مشاهده نسخه کامل
: آناتومي بدن
چشم
بدليل ارزش ويژه و حساسيت و ظرافت چشمها، تشخيص و درمان ناراحتيهاي مربوط به آنها از اهميت فوقالعادهاي برخوردار است و به همين دليل داروهاي چشمي غالباً بصورت داروهاي نسخهاي مطرح هستند زيرا بايد تحت نظر
پزشك متخصص چشم تجويز شوند.
بطور طبيعي چشم از مكانيسمهاي ويژه دفاعي بهره ميگيرد. پلك و مژهها از ورود اشياء خارجي به آن جلوگيري ميكنند. اشك چشم غبار و ذرات خارجي را از سطح آن شسته، خاصيت ضد عفوني كننده نيز دارد. ولي با اين وجود برخي اوقات مشكلاتي بروز ميكنند كه تنها با درمان داروئي مرتفع ميگردند
ناراحتيهاي چشمي شايع و عوامل آنها:
الف - پلك چشم :
از مناقطي است كه التهاب و قرمزي آن بسيار شايع است. در اين شرايط، دچار خارش يا پوسته پوسته ميشود. ممكن است اين علائم بدليل حساسيت نسبت به رنگها و مواد مختلف موجود در محصولات آرايشي چشم بروز كنند. چنين حساسيتهايي معمولاً بصورت دو طرفه هر دو چشم را گرفتار ميسازند.
براي جلوگيري از بروز اين مسئله، پيشنهاد ميشود كه محصولات آرايشي چشم را بيشتر از سه ماه مصرف نكرده و آنها را با محصولات جديد جايگزين نمائيد. زيرا احتمال آلودگي آنها در اثر تماس با موضع يا هوا وجود دارد. همچنين از مصرف هرگونه محصول آرايشي يا بهداشتي كه به حساسيت نسبت به آن مشكوك هستيد، جداً بپرهيزيد.
كمپرس سرد يا مصرف ضد هيستامينهاي خوراكي (رجوع به مبحث كلي ضد هيستامينها) در بهبود علائم اين نوع حساسيتها مؤثر هستند.
ب- التهاب لبه پلك چشم (Blepharitis):
نيز از مشكلات مزمن و عود كنندهاي است كه پلك را گرفتار ميسازد. از علائم آن قرمزي، خارش و پوسته پوسته شدن پلك است كه ميتواند به ريزش مژهها نيز منجر گردد.
در اين شرايط، كمپرس گرم براي مدت 15 تا 20 دقيقه به همراه درمان داروئي مناسب ميتواند مؤثر باشد. البته منظور از درمان داروئي غالباً استفاده از آنتي بيوتيكهاي موضعي است كه با تجويز پزشك توصيه ميشوند
ج- التهاب قرنيه:
نيز از ناراحتيهاي چشمي است كه ميتواند ويروسي، ميكروبي و يا آلرژيك باشد ولي شايعترين شكل آن نوع ويروسي است.
التهاب ويروسي قرنيه اغلب با « چشم صورتي» شناخته ميشود زيرا چشم ظاهري صورتي رنگ به خود ميگيرد. علائم ديگر آن، تاري ديد، احساس ناراحتي و درد در چشم يا چشمها، احساس وجود جسم خارجي در چشم يا چشمها و گاهي اوقات تب و آبريزش از چشم يا چشمها هستند.
در صورتيكه ترشحات چشم بصورت غليظ يا مخاطي درآيد، خود درماني نكرده و با پزشك تماس بگيريد.
چشم صورتي شده بشدت آلوده ميباشد بنابراين بهداشت چشم در اين مواقع بسيار مهم است. هرگز قطره يا پماد چشمي ديگران را استفاده نكنيد. حالت صورتي چشم معمولاً خودبخود ظرف دو هفته برطرف خواهد شد. اما در حالت كلي درمان آن شامل مصرف اشك مصنوعي (رجوع به تكنگار اين دارو) يا فرآوردههاي ضد احتقان چشمي است. اگر نشانههاي بيماري برطرف نشده و حتي بدتر شده، با پزشك تماس بگيريد، زيرا گاهي اوقات درمان قطعي اين شرايط، تجويز آنتي بيوتيكها همراه يا بدون استروئيدهاي موضعي است كه تنها تحت نظر پزشك توصيه ميشوند.
نيز از ناراحتيهاي چشمي است كه ميتواند ويروسي، ميكروبي و يا آلرژيك باشد ولي شايعترين شكل آن نوع ويروسي است.
التهاب ويروسي قرنيه اغلب با « چشم صورتي» شناخته ميشود زيرا چشم ظاهري صورتي رنگ به خود ميگيرد. علائم ديگر آن، تاري ديد، احساس ناراحتي و درد در چشم يا چشمها، احساس وجود جسم خارجي در چشم يا چشمها و گاهي اوقات تب و آبريزش از چشم يا چشمها هستند.
در صورتيكه ترشحات چشم بصورت غليظ يا مخاطي درآيد، خود درماني نكرده و با پزشك تماس بگيريد.
چشم صورتي شده بشدت آلوده ميباشد بنابراين بهداشت چشم در اين مواقع بسيار مهم است. هرگز قطره يا پماد چشمي ديگران را استفاده نكنيد. حالت صورتي چشم معمولاً خودبخود ظرف دو هفته برطرف خواهد شد. اما در حالت كلي درمان آن شامل مصرف اشك مصنوعي (رجوع به تكنگار اين دارو) يا فرآوردههاي ضد احتقان چشمي است. اگر نشانههاي بيماري برطرف نشده و حتي بدتر شده، با پزشك تماس بگيريد، زيرا گاهي اوقات درمان قطعي اين شرايط، تجويز آنتي بيوتيكها همراه يا بدون استروئيدهاي موضعي است كه تنها تحت نظر پزشك توصيه ميشوند.
د- شايد بتوان
خشكي چشم را بعنوان شايعترين ناراحتي چشم مطرح كرد.
اين مشكل ميتواند بواسطه مصرف برخي داروها، پيري، بيماري يا بسياري عوامل ديگر بروز نمايد. كه بهترين درمان آن، استفاده از اشك مصنوعي (به بخش داروهای خرید آزاد مراجعه نمایید) است. البته از آنجائيكه براي جلوگيري از آلودگي اين فرآورده، ماده محافظ به آن افزوده ميشود، همين مسئله ميتواند به واكنشهاي حساسيتي (آلرژيك) منجر شود. در اين صورت بايد مصرف دارو را قطع نموده بجاي آن فرآوردهاي عاري از ماده محافظ بكار برد كه اينگونه فرآوردهها بصورت يكبار مصرف عرضه ميشوند
نكات قابل توجه قبل از مصرف داروهاي چشمي:
- نحوه ريختن قطره چشمي در چشم:
نكات قابل توجه قبل از مصرف داروهاي چشمي:
- نحوه ريختن قطره چشمي در چشم:
سر را رو به بالا و عقب نگهداريد، پلك پائين را پائين بكشيد بطوريكه از كره چشم فاصله بگيرد. قطره چشمي را در اين حفره و در دورترين فاصله نسبت به بيني در چشم بچكانيد. سپس چشمها را براي چند لحظه ببنديد تا دارو بخوبي در چشم پراكنده شود.
نحوه استعمال پماد چشمي:-
سر را رو به بالا و عقب نگهداريد. يك لايه نازك از پماد را روي لبه داخلي پلك پائين قرار دهيد. سپس چشمها را براي چند لحظه ببنديد و كمي ماساژ دهيد تا دارو بخوبي در چشم پراكنده شود.
- اصولاً قطرههاي چشمي براي مصرف روزانه و پمادهاي چشمي براي مصرف شبانه توصيه ميشوند، زيرا پمادهاي چشمي در روز تاري ديد ايجاد ميكنند اما در شب علاوه بر اينكه اين مسئله را ندارند، مدت زمان بيشتري در تماس با چشم هستند.
محل مناسب براي ريختن قطره چشمي -
محل مناسب براي قراردادن پماد
- هنگام مصرف مراقب باشيد كه سرقطره چكان يا تيوپ پماد با سطوح خارجي تماس پيدا نكند و پس از مصرف بلافاصله درب آنها را ببنديد.
- هرگز از قطره يا پماد چشمي ديگران استفاده نكنيد زيرا احتمال آلودگي اين فرآوردهها در حين مصرف بسيار بالاست.
- تاريخ انقضاء مصرف فرآوردههاي چشمي از اهميت خاصي برخوردار است، بطوريكه از زمان بازشدن درب و شروع مصرف تا تاريخ مشخصي مي توان از آن محصول استفاده كرد و اين تاريخ حتما در بسته بندي درج مي شود.
- هرگز از فرآورده هاي چشمي كه كدر شده يا تغيير رنگ داده يا حاوي رسوبات كريستالي مي باشند، استفاده نكنيد.
- فرآورده هاي چشمي براي مصرف بيش از سه روز توصيه نمي شوند. در صورتيكه پس از سه روز، هنوز هم ناراحتي چشم ادامه دارد، حتما به پزشك مراجعه كنيد.
- اگر مبتلا به بيماريهايي نظير ديابت، فشارخون بالا، گلوكوم و ... هستيد، هرگز خوددرماني نكرده و هرگونه فرآورده چشمي را فقط با تجويز پزشك مصرف نمائيد.
**هشدار: قطرههاي چشمي
نفازولين (ضد احتقان) و
نفازولين- آنتازولين (ضد احتقان و ضد حساسيت)، داروهاي نسخهاي هستند كه براي رفع قرمزي احتقاني چشم بدون منشاء عفوني كاربرد دارند. بنابراين تجويز آنها پس از تشخيص صحيح تنها تحت نظر
پزشك مجاز ميباشد. ضمناً مصرف اين داروها بيش از 3 روز متوالي، باعث بازگشت شديدتر حالت احتقاني چشم خواهد شد و احتمال حساسيت نسبت به اين داروها نيز وجود دارد.
هـ- در صورت
ورود غبار و ذرات خارجي به چشم ، اشك چشم آنرا شسته و خارجي ميكند. اگر اشك براي اين منظور كفايت نكند، ميتوان از آي-باس Eye-Bath يا فرآوردههاي مشابه جهت شستشوي چشم استفاده كرد. البته توجه داشته باشيد كه اگر محل شستشوي چشم هرگونه آلودگي داشته باشد، خود بعنوان يك عامل ايجاد عفونت عمل خواهد كرد. پس بهداشتي بودن وسيله و محلول مورد استفاده براي شستشوي چشم بسيار اهميت دارد. اگر بعد از شستشو، بهبودي حاصل نشد، حتماً با پزشک تماس بگیرید.
--
Hidden-H
22-04-2006, 00:30
واژه آناتومی ، یک منشا یونانی به فضای to eat up یعنی بریدن چیزی به قسمتهای کوچکتر. در بیان آناتومی ، گفته میشوند که مطالعه ساختار بدن انسان است. البته بیشتر آناتومیتها این را قبول ندارند چرا که آنان بیان میکنند این تعریف بدون در نظر گرفتن اعمال مربوط به قسمتهای مختلف بدن است بنابراین معنی رقیق آناتومی عبارتست از مطالعه ساختمان بدن و ربط آن به اعمال قسمتهای مختلف آن ساختمان.
تاریخچه
اولین مطالعات مربوط به آناتومی توسط وسالیوس که یک آناتومیست فلگمنی قرن شانزدهم میباشد، صورت گرفت. او توانست طرحهایی از قسمتهای مختلف بدن، با چشن غیر مسلح رسم کند.
تعاریف انواع آناتومی
آناتومی عملی: بطور معمول از شناخت و در حال کلینیکی استفاده میشود مثل استفاده از علم آناتومی در اجرای یک آزمایش فیزیکی بر روی بدن.
آناتومی کلینیکی: مطالعه آناتومی وابسته به عمل دارو.
آناتومی مقایسهای: مطالعه آناتومی ارگانیسمهای مختلف با کشیدن شباهتها و تفاوتها در رابطه با ساختار و عملکرد.
آناتومی عرضی: آناتومی ای که بدن را در خلاف جهت طرح بدن بررسی میکند.
آناتومی تکامل: مطالعه فرآیندهای زیستی از لقاح تا تشکیل یک انسان بالغ. جنین شناسی ، نوعی از این است که بطور گسترده در رابطه با فرآیند تکاملی که قبل تولد اتفاق میافتد درگیر است.
آناتومی ماکروسکوپی: مطالعه آناتومی با چشم غیر مسلح بر روی برشهایی از قسمتهای مختلف بدن.
آناتومی میکروسکوپیک: مطالعه آناتومی با استفاده از میکروسکوپ نوری ، همچنین از میکروسکوپ الکترونی اسکن کننده نیز استفاده شده و قسمتهای کوچکتر از حد سلول را مطالعه میکنند.
آناتومی اعصاب: مطالعه سیستم عصبی مرکزی و محیطی
آناتومی رادیوگرافیک: مطالعه آناتومی بر اساس تکنیکهای تصویرسازی مثلا CT-MRI اولتراسونوگرافی
آناتومی منطقه: مطالعه آناتومی یک قسمت خاصی از بدن مثل قفسه سینه در این نوع همزمان همه سیستمهای زیسی مثل اسکلتی ، گردش خون و ... و ارتباطات اعمال سیستمهای مختلف باهم و بطور همزمان در یک قسمت خاص از بدن. مطالعه می شود.
آناتومی سطحی: آناتومی که مطالعه بر سطح خاری بدن دارد که بخصوص در شناسایی و درمان مشکل کلینیکی هم می باشد.
آناتومی مربوط به عمل جراحی: اجرا و مطالعه آناتومی بطوری که مربوط میشود به عمل جراحی که هدف آن ممکن است شناسایی یا درمان باشد.
آناتومی سیستمیک: مطالعه آناتومی بوسیله سیستمهای زیستی. مثلا سیستم ماهیچهای، اسکلتی ، گردش خون و ... در این نوع یک سیستم زیستی بطور منفرد در کل بدن مطالعه میشود.
رشد در دوران کودکی
زمانی است که رشد و نمو جسمی ، ذهنی و اجتماعی قابل توجهی روی میدهد و در طی آن شخص از یک شیرخوار وابسته به انسان بالغ و خودکفا تبدیل میشود. علاوه بر آن کودک مهارتهایی را میآموزد که به او امکان میدهد به افراد دیگر و با محیط کنش متقابل ایجاد نماید. سرعت رشد در سال اول زندگی بیش از سایر زمانهاست و دوره دیگری از رشد سریع هم در دوران بلوغ رخ میدهد که دوران گذرا از کودکی به بزرگسالی است. کودکان بسیاری از مهارتهای ضروری جسمی ، ذهنی و اجتماعی را در 5 سال اول زندگی کسب میکنند، اما فرآیند آموختن تا پایان عمر ادامه مییابد.
چگونگی رشد و نمو استخوانها
در هنگام تولد، بیشتر اسکلت از بافت غضروفی تشکیل شده است و استخوان صرفاً در تنه استخوانهای دراز وجود دارد. در طی کودکی ، بتدریج استخوان جایگزین غضروف میشود که به این روند استخوان سازی میگویند. در استخوانهای بلند اندامها ، نواحی موسوم به صفحه رشد وجود دارند که برای دراز شدن استخوان مرتب غضروف تولید میکنند و سپس این غضروف به استخوان تبدیل میشود. با شروع دوران بزرگسالی ، استخوان سازی خاتمه مییابد و اسکلت هم به بزرگترین اندازه ممکن خود رسیده است. در حالت کلی رشد استخوانهای بلند در دو دسته زیر تقسیم بندی میشود.
استخوانهای بلند در کودکان: رشد و استخوان سازی (تشکیل استخوان) در انتهای استخوانهای بلند انجام میشود.
استخوانهای بلند در بزرگسالان: همه غضروف موجود در استخوان ، استخوانی شده است. یک لایه غضروفی از انتهای استخوان محافظت میکند. رشد و استخوان سازی (تشکیل استخوان) در انتهای استخوانهای بلند انجام میشود.
چگونگی تکامل مغز و جمجمه
مجموعه نورونهای نوزاد (سلولهای عصبی) کامل است، اما شبکه مسیرهای بیـن سـلولـی در نـوزاد هنوز تکامـل نیافتـهاند. در 6 سـال اول زنـدگی مغز رشـد مـیکند و شبکه عصبی (اعصاب) به سرعت پیچیده تر شده و در نتیجه یادگیری انواع رفتارها و مهارتها برای کودک ممکن میشود. برای آن که بزرگ شدن مغز ممکن شود، کرانیوم (بخشی از جمجمه که مغز را میپوشاند) هم در فضاهای نرم موسوم به ملاج و در فواصـل بیـن استخوانهای جمجمه موسوم به درز رشد میکند. این نواحی بتدریج تبدیل به استخوان میشوند. در طی بقیه دوران کودکی ، مغز ، شبکه عصبی و جمجمه با سرعت آهسته تری رشد میکنند.
در هنگام تولد ، شبکه عصبی کاملاً تکامل نیافته است. استخوانهای جمجمه را درزها و ملاجها از هم جدا نگه میدارند. مغز و جمجمه در 6 سالگی تقریباً اندازه نهایی خود را یافته است و شبکه عصبی متراکم تر شده است. ملاجها بسته شدهاند و استخوانهای جمجمه در محل درزها ثابت شدهاند. مغز و استخوان بزرگسالان به حداکثر اندازه نهایی خود دست یافتهاند. شبکه عصبی کمال یافته است؛ هرچند که با ادامه دادن یادگیری فرد، آن هم ممکن است به نمو خود ادامه دهد.
رشد بدن
رشد دوران کودکی را هورمونها کنترل میکنند و علاوه بر آن، عواملی همچون رژیم غذایی و سلامت کلـی فرد هـم بر آن تأثیر میگذارند، بدن کودک مدام در حال رشد است. اما میزان این رشد بسته به مرحله زندگی متفاوت است. روی هم رفته رشد در دوران شیرخوارگی و دوران بلوغ سریعتر از همه دورانهای دیگر است. علاوه بر آن بعضی از اعضای بدن هم سریعتر از قسمتهای دیگر رشد میکنند که این امر منجر به تغییر نسبتهای بدنی کودک در حین رشد تغییر میشود.
در هنگام تولد، اندازه سر ، یک چهارم طول کل بدن است و تا 6 سالگی نیز به سرعت به رشد خود ادامه مــیدهد. خصیصههـای صورت نیـز در طـی کودکی تغییـر مـییابند؛ بدین ترتیب که صورت بزرگتر از باقی جمجمه میشود. اندامها در دوران شیرخوارگی نسبت به سایر اجزای بدن کوچکتر هستند و با رشد کودک طویلتر میشوند که بویژه این طویل شدن در دوران بلوغ سریعتر است. نهایتاً بدن در حدود 18 سالگی به اندازه نهایی خود میرسد. در این زمان ، اندازه سر تقریباً یک هشتم طول کل بدن است در حالی که اندازه پاها نصف اندازه بدن است.
کاربردهای آناتومی
مقایسه آناتومی طبیعی انسان سالم با یک انسان بیمار و تشخیص بیماری در محل خاصی از بدن
بررسی کلیه مراحل تکامل از زیگوت تا انسان بالغ
استفاده از آناتومی در رده بندی موجودات مختلف
استفاده از آناتومی در تعیین جنسیت جنین و ناهنجاریهای آن در سیستمهای مختلف
Hidden-H
22-04-2006, 00:33
دیدکلی
گوش از قسمتهای مختلفی تشکیل شده است. امواج صوتی مراحل مختلفی را درون گوش طی میکنند تا به اعصاب شنوایی تبدیل شوند. هر کدام از اجزای گوش درونی را این امواج تاثیر گذاشته (تقویت، جمع آوری ، تغییر فرکانس ، انتقال و...) و به اعصاب شنوایی میرسند. ساختمان گوش از قسمتهای مختلفی تشکیل شده است.
گوش خارجی
گوش خارجی امواج صوتی را جمع آوری و متمرکز میسازد و از دو قسمت تشکیل شده است.
لاله گوش
لاله گوش در غالب حیوانات متحرک است، و برای جمع کردن و هدایت امواج صوتی و تشخیص جهت صدا بکار میرود، ممکن است به طرف منبع صورت متوجه شود. در انسان لاله گوش بیحرکت است ولی تا اندازهای جهت صوت را میتواند تشخیص دهد.
مجرای گوش خارجی
مجرای گوش خارجی لولهایست که تقریبا 2 تا 3 سانتیمتر طول دارد و در حدود یک سانتیمتر مکعب حجم دارد و به پرده صماخ ختم میشود. ارتعاشات صوتی تا قسمت انتهایی این لوله بوسیله هوا منتقل شده ، پس از آن بوسیله محیطهای جامد و مایع به گوش میانی انتشار مییابد.
پرده صماخ
پرده صماخ غشایی است که بوسیله اصوات با فرکانسهای مختلف مرتعش میشود. درجه کشش آن از محیط به طرف مرکز تدریجا زیاد شده و به همین علت است که هر قسمت از این پرده بوسیله فرکانس معینی مرتعش میشود.
گوش میانی
گوش میانی امواج را تقویت و منتقل میکند. گوش میانی در حفره استخوانی موسوم به صندوق تمپان (Caisse De Tympan) قرار دارد و بوسیله شیپور استاش (Trompand Eustache) به حلق میرسد. ارتعاشات هوا که از گوش خارجی به پرده صماخ میرسد بوسیله چهار استخوان کوچک که یکی پس از دیگری متکی بهم مفصل شده است، به گوش داخلی منتقل میگردد. این چهار استخوان بر حسب شکلی که دارند شامل چکشی ، سندانی ، عدسی و رکابی است. وظیفه آنها کم کردن دامنه ارتعاشات و در نتیجه افزایش تغییرات فشار است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گوش میانی
گوش میانی امواج را تقویت و منتقل میکند. گوش میانی در حفره استخوانی موسوم به صندوق تمپان (Caisse De Tympan) قرار دارد و بوسیله شیپور استاش (Trompand Eustache) به حلق میرسد. ارتعاشات هوا که از گوش خارجی به پرده صماخ میرسد بوسیله چهار استخوان کوچک که یکی پس از دیگری متکی بهم مفصل شده است، به گوش داخلی منتقل میگردد. این چهار استخوان بر حسب شکلی که دارند شامل چکشی ، سندانی ، عدسی و رکابی است. وظیفه آنها کم کردن دامنه ارتعاشات و در نتیجه افزایش تغییرات فشار است.
پنجره بیضی
استخوان چکشی به پرده صماخ و استخوان رکابی به پنجره بیضی (Ovale) ختم میشود که سطح آن 4 مرتبه از پرده صماخ کوچکتر است. چون سطح صماخ 14 مرتبه از سطح بیضی بزرگتر است لذا فشار در پنجره بیضی 14 مرتبه زیاد میگردد. این بهترین وسیلهای است که میتوان انرژی ارتعاشی یک محیط با وزن مخصوص کم را (هوا) به محیطی با وزن مخصوص زیاد منتقل نمود.
پنجره گرد
در گوش میانی ، پنجره دیگری وجود دارد که به پنجره گرد (Round) مرسوم است. پنجره گرد و پنجره بیضی حد فاصل بین گوش داخلی و میانی است. پنجره بیضی ارتعاشاتی را که به پرده صماخ میرسد از طریق استخوانهای گوش میانی به گوش داخلی منتقل میکند و پنجره گرد سبب میشود مایع گوش داخلی که در محفظه غیر قابل ارتعاشی قرار دارد، بتواند مرتعش شود.
گوش داخلی
گوش داخلی امواج منتقل شده از گوش میانی را دریافت و آن را به امواج شنوایی تبدیل میکند. گوش داخلی اصلیترین قسمت گوش است و از چندین قسمت تشکیل شده است.
مجاری نیم حلقوی: در ساختمان گوش سه مجرای نیم حلقوی واقع شده است که برای حفظ تعادل بدن در فضا بکار میرود و در امر شنیدن تاثیر ندارد.
کیسه اوتریکول و ساکول: مجاری نیم حلقوی بالای کیسهای بنام اوتریکول قرار گرفتهاند (Utricule) ، که بوسیله مجرایی به یک کیسه کوچکتر مرسوم به ساکول (Saccule) وصل میشود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حلزون
در زیر مجاری نیم حلقوی ، حلزون (Limacon) قرار گرفته که حفرهای پیچیده به شکل حلزون است و بوسیله دریچه بیضی به گوش میانی مربوط میشود. تعداد حلقههای این مارپیچ 2.5 ، طولش 38 میلیمتر و قطر قاعده آن در حدود 3.3 میلیمتر است. حلزون از مایعی پر شده و بوسیله دو پنجره بوسیله غشای مسدود به صندوق تمپان ارتباط دارد. یکی پنجره بیضی که ارتعاشات را دریافت میکند و دیگری پنجره گرد بوده و عمل آن این است که به مایعی که در حلزون قرار دارد، امکان ارتعاش میدهد.
مجرای حلزونی:در وسط حلزون مجرای حلزونی قرار دارد که به ساکول معروف است.
غشا بازیلر:حفره حلزون بوسیله جدار طولی به نام غشا بازیلر به دو قسمت تقسیم میشود.
اندام کورتی
روی غشا بازیلر مجموعهای مرسوم به اندام کورتی (Corti) یا عضو کورتی قرار گرفته است. تعداد اندام کورتی از قاعده حلزون به طرف راس آن بتدریج افزایش مییابد.
تونل کورتی
عضو کورتی از یک سلسله سلولهایی به شکل میله که راس آنها دو به دو و مجاور هم قرار دارد، تشکیل میشود. بدین طریق مجرایی با مقطع مثلثی شکل را محدود میسازد که به تونل کورتی معروف است.
Hidden-H
22-04-2006, 00:34
دید کلی
اسکلت بدن از تعداد زیادی استخوان تشکیل شده است که بعضی از آنها فرد و بعضی دیگر زوج هستند. استخوانها از نظر شکل و اندازه بسیار متفاوت میباشند ولی بطور کلی آنها را به 5 گروه اصلی میتوان تقسیمبندی کرد.
استخوانهای مداز : استخوان مداز ، از یک تنه تقریبا استوانهای با یک قسمت پهن در دو انتها تشکیل شدهاند. این گروه بیشتر استخوانهای اندامهای فوقانی و تحتانی را در بر میگیرد.
استخوانهای کوتاه : از نظر شکل تفاوتهای زیادی باهم دارند ولی بطور کلی میتوان آنها را به شکل مکعب در نظر گرفت. این گروه استخوانهای قسمت پروکسیال دست و پا را در بر میگیرند که به ترتیب استخوانهای کارپال و تارسال نامیده میشوند.
استخوانهای پهن : استخوانهای پهن در مقایسه با قطرشان سطح پهن دارند و شامل استخوانهای سقف جمجمه و دندهها میباشند.
استخوانهای نامنظم : استخوانهای نامنظم در نظر شکل تفاوتهای زیادی باهم دارند و در هیچکدام از گروههای فوق قرار نمیگیرند و شامل استخوانهایی میشوند که ستون فقرات و بعضی از استخوانهای جمجمه را تشکیل میدهند.
استخوانهای سزامویید (کنجدی) : این استخوانهای در تاندونهای نزدیک مفاصل ظاهر میشوند مهمترین استخوان این گروه ، استخون کشکک میباشد.
ساختمان استخوان
استخوان بافتی است همبندی ، که از سختترین بافتهای بدن انسان بشمار میرود. استخوان از یک ماده بنیادی آلی که در نمکهای غیر آلی ذخیره شدهاند تشکیل شده است. سختی استخوان به سبب وجود همین نمکهای غیر آلی است که تقریبا 60% وزن کل استخوان را تشکیل میدهند. این نمکها عمدتا شامل کلسیم ، فسفات و مقداری منیزیم و کربنات میباشند. خارج کردن نمکهای کلسیم از یک استخوان با قرار دادن استخوان در اسید معدن رقیق امکان پذیر است.
شکل استخوان پس از خارج کردن نمکهای کلسیم بهم نمیخورد ولی نرم میشود. بهطوریکه مثلا یک استخوان دراز را آنقدر میتوان خم کرد که دو انتهای آن به هم برسند. یک غشای همبندی به نام پریوستیوم periosteum سطح خارجی استخوانها را میپوشاند. این غشا در مفاصل حرکتی که با غضروف مفصلی پوشانده شدهاند، وجود دارد. پریوستیوم محتوی یک شبکه عروق خونی است که از طریق آن ، عروق به داخل استخوان نفوذ میکنند. در برش عرضی ، دو گونه استخوان تشخیص داده میشود.
استخوان متراکم
با چشم معمولی و غیر مسلح ، به صورت متراکم و بی شکل دیده میشود، و لایه خارجی استخوان را تشکیل میدهد. موقعی که استخوان متراکم زیر میکروسکوب مورد بررسی قرار میگیرد، واحدهایی با آرایش منظم مشاهده میشوند که سیستم هاورس نام دارد. سیستم هاورس از قسمتهای ریز تشکیل شدهاست.
یک حفره مرکزی (مجرای هاورس) که محتوی اعصاب و عروق است.
دوایر متحدالمرکز استخوانی (لاملا) که حفره مرکزی را احاطه کردهاند.
