LittLe_BeAr
14-11-2012, 17:40
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یی لوسین تس GOYA Y LUCIENTES، فرانسیسکو خسه د ( نقاش و چاپگر اسپانیایی، 1828 - 1746 ). به سبب ذهنیت مترقی، عمق محتوای آثار،و نوآوریهای صوری، یکی از برجسته ترین هنرمندان اروپایی به شمار می آید. ویژگی استثنایی زندگی و کار او این بود که در سن 62 سالگی – پس از سالها خدمت در دربار اسپانیا – فاجعه کشتار و ویرانگری ارتش فرانسه را همچون مخوف ترین سند ددمنشی انسان در بهترین آثارش ثبت کرد.
در شهر ساراگسا اصول مقدماتی نقاشی را آموخت. به مادرید رفت (1766)؛ شاگرد بایو شد، و خواهر او را به همسری گرفت. به ایتالیا سفر کرد (1771)؛ و پس از بازگشت به اسپانیا، تعدادی نقاشی برای کلیسای ساراگسا کشید. در مادرید اقامت گزید (1775). چندین سال مسئولیت طراحی برای کارگاه سلطنتی نقشبافتهای دیوارکوب را بر عهده داشت (1791 - 1776). کار او شهرت و اعتباری برایش به بار آورد. به مجموعه ی آثار موجود در دربار اسپانیا دسترسی پیدا کرد؛ و توانست آثار ولاسکس را به دقت مطالعه کند. پس از آن، دست به چهره نگاری زد؛ و سفارشهایی از کلیسا گرفت. به ریاست آکادمی، و سپس به عنوان نقاش دربار برگزیده شد(1799). پس از یک دوره بیماری که به ناشنوایی وی انجامید(1792)، سبک و دیدگاه او بسیار تغییر کردند. هجوم ارتش ناپلئون به اسپانیا(1808)، آغاز دومین بحران در زندگی گیا بود. گرچه مدتی با مهاجمان کنار آمد، اوضاع مصیبت بار هموطنانش را در آثاری چون دوم ماه مه(1814) و اعدام شورشیان در سوم ماه مه(1814)، و همچنین در باسمه های فجایع جنگ ( حدود 1814 – 1810)، و در طراحیهایش منعکس کرد. پس از بازگشت سلطنت(1814)، همچنان نقاش دربار بود؛ ولی به زودی از این مقام کنار گرفت. خانه ای در اطراف مادرید خرید (1819) – که به " خانه مرد ناشنوا " معروف شد –و آن را با تصویرهای تلخ و غریب آراست. در اواخر عمر، اسپانیا را ترک کرد(1824)، و در بردو[ فرانسه ] اقامت گزید. در این سالها، روش لیتوگرافی را آزمود؛ و همچنان به نوآوری در نقاشی ادامه داد (مثلاً زن شیرفروش اهل بردو ).
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گیا
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مایا
گُیا در نخستین آثارش – طرحهایی برای نقشبافت دیوارکوب – موضوعهای مرسوم را با رنگهای روشن نقاشی می کرد؛ و از الگوهای رُکوکو آلمانی و فرانسوی، و نقاشیهای تیه پُلو و هنرمندان ناپلی مایه می گرفت. ولی خیلی زود به شیوه ی مستقل تری دست یافت؛ و صحنه هایی از زندگی مردم اسپانیا را به تصویر کشید ( مثلاٌ پرده گیتارنواز نابینا). پس از ناشنوایی، نه فقط رنگبندی خاکستری و نقره یی در پرده هایش پدید شد، بلکه کشش او به نمایش واقعیت فزونی گرفت. چنان که در پرده ی خانواده ی کارلس چهارم (1800)، حقیقت گویی نقاش بر مقام " مدل " فایق می آید. این پرده، در عین حال، مهارت او را در رنگپردازی و بازنمایی نور و سایه می نمایاند. بدین سان، سنت غنی ولاسکس پس از یک قرن و نیم به دست یک هنرمند دیگر اسپانیایی زنده می شود.
