pamtol
09-11-2011, 20:42
سلام
از بچگی مشکل ناراحتی اعصاب داشتم و از همون بچگی خیلی زیاد گریه میکردم البته تو 5 سالگی به خاطر وسواس شدید به روانپزشک بردنم !
من وابستگی خیلی شدیدی به مادرم دارم و تا اول راهنمایی به زور به مدرسه میرفتم و هیچوقت ازش جدا نمیشدم و تا سوم ابتدایی خیلی مشکل به مدرسه میرفتم و دوران راهنمایی رو هم اکثرا غیبت میکردم هفته ای دو روز ! که تقریبا تو دوران دبیراستان میزان غیبت هام کمتر شد و الان که پیش دانشگاهی هستم ماهی یک روز غیبت دارم
کلا از مدرسه خوشم نمیومد
از بچگی به دلیل افسردگی فلوکستین مصرف میکردم
یه دوره طولانی حدود 5 سال فلوکستین مصرف کردم همراه با یه سری دارو های دیگه که اونا مقطعی بودن اکثرا مثلا برای یک تا دو ماه
از اول راهنمایی دستام شروع به لرزش کردن و اولین بار که متوجه این موضوع شدم تو کلاس ریاضی بود که پای تخته متوجه لرزش دستم شد
دچار تاری دید هم شدم و متون رو به صورت که داشتن حرکت میکردن ! میدیدم بعد که رفتم دکتر گفت که آستیگمات هست چشات نمیدونم به مشکلات عصبی ربت داره یا نه ولی فک کنم لرزش دستم و ضعیف شدن چشام همزمان شروع شدن !
نمیدونم قبلا پزشک میگفت که بیش فعالی دارم و ... که بعدا چیزی در موردش نگفت و دقیق نمیدونم پیش فعال بودم یا نه ولی فک کنم تو این سن باید برزرف شده باشه
تو همون مقطع اول راهنمایی یه بار تشنج کردم در خواب (تو خواب جیغ میکشیدم و حرف میزدم و حدود 20 دقیقه هر چی سعی کردن نتونستن بیدارم کنن!)
دقیق نمیدونم که شروع لرزش دستام از اون موقع بود یا قبل از اون
سال دوم راهنمایی رو هم کلا کلاس ریاضی 2-3 جلسه بیشتر نرفتم ولی سال سوم رو مرتب مبرفتم ولی به دلیل ضعیف بودن تو ریاضی و تا حد زیادی متنفر بودن ازش به زور قبول شدم !
وضعیت درسیم تو اول دبیرستان بهتر شد ولی از سال دوم دوباره لرزش دستم بیشتر شد و ضعف شدید تو درس هام پیش اومد طوری که معدل دوم و سوم 14 شد
امسال که پیش میرم سر کلاس متوجه لرزش خیلی شدید دستام و پاهام شدم و یجوری کلا خارج از کنترل شدم
اصلا استرس مداشتم و خیلی هم خوشحال بودم که یهو متوجه این حالت شدم
بعدا به دلیل خجالت از لرزش دستم خیلی استرس داشتم و این خودش لرزش منو بیشتر میکرد و مشکلم خیلی بدتر میشد
تو سال سوم برای مدت دو هفته چند تا دارو که سیتالوپرام هم جزوشون بود (باقیش دقیق یادم نیست) استفاده میکردم که به دلیل خواب آلود کردن خیلی زیاد و یج.ری خنگ و منگ شدن خودم کنارش گذاشتم
امسال هم بعد از اون لرزش دست و افسردگی و اینا خیلی به فکر خود کشی افتادم ولی گفتم بزار قبل خودکشی یه دکتری برم اگه بهتر نشدم بعد خودکشی میکنم !
