merikhi
10-09-2012, 23:34
بری شوارتزِ روانشناس، اعتقاد بنیادی جوامع غربی را هدف قراردادهاست: "آزادی انتخاب". در برآوردهای شوارتز، انتخاب ما را نه آزادتر که فلجتر، و نه خوشحالتر که ناراضیتر کردهاست.
ویدیو سخنرانی شوارتز در بنیاد تد با این توضیح که روی Show Transcript پایین ویدیو کلیک کنید ترجمه فارسی به صورت تکست هم داره: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] edium=on.ted.com-twitter&utm_source=friendfeed.com&source=twitter&awesm=on.ted.com_n7x1&utm_content=addthis-custom&utm_campaign=#.UE47W9Gioq5.twitter
شوارتز مقالههاي علمي زيادي در حوزه يادگيري، انگيزه، ارزشها و تصميمگيري منتشر كرده است. وي در كتاب تناقض انتخاب در مورد تحقيقي صحبت ميكند كه در آن از دو گروه از دانشجويان خواسته شده بود به جعبههاي مختلف شكلات امتياز بدهند. به اولين گروه فقط يك جعبه كوچك داده شده بود كه شش شكلات براي چشيدن در آن وجود داشت و به گروه دوم يك جعبه سي تايي داده شده بود. نتيجهاي كه به دست آمد اين بود كه كساني كه به آنها تعداد كمتري شكلات داده شده بود از شكلاتها رضايت بيشتري داشتند و اگر بخواهيم نظرشان را با نظرات گروه دوم مقايسه كنيم از نظر گروه اول شكلاتها مزه بهتري داشتند.
اين يك نتيجه غافلگيركننده است چون ما فكر ميكنيم برخورداري از گزينههاي بيشتر براي انتخاب ما را خوشحالتر ميكند و اينكه داشتن گزينههاي بيشتر به معني برخورداري از قدرت است. اما واقعيت اين است كه وقتي گزينههايمان محدودتر ميشود به نظر ميرسد از آنچه در اختيارمان قرار داده ميشود رضايت بيشتري پيدا ميكنيم.
شوآرتز ميگويد اين نشان دهنده نوع خاصي از اضطراب است كه در كشورهاي توسعه يافته مشاهده ميشود، يعني وقتي گزينههايي كه براي انتخاب داريم بيش از اندازه باشند روي خوشبختي ما تاثير معكوس ميگذارند چون برخورداري از گزينههاي متعدد ضرورتا به معني بالاتر رفتن كيفيت زندگي و آزادي بيشتر نيست.
با توجه به اينكه ما اغلب بايد تعداد زيادي تصميم بگيريم، مطمئنا عاقلانهتر اين است كه به جاي جستجو براي پيدا كردن بهترين به دنبال چيزي باشيم كه به اندازه كافي خوب باشد. شوآرتز يك كار جالب انجام داده و مردم را به دو گروه نهايتطلب و رضايتطلب تقسيم كرده است. نهايتطلبها كساني هستند كه در هر شرايطي تا بهترين را پيدا نكنند راضي نميشوند. رضايتطلبان به چيزي كه به اندازه كافي خوب باشد بسنده ميكنند و نيازي نميبينند كه به دنبال بهترين باشند. آنها معيار معيني دارند كه اگر در يكي از گزينهها وجود داشته باشد تصميمشان را ميگيرند و آن را انتخاب ميكنند. آنها براي بهدست آوردن بهترين هيچ تعصبي ندارند.
