ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : Did you know the word??l



anti-military
15-06-2012, 00:37
سلام این یه شیوه خوبه فراگیری لغات هست به این صورت که نفر اول یه کلمه میگه و نفر دوم میگه بلد بوده یا نه و کلمه بعدی رو خودش میگه

اگه بلد نبود بگه نه و کلمه بعدی رو بذاره اگه هم بلد بود بگه آره و کلمه بعدی رو بذاره

حتما وقتی لغت رو میذارید معنیش هم زیرش تو اسپویل بذارید که اگه کسی خواست اسپویلو باز کنه و معنیشو ببینه

مثلا من

Pressure
فشار

===
نفر دوم

میدونستم

aggressive
مهاجم

===
نفر سوم

نمیدونستم

as long as ...
تا زمانی که ...

و ....

حتما لازم نیست از لغت های ناشناس و غیر کاربردی استفاده بشه اگه لغت های کاربردی باشه بهتره

anti-military
15-06-2012, 00:38
واسه شروع

devastation
خرابی

Arrowtic
15-06-2012, 00:52
میدونستم
swelter

هوای خیلی گرم

anti-military
15-06-2012, 01:13
نمیدونستم

chaos
هرج و مرج

pro_translator
15-06-2012, 05:53
می‌دونستم...

Make-believe

رویایی، خیالی، ساختگی، دروغی، الکی

فارسی می‌شه گذاشت؟ اگه آره من سعی می‌کنم واژه‌هایی که پیدا کردن معادل براشون یکم سخت‌تره بذارم... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

مثلا:

عقده‌ای...

grudge-holder

anti-military
15-06-2012, 16:42
نمیدونستم

docile
مطیع

pro_translator
15-06-2012, 17:27
می‌دونستم...

زنگ تفریح

recess

اردو رفتن

go on a field trip, excursion, school trip, school tour

nafare_aval
15-06-2012, 18:28
نمیدونستم ـ میدونستم

wrath

خشم

Mohammad Yek110
15-06-2012, 19:42
نمیدونستم

بسته

parcel

pro_translator
15-06-2012, 22:06
Parcel رو هم می‌دونستم هم نمی‌دونستم... من Parcel رو توی عبارت Part and Parcel شنیده بودم... به معنی جز لاینفک... بخش جدانشدنی...

بازی گاوبندی شده

a rigged game, a fixed game

one love

(در فرهنگ هیپ‌هاپ - بین دوستان صمیمی) خداحافظ، به سلامت، بدرود!

come clean

اعتراف کردن (به کار زشت خود)

چند تا چند تا مشکل نداره؟ یا دوستان تکی‌تکی رو ترجیح می‌دن؟

anti-military
15-06-2012, 22:31
Parcel رو هم می‌دونستم هم نمی‌دونستم... من Parcel رو توی عبارت Part and Parcel شنیده بودم... به معنی جز لاینفک... بخش جدانشدنی...

بازی گاوبندی شده

a rigged game, a fixed game

one love

(در فرهنگ هیپ‌هاپ - بین دوستان صمیمی) خداحافظ، به سلامت، بدرود!

come clean

اعتراف کردن (به کار زشت خود)

چند تا چند تا مشکل نداره؟ یا دوستان تکی‌تکی رو ترجیح می‌دن؟


چندتایی هم به نظر من خوبه

نمیدونستم
نمیدونستم
میدونستم

cleave
شکافتن

pro_translator
16-06-2012, 10:15
چندتایی هم به نظر من خوبه

نمیدونستم
نمیدونستم
میدونستم

cleave
شکافتن

می‌دونستم...

jaywalker

عابر بی‌احتیاط، عابر سر به هوا

بستنی چوبی، کیم

fudge pop, fudgesickle

پول جور کردن

scrape money together

anti-military
19-06-2012, 14:30
نمی دونستم
نمی دونستم
نمی دونستم

puppet
عروسک خیمه شب بازی

A r c h i
21-06-2012, 17:23
As this is a learning topic, From now on please speak English
thx

Mohammad Yek110
16-07-2012, 17:20
I didn't know it!!!

