ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : نزار قبانی



F l o w e r
01-10-2011, 16:55
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


← بیــوگــــــرافی :

نِزار قَبانی, (زاده ۲۱ مارس ۱۹۲۳، درگذشته ۳۰ آوریل ۱۹۹۸) از بزرگ‌ترین شاعران و نویسندگان جهان عرب بود.
نزار در یکی از محله‌های قدیمی شهر دمشق سوریه به دنیا آمد.

هنگامی که ۱۵ ساله بود خواهر ۲۵ ساله‌اش به علت مخالفت خانواده‌اش با ازدواج با مردی که دوست داشت اقدام به خودکشی نمود. در حین مراسم خاکسپاری خواهرش وی تصمیم گرفت که با شرایط اجتماعی که او آن را مسبب قتل خواهرش می‌دانست بجنگد.
وی به زبانهای فرانسه، انگلیسی و اسپانیولی نیز مسلط بود و مدت بیست سال در دستگاه دیپلماسی سوریه خدمت کرد.
هنگامی که از او پرسیده می‌شد که آیا او یک انقلابی است، در پاسخ می‌گفت: عشق در جهان عرب مانند یک اسیر و برده است و من می‌خواهم که آن را آزاد کنم. من می‌خواهم روح و جسم عرب را با شعرهایم آزاد کنم. بخش‌هایی از اشعار نزار قبانی تاکنون به فارسی ترجمه و منتشر شده‌است. مهدی سرحدی، موسی بیدج، موسی اسوار و احمد پوری مترجمانی هستند که تاکنون نسبت به ترجمهٔ بخشی از آثار نزار به فارسی اقدام کرده‌اند ..


← آثـــار :

تا سبز شــوم از عشــق / ترجمه موسی اسوار

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


داســتـان من و شعـــر / ترجمه یوسف حسین بکار ، غلام حسین یوسفی

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


در بنـــدر آبــی چشمــانت / ترجمه احمد پوری

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


بلقیــس و عاشقـــانه هــای دیگـر / ترجمه موسی بیدج

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


تمــام کودکــان جهــان شـاعرنـد / ترجمه یغما گلرویی

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


چه کســی معلم تـاریخ را کشت / ترجمه مهدی سرحدی

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Ahmad
01-10-2011, 17:04
☚ بـرای استفاده راحت تـر از فهرسـت بـه روش زیر عمل کنید :

1. Ctrl + f یا F3 را فشار دهید
2. کلمه ی کلیدی مورد نظر را وارد کنید
3. کلمات هایلایت شده را بررسی کنید





بدون واژه ها
چون واژه ها در فرهنگنامه ها مرده اند ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])



نه من می توانم کاری کنم نه تو ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])



به قهوه خانه رفتم تا فراموش کنم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])


هندسه
در فراسوی مرزهای احساسم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])



وقتی گفتم دوستت دارم می دانستم که ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])



غرور رفیع او دنیا را برایش کوچک کرده بود ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])



از من مپرس که چگونه ام ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])



در خیابان های شب دیگر جایی برای ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])



نامه هایی برای تمام زنان جهان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])



هر گاه شعری به رنگ سیاه نوشتم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])



پس از من کسی اگر ترا ببوسد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])


نقاشی با واژه ها
بیست سال در سفر عشق ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])



بدون زن مردانگی مرد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])



چشمانت کارناوال آتش بازیست! ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])



پزشک توصیه کرده است بیش از ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])



باشه بانو برو ! ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])



راه حلی داری؟!‌ راه نجاتی برای ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])



عهد کردم که دوستت نداشته باشم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])



زن بر زانوی شعر می نشیند ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])




پس از آنکه دوستت داشتم... تازه دریافتم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])




اگر تو دوست مني کمک ام کن تا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])




هر مردی که بعد از من ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])




معشوقه ام باش و ساکت شو ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])




دوستت دارم با تو لج بازی نمی کنم ! ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])




باور نداشتم‌ که‌ زنی‌ بتواند شهری‌ را ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])




موهای‌ مرطوبت‌ هنوز سطرهای‌ دفترم‌ را خیس‌ می‌کند ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])




من مي‌خواهم پيش از تو بميرم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])




هر کاری که بکنی و هر چه بگویی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])




مشکل من با نقد این است که ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])




بگذار بی تو راه بروم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])




عشق یعنی اینکه مردم مرا با تو اشتباه بگیرند! ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])




دشنه ات را از سینه ام بیرون بکش ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])




مست شو ، بانو ! ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])




از آنجا که عشق تو فراتر از ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])







بروز رسانی تا پست: 36#

F l o w e r
01-10-2011, 17:04
بــدون واژه هـــــا



چون واژه هــــا در فرهنگـــنامه هـا مـُـرده اند / ..

ناگــریز راهــی برای دوسـت داشتنــت

یــافتــم

بــــدون واژه هــــا .. /.


" در بنــدر آبــی چشمانـت "

F l o w e r
02-10-2011, 19:20
نـــــه مــن مــی تــوانــم کاری کنـــم

نـــه تـــو / ..

زخــــم بــا خنجـــری که رو بـــه اوســت

چـــه کنـــد ؟ !


" در بنــدر آبــی چشمانـت "

F l o w e r
03-10-2011, 18:25
بــــه قهـــوه خــانه رفتـــم

تـــا فراموش کنـــم

عشقــمــان را و دفن کنـــم

انـــدوه خود را ، امــــا

تـــو پـــدیـدار شــدی

از فنجــان قهــــوه ام :

گـــل رز سفیــــد .

F l o w e r
05-10-2011, 23:46
هـــنـــدســـﮧ


در فـــراســـوی مـــرزهــای احســـاسم

تـــو زمـــآنی نــــداری

زمــــان تــــو منـــم

در فــــراســـــوی قطـــب نـــمای دســـتانـــم

تـــو بـــُعد نــــداری

تمــــامی ابعـــاد تـــو منــــم

زاویــــه هــآی تــــو .. دایــــره هـــآی تـــو

منحنــــی هــآیــت

و خطـــوط راســت تـــو .. / .



" در بنــدر آبــی چشمانـت "

F l o w e r
09-10-2011, 18:50
وقتــی گفتــم دوستــت می دارم / ..

می دانستم که الفبــایـ ی تــازه را اختــراع می کنـم

بــه شهــری که در آن ..

هیچ کس خوانــدن نمی دانـد!

شعــر می خوانــم ،

در سالنــ ی متــروک

و شرابــم را در جــام کسانــ ی می ریـزم

کـه یـارای نوشیدنـشـان نیسـت .. / .

F l o w e r
11-10-2011, 11:01
غرور رفیــــع او / ..

دنــــیـــا را برایــش کوچــک کرده بود

چمدانــش را بســـت

و آهستـــه بر نوک پـــا

بـــی هیچ کلامـــ ی

آن را ترک گفـــت .. /.


" در بنــدر آبــی چشمانـت "

part gah
11-10-2011, 17:13
از من مپرس
که چگونه ام ؟
گرت به راستی که دوست می داریم ...
بپرس:
انگشتانم چگونه اند؟

part gah
12-10-2011, 20:14
در خیابان های شب

دیگر

جایی برای قدم هایم نمانده است

زیرا که چشمان ات

گستره ی شب را ربوده است.

part gah
14-10-2011, 11:15
نامه هایی برای تمام زنان جهان
این نامه ی آخر است .....
پس از آن نامه یی وجود نخواهد داشت
این واپسین ابر پر باران خاکستری ست
که بر تو می بارد ؛
پس از آن دیگر بارانی وجود نخواهد داشت

این جام آخر شراب است بانو ؛
و دیگر نه از مستی خبری خواهد بود ؛
نه از شراب ...

آخرین نامه ی جنون است این
... آخرین سیاه مشق کودکی
دیگر نه ساده گی کودکی را به تماشا خواهی نشست ؛
نه شکوه جنون را .....

دل به تو بستم گل یاس ِ دلپذیر ....
چون کودکی که از مدرسه می گریزد
و گنجشک ها و شعرهایش را
در جیب شلوارش پنهان می کند

من کودکی بودم ؛
گریزان و آزاد
بر بام شعر و جنون
اما تو زنی بودی ؛
با رفتارهای عامیانه
زنی که چشم به قضا و قدر دارد
و فنجان قهوه
و کلام فالگیران
.... زنی رو در روی صف خواستگارانش

افسوس ....
از این به بعد در نامه های عاشقانه ؛
نوشته های آبی نخواهی خواند
در اشک شمع ها ؛
و شراب نیشکر
ردّی از من نخواهی دید

از این پس در کیف نامه رسان ها
بادبادک رنگینی برای تو نخواهد بود
دیگر در عذاب زایمان کلمات
و در عذاب شعر حضور نخواهی داشت

جامهء شعر را بدر آوردی
خودت را بیرون از باغهای کودکی پرتاب کردی
و بدل به نثر شدی .....ا

part gah
09-05-2012, 19:07
هر گاه شعری به رنگ سیاه نوشتم

گفتند که آن را از چشمانش رو نویسی کرده ام.

part gah
13-05-2012, 13:17
پــس از مــن

کســي اگــر تــرا ببــوســد،

روي لبهــايــت

تــاکستــانــي را خــواهــد يــافــت

کــه مــن کــاشتــه ام . . .

F l o w e r
13-05-2012, 21:31
.

" نقاشی با واژه هــا "



بیســــــت سال در سفــر عشـــــق

اما جـاده هنـــوز نـاشنـاختـــه / .

گاه پیـــروز شدم

اغلب از پــا افتــادم / ..

بیســـــــت سال سر در کتـــاب عشــق

و هنــــــوز در نخســتــیــــن بــرگ / .




" در بنــدر آبــی چشمانـت "

.

m_kh111
14-05-2012, 12:04
بدون زن
مردانگی مرد
شایعه ای بیش نیست..

part gah
26-05-2012, 13:52
چشمانت کارناوال آتش بازیست!

یک روز در هر سال

برای تماشایش میروم

و باقی روزهایم را

وقت خاموش کردن آتشی میکنم

که زیر پوستم شعله میکشد!

MaRiPoSa
09-06-2012, 21:23
پزشک توصیه کرده است
بیش از پنج دقیقه
لبانم را در لبانت رها نکنم
و بیش از یک دقیقه
خو را در معرضِ آفتابِ داغِ سینه‌ات قرار ندهم
پس لطفن
بیش از این دیگر
وابسته‌ام نکن!

"نزار قبانی"

part gah
16-08-2012, 01:46
بــاشــه بــانــو، بــرو!

مــي‌دانــم ايــن انتخــاب تــو نيســت!

بــاشــه، امــا،

امــا،

رفتنــت،

آن‌قــدرهــا کــه فکــر ميکنــي

فــاجعــه نيســت!


مــن مثــل بيــدهــاي مجنــون،

ايستــاده مــي ميــرم . . .

part gah
08-09-2012, 07:02
راه حلــي داري؟!

راه نجــاتــي بــراي کشتــي شکستــه

کــه نــه غــرق مــي شــود،

نــه نجــات پيــدا مــي کنــد . . .

Puneh.A
15-09-2012, 10:47
برای مــ . ح


عهد کردم که دوستت نداشته باشم
سپس در برابر اين تصميم شگرف ! ترس مرا فرا گرفت
عهد کردم که برنگردم و برگشتم
و از دلتنگي نميرم و مردم
بارها عهد کردم
و بارها تصميم گرفتم که کنار بکشم
و يادم نمي‌‌آيد که کنار کشيده باشم
عهد‌هايي کردم بزرگ‌تر از خودم
.
.
.
عهد کردم که هيچ نامه عاشقانه‌اي برايت ننويسم
ولي ...بر خلاف ميلم ... نوشتم
عهد کردم جايي که تو هستي پيدايم نشود
ولی...
عهد کردم که دوستت نداشته باشم
چگونه؟
کجا؟
اصلاً کي ديدي که من عهد کرده باشم؟
دروغ مي‌گفتم از فرط راستگويي
و خدا را شکر که دروغ مي‌گفتم...
عهد کردم
با نهايت سردي... و با نهايت حماقت
که تمام پل‌هاي پشت سرم را خراب کنم
مخفيانه تصميم گرفتم که تمام_تو را در تمام_خودم بکشم
و عليه تو اعلام جنگ کردم
.
.
عهد کردم
که به تو زنگ نزنم
و به تو فکر نکنم، وقتي ...
و دلواپست نباشم
و برایت گل نگیرم
و دستانت را نبوسم
و بر خلاف ميلم
و گل ...
و ما بین ديدگانت را بوسيدم، تا ...
عهد کردم که نه ... و نه ... و نه ...
و وقتي به حماقتم پي بردم !
خنديدم...
عهد کردم
همچون تو که چهل باز ذبحم کردی ذبحت کنم
و آنگاه که لباسم را غرق خون ديدم
يقين کردم اين منم که ذبح شده‌ام
پس مرا بر کجاوه جديت منشان
هرگاه خشمگين شدم..
هرگاه متأثر شدم..
هرگاه شعله‌ور شدم..
هرگاه خاموش شدم..
دروغ مي‌گفتم از فرط راستگويي
و خدا را شکر که دروغ مي‌گفتم
.
.
عهد کردم که سرکشي جنونم را مهار کنم
و خوشا به سعادتم که هنوز
گرم_گرمم وقتي عاشقت مي‌شوم
کاملاً مثل دفعات قبل
خیس_ حرارت
عهد کردم
که تا يک سال، عشق را با تو در ميان نگذارم
و تا يک سال، چهره‌ام را پنهان نکنم
در جنگل گيسوانت
و تا يک سال از ساحل چشمانت صدف نگيرم
چگونه چنين حرف احمقانه‌اي زدم؟
در حالي که چشمان تو خانه من است
خانه امن من ...
چگونه به خود اجازه دادم؟؟؟؟؟
.
.
عهد کردم
که برنگردم.. و برگشتم
که از دلتنگي نميرم و مردم
عهد‌هايي کردم بزرگ‌تر از خودم
چه کردم با خودم ؟؟؟؟؟؟؟؟
دروغ مي‌گفتم از فرط راستگويي
و خدا را شکر که دروغ مي‌گفتم..


نزار قبانی

شاهزاده خانوم
28-09-2012, 02:05
زن بر زانوی شعر می نشیند
تا عکسی یادگاری بگیرد
عکاس آن دو را
دو خواهر می پندارد ...

شاهزاده خانوم
28-09-2012, 02:06
س از آنکه دوستت داشتم... تازه دریافتم
که اندام زن چقدر با اندام شعر همانند است...

و چگونه زیر و بم های کمر و میان...
با زیر و بم های شعر جور در می آیند
و چگونه آنچه با زبان درپیوند است...

و آنچه با زن... با هم یکی می شوند
و چگونه سیاهی مرکب...
در سیاهی چشم سرازیر می شود.

(نزار قبانی، ترجمه تراب حق شناس)

شاهزاده خانوم
08-11-2012, 18:14
اگر تو دوست مني
کمک ام کن تا از تو هجرت کنم
اگر تو عشق مني
کمک ام کن تا از تو شفا يابم
اگر مي ‌دانستم
که دوست داشتن خطر ناک است .. به تو دل نمي ‌بستم

اگر مي ‌دانستم
که دريا عميق است… به دريا نمي زدم
اگر پايان ام را مي ‌دانستم
هرگز شروع نمي ‌کردم

دلتنگ تو ام پس به من ياد بده
که دلتنگ تو نباشم
به من ياد بده
چگونه برکنم از بن ، ريشه ‌هاي عشق تو را
به من ياد بده
چگونه مي‌ ميرد اشک در کاسه ي چشم
به من ياد بده چگونه دل مي ‌ميرد
و شور وشوق خودکشي مي کند


نزار قباني

شاهزاده خانوم
27-11-2012, 14:41
هَر مَردی که‌ بعد‌ از من‌ تو را ببوسد
بر لبانت‌ ،
تاکستانی‌ را خواهد یافت‌
که‌ من‌ کاشته‌اَم‌ !

نزار قبانی

شاهزاده خانوم
27-11-2012, 14:43
معشوقه ام باش و ساکت شو
با من درباره شریعت عشق ، بحث نکن
عشق من به تو شریعتیست
که می نویسمش و
اجرا یش می کنم


اما تو
آموختمت که گل مارگریت شوی و
بر بازوهایم بخوابی
و بگذاری تا حکومت کنم
و کار تو فقط این باشد
که تا ابد معشوقه ام باشی...

شاهزاده خانوم
30-11-2012, 01:33
دوستت دارم

با تو لج بازی نمی کنم !

مانند کودکان

سر ماهی ها با تو قهر نخواهم کرد

ماهی قرمز مال تو

ماهی آبی مال من ...

هر دو ماهی مال تو باشند

تو مال من!

دریا و

کشتی‌ و

سرنشینانش‌ مال‌ تو باشند

تو مال‌ من‌ !

ضرر نخواهم‌ کرد !

تمام‌ دار و ندارم‌ زیر پای‌ تو !

شاهزاده خانوم
24-12-2012, 21:22
باور نداشتم‌ که‌ زنی‌ بتواند
شهری‌ را بسازدُ به‌ آن‌
آفتاب‌ُ دریا ببخشدُ تمدّن‌ !
...دارم‌ از یک‌ شهر حرف‌ می‌زنم‌ !

تو سرزمین‌ِ منی‌ !
صورت‌ُ دست‌های‌ کوچکت‌،
صدایت‌،

من‌ آن‌جا متولد شُده‌اَم‌
وَ همان‌جا می‌میرم‌ !

شاهزاده خانوم
26-12-2012, 18:56
موهای‌ مرطوبت‌ هنوز سطرهای‌ دفترم‌ را خیس‌ می‌کند
وَ شعرم‌ را غرق‌...

از هَر کوهی‌ بالا می‌روم‌ در آب‌ غرقه‌ است‌ !
دریایت‌ را بردارُ برو ! بانو !
بگذار آفتاب‌ بارِ دیگر بر اندامم‌ طلوع‌ کند !

روزِ دریایی‌ به‌ آخر رسید
وَ دریا در دفترِ خاطراتش‌ نوشت‌:
یک‌ مَرد بودُ
یک‌ زن‌...
وَ من‌ دریا بودم‌!

شاهزاده خانوم
29-12-2012, 17:36
من
مي‌خواهم پيش از تو بميرم
تو فکر مي‌کني کسي که بعداً مي‌ميرد
کسي را که قبلاً رفته است، پيدا مي‌کند؟
من اين‌طور فکر نمي‌کنم.
بهتر است مرا بسوزاني
مرا در بخاري اتاقت بگذاري
در يک کوزه.
کوزه شيشه‌اي باشد
شفاف، شيشه سفيد
بنابراين مي‌تواني آن تو مرا ببيني...
فداکاري‌ام را مي‌بيني:
از اين‌که بخشي از زمين باشم، چشم مي‌پوشم
از اين‌که گل باشم و بتوانم با تو باشم
چشم مي‌پوشم.
دارم پودر مي‌شوم
تا با تو زندگي کنم
بعداً، وقتي تو هم مردي
به شيشه من خواهي آمد
و ما با همديگر زندگي مي‌کنيم
خاکستر تو در خاکستر من،
تا اين‌که نوعروسي بي‌مبالات
يا نوه‌اي بي‌وفا
ما را از آن‌جا بيرون بيندازد
اما ما
تا آن موقع
در هم مي‌آميزيم
آن‌قدر که
حتا در آشغالي که ما را در آن مي‌ريزند
ذرات ما پهلو به پهلوي هم خواهند افتاد
با هم دست در خاک فرو خواهيم کرد.
و يک روز، اگر يک گل وحشي
از اين تکه از خاک تغذيه کند و شکوفه دهد
بالاي تنش، مشخصاً
دو گل خواهد بود:
يکي تو هستي
يکي منم.
من
هنوز به مرگ فکر نمي‌کنم
بچه‌اي به دنيا خواهم آورد.
زندگي از من طغيان مي‌کند
خونم دارد به جوش مي‌آيد.
من زندگي خواهم کرد، اما زماني طولاني، خيلي طولاني
اما با تو.
مرگ هم مرا نمي‌ترساند
اما شيوه خاکسپاري‌مان
ناخوشايند است
تا وقتي که بميرم
فکر مي‌کنم بهتر خواهد شد.
اميدي هست که همين روزها از زندان بيرون بيايي؟
صدايي در من مي‌گويد:
شايد.

شاهزاده خانوم
19-01-2013, 18:34
هر کاری که بکنی
وهر چه بگویی
من اهمیت نمی دهم
چون تو..
ای عشق من
برایم همانند کودکی هستی
که هر چند به پدر و مادرش بدی کند
باز هم دوستش دارند..

شاهزاده خانوم
22-01-2013, 16:05
مشکل من با نقد این است
که هرگاه شعری به رنگ سیاه نوشتم
گفتند که آن را
از چشمانت رونویسی کرده ام!

ツツツ
11-02-2013, 23:37
بگذار بی تو راه بروم
بی تو بر صندلی ها بنشینم
در قهوه خانه هایی که تو را به یاد ندارند

بگذار..
به یاد بیاورم نام زنانی را که
به خاطر تو، رها کردم و کشتم
بگذار زندگی کنم...

dourtarin
23-02-2013, 11:41
عشق یعنی اینکه مردم مرا با تو اشتباه بگیرند!
وقتی به تو تلفن می زنند... من پاسخ دهم...
و آنگاه که دوستان مرا به شام دعوت کنند... تو بروی...
و آنگاه که شعر عاشقانه ی جدیدی از من بخوانند...
ترا سپاس گویند.
"نزار قبانی"

ツツツ
02-03-2013, 23:19
دشنه ات را از سینه ام بیرون بکش

بگذار زندگی کنم

عطر تنت را از پوستم بگیر و

بگذار زندگی کنم

بگذار با زنی تازه آشنا شوم که

نامت را از خاطرم پاک کند و

کلاف حلقه شده گیسوانت را از دور گلویم بگشاید

Miss Shirin
05-03-2013, 14:56
مست شو ، بانو !
مست از من !
آن چنان مست که دریا به رنگ گل سرخ درآید،
به رنگ شراب تیره ،
به رنگ خاکستری ،
به رنگ زرد ؛
و چه زیباست
زنی که در حضور شعر
تلو تلو می خورد و
مست می شود.

---------------
نزار قبانی

شاهزاده خانوم
25-03-2013, 20:16
از آنجا که عشق تو
فراتر از تمامی کلام ها بود
تصمیم گرفتم
سکوت کنم ...
والسلام!

Atghia
03-12-2013, 00:27
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])


پیش از آنکه معشوقه‌ام شوی
هندیان و پارسیان و چینیان و مصریان
هر کدام
تقویم‌هایی داشتند
برای حسابِ روزها و شبان

و آنگاه که معشوقه‌ام شدی
مردمان
زمان را چنین می‌خوانند:
هزاره‌ی پیش از چشم‌های تو
یا
هزاره‌ی بعد از آن

Demon King
03-12-2013, 07:11
وقتی باران به پنجره می کوبد

جای خالیت ملموس تر می شود

وقتی مه بر شیشه های ماشین می نشیند و

بوران محاصره ام می کند

وقتی گنجشک ها جمع می شوند تا

ماشینم را از عمق برف بیرون بکشند...

گرمای دستان کوچک تو را به یاد می آورم و

سیگارهایی که با هم کشیدیم

مثل سربازها در سنگر


نصف تو...


نصف من...

Atghia
13-12-2013, 14:27
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])




معلم‌ نیستم‌ ،
تا عشق‌ را به‌ تو بیاموزم‌ !
ماهیان‌ برای‌ شنا کردن‌
نیازی‌ به‌ آموزش‌ ندارند !
پرندگان‌ نیز ،
برای‌ پرواز...

به‌ تنهایی‌ شنا کن‌ !
به‌ تنهایی‌ بال‌ْ بُگشا !
عشق‌، کتابی‌ ندارد !
عاشقان‌ِ بزرگ‌ِ جهان‌
خواندن‌ نمی‌دانستند !

Demon King
13-12-2013, 15:38
من رازی را پنهان نکرده ام!

قلبم کتابی است ...
که خواندنش برای تو آسان است.
من
همواره
تاریخ قلبم را می نگارم؛
از روزی که
در آن
به تو عاشق شدم !

نزار قبانی

Atghia
18-12-2013, 23:13
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])


تو که‌ هستی‌؟ اِی‌ زن‌ !
از کدام‌ کلاه‌ شعبده‌ بیرون‌ پریده‌یی‌؟
هر که‌ گفت‌ نامه‌یی‌ از نامه‌های‌ عاشقانه‌ی‌ تو را دزدیده‌،
دروغ‌ می‌گوید !
هر که‌ گفت‌ دست‌ْبندی‌ مطّلا را از صندوقت‌ به‌ یغما بُرده‌،
دروغ‌ می‌گوید !
هر که‌ گفت‌ عطر تو را می‌شناسد،
یا نشانی‌اَت‌ را می‌داند، دروغ‌ می‌گوید !
هرکه‌ گفت‌ شبی‌ را با تو در هُتلی‌
یا تماشاخانه‌یی‌ سر کرده‌، دروغ‌ می‌گوید !
دروغ‌ ! دروغ‌ ! دروغ‌...

تو موزه‌یی‌ هستی‌ که‌ در تمام‌ِ روزهای‌ هفته‌ تعطیل‌ است‌ !
تعطیل‌ برای‌ تمام‌ مَردان‌ِ جهان‌،
در همه‌ی‌ روزهای‌ سال‌...

از نزار قبانی
ترجمه یغما گلرویی

Atghia
26-01-2014, 00:01
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

پس از من
كسي اگر تو را ببوسد
روي لبهايت
تاكستاني خواهد يافت
كه من كاشته ام.



نزار قباني

sajad2
26-01-2014, 07:19
ممنون از همه دوستان بابت این تاپیک زیبا

Demon King
26-01-2014, 15:43
همه محاسبات مرا در هم ريخته اي
تا يک ساعت پيش
فکر مي کردم
ماه در آسمان است
اما يک ساعت است
که کشف کرده ام
ماه
در چشمان تو جاي دارد

" نزار قباني "

sozuki7
26-01-2014, 15:57
تو نه لایق دریا هستی و نه بیروت !


از روزی که دیدمت راهبه ای گناه کار بودی


آب را ، بدون خیس شدن می خواستی و


دریا را ، بدون غرق شدن


بیهوده سعی میکردم قانعت کنم که


آن عینک سیاه را از چشمانت برداری و


جوراب های ضخیم و ساعت مچی ات را دربیاوری

و مثل ماهی زیبایی در آب لیز بخوری

sozuki7
26-01-2014, 16:08
خنجرِ گداخته‌ی‌ ودکا بر زبان من‌
تو در هر قطره‌ حضور داری‌
امشب‌ را بی‌خیال‌ نوشیدم‌
مانند روس‌ها
که‌ آتش‌ می‌نوشند
بی‌که‌ بسوزند
من‌ اما باختم‌
چون‌ با دو آتش‌ طرف‌ بودم‌
ودکا
و
تو