ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : موضوعي علمي به نام عشق



Hasan.M
22-11-2010, 18:39
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وقتی عاشق می شویم به نظر می رسد مغز ما طبیعی فعالیت نمی کند . کف دستانمان عرق می کند ، نفسهایمان بند می آید ، به درستی نمی توانیم فکر کنیم و احساسی شبیه به اینکه پروانه ای در دلمان پر میزند به مادست می دهد. با این همه این احساس شگفت انگیز است . جرقه آن می تواند با چیزی به سادگی دیدن چشم ها ، لمس کردن دست ها،شنیدن موسیقی یا خواندن کتابی به وجود آید.:40:
عامل ایجاد این تحریک، مولکول کوچکی موسوم به فنیل اتیل آمین است.این مولکول همراه با دوپامین و نوراپی نفرین میتواند یک حس نا معلوم ولی شادی آفرینی را که منجر به علاقه سیر ناپذیری می شود ایجاد کند.ولی متاسفانه در اینجا محدودیت هایی به خاطر برخی بمباران انتقال دهنده های عصبی ناشی از برخی پاسخ دهنده های کسل کننده وجود دارد.
فنیل اتیل آمین ماده ای شیمیایی طبیعی شبیه آمفتامین و دوپامین است که تجربه عالی عشق را برای ما فراهم می کند.
چیزی که توصیف عشق را مشکل می کند تلنگرهای اولیه آن در قشر جلوی مغزاست که انسان را قادر می سازد لذت بودن با شخصی خاص را ، حتی اگر تا آن زمان بک بار بیشتر او را ملاقات نکرده باشد ، برای خود پیش بینی کند. اگر این تلنگرها به اندازه کافی قوی باشند به آن ((حافظه آینده)) گویند که درگیر پاسخ به جنگ و گریزهای قدیمی قسمت جلوی مغز و مسئول رفتارهای ناخواسته ای چون لکنت زبان، عیاشی،لودگی و خنده های بلند به لطیفه های دیگران خواهد بود.اندورفینها که ساختاری شبیه به مرفین دارند بیشتر به ماده ای که می تواند در انسان احساس خوشی و شعف ایجاد کند شناخته شده اند. این مواد به عشاق ، آرامش مشابهی می بخشد ولی نه در همان لحظات اول.
اندورفینها در مراحل اولیه جذب با تحریک تک یاخته های خاصی در مغز میانی به شکل کاتالیزگر عمل کرده و آمفتامین های طبیعی قوی یعنی دوپامین و فنیل اتیل آمین را تحریک می کنند .آنها با فرمانهای خود در مغز فکر و خیال ها را طراحی می کنند .
منبع :