شايد كليد فهم اينكه چرا وقتي گزينههاي انتخابي ما بيشتر باشد شادي ما كمتر ميشود اين است كه گزينههاي بيشتر، ميزان مسئوليت ما را بالاتر ميبرند. در اين مورد تحقيقي وجود دارد كه نشان ميدهد وقتي ما بدانيم تصميمهايي كه ميگيريم غيرقابل تغيير هستند خوشحالتر ميشويم. علتش اين است كه وقتي تصميمي ميگيريم كه ميدانيم نميتوانيم آن را تغيير بدهيم تلاش ميكنيم كه آن تصميم را در ذهنمان توجيه كنيم و تمام بار رواني آن را پشت سر ميگذاريم. به عنوان مثال انعطافپذيري در نگرش ما در مورد ازدواج طبيعتا موجب تضعيف زندگي مشتركمان ميشود.
فراواني گزينهها يكي از منابع اصلي رنج رواني است، چون باعث ميشود به خاطر فرصتهاي از دست رفته دچار اضطراب شويم و به خاطر راههايي كه انتخاب نكردهايم حسرت بخوريم.
شوآرتز در كتاب تناقض انتخاب ميگويد وقتيكه گزينههايمان براي انتخاب محدودتر ميشود به نظر ميرسد از آنچه در اختيارمان داده ميشود رضايت بيشتري پيدا ميكنيم.
----------------------------------------------------------------------------------------
بد نیست یه مثال عینی تو همین فروم بزنم.اگه تو بخش مشاوره خرید نگاهی بندازید دقیقا میبینید کاربرانی که مدام دامنه انتخاب خودشونو سعی دارند وسیعتر کنند یا کلا از خرید صرفنظر میکنند یا اینکه از خریدشون راضی نیستند!
به عنوان نمونه هم به استراتژی شرکت اپل یه نگاهی بندازیم.اپل با محدود کردن محصولاتش در واقع انتخاب شما رو محدودتر میکنه و به همین سادگی میتونه محصولش رو به مشتری تحمیل کنه. اگه بخوایید یه گوشی اندروییدی بخرید باید تو دهها گوشی بگردید و دست آخر ممکنه بخاطر اینکه محصول جدید داره میاد از خرید صرفنظر کنید!
اما اگه آیفون بخوایید چی؟ :31: هوشمندی اپل در واقع استفاده از یه اصل رواشناختی هست. خریداران اپل هم معمولا رضایت زیادی ازش دارند.
امیدوارم این مطلب در زندگی به دردتون بخوره.شاد باشید :20:
ویدیو سخنرانی شوارتز در بنیاد تد با این توضیح که روی Show Transcript پایین ویدیو کلیک کنید ترجمه فارسی به صورت تکست هم داره: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] edium=on.ted.com-twitter&utm_source=friendfeed.com&source=twitter&awesm=on.ted.com_n7x1&utm_content=addthis-custom&utm_campaign=#.UE47W9Gioq5.twitter
شوارتز مقالههاي علمي زيادي در حوزه يادگيري، انگيزه، ارزشها و تصميمگيري منتشر كرده است. وي در كتاب تناقض انتخاب در مورد تحقيقي صحبت ميكند كه در آن از دو گروه از دانشجويان خواسته شده بود به جعبههاي مختلف شكلات امتياز بدهند. به اولين گروه فقط يك جعبه كوچك داده شده بود كه شش شكلات براي چشيدن در آن وجود داشت و به گروه دوم يك جعبه سي تايي داده شده بود. نتيجهاي كه به دست آمد اين بود كه كساني كه به آنها تعداد كمتري شكلات داده شده بود از شكلاتها رضايت بيشتري داشتند و اگر بخواهيم نظرشان را با نظرات گروه دوم مقايسه كنيم از نظر گروه اول شكلاتها مزه بهتري داشتند.
اين يك نتيجه غافلگيركننده است چون ما فكر ميكنيم برخورداري از گزينههاي بيشتر براي انتخاب ما را خوشحالتر ميكند و اينكه داشتن گزينههاي بيشتر به معني برخورداري از قدرت است. اما واقعيت اين است كه وقتي گزينههايمان محدودتر ميشود به نظر ميرسد از آنچه در اختيارمان قرار داده ميشود رضايت بيشتري پيدا ميكنيم.
شوآرتز ميگويد اين نشان دهنده نوع خاصي از اضطراب است كه در كشورهاي توسعه يافته مشاهده ميشود، يعني وقتي گزينههايي كه براي انتخاب داريم بيش از اندازه باشند روي خوشبختي ما تاثير معكوس ميگذارند چون برخورداري از گزينههاي متعدد ضرورتا به معني بالاتر رفتن كيفيت زندگي و آزادي بيشتر نيست.
با توجه به اينكه ما اغلب بايد تعداد زيادي تصميم بگيريم، مطمئنا عاقلانهتر اين است كه به جاي جستجو براي پيدا كردن بهترين به دنبال چيزي باشيم كه به اندازه كافي خوب باشد. شوآرتز يك كار جالب انجام داده و مردم را به دو گروه نهايتطلب و رضايتطلب تقسيم كرده است. نهايتطلبها كساني هستند كه در هر شرايطي تا بهترين را پيدا نكنند راضي نميشوند. رضايتطلبان به چيزي كه به اندازه كافي خوب باشد بسنده ميكنند و نيازي نميبينند كه به دنبال بهترين باشند. آنها معيار معيني دارند كه اگر در يكي از گزينهها وجود داشته باشد تصميمشان را ميگيرند و آن را انتخاب ميكنند. آنها براي بهدست آوردن بهترين هيچ تعصبي ندارند.
شايد كليد فهم اينكه چرا وقتي گزينههاي انتخابي ما بيشتر باشد شادي ما كمتر ميشود اين است كه گزينههاي بيشتر، ميزان مسئوليت ما را بالاتر ميبرند. در اين مورد تحقيقي وجود دارد كه نشان ميدهد وقتي ما بدانيم تصميمهايي كه ميگيريم غيرقابل تغيير هستند خوشحالتر ميشويم. علتش اين است كه وقتي تصميمي ميگيريم كه ميدانيم نميتوانيم آن را تغيير بدهيم تلاش ميكنيم كه آن تصميم را در ذهنمان توجيه كنيم و تمام بار رواني آن را پشت سر ميگذاريم. به عنوان مثال انعطافپذيري در نگرش ما در مورد ازدواج طبيعتا موجب تضعيف زندگي مشتركمان ميشود.
فراواني گزينهها يكي از منابع اصلي رنج رواني است، چون باعث ميشود به خاطر فرصتهاي از دست رفته دچار اضطراب شويم و به خاطر راههايي كه انتخاب نكردهايم حسرت بخوريم.
شوآرتز در كتاب تناقض انتخاب ميگويد وقتيكه گزينههايمان براي انتخاب محدودتر ميشود به نظر ميرسد از آنچه در اختيارمان داده ميشود رضايت بيشتري پيدا ميكنيم.
----------------------------------------------------------------------------------------
بد نیست یه مثال عینی تو همین فروم بزنم.اگه تو بخش مشاوره خرید نگاهی بندازید دقیقا میبینید کاربرانی که مدام دامنه انتخاب خودشونو سعی دارند وسیعتر کنند یا کلا از خرید صرفنظر میکنند یا اینکه از خریدشون راضی نیستند!
به عنوان نمونه هم به استراتژی شرکت اپل یه نگاهی بندازیم.اپل با محدود کردن محصولاتش در واقع انتخاب شما رو محدودتر میکنه و به همین سادگی میتونه محصولش رو به مشتری تحمیل کنه. اگه بخوایید یه گوشی اندروییدی بخرید باید تو دهها گوشی بگردید و دست آخر ممکنه بخاطر اینکه محصول جدید داره میاد از خرید صرفنظر کنید!
اما اگه آیفون بخوایید چی؟ :31: هوشمندی اپل در واقع استفاده از یه اصل رواشناختی هست. خریداران اپل هم معمولا رضایت زیادی ازش دارند.
امیدوارم این مطلب در زندگی به دردتون بخوره.شاد باشید :20: