PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : من و مشکل خجالتی بودنم در جمع!!!!



Dr.FANOOS
02-11-2010, 22:23
من و مشکل خجالتی بودنم در جمع!!!!
همیشه توی جمع این مشکل رو داشتم که برام سخت بود با صدای بلند صحبت کنم.و حتی توی مغازه می رم نمی شه با صدای بلند از فروشنده چیزی بخوام و گاهی اوقات افرادی هم نوبت من رو می گرفتند و من هیچی نمی گفتم. یعنی حقم رو می خوردند و چیزی نمی گفتم.
هر دفعه هم که وارد جمع خاصی می شم مدت ها طول می کشه که باهاشون صمیمی بشم!
از اینکه حقم رو می خورند و چیزی نمی گم خوشم نمی یاد . دوست هم ندارم آدم پر رویی هم باشم.
به نظر شما چه جوری می تونم با این مشکلم برخورد کنم و حلش بکنم؟

elendil
03-11-2010, 04:14
دوست عزیز من پیشنهاد میکنم اول جلوی آینه به خودتون تلقین کنید که هیچ اتفاقی نمیفته اگه من وقتی میرم جایی بدون ترس یا خجالت خواسته ام رو بیان کنم :دی مثال خیلی جالب این مورد که همیشه توی ذهن من هست از تاکسی پیاده یا سوار شدنه :دی

هزینش هم از 300تومن شروع میشه :دی برای شروع امتحان کنین و متوجه میشین که از اون خجالت سابق کم شده :دی

kiarash3500
03-11-2010, 17:04
شما دختر هستین؟

L.A.M.P.A.R.D
03-11-2010, 17:11
تو خجالتی هستی ؟ :دی
بابا دست بردار :دی

حالا اگه خواستی از خجالتی بودنت کنار بکشی ، باید 1 هفته با من باشی :دی.....اون موقع یادت میره خجالت چیه :دی

=========
تنها راهه حل برای شروع اینه که دل و بزنی به دریا :دی
برای شروع برو به یه دختر شماره بده :دی...فوقش یه تو گوشی میخوری ، شاید هم بهت پا داد :27:

SNOW PATROL
03-11-2010, 17:41
بیخیال رفیق بنده خدا از شما مشاوره خواست حالا شما بهش اموزش دختربازی میدی

M . Sayid
03-11-2010, 17:47
منم بهم میگن خیلی خجالتیم !!
ولی یکی از دوستام میگه با زبونت مار رو از تو لونش بیرون می کشی !!


دائیم تا هر چی میگم فوری میگه تاثیر دانشگاهه

در ضمن من یه چیزایی تو جمع بهم میگن اگه خجالتی بمونم نسخمو پیچیدن !!

Dr.FANOOS
03-11-2010, 18:00
بابا مشکل من ارتباط ایجاد کردن نیست.
من با خیلیا صحبت می کنم با دخترای کلاس هم حرف می زنم.البته اهل دختر بازی نیستم.
اما مشکل دارم توی بیان در خواست هام.....مثلا روم نمی شه بعضی سوال ها رو بپرسم!!!
سوال های خیلی پیش پا افتاده.مثلا اگر آدرس جایی رو بلد نباشم روم نمی شه بپرسم.چیزی رو ندونم روم نمی شه بپرسم!!!
ولی یه چیز رو خوب بلدم.
خوب بلدم "نه" بگم:31:
حالا یه خرده جلوتر بریم از مشکلاتم بیشتر پرده برمی دارم:31:
راستی من هم پسرم!!!!:31:

@R3Z
03-11-2010, 18:57
بابا تنها راه فرار از خجالت به قول بچه ها دل به دریا زدنه...من تا دوران راهنماییم خیلی خجالتی بودم ولی الان که دانشگاهم کسی از دستم آرامش نداره ! :31: فقط باید طرز فکرتو عوض کنی ببینی اون لحظه که خجالت میکشی چی باعث خجالت کشیدنت میشه بعدا بری روی اون مورد کار کنی و بعدشم دلو بزنی به دریا :31:...خجالت یه چیزیه که خیلی تو چشم میاد ولی برطرف کردنشم راحته!امتحان کن:10:

sise
03-11-2010, 19:18
خیلیها این مشکل را دارن و جالب اینکه وقتی خیلیها اینطوری اند در مقابلش گروهی شکل میگیرن که زیادی خواه و بقولی پر رو هستند!

اصلا شاید یکی از دلایل زیادی خواهی افراد وجود افرادی باشه که به هر دلیلی حق خودشونو نمیتونن بیان کنند.

راه حل: فقط باید اون حرف را بزنی. همین. وقتی حرفتو زدی میبینی که هیچی نشد. به همین راحتی. مثل یک گودالی میمونه 10 سانت عرض داره وفکر میکنی وقتی از رویش بپری بناست داخل آن بیفتی. خب راه حلش چیه؟
اینه که بپری!! وقتی میپری تازه ابعادش دستت میاد و با شگفتی میبینی که عرض گودال 10 سانت بوده نه دو متر!!

Xx Hossein xX
03-11-2010, 19:32
سلام ...
منم به شدت مشکل همین دوستمون رو دارم . و کشف کردم که بیشتر به خاطر نداشتن اعتماد به نفس هستش .

اصلا دوست ندارم کانون توجه دیگران باشم .
کافیه وقتی دارم صحبتم میکنم 3-4 نفر نگاهم کنن اون موقع دیگه میپوکم و دیگه نمیتونم صحبت کنم !
من بیشتر وقتی که وارد دانشگاه این موضوع برام حاد شد و وقتی که استاد میگه بیا کنفرانس بده ! :45:( کنفرانس ندادن = افتادن درس ) .

ممنون . [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

zeynal
03-11-2010, 19:32
سلام وقت بخیر
عرض شود حضور دوست گلم که بهترین و جامعترین راه حل شما در درجه اول اینه که باید خودت بخوای !
یعنی چی؟ الان بهت میگم:
بایدخودت رو باور کنی،‌قابلیتها و تواناییهای خودت رو در خودت پیدا کنی و بتونی به دیگران بفهمونی که تو هم میتونی مثل اونا باشی و حتی در برخی موارد از اونها هم بهتر باشی.
بهترین مکان و محلی که میتونی از اونجا شروع کنی خانوادت هست، اعضای خانه بهترین کسانی هستند که میتونی جلوشون حرف بزنی خودت رو بشناسونی و با توجه باینکه با جمع خانواده راحت تری میتونی خیلی آسون حرفهات رو بزنی و عملکردت رو نشون بدی بعدش محیط تحصیلت. پیش دوستانت و از همه مهتر دوستان صمیمی و یار غارت!
بنابر این تا خودت رو نشناسی و باور نکنی نمیتونی در جمع و جامعه ابراز وجود کنی
یادت نره تا وقتی خودت نخوای کسی نمیتونه کمکت کنه بنابر این اولین کاری که میتونی بکنی اینه که با خودت خلوت کنی و ببینی نکات مثبت و منفی اخلاقت چیه ؟ مثلا کجاها از دیگران سر تری یا کجاها از دیگران عقب تری و وقتی این نقاط مثبت و منفی رو در خودت پیدا کردی در مورد مثبتها سعی کنی اونها رو تقویت کنی و منفیها رو یواش یواش از دور خارج کنی! مطمئن باش که همه با تو همراه هستند و کمکت میکنند، و بهیچ وجه اگه در موردی نتیجه دلخواهت رو نگرفتی دلسرد نشی که دلسردی و نا امیدی اولین قدم در راه شکست تو میتونه باشه.
بنابر این خودت رو بشناس و به قابلیتها و تواناییهات اعتماد کن

زنده باشی و برقرار
یاعلی



.

s_paliz
03-11-2010, 19:34
منم نوجوون بودم همینطور بودم...ولی الان دیگه معمولی هستم.... اگر سن شما پایینه ممکنه در آینده برطرف بشه...

یه پیشنهاد: توی خیابون یا هرجای دیگه آواز بخونید یا زمزمه کنید.. کتاب رو با صدای بلند بخونید.. تفریح کنید.. از زندگی لذت ببرید.

Dr.FANOOS
03-11-2010, 22:12
قبل از همه چیز از همه ی دوستان بابت راهنمایی های دلسوزانه شون ممنون.



سلام ...
منم به شدت مشکل همین دوستمون رو دارم . و کشف کردم که بیشتر به خاطر نداشتن اعتماد به نفس هستش .

اصلا دوست ندارم کانون توجه دیگران باشم .
کافیه وقتی دارم صحبتم میکنم 3-4 نفر نگاهم کنن اون موقع دیگه میپوکم و دیگه نمیتونم صحبت کنم !
من بیشتر وقتی که وارد دانشگاه این موضوع برام حاد شد و وقتی که استاد میگه بیا کنفرانس بده ! :45:( کنفرانس ندادن = افتادن درس ) .

ممنون . [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

شما دقیقا حرف دل من رو زدید.
توی خیلی از کلاس ها مخصوصا کلاس هایی که به شکل مباحثه ای هست(مثل اقتصاد) مطمئن هستم که از خیلیا اطلاعاتم بالاتر هست.
بعد کسایی صحبت می کنند که واقعا چیزی از اون مطلب سرشون نشده.در خیلی از کلاس ها همینطوره. و من که مطمئن هستم مطلع تر در این زمینه هستم سکوت می کنم. چرا؟
چون اعتماد به نفس ندارم چون خوشم نمی یاد یه دفعه همزمان چند نفر بهم نگاه کنند.یا مثلا برام مهمه که راجع به من چی فکر می کنند.می ترسم بد قضاوت کنند بعد با خودم می گم به دردسرش نمی ارزه...پس بهتره ساکت باشم!!!:41:

davy jones
03-11-2010, 22:17
سلام.

یه پیشنهاد توپ برای خلاص شدن از این وضعیت بهت میدم فقط قول بده که عملیش کنی:

زنگ موبایلت رو بذار آهنگ مدرسه ی موشها و ولومش رو هم بذار رو آخرین حدش تا وقتی زنگ میخوره همه برگردن و بهت نگاه کنن. بعد از یه مدت خودت میبینی که خجالتت برطرف شده:31:

bushido
03-11-2010, 22:20
یک سوال یکی یدونه نیستی ؟

mohsen_gh1991
03-11-2010, 22:24
میتونی تو خیابون که راه میری هی از این و اون سوال بپرسی مثلا آدرس جایی یا ساعت بپرسی... بعد کم کم سوالای سخت تر بپرسی که جواباش طولانی تره و وقت بیشتری برای صحبت کردن میخواد اینجوری یه ذره درست میشی.

Dr.FANOOS
03-11-2010, 22:37
یک سوال یکی یدونه نیستی ؟
نه:31:
ولی فرزند ارشد خانواده هستم دو تا داداش کوچیکتر از خودم دارم...:31::31:<=====(همین دو تا هستن)

Antonio Andolini
03-11-2010, 22:37
منم یه مدت این جوری بودم ولی خوب شدم و الان دوباره تا حدودی برگشتم به حالت قبلم:دی
طی بررسی ها و مطالعاتی که داشتم فهمیدم که به هدف آدم برمی گرده[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .... اگه هدف شما این باشه که همکلاسی هاتون رو متقاعد کنید که حرف شما درسته،مطمئن باشید نه تنها موفق نمیشین بلکه در همین حالت خجالتی بودنتون می مانید(مثل پسر خاله ام که الان از فرط خجالتی فک کنم مدتی هست که نور آفتاب بهش نخورده:دی) ....
گور بابای قوانین و محدودیت ها، .. مهم اینه که به هدفت برسی ... شاید بگی این خودخواهی و اینا باشه ... ولی به نظرم اگه هدفتون خوب باشه،تلاش هاتون هیچ وقت خودخواهی به حساب نمیاد .... مثلا اگه هدفتون این باشه نمره ی خوبی بگیرید تلاشتون خودخواهی میشه ولی اگه هدفتون یادگیری باشه تلاشتون باعث پیشرفت علم و خودتون میشه در حالی که هر دوی این ها در نظر اکثر دانش آموزان و جویان یکی هستش:دی
خلاصه این که هدف خودت رو مشخص کن و راهت رو انتخاب کن و جان سپر ساز و بدین میدان درآی:دی .. به قولی:
I don't know the key to success,but the key to failure is trying to please everybody!

Dr.FANOOS
03-11-2010, 22:37
سلام.

یه پیشنهاد توپ برای خلاص شدن از این وضعیت بهت میدم فقط قول بده که عملیش کنی:

زنگ موبایلت رو بذار آهنگ مدرسه ی موشها و ولومش رو هم بذار رو آخرین حدش تا وقتی زنگ میخوره همه برگردن و بهت نگاه کنن. بعد از یه مدت خودت میبینی که خجالتت برطرف شده:31:
اگر استاد پرتم کنه بیرون که بدتر می شه دیگه همون 4 کلام حرفی هم که می زنم رو نمی زنم!!!:31:

M A M M U T
03-11-2010, 22:46
من هم همین مشکل رو دارم نمونه هاش:
هیچ وقت دوست ندارم نفر اول باشم.مثلا وقتی گروه تشکیل میدیم(تو مدرسه) دوس دارم یکی دیگه سرگروه باشه و من کار خودم رو بکنم و اونا کار خودشون رو!
تو جمع معمولا حرف نمی زنم و سخنان دیگران رو تایید می کنم.
یکی از معضلات(معظلات،معزلات،معذل ت ....) من وقتی هست که می خوام تاکسی سوار بشم.مسیری که من هر روز میرم 250 تومن هست اما بعضی وقت ها من 500 تومنی به راننده می دم و اونا هم 200 تومن پس میدن و من در معدود دفعه هایی می تونم حقم رو بگیریم و معمولا بیخیالش می شم!
تو مدرسه زیاد تو جمع نمیرم چون نگرانم که نکنه یه وقت یکی یه شوخی نابه جایی بکنه و من نتونم جوابش رو بدم.معمولا بین دوستای خودم میرم.
هیچ وقت پای تخته نمیرم.حتی اگه یه سوال رو 100 در 100 بلد باشم.می ترسم اشتباه کنم و ضایع بشم.
من دروازه بانیم خوبه اما میترسم تو تیم کلاس شرکت کنم!یعنی همه ی بچه های کلاس و حتی اونایی که بازی شون خوبه بهم می گن که بیا بازی کن اما میدونم که هر اتفاقی بیافته میندازن گردن من!
من روابط اجتماعیم خیلی خوبه تقریبا تو مدرسه با هیچ کس مشکل ندارم اما کلا دوست دارم کارهام رو تنهایی انجام بدم.
و علت تمام این بدبختی ها رو جامعه ی بی فرهنگی میدونم که توش بزرگ شدم.شما نمونش رو بسیار میبینید.
مثلا در نمونه ی تاکسی که گفتم هیچ کدام از افراد درون تاکسی تا زمانی که منافع خودشون در خطر نباشه حاضر به حمایت از من نمیشن و با کمال پررویی از راننده دفاع میکنن.
در مثال پای تخته رفتن هم وقتی من میرم پای تخته همه میشن علامه ی دهر و با اینکه هیچی بلد نیستن بی خودی حرف می زنن.
در مثال تیم فوتبال با اولین باخت به دنبال فردی هستند تا تمام اشتباهات رو گردنش بندازن.
توی گروه هم همه کار ها باحال رو خودشون انجام می دن و خر حمالی هاش می مونه برا من!
پس به نظرم جامعه ی مریض ایران مهم ترین معضل افرادی مثل من و شما هست.

alidata2010
03-11-2010, 22:52
این تاپیکو دیدم یاد فوتبالیست ها افتادم که ایشی به خودشون گل زد بعد همه اومدن بهش گفتن اشکالی نداره ماهم چند بار به خودمون گل زدیم:31:
راستی منم به خودمون گل زدم قدیما یعنی خجالتی بودم ولی وقتی بچه های پرروی این فروم رو دیدم .... اره:31:

D,Freeman
03-11-2010, 22:52
با سلام به همه دوستان...
من خودم همین مشکلو داشتم...
الان بهتر شدم ولی نه اینکه بگین برم جلوی 60نفر تو کلاس کنفرانس بدم نه...ولی از اون حالت همه گوشه گیر دراومدم...

حالا بگم چی شد که بهتر شدم...
اول اینکه به مدت یک سال ونیم تو یه جای شلوغ کار کردم...اپراتور وحسابدار یه فروشگاه بزرگ بودم که درطول روز با انواع واقسام آدما سر وکله زدم...کم کم وکم کم یاد گرفتم که این دیگران نیستن که زیاد بهمون نگاه میکنن...این طرز تفکر ماست که باعث میشه اینطوری فکر کنیم...
الان هم که از اونجا دراومدم ودانشگاه مشغولم حدود 2ساله کخ توی یه باشگاهی ثبت نام کردم وهفته ای 4روز روزی 2ساعت ورزش میکنم...(اونم باشگاه شلوغی مثل باشگاه بدنسازی...)
در نتیجه گوشه گیری همه چیو بدتر میکنه...باید فعالیت هاتو مخصوصا تو جمع زیاد کنی...
موفق باشی...:10:

sinasalar2007
03-11-2010, 22:52
قبل از همه چیز از همه ی دوستان بابت راهنمایی های دلسوزانه شون ممنون.




شما دقیقا حرف دل من رو زدید.
توی خیلی از کلاس ها مخصوصا کلاس هایی که به شکل مباحثه ای هست(مثل اقتصاد) مطمئن هستم که از خیلیا اطلاعاتم بالاتر هست.
بعد کسایی صحبت می کنند که واقعا چیزی از اون مطلب سرشون نشده.در خیلی از کلاس ها همینطوره. و من که مطمئن هستم مطلع تر در این زمینه هستم سکوت می کنم. چرا؟
چون اعتماد به نفس ندارم چون خوشم نمی یاد یه دفعه همزمان چند نفر بهم نگاه کنند.یا مثلا برام مهمه که راجع به من چی فکر می کنند.می ترسم بد قضاوت کنند بعد با خودم می گم به دردسرش نمی ارزه...پس بهتره ساکت باشم!!!:41:

چرا خوشت نمیاد ؟ باید خوشت بیاد :31: طرف میره دم مدرسه دخترونه تا دو نفر نگاش کنن تا لذت ببره ولی شما میگی من خوشم نمیاد بقیه بهم نگاه کنن؟! عصر عصر خودنماییه! :27: حالا هر کی یک طریق ! تا حالا ندیدی کسایی رو که الکی خم میشن رو زمین تا مارک شورتشون معلوم بشه و این طوری خودنمایی میکنن ؟ حالا ما هم که به شما نگفتیم این طوری خودنمایی کن :46: شما دارین با علمتون خودتون رو به رخ دیگران میکشید :20:

کافیه یه بار به یکی که نوبت رو رعایت نکرد یا این که بقیه پولت رو کم داد تذکر بدی!پیش خودت بگو طرف که نمی خواد اب و نونم رو بده که ازش بترسم! نهایت نهایتش اینه که طرف یکی میزنه زیر گوشت ولی شما میتونی دلخوش باشی به این که حرف دلت رو زدی ( بقیه هم حساب طرف رو میرسن :5: )
بشین تو خونه با خودت تمرین کن که اگه کسی نوبتت رو رعایت نکرد یا این که وسط حرف زدنت یکی تیکه پروند چطوری باید باهاش برخورد کنی

bushido
03-11-2010, 22:56
ببین چه کار داری دیگران چی فکر میکنن هر کار که درسته انجام بده
ولی یک وقت نشی مثل آدمای خشک همینجور باحال باش :31:

ferdfe
03-11-2010, 23:04
حاجی منم مثل تو بودم ولی زمونه این درس رو بهم داد که باید مثل بقیه باشی و از حقت دفاع کنی

مثلا امروز منشی مون سر کار حق و نا حق کرد منم گیر دادم روش یه دو سه تا فحش انچنانی و قهر کردم اومدم

رفتم یه بازی گرفتم تا الان هم داشتم بازی می کردم :31:

L.A.M.P.A.R.D
03-11-2010, 23:17
بابا تنها راه فرار از خجالت به قول بچه ها دل به دریا زدنه...من تا دوران راهنماییم خیلی خجالتی بودم ولی الان که دانشگاهم کسی از دستم آرامش نداره ! :31: فقط باید طرز فکرتو عوض کنی ببینی اون لحظه که خجالت میکشی چی باعث خجالت کشیدنت میشه بعدا بری روی اون مورد کار کنی و بعدشم دلو بزنی به دریا :31:...خجالت یه چیزیه که خیلی تو چشم میاد ولی برطرف کردنشم راحته!امتحان کن:10:
منم دقیقا همینطوری بودم ، ولی بعد اینطوری شدم :دی

========

به خدا خوده منم دختر بازی نمیکنم :دی:31::31:

s_paliz
03-11-2010, 23:38
چون خوشم نمی یاد یه دفعه همزمان چند نفر بهم نگاه کنند.
آقا منم هیشکی خوشش نمیاد .. فقط شما نیستی... فرض کن داری تو خیابون راه میری و همه زل زدن بهت...:31:

ولی من میرفتم کنفرانس میدادم در حد المپیک استاد انگشت به دهن میموند...

caca_caca888
04-11-2010, 17:57
منم همین مشکلو دارم.اعتماد به نفس میتونه دلیل خوبی باشه.
فکر کنم اگه آدم با خودش خیلی فکر کنه اینطوری میشه...
من وقتی یه سوال میپرسم (تو کلاس) قلبم تند تند میتپه:دی باور کنید راست میگم.اما جدیدا بهش توجه نمیکنم هی میپرسم . یواش یواش داره بهتر میشه....


اینو بدون اگه به استاد فحشم بدی آخرش اون درسو میفتی پس دلو بزن به دریا

shahinfarasystem
04-11-2010, 18:05
سلام

مهم اینه که اولا آرامشت رو حفظ کنی

بعد سعی کنی شمرده حرف بزنی چون اگه تند حرف بزنی توش ممکنه تپق پیش بیار بعد اعتماد به نفست رو از دست می دی و بقیه اش رو هم خراب میکنی


ضمن اینکه شمرده حرف میزنی رسا و بلند نظرت رو بگو

به این کاری نداشته باش که بقیه چی میگن مهم اینه که تو چی میگی
اگر دیگران هم احیانا تیکه ای یا خنده ای کردن تو هم لبخند بزن و ادامه بده

و یه نکته مهم:
یه وقتا ما نظر آدمای دوروبرمون رو اینقدر مهم میکنیم که خودمون رو از یاد می بریم
یادمون باشه ما هم حق داریم

---------- Post added at 06:05 PM ---------- Previous post was at 06:02 PM ----------

و یه نکته دیگه ممکنه فکرکنی نمی خوای کاری کنی که دیگران ازت ناراحت بشن ولی اگر بخوای این کار رو بکنی بی تعارف دیگران قشششششنگ سوارت میشن داداش گلم ببخشید راحت گفتم چون این واقعیته

MehranVB
04-11-2010, 18:23
من فقط پست اول رو خوندم.
چون کیبورد فارسی ندارم مجبورم خلاصه بگم:
1- اول از همه دوستایی رو برای خودت انتخاب کن که مثل خودت خجالتی نباشن، یعنی خیلی راحت همه جا بتونن حرفشون رو بزنن و به قول خودت حقشون رو بگیرن. با این جور افراد خیلی زیاد رفت و آمد کن. این مهمترین عاملیه که میتونه خجالتت رو برطرف کنه.
2- در هر جمعی که هستی اگه حرفی توی ذهنت که فکر میکنی بهتره بقیه اون رو بشنون، حتماً اون رو بگو و به عواقبش فکر نکن، ممکنه اولش واست سخت باشه و فکر کنی بقیه اگه ببین تو که همیشه ساکت بودی الان داری حرف میزنی، غیرعادی باشه. واسه همین این کار رو توی جمعهایی بیشتر انجام بده که تو رو نمیشناسن و اولین باره اونا رو میبینی.
3- به بهانه های مختلف سعی کن با دیگران حرف بزنی. مثلاً توی خیابون وارد مغازه شو و با فروشنده راجب جنساش و قیمتاش صحبت کن، یا هر کی رو که از کنارت رد میشه از همسایه و دوست و آشنا، بهش سلام کن، یا سوار تاکسی میشی سر صحبت رو با راننده یا مسافر باز کن و ....
4- سعی نکن یه دفعه تغییر بزرگی در خودت حس کنی، این مسئله ممکنه زمان زیادی ببره تا حل شه. اما مهمتر از اون اینه که به گذشته فکر نکنی و خودت رو سرزنش نکنی نگی که وای چه بد شد من این حرفو به فلانی گفتم و ...
5- اگه چند بار هم دعوای لفظی کنی و با این و اون کل کل کنی روت خیلی زیاد میشه! :دی سعی کن اگه لازم شد صدات رو بالا ببری و جواب حرف طرفت رو بدی و ...

اینایی که گفتم رو نمیشه انتظار داشت توی یه روز انجام بدی و دیگه خجالتی نباشی. باید به خودت تلقین کنی از الان دیگه همچین مشکلی وجود نداره و به خودت بخندی اگه فکر کنی که خجالتی هستی!!
من قرار بود خلاصه بگم ولی یه کم طولانی شد!!!
موفق باشی دوست من!:46:

caca_caca888
04-11-2010, 18:24
راست میگه
منم یه زمان مشکل تند حرف زنی داشتم. هنوزم دارم اما کمتر
طوری که اصلا کسی که باهاش حرف میزدم نمیفهمید چی میگم و باید به جای یه دفعه دو سه بار مطلبو میگفتم.
یادش به خیر پارسال سر کلاس مسخرم میکردن یه مترجمم برام گذاشته بودن . مترجمه دوستم بود!از معلم سوال میکردم معلمه به مترجمم نگاه میکرد:دی (البته یکی از معلما که باهم شوخی میکردیم)

davy jones
04-11-2010, 18:40
تمرین تئاتر و بازیگری هم میتونه تو از بین رفتن حس خجالت موثر باشه.

iman_s
05-11-2010, 11:44
چه جالب فكر ميكردم فقط خودم اين مشكلات رو دارم.
اگه زياد تو اينترنت ميگردي و بهش معتاد شدي وضعيتت رو بدتر ميكنه.اينو يك معتاد اينترنت ميگه

piroooz
05-11-2010, 12:55
اول از همه فکر کنم ریشه این مشکل در طرز تفکر و حالت روحی هست که شما نسبت به دیگران دارید...
حالا برای مثال شما میرید مغازه یا یه جایی که درخواستی را مطرح میکنید ...
عاملی که باعث میشه شما به اصطلاح خیلی سربه زیر با اون طرف برخورد میکنید در طرز تفکر قبلی نسبت به اون طرف هست...
من خودمم یه سری مواقعی مثل کنفرانس که با یک اجتماع چند نفری برخورد میکنم اول این قضیه را تو ذهنم حل میکنم که من از این افراد خیلی بالاترم ...(البته این به معنای خودخواهی و تبعیض نیست)
بعد هم همون طوری که دوستان گفتن رفتن به نقطه ای که خیلی از اون خجالت میکشید...
و در پایان سعی کنید رابطه اجتماعیتون را وسیع کنید ...

*PiNk PaNTHeR*
05-11-2010, 13:23
به این سندروم میگن آسبرگر.

برو به روانپزشک بگو بهت قرص بده.

befermatooo
05-11-2010, 13:33
از بزرگترین سخنران جهان پرسیدند چطور شما اینقدر در سخنرانی خودتون اعتماد به نفس دارین ؟

گفت : من در زمان سخنرانی , کسانی را که روبروم نشستن رو گاو میپندارم ! اینجوری ترس بر من غلبه نمیکنه !



+ البته ببخشینا ! +

M0hammadH0ssein
05-11-2010, 13:41
من با غریبه ها مشکل ندارم!
مشکل من بیشتر تو جمع آشنایانه!!!:18: و حتی توی کلاس درس وقتی ازم چیزی میپرسن!
میترسم سوتی بدم بشم سوژه!!!:2:
مشکل اساسی اینه که به طرز مفتضحی قرمز میشه صورتم!:11:
چیکار میشه واسه صورتم کرد؟

Dr.FANOOS
05-11-2010, 13:47
به این سندروم میگن آسبرگر.

برو به روانپزشک بگو بهت قرص بده.

من به روانپزشک به شدت اعتقاد دارم ولی به قرص نه!!!
مشکل من برمی گرده به طرز تفکرم....چیزهایی که الکی واسه ی خودم مثل یه غول درست کردم....
قرص ماله اعصاب و روانه!!!مشکل من یه الگوی بد هست که توی ذهنم شکل گرفته و باید اصلاحش کنم.
البته خودم به این اعتقاد دارم که یک انسان همیشه باید با یه روانپزشک ارتباط داشته باشه تا روانی سالم داشته باشه.....

Dr.FANOOS
05-11-2010, 14:03
چه جالب فكر ميكردم فقط خودم اين مشكلات رو دارم.
اگه زياد تو اينترنت ميگردي و بهش معتاد شدي وضعيتت رو بدتر ميكنه.اينو يك معتاد اينترنت ميگه
می شه یه کمی بیشتر توضیح بدید!!!
من خیلی از وقتم رو توی اینترنت می گذرونم.البته باید کمش کنم به خاطر درسام.
اینترنت خاصیتی که داره اینه که خجالت توش معنا نداره.حرفت رو راحت می زنی.مثلا من اگر اینترنت نبود عمرا مشکلم رو می گفتم اما الان اومدم مشکلم رو گفتم....

الهه جویا
05-11-2010, 14:08
مشکلت همچین پیچیده نیست ... به نظرم خجالتی نیستی ..مغروری...میترسی ازینکه ندونی و بپرسی چیزی ازت کمشه... خودتو باید در برابر چیزای جدید مشتاق نشون بدی نه اینکه بخوای گارد بگیری...دوس داری به همه نشون بدی همه چی سرت میشه و به سوال پرسیدن نیاز نداری...نه جانم اینطو نمشه... والا اینی که میگی دلیل خجالت نمیشه.

alidata2010
05-11-2010, 18:58
همون گاو تصور کنی بهتر جواب میده:31:

9vin
05-11-2010, 19:05
دوست عزیز من هم این مشکلو داشتم ولی یه مدت کار بازاریابی کردم ردیف شد

بازاریابی= گفتار و فک زدن با مردم

مطمئن باش جواب میده...

Reza_994
05-11-2010, 19:09
من الان سوم ریاضی هستم و تا وقتی که یادم میاد این مشکلات رو داشتم و دارم و...

مشکلاتم هم دقیقا مشکلات دوستان

راه حل میدونی چیه دوست عزیز ؟
اینه که به حرف دیگران اصلا توجه نکنی
مشکل من و شما اینه که به حرف دیگران خیلی توجه میکنیم و خیلی رومون تاثیر داره
به نظر من یا بی اعتنا باش یا اگه میخوای جوابشون رو بدی جوابی بده که دیگه جرات نکن تیکه بندازن:31:

سعی کن مواقع ای که میخوای به یک جمعی تازه وارد شی همون اول (چی میگن ... ؟ ) به قولی زهر چشم ازشون بگیری و یا تو بحث هاشون ( اگر چه بیخودی) شرکت کنی !:13:
البته من خودم اینکار رو نمیکنم

حرف زدن به اطلاعات نیست دوست من به رو داشتنه !

مثلا بعضی از مواقع پیش اومده که تو درسایی مثل فیزیک . شیمی و.. دبیر یه سوال سخت بده بچه های دیگه توش بمونن ولی من جواب رو بدونم ولی نگم و دیگران هم تا میتونن حرف بزنن و حدس بزنن

SNOW PATROL
05-11-2010, 19:54
صد در صد تایید میشه

neon_91
05-11-2010, 20:48
ببین عزیز من همه این مشکلات به مرور زمان حل میشه.باور کن.فقط سعی کن خودت باشی و خودتو با همه کاستی هایی که داری قبول کنی.هیچوقت نگو کاش من مثل این و اون باشم.چون هر کسی خصوصیات خاص خودش رو داره.و سعی کن با کسانی دوست شی که با همه کاستی هات قبولت داشته باشن و بتونن بهت کمک کنن.البته فکر نکنم مشکل تو زیاد حاد باشه پس زیاد حساس نباش:20:

amirtoty
05-11-2010, 21:03
مطمئن باش این مشکل همیشه باهات هست!
تو فقط میتونی کمرنگترش کنی!!!

Alireza SM
05-11-2010, 21:03
من الان سوم ریاضی هستم و تا وقتی که یادم میاد این مشکلات رو داشتم و دارم و...

مشکلاتم هم دقیقا مشکلات دوستان

راه حل میدونی چیه دوست عزیز ؟
اینه که به حرف دیگران اصلا توجه نکنی
مشکل من و شما اینه که به حرف دیگران خیلی توجه میکنیم و خیلی رومون تاثیر داره
به نظر من یا بی اعتنا باش یا اگه میخوای جوابشون رو بدی جوابی بده که دیگه جرات نکن تیکه بندازن:31:

سعی کن مواقع ای که میخوای به یک جمعی تازه وارد شی همون اول (چی میگن ... ؟ ) به قولی زهر چشم ازشون بگیری و یا تو بحث هاشون ( اگر چه بیخودی) شرکت کنی !:13:
البته من خودم اینکار رو نمیکنم

حرف زدن به اطلاعات نیست دوست من به رو داشتنه !

مثلا بعضی از مواقع پیش اومده که تو درسایی مثل فیزیک . شیمی و.. دبیر یه سوال سخت بده بچه های دیگه توش بمونن ولی من جواب رو بدونم ولی نگم و دیگران هم تا میتونن حرف بزنن و حدس بزنن

بخشي از حرفاتون كاملا درسته و اصلا بخشي از مشكلات جامعه ماست كه هروقت كسي از چيزي انتقاد ميكنه جلومون ؛ ميشه براي ما بت ! عين يه بت پرستشش ميكنيم و هرچي بگه همونه !
هميشه هركسي چيزي گفت اولين كار اينه كه با ديد انتقاد بررسي كنيم حرفش رو . هيچوقت هم بي دليلي حرف كسي ديگه ر تاييد يا تگذيب نبايد كرد چون در درازمدت اعتماد به نفس آدم رو كاهش ميده .
اينگونه مسايل هم بيشتر مربوط به اعتمادبه نفس هست تا خجالتي بودن .
محض اطلاعتون هم عرض كنم كه هم جان لاكي كه تو آواتارتون هست و هم جان لاك واقعي ( فيلسوف و سياستمدار معروف ) جفتشون بهترين نمونه ها براي اعتماد به نفس هستن . هروقت ميخواي حرفي بزني كه اعتماد به نفس طلب يكنه ياد اون لحظه اي بيافت كه جان لاك جلوي اون دود سياه با اعتماد به نفس ايستاد چون ميدونست كه اون بهش اسيب نمرسونه . يا اون موقع كه با اعتماد به نفس رفت زيردريايي رو كه تنها راه خروجشون از جزيره بود رو منفجر كرد :31:

taghi_ramzi
05-11-2010, 21:11
من هم کمابیش این مشکلو دارم ، و بعید می دونم این سندرم آسپرگر باشه! حواست باشه نری پیش روانپزشک بگی سندرم آسپرگر دارم ! سندرم آسپرگر یه سری علائم دیگه هم داره که بعیده شما داشته باشی
تو وب یه سرچی بزن در موردش مطلب زیاد هست.

Dr.FANOOS
05-11-2010, 22:50
مطمئن باش این مشکل همیشه باهات هست!
تو فقط میتونی کمرنگترش کنی!!!
تو رو خدا اذیت نکنید....:31:
دید من به این قضیه مثبت هست.می دونم می تونم حلش بکنم.:46:

Simaaa
06-11-2010, 15:55
من هم جز کساییم که یه زمانی این مشکل رو داشتم و می دونم که بیشتر این مشکل در جمع آشناها و حضور اوناست ، چون اونا یه ذهنیت قبلی از آدم دارن و حتی اگه خودت هم بخوای عوض بشی با یه حرف ساده و اکثراٌ نا آگاهانه و بدون نیت همچین میزنن تو حالت که دلت می خواد لال میشدی و حرف نمیزدی....
اما من سرانجام تونستم به کل عوض بشم نمیدونم کی این اتفاق افتاد و یا دقیقا چه جوری اما یهو به خودم اومدم و دیدم خیلی از کارایی رو که قبلا نمیتونستم بکنم الان با چه راحتی و اعتماد به نفسی انجام میدم ....(شاید باورت نشه من حتی 4 سال در تمام مدت دانشجویی رفتم و تو مدرسه تدریس میکردم اون هم با بچه های سال دوم و سوم کاردانش که آدمای معمولی هم به این راحتی از پسشون بر نمیان چه برسه به آدم خجالتی ولی جرات به خرج دادم و ریسک کردم) حتی گاهی وقتا که در جمع دوستان و یا همکارای جدید حرفی می شه و می گم من قبلا خیلی خجالتی بودم..هیچ کس باور نمیکنه.....

اینا رو گفتم که بدونی کار سختیه ولی شدنیه ..و فقط به خودت بستگی داره

مهمترین مرحله اینه که به حرف دیگران هیچ اهمیتی ندی ، نمی گم که هیچ کس رو آدم حساب نکنی ، نه، ولی منظورم اینه که راحتی و آرامش خودت مهمترین چیزه .... باید برای خودت یه شخصیت مستقل بسازی و تلاش کنی تا خودت باشی .... و کاری نداشته باشی دیگران دربارت چی میگن یا چه قضاوتی می کنن ... هر وقت تونستی به این آرامش برسی همه چیز درست میشه ،خجالت که سهله ، زندگیت عوض میشه ..
البته معمولا بین آدما و دوستای قبلی نمیشه این رو شروع کرد ... شما برای شخصیت خودت و آرامش درونت تلاش کن و از طرفی منتظر فرصتها و مو قعیت های جدید باش .. جمعی که هیچ کس تو رو نمیشناسه .. اون موقع خودت رو محک بزن و پیشرفتت رو بسنج و بارها و بارها خودت رو اصلاح کن ....
جمع جدید میتونه همون پیشنهاداتی که دوستان دادن باشه ، تو اتوبوس، مترو، فروشگاه و یا خیابون و ....
وقتی از درون به آرامش و اعتماد به نفس کافی برسی خیلی راحت از پس آشناها و دوستا و محیط خانواده می تونی بر بیای... و حتی با افتخار از گذشته ات یاد کنی و بدون خجالت با گذشته ات و اینکه قبلا خجالتی بودی والان داری تغییر میکنی روبرو بشی...

همین که شما اومدی اینجا و مشکلت رو مطرح کردی نشون میده که داری رو خودت کار میکنی و جرات به خرج دادی، اینم یه مرحله است، اینجا هیچ کس شما رو نمیشناسه و هیچ تصور قبلی از شما نداره ...

AMD64
06-11-2010, 17:38
سلام به همه دوستان
می خواستم یه تاپیک جدید درباره مشکلاتم بزنم که اینجا رو دیدم.
این چند صفحه رو خوندم و مشکل من هم تقریبا مشکل دیگرانه به اضافه چند چیز دیگه.
من آدم کم حرفیم. آروم و تقریبا خجالتی و کمرو.
وقتی که میخوام با یک نفر دوست بشم همون چند دقیقه اول به من میگه که تو چرا انقدر کم حرفی؟
توی کلاس وقتی استاد از من سوال میکنه روم نمیشه بلند جوابشو بدم. ضربان قلبم به شدت بالا میره. تا حالا نشده وقتی جایی از درس رو متوجه نشدم دوباره از استاد بپرسم. تا حالا نشده کنفرانس بدم.
در دانشگاه دوستای زیادی ندارم. فقط با بعضیاشون سلام و علیک دارم. وقتی میخوام درباره چیزی حرف میزنم خیلی زود حرفم تموم میشه و نمیتونم موضوع رو بسطش بدم. توی یه جمع چند نفره اکثر مواقع من ساکتم.
تا حالا نشده برم به یک دختر پیشنهاد دوستی بدم. :41:
البته به لطف یکی از دوستام تا حالا با سه تا دختر دوست شدم که دوستیمون نهایتا بیشتر از 2 ماه طول نکشید.
هر سه تا هم میگفتن تو چرا حرف نمیزنی، آخرش هم به خاطر همین ول کردن رفتن. از دوستی با دختر سه تا تجربه تلخ بدست آوردم. میترسم اگه برم سراغه یکی دیگه دوباره این قضایا پیش بیاد و اونم ول کنه بره. میترسم سرخورده بشم. یه عقده که بعدا برام مشکل درست کنه. از دوستام سوال کردم که با دختر درباره چه چیزایی حرف میزنین؟ اونا هم به من میگفتن که چرت و پرت بگو. سعی کن دخترارو بخندونی. ولی من اصلا نمیدونم درباره چه چیزایی باید حرف بزنم. به همین خاطر الان خیلی دارم از این موضوع ذجر میکشم. نمیدونم چجوری دیگرانو به خودم جذب کنم. حالا چه پسر باشه چه دختر. خیلی کلافم .اگه میتونید منو راهنمایی کنید.
مرسی

shabe.saket
06-11-2010, 17:44
اول اینکه من طرفداره اون گاوه هستم:31:.
تا زمانی که به کسایی که بهت میخندن، نخندی همینه که هستی.
یادمه یه بار توی پیاده رو با کله رفتم تو جوی (نمیدونستم پل جوی کنده شده) آدما رو نیگاه کردم دیدم همه زل زدن بهم میخندن.
منم از جام پا نشدم. نشستم همون جا به اونا خندیدم:27:.

AMD64
06-11-2010, 23:03
میتونید منو راهنمایی کنید؟؟

Layken
06-11-2010, 23:45
دوست من به خودت تلقین کن که از همشون سرتری...
بیشتر می دونی و با تو بودن لیاقت می خواد...
سعی کن که موضوع بحث رو در جم هر چی هست ادامه بدی..
مسائل روز...اتفاقات هر چی که میبینی با جو جم خو پیدا می کنه...
اینو بدون که هیچ گاه صحبت کردن تو زیر ذره بین نیست که بخوای در مورد اون و کلماتی که می خوای بگی..
مطمئن باشی...حتی اگر..بدترین اتفاق در هر شرایطی بافته که موجب خجالت اور بودن باشه
باز بدون د راون لحظه خواهد بود و گذرا هستش..
اما مهمترنی نکته اینجا اینه که اون اتفاقات هیچ گاه نمیافته و باید با خیال راحت در ه رمکانی از جایی
حرف بزنی...
با یک مهمان کردن دوستان..یا هر چی که گفتم با اون جو بخوره..

MTD_GOLD
06-11-2010, 23:46
به عقیده من سعی کنید آدم خوشگل و خوش تیپی باشید
همین یه مورد به تنهایی اعتماد به نفس آدمو میاره بالا
امتحان کنید
البته می دونمم همتون خوش تیپید

vahidgame
07-11-2010, 16:04
به نظرم یه سری کتاب که برای بالا بردن اعتماد به نفس هست رو بخونید هم خیلی خوبه و می تونه بهتون کمک کنه

مثلا کتابای پل مکنا خوبن. کتابی اون معمولا یه سی دی هم به همراهش دارن که اونم خوبه...

کلا برای اینکه از خجالتی بودن در بیاید باید پشتکار داشته باشید و راه های مختلف رو امتحان کنید. یه راه جواب نداد نباید دلسرد و بی خیال بشید :31:

AMD64
07-11-2010, 17:06
ممنون از راهنمایی دوستان
ولی نگفتید مشکل کم حرف بودنم رو چطوری حل کنم؟؟
بعضی وقتا اصلا حرفی برای گفتن پیدا نمی کنم.
مثلا اگه با کسی میرم بیرون ممکنه که چند دقیقه سکوت بینمون حکمفرما بشه. من از این مسئله خیلی رنج میبرم. خیلی سعی میکنم یک موضوعی واسه حرف زدن پیدا کنم اما چیزی یادم نمیاد در اون لحظه.
مخصوصا اگه با یک دختر برم بیرون که دیگه بدتر میشه. :41:

shahinfarasystem
07-11-2010, 21:16
ممنون از راهنمایی دوستان
ولی نگفتید مشکل کم حرف بودنم رو چطوری حل کنم؟؟
بعضی وقتا اصلا حرفی برای گفتن پیدا نمی کنم.
مثلا اگه با کسی میرم بیرون ممکنه که چند دقیقه سکوت بینمون حکمفرما بشه. من از این مسئله خیلی رنج میبرم. خیلی سعی میکنم یک موضوعی واسه حرف زدن پیدا کنم اما چیزی یادم نمیاد در اون لحظه.
مخصوصا اگه با یک دختر برم بیرون که دیگه بدتر میشه.

سلام این جور موقع ها باید از یه مسئله عمومی شروع کنی

قدیمیه و لی راهش همینه.....

هوا ، ترافیک ، تحصیلات و.....

-مثلا امروز هوا خیلی سرده .....

- آره سردتر شده

- پارسال دیرتر سرما اومد

- اما اون سال خیلی باهال بود برف چند سال پیش یادته اومتحانای ما دقیقا وسط اون برفا بود.....

- اره بی سابقه بود- منم اتفاقا اون سال اعزام بودم که چند تا از رژه ها مون کنسل شد

و همینطور ادامه پیدا میکنه..

ببین دوست عزیز رو نتونستنت تمرکز نکن

راحت بگیر حرف خودش میاد داداشم.....

hamid_diablo
07-11-2010, 21:21
خوب منم این مشکل رو داشتم
البته الان هم بعضی از وقتها نمیدونم چرا کم رو میشم
ولی از وقتی که رفتم دانشگاه مشکلم حل شد.به نظر من محیط خیلی تاثیر داره
خوب تو دانشگاه با آدمهای زیادی سرو کله میزنم.ارتباط با دختر هم میتونه موثر باشه
ولی با این موضوع باید ریشه ای برخورد کرد.که اصلا چرا کم روییم.چرا خجالت میکشیم
اول باید علت رو پیدا کنیم.
به نظر من چند تا چیز میتونه تو خجالتی بودن اراد تاثیر بزاره
1.تربیت غلط(منظورم ناز بچه هارو کشیدن و تمام امکانات رو فراهم کردن).
2.محیط(مثلا محلی که ما زندگی میکنیم به مقدار زیادی مردم بی فرهنگ هستند)
3.خاطرات بد گذشته یا دوران کودکی
4.مورد تمسخر و تحقیر قرار گرفتن
5.افکار و باورهای غلط ما
6.مشکلات ظاهری
7.نداشتن اعتماد به نفس
8.تنبلی در کارها و نداشتن هدف و پشتکار
9.بی احترامی به دیگران که باعث میشه دیگران هم به شما احترام نزارن
10.ترس از شکست
11.آرمان گرایی و کمال گرایی(یعنی اینکه بخواهیم بهترین باشیم تو همه زمینه ها که شدنی نیست)
12.توکل نداشتن به خدای بزرگ که بزرگترین دلیل میتونه باشه
13.دوری از جمع و گوشه گیری
........ادامه دارد

Saeed System
07-11-2010, 21:50
منم خیلی وقته این مشکل رو دارم...

اصلا دوست ندارم خوب بشم... آخه دنیایی واسه خودش...

عقب موندن از دیگران و پیشرفت نکردن در زندگی ...آسیب اصلی این بیماریه..

ولی دنیاییه واسه خودش خیلی هم حال میده..

میرم بیرون فکر میکنم همه منو نگاه میکنند و دقیقا مشکلاتی که تو صفحه اول تاپیک گفته شد...

اما من جایی که بخاد خیلی به ضررم تموم بشه مشکل رو با قرص حل کردم..

اگر بخام بخاطر کنفرانس ندادن یه درس رو بیفتم حتما از قرص استفاده میکنم....

هر مشکلی که بخاد بخاطر بیماریه من منو عقبتر بندازه من با خوردن قرص ازش عبور می کنم.

logos
07-11-2010, 22:26
ممنون از راهنمایی دوستان
ولی نگفتید مشکل کم حرف بودنم رو چطوری حل کنم؟؟
بعضی وقتا اصلا حرفی برای گفتن پیدا نمی کنم.
مثلا اگه با کسی میرم بیرون ممکنه که چند دقیقه سکوت بینمون حکمفرما بشه. من از این مسئله خیلی رنج میبرم. خیلی سعی میکنم یک موضوعی واسه حرف زدن پیدا کنم اما چیزی یادم نمیاد در اون لحظه.
مخصوصا اگه با یک دختر برم بیرون که دیگه بدتر میشه. :41:
مهمترین کار اینه که شما مطالعاتتون رو در زمینه های مختلف زیاد کنید
بشینید کتاب ، مجلات و روزنامه بخونید
فیلم ببینید

اینجوری هم اطلاعات عمومیتون افزایش میکنه هم جملات مناسب و خوب تو ذهنتون میاد و می تونید صحبت کنید !!

تا زمانی که مطالعه کافی نداشته باشید هر چقدر هم که به خودتون تلقین کنید و بخواید خوب حرف بزنید باز هم نمیگم نا ممکنه اما سخت هست

ehsanshamsseir
08-11-2010, 00:08
همه این عزیزان که از این مشکل رنج میبرند بدونند که این یک دوره زمانی بیشتر همراهشون نیست

من که خودم چند تا کار کردم واز این قضیه جدا شدم البته شایدم کاملا غلط باشه

هر روز که از خواب بیدار میشدم باخودم میگفتم یعنی از من بهترم هست از من خوشبخت ترم هست از من خوشگل ترم هست از خانواده من بهترم هست یعنی هی به خودم میگفتم من هیچ مشکلی ندارم

دوستانمو عوض کردم رفتم با آدمایی دوست شدم که سطحشون خیلی پایین تر از خودم بودن و هنگامی که بین اونا بودم میدیدم که آدم پری هستم و مشکلاتم خیلی کمتر از اونهاست.

بعد از یه مدتی رفتم با ادمای دوست شدم که سطح شون بالاتر از من بودن تو هر زمینه ای و از تجربیاتم که با دوستان اولیم داشتم استفاده کردم و خودمو با اونها پهلو به پهلو زدم و گفتم مگه من از اونه چی کمتر دارم.

یکی از کارای دیگه ای که خیلی بهم کمک کرد خز بازی در آوردن تو جاهای پر رفت و آمد بود چون میدونستم آدماش تو هر دقیقه کلا عوض میشن و من شاید تا چند هفته دیگه یر نگردم اینجا و هیچکس هم منو نمیشناسه و منم هیچکسی رو نمیشناسم
مثلا یکی از کارایی که کردم و اصلا پیشنهاد نمیکنم گدایی کنار یه خیابون بود که تو شرط با دوستانم انجام دادام
اما خودمونیم تو 5 دقیقه 2500 تومان در آوردم که همش در صندوق صدقات رفت:31:

الحمدلله الان نه دچار خود شیفتگی هستم نه کمبود اعتماد به نفس

negar13
08-11-2010, 08:48
منم قبلا به نحوه شدیدی خجالتی بودم واسه من دلیل اصلیش این بود که همیشه توانایی های خودم رو کمتر از دیگران تصور میکردم این باعث میشد هر جا باشم استرس و خجالت زدگی همرام باشه .درست کردنش و اینکه به خودت تلقین کنی که تو میتونی و توانایی داری و اینکه باید مثل دیگران توی جمع حرف بزنی نظرت رو بگی و از حقت دفاع کنی یه کم زمان میبره اما چیزی که باعث شد من تا حد زیادی از اون وضع در بیام اینه که وقتی خودم رو سنجیدم دیدم (خودستایی نباشه) توانایی هام تو بسیاری از موارد تو سطح اول جامعه است این اطلاعات باعث شد اعتماد به نفس داشته باشم .
پس به شما هم توصیه میکنم اول خودتون و توانایی های خودتون رو خوب بشناسید دونستن اینکه برتر از دیگران هستید خود به خود اعتماد به نفس ایجاد میکنه و باور کن خجالتی بودن از سرت میپره چیزی که برای من اتفاق افتاد پس سعی کن خودت رو بزرگتر از اونی که هستی ببنی .
فقط یه نکته اینکه بخوای تغییر رفتارت رو از خانواده و جمع دوستان شروع کنی اشتباه بزرگیه .خانواده و آشنایان با طرز فکر قبلی که از رفتارت دارن وقتی تو سعی میکنی خودت رو عوض کنی رفتارهایی رو بروز میکنن که باعث میشه اون حس خجالت و شرم بیشتر توی وجودت تقویت میشه من هنوز هم توی خانواده و جمع آشنایان هنوز هم کمی خجالتی هستم در حالی که بیرون از خانواده چیزی به نام خجالت توی من وجود نداره . سعی کن از جاهایی مثل اماکن عمومی ،حرف زدن با اهل کوچه و بازار و بهترین راه اگه دانشجویی کنفرانس دادن شروع کنی کنفرانس به سرعت پیشرفتت کمک عجیبی میکنه ببخشید خیلی زیاد شد
موفق باشی

Royce
08-11-2010, 09:41
منم قبلا به نحوه شدیدی خجالتی بودم واسه من دلیل اصلیش این بود که همیشه توانایی های خودم رو کمتر از دیگران تصور میکردم این باعث میشد هر جا باشم استرس و خجالت زدگی همرام باشه .درست کردنش و اینکه به خودت تلقین کنی که تو میتونی و توانایی داری و اینکه باید مثل دیگران توی جمع حرف بزنی نظرت رو بگی و از حقت دفاع کنی یه کم زمان میبره اما چیزی که باعث شد من تا حد زیادی از اون وضع در بیام اینه که وقتی خودم رو سنجیدم دیدم (خودستایی نباشه) توانایی هام تو بسیاری از موارد تو سطح اول جامعه است این اطلاعات باعث شد اعتماد به نفس داشته باشم .
پس به شما هم توصیه میکنم اول خودتون و توانایی های خودتون رو خوب بشناسید دونستن اینکه برتر از دیگران هستید خود به خود اعتماد به نفس ایجاد میکنه و باور کن خجالتی بودن از سرت میپره چیزی که برای من اتفاق افتاد پس سعی کن خودت رو بزرگتر از اونی که هستی ببنی .
فقط یه نکته اینکه بخوای تغییر رفتارت رو از خانواده و جمع دوستان شروع کنی اشتباه بزرگیه .خانواده و آشنایان با طرز فکر قبلی که از رفتارت دارن وقتی تو سعی میکنی خودت رو عوض کنی رفتارهایی رو بروز میکنن که باعث میشه اون حس خجالت و شرم بیشتر توی وجودت تقویت میشه من هنوز هم توی خانواده و جمع آشنایان هنوز هم کمی خجالتی هستم در حالی که بیرون از خانواده چیزی به نام خجالت توی من وجود نداره . سعی کن از جاهایی مثل اماکن عمومی ،حرف زدن با اهل کوچه و بازار و بهترین راه اگه دانشجویی کنفرانس دادن شروع کنی کنفرانس به سرعت پیشرفتت کمک عجیبی میکنه ببخشید خیلی زیاد شد
موفق باشی

با این قسمت قرمز کاملا موافقم نگار جون : د ی

Open-Source
08-11-2010, 10:44
همه اینها بر میگرده به عدم وجود اعتماد به نفس.

و من این رو فهمیدم که 80-90 % از اعتماد به نفس با وجود پول بوجود میاد(لبته این رو برای قشر متوسط به پایین میگم).

اگه یه کار پیدا کنی که ازش پول دربیاری (حتی یه کار ساده با پول کم در کنار درس خوندن) ، اعتماد به نفست بالا میره.
حتی اگه مشکل مالی نداشته باشی.
شک نکن.

Saeed System
08-11-2010, 12:14
همه اینها بر میگرده به عدم وجود اعتماد به نفس.

و من این رو فهمیدم که 80-90 % از اعتماد به نفس با وجود پول بوجود میاد(لبته این رو برای قشر متوسط به پایین میگم).

اگه یه کار پیدا کنی که ازش پول دربیاری (حتی یه کار ساده با پول کم در کنار درس خوندن) ، اعتماد به نفست بالا میره.
حتی اگه مشکل مالی نداشته باشی.
شک نکن.

خود کارکردن خودش برای من مساله شده..

من میرم در مغازه بابام تا مشتری میاد تو نفسم بند میاد میرم بیرون...

برای همین هیچ وقت نمیتونم کار کنم...

و هیچ وقت صاحب کاری پیدا نمیشه که انسان بی اعتماد به نفسی رو استخدام کنه

مگر اینکه یک حرفه یاد بگیریم.... مثل خیاطی یا کارهایی که درونش هر دقیقه با مردم ارتباط نداشته باشی..

من که بیخیال زندگی شدم نه تو درس پیشرفت کردم نه تو کار نه تو زندگی...

الانم مثل یه آب میمونم که یه جا مونده و میخاد بگنده...

اما من خودم نمیزارم هرز گاهی یه تکونی بهش میدم...یه ورزشی یه کوهنوردی یه مسافرتی یه adsl یه عروسی یه پیاده روی و........

mohsentanha
08-11-2010, 12:40
خود کارکردن خودش برای من مساله شده..

من میرم در مغازه بابام تا مشتری میاد تو نفسم بند میاد میرم بیرون...

برای همین هیچ وقت نمیتونم کار کنم...

و هیچ وقت صاحب کاری پیدا نمیشه که انسان بی اعتماد به نفسی رو استخدام کنه

مگر اینکه یک حرفه یاد بگیریم.... مثل خیاطی یا کارهایی که درونش هر دقیقه با مردم ارتباط نداشته باشی..

من که بیخیال زندگی شدم نه تو درس پیشرفت کردم نه تو کار نه تو زندگی...

الانم مثل یه آب میمونم که یه جا مونده و میخاد بگنده...

اما من خودم نمیزارم هرز گاهی یه تکونی بهش میدم...یه ورزشی یه کوهنوردی یه مسافرتی یه adsl یه عروسی یه پیاده روی و........
یه راه حل بهت می گم اینو انجام بده
مغرور بشو!!!!!(اولتیماتیوم نیاز داری):40:
غرور چیز خوبیه تو همه چیز کمکت میکنه البته زیادش خوب نیست ولی غرور داشته باش بگو من میتونم محیط اطرافم رو تغییر بدم من میتونم خوشحال کنم بقیه رو فقط بخودت تلقین کن و این حس تلقین رو بکسی نگو من ترم قبل به خودم تلقین کردم که تو درسا ۵ تا باید ۲۰ بگیرم ۳تاشو بیست شدم :31:
یکم احمقانه بنظر میاد ولی حس تلقین رو نباید بکسی بگی

بخودت امیدواری بده خودت رو یکم برتر از بقیه ببین تو الان تو وجودت داره ترس رشد میکنه ترس رو بخوابون داری تو کلاس جواب میدی یا یه درس رو ارائه میدی به این فکر کن که بقیه هیچی بلد نیستن تو داری بهشون یاد میدی این کنفرانس هم چیز خوبیه ها خودم هم ترم اول میترسیدم کنفرانس بدم ولی الان به هر بهونه ای میرم جلو توضیح میدم یا یچی رو تخته مینویسم:46:

بیخیال نشو سعی کن اعتماد بنفس چیز خوبیه:10:
منو ببین چقدر پرحرفم؟:31::31::31: قدیما پسر ساکتی بودم:41:
الان تو کلاس با اونکه بعضی از نظریاتم اشتباهه ولی همین اشتباه باعث میشه بچه ها نظرات بیشتری بدن بیشتر فکر کنن رو موضوع

gtairani
08-11-2010, 19:06
میدونی چیکار کن؟؟؟
یکم خشن شو.
همین!!!
مثلا از هر کی رد میشی بگو پدر سوخته!!!
:31:

AMD64
08-11-2010, 19:33
سلام
راهکارهای خیلی خوبی رو شما دوستان عزیز ارائه دادید.
خیلی ازتون ممنونم و خیلی استفاده کردم.
منتظرم تا بیشتر از تجربیات و نظراتتون استفاده کنم.
مرسی :)

hamid_diablo
09-11-2010, 11:57
اعتماد به نفس چیست و راههای بدست آوردن اعتماد به نفس
به تاپیک زیز مراجعه کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

senaps
09-11-2010, 15:49
خجالتی بودن داریم تا خجالتی بودن!!
مثلا کتاب راهنمایی رانندگی من رو بردن،و هیچ کاری نکردم در صورتی که رفیقم در کمال پررویی کتاب هایی تمام افراد حاظر در کلاس رو صفحه ای که من اسمم رو روش نوشته بودم رو گشت و اخرش کتاب رو پیدا کرد و کلی طرف رو ضایع کرد و من فقط بهش میگتم که جعفر ول کن عیبه زشته!!!

ولی مثلا تو کلاس،وقتی قراره یکی بره کنفرانس بده همه میدونن که دومین نفرن چون من اون جلو نشستم که اول باشم و در هر صورت اول میرسم!!

تو حرف زدن،وقتی از چیزی اطلاع داشته باشم یا جا برای بحث کردن باشه،معمولا مگر در صورتی که بحث به دعوا و توهین کشیده بشه کنار میکشم!!!(حوصله نداشتن هم میتونه گاهی دلیل کناره گیری باشه!!) ولی هیچوقت از اطرافیانم خجالت نمیکشم که بحث بکنم.....
یا مثلا تو اولین جلسه ی دانشگاه جلو دختر پسرایی که نمیشناختم،با استاد در مورد روابط خواهر و برادری و اینکه خاک تو سر برادرهایی که اونقد بی جنبن که خوارهشون مجبوره تو خونه با چادر بیاد و بره!!!


به ظنرم مشکل ماها از جایی دیگس!! اکثرا وقتی حقمون رو میخورن،کاری نمیکینم!!
راه حلی هم من براش ندارم...

smock-74
09-11-2010, 18:49
بنظر من ادم بايد پررو باشه و ازحق خودش دفاع كنه وگرنه همه سوارش مي شن.
سعي كنيد يخورده به خودتون ايمان داشته باشين و از حرف زدن با ديگران هم نترسيد.
هميشه اين رو به خودتون بگيد كه من خجالت نمي كشم از هيچكس
خيلي خيلي بخواد اتفاق بدي بيفته ممكن كسي بهت بخنده خوب اونقدر بخنده تا جونش دربياد مگه تو براي مردم زندگي مي كني كه انقدر خودت رو عذاب مي دي

tirdad_60
09-11-2010, 23:14
این مساله کمی هم به خصوصیات فردی و اخلاقی ما مربوط میشه مثلا درونگرا یا برونگرا بودن
مقداری از اون برمیگرده به دوران کودکی و نوع رفتار پدر و مادر با فرزند در خونه و در جمع
که به مرور تبدیل میشه به شخصیت
من راه حلی که به ذهنم میرسه اینه که به خودتون قول بدید تا حقی ازتون ضایع میشه و دنبالش رو نگرفتید آروم نشینید
یا وقتی میخواهید در جمع حرفی بزنید قبل از شروع کمی به صحبتهای دیگران گوش کنید بعد متوجه میشید اونها هم چیز خاصی نمیگن و حرفهای شما ایرادی نداره:46:
لازم نیست من یا شما در جمع به اندازه یه آدم پر حرف صحبت کنیم چون شخصیت ما این نیست فقط باید از حرف زدن هراسی نداشته باشیم
هیچ وقت سعی نکنید مثله دیگران باشید
شما خودتون هستید و باید این مساله رو باور کنید
اگر خودتون رو همینی که هستید قبول کنید و باور داشته باشد که از دیگران کاستی ندارید کم کم این مشکل کم رنگ تر میشه

Hadijooon
10-11-2010, 00:42
اول از رفیق فابت شروع کن تنها هستی یا تو جمعی باهاش شوخی کن یا مثلا اروم کسی رو مسخره کن که فقط رفیقت بشنوه کم کم امار میاد دستت که کجاها چه حرکتی میشه زد:31: یواش یواش جوونه میزنی و رشد میکنی میشی همونی که دلت میخواد. از سوتی دادن هم هیچوقت نترس 1 بار 2 بار 10 بار 20 بار سوتی میدی بعد دیگه راه میوفتی :21:
من خودم تو سوتی دادن بروسلی یم اینقدر گاف دادم تا بالاخره که الان سوتی دادن برام محال شده:18:

3Dmajid
10-11-2010, 01:12
راه حله ش خیلی ساده س :20:
فقط کافیه تصمیم بگیری که از این به بعد پر رو باشی :10:
جدی میگمو ... به همین راحتی ...
منم یه زمانی مثل تو بودم ... بعد از خودم بابت این رفتار بدم اومد ... تصمیم جدی گرفتم که از این به بعد پر رو باشم و نزارم کسی حقم رو بخوره و روابط اجتماعیم رو قوی کنم.
بعد رو خودم کار کردم و الان رابطه ی اجتماعیم در حد لالیگاس :10:
البته یادت باشه بعضی وقتا سکوت بهتر از حرف زدنه :46:

ALIBOZORG
10-11-2010, 01:51
کاش این تایپیک به نتیجه خوبی برسه...........

danielo
10-11-2010, 02:34
من و مشکل خجالتی بودنم در جمع!!!!
همیشه توی جمع این مشکل رو داشتم که برام سخت بود با صدای بلند صحبت کنم.و حتی توی مغازه می رم نمی شه با صدای بلند از فروشنده چیزی بخوام و گاهی اوقات افرادی هم نوبت من رو می گرفتند و من هیچی نمی گفتم. یعنی حقم رو می خوردند و چیزی نمی گفتم.
هر دفعه هم که وارد جمع خاصی می شم مدت ها طول می کشه که باهاشون صمیمی بشم!
از اینکه حقم رو می خورند و چیزی نمی گم خوشم نمی یاد . دوست هم ندارم آدم پر رویی هم باشم.
به نظر شما چه جوری می تونم با این مشکلم برخورد کنم و حلش بکنم؟

مشروب بخور.البته نه زیاد.بعد برو تو یک مهمونی.دیگه نرمال میشی.چند بار که اینجوری بشی.مشکلت حله.
دیگه بدون مشروب هم مشکلی نداری.
عدم اعتماد به نفس باعث مشکل هست.
مشروب اعتماد به نفس را میبره بالا
باور کن من چند سال پیش این مشکل را داشتم.ولی مشکلم حل شد.

Rjoun
10-11-2010, 02:40
شاید حرفی که میخوام بزنم برای بعضی های بی ربط یا خنده دار به نظر برسه.
اما خجالتی بودن رابطه مستقیم با عدم اعتماد به نفس داره.شما اولین قدمی که میتونید بردارید ایجاد شهامت در دل خودتون هستش که به واسطه اون می تونید اعتماد به نفس رو درونتون تقویت کنید و خود کم بینی رو ریشه کن کنید.
اما چطور میشه شهامت رو در خودمون ایجاد کنیم؟
سعی کنید برای خودتون یک دلخوشی مستحکم و دائم پیدا کنید.حالا این دلخوشی چیه دیگه به خودتون بستگی داره.میتونه دلخوشی به عشق باشه.دلخوشی به آینده باشه یا دلخوشی به خانواده باشه.هرچی که هست این دلخوشی به شما حس مسئولیت میده.احساس مسئولیت هم در شما حس تلاش رو بیدار میکنه.از قدیم گفتن بهترین جنگجویان تلاشگران هستند و شما هیچ جنگجویی رو نمی یابید که شهامت نداشته باشه.پس شهامت رو درون خودتون زنده کردید.هیچ انسان با شهامتی از چیزی نمی ترسه بنابرین خجالت در اینگونه افراد بی معنی هستش.
اینها همه شدنی هستند فقط کافی بخواید و راه اون رو پیدا کنید.

موفق باشید

3Dmajid
10-11-2010, 09:45
مشروب بخور.البته نه زیاد.بعد برو تو یک مهمونی.دیگه نرمال میشی.چند بار که اینجوری بشی.مشکلت حله.
دیگه بدون مشروب هم مشکلی نداری.
عدم اعتماد به نفس باعث مشکل هست.
مشروب اعتماد به نفس را میبره بالا
باور کن من چند سال پیش این مشکل را داشتم.ولی مشکلم حل شد.

چی میگی داداش ؟ :18:
چرا بچه مردمو داری منحرف میکنی :31: مگه هر کی بخواد پر رو شه باید مشروب بخوره :20:


اما خجالتی بودن رابطه مستقیم با عدم اعتماد به نفس داره
حرف ایشون کاملا درسته :11:

Dr.FANOOS
10-11-2010, 18:55
مشروب بخور.البته نه زیاد.بعد برو تو یک مهمونی.دیگه نرمال میشی.چند بار که اینجوری بشی.مشکلت حله.
دیگه بدون مشروب هم مشکلی نداری.
عدم اعتماد به نفس باعث مشکل هست.
مشروب اعتماد به نفس را میبره بالا
باور کن من چند سال پیش این مشکل را داشتم.ولی مشکلم حل شد.
فکر کنم از تنها کسی که توی این تاپیک تشکر نکرده باشم شما باشید.
دوست عزیز شما دارید من رو به یه مشکل دیگه سوق می دهید.
ناراحت نشید اما نصیحت دوستانه ای نبود.:46:
.................................................. ..........................
کاملا مشخص هست که هر چی می کشیم به خاطر نداشتن اعتماد به نفس هست!!!
پس تقویت کردن اعتماد به نفس می تونه مشکل ما رو حل کنه.
به نظر من وقتی داریم صحبت می کنیم یک لبخند ملیح رو لبانمون داشته باشیم خیلی کمک می کنه.
من درخواستی داشتم که هیچ وقت روم نمی شد به مسئول اون کار بگم.اما چند روز پیش با یه لبخند پیشش رفتم حال و احوال پرسی هم کردم بدون اینکه خجالت بکشم یا سرخ بشم. اون هم به من لبخند زد و تحویلم گرفت و راه و چاه رو بهم نشون داد.
مطمئنا همه ی مشکلات حل شدنی هست!
.................................................. ........................
با خوردن قرص هم به طور کل مخالفم!:46:

danielo
10-11-2010, 19:24
چی میگی داداش ؟ :18:
چرا بچه مردمو داری منحرف میکنی :31: مگه هر کی بخواد پر رو شه باید مشروب بخوره :20:


:11:

:31:
اون هایی که نرمال هستند .یکم پر رو میشند.ولی برای کسانی که اعتماد به نفس ندارند .تازه نرمال میشند.
اصلا بیخیال:31:
بی پولی باعث شده 20 روز مشروب نخوردم.همه چی را دارم مشروب میبینم:31:

chaparman
10-11-2010, 19:29
اون وقت چی میشه ؟ :20:


تو خجالتی هستی ؟ :دی
بابا دست بردار :دی

حالا اگه خواستی از خجالتی بودنت کنار بکشی ، باید 1 هفته با من باشی :دی.....اون موقع یادت میره خجالت چیه :دی

=========
تنها راهه حل برای شروع اینه که دل و بزنی به دریا :دی
برای شروع برو به یه دختر شماره بده :دی...فوقش یه تو گوشی میخوری ، شاید هم بهت پا داد :27:

Rjoun
10-11-2010, 19:52
داداش کسی که به یه دختر شماره تلفن میده خودش ته اعتماد به نفس و ظرفیته! دیگه احتیاجی به مراحل بعدش نیست

nima1111
10-11-2010, 20:45
حالا من خجالت ميكشم با دخترا حرف بزنم يك طرف......
وقتي هم باهاشون يك كلمه صحبت ميكنم در و ديوار رو نگاه ميكنم. روم نمياد به صورت دختره نگاه كنم.
تو اين 3 ترم دانشگاه تا حالا 10 تا كلمه بيشتر با دخترا صحبت نكردم.
من چيكار كنم؟؟؟
يعني خيلي به صورت و يا چشم دختر نگاه كردن زشته كه من خجالت ميكشم؟؟؟

hamid_diablo
10-11-2010, 21:27
داداش کسی که به یه دختر شماره تلفن میده خودش ته اعتماد به نفس و ظرفیته! دیگه احتیاجی به مراحل بعدش نیست

البته من زیاد با حرفتون موافق نیستم
ولی دوستی با دختر میتونه تا حدودی حس اعتماد به نفس رو در فرد ایجاد کنه.ولی کار درستی نیست

---------- Post added at 09:27 PM ---------- Previous post was at 09:25 PM ----------


يعني خيلي به صورت و يا چشم دختر نگاه كردن زشته كه من خجالت ميكشم؟؟؟
من خودم 1 هفته ای میشه که با دختر مورد علاقم دوست شدم
اتفاقا زیاد هم تو صورتش نگاه نکردم.ولی با متانت باهاش صحبت کردم اون م جذب همین رفتارم شد

3Dmajid
10-11-2010, 21:30
حالا من خجالت ميكشم با دخترا حرف بزنم يك طرف......
وقتي هم باهاشون يك كلمه صحبت ميكنم در و ديوار رو نگاه ميكنم. روم نمياد به صورت دختره نگاه كنم.
تو اين 3 ترم دانشگاه تا حالا 10 تا كلمه بيشتر با دخترا صحبت نكردم.
من چيكار كنم؟؟؟
يعني خيلي به صورت و يا چشم دختر نگاه كردن زشته كه من خجالت ميكشم؟؟؟

بیا جاهامونو عوض کنیم ... دانشگاه من مختلط نیست :31:

nima1111
10-11-2010, 22:09
داداش دانشگاه من به ازاي هر پسر 3تا دختر داريم...... خوب بيا دانشگاه من

Vamp!r3
10-11-2010, 22:37
خب منم نظر در کنم :31:

زیاد تاپیک را دنبال نکردم.......اگه تکراری بود ببخشید دیگه....

اولا باید بدونید فقط شما نیستید که خجالتی هستید.....خیلی مثل شما هستند که افراد این تاپیک یه چشمشه.....( حالا چه ربطی داشت اصلا ؟ :31: )

یکی از راه ها (که شاید خنده دار باشه) اینه که با خودتون حرف بزنید....سناریو های مختلف بین خودتون و افراد توی ذهنتون بنویسین.....چیزایی که میگید و پاسخ های احتمالی که میشنوین...اینجوری برای صحبت کمی آماده میشید...


اتفاقا زیاد هم تو صورتش نگاه نکردم.ولی با متانت باهاش صحبت کردم

با متانت صحبت کردن هم یکی از معیار هایی که اعتماد به نفس آدم و میبره بالا...آروم صحبت کنید....اینجوری میتونید کلمات بهتری هم پیدا کنید...البته توی صحبت خیلی خودتونو نگیرید....کلمات ساده استفاده کنید......راحت چیزایی که میخواینو بگید.....

بعدش این که شوخ باشید....بگید و بخندین با بقیه....همین باعث میشه با جمعیت راحت بشید....اولش سخته ولی عادت میکنید....

دیگه اینکه فکر نکنید دوستی با جنس مخالف هم واجبه :31:....
کلا وقتی صحبتی پیش میاد با جنس مخالف کم نیارین.....فکر کنید رفیق فابتون جلوتون واستاده و دارید باهاش صحبت میکنید....(البته از کلمات رکیک خودمونی استفاده نکنید :31:)
هر چی هم سنگین تر باشید.......جذاب ترید :31:

کتاب و رمان هم زیاد بخونید......چون کلا اثر داره : دی

ولی هیچکس جز خودتون نمیتونه بهتون کمک کنه...پس تمرین کنید که پر رو باشید....

و اینکه هر دوره زندگی فقط یکبار اتفاق میفته.........پس جوری استفاده کنید که بعدا غصه نخورید......

H a m e e d
10-11-2010, 22:52
من و مشکل خجالتی بودنم در جمع!!!!
همیشه توی جمع این مشکل رو داشتم که برام سخت بود با صدای بلند صحبت کنم (1)و حتی توی مغازه می رم نمی شه با صدای بلند از فروشنده چیزی بخوام (2)و گاهی اوقات افرادی هم نوبت من رو می گرفتند و من هیچی نمی گفتم.(3) یعنی حقم رو می خوردند و چیزی نمی گفتم.(3)
هر دفعه هم که وارد جمع خاصی می شم مدت ها طول می کشه که باهاشون صمیمی بشم!(4)
از اینکه حقم رو می خورند و چیزی نمی گم خوشم نمی یاد . دوست هم ندارم آدم پر رویی هم باشم.(5)
به نظر شما چه جوری می تونم با این مشکلم برخورد کنم و حلش بکنم؟
سلام
من مواردی که ذکر کردی رو شماره گذاری کردم تا راحت تر بهشون اشاره کنم
من بجز مورد2 تو بقیه موارد کم و بیش همونجوری هستم و فکر میکنم تنها مورد (3) باید رفع بشه که اون هم تا حد زیادی نیازمند تجربه و برخوردهای بیشتر تو اجتماع هست و واقعا میشه گفت نشوندهنده خجالت هست
بقیه موارد تنها حجب و حیای فرد رو میرسونه و بنظرم قابل دفاع هستن، اونم تو این زمونه ای که آدما راه به راه فحش و متلک بار هم میکنن
برای من که این خصوصیات باعث شده حتی بی ادب ترین آدمایی که مثلا تو دانشگاه میشناسم حریمی رو نسبت به من رعایت کنن و با وجود خصوصیات کاملا متضادشون احترام منو حفظ کنن
صمیمی شدن با دیگران نیازمند اعتماد هست، تو جامعه امروز به چه کسی میشه براحتی اعتماد کرد؟
اتفاقا من گاهی به یکی از پسرای کلاسمون که هر دو قدم داره تو دانشگاه راه میره با چند نفر سلام و احوالپرسی میکنه انتقاد میکنم و میگم خستم کردی! نمیشه دو قدم با تو راه رفت

به نظر شما چه جوری می تونم با این مشکلم برخورد کنم و حلش بکنم؟
به نظر شما سایرین چطور میتونن راه برخورد درست و احترام به شما رو یاد بگیرن؟ شاید خیلی سخت تر از مشکل کم رویی شما؛ اینجوری که شما سوال پرسیدی اگه اونا بخونن فکر میکنن خیلی درست و موجه هستن.

mohsentanha
11-11-2010, 00:10
یکی از راه حل هایی که اعتماد بنفس رو می بره بالا صحبت کردن تو جمع هست البته صحبت درست حسابی ها و این که اعتماد بنفس قوی می خواهی کتاب بخون چون کتاب خیلی پرحرف بیده

کتاب منبع اطلاعات هست و حرف برا گفتن داره پررویی داریم تا پررویی شما جنبه مثبتشو در نظر بگیر

ببین یه روش اعتماد بنفس اینه که قبل هرکاری یکمی فکر کنی بعد انجام بدی این رو شما تمرین کن قبل هر کاری فکر کن بعد انجام بده چون قبلش میفکری در مورد حرفات مطمئن میشی که حرفت درست و بجا هست

حالا من زیادی مودبانه گفتم خودم هم خیلی پررو هستم و گاهی اوقات فکر بقیه رو هم جلو جلو بهشون میگم :31:
البته من خیلی هم جوک سازی میکنم از جریانات ولی کاش تو دلم هم اینقدر خوشحال و شاد بودم ...... بگذریم

شما سعی کن همیشه خوشحال باشی و شاد
ولی درست تصمیم بگیر تصمیم گیری درست اعتماد بنفس رو زیاد میکنه مثل اینه که شما نمره هاتون بالا باشه و اعتمادبنفستون به این که جواب سوالهارو بدید درست باشه(حالا میخواد غلط باشه هیچی ازت کم نمیشه)

یه حرفی هم هست استادامون میگن: همش فکرهایی که تو ذهنتونه سوالاتی که به ذهنتون میاد رو بپرسید نظریاتتون رو بگید از چیزی نترسید شما هم زیاد سوال بپرس :31:
بعد یه موضوع فوق العاده مهم رو یادم رفت از اجتماع فاصله نگیر تنها نباش همیشه سعی کن تو اجتماع باشی صحبت کنی نظراتتو بگی سوال بپرسی
یکمی هم تمرین تجزیه تحلیل کنید

این حرف هم اشتباهه که همش ادمای کم حرف بهترن و.... من میگم ادمای پرحرفی هم هستن که بشینن ساعت ها یک موضوع رو تجزیه تحلیل کنند و در موردش بحث کنند

یچی هم هست شاید بگید یارو فلانه بیساره ولی خدا ودین رو اعتماد بنفس تاثیر میزاره کلمات خداوند روح انسان رو تازه میکنه شاداب میکنه این تجربه ایه که خودم داشتم کسی هم بهم نگفت :10:
امتحانش ضرر نداره

یکم حرفام طولانی شده ولی خداکنه بدردتون بخوره
صداقت،تجربه،هدفمند بودن زندگی برنامه ریزی برای زندگی اینکه بکسی قول میدی و بهش عمل می کنی اینا هم رو اعتماد بنفس فک کنم تاثیر بزاره
درضمن ترس رو بریز دور بخدا دورو برتون ادمای فوق پیشرفته و تحصیل کرده و کامل نیستن ادما اجتماعین به اجتماع نیاز دارن تا کاملتر بشن ولی فطرت انسان طوریه که هیچ وقت دست از زیبایی ها برنمیداره و همش تلاش میکنه که به سطح بالاتر برسه

زیاد حرف زدم:31:خداپدرمادر جوگیر رو بیامرزه:27:

ghasem13
11-11-2010, 15:59
برای شروع بهتره که با چند تا از دوستان که به شرری ی معروفن یه مدت بپلکی بعد چند وقت می بینی که خیلی روی خلاقت تاثیر گذاشتن فقط امیدوارم خیلی روت تاثیر نزارن:27:

AMD64
11-11-2010, 21:17
برای شروع بهتره که با چند تا از دوستان که به شرری ی معروفن یه مدت بپلکی بعد چند وقت می بینی که خیلی روی خلاقت تاثیر گذاشتن فقط امیدوارم خیلی روت تاثیر نزارن:27:


من با یکی از دوستام 12 سال دوست بودیم و اون کاملا اخلاق و رفتارش برعکس من بود. یک پسر شر و سر و زبان دار و پررو و بگو بخند و شوخ طبع. کاملا 180 درجه با من فرق داشت. زیاد هم با هم بیرون میرفتیم ولی نه اخلاق اون روی من تاثیر آنچنانی داشت و نه اخلاق من روی اون. :18:

Vamp!r3
11-11-2010, 23:09
ولی نه اخلاق اون روی من تاثیر آنچنانی داشت و نه اخلاق من روی اون

همه چیز استثنا داره خب :31:

ولی یکی از راه هاش هم همینه....در کل فرد اگه واقعا بخواد میتونه........فقط باید خودشو باور کنه.....

3Dmajid
12-11-2010, 10:12
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اون هایی که نرمال هستند .یکم پر رو میشند.ولی برای کسانی که اعتماد به نفس ندارند .تازه نرمال میشند.
اصلا بیخیال[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بی پولی باعث شده 20 روز مشروب نخوردم.همه چی را دارم مشروب میبینم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

داداش شما یه تحقیقی روی این مسئله بکن از لحاظ علمی :31:
ببین چقدر بت ضرر میرسونه ... شاید بعدا در مورد مشروب نظرت عوض بشه.
یکی هست که من تا حدی میشناختمش، رفت روی این مسئله تحقیق کرد و الان دیگه نمیخوره :27:

Old_Chater
12-11-2010, 11:32
دارو درماني در كنار رواندرماني بهترين نتيجه رو ميده

setate baran
13-11-2010, 01:09
من بدتر از شما هستم
مثلا توی کلاس زبان همه بچه ها غلط غلوطم که شده حرف میزنن ولی من هیچ حرفی نمیزنم یعنی انگار لال میشم
استادم هی میگه تو هم یه چیز بگو اون موقع است که از خجالت آب میشم

ghasem13
13-11-2010, 07:11
دارو درماني در كنار رواندرماني بهترين نتيجه رو ميده

دارو درمانی!؟؟چه نوع داروهایی؟

Dr.FANOOS
13-11-2010, 19:02
بابا دارو چه ربطی داره به این قضیه...
این قضیه در واقع یک الگوی غلط هست که در ذهن من و امثال من شکل رفته و اصلاح پذیر هست....
دوستان من واقعا دارم حس می کنم مشکلم داره برطرف می شه....سوال می پرسم چیزایی که قبلا روم نمی شد رو دارم می پرسم...درخواست هایی که دارم رو پیگیری می کنم از طریق مسئولینش.. و.....

AMD64
14-11-2010, 18:09
سلام
مطالبی که تا الان گفته شد همشون راجع به کم حرفی و کم رویی هست.
من خیلی استفاده کردم.
ولی مشکل دیگه ای که من دارم درباره نحوه صحبت کردن و نحوه بیان کردن مطالبی است که میخواهیم درباره اونها بحث کنیم.
همه ما میدونیم که نحوه بیان کردن یک مطلب یا جمله میتونه تاثیر خیلی زیادی روی شنونده بذاره.
به عنوان مثال اگه یک لطیفه رو یک نفر با آب و تاب و نفر دیگه اونو خیلی ساده و دست و پا شکسته تعریف کنه خوب مسلمه که نفر اول میتونه شنونده های زیادی رو به خودش جذب کنه.
مشکل من اینه که وقتی می خوام درباره مطلبی صحبت کنم نمیتونم اونجور که باید و شاید درباره اون توضیح بدم. نمیتونم شیوا و شمرده تعریف کنم. مثلا اگه اتفاقی توی دانشگاه یا هرجایی واسم میوفته رو بخوام واسه کسی تعریف کنم خیلی سرد و بی روح میگم. هیچ هیجان و آب و تابی بهش نمیدم. خیلی خلاصش میکنم بدون اینکه شاخ و برگی بهش بدم. مشکل من اینه که از حرف زدن خودم خوشم نمیاد. نمیتونم نظر کسی رو با حرفام به خودم جلب کنم.
خودم اینو کاملا از عکس العمل طرف مقابلم حس میکنم.
به نظر شما من چکار باید بکنم.
ممنون میشم راهنمایی کنید. :41:

Vamp!r3
14-11-2010, 19:34
سلام
مطالبی که تا الان گفته شد همشون راجع به کم حرفی و کم رویی هست.
من خیلی استفاده کردم.
ولی مشکل دیگه ای که من دارم درباره نحوه صحبت کردن و نحوه بیان کردن مطالبی است که میخواهیم درباره اونها بحث کنیم.
همه ما میدونیم که نحوه بیان کردن یک مطلب یا جمله میتونه تاثیر خیلی زیادی روی شنونده بذاره.
به عنوان مثال اگه یک لطیفه رو یک نفر با آب و تاب و نفر دیگه اونو خیلی ساده و دست و پا شکسته تعریف کنه خوب مسلمه که نفر اول میتونه شنونده های زیادی رو به خودش جذب کنه.
مشکل من اینه که وقتی می خوام درباره مطلبی صحبت کنم نمیتونم اونجور که باید و شاید درباره اون توضیح بدم. نمیتونم شیوا و شمرده تعریف کنم. مثلا اگه اتفاقی توی دانشگاه یا هرجایی واسم میوفته رو بخوام واسه کسی تعریف کنم خیلی سرد و بی روح میگم. هیچ هیجان و آب و تابی بهش نمیدم. خیلی خلاصش میکنم بدون اینکه شاخ و برگی بهش بدم. مشکل من اینه که از حرف زدن خودم خوشم نمیاد. نمیتونم نظر کسی رو با حرفام به خودم جلب کنم.
خودم اینو کاملا از عکس العمل طرف مقابلم حس میکنم.
به نظر شما من چکار باید بکنم.
ممنون میشم راهنمایی کنید. :41:

اولش اینکه زیاد کتاب و مجله بخونید تا علم لغاتتون بالا بره و بتونید از کلمه های مناسبی استفاده کنید......

و اینکه وقتی میخواید یه اتفاقی را تعریف کنید.....چند بار با خودتون مرورش کنید.....وقتی خودتون فهمیدید که میتونه بقیه را راضی کنه به زبونش بیارید.....

دیگه اینکه سعی کنید تا شمرده و آرام صحبت کنید......اینطوری میتونید در انتخاب لغات هم موفق تر باشید....

دیگه هم اینکه یه مدت با کسی که فکر میکنید توی این مسائل موفقه روبرو بشید و از تجربه هاش استفاه کنید...

امیدوارم تونسته باشم کمکتون کنم......

moh72
15-11-2010, 15:12
مراجعه به یه روانشناس (نه روانپزشک) هم میتونه کمک کنه:40:

dimah2005
17-11-2010, 02:34
دوست من بدترین کار ممکن این بود که تو این تاپیک رو زدی ،

خودت می دونی مشکلت چیه ، میدونی با رفتن به روانپزشک حل میشه ، حالا به چی رسیدی با تاپیک زدن ؟،

بهترین کار اینه که
1. روانشناس (پزشک) ، مشاوره و...
2. کتاب

Namdarian
17-11-2010, 09:59
با سلام به شما . مهمترین چیزی که باید بدونی اینه که در جامعه گرگهای زیادی در لباس انسان وجود دارد که سر بزنگاه ها از خجالتی بودنت کمال سوء استفاده را بنفع خود میکنند و بر زمین میزنندت . این گرگها ممکنست حتی ازر میان نزدیکترین دوستانت سربراورند و به محض آشنایی کامل با اخلاقیاتت تغییر چهره میدهند . از دادن کوچکترین نقطه ضعف به دیگران در تمام عمر پرهیز کنید

Dr.FANOOS
17-11-2010, 19:18
دوست من بدترین کار ممکن این بود که تو این تاپیک رو زدی ،

خودت می دونی مشکلت چیه ، میدونی با رفتن به روانپزشک حل میشه ، حالا به چی رسیدی با تاپیک زدن ؟،

بهترین کار اینه که
1. روانشناس (پزشک) ، مشاوره و...
2. کتاب
دوست عزیز مخالفم:31:
من اومدم مشکلم رو باور کردم نیومدم که از مشکلم فرار کنم....به نظر من ، اینجانب بهترین کار رو کردم....توی این تاپیک خیلیا بودند که مشکل من رو داشتند و اومدند گفتند همه اومدیم نخواستیم از مشکلمون فرار کنیم....حالا هم واقعا تاثیرش رو دارم می بینم!
من هم یه بار گفتم یک انسان برای اینکه روان سالمی داشته باشه حتما باید یک مشاور یا یک روان پزشک در طول زندگیش داشته باشه...هم من هم شما....البته اگر بخوایم روان سالم داشته باشیم....
همه می دونیم که این مشکل نشئت گرفته از نداشتن اعتماد به نفس هست...من قبل از اینکه این تاپیک رو بزنم هم می دونستم...اما این تاپیک رو زدم تا یه چیزایی بهم تلقین بشه!!!
در کل ممنون!:46:

ferdfe
17-11-2010, 19:29
دوست عزیز مخالفم:31:
من اومدم مشکلم رو باور کردم نیومدم که از مشکلم فرار کنم....به نظر من ، اینجانب بهترین کار رو کردم....توی این تاپیک خیلیا بودند که مشکل من رو داشتند و اومدند گفتند همه اومدیم نخواستیم از مشکلمون فرار کنیم....حالا هم واقعا تاثیرش رو دارم می بینم!
من هم یه بار گفتم یک انسان برای اینکه روان سالمی داشته باشه حتما باید یک مشاور یا یک روان پزشک در طول زندگیش داشته باشه...هم من هم شما....البته اگر بخوایم روان سالم داشته باشیم....
همه می دونیم که این مشکل نشئت گرفته از نداشتن اعتماد به نفس هست...من قبل از اینکه این تاپیک رو بزنم هم می دونستم...اما این تاپیک رو زدم تا یه چیزایی بهم تلقین بشه!!!
در کل ممنون!:46:

اتفاقا به نظر من بهترین کار زدن همین تایپیک بود :46:

این نشون میده اگر ادم خجالتی در حد تیم ملی بودی اصلا نمی زدی :46:

M . Sayid
17-11-2010, 21:50
ببین مهم اینه دلو به دریا بزنی !!!!
دقیقا اون لحظه که فکر می کنی سختته یا خجالت می کشی حرفتو بزن یا اون کاریی که می خوایی انجام بده !!

زیادم فکر نکن خجالتیی !!

fariborz_1
18-11-2010, 07:47
حالا با این همه بحثی که شده رفیق اعتماد به نفست رفته بالا یا نه ؟

hamid_diablo
18-11-2010, 09:29
سلام به نظر م خجالت یعنی ترس!!!!!!!!
وقتی که شما خجالت میکشید یعنی اینکه چیزی باعث ترس شما شده و شما باید این ترس رو بشناسی تا بتونی باهاش مقابله کنی
به نظر من مشکل خجالتی بودن با تفکر به خود(خودشناسی)ایمان به خدا و پشتکار و تمرین و همچنین اراده قوی حل میشه
اگه یه سرچ کوچیک تو گوگل بزنی و واژه اعتماد به نفس رو سرچ کنی بیشتر میتونه کمکت کنه

Dr.FANOOS
18-11-2010, 10:34
حالا با این همه بحثی که شده رفیق اعتماد به نفست رفته بالا یا نه ؟
بله واقعا تاثیرش رو دارم می بینم.....همون قضیه دل رو به دریا زدن هست...چند جا با خودم گفتم حرفم رو می زنم ببینم آخرش چی می شه....قبلا فکر می کردم آخرش اتفاق بدی می افته اما الان دیدم که هیچ اتفاقی نیفتاده!!:31:

santamove
18-11-2010, 11:38
باید نه زیاد خجاتی بود
نه زیاد پر رو

باید متین بود و رفتاری متعادل و منطقی داشت!!!

من از آدمای زیاد پر رو خوشم نمی یاد!!!

"کم گوی و گزیده گوی چون دُِرّ"

سعی کن در بیشتر مواقع سکوت کنی!!!این به معنای خجالتی بودن نیس!

ولی در مواقع پر رویی دیگران کوتاه نیا!!!

M . Sayid
18-11-2010, 13:08
بله واقعا تاثیرش رو دارم می بینم.....همون قضیه دل رو به دریا زدن هست...چند جا با خودم گفتم حرفم رو می زنم ببینم آخرش چی می شه....قبلا فکر می کردم آخرش اتفاق بدی می افته اما الان دیدم که هیچ اتفاقی نیفتاده!!:31:

دقیقا همینه خودت بزرگش می کنی !! آقا حمید تجربشو داره :31: !

tired friend
18-11-2010, 14:39
من همه ی پستا رو خوندم دیگه فک کنم اینجا داره به چت روم تبدیل می شه:13:

ferdfe
18-11-2010, 14:46
من همه ی پستا رو خوندم دیگه فک کنم اینجا داره به چت روم تبدیل می شه:13:

فکر کنم مشکل از عینک های شماست !!!!

اینجا هیچ کس حرف بی ربط نزده یه مشاوره دوستانه بوده !!!

Vamp!r3
18-11-2010, 14:55
من همه ی پستا رو خوندم دیگه فک کنم اینجا داره به چت روم تبدیل می شه:13:

كي اينو اينجا را داده ؟ :31:

ولي خب اعتماد به نفس اين شخص ميتونه مثال خوبي باشه براي اعضا..... : دي

ياد بگيريد :31:

Lamanta
18-11-2010, 14:57
به نظر من این یکی از بهترین تاپیک هاست
پس بی خود متوقفش نکنید
ضمنا حجم بار اطلاعاتیش زیاده
من 4 صفحه ی اول رو 1 ساعت خوندم..........:31:
.منم کم و بیش این مشکل رو دارم ولی یه چیزی که هست اینه که فکر می کنم همه به همه ی حرکاتم توجه می کنند و هیچ کس بهم اهمیت نمیده....

Vamp!r3
18-11-2010, 15:00
.منم کم و بیش این مشکل رو دارم ولی یه چیزی که هست اینه که فکر می کنم همه به همه ی حرکاتم توجه می کنند و هیچ کس بهم اهمیت نمیده....


مطمئن باشيد اينو خودتون فكر ميكنيد....همه مگه بيكارن ؟ : دي

اين فقط ساخته ذهن خودتونه.......و الكي خودتون روش حساس شديد......

M . Sayid
18-11-2010, 17:22
چندین صفحه اولو خوندم مثکه همه به اون بلای خانمان سوز مردم چی میگن ؟؟ دچارن !!!

ببینم شماها می خوایین برای حرف مردم زندگی کنین ؟؟

مردم همیشه همیشه همیشه گیر خواهدن داد اگه تو نباشی به یکی دیگه !!

و یادتون باشه این جمله رو ( نمی دونم مال کیه )

شاد باشید
و اهمیت ندهید که دیگران درین باره چگونه قضاوت می کنند !!

اگه طبق اون جمله شاد باشی و قضاوت بقیه مهم نباشه ، خجالتی هم نخواهی بود !!!

alidata2010
18-11-2010, 17:33
مشکلتون هنوز رفع نشده:31:

M . Sayid
18-11-2010, 19:31
مشکلتون هنوز رفع نشده:31:

مشکلش حل شده !! فقط خجالت می کشه بگه :31:
چون بدجوری بهش گیر دادیم !!

Dr.FANOOS
18-11-2010, 21:15
چند وقت پیش یه سری کلاس هایی می رفتم که مباحث مربوط به "خلاقیت" هم بررسی می کردند.
استادمون یک روانشناس بود به خاطر همین اطلاعات خیلی خوبی به ما داد.
قسمت هایی که مربوط می شه به اینت اپیک رو براتون می نویسم.:46:
.................................................. .................................................. .
افراد به 3 دسته تقسیم می شوند : 1-دیداری 2-شنیداری 3 -لمس
1- خصوصیات افرا دیداری:
بیشتر دوست دارند ببینند.
از بالای قفسه سینه نفس می کشند.
25 درصد بیشتر از بقیه تحرک دارند.
خیلی دوست دارند ازشون تعریف بشه.
به تیپ اهمیت می دهند.
برای ابراز علاقه بهشون کادو بدهید و تشویقشان کنید.

2-خصوصیات افراد شنیداری:
بیشتر دوست دارند بشنوند.
آرام صحبت می کنند.
یک گوششان به سمت شماست.
روی یک خط حرکت می کنند.
از قضاوت های مردم می ترسند.
توی گوششان حرف بزنید.از صوت خوششان می آید.
سی دی موسیقی بهشون هدیه بدهید.

3-خصوصیات افراد لمس:
خیلی آروم حرکت می کنند.
هنگام نشستن تمام صندلی را می گیرند (به حالت لم دادن)
از در آغوش گرفتن لذت می برند.
برای خوشحال کردنشان شام دعوتشان کنید.
.................................................. .................................................. .............................................
دسته ی افرادی مثل من که کاملا مشخص هست.همون هایی که از قضاوت می ترسند.ما افراد شنیداری هستیم و اگر آروم صحبت می کنیم دلیلش همین هست.من خیلی صبر کردم تا تاپیک به جای خوبی برسه بعد این پست را بدهم .حالا با وجود این پست و پست های قبل که مربوط به اعتماد به نفس هست ما می توانیم یه سری الگوها را اصلاح کنیم. الگوهایی را که ذاتا در شخصیت ما وجود داشته و ما در بوجود آمدن آن نقشی نداشتیم اما در بزرگ کردنشان نقش آفرینی کردیم. ترسیدن از چگونگی قضاوت مردم یکی از این الگوهاست.
در ضمن استاد گفتند که ممکن هست کسی باشه که برخی صفات شنیداری داشته باشه و برخی صفات دیداری اما باید ببینه در کدوم بخش بیشترین صفات رو داره.شخصیت این فرد به همون بخش مربوط می شه.کسی نمی تونه ما بین این دسته ها باشه اما می تونه چندتا صفت از بخش دیگر رو داشته باشه!!:5:
.................................................. .................................................. .........................................
حالا شما فکر می کنید جزو کدوم دسته هستید؟:8:

tired friend
18-11-2010, 21:31
كي اينو اينجا را داده ؟ :31:

ولي خب اعتماد به نفس اين شخص ميتونه مثال خوبي باشه براي اعضا..... : دي

ياد بگيريد :31:
اعتماد به نفس که دیگه...:31:
داش قرار ما چی بود؟:31:

setate baran
19-11-2010, 01:12
ببین دوست عزیز فکر کنم مشکل افرادی مثل ما اینه که اطلاعات عمومی پایینی داریم و نسبت به اطرافمون کم توجهیم و بیشتر مواقع سرمون تو لاک خودمونه
برای اینکه این طوری نباشیم باید خودمونو اصلاح کنیم و از همه مهمتر اینه که زود اعتماد به نفسمونو از دست ندیم مثلا به این فکر کن که وقتی ضایع میشی فقط تو ذهن خودت میمونه در صورتی که ضایع شدن تو برای کسی مهم نیست پس ذهن خودتو الکی درگیر این مسایل نکن
من توجه کردم که آدمایی که مثل ما نیستن 100000000 بارم که ضایع بشن ککشونم نمیگزه تازه ضایع شدنشونو با خنده برای دیگران تعریفم میکنن

Lamanta
19-11-2010, 01:18
من دیداری هستم..........

alidata2010
19-11-2010, 01:57
لمسی که زشته:31: میمونه دوتای دیگه که من دیداری هستم . سریع کادوهاتونو رو کنین:31:

hamid_diablo
19-11-2010, 09:28
برونگرایی و درون گرایی
● مقدمه
از دیدگاه یونگ (۱۹۱۳) پدیده‌های برونگرایی (Extraversion) و درونگرایی (Introvwersion) دو جنبه مهم از شخصیت انسانی را تشکیل می‌دهند.
▪ برونگرایی:هنگامی که توجه به اشیا و امور خارج چنان شدید باشد که افعال ارادی و سایر اعمال اساسی آدمی نتیجه ارزیابی ذهنی نباشد، بلکه معلول مناسبات امور و عوامل خارجی باشد، برونگرایی خوانده می‌شود. (سیاسی، علی‌اکبر، ۱۳۷۱، ص ۸۲).
افراد درون گرا از لحاظ روانی دارای سرعت فعالیت مغزی بالاتر از حد طبیعی هستند و این امر سبب می‌‌شود که افراد درون‌گرا به قوای محرکه (Stimulation) کمتر از حد طبیعی نیاز پیدا نمایند. افراد درون‌گرا دارای دیدگاه درونی و ذهنی هستند و آمادگی بیشتری را برای خود داری و تسلط بر نفس خویش از خود نشان می‌دهند.
این افراد اوقات خود را به مطالعه و بیشتر در تنهایی سپری نموده و کمتر مایل به معاشرت با دیگران هستند. (بنزیگو، ۱۹۹۹).
از سوی دیگر افراد برون‌گرا دارای سرعت فعالیت مغزی پایین‌تر از حد طبیعی هستند و از این رو این افراد برای اداره امور زندگی خویش به قوای محرکه بالاتر از حد طبیعی نیاز دارند.
افراد برون‌گرا بیشتر دارای دیدگاه عینی و خارجی بوده و دارای فعالیت عملی عالیتری هستند (سیاسی ـ علی‌اکبرـ همان منبع). ولی میزان تسلط آنها بر نفس خودشان نسبت به افراد درون گرا کمتر است. این افراد مایلند که بر محیط افراد خود تأثیر گذارده و به رقابت با دیگران پرداخته و در مجامع عمومی بیشتر ظاهر می‌شوند. (بنزیگر ـ ۱۹۹۹).
بنابراین اگر درونگرایی و برونگرایی در حد کمال در افراد ظاهر شوند ما را در برابر دو شخصیت نابهنجار قرار می‌دهند که اولی به صورت اختلال اسکیزفرنی و دومی به صورت اختلال هیستری تظاهر خواهد نمود. تعداداین افراد البته بسیار کم است و اکثریت مردم میان این دو قطب نهایی جای دارند. عده‌ای نزدیکتر به قطب نهایی درونگرایی و گروهی نزدیکتر به قطب نهایی برون‌گرایی هستند. و عده کثیری هم هر دو جنبه برونگرایی و درونگرایی را به صورت متعادل دارا می‌باشند که اصطلاح آمبی‌وِرت (ambivert) به آنها اطلاق می‌‌شود. (سیاسی علی‌اکبر به نقل از یونگ (۱۹۱۳)).
از سوی دیگر اضطراب یک ترس درونی شده است از اینکه مبادا تجارب دردآور تکرار شوند. از دیدگاه فروید، اضطراب هسته مرکزی روان نژندی است و علامت اخطاری است به «خود».


● اهمیت پژوهش
زمانی که افراد به مدت نسبتاً طولانی در معرض اضطراب مزمن (Chronic anxiety) قرار می‌گیرند، سیستم‌های عصبی رتیکلوآندوتلیال (Reticlo endothelial system-R.A.S) آنها به گونه‌ای خود را تنظیم می‌نمایند که فرد به طور طبیعی در حالت بیداری، هوشیاری بیشتری را نسبت به وقایع اطراف خویش نشان می‌دهد. این امر طبیعتاً سبب می‌شود که نیاز به محرک خارجی در آنها کمتر شده و تا زمانی که منبع اضطراب کشف و رفع نگردد به سوی درونگرایی متمایل می‌شوند. (بنزیگرـ ۱۹۹۹).
با توجه به موارد فوق مشاهده می‌شود که وجود اضطراب در افراد جامعه تأثیر بسزایی در میزان درونگرایی و برون‌گرایی آنها دارد. به گونه‌ای که ممکن است یک فرد برون‌گرا در اثر شدت فشارهای وارده ناشی از اضطراب به تدریج به فردی درون‌گرا تبدیل شود و در صورتیکه این فشار همچنان ادامه داشته باشد ممکن است در افرادی که با مشاغل اجتماعی سر و کار دارند و باید در تعامل دایم با جامعه باشند سبب کاهش شدید کارآیی آنها بشود. این موضوع در جامعه معلمان بسیار حائز اهمیت است.
براساس دیدگاه آیزنگ نظریه یونگ مبنی بر اینکه «درونگرایی به عنوان یک حالت روانشناختی طبیعی در شرایط خاص محیطی است» کاملاً صحیح می‌باشد و این امر مبتنی بر خواص فیزیولوژیکی بدن است و به عنوان یک واکنش طبیعی در برابر اضطراب تلقی می‌شود.
از سوی دیگر افراد درونگرا در مواردی که جامعه‌شان افراد برون‌گرا مورد تقدیر و ستایش قرار می‌گیرند، دچار خجالت زدگی شده و احساس کم ارزشی می‌کنند (آرون ـ ۱۹۹۶).
همچنین بسیاری از افرادی که در معرض اضطرابهای مداوم قرار می‌گیرند ممکن است نسبت به زندگی دارای دیدگاه منفی شوند. ولی باید اعلام نمود که اضطراب در زندگی افراد به علت انتخابی است که آنها برای ادامه زندگی خویش انجام داده‌اند و این انتخاب بنا به هر دلیلی ممکن است آنها را با مشکلات مواجه کرده باشد. اما نکته مهم این است که تمایل افراد به درون‌گرایی در زمان رویارویی با اضطراب‌های ممتد این توانایی را به آنها می‌دهد که با تمرکز بیشتری به مشکل خود توجه نموده و نهایتاً درحل آن مشکل کوشش نموده و موفق شوند.
در این موارد افراد درون‌گرا با دقت هر چه تمام‌تر که به جمع‌آوری اطلاعات در خصوص علل بروز مشکلات و چگونگی رفع آنها می‌پرازند.(Aron, Elaine w. )و آنقدر کوشش می‌کنند تا نهایتاً با حل مشکلات مورد نظر به طور طبیعی به دیدگاه مثبت نسبت به زندگی دست می‌یابند.
دراینجا باید به نظریه آیزنک اشاره نماییم که بروز درون‌گرایی و برون‌گرایی در افراد همیشه حالت نسبی داشته و در ارتباط با وقایع خارجی زندگی آنها می‌باشد به صورتی که در شرایط مناسب افراد دارای یک حد تعادل در رفتارهای درون‌گرا و برون‌گرای خویش بوده و براساس شرایط زندگی خویش ممکن است بیشتر به سوی درون‌گرایی و یا برون‌گرایی متمایل شوند.
به طور مثال فردی که درحالت عادی برون‌گرا است ممکن است پس از تماس طولانی مدت با اضطراب مزمن تبدیل به یک فرد درون‌گرا بشود و پس از رفع اضطراب می‌تواند دوباره به شخصیت برون‌گرای خویش برگشت نماید. (آیزنک Eysenek- ۱۹۸۱).
بنابراین با توجه به روابط پویا و دینامیک ما بین دو بعد رفتاری درونگرایی و برون‌گرایی و ارتباط آن با اضطراب، اهمیت این امر مشاهده می‌‌شود.
Eysenck, Hans J. A Model of Personality, Springer-Verlag, Berlin, ۱۹۸۱.
از پرسشنامة مربوط به ۱۶ فاکتور شخصیتی (۱۶PF) که توسط کاتل (Cattel) و اِبِر (Eber) و تاتسوکا (Tatsuoka) در ۱۹۸۶ طراحی شده است برای ارزیابی جنبه‌های شخصیتی افراداستفاده می‌‌شود. در این پرسشنامه اختصاصاً سوالات مربوط به چهارگونه شخصیتی شامل برون‌گرایی، درون‌گرایی، اضطراب
شدید و اضطراب خفیف استخراج و ارائه می‌شوند.


● تعریف واژه‌ها
▪ اضطراب: anxiety
ـ تعریف نظری: اضطراب یک ترس درونی شده است از اینکه مبادا تجارت دردآور گذشته تکرار شوند. از دیدگاه فروید فروید کششهای غریزی نامطلوب موجب اضطراب می‌شوند. اضطراب با احساس ترس مترادف است با این تفاوت که ترس منشاء خارجی دارد ولی اضطراب منشاء درونی دارد. (شفیع‌آبادی ـ ۱۳۷۸ ص ۵۲).
▪ درون گرایی: Introversion
ـ تعریف نظری: رفتاری است که با دیدگاه درونی ذهنی همراه بوده و فرد درون گرا آمادگی بیشتری برای خود داری و تسلط بر نفس از خود نشان می‌دهد. این افراد کمتر تمایل به حضور در جمع دارند و و بیشتر دقت خود را به مطالعه و فعالیتهای ذهنی انفرادی می‌گذرانند. (آیزنگ ـ ۱۹۴۷).
▪ برون گرایی: (Extraversion)
ـ تعریف نظری: رفتاری است که با دیدگاه عینی و خارجی مشخص شده و با فعالیت عملی بالاتری همراه است، افراد برون‌گرا (آمادگی کمتری برای تسلط بر نفس خویش برخوردارند. (آیزنگ ـ ۱۹۴۷).
از پرسشنامه (MBTI) (Myers-Briggs) برای ارزیابی میزان برون‌گرایی ـ درون‌گرایی و از پرسشنامه اضطراب (State-Trait) برای ارزیابی میزان اضطراب استفاده خواهد شد.
در پرسشنامه ۱۶PF که توضیح داده شد هر چهار موضوع درون‌گرایی ـ برون‌گرایی، اضطراب خفیف و شدید با هم قابل محاسبه هستند


سایت جلیوند

molaali
19-11-2010, 09:39
یعنی همه ی دوستانی که این جا پست دادن اعتماد به نفس بالایی دارند؟!؟
ولی کلاً جالب بود. مستفیض شدیم!

M . Sayid
19-11-2010, 09:59
یعنی همه ی دوستانی که این جا پست دادن اعتماد به نفس بالایی دارند؟!؟
ولی کلاً جالب بود. مستفیض شدیم!

نه !! همه در صدد کمک به این بنده خدا برآمدن !!!

shifter
19-11-2010, 10:08
فکر می کنم همه به همه ی حرکاتم توجه می کنند و هیچ کس بهم اهمیت نمیده....

دوران كنكور تو يكي از اين برنامه ها كه براي كنكوريا بود يكي از كارشناس ها يه موضوع جالب گفت!
يه قانوني هست به اسم قانون 18,40,64. اين قانون ميگه ادم وقتي به سن 18 سالگي ميرسه فكر ميكنه همه بهش توجه ميكنن و همه حركاتش زير ذره بين بقيه مردم هست درنتيجه خجالت ميكشه كه تو جمع كار خاصي انجام بده يا حرف بزنه تو جمع ... وقتي به سن 40 سالگي ميرسه ميبينه كه نه! اينقدر ها هم مردم بهش توجه نميكردن و لازم نبود كه نگران كارهايي كه انجام ميده باشه!
اما وقتي به سن 64 سالگي ميرسه متوجه ميشه كه در واقع بيخودي نگران بوده و كسي اعمالشو زير ذره بين نداشته و استرس و نگراني و خجالت كشيدنش بي مورد بوده...!

3Dmajid
19-11-2010, 11:22
بسه دیگه حالا یه سوال کرد 13 صفحه دارید جوابشو میدید :31:

Old_Chater
19-11-2010, 12:55
بچه ها كي از دارو درماني نتيجه گرفته؟

Dr.FANOOS
19-11-2010, 13:47
بچه ها كي از دارو درماني نتيجه گرفته؟
شما خودتون به مبحث دارو درمانی آشنا هستید؟
یعنی می دونید چه جور دارو هایی تجویز می شه؟ عملکرد داروها چیه؟
فواید و عوارض داروها چیه؟
ممنون:46:

ALt3rnA
19-11-2010, 20:14
یه زمانی منم خجالتی بودن در حد ترابایت ! تیم ملی ! :دی
ولی خوب اینقدر زدن تو سرم دیدم نمیشه اینجوری
خودمو اصلاح کردم
شیوه اش رو هم یادمه همون سالا یکی از بچه ها تو این سایت بم گفت ! گفت از چیزی میترسی ؟ برو بش عمل کن ! منم همون سال هرچی فوش خواهر مادر بلد بودم به ناظممون دادم اونم زد زیر گوشم منم شکایت کردم اخراج شد :دی
(سوم راهنمایی)

setate baran
20-11-2010, 01:04
ببین fanoos جان دارو مارو رو بیخیال میای خجالتی بودنتو درست کنی ؛ یه دفعه میبینی یه جای دیگت مشکل پیدا میکنه

setate baran
20-11-2010, 18:40
fanoos جون دارو رو بیخیال شو . میایی ای مشکلو درست کنی میزنی یه جای دیگرو ناقص میکنی

Dr.FANOOS
20-11-2010, 19:03
ببین fanoos جان دارو مارو رو بیخیال میای خجالتی بودنتو درست کنی ؛ یه دفعه میبینی یه جای دیگت مشکل پیدا میکنه
بله موافقم.من این موضوع رو چند جای تاپیک گفتم اما بعضی از دوستان اصرار زیادی روی بحث دارو درمانی دارند.:31:

molaali
21-11-2010, 12:38
الان با تمام راهنمایی هایی که دوستان کردند مشکلتون برطرف نشده؟ بهتر هم نشدید؟

Dr.FANOOS
21-11-2010, 22:56
ممنون از راهنمایی همه ی دوستان. نظر من این هست که برای جلوگیری از هر گونه اسپم اضافی تاپیک قفل بشه.:31:
مباحث خیلی خوبی بررسی شد و از لطف همه ممنون هستم.
موفق باشید.:46:

metana
21-11-2010, 23:55
سلام...

منم همین مشکلو دارم.

مثلا وقتی جایی داره بحث میشه(بین همسنو سالام فقط یکمی خجالتیم،اما تو بین بزرگترا...) و کلی هم اطلاع دارم اما جرات نمیکنم حرفی بزنم چون میترسم کسی دقت نکنه یا توجه نکنه و ضایع بشم...(البته این مورد فقط، فقط 4بار تلاش کردم حرف بزنم و 2بارش یکم اروم گفتمو کسی نشنیدو اونقدر ضایع شدم که ...) اگه حرفی بخوام بزنم یه جورایی تکذیب حرف بقیه باشه که اصلا نمیگم. منو بکشن...
تازه از همه مهمتر اینکه خوشم نمیاد مرکز جلب توجه بشم...