مشاهده نسخه کامل
: مسابقه شعر متناسب با عکس
با سلام خدمت دوستان ادبیات دوست انجمن
طی تغییرات در تیم مدیریتی برای هرچه بهتر شدن سطح و تعداد کاربران انجمن ادبیات طی مدتی تصمیماتی برای زدن تاپیک های جالب تر و حرفه ای تر در سطح انجمن گرفته شد که به مرور زمان تک تک تاپیک ها زده میشه.
یکی از این تاپیک ها تاپیک مسابقه شعر متناسب با عکس می باشد.
در این تاپیک کاربران می بایست مرتبط با عکس شعری که سروده اند را قرار بدهند یا این که از شاعری شعری را انتخاب کنند و پس از انتخاب در تاپیک قرار بدهند. سپس توسط گروه داوری ( در قوانین تاپیک اسامی شان موجود می باشد) شخص برنده انتخاب می شود. شخص برنده باید توضیحاتی در مورد انتخابش + عکس بعدی رو قرار دهد.
داوران محترم سعی کنید انتخاب هایی از روی احساس نکنید و بیشتر از دید های دیگر به آثار نگاه کنید.
قوانین :
- کاربران گرامی می بایست مرتبط با تصویر ارایه شده شعری مناسب قرار دهند . این شعر می تواند توسط خود کاربر سروده شده باشد و یا متناسب با تصویر انتخاب شده باشد . شعر سروده شده توسط کاربر امتیاز بیشتری خواهد داشت و شانس کاربر را برای برنده شده در آن هفته افزایش خواهد داد .
- ذکر کنید شعر از کیست ، همچنین دقت داشته باشید قرار دادن نثر بجای شعر مجاز نیست .
- فرد برنده توسط تیم داوری متشکل از مدیر ، ناظر و کاربران فعال انجمن ادبیات و Mobinoo عزیز انتخاب می شود .
- هر فرد مجاز به قرار دادن یک شعر است .
- از قرار دادن اشعار غیر مرتبط خودداری کنید . تشخیص این مورد با تیم داوری است .
- فرد برنده پس از ارایه توضیحاتی پیرامون انتخاب شعر و عکس مسابقه ، عکس مسابقه بعدی را انتخاب خواهد کرد .سعی بشه فاصله زمانی اعلام فرد برنده و قرار دادن عکس بیشتر از یک روز نباشه . در صورت غیبت فرد برنده نفر دوم عکس بعدی را قرار خواهد داد .
- مدت هر مسابقه یک هفته خواهد بود . بعد از اتمام مهلت هر مسابقه تاپیک موقتا قفل خواهد شد .
- اسامی برندگان در پست دوم قرار می گیرد . بعد از اعلام فرد برنده و بازشدن تاپیک با قرار داده شدن عکس توسط فرد برنده مسابقه جدید آغاز میشد . قبل از قرار داده شدن عکس و آغز مسابقه از ارسال پست متفرقه خودداری کنید .
به منظور حفظ نظم تاپیک هر گونه سوال ، انتقاد و یا پیشنهاد رو از طریق پیغام خصوصی مطرح کنید .
اولین عکس رو خودم می ذارم :
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Mohammad
14-08-2011, 00:44
اسامی برندگان :
4MaRyAm ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) / #5 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
mehrdad-sistem ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) / #19 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
attractive_girl ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) / #23 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
part gah ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) / #36 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
Enter.PC ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) / #38 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
puneh64 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) / #44 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
attractive_girl ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) / #52 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
vahidgame ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) / #60 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
attractive_girl ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) / #72 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
rosenegarin13 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) / #78 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
attractive_girl ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) / #91 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
sara_girl ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) / #106 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
#111 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) / m_kh111 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
#122 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) / Atefeh.N ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
#128 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) / Puneh.A ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
137 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) # / Guidance ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
141 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) # / کاربر شماره ی یک ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
149 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) # / part gah ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
#152 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) / M3HRD@D ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دوستان برندگان به این نکته توجه داشته باشند :
- فرد برنده پس از ارایه توضیحاتی پیرامون انتخاب شعر و عکس مسابقه ، عکس مسابقه بعدی را انتخاب خواهد کرد .
تمامی تصویرهایی که در مسابقه گذاشته شده است.
تنها دو تصویره که گویا لینکشون پاک شده.
اگر تصویرها یافت شوند در پستها و اینجا گذاشته خواهند شد.
پس قبل از گذاشتن تصویری برای مسابقه از تکراری نبودنش اطمینان حاصل کنیم.
ممنون
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) پست ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
پست ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
بچــــه ها این نقشه جغرافیاست
بچـــه ها این قسمت اسمش آسیاست
شکل یک گـــربـــــه در اینجا آشناست
چشــــــم این گـــربــــــه به دنبال شماست
بچه ها این گربــــــــهه ؟؟
..... ایـــــــــــــرانـــــــ مـــــاست ......
بچـــه ها این ســـرزمیــــن نازنیــــــن
دشمن بسیــــــــار دارد در کمین
داغ دارد هم به دل هم بر جبیـــن
بوده نامش از قدیم ایــــــــــــران زمین
یادگار پاک قوم آریــــــــــاســت
بچه ها!!
بچه ها!! از هر گروه و هر نــــــژاد
دست اندر دست هم بایســـت داد
فارغ از هر زنـــده باد و مــــرده باد
سر براه مملکـــــــــت باید نهاد
مام میهن عاشـــــــق صلح و صفاست
بچه ها این پرچــــــــم خیلی قشنگ
پرچم ســــــــبز و سفیـــد و ســــرخ رنگ
هم نشان از صــــلح دارد هم زجنـــــــگ
خار چشم دشمـــــــنان چشم تنگ
افتخــــــار ما به آن بی انتهاست
بچه ها این خــــــــانه اجدادی است
گشته ویران تشـــــــنه آبادی است
خسته از شلاق اســـــتبدادی است
مرهم دردش کمـــــــی آزادی است
بچه ها این کار فــــــــردای شماست
این
کار فــــــــــردای شماست
________________________
متأسفانه اسم شاعرش رو نمی دونم ولی متن یه ترانه است که خیلی هامون شنیدیم :20:
دفترو میزو کلاس و بچه ها یادش به خیر
خرده های گچ لب تخته سیاه یادش به خیر
پس کجا رفتند ان دوران بازیگوشیم
زیر میز ها خنده های نا به جا یادش به خیر
روی لب های همه هر پنج شنبه خنده بود
شنبه ها خمیاز ه های پر صدا یادش به خیر
ان تقلب های پنهانی زمان امتحان
خط خطی کردن به روی دست و پا یادش به خیر
توی دست های معلم خط کشی بالا بلند
بوسه زد بر نقشه ی جغرافیا یادش به خیر
توی عکس دسته جمعی در می اوردیم باز
بر سر هم شکلک های شاخ گاو یادش به خیر
جشن پیروزی بهمن ماه و تزیین کلاس
ناظم امد گفت : به به مرحبا یادش به خیر
کاش برگردند یک بار دگر ان روز ها
روزهای با خوشی ها اشنا یادش به خیر ...
Lady parisa
14-08-2011, 12:05
دیروز میگفتم :
مشقهایم را خط بزن ... مرا مزن
روی تخته خط بکش ... گوشم را مکش
مهر را در دلم جاری بکن ... جریمه مکن
هر چه تکلیف میخواهی بگیر ... امتحان سخت مگیر
اما کنون ...
مرا بزن ... گوشم را بکش .. جریمه بکن .. امتحان سخت بگیر
مـــ ـ ـ ـرا یــ ـ ک لــــ ــ حظه به دوران خوب مــــدرسه باز گردان
:42:
:37:
yashgin128
14-08-2011, 15:53
آري استادم به دل ايستاده است
مهر او بر جان و تن افتاده است
دست هايش مثل سيمايش سفيد
هر كلامش روشني دارد، اميد
تيرگي ها را چو رستم دشمن است
او فرشته قاتل اهريمن است
لحظه هايش دانش و درس خرد
تا بدان جايي كه انديشه پرد
با نگاهش شوق معنا مي كند
هر نفس كار مسيحا مي كند
دست هایی که امروز پینـه بسته اند
روزی شــوق بالا رفـتن داشتند ...
charandestan
14-08-2011, 19:29
از جنوب و شرق و از غرب و شمال/
این مساحتهای ایران بود قبل از زوال/
گر که هوش و دانشی داری به چنگ/
گو جوابی در سوالم بی درنگ/
کان چه شد؟خاکش ز طاعون بسوخت!/
یا که حیل حاسدان آن را فروخت/
از مردمان شاد رویش,آن چه شد/
چه چه مرغ سحر گویش,آن چه شد.
همه عمرم فدای همکلاسي شد
شدم مردودو افتادم تمام نمره هایم را
وپنج شش واحدی در حد پاسی شد
مرا هرگز ندیدوبا کلام ودیده واخمش،
خراب ناسپاسی شد
خدایم داوروشاهد
بزه کارم اگر یک لحظه ام آلوده ی فکر خلاصی شد
دلم غرق هراسی شد
همیشه حاضروپیدای یادم بود
ولی در دفترش غیر موجه غایب وحذفم نمود آخر
وتازه مانع هر خواهش وحرف وتماسی شد
دلم آلوده ی هر التماسی شد
نشسته ام
رو به نقشه ی جغرافيا
و تمام مسیرهایی را که
به نگاهت ختم میشوند
علامت میزنم
هیچ راهی هموار نیست
فرقی نمیکند
هر جای دنیا که باشی
خودم هم که نباشم
دلم که پیش توست همیشه!!! ...
dourtarin
15-08-2011, 15:08
مرا با این بالش و این دو تا ملافه و این سه تا شکلات
روی میزت راه می دهی؟
میشود وقتی مینویسی
دست چپت توی دست من باشد؟
اگر خوابم برد
موقع رفتن
جا نگذاری مرا روی میز !
از دلتنگیت میمیرم
وقتی نيستی
میخواهم بدانم چی پوشيدهای
و هزار چيز ديگر
تو بگو
چطور به خودم و خدا
کلافه بپیچم
تا بيایی؟
خندههای تو
کودکیام را به من میبخشد
و آغوش تو
آرامشی بهشتی
و دستهای تو
اعتمادی که به انسان دارم
...
چقدر از نداشتنت میترسم ...
عباس معروفی
attractive_girl
16-08-2011, 18:41
شمردن بلد نيستم
دوست داشتن بلدم
وگاهي شده
يكي را دوبار دوست داشته باشم
دو نفر را يك جا
چه كار ميشود كرد؟
دوست داشتن بلدم
شمردن بلد نيستم......
اسامی برندگان :
.:: maryam_karimi ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) / #4 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دوستان برندگان به این نکته توجه داشته باشند :
- فرد برنده پس از ارایه توضیحاتی پیرامون انتخاب شعر و عکس مسابقه ، عکس مسابقه بعدی را انتخاب خواهد کرد .
سلام دوستان :)
ابتدا تشکر می کنم از تیم داوری که به شعر بنده رای دادن:11:
+
من با دیدن عکس فقط یاد دوران مدرسه (مخصوصا ابتدایی) افتادم، یاد رقابت های ساده و قشنگی که تو کلاس داشتیم ( اون دختر بچه که دستشو برده بالا و داره عقب کلاسو نگاه میکنه :)). واسه همین رفتم دنبال این شعر، وقتی پیداش کردم دیدم توش از نقشه جغرافیا هم صحبت کرده، و مصراع هایی که بیشتر مرتبط بود رو با رنگ بنفش مشخص کردم.:46:
+
عکس مورد نظر من:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
attractive_girl
18-08-2011, 12:04
دلم ميخواست دنيا رنگ ديگر بود
خدا با بنده هايش مهربان تر بود
ازين بيچاره مردم ياد مي فرمود
دلم ميخواست دنيا خانه مهر و محبت بود
دلم ميخواست مردم در همه احوال با هم آشتي بودند
دلم ميخواست دست مرگ را از دامن اميد ما کوتاه مي کردند
در اين دنياي بي آغاز و بي پايان
در اين صحرا که جز گرد و غبار از ما نميماند
خدا زين تلخکامي هاي بي هنگام بس ميکرد
نمي گويم پرستوي زمان را در قفس ميکرد
نمي گويم به هر کس عيش و نوش رايگان مي داد
همين ده روز هستي را امان مي داد
دلش را ناله تلخ سيه روزان تکان ميداد
مگو اين آرزو خام است
مگو روح بشر همواره سرگردان و ناکام است
اگر اين کهکشان از هم نمي پاشد
وگر اين آسمان در هم نميريزد
بيا تا ما فلک را سقف بشکافيم و طرحي نو در اندازيم
به شادي گل برافشانيم و مي در ساغر اندازيم
پدرم !!
سمبل زحمت و رنج
تو ترنم تبرک معرفتی در کویر زندگیم
رویش سبز آگاهی هستی در سنگلاخ ندانستن ها
عینیت یافتن انسانیت متعالی هستی در نی نی چشمان کودک دیروز
من
ایثار را
در دستان سبز تو رویت کردم
و مهربانی و عشق را
از چشمان تو آموختم
آسمان کبود
بهارم دخترم از خواب برخیز
شکر خندی بزن شوری برانگیز
گل اقبال من ای غنچه ناز
بهار آمد تو هم با او بیامیز
بهارم دخترم آغوش وا کن
که از هر
گوشه گل آغوش وا کرد
زمستان ملال انگیز بگذشت
بهاران خنده بر لب آشنا کرد
بهارم دخترم صحرا هیاهوست
چمن زیر پر و بال پرستوست
کبود آسمان همرنگ دریاست
کبود چشم تو زیبا تر از اوست
بهارم دخترم نو روز آمد
تبسم بر رخ مردم کند گل
تماشا کن تبسم های او را
تبسم کن که خود را گم کند گل
بهارم دخترم دست طبیعت
اگر از ابرها گوهر ببارد
وگر از هر گلش جوشد بهاری
بهاری از تو زیبا تر نیارد
بهارم دخترم چون خنده صبح
امیدی می دمد در خنده تو
به چشم خویشتن می بینم از دور
بهار دلکش آینده تو
فریدون مشیری
vahidhgh
18-08-2011, 19:56
کودکی دخترکی موقع خواب
سخت پاپیچ پدر بود و از او می پرسید
پدر عشق چیست ؟
پدر از سر بی میلی گفت
بوسه گرم تو بر گونه من
دخترک خنده کنان گفت
اگر عشق بوسه من بود
تمام بوسه هایم تقدیم تو باد...
پدرم
باز می شود تو را بهانه کرد
بهانه نفس تویی
تویی که سرشاراز طراوت مریم هایی هستی که بوی عشق میدهند
پدرم
باز می شود به تو اشاره کرد
تویی که تکرار عشق در نبض زمانی
شباهت تو با ماه آسمان اینست
هر دو از آسمان هر دو مهربان و هر دو چون دریا بیکران........
پدرم
چشمهء پاکترین آب خداست....
(شایان نجاتی)
Lady parisa
20-08-2011, 14:38
شب بودوماه واختر و شمع ومن وخیال
خواب از سرم به نغمه مرغی پریده بود
در گوشه اتاق فرو رفته در سکوت
رویای عمر رفته مرا پیش دیده بود
درعالم خیال به چشم آمدم پدر
کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود
موی سیاه او شده بود اندکی سپید
گویی سپیده از افق شب دمیده بود
یاد آمدم که در دل شبها هزار بار
دست نوازشم به سر و رو کشیده بود
از خود برون شدم به تماشای روی او
کی لذت وصال بدین حد رسیده بود
چون محو شد خیال پدر از نظر مرا
اشکی به روی گونه زردم چکیده بود
Mohammad
22-08-2011, 11:20
دوستان لطفا به این مورد توجه داشته باشید :
- ذکر کنید شعر از کیست ،
mehrdad-sistem / #18
سلام بر همه دوستان:11:
منم تشگر میکنم از تیم داوری بخاطر انتخاب بنده حقیر:20:
اول که عکس انتخابی مریم خانم رو دیده ام یاد محبت و دلسوزی و آموزش چیزی به کودکی از طرف کسی برام تداعی شد
و همه این صفات رو در پدر دیده ام و گفتم شعری رو که برای مقام پدر دوست داشتم اینجا بگذارم
و کلماتی رو که رنگی گذاشتم مثل : مریم ها - آسمان و آب بود که به نظرم تو عکس هم تا حدودی این چیزها رو میدیدیم...
+
عکس مورد نظر من:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 87_n.jpg
attractive_girl
22-08-2011, 18:50
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 87_n.jpg
خداحافظ ای دیار غریبانه ای که غربت زیستنم را
در تو سالها تکرار کردم!
خداحافظ ای سرزمین رویای در خاک خفته ی من....
بدرود ای سالهای ممتد تنهایی و سکوتـــــــــــــــــ !
بدرود ای لحظه های پایانی
آغازی دوباره ام آرزوستـــــــــــــــــــ ـ...
مهرداد بهار
Maryam j0on
23-08-2011, 14:07
عاقبت او پیروز شد
چون
با صداقتش با من جنگیده بود
باقی
قصه ی مغلوب شدن من است
خسته و شکسته به خانه آمدم
قایم شدم پشت دود سیگار
و خاموش کلنجار رفتم
با کلمات خیس و دروغین
سربازهای شکست خورده
هرگز با صدای بلند آواز نمی خوانند
حتی برای خودکشی هم مراسمی لازم است
مراسمی از دود و مخلفات
- تلاش من و دوستم غزل - :31:
زندگی...
زندگی یک ارزوی دور نیست
زندگی یک جست و جوی کور نیست
زیستن در پیله ی پروانه چیست؟!
زندگی کن زندگی افسانه نیست.
گوش کن...!!
دریا صدایت میزند!
هر چه نا پیدا صدایت می زند!
جنگل خاموش میداند تورا.
با صدایی سبز می خواند تورا.
اتشی در جان توست.
قمری تنها پی دستان توست.
پیله ی پروانه از دنیا جداست.
زندگی یک مقصد بی انتهاست.
هیچ جایی انتهای راه نیست!
این تمامش ماجرای زندگیست...!!!
نام شاعر رو نمی دونم
خداحافظ مردمک های لرزان بی حادثه
چشم های باران زده از فراموشی
حالا دیگر تنها تو.... و تمام نبودنم
حالا راحت باش
تو دیگر همه را داری جز من
و من هیچ کس را که ندارم هیچ...تو را هم ندارم
خداحافظ .........
یک بلیط میخواهم
برای نمی دانم کجا
با قطاری که ریل هایش
تا چشم کار میکند
با هم موازیند!
در ایستگاهی بی سوزنبان
شاید به مقصد پرت ترین و دورترین نقطه دنیا
من
پرنده ای سبکبال و بی تقدیرم
که دسته ی هیچ چمدانی
در دستهایم نیست
از زندگي
جز شعرهایی که از بر کرده ام
برایم هیچ نمانده است
تنها پریشانی ام را
برای باد می گذارم
تا رویای همه اهل زمین را
تا ابد
هراسان کند...
هودیسه حسینی
attractive_girl
26-08-2011, 23:28
attractive_girl / #22با سلام و تشکر از تیم داوری
در مورد عکس اول از همه با توجه به اون قطار نظرم به خودکشی طرف جلب شد
و بعدش اینکه یه ریلکسی خاصی داره و یه ارامشی که خیالش راحته چیزی برای از دست دادن نداره
و به دنبال یه زندگی جدیده که با مردنش میخواد بدستش بیاره
+
عکس انتخابی من :
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
vahidhgh
27-08-2011, 09:11
این غنچه گل نشده هزاران دست
در پی چیدن مردم بی مرام مست
شکسته ساقه اش
از ته بریده ریشه اش
گفتم کوچ کنی بغضم را خواهی شکست
حالا این تو و این من و این حال زارم
چشاتو وا نکن اينجا ، هيچ چي ديدن نداره
صدای ِ سکوت ِ لحظه ها ، شنیدن نـداره
توي آسموني که کرکسا پرواز ميکنن
ديگه هيچ شاپرکي ، حس ِ پريدن نداره
بذا باد بياد ، تموم ِ دنيا زير و رو بشه
قلباي سنگی که ، ديگه تپيدن نداره
چشاتو وا نکن اينجا ، هيچ چي ديدن نداره
چشاتو وا نکن اينجا ، هيچ چي ديدن نداره
شاعر: ملیحه مقدم
CATALONIA
27-08-2011, 18:11
رفتم، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهي بجز گريز برايم نمانده بود
اين عشق آتشين پر از درد بي اميد
در وادي گناه و جنونم كشانده بود
رفتم، كه داغ بوسه پر حسرت ترا
با اشك هاي ديده ز لب شستشو دهم
رفتم که ناتمام بمانم در اين سرود
رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم
رفتم مگو، مگو، که چرا رفت، ننگ بود
عشق من و نياز تو و سوز و ساز ما
از پرده ي خموشي و ظلمت، چو نور صبح
بيرون فتاده بود يکباره راز ما..
از بستر وصال به آغوش سرد هجر
آزرده از ملامت وجدان گريختم..
نالان ز كرده ها و پشيمان ز گفته ها
ديدم كه لايق تو و عشق تو نيستم.
فروغ فرخــــزاد
آن چشمها که خنجر خون ریز بسته اند
انگار راه لشکر چنگیز بسته اند
تیمورهای لنگ برای تصاحبت
راه عبور قیصر و پرویز بسته اند
تا شمس چشم های تورا مولوی شوم
تهمت چقدر برمن ناچیز بسته اند
از بلخ تا به قونیه باید پیاده رفت
این راه را به جانب تبریز بسته اند
در کوچه های شهر سه گاهی نمی کشند
میخانه های چشم تورا نیز بسته اند
از لاله زار یاد تو باید گذشت و رفت
آن کافه های خاطره انگیز بسته اند
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
___ __________________________
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
گاهی مسـت میشوم و تلو تلو
می خـــورم
میـان شهری که چشمانت
انگشـت نمای مردم آن است
ای کرانه ما خنده گلی در خواب دست پارو زن ما را بسته
است
در پی صبحی بی خورشیدیم باهجوم گل ها چه کنیم ؟
جویای شبانه نابیم با شبیخون روزن ها چه کنیم
آن سوی باغ دست ما به میوه بالا نرسید
وزیدیم و دریچه به آیینه گشود
به درون شدیم و شبستانما را نشناخت
به خاک افتادیم و چهره ما نقش او به زمین نهاد
تاریکی محراب آکنده ماست
سقف از ما لبریز ؛دیوار از ما؛ ایوان از ما
از لبخند تا سردی سنگ خاموشی غم
از کودکی ما تااین نسیم شکوفه باران فریب
برگردیم که میان ما و گلبرگ گرداب شکفتن است
موج برون به صخره ما نمی رسد
ما جدا افتاده ایم و ستاره همدردی از شب هستی سر می زند
ما می رویم و آیا در پی ما یادی از درها خواهد گذشت؟
ما می گذریم و آیا غمی بر جای ما در سایه ها
خواهد نشست ؟
برویم از سایه نی شاید جایی ساقه آخرین گل برتر را در سبد ما افکند
بیراهه ای در آفتاب
سهراب سپهری
من با اینکه شعر کلاسیک نمی خونم و خیلی دوست ندارم ولی این عکسو دیدم یاد اثر استاد خیام افتادم... واقعا تنها شار ناب فارسی خیام هست.... :
گر من ز مي مغانه مستم، هستم،
گر كافر و گبر و بت پرستم، هستم،
هر طايفه اي بمن گماني دارد،
من زان خودم، چنانكه هستم هستم.
...
part gah
29-08-2011, 10:17
دهانم پر از فریاد است
غصه بالا می آورم
و سالهاست قاضی ناعادل شعورم
محکومم کرده به سکوت
محکومم کرده به چشم پوشی
من در خفای تو دردهایم را واژه می کنم
و لحظه های تلخ تاریخی ام را لباس شعر عاشقانه می پوشم
دلم خوش نیست
نوشته هایم تلخ
و هیچ امیدی نیست به مردمی که
اسیر بافته های خرافی ذهنند
من اشتباهی ام
جایم اینجا نیست
از جنس شما نیستم
رهایم کنید!
part gah
31-08-2011, 09:35
سلام..............
ممنون از همه بابت انتخاب شعر.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اسم شاعر و یادم رفته بود بزنم : پژمان رنجبر
دلیل انتخابمم که همون کلماتیه که رنگیه + حس شخصیم برای عکس.خودمو گذاشتم جای دختره و دنیال یه شعر با این ذهنیت که یه وقتا هیچکس نمیتونه حالمو بفهمه گذاشتم.همین[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اینم عکس جدید...........
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Consul 141
01-09-2011, 13:26
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اینجا
در کوچه پس کوچه های بی کسی
کودکانی می کِشند تشنگی ِ ماهیان را
می کِشند ، انزوای سردِ ماه را
در شب های بی ستاره
و شاید گوشه ای از رویاهای تعبیر نشده ی
گنجشکانِ بی بال را
و هیچگاه حس نکردند
بی پناهی ِ شب های بی ستاره ی کودکانِ درد را
vahidhgh
03-09-2011, 02:04
دو نیمه آبی دو نیمه دریا
دو نیمه مهتاب دو نیمه رویا
دو نیمه تنها دو نیمه گریان
من و تو در پس دیوار هجران
سراسر خانه خاموش است
در این تنهایی تاریک حتی کورسویی نیست
نمی دانی نمی دانی
که من چون مرغ تنها سر به زیر بال غم دارم
نه لبخندی نه آوازی
نه ذوق نغمه یی نه شوق پروازی
هماوازی کجا یابم که بانگی در گلویی نیست
فضای خانه تاریکست
و نور زندگی در هیچ سویی نیست
________________
شعر قهر / مهدی سهیلی
attractive_girl
06-09-2011, 22:25
همیشه در گرگم به هوا
از گرگ شدن فرار می کردیم
و اکنون
نا خواسته در تمامی بازی ها
گرگیم
بی آنکه از خودمان بترسیم
من از هفت سنگ می ترسم
می ترسم آنقدر...سنگ روی سنگ بچینیم
که دیواری ما را از هم بگیرد
بیا لی لی بازی کنیم
که در هر رفتنی
دوباره برگردیم….
به انتظار..
ایستاده ام..
چشم من به راه ..
هزار سال دل من به انتظار ..
تو آمدی ندیده ای هزارلحظه بی کسی وانتظار ..
روز و ماه وسال ،اميد من وصال..
به صخره های پرشکوه آفتاب ..
به زیر نور ماهتاب..
وباز انتظار ...
محمد فرقانی
Consul 141
10-09-2011, 00:27
درود.
ابتدا تشکر می کنم از دوستانِ ادبیات دوست ، تیم ِ داوری و کاربرانِ شرکت کننده
و جنابِ [Mobinoo] استارتر این تاپیک و حرکتِ قشنگ.
در نگاهِ اول به عکس مظلومیت و غم و تنهایی که درونِ چهره این کودکان نهفته شده بود باعث شد به دنبالِ شعری باشم که با این صفات همخوانی داشته باشه ...
شعری که بنده انتخاب کردم از شاعر ِ خاصی نیست و الگو گرفته شده از متنی ادبی در وبلاگی بود که هیچ نام و نشانی از نویسنده نداشت و بنده با تغییراتی این شعر رو آماده کردم...
پیروز و سربلند باشید.
عکسِ انتخابیِ بنده :
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در آنجا بر فراز قله کوه
دو پایم خسته از رنج دویدن
به خود گفتم که در این اوج دیگر
صدایم را خدا خواهد شنیدن
بسوی ابرهای تیره زرد
نگاه روشن امیدوارم
زدل فریاد کردم کای خداوند
من او را دوست دارم ، دوست دارم
فروغ فرخزاد - صدا
Lady parisa
11-09-2011, 14:28
و کسی می گوید سر خود بالا کن ،
به بلندا بنگر....
به بلندای عظیم....
به افق های پر از نور امید.....
و خودت خواهی دید ،
و خودت خواهی یافت خانه ی دوست کجاست...
خانه دوست در آن عرش خداست ،
خانه ی دوست در آن قلب پر از نور خداست
و فقط دوست ،
خداست...
شاعر : ناشناس
attractive_girl
11-09-2011, 17:47
مشت می کوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره ها
من دچار خفقانم خفقان
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم
ای
با شما هستم
این درها را باز کنید
من به دنبال فضایی می گردم
لب بامی
سر کوهی دل صحرایی
که در آنجا نفسی تازه کنم
آه
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد
من به فریاد همانند کسی
که نیازی به تنفس دارد
مشت می کوبد بر در
پنجه می ساید بر پنجره ها
محتاجم
چاره درد مرا باید این داد کند
از شما خفته چند
چه کسی می آید با من فریاد کند ؟
فریدون مشیری
فریاد گنگ در دل من مرغ تشنه ایست
افتاده در قفس
فریاد بی طنین که صدایش نمی رسد
برگوش هیچ کس
فریاد بی صدا
مانند سیل،سد دلم را شکافته
درجویبارهررگ من راه یافته
طغیان نموده درپس لب های بسته ام
فریاد بی صدا
در تاروپود من
آوای تندری است که پیچیده به کوه ها
رگبارهای صخره شکن
موج های مست
دریای پر تلاطم طوفان گرفته است
فریاد من بُوَد
آواز نا شناخته اختران دور
پاکوبی خدایان درمعبد بلور
آهنگ گام های زمان
گردش زمین
افسانه شکفتن انسان
وآن گریه نخستین
لبخند واپسین
عشق،نبردی،آن سر اندیشه پرورش
بانگ بلندهستی اعجاز آورش
این هاست
فریاد بی صدا
که کند دردلم خروش
اما به چشم تو چنگی شکسته ام
بنشسته ام خموش
خانم ژاله اصفهانی(زنده رود)
vahidhgh
12-09-2011, 00:14
به دنبالت مي گردم اي گمشده ي روزها و شبهاي من ... کجايي ؟
کاش بودي تا سر بر شانه ات مي گذاشتم ...
تا ميگريستم ز دست اين دنياي بي وفا که مرا اينگونه کرد ...
آري ... کاش مي يافتمت ... کاش چشمانم را مي بستم و
مي گشودم و تو را احساس مي کردم عزيز دل ... باشد نيستي ...
هر جا هستي خوش باشي ... تنها نفس بکش چون من با تنفس تو زنده
ام ... اي تنهاترين گمشده ام ...
نگو بار گران بوديمو رفتيم
نگو نا مهربان بوديمو رفتيم
اخه اينها دليل محکمي نيست
بگو با ديگران بوديمو رفتيم..!
Mohammad
12-09-2011, 08:44
دوستان گرامی ،
لطفا به این مورد توجه داشته باشید :
- ذکر کنید شعر از کیست ، همچنین دقت داشته باشید قرار دادن نثر بجای شعر مجاز نیست .
این چندمین بار هست رویه این موضوع تاکید می کنم و متاسفانه باز فراموش میشه .
مرسی
Hadi King
14-09-2011, 14:35
در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم
در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مل
من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم
اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای
آخر به یک پیمانه می اندیشه را باطل کنم
آنرو ستانم جام را آن مایه آرام را
تا خویشتن را لحظه ای از خویشتن غافل کنم
از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم
روشنگری افلکیم چون آفتاب از پکیم
خکی نیم تا خویش را سرگرم آب و گل کنم
غرق تمنای توام موجی ز دریای تو ام
من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم
دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی
چند از غم دل چون رهی فریاد بی حاصل کنم
رهــی معیـری
- - - - - - - - - -
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موفق باشید!:40:
تشکر می کنم از Mobinoo عزیز به خاطر ایجاد این تاپیک زیبا
و همه دوستایی که پست من رو اننتخاب کردن برای این دوره مسابقه
با دیدن عکس حس کردم یه آدم تنها بلندترین مکان ممکن رو انتخاب کرده تا صداش رو به گوش خدا برسونه و اولین شعری که به ذهنم اومد شعر صدای فروغ فرخزاد بود و
همه اون چیزی که تو عکس مورد نظر توجه من رو جلب کرده بود توی شعر هم دیده میشه و با رنگ مخالف مشخص کردم
این هم عکس منتخب من :
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
attractive_girl
18-09-2011, 18:54
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ترا من چشم در راهم
شباهنگام
که می گیرند در شاخ " تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم.
شباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
ترا من چشم در راهم.
نیما یوشیج
Lady parisa
19-09-2011, 10:15
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند
دیده ام خیره به ره ماند و نداد
نامه ای تا دل من شاد کند
خود ندانم چه خطائی کردم
که ز من رشته الفت بگسست
در دلش جائی اگر بود مرا
پس چرا دیده ز دیدارم بست
هر کجا می نگرم، باز هم اوست
که بچشمان ترم خیره شده
درد عشقست که با حسرت و سوز
بر دل پر شررم چیره شده
گفتم از دیده چو دورش سازم
بی گمان زودتر از دل برود
مرگ باید که مرا دریابد
ورنه دردیست که مشکل برود
تا لب بر لب من م لغزد
می کشم آه که کاش این او بود
کاش این لب که مرا می بوسد
لب سوزنده آن بدخو بود
می کشندم چو در آغوش به مهر
پرسم از خود که چه شد آغوشش
چه شد آن آتش سوزنده که بود
شعله ور در نفس خاموشش
شعر گفتم که ز دل بردارم
بار سنگین غم عشقش را
شعر خود جلوه ئی از رویش شد
با که گویم ستم عشقش را
مادر، این شانه ز مویم بردار
سرمه را پاک کن از چشمانم
بکن این پیرهنم را از تن
زندگی نیست بجز زندانم
تا دو چشمش به رخم حیران نیست
به چکار آیدم این زیبائی
بشکن این آینه را ای مادر
حاصلم چیست ز خود آرائی
در ببندید و بگوئید که من
جز او از همه کس بگسستم
کس اگر گفت چرا؟ باکم نیست
فاش گوئید که عاشق هستم
قاصدی آمد اگر از ره دور
زود پرسید که پیغام از کیست
گر از او نیست، بگوئید آن زن
دیرگاهیست، در این منزل نیست
فروغ فرخزاد
vahidhgh
20-09-2011, 23:21
خورشيد خواب رفته مگر در مدار من
اي صبح نارسيده و اي شام تارمن
كم كم سكوت سرد تو آوار مي شود
امشب كه لال مانده خدايا سه تار من
آن جست وجوي هر شبه پايان گرفته است
در جاده هاي شب زده گم شد غبار من
يك يك دريچه ها همه تاريك مي شوند
شايد به انتها نرسد، انتظار من
روزي هزاربار نوشتم: ـ بيا ببين!
ديريست رنگ واهمه دارد حصار من
تقويم نانوشته من را ورق مزن
ديگر تمام شد، گل نازم، بهار من
با اين خيال خام ترا مي زنم صدا
يك صندلي بياور و بنشين كنار من
تيمور ترنج
Mehrnaz1368
23-09-2011, 10:40
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر,با آن پوستین سرد نمناکش.
باغ بی برگی,
روز و شب تنهاست,
با سکوت پاک غمناکش.
ساز او باران, سرودش باد.
جامه اش شولای عریانی ست.
و رجز اینش جامه ای باید
بافته بس شعله زر تار پودش باد.
گو بروید, یا نروید,هر چه در هر جا که خواهد,یا نمی خواهد.
باغبان و رهگذاری نیست.
باغ نومیدان,
چشم در راه بهاری نیست.
گر ز چشمش پرتو گرمی نمی تابد,
ور برویش برگ لبخندی نمی روید
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست؟
داستان از میوه های سربه گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید.
باغ بی برگی
خنده اش خونیست اشک امیز.
جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در ان.
پادشاه فصلها,پائیز.
مهدی اخوان ثالث
MEHR IMAN
23-09-2011, 11:35
دلم می خواست، عشقم را نمی کشتند
صفای آرزویم را - چون خورشید تابان بود –
می دیدند.
چنین از شاخسار هستیم آسان نمی چیدند
گل عشقی چنان شاداب را پر پر نمی کردند.
به باد نامرادی ها نمی دادند.
به صد یاری نمی خواندند.
به صد خواری نمی راندند.
چنین تنها، به صحرا های بی پایان اندوهم نمی بردند.
دلم می خواست، یک بار دیگر او را در کنار خویش می دیدم،
به یاد اولین دیدار در چشم سیاهش خیره می ماندم،
دلم یک بار دیگر، همچو دیدار نخستین،
پیش پایش دست و پا می زد.
شراب اولین لبخند در جام وجودم های و هو می کرد.
غم گرمش نهانگاه دلم را جستجو می کرد.
دلم می خواست، دست عشق – چون روز نخستین _
هستی ام را زیر و رو می کرد!
"فریدون مشیری"
Mohammad
26-09-2011, 21:37
ممنون از دوستان بخاطر نظم حاکم بر مسابقه :20:
اینم اضافه کنم شعر های مسابقه این هفته بسیار زیبا بودن و اختلاف امتیاز نفرات اول و دوم ، دوم و سوم یک امتیاز بود .
attractive_girl
27-09-2011, 19:45
ممنون از تیم داوری
خوشحالم برای بار دوم هم در این مسابقه اول شدم
به امید پر رونق شدن این تاپیک
در مورد عکس وقتی با تصویر فردی تنها مواجه شدم حسی که از عکس برداشت کردم چشم انتظاری طرف بود
و این شعر معروف فریدون هم که به خصوص قسمت اولش رو خیلی دوست دارم و به این عکس هم مربوط میشد "تو را من چشم در راهم " رو نوشتم
عکس بعدی :
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
vahidhgh
27-09-2011, 20:05
می نویسم در کنار خاطراتم نامه ای
نامه ای از شاهکار عاشق دیوانه ای
او که روزی با نگارش عهدهایی بسته بود
بعد با صدها بهانه عهد خود شکسته بود
می نویسم در هجوم لحظه های بی کسی
قصه درد جدایی با همه دلواپسی
می نویسم تا بماند یادگار از باغ عشق
آن غزالی که برون شد ناگریز از باغ عشق
گر چه او قلب نگارش را شکست و رفت زود
تا ابد می خواهمش هر چند او یک افسانه بود
افسانه
vahidgame
27-09-2011, 20:21
اگر تو روی نیمکتی
این سوی دنیا
تنها نشسته ای
و همه آن چه نداری کسی ست
شاید
آن سوی دنیا
روی نیمکتی دیگر
کسی نشسته است
که همه آن چه ندارد
تویی
نیمکت های دنیا را بد چیده اند . . .
ناشناس
MEHR IMAN
27-09-2011, 20:47
حالا که رفته ای
پرنده ای آمده است
در حوالی همین باغ روبرو
هیچ نمی خواهد ،
فقط می گوید :
... کو کو …
محمدرضا عبدالملکیان
Mehrnaz1368
28-09-2011, 02:16
از تهی سرشار ,
جویبار لحظه ها جاریست .
چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب ، و اندر آب بیند سنگ,
دوستان و دشمنان را می شناسم من
زندگی را دوست می دارم ;
مرگ را دشمن .
وای ، اما با که باید گفت این ؟ من دوستی دارم
که به دشمن خواهم از او التجا بردن .
جویبار لحظه ها جاری .
مهدی اخوان ثالث
Smartie7
28-09-2011, 12:23
ابر میبـــارد و من میشــوم از یار جــــدا
چون کنـــم دل به چنیـــن روز ز دلـــدار جــــدا
ابر و بــاران و من و یــار ستـــاده به وداع
من جـدا گریــه کنـم ابر جـــدا یار جـــدا
من که یکبــار به وصلـت نرسیـدم همه عمـــر
چون توانـــم که شـوم از تو به یکبـــار جــــدا
>> امیر خسرو دهلــوی
باز باران باريد
مرحبا بر دل ابري هوا
هر كجا بود ندانست كه باز
......دل ابري هوا با من بود
و ندانست كه باران باريد
به بهانه كه دلم ابري بود
و دل گرم من از باران ؛ شد
سردتر از خاطره ها
باز باران باريد
خيس شد خاطره ها
دل من سرد هنوز
سردتراز خاطره ها
باز باران باريد
خيس شد خاطره ها
مرحبا بر دل ابری هوا
هرکجا هستی باش
آسمانت آبی
و تمام دلت از غصه دنیا خالی
شاعر:ناشناس
نیمکت....به تنهایی یک نیمکت تنها هم می توان گریست//...
یــه نـیمکـت خالی و ســرد تنــهایـی زیر بــارونـه
تنـها رفـیــق بـی کســیش اشکــای تلــخ نـــاودونـــه
یــه مــدتـــه بــه ایـــن دلــش مسافری سـر نزده
یا اینـکه روی دسـته هـاش پرنـده ای پـــر نـــزده
تو بارونـا تو دل شـب بی سر پناه خواب می برش
نه چتری داره نـه لباس نـه اینــکه سـقفی رو سرش
همدم اون توی شباش فانـوس روی طاقـچه بود
لالایـی خـون قصه هاش جـیرجـیرک تو بــاغـچه بـود
به پیش اون این آسمون جزغم که رنـگی نــداره
رنگیــن کمـــون به چشـم اون دیــگه قشــنگی نــداره
دلش از آدما پـره ، از اینــکه تنــهاش مـی ذارن
از اینکه وقت بی کسیش تو بی کسیش جاش می ذارن
دلش می خواسـت پرنده شه پــر بزنه تو آسمـون
بره یه جـــایـی یـه کسـی دلـــش بـســوزه واسـه اون
امـا یه روز بارش بسـت ، دلـش پر از بـهانه بود
صدای غــم تـوی نـگاش زمــزمه هـاش ترانـه بـود
خیال می کرد این آدما یادش می افتن وقتی رفت
غریبه بـود یه سـایه بـود تو یه غــروب بـه تلـخی رفت .....
مصطفی گلگون(م.سایه)
part gah
30-09-2011, 17:15
نیمکت کهنه ی باغ
خاطرات دورش را
دراولین باران زمستانی
از ذهن پاک کرده است
خاطره ی شعرهایی را که هرگز نسروده بودم...
خاطره ی آوازهایی را که هرگز نخوانده بودی...
----------------------------------------------------------
ناشناس
Hadi King
01-10-2011, 22:57
قرارمـان روی نيمکتـی کـه هیچوقـت نبوده
این آخرین قولیسـت که به مـن دادی
اکنون من کنار نيمـکت منتـظر توام
اما تـو نیامـدی
سرد است ؟
آنقدر بـاران باریـده که زیر باران خیس خیسم
نيمکت را گـم کرده ای
و منـی که منتـظر بـودم تا بیـای ...
- - -
شاعـر : چند جمله ای خودم اضـافه کردم :|
( با اجـازه شاعر مورد نظـر که نمیدونم کیــه ؟ )
موفق باشید!:40:
Mohammad
06-10-2011, 16:58
سلام به همگی
نفرات اول تا سوم مسابقه این هفته :
| vahidgame ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
|| MEHR IMAN ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
||| Smartie7 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
با توجه به اینکه vahidgame نیستش ، نفر دوم عکس مسابقه این هفته رو انتخاب کنه . :20:
MEHR IMAN
06-10-2011, 20:17
سلام ، ممنون از تیم داوری و همه دوستانی که این فرصت رو به بنده دادند:11:
چند وقت پیش این شعر رو یکی از دوستان برا بنده ایمیل کرده بودند و من خیلی ازش خوشم اومده بود . وقتی عکس رو دیدم تنها چیزی که تو ذهنم بود همین شعر محمدرضا عبدالملکیان بود.
اما عکس انتخابی من!
خوب تو این مدت هر چی نوشتیم یه جورایی سرد و غمین بود ، هم عکسامون و هم متنامون. نمیگم بده نه خیلی هم خوبه ـــ غم کشیدن کار هر نقاش نیست ـــ ولی ما نقش غم عکسای قبلی رو خیلی خوب به رشته تحریر در آوردیم.
با اجازه دوستان من می خوام رنگ شادی رو به این تاپیک بیارم مثل دوست خوبمون attractive_girl که عکسشون رنگ و بوی رویش رو داشت!!!
امیدوارم خوشتون بیاد.
راستی خیلی دلم می خواست خودم برا این عکس متن بذارم اما محمد عزیز فرمودند رسم نیست!!!( خوب منم دل دارم :41:).
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
vahidhgh
07-10-2011, 03:20
دخترک خنده کنان گفت که چیست
راز این حلقه زر
راز این حلقه که انگشت مرا
این چنین تنگ گرفته است به بر
راز این حلقه که در چهره او
اینهمه تابش و رخشندگی است
مرد حیران شد و گفت
حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است
همه گفتند : مبارک باشد
دخترک گفت : دریغا که مرا
باز در معنی آن شک باشد
سالها رفت و شبی
زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه زر
دید در نقش فروزنده او
روزهایی که به امید وفای شوهر
به هدر رفته هدر
زن پریشان شد و نالید که وای
وای این حلقه که در چهره او
باز هم تابش و رخشندگی است
حلقه بردگی و بندگی است
مرسی پونه جان
شاعر فروغ فرخزاد
شاعر ؟ شاعر : فروغ فرخزاد
__________________________
مبارک بادت ای عاشق ترا جشن وصال او
که با عشق و محبت؛
اینچنین اش ساختی از خود
بلی!عشاق با هم می شوند
هرچند بعد از روزها
درد و غم و رنج و عذاب
ها!
همین است عشق و تو عاشق ...
و خواهم اینچنین ات
تا صبا تا روز پس فردا
و پیوند وصالت را
به مثل قله ی مغرور پامیر وطن
بلند و جاودانه
شاعر: سید مصطفی سائس
attractive_girl
07-10-2011, 16:17
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گلی را که دیروز
به دیدار من هدیه آوردی ای دوست
دور از رخ نازنین تو
امروز پژمرد
همه لطف و زیبایی اش را
که حسرت به روی تو می خورد و
هوش از سر ما به تاراج می برد
گرمای شب برد
صفای تو اما گلی پایدار است
بهشتی همیشه بهار است
گل مهر تو در دل و جان
گل بی خزان
گل تا که من زنده ام ماندگار است
فریدون مشیری
MEHR IMAN
08-10-2011, 15:24
جشن خیال
از ماورای یکی توری سپید
به من لبخند میزنی
با این نگاه خود هر تکه از دل شیشه ای شکسته ام را
بند میزنی.
در پای مهر تو ،
چندین هزار سکه ی زر ،مهر کرده ام.
این معامله هرگز زیان نداشت
زیرا که پیوند با مهر کرده ام.
در عالم خیال
از ماورای همان توری سپید
ای نو عروس هوسهای خفته ام
بر بالهای عشق
یک بوسه از بر تو
پست کرده ام...
محسن خانی نژاد
part gah
09-10-2011, 13:07
مرسی از دوست عزیزی که این عکس و گذاشتن.....:20:....خواننده آهنگ زیر محسن چاوشی از آلبوم متاسفم.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Mehrnaz1368
11-10-2011, 23:25
با تو دیشب تا کجا رفتم.
تا خدا وانسوی صحرای خدا رفتم.
من نمی گویم ملایک بال در بالم شنا کردند.
من نمی گویم که باران طلا آمد ,
با تو لیک ای عطر سبز سایه پرورده ,
ای پری که باد می بردت
از چمنزار حریر پر گل پرده ,
تا حریم سایه های سبز
تا بهار سبزه های عطر
تا دیاری که غریبیهاش می آمد به چشم آشنا ، رفتم .
پا به پای تو که می بردی مرا با خویش ,
همچنان کز خویش و بی خویشی
در رکاب تو که می رفتی ,
هم عنان با نور ,
در مجلل هودج سر و سرود و هوش و حیرانی ,
سوی اقصا مرزهای دور;
تو قصیل اسب بی آرام من ، تو چتر طاووس نر مستم
تو گرامیتر تعلق ، زمردین زنجیر زهر مهربان من
پا بپای تو
تا تجرد تا رها رفتم
غرفه های خاطرم پر چشمک نور و نوازشها
موجساران زیر پایم رامتر پل بود
شکرها بود و شکایتها ,
رازها بود و تأمل بود .
با همه سنگینی بودن ,
و سبکبالی بخشودن ,
تا ترازویی که یکسان بود در آفاق عدل او
عزت و عزل و عزا رفتم .
چند و چونها در دلم مردند.
که به سوی بی چرا رفتم .
شکر پر اشکم نثارت باد .
خانه ات آباد ای ویرانی سبز عزیز من ,
ای زبرجد گون نگین ، خاتمت بازیچه ی هر باد
تا کجا بردی مرا دیشب ,
با تو دیشب تا کجا رفتم.
مهدی اخوان ثالث
Mohammad
15-10-2011, 21:02
نفرات اول تا سوم مسابقه این هفته :
. attractive_girl ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
.. puneh64 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
... Mehrnaz1368 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
این نکته رو هم اضافه کنم شعر Mehr Iman عزیز بدلیل اینکه برنده هفته قبل بودن صرفا جهت معرفی اثر قرار داده شد .
attractive_girl
16-10-2011, 20:23
سلام
مرسی از دوستان که این بار هم شعر منو انتخاب کردن.
تا 3 نشه بازی نشه : دی
در مورد انتخاب شعر باید بگم با توجه به شاخه های رز که بیشتر از سایر موارد توجه ام رو جلب کرد دنبال شعری بودم که رابطه ای بین این گل ها و غمی که در چهره ی دختر دیده میشد پیدا کنم که با این شعر فریدون مشیری مواجه شدم.
این سری میخوام عکسی بذارم که جا برای ویراژ دادن و شعر های مختلف داشته باشه تا دوستان بیشتری در تاپیک فعالیت کنن و شعرهای زیبای منتخبشون رو قرار بدن :
عکس انتخابی :
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
rosenegarin13
16-10-2011, 21:41
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تو نیستی
اما من برایت چای می ریزم
دیروز هم
نبودی که برایت بلیط سینما گرفتم
دوست داری بخند
دوست داری گریه کن
و یا دوست داری
مثل آینه مبهوت باش
مبهوت من و دنیای کوچکم
دیگر چه فرق می کند
باشی یا نباشی
من با تو زندگی می کنم
رسول يونان
دختري خوابيده در مهتاب،
چون گل نيلوفري بر آب.
خواب مي بيند.
خواب مي بيند كه بيمارست دلدارش.
وين سيه رويا،شكيب از چشم بيمارش
باز مي چيند.
مي نشيند خسته دل در دامن مهتاب:
چون شكسته بادبان زورقي بر آب.
مي كند انديشه با خود:
از چه رو كوشيدم به آزارش؟
وزپشيماني،سرشكي گرم
مي درخشد در نگاه چشم بيدارش.
روز ديگر،
باز چون دلداده مي ماند به راه او،
روي مي تابد ز ديدارش،
مي گريزد از نگاه او.
باز مي كوشد به آزارش...
هوشنگ ابتهاج(سایه . ه .ا)
vahidhgh
17-10-2011, 01:22
هنوزم در پی اونم که میشه عاشقش باشم
مثل دریای من باشه منم چون قایقش باشم
هنوزم در پی اونم که عمری مرهمم باشه
شریک خنده و شادی رفیق ماتمم باشه
هنورم در پی اونم که عشقش سادگی باشه
نگاه پر از مهرش پناه خستگیم باشه
میگن جوینده یابنده هست
ولی پاهای من خسته هست
من حتی با همین پاها
میرم تا حدی که جا هست
هنوزم در پی اونم
که اشکهای روی گونم
با اون دستهای پر مهرش
پر و پاک و بگه جونم
بگه جونم
نکن گریه منم اینجام
بذار دستهات تو دستهام
تو احساس منو میخوای
منم ای وای تو رو میخوام
خدایا عشق من پاکه
درسته عشقی از خاکه
منم اون عاشق خاکی
که از عشق تو دل چاکه
پس از سالها حرف دل را زدن سخته
هنوزم در پی اونم که میشه عاشقش باشم....
شاعر ناشناس
part gah
17-10-2011, 16:17
حالا که دیگر دستم به آغوشت نمیرسد
و بوسیدنت موکول شده
به تمامی روزهای نیامده..
حالا که هر چه دریا و اقیانوس را
از نقشه جهان پاک کردی
مبادا غرق شوم در رویایت
باید اسمم را
در کتاب گینس ثبت کنم
تا همه بدانند
- زنی
با سنگین ترین بار دلتنگی
روی شانه هایش -
تو را دوست میداشت
میبینی
عشق همیشه
جاودانگی میاورد
Hadi King
18-10-2011, 10:40
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در خاطراتم دست کاری می کنم !
هر وقت ... هر جا دلتنگ شدم
تو را می سازم ...!
Mehrnaz1368
18-10-2011, 23:45
گاهی اندیشم که شاید سنگ حق دارد؟
باز می گویم: نه! بی شک آتش و باران,
من دگر خوابم می آید , خسته ام , پیرم
آه ! کی این خفته یاران را توانم دید بیداران؟
با دم نمناک سردت , ای نسیم صبح بیداری!
چشم مستان مرا بیدار من, رفتند هشیاران
.....
مهدی اخوان ثالث
MEHR IMAN
19-10-2011, 00:35
خبر به دورترین نقطهی جهان برسد
نخواست او به منِ خسته بیگمان برسد
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟
چه میکنی اگر او را که خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد ...
رها کنی، برود، از دلت جدا باشد
به آنکه دوستترش داشته ... به آن برسد
رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطهی جهان برسد
گلایهای نکنی بغض خویش را بخوری
که هق هق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که ... نه! نفرین نمیکنم
نکند به او که عاشق او بودهام زیان برسد
خدا کند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زود آن زمان برسد
Atefeh.N
19-10-2011, 13:49
در درازای هر کوچه
پشت مهتاب هر خانه
و در دل نازک هر سنگ ،
جایی خالی ست !
آنجا که دخترکی خوابیده است
لای بوته های تنهایی
و در ابدیت این شب ها ،
جایی خالی ست !
در خنکای تابش مهتاب
به هنگام رویش شوق
و در ، هم آغوشیِ یک گل ،
جایی خالی ست !
اینجا که من هر لحظه ، هزار بار
بر ذهن شیشه می نگارم
زیبای نام تو را ...
هنگام سقوط اشک
جای تو خالی ست !
توحید اربابون (انیس)
hamid_diablo
19-10-2011, 19:51
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دلتنگـے من تمامــ نمـےشود
همین کــ ِ فکر کنمــ
من و تو
دو نفریمــ ..
دلتنگتر مـےشومــ براے تو
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شاعر : نمیدونم
از من رمیده ای و من ساده دل هنوز
بی مهری و جفای تو باور نمی کنم
دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این
دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم
رفتی و با تو رفت شادی و امید
دیگر چگونه عشق تو را آرزو کنم
دیگر چگونه مستی یک بوسه تو را
در این سکوت تلخ و سیه جستجو کنم
یاد آر آن زن ، آن زن دیوانه را که خفت
یک شب بروی سینه تو مست عشق و ناز
لرزید بر لبان عطش کرده اش هوس
خندید در نگاه گریزنده اش نیاز
لبهای تشنه اش به لبت داغ بوسه زد
افسانه های شوق تو را گفت با نگاه
پیچید همچو شاخه پیچک به پیکرت
آن بازوان سوخته در باغ زرد ماه
هر قصه ای که زعشق خواندی
به گوش او ؛ در دل سپرد و هیچ زخاطر نبرده است
دردا دگر چه مانده از آن شب ؛ شب شگفت
آن شاخه خشک گشته و آن باغ مرده است
با آنکه رفته ای و مرا برده ای زیاد
می خواهمت و هنوز و به جان دوست دارمت
ای مرد، ای فریب مجسم بیا که باز
بر سینه پر آتش خود می فشارمت
فروغ فرخزاد
Mohammad
25-10-2011, 09:47
نفرات برتر مسابقه این هفته :
: rosenegarin13 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
: : Hadi King ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
: : Puneh.A ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
: : : MEHR IMAN ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
: : : ates ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
بدلیل برابر شدن امتیازات دو نفر دوم و دو نفر سوم معرفی کردم .
تمامی اشعار بسیار زیبا بود .
rosenegarin13
26-10-2011, 00:11
سلام ..
اون شعر رسول یونان خیلی عزیزه برام .. تا عکس رو دیدم اومد تو ذهنم ..
11 نفر هم با هماهنگی بین عکس و شعر موافق بودن گویا :31:
اینم عکس مسابقه ی این هفته :
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
attractive_girl
26-10-2011, 01:06
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وقتی با توام زمین میخندد
واژهها میرقصند،
امید است که هر نفس،
در من اوج میگیرد...
وقتی با توام،
چتر مهربانیها تا بی نهایت گشوده است،
خوابهایم تا خدا،
پل رنگین کمان میزنند،
و آرامش است که بی اختیار از قلمم جاری میشود....
وقتی با توام،
نگاهم انعکاس تمام پنجرههای روشن است،
چشمهایم بی خیال کودکی میکنند،
و تمام فصل ها،
جز به بهار ختم نمیشوند....!!!
وقتی بی تو باشم،
سقوط واژه و مرگ ترانه!
بی تو،
بودن نشاید!!!
شعر سپید : مهرداد بهار
vahidhgh
26-10-2011, 12:52
بزن باران که امشب خاطره میسازی
به زیر چترم پلی از آغوش میسازی
بزن باران که با اشک دیده گانت
تو اینجا هزاران دل به هم میبازی
و . ح . بیدار
آن روز بارانی.....
باران میبارید
از سر دلتنگی
چترمان را بستیم
زیر باران رفتیم
همه از عشق و زیبایی باران گفتیم
و کمی خیش شدیم...
باران میبارید.....
شاعر:علی رحیمی
hamid_diablo
27-10-2011, 13:09
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آسمانم ابریست
روزگارم بارانی
و از بیکرانه های دلتنگی لبریز
چتري براي باران می خواهم
و همسفری براي رفتن
یک قلب براي احساس
و یک دنیا راه براي پیمودن
آری تمام جاده های بی مفصد به سینه ی من میرسند
و همه دلواپسی های ابر با من باران می شود
چتري براي باران می خواهم ...
vahidgame
31-10-2011, 20:54
بارونو دوست دارم هنوز
چون تو رو یادم میاره
حس میکنم پیش منی
وقتی که بارون میباره
بارونو دوست دارم هنوز
بدون چتر و سرپناه
وقتی که حرفای دلم
جا میگیرند توی یه آه
شونه به شونه میرفتیم
من و تو تو جشن بارون
حالا تو نیستی و خیسه
چشمای من و خیابون
شونه به شونه میرفتیم
من و تو تو جشن بارون
حالا تو نیستی و خیسه
چشمای من و خیابون
بارونو دوست داشتی یه روز
تو خلوت پیاده رو
پرسه پاییزی ما
مرداد داغ دست تو
بارونو دوست داشتی یه روز
عزیز هم پرسه ی من
بیا دوباره پا به پام
تو کوچه ها قدم بزن
شونه به شونه میرفتیم
من و تو تو جشن بارون
حالا تو نیستی و خیسه
چشمای من و خیابون
شونه به شونه میرفتیم
من و تو تو جشن بارون
حالا تو نیستی و خیسه
چشمای من و خیابون
شاعر: يغما گلرویی
آهنگ پرسه از سیاوش قمیشی
می نشینی روبرویم
ماه
حسادت می کند
فرمان بارش می دهد به ابر
به خبر از آنکه
به هم نزدیکتر می شویم ما
به هنگام باران
در زیر یک
چتر
امید بامداد
MaRiPoSa
01-11-2011, 11:54
پنج روز تمام است
که تهران
تهران نیست
با این همه دلیلی ندارد این باران بی وقفه را،
بی تو راه بیفتم!
اصلا راه بیفتم به کجا؟!
که چه؟!
گفته بودی بست نشسته ای که پاییز بشود
که برگ ببارد از آسمان
که به طبیعت و کوچه بزنیم و
از لبخند های لامذهب تو
عکس بگیریم
گفته بودی باران و برگ و مرا دوست داری
مرا که...
باران و برگ را هنوز هم داری!؟
حالا پاییز است؛
هی با تو ام!!
حالا پاییز است و معلوم نیست
به کدام گور، گم شده ای
که من میان این باد های هرجایی
گفته ام گور پدر بارانی که می زند
و بست نشسته ام بین دیوار ها
شعر می نویسم
شعر می شوم
تا تمام شود این پاییز لعنتی
که بی تو مزه ی زهرمار می دهد!
مهدیه لطیفی
نام شعر: شب باراني / شاعر: میثم براجعه
باران با عشق مي باريد
هوا بوی محبت مي داد
آسمان ،ماه ،خدا همه عاشقی مي کردند
همه و همه بوی دلبری مي داند
کشان کشان مي برد مرا
زیر باران هم مي برد مرا
"" دوست را زیر باران باید دید
عشق را زیر باران باید جست ""
لحظه لحظه اش یک خاطره بود
خاطره نه، یک سال نه، یک عمر بود
یک نیمکت نمناک چوبی
در کنار گل های نیلی
دست در دست قاصدک
زیر باران در کنار شاپرک
هم صدای هم نوا با قاصدک
از ماه آن شب نور نمي باريد
عشق،وفا،دوستی، محبت مي باريد
فقط صفا مي باری� د
کاش برمي گشت آن شب باصفا
چه شبي بود
انگار که دیشب بود
rahgozare tanha
02-11-2011, 00:54
بگین بباره بارون دلم هواشو کرده
بگین تموم شدم من بگین که بر نگرده
بهش بگین شکستم بهش بگین بریدم
نه اون به من رسید و نه من به اون رسیدم
برهنه زیره بارون خرابو دربو داغون
از آدما فراری از عاشقا گریزون
بذار کسی نبینه غروره گریه هامو
بذار کسی نفهمه غمه تو خنده هامو
یه داغه سخته سختم یه باغه بی درختم
سفیده گیسه عمرم سیاهه روزه بختم
تنم داره میلرزه تو این هوای هرزه
گاهی نداشتن دل به داشتنش می ارزه
آهنگ بگین بباره بارون ...
پویا بیاتی
F l o w e r
02-11-2011, 16:40
← نفــرات اول تــا ســوم مسابقـه ایــن هفتــه :
1 . attractive_girl ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
vahidhgh ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) . 2
3 . hamid_diablo ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
بـا اختـلاف جزئی بیـن امتیـازات نفر اول و دوم ..
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
attractive_girl
02-11-2011, 21:06
← [B]نفــرات اول تــا ســوم مسابقـه ایــن هفتــه :
attractive_girl
vahidhghE
hamid_diablo
بـا اختـلاف جزئی بیـن امتیـازات نفر اول و دوم ..
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[/RIGHT]
مرسی که شعر من رو انتخاب کردین .
برای تنوع هم که شده با اجازه ی هیئت داوران انتخاب عکس این هفته رو به نفر دوم یعنی vahidhghE واگذار میکنم
ممنون
vahidhgh
03-11-2011, 03:31
مرسی از دوستان و همچنین attractive_girl عزیز که من رو تو این موقعیت قرار دادند . برای این دفعه عکسی گذاشتم که واسه هرکسی توی زندگیش یه نقطه عطف هست .
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تـو می گذری ..
زمان
می گـــذرد ..
چه كنم با دلــی
كه از تو
توان گذشتنش
نیست ...!
توضيحات:
1.درسته، نثرمجاز نمي باشد. اما ديدم قشنگ بود و به عكسه ميومد،حيفم اومد نذارم.
2.گشتم اما اسم شاعرش رو پيدا نكردم.
hamid_diablo
03-11-2011, 11:32
سراغم بیا، چون که بارانی ام
پر از خاطرات پریشانی ام
سکوتی پر از غم دلم را گرفت
کجایی، که دیگر نمی خوانی ام
نمی پرسی از من که عمری چرا
درون دل خویش زندانی ام ...
دلم باز "غمگین" تر از لاله هاست
سراغم بیا، چون که بارانی ام
شاعر : حسین کریمی زاده اردکانی متخلص به "غمگین"
.......................
از وحید جان بابت عکسی که از بازیگر محبوب من کایرا ناتیلی گذاشتند تشکر میکنم
attractive_girl
03-11-2011, 11:49
دوستان به این نکته هم توجه داشته باشید:
ذکر کنید شعر از کیست ، همچنین دقت داشته باشید قرار دادن نثر بجای شعر مجاز نیست .
سراغم بیا، چون که بارانی ام
پر از خاطرات پریشانی ام
سکوتی پر از غم دلم را گرفت
کجایی، که دیگر نمی خوانی ام
نمی پرسی از من که عمری چرا
درون دل خویش زندانی ام ...
دلم باز "غمگین" تر از لاله هاست
سراغم بیا، چون که بارانی ام
شاعر : حسین کریمی زاده اردکانی متخلص به "غمگین"
sara_girl
03-11-2011, 14:02
شبي از پشت يك تنهايي نمناك و باراني
تو را با لهجه ي گلهاي نيلوفر صدا كردم
تمام شب براي با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم
پس از يك جست و جوي نقره اي در كوچه هاي آبي احساس
تو را از بين گلهايي كه در تنهاي ام روييد،با حسرت جدا كردم
و تو در پاسخ آبي ترين موج تمناي دلم گفتي
دلم حيران و سرگردان چشماني است رويايي
و من تنها براي ديدن زيبايي آن چشم
تو را در دشتي از تنهايي و حسرت رها كردم
همين بود آخرين حرفت
و بعد از عبور تلخ و غمگينت
حريم چشم هايم را به روي اشكي از جنس غروب ساكت و نارنجي خورشيد وا كردم
نمي دانم چرا رفتي
نمي دانم چرا ،شايد خطا كردم
وتو بي آنكه فكر غربت چشمان من باشي
نمي دانم كجا ،تا كي ،براي چه
ولي رفتي و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد
وبعد از رفتنت يك قلب دريايي ترك بر داشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمي خاكستري گم شد
و گنجشكي كه هرروزاز كنار پنجره با مهرباني دانه برمي داشت
تمام بالهايش غرق دراندوه وغربت شد
وبعد از رفتن تو آسمان چشم هايم خيس باران بود
و بعد از رفتنت انگار كسي حس كرد من بي تو تمام هستي ام از دست خواهد رفت
كسي حس كرد من بي تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد
و بعد از رفتنت دريا چه بغضي كرد
كسي فهميد تو نام مرا از ياد خواهي برد
و من با آنكه مي دانم تو هرگز ياد من را با عبور خود نخواهي برد
هنوز آشفته ي چشمان زيباي توام
برگرد...!!
ببين كه سرنوشت انتظار من چه خواد شد
و بعد از اين همه طوفان ووهم وپرسش وترديد
كسي از پشت قاب پنجره آرام و زيبا گفت :
تو هم در پاسخ اين بي وفايي ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا كردم
و من در حالتي ما بين اشك و حسرت و ترديد
كنار انتظاري كه بدون پاسخ و سردست
و من در اوج پاييزي ترين ويراني يك دل
ميان غصه اي از جنس بغض كوچك يك ابر
نمي دانم چرا؟شايد به رسم عادت و پروانگي مان باز
براي شادي و خوشبختي
باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم
مریم حیدرزاده
حالا که دیگر دیدنت
یک آرزوی محال است
من می مانم و
یک آرزوی محال ....
محمدی مهر
میشه زمین خورد و گریه نکرد، به دادم برس بهترین نارفیق
هنوزم به دستای تو قانعم، هنوز عاشفقم با یه زخم عمیق
تو این روزهای سیاه و کسل، دلم خیسه از حس بارون شدن
تورو جون هرکی که بهش مومنی فقط امشیبو حرف رفتن نزن
تو این روزهای سیاه و کسل دلم خیس از حس بارون شدن
تورو جون هرکی که بهش مومنی فقط امشبو فقط امشبو فقط امشبو حرف رفتن نزن....
شبایی که میترسم از فکرهام، همیشه هوا خیس و بارونیه....
شعر: سروش دادخواه-میثم یوسفی
بخشی از متن ترانه آهنگ : ساعت-فقط یه کمی چای واسه من بریز رضا یزدانی....
sara_girl
20-09-2012, 21:19
ســـــــلام........ممنـــــــ ون از دوستان.....
اینم عکــــــس من برای دور بعدی.......
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
vahidhgh
21-09-2012, 09:09
خدایا من مگر چه میخواهم از این دنیا
شانه ای برای سر گذاشتن در این سیل غمها
خدایا من مگر چه میخواهم از این دنیا
تکیه گاهی پر از عشق برای فردا
خدایا من مگر چه میخواهم از این دنیا
مونسی برای پر کردن لحظه های تنها
خدایا من مگر چه میخواهم از این دنیا
یه دل عاشق که عاشقش بشم تا ته دنیا
خدایا من مگر چه میخواهم از این دنیا
خدایا من مگر چه میخواهم از این دنیا
شاعر : یه غریبه
در گذرگاهی پرهمهمه ؛
من ايستاده ام با من
خاموش .
در گذرگاهی سرشار از همهمهء هيچ
در کنار عابران خالی از همه و لبريز از هيچ
من ايستاده ام با همگان
اما تنها ، اما خاموش .
فرياد سکوت من با خشمی پنهان
در هم می شکند همهمهء سرشار از هيچ عابران خالی از همه چيز را .
من می بينم همه را
من می بينم نهفته های همه را
من می شنوم نگفته های همه را
.............
چشمها
گوشها
لبها
به فرمان من
در گذرگاهء سرشار از همهمهء هيچ
در کنار عابران خالی از همه و لبريز از هيچ
خاموش ايستاده اند
می نگرند
می شنوند
لبخند می زنند .
اما من ،
در گذرگاهء سرشار از همهمهء هيچ
در کنار عابران خالی از همه و لبريز از هيچ
با قلبم تنهايم .
- فریدون ایل بیگی -
hamid_diablo
21-09-2012, 17:28
به فکر رفتن هستم...میدانم که در انتهای راه می فهمم چقدر حرف نگفته در دل باقی مانده...
حرفهایی که مونده تنگ دلم...وبا گفتنش می توانستم راهی به سوی عشق باز کنم...
حرفهای ناتمامی که در کوچه پس کوچه های ستاره ها اسیر مانده اند...
چه سنگین است...تحمل رنجی که ناجوانمردانه بهم تحمیل شد...
و چه بسا سیر میکنم در غربت خیالم..
.که تو می آیی و به حرفهایم گوش میکنی...
بیا ...بیا قبل از رفتنم بیا
...که فردا دیر است......
عشق من
Atefeh.N
21-09-2012, 19:42
گوش کن جاده صدا می زند از دور قدم های تو را.
چشم تو زینت تاریکی نیست.
پلک ها را بتکان کفش به پا کن و بیا.
و بیا تا جایی که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
و زمان روی کلوخی بنشیند با تو
و مزامیر شب اندام تو را مثل یک قطعه آواز به خود جذب کند.
پارسایی است در آنجا که ترا خواهد گفت:
بهترین چیز رسیدن به نگاهیست که از حادثه عشق تر است.
"سهراب سپهری"
مرا ديگر انگيزه سفر نيست.
مرا ديگر هواي سفري بهسر نيست.
قطاري كه نيمشبان نعرهكشان از ده ما ميگذرد
آسمان مرا كوچك نميكند
و جادهئي كه از گرده پل ميگذرد
آرزوي مرا با خود
به افقهاي ذيگر نميبرد.
آدمها و بويناكي دنياهاشان
يكسر
دوزخي است در كتابي
كه من آن را
لغت به لغت
از بر كردهام
تا راز بلند انزوا را
دريابم-
راز عميق چاه را
از ابتذال عطش.
بگذار تا مكانها و تاريخ به خواب اندر شود
در آن سوي پل ده
كه به خميازه خوابي جاودانه دهان گشوده است
و سرگردانيهاي جست و جو را
در شيبگاه گرده خويش
از كلبه پا بر جاي ما
به پيچ دوردست جادّه
ميگريزاند.
مرا ديگر
انگيزه سفر نيست.
.
.
.
انساني در قلمرو شگفتزده نگاه من
انساني با همه ابعادش- فارغ از نزديكي و بعد –
كه دستخوش زواياي نگاه نميشود.
با طبيعت همگانه بيگانهئي
كه بيننده را
از سلامت نگاه خويش
در گمان ميافكند
در عظمت او
تاثير نيست
و نگاهها
در آستان رؤيت او
قانوني ازلي و ابدي را
بر خاك
ميريزند…
انسان
به معبد ستايش خويش باز آمده است.
انسان به معبد ستايش خويش
باز آمده است.
راهب را ديگر
انگيزه سفر نيست.
راهب را ديگر
هواي سفري به سر نيست.
شعر جاده آن سوی پل-احمد شاملو
hamid_diablo
27-09-2012, 22:36
ببخشید مسابقه برنده نداره؟
متولی اینجا کیه؟
یالا خودشو نشون بده وگرنه خودمو برنده اعلام میکنمااااااااااا:31:
F l o w e r
27-09-2012, 23:01
ببخشید مسابقه برنده نداره؟
متولی اینجا کیه؟
یالا خودشو نشون بده وگرنه خودمو برنده اعلام میکنمااااااااااا:31:
سلام
فردا اعلام میشه / به فرد برنده هم پی ام زده میشه تا عکس بعدی رو قرار بده
پ.ن :
دوستان اگه پیشنهادی برای روال مسابقه دارید از طریق پیغام خصوصی ✉ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) یا انجمن انتقادات/ پیشنهادات ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) طرح کنید.
F l o w e r
28-09-2012, 11:54
← نفــرات اول تــا ســوم مسابقـه ایــن هفتــه :
1. m_kh111 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
2. Atefeh.N ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
3. Puneh.A ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
- فرد برنده پس از ارایه توضیحاتی پیرامون انتخاب شعر و عکس مسابقه ، عکس مسابقه بعدی را انتخاب خواهد کرد .سعی بشه فاصله زمانی اعلام فرد برنده و قرار دادن عکس بیشتر از یک روز نباشه . در صورت غیبت فرد برنده نفر دوم عکس بعدی را قرار خواهد داد .
خیلی ممنون از دوستان عزیز..
دلیل انتخاب شعر:
با دیدن همهمه اون خیابون، تنهایی و سکوت دختر و نظاره کردنش یاد تک تک کلمات شعر "گذرگاه" فریدون ایل بیگی افتادم به ویژه این قسمتش:
"... اما من ،
در گذرگاهء سرشار از همهمهء هيچ
در کنار عابران خالی از همه و لبريز از هيچ
با قلبم تنهايم ."
این هم عکس این هفته..
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
hamid_diablo
28-09-2012, 19:15
بگشاپنجره را
برگ ريزان خزان در راه است
فصل زرد پائیز ، بار دیگر لبریز
از غم و اندوهیست
که تواند دل هر عاشق را
از غم و غصه ی معشوق فراتر ببرد
بگشا پنجره را
برگ ريزان خزان در راه است
vahidhgh
29-09-2012, 20:54
باغ من
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر ، با آن پوستین سرد نمناکش .
باغ بی برگی ، روز و شب تنهاست ،
با سکوت پاک غمناکش .
ساز او باران ، سرودش باد است .
جامه اش شولای عریانی ست .
ور جز اینش جامه ای باید ،
بافته بس شعله ای زر تار و پودش باد .
گو بروید ، یا نروید ، هر چه در هر جا که خواهد ، یا نمی خواهد .
باغبان و رهگذاری نیست .
باغ نومیدان ،
چشم در راه بهاری نیست .
گر ز چشمش پرتو گرمی نمی تابد ،
ور به رویش برگ لبخندی نمی روید ،
باغ بی برگی که گوید که زیبا نیست ؟
داستان از میوه های سر به گردونسای اینک خفته در تابوت
پست خاک می گوید .
باغ بی برگی
خنده اش خونیست اشک آمیز .
جاودان بر اسب یال افشان زردش می چمد در آن
پادشاه فصلها ، پاییز .
تهران خرداد ماه 1335
استاد مهدی اخوان ثالث ( م . امید )
part gah
29-09-2012, 21:07
پاییز آمدست که خود را ببارمت
پاییز لفظ دیگر «من دوست دارمت»
بر باد میدهم همهی بود خویش را
یعنی تو را ... به دست خودت میسپارمت !
باران بشو، ببار به کاغذ، سخن بگو
وقتی که در میان خودم میفشارمت
پایان تو رسیده گل کاغذی من
حتی اگر خاک شوم تا بکارمت
اصرار میکنی که مرا زودتر بگو
گاهی چنان سریع که جا میگذارمت
پاییز من، عزیز غمانگیز برگریز
یک روز میرسم ... و تو را میبهارمت !
دکترمهدی ِموسوی
Atefeh.N
30-09-2012, 22:35
بویِ پاییز
خفه ام کرده. . .
دیگــر نفسـ.م بـالا نمــی آیــد . . .
باری دیگر
پاییز می آید و
قدم زدن هایِ بی تــــــــــ.و
در کوچه باغ هایِ تنهاییِ دلـ.م ...
و شلوغ کردنِ برگ ها
زیرِ قدم هایِ بی کسی ام...
و سکوت شان
در جاپایِ خالیِ قدم هایِ تـــــــــ.و ...
منبع : [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
.
.
.
آرام بگیریم
از عشق بمیریم
آنگاه به پاییز
هر برگ که از شاخه ی جانم به کف باد روان است
هر سال که از عمر من اید به سر انجام
ببینم که به پاییز دو چشم تو هر آن برگ
هر درد
هر شور
هر شعر
از قلب من خسته جدا شد
باد هوس ات برد
آتش زد و خاکستر آن را به هوا ریخت
من ، هیچ نگفتم
جز آنکه سرودم
پاییز دو چشم تو چه زیباست
پاییز چه زیباست
مهتاب زده تاج سر کاج
پاشویه پر از برگ خزان دیده زرد است
آن دختر همسایه لب نرده ایوان
می خواند با ناله ی جانسوز
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
هر برگ که از شاخه جدا گشته به فکر است
تا روی زمین بوسه زند بر لب برگی
هر برگ که در روی زمین است ، به فکر است
تا باز کند ناز و دود گوشه ی دنجی
آنگاه بپیچند ، لب را به لب هم
آنگاه بسایند تن را به تن هم
آنگاه بمیرند
تا باز پس از مرگ ، آرام نگیرند
جاوید بمانند
سر باز برون از بغل باغچه آرند
آواز بخوانند
پاییز چه زیباست
من نیز بخوانم
پاییز دو چشم تو چه زیباست
چه زیباست
"نصرت رحمانی"
با تشکر از پنج شرکت کنندهی این هفته
برندگان این هفته:
1- Atefeh.N
2- Puneh.A
3- part gah
برنده ضمن قرار دادن تصویر این هفتهی مسابقه، توضیحی در رابطه با علت انتخاب این شعر بنویسند.
ممنون
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Atefeh.N
06-10-2012, 15:58
ممنون از دوستان
به نظر من واژه ها و جمله هایی که توی شعر به کار رفته بود خیلی به حس و حال عکس نزدیک بود مثل : " شلوغ کردن برگ ها زیر قدم های بی کسی ام " ، و " جای پای خالی قدم های تو " با توجه به اینکه توی عکس فقط یک نفر بود . و ...
این هم عکس انتخابی من
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
vahidhgh
06-10-2012, 20:26
در چشمانم تنهایی ام را پنهان میکنم
در دلم دلتنگی ام را
در سکوتم حرفهای نگفته ام را
در لبخندم غصه هایم را
دل من چه خردسال است ، ساده مینگرد
ساده می خندد ساده می پوشد
دل من از تبار دیوارهای کاهگلی است
ساده می افتد
ساده می شکند
ساده می میرد
شاعر : گمنام
ممنون از عاطفه
فقط یه نکته رو بگم و اون اینکه بهتره تا جایی که امکان داره تصویر با ابعاد کوچیک گذاشته نشه چون تشخیص جزئیات تصویر شاید کمی سخت بشه.
به همین علت تصویری بزرگتر پیوست شد
ممنون از همه
:sq_25:
در گوشه اطاق
چمدانم در انتظار من است
چه چیز باید بردارم ....!؟
لباس یا کتاب یا خاطره هائی که در ذهن روز های رفته ام مانده است...
چه چیز آنجا که فرسنگ ها دور از تو خواهم بود
بر اشتهای زنده ماندنم می افزاید...؟
باید ساعتها بنشینم و به خاطر آورم
چه چیز عذاب دل نگران ذهن مرا التیام می بخشید
..................
..................
چمدانم پر از فراموشی است!
حامد کمالی
بدلیل استقبال فراوانی که این هفته از مسابقه شد؛ مسابقه تا روز دوشنبه تمدید میشه. :sq_6:
تنها دو نفر :sq_11:
part gah
13-10-2012, 17:15
یک جفت کفش
چند جفت جوراب با رنگ های نارنجی و بنفش
یک جفت گوشواره ی آبی
یک جفت ...
کشتی نوح است
این چمدان که تو می بندی !
بعد
صدای در
از پیراهنم گذشت
از سینه ام گذشت
از دیوار اتاقم گذشت
از محله های قدیمی گذشت
و کودکی ام را غمگین کرد.
کودک بلند شد
و قایق کاغذی اش را بر آب انداخت
او جفت را نمی فهمید
تنها سوار شد
آب ها به آینده می رفتند.
همین جا دست بردم به شعر
و زمان را
مثل نخی نازک
بیرون کشیدم از آن
دانه های تسبیح ریختند :
من ... تو
کودکی ...
... قایق کاغذی
نوح ...
... آینده
...
تو را
با کودکی ام
بر قایق کاغذی سوار کردم و
به دوردست فرستادم
بعد با نوح
در انتظار طوفان قدم زدیم
گروس عبدالملکیان-قایق کاغذی
hamid_diablo
13-10-2012, 17:46
بیاداون
روزهاکه
بچه بودیم
شعرهای
بچه گونه میسرودیم
خاطره های بچگي
قشنگه
دلم
واسه اونروزا
خیلی تنگه
توبچگي
روزهای خوبی
داشتیم
تودلامون
برای آیندمون
آرزوهایی داشتیم
یادش بخیر
مادربزرگی داشتیم
شاعر: يوسف فيروز
part gah
16-10-2012, 14:28
بدلیل استقبال فراوانی که این هفته از مسابقه شد؛ مسابقه تا روز دوشنبه تمدید میشه. :sq_6:
تنها دو نفر :sq_11:
ایران الان سه شنبه است.تینا و احمد فکرکنم از مملکت رفتن تاریخ و به کشور خودشون گفتن :دی
4 نفر شدیم دیگه اعلام کنید :20:
در حال نوشتن این پست بودم که پست part gah رو دیدم. دارم پست رو مینویسم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
.............
سلام
ممنون از دوستانی که در این هفتهی ده روزه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] در مسابقه شرکت کردند
4 پست داشتیم که هر کدوم تا اندازهای زیاد یا کم با تصویر انتخابی ارتباط زیبایی داشتند
اما به هر حال باید یکی انتخاب بشه
چون تعداد شرکت کنندهها کم بود تنها نفر اول رو مینویسم
با اندکی اختلاف با نفر دوم برنده این هفته:
Puneh.A
طبق معمول منتظر تصویر جدید و دلیل انتخاب این شعر توسط برنده هستیم
این سری از مسابقه تا جمعهی هفتهی آینده ادامه خواهد داشت
ممنون
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
...........
ویرایش:
تمامی عکسهایی که در مسابقه به عنوان سول انتخاب شدهاند در این پست ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) گذاشته شده.
قبل از ارسال تصویری، این پست رو ببینید تا تصویری تکراری گذاشته نشه
ممنون
سلام
انتخاب نفر اول بین 4 نفر که شعر همشون خیلی خوبه کار سختیه و شور و هیجان مسابقه رو هم کم میکنه
امیدوارم کاربرای بیشتری استقبال کنن یا تبلیغات بیشتری بشه برای جذب کاربر انجمن قشنگ ادبیات
ممنونم از اینکه منو بعنوان برنده اعلام کردید
راجع به دلیل انتخابم هم هیچ جمله ای کلیشه ای تر از این نیست که : "دیدم این شعر با مفهوم عکس ارتباط داره " :دی
ولی خب این عکس یکی از عکسهای مورد علاقه ی دوست عزیزمه و شعری هم که گذاشتم حتی یک بیتش رو قبلأ نشنیده بودم
کلی گشتم و این شعر و پیدا کردم و احساس کردم با این شعر تونستم حس عاطفه رو تکمیل کنم.
عکس منتخب من :
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نتونستم عکس رو بعد از آپلود بزرگ کنم :sq_23:
موفق شدم !! مرسی از احمد عزیز
hamid_diablo
18-10-2012, 00:18
بگذشت زمان از کف من رفت جواني
آتش بزدم بر همه ی عمر ندیدم ز معانی
سر گشته کوی فلک و چر خ نمودی و بسودی
گفتی بخور این باده سرمد٬ مکن چرب زبانی
چون خوردم از آن باده ٬زهی مست نگشتم
ابهام فزون دیدم و دنیا شروشوری و تبانی
حیرت زده ام چند در این عالم خاکی و نباتی
ما کوخ نشینان همه در حسرت وین فانی فانی
ساقی به من از جور٬ جواني نفروشد و ننوشد
گوید که همین پيري تو نیک تر از شور جواني ...
vahidhgh
18-10-2012, 15:34
به اوج دل نشناندمت به رهگذار زندگی
زمانه گر خزان شود تویی بهار زندگی
به پاکی دلت قسم که دل ز تو نمی کشم
که تکیه گاه من تویی در این بهار زندگی
چقدر این عکس من را یاد این یک بیت می اندازد
جوانی را سفر کردیم تا مرگ
ندانستیم به دنبال چه هستیم ...
Guidance
21-10-2012, 11:34
سلام
انتخاب نفر اول بین 4 نفر که شعر همشون خیلی خوبه کار سختیه و شور و هیجان مسابقه رو هم کم میکنه
امیدوارم کاربرای بیشتری استقبال کنن یا تبلیغات بیشتری بشه برای جذب کاربر انجمن قشنگ ادبیات
ممنونم از اینکه منو بعنوان برنده اعلام کردید
راجع به دلیل انتخابم هم هیچ جمله ای کلیشه ای تر از این نیست که : "دیدم این شعر با مفهوم عکس ارتباط داره " :دی
ولی خب این عکس یکی از عکسهای مورد علاقه ی دوست عزیزمه و شعری هم که گذاشتم حتی یک بیتش رو قبلأ نشنیده بودم
کلی گشتم و این شعر و پیدا کردم و احساس کردم با این شعر تونستم حس عاطفه رو تکمیل کنم.
عکس منتخب من :
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نتونستم عکس رو بعد از آپلود بزرگ کنم :sq_23:
موفق شدم !! مرسی از احمد عزیز
تو کجایی ای جوانی ، ای همه احساس شاد
تا نوازش ها کنی در پیری ام
با در آن تنهاترین دوران که من
می گریزم از درون قاب
بازگردی پیش من بار دگر
تا که در پیری کنی دستگیری ام
من جوان شادمان قصه ام
سوی من هر دیده ای می شد روان
خط کشیده،چین زده بر چهره ام
پای سنگین گذرهای زمان
زین جوانی عکس و قابی مانده است
زان شررها التهابی مانده است
اینک از روح و تنم وامانده ام
همچو خاشاکی زدریا مانده ام
کاربر شماره ی یک
24-10-2012, 16:06
این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت
چون آب به جویبار و چون باد گذشت
هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت
روزی که نیامدست و روزی که گذشت
" خیام "
سلام
زمان این دوره از مسابقه هم تمام شد و استقبال چندانی از مسابقه به عمل نیومد
این هفته هم مسابقه رو ادامه میدیم
این دوره 4 شرکت کننده داشتیم و تشکر بخاطر شعرهای زیبایی که نوشتید
اما اون شعری که مطابقت بیشتری با تصویر داشت شعری بود که
Guidance
نوشته بودند
پس برندهی این هفته هستند و منتظر تصویر جدید همراه با دلیل نوشتن این شعر این هفته هستیم
ممنون
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
البته متاسفانه هیچ کدام از شما دوستان نام شاعر شعرها (البته در صورت متعلق بودن به شاعری خاص) رو ذکر نکردید
Guidance
27-10-2012, 10:17
سلام دوستان
ممنون بابت لطفی که نسبت به انتخاب اینجانب داشتید.هر چند که به نظرم تمامی شعر ها با عکس همخوانی داشتند.دلیل انتخاب شعرمم اینه که فکر کردم هم از لحاظ معنایی مطابقت داشت و هم از لحاظ ظاهر عکس و اجزای عکس مثل همون قابه. و اینکه با دیدن عکس همین شعر به ذهنم خطور کرد که انگار واسه همین عکسه.
عکسی که من انتخاب کردم دلیل بر این بود که فکر کردم شاید فعالیت بیشتری توی این بخش ازش ببینیم چون هر کسی با دیدنش تصور خودشو می تونه با شعر از عکس نشون بده. راستش عکسش منو یاد مسافرت تو جاده و طبیعتش می اندازه. حالا ببینیم بقیه دوستان چه نظری دارن؟
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کاربر شماره ی یک
27-10-2012, 14:27
سلام دوستان
ممنون بابت لطفی که نسبت به انتخاب اینجانب داشتید.هر چند که به نظرم تمامی شعر ها با عکس همخوانی داشتند.
عکسی که من انتخاب کردم دلیل بر این بود که فکر کردم شاید فعالیت بیشتری توی این بخش ازش ببینیم چون هر کسی با دیدنش تصور خودشو می تونه با شعر از عکس نشون بده. راستش عکسش منو یاد مسافرت تو جاده و طبیعتش می اندازه. حالا ببینیم بقیه دوستان چه نظری دارن؟
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به جز رفتن دیگه راهی نمونده
چراغ بخت من خاموش و کوره
از این دلواپسی باید گذر کرد
از این جا تا خدا یک راه دوره
منو یک کوله بار خالی از تو
میون سایه های غم پریشون
به پای سایه ها باید برم من
منم عمری که از دنیا گریزون
دلم لبریز دردو بی پناهم
در این دنیای خوش جایی برام نیست
برای خسته از بار مصیبت
به جز رفتن که راه دیگری نیست
اگه قلبی برام جایی نداره
بدون حتی برام موندن محاله
حالا تنها خیالم پر گرفتن
از این چوب قلم تا چوبه داره
برام شعر خوش رفتن قشنگه
منی که با سیاهی می ستیزم
منه خسته از این بیهودگی ها
به فریادی ز دنیا میگریزم
خوشا سر دادن فریاد رفتن
از این تقدیر شوم باید رها شم
باید دل زد به هر کوره ره تار
که تا شاید هم اغوش خدا شم
"امین سوری"
hamid_diablo
28-10-2012, 17:23
جاده در موج تنهایی غوطه ور بود
جاده در انتظار رهگذر بود
جاده به چشم او نگاه میکرد و او را با شوقی عاشقانه فرامیخواند
ایا در این غروب دلگیر عاشقانه ،او پای رفتن به جاده را داشت؟؟
جاده در فریادهای پر تلاطم عاشقانه میسوخت و می ساخت
ولی او
احساسی نداشت
او هیچگاه عاشق نبود
او جاده را نمی خواست
او عاشق و شیدای دیگری بود
آه"
این دیگری که بود؟
جاده ی بی کسی های دل خسته و رنجورم
بدان که او
دچار خودشیفتگی مزمن بود
محدثه صمیمی
part gah
01-11-2012, 16:56
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود
گاهی تمام حادثه از دست می رود
گاهی همان کسی که دم از عقل میزند
در راه هوشیاری خود مست می رود
گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست میرود
اول اگرچه با سخن از عشق آمده
آخر خلاف آنچه که گفته است می رود
این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست
تیریست بی نشانه که از شصت می رود
بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند
اما مسیر جاده به بن بست می رود
افشین یداللهی
جاده مي خواند مرا هر دم به خويش
چون سرابي در كوير باورم
جاده مي خواهد دراين ناباوري
بر فريب خامش ايمان آورم
…
خسته از آزار شب بايد گذشت
از تمام بوده و نابوده ها
دل بريد از سرزمين بي كسي
پر گرفت از شهر خواب آلوده ها
…
بايد از رؤياي خود اما گذشت
دل خوشي ها را به كام شب سپرد
چشمها را بست بر رنگ زمين
بر دهان آرزوها پا فشرد
…
جاده بي رحمانه شوقم را ربود
بر زمينم زد به اندوهم نشاند
هر چه ناليدم كسي دستي نداد
جاده خنديد و به افسونم كشاند
…
آه ازمن تن به جايم مانده است
روح من ديگر نميدانم كجاست
بي گمان دور از رياي جاده ها
در مسيري از شقايق ها رهاست
نام شاعر رو پیدا نکردم/.
سلام
و تشکر از دوستانی که این هفته هم در مسابقه حضور به هم رساندند
چون دوباره تعداد شرکت کنندهها 4 تاست (4 و کمتر از 4 تنها برنده اعلام میشه)
تنها برنده رو اعلام میکنم
شعرها همگی زیبا و متناسب با تصویر بودند
و برندهی این هفته:
کاربر شماره ی یک
که توانست در شعری که برای مسابقه انتخاب کرد ،
گرچه چندان نامی خاص از نمای کلی تصویر نیاورد
اما مفاهیمی که تصویر میرسوند رو به خوبی بیان کرد
منتظر علت انتخاب این شعر به همراه تصویر جدید مسابقه هستیم
مرسی
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کاربر شماره ی یک
04-11-2012, 21:05
سلام و ممنون از اين كه انتخابم كردين
رفتن برام بهترين فعله ، كسي كه هواي رفتن داره يه غم خاصي داره كه فقط با رفتن درست ميشه !
بين شاعرهاي قديمي و جديد گشتم ولي اين شعر رفتن رو خيلي قشنگ تفسير كرده و آخرش رو عالي ترسيم كرده و با مفهوم خدا به شعرش شكوه بيشتري داده ، اما يهنكته ي جالب توي تصوير هست ،اين كه ابرها مثل سايبون بالاي جاده هستند ، اين كه شاعر گفته پابه پاي سايه ها ميره به نظر من توي اين عكس خنثي ميشه ، چون تو همچين جاده اي كه توي تصوير هست ،سايه ها فقط رحمت خدا هستند .
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
hamid_diablo
04-11-2012, 22:03
والدین تاب وتب فرزندباشد کارشان
روز وشب یکدم غم فرزند باشد کارشان
مهربانندو عزیزندو صمیمی
چونکه فکر لذت فرزند باشد کارشان
ـ
مادران شمعند ومی سوزند دروصل عزیزان
لیکن آنها غُصه ی فرزند باشد کارشان
پدران پروانه اندوگرداین شمع فروزان
همت واندیشه درآینده ی فرزند باشد کارشان
عاشقندایندو نه عشقی بی کلام
هردوشان ازخود بدورندو دمِ فرزند باشد کارشان
لاجرم حرفم به فرزندان بود کِای نازنینان
والدین تاب وتب فرزندباشد کارشان
علی اکبربوژمهرانی{مهران}
Guidance
05-11-2012, 12:08
غربت چشمان تو شعر سکوتي خسته بود
ساز لبهايت هميشه بوسه اي آهسته بود
خويش را گم كردي و پيدا شدي در نام من
ريختي از هرچه شيرين داشتي در کام من
تلخها، غمها ، تمام رنجها مال تو بود
ناز من _ پرادعا_ از خواستنها مي سرود
باغ مينو را به زير پاي تو کم داده اند
اينهمه از عشق من بر جان تو غم داده اند
بي گمان حوري وشان را اين چنين ايثار نيست
با فداکاريت کس را قدرت پيکار نيست
تا براي مهر تو اندازه اي پيدا کنم
بايد اين دل را ز عشق مادري شيدا كنم
من که روياهاي تو قربانيِ نامم شدند
گريه هايي که بهاي خنده هايم مي شدند
چشمهايي که نخوابيدند و لالايي شدند
ناز دستاني که مرگ شعر تنهايي شدند
با کدامين شعر خود تعريفي از مادر کنم ؟
شاعرم؟ من خويش را بيهوده باور مي کنم !
بي گمان بايد تمام دفترم را پُرکنم
شايد آنگه واژه اي را لايق و در خور کنم !
part gah
10-11-2012, 20:51
مادرم از قبيلهء سبز نجابت بود
و با زبان مردم بهشت سخن می گفت
چادری از ابريشم ايمان به سر داشت
قلبش به عرش خدا می ماند
که به اندازهء حقيقت خدا بزرگ بود
و من صدای خدا را
از ضربان قلب او می شنيدم
و بی آن که کسی بداند
خدا در خانهء ما بود
و بی آن که کسی بداند
آفتاب ازمشرق صدای مادر من طلوع می کرد
مادرم از قبيلهء سبز نجابت بود
مادرم وقتی به سوی من می آمد
در نقش کوچک هرگامش
روزنهء کوچکی پديدار می شد
که من از آن
باغ های سبز بهشت را تماشا می کردم
و سيب خوشبختی خود را از شاخه های بلند آن می چيدم
مادرم از قبيلهء سبز نحابت بود
چادری از ابريشم ايمان به سر داشت
پيشانيش به مطلع عاشقانه ترين غزل خدا می ماند
که من هر روز
آن را
با زبان عاطفه زمزمه می کردم
و آن گاه با تمام ايمان در می يافتم
شعر خدا يعنی چی؟
قسمتی از شعر پرتو نادری
مادرم از قبيلهء سبز نجابت بودو با زبان مردم بهشت سخن می گفت
چادری از بريشم ايمان به سر داشت
قلبش به عرش خدا می ماند
که به اندازهء حقيقت خدا بزرگ بود
و من صدای خدا را
از ضربان قلب او می شنيدم
و بی آن که کسی بداند
خدا در خانهء ما بود
و بی آن که کسی بداند
آفتاب ازمشرق صدای مادر من طلوع می کرد
مادرم از قبيلهء سبز نجابت بود
مادرم وقتی به سوی من می آمد
در نقش کوچک هرگامش
روزنهء کوچکی پديدار می شد
که من از آن
باغ های سبز بهشت را تماشا می کردم
و سيب خوشبختی خود را از شاخه های بلند آن می چيدم
مادرم از قبيلهء سبز نحابت بود
چادری از بريشم ايمان به سر داشت
پيشانيش به مطلع عاشقانه ترين غزل خدا می ماند
که من هر روز
آن را
با زبان عاطفه زمزمه می کردم
و آن گاه با تمام ايمان در می يافتم
شعر خدا يعنی چی؟
مادرم از قبيلهء سبز نجابت بود
و با زبان مردم بهشت سخن می گقت
و صبر کبوترسپيدی بود
که هر صبح
پر های عزيزش را
در شفافترين چشمه های بهشت شست و شو می داد
و چنان پيکی از ديار مبارک قران می آمد
و پيغام خدا را برای مادر من می خواند
مادرم از قبيلهء سبز نحابت بود
شجرهء نسبش تاريخی دارد که تنها در حافظهء آفتاب می گنجد
و من از آفتاب می دانم
وقتی مادرم چشم به جهان گشود
پدرش در جذامخانه های فقر
سقوط سپيدار قامت خود را
چراغ سوگ می افروخت
و من از آفتاب می دانم
کا مادرم تمام عمر
در جستجوی واژهء لبحند
با انگشتی از تقدس و ايمان
کتاب زنده گی اش را ورق می زد
و با دريغ
تا آخرين لحظات زنده گی هم نتوانست
مفهوم شاد لبخند را
به حافظه بسپارد
مادرم با گريه آشنا بود
مادرم از مصدر گريستن هزار واژهء اشتقاقی ديگر می ساخت
مادرم با هزار زبان
مفهوم تلخ گريستن را
به حافظهء تاريک چشم های خويش سپرده بود
و چشم های مادرم
- آيينه های تجلی خدا –
حافظهء خوبی داشتند
مادرم با بهار بيگانه بود
و زنده گی او مورچه راهی بود
که از سنگلاخ عظيمی بدبختی عبور می کرد
و در چار فصل سال
ابر های تيرهء اهانت و دشنام
در آن فرو می باريد
و مادرم هر روز
آن جا دامن دامن، گل بدبختی می چيد
مادرم سنگ صبوری بود
وقتی پدرم
کشتی کوچک انديشه اش را بادبان می افراشت
و بر شط سرخ خشم می راند
مادرم به ساحل صبر پناه می برد
و اشک هايش را با گوشه های چادرش پاک می کرد
و با خدا پيوند می يافت
پدرم مرد عجيبی بود
پدرم وقتی دستار غرورش را به سر می بست
فکر می کرد که آفتاب
کبوتر سپيديست
که از شانه های بلند او پرواز می کند
و فکر می کرد که می تواند روشنی را
برای مادرم جيره بندی کند
و فکر می کرد که ماه
مهرهء رنگينيست
که می تواند آن را
بر يال بلند اسب سمندش بياويزد
پدرم مرد عجيبی بود
پدرم وقتی مرا به حضور می خواند
من فاجعه را در چند قدمی خويش می ديدم
و کلمه ها
- گنجشکان هراس آلودی بودند –
که از باغچه های خزان زدهء ذهنم کوچ می کردند
و ترس جامهء چرکينی بود
که چهرهء اصلی ام را از من می گرفت
پدرم وقتی مرا به حضور می خواند
خون تکلم در رگ های سرخ زبانم از حرکت می ايستاد
و آن گاه قلب مادرم
- بلور روشنی بود –
که در عمق درهء تاريکی رها می گشت
و مادرم ويرانی خود را
در آيينه های شکستهء اضطراب تماشا می کرد
و منتظر حادثه يی می ماند
پدرم مرد عجيبی بود
پدرم وقتی دستار غرورش را به سر می بست
در چار ديوار کوچک خانهء ما
امپراتوری کوچک او آعاز می گشت
و آن گاه آزادی را که من بودم
و زنده گی را که مادرم بود
شلاق می زد
و به زنجير می بست
روان مادر من شاد
که با اين حال خدا را شکر می کرد
و در حق پدرم می گفت:
خدا سايهء ا و را از سر ما کم نکند.
ميزان 1368خورشيدی
شهر کابل
سلام
و ممنون از سه شرکت کنندهی این هفته
تصویر قسمتی است از اثری از شهراد ملک فاضلی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) هنرمند نقاش و به نام "مادر و بچه در بالکن"
که در این لینک ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) میتونین اون رو بصورت کامل ببینید
تمامی شعرها تا حدودی کاندیدای برترین شعر بودن.
و در نهایت این هفته شعری که part gah نوشت به عنوان برنده انتخاب شده
پس این هفته تصویر با پرتگاه به همراه دلیلی که باعث نوشتن این شعر شد
با تشکر از دوستانی که همواره این تاپیک رو همراهی میکنند امیدواریم شاهد مشارکت بیشتری در این تاپیک باشیم
ممنون
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
part gah
13-11-2012, 18:41
ســـــلام
ممنون احمد بابت انتخاب شعر بنده : )
دلیلم برای انتخاب شعر میخواستم شعری باشه در وصف مادر و تکراری نباشه .عکس رو هم باید بگم که شهراد ملک فاضلی رو میشناسم
و کارهاش خیلــی زیباست و در سطح کارهای ایمان ملکـی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) هست . مجموعــه آثارشون رو دیدم و میتونم بگم یه تحـــولی در زمینه نقاشی
رئال اونم با سوژه های انسان های امروزی دادن.
و اما عکس انتخابی.اسم عکس Bad Day هست که توی نت خیلی وقت پیش پیداش کردم.خیلی حرفاها توی این تصویر هست که فکر میکنم
سوژه ی خوبی باید برای مسابقه باشه.هرچند شرکت کننده های خیلی کمی خواهیم داشت .
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سقوط قطرۀ باران تنها فرودی است،
که هیچ چتری برای نجات آن باز نمیشود ...
چشم ، دهان نیست که داد بکشد ............. به داد چشمهای من برس ....
به داد فرود اضطراری تک تک بغض های نیمه کاره از دست ِ آسمان ِ تو
از دست ِ سایه روشنی که به چشمهایت میزدی
که تا سایه اش از سرم کم شد ،
صد سال نوری بین ما به بلوغ رسید ..........
.
.
بگذار ..... بگذار .. بگذار کمی
....
تنها کمی....
رفت و آمد کنیم
وقتی که میدانی
این روز ها شبیه کسی حرف میزنم که اصلا به من / نرفته است ....
و تنها با نگاه تو به خود / آمده ام
بگذار رفت و / آمد کنیم
تقصیر من نیست که / به دلت .... نمینشینم.........
که بدون برج ِ مراقبتت
این چشمها ....
این باندهای خیس
جرات ِ نشستن نمیدهد .....
حال من 37 درجه زیر ِ دلتنگی است ....
به سقوط قناعت میکنم
به افتادن از چشم های ...............ا
فقط برای آخرین بار
آغوشت را ....
چتر نجات ِ اشک هایم را ............/ باز کن
تو بیشتر از هرکسی میدانی
من از ارتفاع .....
من از بلندی ِ این فاصله میترسم....
چرک نویسی از هومن شریفی
Guidance
14-11-2012, 11:40
شب سردی است و من افسرده
راه دوری است ،وپایی خسته.
تیرگی هست و چراغی مرده.
می کنم،تنها ،از چاده عبور
دور ماندند ز من آدم ها
.سایه ای از سر دیوار گذشت،
غمی افزود مرا بر غم ها.
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا با دل من
قصه ها ساز کند پنهانی.
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر ،سحر نزدیک است.
هر دم این بانگ بر آرم از دل:
وای،این شب چقدر تاریک است!
خنده ای کو که به دل انگیزم؟
قطره ای کو که به دریا ریزم ؟
صخره ای کو که بدان آویزم؟
مثل این است که شب نمناک است.
دیگران را هم غم هست به دل ،
غم من،لیک ،غمی غمناک است.
سهراب سپهری
کاربر شماره ی یک
14-11-2012, 13:46
راه ميرم تا نرسم ! با من بيا
تشنه ي يه جرعه سم! با من بيا
واسه گم كردن نام با من بيا
تارسيدن به ظلام با من بيا
با من بيا كه دس به دس
تا آخر دنيا بريم
بيا از اين دامنه ي
سياه بي رويا بريم
واسه آخرين سفر با من بيا
تا دم پيچ خطر ،بامن بيا
تا دميدن غروب با من بيا
تا يه انتحار خوب با من بيا
با من بيا كه دس به دس
تا آخردنيا بريم
بيا از اين دامنه ي
سياه بي
رويا بريم
reza22222
21-11-2012, 12:17
ابرها مشت گره خورده یک بغض ترند
که پس از صاعقه ای، سخت به خود می لرزد
و دم حادثه عشق فرو می ریزد
راز سربسته ی دل ،
ناگهان می ترکد...
و هوای دل من ابری نیست؛
بلکه بارانی ست
پیش تو مشت دلم باز شده ست
پاک دل باخته ام
مدتی ست
در دلم حادثه عشق
آغاز شده ست...
شاهزاده خانوم
22-11-2012, 22:45
تو که نیستی زندگیمو زیر پای کی بریزم
واسه کی دلم بمیره وقتی تو نیستی عزیزم
دست سرد این زمونه دستامو از تو جدا کرد
بازی دوری و حسرت با دلای ما چه ها کرد
عشق تو توی وجودم تا همیشه موندگاره
همه آرزوم همینه که ببینمت دوباره
دوری تو داره آروم منو از پا درمیاره
رنگ پیری زره زره تو وجودم پا میذاره
طاقت دوری ندارم تو بیا بمون کنارم
ارزونی قدم تو همه ی دارو ندارم
سلام
این دور از مسابقه با حضور 5 شرکت کننده به پایان رسید
با تشکر از همهی این دوستان سه پست برتر به ترتیب:
M3HRD@D
reza22222
Guidance
پس طرح سوال مسابقه این هفته با مهرداد
به همراه دلیل انتخاب شعری که برای این مسابقه اخیز نوشتند
مرسی
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ممنون از تیم داوری...
پری سری قبل عکس سخت و زیبای رو انتخاب کرده بود
که پر بود از نشانه ها
تاریکی - عشق - آسمان - سیاهی و خیلی چیزهای دیگه..
که یاد یکی از اشعار هومن شریفی عزیز افتادم و اینجا گذاشتم...
عکس بعدی:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شاهزاده خانوم
23-11-2012, 16:29
مغزم ،
مغزم درد می کند از حرف زدن ،
چقدر حرف زده ام ،
چقدر در ذهنم حرف زده ام
محمود دولت ابادی
reza22222
23-11-2012, 17:24
عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت / به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد
سخنی که نیست طاقت که ز خویشتن بپوشم / به کدام دوست گویم که محل راز باشد
سعدی
************************************
sara_girl
28-11-2012, 14:12
دور از این هیـاهو دلم کویر می خواهد
و تنهایی و سکوت و آغوش ِ سرد ِ شبی که آتشم را فرو نشاند
.. نه دیوار، نه در، نه دستی که بیرونم کشد از دنیایم، نه پایی که در نوردد مرزهایم، نه قلبی که بشکند سکوتم، نه ذهنی که سنگینم کند از حرف، نه روحی که آویزانم شود.
من باشم و تنهایی ِ ژرفی که نور ستارگان روشنش می کند و آرامشی که قبل از هیـچ طوفـانی نـیسـت
فریبا عرب نیا
مشت ميکوبم بر در
پنجه ميسايم بر پنجرهها
من دچار خفقانم، خفقان!
من به تنگ آمدهام، از همه چيز
بگذاريد هواري بزنم،
آآآآآآي!
با شما هستم!
اين درها را باز کنيد!
من به دنبال فضايي ميگردم،
لب بامي،
سر کوهي،
دل صحرايي
که در آنجا نفسي تازه کنم.
آه!
ميخواهم فرياد بلندي بکشم
که صدايم به شما هم برسد.
من هوارم را سر خواهم داد،
چاره درد مرا بايد اين داد کند.
از شما خفته ی چند،
چه کسي ميآيد با من فرياد کند؟
فریدن مشیری
سلام
ممنون از 4 شرکت کنندهی این دور از مسابقهها [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
برنده این هفته با اختلاف کمی نسبت به نفر دوم Puneh.A هستند
که ازشون میخوایم لحظاتی سیگار رو کناری گذاشته :31:
و تصویر مسابقه این هفته رو با نوشتن اینکه چه شد این شعر را برای سوال مسابقه انتخاب کردند
در پستی قرار دهند
با تشکر
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام
سپاس احمد عزیز
نمیشه دیگه این سیگار وصله به جونم :دی
دلیلم برا انتخاب شعر این بود :
من به تنگ آمدهام، از همه چيز
....
حس کردم شخصیت تصویر یه فریاد بی صدا داره
حسی که خیلی وقتها خودمون هم تجربش کردیم
اولین کلمه ای هم که به ذهنم اومد خفقان بود و بعد این شعر
این قسمت شعر هم با دستهایی که فرد رو احاطه کردن تناسب جالبی داشت
با شما هستم!
اين درها را باز کنيد!
من به دنبال فضايي ميگردم،
.
.
.
از شما خفته ی چند،
چه کسي ميآيد با من فرياد کند؟
و
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
reza22222
03-12-2012, 10:49
پرسید : سیگارت رو ترک کردی ؟
گفتم : نه ، کبریت رو ترک کردم !
حالا دیگه سیگار رو با سیگار روشن می کنم !
.
.
من برای او فقط یک نخ سیگار بودم ...
کامش را گرفت و زیر پاهایش لهم کرد ...
.
.
سیگارت را پشت دست من خاموش کن ؛ بگذار این داغ نشانی باشد برای دیگر دل نبستن ها !
.
.
یک نفر انگار عاشق می شود
با نخی سیگار عاشق می شود
بر نگاهی ساده و چشمی تهی
تکیه بر دیوار عاشق می شود.
.
.
همین که فهمید غم دارم آتش گرفت ...
به خودت نگیر رفیق ! سیگارم را گفتم ...
.
.
سیگار از عمرم می کاهد !
مگر تو عمر مرا می دانی که با آن محاسبه می کنی ؟ کسی نمی داند ، شاید همین فردا من نیز خاموش شوم !!!
سیگار دود می کنم تا یادم بماند من احمق بیشتر از این ریه های سوخته ام دوستت داشتم ... !
.
.
و اینک تنها از ابری که از سیگارم بلند می شود ، امید باران دارم ... !!!
.
.
سیگاری گوشه لبم بود و دنبال کبریت بودم ...
گفتم آقا آتیش دارید ؟
گفت تو جیبم نه ... اما تو دلم هست ...
به کارت میاد ؟
Guidance
04-12-2012, 15:57
نگاهی، قابِ عکسی روی دیوار
من و تنهایی و سردرد و سیگار
صدای آخرین گامِت رو گیتار
من و تنهایی و سردرد و سیگار
من و عکسی که اینجا مونده ناچار
من و گل نه، تو و عکست با یه خار
من و این من که حالا مونده بی یار
من و تنهایی و سردرد و سیگار
من این دل که تنها مونده انگار
من و جنسی که مونده بی خریدار
من وقلبی به درد تو گرفتار
من و تنهایی و سردرد و سیگار
شب و درد و یه پیشونی تب دار
تو و یک نامه با مضمون اخطار
" نگاهت باشه این بار آخرین بار "
من و تنهایی و سردرد وسیگار
من و این سرنوشت زار وبیزار
تو بیزار از من وعشق منِ زار
چرا این سرنوشت؟ لعنت به پرگار
من و تنهایی وسردرد و سیگار
من و این تن که سر را داده بر دار
من و این تو که یادت می ده آزار
تو و جنات تجری تحت انهار
من و تنهایی و سردرد و سیگار
از اون روزی که شب اومد به اصرار
از اون سالی که یارم رفت به اجبار
من عادت کرده ام تنها به این کار
من و تنهایی و سردرد و سیگار
نمِ یادت در این رویای نمدار
هنوزم عاشقم بسیار و بسیار
نمی دونی چه با هم شیشن این چهار
من و تنهایی و سردرد و سیگار
دوستان اگر شعری متعلق به شاعری خاصه ، نام اون شاعر رو بنویسن [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مثلا پست بالایی برای "مسیحا جوانمرد" ـه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مرسی
Ice Pain
04-12-2012, 17:45
من کبریت راا میسوزانم..
کبریت سیگاار را....
سیگااار مرا....
این آتشباازی برد ندارد....... هر سه میسوزیم.
Mehrnaz1368
04-12-2012, 21:20
یک بار دگر عبث در آئینه
غمگین و خموش خنده بر من کرد
یک بار دگر ز خوشه سیگار
در آینه آه و دود خرمن کرد
مشرق چپق طلائی خود را
برداشت ، به لب گذاشت ، روشن کرد
زرین دودی گرفت عالم را
آفاق ردای روز بر تن کرد
و آن زلف گلابتون آبی پوش
باغی گل آتشی به دامن کرد
پرید ار آشیان پرستو جلد
کی سنگ پرنده در فلاخن کرد؟
طاووس گشود چتر بوقلمون
خفاش به کنج غار مسکن کرد
البرز کلاه سرخ بر سر داشت
برداشت ، قبای زرد بر تن کرد
هر چند که تازه می کنی دردم
ای صبح سلام بر تو ، خوش بردم!
مهدی اخوان ثالث
hamid_diablo
05-12-2012, 14:20
سیگار اخر.......!!!!
غروب ومه به هم می آمیزند
دراولین ایستگاه شب....
وقتی که دود سفید سیگار از لای انگشتم تاب میخورد
در گوشه خلوت افق
خورشید بی رمق جان میدهد به چشمان تو
تا مهتاب مه آلود چشمانت با حس گمشده ی من درآمیزد
طعم تلخ سیگار وسرفه ای لزج
باید بروم
دود و غروب و سیگار و مه
وخورشید بی رمق چشمانت
که شعله میگیرد در گوشه ای کم سو
باید بروم
از این سیگار بیزارم....!
محمدرضا بهرام چوبین
سلام
با تشکر از 5 شرکت کنندهی این دور که شعرهای زیبایی رو نوشتند
سیگار و مرگ و ...
بعضی از شعرها خیلی زیبا هستند مثل شعری که Mehrnaz1368 نوشتند. اما فضای کلی شعری که نوشتند با تصویر متفاوت بود
یا شعرهای دیگر
تنها شعری که مطابقت بیشتری با تصویر داشت مربوط است به پست reza22222
بنابراین سوال این دور با reza22222 به همراه دلیل نوشتن شعرشون در پستی که نوشتن.
با تشکر دوباره از دوستان
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
reza22222
14-12-2012, 08:08
سلام
با تشکر از احمد عزیز
بیشتر بخاطر این قسمت بود که این متن و نوشتم ،اما کل متن و نوشتم تا احساس یه آدم عاشق لحظه ای که به سیگارش پک میزنه منتقل بشه ...
"" سیگار از عمرم می کاهد !
مگر تو عمر مرا می دانی که با آن محاسبه می کنی ؟ کسی نمی داند ، شاید همین فردا من نیز خاموش شوم !!!
سیگار دود می کنم تا یادم بماند من احمق بیشتر از این ریه های سوخته ام دوستت داشتم ... ! ""
و اما...
تصویری که انتخاب کردم تلفیقی از مرگ و زمان و شاید خیلی چیزهای دیگه باشه که در عین سادگی ظاهری میتونه سخت هم باشه ...
و این هم تصویر ...
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
علی مقدس
18-12-2012, 20:55
ای دوست یادی کن زمن اکنون که بیمارم
دگر فرصت برایم نیست دقایق ها بشمارم
اگر بار دگر لطفی کنی گیری سراغ از من
می دهی شادی به من سرخی به رخسارم
بیا یادی کنیم از کودکی و قلب بی کینه
تو بگذر از گناه من و آن کژی رفتارم
کنون که راهی ام به سوی قبر خود گویم
درست است من بدی کردم به تو یارم
گذشت است خصلت مردان و تو مردی
طلبکاری تو صد شد و من دانم بدهکارم
بگو عامک حقیقت را بداند یار دیرینه
در آن دوران نبوده دست بر افسارم!
part gah
20-12-2012, 07:51
ســـلام
گذشت عمری به غفلت ها چو ابر آهسته آهسته ........
شود این دفتر عمرم تمام آهسته آهسته ..........
نفس چون گام عمر هست و به رغبت می کشیم آنرا .........
رویم با پای خود در قبر ولی آهسته آهسته .......
شاعر رو نتونستم پیدا کنم :n13:
صدای گذشت زمان می آید.
صدای تک تک ساعت
نبض زمان می زند.
صدای قلب زمان می گوید:
به هوش باش
به هوش باش
هشدار!
که وقت می گذرد
و
تو در خوابی
هشدار!
که عمر کوتاه است
ثانیه ها می گذرد
بخند شاد باش
دقیقه ها در گذر است
نبض زمان می زند
رها ملک
سلام
ده روز گذشت
و تنها 3 شرکت کننده داشتیم
مثل چند دورهی قبل که شرکت کننده خیلی کم یا کم بود
و با این شرایط بهتره چند وقتی تاپیک بسته باشه
با تشکر ویژه از تمامی دوستانی که تاپیک رو تنها نگذاشتن
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
vBulletin , Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.