PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : اشعار شاعران معاصر ایران



صفحه ها : 1 [2]

V E S T A
27-03-2013, 20:16
برو

شاعر : رعنا امیریان



ای عشق ! ازاین سینه ی پر درد برو

دیدی قدمت به من چه ها کرد؟ برو

من عاشق او بودم و او عاشق غیر

بگذر ز وفا داری نامــــــــــــرد ، برو

V E S T A
28-03-2013, 23:26
عاشقان نور

شاعر : ناصر بوری پور



چکمه بر دوش فکند

قدم برخاک گذاشت

که بگوید

من هستم

با نگاهی در ان آینه جاده ی ما

وچه زیبا خواندی

تو سرود رفتن را

و چه زیبا گفتی حدیث خواستن را

که من هستم و راه

من هستم و تو

ومن هستم وآن خواهش چشمان شما…..

V E S T A
29-03-2013, 14:46
دستانت

شاعر :حمیدرضا سلطانی



سرم را از ته تراشیدم!

تا شاید . . .

خاطرات دستانت از یاد گیسوانم برود


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

شاهزاده خانوم
30-03-2013, 20:15
اگر فکر میکنی‌ روز‌هایت ، روز‌هایمان آرام خواهد گذشت و بی‌ تلاطم ، اشتباه کرده ای.
آسمان عشق آبی است ولی‌ آفتابی نیست . عادت به کویر که داشته باشی‌ می‌دانی شب‌هایش سرد است ولی‌ پر ستاره.

و اگر فکر میکنی‌ عاشق ، عشقش را که داشته باشد دنیایی را دارد ، اشتباه کرده ای.
آدم عاشق ، تنهاترین است . چه در کنار یار ، چه در خیال یار ...

و اگر فکر میکنی‌ از ظرافت گل که گفته باشی‌ ، از لطافت عشق گفته‌ای ، اشتباه کرده ای
دست‌های عاشق خار را عزیزتر دارد تا عطر خوشِ باغچه ، که گاهی‌ درد ...تنها یاد آور بودن است.

و اگر فکر میکنی‌ عشق جوان می‌‌آید و پیر میرود ، اشتباه کرده ای
که عاشق زود می‌‌میرد و جوان که عشق‌های آرام ، دیر بلوغند و کشنده . چه بسیارند پیر‌های عاشق و چه اندک عاشقانِ پیر

و اگر فکر میکنی‌ برایِ عشق حدی نیست ، اشتباه کرده ای
که عشق را مرز‌ها می‌‌سازند و مرز‌ها را عشق . هنوز ندیده‌ام عاشقی را آزاد و آزادی را عاشق

و اگر فکر میکنی‌ این واژه‌ها برای صلح آمده اند ، باز اشتباه کرده ای
که من ... با این عشق ... آتش به خانه ات آورده ام

نیکی‌ فیروزکوهی

V E S T A
02-04-2013, 18:40
بوی گیلاس
شاعر : شهریار شفیعی




تنت بوی گیلاس می دهد

از درخت گردنت که بالا می روم

گونه هایت گل انداخته اند

عجیب است

تو در زمستان هم شکوفه داده ای




[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mehran
04-04-2013, 11:35
دل بـسـتـه آفــ ـتـاب بـه زلـــف رهـ ـــــاے تــو



بـایـد دویـــد بـاغ تـو را پـا بـه پـای تو
بـایـد شنیـد چـلچـله را در صدای تو

فصل شکفتن است و بیابان در انـزوا
صــد چشمه نور سر زده از ردپای تو

پــروانه های شـهر همه گـرد شـمع تو
منصــورهای شــهر همه آشــــنای تو

در خشـکسال مان گـــره از کـار ابـــرها
وا می شود به خنده مشکل گشای تو

پیشانی تو مبدأ کشف و شهود هاست
آیینه هـای شـــهـر هـمـه مـبـتـلای تو

گیسو به هم مریز که شب میشود عزیز
دل بـسـتـه آفـــتـاب بـه زلـف رهـــای تو

ای آســمـان آبـــی بـی انـتـهـای عشـق
پـــر بـاز می کند غــــزلـم در هـــــوای تو

عــطار هـفت شـهر غـزل، شـــهریار شهر
مـــا مانده ایم در خم پـس کــوچه هـای تو

دریــــای من! ببخش مرا، جـــا نمی شـــود
در تـنـگـنای لـفـظ و غــــزل مــاجــرای تـــو




سید محمد مهدی شفیعی

با تشکر مهران...

m_kh111
13-04-2013, 20:25
لیوان چایی روی میز
در انتظار یک بوسه است
نه تو مي‌آیی
و نه او گرم مي‌ماند

چه گناهی دارد
سماوری که داغ دیده است

کیوان مهرگان

V E S T A
13-04-2013, 22:58
شب را دوست دارم

شاعر : شهریار شفیعی



شب را دوست دارم

در تاریکی اش

چهره ها مشخص نیست

هر لحظه این امید در دلم ریشه می زند

که آمده ای و من ندیده ام

کلافه ام از پت پت ِ این فانوس

بیا و خاموشش کن

شاید

عادت تاریکی چشمهایم

موجّه شود

V E S T A
17-04-2013, 13:45
دیگر شعرهایم شبیه شعر نیست

شاعر : شهریار شفیعی



بعد از تو

دیگر شعرهایم شبیه شعر نیست

قافیه ها باخته اند

قالب تهی شده است

وزنشان کم و زیاد میشود

با این وجود

تا آخر دنیا شعر خواهم گفت

آخر قرار شده


خدا تو را ردیف کند

Ghorbat22
18-04-2013, 12:05
زور کـــــــــه نیسـت
تـــو بـاید مــال ِ مـــن بــاشی


"بهرنگ قاسمی"

Miss Shirin
18-04-2013, 22:38
موهایت را که در باد
باز میکنی
مـن که هـــیـچ ،
شهری رو بـه ویرانی مـیرود !!!

*
کمی آرام بگـیر دخــتر
بـگذار
انـدکی بیشتر زندگی کنیم ...


"سهراب کریمی"

V E S T A
19-04-2013, 16:58
سکوت




سکــوتـ

سکـــــوتـــ

ســـکـــــــوتــــــ

پــــژواک همــــه ی ناگفـــته هایــــم

در ضــــرباهنـــگ عقربـــه هـــای ساعـــت

شکـــست ...

تو خیره که : حرفـــی، کـــلامی ؟

من

فقـــط سکــوت

و تـــو

هیــــچ ندانستــی

همــه ی حرفـــایم را در سکــــوت گریــــستم

همـــه ی خـــودم را در سکــــوت گریــــستم

تو نشنیــــدی

تو ندیـــــدی

تو رفتـــــی




"خسرو کرمانشاهی"

V E S T A
19-04-2013, 22:49
دیر نیست فردا




روزی پیـــدایت می کنــم

واژه واژه معنــــایت می کنــم

دیر نیــست فـــردا، شایـــد

امروز را تماشـــایت می کنــم



حسن ابراهیمی(زاهد)

V E S T A
28-04-2013, 15:08
رهایی

هدیه باقری



در ایــــن بـــاد

تــویی که تنـــها خواهــی ماند

و مــن

در میـــانه راهـــم

راهــی که ایــن بار بــه تـو نمی رســد

راهــی که به سعــادت می رســد

نه به عشــقی تیــره

به عشــقی خامـــوش

این بار می دانـــم

چه می کنــم

قلـــبم دیـــگر عاشــق نیــست

کیـــنه را شکـــستم

مــن ز عشــــق رهـــایم رهــا

Mehran
30-04-2013, 14:16
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])



​مرور می کنم تو را
تو را که در خیال من
مدام میشوی، مدام

طلوع می کنم تو را
تو را که بر مرز افق
غروب میشوی، مدام

صعود می کنم تو را
تو را که بر اوج هوا
سقوط میشوی، مدام


نسرین خلیلی


با تشکر مهران...

Miss Shirin
30-04-2013, 22:19
هـر انـسـانـي يـک بـار ..

بـراي رسـيـدن بـه يـک نـفـر ،

ديـر مـي کـنـد ؛

و پـس از آن ،

بـراي رسـيـدن بـه کَـسـان ديـگـر ،

عـجـلـه اي نـمـي کـنـد . . . !


ياشار کمال

Mehran
04-05-2013, 10:11
باراטּ

بوی تشنگی می‌دهی
اما هنوز می‌باری
این باران
بارانی معمولی نیست
حتما جایی دریــایی
غرق شده!



رضا رنجبر


با تشکر مهران...

farzanehpaksima
04-05-2013, 10:16
در دسترس نباشی بهتر است
تا من پشت خط باشم
و تو با دیگری!

( عباس حسین نژاد )

Ghorbat22
05-05-2013, 13:53
دغدغــــــه ام شعر نیســـــت
تو را می ســــرایــــم

"سعیده موسوی زاده"

Ghorbat22
15-05-2013, 08:42
حســـــادت می کنــــم به آینه
که "تــــــو" را دارد

"سعیده موسوی زاده"

Mehran
16-05-2013, 01:28
وقتے از شــوق به موهـ ـای تو افتادهـ نسیم
دست در دست تــــو هــــر کوچــه دویدטּ دارد





قصـــه بـا طعــــــــم دهان تـــــو شنیــــدن دارد
خـــــواب، در بستـــــر چشــمـ ـان تو دیدن دارد

وقتی از شــــوق به مـــــوهای تو افتاده نسیم
دســت در دست تـــو هـــــر کوچــه دویدن دارد

تــــاک، از بــوی تَنَت مَــست، به خود می پیچد
سیـــب در دامنت احســــــــاس رســیدن دارد

بیـــخ گوش تــــو دلاویزترین بـــــاغ خـــــداست
طعــــم گیـــــلاس از ایـن فــاصله چیــــدن دارد

کـــــودکی چشم به در دوخته ام...تنگ غـروب
دل مـن شـــــوقِ در آغــــــــــــوش پریدن دارد

"بوسه" ســربسته ترین حرف خدا با لب توست
از لب ســـرخ تــــو این قصـــــه شنیدن دارد...!



■ اَصـغر معـ اد ـی

با تشکر مهران...

V E S T A
19-05-2013, 18:20
غزل بانــو، بـــرو، زین جا گـــذر کن

غزل بانــو، سیـــاهی رو سحـــر کن

غزل بانــو، دلــم غــم داره امشــب

تــو خــوش باش و بــدی ها رو به در کن

درخــت ســرو این خونــه، تو حبـــسه

زمیـــن رو، خالــی از درد تبـــر کن

قنـــاری خستــه و کرکـــس چه شــاده

به این پــــرواز بی منطـــق، نظــر کن

نــگاه کن، هر طــرف نفریـــن و درده

غزل بانــو، از این خونـــه سفـــر کن

تو این خونـــه، عدالــــت پای دارِ

غزل بانــو، خـــدا رو باخبـــر کن




"غزل بانو/محمد محمد خانی"

V E S T A
23-05-2013, 20:11
جرم من هستم

شاعر : بنیامین پورحسن

سرنوشت پیله ها ابریشم است

شانس پروانه شدن خیلی کم است

بغض عمری حبس در شعر من است

جای پایش در گلویم محکم است

عصر روز آخر اردی بهشت

کوچه پر,از سایه های مبهم است

ساقه ای قربانی سبابه هاست

چون که با صندوق ها نامحرم است

شب به پایان می رسد…قطع یقین

مزرعه چشم انتظار شبنم است

آدمی را مسخ کردن جرم نیست

جرم من هستم که نامم آدم است

دست در شعرم نبر,سانسورچی!

دست چین لطفا نکن چون درهم است

V E S T A
25-05-2013, 15:57
بخند دلقک
شاعر : مهدی حسینی


یکبار ،از ته دل شیرین بخند دلقک

در جشن کورهای خوش بین بخند دلقک!

وقتی که اهل کوچه نامرد می پرستند

بر کوچه مردهای فردین بخند دلقک!

وقتی که سروِ بیدار افتاده مثل مردار

رویِ سرنگ های مرفین!بخند دلقک!

تا بوی نان بپیچد در سفره ات هر از گاه…

با دامن سیاه و چین چین…بخند دلقک!

مردانه روی لبهات ماتیک میکشی و…

بر آسیاب و سنگ زیرین!بخند دلقک!

روزی که دخترت رفت…با رقصِ ِ دورِ میله..

با رقصِ مرگِ ِ مرغ آمین بخند دلقک!

از وسعت نگاهت یک چیز کم شد انگار…!

رؤیا،سحر،ستاره،نسرین…؟!بخ ند دلقک!

با چشم های خیست پشتک بزن بگو سیب!

یا زیر ضربه های پوتین بخند دلقک!

با این همه گزینه غمگین نباش عزیزم!

رو یخ اگر نشد هم،رو مین بخند دلقک!

اینبار از ته دل…تابوت را بغل کن…

توی سکانس آخر…شیرین بخند دلقک!

raha bash
31-05-2013, 09:14
یادت هست ؟؟...........


آن شب مهتابی ...


خندیدی و گفتی .....

تو ماه منی

و من نمیدانستم .....

یک سال ، دوازده ماه دارد ......!!!



متین مهراز

raha bash
16-06-2013, 18:19
کاش بیایی با هفت باد منجیل
رها شوی
در شمیم شمال گیسوان پریشانم ...

لیلا ترحمی

Mehran
25-06-2013, 23:56
بدنبال شـ راب سرخوشی بیهوده می گردی
ندارد ســ ــاغر هستی، بجز زهـر پشیمانی


ز بس تنها نشستم، همچو گل های بیابانی
دلم چون غنچه خو کرده است با سر در گریبانی

به بخت تیره ی خود اشک غم از دیده می بارم
چه سازد با سیاهی های شب شمع شبستانی؟

نه می خندم نه می گریم نه سرمستم نه هشیارم
نمی دانم چه باید کرد در دنیای حیرانی

دل دیوانه ام دنبال گیسوی تو می گردد
که شاید داد خود گیرد ز زنجیر پریشانی

ز جان خویش شستم دست در پیش نگاه تو
که چشمان تو دریائی است بی پایان و طوفانی

نگاه سرکش ات هرجا که رو آورد و گردش کرد
خماری بود و مستی بود و طوفان بود و ویرانی

بدنبال شراب سرخوشی بیهوده می گردی
ندارد ساغر هستی بجز زهر پشیمانی


-• بهادر یگانه


با تشکر مهران...

raha bash
26-06-2013, 09:16
سکوت شب مرا به خلوت تو دعوت کرد


که در آن میان دلم سخت احساس غربت کرد

دلم گرچه گرفت از تو ولی حفظ حرمت کرد

شکست بی صدا در خودو سکوت را رعایت کرد

و این درد را دل با دو چشم خسته حکایت کرد

چشم هم به محض شنیدن به اشک شکایت کرد

و اشک هم به رسم هر شب دوباره حرکت کرد

آنقدر رفت که تا چشم خواب را رویت کرد

در عالم خواب براحتی دلم ترک عادت کرد

شکست سکوت و................. با تمام وجود

بلـــــــــــــــــند........ ......
............... صدایــــــــــــــــــت
.........................................کـــ ـرد!!!


متین مهراز

raha bash
10-07-2013, 11:21
دوستش می دارم

لبخندش را
فریبی نه ، که هدیه ای می انگارم .
من همه ی سنگهایش را پرستیده ام و
آتش و آب و خاکش را .
من آفتابش را پوشیده ام
و عصاره ی ماهتابش را ،
پیاله پیاله نوشیده ام

دوستش می دارم ...
زمینی که تو روی آن راه می روی ...
" رویا زرین "

Mehran
12-07-2013, 11:07
دريا و چشم های تو از يک قبيله اند
تا غرق عاشقی شوم، اين ها وسيله اند

لبخند می زنی و جنون رقص می کند
ديوانگان شهر برايت جميله اند!

اين گيسوان توست که دام بلای ماست
اين چشم های توست که پر مکر و حيله اند

تن پوش راه راه تو هم راه می زند
با آن دو راه زن که در آن سوی ميله اند

با بال های سوخته و داغدارشان
پروانه ها هنوز به شمع تو پيله اند

بگذار هر که هست تو را عاشقی کند
از ديدگاه ما همه بی شيله پيله اند...



____________________________ مرتضی آخرتی

با تشکر مهران...

Mehran
15-07-2013, 01:22
شنیده ام که به جنـگل قدم گذاشته ای
پلنگ وحشی من ! خوش به حال آهوها

تو ریختــــی عسل ناب را بـــه کندوها
به رنـگ و بوی تو آغشته اند شب بوها

شبی به دست تو موگیر از سرم وا شد
و روی شانه ی من ریخت موج گیسوها

تو موی ریخته بر شانه را کنار زدی
و صبح سر زد از لابلای شب بوها

و ساقه ها همه از برگ ها برهنه شدند
و پیش هـــم کــــــه نشستند آلــبالوها

تو مثل باد شدی؛ گردباد ... و می پیچید
صدای خنده ی خلخــالها، النگـــــــــوها

و دستهای تو تالاب انزلی شد و ...بعد،
رهـــــا شدند در آرامش تنت قــــــــوها


شبیه لنج رها روی ماسه هایی و باز
چقدر خاطـــره دارند از تو جاشــــوها

تو نیستی و دلم چکه چکه خون شده است
مکیده اند مـرا قطــــره قطـــــــره زالــوهــا

فـروغ نیستم و بی تو خسته ام کرده ست
جـدال روز و شب فــــرش هـــــا و جارو ها

شنیده ام که به جنـگل قدم گذاشته ای
پلنگ وحشی من ! خوش به حال آهوها



» پانته آ صفایی


با تشکر مهران...