گُیا، در این سالها، حماقتهای درباریان، سبک مغزی و خودبینی زنان والاتبار را در نقاشیها و باسمه هایش آشکار ساخت. در مجموعه باسمه های موسوم به کاپریس ها (1798 – 1796) – که به لحاظ فنی تأثیراتی از رِمبرانت دارند – رسوم کهنه اجتماعی، و ریاکاری دستگاه کلیسا را به ریشخند گرفت. او ، همچون متفکران دوران روشنگری ، معتقد بود که کلیسا و نهادهای کشیشی مسبب اصلی فروخفتن نیروی عقل اند. با این حال، از نقاشی موضعهای مذهبی چشم نپوشید. بهترین نمونه ی کارش در این زمینه، تزیین کلیسای سان آنتونیو دِلافریدا [ در نزدیکی مادرید ] است(1798). در آنجا، صحنه ی " زنده شدن مرده به دست آنتونیوس قدیس پادوایی " را چون صحنه ای از زندگی عادی مجسم کرد؛ و با ضربه های شلاقی قلم مو و رنگهای جسیم حالتی زنده نما به پیکرها داد.هرچه سن گیا بالاتر می رفت، بیشتر به مضمونهای زندگی روزمره و صحنه های خیالی آکنده از عناصر مخوف و ظلمانی می گرایید. شاید او از صحنه های دهشتباری که می آفرید ( مثلاً ساتورنوس فرزندانش را می درد؛ 1823 – 1819)، بسیار کمتر از بینندگان امروزی آثارش دچار دلهره می شد.مجموعه باسمه های ناجورها و ضرب المثلها، و نیز نقاشیهایی که بر دیوار خانه ی خود کشید، نمایانگر تسلط کابوسها بر کارش بودند. با این حال، گُیا همواره می کوشید دنیا را بدون توهم مجسم کند. وقتی که آدمها را شبیه هیولا می کشید، و یا مشاهداتش را به طرزی اغراق آمیز تصویر می کرد، باز در اساس، یک هنرمند واقعگرا بود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سوم ماه می
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خانواده چارلز چهارم
پرده ی اعدام شورشیان در سوم ماه مه 1808، اوج رئالیسم نومایه ی او است. این پرده که شش سال پس از واقعه نقاشی شده است، لحظه ای عینی از اعدام شورشیان را نشان نمی دهد، بلکه تصویری از یک فاجعه ی تکرارشونده را مجسم می کند: بیرحمی و خشونت از پیش تعیین شده ی نظامیان، و ماهیت قدرت غیرشخصی آنان در برابر مردم بی دفاع. گیا حالت خشک و رسمی و تجاوزگرایانه ی سربازان، خط پولادین تفنگهاشان، شکل خشن کلاهخودهاشان را در تباین با بی نظمی اعدام شوندگان نشان می دهد. شماری از قربانیان همچون جوالهای فرسوده کنار هم انباشته شده اند، و در برابر جوخه ی آتش چشمان خود را بسته اند و یا دستها را به حالت دعا چفت کرده اند. در وسط، مردی سیه چهره و پیراهن سپید بازوانش را گشوده، و گویی مرگ او نوعی تصلیب است. نورپردازی متمرکز از پایین، احساس یک صحنه ی تئاتر را بر می انگیزد؛ ولی همچ چیز حاکی از تصنع و یا تأکید بی مورد در این نقاشی مشهود نیست. رنگبندی آن حالتی سرد و غمگنانه را القا می کند که با موضوع کاملاً وفق دارد.
گیا مورد ستایش نویسندگانی چون بودلر بود؛ و بسیاری هنرمندان بعدی – از دُلاکرا ، دمیه، مانه تا کُل ویتس و پیکاسو – از نقاشیها و باسمه هایش مایه گرفتند. در حالی که او طبیعت، ولاسکِس، و رمبرانت را استادان خود می دانست.
از جمله دیگر آثارش:
پسران میوه چین
( حدود 1778)؛
مایای برهنه
(حدود 1804)؛
زنی با بادبزن
(حدود 1807)؛
زنی با روسری سیاه
(حدود 1824)؛
باسمه ی رؤیای عقل
[ از مجموعه ی ناجورها ] (حدود 1818).
مانی فام
یی لوسین تس GOYA Y LUCIENTES، فرانسیسکو خسه د ( نقاش و چاپگر اسپانیایی، 1828 - 1746 ). به سبب ذهنیت مترقی، عمق محتوای آثار،و نوآوریهای صوری، یکی از برجسته ترین هنرمندان اروپایی به شمار می آید. ویژگی استثنایی زندگی و کار او این بود که در سن 62 سالگی – پس از سالها خدمت در دربار اسپانیا – فاجعه کشتار و ویرانگری ارتش فرانسه را همچون مخوف ترین سند ددمنشی انسان در بهترین آثارش ثبت کرد.
در شهر ساراگسا اصول مقدماتی نقاشی را آموخت. به مادرید رفت (1766)؛ شاگرد بایو شد، و خواهر او را به همسری گرفت. به ایتالیا سفر کرد (1771)؛ و پس از بازگشت به اسپانیا، تعدادی نقاشی برای کلیسای ساراگسا کشید. در مادرید اقامت گزید (1775). چندین سال مسئولیت طراحی برای کارگاه سلطنتی نقشبافتهای دیوارکوب را بر عهده داشت (1791 - 1776). کار او شهرت و اعتباری برایش به بار آورد. به مجموعه ی آثار موجود در دربار اسپانیا دسترسی پیدا کرد؛ و توانست آثار ولاسکس را به دقت مطالعه کند. پس از آن، دست به چهره نگاری زد؛ و سفارشهایی از کلیسا گرفت. به ریاست آکادمی، و سپس به عنوان نقاش دربار برگزیده شد(1799). پس از یک دوره بیماری که به ناشنوایی وی انجامید(1792)، سبک و دیدگاه او بسیار تغییر کردند. هجوم ارتش ناپلئون به اسپانیا(1808)، آغاز دومین بحران در زندگی گیا بود. گرچه مدتی با مهاجمان کنار آمد، اوضاع مصیبت بار هموطنانش را در آثاری چون دوم ماه مه(1814) و اعدام شورشیان در سوم ماه مه(1814)، و همچنین در باسمه های فجایع جنگ ( حدود 1814 – 1810)، و در طراحیهایش منعکس کرد. پس از بازگشت سلطنت(1814)، همچنان نقاش دربار بود؛ ولی به زودی از این مقام کنار گرفت. خانه ای در اطراف مادرید خرید (1819) – که به " خانه مرد ناشنوا " معروف شد –و آن را با تصویرهای تلخ و غریب آراست. در اواخر عمر، اسپانیا را ترک کرد(1824)، و در بردو[ فرانسه ] اقامت گزید. در این سالها، روش لیتوگرافی را آزمود؛ و همچنان به نوآوری در نقاشی ادامه داد (مثلاً زن شیرفروش اهل بردو ).
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گیا
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مایا
گُیا در نخستین آثارش – طرحهایی برای نقشبافت دیوارکوب – موضوعهای مرسوم را با رنگهای روشن نقاشی می کرد؛ و از الگوهای رُکوکو آلمانی و فرانسوی، و نقاشیهای تیه پُلو و هنرمندان ناپلی مایه می گرفت. ولی خیلی زود به شیوه ی مستقل تری دست یافت؛ و صحنه هایی از زندگی مردم اسپانیا را به تصویر کشید ( مثلاٌ پرده گیتارنواز نابینا). پس از ناشنوایی، نه فقط رنگبندی خاکستری و نقره یی در پرده هایش پدید شد، بلکه کشش او به نمایش واقعیت فزونی گرفت. چنان که در پرده ی خانواده ی کارلس چهارم (1800)، حقیقت گویی نقاش بر مقام " مدل " فایق می آید. این پرده، در عین حال، مهارت او را در رنگپردازی و بازنمایی نور و سایه می نمایاند. بدین سان، سنت غنی ولاسکس پس از یک قرن و نیم به دست یک هنرمند دیگر اسپانیایی زنده می شود.
گُیا، در این سالها، حماقتهای درباریان، سبک مغزی و خودبینی زنان والاتبار را در نقاشیها و باسمه هایش آشکار ساخت. در مجموعه باسمه های موسوم به کاپریس ها (1798 – 1796) – که به لحاظ فنی تأثیراتی از رِمبرانت دارند – رسوم کهنه اجتماعی، و ریاکاری دستگاه کلیسا را به ریشخند گرفت. او ، همچون متفکران دوران روشنگری ، معتقد بود که کلیسا و نهادهای کشیشی مسبب اصلی فروخفتن نیروی عقل اند. با این حال، از نقاشی موضعهای مذهبی چشم نپوشید. بهترین نمونه ی کارش در این زمینه، تزیین کلیسای سان آنتونیو دِلافریدا [ در نزدیکی مادرید ] است(1798). در آنجا، صحنه ی " زنده شدن مرده به دست آنتونیوس قدیس پادوایی " را چون صحنه ای از زندگی عادی مجسم کرد؛ و با ضربه های شلاقی قلم مو و رنگهای جسیم حالتی زنده نما به پیکرها داد.هرچه سن گیا بالاتر می رفت، بیشتر به مضمونهای زندگی روزمره و صحنه های خیالی آکنده از عناصر مخوف و ظلمانی می گرایید. شاید او از صحنه های دهشتباری که می آفرید ( مثلاً ساتورنوس فرزندانش را می درد؛ 1823 – 1819)، بسیار کمتر از بینندگان امروزی آثارش دچار دلهره می شد.مجموعه باسمه های ناجورها و ضرب المثلها، و نیز نقاشیهایی که بر دیوار خانه ی خود کشید، نمایانگر تسلط کابوسها بر کارش بودند. با این حال، گُیا همواره می کوشید دنیا را بدون توهم مجسم کند. وقتی که آدمها را شبیه هیولا می کشید، و یا مشاهداتش را به طرزی اغراق آمیز تصویر می کرد، باز در اساس، یک هنرمند واقعگرا بود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سوم ماه می
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خانواده چارلز چهارم
پرده ی اعدام شورشیان در سوم ماه مه 1808، اوج رئالیسم نومایه ی او است. این پرده که شش سال پس از واقعه نقاشی شده است، لحظه ای عینی از اعدام شورشیان را نشان نمی دهد، بلکه تصویری از یک فاجعه ی تکرارشونده را مجسم می کند: بیرحمی و خشونت از پیش تعیین شده ی نظامیان، و ماهیت قدرت غیرشخصی آنان در برابر مردم بی دفاع. گیا حالت خشک و رسمی و تجاوزگرایانه ی سربازان، خط پولادین تفنگهاشان، شکل خشن کلاهخودهاشان را در تباین با بی نظمی اعدام شوندگان نشان می دهد. شماری از قربانیان همچون جوالهای فرسوده کنار هم انباشته شده اند، و در برابر جوخه ی آتش چشمان خود را بسته اند و یا دستها را به حالت دعا چفت کرده اند. در وسط، مردی سیه چهره و پیراهن سپید بازوانش را گشوده، و گویی مرگ او نوعی تصلیب است. نورپردازی متمرکز از پایین، احساس یک صحنه ی تئاتر را بر می انگیزد؛ ولی همچ چیز حاکی از تصنع و یا تأکید بی مورد در این نقاشی مشهود نیست. رنگبندی آن حالتی سرد و غمگنانه را القا می کند که با موضوع کاملاً وفق دارد.
گیا مورد ستایش نویسندگانی چون بودلر بود؛ و بسیاری هنرمندان بعدی – از دُلاکرا ، دمیه، مانه تا کُل ویتس و پیکاسو – از نقاشیها و باسمه هایش مایه گرفتند. در حالی که او طبیعت، ولاسکِس، و رمبرانت را استادان خود می دانست.
از جمله دیگر آثارش:
پسران میوه چین
( حدود 1778)؛
مایای برهنه
(حدود 1804)؛
زنی با بادبزن
(حدود 1807)؛
زنی با روسری سیاه
(حدود 1824)؛
باسمه ی رؤیای عقل
[ از مجموعه ی ناجورها ] (حدود 1818).
مانی فام