officer
27-07-2010, 18:50
کارآيي کمپاس:
براي تهيه يک نقشه و يا تحليل زمين شناسي و ساختاري يک منطقه بايد مشخصات و موقعيت ساختارهاي صفحه اي و خطي آن منطقه برداشت شود. زمين شناسان نمي توانند بدون دانستن چگونگي استفاده از کمپاس براي بدست آوردن اطلاعات ساختاري و تشخيص مرز واحد هاي ساختاري، يک نقشه مفيد توليد کرده و يا اطلاعات مفيد بدست آورند. بنابراين ما نياز داريم که چگونگي اندازه گيري ساختار هاي خطي و صفحه اي را براي تمام انواع ساختمان ها مثل عناصر رسوبي و ساختماني و مرز هاي سنگ چينه اي نقشه ها، بدانيم. يک کمپاس داراي کارآيي هاي فراواني است که تعدادي از مهمترين اين کاربردها در زير توضيح داده مي شود:
1) اندازه گيري موقعيت ساختار هاي خطي
2) اندازه گيري زاويه پيچ براي عناصر خطي
3) اندازه گيري زواياي قائم، ارتفاع و فاصله
4) اندازه گيري ضخامت حقيقي لايه ها
5) اندازه گيري موقعيت صفحات
6) بدست آوردن موقعيت يک خط مابين دو نقطه
7) اندازه گيري موقعيت يک صفحه با تکنيک دو خط
8) تعيين دو نقطه هم ارتفاع
9) تعيين موقعيت با استفاده از کمپاس و نقشه
تعاريف:
وضعيت ساختارهاي خطي و صفحه اي داراي دو مشخصه اصلي است: راستا و ميل.
"راستا" زاويه افقي بين يک خط و راستاي مشخص است ( شمال يا جنوب ). يک "خط" يا تصوير افقي يک ساختار خطي شيبدار است يا يک خط افقي روي يک صفحه شيبدار.
"ميل" يک مشخصه عددي است يعني فقط يک عدد است ( مثل 045o يا N45oE). زاويه ميل به عبارت ديگر زاويه قائم بين ساختار خطي يا صفحه اي و سطح افق است. به صورت قرار دادي زوايه ميل را از افق به سمت پايين حساب مي کنند يعني ما زاويه يک ساختار نسبت به افق را به سمت پايين حساب مي کنيم نه بالا، خصوصا وقتي که داده ها را بر روي نيمکره پاييني شبکه استريونت وارد مي کنيم ( بلورشناسان از نيمکره بالايي نيز براي بلور ها استفاده مي کنند). ميل يک بردار است يعني داراي دو مولفه مي باشد: يک مقدارميل (زاويه زير سطح افق)و يک سمت ميل(جهتي که ساختار صفحه اي به آن طرف شيب دارد مثل 30o NW ) اين در وضعيت عمومي است و دو مولفه يعني راستا و ميل در عناصر خطي و صفحه اي معاني متفاوتي پيدا مي کنند. براي ساختار هاي صفحه اي مانند لايه بندي ) مرز هاي لايه ها )، گسل، فولياسيون و عناصر صفحه اي، روند و ميل به امتداد و شيب تبديل مي شوند که امتداد يک کميت عددي و شيب يک کميت برداري است.
امتداد موقعيت يک خط افقي بر روي صفحه حاوي آن است. چون امتداد راستاي يک خط افقي است مي توان راستاي هر يک از دو سمت آن را قرائت کرد. بنابراين 000o و 180oامتداد هاي مشابه هستند.
شيب تمايل يک صفحه شيبدار است. براي ساختار هاي خطي مانند يک خط لولا، محور يا خطوارگي، ما از روند (trend) و ميل (plunge) براي نشان دادن راستا و شيب استفاده مي کنيم. شايان ذکر است که صفحات افقي فاقد هر گونه امتدادي هستند زيرا آنها خط افق را در طول يک خط قطع نمي کنند.
روند، راستاي يک ساختار خطي است در جهتي که آن ساختار به آن سمت شيب دارد. ميل، مقدار شيب آن ساختار خطي است. براي مثال 30 ، 060 به اين صورت هم نوشته مي شود 30 N60oE که روند و ميل را مشخص مي کند نشان دهنده خطي است که داراي ميل 30 درجه و روند 060 است.
شايان ذکر است که خطوط قائم روند خاصي ندارد و روند يک ساختار خطي غير افقي مي بايست از يک مرجع (مثل شمال) به سمتي که خط ميل دارد خوانده شود. بنابراين روندهاي 000 و 180 درجه براي ساختار هاي خطي يکسان نيستند (تفاوت روند و امتداد). ساختار هاي خطي همچنين با زاويه پيچ (pitch) آن روي يک صفحه مشخص نيز تعريف مي شود. روند هر خط در يک صفحه قائم از امتداد آن صفحه طبعيت مي کند.
"زاويه پيچ" زاويه حاده اي است که خط با امتداد صفحه اي که در آن قرار گرفته است مي سازد. براي مثال يک پيچ 40SW ( به صورت 40 درجه از جنوب غرب خوانده مي شود) به اين معني است که خط داراي زاويه پيچ 40 درجه از ( نه به سمت ) جنوب غرب انتهاي جنوب غربي خط امتداد صفحه اي است که خط در آن قرار گرفته است. لازم به ذکر است که زاويه پيچ عموما يک زاويه قائم يا افقي نيست مگر براي صفحات افقي و قائمي که حاوي عناصر خطي باشند. زاويه پيچ يک جايگزين براي روند و ميل است، اگرچه گاهي تنها راه مفيد براي اندازه گيري صحيح مشخصات يک خط است، بويژه زماني که خط داراي ميل زيادي است.
براي تهيه يک نقشه و يا تحليل زمين شناسي و ساختاري يک منطقه بايد مشخصات و موقعيت ساختارهاي صفحه اي و خطي آن منطقه برداشت شود. زمين شناسان نمي توانند بدون دانستن چگونگي استفاده از کمپاس براي بدست آوردن اطلاعات ساختاري و تشخيص مرز واحد هاي ساختاري، يک نقشه مفيد توليد کرده و يا اطلاعات مفيد بدست آورند. بنابراين ما نياز داريم که چگونگي اندازه گيري ساختار هاي خطي و صفحه اي را براي تمام انواع ساختمان ها مثل عناصر رسوبي و ساختماني و مرز هاي سنگ چينه اي نقشه ها، بدانيم. يک کمپاس داراي کارآيي هاي فراواني است که تعدادي از مهمترين اين کاربردها در زير توضيح داده مي شود:
1) اندازه گيري موقعيت ساختار هاي خطي
2) اندازه گيري زاويه پيچ براي عناصر خطي
3) اندازه گيري زواياي قائم، ارتفاع و فاصله
4) اندازه گيري ضخامت حقيقي لايه ها
5) اندازه گيري موقعيت صفحات
6) بدست آوردن موقعيت يک خط مابين دو نقطه
7) اندازه گيري موقعيت يک صفحه با تکنيک دو خط
8) تعيين دو نقطه هم ارتفاع
9) تعيين موقعيت با استفاده از کمپاس و نقشه
تعاريف:
وضعيت ساختارهاي خطي و صفحه اي داراي دو مشخصه اصلي است: راستا و ميل.
"راستا" زاويه افقي بين يک خط و راستاي مشخص است ( شمال يا جنوب ). يک "خط" يا تصوير افقي يک ساختار خطي شيبدار است يا يک خط افقي روي يک صفحه شيبدار.
"ميل" يک مشخصه عددي است يعني فقط يک عدد است ( مثل 045o يا N45oE). زاويه ميل به عبارت ديگر زاويه قائم بين ساختار خطي يا صفحه اي و سطح افق است. به صورت قرار دادي زوايه ميل را از افق به سمت پايين حساب مي کنند يعني ما زاويه يک ساختار نسبت به افق را به سمت پايين حساب مي کنيم نه بالا، خصوصا وقتي که داده ها را بر روي نيمکره پاييني شبکه استريونت وارد مي کنيم ( بلورشناسان از نيمکره بالايي نيز براي بلور ها استفاده مي کنند). ميل يک بردار است يعني داراي دو مولفه مي باشد: يک مقدارميل (زاويه زير سطح افق)و يک سمت ميل(جهتي که ساختار صفحه اي به آن طرف شيب دارد مثل 30o NW ) اين در وضعيت عمومي است و دو مولفه يعني راستا و ميل در عناصر خطي و صفحه اي معاني متفاوتي پيدا مي کنند. براي ساختار هاي صفحه اي مانند لايه بندي ) مرز هاي لايه ها )، گسل، فولياسيون و عناصر صفحه اي، روند و ميل به امتداد و شيب تبديل مي شوند که امتداد يک کميت عددي و شيب يک کميت برداري است.
امتداد موقعيت يک خط افقي بر روي صفحه حاوي آن است. چون امتداد راستاي يک خط افقي است مي توان راستاي هر يک از دو سمت آن را قرائت کرد. بنابراين 000o و 180oامتداد هاي مشابه هستند.
شيب تمايل يک صفحه شيبدار است. براي ساختار هاي خطي مانند يک خط لولا، محور يا خطوارگي، ما از روند (trend) و ميل (plunge) براي نشان دادن راستا و شيب استفاده مي کنيم. شايان ذکر است که صفحات افقي فاقد هر گونه امتدادي هستند زيرا آنها خط افق را در طول يک خط قطع نمي کنند.
روند، راستاي يک ساختار خطي است در جهتي که آن ساختار به آن سمت شيب دارد. ميل، مقدار شيب آن ساختار خطي است. براي مثال 30 ، 060 به اين صورت هم نوشته مي شود 30 N60oE که روند و ميل را مشخص مي کند نشان دهنده خطي است که داراي ميل 30 درجه و روند 060 است.
شايان ذکر است که خطوط قائم روند خاصي ندارد و روند يک ساختار خطي غير افقي مي بايست از يک مرجع (مثل شمال) به سمتي که خط ميل دارد خوانده شود. بنابراين روندهاي 000 و 180 درجه براي ساختار هاي خطي يکسان نيستند (تفاوت روند و امتداد). ساختار هاي خطي همچنين با زاويه پيچ (pitch) آن روي يک صفحه مشخص نيز تعريف مي شود. روند هر خط در يک صفحه قائم از امتداد آن صفحه طبعيت مي کند.
"زاويه پيچ" زاويه حاده اي است که خط با امتداد صفحه اي که در آن قرار گرفته است مي سازد. براي مثال يک پيچ 40SW ( به صورت 40 درجه از جنوب غرب خوانده مي شود) به اين معني است که خط داراي زاويه پيچ 40 درجه از ( نه به سمت ) جنوب غرب انتهاي جنوب غربي خط امتداد صفحه اي است که خط در آن قرار گرفته است. لازم به ذکر است که زاويه پيچ عموما يک زاويه قائم يا افقي نيست مگر براي صفحات افقي و قائمي که حاوي عناصر خطي باشند. زاويه پيچ يک جايگزين براي روند و ميل است، اگرچه گاهي تنها راه مفيد براي اندازه گيري صحيح مشخصات يک خط است، بويژه زماني که خط داراي ميل زيادي است.