Mehran
16-07-2013, 18:11
به اخمــ ـت خستگی در می رود، لبخند لازم نیست
کنــ ـــار سینی چــ ــــای تو اصـــلا قند لازم نیـست


به اخمــ ـت خستگی در می رود، لبخند لازم نیست
کنــ ـــار سینی چــ ـــای تو اصـــلا قند لازم نیـست

همیـــشه دوســـتـت دارم - به جــان مـــــادرم - امـــا
- تو از بس ساده ای، خوش باوری، سوگند لازم نیست

به لطف طعم لب های تو شیرین می شود شعرم
غـزل را با عســـل می آورم، هــرچند لازم نیست

مــرا دیـــوانه کـردی و هــنوز از مــن طلبکـاری
بپوشان بافه های گیسویت را، بند لازم نیست

به آب و رنـگ و خال و خط چه حاجت روی زیـبا را
عزیزم، بس کن، از این بیشتر ترفند لازم نیست

فدای آن کمان های به هم پیوسته ات ، هر یک -
جدا دخل مــ ـــرا می آورد ، پیــوند لازم نیـست



■ بهمن صباغ زاده


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

با تشکر مهران...

کاربر شماره ی یک
23-07-2013, 23:01
از این نتیجه داور بازی کلافه است
و آخرین دقایق وقت اضافه است



کبریت های مرد ، و سیگارهای زن

تنها دلیل روشن گرمای کافه است



- «یک لحظه صبر و حوصله ، یک بوسه بیشتر

دنیای پشت ابر عزیزم! خــــــــــــــــــرافه است»



سنگینی غریزه ی یک شهر جــــــــانور


بر شانه های دخترکی خوش قیافه است



که در خودش خمید ... و در دفترش نوشت

قانون همان وسیله ی حفظ منافع اســــــــت!



حسی به رنگ عشق ، نه! در سطح شهر نیست

شاید میان چین و چروک مـــلافه اســـــــــت



انسان... که در شلوغی دنیا به خواب رفت

دنیا... که در اواخر وقت اضافه است.....

مهدی عارف

Mehran
01-08-2013, 14:25
روزی هـــزار مرتبه بازنده میشوم
از بازی ظریف تو شرمنده میشوم

اینبار فرق میکند اما به شوق برد
آماده ی جـ ــدال در آینده میشوم

موعود می رسد تو سفیدی و من سیاه
بر شاه بی شـــکست تو تازنده میشوم

یک لحظه میخروشم و زورم نمی رسد
با این خیـ ـــال خــام که کوبنده میشوم

بـاران کیش های تـــ ـــو آغــــاز می شود
چون مرغ پرشکسته ی سرکنده میشوم

یکجا تمام قدرتم از دست می رود
تـا کیـــش آن وزیر برازنده میشوم

می تازد اسب سرکش عشقت به هر طرف
وقتــی که محــ ــو آن رخ تــ ـــابنده میشوم

بی هیچ قلعه های مرا فتح می کنی
در خانه ی سیــ ــــاه پناهنده میشوم

حالا میـان صفحه ی تاریک زندگـــی
از مهره های سوخته آکنده میشوم

من مات می شوم به همین سادگی و باز
روزی هــ ــــــزار مرتبه بــ ـــازنده میشوم


.................... / صادق حسینی


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

با تشکر مهران...

M E S S I
01-08-2013, 19:57
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

رؤیای بزرگ تو...

به چه بنگرم؟
به چشمان تو
که پایان خاکستری دریاست،
یا خانه‌ام
که رزمگاهِ زاری ِ پَرها شده است!؟

در عمق کاویده‌ی قلب‌ها
دیگر عشقی نمی‌یابم
و نمی‌بینم جلای نازکِ سبزی
بر پوست نسیم و برگ
آنجا که نیلوفر
با چشمی خمیده بر قوس آب می‌گرید
آنجا که زندگی
در تمام آیه‌های زنبق ِ نفست
زخمی آشکار دارد.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

من آن حقیقتی را از تو می‌خواهم
که رؤیایی بزرگ است
و آن مهربانی را
که عمق رفتار کودکی‌ام را شیر می‌دهد.
دلخوشم به هر خاطره‌ی مصنوعی عشق
که سزاوارِ زیستنم کند
آه!
دلخوشم به هر خاطره‌ای
که رؤیای بزرگ تو باشد!

◂حسين صداقتى

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mehran
07-08-2013, 04:18
وقتــی نگـ ـاهم مـی کــنے، خـــورشـــ ـید تڪـراری میشـﮧ


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])



احسـاس می کنم تورو، از پشت این همه سکوت
تو کافه بــارون می گیره، وقـتی میشینم رو بروت

از راه که می رسی بازم، عطرت می پیچه تو هوا
فنــجونمو پــر میکنی، از حــس طعمــ ـی آشــنا

وقتی نگاهم می کنی، خورشید تکـراری میشه
همین جا روی میزمون، رود عسـل جاری میشه

چــیزی بگو بــانوی مـ ن، کلافه ام ازین ســکوت
میشکنه بغـض آخــرم، وقتی میشینم رو بروت

چیــزی بگو شـاید صدات، حـریف دلـتنگی بشه
شاید شب سیاه سفید با واژه هات رنگی بشه

شاید که بیــدارم کنی، از خـــوابی که کابوسمه
دارم به دریـــ ــا میزنم، چشمای تــو فــانوسمه


_______________________________________________ " حسن علی شیری



با تشکر مهران...

raha bash
09-08-2013, 12:34
حرف هایم را زدم حالا پشیمان نیستم

رفتی از دستم پری" اما پریشان نیستم


رود هستم موج می آید که طغیان میکنم

اهل آرامش که بعدا هست طوفان نیستم

راه من از تو جدا بود از همان آغاز کار

این تو و آینده ات.. من ؟ نه به قرآن ..نیستم


ماه(من) ،خورشید (تو)؛ وقتی جهان زیباتر است

که تو در من یا که من پشت تو پنهان نیستم

"

معتقد هستم به خیلی چیزها باور بکن

بنده ی عشقم ولی بی دین و ایمان نیستم


{عشق ما یا خواه یا ناخواه شرط دین ماست }

من به این دینی که میگویی مسلمان نیستم


فکر کن من را ندیدی فکر کن یک خواب بود

مرد رویای تو هرکس هست من ، آن نیستم


علی حبیب نژاد 1384

raha bash
12-08-2013, 20:20
من اگر در تن این کوچه خیابان ، این شهر
مثل برگی به دل باد نمیرقصم مست
ترسم این نیست بگویند که دیوانه شدم!



همه غصه ی من زخم زبان است اگر
به تو گویند
که از دست تو دیوانه شده است!


شهرام بنا زاده

geojo
16-08-2013, 10:17
زخم خورده ام
نه از جبر زمانه
نه از خیانت دوست
نه از غریبی و غربت
من،
زخم خورده ی خیال پروری های خویشم
پرنده ی خیال من
به شوق اسمان پرید و
نهایت اوجش
سقف "موجودی" ادم ها شد...

سحر بلوردی

Mehran
18-08-2013, 00:57
ببین که چشم سیاه تو کار دستم داد
و زنده کرد خاطره هایی که رفته اند بر باد

و اتفاقی که تو باشی دوباره افتاده
به باغ خلوت من، ورود یک فرهاد

بدون آنکه بدانم چقدر خالی بود
به جای جای وجودم،حضور يك همزاد

و در سكوت نگاه تو باز پيچيده
به جان حنجره ام طنين اين فرياد

كسي كه صحن دلش تا هميشه پيدا بود
سپرده جان مرا به هرچه باداباد



(شیما ندمی)


با تشکر مهران...

geojo
21-08-2013, 18:42
کس ندیدم که چنین عشوه کند با یارش
جان فدای قدم و نرگس مردم دارش
دل غریب است بسی در پی آن یار فتاد
او نداند که دلم گشته بسی بیمارش
چو هزار آید و آواز بر آرد به بهار
بلبل آن به که شود برده و خدمتکارش
و انکه دارد گذری بر سر منصور به ناز
مرده را زنده کند از قدم و رفتارش

منصور گروسی

Mehran
31-08-2013, 07:32
شیهه ای، بـانگ درایی، ردّپایی، ای دریغ
ناله ای حتی ز باد هرزه گردی بر نخاست

جاده می پیچد به خود کز دشت گردی بر نخاست
گردی از راه عبور رهنوردی بر نخاست

شیهه ای، بانگ درایی، ردّپایی، ای دریغ
ناله ای حتی ز باد هرزه گردی بر نخاست

با صدای گریه ای گاهی سکوت شب شکست
گلخروشی ورنه از حلقوم مردی بر نخاست

خلوت ما را چراغ لاله ای روشن نکرد
وز دل آتش به جانی آه سردی بر نخاست

مُردم از بی همزبانی ها کزین نامردمان
از پی همدردی ما اهل دردی بر نخاست

بی غباری ها گواه خاکساری های ماست
سایه سان بر خاک افتادیم و گردی بر نخاست



محمدعلی مجاهدی (پروانه)

با تشکر مهران...

Mehran
10-09-2013, 11:30
ای ابـر، ابـــر خـفته در آغـــوش آســمان

بشـكن ســكوت و مثـنوی تازه ای بخوان

شــعری بخــوان به وزن خروشــان رودها

ســـــرشار از تخیــــل سّـــیال بی امــان

شـعری كه در عـروق هــوا منتشر شود

شعری شــهاب گونه، شـكافنده، ناگهان

لبـــریز از شـــكوه تصــــــاویر دلپذیــــــر

جــاری به ژرفنای زمین، سـطر سطر آن

آغــــاز كــن مكــــالمه ای وحشــیانه را

بیـــــــــزارم از طبــیعـــت آرام واژگـــان

در جست و جوی كـشف زبانی تپنده ام

هم ریشـه با زبان تو، همذات آســـمان

آن ســان كه كودكان تخیـــل روان شوند

دنبــال بــادبــادك شــــــعرم دوان دوان

ای كاش ایــن غـزل، غزل آخــرین شود

بـــاران فـــرود آید و بــرخـــیزم ازمیــان




قربان ولیئی


با تشکر مهران...

b@ran
11-09-2013, 11:05
رودخانه/صدا/حرکت

1
رودخانه ای که صدا ندارد
خانه ای ست که رود ندارد
اگر سال ها از یک خیابان به خانه می روی
از خیابان به خانه نرو
از خیابان برو
خانه ی نو.

2
رودخانه ای که صدا دارد
رودی ست که خانه ندارد
اگر خانه ای نداری به خیابان بروی
رود را به خیابان ببر
با رودخانه برو
خانه نو.

3
رودخانه ای که صدا ندارد
رودخانه ای که خانه ندارد
شاعر است
اگر خیابانی نداری قدم بزنی
شعری بگو تا در آن زندگی کنی.


مجید کوهکن

Atghia
12-09-2013, 22:47
رهایم کن تنها با همین خیال خام ، کنار رؤیای بودنت .
می خواهم به حال خودم باشم .
با خیالت ، همیشه خنده هست ، بوسه هست ، شادی هست ؛
انگار همه چیز بوی خوشبختی بدهد .


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])


دلخوشی هایم کوچک و دلم قانع است .
از روزی که خیالت اینجاست ، آینه را هم پاک نکردم ؛
مبادا چشم در چشم حقیقت شوم .
اصلاً حقیقت باشد سهم تو ، خیال خام برای من .
فقط رهایم کن .




(گیلدا ایازی)

b@ran
13-09-2013, 11:18
سیبی پر از سبد


سیبی پر از سبد برای تو خواهم آورد
و شالی از کلمات بنفش و خواب آور
تا سرما را از تو دور کند

در خواب های تو دست خواهم برد
و چیزهایی را در حافظه،اتاق خواب، آشپرخانه
و در کمد لباس های تو جابه جا خواهم کرد
تا همه چیز برای تو گیچ کننده و جذاب جلوه کند

این حرف ها ادعای عبث نیست عزیزم!
همین که دنبال چیزهای گمشده همه جا را می گردی
همین که لیوان قرص به دست داری
و دنبال یک حبه آب می گردی
نشانه سرایت ویروس این کلمات است

من از دیوانگی حرف نمی زنم
از بیماری، رنج، علائم افسردگی
من حتی از عشق حرف نمی زنم
تنها از اندکی سرخوشی حرف می زنم
که از خود دریغ داشته ایم
از اندکی شادمانی
که از جابه جا کردن بی دلیل اشیا پدید می آید
و از کلماتی سبک
که ما را از اعتیاد جاذبه خاک
خلاص کند.
همین


حافظ موسوی

V E S T A
13-09-2013, 22:18
«عاشقـی را دریـاب»



مـن به آرامـیِ یـک شـب پـَره

شایـد به سَبکبـالـی یـک خاطـره ، بایـد بِـرَوَم

نامـۀ رفتـنِ مـن را روزی، بـاد خواهـد آورد

بعـد از آن رفتـنِ مـن

بـاز خورشیـد طلـوع خواهـد کـرد

یـاس گـل خواهـد داد

عیـد خواهـد آمـد

خواهـرم بعـدِ سـه روز، بـاز خواهـد خندیـد

و فرامــوش کنـد کوچـه ، قـدم هـای مـرا

خـاطـر خستـۀ ایـام ، دگـر یـادِ مـرا خواهـد بـُرد

و چـه بسیـار پـس از آن کـه دِگـر

شمـع هـا فـوت شونـد، کیـک ها خـورده شونـد

جـایِ خالـیِ مـرا، آینـه خواهـد فهمیـد

کفـشِ آویختـه ام ، حجـمِ خالـیِ قـدم هـای مـرا

و تـو هـم ،

بعـدِ دو بـار آمـدن چـلچـله هـا

پیـرهنِ آبـیِ گلـدار به تـن خواهـی کـرد

و نسیـم، رَدِ پایـم زکـفِ کوچـه ایـام ، بـه در

خواهـد بُـرد

عکـسِ مـن، جـایِ خـودش را به گـلی، منظـره ای،

خواهـد داد

بـاز تقویـم وَرَق خواهـد خـورد

رودِ دنیـا ، جریـان خواهـد داشـت

مـن به ایـن جـاریِ دنیـا که نمی اندیشـم

و نمی اندیشـم ، که پـس از رفتـنِ مـن

تـو به آن چشـمِ پـر از پرسـشِ ایـن راز ، چه می خواهـی گفـت؟

که تـو هم می دانـی

بعـد از ایـن رفتـنِ مـن

جریـان دارد رود

سرخـیِ داغِ شقایـق در دشـت

شـوقِ پـروازِ پرستـو در بـاغ

ردِ یـک خاطـره در باورِ قـاب

و دلـت می شکنـد

از غـمِ حسـرتِ نادیـدنِ مـن

قطـره اشـکی چِکَـد از گونـۀ عشـق

مهربانـم امـروز

قبـل از آنـی که رسـد

پیکِ ناخوانـدۀ بـاد

قـدر این مانـده نفـس را تـو بـدان

عاشقـی را دریـاب


"کیوان شاهبداغی"

Mehran
19-09-2013, 23:04
به مــن نگــــاه کن ای آشناترین لبخند
وچشمهای خودت را، به من بزن پیوند

تو از هزاره ی چندم رسیده ای که مرا
تباه کرده ای و تا همیشه ها، در بند ؟!

همان نگـــاه که خـواب مرا، مشـوش کرد
و چشمهای قشنگت، درست مثل همند

ترانه هــای دلــم، از غــم تـــو، سرشارند
چگونه می شود از دستهای تو، دل کند ؟!

بیا، شبیه همیشه، نه...نه...که عاشقتر
مرا دچار خـــودت کن، شــکــــوهمند بلند

دوباره زخم و اینبار هـرچه کـاری تر
بزن و بعد گذر کن و فاتــحانه بخند !

/

به حــــرمت تو و این چشــمهای بـارانـی
به عشق، واژه ی پردرد و ماجرا، سوگند

که از تـــو، آه، محــــال اســت دست بـردارم
و در طراوت تو، غرق می شوم، هر چند...!


سید اکبر سلیمانی

با تشکر مهران...

M0RTEZA_R
20-09-2013, 19:55
میخواهم از زمین بروم ، گم شوم ، همین
حتی برای حادثه هیزم شوم همین

شیطان شوم، دروغ بگویم ، دوباره با
ابلیس درد غرق تفاهم شوم همین

اول کلاغ بعد مترسک وَ بعد هم
در دست های مزرعه گندم شوم همین

کابوس مسخ عاطفه را حفظ میکنم
محکوم زیر موج تلاطم شوم ،همین

با بغض خیس پنجره قهرم، وَ بهتر است
هرچه سریع تر بروم، گم شوم همین



محمد کاظم محمدی(سروش)

V E S T A
01-10-2013, 17:58
ندارم چشــم مـن، تــابِ نـگاه صحنـه سازيـها

مـنِ يكـرنگ بيـزارم، از اين نيـــرنگ بازيـها

زرنـگی، نارفيقــا! نيـست اين، چـون باز شـد دستـت

رفيقـان را زپا افكنـدن و گـردن فرازيـها

تو چـون كركس، به مشتـي استـخوان دلبستـگي داري

بنـازم همـتِ والاي بـاز و بي نيازيـها

به ميـداني كه مي بنـدد پاي شهســواران را

تـو طفـل هرزه پـو، بايـد كنـي اين تركتـازيـها

تـو ظاهرسـاز و مـن حقـگو، نـدارد غيـر از اين حاصـل

مـن و از كـس بريدنـها، تو و ناكـس نوازيـها



"رحیم معینی کرمانشاهی"

raha bash
02-10-2013, 16:59
زنگ بعد،
در زندگی خصوصیم با تو،
دیکته داریم..
مرا از نوشتن قُسطَنطَنیه نترسان!
من
تمامِ قوس های تنِ تو را بلدم...

مریم احمدی

Mehran
17-10-2013, 19:47
دســتانم بــوے گُـل مـی داد

بـﮧ جـــرم چیدטּ گـــل

بهـ کــویر تبــعیـدم ڪــردند

و یـک نفـر نـــگفت

شــــآیـد

گلــی کــاشته باشد . .



سینا به منش


در بیش از 500 هزار سایت و وبلاگ این شعر به نام "چه گوارا" یا "دکتر شریعتی" منتشر شده است، اما
این شعر در سال 72 توسط سینا بهمنش سروده شده و در سال 86 در مجموعه ای با نام "آهوی ناتمام"
انتشارات آوای کلار به چاپ رسیده است.

با تشکر مهران...

