مشاهده نسخه کامل
: شهاب مقربین
F l o w e r
31-10-2011, 17:48
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
← بیــوگــــــرافی :
شهـاب مقربیـن در سال ۱۳۳۳ در اصفهان متـولـد شد و سرودن شعـر را از دهه پنجاه آغـاز کرد. از او پنج مجموعه شعر چاپ شده و دو مجموعـه نیز آمادهٔ چـاپ دارد. کتاب «رویاهای کاغذیام» نیز در برگیرنده گزیــده شعرهـای اوسـت .
وی به همراه حافظ موسوی و شمس لنگرودی مدیر انتـشارات آهنــگ دیگـر میبـاشد .
« اندوه پروازها » ، « گامهای تاریک و روشن » ، « کلمات چون دقیقهها » ، « کنار جاده بنفش کودکیام را دیدم » ، « این دفتر را باد ورق خواهد زد » و « رویاهای کاغذیام » ، گزیده شعرهـا ، عنوانهای مجموعه شعرهایی اند که تاکنون از این شاعر منتـشر شده انـد .
~~~
ســاعــتـﮯ شنــﮯام ..
سنــگـﮯ خـــُـــرد شـده
فــرو ریخـتــــم ..
خــالــــــﮯ شــدم
مـــرا بــرگـــردان .. !
sara_girl
31-10-2011, 19:28
دهانم را دوختم
بر فريادي كه نمانده بود
و چشم دوختم
به نقطهاي كه دور ميشد
و به فريادم نميرسيد
F l o w e r
31-10-2011, 19:28
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
☚ بـرای استفاده راحت تـر از فهرسـت بـه روش زیر عمل کنید :
1. Ctrl + f یا F3 را فشار دهید
2. کلمه ی کلیدی مورد نظر را وارد کنید
3. کلمات هایلایت شده را بررسی کنید
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
برای خندیدن : براي خنديدن هنوز راههاي زيادي پيدا ميشود ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
در را باز نکردی : در را باز نکردی دوچرخهی پستچی در باران ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دهانم را دوختم : دهانم را دوختم بر فريادي كه نمانده بود ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
ساعت شنی : ساعتی شنی ام سنگی خورد شده ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
ساعت خوابیده است : ساعت خوابیده است خواب می بیند ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
شاخه ای خم شده : شاخه ای خم شده پی سایه اش می گردد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
آغوشت : مرا به آغوشت کشیدی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
نه ... : نه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])این ها کاغذی نیستند ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
ما،دو شاخه يک درختيم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
ميل گم شدن در من پيدا شده ست ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
اما! همهي راهها ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
نیمهات را گم کردهای ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
برای خندیدن : براي خنديدن هنوز راههاي زيادي پيدا ميشود ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
در را باز نکردی : در را باز نکردی دوچرخهی پستچی در باران ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دهانم را دوختم : دهانم را دوختم بر فريادي كه نمانده بود ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
ساعت شنی : ساعتی شنی ام سنگی خورد شده ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
ساعت خوابیده است : ساعت خوابیده است خواب می بیند ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
شاخه ای خم شده : شاخه ای خم شده پی سایه اش می گردد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
آغوشت : مرا به آغوشت کشیدی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
نه ... : نه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])این ها کاغذی نیستند ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
ما،دو شاخه يک درختيم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
ميل گم شدن در من پيدا شده ست ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
اما! همهي راهها ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
نیمهات را گم کردهای ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
چگونه گهواره با نا آرامی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
اگر دری میان ما بود ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
اسبی به رنگ شب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
اما فراموش کردن ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
هر روز به گلدانی خالی آب می دهم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
تو حکم کردی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
به شانه ام زدی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
افتادم به جاده ای که دوست می داشتم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
به روز رسانی تا 22#
F l o w e r
01-11-2011, 00:40
ســاعت خوابيــده اســت
خـواب مـﮯبينــد
عقربــﮧ هـــا بـﮧ هــم رسيــدهانــد و
آرامانــــد .. / .
F l o w e r
02-11-2011, 11:20
†
مــرا بــﮧ آغوشــت کشیــد ﮯ
بــﮧ صلیبــﮯ کــﮧ
سرنـوشتـــم بــود ../ .
sara_girl
03-11-2011, 01:41
در را باز نکردی
دوچرخهی پستچی در باران زنگ زد
باز کن
آلبوم تمبرهایت را
نگاه کن
جای خالی تصویری را
که برایت خبرهایی آورده بود
و ...
باطل شد
F l o w e r
03-11-2011, 11:31
شـــاخـﮧ اﮯ خــم شـده / ..
پــﮯ ســایــﮧاش مــﮯگــردد
ســایـﮧ رفـتــﮧســت
زیــر شــاخـﮧاﮯ دیگــر .. /.
درباره «سوت زدن در تاریکی» مجموعه عاشقانه های شهاب مقربین، شما می توانید به همین یک خط اکتفا کنید: شاعر، از میان جاده مه آلود کژتابی ها و تعلیق های بی پایان زبان و تصویر، شعرهای ویژه خود را سروده است.
اجازه بدهید از اینجا شروع کنم که ما درباره آخرین کتاب شاعری حرف می زنیم که سال هاست بدون دیدن نام او پای شعرش، می توانیم اثر او را تشخیص دهیم چون رهیافت بیانی مخصوصی، او را از سرودن دیگران متمایز ساخته است.شعر او ویترین خوش نمای کلمه های رنگارنگ و ترکیب های خیره کننده نیست، اما پر است از این مراقبت و نگرانی که بیشترین زیبایی ممکن، با به کارگیری کمترین کلمه هایی که من و شما می شناسیم، اتفاق بیفتد و تعجب دارد که چگونه کسانی، کلمات را به شاعرانه و غیرشاعرانه تقسیم می کردند. اما اینجا خبری از واژه های پرآب و تاب و مطنطن نیست ولی شعر واقعی، بیداد می کند. حتی تعجب دارد که عده ای شعر رمانتیک را به دلیل احساس گرایی اش انگ می دانند و اینجا با شعری رو به روییم در کمال احساسات، اما در کمال شایستگی ادبی و دور از سانتی مانتالیسم صرف. هنر مقربین این است که در این کتاب نشان می دهد می توان درباره عشق، این موضوع تکراری، شعر تازه نوشت، و فقط همان یک سطر را تکرار نکرد که هزار وعده خوبان، یکی وفا نکند. در عین حال بر این گزاره حافظ مهر تابید زد که: یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب / کز هر زبان که می شنوم نامکرر است. و البته راز نامکرر بودن را نیز حافظ، صدها سال قبل از فرمالیست های روسی، در همین بیت بیان کرده است؛ اینکه باید واقعاً زبان دیگری، دیگرگون و متفاوت با زبان های پیشین، همان موضوع تکراری را بگوید و بسراید، تا شعر، «نامکرر» باشد. (کز «هر زبان» که می شنوم...). همچنین آثار مقربین، این حرف قدیمی را نیز به خوبی می شکند که زبان و قاعده هایش، مثل همان قضیه قافیه و دست و پاگیری های آن برای سرودن است زیرا شما شعرهایی را می خوانید که به قول نیمای دیروز و شمس لنگرودی امروز، از زبان آدمیزاد دارد نوشته می شود رو به همان گونه آدمیزاد. زبان گریزی و زبان ستیزی در کار نیست؛ اما شعر تر و تازه هست. حتی تصویرهای مرکزی شعرها، کمتر چیزهایی هستند که شما قبلاً در اثری ندیده باشید، لابد سوال می فرمایید: تا اینجا که فقط ادعا بود و شعار و تمجید. پس دلیل اهمیت و شعربودگی این نوشته ها چیست؟ وجوه هنری کتاب کجاست؟ به ما نشان بدهید.
شعر شهاب مقربین، به لحاظ تکنیکال به ویژه در «سوت زدن در تاریکی» آمیزه ای است از بازی های زبانی، ایهام، سمبل روایت، ایجاز و سلامت زبان. سرجمع این وجوه ادبی – زبانی که گفتم، این شعر هایکووار است: چتر من و آغوش تو / باز بسته / چه بارانی! (ص 103) یا این شعر بلندتر: سبک شدم / برگ ها را دوباره باد / به شاخه ها برگردانده است / دوباره سبز شدند و آرام تکان می خوردند / در بادی که ویران شان کرده بود / دوباره سبز شدم / هوای تو را از خود بیرون کردم / سبک شدم / برگشتم به شاخه ام / باد باید برگ ها را بریزد / در هم بریزد / ویران شان کند / به خاکشان بنشاند / اما من / هوای تو را از خود بیرون کردم / سبک شدم / برگشتم به شاخه ام / شادم / آرامم / اما زندگی را دوست نمی دارم / نمی دانم / باید برگردم / درون باد / شاید دوباره جایی / تو را پیدا کنم. (ص 100)
این شعر دوم، نماینده نوعی نگاه و هستی شناسی در شعر مقربین است، که برجسته ترین ویژگی آن از نظر من، تکثری است به رنگ خاکستری. تکثر در اینجا یعنی واقع بینی توام با احساساتی بودن، مایوس بودن در حال امید؛ و تک ساحتی نکردن تم شعر به نفع حسی منفرد و قاچ خورده. در واقع کارها نه اسطوره ای اند نه خرافه گرا. آنها در فضایی از جنس زمانه زندگی می کنند، با همه در هم بودگی ها و ماهیت دورگه اش. و از این دست شعرهای او بسیارند، مثل شعر اول کتاب: «چارپایه را از وسط بر می دارم»، که روزگار میان مایه کاراکتر این شعر کامل و رسا نشان می دهد.
ساختن فضای معلق و مبهم، با حرکت در دالان پتانسیل کلمات همسان، تعبیر دوم این ویژگی هاست که اشاره کردم این کار ساده ای نیست که شاعر، از بین واج آرایی (جناس) و باور پذیری روایت، بتواند یکی را قربانی دیگری نکند، و وزن جناس ها و کلمه بازی هایش کمتر یا بیشتر از گره سازی های روایت نشود. این فراورده، به دست نمی آید جز با تسلط ناخودآگاه شاعر بر زبان طبیعی و معیار امروز، به اضافه آگاهی از چگونگی مسیر یک داستان، در ضمنِ فراموش نکردن گوهر استعاری و غیر ارجاعی شعر.
به نظر می رسد برخی شاعران امروز، چنین دغدغه هایی در سرودن داشته اند، مانند قیصر امین پور در کتاب آخرش (دستور زبان عشق)، رویا زرین، روجا چمنکار، و علی اسداللهی. اما گویا در هیچ یک از این شاعران، این دغدغه ها بارزترین طرز بیان در کلیت کارهای شاعر نیست، و به قول معروف، سبک آنها نمی تواند به شمار آید. نمونه های برجسته و پربسامد این هنر، در آثار سعدی بسیار نظر گیر است. گفتن ندارد که در کار هر شاعری، بالا و پایین هست. و نمی توان نادیده گرفت که در این مجموعه شعر نیز برخی قلم خوردگی ها به نظر می رسد مانند چند حشو (مثل سطر آخر شعر صفحه 13: فعلاً که جادوی جمله دهان تو دست از من بر نمی دارد) یا ضعف خلاقیت شعری به نفع تکمیل روایت (شعر صفحه 82) یا به ندرت، به هم ریختگی نظم و ترتیب باورپذیری اثر (صفحه 80: «پله ها را صدتا یکی بالا آمدم» که گویا منطقی تر است قبل از در زدن و در کوفتن و در را از پاشنه در آوردن و در و دیوار را در هم کوفتن در صفحه قبل شعر، اتفاق بیفتد).
این نیز که شاعری در مقام کارگردان، به کلمه ای، نقش های متعدد در یک شعر بدهد، کار مهمی است. این بازیگردانی کلمات، از جنبه های برجسته شعر مقربین، و در وادی همان بودن دغدغه کلمه ها در اوست. در این کتاب، نمونه اش شعر صفحه 104 است که یک خوشه انگور، در یک بند، مفهوم تازگی. دربندی دیگر، مفهوم از یاد رفتگی و گندیدن در گوشه سبد دارد؛ و در بند سوم، دستکار شرابی کهنه می شود، و اصلاً آن کاراکتر زندگی را که انگار داشت در بازار می چرخید تا میوه تازه ای خرید کند، و با این تصویر تازگی، اندکی شاد باشد، به کاراکتر مستی لایعقل و گریان در پایان شعر، بدل کرده است. این حرف ها، درباره آخرین کتاب شاعری بود که در تالار شعر امروز ایران، ردیف اول، سال هاست ( به ویژه از انتشار دو سه کتاب متاخرش) روی صندلی ویژه خود نشسته است؛ شاعری که ارزش های شعرش، به هر دلیل، شاید کمتر در عرصه نقد و نظر مطرح شده است اما آثارش، برای مخاطبان حرفه ای و آماتور شعر، همزمان خواندنی است.
Maryam j0on
04-11-2011, 10:36
نـــه
ایــن ها کاغـــذی نیستنـــد
کـــه بادشــان ببــرد
پاره سنـــگی کـــه روی رویاهایـــم گذاشتـــی بـــردار
روی بـــاد بـــگذار
رویـــاهای مــن اند
که بـــاد را بهـــم ریختـــهاند!!
sara_girl
07-11-2011, 13:19
براي خنديدن
هنوز راههاي زيادي پيدا ميشود
ميتواني جلوي آينه بايستي و
براي خودت شكلك دربياوري
(اين كار فقط يكبار خندهدار است)
ميتواني بنشيني و
حماقتهاي زندگيات را
يكي يكي پيش رو بگذاري و بشماري
(اين خندههاي بيشماري را در پي خواهد داشت
اگرچه كمي تلخ)
يا اگر هيچيك ميسر نشد
بيدليل بلند شو بلند
قاه قاه بخند
(قهقهههاي هيستريك هم
گاهي گرهي را باز ميكنند
بگذار بگويند ديوانهاي
وقتيكه ديوانگي
تنها مجالِ توست براي خنديدن)
اگر باز نشد
روي ميز
دستهايت را به هم حلقه كن
پيشانيت را روي انگشتهاي درهم فرورفتهات بگذار
و زار زار گريه كن
آنقدر گريه كن
تا گريهها تمام شوند
حتماً ديگر در تو جايي باز خواهد شد
براي يك لبخند
part gah
13-05-2012, 14:41
مــا،
دو شــاخــه يــک درختيــم!
کــاش،
بــاد از هــر دو ســو مــي وزيــد . . .
.
.
.
پ ن : لعنتـــــ بـــــــه ایـــــــن دیــــــوار
ميل گم شدن در من پيدا شده ست
ميل گم شدن در جايي بكر
در فكرهاي دور
خستهام از حسِ خستگي
از اين كه اينجا نشستهام
و ميگويم از اينجا و حالي
كه مرا خسته ميكند
خستهام از خستهام
فكر رهاشدن مرا رها نميكند
فكر رهاشدن در رفتن
در اعماق يك سفر
ميخواهم با بارانها سفر كنم
از هرچه بگذرم
روي درياها چادر زنم
ميان شن شنا كنم
از هوا جدا شوم
به خلاء عشق بپيوندم
كه مرا ميآكند
كه مرا ميكَنَد
از زمين و هوا
و ميپراكند
آنجا كه هرچه رها شده ست
تا آنجا و روزي كه باز
زيبايياش
مرا پيدا كند
ميل گم شدن در من پيدا شده ست
part gah
27-05-2012, 19:21
امــا!
همــهي راههــا
کــه بــا پــا پيمــوده نمــيشــونــد!
دستــت را بــه مــن بــده . . .
part gah
13-07-2012, 09:23
نیمــهات را گــم کــردهای،
مــاه تنــگدل؟!
صبــور بــاش!
نیمــه مــاه بــه ســراغــت مــیآیــد
و تــو را کــامــل خــواهــد کــرد!
نیمــه مــن،
بــر نخــواهــد گشــت . . .
Mehran-King
05-08-2012, 03:54
چگونه گهواره با ناآرامی
میخواهد آرامت کند
پیوسته روی این گُسَل
کسی
خانهام را میلرزاند
Maryam j0on
27-08-2012, 07:26
اگر دری میان ِ ما بود ؛
می کوفتم ..
در هم می کوفتم ..
اگر میان ِ ما دیواری بود ؛
بالا می رفتم پایین می آمدم ..
فرو می ریختم ..
اگر کوه بود دریا بود ؛
پا می گذاشتم
بر نقشه ی جهان و
نقشه ای دیگر می کشیدم ..
اما میان ما هیچ چیز نیست ..
هیچ (!)
و تنها با هیچ
هیچ کاری نمی شود کرد .. /.
شهاب مقربین
شاهزاده خانوم
28-09-2012, 02:17
اسبی بهرنگ شب
که از شب بازنمیشناسیاش
بهشکل مرگ
از مرگ به مرگ شبیهتر
با چشمهایی مهربان مطمئن
به من نگاه میکند
انگار معشوقی
سر به گوشم میگذارد
با شیههای که شرحِ شرحهشرحهی شب است
در یالش دست میبرم
انگار
دست در موی معشوقی
میبرد مرا
تا هجوم گلهی اسبها
پنهانشده در تاریکی
مثل هجوم خاطرهها
در لحظهی مرگ
تا دمدمای صبح
که لحظهلحظه رنگ میبازد
ریختهیال
اسبی بهرنگ صبح
که از صبح بازنمیشناسیاش
به من نگاه میکند
با چشمهایی بهرنگ آب با تردید
دور میشود
با َرپرَپِ رمکردنِ رویایی از رو
شاهزاده خانوم
28-09-2012, 02:19
اما فراموش کردن
آسان است
مانند آب خوردن
ببین چه راحت
مردهها فراموش کردند
شاهزاده خانوم
28-09-2012, 02:19
هر روز
به گلدانی خالی آب میدهم
گل سرخم را میبینم
نقش بر آب
شاهزاده خانوم
28-09-2012, 02:23
تو حکم کردی
دل
دستم را خواندی و
حکم کردی
دل
با دلی که داشتم
چرا باختم؟
قاعده بازی را نمی دانستم
تو می دانستی
که حکم کردی
دل.
شاهزاده خانوم
11-03-2013, 21:56
افتادم به جاده ای که دوست می داشتم
و جاده مرا برد
برد
برد
به جایی که دوست نمی داشتم
کاش شعری داشتم
غمگین نبود
زبانی داشتم
زمان نداشت
گذشته می گذشت از من
تنها حال تو را می پرسیدم
و تو
حال مرا می فهمیدی
شاهزاده خانوم
09-10-2013, 08:26
.
ديوارها راست اند
درها دروغ می گويند
به درونت می كشند و
می برند
به سمت ديگر ديوار
ديوارها ديوانه می كنند
درها در به در
.
شاهزاده خانوم
09-10-2013, 08:34
از سیاره ای دور
دور
دور
با تو حرف می زنم
کجا بردی دل بی صاحب مرا ؟!
.
شاید که راه نجات
غرق شدن در دریا باشد
ساحل دور نیست
اما کسی
انتظار نمی کشد
»شهاب مقربین
Demon King
13-12-2013, 21:47
دریا عمیق است تنهایی عمیقتر
دستت را بده
با هم دست و پا بزنیم
پیش از آن که غرق شویم
" شهاب مقربین "
vBulletin , Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.