ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : مطالعه جمعی کتب هری پاتر



Nocturne
16-11-2010, 18:10
سلام. این تاپیک مخصوص مطالعه جمعی هری پاتر است و پست اول آن که حاوی برنامه و اطلاعات مطالعه جمعیست همواره به روز میشود.
کسانی که مایل به پیوستن به مطالعه جمعی هستند به من پیام بفرستند تا نامشان را در لیست قرار دهم.
ضمنا در این تاپیک، افشای کتبی که هنوز مطالعه نشده اند ممنوع است. چنانچه مطلبی موجب لو رفتن کتب مطالعه نشده میشود باید در اسپویلر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) قرار گیرد.



برنامه زمانی:

هری پاتر و سنگ جادو - تمام
از چهارشنبه 26 آبان 89 تا سه شنبه 9 آذر 89

هری پاتر و تالار اسرار - تمام
از چهارشنبه 10 آذر 89 تا سه شنبه 23 آذر 89

>> تعطیلات اول
از چهارشنبه 24 آذر 89 تا شنبه 16 بهمن 89

هری پاتر و زندانی آزکابان - تمام
از یکشنبه 17 بهمن 89 تا چهارشنبه 4 اسفند 89


افراد:

mm92
iman0007
farzaneh*f
hamidras
shifter
edi2
pcforlife
mohamad h
Maggy_P
M.Saadat
koroshfe
Gam3r
sina_hp_system
Hossein1992
Mehrnaz1368


با تشکر
محمد

Nocturne
16-11-2010, 18:19
ضمناً تشکر میکنم از iman0007 که ایده اولیه این کار رو رو داد و همینطور از koroshfe که تاپیک هری پاتر رو در انجمن رمان درست کرد. چرا اکه این ایده در اون تاپیک مطرح شد!

iman0007
17-11-2010, 15:39
خب من امروز دو فصل اولش رو خوندم....حال داد.
1.قضیه ی بینی دامبلدور برام جالب بود که اینجا اشاره شد شکسته و تا اونجایی که یادمه تو کتاب آخر مشخص میشه برای چی شکسته.
2.ساعت و فندک دامبلدور هم خیلی جالبن...فک کنم از فندکش توی کتاب 5 استفاده میشه،ولی یادم نمیاد که تا آخر داستان ساعتش دست کس دیگه ای هم بیفته.اگه شما یادتون میاد بگید...
3.دیدالوس دیگل همون دست پا چلفتی و خنگه بود؟؟؟همونی که همش دله دزدی میکرد؟
4.یادمه یه سری میگفتن هری پاتر این جوری تموم میشه که هری از خواب پا میشه میبینه تو انباری زیر پله خواب بوده :31:...خب خدا رو شکر که اینجوری تموم نشد.

koroshfe
17-11-2010, 15:45
نکند می خواهید ما را نادیده بگرید؟
ما را نادیده می گیرید؟
نام ما را قرار نمی دهید؟:18::31:
به هر حال ما که شروع کردیم.
اگه موافق باشید جای انتقاد و نظر و سوال و ... را باز بذاریم.
یا یه تاپیک دیگه یا همینجا.
من کلا یکی دو نقص کلی تو کتاب دیدم که مطرح می کنم.تقریبا می شه گفت سوتی.
من کتاب هری پاتر رو خیلی خیلی خیلی خیلی ... دوست دارم(به خاطر این که زندگی من خیلی شبیه به همشونه:31:(جدی گفتم.هر قسمت از زندگیم قسمتی از زندگی هر شخصیت هری پاتر ه)).
مثل من نظر یادتون نره.×:31:
با سپاس از همتون.

koroshfe
17-11-2010, 15:51
یادمه یه سری میگفتن هری پاتر این جوری تموم میشه که هری از خواب پا میشه میبینه تو انباری زیر پله خواب بوده [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif

:31:
زندگی همینه.ما باید از این کتاب عبرت بگیریم نه این که وقت بگذرونیم و سرگرم بشیم.
در ضمن می تونم خودمو اینجا توی یکی از پست های مرتبط معرفی کنم؟
راستی در رابطه با خواب بودن هری باید بگم که من کتابی سراغ ندارم که سر کاری باشه.بیشتر،فیلم ها هستند که وقت آدما رو می گیرن!

Nocturne
17-11-2010, 16:37
یادمه یه سری میگفتن هری پاتر این جوری تموم میشه که هری از خواب پا میشه میبینه تو انباری زیر پله خواب بوده :31:...خب خدا رو شکر که اینجوری تموم نشد.

خواب طولانی ای باید می بود! به اندازه 7 سال در هاگوارتز!



نام ما را قرار نمی دهید؟:18::31:


الان نوشتم :46:



در ضمن می تونم خودمو اینجا توی یکی از پست های مرتبط معرفی کنم؟


میتونی.

هر کس در صورت تمایل میتونه خودش معرفی کنه بیشتر آشنا بشیم.

shifter
17-11-2010, 17:26
منم تا فصل 3 خوندم:8:
بيشتر قسمت ها رو كه ميخوندم صحنه هاي فيلمش ميومد تو ذهنم!
1- خانم فيگ چي بود؟:31: ميدونم جادوگر نبود اما يه چيزي بود كه الان يادم نمياد..فقط يادمه به خاطر اينكه هري يه بار از طلسم براي دور كردن ديوانه ساز ها استفاده كرده بود(زير سن قانوني) و به خاطرش رفته بود دادگاه اونم اومده بود شهادت داده بود!:31:
2- به نظرم ديالوگ هاي ماندگار رو هم اينجا بگيم!
دامبلدور: من يه زخم بالاي زانوي چپم دارم كه نقشه كامل متروي لندنه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

iman0007
17-11-2010, 17:50
1- خانم فيگ چي بود؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ميدونم جادوگر نبود اما يه چيزي بود كه الان يادم نمياد:31: .منم یادم نیست ولی فک کنم مثه همون رفتگر مدرسه(که اسمش یادم نیس) بود یعنی قدرت جادوییش کور بود :31:.
راستی یه چیزی که یادم رفت بگم،اعتماد همیشگیه دامبلدور به همکاراش بود...(همون تیکه ای که مک گوناگال تعجب کرد که دامبلدور مسئولیت آوردن هری رو به هگرید داده بود.)واقعا ویژگیه جالبیه.همیشه هم این اعتماد به نفعش تموم میشه.

hamidras
17-11-2010, 17:51
من تا شنبه سخت مشغول نیم ترمم از شنبه شروع میکنم:دی

pcforlife
17-11-2010, 18:02
من هم فصل اول از کتاب اول رو خوندم! بسی مشعشع شدم!:31:


1.قضیه ی بینی دامبلدور برام جالب بود که اینجا اشاره شد شکسته و تا اونجایی که یادمه تو کتاب آخر مشخص میشه برای چی شکسته.
2.ساعت و فندک دامبلدور هم خیلی جالبن...فک کنم از فندکش توی کتاب 5 استفاده میشه،ولی یادم نمیاد که تا آخر داستان ساعتش دست کس دیگه ای هم بیفته.اگه شما یادتون میاد بگید...
3.دیدالوس دیگل همون دست پا چلفتی و خنگه بود؟؟؟همونی که همش دله دزدی میکرد؟
4.یادمه یه سری میگفتن هری پاتر این جوری تموم میشه که هری از خواب پا میشه میبینه تو انباری زیر پله خواب بوده :31:...خب خدا رو شکر که اینجوری تموم نشد.
چند نکته جز مواردی که ایمان جان گفت، به نظرم رسید! (اوهوم!):31:

1- عجیبه که دامبلدور در شروع کتاب حتی یک بار هم مک گونگال رو به اسم کوچیکش (مینروا) صدا نمیکنه! حتی با وجود اینکه مک گونگال، اونو با اسم کوچیک صدا کردش! مگه اینا تو هاگوارتز و محفل یار و یاور هم نبودند!:27:
2- دامبلدور به مک گونگال میگه من یه عمره تلاش کردم به مردم بگم اونو با نام واقعیش یعنی ولدومرت صدا کنن!! آخه دامبی جون! اسم واقعی اون که تام ریدله!!:31:
3- اولین جمله دامبلدور که فقط خودش و رولینگ معنی جملش رو میدونستند (برای معمای شدن داستان و روی اعصاب خواننده اومدن!:21:):
- ما فقط میتونیم یه چیزایی رو حدس بزنیم ولی ممکنه هیچ وقت به حقیقت پی نبریم!
4- این جریان نامه دامبلدور هم تا کتاب 5 یه موضوع ساده بود ها!!:20:
5- یه سوال فنی! مگه سیریوس تو محفل نبود!؟ پس چرا دامبلدور از موتور سیریوس بی خبر بود تا اینکه هاگرید بهش گفت؟! الان اینجا یه بابایی دوچرخه هم بخره، ملت خبردار میشن!!:biggrin:
6- آخر کسی جریان زخم دامبلدور رو فهمید که چطور رو زانوی چپش ایجاد شده؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

چند جمله باحال از فصل اول:

مک گونگال: از کجا منو شناختید؟
دامبلدور: آخه هیچ گربه ای مثل مجسمه بی حرکت نمیشینه!!:27:
------
دامبلدور: آب نبات لیمویی میخوری؟!:goatee:
------
دامبلدور زیر لب گفت: موفق باشی هری!
.
.
یاعلی:11:

shifter
17-11-2010, 18:58
1- عجیبه که دامبلدور در شروع کتاب حتی یک بار هم مک گونگال رو به اسم کوچیکش (مینروا) صدا نمیکنه! حتی با وجود اینکه مک گونگال، اونو با اسم کوچیک صدا کردش! مگه اینا تو هاگوارتز و محفل یار و یاور هم نبودند![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نميدونم اما به طور مبهم يادمه كه چند جا مينروا صداش ميكنه!:31:


2- دامبلدور به مک گونگال میگه من یه عمره تلاش کردم به مردم بگم اونو با نام واقعیش یعنی ولدومرت صدا کنن!! آخه دامبی جون! اسم واقعی اون که تام ریدله!![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] اره شايد سوتي رولينگ باشه!:31: اما تا جايي كه يادمه تو كتاب هاي بعدي (مثلا تو كتاب 5 اونجايي كه باهاش درگير ميشه) همون تام ريدل صداش ميكنه!

molaali
17-11-2010, 19:36
من الان واقعاً نمی تونم دوباره کتاب ها رو بخونم ولی برای اینکه یادی از اون دوران بکنم! حتماً این تاپیک رو دنبال میکنم.
شما بخونین نکات جالب رو یادآوری بکنید. بخصوص این سوتی ها که حسین جان بهش اشاره کردند!

Maggy_P
17-11-2010, 21:07
2- دامبلدور به مک گونگال میگه من یه عمره تلاش کردم به مردم بگم اونو با نام واقعیش یعنی ولدومرت صدا کنن!! آخه دامبی جون! اسم واقعی اون که تام ریدله!![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]خوب اینجا منظور از نام واقعی همون لقب بوده.
میخواسته بگه مردم بیخودی از یک اسم میترسن.

+
همونطور که توی کتاب 2 به هری میگه ... کمتر کسی اونو به اسم واقعیش میشناسه.

بردیا
17-11-2010, 22:08
خب منم سعی میکنم به زودی بپیوندم بهتون ولی خب بعضی از ایرادارو میتونم رفع بکنم چون حافظم به نسبت خوبه و خیلی از قضایای کتابو یادمه


3.دیدالوس دیگل همون دست پا چلفتی و خنگه بود؟؟؟همونی که همش دله دزدی میکرد؟
نه
اون ماندانگاس فلچر بودش



- خانم فيگ چي بود؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ميدونم جادوگر نبود اما يه چيزي بود كه الان يادم نمياد..فقط يادمه به خاطر اينكه هري يه بار از طلسم براي دور كردن ديوانه ساز ها استفاده كرده بود(زير سن قانوني) و به خاطرش رفته بود دادگاه اونم اومده بود شهادت داده بود![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

فشفشه بود
کسایی که از خانواده جادویی بودن ولی استعداد جادو کردنو نداشتن و قدرتشون به قول خودت کور بود




6- آخر کسی جریان زخم دامبلدور رو فهمید که چطور رو زانوی چپش ایجاد شده؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

یه سری میگفتن ممکنه تو مبارزش با گریندلوالد ایجاد شده باشه ولی هیچوقت به طور رسمی تایید نشدش
بعدشم فکر نمیکنم که کسی توی یه دوئل جادویی طرف مقابل رو طلسمی بکنه که باعث بشه نقشه مترو لندن رو زانوش بیاد:دی

iman0007
17-11-2010, 23:41
نقل قول:
3.دیدالوس دیگل همون دست پا چلفتی و خنگه بود؟؟؟همونی که همش دله دزدی میکرد؟
نه
اون ماندانگاس فلچر بودشپس این کدوم پدر سوخته ای بود؟؟؟اسمش خیلی آشناست...از دار و دسته ولدمورت نبود؟

koroshfe
18-11-2010, 00:02
در رابطه با اون زخم که شاید اصلا وجود خارجی نداشته باشه و منظور دامبلدور خوبی در ظاهر بدیه.یعنی یه زخم می تونه گاهی اوقات مفید باشه.
شما فرض کنید یه عالمه اطلاعات تو سرتونه.یکی ازتون یه سوالی می پرسه.خیلی کله می خواد از اول تا آخرو بگی و آخر سر هم یارو داره سرشو می خارونه.پس مثل دامبلدور برای توضیحات بیخود و اضافی بی کله باشید.:31:

koroshfe
18-11-2010, 00:08
و در ضمن سواله 5 اون آقا(یا خانوم:31:(به خدا نمی دونم)):سیریوس یه مدت تو محفل نبود.دقیقا 13 سال.و قضیه ی این موتور هم بین این 13 ساله.
راستی چرا حرف تو دهن رولینگ می ذارین؟کی دامبلدور گفته نمی دونسته که موتور سیریوس اله موتور سیریوس بله؟

بردیا
18-11-2010, 01:14
پس این کدوم پدر سوخته ای بود؟؟؟اسمش خیلی آشناست...از دار و دسته ولدمورت نبود؟

نه جزو محفل بودش
همونیم بود که تو کتاب آخر خاله و شوهرخاله و دادلی رو با عضو دیگه محفل ققنوس(هستیا جونز)بردن که محافظت کنن

Gam3r
18-11-2010, 11:24
به به ... ما هم اين چندين صفحه رو خونديم و بسي جواب گشتيم !

اما خداييش ... اون فصل اول ... خيلي خيلي اعصاب خورد كن بودش ! البته نه الان ! اون اول كه تازه رفته بودم هري پاتر رو بخونم ، وقتي فصل اول رو خوندم اعصابم در حد تيم ملي داغون شد كه چرا پول مفت براي اين كتاب چرت دادم و كتاب رو هم انداختم يه گوشه !

6 ماه بعد كه به خاطر كلي تعريفي كه شنيده بودم رفتم دنبالش و فصل دوم رو خوندم ، بعد ديگه عاشقش شدم !!


پ ن : حتما فهميدين كه در لفافه گفتم اسمه منم اضافه كنين ديگه نه ؟ :دي

pcforlife
18-11-2010, 11:42
خوب اینجا منظور از نام واقعی همون لقب بوده.
میخواسته بگه مردم بیخودی از یک اسم میترسن.

+
همونطور که توی کتاب 2 به هری میگه ... کمتر کسی اونو به اسم واقعیش میشناسه.
حرف شما متین!:10: اما فکر کنم دامبلدور اساسا با اسم ولدمورت مشکل داشت... زمانی که ولدمورت (تو کتاب 6) میاد به هاگوارتز و واسه استخدام شدن درخواست میکنه، دامبلدور مدام با اسم تام صداش میکنه!! همین تام صدا کرنه دامبلدور تو رویارویشون در پایان کتاب پنج هم مشاهده میشه... درسته کمتر کسی اونو به اسم واقعیش میشناسه، اما حداقل اونایی که تو هاگوارتز درس خونده بودن که میشناختنش! (هاگرید فراموش نشه!):31::46:


بعدشم فکر نمیکنم که کسی توی یه دوئل جادویی طرف مقابل رو طلسمی بکنه که باعث بشه نقشه مترو لندن رو زانوش بیاد:دی
:31:

در رابطه با اون زخم که شاید اصلا وجود خارجی نداشته باشه و منظور دامبلدور خوبی در ظاهر بدیه.یعنی یه زخم می تونه گاهی اوقات مفید باشه.
شما فرض کنید یه عالمه اطلاعات تو سرتونه.یکی ازتون یه سوالی می پرسه.خیلی کله می خواد از اول تا آخرو بگی و آخر سر هم یارو داره سرشو می خارونه.پس مثل دامبلدور برای توضیحات بیخود و اضافی بی کله باشید.:31:
یعنی شما میخواید بگید دامبلدور مرض داشته و شوخی کرده که رو زانوی چپش زخمه جادویی داره؟:31:

و در ضمن سواله 5 اون آقا(یا خانوم:31:(به خدا نمی دونم)):سیریوس یه مدت تو محفل نبود.دقیقا 13 سال.و قضیه ی این موتور هم بین این 13 ساله.
راستی چرا حرف تو دهن رولینگ می ذارین؟کی دامبلدور گفته نمی دونسته که موتور سیریوس اله موتور سیریوس بله؟
بنده رو میگید؟! به قول ولدمورت "من مرد نیستم! مافوق مافوق یک مرد هستم"!!!:31: حسین صدام کن دادا!:10:
عین جمله دامبلدور تو کتاب یک:
دامبلدور: این موتورسیکلت رو از کجا آوردی؟
هاگرید: سیریوس بلک جوون اینو بهم قرض داده!
Logical Deduction: دامبلدور تا اون موقع از موتور سیریوس بی خبر بوده! با اینکه سیریوس تو محفل بودش!!

molaali
18-11-2010, 13:09
اما فکر کنم دامبلدور اساسا با اسم ولدمورت مشکل داشت... زمانی که ولدمورت (تو کتاب 6) میاد به هاگوارتز و واسه استخدام شدن درخواست میکنه، دامبلدور مدام با اسم تام صداش میکنه!! همین تام صدا کرنه دامبلدور تو رویارویشون در پایان کتاب پنج هم مشاهده میشه... درسته کمتر کسی اونو به اسم واقعیش میشناسه، اما حداقل اونایی که تو هاگوارتز درس خونده بودن که میشناختنش! (هاگرید فراموش نشه!):31::46:


این درسته که هر موقع دامبلدور ولدمورت رو میبینه تام صداش میکنه اما در بین دیگران همون ولدمورت صداش میکرد.(البته به جز هری) ضمناً مردم انقدر ازش میترسیدند که اسمش رو نبر صداش می کردند. حالا دامبلدور می خواست کاری کنه که ولدمورت صداش کنند. تام گفتن پیشکششون!

Maggy_P
18-11-2010, 13:17
حرف شما متین!:10: اما فکر کنم دامبلدور اساسا با اسم ولدمورت مشکل داشت... زمانی که ولدمورت (تو کتاب 6) میاد به هاگوارتز و واسه استخدام شدن درخواست میکنه، دامبلدور مدام با اسم تام صداش میکنه!! همین تام صدا کرنه دامبلدور تو رویارویشون در پایان کتاب پنج هم مشاهده میشه... درسته کمتر کسی اونو به اسم واقعیش میشناسه، اما حداقل اونایی که تو هاگوارتز درس خونده بودن که میشناختنش! (هاگرید فراموش نشه!):31::46:

بنده رو میگید؟! به قول ولدمورت "من مرد نیستم! مافوق مافوق یک مرد هستم"!!!:31: حسین صدام کن دادا!:10:
عین جمله دامبلدور تو کتاب یک:
دامبلدور: این موتورسیکلت رو از کجا آوردی؟
هاگرید: سیریوس بلک جوون اینو بهم قرض داده!
Logical Deduction: دامبلدور تا اون موقع از موتور سیریوس بی خبر بوده! با اینکه سیریوس تو محفل بودش!!

درسته ولی مک گوناگال که نمیشناخته!
+
دامبلدور فقط جلوی خود ولدمورت اونو تام ریدل صدا میزد. اونم به خاطر اینکه میدونست ولدمورت از اسمش متنفره :31:

--------------
اون صحبت هم دلیل نمیشه که دامبلدور ندونه اون موتور مال سیریوسه.
خب هرکسی ببینه وسیله ی شخصی یک نفر دیگه دست یکی دیگس شک میکنه و ممکنه این سوالو بپرسه.
+
لازم نیست حتما بپرسه موتور سیریوس دست تو چیکار میکنه!! مگه فقط یک موتور پرنده توی دنیای جادوگرا وجود داره!؟

koroshfe
19-11-2010, 11:21
حرف شما متین!:10: اما فکر کنم دامبلدور اساسا با اسم ولدمورت مشکل داشت... زمانی که ولدمورت (تو کتاب 6) میاد به هاگوارتز و واسه استخدام شدن درخواست میکنه، دامبلدور مدام با اسم تام صداش میکنه!! همین تام صدا کرنه دامبلدور تو رویارویشون در پایان کتاب پنج هم مشاهده میشه... درسته کمتر کسی اونو به اسم واقعیش میشناسه، اما حداقل اونایی که تو هاگوارتز درس خونده بودن که میشناختنش! (هاگرید فراموش نشه!):31::46:

:31:

یعنی شما میخواید بگید دامبلدور مرض داشته و شوخی کرده که رو زانوی چپش زخمه جادویی داره؟:31:

بنده رو میگید؟! به قول ولدمورت "من مرد نیستم! مافوق مافوق یک مرد هستم"!!!:31: حسین صدام کن دادا!:10:
عین جمله دامبلدور تو کتاب یک:
دامبلدور: این موتورسیکلت رو از کجا آوردی؟
هاگرید: سیریوس بلک جوون اینو بهم قرض داده!
Logical Deduction: دامبلدور تا اون موقع از موتور سیریوس بی خبر بوده! با اینکه سیریوس تو محفل بودش!!

حرفتون اصلا معقولانه نسیت.یعنی زمانی که دامبلدور موتور رو دید باید بگه اااا سلام موتور سیریوس؟چطوری؟
در ضمن مگه ایرانه فقط یه نوع از موتور خاص وجود داشته باشه؟
در رابطه با اون زخم هم باید بله چرا که نه.بیل گیتس می گه من اگه یه 100 ذلاری رو زمین ببینم دولا نمی شم برش دارم.چون در اون لحظه می تونم بیشتر در بیارم.آیا معنی دقیقش همین معنی ظاهری ه؟
اون آقا تا پول یا کارتشو در بیاره بیل گیتس 100 ای رو گرفته و رفته که.

iman0007
19-11-2010, 18:07
هاگرید به هری:آدم باید خیلی احمق باشه که بخواد از اون جا (گرینگوتز) دزدی کنه.هری یادت باشه که هیچ وقت سر به سر اجنه نذاری.گرینگوتز امن ترین جای دنیا واسه نگه داشتم هر چیزه.(:27:...به همین خیال باش...یکی از هیجانی ترین فصل های هری پاتر،فصل دزدی از گرین گوتزه...توی کتاب آخر)
روبرویی اول هرمیون با هری و رون هم جالب بود...:40:
نکته ی جالبی که من اصلا یادم نبود این بود که کلاه می خواست هری رو توی اسلایترین بندازه...که به اصرار خود هری منصرف شد...

pcforlife
19-11-2010, 18:11
درسته ولی مک گوناگال که نمیشناخته!
+
دامبلدور فقط جلوی خود ولدمورت اونو تام ریدل صدا میزد. اونم به خاطر اینکه میدونست ولدمورت از اسمش متنفره :31:

اسلاگهورن که میشناخته! (واسه کم نیاوردن گفتم!:31::46:)
در مجموع دامبلدور کلا مرض داشته!:27: به هری یه چی میگفته، پیش خود اسمشو نبر یه چی میگفته! حتما پیش اسنب هم میگفته لرد تاریکی!:31:


اون صحبت هم دلیل نمیشه که دامبلدور ندونه اون موتور مال سیریوسه.
خب هرکسی ببینه وسیله ی شخصی یک نفر دیگه دست یکی دیگس شک میکنه و ممکنه این سوالو بپرسه.
+
لازم نیست حتما بپرسه موتور سیریوس دست تو چیکار میکنه!! مگه فقط یک موتور پرنده توی دنیای جادوگرا وجود داره!؟

حرفتون اصلا معقولانه نسیت.یعنی زمانی که دامبلدور موتور رو دید باید بگه اااا سلام موتور سیریوس؟چطوری؟
در ضمن مگه ایرانه فقط یه نوع از موتور خاص وجود داشته باشه؟

به قول عادل فردوسی پور " میتونم حرفاتونو قبول نکنم؟":20:
اولا دامبلدور بارها تو گفتار و رفتار ثابت کرده که به هاگرید شکی نداره...:5: اگه ما فرض رو بزاریم دامبلدور از وجود موتور سیریوس خبر داشته (+ اون قضیه اعتماد دامبلدور به هاگرید)، اتفاقا دیگه نباید می پرسید "موتور سیریوس دست تو چی کار میکنه هاگرید!؟" چون واضحه که هاگرید میگه:" خوب واسه آوردن هری قرض گرفتمش!":20:
اگه دامبلدور از وجود موتور سیریوس خبر داشت، یا اصلا سوالی راجع به موتور نمی پرسید یا میپرسید چه عجب یه بار با تسترال سفر نکردی هاگرید!:31: یا مثلا می گفت خوب شد که با موتور بلک اومدی...:20:
شما بیاین ثابت کنین ببینین چند خانواده سفر با پورتکی و پودر پرواز و غیب یا ظاهر شدن یا جاروی پرنده رو ول میکنن و میرن از ماگل ها موتور و ماشین یا دوربین عکاسی میخرن تا مثل آرتور ویزلی و سیریوس و کالین کریوی اونو جادویی کنن؟! تو کتاب چها حتی تو بخشی اشاره شد که انگلستانی ها علاقه ای به قالیچه پرنده هم ندارن! بعد بیان...!
در کل تحلیل و بررسی مثبت و دقیقی داریم ها):31::27::46:


در رابطه با اون زخم هم باید بله چرا که نه.بیل گیتس می گه من اگه یه 100 ذلاری رو زمین ببینم دولا نمی شم برش دارم.چون در اون لحظه می تونم بیشتر در بیارم.آیا معنی دقیقش همین معنی ظاهری ه؟
اون آقا تا پول یا کارتشو در بیاره بیل گیتس 100 ای رو گرفته و رفته که.
خداوکیلی هرچی سعی کردم نتونستم رابطه ای بین جمله بیل گیتس و زخم زانوی چپ دامبلدور، پیدا کنم...! نگرفتم منظورتو...:20::10:
یاعلی:11:
پ.ن: امروز خواستم فصلای بعدی رو بخونم، وقت نکردم...:41:

shifter
19-11-2010, 22:20
بابا يه موضوع ساده رو فلسفي كردين:31:
اصلا يكي بره كتاب زبان اصليشو اگه داره نگا بندازه شايد مترجم رو هوا ترجمه كرده اون قسمتو!:31:

Maggy_P
20-11-2010, 11:33
شما بیاین ثابت کنین ببینین چند خانواده سفر با پورتکی و پودر پرواز و غیب یا ظاهر شدن یا جاروی پرنده رو ول میکنن و میرن از ماگل ها موتور و ماشین یا دوربین عکاسی میخرن تا مثل آرتور ویزلی و سیریوس و کالین کریوی اونو جادویی کنن؟! تو کتاب چهار حتی تو بخشی اشاره شد که انگلستانی ها علاقه ای به قالیچه پرنده هم ندارن! بعد بیان...!
باز هم غیر منطقیه از نظر من
یعنی فقط سیریوسه که دوست داره موتور پرنده داشته باشه؟؟!
+
شما باید به زیبایی متن هم توجه کنید . به نظر من اگر دامبلدور اینجا جور دیگه سوالشو مطرح میکرد یا حداقل با سوالاتی که شما مثال زدین زیبایی متن از دست میرفت.

+
میشه انقدر به یک قسمت خیلی خیلی ابتدایی داستان گیر الکی ندین؟ :دی

Nocturne
20-11-2010, 13:39
من هم از دیروز شروع کردم. 5 فصل هم خوندم و به قول دوستان مشعشع شدم!... ولی به علت کمبود وقت کمتر تو انجمن میام.



پ ن : حتما فهميدين كه در لفافه گفتم اسمه منم اضافه كنين ديگه نه ؟ :دي

اضافه کردم...

دوستان اگه میخواین بپیوندید به ما در لفافه نگید! به من پیام بدید در اسرع وقت اضافه تون میکنم! :31::46:



نکته ی جالبی که من اصلا یادم نبود این بود که کلاه می خواست هری رو توی اسلایترین بندازه...که به اصرار خود هری منصرف شد...

میشه گفت هری این قدر توانایی و استعداد داره که میتونست در آینده تبدیل بشه به یکی مثل ولدمورت. نکته جالب اینکه چوب دستی هری هم از همونیه که ولدمورت داره. کلاه هم گفت که اگه بری توی اسلایترین پیشرفت میکنی و... اما خودش انتخاب کرد که در گریفندور باشه...
اصلا یه نکته ای که در داستانهای هری پاتر هست همینه. اتفاقا در فیلم 5 هم دیدم که مرحوم سیریوس بلک جمله ای رو میگه که دقیق یادم نیست چی بود ولی محتواش این بود: میزان تواناییهای آدم ارزش اون رو مشخص نمیکنه. این انتخابها هستن که ارزش انسان رو مشخص میکنن...
روحش شاد و یادش گرامی باد :31:

---------- Post added at 01:39 PM ---------- Previous post was at 01:36 PM ----------

راستی یه چیزی. در اوایل داستان که هری رو میذارن دم در خونه دورسلی ها، مک گوناگل اونجا چی کار میکرد از صبح؟
چون وقتی دامبلدور بهش میگه که هاگرید میخواد هری رو بیاره که بذارنش دم در مک گوناگل تعجب میکنه و میگه اینجا میخواین بذارینش؟
پس اگه نمیخواستن مک گوناگل از صبح واسه چی اونجا بود؟

پ.ن: اون صحنه رو که تجسم میکنم بنظرم جالب میاد. همون جا که آقای دورسلی میاد بیرون و گربه توجهش رو جلب میکنه...

caca_caca888
20-11-2010, 14:00
به به
دوستان کتاب خون!

من فیلماشو میبینم:دی
فکر کنم اونم تا 5 دیدم!دیگه یواش یواش دیدم سر در نمیارم فیلم چی میشه گذاشتمش کنار!
میدونم ربطی به اینجا نداره.اما 6 و 7 شو قشنگ ساختن؟ همش تاریک باشه بدم میاد

Facon_Archi
20-11-2010, 14:09
اگه کتاب ترجمه شده اش رو میخونید میشه بپرسم ترجمه ی کدوم مترجم رو دارین میخونید؟ویدا اسلامیه؟

molaali
20-11-2010, 14:37
به به
دوستان کتاب خون!

من فیلماشو میبینم:دی
فکر کنم اونم تا 5 دیدم!دیگه یواش یواش دیدم سر در نمیارم فیلم چی میشه گذاشتمش کنار!
میدونم ربطی به اینجا نداره.اما 6 و 7 شو قشنگ ساختن؟ همش تاریک باشه بدم میاد

شماره 6 پارسال اومد. هفتشم تو دو پک عرضه میشه. قسمت اول همین چند روز پیش منتشر شده و هنوز برای دانلود نیومده. قسمت بعدی هم سال بعد میاد.

shifter
20-11-2010, 17:01
از دوستان خواهش ميكنم كه بحث در مورد فيلم و ..رو در تاپيك هري پاتر دنبال كن تا اينجا فقط براي تبادل نظر در مورد كتاب باشه!
مرسي از همه:20:
تاپيك هري پاتر:

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید


اگه کتاب ترجمه شده اش رو میخونید میشه بپرسم ترجمه ی کدوم مترجم رو دارین میخونید؟ویدا اسلامیه؟
من كتاب 1تا 3 ترجمه ي بهارك رياحي پور و بقيه اش رو هم ترجمه ويدا اسلاميه رو دارم.

Maggy_P
20-11-2010, 19:17
راستی یه چیزی. در اوایل داستان که هری رو میذارن دم در خونه دورسلی ها، مک گوناگل اونجا چی کار میکرد از صبح؟
چون وقتی دامبلدور بهش میگه که هاگرید میخواد هری رو بیاره که بذارنش دم در مک گوناگل تعجب میکنه و میگه اینجا میخواین بذارینش؟
پس اگه نمیخواستن مک گوناگل از صبح واسه چی اونجا بود؟

پ.ن: اون صحنه رو که تجسم میکنم بنظرم جالب میاد. همون جا که آقای دورسلی میاد بیرون و گربه توجهش رو جلب میکنه...
خودش گفت که داشته دورسلی ها رو زیر نظر میگرفته.
+
اون اونجا بوده چون میدونسته تنها خانواده ی هری، اینا هستن.

شاید هم با دامبلدور قرار گذاشته بوده.

farzaneh*f
20-11-2010, 20:22
به قول عادل فردوسی پور " میتونم حرفاتونو قبول نکنم؟":20:
اولا دامبلدور بارها تو گفتار و رفتار ثابت کرده که به هاگرید شکی نداره...:5: اگه ما فرض رو بزاریم دامبلدور از وجود موتور سیریوس خبر داشته (+ اون قضیه اعتماد دامبلدور به هاگرید)، اتفاقا دیگه نباید می پرسید "موتور سیریوس دست تو چی کار میکنه هاگرید!؟" چون واضحه که هاگرید میگه:" خوب واسه آوردن هری قرض گرفتمش!":20:
اگه دامبلدور از وجود موتور سیریوس خبر داشت، یا اصلا سوالی راجع به موتور نمی پرسید یا میپرسید چه عجب یه بار با تسترال سفر نکردی هاگرید!:31: یا مثلا می گفت خوب شد که با موتور بلک اومدی...:20:
شما بیاین ثابت کنین ببینین چند خانواده سفر با پورتکی و پودر پرواز و غیب یا ظاهر شدن یا جاروی پرنده رو ول میکنن و میرن از ماگل ها موتور و ماشین یا دوربین عکاسی میخرن تا مثل آرتور ویزلی و سیریوس و کالین کریوی اونو جادویی کنن؟! تو کتاب چها حتی تو بخشی اشاره شد که انگلستانی ها علاقه ای به قالیچه پرنده هم ندارن! بعد بیان...!
در کل تحلیل و بررسی مثبت و دقیقی داریم ها):31::27::46:



می شه گفت این فقط یه بهونه بوده واسه اینکه از همون اول سیریوسو به عنوان دوست معرفی کنه؟! آخه همه ی اعضای خانواده ی هری تو همون فصل اول معرفی شدن :31:


خودش گفت که داشته دورسلی ها رو زیر نظر میگرفته.
+
اون اونجا بوده چون میدونسته تنها خانواده ی هری، اینا هستن.
.
شاید هم با دامبلدور قرار گذاشته بوده.

منم موافقم می خواسته درسلی ها رو زیرنظر بگیره ولی دومیو نمی شه گفت چون همون اولش دامبلدور گفت باید حدسشو می زدم در حالیکه اگه قرار گذاشته بودن نمی گفت این حرفو ! :46:

Nocturne
21-11-2010, 01:08
اگه کتاب ترجمه شده اش رو میخونید میشه بپرسم ترجمه ی کدوم مترجم رو دارین میخونید؟ویدا اسلامیه؟

بله ویدا اسلامیه.
اصلا گویا انتشارات رسمی هری پاتر تو ایران همین کتابسرای تندیسه.
فقط من از طرح جلداش خوشم نمیاد.

hamidras
21-11-2010, 10:10
فقط من از طرح جلداش خوشم نمیاد.

آی گفتی:دی


منم از امروز شروع میکنم....

Nocturne
23-11-2010, 02:06
خب. من فصل هفتم رو هم خوندم. فردا (یعنی در اصل امروز!) هم فصل 8 و 9 و 10 رو میخونم. فردا هفت روز اول تموم میشه.
و ما همچنان مشعشع میشویم!...

- راستی اندازه چوبدستی لیلی و جیمز پاتر و ولدمورت به ترتیب 21، 28 و 35 سانتی متر، یعنی مضارب هفت هستن (چوب هری هم که مثل مال ولدمورته)... سالای پیش یادمه در اینترنت و مجلات مطلبی بود راجع به عدد 7 در کتب هری پاتر... اتفاقا اومدم فصل 8 رو بخونم دیدم نوشته "هاگوارتز 142 پلکان داشت". 7=2+4+1 !

- جاهایی که نگرانی هری توصیف میشه برای من قابل توجهه. این جور نگرانی به من زیاد دست داده. مثل اونجا که از هاگرید میشنوه "همه میگن هافلپافا خنگن ولی..." و میگه "شرط میبندم من تو هافلپاف میفتم.". یا اونجا که پشت در سرسرای بزرگ بودن و از این که چه طوری میخوان گروهبندی بشن نگران بود و فکر میکرد اگه یه گروه مخصوص دانش آموزان مضطرب باشه حتما توی اون گروه میفته! در حالی بعدا مشاهده میشه که همه چیز به خوبی میگذره و شاید از نظر عقلی و منطقی این جور نگرانیها بی مورد باشه.

- گربه فیلچ - خانم نوریس - کیه؟ اونم یعنی مثل مک گوناگله؟ یعنی آدمه به شکل گربه؟ (اگه مربوط به کتب بعدی میشه نگید)

- مک گوناگل جانورنماس که میتونه خودش رو به شکل گربه دربیاره؟

----------
دامبلدور: خوش اومدین! آغاز سال جدید تحصیلی در هاگوارتز رو به همه‌تون تبریک میگم. قبل از شروع جشن میخوام چند کلمه ای صحبت کنم. احمق! خیکی! خل و چل! دیوونه!

سپس سر جایش نشست. همه کف زدند و او را تشویق کردند. :27:

Maggy_P
23-11-2010, 15:41
- گربه فیلچ - خانم نوریس - کیه؟ اونم یعنی مثل مک گوناگله؟ یعنی آدمه به شکل گربه؟ (اگه مربوط به کتب بعدی میشه نگید)

- مک گوناگل جانورنماس که میتونه خودش رو به شکل گربه دربیاره؟

----------
دامبلدور: خوش اومدین! آغاز سال جدید تحصیلی در هاگوارتز رو به همه‌تون تبریک میگم. قبل از شروع جشن میخوام چند کلمه ای صحبت کنم. احمق! خیکی! خل و چل! دیوونه!

سپس سر جایش نشست. همه کف زدند و او را تشویق کردند. :27:

نه گربه ی فلیچ فقط یه گربس

آره مک گوناگل جانورنماست.

------------
من عاشق این قسمت کتابم! :31:

farzaneh*f
23-11-2010, 18:00
بالاخره منم تموم کردم برنامه ی این هفته رو : تا آخر فصل 10 :10:

یه سوالم که همیشه تو ذهنمه اینه که بعد اینکه بچه ها غول بیابونیو نجات دادن چرا هرمیون واقعیتو به پروفسور مک گوناگال نگفت ؟ مگه اشکالش چی بود وقتی هیچ کدوم از اونا تقصیری نداشتن: هرمیون بی خبر از همه چی اونجا گریه می کرد و هری و رون رفته بودن خبرش کنن که گیر غوله افتادن!!! :23:

molaali
23-11-2010, 18:39
بالاخره منم تموم کردم برنامه ی این هفته رو : تا آخر فصل 10 :10:

یه سوالم که همیشه تو ذهنمه اینه که بعد اینکه بچه ها غول بیابونیو نجات دادن چرا هرمیون واقعیتو به پروفسور مک گوناگال نگفت ؟ مگه اشکالش چی بود وقتی هیچ کدوم از اونا تقصیری نداشتن: هرمیون بی خبر از همه چی اونجا گریه می کرد و هری و رون رفته بودن خبرش کنن که گیر غوله افتادن!!! :23:

در واقع هرمیون با اون کار(مقصر جلوه دادن خودش) می خواست دل هری و رون رو بدست بیاره. از اینجا به بعده که ما اونارو دوستانی جدا نشدنی میبینیم.

mondialogo
24-11-2010, 12:21
منم هستم
حالا چی کار کنم؟:31:

Amir_oscar
24-11-2010, 14:38
من 1 تا 6 هري پاتر رو خوندم،‌اما حال نمي كنم برم 7 رو بخونم! به پوچي رسيدم توش! :31: يه كتاب مي گم، حتما بخونيد! ارزشش از كل مجموعه ي هري پاتر بيش تره! "روي ماه خدا را ببوس" از "مصطفي مستور". انتشارات چشمه!

Nocturne
24-11-2010, 22:54
نه گربه ی فلیچ فقط یه گربس


آخه پس چرا بهش میگن خانم نوریس؟ چرا مثلا به سگ هاگرید نمیگن آقای فنگ؟!


من عاشق این قسمت کتابم! :31:

این صحنه قشنگی بود. نمیدونم چرا تو فیلم نشونش ندادن.


منم هستم
حالا چی کار کنم؟:31:

پست اول تاپیک رو بخونید. اگه شروع کردید بگید اسمتون رو بنویسم.


"روي ماه خدا را ببوس" از "مصطفي مستور". انتشارات چشمه!

برای پیشنهاد ممنون.

iman0007
24-11-2010, 23:01
من 1 تا 6 هري پاتر رو خوندم،‌اما حال نمي كنم برم 7 رو بخونم! به پوچي رسيدم توش! :31: يه كتاب مي گم، حتما بخونيد! ارزشش از كل مجموعه ي هري پاتر بيش تره! "روي ماه خدا را ببوس" از "مصطفي مستور". انتشارات چشمه!
آره...واقعا کتاب قشنگیه...فقط مشکلش اینه که خیلی کمه !!!زود تموم میشه...البته به نظر من هری پاتر با حالتره.:46:
راستی من کتاب اول رو تموم کردم...منتظرم دو هفته تموم بشه تا بیام بیشتر با هم گفتگو کنیم.:46:

Maggy_P
24-11-2010, 23:55
آخه پس چرا بهش میگن خانم نوریس؟ چرا مثلا به سگ هاگرید نمیگن آقای فنگ؟!

خب چون فلیچ اینجوری بهش عزت گذاشته برای همه جا افتاده! دیگه همه اینطوری صداش میکنن :31:
هاگرید سوسول بازی در نمیاره یه آقا بزاره اول اسم سگش! تازه بهش ترسو هم میگه! :27:

mohamad h
25-11-2010, 17:31
- جاهایی که نگرانی هری توصیف میشه برای من قابل توجهه. این جور نگرانی به من زیاد دست داده. مثل اونجا که از هاگرید میشنوه "همه میگن هافلپافا خنگن ولی..." و میگه "شرط میبندم من تو هافلپاف میفتم.". یا اونجا که پشت در سرسرای بزرگ بودن و از این که چه طوری میخوان گروهبندی بشن نگران بود و فکر میکرد اگه یه گروه مخصوص دانش آموزان مضطرب باشه حتما توی اون گروه میفته! در حالی بعدا مشاهده میشه که همه چیز به خوبی میگذره و شاید از نظر عقلی و منطقی این جور نگرانیها بی مورد باشه.



اره خیلی از احساسای هری پاتر مثل احساسای منه به نظر من یکی از زیبایی های نوشته جی کی رولینگ همینه خیلی از احساسات هری و بقیه اشخاص قابل درکه و خیلی طبیعیه:27:

farzaneh*f
25-11-2010, 18:17
....
راستی من کتاب اول رو تموم کردم...منتظرم دو هفته تموم بشه تا بیام بیشتر با هم گفتگو کنیم.:46:
حالا داری به من پز می دی دیگه :31: منم دیروز نشستم تمومش کردم منتظر بحثم:31:
اگرم فرصت شه تحلیل خودمو از همه ی فصلای کتاب می ذارم :46:

Gam3r
25-11-2010, 21:50
ولی هیچی اون جنگ آخر کتاب هفت نمیشه :پی

و همینطور اونجا که دامبلی میمیره ، من که گریم در اومده بود :پی

hamidras
25-11-2010, 22:01
و همینطور اونجا که دامبلی میمیره ، من که گریم در اومده بود :پی

من بیشتر از مرگ سیریوس بلک! (اسمشو همیشه قاطی میکنم!) ناراحت شدم تا دامبلدور....

Gam3r
25-11-2010, 22:12
رولینگ کلا از کتاب 4 به بعد خط داستانی رو تغییر داد و شروع کرد به کشتن بازیگر های اصلی سریال ...

تا کتاب 4 همیشه همه چی به خوبی و خوشی تموم میشد اما بعدش شروع شد به غم و غصه !

iman0007
25-11-2010, 22:14
رولینگ کلا از کتاب 4 به بعد خط داستانی رو تغییر داد و شروع کرد به کشتن بازیگر های اصلی سریال ...

تا کتاب 4 همیشه همه چی به خوبی و خوشی تموم میشد اما بعدش شروع شد به غم و غصه !

کلا از 4 به بعد قشنگتر شد...تراژدیه سیریوس،دامبلدور،فرد،تانکس و لوپین و ... فراموش نشدنی هست..

farzaneh*f
25-11-2010, 22:15
من بیشتر از مرگ سیریوس بلک! (اسمشو همیشه قاطی میکنم!) ناراحت شدم تا دامبلدور....

منم از مرگ سیریوس بیشتر از همه ناراحت شدم به دو دلیل :یکیش اینکه اولین کتابی که من از مجموعه ی هری پاتر خوندم زندانی آزکابان بود ارادت خاصی به این سیریوس داشتم فک می کردم شخصیت مظلوم داستانه بعدشم که مرگ اون همه ش (به نظرم بالای 90 درصدش) به خاطر اشتباه هری بود من خودم اون قسمتو خوندنی قشنگ حس می کردم چه جوری دلش می سوزه:41: (آخه نه که هری واقعی وجود داره و همه ی این اتفاقا واقعا افتاده براش :31:)

hamidras
25-11-2010, 22:20
به خاطر اشتباه هری بود من خودم اون قسمتو خوندنی قشنگ حس می کردم چه جوری دلش می سوزه

یه چیز دیگه هم هست... که سیریوس حکم پدرشو داشت! ولی دامبلدور حکم پدر بزرگش:دی آدم از مرگ پدرش بیشتر ناراحت میشه....

farzaneh*f
25-11-2010, 22:30
یه چیز دیگه هم هست... که سیریوس حکم پدرشو داشت! ولی دامبلدور حکم پدر بزرگش:دی آدم از مرگ پدرش بیشتر ناراحت میشه....

و اینکه به هر حال دامبلدور هر کاری خواسته بود کرده بود تو این دنیا دیگه پاش لب گور بود از همون اول داستان (:31:) مرگش زیاد غیرعادی نبود ولی سیریوس بیچاره همه ی عمرشو تو اون زندونه بود بعدشم که تو فرقه حبس شد قبل اینکه بتونه مث یه آدم آزاد زندگی کنه مرد من خیلی ناراحت شدم واسه ش :41:

Amir_oscar
25-11-2010, 22:30
کلا از 4 به بعد قشنگتر شد...تراژدیه سیریوس،دامبلدور،فرد،تانکس و لوپین و ... فراموش نشدنی هست..
تانكس كي بود؟!همون پسر خوشگله كه توي بازي مرد؟! :31: البته اوون اسمش چيز ديگه اي بود!

iman0007
25-11-2010, 22:38
تانكس كي بود؟!همون پسر خوشگله كه توي بازي مرد؟! :31: البته اوون اسمش چيز ديگه اي بود!

تانکس یکی از خانم های اعضای محفل بود...همون که میتونست مدل موهاشو عوض کنه....آخر زن لوپین شد...
هر چی فکر کردم نفهمیدم کودوم پسر رو میگی...چیز بیشتری از این پسری که میگی یادت هست؟

Amir_oscar
25-11-2010, 22:39
تانکس یکی از خانم های اعضای محفل بود...همون که میتونست مدل موهاشو عوض کنه....
هر چی فکر کردم نفهمیدم کودوم پسر رو میگی...چیز بیشتری از این پسری که میگی یادت هست؟
همون كه دوست چوچانك بود و وقتي مرد بابا و مامانش اومد براي تشييع جنازه اش! :31:

iman0007
25-11-2010, 22:41
همون كه دوست چوچانك بود و وقتي مرد بابا و مامانش اومد براي تشييع جنازه اش! :31:

آها...:31:
یادم اومد...فک کنم سدریک دیگوری بود...عضو هافلپاف:46:

Gam3r
25-11-2010, 22:48
کلا از 4 به بعد قشنگتر شد...تراژدیه سیریوس،دامبلدور،فرد،تانکس و لوپین و ... فراموش نشدنی هست..

اتفاقا مرگ کاراکتر های مهم میتونه فراموش شدنی هم باشه ...
شما کتاب اراگون رو خوندی ؟

اونجا وسطای کتاب یکی از شخصیت های بسیار مهم میمیره اما چون نویسنده مثل رولینگ ماهر نبوده خواننده اصلا ناراحت نمیشه !

iman0007
25-11-2010, 23:25
اتفاقا مرگ کاراکتر های مهم میتونه فراموش شدنی هم باشه ...
شما کتاب اراگون رو خوندی ؟

اونجا وسطای کتاب یکی از شخصیت های بسیار مهم میمیره اما چون نویسنده مثل رولینگ ماهر نبوده خواننده اصلا ناراحت نمیشه !
دقیقا موافقم باهات....آره خوندم...ولی فقط همونو خوندم،دیگه کتاب های الدستش رو نخوندم...چون زیاد خوشم نیومد.هیجانش بالا نبود.
نوشته های رولینگ،به شدت جذابه...هر کسی نمیتونه مثه رولینگ بنویسه...شوکی که با مرگ سیریوس یا دامبلدور بهت وارد میشه،بی نظیره...به همین خاطر میگم یه تراژدیه فوق العاده بود...

Gam3r
25-11-2010, 23:31
دقیقا موافقم باهات....آره خوندم...ولی فقط همونو خوندم،دیگه کتاب های الدستش رو نخوندم...چون زیاد خوشم نیومد.هیجانش بالا نبود.
نوشته های رولینگ،به شدت جذابه...هر کسی نمیتونه مثه رولینگ بنویسه...شوکی که با مرگ سیریوس یا دامبلدور بهت وارد میشه،بی نظیره...به همین خاطر میگم یه تراژدیه فوق العاده بود...

اتفاقا من دیشب الدستش رو خریدم که بخونم هنوز دلم راضی نشده بخونمش :31:
کم کم دارم به این فکر میوفتم که یه تاپیک بزنم که بی رمان ها بیان توش صحبت کنن ! :31: مردیم از بی رمانی ! هرچی بوده خوندیم ، دیگه هیچی نمونده :41: نظرت چیه ؟

و : با اینکه میگی هیچکی مثل رولینگ نمیتونه بنویسه کاملا موافقم ! رولینگ دیگر زاده نخواهد شد ... :41:

iman0007
26-11-2010, 00:30
کم کم دارم به این فکر میوفتم که یه تاپیک بزنم که بی رمان ها بیان توش صحبت کنن ! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مردیم از بی رمانی ! هرچی بوده خوندیم ، دیگه هیچی نمونده [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نظرت چیه ؟
توی همین تاپیک بالایی(معرفی کتاب هایی که خوانده ایم).خیلی از رمان ها هست که من نخوندم و دوست دارم بخونم ولی خب دیگه باید فکر زندگی دانشجویی هم کرد...همون ماهی یه کتاب می خرم و می خونم ...فعلا کفاف میده...

Nocturne
26-11-2010, 10:34
من بیشتر از مرگ سیریوس بلک! (اسمشو همیشه قاطی میکنم!) ناراحت شدم تا دامبلدور....

منم از مرگ سیریوس ناراحت شدم. براش یه کلیپ هم ساختم با همون فیلم 5 !
البته از مرگ دامبلدور هم خیلی ناراحت شدم. البته نمیدونم مطابق با کتاب بود یا نه ولی به هر حال اون صحنه این قدرا هم بد نبود که این قدر ازش انتقاد میشه.
حالا میخواستم برای اینم یه کلیپ خوب بسازم منتها وقت ندارم :31:

Maggy_P
26-11-2010, 10:51
دوستان فکر کنم بحث با کتاب جلو بره بهتر باشه ها!
حالا حالاها تا مرگ سیریوس و دامبلدور مونده.

Nocturne
26-11-2010, 10:58
1- پست اول آپدیت شد.
2- دوستانی که تموم میکنن اطلاع بدن. حالا یا اینجا یا تو پروفایل... چون میخوام اسمای اونایی که تموم کردن رو در آخر بنویسم برای هر کتاب.

پ.ن: این "تموم کردن" همش خنده م میندازه! تو دبستان که معلم دیکته یا تمرین و ... میداد که ما در کلاس حل کنیم من وقتی که مینوشتم میگفتم "خانم ما تموم کردیم!" بعد یکی از بچه ها میگفت: "مردی؟!!"

Maggy_P
26-11-2010, 11:05
1- پست اول آپدیت شد.
2- دوستانی که تموم میکنن اطلاع بدن. حالا یا اینجا یا تو پروفایل... چون میخوام اسمای اونایی که تموم کردن رو در آخر بنویسم برای هر کتاب.

پ.ن: این "تموم کردن" همش خنده م میندازه! تو دبستان که معلم دیکته یا تمرین و ... میداد که ما در کلاس حل کنیم من وقتی که مینوشتم میگفتم "خانم ما تموم کردیم!" بعد یکی از بچه ها میگفت: "مردی؟!!"
منم دیروز کتاب یک رو تموم کردم.

Gam3r
26-11-2010, 15:09
توی همین تاپیک بالایی(معرفی کتاب هایی که خوانده ایم).خیلی از رمان ها هست که من نخوندم و دوست دارم بخونم ولی خب دیگه باید فکر زندگی دانشجویی هم کرد...همون ماهی یه کتاب می خرم و می خونم ...فعلا کفاف میده...

معرفی کتاب هایی که خوندم که نشد ... منظور من رمانه ! نه کتاب ! کتاب میتونه یک کتاب 50 صفحه ای هم باشه ! اما من میگم رمان یعنی بالای 10 جلد :31: یِستردی ؟ :31:


منم از مرگ سیریوس ناراحت شدم. براش یه کلیپ هم ساختم با همون فیلم 5 !
البته از مرگ دامبلدور هم خیلی ناراحت شدم. البته نمیدونم مطابق با کتاب بود یا نه ولی به هر حال اون صحنه این قدرا هم بد نبود که این قدر ازش انتقاد میشه.
حالا میخواستم برای اینم یه کلیپ خوب بسازم منتها وقت ندارم :31:

یعنی چی کلیپ ساختی ؟ یعنی خودتو جای مثلا بلک گذاشتی بعد به خودت تیرزدی از روی اسب افتادی پایین ؟ :31:


دوستان فکر کنم بحث با کتاب جلو بره بهتر باشه ها!
حالا حالاها تا مرگ سیریوس و دامبلدور مونده.

حالا که فیلم اومده به نظر من دوباره اینجا خلوت میشه ! اون لحظه شماهارو جو گرفتش اومدین یهو اینجوری کردین اما الان ببینی اکثرا بی خیال شدن ! بهتر نیست کلا در مورد هری پاتر صحبت کنیم تا اینکه بخوایم فقط در مورد چند تا فصل صحبت کنیم ؟
آخه 2-3 کتاب اول خیلی ساده هستند اما بعد از اون خیلی جالب میشه ، به خصوص کتاب 5-6-7 که خیلی پیچیده میشن و توی کتاب 6 انقدر پیچیده میشه که گاهی آدم هنگ میکنه ، برای همین به نظر من اونجاهارو اگه بخونیم بهتر میتونیم این تاپیک رو جلو ببریم و لذت ببریم ...

Nocturne
27-11-2010, 05:21
یعنی چی کلیپ ساختی ؟ یعنی خودتو جای مثلا بلک گذاشتی بعد به خودت تیرزدی از روی اسب افتادی پایین ؟ :31:


نه خیر. با خود فیلم و با آهنگ دلخواهم کلیپ ساختم. اون خدابیامرز که از اسب نیفتاد! :27:



حالا که فیلم اومده به نظر من دوباره اینجا خلوت میشه !

من چنین نظری ندارم. می بینی که بعضیا تو همون هفته اول کتاب رو تموم کردن.



بهتر نیست کلا در مورد هری پاتر صحبت کنیم تا اینکه بخوایم فقط در مورد چند تا فصل صحبت کنیم ؟

نه :31:

mohamad h
27-11-2010, 14:16
دوستان همه صحبتاتونو خوندم
منم تموم کردم
به نظر من مرگ سیریوس خیلی خیلی غم انگیز تز از دامبلدور بود چون خود هری باعث مرگ سیریوس شد دوما هری و سیریوس خیلی صمیمی تر از هری دامبلدور بودن:37::37:

shifter
27-11-2010, 21:24
راستي يه سوال...باتيلدا بگشات كه نويسنده كتاب تاريخچه جادو هست همونيه كه تو كتاب 7 هري و هرميون ميرن پيشش در مورد دامبلدور ازش سوال ميپرسن؟؟

iman0007
27-11-2010, 21:27
gam3r جان مث اينكه شوخي ممنوع شده!:31:
راستي يه سوال...باتيلدا بگشات كه نويسنده كتاب تاريخچه جادو هست همونيه كه تو كتاب 7 هري و هرميون ميرن پيشش در مورد دامبلدور ازش سوال ميپرسن؟؟

آره فک کنم...یا همونه یا یه ربطی به اون داره :31:...

Maggy_P
27-11-2010, 21:29
gam3r جان مث اينكه شوخي ممنوع شده!:31:
راستي يه سوال...باتيلدا بگشات كه نويسنده كتاب تاريخچه جادو هست همونيه كه تو كتاب 7 هري و هرميون ميرن پيشش در مورد دامبلدور ازش سوال ميپرسن؟؟
آره همونه
ولی در واقع اون موقع مرده بوده.

pcforlife
28-11-2010, 00:42
این چند وقته نرسیدم خوندن سنگ جادو رو ادامه... البته جون منو بگیری، نمیتونی رمان رو از من بگیری!:31: این چند وقته یکی دیگه از آثار کریستی رو خوندم که حقیقتا محشر بود... اسم کتابش "چرا از ایوانز نخواستند؟" بودش! پیشنهاد میکنم کسایی که کارای آگاتا رو دنبال میکنن، حتما بخوننش...
به هر جال!
امروز فصل دو و سه رو خوندم... چند نکته راجع به این دو فصل به نظرم رسید که بد نیست بگم!
- شخصیت دادلی تو کتاب یک واقعا منزجر کنندست!:2:
- ورنون دورسلی خوب از درل سازی پول در میاره که میتونه سالی سی چهل تا کادو رو متقبل بشه!!:31:
- نمیدونم چرا با اومدن نام خانم فیگ یاد آمبریج میفتم!! کلا از نظر اخلاقی به نظر میرسه هم تیپ هم بودن! به خصوص علاقشون به گربه!:5:
راستی یه سوتی که مدت ها پیش هم گفته شده بود، تو همین فصل دوم از کتاب یک موجود بودش! جایی که ماره به هری چشمک میزنه! و سوتی این بوده که مار ها پلک ندارن که چشمک بزنن! ولی چیزی که واسه من جالبه اینه که ماره بدون اینکه هری بهش چیزی بگه یا علامتی بهش بده، تا هری رو میبینه بهش چشمک میزنه! کلا ماره جالب و باهوشی بوده!!:31:
فصل سه هم انصافا یکی از باحالترین فصلای کتاب سه هستش!! فرار از نامه ها!!:27:

بخش مورد علاقه من تو فصل سه:
ورنون: دادلی برو نامه ها رو بیار!
دادلی: به هری بگو بره بیاره!
ورنون: هری برو نامه ها رو بیار!
هری: به دادلی بگیرن بره بیاره!
ورنون: دادلی با عصای مدرسه ات یه سیخونک بهش بزن!!
:27:

farzaneh*f
01-12-2010, 11:31
چقد سوت و کور شده اینجا :31:
تالار اسرارو از امروز شروع می کنیم؟! :46:

Nocturne
01-12-2010, 15:07
تالار اسرارو از امروز شروع می کنیم؟! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](45).gif


بله. تالار اسرار از امروز شروع شده!
هر چند خود من هنوز دو فصل آخر کتاب اول رو نخوندم... که البته به زودی خواهم خوند.

- بنظر من رولینگ در باره کوئیدیچ اشتباه کرده. در جایی از کتاب گفته شده این بازی 700 تا خطا داره یا یه همچین چیزی... کنایه از این که بازی پیچیده ایه. کوئیدیچ مثلا در حکم فوتبال جادوگراس. یکی از علل پر طرفدار بودن فوتبال اینه که قوانین پیچیده ای نداره و همه ازش سر درمیارن. رولینگ برعکس این فکر کرده. فکر کرده که اگه بازی پیچیده تر باشه با 4 تا توپ و کلی قوانین، پرطرفدارتر میشه...

- یه سوالی که از گذشته در ذهن منه اینه که چرا هری توی مناسبتهای کریسمس و ... هیچ وقت برای کسی کادو نمیفرسته؟؟ فقط دیگران با جغد براش کادو میدن.

- فرستنده شنل نامرئی که خودش رو معرفی نکرد سیریوس بلک بود؟!

- البته درست یادم نیست ولی تا جایی که یادمه در فیلم گفت مادرش این شنل رو داده! در حالی که پدرش داده...

- چرا اسم اون آینه "نفاق انگیز" بود؟

- آینه نفاق انگیز جالبترین چیز در این کتابه. چون من فکر میکنم این آینه در وجود ما هست! مخصوصا آدمهای خیال باف (مثل خودم). فکر کردن به آرزوها میتونه خیلی خوب باشه اما باید مواضب بود که عملکردی همچون آینه نفاق انگیز پیدا نکنه. متاسفانه من خودم زیاد مشغول این آینه شدم!

-------
... این آینه نه چیزی رو به کسی یاد میده نه حقیقتی رو نشون میده. خیلیها مدت زیادی از وقتشونو جلوی این آینه تلف کردن و محسور و مجذوب چیزی شدن که در آینه میدیدن. بعضیها هم دیوونه شدن در حالیکه حتی نمیدونستن چیزی که دیدن واقعیتی امکانپذیز هست یا نه... این آینه نمیتونه تو رو به سرزمین آرزوهات ببره. فقط باعث میشه زندگی خودتم فراموش کنی. اینو همیشه یادت باشه.

از فرمایشات آلبوس دامبلدور :31:

iman0007
01-12-2010, 15:55
فرستنده شنل نامرئی که خودش رو معرفی نکرد سیریوس بلک بود؟!نه دیگه...دامبلدور فرستاده بود...کلا دامبلدور با این شنل داستان ها داره...(توی کتاب 7 فک کنم بهش اشاره میشه...همون جریان شنل و چوب دستی و سنگ مرگ...فک کنم برای این که خودش بیشتر وسوسه نشه ازش استفاده کنه اونو میده به هری.کلا این شنلی که هری داره،نفوذناپذیرترین و کامل ترین شنل نامرئیه.)

یه سوالی که چند سال پیش خیلی فکر منو مشغول میکرد این بود که منظور این سانتورها از این که "امشب مریخ خیلی نورانیه"چیه؟جالبه که چندین بار هم تکرار میشه...جالبترش اینه که آخرش به این ختم میشه که فایرنز یکی از این سانتورها به هری میگه "قبلا هم توی پیشگویی آینده بر اساس حرکت سیاره ها اشتباه پیش اومده،امیدوارم این دفعه هم اشتباه شده باشه."
اما دیگه توی هیچ قسمتی از کتاب های آینده اشاره نمیکنه که این پیشگویی چی بوده؟بالاخره درست بوده یا غلط؟؟؟(یا شاید هم اشاره میشه ولی من یادم نیس...اگه چیزی یادتون میاد خواهشا بگید).

آینه ی نفاق انگیز هم واقعا خیلی جالبه...اینجا دامبلدور میگه من هر وقت تو آینه نگاه میکنم ،میبینم که جوراب هدیه گرفتم،در حالی که تو کتاب 7،وقتی هری جریان زندگی دامبلدور رو میفهمه،اون موقع پیش خودش میگه حالا فهمیدم دامبلدور واقعا توی آینه چی میدید...(اشاره به اون قضیه ای که دامبلدور همیشه خودش رو مقصر مرگ خواهرش میدونست).


تالار اسرارو از امروز شروع می کنیم؟! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]من که شروع میکنم.:46:

Hessam_7800gtx
01-12-2010, 16:18
هان من که تو کمپینتون نیستم ولی همه ی هری پاتر ها رو حفظ ام :دی روشن بودن مریخ نشانه ی جنگه توی کتاب 5 فایرنز بهشون یاد میده ایمان زودتر میگفتی از شک در میاوردمت :دی

mohamad h
02-12-2010, 20:15
بله. تالار اسرار از امروز شروع شده!

- فرستنده شنل نامرئی که خودش رو معرفی نکرد سیریوس بلک بود؟!

- البته درست یادم نیست ولی تا جایی که یادمه در فیلم گفت مادرش این شنل رو داده! در حالی که پدرش داده...

:31:
دامبلدور بود تا جایی که یادمه دامبلدور هنوز تو فکر به دست اوردن یادگاران مرگ بوده بعد شنله رو میگیره تا بررسی کنه که مرحوم جیمز پاتر دار فانیهو وداع میگه و...
من زیاد وقت نمیکنم هری پاترو بخونم ولی چون قبلا خوره هری پاتر بودم تقریبا همه چیزشو یادمه سوال داشتین در خدمتیم ...:46:

Nocturne
06-12-2010, 20:24
جالبترش اینه که آخرش به این ختم میشه که فایرنز یکی از این سانتورها به هری میگه "قبلا هم توی پیشگویی آینده بر اساس حرکت سیاره ها اشتباه پیش اومده،امیدوارم این دفعه هم اشتباه شده باشه."


احتمالا منظورش زنده موندن هری در نوزادی بوده. اون زمان هم احتمالا پیشگویی شده بوده هری کشته میشه ولی نشده...

Nocturne
06-12-2010, 20:36
اینجا چرا این قدر ساکت شد؟! البته این طبیعیه و به منزله این نیست که علاقمندان به مطالعه از مطالعه دست کشیدن!
به هر حال بعد از هر فرازی فرودی هم هست. بعد از اون شروع طوفانی چنین سکوتی قابل پیش بینی بود.
اما در کل باید گفت رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود، رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود.

البته خود من هم مشغول درسام هستم و این چند وقته یه مقدار عقب افتادم از هری پاتر.
اما باز برگشتم به مطالعه و بعد از اتمام کتاب اول کتاب دوم رو هم شروع کردم. به زودی خودم رو به برنامه میرسونم.
راستی، میخواستم اسامی اونایی که تموم کردن رو بنویسیم اما فرصت نشد.
وقت نداشتم همه رو دونه دونه بهشون پیغام بدم ببینم تموم کردن یا نه.
به خاطر درسام هم یه خورده کمتر به انجمن میام. (یعنی سعی میکنم کمتر بیام!)

خب دوستان تعریف کنید ببینم شما چه میکنید...

pcforlife
06-12-2010, 22:04
طبیعتا چون به محرم رسیدیم و امتحانات دانشگاه و مدارس نزدیک هستش، (میان ترم که شروع شده!) تاپیک خلوت شده! خود من یه هفته ای هست که نرفتم سراغ کتاب... البته اینو قبل از شروع خوندن هم پیش بینی کرده بودیم...:20:
یاعلی:11:

molaali
07-12-2010, 09:06
من دو تا سوال دارم که اگه دوستان جواب بدهند ممنون میشم:
این زخم هری چرا بوجود اومد؟ چرا اون شکلی بود؟ و اصلاً در کتاب تاثیری هم داشت؟ یا فقط یه نماد شد برای هری پاتر؟ (من که جواب این سوالم رو تو هیچ کدوم از کتابها پیدا نکردم)
در فصل آخر کتاب هفتم رولینگ از شغل هری و اعتبارش و ... هیچی نمیگه و تنها کسی که از شغلش حرف زده میشه نویله. نویسنده ای که اینقدر کامل کتاب مینویسه چرا فصل اختتامیه رو بد تموم میکنه؟ و آیا در مصاحبه هاش یا یه کتابی چیزی در مورد زندگی جدید کاراکتر ها صحبت کرده؟(چون خیلی دوست دارم سرنوشتشون رو کامل بدونم( بخصوص خود هری و رون.))

Nocturne
07-12-2010, 09:19
سوال دومت رو نمیدونم چون خودم کتاب 7 رو نخوندم. ضمنا بهتره نوشته هایی که به کتبی مربوط میشن که هنوز در مطالعه جمعی خونده نشدن، در اسپویلر قرار بگیرن.
زمانی که ولدمورت میخواست هری رو با طلسم مرگ بکشه و نتونست این ضخم به وجود اومد و تا همیشه باقی موند. این ضخم بعضی مواقع دردناک میشه. مثل مواقعی که هری در خطر هست.
البته فرق زیادی نداره ولی از اونجایی که این پست شما ارتباطی به مطالعه جمعی نداره، میتونستی در خود تاپیک هری پاتر در انجمن رمان هم بنویسیش. :46: اونجا هم از سکوت بیرون میاد.

koroshfe
29-12-2010, 18:02
اسلاگهورن که میشناخته! (واسه کم نیاوردن گفتم!:31::46:)
در مجموع دامبلدور کلا مرض داشته!:27: به هری یه چی میگفته، پیش خود اسمشو نبر یه چی میگفته! حتما پیش اسنب هم میگفته لرد تاریکی!:31:


به قول عادل فردوسی پور " میتونم حرفاتونو قبول نکنم؟":20:
اولا دامبلدور بارها تو گفتار و رفتار ثابت کرده که به هاگرید شکی نداره...:5: اگه ما فرض رو بزاریم دامبلدور از وجود موتور سیریوس خبر داشته (+ اون قضیه اعتماد دامبلدور به هاگرید)، اتفاقا دیگه نباید می پرسید "موتور سیریوس دست تو چی کار میکنه هاگرید!؟" چون واضحه که هاگرید میگه:" خوب واسه آوردن هری قرض گرفتمش!":20:
اگه دامبلدور از وجود موتور سیریوس خبر داشت، یا اصلا سوالی راجع به موتور نمی پرسید یا میپرسید چه عجب یه بار با تسترال سفر نکردی هاگرید!:31: یا مثلا می گفت خوب شد که با موتور بلک اومدی...:20:
شما بیاین ثابت کنین ببینین چند خانواده سفر با پورتکی و پودر پرواز و غیب یا ظاهر شدن یا جاروی پرنده رو ول میکنن و میرن از ماگل ها موتور و ماشین یا دوربین عکاسی میخرن تا مثل آرتور ویزلی و سیریوس و کالین کریوی اونو جادویی کنن؟! تو کتاب چها حتی تو بخشی اشاره شد که انگلستانی ها علاقه ای به قالیچه پرنده هم ندارن! بعد بیان...!
در کل تحلیل و بررسی مثبت و دقیقی داریم ها):31::27::46:

خداوکیلی هرچی سعی کردم نتونستم رابطه ای بین جمله بیل گیتس و زخم زانوی چپ دامبلدور، پیدا کنم...! نگرفتم منظورتو...:20::10:
یاعلی:11:
پ.ن: امروز خواستم فصلای بعدی رو بخونم، وقت نکردم...:41:

جملتون شبیه جمله ی تو فیلما ود یادش افتادم دارم جر می خورم از خنده.
منظورم اینه که همه ی ما تو دبیرستان یاد گرفتیم کنایه یعنی چی:جمله ها دو معنی دارن.دور و نزدیک.(ظاهر باطن و ...)به دور می گن کنایه.هر دو جمله کنایه ای و منظور به معنی دور است.

koroshfe
29-12-2010, 18:08
من هم از دیروز شروع کردم. 5 فصل هم خوندم و به قول دوستان مشعشع شدم!... ولی به علت کمبود وقت کمتر تو انجمن میام.



اضافه کردم...

دوستان اگه میخواین بپیوندید به ما در لفافه نگید! به من پیام بدید در اسرع وقت اضافه تون میکنم! :31::46:



میشه گفت هری این قدر توانایی و استعداد داره که میتونست در آینده تبدیل بشه به یکی مثل ولدمورت. نکته جالب اینکه چوب دستی هری هم از همونیه که ولدمورت داره. کلاه هم گفت که اگه بری توی اسلایترین پیشرفت میکنی و... اما خودش انتخاب کرد که در گریفندور باشه...
1.اصلا یه نکته ای که در داستانهای هری پاتر هست همینه. اتفاقا در فیلم 5 هم دیدم که مرحوم سیریوس بلک جمله ای رو میگه که دقیق یادم نیست چی بود ولی محتواش این بود: میزان تواناییهای آدم ارزش اون رو مشخص نمیکنه. این انتخابها هستن که ارزش انسان رو مشخص میکنن...
روحش شاد و یادش گرامی باد :31:

---------- Post added at 01:39 PM ---------- Previous post was at 01:36 PM ----------

2.راستی یه چیزی. در اوایل داستان که هری رو میذارن دم در خونه دورسلی ها، مک گوناگل اونجا چی کار میکرد از صبح؟
چون وقتی دامبلدور بهش میگه که هاگرید میخواد هری رو بیاره که بذارنش دم در مک گوناگل تعجب میکنه و میگه اینجا میخواین بذارینش؟
پس اگه نمیخواستن مک گوناگل از صبح واسه چی اونجا بود؟

پ.ن: اون صحنه رو که تجسم میکنم بنظرم جالب میاد. همون جا که آقای دورسلی میاد بیرون و گربه توجهش رو جلب میکنه...

1.فکر کنم دامبلدور بود که در آخر کتاب 2 در سوال هری اینو جواب داد و گفت که فقط یه گریفیندوری واقعی می تونه شمشیر و در بیاره و ...
2.خود پروفسور مگ گونگال جواب شما رو داده.یه جورایی به هاگرید بی اعتماد بوده.در ضمن منم اگه بودم همین کارو می کردم.می دونین دیگه.مادرن کاریشون نمی شه کرد.:31:

koroshfe
29-12-2010, 18:19
رولینگ کلا از کتاب 4 به بعد خط داستانی رو تغییر داد و شروع کرد به کشتن بازیگر های اصلی سریال ...

تا کتاب 4 همیشه همه چی به خوبی و خوشی تموم میشد اما بعدش شروع شد به غم و غصه !

دقیقاً کار درستی کرد و می خواست این منظورو برسونه:ولدمورت مثله شیطان ماست توی دنیای جادوگری و همه ی خوبی ها رو می لعه.دقیقاً این داستانا هم از 4 شروع شد.واقعیت یافتن جسم حقیقی اون و ...

---------- Post added at 06:19 PM ---------- Previous post was at 06:17 PM ----------


یه چیز دیگه هم هست... که سیریوس حکم پدرشو داشت! ولی دامبلدور حکم پدر بزرگش:دی آدم از مرگ پدرش بیشتر ناراحت میشه....

تا حالا دیدی آدم تو تنهایی بلند بخنده؟
دارم جر می خورم.واقعا آدم باحالی هستی.
حرفتم درسته.ببخشید شکلکه جر خوردن نداره.

koroshfe
29-12-2010, 18:29
این چند وقته نرسیدم خوندن سنگ جادو رو ادامه... البته جون منو بگیری، نمیتونی رمان رو از من بگیری!:31: این چند وقته یکی دیگه از آثار کریستی رو خوندم که حقیقتا محشر بود... اسم کتابش "چرا از ایوانز نخواستند؟" بودش! پیشنهاد میکنم کسایی که کارای آگاتا رو دنبال میکنن، حتما بخوننش...
به هر جال!
امروز فصل دو و سه رو خوندم... چند نکته راجع به این دو فصل به نظرم رسید که بد نیست بگم!
- شخصیت دادلی تو کتاب یک واقعا منزجر کنندست!:2:
- ورنون دورسلی خوب از درل سازی پول در میاره که میتونه سالی سی چهل تا کادو رو متقبل بشه!!:31:
- نمیدونم چرا با اومدن نام خانم فیگ یاد آمبریج میفتم!! کلا از نظر اخلاقی به نظر میرسه هم تیپ هم بودن! به خصوص علاقشون به گربه!:5:
راستی یه سوتی که مدت ها پیش هم گفته شده بود، تو همین فصل دوم از کتاب یک موجود بودش! جایی که ماره به هری چشمک میزنه! و سوتی این بوده که مار ها پلک ندارن که چشمک بزنن! ولی چیزی که واسه من جالبه اینه که ماره بدون اینکه هری بهش چیزی بگه یا علامتی بهش بده، تا هری رو میبینه بهش چشمک میزنه! کلا ماره جالب و باهوشی بوده!!:31:
فصل سه هم انصافا یکی از باحالترین فصلای کتاب سه هستش!! فرار از نامه ها!!:27:

بخش مورد علاقه من تو فصل سه:
ورنون: دادلی برو نامه ها رو بیار!
دادلی: به هری بگو بره بیاره!
ورنون: هری برو نامه ها رو بیار!
هری: به دادلی بگیرن بره بیاره!
ورنون: دادلی با عصای مدرسه ات یه سیخونک بهش بزن!!
:27:

اااایییی بابا.آقا مگه نمی دونی اینجا بچه هست؟
زشته آقا دیگه از این بحثا نکن.
یه چیز دیگه می گم برین حال کنین.از همه بچه تر و عاشق تر و دیوانه تر و خی تر و ... تر منم.:31:

koroshfe
29-12-2010, 18:39
نه دیگه...دامبلدور فرستاده بود...کلا دامبلدور با این شنل داستان ها داره...(توی کتاب 7 فک کنم بهش اشاره میشه...همون جریان شنل و چوب دستی و سنگ مرگ...فک کنم برای این که خودش بیشتر وسوسه نشه ازش استفاده کنه اونو میده به هری.کلا این شنلی که هری داره،نفوذناپذیرترین و کامل ترین شنل نامرئیه.)

یه سوالی که چند سال پیش خیلی فکر منو مشغول میکرد این بود که منظور این سانتورها از این که "امشب مریخ خیلی نورانیه"چیه؟جالبه که چندین بار هم تکرار میشه...جالبترش اینه که آخرش به این ختم میشه که فایرنز یکی از این سانتورها به هری میگه "قبلا هم توی پیشگویی آینده بر اساس حرکت سیاره ها اشتباه پیش اومده،امیدوارم این دفعه هم اشتباه شده باشه."
اما دیگه توی هیچ قسمتی از کتاب های آینده اشاره نمیکنه که این پیشگویی چی بوده؟بالاخره درست بوده یا غلط؟؟؟(یا شاید هم اشاره میشه ولی من یادم نیس...اگه چیزی یادتون میاد خواهشا بگید).

آینه ی نفاق انگیز هم واقعا خیلی جالبه...اینجا دامبلدور میگه من هر وقت تو آینه نگاه میکنم ،میبینم که جوراب هدیه گرفتم،در حالی که تو کتاب 7،وقتی هری جریان زندگی دامبلدور رو میفهمه،اون موقع پیش خودش میگه حالا فهمیدم دامبلدور واقعا توی آینه چی میدید...(اشاره به اون قضیه ای که دامبلدور همیشه خودش رو مقصر مرگ خواهرش میدونست).
من که شروع میکنم.:46:

اونا نورانی ببودن مریخ رو به اوج گیری تشبیه کردن.یعنی صدر قدرت.فکر کردن خوب ولدمورت رو می گه دیگه.امشب می ره می کشه و قدرت کل عالمو دستش می گیره.اما این چنین نشد.یعنی اون نابود شد و اوج قدرت هری پاتر شد.
دومی هم که درست بود دیگه در دو سه جا.در 4 که ولدمورت جسمی برای خودش دست و پا کرد.در 5 هم با نابودی سیریوس و ... قدرتشو افزایش داد.

koroshfe
29-12-2010, 18:53
بله. تالار اسرار از امروز شروع شده!
هر چند خود من هنوز دو فصل آخر کتاب اول رو نخوندم... که البته به زودی خواهم خوند.

1- بنظر من رولینگ در باره کوئیدیچ اشتباه کرده. در جایی از کتاب گفته شده این بازی 700 تا خطا داره یا یه همچین چیزی... کنایه از این که بازی پیچیده ایه. کوئیدیچ مثلا در حکم فوتبال جادوگراس. یکی از علل پر طرفدار بودن فوتبال اینه که قوانین پیچیده ای نداره و همه ازش سر درمیارن. رولینگ برعکس این فکر کرده. فکر کرده که اگه بازی پیچیده تر باشه با 4 تا توپ و کلی قوانین، پرطرفدارتر میشه...

2- یه سوالی که از گذشته در ذهن منه اینه که چرا هری توی مناسبتهای کریسمس و ... هیچ وقت برای کسی کادو نمیفرسته؟؟ فقط دیگران با جغد براش کادو میدن.

3- فرستنده شنل نامرئی که خودش رو معرفی نکرد سیریوس بلک بود؟!

4- البته درست یادم نیست ولی تا جایی که یادمه در فیلم گفت مادرش این شنل رو داده! در حالی که پدرش داده...

5- چرا اسم اون آینه "نفاق انگیز" بود؟

6- آینه نفاق انگیز جالبترین چیز در این کتابه. چون من فکر میکنم این آینه در وجود ما هست! مخصوصا آدمهای خیال باف (مثل خودم). فکر کردن به آرزوها میتونه خیلی خوب باشه اما باید مواضب بود که عملکردی همچون آینه نفاق انگیز پیدا نکنه. متاسفانه من خودم زیاد مشغول این آینه شدم!

-------
... این آینه نه چیزی رو به کسی یاد میده نه حقیقتی رو نشون میده. خیلیها مدت زیادی از وقتشونو جلوی این آینه تلف کردن و محسور و مجذوب چیزی شدن که در آینه میدیدن. بعضیها هم دیوونه شدن در حالیکه حتی نمیدونستن چیزی که دیدن واقعیتی امکانپذیز هست یا نه... این آینه نمیتونه تو رو به سرزمین آرزوهات ببره. فقط باعث میشه زندگی خودتم فراموش کنی. اینو همیشه یادت باشه.

از فرمایشات آلبوس دامبلدور :31:

1.فکر کنم کوئیدیچ تنها بازی جادوگریه یا این که ناشناخته نیست.خب زمانی که جادوگرا از بچگی با این بازی اخت می شن خب معلومه دیگه بین 1 چیز فقط یه انتخاب می مونه.1 چیز داری.کدومشون رو دوست داری؟:31:
علاوه بر اون جادوگرا انسان های زرنگی بودن(به جز فشفشه ها،خب ما هم فشفشه داریم که از بازی های ما سر در نمیارن.)منظورتونو گرفتم چی می گین.حرفتونم منطقیه.امیدوارم شما هم منظور منو گرفته باشین.
مثال فوتبالی هم که زدین اینه:در فوتبال یک نفر چند کار می کنه.اما در کوئیدیچ یک نفر فقط یک کار رو انجام می ده پس قضیه ی توپ ها حله.در ضمن فوتبال هم حدود 500 نوع خطا داره و ...
2.فردا صبح شما داری از کوچه رد می شی دستتو جلوی یه گدا دراز کن(1)و اون هم یه تراول بهت می ده(2).
حالا خودت با موضوع هری تطبیقش بده.گدا هری.دامبلدور،رون و ... شما.در ضمن هری بعد از سال دوم یا تو خود سال دوم هم از خزانهش برای خرید هدایا استفاده می کرد.کتاب 3(رون یه گوشه کنایه می زنه بهش در رابطه با این).کاب 4(بعد از این که این دوربین ها رو براتون خریدم فکر کنم می گه تا 10 سال هدیه ی کریسمس براتون نمی خرم.که رون هم یه مشت سکه ی بی ارزش به هری می ده و می گه بی حساب و باید بخری.)و ...
3.دوستان توضیح دادن دامبلدور.شما واقعا کتاب 7 رو نخوندین؟:18:نصف سوالای کل مجموعه ی هری پاتر تو کتاب 7 پاسخ داده می شه.
4.تو فیلم 7؟من فیلمشو ندیدم ولی یه قسمت هست که سیوروس(اسنیپ)نامه ی لیلی رو پیدا می کنه.اون جا لیلی می گه جیمز داده به دامبلدور.لیلی این وسط هیچ کارس.در ضمن فکر نکنم این بخش تو فیلم باشه چون این مال آخرای کتابه که اسنیپ افکارشو به هری می ده و اون می بینه.یعنی تو پارت 2 هست.(با این کارگردانی افتضاح دیوید جون ممکنه هم نباشه.(البته من 7 رو ندیدم.برای تاکیید دوباره که می ریزین سرم:آقا چرا چرت و پرت می گی فیلم 7 به این قشنگی با کارگردانی عالی و ...)
5.چون بین دو عامل:حقیقت و خیال،تلاش و آرزو و ... به عنوان یه منافق بود و نفاق ایجاد می کرد.البته نفاق به سوی جنبه ی بدی های اونا.(نفاق:دو رویی.من پیش تو خوبم ولی دارم جاسوسی می کنم و در ظاهر بدم.)
6.این آینه در وجود ما حکم شیطان رو داره.
واقعا ببخشید که زیاد شد.

koroshfe
29-12-2010, 19:08
پاتریست ها.اونایی که به دمنتور می رن می دونن.
یه چوب جادوگری اومده که خیلی باحاله.
تو رو خدا 88 هزار تومن بدین منم بخرم.:37::45::31:


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

آدم دلش می یاد تشکر نکنه؟:18::31:

koroshfe
29-12-2010, 19:26
به بزرگی خودتون ببخشید که ربط نداشت ولی حتما باید می گفتم.چون خیلی طرفدار داره.
راستی منم با شما ادامه دادما.من هم کتاب ها را به پایان رساندم.:31:
حالا داش محمد اون رفیقت نمی تونه بگه مردی؟؟؟!!!:31:

koroshfe
29-12-2010, 21:15
سلام.
اسمم کورش ه :31:و الان در حال جر خوردنم.(دوباره.آخه قشنگ تیکه می گین.)
راستش پست های منو جمع کنین از پست های شما تو کل این 10 صفحه کم تره.
باز به بزرگیه خودتون ببخشید.آخه دیر به دیر می یام.من کتاب هری پاتر و زندانی آزکابان رو تموم کردم و در چشمانم آبی از عشق حلقه زده.:46:

Lord-Voldemort
29-12-2010, 21:19
دوستان یه خورده صبرکنید یا اطلاع رسانی کنید مثلا توی گروه های هری پاتر !
الان امتحاناته اگه قراره ادامه پیدا کنه بزارین بعد از امتحانات من هم می ام

-^.

Nocturne
29-12-2010, 22:29
2.فردا صبح شما داری از کوچه رد می شی دستتو جلوی یه گدا دراز کن(1)و اون هم یه تراول بهت می ده(2).
حالا خودت با موضوع هری تطبیقش بده.گدا هری.دامبلدور،رون و ... شما.در ضمن هری بعد از سال دوم یا تو خود سال دوم هم از خزانهش برای خرید هدایا استفاده می کرد.کتاب 3(رون یه گوشه کنایه می زنه بهش در رابطه با این).کاب 4(بعد از این که این دوربین ها رو براتون خریدم فکر کنم می گه تا 10 سال هدیه ی کریسمس براتون نمی خرم.که رون هم یه مشت سکه ی بی ارزش به هری می ده و می گه بی حساب و باید بخری.)و ...
متوجه نمیشم.

3.دوستان توضیح دادن دامبلدور.شما واقعا کتاب 7 رو نخوندین؟:18:نصف سوالای کل مجموعه ی هری پاتر تو کتاب 7 پاسخ داده می شه.
خب نه نخوندم. مگه چیه؟!

4.تو فیلم 7؟من فیلمشو ندیدم ولی یه قسمت هست ...
قبلا هم گفتم... چیزایی که افشاکننده کتبیست که در مطالعه جمعی خونده نشده در اسپویلر بگذارید! منم خودم این چیزی که نوشتید رو نخوندم تا لذت داستان از بین نره.
[/QUOTE]

---------- Post added at 10:29 PM ---------- Previous post was at 10:25 PM ----------


دوستان یه خورده صبرکنید یا اطلاع رسانی کنید مثلا توی گروه های هری پاتر !
الان امتحاناته اگه قراره ادامه پیدا کنه بزارین بعد از امتحانات من هم می ام

-^.

شما مثل اینکه اصلا پست اول که مهمترین پست تاپیک هست رو ندیدی!
الان هری پاتریستها در تعطیلات به سر می برن و شروع دوباره مطالعه از بعد از امتحاناته.
:46:

pcforlife
29-12-2010, 22:37
منظورم اینه که همه ی ما تو دبیرستان یاد گرفتیم کنایه یعنی چی:جمله ها دو معنی دارن.دور و نزدیک.(ظاهر باطن و ...)به دور می گن کنایه.هر دو جمله کنایه ای و منظور به معنی دور است.

تعریف کنایه:

گفتن سخن یا حرفی که بر غیر از موضوع اصلی خود دلالت کند

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
(با اینکه 40 روز از اون بحث گذشته و تازه شما نقل قولش کردی)دوست عزیز! دامبلدور تو اون لحظه که بحث زخم خودش رو پیش کشید ، داشــت، با لحنی جـــدی، راجع به زخم هری حرف میزد و پاسخ یکی از جـــدی ترین پروفسور های هاگوارتز رو میداد! تو اون شرایط لازم نیست برای تاثیر گذاری حرفش یا چه میدونم تفهیم حرفش بیاد از کنایه و پوشیده حرف زدن استفاده کنه یا مثل شما برای مثال آوردن درباره یک داستان فانتزی، حکایت بیل گیتس و صد دلاری رو نقل کنه![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حالا اگه نظر شما غیر از اینه، با وجود اینکه من قبولش ندارم، ولی بهش احترام میزارم...[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اااایییی بابا.آقا مگه نمی دونی اینجا بچه هست؟
زشته آقا دیگه از این بحثا نکن.
جان؟! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

جر می خورم از خنده.



دارم جر می خورم.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
.
.
یاعلی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Nocturne
29-12-2010, 23:13
راستی کوروش جان بعد از مدتها اومدی و تاپیک رو از زیر خاک کشیدی بیرون! جای تقدیر داره! دمت گرم! :31::10:

---------- Post added at 11:13 PM ---------- Previous post was at 11:10 PM ----------


حالا داش محمد اون رفیقت نمی تونه بگه مردی؟؟؟!!!
مفهوم نیست. با من بودی؟

koroshfe
30-12-2010, 07:29
مربوط به موضوع نیست اما چون مطلبی هم دارم تو همین پست می گم.
قبلنا گفته بودین که می گفتین ما تموم کردیم و دوستتون می گفت مردی؟؟؟
حالا من جوری گفتم که نمی تونه بگه مردی.:46:


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

سلام آقا.اگه برید عد از اون کلمات رو بخونین متوجه می شین که مطالب مرطبت رو هم داراست از جمله:من به پایان رسوندم و ...
خواهش می کنم اینقدر گیر ندین.داریم از موضوع اصلی خارج می شیم.اگه دلتون نمی خواد من اینجا پست بدم خب کاری نداره یکی دو مدیر هستند یا پست های منو یکی می کنند یا حذفشون می کنند.نمی دونم چرا همه مشکل دارن با من؟

koroshfe
30-12-2010, 09:53
یه چیزی!می گم این نوشته ها و این کارا ممکنه از مغز یک انسان بر بیاد؟رولینگ دیگه زیادی خوبه.داره منو به شک می اندازه.
مطابقت کامل نوشته ها و ...

Nocturne
03-01-2011, 04:16
یه چیزی!می گم این نوشته ها و این کارا ممکنه از مغز یک انسان بر بیاد؟رولینگ دیگه زیادی خوبه.داره منو به شک می اندازه.
مطابقت کامل نوشته ها و ...
نه. انسان توانایی های زیادی داره که هنوز خودش اونها رو نشناخته. انسان قادر به انجام کارهای بزرگیست...

pcforlife
03-01-2011, 13:33
من امتحانم 2 بهمن تموم میشه! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
میگم از ابتدای بهمن استارت مطالعه رو بزنیم خوبه!؟
یاعلی:11:
پ.ن: فقط چون من تو این دوباره خوندن هدفم اینه که تمامی نکاتی که با خوندن کتاب ها به ذهنم میرسه بگم، مقادیر نسبتا زیادی از دوستان عقبترم! اوایل فصول کتاب یک تشریف دارم! :31: در کل هوای ما رو داشته باشید رفقا!:10:

Nocturne
03-01-2011, 15:02
تو پست اول همه برنامه ها هست.

بردیا
11-01-2011, 15:58
دوتا کتابو تموم کردید فعلا نه؟
کند پیش میریدا:دی
تو 3هفته اول بهمن راحت میشه حداقل نصفشو خوندا
اکثر دانشگاها هم این موقع تعطیلات بین 2ترمشون هست
بچه دبیرستانیا هم فکر کنم تا اخر دی باشه امتحاناشون

Nocturne
11-01-2011, 22:20
دوتا کتابو تموم کردید فعلا نه؟
کند پیش میریدا:دی
تو 3هفته اول بهمن راحت میشه حداقل نصفشو خوندا
اکثر دانشگاها هم این موقع تعطیلات بین 2ترمشون هست
بچه دبیرستانیا هم فکر کنم تا اخر دی باشه امتحاناشون

ببخشیدا. فکر کردی برنامه همینطور کشکی ریخته شده؟!
امتحان دانشگاه من از نیمه بهمن هم فراتر میره.
از اون طرف برخی دیگر از افراد امتحانشون از دی شروع شده.
زمان تعطیلی مطالعه با احتساب امتحانات همه افراد تنظیم شده.

farzaneh*f
27-01-2011, 19:00
چرا هیچ بحثی در مورد کتاب دوم نشد؟:31: یعنی همه عقب موندیم از این کتاب؟!! می گم اونایی که امتحاناشونو تموم کردن یه قرار بذاریم تا 17 بهمن که کتاب 3 شروع می شه کتاب 2 رو تموم کنیم! (البته اگه کسی به غیر من عقب مونده باشه از این کتاب :31:)

Nocturne
27-01-2011, 20:58
چرا هیچ بحثی در مورد کتاب دوم نشد؟:31: یعنی همه عقب موندیم از این کتاب؟!! می گم اونایی که امتحاناشونو تموم کردن یه قرار بذاریم تا 17 بهمن که کتاب 3 شروع می شه کتاب 2 رو تموم کنیم! (البته اگه کسی به غیر من عقب مونده باشه از این کتاب :31:)

دیگران رو نمیدونم ولی خودم کتاب 2 رو تموم نکردم. (چه راستگو! :5:) کار عاقلانه ای هم کردم چون باید به درسام میرسیدم. الانم بعیده بتونم ادامه ش بدم.
از اونجایی که برای خوندن یک قسمت تقریا میشه گفت لزومی نداره قسمت قبلش رو دونست (به استثنای قسمت اول)، برای خوندن 3 هم این که مطالب 2 یادمون باشه الزامی نیست.

farzaneh*f
27-01-2011, 22:42
دیگران رو نمیدونم ولی خودم کتاب 2 رو تموم نکردم. (چه راستگو! :5:) کار عاقلانه ای هم کردم چون باید به درسام میرسیدم. الانم بعیده بتونم ادامه ش بدم.
از اونجایی که برای خوندن یک قسمت تقریا میشه گفت لزومی نداره قسمت قبلش رو دونست (به استثنای قسمت اول)، برای خوندن 3 هم این که مطالب 2 یادمون باشه الزامی نیست.

من واسه مرتب بودن تاپیک می گفتم...فک کردم شاید جالب نباشه که هیچی در مورد قسمت دوم گفته نشه و بریم سراغ کتاب سوم :46:

Nocturne
08-02-2011, 00:42
شروع دوباره مطالعه جمعی رو تبریک میگم.
ظاهرا بعد از گذشت دو روز هنوز کسی شروع نکرده.
پس نفر اول خودمم! دبرو که رفتیم...

Nocturne
24-02-2011, 22:32
برنامه کتاب سوم هم به اتمام رسید! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] فقط یه سوالی... من تنها بودم؟! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] یعنی هیچکس دیگه ای با من نخوند؟؟ :19:
مشکلی نیست اما میخواستم بگم من با وجود اینکه بخاطر درسهام ممکنه نتونم الان کتاب 4 رو شروع کنم اما میخواستم برنامه ش
رو بذارم. منتها با این وضع... اگه واقعاً هیچکس نیست بگید این کارو نکنم.

Gam3r
02-03-2011, 15:55
نظرت چیه به جای هری پاتر کتاب های دیگه رو بخونیم ؟ :پی

mohamad h
03-03-2011, 16:41
نظر خوبیه من پایه ام

Nocturne
04-03-2011, 04:36
خب چی بخونیم؟

Gam3r
04-03-2011, 12:52
مثلا کتاب : سرزمین دلتورا


به نظر من کتاب خیلی قشنگی هست ... واقعا فوق العادس ! :چشمک
کسی اینجا این کتاب رو خونده ؟

من آخرین بار 2 سال پیش خوندمش ، به هرکی هم دادم حال کرد با این کتاب ...

koroshfe
04-03-2011, 20:26
سلام دوستان.
ما داریم کتاب صوتی بسیار حرفه ای رو برای این سری کتاب ها تدارک می بینیم.
چند نفری هستیم.
دوستانمون از سایت دمنتور هم هستن.
هر کسی که فکر می کنه جوری به گروه کمک کنه به من ایمیل بزنه.
قبل از عید کنفرانسی بین افراد داوطلب خواهد بود.
می خوساتم بگم که اینجا خیلی ساکت شده اما به هر حال من دارم می خونم.
شاید این سوال براتون پیش بیاد که هری پاتر که کتاب صوتی فارسی داره باز برای چی دارین می سازین؟جواب این سوال اینه که این کتاب صوتی یک کتاب صوتی ه متفاوته.یعنی برای هر شخصیت صدای متمایزی وجو داره.
با تشکر از همه.
id:koroshfe@yahoo.com

Gam3r
04-03-2011, 20:40
ئه ؟ چه جالب ... ایول ...

من هم پایم !
تا حالا چند نفر شدین ؟

koroshfe
04-03-2011, 21:05
هستیم حالا.
می گم شما اگه برنامه ی یاهو مسنجر دارین از اون طریق اقدام کنید.
با تشکر

mohamad h
11-03-2011, 16:23
منم پایم
فقط بچه ها میشه یکم از موضوعشو بگید مدل نوشتنشم چه جوریه؟ امیدوارم مثل وارکرفت :31:

---------- Post added at 05:23 PM ---------- Previous post was at 05:22 PM ----------

امیدوارم مثل وارکرفت نباشه

mohamad h
12-03-2011, 22:06
ما منتظری!!!

Haj_Amoo
12-03-2011, 22:37
مثلا کتاب : سرزمین دلتورا


به نظر من کتاب خیلی قشنگی هست ... واقعا فوق العادس ! :چشمک
کسی اینجا این کتاب رو خونده ؟

من آخرین بار 2 سال پیش خوندمش ، به هرکی هم دادم حال کرد با این کتاب ...
من تابستون امسال دو سه فصل ابتدایی جلد اولش رو خوندم!! خوشم نیومد ول کرد! در حد شنگول و منگول بود!!!

Gam3r
13-03-2011, 13:05
اولش یکم ضایع هست ! ولی 5 جلد آخر فوق العاده هست ! ( 13 جلد هست ! )

mohamad h
14-03-2011, 20:02
هیچ کی نمیگه:41:

nazanin261
04-06-2011, 17:33
به نظرم این هری پاتر هم همش وقت آدم رو تلف میکنه چون آخرش مثل فیلم های هندی تموم میشه

shahab1992
11-06-2011, 18:10
یادمه دعا میکردم جی کی رولینگ نمیره تا بتونه هری پاترو تموم کنه

Gam3r
11-06-2011, 18:59
واقعا عجب روزگاری بود !!

قضیه ی این مطالعه ی دسته جمعی چی شد آخر ؟!

Nocturne
11-06-2011, 21:17
واقعا عجب روزگاری بود !!

قضیه ی این مطالعه ی دسته جمعی چی شد آخر ؟!

...مطالعه کتاب اول روزگار خوبی بود.
کتاب دوم رو فکر کنم هیچکی نخوند (خودم هم کمبود وقت داشتم و نخوندم)
کتاب سوم هم خودم تنها خوندم.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

راستی بنظرم دو تا ایراد در اواخر داستان هست. بگم؟

Gam3r
12-06-2011, 08:50
چه ایراد هایی ؟

Nocturne
13-06-2011, 00:20
چه ایراد هایی ؟

البته نمیدونم بشه دقیقا اسم اینا رو ایراد گذاشت یا نه چون میشه گفت: "خب قصه س دیگه..."! ولی به هرحال از نظر منطقی
ایراد هست! ضمنا خاطرنشان میکنم نوشته های زیر در مورد کتاب هست. اگر در جاهایی از عباراتی چون "می بینیم" استفاده
کردم منظور در همون صحنه های توصیف شده در کتاب هست نه فیلم.


1- در صحنه ای که هری2 (= هری، پس از استفاده از زمان برگردان!)، خودش و بلک رو نجات میده، تا جایی که یادمه در کتاب
گفته شد دیوانه سازها از این سمت دریاچه که هری2 ایستاده به اون سمت میرن، جایی که هری و بلک هستند. حالا سوال
اینه که چرا دیوانه سازها با هری2 کاری نداشتند؟!


2- همونطور که میدونید در اواخر داستان ما وقایع رو دوبار شاهد هستیم. یعنی قبل و بعد از استفاده از زمان برگردان هرمیون.
برای راحتی توضیح، وقایع را در پیش از استفاده از زمان برگردان "خط 1" و در بعد از استفاده از زمان برگردان "خط 2" مینامم. این
یکی ایراد رو در دو حالت توضیح میشه داد که در هر دو به اشکال منطقی میرسیم:

الف) در همان زمان وقوع خط 1 ، تاثیر خط 2 وجود داره! : برای مثال در خط 2 ، هری2 و هرمیون2 کج منقار رو نجات میدن. برای
همین هم در خط 1 هم ما اصلا شاهد کشته شدن کج منقار نیستیم! ما هری، رون و هرمیون رو می بینیم که از کلبه هاگرید
دور شدن و صدایی رو میشنون که فکر میکنن صدای فرود آمدن تبر جلاد بر گرده کج منقاره اما در خط 2 شاهد هستیم که جلاد
تبر رو بر نرده های کنار کلبه هاگرید فرود میاره! (البته در فیلم تبر رو بر یک کدو میزنه). در واقع انگار رولینگ با نشون ندادن صحنه
کشته شدن کج منقار، خواسته هوشمندی به خرج بده و جوری قضیه رو نشون بده که انگار کج منقار کشته نشده (بلکه توسط
هری2 و هرمیون2 نجات یافته) اما هری، رون و هرمیون تصور میکنند. که کشته شده! جالب اینکه در هر دو خط هم هاگرید گریه
میکنه!! در خط 1 این سه دوست فکر میکنن هاگرید به خاطر کشته شدن کج منقار گریه میکنه در حالیکه ما در خط 2 می بینیم
که از خوشحالی، به خاطر زنده موندن کج منقار گریه میکنه!!
اما ایراد اینجاست که خب این سه نفر نفهمیدند کج منقار زنده ست. خود جلاد، هاگرید، دامبلدور و اون یکی (فکر کنم رئیس
وزارت سحر و جادو بود) که میفهمیدن! اگه کج منقار زنده میموند، دیگه دامبلدور تو مطب خانم پامفری نمیومد به بچه ها بگه اگر
موفق بشید ، دو نفر رو نجات میدید. پس کج منقار واقعا در خط 1 کشته شده بوده، پس در زمان وقوع خط 1 ، تاثیر خط 2 وجود
نداره و فرض حالت الف غلطه!

پس باید حالت ب را در نظر بگیریم

ب) تاثیر خط 2 بر خط 1 در زمان وقوع خط 1 وجود نداره. بلکه خط 1 اول اتفاق میفته، بعد که هرمیون زمان رو به عقب برمیگردونه
خط 2 به وجود میاد که در واقع برای اصلاح کردن خط یک هست! : در این صورت ما نباید در زمان وقوع خط 1 ، هیچ گونه تاثیری از
خط 2 ببینیم چرا که خط 2 هنوز اتفاق نیفتاده! اما صحنه نجات هری و بلک از دست دیوانه سازها توسط هری2 در خط 1 ، این
فرض رو هم نقض میکنه! (جالب اینکه در فیلم دو تای دیگه از این نکات قرار داده شده! یکی سنگ یا حلزونی هست که هرمیون
به طرف پنجره هاگرید پرت میکنه و دیگری صدای گرگیست که هرمیون در جنگل از خودش در میاره.)

---
امیدوارم خوب تونسته باشم توضیح بدم. به هرحال چون من به این قسمت علاقه بیشتری داشتم نگاه با دقت تری به کتاب و
فیلمش داشتم.

Ar@m
14-06-2011, 17:55
الف) در همان زمان وقوع خط 1 ، تاثیر خط 2 وجود داره! : برای مثال در خط 2 ، هری2 و هرمیون2 کج منقار رو نجات میدن. برای
همین هم در خط 1 هم ما اصلا شاهد کشته شدن کج منقار نیستیم! ما هری، رون و هرمیون رو می بینیم که از کلبه هاگرید
دور شدن و صدایی رو میشنون که فکر میکنن صدای فرود آمدن تبر جلاد بر گرده کج منقاره اما در خط 2 شاهد هستیم که جلاد
تبر رو بر نرده های کنار کلبه هاگرید فرود میاره! (البته در فیلم تبر رو بر یک کدو میزنه). در واقع انگار رولینگ با نشون ندادن صحنه
کشته شدن کج منقار، خواسته هوشمندی به خرج بده و جوری قضیه رو نشون بده که انگار کج منقار کشته نشده (بلکه توسط
هری2 و هرمیون2 نجات یافته) اما هری، رون و هرمیون تصور میکنند. که کشته شده! جالب اینکه در هر دو خط هم هاگرید گریه
میکنه!! در خط 1 این سه دوست فکر میکنن هاگرید به خاطر کشته شدن کج منقار گریه میکنه در حالیکه ما در خط 2 می بینیم
که از خوشحالی، به خاطر زنده موندن کج منقار گریه میکنه!!
اما ایراد اینجاست که خب این سه نفر نفهمیدند کج منقار زنده ست. خود جلاد، هاگرید، دامبلدور و اون یکی (فکر کنم رئیس
وزارت سحر و جادو بود) که میفهمیدن! اگه کج منقار زنده میموند، دیگه دامبلدور تو مطب خانم پامفری نمیومد به بچه ها بگه اگر
موفق بشید ، دو نفر رو نجات میدید. پس کج منقار واقعا در خط 1 کشته شده بوده، پس در زمان وقوع خط 1 ، تاثیر خط 2 وجود
نداره و فرض حالت الف غلطه!

خيلي علمي توضيح دادي :دي
ولي قضيه اينه كه اگه گذشته قرار باشه اول اتفاق بيفته آينده بايد هموني باشه كه شما ميگي
اما اگه زمان رو برعكس ببينيم يعني اول آينده اتفاق بيفته گذشته ميشه هموني كه رولينگ ميگه!
يعني اگه هري2 اول رفته باشه كج منقار رو نجات داده باشه هري1 بوده كه توي اشتباه بوده كه كج منقار مرده درحاليكه زنده مونده بوده!
منظورم اينه كه زمان واقعا طبقه بندي گذشته و آينده رو نداره و اين فقط تحليل خود ماست درباره زمان.
يه جور بازي با زمان حال و آينده است از اين كاراي فيزيك كوانتومي :دي
تو تحليلت درسته ولي يادت باشه بخاطر زندگي واقعي و رئالي كه هممون داريم و اول زمان گذشته واسمون اتفاق ميفته و بعد حال اين تحليل رو انجام دادي. ولي اگه يه زمان برگردان داشتي و ميرفتي آينده ات رو قبل از اتفاق افتادنش تغيير ميدادي ميتونستي يقينا بگي آينده است كه رو گذشته تاثير ميذاره يا برعكس؟ نه!
ولي نكته جالبي بود كيف كردم!
:دي

Nocturne
16-06-2011, 01:24
خيلي علمي توضيح دادي :دي
ولي قضيه اينه كه اگه گذشته قرار باشه اول اتفاق بيفته آينده بايد هموني باشه كه شما ميگي
اما اگه زمان رو برعكس ببينيم يعني اول آينده اتفاق بيفته گذشته ميشه هموني كه رولينگ ميگه!
يعني اگه هري2 اول رفته باشه كج منقار رو نجات داده باشه هري1 بوده كه توي اشتباه بوده كه كج منقار مرده درحاليكه زنده مونده بوده!
منظورم اينه كه زمان واقعا طبقه بندي گذشته و آينده رو نداره و اين فقط تحليل خود ماست درباره زمان.
يه جور بازي با زمان حال و آينده است از اين كاراي فيزيك كوانتومي :دي
تو تحليلت درسته ولي يادت باشه بخاطر زندگي واقعي و رئالي كه هممون داريم و اول زمان گذشته واسمون اتفاق ميفته و بعد حال اين تحليل رو انجام دادي. ولي اگه يه زمان برگردان داشتي و ميرفتي آينده ات رو قبل از اتفاق افتادنش تغيير ميدادي ميتونستي يقينا بگي آينده است كه رو گذشته تاثير ميذاره يا برعكس؟ نه!
ولي نكته جالبي بود كيف كردم!
:دي

نظر شما همون حالت الف هست.
من فکر میکنم در حالت الف اساساً پروسه نجات بی معنیه. پروسه نجات در حالت ب معنی پیدا میکنه! اونچه رولینگ نوشته مخلوطی از این دوتاست و در واقع هیچکدوم نیست. اما درستش این بود که ب باشه.
تو اون صحنه نجات هری و بلک هم ظاهرا مجبور شده اونطوری درست کنه چون اگه هری نجات نمیافت، یا میرفت آزکابان یا با بوسه دیوانه سازها به سرنوشتی بدتر از مرگ دچار میشد و اصلا پاش به مطلب خانم پامفری نمیرسید!! که بخوان با هرمیون زمان رو برگردونن و ... !

soldier
05-09-2011, 19:19
سلام

میشه اسم تمام کتاب های هری پاتر رو لیست کنید و ترتیب خوندنشون رو بگید؟ یا اصلآ ترتیب نداره؟

اگه هم نمیشه توی پ.خ بهم بگید :دی

ØПЗ М!ПцТЗ
05-09-2011, 20:05
سلام

میشه اسم تمام کتاب های هری پاتر رو لیست کنید و ترتیب خوندنشون رو بگید؟ یا اصلآ ترتیب نداره؟

اگه هم نمیشه توی پ.خ بهم بگید :دی

سری 7 گانه هری پاتر :

هری پاتر و سنگ جادو
هری پاتر و تالار اسرار
هری پاتر و زندانی آزکابان
هری پاتر و جام آتش ( 2 جلد )
هری پاتر و محفل ققنوس ( 3 جلد )
هری پاتر و شاهزاده دو رگه ( 2 جلد )
هری پاتر و یادگاران مرگ ( 2 جلد )


مترجم : ویدا اسلامیه ( بهترین ترجمه ی کتاب مخصوص ایشون هست )