Demon King
18-10-2013, 14:29
این راهِ درست است که در پیش گرفتند
تصمیم به آزادی هم کیش گرفتند
شُد روزنه ایی باز از این دخمه تاریک
تا عَزم , به جذبِ دگراندیش گرفتند
با قَهر نشُد باز , درِ بسته به تاریخ
کی حاصلی از آنهمه تفتیش گرفتند؟
آزادی اندیشه نگوئید محال است
سودا زده گانند که تشویش گرفتند
دنیا … نه فقط بازی نَرد است
صَدبار اگر باز دوتا شیش گرفتند …
در عاقبت از بُرد و ظَفر نیست خبر , نیست
از غیر نه … این بُرد , خود از خویش گرفتند
امروز همان لحظه ی موعود زمان است
غفلت زده گانند که آتیش گرفتند مرتضی عباسی زاده

Mehran
24-10-2013, 11:44
روی لـب های تو وقتی ردی از لبخند نیست
در وجودم سنگ روی سنگ دیگر بند نیست

اخم هایت را کمـی وا کن که تاب آوردنش
در توان شانه های خسته ی الوند نیست

خواجه ی قاجار اگر چشم کسی را کور کرد
قصه اش آنچـه مورخ ها به مـا گفتند نیست

خـواست تا از چشم زخم دشـمنان حفظت کند
خــوب مـی دانست کـــار آتش و اسپند نیست

آنقدر شیرین زبانــــی کـار دستــم داده ای
قند خون از خوردن ِ بیش از نیاز ِ قند نیست

ای تنت شیـراز راز آلـــود فتحت می کنم
گرچه در رگ هام خون پادشاه زند نیست



(سورنا جوکار)


با تشکر مهران...

forutan
01-11-2013, 02:32
تــا سُـــلــیــمانم شدی افتادم از حسّ و نفس
زیر پایم پَهن کردی مُـــدتی قالـــیــچه را


بعد از آن دیگر ندیدم از تو حـــتی نامه ای
داشتم هر روز و شب احساس ِ یک بازیچه را


من هزار و سیــصد و هـــفـــتاد بار عاشق شدم !
تو ولی یک بار هم از من نپرسیدی : چرا !؟


***
ما دو تا یک فرق ِ کوچک! ( نیمه شب ها ) داشتیم
تو خدا را خواب می دیدی من امّا نیچه را !


(یاسر قنبرلو) - منبع ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

m_kh111
14-11-2013, 01:01
چشـــمان تو صـــدف اســت
بــر آن گـــوش مي خـــوابانم، وقــتي که خــوابيــده اي
تــا صــداي دريــايي را کــه در آن غــرق شــده ام
بشــنوم ...

"سجاد گودرزي"

raha bash
21-11-2013, 13:32
آدم زود پیر می‌شود
زود!
...
یادت می‌آید؟!
در کوچه
سوار بر سه‌چرخه‌ی بی‌تاب
میان هیاهوی کودک
چقدر بی‌صبرانه
انتظار بلوغ می‌کشیدیم؟
بی‌قرار؟!...

یادت می‌آید؟!
کُنج تأمل
چقدر معصومانه
آرزوی حماقت می‌کردیم
برای رهایی میان خیابان؟
به اشتیاق؟!

یادت می‌آید؟!
سینمای یواشکی
دوری دو کوچه آنطرف‌تر از خانه
و یا رفتن مدرسه بی‌همراه
تنها برای اندکی بازی روی خط ریل؟
یادت می‌آید؟!
...
آدم زود پیر می‌شود
خیلی زود!

رضا نیکخو

Mehran
21-11-2013, 13:56
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

پــــــرواز تماشـــــــایــی موهــــــــای رهــــــــــایش
تصـــویـــر رهـــــــــا کـردن یک دسته پـــــــرنده ست

دل غــــــرق نگــــاهیست کــــه مــابین دو پــــــلکش
یک قــــــهوه ای ِ ســــوخته ی ِ خیــــــره کننده ــست

این روســری آشفته یک مـــوی بلند است
آشــفتگی مـــوی تو دیــــــوانه کننده ست

بالقوّه سپــید است زن امـــا زنِ این شــعر
موزون و مخیّــل شــــده و قــافیه مند است

در فوج مدل هــای مدرنیته هنــــــــــــوز او
ابروش کمان دارد و گیســـــوش کمند است

پــــــرواز تماشـــــــــــــایی موهای رهایش
تصــویر رهـــــا کردن یک دسته پــرنده ست

دل غرق نگــاهیست کــــه مابین دو پلکش
یه قـــهوه ای ِ سوخته ی ِ خیره کننده ست

با اخم به تشخیص پزشکان سرطان زاست
خنــــــدیدن او عـــامل بیماری قـــند است

تصــویر دلـــش با کمک چشـــم مســـلح
انگار که سـنگی تهِ شیئیِ شکننده است

شاید به صنوبـــــر نرسد قامتش امــــــــا
نسبت به میـانگینِ همین دوره بلند است

مـاه است و بعید است که خورشید نداند
میــزان حضور و حذرش چند به چند است


صالح دروند

با تشکر مهران...

- Saman -
22-11-2013, 13:35
سيبي بچين...




اين روزها
كه سطرها همسفر جنون اند
به طواف تو آمده ام


بانو
شعرهاي من
فقط پشت پلك هاي تو مي پرند
از چه بيم داري؟
ببين چگونه كلمات را به هم مي تنم
به وقت دلتنگي...!
چگونه دلتنگي در دلم جوانه مي زند
به وقت تنهايي...!


بانو
كجاي دلم پياده راه بيفتم
شعرهايم تنگ تر از اين نمي شوند؟
سيبي بچين
امشب مي خواهم
فقط به تو ايمان بياورم
و به آسماني كه زير پوستم ريشه دوانده است...!




علی رضا کريمی

- Saman -
22-11-2013, 19:12
و اين عشق...!



چه ساده نوشتم
دوستت دارم
دريا شباهت بي حدي به تو داشت
مي داني
هميشه ساحلي براي امواجِ سينه
چاك مي شود
و اين احمقانه ترين مرگ است

و اين عشق
آه...
عجب كوچه ي پرتي بود...



علی رضا کريمی

- Saman -
23-11-2013, 00:21
روزي كه نمي وزي...!



عصر عجيبي ميان دلتنگي هايم نشسته است
غروب
در مردمكانم تنيده مي شود
و چشم ها به عادت دچار
كه پلك هايم سرخ مي پرند
ببين بانو!
زيستن

حتا تنفس ام اجباري است
هر روز كه نمي وزي
تكه اي از وجودم مي پلاسد
مي ميرد...
حتا خواب هايم
به سرزمين هاي دور كوچ كرده
و هواي معجزه در دلم خشكيده است!



***

آه بانو
اين دل سال هاست
بوي تو را گرفته است...





علی رضا کريمی

- Saman -
28-11-2013, 17:15
اين روزها...



دلتنگي هاي چند هزار ساله
خواب هاي كوچ كرده ام...
و مراسم تدفين ذهني
كه هرگز نمي رسم.
بانو
وقتي كلمات
در حوصله ي ذهنم گير مي كنند

تمام مي شوم...
بايد خيال كنم كه زنده ام
براي زنده بودنم دليل بياورم
و نفس هاي بو گرفته ام...




***


آه بانو
اين روزها
چقدر زود پير مي شوم...!




علی رضا کريمی

m_kh111
03-12-2013, 01:16
چه ازدحامی به پا کرده ای
در من!
همین تو یک نفر!

"فریبا عبدی"

HoseinKing
09-12-2013, 20:33
سر سبز ترین حالت من بودی تو
عطر خوش و ناب نسترن بودی تو
تصویر شدی و در دلم گل کردی
با اینکه برایم قدغن بودی تو




مـیـترا کـاشفی

Demon King
09-12-2013, 22:11
اسمان شب
هزاران ستاره
و تنها و تنها یک ماه
...
ماه که باشی
همیشه تنهایی...

لطیفه احمدی

raha bash
18-12-2013, 13:13
همین‌که می‌دانم
کسی شبیه تو نیست
چقدر
دلهره‌آورتر از نبودنِ توست....

مرتضی دلاوری پاریزی

Demon King
20-12-2013, 10:50
دست های به هم زنجیر شده یمان را

باز کردیم دنیایمان بزرگ تر شود

نیمدانستیم از بین خواهد رفت ...

" لطیفه احمدی "

Atghia
20-12-2013, 14:24
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])


نه! تلخ مینوشم، شکر باشد نباشد
این کم خوشی ها بیشتر باشد نباشد


من شاعرم یک پنجره تعریف دارد
حالا هزاری هم که در باشد نباشد


وقتی زبان قاصدک ها را نفهمی
فرقی ندارد با خبر باشد نباشد


خواهر چه میگفتی که پروازت نمیرد
پروازمان مرده ست پر باشد نباشد



اینجا بروی نیمکت، بی که بخواهم
جایی برای یک نفر باشد نباشد


رئوف عاشوری

Atghia
23-12-2013, 18:46
به فکر معجزه ای هستی

برای منطق ِ بیمارم
به فکر ترکِ منی غمگین
که گیر کرده در افکارم

نگاه های حسودت را
بدزد از من و سیگارم

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

فاطمه اختصاری

raha bash
26-12-2013, 12:56
گاهی که بهانه گیر می شد
موهاش
نوازش می خواست

با شما هستم
شمایی که جایِ من نشسته ای :
موهاش
آه موهاش
گاهی که بهانه گیر می شد ...



شهریار بهروز

Atghia
07-01-2014, 18:49
وقتي سكوت ِ دهكده فرياد مي شود
تاريخ ، از انحصار ِ تو آزاد مي شود

تاريخ ، يك كتاب ِ قديمي ست كه در آن
از زخم هاي كهنه ي من ياد مي شود

از من گرفت دخترِ ِخان هرچه داشتم
تا كي به اهل ِ دهكده بيداد مي شود؟

خاتون! به رودخانه ي قصرت سري بزن
موسي ، دل ِ من است كه نوزاد مي شود

با اين غزل ، به مـُلك ِ سليمان رسيده ام
اين مرد ِ خسته ، همسفر ِ باد مي شود

اي ابروان ِوحشــي ِتو لشكر ِ مغول!‏
پس كي دل ِ خراب ِ من ، آباد مي شود؟

در تو هزار مزرعه ، خشخاش ِ تازه است
آدم به چشـــــــــــــم هاي تو معتاد مي شود

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

آرش علیزاده



عکس از : One ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])] by Mehran]

Atghia
12-01-2014, 00:04
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

کجاست جای تو در جمله زمان؟ که هنوز ...
که پیش از این؟ که هم‌اکنون؟ که بعد از آن؟ که هنوز؟


و با چه قید بگویم که دوستت دارم؟
که تا ابد؟ که همیشه؟ که جاودان؟ که هنوز؟


چقدر دلخورم از این جهان‌ِ بی‌موعود
از این زمین که پیاپی ... از آسمان که هنوز...


جهان سه نقطه پوچی است خالی از نامت
پر از «همیشه همین ‌طور»، از «همان که هنوز»


ولی تو «حتماً»ی و اتفاق می‌افتی
ولی تو «باید»ی، ای حس ناگهان! که هنوز ...


در آستان جهان ایستاده چون خورشید
همان که می‌دهد از ابرها نشان که هنوز ...


شکسته ساعت و تقویم پاره‌پاره شده
به جست‌و‌جوی کسی آن سوی زمان، که هنوز


سؤال می‌کنم از تو: هنوز منتظری؟
تو غنچه می‌کنی این بار هم دهان، که: هنوز



محمدسعید میرزایی

Demon King
12-01-2014, 18:32
زمزمه عشق
با زمزمه ای زعشق لبریز شدی
تو نیز شهید خشم چنگیز شدی
در برکه ای از نور فرو رفتی، آه!
خورشید نبودی، گلم، آن نیز شدی

" سیروس اسدی "

silver65
27-01-2014, 15:46
کودکی
در پیاده رو
با لباس های پاره چروک...یک نفر
با خیال تخت
کیف کوک
پای فیسبوک!
محمدرضا ترکی

Demon King
27-01-2014, 19:09
بی تو هوسم نیست که داماد شوم

با سقف فرو ریخته اباد شوم

دیگر رمقی برای جان کندن نیست

حالا تو بگو چگونه فرهاد شوم

" مازیار کریمی "

V E S T A
28-01-2014, 21:50
زندگــی٬ مرگ ِ مغزی ِ حتمــی ست
عشــق یعنــی دوبــاره برگــردم
خنــده دار است زندگی بی تــو
عشــق یعنی که گریــه می کــردم

فلسفـه٬ یک تلاش ِ بیهــوده ست
اتفــاق از نگـاه می افتد
چشم ِ تو انتهای ِ اشراق است
سهروردی به راه می افتــد

سفسطــه انتهایِ فلسفــه بود
چشم ِ تــو ابتــدایِ اثبات است
بعد ِ من خوش به حال ِ افلاطــون
عشق ِ تو جام ِ زهر ِ سقــراط است

من مرید ِ جنـون ِ سقراطــم
در سماعــم به دور ِ میدانت
گیج می خوردم از شکوه ِ تنت
کافکایی که مســخ ِ چشمانــت…

چشمهــایت٬ خــدای ِ سرگیجــه
چشمهــایت کبوتر ِ ابلیــس
چشـــم ِ تو ای الهـــه ی آتــش!
آب می ریخــت بر سر ِ ابلیــس

تو نباشـی تمام آدمهــا
می شوند از قبــیله ی قابیـل
شهر٬ بی تو شبیــه ِ طاعــون است
زنده ها نوش ِ جان ِ عزرائیــل



راوی از شعر می زند بیــرون
مرگ ِ مغــزی / صدای ِ مُمتــدِ باد
بـوق بـوق ِ شقیقــه های ِ سفیــد
دوربینـی که میزنــد فریــــاد:

او برای تــو زنــدگی می کــرد
او برای تــو زنــدگی می خواسـت
گرچــه هر روز از نفــس افتــاد

قهوه را خورد... روو به دوربین گفت:
«زهر ِ مــار است زنــدگی».... اما
مرد ِ غمگین ِ آرزوهایـت
با جنــونت ادامه خواهــد داد


"محسن امیری مقدم"

Mehran
05-02-2014, 20:31
شــــطرنج چشـــم هـاي تو دل را تبــاه كرد / اسـب سفيد كيش، و شـــــاه سيـــاه، مـــــــات
يك بوم خط خطي، دوسه طرح سيــاه و مـــات / اين آخرين نگاه به دنياست، مرگ، کــــاتــــ


یک بوم خط خطی ، دو سه طرح سیاه ومات
پیوست عاشقــــانه ی ما هــــم به خاطرات

این روزهـــــــا دوباره دلـــــم تنگ می شود
این روزهـــا دوبـــاره غـــــــزل گفته ام برات

از وزن شــــعرهــاي تو بيـرون نمــي زنــم
مفعـول و فاعــــلات و مفـاعيل و فاعـــلات

ذهنم حيـــاط خلـوتِ افـــكارِ گــرگ و ميش
روحم اسيـــــر كشـمكش ذهن بي ثبـــات

شــطرنج چشـــم هـاي تو دل را تبــاه كرد
اسـب سفيد كيش، و شــاه سيـــاه، مــات

يك بوم خط خطي، دوسه طرح سياه و مات
اين آخرين نگاه به دنياست، مرگ، کـــــــات



(نرگس کاظمی زاده)


با تشکر مهران...

raha bash
05-02-2014, 21:22
تمامِ خنده هایِ من برایِ تو
می دانی یعنی چه ؟
یعنی تمامِ دلخوشی هایم
و تو تنها
بخند
بگذار گوش هایِ من پر شود از صدایِ خنده هایِ تو
بگذار هرکه مرا دید
از حالا تا به همیشه
در چشمانِ من تو را ببیند
من از این پرسشِ تکراری هیچگاه خسته نمی شوم
همین پرسشِ این روزها :
چشمانت رنگِ دیگری دارد؛ عاشق شده ای ؟
و من به لبخندی اکتفا کنم و در دل بگویم
عاشق ؟ مجنون شده ام ! مجنون . .
تمامِ این روزها به فدایِ آن روز
که من جایی کنارِ خاطره هایم خواهم نوشت :
آغوشش؛ عشق بود


انسی

Atghia
07-02-2014, 00:48
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

هلهله ی آسمان
بارش برف بر شانه های ت
عروس من باش!


فرهاد حسن زاده

Demon King
08-02-2014, 18:49
از عشق دور هستیم سرگرم با کتابیم
ای ابر آسمان پوش! بگذار تا بتابیم
با دوستان مروت هر چند دوستی نیست
با دشمنان مدارا هر چند بی حسابیم
دل خوش نمی توان کرد ما را به گفتگو ها
مایی که روزگاریست سیراب از سرابیم
آیینه های حساس ساکت نمی نشینند
گفتند شام تاریک گفتیم آفتابیم
یک باغ کال بودیم رو به زوال بودیم
کتمان نمی
توان کرد مدیون انقلابیم

" معین اصغری "

Sanomas
10-02-2014, 11:12
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

برای ديدن تو
دست میگيرم فانوس ماه
تلسم را هو ميشكنم
ميگذرم از شب سياه


هما مير افشار

Atghia
12-02-2014, 23:29
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

یک نفر قلب تو را بی سحر و جادو می برد
بی گمان من می شوم بازنده و او می برد

اشک می ریزم و می دانم که چشمان مرا
عاقبت این گریه های بی حد از سو می برد

آنقدر تلخم که هر کس یک نظر میبیندم
ماجرا را راحت از رفتار من بو می برد

من در این فکرم جهان را می شود تغییر داد
عاقبت اما مرا تقدیر از رو می برد

یک نفر از خواب بیدارم کند دارد کسی
با خودش عشق مرا بازو به بازو می برد





الهام ديداريان

Йeda
13-02-2014, 00:22
کِلیشه می شود ؛

تردیدهای ِ آخر ِ دنیا ... !!

وقتی ...

مُردِگان، به افتخارت کَف می زنند ...!!





آرزو احمـدی

Sanomas
13-02-2014, 21:26
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



نمی دانم چرا حیرانی،ای دل ای دل
به مثل بید لرزانی، ای دل ای دل


گمانم تیر عشق خورده به قلبت
کزین رو خون چکانی،ای دل ای دل



شاعر: رووف خاشعی زاده

منبع ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

Atghia
19-02-2014, 23:12
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

دست شسته ام از تو.
بین من و تو...
هر آنچه بود
تیمور بود
یک پایش می لنگید...




نسيم جعفري

raha bash
01-03-2014, 11:49
از هر کسی که به هر دلیل با او در ارتباطی بدم می آید
به هر کس بگویی عزیزم , از او لجم می گیرد
حتی وقتی بچه ای را لوس می کنی
حسودی می کنم
و با تمامِ احترامی که قائلم
دلم می خواهد سر به تنِ آل پاچینو نباشد ...

پس تعجب نکنی
اگر همین روزها
بی مقدمه ,
به غاری کوچ کردیم .

شهریار بهروز

Sanomas
01-03-2014, 13:57
من قاليچه بافته‌ام با

سرخی آتش غروب تو

ديری‌ست قاليچه ريخته زير پای تو

گيرم كه نمی‌آيی


شاعر: مهدی اشرفی

Sanomas
02-03-2014, 11:11
الف


ب


پ


ت


.
.
.


كلمه اي زاده نخواهد شد ...


الفباي ذهنم را


غسل داده اند!


با آبِ - رويِ - من


دردا و دريغا ، آبروي من ... !!



شاعر: محدثه عديم المثالی (اديب)

Sanomas
03-03-2014, 13:01
گفتم خدايا ما كجا باده كجا
گفتم خدايا ما كجا و مي و مستي كجا
كعبه تو كه مظهر هستي است
اميد و شور همه هستي است
شمع جهان است و ما پروانه ايم
از عشق او همه شوريده ايم
باده عشقش را نوشيده ايم
از دست گداياني چون ما جداست
محل جمع شدن اغنياست
دست ما از كعبه تو كوته است
اين چه رسم خداوندي است
اين كه رسم عاشق كشي است
اين همه عشاق با روي سياه
تو خود گفتي هر چه هستي بيا
راهي وادي معاني شدم
سخت از گفته خود شاكي شدم
گفت خداوند كريم اينچنين
كه رسم من هرگز نباشد چنين
كعبه اصلي در قلب توست
خانه اصلي من در قلب توست
كعبه ظاهر فقط خاك و گل است
كعبه اصلي توي دل است
كعبه دل را عزيز تو شمار
ذكر خدا كن تو بيشمار
بي كعبه دل اگر آيي كعبه ام
از دادن جواب شرمنده ام


شاعر: مهدی فلاح

Sanomas
04-03-2014, 13:50
در این آشفته بازار گیتی
دلم, تو را خواست عمری

نامردمان را میراند از بر
تنها تو ماندی, شـــاه برتر

به امید تو سحرم به شام رسید
باش تا باشم ملکه ای با بخت سپید



شاعر: مژگان مهجوری

Sanomas
05-03-2014, 09:22
به‌ مهرباني‌ گل‌ بوسه‌ مي‌ زنم‌ به‌ روي‌ تو گل
‌به‌ خوش‌ نوايي‌ بلبل‌ زنم‌ چو نغمه‌ كوي‌ تو گل‌

شراب‌عشق‌ و وفا را توهم‌ چو من‌ بنوش‌ و بزن
‌كه‌ من‌هرآن‌ چه‌ زدم‌ بود ازشراب‌ جوي‌ تو گل‌

به‌عشق‌ دلبرجانان‌ مگرتوان‌ شراب‌ نزد
توراست‌ وعده‌ي‌ مستي‌ ومن‌به‌عشق‌ وسوي‌تو گل‌

قيامتي‌ تو در اين‌ روزگار ما به‌ باغ‌ زمان
عجب‌ ز روي‌ تو گل‌ هم‌ عجب‌ زعطروبوي‌ تو گل‌

كجاست‌ وعده‌ي‌ ديدار تا شراب‌ ناب‌ زنيم
‌شراب‌ كوثر اعلا كه‌ دارد از تو روي‌ تو گل‌

گلي‌ چنين‌ كه‌ تمنّاي‌ جمله‌ مردمان‌ فهيم
‌چه‌ بايدم‌ همه‌ خواهان‌ گل‌، به‌ جستجوي‌ تو گل‌

شميم‌ عطر بهاران‌ به‌ بوي‌ عطر و عشق‌ تو باد
كه‌ عطر و بوي‌ گلستان‌ به‌ عشق‌ و آبروي‌ تو گل‌

حرام‌ باشد اگر من‌ به‌ عشق،‌ بوسه‌ها نزنم
‌به‌ جام‌ آن‌ لب‌ شيرين‌ و هم‌ كه‌ آن‌ سبوي‌ تو گل‌

به‌ مهرباني‌ گل‌ها، سحر به‌ تا سپيده‌ي‌ صبح
‌نمازعشق‌ تو دارم‌ چه‌ خوش‌ به‌ گفتگوي‌ تو گل‌

صفاي‌عشق‌تو«فاتح‌» به‌آن‌دعاي‌ نيمه‌ شب‌است
‌چه‌ خوش‌ دعا و نوايي‌ كه‌ آيد از گلوي‌ تو گل‌.



شاعر: ولی اله فتحی (فاتح)

Йeda
06-03-2014, 20:25
» نبض های آخـــر»


دست خالی با دلـی پُر، خســته از ایام...مـُـرد
روی پــرده قید گردد : «این جـــوان ناکام مـُرد»

خواست دنیــا را شـبی هم رنــــگ رویا ها کند
تـا که آمد که بگویــد "تــو همه دنیــــام..." مرد

با نگاهــی منتظر هی لحظه ها را می شـمرد
طفلکــی در انتـــظار و حســـرت پیغــــام مـرد

خــواب دریــایی شــدن را دیده بود اما ســراب
عایــدش شد، عاقبت هم غرق در ابهــام مـرد

برگ هـــای دل که رو شد، از همه دنیـــــا برید
حکم را از پیش می دانست و سـر اَنجــام مرد

در قدم هــــای شـــبانه زیر سـقف آســــمان
خاطراتش را مروری کرد و در هـــر گام مـــــرد

◘ ◘ ◘

آخـرین دســت قـــمار عشـــــق را پــاییز برد
نبض هــای آخــــرش را زد غـزل ، آرام...مرد


«هامون جلیل زاده»

Йeda
14-03-2014, 23:59
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


بی سـبب نیست که چشمان تو بحث انگیـزند
شـطّ شیـرند به دریـــای عســل مـــی ریزنــد

قــرص ماهـنــد که درمــــان مـن مجنــــــوننـد
آفتابنــد کــه آتــش به جهـــــان مـی ریــــزنــد

گـــــاه آرام تــر از رقـــص دل آرای نـسـیـــــــم
گــــاه خــون ریــزتــر از طـــایفــه ی چنگیــزنــد

این همه سـرو و صنــوبــر کـه به بر می خیزنــد
بــه هــواداری چشـمان تـــو بــرمـی خیـــزنـــد

تــو بهــــاری و درختـــان بــه تـــو مدیـــون امّـــا
بـــــاغ ها بـی خبـــــر از فـاجعـــــه پاییــــزنـــد


«محسـن پــورهـاجـــریان»

Sanomas
15-03-2014, 13:31
قرار بود كه عمری قرار هم باشيم
كه بی‌قرار هم و غمگسار هم باشيم

اگر زمين و زمان هم به هم بريزد باز
من و تو تا به ابد در مدار هم باشيم

كنون بيا كه بگرييم بر غريبی هم
غريبه نيست، بيا سوگوار هم باشيم

نگفتی‌ام ز چه خون گريه می‌كند ديوار
مگر چه شد كه چنين شرمسار هم باشيم

به دست خسته تو دست بسته‌ام نرسيد
نشد كه مثل هميشه كنار هم باشيم

شكسته است دلم مثل پهلويت آری
شكسته‌ايم كه آيينه‌دار هم باشيم


محمدمهدی سيار

alone_boy
15-03-2014, 15:56
آغوش من دروازه های تخت جمشید است
می خواستم تــو پادشاه کشورم باشی
آتش کشیدی پایتــخت شــور و شعــــرم را
افسوس که می خواستی اسکندرم باشی ...

این روزها حتی شبیه سایه ات هم نیست
مردی کــه یک شب بهترین تعبیر خوابم بود
مردی که با آن جذبه ی چشمِ رضاخانیش
یک روز تنهـــا علت کشف حجابــم بود ...

در بازوانت قتلــگاه کوچکـــی داری
لبخند غارت می کند آن اخــم تاتاریت
بر باد دادی سرزمین اعتمــادم را
با ترکمنچـــای خیانت های قاجاریت ...

در شهـــرهای مرزی پیراهنم جنگ است
جغرافیای شانه هایت تکیه گاهم نیست
دارم تحصـن می کنم با شعــــر بر لبهـــات
هر چند شرطی بر لب مشروطه خواهم نیست ...

من قرنهــا معشوقه ی تاریخی ات بودم
دیگر برای یک شروع تازه فرصت نیست
من دوستت دارم ... بغل کــن گریه هایم را
لعنت به تاریخی که حتی درس عبرت نیست ...

رويا ابراهيمی

Sanomas
16-03-2014, 09:58
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


نه سر از کار این دنیای بی معنا در آوردم
اگر این روزها اینگونه رو بر ساغر آوردم


به امیدی که شاید پاسخی بینم سلامم را
دراین سرمای سوزان از گریبان سربرآوردم


برای باور دیوانگی هایم همین کافیست
که از هرکس خبر می خواستی تو، من سر آوردم


سپس تا آنکه زیر سایه ی ابروی تو باشد
کمی خورشید را در آسمان پایین تر آوردم


تورا در خوابهایم آفریدم چون خدا از نو
برای خلق اینبار از زنان پیغمبر آوردم


به هرچیزی به غیراز چشمهایت کفر ورزیدم
درآغوش تو بر ابلیس حتی باور آوردم



شاعر: بنیامین دیلم کتولی

Demon King
16-03-2014, 11:10
شاعر : محسن کاویانی



رفتی و خاطره ها پنجره را وا کردند
هی نشستند و فقط گریه تماشا کردند

صورت مرد در این هیمنه دیدن دارد
گونه وقتی بشود آینه دیدن دارد

گونه اش آینه بندان به نظر می آید
چقدر عشق به چشمان پدر می آید

اشک و لبخند علی ، آه عجب تلفیقی
نیست برّنده تر از تیغ سکوتش تیغی

بوی بدر و احد و خیبر و خندق دارد
ذولفقاری که اگر دق بکند حقّ دارد

قسمت این بود که من همدم بابا باشم
بعد از این مثل خودت ام ابیها باشم

بعد از این داغ که آتش به همه عالم زد
من خودم شانه به موهای خودم خواهم زد

رفتی و مبدأ غم را به دلم آوردی
با همه کودکیم خوب بزرگم کردی

میروم در دل آتش ، به خدا باکی نیست
راستی مادر من ، چادر من خاکی نیست!!!

آتش از داغ غمت سوخته ، بی تاب شده
از خجالت زده گی خاک رهت آب شده

آب گفتم چقدر حرف به ذهنم آمد
یک کفن باز از این چند کفن کم آمد

غم نباید به گل فاطمه غالب بشود
مانده تا زینب تو ام مصائب بشود

داغ محسن چقدر زود زمین گیرت کرد
پیش از آنی که خودت پیر شوی پیرت کرد

جای آن لاله خدا یاس به ما خواهد داد
محسنت رفته و عباس به ما خواهد داد

آه... افتاده کنون بند به دستان پدر
بعد از این حادثه سوگند به دستان پدر

که منم شیرترین دختر این خطّه ، منم
دختر شیر خدا هستم و خود شیر زنم

با همه دختری ام مرد تر از مردانم
تا ابد پای حسین ابن علی میمانم

شهر در سیطره ی شوم شبی تاریک است
باید آماده شوم روز دهم نزدیک است

Sanomas
17-03-2014, 10:48
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



عاشق که میشوی
همه چیز شدن اسان است
عاشقانه باران میشوم
خیس می شوی
غرق در من می شوی.


از من که سرد شدی
روی زمین تکه چوبی میشوم
مرا در آتشت می اندازی
عاشقانه میسوزم
گرمایم به تمام تنت میچسبد
انگار از شرم اغوشم
گونه هایت سرخاب میگیرد.


از اتشم که داغ شدی
کاش فنجانی چای شوم
عاشقانه بر لبت نشینم
و تو تا تمام شدنم
غرق در لذت شوی.
وبعد...
اه
کاش بستری شوم برای خوابیدنت
عاشقانه در برت گیرم
در من ارام گیری
و من...
اه اندوه وارم را میشنوی؟
وقتی شبی تا صبح فقط تو را می نگرم؟
فقط تو را می نگرم.


جان من
عاشق شدن اسان است
عاشقانه ماندن...
دنیای بی رحمیست.





شاعر: نازنين برزگری

تصوير از آلبوم "One" از Mehran عزيز

Ahmad
18-03-2014, 23:46
امسال صلح را جور دیگری می‌نویسم
تا هشتمین سین سفره‌های جهان شود


مهرناز قربانعلی

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Atghia
19-03-2014, 12:37
من یک دهن خسته که آواز ندارد
یک پنجره ی بسته که پرواز ندارد

من بی تو یکی مثل خودت، آینه ی دق!
یک آخـــــرِ بیهوده که آغـــاز نــــدارد

اینقدر نگو از من و از هر چه تو بنویس
هر حس پدر مــرده که ابـــراز ندارد!

دستی که قلم را به تعفن نکشاند
مانند رسولی است که اعجاز ندارد

یا ما خبر از خانه ی همسایه نداریم
یا اینکه کسی در دِه ما غاز ندارد!!

بگذار همانند تــــو دیـــوار بمانیم
این خانه نیازی به درِ بــاز نــدارد





علی اکبر یاغی تبار

Mehran
03-04-2014, 12:08
دریـــــــــــا نشین ! از خلـــــوت مـــــردابی ام بـــگذر
طـنـــــازی مــــــــاهی کـــجا و رخـــــــوت خرچــنگ؟



تو اشــــــتیاق کـوچ داری، من دو پـای لنگ
دوریم از دنیـــای هم فرســنگ ها فرسنگ

تو اهل رویـــــــــای کبـــــوتر، اهــل آرامش
من اهل طــوفانم،همیشه با خودم در جنگ

پـــژواک سمــفونی ناب بــرگ و بــــــارانی
افسوس!من ساز کویرم،خشک و بد آهنگ

دریـــانشین!از خلـــوت مـــردابی ام بــگذر
طـــنازی مـــاهی کجا و رخـــوت خرچـنگ؟

ای حجم دستانت تداعـی بخش اقیانوس!
می بینمــت از دور دســـت دره های تنگ


حامد بهاروند



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

با تشکر مهران...

Йeda
04-04-2014, 00:23
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


همـــــه ی بــرگ های من رو شد
در دلـم هر چــه داشـــــتم گفـتـم
آس دل را زدی زمـــــــین ، بـردی
من به حکـمت به خاک می افتــم

آرزویی نمـــــــانـده توی دلـــــــم
از تو ســــیرم از عاشقی سـیـرم
حکـــــم کردی که از تو دور شوم
می روم...گرچه بی تو می مـیرم

................***..................

خشت خشت من از تو بـرجا بـود
این بریدن ورای فهـــم من اسـت
بـرگ هـــایم کــه ریخت فهمـــیدم
باختن تا همیشه سهم من است

وای اگر حکـــم ، حکــم من باشـد
شک نکن بی درنگ می کشــمت
با همین دســــت های خـون آلـود
بار دیگـر به شــــعر می کشـــمت


«نوید دانایی»

Atghia
04-04-2014, 15:05
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

بيا كلاغ!
مي رسانمت
من به آخر قصه نزديكم.


مرجان ماهي

Йeda
11-04-2014, 22:14
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

دلتنگــی و تنهایی و سیــگار و موسیقــی
موتزارت یا شـــوپن به یاد ســـال های دور
بی تابی و بی خـــوابی و فردای تکــــراری
چشمان قرمز ،دست لرزان ،صورت بی نور

از خود ســؤالی ساده را صـــد بار پرسیدن
مایوس تر ،درمانده تر ، بی پاسخـی هر بار
سَرخوردن و سُرخوردن و این سرنگونی ها
مصـــــداق دردآلــود و رقت بار یک تکــــــرار

بیــــرون زدن از خانه وقتــی دیگـران خوابند
بی هیچ مقصــــد ، پا فشــــردن بر پدال گاز
بغضـــــی گلوگیـــــر و گلـــــــویی آرزو بر دل
در حســــرت خالــی شــــدن با گریــه یا آواز

***********************

ای کاش می گفتی به من این غم سزای چیست
جرمــــی که دوزخ کیفــــرش شد کی ز من سر زد
نفـــــــرین به جادویی که آذر کـــــــرد مــــــردادم
تقــــــویم رســــــوا شــــد خــــزان بر باغ من در زد



«نویــد دانـــایی»

Demon King
24-04-2014, 14:01
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])


تو خنده کنان رسیدی از راه سفر
آسمان هم شادمان کرد به روی تو نظر
همچو مهتاب خدا به زلف شب تابیدی
از تولدت تو بود درخت عشق داد ثمر
خشک شد چشمک آن ستاره از دیدن تو
خورشید هم ناله کنان رفت از آسمان به در تو
با بهار آمدی و فروردین پرشور شد
به زمین و آسمان داد بهاری را
خبر آسمان شب با بودن تو حس عجیبی دارد
کاش یلدا بزند دیر برسد وقت سحر


" هوشنگ موسوی "

بانو . ./
25-04-2014, 15:33
.


ماهی سیاه کوچولو رفت و رفت و رفت
و در دوردست ها آزادی را یافت!
حالا می خواست آنرا ببرد به خانه اش
اما عمرش وفا نکرد راه رفته را برگردد
او در تنهایی ماند و ماند و مُرد!

ماهی ها یا در برکه حبس می شوند
یا آزاد در تنهایی می میرند محبوب من!

(حسن فرهنگی)






.

بانو . ./
23-05-2014, 19:07
.




مرا بپوش
به تو می‌ آیم


آبا عابدین




.

بانو . ./
25-05-2014, 18:03
.

پرندگان هنگام پرواز مرز نمی شناسند


آدم ها
هنگام دوست داشتن !


و آدم مرز را آفرید
تا تنهایی اش را کوچک کند.



- سپیده خمسه نژاد







.

بانو . ./
02-06-2014, 23:48
.

گاهی
یک پیراهن چهارخانه ی مردانه هم حتی
می تواند خانه ی آدم باشد

که دلتنگی هایت را در جیبش بریزی

و دگمه هایش را
برای همیشه
ببندی

رویا شاه حسین زاده






.

Atghia
12-06-2014, 13:52
فروغ‌بخش‌ شب‌ انتظار آمدنی‌ است
نگار، آمدنی غمگسار آمدنی‌ است‌
:n12:

به‌ خاک‌ کوچه‌ ديـــدار آب‌ می‌پاشند
بخوان‌ ترانه شادی که يار آمدنی‌ است‌
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ببين چگونه قناری ز ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) شوق می لرزد
مترس از شب يلدا ،بهار آمدنی است
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
صدای‌ شيههِ‌ رخشش‌ ظهور می‌آيد
خبر دهيد به‌ ياران‌ سوار آمدنی‌ است‌
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بس‌ است‌ هرچه‌ پلنگان‌ به‌ ماه‌ خيره‌ شدند
يگانه‌ فاتح‌ اين‌ کوهسار آمدنی‌ است
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


مرتضی امیری

بانو . ./
20-06-2014, 14:39
.


به شادی،
تو را دارم؛

به اندوه،
جهان را ..

سیروس نوذری


.





.

b@ran
01-07-2014, 16:59
سپید پیراهن؛
قرار بود قونیه به شکل تو باشد،
که این انارِ ناگهان، بر سینه ات روئید!
هبوطِ کدام ستاره؛
کوچاند هزار سارِ مدام را،
بر آسمان چشمان تو!
کی، کجای شب بی آواز مانده بود
که درخت حیاط ما
رقصید با ردای بلند آتش!
قرار بود قونیه به فکر تو باشد،
که این گربه عثمانی
بر آشفت سماعِ کبوتران را
بر بام خانه ما!

در تمام شب!
کسی نمی داند
گوشه اتاقم ساحل دریاست،
دریایی که سیر می نوشد
از شورِ سرانگشتان تو.
قرار بود قونیه به ذکر تو باشد،
تا بگذرم از گلهای دروغ روسری ات،
و جادو شوم در جنگلی تاریک!

گویی؛
این تلفنِ مواج
در شرفِ شمس است
که قرار ملاقات مرا
با چشمان اندوهگین تو تنظیم می کند.

راد قنبری

havzhini
01-07-2014, 17:51
سید مهدی موسوی
غزل پست مدرن






به خواب رفتمت از بسته های خالی قرص


به دوست داشتنم بین ِ دوستش داری!


به خواب رفتمت از گریـــــه های تکراری


تماس های کسی ناشناس از خطّ ِ ...


بــــه استخوان ِ سرم زیر حرکت ِ مته


که می شود به رگ و پوست، از تو تیغ کشید


که می شود بـــه تو چسبید و بعد جیغ کشید


که می شود وسط ِ وان، دچار فلسفه شد


که زیر آب فرو رفت... واقـــعا خفـــــــه شد!


که مثل من، ته ِ آهنگ ِ «راک» گریه کنی!


جلوی پاش بیفتی به خاک... گریه کنــی


که می شود چمدانت شد و مسافر شد


میان دست تو سیگار بـــود و شاعر شد


که می شود وسط سینه ات مواد کشید


کــــه بعد، زیر پتو رفت و بعد داد کشید...


به چشم های من ِ بی قرار تکیه زد و


به این توهّــــم دیوانـــــه وار تکیه زد و


که دیر باشم و از چشم هات زود شود


که مته بر وسط ِ مغز من، عمود شود!


که هی کشیده شوم، در کشاکشت بکشم


کــــــه هرچه بود و نخواهد نبود، دود شود...


قرار بود همین شب قرارمان باشد


که روز خوب تو در انتظارمان باشد


قرار شد که از این مستطیل در بروی


قرار شد بــــــه سفرهای دورتر بروی


قرار شد دل من، مُهر ِ روی نامه شود


که در توهّــــــم این دودها ادامه شود


که نیست باشم و از آرزوت هست شوم


عرق بریزم و از تــــو نخورده مست شوم


که به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ


که به سلامتی گوسفند قبل از مرگ


که به سلامتی جام بعدی و گیجی


که به سلامتی مرگ های تدریجی


که به سلامتی خواب های نیمه تمام


که بـه سلامتی من... که واقعا تنهام!


که به سلامتی سال هـــــای دربدری


که به سلامتی تو که راهی ِ سفری...


صدای گریه ی من پشت سال ها غم بود


صدای مته می آمد کـــــه تـوی مغــزم بود


صدای عطر تو که توی خانه ات هستی


صدای گریـــــه ی من در میان بدمستی


صدای گریـــه ی من توی خنده ی سلاخ!


صدای پرت شدن از سه شنبه ی سوراخ


صدای جر خوردن روی خاطراتی که...


ادامه دادن ِ قلبـم بـه ارتباطـــی که...


به ارتباط تو با یک خدای تک نفره


بــــه دستگیری تو با مواد منفجره


به ارتباط تو با سوسک های در تختم


که حس کنی چقدَر مثل قبل بدبختم


کــــه ترس دارم از ایـــن جنّ داخل کمـدم


جنون گرفته ام و مشت می زنم به خودم


دلم گرفته و می خواهمت چه کار کنم؟!


که از خودم که تویی تا کجا فرار کنـــم؟!


غریبگـــــــــی ِ تنـــــــم در اتاق خوابـــــــی کــــــه...


به نیمه شب، «اس ام اس»های بی جوابی که...


به عشق توی توهّم... به دود و شک که تویی


به یک ترانـــــه ی غمگین ِ مشترک کـــه تویی


به حسّ تیره ی پشتت به لغزش ِ ناخن


به فال هــای بد و خوب پشت یک تلفن


فرار می کنم از تـو بـه تــو به درد شدن


به گریه های نکرده، به حسّ مرد شدن


فرار می کنم از این سه شنبه ی مسموم


فــــــرار می کنـــم از یک جواب نامعـلـــــوم


سوال کردن ِ من از دلیل هایـــی که...


فرار می کنم از مستطیل هایی که...


فرار کردن ِ از این چـهـــاردیــــــــــواری


به یک جهان غم انگیزتر، به بیداری...





دو چشم باز به یک سقف ِ خالی از همه چیز


فقط نگاه کن و هیــــچ چــــــــی نپرس عزیـــز!


به خواب رفتنم از حسرت ِ هماغوشی ست


کـــه بهترین هدیه، واقعا فراموشـــــی ست..

b@ran
02-07-2014, 13:24
میم

اين دست‌های توست
که در شرايط مساوی سه چيز است
اول پرنده‌ای که نمی‌خواند
دوم پرنده‌ای که نمی‌خواند
فکرکنم اسم کوچکی را
از پرده‌های گيج نمی‌فهمم.
اما اين تويی ميم!
که دست های موريانه را
به آغوش کشيده ای
و کوچکی آنقدر که شلوارهای مخدر
نجاتت نمی‌دهند.
راه رفتن تو تا مقام ابرها
به انضمامِ
شمردن پله‌های تا ملکوت
چطور بگويم نظم اين شريطه را
به هم ريخته!
حالا که مجاب شدی
دنبال سطرهای درخشان نباش
فقط سر به هوا
به دست‌هايت نگاه کن
قول می‌دهم روزی شش بار
از تکليف تو روشن باشم
که اين روزها شديدا
"به نام گذاری بادها مشغولم"
و اين پرنده عجيب
حواسم را پرت می کند
که اولا!


محسن بوالحسنی

b@ran
03-07-2014, 13:09
یکی چسب آکواریوم بریزد بین پلکهام

اینجور که

قطره

قطره

ماهی مشکی می میرد


یکی پتروس را خبر کند

انگشت کند توی چشمم

نبینم جه می کنی با خاطره ها

رویاها.


مجید کوهکن

sasha3sh
05-07-2014, 20:57
روزی تو پیدا میشوی،وقتی که شاعر میشوم...
من درخیابانهای گیج،روزی مسافر میشوم...

حس میکنم درچشم تو هرشب دلم گم میشود...
امادوباره عاشقی را بنده منکر میشوم...!

در کوچه های چشم تو من عشق را گم میکنم...
دنبال عشقم میروم،مرغ مهاجر میشوم...

حوای مصرع های من دارد هوای آدمت...
با گندم موهای تو،من باز کافر میشوم...!

در طرح لبهای تو من،یک شعر خاموشم ولی..
من عاشق چشمان تو در بیت آخر میشوم...

این خط و این هم یک نشان،وقتی تو پیدامیشوی...
من بهترین گوینده ی شعر معاصر میشوم...!


فائزه محمودی

V E S T A
23-07-2014, 19:53
چــہ خــوش اســت حــالِ مرغــی که قفــس ندیــده باشــد
چــہ نکوتــر آنکـــہ مرغــی ز قفــس پریـده باشـد

پـــر و بـــال ما بریــدنـد و درِ قفـــس گشــودنـد
چــہ رهــا چــہ بستـــہ مرغــی کــه پَــرش بریــده باشــد

مــטּ از آن یکـی گـزیــدم که بجُـــز یکـی ندیــدم
کــہ میــاטּ جمــلـہ خوبــاטּ بــہ صفــت گزیــده باشــد

عجــب از حبیـــبم آیــد که ملــول مـی نمایــد
نکنــد کـــہ از رقیبــاטּ سـخنــی شـنیــده باشــد

اگر از کســی رسیــده اسـت بـــہ مــا بــدی بمـانــد
بـــہ کســی مبـاد از مــا کـــہ بــدی رسـیــده باشــد




"











[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



.





صادق سرمد

Mehran
30-07-2014, 13:04
شکوه آرزو را
بازگو کن
ندار از هیچ کس باکی ،هراسی
به هر چیزی نمیخواهی
بگو نه
اگر راه رهایی زیر سنگ است
تمام کوه ها را زیرو رو کن
وگر بشکست جام آرزویت
تلاطمهای دریا را
سبو کن


ژاله اصفهانی

با تشکر مهران...

Mehran
12-08-2014, 11:55
عشق شیری است قوی پنجه و می گوید فاش
هر که از جان گذرد بگذرد از بیشه ی ما...


همچو فرهاد بود کوه کنی پیشه ی ما
کوه ما سینه ی ما ، ناخن ما تیشه ی ما

شور شیرین ز بس آراست ره جلوه گری
همه فرهاد تراود ز رگ و ریشه ی ما

بهر یک جرعه ی می منّت ساقی نکشیم
اشک ما باده ی ما ، دیده ی ما شیشه ی ما

عشق شیری است قوی پنجه و می گوید فاش
هر که از جان گذرد بگذرد از بیشه ی ما...

ادیب نیشابوری



با تشکر مهران...

havzhini
12-08-2014, 13:12
نوشتم که از بغض خالی بشم
که خون دلم٬ توی خودکار بود
درو باز کردم به تنهاییام
که پشتِ درِ خونه دیوار بود!



سید مهدی موسوی

Atghia
18-08-2014, 21:04
كاش خودم را جايي جا بگذارم
و برگردم ببينم كه
نيستم!

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

ناهيد سلطاني

Atghia
22-08-2014, 10:09
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

وابسته‌ام کن
گاهی‌ حتی نبودنت هم غنیمت می‌‌شود
همیشه گفته ام
دلتنگی‌
سگش شرف دارد
به دلگیری غروب‌های جمعه


نیکی‌ فیروزکوهی

Atghia
23-08-2014, 18:24
آینه‌ی توام
می‌آیی و برابرم زیبا می‌شوی
اما مرا نمی‌بینی

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])


احمد زاهدی لنگرودی

Mehran
23-08-2014, 23:38
غزلـــی ســـاختم از وزن النگــــــــوهـــايت
به پريشــان شدن قسـمتـــی از موهـــايت

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

غزلـــی ســـاختم از وزن النگــــــــوهـــايت *** به پريشان شدن قسـمتی از موهــايت
غــــزلی ســــاختم از شيوه شــهرآشوبيت *** برگرفتـــــه شده از قصــــــه ابـروهايت
حــــس خـــوب غــزلم را به چه تشبيه كنم؟ *** جز بـــه احسـاس بغـل كردن بـازوهايت
آنقــــــدر واژه بـرای غــــــــزلم داد بـه مــن *** كوچه بـــــاغی كه مرا برد به گردوهايت
بی تو آرامــــش اين شعر به هم مـــي ريزد *** ای بــه قــربان سكــــوت سر زانوهايت
موج دريــــــــای تنت وقت سرآسيمه شدن *** دلبـــری می كند از جمله جــاشوهايت
كودكی هستم و در حسرت چشم عسليت * ** می رود دست لبــم تا لب كنــ ـدوهايت
اينكه آبادی مــا آب و هـوايش عـــــــاليست *** ماجراييست كه افتاده به شـب بوهايت
سينه ات دشت پر احســاس و چراگاه قـرق *** اينقـدر ظلم نكن در حـــق آهــــوهايت



(ابوالقاسم خورشیدی)

با تشکر مهران...

Йeda
13-09-2014, 11:52
مرا چه به تو؟

دریا هیچ وقت به رودخانه نریخته است!

همان بهتر
به زانوهای مادرم فکر کنم

و آلزایمر مادربزرگ
ــ که تنها کلمه ی مدرن خانه ی قدیمی ماست ــ

و اینکه
ماهی را
هر وقت از آب بگیری

دریایی را در ماتم غرق کرده ای.

.
.

«داود ســـوران»
سال ۹۲

Atghia
15-09-2014, 14:34
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

تو مدّعی بودی درون را نیز می بینی
احساس را در هرکس و هرچیز می بینی!

شاید همان بودی که بایستی کنارم بود
اما دلِ دیوانه ات را ریز می بینی!

گفتم که ویران می کنم طهرانِ غمگین را
تا پایتخت تو شود تبریز، می بینی

با چنگ و دندان پای چشمان تو جنگیدم
افسوس! این سرباز را چنگیز می بینی

هر روز کندی از بهار زندگی برگی
تقویم عمرم پُر شد از پاییز، می بینی؟

در بازی ات نقش مترسک را به من دادی
افتاده ام در گوشه ی جالیز، می بینی؟

رفتی و بعد از رفتنِ تو تازه فهمیدم
هر دل که دستت بود دستاویز می بینی!

کاری ندارم؛ هرچه می خواهی بکن، امــّا-
روی سگم را روز رستاخیز می بینی ...





اميد صباغ نو

m_kh111
19-09-2014, 00:42
نقشه ي گنج من است
آدرس خانه ات
از آن گنج ها
که تا آخر فيلم
دست نخورده مي ماند

"ساره دستاران- دلفين ها در خواب هايم شنا مي کنند"

V E S T A
24-09-2014, 00:37
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] به تـــو فکــر هـم نکنـــم


از تــوسـت هر چــہ مـے نـویســــم



در ناخــودآگــاهـــم نشـستـــہ ای



که ناخـــودآگــاه مـے نویسمـــت__________








"سيدمحمــد مركبیــان"

Atghia
24-09-2014, 14:55
فرض کن
در آغوشت می مُردم
و مرا همانجا دفن می کردی
چه دلپذیر اگر
فشارِ قبر را بیشتر کنی !




آبا عابدین

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

Йeda
03-10-2014, 00:30
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

شده هرگز دلت مالِ کسی باشد که دیگر نیست؟
نگاهت سخت دنبالِ کسی باشد که دیگر نیست؟

برایت اتفاق افتاده در یک کافه‌ی ابری
تهِ فنجانِ تو فالِ کسی باشد که دیگر نیست؟

خوش و بش کرده‌ای با سایه‌ی دیوار وقتی که
دلت جویایِ احوال کسی باشد که دیگر نیست؟

چه خواهی کرد اگر هربار گوشی را که برداری
نصیبت بوقِ اشغالِ کسی باشد که دیگر نیست؟

حواسِ آسمانت پرتِ روی شیشه‌های مه
سکوتت جار و جنجالِ کسی باشد که دیگر نیست

شبِ سرد زمستانی تو هم لرزیده‌ای هرچند
به دورِ گردنت شالِ کسی باشد که دیگر نیست؟

تصور کن برای عیدهای رفته دلتنگی
به دستت کارتِ پستالِ کسی باشد که دیگر نیست

شبیهِ ماهیِ قرمز به روی آب می‌مانی
که سین‌ات هفتمین سالِ کسی باشد که دیگر نیست

شود هر خوشه‌اش روزی شرابی هفتصد ساله
اگر بغضت لگدمالِ کسی باشد که دیگر نیست

چه مشکل می‌شود عشقی که حافظ در هوای آن
الا یا ایها احالِ کسی باشد که دیگر نیست

رسیدن سهمِ سیبِ آرزوهایت نخواهد شد
اگر خشبختی‌ات کالِ کسی باشد که دیگر نیست




شهراد میدری

Atghia
07-10-2014, 10:24
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

خواستیم رویا ببافیم

سوزن ها را غلاف کردند

و برای ما یاد دادند نخ ها را گره بزنیم

روزی هم که خواستیم گره ای باز کنیم

قیچی !

اختراع شد...


وحید رحمتی

Atghia
13-10-2014, 00:32
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

من نشستم بروي
مِي بخري
برگردي
ترسم اين است
مسلمان شده باشي جايي




مهدي فرجي

silver65
13-10-2014, 13:07
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گفتم؟
نه نگفتم
اگر گفته بودم می ماندی!!!