انبساط ، بسط ، توسعه

expansion

saeediranzad
16-07-2012, 17:59
So far so good
تا حالاش که به خوشی گذشته، از این به بعد هم خدا کریمه!
یا : هرچه پیش آید خوش آید.
Thanks everybody

danial_848
01-08-2012, 07:45
cut the crap
یعنی چرت نگو :31:

A M ! N
01-08-2012, 09:28
Already Knew

Low profile

وضعیتی که از جلب نظر عموم جلوگیری کنیم.

saeediranzad
01-08-2012, 14:16
To say in right way: To keep a low profile
but: To have a low profile
means: not to attract much attention from the public;OR: most people don't know you.

pro_translator
01-08-2012, 18:16
جوگیر شدن

to get caught up in the moment

javadlf
03-08-2012, 07:34
for جوگیر شدن you can also say



get carried away


مشکل پسند

choosy

saeediranzad
03-08-2012, 08:45
سلام
با شرمندگی بگم که هیچکدام از اصطلاحاتی که دوستان نوشتند، معنی جوگیر شدن نمیده.

اول به فارسی معنیش را مرور کنیم:جوگیر شدن، یعنی خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو. مثلاً یکی میمیره و همه از خوبیهاش میگن؛ شما هم با اینکه اصلاً طرف را نمیشناختی، شروع میکنی به تأیید حرفهای دیگران. یا وارد جمعی میشوی که دارند فوتبال تماشا میکنند و شما که اصلاً اهل فوتبال نیستی، شروع میکنی درباره بازی نظر دادن.
To get carried away= چنان هیجان زده بشوی که کنترل خودت را از دست بدهی. مثلاً با دیدن یه غدای حسابی (مثال کمبریج) یا دیدن تلویزیون و عصبانی شدن (مثال آکسفورد)

To get caught up in something= ناخواسته درگیر چیزی شدن. مثلاً ناخواسته در تظاهرات شرکت کردن (آکسفورد) یا در بحثی درگیر شدن (کمبریج)
در فارسی ما خودخواسته جوگیر میشویم.

javadlf
04-08-2012, 08:29
thanks for the clarification

BUT what you need to have in mind is that for many words and phrases in persian, you can't find

a word or phrase in English that is the exact equivalent

therefore all we can do is to find a word which is closest in meaning

pro_translator
04-08-2012, 12:08
سلام
با شرمندگی بگم که هیچکدام از اصطلاحاتی که دوستان نوشتند، معنی جوگیر شدن نمیده.

اول به فارسی معنیش را مرور کنیم:جوگیر شدن، یعنی خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو. مثلاً یکی میمیره و همه از خوبیهاش میگن؛ شما هم با اینکه اصلاً طرف را نمیشناختی، شروع میکنی به تأیید حرفهای دیگران. یا وارد جمعی میشوی که دارند فوتبال تماشا میکنند و شما که اصلاً اهل فوتبال نیستی، شروع میکنی درباره بازی نظر دادن.
To get carried away= چنان هیجان زده بشوی که کنترل خودت را از دست بدهی. مثلاً با دیدن یه غدای حسابی (مثال کمبریج) یا دیدن تلویزیون و عصبانی شدن (مثال آکسفورد)

To get caught up in something= ناخواسته درگیر چیزی شدن. مثلاً ناخواسته در تظاهرات شرکت کردن (آکسفورد) یا در بحثی درگیر شدن (کمبریج)
در فارسی ما خودخواسته جوگیر میشویم.




درسته ولی من که نگفتم to get caught up in something...

to get caught up in the moment با توجه به تعریفی که شما ارائه دادی یعنی درگیر قضیه‌ای که توی همون لحظه پیش اومده بود (چه بسا بیش از اندازه) شدم...

این تعریف از یه native:


it means that you are so involved with what you are doing or what is going on in a specific moment that you don't think about how your actions or words are going to effect the future. the future being a few years away or just a few minutes


It means getting carried away by something that is happening or going on at a particular time to the extent that nothing else matters.


to get caught up in the moment is to be sidetracked or taken away because of some specific event.


To get caught up in the moment means to be carried away by the emotions at the time and to act irrationally

بازم جوگیر شدن نمی‌شه؟ لااقل این تعریفیه که من از جوگیر شدن توی فارسی دارم... مخصوصا آخری و تاکیدش روی act irrationally...