دکتر برام سرترالین نوشت و گفت که مشکلاتت به خاطر یه بیماریه و این دارو همشون رو برطرف میکنه
دوز نجویزی پزشک که نصف قرص 50 میلی گرم بود رو بعد از 1 هقته سر خود بیشتر کردم و هر روز یه قرص کامل میخوردم
بعد از سه هفته تماسل خیلی شدید به خودکشی داشتم (به دلیل جواب نگرفتن از دارو ) حتی یه بار دو تا قرص و یه بار هم 4 تا قرص خوردم ولی تغیر چندانی تو خودم نمیدیدم
بعد دوباره رفتم روانپزشک و این بار به خاطر درس نخوندن و بی حوصلگی برام ریتالین تجویز کرد
گاهی صبح ها موقع رفتن به مدرسه یه قرص 10 میلی گرمی ریتالین میخورم و حالم خوبه نسبتا ولی تا الان تغیری تو اوضاع درسیم پیش نیومده
ولی تمایل به خود کشیم از بین رفته و تا حدودی به زندگی علاقه مند شدم
از اول دبیرستان گاهی اوقات و مخصوصا حین اضتراب تپش شدید قلب میگیرم که طوری که صداش رو فک کنم بقیه هم بتونن بشنون و احساس میکنم خون پر میشه تو دستا و پاهام و میلرزم و حس میکنم نمیتونم خودمو کنترل کنم
تو دوران راهنمایی بچه خیلی پر جنب و جوش و خیلییییییییییی شلوغی بودم و روزی که مدرسه میرفتم یا به خاطر شلوغی تو حیاط و بازی های حطرناک و اینا یا به خاطر دعوا گاهی هم به خاطر تیکه انداختن سر کلاس همیشه دفتر بودم البته از طرف خانواده مورد تنبیه قرار نمیگرفتم :10:
ولی از اول دبیرستان به خاطر یه سری مشکلات و بیمار شدن برادرم (اسکیزوفرنی) فشار عصبی خیلی زیادی روم بود و کلا سر کلا حرف هم نمیزدم و خیلی گوشه گیر و افسرده شدم
کلا آدم خجالتی هم هستم و خیلی دیر با کسی ارتباز برقرار میکنم
بیشتر اوقاتم رو هم به وبگردی اختصاص میدم و ترجیه میدم کار های انفرادی بکنم تا این که گروهی !
البته یه سری چیز هایی هست که منو خیلی عذاب میده !
خوب میگن خوش به حال دیونه که همیشه خندونه
چرا خندونه ؟ چون که نمیفهمه دیونه هست ! ولی من مشکلاتم رو کامل میفهمم و خیلی ناراحتم میکنه
سال دوم و سوم دبیرستان یه حالت عجیب داشتم که خیلی فکر میکردم
به همه چی فکر میکردم خیلی زیاد به فکرم هم فکر میکردم به این که به فکرم فکر میکنم هم فکر میکردم و ...
مثلا وقتی کسی باهام حرف میزد به جای اینکه مثلا گوش بدم همچین افکاری داشتم که این الان مغزش در حال فهالیته داره فکر میکنه به ماهیچه هاش دستور میده اونا میچرخن صدا تولید میشه میرسه به گوش من مغز من تحلیل میکنه بعد این تحلیل خودشو میفهمه و ..... اینجوری که این حالتم الان تا حدود زیادی برطرف شده
میخواستم از دوستانی که مشکل مشابهی داشتن و یا اگه روانشناسی تو این انجمن هست راهنماییم کنه دقیقا چجوری با این مشکلاتم کنار بیام
بعد اینکه ریتالین و سرترالین با هم تداخلی ندارن آخه من یکم در موردشون جستجو کردم مثل اینکه یجورایی برعکس عمل میکنن ...
من الان که دارم سرترالین مصرف میکنم مشکل افسردگی و گوشه گیر بودنم یکم بهتر شده و روزایی که ریتالین هم مصرف میکنم خیلی خوش حال و پر جنب و جوش میشم
ولی هنوز لرزش دستم هست
من هم تو حالت استراحت - هم تو حرکت لرزش دارم
لرزشم با استرس - عصبانیت خیلی تشدید میشه
همین مشکل لرزشم برطرف بشه خیلی رو روحیم تاثیر داره
من کلا آدم حساسیم و رو روابطم با دیگران خیلی وسواسیم و خیلی بهش فکر میکنم و این لرزش و ترس از تمسخر مشکل منو خیلی بیشتر میکنه
از بچگی (2-3) سالگی تا اول دبیرستان مکیدن انگشت و ناخون جویدن داشتم که از اول دبیرستان مکیدن انگشت رو ترک کردم ولی هنوز ناخن جویدنم باقیه !
من تا حالا با ناخن گیر ناخن نگرفتم :11:
شاید اینجا جای درستی برای مطرح کردن این سوالای خصوصی نباشه ! ولی جای دیگه ای سراغ نداشتم :11:
اگر احیانا روانپزشک هستن خواستن کمک کنن اطلاعات بیشتری خواستین بگین تا براتون ارسال کنم
به خاطر این که نمیخوام کسی بشناستم فقط میگم که 17 سالمه و پسر هستم
تو رو خدا اگه میتونین حتما جواب بدین که برام خیلی مهمه :40:
از بچگی مشکل ناراحتی اعصاب داشتم و از همون بچگی خیلی زیاد گریه میکردم البته تو 5 سالگی به خاطر وسواس شدید به روانپزشک بردنم !