رضا یاراحمدی

Atghia
16-10-2014, 19:33
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

ما چشم به فردای جهان دوخته ایم
از بی پدری حکایت آموخته ایم



گفتند که نسل قبل ما سوخته است

پس ما همگی نسل پدر سوخته ایم

عباس صادقي زريني

m_kh111
17-10-2014, 14:03
قطارها فقط مسافر جابجا نمي کنند
دل هايي را با خود مي برند و
مي آورند
چشم هايي را به انتظار مي گذارند و
از انتظار در مي آورند
گاهي هم از ريل خارج مي شوند
و همه چيز را با خود مي برند

"ساره دستاران"

- Saman -
18-10-2014, 13:16
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


مانند برگ

بر تن پاييز،

ديدنی

مانند صبح

بر لب خورشيد

خواندنی

مثل بهار

خاطره‌ای باش ماندنی...




شاعر: مريم رزاقی

- Saman -
18-10-2014, 22:40
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





باز شلوار من شده كوتاه

آستينم نيز

شده‌ام لوبيای سحرآميز




پيراهن تنگ

دل


دلتنگ





كفش‌هايم چه‌قدر كوچك شد
كاش می‌شد دوباره كودك شد...





شعر از مريم رزاقی

Atghia
28-10-2014, 11:47
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

اشکاتو کی میشمره وقتیکه دستای من از گونه هات دوره

رفتن همیشه اختیاری نیست آدم یه جاهایی رو مجبوره

فکر کن همیشه مال من باشی دنیا مگه زیباتر از این هم میشه؟

تو خیلی چیزا رو نمی فهمی من خیلی حرفا رو سرم میشه




امروز اگه از من جدا باشی دلواپس فردای تو نیستم

دنیا شبیه روزگارم نیست من مرد رویاهای تو نیستم

میرم با اینکه عاشقت هستم با اینکه چشمای تری دارم

ای کاش بفهمی که برای تو آروزهای بهتری دارم




خندت تو خونم جا نمیگیره سهم تو خورشیدِ نه خاموشی

من عاشقانه میگذرم از تو گاهی چه دلچسبه فراموشی

باور کن این روزا به غیر از من چیزی تو رویاهات اضافی نیست

باید با قرصام مهربون تر بشم بعد از تو روزی دو تا کافی نیست




ما قول دادیم مال هم باشیم ما قول دادیم اینو میدونم

با گریه میگیم مرده و قولش نامردم و قولم رو میشکونم

مثل فرشته ها شدی امشب تو این لباس روشن توری

با گریه گم میشم تو مهمون ها دیدی یه جاهایی رو مجبوری




خندت تو خونم جا نمیگیره سهم تو خورشیدِ نه خاموشی

من عاشقانه میگذرم از تو گاهی چه دلچسبه فراموشی

باور کن این روزا به غیر از من چیزی تو رویاهات اضافه نیست

باید با قرصام مهربون تر بشم بعد از تو روزی دو تا کافی نیست

اشکاتو کی میشمره وقتیکه دستای من از گونه هات دوره

رفتن همیشه اختیاری نیست آدم یه جاهایی رو مجبوره

فکر کن همیشه مال من باشی دنیا مگه زیباتر از این هم میشه؟

تو خیلی چیزا رو نمی فهمی من خیلی حرفا رو سرم میشه


مهدی ایوبی

silver65
30-10-2014, 01:04
حالم بد است مثل زمانی که نیستی
دردا که تو همیشه همانی که نیستی
وقتی که مانده ای نگرانی که مانده ای
وقتی که نیستی نگرانی که نیستی
عاشق که می شوی نگران خودت نباش
عشق آنچه هستی است نه آنی که نیستی
با عشق هر کجا بروی حیّ و حاضری
در بند این خیال نمانی که نیستی
تا چند من غزل بنویسم که هستی و
تو با دلی گرفته بخوانی که نیستی
من بی تو در غریب ترین شهر عالمم
بی من تو در کجای جهانی که نیستی؟
غلامرضا طریقی

silver65
31-10-2014, 14:43
تاریخ را کنار بگذار،
جغرافیا مهم تر است.
تو کجایی؟
صادق عبدالهی

silver65
05-11-2014, 00:02
درخت ها دیوانه انددر سوز پاییز برهنه،
و در گرمای تابستان....!
تو هم اگر در مغز زمین ریشه می کردی
با آن همه خاطره
با آن همه ...
غلی اسدالهی

Atghia
06-11-2014, 11:39
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

تو كه در كوچه راه افتادي
همه جا غير كربلا بودي
با توام آي حضرت باران
ظهر روز دهم كجا بودي؟


حسين زحمت كش

Atghia
11-11-2014, 11:37
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

تو ماهی و من ماهی این برکه‌ی کاشی
اندوه بزرگی‌ست زمانی که نباشی !

آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره‌ی فیروزه تراشی

پلکی بزن ای مخزن اسرار که هربار
فیروزه و یاقوت به آفاق بپاشی !

ای باد سبک‌سار ! مرا بگذر و بگذار
هشدار ! که آرامش ما را نخراشی

هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگی‌ست چه باشی ... چه نباشی



علیرضا بدیع

- Saman -
21-11-2014, 21:01
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


اسم رمز؟
آب
مثل يك سوال بی‌جواب
آمد و گريخت!
با شتاب
ثبت شد
نام او
مثل خط خط‌ خطی رود
روی يك جلد كتاب!


رودابه حمزه‌ای

- Saman -
24-11-2014, 10:40
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


اعداد پيچيده‌اند
غم‌های مادر
و دستمزد پدر
سخت است
پاسخ اين معادله دو مجهولی...


نوشين صرافها

- Saman -
25-11-2014, 12:26
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



از وقتی كه رفته‌ای
چشم‌هايم
خانه تار عنكبوت‌ها شده
تار تار تار...


كيانا ابطحی

Photo by Maryam Zahirimehr

- Saman -
27-11-2014, 22:21
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



روزگار دست پاييز باشد برگ‌ها را می‌ريزد
درخت‌ها را برهنه می‌كند
و بر من و تو با صدای گرفته و خش‌خش كنان می‌خندد.
بيا خود كاج باشيم
و فصل خزان پاييز را رقم بزنيم.




شاعر سيد محمد امينی

- Saman -
09-12-2014, 23:04
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


همه وقت باریده ای
اما بر سرزمین دیگری
بی انصاف !
من اگر سنگ هم بودم
به لطافت کمی باران
احتیاج داشتم .


ستاره چگينيان



از کتاب "ماهی ها گناهکارند "

- Saman -
11-12-2014, 22:02
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


همه ی من
تویی
یاد باشد.....
حالا که می خواهی
بروی
با تمامِ وجودت
برو...



مهتاب چگینیان

*IN*
15-12-2014, 15:01
مثل «داش آکل» کـــه برق چشم یک دختر به بادش داده باشد
مثل یک «فرمان» که نارو خوردن از «قیصر» به بادش داده باشد ـ

ـ بغض دارم؛ بغض، چون مردی که بی رحمانه ترکش کرده باشی
بدتر از آن، مثل فــرزندی کــــه یک مـــادر بــــــه بادش داده باشد

بغض دارم؛ بغض از تصویر دنیایی کـــه بی تو جای من نیست
بغض دارم؛ مثل یک «باور» که یک «یاور» به بادش داده باشد

مثل «دارا» یی کــه «اسکندر» ذلیلش کرده باشد درد دارد
پشت سالاری که دست غدر همسنگر به بادش داده باشد

حال من؟؟؟: حالِِ غرورِ شاعرِ فحلی که شاگردِ عزیزش
با سرآمد خواندنِ یک شاعــــرِ دیگر بـه بادش داده باشد

شانه ام هم وزنِ نامِ خانه ام ویران و رنج آجین و زخمی است
مثل یک کشور کــــه ظلم حاکمی خودسر به بادش داده باشد

شرمگاه مُرده برمی خیزد؛ امّــــا برنخواهد خاست هرگـــز
پشتِ گرمی که خیانت دیدن از همسر به بادش داده باشد

حسِّ مافوقِ به سربازان خیانت کرده حسّ دردناکی است
مثل ایمانـــی کــه کفرِ شخصِ پیغمبر به بادش داده باشد

بغض دارم؛ بغض، هم سنگِ «برادرخوانده» یِ خودخوانده ای که
نارفیقی ، تحتِ نامِ نامــیِ «خواهــــر» بــــه بـــادش داده باشد

شکّ ندارم که تـو برمی گردی؛ امّا بر نخواهد گشت دیگر
حرمتِ شعری که مدحِ یک ستم پرور به بادش داده باشد

شانه یعنی مار؟؟ ...یا نه! مار یعنی شانه؟؟... تعبیر دقیقش ؟؟؟
- شانه، یعنـــی هرچه یک هم گریه با خنجر به بادش داده باشد

علی اکبر یاغی تبار

- Saman -
16-12-2014, 23:40
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





من به بعضی چهره ها چون زود عادت می کنم
پیششان سر بر نمی آرم، رعایت میکنم


همچنانکه برگ خشکیده نماند بر درخت
مایه ی رنج تو باشم رفع زحمت می کنم


این دهان باز و چشم بی تحرک را ببخش
آنقدر جذابیت داری که حیرت می کنم


کم اگر با دوستان می نشینم جرم توست
هر کسی را دوست دارم در تو رویت می کنم


فکر کردی چیست موزون می کند شعر مرا؟
در قدم برداشتن های تو دقت می کنم


یک سلامم را اگر پاسخ بگویی می روم
لذتش را با تمام شهر قسمت می کنم


ترک افیونی شبیه تو اگر چه مشکل است
روی دوش دیگران یک روز ترکت می کنم


توی دنیا هم نشد برزخ که پیدا کردمت
می نشینم تا قیامت با تو صحبت می کنم




کاظم بهمنی

Photo Ivy by gansforever osman

- Saman -
20-12-2014, 12:49
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



شرح اين قصه شنو از دو لب دوخته‌ام ... تا بسوزد دلت از بهر دل سوخته‌ام


محمد فرخی يزدی

- Saman -
21-12-2014, 18:00
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




این یلدا

یک اتفاق خوب کم دارد

رُخ بده



نسرین بهجتی

- Saman -
29-12-2014, 10:13
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


آن‌قدر شير از تو زاده شده كه باورش
سخت است گربه باشی

ا يـــر ا نـــم



الهام رحيمی

- Saman -
30-12-2014, 20:43
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



گل‌ها را كه در گلدان گذاشتی
باغبان پرپر شد



الهام رحيمی

- Saman -
01-01-2015, 19:24
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



سير شدی
از من
ای كاش هيچ‌گاه سفره دلم را پيش تو
باز نكرده بودم
قحطی‌زده


الهام رحيمی

- Saman -
02-01-2015, 22:17
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




كور كردی
گره‌ای را كه نگاهش به دستان تو بود


الهام رحيمی

- Saman -
03-01-2015, 09:55
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



نه افتادن است و

نه پرپر شدن
شبيه پری در عبور نسيم
سبك‌تر
سبك‌تر
سبك‌تر شدن


فاطمه سالاروند

- Saman -
04-01-2015, 08:58
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




از صخره‌ها
از دشت‌ها
از رود
از كوه‌های گم شده در مه
از بوی باران و علف

در كوچه‌های ده
از آسمان، از ماه
از چينه‌های ساده‌ی كوتاه
از سبزه‌های خيس...
دز نامه‌ات
از زندگی بنويس



فاطمه سالاروند

- Saman -
05-01-2015, 11:02
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





به هر حال روزی شروع خواهد شد
قدم‌های لرزان اول
برای رفتن‌های بسيار
از ميان كوتاه و بلند‌های دنيا



نوشته‌ی گشتاسب فروزان

- Saman -
09-01-2015, 10:20
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





گلمه يينين شنليی اوچون
بوتون نارلاری
ياناقلاريم آلتيندا باسدير ميشام


***

براي جشن آمدنت
همه انارها را
دفن كرده ام زير گونه هايم



فرنگيس حقيقی
ترجمه‌ی :كبری ميرحسينی

m_kh111
12-01-2015, 14:33
بي خواب شده ام
جايم عوض شده ...
ديگر در قلب تو نيستم!

---------------------------

جاذبه ي تو را
با سيب ها چکار؟
من دچار شده ام
به جزر و مدي بي پايان
با روي ماه تو!

"فریبا عبدی"

m_kh111
07-02-2015, 15:03
و يک زن از خرابـه هـاي قلب من رميـد
و مردي از خرابـه هاي قلب او گـريخت
به جز دو قلب ما، درون خانـه اي ز خانـه هـاي شهر،
کس از کسـان شهر را خبر نشـد
که کشتن است عشق، عشق کشتـن است
کس از کسـان شهر را خبر نشـد

"رضا براهني"

Ahmad
08-02-2015, 23:45
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

سیگار از آخرین پک
سرباز از آخرین تیر
دخترک از آخرین کبریت
همه از تمام شدن
می ترسیم


بابک اباذری
(1363-1393)

- Saman -
09-02-2015, 11:05
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]











خاطرات آسوده در فكر جهانی تازه‌ام

مرده‌ام بعد تو اما، فكر جانی تازه‌ام





تا به سر حد جنون آرش رها كرد تير را

باز هم در فكر يك تير و كمان تازه‌ام





چشم بر هم می‌‍زنی دريا تلاطم می‌كند

رحم كن بر من كه فكر بادبانی تازه‌ام





بارها نوشيده‌ام فنجان به فنجان قهوه را

تلخ بود فالت به فكر استكانی تازه‌ام





رفته‌ام در چاه با كهنه طنابت دم به دم

همچنان اما، به فكر ريسمانی تازه‌ام





زندگی هر بار با تيغی گلويم را فشرد

همچو ابراهيم فكر امتحانی‌ تازه‌ام





حرف دل را با تو گفتم خاطرات آزرده شد

تا نرنجانم تو را فكر زبانی تازه‌ام




شاعر: سمانه صفوی پناه


تصوير از آلبوم One، از مهران عزيز!

- Saman -
01-03-2015, 19:29
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]







من تهی دست به بازار محبت نروم
سر و جان است که سرمايه‌ی سودای من است




ابوالحسن ورزی


پ.ن:‌ باز نيز تصوير از آلبوم "One" از مهران عزيز... اين تصوير رو خيلی دوست دارم!

- Saman -
02-03-2015, 09:40
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





از چارراه سرد
از خط فقر می‌گذرد مرد
پشت چراغ، آتش گردان چشم‌هاش
ای باد نوبهار!
دارد مچاله می‌شود از درد
در چشم‌های خيس من اسفند دود كن




مرتضی دلاوری پاريزی

m_kh111
12-03-2015, 01:47
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


در اين روزهاي آخر اسفند

وقتي که خانه ات کلاه سفيدش را
به احترام بنفشه ها
از سر بر مي دارد

تو نيز خاکسترهاي تلخ اين زمستان را
از آستين بتکان

و چشم هاي غبار گرفته اش را
با روزنامه هاي بد خبر ديروز
برق بينداز

تا تعبير خواب هاي اردي بهشتي ات

راه زيادي نمانده است

"عباس صفاري"

Atghia
13-03-2015, 12:16
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

لباست را درآوردی و من را بر تنت کرد
مرا دکمه به دکمه بستی و پیراهنت کردی


که در سرمای بهمن طعم آغوش تو می چسبد
که چسبیدی و من را مسخ گرمای تنت کردی


که من در چنگ استبداد آغوش تو آزادم
تو از دوران مشروطه به قلبم سلطنت کردی


محسن مهرپرور

- Saman -
17-03-2015, 09:35
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




دامنم پر از بذر عاشقانه هاست
تا هست لحظاتم در گیر بی نیازی هاست
می گریم و میبخشم مشت مشت عاشقی
عاشقانه هایم می افتند بر زمین خاکی
بی عشق می شوم اما
می روید از زمین صد برابر عاشقانه ها...





الهام اسماعيلی



پ.ن:‌ تصوير از آلبوم "One" از "مهران" عزيز است!

m_kh111
23-03-2015, 14:53
بهــار

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

از بستــر سپيــدش بــرخــاستــه،
بــارانــي بــه ســر و رويــش زده،

شکــوفــه اي بــه مــوهــايــش!

حــالا مــي تــوان

دوبــاره بهــار نــاميــدش . . .

"سینا به منش"

- Saman -
27-03-2015, 17:51
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





در مسیر تنهایی،
به انتها رسیده ام.
دور می زنم و این مسیر پرپیچ را،
.....بر می گردم



صابر خوشبين صفت



Photo: walk this way... by michael kiess

m_kh111
02-04-2015, 14:08
سبــزه خيــال




[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


نــوروز مــي نشينــم و
تمــامي سبــزه هــا را گــره مــي زنــم

در چمنــزار و در خيــال!

جامــه بــزرگ گشــايشــي را مــي بــافــم

بــراي گــره اي

کــه تــو در سينــه ام زده اي.


" سجاد گودرزی"

- Saman -
06-04-2015, 08:01
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





گل زعفران، گل زعفران
تنها تو مرا می‌فهمی و زنبورهای عسل
هيچ‌كس ما را برای خودمان نمی‌خواهد

من طاقت می‌آورم
اما گاهی از خودم می‌پرسم

اگر نقابم را بردارم
چند نفر در قاب عكس‌هايم باقی می‌ماند؟
گاهی پاهايم لج می‌كنند
اسب‌های غمگين در سرم،‌ آرام نمی‌گيرند
و دستم می‌پرسد:
پس كی؟ كی؟ كجا؟
گل زعفران
با تو حرف می‌‍زنم كه سوال نمی‌كنی

گل زعفران، گل زعفران
مگر چند بار زندگی می‌كنيم؟




سيد الياس علوی

- Saman -
07-04-2015, 08:43
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





بی‌اينكه آمده است
بی‌آنكه رفته باشد
بی‌خودم
كه در مصب روز‌های روان ساكنم
فقط دو چشم‌ خانه خالی
كه پر از لوازم بی‌خوابی‌ست
پر از صدای حركت ديوار
در گفت‌وگوی صامت ديوارها
سطح شيب‌دار زمين خوردنم روی دور تند
در هزار پلان موازی
پخش می‌شود
دورتر بايست
من از نمای نزديك خودم دورم




راضيه بهرامی خشنود

- Saman -
11-04-2015, 12:33
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





زمين شخم خورده را ماند آدمی
خيس از نم بهار
به بذری ديگر گون شود
و به ابری اميدوار
اما در سال كم باران
حسرت مرا اندازه نيست
و باد هرزه خراها را در سينه‌ام می‌غلتاند




جواد كليدری

- Saman -
12-04-2015, 13:55
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




آسمان و هر چه آبی ديگر
اگر چشمان تو نيست
رنگ هدر رفته است
بر بوم روزهای حرام شده
چه رنگ‌ها كه هدر رفتند
و تو نشدند




عباس صفاری

- Saman -
15-04-2015, 21:27
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




جهان پر شده از نمره‌های بيست
دانش‌آموزان زرنگ‌تر
بمب‌های بزرگ‌تری خواهند ساخت
اگر قلب‌های كوچك‌تری داشته باشند
و هيچ‌كس
نمره مهربانی دست‌های تو را
وقتی‌ به گربه‌های گرسنه غذا می‌دهی
در كارنامه‌ات نخواهد نوشت
دامن چين‌دارت را بپوش و بچرخ
جهان به ساز تو می‌رقصد
من برای معلمت نامه‌ای خواهم نوشت
و به او خواهم گفت
از مشق‌های زيادی كه انگشت‌های كوچكت را خسته می‌كند
بيزارم


راضيه بهرامی خشنود

- Saman -
16-04-2015, 09:57
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]







تكيه داده‌ام به خاطراتی كه

شاد آن چشم‌های غمگين بود

مثل سيگار نصفه افتادم

در جهانی كه پمپ‌بنزين بود






سيد مهدی موسوی

Miss Artemis
16-04-2015, 18:19
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اینکه دلتنگ توام اقرار می خواهد مگر؟
اینکه از من دلخوری انکار می خواهد مگر؟

وقت دل کندن به فکر باز پیوستن مباش
دل بریدن وعده دیدار می خواهد مگر؟

عقل اگر غیرت کند یک بار عاشق می شویم
اشتباه ناگهان تکرار می خواهد مگر؟

من چرا رسوا شوم یک شهر مشتاق تواند
لشکر عشاق پرچم دار می خواهد مگر؟

با زبان بی زبانی بارها گفتی برو
من که دارم می روم ؛ اصرار می خواهد مگر؟

روح سرگردان من هر جا بخواهد می رود
خانه دیوانگان دیوار می خواهد مگر؟

مهدی مظاهری

- Saman -
17-04-2015, 11:45
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





نگران تو هستم
مثل مادری كه كودكش را
گم كرده باشد

بی‌خبر از آن‌كه گمشده‌اش
سرگم بازار شده...



زهرا امير بيك

- Saman -
18-04-2015, 09:37
درخت‌ها كه اين‌همه سبزند، به خاطر ريشه‌های
در زمينشان است؟ يا شاخه‌های در هوايشان؟
برای بهتر ديدن يك منظره گاهی بايد برعكس شد.





[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




عكس: نيوشا نوشاد/نوشته‌ی پوريا خوش‌فكر




برگرفته از نشريه "دوچرخه" ويژه‌ی نوجوانان روزنامه همشهری شماره‌ی 784

- Saman -
19-04-2015, 14:34
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


اول:

حرف بزن
می‌خواهم صدایت را بشنوم
تو باغبان صدایت بودی
و خنده‌ات
دسته‌ کبوتران سفیدی
که به یکباره پرواز می‌کنند







[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




میانه:

نامه‌ای به دستم رسیده است
در هر سطر آن
نسیمی از عشق می‌وزد
او که
دامن
دامن عشق
به جهانم پاشیده است کیست؟
چه کسی
حسرت مرا می‌خورد
مرا آرزو می‌کند؟









[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]







آخر:

می‌رویم و هر جا که رفتیم زندگی همانجاست. ما خود زندگی هستیم.
تو را دوست دارم
چون اذان در سپیده‌دم
چون راهی که به خودت منتهی می‌شود
تو را دوست دارم
چون آخرین بسته‌ سیگاری در تبعید










شعرها؛ اول و آخر از غلامرضا بروسان، شعر میانه از لاله بریا

Miss Artemis
21-04-2015, 15:01
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

و همان طور که دردم به خودم مربوط است
شیطنت های دلم هم به خودم مربوط است

گله کم کن که چرا از همه شهر تو را...
آرزویم که مسلم به خودم مربوط است

گفته بودند که عشق است و غمش سوزان است
برود غم به جهنم! به خودم مربوط است

دوست دارم که از این بغض بمیرم اما
پیشت هرگز نزنم دم، به خودم مربوط است

می نشینم شب و در فکر تو تا اول صبح
می چکم خاطره ، نم نم ، به خودم مربوط است

اینکه بعد از تو چه با زندگی ام خواهم کرد
دار ، رگ ، پنجره یا سم به خودم مربوط است

دوستت دارم واین دست خودم نیست ولی
بهتر آن است بگویم به خودم مربوط است

دوستت دارم،بی آنکه بپرسم که : تو چه؟
عاشقی کردن مبهم! به خودم مربوط است!

این مهم نیست تو و بقیه چه می اندیشید
دوستت دارم و آن هم به خودم مربوط است

احسان امیدی

Atghia
23-04-2015, 12:32
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

سیب غلتان رودخانه من! آهوی نقش بسته بر چینی!
پری قصه های کودکی ام ! قالی دستباف تزیینی!

خُنکای نسیم اول صبح! گرمی چای عصر پاییزی!
به چه نامی ترا صدا بزنم؟ لیلی روزگار ماشینی!

دور مجنون گذشت اینک من دور لیلا گذشت اینک تو
دست بردار از این حکایت تلخ تا بگویم چقدر شیرینی

از کدامین عشیره ای بانو که در این شهر آسمان زنجیر
شیر از آفتاب می دوشی میوه از باغ ماه می چینی

ای جهان بر مدار مردمکت ، چشم بردارم از تو ؟ ممکن نیست
منم آنکس که زندگی کرده سالها با همین جهان بینی

گیسوان سیاه پوشت را روی دیوار شانه ها آویز
تا ببینی غزلسرایان را همه مشتاق شعر آیینی

جنبش سبز فتنه انگیزی اگر از جای خویش برخیزی
کودتاچی مخملی دامن! شورشی! بهتر است بنشینی

عشق حق مسلم من و توست مابقی را به دیگران بسپار
*هر چه داری اگر به عشق دهی کافرم گر جویی زیان بینی*



مجيد آژ

alone_boy
26-04-2015, 20:48
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ﺁﻣﺪﯼ ﻃﺒﻌﻢ ﺷﮑﻮﻓﺎ ﺷﺪ، ﺑﻬﺎﺭﺍﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟
ﺻﻮﺭﺗﻢ ﺷﺪ ﺧﯿﺲ ﺧﯿﺲ ﺍﺯﺷﻮﻕ، ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟

ﺁﻣﺪﯼ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻧﺖ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﯼ
ﺭﻭﺡ ﺭﺳﺘﺎﺧﯿﺰﯼ ﻣﻦ! ﺩﺭ ﺗﻨﻢ ﺟﺎﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟

ﺁﻣﺪﯼ ﻭ ﻫﺮ ﺧﯿﺎﻝ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﭘﯿﺶ ﭘﺎﯾﺖ ﺳﺮ ﺑﺮﯾﺪﻡ ﻋﯿﺪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟

ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﯼ ﺯﻧﺠﯿﺮﯼ ﻣﻮﯼ ﺗﻮﺍَﻡ
ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻣّﯿﺪ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ، ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟

ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﻋﺸﻖ ﺯﻻ‌ﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﺴﻨﺠﯽ ﺑﺎ ﻗﺴﻢ
ﺍﯼ ﺗﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮ ﻟﺒﻢ ﺳﻮﮔﻨﺪ، ﻗﺮﺁﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟

ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﮔﺮﺩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﻧﮕﯿﺮﺩ ﻗﻠﺐ ﻣﻦ
ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺍﯾﻦ ﺁﺋﯿﻨﻪ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟

ﺷﺮﻁ ﮐﺮﺩﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﯾﺎﺩﺕ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺧﺎﻃﺮﻡ
ﺧﻮﺩ ﮐﻪ ﺻﺎﺣﺒﺨﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺍﯼ ﺧﻮﺏ! ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟

ﺷﺮﻁ ﮐﺮﺩﯼ ﺟﺰ ﺗﻮ ﺩﺭﻣﻦ ﮔﺎﻡ ﻧﮕﺬﺍﺭﺩ ﮐﺴﯽ
ﻗﻠﻌﻪ ﺍﯼ ﻣﺘﺮﻭﮎ ﻭ ﮔﻤﻨﺎﻣﻢ، ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟

ﺁﻥ ﻗﺪَﺭ ﺭﻓﺘﯽ ﻭ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ ﮐﻪ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﺷﺪ ﺩﻟﻢ
ﺣﺲّ ﺻﺤﺮﺍ ﮔﺮﺩِ ﺷﻬﺮﺁﺷﻮﺏ! ﺗﻮﻓﺎﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟

ﮔﺮﺩﺑﺎﺩ ﺩﺍﻣﻦ ﻣﻮّﺍﺟﺖ ﺁﺗﺶ ﺯﺩ ﻣﺮﺍ
ﺭﻗﺺ ﻣﺸﻌﻞ ﻫﺎﯼ ﺭﻭﺷﻦ ﺩﺭ ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ ﻣﮕﺮ؟

حمیدرضا حامدی

- Saman -
27-04-2015, 12:55
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]








(1)

در انتظار بوی كدامين مسافری
دوران انتظار من و تو گذشته است
ديگر بگو هزار زمستان به پا كنند
آب از سر بهار من و تو گذشته است







[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]







(2)

اميد گاهی به خانه ما میآيد
با خنده‌اش بيدار می‌شويم
دورش می‌نشينيم
و چای سبز می‌نوشيم







[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]







(3)

مرا گرفته در آغوش درد و غم‌هايم
به غير رنج چه دارند صبحدم‌هايم
نه جاده‌ای نه توانی نه مقصدی حتی
نرفتن است تمام رفتن‌هايم









شعرها
1 و 3. حامد يعقوبی
2. الياس علوی شاعر افغانی



Photos:

1. waiting by OlinThe
2. Hopes by Monique
3. The Eternal (Pain) by Gregory Dimanche

Йeda
28-04-2015, 15:48
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



من پـر از ابــــرم و تو شـــاعر بارانی‌ها
عاشقِ لحـنِ توام حیــن غــزلخوانی‌ها

هنرت، شاعری‌ات، طبع بلندت شده‌است
شغل محبـــوبِ همه بچه دبستـــانی‌ها

هرکسی دید تو را، بی سر و سامان شد و رفت!
مثـــل ویــــــــران شدن دولت سامانی‌ها

شک نکنن گر ببرد عطر تو را روزی باد
فکــر یـــوسف برود از سر کنعــانی‌ها

آنچنان منظره‌ی سـاحــل تو دیدن داشت
که دگر محوِ تـــو شد کشتیِ یــونانی‌ها!

این ترافیک خبر می‌دهـــد از آمــــدنت
بـاز بیــــرون‌زده‌ای شـــاعر تهـرانی‌ها!

مــرگ مشکوک زیاد است و نمی‌دانی که
شهر از عشق تو پــر می‌شود از جانی‌ها...





«مهسا مجیدی پور»

- Saman -
01-05-2015, 23:28
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




مرگ تلخ است
ولی می میرم
برای نیم نگاه عاشقانه دختری که
دخترم هست



حسن امتحانی

- Saman -
10-05-2015, 17:29
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]







سر آمده است
ريخته دور سكوت دهان سوزش
دور «حرف نزن، يواش، هيس!»
صدايش را بريده
حلقه حلقه
كه بپيچد كنار انگشت‌های كشيده‌اش در ديس
حال شما بگوييد
بفرماييد!
از دهان می‌افتد




راضيه بهرامی خشنود

- Saman -
26-05-2015, 07:38
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



هیچ‌وقت
پروانه نبودم
بال‌های ظریف نداشتم
هم‌نشین گل‌ها
با خوابی سبک
و نقاشی­‌ای آن­‌قدر شگفت­‌انگیز که همه بپرسند: «تو را چه کسی آفریده است؟»


* * *

هیچ‌­وقت پروانه نبودم
در باغی با هزار گل
و صبحی برای پرواز
طوری که هر که مرا می‌­بیند
نفس عمیقی بکشد و بپرسد: «تو را چه کسی آفریده است؟»


* * *

آیا پروانه‌­ها راز زیبایی را می­‌دانند؟
تو آیا مناجات پروانه­‌ها را شنیده‌­ای؟
آن‌ها
در میان گل­‌ها می‌­چرخند
و زیرلب می­‌گویند: «نیایش مخصوص پروردگاری است که مرا به این زیبایی آفریده!»




لاله جهانگرد

- Saman -
28-05-2015, 10:01
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]






من یخ نمی‌زنم
با اینکه دورم از دم گرم اجاق‌ها
سرما نمی‌خورم
هر چند خالی‌ام ز تمامی اتاق‌ها
جان سخت نیستم
اما ببین زیاد هم این برف سرد نیست
راحت نشسته‌اند
بر سیم‌های یخ‌زده پارک کلاغ‌ها




صالح سجادی

dourtarin
05-06-2015, 23:38
تو کار من را تمام کردی
با آن چشم هاي خوب
آن دست هاي مهربان
آن نفس هاي گرم
تو کار من را ساختي
با زيباترين سلاح هاي تنت
و اين مرگ
آسان نيست


سيدمحمد مرکبيان

silver65
18-06-2015, 01:26
بی تو
هر پاره‌ی دل‌ام را
به نام کسی دیگر کرده‌ام
به نام هرکسی که
کمی یا دمی
شبیه تو بود ..

"سیدعبدالحمید ضیایی"

- Saman -
18-06-2015, 16:41
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]






آخرین نارون گفت:

در زمین فرصت زندگی نیست

كاش می‌شد

خانه در ابرها داشت

رفت و در آسمان زیست




آبی

نام پرنده‌ها را

از آسمان پشت پنجره پرسیدم

چیزی به یاد نیاورد

با این همه

بر سیم‌های برق خیابان

کبوتری

با بال‌های سرد مه‌آلود

در فكر بی‌كرانه‌ی آبی بود






مهدی مرادی

silver65
23-06-2015, 00:18
اگر پرنده بودم


هرگز بر زمین،


فرود نمی‌آمدم!

مینو نصرت


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

lieee
23-08-2015, 01:34
.

سرزمین من گیلان، سرزمین زیبایی
یک بهشت بارانی، یک جهان رویایی
.
گیلک و لر و تالش، دیلمی و ترک و کرد
سرزمین رنگارنگ، مردمان خوش برخورد
.
هر زبان و هر قومی، افتخار گیلان است
سازگاری اقوام، اعتبار گیلان است
.
حسن یوسفی

amitrisnana
26-11-2015, 12:28
توی شاعران معاصر توصیه میکنم اشعار اقای ناصر پروانی رو بخونید

حافظ و نیما و مولانا سلام
شعر می گوید دلِ من بی کلام


شعر می گوید بدون قافیه
فارغ از آغاز یا حُسن ختام


شعر می گوید دلم آئینه وار
می دهد تصویرها شرح پیام


شعر می گوید شبیه آرزو
آرزوهایی که می یابد دوام


آرزوهایی که هر شب می شود
در میان شعر من صیدِ تو دام
تو همان صیاد زیباي منی
گرچه پرزد مرغ دل از روي بام


کاش می شد طبع وحشیم کمی
در کنار طبع تو می گشت رام


کاش امشب جنس تنهایی نبود
کاش بر هم می زدیم از عشق جام


کاش #پروانه لبش را می گشود
او که عمري بسته این بیچاره کام



#ناصرپرواني

ساحل نمی خواهم دگر،بی عشق معنایت کنم
اي کاش می شد گُم شوي،با عشق پیدایت کنم


در اضطراب پنجره،بی عشق مجنون می شوم
یک لحظه دل را باز کن،باعشق لیلایت کنم


تفسیرِ این آشفتگی،بی عشق یعنی دلهره
دلواپسیت شدنهان،با عشق رسوایت کنم


قرآن بخوان باچشم دل،بی عشق میخوانی فقط
یک آیه را بامن بخوان،باعشق شیدایت کنم


این قایق بی بادبان،بی عشق بی مقصدبُوَد
پارو نزن آرام باش،با عشق دریایت کنم


درجستجوي خاطرات،بی عشق می گردي چرا؟
برلب بزن مُهر سکوت،با عشق شیوایت کنم


فرهاد هم دل می کَند،بی عشق از شیرین خود
تیشه به دست دل سپار،با عشق غوغایت کنم


#پروانه قدري مست باش،بی عشق یعنی عاقلی
دل را به دست من بده،با عشق زیبایت کنم


#ناصرپرواني

- - - Updated - - -

توی شاعران معاصر توصیه میکنم اشعار اقای ناصر پروانی رو بخونید

حافظ و نیما و مولانا سلام
شعر می گوید دلِ من بی کلام


شعر می گوید بدون قافیه
فارغ از آغاز یا حُسن ختام


شعر می گوید دلم آئینه وار
می دهد تصویرها شرح پیام


شعر می گوید شبیه آرزو
آرزوهایی که می یابد دوام


آرزوهایی که هر شب می شود
در میان شعر من صیدِ تو دام
تو همان صیاد زیباي منی
گرچه پرزد مرغ دل از روي بام


کاش می شد طبع وحشیم کمی
در کنار طبع تو می گشت رام


کاش امشب جنس تنهایی نبود
کاش بر هم می زدیم از عشق جام


کاش #پروانه لبش را می گشود
او که عمري بسته این بیچاره کام



#ناصرپرواني

ساحل نمی خواهم دگر،بی عشق معنایت کنم
اي کاش می شد گُم شوي،با عشق پیدایت کنم


در اضطراب پنجره،بی عشق مجنون می شوم
یک لحظه دل را باز کن،باعشق لیلایت کنم


تفسیرِ این آشفتگی،بی عشق یعنی دلهره
دلواپسیت شدنهان،با عشق رسوایت کنم


قرآن بخوان باچشم دل،بی عشق میخوانی فقط
یک آیه را بامن بخوان،باعشق شیدایت کنم


این قایق بی بادبان،بی عشق بی مقصدبُوَد
پارو نزن آرام باش،با عشق دریایت کنم


درجستجوي خاطرات،بی عشق می گردي چرا؟
برلب بزن مُهر سکوت،با عشق شیوایت کنم


فرهاد هم دل می کَند،بی عشق از شیرین خود
تیشه به دست دل سپار،با عشق غوغایت کنم


#پروانه قدري مست باش،بی عشق یعنی عاقلی
دل را به دست من بده،با عشق زیبایت کنم


#ناصرپرواني

atra.tavan60
25-12-2015, 18:20
شاعر: کاظم نظری بقا

به دل نا گفته صدها حرف دارم

ميان سينه زخمي ژرف دارم

به روي پوستين سالخوردم

زمستان در زمستان برف دارم

green-mind
29-01-2016, 02:52
.

ﺧﺮﻭﺱ
ﺍﺯ ﺣﺴﻮﺩﯼ ﻣﺮﻍ ﻫﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﺮﺳﺪ


ﮔﺮﺑﻪ
ﺑﻪ ﺟﻔﺖ ﮔﯿﺮﯼ ﻫﺎﯼ ﻗﺒﻠﯽ ﺍﺵ ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ


ﺯﺑﻮﺭ ﻋﺴﻞ
ﻣﻠﮑﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻨﺪﻭ ﺷﺮﯾﮏ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ


ﻣﻦ
ﺑﻪ ﭘﺴﺮﻫﺎﯼ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺗﺎﻥ ﺣﺴﻮﺩﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﺑﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯾﺖ ﺣﺴﻮﺩﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺣﺴﻮﺩﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ


ﺧﺮﻭﺱ ﺭﺍ ﺳﺮ ﻣﯽ ﺑﺮﻡ
ﮔﺮﺑﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺳﻨﮓ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ
ﺯﺑﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﮕﺲ ﮐﺶ ﻟﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ


ﻭﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﮏ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﺖ
ﺑﻪ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ!




سید مهدی موسوی

green-mind
01-02-2016, 23:43
.




من هاشمم!که کارگر کارخانه ام
با یک زن و چهار پسر، چند دخترِ...
بی اتّفاق خاص به جز مرگ مادرم
بی هیچ عاشقانه و بی هیچ خاطره




در مُردگی دائمی خود شناورم
از ذرّه های زنده ی خود کار می کشم
تا شب، غرور له شده در کارخانه ام
تا صبح، پشت پنجره سیگار می کشم




من آتنام! سالِ یکِ رشته ی حقوق
خشمِ سکوتِ جمع شده در تحصّنم
من اعتراض نسل جوانم به هرچه هست
از دردهای جامعه فریاد می کنم




مشتی کتاب فلسفی ام لای جزوه ها
بحثی سرِ چگونگی رشد اقتصاد
هر چند سال با گریه رأی می دهم
بی هیچ اعتماد به هرگونه اعتماد!




من کوکبم! همیشه زن خانه داری ام!!
که سال هاست حرف ندارد سلیقه ام
مختص به خانواده و آقای شوهر است
هر ماه و روز و ساعت و حتی دقیقه ام!




یا پای ماهواره عدس پاک می کنم
یا فکر بچّه دار شدن داخل صفم
یا پای یک اجاق قدیمی به فکر شام
من یک زنم که قابل هرجور مصرفم




من صادقم! که عضو بسیج محلّه ام
آزادیِ رسیده به میدان انقلاب!
یک جانماز خسته که پهن است سمت نور
پیراهنِ سفیدِ یقه بسته و گلاب




مدّاح روزهای غریبِ محرمّم
آواز طبل و سنج شریکند در غمم
در هرچه هست و نیست در این شهر لعنتی
دنبال ردّ پای بهشت و جهنمّم




من کاوه ام! که داخل کافه تمام روز
مشغول بحث و قهوه و سیگارم و حشیش
کیفم همیشه پُر شده از فیلم، از کتاب
مویی بلند دارم و یک متر و نیم ریش




سیگار برگ می کشم از دردِ نیستی
یادِ هزار آدمِ در بند در سرم
در کلّ شهر توی دلم فحش می دهم!
تا شب که می روم بغل دوست دخترم




من اصغرم! که لات بزرگ محلّه ام
تنها رفیق واقعی ام چند تا قمه!
مشغول زورگیری و گاهی تجاوزم!
بیزارم از تمامی این شهر، از همه




هر روز چرخ با موتور و دزدیِ یواش!
شب ها بساط بنگ و قمار و عرق خوری
امّا میان سینه ی من قلب عاشقی ست
دل باخته به دختر کمروی چادری...




بحث جنازه های جوان در تمام شب
تابوت های چیده شده توی قبرها
مهمانیِ بُخورْ بُخورِ کرم و مورچه!!
در پس زمینه، گریه ی یکریزِ ابرها..





سید مهدی موسوی







.

iranzerozone
09-05-2016, 18:30
من را ببخش، ببخش که دیر عاشقت شدم

با این دلِ تکیده و پیر عاشقت شدم

از خواب خوش پریدم و دنیا سکوت کرد

دیدم شبیه خواب اخیر ،عاشقت شدم

#مریم_ناظمی

iranzerozone
09-05-2016, 19:08
جز خسوف روی ماهت اتفاقی شوم نیست
می پرستم ماه را ، ازسجده ام معلوم نیست؟


آنقدر باسرعت این عاشق شدن رخ داد که
صحنه ی آهسته اش هم آنچنان مفهوم نیست


ترکمانچایی که مـن با چشمهایت بستـه ام
بیـن کشورهای عاشق پیشـه هم مرسوم نیست


ایـن درشت افتادنِ چشمت درون عکس ها
منکرش باشی ،نباشی، مطلـقاً از زوم نیست!


لا اقـل تـا زنـده ام سیبی بـرایم قـاچ کـن!
در جهنم سهم ِمن چیزی به جز زقّـوم نیست


گرچه حاشا می کنـد اخمـت، ولی مانند تـو
هیچ کس در مهـربانـی راحـت الحلقــوم نیست


سید ایمان زعفرانچی

green-mind
14-09-2016, 23:46
تو
ماهـــی
و من
ماهـــیِ
این برکــه ی کـاشی..
انــدوه بزرگـــی ست زمانــی که نباشــی!

آه از نفـــس پاک تو و صبــح نشابور
از چشم تــو و حجره ی فیــروزه تراشی..

پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی!

ای باد سبک سار! مرا بگــذر و بگـــذار!
هشــدار! که آرامــش ما را نخـــراشی..

هـرگز به تو دســـتم نرسد مــــاه بلنــــدم!
انــدوه بزرگی ست چه باشی.. چه نبــاشی..





علیرضا بدیعاز مجموعه: شجره نامه ی یک جن





لینک اهنگ در تاپیک اهنگ های ارام و غمگین ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

Milad933
10-01-2017, 19:04
صبح،موهات می زند بیرون
که پس از گشتن تمامِ شهر
روی یک شانه سر بلند شود
پیش من هم بیا ولی آرام
پیچ و خم های تند گردنه ام
به تو شاید علاقه مند شود
خاکریزیم و منتظر هستیم
بتکانی لباس زبرت را
تا بیوفتیم روی نارنجک
منِ مجروح سالها دوری
پشت این خاکریز و گردنه ها
دوست دارم تو را ولی با شک
خواب خار است توی چشمی که
در تمامِ شب تو بیدار است
-شبِ این شانه را معطر کن-
زیر قولت زدی و آمده ای
شانه ی کم تحملی دارم
لطفا این بار روسری سر کن
صفِ موهایِ در پیاده رو ات
مثل سرباز های یک شطرنج
شاه را میشود که مات کنند؟؟
باد وقتی که می زند موهاات
ناگزیرند در خیابان ها
بر علیه ام تظاهرات کنند
*
موی تو رد پای آبی نیست
شب زمانی که تو بخوابی نیست
شوم و نزدیک،پر کلاغی باش
اتفاق است شانه ی بی مو
اتفاق است موی بی شانه
مثل این بند، اتفاقی باش!
شب شده گردنه پر از دزد است
دستِ خالی م دوستت دارد
قایمم کن میان پستووهات
جمع کن خاطر مرا از شب
به اتاقت برو ولی آرام
و دوباره بخواب با موهاات

محمدرضا شیخ حسنی

resane.modern33
27-04-2017, 08:39
ممنون از شعرهای فوق العاده ای که اینجا قرار دادید.واقعا لذت بردم

abolfazl010
02-08-2018, 09:42
شاعر علی رحیمی
شکسته شد کمرم در کویر تنهایی
صبا شود خبری از دیار شیدایی

زمانه دست وفا بر خراب ِ دل(۱) رد کرد
چه گویم از دل ِ‌ خونم ز اشک پنهانی

فراق ِ‌ یار ِصنم کُش چه کس خبر دارد
دمی به من نظر زد به دل چه غوغایی

دگر خمیده شدس جان ز هجر ِ بی علت
کجا بُود ره لیلی شَوم به سودایی

به روزگار ِ‌ جوانی عجل بزد یغما
دعای ِ من به رهت بُد بهار و برپایی

Kootevall
22-09-2018, 11:41
فرزند قلل و کوه و کوهستانم
مفتون جمال و جلوه ی گیلانم
شدپیشه ام عاشقی، چو شمعی روشن
در معرکه ی باد خوش و رقصانم
دائم و مرتّباً در آمد شدنم
چون مارکوپولو به گردش دورانم
من چشمه ام و مقصد من دریاهاست
آرام بسوی مقصدم میرانم
از صخره و قلّه های کوهستانی
سرسخت شدم ،مقاومت در جانم
گیلان که بهشتِ من وَ عشقم آنجاست
از دیدنِ روی ماه او خندانم
امّا همه ی نای و نوایم تهران
معتاد شدم به او ؛ خدا درمانم
اینها که شنیده اید یک گوشه ، چرا؟
من ذرّه ای از بزرگیِ ایرانم
احمدیزدانی

Kootevall
22-09-2018, 11:47
با قایق خیال تو راهی به بندرم
در تارو پود خاطره هایت شناورم
میدانم عاشقان تو بیش از ستاره اند
هستم ستاره ای که به ماهم دهم سرم
وقتی که در هوای قفس غوطه میخورم
رنجیده از خیال تبر با صنوبرم
طوفان در انتظار و خطر هاست در کمین
تو ساحلی خیالی و من مسخ باورم
افتاده ای چو شعله بجان آتشم زدی
من مرغ زیرکم که از آتش کشم پرم
با من بمان که در گذر از پیچ و تاب عمر
وقتی تو با منی غم دل را نپرورم
دلبسته ی تورا نبُوَد عشق دیگری
تو آخر محبّت و من با تو محشرم
کشتی شکسته هستم و تو ناخدای من
باشد اگر محبّت تو ، جان به در بَرَم .
احمدیزدانی

Kootevall
22-09-2018, 11:49
مثل ابر آرام مثل خواب نرم
از خیالِ خام خالی ، گرمِ گرم
عقل دوراندیش و طبعم عاشق است
بر دوراهی مانده ام حیران و پست
یکطرف عقل است و دوراندیش هست
دور از احساس و هر تشویش هست
آنطرف عشق است و دنیائی خیال
می کند با بالِ خود حل هر محال
آن یکی بر عشق چشمش بسته هست
کار او در روشنائی ، شسته هست
این یکی رویا و عشق و مستی است
گوهرجانها وَ شورِ هستی است
داستانِ عقل و عشق و گیرودار
بود از آغازِ خلقت برقرار
گرچه در ظاهر سخن از عقل هست
در پسِ پرده به عشقی اندر است
در تمام سالها وَ لحظه ها
عشق پیروزِ تمامِ صحنه ها
عشق شور است و نشاطِ زندگی
عشق هست انگیزه وَ سرزندگی
عشق پیروزی به هر آغاز هست
عقل سدّ راهِ این اعجاز هست
عقل را با عشق گوئی کار نیست
عاشقان را عقل اصل و یار نیست
عاشقان با قلب عاشق میشوند
از نگاهِ عشق‌ لایق میشوند
با چراغِ مهر هرسو میروند
قبله گاه و فوقِ منطق میشوند
احمدیزدانی

fama9717
28-01-2019, 13:41
زمستان هر سال ، سال به سال سالگرد ارتحال خورشیدی که پشت ابرها پنهان می شد را می گرفتم
می گرفتم ماه را در دستم و با دست دیگرم از او عکس می گرفتم
خیالی بیش نبود ،
نه ماه و نه خورشید خیال برگشتن نداشتند
رفته بودند برای همیشه
برای همیشه وقتی برف ها مثل دشنه در دیدگانم می باریدند
می باریدند دانه های برف
و آدم برفی دوباره جشن گرفته بود
جشن دلدادگی
دل داده بود به دست های آدم ها
آدم ها به او شال و کلاه می دادند...
خخخ ، دخترک می گفت،آدم برفی سرما می خورد
وقتی دخترک عکس هایش را با آدم برفی گرفت
به او نگاهی انداخت و از کنارش رد شد
بعد از رفتن دخترک...
آدم برفی لحظه به لحظه
تاب دوری نداشت
هی آب می شد
او عاشق شده بود...
.
.
صادق الهیاری

Arshia_Sa
16-06-2020, 01:12
و عمر شیشه عطر است، پس نمی ماند
پرنده تا به ابد در قفس نمی ماند
مگو که خاطرت از حرف من مکدر شد
که روی آینه جای نفس نمی ماند
طلای اصل و بدل آنچنان یکی شده اند
که عشق جز به هوای هوس نمی ماند
مرا چه دوست چه دشمن ز دست او برهان
که این طبیب به فریاد رس نمی ماند
من و تو در سفر عشق دیر فهمیدیم
قطار منتظر هیچ کس نمی ماند

فاضل نظری

Arshia_Sa
16-06-2020, 01:13
ای پاسخ بی چون و چرای همه ی ما
اکنون تویی و مساله های همه ی ما
کو آن که، در این خاک سفر کرده ندارد
سخت است فراق تو برای همه ی ما


ای گریه ی شب های مناجات من از تو
لبخند تو آیین دعای همه ی ما


تنها نه من از یاد تو در سوز و گدازم
پیچیده در این کوه صدای همه ی ما


ای ابر اگر از خانه ی آن یار گذشتی
با گریه بزن بوسه به جای همه ی ما


ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم
اما تو بکش خط به خطای همه ی ما


گر یاد تو جرم است غمی نیست که عشق است
جرمی که نوشتند به پای همه ی ما


در آتش عشق تو اگر مست نسوزیم
سوزانده شدن باد سزای همه ی ما


فاضل_نظری

Arshia_Sa
16-06-2020, 01:15
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر، سحر نزدیک است
هر دم این بانگ برآرم از دل:
وای، این شب چقدر تاریک است!
خنده‌ ای کو که به دل انگیزم؟
قطره‌ ای کو که به دریا ریزم؟
صخره‌ ای کو که بدان آویزم؟
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل،
غم من، لیک، غمی غمناک است

سهراب سپهری

- - - Updated - - -



خانه دوست کجاست؟
در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه نوری که به لب داشت
به تاریکی شن ها بخشید و به انگشت
نشان داد سپیداری و گفت
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا
سبز تر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است
میروی تا ته آن کوچه
که از پشت بلوغ سر به در می آرد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی
و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد
در صمیمیت سیال فضا، خش‌خشی می‌شنوی:
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا
جوجه بردارد از لانه نور
و از او می پرسی
خانه دوست کجاست؟

سهراب سپهری

Arshia_Sa
16-06-2020, 01:16
زیباترین حرفت را بگو
شکنجه ی پنهان سکوت ات را آشکاره کن
و هراس مدار از آنکه بگویند
ترانه یی بیهوده می خوانید
چرا که ترانه ی ما
ترانه ی بیهوده گی نیست
چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست
حتی بگذار آفتاب نیز بر نیاید
به خاطر فردای ما اگر
بر ماش منتی ست
چرا که عشق
خود فرداست
خود همیشه است

احمد شاملو

Arshia_Sa
16-06-2020, 01:18
ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما


ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما


ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما


جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما


ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما


آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما


ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما


پا وامکش از کار ما بستان گرو دستار ما


در گل بمانده پای دل جان می‌دهم چه جای دل


وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای ما

مولانا

بامدادنیکنفس
16-06-2020, 07:58
پینگ عالی
جیب خالی


شاعر خودم

pashangparsi6
21-11-2022, 12:34
روی ما گرد سیه افشانده است /*/ آن تبَه‌جادوگر تاریک و پست

سرد و خاموش است اکنون این جهان /*/ کوششی کن هم‌رهم تنها نمان

گرچه آن دیوِ پلید افکنده بند /*/ در امیدِ فتح و آزادی بخند

تن ز هر آلودگی پالوده کن /*/ بَر کَن این زنجیر را از بیخ و بُن

چرخ‌گردون را به‌دست خود بگیر /*/ ورنه در بندش بمانی ناگزیر

چون که خورشیدِ زمان زندانی است /*/ یا که هر گوشه پر از ویرانی است

روشنی شو، شید شو، خورشید شو /*/ جشن یلدا شو، به دل امید شو

پس کجا خواهی که بستن را میان؟ /*/ باز برپاخیز ای شیر ژیان

باز روشن کن همه خامُش‌کده /*/ هر خرابات خراب و غم‌کده

دست تقدیر است این یا سرنوشت /*/ راه را باید دگرگونه نوشت
—–
از کتاب مجموعه اشعار محمد رضا محسنی ۱۳۹۲: مجموعه غزل، قصیده و..،، دفتر یکم_ویرایش یکم، ص ۷۳