A M ! N
04-08-2012, 15:27
سلام دوستان.

همونطوری که میدونیم بین فرهنگ و زبان ما و فرهنگ غرب و زبان متقابلشون خیلی فاصله هستش.

یه سری وقتها ما یه جمله یا بند انگلیسی رو میفهمیم ، ولی ممکنه کلی فکر کنیم و معادلی براش پیدا نکنیم.

عکس این هم صادق هست.

به عنوان مثال شما چطور در انگلیسی میگین " زنگ خونه ی شما چندمین دکمه از بالاست ؟ " میبینیم که معادل خوبی
برای کلمه ی "چندمی" پیدا نمیشه.

حتی اینطور مسائل بین شهرهای کشور خودمون هم پیش میاد ، یا بین بریتیش ها و American ها که به مشکل برمیخورن و طبیعیه.
بهتره حساس نشیم.:11:

saeediranzad
04-08-2012, 16:52
To get caught up in the moment means to be carried away by the emotions at the time and to act irrationally
بازم جوگیر شدن نمی‌شه؟ لااقل این تعریفیه که من از جوگیر شدن توی فارسی دارم... مخصوصا آخری و تاکیدش روی act irrationally...
​چرا؛ با این معنی موافقم.

saeediranzad
04-08-2012, 16:58
سلام دوستان.

همونطوری که میدونیم بین فرهنگ و زبان ما و فرهنگ غرب و زبان متقابلشون خیلی فاصله هستش.

یه سری وقتها ما یه جمله یا بند انگلیسی رو میفهمیم ، ولی ممکنه کلی فکر کنیم و معادلی براش پیدا نکنیم.

عکس این هم صادق هست.

به عنوان مثال شما چطور در انگلیسی میگین " زنگ خونه ی شما چندمین دکمه از بالاست ؟ " میبینیم که معادل خوبی
برای کلمه ی "چندمی" پیدا نمیشه.

حتی اینطور مسائل بین شهرهای کشور خودمون هم پیش میاد ، یا بین بریتیش ها و American ها که به مشکل برمیخورن و طبیعیه.
بهتره حساس نشیم.:11:
سلام
نه، دکترجان. مسأله حساس شدن نیست. وقتی ما دنبال معادل میگردیم، باید به کاربردش فکر کنیم. یعنی ممکنه معادل واقعی نباشه؛ ولی در زمان و مکان موردنظر بکار بره.
مثل همون قضیه "خسته نباشید" که اصلاً معادلی در زبان انگلیسی نداره. ولی در موقعیتهای متفاوت میشه well done, good job و حتا take a break (در مورد خسته نباشید دانشجوها به استاد سر کلاس!) را بکار برد.

pro_translator
22-08-2012, 08:13
اسفند و غیره (دود کردن)

to burn incense.

anti-military
27-09-2012, 01:13
لطفا قانون تاپیک رو هم رعایت کنید و از میدونستم یا نمی دونستم استفاده کنید !


اسفند و غیره (دود کردن)

to burn incense.

نمی دونستم


Coach

مربی

A M ! N
27-09-2012, 11:39
سلام.

میدونستم.

=- = -=-=-=-= -=-=-=-=-=
bungler

خرابکار..کسی که یه کار رو درست نمیتونه انجام بده.

anti-military
01-10-2012, 00:04
نمیدونستم

interests
منافع

saeediranzad
01-10-2012, 07:11
Long story short
To cut/make a long story short

ادیبانه: سخن کوتاه؛ عامیانه: خلاصه (اینکه)؛ قدیمیتر: مخلص کلام

A M ! N
04-10-2012, 17:35
knew

to push our opinion on someone

تحمیل نظرمون به شخص دیگر

saeediranzad
13-10-2012, 18:04
سلام
باید بگم نمیدونستم؛ با این معنی و کاربرد.
Easy peasy
آسون و بی دردسر؛ عین آب خوردن
a treat
چیز یا فرد بسیار مفید و بدردبخور
تو فارسی میگیم فلان کس برای این شرکت نعمتیه یا فلان چیز برای اینجا نعمتیه. مثلاً یه چاه اب برای یه روستای بی آب. این نعمت را میگن a treat

pro_translator
13-10-2012, 19:32
سلام
باید بگم نمیدونستم؛ با این معنی و کاربرد.
Easy peasy
آسون و بی دردسر؛ عین آب خوردن
a treat
چیز یا فرد بسیار مفید و بدردبخور
تو فارسی میگیم فلان کس برای این شرکت نعمتیه یا فلان چیز برای اینجا نعمتیه. مثلاً یه چاه اب برای یه روستای بی آب. این نعمت را میگن a treat

می‌دونستم...

دومی رو به معنی خوراک، مهمانی، سور، لذت بلد بودم...

قضای حاجت (دستشویی!)

Answering the call of nature

Self-treat

دلی از عذا درآورن

pro_translator
18-10-2012, 20:33
زن صیغه‌ای
concubine

saeediranzad
19-10-2012, 10:36
No muss no fuss
نمیدونستم. انجام آسان و بی دردسر کاری، عین آب خوردن
نتونستم ضرب المثل معادل براش پیدا کنم؛ یه چیزی مثل نه چک زدیم نه چونه ولی معنی عمومی داره.

pro_translator
19-10-2012, 18:44
نمی‌دونستم...

جان کلام

gist (of speech)

saeediranzad
29-10-2012, 07:05
motormouth
motormouth each otherوراجی کردن، ور زدن و شلوغ کردن
نائومی واتس درباره خودش و نیکول کیدمن گفته:
Watts told Jane. "We definitely go to glamorous dinner parties, but we can also sit in a room and motormouth each other."
...البته ما میتونیم تو یه اتاق بنشینیم و سر همدیگه را بخوریم.

anti-military
08-11-2012, 01:34
نمی دونستم

tremor
لرزش

saeediranzad
10-11-2012, 15:58
1-Condo
2-Knack
3-Lackadaisical

1-آپایرتمان ملکی که در ساختمان مشاع ساخته شده باشد. یعنی شما صاحب اپارتمان هستید؛ ولی در بقیه فضای ساختمان با دیگران شریک هستید.
2-قریحه، استعداد، جوهره
To have a knack for making money= جوهره یا استعداد پول درآوردن را داشتن
3-سست و شل و بیحال (در انجام کاری)؛ غیرجدی و نامصمم؛ بیمیل (به انجام کاری یا رسیدن به هدفی)

saeediranzad
20-11-2012, 12:13
happen to be/do something
از قرار؛ دست بر قضا؛ بر سبیل اتفاق

pro_translator
22-12-2012, 19:35
خوش‌حساب (+ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]))

good for it; creditworthy; someone who pays his debts/bills on time; prompt to pay one's dues or to render accounts

مثال: من خوش‌حسابم...

I'm good for it.

pro_translator
22-12-2012, 19:36
اضافه خدمت

Extra duty

pro_translator
22-12-2012, 19:40
جنبش‌های استقلال‌خواهانه، تحریکات استقلال‌طلبانه

Independence movements; Pro-independence movements

pro_translator
23-12-2012, 11:22
بدحساب

Deadbeat

pro_translator
11-01-2013, 22:21
دانشگاه سراسری

Nationwide university

دانشگاه ملی

National university

دانشگاه دولتی

Governmental university

دانشگاه ایالتی

State university


دقت کنین که State university و Public university و National university نمی‌تونن معادل دقیقی برای دانشگاه سراسری باشن... هر چند توی ویکی‌پدیا دانشگاه‌های سراسری مثل دانشگاه تهران رو نوعی از دانشگاه عمومی یا Public می‌دونن... برای دانشگاه سراسری نمی‌شه State university رو به کار برد، چرا که به معنی دانشگاه ایالتی هست و دانشگاه ایالتی دانشگاهیه که محدود به همون ایالت باشه...

نه متاسفانه اینطور نیست ظاهرا - منم اوایل این واژه مدنظرم بود ، اما بعدها متوجه شدم که نمی تونه state university باشه چون این واژه صرفا واسه دانشگاه های ایالتی امریکا به کار میره یا دانشگاه هایی که اصولا state رو توی اسمشون ذکر کنن (مثلا توی هند)...
در نتیجه مثلا توی فلوریدا ما یه دانشگاه ایالتی فلوریدا داریم (state university) و ضمنا چندتایی هم دانشگاه دولتی (public) که معمولا هیچکدوم state university خطاب نمیشن ... مثلا New College of Florida رو یه public university می دونیم و state university رو نگه میداریم واسه Florida State University ... هرچند این واژه در امریکا ممکنه بین public و state متغیر باشه ، اما واسه کشورهای دیگه نه ...

mjorh
11-01-2013, 23:32
اینجارو تازه دیدم ...خیلی جالبه ! مخصوصا این مورد آخر که همیشه شک داشتم ! THX! :n01:

+
پس الان فرق دانشگاه ملی با سراسری چی میشه ؟

pro_translator
14-01-2013, 13:48
دختر ترشیده :n02:

Spinster; maiden; bachelorette

pro_translator
14-01-2013, 19:39
کلاس اکابر

Evening class

pro_translator
14-01-2013, 19:42
مفسد في‌الارض (+ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]))

Corrupt on earth

pro_translator
14-01-2013, 19:45
عملیات مقتدرانه

Powerful (military/security forces) operation

دستگیری حرفه‌ای/پیچیده (+ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]))

High-profile arrest

pro_translator
14-01-2013, 19:46
سلاح دست گرفتن

Take up arms

pro_translator
14-01-2013, 19:49
ستاد تبلیغاتی

publicity/advertising headquarters/centers; promotional headquarters/centers

pro_translator
14-01-2013, 19:51
بیعانه/بیعانه گذاشتن/دادن

earnest payment/money

pro_translator
14-01-2013, 19:53
چشم/بینایی/دید ضعیف

bad eyesight; weak eyesight; poor vision

pro_translator
14-01-2013, 19:56
سال‌های پیاپی/متوالی

consecutive years

تجلی

personification

pro_translator
14-01-2013, 19:59
سیم‌کارت دائمی

post-paid SIM card

سیم‌کارت اعتباری

pre-paid SIM card

pro_translator
14-01-2013, 20:00
راست‌دست

right-handed

چپ‌دست

left-handed; southpaw

pro_translator
14-01-2013, 20:01
تپانچه، هفت تیر

revolver

سیانور

cyanide

pro_translator
14-01-2013, 20:04
امداد غیبی

Deus ex machina

pro_translator
14-01-2013, 20:07
شرب خمر

consumption of alcohol (or other intoxicants)

fahimehfadaaei
14-01-2013, 21:06
برای شروع
= = = =
jealous
= = = =

saeediranzad
17-01-2013, 14:11
Horsetrading
تو زیرنویس یه سریال این را تجارت اسب معنی کرده بودند.:n02:
معنیش میشه چانه زنی بطورعام
چه در زمینه اقتصادی و چه زمینه های دیگر مثل سیاست
مذاکره برسر شرایط برای رسیدن به توافق

pro_translator
19-02-2013, 22:14
کم آوردن (در هر چیز)

to come up short; run short of (energy); fall short

کم آوردن (در بحث)

stuck for words; to freeze up; to be at loss for words; to be wordless, become speechless

pro_translator
23-02-2013, 18:00
داماد سرخانه

freeloader son-in-law; a live-in son-in-law

pro_translator
27-02-2013, 21:48
از ما بهتران

The good people; Jinn

pro_translator
28-02-2013, 18:17
دچار کسالت

Indisposed

pro_translator
28-02-2013, 19:25
hater

بدخواه

pro_translator
28-02-2013, 20:33
procrastinate

امروز فردا کردن، تعلل کردن، پشت گوش انداختن

زمین کجه!

the floor is uneven

klipsch
10-03-2013, 13:51
big apple


شهر نیویورک

klipsch
10-03-2013, 13:52
in a New York minute


یک در لحظه، در یک چشم بهم زدن

klipsch
10-03-2013, 13:53
embryo stage


مرحله ابتدایی

pro_translator
17-03-2013, 11:51
Now if you excuse me

حالا هم با اجازه‌اتون ---

باغبون
16-08-2013, 01:25
simultaneously
همزمان

sarinaj
06-04-2015, 11:06
let get this off my chest

بزار حرف دلمو برات بگم