعتبار این نوع رده بندی وجود دارد.
بعدها مشخص شد که ترکیب شیمیائی و ساختار درونی ذات یک کانی را معین می کنند و لذا با استفاده از پرتوایکس و مطالعه ساختارهای درونی کانیها طبقه بندی جامع زیر ارائه شد. که اکنون مورد قبول بسیاری از کانی شناسان و زمین شناسان است.
ابتدا کانیها به دو گروه بزرگ سیلیکاتها و غیر سیلیکاتها تقسیم می گردند.
گروه غیر سیلیکاتها که دارای ۱۴ زیر گروه است که در جدول زیر آمده است.
زیرگروه فلزات آزاد / مانند طلا ، نقره، الماس، گرافیت و ….
زیرگروه سولفید ها / مانند کالکوپیریت، پیریت و …..
زیرگروه سولفوسالت ها / مانند انارژِیت و تتراهدریت
زیرگروه اکسید ها / مانند هماتیت و مگنتیت و کوپریت
زیرگروه نمک ها / مانند نمک طعام و سیلویت
زیرگروه کربناتها / مانند کلسیت و آراگونیت
زیرگروه نیترات ها /مانند نیتراتیت و نیتر
زیرگروه بورات ها / مانند بوراکس و اولکسیت
زیرگروه سولفاتها / مانند باریت، سلستیت، انیدریت و ژیپس
زیرگروه تنگستاتها / مانند ولفرامیت و شیلیت
زیرگروه مولیبداتها / مانند ولفنیت
زیرگروه فسفاتها / مانند آپاتیت
زیرگروه آرسناتها / مانند اریتریت
زیرگروه وانادات ها / مانند وانادینیت
و گروه سیلیکاتها به شش زیر گروه تقسیم می شوند که در جدول زیر به آنها اشاره شده است.
زیرگروه نزو سیلیکاتها(جزیره ای) / مانند اولیوین، گارنت و توپاز
زیر گروه سوروسیلیکاتها(دمبلی) / مانند گروه اپیدوت
زیر گروه سیکلوسیلیکاتها(حلقوی) / مانند تورمالین و بریل
زیر گروه اینوسیلیکاتها(زنجیره ای) / مانند آمفیبولها و پیروکسن ها
زیر گروه فیلوسیلیکاتها(ورقه ای) / مانند میکاها و سرپانتین
زیر گروه تکتوسیلیکاتها(داربستی) / مانند کوارتز و فلدسپارها
● موارد استفاده کانیها
کانیها از دیر باز نقش زیادی را در زندگی بشر داشته اند، از سنگهای تیز برای دفاع و شکار حیوانات و از سنگهای لوح برای ایجاد پرچین و حصار و از خاک برای کشاورزی و ساخت خانه استفاده می کرده اند و سپس با شناخت فلزات به تولید ابزار آلات متعدد پرداخته اند. گوهر ها که از زیبائی، دوام، جذابیت و خصوصیت رازوارانه برخوردار بودند و معمولا کمیاب و بمقدار کم یافت می شدند بعنوان طلسم قدرت و جلوگیری از چشم زخم و بیماری و سمبل اقتدار استفاده میکردند. در ادامه به استفاده های متعدد کانیها بصورت جدول وار اشاره می شود.
▪ گوهر یا جواهر
گوهر کانی است که از راه تراش و صیقل زیبائی کافی برای استفاده در گوهر سازی یا زیورهای شخصی را بدست می آورد. بیشتر گوهر ها کانی هستند. مروارید، کهربا، مرجان و شبق بمعنای دقیق کانی نیستند. تعداد کانی های گوهری محدود است. ۷۰ کانی از ۳۵۰۰ کانی شناخته شده گوهر هستند که تنها ۱۵ کانی از مهم ترین آنها محسوب می شود.
کانیهای گوهری بر مبنای رده بندی
ـ کانیهای غیر سیلیکاتی
فلزات آزاد / مانند الماس(برلیان)
سولفیدها / مانند اسفالریت و پیریت
اکسیدها / مانند زینسیت، کرندوم(یاقوت)، هماتیت، روتیل، آناتاز، کاسیتریت، اسپینل(لعل) و کریزوبریل(لاجورد)
نمک ها / فلوئوریت
کربناتها / کلسیت، مالاکیت و آزوریت
سولفاتها / ژیپس
تنگستاتها / شیلیت
فسفاتها / آپاتیت و فیروزه
ـ کانیهای سیلیکاتی
نزو سیلیکاتها / اولیوین، گارنت زیرکن کیانیت
سیکلوسیلیکاتها / بریل(زمرد) و تورمالین
اینوسیلیکاتها ژاده ایت/ (یشم) و (نفریت)
▪ کاربرد های زیست محیطی
زباله های شهری و صنعتی موجب آلودگی آبهای سطحی و زیر زمینی می گردد لذا بمنظور جلوگیری از انتقال عناصر و مواد آلاینده موجود در زباله ها می توان مکانهای دفن و تجمع زباله ها را با استفاده از بنتونیت ایزوله نمود.
مهمترین کانیهایی که در مسائل زیست محیطی کاربرد دارنددر جدول زیر آمده است.
بنتونیت/ ایزولاسیون مکانهای جمع آوری زباله ها و جذب مواد چربی
زئولیت / تصفیه پساب نیروگاههای اتمی و حذف عناصر رادیواکتیو
سنگ آهک / کنترل آلودگی هوا توسط فیلتر
▪ کاربرد های پزشکی
کاربرد قطعات سرامیکی در ساخت وسائل آزمایشگاهی و قطعات پزشکی و استفاده از سرامیک های ویژه برای ساخت قطعات مصنوعی بدن و موارد فراوانی در ارتوپدی مانند گچ آلاباستر و قطعات نگهدارنده استخوان است.
▪ کاربردهای صنعتی
کانیها بدلیل خواص فیزیکی و شیمیائی ویژه ای که دارند در صنایع مختلف به مصرف می رسند.در حفاری چاههای نفت و گاز، چاههای اکتشافی و آب زیر زمینی و در صنایع مختلف در جدول زیر آمده است.
کانیها
دیر گداز ها / منیزیت، فورستریت، گرافیت، کرومیت و بوکسیت
کمک ذوب / دولومیت، فلوئوریت، بوراکس ،نفلین و دولومیت
حفاری چاههای نفت و گاز/ بنتونیت، باریت، میکا، گرافیت، آهک، ژیپس و نمک
عایق های حرارتی / آسبست ورمیکولیت
کودهای شیمیائی / آپاتیت، کلسیت و بوراکس
پرکننده / کائولن، تالک، باریت و فلدسپات
سرامیک / کائولن، کانیهای رسی، فلدسپات وکوارتز
تصفیه کننده، بی رنگ کننده و جذب کننده / کانیهای رسی، زئولیت وکائولن
مصارف شیمیائی / نمک، گوگرد، پیریت، زرنیخ و باریت
مواد رنگی / گونیت، هماتیت، گرافیت، لیمونیت و مگنتیت
کانیهای قیمتی / فیروزه، عقیق، ژاده ایت و اوپال
ساب و پولیش / الماس، کرندوم، توپاز و گارنت
خواص دی الکتریک / مسکویت و فلوگوبیت
خواص پیروالکتریک / کوارتز وتورمالین
ساخت عدسی و قطعات نوری / فلوئوریت، کلسیت، مسکویت، کوارتز و ژیپس
بلورهای زینتی و قیمتی / الماس، لعل، زمرد(بریل)، یاقوت(کرندوم)و توپاز
مصارف سنگها و خاکها در تولید محصولات
سیمان / مخلوط خاک رس، مارن، سنگ آهک، گچ و اکسیدهای آهن
مواد سبک (پوکه) عایق صوتی و حرارتی/ پامیس، پرلیت، شیل و اسلیت
سرامیک / خاک رس، فلدسپات و کوارتز
سنگ های تزئینی / انواع سنگ های آذرین، رسوبی و دگرگونی
سید عبدالرضا جعفری صدر
منابع مورد استفاده
اقبال آشتیانی، عباس. ۱۳۴۰، تاریخ جواهر در ایران ، مجله فرهنگ ایران زمین
درویش زاده ، علی.۱۳۵۶،سنگها و کانیها، جهاد دانشگاهی
زاوش ،محمد.۱۳۵۵،کانی شناسی در ایران قدیم ، بنیاد فرهنگ ایران
علی پور، کرامت الله.۱۳۷۲،تاریخ دانش زمین شناسی و معدن ایران،سازمان زمین شناسی کشور
مر، فرید و سروش مدبری .۱۳۸۰،راهنمای کانی شناسی ، مرکز نشر دانشگاهی
منوچهر دانائی، محسن.۱۳۵۲،کانی شناسی یا شناخت مواد معدنی، دانشگاه مشهد
کریمپور، محمد حسن.۱۳۸۱،کانیها و سنگهای صنعتی، دانشگاه فردوسی مشهد
آفتاب
چگونگي تعيين سختي كاني ها بر پايه سرشتيهاي فيزيكي آنها
كوهساري اميرحسين*,فاتحي مرجي محمد,مرشدي امين حسين * دانشکده مهندسي معدن، مجتمع فني و مهندسي، دانشگاه يزد
سختي کانيها يکي از ويژگي هاي مهم فيزيکي آنهاست که براي تعيين آن روشهاي مختلفي ارايه شده است. متداول ترين اين روشها جدول سختي موهس است که در آن سختي کاني ها بيشتر کيفي و بدون يکا بوده و نسبت به هم سنجيده مي شوند. در اين مقاله با توجه به اهميت تعيين دقيق تر سختي کاني ها و تعيين يکاي آنها روش جديدي بر پايه سرشتيهاي فيزيکي کاني ها ارايه شده است. در اين روش مبنا ضريب اصطکاک کاني است که با توجه به آن عوامل موثر ديگري نظير دما نيروي عمود بر سطح سختي سطوح، سرعت و راستاي آن نيز مورد بررسي قرار مي گيرند. نتايج آزمايش هاي انجام شده در اين بررسي نشان داد که سختي هاي کاني از طريق اصطکاک قابل بررسي است که به عواملي چون دما نيروي عمودي بر سطح سختي سطوح سرعت و راستاي سرعت بستگي دارد و سپس به رابطه مستقيم يا وارون اين عوامل با ضريب اصطکاک پرداخته شده است. اين روش که آن را روش سختي اصطکاک FH(Frictional Hardness) ناميده ايم با سه روش موجود؛ موهس، راک ول، و نفوذي مقايسه شده است. برتريهاي مهم روش FH عبارتند از: 1- دارا بودن يکا و بعد ويژه 2- جدا سازي بهتر سختي کاني هاي مختلف 3- اينکه تعداد زيادي از کاني ها به علت نزديک بودن سختي هايشان در يک بازه سختي قرار نمي گيرند. در اين روش دماي بيشينه داراي اهميت ويژه اي است که مي توان آن را هم از طريق روابط انرژي و گرما محاسبه کرد و هم با استفاده از دماسنج هاي تماسي (ترموکوپل)
نشريه : بلورشناسي و كاني شناسي ايران
arg_gholami
20-08-2007, 21:16
salam kheyli khob bood. be darad man ham hkord.
دوست عزیز
اینجا فنگلیشی ممنوعه
andi1366
30-09-2007, 11:02
كاني شناسي منطقه بسطام رو واسم بفرستيد.
andi1366
30-09-2007, 11:16
كاني شناسي منطقه بسطام رو مي خواستم.
دوست عزیز در تاپیک درخواست مقالات تقاضا بدید
ممنون
در ضمن شما سنگ شناسی این منطقه رو میخوای یا کانی شناسی ؟
یه دانشجو
06-10-2007, 10:57
سلام من دانشجوی ترم سوم زمین شناسی کاربردی هستم امروز هم داشتم راجع به تحقیقم جست و جو می کردم که بااین مجموعه اشنا شدم .حالا من یه خواهش ازتون دارم واونم اینه که اگه ممکنه در مورد کانی مگنتیت برام بگید یا ادرسی رو به من معرفی کنید که بتونه به من کمک کنه.از شما خیلی ممنونم.
سلام من دانشجوی ترم سوم زمین شناسی کاربردی هستم امروز هم داشتم راجع به تحقیقم جست و جو می کردم که بااین مجموعه اشنا شدم .حالا من یه خواهش ازتون دارم واونم اینه که اگه ممکنه در مورد کانی مگنتیت برام بگید یا ادرسی رو به من معرفی کنید که بتونه به من کمک کنه.از شما خیلی ممنونم.
با تبریک عضویت شما
امیدوارم بتونیم تا جایی که ممکنه به شما کمک کنیم و شما هم به ما کمک کنید
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
مگنتیت Fe3O4
بلور شناسی : ایزومتریک ( کوبیک )
بیشتر به صورت بلورهای هشت وجهی و در موارد کمیابتر دوازده وجهی دیده میشود . دوازده وجهی ها ممکن است به موازات فصل مشترک هشت وجهی ها دارای شیار بندی باشند .
بیشتر دانه ای توده ای ، درشت دانه یا ریز دانه هستند .
خواص فیزیکی :
سختی 6 و چگالی 5.18 و جلا فلزی رنگ سیاه آهنی و رنگ خاکه سیاه است
به شدت مغناطیسی است و می تواند به عنوان یک آهنربای طبیعی عمل کند که در این صورت به آن سنگ آهنربا می گویند .
کدر است .
Fe:72.4 و O:27.6 درصد ترکیب را شامل میشوند . عمئتا با خاصیت مغناطیسی شدید رنگ سیاه و سختی خود شناخته میشود .
از فرانکلینیت مغناطیسی به کمک رنگ خاکه تمیز داده میشود .
در صورتی که مطلب کافی نبود بگید تا بیشتر بنویسم
منبع : کتاب راهنای کانی شناسی کرنلیس کلاین ، کرنلیوس اس ، هارلبوت
ترجمه فرید مر
Utorrent
09-10-2007, 16:29
سلام:11:
من یه درخواست داشتم.
من یه تحقیق میخواستم درباره ی کانی ها.
اما اگه چند تا چیز هم در کنارش باشه عالی میشه.
من کلاس دوم راهنمایی هستم بنابراین نمیخوام این تحقیق خیلی پیشرفته باشه.ولی خیلی هم ساده نباشه .
اگه میشه پی دی اف باشه نبود هم خیلی فرق نمیکنه.
اگه عکس هم داشته باشه که میشه نور علی نور.
پیشاپیش دست شما درد نکنه.
سلام:11:
من یه درخواست داشتم.
من یه تحقیق میخواستم درباره ی کانی ها.
اما اگه چند تا چیز هم در کنارش باشه عالی میشه.
من کلاس دوم راهنمایی هستم بنابراین نمیخوام این تحقیق خیلی پیشرفته باشه.ولی خیلی هم ساده نباشه .
اگه میشه پی دی اف باشه نبود هم خیلی فرق نمیکنه.
اگه عکس هم داشته باشه که میشه نور علی نور.
پیشاپیش دست شما درد نکنه.
واقعا شرمنده اون دو روز رو که نبودم این تاپیک رو جواب ندادم
:11:
فکر کنم این بدردت بخوره راحتر از بقیه است
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
یه دانشجو
15-10-2007, 08:37
سلامbb
بابت زحمتی که کشیدی ممنونم.ببخشید من یه کمی پررو ام چون می خوام دوباره ازتون یه خواهش بکنم اونم اینه که تحقیق من باید60 تا 300 صفحه باشه :31:( منم که بچه تنبلم )به همین دلیل ازتون خواهش می کنم منبعی رو به من معرفی کنید که بتونم ازش استفاده کنم.خیلی ازتون ممنونم:40:.
موفق باشید
یه دانشجو
15-10-2007, 11:54
سلام.من که ازتون تشکر کردم ولی نمیتونم این کار شما رو درک کنم.تو ایمیلتون سوال Utorrent رو نوشتید وبعد آدرس سایت آموزش و پرورش رو گذاشتید.
کمکی که من ازتون خواستم خیلی زیاد بود؟ اصلا" فکر نمی کردم که سوال پرسیدن گناهه و جوابش تمسخر.
باز هم ازتون ممنونم و قول میدم دیگه اینجا نیام و شما رو ناراحت نکنم.
موفق باشید.
سلام.من که ازتون تشکر کردم ولی نمیتونم این کار شما رو درک کنم.تو ایمیلتون سوال Utorrent رو نوشتید وبعد آدرس سایت آموزش و پرورش رو گذاشتید.
کمکی که من ازتون خواستم خیلی زیاد بود؟ اصلا" فکر نمی کردم که سوال پرسیدن گناهه و جوابش تمسخر.
باز هم ازتون ممنونم و قول میدم دیگه اینجا نیام و شما رو ناراحت نکنم.
موفق باشید.
سلام
منظورتون من هستم ؟
ببخشید مشکل چیه ؟
کدوم ایمیل ؟
کدوم سایت؟
من اصلا ایمیلی به کسی نفرستادم .
چه کسی شما رو مورد تمسخر قرار داده ؟
سلامbb
بابت زحمتی که کشیدی ممنونم.ببخشید من یه کمی پررو ام چون می خوام دوباره ازتون یه خواهش بکنم اونم اینه که تحقیق من باید60 تا 300 صفحه باشه :31:( منم که بچه تنبلم )به همین دلیل ازتون خواهش می کنم منبعی رو به من معرفی کنید که بتونم ازش استفاده کنم.خیلی ازتون ممنونم:40:.
موفق باشید
دوست خوبم درخواست مقالات تاپیک خودش رو داره لطفا اونجا مطرح کنید ( ممنون )
انگلیسی باشه به دردتون میخوره ؟
Utorrent
19-10-2007, 18:20
سلام
دستت درد نکنه خیلی به دردم خورد.اگه باز هم سایت هایی شبیه به این سایت سراغ داری حتما بگیا...
سلام
دستت درد نکنه خیلی به دردم خورد.اگه باز هم سایت هایی شبیه به این سایت سراغ داری حتما بگیا...
خواهش میشه :31:
تاپیک سایت ها و وبلاگ های زمین شناسی رو تو همین انجمن گذاشتیم . به اون تاپیک نگاه کنید.:11:
یک آزمایش جالب برای دانش آموزان علاقه مند
آزمایش تشخیص کانی از راه مشاهده ی رنگ شعله:
گرد کانیها مخصوصا ترکیبات قلیایی و قلیایی خاکی شعله را به رنگهای مشخص در می آورند ودر این راه
هرچه کانی فرار تر باشد" رنگ شعله" بهتر ظاهر می شود . اگر یک جسم از کانیها ی مختلف تشکیل شده
باشد پودر آن دارای رنگهای متنوعی خواهد بود و چنانچه آنرا به تدریج به شعله نزدیک نمایند عناصر
به ترتیب فرار بودن شعله رارنگین نموده و موجبات شناسایی را فراهم می سازند.
فلزات قلیایی مانند سدیم و پتاسیم ولیتیم زودتر از فلزات قلیایی خاکی یعنی سدیم و باریم رنگ شعله را تغییر
می دهند .
در زیر چند نمونه از عناصری که رنگ شعله را تغییر می دهند را نام می بریم:
ترکیبات سدیم زرد پررنگ
ترکیبات پتاسیم به رنگ بنفش
ترکیبات کلسیم قرمز نار نجی
ترکیبات باریم سبز مایل به زرد
ترکیبات مس سبز زمردی(اگر با اسید کلرید ریک مرطوب شود به رنگ آبی آسمانی است)
ترکیبات سرب آبی کم رنگ (متمایل به کبود)
ترکیبات روی سبز مایل به آبی
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
Ardavan A
06-02-2008, 02:11
من دانشجوی رشته مهندسی اکتشاف معدن هستم . ازتون ممنونم چقدر قشنگ بود . این رشته طبیعی عشق است . امیدوارم ادامه بدید . من یه اسکن از کل صفحه های Gem Ston دارم . اگه بگید کجا Uploud کنم که راحت و آسون باشه بگذارم همه حال کنن . پاسخی هم باشه برای لطف شما
من دانشجوی رشته مهندسی اکتشاف معدن هستم . ازتون ممنونم چقدر قشنگ بود . این رشته طبیعی عشق است . امیدوارم ادامه بدید . من یه اسکن از کل صفحه های Gem Ston دارم . اگه بگید کجا Uploud کنم که راحت و آسون باشه بگذارم همه حال کنن . پاسخی هم باشه برای لطف شما
دوست عزیز
با تشکر از شما
در این سایت می تونید تصاویر رو اسکن کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
البته اگه اینکار رو کردید یه تاپیک جداگانه براش بزنید
ممنون
یه دانشجو
21-02-2008, 17:05
سلام.
ممنون . واقعا" مطلب خوبی بود 5/. نمره منو زنده کرد.
موفق باشید.
hosseinri
23-04-2008, 15:48
لطفا در باره crystal basis و lattice points توضیح دهید با تشکر
kamran0511
30-05-2008, 22:27
سلام دوستان و بزرگان :
بنده مهندس عمران هستم و اطلاعاتي در مورد معادن ندارم . اگر مـشه من رو در چگونه پيدا كردن معادن و يا محل فروش ماسه سيليسي براي توليد نوعي بتن خاص با دانه بندي بالاي 5 mm كمك كنيد
linkdoon
06-06-2008, 00:52
ای ول باب جون... تازه کشفت کردم!
مهدی زین الدین
16-06-2008, 09:59
سنگهاى شفابخش براى کودکان
به نظر مى رسد که کودکان نوعى جاذبه و گرايش طبيعى نسبت به سنگها دارند و دلشان مى خواهد هر نوع سنگ يا کريستالى را از زمين برداشته و آن را به طور کامل کشف کنند . در اين گونه مواقع ، آنها تمام حواس خود را بکار مى گيرند و دوست دارند بفهمند هر کريستالى به چه چيزى شباهت دارد ، آن را با سرانگشتان خود لمس مى کنند ، يا حتى کريستال را به ساير نقاط بدن خود مى مالند . آنها کنجکاوند که بدانند وقتى که يک کريستال به زمين يا درون آب مى افتد چه صدايى مى دهد ، و يا چه بو و مزه اى دارد .بعضى کودکان از حواس فراوانى خود استفاده مى کنند تا بگويند که کريستالها به آنها چه مى گويند . حتى بدون اينکه آموزشى به آنها داده شده باشد به گونه اى اسرارآميز ، از سنگها براى درمان خود استفاده مى کنند . بچه ها خيلى سريع مى توانند نسبت به نيروى درمانى سنگها واکنش نشان دهند .فرزندان خود را به فروشگاههاى سنگ و جواهر آلات و سنگهاى معدنى ، نمايشگاهها و موزه هاى سنگهاى قيمتى ، يا مناطقى مثل غارها و معادن ببريد و بگذاريد سنگ کريستالى را که دوست دارند بردارند . آنها اغلب اوقات کريستالهايى را که براى بهبود و درمان آنها مفيد است انتخاب مى کنند . يکبار من با دختر چهارده ساله اى به يکى از اين نمايشگاههاى سنگ رفتم و او از ميان همه سنگها ، سنگ کريستالى به نام (( اشک سرخپوست)) را انتخاب کرد که براى درمان افسردگى و غم مورد استفاده قرار مى گيرد . اين دختر بچه آن سنگ را محکم در دستش گرفت و گفت : (( من مى خواهم که اين سنگ هميشه همراهم باشد! )) از مادرش پرسيدم که آيا به تازگى کسى در خانواده تان فوت کرده است و او با تعجب جواب داد: (( من برادرم را چهار هفته قبل از دست دادم ، اما ما در اين مورد چيزى به او نگفته ايم )) . دخترک به طور آشکار ناراحتى و اندوه خانواده اش را احساس کرده بود و احتياج به يک سپر محافظ داشت تا خود را از احساسات ناخوشايند اطرافيانش در امان نگه دارد .در ادامه فهرستى از سنگهاى مختلف ارائه داده ام که به سلامت بچه ها کمک مى کند . اجازه بدهيد فرزندتان اين نوع سنگها را در جيبش بگذارد و هميشه به همراه داشته باشد و حتى موقع خواب و استراحت هم سنگ مخصوصش را پيش خود نگه دارد
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ياقوت ارغوانى
ياقوت ارغوانى يکى از بهترين سنگهاى شفابخش است . خاصيت اين سنگ عمدتأ به خاطر اين است که مى تواند هر نوع احساس منفى را از وجود شخص بيرون بکشد و ضمير او را پاک و شفاف کند . در مورد کودکان مى تواند اضطراب و آشفتگى ناشى از بلوغ ، يا هر نوع غم و افسردگى مربوط به شکست تحصيلى ، يا شنيدن اخبار ناخوشايند مثل طلاق يا مرگ ، و غيره را در آنها از بين ببرد . ياقوت ارغوانى در اين گونه موارد تمام احساسات منفى را به طرف خود جذب مى کند و به کودک آرامش مى بخشد . براى بچه هايى که ناتوانى هاى گوناگون دارند و يا دچار مشکلات جسمى و روحى هستند چند تکه سنگ ياقوت ارغوانى در اتاق آنها باعث مى شود اين نيروهاى منفى از وجود آنها تخليه شود و اتاق آنها به يک وضعيت آرام و متعادل برگردد . براى درمان دردهاى موضعى ، سنگ ياقوت ارغوانى را به طور مستقيم به مدت 20 دقيقه در روى محل درد يا اطراف آن بگذاريد تا تسکين يابد .
اشک سرخپوست
اشک سرخپوست يا ((سنگ غم)) خيلى تيره است ولى در عين حال نور را از خود عبور مى دهد . اگر شما تکه کوچکى از آن را جلوى نور نگه داريد مى توانيد همچون شيشه ، طرف ديگر را ببينيد . به هر حال ، اگر شما از سنگ اشک سرخپوست براى جذب احساسات منفى استفاده کنيد ، خواهيد ديد که قسمتى از فضاى درونى آن تيره و کدر مى شود و گاهى اوقات بعد از برطرف شدن غم و اندوه دوباره شفاف مى گردد .
این هم تصویری از دل زمین
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يراي اينكه آسيب حاصل از رطوبت به حداقل برسد،مواد جذب كننده رطوبت فراواني ساخته شده است،نظير سيليكاژلها،كلريد كلسيم وغيره،اين مواد بخوبي مي توانند رطوبت را جذب كنند و آنرا از محيط اطراف محصولات خارج نمايند.ولي بزرگترين مشكل در استفاده از اين مواد جاذب اينست كه بر اثر جذب رطوبت افزايش حجم پيدا كرده و پس از مدتي خرد مي شوند و يا بر اثر جذب رطوبت مايع مي گردند.(مانند كلريد كلسيم)و اين در برخي از صنايع نظير الكترونيك مطلوب نيست.در ضمن اين مواد داراي وزن زيادي هستند واينهم محدوديت استفاده ديگري است.
كانه ورميكوليت يك سيليكات آبداراست كه داراي خواص ويژه اي مي باشد.بخاطر ساختار مولكولي خاص آن چنانچه حرارت داده شود افزايش حجم يافته و قابليتهاي متعددي پيدا مي كند . نظير عايق صوتي و گرمايي بودن،جاذب و حامل مواد شيميايي،پر كننده و عايق كننده بتون وغيره.
كانه ورميكوليت هم اكنون در ايران داراي معادن متعددي است و بخاطر عدم شناخت بدون استفاده در داخل كشور صادر مي شود و پس از فرآوري در خارجاز كشور با اسامي و عناوين مختلف مجددا" وارد كشور شده و در صنايع مختلف استفاده مي شود.
با توجه به ساختار خاص اين نوع كاني مي توان برروي آن فرآوريهاي مختلفي انجام داد كه متاسفانه تنها فرآوري كه برروي آن انجام مي شود فرآيندانبساط وتغليظ است.درحاليكه باانجام فرآوريهاي شيميايي مي توان از آن يك جاذب الرطوبه خوب ساخت.جاذب الرطوبه اي كه بسيار سبك است و بر اثر جذب رطوبت افزايش حجم محسوسي نداشته و ساختار بلوري آن از هم نمي پاشدو بر اثر جذب رطوبت مايع نمي گردد. و مي تواند در صنايع فوق حساس نظير نانو الكترونيك بعنوان پوشش عايق و جاذب الرطوبه مورد استفاده قرار گيرد.
در اين روش با جايگزين کردن و تعويض يونی کاتيونهای غير ساختاری کانه ورميکوليت می توان قدرت جذب آن را بشدت افزايش داد.بطوريکه قدرت جذب آن 10 برابر می شود.بدون اينکه افزايش حجم محسوسی داشته باشد و يا اينکه براثر تکرار اين مسئله ساختار بلوری آن دچار از هم گسيختگی شود.
hamedsat
19-10-2008, 22:26
روش مطالعه کانیها
حالت فیزیکی :
انواع رخ (Cleavage )
کامل (Prefect cleavage ) :درصورتی که کانی به راحتی و به صورت صفحات نازک با سطوح صاف و و صیقلی بشکند می گویند که داری رخ کامل است . مانند میکا و ژیپس .
خوب:Good cleavage) ) هرگها کانی در امتداد سطوح معینی بشکند و سطوح صاف ایجاد کند در آن صورت می گویند که دارای رخ خوب است , در این کانیها همواره کانی در جهات سطوح رخ می شکند و سطوح شکست ناهموار ندارد . مانند کلسیت , نمک طعام , گالن .
مشخص : (Distinct cleavage) کانیهائی که دارای این نوع رخ هستند گاهی در جهات رخ و به صورت سطوح صاف و صیقلی میشکنند و گاهی با ایجاد سطوح ناهموار می شکنند مانند : فلدسپاتها , آمفیبولها .
ناقص : (Imperfect cleavage ) دراین نوع رخ ؛سطوح صاف بسیار کم است و عمدتاُ سطوح ناهموار ایجاد می شود . مانند بریل , آپاتیت .
انواع شکستگی (Fracture )
صدفی : (Conchoidal ) هرگاه سطح حاصل از شکستگی به صورت یک سطح صاف و مقعر که شبیه به سطح داخلی صرف دو کفه ایها است باشد به نام شکستگی صدفی نامیده می شود مانند شکستگی سنگ شیشه و کالسدوئن.
رشته ای : ( Fibrous ) در این نوع شکستگی محل شکستگی مانند شکسته شدن چوب است و حالت رشته ای دارد . این نوع شکستگی در تومولیت و آکتینولیت دیده می شود .
مضرس : ( Hackly ) دراین حالت سطح شکستگی حالت داندانه ای و تیز دارد . این شکستگی در اغلب عناصر طبیعی مانند : طلا , مس , پلاتین دیده می شود .
ناهموار : ( Uneven ) در این توع شکستگی سطح ناهموار و زبری ایجاد می شود . این حالت در کانیهای سولفیدی ,آپاتیت و کاسیتریت دیده می شود .
چگالی : (Specific ) جرم یک سانتیمتر مکعب از هر جسم
درجه سختی : سختی عبارت است از مقاومتی که هر کانی در مقابل خراش سایر کانیها و اجسام از خود نشان می دهد .
رنگ : ( Color )
در مطالعه کانیها اولین چیزی که توجه را جلب می کند رنگ آنها است . کانیها دارای رنگهای متنوعی هستند . بعضی از کانیها دارای رنگهای مشخصی هستند و به وسیله رنگشان تشخیص داده می شوند.
ایدیوکروماتیک : ( Idio chromatic ) کانیهای خود رنگ را گویند . رنگ این کانیها به دلیل ترکیب شیمیائی یا ساختمان داخلی آنها است و همواره ثابت است مانند سبز مالاکیت یا رنگ آبی در لازوریت .
آلوکرماتیک : ( Allo chromatic ) کانیهای دگر رنگ را گویند . این نوع رنگ بدلیل وجود ناخالصی در کانی به وجود می آید و با توجه به انواع ناخالصی ؛ تنوع رنگی نیز دیده می شود . مثل کانی کوارتز که به رنگهای متنوعی دیده میشود .
پزوروکرماتیک : (Pesudo chromatic ) کانیهای دارای رنگ کاذب را گویند . این نوع زنگ در اثر انعکاس نور در سطوح مختلف کانیهای شفاف یا نیمه شفاف اینجاد می شود ؛ بدین صورت که شعاعهای نوری پس از برخورد به سطوح کریستالی کانیها در جهات مختلف منعکس می شوند و در نتیجه تداخل آنها رنگهای متفاوتی به چشم می خورد . مثل کانی لابرادوریت . در بعضی از کانیها مانند کالکوپریت تداخلی از چند رنگ به صورت رنگین کمان منعکس می شود .
رنگ خاکه : ( Streak ) کانیهائی که سختی آنها خیلی زیاد نیست در اثر سایش بر روی چینی بدون لعاب مقداری خاکه یا پودر از خود به جای می گذارند که دارای رنگی متفاوت با رنگ خود کانی است که این اثر را رنگ خاکه گویند.
انواع جلا
فلزی : ( Luster ) این نوع جلا در کانیهائی که نور را از خود عبور نمی دهند و تماماُ منعکس می کنند دیده می شود مانند کانهای فلزی مثل : گالن , هماتیت و طلا.
نیمه فلزی : ( Sub metallic ) در این نوع کانیها که نور را از خود عبور نمی دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلی است مثل : ماگنتیت , پیرولوزیت , کرومیت و . .
شیشه ای : ( Vitreous ) کانیهای مانند شیشه که نور از آنها عبور میکند دارای این نوع جلا هستند مثل : لیمونیت , کوارتز , باریت و . . .
نیمه شیشه ای : (Sub vitreous ) در کانیهائی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت , آلونیت و . . .
صمغی : ( Resinous ) این حات از جلا شبیه صمغ است مثل : بلاند , آپاتیت , ارپیمان , رآلگار و. . .
چرب : ( Greasy ) در این حالت جسم چرب نیست ولی حالت چربی دارد مثل : کوارتز , تالک , اپال و تورمالین نیز تا حدی داری جلای چرب می باشند .
مرواریدی : ( Pearly ) در انی حلت جسم جلائی مانند مروارید دارد مثل : سلستیت , دولومیت و . . .
الماسی : ( Adamantine ) در کانیهائی که شکست نور زیاد دارند این نوع جلا دیده می شود مثل : سروزیت , مالاکیت , اسفالریت و . . .
ابریشمی : ( Silky ) در اثر تجمع رشته های نازک بعضی از کانیهای این نوع جلا به وجود می آید مثل : آزبست , هورنبلند , الکسیت و . . .
شفافیت (Transparency )
شفاف : ( Transparent ) کانی نور را کاملا از خود عبور میدهد و میتوان از پشت آن اشیاء را دید مثل: ورقه نازک ژیپس یا کوارتز.
کدر : کانی نور را از خود عبور نمی دهد مثل مگنتیت , گالن و . . .
نیمه شفاف : ( Translucent ) کانی نور را خود عبور می دهد ولی از پشت آن اشیاء دیده نمی شوند مثل : کوارتز ناخالص , هالیت و . . .
اندک شفاف : ( Sub translucent ) نور از ورقهای نازک کانی عبور می کند مثل : فلوریت , پلاژیوکلاز , . . .
ضربه پذیری : ( Tenacity )
رفتار کانیها در مقابل ضربه های وارده به آنها می باشد که شامل چهار قسمت می باشد:
شکننده : ( Brittle ) که در اثر ضربه خرد می شوند مثل : گوگرد .
چکش خوار : ( Malleable ) که قابلیت چکش خواری را دارا می باشد مثل : کانیهای فلزی چون طلا , مس و . .
برش پذیر : ( Sectile ) که توانایی برش خوردگی را دارا می باشند مثل : ژیپس .
خم پذیر : ( Flexible ) که قابلیت ارتجاء را دارا می باشند مثل : میکا .
ماکل : ( Twinning ) هنگامی که دو یا چند بلور از یک کانی بخصوص ؛ یا دو کانی متفاوت که دارای ساختمان بلور شناسی مشابه باشند چنان که عناصر تقارن ( صفحه تقارن , محور تقارن و غیره ) اضافی ایجاد کنند , ماکل نامید می شود .
انوع ماکل :
تماسی : که به دو قسمت ساده و پلی سسنتتیک ( چند گانه )
تقسیم می شود
تداخلی : که به دو قسمت ساده و صلیبی تقسیم می شود
بو : از روی بوی بعضی از کانیها نیز تا حدی می توان نوع آنها را تعیین کرد مثلا : ارپیمان , گوگرد و به طور کلی کانیایی از این نوع بوی تند گوگرد را می دهند یا کلسیت مرطوب بوی خاصی مثل مورداب را می دهد .
مزه : ( Taste ) مزه کردن کانیها در بسیاری موارد درست نیست و حتی ممکن است خطرناک نیز باشد ولی تا می توان از این طریق نوع کانی را تعیین کرد مثلا : هالیت طعم شوری دارد یا آلونیت (زاج سفید) طعم ترش و گسی را داراست .
خواص رادیواکتیویته : ( Radioactivity ) بعضی از کانیها دارای خواص رادیواکتیویته هستند که از لحاظ انرژی زایی دارای اهمیت زیادی هستند مثل : اورانیت و تورتیت (برسی این خاصیت توسط دستگاه رایواکتیوسنج یا شکارشگر گایگر صورت می گیرد )
خاصیت لومینسانس : ( Luminescence ) هرگونه تابش پرتو نورانی توسط یک کانی تحت تاثیر عموامل محرکه خارجی لومینسانس نامیده می شود . معمولا در ایجاد لومینسانس ناخالصیهائی که به نام فعال کننده نامیده می شوند دخالت دارند مثل : کالومل ( Calomel )
خاصیت فتولومینسانس : ( Photoluminescence ) اگر لومینسانس بر اثر تحریک کانیها با نور مرئی و یا پرتو فرابنفش پدیدار شود به نام فتولومینسانس نامیده می شود مثل : پیروفیلیت ( Pyrophylite )
خاصیت کاتولومینسانس : ( Cathodoluminescence ) اگر عامل محرکه پرتوهای کاتدیک یا پرتوx باشد به نام کاتدولومینسانس خوانده می شود مثل : گیبسیت Gibbsite ) )
خاصیت تریبولومینسانس : (Tribolumivescence ) گاهی پدیده لومینسانس بر اثر ضربه ایجاد می شود که به نام تریبولومینسانس نامیده می شود مثل : کوارتز ( Quartz )
خاصیت الکتولومینسانس : ( Electroluminedcenec ) گاهی اثر جریانات الکتریکی بر لومینسانس موثر است که به آن الکترولومینسانس گفته می شود .
خاصیت کریستالولومینسانس : ( Crysthlloluinescence ) گاهی رشد و تشکیل کانی جدید نیز با تایش نور همراه است و بنام کریستالو لومینسانس خوانده می شود
خاصیت ترمولومینسانس : ( Thermoluminescence ) گاهی در اثر حرارت کانیها خاصیت لومینسانس از خود نشان می دهند که در این صورت پدیده را ترمو لومینسانس گویند مثل : آپاتیت ( Apatite )
خاصیت فلوئورسانس : ( Fluorescence ) اگر تایش پرتو نورانی با حذف عامل محرکه قطع شود پدیده را فلوئورسانس گویند .
خاصیت فسفرسانس : ( Phosphorescence ) اگر پس از قطع عامل محرکه تابش پرتو نورانی برای مدتی ادامه داشته باشد این خاصیت را فسفرسانس گویند .
خاصیت پیروالکتریسیته : ( Pyroelectricity ) کانیهایی که در اثر حرارت دادن و یا سرد کردن دارای بارهای الکتریکی می شوند را گویند . بارهای الکتریکی دو سر این کانیها مخالف همدیگر می باشد همچنین بارهای الکتریک هر قطب بر اثر سرد کردن مخالف با بارهای الکتریکی آن قطب بر اثر حرارت دادن است. از این خاصیت برای تبدیل انرژی حرارتی به انرژی الکتریکی بخصوص بهره برداری از انرژی خورشیدی استفاده می کنند . تورمالین یکی از کانیهایی است که دارای خاصیت پیروالکتریسیته می باشد.
خاصیت پیزوالکتریسته : ( Piezoelectricity ) بعضی از کانیها بر اثر فشارها و یا کششهای مکانیکی در جهات معینی دارای بارهای الکتریکی می شوند که در دو طرف کانی این بارها مخالف یکدیگرند هستند . مثلا کوارتز بر اثر فشار مکانیکی در جهت محور x و یا کشش در جهت محور y دارای بار الکتریکی مخالف در دو سر کانی و در جهت محور c می شود و اگر جهت فشار یا کشش را عوض کنیم بارهای دو سر بلور تغییر می کند .
خواص مغناطیسی : ( Magnetic property ) وجود خاصیت مغناطیسی در بعضی از کانیها باعث جذب شدن آنها توسط آهنربا می شود مثل : مگنتیت , پیریت و آهن . ( در بعضی مواقع به علت کم بودن خواص مغناطیسی برای برسی این خاصیت از دستگاه ماگناتومتر استفاده می شود. )
12 و 13 بهمن همایش کانی و بلور (بیرجند) هستش کسی می آد؟
اگه کسی مایل باشه من بدم نمی آد یه مقاله مشترک بدم( موضوع پایان نامه کارشناسی ارشد من کانسارهای سرب و روی رامسر و سمنان و موضوع پایان نامه دکتری من کانسارهای غیر سولفیدی هستش)
are man myam akhe man daneshjuye zamin shenasi birjandam :11:koja hastesh?begam dustamam byan
به بزرگی خودتون ببخشید
اگر مطلبی تو چند تا پست چند بار تکرار شده...
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
لطفا نظر بدید .
salam sharmande man mokhtasar etelaati dar morede kaniye firuze mikhadtam age emkan dare komakam konin mer30:31:
MAGHOOLY
21-11-2008, 12:49
سلام
اگردر باره کانی پیروکسن ودر باره موقعیت زمین شناسی ایران در دوره نوژن مطلبی در اختیار من بزارین ممنونتون می شم
مسعود خانی
08-02-2009, 21:02
به مواد جامدی که اجزای سازندهی آنها (مولکول،اتم یا یونها) در سه جهت فضایی به صورت منظمی کنار هم قرار گرفته باشند، کریستال یا بلور میگویند. ساختارهای بلورین نظم بلند دامنه داشته و خواص ناهمسانگرد دارند.
ریشهی لغوی
واژهی کریستال ریشهی یونانی داشته و به معنی «منجمد شده در اثر سرما» است.
یونانیها کریستال را برای اشاره به دُر کوهی به کار میبردند. آنها اعتقاد داشتند که اگر آب مدتی در دماهای بسیار پایین نگهداشته شود، به حالتی در میآید که در دماهای بالا پایدار است
سلام اگه میشه به من عکس کانی بدید.تشــــــــــــکـــــ ـــــر.
Consul 141
08-02-2009, 21:27
سلام اگه میشه به من عکس کانی بدید.تشــــــــــــکـــــ ـــــر.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
Consul 141
08-02-2009, 21:29
اپاتيت
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خاصيت فسفرسانس : خوب
سيستم تبلور : هگزاگونال
رنگ : بي رنگ تا سفيد، اغلب به صورت سبز كمرنگ
كه فرمول شييميايي آن( Ca5(PO4)3(F,CL,OH) است كه در سيستم هگزاگونال متبلور ميگردد. شامل سه گروه فلوئور آپاتيت (Ca5(Po4)3f) و كلرور آپاتيت (Ca5(Po4)3CL) و هيدروكسيد آپاتيت Ca5(Po4)3OH) ميباشد. كانيهاي فلوئور آپاتيت فراوانترين نوع آپاتيت است و كانيهاي كلرور آپاتيت و هيدروكسيد آپاتيت بسيار كميابتر است.واژه كلوفان در مورد آپاتيتهاي تودهاي و مخفي بلور آپاتيت بكار مي رود كه بخش اعظم سنگهاي فسفاته و فسيلهاي استخوانها را شامل ميشود. اما نوع آن را نميتوان تعيين كرد كلوفان از نظر خواص فيزيكي معمولاً متراكم، تودهاي و با ساختمان متحدالمركز و كلوئيدي است. اين كاني معمولاً ناخالص است و مقدار كمي كربنات كلسيم به همراه دارد.آپاتيتهاي خاك مانند توأم با مواد ديگر را معمولاً فسوسفوريت ميگويند. به رنگ بيرنگ تا سفيد، اغلب به صورت سبز كمرنگ تا سبز زمردي، كبود آسماني، زرد، قهوهاي، بخش ديده ميشود. در قديم اين كاني با كانيهاي بريل، ديو پسير و تورمالين اشتباه ميشده است.
خواص تشخيص: معمولاً از بلورهاي آن، رنگ و سختياش مي توان آن را شناسايي كرد. در تشخيص آن از بريل از وجود سطوح دو هرمي در دو انتهاي آن استفاده ميشود. اين كاني با چاقو خط بر ميدارد.به سختي گداخته ميشود. در اسيد حل مي شود و محلول آن با موليبدات آلومينيوم تركيب شده و فسفات آمونيوم توليد ميشود.
پيدايش: به صورت كمياب و فرعي در سنگهاي آذرين و رسوبي و دگرگوني يافت ميشود. در پگماتيتها و ساير رگههاي هيدروترمال يافت ميشود. گاهي به صورت رگه ها و تودهها همراه با سنگهاي قليايي ديده ميشود. مواد فسفاته استخوانها و دندانههاي موجودات از نوع آپاتيت است.
كاربرد: بلورهاي فسفات تعداد بسيار زيادي براي تأمين كودهاي شيميايي فسفاته بكار ميرود. در صنايع شيميايي براي تهيه اسيدفسفوريك در كبريتسازي، تهيه اسيد فلوئوريدريك در صنعت، صنعت سراميك سازي و غيره مصرف ميشود. انواع شفاف و خوش رنگ آن به عنوان جواهر به كار مي رود.
Consul 141
08-02-2009, 21:30
کانی (ماده معدنی)فلوئوريت:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
كانی فلورين يا فلوئوريت به فرمول شيميایی CAF2 مهمترين كانی فلوئور در طبيعت میباشد که می توان فلوئور را از آن بدست آورد.این کانی به رنگ های زرد ، سبز ، صورتی, آبی ، بنفش ، بی رنگ و گاهی سیاه بوده و در سيستم کوبيک ( مکعبی ) متبلور مي شود. به صورت نیمه شفاف بوده و دارای جلای شیشیه ای است . وزن مخصوص اين کاني 18/3 و سختي آن 4 مي باشد. معمولاً فضای خالی بين ساير کانی ها را پر می کند و در طبيعت بیشتر به صورت رگه ای مشاهده شده و همراه با کانی هایی کلسيت - کوارتز - باريت- سلستين و سولفيد های گوناگون همراه است . فلوئوريت در صورت خالص بودن 7/48 % فلوئور و 3/51 % کلسيم دارد . در تصاویر زیر سیستم مکعبی و جلای شیشه ای فلوئوریت , قابل تشخیص است.
نحوه تشکیل , ذخایر و تولید :
فلوئوريت در محدوده وسیعی از شرايط زمين شناسی تشکيل و مشاهده می شود . كانسارهای فلوئوريت می توانند دارای منشاء رسوبی - كربناته باشند يا به صورت رگه ای معمولا ً مرتبط با سنگهای آذرين خروجی اسيدی تا حد واسط همراه باشند. (تصویر)
از نظر میزان ذخایر فلوئوریت , بر اساس گزارش سال 1998 میلادی, سازمان زمين شناسی و معدن آمريكا, كشور مكزيك با 32 ميليون تن در رتبه اول و كشورهای آفريقاي جنوبی و چين به ترتيب با 30 و 23 ميليون تن در مقام دوم و سوم را دارند بعد از كشورهای فوق فرانسه با 10 میلیون تن و اسپانيا با 6 میلیون تن قرار می گيرند.
براساس اطلاعات وزارت صنايع و معادن , در سال 2001 میلادی ( 1380 شمسی) جمعا بيش از 1/3 ميليون تن ذخيره احتمالي و بالغ بر 5/1 ميليون تن ذخيره قطعی فلورین در ایران وجود داشته است.معادن کمر مهدی ( 165 کیلومتری جنوبغربی طبس ), پاچی میانا ( 88 کیلومتری جنوب قائم شهر) , پیناوند ( 70 کیلومتری شماشرق اصفهان) , جویمند ( 21 کیلومتری شمالغربی گناباد ), آتشكوه (20 كيلومتری جنوب شرق دليجان), كياسر (جنوب شرقی كياسر و 10 كيلومتری ده آرا) به عنوان معادن قدیمی و فعال فلورین در ایران به حساب می آیند.
Consul 141
08-02-2009, 21:30
كلسيت
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سختي : 3
سيستم : هگزاگونال
رنگ : سفيد تا بيرنگ
فرمول شيميايي : CaCo3
واكنش با اسيد : در اسيدكلريدريك رقيق مي جوشد.
اين كاني با فرمول شيميايي CaCo3 و در سيستم هگزاگونال متبلور ميشود نام ديگر ?كالك اسپات? است. كاني كلسيت عموماً به صورت تودههاي بلوري دانهريز تا درشت و تودههاي متراكم و همچنين به صورت استلاكتيتي تجمع مي يابد. به رنگهاي بيرنگ يا سفيد شيري و گاهي هم به رنگ زرد، خاكستري و گلي و سرخ و قهوه اي تا سياه ديده مي شود. داراي جلاي شيشهاي ميباشد. بسيار شكننده است و سختي 3 دارد بر اثر Hcl به خوبي قابل شناسايي است و توليد گازCo2 ميكند. كلسيتهاي آلي موجود در قسمتهاي سخت بدن موجودات زنده در حدود صددرصد مولكولMgo دارند.
خواص تشخيص:اين كاني غيرقابل اشتعال است. قطعات آن به راحتي در اسيدكلريدريك رقيق ميجوشد. ميتوان آن را با سختي مشخص (3) رخ و رنگ روشن و جلاي شيشهاي تشخيص داد. آهك به شعله رنگ نارنجي ميدهد.
پيدايش:به عنوان كانيهاي سازنده سنگها گسترش زيادي دارد. به مقدار زياد در سنگهاي رسوبي يافت ميشود و كاني غالب و عمده در سنگ آهكها است.
بخش عمده سنگهاي آهكي به صورت لايههاي ضخيمي در كف درياها تشكيل مي شود. كه از تجمع مواد آهكي موجود در پوسته و استخوان جانوران دريايي حاصل شده است. بخش كمي از آنها از تهنشيني كربنات كلسيم حاصل ميشود در غارها آبهايي كه كربنات كلسيم محلول را در خود دارند به صورت استلاكتيتيها و استالاگميتها و به وصورت پوشش بر جا ميمانند. در اطراف چشمههاي آب گرم و آب سرد آهكي نيز تشكيل مي شود.
كاربرد:مهمترين كاربرد در توليد سيمان و توليد آهك براي ساروج است. آهك يك ماده خام است كه وقتي تا دماي 900 درجه حرارت داده ميشود مطابق فرمول زير به آهك زنده تبديل ميگردد. Cao+Co3 CaCo3 و در تهيه سيمان پرتلند به عنوان سفيدكننده كاربرد زيادي دارد مقدار زيادي از آهك به عنوان كمك ذوب كاني به كار ميروند به عنوان اجزاي بتون و يا آسفالت جاده به كار ميرود. سنگ آهك دانهريز براي چاپ سنگي به كار ميرود، به عنوان سنگنما، سنگ زميني در نماي ساختمانها به كار ميرود. اسپات اسليند براي ساختن وسايل مختلف نوري به كار ميرود.
Consul 141
08-02-2009, 21:31
ژيپس Gypsum
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سختي : 2
سيستم تبلور : مونوكلينيك
فرمول شيميايي :CaSo4.2H2o
رنگ : بيرنگ، سفيد، خاكستري با ته رنگهاي مختلف
واكنش با اسيد : در اسيدكلريدريك گرم و رقيق حل ميشود.
سولفات كلسيم آبداري است به فرمول شيميايي CaSo4.2H2o ميباشد كه به آن سنگ گچ نيز ميگويند. اين كاني در سيستم منوكلينيك متبلور ميشود ماكل دمپرستويي از ماكلهاي معروف ژيپس است. ژيپس از خانواده سنگهاي تخريبي است.
ساتين اسپار (Satin Spar) : يكي از انواع رشتهاي ژيپس است كه داراي جلاي ابريشمي است. (فرم فيبري)
آلباستر (alabaster) : نوع دانه ريز ژيپس است كه متراكم، چرب مانند، بيرنگ سفيد ميباشد.
سلنيت (Selenite) : يكي از انواع بيرنگ آن است كه به صورت صفحات شفاف حاصل از رخ درميآيد. (فرم شفاف و قابل تورق)
ژيپس نسبتاً نرم ميباشد با سختي 2 و همچنين وزن مخصوص آن 2/3 است. در اسيد كلريدريك گرم و رقيق حل ميشود و محلول آن با كلريد باريم رسوب سفيد رنگ سولفات باريم را توليد ميكند. در اثر حرارت به راحتي سوخته و يا با از دست دادن آب در مقابل شعله به رنگ ابري و تيره در ميآيد.
پيدايش: كاني ژيپس يكي از فراوانترين كانيها است در سنگهاي رسوبي به صورت لايههاي ضخيم گستردگي فراواني دارد. اين كاني به صورت بين لايهاي همراه با سنگ آهك در شيلها ديده ميشود. به صورت لايههايي در زير لايههاي سنگهاي نمكي گسترش دارد.
كاربرد: يكي از مهمترين كاربردهاي آن توليد گچ است كه به عنوان مصالح ساختماني بكار ميآيد. ژيپسهاي نوع آلباستر و ستاين اسپار بسيار بالا است.
علت نامگذاري آن: از واژه يوناني كه براي كانيهايي كه حرارت داده ميشوند به كار ميرفته است.
Consul 141
08-02-2009, 21:32
ويژگيهاي كانيها
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
كانيها چيزهاي همگني هستند؛ يعني، ويژگيهاي فيزيكي و شيميايي همهي ذرههاي سازندهي آنها، يكسان است. براي مثال، اگر يك قطعه هاليت(نمك خوراكي) را به ذرههاي بسيار كوچكي بشكنيم، همهي ذرههاي به دست آمده، مزهي شوري دارند، به سادگي در آب حل مي شوند و ديگر ويژگيهاي نمك را نشان ميدهند. كانيها مواد بلوري و جامدي هستند؛ يعني، ذرههاي سازندهي آنها بر اساس نظم و قانون معيني كنار هم قرار گرفتهاند؛ به نحوي كه، همهي سطحهاي بيروني يك كاني، صاف است. شكل بلوري و منظم كانيها از آرايش اتمها و مولكولهاي دروني آنها ناشي ميشود. هر كاني تركيب شيميايي ثابتي دارد. براي مثال، پيريت هميشه FeS2 و كلسيت CaCO3 همواره است. البته، در برخي كانيها ممكن است نسبت برخي عنصرها تغيير كند. براي مثال، در كاني الوينFeMgSiO4 ) ممكن است درصد آهن و منيزيم از بلوري به بلوري ديگر، از صفر تا صد درصد تغيير كند. برخي كانيها، مانند طلا، از يك عنصر درست شدهاند. البته، طلا كمتر به صورت خالص يافت ميشود. بلورهاي مكعبي و زرد رنگ طلا، اگر با نقره همراه باشند، روشنتر و اگر با مس همراه باشند، قرمزتر به نظر ميرسند. بسيار از كانيها از دو يا چند عنصر متفاوت هستند كه با هم مخلوط شده و مادهي مركبي به وجود آوردهاند. براي مثال، فراوانترين كاني، يعني كوارتز، تركيبي از سيليسيم و اكسيژن است.
Consul 141
08-02-2009, 21:32
شكلگيري كانيها
كانيها از پيوندهاي گوناگون بين اتمهاي عنصرها به وجود ميآيند. تا كنون 92 عنصر در طبيعت شناسايي شده است. از بين اين 92 عنصر طبيعي، 8 عنصر اكسيژن، سيليسيوم، آلومينيوم، آهن، كلسيم، سديم، پتاسيم، و منيزيم، حدود 5/98 درصد كانيها را ميسازند. از تركيبشدن اين عنصرها با هم، كانيها گوناگوني به وجود ميآيد. براي مثال، از تركيب شدن اكسيژن با سيليسيوم، اكسيد سيليسيوم SiO2 (كوارتز) و از تركيبشدن اكسيژن، سيليسيوم، منيزيم و آهن، الوين( FeMgSiO4 ) به دست ميآيد. كانيها علاوه بر اين كه از نظر تركيب شيميايي با هم تفاوت دارند، از نظر شكل ظاهري، رنگ، اندازه و ديگر ويژگيها نيز تفاوتهاي زيادي با هم دارند. اين تفاوتها از چگونگي شكلگيري آنها برميخيزد. برخي كانيها از سرد شدن مادهي مذاب به دست ميآيند. همهي كانيهاي سنگهاي آذرين، مانند كوارتز، فلدسپات، ميكا و الوين، اين گونه به وجود ميآيند. برخي ديگر از كانيها از سرد شدن بخار در سطح سنگها يا شكافهاي موجود در آنها به وجود ميآيند. سرد شدن گاز گوگرد در قلههاي آتشفشاني دماوند و تفتان، نمونهاي از اين فرايند است. كانيها ديگري از بخار شدن محلولهايي به وجود ميايند كه به اندازهي اشباع رسيدهاند. براي مثال، از بخار شدن آرام درياچههاي مركزي ايران، نمك و گچ به دست ميآيد. برخي كانيها از واكنشهاي شيميايي يونها در آب به وجود ميآيند. براي مثال، در درياهاي گرم، يون كلسيم(+2 Ca) با يون كربنات(+CO32)تركيب ميشود و كاني كلسيت(CaCO3) تهنشين ميشود. برخي كانيها نيز پيامد تخريب شيميايي كانيها ديگر هستند. براي مثال، از تجزيهي شيميايي فلدسپاتها، كانيهاي رستي(كانيهاي تشكيلدهندهي خاك) به وجود ميآيند.
Consul 141
08-02-2009, 21:33
شناسايي كاني ها
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
زمينشناسان براي شناسايي كانيها از روشهاي گوناگوني، مانند رنگ شعله، طيف نوري، ميكروسكوپهاي پلاريزان، ميكروسكوپ الكتروني و پرتو ايكس، بهره ميگيرند.
رنگشعله
در اين روش تكهاي از كاني يا پودر آن را روي شعله نگه ميدارند و با دستگاهي به آن ميدمند. با تغيير رنگي كه در شعله پديد ميآيد، ميتوان برخي از كانيها را شناسايي كرد. سديم رنگ زرد، پتاسيم رنگ نارنجي، منيزيم رنگ قرمز، كلسيم رنگ نارنجي، باريم رنگ سبز مايل به زرد و مس رنگ سبز درخشان، به وجود ميآورد.
طيف نور
در اين روش مقدار اندكي از يك كاني را در دستگاهي، كه با جرقهي الكتريكي و در فشار زياد كار ميكند، قرار ميدهند تا كاني بخار شود. در اين حالت، اتمهاي عنصرهاي سازندهي كاني، طول موج ويژهاي توليد ميكنند كه پس از عكسبرداري ميتوان با كمك آنها به عنصرهاي سازندهي كاني پي برد.
ميكروسكوپ پلاريزان
در اين روش، ضخامت يك قطعه سنگ را كه داراي كانيهاي گوناگون است، به اندازهاي كم ميكنند تا شفاف شود و نور از آن بگذرد. سپس آن را زير ميكروسكوپ پلاريزان بررسي ميكنند. اكنون از روي شكل ظاهري، نوع شكستگي، ضريب شكست نور، رنگ و ديگر ويژگيها، كاني را شناسايي ميكنند.
ميكروسكوپ الكتروني
لايهي نازكي از كاني را با اين ميكروسكوپ مطالعه ميكننند. باريكهي الكتروني به كاني برخورد ميكند و بخشي از آن به كاني جذب ميشود كه سايهاي از كاني روي صفحهي ويژهاي به وجود ميآورد. بررسي اين سايه از نظر شكل ظاهري، شكستگيها و ساختمان دروني كانيها، به شناسايي كاني ميانجامد.
پرتو ايكس
اين روش در شناسايي كانيها، بهويژه كانيهايي كه تركيب شيميايي مشابهي دارند، بسيار كارآمد است. پرتوهاي ايكس را به بلور كاني ميتابانند. بخشي از اين پرتوها از كاني ميگذرد و بخشي پس از برخورد با ذرههايي كه در گوشههاي شبكهي بلور كاني قرار دارند، بازتاب مييابد. با برسي عكس به دست آمده از اثر اين پرتوها بر فيلم عكاسي، ميتوان كاني مورد نظر را شناسايي كرد.
Consul 141
08-02-2009, 21:35
تبلور
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
معمولا کانيها بصورت اشکال منظم هندسي متبلور ميشوند که به آنها بلور ميگويند. بلور را ميتوان به عنوان جسمي که داراي ساختمان اتمي منظم است، تعريف کرد. هرگاه بلور را بطور مداوم به قطعات کوچک تقسيم کنيم، به جايي ميرسيم که ديگر قابل تقسيم کردن نيست. اين جز کوچک غير قابل تقسيم ، معمولا داراي شکل هندسي منظم است که اتمهاي تشکيل دهنده بلور در رئوس ، مراکز سطوح ، وسط يالها و يا مرکز آن قرار دارند و به نام واحد بلور يا سلول اوليه خوانده ميشود. هر جسم متبلور از پهلوي هم قرار گرفتن تعداد زيادي سلول اوليه تشکيل شده است که به نام شبکه بلور ناميده ميشود. بسته به عناصر قرينهاي که در سلول اوليه وجود دارد، اجسام متبلور را به 7 سيستم شامل سيستم مکعبي ، تتراگونال ، تري گونال ، هگزا گونال ، ارتورومبيک ، مونوکلينيک و تري کلينيک تقسيم ميکنند.
Consul 141
08-02-2009, 21:37
سختی
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سختي را ميتوان به صورت مقاومت کاني در برابر خراشيده شدن تعريف کرد. در کاني شناسي ، سختي يک جسم را با جسم ديگر ميسنجند. طبق تعريف اگر جسمي ، جسم ديگر را مخطط کند از آن سخت تر است. براي سنجش سختي کانيهاي مختلف 10 کاني را به عنوان مبناي سختي انتخاب کردهاند و سختي ساير کانيها را نسبت به آنها ميسنجند. اين مقياس به نام مقياس موس معروف است.
1 تالک 2ژيپس 3کلسيت 4فلوئورين 5آپاتيت 6ارتوز 7کوارتز 8توپاز 9کرندوم 10الماس
Consul 141
08-02-2009, 21:37
کليواژ
برخي از بلورها در امتدادهاي بخصوصي به آساني و به صورت سطوح صاف شکسته ميشوند. اين سطوح به نام سطوح رخ يا کليواژ خوانده ميشود. بايد توجه داشت که سهولت شکستن کليواژ در کانيهاي مختلف متفاوت است و حتي ممکن است يک کاني داراي امتداد کليواژهاي مختلف باشد.
جرم مخصوص
جرم مخصوص به علت ناخالصيهاي موجود در کاني ثابت نيست و هميشه مقدار آن بين دو حد در نظر گرفته ميشود. جرم مخصوص يکي از مشخصات مهمي است که توسط آن ميتوان نوع کاني را مشخص کرد.
رنگ
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رنگ کانيها معمولا خيلي متغير است و بسته به عوامل فيزيکي و شيميايي در حد وسيعي تغيير ميکند. بطوري که نميتوان آن را جز مشخصههاي اصلي در نظر گرفت. ولي رنگ خاکه کاني يعني رنگي که در اثر مالش آن با يک صفحه چنين حاصل ميشود، نسبتا ثابت تر است و در خيلي موارد به شناسايي کاني کمک ميکند.
جلا
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اشعهاي که در سطح کاني منعکس ميشود منظره ويژهاي به آن ميدهد که به نام جلاي کاني خوانده ميشود. جلاي کاني به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگي دارد و به انواع فلزي ، الماسي ، شيشهاي ، صمغي ، مومي ، صدفي ، چرب و ابريشمي تقسيم ميشود.
Consul 141
08-02-2009, 21:38
خواص مغناطيسي
بعضي از کانيها داراي خواص آهنربايي طبيعياند که کمک موثري در شناسايي آنها بشمار ميرود.
خواص شيميايي
از خواص شيميايي کانيها نيز ميتوان براي شناسايي آنها استفاده کرد. از جمله اين خواص ميتوان قابليت انحلال کاني در آب و محلولهاي شيميايي ، تشکيل املاح با اسيدها و بازها و ... نام برد.
msshamraz
21-08-2009, 08:38
عکس هایی از تعدادی کانی زرد رنگ و زیبا
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
elc_tabriz
14-09-2009, 21:13
يه سوال در مورد رشته ي فراوري مواد معدني داشتم فكر كردم اينجا مطرحش كنم بهتر از جاهاي ديگس.
يكم در مورد درساش ميخواستم بدونم كه چي ميخونن و هم اينكه تا چه مقطعي در ايران در دانشگاه
تدريس ميشه.از لطفتون ممنونم.
hootan0411
17-09-2009, 12:09
يه سوال در مورد رشته ي فراوري مواد معدني داشتم فكر كردم اينجا مطرحش كنم بهتر از جاهاي ديگس.
يكم در مورد درساش ميخواستم بدونم كه چي ميخونن و هم اينكه تا چه مقطعي در ايران در دانشگاه
تدريس ميشه.از لطفتون ممنونم.
من خودم فراوري مواد خوندم تو دانشگاه صنعتي سهند تبريز ولي متاسفانه كاردانيه و تو ايران كارشناسي نداره البته اين رشته تا دكترا تو ايران تدرسي ميشه ولي من كه كارداني خوندم بايد كارشناسي استخراج معدن بخونم تا بتون تو فوق تو رشته خودم شركت كنم.
72 واحد درس خونديم كه شامل هيدرومتالوژي ،كانه آرايي، روشهاي فيزيكي كانه آرايي ، مكانيك سيالات ، كاني شناسي، شيمي تجزيه،فراوري زغال ودرسهايه عمومي بود.
elc_tabriz
20-09-2009, 20:26
از لطفت ممنونم.حالا درسهايي كه بايد براي كارشناسي بخوني با در سهاي اين رشته چقدر فرق ميكنن.
و در ضمن كارداني اين رشته تو شهرستان ورزقان تدريس ميشه.(البته داداشم هم مثل خودت همونجا قبول
شده)كارشناسيش تو كجاها تدريس ميشه.خود دانشگاه سهند دانشجوهاشو ور ميداره؟(من خودم تو تبريز برق
ميخونم خوشحال ميشم يه روزي هم من به تو كمكي كرده باشم.)
فعلا خداحافظ...
hootan0411
16-10-2009, 14:01
از لطفت ممنونم.حالا درسهايي كه بايد براي كارشناسي بخوني با در سهاي اين رشته چقدر فرق ميكنن.
و در ضمن كارداني اين رشته تو شهرستان ورزقان تدريس ميشه.(البته داداشم هم مثل خودت همونجا قبول
شده)كارشناسيش تو كجاها تدريس ميشه.خود دانشگاه سهند دانشجوهاشو ور ميداره؟(من خودم تو تبريز برق
ميخونم خوشحال ميشم يه روزي هم من به تو كمكي كرده باشم.)
فعلا خداحافظ...
خيلي ممنون از لطفت
متاسفانه دانشگاه سهند دانشجو تو مقطع كارداني به كارشناسي قبول نميكنه.درسهايي كه براي كارشناسي بايد خونده شه حدودا 70% فرق داره با رشته اصلي.
Selenite
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کانی TOPAZ در جدول سختی موس تنها یک درجه با الماس فاصله دارد و جواهری با ارزش است :
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کانی عبارت از عنصر یا ترکیبات شیمیایی همگنی است که بطور طبیعی در زمین یافت میشود. ترکیب شیمیایی کانیها معین است، و معمولا متبلورند. خواص فیزیکی کانیها در حدود مشخص ممکن است تغییر کند .
هر کانی دارای مشخصات ویژه و انحصاری مانند سیستم تبلور ، سختی ، کلیواژ ، جرم مخصوص ، رنگ و... میباشد. در بعضی از کانیها ، اتم بعضی از عناصر ساختمان بلوری قابل تعویض با اتمهای هم اندازه از عناصر دیگر میباشد. به عنوان مثال میتوان جانشینی آهن و منیزیم بجای هم در پیروکسنها را نام برد.
تبلور
معمولا کانیها بصورت اشکال منظم هندسی متبلور میشوند که به آنها بلور میگویند. بلور را میتوان به عنوان جسمی که دارای ساختمان اتمی منظم است، تعریف کرد. هرگاه بلور را بطور مداوم به قطعات کوچک تقسیم کنیم، به جایی میرسیم که دیگر قابل تقسیم کردن نیست. این جز کوچک غیر قابل تقسیم ، معمولا دارای شکل هندسی منظم است که اتمهای تشکیل دهنده بلور در رئوس ، مراکز سطوح ، وسط یالها و یا مرکز آن قرار دارند و به نام واحد بلور یا سلول اولیه خوانده میشود. هر جسم متبلور از پهلوی هم قرار گرفتن تعداد زیادی سلول اولیه تشکیل شده است که به نام شبکه بلور نامیده میشود. بسته به عناصر قرینهای که در سلول اولیه وجود دارد، اجسام متبلور را به 7 سیستم شامل سیستم مکعبی ، تتراگونال ، تری گونال ، هگزا گونال ، ارتورومبیک ، مونوکلینیک و تری کلینیک تقسیم میکنند.
خواص عمومی کانیها
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سختی
سختی را میتوان به صورت مقاومت کانی در برابر خراشیده شدن تعریف کرد. در کانی شناسی ، سختی یک جسم را با جسم دیگر میسنجند. طبق تعریف اگر جسمی ، جسم دیگر را مخطط کند از آن سخت تر است. برای سنجش سختی کانیهای مختلف 10 کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کردهاند و سختی سایر کانیها را نسبت به آنها میسنجند. این مقیاس به نام مقیاس موس معروف است.
کلیواژ
برخی از بلورها در امتدادهای بخصوصی به آسانی و به صورت سطوح صاف شکسته میشوند. این سطوح به نام سطوح رخ یا کلیواژ خوانده میشود. باید توجه داشت که سهولت شکستن کلیواژ در کانیهای مختلف متفاوت است و حتی ممکن است یک کانی دارای امتداد کلیواژهای مختلف باشد.
جرم مخصوص
جرم مخصوص به علت ناخالصیهای موجود در کانی ثابت نیست و همیشه مقدار آن بین دو حد در نظر گرفته میشود. جرم مخصوص یکی از مشخصات مهمی است که توسط آن میتوان نوع کانی را مشخص کرد.
رنگ
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رنگ کانیها معمولا خیلی متغیر است و بسته به عوامل فیزیکی و شیمیایی در حد وسیعی تغییر میکند. بطوری که نمیتوان آن را جز مشخصههای اصلی در نظر گرفت. ولی رنگ خاکه کانی یعنی رنگی که در اثر مالش آن با یک صفحه چنین حاصل میشود، نسبتا ثابت تر است و در خیلی موارد به شناسایی کانی کمک میکند.
جلا
اشعهای که در سطح کانی منعکس میشود منظره ویژهای به آن میدهد که به نام جلای کانی خوانده میشود. جلای کانی به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگی دارد و به انواع فلزی ، الماسی ، شیشهای ، صمغی ، مومی ، صدفی ، چرب و ابریشمی تقسیم میشود.
خواص مغناطیسی
بعضی از کانیها دارای خواص آهنربایی طبیعیاند که کمک موثری در شناسایی آنها بشمار میرود.
خواص شیمیایی
از خواص شیمیایی کانیها نیز میتوان برای شناسایی آنها استفاده کرد. از جمله این خواص میتوان قابلیت انحلال کانی در آب و محلولهای شیمیایی ، تشکیل املاح با اسیدها و بازها و ... نام برد.
انواع کانی از نظر نحوه تشکیل
کانی اولیه یا درون زاد
کانیهای درون زاد همان طور که از نامشان پیدا است، در درون زمین یعنی کیلومترها زیر زمین تشکیل شدهاند. ماده اصلی تشکیل دهنده کانیهای درون زاد و بطور کلی مادر همه کانیها جسم سیال خمیر مانندی است که به نام ماگما خوانده میشود. با توجه به نحوه تشکیل کانیهای مختلف از ماگما ، میتوان مراحل مختلفی برای تشکیل کانیها تشخیص داد که این مراحل شامل مراحل ماگمایی اولیه ، پگماتیتی ، پنوماتولیتیک و گرمابی است.
کانیهای ثانویه یا برون زاد
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این کانیها از تغییر و تبدیل کانیهای اولیه یا درون زاد بوجود میآیند. کانیهای اولیه عموما در شرایط فشار و درجه حرارت بالا تشکیل شدهاند و به همین خاطر این کانی در شرایط سطح زمین که متفاوت با شرایط تشکیل آنها میباشد چندان سازگار نیستند. کانیهای اولیه برای سازگار شدن با شرایط سطح زمین ، خرد و تجزیه شده و به کانیهای ثانویه یا برون زاد تبدیل میشوند. فرآیندهای مختلفی همچون هوازدگی ، رسوبی و بیولوژیکی به تشکیل کانیهای ثانویه کمک میکنند.
کانیهای دگرگونی
تغییر مشخصات کانیها و سنگها در اثر حرارت و فشار ، دگرگونی نامیده میشود. در اثر دگرگونی کانیها ممکن است شکل بلورین اولیه خود را از دست داده و به شکل جدیدی متبلور شوند. البته تغییر تبلور کانیها در جهتی است که با شرایط جدید سازگار باشند. ضمن تغییرات دگرگونی ممکن است ترکیب شیمیایی کانیها نیز عوض شده و عناصری از ساختمان آن خارج و یا به آن وارد شوند. دگرگونی به سه نوع مجاورتی ، ناحیهای و حرکتی تقسیم میشود که درطی هر یک از این دگرگونیها کانیهای مختلفی بوجود میآید.
انواع کانیها
تاکنون سه هزار کانی در دنیا شناخته شده است. برای مطالعه آنها ابتدا باید به طریقی آنها را طبقه بندی کرد. اولین طبقه بندی نسبتا علمی کانیها را ابوعلی سینا ، دانشمند ایرانی انجام داده است. در این تقسیم بندی کانیها به چهار گروه اصلی سنگها و مواد خاکی ، مواد سوختنی ، نمکها و فلزات تقسیم میشدند. امروزه کانیها را بر اساس نحوه تشکیل ، ترکیب شیمیایی و ساختمان آنها طبقه بندی میکنند. بر اساس ترکیب شیمیایی و ساختمان داخلی کانیها میتوان آنها را به انواع زیر تقسیم کرد.
• کانیهایی که دارای اتم های آزاد بوده و شامل کانیهایی هستند که بطور آزاد و به شکل عنصر در طبیعت یافت میشوند.
• کانیهایی که از ترکیب کاتیونها با آنیونهای ساده تشکیل شدهاند و شامل سولفورها ، هالیدها و اکسیدها هستند.
نامگذاری کانیها
کانیها عموما اسامی ناآشنا دارند و تنها عده معدودی از آنها دارای نام ایرانی هستند. اسامی کانیها بر اساس یک سری ضوابط و قوانین بین المللی تعیین میشود که عبارتند از:
• نام عده زیادی از کانیها در واقع اسم محلی است که برای اولین بار در آنجا پیدا شدهاند و به انتهای نام منطقه پسوند ایت اضافه شده است. به عنوان مثال ایلمنیت از نام کوههای ایلمن واقع در اورال و تیرولیت از تیرول که محلی در اتریش است گرفته شده است.
• نام بعضی از کانیها از اصطلاحات خاص بعضی کشورها گرفته شده است. مثلا سافیر از اصطلاحات محلی هندوستان است.
• نام عده دیگری از کانیها از رنگ آنها در زبان یونانی گرفته شده است. مثلا هماتیت به معنی قرمز خونی، آزوریت به معنی آبی رنگ ، کلریت به معنی سبز رنگ و آلبیت به معنی سفید رنگ است.
• بعضی از کانیها نام خود را از خواص ویژهای که داشتند گرفتهاند. مثلا دیستن ، در زبان یونانی به معنی دارای «دو سختی» است.
• نام بعضی از کانیها مربوط به عناصر موجود در آنهاست. مثلا نیکلین دارای نیکل و کوپریت دارای مس است.
• نام بعضی از کانیها از اسم محققینی که آنها را برای اولین بار یافتهاند مشتق شده است. مثلا براگیت به نام کاشف آن «براگ» و بیرونیت به نام یابنده آن ابوریحان بیرونی و ... گرفته شده است.
منبع:دانشنامه رشد
تبلور
معمولا کانیها بصورت اشکال منظم هندسی متبلور میشوند که به آنها بلور میگویند. بلور را میتوان به عنوان جسمی که دارای ساختمان اتمی منظم است، تعریف کرد. هرگاه بلور را بطور مداوم به قطعات کوچک تقسیم کنیم، به جایی میرسیم که دیگر قابل تقسیم کردن نیست. این جز کوچک غیر قابل تقسیم ، معمولا دارای شکل هندسی منظم است که اتمهای تشکیل دهنده بلور در رئوس ، مراکز سطوح ، وسط یالها و یا مرکز آن قرار دارند و به نام واحد بلور یا سلول اولیه خوانده میشود. هر جسم متبلور از پهلوی هم قرار گرفتن تعداد زیادی سلول اولیه تشکیل شده است که به نام شبکه بلور نامیده میشود. بسته به عناصر قرینهای که در سلول اولیه وجود دارد، اجسام متبلور را به 7 سیستم شامل سیستم مکعبی ، تتراگونال ، تری گونال ، هگزا گونال ، ارتورومبیک ، مونوکلینیک و تری کلینیک تقسیم میکنند.
خواص عمومی کانیها
سختی
سختی را میتوان به صورت مقاومت کانی در برابر خراشیده شدن تعریف کرد. در کانی شناسی ، سختی یک جسم را با جسم دیگر میسنجند. طبق تعریف اگر جسمی ، جسم دیگر را مخطط کند از آن سخت تر است. برای سنجش سختی کانیهای مختلف 10 کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کردهاند و سختی سایر کانیها را نسبت به آنها میسنجند. این مقیاس به نام مقیاس موس معروف است.
1 تالک 2ژیپس 3کلسیت 4فلوئورین 5آپاتیت 6ارتوز 7کوارتز 8توپاز 9کرندوم 10الماس
کلیواژ
برخی از بلورها در امتدادهای بخصوصی به آسانی و به صورت سطوح صاف شکسته میشوند. این سطوح به نام سطوح رخ یا کلیواژ خوانده میشود. باید توجه داشت که سهولت شکستن کلیواژ در کانیهای مختلف متفاوت است و حتی ممکن است یک کانی دارای امتداد کلیواژهای مختلف باشد.
جرم مخصوص
جرم مخصوص به علت ناخالصیهای موجود در کانی ثابت نیست و همیشه مقدار آن بین دو حد در نظر گرفته میشود. جرم مخصوص یکی از مشخصات مهمی است که توسط آن میتوان نوع کانی را مشخص کرد.
رنگ
رنگ کانیها معمولا خیلی متغیر است و بسته به عوامل فیزیکی و شیمیایی در حد وسیعی تغییر میکند. بطوری که نمیتوان آن را جز مشخصههای اصلی در نظر گرفت. ولی رنگ خاکه کانی یعنی رنگی که در اثر مالش آن با یک صفحه چنین حاصل میشود، نسبتا ثابت تر است و در خیلی موارد به شناسایی کانی کمک میکند.
جلا
اشعهای که در سطح کانی منعکس میشود منظره ویژهای به آن میدهد که به نام جلای کانی خوانده میشود. جلای کانی به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگی دارد و به انواع فلزی ، الماسی ، شیشهای ، صمغی ، مومی ، صدفی ، چرب و ابریشمی تقسیم میشود.
خواص مغناطیسی
بعضی از کانیها دارای خواص آهنربایی طبیعیاند که کمک موثری در شناسایی آنها بشمار میرود.
خواص شیمیایی
از خواص شیمیایی کانیها نیز میتوان برای شناسایی آنها استفاده کرد. از جمله این خواص میتوان قابلیت انحلال کانی در آب و محلولهای شیمیایی ، تشکیل املاح با اسیدها و بازها و ... نام برد.
انواع کانی از نظر نحوه تشکیل
کانی اولیه یا درون زاد
کانیهای درون زاد همان طور که از نامشان پیدا است، در درون زمین یعنی کیلومترها زیر زمین تشکیل شدهاند. ماده اصلی تشکیل دهنده کانیهای درون زاد و بطور کلی مادر همه کانیها جسم سیال خمیر مانندی است که به نام ماگما خوانده میشود. با توجه به نحوه تشکیل کانیهای مختلف از ماگما ، میتوان مراحل مختلفی برای تشکیل کانیها تشخیص داد که این مراحل شامل مراحل ماگمایی اولیه ، پگماتیتی ، پنوماتولیتیک و گرمابی است.
کانیهای ثانویه یا برون زاد
این کانیها از تغییر و تبدیل کانیهای اولیه یا درون زاد بوجود میآیند. کانیهای اولیه عموما در شرایط فشار و درجه حرارت بالا تشکیل شدهاند و به همین خاطر این کانی در شرایط سطح زمین که متفاوت با شرایط تشکیل آنها میباشد چندان سازگار نیستند. کانیهای اولیه برای سازگار شدن با شرایط سطح زمین ، خرد و تجزیه شده و به کانیهای ثانویه یا برون زاد تبدیل میشوند. فرآیندهای مختلفی همچون هوازدگی ، رسوبی و بیولوژیکی به تشکیل کانیهای ثانویه کمک میکنند.
کانیهای دگرگونی
تغییر مشخصات کانیها و سنگها در اثر حرارت و فشار ، دگرگونی نامیده میشود. در اثر دگرگونی کانیها ممکن است شکل بلورین اولیه خود را از دست داده و به شکل جدیدی متبلور شوند. البته تغییر تبلور کانیها در جهتی است که با شرایط جدید سازگار باشند. ضمن تغییرات دگرگونی ممکن است ترکیب شیمیایی کانیها نیز عوض شده و عناصری از ساختمان آن خارج و یا به آن وارد شوند. دگرگونی به سه نوع مجاورتی ، ناحیهای و حرکتی تقسیم میشود که درطی هر یک از این دگرگونیها کانیهای مختلفی بوجود میآید.
انواع کانیها
تاکنون سه هزار کانی در دنیا شناخته شده است. برای مطالعه آنها ابتدا باید به طریقی آنها را طبقه بندی کرد. اولین طبقه بندی نسبتا علمی کانیها را ابوعلی سینا ، دانشمند ایرانی انجام داده است. در این تقسیم بندی کانیها به چهار گروه اصلی سنگها و مواد خاکی ، مواد سوختنی ، نمکها و فلزات تقسیم میشدند. امروزه کانیها را بر اساس نحوه تشکیل ، ترکیب شیمیایی و ساختمان آنها طبقه بندی میکنند. بر اساس ترکیب شیمیایی و ساختمان داخلی کانیها میتوان آنها را به انواع زیر تقسیم کرد.
کانیهایی که دارای اتم های آزاد بوده و شامل کانیهایی هستند که بطور آزاد و به شکل عنصر در طبیعت یافت میشوند.
کانیهایی که از ترکیب کاتیونها با آنیونهای ساده تشکیل شدهاند و شامل سولفورها ، هالیدها و اکسیدها هستند.
نامگذاری کانیها
کانیها عموما اسامی ناآشنا دارند و تنها عده معدودی از آنها دارای نام ایرانی هستند. اسامی کانیها بر اساس یک سری ضوابط و قوانین بین المللی تعیین میشود که عبارتند از:
نام عده زیادی از کانیها در واقع اسم محلی است که برای اولین بار در آنجا پیدا شدهاند و به انتهای نام منطقه پسوند ایت اضافه شده است. به عنوان مثال ایلینیت از نام کوههای ایلمن واقع در اورال و تیرولیت از تیرول که محلی در اتریش است گرفته شده است.
نام بعضی از کانیها از اصطلاحات خاص بعضی کشورها گرفته شده است. مثلا سافیر از اصطلاحات محلی هندوستان است.
نام عده دیگری از کانیها از رنگ آنها در زبان یونانی گرفته شده است. مثلا هماتیت به معنی قرمز خونی، آزوریت به معنی آبی رنگ ، کلریت به معنی سبز رنگ و آلبیت به معنی سفید رنگ است.
بعضی از کانیها نام خود را از خواص ویژهای که داشتند گرفتهاند. مثلا دیستین ، در زبان یونانی به معنی دارای «دو سختی» است.
نام بعضی از کانیها مربوط به عناصر موجود در آنهاست. مثلا نیلکین دارای نیکل و کوپریت دارای مس است.
نام بعضی از کانیها از اسم محققینی که آنها را برای اولین بار یافتهاند مشتق شده است. مثلا براگیت به نام کاشف آن «براگ» و بیرونیت به نام یابنده آن ابوریحان بیرونی و ... گرفته شده است.
مفاهیم پایه ای کانی شناسی
.1. تعریف کانی : کانی جسمی است هموژن (یعنی از نظر خواص فیزیکی و شیمیایی در جهات موازی یکسان باشد ) که به وسیله عوامل طبیعی بوجود آمده و از ترکیب جامد زمین باشد .
.2. اجسام ایزوتروپ:جسم ایزوتروپ جسمی است که در تمام جهات به یک اندازه رشد کرده به طوری که جسم به شکل کروی به وجود می آید .
.3. اجسام آن ایزوتروپ : جسمی است که بر خلاف اجسام ایزوتروپ در جهات غیر موازی از نظر فیزیکی و شیمیایی متفاوت بوده و رشد آن در جهات متفاوت با یکدیگر فرق می کند و یکسان نیست .
.4.تعریف کریستال : کریستال جسمی است هموژن و آنیزوتروپ که نظام اتمی تکراری سه بعدی دارد .
.5. تراخت : عبارت است از مجموعه صفحاتی که در یک بلور وجود دارد .
.6. هابیتوس : به مجموع فرم و یا تراخت یک بلور هابیتوس می گویند .
.7. آمورف : اجسامی هستند که هیچ گونه علامت و مشخصه بلوری در آنها وجود ندارد.
.8. اگرگات : هرگاه بلور های یک کانی تشکیل یک توده متراکم را بدهند به طوری که بلور ها دارای صفات بلوری نباشند ، به چنین تجمعی اگرگات گفته می شود .
.9. ایزومورفی (همشکلی) : کانی های مختلفی را که از نظر شیمیایی مشابه و دارای فرم و شکل بلوری یکسانی باشند را می گویند .
.10. پلی مورف(چند شکلی) : شکل های مختلف یک کانی که از نظر ترکیب شیمیایی یکسان بوده ولی از نظر شکل و فرم شبکه متفاوت باشند را پلی مورف یا چند شکلی می گویند .
.11. مدیفیکاسیون : حالت های مختلف فرم یک جسم با ترکیب شیمیایی ثابت را مدیفیکاسیون می گویند .
.12. پیزوالکتریسیته : بعضی از بلورها مانند کوارتز در اثر انقباض و یا انبساط ، سطح خارجی شان دارای بار الکتریکی می شود که به آن خاصیت پیزوالکتریکی می گویند . تورمالین نیز دارای این خاصیت است .
.13. پیروالکتریسیته : در این حالت سطح خارجی بلور توسط حرارت دارای بار الکتریکی می شود که به آن خاصیت پیرو الکتریکی می گویند .
.14. فلورسانس : هرگاه یک کانی در اثر تحریک اشعه ایکس یا اشعه ماورا بنفش نورافشانی کند به این حالت فلورسانس می گویند . الماس ، کلسیت ،فلوئوریت و...
.15. فسفر سانس : این پدیده مثل فلورسانس بوده با این تفاوت که تا چند لحظه بعد از قطع منبع اشعه خاصیت نورافشانی در آن باقی می ماند .
.16. پاراژنز : کانی هایی که شرایط تشکیل آنها یکسان بوده و در کنار یکدیگر یافت می شوند ولی از گروههای مختلف کانی ها باشند به آنها پاراژنز می گویند .
.17. پسودومورفیسم : هرگاه یک کانی در سیستم تبلوری غیر از سیستم تبلور خودش متبلور شود به این پدیده گفته می شود .
.18. میرمکیت : هم رشدی کوارتز و پلاژیکلاز .
.19. گرانیت خطی : همرشدی کوارتز و فلدسپات آلکان
تعریف کانی: یک ماده معدنی و طبیعی که دارای ترکیب شیمیایی وخواص فیزیکی تقریبا ثابت است.
سری موس برای تعیین درجه سختی کانیها:
۱ تالک
۲ ژیپس مثل: ناخن حدود ۲.۵
۳ کلسیت مثل: سکه مسی حدود۳
۴ فلوریت
۵ آپاتیت مثل: چاقوی جیبی حدود۵
۶ فلدسپات مثل: شیشه پنجره حدود۵.۵
۷ کوارتز مثل: سوهان فولادی حدود ۶.۵
۸ توپاز مثل: چینی بدون لعاب حدود ۷
۹ کرندوم مثل: سمباده
۱۰ الماس
به دلیل زیاد بودن کانی ها تعداد اندکی از مهمترین ها رو میتوانید از لینک های زیر ببینید که خودم آپلود کردم:
ژیپس:
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
فلدسپات:
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
کوارتز:
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
آراگونیت:
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
سینابر:
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
منبع:دانشنامه رشد و univer30t.com
saman_k2
05-06-2010, 23:11
سلام به همه ی دوستان
مدت زیادی است که کسی تو این پست پیغامی نگذاشته.
من یه تکه سنگی رو که لینک عکسش رو در پایین میگذارم، در هنگام کوهنوردی به صورت تصادفی پیدا کردم که روی اون برگ درخت یا تیغ ماهی، دقیقا نمی دونم ، هست.
از اونجایی که هیچ سررشته ای در مورد شناخت سنگ ها ندارم، می خواستم یه سری اطلاعات دقیق در مورد اون بدست بیارم.
ممنون می شم راهنماییم کنید.
لینک عکس
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام به همه ی دوستان
مدت زیادی است که کسی تو این پست پیغامی نگذاشته.
من یه تکه سنگی رو که لینک عکسش رو در پایین میگذارم، در هنگام کوهنوردی به صورت تصادفی پیدا کردم که روی اون برگ درخت یا تیغ ماهی، دقیقا نمی دونم ، هست.
از اونجایی که هیچ سررشته ای در مورد شناخت سنگ ها ندارم، می خواستم یه سری اطلاعات دقیق در مورد اون بدست بیارم.
ممنون می شم راهنماییم کنید.
لینک عکس
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام
به احتمال خیلی زیاد فسیل برگ یک سرخس هست .عکس از زوایای دیگه هم بگذارید .
vBulletin , Copyright ©2000-2023, Jelsoft Enterprises Ltd.