VAHID
15-10-2012, 17:32
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در دو سال گذشته همه میدانستند که نوکیا در شرایط سختی گیر افتاده ولی با این حال، باز هم غافلگیری بزرگی بود وقتی که مدیر عامل تازه وارد این کمپانی، استفان الوپ خبر داد که نوکیا برای برقراری یک شراکت نزدیک با مایکروسافت، مجبور است سیستم عاملهای قدیمی خود را به کناری اندازد.
بحثهای زیادی بر سر عاقلانه بودن این تصمیم در گرفت و این تنها بازار مصرف است که بعد از عرضه ویندوز فون 8 و نسل جدید تلفنهای لومیا، درست یا غلط بودن این تصمیم را نمایان میکند. در این میان چیزی که کمتر به آن پرداخته شده این است: چه شد که نوکیا در باتلاق سیستم عاملها گیر افتاد؟
داستانهای زیادی درباره به هم ریختگی سازمانی، از دست دادن فرصتها و تلف کردن منابع وجود دارد. آقای سامپسا کوری که یک تحقیق مفصل ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])بر پایه مصاحبههای متعدد با کارمندان فعلی و سابق نوکیا در این باره انجام داده، در این باره نکات جالبی را بیان داشته. تقریباً تمام مصاحبه شوندگان گفتهاند که در مسیر حرکت تیمهای Maemo و Meego انواع دست اندازهای قابل تصور وجود داشته. تیمهای کاری به شکل وسیعی بین المللی و غیر متمرکز، قراردادهای کاری به ندرت جذاب و در نتیجه عده کمی کاملاً به کار خود متعهد بودهاند.
سازماندهی گروهها طوری بوده که از بالای برج عاج هدایت میشدهاند، حرف و نظر توسعه دهندگان نافذ نبوده یا حتی بدتر، اصلاً شنیده نمیشده و تصمیمات در جای دیگری گرفته میشده. بسیاری از افراد از تصویر و چشم انداز کلی سیستم عامل میگو خبر نداشتهاند و فقط روی وظیفه خود متمرکز بودهاند. یعنی در اصل، تکنولوژی توسط تیمهای مختلف که با یکدیگر ارتباطی نداشتهاند در حال ساخت بوده و کسی از جفت شدن این قطعههای پازل در کنار هم اطمینان نداشته.
از نقطه نظر فعلی برشمردن عواملی که باعث سقوط میگو شد آسان است. نوکیا همزمان با توسعه سیمبیان، روی Harmattan و MeeGo نیز کار میکرد. منابع کاری به شکل وسیعی هرز میرفتند زیرا هر دو پلتفرم بر اساس ابزارهای طراحی رابط کاربری خودشان در حال شکل گیری بودند. اپلیکیشنها همزمان بر مبنای ابزارهای توسعهای که هنوز تکمیل نشده بودند ساخته میشدند و فراتر از اینها، در درون تیم میگو خبری از ارتباطات نزدیک نبود. توسعه به طور موازی پیش میرفت ولی بین تیمهای مرتبط، ارتباط تنگاتنگی وجود نداشت.
در ابتدای 2009 میگو تبدیل شد به سیمبیان جدید. تمام منابع و افراد موجود به آن اختصاص یافتند. افراد استخدامی جدید، ممکن بود هیچ وظیفه مشخصی از قبل نداشته باشند و از این رو مدت زیادی طول میکشید تا جایگاه مناسب خود را در مجموعه سازمانی پیدا کنند. ضمن اینکه سازمان کاری میگو، پر شده بود از منصبهای مدیریتی مختلف که واقعاً هیچ کدام کمکی به پیش بُرد پروژه نمیکردند بلکه بیشتر باعث پیچیدگی کار بودند. در واقع داخل نوکیا، هر فردی نظر خودش را درباره میگو داشت و هر کسی که با نظری تازه از راه میرسید، تیم میگو مجبور به گوش کردن به او بود.
انتخاب اینتل به عنوان شریک در توسعه سیستم عامل و تهیه سختافزار نیز احتمالاً بزرگترین اشتباه در این فرآیند بود. اینتل سالها است که چیپهای مجتمع Atom بر پایه معماری x86 را توسعه داده ولی تازه امسال تلفنهای هوشمند بر مبنای آن به دست مصرف کنندگان رسیدند. همچنین اینتل تا آخر 2013 امکانات لازم برای پشتیبانی LTE در تلفنها را آماده ارائه نخواهد داشت. ضمن اینکه اینتل برای رقابت با تلفنهای اندرویدی ارزان، انتخابی را جلوی نوکیا قرار نمیداد.
مشکل وقتی به اوج خود رسید که نوکیای درگیر توسعه میگو، با رقبای قدری مثل اپل و گوگل مواجه شد که اکوسیستمهای خود را با موفقیت حول سیستم عاملهایشان شکل داده و اصلیترین بازار دنیا، یعنی امریکای شمالی را زیر سلطه خود داشتند. اما برای توسعه اکوسیستم میگو، نوکیا تنها و بی شریک باقی ماند و در اینجا بودن که مسئله مرگ و زندگی پیش آمد. بدون اکوسیستم مناسب، پشتیبانی از LTE و نیز شراکت با اوپراتورهای مختلف، رقابت برای نوکیا غیر ممکن بود.
سیستم عامل iOS اپل بسته بود و نمیشد چشم امیدی به استفاده از آن داشت. گوگل نیز هیچ امتیاز خاصی را برای پیوستن نوکیا به خانواده اندروید، به غول فنلاندی ارائه نمیکرد. در نتیجه تنها یک انتخاب جلوی نوکیا قرار گرفت، ویندوز فون. این انتخاب که همکاری تنگاتنگ نوکیا و مایکروسافت را رقم زده، آخرین راه نجات نوکیا بود. حالا این کمپانی قدیمی، تمام ورقها را روی میز چیده و باید دید که آیا بُرد نصیبش خواهد شد یا خیر. همانطور که در ابتدا اشاره شد، این را گذر زمان و اقبال عمومی به محصولات جدید نشان خواهد داد.
narenji.ir
در دو سال گذشته همه میدانستند که نوکیا در شرایط سختی گیر افتاده ولی با این حال، باز هم غافلگیری بزرگی بود وقتی که مدیر عامل تازه وارد این کمپانی، استفان الوپ خبر داد که نوکیا برای برقراری یک شراکت نزدیک با مایکروسافت، مجبور است سیستم عاملهای قدیمی خود را به کناری اندازد.
بحثهای زیادی بر سر عاقلانه بودن این تصمیم در گرفت و این تنها بازار مصرف است که بعد از عرضه ویندوز فون 8 و نسل جدید تلفنهای لومیا، درست یا غلط بودن این تصمیم را نمایان میکند. در این میان چیزی که کمتر به آن پرداخته شده این است: چه شد که نوکیا در باتلاق سیستم عاملها گیر افتاد؟
داستانهای زیادی درباره به هم ریختگی سازمانی، از دست دادن فرصتها و تلف کردن منابع وجود دارد. آقای سامپسا کوری که یک تحقیق مفصل ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])بر پایه مصاحبههای متعدد با کارمندان فعلی و سابق نوکیا در این باره انجام داده، در این باره نکات جالبی را بیان داشته. تقریباً تمام مصاحبه شوندگان گفتهاند که در مسیر حرکت تیمهای Maemo و Meego انواع دست اندازهای قابل تصور وجود داشته. تیمهای کاری به شکل وسیعی بین المللی و غیر متمرکز، قراردادهای کاری به ندرت جذاب و در نتیجه عده کمی کاملاً به کار خود متعهد بودهاند.
سازماندهی گروهها طوری بوده که از بالای برج عاج هدایت میشدهاند، حرف و نظر توسعه دهندگان نافذ نبوده یا حتی بدتر، اصلاً شنیده نمیشده و تصمیمات در جای دیگری گرفته میشده. بسیاری از افراد از تصویر و چشم انداز کلی سیستم عامل میگو خبر نداشتهاند و فقط روی وظیفه خود متمرکز بودهاند. یعنی در اصل، تکنولوژی توسط تیمهای مختلف که با یکدیگر ارتباطی نداشتهاند در حال ساخت بوده و کسی از جفت شدن این قطعههای پازل در کنار هم اطمینان نداشته.
از نقطه نظر فعلی برشمردن عواملی که باعث سقوط میگو شد آسان است. نوکیا همزمان با توسعه سیمبیان، روی Harmattan و MeeGo نیز کار میکرد. منابع کاری به شکل وسیعی هرز میرفتند زیرا هر دو پلتفرم بر اساس ابزارهای طراحی رابط کاربری خودشان در حال شکل گیری بودند. اپلیکیشنها همزمان بر مبنای ابزارهای توسعهای که هنوز تکمیل نشده بودند ساخته میشدند و فراتر از اینها، در درون تیم میگو خبری از ارتباطات نزدیک نبود. توسعه به طور موازی پیش میرفت ولی بین تیمهای مرتبط، ارتباط تنگاتنگی وجود نداشت.
در ابتدای 2009 میگو تبدیل شد به سیمبیان جدید. تمام منابع و افراد موجود به آن اختصاص یافتند. افراد استخدامی جدید، ممکن بود هیچ وظیفه مشخصی از قبل نداشته باشند و از این رو مدت زیادی طول میکشید تا جایگاه مناسب خود را در مجموعه سازمانی پیدا کنند. ضمن اینکه سازمان کاری میگو، پر شده بود از منصبهای مدیریتی مختلف که واقعاً هیچ کدام کمکی به پیش بُرد پروژه نمیکردند بلکه بیشتر باعث پیچیدگی کار بودند. در واقع داخل نوکیا، هر فردی نظر خودش را درباره میگو داشت و هر کسی که با نظری تازه از راه میرسید، تیم میگو مجبور به گوش کردن به او بود.
انتخاب اینتل به عنوان شریک در توسعه سیستم عامل و تهیه سختافزار نیز احتمالاً بزرگترین اشتباه در این فرآیند بود. اینتل سالها است که چیپهای مجتمع Atom بر پایه معماری x86 را توسعه داده ولی تازه امسال تلفنهای هوشمند بر مبنای آن به دست مصرف کنندگان رسیدند. همچنین اینتل تا آخر 2013 امکانات لازم برای پشتیبانی LTE در تلفنها را آماده ارائه نخواهد داشت. ضمن اینکه اینتل برای رقابت با تلفنهای اندرویدی ارزان، انتخابی را جلوی نوکیا قرار نمیداد.
مشکل وقتی به اوج خود رسید که نوکیای درگیر توسعه میگو، با رقبای قدری مثل اپل و گوگل مواجه شد که اکوسیستمهای خود را با موفقیت حول سیستم عاملهایشان شکل داده و اصلیترین بازار دنیا، یعنی امریکای شمالی را زیر سلطه خود داشتند. اما برای توسعه اکوسیستم میگو، نوکیا تنها و بی شریک باقی ماند و در اینجا بودن که مسئله مرگ و زندگی پیش آمد. بدون اکوسیستم مناسب، پشتیبانی از LTE و نیز شراکت با اوپراتورهای مختلف، رقابت برای نوکیا غیر ممکن بود.
سیستم عامل iOS اپل بسته بود و نمیشد چشم امیدی به استفاده از آن داشت. گوگل نیز هیچ امتیاز خاصی را برای پیوستن نوکیا به خانواده اندروید، به غول فنلاندی ارائه نمیکرد. در نتیجه تنها یک انتخاب جلوی نوکیا قرار گرفت، ویندوز فون. این انتخاب که همکاری تنگاتنگ نوکیا و مایکروسافت را رقم زده، آخرین راه نجات نوکیا بود. حالا این کمپانی قدیمی، تمام ورقها را روی میز چیده و باید دید که آیا بُرد نصیبش خواهد شد یا خیر. همانطور که در ابتدا اشاره شد، این را گذر زمان و اقبال عمومی به محصولات جدید نشان خواهد داد.
narenji.ir