ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : +++[ انــــــرژی مــــــثبت ]+++



صفحه ها : [1] 2 3 4

Gam3r
10-12-2010, 21:54
ســـلام خدمت همه ی دوستان عزیز



خیلی از ماها، در طول روز انقدر مشغله ، گرفتاری و مشکل داریم که اصلا وقت نمیکنیم ببینیم چرا مشکلاتمون حل نمیشن ، خیلی از ما اصلا وقت نمیکنیم درطول روز صبر کنیم و به پشت سرمون نگاه کنیم و ببینیم چرا آخرین نفر هستیم و بقیه از ما جلوترن ، و خیلی از ماها بعد از یک هفته فشار کار ( البته اگر شاغل باشید ) ، فشار درس و ... دلمون میخواد یه جایی بریم تا انرژی مثبت بگیریم و بعد یک هفته ی فوق العاده رو شروع کنیم


اگر حوصله دارید بخوانید ( فرض کنید پاورقی هست ! )
مطالبی که در زیر میخوانید ، مطالبی که در پست های آتی خواهید خواند ، مطالبی هستند که زندگی افراد بسیاری رو تغییر دادند ، من این مطالب رو در سال دوم دبیرستان ( توضیحات اضافی : رشته ی ریاضی فیزیک ) در یک فایل Word گلچین کردم ، یک ماه بعدش در زنگ پرورشی ( توضیحات اضافی : استادمون میگفت هر زنگ پرورشی ، 2 نفر باید بیان جلو کنفرانس بدن ) در تاریخ 1389.8.12 ( هنوز یادمه ) کنفرانس دادم ، کنفرانس دقیقا 70 دقیقه طول کشید ، بعد از اتمام کنفرانس ، 30 دانش آموزی که در اونجا حضور داشتند به همراه معلم بلند شدند و کف زدند ، سه ماه بعد ، 22 بهمن ، که به دانش آموزان نخبه ی مدرسه جایزه اهدا میکردند و تمام دبیران و دانش آموزان مدرسه در اونجا حضور داشتند ، توسط دبیر پرورشی به مدیر معرفی شدم و بعد از صحبت هایی که شد ، قرار شد در اوایل مراسم جشن ، 20 دقیقه فرصت صحبت کردن داشته باشم ، و یک ماه بعد هم در یک جلسه ی اولیا و مربیان و دانش آموزان هم یک نیمچه سخنرانی داشتم که در تمام این سخنرانی ها ، با استقبال پرشور حضار رو به رو شدم ( هرکی هم به جای من بود همین اتفاق براش میوفتاد ) و جالب اینه که در سال 1386 مدرسه ی ما 73% قبولی خرداد ماه داشت اما در سال 1388 تعداد قبولی به 94% رسید ! .... نمیخوام از خودم تعریف کنم ، فقط میخوام اهمیت این مطالب رو به شما نشون بدم .


اینجا تاپیکی هست که شما میتونید در آخر هر هفته و بعد از پشت سر گذاشتن مشکلات بی پایانی که روی سرتون خراب شده ، انرژی مثبت بگیرید و یک هفته ی طوفانی رو آغاز کنید و به همه ثابت کنید که شما یک انسان کوچیک نیستید ، و برخلاف خیلی از آدم ها که اینجور مواقع میخوان خودشون رو از عصبانیت به ذرات مینیاتوری تقسیم کنند یا به خاطر افسردگی شدیدی که دارند روی یک راحتی لم بدن و آهنگ غمگین بزارن یا اینکه برن به یه جای خلوت و فریاد های بی وقفه بکشن عمل کنید . همه ی ما توی زندگیمون به همچین جایی نیاز داریم تا وقتی که حالمون کرده میشه توی قوطی ( ! ) به اونجا پناه ببریم و وقتی داریم بر میگردیم ، موج انرژی موثبتمون اطرافیانمون رو هم در بر بگیرده .





احتمالا تا حالا همتون با خودتون فكر كرديد كه كه چرا بعضي ها پشت سر هم قله هاي پيروزي رو فتح ميكنن اما اكثر مردم در فقر و گمنامي زندگي ميكنند ؟ و احتمالا تا حالا شده كه فكر كنين كه فرق بين انسان هاي ثروتمند و موفق و باهوش با انسان هاي فقير و ناكام و كودن چيه ؟ چرا بعضي ها انقدر متفاوت هستند و بعضيهاي ديگه نيستند ؟

آلبرت انيشتين ، توماس اديسون ، الكساندر گراهامبل ، زكرياي رازي ، ماري كوري و خيلي از دانشمندان ديگه ، هر روزشون مثل ما 24 ساعت بود و هر هفته ي اونا هم مثل ما 7 روز داشت و هر ماه اونا هم مثل ما 30 روز داشت ، اما چرا بعضي ها انقدر متفاوت، بعضي ها انقدر مشهور و پرآوازه، اما اكثر مردم در گمنامي زندگي ميكنند ؟ چه فرقي بين ما و اونا هست ؟ اين چيزي هست كه در ادامه خواهيد فهميد !

- بهترين كاري كه مردم در لحظه اي كه شكست ميخورند و نا اميد ميشن انجام ميدن اينه كه دست از كار ميكشن و بي خيال ميشن، و اين همونكاريه كه اكثر مردم توي تمامي دوران انجام داده اند و انجام خواهند داد " نيچه "





بياييد " م " مشكــــلات را برداريم !



خيلي جالب است ، با برداشتن " م " مشكلات چه چيزي باقي ميماند ؟ شكلات !
ممكن است اين عنوان در اول كمي گيج كننده به نظر برسد ! اما بجاي استفاده از مثل هاي كليشه اي و تكراري و مسخره ، بنده به استفاده از چند داستان كوتاه اما بسيار زيبا بسنده ميكنم !


ناســـا
هنگامي كه ناسا برنامه ي فرستادن سفينه به فضا را چيد ، با مشكل كوچكي مواجه شد ، رياست ناسا متوجه شد كه خودكارهاي موجود در فضا كار نميكنند ! در واقع نيروي گرانشي وجود ندارد كه به وسيله ي آن خودكارها كار كنند ! رياست ناسا كه فردي باهوش بود ، حل مشكل رو به 2 دانشمند ناسايي سپرد ، يكي از آنها بسيار خبره و با تجربه و باهوش بود و ديگري فردي تازه كار اما خلاق بود ، هر دو يك هفته وقت داشتند تا تحقيق خود را مبني بر حل مشكل به رياست ناسا ارائه دهند
فرد اول كه مخش براي اين كارها درد ميكرد ! طي يك هفته يك مقاله ي 50 صفحه اي نوشت كه در آن مبلغي معادل 12 ميليون دلار براي طراحي خودكاري تخمين زده شده بود كه زيرآب كار ميكرد و روي هر سطحي حتي كريستال مي نوشت و از دماي زير صفر تا 300 درجه سانتي گراد كار ميكرد . فرد دوم نيز مقاله و يا تحقيق خود را ظرف يك هفته كامل كرد ، تحقيق او فقط يك صفحه داشت و در بالايش نوشته شده بود : استفاده از مداد !


بسته ي صابون خالي
در يك شركت لوازم آرايشي و بهداشتي ، مشكلي به وجود آمد ... در طي ماه گذشته شكايات گسترده اي مبني بر اينكه بعضي از صابون ها خالي هستند به شركت لوازم آرايشي و بهداشتي ارسال شد و فروشندگان اعلام كرده بودند كه در صورت تكرار اين مشكل ديگر از اين شركت محصول نخواهند خريد
مدير توليد شركت كه بسيار نگران شده بود ، با تحقيقاتي وسيع متوجه شد كه اشكال در خط بسته بندي ميباشد و مهندسين خود را مطلع كرد و به آنها گفت كه به سرعت براي حل اين مشكل مشغول شوند . مهندسين شركت دست به كار شدند و راه حل پيشنهادي خود را چنين گفتند :
پايش خط بسته بندي با اشعه ي ايكس
به سرعت سيستم مذكور خريده شد و با تلاش شبانه روزي گروه مهندسين ، دستگاه توليد اشعه ايكس و مانيتورهايي با رزوليشن بالا نصب شده و خط مذبور تجهيز گرديد . سپس دو نفر اپراتور نيز جهت كنترل دائمي پشت آن دستگاها به كار گماشته شدند تا از عبور احتمالي بسته هاي خالي صابون جلوگيري كنند . نكته جالب در اين است كه درست همزمان با اين ماجرا ، مشكلي مشابه نيز در يكي از كارگاه هاي كوچك توليدي پيش آمده بود اما آنجا يك كارمند معمولي و غير متخصص اما خلاق آن را به شيوه اي بسيار ساده تر و كم خرج تر حل كرد :
تعبيه يك پنكه در مسير خط بسته بندي تا قوطي خالي را باد ببرد !


انيشتين و راننده اش
در دوراني كه انيشتين در آن زندگي ميكرد ، هيچ نوع وسيله ي حمل و نقلي وجود نداشت و به همين دليل انيشتين مجبور بود وقتي كه مطلب جديدي را كشف ميكند ، به نوبت به تمام مراكز كشورها بروند و كنفرانس علمي برگزار كند ، در يكي از اين كنفرانس ها ، در راه ، راننده اش به انيشتين گفت كه چي ميشد اگر من جاي تو بودم ! انيشتين گفت واقعا ميخواي جاي من باشي ؟ راننده گفت البته كه ميخوام ! انيشتين گفت ايندفعه تو به جاي من كنفرانس بده !
راننده ي انيشتين به دليل اينكه در بسياري از كنفرانس هاي تكراري انيشتين بود ، مطالب را مو به مو حفظ بود
زمان كنفرانس علمي رسيد و راننده به خوبي 3 ساعت تمام صحبت كرد و مردم كه فكر ميكردند او انيشتين هست بسيار شگفت زده شدند ، سپس نوبت سوالهاي علمي مردم رسيد ، راننده هم پاسخ آنهارا نميدانست ، اما فردي باهوش بود ! او جلوي حيرت حاظرين رو به راننده اش كه در انيشتين واقعي بود و در ماشين نشسته بود كرد و گفت : اين سوالات شما انقدر آسونه كه راننده من به آسوني ميتونه به اونا جواب بده !
و بعد جلوي حيرت و شگفتي حاظرين ، انيشتين واقعي اومد و به تمامي سوالات با جزييات بسيار كامل جواب داد و همگي شگفت زده شدند !
به 3 داستان بالا توجه كرديد ؟ ديديد كه چه راحت ميشود " م " مشكلات را برداشت ؟
انيشتين ميگويد : هر احمقي ميتواند چيزها را بزرگتر و پيچيده تر و خشن تر كند ، براي حركت در جهت عكس ، به كمي نبوغ و مقدار زيادي جرات نياز است






ادامه دارد ...

kiarash3500
13-12-2010, 22:16
خيلي عاليه به نظر من همچين جايي خيلي نياز بود
اينم يه جمله مثبت:
موفقيت ربطي به شناس ندارد موفيقت يعني تلاش+شكست

Gam3r
13-12-2010, 23:08
خيلي عاليه به نظر من همچين جايي خيلي نياز بود
اينم يه جمله مثبت:
موفقيت ربطي به شناس ندارد موفيقت يعني تلاش+شكست

دستت درد نکنه عزیز دل :40: هرکی هرچی مطلبی داره که میتونه بچه هارو شارژ کنه اینجا بزاره تا اینجا تبدیل بشه به مکانی که وقتی کسی واردش میشه ، موقع رفتن بشه یه گلوله انرژی و از خوشحالی بشکن بزنه :31: نوشته های انرژی زا میتونه هرچیزی باشه ، شرح حال افراد موفق ، مصاحبه با نخبه های ایرانی ، داستانک های باحال و ... مطمئن باشین هرچیزی که شما ازش خوشتون بیاد، یقینا بقیه هم خوششون میاد :40:

همینطور از کیارش عزیز، بچه هایی که اسمشون زیر پست ها هست و با یک کلیک و تشکرشون به ما روحیه میدن و همینطور مطلب گزاران آتی تشکر میکنم :40:

ادامه :

حتما تا حالا همه ي شما نام توماس اديسون رو شنيديد و بارها به نيكي ازش ياد كرديد ! كمتر كسي در جهان پيدا ميشه كه نام اين مرد مشهور رو نشنيده باشه ، ميخوام در اول تحقيق گذري كنيم به كودكي اديسون ، مردي كه با اختراعش جهان را روشن كرد . زماني كه اديسون كودكي بيش نبود، آرزوي تمام مردم پرواز كردن بود و هركسي سعي ميكرد به اين آرزو تحقق بخشد ، در آن زمان اديسون 5 ساله بود و بسيار كنجكاو و بسيار مصمم كه چيجوري پرواز كنه ! روزي كه اديسون در حيات خانه اش نشسته بود و فكر ميكرد كه چگونه پرواز كند ، ناگهان پرنده اي را ديد كه مشغول غذا خوردن بود و اين فكر ذهن اديسون رو مشغول كرد كه شايد به دليل غذاي پرنده ها اونها ميتونن پرواز كنن ، براي همين رفت آشپزخونه و يك ليوان آب گرفت ، اومد توي باغچه ي خونشون و چند تا كرم برداشت و اونهارو ريز كرد و با آب هم زد و خورد ! توماس پرواز كردن رو ياد نگرفت اما يك ماه تمام مريض بود !


تلقـــــين


تلقين نشان مي دهد كه دستگاه عصبي شما با توجه به آنچه فكر مي كنيد يا خيال مي كنيد كه حقيقت دارد واكنش نشان مي دهد. دستگاه عصبي شما تجربه خيالي را از تجربه واقعي تميز نمي دهد. در هر دو مورد با توجه به اطلاعاتي كه از ناحيه مغز در اختيار او قرار مي گيرد واكنش نشان مي دهد. اين يكي از قوانين اوليه و اصولي ذهن است. در واقع اينطوري ساخته شده ايم. وقتي اين قانون را در افراد هيپنوتيزم شده مشاهده مي كنيم شك مي كنيم كه حتما نيرويي مرموز يا فوق طبيعي در كار است. در واقع آنچه را كه مي بينيم فرايند طبيعي عمل مغز و دستگاه عصبي انسان است و نه چيز ديگر.در پديده هيپنوتيزم اگر بيمار بدرستي گفته هاي شخص هيپنوتيزم كننده معتقد باشد كارهاي حيرت آور انجام مي دهد و بيمار رفتاري متفاوت از خود نشان ميدهد زيرا طرز فكر و باورش تغيير كرده است.


براي فهم بيشتر اين موضوع به يكي دو داستان كوتاه بسيار جالب بسنده ميكنيم


كيسه ي آب گرم
آزمايشي بود كه به پيشنهاد يكي از روانشناسان بر روي دو تن از مجرمين محكوم به اعدام انجام شد. آزمايش به اين صورت بود كه مجرم اول را با چشماني بسته در حضور مجرم دوم با بريدن شاهرگ دستش او را به مجازات رساندند. در اين هنگام نفر دوم با چشمان خود شاهد مرگ او بر اثر خونريزي شديد بود. سپس چشمان نفر دوم را نيز بستند و اين بار شاهرگ دست وي را فقط با تيغه اي خط كشيدند و در اين حين كيسه آب گرم نيز بالاي دست وي شروع به ريختن مي كرد اين در حالي بود كه دست او به هيچ وجه زخمي نشده بود. اما شاهدان يعني پزشكان و روانشناسان با كمال ناباوري ديدند كه مجرم دوم نيز پس از چند دقيقه جان خود را از دست داد چراكه او مطمئن بود كه شاهرگ دستش به مانند نفر اول بريده شده و خونريزي مي كند. ريخته شدن خون را نيز بر روي دست خود حس مي كرده است. در واقع تصوير ذهني او چنين بوده كه تا چند لحظه ديگر به مانند نفر اول هلاك مي شود و همين طور هم شد.

مسئله ي رياضي
می گويند شخصی سر کلاس رياضی خوابش برد. وقتی که زنگ را زدند بيدار شد وباعجله دو مسأله راکه روی تخته سياه نوشته بود ياداشت کرد و بخيال اينکه استاد آنها را بعنوان تکليف منزل داده است به منزل برد و تمام آن روز وآن شب برای حل آنها فکر کرد. هيچيک را نتوانست حل کند، اما تمام آن هفته دست از کوشش بر نداشت . سرانجام يکی را حل کرد وبه کلاس آورد. استاد بکلی مبهوت شد ، زيرا آنها را بعنوان دونمونه از مسائل غير قابل حل رياضی داده بود. اگر اين دانشجو اين موضوع را می دانست احتمالاً آنرا حل نمی کرد، ولی چون به خود تلقين نکرده بود که مسأله غير قابل حل است ، بلکه برعکس فکر می کرد بايد حتماً آن مسأله را حل کند سرانجام راهی برای حل مسأله يافت.



ارتباط با خــــدا


نقل داستاني از استاد قرائتي
استاد قرائتي ميفرمايند كه من بين تمام داستانهايي كه خوانده ام و نوشته ام ، يك داستان من را بسيار تحت تاثير قرار داد ، ايشون داستان را اينگونه نقل ميكنند :
روزي دختري خردسال به مادرش گفت :
مامان تو خدارو دوست داري ؟
مادر پاسخ داد :
البته كه دوست دارم عزيزم
دختر دوباره سوال كرد :
تو منو دوست داري ؟
مادر دوباره جواب داد :
البته دختر خوبم
دختر دوباره پرسيد :
مامان ، تو ميگي منو دوست داري ، خدارو هم دوست داري ، تو با من حرف ميزني چون منو دوست داري ، پس چرا وقتي خدارو دوست داري با اون حرف نميزني ؟


سجاد فولادي قلعه - رتبه يك كنكور رياضي و فيزيك سال 87 ، برگرفته از وبلاگ خصوصي ايشون
اگه به طور واقعی به خدا توکل کنیم،‌ یعنی کارمون رو کامل و بدور از تنبلی انجام بدیم و نتیجه رو کامل به خدا واگذار کنیم، خود به خود این استرس از بین می‌ره. سر جلسه من یهو سر شیمی استرس گرفتم، ولی یه لحظه به خودم گفتم: «بابا! دست خداست، هر چی اون بخواد همونه، تو هم زحمتت رو کشیدی، دیگه بقیش دست تو نیست!» و واقعاً آروم شدم.
پاورقی : درصد های ایشون : ادبیات ۸۴، عربی ۱۰۰، دینی و زبان ۸۹ / ریاضی ۱۰۰، فیزیک ۹۴ و شیمی ۹۶ با معدل کتبی ۱۹/۶۱ - در پست های آتی یک مصاحبه ی عالی هم با ایشون گذاشته خواهد شد ( البته اگه بچه ها نزارن :چشمک )

**** كوهنورد بي ايمان
كوهنوردي پس از سالها آماده سازی ماجراجویی خود را آغاز کرد.ولی از آنجا که افتخار کار را فقط برای خود می خواست تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود.شب بلندیهای کوه را تمامأ در بر گرفت و مرد هیچ چیز را نمی دید.همه چیز سیاه بود و دیده نمی شد.ابر روی ماه و ستارهها راپوشانده بود.همانطور که از کوه بالا می رفت چند قدم مانده به قله پایش لیز خوردودر حالیکه به سرعت سقوط می کرداز کوه پرت شد.در حال سقوط فقط لکه های سیاهی را در مقابل چشمانش می دید.همچنان سقوط می کرد و در آن لحظه ها ترس عظیمی سراپای وجودش را در بر گرفته بود.همه رویدادهای خوب و بد زندگیش به یادش می آمد.اکنون فکر می کرد مرگ چقدر به او نزدیک است.ناگهان احساس کرد طناب به دور کمرش محکم شد.بدنش میان آسمان و زمین معلق ماند و فقط طناب اورا نگاه داشته بود.در این لحظه های سکون چاره ای برایش نماند جز آنکه فریاد بکشد:
(...خدایا کمکم کن...)
ناگهان صدای پر طنینی که از آسمان شنیده می شد جواب داد:
(از من چه می خواهی؟)
ــای خدا نجاتم بده
ــ واقعأ باور داری که من می توانم تورا نجات بدهم؟
ــ البته که باور دارم.
ــ اگر باور داری طنابی را که به دور کمرت هست پاره کن.
یک لحظه سکوت... و مردتصمیم گرفت با تمام نیرو به طناب بچسبد...

روز بعد
گروه نجات می گویند که یک کوهنورد یخ زده را مرده پیدا کرده اند.بدنش از یک طناب آویزان بود و با دستهایش محکم طناب را گرفته بود. او فقط یک متر با زمین فاصله داشت.




منابع : برگرفته و گلچین شده از چندین و چند تاپیک مختلف پی سی ورلد ...
یک تشکر ویژه هم باید از کاربر عزیز " Hossein Adeli " بکنم که کمک شایانی در جمع آوری این مجموعه کرده
ادامه دارد ... به امید ایرانی آباد و جوانانی نابغه

Gam3r
15-12-2010, 20:06
تـــــند خـــــواني




راننده اي را در نظر بگيريد كه در خودروي خود نشسته است و در حال رانندگي است ... اگر اين راننده با سرعت كمي رانندگي كنند ، حواسش مدام پرت ميشود و نميتواند تمركز زيادي روش كار رانندگي داشته باشد ... اما حالا فرض كنيد كه اين راننده با سرعت بسيار زيادي رانندگي كند ، در اين صورت تمام تمركز و حواس خود را معطوف به رانندگي ميكند ، درس خواندن نيز مانند اينه ! هرچقدر سرعت رو بالاتر ببري ! تمركزتم بالاتر ميره !

حالا دونده اي را در نظر بگيريد كه براي مسابقه ي دو داره آماده ميشه ، اين دونده قبل از اينكه شروع به دويدن براي مسابقه بكنه ، بايد خودش رو قشنگ گرم كنه ، مطالعه هم به اين صورته ، براي حفظ كردن دروس مخصوصا دروس حفظي جات ، بايد اول يك بار به صورت كلي خوانده شود تا ذهن مانند يك دونده ي ماهر گرم شود ، سپس شروع به دويدن كند

سعی کنید هر عادتی را که در ارتباط با تند خوانی دارید مثل “تلفظ لغات”، ترک کنید. بسیاری از ما یادگرفته ایم با سرعتی که صحبت می کنیم کلمات را بخوانیم. درحالی که مغز ما سریع تر از زمانی که لغات را بیان می کنیم می تواند آنها را درک کند. با این وجود بسیاری از افراد مطالب را پس از ادا کردن می خوانند.

JIKJIKJIK
21-12-2010, 21:24
تلقين چه كه نميكنه:
2 نفر به خاطر بيماري به دكتر مراجعه كردند و دكتر برايشان آزمايش نوشت
اولي يك بيمار سرطاني بدخيم بود و دومي يك سرما خوردگي ساده داشت جواب ازمايش اين 2 نفر در ازمايشگاه عوض شد
به بيمار سرما خورده گفتند سرطان داري و به بيمار سرطاني گفتند يه سرما خوردي ساده هست اولي كه بيمار سرطاني بود در اثر تلقين مثبت سيستم ايمني بدنش تقويت شد و تونست سلول هاي سرطاني رو از بين ببره اما دومي كه يه سرما خوردگي ساده داشت چون بهش گفته بودند سرطان داري به علت تلقين منفي سيستم ايمني بدنش ضعيف شد و باعث شد دچار سرطان بدخيم بشه و جان بسپاره حالا اينه جريان تلقين مثبت و منفي

Lord-Babak
30-12-2010, 20:46
در این رابطه پیشنهاد میکنم حتما مستنده رازو ببینن دوستان
البته فکر کنم همه دیده باشن:31:

samadsam
30-12-2010, 22:08
عشق ...
زني از خانه بيرون آمد و سه پيرمرد را با ريش هاي بلند جلوي در ديد.
به آنها گفت: « من شما را نمي شناسم ولي فکر مي کنم گرسنه باشيد، بفرمائيد داخل تا چيزي براي خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسيدند:« آيا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به دنبال کاري بيرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمي توانيم وارد شويم.»
عصر وقتي شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را براي او تعريف کرد.
شوهرش به او گفت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائيد داخل.»
زن بيرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمي شويم.»

زن با تعجب پرسيد: « چرا!؟» يکي از پيرمردها به ديگري اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پيرمرد ديگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقيت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب کنيد که کدام يک از ما وارد خانه شما شويم.»
زن پيش شوهرش برگشت و ماجرا را تعريف کرد. شوهر گفت:« چه خوب، ثروت را دعوت کنيم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولي همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقيت را دعوت نکنيم؟»
عروس خانه که سخنان آنها را مي شنيد، پيشنهاد کرد:« بگذاريد عشق را دعوت کنيم تا خانه پر از عشق و محبت شود.»
مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بيرون رفت و گفت:« کدام يک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.»
عشق بلند شد و ثروت و موفقيت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسيد:« شما ديگر چرا مي آييد؟»
پيرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت يا موفقيت را دعوت مي کرديد، بقيه نمي آمدند ولي هرجا که عشق است ثروت و موفقيت هم هست!

***Spring***
31-12-2010, 00:20
بسته ي صابون خالي
در يك شركت لوازم آرايشي و بهداشتي ، مشكلي به وجود آمد ... در طي ماه گذشته شكايات گسترده اي مبني بر اينكه بعضي از صابون ها خالي هستند به شركت لوازم آرايشي و بهداشتي ارسال شد و فروشندگان اعلام كرده بودند كه در صورت تكرار اين مشكل ديگر از اين شركت محصول نخواهند خريد
مدير توليد شركت كه بسيار نگران شده بود ، با تحقيقاتي وسيع متوجه شد كه اشكال در خط بسته بندي ميباشد و مهندسين خود را مطلع كرد و به آنها گفت كه به سرعت براي حل اين مشكل مشغول شوند . مهندسين شركت دست به كار شدند و راه حل پيشنهادي خود را چنين گفتند :
پايش خط بسته بندي با اشعه ي ايكس
به سرعت سيستم مذكور خريده شد و با تلاش شبانه روزي گروه مهندسين ، دستگاه توليد اشعه ايكس و مانيتورهايي با رزوليشن بالا نصب شده و خط مذبور تجهيز گرديد . سپس دو نفر اپراتور نيز جهت كنترل دائمي پشت آن دستگاها به كار گماشته شدند تا از عبور احتمالي بسته هاي خالي صابون جلوگيري كنند . نكته جالب در اين است كه درست همزمان با اين ماجرا ، مشكلي مشابه نيز در يكي از كارگاه هاي كوچك توليدي پيش آمده بود اما آنجا يك كارمند معمولي و غير متخصص اما خلاق آن را به شيوه اي بسيار ساده تر و كم خرج تر حل كرد :
تعبيه يك پنكه در مسير خط بسته بندي تا قوطي خالي را باد ببرد !

سلام ...

تاپیک قشنگیه ...

این مطلب هم خیلی جالب بود ... یعنی برای برطرف کردن مسائل ( و یا برای رسیدن به هدف ) اول از همه راههای زیادی هست ... و مهمتر اینکه بعضی راه ها و روشها هم ساده تر هستند و هم کاربردی تر و مفیدتر ...

marvel_malayer
31-12-2010, 18:16
مثبت اندیشی تا جایی خوبه که همش ایجابی نباشه؟ و گاهی اوقات هم سلبی باشه

shahinfarasystem
31-12-2010, 18:25
دستت درد نکنه گیمر عزیز
تاپیک خیلی خوبیه الان چیزی به ذهنم نمیرسه اما خواستم بدونی ما هستیم و استفاده می بریم...

Gam3r
02-01-2011, 09:21
شكست و روحيه

اغلب دانش آموزان ، بعد از اينكه براي مثال در يك درسي مانند هندسه نمره ي غير قابل قبولي ميگيرند ، دست از كار ميكشند ، و اين همون كاريه كه اكثر مردم انجام ميدن ...
يكي از بزرگان ميگويد : آنقدر شكست ميخورم تا راه شكست دادن را بياموزم
اديسون 1100 لامپ رو سوزاند تا يك لامپ بسازد ! همه ميگويند او لامپ را اختراع كرد ، هيچكس نميگويد كه او 1100 لامپ را سوزاند


از داستاني كوتاه براي اين منظور استفاده ميكنيم :

سیرک و فیل
رام کنندگان حیوانات سیرک برای مطیع کردن فیل ها از ترفند ساده ای استفاده می کنند. زمانی که حیوان هنوز بچه است، یکی از پاهای او را به تنه درختی می بندد. حیوان جوان هر چه تلاش می کند نمی تواند خود را از بند خلاص کند. اندک اندک این عقیده که تنه درخت خیلی قوی تر از اوست در فکرش شکل می گیرد. وقتی حیوان بالغ و نیرومند شد، کافی است شخصی نخی را به دور پای فیل ببندد و سر دیگرش را به شاخه ای گره بزند. فیل برای رها کردن خود تلاشی نخواهد کرد.

يكي زا بزرگان ميفرمايند : غير ممكن ها اغلب چيزهايي هستند كه برايشان تلاشي نشده
پيشنهاد ميكنم داستانك زير رو هم بخونيد :

آکواریوم
روزي دانشمندى آزمايش جالبى انجام داد. او يك آكواريوم ساخت و با قرار دادن :
يک ديوار شيشه‌اى در وسط آكواريوم آن ‌را به دو بخش تقسيم ‌کرد
در يک بخش، ماهى بزرگى قرار داد و در بخش ديگر ماهى کوچکى که غذاى مورد علاقه ماهى بزرگتر بود.
ماهى کوچک، تنها غذاى ماهى بزرگ بود و دانشمند به او غذاى ديگرى نمى‌داد.
او براى شکار ماهى کوچک، بارها و بارها به سويش حمله برد ولى هر بار باديوار نامرئي كه وجود داشت برخورد مى‌کرد، همان ديوار شيشه‌اى که او را از غذاى مورد علاقه‌اش جدا مى‌کرد …
پس از مدتى، ماهى بزرگ ازحمله و يورش به ماهى کوچک دست برداشت. او باور کرده بود که رفتن به آن سوى آکواريوم و شکار ماهى کوچک، امرى محال و غير ممکن است!
در پايان، دانشمند شيشه ي وسط آکواريوم را برداشت و راه ماهي بزرگ را باز گذاشت. ولى ديگر هيچگاه ماهى بزرگ به ماهى کوچک حمله نکرد و به آن‌سوى آکواريوم نيز نرفت !!!

بزرگان ميفرمايند : فرق انسان موفق با انسان ناموفق در اين است كه انسان موفق بعد از هر شكست ميداند چگونه شروع كند اما انسان ناموفق نميداند

hamid_diablo
03-01-2011, 11:13
سلام
من پیشنهادمیکنم مجله موفقیت رو حتما مطالعه کند
مطاب جالبی در مورد مثبت اندیشی.موفقیت.اعتماد به نفس و.... داره

Benyamin100
20-01-2011, 23:30
بايد بهتر شويم پس نبايد اجازه دهيم ترس ما را به دام اندازد*

*اگر در بيرون مشکلي هست ناراحت نشو درون قلبت امنيت داري*

---------- Post added at 11:30 PM ---------- Previous post was at 11:27 PM ----------

زندگي بايد جشني پايان‌ناپذير باشد
چراغاني در سرتاسر سال‌
تنها در اين جشن است كه رشد مي‌يابي و شكوفا مي‌گردي‌
آري‌، چيزهاي كوچك را به جشن‌هاي بزرگ تبديل كن‌

Nocturne
21-01-2011, 20:59
ســـلام خدمت همه ی دوستان عزیز


گفتیم خیلی وقته تاپیک نزدیم ... گفتیم تاپیک بزنیم ... بعد گفتیم چی بزنیم ! گفتیم اینو بزنیم ! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خیلی از ماها، در طول روز انقدر مشغله ، گرفتاری و مشکل داریم که اصلا وقت نمیکنیم ببینیم چرا مشکلاتمون حل نمیشن ، خیلی از ما اصلا وقت نمیکنیم درطول روز صبر کنیم و به پشت سرمون نگاه کنیم و ببینیم چرا آخرین نفر هستیم و بقیه از ما جلوترن ، و خیلی از ماها بعد از یک هفته فشار کار ( البته اگر شاغل باشید ) ، فشار درس و ... دلمون میخواد یه جایی بریم تا انرژی مثبت بگیریم و بعد یک هفته ی فوق العاده رو شروع کنیم
[/I]

یه جمله حکیمانه! از خودم:
بزرگترین اساتید اسپم هم ممکن است تاپیک مفید بزنند! :27::10:

Gam3r
21-01-2011, 21:29
با تشکر از تمام دوستانی که تا کنون مارا یاری نمودند ... ( لطفا شما ، خواننده ی عزیز ، شما نیز مطالب جالب و مورد علاقتون رو بزارید تا ما هم استفاده کنیم )


پ ن : عید سال گذشته ، مدرسه ی ما افراد برتر رو به کنفراسی واقع در سالون مجهز و نوساز آموزش و پرورش برد و همراه با پزیرایی شاهانه ( !! ) یکی از برترین روان شناسان استان رو آوردند که برای ما صحبت کنه ، واقعا مطالب جالب و فوق العاده ای میگفت و بعد از اون هم به ما جوایزی اعطا کردن ( عجب جوایزی هم دادن دمشون گرم ، کلی غذا دادن بعد یه کنفرانس 2 ساعته ی عالی و پربار و بعد از 2 ساعت نشستن هم همینجوری بهمون جایزه های توپی دادن :دی )

امشب ، تصمیم گرفتم برخی از صحبت های ایشون رو به قلم بیارم که در مورد حافظه هست ، البته مطالب ایشون خیلی کامل تر بود ، سعی کردم از سایت های دیگه کمک بگیرم و هر 2 تارو مخلوط کنم و چیز جالبی به وجود بیاد !



حافظــــــه

مطالبی را که یادآوری می‌کنیم با توجه به زمان یادآوری می‌تواند مربوط به دو نوع مختلف حافظه باشد. دانش آموزی را تصور کنید که در کلاس درس مطالبی را در مورد موضوعی یاد می‌گیرد، مثلا نام یک آتشفشان یا پایتخت یک کشور و ... . زمانی که بلافاصله و در همان کلاس درس سوالاتی از این مطالب از وی می‌شود، در پاسخگویی به آن از حافظه کوتاه مدت خود استفاده می‌کند، ولی زمانی که سوالات در جلسه بعد و چند روز دیگر از او پرسیده می‌شود و او پاسخ می‌دهد، در واقع از حافظه دراز مدت خود استفاده کرده است. وقتی ما مطلبی را بلافاصله بعد از شنیدن آن به خاطر می‌آوریم، یادآوری آن کار آسانی خواهد بود و به سهولت انجام خواهد گرفت، اما زمانی که مدتی از شنیدن مطلب می‌گذرد و تلاش می‌کنیم آن را یاد بیاوریم، با مشکل بیشتری روبرو خواهیم شد.
انسان ها داراي 3 نوع حافظه ميباشند

حافظه ي حسي Sensory Memory
حافظه ي كوتاه مدت Shot Time Memory
حافظه ي بلند مدت Long Time Memory



حافظه حسی
«حافظه حسی» نخستین مرحله به یاد‌سپاری و ذخیره کردن اطلاعات است. در این حافظه نسخه دقیقی از«اطلاعات حسی» ذخیره می‌شود. گنجایش این حافظه نامحدود است، اما مدت زمان ذخیره‌سازی اطلاعات بسیار کوتاه (حدود یک ثانیه) است. بعد از آنکه محرکی (از طریق گیرنده‌های حسی) وارد حافظه حسی شد، اگر مورد «توجه» (Attention) و دقت قرار گیرد، اطلاعات آن محرک به حافظه «کوتاه ‌مدت» انتقال می‌یابد. این فرآیند دقت و توجه برای انتقال اطلاعات با حافظه کوتاه مدت بسیار مهم است، زیرا آدمی در هر لحظه تحت تاثیر محرکهای حسی فراوانی قرار دارد، که اگر قرار بود این محرکها «ادراک» (Perception) شوند، زندگی غیر ممکن می‌شد. آدمی از طریق توجه کردن به بعضی از امور (محرکها) و بی‌توجهی به بعضی دیگر تصمیم می‌گیرد، تا آنچه را که می‌خواهد، ادراک کند. این فرآیند برای آغاز یادگیری مهم است.
براي اينكه اتفاقي از حافظه ي حسي به حافظه ي بلند مدت تبديل شود، بايد اتفاقي بيوفتند


حافظه کوتاه مدت (S.T.M)
مهمترین ویژگی این نوع حافظه ، گنجایش محدود آن است که بطور متوسط بین هفت ماده به اضافه یا منهای دو ماده (2±7) است. بعضی افراد تنها 5 ماده و برخی تا 9 ماده را در حافظه کوتاه مدت خود نگه می‌دارند، اما بطور متوسط گنجایش حافظه کوتاه مدت اکثریت افراد 7 ماده است. این رقم فراخنای حافظه نامیده می‌شود.

ویژگی دیگر حافظه کوتاه مدت آن است که اطلاعات در آن به صورت صوتی ، دیداری (عمدتا به صورت صوتی) رمزگردانی می‌شوند، مثلا شخصی که مجموعه حروف RLBKSJ را شنیده و آن را به صورت صوتی رمزگردانی کرده است، در یادآوری ممکن است به جای حرف B ، حرف T را که صدای مشابهی با حرف B دارد، بیان کند.

بازیابی در این حافظه کم و بیش عاری از خطاست، بطوری که اگر مطلبی در حافظه باشد، حتما قابل دسترسی است.


حافظه دراز مدت (L.T.M)
مهمترین ویژگی این نوع حافظه گنجایش نامحدود آن است، بطوری که مطالب زیادی را در آن می‌توان نگهداری کرد، بدون آنکه از بین بروند. به عبارتی اطلاعات در این نوع حافظه از بین نمی‌روند، هرچند ممکن است فراموش شوند. به عنوان مثال کتابخانه بزرگی را در نظر بگیرید که در آن دنبال کتابی می‌گردید که قبلا در آنجا قرار داده شده است. اگر نتوانید به کتاب مورد نظر دست پیدا کنید، به این معنی نخواهد بود که کتاب مورد نظر در آن کتابخانه وجود ندارد، یا از بین رفته است. ممکن است نحوه قرار دادن آن در محل مناسبی صورت نگرفته، یا پیگردی آن مناسب نیست.

اگر فهرستی از کلمات به حافظه دراز مدت سپرده شوند، چند روز بعد از آن در حین یادآوری ممکن است کلمات هم معنی با آن کلمات یادآوری شوند، نه خود آن کلمات. اگر به فرض کلمه آفتاب در فهرست بوده، شخص ممکن است کلمه خورشید را یادآوری کند. این مساله را در یادآوری داستانها ، اخبار و مطالبی که می‌شنویم و مدتی بعد آنها را بازگو می‌کنیم، به وضوح می‌توانیم ببنیم. در حالی که موضوع داستان ، خبر یا مطالب دیگر بطور کامل ارائه می‌شود، اما لزوما از همان کلمات گوینده یا نویسنده کتاب استفاده نمی‌کنیم. از این مورد در روشهای بهسازی حافظه استفاده می‌شود، مبتنی بر اینکه مطالب را با توجه به معانی آنها یادسپاری کنیم.




... و مصاحبه ای با آقای سجاد فولادی قلعه ( رتبه ی 1 کنکور سال 87 - رشته ی ریاضی و فیزیک ) که قولش رو داده بودم در تاپیک میزارم ... البته مصاحبه ی ایشون خیلی طولانی بود ! سوالات جالبش رو جدا کردم که از خوندن خسته نشید :چشمک

اصولا خيلي كم اتفاق ميوفتند كه بشود رتبه تك رقمي هاي كنكور را توي اينترنت رويت كرد ! اما چندي پيش آقاي سجاد فولادي قلعه ، وبلاگ شخصيشون رو به روز كردند و به سوالات داوطلبان كنكور جواب دادند . لازم به ذكر هست كه گفته بشه ايشون رتبه ي يك كنكور رياضي و فيزيك در سال 87 بودند و همينطور ايشون جزو معدود يا بهتر بگم ، تنهاكسي بود كه رياضي رو 100% زد !
باهم برخي از سوالات مهم و جالبي رو كه از ايشون پرسيده شده رو مرور ميكنيم ...

روزی چند ساعت درس بخوانیم؟
این بدترین سؤالی است که یک دانش‌آموز میتونه بپرسه. ببینید، اصلاً و ابداً به ساعت نیست. خیلی کسایی بودن که با روزی ۳ تا ۴ ساعت رتبه‌های خفن آوردن و خیلی‌ها با ۱۳ تا ۱۴ ساعت رتبه‌ی قابل قبولی کسب نکردن. ولی نکته‌ی مهم اینه که ما خودمون ببینیم وضعمون چه‌جوریه و باید چه کارهایی بکنیم و حالا که این دوتا معلوم شد، می‌تونیم بگیم ما چقدر باید درس بخونیم. حواستون باشه؛ هیچوقت دنبال این نباشید که ببینید فلانی چقدر درس می‌خونه؛ توی ساعت مطالعه با خودتون رقابت کنید. همیشه بدانید: ساعت مطالعه یک امر شخصی است و برای هر فرد متفاوت است.
یه عادت بدی که تقریباً توی بچه‌های همه‌جا دیده میشه اینه که همه وقتی نمی‌تونن تستی رو حل کنن، به سرعت میرن سراغ جوابش (حداکثر بعد از ۳ تا ۵ دقیقه تأمل). ولی بچه‌ها؛ همه درس می‌خونن ولی اون کسی موفق‌تره که ذهن قوی‌تره داشته باشه. خیلی وقت‌ها اتفاق میفتاد که ۱ ساعت می‌گذشت و من فقط ۱ تست حل می‌کردم! یعنی تا تست حل نمی‌شد، ولش نمی‌کردم! این‌طوری باعث می‌شد که ایده‌های زیادی بیاد توی ذهنم و ذهن آدم خوب ورزیده بشه. البته نتیجه‌ی این کاری که من طی سال انجام دادم رو توی خرداد دیدم؛ پس انتظار نداشته باشید خیلی زود نتیجه بگیرید. نکته‌ی دیگم اینه که افراط در اینکار زیاد خوب نیست، در هر صورت شما باید روی سرعت عمل خودتون هم کار کنید ولی خیلی خوبه که همچین تست‌های سختی رو جدا کنید و بشینید خیلی خیلی خوب و با تمرکز چندین دقیقه روشون فکر کنین. پس اگه سوالی حل نشد، لازم نیست بریم سراغ پاسخنامه، آنقدر روش فکر می‌کنیم تا حل بشه.

همه‌چیز رو بخونیم؟
به‌جز چیزهایی که سازمان سنجش از کنکور سراسری حذف کرده، همه‌چیز از تیتر بحث تا مطالب زیر شکل و خود شکل‌ها و نمودارها و پاورقی‌ها و . . . خوب مطالعه کنید. هیچ‌چیزی نیست که بتوان گفت در کنکور نمی‌آید. اتفاقاً طراحان به مطالبی که حدس می‌زنند توسط دانش‌آموزان به آنها اهمیت داده‌ نمی‌شود، توجه و عنایت زیادی دارند!

سرعت عملم كم است، چه کنم؟
اولین کاری که می‌کنید ماشین حساب را از طبقه‌ی سوم با سرعت اولیه V = 25m/s به پایین پرتاب کنید. ماشین حساب در سال پیش‌دانشگاهی دشمن شماست.

اما بعد؛ خوب سرعت عمل یهویی بدست نمی‌آید. قرص و شربت و کپسول هم نداره. ولی به نظر من تسلط خودش سرعت عمل میاره. واقعاً من تجربش رو ندارم زیاد ولی به نظرم اگه تست‌های آسون رو سعی کنیم توی زمانی کمتر از زمان استاندارد بزنیم و با خودمون یه همچین رقابتی راه بندازیم و کلاً زیاد تمرین کنیم، سرعت عمل خود به خود بدست می‌آد. یه بحثی هم سره تست آسون هست، که تست آسون درسته آسونه ولی به ما کمک می‌کنه تا روابط و معادلات معمول رو خیلی عالی به خاطر بسپاریم و سرعت انتقال ما سر جلسه افزایش پیدا می‌کنه.

یه نکته‌ای که هست، بحث محاسبه است، این خیلی مهمه. تست‌ها الآن وقت‌گیر و محاسباتی شدند. پس عادت کنید به ضرب ۶ رقم در ۶ رقم با اعشار اضافه! کسانی که صبورتر و با حوصله‌ترند، خیلی خیلی بهتر نتیجه می‌گیرند. همیشه سعی کنید بدون ماشین‌حساب کار خود را انجام دهید. [یک دانش‌آموز: آقا ما که همون بالاتر ماشین حسابمون رو پرت کردیم پایین!]

راستی یه نکته‌ی فوق‌العاده مهم برای سر جلسه: وقتی دیدید که یک سوال رو نمی‌تونید حل کنید، به محض مشاهده دوره شمارش خط بکشید و سوال رو رها کنید و گیر الکی به سوال ندید. وقتی که همه‌ی درسها رو تموم کردید با خیال راحت می‌تونید برگردید و تست رو سر فرصت جواب بدید. در این صورت الکی ذهنتون درگیر نشده و انرژی الکی صرف نکردید. اینکار تست شده و فوق‌العاده مؤثره. من خودم وقتی ریاضی تموم شد حدود ۱۰ تا سوال رو نزده بودم و سریع رهاشون کرد‌ه‌بودم ولی برگشتم و تونستم جوابشون بدم.

معدل چند خوب است؟
به نظرم الان به معدل فکر کردن زیاد درست نیست. چه معدلتون خیلی خوب باشه و چه بد دیگه کاریش نمی‌شه کرد، به نظرم شما باید تمام تمرکزتون روی او ۸۵ درصد باقی‌مانده باشه و ذره‌ای درباره‌ی تاثیر معدل و . . . فکر نکنید؛ چون نمی‌تونید دیگه عوضش کنید. تازه توی ۱۰ نفر اول هم معدل ۲۰ داشتیم، هم ۱۹/۶۱ (خودم) هم ۱۷ و خورده‌ای، پس کنکور خیلی مهمتر از معدله. [جوجه سومی‌ها به این بهانه یه وقت معدلتون رو خراب نکنین!]

چه درصدهایی خوب است؟ درصدهای خودتون رو می‌تونید بگید؟
اصلاً و ابداً نمی‌شه گفت؛ فقط سعی کنید حداکثر تلاشتون رو بکار بگیرید و هرچی سوال می‌تونید رو سر جلسه حل کنید. ممکنه یه سال درصد ۸۹ زبان عالی باشه، توی یک سال افتضاح. اگه درصدهای منم می‌خواید: ادبیات ۸۴، عربی ۱۰۰، دینی و زبان ۸۹ / ریاضی ۱۰۰، فیزیک ۹۴ و شیمی ۹۶ با معدل کتبی ۱۹/۶۱ .

المپیادی بودید؟ در مدارس تیزهوشان درس می‌خواندید؟
نه، المپیادی نبودم و نمی‌توانستم باشم! در مدارس تیزهوشان هم نبودم، چون تیزهوش نیستم؛ در مدرسه غیرانتفاعی سروش بودم.

برای غلبه بر استرس چه‌کار کنیم؟
راستش من نمی‌تونم پاسخ خیلی قطعی به این سوال بدم، چون تجربه‌ی کافی ندارم. ولی می‌دونم اگه به طور واقعی به خدا توکل کنیم،‌ یعنی کارمون رو کامل و بدور از تنبلی انجام بدیم و نتیجه رو کامل به خدا واگذار کنیم، خود به خود این استرس از بین می‌ره. سر جلسه من یهو سر شیمی استرس گرفتم، ولی یه لحظه به خودم گفتم: «بابا! دست خداست، هر چی اون بخواد همونه، تو هم زحمتت رو کشیدی، دیگه بقیش دست تو نیست!» و واقعاً آروم شدم.

اصلاً فکر می‌کردید این‌طوری شوید؟
قبل از کنکور چرا، ولی بعدش نه! می‌خوام بگم که چیزی که مهمه اون باور ماست که باید با تلاش و توکل همراه بشه. کسی که فکر کنه: من که بابا از بچگی خنگ بودم الان هم قارقوزستان قبول می‌شم همین میشه و کسی که باور داشته باشه می‌تونه یه کاریه رو انجام بده؛ اگه به اندازه‌ی هدفش تلاش و توکل داشته باشه، حتماً به هدفش می‌رسه. ببنید من تلاش و توکل رو دارم با هم می‌گم، هیچکدوم بدون اون‌یکی کامل نیست.

آیا خواندن چند باره دروس مفید است؟
قطعاً. یکی از نکات مهم تسلط روی مطالب است. کسی که کتاب شیمی را مثل اسمش حفظ باشد، خیلی راحت‌تر به سوالات پاسخ می‌دهد. برای اینکه بتوانیم مطالب، خصوصاً مطالب حفظی را به خاطر بسپاریم، چند باره خواندن بسیار کمک می‌کند. به شرط آنکه اینکار با فاصله‌های زمانی مناسب انجام شود. ضمناً استفاده از شیوه‌ی لایتنر (خواندن ۱ روز، ۴ روز، ۸ روز، ۱۶ روز و ۳۲ روز بعد از اولین مطالعه ـ‌ یا چیزی شبیه این) در به‌خاطر سپاری مطالب بسیار مؤثر است. مثلاً‌ من کتاب یکی از کتاب‌های ادبیات را نزدیک به ۶ یا ۷ بار مطالعه کردم. فقط مواظب باشید، فواصل زمانی مناسب را در میان تکرارها رعایت کنید و حتماً در این زمینه با فردی آگاه مشورت کنید.

از چه زمانی مطالعه برای کنکور باید آغاز گردد؟ اگر من تابستان را از دست داده باشم، آیا می‌توانم رتبه‌ی مورد نظر خود را بیاورم؟
من خودم مطالعه‌ی جدی خودم رو از همون تابستون پیش شروع کردم ولی ممکنه کسه دیگه‌ای زودتر و یا دیرتر شروع کنه و موفق بشه. به نظر من هرچه زودتر بهتر، ولی اگه کسی مثلاً تابستونو از دست داد نباید حسرت بخوره. چون اعتقاد دارم هر وقت که انسان اراده کنه، می‌تونه به هدفش برسه؛ البته نه خیلی دیر! تابستون به نظر من وقتیه که هنوز مسابقه شروع نشده ولی یه عده شروع کردن به دویدن؛ خوب اینا یکم شرایطشون بهتره، ولی ایرادی نداره، با شروع مسابقه همگی با هم می‌دوییم و با یکم زور بیشتر به بقیه می‌رسیم!




به امید ایرانی سرفراز و جوانانی موفق ...
حکایت همچنان باقیست ...

Aref_2008
21-01-2011, 22:28
بزرگترین افتخار

پسر کوچولو به مادر خود گفت:مادر داری به کجا می روی؟مادر گفت:عزیزم بازیگری معروف که از محبوبیت زیادی برخوردار است به شهر ما آمده است.این طلایی ترین فرستی است که می توانم او را ببینم وبا او حرف بزنم،خیلی زود برمیگردم.اگر او وقت آن را داشته باشد که با من حرف بزند چه محشری می شود.
و در حالی که لبخندی حاکی از شادی به لب داشت با فرزندش خداحافظی کرد....

حدود نیم ساعت بعد مادرش با عصبانیت به خانه برگشت.
پسر به مادرش گفت:مادر چرا چهره ی پریشانی داری؟آیا بازیگر محبوبت را ملاقات کردی؟
مادر با لحنی از خستگی و عصبانیت گفت:من و جمعیت زیادی از مردم بسیار منتظر ماندیم اما به ما خبر رساندند که او نیم ساعت است که این شهر را ترک کرده است.ای کاش خدا شهرت و محبوبیتی را که به این بازیگر داده است به ما داده بود.کودک پس از شنیدن حرف های مادر به اتاق خود رفت ولباس های خود رابیرون آورد و گفت:مادر آماده شو با هم به جایی برویم من می توانم این آرزوی تو را برآورده کنم.
اما مادر اعتنایی نکرد و گفت:این شوخی ها چیست او بیش از نیم ساعت است که این شهر را ترک کرده است.حرف های تو چه معنی ای میدهد؟
پسر ملتمسانه گفت:مادرم خواهش می کنم به من اعتماد کن،فقط با من بیا.مادر نیز علیرغم میل باطنی خود درخواست فرزند خود را پذیرفت زیرا او را بسیار دوست می داشت.بنابراین آن دو به بیرون از خانه رفتند.
پس از چندی قدم زدن پسر به مادرش گفت:رسیدیم.در حالی که به کلیسای بزرگ شهر اشاره می کرد.مادر که از این کار فرزندش بسیار دلخور شده بود با صدایی پر از خشم گفت:من به تو گفتم که الان وقت شوخی نیست.این رفتار تو اصلا زیبا نبود.
کودک جواب داد:مادر تو در سخنان خود دقیقا این جمله را گفتی که ای کاش خدا شهرتی و محبوبیتی را که به این بازیگر داده است به ما داده بود پس آیا افتخاری از این بزرگ تر است که با کسی که این شهرت و محبوبیت را داده است نه آن کسی که آن را دریافت کرده است حرف بزنی؟
آیا سخن گفتن با خدا لذت بخش تر از آن نیست که با آن بازیگر محبوب حرف بزنی؟وقتی خدا همیشه در دسترس ماست پس چه نیاز به بنده ی خدا.مادر هیچ نگفت و خاموش ماند.





---------- Post added at 12:13 AM ---------- Previous post was at 12:10 AM ----------



قدرت کلمات


چند غورباغه از جنگلی عبور میکردند که ناگهان ۲ تا از آنها به داخل
چاهی عمیق میفتند ..بقیه غورباقه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی
دیدند گودال چقدر عمیق است به آن ۲ گفتند : چاره ای نیست شما به زودی
میمیرید ..
۲ غورباقه این حرف ها را نادیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیددند که
از گودال بیرون آیند ..اما دائما غورباقه های دیگر به انها میگفتند دست
از تلاش بردارید..چون نمیتوانید خارج شوید ...به زودی خواهید مرد..
بالاخره یکی از ۲ غورباقه تسلیم شد و به داخل اعماق گودال افتاد و
مرد..اما غورباقه دیگر حداکثر توانش را برای بیرون آمدن به کار گرفت
..بقیه غورباقه ها فریاد میزدند که دست از تلاش بردار اما او با توان
بیشتری تلاش کرد و بالاخره خارج شد ...
وقتی بیرون آمد بقیه از او پرسیدند مگر صدای ما را نمیشنویدی ..؟؟؟
معلوم شد که غورباقه ناشنواست ..او در تمام مدت فکر میکرده که دیگران
وی را تشویق میکنند .




---------- Post added at 12:14 AM ---------- Previous post was at 12:13 AM ----------

استخر

مرد جوان مسيحي كه مربي شنا و دارنده چندين مدال المپيك بود ، به خدا
اعتقادي نداشت. او چيزهايي را كه درباره خدا و مذهب مي شنيد مسخره ميكرد.
شبي مرد جوان به استخر سرپوشيده آموزشگاهش رفت. چراغ خاموش بود ولي ماه
روشن بود و همين براي شنا كافي بود.
مرد جوان به بالاترين نقطه تخته شنا رفت و دستانش را باز كرد تا درون
استخر شيرجه برود.
ناگهان، سايه بدنش را همچون صليبي روي ديوار مشاهده كرد. احساس عجيبي
تمام وجودش را فرا گرفت. از پله ها پايين آمد و به سمت كليد برق رفت و
چراغ را روشن كرد.
آب استخر براي تعمير خالي شده بود!

---------- Post added at 12:19 AM ---------- Previous post was at 12:14 AM ----------

چگونه سیاست مدار می شویم!

کشیشى یک پسر نوجوان داشت و کم‌کم وقتش رسیده بود که فکرى در مورد شغل آینده‌اش بکند. پسر هم مثل تقریباً بقیه هم‌سن و سالانش واقعاً نمی‌دانست که چه چیزى از زندگى می‌خواهد و ظاهراً خیلى هم این موضوع برایش اهمیت نداشت.

یک روز که پسر به مدرسه رفته بود، پدرش تصمیم گرفت آزمایشى براى او ترتیب دهد....
به اتاق پسرش رفت و سه چیز را روى میز او قرار داد:
یک کتاب مقدس،
یک سکه طلا
و یک بطرى مشروب .
کشیش پیش خود گفت :
« من پشت در پنهان می‌شوم تا پسرم از مدرسه برگردد و به اتاقش بیاید. آنگاه خواهم دید کدامیک از این سه چیز را از روى میز بر می‌دارد. اگر کتاب مقدس را بردارد معنیش این است که مثل خودم کشیش خواهد شد که این خیلى عالیست. اگر سکه را بردارد یعنى دنبال کسب و کار خواهد رفت که آنهم بد نیست. امّا اگر بطرى مشروب را بردارد یعنى آدم دائم‌الخمر و به درد نخوری خواهد شد که جاى شرمسارى دارد.»
مدتى نگذشت که پسر از مدرسه بازگشت. در خانه را باز کرد و در حالى که سوت می‌زد کاپشن و کفشش را به گوشه‌اى پرت کرد و یک راست راهى اتاقش شد. کیفش را روى تخت انداخت و در حالى که می‌خواست از اتاق خارج شود چشمش به اشیاء روى میز افتاد. با کنجکاوى به میز نزدیک شد و آن‌ها را از نظر گذراند.

کارى که نهایتاً کرد این بود که کتاب مقدس را برداشت و آن را زیر بغل زد. سکه طلا را توى جیبش انداخت و در بطرى مشروب را باز کرد و یک جرعه بزرگ از آن خورد . . .

کشیش که از پشت در ناظر این ماجرا بود زیر لب گفت:

« خداى من! چه فاجعه بزرگی ! پسرم سیاستمدار خواهد شد ! »« خداى من! چه فاجعه بزرگی ! پسرم سیاستمدار خواهد شد ! »

---------- Post added at 12:22 AM ---------- Previous post was at 12:19 AM ----------

نجس ترین چیز دنیا


روزی پادشاهی این سوال برایش پیش می آید و می خواهد بداند که نجس ترین چیزها در دنیای خاکی چیست. برای همین کار وزیرش را مامور میکند که برود و این نجس ترین نجس ترینها را پیدا کند و در صورتی که آنرا پیدا کند و یا هر کسی که بداند تمام تخت وتاجش را به او بدهد. وزیر هم عازم سفر می شود و پس از یکسال جستجو و پرس و جو از افراد مختلف به این نتیجه رسید که با توجه به حرفها و صحبتهای مردم باید پاسخ همین مدفوع آدمیزاد اشرف باشد. عازم دیار خود می شود در نزدیکی های شهر چوپانی را می بیند و به خود می گوید بگذار از او هم سؤال کنم شاید جواب تازه ای داشت بعد از صحبت با چوپان، او به وزیر می گوید من جواب را می دانم اما یک شرط دارد و وزیر نشنیده شرط را می پذیرد چوپان هم می گوید تو باید مدفوع خودت را بخوری وزیر آنچنان عصبانی می شود که می خواهد چوپان را بکشد ولی چوپان به او می گوید تو می توانی من را بکشی اما مطمئن باش پاسخی که پیدا کرده ای غلط است تو این کار را بکن اگر جواب قانع کننده ای نشنیدی من را بکش. خلاصه وزیر به خاطر رسیدن به تاج و تخت هم که شده قبول می کند و آن کار را انجام می دهد سپس چوپان به او می گوید: " کثیف ترین و نجس ترین چیزها طمع است که تو به خاطرش حاضر شدی آنچه را فکر می کردی نجس ترین است بخوری

---------- Post added at 12:25 AM ---------- Previous post was at 12:22 AM ----------

همیشه خوب آن چیزی نیست که ما فکرش را میکنیم...

مرد بیکاری برای سِمَتِ آبدارچی در مایکروسافت تقاضا داد. رئیس هیئت مدیره مصاحبه‌ش کرد و تمیز کردن زمین‌ رو به عنوان نمونه کار دید و گفت: «شما استخدام شدین، آدرس ایمیل‌تون رو بدین تا فرم‌های مربوطه رو واسه‌تون بفرستم تا پر کنین و همین‌طور تاریخی که باید کار رو شروع کنین

مرد جواب داد: «اما من کامپیوتر ندارم، ایمیل هم ندارم

رئیس هیئت مدیره گفت: «متأسفم. اگه ایمیل ندارین، یعنی شما وجود خارجی ندارین. و کسی که وجود خارجی نداره، شغل هم نمی‌تونه داشته باشه

مرد در کمال نومیدی اونجا رو ترک کرد. نمی‌دونست با تنها 10 دلاری که در جیب‌ش داشت چه کار کنه. تصمیم گرفت به سوپرمارکتی بره و یک صندوق 10 کیلویی گوجه‌فرنگی بخره. یعد خونه به خونه گشت و گوجه‌فرنگی‌ها رو فروخت. در کمتر از دو ساعت، تونست سرمایه‌ش رو دو برابر کنه. این عمل رو سه بار تکرار کرد و با 60 دلار به خونه برگشت. مرد فهمید می‌تونه به این طریق زندگی‌ش رو بگذرونه، و شروع کرد به این که هر روز زودتر بره و دیرتر برگرده خونه. در نتیجه پول‌ش هر روز دو یا سه برابر می‌شد. به زودی یه گاری خرید، بعد یه کامیون، و به زودی ناوگان خودش رو در خط ترانزیت (پخش محصولات) داشت

5 سال بعد، مرد دیگه یکی از بزرگترین خرده‌فروشان امریکاست. شروع کرد تا برای آینده‌ی خانواده‌ش برنامه‌ربزی کنه، و تصمیم گرفت بیمه‌ی عمر بگیره. به یه نمایندگی بیمه زنگ زد و سرویسی رو انتخاب کرد. وقتی صحبت‌شون به نتیجه رسید، نماینده‌ی بیمه از آدرس ایمیل مرد پرسید. مرد جواب داد: «من ایمیل ندارم.»

نماینده‌ی بیمه با کنجکاوی پرسید: «شما ایمیل ندارین، ولی با این حال تونستین یک امپراتوری در شغل خودتون به وجود بیارین. می‌تونین فکر کنین به کجاها می‌رسیدین اگه یه ایمیل هم داشتین؟

مرد برای مدتی فکر کرد و گفت: آره! احتمالاً می‌شدم یه آبدارچی در شرکت مایکروسافت.

---------- Post added at 12:27 AM ---------- Previous post was at 12:25 AM ----------

درس زندگى

معلّم یک کودکستان به بچه‌هاى کلاس گفت که می‌خواهد با آن‌ها بازى کند. او به آن‌ها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکى بردارند و درون آن، به تعداد آدم‌هایى که از آن‌ها بدشان می‌آید، سیب‌زمینى بریزند و با خود به کودکستان بیاورند.
فردا بچه‌ها با کیسه‌هاى پلاستیکى به کودکستان آمدند. در کیسه بعضی‌ها ٢، بعضی‌ها ٣، بعضی‌ها تا ۵ سیب‌زمینى بود. معلّم به بچه‌ها گفت تا یک هفته هر کجا که می‌روند کیسه پلاستیکى را با خود ببرند.
روزها به همین ترتیب گذشت و کم‌کم بچه‌ها شروع کردن به شکایت از بوى ناخوش سیب‌زمینی‌‌هاى گندیده. به علاوه، آن‌هایى که سیب‌زمینى بیشترى در کیسه خود داشتند از حمل این بار سنگین خسته شده بودند. پس از گذشت یک هفته، بازى بالاخره تمام شد و بچه‌ها راحت شدند.
معلّم از بچه‌ها پرسید: «از این که سیب‌زمینی‌ها را با خود یک هفته حمل می‌کردید چه احساسى داشتید؟» بچه‌ها از این که مجبور بودند سیب‌زمینی‌هاى بدبو و سنگین را همه جا با خود ببرند شکایت داشتند.
آنگاه معلّم منظور اصلى خود از این بازى را این چنین توضیح داد: «این درست شبیه وضعیتى است که شما کینه آدم‌هایى که دوستشان ندارید را در دل خود نگاه می‌دارید و همه جا با خود می‌برید. بوى بد کینه و نفرت، قلب شما را فاسد می‌کند و شما آن را همه جا همراه خود حمل می‌کنید. حالا که شما بوى بد سیب‌زمینی‌ها را فقط براى یک هفته نتوانستید تحمل کنید پس چطور می‌خواهید بوى بد نفرت را براى تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟»

نتیجه اخلاقى داستان
کینه هر کسى را که به دل دارید بیرون بریزید وگرنه باید آن را تا آخر عمر با خود حمل کنید. بخشیدن دیگران بهترین کارى است که می‌توانید بکنید. دیگران را دوست بدارید حتى اگر آن‌ها شما را دوست نداشته باشند.

---------- Post added at 12:28 AM ---------- Previous post was at 12:27 AM ----------

یک داستان پند آموز

تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه افتاد.
او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذارند، اما کسی نمی آمد.
سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و داراییهای اندکش را در آن نگه دارد.
اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشتن دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود. متاسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه جیز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه درجا خشک اش زد............ فریاد زد: '' خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟''
صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید. کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد.
مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید که من اینجا هستم؟
آنها جواب دادند: ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم.
وقتی که اوضاع خراب می شود، ناامید شدن آسان است. ولی ما نباید دلمان را ببازیم..........
چون حتی در میان درد و رنج دست خدا در کار زندگی مان است.
پس به یاد داشته باش ، در زندگی اگر کلبه ات سوخت و خاکستر شد، ممکن است دودهای برخاسته از آن علائمی باشد که عظمت و بزرگی خداوند را به کمک می خواند.

Aref_2008
21-01-2011, 22:44
تست روانشناسی:شخصیت خود را بهتر بشناسید!

روش کار : قبل از اينکه به قسمت پاسخ ها برويد به سوالات زير پاسخ دهيد و بر روي کاغذ ياداشت کنيد سپس به قسمت پايين مقاله و پاسخها مراجعه کنيد


پرسش هاي زير را بخوانيد و موقعيت هاي داده شده را در ذهن خود به تصوير بکشيد و اولين تصويري را که به ذهنتان مي آيد،يادداشت کنيد.سعي کنيد سوال ها را بيش از حد، بررسي نکنيد.اين آزمون، نوعي آزمون روانشناسي است، و پاسخ هاي داده شده به پرسش ها، مستقيما با ارزشها و ايده هايي که شما در زندگي شخصي داريد، مرتبط هستند.قلم وکاغذ برداريد و جوابها را يادداشت کنيد.


1_در جنگل ، در حال قدم زدن با شخصي هستيد، شخص همراه شما کيست؟


2_باز هم در جنگل، قدم مي زنيد. حيواني را مي بينيد.ميتوانيد بگوييد چيست؟


3_چه تعامل يا ارتباطي بين شما و آن حيوان ايجاد مي شود؟


4_به اعماق جنگل مي رويد.وارد محوطه اي بدون درخت مي شويد و در مقابل خود، خانه رويايي و ايده آلي را که در ذهن داشتيد مي بينيد آنرا توصيف کنيد؟


5_آيا دور خانه شما نرده يا توري وجود دارد؟


6_وارد خانه مي شويد. به اتاق ناهارخوري مي رويد و ميز ناهار خوري را مي بينيد.توضيح دهيد روي ميز و دور و بر آن چه مي بينيد؟


7_ از در پشت خانه خارج مي شويد. بر روي چمنها يک فنجان قرارگرفته است.جنس فنجان از چيست(سراميک،شيشه،کاغذ،چين و . . .)؟


8_با فنجان چه مي کنيد؟


9_در حاشيه و اطراف خانه قدم مي زنيد و خود را کنار آب مي بينيد، آبي که مي بينيد چه نوع است(دريا،اقيانوس،نهر،رودخ نه،درياچه و . . .)؟


10_چگونه از روي آب مي گذريد؟


پاسخ هاي خود را با بررسي هاي زير مقايسه کنيد :

1_همراهي که از او نام برديد، و با شما قدم مي زند،مهم ترين فرد زندگي شماست.

2_اندازه حيواني که در جنگل مي بينيد، بيانگر حجم مشکلات شخصي شماست.

3_ارتباطي که با حيوان برقرار ميکنيد و اعمالي که انجام مي دهيد نشان مي دهند که به چه شيوه با مشکلات خود(مثبت يا منفي) برخورد خواهيد کرد.

4_اندازه خانه رويايي شما، تعيين کننده مقدار انگيزه و هدف شما در حل مشکلات و مسائل است.

5_اگر هيچ نرده يا حصاري دور خانه رويايي خود در نظر نگرفته ايد، نشان مي دهيد که شخصيت آزادي داريد و هميشه از مردم استقبال مي کنيد و به آنها خوشامد مي گوييد. به عکس، حضور نرده، نمايشگر شخصيت بسته و محدود شماست،شما ترجيح مي دهيد که افراد، سرزده به ديدن شما نيايند.

6_اگرپاسخ شما،شامل خوراک،افراد و يا گلها نيست،از زندگي،کاملا ناراحت هستيد.

7_دوام و پايداري جنسيت فنجان انتخاب شده توسط شما،پايداري رابطه شما و شخص نامبرده در سوال اول را نشان مي دهد.

8_نحوه کار شما با فنجان، نشانگر طرز تفکر شما نسبت به شخص سوال اول است.

9_اندازه و حجم آبي که مي بينيد،بيانگر عاطفه و احساسات شماست.

10_ميزان خيس شدن شما،هنگامي که از آب عبور مي کنيد، اهميت ارتباطات و روابط عاطفي شما را نشان مي دهد


:40:

Davood_titan
21-01-2011, 23:26
گل کاشتین بچه های p30world

Elmira 021
21-01-2011, 23:37
تو میتونی:31:

samadsam
21-01-2011, 23:55
|========|
|.:یه باربخون:.|
|========|


آن سوي پنجره

در بيمارستاني ، دو مرد بيمار در يك اتاق بستري بودند . يكي از بيماران اجازه داشت كه هر روز بعد از ظهر يك

ساعت روي تختش بنشيند . تخت او در كنار تنها پنجره اتاق بود . اما بيمار ديگر مجبور بود ه يچ تكاني نخورد و

هميشه پشت به هم اتاقيش روي تخت بخوابد . آنها ساع ت ها با يكديگر صحبت مي كردند؛ از همسر، خانواده،

خانه ، سر بازي يا تعطيلاتشان با همحرف مي زدند .هر روز بعد از ظهر، بيماري كه تختش كنار پنجره بود، مي

نشست و تم امچيزهايي كه بيرون از پنجره مي ديد، براي ه م اتاقيش توصيف مي كرد. بيمارديگر در مدت اين يك

ساعت ، با ش نيدن حال و هواي دنياي بيرون، روحي تازه مي گرفت.مرد كنار پنجره از پاركي كه پنجره رو به آن باز

مي شد مي گفت. اين پاركدرياچه زيبايي داشت . مرغابي ها و قوها در درياچه شنا مي كردند و كودكان با قايق

هاي تفريحي شان در آب سرگرم بودند . درختان كهن منظره زيبايي به آنجا بخشيده بودند و تصويري زي با از شهر

در افق دوردست ديده مي شد .مرد ديگر كه نمي توانست آنها را ببيند چشمانش را مي بست و اين مناظر را در

ذهن خود مجسم مي كرد و احساس زندگي مي كرد.روزها و هفته ها سپري شد . يك روز صبح ، پرستاري كه

براي حمام كردن آنها آب آورد ه بود ، جسم بي جان مرد كنار پنجره را ديد كه در خواب و با كمال آرامش از دنيا رفته

بود . پرستار بسيار ناراحت شد و از مستخدمان بيمارستان خواست كه آن مرد را از اتاق خارج كنندمرد ديگر تقاضا

كرد كه او را به تخت كنار پنجره منتقل كنند . پرستار اينكار را برايش انجام داد و پس از اطمينان از راحتي مرد، اتاق

را ترك كرد .آن مرد به آرامي و با درد بسيار ، خود را به سمت پنجره كشاند تا اولين نگاهش را به دنياي بيرون از

پنجره بياندازد . حالا ديگر او مي توانست زيبايي هاي بيرون را با چشمان خودش ببيند.هنگامي كه از پنجره به

بيرون نگ اه كرد ، در كمال تعجب با يك ديوار بلند آجري مواجه شد!مرد پرستار را صدا زد و پرسيد ك ه چه چيزي

هم اتاقيش را وادار مي كرده چنين مناظر د لانگيزي را براي او توصيف كند؟شايد او مي خواسته به تو قوت قلب

بدهد . چون آن مرد » : پرستار پاسخ داد«!!! اصلأ نابينا بود و حتي نمي توانست اين ديوار را هم ببيند :18:

amin_fixfox
23-01-2011, 00:03
با تشکر از دوستان، خیلی باحال بود!


اديسون 1100 لامپ رو سوزاند تا يك لامپ بسازد ! همه ميگويند او لامپ را اختراع كرد ، هيچكس نميگويد كه او 1100 لامپ را سوزاند

خب البته به نظر نمیاد درست باشه، چون تنگستن خودش عنصره! و آقا ادی! باید خیلی خل بوده باشه که طبق قاعده خاصی جلو نرفته و تنگستن رو توی 1100ـمین آزمایشش انتخاب کرده باشه.



هنگامي كه ناسا برنامه ي فرستادن سفينه به فضا را چيد ، با مشكل كوچكي مواجه شد ، رياست ناسا متوجه شد كه خودكارهاي موجود در فضا كار نميكنند ! در واقع نيروي گرانشي وجود ندارد كه به وسيله ي آن خودكارها كار كنند ! رياست ناسا كه فردي باهوش بود ، حل مشكل رو به 2 دانشمند ناسايي سپرد ، يكي از آنها بسيار خبره و با تجربه و باهوش بود و ديگري فردي تازه كار اما خلاق بود ، هر دو يك هفته وقت داشتند تا تحقيق خود را مبني بر حل مشكل به رياست ناسا ارائه دهند
فرد اول كه مخش براي اين كارها درد ميكرد ! طي يك هفته يك مقاله ي 50 صفحه اي نوشت كه در آن مبلغي معادل 12 ميليون دلار براي طراحي خودكاري تخمين زده شده بود كه زيرآب كار ميكرد و روي هر سطحي حتي كريستال مي نوشت و از دماي زير صفر تا 300 درجه سانتي گراد كار ميكرد . فرد دوم نيز مقاله و يا تحقيق خود را ظرف يك هفته كامل كرد ، تحقيق او فقط يك صفحه داشت و در بالايش نوشته شده بود : استفاده از مداد !
من نمیتونم به فرد دوم بگم آفرین!
کسی که توی ناسا کار میکنه باید کارهاش خفن باشه:31: ولی بی شوخی اگه کسی مثل مهندس اولی نباشه دنیا هیچوقت پیشرفت نمیکنه...
اطلاع ندارم داستان واقعیه یا نه... و اطلاع ندارم الآن ناسا چه غلطی میکنه... اما امیدوارم اون خودکار باحاله انتخاب شده باشه


-----------------
شرمنده دیگه؛ طرز تفکر مزخرف من اینگونه هست!
-----------------
این دوست ما هم که داره معلق میزنه... اما مطمئنم بزودی یه کاربر جدید که اسمش محمد هست:27: میاد و این راه رو ادامه میده (مدیران محترم لطفا کسایی رو بن کنید که به تعداد پست اهمیت میدن... این دوست ما درست بشو نیست:20:)

----------------------------------------------
ویرایش: من عاشق وقتایی هستم که پست میدم و تاپیک رو میبرم صفحه بعد!


-------------------------------

ویرایش II:


موفقيت ربطي به شناس ندارد موفيقت يعني تلاش+شكست ای بابا حالا اگه به شانس ربط داشت بد هم نبوداااا... آدمی که خلاق باشه، تلاش کنه، تهش هم شکست بخوره که بنده خدا درجا میره خودکشی میکنه:31:

hamid_diablo
25-01-2011, 12:59
روانشناسی و مشاوره

احساس خود ارزشمندی
نظریه پردازان شخصیت، همگی بر این عقیده اند که داشتن خود ارزشمندی نقش اساسی در رشد سالم شخص دارد و اظهار می دارند که زندگی سالم روانی تنها در سایه احساس ارزش خود مثبت شکل می گیرد.
خود ارزشمندی تجربه توانا بودن برای مقابله با مسائل اساسی زندگی و احساس شایستگی و خودباوری است. خود ارزشمندی از دو مقوله تشکیل یافته:

۱) احساس کارآمدی شخص:
به معنای اعتماد به عملکردهای ذهنی و توانایی های خود برای فکر کردن، یاد گرفتن، قضاوت کردن، انتخاب کردن و تصمیم گرفتن و مهم تر از همه به معنای مقابله و غلبه بر مسائل و مشکلات متعدد و مختلف زندگی و کنترل خود است.

۲) احترام به خود:
به معنای باور داشتن حق خود برای زندگی کردن و خوشحال بودن و فراتر از آن باور داشتن خود برای ابراز ایده ها، احساسات، خواسته ها، نیازها و سزاوار بودن برای رسیدن به هدف و موفقیت است و خود را شایسته محبت و احترام دیگران دانستن است.
اینکه گفته می شود احساس با ارزش بودن نیاز اساسی هر انسانی است بدین معناست که خود ارزشمندی نقش حیاتی در فرآیند زندگی ایفا می کند و در حقیقت برای بقا و زیستن ضروری است. به نظر راجرز تصویر خویشتن رشد یافته، انسان را به سوی سازگاری با جهان بیرون سوق می دهد.
خود ارزشمندی در واقع به منزله سیستم خودآگاهی ایمن عمل می کند و مقاومت، قدرت و توانایی لازم را برای بازسازی ایجاد می کند و بدون آن رشد روانی فرد مختل می شود و زمانی که احساس خود ارزشمندی پایین است:
- قدرت مقابله و میزان انعطاف پذیری شخص در برابر مشکلات و سختی ها کاهش می یابد.
- شخص دچار آشفتگی، اضطراب و پریشانی می شود.
- شخص خود را درمانده و شکست خورده می پندارد.
- شخص بیشتر می خواهد از غم و اندوه اجتناب کند تا بخواهد شادی و نشاط را تجربه کند.
- موارد منفی بیشتر از موارد مثبت بر فرد حکمرانی و تسلط دارد.
- پیشرفت آنها کمتر از حد واقعی شان است.
- قادر نیستند از موفقیت خود خوشحال شوند و رضایت درونی به دست آورند.
- نسبت به احساسات و افکار خود تردید و از ابراز آن ترس دارند.
- تمایل چندانی برای تعامل با دیگران ندارند و گاه آن را خصمانه تلقی می کنند.
بنا به نظر کوپراسمیت احساس خود ارزشمندی ارزشیابی و قضاوتی شخصی است از شایستگی خود که ویژگی عامل شخصیت است نه یک نگرش لحظه ای برای موقعیت های خاص. به نظر وی والدین مهم ترین عامل رشد احساس خود ارزشمندی سالم در کودکان و نوجوانان هستند.
والدین می بایست اصول ذیل را در رفتار با کودکان و نوجوانان جهت رشد خودارزشمندی رعایت کنند:
۱) فرزندان را با عشق و احترام بزرگ کنند و این احساس را در آنها ایجاد کنند که به اندازه کافی خوب و قابل قبول هستند.
۲) در محیطی حمایت کننده نقش های مناسب و قابل اجرا را به آنها محول کنند.
۳) از آنها متناسب با توانایی هایشان انتظار و توقع داشته باشند.
۴) آنها را دچار تناقض نسازند.
۵) برای کنترل آنها به رفتارهایی نظیر مسخره کردن، ایجاد احساس گناه، تحقیر کردن و سو»رفتار جسمی متوسل نشوند.
۶) از هر فرصتی استفاده کنند تا به آنها نشان دهند که به شایستگی و خوب بودنشان اعتقاد دارند.
۷) آنها را برای آشکار ساختن احساسات غیرقابل قبول مجازات نکنند.
۸) توانایی خویشتن داری را در آنها پرورش دهند.
۹) آنها را به اندازه ای حمایت و محافظت کنند که یادگیری و اعتماد به نفسشان خدشه دار نگردد.
۱۰) احساسات و افکار آنها را ارزشمند و با اهمیت تلقی کنند.

روزنامه مردم سالاری

Doctor.Freeman
25-01-2011, 13:37
یه جمله خیلی تو زندگیم بهم کمک میکنه :


امروزی که در اون هستیم همون فرداییه که دیروز نگرانش بودیم .


اون جمله تو امضامم خیلی دوس دارم . :31:

:11::40:

***Spring***
29-01-2011, 07:26
سلام ...



حتا برای کوچکترین اعمالتان از دل ، فکر ، هوش ، قلب و روحتان مایه بگذارید ...



مرد روشن‌دل ...

روزی مرد روشن‌دلی روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو خوانده می شد: « من روشن‌دل هستم لطفا کمک کنید. »

روزنامه نگار خلاقی از کنار او می گذشت ؛ نگاهی به او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه بود... او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد روشن‌دل اجازه بگیرد، تابلوی او را برداشت، آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد...

عصر آن روز، روز نامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد روشن‌دل پر از سکه و اسکناس شده است. مرد روشن‌دل از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی آن چه نوشته است؟ ... روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم؛ لبخندی زد و به راه خود ادامه داد.

مرد روشن‌دل هیچ وقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده می‌شد:

« امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!! »

وقتی کارتان را نمی توانید پیش ببرید، استراتژی خود را تغییر بدهید؛ خواهید دید بهترین‌ها ممکن خواهد شد؛ باور داشته باشید ( بعضی وقتها ) هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است.

حتا برای کوچکترین اعمالتان از دل ، فکر، هوش ، قلب و روحتان مایه بگذارید ؛ این رمز موفقیت است.... لبخند بزنید! :20:...

ALI-17
29-01-2011, 08:12
کتاب "فکر برتر زندگی بهتر" نوشته "برایان تریسی":13:
این کتاب در زمینه انرژی + دادن فوق العادست!:31:
من بعد از خوندن این کتاب از زندگی سیر شدم!:27:

Lady parisa
13-03-2011, 12:18
با خود پیمان ببندیم



با خود پیمان ببندید

آنقدر قوی شوید که هیچ چیز و هیچ چیز و هیچ چیز آرامش ذهنیتان را به هم نریزد.

با خود پیمان ببندید

در هر گفتگویی کلامی از سلامتی شادی و ثروت را بر زبان جاری سازید.

باخود پیمان ببندید

همواره تواناییهای دوستانتان را به آنها یادآور شوید (حس خوب مفید بودن را برای دوستانتان بوجود آورید)

با خود پیمان ببندید

نیمه روشن هر چیزی را بنگرید، آنگاه تاریکی کنار رفته و روئیاهایتان تحقق می‌یابد.

با خود پیمان ببندید

به بهترین فکر کنید، برای بهترین کار کنید و فقط بهترین را بخواهید.

با خود پیمان ببندید

مشتاق موفقیت دیگران باشید، آنچنان که گویی آن موفقیت از آن شماست.

با خود پیمان ببندید

اشتباهات گذشته را فراموش کنید و به سوی دست‌یافته‌های بزرگتر در آینده حرکت کنید.

با خود پیمان ببندید

به تمام موجودات زنده با لبخند نگاه کنید.

با خود پیمان ببندید

آنقدر برای رشد و تعالی خود زمان صرف کنید، تا دیگر زمانی برای انتقاد کردن از دیگران نداشته باشید.

با خود پیمان ببندید

برای ناراحتی صبور، برای ترس قوی و در برابر خشم متین باشید.

با خود پیمان ببندید

که بهترین باشید و به دنیا بگویید که بهترین هستید.

تا زمانی که اعمالت بهترین بودن تو را حفظ می کند تمام کائنات گویی که در دستان توست.

با خود پیمان ببندیم که همانگونه که خدا میخواهد باشیم

Lady parisa
13-03-2011, 12:24
دوستان بیان یه خونه تکونی توی این تاپیک بکنیم
آماده این؟؟؟؟؟

Gam3r
13-03-2011, 13:01
والا من لینک این تاپیک رو به 2-3 نفر دادم ، اما همشون میگن چون زیاده حس خوندش نیست !!


ما هم سرد شدیم دیگه ... !

Lady parisa
14-03-2011, 10:22
والا من لینک این تاپیک رو به 2-3 نفر دادم ، اما همشون میگن چون زیاده حس خوندش نیست !!


ما هم سرد شدیم دیگه ... !




مرسی که جواب دادین
بیاین خودمون هر چی مطلب داریم بذاریم وقتی هر روز جز پست های جدید باشه فکر می کنم.دوستان زیادی می بینن و توی این شرایط اجتماعی که هر کی به نوعی گرفتاره دنبال یه راه بهتر می گرده برای بهتر کردن زندگیش.ولو اون راه از جمله یا بیت شعر بخواد ایجاد بشه
این نظر شخصی منه:11:

logos
14-03-2011, 11:36
مرسی که جواب دادین
بیاین خودمون هر چی مطلب داریم بذاریم وقتی هر روز جز پست های جدید باشه فکر می کنم.دوستان زیادی می بینن و توی این شرایط اجتماعی که هر کی به نوعی گرفتاره دنبال یه راه بهتر می گرده برای بهتر کردن زندگیش.ولو اون راه از جمله یا بیت شعر بخواد ایجاد بشه
این نظر شخصی منه:11:
مطلب گذاشتن روزانه که مهم نیست باید مطلب درست گذاشت !
من خودم هیچ کدوم از پستای ممد تو این تاپیک و نخوندم چون زیادی زیاد بودن :31: اون تک جمله ها هم فکر نکنم خیلی چیز خاصی باشن از وما همه جا پره و بی تاثیر

بیاین یه هدف واسه تاپیکتون بزارید و روش کار کنید می تونید به عنوان اولین هدف خلاصه حرفایی که زدید رو بزارید تا ادم بفهمه دقیقا این تاپیک چی داره می گه

Lady parisa
16-03-2011, 13:42
مطلب گذاشتن روزانه که مهم نیست باید مطلب درست گذاشت !
من خودم هیچ کدوم از پستای ممد تو این تاپیک و نخوندم چون زیادی زیاد بودن :31: اون تک جمله ها هم فکر نکنم خیلی چیز خاصی باشن از وما همه جا پره و بی تاثیر

بیاین یه هدف واسه تاپیکتون بزارید و روش کار کنید می تونید به عنوان اولین هدف خلاصه حرفایی که زدید رو بزارید تا ادم بفهمه دقیقا این تاپیک چی داره می گه


آره خوب هر کسی یه نظری داره.سردر تاپیک رو نگاه کنین نوشته انرژی مثبت
نمی دونم برداشت شما از انرژی مثبت چیه!!!
به نظر من جمله های امیدوار کننده است یا نوشتن راههای که باعث موفقیت و پیشرفت و نخ سوزن انرژی بشه اون هم در راستای موفقیت:31:

logos
16-03-2011, 16:02
شما اگه مستند انسان ماورايي از bbc رو ديده باشيد متوجه اين ميشيد كه خرافاته
دقیقا چی خرافاته ؟


آره خوب هر کسی یه نظری داره.سردر تاپیک رو نگاه کنین نوشته انرژی مثبت
نمی دونم برداشت شما از انرژی مثبت چیه!!!
به نظر من جمله های امیدوار کننده است یا نوشتن راههای که باعث موفقیت و پیشرفت و نخ سوزن انرژی بشه اون هم در راستای موفقیت:31:

برداشت من از انرژی مثبت چیزی بسیار متفاوت از برداشت شماست
حتی من به جمله های زیبایی که نوشته میشه امیدوار کننده هم نمی گم ! اگه از این جمله ها دوست دارید می تونم کتاب هایی هم بهتون معرفی کنم که پر از سخنان زیبا هست اما به نظر منبه جز اندک لذتی که به ادم میده در زمان خوندن هیچ کاربرد دیگه ای نداره

کلا بیاید یه هدف درست و مسیر درست بزارید و برید جلو

benyamin 100
16-03-2011, 21:01
کلا بیاید یه هدف درست و مسیر درست بزارید و برید جلو
خب شما خودت نظرت چیه؟چه پیشنهادی داری؟
به نظرمن هر چیزی می تونه باشه:داستانک،عکس،نوشته و ...و حتی بهتر از هر چیزی دست نوشته ها و خاطره های خود کاربران
ولی خوب همونطور که logos گفت اگه یه چاهار چوب مشخص بشه خیلی بهتره

sana2rtyme
16-03-2011, 22:09
سعدی در بیت زیر به زیبایی این موضوع را بیان می کند:
«خدا گر به حکمت ببندد دری
به رحمت گشاید در دیگری»
به فرض اگر شما شغلتان را از دست داده اید، پیشنهاد می کنم به جای تأسف و ناراحتی، خوشحال باشید زیرا این مسئله پیام مثبتی برای شما دارد. از دست دادن شغلتان بدین معناست که شما باید وارد کار جدید و بهتری شوید و فراموش نکنید که در هر امری حتی به ظاهر ناراحت کننده، جایی برای خوشحالی و موفقیت وجود دارد.
نوع نگرش و تفکرات هر انسانی نشاندهنده شخصیت، اعتقاد و باورهای او می باشد و ناشی از نحوه توجیه و تفسیر تجربیاتش است.
خوش بینی ومثبت اندیشی نیز می بایست عاقلانه باشد . نباید خوش بینی را با اعتماد کورکورانه به هر کسی یا چیزی اشتباه بگیریم. مثلا” در سرمایه گذاری در هر نوع فعالیتی بهتر است هم خوش باشیم و هم در کنار آن با نگاهی نقادانه و دقیق جلو برویم. نظر نقادانه به شما کمک می کند که جلوی هدر رفتن سرمایه تان را بگیرید و دقیق ترو بهتر تصمیم بگیرید. اگر قرار است در کاری سرمایه گذاری کنید بهتر است، ۷۰% با دید خوشبینانه و ۳۰% با دید نقادانه جلو بروید و در مورد آن کار تفکر و بررسی کرده و سپس تصمیم گرفته و اقدام کنید.
حق یارتان

logos
17-03-2011, 01:47
خب شما خودت نظرت چیه؟چه پیشنهادی داری؟
به نظرمن هر چیزی می تونه باشه:داستانک،عکس،نوشته و ...و حتی بهتر از هر چیزی دست نوشته ها و خاطره های خود کاربران
ولی خوب همونطور که logos گفت اگه یه چاهار چوب مشخص بشه خیلی بهتره

راستش به نظر من همه جا پر شده از داستانک و نوشته ها و تک جمله ها !
من میگم بیاید در مورد خو انرژی درستی و نا درستیش ، عدم وجود یا وجودش صحبت کنیم و البته انواع و اگه تجربیاتی هم بود

البته من خودم بیشتر در قسمت عدم وجود انرژی (چه مثبت چه منفی ) می تونم نظر بدم :31:

Amirdb
17-03-2011, 16:09
اصلا این جوری نیست که انرژی مثبت بخواد تو این تاپیک ها و با خوندن چند تا داستان و جمله به دست بیاد!
باد آورده را باد می برد.....
چیزی که یهویی به دست بیاد یهویی هم از دست میره!

برای مثبت شدن و مثبت فکر کردن و موفق شدن بهترین حالت اینه که بدون در نظر گرفتن شرایط چه مساعد باشه و چه نا مساعد دل رو بزنی به دریا و بری تو دهن شیر!وقتی ببینی حجم کارهات داره کم و کمتر میشه به فکر انجام و پیشرفت بقیه کارها میفتی و وجودت سرشار از انرژی مثبت میشه!دیگه اون انرژی چیزی هست که خودت به دست آوردی و کاملا پایداره به همین راحتی هم از دست نمیره!

اما انرژی های مثبتی که بخواد از خوندن داستان ها و سخنان به دست بیاد چون تجربه خود فرد نیست و کسی دیگست قطعا پایدار و مطمئن نیست!
کاری که این جملات و داستان ها میکنه خوبیش اینکه که فقط واسه یه مدت کوتاه حال فرد رو خوب میکنه همین و بس!
اگه قبول ندارید می تونید امتحان کنید...

موفق باشید

benyamin 100
17-03-2011, 17:28
منم با logos و Amirdb موافقم
داستانک و جمله همه جا هست و تاثیر گذار هم نیست
ولی به نظر من اگه نوشته هایی از خود کاربران،تجربه هاشون وخاطره هاشون و ... باشه خیلی بهتره
مثلا این 2 تا


برای مثبت شدن و مثبت فکر کردن و موفق شدن بهترین حالت اینه که بدون در نظر گرفتن شرایط چه مساعد باشه و چه نا مساعد دل رو بزنی به دریا و بری تو دهن شیر!وقتی ببینی حجم کارهات داره کم و کمتر میشه به فکر انجام و پیشرفت بقیه کارها میفتی و وجودت سرشار از انرژی مثبت میشه!دیگه اون انرژی چیزی هست که خودت به دست آوردی و کاملا پایداره به همین راحتی هم از دست نمیره!




سعدی در بیت زیر به زیبایی این موضوع را بیان می کند:
«خدا گر به حکمت ببندد دری
به رحمت گشاید در دیگری»
به فرض اگر شما شغلتان را از دست داده اید، پیشنهاد می کنم به جای تأسف و ناراحتی، خوشحال باشید زیرا این مسئله پیام مثبتی برای شما دارد. از دست دادن شغلتان بدین معناست که شما باید وارد کار جدید و بهتری شوید و فراموش نکنید که در هر امری حتی به ظاهر ناراحت کننده، جایی برای خوشحالی و موفقیت وجود دارد.
نوع نگرش و تفکرات هر انسانی نشاندهنده شخصیت، اعتقاد و باورهای او می باشد و ناشی از نحوه توجیه و تفسیر تجربیاتش است.
خوش بینی ومثبت اندیشی نیز می بایست عاقلانه باشد . نباید خوش بینی را با اعتماد کورکورانه به هر کسی یا چیزی اشتباه بگیریم. مثلا” در سرمایه گذاری در هر نوع فعالیتی بهتر است هم خوش باشیم و هم در کنار آن با نگاهی نقادانه و دقیق جلو برویم. نظر نقادانه به شما کمک می کند که جلوی هدر رفتن سرمایه تان را بگیرید و دقیق ترو بهتر تصمیم بگیرید. اگر قرار است در کاری سرمایه گذاری کنید بهتر است، ۷۰% با دید خوشبینانه و ۳۰% با دید نقادانه جلو بروید و در مورد آن کار تفکر و بررسی کرده و سپس تصمیم گرفته و اقدام کنید.
حق یارتان

Lady parisa
19-03-2011, 13:37
راستش به نظر من همه جا پر شده از داستانک و نوشته ها و تک جمله ها !
من میگم بیاید در مورد خو انرژی درستی و نا درستیش ، عدم وجود یا وجودش صحبت کنیم و البته انواع و اگه تجربیاتی هم بود

البته من خودم بیشتر در قسمت عدم وجود انرژی (چه مثبت چه منفی ) می تونم نظر بدم :31:



من شخصا تشکر می کنم.به خاطر ایده قشنگی که دارین هااا:31:

---------- Post added at 01:37 PM ---------- Previous post was at 01:34 PM ----------


اصلا این جوری نیست که انرژی مثبت بخواد تو این تاپیک ها و با خوندن چند تا داستان و جمله به دست بیاد!
باد آورده را باد می برد.....
چیزی که یهویی به دست بیاد یهویی هم از دست میره!

برای مثبت شدن و مثبت فکر کردن و موفق شدن بهترین حالت اینه که بدون در نظر گرفتن شرایط چه مساعد باشه و چه نا مساعد دل رو بزنی به دریا و بری تو دهن شیر!وقتی ببینی حجم کارهات داره کم و کمتر میشه به فکر انجام و پیشرفت بقیه کارها میفتی و وجودت سرشار از انرژی مثبت میشه!دیگه اون انرژی چیزی هست که خودت به دست آوردی و کاملا پایداره به همین راحتی هم از دست نمیره!

اما انرژی های مثبتی که بخواد از خوندن داستان ها و سخنان به دست بیاد چون تجربه خود فرد نیست و کسی دیگست قطعا پایدار و مطمئن نیست!
کاری که این جملات و داستان ها میکنه خوبیش اینکه که فقط واسه یه مدت کوتاه حال فرد رو خوب میکنه همین و بس!
اگه قبول ندارید می تونید امتحان کنید...

موفق باشید



من موافق نیستم.چون گاهی یه جمله یه نگاه یه اخم یا یه اشاره سرنوشت آدمو عوض می کنه چه برسه به یه جمله
به قول یه عزیزی: حرف تاثیرشو می زاره چه خوب چه بد
در ضمن یه بزرگی توی جهان می گه،برای هرکاری باید 21روز وقت بذاریم .اونوقت که ساعت بیولوژیکی بدن را باهاش تنظیم می کنیم

logos
19-03-2011, 15:26
من شخصا تشکر می کنم.به خاطر ایده قشنگی که دارین هااا:31:

---------- Post added at 01:37 PM ---------- Previous post was at 01:34 PM ----------





من موافق نیستم.چون گاهی یه جمله یه نگاه یه اخم یا یه اشاره سرنوشت آدمو عوض می کنه چه برسه به یه جمله
به قول یه عزیزی: حرف تاثیرشو می زاره چه خوب چه بد
در ضمن یه بزرگی توی جهان می گه،برای هرکاری باید 21روز وقت بذاریم .اونوقت که ساعت بیولوژیکی بدن را باهاش تنظیم می کنیم
ممنون ایده من قابل شما رو نداشت :31:
اما تنها حرف من اینه اینجا رو پر نکنید از جمله های قشنگ چون به نظر من فقط واسه 1 ثانیه قشنگن و بعدش بی استفاده

ئر مورد قسکت دوم هم بگم اون تغییر سرنوشتی که می گید شاید فقط تو قصه ها و فیلم ها باشه وگرنه کی با یه نگاه یا یه حرف سرنوشتش عوض شده (شاید 1 در بیلیون )

lahij_web
19-03-2011, 15:32
چرا اینــــــــــقدر سخت میگیرین !
این جملات و نکته ها و طنازی ها تنها بهونه ایه که مارو کنار هم نگه داره ! گیـــر ندید بهشون !
کسی نمیخواد با این داستانک ها انرژی اونم از نوع + به ما فرو کنه !
همینکه میایم و آواتار و اسم دوستامونو اینجا کنار چند خط یادگاریشون میبینیم خودش بزرگترین انرژیه ... لاقل برای من که همینطوره .
آدم همیشه میتونه در مورد همه چیز مقاومت کنه و ایراد بگیره و نفی کنه ! کاری نداره !
هدایت همه چیز به سمتی که ما دوست داریم کار بزرگیه ...

logos
19-03-2011, 19:07
چرا اینــــــــــقدر سخت میگیرین !
این جملات و نکته ها و طنازی ها تنها بهونه ایه که مارو کنار هم نگه داره ! گیـــر ندید بهشون !
کسی نمیخواد با این داستانک ها انرژی اونم از نوع + به ما فرو کنه !
همینکه میایم و آواتار و اسم دوستامونو اینجا کنار چند خط یادگاریشون میبینیم خودش بزرگترین انرژیه ... لاقل برای من که همینطوره .
آدم همیشه میتونه در مورد همه چیز مقاومت کنه و ایراد بگیره و نفی کنه ! کاری نداره !
هدایت همه چیز به سمتی که ما دوست داریم کار بزرگیه ...

حرفای شما درست اما چه عیبی داره حداقل (به جز اینکه اواتار ما رو می بینید) 2 کلمه حرف حساب بزنید که من (نوعی) با خوندنشون از وقتی که می ذارم یه استفاده ای هم ببرم !

نمی دونم شاید اومدن تو اینجا فقط به قول شما بدرد دیدن اواتار دوستان می خوره و بس و اینکه چنتا جمله قشنگم بخونیم و بعد چند دقیقه هم فراموشش کنیم

من که نمیخوام جلو شما رو بگیرم که جمله قشنگ نزارید می گم یه کم هم کار مثبت انجام بدید کنار این همه انرژی مثبت پخش شده تو فروم :31:

Gam3r
19-03-2011, 19:21
مطلب گذاشتن روزانه که مهم نیست باید مطلب درست گذاشت !
من خودم هیچ کدوم از پستای ممد تو این تاپیک و نخوندم چون زیادی زیاد بودن :31: اون تک جمله ها هم فکر نکنم خیلی چیز خاصی باشن از وما همه جا پره و بی تاثیر

بیاین یه هدف واسه تاپیکتون بزارید و روش کار کنید می تونید به عنوان اولین هدف خلاصه حرفایی که زدید رو بزارید تا ادم بفهمه دقیقا این تاپیک چی داره می گه

من به شما پیشنهاد میکنم که حداقل پست اول تاپیک رو بخونید .
مطالب زیبا و ناب خیلی کم هستند ، من بین تمام داستانک ها ، مطالب علمی و ... هرچی میگردم چیز به درد بخوری پیدا نمیکنم که بزارم توی تاپیک ...


به هر حال ، توصیه من به شما اینه که حداقل پست اول تاپیک رو بخونید ، چیزی ازتون کم نمیشه اما مطمئن هستم اگر پست اول رو بخونید ، بقیه پست هارو هم میخونید ...
به امتحانش میرزه

lahij_web
19-03-2011, 23:13
حرفای شما درست اما چه عیبی داره حداقل (به جز اینکه اواتار ما رو می بینید) 2 کلمه حرف حساب بزنید که من (نوعی) با خوندنشون از وقتی که می ذارم یه استفاده ای هم ببرم !

نمی دونم شاید اومدن تو اینجا فقط به قول شما بدرد دیدن اواتار دوستان می خوره و بس و اینکه چنتا جمله قشنگم بخونیم و بعد چند دقیقه هم فراموشش کنیم

من که نمیخوام جلو شما رو بگیرم که جمله قشنگ نزارید می گم یه کم هم کار مثبت انجام بدید کنار این همه انرژی مثبت پخش شده تو فروم :31:

دوست عزیز کارهایی که از قول شما مثبت انگاشته میشه ممکنه از نظر خیلی ها بیهوده باشه و بالعکس . پس نظر شخصیتونو زیاد دخالت ندید . فروم یه مکان جمعیه :10:
شما اصل رو گذاشتی و به فرع چسبیدی ! کی گفته اینجا اومدن به درد اواتار دیدنو و حرفای قشنگ قشنگ زدن میخوره و بس !
چی باعث میشه شما فکر کنی حرفی که مثلا خود شما میزنی بعد چند دقیقه فراموش بشه !؟!!
خوب حرف همینه که اینطور که شما میگی نیست ... :20:

logos
19-03-2011, 23:37
دوست عزیز کارهایی که از قول شما مثبت انگاشته میشه ممکنه از نظر خیلی ها بیهوده باشه و بالعکس . پس نظر شخصیتونو زیاد دخالت ندید . فروم یه مکان جمعیه :10:
شما اصل رو گذاشتی و به فرع چسبیدی ! کی گفته اینجا اومدن به درد اواتار دیدنو و حرفای قشنگ قشنگ زدن میخوره و بس !
چی باعث میشه شما فکر کنی حرفی که مثلا خود شما میزنی بعد چند دقیقه فراموش بشه !؟!!
خوب حرف همینه که اینطور که شما میگی نیست ... :20:
در مورد قسمت اول : چون فروم یه مکان جمعی هست و منم یکی از همین جمع ، ازادم که نظر شخصیمو در صحبت های خودم دخالت بدم و تا زمانی که از حیطه قوانین خارج نشم کسی این حق رو نداره که بگه نظر شخصیمو یا ایده مو یا حرفمو یا هرچیز دیگه ای رو دخالت ندم :5: خالا اینکه نظر من زیاد جالب نیست یه بحث دیگس که همه مختارن در کمال ادب و احترام :27: انتقاد کنن ، حتی شما دوست عزیز :31::10:

در قسمت دوم : اصل چیه فرع چیه ؟؟؟؟

قسمت سوم : این تک جمله های قشنگ عموما تاثیری تو زندگی من یا خیلی از ادما یی که من دیدم نداشته و دلیلش همینه که میگم واسه 1 دقیقه قشنگه و بعدش فراموش میشه میره

حالا در انتها قراره چی کار کنیم اینجا ؟

lahij_web
20-03-2011, 00:04
در مورد قسمت اول : چون فروم یه مکان جمعی هست و منم یکی از همین جمع ، ازادم که نظر شخصیمو در صحبت های خودم دخالت بدم و تا زمانی که از حیطه قوانین خارج نشم کسی این حق رو نداره که بگه نظر شخصیمو یا ایده مو یا حرفمو یا هرچیز دیگه ای رو دخالت ندم :5: خالا اینکه نظر من زیاد جالب نیست یه بحث دیگس که همه مختارن در کمال ادب و احترام :27: انتقاد کنن ، حتی شما دوست عزیز :31::10:

در قسمت دوم : اصل چیه فرع چیه ؟؟؟؟

قسمت سوم : این تک جمله های قشنگ عموما تاثیری تو زندگی من یا خیلی از ادما یی که من دیدم نداشته و دلیلش همینه که میگم واسه 1 دقیقه قشنگه و بعدش فراموش میشه میره

حالا در انتها قراره چی کار کنیم اینجا ؟

در قسمت اول در مورد قسمت اول ! : چون فروم یه مکان جمعی هست و منم مثل شما یکی از این جمع نظر شما رو میبینم و درباره ش فکــــر میکنم ! نه اینکه از روی پست شما جفت پا بپرم سراغ پست بعد !
کسی نگفت نظرتون رو دخالت ندید دوس جونـ ! گفتم نظرتونو بسطـــ ندید به همه !! :10::46:
کسی نگفت صحبتهای شما جالب نیسـ ... تصمیم گیری درباره جالب بودن یا نبودن حرفهاتونو بزارید به عهده ما که مخاطبش هستیــم ! ( بگو حالا کی با تو بود؟! :27::5: )
در مورد قسمت دوم : بیخیـــال ! :5: منظورم اینه من درباره یچیز دیگه صحبت میکردم و شما از منظور اصلیم آواتار نگاه کردنو گرفتی ! :27: یه مثال بود !
قسمت سیـــّم : خب شما اگر روزی 100 نفر رو هم ببینید که تاثیری نداشته بازم درباره بقیه آدما نمیتونید نظر بدید :46: بزا اون یه عده ای که شما هنوز ندیدید ( در کنار شما ) خوش باشن ! :20:
...
و اما در انتها ... قراره با هم دوست بشیم و همو دوست داشته باشیم و رفتاری که باعث میشه به جلو حرکت کنیم و انگیزه شادابی رو در خودمون نده میکنه رو به بقیه دوستامون منعکس کنیم :20: شاید کسی بخواد راهی که شما ازش تاثیر گرفتی رو دنبال کنه .
قربووووووونتـــ داداشــــ :10::46:

hamid_diablo
24-03-2011, 21:08
تاريخ عضويت: Feb 2011

اخطار ها: 0/1 (1)
چه جالب

همین به من انرژی مثبت داد.به نظر من انسانها باید افکارشون رو عوض کنن

وگرنه هر کاری کنن شاید موقتا بتونن شاد یا اینکه از زندگیشون رضایت داشته باشن

یه چیزی که همیشه منو رنج میداد مقایسه خودم با دیگران بود.خوب این کارم
باعث میشد که همیشه خودمو زیر فشلر قرار بدم که تو هر کاری بهترین باشم
خوب بعضی وقتها اونطور که من میخواستم کارا پیش نمیرفت و باعث میشد
رنجیده خاطر شم
یادمه پارسال یه دکتر روانشناس تو برنامه به خانه برمیگردیم درباره این موضوع
کلی صحبت کرد و چیزهایی جالبی هم گفت
منم بعد از اون شروع کردم به تمرین کردن که چطوری خودمو با دیگران مقایسه
نکنم و نتیجشو دیدم
الان هم رزضایتم از زندگی بیشتر شده

من توصیه میکنم جای جروبحث روشهایی که تو زندگیمون داشتیم و باعث شده
بهتر فکر کنیم رو مطرح کنیم

Davood_titan
25-03-2011, 09:32
چه جالب

همین به من انرژی مثبت داد.به نظر من انسانها باید افکارشون رو عوض کنن

وگرنه هر کاری کنن شاید موقتا بتونن شاد یا اینکه از زندگیشون رضایت داشته باشن

یه چیزی که همیشه منو رنج میداد مقایسه خودم با دیگران بود.خوب این کارم
باعث میشد که همیشه خودمو زیر فشلر قرار بدم که تو هر کاری بهترین باشم
خوب بعضی وقتها اونطور که من میخواستم کارا پیش نمیرفت و باعث میشد
رنجیده خاطر شم
یادمه پارسال یه دکتر روانشناس تو برنامه به خانه برمیگردیم درباره این موضوع
کلی صحبت کرد و چیزهایی جالبی هم گفت
منم بعد از اون شروع کردم به تمرین کردن که چطوری خودمو با دیگران مقایسه
نکنم و نتیجشو دیدم
الان هم رزضایتم از زندگی بیشتر شده

من توصیه میکنم جای جروبحث روشهایی که تو زندگیمون داشتیم و باعث شده
بهتر فکر کنیم رو مطرح کنیم

نظر خوبیه .
.

Lady parisa
26-03-2011, 08:22
دوست محترم
به نظرم شما یه هیئتی معطل خودت کردی!!!!
استاد دوست نداری،انرژی نمی گیری یا به نظرت انرژی یه چیز دیگست خوب برادر من نیا توی این تاپیک
چرا دنبال حاشیه ای

hamid_diablo
26-03-2011, 12:54
ای بابا اومدیم انرژی مثبت بگیرم شد منفی در مثبت یعنی منفی(چی گفتم*)

Amirdb
26-03-2011, 15:25
من موافق نیستم.چون گاهی یه جمله یه نگاه یه اخم یا یه اشاره سرنوشت آدمو عوض می کنه چه برسه به یه جمله
به قول یه عزیزی: حرف تاثیرشو می زاره چه خوب چه بد
در ضمن یه بزرگی توی جهان می گه،برای هرکاری باید 21روز وقت بذاریم .اونوقت که ساعت بیولوژیکی بدن را باهاش تنظیم می کنیم
یه چیزی :31:
چرا من همچین آدمایی تو زندگیم نمی بینم؟!:31:

خارج از شوخی
ببینید از این حرف ها و شعار ها زیاده!!ما ایرانی ها هم متاسفانه عادت کردیم به شعار دادن و این حرف ها!
سعی کنیم به جای حرف زدن وشعار دادن و جملات قشنگ قشنگ گفتن عمل کنیم!

راستی یکی از همون بزرگان :31: میگه که:"انسان نادان به آرزوهایش تکیه میکند ولی انسان دانا به عملش"
پس به جای حرف زدن عمل کنیم.عمل!

سعی کنیم به جای زندگی کردن در رویا و خیال و حرفای قشنگ قشنگ ،واقع بینانه زندگی کنیم!

Lady parisa
27-03-2011, 08:50
[QUOTE=Amirdb;5965784][SIZE=2]
چرا من همچین آدمایی تو زندگیم نمی بینم؟!:31:

خیلی هستند.نمونش خود من.یا مثلا موضوع بعضی از فیلم های خارجی و ایرانی اگه دقت کرده باشید.شخصیت فیلم با یه جمله یا یه حرکت مسیر زندگیش عوض می شه!!!!
:31:

Lady parisa
27-03-2011, 08:50
معیار واقعی بودن تصمیم، آن است که دست به عمل بزنیم. آنتونی رابینز

Lady parisa
27-03-2011, 09:19
جذابیت شخصیتی و نفوذ در دیگران...

همه میدانیم که جذابیت شخصیتی با جذابیت زیبا بودن فرق دارد. جذابیت و گیرایی شخصیتی کاملا اکتسابی است و آگاهانه و یا ناآگاهانه کسب میشود. در این پست در مورد راههای کسب جذابیت شخصیتی می نویسم:



۱ – وضع ظاهری آراسته و مرتبی داشته باشیم
مرتب و تمیز باشیم، هماهنگی و پاکیزگی ناخودآگاه باعث جذب مردم می شود. البته باید دقت شود که لباس های عجیب و غریب باعث جذب نمی شود. تمیزی و اطوی لباس، موهای مرتب، دهان خوشبو باعث جذب است. اما آراستگی ظاهری فقط پوشش داخل و خارج خلاصه نمی شود بلکه حرفهای زیبا، جملات مثبت، اعمال درست نیز باعث جذب است.




۲ – سکوت را تمرین کنیم
بعضی افراد می پندارند که هر چه شلوغتر و پر صداتر باشند بیشتر جذب می شوند ولی اینطور نیست. سکوت تاثیری ذهنی در افراد می گذارد. هنگام سکوت، در اطارف خود ایجاد خلاء می نماییم و این باعث جذب است.

ضمن اینکه سکوت انسان را عاقلتر و با تجربه تر نشان می دهد، زمینه ای مناسب برای صمیمیت است. البته سکوت ناشی از ترس و عدم اعتماد بنفس، باعث کاهش جذابیت است.




۳ – نرم و ملایم صحبت کنیم
این هم، مانند مورد قبلی باعث ایجاد خلاء پیرامون می شود و باعث جذب شدن است. جیغ، داد و هوار، بلند صحبت کردن و خشن و عصبی بودن باعث قطع اعتماد مردم می شود.




۴ – فرد محترمی باشیم
به خود و دیگران احترام بگذاریم. بی ادبی در کلام و گفتار و رفتار از جذابیت بسیار می کاهد.باید در ظاهر آراسته و در باطن وارسته بود. شخص مودب و متین و محترم بی تردید جذاب تر از بی ادبان است. هتاکی و ناسزا گفتن حتی به افراد بدصفت و بی شخصیت و همچنین تحقیر و تمسخر و غیبت و بدگویی مخالف با احترام است.




۵ – از شوخی زیاد بپرهیزیم، اما خنده رو باشیم
شوخی فراوان انرژی ذهنی را کاسته و جذابیت را از بین می برد. چراکه شوخی بتدریج پرده های حرمت را پاره کرده و کم کم موجب بی احترامی می شود. با این حال تبسم به چهره جذابیتی عمیق می بخشد. در تبسم سنگینی و متانت موج می زند ولی در خنده زیادی و شوخی سبکی و کاهش جذابیت نهفته است.




۶ – قاطعیت = جذابیت
سست عنصر نبودن و پای تصمیمات و تعهدات ماندن موجب جذابیت است. افرادی که شخصیتی قاطع دارند هدفهای مشخص و ارزشهای معینی و برنامه های مدونی دارند و بلااستثنا جذابند. قدرت “نه” گفتن به درخواست های بی ارزش دیگران موجب رویش جذابیت است. بعضی افراد خود را فدای این و آن می کنند و هرکار مثبت یا منفی را قبول میکنند و اینطور می خواهد در دل دیگران رخنه کنند که نمی شود. جذابیت یعنی مصمم بودن و قاطعیت در رفتار و گفتار.




۷ – مراقب امیال و غرایز شخصی خود باشیم
افراد دارای شخصیت مسلط و چیره بر غرایز و امیال، دارای تسلط بیشتری هستند. کسانی که بر میل جنسی، میل غذا خوردن، عواطف و هیجانات خود مسلط هستند، جذابیت معنوی دارند. تاثیر روانی گذاشته و انرژی مثبت از وجودشان فوران می کند.

کسانی که غریزی و هوی هوسی هستند و مدام در پاسخ به امیال خود به سر می برند و نمی توانند خود را کنترل نمایند و خصوصا به زبان و نگاه خود مسلط نیستند، هیچ جذابیتی ندارند.

lahij_web
29-03-2011, 08:46
شبــــهای هجــــر را گذراندیم و زنـده مانده ایم ...
مـا را به سخــــت جانی خود این گمان نبود !

! یهـــو اومــد ! + ه ! نه ؟!

ramin1988
05-04-2011, 07:30
خیلی تایپیک خوب و مفیدیه ولی واقعا میشه الکی به خودمون انرژی مثبت بدیم ؟

lahij_web
05-04-2011, 21:44
خیلی تایپیک خوب و مفیدیه ولی واقعا میشه الکی به خودمون انرژی مثبت بدیم ؟

:20: قربون شما ! شما خودت خوبی ...
چرا الکی ؟
درباره این موضوع چند پست بحث شده ... :27: یه نگاهی بنداز ...
راستش میدونی چیه ...
یکی گفت :
- هر جا که بری ، آسمون همه جا همین رنگه ...
اما من معتقدم آسمون همه جا یه رنگ نیست ... هر جا که باشی آسمون رنگش رو از تو و از درون تو میگیره ...
این تویی که رو لحظه لحظه هات تاثیر میذاری .
قربانت . موفق باشی

hamid_diablo
11-04-2011, 12:41
خیلی تایپیک خوب و مفیدیه ولی واقعا میشه الکی به خودمون انرژی مثبت بدیم ؟

سلام دوست عزیز
همین که گفتی الکی خودش یه موج منفی تو تاپیک ایجاد کرد
باید به این موضوع ایمان داشته باشی که با مثبت اندیشی میشه راحت تر زندگی کرد
البته میتونی امتحانش کنی.سعی کن درباره این موضوع خوب مطالعه کنی بعد دست یه عمل بزنی تا ببینی افکارت چقدر میتونه تو زندگینت تاثیر بزاره

یه چیزی بگم شاید جالب باشه . شنیدید میگن اگر انسان از چیزی بترسه همون بلا سرش میاد اگه کمی دقت کنید میبیند که برای خودتون هم این اتفاق افتاده این موضوع برمیگرده به افکار خودمون.

پس سعی کنیم مثبت فکر کنیم همراه با تلاش

Lady parisa
11-04-2011, 14:51
شاید مناسب باشه!!!!


یکشنبه بود و طبق معمول هر هفته ، رزی ، خانم نسبتا مسن محله داشت از کلیسا برمیگشت ...

در همین حال نوه اش از راه رسید و با کنایه بهش گفت : مامان بزرگ ، تو مراسم امروز ، پدر روحانی براتون چی موعظه کرد ؟!

خانم پیر مدتی فکر کرد و سرش رو تکون داد و گفت : عزیزم ، اصلا یک کلمه اش رو هم نمیتونم به یاد بیارم !!!

نوه پوزخند ی زد و بهش گفت : تو که چیزی یادت نمیاد ، واسه چی هر هفته همش میری کلیسا ؟!!

مادر بزرگ تبسمی بر لبانش نقش بست . خم شد سبد نخ و کامواش رو خالی کرد و داد دست نوه و گفت : عزیزم ممکنه بری اینو از حوض پر آب کنی و برام بیاری ؟!

نوه با تعجب پرسید : تو این سبد ؟ غیر ممکنه ، با این همه شکاف و درز داخل سبد آبی توش بمونه !!!

رزی در حالی که تبسم بر لبانش بود اصرا ر کرد : لطفا عزیزم !

دخترک غرولند کنان و در حالی که مادربزرگش رو تمسخر میکرد ، سبد رو برداشت و رفت ، اما چند لحظه بعد ، برگشت و با لحن پیروزمندانه ای گفت : من میدونستم که امکان پذیر نیست ، ببین حتی یه قطره آب هم ته سبد نمونده !

مادر بزرگ سبد رو از دست نوه اش گرفت و با دقت زیادی وارسیش کرد گفت : آره ، راست میگی اصلا آبی توش نیست ، اما بنظر میرسه سبده تمیزتر شده ، یه نیگاه بنداز ...!

Lady parisa
17-04-2011, 16:31
خب من ساسپگزارم نبودم دوستان تاپیک رو ترکوندن!!!!!
=======

کلمه ها و اندیشه ها دارای امواجی نیرومند هستند که به زندگی مان شکل می دهند. ما می توانیم با استفاده از کلمه ها و اصطلاح های مثبت ، انرژی مثبت را بین همه پخش کنیم.برای مثال ما می تونیم از جایگزین های زیر در صحبت هایمون استفاده کنیم :

زین پس به جای جمله

به جای پدرم درآمد؛ بگوییم : خیلی راحت نبود
به جای خسته نباشید؛ بگوییم : خدا قوت
به جای دستت درد نکنه ؛ بگوییم : ممنون از محبتت، سلامت باشی
به جای ببخشید مزاحمتون شدم؛ بگوییم : از این که وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم
به جای گرفتارم؛ بگوییم : ‌در فرصت مناسب با شما خواهم بود
به جای دروغ نگو؛ بگوییم : راست می گی؟ راستی؟
به جای خدا بد نده؛ بگوییم : خدا سلامتی بده
به جای قابل نداره؛ بگوییم : هدیه برای شما
به جای شکست خورده؛ بگوییم : با تجربه
به جای فقیر هستم؛‌بگوییم : ثروت کمی دارم
به جای بد نیستم؛ بگوییم :‌ خوب هستم
به جای بدرد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست
به جای مشکل دارم؛ بگوییم : مسئله دارم
به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم : چندان هم راحت نبود
به جای فراموش نکنی؛ بگوییم : یادت باشه
به جای من مریض و غمگین نیستم؛‌ بگوییم :‌ من سالم و با نشاط هستم
به جای غم آخرت باشد؛ بگوییم : شما را در شادی ها ببینم
به جای جملاتی از جمله چقدر چاق شدی؟، چقدر لاغر شدی؟، چقدر خسته به نظر می‌آیی؟، چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟، چرا ریشت را بلند کردی؟، چراتوهمی؟، چرا رنگت پریده؟، چرا تلفن نکردی؟، چرا حال مرا نپرسیدی؟ بگوییم: سلام به روی ماهت، چقدر خوشحال شدم تو را دیدم، همیشه در قلب من هستی و....

Lady parisa
24-04-2011, 10:52
9روش متفاوت افراد موفق

تحقیقات ثابت می‌کنند که حتی افراد نخبه و باهوش نیز تحلیل درستی از علل موفقیت یا شکست‌هایشان ندارند. یک جواب احساسی برای علت موفقیت یا شکست به وجود استعدادهای ذاتی یا فقدان آن اشاره می‌کند که فقط تکه‌بسیار کوچکی از این پازل بزرگ است. تحقیقات گسترده در زمینه موفقیت بیانگر این حقیقت است که دلیل رسیدن افراد موفق به اهدافشان بستگی به چه کسی بودن آنها ندارد، بلکه ارتباط مستقیم با کارهایی که انجام داده‌اند، دارد.


1- برای خودتان اهداف مشخص تعریف کنید.
وقتی برای خودتان هدفی تعیین می‌کنید، سعی کنید آن هدف تا حد امکان واضح و مشخص باشد. مثلا «کم کردن 3 کیلوگرم از وزنتان در یک زمان معین» هدف خیلی بهتری از «کم‌کردن مقداری از وزنتان» است برای اینکه هدف اول تعریف مشخصی از موفقیت به شما مي‌دهد. دانستن این موضوع که دقیقا چه چیزی می‌خواهید به دست بیاورید شما را تا رسیدن به آن مرحله باانگیزه نگه می‌دارد. همچنین در مورد کارهای خاصی که برای رسیدن به هدفتان به انجام دادن آنها نیاز دارید، فکر کنید. اگر فقط به خودتان قول بدهید که مثلا از این به بعد «کمتر غذا خواهم خورد» یا «بیشتر خواهم خوابید» اینها هدف‌های بسیار گنگ و مبهمي‌ هستند. سعی کنید همیشه اهداف دقیق و واضح برای خودتان تعیین کنید. به عنوان مثال «من تمام شب‌های هفته ساعت 10 در رختخواب خواهم بود» هدف بسیار واضحی بوده و جای هیچ شک و تردیدی در مورد کاری که برای رسیدن به آن لازم است انجام دهید، باقی نمی‌گذارد.


2- برای رسیدن به هدفتان لحظه‌ها را دریابید.
مسلما بیشتر ما سرمان بسیار شلوغ بوده و برای رسیدن به چند هدف در آن واحد، در حال تلاش هستیم و از دست دادن برخی از موقعیت‌ها برای رسیدن به اهدافمان دور از انتظار نیست. آیا شما واقعا امروز هیچ زمانی برای نرمش نداشتید؟ یا هیچ راهی برایتان وجود نداشت تا جواب آن تماس تلفنی را بدهید؟ رسیدن به اهدافتان؛ یعنی چنگ زدن به همین موقعیت‌ها قبل از اینکه از دست شما در بروند.
در مسیر رسیدن به اهدافتان برای اینکه هیچ زمانی را هدر ندهید از قبل معین کنید هر کار مورد نیازی را کجا و کی به انجام خواهید رساند. دوباره تاکید مي‌کنم که تا حد امکان اهدافتان واضح و مشخص باشد. مثال: «من از این به بعد روزهای شنبه، دوشنبه و چهارشنبه صبح‌ها قبل از اینکه سر کار بروم 30 دقیقه نرمش خواهم کرد.» تحقیقات نشان می‌دهند که این نوع برنامه‌ریزی‌ها مغز شما را در شناسایی و به چنگ آوردن موقعیت‌های به وجود آمده یاری رسانده و شانس موفقیت شما را تا 300 درصد افزایش خواهد داد.


3- دقیقا بدانید چه قدر از مسیر شما برای رسیدن به هدفتان باقی مانده است.
رسیدن به هر هدفی نیازمند بررسی دقیق مراحل پیشرفت است و اگر این امر توسط افراد مورد اطمینان دیگر میسر نیست خود فرد باید به شخصه این کار را انجام دهد. اگر از چگونگی انجام کارتان آگاهی نداشته باشید قادر نخواهید بود تا رفتار و استراتژی‌تان را با اوضاع موجود وفق دهید. مراحل پیشرفت خودتان را به طور منظم بسته به نوع هدفتان به صورت هفتگی یا حتی روزانه چک کنید.


4- خوش‌بین و واقع‌گرا باشید.
وقتی در حال تعیین هدفی برای خودتان هستید همه عوامل دور و برتان به صورت خوش‌بینانه‌ای دلالت بر احتمال بالای موفقیت شما دارند. باور داشتن توانایی‌های‌تان برای موفقیت، به طور شگفت‌انگیزی به ایجاد و حفظ انگیزه شما برای ادامه کار کمک خواهد کرد. اما هر کاری هم که انجام می‌دهید سختی‌های مسیرتان را برای رسیدن به موفقیت دست‌کم نگیرید. بسیاری از اهداف باارزش نیازمند صرف وقت، تلاش، طرح‌ریزی و پشتکار بالا هستند. تحقیقات نشان داده اند فکر کردن به این موضوع که هر چیزی بدون تلاش و به آسانی به دست می‌آيد، باعث خواهد شد تا شما آمادگی مقابله با مشکلات پیش رویتان در مسیر رسیدن به اهدافتان را نداشته باشید و به علاوه این نوع طرز فکر احتمال شکست شما را افزایش خواهد داد.


5- به جای خوب بودن روی بهتر شدن متمرکز شوید.
همان قدر که اعتقاد داشتن به توانایی‌های خود برای رسیدن به هدفتان مهم است، باور داشتن به کسب توانایی‌های جدید نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. بسیاری از ما اعتقاد داریم استعدادها، شخصیت و توانایی‌های فیزیکی ما ثابت هستند و هر کاری هم که انجام بدهیم پیشرفت نخواهیم کرد. از این رو ما روی اهدافی متمرکز مي‌شویم تا بتوانیم خودمان را به اثبات برسانیم و هرگز دنبال کسب مهارت‌های جدید نيستيم.
خوشبختانه سال‌ها تحقیق در این زمینه بیانگر این است که اعتقاد به ثابت بودن توانایی‌ها اشتباه بوده و این مطالعات دلالت بر انعطاف‌پذیری همه انواع توانایی‌ها دارد. پذیرفتن این حقیقت که شما قابل تغییر هستید به شما اجازه مي‌دهد تا انتخاب‌های بهتری داشته و بتوانید تمام استعدادهای بالقوه‌تان را بالفعل کنید. افرادی که هدفشان به جای خوب ماندن، بهتر شدن است مشکلات موجود در مسیر پیشرفت‌شان را با آغوش باز پذیرا بوده و در صدد رفع آنها بر می‌آیند و مسیر به همان اندازه مقصد برای آنها جذابیت دارد.


6- عزم راسخ داشته باشید.
عزم راسخ یعنی با کمال میل متعهد ماندن به اهداف بلند مدت و ایستادگی کردن در مقابله با مشکلات. مطالعات نشان می‌دهند افرادی که عزم راسخی دارا هستند مدارج علمي ‌بالاتری را در زندگی‌شان طی مي‌کنند. عزم راسخ نیرویی است که انسان را در مقابله با مشکلات بر سر راه رسیدن به موفقیت یاری مي‌رساند و باعث مي‌شود انسان در این مسیر انگیزه خود را از دست ندهد.
اگر در حال حاضر شما جزو افراد بااراده نیستید، خبر خوش این است اوضاع شما خیلی بهتر از کسانی است که اصلا به وجود عزم راسخ و اراده قوی اعتقادی ندارند و باورشان این است که افراد موفق دارای ویژگی‌های ذاتی خاصی هستند و دلیل موفقیت‌شان هم همان ویژگی است. اما همه ما مي‌دانیم که این باور کاملا اشتباه است. همان طور که قبلا هم اشاره کردم تلاش، برنامه‌ریزی، پشتکار و استراتژی‌های خوب از جمله عواملی هستند که برای رسیدن به موفقیت لازم و ضروری هستند. پذیرفتن این عوامل نه تنها باعث خواهد شد تا شما خود و اهدافتان را به طور دقیق بشناسید، بلکه اثر اعجاب‌انگیزی روی تقویت اراده شما نیز خواهد داشت.


7- عضله اراده خودتان را تقویت کنید.
عضله کنترل بر خود یا همان عضله اراده درست مانند بقیه عضلات بدن شما است؛ یعنی وقتی کار زیادی از آن کشیده نشود به مرور ضعیف و ضعیف‌تر خواهد شد. اما زمانی که نرمش‌های منظم به آن مي‌دهید؛ یعنی به درستی از آن کار مي‌کشید باعث خواهید شد تا عضله‌تان قوی‌تر شده و شما را در به موفقیت رسیدن به اهدافتان یاری برساند.
برای تقویت نیروی اراده‌تان باید خودتان را درگیر چالش‌هایی بکنید که شما را ملزم به انجام کارهایی مي‌کند که ترجیح مي‌دهید آنها را انجام ندهید. مثلا دور اسنک‌های چرب را خط بکشید، روزانه 100 تا تمرین دراز و نشست انجام دهید، هر وقت متوجه شدید که پشت خود را قوز کرده‌ايد همان لحظه پشت خودتان را صاف کرده و درست بایستید، سعی کنید تا یک مهارت تازه بیاموزید. هر وقت متوجه شدید که مي‌خواهید از ادامه کار دست بکشید یا دوست ندارید ادامه دهید یا خسته شده‌ايد با تمام قوا مقابله کنید. فقط با یک فعالیت شروع کنید و برنامه‌ریزی کنید اگر مانعی سر راهتان ایجاد شد برای مقابله با آن چکار باید بکنید («اگر میل شدیدی برای خوردن پفک یا چیپس داشتم به جای آن یک تکه میوه تازه یا سه تکه میوه خشک خواهم خورد».) این امر در ابتدا بسیار سخت خواهد بود، اما رفته‌رفته آسان‌تر خواهد شد و نکته اصلی هم همین است. وقتی استقامت شما افزایش مي‌یابد مي‌توانید خودتان را درگیر چالش‌های بیشتری بکنید و فعالیت عضله اراده‌تان را افزایش دهید.


8- جوگیر نشوید.
هرچقدر هم که ماهیچه اراده شما قوی‌تر شده باشد باید به خاطر داشته باشید که توانایی‌های آن محدود است و اگر زیاده از حد از آن کار بکشید به طور موقت دچار افت انرژی خواهید شد. سعی نکنید تا دو کار چالش‌برانگیز را در آن واحد انجام دهید، البته اگر دست خودتان باشد (مانند ترک کردن سیگار و گرفتن رژیم لاغری به طور همزمان). سعی کنید تا خودتان را از موقعیت‌های وسوسه‌انگيز دور نگه دارید بسیاری از افراد به توانایی خود برای مقابله با تحریکات بیرونی اعتماد زیادی دارند و بنابراین خود را در موقعیت‌هایی قرار مي‌دهند که شرایط وسوسه برانگیز به وفور در آن جا یافت مي‌شود. افراد موفق می‌دانند که نباید رسیدن به هدف را برای خودشان سخت‌تر از آنی که هست بکنند.


9- اهداف ایجابی داشته باشید نه سلبی.
آیا مي‌خواهید با موفقیت وزن خود را کم کنید، سیگار را ترک کنید، یا روی اخلاق بدتان سرپوش بگذارید؟ پس به جای اینکه مرتب روی عادت‌های بدتان متمرکز شوید برنامه‌ریزی کنید که به جای آنها چه کار خوبی مي‌خواهید جایگزین کنید. تحقیقات نشان مي‌دهد که سرکوب افکار نادرست باعث فعال‌تر شدن آنها در ذهن شما مي‌شود. همین امر در مورد رفتار نیز صادق است تلاش ما برای دور ماندن از رفتار بد به جای ضعیف کردن آنها باعث تقویت‌شان مي‌شود.
اگر مي‌خواهید رفتار خود را عوض کنید از خودتان بپرسید به جای رفتار قبلی چکار خواهم کرد؟ به عنوان مثال اگر تلاش مي‌کنید تا روی اعصاب خود مسلط بشوید و دیگر از این به بعد از کوره در نروید باید یک برنامه جایگزین برای خودتان تعریف کنید که اگر من در حال عصبانی شدن هستم برای اینکه آرام بمانم سه تا نفس عمیق خواهم کشید. با استفاده از تنفس عمیق به عنوان جایگزینی برای عصبانیت، رفتار بد شما به مرور ضعیف‌تر خواهد شد تا زمانی که کاملا از بین برود.
من امیدوارم بعد از خواندن 9 کاری که افراد موفق به طرز متفاوتی انجام می‌دهند، شما از همه کارهایی که از اول هم درست و صحیح انجام مي‌دادید آگاهی یافته باشید مهم‌تر از آن امیدوارم توانسته باشم اشتباهاتی که شما را از مسیرتان خارج مي‌کرد را برایتان بشناسانم و بتوانید از این دانسته‌ها از این به بعد به عنوان نقاط قوت خودتان استفاده کنید. به خاطر داشته باشید برای اینکه فرد موفق‌تری باشید لازم نیست که شخص متفاوتی بشوید. هرگز مهم نیست که چه کسی هستید آنچه از اهمیت بالایی برخوردار است کاری است که انجام مي‌دهید.

Lady parisa
24-04-2011, 12:07
راه عملی برای بکاربردن روانشناسی در زندگی روزمره





فکر می‌کنید روانشناسی فقط برای دانش ‌آموزان، دانشگاهیان و درمانگران است؟ اشتباه می‌کنید. از آنجا که روانشناسی موضوعی هم کاربردی و هم تئوریک است، از آن می‌توان به طرق مختلف استفاده کرد. با اینکه تحقیقات انجام گرفته در این زمینه برای خوانندگان عمومی سنگین است اما نتایج این آزمایشات و تحقیقات می‌تواند کاربرد مهمی در زندگی روزمره ما داشته باشد. از اینرو در زیر به 10 مورد از مهمترین کاربردهای روانشناسی در زندگی اشاره می‌کنیم.



1. انگیزه پیدا کنید.

هدفتان چه ترک کردن سیگار باشد، چه کم کردن وزن یا یاد گرفتن یک زبان جدید، روانشناسی درس‌های زیادی برای ایجاد انگیزه دارد. برای بالا بردن سطح انگیزه‌ تان برای انجام یک کار، از نکات زیر که از تحقیقات انجام گرفته در روانشناسی آموزشی و شناختی به دست آمده است استفاده کنید.

· برای بالا نگه داشتن سطح علاقه‌ تان، با عناصر جدیدی آشنا شوید.

· برای جلوگیری از خستگی و یکنواختی، تکرار و تناوب کار را تغییر دهید.

· چیزهای جدیدی یاد بگیرید که براساس دانش کنونیتان باشد.

· اهداف مشخص برای خود تعیین کنید که مستقیماً با آن کار در ارتباط باشند.

· برای کاری که خوب انجام می ‌دهید به خودتان پاداش دهید.



2. مهارت‌های رهبریتان را ارتقاء دهید.

مهم نیست که مدیر یک دفتر باشید یا مدیر یک کلوپ مخصوص جوانان، داشتن مهارت‌های خوب مدیریتی و رهبری در نقطه ‌ای از زندگیتان به درد خواهد خورد. همه آدم‌ها رهبر به دنیا نمی‌آیند اما چند نکته ساده که از تحقیقات روانشناسی مربوط به این موضوع به دست آمده است، می‌تواند به شما برای ارتقاء مهارت‌های رهبریتان کمک کند. یکی از مشهورترین تحقیقات انجام گرفته بر روی این موضوع به سه سبک مدیریتی مشخص می‌پردازد. نکات زیر برگرفته از یافته ‌های این تحقیق است:

· افراد گروه را به ‌خوبی راهنمایی کنید اما اجازه دهید همه نظراتشان را ابراز کنند.

· درمورد راهکارهای احتمالی برای مشکلات با اعضای گروه صحبت کنید.

· بر تقویت ایده‌ ها تمرکز داشته باشید و به نظرات خلاق گروه پاداش دهید.



3. ارتباط عمومیتان را قوی‌تر کنید.

ارتباط عمومی فراتر از نحوه حرف زدن و نوشتن شماست. تحقیقات نشان می‌دهد که نشانه‌ های غیرکلامی سهم زیادی در ارتباطات میان فردی دارد. برای اینکه به طور موثری پیامتان را به فرد مقابل برسانید، باید یاد بگیرید چطور به صورتی غیرکلامی خود را ابراز کنید و در افراد پیرامونتان نیز به دنبال اشارات غیرکلامی باشید. در زیر به چند استراتژی مهم اشاره می‌کنیم:

· ارتباط چشمی قوی داشته باشید.

· نشانه‌های غیرکلامی را در دیگران تشخیص دهید.

· یاد بگیرید از تن صدایتان برای تقویت پیامتان استفاده کنید.



4. یاد بگیرید دیگران را بهتر درک کنید.

درست مثل ارتباط غیرکلامی، توانایی شما در درک احساساتتان و احساسات اطرافینتان نقش مهمی در روابط و زندگی شغلیتان بازی می‌کند. واژه هوش احساسی به توانایی شما برای درک احساسات خودتان و دیگران اطلاق می‌شود. این مسئله آنقدر اهمیت دارد که برخی از روانشناسان اعتقاد دارند هوش احساسی شما بسیار مهم‌تر از هوش فکریتان است. اما چطور می‌توانید هوش احساسیتان را تقویت کنید؟ راهکارهای زیر می‌تواند کمکتان کند:

· واکنش ‌های احساسی خود را به دقت ارزیابی کنید.

· تجربیات و احساساتتان را در دفترچه ‌ای یادداشت کنید.

· سعی کنید موقعیت‌های مختف را از دیدگاه دیگران ببینید.



5. تصمیمات درست‌تری بگیرید.

تحقیقات انجام شده در روانشناسی شناختی اطلاعات زیادی درمورد تصمیم‌گیری ارائه می‌کند. با اعمال این راهکارها در زندگیتان، می‌توانید یاد بگیرید تصمیمات هوشمندانه‌ تری اتخاذ کنید. دفعه بعدی که خواستید یک تصمیم بزرگ بگیرید، سعی کنید از تکنیک‌های زیر استفاده کنید.

· سعی کنید به موقعیت از دیدگاه‌ های مختلف نگاه کنید: دیدگاه منطقی، احساسی، شهودی، خلاقانه و دیدگاه مثبت‌گرا و منفی‌گرا.

· هزینه‌ها و فواید احتمالی یک تصمیم را در نظر بگیرید.

· از روش‌های تجزیه و تحلیل شبکه ‌ای استفاده کنید که برای میزان ارضاء هر نیاز با هر تصمیم یک نمره می‌دهد.



6. حافظه ‌تان را تقویت کنید.

تابحال به این فکر کرده‌اید که چرا می‌توانید یک اتفاق خاص که در دوران بچگیتان اتفاق افتاده را به خوبی به یاد بیاورید اما اسم مشتری که چند روز پیش به شما مراجعه کرد را به یاد نمی‌ آورید؟ تحقیقات زیادی درمورد نحوه فرم‌ گرفتن خاطرات جدید و همچنین نحوه فراموش کردن ما انجام گرفته است. چطور می‌توانید قدرت حافظه ‌تان را تقویت کنید؟

· روی اطلاعات تمرکز کنید.

· آنچه یاد گرفته‌ اید را تکرار کنید.

· از انحراف حواس جلوگیری کنید.



7. تصمیمات مالی هوشمندانه ‌تری اتخاذ کنید.

تحقیقات انجام گرفته در این زمینه که به اقتصاد رفتاری معروف است به نتایج خوبی دست یافته است که می‌توانید برای اتخاذ تصمیمات مالی مدیریتی از آنها استفاده کنید. یک تحقیق نشان داده است که کارمندان و کارگران می‌توانند با استفاده از برخی از راهکارهای زیر پس ‌انداز خود را سه‌ برابر کنند:

· وقت تلف نکنید! از همین امروز پس ‌انداز کردن را شروع کنید.

· برای اختصاص دادن برخی از عایدات آینده خود به پس ‌انداز زمان بازنشستگی از قبل اقدام کنید.

· مراقب تعصبات شخصی که موجب انتخاب‌های مالی ضعیف می‌شود باشید.



8. نمره بهتری بگیرید.

دفعه بعدی که وسوسه شدید که از امتحانات کلاسی، امتحان میان‌ ترم و پایان‌ ترم شکایت کنید، این تحقیق را به یاد بیاورید که نشان داد امتحانات کلاسی به شما کمک می‌کند چیزهایی که یاد گرفته‌اید را بهتر به خاطر بسپارید، حتی اگر در امتحان از آن سوال نیامده باشد.

یک تحقیق دیگر نشان داده است که امتحان دادن خیلی بهتر از درس خواندن به تقویت حافظه شما کمک می‌کند. در این تحقیق مشخص شد دانش ‌آموزانی که مرتب امتحان می‌دادند، 61 درصد از درس آموخته شده را به یاد داشتند اما فقط 40 درصد از آنهایی که فقط درس می‌خواندند مواد درسی را به یاد داشتند. اما چطور می‌توانید این یافته‌ها را در زندگی تعمیم دهید؟ وقتی می‌خواهید اطلاعات جدید یاد بگیرید، هرازگاهی از خودتان امتحان بگیرید تا آنچه یاد گرفته ‌اید را در حافظه‌ تان بسپارید.



9. بازده کاریتان را بیشتر کنید.

گاهی اوقات به نظر می‌رسد که هزاران کتاب، سایت و مجله به ما می‌گوید چطور از روزمان استفاده بیشتری ببریم اما چقدر از این توصیه‌ ها در تحقیقات واقعی به اثبات رسیده‌ اند؟ بعنوان مثال، به دفعاتی فکر کنید که شنیده‌ اید انجام همزمان چند کار می‌تواند سرعت، دقت و بازده کارتان را کم می‌کند. برای بالا بردن بازده کاریتان چه درسی از روانشناسی می‌توانید بگیرید؟ اینها برخی از راهکارها در این رابطه هستند:

· وقتی روی کارهای پیچیده و خطرناک کار می‌کنید از انجام همزمان کارهای دیگر خودداری کنید.

· روی کاری که در دست دارید تمرکز کنید.

· از منحرف شدن حواستان جلوگیری کنید.



10. سالم‌ تر باشید

روانشناسی می‌تواند ابزار مفیدی برای تقویت سلامت عمومی شما هم باشد. از راه ‌های تقویت ورزش و تغذیه سالم‌تر گرفته تا درمان افسردگی، زمینه روانشناسی سلامت استراتژی ‌های بسیار مفیدی ارائه می‌دهد که به شما کمک می‌کند سالم‌تر و شادتر زندگی کنید. برخی نمونه‌هایی که می‌توانید مستقیماً وارد زندگیتان کنید عبارتند از:

· تحقیقات نشان داده است که هم نور خورشید و هم نور مصنوعی می‌تواند علائم اختلالات فصلی را کاهش دهد.

· تحقیقات نشان داده است که ورزش درمانی بسیار موثر برای افسردگی و همچنین اختلالت ذهنی است.

· تحقیقات نشان داده است که کمک به دیگران برای درک خطرات رفتارهای ناسالم به انتخاب ‌های سالمتری می ‌انجامد.

Lady parisa
27-04-2011, 12:41
رنگها سخن می گویند

ایسنا-رنگ يکي از اجزاي اصلي در طراحي و ساخت مبلمان داخلي است. امروزه اهميت صنعت مبلمان به عنوان يکي از مهمترين جلوه‌هاي معماري داخلي براي همگان روشن و آشکار است. وبلاگ "معماري" به نشاني
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید در ادامه مي‌خوانيد: طبيعي است که نوع طراحي و ساخت مبلمان در جنبه‌هاي مختلف زندگي انسان تاثير عميقي خواهد گذاشت. از اين رو شناخت ابعاد مختلف طراحي مبلمان داخلي از جنبه روانشناسانه تا مسايل فني و مهندسي کاملا ضروري به نظر مي‌رسد و از ميان مباحثي که در اين بررسي شناخت آن لازم و اجتناب ناپذير است. عامل رنگ است.

در اين نوشته آمده است: رنگ‌ها زندگي را زنده مي‌ کنند. جاندارند و قابل لمس‌اند و به عنوان زبان ديداري احساسات انسان به کار مي‌روند. رنگ و ترکيب‌هاي آن واکنش و احساسات مختلفي را در افراد بر مي‌انگيزد. بعضي از رنگ‌ها احساس آرامش و برخي ديگر احساس هيجان مي افزايند. بعضي حس اعتماد و تفاهم را زنده مي کنند و برخي حس وحشت و ناامني، به عنوان مثال در يک شرکت تجاري، با استفاده از رنگ‌هاي پخته و هماهنگ مي‌توان محيط کار را چنان آراست که حسي از اعتماد و احترام را در مشتريان ايجاد کند و يا برعکس اتاق انتظار يک پزشک را با به کار بردن رنگ‌هاي قرمز و نارنجي به محيطي بدل کرد که به جاي حس آرامش، حس اضطراب و نگراني را افزايش دهد... .

Lady parisa
04-05-2011, 13:14
روزی شیوانا پیرمعرفت را به یک مجلس عروسی دعوت کردند. جوانان شادی می کردند و کودکان از شوق در جنب و جوش بودند.عروس و داماد نیز از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدند...

ناگهان پیرمردی سنگین احوال از میان جمع برخاست و خطاب به جوانان فریاد زد که: مگر نمی بینید شیوانا اینجا نشسته است؟! کمی حرمت بصیرت و معرفت استاد را نگه دارید و اینقدر بی پروا شوق وشادی خود را نشان ندهید!

ناگهان جمعیت ساکت شدند و مات ومبهوت ماندند که چه کنند!؟

از سویی شیوانا را دوست داشتند و حضور او را در مجلس خود برکت آفرین می دانستند و از سوی دیگر نمی توانستند شور و شوق خود را در مجلس عروسی پنهان کنند!

سکوتی آزار دهنده دقایقی بر مجلس حاکم شد. پیرمردان از این سکوت راضی شدند و به سوی استاد برگشتند و از او خواستند تا با بیان جمله ای جوانان بازیگوش مجلس را اندرز دهد!

شیوانا از جا برخاست. دستانش را به سوی زوج جوان دراز کرد و گفت: شیوانا اگر به جای شما بود دهها بار بیشتر فریاد شوق می کشید و اگر همسن و سال شما بود از این اتفاق میمون و مبارک هزاران برابر بیشتر از شما شادی می کرد. به خاطر این شیوانایی که از جوانی فاصله گرفته است و به حرمت معرفت و بصیرتی که در او جستجو می کنید، هرگز اجازه ندهید احساس شادی و شادمانی و شوریدگی درونی شما به خاطر حضور هیچ شیوانایی سرکوب شود! شادی کنید و زیباترین اتفاق جوانی یعنی زوج شدن دو جوان تنها را قدر بدانید که امشب ما اینجا به خاطر شیوانا جمع نشده ایم تا به خاطر او سکوت کنیم!

آن شب پیرمردان مجلس نیز همپای جوانان شادی کردند ...

===============
هر کسی ساز خودش را می زند، اما مهم این است که شما به هر سازی نرقصید...

hamid_diablo
04-05-2011, 21:00
سلام
پریسا خانوم دستتون درد نکنه
این داستانهای شیوانا رو من تو مجله موفقیت میخونم.خیلی جالبه

اگه بازم داری برامون بزار

Gam3r
05-05-2011, 12:32
بله پریسا خانم ، من هم خیلی ممنونم لطفا داستان های آموزنده بیشتری بزارید ...

Lady parisa
08-05-2011, 12:08
امید در موقعیتهای دشوار زندگی





روشهای شگفت انگیز برای یافتن امید در موقعیتهای دشوار زندگی



وقتی زندگی بر وفق مرادتان است امید داشتن کار سختی نیست. اما وقتی این روزگار مشکلاتی را بر سر راهتان قرار می‌دهد هم می‌توانید امیدوار باشید. خوشبختانه، امیدی که خداوند به ما ارزانی می‌کند بیش از یک احساس ساده است: امید واقعیت وجود خداوند در کنار شماست. این امید را می‌توانید در هر موقعیتی احساس کنید—حتی وقتی سلامتیتان به خطر می‌افتد، کارتان را از دست می‌دهید، همسرتان ترکتان می‌کند یا هر مشکل دیگری برایتان اتفاق می‌افتد. می‌خواهیم به شما نشان دهیم چطور می‌توانید همیشه امیدوار باشید.



بیهوده زندگی نکنید، مشتاق باشید.

اجازه ندهید موقعیت‌های سخت و پیچیده کاری کند که نتوانید از هر لحظه زندگیتام لذت ببرید. بدانید که حتی زمان‌هایی که زندگی سخت می‌شود، خیلی بیشتر از فقط تحمل کردن آن موقعیت از دستتان برمی‌آید. وقتی به یاد می‌آورید که زندگی نعمتی از جانب خداست، می‌توانید حتی در سخت‌ترین شرایط تا آخرین حد از زندگیتان لذت ببرید. از خدا بخواهید که کمکتان کند حضورش را حس کنید و وقتی او را نزدیک خود حس کردید از این احساس زیبا لذت ببرید. دعا کنید خداوند ذهنتان را آزاد کند تا افکار و احساسات مثبت پیدا کنید و بتوانید از زندگی حتی در شرایط سخت لذت ببرید.



اعتماد کنید.

وقتی اتفاقی در زندگیتان می‌افتد، با شکایت کردن نزد خداوند یا اعتراض به او واکنش ندهید. درعوض، به خدا اعتماد کنید و بدانید که او حتی در اتفاقات بد نیز خیر و صلاح شما را می‌خواهد. به یاد داشته باشید که خداوند کامل است، بنابراین از هر اشتباهی مبراست و هر تصمیمی که می‌گیرد در جهت نیک است. اگر اجازه داده است اتفاق بدی برای شما بیفتد، بدانید که حتماً دلیلی پشت آن است.



از مشکلاتتان درس بگیرید.

خداوند به شما اجازه می‌دهد موقعیت‌های سخت را تجربه کنید تا بتوانید یاد بگیرید عمیق‌تر به او عشق بورزید و اعتماد کنید، بالغ‌تر شوید و شخصیتتان محکم‌ترشود. به خاطر داشته باشید که خداوند بیشتر مشتاق روحانیت شماست تا خوشبختی موقتیتان زیراکه روحانیت به شما کمک می‌کند یاد بگیرید چه چیز به نفع شماست. از خدا بخواهید کمکتان کند همه چیز را از دیدگاه او بتوانید ببینید. اجازه بدهید مشکلاتتان به شما هر چه که خدا می‌خواهد را یاد بدهد. وقتی مشکلات برایتان اتفاق می‌افتد سعی کنید به آنچه که ببشتر اهمیت دارد—ارزش‌های معنوی—فکر کنید تا بتوانید در این فرایند قوی‌تر شوید.



درمقابل وسوسه گناه مقاومت کنید.

برای فرار کردن از درد و رنج موقعیت‌های سخت به کارهای گناه‌ آلود روی نیاورید. اینکار فقط درد و رنجتان را بیشتر می‌کند. درعوض، دعا کنید خداوند به شما قدرتی دهد تا دربرابر این وسوسه‌ ها مقاومت کنید.



وقتی دیگران نظاره ‌تان می‌کنند، آنها را به ایمان دعوت کنید.

وقتی درگیر موقعیت‌های سخت می‌شوید، دیگران نگاهتان می‌کنند تا ببینند چطور با این موقعیت‌ها برخورد می‌کنید. اگر با حفظ ایمان به این موقعیت‌ها واکنش دهید، آنها هم به سمت خداوند کشیده می‌شوند چراکه به آنها نشان می‌دهید ایمان واقعی در عمل چه شکلی دارد. پس به جای شکایت درمورد مشکلاتتان یا به خطر انداختن ارزش‌هایتان، از خداوند بخواهید نور رحمتش را بر زندگیتان بیندازد و شخصیتتان را طوری نشان دهد که دیگران بفهمند رابطه با خداوند چه شکل و صورتی می‌تواند داشته باشد.



چیزی را بخواهید که خداوند برایتان می‌خواهد.

اشتباه نکنید، تصور نکنید اگر هر چه که از خدا می‌خواهید را به شما نمی‌دهد پس خداوند نگران و مراقب شما نیست. بدانید که خداوند آنقدر دوستتان دارد که هر چه لازم داشته باشید را به شما می‌دهد، حتی اگر آن چیزی نباشد که خودتان می‌خواهید. به خاطر داشته باشید که به خاطر دیدگاه محدودی که درمقایسه با دیدگاه نامحدود خداوند، نسبت به زندگی دارید، گاهی چیزهایی طلب می‌کنید که به ظاهر خوب می‌رسد اما ممکن است به ضررتان باشد. به این واقعیت اعتماد کنید که خداوند می‌داند به چه نیاز دارید تا زندگی فوق‌العاده داشته باشید. از خدا بخواهید امیالتان را درجهت میل و خواسته خود قرار دهد.



بر ترستان غلبه کنید.

مهم نیست که در چه موقعیتی گیر کرده باشید، نباید بترسید چراکه خداوند همیشه با شما خواهد بود و همیشه خیر و صلاح شما را مد نظر خواهد داشت. هر زمان که ترس وارد زندگیتان شد، به خدا روی بیاورید و از او کمک بخواهید تا موقعیتتان را بهبود بخشد.



بهشت را در خاطر داشته باشید.

همه آنچه که پس از این دنیا در بهشت منتظر شماست را به یاد داشته باشید. بگذارید انتظار لذت‌هایی که در بهشت از آن شما خواهد بود، برای غلبه بر مشکلات زندگی به شما انگیزه و ایمان دهد. وقتی به بهشت فکر می‌کنید، ذهنتان را به آنچه که واقعاً اهمیت دارد متمرکز کنید و اجازه ندهید چیزی باعث شود نتوانید بیشترین بهره را از زندگی ببرید.



ناامید نشوید.

هر زمان که احساس کردید امیدتان را از دست می‌دهید، از خدا بخواهید امیدی تازه به شما بدهد تا بتوانید با ایمان کامل به مسیرتان ادامه دهید و با موقعیت‌های سخت زندگی برخورد کنید. مطمئن باشید که خداوند پاداش صبر و تحمل شما را خواهد داد. هر زمان که نیاز به امید بیشتر داشتید، روی او حساب کنید.



====================
ممنونم از لطف دوستان. باشه به روی چشم
انرژیک باشید و شاد
پریسا
:11:

Lady parisa
08-05-2011, 12:24
اول ماموریت بعدا معرفت

روزی شیوانا برای جمعی از شاگردانش درس می گفت. مردی با تکبر وارد مجلس درس شد و خطاب به شیوانا گفت که او یکی از مامورین عالی رتبه امپراتور است و آمده است تا از بیانات استاد بزرگ معرفت درس بگیرد. شیوانا با تبسم پرسید:" جناب امپراتور شما را به چه شغلی در این منطقه گمارده اند؟!"
مامور امپراتور گفت:" ماموریت من ساخت جاده و بازسازی و اصلاح جاده های منتهی اصلی و فرعی این سرزمین است."

لبخند شیوانا محو شد و با خشم بر سر مامور فریاد زد:" تو که از سوی امپراتور مامور شده ای تا جاده ها را اصلاح کنی به چه جراتی در این کلاس حضور یافته ای. هیچ می دانی که چقدر گاری به خاطر چاله های ترمیم نشده در سطح معابر چرخهایشان شکسته و چقدر اسب و قاطر به خاطر سنگ ها و موانع پراکنده در سطح جاده دست و پا شکسته شده اند؟آیا از جاده دهکده عبور کردی و مشکلات آن را در هنگام بارندگی و حتی در مواقع عادی ندیدی!؟ تو این وظیفه سنگین نگهداری و بازسازی جاده ها را از امپراتور پذیرفتی و آن را به خوبی انجام نداده ای و بعد آرام و با غرور به کلاس من آمده ای تا درس معرفت بگیری!؟ شرط اول کسب معرفت این است که ماموریت نهاده شده بر دوش خودت را به نحو احسن انجام دهی. دفعه بعد که خواستی به این کلاس بیایی، یا ماموریتت را به فرد صلاحیت دار دیگری محول کن و یا اینکه آن را به درستی انجام بده و بعد از پایان کار به سراغ معرفت بیا. شایستگی در انجام امور زندگی به نحو احسن شرط اساسی پذیرفته شدن در کلاس های معرفت شیوانا است."
می گویند از آن به بعد جاده ها و معابر منتهی به دهکده شیوانا در سراسر سرزمین بهترین بودند. شیوانا هر وقت در این جاده قدم می گذاشت با لبخند می گفت:" این مامور جاده ها زرنگ ترین شاگرد غیر حضوری کلاس معرفت است."

Lady parisa
08-05-2011, 14:13
راه های پُر انرژی شدن




[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

تقریبا هر روز با اشخاصی مواجه می شویم که از احساس خستگی شکایت می کنند. اغلب این شکایت ها بعد از صرف ناهار بیشتر می شود، زیرا افراد احساس افت جسمی و روحی بیشتری در این اوقات پیدا می کنند.
پر انرژی شدن
تقریبا هر روز با اشخاصی مواجه می شویم که از احساس خستگی شکایت می کنند. اغلب اوقات این شکایت ها بعد از صرف ناهار بیشتر می شود، زیرا افراد احساس افت جسمی و روحی بیشتری پیدا می کنند.
متاسفانه زندگی پرتلاطم امروزی، در واقع به بخش طبیعی از عمر انسان ها تبدیل شده است، بنابراین بسیاری از مردم نمی توانند برای خستگی خود چاره مناسبی پیدا کنند.
هر چند با افزایش سن، انرژی فرد کاهش می یابد، اما راه هایی وجود دارد که می توان بوسیله آنها این روند را آهسته کرد و انرژی حیاتی را در بدن ذخیره نمود. این راه ها عبارتند از :




* فقط وقتی گرسنه هستید غذا بخورید. مصرف غذا در هنگام سیری باعث افت سلامتی بدن می شود.

* خانم ها در هنگام عادت ماهانه و یک ماه پس از زایمان، از قرار گرفتن در محیط سرد و مصرف غذاهای سردمزاج خودداری کنند. همچنین استراحت کافی داشته باشند و از اضطراب بپرهیزند.

عواطف و مشکلات روحی خود را سرکوب نکنید و آنها را با نزدیکان و دوستان دلسوز خود در میان بگذارید

* ادرار خود را نگه ندارید و به تخلیه کامل روده بزرگ توجه کنید. تعریق کافی برای سلامتی بدن مفید است.

* در رژیم غذایی خود بیشتر از میوه ها و سبزیجات استفاده کنید تا از گوشت.

* روزهای تابستان یک چرت کوتاه پس از ناهار، انرژی کافی به بدن شما می رساند.

* در شرایطی که تحت فشار عصبی هستید، تمرین تنفس و تمرینات ذهنی آرام بخش را به کار ببرید.

* در هوای خنک صبح زود یا شامگاه ، ورزش کنید.

* از هوا، محیط و فعالیت هایی که موجب افزایش گرمی، خشکی و کم آبی بدن می شوند، پرهیز نمایید.

* بیش از اندازه چای و قهوه مصرف نکنید.

از بی خوابی و کم خوابی (کمتر از 5 ساعت در روز) و دیروقت به رختخواب رفتن خودداری کنید. 6 تا 7 ساعت خواب شبانه توصیه می شود

* برای حفظ انرژی بدن، آب بنوشید. اگر در روز، به ویژه در هوای گرم 10 تا 15 فنجان آب بنوشید، می توانید آبی را که از دست می دهید به خوبی تامین کنید. صبر نکنید تا بعد از احساس تشنگی آب بنوشید، چون بدن دائما در حال از دست دادن آب است. سعی کنید طبق عادت همیشه لیوان پر از آب روی میزتان باشد.

* وقتی به موقع استراحت کنید، آرامش خود را حفظ کنید و تغذیه مناسب داشته باشید، فرصت آن را پیدا می کنید که درست از انرژی خود استفاده نمایید. توصیه می شود که روزی 20 تا 25 دقیقه مدیتیشن انجام دهید. در شب کمتر از هفت ساعت نخوابید. هم چنین چرت 15 تا 20 دقیقه نیمروز را فراموش نکنید. به علاوه باید در روز دو نوبت 10 دقیقه ای حرکات کششی انجام دهید. این کار جریان خود را در بدن بهبود می بخشد.

تمام این اقدامات مدیریت ذخیره انرژی نامیده می شوند که در حفظ انرژی بدن بسیار حائز اهمیت هستند.

* موز و هندوانه بخورید. چون این دو میوه، انرژی را به همان سرعت شیرینی ها احیا می کنند. در واقع موز حاوی قند بالایی است، اما بر خلاف قند و شکر مصنوعی، میوه های تازه می توانند املاح، ویتامین ها و فیبر طبیعی را نیز به بدن برسانند.
* مصرف هویج و سیب زمینی مهم است. این دو خوردنی خوشمزه می توانند قند خون را در تمام مدت بالا نگه دارند و در عین حال بر خلاف فست فودها و تنقلات، مواد مغذی مهمی را برای بدن تامین می کنند، مثل ویتامین C ، A ، اسید فولیک و پتاسیم.
* برشتوک و گندمک سبوس دار مصرف کنید که حتی بدون افزودن شکر هم حاوی انرژی بالایی است و جزو مواد غذایی مهم در فهرست صبحانه محسوب می شود.


اثرات مفید چرت زدن
بررسی‌های محققان نشان داده، یک چرت سبک 6 دقیقه‌ای در روز می‌تواند حافظه را تقویت کند، حتی شاید خیلی بهتر از یک خواب عمیق!
کاهش بیماری‌های قلبی و عروقی و کنترل بهتر فشار خون، یکی از این تأثیرات است. به‌نظر می‌رسد چرت روزانه، به‌عنوان فرصتی برای کسب آرامش و استراحت در این دنیای شلوغ و پرتنش، می‌تواند نقش مهمی در عملکرد مغز و نیز سلامت جسم انسان داشته باشد، حتی اگر این فرصت، تنها 6 دقیقه، و به اندازه چشم‌ برهم‌ زدنی کوتاه مدت باشد.
عده ای از محققان هنوز نظر صددرصد مساعدی نسبت به این نتایج ندارند، چرا که عقیده دارند باید مطالعات بیشتری در این مورد صورت گیرد.
مطالعات نشان داده است که خطر مرگ ناشی از بیماری های قلبی در افرادی که چرت نیمروزی داشته اند، یک سوم افراد بی بهره از چرت نیمروزی بود.
چرت زدن، استرس مرتبط با کار را که برای قلب مضر است، کاهش می دهد.
چرت زدن می تواند هوشیاری و خلاقیت را با کاهش احتمال اشتباهات بهبود بخشد.
چرت زدن باعث ایجاد حس آرامش، سرزندگی و کاهش استرس می شود.
نتیجه یک خواب خوب، زندگی آرام و سالم است. پس خوب بخوابید.

Lady parisa
10-05-2011, 08:20
" بیست سال بعد، بابت کارهایی که نکرده‌ای بیشتر افسوس می‌خوری تا بابت کارهایی که کرده‌ای. بنابراین
روحیه تسلیم‌پذیری را کنار بگذار.
از حاشیه امنیت بیرون بیا.
جستجو کن.
بگرد.
آرزو کن.
کشف کن " .


مارک تواین

Lady parisa
11-05-2011, 10:53
قدرت اندیشه



پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود. تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود . پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد :


پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم . من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت.. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد . من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی .


دوستدار تو پدر

پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد :
پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام .


4 صبح فردا 12 نفر از مأموران FBI و افسران پلیس محلی دیده شدند , و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند . پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند ؟
پسرش پاسخ داد :
پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم .




در دنیا هیچ بن بستی نیست. یا راهی‌ خواهم یافت،
یا راهی‌ خواهم ساخت.

Lady parisa
15-05-2011, 10:03
مردی بسیار ثروتمند که از نزدیکان امپراطور بود و در سرزمین مجاور ثروت کلانی داشت، از محبت و عشقی که رعایا ونزدیکانش نسبت به شیوانا داشتند به شدت آزرده بود. به همین خاطر روزی با خشم نزد شیوانا آمد و با لحن توهین آمیزی خطاب به شیوانا گفت: آهای پیر معرفت! من با خودم یکی از رعیت هایم را آورده ام و مقابل تو به او شلاق می زنم. به من نشان بده تو چگونه آن را تلافی می کنی.


شیوانا سر بلند کرد و نیم نگاهی به رعیت انداخت و سنگی از روی زمین برداشت و آن را در یک کفه ترازوی مقابل خود گذاشت. کفه ترازو پائین رفت و کفه دیگر بالا آمد. مرد ثروتمند شلاقی محکم بر پای رعیت وارد ساخت. فریاد رعیت شلاق خورده به آسمان رفت. هیچکس جرات اعتراض به فامیل امپراطور را نداشت و در نتیجه همه ساکت ماندند. مرد ثروتمند که سکوت جمع را دید لبخندی زد و گفت: پس قبول داری که همه درس های تو بیهوده و بی ارزش است!
هنوز سخنان مرد به پایان نرسیده بود که فریادی از بین همراهان مرد ثروتمند برخاست. پسر مرد ثروتمند همان لحظه به خاطر رم کردن اسبش به زمین سقوط کرده بود و پای راستش شکسته بود. مرد ثروتمند سراسیمه به سوی پسرش رفت و او را در آغوش گرفت و از همراهان خواست تا سریعاً به سراغ طبیب بروند.
در فاصله زمانی رسیدن طبیب، مرد ثروتمند به سوی شیوانا نیم نگاهی انداخت و با کمال حیرت دید که رعیت شلاق خورده لنگ لنگان خودش را به ترازوی شیوانا رساند و سنگی از روی زمین برداشت و در کفه دیگر ترازو انداخت. اکنون کفه پائین آمده، بالا رفت و کفه دیگر به سمت زمین آمد. می گویند آن مرد ثروتمند دیگر به مدرسه شیوانا قدم نگذاشت.


کفه ترازوی شما در ترازوی عدل الهی چگونه است؟!:20:

Lady parisa
15-05-2011, 10:15
سال ها دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی می کردند. یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک، با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند.
یک روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد، مرد نجـاری را دید. نجـار گفت:«من چند روزی است که دنبال کار می گردم، فکرکردم شاید شما کمی خرده کاری در خانه و مزرعه داشته باشید، آیا امکان دارد که کمکتان کنم؟» برادر بزرگ تر جواب داد: «بله، اتفاقاً من یک مقدار کار دارم. به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن، آن همسایه در حقیقت برادر کوچک تر من است. او هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه ما افتاد. او حتماً این کار را بخاطر کینه ای که از من به دل دارد، انجام داده.» سپس به انبار مزرعه اشاره کرد و گفت:« در انبار مقداری الوار دارم، از تو می خواهم تا بین مزرعه من و برادرم حصار بکشی تا دیگر او را نبینم.»
نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازه گیری و اره کردن الوار. برادر بزرگ تر به نجار گفت:« من برای خرید به شهر می روم، اگر وسیله ای نیاز داری برایت بخرم.» نجار در حالی که به شدت مشغول کار بود، جواب داد:«نه، چیزی لازم ندارم.» هنگام غروب وقتی کشاورز به مزرعه برگشت، چشمانش از تعجب گرد شد. حصاری در کارنبود. نجار به جای حصار یک پل روی نهر ساخته بود.
کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت:«مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟» در همین لحظه برادر کوچک تر از راه رسید و با دیدن پل فکرکرد که برادرش دستور ساختن آن را داده، از روی پل عبور کرد و برادر بزرگترش را در آغوش گرفت و از او برای کندن نهر معذرت خواست.
وقتی برادر بزرگ تر برگشت، نجار را دید که جعبه ابزارش را روی دوشش گذاشته و در حال رفتن است. کشاورز نزد او رفت و بعد از تشکر، از او خواست تا چند روزی مهمان او و برادرش باشد.
نجار گفت:«دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هست که باید آنها را بسازم.»


تا به حال واسه چند نفر پل ساختیم؟!!! :40:بین خودمون و چند نفر از عزیزامون حصار کشیدیم؟!!!؟ :41:

Lady parisa
16-05-2011, 12:47
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


در يك شهربازي پسركي سياهپوست به مرد بادكنك فروشي نگاه مي كرد كه از قرار معلوم فروشنده مهرباني بود.

بادكنك فروش يك بادكنك قرمز را رها كرد تا در آسمان اوج بگيرد و بدينوسيله جمعيتي از مشتريان جوان را جذب خود كرد .

سپس بادكنك آبي و همينطور يك بادكنك زرد و بعد ازآن يك بادكنك سفيد را رها كرد .

بادكنك ها سبكبال به آسمان رفتند و اوج گرفتند و ناپديد شدند.

پسرك سياهپوست هنوز به تماشا ايستاده بود و به يك بادكنك سياه خيره شده بود

تا اين كه پس از لحظاتي پرسيد :



آقا! اگر بادكنك سياه را رها مي كرديد بالاتر مي رفت ؟



مرد بادكنك فروش لبخندي به روي پسرك زد و با دندان نخي را كه بادكنك سياه را نگه داشته بود بريد

و بادكنك به طرف بالا اوج گرفت و گفت : " آن چيزي كه سبب اوج گرفتن بادكنك مي شود

رنگ آن نيست بلكه چيزي است كه در درون خود بادكنك قرار دارد .




رنگ ها ... تفاوت ها ... مهم نيستند... مهم درون آدمه ، چيزي كه در درون آدم ها است

تعيين كننده مرتبه و جايگاهشونه و هرچقدر ذهنيات ارزشمندتر باشه ، جايگاه والاتر و

شايسته تري نصيب آدم ها ميشه.

dragon-fly
17-05-2011, 11:56
“مردي در كنار جاده، دكه اي درست كرده بود و در آن ساندويچ مي فروخت. چون گوشش سنگين بود، راديو نداشت. چشمش هم ضعيف بود، بنابراين روزنامه هم نمي خواند. او تابلويي بالاي سر خود گذاشته بود و محاسن ساندويچ هاي خود را شرح داده بود. خودش هم كنار دكه اش مي ايستاد و مردم را به خريدن ساندويچ تشويق مي كرد و مردم هم مي خريدند.
كارش بالا گرفت بنابراين كارش را وسعت بخشيد به طوري كه وقتي پسرش از مدرسه بر مي گشت به او كمك مي كرد. سپس كم كم وضع عوض شد. پسرش گفت: «پدر جان، مگر به اخبار راديو گوش نداده اي؟ اگر وضع پولي كشور به همين منوال ادامه پيدا كند كار همه خراب خواهد شد و شايد يك كسادي عمومي به وجود آيد. بايد خودت را براي اين كسادي آماده كني.»
پدر با خود فكر كرد هر چه باشد پسرش به مدرسه رفته و به اخبار راديو گوش مي دهد و روزنامه هم مي خواند، پس حتماً آنچه مي گويد صحيح است. بنابراين كمتر از گذشته، نان و گوشت سفارش مي داد و تابلوي خود را هم پايين آورد و ديگر در كنار دكه خود نمي ايستاد و مردم را به خريد ساندويچ دعوت نمي كرد. فروش او ناگهان شديداً كاهش يافت.
او سپس رو به فرزند خود كرد و گفت: «پسر جان حق با توست. كسادي عمومي شروع شده است.»

شرح حكايت
آنتوني رابينز يك جمله بسيار خوب در اين باره دارد كه جالب است بدانيد: «انديشه هاي خود را شكل بخشيد وگرنه ديگران انديشه هاي شما را شكل مي دهند. خواسته هاي خود را عملي سازيد وگرنه ديگران براي شما برنامه ريزي مي كنند.»
در واقع آن پدر داشت بهترين راه براي كاسبي را انجام مي داد اما به خاطر افكار پسرش، تصميمش را عوض كرد و افكار پسر آنقدر روي او تأثير گذاشت كه فراموش كرد كه خودش دارد باعث ورشكستگي اش مي شود و تلقين بحران مالي كشور، باعث شد كه زندگي او عوض شود.
قبل از اينكه ديگران براي ما تصميماتي بگيرند كه بعد ما را پشيمان كند، كمي فكر كنيم و راه درست را انتخاب كنيم و با انتخاب يك هدف درست از زندگي لذت ببريم، چون زندگي مال ماست.”

dragon-fly
29-05-2011, 00:23
در زمان ها ي گذشته ، پادشاهي تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و براي اين كه عكس العمل مردم را ببيند خودش را در جايي مخفي كرد.
بعضي از بازرگانان و نديمان ثروتمند پادشاه بي تفاوت از كنار تخته سنگ مي گذشتند. بسياري هم غرولند مي كردندكه اين چه شهري است كه نظم ندارد. حاكم اين شهر عجب مرد بي عرضه اي است و…
با وجود اين هيچ كس تخته سنگ را از وسط برنمي داشت.
نزديك غروب، يك روستايي كه پشتش بار ميوه و سبزيجات بود ، نزديك سنگ شد. بارهايش را زمين گذاشت و با هر زحمتي بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناري قرار داد. ناگهان كيسه اي را ديد كه زير تخته سنگ قرار داده شده بود ، كيسه را باز كرد و داخل آن سكه هاي طلا و يك يادداشت پيدا كرد.
پادشاه در آن يادداشت نوشته بود :
“هر سد و مانعي ميتواند يك شانس براي تغيير زندگي انسان باشد”

tanha.2011
01-06-2011, 17:18
تاپیک جالبیه.پریسا خانوم داستانهای آموزنده ای گذاشتی، ازت ممنونم.:20:

tanha.2011
01-06-2011, 17:29
ماموریت تو در زندگی، تغییر دادن جهان نیست، تو مامور خویشتن هستی. تمام راه حل ها در درون توست.
به هرچه می اندیشید، وسعتش می دهید. پس به آنچه دلخواه شماست بیاندیشید.
خیلی راحت میشه تمام افکار منفی رو از ذهنمون دور کنیم فقط اراده خودمون شرطه و بس....:40:

Lady parisa
14-06-2011, 13:13
تاپیک جالبیه.پریسا خانوم داستانهای آموزنده ای گذاشتی، ازت ممنونم.:20:

خواهش می کنم نظر لطف شماست. غیر از من هم هستند اندک دوستانی که مطلب می زارن!
خیلی خوب میشد که همه شرکت می کردند.تنها تشکر کردن کافی نیست.خب بود هر کسی مطلبی
در این باره داره می زاشت

Gam3r
15-06-2011, 12:46
والا پریسا خانم ، مطالب ما به خوبی شما نیست ...
شما بزارید ما همواره دورادور استفاده میکنیم

Havbb
15-06-2011, 22:03
بحث سی یا 30 ممنوعه ولی من میخوام بحث 30 یا 30 کنم :31:
متفرقه یه زمانی یکی از بهترین جاهای پی 30 بود که الان همونطور که میبینید تقریبا اون حالتش رو از دست داده اون موقع ها حتی خاموش بودن شمارش پست ها هم نمیتونست مانع از این همه استقبال بشه. ولی من گشتم بین تاپیک هایی که الان تو متفرقه بازدید زیاد میشه و به این نتیجه رسیدم که این تاپیک بهترین و مفید ترین تاپیکه جا داره از Gam3r عزیز و دیگر دوستانی که تاپیکو میچرخونن تشکر کنم موفق باشید و همینطور ادامه بدید

***Spring***
16-06-2011, 00:02
فکرمی‌کنید دنیایتان به آخررسیده ؟!!! ...


بعضی از پدیده ها و اتقاقات در این دنیا باعث می شوند که آدمی انگشت به دهان شود.

داستین کارتر، پسری جوان است که هر دو دست و هر دو پای خود را به دلیل ابتلا به یک نوع بیماری خونی نادر از دست داده است. این اتفاق او را گوشه گیر و منزوی کرد تا روزی که با کشتی آشنا شد.او حالا با حریفی سرشاخ می شود که سالم است، هم دست دارد هم پا ...

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Gam3r
16-06-2011, 23:52
یک سوال :


چرا گاهی آدم با خوندن این شرح حال ها ، این داستان ها و این جملات زیبا انرژی نمیگیره ؟
مثلا ، وقتی که آدم خسته و کوفته و ناراحت از همه چی هست ، هیچ چیزی نمیتونه بهش انرژی بده ... به نظر من ، این چیز ها فقط به کسایی انرژی میده که خودشون انرژی مثبت داشته باشن ، درسته ؟

B L A S T E R
17-06-2011, 00:21
یک سوال :


چرا گاهی آدم با خوندن این شرح حال ها ، این داستان ها و این جملات زیبا انرژی نمیگیره ؟
مثلا ، وقتی که آدم خسته و کوفته و ناراحت از همه چی هست ، هیچ چیزی نمیتونه بهش انرژی بده ... به نظر من ، این چیز ها فقط به کسایی انرژی میده که خودشون انرژی مثبت داشته باشن ، درسته ؟
اینا بیشتر به نظرم تلقینه تا اینکه ادمو واقعا اروم کنه !
من که عمرا وقتمو تلف نمیکنم واسه خوندن همچین جمله هایی!
به نظرم ادم باید خودش یه کاری بکنه که با دیدنش انرژی مثبت بگیره !
( ببخشید بی ربط به تاپیک بود )

hamid_diablo
17-06-2011, 09:38
اینا بیشتر به نظرم تلقینه تا اینکه ادمو واقعا اروم کنه !
من که عمرا وقتمو تلف نمیکنم واسه خوندن همچین جمله هایی!

آره وقت تلف کردنه در صورتی که فقط خونده بشه

اینا چیزایی نیست که باهاش سرگرم بشی .باید دقت کنی و بهشون فکر کنی

من یه ودت مجلهموفقیت میخوندم.از این دست مطالب زیاد داشت ومنم وقتمو گذاشتم براشونو نتیجه هم گرفتم

s-a-l-i-m
17-06-2011, 12:11
چرا گاهی آدم با خوندن این شرح حال ها ، این داستان ها و این جملات زیبا انرژی نمیگیره ؟
مثلا ، وقتی که آدم خسته و کوفته و ناراحت از همه چی هست ، هیچ چیزی نمیتونه بهش انرژی بده ... به نظر من ، این چیز ها فقط به کسایی انرژی میده که خودشون انرژی مثبت داشته باشن ، درسته ؟

اینا بیشتر به نظرم تلقینه تا اینکه ادمو واقعا اروم کنه !
من که عمرا وقتمو تلف نمیکنم واسه خوندن همچین جمله هایی!
به نظرم ادم باید خودش یه کاری بکنه که با دیدنش انرژی مثبت بگیره !
( ببخشید بی ربط به تاپیک بود )
منم تقریبا نظرم همینه ..
این داستان رو می خونم و میگم خب این یک کاری بود که طرف کرد و تمام شد خب به من چه ...
باید خودت نوآوری داشته باشی و کاری کنی که همیشه و هر وقت که یادت میاد بهش ببالی و انرژی بگیری.
من خودم هر وقت فوتبال می کنم سعی می کنم قبلش یکی از اهنگ هایی که باهاش خاطره دارم و بهم انرژی میده رو گوش کنم تا بهتر تمرکز کنم و روحیه داشته باشم.....
ولی توی درس اصلا نمیتونم چون همیشه با یک انرژی منفی سر درس میرم...کلا کاری که برام حالت اجبار داشته باشه انرژی منفی از دو طرفمون میباره :31:

***Spring***
20-06-2011, 14:08
سلام ...



عقاب ...


عقاب می تواند 70 سال زندگی کند ...

اما...

به 40 سالگی که می‏رسد چنگال‏های بلند و انعطاف پذیرش دیگر نمی توانند طعمه را گرفته و نگاه دارند .
نوک بلند و تیزش خمیده و کند می شود .
شهبال های کهن سالش بر اثر کلفت شدن پرها به سینه‏اش می‏چسبند و پرواز برای عقاب دشوار می‏گردد .
آنگاه عقاب می‏ماند و یک دو راهی :

اینکه بمیرد
و یا اینکه یک روند دردناک تغییرات را برای 150 روز تحمل کند ...

و این روند مستلزم آن است که به قله یک کوه پرواز کرده و آنجا بنشیند
در آنجا نوک خود را به صخره‏یی می‏کوبد تا آنجا که کنده شود
پس از آن منتظر می ماند تا نوک جدیدی به جای آن بروید ، و بعد از آن چنگالهایش را از جا در می آورد
پس از آنکه چنگال جدید رویید ، عقاب شروع به کندن پرهای کهنه اش میکند ...

و پس از گذشت 5 ماه عقاب پرواز تولد مجدد را انجام میدهد و مدتها زندگی خواهد کرد...برای 30 سال دیگر
چرا تغییر لازم است؟....

بسیار می‏شود که برای زیستن نیاز است تغییری را ایجاد کنیم...گاهی اوقات نیاز داریم از شر خاطرات و عادات کهنه و سنتهای گذشته رها شویم ...

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

برای پرواز به آسمانها ، منتظر نمان که عقابی نيرومند بيايد و از زمينت برگيرد و در آسمانهايت پرواز دهد. بکوش تا پر پرواز به بازوانت جوانه زند و برويد و بکوش تا اينهمه گوشت و پيه و استخوان سنگين را که چنين به زمين وفادارت کرده است، سبک کنی و از خويش بزدایی، آنگاه به جای خزيدن، خواهی پريد.
در پرنده شدن خويش بکوش و اين يعنی بيرون آمدن از زندانهای اسارت ...

Lady parisa
21-06-2011, 09:19
نمی‏دانم داستان پيرمردى را شنيدین؟!

كه می‏خواست به زيارت برود اما وسيله‌‏اى براى رفتن نداشت. به هر حال يكى از دوستان او، اسبى برايش آورد تا بتواند با آن به زيارت برود.

يكى دو روز اول، اسب پيرمرد را با خود برد و پيرمرد خوشحال از اينكه وسيله‏‌اى براى سفر گير آورده، به اسب رسيدگى میكرد، غذا می‏داد و او را تيمار می‏كرد. اما دو سه روز كه گذشت ناگهان پاى اسب زخمى شد و ديگر نتوانست راه برود.

پيرمرد مرهمى تهيه كرد و پاى اسب را بست و از او پرستارى كرد تا كمى بهتر شد. چند روزى با او حركت كرد اما اين بار، اسب از غذا خوردن افتاد.

هر چه پيرمرد تهيه می‏كرد اسب لب به غذا نمی‏زد و معلوم نبود چه مشكلى دارد. پيرمرد در پى درمان غذا نخوردن اسب خود را به اين در و آن در می‏زد اما اسب همچنان لب به غذا نمی‏زد و روز به روز ضعيف‏تر و ناتوان‏تر میشد تا اينكه يك روز از فرط ضعف و ناتوانى نقش زمين شد و سرش خورد به سنگ و به شدت زخمى شد.

اين بار پيرمرد در پى درمان زخم سر اسب برآمد و هر روز از او پرستارى می‏كرد. روزها گذشت و هر روز يك اتفاق جديد براى اسب مى‌‏افتاد و پيرمرد او را تيمار می‏كرد تا اينكه ديگر خسته شد و آرزو كرد اى كاش يك اتفاقى بيفتد كه از شر اسب راحت شود.

آن اتفاق هم افتاد و مردى كه اسب پيرمرد را ديد خواست آن را از پيرمرد خريدارى كند. پيرمرد خوشحال شد و اسبش را فروخت.

وقتى صاحب جديد، سوار بر اسب دور می‏شد، ناگهان يك سؤال در ذهن پيرمرد درخشيد و از خود پرسيد من اصلاً اسب را براى چه كارى همراه خود آورده بودم؟ اما هر چقدر فكر كرد يادش نيامد اسب به چه دليلى همراه او شده بود!

پس با پاى پياده به ده خود بازگشت و چون مدت غيبت پيرمرد طولانى شده بود همه اهل ده جلو آمدند و به گمان اينكه از زيارت برمی‏گردد، زيارتش را تبريك گفتند! تازه پيرمرد به خاطر آورد كه به چه هدفى اسب را همراه برده و اهالى ده هم تا روزها بعد تعجب می‏كردند كه چرا پيرمرد مدام دست حسرت بر دست می‏كوبد و لب می‏گزد!!


پ.ن: باید مداما یادمون باشه که هدفمون چی بود!

Lady parisa
21-06-2011, 11:55
داستان طولانی اما قشنگه
اینو یکی از دوستان خوبم توی پی سی برام فرستاده.منم می زارم تا دوستان خوبم استفاده کنن




روزی معلمی از دانش آموزانش خواست که اسامی همکلاسی هایشان را بر روی دو ورق کاغذ بنویسند و پس از نوشتن هر اسم یک خط فاصله قرار دهند.

سپس از آنها خواست که درباره قشنگترین چیزی که میتوانند در مورد هرکدام از همکلاسی هایشان بگویند، فکر کنند و در آن خط های خالی بنویسند.

بقیه وقت کلاس با انجام این تکلیف درسی گذشت و هرکدام از دانش آموزان پس از اتمام ،برگه های خود را به معلم تحویل داده، کلاس را ترک کردند.

روز شنبه، معلم نام هر کدام از دانش آموزان را در برگه ای جداگانه نوشت، وسپس تمام نظرات بچه های دیگر در مورد هر دانش آموز را در زیر اسم آنها نوشت.

روز دوشنب، معلم برگه مربوط به هر دانش آموز را تحویل داد.
شادی خاصی کلاس را فرا گرفت.

معلم این زمزمه ها را از کلاس شنید “واقعا ؟”
“من هرگز نمی دانستم که دیگران به وجود من اهمیت می دهند!”
“من نمی دانستم که دیگران اینقدر مرا دوست دارند.”
دیگر صحبتی ار آن برگه ها نشد.

معلم نیز ندانست که آیا آنها بعد از کلاس با والدینشان در مورد موضوع کلاس به بحث وصحبت پرداختند یا نه، به هر حال برایش مهم نبود. آن تکلیف هدف معلم را بر آورده کرده بود. دانش آموزان از خود و تک تک همکلاسی هایشان راضی بودند.
با گذشت سالها بچه های کلاس از یکدیگر دورافتادند. چند سال بعد، یکی از دانش آموزان درجنگ ویتنام کشته شد و معلمش در مراسم خاکسپاری او شرکت کرد.

او تابحال، یک سرباز ارتشی را در تابوت ندیده بود. پسر کشته شده، جوان خوش قیافه و برازنده ای به نظر می رسید.
کلیسا مملو از دوستان سرباز بود. دوستانش با عبور از کنار تابوت وی، مراسم وداع را بجا آوردند. معلم آخرین نفر در این مراسم تودیع بود.

به محض اینکه معلم در کنار تابوت قرار گرفت، یکی از سربازانی که مسئول حمل تابوت بود، به سوی او آمد و پرسید : “آیا شما معلم ریاضی مارک نبودید؟”

معلم با تکان دادن سر پاسخ داد:”چرا”

سرباز ادامه داد: مارک همیشه درصحبتهایش از شما یاد می کرد.
پس از مراسم تدفین، اکثر همکلاسی هایش برای صرف ناهار گرد هم آمدند. پدر و مادر مارک نیز که در آنجا بودند، آشکارا معلوم بود که منتظر ملاقات با معلم مارک هستند.

پدر مارک در حالیکه کیف پولش را از جیبش بیرون می کشید، به معلم گفت: ما می خواهیم چیزی را به شما نشان دهیم که فکر می کنیم برایتان آشنا باشد. او با دقت دو برگه کاغذ فرسوده دفتر یادداشت که از ظاهرشان پیدا بود بارها وبارها تا خورده و با نواری به هم بسته شده بودند را از کیفش در آورد.

خانم معلم با یک نگاه آنها را شناخت. آن کاغذها، همانی بودند که تمام خوبی های مارک از دیدگاه دوستانش درونشان نوشته شده بود.

مادر مارک گفت : از شما به خاطر کاری که انجام دادید متشکریم. همانطور که می بینید مارک آن را همانند گنجی نگه داشته است.

همکلاسی های سابق مارک دور هم جمع شدند. چارلی با کمرویی لبخند زد و گفت: من هنوز لیست خودم را دارم. اون رو در کشوی بالای میزم گذاشتم.
همسر چاک گفت: چاک از من خواست که آن را در آلبوم عروسیمان بگذارم.
مارلین گفت: من هم برای خودم را دارم. توی دفتر خاطراتم گذاشته ام.
سپس ویکی، کیفش را از ساک بیرون کشید ولیست فرسوده اش را به بچه ها نشان داد و گفت: این همیشه با منه.
من فکر نمی کنم که کسی لیستش را نگه نداشته باشد.
معلم با شنیدن حرف های شاگردانش دیگر طاقت نیاورده، گریه اش گرفت. او برای مارک و برای همه دوستانش که دیگر او را نمی دیدند، گریه می کرد.

سرنوشت انسانها در این جامعه بقدری پیچیده است که ما فراموش می کنیم این زندگی روزی به پایان خواهد رسید، و هیچ یک از ما نمی داند که آن روز کی اتفاق خواهد افتاد.

بنابراین به کسانی که دوستشان دارید و به آنها توجه دارید بگویید که برایتان مهم و با ارزشند، قبل از آنکه برای گفتن دیر شده باشد.

Gam3r
22-06-2011, 08:33
این مردان سرشناس قبلا چه شغلی داشتند ؟

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



1) آدولف هیتلر ( دیكتاتور آلمان ) ............................... نقاش پوستر
2) آلبرت انیشتن ( فیزیكدان ) ............................... منشی اداره ثبت
3) الویس پریسلی ( خواننده ) ............................... راننده كامیون
4) امیركبیر ( صدراعظم ناصرالدین شاه ) ............................... آشپز
5) او هنری ( نویسنده ) ............................... گاوچران
6) جرالد فورد ( رئیس جمهور آمریكا ) ................................ مانكن لباس مردانه
7) جوزپه گاریبالدی ( انقلابی ایتالیایی ) ............................... ملوان
8) جیمی كارتر ( رئیس جمهور آمریكا ) ............................... بادام كار
9) رونالد ریگان ( رئیس جمهور آمریكا ) ............................... هنرپیشه سینما
10) شون كانری ( هنرپیشه سینما ) ................................. بنا و راننده كامیون

11) كلارک گیبل ( هنرپیشه سینما ) ............................... چوب بر
12) ویلیام فالكنر ( نویسنده ) ............................... نقاش ساختمان
13) گاندی ( رهبر فقید هند ) ............................... وكیل دادگستری
14) جرج واشنگتن ( اولین رئیس جمهور آمریكا ) ................................. كشاورز
15) نادرشاه افشار ( موسس سلسله افشاریه ) ............................... پوستین دوز
16) یعقوب لیث ( سرسلسله صفاریان ) ............................... رویگر
17) امیر اسماعیل سامانی ( سرسلسله امرای سامانی ) ............................... ساربان
18) آلپتكین ( سرسلسله غزنویان ) ............................... غلام زر خرید
19) فرخی سیستانی ( شاعر مشهور ایران ) ............................... كارگر كشاورز
20) محمد ( پیامبر بزرگ اسلام ) ................................. چوپان و بعدها تاجر

21) عیسی ( ناجی و مسیح ) ............................... نجار
22) موسی ( پیامبر بزرگوار یهود ) ............................... چوپان
23) پاندیت نهرو ( نخست وزیر هند ) ............................... وكیل دادگستری
24) موسولینی ( دیكتاتور ایتالیا ) ............................... روزنامه نویس
25) ساموئل مورس ( مخترع آمریكایی ) ............................... نقاش
26) جک لندن ( نویسنده آمریكایی ) ............................... كارگر كشتی
27) آلبر كامو ( نویسنده فرانسوی ) ............................... معلم
28) ریچارد نیكسون ( رئیس جمهور آمریكا ) ............................... وكیل دادگستری
29) آبراهام لینكلن ( رئیس جمهور آمریكا ) ............................... هیزم شكن
30) گی دو موپاسان ( نویسنده آلمانی ) ............................... كارمند دریا داری

31) چارلز دیكنز ( نویسنده انگلیسی ) ............................... منشی
32) آناتول فرانس ( نویسنده فرانسوی ) ............................... كتابفروش
33) مولیر ( نویسنده بزرگ فرانسوی ) ............................... هنرپیشه
34) هربرت جرج ولز ( نویسنده بزرگ انگلیسی ) ............................... شاگرد بزاز
35) ارنست همینگوی ( نویسنده بزرگ آمریكایی ) ............................... خبرنگار
36) ویلیام شكسپیر ( نویسنده بزرگ انگلیسی ) ............................... هنرپیشه سیار
37) فیدل كاسترو ( رئیس جمهور كوبا ) ................................ دانشجوی حقوق
38) كاردینال ریشیلو ( صدر اعظم معروف فرانسه ) ............................... كشیش
39) ناپلئون بناپارت ( امپراطور فرانسه ) ................................ افسر توپخانه
40) كریم خان زند ( موسس سلسله زندیه ) ............................... تیر انداز سپاه نادر شاه

41) میرزا تقی خان امیر كبیر ( صدر اعظم ناصرالدین شاه ) ............................... منشی
42) ژاندارک ( شخصیت نیمه مذهبی و قهرمان فرانسوی ) ............................... چوپان
43) هانری فورد ( كارخانه دار آمریكایی ) ............................... ساعت ساز
44) توماس ادیسون ( مخترع بزرگ آمریكایی ) ............................... تلگرافچی
45) آلفرد نوبل ( بنیانگذار جایزه نوبل )............................... كارگر كارخانه
46) والت دیزنی ( مخترع سینمای انیمشن ) ............................... پادوی مغازه
47) میكلانژ ( نقاش مجسمه ساز ایتالیایی ) ............................... سنگ تراش

***Spring***
23-06-2011, 23:12
شخصی برای جمعی سخن میراند.
لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند...

بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.
او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.

او لبخندی زد و گفت:
وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،
پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟
گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید...

***Spring***
24-06-2011, 11:48
رام کنندگان حیوانات سیرک برای مطیع کردن فیل ها از ترفند ساده ای استفاده می کنند. زمانی که حیوان هنوز بچه است، یکی از پاهای او را به تنه درختی می بندند. حیوان جوان هر چه تلاش می کند نمی تواند خود را از بند خلاص کند.
اندک اندک این عقیده که تنه درخت خیلی قوی تر از اوست در فکرش شکل می گیرد. وقتی حیوان بالغ و نیرومند شد، کافی است شخصی نخی را به دور پای فیل ببندد و سر دیگرش را به شاخه ای گره بزند. فیل برای رها کردن خود تلاشی نخواهد کرد!...

يكي از بزرگان ميفرمايند : غير ممكن ها اغلب چيزهايی هستند كه برايشان تلاشی نشده ...

***Spring***
24-06-2011, 11:55
چند غورباغه از جنگلی عبور میکردند که ناگهان ۲ تا از آنها به داخل چاهی عمیق میافتند ..بقیه غورباقه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند گودال چقدر عمیق است به آن ۲ گفتند : چاره ای نیست شما به زودی میمیرید ...

۲ غورباقه این حرف ها را نادیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون آیند ...اما دائما غورباقه های دیگر به انها میگفتند دست از تلاش بردارید..چون نمیتوانید خارج شوید ...به زودی خواهید مرد..

بالاخره یکی از ۲ غورباقه تسلیم شد و به داخل اعماق گودال افتاد و مرد...اما غورباقه دیگر حداکثر توانش را برای بیرون آمدن به کار گرفت...بقیه غورباقه ها فریاد میزدند که دست از تلاش بردار اما او با توان بیشتری تلاش کرد و بالاخره خارج شد ...

وقتی بیرون آمد بقیه از او پرسیدند مگر صدای ما را نمیشنویدی ..؟؟؟ ...
معلوم شد که غورباقه ناشنواست!!!...او در تمام مدت فکر میکرده که دیگران وی را تشویق میکنند!!! ...

Gam3r
25-06-2011, 14:19
پسر کوچکی برای مادربزرگش توضیح می دهد که چگونه همه چیز ایراد دارد: مدرسه. خانواده . دوستان و ...

مادربزرگ که مشغول پختن کیک است از پسر کوچولو می پرسد که کیک دوست دارد؟ و پاسخ پسر کوچولو البته مثبت است.

روغن چطور؟
نه !
و حالا دو تا تخم مرغ .
نه مادربزرگ !
آرد چی؟ از آرد خوشت می آید؟ جوش شیرین چطور؟
نه مادربزرگ ! حالم از همشون به هم می خورد.

بله همه ی این چیزها به تنهایی بد به نظر می رسد. اما وقتی به درستی با هم مخلوط شوند یک کیک خوشمزه درست می شود.
خداوند هم به همین ترتیب عمل می کند. خیلی از اوقات تعجب می کنیم که چرا خداوند باید بگذارد ما چنین دوران سختی را بگذارنیم. اما او می داند که همه این سختی ها را به درستی در کنارهم قرار می دهد نتیجه همیشه خوب است.
ما تنها باید به او اعتماد کنیم در نهایت همه این پیشامدها با هم به یک نتیجه ی فوق العاده می رسند

Lady parisa
25-06-2011, 14:27
مادرم همیشه از من می‌پرسید: مهمترین عضو بدنت چیست؟
طی سال‌های متمادی، با توجه به دیدگاه و شناختی که از دنیای پیرامونم کسب می‌کردم، پاسخی را حدس می‌زدم و با خودم فکر می‌کردم که باید پاسخ صحیح باشد.

وقتی کوچکتر بودم، با خودم فکر کردم که صدا و اصوات برای ما انسان‌ها بسیار اهمیت دارند، بنابراین در پاسخ سوال مادرم می‌گفتم: مادر، گوش‌هایم.

او گفت: نه، خیلی از مردم ناشنوا هستند. اما تو در این مورد باز هم فکر کن، چون من باز هم از تو سوال خواهم کرد
چندین سال سپری شد تا او بار دیگر سوالش را تکرار کند. من که بارها در این مورد فکر کرده بودم، به نظر خودم، پاسخ صحیح را در ذهن داشتم. برای همین، در پاسخش گفتم: مادر، قدرت بینایی برای هر انسانی بسیار اهمیت دارد. پس فکر می‌کنم چشم‌ها مهمترین عضو بدن هستند.

او نگاهی به من انداخت و گفت: تو خیلی چیزها یاد گرفته‌ای، اما پاسخ صحیح این نیست، چرا که خیلی از آدم‌ها نابینا هستند.

من که مات و مبهوت مانده بودم، برای یافتن پاسخ صحیح به تکاپو افتادم
چند سال دیگر هم سپری شد. مادرم بارها و بارها این سوال را تکرار کرد و هر بار پس از شنیدن جوابم می‌گفت: نه، این نیست. اما تو با گذشت هر سال عاقلتر می‌شوی، پسرم.

سال قبل پدر بزرگم از دنیا رفت. همه غمگین و دل‌شکسته شدند
همه در غم از دست رفتنش گریستند، حتی پدرم گریه می‌کرد. من آن روز به خصوص را به یاد می‌آورم که برای دومین بار در زندگی‌ام، گریه پدرم را دیدم.

وقتی نوبت آخرین وداع با پدر بزرگ رسید، مادرم نگاهی به من انداخت و پرسید: عزیزم، آیا تا به حال دریافته‌ای که مهمترین عضو بدن چیست؟

از طرح سوالی، آن هم در چنان لحظاتی، بهت زده شدم. همیشه با خودم فکر می‌کردم که این، یک بازی بین ما است. او سردرگمی را در چهره‌ام تشخیص داد و گفت: این سوال خیلی مهم است. پاسخ آن به تو نشان می‌دهد که آیا یک زندگی واقعی داشته‌ای یا نه
برای هر عضوی که قبلاً در پاسخ من گفتی، جواب دادم که غلط است و برایشان یک نمونه هم به عنوان دلیل آوردم
اما امروز، روزی است که لازم است این درس زندگی را بیاموزی.

او نگاهی به من انداخت که تنها از عهده یک مادر بر می‌آید. من نیز به چشمان پر از اشکش چشم دوخته بودم. او گفت: عزیزم، مهمترین عضو بدنت، شانه‌هایت هستند.

پرسیدم: به خاطر اینکه سرم را نگه می‌دارند؟

جواب داد: نه، از این جهت که تو می‌توانی سر یک دوست یا یک عزیز را، در حالی که او گریه می‌کند، روی آن نگه داری
عزیزم، گاهی اوقات در زندگی همه ما انسان‌ها، لحظاتی فرا می‌رسد که به شانه‌ای برای گریستن نیاز پیدا می‌کنیم.

من دعا می‌کنم که تو به حد کافی عشق و دوستانی داشته باشی، که در وقت لازم، سرت را روی شانه‌هایشان بگذاری و گریه کنی.

از آن به بعد، دانستم که مهمترین عضو بدن انسان، یک عضو خودخواه نیست. بلکه عضو دلسوزی برای خالی شدن دردهای دیگران بر روی خودش است.

:11:

tanha.2011
27-06-2011, 10:48
یه دانشمند یک آزمایش جالب انجام داد...
اون یه آکواریوم شیشه ای ساخت و اونو با یه دیوار شیشه ای دو قسمت کرد.

تو یه قسمت یه ماهی بزرگتر انداخت و در قسمت دیگه یه ماهی کوچیکتر که غذای مورد علاقه ی ماهی بزرگه بود.
ماهی کوچیکه تنها غذای ماهی
بزرگه بود و دانشمند به اون غذای دیگه ای نمی داد...
او برای خوردن ماهی کوچیکه بارها و بارها به طرفش حمله می کرد، اما هر بار به یه دیوار نامرئی می خورد.

دیوار شیشه ای که اونو از غذای مورد علاقش جدا می کرد.

بالا خره بعد از مدتی از حمله به ماهی کوچیک منصرف شد.

اون باور کرده بود که رفتن به اون طرف آکواریوم و خوردن ماهی کوچیکه کار غیر ممکنیه.

دانشمند
شیشه ی وسط رو برداشت و راه ماهی بزرگه رو باز کرد،

اما ماهی بزرگه هرگز به سمت ماهی کوچیکه حمله نکرد.

اون هرگز قدم به سمت دیگر آکواریوم نگذاشت.


می دونین چرا؟

اون دیوار شیشه ای دیگه وجود نداشت، اما ماهی بزرگه تو ذهنش یه دیوار شیشه ای ساخته بود.
یه دیوار که شکستنش از شکستن هر دیوار واقعی سخت تر بود
اون دیوار باور خودش بود.
باورش به محدودیت.

ما هم اگه خوب تو اعتقادات خودمون جستجو کنیم، کلی دیوار شیشه ای پیدا می کنیم که نتیجه ی مشاهدات و تجربیاتمونه و خیلی هاشون هم اون بیرون نیستن و فقط تو ذهن خود ما وجود دارند

هر فردی خود را ارزیابی می کند و این برآورد مشخص خواهد ساخت که او چه خواهد شد.
شما نمی توانید بیش از آن چیزی بشوید که باور دارید هستید،
اما بیش از آنچه باور دارید می توانید انجام دهید

hamid_diablo
27-06-2011, 16:01
داستان های شیوانا (وارث ثروت یا ثروت آفرین)


برای نگهداری یک کودک یتیم دو خانواده ثروت مند داوطلب شده بودند. چون شرایط مالی هر دو خانواده یکسان بود از شیوانا خواستند تا نظر دهد کودک نزد کدام خانواده باشد تا آینده ای بهتر پیدا کند.شیوانا از خانواده اول خواست تا توضیح دهد چگئنه به ثروت رسیده است و منبع درآمدشان چیست؟مرد خانواده که فردی چاق و فربه بود با غرور گفت:"از پدرم زمین و اموال فراوانی به من ارث رسیده است.بخشی از این اموال را اجاره داده ام و بخشی را نیز به صورت پول در اختیار مردم قرار می دهم و از سود آنها هر ماه ار تزاق می کنیم.بیشتر تفریح می کنیم و آخر هر ماه چند ساعتی برای گرفتن سود و اجاره وقت می گذارم. شرایط زندگی و تفریح برای این کودک در ختنواده من کاملا فراهم است."مرد دوم که چهره ای ورزیده و عضلانی داشت گفت:"از پدر چیز زیادی به من ارث نرسیده است. اما خودم با کار و تلاش چندین مزرعه و باغ را تهیه کرده ام و معدنی دارم که خودم به همراه که خودم به همراه گارگرانم از آن ذغال سنگ استخراج می کنیم و می فروشیم. البته از لحاظ مالی مشکلی نداریم ولی اگر بیکار بمانیم به تدریج فقیر می شویم و باید برای حفظ ثروت دایم تلاش کنیم. البته سعی می کنیم به بچه سخت نگذرد ولی او هم باید تا حدودی تلاش کند تا بتواند شرایط کاری ما را درک کند در هر حال از بابت آسایش و امکانات کودک کم و کسری نخواهند داشت."شیوانا سری تکان داد و گفت:"خانواده اول ظاهر استراحت و راحتی بیشتری در اختیار کودک قرار میدهند و خانواده دوم ضمن فراهم ساختن امکانات،کار و زحمت بیشتری از کودک طلب خواهند کرد. اما در نظر داشته باشید که خانواده اول با وابستگی شدید به میراث پدری و اتکا کامل به سود حاصل از ثروت عملا هنر و مهارتی را به کودک نمی آموزند و ثروتشان با بر گشتن چرخ روز گار در چشم به هم زدنی محو و نابود می شود. و این یعنی اگر در طلاطم روزگار ثروت خانواده از بین برود زندگی کودک نیز همراه آن فنا می شود.اما خانواده دوم ضمن فراهم سازی امکانات رفاهی،راه و رسم ثروت آفرینی را به کودک می آموزد. کاملا روشن است که کودک باید به خانواده دوم سپرده شود

برگرفته از مجله موفقیت

Lady parisa
27-06-2011, 16:12
یک پیرزن چینی دوکوزه آب داشت که آنها را به دو سر چوبی که روی دوشش می گذاشت، آویخته بود و از این کوزه ها برای آوردن آب از جویبار استفاده می کرد.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

یکی از این کوزه ها ترک داشت ، در حالی که کوزه دیگر بی عیب و سالم بود و همه آب را در خود نگه می داشت.

هر بار که زن پس از پرکردن کوزه ها ، راه دراز جویبار تا خانه را می پیمود ، آب از کوزه ای که ترک داشت چکه می کرد و زمانی که زن به خانه می رسید ، کوزه نیمه پر بود.

دو سال تمام ، هر روز زن این کار را انجام می داد و همیشه کوزه ای که ترک داشت، نیمی از آبش را در راه از دست می داد.

البته کوزه سالم و بدون ترک خیلی به خودش می بالید.

ولی بیچاره کوهۀ ترک دار از خودش خجالت می کشید . از عیبی که داشت و از این که تنها نیمی از وظیفه ای را که برایش در نظر گرفته بودند ، می توانست انجام دهد ..

پس از دوسال سرانجام روزی کوزه ترک دار در کنار جویبار به زن گفت :من از خویشتن شرمسارم . زیرا این شکافی که در پهلوی من است ، سبب نشت آب می شود و زمانی که تو به خانه می رسی ، من نیمه پر هستم.

پیر زن لبخندی زد و به کوزۀ ترک دار گفت : آیا تو به گل هائی که در این سوی راه ،
یعنی سوئی که تو هستی ، توجه کرده ای ؟ می بینی که در سوی دیگر راه گلی نروئیده است.

من همیشه از کاستی و نقص تو آگاه بودم ، و برای همین در کنار راه تخم گل کاشتم تا هر روز که از جویبار به خانه بر می گردم تو آنها را آب بدهی.

دو سال تمام ، من از گل هائی که اینجا روئیده اند چیده ام و خانه ام را با آنها آراسته ام.

اگر تو این ترک را نداشتی ، هرگز این گل ها و زیبائی آنها به خانه من راه نمی یافت.

هر یک از ما عیب ها و کاستی های خود را داریم.
ولی همین کاستی ها و عیب هاست که زندگی ما را دلپذیر و شیرین می سازد.
ما باید انسان ها را همان جور که هستند بپذیریم و خوبی را که در آنهاست ببینیم.
برای همه شما کوزه های ترک برداشته آرزوی خوشی می کنم و یادتان باشد که گل هائی را
که در سمت شما روئیده اند ببوئید.

از کاستی های خود نهراسیم زیرا خداوند در راه زندگی ما گل هائی کاشته است که کاستی
های ما آنها را می رویاند.




پ.ن: با تشکر از دوست خوبم به خاطر مطلبی که برام ارسال کرده بود

tanha.2011
02-07-2011, 12:21
پادشاهی جایزهء بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل، آرامش را تصویر کند.

نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. آن تابلو ها، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در خاک می دویدند، رنگین کمان در آسمان، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.

پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد.

اولی، تصویر دریاچه آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود. در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید، و اگر دقیق نگاه می کردند، در گوشه چپ دریاچه، خانه کوچکی قرار داشت، پنجره اش باز بود، دود از دودکش آن بر می خواست، که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است.

تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد . اما کوهها ناهموار بود، قله ها تیز و دندانه ای بود. آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای تاریک بود، و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بود.

این تابلو هیچ با تابلو های دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند، هماهنگی نداشت. اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد، در بریدگی صخره ای شوم، جوجه پرنده ای را می دید. آنجا، در میان غرش وحشیانه طوفان، جوجه گنجشکی، آرام نشسته بود.

پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده جایزه بهترین تصویر آرامش ، تابلو دوم است. بعد توضیح داد:

” آرامش آن چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا، بی مشکل، بی کار سخت یافت می شود، چیزی است که می گذارد در میان شرایط سخت، آرامش در قلب ما حفظ شود. این تنها معنای حقیقی آرامش است.”

tanha.2011
03-07-2011, 09:51
تلاش كنيد همان گونه باشید كه مي گوييد.

تلاش كنيد همان گونه رفتار كنيد كه از ديگران انتظار داريد.

تلاش كنيد همان گونه رفتار كنيد كه گرفتار عذاب وجدان نشويد.

تلاش كنيد تا راست گويي و صداقت عادت شما شود.

تلاش كنيد هميشه دنبال يادگيري باشيد.

تلاش كنيد با پيدا كردن دوستان جديد دوستان قديمي را هم حفظ كنيد.

تلاش كنيد براي خوب كار كردن خوب هم استراحت كنيد.

تلاش كنيد هميشه براي اطرافيانتان جذاب باشيد.

تلاش كنيد اگر از كسي رنجيده ايد، با خود او صحبت كنيد، نه پشت سر او.

تلاش كنيد وقتي به موفقيتي مي رسيد، آنهايي كه در اين راه به شما كمك كرده اند را فراموش نكنيد.

تلاش كنيد تا عهدي شكسته نشود و اگر هم مي شكند ،شما نباشيد.

تلاش كنيد تا باور كنيد ديگران وظيفه اي در قبال شما ندارند و عامل سعادت يا شقاوت هر كس خود اوست.

تلاش كنيد قدردان لطف ديگران باشيد و با رفتار و گفتارتان آنها را از محبت پشيمان نكنيد.

تلاش كنيد به هر چيز آنقدر بها بدهيد كه استحقاقش را دارد.

تلاش كنيد دنيا را با زيبايي هايش ببينيد

tanha.2011
14-07-2011, 09:25
ميگويند: روزي مردي خواب عجيبي ديد. او ديد كه پيش فرشته هاست و به كارهاي آنها نگاه مي كند. هنگام ورود، دسته بزرگي از فرشتگان را ديد كه سخت مشغول كارند و تند تند نامه هائي را كه توسط پيك ها از زمين مي رسند ، باز مي كنند، و آنها را داخل جعبه مي گذارند.
مرد از فرشته اي پرسيد ، شما چكار مي كنيد؟
فرشته در حالي كه داشت نامه اي را باز مي كرد ، گفت : اين جا بخش دريافت است و ما دعاها و تقاضاي مردم از خداوند را تحويل مي گيريم.
مرد كمي جلوتر رفت ، باز تعدادي از فرشتگان را ديد كه كاغذهايي را داخل پاكت مي ذارند و آنها را توسط پيك هائي به زمين مي فرستند.
مرد پرسيد : شماها چكار مي كنيد؟
يكي از فرشتگان با عجله گفت: اينجا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت هاي خداوندي را براي بندگان مي فرستيم.
مرد كمي جلوتر رفت و ديد يك فرشته اي بيكار نشسته است.
مرد با تعجب از فرشته پرسيد: شما چرا بيكاريد؟
فرشته جواب داد. اين جا بخش تصديق جواب است. مردمي كه دعاهايشان مستجاب شده ، بايد جواب بفرستند، ولي فقط عده بسيار كمي جواب مي دهند، زيرا دعاهايشان از راه هاي ديگري غير از راه هايي كه مي دانستند و مي خواستند مستجاب شده و فكر مي كنند خودشان عامل و باعث رسيدن به خواسته خود شده اند.
مرد از فرشته پرسيد: مردم چگونه مي توانند جواب بفرستند؟
فرشته پاسخ داد: بسيار ساده، فقط كافي است بگويند:
خدايا شكر

Gam3r
26-07-2011, 12:22
دکتر علی شریعتی انسانها را به چهار دسته تقسیم کرده است :



آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند عمده ی آدمها . حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند .
آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم نیستند مردگانی متحرک در جهان . خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشته اند. بی شخصیت اند و بی اعتبار. هرگز به چشم نمی آیند. مرده و زندهاشان یکی است .
آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم هستند آدمهای معتبر و با شخصیت . کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می گذارند . کسانی که همواره به خاطر ما میمانند. دوست شان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم .
آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هستند شگفت انگیز ترین آدمها . در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که ما نمی توانیم حضورشان را دریابیم . اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک می کنیم . باز می شناسیم . می فهمیم که آنان چه بودند . چه می گفتند و چه می خواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم . هزار حرف داریم برایشان . اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل بر زبانمان میزنند . اختیار از ما سلب میشود. سکوت میکنیم و غرقه در حضور آنان مست میشویم و درست در زمانی که می روند یادمان می آید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم . شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد



عده ای از انسان ها در جوانی می میرند ، اما تا هفتاد سالگی هم دفن نمی شوند .

Nocturne
26-07-2011, 16:57
[COLOR=Red]
[B]عده ای از انسان ها در جوانی می میرند ، اما تا هفتاد سالگی هم دفن نمی شوند .

این منظور دسته دومه؟

Gam3r
26-07-2011, 17:18
این منظور دسته دومه؟

نه دوست من ،

من اول 4 دسته رو به صورت کامل گفتم ، بعدش در پایین یک جمله از یکی از بزرگان نوشتم ، اون جمله ی پایین ارتباطی با مطالب بالا نداره ، فقط به این منظور که یک پستِ جدید فقط به خاطر یک جمله نزنم ، اون جمله رو پایینِ پست نوشتم ،

مرسی از توجهتون .

Lady parisa
14-08-2011, 11:23
میخواهم بگویم؛ فقر همه جا سر میكشد ...

فقر ، گرسنگی نیست، عریانی هم نیست ...

فقر ، حتی گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان میكند ...

فقر ، چیزی را "نداشتن" است ؛ ولی آن چیز پول نیست ؛ طلا و غذا هم نیست ...

فقر ، ذهن ها را مبتلا میكند ...

فقر ، اعجوبه ایست که بشكه های نفت در عربستان را تا ته سر میكشد ...

فقر ، همان گرد و خاكی است كه بر كتابهای فروش نرفته ی یك كتابفروشی می نشیند ...

فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است كه روزنامه های برگشتی را خرد میكند ...

فقر ، كتیبه ی سه هزار ساله ای است كه روی آن یادگاری نوشته اند ...

فقر ، پوست موزی است كه از پنجره یك اتومبیل به خیابان انداخته میشود ...

فقر ، همه جا سر میكشد ...

فقر ، شب را "بی غذا" سر كردن نیست ...

فقر ، روز را "بی اندیشه" سر كردن است ...

******************
فقر اینه که ۲ تا النگو توی دستت باشه و ۲ تا دندون خراب توی دهنت؛

فقر اینه که روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه؛

فقر اینه که فاصله لباس خریدن هات از فاصله مسواک خریدن هات کمتر باشه؛

فقر اینه که توی خیابون آشغال بریزی و از تمیزی خیابونهای اروپا تعریف کنی؛

فقر اینه که به زنت بگی کار نکن و تنها دلیلت این باشه که ما احتیاج مالی نداریم؛

فقر اینه که شامی که امشب جلوی مهمونت میذاری از شام دیشب و فردا شب افراد خانواده ات بهتر باشه؛

فقر اینه که بچه ات تا حالا یک هتل ۵ ستاره رو تجربه نکرده باشه و تو فکر می کنی که حتی دور و بر خط فقر هم نیستی؛

فقر اینه که ماجرای عروس فخری خانوم و زن صیغه ای پسر وسطیش رو از حفظ باشی اما ماجرای مبارزات رو ندونی؛

فقر اینه که از مولوی چیزی جز اسم ندونی اما ماجراهای آنجلینا جولی و براد پیت و سیر تحولی بریتنی اسپرز رو پیگیری کنی؛

فقر اینه که سفرهای خارج از کشورت خلاصه بشه به رفتن به خونه فک و فامیلهای ساکن در اونور آب؛

فقر اینه که وقتی با زنت می ری بیرون مدام بهش گوشزد کنی که موها و گردنشو بپوشونه، اما وقتی تنها میری بیرون جلو پای زن یکی دیگه ترمز بزنی و بهش نظر داشته باشی؛

فقر اینه که وقتی کسی ازت میپرسه در ۳ ماه اخیر چند تا کتاب خوندی برای پاسخ دادن نیازی به شمارش نداشته باشی؛

فقر اینه که ۶ بار مکه رفته باشی و هنوز ونیز و برج ایفل رو ندیده باشی؛

فقر اینه که کلی پول بدی و یک عینک دیور تقلبی بخری اما فلان کتاب معروف رو نمی خری تا فایل پی دی اف ش رو مجانی گیر بیاری؛

فقر اینه که حاجی بازاری باشی و پولت از پارو بالا بره اما کفشهات واکس نداشته باشه و بوی عرق زیر بغلت حجره ات رو برداشته باشه؛

فقر اینه که ۱۵ میلیون پول مبلمان بدی اما غیر از ترکیه و دوبی هیچ کشور خارجی رو ندیده باشی؛

فقر اینه که ماشین ۴۰ میلیونی سوار بشی و خودت رو ملزم به رعایت قوانین رانندگی ندونی؛

فقر اینه که بری تو خیابون و شعار بدی که دموکراسی می خوای، تو خونه بچه ات جرات نکنه از ترست بهت بگه که بر حسب اتفاق قاب عکس مورد علاقه ات رو شکسته؛

فقر اینه که ورزش نکنی و به جاش برای تناسب اندام از غذا نخوردن و جراحی زیبایی و دارو کمک بگیری؛

فقر اینه که تولستوی و داستایوفسکی برات چیزی بیش از یک اسم نباشند اما تلویزیون خونه ات صبح تا شب روشن باشه؛

فقر اینه که وقتی ازت بپرسن سرگرمی و علاقه مندیهای تو چی هستند بعد از یک مکث طولانی بگی موزیک و تلویزیون؛

فقر اینه که در اوقات فراغتت به جای سوزاندن چربی های بدنت بنزین بسوزانی؛

فقر اینه که کتابخانه خونه ات کوچکتر از یخچالت(یخچال هایت) باشه؛

فقر اینه که دم دکه روزنامه فروشی بایستی و همونطور سر پا صفحه اول همه روزنامه ها رو بخونی و بعد یک نخ سیگار بخری و راهتو بگیری و بری؛

فقر اینه که با کامپیوتر کاری جز ایمیل چک کردن و چت کردن و موزیک گوش دادن نداشته باشی؛

و بقولی؛ فقـــر بزرگترین آلاینده است، آلاینده ای که تنها با دریافت حقوق ناچیز آخر هر ماه آلودگی و اثرات مخرب آن از بین نمی رود !


پ.ن: امیدوارم بی ربط با تاپیک نباشه! حیفم اومد نذارم دوستان بخونن! اما جایی مشخصی براش پیدا نکردم:46:

Lady parisa
16-08-2011, 10:30
آدرس موفقیت :

بزرگراه توکل ، بلوار آرامش ، خیابان آزاده

میدان عمل ، مجتمع نشاط ، واحد پشتکار ، پلاک 20 ، منزل خوشبختی

Erfan.B
16-08-2011, 10:57
چشمات رو ببند و با نيتي خالص براي موفقيت دوستت دعا كن

Lady parisa
11-09-2011, 08:26
ارث بردن "ژن شادی" دلیل خوش‌بین بودن افراد را آشکار می‌کند.

یافته‌های جدید دانشمندان دلیل بدبینی و خوش‌بینی افراد را توضیح می‌دهد. دانشمندان ژن "حس خوب" و یا 5-HTTLPR که سطوح هورمون سروتونین شیمیایی را تحت تاثیر قرار می‌دهد، مورد بررسی قرار دادند.

بر اساس گزارش دیلی میل، نتایج مطالعات نشان داد افرادی که 2 گونه کوتاه از این ژن دارند، افراد خوش‌بینی هستند و با نشان دادن تصاویر مثبت، شاد شده و در برابر تصاویر منفی احساس ناراحتی نمی‌کنند. این افراد نسبت به جنبه‌های احساسی محیط بسیار حساس‌اند.

افرادی که طول این ژن در آن‌ها بلندتر است، نسبت به محیط کم‌تر واکنش نشان می‌دهند. در واقع واکنش این افراد در شرایط نسبتا خوب تا حدودی عادی است اما لذت خاصی از محیط به دست نمی‌آورند.



منبع: برنا

hamid_diablo
07-10-2011, 21:01
نام حقیقی (( اشتباه )) در زندگی (( درس های شگرف )) است!

رویاها تجدیدشدنی است; مهم نیست سن و شرایط ما چیست.

هنوز توانایی های دست نخورده ای در درون ما وجود دارند و زیبایی تازه ای در انتظار

ظهوراست!

به رویای خود سخت بچسبید, اگرچه رویاها از بین بروند, زندگی, پرنده ی بال و پرشكسته

ای است كه نمی تواند پرواز كند!

در درونت جزیره ای از سلامتی عقل وجود دارد كه همان خودبرتر توست; تنها زمانی

آنرا می یابی كه به خویش ایمان داشته باشی!

مهر ورزیدن به خود و راستگویی, خود برتر خویش بودن است!

یادت باشد: اگر حقیقت رانگویی, خودبرترت ازتو می گریزد!

به یاد بسپار: خودبرترت, جملات را باكلمات: دوستت دارم, میفهمم,

می پذیرم, می بخشم و اعتماد می كنم, آغاز می كند و با بخشش تعریف می شود!

فراموش مكن: یارو یاور خودبرترت باش و دوست جهان شو!

hamid_diablo
10-10-2011, 17:36
هـــمــــه ی هستی در درون شماست !

وقتی تعطیلات را آغاز می كنید, در برابر آینه بایستید و به خود بگویید:

(( كسی حق ندارد این روزهای خوش را بر من حرام كند; حتی جنابعالی ))

رمز و راز دستیابی به ثروت و نعمت , آن است كه ذهن را



برآنچه ندارید , متمركز نكنید واز هز فرصتی برای شكرگزاری و



قدر دانی نعمت هایی كه دارید, بهره گیرید.





پریشانی و اندوه خود را به همسرتان نسبت ندهید. بی همتی



خود را برگردن پدر و مادرتان نیندازید. وضع مالی نامساعد خود را



ناشی از اوضاع نامطلوب اجتماعی نشمارید. ناتوانایی ها را مسؤول



اضافه وزن خود نپندارید. ترس های واهی و بی اساس را به دوران



كودكی خودنسبت ندهید و از همه ی آنچه كه علت ناكامی هایتان می



دانید و ملاقاتشان می كنید, دست بشویید; چراكه اوضاع و شرایط



كنونی شما, حاصل مجموعه انتخاب هایتان در طول زندگی ست

hamid_diablo
13-10-2011, 12:26
به اندوه خود لبخند بزن!

حتی باوجود همه ی سختی های زندگی, باز باید توان آن را داشته باشیم كه (( لبخند ))

را از لبانمان دور نكنیم. یكی از دوستانم پرسید: (( چگونه می توانم لبخند بزنم,

درحالی كه وجودم آكنده ازاندوه است؟! )) به او گفتم :

(( به اندوه خود لبخند بزن; زیرا ما از اندوه مان بزرگ تریم .))

انسان به تلویزیونی می ماند كه هزاران شبكه دارد. اگر شبكه ی (( بصیرت )) را

روشن كنیم, روشن می شویم. اگر شبكه ی (( اندوه )) را روشن كنیم, اندوه می شویم.

اگر شبكه ی (( لبخند ))

را روشن كنیم , لبخند می شویم. ما نباید تنها یكی از شبكه های وجودمان را تماشا

كنیم . ما بذر همه ی استعدادهای خارق العاده را درخود داریم, فقط باید همت كنیم و

آنها را به فعلیت برسانیم. ما باید ارباب وجود خویشتن خویش شویم.

وقتی بربال های آرامش قرار می گیریم , نفس می كشیم, با خودآگاهی ژرف لبخند

می زنیم, تازه خودمان شده ایم و بر خویش حاكمیت پیدا كرده ایم.

آری ! با بصیرت و عشق , با لبخند , با تنفسی ژرف, با غنودن بر بال های آرامش است كه می توان دنیا را زیباتر و بهتر ساخت.

(( مراقبه )) تنها راه خلوت كردن با خویشتن حقیقی خویش است; (( مراقبه )) , مارا با

خودمان مانوس می سازد و مارابه خودمان باز می گرداند. البته, مصرف زدگی

موجب شده است ما از حقیقت خویش دور شویم; بنابراین, به دلیل میل به داشتن و

بیشتر داشتن, تامل درباره ی حقیقت خویشتن بسیار دشوار شده است; باید سدها را

شناخت و از آنها گذشت.مراقبه, تنفس و لبخند, راهی است به رهایی از این بندها و

گذشتن از موانع. در مراقبه, ما به خودمان باز می گردیم تا ببینیم چه حوادثی در اقلیم

درون ما رخ می دهید. مراقبه, آگاهی از اوضاع و احوال درون خویشتن است.

دانستن آنچه كه در ما رخ می دهد , بسیار پر اهمیت است

setare.paria
23-10-2011, 10:44
یک تمرین برای درمان گذشته و آشکار شدن هدایای نهفته در رویدادهای دردناک زندگی شما

دست کم نیم ساعت بدون وقفه و مزاحمت به خود اختصاص دهید و فضایی ایجاد کنید که انجام این کاردرونی عمیق باشد
دفتر یادداشت و قلم نزدیک دستتان باشد
چشمانتان را ببندید و 5 نفس عمیق بکشید تنفستان را برای آرام کردن بدن و ذهن خود بکار ببرید
سپس به این پرسش ها در ذهن خود بیاندیشید
چشمان خود را ببندید و بگذارید از اعماق وجودتان پاسخی برآید
پس از دریافت پاسخ هر سوال چشمانتان را باز کنید و پاسخ را بنویسید سپس به سوال بعدی فکر کنید

- چه رویدادی از گذشته یا حال هنوز در من درد خشم یا افسوس ایجاد می کند

- این وضعیت به من چه احساسی می دهد

- همین احساس را چه هنگام در گذشته داشته ام این احساس مرا به یاد چه واقعه ای در گذشته ام می اندازد

- این رویداد برای من چه معنایی داشته است در نتیجه این رویداد چه حقیقتی را برای خود ساخته ام

- آثار منفی این نتیجه گیری در زندگی من چه بوده است

- چه کسی را برای این نتیجه گیری و همه پیامدهای آن مقصر می دانم

- برای درمان این زخم باید برایم چه پیش آید آیا باید حرفی بزنم یا کاری کنم تا احساس کامل بودن کنم

- در نتیجه این رویداد چه بدست آورده ام چه آموخته ام و در نتیجه تجربه ای که گذراندم چه خردی را می توانم به جهان عرضه کنم

( کتاب گام های درمان )

Lady parisa
31-10-2011, 11:11
1. صبح ها که از خواب بیدار می شوید، دستگاه عیب سنج و ایرادگیر وجودتان را از کار بیندازید. قول می دهیم؛ خورشید درخشان تر، پرنده ها خوش آوازتر، مردم مهربان تر و حتی کسب و کارتان پربرکت تر خواهد شد.

2. در معادلات زندگی هیچ گاه از علامت منفی استفاده نکنید، به خاطر داشته باشید که تفکر منفی از آن چنان قدرتی برخوردار است که می تواند با قرار گرفتن در پشت یک معادله بزرگ زندگی، همه علامت های مثبت آن را تغییر داده و مانند خود منفی بسازد.

3. هیچ گاه در گره زدن طناب پاره شده دوستی تعلل به خرج ندهید، گاهی اوقات غرور بیجا سبب می شود که حتی همسران خوب توجهی به گسستگی ریسمان بین خود ننمایند. مطمئن باشید گره زدن به خاطر کمتر نمودن طول طناب، نزدیکی را بیشتر می کند.

4. آنتن های ذهن تان را تنها به سوی ایستگاه هایی تنظیم کنید که شبانه روز امواج مثبت پخش می کند، کاری کنید که کارکنان ایستگاه های منفی از شدت بیکاری اخراج شوند.

5. دلتان را تبدیل به اقیانوسی آرام نمایید نه یک مرداب ناچیز. فکر نمی کنید حتی تصور اقیانوس هم احساسی از عظمت و پهناوری را در دل ایجاد کند؟ آنها که دلهایشان مرداب است با کوچک ترین حادثه ای به تلاطم می افتد، برعکس کسانی که شدیدترین گرداب ها و جریان های حوادث هم آرامش شان را بر هم نخواهد زد.

6. سعی کنید قلبی مقاوم داشته باشید، قلبی که مقابل گرم و سرد حوادث و ضربه های عاطفی همچون ظروف چینی با اندک ضربه ای خرد نشود.

7. تجربه های تلخ و شیرین زندگی را مانند یك درس فهمیدنی بدانید و نه حفظ کردنی، چرا که مطالب حفظ شده پس از مدت زمانی در ذهن پاک می شوند.

8. همواره مصمم باشید تا با استفاده از جلا دهنده هایی همچون دعا و نیایش روح و روانتان را پاکی و طراوت بخشید.

:40::40::40::40::40::40::40::40::40:

lahij_web
31-10-2011, 14:03
میگن یه یارویی میمیره داشتن میبردنش جهنم ...
یه فرشته اینورشو گرفته بود یکی اونورشو ... کشون کشون ...
یارو هی پشت سرشو نگاه میکرد ... به دیوارهای بهشت خیره میشد !
خدا یهو ندا داد که ولش کنید ... برگردونیدش ...
این آدم امیدشو حتی تا آخرین لحظه از دست نداد و به محبت و رحمت من امید داشت ...
برش گردونید !
...
همیشه امیــــــد داشته باشید !!!

Lady parisa
01-11-2011, 09:13
خیلی از این راهکارها فقط به طور موقتی اعتمادبه‌نفس شما را بالا می‌برند اما باز هم باعث می‌شوند کارهایی انجام دهید که قبلاً حتی فکرش را هم نمی‌کردید و با انجام آنها اعتمادی عمیق‌تر نسبت به خودتان در وجودتان ایجاد می‌کنید.

چه چیزی درمورد خودتان هست که دوست دارید بهتر شود؟

بااینکه ممکن است علاقه نداشته باشیم در ملاء عام این مسئله را بپذیریم اما خیلی از ما دوست داریم اعتماد به ‌نفسمان پیشرفت کند.

خوشبختانه نکات و راهکارهای عملی زیادی برای آن وجود دارد که اینجا به 24 مورد آن اشاره می‌کنیم.

سعی نکنید همه این 24 نکته را به طور همزمان به کار ببندید. هر بار چند مورد را انجام دهید تا ببینید کدام‌یک برای شما موثرتر است.

بعضی از آنها نیاز به تمرین بیشتر دارند. و به خاطر داشته باشید که همیشه انتخاب با خودتان است. این خودتان هستید که تصمیم می‌گیرید اعتمادبه‌نفستان رشد کند یا پایین بیاید.

خیلی از این راهکارها فقط به طور موقتی اعتمادبه‌نفس شما را بالا می‌برند اما باز هم باعث می‌شوند کارهایی انجام دهید که قبلاً حتی فکرش را هم نمی‌کردید و با انجام آنها اعتمادی عمیق‌تر نسبت به خودتان در وجودتان ایجاد می‌کنید.

1. از خودتان بپرسید: بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟

ترسیدن از اتفاقاتی که ممکن است بیفتد خیلی راحت است. وقتی واقعاً از خودتان بپرسید بدترین چیزی که ممکن است رخ دهد چیست، تصویری روشن از موقعیت پیدا می‌کنید، کمی از ترستان از بین می‌رود و می‌فهمید که نتایج احتمالی آن به آن اندازه که اول تصور می‌کردید ترسناک نیستند. با اینکار عواقب احتمالی را برای خودتان تعریف می‌کنید و همچنین متوجه می‌شوید که هر اتفاقی که بیفتد می‌توانید آن را مدیریت کرده و از آن سربلند بیرون بیایید.

2. موسیقی نشاط ‌بخش گوش دهید.

قبل از اینکه شب در مهمانی شرکت کنید، یا قبل از یک امتحان یا جلسه مهم، قبل از هر چیزی که ممکن است اعتمادبه‌نفستان را کمی سست کند، می‌توانید از موسیقی بعنوان انگیزه برای تقویت روحیه استفاده کنید.

3. یک چیز جدید امتحان کنید.

وقتی پا را از منطقه آرامشتان بیرون می‌گذارید و چیزی را امتحان می‌کنید که قبلاً نکرده بودید، نه تنها خودتان را وارد یک چالش می‌کنید بلکه محدوده‌های خود و اعتمادتان به توانایی‌های خود را گسترش می‌دهید. با امتحان کردن یک چیز تازه می‌توانید از ترس‌هایتان کم کنید و زندگی با موانع و محدودیت‌های کمتر داشته باشید.

4. برای انجام یک کار جدید نقشه بکشید و بعد آن را دنبال کنید.

این یکی از مهمترین و موثرترین راه‌های ایجاد اعتمادبه‌نفس دائم است. وقتی تصمیم می‌گیرید کاری انجام دهید و از آن عقب نمی‌کشید و آن را پیش می‌برید، خودتان به خودتان ثابت می‌کنید و اینجاست که اعتمادبه‌نفستان بالا می‌رود.

5. از مدیتیشن استفاده کنید.

مدیتیشن راهی عالی برای از بین بردن افکار منفی و دست یافتن به افکار مثبت است.

6. ورزش کنید.

این مورد اثری عمیق بر اعتمادبه‌نفس دارد. ورزش منظم و همیشگی سطح انرژی شما را بالا می‌برد و موادشیمیایی مختلفی تولید می‌کند—مثل تستوسترون و اندورفین—که حالت مثبت‌تری به شما می‌دهد. به نظر می‌رسد ورزش به طور اتوماتیک‌وار اعتمادبه‌نفس افراد را بالا می‌برد و رویکرد شما را نسبت به زندگی تغییر می‌دهد. علاوه بر آن فرم و شکل بهتری به اندام شما می‌دهد که راهی عالی برای بالا بردن اعتمادبه‌نفس است.

7. با یک ترس روبه‌رو شوید.

این مورد اصلاً آسان نیست. اما پاداش خیلی خوبی به همراه دارد. اگر با یک ترس روبه‌رو شوید، اعتمادبه‌نفستان 10 قدم بالاتر می‌رود. و هربار که با یک ترس روبه‌رو می‌شوید آرام ‌آرام متوجه می‌شوید که ضرب ‌المثل قدیمی "از هیچ چیز به اندازه ترس نباید ترسید" فقط یک کلیشه توخالی است.

8. چیزی نو خلق کنید.

همه انسان‌ها خلاق هستند. اما پس کودکی و نوجوانی این مسئله گاهی فراموش می‌شود. کشف دوباره خلاقیت‌هایتان راهی عالی برای بالا بردن اعتمادبه‌نفستان است. خلق یک چیز جدید راهی عالی است اما همیشه هم آسان نیست. اما وقتی کارتان تمام شد نه تنها احساسی عالی نسبت به خودتان پیدا می‌کنید، بلکه بعضی ‌اوقات قسمت‌های جدیدی از خودتان که قبلاً می‌شناختید را دوباره کشف می‌کنید. خلاق بودن راهی عالی برای شناختن خودتان و توانایی‌های پنهانتان است.

9. تا زمانیکه اعتمادبه‌نفس پیدا نکرده‌اید وانمود کنید که دارید.

یک راه برای بیرون آمدن از محدودیت‌هایی که برای خودتان درست کردید این است که یک قدم بیرون از منطقه آرامشتان بگذارید. ممکن است غیرعملی به نظر برسد. انگار فقط به خودتان دروغ می‌گویید اما موضوع همین است. این راهکار کاملاً عملی است. اگر احساس اعتماد نمی‌کنید، حداقل تظاهر کنید و طوری رفتار کنید که انگار به خودتان و توانایی‌هایتان کاملاً مطمئنید و بنابر آن رفتار کنید. خیلی زود می‌بینید که احساس اعتمادبه‌نفس می‌کنید، اعتمادبه‌نفس واقعی.

10. از محیطتان استفاده کنید.

یک راه موثر برای تغییر خودتان این است که محیطتان را برحسب آن کسی که دوست دارید باشید تغییر دهید. اگر می‌خواهید اعتمادبه‌نفس بیشتری داشته باشید، زندگینامه‌های افراد بااعتمادبه‌نفس را مطالعه کنید، موسیقی که گوش می‌دهید را از موسیقی‌های افسرده‌کننده به انرژی‌بخش تغییر دهید و سعی کنید با کسانی رفت‌وآمد کنید که اعتمادبه‌نفس بالایی دارند.

11. از قوه تخیلتان استفاده کنید.

ذهن شما ابزاری بسیار قدرتمند است. وقتی یاد بگیرید چطور از تخیلتان به طریقی مثبت استفاده کنید، می‌توانید با کمک آن اعتمادبه‌نفستان را بالا ببرید. یک راه برای آن تجسم‌سازی است.

تصور کنید که جلسه‌ای مهم پیش رو دارید. پیش خود تجسم کنید که چقدر همه چیز خوب پیش می‌رود—همه چیز را بشنوید و ببینید—و چقدر حس خوبی در آن جلسه دارید. خودتان را در حال لبخند زدن تجسم کنید که اوقات خوشی را می‌گذرانید. نتیجه مثبت و عالی جلسه را در ذهنتان مجسم کنید. بعد تجسم کنید که جلسه با نتیجه دلخواه شما به پایان رسیده است. این روش واقعاً موثر است و قبل از پا نهادن به جلسه روحیه‌ای عالی به شما می‌دهد.

اگر برای اینکه خودتان را بااعتمادبه‌نفس تجسم کنید مشکل دارید، می‌توانید کس دیگری را تقلید کنید. یک فرد بااعتمادبه‌نفس کنار خودتان پیدا کنید—مثلاً یک ورزشکار، هنرپیشه یا حتی یک از آشنایان—و از او تقلید کنید. ببینید چطور راه می‌رود، حرف می‌زند و حرکت می‌کند. بعد رفتارهای او را در تجسم‌سازیتان تقلید کنید.

12. از بدنتان استفاده کنید.

اگر پایتان را مدام عصبی تکان دهید، کم‌کم احساس اضطراب و نگرانی خواهید کرد. اگر ارام‌تر راه بروید، کم‌کم ریلکس‌تر خواهید شد. برای اینکه اعتمادبه‌نفس بیشتری احساس کنید، از بدنتان استفاده کنید. به طریقی مطمئن‌تر راه بروید، بنشینید و بلند شوید. اگر نمی‌دانید چه باید بکنید از نکته بالا کمک بگیرید. از افراد دوروبرتان که اعتمادبه‌نفس خوبی دارند تقلید کنید.

13. ذهنتان را از خاطرات مثبت پُر کنید.

این یک عادت شایع است که قبل از اینکه بخواهید کار مهمی انجام دهید، شکست‌های قبلی و تجربیات بد سابق همه ذهنتان را پر می‌کنند. این عادت را از بین ببرید و سعی کنید برای یک تا دو دقیقه هم که شده همیشه ذهنتان را از خاطرات مثبت، دستاوردهای مهم و تجربیات خوبتان پر کنید. ما معمولاً این کارهای مثبت را فراموش می‌کنیم و روی خاطرات بد و منفی تمرکز می‌کنیم. اما همه چیز به خودتان بستگی دارد. و محصول انتخابتان عاملی است که سطح اعتمادبه‌نفستان را تعیین می‌کند.

14. به آینده فکر کنید.

یک راه عالی برای پیش رو قرار دادن همه چیز و تعیین اینکه اتفاقات روز چطور بر اعتمادبه‌نفس شما تاثیر بگذارد این است که نگاهی به آینده بیندازید. از خودتان بپرسید: آیا این مسئله در 5 سال آینده مسئله مهمی خواهد بود و یاد من خواهد ماند؟ این باعث می‌شود فقط درگیر اتفاقی که افتاده است نشوید. و معمولاً هم پاسخ به این سوال منفی است. با استفاده از این سوال، کنار آمدن با مشکلات روزمره آسان‌تر خواهد شد و می‌فهمید که بیشتر اتفاقات اتفاقاتی آنقدر کوچک هستند که نجای نگرانی ندارند.

15. درک کنید که گذشته مساوی حال نیست.

هر اتفاقی که سال پیش، ماه پیش یا حتی دیروز افتاده به معنی فردا، ماه آینده یا سال آینده نیست. شما آینده‌تان را در زمان حال می‌سازید و می‌توانید با خودتان تصمیم بگیرید که چقدر اجازه دهید اتفاقات گذشته بر آینده شما تاثیر بگذارند.

حتی اگر طی 10 سال گذشته اعتمادبه‌نفس خیلی پایینی داشته‌اید، به این معنی نیست که قرار است همانطور بمانید. می‌توانید تصمیم بگیرید که زندگی و آینده‌تن را تغییر دهید. می‌توانید افکار و خاطرات مربوط به گذشته را دور بریزید و به چیزهای جدیدی فکر کنید.

16. با خودتان مهربان باشید.

ممکن است با خودتان بدرفتاری کنید. درک کنید که هیچ نیازی به این کار نیست. حتی اگر تا امروز هم اینطور رفتار می‌کرده‌اید دیگر وقتش رسیده است که دست از آن بردارید. درعوض با خودتان مهربان باشید. هیچ اشکالی ندارد. بدرفتاری با خودتان هیچ دلیلی ندارد مگراینکه بخواهید خودتان را ناراحت کنید و دشمنانتان را شاد.

یک بخش مهم است مهربان بودن با خودتان این است که نقاط قوتتان را می‌فهمید و آنها را رشد می‌دهید. این کار نه تنها به بهتر شدن مهارت‌هایتان کمک می‌کند بلکه اعتمادبه‌نفستان را هم بالا می‌برد. یک بخش کوچک‌تر اما مهم دیگر این است که تحسین‌های دیگران را بپذیرید. تشکر کردن برای تحسین و تمجید دیگران هیچ اشکالی ندارد. و بعد از هر تحسین حس خوبی به خودتان پیدا کنید.

17. یاد بگیرید که ذهنتان چطور کار می‌کند.

آدمها با هم فرق دارند اما مسئله مهم‌تر این است که نحوه کارکرد ذهن آنها شباهت‌های زیادی با هم دارد. چیزی که برای بقیه خوب عمل کرده ممکن است برای شما هم موثر باشد. وقتی با عملکرد ذهنتان بیشتر آشنا شوید می‌فهمید که در موقعیت‌های مختلف چه واکنشی خواهد داشت. وقتی خودتان را بهتر بشناسید اعتمادبه‌نفستان بالاتر خواهد رفت.

18. مهارت‌های اجتماعیتان را تقویت کنید.

روابط یکی از مهمترین قسمت‌های زندگی ماست و تقویت مهارت‌های اجتماعی یکی از مهمترین چیزهایی است که هر فردی باید یاد بگیرد. بهتر کردن نتایجی که در این زمینه می‌گیرید و به دست آوردن اطمینان بیشتر به مهارت‌های اجتماعیتان اعتمادبه‌نفستان را به طور کلی بالا خواهد برد.

19. به جای اینکه به درون توجه کنید، به بیرون توجه کنید.

وقتی با دیگران رابطه برقرار می‌کنید و گاهی‌اوقات وقتی تنها هستید، بد نیست که توجه ذهنتان را به بیرون دهید تا به درون. مشکل توجه به درون این است که در بسیاری از موقعیت‌ها باعث می‌شود به ظاهرتان، اینکه چه گفته‌اید و دیگران چه گفته‌اند فکر کنید. تمرکز به بیرون درکنار اینکه به بالا بردن اعتمادبه‌نفستان کمک می‌کند، راهی عالی برای تقویت مهارت‌های مردمی و اجتماعیتان هم هست.

20. اطرافیانتان را از افراد مثبت‌اندیش انتخاب کنید.

افرادیکه با آنها نشست و برخاست می‌کنید می‌توانند موجب شادی یا ناراحتی شما شوند. ازآنجا که ما زمان زیادی را با مردم سپری می‌کنیم، خیلی مهم است که کنار افراد مثبت—یا حداقل به طرزی منطقی خنثی-- باشیم. بودن یک یا دو نفر منفی‌باف می‌تواند تاثیر شگرفی بر شما بگذارد و روز به روز روحیه‌تان را خراب‌تر کند.

21. اطلاعات، تاثیرات و احساسات مثبت جذب کنید.

بیشتر اخبار و حوادث جامعه تصویری منفی از دنیا و خودتان به شما می‌دهد. اطلاعاتی که دوروبرتان است هم درست مثل افراد دوروبرتان می‌توانند تاثیر شگرفی بر شما داشته باشند. خودتان انتخاب کنید که دوست داری چه ببینید، بشنوید و بخوانید. فقط چیزهایی را انتخاب کنید که برایتان فایده‌بخش باشند.

22. مثبت بیندیشید.

اینکه سعی کنید دنیا و زندگیتان را از دریچه‌ای مثبت نگاه کنید کمی سخت است و زمان می‌برد. مخصوصاً اگر سالهای زیادی را با تفکر منفی زندگی کرده باشید.

23. خودتان را با خودتان مقایسه کنید، نه با دیگران.

این درد نالازم زیادی را از زندگیتان بیرون می‌کند. مسئله اینحاست که اگر از یک نفر بگذرید، کس دیگری را می‌بینید که از شما موفق‌تر باشد. و حس برنده بودن موقتیتان دوباره به احساس ترس و اضطراب تبدیل خواهد شد. پس سعی کنید فقط روی خودتان تمرکز کنید، نه آدم‌های دور و برتان و مهم نباشد که دیگران تا چه اندازه موفق هستند. خودتان را با خودتان مقایسه کنید. پیشرفت کنید و رشد خودتان را بررسی کنید و خواهید دید که شادتر، موفق‌تر و بااعتمادبه‌نفس‌تر زندگی خواهید کرد.

24. شکست را دوباره تعریف کنید.

اینکه چطور به شکست نگاه کنید تعیین می‌کند که قبل یا بعد از هر شکست چه اندازه اعتمادبه‌نفستان پایین بیاید. تعریفی از شکست که با آن بزرگ شده‌ایم ممکن است بهترین معنای آن نباشد. اگر به موفق‌ترین آدم‌ها نگاهی بیندازید خیلی زود متوجه می‌شوید که واکنش متفاوتی به شکست دارند که با واکنش آدم‌های عادی فرق می‌کند.

آنها شکست یا طردشدگی را آنقدرها جدی نمی‌گیرند. آنها می‌دانند که اگر شکست بخورند آخر زندگی نیست. برعکس سعی می‌کنند وقتی به هر شکست نگاه می‌کنند قسمت‌های خوب آن را ببینند: اینکه طور می‌توانند از آن درس بگیرند تا برای دفعه بعدی بهتر شوند.

آنها می‌دانند که اگر اولین تلاش کاریشان با شکست مواجه شود برای مدتی احساس خیلی بدی دارد اما در طولانی‌مدت هیچ اشکالی متوجه آنها نیست. آنها از آن درس می‌گیرند و دوباره امتحان می‌کنند. اگر کسی آنها را طرد کند آیا دست برمی‌دارند؟ مطمئناً نه. آنها می‌دانند که هفته بعد یا هفته بعد از آن ممکن است کس دیگری را پیدا کنند که باز برای آنها جذاب باشد.

آنها می‌دانند که آدم‌های خوب زیادی هستند. فرصت‌های شغلی خوب زیادی وجود دارد. اما این را هم یاد گرفته‌اند که برای موفق شدن در هر چیزی باید حداقل 5، 10 یا 20 مرتبه شکست بخورید.

شما روی مهارت‌هایتان کار کرده‌اید تا آنها را تقویت کنید. به شکست یا طردشدن بعنوان چیزی منفی که اگر اتفاق بیفتد زندگیتان تمام خواهد شد نگاه نکنید. شکست را دوباره در ذهنتان تعریف کنید و تاثیر احساسی منفی آن را کمتر کنید. به شکست بعنوان بازخورد روی نقطه‌ای از شما که نیاز به تقویت شدن دارد نگاه کنید. به توصیه‌ای که شکست برایتان دارد گوش دهید و مطمئن باشید که پیشرفت می‌کنید. و با تعریف کرن دوباره شکست برای خودتان دیگر سطح اعتمادبه‌نفستان هربار که شکست می‌خورید افت نمی‌کند.




پ.ن: قرار نبود پست طولانی داده بشه! ولی خب حیفم اومد نذارم!:46::27:
منبع: عصرایران

tanha.2011
09-11-2011, 18:56
اندکی فکر کن....
به آنهایی فکر کن که هیچگاه فرصت آخرین نگاه و خداحافظی را نیافتند.
به آنهایی فکر کن که در حال خروج از خانه گفتند:
."روز خوبی داشته باشی"، و هرگز روزشان شب نشد
به بچه هایی فکر کن که گفتند:
."مامان زود برگرد"، و اکنون نشسته اند و هنوز انتظار می کشند
به دوستانی فکر کن که دیگر فرصتی برای در آغوش کشیدن یکدیگر ندارند.و ای کاش زودتر این موضوع را می دانستند.
به افرادی فکر کن که بر سر موضوعات پوچ و احمقانه رو به روی هم می ایستند و بعد "غرور" شان مانع از "عذر خواهی" می شود،و حالا دیگر حتی روزنه ای هم برای بازگشت وجود ندارد.
من برای تمام رفتگانی که بدون داشتن اثر و نشانه ای از مرگ، ناغافل و ناگهانی چشم از جهان فرو بستند،سوگواری می کنم.
من برای تمام بازماندگانی که غمگین نشسته اند و هرگز نمی دانستند که آن آخرین لبخند گرمی است که به روی هم می زنند،و اکنون دلتنگ رفتگان خود نشسته اند،گریه می کنم.

به افراد دور و بر خود فکر کنید....
کسانی که بیش از همه دوستشان دارید،
فرصت را برای طلب "بخشش" مغتنم شمارید،
در مورد هر کسی که در حقش مرتکب اشتباهی شده اید.
قدر لحظات خود را بدانید.
حتی یک ثانیه را با فرض بر این که آنها خودشان از دل شما خبر دارند از دست ندهید؛
زیرا اگر دیگر آنها نباشند،برای اظهار ندامت خیلی دیر خواهد بود
"دیروز"
گذشته است
"آینده"و
ممکن است هرگز وجود نداشته باشد.

لحظه "حال" را دریاب
چون تنها فرصتی است که برای رسیدگی و مراقبت از عزیزانت داری

اندکی فکر کن..................

Lady parisa
16-11-2011, 12:23
‎۱- اعتیاد به قهوه و نوشابه های گازدار
‎همانطور که کافئین موجود در ترکیب یک فنجان قهوه و یا یک قوطی نوشابه گازدار ممکن است احساس خوشایندی را که به دنبالش هستیم به ما هدیه کند، مصرف بیش از اندازه آن نیز باعث ترشح زیاد آدرنالین و فشار بر روی غدد فوق کلیوی شده و احساس خستگی و بی قراری را به همراه دارد. هرچه اعتیاد ما به مصرف نوشیدنیهای کافئین دار بیشتر شود رفته رفته بدن میزان بیشتری برای رفع خستگی طلب می کند و عدم مصرف آن باعث احساس کسالت و بی حوصلگی در ما می شود. اگر روزانه ۴ فنجان یا بیش از این مقدار نوشیدنی کافئین دار مصرف می کنید می بایست هر چه سریعتر این میزان را کاهش دهید.

‎۲- خمیده راه رفتن
‎ایستادن و راه رفتن در حالت خمیده علت اصلی بسیاری از مشکلات سلامتی و خستگی است. دکتر Adrian Couzner دکترای کایروپراکتیک در موسسه Chirosports سیدنی معتقد است قرار گرفتن و راه رفتن در این حالت باعث کاهش تحرک در مفاصل و عضلات شده و بدن ما را از انرژی تخلیه می کند. هنگامی که خمیده راه می رویم بدنمان را وادار کردیم که کاری سخت تر از یک راه رفتن ساده را انجام دهد و مسلماً سریعتر نیز خسته می شویم. پس صاف و کشیده بایستید و به صحیح نشستن خود نیز توجه خاصی داشته باشید تا از انرژی بیشتر خود در طول روز لذت ببرید.

‎۳- تنفس سطحی
‎نفس کشیدن سطحی و کم عمق باعث می شود میزان اکسیژن وارد شده به مغز و بدن ما کاهش یابد و احساس خستگی و فرسودگی کنیم. اگر تمام روز با کامپیوتر کار می کنید به تنفس خود دقت کنید. زمانی که برای چند ساعت تحرک چندانی نداشته باشید تنفس سطحی به سرعت برایتان به صورت یک عادت در می آید. پس سعی کنیم در حین انجام کارهایی که تحرک چندانی ندارند به خودمان استراحت دهیم و حرکات کششی، راه رفتن و برخی تمرینات تنفسی را که منجر به جریان انداختن اکسیژن در بدنمان می شود را در برنامه خود بگنجانیم.

‎۴- استفاده از غذاهای فراوری شده
Nadine Saubers نویسنده کتاب «The Complete Idiot’s Guide to Fighting Fatigue»، در کتاب خود شرح داده که چگونه یک رژیم غذایی شامل غذاهای فراوری شده می تواند باعث خستگی و افسردگی ما شود. هرچند طبخ غذاهای خانگی زمان بر و وقت گیر است ولی در عین حال میزان انرژی دریافتی از این غذاها بیش از چیزیست که تصور می کنیم. در همین رابطه «بدترین مواد غذایی که می توانید بخورید» را از دست ندهید.

‎۵- اصرار ورزیدن بر خشم و ناراحتی
‎ممکن است ما همیشه بر رفتارهای جسمی خود کنترل و تسلط داشته و مطمئن باشیم که عادتهای بد جسمی و تغذیه نامناسب در خستگی ما بی تأثیر است. اما ماندن در حالت عصبانیت و رها نشدن از استرس نیز یکی از عواملی است که می تواند باعث ایجاد تنش، خستگی و کاهش انرژی روزانه ما شود. پس سعی کنیم به خودمان برای رودررویی با مشکلات عاطفی و احساسی و مواردی که بر اعصاب ما تاثیر مستقیم دارد زمان دهیم و آنها را به نحوی حل کنیم. از جمله می توانیم در موردشان با کسی که به او اعتماد داریم صحبت کنیم، به شخصی که باعث ناراحتی یا عصبانیت ما شده نامه بنویسیم (البته نیازی به ارسال آن نیست)، با موردی که مدتهاست فکر ما را به خود مشغول کرده مواجه شویم و یا راهی برای رها کردن خود از موضوع پیدا کنیم.

منبع: پرشین وی

tara_st65
22-11-2011, 14:42
مرسی بابت تاپیک قشنگتون حتی اسمشم به آدم انرژی می ده از نوع مثبت! من شدیدا به انرژی اعتقاد دارم.
درسته که انرژی که آدم میگیره لحظه ایه ولی همون یه لحظه هم کافیه که تو حتی شده با یه لبخند، یه کلمه یا یه کمک خیلی خیلی کوچولو اونو به یه نفر دیگه منتقل کنی و اونم همینطور. می تونه یه زنجیره به وجود بیاد از همون یه حرکت تو! یا شایدم تو یکی از حلقه های وسط زنجیر باشی:11:
تازه مگه همین یه لحظه ها نیس که زندگی رو میسازه؟

من که اینجوریم

ROZE SURATI
27-11-2011, 01:42
رحمت خداوند ممکن است تاخیر داشته باشه ، اما حتمی است.....

tara_st65
28-11-2011, 13:26
غم اگر هم روزی مثل باران بارید
یا دل شیشه ایت از پس پنجره عشق زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا چتر شادی باز کن و بگو با دل خود که:
خدا هست هنوز

tanha.2011
12-12-2011, 23:20
در رنجي كه ما مي بريم، درد نه تنها در زخمهايمان، كه در اعماق قلب طبيعت نيز حضور دارد. در تغيير هر فصل، كوهها، درختان و رودها ظاهري دگرگونه مي يابند؛ همان گونه كه انسان در گذر عمر با تجربه ها و احساساتش دگرگون مي شود. در دل هر زمستان، تپشي از بهار و در پوشش سياه شب، لبخندي از روشنايي نمايان است.((جبران خليل جبران))

---------- Post added at 01:20 AM ---------- Previous post was at 01:17 AM ----------

طبق نظريه روانشناسي فرد هر چقدر هم كه داراي قدرت فكري بالايي باشد قادر نخواهد بود كه در يك زمان فكرش را متوجه دو موضوع كند.((ديل كارنگي))

Lady parisa
17-12-2011, 11:12
برای مدیریت استرس، باید دلایل آن را پیدا کرد
اولین راه برای مدیریت استرس، تحلیل آن است. هیچ چیز بدتر از آن نیست که برای این احساس استرس و نگرانی هیچ کاری انجام نشود! این در حالی است که هر استرسی دلیلی دارد.
گاهی اوقات ما می‌توانیم بر روی این دلیل تأثیر بگذاریم: اگر من همیشه دیر به سر کار می‌رسم و این موضوع به من استرس وارد می‌کند، برای حل این مشکل مثلاً می‌توانم یک ربع زودتر از خواب بیدار شوم.
دلایل دیگر استرس، خصوصاً در رابطه با محیط های زندگی ما (سروصدا، ترافیک و چیزهای دیگر)، تقریباً در حیطۀ اختیارات مان نیستند.

اگر واقعاً نمی‌توانیم برای مقابله با آنها کاری انجام دهیم، عاقلانه ترین کار این است که خودمان را با آنها سازگار کنیم. آیا باید زمانی را در ترافیک بمانید؟
از این فرصت برای لیست کردن کارهای خوشایندی که می‌خواهید در هفته ای که می‌آید انجام دهید، بهره ببرید. همسایه تان خیلی سروصدا می‌کند؟ تمرین های تنفسی برای بازیابی آرامش انجام دهید... به این ترتیب فقط سروصدا را تحمل کرده اید و دیگر عصبی نشده اید.
برای مقابله با استرس، تفکرات جدیدی نیاز است
کنترل افکار یا احساسات مان دشوار است؛ اما اگر بتوانیم این کار را انجام دهیم، دیگر مجبور به تحمل ناملایمات نیستیم. یاد بگیرید که چگونه افکار منفی یا نگران کننده را بیرون کنید و در نتیجه استرس تان را کاهش دهید. این کار ذهن مان را آزاد می‌کند که از اقدامی مفیدتر است!




پ.ن: تاپیکی که میخواستم رو پیدا نکردم.سرعت اینترنت پائینه سرچ فروم کار نمیکنه
اگه جای پست غلطه لطفا انتقال بدهید
با تشکر
:11:

Lady parisa
20-12-2011, 09:35
هیچ بهانه ای قابل قبول نیست. همین حالا سه تصمیمی که می تواند سلامتی، شغل و روابط زندگی تان را تغییر دهد اتخاذ کنید و دست به کار شوید!

برگرفته از: کتاب ۳۶۵ گام بلند موفقیت – آنتونی رابینز – انتشارات دویار

*parvaz65*
28-12-2011, 01:13
سلام من همين امشب با اين تايپيك اشنا شدم ،ايده خوبي داري ،منم هر مطلب مرتبطي داشتم براتون ميذارم.:11:

*parvaz65*
28-12-2011, 01:23
سؤال كنيد،كه به شما داده خواهد شد
بطلبيد ،كه خواهيد يافت
بكوبيد ،كه براي شما باز كرده خواهدشد.
زيرا هركه سؤال كند يابد و كسي كه بطلبد دريافت كند

و هركه بكوبد براي او گشاده خواهد شد.

كتاب مقدس :عهد جديد7:7و8

tanha.2011
01-01-2012, 12:45
بگذار سرنوشت هر راهی می خواهد برود راه من جداست....
بگذار این ابرها تا می توانند ببارند چتر من خداست.....:20:

Lady parisa
02-01-2012, 09:56
پیرمردی 92 ساله كه سر و وضع مرتبی داشت در حال انتقال به خانه سالمندان بود. همسر 70 ساله اش به تازگی درگذشته بود و او مجبور بود خانه اش را ترك كند.
پس از چند ساعت انتظار در سراسری خانه سالمندان ، به او گفته شد كه اتاقش حاضر است . پیرمرد لبخندی بر لب آورد. همین طور كه عصا زنان به طرف آسانسور می رفت ، به او توضیح دادم كه اتاقش خیلی كوچك است و به جای پرده ، روی پنجره هایش كاغذ چسبانده شده است .
پیرمرد درست مثل بچه ای كه اسباب بازی تازه ای به او داده باشند با شوق و اشتیاق فراوان گفت :
«خیلی دوستش دارم.»
به او گفتم : ولی شما هنوز اتاقتان را ندیده اید! چند لحظه صبر كنید الان می رسیم.
او گفت : به دیدن و ندیدن ربطی ندارد! شادی چیزی است كه من از پیش انتخاب كرده ام. این كه من اتاق را دوست داشته باشم یا نداشته باشم به مبلمان و دكور و... بستگی ندارد ، بلكه به این بستگی دارد كه تصمیم بگیرم چگونه به آن نگاه كنم.
من پیش خودم تصمیم گرفته ام كه اتاق را دوست داشته باشم. این تصمیمی است كه هر روز صبح كه از خواب بیدار می شوم می گیرم.
من دو كار می توانم بكنم . یكی این كه تمام روز را در رختخواب بمانم و مشكلات قسمت های مختلف بدنم كه دیگر خوب كار نمی كنند را بشمارم، یا آن كه از جا برخیزم و به خاطر آن قسمت هایی كه هنوز درست كار می كنند شكرگزار باشم.
هر روز ، هدیه ای است كه به من داده می شود و من تا وقتی كه بتوانم چشمانم را باز كنم ، بر روی روز جدید و تمام خاطرات خوشی كه در طول زندگی داشته ام تمركز خواهم كرد.
سن زیاد مثل یك حساب بانكی است . آنچه را كه در طول زندگی ذخیره كرده باشید می توانید بعداً برداشت كنید. بدین خاطر ، راهنمایی من به تو این است كه هر چه می توانی شادی های زندگی را در حساب بانكی حافظه ات ذخیره كنی.
از مشاركت تو بر پر كردن حسابم با خاطره های شاد و شیرین تشكر می كنم.هیچ می دانی كه من هنوز هم در حال ذخیره كردن در این حساب هستم؟!


انرژیک باشید و شاد
:11:

Lady parisa
02-01-2012, 10:02
برگ در انتهای زوال می افتد و میوه در انتهای کمال ، بنگر که تو چگونه می افتی ...

Lady parisa
03-01-2012, 12:24
رفتار و طرز برخورد، شالوده و پایه ی موفقیت است. یک انسان سخاوتمند با رفتار و منشی مثبت مطمئناً کامیاب خواهد شد. اگر رفتارتان را تغییر دهید، ادراکتان، اعمالتان، و زندگی تان را تغییر داده اید؛ و با تغییر تک تک زندگی ها، دنیا تغییر خواهد کرد.

در این مقاله ۳۰ نوع کار را عنوان می کنیم که هر کدام فقط ۳۰ ثانیه زمان می برد. تصور کنید اگر میلیون ها یا بیلیون ها انسان روی زمین اگر فقط یکی از این کارها را انجام بدهند، دنیا چطور تغییر می کرد؟ به همین خاطر سعی کردیم راه های جدیدی برای رشد و پیشرفت شخصی به رایتان عنوان کنیم که می توانید در کمتر از ۳۰ ثانیه آن ها را انجام دهید.

۱- تُن صدایتان را تغییر دهید. برای ۳۰ ثانیه سعی کنید نرم تر، آرام تر، و کمی خوشایندتر صحبت کنید. با نتایج شگفت انگیزی روبه رو خواهید شد. آیا می دانستید وقتی با صدای نرم تر و آرام تر به بچه ها دستور بدهید، نسبت به اینکه سرشان داد بزنید، تأثیر بیشتری خواهد داشت؟ اگر در کار خسته شده اید، حتی فقط برای ۳۰ ثانیه سعی کنید لحن صدایتان را آرام تر کنید، شاید زودتر به نتیجه رسیدید!

۲- ایده های قدیمیتان را به یاد آورده و دوباره آن ها را از سر گیرید. برای ۳۰ ثانیه، ایده قدیمیتان را دوباره امتحان کنید. آیا این ایده ی یک اختراع، یک پروژه کاری، یا کاری بوده که به نظرتان خسته کننده می آمده؟ یکی از آن کارها را انتخاب کرده و یک بار دیگر امتحانش کنید. تصور کنید اگر همه ی آدم ها اینقدر جرات داشتند که از نبوغ خدادادی در جهت استعدادهایشان بهره گیرند چه می شد؟ می دانید چه چیزهای جدیدی در دنیا ابداع می شد؟

۳- برای ۳۰ ثانیه به یک نفر یک فرصت دوباره بدهید. یک بار دیگر به حرف هایش گوش دهید یا یک بار دیگر به او فرصت دهید شاید که تغییر کرده باشد.

۴- به فرزندانتان بگویید «دوستتان دارم» و «به شما افتخار می کنم.» به چشم هایشان نگاه کنید، و به آن ها نشان دهید که چقدر به رایشان ارزش قائلید. تصور کنید اگر همه ی والدین ۳۰ ثانیه در روز هم که شده به فرزندانشان اطمینان خاطر می دادند، دنیا چه تغییری می کرد…

۵- دفعه ی بعدی که منتظر خشنودی آنی یا چیزی بودید که نمی توانید در همان لحظه داشته باشید، برای آنچه که در حال حاضر دارید، ۳۰ ثانیه از خدا تشکر و قدردانی کنید. این کار باعث تغییر رفتارتان خواهد شد.

۶- ۳۰ ثانیه محکم تر و صاف تر بایستید، و سرتان را بالاتر بگیرید. در چشم های دیگران نگاه کنید و با اطمینان بیشتر راه بروید. ببینید چه احساس خوبی دارد.

۷- کاری را که قبلاً از انجام آن دست کشیده اید و نیمه رها کرده اید را انتخاب کنید که امروز انجامش دهید. ۳۰ ثانیه بیشتر طول نمی کشد که برای انجام کاری تصمیم بگیرید. قولتان را پیش خودتان نگه دارید و مطمئن باشید که حتماً انجامش خواهید داد.

۸- به هم ریختگی هایی که کس دیگری ایجاد کرده را تمیز و مرتب کنید.

۹- از کسی تعریف و تمجید کنید.

۱۰- برای چیزی یا کسی که باورش دهید، بایستید. یک جمله ی حمایت کننده، حوزه ی نفوذ شما را گسترده تر خواهد کرد.

۱۱- کسی را در کارش تشویق کنید و به او اطمینان خاطر بدهید. به او بگویید که «تو می توانی!» او را باور داشته باشید و این باور را نشان دهید.

۱۲- کسی را که دوست دارید بیشتر با او آشنا شوید را به خانه تان دعوت کنید. می توانید شام را کنار هم صرف کنید. از این دعوت برای یک دوستی تازه استفاده کنید.

۱۳- به مدت ۳۰ ثانیه در جمع همسرتان را ناز و نوازش کنید. دستتان را پشتش بکشید، انگشتانتان را در موهایش فرو ببرید، نرم و آرام بغلش کنید، دستش را به نرمی فشار دهید، یا حتی یک بوسه تند و چابک. خیلی خوب است اگر بچه هایتان بفهمند که پدر و مادرشان همدیگر را دوست دارند و برای ابراز علاقه به هم راحت هستند. مطمئناً اگر همه ی زوج ها فقط ۳۰ ثانیه در روز برای چنین کاری وقت می گذاشتند، این قدر زندگی های زناشویی درهم و برهم نبود.

۱۴- یک کلمه ی جدید (کلمه ای از زبانی خارجی که به خوبی به آن تسلط ندارید) یا یک چیز تازه در مورد یک فرهنگ دیگر یاد بگیرید.

۱۵- چکی به مبلغ %۱۰ از حقوق ماهانه تان بنویسید و به مؤسسات خیریه هدیه کنید.

۱۶- هر روز ۳۰ ثانیه برای غالب آمدن بر ترس ها و شجاعانه روبه رو شدن با همه ی موقعیت های زندگی تان دعا کنید. رفتاری مثبت و هدفی مثبت در ذهن داشته باشید. برای کارهای آن روزتان طبق اولویت ها برنامه ریزی کنید. بعد از ۳۰ ثانیه برای تغییر آماده خواهید بود.

۱۷- از کسی بپرسید، «حالت چطور است» و واقعاً به جوابی که به شما می دهد خوب گوش کنید.

۱۸- ۲۰ هزار تومان در یک پاکت گذاشته و با عنوان «ناشناس» برای کسی بگذارید که می دانید به آن احتیاج دارد. نیکوکاری بدون اینکه شناخته شوید احساسی فوق العاده در شما ایجاد خواهد کرد. امتحان کنید!

۱۹- یک اقدام سریع برای محیط زیست بکنید. به پرنده ها غذا بدهید، زباله ها و آشغال ها را جمع و جور کنید و…

۲۰- یک صبحانه ی عالی برای خود انتخاب کنید (انرژی روزانه ی خود را با یک تصمیم ۳۰ ثانیه ای شروع کنید). کمتر مواد قندی بخورید و بیشتر پروتئین و میوه بخورید و صبحانه ای سالم و مقوی برای خود انتخاب کنید.

۲۱- اگر خیلی وقت است که درون خانه یا شرکت هستید، بیرون بروید و اجازه بدهید که نور آفتاب روی صورتتان بنشیند. این کار حالتان را خیلی سریع بهبود خواهد داد.

۲۲- وقتی کسی از شما تقاضای کم خواست (کمک مالی)، پاسخ مثبت بدهید.

۲۳- برای انتخابات ثبت نام کنید. ۳۰ ثانیه برای ثبت نام وقت بگذارید و فرم را پر کنید. با این کار هر وقت موقع انتخابات شهر یا شورا رسید می توانید در این فعالیت مردمی شرکت کنید

۲۴- یک دانه بکارید (یا اگر وارد هستید، یک نهال بکارید). تصور کنید اگر میلیون ها آدم روی زمین این کار را بکنند دنیا چه تغییری خواهد کرد.

۲۵- چراغ اتاق هایی که خالی است را خاموش کنید (لامپ اضافی خاموش). هر ۳۰ ثانیه هم ارزش دارد.

۲۶- در سطل زباله ی خانه چند کیسه ی زباله بگذارید تا انواع مختلف زباله ها را جداگانه دور بریزید. شما بازیافت زباله را از همین امروز شروع کرده اید.

۲۷- یک عادت بدتان را در ۳۰ ثانیه ترک کنید؛ و ۳۰ ثانیه به ۳۰ ثانیه آن را تکرار کنید.

۲۸- ۳۰ ثانیه بخندید. استرستان فروکش خواهد کرد.

۲۹- آب بنوشید.

۳۰- ۳۰ ثانیه از هر آنچه که دارید احساس رضایت کنید؛ و همیشه قدردان نعمت های خداوند باشی.




"ایران جدید"

Lady parisa
04-01-2012, 13:45
با قلبی ملایم وحساس وارد میشوید وبا یک قلب سخت وبی احساس خارج میشوید...

سه ظرف را روی آتش قرار دادیم. در یکی از ظرفها هویج در دیگری تخم مرغ و در دیگری قهوه ریختیم و پس از 15 دقیقه:

هویج که سفت و محکم بود نرم و ملایم شد.

تخم مرغ که شل و وارفته بود سفت ومحکم شد دانه های قهوه در آب حل شدند و آب رنگ و بوی قهوه گرفته است. حالا فرض کنید آبی که در حال جوشیدن است مشکلات زندگیست. شما در مقابل مشکلات چگونه اید؟

مثل هویج سخت و قوی وارد مشکلات می شوید ودر مقابل بسیار خسته میشوید امیدتان را از دست داده وتسلیم می شوید. هیچ وقت مثل هویج نباشید...!

با قلبی ملایم وحساس وارد میشوید وبا یک قلب سخت وبی احساس خارج میشوید از دیگران متنفر میشوید و همواره تمایل به جدال دارید.

هیچ وقت مثل تخم مرغ نباشید…!

در مقابل مشکلات مثل قهوه باشید. آب قهوه را تغییر نمیدهد. قهوه آب را تغییر میدهد. هر چه آب داغتر باشد طعم قهوه بهتر میشود…!

پس بیایید در مقابل مشکلات مثل قهوه باشیم ما مشکلات را تغییر دهیم. نگذاریم مشکلات ما را تغییر دهد.



از طعم قهوه تان لذت ببرید…

*parvaz65*
05-01-2012, 09:57
به آينده نگاه كن اگه قرار بود به گذشته نگاه كنيم هنوز روي درختها بوديم.

prinstonp
10-01-2012, 19:45
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


هیچ انسانی یک جزیره نیست




منظور این است که هیچ انسانی نمی تواند مستقل از دیگران و فارغ از مشکلات و دغدغه های آن ها زندگی کند و مانند یک جزیره منفک از تمام عالم باشد . با این حال بسیاری از ما همچون یک جزیره روزگار می گذرانیم . اگر شما به هر دلیلی ، هیچ علاقه ای به مشکلات دیگران نداشته باشید ، آن ها نیز به نوبه ی خود هیچ علاقه ای به مشکلات شما نخواهند داشت.



شما در همه حال یک دیوار خیالی به دور خود کشیده اید که هیچ کس نمی تواند در آن نفوذ کند. ولی این خود شما هستید که می توانید با مهر ورزیدن به مردم این دیوار را بشکنید.



این کارکمک می کند که ذهنتان را از خود دور کنید و شما را قادر می سازد که در بهترین حالت خود باشید .


چون شما به جای خودتان ، به دیگران فکر می کنید.

مغز ما نمی تواند به طور همزمان به دو چیز فکر کند ، لذا فکر کردن به دیگران مانع این می شود که شما زیاد نگران خودتان باشید و درباره ی خودتان فکر کنید. و این که

اگر می خواهید دیگران به شما و مشکلاتتان علاقه نشان دهند ، چاره ی کار بسیار راحت است ؛
شما هم به آنها و مشکلاتشان علاقه مند شوید و این را در عمل به آنها نشان دهید.

*parvaz65*
12-01-2012, 02:32
شيوه حباب صورتي

اين مراقبه ،ساده و به طرز حيرت آوري مؤثر است:

راحت بنشينيد يا دراز بكشيد ، چشمانتان را ببنديد و اهسته و عميق به طور طبيعي نفس بكشيد.

خواسته اي را كه آرزومند تجلي آن هستيد مجسم كنيد. تصور كنيد كه : پيشاپيش رخ

داده است . تا حد امكان هر چه روشن تر آن را در ذهن خود مجسم كنيد. اكنون در

چشم ذهن خود ، رويا و خيالتان را در حبابي صورتي قرار دهيد. هدف يا خواسته خود را

درون اين حباب بگذاريد . صورتي رنگ دل است و اگر اين رنگ آنچه را كه مچسم ميكنيد

فرا گيرد ،تنها آنچه را كه با هستي شما يگانگي و هماهنگي كامل دارد برايتان به

ارمغان مي آورد. گام سوم ، رها كردن حباب است . مجسم كنيد كه : حباب همچنان

كه خواسته ي شما را در دل دارد در كائنات شناور است . اين نماد آن است كه :

نسبت به آن وابستگي هيجاني و عاطفي نداريد و ميتوانيد رهايش كنيد . پس اكنون

آزاد است كه دور از عالم بچرخد و براي تجلي خود ، نيرو بگيرد و انرژي جمع كند .

لازم نيست شما كار ديگري بكنيد.


تجسم خلاق از


شاكتي گواين

*parvaz65*
15-01-2012, 23:16
شايد زندگي اون جشني نباشه كه انتظارش داشتيم ولي حالا كه به اون دعوت شديم بيا تا ميتونيم زيبا برقصيم.

hamid_diablo
06-02-2012, 23:13
ماهیت انرژی مثبت چیست؟

در اطراف کل موجودات هاله ای از انرژی وجود دارد که موجب جذب اشیا و افراد میشود.اشیا قادر به کنترل این هاله و انرژی نیستنددر حالیکه انسان هم می تواندآنرا کنترل کند و هم می تواند با آن بر دیگران اثر گذارد.به همین دلیل است که روانشناسان تأکید دارند همواره مثبت فکر کنید و نسبت به دیگران نیز خوش بین باشید و حتی به شوخی افکار منفی را به یکدیگر منتقل نکنید.

تفکر مثبت

آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که این خود ما هستیم که از طریق بسیاری از اعمالی که انجام می دهیم یا اندیشه هایی که می کنیم و حرف هایی که بر زبان می آوریم ، مجازاتها و تنبیهات خود را تعیین و مشخص می کنیم.

یعنی اگر تفکرات و اندیشه های ما مثبت باشند ما انرژی مثبت موجود در پیرامونمان را به خود جذب می کنیم و اگر تفکرات و اندیشه ای ما منفی باشند ، به تناسب انرژی منفی موجود در ژیرامونمان را جذب می کنیم.راستی انرژی مثبت چیست؟


انرژی مثبت اساساً همان چیزی است که در ذهن خود تصوری درست از آن داریم؛ یعنی همان نور- خوبی - محبت- عشق- انفاق- صبر-احسان به همنوع - امیدواری و...


و به همان اندازه انرژی منفی همان چیزی است که در ذهن خود تصویری درست از آن نداریم؛ تاریکی و ظلمت ونفرت(که مهمترین سلاح برای شیطان به شمار می رود) بد جنسی ،شرارت، رذالت ،بی صبری، خود خواهی ،تعصب، نا امیدی و یاس و اندوه .


این دو انرژی مثبت و منفی در مخالفت از همدیگر فعالیت می کنند و ضد یکدیگر و زمانی ما بتوانیم این انرژی ها را در درونمان،آرام سازیم و بر آنها تسلط یابیم بی درنگ خدمتگذار ما می شوند. هر چیز مثبت ، مثبت خود را جذب می کند و هر چیز منفی ، منفی خود را .


نور در جستجوی نور است و ظلمت شیفته ظلمت پس چنانچه ما کاملاً مثبت یا کاملاً منفی بشویم کم کم به سراغ اشخاصی می رویم و جذب می شویم که مانند خود ما هستند. اما نباید فراموش کرد که ما خود مثبت و یا منفی را انتخاب می کنیم . صرفاً با تفکر اندیشه های مثبت و بیان مطالب خوب و مثبت قادر می شویم انرژی مثبت را به خود جذب کنیم . زیرا انسان با بیان مطالبی ، قادر است میدان انرژی اطراف بدنش را تحت تأثیر قرار دهد .

زیرا قدرتی عظیم در افکار و اندیشه های ما نهفته است و این خود ما هستیم که محیط اطرافمان را با افکاری که در ذهن داریم ، می آفرینیم .

روح قدرتی عظیم برای کنترل ذهن دارد و ذهن نیز بر جسم تسلط دارد و زمانیکه ذهن و فکر ما منفی باشد ، انرژی منفی اطراف را جذب کرده و باعث ضعف تدریجی سیستم دفاعی بدن شده و کالبد فیزیکی یارای مقاومت و مصونیت از بیماریها و امراض را ندارد و این زمانی پیش از پیش صادق است که افکار ما (منفی) بر حول محور وجود خودمان بچرخد و به نیازها و مشکلات دیگران اهمیتی ندهد .

حال آنکه اگر به فکر خدمت به دیگران باشد می تواند امراض خود را شفا دهد . با پرورش نیروی ایمان که مانند کشت گیاهان است و داشتن این تصور که اگر خوبی کنیم ، خوبی دریافت می کنیم و اگر بدی کنیم ، بدی دریافت می کنیم و اینکه با داشتن تفکر مثبت و بیان جملات و واژه هایی هر چند ساده که قادرند یکی از دو نوع انرژی مثبت و یا منفی را جذب کنند ، باورمان نمی شود که این خود ما هستیم که می توانیم راهرویی پیچ در پیچ از ناامیدی و اندوه خود بیافزاییم .

به همان اندازه ما می توانیم جاده ای عریض و پهن و دلپذیر از تحقق یافتن تمام آرزوها و امیدهایمان و سعادت و نیکبختی مان ، پدید بیاوریم.

حقیقت این است که اندیشه های ما ، از قدرتی خارق العاده برخوردارند. مثـبت انـدیشی بـه هـمراه خـود صـلح، آرامــش، موفقیت، بـهبود در روابـط، و سلامت جسمی را به دنبال دارد. با اتکا به تفکرات مثبت کارهای روزمره را راحت تر میتوان به پایان رسـاند، زنـدگی روشـنی در انتـظارتان خواهد بود، و نهایتاً شادی و رضایت بیشتری پیش رویتان قرار خواهد گرفت.

مثبت اندیشی فـرآینـدی همه گیر است. افرادی که در کنار شما هستـند از تـفـکرات و حـالات درونـی شـما تـاثیر میپـذیرنـد. سعی کنید تا جایی که می توانید به خوشحالی،مـوفـقـیت، و سلامت فکر کنید. با چنین طرز تفکری دیگران تمایل پیدا می کنند تا شما را در کارهایتان یاری کنند. آنها از امواج مثبتی که شما از خود ساطع می کنید به شدت لذت می برند.

به منظور بهره گیری تمام و کمال از انرژی مثبت درونی، شما ملزم هستید تا تغییراتی را در درون خود ایجاد کنید. باید با دیدی مثبت به زندگی نگاه کنید، نتیجه موفقیت آمیز تمام تلاش های خود را از ابتدا در ذهنتان مجسم کنید؛ همچنین از هر گونه اقدام لازمی برای تثبیت موفقیتتان مضایقه نکنید.

مثبت گرایی موثر

چنین طرز فکری خیلی بیشتر از تکرار چند جمله مثبت و یا اینکه دائماً به خودتان تلقین کنید همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت، می باشد. باید طرز فکر و نگرش خود را به طور کلی تغییر دهید و در عمیق ترین لایه های مغزی خود، انرژی مثبت را جای دهید.

مثبت اندیشی موقتی آن هم تنها برای چند لحظه کوتاه، چیزی عایدتان نخواهد کرد. باید ترس های خود را کنار بگذارید و سست ارادگی و بی عقیدگی را از خود دور کنید. همانطور که پیش تر نیز بدان اشاره شد، کمی تلاش و اقدام موثر درونی در این زمینه از ملزومات قضییه به شمار می رود.

آیا به راستی قصد دارید که در درون خود یک تغییر بنیادین ایجاد کنید؟ آیا قصد دارید که روش اندیشیدن خود را تغییر دهید؟ آیا دوست دارید صاحب قدرتی ذهنی شوید و با استفاده از آن تاثیر مثبتی بر روی خود، اطرافیان و محیط پیرامونتان بگذارید؟

در این قسمت نکاتی ارائه شده که با استفاده از آن به راحتی می توانید قدرت مثبت اندیشی را در خود افزایش دهید:

در مکالمه های درونی فقط از عبارات مثبت استفاده کنید. از لغاتی نظیر: "من میتوانم"، "من قادر هستم"، "چنین چیزی ممکن است"، و "از عهده انجام آن بر می آیم" استفاده کنید.


همواره شادی، قدرت و موفقیت را در وجود خود زنده نگه دارید.


از افکار منفی به شدت دوری کنید. با حفظ آرامش، ذهن خود را از منفی گرایی منحرف سازید و آنها را با افکار سازنده و شادی بخش جایگزین سازید.

در هنگام صحبت کردن با دیگران از لغاتی استفاده کنید که حس احترام، شادی و موفقیت را در آنها زنده کند.

پیش از اینکه هر یک از پروژه های خود را عملی کنید، نتیجه موفقیت بخش آن را در ذهن خود مجسم کنید، اگر این کار را با تمرکز و ایمان کامل انجام دهید، مطمئناً از نتیجه بدست آمده شگفت زده خواهید شد.

سعی کنید حداقل روزی یکبار یک صفحه از اشعار امید بخش ادبی را مطالعه کنید.

فیلم و سریال هایی را تماشا کنید که باعث ایجاد خوشحالی در شما می شوند.

اخبار نگاه کنید و روزنامه بخوانید، اما این کار را کاملاً بیطرفانه و بدون جانبداری از فرد یا گروه خاصی انجام دهید.

با افرادی معاشرت کنید که خودشان منشا نیروهای مثبت هستند.

هنگام نشستن و یا راه رفتن کمر خود را راست نگه دارید، این امر توانایی های ذاتی و اعتماد به نفس شما را افزایش می دهد.

پیاده روی کنید، شنا کنید و یا ورزش های دیگری انجام دهید. این امر حس مثبت گرایی را در وجود شما زنده نگه می دارد.


فقط مثبت فکر کنید و در افکار خود تنها نتایج مثبت را مورد محاسبه قرار دهید. اگر در حال حاضر زندگی بر وفق مراد شما نیست، مطمئن باشید که با مثبت اندیشی میتوانید همه چیز را تغییر دهید.

tanha.2011
07-02-2012, 19:10
اگر:

A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z

برابر



1-2-3-4-5-6-7-8-9-10-11-12-13-14-15-16-17-18-19-20-21-22-23-24-25-26



باشد ... آن گاه داریم



کار سخت HARD WORK

H+A+R+D+W+O+R+K

98%=11+18+15+23+4+18+1+8



دانش KNOWLEDGE

K+N+O+W+L+E+D+G+E

11+14+15+23+12+5+4+7+5=%96



دوست داشتن LOVE

L+O+V+E

12+15+22+5=%54



خوشبختی LOCK

L+O+C+K

12+21+3+11=%47



(بیشتر ما تصور نمی کنیم که این مورد خیلی مهم است؟؟)

پس چه چیز صد در صد را می سازد؟



پول؟...!!! MONEY

M+O+N+E+Y

13+15+14+5+25=%72



رهبری؟....!!! LEADERSHIP

L+E+A+D+E+R+S+H+I+p

12+5+1+4+5+18+19+8+9+16=%97



نه، هیچکدام 100% نشد!!!

پس چه چیز صد در صد را می سازد؟؟

هر مساله ای راه حلی دارد تنها اگز نگرشمان را تغییر دهیم.



نگرش ATTITUDE

A+T+T+I+T+U+D+E

1+20+20+9+20+21+4+5=%100



این نگرش ما نسبت به زندگی و کار است که زندگی را 100%می سازد!!!

نگرشتان را تغییر دهید، تا بتوانید زندگی تان را تغییر دهید!!!

tanha.2011
20-02-2012, 23:03
“تخیل همه چیز است. می تواند باعث جذاب شدن زندگی شود. تخیلی به مراتب از دانش مهم تر است“

آیا شما از تخیلات روزانه استفاده می کنید؟ تخیل از دانش مهم تر است! تخیل شما پیش نمایش آینده شما است. نشانه واقعی هوش دانش نیست، تخیل است.

آیا شما هر روز ماهیچه های تخیل تان را تمرین می دهید؟ اجازه ندهید چیزهای قدرتمندی مثل تخیل به حالت سکون دربیایند.

tanha.2011
20-02-2012, 23:11
“سعی نکنید موفق شوید، بلکه سعی کنید با ارزش شوید“

وقت خود را به تلاش برای موفق شدن هدر ندهید، وقت خود را صرف ایجاد ارزش کنید. اگر شما با ارزش باشید، موفقیت را جذب می کنید.

استعدادها و موهبت هایی که دارید را کشف کنید، بیاموزید چگونه آن استعدادها و موهبت های الهی را در راهی استفاده کنید که برای دیگران مفید باشد.

tanha.2011
20-02-2012, 23:19
“دیوانگی: انجام کاری دوباره و دوباره و انتظار نتایج متفاوت داشتن“

شما نمی توانید کاری را هر روز انجام دهید و انتظار نتایج متفاوت داشته باشید، به عبارت دیگر، نمی توانید همیشه کار یکسانی (کارهای روزمره) را انجام دهید، و انتظار داشته باشید متفاوت به نظر برسید.

برای اینکه زندگی تان تغییر کند، باید خودتان را تا سر حد تغییر افکار و اعمالتان متفاوت کنید، که متعاقبا زندگی تان تغییر خواهد کرد.

tanha.2011
20-02-2012, 23:30
“اگر شما قوانین بازی را یاد بگیرید از هر کس دیگر بهتر بازی خواهید کرد”

دو گام هست که شما باید انجام بدهید:

اولین گام این است که شما باید قوانین بازی که می کنید را یاد بگیرید، این یک امر حیاتی است.
گام دوم این که شما باید بازی را از هر فرد دیگری بهتر انجام بدهید. اگر شما بتوانید این دو گام را انجام دهید موفقیت از آن شما می شود.

tanha.2011
21-02-2012, 19:25
تمام ارزش تمبر پستی توانایی آن به چسبیدن به چیزی است تا زمانی که آن را برساند. مانند تمبر پستی باشید؛ مسابقه ای که شروع کرده اید را به پایان برسانید.
با پشتکار می توانید به مقصد برسید.[COLOR="Silver"]

tanha.2011
21-02-2012, 19:38
“کسی که هیچ وقت اشتباه نمی کند هیچ وقت هم چیز جدید یاد نمی گیرد“

هرگز از اشتباه کردن نترسید. اشتباه شکست نیست. اشتباهات شما را بهتر، زیرک تر و سریع تر می کنند، اگر شما از آنها استفاده مناسب کنید.

قدرتی که منجر به اشتباه می شود را کشف کنید.

اگر می خواهید به موفقیت برسید اشتباهاتی که مرتکب می شوید را ۳ برابر کنید.

hamid_diablo
22-02-2012, 14:04
تفكر درباره ی خدا , موجب كاهش اضطراب است !

براساس مطالعات جدید , تفكر درمورد خداوند, موجب می شود هنگام بروز خطا و

اشتباه, كمتر دچار ناراحتی شویم.محققان , امواج مغزی مربوط به نوعی خاص از

واكنش به پریشانی را در تعدادی از داوطلبان , هنگام دچار اشتباه اندازه گیری كردند;

افرادی كه دارای تفكرات مذهبی بودند, درمقابل پاسخ های اشتباه , كمتر ناراحت

می شدند تا آنان كه از چنین اعتقاداتی برخوردار نبودند.

tanha.2011
24-02-2012, 21:32
1. بیشتر از دیگران بدان. Know more than other.


2. بیشتر از دیگران کار کن. Work more than other.


3. کمتر از دیگران انتظار داشته باش. Expect less than other

tanha.2011
25-02-2012, 18:45
آموخته ام که اگر نمیتوانم ستاره باشم لزومی ندارد ابر باشم ...


تفکر مثبت داشته باشید و آینده را فوق العاده عالی ببینید ، آن گاه همه چیز بر وفق مراد شما می شود.

تمام افکارتان را روی کاری که انجام می دهید متمرکز کنید ، پرتوهای خورشید تا متمرکز نشوند ، نمی سوزانند.

افکار منفی را از خود دور کنید تا بتوانید سرنوشت خویش را تغییر دهید.

tanha.2011
29-02-2012, 21:30
P+T+A*A= Success

P اول کلمه Passion به معنای شور و شوق درونی و علافه باطنی است.
T اول کلمه Talent به معنای استعداد است.
اولین A اول کلمه Action به معنای عمل و اقدام است.
دومین A اول کلمه Associate به معنای همراهان است.

فرمول طلایی موفقیت به زبان فارسی بصورت زیر در می آید:

مساعدت همراهان * عمل + استعداد + اشتیاق = موفقیت

tanha.2011
04-03-2012, 14:21
اگر بدبین هستید و افکاری منفی دارید توقع نداشته باشید که در عرض یک شب، به یک فرد مثبت‌نگر و خوش‌بین تبدیل شوید. اما با تمرین کردن گفت‌وگوی ذهنی شما، کم‌کم مثبت می‌شود و از حالت خودانتقادی بیرون می‌آید و خودپذیری جای آن را می‌گیرد و همین‌طور نسبت به جهان اطرافتان کمتر دیدگاهی بدبینانه خواهید داشت و زیباتر به نظر خواهد آمد.

تمرین تفکر مثبت، دید بهتری به شما می‌بخشد. وقتی حالت ذهنی مثبت باشد قادرید از پس هر مسئله‌ای هرچه‌قدر هم استرس‌زا و ناراحت‌کننده باشد به نحو مؤثری برآئید. این توانائی (مثبت‌نگری) به سلامت جسم و روح شما کمک می‌کند و درهای جدیدی را به رویتان می‌گشاید.

tanha.2011
09-03-2012, 18:54
به‌طور مرتب در طی روز لحظاتی توقف کنید و ببینید مشغول فکر کردن به چیزی هستید. اگر متوجه شدید که بیشتر افکار شما منفی هستند سعی کنید یک نکته مثبت در آنها پیدا کرده و فکرتان را تصحیح کنید.

این قانون ساده را به یاد داشته باشید: هیچ‌وقت به خودتان حرفی نزنید که حاضر نباشید آن حرف را به دیگران بزنید.

tanha.2011
12-03-2012, 20:23
تو باید بیاموزی قبل از این‌که از دیگران انتظار دریافت عشق و محبت داشته باشی، ابتدا خودت به وجودت عشق بورزی.

لحظه‌ای دقت کن و ببین این فکر تا چه حد با افکار معمول و متداول تو هماهنگ یا متفاوت است. به خودت یادآوری کن که می‌توانی افکارت را انتخاب کنی و می‌توانی تصمیم‌گیری که افکار روزمره‌ات را با افکار مثبت جایگزین سازی.

tanha.2011
14-04-2012, 18:22
انیشتین می‌گفت : « آنچه در مغزتان می‌گذرد، جهانتان را
می‌آفریند. »

استفان كاوی (از سرشناسترین چهره‌های علم موفقیت) احتمالاً
با الهام از همین حرف انیشتین است كه می‌گوید:« اگر می‌خواهید در زندگی و
روابط شخصی‌تان تغییرات جزیی به وجود آورید به گرایش‌ها و رفتارتان توجه
كنید؛ اما اگر دلتان می‌خواهد قدم‌های كوانتومی بردارید و تغییرات اساسی
در زندگی‌تان ایجاد كنید باید نگرش‌ها و برداشت‌هایتان را عوض كنید .»

alilosting
22-04-2012, 16:02
فردی را تصور کنید که به هر دلیلی، دوست دارد دائما بنشیند و کارهایش را به همین صورت انجام دهد. در حالیکه پاهای سالمی دارد. چنین فردی بعد از گذشت مدتی به دلیل استفاده نکردن از قدرت پای خویش، نمی تواند به راحتی راه رود و حرکت کند و شاید هم این مهارت را کلا از دست بدهد.

ذکر این مثال به این دلیل است که برای مخاطبان این نوشتار این نکته را روشن کنیم که این مسئله همچون یک اصل مهم و کارساز است و می توان آنرا به بسیاری از موارد تعمیم داد. کسی که با دقت و پشتکار فراوان به خواندن زبان انگلیسی مشغول است، و بعد از یک سال، این کار را ترک می کند، این مهارت را به تدریج از دست می دهد، چون از آن استفاده نکرده است.
به نظر می رسد خلقت انسان به گونه ای است که نیازدارد به اینکه همواره به موضوعی مشغول باشد و حتی در برخی موارد ناچار به انجام برخی از کارها باشد. این هنر زندگی کردن است که هر انسانی باید انرا دائما تمرین کند.

وقتی بیاموزیم که به ذهن خود وسعت دهیم و در پی گسترش مهارت های خویش باشیم، شهامت بیشتری در زندگی پیدا می کنیم و به موفقیت نزدیکتر می شویم. کسی که خود را در گوشه ای زندانی می کند، لازم نیست برای به دست اوردن چیزی تلاش کند. این فرد هرگز در موقعیتی قرار نمی گیرد که پیشرفت خاصی داشته باشد و مهارت خاصی را کسب کند. مسلما کسی که در جریان زندگی با انواع رویدادها مواجه می شود و دغدغه کسب مهارتهای متنوعی را دارد، می تواند فردی جسور و با شهامت باشد.

ما دائما باید مراقب خود باشیم و به اعمال، نیت ها و درون خویش توجه ویژه ای داشته باشیم. سخن از مهارتهایی همچون دانستن زبان خارجی و یا رانندگی، مهارتهای معمول هر فردی در زندگی می باشند اما به نظر می رسد مهمتر از همه اینها توجه به چیزهایی همچون وجدان و اخلاقیات است، با فرض اینکه ممکن است وجدان انسان نیز مثل هر چیز دیگری، از کار بیفتد و کم رنگ شود. اگر به آن توجه نشود و برای حفظ ان تلاشی صورت نگیرد، بعید نیست که این عنصر بسیار مهم در روح انسان، از بین برود. برای نگهداری ذهن و روح خود در حالتی مطلوب و ارزشمند، باید دائما از آن استفاده کنید. این استفاده بهتر است به صورتی باشد که همواره انسان را به سمت خوبیها، نیکی ها و کمالات اخلاقی و رفتاری بکشاند. اگر از تمام ظرفیت روحی و روانی خود استفاده کنید، نگران نباشید و تصور نکنید که انرژی و نیروی بسیاری را از دست داده اید، بلکه با این روند، کارایی ذهن شما افزایش می یابد.
واقعیت این است که جهان هستی، به نوعی ما را به مشغول بودن تشویق می کند. قانون بهره برداری، قانونی شگفت انگیز است و ما را مجبور به حرکت می کند و وقتی حرکت می کنیم، احساس رضایت داریم. توجه داشته باشید که برای حفظ و نگهداری بسیاری از داشته هایتان، باید به بهترین نحو از آنها استفاده کنید و در برخی موارد همین استفاده کردن و بهره بردن، موجب بیشتر شدن می شود. البته نباید از ذکر این نکته تغافل کنیم که بهره بردن از داشته ها و یا نعمتهایی که خداوند متعال به انسانها عطا کرده، به نوعی در حفظ و ماندگاری انها موثر است.

می توان از این زاویه هم به این موضوع نگاه کرد که هر کس از آنچه به او داده شده، استفاده کند، ان نعمت برایش افزون می شود. چرا گه استفاده از یک نعمت، اگر با شکر گذاری همراه باشد، می تواند زمینه ساز ورود نعمتها و موقعیت های تازه ای برای انسان باشد. احتمالا این شعر را شنیده اید که : شکر نعمت، نعمتت افزون کند....
پس فراموش نکنید که به آنچه دارید، همواره توجه کنید و سعی کنید از آن استفاده کنید و از طرف دیگر به خاطر این داشته ها، دائما شاکر باشید که همه این ها موجب می شود تا از داشته ها بهره ببرید و به انها وسعت دهید.
منبع : خانواده سبز

Ghaioom
06-05-2012, 08:30
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] uploads%2Fcaef26312a1.jpg)

« مادان کاتاریا » پزشک هندی ساکن شهر « بمبی » ، هنگامی که سرگرم نوشتن مقاله ای با عنوان « خنده بهترین طبیب است » برای یک مجله ی بهداشتی بود ، با یافته های تازه ی پژوهشگران در زمینه ی منافع بی شمار خنده رو به رو شد.

او که فردی عمل گرا بود ، بی درنگ تصمیم گرفت تاثیر خنده را در خودش و دیگران ببیند . بنابراین ساعت 7 صبح روز سیزدهم مارس سال 1995 به پارکی در نزدیکی منزل شان رفت و با جذب چهار نفر ، نخستین «باشگاه خنده »را به راه انداخت . دیری نپایید که تعداد آنان افزایش یافت و به پنجاه نفر رسید .

روزهای نخست ، دایره وار می ایستادند ، کسی به وسط می آمد و با تعریف لطیفه یا ماجرایی خنده دار ، دیگران را می خنداند . همه از این کار لذت می بردند و تا پایان روز ،احساس خوبی داشتند .
دو هفته بعد ، مشکلی پدید آمد ؛ هیجان لطیفه های خنده دار تمام شد و کم کم کار به جایی رسید که حتی دو نفر از اعضاء خواهان بسته شدن باشگاه شدند .

دکتر «کاتاریا » از آنان خواست فقط یک روز به او فرصت دهند تا « تحولی » ایجاد کند و بحران را فرو نشاند . آن شب ، او تا صبح بیدار ماند و سرانجام توانست راه حل را بیابد ؛ بدن انسان قادر به تشخیص خنده ی واقعی و طبیعی از خنده ی ساختگی نیست و هر نوع خنده ، مواد شیمیایی شادی بخش تولید می کنند .
صبح روز بعد ، موضوع را با اعضاء در میان گذاشت و از آنان خواست در کنار هم به تمرین خنده ی ساختگی بپردازند . آنان با شک و دو دلی بسیار ، پیشنهاد او را پذیرفتند . نتیجه ، شگفت آور بود . در برخی ، خنده ی ساختگی به سرعت به خنده ی طبیعی تبدیل شد و به دلیل مسری بودن خنده ، دیگران نیز خیلی زود به خنده افتادند ؛ خنده ای که از این طریق برخاست ، نزدیک به ده دقیقه ادامه یافت .

دکتر «کاتاریا » و همسرش که هر دو یوگا تمرین کردند ، متوجه شباهت هایی بین خنده و تمرین های تنفسی یوگا موسوم به « پرانایاما » شدند و عناصری از این دانش باستانی را ـ از جمله تمرینات تنفس عمیق که این روزها در بین تمرین های مختلف خنده انجام می شود ـ وارد تمرینات خنده کردند . نتیجه ، پدید آمدن «یوگای خنده » بود: آمیزه ای از تمرینات تنفس عمیق ، حرکات کششی و تمرینات خنده ای که روحیه ی بازیگوشی کودکانه را ترویج می دهد .

جنبش باشگاه خنده با حضور پنج نفر در سال 1995 به راه افتاد و همچون شعله های آتش، به سرعت سراسر هند را در برگرفت .

دکتر کاتاریا به طور رسمی در سال 1998 روز جهانی خنده را بنیان نهاد. اولین جشن در 11 ژانویه 1998 در بمبئی، هند برگزار شد و از آن پس هر ساله اولین یکشنبه ماه می را به عنوان روز جهانی خنده در نظر می گیرند. جشن گرفتن و بزرگداشت روز جهانی خنده یک مانیفست مثبت برای صلح جهانیست و قصد آن بیداری جهانی برای برادری و دوستی از راه خنده است. محبوبیت آن به صورت نمایی همراه حرکت یوگای خنده رشد کرده‌است. اکنون یوگای خنده تبدیل به جنبشی جهانی شده و بیش از 6000 باشگاه خنده در 70 کشور دنیا دایر است .

منبع: مجله ی شادکامی و موفقیت شماره ی 66

tanha.2011
06-05-2012, 21:54
موفقیت یعنی از مخروبه های شکست،کاخ پیروزیساختن.
موفقیت یعنی از ناممکن ها،ممکن ساختن.
موفقیت یعنی همیشه جانب حق را نگاه داشتن.
موفقیت یعنی با آرامش زیستن.
موفقیت یعنی ناکامی ها را جدی نگرفتن.
موفقیت یعنی از تجارب انسان های موفق درس گرفتن.
موفقیت یعنی اشتباه را پذیرفتن و تکرار نکردن آن.
موفقیت یعنی با شرایط مختلف خود را وفق دادن.
موفقیت یعنی تکیه گاه بودن برای دیگران.
موفقیت یعنی قدردان بودن.
موفقیت یعنی خسته نشدن از مبارزه با دشواری ها.
موفقیت یعنی خندیدن به آنچه دیگران مشکلش می پندارند.
موفقیت یعنی توانایی دوست داشتن.
موفقیت یعنی عاشق زندگی بودن.
موفقیت یعنی صبور بودن.
موفقیت یعنی حفظ خونسردی در شرایط دشوار.

tanha.2011
07-05-2012, 22:27
"مسئله اینجاست که بیشتر مردم به چیز هایی فکر می کنند که نمی خواهند و تعجب می کنند که چرا این چیز ها مدام در زندگی شان پیدا می شوند."


تنها دلیل اینکه مردم به چیز هایی که می خواهند نمی رسند این است که بیشتر به چیز هایی فکر می کنند که نمی خواهند تا چیز هایی که می خواهند. به افکارت توجه کن و به جمله هایی که می گویی گوش کن، قانون جذب همیشه افکار تو را عملی می کند، خواه مثبت و خواه منفی. قانون جذب مسلم است و اشتباه نمی کند.


وقتی افکارت را روی چیز هایی که می خواهی متمرکز می کنی و با تمام اراده روی آنها تمرکز می کنی و در حالت تمرکز باقی می مانی، در این لحظه با قوی ترین نیروی دنیا آنها را جذب می کنی. قانون جذب کلمه هایی مثل نمی خواهم، نه، یا هیچ یا هر کلمه منفی دیگر را به حساب نمی آورد. بنابر این وقتی این کلمات منفی را به زبان می آوری، قانون جذب معادل آنها را می فهمد و انجام می دهد.


نمی خواهم چیزی روی لباسم بریزم و کثیفش کنم.
"می خواهم روی لباسم چیز بریزم و کثیفش کنم "
نمی خواهم موی سرم بد کوتاه شود.
"می خواهم موی سرم بد کوتاه شود "
نمی خواهم دیر برسم.
"می خواهم دیر برسم "
نمی خواهم رفتار اون با من بی ادبانه باشه.
" می خواهم رفتار اون و آدمای دیگه با من بی ادبانه باشه "
نمی خواهم در رستوران جای ما رو به مشتری دیگه بده.
"می خواهم همیشه رستوران ها جای مار رو به بقیه بدن "

قانون جذب به تو همان چیزی را می دهد که به آن فکر می کنی. همین و بس.

Lady parisa
12-05-2012, 10:45
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

saeed_2007r
14-05-2012, 02:07
برای خندیدن منتظر خوشبختی نباش...
شاید خوشبختی منتظر خنده ی توست...

tanha.2011
15-05-2012, 22:01
انرژی مثبت اساساً همان چیزی است كه در ذهن خود تصوری درست از آن داریم؛ یعنی همان نور- خوبی - محبت- عشق- انفاق- صبر-احسان به همنوع - امیدواری و...


و به همان اندازه انرژی منفی همان چیزی است كه در ذهن خود تصویری درست از آن نداریم؛ تاریكی و ظلمت ونفرت(كه مهمترین سلاح برای شیطان به شمار می رود) بد جنسی ،شرارت، رذالت ،بی صبری، خود خواهی ،تعصب، نا امیدی و یاس و اندوه .

هر چیز مثبت ، مثبت خود را جذب می كند و هر چیز منفی ، منفی خود را . نور در جستجوی نور است و ظلمت شیفته ظلمت پس چنانچه ما كاملاً مثبت یا كاملاً منفی بشویم كم كم به سراغ اشخاصی می رویم و جذب می شویم كه مانند خود ما هستند. اما نباید فراموش كرد كه ما خود مثبت و یا منفی را انتخاب می كنیم . صرفاً با تفكر اندیشه های مثبت و بیان مطالب خوب و مثبت قادر می شویم انرژی مثبت را به خود جذب كنیم . زیرا انسان با بیان مطالبی ، قادر است میدان انرژی اطراف بدنش را تحت تأثیر قرار دهد . زیرا قدرتی عظیم در افكار و اندیشه های ما نهفته است و این خود ما هستیم كه محیط اطرافمان را با افكاری كه در ذهن داریم ، می آفرینیم .

در اطراف کل موجودات هاله ای از انرژی وجود دارد که موجب جذب اشیا و افراد میشود.اشیا قادر به کنترل این هاله و انرژی نیستنددر حالیکه انسان هم می تواندآنرا کنترل کند و هم می تواند با آن بر دیگران اثر گذارد.به همین دلیل است که روانشناسان تأکید دارند همواره مثبت فکر کنید و نسبت به دیگران نیز خوش بین باشید و حتی به شوخی افکار منفی را به یکدیگر منتقل نکنید.

افكار مثبت یا منفی نتیجه می‌دهند: احساسات مثبت یا منفی ، كه نتیجه می‌دهند: رفتارهای مثبت یا منفی ، و از این نتیجه میشه: واكنش‌های مثبت و منفی محیط در مقابل رفتار ما ، كه در واقع همون نتیجه یا اتفاقاتِ مثبت یا منفی هستند.

پس اثبات میشه : افكار مثبت = اتفاقاتِ مُثبت! و همینطور افكار منفی = اتفاقات بد!

تبدیل افكار و خواسته‌ها به اتفاقات، سه مرحله داره:

1- خواستن: خواستن به مفهوم فكر كردن به خواسته‌ایه نه بیانِ اون. ما با فكر كردن به آرزوها یا ترسها اونها رو طلب می‌كنیم.

2- پاسخ: در این مرحله كائنات یا هستی با توجه به جهت فكر ما در صدد پاسخ بر میان و طوری شكل می‌گیرن كه ما رو به سمت خواسته هدایت كنن. ما هرگز از چگونگی وقوع این پاسخ باخبر نمی‌شیم.

3- دریافت: مرحله تحقق خواسته است كه در یك فاصله زمانی قابل قبول بعد از خواستن رخ میده و اولین شواهد اون ظاهر شدن شور و اشتیاق و عشق و انگیزه در فردیه كه خواسته رو با خودش داره و این حس در واقع راهنما و هدایت‌كننده فرد به سمت خواسته‌اشه.

از همین الان به چیزهایی فكر كنین كه وجود ندارن ، مثلاً عشقی كه می‌خواهین باشه ولی وجود نداره. اطمینان و ایمان داشته باشین كه هستی پاسخی درخور با این خواسته خواهد داد. اگر تنها با اون چیزی كه در ظاهر وجود داره و هستیم نگاه كنیم ، تنها چیزی هم كه نصیبمون میشه همونه در حالی كه می‌تونیم به چیزهایی فكر كنیم كه در انتظارمون هستن و با این فكر اونها رو به سمت خودمون جذب كرده و در یافتنشون سرعت ایجاد كنیم. همینطور باید توجه داشته باشیم كه مهم نیست این خواسته تا چه حد بزرگ و یا عملی باشه.

در این قسمت نکاتی ارائه شده که با استفاده از آن به راحتی می توانید قدرت مثبت اندیشی را در خود افزایش دهید:

در مکالمه های درونی فقط از عبارات مثبت استفاده کنید. از لغاتی نظیر: "من میتوانم"، "من قادر هستم"، "چنین چیزی ممکن است"، و "از عهده انجام آن بر می آیم" استفاده کنید.

همواره شادی، قدرت و موفقیت را در وجود خود زنده نگه دارید.

از افکار منفی به شدت دوری کنید. با حفظ آرامش، ذهن خود را از منفی گرایی منحرف سازید و آنها را با افکار سازنده و شادی بخش جایگزین سازید.

در هنگام صحبت کردن با دیگران از لغاتی استفاده کنید که حس احترام، شادی و موفقیت را در آنها زنده کند.

پیش از اینکه هر یک از پروژه های خود را عملی کنید، نتیجه موفقیت بخش آن را در ذهن خود مجسم کنید، اگر این کار را با تمرکز و ایمان کامل انجام دهید، مطمئناً از نتیجه بدست آمده شگفت زده خواهید شد.

با افرادی معاشرت کنید که خودشان منشا نیروهای مثبت هستند.

هنگام نشستن و یا راه رفتن کمر خود را راست نگه دارید، این امر توانایی های ذاتی و اعتماد به نفس شما را افزایش می دهد.

پیاده روی کنید، شنا کنید و یا ورزش های دیگری انجام دهید. این امر حس مثبت گرایی را در وجود شما زنده نگه می دارد.

tanha.2011
24-05-2012, 18:23
- قانون تفکر مثبت
من در تمامي لحظه ها مثبت فكر ميكنم حتي اگر به اونها نرسم برايم تفريحي زيباست مثبت فكركن تا نتيجه هاي خوب ببيني .

- قانون تجسم
هر چيزي رو كه دائما در ذهن و فكر و دل تجسم كنيم توي دنياي فيزيكي به واقعيت بدل مي كنيم .

- قانون تمرین
هر چیزی را که مرتبا تمرین کنید تبدیل به یک عادت جدید می شود . و يك عادت خوب من رو به هدفم بيشتر مي رسونه .

- قانون تلاش معکوس
هر چه بیشتر تلاش کنید که به زور رابطه ی خوبی با دیگران ایجاد کنید کمتر موفق خواهید شد .
برای ایجاد یک رابطه ی خوب کافی است فقط راحت باشید ، خودتان باشید و از لحظاتی که با دیگران هستید لذت ببرید .

- قانون وضوح اهداف
هر چقدر با وضوح بیشتری بدانید که چه می خواهید و حاضرید چه اقداماتی برای دستیابی به آن انجام دهید احتمال موفق شدن و رسیدن به آنچه می خواهید بیشتر می شود .
روشن بودن اهداف مورد نظر مانند مغناطیسی عمل می کند که اقبال را به سوی شما می کشد .

setare.paria
25-05-2012, 17:58
اصطلاح های مثبت ، انرژی مثبت را بین همه پخش کنیم
برای مثال ما می تونیم از جایگزین های زیر در صحبت هایمون
استفاده کنیم :
به جای پدرم درآمد؛ بگوییم : خیلی راحت نبود
به جای خسته نباشید؛ بگوییم : خدا قوت
به جای دستت درد نکنه ؛ بگوییم : ممنون از محبتت، سلامت
باشی
به جای ببخشید مزاحمتون شدم؛ بگوییم : از این که وقت خود را
در اختیار من گذاشتیدمتشکرم
به جای گرفتارم؛ بگوییم : ‌در فرصت مناسب با شما خواهم بود
به جای دروغ نگو؛ بگوییم : راست می گی؟ راستی؟
به جای خدا بد نده؛ بگوییم : خدا سلامتی بده
به جای قابل نداره؛ بگوییم : هدیه برای شما
به جای شکست خورده؛ بگوییم : با تجربه
به جای فقیر هستم؛‌بگوییم : ثروت کمی دارم
به جای بد نیستم؛ بگوییم :‌ خوب هستم
به جای بدرد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست
به جای مشکل دارم؛ بگوییم : مسئله دارم
به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم : چندان هم راحت نبود
به جای فراموش نکنی؛ بگوییم : یادت باشه
به جای من مریض و غمگین نیستم؛‌ بگوییم :‌ من سالم و با
نشاط هستم
به جای غم آخرت باشد؛ بگوییم : شما را در شادی ها ببینم
به جای جملاتی از جمله “چقدر چاق شدی؟
“چقدر لاغر شدی؟“،
“چقدر خسته به نظر می‌آیی؟“،
“چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟“،
“چرا ریشت را بلند کردی؟“،
“چراتوهمی؟“،
“چرا رنگت پریده؟“،
“چرا تلفن نکردی؟“،
“چرا حال مرا نپرسیدی؟” و …. بگوییم:
سلام به روی ماهت“،
“چقدر خوشحال شدم تو را دیدم“،
” همیشه در قلب من هستی”

mahpesar
30-05-2012, 00:54
دعا و نماز و قران باعث افزایش بسیار بالای ایمان و امید و موفقیت در کارهای زندگی میشه....:40:

setare.paria
02-06-2012, 20:20
حتی اگه شب رو دیر خوابیدی، صبح، زود بیدار شو.

زیر بارون راه برو، نترس از خیس شدن.
هر چند وقت یه بار یه نقاشی بکش.
توی حموم آواز بخون، آب بازی کن ، چه اشکالی داره ؟!
بی مناسبت کادو بخر! بگو این توی ویترین برای تو بود.
در لحظه ی دست دادن به یه دوست، دستش رو فشار بده.
لباس های رنگی بپوش.

نوزاد فامیل رو بغل کن.
عکسات رو با لبخند بگیر.
بستنی قیفی بخور.
زیر جمله های قشنگ یه کتاب خط بکش.
به کوچیکتر ها سلام کن.
تلفن رو بردار و به دوستای قدیمیت زنگ بزن.
برو دریا، شنا کن.

به آسمون و ستاره ها نگاه کن.
چای بخور ، برای دیگران هم چای دم کن.

نون خامه ای بخر و با لذت بخور.
قبل خواب کارای روزت رو مرور کن.
هیچ وقت خودت رو به مردن نزن.
نفس های عمیق بکش.

به درد و دل دیگران با دقت گوش بده.

tanha.2011
06-06-2012, 17:43
کودکی که لنگه کفشش را امواج از او گرفته بود روی ساحل نوشت:

دریا دزد کفشهای من!...


مردی که از دریا ماهی گرفته بود روی ماسه ها نوشت:دریا سخاوتمندانه ترین سفره هستی!...


موج آمد و جملات را با خود شست...


تنها برایم این پیام را باقی گذاشت:



برداشتهای دیگران در مورد خودت را در وسعت خویش حل کن تا دریا باشی..

tanha.2011
08-06-2012, 19:06
افراد دانا کوشش دارند خود را همرنگ محیط سازند

ولی اشخاص دیوانه سعی می کنند محیط را به رنگ خود در آورند ،

به همین جهت تحولات و ترقیات اجتماع به دست دیوانگان بوده است.

tanha.2011
21-06-2012, 20:24
اینگونه به خود نگاه کنید که فردی با فکری نظام مند، خلاق یا هر آنچه هستید که می خواهید باشید،
با سرخوردگی های اولیه که ممکن است پیش آید، پای پس نکشید و ضعف نشان ندهید و صرفا به انها به عنوان تجربه اندوزی و درس گرفتن بنگرید و با آنها کنار آیید،
بدترین حادثه یی که پس از اتخاذ شیوه های جدید در زندگی تان ممکن است اتفاق افتد، این است همان جایی که هستید متوقف شوید، اگر قبلا آنجا بوده اید، چرا نباید انتظار داشته باشید که گامی فراتر رفته و در جایگاهی بالاتر قرار بگیرید؟

هر طرح و برنامه ای که دارید، هرگز نباید همه هستی و وجود خود را در گرو موفقیت یا ناکامی آن قرار دهید.
هروقت ضرورت اقتضا کرد، خیلی ساده بدون آنکه ازنظر عاطفی وابسته به آن مسیر شوید، تغیییر جهت دهید.

kafshdo0zak
26-06-2012, 01:20
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سعی کنیم... :
نیمــــه ی ِ پُــر لیوانو ببینیـــم.

Mehran-King
08-07-2012, 19:08
بد اخلاقی نه تنها باعث افسردگی‌تان می‌شود، بلکه عملکرد سیستم ایمنی‌تان را نیز پائین می‌آورد، و منجر به بیماری شما می‌شود بدون تکیه به اراده، هیچ کس نمی تواند زندگی سالم و طولانی داشته باشد؛ گاهی اوقات تغییر اخلاق این احساس را به ما می‌دهد که زندگی‌مان خیلی طولانی‌تر شده است. در اینجا چند رهنمون برای ارتقا حوصله، روح و روان و سلامت شما آورده شده است.


1- یک موضوع خنده دار
خنده آزاد شدن اندورفین را نیز در مغز افزایش می‌دهد- ترکیبی که به شما احساس خوب بودن می‌دهد. بدون شک، مردم شاد سالم‌تر و طولانی‌تر زندگی می‌کنند. بنابراین مطالب خنده‌دار دلخواه‌تان را بخوانید، فیلم‌های کمدی مورد نظرتان را ببینید و بخندید(اینم اضافه میکنم همیشه باید مثبت بیندیشین و شوخ باشین :)

2- یک آمینو اسید برای نظم دادن به مغز

اروپایی‌ها از یک ترکیب طبیعی مکمل که در سلول‌های بدن انسان یافت می‌شود برای تنظیم اخلاق و حوصله و تنظیم سلامت مغز استفاده می‌کنند. (SAMe (S-adenosil-L-methionine از میتونین بدست می‌آید، که اسید آمینه‌ای است که نقشی در تولید انتقال دهنده‌های عصبی مثل سروتنین و دفامین بازی می‌کند. یک مطالعه نشان داد که SAMe روی بیمارانی که نتایج ناموفق در ارتباط با ضد افسردگی عادی داشتند کارگر بود. برای کمک گرفتن از SAMe، مکملی از ترکیب با ویتامین، B6 و B12 بدست آورید.


3- بدست گرفتن تندرستی
تماس با مردم تولید اندورفین را افزایش می‌دهد. هورمن رشد و DHEA، زندگی را طولانی‌تر و اثرات منفی استرس را کمتر می‌کند. مطالعات نشان داده‌اند بیمارانی که بطور منظم ارتباط داشته‌اند سریع‌تر از دیگرانی که تنها بوده‌اند بهبود یافته‌اند.


4- هورمون‌های جوانی‌تان را تقویت کنید
برای جاری کردن سیل جوانی هورمونهای رشد در بدن‌تان نیازی به قرص ندارید. تحقیقات نشان داده‌اند چمباتمه زدن و فشردن پا تولید طبیعی هورمون جوانی را بشدت زیاد می‌کند. افزایش هورمون رشد به ترفیع حوصله و اخلاق در بین دیگر امتیازات بدنی تعبیر می‌شود. آن را با تمرین وزنه، خم کردن زانو، شنای سوئدی و پاروزدن بالا نگه دارید.(من خودم از روش خم کردن زانو استفاده میکنم)

5- یک نفس نیرو بخش بگیرید
نفس کشیدن به طور صحیح برای از بین بردن مواد سمی و زاید، بسیار مهم می‌باشد. در حقیقت تخمین زده شده است که هر انسانی در حدود 30 درصد از مواد سمی بدن خود را از طریق روده‌ها دفع می‌کند، اما بقیه مربوط به دستگاه تنفسی می‌باشد. همچنین از طریق نفس کشیدن ذهن و فکر باز می‌شود، انرژی افزایش پیدا می‌کند و خلق و خو بهبود پیدا می‌کنند


6- با بوییدن احساس سرخوشی پیدا کنید
تحقیقات حاکی از آن است که بوییدن، تاثیر مستقیمی روی بدن و ذهن انسان دارد. وقتی شخص اعصاب بویایی خود را تحریک می‌کند، سیستم limbic مغز خود را فعال می‌سازد که با حافظه و روحیه شخص در ارتباط می‌باشند. این موضوع برای بودرمانی مفید می‌باشد، که یک سنت سلامتی طبیعی است و از طریق استفاده بوی گیاهان صورت می‌گیرد. بودرمانی، معالجه افسردگی به وسیله یاسمن، انبساط خاطر با اکالیپتوس، شادمانی و هوشیاری به وسیله گریپ فروت را توصیه می‌کند. روغن این گیاهان را روی شقیقه، گردن یا نقاطی دیگر از بدن خود بمالید. روشی دیگر، این داروهای گیاهی را بجوشانید و بخار آنها را با بینی استنشاق کنید.

7- به وسیله گل‌ها سرحال شوید
دلیلی وجود دارد که از گلها به زیبایی یاد می‌شود. گل‌های رنگارنگ تاثیر قدرتمندی روی ذهن دارند. آنها می‌توانند سبب ترفیع خلق و خوی بیمار شوند، حتی در زمان استرس زیاد. یک تحقیق نشان داد که افرادی که در حین تایپ کردن 5 دقیقه در کنار یک دسته گل هستند راحت‌تر این کار را انجام می‌دهند، نسبت به افرادی که در زمان تایپ کردن فقط کنار شاخ و برگ گیاهان می‌نشینند.


منیع : سیمرغ

Lady parisa
16-07-2012, 09:54
برای خودتان یک برنامه ی موفقیت روزانه تنظیم کنید. هر روز صبح برای هر کدام از سوالات زیر حداقل دو یا سه پاسخ پیدا کنید و خودتان را در احساسات مثبتی که این پاسخ ها به همراه دارند، غرق کنید. اگر برای پیدا کردن پاسخ با مشکل مواجه هستید، به آن عبارت توانستن را اضافه کنید. برای مثال اگر نمی توانید به سوال ” در حال حاضر چه چیز در زندگی ام بیش از هر چیز دیگری باعث خوشحالی ام می شود؟ ” پاسخ دهید، از خودتان این گونه بپرسید: ” اگر می خواستم، هم اکنون از چیزی در زندگی ام خوشحال باشم، چه چیزی می توانست مرا بیش از هر چیز دیگری خوشحاب کند؟ ”

سوالات نیروبخش صبحگاهی

۱- در حال حاضر در زندگی ام چه چیز مرا شاد می کند؟ چه چیز شاد کننده ای درون آن نهفته است؟ این شادی چه احساسی به من می بخشد؟

۲- در حال حاضر در زندگی ام چه چیز باعث شور و هیجان من می شود؟ چه چیز هیجان بخشی درون آن نهفته است؟ این هیجان چه احساسی به من می بخشد؟

---------------------------------------------------

ادامه سوالات نیروبخش صبحگاهی

۳- هم اکنون در زندگی ام به چه چیزی افتخار می کنم؟ چه چیز غرورآمیزی درون آن نهفته است؟ چه احساسی به من می بخشد؟

۴- هم اکنون در زندگی ام شکرگزار چه چیزی هستم؟ چه چیز آن مرا شکرگزار ساخته است؟ چه احساسی به من می بخشد؟

۵- هم اکنون در زندگی ام از چه چیزی لذت می برم؟ چه چیز لذت بخشی درون آن نهفته است؟ چه احساسی به من می بخشد؟

۶- هم اکنون در زندگی ام به چه چیزی متعهد هستم؟ چه چیز متعهد کننده ای درون آن نهفته است؟ چه احساسی به من می بخشد؟

۷- چه کسی را دوست دارم؟ چه کسی مرا دوست دارد؟ چه چیز دوست داشتنی درون او نهفته است؟ چه احساسی به من می بخشد؟

در مراحل بعد یاد خواهید گرفت که چطور این برنامه ی موفقیت روزانه را تاثیرگذارتر کنید.

hamed29
19-07-2012, 18:54
# خدا پیشاپیش من گام برمی دارد و راهم را هموار و آسان می کند تا من کامیاب باشم.

# خدا مونس جان من است و همیشه بیدار . همانگو‌نه که من به او توکل دارم،او نیز به من اعتقاد کامل دارد و مرا به مراد دلم می رساند.

hamed29
20-07-2012, 10:55
# من شکوه آینده را در فراروی خود می بینم و بر این باورم که توانایی اینکه از همه بالاتر روم را دارم.من به خود افتخار می کنم،به آنچه هستم و به آنچه خواهم بود.

hamed29
21-07-2012, 00:17
# من مثبت اندیش هستم!از دل غم ها دلیلی می یابم برای شاد زیستن،نه با انکار بدی ها و سر زسر برف کردن!که اگر غیر ازین باشد...خیال باف خواهم بود نه مثبت اندیش!

# همیشه به قدرت کلمات فکر کنید،چون هر چیزی که می خوانید یا می شنوید در اعمال شما تأثیر می گذارد،پس همیشه مثبت فکر کنید و بالاتر از آن اینکه کر باشید هر وقت کسی خواست به شما بگوید که به آرزویتان نخواهید رسید.همیشه باور داشته باشید:من همراه خدای خودم همه کار می توانم انجام دهم.

hamed29
22-07-2012, 11:47
اصل استفاده از جملات تاکیدی وتصدیقی مثبت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

هر جمله ای را که شما بگوئید یا بنویسیدویا بخوانید مفهوم آن جمله خود یک سیگنال به ضمیر ناخوداگاه است لذا شما مرتبا از جملات تاکیدی مثبتی که به گونه ای ویژگی خوب شما را تصور کند استفاده کنید.
این مفاهیم به ضمیر ناخوداگاه شما می رود ووضعیتی را متناسب با ان مفاهیم در دنیای شما ایجاد می کند ضمن اینکه همان مفاهیم را در نظام باورهای شما میسازد و بدینسان مرتبا باورهای شما عالی وعالیتر میشود.

چنین جملات زیبائی را بنویسید ودر محل کار و زندگی خود نصب کنید ومرتبا انها را بخوانید وان مفاهیم را احساس کنید .

این جملات باید این گونه باشد که به خود ببالید و بگویید که:

در وجود من عظمت وبزرگی نهفته است .

من یک نابغه هستم واز نبوغ خود استفاده می کنم

من اید های بزرگی در سر دارم وانها را به واقعیت تبدیل می کنم

من هرروز سلامت تر وتندرست تر هستم

من همواره در هر کاری موفق وپیروز می شوم

خدای رحمان مرا بسیار دوست دارد ودر همه امور زندگیم مرا کمک می کند

ثروت ومعنویت به سوی من همواره روان ومن هر چه بخواهم خلق می کنم .

سراسر وجودم غرق در انرژی وشادی است .

من سزاوار بهترین هاهستم .

خداوند مرا آزاد افریده ومن محکوم به هیچ سر نوشت از پیش تعیین شده ای نیستم.
تمام این کلمات وعبارات تاثیر خاص ومثبتی بر روی ضمیرناخود اگاه دارد ومی تواند عین همین واقعیت را در زندگی انسان پدید اورد وباورزیبائی از توانائی ها وزیبائی های شخصیتی ونفسانی را در انسان پدید اورد.

من همواره منتظر اتفاقات خوب در زندگیم هستم.

hamed29
22-07-2012, 11:49
# پول و ثروت من منتظر اقدامات من است تا آزاد شود و به سوی من آید ، من هر روز بیشتر از دیروز شاهد بارش رحمت و نعمت های الهی به سوی خود هستم دست به هر کاری بزنم یک موفقیت کامل است.

# من به قدرت و توانناییهای خود ایمان دارم من احساس قدرت، سرعت و حرکت می کنم به خود اعتماد دارم و موفق می شوم ،اعتماد به نفس من مرا جذاب و محبوب می کند.

# من به دیگران کمک می کنم آنچه را که می خواهند به دست آورند و از این کار لذت می برم من به همه عشق می ورزم و این دلیل موفقیت من است.

# من اکنون لبریز از احساس بخشش و گذشت نسبت به خودم و دیگران هسنم و دیگر به خاطر اشتباهات گذشته خود را سرزنش نمی کنم ، خانه دلم آرام و پاک است.

# من تمام خستگی ها ، ناکامی ها و نا امیدی های گذشته ام را رها می کنم تا افکار مثبت و سازنده آزادانه به ذهن من جاری شوند افکار جدید من شگفت انگیز و پر ثمرند.

hamed29
23-07-2012, 20:45
# به محض اینکه با تمام وجود باور کنی که به آرزویت می رسی،دنیا آرایش تازه ای به خود می گیرد تا آرزوی تو را به واقعیت تبدیل کند.



تصویرسازی ذهنی روش قدرتمندی برای خلق هدف ها ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

گاهی به جای ارسال یک سری اطلاعات محدود به یک کامپیوتر می توان عکسی را به صورت اسکن شده به کامپیوتر فرستاد و از این راه میلیون ها بیت ( bit ) اطلاعات را در یک لحظه در اختیار کامپیوتر قرارداد و حاصل گرفت.

عین این داستان در مورد کامپیوتر ضمیر ناخودآگاه هم صادق است. درکنار جملات تاکیدی مثبت که اطلاعات محدود و کوچکی را به کامپیوتر خود می فرستید میتوانید عکس ارسال کنید.

به این معنا که هر تصویر ذهنی شما که مثلا شما را در حالت هدف محقق شده خود نشان می دهد می تواند دنیائی از اطلاعات را به ضمیر ناخودآگاه شما القاء کند و در این حالت ضمیر ناخودآگاه شما مفهوم مصداق عینی آن تصویر را در دنیای واقعیت های شما عملی می سازد.
بطور مثال اگر یکی از اهداف شما خریدن یک اتومبیل زیباست, شما می توانید در ذهن خود مجسم کنید که دقیقا همان اتومبیل را خریده اید و با عزیزان خود که در اتومبیل متعلق به شما نشسته اند و درحال رانندگی در جاده زیبای شمال ایران هستند.
این تصویر ذهنی وقتی که با مداومت و تکرار برای ضمیر ناخودآگاه شما ارسال می شود با تلاش شما همراه شده و روزی عین آن تصویر در دنیای واقعیت های شما مصداق پیدا می کند.
به عبارت دیگر روزی شما در صفحات شمال ایران خود را در اتومبیل متعلق به خودتان می بینید که اتفاقا عزیزانتان هم در اتومبیل نشسته اند و درست همان خواننده ای که تصور کرده بودید در حال اجرای یک ترانه است که شما در اتومبیل خود می شنوید و ناگهان بی اختیار فریاد می زنید که بخدا قسم من عین این تصویر را 2 سال پیش در تخیلات خود دیدم !!.

این همان معجزه تصویر سازی ذهنی است که شیوه بسیار خوبی در برنامه ریزی و پروگرام کردن ضمیر ناخودآگاه شماست. به این دلیل است که میگویند ثروتمند ترین انسانها کسانی هستند که بیشتر و بهتر از بقیه توانسته اند خیال پردازی های مثبت کنند.

هدف های خود را مرتبا در ذهن خود در شرایطی ببینید که گوئی برای شما خلق شده است. خود را به عنوان یک انسان موفق که توانسته اید هدف های خود را خلق کنید ببینید. آنچه را در ذهن خود تخیل می کنید باور کنید. یقین داشته باشید که هر چه را باور کنید در دنیای واقعیت های خود خواهید دید.
به ما همیشه گفته اند که من تا نبینم باور نمی کنم. لکن شما باور کنید تا آن را ببینید.



برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

msf32
24-07-2012, 01:37
گر خدا ز حكمت ببندد دري ... ز رحمت گشايد در ديگري ...

hamed29
25-07-2012, 18:22
تا به حال
به آدم هایی که در زندگی تو هستند
دقت کرده ای ؟
حضور هیچ کس در زندگی تو بی دلیل نیست !
آدم هایی که با آن ها روبه رو می شوی
آیینه ای هستند برای تو
اگر می خواهی خود را بشناسی
و از حال و هوای درونت با خبر شوی
ببین چه کسانی در زندگی ات حضور دارند !
دریافتی ما از هستی ، تنها پول نیست
آدم هایی که به زندگی مان وارد می شوند نیز ، روزی ما هستند .
حال ، چه کسانی در زندگی تو هستند ؟


DonyayeDarun.persianblog.ir

ارمیتا2
25-07-2012, 18:54
پشت هر کوه بلند سبزه زاریست که پراز یاد خداست ودران باغ کسی میخواند که خدا هست دگر غصه چرا؟

tanha.2011
25-07-2012, 21:58
اگر بتوانی بخندی، آموخته ای که چگونه نیایش کنی

هنگامی که هر سلول بدن تو بخندد، هر بافت وجودت از شادی بلرزد،
به آرامشی عظیم دست می یابی!

بگذار خنده ات خنده ای از ته دل باشد. چنین خنده ای پدیده ای نادر است!

کسی می تواند بخندد، که طنز آمیزی و تمامی بازی زندگی را می بیند.

کوتاه ترین راه برای گفتن دوستت دارم لبخند است!

شادی اگر تقسیم شود، دو برابر می شود!

همیشه با دیگران بخندیم و هرگز به دیگران نخندیم!

یادت باشه! انسان های خندان و شاد به خداوند شبیه ترند!

کمی موسیقی گوش کن، برقص، بخند(حتی به زور)، آنگاه بنشین و نظاره کن آثار شگرف همین حرکات به اصطلاح اجباری را!

فراموش نکن! همین لحظه را، اگر گریه کنی یا بخندی! بالاخره می گذرد، امتحان کن!

جای تأسف است که ما برای شاد بودن بهانه ای می خواهیم، ولی برای غمگین بودن نیاز به هیچ بهانه ای نداریم!

شاید این جبر زمانه است ولی بدان که بهشت یعنی، شادی، خنده، سرور و شعف!

با شادی خدا را و ضیافت زندگی را تجلیل می کنیم

سرور و شادی، خدای درون فرد است که از اعماق او برخاسته و متجلی می شود!

شادی، یکی از راه های تقرب به درگاه خداوند است

ضرر نمی کنی اگر از هم اکنون لبخند زدن را تجربه کنی

مطمئن باش همیشه یکی هست که عاشق لبخند تو باشه


شاد باشید و لبخندتان جاویدان:biggrin:

hamed29
28-07-2012, 11:15
من روحی خالص هستم


من در اعماق وجودم می نگرم و آن بخشی از وجودم را می بینم که روحی خالص، نوری خالص و انرژیی خالص دارد. من مجسم می کنم که همه ی محدودیت هایم یکی یکی دور می شوند تا آن که سلامت، شفایافته و کامل می گردم.

می دانم قطع نظر از آنچه در زندگی ام رخ می دهد، قطع نظر از همه ی مشکلاتی که ممکن است وجود داشته باشد، من در اعماق وجودم، سالم و کامل هستم. همیشه این گونه خواهم بود. هر روز پس از روزی دیگر. من روحی درخشان هستم - نوری زیبا. گاه من به این سیاره می آیم و نورم را می پوشانم و پنهان می کنم، اما آن روشنایی همیشه در آنجا وجود دارد.
وقتی از محدودیت ها و کاستی ها خلاص می شوم و چون زیبایی حقیقی وجودم را درک می کنم، به درخشندگی می درخشم. من انرژی هستم. من روح مهر و عشقی هستم که به وضوح می درخشد. من می گذارم که روشنایی ام بدرخشد.


منبع:
DonyayeDarun.persianblog.ir

کتاب "خرد درون" / لوئیز ال.هی / ترجمه: مینا اعظامی / انتشارات صورتگر
انتخاب: سپیده شایان

hamed29
28-07-2012, 11:17
توقع

توقع داشتن
یعنی اسیر بودن
یعنی نیازمند چیزی بودن
و تعلق و وابستگی به نیاز ها ، تو را اسیر آنها می کند.


اگر از خودت متوقعی
که باید چنین باشی یا چنان
پس پذیرفتی که تو اینوگونه خوب نیستی
و نیازمند آینده ای ، تا بهتر شوی !
اگر از دیگران متوقعی
که باید چنین کنند یا چنان
یعنی تو نیازمند تصمیم ها و رفتارهای دیگرانی !
و اگر از زندگی متوقعی
که ای کاش به گونه ای بود یا باشد
یعنی نیاز داری زندگی به گونه ای شود
که تو دوست داری !
همه این توقعات یعنی اسارت
آدم ها به جای اینکه خوشان را زندگی کنند
خلاق باشند ، شجاعت به خرج دهند و تاثیر گذار شوند
مدام توقع دارند
امروز
را بی توقع زندگی کن
بگذار طعم رهایی از تعلقات را بچشی
با هر اتفاق به عنوان واقعیتی که هست رو به رو شو
و به جای آنکه از خود ، دیگران یا شرایط
متوقع شوی
از خودت بپرس : در همین لحظه چه قدمی می توانم بردارم ؟


DonyayeDarun.persianblog.ir
پوریا پاک رو - 20 مهر 1389

hamed29
09-08-2012, 12:15
روح لایتناهی ابدی است ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])



می دانم که خورشید همیشه می درخشد. گرچه، ممکن است ابرها هم ظاهر شوند و چندی آن را محو کنند، خورشید همچنان می درخشد. خورشید هرگز از درخشیدن باز نمی ایستد. با وجودی که زمین می چرخد و ظاهراً خورشید غروب می کند، به واقع هرگز از درخشیدن باز نمی ایستد.

همچنان است قدرت لایتناهی و روح لایتناهی، که ابدی و همیشگی است. روح لایتناهی همیشه اینجاست و همیشه به من نور می تاباند. ممکن است من با سایه های افکار منفی، حضورش را تیره و تاریک کنم، اما آن روح، آن قدرت، آن انرژی شفابخش همیشه با من است.




منبع: کتاب "خرد درون" / لوئیز ال.هی / ترجمه: مینا اعظامی / انتشارات صورتگر
انتخاب: سپیده شایان

DonyayeDarun.persianblog.ir

hamed29
10-08-2012, 22:15
تو تنها نیستی




تو تنها نیستی
خدا همراه توست
حتی یک ساقه علف نیز
در میان دشت ، با همه سختی ها و طوفان ها و اتفاقات
از توجه خدا ، بی بهره نیست


هر گاه که او را فراموش کنی
آنگاه تنهایی
او همیشه با توست
اما آیا تو همیشه با او هستی ؟
با او همه چیز را داری ،
و بی او آنچه داری نگرانی ها و دغدغه هاست
اگر میخواهی از پوسته تنهایی ات بیرون بزنی
امروز با او باش !
امتحان کن !
هیچ نگو !
تنها با او باش !



پوریا پاک رو - 21 مهر 1389

DonyayeDarun.persianblog.ir

hamed29
10-08-2012, 22:17
# من اینک فرصتهای طلایی را برای دریافت توده های عظیم فراوانی در هر کجا یافته ام خدای مهربان روزی دهنده همیشگی و نا متناهی من است من رستگار و موفقم.


# همواره موج آرامش و رهایی در سراسر وجودم جریان دارد همیشه بهترین راه حلها و عالیترین ایده ها در حالتی که فکر من آرام است پدید می آید.


# احساس من عالی است احساس من عشق و توانمندی است من فرشته زیبای درونم را از اسارت همه زنجیر های بدبینی منفی نگری و دشمنی ، ناتوانی و ناامیدی آزاد کردم و کاملا رها هستم تا به هر آنچه که بخواهم برسم.


# من زمانی کودک خردسال والدینم بودم و نیازمند محبتشان پس همانگونه که آنها به من محبت ارزانی داشتند من نیز دریغ نمی کنم.


# خداوند جهان هستی را بر پایه نظم دقیقی آفریده است من نیز نظم را در زندگی خود سرلوحه امور قرار داده و به اهداف خود می رسم.

tanha.2011
14-08-2012, 23:58
لازمه شاد زیستن، جستجوی زیباییها و خوبیهاست.

یکی زیبایی منظره را می بیند، دیگری کثیفی پنجره را. این شما هستید که انتخاب می کنید چه چیز را ببینید و به چه جیز بیندیشید.

کازانتزا کیس گفته است: « قلم و رنگ در اختیار شماست. بهشت را نقاشی کنید و بعد، وارد آن شوید.»

ارمیتا2
15-08-2012, 14:02
اگر نتوانسته اید تا حدی خودتان را عفو کنید/چگونه می توانید دیگران را عفو کنید؟/مهم نیست که شما سرنگون شوید مهم آن است که دوباره برپا خیزید.

hamed29
15-08-2012, 16:33
# من جاذب انسانها هستم. من زنده ام ، آگاهم با انرژی هستم ، عاشقم. من باور دارم که همه مردم مرا دوست دارند و می خواهند در کنار من باشند.


# من مثبت فکر می کنم ، پس عالی زندگی می کنم به فراوانی فکر می کنم که همواره به سمت من جاریست و زندگی مرا با عزت و ثروت همراه می کند. من بی صبرانه منتظر سلامتی ، عشق ، رفاه ، موفقیت و سعادت هستم.


# هر جا روم خدا پیش من است ، زندگی من سراسر خوشبختی و سعادت است ، هر جا روم به لطف او در امانم.



# من انسان قدرتمندی هستم هر تلاشی که برای کسب در آمد انجام میدهم حاصلش ثروت عظیمی است که به من روی می آورد و به سوی موفقیت و سعادت پیش می روم.

tanha.2011
15-08-2012, 19:10
تلفیق فکر و عشق است که نیروی غیر قابل مقاومت قانون جذب را تشکیل میدهد.

هیچ قدرتی در عالم بزرگتر از قدرت عشق نیست. احساس عشق بالاترین فرکانسی است که میتوانی از خودت ساطع کنی.

hamed29
16-08-2012, 10:33
هیچ دیدگاهی مهمتر از دیدگاهی كه خودتان در مورد خودتان دارید، در تندرستی و شادی شما كارساز نیست.
دنیس ویتلی


اگر قدرت انگاره ی خود را از قید و بند رها كنیم، خودباوری و بینشی در ما ایجاد می شود كه محدودیت های گذشته مان را در هم می شكند.
آنتونی رابینز


به خوی و سرشت خود، بیش از آبروی خویش اهمیت بدهید؛ زیرا خوی و سرشت، نشانه ی حقیقت وجودی شما است، در حالی كه، آبرو، بیانگر بینشی كه دیگران درباره ی شما دارند.
جان وودن



تنها با دگرگونی دیدگاه تان خواهید دید كه تا چه اندازه وضعیت زندگی تان دگرگون می شود؛ از این دگرگونی، شگفت زده خواهید شد.
اوا گرگری



نگرش هر كس، باورهای او را ایجاد می كند و باورهای هر كس، منش او را می سازد.
مایكل ال اشتال



نگرش هر كس، نشان دهنده ی منش او است.
مایكل ال اشتال




مراقب دیدگاه های خود باشید، ممكن است هر دَم به گفتار تبدیل شوند.
زیگ زیگلار



حتی اگر در شرایطی، كاری از دست تان ساخته نیست، دست كم، نگرش خود را در مورد آن شرایط تغییر دهید.
زیگ زیگلار


چشم انداز راستین، چشم اندازی است كه خود می آفرینیم.
فرناندو پسوا


چون تحولی روی داد و بینش هنرمند بر اثر ظهور واسطه ای نوخاسته تغییر ماهیت داد، دیگر هر واسطه ی هنری برای بیان آن بینش تازه می تواند سودمند باشد.
اریك نیوتن


تنها آرمانهای بزرگ است كه به ما بینشی فرا دنیوی می دهد.
ارد بزرگ


بینش نسنجیده و نیازموده برای فراهم آمدن حقیقت كافی نیست، هر چند كه بسیاری از مهمترین حقایق نخست به این صورت تجلی كرده اند.
برتراند راسل

tanha.2011
19-08-2012, 23:02
خـوشحالی یک وضعیت خاص ذهـنـی اسـت. هـر فـردی در زنـدگی خـود روزهـایی را تجربه کرده که برایش خوشایند نبوده است. اما ناخرسندی مزمن می‌تواند سلامتی، شغل و روابط شما را تحت تاثیر قرار دهد. بـه خـوشـحال بـودن فـکر کـنـیــد تا احساس و ظاهر بهتری بدست آورید. دراین قسمت نکته‌های وجود دارند که شما را در این کار کمک می‌کند.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

خوش بین باشید بـه زنـدگی با دیـدی مثـبـت نگـاه کـنـید تـا خـود را بـه دلیل احساس انرژی و خوشحالی بسیار زیادی کـه نصیبتان خواهـد شد، متعجب سازید. بـه یاد داشته باشید که افراد شاد و مثبت بیشتر می‌توانند دیگران را مجذوب خود کنند.

دید وسیعی داشته باشید اجازه ندهید مسایل کوچک شما را آشفته کند. بـرای رسیـدن بـه هـدف خـود پـایدار و مـقاوم باشید. در ایـن راه بـا موانـعی مواجه خواهید شد؛ به سرانجام و پـاداش تلاشتان فکر کـرده و از ناخرسندی بخاطر مسایل کم اهمیت دوری کنید.



سپاسگزار باشید از دیگران قدردانی کنید.

از زندگی لذت ببرید به کارهایی مبادرت کنید که از انجام دادن آن‌ها لذت می‌برید.

از جسم خود مراقبت کنید خوب بخورید و ورزش کنید.

برنامه های خود را تغییر دهید برنامه های روزانه خود را عوض کرده تا انرژی جـدیدی پیدا کنید. مرز مشخصی بین کار و تـفریح ایـجاد کنید. بـرای فـعالیت‌های ســرگرم کننده یا تفکر در محیطی آرام از خانه خارج شوید.



با مردم در تماس باشید آیا به‌خاطر می‌آورید زمانـی کـه یک دوست قدیمی به‌طور غیر منتظره با شما تماس گرفت چه احساسی داشتید؟ با افراد فامیل و یا دوستان قدیمی خود تماس گرفته و از حال آن‌ها باخبر شوید.

خلاق باشید روزنه‌ای برای انرژی خلاق خود بیابید. مهم نیست که چــقدر مشغله داشته باشید یا تا چه اندازه در آخر هفته احساس بی‌حالی می‌کـنـیـد، اگـر زمـانی را برای انـجـام فـعـالیت‌های خلاق اختصاص دهید، احساسی شادتر و سالم تر خواهید کرد.

با کسی صحبت کنید یکی از دوستان خود را برای هم صحبتی و بیان احساسات و عقاید خود انتـخـاب کـنید. او در مـورد شما قضاوت نکرده و مشکلات شما را حل نخـواهد کرد. وی بـه حـرف‌هایـتـان گوش می‌دهد، چرا که می‌داند شما نیز همین کار را برایش انجام خواهید داد.


بخشنده باشید شاید زمان آن فرا رسیده باشد که کسـی یـا خودتان را به‌خاطر چیزی که اتفاق افتاده یا گفتـه شـده مـورد بـخشایـش قـرار دهــید. اتفاقات و اشتباهات گذشته را پـذیرفته و فراموش کنید. بدانید که نمی‌توانید زمان را بـه عـقب برگردانید. شادمانی خود را با از یاد بردن نومیدی‌ها و شکست‌های گذشته دوباره بدست آورید. نگران نباشید، خوشحال باشید در دنـیای واقعی نمی‌توانیم از دیگران انتظار داشته باشیم تا برای ما شادمانـی ایـجـاد کنند. خوشحالی حالتی از ذهن است که کاملا می‌تواند تحت کنترل شما باشد. محیط پیرامون خود را به گونه‌ای مهیا سازید که فرصت‌هایـی بـرای شناختن و لذت بردن از جنبه‌های مثبت و خوشایند زندگی را فراهم آورد. برای شاد بودن تلاش کنید

hamed29
21-08-2012, 14:50
بخوان !
آنچه از درونت می شنوی را بخوان
نوای درون تو
روحبخش و دلنواز است
تو به هیچ چیز نیاز نداری
جز آنکه به درونت سفر کنی
سفری از ماده به معنا
بخش روحانی وجودت را پیدا کن !
تا کنون برای یافتنش
نشانه ها بسیار بوده اند
اما نزدیک ترین نشانه
نواییست از عمق وجودت
که صدایت می زند
آن را بخوان...


DonyayeDarun.persianblog.ir

tanha.2011
04-10-2012, 18:58
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

نگو وقت نداری . تو دقیقا همان تعداد ساعت در روز را در اختیار داری که پاستور ٬ میکل آنژ ٬ مادر ترزا ٬ لئوناردو داوینچی و آلبرت انیشتن در اختیار داشتند .
عمل کردن به یک ایده خوب را به تعویق نینداز . دیگران هم به این فرصت ها فکر کرده اند اما موفقیت سراغ کسی می آید که پیش از دیگران دست به عمل بزند.

شاهزاده خانوم
29-10-2012, 23:09
• یگانه راه برای افزودن خوشبختی بر روی زمین آن است که تقسیمش کنیم .


از همه آدم های بدی که در زندگیم بوده اند سپاسگزارم. آنها دقیقا به من نشان دادند که چه کسی نمی خواهم باشم.



آیا می دانید چرا خوشبخت بودن مشکل است؟
چون از رها کردن چیزهایی که باعث غمگینی ما می شود سرباز می زنیم.



• به جای پاک کردن اشکهایتان، آنهایی که باعث گریه تان می شوند را پاک کنید.

شاهزاده خانوم
31-10-2012, 00:50
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

شاهزاده خانوم
31-10-2012, 00:55
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

شاهزاده خانوم
31-10-2012, 14:52
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

شاهزاده خانوم
31-10-2012, 15:14
رقبات هر قدر هم که قَدَر بودن ؛
باز هم به خودت اعتماد داشته باش ،
و چشم از رو هدفت بر ندار ...

hamid_diablo
31-10-2012, 15:28
موفقیت یعنی...

موفقیت یعنی از مخروبه های شکست،کاخ پیروزیساختن.
موفقیت یعنی از ناممکن ها،ممکن ساختن.
موفقیت یعنی همیشه جانب حق را نگاه داشتن.
موفقیت یعنی با آرامش زیستن.
موفقیت یعنی ناکامی ها را جدی نگرفتن.
موفقیت یعنی از تجارب انسان های موفق درس گرفتن.
موفقیت یعنی اشتباه را پذیرفتن و تکرار نکردن آن.
موفقیت یعنی با شرایط مختلف خود را وفق دادن.
موفقیت یعنی تکیه گاه بودن برای دیگران.
موفقیت یعنی قدردان بودن.
موفقیت یعنی خسته نشدن از مبارزه با دشواری ها.
موفقیت یعنی خندیدن به آنچه دیگران مشکلش می پندارند.
موفقیت یعنی توانایی دوست داشتن.
موفقیت یعنی عاشق زندگی بودن.
موفقیت یعنی صبور بودن.
موفقیت یعنی حفظ خونسردی در شرایط دشوار.

Guidance
31-10-2012, 15:58
آموخته ام ... که چشم پوشي از حقايق، آنها را تغيير نمي دهد
آموخته ام ... که اين عشق است که زخمها را شفا مي دهد نه زمان
آموخته ام ... که وقتي با کسي روبرو مي شويم انتظار لبخندي جدي از سوي ما را دارد
آموخته ام ... که هيچ کس در نظر ما کامل نيست تا زماني که عاشق بشويم
آموخته ام ... که زندگي دشوار است، اما من از او سخت ترم
آموخته ام ... که تنها کسي که مرا در زندگي شاد مي کند کسي است که به من مي گويد: تو مرا شاد کردي
آموخته ام ... که مهربان بودن، بسيار مهم تر از درست بودن است
آموخته ام ... که هرگز نبايد به هديه اي از طرف کودکي، نه گفت
آموخته ام ... که هميشه براي کسي که به هيچ عنوان قادر به کمک کردنش نيستم دعا کنم

چارلی چاپلین

hamed29
31-10-2012, 17:39
خوشبخت باشید. همان کسی باشید که می خواهید. اگر دیگران آن را دوست ندارند، بگذارید نداشته باشند. یادتان باشد “خوشبختی یک انتخاب است.” زندگی، راضی نگه داشتن همه نیست.

شاهزاده خانوم
01-11-2012, 16:47
سپیده که سر بزند

در این بیشه زار خزان زده

شاید گلی بروید

مانند گلی که در بهار روییده

پس به نام زندگی

هرگز مگو هرگز



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

شاهزاده خانوم
01-11-2012, 16:50
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mr_100_dolari
01-11-2012, 21:36
آدمهای خوب،







همان آدمهای بدی هستند






که هنوز،






لو نرفته اند...














[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

Mr_100_dolari
01-11-2012, 21:39
آدم ها را بدون اینه به وجودشان نیاز داشته باشی ،
دوست بدار،
کاری که خدا با تو می کند...



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

شاهزاده خانوم
01-11-2012, 22:54
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

hamid_diablo
01-11-2012, 22:58
دریا دریا آرامش
تو همانی که می اندیشی



جملات تاکیدی برای زندگی روزانه:

- خودم رو دوست دارم و می پذیرم.


- با جهان درحالت صلح و آشتی بسر میبرم.

-من در تماس با احساساتم هستم و آنها رو میپذیرم.

-دور من را انسانهای سرشار از عشق و با ملاحظه احاطه کرده اند.

-من دیگران را دوست دارم و به آنها اهمیت میدهم و همین باعث بوجود آمدن دوستیهای ماندنی خواهد شد.

-هر روز هر کاری را که از دستم بر میاید انجام میدهم تامحیطی سرشار از عشق برای خودم و اطرافیانم ایجادکنم.

-من به خود درونیم اعتماد دارم و معتقدم که مرا به راه درست هدایت میکند.

-بصیرت درونی من همواره روشن و متمرکز است.

شاهزاده خانوم
02-11-2012, 16:36
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

شاهزاده خانوم
02-11-2012, 16:40
یه پرستار استرالیایی بزرگ‌ترین حسرت‌های آدم‌های در حال مرگ رو جمع کرده و پنج حسرت رو که بین بیشتر آدم‌ها مشترک بوده منتشرکرده.



اولین حسرت : کاش جرات‌اش رو داشتم اون جوری زندگی می‌کردم که می‌خواستم٬ نه اون جوری که دیگران ازم توقع داشتن.

حسرت دوم : کاش این قدر سخت کار نمی‌کردم.

حسرت سوم : کاش شجاعت‌اش رو داشتم که احساسات‌ام رو به صدای بلند بگم.

حسرت چهارم : کاش رابطه‌هام رو با دوستای خوبم حفظ می‌کردم.

حسرت پنجم : کاش شادتر می‌بودم




طوری زندگی کنیم که پنج حسرت را نداشته باشیم... :)

hamid_diablo
03-11-2012, 11:47
یکی از صبح‌های سرد دی ماه در سال1390 ، مردی در متروی تهران، ویولن می نواخت.
او به مدت ۴۵ دقیقه، ۶ قطعه از باخ را نواخت. در این مدت، تقریبا دو هزار نفر وارد ایستگاه شدند، بیشتر آنها سر کارشان می‌رفتند.
بعد از سه دقیقه یک مرد میانسال، متوجه نواخته شدن موسیقی شد. او سرعت حرکتش را کم کرد و چند ثانیه ایستاد، سپس عجله کرد تا دیرش نشود.
۴ دقیقه بعد: ویولنیست، نخستین پولش را دریافت کرد. یک زن پول را در ک
لاه انداخت و بدون توقف به حرکت خود ادامه داد.
۵ دقیقه بعد: مرد جوانی به دیوار تکیه داد و به او گوش داد، سپس به ساعتش نگاه کرد و رفت.
۱۰ دقیقه بعد: پسربچه سه‌ساله‌ای که در حالی که مادرش با عجله دستش را می‌کشید، ایستاد. ولی مادرش دستش را محکم کشید و او را همراه برد. پسربچه در حالی که دور می‌شد، به عقب نگاه می‌کرد و ویولنیست را می‌دید.
چند بچه دیگر هم کار مشابهی کردند، اما همه پدرها و مادرها بچه‌ها را مجبور کردند که نایستند و سریع با آنها بروند.
۴۵ دقیقه بعد: نوازنده بی‌توقف می‌نواخت.
تنها شش نفر مدت کوتاهی ایستادند و گوش کردند.
بیست نفر پول دادند، ولی به مسیر خود بدون توقف ادامه داند.
ویولینست، در مجموع 14500 تومان کاسب شد.
یک ساعت بعد: مرد، نواختن موسیقی را قطع کرد.
هیچ کس متوجه قطع موسیقی نشد.
بله. هیچ کس این نوازنده را نمی‌شناخت و نمی‌دانست که او «سَیّد محمّد شریفی» است، یکی از بزرگ‌ترین موسیقی‌دان‌های دنیا.
او یکی از بهترین و پیچیده‌ترین قطعات موسیقی را که تا حال نوشته شده، با ویولن‌اش که ۳۵ میلیون تومان می‌ارزید، نواخته بود.
تنها دو روز قبل، سَیّد محمّد شریفی در برج میلاد کنسترتی داشت که قیمت هر بلیط ورودی‌اش به طور متوسط 100 هزار تومان بود.
این یک داستان واقعی است.
روزنامۀ همشهری در جریان یک آزمایش اجتماعی با موضوع ادراک، سلیقه و ترجیحات مردم، ترتیبی داده بود که سَیّد محمّد شریفی به صورت ناشناس در ایستگاه مترو بنوازد.
سؤالاتی که بعد از خواندن این حکایت در ذهن ایجاد می‌شوند: در طول زندگی خود چقدر زیبایی در اطرافمان بوده که از دیدن آنها غافل شده ایم و حال به جز خاطره ای بسیار کمرنگ چیزی از آن نداریم؟
به زیبایی هایی که مجبور به پرداخت هزینه برای آن ها نبوده ایم چقدر اهمیت داده ایم؟
در تشخیص زیبایی های اطرافمان چقدر استقلال نظر داریم؟

smahdis
03-11-2012, 12:33
یکی از صبح‌های سرد دی ماه در سال1390 ، مردی در متروی تهران، ویولن می نواخت.
او به مدت ۴۵ دقیقه، ۶ قطعه از باخ را نواخت. در این مدت، تقریبا دو هزار نفر وارد ایستگاه شدند، بیشتر آنها سر کارشان می‌رفتند.
بعد از سه دقیقه یک مرد میانسال، متوجه نواخته شدن موسیقی شد. او سرعت حرکتش را کم کرد و چند ثانیه ایستاد، سپس عجله کرد تا دیرش نشود.
۴ دقیقه بعد: ویولنیست، نخستین پولش را دریافت کرد. یک زن پول را در ک
لاه انداخت و بدون توقف به حرکت خود ادامه داد.
۵ دقیقه بعد: مرد جوانی به دیوار تکیه داد و به او گوش داد، سپس به ساعتش نگاه کرد و رفت.
۱۰ دقیقه بعد: پسربچه سه‌ساله‌ای که در حالی که مادرش با عجله دستش را می‌کشید، ایستاد. ولی مادرش دستش را محکم کشید و او را همراه برد. پسربچه در حالی که دور می‌شد، به عقب نگاه می‌کرد و ویولنیست را می‌دید.
چند بچه دیگر هم کار مشابهی کردند، اما همه پدرها و مادرها بچه‌ها را مجبور کردند که نایستند و سریع با آنها بروند.
۴۵ دقیقه بعد: نوازنده بی‌توقف می‌نواخت.
تنها شش نفر مدت کوتاهی ایستادند و گوش کردند.
بیست نفر پول دادند، ولی به مسیر خود بدون توقف ادامه داند.
ویولینست، در مجموع 14500 تومان کاسب شد.
یک ساعت بعد: مرد، نواختن موسیقی را قطع کرد.
هیچ کس متوجه قطع موسیقی نشد.
بله. هیچ کس این نوازنده را نمی‌شناخت و نمی‌دانست که او «سَیّد محمّد شریفی» است، یکی از بزرگ‌ترین موسیقی‌دان‌های دنیا.
او یکی از بهترین و پیچیده‌ترین قطعات موسیقی را که تا حال نوشته شده، با ویولن‌اش که ۳۵ میلیون تومان می‌ارزید، نواخته بود.
تنها دو روز قبل، سَیّد محمّد شریفی در برج میلاد کنسترتی داشت که قیمت هر بلیط ورودی‌اش به طور متوسط 100 هزار تومان بود.
این یک داستان واقعی است.
روزنامۀ همشهری در جریان یک آزمایش اجتماعی با موضوع ادراک، سلیقه و ترجیحات مردم، ترتیبی داده بود که سَیّد محمّد شریفی به صورت ناشناس در ایستگاه مترو بنوازد.
سؤالاتی که بعد از خواندن این حکایت در ذهن ایجاد می‌شوند: در طول زندگی خود چقدر زیبایی در اطرافمان بوده که از دیدن آنها غافل شده ایم و حال به جز خاطره ای بسیار کمرنگ چیزی از آن نداریم؟
به زیبایی هایی که مجبور به پرداخت هزینه برای آن ها نبوده ایم چقدر اهمیت داده ایم؟
در تشخیص زیبایی های اطرافمان چقدر استقلال نظر داریم؟

این داستان واقعی نیست!

اصل داستان برای یه خارجی هست. این کاملا تحریف شده هست. روزنامه همشهری ؟

شاهزاده خانوم
03-11-2012, 13:37
منم ی جا خونده بودم که نیویورک تایمز این تحقیق و انجام داده

شاهزاده خانوم
03-11-2012, 13:40
هـــمــــه ی هستی در درون شماست !

وقتی تعطیلات را آغاز می كنید, در برابر آینه بایستید و به خود بگویید:

(( كسی حق ندارد این روزهای خوش را بر من حرام كند; حتی جنابعالی ))

شاهزاده خانوم
03-11-2012, 13:43
انگشت کوچک : برای بهترین دوستم و قولی که بهش دادم ...
انگشت حلقه : برای یه شخص خیلی خیلی خاص ...
انگشت میانی : برای اونایی که پشتم حرف میزنن و حسابی اضافه کارن...
انگشت اشاره : برای انتخاب بهترین دوستام ...
انگشت شصت : برای زندگی ، تا بهش بگم هیچوقت کم نمیارم ...

شاهزاده خانوم
03-11-2012, 13:51
تخم مرغ از بیرون که بشکنه ، یک زندگی نابود میشه ! اما از درون که بشکنه , یک زندگی به وجود میاد !!!

شاید برای ساختن یک زندگی باید از درون شکست !

hamid_diablo
03-11-2012, 14:46
این داستان واقعی نیست!

اصل داستان برای یه خارجی هست. این کاملا تحریف شده هست. روزنامه همشهری ؟

والا کی از دوستان تو سایت Moshaver41 گذاشته بودن که من نقل قول کردم......
معمولا ما ایرانی ها عادت داریم تلاش دیگران رو به نام خودمون ثبت کنیم.چقدر فیلمنامه تو سینمای ایران هست که کپی شده از فیلمنامه های خارجیه...حتی کاور آلبومهات و پوستر فیلمها و جلد مجله ها و کتابها کپی شدس و نام خودمون رو روش درج میکنیم

Guidance
04-11-2012, 15:42
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

hamid_diablo
04-11-2012, 16:58
داستان كوتاه

باران بشدت میبارید و مرد در حالیکه ماشین خود را در جاده پیش میراند ، ناگهان تعادل اتومبیل بهم خورده و از نرده های کنار جاده به سمت خارج منحرف شد .

از شانس خوبش ، ماشین صدمه ای ندید اما لاستیکهای آن داخل گل و لای گیر کرد و راننده هر چه سعی نمود نتوانست آن را از گل بیرون بکشه

بناچار زیر باران از ماشین پیاده شد و بسمت مزرعه مجاور دوید و در زد .

کشاورز پیر که داشت کنار اجاق استراحت میکرد به آرومی اومد دم در و بازش کرد

راننده ماجرا رو شرح داد و ازش درخواست کمک کرد .

پیرمرد گفت که ممکنه از دستش کاری بر نیاد اما اضافه کرد که : " بذار ببینم فردریک چیکار میتونه برات بکنه . "

لذا با هم به سمت طویله رفتند و کشاورز افسار یه قاطر پیر رو گرفت و با زور اونو کشید بیرون تا راننده شکل و قیافه قاطر رو دید ، باورش نشد که این حیوون پیر و نحیف بتونه کمکش کنه ، اما چه میشد کرد ، در اون شرایط سخت به امتحانش میارزید

با هم به کنارجاده رسیدند و کشاورز طناب رو به اتومبیل بست و یه سردیگه اش رو محکم چفت کرد دور شونه های فردریک یا همون قاطر و سپس با زدن ضربه رو پشت قاطر داد زد : " یالا فردریک ، هری ، تام ،پل ، فردریک ، تام ، هری پل .... یالا همگی با هم سعیتون رو بکنین ... آهان فقط یک کم دیگه ، یه کم دیگه .... خوبه تونستین !!! "

راننده با ناباوری دید که قاطر پیرموفق شد اتومیبل رو از گل بیرون بکشه .

با خوشحالی زائد الوصفی از کشاورز تشکر کرد و در حین خداحافظی ازش این سوال رو کرد :

" هنوزهم نمیتونم باور کنم که این حیوون پیرتونسته باشه ، حتما هر چی هست زیر سر اون اسامی دیگه است ، نکنه یه جادوئی در کاره ؟! "

کشاورز پاسخ داد : " ببین عزیزم ، جادوئی در کار نیست "

اون کار رو کردم که این حیوون باور کنه عضو یه گروهه و داره یک کار تیمی میکنه ، آخه میدونی قاطر من کوره !!!

شاهزاده خانوم
04-11-2012, 17:37
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

شاهزاده خانوم
04-11-2012, 22:29
گوته می گوید: «اگر ثروتمند نیستی مهم نیست، بسیاری از مردم ثروتمند نیستند»، «اگر سالم نیستی، هستند افرادی که با معلولیت و بیماری زندگی می کنند»، «اگر زیبا نیستی برخورد درست با زشتی هم وجود دارد»، «اگر جوان نیستی، همه با چهره پیری مواجه می شوند»، «اگر تحصیلات عالی نداری با کمی سواد هم می توان زندگی کرد»، «اگر قدرت سیاسی و مقام نداری، مشاغل مهم متعلق به معدودی انسان‌هاست»،


«اما، اگر «عزت نفس نداری»، هیچ نداری

شاهزاده خانوم
05-11-2012, 01:13
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

شاهزاده خانوم
05-11-2012, 18:37
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

شاهزاده خانوم
05-11-2012, 18:40
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

شاهزاده خانوم
07-11-2012, 22:01
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

moh72
08-11-2012, 02:10
امضام
از barney stinson:sq_25:

hamid_diablo
08-11-2012, 10:54
شر از دیدن انیشتین

روزی یك استاد دانشگاه تصمیم گرفت تا میزان ایمان دانشجویان اش را بسنجد.

او پرسید: (( آیا خداوند, هرچیزی راكه وجود دارد, آفریده است؟ ))

دانشجویی شجاعانه پاسخ داد: (( بله ))

استاد پرسید: (( هرچیزی را؟! ))

پاسخ دانشجو این بود: (( بله;هرچیزی را. ))

استاد گفت: (( دراین حالت, خداوند شر را آفریده است. درست است؟ زیرا شرمجود دارد.))

برای این سوال, دانشجو پاسخی نداشت و ساكت ماند.

ناگهان, دانشجوی دیگری دستش رابلند كرد و گفت:

(( استاد ممكن است از شما یك سوال بپرسم؟ ))

استاد پاسخ داد: (( البته ))

دانشجو پرسید: (( آیا سرما وجود دارد؟ ))

استاد پاسخ داد: (( البته, آیا شما هرگز احساس سرما نكرده اید؟ ))

دانشجو پاسخ داد: (( البته آقا, اما سرماوجود ندارد. طبق مطالعات علو فیزیك, سرما, عدم

تمام وكمال گرماست و شیء را تنها درصورتی می توان مطالعه كرد كه انرژی داشته باشد

و انرژی را انتقال دهد و این گرمای یك شیء است كه انرژی آن را انتقال می دهد. بدون

گرما اشیاء بی حركت هستند, قابلیت واكنش ندارند; پس سرما وجود ندارد. ما لفظ سرما را

ساخته ایم تا فقدان گرما را توضیح دهیم . ))

دانشجو ادامه داد: (( وتاریكی ؟ ))

استاد پاسخ داد: (( تاریكی وجود دارد. ))

دانشجو گفت: (( شماباز هم در اشتباه هستیدآقا! تاریكی , فقدان كامل نور است. شما می

توانید نور و روشنایی را مطالعه كنید اما تاریكی را نمی توانید مطالعه كنید. منشور نیكولز,

تنوع رنگ های مختلف را نشان می دهد كه در آن طبق طول امواج نور, نور می تواند

تجزیه شود. تاریكی, لفظی ست كه ما ایجاد كرده ایم تا فقدان كامل نور را توضیح دهیم. ))

وسرانجام دانشجو ادامه داد: (( خداوند, شر را نیافریده است. شر, فقدان خدا در قلب افراد

است. شر فقدان عشق, انسانیت و ایمان است. عشق و ایمان مانند گرما و نور هستند. آنها

وجود دارند و فقدانشان منجربه شر می شود. ))

نام این دانشجو (( آلبرت انیشتین )) بود

شاهزاده خانوم
08-11-2012, 15:06
من نابینا هستم و به شما و تمام کسانی که قادر به دیدن هستید توصیه می کنم آنچنان از چشمانتان استفاده کنید که گویی فردا نابینای مطلق می شوید و همین روش را برای دیگر اعضای خود به کار بندید. به صداها خوب گوش کنید. آواز پرندگان را با لذت گوش کنید

، گویی فردا ناشنوا خواهید شد. همه چیز را آنگونه لمس کنید که گویی فردا حس لامسه خود را از دست خواهید داد. عطر گلها را ببوئید، با اشتیاق هر چیز را بچشید بهترین استفاده را از حواس پنجگانه اتان بکنید و این حس که می توانید به تمام جنبه های نشاط و زیبایی موجود در جهان مقابلشان را بفهمید افتخار کنید. اما اجازه دهید که بگویم سوای تمام این حواس، بینایی فوق العاده ترین آنها است و من شکی در آن ندارم.

من نابینا هستم و به شما و تمام کسانی که قادر به دیدن هستید توصیه می کنم آنچنان از چشمانتان استفاده کنید که گویی فردا نابینای مطلق می شوید و همین روش را برای دیگر اعضای خود به کار بندید. به صداها خوب گوش کنید. آواز پرندگان را با لذت گوش کنید

، گویی فردا ناشنوا خواهید شد. همه چیز را آنگونه لمس کنید که گویی فردا حس لامسه خود را از دست خواهید داد. عطر گلها را ببوئید، با اشتیاق هر چیز را بچشید بهترین استفاده را از حواس پنجگانه اتان بکنید و این حس که می توانید به تمام جنبه های نشاط و زیبایی موجود در جهان مقابلشان را بفهمید افتخار کنید. اما اجازه دهید که بگویم سوای تمام این حواس، بینایی فوق العاده ترین آنها است و من شکی در آن ندارم.

هلن کلر

شاهزاده خانوم
08-11-2012, 15:08
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

tanha.2011
11-11-2012, 09:23
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

tanha.2011
11-11-2012, 09:27
هر كسی و به هر شكلی به شما بدی كرده است ، او را ببخشایید .


اگر او لایق بخشیدن نیست ،


شما شایسته رها شدن هستید.:40:

Guidance
12-11-2012, 12:29
وقتي زندگي چيز زيادي به شما نمي دهد ، دليلش آن است که شما هم چيز زيادي از او نخواسته ايد
هميشه دليل شادي کسي باش نه قسمتي از شادي او و هميشه قسمتي از غم کسي باش نه دليل غم او.
سعي کن در زندگي مثل زودپز باشي يعني دراوج جوش آوردنت سوت بزني.
زندگی نمیتواند به هیچ طریق دیگری خودش را نشان دهد جز آن طریقی كه تو تصور میكنی خودش را نشان خواهد داد .تو با فكر كردن خلق می كنی.

tanha.2011
12-11-2012, 22:13
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

tanha.2011
12-11-2012, 22:17
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

hamid_diablo
12-11-2012, 23:15
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Guidance
13-11-2012, 11:18
افراد موفق کارهاي متفاوت انجام نمي دهند، بلکه کارها را بگونه اي متفاوت انجام مي دهند.تنها راهي که به شکست مي انجامد، تلاش نکردن است.

tanha.2011
13-11-2012, 11:38
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

tanha.2011
13-11-2012, 11:47
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

tanha.2011
14-11-2012, 12:59
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

tanha.2011
14-11-2012, 13:01
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

hamid_diablo
15-11-2012, 20:19
هرگاه احساس کردید که دیگر باید تسلیم شوید، به این مرد فکر کنید

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اگر از سیستم حمل و نقل گله دارید، به این‌ها نگاه کنید

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اگر فکر مى‌کنید جامعه با شما رفتارى ناعادلانه دارد، به این پیر زن نگاه کنید

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

tanha.2011
16-11-2012, 10:08
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

tanha.2011
16-11-2012, 10:11
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

tanha.2011
17-11-2012, 00:45
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Guidance
17-11-2012, 16:58
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

tanha.2011
17-11-2012, 17:49
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

شاهزاده خانوم
17-11-2012, 20:40
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Guidance
18-11-2012, 11:44
هرگز تاثير رفتارهاي خود را دست كم نگيريد. با يك رفتار كوچك، شما مي توانيد زندگي يك نفر را دگرگون نماييد: براي بهتر شدن يا بدتر شدن.
خداوند ما را در مسير زندگي يكديگر قرار مي دهد تا به شكلهاي گوناگون بر هم اثر بگذاريم.
دنبال خدا، در وجود ديگران بگرديم.

tanha.2011
18-11-2012, 23:16
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

hamid_diablo
19-11-2012, 00:16
مهربان باش

مردم اغلب بي انصاف, بي منطق و خود محورند
ولي آنان را ببخش

اگر مهربان باشي تو را به داشتن انگيزه هاي پنهان متهم مي کنند
ولي مهربان باش

اگر موفق باشي دوستان دروغين ودشمنان حقيقي خواهي يافت
ولي موفق باش

اگر شريف ودرستکار باشي فريبت مي دهند
ولي شريف و درستکار باش

آنچه را در طول ساليان سال بنا نهاده اي
شايد يک شبه ويران کنند
ولي سازنده باش

اگر به شادماني و آرامش دست يابي
حسادت مي کنند
ولي شادمان باش

نيکي هاي درونت را فراموش مي کنند
ولي نيکوکار باش

بهترين هاي خود را به دنيا ببخش
حتي اگر هيچ گاه کافي نباشد

ودر نهايت مي بيني هر آنچه هست
همواره ميان “تو و خداوند” است
نه ميان “تو و مردم”

Guidance
19-11-2012, 10:44
حرف هایی هست برای نگفتن ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])و ارزش عمیق هرکس ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])به اندازه حرف هایی است ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])که برای نگفتن دارد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

tanha.2011
19-11-2012, 16:24
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

tanha.2011
19-11-2012, 23:11
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

شاهزاده خانوم
21-11-2012, 00:21
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

شاهزاده خانوم
21-11-2012, 00:22
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]