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

karin
06-12-2010, 12:19
سلام

منبع خاصی دارید؟

Hasan.M
06-12-2010, 17:00
شور عشق، يعني همان احساساتي كه اوايل آشنايي با يك نفر، ما را مشغول مي‌كند و خواب و خوراكمان را مي‌گيرد، مبناي درستي براي زندگي مشترك نيست؛ يعني اين قبيل عواطف مثل استارت ماشين عمل مي‌كنند. خداوند آنها را در وجود انسان قرار داده كه آدم را به حركت درآورد. ولي ما نمي‌توانيم فقط با استارت‌زدن و باك ِبدون بنزين حركت كنيم. شواهد زيادي هم براي اثبات اين نکته وجود دارد؛ مثلاً پژوهشگري به نام آرون تعداد زيادي از افرادي را كه دچار عشق حاد و آتشين بودند زير دستگاه fmri كه از كاركرد مغز عكس مي‌گيرد گذاشت و از آنها خواست به معشوق خود فكر كنند، يا عكس آنها را نشانشان داد. كاركرد مغزي اين افراد نشان داد كه هنگام فكر كردن به معشوق، فقط آن قسمت‌هايي از مغز فعال مي‌شود كه مربوط به «پاداش فوري» است- همان قسمت‌هايي كه اگر گرسنه باشيم و غذا بخوريم فعال مي‌شود؛ يا در افراد معتاد به كوكائين، همان قسمتي كه بعد از مصرف ماده‌ي مخدر به فعاليت مي‌افتد. اين قسمت‌هاي مغز، تشكر فوري را اعلام مي‌كنند و يك چيز فوري طبعاً دوام زيادي هم ندارد. در حالي كه مغز، قسمت‌هاي ديگري هم دارد كه مربوط به پاداش‌هاي طولاني‌مدت‌است.
دو پژوهشگر ديگر به اسم‌هاي بارتل و زيكي هم آمدند همين آزمايش را روي كساني پياده کردند كه عشقشان تداوم پيدا كرده بود و به اصطلاح عشق رفيقانه داشتند؛ همان نوع عشقي كه شور و هيجانش از بين رفته اما صميميتش مانده و با مرور زمان، بيشتر هم شده است .عكس كاركرد مغز اين افراد نشان داد كه فكركردن به عشقشان قسمت‌هايي از مغز آنها را فعال مي‌كند كه مربوط به «پاداش‌هاي بلندمدت» است- همان قسمت‌هايي كه وقتي شما به شغل مورد علاقه‌تان فكر مي‌كنيد يا موسيقي مورد علاقه‌تان را گوش مي‌كنيد، يا در لحظات آرامش مذهبي، در ذهنتان فعال مي شود.

نتيجه‌ي اين پژوهش‌ها نشان مي‌دهد چون پاداش فوري هميشه تاييدکننده‌ي چيزهايي است كه غيرقابل اتكا هستند، عشق رمانتيك هم كه گهگاه دستمايه‌ي شعر و غزل و رمان و فيلم‌ها مي‌شود و چيز قشنگي هم هست، قابل اتكا نيست. در عوض، عشق رفيقانه، قابل اعتماد و ماندگار است.

بعضي اقوام اصلاً نمي‌دانند عشق چيست

عشق رمانتيك نه تنها كوتاه‌مدت و غيرقابل اتكاست كه حتي اصيل هم نيست. يعني اين طور نيست كه جزو سرشت و ذات انسان باشد و ابتلا به آن، از ضروريات زندگي محسوب شود. به نظر شما آيا در بين همه‌ي اقوام و ملت‌ها شور عشق وجود دارد؟ يعني مردم ِهمه‌ي جوامع و فرهنگ‌ها عشق رمانتيك را به اين مفهومي كه ما مي‌شناسيم، مي‌شناسند؟

دو پژوهشگر به نام‌هاي يانكويچ و فيشر، 166 فرهنگ و قوميت مختلف را از نظر آداب و رسوم و شعر و ادبيات و هنرشان بررسي كرده‌اند و به اين نتيجه رسيده‌اند كه در 147 فرهنگ، عشق رمانتيك وجود دارد؛ اما در 19 قوميت،هيچ شواهدي از اين عشق در ميان نيست؛ يعني در فرهنگ، ادبيات ، شعر و هنرشان هيچ اشاره‌اي به اين شور عاشقانه نشده است؛ اما در آن اقوام هم مردم تشكيل خانواده مي‌دهند، به خانواده‌شان علاقه دارند و براي آنها فداكاري هم مي‌كنند. يعني آن رمانتيسيسم كه در ادبيات غربي و در ادبيات ايراني خودمان هم مي بينيم، در آن فرهنگ‌ها معنايي ندارد. پس عشق رمانتيك چيزي نيست كه بگوييم لازمه‌ي هر زندگي است؛ بلكه همان موتور محرك اوليه است. 19 قوميت از اين موتور استفاده نمي‌كنند و ماشينشان بدون اين استارت هم روشن مي‌شوند.
در پژوهش ديگري از حدود شش هزار دختر و پسر قبل از ازدواج پرسيده‌اند كه «شما دوست داريد عشق رمانتيك مبناي ازدواجتان باشد يا‌نه؟»

90 درصد آنها جواب مثبت داده‌اند. يعني گفته‌اند «دوست داريم اين احساسات را تجربه كنيم.» اما بعد از چند سال، از همين افراد، بعد از ازدواجشان پرسيده‌اند «آيا آن رمانتيسيسم اوليه در ازدواجتان وجود داشته يا نه؟» 33 درصد مردان و 75 درصد زنان گفته‌اند در نهايت با فردي ازدواج كرده‌اند كه عاشقشان نيستند و رابطه‌ي رمانتيكي هم با او ندارند؛ يعني حتي خود افراد هم قبول دارند كه «عشق» نه شرط كافي براي ازدواج است و نه حتي شرط لازم.

عشق نوعي بيماري است؟

برخي از پژوهشگرها روي اين موضوع متمركز شده‌اند كه «آيا عشق آتشين صرف نظر از عشق نافرجام، يك بيماري است يا نه؟» و جالب است بدانيد روان‌شناسان بيشترين شباهت را بين عشق و يک بيماري خاص رواني به نام وسواس اجباري مشاهده كرده‌اند. در اين بيماري، افكار خاصي به ذهن هجوم مي‌آورد كه فرد گريزي از آنها ندارد؛ اين افكار او را مجبور به ايجاد رفتارهاي خاصي مي‌كند كه اگر انجام ندهد دچار تنش و اضطراب زيادي مي‌شود. مثلا کسي عادت دارد هر شب 70 بار ريشش را شانه بزند و اگر 69 بار اين كار را انجام بدهد درونش منقلب مي‌شود و نمي‌تواند آسوده بخوابد.

عشق نه فقط در ظاهر و علايم باليني شبيه اين بيماري است، كه از نظر آزمايشگاهي هم به آن شباهت دارد. در بيماري وسواس اجباري، يك ناقل خاص در سلول‌هاي پلاكت خون بيمار افزايش پيدا مي‌كند. پژوهشگري به نام مارازيتي، افراد عاشق را به اين طريق آزمايش كرده و به اين نتيجه رسيده كه آنها هم درست همين حالت را دارند. يعني انگار عشق يک حالتي شبيه به وسواس اجباري ايجاد مي‌كند كه در آن فرد عاشق دچار افكار و عادت‌هاي خاصي مي‌شود كه نمي‌تواند از دست آنها خلاص شود- مثل تماس گرفتن پي در پي با معشوق و فكر كردن مداوم به او كه عملكرد عادي ذهنش را مختل مي‌كند.

هوش عاطفي‌ات را بالا ببر

با تمام اين حرف‌ها، امروز دانشمندان به اين نقطه رسيده‌اند كه «اگر عشق و احساسات قابل اتكا نيستند پس چه چيز قابل اتكا است؟» يعني چه چيزهايي بايد وجود داشته باشد تا عشق افراد پايدار بماند. ابتدا نظريه‌اي شكل گرفت كه اگر برخي شباهت‌هاي اوليه بين افراد وجود داشته باشد صمميت و رفاقت بيشتري بين آنان به وجود مي‌آيد و مي‌تواند ازدواج موفق را تضمين كند. اما تجربه نشان داد كه اين اتفاق هم نمي‌افتد. آقاي اشتنبرگ كه مثلث عشق را ارائه كرده بود به اين نتيجه رسيد كه خيلي از طلاق‌ها، بر خلاف انتظار، در مواردي اتفاق مي‌افتد كه انتخاب اوليه اشتباه نبوده است. يعني افراد در ابتداي ازدواج، شباهت‌هايي به هم داشته‌اند اما پس از ازدواج تغيير كرده‌اند. پس خيلي وقت‌ها مشكل اينجاست که آدم‌ها تغيير مي‌كنند؛ اما با هم نه: در دو مسير يا با سرعت‌هاي متفاوتي تغيير مي‌كنند. پس حالا اين سوال به وجود مي‌آيد که «اگر شباهت اوليه هم ضامن صميميت نيست پس چه چيز مي‌تواند صميميت و رفاقت درازمدت بين زوج‌ها را تضمين كند؟»

پژوهشهاي زيادي نشان داده‌اند كه «هوش عاطفي» يكي از مهمترين عوامل موفقيت ازدواج است. هوش عاطفي نوعي از هوش است كه به ما كمك مي‌كند به احساساتمان آگاه باشيم، بتوانيم عواطفمان را خوب بيان كنيم، آنها را خوب كنترل و هدايت كنيم، ظرفيت هاي خودمان را بشناسيم و در مجموع يك حس مثبت كلي نسبت به خودمان داشته باشيم. از طرف ديگر بتوانيم عواطف فرد مقابلمان را درك كنيم و نسبت به آن واكنش اجتماعي يا بين فردي مناسب داشته باشيم.

هوش عاطفي به ما كمك مي كند كه وقتي دچار تعارض در احساساتمان مي‌شويم فرو نريزيم و بتوانيم به عنوان مساله‌اي معمولي حلش كنيم. اين نوع هوش، يک چيز ذاتي نيست و در شرايط محيطي شكل مي‌گيرد و در ميان تمام عوامل موثر در موفقيت در ازدواج، كليدي‌ترين نقش را دارد؛ اگر دو طرف داراي هوش عاطفي بالايي باشند مي‌توانند بفهمند كه چطور همراه و همگام با تغيير احساسات و عواطف يكديگر تغيير كنند تا به زندگي‌شان به رشد و صميميت بيشتري منجر‌شود.

منبع:هفته نامه زندگی مثبت

Hasan.M
06-12-2010, 17:07
از دید علم عاشق شدن چندان ساده نیست اما بسیار سریع رخ می دهد. به گفته دانشمندان دانشگاه های ویرجینیای غربی و ژنو، احساسات شدید، قوی، واقعی و عمیق نسبت به فردی یا پدیده ای در واقع تنها نتیجه فعالیتهای بسیار پیچیده و متوالی مغز است. قرار گرفتن در حالات احساسی شدید یا به بیان دیگر عاشق شدن از عناصر شیمیایی، شناختی و رفتارهای هدفگرا ترکیب شده و ساختاری کاملا پیچیده و درهم را به وجود آورده است.

بر اساس مطالعات جدید این پدیده بر خلاف تصور بسیاری از افراد، تنها یک احساس اولیه نیست بلکه فرایندی به شدت پیچیده و در عین حال منظم است که 12 بخش از مغز به صورت همزمان برای ایجاد و حفظ لحظه جادویی ایجاد چنین احساسی با هم به شدت فعالیت می کنند و محققان دریافته اند اولین فعالیتهای مغزی ویژه چنین احساسی تنها در یک پنجم ثانیه پس از اینکه فرد در معرض موقعیت زمینه ساز قرار می گیرد، آغاز می شود.

بر اساس مطالعات جدید در پروژه ای به نام "تصویربرداری نورونی عشق"، بخشهایی خاص از مغز با نامهایی کاملا غیر رمانتیک مانند "غشای کمربندی قدامی" در کنار عوامل شیمیایی مانند عاملهای رشد اعصاب شامل دوپامین و اکسیتوسین در هماهنگ و ایجاد کردن احساس علاقه شدید به شخص یا پدیده ای نقش دارند.

برخی از این مناطق بخشهایی از مغز هستند که در افرادی که از داروهای مخدر استفاده می کنند به شدت فعالیت دارند از این رو می توان نتیجه گرفت به وجود آمدن احساسات شدید نسبت به فرد یا پدیده ای، تاثیری مشابه تاثیر داروهای مخدر بر ذهن انسان دارند.

اسکن مغز 120 نفر برای ایجاد نقشه مناطق عشق در مغز انسان

ابزار اصلی مطالعات دانشمندان در زمینه احساسات، ابزار اسکن fMRI بوده است. در این آزمایشها برای گروهی از داوطلبان مرد و زن، در حین اسکن مغزی تصاویری از افرادی که به شدت به آنها علاقمند بودند را نمایش دادند و نتیجه اسکنها مورد بررسی نرم افزاری قرار گرفت تا فعالیتهایی که در طی آزمایش در مغز افراد به وجود آمده تعیین شوند. تا کنون مغز 120 داوطلب به منظور سر هم کردن نقشه ای از مناطق عشق در مغز انسان مورد اسکن قرار گرفته اند.

نتایج این اسکنها در بخشهای هسته دمی و پوسته ای مغز که با احساس رضایت و خشنودی در ارتباط هستند و در دیگر بخشهای دوپامینی مغز، بخشهایی که در افراد معتاد به مواد مخدر مانند کوکائین فعال است و همچنین در هیپوکامپ پشتی که با خاطرات در ارتباط است و با مناطقی از مغز که پردازش احساسات و پاداشها را به عهده دارند، فعالیتهای شدیدی را نشان دادند اما میزان فعالیت قسمتی از مغز که با اضطراب و ترس در ارتباط است در این رویداد به شدت کاسته می شود.

چگونه نشانه های اولیه عاشق شدن در فرد به وجود می آید؟

تحلیل کلی "استفان اورتگ" از محققان ارشد این پروژه از این نتایج درگیری بخشهایی از مغز با فرایند عاشق شدن است که با احساسات، انگیزه، پاداش، شناخت اجتماعی، توجه، خودنمایی در ارتباط هستند. افزایش فعالیت در این بخشهای مغز منجر به تغییر میزان تعدادی از عناصر شیمیایی در مغز خواهد شد.

دوپامین، اکسیتوسین، آدرنالین و واسوپرسین در مغز افزایش یافته و میزان سروتونین کاهش پیدا می کند و در نتیجه نشانه های اولیه عاشق شدن در فرد به وجود می آید.

دوپامین احساس رضایتمندی، انگیزه، فعالیت، آرزومندی و اعتیاد را به وجود آورده و آدرنالین مسئول افزایش میزان توجه، بهبود حافظه کوتاه مدت، بیش فعالی و رفتارهای هدفگرایانه بوده و در نهایت آدرنالین تپش شدید قلب فرد و بالارفتن ضربان را به وجود می آورد.

بخشهایی از مغز که در عاشق شدن درگیر می شوند

دانشمندان همچنین 12 بخش مغز که در این رویداد پیچیده درگیر می شوند را هسته دمی، تالاموس، بخش غشایی قدامی، اینسولا، کمربند قدامی، هیپوکاموس پشتی، پس سر، منطقه پس سری-گیجگاهی/مخروطی، چین خوردگی های زاویه دار، اتصالات جداری، برآمدگی های پیشین، میانی و جنبی، برآمدگی های گیجگاهی بالایی و چین خوردگی های پیش میانی نام برده اند.

تاثیر شنیدن نام معشوق در مغز

با این حال سئوال مهمتر این است که چنین فعالیتهای شدید مغزی چه محرکی دارند. نشانه هایی از پاسخ این سئوال در مطالعات جدید دانشمندان ذکر شده است. دانشمندان با استفاده از دستگاه موج نگار مغزی میزان فعالیتهای الکتریکی در میان سلولهای مغزی را اندازه گیری کرده و دریافتند شنیدن نام فردی که نسبت به آن احساسات شدید وجود دارد باعث سرعت گرفتن این جریانهای الکتریکی در کمتر از 200 میلی ثانیه در یکی از 12 منطقه نام برده خواهد شد.

بر اساس گزارش ایندیپندنت، نتایج این بررسی ها نشان می دهد مغز به محرکی که در آینده احساسات شدید را نسبت به خود جلب می کند، در کمتر از چشم بر هم زدن واکنش نشان می دهد و از این رو می توان ایده عشق در اولین نگاه را به گونه ای علمی به اثبات رساند.
منبع :

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

Hasan.M
06-12-2010, 17:16
سلام

منبع خاصی دارید؟
سلام
ممنون از يادآوري كه كرديد !
پست رو ويرايش كردم و منبع رو درج كردم
:11::11::11::11::11:

greena
17-12-2010, 01:14
یک آزمایش علمی.....



برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید