ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : پارادوکس آیفون 5: کاملاً شگفت انگیز، مطلقاً ملال آور



VAHID
13-09-2012, 17:08
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


«آیفون 5 برترین تلفن هوشمند دنیا است. با کیفیت‌ترین سخت‌افزار را همراه با چیپ قدرتمند A6 و نمایشگر 4 اینچی شگفت‌انگیز رتینا دارد. سیستم عامل آن، iOS 6، مست‌کننده‌تر از شراب شعر حافظ است. بدنه فوق نازکش که تماماً از آلومینیوم و شیشه ساخته شده، طاق نصرت طراحی صنعتی است. این تلفن هیچ چیزی نیست... جز شاهکار، شاهکار، و باز هم شاهکار.»

اصلاً بیایید فرض کنیم که جملات فوق سرتاسر درست باشند؛ ولی حتی با این جملات هم نمی‌توان این حقیقت را کتمان کرد که طراحی آیفون 5 به طرز ظالمانه‌ای ملال‌آور است!

از شما می‌خواهم که در ادامهٔ مطلب با من همراه باشید؛ متن بسیار جالبی را انتخاب کرده‌ام که می‌تواند چشم‌انداز خوبی از گذشته، حال و آینده در اختیارتان قرار دهد.

نکته اول؛ انتظارات: آیفون 5 بهتر از آیفون 4S است، ولی نه به طرز چشمگیر بلکه درست به همان اندازه که سایر تلفن‌های موجود در بازار از آن بهتر هستند. عملکرد دستگاه سریع‌تر و نمایشگر بزرگتر شده؛ با قابلیت LTE (که به کار ما ایرانی‌ها نمی‌آید) می‌توان محتواهای آنلاین را بلعید درست همان‌طور که قهرمان‌های وزنه‌برداری، یک پیتزای خانواده را یک لقمه می‌کنند؛ ولی روند تکامل آیفون‌ها به طرز عجیبی شبیه روند تکامل پورشه‌ها شده.

انگار تا ابد قرار است چراغ‌ها و جلوبندی پورشه همین‌طوری باقی بماند و هر آیفون نیز مثل آیفون‌های قبلی. بله طراحی داخلی که بخش مهم‌تر طراحی صنعتی تلفن به حساب می‌آید تغییر کرده ولی مشتریان عادی، معمولاً توجهی به آن نمی‌کنند. برای همین هم هست که ظاهر تلفن‌ها (و اتومبیل‌ها و تقریباً تمام محصولات مصرفی) اینقدر مهم است.

شما هم مثل من پول خرید پورشه را ندارید؟ پس یک مثال دیگر می‌زنم. آیفون را می‌شود به نوعی با تویوتا Prius ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])مقایسه کرد. پریوس یک خودرو دو گانه برقی است. یک شاهکار تکنولوژی که سال به سال بهتر و بهتر می‌شود ولی با این حال پیشرفت‌های آن بسیار آرام است و قرار نیست زندگی شما را به یک باره دگرگون کند یا حتی تجربهٔ کاملاً متفاوتی از نسل قبلی رقم بزند. ولی سواری با آن لذت خاصی دارد.

پارادوکس عجیبی شد! آیفون 5 می‌تواند همزمان بهترین تلفن موجود در بازار باشد، و البته خیلی خیلی ملال‌آور. و این مطلقاً هیچ ربطی به اپل ندارد، و تماماً مربوط به انتظارات شما است.

نکته دوم؛ سیلی‌های اپل: کسانی که کمی منصف باشند، حتماً اذعان خواهند داشت که اپل با نسخه‌های اول آیپاد، آیفون (و نسل چهارمش)، آیپد و مک‌بوک ایر سیلی‌های بیدارکننده‌ای به گوش مصرف‌کنندگان و رقبا زد. از آن سیلی‌هایی که وقتی در سرمای زیر صفر داریم به خواب مرگ فرو می‌رویم، ما را به خودمان می‌آورند. حتی آیمک سال 1998 هم در نوع خودش سیلی بود. با آن رنگ آبی‌اش به یادمان آورد که کامپیوترها هم می‌توانند انسانی باشند.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
همین سیلی‌ها بود که در مقطعی -شاید حتی تا همین الآن- باعث شد این توهم به ظاهر واقعی شکل بگیرد که اپل قرار است همیشه ما را شگفت زده کند، و اصلاً فکر کنیم که این را به ما بدهکار است! وقتی استیو جابز فقید در سال 2007 روی صحنه آمد تا آیفون نسل اول را معرفی کند، حس نوستالژیک اولین چشیدن شکلات به همه دست داد.

آیپد که خیلی‌ها در اوایل به مسخرگی آن را آیفون دوپینگ کرده نامیدند نیز یک ماجراجویی بزرگ دیگر بود. و فقط ظرف مدتی به کوتاهی 5 سال، اپل تبدیل شد به سیمون بولیوارِ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C%D9%88%D8%A7%D8%B1)کمپانی‌های تکنولوژیک!!! انتظار ما این بود که در هر مراسم، انقلاب پشت انقلاب پشت انقلاب از اپل ببینیم. کم مانده بود بعضی‌ها به التماس بیافتند: «تو را به خدا! فقط یکی دیگر! فقط یک محصول انقلابی دیگر معرفی کن!»

نکته سوم؛ تمرکز بر خط تولید: مسئله این است که اپل هرگز به طور اتفاقی به سراغ چیزهای جدید نمی‌رود. اینطور هم نیست که فکر کنید در اپل محصولات جدید را پشت سر هم به اتاق پرو می‌فرستند و وقتی طراحی جدید به دلشان نشست، "فقط به خاطر عرضه کردن محصول" آنها را عرضه کنند. (یاد مقوله هنر برای هنر افتادم!)

در عوض، اپل همیشه تمرکز را روی خط تولید محصولاتش گذاشته و با دقتی مثال زدنی، سال به سال ویژگی‌های محصولات خود را بهبود بخشیده و سپس روانه ویترین‌ها کرده. این روش کار، به این معنا است که در طول معرفی چهار یا پنج نسل از یک محصول، تیم طراحی آن محصول به این گرایش داشته که تغییرات نرمی را در آن ایجاد کند؛ که در اینجا تغییر لزوماً به معنای بهبود نیست، بلکه گاهی به بدتر شدن محصول هم انجامیده که می‌شود در این مقوله سلام مخصوصی عرض کرد خدمت نسل سوم آیپاد شافل!

نکته چهارم؛ تکنولوژی عامل انقلاب است: بدون ظهور تکنولوژی‌های غیرگران که امکان به وجود آوردن انقلاب در طراحی صنعتی محصولات را فراهم آورند (مثلاً حافظه فلش ارزان که طراحی آیپاد را زیر و رو کرد یا SSD که تولد مک‌بوک ایر را کلید زد) اپل دلایل اندکی دارد تا بخواهد محصولاتی را که واقعاً محبوب هستند به کلی از ویژگی‌های قبلی بتکاند و چیزی نو بیرون دهد.

در مورد آیفون 5 که نسل ششم این محصول پرفروش است، از نظر اپل همه چیز آنقدر خوب بوده که نخواهد تغییرات بزرگی که ما به آنها واژه انقلاب را می‌چسبانیم به وجود آورد. بنابراین ماحصل کار می‌شود آیفون 5 که در اصل شبیه آیفون 4 ولی کمی کشیده‌تر است. و در ضمن، در کلیت خود همان عناصری را دارد که تلفن‌های سایر کمپانی‌ها هم دارند.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
نکته پنجم؛ اثر گربه‌های مقلد: از یک چشم‌انداز متفاوت، می‌توان کاسه و کوزهٔ بی‌رمق بودن طراحی‌های اپل را بر سر رقبا شکست. همه دارند از اپل کپی می‌کنند. نمونه‌های کپی‌شده از مک‌بوک ایر آنقدر زیاد و سطحی هستند که کل دار و دستهٔ اولترابوک‌ها را تسخیر کرده‌اند. Spectre One ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])که دستکتاپ جدیدی از HP است از برخی زوایا با آیمک مو نمی‌زند. و همین‌طور ماجرای محکومیت سامسونگ در دادگاه را هم که از یاد نبرده‌اید؛ خوب شد مایکروسافت آستین بالا زد و به همه نشان داد که می‌شود تبلتی ساخت که شبیه آیپد نباشد.