من وابستگی خیلی شدیدی به مادرم دارم و تا اول راهنمایی به زور به مدرسه میرفتم و هیچوقت ازش جدا نمیشدم و تا سوم ابتدایی خیلی مشکل به مدرسه میرفتم و دوران راهنمایی رو هم اکثرا غیبت میکردم هفته ای دو روز ! که تقریبا تو دوران دبیراستان میزان غیبت هام کمتر شد و الان که پیش دانشگاهی هستم ماهی یک روز غیبت دارم
کلا از مدرسه خوشم نمیومد
از بچگی به دلیل افسردگی فلوکستین مصرف میکردم
یه دوره طولانی حدود 5 سال فلوکستین مصرف کردم همراه با یه سری دارو های دیگه که اونا مقطعی بودن اکثرا مثلا برای یک تا دو ماه
از اول راهنمایی دستام شروع به لرزش کردن و اولین بار که متوجه این موضوع شدم تو کلاس ریاضی بود که پای تخته متوجه لرزش دستم شد
دچار تاری دید هم شدم و متون رو به صورت که داشتن حرکت میکردن ! میدیدم بعد که رفتم دکتر گفت که آستیگمات هست چشات نمیدونم به مشکلات عصبی ربت داره یا نه ولی فک کنم لرزش دستم و ضعیف شدن چشام همزمان شروع شدن !
نمیدونم قبلا پزشک میگفت که بیش فعالی دارم و ... که بعدا چیزی در موردش نگفت و دقیق نمیدونم پیش فعال بودم یا نه ولی فک کنم تو این سن باید برزرف شده باشه
تو همون مقطع اول راهنمایی یه بار تشنج کردم در خواب (تو خواب جیغ میکشیدم و حرف میزدم و حدود 20 دقیقه هر چی سعی کردن نتونستن بیدارم کنن!)
دقیق نمیدونم که شروع لرزش دستام از اون موقع بود یا قبل از اون
سال دوم راهنمایی رو هم کلا کلاس ریاضی 2-3 جلسه بیشتر نرفتم ولی سال سوم رو مرتب مبرفتم ولی به دلیل ضعیف بودن تو ریاضی و تا حد زیادی متنفر بودن ازش به زور قبول شدم !
وضعیت درسیم تو اول دبیرستان بهتر شد ولی از سال دوم دوباره لرزش دستم بیشتر شد و ضعف شدید تو درس هام پیش اومد طوری که معدل دوم و سوم 14 شد
امسال که پیش میرم سر کلاس متوجه لرزش خیلی شدید دستام و پاهام شدم و یجوری کلا خارج از کنترل شدم
اصلا استرس مداشتم و خیلی هم خوشحال بودم که یهو متوجه این حالت شدم
بعدا به دلیل خجالت از لرزش دستم خیلی استرس داشتم و این خودش لرزش منو بیشتر میکرد و مشکلم خیلی بدتر میشد
تو سال سوم برای مدت دو هفته چند تا دارو که سیتالوپرام هم جزوشون بود (باقیش دقیق یادم نیست) استفاده میکردم که به دلیل خواب آلود کردن خیلی زیاد و یج.ری خنگ و منگ شدن خودم کنارش گذاشتم
امسال هم بعد از اون لرزش دست و افسردگی و اینا خیلی به فکر خود کشی افتادم ولی گفتم بزار قبل خودکشی یه دکتری برم اگه بهتر نشدم بعد خودکشی میکنم !
دکتر برام سرترالین نوشت و گفت که مشکلاتت به خاطر یه بیماریه و این دارو همشون رو برطرف میکنه
دوز نجویزی پزشک که نصف قرص 50 میلی گرم بود رو بعد از 1 هقته سر خود بیشتر کردم و هر روز یه قرص کامل میخوردم
بعد از سه هفته تماسل خیلی شدید به خودکشی داشتم (به دلیل جواب نگرفتن از دارو ) حتی یه بار دو تا قرص و یه بار هم 4 تا قرص خوردم ولی تغیر چندانی تو خودم نمیدیدم
بعد دوباره رفتم روانپزشک و این بار به خاطر درس نخوندن و بی حوصلگی برام ریتالین تجویز کرد
گاهی صبح ها موقع رفتن به مدرسه یه قرص 10 میلی گرمی ریتالین میخورم و حالم خوبه نسبتا ولی تا الان تغیری تو اوضاع درسیم پیش نیومده
ولی تمایل به خود کشیم از بین رفته و تا حدودی به زندگی علاقه مند شدم
از اول دبیرستان گاهی اوقات و مخصوصا حین اضتراب تپش شدید قلب میگیرم که طوری که صداش رو فک کنم بقیه هم بتونن بشنون و احساس میکنم خون پر میشه تو دستا و پاهام و میلرزم و حس میکنم نمیتونم خودمو کنترل کنم
تو دوران راهنمایی بچه خیلی پر جنب و جوش و خیلییییییییییی شلوغی بودم و روزی که مدرسه میرفتم یا به خاطر شلوغی تو حیاط و بازی های حطرناک و اینا یا به خاطر دعوا گاهی هم به خاطر تیکه انداختن سر کلاس همیشه دفتر بودم البته از طرف خانواده مورد تنبیه قرار نمیگرفتم :10:
ولی از اول دبیرستان به خاطر یه سری مشکلات و بیمار شدن برادرم (اسکیزوفرنی) فشار عصبی خیلی زیادی روم بود و کلا سر کلا حرف هم نمیزدم و خیلی گوشه گیر و افسرده شدم
کلا آدم خجالتی هم هستم و خیلی دیر با کسی ارتباز برقرار میکنم
بیشتر اوقاتم رو هم به وبگردی اختصاص میدم و ترجیه میدم کار های انفرادی بکنم تا این که گروهی !
البته یه سری چیز هایی هست که منو خیلی عذاب میده !
خوب میگن خوش به حال دیونه که همیشه خندونه
چرا خندونه ؟ چون که نمیفهمه دیونه هست ! ولی من مشکلاتم رو کامل میفهمم و خیلی ناراحتم میکنه
سال دوم و سوم دبیرستان یه حالت عجیب داشتم که خیلی فکر میکردم
به همه چی فکر میکردم خیلی زیاد به فکرم هم فکر میکردم به این که به فکرم فکر میکنم هم فکر میکردم و ...
مثلا وقتی کسی باهام حرف میزد به جای اینکه مثلا گوش بدم همچین افکاری داشتم که این الان مغزش در حال فهالیته داره فکر میکنه به ماهیچه هاش دستور میده اونا میچرخن صدا تولید میشه میرسه به گوش من مغز من تحلیل میکنه بعد این تحلیل خودشو میفهمه و ..... اینجوری که این حالتم الان تا حدود زیادی برطرف شده
میخواستم از دوستانی که مشکل مشابهی داشتن و یا اگه روانشناسی تو این انجمن هست راهنماییم کنه دقیقا چجوری با این مشکلاتم کنار بیام
بعد اینکه ریتالین و سرترالین با هم تداخلی ندارن آخه من یکم در موردشون جستجو کردم مثل اینکه یجورایی برعکس عمل میکنن ...
من الان که دارم سرترالین مصرف میکنم مشکل افسردگی و گوشه گیر بودنم یکم بهتر شده و روزایی که ریتالین هم مصرف میکنم خیلی خوش حال و پر جنب و جوش میشم
ولی هنوز لرزش دستم هست
من هم تو حالت استراحت - هم تو حرکت لرزش دارم
لرزشم با استرس - عصبانیت خیلی تشدید میشه
همین مشکل لرزشم برطرف بشه خیلی رو روحیم تاثیر داره
من کلا آدم حساسیم و رو روابطم با دیگران خیلی وسواسیم و خیلی بهش فکر میکنم و این لرزش و ترس از تمسخر مشکل منو خیلی بیشتر میکنه
از بچگی (2-3) سالگی تا اول دبیرستان مکیدن انگشت و ناخون جویدن داشتم که از اول دبیرستان مکیدن انگشت رو ترک کردم ولی هنوز ناخن جویدنم باقیه !
من تا حالا با ناخن گیر ناخن نگرفتم :11:
شاید اینجا جای درستی برای مطرح کردن این سوالای خصوصی نباشه ! ولی جای دیگه ای سراغ نداشتم :11:
اگر احیانا روانپزشک هستن خواستن کمک کنن اطلاعات بیشتری خواستین بگین تا براتون ارسال کنم
به خاطر این که نمیخوام کسی بشناستم فقط میگم که 17 سالمه و پسر هستم
تو رو خدا اگه میتونین حتما جواب بدین که برام خیلی مهمه :40: