PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : زمین شناسی نظامی



officer
28-07-2010, 16:38
تعاريف و کليات زمين شناسي نظامي

» زمين شناسي نظامي يکي از شاخه هاي علوم زمين مي باشد که کليه اثرات طبيعي، فرهنگي (انساني) و زيست محيطي را بر سياستها، برنامه ها و طرحهاي نظامي و عمليات رزمي/ پشتيباني در سطح جهان، منطقه اي و محلي مورد بررسي قرار مي دهد.

» زمين شناسي نظامي علمي است که تأثير عوامل زمين شناسي يک کشور يا يک منطقه را در حرکتهاي نظامي بيان مي کند.

» زمين شناسي نظامي بخشي از علوم نظامي است که با ويژگيهاي محيط و منطقه عمليات در ارتباط است.

زمين شناسي نظامي، بکار گيري روش تجزيه و تحليل زمين شناسي، براي مسائل نظامي را شامل مي شود. شايان ذکر است که براي زمين شناسي نظامي، تعاريف مختلفي ارائه شده است، ليکن دو مطلب اساسي در تعريف جامع ضروري بنظر مي رسد.


الف) مقياس و کاربرد زمين شناسي نظامي: کاربرد زمين شناسي نظامي از نظر رهبران سياسي، برنامه ريزان و تدوين کنندگان امنيت ملي، فرماندهان و سلسله مراتب نظامي که در تدوين استراتژي نظامي نقش دارند و داراي تعريف خاص و محدوده مشخصي است.


ب) زمين شناسي نظامي در مقابل تهديدات داخلي و خارجي و شرايط مختلف ژئوپلتيک هر منطقه، ارزش خاص خود را دارد و در واقع زمين شناسي نظامي در مقابل تهديدات، ارائه کننده جهت هاي تهديد و استفاده از عوامل زمين ريخت شناسي(Geomorphology) در مقابل اين تهديدات است.

زمين شناسي نظامي راهنماي موثري در طرح برنامه ريزي هاي ملي و برنامه ريزيهاي کلان يک کشور اعم از آمايش سرزمين است، تا مکان يابي مناسب طرحهاي توسعه و اقدامات سازندگي کشور مانند تأسيسات زير بنايي و صنعتي در هر شرايطي از ملاحظات امنيتي دفاعي برخوردار باشند.

زمين شناسي نظامي در مورد مناطق خاص مأموريتهاي نظامي بحث مي کند. از جمله تقسيم بندي زمين شناسي نظامي عبارت است از:

الف) تجزيه و تحليل منطقه عمليات:
تعيين اثر عوارض طبيعي و انساني يک منطقه در عمليات تاکتيکي نظامي را تجزيه و تحليل منطقه عمليات گويند. در اين تجزيه و تحليل همه پديده هاي طبيعي از جمله، تغييرات سطح زمين در اثر عوامل طبيعي، شکل ظاهري و پستي و بلنديها، مسير زهکشي، رشد نباتات، زندگي حيوانات و مواد سطحي زمين مورد توجه قرار مي گيرد، بخش ديگر اين تجزيه و تحليل به عوارض مصنوعي و ساخته دست انسان از قبيل ساختمانها و تأسيسات (خطوط راه آهن، جاده ها، فرودگاه، سد، خطوط انتقال نيرو و اراضي کشاورزي) مي پردازد. علاوه بر اين در تجزيه و تحليل منطقه عملياتي مسائل آب و هوايي مورد توجه قرار مي گيرد.

ب) تجزيه و تحليل صحنه جنگ:
تجزيه و تحليل منطقه استراتژيک به مفهوم کاربرد زمين شناسي نظامي در سطح فن عملياتي است. تجزيه و تحليل منطقه عملياتي براي تشريح تأثير عمليات نظامي روي ويژگيهاي يک صحنه بالقوه و بالفعل جنگ مورد استفاده قرار مي گيرد. در اين مورد، ويژگيهاي طبيعي و مصنوعي موجود در صحنه جنگ را شامل مي شود. الگوي مشاغل فعاليت انسان، شهرهاي موجود، مناطق کشاورزي، جاده ها، خطوط راه آهن و فرودگاهها و نيز شکل طبيعي زمين، زهکشي، گياهان و آب و هوا از جمله عوامل مهم و قابل توجه صحنه عمليات بشمار مي آيند.

ج) زمين شناسي سياسي- نظامي
کاربرد زمين شناسي نظامي در سطح جهاني يا استراتژيک را زمين شناسي سياسي- نظامي مي نامند. زمين شناسي سياسي- نظامي حوزه تخصصي بين رشته اي است که روابط موجود بين سياست خارجي، امور نظامي و زمين شناسي را مورد مطالعه قرا مي دهد و زمينه هايي از جمله حوزه مسئوليت، ديپلماسي، روابط بين المللي، استراتژي، هنر (فن) عملياتي و تاکتيک را مورد بحث و تفحص خود قرار مي دهد.

زمين شناسي سياسي- نظامي ملاحظات سياسي، ديپلماتيک، جامعه شناختي، اقتصادي و نظامي را در يک شيوه تمام استراتژيکي تلفيق نموده و به بررسي قدرت نسبي موجود در بين دولتهاي مستقل و دولتهاي ائتلافي (هم پيمان) مي پردازد.

زمين شناسي سياسي- نظامي بررسي پايه و اساس قدرت ملي يعني جمعيت، صنعت، بازرگاني، وضعيت مالي، ثبات داخلي منابع، اراده ملي و نيز نيروهاي نظامي مي باشد. اساس زمين شناسي سياسي- نظامي عبارتست از: بررسي اندازه، شکل، موقعيت هر يک از مناطق جغرافيايي و کشورهاي جهان و ويژگيهاي مشخصه ملتها نسبت به يکديگر.

زمين شناسي سياسي- نظامي، نقش بين کشورهايي که داراي قدرت دريايي هستند و آنهايي که داراي قدرت دريايي و نيز قدرت زميني مي باشند را مورد توجه قرار مي دهد. آلفرد تاير ماهان شيوه قدرت دريايي را در سطح وسيعي بر مبناي تجزيه بريتانيا که از سوي قاره اروپا آسيب ناپذير مي باشد، توسعه داد و باعث شد که بريتانيا براي مدت 140 سال با يک نيروي دريايي ممتاز و يک ناوگان عظيم تجاري بر يک امپراتوري جهاني حکمراني نمايد.

زمين شناسي سياسي- نظامي يک عنصر اصلي استراتژيک نظامي در عصر هسته اي مي باشد. شيوه سياسي قدرت و موقعيت نسبي در حفظ يک توازن جهاني قدرت با ائتلاف بين قدرتهاي بزرگ و متوسط داراي اهميت مي باشند. ايده هاي زمين شناسي سياسي، اساس مباحثه کنوني در آمريکا بين طرفداران استراتژي دريايي و هواداران ائتلاف استراتژي دريايي و استراتژي زميني را تشکيل مي دهد.

زمين شناسي سياسي- نظامي به درک چگونگي تغييرات آتي در قدرت نسبي دولتها روي عمليات بالقوه نظامي نيز کمک مي نمايد.

سه قسمت مذکور در تقسيم بندي زمين شناسي نظامي را مي توان در ارتباط با سه بخش از فنون نظامي در جدول زير مشاهده نمود:

سطح جنگ
هدف عمليات
زمين شناسي نظامي

قدرت ها
استراتژيک
جهاني و بين المللي
زمين شناسي سياسي- نظامي

نيرو ها
منطقه اي – قاره اي
صحنه جنگ
تجزيه و تحليل صحنه جنگ

لشگر هاي رزمي
محلي – ملي
صحنه جنگ
تجزيه و تحليل منطقه عملياتي

officer
28-07-2010, 16:46
وقتي فرمانده بايد فواصل و پراکندگي و اهميت مراکز حساس نظامي، اقتصادي، جمعيتي را از نظر داخلي و بين الملي و استراتژيکي درک کند تا بتواند در مواقع لزوم تصميم بگيرد به کجا حمله کند، به کجا موشک پرتاب نمايد، کجا را تصرف کند، کي به نيروهاي دشمن ضربه کاري را بزند و مثلاً حساسيت بين المللي را ايجاد نکند و يا به کدام منطقه دشمن ضربه کوچکي بزند تا بتواند حساسيت بين المللي را برانگيزد و به همسايه هاي ديگر هشدار دهد و غيره، همه اينها کار محض زمين شناسي است.

وقتي تاريخ را مرور مي کنيم و جنگهاي جهاني اول و دوم را مورد ارزيابي قرار مي دهيم، استفاده صحيح از موقعيت زمين شناسي را بيش از پيش آشکار مي شود. به عنوان مثال يکي از عوامل اساسي پيروزي قشون آلمان در جنگ عليه فرانسه اطلاعات زمين شناسي بوده است و همين امر باعث شد که دولت آلمان در سال 1874 ميلادي کرسي زمين شناسي را در دانشگاه هاي ايالتي تأسيس کند و در بسياري موارد زمين شناسي را در تربيت مامورين نظامي به خدمت بگيرد.

در زمين شناسي نظامي عوامل متغير و ثابت، مورد بررسي قرار مي گيرند و نقش آنها در عمليات نظامي با توجه به مناسباتي که اين عوامل در حرکات واحدها دارند در نظر گرفته مي شوند. در زمين شناسي نظامي، ارزش و اهميت نظامي هر يک از عوامل، تعيين مي گردد. اهميت و ضرورت زمين شناسي نظامي با شروع جنگ دوم جهاني بيشتر شد و اين عقيده قوت يافت که جغرافي دانان در زمان جنگ بيش از زمان صلح به کشور خود خدمت مي کنند. از اين رو مطالعات زمين شناسي به سرعت در تاکتيک ها و تصميمات نظامي و نيروي دريايي به کار گرفته شد. کارهاي کارتوگرافي، تفسير عکسهاي هوايي و مطالعه ناهمواريها، رهبران کشورهاي ديگر در جنگ جهاني دوم را وادار مي سازد که زمين شناسي کاربردي را به عنوان ابزار جنگي و نظامي بپذيرند و موسسات زمين شناسي را وسعت بخشند.


سرتيپ علي رزم آرا در کتاب "جغرافياي نظامي ايران"، اين ضرورت را براي افسران مأمور در حفظ و حراست از کشور در رابطه با عوامل ثابت و متغير زمين شناسي تأکيد مي کند.

دنياي معاصر با توجه به مسائل ژئوپلتيک و ژئواستراتژيک اهميت خاصي به زمين شناسي نظامي داده است و با تشکيل سازمان زمين شناسي در نيروهاي مسلح ضرورت و اهميت اين موضوع را نشان داده است.

در ارتش آمريکا، بتدريج وجود سازماني براي بررسي مسائل جهاني از ديدگاه ژئوپلتيک احساس شد و همين امر موجب گرديد که سازمان زمين شناسي نيروهاي ملي در سازمان نيروهاي مسلح آمريکا تأسيس گردد که در آنجا نه تنها مسائل جهاني با توجه به جنبه هاي زمين شناسي و طبيعي کشورها مورد بررسي قرار مي گيرد، بلکه جنبه هاي مختلف موضوع از لحاظ جغرافياي اقتصادي، انساني و سياسي کشورها نيز بررسي ميشود و نتايج حاصله از بررسيهاي مزبور يکي از عوامل اساسي تصميمات را در سازمان حقوقي تشکيل مي دهد.

از اين رو چه در اتاقهاي جنگ، که افسران ستاد عمليات را رهبري مي کنند و چه در صف که فرماندهان يگانهاي نظامي نيروهاي خودي را در صحنه نبرد هدايت مي کنند، نقش زمين شناسي نظامي بيش از هر تخصص ديگر وسع و عمق خود را در اين آزمايشگاه عملي نشان مي دهد. اين روند واقعي، سياست را نيز متأثر مي سازد که در جنگهاي بين الملل اول و دوم مي توان به وضوح دريافت.

در فاصله جنگ جهاني اول و دوم مطالعات ژئوپلتيکي در دو جهت مختلف ادامه يافت. يکي در اطراف دولت و ديگري بررسي ژئواستراتژي جهاني. در مسير اول، بعد از راتز و کيلن، هاوس هوفر آلماني با تأييد به نظريه فضاي حيات، سياست توسعه طلبي را براي آلمان تجويز مي کرد و در مسير دوم اشخاصي مثل آلفرد ماهان و هالفورد مکيندر و پيروان آنها نظرات نيروي دريايي و هارتلند خود را براي ايجاد حکومت جهاني تبليغ مي کردند.

در همين رابطه پروفسور کوهن چنين مي گويد: بوسيله زمين شناسيست که ما مي توانيم واقعيت سياسي را به درستي ارزيابي کنيم. اين سيماي زمين شناسي است، چه ثابت و چه متغير که اساس درک نقشه سياسي کنوني و پيش بيني تغييرات آينده را براي ما فراهم مي سازد. بنابراين نقشه سياست زمين شناسي بيشتر از نقشه سياسي با واقعيات هماهنگ است.