نتیجه می‌گیریم که شاید کپی‌کاری‌ها، سرانجام تأثیر خود را روی طراحان اپل گذاشته باشد و آنها را کمی تا قسمتی، از انجام نوآوری‌های جدید دلسرد کرده باشد. چرا باید در فضایی که امنیت وجود ندارد، خلاقیت خود را بروز دهند؟

نکته ششم؛ شاید کل تلفن‌های هوشمند ملال‌آور شده‌اند: یک ایده دیگر می‌تواند این باشد که شاید اصلاً گونهٔ تلفن‌های هوشمند دارند خسته کننده می‌شوند! آیا برای همین نیست که کم کم زمزمه‌هایی از دستگاه‌های هوشمند جدیدی مثل عینک هوشمند با قابلیت واقعیت افزوده را می‌شنویم؟

جذابترین تلفن هوشمندی که اخیراً معرفی شده لومیا 920 از نوکیا است (به خصوص رنگ زردش!) این جذابیت چند دلیل دارد؛ اول اینکه لومیا 920 کاملاً از آیفون متمایز است؛ دوم اینکه نوکیا فقط یک ایستگاه تا مرگ فاصله دارد و باید هر چه در چنته داشته رو می‌کرده؛ و سومین دلیل جذابیت لومیا 920، ویندوز فون 8 است که آخرین و در عین حال بهترین شرط بندی نوکیا برای بازگشت بر سر میز بازی بزرگان بود.

در مقایسه لومیا و آیفون، تلفن نوکیا در مقایسه با گذشتگان خود هم داستان و هم هویتی پشت سر خود می‌بیند. چیزهایی که انگار آیفون دیگر از آنها برخوردار نیست، و فقط می‌توان گفت که نسبت به پدران خود بهتر است.

نکته هفتم؛ انقلاب شاید در جایی دیگر: اپل مطمئناً دوباره ما را به وجد خواهد آورد. منتهی شاید نه در مقولهٔ تلفن‌های هوشمند یا تبلت‌ها. یکی از تئوری‌هایی که به خوبی سقوط نوکیا و ریم را توجیه می‌کند، این است که آنها کمپانی‌های تک محصولی بودند. یعنی فقط یک خانواده از محصولات (تلفن همراه) نقطه قوت آنها بود. و خب مگر برای چند سال متوالی می‌توان در یک حیطه روی سکوی اول ایستاد؟

اگر به کار و بار اپل نگاه کنید، کاملاً به چشم می‌آید که هر از گاهی پرچم‌دار موفقیت‌های این کمپانی، یکی از محصولاتش بوده است؛ در اوایل بازگشت استیو جابز، آیمک‌های تخم مرغی؛ بعد آیپاد؛ سپس مک‌بوک ایر؛ بعد آیفون؛ و در آخر آیپد. کدام کمپانی دیگری را پیدا می‌کنید که در طول 17 سال، این‌چنین تمام رده‌های محصولات را دچار شوک کرده و به جلو رانده باشد؟

پس حالا شاید وقت آن رسیده باشد که اپل در رده محصولات سرگرمی‌ساز خانگی تحولی به وجود بیاورد. شایعات iTV را که شنیده‌اید؟ شاید تحول بعدی در آن مقوله رخ دهد. شاید حیطه‌های فعلی، با این سطح از تکنولوژی‌های امروزی، فعلاً از نظر اپل جای کار بیشتری نداشته باشند. اما بیایید برگردیم سراغ آیفون.

بله، آیفون ملال‌آور شده. ولی نه به این معنا که کیفیت ساخت آن هنوز شما را به وجد نخواهد آورد. اگر آیفون 5 را جلوی کسی بگذارید که تا به حال هیچ آیفونی ندیده، خواهد گفت که عالی است. ولی برای ماهایی که روندهای تکنولوژیک را دنبال می‌کنیم، آیفون با وجود کیفیتش خسته‌کننده شده و احتمالاً برای سال‌های آینده هم همین‌طور خواهد ماند.

آیا این چیز بدی است؟ بد و خوبش به کنار، این رژهٔ تکنولوژی در جاده زمان است: «انقلاب‌ها تبدیل به تکامل می‌شوند و آن تلفن داخل جیب شما -یا توی ویترین فروشگاه- تبدیل می‌شود به بخشی از زندگی روزمره؛ چیزی که شما فقط از آن استفاده و برای انجام کارها رویش حساب باز می‌کنید؛ و سپس از مقطعی به بعد، به کلی آن را از یاد می‌برید!» آیا این فرآیند، در نوع خودش شگفت‌انگیز نیست.










narenji.ir