لاکونا به فضاهای بین لاملا که محتوی سلولهای استخوانی هستند گفته میشود.
کانالیکولها ، مجاری باریکی هستند که لاملا عبور کرده و به لاکوما وصل میشوند. از میان همین مجاری است که مواد غذایی بوسیله رگها به داخل مجرای هاورس پخش میشوند.
مابین سیستمهای هاورس مجاور ، لاملاهای دیگر به نام لاملاهای میان بافتی وجود دارند. و دورتادور محل استخوان توسط لاملاهای دیگری به نام لاملاهای محیطی احاطه شده است. مجاری هاورس مجاور هم ، به وسیله مجاری عرضی باریکه (مجاری ولکمن Volkmann's canal) به یکدیگر متصل میشوند و از میان همین مجاری است که رگها از یک سیستم هاورس به سیستم دیگر راه مییابند. گرچه استخوان متراکم با چشم معمولی بی شکل به نظر میآید، ولی میتوان فضاهایی را در آن مشاهده کرد که تفاوت عمده میان استخوان متراکم و اسفنجی در اندازه همین فضاهاست.
استخوان اسفنجی
در رشتههای استخوانی به نام ترابکولا که فضای ما بین آنها توسط چشم معمولی قابل روئیت است تشکیل شده است. مقدار هر یک از دو نوع استخوان فوق ، از استخوانی به استخوان دیگر و از قسمتی از استخوان به قسمتی دیگر فرق میکند. و بستگی به میزان قدرت مورد نیاز آن استخوان دارد. در تنه استخوان مداز ، یک لایه خارجی ضخیم از نوع استخوان متراکم وجود دارد. در صورتی که در یک استخوان نامنظم و یا کوتاه لایه متراکم استخوان نسبتا نازک است.
استخوان اسفنجی دارای لاملاهایی است که از نظر ساختمان شبیه به لاملاهای استخوان متراکم هستند با این تفاوت که فضاهای موجود در استخوان اسفنجی بزرگتر بوده و سیستمهای هاورس فقط در ترابکولهای بزرگ دیده میشوند. استخوان اسفنجی مواد غذایی خود را از رگهای اطراف دریافت میکند.
مغز استخوان
تنه استخوان دراز ، دارای یک حفره مرکزی به نام موولا میباشد. این حفره با مغز استخوان ، که در میان ترابکولهای استخوان اسفنجی نیز دیده میشود، پرشده است. به هنگام تولد تمامی مغز استخوان سلولهای خونی را تولید میکنند که در آن مغز قرمز استخوان گفته میشود. با آغاز دوران بلوغ ، مغز قرمز فقط در استخوانهای جمجمه ، قرقرهها استخوانهای کتف ، ستون مهرهها ، دندهها ، لگن و انتهای فوقانی بازو و رانها یافت میشود. در هر جایی که مغز قرمز توسط مغز زرد یا به عبارت دیگر چربی ، جایگزین شده باشد بافت خونساز کمی در آنجا وجود خواهد داشت.
کارایی استخوان
استخوان چهارچوب نگهدارنده بافتهای نرم را تشکیل داده و به منزله تکیهگاهی برای تحمل وزن بدن میباشد.
استخوان اهرمی است که ماهیچهها برای ایجاد حرکت ، فشار خود را بر آن اعمال میکنند.
استخوان از اترانهای حیاتی خاصی محافظت میکند مانند جمجمه که از مغز حفاظت میکند.
استخوان از نظر دارا بودن بافت تولید کننده سلولهای خونی ، دارای اهمیت میباشد.
استخوان منبع تجمع نمکهای کلسیک است.
توسعه و رشد استخوانها
در مدت تکامل بدن انسان ، بیشتر استخوانها ابتدا به صورت غضروف نمایان میشوند. اما تعداد کمی از آنها مانند ترقوه و استخوانهای سقف جمجمه ابتدا توسط پردههای متشکله مزودرم ظاهر شده و هیچ غضروفی ندارند. این تشکیلات اولیه غضروفی پردهای بعدا طی مراحل استخوان سازی به استخوان تبدیل میشوند. بعضی از استخوانها از یک مرکز استخوانسازی منفرد بوجود میآیند. باین معنی که تشکیل استخوان از یک نقطیه در ماده اولیه شروع شد. قوه استخوانی شدن تمام استخوان ادامه مییابد.
استخوانهای دیگر ، مانند استخوانهای مداز ، از بیش از یک مرکز استخوان سازی استخوانی میشوند. بطوری که در بعضی از مراحل رشد، استخوان بوسیله قسمتهای غضروفی به چندین بخش تقسیم میشود. اولین مرکز استخوان سازی که در هر استخوان ظاهر میشود مرکز استخوان سازی اولیه ، و مراکز بعدی ، مراکز استخوان سازی ثانویه نامیده میشوند. مرحله نموی که در آن این مراکز ظاهر میشوند در هر استخوان تقریبا ثابت است. بنابرین تعیین سن یک کودک نرمال با انجام رادیوگرافی از مناطق بخصوصی از اسکلت وی امکان پذیر است.
توسعه و رشد استخوان دراز
در یک استخوان دراز نمونه مرکز استخوان سازی اولیه در مرکز غضروف اولیه ، در حدود هشتمین هفته زندگی جنینی ظاهر شده و تا استخوانی شدن تمام تنه استخوان ادامه مییابد. تنه یک استخوان مداز و در حال رشد دیانیز نامیده میشود و استخوانی شدن دیانیز ، معمولا قبل از تولد کامل میشود.
Hidden-H
22-04-2006, 00:36
مقدمه
بافت عصبی در واقع از مجموعهای از سلولهای عصبی یا نورون و سلولهای گلیا تشکیل شده است. نورونها دارای اشکال و اندازههای مختلفی میباشند. با این حال هر نورون از سه قسمت پریکاریون ، اکسون و دندریت تشکیل شده است. اکسون غالبا استطاله واحدیست ولی گاهی دارای زواید جانبی به نام کلاترال میباشد. بر اساس نقطه خروج زواید از پریکاریون میتوان نورونها را به یک قطبی ، دو قطبی و چند قطبی تقسیم نمود. نورونهای یک قطبی را میتوان در گانگلیونهای نخاعی مشاهده نمود.
نورونهای دو قطبی اکسون و دندریتها از دو نقطه متقابل از پریکاریون خارج میگردند. این گونه نورونها در بافت حسی بویایی و شبکیه چشم یافت میشوند. نورونهای چند قطبی از سایر نورونها فراوانترند. از انواع دیگر نورونها میتوان سلولهای پورکنژ را نام برد که فقط در لایه میانی قشر مخچه یافت میشوند. پریکاریون آنها بطری شکل است از یک قطب آن دندریت واحدی خارج میشود و سپس به شکل شاخههای درخت منشعب میگردد.
پریکاریون
اندازه پریکاریونها متفاوت است (بین 4 الی 135 میکرون) اشکال آن کروی ، ستارهای ، هرمی و گاه گلابی است. احتمالا در قشر مخ تنها 14 میلیارد نورون وجود دارد. نورونها معمولا دارای هستههای درشتاند که درون آنها یک یا چند هستک وجود دارند. نورونها علاوه بر اندامکهای متداول سیتوپلاسمی مانند دستگاه گلژی ، میتوکندری دارای ویژگیهایی نیز میباشند مانند وجود ذرات نیسل در پریکاریون و دندریتهاست که اجسامی بازوفیلیک محسوب میشوند.
مقدار این ذرات در سلولهای حرکتی بیش از سلولهای حسی است. ویژگی دیگر وجود تارهای نوروفیبریل در سیتوپلاسم دندریتها و اکسونهاست. اعتقاد بر این است که نورفیبریلها به انتقال مواد مثل یونها و متابولیتها کمک میکنند. نورونها گاه محتوی رنگدانههایی میباشند مانند ملانین در هسته سیاه واقع در مغز میانی و یا رنگدانههای محتوی آهن در هسته گلوبوس پالیدوس و همچنین در هسته قرمز.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جایگاه پریکاریون
نورونها و یا فقط پریکاریون آنها اغلب به صورت متراکم داخل گرههای عصبی یا گنگلیونها قرار دارند. این گرهها هم در سیستم عصبی محیطی به نام گانگلیونهای حسی نخاعی- مغزی و با گنگلیونهای حرکتی احشایی و هم درون سیستم عصبی مرکزی به نام هسته وجود دارند.
گانگلیونها
اندازه گانگلیونها و هم چنین تعداد نورونهای هر گانگلیون بسیار متفاوت است (از چند نورون تا 50 هزار).هر گانگلیون درون کپسولی متشکل از بافت همبند محصور میباشد. از کپسول مزبور انشعاباتی به داخل گنگلیونها پیش میروند و آن را به بخشهایی تقسیم میکنند. گانگلیونهای نخاعی را میتوان به صورت برجستگیهای کروی یا دوکی شکل بر سر راه ریشه خلفی اعصاب نخاعی مشاهده نمود. گانگلیونهای خودکار به دو صورت دو تنه سمپاتیکی در اطراف ستون فقرات قرار دارند.
تارهای عصبی (اکسونها)
تارهای عصبی در مهرهداران به دو نوع قطور (25 - 1 میکرون) و نازک (کمتر از 1 میکرون) تقسیم میشوند. تارهای قطور به یک یا چند غلاف مجهزاند. معمولا سلولهای شووان تمام اکسونهای محیطی را میپوشانند این سلولها اغلب با یک نظم خاصی همانند شیرینی رولت در اطراف اکسونها پیچیده شدهاند. علاوه بر غلاف شووان ممکن است اکسونها دارای پوششی از لایه میلین باشند. وجود یا عدم وجود لایه میلین را میتوان معیاری برای تقسیم بندی تارهای عصبی در نظر گرفت. میلین عمدتا از چربی تشکیل یافته است منکسر کننده نور میباشد و سفید رنگ است.
گرههای رانویه
میلین در فواصل منظم 0.5 - 0.1 میلیمتر قطع میگردد و بریدگیهایی موسوم به گرههای رانویه را ایجاد میکند. سلولهای شووان که سازنده میلین محسوب میشوند روی میلین قرار میگیرند. تارهای میلیندار فاقد سلولهای شووان در ماده سفید مراکز عصبی فراوان یافت میشوند. از دیدگاه میکروسکوپ الکترونی میلین یک ماده نامنظم و فاقد ساختمان نیست بلکه میتوان آن را به عنوان لایههای متحدالمرکز غشای سلولهای شووان تلقی کرد.
نقش سلولهای شووان
سلولهای شووان در ترمیم اکسونهای قطع شده نقش مهمی را به عهده دارند. هم چنین به هنگام بروز جراحات و آسیب بافتی با عمل فاگوسیتوز (بیگانه خواری) به پاکسازی بافت عصبی میپردازند. عمل سلولهای شووان در داخل سیستم عصبی مرکزی به عهده سلولهای گلیال دیگری به نام الیگودندروسیت میباشد زیرا که دستگاه عصبی مرکزی فاقد سلولهای شووان است. بنابراین عوامل سازنده میلین در سیستم عصبی مرکزی الیگودندروسیتها هستند.
اندازه قطر اکسونها
قطر اکسونها از لحاظ تعیین سرعت انتقال جریان عصبی بسیار مهم میباشند. در سیستم عصبی بایستی پارهای از سیگنالها به سرعت به مراکز منتقل گردند و در برخی حالات نیازی به تسریع انتقال جریان عصبی وجود ندارد. حداکثر سرعت جریان عصبی 120m/sec و حداقل 0.5m/sec میرسد. برای تعیین رابطه بین سرعت جریان و قطر اکسونها از نوعی تقسیم بندی تارهای عصبی به گروه C,A استفاده میکنند.
گروه A خود دارای چهار زیر گروه α وβ و δ وσ میباشد. این گروه از تارهای میلیندار تشکیل شده است و قطر تارهای آن بین 20 - 1 میکرون نوسان دارد. گروه C فقط شامل یک دسته تار عصبی به قطر 2 - 0.5 میکرون نوسان دارد. گروه C فقط شامل یکدسته تار عصبی به قطر 2- 5/0 میکرون است و در ضمن فاقد میلین میباشد.
خواص نورون
نورونها با داشتن ساختار ویژه برای کاری که انجام میدهند سازگاری حاصل کردهاند. تحریک پذیری ، هدایت پیام عصبی و انتقال پیام عصبی سه ویژگی عمده نورونها هستند.
تقسیم بندی نورونها
نورونها را بر حسب اینکه پیام عصبی را در چه جهتی هدایت کنند به دو گروه نورونهای حسی ونورنهای حرکتی تقسیم میکنند. نورونهای حسی دندریت بلند و اکسون کوتاه دارند و پیامهای عصبی را از گیرندههای حسی به سمت مراکز عصبی هدایت میکنند و نورونهای حرکتی اکسون بلند و دندریت کوتاه دارند و پیامها را به اندامهای واکنش مانند ماهیچهها و غدهها میرسانند.
بافت همراه نورون
سیستم عصبی علاوه بر نورون شامل سلولهای دیگری است که بر اعمال حفاظتی و تغذیهای نورون شرکت دارند اما در نقل و انتقال جریان عصبی دخالت مستقیمی ندارند. بافت همراه یا نوروگلی عامل پیوند اجزای متشکل بافت عصبی در سیستم مرکزی و محیطی است. نوروگلی را میتوان به سلولهای درشت و یا ریز تقسیم نمود. از جمله سلولهای درشت آستروسیتها و الیگودندروسیتها هستند. آستروسیتها در ترمیم و استحکام بافت عصبی و جدا نمودن تارها از هم و متابولیسم نقش دارند و الیگودندروسیتها در تولید میلین نقش دارند و سلولهای ریز نوروگلی خاصیت بیگانه خواری دارند.
Hidden-H
22-04-2006, 00:37
نگاه کلی
فیبرهای عضله صاف معمولا 2 تا 5 میکرومتر قطر داشته و فقط 20 تا 500 میکرومتر طول دارد در حالی که فیبرهای عضلات اسکلتی قطری تا 20 برابر آنها داشته و طولشان تا چندین هزار برابر میرسد. بسیاری از اصول انقباضی بطور یکسان در مورد عضله صاف و عضله اسکلتی صدق میکند. مهمتر از همه بطور اصولی همان نیروهای جاذبهای بین فیلامانهای میوزین و اکتین که در عضله صاف کاملا متفاوت است.
انواع عضله صاف
عضله صاف هر اندام با عضله صاف بیشتر اندامهای از چندین نظر تفاوت مشخص دارد. ابعاد فیزیکی ، سازمان بندی به صورت دستجات یا صفحات ، جواب به انواع مختلف تحریکات (استیمولوسها) مشخصات حسگیری و غیره با این وجود به خاطر سادگی ، عضلات صاف را بطور کلی به دو دسته بزرگ میتوان تقسیم کرد.
عضله صاف چند واحدی
این نوع عضله صاف از فیبرهای عضلانی صاف مجزا تشکیل شده است. هر فیبر بطور کاملا مستقل از فیبرهای دیگر عمل میکند و غالبا مانند فیبرهای عضلانی اسکلتی از یک انتهای عصبی واحد عصب گیری میکند. علاوه بر آن سطوح خارجی این فیبرها مانند فیبرهای عضلات اسکلتی از یک لایهی نازک ماده شبیه غشا یا مخلوطی از فیبریلهای کلاژن و گلیکو پروتئین پوشیده میشوند که به عایقبندی فیبرهای جداگانه از یکدیگر کمک میکند. مهمترین مشخصه فیبرهای عضله صاف چند واحدی آن است که هر فیبر میتواند بطور مستقل از فیبرهای دیگر منقبض شود و کنترل آنها نیز بطور عمده توسط سیگنالهای عصبی به انجام میرسد.
این موضوع برعکس عضله تک واحدی یا احشائی است که در آن مهم عمده کنترل بر عهده محرکهای غیر عصبی است. یک مشخصه اضافی آن این است این عضلات به ندرت انقباضات خود به خودی نشان میدهند. بعضی از نمونههای عضله صاف چند واحدی که در بدن یافت می شوند عبارتند از فیبرهای عضلانی صاف عضله مژکانی چشم ، عنبیه چشم ، پلک سوم که چشم را در بعضی از حیوانات پست میپوشاند و عضلات راستکننده که موجب سیخ شدن موها بر اثر تحریک عصبی سمپاتیک میشوند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
عضله صاف تک واحدی
واژه تک واحدی گمراه کننده است زیرا به معنی فیبرهای عضلانی واحد نیست بلکه به معنی توده کلی از صدها یا میلیونها فیبر عضلانی است که با یکدیگر به صورت یک واحد منقبض میشوند. فیبرها معمولا با یکدیگر جمع شده و به صورت صفحات یا دستجاتی در میآیند و غشای سلولی آنها در نقاط متعددی به یکدیگر میچسبند بطوری که نیرویی که در یک فیبر عضلانی تولید میشود، میتواند به فیبرهای بعدی منتقل شود. علاوه بر آن غشاهای سلولی توسط محلهای تماس شکافی متعددی ، به یکدیگر ملحق میشوند که از طریق آنها یونها میتوانند به آزادی از یک سلول به سلول بعدی بروند.
بطوری که پتانسیلهای عمل یا جریان یونی ساده میتوانند از یک فیبر به فیبر بعدی سیر کرده و موجب شوند که فیبرهای عضلانی همگی با یکدیگر منقبض شوند. این نوع عضله صاف همچنین به علت اتصالات دو طرفه در بین فیبرها عضله صاف سن سی تیال نامیده میشود. چون این نوع عضله در جدار بیشتر احشا بدن شامل روده ، مجاری صفراوی ، رحم و بسیاری از رگهای خون یافت میشود لذا عضله صاف احشایی نیز نامیده میشود.
روند انقباضی در عضله صاف
عضله صاف محتوی هم فیلامانهای اکتین و هم فیلامانهای میوزین است و مشخصات شیمیایی آنها مشابه مشخصات شیمیایی فیلامانهای اکتین و میوزین عضله اسکلتی است. عضله صاف تروپونین که برای کنترل انقباض عضله اسکلتی ضروری است، ندارد. لذا مکانیسم کنترل انقباض در آن کاملا متفاوت است. اختلافات عمدهای در سازمانبندی فیزیکی عضله صاف و عضله اسکلتی و نیز اختلافاتی در سایر جنبه های عمل عضله صاف از قبیل انقباض ، کنترل روند انقباضی توسط یونهای کلسیم ، مدت انقباض و مقدار انرژی مورد نیاز برای روند انقباضی وجود دارد. عضله صاف دارای همان ترتیب قرار گرفتن فیلامانهای اکتین و میوزین نظیر عضله اسکلتی نیست.
در فیبر عضله صاف تعداد زیادی فیلامانهای اکتین دیده میشود که به اجسام متراکم Dense Bodies چسبیدهاند. تعدادی از این اجسام به نوبه خود به غشای سلول میچسبند در حالی که بقیه آنها در سراسر سارکوپلاسم پراکندهاند. اما توسط داربستی از پروتئینهای ساختمانی که یک جسم متراکم را به جسم بعدی متصل میکنند در جای خود بطور ثابت نگاه داشته میشوند. بعضی از اجسام متراکم غشای سلولهای مجاور نیز توسط پلهای پروتئینی بین سلولی به یکدیگر چسبانده شدهاند. بطور عمده از طریق این پیوندهاست که نیروی انقباضی از یک سلول به سلول بعدی انتقال داده میشود.
در لابلای فیلامانهای متعدد اکتین در فیبر عضلانی معدودی فیلامانهای میوزین قرار گرفتهاند. این فیلامانها قطری بیش از دو برابر قطر فیلامانهای اکتین دارند. در مقطع عکس میکروسکوپ الکترونی ، انسان معمولا تعداد فیلامانهای اکتین را حدود 15 برابر تعداد فیلامانهای میوزین مییابد. بخشی از این اختلاف از این حقیقت ناشی میشود که نسبت طول فیلامان اکتین به طول فیلامان میوزین در عضله صاف بسیار بزرگتر از عضله اسکلتی است. بنابراین احتمال دیدن فیلامانهای اکتین بیش از حد افزایش مییابد.
با این وجود انسان تحت تاثیر کم بودن فیلامانهای میوزین نسبت به فیلامانهای اکتین قرار میگیرد. واحدهای انقباضی عضله صاف به این ترتیب است که تعداد زیادی از فیلامانهای اکتین به روی یک فیلامان میوزین واحد که در نقطه وسط بین اجسام متراکم واقع شده است قرار میگیرند. این واحد انقباضی مشابه واحد انقباضی عضله اسکلتی اما بدون نظم و ترتیب ساختمان عضله اسکلتی است. در واقع اجسام متراکم عضله صاف همان نقش صفحات Z را در عضله اسکلتی بازی می
Hidden-H
22-04-2006, 00:40
غده تیروئید در جلو و طرفین گردن و مقابل مهرههای تحتانی گردن و اولین مهره پشتی قرار دارد. غده تیروئد دولوب راست و چپ در هر سمت گردن دارد که توسط بخش باریکی به نام تنگه تیروئید (اسیموس) به یکدیگر متصل هستند. اسیموس تیروئید بلافاصله زیر حنجره از عرض تراشه عبور میکند. غده تیروئید از تعدادی فولیکول حاوی مواد زرد رنگ و نیمه مایع به نام کلوئید ساخته شده است. تقریبا 5 سانتیمتر طول ، 3 سانتیمتر عرض و 30 گرم وزن دارد.
هورمونهای تیروئیدی
سلولهای تیروئید ، هورمون مختلف ترشح میکنند. تیروکسین (T4) ، تری یدوتیرونین ( T3) که معمولا هورمونهای تیروئیدی نامیده میشوند و کلسی تونین (Calcitonine).
جذب متابولیسم ید
وجود ید برای سنتز هورمونهای تیروئید اهمیت اساسی دارد. در حقیقت غده تیروئید مصرف کننده اصلی ید در بدن است و کمبود ید به اختلالاتی در کار تیروئید منجر میشود. ید توسط غذا به بدن و توسط دستگاه گوارش جذب میشود.
تنظیم کار تیروئید
ترشح هورمون تیروئید یا محرک تیروئید (TSH) ، آزاد سازی هورمونهای تیروئیدی را کنترل میکند، میزان ترشح TSH نیز بر اساس سطوح هورمونهای تیروئید در خون تنظیم میشود. اگر هورمون تیروئید در خون کاهش پیدا کند. ترشح TSH افزایش مییابد و در نتیجه سطح T3 و T4 در خون بالا میرود. هورمون آزاد کننده تیروتروپین (TRH) که از هیپوتالاموس ترشح میشود، آزاد شدن TSH از غده هیپوفیز را تا حدودی تعدیل میکند.
کار هورمونهای تیروئید
اصلیترین کار T3 و T4 کنترل فعالیت متابولیک سلول است. تیروکسین ، تری ید و تیرونین نمو صحیح مغز را ممکن میسازند، تولید ادرار ، تجزیه پروتئینها و جذب گلوکز توسط سلولها ، را افزایش میدهد. کلسی تونین یا تیروکلسی تونین توسط تیروئید ترشح میشود. اما تحت کنترل TSH قرار ندارد. این هورمون در پاسخ به افزایش سطح کلسیم پلاسمای خون ترشح میشود و با افزایش دادن رسوب کلسیم در استخوان سطح کلسیم در پلاسما را پایین میآورد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کم کاری تیروئید و میکزدم Hypothyroidism and Myxedema
هیپوتیروئیدسیم حالتی است که با پیشرفت کند کم کاری تیروئیدی مشخص میشود. و در انواع مختلف دسته بندی میشود.
نوع اولیه : بیش از 95 درصد موارد مبتلایان دچار کم کاری اولیه تیروئید هستند که اختلال عملکرد خود غده تیروئید است.
نوع ثانویه : کم کاری تیروئید به علت نارسایی هیپوفیز را هیپوتیروئیدی ثانویه گویند.
نوع ثالثیه : کم کاری تیروئید ناشی از نارسایی هیپوتالاموس را هیپوتیروئیدی ثالثیه گویند.
وجود هیپوتیروئیدی از زمان تولد را کرتینیسم گویند. مادر نیز ممکن است دچار کم کاری تیروئیدی باشد.
تیروئیدیت اتوایمیون (تیروئیدیت هاشیموتو) شایعترین کم کاری تیروئید در بالغین است که غده تیروئید توسط سیستم ایمنی بدن مورد تهاجم قرار میگیرد.
کم کاری تیروئید در مبتلایان به پرکاری تیروئید که توسط ید رادیواکتیو ، جراحی یا داروهای ضد تیروئیدی درمان شدهاند نیز مشاهده میشود
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تظاهرات بالینی
علائم بالینی در ابتدا غیر اختصاصی مفرط بیمار مانع میشود کار روزانه خود را بطور کامل انجام دهد. شکایاتی مثل ریزش مو ، شکنندگی ناخنها و خشکی پوست در این بیماران شایع است. امکان بیحس شدن یا تیغ شدن انگشتان نیز وجود دارد. گاهی بیمار از خشن شدن صدا شکایت دارد. علاوه بر از بین رفتن میل جنسی ، بیماران مونث دچار اختلالات قاعدگی مثل منوراژی یا آمنوره نیز میشوند. در کم کاری شدید تیروئید ، درجه حرارت و سرعت ضربان قلب از حد طبیعی کمتر میشوند.
وزن بیمار ، حتی بدون افزایش مصرف غذا معمولا رو به افزایش میگذارد، با این وجود احتمال کاشکسی در کم کاری شدید وجود دارد. ضخامت پوست به علت تجمع پلی ساکارید در بافتهای زیر پوستی (میکزدم) افزایش مییابد. صورت بیمار حالت بیتفاوتی پیدا میکند و مثل ماسک میشود. بیمار در محیط گرم نیز از سرما شکایت دارد. با پیشرفت بیماری پاسخهای عاطفی بیمار کند میشود. فرآیندهای هوشی کند میشود. و بیمار حالت بیتفاوتی پیدا میکند. اندازه زبان ، دستها و پاها در اکثر مبتلایان بزرگ میشود. بیمار از یبوست شکایت دارد.
پرکاری تیروئید (Hyperthyroidism Graves diseafe)
پرکاری تیروئید یک بیماری کاملا مشخص بوده که شایعترین علت آن بیماری گریوز تشکیل میدهد معمولا آن را گواتر اگزوفتالمیک نیز مینامند.
علت پرکاری تیروئید
کاملا مشخص نیست. به نظر میرسد برون ده بیش از حد غده تیروئید غیر طبیعی آن توسط ایونوگلبولینهای در گردش خون مربوط باشد. مادهای به نام محرک طویل الاثر تیروئید با غلظت زیاد در سرم بسیاری از مبتلایان به هیپوتیروئیدی مشاهده شده است که امکان دارد با نقص سیستم ایمنی بیمار ارتباط داشته باشد. امکان دارد به دنبال ضربه روحی- استرس یا عفونت ایجاد شود. علل شایع دیگر پرکاری تیروئید عبارتند از : تیروئییت و مصرف زیاد از حد هورمونهای تیروئیدی.
مشخصات بالینی
به صورت یک سری نشانه و علائم مشخص تظاهر مییابد (تیروتوکسیکوز یا سمیت تیروئیدی). علامت مشخصه آنها اغلب حالت عصبی است. این بیماران از نظر عاطفی اغلب به شدت تحریک پذیر ، بیقرار و نگران میباشند. بیمار نمیتواند آرام بنشیند، اغلب از تپش قلب ناراحت است، نبض آنها چه در حالت استراحت و چه در فعالیت بطور غیر طبیعی بالا است. این بیماران نمیتوانند گرما را تحمل کنند، بسادگی دچار تعریق فراوان میشوند. پوست آنها همیشه برافروخته است، رنگ نقرهای مشخصی دارد و گرم ، نرم و مرطوب است. گاهی لرزش ظریفی در دستها مشاهده می شود.
بسیاری چشمان بر آمده (اگزوفتالموس) دارند که حالت خمیدگی در چهره آنها ایجاد میکند. سایر علائم عبارتند از افزایش اشتها و پرخوری ، تا زمانی که علائم گوارشی ظاهر نشدهاند، کاهش وزن تدریجی ، خستگی ، ضعف و غیرعادی عضلانی ، آمنوره ، تغییرات اجابت مزاج به شکل یبوست یا اسهال سرعت ضربان قلب بین 90 تا 60 بار در دقیقه است. فشار خون سیستولیک بالا است ولی فشار دیاستولیک افزایش نمییابد. امکان فیبرپلاسیون دهلیزی وجود دارد، نارسایی احتقایی قلب بخصوص در سالخوردگان شایع است.
ارزیابی تشخیصی
غده تیروئید بزرگ ، نرم و ضرباندار گشته و ممکن است بر روی شریانهای آن تریل لمس شده و یا بروشی شنیده شود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منبع:سايت رشد
Hidden-H
23-04-2006, 00:51
تئوری های شنوائی می کوشند رابطه ادراک شنوائی را با ساختمان و کنش مکانیزم شنوائی بیان کنند و بخوصوص به اساس فیزیولوژیک ارتفاع و شدت صوت توجه دارند. دانشجو باید از مهم ترین این تئوریها مثل تئوری دید رنگ که از آن صحبت کردیم، قسمت اعظم آنچه درباره رابطه آدمی و جهان خارج می دانیم متمرکز شده است.
تئوری موضعی
این تئوری در صورت اصلیش توسط هلم هلتز بیان شد که می پنداشت که تارهای غشاء پایه ای در اثر رزنانس با فراوانی هائی که از خارج می گیرند مرتعش می شوند. در صورت فعلیش این تئوری آن است که هر ناحیه از غشاء پایه ای نسبت به فراوانی بخوصوصی حساسیت دارد. مثلاً گمان می کنند ناحیه باریک بخوصوصی حساسیت را دارد هر چند قسمتهای دیگر نیز تا حدی در اثر این فراوانی فعالیت پیدا می کنند نیز گمان می کنند که جریاناتی که در قسمتهای مختلف غشاء پایه ای ایجاد می شوند به قسمتهای مختلف ناحیه شنوائی کرتکس سربرال می روند.
دیده ایم که در غشاء پایه ای هر چند تارها مرتعش نمی شوند نسبت به فراوانی های مختلف عمل مختلف دارند. این امر را در بحث از پاسخ حلزونی دیدیم .نیز شواهدی در دست است که اگر گوش حیوان مدتی در معرض صداهای زیر شدید قرار گیرد آن ناحیه حلزون که بافتهای کوتاه در آنجا قرار دارند (و بموجب این فرضیه مسئول صداهای زیرند) آسیب می بینند. اما صداهای بم شدید به طور کلی و نه موضعی به غشا پایه ای لطمه نمی زنند.
طبق نظریه موضعی شدت یا بلندی صوت مربوط به آنست که چه مقدار از غشاء پایه ای به فعالیت در می آیند دو صوت که همان فراوانی و همان شدت را دارند همان تارها را تحریک می کنند. از این گذشته همان تارها هستند که حداکثر فعالیت را پیدا می کنند. اگر دو صوت که یک فراوانی دارند در شدت اختلاف پیدا کنند عده تارهایی که تحریک می شوند در مورد صوت شدیدتر بیشتر است اما بافته هائی که حداکثر تحریک را پیدا می کنند همانند. بنابراین طبق نظریه موضعی زیر و بمی صدا مربوط به موضعی است که حداکثر فعالیت را پیدا می کند و بلندی صدا مربوط به وسعت تحریک در اطراف ناحیه ایست که حداکثر تحریک را یافته است.
تئوری فراوانی
تئوری فراوانی به چند نوع مختلف بیان شده است. تئوری ردفورد می گویند که گوش آدمی مثل گوشی تلفون کار می کند. این تئوری بیان می کند که فراوانی ده هزار سیکل در ثانیه موجب می شود که عصب شنوائی ده هزار ارتعاش عصبی را در ثانیه به مغز برساند زیر و بمی بسته به فراوانی ارتعاشات عصبی است که به مغز می رسند بلندی صوت مربوط است به عده بافته های شنوائی که تحریک می شوند. اما بدون توسل به تئوری دیگری که اینک مورد بحث قرار خواهد گرفت فراوانی نمی تواند تجربه زیر و بمی را در بیش از هزار سیکل در ثانیه بیان کند.
شلیک جریان عصبی
این تئوری نوع دیگری از تئوری فراوانی است واضعان آن وور و بری بودند و آنرا برای توجیه اثر وور-بری پیشنهاد کردند. از آنچه در باره اثر وور-بری گفته شد به یاد خواهیم آورد که فراوانی ارتعاش تا پنج هزار سیکل در ثانیه توسط عصب شنوائی نقل می شود هر چند که یکایک اعصاب به صورت فردی هیچکدام بیش از هزار ارتعاش را در ثانیه نقل نمی کنند. از این امر بر می اید که تارهای عصبی به صورت گروه گروه کار می کنند و هر گروهی نسبت به تراکم معینی از امواج خارجی عمل می کنند.
چنانکه در شکل هفتم نشان داده شده است .گروه معینی از تارهای عصبی وقتی به تراکم مخصوصی از محرک خارجی بر خورد می کنند وارد عمل می شوند و بعضی گروهها بیش از گروههای دیگر وارد عمل می شوند.
مثلاً وقتی صوتی که سه هزار سیکل در ثانیه فراوانی دارد به گوش می خورد در عصب شنوائی در هر سه هزارم ثانیه ارتعاشی به راه می افتد و هر بار یک گروه از تارهای عصبی در این فعالیت شرکت می کنند. اما بعضی از تارها به علت اینکه حساسیت بیشتری دارند ارتعاشات بیشتری از بعضی دیگر به راه می اندازند یا شلیک می کنند. ارتفاع صوت طبق این نظریه به عده شلیکها مربوط می شود.بلندی صدا به این ترتیب حس می شود که به علت شدت صوت عده تحریکهای بیشتری در هر ثانیه شلیک صورت می گیرد.
مثلاً صوت بلندی ممکن است بجای پنجاه تار عصبی صد تار را تحریک کند و تارهائی که با صوت دیگر پانصد بار در ثانیه شلیک می کردند در اثر تحریک صوت بلند ممکن است هفتصد بار در ثانیه شلیک کنند. نتیجه کلی عبارت است از ارتعاشات بیشتری در هر ثانیه خواهد بود.بنظر می آید که تئوری شلیک و تئوری موضعی هیچیک در نفس خود کافی نباشد که همه جنبه های شنوائی را توجیه کند و از هر دو باید استفاده کرد.
Hidden-H
23-04-2006, 00:53
مقدمه
حرکت خون در بدن در نتیجه نیرویی است که با انقباضات منظم قلب ، فشردگی رگها در اثر حرکات بدنی و یا انقباضات عضلات صاف اطراف رگهای خونی اعمال میگردد. اهمیت نسبی هر یک از این مکانیزمها در ایجاد جریان خون در جانوران مختلف متغییر است. در مهره داران قلب نقش عمده را در گردش خون بازی میکند. قلب پستانداران از چهار حفره تشکیل شده است. خون برگشتی از ششها وارد دهلیز چپ شده و به بطن چپ میرود و سپس به گردش خون سیستمیک (بدنی یا عمومی) رانده میشود.
خون جمع شده در بدن به دهلیز راست میریزد و سپس به بطن راست عبور کرده و از آنجا به ششها تلمبه میشود (گردش خون ریوی). دریچه از برگشت خون از سرخرگها (آئورت و شش) به بطنها ، به دهلیزها جلوگیری میکنند. این دریچهها غیر فعال هستند و با اختلاف بین حفرههای قلب ، باز و بسته میشوند. دریچههای دهلیزی بطنی توسط رشتههایی به نام طنابهای وتری به ستونهای کوچک متصل هستند. طنابهای وتری از برگشت لبهای دریچهها به داخل دهلیزها هنگام انقباض بطنها و زمانی که فشار داخل بطنها خیلی از فشار داخل دهلیزها جلوگیری میکنند.
ساختمان دیواره قلب
دیواره قلب پستانداران از داخل به خارج تشکیل شده است، از آندوکارد که آندوتلیوم سادهای است که به صورت لایه نازکی سطح داخلی حفرههای قلب را مفروش میکند. لایه دوم میوکارد یا عضله قلب است که بخش قابل انقباض قلب میباشد و تقریبا تمام حجم قلب را تشکیل میدهد و لایه خارجی یا اپیکارد یا اپیگاریوم نامیده میشود.
این لایه نیز به صورت ورقه نازکی سطح خارجی قلب را میپوشاند، این مجموعه در داخل کیسهای از فیبرو سروز (لینی آبشامهای) به نام آبشام قرار میگیرد. آبشام محتوی مایع شفافی است و باعث تسهیل حرکات قلب میشود. آبشام کیسه دو جدارهای است که از دو لایه داخلی یا امثاییکه به سطح قلب میچسبد و لایه خارجی یا لایه جداری تشکیل شده است. قلب از سه نوع عمده عضله دهلیزی ، عضله بطنی ، رشتههای عضلانی تخصص یافته تحریکی و هدایتی تشکیل شده است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ساختمان بافت شناسی عضله قلب
میوکارد یا عضله قلب از دستجات رشتهها یا سلولها کم و بیش پهنی تشکیل میشود هر رشته مانند عضله اسکلتی مخطط بوده ، میوفیربلهای (تارچهها) مشخصی تقریبا نظیر عضله اسکلتی که محتوی فیلامانهار اکتین و میوزین هستند. از کنار هم قرار گرفتن غشای دو سلول مجاور دو نوع منطقه بوجود میآید، یکی هنگامی که انتهای یک رشته عضلانی عمود بر انتهای رشته عضلانی دیگر قرار گرفته تشکیل میشود. و صفحه ارتباطی یا صفحه بین سلولی یا دیسکها درهم فرو رونده یا دیسک انترکاله نامیده میشود.
در این صفحات انتهای رشته سلولی عمود برهم چین خوردگی زیادی دارند و بطور موازی باهم سیر کرده و مقاومت در این ناحیه بسیار کم است و فقط 400/1 مقاومت غشای خارجی رشته عضله قلب است. این مناطق همیشه در خط (z) بوجود میآیند. منطقه دوم از کنار هم قرار گرفتن غشاهای کناری یا جانبی سلولها یا رشتهها تشکیل میشود، بوسیله اتصالات محکم غشاهای دو سلول مجاور کاملا بهم نزدیک میشوند! این مناطق را اتصالات محکم مینامند. این تشکیلات علاوه بر اینکه سلولهای قلبی را بطور محکمی در کنار هم قرار میدهند، سبب تسهیل عبور جریان الکتریکی از یک سلول قلبی به سلول دیگر میگردند.
سن سی سیوم
سن سی سیوم به بافتی گقته میشود که دیواره حد فاصل سلول از بین رفته و هستهها موجود باشند. قبل از اختراع میکروسکوپ الکترونی تصور بر این بود که بافت عضلانی یک بافت سن سی سیال است. زیرا با میکروسکوپ نوری دیواره حد فاصل سلولها به خوبی قابل تشخیص شود. اما بعد از اختراع میکروسکوپ الکترونی و مطالعه بافت عضلانی قلب توسط آن مشاهده گردید که سلولهای عضلانی قلب یک واحد کامل بوده و هر یک بوسیله یک غشای سلولی احاطه میشوند و حالت سن سی سیالی ندارند.
اما به دلیل ارتباط خاص سلولی بین وجود صفحه بین سلولی و اتصالات محکم شکافی بافت قلب از نظر عملکرد همانند یک سن سی سیوم رفتار کرده ، یعنی بواسطه این تشکیلات سلولهای عضلانی قلب چنان محکم و فشرده به یکدیگر متصل شدهاند که هرگاه یکی از سلولها تحریک شود پتانسیل عمل حاصله به تمام سلولها انتشار مییابد و در تمام قلب منتشر میشود. یعنی سلولهای قلب همانند یک کل واحد یا یک سلول عمل میکنند و به همین دلیل به جای سن سی سیوم بافتی ، سن سی سیوم عملی گفته میشود.
پتانسیل عمل در عضله قلبی
بخش اول پتانسیل عمل یعنی دپولاریزاسیون سریع و اورشوت آن که در نتیجه عمل کانالهای سریع سریمی انجام میشود . بعد از دپو لارزیاسیون سریع و اورشوت، پتانسیل عمل در عضله بطنی دارای یک فاز کفهای است، کفه توسط دسته دیگر از کانالها که با کانالهای سریمی سریع فرق دارند ایجاد میشوند. این کانالها بر خلاف کانالهای سدیمی سریع به آهستگی باز میشوند و کانالهای آهسته نام دارند و یونهای کلسیم و سدیم را هدایت میکنند.
همچنین دیر باز شدن کانالهای پتاسیمی به ایجاد کفه کمک میکند. یکی که در فاز کفهای وارد سلول میشود و به شروع انقباض سلولهای بطن کمک میکند. روپولاریزاسیون سلولهای بطنی در اثر بسته شدن کانالهای آهسته کلسیمی و سریمی و باز شدن با تاخیر کانالهای پتاسیمی صورت میگیرد.
فعالیت الکترونیکی عضله قلب
قلب یک تلمبه عضلانی است که خون را به دستگاه سرخرگی پمپ میکند. موج تحریک در قلب پیس میکر با بخش مولد ضربان شروع میشود. گسترش موج تحریک در بقیه قلب بستگی به نحوه تماس سلولها دارد. اتصالات بین رشتههای عضلانی در قلب مقاومت پایین داشته و اجازه عبور به فعالیت الکترونیکی از یک سلول به سلول دیگر را میدهد، همین امر سبب انقباض همزمان عضله قلبی میشود.
عوامل موثر بر خواص سلولهای عضلانی قلب
استیل کولین که از انتهای رشتههای عصبی کونیرژیک آزاد میشود، نوسانی بین پتانسیل تولید شده در سلولهای پیس میکر را زیادی میکند و در نتیجه تعداد ضربان قلب را کم میکند، این فرآیند اثر کرونوتروپیک منفی نامیده میشود. رشتههای پاراسمپاتیک کولیزژیک و گره سینوسی و گره دهلیزی بطنی قلب مهره داران عصب دهی میکند. اپی نفرین و نورا اپی نفرین هم تعداد ضربان را افزایش داده (اثر کرونرتروپیک مثبت) و هم قدرت انقباض قلب را زیاد میکند (اثر انیوتروپیک مثبت).
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Hidden-H
23-04-2006, 00:54
خوب اينم آناتومي بدن
منبع:[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Hidden-H
23-04-2006, 23:04
اينم از تيروييد
Mohammad Hosseyn
05-05-2006, 00:46
اینم از من که دوباره تایپیک جون بگیره
اسكلت
اسكلت به بدن شكل مي دهد، به عنوان تكيه گاهي براي آن عمل مي كند و از آن حفاظت مي كند. اين اسكلت از 206 استخوان تشكيل مي شود كه خود تحت حمايت غضروف (يك ماده سفت و ليفي) قرار دارند. اسكلت محوري (جمجمه، ستون فقرات، قفسه سينه) از 80 استخوان تشكيل مي شود و از مغز، طناب نخاعي، قلب و ريه ها حفاظت مي كند. اسكلت جانبي 126 استخوان دارد و شامل استخوان هاي اندام ها، ترقوه استخوان كتف و استخوان هاي لگن است. تمام استخوان ها، بافت هاي زنده هستند و سلول هايي دارند كه مرتباً با مواد جديد جايگزين استخوان قديمي مي شوند. استخوان ها، حاوي يك ماده نرم و چربي دار هستند كه مغز استخوان نام دارد؛ اطراف آن استخوان اسفنجي قرار مي گيرد كه خود با استخوان متراكم كه چگالي بيشتري دارد، محصور مي شود. مغز استخوان در ستون فقرات، جمجمه، دنده ها و گردن، سلول هاي خوني را مي سازد.
انواع مفصل
مفاصل در محل اتصال هر يا چند استخوان تشكيل مي شوند. انواع مختلف مفاصل، درجات مختلفي از حركت را تأمين مي كنند. تعدادكمي از مفاصل، از جمله مفاصل جمجمه، ثابت هستند. مفاصل نيمه متحرك مثل مفاصل ستون فقرات، پايداري و تا حدي انعطاف پذيري راتأمين مي كنند. بيشتر مفاصل كه مفاصل سينوويال نام دارند، آزادانه حركت مي كنند. انواع اصلي مفصل سينوويال و صفحات حركتي آنها در زير به تصوير كشيده شده است.
ستون فقرات
ستون فقرات كه ستون مهره ها نيز خوانده مي شود، بدن را در وضعيت قائم نگه مي دارد؛ تكيه گاه سر است و طناب نخاعي را دربر گرفته، از آن محافظت مي كند. ستون فقرات از 33 استخوان به نام مهره تشكيل شده است. مفاصل و ديسك هاي حاوي بافت ليفي در بين مهره ها، ستون فقرات را انعطاف پذير مي كنند و باعث پايداري رباط ها و عضلات و كنترل حركات آن مي شوند.
Mohammad Hosseyn
05-05-2006, 02:21
عضلات
عضلات دسته هايي از بافت ليفي (فيبري) هستند كه بدن را حركت مي دهند؛ وضعيت قرارگيري آن را حفظ مي كنند و اعضاي داخلي مثل قلب، روده ها و مثانه را به كار مي اندازند. اين كاركردها به وسيله 3 نوع عضله مختلف انجام مي شود )چسب( كه عضلات اسكلتي بزرگترين گروه آنها را تشكيل مي دهند. عضلات به وسيله پيام هاي ارسالي از دستگاه عصبي كنترل مي شوند. عضلات اسكلتي را مي توان آگاهانه كنترل كرد، در حالي كه دو نوع ديگر فعاليت خودكار دارند. بيشتر عضلات اسكلتي، ارتباط دو استخوان مجاور را برقرار مي سازند. يك طناب قابل انعطاف از بافت ليفي به نام تاندون به يك انتهاي عضله متصل مي شود؛ به انتهاي ديگر عضله يك تاندون يا صفحه اي از بافت همبند متصل مي شود. عضلات اسكلتي نه تنها باعث حركت قسمت هاي مختلف بدن مي گردند بلكه به حفظ وضعيت بدن در حالت هاي ايستاده نشسته يا خوابيده نيز كمك مي كنند. اسامي برخي از عضلات، بيانگر كار آنهاست. بازكننده ها، مفاصل را صاف مي كنند؛ خم كنننده ها آنها را تا مي كنند؛ نزديك كننده ها، اندام را به سمت بدن نزديك مي كنند؛ دور كننده ها، آنها را از بدن دور مي كنند و راست كننده ها قسمت هايي از بدن را بلند مي كنند يا بالا نگه مي دارند. برخي از عضلات اسكلتي اصلي در زير به تصوير كشيده شده اند. عضلات عمقي تر در سمت چپ هر تصوير و عضلات سطحي تر در سمت راست نشان داده شده اند.
انواع عضلات
سه نوع عضله عبارتند از عضله اسكلتي كه اسكلت را مي پوشاند و به حركت درمي آورد؛ عضله قلبي كه ديواره هاي قلب را تشكيل مي دهد و عضله صاف كه در ديواره لوله گوارش، رگ هاي خوني و مجاري تناسلي و ادراري وجود دارد. هر نوع عضله كاركرد متفاوتي دارد و رشته هاي آن داراي شكل خاصي هستند. عضله اسكلتي كه اندام ها و بدن را حركت مي دهد، از رشته هاي دراز، قوي و موازي تشكيل شده است. اين نوع عضله، قادر به انقباض سريع و قوي است ولي تنها به مدت كمي مي تواند با حداكثر قدرت كار كند. عضله قلبي خون را به سراسر بدن مي راند. اين عضله رشته هايي كوتاه، شاخه دار و متصل به هم دارد كه شبكه اي را در داخل ديواره هاي قلب تشكيل مي دهند. اين نوع عضله مي تواند بدون خستگي، مدام كار كند. عضله صاف، كاركردهايي چون حركت دادن غذا در لوله گوارش را بر عهده دارد. اين عضله از رشته هايي كوتاه و دوكي شكل تشكيل شده است كه به هم متصل شده، صفحاتي را تشكيل مي دهند و مي توانند به مدت هاي طولاني كار كنند.
عضلات چگونه كار مي كنند؟
حركت زماني ايجاد مي شود كه پيام هاي ارسالي از دستگاه عصبي باعث انقباض عضله شوند حركت آگاهانه بدن به وسيله عمل متقابل عضلات اسكلتي، استخوان ها و مفاصل صورت مي پذيرد. بيشتر عضلات يك استخوان را به استخوان ديگر مرتبط مي كنندو از يك مفص عبور مي كنند. وقتي يك عضله منقبض مي شود، استخوان ها را مي كشد و به حركت درمي آورد. بياري از عضلات، به صورت جفتي هستند، به طوري كه در هر سمت يك مفصل يك عضله قرار مي گيرد و حركات مخالف را ايجاد مي كند. براي مثال، در بازو، عضله سه سر با انقباض خود بازو را صاف مي كند و عضله دو سر با انقباض خود باعث تا شدن بازو مي شود.
دوستان نظرات یادتون نره.امروز دوتا مقاله براتون گذاشتم.سعی می کنم روزی دو سه تا مقاله بذارم به شرطی که نظرات در مورد نحوه ی ارسال مقاله داده بشه.
منتظر باشید
Mohammad Hosseyn
05-05-2006, 15:45
حواس
حواس ما، ما را از تمام جنبه هاي محيط خود آگاه مي سازند. چشم ها اطلاعات بينايي را فراهم مي كنند؛ گوش ها صوت راتشخيص مي دهند و در تعادل نيز نقش دارند؛ بيني و زبان به ترتيب به بوها و مزه هاي مختلف پاسخ مي دهند و اعصاب حسي پوست، ما را قادر به احساس تماس فيزيكي (لمس)، تغييرات دما و درد مي كنند. در هر مورد اطلاعات محيطي كه به وسيله اعضاي حسي تشخيص داده مي شود، به وسيله اعصاب به مغز منتقل مي شوند و در آنجا مورد تجزيه و تحليل قرار مي گيرند.
بينايي
اعضاي بينايي، چشم ها هستند. شعاع هاي نوري كه به هر چشم وارد مي شود، به وسيـله قرنيـه و عدسي متمركز شده، روي شبكيه مي افتند و يك تصوير وارونه بر روي آن تشكيـل مي دهنـد. سلـول هاي شبكيه اين تصوير را به تكان هـاي الكتريكي تبديـل مـي كنند كه از طريق عصب بينايي به مغز مي روند و در آنجا رمز گشايي شده، باعث بينايي مي شوند. عنبيه، اندازه مردمك را تغيير داده، مقدار نوري را كه به شبكيه مي رسد، كنترل مي كند. رگ هاي خوني شبكيه و لايه اي به نام مشيميه، مواد غذايي را به چشم مي رسانند.
نماي شبكيه
سلول هاي شبكيه، رنگ و شدت نور را ثبت مي كنند. در پشت شبكيه، ديسك بينايي قرار دارد كه در آنجا رشته هاي عصبي به هم نزديك شده، عصب بينايي را تشكيل مي دهند و رگ هاي خوني وارد چشم مي شوند. ديسك، هيچ گونه سلول حساس به نور ندارد و«نقطه كور» خوانده مي شود. اين عكس با يك افتالموسكوپ گرفته شده است كه داخل چشم را بزرگ و روشن مي كند.
شنوايي و تعادل
گوش نه تنها وظيفه شنيدن بلكه برقراري تعادل را نيز به عهده دارد. گوش شامل قسمت هاي خارجي، مياني و داخلي است. گوش خارجي، امواج صوتي را به پرده صماخ مي رساند، باعث لرزش آن مي شود. استخوان هاي گوش مياني، اين لرزش ها را به گوش داخلي منتقل مي كنند. اين پيام ها در آنجا به پيام هاي الكتريكي تبديل مي شوند. اين پيام ها از طريق سلول هاي عصبي به مغز رفته، مورد تجزيه و تحليل قرار مي گيرند. گوش داخلي همچنين ساختارهايي دارد كه با تشخيص وضعيت و حركت سر به تعادل كمك كرده، به ما اجازه مي دهند بدون يان كه بيافتيم، قائم بايستيم و حركت كنيم.
ساختار گوش
گوش خارجي شامل لاله (قسمت قابل مشاهده) و مجراي گوش است كه به پرده صماخ ختم مي شود. گوش مياني حاوي13 استخوان ظريف است كه پرده صماخ را به غشاي جدا كننده گوش مياني و داخلي، مرتبط مي كنند. حلزون كه حاوي گيرنده هاي حسي شنوايي است و نيز ساختارهاي تنظيم كننده تعادل در گوش داخلي قرار دارند.
بويايي
بوها به وسيله سلول هاي گيرنده تخصيص يافته در سقف حفره بيني تشخيص داده مي شوند. اين سلول هاي گيرنده مولكول هاي بودار موجود در هوا را تشخيص مي دهند و اين اطلاعات را به تكان هاي الكتريكي ظريفي تبديل مي كنند. اين تكانه ها از طريق عصب بويايي به پياز بويايي (انتهاي عصب بويايي) و سپس مغز منتقل مي شوند و در مغز مورد تحليل قرار مي گيرند. حس بويايي انسان بسيارحساس بوده، ما را قادر به تشخيص بيش از 10000 بوي مختلف مي كند.
گيرنده هاي بويايي
مولكولهاي بودار با ورود به بيني، مژه هاي (موهاي ظريف)متصل به سلول هاي گيرنده سقف حفره بيني را تحريك مي كنند. اين گيرنده ها پيام ها را از طريق عصب بويايي به پياز بويايي متصل مي كند كه پيام ها را به مغز مي برد.
چشايي
مزه ها به وسيله جوانه هاي چشايي تشخيص داده مي شوند اين ساختارها در دهان و گلو قرار دارند و اكثر آنها (حدود 10000 عدد) در سطح فوقاني زبان واقع شده اند. آنها تنها مي توانند4 مزه اصلي را تشخيص دهند. شيريني، ترشي، شوري و تلخي. هر مزه به وسيله جوانه هاي چشايي واقع در يك ناحيه خاص از زبان تشخيص داده مي شود: تلخي در پشت، ترشي در كناره ها، شوري در جلو و شيريني در نوك. حس بويايي ما به همراه اين4 مزه اصلي، ما را قادر به افتراق طيف وسيعي از مزه هاي جزئي تر مي كند.
ساختار جوانه چشايي
مواد داخل دهان در تماس با موهاي ظريفي قرارمي گيرند كه روي جوانه هاي چشايي زبان واقع هستند. اين موها، تكانه هايي عصبي توليد مي كنند كه از طريق رشته هاي عصبي به يك ناحيه تخصص يافته در مغز مي روند.
لامسه
حس لامسه شامل حواسي چون درد، فشار، ارتعاش و دماست. اين حواس به وسيله دو نوع گيرنده واقع در زير سطح پوست، تشخيص داده مي شوند: انتهاهاي عصبي آزاد (بدون پوشش) و انتهاهاي عصبي پوشيده به صورت اجسام حسي، انواع مختلف انتهاهاي عصبي يا اجسام حسي، حواس ويژه را مي گيرند. تعداد گيرنده ها در بدن فرق مي كند: براي مثال، نوك انگشتان دست به شدت حساس هستند و گيرنده هاي زيادي دارند در حالي كه ناحيه مياني پشت گيرنده هاي كمتري دارد.
گيرنده هاي لامسه
لمس به وسيله گيرنده هاي مختلفي در سطوح مختلف پوست انجـام مـي شـود. گيرنده هاي عصبي آزاد در نزديك سطح پوست، به لمس، درد، فشــار و دمــا پـاسـخ مــي دهند. كه اجسام مركل و مايسنر، لمس ظريف و اجسام پاچيني، فشار عمقي و ارتعاش را تشخيص مي دهند.
Mohammad Hosseyn
12-05-2006, 01:11
دستگاه قلبي ـ عروقي
دستگاه قلبي ـ عروقي وظيفه انتقال خون را به سراسر بدن بر عهده دارد و اكسيژن و مواد غذايي را به بافت هاي بدن حمل مي كند و مواد زايد را از آنها مي گيرد. قلب يك عضو توخالي و عضلاني است كه تقريباً در هر دقيقه يك بار و در مواقع ورزش با سرعت بيشتر، همه خون بدن تقريبا (ً5 ليتر )را به سراسر بدن پمپ مـي كند. خون در داخل شبكه اي از رگ ها كه به تـمام قسمت هاي بدن مي رسد جريان
سرخرگ ها و سياهرگ ها
سرخرگ ها، ديواره اي ضخيم، عضلاني و كشسان دارند تا بتوانند در برابر فشار بالاي خوني كــه از قلب به بيرون پمپ مي شود، مقـاومت كنند. سياهرگ ها، خون را بـه قلب باز مي گردانند. آنهـا ديواره اي نازك تر دارند كه به راحتي كشيده مي شود و به آنها اجازه مي دهد كه گشاد شود و در زمان استراحت بدن، مقدار زيادي خون را در خود نگه دارند. سطح داخلي بسياري از سياهرگ ها، چين هايي دارد كه به عنوان دريچه هاي يك طرف عمل مي كنند و مانع از عبور خون در مسير نادرست مي شوند.
ساختار قلب
قلب، يك پمپ دوگانه است كه عمدتاً از عضلاتي به نام ميوكارد تشكيل شده است. در هر طرف، خون از طريق سياهرگ ها وارد يك حفره بالايي (دهليز) و سپس وارد يك حفره پاييني (بطن) مي شود كه خون را به درون سرخرگ ها پمپ مي كند. جريان خون در اين حفره ها به وسيله دريچه هايي يك طرفه هدايت مي شود. سمت راست قلب خون را به درون سرخرگ هاي ريوي و در نتيجه ريه ها و سمت چپ قلب خون را به آئورت و سراسر بدن پمپ مي كند.
گردش خون
قلب، خون را به داخل2 مدار متصل پمپ مي كند: گردش خون ريوي و گردش خون عمومي. مدار ريوي، خون بدون اكسيژن را به ريه مي برد كه در آنجا از طريق يك شبكه مويرگي، اكسيژن جذب و دي اكسيد كربن (يك گاز دفعي) آزاد مي شود؛ سپس خون اكسيژن دار شده به قلب برمي گردد. جريان عمومي، خون اكسيژن دار را به بافت هاي بدن مي برد كه در آنجا از طريق جدار مويرگ ها، اكسيژن و موادغذايي آزاد مي شود، دي اكسيد كربن و ساير محصولات دفعي از بافت وارد خون مي شوند و خون بدون اكسيژن به قلب باز مي گردد
Marichka
13-07-2006, 02:24
چرا دچار گردن درد می شويم ؟چه کنيم که مبتلای به دردگردن وعوارض سخت ناشی ازآن نشويم ؟
گردن انسان شامل 7 مهره می باشد که بعد از کمر شايع ترين مفاصل مستعد آرتروز ، سائيدگی و کاهش فاصله و فتق ديسک می باشد.البته مهره های گردنی از انجائی که نخاع وريشه های عصبی بسيار مهمی رادربرگرفته بسيار حساس تر ازمهره های کمری هستند و آسيب های جدی اين ناحيه می تواند باعث فلج کامل دستها و باها گردد.
عوامل متعددی باعث ايجاد درد در گردن ومتعاقب ان دردهای تير کشنده وجان فرسائی در دستها می شوداز جمله اين عوامل :التهاب بافتهای نرم اطراف مفصلهای مهره ای (سينويت ) خشکی مفاصل ،وضعيت نا مناسب سر و شانه ها،تغيير
شکل مهره ها بطور اوليه يا ثانويه ، آ رتروز ، ديسک و بيماريهای ناشی از گرفتگيهای عضلانی و کشيدگيهای ليگامانی
مي باشد. چه کنيم و چگونه عمل کنيم که از مهره های گردنمان به خوبی محافظت کنيم تا دچار هيچ يک از بيماريهای فوق
نشويم و برای هميشه از دردهای جسمی و روانی و اقتصادی بيماريهای گردن دور بمانيم .
توجه و رعايت نکات ياد شده ذيل را به همگان توصيه می کنيم چه در محيطهای کارگری ، چه در محيطهای کارمندی
يا حتی در خانه . و اين نکته را يادآور می شويم که صرف مطالعه کافی ني
ست بلکه عمل به تک تک موارد يادشده الزامی
است تا دچار درد گردن و عوارض ناشی از آن نشويم .
بيشترين علل وجود دردهای مختلف در ناحيه گردن ناشی از سه بيماری شايع آرتروز،فتق ديسک و سندرمهای عضلانی
است .که در صورت وجود درد در ناحيه گردن و انتشار آن به دستها حتی در مراحل اوليه آن بايستی به بزشک مراجعه
کردتا تشخيص قطعی در مراحل اوليه صورت گيردچرا که درمان در مراحل اوليه بسيار مفيد تر و موثرتر واقع می گردد.
و اگر در عکسها و ازمايشات مختلف علت خاصی مشخص نشد به احتمال قوی سندرم عضلانی است .و بايستی به ارتبد و
يا فيزيوترابيست مراجعه کرد تا درمان لازم صورت گيرد ودرد گردن مزمن نگردد که کار را مشکلتر می کند .
نکات بسيار ساده اما بسيار مهم :
1.هميشه گردن خود راچه در حالت ايستاده ، نشسته ، يا راه رفتن صاف و عمود بر بدن نگهداريد بطوريکه
هيچ زاويه ای با بدن نسازد .
2.هرگز گردن خود را خم نکنيد بلکه اگر لازم است صندلی خود را کوتاه تر يا ارتفاع ميز خود را بالاتر ببريدتا
مجبور به خم کردن گردن خود نباشيد. چرا که بسياری از بيماريهای گردنی ناشی از خم بودن گردن به مدت طولانی
است . بنابراين حتی الامکان گردن خود را خم نکرده و اگر مجبور هستيد ،هراز چند گاهی گردن خود را صاف کرده
3.ا
ز نرمشها و حرکاتی که در آنها مجبور به خم کردن گردن هستيد دوری کنيد.
4.اگر کارتان نشسته است و مجبور به خم کردن گردن خود هستيد حتما با يکی از دستانتان از وزن سرتان و فشار آن بر روی مهره های گردنی بکاهيد تا کمتر دچار صدمات گردنی شويد.
5.بهتر است اندکی تغيير در ميز کار خود بدهيد . بايه های جلوئی ميز را بلند تر سازيد تا کمتر گردنتان را خم کنيد.
6.موقع مطالعه سعی کنيد کتاب يا روزنامه را بالا نگهداريد نه اينکه گردنتان را خم کنيد. مدتهای مديدی اينگونه مطالعه کردن حتما آرتروز يا فتق ديسک و ساير سندرمهای عضلانی را بدنبال خواهد داشت .
7.اگر فردی شرم رو هستيد سعی کنيد بجای خم کردن گردن نگاه چشمانتان را به بائين بياندازيد.
8.حتی الامکان هنگام خوابيدن از بالش کوتاه استفاده کنيد. بطوری که سرتان در امتداد بدن قرار گيرد نه اينکه خم شود.
9.در موقع رانندگی تا آنجا که می توانيد به فرمان نزديکتر بنشينيد تا اينکه مجبور نباشيد دستهايتان را دراز کرده و به فرمان برسانيد چرا که بطور مستقيم و غير مستقيم ايجاد گردن درد مي کند.
10.صندلی که روی آن می نشينيد و رانندگی می کنيد حتما بايستی دارای تکيه گاهی جهت گردن باشد. چرا که در بسياری از حوادث ساده رانندگی از قبيل ايستادن بشت چراغ قرمز و از عقب بر
خورد کردن ناگهانی اتومبيل ديگری می تواند باعث قطع شدن نخاع در اثر شکستن و جابجائی مهره ها گردد.
تمرينات وحرکات مفيد :
1.گردن را به سمت عقب ، چب و راست حرکت دهيد.
2.از حرکات چرخشی گردن وسر خودداری کنيد.
3.شانه ها و عضلات اطراف را تقويت نمائيد.چرا که با افزايش قدرت و تحمل اين عضلات فشار کمتری روی مهره و ديسکهای بين مهره ای وارد مي شود.
الف) شانه هايتان را بالا برده و به گوشهايتان نزديک کنيد. 5 ثانيه نگهداشته سبس آزاد نمائيد. اين حرکت را
روزی سه مرتبه هر مرتبه 30 بار تکرار نمائيد.
ب) شانه هايتان را به سمت عقب حرکت دهيد به طوريکه کتف هايتان از بشت به يکديگر نزديک شوند اين
حرکت را روزی سه مرتبه هر مرتبه 30 بار تکرار نمائيد .
4.روی يک تخت دراز کشيده و حرکت گردن را از بائين به بالا تکرار کنيد اين حرکت را روزی يک بار و هر بار40 مرتبه انجام دهيد.
5.روی تخت دراز کشيده و به بهلوی راست بخوابيد و حرکت را از سمت راست که بائين است به سمت چب که رو به بالا است تکرار نمائيد. اين حرکت را روزی يک بار و هر بار 40 مرتبه انجام دهيد.
6.روی تخت دراز کشيده و به بهلوی چب بخوابيد و حرکت را از سمت چب که بائين است به سمت راست که رو به بالا است تکرار نمائيد. اين حرکت را روزی يک بار و هر بار 40 مرتبه انجام دهيد.
7.هميشه حالتی نظامی وار داشته باشيد سر صاف و مستقيم ، نگاه به جلو، شانه ها عقب و بالا سينه بيرون ، شکم داخل ، چه در حالت ايستاده و يا راه رفتن يا نشستن .
نوشته وتحقيق:عارف سعيدی -فيزيوتراپيست
سلام
فهرست بندي تاپيك آناتومي بدن
_______________________________
چشم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
آناتومي بدن ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
آناتومی گوش ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
استخوان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
سلول عصبی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
عضله صاف ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
غده تیروئید ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
تئوریهای شنوائی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
عضله قلب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
اسکلت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
عضلات ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
حواس ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دستگاه قلبي ـ عروقي ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
چرا دچار گردن درد می شويم ؟چه کنيم که مبتلای به دردگردن وعوارض سخت ناشی ازآن نشويم ؟ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دستگاه تناسلي زن ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دستگاه تناسلي مرد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دستگاه ادراري ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
ساختمان چشم انسان (آناتومي چشم) ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
تصاویر آناتومی قسمت های مختلف بدن ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
ساق پا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
مچ دست ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
زانو ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
کلیه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دستگاه تناسلی زنان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
بازو ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
مچ پا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
شانه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
پا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])ا
قفسه سینه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
ستون فقرات ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
[B]سر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
رگ ها ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
مغز ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
جمجمه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
قلب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
شش ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
گردن ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
.چشم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
.کشاله ی ران ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
اسکلت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دستگاه دفع ادرار ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])بدن انسان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دستگاه تنفسی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
[/URL][URL="[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]"]دستگاه عصبی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دستگاه قلبی-عروقی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
عضلات ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
کودکی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
کودکی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دستگاه گوارش ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
غده های برون ریز ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
روده ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
روده 2 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])نخاع و آسيب هاي نخاعي ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
اتيولوژي آسيب هاي نخاعي ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
كبد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
چه تعداد سلول در مغز وجود دارد؟ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
جمجمه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
چشم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
معده ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دستگاه گُوارش ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
آناتومی سه بعدی بدن انسان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دستگاه ادراری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دستگاه گردش خون ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
معده ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
پانكراس ، كليه و مثانه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
کلیه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
مثانه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
شکم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دستگاه تناسلي زن
________________________________________________
ساختارهاي داخلي دستگاه تناسلي زن (تخمدان ها، لوله هاي حمل تخمك، رحم و مهبل) در يك سوم پاييني شكم قرار دارند. تخمدان ها، حاوي فوليكول هايي هستند كه تخمك ها (سلول هايي كه با اسپرم مرد تركيب شده، نوزاد ايجاد مي كنند) را در خود نگه مي دارند. هر ماه يك تخمك بالغ شده، از تخمدان رها مي شود؛ شيپور (فيمبريا) تخمك را به داخل لوله حمل تخمك هدايت مي كند و از آنجا تخمك به طرف رحم رانده مي شود. مهبل كه مسيري با جدار عضلاني است، ارتباط رحم را با خارج بدن برقرار مي سازد. ساختارهاي خارجي كه مجموعاً فرج نام دارند، شامل كليتوريس حساس و چين هاي پوستي به نام لب هستند كه ورودي مهبل و پيشابراه را محافظت مي كنند. غدد بارتولن كه مايعي را براي ليز كردن در حين مقاربت جنسي ترشح مي كنند، درست در داخل ورودي مهبل قرار دارند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تغييرات حاصل از بلوغ در دختران
__________________________________________________ ____
بلوغ دوره اي است كه در طي آن، مشخصات جنسي ايجاد و اعضاي تناسلي بالغ مي شوند. در دختران، بلوغ بين10 تا 14 سالگي شروع مي شود و3 تا 4 سال طول مي كشد. غده هيپوفيز شروع به ترشح هورمون هايي مي كند كه تخمدان ها را براي توليد هورمون هاي جنسي زنانه يعني استروژن و پروژسترون، تحريك مي كنند. اين هورمون ها باعث ايجاد تغييرات فيزيكي از جمله بزرگي پستان ها و لگن ها و رشد موهاي عانه و زير بغل مي شوند و به دنبال آن، تخمك گذاري و قاعدگي را تحريك مي كنند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چرخه قاعدگي
__________________________________________________ __
در طول چرخه قاعدگي، بدن زن براي بارداري احتمالي آماده مي شود. اين چرخه به وسيله 4 هورمون تنظيم مي شود. هورمون تحريك كننده فوليكول و هورمون لوتئيني كه از غده هيپوفيز ترشح مي شوند، باعث بلوغ يك تخمك در يك فوليكول و آزاد شدن آن مي شود. تخمك و فوليكول آن، استروژن و پروژسترون ترشح مي كنند كه باعث ضخيم شدن مخاط رحم مي شوند. اگر يك تخمك بارور شود، خود را وارد سطوح داخلي رحم مي كند و اگر بارور نشود، در طول قاعدگي به همراه خون و سلول هاي حاصل از مخاط داخلي رحم، از بدن خارج مي شود. اين چرخه حدود 28 روز طول مي كشد ولي مدت زمان آن ممكن است از ماهي تا ماه ديگر و از زني به زن ديگر فرق كند. يك چرخه قاعدگي كامل
اين تصوير تغييرات حاصل در آندومتر(مخاط رحم) و تخمـدان را در طي چرخـه قاعدگي نشـان مي دهد. تخمك مي تواند در زمان تخمك گذاري كه از فوليكول آزاد مي شود، به وسيله يك اسپرم بارور گردد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نقس پستان ها
پستان ها در تحريك جنسي نقش دارند و نقش اصلي آنها توليد شير براي نوزادان است. در طول بلوغ، هورمون استروژن باعث رشد و تكامل پستان ها مي شود. در طول بارداري، تغييرات هورموني، پستان ها را باز هم بزرگتر مي كنند و در اواخر بارداري، توليد شير را درغده هايي به نام لوبول تحريك مي كنند. اين غده ها به مجاري وصل مي شوند كه به كانال هايي به نام آمپول ختم مي شوند. آمپول در سطح نوك پستان به بيرون باز مي شود. بقيه بافت پستان عمدتاً چربي است و مقدار كمي بافت همبند نيز دارد كه به نگهداري پستان كمك مي كند.
ساختار پستان
پستان ها عمدتاً از لوبول ها و مجاري شير به همراه چربي و بافت همبند تشكيل مي گردند. شير از نوك پستان خارج مي شود. ناحيه تيره اطراف نوك پستان آرئول نام دارد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يائسگي
__________________________________________________ _
يائسگي زماني است كه چرخه قاعدگي متوقف مي شود اين امر معمولاً بين45 تا55 سالگي رخ مي دهد. تخمدان ها ديگر به هورمون تحريك كننده فوليكول پاسخ نمي دهند و هورمون هاي جنسي زنانه (استروژن و پروژسترون) كمتري توليد مي كنند. در نتيجه، تخمك گذاري و قاعدگي خاتمه مي يابد. به محض اين كه زنـي به مرحـله يائسگي برسد، ديـگر بارور محسوب نمي شود. درست در سال هاي قبل و بعد از يائسگي، تغييرات هورموني باعث ايجاد علايمي چون نوسان خلق، گر گرفتگي، خشكي مهبل و عرق كردن شبانه مي گردد. يائسگي ممكن است منجر به تغييرات فيزيكي طولاني مدت مثل پوكي استخوان شود.
استخوان دچار پوكي
هورمون جنسي استروژن براي تقويت استخوان ها لازم است. غلظت پايين استروژن پس از يائسگي مي تواند منجر به پوكي استخوان شود كه همان گونه كه در اين تصوير ميكروسكوپي نشان داده شده است، يك بيماري است كه در آن استخوان ها تراكم خود را از دست مي دهند و ممكن است نازك و شكننده شوند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دستگاه تناسلي مرد
دستگاه تناسلي مرد، توليد اسپرم )سلول هايي كه مي توانند به تخمك زن متصل شده، نوزاد را به وجود بياورند( را برعهده دارد. همچنين اين دستگاه هورمون هاي جنسي لازم براي توليد اسپرم و تكامل جنسي در دوران بلوغ را مي سازد. اعضاي تناسلي مرد از آلت تناسلي، بيضه و كيسه بيضه كه بيضه ها در آن آويزان هستند، تشكيل مي شوند. هر بيضه حاوي لوله هاي سمينيفر است كه اسپرم مي سازند. اسپرم در اپيديديم )يك لوله پيچ در پيچ كه پشت هر بيضه قرار دارد(، نگهداري مي شود. يك لوله ديگر به نام وازدفران، هر اپيديديم را به يك مجراي انزالي وصل مي كند كه اين مجرا خود به پيشابراه وصل مي شود. سه غده )يك جفت غده ساخت مني و غده پروستات(، مايعاتي را ترشح مي كنند كه وظيفه انتقال و تغذيه اسپرم را برعهده دارند؛ اين ترشحات همراه اسپرم، مايعي به نام مايع مني را تشكيل مي دهند. در طول فعاليت جنسي، بافت نعوظي آلت تناسلي، پر خون شده، آلت تناسلي را دراز و سفت مي كند تا بتواند وارد مهبل زن شود. در هنگام ارگاسم، انقباضات عضلاني مايع مني را از طريق هر وازدفران به طرف پيشابراه و خارج از آلت تناسلي مي رانند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تغييرات حاصل از بلوغ در پسران
بلوغ دوره اي است كه طي آن مشخصات جنسي ظاهر و اعضاي جنسي بالغ مي شوند. در پسران، معمولاً بلوغ بين12 تا 15 سالگي شروع شده،3 تا4 سال طول مي كشد. غده هيپوفيز واقع در قاعده مغز شروع به ترشح هورمون هايي مي كند كه بيضه را براي توليد هورمون جنسي مردانه يعني تستوسترون تحريك مي كنند. اين هورمون ها باعث ايجاد تغييراتي مثل بزرگي اعضاي تناسلي و رشد موي بدن و سپس توليد اسپرم و افزايش ميل جنسي مي شوند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
توليد اسپرم
با فرا رسيدن زمان بلوغ، ساخت مداوم اسپرم در بيضه ها با سرعت حدود125 ميليون اسپرم در روز شروع مي شود. اسپرم ها در اطراف ديـواره هاي لوله هاي سمينيفر تكامـل پيـدا مــي كنند و دم هاي آنها كه آنها را قادر به شنا كــردن مـي كـنند، بـه سمت مركز لوله ها قرار مي گيرند. اسپرم بالغ در يك لوله پيچ در پيچ به نام اپيديديم كه پشت هر بيضه قرار دارد، نگهداري مي شود. سرانجام اسپرم ها يا در طي فعاليت جنسي با انزال بيرون مي روند و يا به داخل بدن بازجذب مي شوند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دستگاه ادراري
دستگاه ادراري، مواد دفعي را از خون پاك كرده، آنها را به همراه آب اضافي با ادرار دفع مي كند. همچنين غلظت مايعات بدن را تنظيم و تعادل اسيد ـ باز بدن را برقرار مي كند. اين دستگاه از يك جفت كليه، مثانه، حالب كه كليه را به مثانه وصل مي كند( و پيشابراه )لوله اي كه از طريق آن ادرار بدن خارج مي شود تشكيل مي شود. كليه ها اعضايي لوبيايي شكل و به رنگ قرمز مايل به قهوه اي هستند كه در پشت شكم و در دو طرف ستون فقرات قرار دارند. آنها حاوي واحدهايي به نام نفرون هستند كه خوني را كه از كليه ها مي گذرد، تصفيه و ادرار توليد مي كنند. سپس ادرار از حالب ها به سمت مثانه پايين مي رود. مثانه به وسيله يك حلقه عضلاني (اسفنكتر) كه دور خروجي پاييني آن قرار دارد، بسته مي ماند. اين عضله مي تواند به طور ارادي شل شود و اجازه خروج ادرار از پيشابراه را بدهد. پيشابراه مرد، بزرگتر از پيشابراه زن بوده، به عنوان محل خروج مايع مني(مايعي كه حاوي اسپرم است و در حين فعالت جنسي خارج مي شود) عمل مي كند. از آنجا كه پيشابراه زن كوتاهتر است و نزديك به مهبل و مقعد باز مي شود، زنان بيش از مردان، مستعد عفونت هاي ادراري هستند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ساختار كليه
كليه شامل3 ناحيه است: قشر (لايه خارجي)، مدولا(لايه مياني) و لگنچه كليوي (ناحيه داخلي). قشر حاوي واحدهاي كاركردي به نام نفرون است. هر نفرون شامل يك گلومرول (مجموعه اي از مويرگ هاي تخصص يافته كه خون در آنها تصفيه مي شود و يك لوله كليوي كه از آن مايعات دفعي حاصله عبور كرده، به ادرار تبديل مي شوند) است. مدولا شامل گروهي از مجاري جمع كننده ادرار اسـت. ادرار از اين مجـاري وارد كاليس هاي كوچك و سپس كاليس هاي بـزرگ مـي شود كه به لگنچه كليوي باز مي شوند. از اينجا ادرار وارد حالب مي شود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ادرار چگونه ساخته مي شود؟
ادرار از موادي تشكيل مي شود كه در نفرون ها بر اثر تصفيه خون ايجاد شده اند. هر كليه حدود يك ميليون نفرون دارد. هر نفرون از مجموعه اي از مويرگ هاي باريك به نام گلومرول و لوله اي به نام لوله كليوي تشكيل مي شود. اين لوله 3 قسمت دارد: لوله پيچيده نزديك، قوس هنله و لوله پيچيده دور. خون ابتدا از گلومرول عبور مي كند. ديواره هاي مويرگ ها، منافذي دارند كه اجازه عبور آب و ذرات كوچك (مثل نمك ها ) را مي دهند، ولي ذرات بزرگتر مثل پروتئين ها و گلبول هاي قرمز از آنها عبور نمي كنند. مايعي كه از خون گرفته شده است و ماده تصفيه شده نام دارد، وارد لوله كليوي مي شود و در آنجا آب و ساير مواد مفيد آن مثل گوكز و نمك ها در صورت لوزم به داخل جريان خون بر مي گرداند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ساختمان چشم انسان (آناتومي چشم)
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کليات
كار اصلي چشم آن است كه نورهايي را كه از خارج دريافت مي كند طوري روي پرده شبكيه متمركز كند كه تصوير دقيقي از شيء مورد نظر روي پرده شبكيه ايجاد شود. شبكيه اين تصاوير را به صورت پيام هاي عصبي به مغز ارسال مي كند و اين پيام ها در مغز تفسير مي شوند. بنابراين براي واضح ديدن، قبل از هرچيز لازم است كه نور به طور دقيق روي پرده شبكيه متمركز شود.
ساختمان چشم شبيه يك كره است. در قسمت جلوي اين كره يك پنجره شفاف به نام قرنيه وجود دارد. نور از محيط خارج وارد قرنيه شده پس از عبور از مردمك به عدسي مي رسد. عدسي نور را به صورت دقيق روي شبكيه متمركز مي كند تا تصوير واضحي بر روي شبكيه ايجاد شود.
براي آنكه اشياء به صورت دقيق و واضح ديده شوند لازم است مسيري كه نور در چشم طي مي كند شفاف باشد و قرنيه و عدسي نور را درست روي شبكيه متمركز كنند.
پلك
وقتي جسم نوك تيزي به چشم ما نزديك مي شود ما بي اختيار پلك ها را مي بنديم. پلك ها در حقيقت ساختمان هاي تمايز يافته اي از جنس پوست و عضلات زير پوستي هستند كه وظيفه محافظت از چشم ها را بر عهده دارند. مژه ها مثل يك صافي از ورود گرد و غبار و ذرات مختلف به داخل چشم جلوگيري مي كنند. خود پلك ها دو وظيفه مهم دارند: اول آنكه مثل يك ديوار دفاعي جلوي قسمت عمده اي از كره چشم را مي گيرند و از كره چشم محافظت مي كنند، دوم آنكه پلك ها هر 5 تا 10 ثانيه يك بار باز و بسته مي شوند كه اين امر به شسته شدن ميكروب ها و ذرات خارجي از سطح چشم كمك مي كنند و در حقيقت سطح چشم را جارو مي كند. به علاوه باز و بسته شدن پلك ها به توزيع يكنواخت اشك بر روي كره چشم كمك مي كند.
ملتحمه
ملتحمه يك لايه شفاف محافظ است كه سطح داخلي پلك ها و روي سفيدي كره چشم را مي پوشاند. در ملتحمه رگ هاي خوني و گلبول هاي سفيد به مقدار زيادي وجود دارد. اين رگ ها و سلول هاي دفاعي تا حد زيادي از ورود ميكروب ها و عوامل بيماري زا به قسمت هاي عمقي چشم جلوگيري مي كند. به علاوه ترشحات ملتحمه سطح چشم را نرم و مرطوب نگه مي دارد و در حقيقت سطح چشم را روغنكاري مي كند كه اين امر باعث آسان تر شدن حركات چشم در جهات مختلف مي شود.
قرنيه
قرنيه قسمت شفاف جلوي كره چشم است كه از پشت آن ساختمان هاي داخلي تر كره چشم مثل عنبيه و مردمك ديده مي شود. قرنيه چشم را مي توان به شيشه پنجره تشبيه كرد. همانطور كه اگر شيشه پنجره كثيف باشد اشياء بيرون تار ديده مي شوند، اگر بر روي قرنيه كسي لكه يا كدورتي وجود داشته باشد فرد اشياء را تار مي بيند. به علاوه همانطور كه از پشت يك شيشه موجدار يا مشجر اشياء كج و كوله و ناصاف ديده مي شوند. در صورتي كه سطح قرنيه ناهموار باشد اشياء ناصاف و تار ديده مي شوند.
البته قرنيه انسان يك تفاوت مهم با شيشه پنجره دارد و آن هم اينكه شيشه پنجره يك سطح صاف است در حاليكه قرنيه بخشي از يك كره است. اين ساختمان كروي باعث مي شود كه قرنيه چشم مثل يك ذره بين عمل كند و نورهايي را كه از محيط خارج وارد كره چشم مي شوند به صورت پرتوهاي همگرا درآورد كه تصوير واضحي روي شبكيه ايجاد كنند. البته در همه افراد اين امر به صورت دقيق اتفاقي نمي افتد. مثلاً اگر انحناي قرنيه كسي بيشتر از حد طبيعي باشد تصاوير به جاي آنكه روي پرده شبكيه بيفتد در جلوي پرده شبكيه تشكيل مي شود. چنين فردي نزديك بين (ميوپ) است. همچنين اگر انحناي قرنيه كسي كمتر از حد طبيعي باشد تصاوير به جاي آنكه روي پرده شبكيه بيفتند در پشت آن تشكيل مي شوند. چنين فردي دوربين (هيپروپ) است. به طوري كه مي بينيم قرنيه افراد نقش مهمي در تعيين دوربيني يا نزديك بيني يا شماره چشم افراد دارد. به همين علت اكثر روش هاي جراحي براي اصلاح ديد و شماره عينك روي اين بخش از چشم انجام مي گيرد. مثلاً در روش هاي ليزر (PRK)، ليزيك(LASIK)، لازك(LASEK) و جراحي با تيغه الماس (RK) مقدار انحناي قرنيه تغيير مي كند و شماره چشم فرد اصلاح مي شود. همچنين استفاده از لنز تماسي (كنتاكت لنز) كمك مي كند كه انحناي قرنيه فرد موقتاً به اندازه مطلوب برسد و ديد فرد اصلاح شود.
عنبيه و مردمك
عنبيه بخش رنگي پشت قرنيه است كه رنگ چشم افراد را تعيين مي كند. رنگ اين بخش در چشم افراد مختلف متفاوت است و از آبي و سبز تا عسلي و قهوه اي تغيير مي كند. در وسط عنبيه سوراخي به نام مردمك وجود دارد كه مقدار نور وارد شده به چشم را تنظيم مي كند. كار مردمك مثل پرده اي است كه پشت پنجره آويزان شده و نور ورودي به اتاق را كم و زياد مي كند. همانطور كه وقتي نور خارج شديد و زياد باشد، پرده را مي بنديم تا نور كمتري به اتاق وارد شود، وقتي چشم در محيط پر نور قرار مي گيرد مردمك تنگ مي شود تا مقدار نور كمتري وارد چشم شود. به همين صورت وقتي چشم در محيط كم نور قرار مي گيرد مردمك گشاد مي شود تا نور بيشتري وارد چشم شود.
اتاق قدامي
اتاق قدامي فضاي كوچكي است كه بين قرنيه و عنبيه قرار دارد. در اين فضا مايعي به نام زلاليه جريان دارد كه به شستشو و تغذيه بافت هاي داخل چشم كمك مي كند. همانطور كه در يك استخر براي پاك ماندن استخر مرتباً مقداري آب خارج مي شود و به جاي آن آب تصفيه شده وارد مي شود، در چشم هم مرتباً مقداري از مايع زلاليه خارج مي شود و مايع زلاليه جديدي كه در چشم توليد شده است جايگزين آن مي شود. اگر به هر دليلي تعادل بين توليد و خروج اين مايع به هم بخورد مقدار مايع زلاليه در چشم افزايش پيدا مي كند و فشار داخل كره چشم از حد طبيعي بيشتر مي شود. (مقدار طبيعي فشار چشم در افراد بالغ بين 10 تا 21 ميلي متر جيوه است). بالا رفتن فشار چشم به پرده شبكيه و عصب بينايي آسيب مي زند و باعث بيماري آب سياه يا گلوكوم مي شود.
عدسي
عدسي يك ساختمان شفاف در پشت عنبيه است كه در متمركز كردن دقيق پرتوهاي نور بر روي شبكيه به قرنيه كمك مي كند. ضخامت عدسي چشم در شرايط مختلف تغيير مي كند و بسته به آنكه شيء مورد نظر در چه فاصله اي از فرد قرار داشته باشد ضخامت عدسي كم و زياد مي شود. بنابراين فرد مي تواند اشياء را در فواصل مختلف (از بي نهايت تا حدود 20 سانتي متري و گاهي نزديك تر) به طور واضح ببيند. هرچه سن افراد بيشتر مي شود قدرت تغيير شكل عدسي كمتر مي شود به طوري كه در حدود سن 40 سالگي قدرت تغيير شكل عدسي آنقدر كم مي شود كه اكثر افراد براي ديدن اشياء نزديك و انجام كارهايي مثل مطالعه و خياطي به عينك كمكي براي ديد نزديك (عينك مطالعه) نياز پيدا مي كنند. اين همان حالتي است كه به آن پير چشمي گفته مي شود.
با گذشت سن علاوه بر آنكه قدرت تغيير شكل عدسي كم مي شود ميزان شفافيت عدسي هم كم مي شود. گاهي كدورت عدسي آنقدر زياد مي شود كه مثل پرده اي ديد فرد را تار مي كند. اين كدورت عدسي را اصطلاحاً آب مرواريد يا كاتاراكت مي گويند.
زجاجيه
زجاجيه مايع ژله مانند شفافي است كه داخل كره چشم را پر مي كند و به آن شكل مي دهد.. زجاجيه از پشت عدسي تا روي پرده شبكيه وجود دارد.. با گذشت سن ساختمان ژله مانند زجاجيه تغيير مي كند و در بعضي جاها حالت آبكي پيدا مي كند. در اين حال بعضي قسمت هاي زجاجيه شفافيت خود را از دست مي دهد و سايه اي روي پرده شبكيه مي اندازد كه فرد آن را به صورت اجسام شناور كوچكي مي بيند كه مثل مگس در ميدان بينايي بالا و پايين مي روند. اين حالت اصطلاحاً مگس پران گفته مي شود.
شبكيه
شبكيه يك پرده نازك حساس به نور (شبيه فيلم عكاسي) است كه در عقب كره چشم قرار دارد. پرتوهاي نوري كه به شبكيه برخورد مي كنند به پيام هاي عصبي تبديل مي شوند كه از طريق عصب بينايي به مغز منتقل مي شوند و در مغز تفسير مي شوند.
در شبكيه انسان انواع مختلفي از سلول هاي گيرنده نوري وجود دارد كه ميزان حساسيت آن ها به نور متفاوت است. گيرنده هاي نوري استوانه اي بيشتر براي ديد در محيط هاي تاريك به كار مي روند. گيرنده هاي مخروطي براي تشخيص رنگ و جزئيات ظريف تمايز يافته اند. ترتيب قرار گيري اين سلول ها در شبكيه طوري است كه در ناحيه مركزي شبكيه (ماكولا) تعداد گيرنده هاي مخروطي بيشتر است. بنابراين وقتي فردي به صورت مستقيم به شيئي نگاه مي كند تصوير آن شيء مستقيماً روي ماكولا در جايي مي افتد كه تعداد سلول هاي مخروطي بيشتر است و در نتيجه شيء با وضوح بيشتري مشاهده مي شود.
مشيميه
مشيميه پرده نازك سياه رنگي است كه دور شبكيه را احاطه كرده است. اين پرده تعداد زيادي رگ هاي خوني دارد كه مواد غذايي را به بخش هايي از شبكيه مي رساند. به علاوه سلول هاي اين لايه حاوي تعداد زيادي رنگ دانه سياه ملانين است كه رنگ سياهي به اين بخش از چشم مي دهد. وجود رنگ سياه مانع از انعكاس نورهاي اضافي در داخل كره چشم مي شود و به تشكيل تصوير واضحتر كمك مي كند.
صلبيه
صلبيه بخش سفيد رنگ نسبتاً محكمي است كه دورتا دور كره چشم به جز قرنيه را مي پوشاند و از ساختمان هاي داخل كره چشم محافظت مي كند. اين بخش از چشم اثر مستقيمي در فرايند بينايي ندارد و در واقع مثل يك اسكلت خارجي از كره چشم محافظت مي كند.
عصب بينايي
عصب بينايي كه رابط كره چشم و مغز مي باشد از عقب كره چشم خارج مي شود و از طريق سوراخي در استخوان پروانه اي جمجمه به مغز مي رسد. اين عصب پيام هاي بينايي را به مغز ارسال مي كند و اين پيام ها در مغز تفسير مي شوند.
عضلات چشم
براي آنكه ما بتوانيم اشياء را در جهات مختلف ببينيم لازم است بتوانيم چشم را در جهات مختلف بالا، پايين، چپ و راست بچرخانيم. حركات كره چشم در هر چشم به وسيله 6 عضله كوچك كه به اطراف كره چشم مي چسبد كنترل مي شود. بيماري اين عضلات و يا عدم هماهنگي آن ها مي تواند به انحراف چشم يا لوچي منجر شود.
Boye_Gan2m
19-12-2006, 19:54
تصاویر آناتومی قسمت های مختلف بدن
دست
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Boye_Gan2m
19-12-2006, 22:41
ساق پا
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Boye_Gan2m
20-12-2006, 17:22
مچ دست
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Boye_Gan2m
20-12-2006, 17:26
زانو
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Boye_Gan2m
20-12-2006, 17:31
کلیه
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Boye_Gan2m
20-12-2006, 17:37
دستگاه تناسلی زنان
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Boye_Gan2m
20-12-2006, 17:47
بازو
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Boye_Gan2m
20-12-2006, 17:54
مچ پا
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Boye_Gan2m
22-12-2006, 17:01
شانه
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Boye_Gan2m
22-12-2006, 17:10
پا
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Boye_Gan2m
22-12-2006, 17:16
قفسه سینه
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Boye_Gan2m
22-12-2006, 17:19
ستون فقرات
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Boye_Gan2m
22-12-2006, 17:24
سر
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Boye_Gan2m
23-12-2006, 19:48
رگ ها
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Boye_Gan2m
23-12-2006, 19:55
مغز
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Boye_Gan2m
23-12-2006, 19:57
جمجمه
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Boye_Gan2m
23-12-2006, 20:05
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Boye_Gan2m
23-12-2006, 20:08
شش
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Boye_Gan2m
23-12-2006, 20:14
گردن
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Boye_Gan2m
24-12-2006, 20:15
چشم
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Boye_Gan2m
24-12-2006, 20:17
کشاله ی ران
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Boye_Gan2m
24-12-2006, 20:21
اسکلت
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Boye_Gan2m
24-12-2006, 20:26
دستگاه دفع ادرار
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
mehraria
04-08-2007, 12:21
حواس ما، ما را از تمام جنبه هاي محيط خود آگاه ميسازند. چشم ها اطلاعات بينايي را فراهم مي كنند؛ گوش ها صوت راتشخيص مي دهند و در تعادل نيز نقش دارند؛ بيني و زبان به ترتيب به بوها و مزه هاي مختلف پاسخ مي دهند و اعصاب حسي پوست، ما را قادر به احساس تماس فيزيكي (لمس)، تغييرات دما و درد مي كنند. در هر مورد اطلاعات محيطي كه به وسيله اعضاي حسي تشخيص داده مي شود، به وسيله اعصاب به مغز منتقل مي شوند و در آنجا مورد قرار ميما را از تمام جنبه هاي محيط خود آگاه ميسازند. چشم ها اطلاعات بينايي را فراهم مي كنند؛ گوش ها صوت راتشخيص مي دهند و در تعادل نيز نقش دارند؛ بيني و زبان به ترتيب به بوها و مزه هاي مختلف پاسخ مي دهند و اعصاب حسي پوست، ما را قادر به احساس تماس فيزيكي (لمس)، تغييرات دما و درد مي كنند. در هر مورد اطلاعات محيطي كه به وسيله اعضاي حسي تشخيص داده مي شود، به وسيله اعصاب به مغز منتقل مي شوند و در آنجا مورد تجزيه و تحليل قرار ميگيرند.
بینایی
اعضاي بينايي، چشم ها هستند.شعاع هاي نوري كه به هر چشم وارد مي شود،به وسيـله قرنيـه و عدسي متمركز شده، روي شبكيه مي افتند و يك تصوير وارونه بر روي آن تشكيـل مي دهنـد. سلـول هاي شبكيه اين تصوير را به تكان هـاي الكتريكي تبديـل مـي كنند. كه از طريق عصب بينايي به مغز مي روند و در آنجا رمز گشايي شده، باعث بينايي مي شوند. عنبيه، اندازه مردمك را تغيير داده، مقدار نوري را كه به شبكيه مي رسد، كنترل مي كند. رگ هاي خوني شبكيه و لايه اي به نام مشيميه، مواد غذايي را به چشم مي رسانند.
نمای شبکیه
سلول هاي شبكيه، رنگ و شدت نور را ثبت مي كنند. در پشت شبكيه، ديسك بينايي قرار دارد كه در آنجا رشته هاي عصبي به هم نزديك شده، عصب بينايي را تشكيل مي دهند و رگ هاي خوني وارد چشم مي شوند. ديسك، هيچ گونه سلول حساس به نور ندارد و«نقطه كور» خوانده مي شود. اين عكس با يك افتالموسكوپ گرفته شده است كه داخل چشم را بزرگ و روشن مي كند.
گوش
گوش نه تنها وظيفه شنيدن بلكه برقراري تعادل را نيز به عهده دارد. گوش شامل قسمت هاي خارجي، مياني و داخلي است. گوش خارجي، امواج صوتي را به پرده صماخ مي رساند، باعث لرزش آن مي شود. استخوان هاي گوش مياني، اين لرزش ها را به گوش داخلي منتقل مي كنند. اين پيام ها در آنجا به پيام هاي الكتريكي تبديل مي شوند. اين پيام ها از طريق سلول هاي عصبي به مغز رفته، مورد تجزيه و تحليل قرار مي گيرند. گوش داخلي همچنين ساختارهايي دارد كه با تشخيص وضعيت و حركت سر به تعادل كمك كرده، به ما اجازه مي دهند بدون يان كه بيافتيم، قائم بايستيم و حركت كنيم.
ساختار گوش
گوش خارجي شامل لاله (قسمت قابل مشاهده) و مجراي گوش است كه به پرده صماخ ختم مي شود. گوش مياني حاوي13 استخوان ظريف است كه پرده صماخ را به غشاي جدا كننده گوش مياني و داخلي، مرتبط مي كنند. حلزون كه حاوي گيرنده هاي حسي شنوايي است و نيز ساختارهاي تنظيم كننده تعادل در گوش داخلي قرار دارند.
بویایی
بوها به وسيله سلول هاي گيرنده تخصيص يافته در سقف حفره بيني تشخيص داده مي شوند. اين سلول هاي گيرنده مولكول هاي بودار موجود در هوا را تشخيص مي دهند و اين اطلاعات را به تكان هاي الكتريكي ظريفي تبديل مي كنند. اين تكانه ها از طريق عصب بويايي به پياز بويايي (انتهاي عصب بويايي) و سپس مغز منتقل مي شوند و در مغز مورد تحليل قرار مي گيرند. حس بويايي انسان بسيارحساس بوده، ما را قادر به تشخيص بيش از 10000 بوي مختلف مي كند.
گیرنده های بویایی
مولكولهاي بودار با ورود به بيني، مژه هاي (موهاي ظريف)متصل به سلول هاي گيرنده سقف حفره بيني را تحريك مي كنند. اين گيرنده ها پيام ها را از طريق عصب بويايي به پياز بويايي متصل مي كند كه پيام ها را به مغز مي برد.
چشایی
مزه ها به وسيله جوانه هاي چشايي تشخيص داده مي شوند اين ساختارها در دهان و گلو قرار دارند و اكثر آنها (حدود 10000 عدد) در سطح فوقاني زبان واقع شده اند. آنها تنها مي توانند4 مزه اصلي را تشخيص دهند. شيريني، ترشي، شوري و تلخي. هر مزه به وسيله جوانه هاي چشايي واقع در يك ناحيه خاص از زبان تشخيص داده مي شود: تلخي در پشت، ترشي در كناره ها، شوري در جلو و شيريني در نوك. حس بويايي ما به همراه اين4 مزه اصلي، ما را قادر به افتراق طيف وسيعي از مزه هاي جزئي تر مي كند.
ساختار جوانه چشایی
مواد داخل دهان در تماس با موهاي ظريفي قرارمي گيرند كه روي جوانه هاي چشايي زبان واقع هستند. اين موها، تكانه هايي عصبي توليد مي كنند كه از طريق رشته هاي عصبي به يك ناحيه تخصص يافته در مغز مي روند
لامسه
حس لامسه شامل حواسي چون درد، فشار، ارتعاش و دماست. اين حواس به وسيله دو نوع گيرنده واقع در زير سطح پوست، تشخيص داده مي شوند: انتهاهاي عصبي آزاد (بدون پوشش) و انتهاهاي عصبي پوشيده به صورت اجسام حسي، انواع مختلف انتهاهاي عصبي يا اجسام حسي، حواس ويژه را مي گيرند. تعداد گيرنده ها در بدن فرق مي كند: براي مثال، نوك انگشتان دست به شدت حساس هستند و گيرنده هاي زيادي دارند در حالي كه ناحيه مياني پشت گيرنده هاي كمتري دارد
گیرنده های لامسه
لمس به وسيله گيرنده هاي مختلفي در سطوح مختلف پوست انجـام مـي شـود. گيرنده هاي عصبي آزاد در نزديك سطح پوست، به لمس، درد، فشــار و دمــا پـاسـخ مــي دهند. كه اجسام مركل و مايسنر، لمس ظريف و اجسام پاچيني، فشار عمقي و ارتعاش را تشخيص مي دهند.
mehraria
04-08-2007, 12:23
تنفس فرايندي است كه از طريق آن، بدن اكسيژن كسب مي كند (براي توليد انرژي) و دي اكسيد كربن (محصول دفعي اصلي) را دفع مي كند. هوا از طريق بيني يا دهان وارد شده، از طريق ناي (لوله هوا) به طرف برونش ها (راه هاي هوايي تحتاني) و برونشيول ها (راه هاي هوايي كوچكتر) در ريه ها مي رود. برونشيول ها به كيسه هايي به نام آلوئول ختم مي شوند كه در اطراف آنها رگ هاي خوني قرار دارد. اينجا اكسيژن وارد خون و دي اكسيد كربن وارد ريه ها مي شود تا به خارج دميده شود. تنفس توسط ديافراگم (يك عضله) و عضلات بين دنده اي انجام مي شود. دستگاه تنفسي شامل حلق (گلو)، حنجره و اپي گلوت نيز هست. لوزه ها و آدنوئيدهـاي واقع در حـلق به مبارزه با عفونت ها كمـك مي كنند. حنجره، حاوي طناب هاي صوتي است كه براي توليد صدا به لرزش در مي آيند. اپي گلوت در طول بلع، ناي را مي بندد تا غذا وارد ريه ها نشود
تنفس چگونه انجام مي شود؟
تنفس عملي است كه به وسيله آن بدن هوا را وارد و خارج مي كند. جريان هوا به درون و بيرون از بدن، به خاطر حركت هوا از نواحي پرفشار به كم فشار صورت مي گيرد. براي تنفس به درون (دم)، ديافراگم و عضلات بين دنده ها منقبض شده، قفسه سينه را بزرگ مي كنند. در نتيجه، فشار هوا در ريه ها كاهش پيدا مي كند، به طوري كه كمتر از فشار هواي اطراف مي شود و هوا وارد ريه ها مي گردد. براي تنفس به بيرون (بازدم)، عضلات شل شده، حجم ريه را كاهش مي دهند. فشار هوا در ريه ها بيش از هواي اطراف مي شود و باعث خروج هوا از بدن مي شود.
تبادل گاز در بدن
بافت هاي بدن، دايماً اكسيژن رااز خون مـي گيرند و دي اكسيد كربن را در خون آزاد مي كنند. اكسيژن محيط وارد ريه ها مي شود و از آلوئول ها (كيسه هاي نازك) وارد رگ هاي خوني به نام مويرگ مي گردد كه در آنجا به ماده اي به نام هموگلوبين كه درگلبول هاي قرمز وجود دارد، متصل مي شود. در همين زمان، دي اكسيد كربن از پلاسما (قسمت مايع خون) وارد آلوئول ها مي شود تا با بازدم خارج گردد. درمويرگ هاي بافت ها، گلبول قرمز اكسيژن را آزاد مي كند در حالي كه دي اكسيد كربن وارد پلاسما مي شود.
mehraria
04-08-2007, 12:24
دستگاه عصبي، اطلاعات را جمع آوري، تحليل، ذخيره و منتقل مي كند. اين دستگاه كاركردهاي حياتي بدن را كنترل مي كند و با جهان خارج تعامل دارد. دستگاه هاي عصبي دو قسمت دارد: دستگاه عصبي مركزي كه مغز و طناب نخاعي را تشكيل مي دهد و دستگاه عصبي محيطي كه از اعضايي تشكيل مي شود كه از مغز و طناب نخاعي منشأ گرفته، به تمام نواحي بدن مي روند. پيام ها به صورت تكانه تهاي الكتريكي ظريف، از طريق دستگاه عصبي، از مغز به بقيه بدن و برعكس منتقل مي شوند. مغز تقريباً تمامي فعاليت ها را كنترل مي كند: هم فعاليت هاي آگاهانه مثل حركت هم فعاليت هاي غير آگاهانه مثل حفظ دماي بدن. همچنين در مورد محيط و وضعيت ساير قسمت هاي غير آگاهانه مثل حفظ دماي بدن. همچنين در مورد محيط و وضعيت ساير قسمت هاي بدن اطلاعاتي را دريافت مي كند. براي مثال، اعصابي كه به چشم ها ختم مي شوند، اطلاعات تصويري را ثبت مي كنند و اعصاب زير سطح پوست، حواسي چون درد را منتقل مي كنند. به علاوه مغز قادر به انجام فرايندهاي پيچيده اي چون يادگيري، حافظه، تفكر و هيجان است و مي تواند بدن را وادار كند كه بر اساس فرايندها عمل كند.
ساختار و كاركرد مغز
مغز، پيچيده ترين عضو بدن است. بيش از 100 ميليارد سلول عصبي و ميلياردها راه عصبي را درخود جاي داده است. بزرگترين قمست مغز، مخ است. مخ به دو نيمه (نيمكره) تقسيم مي شود كه به وسيله طنابي از رشته هاي عصبي به نام جسم پينه اي به هم متصل هستند لايه خارجي (قشر مغز) از بافتي به نام ماده خاكستري تشكيل شده است كه پيام هاي عصبي را توليد و تنظيم مي كند. لايه دروني از ماده سفيد تشكيل شده است كه پيام ها را انتقال مي دهد. مخ، تفكر آگاهانه و حركت را كنترل و اطلاعات حسي را تفسير مي كند؛ قسمت هاي مختلف آن، فعاليت هاي ويژه اي چون تكلم و بينايي را اداره مي كنند. ساختاري در قاعده مغز به نام مخچه، وظيفه تعادل، هماهنگي و شكل دادن به وضعيت بدن را بر عهده دارد. ارتباط مغز با طناب نخاعي از طريق سابقه مغز است كه كاركردهاي حياتي از جمله تنفس را كنترل مي كند. درست بالاي ساقه مغز، هيپوتالاموس قرار دارد كه ارتباط بين دستگاه عصبي و غدد درون ريز را برقرار مي كند و به تنظيم دماي بدن، خواب و رفتارهاي جنسي كمك مي كند. مغز به وسيله جمجمه و پرده هايي به نام مننژ محافظت مي شود. مايع شفاف مغزي ـ نخاعي مثل يك ضربه گير، مغز و طناب نخاعي را در برابر آسيب محافظت مي كند.
سازماندهي دستگاه عصبي
دستگاه عصبي مركزي، متشكل از مغز نخاع، پيام هاي عصبي را تجزيه تحليل و هماهنگ مي كند نخاع، ارتباط بين مغز و بقيه بدن را برقرار مي سازد. راه هاي حركتي كه پيام ها را از مغز مي آورند، در طناب نخاعي نزول مي كنند. در حالي كه راه هاي حسي از پوست و ساير اعضاي حسي، از طناب نخاعي بالا رفته، پيام ها را به مغز مي برند. شبكه اي از اعصاب محيطي به كليه قسمت هاي بدن مي رسد. هر عصب از صد رشته عصبي تشكيل مي شود كه شامل سلول هاي عصبي هستند و در دستجاتي قرار گرفته اند. از طناب نخاعي، 31 جفت عصب، منشأ مي گيرند. اين اعصاب در تنه و اندام ها به اعصاب كوچكتر و كوچكتري تقسيم مي شوند.
ساختار نخاع
نخاع از ماده خاكستري كه حاوي سلول هاي عصبي و حمايت كننده است و ماده سفيد كه حاوي رشته هاي عصبي است، تشكيل مي شود. نخاع به وسيله پرده هاي محافظي به نام مننژ پوشيده مي شود.
mehraria
04-08-2007, 12:40
دستگاه قلبي ـ عروقي وظيفه انتقال خون را به سراسر بدن بر عهده دارد و اكسيژن و مواد غذايي را به بافت هاي بدن حمل مي كند و مواد زايد را از آنها مي گيرد. قلب يك عضو توخالي و عضلاني است كه تقريباً در هر دقيقه يك بار و در مواقع ورزش با سرعت بيشتر، همه خون بدن تقريبا (ً5 ليتر )را به سراسر بدن پمپ مـي كند. جريان خون در داخل شبكه اي از رگ ها كه به تـمام قسمت هاي بدن مي رسد
سرخرگ ها و سياهرگ ها
سرخرگ ها، ديواره اي ضخيم، عضلاني و كشسان دارند تا بتوانند در برابر فشار بالاي خوني كــه از قلب به بيرون پمپ مي شود، مقـاومت كنند. سياهرگ ها، خون را بـه قلب باز مي گردانند. آنهـا ديواره اي نازك تر دارند كه به راحتي كشيده مي شود و به آنها اجازه مي دهد كه گشاد شود و در زمان استراحت بدن، مقدار زيادي خون را در خود نگه دارند. سطح داخلي بسياري از سياهرگ ها، چين هايي دارد كه به عنوان دريچه هاي يك طرف عمل مي كنند و مانع از عبور خون در مسير نادرست مي شوند.
ساختار قلب
قلب، يك پمپ دوگانه است كه عمدتاً از عضلاتي به نام ميوكارد تشكيل شده است. در هر طرف، خون از طريق سياهرگ ها وارد يك حفره بالايي (دهليز) و سپس وارد يك حفره پاييني (بطن) مي شود كه خون را به درون سرخرگ ها پمپ مي كند. جريان خون در اين حفره ها به وسيله دريچه هايي يك طرفه هدايت مي شود. سمت راست قلب خون را به درون سرخرگ هاي ريوي و در نتيجه ريه ها و سمت چپ قلب خون را به آئورت و سراسر بدن پمپ مي كند.
گردش خون
قلب، خون را به داخل2 مدار متصل پمپ مي كند: گردش خون ريوي و گردش خون عمومي. مدار ريوي، خون بدون اكسيژن را به ريه مي برد كه در آنجا از طريق يك شبكه مويرگي، اكسيژن جذب و دي اكسيد كربن (يك گاز دفعي) آزاد مي شود؛ سپس خون اكسيژن دار شده به قلب برمي گردد. جريان عمومي، خون اكسيژن دار را به بافت هاي بدن مي برد كه در آنجا از طريق جدار مويرگ ها، اكسيژن و موادغذايي آزاد مي شود، دي اكسيد كربن و ساير محصولات دفعي از بافت وارد خون مي شوند و خون بدون اكسيژن به قلب باز مي گردد.
mehraria
04-08-2007, 12:42
عضلات دسته هايي از بافت ليفي (فيبري) هستند كه بدن را حركت مي دهند؛ وضعيت قرارگيري آن را حفظ مي كنند و اعضاي داخلي مثل قلب، روده ها و مثانه را به كار مي اندازند. اين كاركردها به وسيله 3 نوع عضله مختلف انجام مي شود )چسب( كه عضلات اسكلتي بزرگترين گروه آنها را تشكيل مي دهند. عضلات به وسيله پيام هاي ارسالي از دستگاه عصبي كنترل مي شوند. عضلات اسكلتي را مي توان آگاهانه كنترل كرد، در حالي كه دو نوع ديگر فعاليت خودكار دارند. بيشتر عضلات اسكلتي، ارتباط دو استخوان مجاور را برقرار مي سازند. يك طناب قابل انعطاف از بافت ليفي به نام تاندون به يك انتهاي عضله متصل مي شود؛ به انتهاي ديگر عضله يك تاندون يا صفحه اي از بافت همبند متصل مي شود. عضلات اسكلتي نه تنها باعث حركت قسمت هاي مختلف بدن مي گردند بلكه به حفظ وضعيت بدن در حالت هاي ايستاده نشسته يا خوابيده نيز كمك مي كنند. اسامي برخي از عضلات، بيانگر كار آنهاست. بازكننده ها، مفاصل را صاف مي كنند؛ خم كنننده ها آنها را تا مي كنند؛ نزديك كننده ها، اندام را به سمت بدن نزديك مي كنند؛ دور كننده ها، آنها را از بدن دور مي كنند و راست كننده ها قسمت هايي از بدن را بلند مي كنند يا بالا نگه مي دارند. برخي از عضلات اسكلتي اصلي در زير به تصوير كشيده شده اند. عضلات عمقي تر در سمت چپ هر تصوير و عضلات سطحي تر در سمت راست نشان داده شده اند.
انواع عضلات
سه نوع عضله عبارتند از عضله اسكلتي كه اسكلت را مي پوشاند و به حركت درمي آورد؛ عضله قلبي كه ديواره هاي قلب را تشكيل مي دهد و عضله صاف كه در ديواره لوله گوارش، رگ هاي خوني و مجاري تناسلي و ادراري وجود دارد. هر نوع عضله كاركرد متفاوتي دارد و رشته هاي آن داراي شكل خاصي هستند. عضله اسكلتي كه اندام ها و بدن را حركت مي دهد، از رشته هاي دراز، قوي و موازي تشكيل شده است. اين نوع عضله، قادر به انقباض سريع و قوي است ولي تنها به مدت كمي مي تواند با حداكثر قدرت كار كند. عضله قلبي خون را به سراسر بدن مي راند. اين عضله رشته هايي كوتاه، شاخه دار و متصل به هم دارد كه شبكه اي را در داخل ديواره هاي قلب تشكيل مي دهند. اين نوع عضله مي تواند بدون خستگي، مدام كار كند. عضله صاف، كاركردهايي چون حركت دادن غذا در لوله گوارش را بر عهده دارد. اين عضله از رشته هايي كوتاه و دوكي شكل تشكيل شده است كه به هم متصل شده، صفحاتي را تشكيل مي دهند و مي توانند به مدت هاي طولاني كار كنند.
عضلات چگونه كار مي كنند؟
حركت زماني ايجاد مي شود كه پيام هاي ارسالي از دستگاه عصبي باعث انقباض عضله شوند حركت آگاهانه بدن به وسيله عمل متقابل عضلات اسكلتي، استخوان ها و مفاصل صورت مي پذيرد. بيشتر عضلات يك استخوان را به استخوان ديگر مرتبط مي كنندو از يك مفص عبور مي كنند. وقتي يك عضله منقبض مي شود، استخوان ها را مي كشد و به حركت درمي آورد. بياري از عضلات، به صورت جفتي هستند، به طوري كه در هر سمت يك مفصل يك عضله قرار مي گيرد و حركات مخالف را ايجاد مي كند. براي مثال، در بازو، عضله سه سر با انقباض خود بازو را صاف مي كند و عضله دو سر با انقباض خود باعث تا شدن بازو مي شود.
mehraria
04-08-2007, 12:49
دوران كودكي، زماني است كه رشد و نمو جسمي، ذهني و اجتماعي قابل توجهي روي مي دهد و در طي آن شخص از يك شيرخوار وابسته، به انسان بالغ و خودكفا تبديل مي شود. علاوه بر آن كودك مهارت هايي را مي آموزد كه به او امكان مي دهد به افراد ديگر و با محيط كنش متقابل ايجاد نمايد. سرعت رشد در سال اول زندگي بيش از ساير زمان هاست و دوره ديگري از رشد سريع هم در دوران بلوغ رخ مي دهد كه دوران گذرا از كودكي به بزرگسالي است. كودكان بسياري از مهارت هاي ضروري جسمي، ذهني و اجتماعي را در5 سال اول زندگي كسب مي كنند، اما فرآيند آموختن تا پايان عمر ادامه مي يابد.
چگونگي رشد و نمو استخوان ها
در هنگام تولد، بيشتر اسكلت از بافت غضروفي تشكيل شده است و استخوان صرفاً در تنه استخوان هاي دراز وجود دارد. در طي كودكي، به تدريج استخوان جايگزين غضروف مي شود كه به اين روند استخوان سازي مي گويند. در استخوان هاي بلند اندام ها، نواحي موسوم به صفحه رشد وجود دارند كه براي دراز شدن استخوان مرتب غضروف توليد مي كنند و سپس اين غضروف به استخوان تبديل مي شود. با شروع دوران بزرگسالي، استخوان سازي خاتمه مي يابد و اسكلت هم به بزرگترين اندازه ممكن خود رسيده است.
استخوان هاي بلند دركودكان
رشد و استخوان سازي (تشكيل استخوان) در انتهاي استخوان هاي بلند انجام مي شود.
استخوان هاي بلند در بزرگسالان
همه غضروف موجود در استخوان، استخواني شده است. يك لايه غضروفي از انتهاي استخوان محافظت مي كند
رشد و استخوان سازي (تشكيل استخوان) در انتهاي استخوان هاي بلند انجام مي شود.
چگونگي تكامل مغز و جمجمه
مجموعه نورون هاي نوزاد (سلول هاي عصبي) كامل است، اما شبكه مسيرهاي بيـن سـلولـي در نـوزاد هنوز تكامـل نيافتـه اند. در 6 سـال اول زنـدگي مغز رشـد مـي كند و شبكه عصبي (اعصاب) به سرعت پيچيده تر شده و در نتيجه يادگيري انواع رفتارها و مهارت ها براي كودك ممكن مي شود. براي آن كه بزرگ شدن مغز ممكن شود، كرانيوم (بخشي از جمجمه كه مغز را مي پوشاند) هم در فضاهاي نرم موسوم به ملاج و در فواصـل بيـن استخوان هاي جمجه موسوم به درز رشد مي كند. اين نواحي به تدريج تبديل به استخوان مي شوند. در طي بقيه دوران كودكي، مغز، شبكه عصبي و جمجمه با سرعت آهسته تري رشد مي كنند.
مغز و جمجمه در هنگام تولد
شبكه عصبي كاملاً تكامل نيافته است. استخوانهاي جمجه را درزها و ملاجها از هم جدا نگه ميدارند.
مغز و جمجه در6 سالگي
مغز تقريباً اندازه نهايي خود را يافته است و شبكه عصبي متراكم تر شده است. ملاج ها بسته شده اند و استخوان هاي جمجمه در محل درزها ثابت شده اند.
مغز و استخوان بزرگسلان
مغز و جمجه به حداكثر اندازه نهايي خود دست يافته اند. شبكه عصبي كمال يافته است؛ هرچند كه با ادامه دادن يادگيري فرد، آن هم ممكن است به نمو خود ادامه دهد.
mehraria
04-08-2007, 12:51
رشد بدن
رشد دوران كودكي را هورمون ها كنترل مي كنند و علاوه بر آن، عواملي همچون رژيم غذايي و سلامت كلـي فرد هـم بر آن تأثير مي گذارند، بدن كودك مدام در حال رشد است. اما ميزان اين رشد بسته به مرحله زندگي متفاوت است. روي هم رفته رشد در دوران شيرخوارگي و دوران بلوغ سريع تر از همه دوران هاي ديگر است. علاوه بر آن بعضي از اعضاي بدن هم سريع تر از قسمت هاي ديگر رشد مي كنند كه اين امر منجر به تغيير نسبت هاي بدني كودك در حين رشد تغيير مي0شود. در هنگام تولد، اندازه سر، يك چهارم طول كل بدن است و تا6 سالگي نيز به سرعت به رشد خود ادامه مــي دهد. خصيصه هـاي صورت نيـز در طـي كودكي تغييـر مـي يابند؛ بدين ترتيب كه صورت بزرگتر از باقي جمجمه مي شود. اندام ها دردوران شيرخوارگي نسبت به ساير اجزاي بدن كوچك تر هستند و با رشد كودك طويل تر مي شوند كه به ويژه اين طويل شدن در دوران بلوغ سريع تر است. نهايتاً بدن در حدود18 سالگي به اندازه نهايي خود مي رسد. در اين زمان، اندازه سر تقريباً يك هشتم طول كل بدن است در حالي كه اندازه پاها نصف اندازه بدن است
كسب مهارتها در5 سال اول زندگي
نوزادان قادرند ببينند، بشنوند، اعمال بازتاب گونه داشته باشند (مثل مكيدن) و براي جلب توجه مادرخود گريه مي كنند. از هنگام تولد تا حدود 5 سالگي، خردسالان انواعي ازديگر مهارت هاي ضروري را فرا مي گيرند. مهارت هاي جسمي، چيره دستي، زبان و رفتار اجتماعي چهار جنبه مهم تكامل كودك هستند. كسب اين مهارت ها طي مراحل مشخص موسوم به »شاخص هاي نمو« روي مي دهد. اين مراحل به ترتيب خاصي روي مي دهند و زمان آن را به صورتي نه چندان دقيق مي توان پيش بيني كرد. هر چند كه سن دقيق دستيابي به اين مهارت ها در هر كودكي متفاوت است. توانايي يادگيري مهارت هاي خاص مثل كنترل ادرار و مدفوع به بلوغ دستگاه عصبي كودك بستگي دارد. علاوه بر آن قبل از يادگيري مهارت هاي پيچيده مشخص، ابتدا لازم است كه كودكان توانايي هاي ساده تري را كسب كنند؛ براي مثال كودك بايد قبل از آن كه بتواند راه برود، بايد بتواند بايستد. مهارتهاي جسمي مهمترين مهارت ها، كنترل يافتن بر وضعيت بدن،تعادل و حركت است. شيرخوار ابتدا ياد مي گيرد چگونه سرش را بلند كند و بچرخاند. سپس سرش را بلند كنند و بچرخاند سپس مي نشيند. پس از آن ياد مي گيرد كه چگونه روي زمين بخزد، بايستند، راه برود و بدود. چيره دستي و بينايي كودكان ياد مي گيرند كه چگونه حركات دست و بينايي خود را هماهنگ كنند. تا بتوانند اعمالي همچون برداشتن اشيا و نقاشي كردن را انجام دهند. شنوايي و زبان در ابتدا كودكان فقط به سمت صدا برمي گردند و با بغ بغو كردن به آن پاسخ مي دهند. در يك سالگي كودك اولين كلمه خود را به زبان مي آورد و به تدريج معني كلمات را مي فهمد و پـس از آن يـاد مـي گيرد جمـله سازي كند. رفتار اجتماعي و بازي لبخند زدن اولين مهارت اجتماعي است كه كودك فرا مي گيرد. بعدها ياد مي گيرد كه با ديگر كودكان بازي كند و جدايي از والدين را تحمل كند. كودكان مهارت هاي عملي از قبيل تغذيه و لباس پوشيدن (به تنهايي) را نيز ياد مي گيرند
mehraria
04-08-2007, 12:56
دستگاه گوارش از لوله گوارش و اعضاي مرتبط با آن تشكيل مي شود. لوله گوارش يك لوله پيچ خورده به طول حدود7 متر است كه غذا در حين هضم شدن از آن عبور مي كند. اين لوله شامل دهان، حلق، مري، معده، روده هاي كوچك و بزرگ، راست روده و مقعد است. اعضاي گوارشي مرتبط عبارتند از3 جفت غده بزاقي، كبد، لوزالمعده و كيسه صفرا. دستگاه گوارش، غذا را به قطعات كوچكتر تبديل مي كند تا به وسيله سلول هاي بدن قابل استفاده شوند و مواد باقيمانده را به شكل مدفوع، دفع ميكند
صفاق
يك غشاي چين خورده به نام صفاق، سطح دروني جدار شكم و تمامي اعضاي گوارشي را مي پوشاند.
دهان و مري
فرايند گوارش در دهان آغاز مي شود. عمل دندان ها و زبان در طول جويدن، غذا را براي بلع به قطعات نرم و كوچكتر تبديل مي كند و از طرفي مواد موجود در بزاق، كربوهيدارت هاي موجود در غذا را تجزيه مي كنند. در هنگام بلع، زبان لقمه غذا را از گلو به مري مي راند. در همين زمان، كام نرم حفره بيني را مي بندد و اپي گلوت كه يك زايده كوچك غضروفي در پشت زبان است، حركت كرده، حنجره را مي بندد و به اين ترتيب غذا وارد بيني يا حنجره نمي شود
معده
غذا از مري به داخل معده مي رود. آنجا ممكن است به هم خوردن و تجزيه جزئي آن به وسيله مايعات گوارش كننده تا 5 ساعت طول بكشد تا تبديل به يك ماده نيمه مايع به نام سوپ معدي شود. مايعات بلعيده شده مثل آب و الكل از معده و روده مستقيماً در عرض چند دقيقه عبور مي كنند.
روده كوچك
سوپ معدي وارد دوازدهه (قسمت اول روده كوچك) مي شود و به وسيله مايعات گوارش كننده كبد و لوزالمعده باز هم تجزيه مي شود. مرحله نهايي هضم در بقيه روده كوچك صورت مي پذيرد. در روده كوچك، مايعات گوارش كننده اي كه از جدار روده آزاد مي شوند، مواد غذايي را به واحدهاي شيميايي كوچكي تبديل مي كنند به طوري كه بتوانند از جدار روده وارد شبكه رگ هاي خوني اطراف آن شوند.
روده بزرگ
پس از جذب مواد غذايي در روده كوچك، مانده باقيمانده وارد روده بزرگ مي شود. بيشتر آب موجود در اين مواد به داخل بدن بازجذب مي شود و ماده دفعي نيمه جامد باقي مانده، مدفوع ناميده مي شود. مدفوع وارد راست روده مي شود و در آنجا تا زماني كه با يك حركت روده اي خارج شود نگهداري مي شوند.
كبد، كيسه صفرا و لوزالمعده
كبد، كيسه صفرا و لوزالمعده، به تجزيه شيميايي غذا كمك مي كنند. كبد از محصولات گوارش براي ساخت پروتئين هايي مثل پادتن ها (كه به مقابله با عفونت ها كمك مي كنند) و عوامل لخته كننده خون استفاده مي كند. كبد همچنين سلول هاي خوني فرسوده را تجزيه مي كند و مواد اضافي را به صورت صفرا دفع مي كند كه دركيسه صفرا ذخيره مي شوند و در گوارش چربي ها نقش دارند. ورود غذا به دوازدهه (اولين قسمت روده كوچك) كيسه صفرا را تحريك مي كند تا از طريق مجراي صفراوي، صفرا را به درون دوازدهه بريزد. لوزالمعده، مايعات گوارش كننده قدرتمندي را ترشح مي كند كه در هنـگام ورود غذا به دوازدهـه، وارد آن مي شوند. اين مايعات، همراه با مايعات گوارش كننده اي كه به وسيله سطح داخلي روده توليد مي شوند، كمك مي كنند تا مواد غذايي به موادي تجزيه شوند كه جذب خون شده، به كبد برده مي شوند.
اعضاي گوارشي
كبد، كيسه صفرا و لوزالمعده كه در قسمت فوقاني شكم قرار دارند، مايعات گوارش كننده را به درون دوازدهه ترشح مي كنند. صفرا از كبد و يك صفرا وارد مجراي صفراوي مي شود و ترشحات لوزالمعده نيز مستقيماًبه دوازدهه مي ريزد.
حركات دودي
غذا در طول لوله گوارش به وسيله توالي مداوم انقباضات عضلاني كه حركات دودي نام دارند، به جلو رانده مي شود. ديواره هاي لوله گوارش با عضلات صاف پوشيده شده اند. براي راندن لقمه غذا به جلو، عضلات پشت غذا منقبض و عضلات جلوي آن شل مي شوند. موج دودي براي حركت دادن غذا در طول لوله گوارش، عضلات جداره ها با يك توالي به نام موج دودي منقبض و شل مي شوند
mehraria
04-08-2007, 13:01
غده هاي درون ريز، هورمون ها را توليد مي كنند. هورمون ها موادي شيميايي هستند كه در جريان خون وجود دارند و فرآيندهاي قسمت هاي ديگر بدن را كنترل مي كنند. اين فرآيندها عبارتند از متابوليسم (واكنش هايي شيميايي كه به طور مداوم در بدن رخ مي دهند). پاسخ به استرس، رشد و تكامل جنسي. اين مجموعه شامل غده ها و ساير سلول هاي توليد كننده هورمون هستند. غده هايي مثل هيپوفيز، فوق كليه و تيروييد اعضايي هستند كه تنها كاركرد آنها توليد هورمون هاي اختصاصي است. ساير اعضا و بافت ها مثل تخمدان ها، بيضه ها، قلب و كليه ها نيز حاوي سلول هاي توليد كننده هورمون هستند
غده هيپوفيز و هيپوتالاموس
غده هيپوفيز در قاعده مغز قرار دارد. اين غده به عنوان »غده رئيس« شناخته مي شود، چون هورمون هايي را توليد مي كند كه بافت درون ريز واقـع در سـاير غده ها و اعضا را تحريك و كنترل مي كند. همچنين هورمون هايي را ترشح مي كند كه رشد بدن، حجم ادرار و انقباض رحم را در طول زايمان كنترل مي كنند. هيپوتالاموس بخشي از مغز است كه با غده هيپوفيز ارتباط دارد. هيپوتالاموس، هورمون هايي به نام عوامل آزاد كننده را ترشح مي كند كه كاركرد هيپوفيز را كنتـرل مي كنند و به عنوان رابط بين دستگاه هاي عـصبي و غـدد درون ريز عمـل مي كنند.
غده پينه آل
غده پينه آل در عمق مغز قرار دارد. كاركرد دقيق آن هنوز مشخيص نيست. البته معلوم شده است كه اين غده هورموني به نام ملاتونين را ترشح مي كند كه گمان مي رود با چرخه روزانه خواب و بيداري مرتبط باشد.
غده هاي تيروييد و پاراتيروييد
غده تيروييد كه در گردن واقع است، هورمون هايي را توليد مي كند كه متابوليسم را تنظيم مي كنند. همچنين برخي از سلول هاي تيروييد، هورمون كلسي تونين را ترشح مي كنند كه غلظت خوني كلسيم را كاهش مي دهد. چهار غده پاراتيروييد واقع در پشت تيروييد هورموني را توليد مي كنند كه غلظت خوني كلسيم و فسفات را تنظيم مي كند. كلسيم براي سلامت استخوان ها حياتي است و به همراه فسفات، نقش مهمي را در كاركرد عصب و عضله ايفا مي كند.
غده هاي فوق كليه
غده هاي فوق كليه در بالاي كليه قرار دارند. هر غده يك قشر لايه خارجي و يك مدولا (مركز) دارد. قشر، هورمون هاي كورتيكواستروييدي يا كورتوني (كه در كـمك بـه تنظيم غلظت خوني نمك و قند نقـش دارند) و مقادير كم هـورمـون هـاي جنسي مردانه (كه ايجاد برخي از مشخصات جنسي مردانه را تحريك مي كنند) را توليد مي كند. مدولا، اپي نفرين (آدرنالين) و نوراپي نفرين (نورآدرنالين)، را ترشح مي كند كه در پاسخ به استرس (واكنشي كه »پاسخ جنگ و گريز« نام دارد)، ضربان قلب و خونرساني به عضلات را افزايش مي دهند.
لوزالمعده
لوزالمعده پشت معده قرار دارد. لوزالمعده مايعات گوارش كننده اي توليد مي كند كه به تجزيه غذا كمك مي كنند. همچنين هورمون هاي انسولين و گلوكاگون را ترشح مي كند كه نقش مهمي را در تنظيم سطح گلوكز خون (قندي كه منبع اصلي انرژي بدن به شمار مي رود) ايفا مي كنند
تخمدان ها
تخمدان ها در دو طرف رحم قرار گـرفته اند. آنها تخمـك ها را آزاد مي كنند و هـورمون هاي جنسي زنانه يعني پروژسترون و استروژن را مي سازند كه چرخه قاعدگي را تنظيم مي كنند. استروژن همچنين باعث ايجاد برخي از مشخصات جنسي زنانه از جمله بزرگ شدن پستان ها مي شود.
بيضه ها
بيضه ها در كيسه اي از پوست و عضلات به نام كيسه بيضه (اسكروتوم) قرار دارند. آنها توليد اسپرم و ترشح هورمون جنسي مردانه يعني تستوسترون را برعهده دارند. اين هورمون مسؤول شروع بلوغ و ايجاد مشخصات جنسي ثانويه مردانه از جمله موي صورت است.
mehraria
20-08-2007, 11:23
روده کوچک (Small intestine)بخشی ازل.له گوارش است که 6 متر طول دارد و حد فاصل بین معده و روده بزرگ قرار دارد. روده به عنوان محل اصلی هضم و جذب مواد غذایی ، محسوب میشود. روده کوچک پر پیچ و خمترین بخش لوله گوارش است.
دید کلی
جدار روده از مخاط پوشیده شده و دارای چینهای حلقوی شکل است. تمامی سطح مخاط روده را برجستگیهای ریزی به ارتفاع یک میلیمتر مانند مخمل ، مفروش کرده است. بدین ترتیب جذب مواد غذایی از جدار روده چندین برابر میگردد. قشر عضلانی روده با حرکات دودی خود ، محتویات روده یعنی مواد نیمه هضم شده که از معده وارد روده شدهاند را به جلو میراند. حرکات روده کوچک را بر روی شکم افراد لاغر میتوان مشاهده کرد.25 - 20 سانتیمتری ابتدای روده را دوازدهه (duodenum) ، یک و نیم متر بعدی را ژژونوم (JeJnum) و 4 متر بقیه را ایلئوم (Ileum) گویند.
چین خوردگیها و برآمدگیهای روده کوچک
چینهای حلقوی (Plica Circulatores)
چینهای بلندی هستند که در اثر پیشروی بافت همبند (پیوندی) زیر مخاط به قسمت زیرین طبقه مخاطی حاصل شده و در هر سه قسمت روده مخصوصا ژژونوم ، دیده میشوند. وجود چینهای حلقوی باعث میشود که سطح مخاط روده به 3 برابر افزایش یابد و از نظر ماکروسکوپیک نیز چیندار دیده شوند. که علت نامگذاری این چینها به دریچههای کرکونیگ میباشد.
پرزها یا ویلیها (Villi)
برآمدگیهای انگشت مانند یا برگی شکل به ارتفاع 1.5 - 0.5 میلیمتر هستند که در اثر پیشروی بافت همبند آستر در زیر اپی تلیوم بوجود میآیند. سطح پرزها بوسیله اپیتلیوم پوشیده شده و بافت همبند محور هر پرز ، حاوی رگهای خونی ،رگهای لنفی و سلولهلی عضلانی است. پرزها سطح مخاط روده را تا 10 برابر افزایش میدهند.
میکروویلی (Microvilli)
برآمدگیهای سطح راسی (Apical) سلولهای پوششی هستند که تعداد آنها در هر سلول به 3000 عدد نیز میرسد و به حاشیه مخطط (Striated border) نیز معروفاند. میکروویلیها، سطح مخاط روده را تا 30 برابر افزایش میدهند. به عبارت دیگر ، مجموعه چین خوردگیهای فوق سطح مخاط روده را تا 600 برابر افزایش میدهند
کریپتها یا غدد لیبرکون
تورفتگیهای لوله شکل اپیتلیوم در بافت همبند آستر میباشند که تا عضلات مخاطی ادامه یافته و غدد رودهای به نام لیبرکون را بوجود میآورند. کریپتهای رودهای عامل دیگری برای افزایش سطح روده محسوب میگردد.
ساختمان کلی روده باریک
مخاط (Mucosa)
مخاط روده باریک دارای اختصاصاتی است که آن را از سایر قسمتهای لوله گوارش، متمایز میسازد. اپیتلیوم مخاط از سلولهای مختلفی تشکیل شده است که عبارتند از:
سلولهای جذب کننده (Absortive Cells)
این سلولها که هم در سطح پرزها و هم در جدار کریپتها، دیده میشوند به انتروسیتها نیز معروفاند. سلولهای جذب کننده از نوع منشوری بلند و حاوی میکروویلیهای متعدد هستند. غشاء پوشاننده میکروویلیها دارای روکشی گلیکو پروتئینی به نام گلیکو کالیکس است. این روکش نه تنها به عنوان یک لایه محافظ در مقابل آنزیمها، عمل میکند بلکه محلی برای اتصال برخی مواد قابل جذب نیز محسوب میشود. غشای میکروویلیها همچنین حاوی آنزیمهای گوارشی برای هضم و آنزیمهایی برای فعال کردن پیش آنزیمها و پروتئینهای حامل برای جذب مواد هضم شده است.
از جمله آنزیمهای موجود در غشاء میکروویلیها ، میتوان به دیساکاریدازها (مالتاز - لاکتاز - ساکاراز) برای تجزیه دیساکاریدها ، آمینوپپتیدازها ، دیپپتیدازها برای تجزیه پلیپپتیدها و دیپپتیدها به اسیدهای آمینه را نام برد. غشای میکروویلیها در دوازدهه ، حاوی آنزیمی به نام آنتروکیناز میباشد که تریپسینوژن غیر فعال مترشحه از پانکراس را به تریپسین فعال تبدیل میکنند. وجود مجموعه اتصالی (Junctional Complex) در قسمت راسی سطوج جانبی این سلولها ، مانع از این میشود که مواد از طریق فضای بین سلولی وارد بدن شوند.
سلولهای جامی (Goblet Cells)
سلولهایی هستند که هم در سطح پرز و هم در سطح کریپتها دیده میشوند و دارای هسته قاعدهای و سیتوپلاسم راسی پر از ماده موکوسی هستند که به عنوان یک تک غده سلولی عمل میکنند. محتویات موکوسی سلول با معرف PAS (مخصوص کربوهیدراتها) به رنگ قرمز دیده میشود و در رنگ آمیزی معمولی ضمن آماده سازی بافت در مورد آماده کننده حل شده و باعث میشود که سلول به صورت تو خالی و روشن شبیه جام دیده شود. این سلولها در دوازدهه کم و هر چه به انتهای روده نزدیک میشویم، تعداد آنها نیز افزایش مییابد. موکوس مترشحه به وسیله این سلولها ، گلیکوپروتئین اسیدی است که سطح سلولها را لغزنده ساخته و دارای نقش حفاظتی است.
سلولهای پانت (Paneth Cells)
سلولهای هرمی و بلند هستند که در قاعده غدد لیبرکون ژژونوم و ایلئوم و به ندرت آپاندیس دیده میشوند. سیتوپلاسم راسی آنها پر از گرانولهای ترشحی درشت و اسیدوفیل میباشد. این سلولها، پایدار بوده و به ندرت تجدید میشوند. چون غنی از آنزیم ضد باکتری لیزوزیم عقیده بر این است که در تنظیم باکتریهای ساکن روده (فلور طبیعی) ، دخالت دارند.
سلولهای انترواندوکراین
این سلولها اکثرا در نزدیکی قاعده غدد لیبرکون دیده میشوند. و تعداد آنها در دوازدهه بیشتر از ژژونوم و ایلئوم است. این سلولها در روده باریک هورمونهاو پپتیدهای مختلفی را ترشح میکنند که شناخته شدهترین آنها عبارتند از: سکرتین و کوله سیتوکینین برای کنترل ترشحات پانکراس و صفرا ، سروتونین ، سوماتوستاتین ، شبع گلوکاگن برای افزایش انقباضات عضلات و نوروتانسین برای کاهش انقباضات عضلات.
سلولهای متمایز نشده
سلولهای متمایز نشده یا سلولهای ریشهای در قاعده غدد قرار دارند و در اثر تقسیم وتمایز همه سلولهای اپیتلیال را جایگزین میکنند
آستر مخاط روده
بافت هوشمند شل و پرسلولی است که حد فاصل کریپتها و پرزها را پر کرده است. دارای تعداد زیادی لنفوسیت ، پلاسماسل و ماکروفاژ است. پلاسماسلها با ترشح ایمونوگلوبین A در اعمال دفاعی شرکت دارند.
زیر مخاط روده
از بافت همبند نسبتا متراکمی ساخته شده که حاوی رگهای خونی و لنفی است. زیر مخاط در دوازدهه حاوی غدد موکوسی به غدد برونر شده است.
......
mehraria
20-08-2007, 11:34
......
طبقه عضلانی
این طبقه شامل عضلات صاف حلقوی در داخل و عضلات طولی در خارج است. طبقه عضلانی از خارج بوسیله سروز پوشیده شده که عبارت از لایه احشایی پرده صفاقی است
خصوصیات اختصاصی دوازدهه
* صفراوی مترشحه توسط کبد و ترشحات خارجی غده پانکراس در محلی به نام آمپول واتر به دوازدهه تخلیه میشوند.
* زیر مخاط آن حاوی غدد موکوسی برونر است که مجرای ترشحی آنها پس از عبور از عضلات مخاطی به عمق کریپتها باز میشود.
* ترشحات غدد برونر ، قلیایی و حاوی بیکربنات فراوان است، این ترشحات با کاهش اسیدیته کیموس معده از آسیب مخاط روده جلوگیری کرده و محیط مناسبی برای فعالیت آنزیمهای پانکراس فراهم میسازد.
خصوصیات اختصاصی ژژونوم
ژژونوم قسمت اصلی جذب مواد در روده بوده که سطح جذبی آن با داشتن چینهای وسیع ، پرزهای فشرده بلند و انگشتی و کریپتهای عمیق افزایش یافته است. تعداد عقدهها یا ندولهای لنفاوی در ژژونوم ، نسبت به دوازدهه فراوان میباشد.
خصوصیات اختصاصی ایلئوم
مشخصه ایلئوم وجود ندولهای لنفاوی کاملا گسترده در آستر است که پلاکهای پیپر نام دارند. ایلئوم در محلی به نام سکوم به روده بزرگ ختم میشود. در محل باز شدن ایلئوم به سکوم ، دریچههای ایلئوسکال وجود دارد که مانع از بازگشت مواد هضم نشده به داخل ایلئوم میشود.
هضم و جذب مواد در روده
کربوهیدراتها
مواد نشاسته ای در دهان توسط پتیالین بزاق به دکسترین تبدیل میشوند که آن نیز در روده تحت تاثیر آمیلاز مترشحه از پانکراس به دیساکاریدها ، تجزیه میشود. دیساکاریدها توسط دی ساکاریدازهای میکرویلیها به مونوساکاریدها تبدیل شده و پس از جذب وارد مویرگ خونی شده و از روده حمل میشوند.
پروتئینها
پروتئینها تحت تاثیر آنزیمهای پپسین معده و ترپیسین کیموترپیسین مترشحه از پانکراس به پلیپپتیدهای کوچک و دیپپتیدها تجزیه میشوند. محصولات فوق تحت تاثیر آمینوپپتیدازهای غشای میکروویلیها به اسیدهای آمینه تبدیل شده و پس از جذب توسط پروتئینهای حامل به گردش خون وارد میشوند
چربیها (Fats)
هضم چربیها بطور عمده در روده و تحت تاثیر آنزیم لیپاز مترشحه بوسیله سلولهای پانکراس صورت میگیرد. تری گلسیریدها تحت تاثیر لیپاز به مونوساکاریدها و اسیدهای چرب آزاد تبدیل میشوند. این محصولات توسط املاح صفراوی امولسینه شده و به صورت ذرات فسیل به قطر 2 نانومتر در میآیند که از غشاء میکروویلیها عبور کرده و وارد سلولهای جاذب میشوند، در آنجا به شبکه اندوپلاسمی صاف منتقل شده و توسط آنزیمها به تری گلیسریدها تبدیل میشوند. و پس از افزوده شدن پروتئینها به دستگاه گلژی رفته و در آنجا با افزوده شدن قندها ، به صورت شیلومیکرونها آنجا را ترک کرده و وارد گردش خون میشوند
بیماریهای شایع روده باریک
ــــــ التهاب حاد روده: التهاب حاد روده را انتریت گویند. در فصل تابستان زیاد دیده میشود. علت آن خوردن مواد غذایی فاسد است. در بیماری شبه حصبه (پاراتیفوئید) هم التهاب روده دیده میشود. معالجه التهاب گرم نگه داشتن شکم با کیسه آب داغ است.
ـــــــ سرطان روده: سرطان روده باریک بسیار نادر است و سرطان روده بزرگ بیشتر دیده میشود.
ـــــــ سل روده: روده کودکان شیرخوار با خوردن شیر آلوده به میکروب سل به زخم سلی دچار میشود. در بزرگسالان نیز سل روده دیده میشود. اما سل روده در بزرگسالان همیشه یک عفونت ثانوی است. عفونت اولیه سل ریه است. زخم سل روده اکثرا در قسمت آخر روده باریک دیده میشود. علائم آن اسهال و تب است. معالجه آن از طریق داروهای ضد سل و رژیم غذایی مناسب میباشد.
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
دانشنامه رشد
mehraria
24-09-2007, 14:33
نخاع و آسيب هاي نخاعي
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
طناب نخاعي استوانه اي از بافت عصبي كه ضخامت آن تقريباً به اندازه انگشت كوچك است و 38 تا 45 سانتي متر طول دارد. اين طناب از سوراخ جمجمه شروع مي شود به طوري كه از بالا با بصل النخاع در ارتباط است و درون كانال ستون مهره اي تا سطح قاعده بدنه الويه مهره كمري 1 L پائين كشيده شده است و در آنجا به دسته اي از رشته هاي عصبي به نام اعصاب دم اسبي ختم مي شود. اين اعصاب از مناطق كمري و خاجي ستون فقرات بيرون مي آيند. طناب نخاعي از 31 قسمت تشكيل شده است كه از هر كدام يك جفت عصب خارج مي شود. ضخامت اين طناب در نقاط مختلف متفاوت است و در نواحي گردني و كمري قدري ضخيم تر است. زيرا در اين ناحيه عصب بزرگي براي نواحي دست و پا از نخاع خارج مي شود. اين دو ناحيه را برجستگي هاي گردني و كمري نخاع مي گويند.
اعمال طناب نخاعي
1 – رابط ميان مغز و اعصابي است كه به بخش هاي طرفي تنه و دست و پا مي روند.
2 – مركز مهم اعمال رفلكسي است . اعصاب نخاعي شامل : 8 جفت گردني ، 12 جفت توراسيك ( سينه اي )، 5 جفت عصب كمري ، 5 جفت خاجي ، 1 جفت دنبالچه اي
معلول ضايعه نخاعي
به فردي اطلاق مي شود كه به هر علتي اعم از تروما يا ضربه، بيماري هاي مادرزادي، بيمارهاي عفوني، تومور مغزي يا سرطان، بيماري هاي مغزي و عروقي و يا حتي مراحل پيشرفته ضايعات ديسكوپاتثي، نخاع از زير منطقه بصل النخاع تا ناحيه انتهاي شبكه دم اسبي كه توسط ستون فقرات محافظت مي شوند دچار آسيب شده و مقدار ضايعه آن از قسمتي تا قطع كامل و يا له شدگي و تغييرات استحاله اي باشد كه نتيجه آن ايجاد عوارض حركتي و حسي و يا اتونوميك يك يا چند اندام و تنه است.
ضايعات طناب نخاعي و ريشه هاي آن
1 – كنكشن CONCUSSION كه باعث ايجاد علائم عصبي خفيفي شده و پس از چند ساعت بهبود مي يابند.
2 – كوفتگي نخاع : CONTUSION كه منجر به ادم و خونريزي سطحي طناب نخاعي مي شود.
3 – فشردگي نخاع : COMPRESSION كه با ادم وايسكمي شديد همراه بوده و منجر به نكروز مي شود. اين ضايعه ممكن است دائمي باشد و يا اين كه پس از مدتي به آهستگي تخفيف يابد. 4 – قطع كامل نخاع : كه منجر به از بين رفتن كليه اعمال فيزيولوژيكي نخاع در زير محل ضايعه به طور دائمي مي شود. اين ضايعه در اثر زخم شدن به عقب؛ چرخيدن و فشردگي نخاع ايجاد مي شود
.....
mehraria
24-09-2007, 14:43
اتيولوژي آسيب هاي نخاعي
1 – عوامل با منشاء خارجي : ضربات شديد و ناگهاني ، تصادف رانندگي ، سقوط از بلندي ، صدمات زمان تولد، صدمات ناشي از گلوله ، صدمات ناشي از ورزش
2 – عوامل با منشاء داخلي : تومورهاي معزي و نخاعي ، عفونت ها ؛ ميليت ، اختلالات عروقي ، تغييرات دژنراتيو( تخريب ديسك) ، ادم ، هماتوم و پارگي ديسك ،مولييپل اسكلزوزيس ، اختلالات مايعات نخاعي ، التهاب سلول هاي نخاعي
عوارض آسيب هاي نخاعي 1 – سيستم تنفس: صدمه و آسيب به مهره هاي گردني يا شكستگي بالاي 4 C مشكلات خاصي را در عمل تنفس به وجود آورده و باعث توقف كامل تنفس مي شود صدمه زير 4C در صورت فعال بودن عصب فرنيك باعث تنفس ديافراگماتيك خواهد شد.
2 – سيستم قلبي و عروقي : هرگونه قطع عرضي در طناب نخاعي بالاتر از سطح T5 ا ثر اعصاب سمپاتيك را بر سيستم قلبي و عروقي از بين مي برد و باعث مشكلات فوري شامل برايكاردي – هيپوتانسيون و كاهش برون ده قلبي مي شود.
3 – سيستم ادراري: رتانسيون ادراري يك علامت شايع در صدمات حاد نخاعي و شوك نخاعي است. مثانه با توجه به فقدان اثر مهاري مغز بسيار تحريك پذير مي شود در نتيجه مكرراً مقدار كمي ادرار دفع خواهد كرد كه دفع مثانه به طور كامل صورت نگرفته و اين امر منجر به اتساع مثانه و احتباس ادرار و بروز عفونت و سنگ هاي ادراري مي شود.
4 – سيستم معده اي – روده اي: چنانچه طناب نخاعي بالاتر از 5 T و به طور عرضي قطع شود فقدان عصب رساني سمپاتيك ممكن است كه منجر به ايجاد اتساع ايلئوس و معده شود.
مشكلات دفعي ؛ سختي و احتباس مدفوع نيز ايجاد مي شود. 5 – شوك نخاعي و هيپورفلكس خود به خودي: شامل انبساط مثانه (در اثر استاز ادراري) و انبساط روده و زخم فشاري
6 – AUTONOMICDYSREFLEXIA (HYPER REFLEXIA)
هايپرورفكسي معمولاً در ضايعات نخاعي بالاي سطح 6 T به وجود مي آيد. اگر يك محرك شديد احشايي و يا يك محرك دائمي روي استخوان هاي زير ناحيه ضايعه وجود داشته باشد و يا مثانه اين بيماران تحت كشش بيش از حد قرار گيرد. علائم آن عبارت اند از سردرد؛ عرق نواحي بالاي سطح ضايعن؛ گرفتگي بيني؛ تيره شدن بينايي؛ فشارخون؛ تندي و يا كندي ضربان قلب؛ كشش بيش از اندازه مثانه در اين بيماران به علل زير حادث مي شود :
الف ) گرفتگي سوند تخليه كننده
ب ) پر شدن كيسه ادرار
ج ) غلط بسته شدن سوند
د) عمل تعويض سوند
هـ ) اتساع بيش از حد مثانه
و) افزايش گاز در روده ها و افزايش و تجمع مدفوع و يا هر نوع تحريك روي ركتوم ( مثل هموروئيد)
ز) تحريكات پوستي مثل سوختگي – كه جت جلوگيري از آن بايستي عوامل ايجاد كننده را حتي الامكان برطرف نمود.
7 – هايپروترميا :HYPERTHERMIA
ممكن است دماي بدن اين بيماران تحت تأثير محيط گرم؛ افزايش يابد كه باعث علائم زير مي گردد:
الف ) پوست گرم؛ قرمز و خشك
ب ) احساس ضعف
ج) سرگيجه
د) اختلال بينايي
هـ) سردرد
و) تهوع
ز) دماي بالا
ج ) نبض نامنظم و ضعيف
جهت كاهش هايپروترميا و تنظيم دماي بدن بيمار بايستي از روش هاي زير استفاده نمود
بيمار به طور خودكار مدت زماني را كه مي تواند در يك محيط گرم باقي بماند را به دست آورد. از مايعات استفاده كند. از لباس هاي نازك نخي و سبك استفاده كند. جهت جلوگيري از آفتاب زدگي از كلاه استفاده كند. از اسپري خنك كننده استفاده نمايد. اطراف بيمار جريان هوا برقرار باشد و اگر دماي بدن بيمار از 40 سانتي گراد بيشتر شد به پزشك مراجعه كند.
8 – هيپروترميا HYPOTHERMIA
همچنين وقتي كه يك بيمار نخاعي در محيط سرد به مدت طولاني قرار گيرد علائم زير به وجود مي آيد:
الف ) پوست سرد
ب ) لرز
ج ) كاهش دماي بدن
د) كاهش فشار خون ؛ نبض و تنفس
هـ) پريشاني كه بايستي براي رفع آن از لباس گرم استفاده نمود و بيمار از محيط سرد خارج شود و اندام هاي او را با حوله هاي گرم پوشاند.
9 – ORTHOSTATIC HYPOTENSION (POSTURAL HYPOTENSION)
از آنجا که اين بيماران اكثراً در وضعيت درازكش قرار دارند هنگام تغيير وضعيت و قرار گرفتن در حالت نشسته و يا ايستاده به علت تجمع خون در اندام هاي تحتاني و محوطه شكم دچار كاهش ناگهاني فشارخون همراه با سرگيجه مي شوند كه با استفاده از جوراب كشي در ناحيه اندام هاي تحتاني و شكم بند در ناحيه شكم و همچنين تغيير وضعيت بيمار به صورت تدريجي مي توان از آن جلوگيري نمود. اگر در روي ويلچر بيمار دچار اين حالت شد با افقي نمودن ويلچر مي توان از كاهش فشارخون جلوگيري نمود و پس از بهبود حالت بيمار به تدريج به وضعيت اوليه برگرداند. البته كاهش فشارخون مي تواند به علت كاهش دفع ادرار نيز باشد كه پس از دفع ادرار بهبود مي يابد.
10- SPINAL CORD CYST
تجمع مايع داخل كانال نخاعي به علت تغييرات نرولوژيكي در 5 تا 10% بيماران نخاعي به وجود مي آيد كه ممكن است از چند ماه تا چند سال بعد از ضايعه به وقوع بپيوندد علائم آن بشرح زير است: كاهش ناگهاني درد و يا حس بيمار و يا افزايش ناگهاني و زياد درد – افزايش عرق و تعريق غير طبيعي – اتونوميك ديسرفلكس. همچنين در بيماران ضايعه نخاعي سطوح 4 T به بالا به علت فلج عضلات بين دنده اي بيمار؛ فعاليت هاي تنفسي كاهش يافته و به علت كم شدن و يا از بين رفتن رفلكس سرفه و بازدم قوي زمينه مناسبي جهت ايجاد بيماري هاي ريوي مثل پنوموني ؛ آتكلتازي و غيره ؛ فراهم مي گردد كه CHEST PT و آموزش هاي لازم تنفسي براي جلوگيري از عوارض ريوي اهميت فراواني دارد.
mehraria
24-09-2007, 14:48
كبد، پالايشگاه بدن
كبد در قسمت راست بدن، درست زير ديافراگم قرار دارد، و بزرگترين و پيچيده ترين عضو در بدن است كه در قسمت بالايي شكم واقع شده است. كبد، مسؤول اعمال مختلف شامل تنظيم، سنتز، ذخيره سازي، ترشح ، تبديل ، انتقال و تجزيه بسياري از مواد مختلف است. كبد به هضم غذايي كه خورده مي شود كمك كرده ، بدن را از شر سموم خلاص مي كند و انسان بدون آن به سادگي نمي تواند زنده باشد.
اعمال كبد شامل موارد زير است:
- سنتز ليپو پروتئين ها نظير كلسترول؛
- سنتز صفرا( زرداب) كه براي هضم و جذب چربي لازم است؛
- ساخت كارني تين براي استفاده در سلول هاي واسطه انتقال چربي؛
- تنظيم ميزان گردش كلسترول درخون؛
- ذخيره و آزادسازي گلوكز؛
- تبديل اسيد لاكتيك به گليكوژن؛
- تبديل ويتامين هايB به شكل فعال كو آنزيم آن؛
- تبديل آمونياك به اوره كه توسط كليه ها دفع مي شود؛
- توليد يا سنتز پروتئين هاي خاص نظيرآلبومين و فاكتورهاي انعقاد خون؛
- ذخيره موادي نظير گلوكز، ويتامين هاي محلول در چربي شاملK , E , D, B12 , A و فولات (اسيد فوليك ) و مواد معدني نظير مس و آهن؛
- تبديل و غير فعال كردن هورمونها؛
- رفع مسموميت عوامل شيميايي كه بلعيده يا تنفس شده اند؛
- بر طرف كردن مواد مضر از خون و تبديل آن به موادي كه زيان كمتري دارند.
حقيقتاً هر ماده غذايي بايد قبل از اين كه بتواند ذخيره شود، انتقال يابد يا استفاده شود، توسط كبد به شكل بيوشيمي صحيح خود تغيير شكل پيدا كند. محل اصلي متابولسيم دارو در كبد است، زيرا كبد داراي آنزيمهاي فراوان و مواد جذب شده از روده هاست كه مستقيماً به كبد مي رسند.
با تمام اين اعمال بيوشيمي گوناگون كه توسط كبد انجام مي شود، هيچ تعجبي نيست كه كبد، تنها عضو بدن است كه خودش دوباره بازسازي مي شود و حتي اگر 25 درصد كبد برداشته شود، دوباره به اندازه و شكل طبيعي خود برخواهد گشت.
در جوامع امروزي با مصرف غذاهاي آماده و استفاده زياد از مواد شيميايي و آلوده كننده هاي محيط زيست ، اطلاع از چگونگي پركارشدن كبد در انجام فعاليت هاي پرمشغله ، كار ساده اي است. مشكلات كبدي حساسيت و آلرژي را افزايش داده و سبب يبوست (PMS) مي شود.
در اينجا براي حفظ سلامتي اين عضو بدن چند توصيه ارائه مي شود :
- يك رژيم غذايي كم چربي و پرفيبر را در برنامه غذايي خود بگنجانيد.
- گوشت و حتي المقدور فرآورده هايي كه عاري از آلوده كننده ها و هورمونها هستند را در برنامه غذايي خود بگنجانيد.
- از آنزيمهاي هضم كننده غذا ، براي كمك به هضم غذا استفاده كنيد.
- آب خالص بنوشيد.
- از قرار گرفتن در معرض عوامل سمي محيط زيست شامل دود اگزوز اتومبيل يا پاك كننده هاي شيميايي و حل كننده ها تا آنجا كه مي توانيد خودداري كنيد. - ويتامينهاي آنتي اكسيدان( مثل ويتامينC,E) و مواد معدني نظير روي و سلنيوم را ( براي محافظت كبد از آسيب هاي راديكال هاي آزاد) به برنامه غذايي خود اضافه كنيد.
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
تبيان
ghazal_ak
29-09-2007, 12:33
چارلز شرینگتون - دانشمند علوم اعصاب- شبکه به هم پیوسته سلولهایی را که مغز یک کیلویی - مرکز فرماندهی بدن- را تشکیل میدهند، "دوکی سحرآمیز" توصیف میکند.
در واقع این برداشت که تمام فرآیندهای ذهنی ما از ادراک و حافظه گرفته تا خود هشیاری را می توان به طور کامل بر اساس فعالیتهای سلولی مغز توضیح داد، حالتی تقریبا جادویی در خود دارد.
واحد پایه کارکردی مغز نورون یا سلول عصبی است، سلول مخصوصی که پیامهای الکتروشیمیایی را (از طریق "شکاف سیناپسی") به سایر نورونها میفرستد و بنابراین الگوهایی را بوجود میآورد که ما از آن به عنوان "ذهن" نام میبریم.
پیچیدگی این وظیفه نیاز به شمار غیرقابل تصور 100 میلیارد نورون را لازم میآورد که از طریق تریلیونها سیناپس با یکدیکر اتصال دارند.
یک نورون منفرد ممکن است در یک لحظه واحد با هزاران نورون دیگر در ارتباط باشد.
هیچ کامپیوتری به پای پیچیدگی این بیتهای ارتباطی ماده آلی نمیرسد.
و علاوه براین، به ازای هر نورون 10 تا 50 "سلول گلیال" وجود دارد که حمایت ساختمانی، محافظت، تامین منابع و کارهای دیگر را برای نورونها انجام میدهند.
ghazal_ak
02-12-2007, 21:36
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](anterior%20view).jpg
جمجمه بدون در نظر گرفتن استخوان متحرک فک تحتانی ، کرانیوم نامیده میشود. کرانیوم از دو بخش تشکیل شده است. جمجمه مغزی که بخشی از جمجمه است که وظیفه حفاظت از مغز را بر عهده دارد. و قسمت دوم استخوانهای صورت ، در جلو و پایین جعبه مغزی قرار گرفته است و اسکلت صورت را میسازد. استخوانهای جعبه مغزی 8 عدد هستند 4 عدد فرد و میانی و 2 عدد زوج و طرفی هستند. استخوانهای صورت 14 عدد هستند که 6 عدد زوج و 2 عدد فرد هستند.
در مجموع 22 عدد استخوان ، جمجمه را تشکیل میدهند. در ضخامت برخی از استخوانهای سر و صورت حفرات تو خالی هوایی به نام سینوس وجود دارند که به حفره بینی مرتبط هستند. غیر از مفصل گیجگاهی فکی که تنها مفصل متحرک جمجمه است بقیه استخوانها از طریق مفاصل لیفی به یکدیگر متصل هستند.
استخوانهای فرد جعبه مغزی
استخوان پیشانی
این استخوان دارای یک صفحه افقی و یک صفحه عمودی است. بخش عمودی ، پیشانی و جدار قدامی کاسه سر را میسازد. سطح برونی این بخش محدب است و روی آن برآمدگیهای پیشانی دیده میشود. در زیر این برآمدگیها ، قوسهای ابرویی وجود دارد. سطح درونی بخش عمودی دارای چینهایی است که مربوط به چینهای نیمکرههای مغزی است. بخش افقی این استخوان در تشکیل حفره مغزی قدامی و بخش برونی آن در تشکیل سقف کاسه چشم شرکت میکند.
استخوان پرویزنی
این استخوان در قسمت قدامی قاعده جمجمه و در زیر استخوان پیشانی و قدام استخوان اسفنوئید قرار دارد. دارای یک صفحه سوراخدار به نام صفحه غربالی ، یک تیغه عمودی و دو توده طرفی است . صفحه غربالی بخشی از سقف حفره بینی را میسازد، تودههای طرفی در تشکیل جدار خارجی حفره بینی و جدار داخلی حفره کاسه چشمی شرکت دارند.
استخوان شب پره
این استخوان در قاعده جمجمه قرار داشته و در تشکیل حفره مغزی قدامی ، میانی و خلفی شرکت دارد. این استخوان دارای قسمتهای زیر است: تنه که در تشکیل جایگاه غده هیپوفیز و سقف حفره بینی و حلق شرکت دارد، دو بال بزرگ که دارای سوراخهایی است برای عبور عصب ماگزیلاری و عصب ماندیبولار و شریان پرده مغزی میانی ، دو بال کوچک که محل عبور عصب بینایی است و دو زایده پتریگوئید که از طرفین سطح تحتانی تنه به طرف پایین کشیده شدهاند.
استخوان پس سری [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](posterior%20view).jpg
این استخوان قسمت خلفی سقف و قاعده جمجمه را تشکیل میدهد. این استخوان در سر سوراخ بیضی شکل را احاطه میکند که از طریق آن حفره جمجمهای خلفی با مجرای مهرهای ارتباط دارد. این استخوان دارای یک صدف است که 4 تا حفره دارد، دو حفره پایینی با نیمکرههای مخچه مجاور بوده و دو حفره بالایی با نیمکرههای مخچه مجاور بوده و دو حفره بالایی با نیمکرههای مغز مجاور هستند. در طرفین سوراخ بیضی تودههای طرفی وجود دارد که دارای کانال زیر زبانی است که عصب زیر زبانی از آن عبور میکند.
استخوانهای زوج جعبه مغزی
استخوان آهیانه
این استخوان قسمتهای طرفی و سقف جمجمه را میسازد، این استخوانها که با یکدیگر مفصل شدهاند، در جلو با استخوان پیشانی و در عقب با استخوان پسسری ، مفصل میگردد.
استخوان گیجگاهی
این استخوان در طرفین جمجمه قرار دارد و در تشکیل قسمت جدار طرفی و قاعده کاسه سر شرکت میکند. دستگاه شنوایی - تعادلی بدن در ضخامت آن قرار دارد.
استخوانهای زوج صورت
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
استخوانهای فک فوقانی
وقتی در خط وسط با یکدیگر مفصل میشوند آرواره فوقانی را تشکیل میدهند. هر استخوان فک فوقانی در تشکیل حفرات بینی ، دهان ، کف کاسه چشم شرکت دارد. این استخوان دارای یک تنه است که بزرگترین سینوس صورت را دربرمیگیرد و دهانه آن به حفره بینی باز میشود. این استخوان دارای 4 زایده است که مهمترین آنها ، زایده کامی است که سطح فوقانی آن قسمت اعظم کف حفره بینی را میسازد، سطح تحتانی در تشکیل سقف دهان و قسمت قدامی آن در تشکیل کام سفت ، شرکت دارد.
استخوانهای کامی
در بخش خلفی حفره بینی و در عقب فک فوقانی قرار دارد. هر استخوان در تشکیل جداره خارجی و کف حفره بینی ، سقف دهان و کف کاسه چشم شرکت دارد.
استخوانهای گونه
در طرفین صورت قرار دارد و برآمدگی گونه را میسازد. هر استخوان گونه در تشکیل جدار خارجی چشم و برجستگی گونهای ، شرکت میکند.
استخوانهای بینی
دو استخوان کوچک و تقریبا چهار گوش هستند. از نظر شکل و اندازه در افراد مختلف متفاوتاند. اتصال استخوانهای بینی بهم پل بینی را میسازد.
استخوانهای اشکی
کوچکترین و خرد شوندهترین استخوانهای جمجمه میباشند. این استخوان در تشکیل قسمتی از جدار داخلی کاسه چشم و جدار خارجی حفره بینی شرکت دارد. در بخش قدامی از سطح خارجی آن یک ناودان عمودی وجود دارد که جایگاه کیسه اشکی است.
استخوانهای شاخک تحتانی بینی
خمیده و نازک بوده به جدار خارجی حفره بینی میچسبد. بین شاخک تحتانی و جدار خارجی حفره بینی ، ماتوس تحتانی بینی قرار دارد که مجرای اشکی بینی به داخل آن باز میشود.
استخوانهای فرد صورت
استخوان تیغه بینی
استخوان نازک ، پهن و ذوزنقه ای شکل است که قسمت خلفی دیواره میانی بینی را تشکیل میدهد. نیمه فوقانی کنار قدامی آن با تیغه عمودی اتموئید (پرویزنی) و نیمه تحتانی آن با غضروف تیغه بینی مفصل میشود. کنار خلفی آن آزاد بوده و سوراخهای خلفی بینی را از هم جدا میکند.
استخوانها فک تحتانی
بزرگترین و قویترین استخوان صورت است که به تنهایی آرواره تحتانی را میسازد و با استخوانهای گیجگاهی مفصل میشود. دارای تنه نعل اسبی شکل و دو شاخه میباشد. در کنار فوقانی تنه حفراتی برای دندانها وجود دارد. شاخ فک تحتانی از انتهای خلفی تنه به سمت بالا در هر طرف کشیده میشود و مهمترین زایده آن زایده کوندیلار که از طریق یک دیسک غضروفی لیفی با استخوان گیجگاهی مفصل شده و تنها مفصل متحرک جمجمه را ایجاد میکند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](upper%20view).jpg
ملاجها و استخوان های لامی
ملاجها فضای نرم غشایی موقتی در استخوانهای سر هستند که در ابتدای تولد وجود دارند که بعد از تولد بسته میشوند. استخوان لامی در زیر زبان و بالای حنجره قرار دارد و شکسته شدن آن سبب انسداد راه هوایی میشود.
منبع : oloom4u.blogfa.com
ghazal_ak
17-12-2007, 21:37
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
كار اصلي چشم آن است كه نورهايي را كه از خارج دريافت مي كند طوري روي پرده شبكيه متمركز كند كه تصوير دقيقي از شيء مورد نظر روي پرده شبكيه ايجاد شود. شبكيه اين تصاوير را به صورت پيام هاي عصبي به مغز ارسال مي كند و اين پيام ها در مغز تفسير مي شوند. بنابراين براي واضح ديدن، قبل از هرچيز لازم است كه نور به طور دقيق روي پرده شبكيه متمركز شود.
ساختمان چشم شبيه يك كره است. در قسمت جلوي اين كره يك پنجره شفاف به نام قرنيه وجود دارد. نور از محيط خارج وارد قرنيه شده پس از عبور از مردمك به عدسي مي رسد. عدسي نور را به صورت دقيق روي شبكيه متمركز مي كند تا تصوير واضحي بر روي شبكيه ايجاد شود.
براي آنكه اشياء به صورت دقيق و واضح ديده شوند لازم است مسيري كه نور در چشم طي مي كند شفاف باشد و قرنيه و عدسي نور را درست روي شبكيه متمركز كنند.
پلك
وقتي جسم نوك تيزي به چشم ما نزديك مي شود ما بي اختيار پلك ها را مي بنديم. پلك ها در حقيقت ساختمان هاي تمايز يافته اي از جنس پوست و عضلات زير پوستي هستند كه وظيفه محافظت از چشم ها را بر عهده دارند. مژه ها مثل يك صافي از ورود گرد و غبار و ذرات مختلف به داخل چشم جلوگيري مي كنند. خود پلك ها دو وظيفه مهم دارند: اول آنكه مثل يك ديوار دفاعي جلوي قسمت عمده اي از كره چشم را مي گيرند و از كره چشم محافظت مي كنند، دوم آنكه پلك ها هر 5 تا 10 ثانيه يك بار باز و بسته مي شوند كه اين امر به شسته شدن ميكروب ها و ذرات خارجي از سطح چشم كمك مي كنند و در حقيقت سطح چشم را جارو مي كند. به علاوه باز و بسته شدن پلك ها به توزيع يكنواخت اشك بر روي كره چشم كمك مي كند.
ملتحمه
ملتحمه يك لايه شفاف محافظ است كه سطح داخلي پلك ها و روي سفيدي كره چشم را مي پوشاند. در ملتحمه رگ هاي خوني و گلبول هاي سفيد به مقدار زيادي وجود دارد. اين رگ ها و سلول هاي دفاعي تا حد زيادي از ورود ميكروب ها و عوامل بيماري زا به قسمت هاي عمقي چشم جلوگيري مي كند. به علاوه ترشحات ملتحمه سطح چشم را نرم و مرطوب نگه مي دارد و در حقيقت سطح چشم را روغنكاري مي كند كه اين امر باعث آسان تر شدن حركات چشم در جهات مختلف مي شود.
قرنيه
قرنيه قسمت شفاف جلوي كره چشم است كه از پشت آن ساختمان هاي داخلي تر كره چشم مثل عنبيه و مردمك ديده مي شود. قرنيه چشم را مي توان به شيشه پنجره تشبيه كرد. همانطور كه اگر شيشه پنجره كثيف باشد اشياء بيرون تار ديده مي شوند، اگر بر روي قرنيه كسي لكه يا كدورتي وجود داشته باشد فرد اشياء را تار مي بيند. به علاوه همانطور كه از پشت يك شيشه موجدار يا مشجر اشياء كج و كوله و ناصاف ديده مي شوند. در صورتي كه سطح قرنيه ناهموار باشد اشياء ناصاف و تار ديده مي شوند.
البته قرنيه انسان يك تفاوت مهم با شيشه پنجره دارد و آن هم اينكه شيشه پنجره يك سطح صاف است در حاليكه قرنيه بخشي از يك كره است. اين ساختمان كروي باعث مي شود كه قرنيه چشم مثل يك ذره بين عمل كند و نورهايي را كه از محيط خارج وارد كره چشم مي شوند به صورت پرتوهاي همگرا درآورد كه تصوير واضحي روي شبكيه ايجاد كنند. البته در همه افراد اين امر به صورت دقيق اتفاقي نمي افتد. مثلاً اگر انحناي قرنيه كسي بيشتر از حد طبيعي باشد تصاوير به جاي آنكه روي پرده شبكيه بيفتد در جلوي پرده شبكيه تشكيل مي شود. چنين فردي نزديك بين (ميوپ) است. همچنين اگر انحناي قرنيه كسي كمتر از حد طبيعي باشد تصاوير به جاي آنكه روي پرده شبكيه بيفتند در پشت آن تشكيل مي شوند. چنين فردي دوربين (هيپروپ) است. به طوري كه مي بينيم قرنيه افراد نقش مهمي در تعيين دوربيني يا نزديك بيني يا شماره چشم افراد دارد. به همين علت اكثر روش هاي جراحي براي اصلاح ديد و شماره عينك روي اين بخش از چشم انجام مي گيرد. مثلاً در روش هاي ليزر (PRK)، ليزيك(LASIK)، لازك(LASEK) و جراحي با تيغه الماس (RK) مقدار انحناي قرنيه تغيير مي كند و شماره چشم فرد اصلاح مي شود. همچنين استفاده از لنز تماسي (كنتاكت لنز) كمك مي كند كه انحناي قرنيه فرد موقتاً به اندازه مطلوب برسد و ديد فرد اصلاح شود.
عنبيه و مردمك
عنبيه بخش رنگي پشت قرنيه است كه رنگ چشم افراد را تعيين مي كند. رنگ اين بخش در چشم افراد مختلف متفاوت است و از آبي و سبز تا عسلي و قهوه اي تغيير مي كند. در وسط عنبيه سوراخي به نام مردمك وجود دارد كه مقدار نور وارد شده به چشم را تنظيم مي كند. كار مردمك مثل پرده اي است كه پشت پنجره آويزان شده و نور ورودي به اتاق را كم و زياد مي كند. همانطور كه وقتي نور خارج شديد و زياد باشد، پرده را مي بنديم تا نور كمتري به اتاق وارد شود، وقتي چشم در محيط پر نور قرار مي گيرد مردمك تنگ مي شود تا مقدار نور كمتري وارد چشم شود. به همين صورت وقتي چشم در محيط كم نور قرار مي گيرد مردمك گشاد مي شود تا نور بيشتري وارد چشم شود.
اتاق قدامي
اتاق قدامي فضاي كوچكي است كه بين قرنيه و عنبيه قرار دارد. در اين فضا مايعي به نام زلاليه جريان دارد كه به شستشو و تغذيه بافت هاي داخل چشم كمك مي كند. همانطور كه در يك استخر براي پاك ماندن استخر مرتباً مقداري آب خارج مي شود و به جاي آن آب تصفيه شده وارد مي شود، در چشم هم مرتباً مقداري از مايع زلاليه خارج مي شود و مايع زلاليه جديدي كه در چشم توليد شده است جايگزين آن مي شود. اگر به هر دليلي تعادل بين توليد و خروج اين مايع به هم بخورد مقدار مايع زلاليه در چشم افزايش پيدا مي كند و فشار داخل كره چشم از حد طبيعي بيشتر مي شود. (مقدار طبيعي فشار چشم در افراد بالغ بين 10 تا 21 ميلي متر جيوه است). بالا رفتن فشار چشم به پرده شبكيه و عصب بينايي آسيب مي زند و باعث بيماري آب سياه يا گلوكوم مي شود.
عدسي
عدسي يك ساختمان شفاف در پشت عنبيه است كه در متمركز كردن دقيق پرتوهاي نور بر روي شبكيه به قرنيه كمك مي كند. ضخامت عدسي چشم در شرايط مختلف تغيير مي كند و بسته به آنكه شيء مورد نظر در چه فاصله اي از فرد قرار داشته باشد ضخامت عدسي كم و زياد مي شود. بنابراين فرد مي تواند اشياء را در فواصل مختلف (از بي نهايت تا حدود 20 سانتي متري و گاهي نزديك تر) به طور واضح ببيند. هرچه سن افراد بيشتر مي شود قدرت تغيير شكل عدسي كمتر مي شود به طوري كه در حدود سن 40 سالگي قدرت تغيير شكل عدسي آنقدر كم مي شود كه اكثر افراد براي ديدن اشياء نزديك و انجام كارهايي مثل مطالعه و خياطي به عينك كمكي براي ديد نزديك (عينك مطالعه) نياز پيدا مي كنند. اين همان حالتي است كه به آن پير چشمي گفته مي شود.
با گذشت سن علاوه بر آنكه قدرت تغيير شكل عدسي كم مي شود ميزان شفافيت عدسي هم كم مي شود. گاهي كدورت عدسي آنقدر زياد مي شود كه مثل پرده اي ديد فرد را تار مي كند. اين كدورت عدسي را اصطلاحاً آب مرواريد يا كاتاراكت مي گويند.
زجاجيه
زجاجيه مايع ژله مانند شفافي است كه داخل كره چشم را پر مي كند و به آن شكل مي دهد.. زجاجيه از پشت عدسي تا روي پرده شبكيه وجود دارد.. با گذشت سن ساختمان ژله مانند زجاجيه تغيير مي كند و در بعضي جاها حالت آبكي پيدا مي كند. در اين حال بعضي قسمت هاي زجاجيه شفافيت خود را از دست مي دهد و سايه اي روي پرده شبكيه مي اندازد كه فرد آن را به صورت اجسام شناور كوچكي مي بيند كه مثل مگس در ميدان بينايي بالا و پايين مي روند. اين حالت اصطلاحاً مگس پران گفته مي شود.
شبكيه
شبكيه يك پرده نازك حساس به نور (شبيه فيلم عكاسي) است كه در عقب كره چشم قرار دارد. پرتوهاي نوري كه به شبكيه برخورد مي كنند به پيام هاي عصبي تبديل مي شوند كه از طريق عصب بينايي به مغز منتقل مي شوند و در مغز تفسير مي شوند.
در شبكيه انسان انواع مختلفي از سلول هاي گيرنده نوري وجود دارد كه ميزان حساسيت آن ها به نور متفاوت است. گيرنده هاي نوري استوانه اي بيشتر براي ديد در محيط هاي تاريك به كار مي روند. گيرنده هاي مخروطي براي تشخيص رنگ و جزئيات ظريف تمايز يافته اند. ترتيب قرار گيري اين سلول ها در شبكيه طوري است كه در ناحيه مركزي شبكيه (ماكولا) تعداد گيرنده هاي مخروطي بيشتر است. بنابراين وقتي فردي به صورت مستقيم به شيئي نگاه مي كند تصوير آن شيء مستقيماً روي ماكولا در جايي مي افتد كه تعداد سلول هاي مخروطي بيشتر است و در نتيجه شيء با وضوح بيشتري مشاهده مي شود.
مشيميه
مشيميه پرده نازك سياه رنگي است كه دور شبكيه را احاطه كرده است. اين پرده تعداد زيادي رگ هاي خوني دارد كه مواد غذايي را به بخش هايي از شبكيه مي رساند. به علاوه سلول هاي اين لايه حاوي تعداد زيادي رنگ دانه سياه ملانين است كه رنگ سياهي به اين بخش از چشم مي دهد. وجود رنگ سياه مانع از انعكاس نورهاي اضافي در داخل كره چشم مي شود و به تشكيل تصوير واضحتر كمك مي كند.
صلبيه
صلبيه بخش سفيد رنگ نسبتاً محكمي است كه دورتا دور كره چشم به جز قرنيه را مي پوشاند و از ساختمان هاي داخل كره چشم محافظت مي كند. اين بخش از چشم اثر مستقيمي در فرايند بينايي ندارد و در واقع مثل يك اسكلت خارجي از كره چشم محافظت مي كند.
عصب بينايي
عصب بينايي كه رابط كره چشم و مغز مي باشد از عقب كره چشم خارج مي شود و از طريق سوراخي در استخوان پروانه اي جمجمه به مغز مي رسد. اين عصب پيام هاي بينايي را به مغز ارسال مي كند و اين پيام ها در مغز تفسير مي شوند.
عضلات چشم
براي آنكه ما بتوانيم اشياء را در جهات مختلف ببينيم لازم است بتوانيم چشم را در جهات مختلف بالا، پايين، چپ و راست بچرخانيم. حركات كره چشم در هر چشم به وسيله 6 عضله كوچك كه به اطراف كره چشم مي چسبد كنترل مي شود. بيماري اين عضلات و يا عدم هماهنگي آن ها مي تواند به انحراف چشم يا لوچي منجر شود.
منبع : noorvision
ghazal_ak
14-01-2008, 20:31
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از لحاظ آناتومی در معده 4 ناحیه قابل تشخیص میباشد. کاردیا (Cardia) در محل اتصال به مری ، فوندوس (fudus) یا طاق معده ، تنه معده (Body) و پیلور (Pylorus) یا بابالمعده که در محل اتصال معده به دوازدهه قرار دارد. حجم معده در حدود 1.5 - 1 لیتر میباشد که در برخی افراد تا 4 لیتر هم افزایش مییابد. مخاط معده دارای چینهایی طولی است که صاف شدن این چینها به انبساط معده کمک میکند.
هنگامی که غذا بلعیده میشود، از راه مری داخل معده میشود و برای مدتی در آنجا باقی میماند. غذا از زمانی که در معده است در معرض فعل و انفعالات فیزیکی و شیمیایی هضم کنندههای معده از جمله حرکات معده و اسید و آنزیمها قرار میگیرد. هنگامی که محتویات معده به صورت یک مایع نسبتا غلیظ درآمد، غذا وارد دوازدهه میشود.
دیواره معده
مشخصات بافت شناسی لایههای چهارگانه دیواره معده به شرح زیر میباشد.
طبقه مخاطی
سلولهای پوششی مخاط معده از نوع منشوری ساده است که با فرو رفتن در عمق آستر ، چالههای معدی را بوجود میآورند. ترشحات غدد گاستریک به عمق این چالهها تخلیه و سپس به سطح معده میرسد. سلولهای پوششی مخاط موکوس خنثی ترشح میکند. موکوس مترشحه بوسیله سلولهای پوششی لایه ضخیمی را در سطح سلولها تشکیل داده و آنها را از اثرات اسید معده محافظت میکند.
آستر مخاط
بافت همبند شلی است حاوی الیاف کلاژن و رتیکولر ، سلولهای لنفاوی و رشتههای عضلانی صاف منشعب از عضلات مخاطی. غدد لولهای ساده یا منشعب معدی نیز در آستر قرار دارند. عضلات مخاطی ، عمقیترین لایه مخاط میباشند که از عضلات صاف حلقوی در داخل و عضلات صاف طولی در خارج تشکیل شدهاند.
طبقه زیر مخاط
در معده بافت همبند فیبر و الاستیکی است شبیه لایه زیر مخاط سایر نواحی لوله گوارش که با پیشروی در زیر طبقه مخاطی باعث پیدایش چینهای طولی میشود.
طبقه عضلانی
در معده متفاوت از سایر قسمت های لوله گوارش بوده و از سه لایه عضلانی به صورت مورب در داخل ، حلقوی در وسط و طولی در خارج تشکیل شده است. عضلات حلقوی در ناحیه پیلور ضخیم شده و اسفنکتر پیلوریک را بوجود میآورد. سطح خارجی معده توسط سروز یا به عبارت دیگر ، لایه احشایی صفاق پوشیده شده است.
غدد معدی
غدد معدی در نایحه کاردیا و پیلور از نوع موکوسی هستند که ترشحات خود را به عمق چالهها میریزند. علاوه بر سلولهای موکوسی ، تعدادی سلول متمایز نشده و سلولهای APUD ترشح کننده گاسترین نیز در دیواره این غدد دیده میشود. قسمت نزدیک به چاله را گردن غده ، انتهای نزدیک به عضلات مخاطی را قاعده و حد فاصل این دو ناحیه را تنه غده مینامند. سلولهای مختلفی که در قسمتهای سهگانه غدد معدی یافت میشوند، عمل ترشح مواد و آنزیمهای مختلف را برای هضم مواد غذایی را انجام میدهند.
انواع سلولهای موجود در غدههای معده
سلولهای موکوس گردن
سلولهایی هستند با شکل نامنظم که در حد فاصل سلولهای جداری یا مرز نشین فشرده شدهاند و با رنگآمیزی به سختی از سلولهای اصلی قابل تشخیص هستند. موکوس مترشحه از این سلولها اسیدی است و از موکوس مترشحه از سلولهای سطحی که خنثی میباشد، متفاوت است.
سلولهای متمایز نشده
این سلولها به عنوان سلولهای ریشهای در اثر تکثیر و تمایز همه سلولهای پوششی معده شامل سلولهای موکوسی ، جداری ، انترو اندوکرین و اصلی را جایگزین میکنند. فعالیت این سلولها در ضمن آسیبهای اپیتلیال افزایش یافته و به التیام سریع زخم کمک میکند. در شرایط عادی سلولهای پوششی معده هر 4 - 3 روز تجدید میگردند.
اعمال و وظایف معده
معده ارگانی است برای تجمع و هضم اولیه مواد غذایی خورده شده. مواد غذایی در معده 4 - 3 ساعت توقف کرده و با ترشحات معده که پس از خوردن غذا به یک لیتر میرسد، مخلوط شده و کیموس نامیده میشود. ضمن تشکیل کیموس معدی ، اسفنکتر کاردیا مانع از برگشت محتویات معده به مری میشود. پس از آماده شدن کیموس معدی ، تحت تاثیر PH اسیدی آن اسفنکتر پیلوریک باز شده و موجب تخلیه محتویات معده به دوازدهه میگردد. به علت اسیدی بودن محتویات معده بروز زخمهای مخاطی در دوازدهه شایع است. از دیگر وظایف معده ترشح آنزیمهای گوارشی ، اسید معده و فاکتور ضد کم خونی است.
بیماریهای معده
زخم معده
به معنی آسیب سلولهای پوششی معده است که اسید معده از آن طریق به بافتهای عمقی نفوذ کرده و باعث زخم شدن معده میشود. یکی از علایم زخم معده ، وجود خون در مدفوع است. یکی از راههای درمان زخم معده ، برداشتن قسمت آسیب دیده معده است.
التهاب یا تورم معده
به التهاب معده ، گاستریت هم گفته میشود. التهاب ممکن است در اثر مسمومیت بوجود بیاید. علایم التهاب معده ، دل درد ، استفراغ و اسهال و گاهی تب است.
سرطان معده
علت سرطان معده معلوم نیست. پولیپ خوشخیم معده و زخم مزمن و طولانی ممکن است به سرطان معده تبدیل گردد. مطمئنترین طریقه تشخیص سرطان معده عکسبرداری و تنها معالجه آن عمل جراحی است.
منبع : دانشنامه رشد
ghazal_ak
08-03-2008, 20:34
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دستگاه گُوارش
یکی از دستگاههای فعال در بدن انسان و دیگر جانداران است. دستگاه گوارش انسان که از دهان تا مقعد امتداد دارد , شبیه لولهای است که حدود هفت متر طول دارد .
هر چیزی که وارد معده شما میشود با آنزیمهای درون معده مخلوط میگردد تا با اجزا ساده تری تجزیه شود. سپس این مخلوط از معده خارج شده و به رودهها میرود تا از آنجا , مواد غذایی تجزیه شده جذب جریان خون شوند. مواد غذایی تجزیه شده از طریق جریان خون به سرتاسر بدن میروند و در اختیار یاختههای بدن قرار میگیرند تا در آنها مصرف شده و یا ذخیره شوند. اجزا غذایی که جذب نمیشوند از بدن دفع میگردند (از طریق مدفوع).
دهان ومعده
از هنگامی که شما شروع به جویدن غذا میکنید , هضم غذا نیز شروع میگردد. از غدد بزاقی دهان، بزاق ترشح میشود که در هنگام جویدن غذا , با آن ترکیب میشود تا بلع غذا را آسانتر نماید. بزاق حاوی آنزیمی به نام آمیلاز میباشد که باعث تجزیه غذاهای کربوهیدراتی نشاستهای به قندهای سادهتر میشود که بتوانند جذب بدن شوند. آنزیم آمیلاز فقط میتواند در یک محیط قلیایی عمل نماید. وقتی که غذا بلعیده میشود , از طریق مری پایین آمده و به سمت معده میرود. در محل ورود و خروج معده , ماهیچههای حلقوی وجود دارند.
غدد بزاقی
غدد بزاقی بر حسب نوع ترشح به سه دسته تقسیم میشوند. سروزی ، موکوسی و مختلط. غدد بزاقی در بناگوش سروزی ، در زیر آرواره سروزی- موکوسی ، در زیر زبان موکوسی- سروزی و در زبان موکوسی هستند.
زبان
زبان دارای دستجات ماهیچه مخطط است که توسط مخاط پوشیده شده است. 3/2 بخش جلوی زبان جسم زبان و 3/1 عقبی آن ریشه زبان خوانده میشود. سطح پوششی (فوقانی) زبان دارای برجستگیهای مختلف است در سطح پشتی زبان جوانههای چشایی نیز وجود دارند. در ساختار جوانه چشایی چهار نوع سلول وجود دارد. همه جوانههای چشایی احساس شیرینی ، شوری ، تلخی و ترشی را تشخیص نمیدهند بلکه جوانه هر ناحیه از زبان حس خاص را درک میکند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دندان
ساختار بافتی دندانهای شیری (20 عدد) و دندانهای دایمی (32 عدد) مشابه است. هر دندان شامل تاج است که بیرون از لثه قرار دارد و یک تا سه ریشه دارد که درون حفره دندانی آواره بالا یا آرواره پایین جای میگیرد. سطح تاج دندان را مادهای به نام مینا میپوشاند که سختترین ماده بدن است و بیش از 96 درصد آن را املاح آهکی و بقیه را یک پروتئین مخصوص تشکیل میدهد. در زیر مینا عاج دندان قرار دارد که در درون آن مغز قرار دارد که بافتهای زنده دندان در آنجا وجود دارند. سطح ریشه را مادهای به نام ساروج میپوشاند. دندانهای انسان با نوع رژیم غذایی او متناسب شدهاند.
حلق
حلق چهار راهی است که از جلو به دهان ، از بالا به حفرات بینی و از پایین به مری و نای راه دارد و از اینرو لقمه غذا یا تکهای از آن میتواند به سه راه دیگر راه یابد. ولی هنگام بلع در اثر عمل دقیق واکنشهای خودکار عصبی به بخشهایی به نام زبان کوچک و اپیگلوت به ترتیب راه بینی و نای و همچنین زبان راه دهان را مسدود میکند و در نتیجه لقمه غذا فقط به درون مری راه مییابد. بلع بوسیله یک مرکز عصبی در بصلالنخاع تنظیم میشود.
مری
مری لولهای به طول 25 سانتیمتر است. پوشش مری انسان مطبق سنگفرشی است. آستر مخاط شامل بافت پیوندی غربالی ، لنفوسیت و تعداد کمی فولیکول لنفاوی است. زیر مخاط دارای غدد لولهای مخطط ، 3/1 میانی آن دارای ماهیچه مخطط و صاف و 3/1 بخش پایینی آن دارای ماهیچه صاف است.
روده کوچک
روده کوچک , طولانیترین قسمت دستگاه گوارش شما میباشد که ۵ یا ۶ متر طول دارد. از آنجایی که قطر این روده , باریک میباشد و فقط 2 تا 4 سانتیمتر قطر دارد , به آن روده کوچک یا روده باریک گفته میشود (در مقایسه با روده بزرگ که قطر آن ۶ سانتیمتر میباشد) روده کوچک شما دارای سه قسمت میباشد. اولین قسمت روده کوچک که درست بعد از معده قرار دارد را اصطلاحا " اثنی عشر " یا دوازدهه ویا " دئودنوم " (Duodenum) مینامند , که کوتاهترین قسمت روده کوچک میباشد. دو قسمت دیگر روده کوچک که بعد از دوازدهه (اثنیعشر) قرار دارند به ترتیب عبارتاند از تهیروده (Jejunum) و درازروده(Ileum) که به روده بزرگ متصل میگردد. وقتی غذا از معده وارد دوازدهه میشود , به علت مخلوط بودن با اسید معده , هنوز اسیدی میباشد. در محل دوازدهه , یک شیره گوارشی قلیایی به این غذا اضافه میگردد تا حالت اسیدی آن را خنثی نماید. این شیره گوارشی از عضوی که در قسمت زیر معده قرار دارد و به آن اصطلاحاً لوزالمعده گفته میشود ترشح میگردد , که حاوی آنزیمهایی است که باعث ادامه هضم غذا میشود. صفرا نیز در همین محل به غذا اضافه میگردد صفرا مایعی سبز رنگ است که در کبد شما ساخته میشود و سپس از کبد به کیسه صفرا وارد میگردد تا در آنجا ذخیره شود. این صفرا به حل شدن مواد غذایی چرب کمک مینماید. وقتی که شیره گوارشی وظیفه خود را انجام داد , مواد غذایی اصلی به اجزا ساده تر خود تجزیه میشوند که عبارتاند از:
پروتئینها به آمینو اسیدهها تجزه میشوند
کربو هیدراتها به گلوکز و سایر قندهای ساده تر تبدیل میشوند
چربیها به اسیدهای چرب و گلیسرول تجزیه میگردنددر قسمتهای پایین تر روده کوچک (یعنی در ژژنوم و ایلئوم) , فراورده نهایی غذای گوارده از طریق دیواره روده کوچک به جریان خون جذب میگردند. بر اثر انقباضات موجی شکل عضلات دیواره رودهها , غذا در طول روده حرکت کرده وبه جلو میرود. این حرکت را اصطلاحاً " پریستالسیس " (peristalsis) مینامند. دیواره رودهها صاف نیست بلکه دارای میلیونها برجستگی انگشت مانند به نام " پرز" (Villi) میباشد. این پرزها باعث میشود که سطح وسیعی در رودههای شما ایجاد شود تا جذب غذاها بهتر صورت گیرد. ویتامینهای محلول در آب و مواد معدنی در این مرحله , جذب جریان خون میشوند. وقتی که مواد غذایی جذب جریان خون شد , باقی مانده غذایی که هضم نشده است وارد روده بزرگ میگردد بدن شما میتواند بعضی از مواد غذایی , مثل آنهایی که ایجاد انرژی میکنند و بعضی از ویتامینها و مواد معدنی را ذخیره نماید. اضافی مواد غذایی که بدن نمیتواند آنها را ذخیره نماید از طریق مدفوع از بدن خارج میگردد .
روده بزرگ
روده بزرگ شامل کولون (Colon) , راستروده (Rectum) و مقعد میباشد. طول روده بزرگ حدود یک متر است. آبی که برای هضم غذاها مورد استفاده قرار گرفت بود در روده بزرگ باز جذب میشود و باعث میشود که مدفوع بدون آب و خشک ایجاد شود . هنگامی که مدفوع به راست روده میرسد , بر اثر انقباضات واکنشی که در راستروده ایجاد میشود و ماهیچههای دریچه یا اسفنکتر مقعد را شل مینماید , احساس دفع مدفوع به شخص دست میدهد. اسفنکترهای مقعد , ماهیچههای حلقوی شکلی میباشند که کنترل باز شدن و بسته شدن مقعد را در اختیار دارند. معمولاً حدود یک تا سه روز طول میکشد که غذا از دهان تا مقعد برسد. بعضی از افراد روزی دو یا سه بار مدفوع میکنند , در حالیکه سایرین روزی یک بار و بعضیها نیز هردو یا سه روز یک بار مدفوع میکنند که تمام این موارد, طبیعی هستند .
آپاندیس
زایده این انگشتی شکل و شبیه کولون (روده بزرگ) است. دارای فضای درونی کوچک و فولیکول لنفاوی فراوان در آستر مخاط و زیر مخاط است. و طول آن 8 تا 10 سانترمتر بوده و فاقد پرز است. آپاندیس ممکن است عفونی شود و آپاندیسیت ایجاد کند.
لوزوالمعده
لوزوالمعده نوعی غده گوارشی است. جای آن در زیر و اندکی پشت معده است. سر پهن آن به طرف دوازدهه و نوکش متوجه طحال است. لوزوالمعده دو کار مهم انجام میدهد. تهیه و آزاد کردن آنزیمهای گوارشی و تهیه و آزاد کردن هورمونهایی که بر روی متابولیسم کربوهیدراتها اثر میگذارند. این دو عمل بوسیله دو ساختار بافتی مجزا در لوزوالمعده صورت میگیرد.
کبد
کبد بزرگترین غده بدن است وزن کبد 1.1 تا 1.6 کیلوگرم است. جای این عضو در بالا و طرف راست معده است و قسمتی از معده را هم میپوشاند. کبد دارای چهار قسمت یا لوب است. در زیر لوب بزرگ طرف راست ، کیسه صفرا که به شکل گلابی است قرار دارد.
کیسه صفرا
سلولهای کبدی مواد لازم برای ساخته شدن صفرا را از خون میگیرد سپس صفرای ساخته شده به کیسه صفرا میرود و در آنجا ذخیره میشود. همراه با ورود غذا به روده باریک کیسه صفرا منقبض شده و مقداری صفرا از مجرایی که در انتها با مجرای لوزوالمعده مشترک است وارد دوازدهه میشود. مهمترین عمل صفرا کمک به هضم چربیهاست. عمل دیگر صفرا خنثی کردن حالت اسیدی شیره معده است.
جذب غذا
کلیه مواد غذایی که در اثر هضم شیمیایی به مواد ساده و قابل جذب تبدیل شدهاند همچنین ویتامینها ، آب و نمکها که برای جذب نیازی به هضم شیمیایی ندارند از دیواره روده باریک جذب میشوند. هر پرز شامل یک لایه از سلولهای پوششی است که غذا بوسیله آنها جذب میشود. بلافاصله در زیر آن شبکه غنی از مویرگهای خونی وجود دارد که قندها ، اسیدهای آمینه آب و نمکها وارد این شبکه میشوند.
این شبکه مویرگی پس از جمع آوری مواد غذایی به یک سیاهرگ کوچک پرزی منتهی میشود. سیاهرگ پرزی به سیاهرگهای بزرگتر پیوسته و سرانجام وارد سیاهرگ باب میشوند. این سیاهرگ ابتدا به کبد رفته و مواد غذایی در کبد ذخیره و پس بر حسب نیاز وارد خون میشوند. در واقع کبد به منزله یک انبار و تنظیم کننده و پخش کننده مواد غذایی جذب شده است.
منبع: oloom4u
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نقل از کوریوس فوتو
ghazal_ak
15-05-2008, 11:11
مقدمه
کلیه یکی از اندامهای مهم برای تنظیم اسمولاریته بدن مهرهداران است و این کار را از طریق تشکیل ادرار انجام میدهد. تشکیل ادرار در کلیه به طریق موضعی و هورمونی کنترل و تنظیم میشود. دستگاه ادراری شامل کلیه و مجاری ادراری است که ادرار را به مثانه میرسانند و از طریق پیشابراه دفع میکنند. تنظیم اسمولاریته بدن در مهرهداران عالی عمدتا بر عهده کلیههاست. کلیه پستانداران در ثبات محیط درونی یعنی حجم مایعات و الکترولیتهای بدن نقش اساسی دارند. کلیه همچنین در تثبیت PH مایعات بدن اهمیت زیادی دارد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ساختمان کلیه
کلیهها به صورت جفت در پشت صفاق قرار دارند. کلیهها با وجود وزن کمشان (حدود 1% وزن بدن در انسان) مقدار قابل ملاحظهای خون دریافت میکنند. کلیه توسط پوششی سخت و مقاوم از بافت همبند به نام کپسول پوشیده شده است. بطور کلی کلیه از قشر ، مرکز و لگنچه تشکیل شده است. لگنچه از طریق میزنای به مثانه ارتباط پیدا میکند.
ادرار در طی عمل دفع از طریق مجرای ادراری مثانه را ترک میکند تشکیل ادرار هنگامی که به لگنچه میرسد کامل میشود. ادرار از لگنچه به مثانه حمل شده و بدون تغییر دفع میشود. دفع ادرار از طریق کنترل عصبی اسفنکتر ارادی مثانه که در گردن پیشابراه قرار دارد صورت میگیرد. کلیه از واحدهای ساختاری به نام نفرون ساخته شده است.
احساس دفع ادرار
هنگامی که دیواره مثانه بر اثر پر شدن تدریجی آن کشیده میشود گیرندههای کششی دیواره مثانه تحریک میشوند و امواج عصبی تولید میکنند که توسط رشتههای عصبی آوران به نخاع و بعد به مغز منتقل میشود و بدین سان احساس دفع بوجود میآید. سپس اسفنکترها شل شده و ماهیچه صاف مثانه تحت فعالیت اعصاب خودکار منقبض و محتویات مثانه به پیشابراه خالی میشود.
نفرون
واحد عملی کلیه نفرون نام دارد. نفرون لوله پیچیدهای متشکل از یک لایه بافت پوششی است که در یک انتها بسته است و در انتهای دیگر به درون لگنچه باز میشود. تعداد نفرونها در انسان پس از تولد افزایش نمییابد اما طول نفرون در دوره رشد زیاد میشود. هر نفرون ار کپسول بومن ، لوله پیچیده نزدیک ، لوله هنله ، لوله پیچیده دور و مجرای جمع کننده تشکیل شده است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کپسول بومن
نفرون در انتهای بسته اش پهن شده که آن را کپسول بومن مینامند. در کپسول بومن دستهای مویرگ به نام گلومرول وجود دارد که به دیواره کپسول بومن چسبیده است. مجموع کپسول بومن و گلومرول را جسم مالپیگی مینامند. پلاسما از دیواره این مویرگها و پس از تک لایه یاختهای بافت پوششی دیواره کپسول بومن عبور کرده و در حفره کپسول تجمع مییابد تا جریان خود را در بخشهای مختلف نفرون آغاز کند.
مویرگهای گلومرولی از نفوذپذیری خیلی بیشتری نسبت به مویرگهای سایر نقاط بدن برخوردار هستند. اپیتلیوم کپسول بومن پایکدار و شکافدار است این شکافها توسط غشای نازکی بسته شدهاند. غشای گلومرولی از عبور آزاد مواد خنثی با قطر بیشتر از 8 نانومتر جلوگیری میکند. بنابراین غشای گلومرولی با وجود تراوایی بسیاری که دارد دارای تراوایی انتخابی است.
لوله پیچیده نزدیک
لولهای است پیچیده که بلافاصله پس از کپسول بومن قرار میگیرد. بخشی از یاختههای پوششی این لوله که به طرف حفره نفرون قرار دارد، دارای لبه برس مانند است این امر باعث افزایش سطح جذب آنها میشود. فرآیند انتقال در غشای این یاختهها به مقدار قابل توجهی انجام میگیرد. بین یاختههای لوله پیچیده نزدیک اتصال محکمی وجود دارد. و این نوع اتصال باعث میشود که آب و محلولهای با وزن مولکولی کم بتوانند از فواصل یاختهها به فضای برون یاخته راه یابند. اگر مقدار زیادی مایع به فضای برون یاختهای راه یابد جذب خالص به مقدار کم انجام میشود.
بخش پایین رونده لوله هنله
این قسمت دارای یاختههای نازک و میتوکندری اندک و با لبه سلولی فاقد حاشیه برس مانند است. و انتقال فعال انجام نمیگیرد و انتقال به صورت انتشار صورت میگیرد.
قسمت بالا رونده وضخیم لوله هنله
این قسمت دارای میتوکندری زیاد و لبه برس مانند است در قسمت دهانه یاخته پوششی این قسمت پمپی وجود دارد که بطور فعال و همزمان یک یون سدیم و یک یون پتاسیم و دو یون کلر را از مجرا به درون یاخته منتقل میکند.
لوله پیچیده دور
دارای دو بخش رقیق کننده و بخش انتهایی است. بخش رقیق کننده شبیه بخش ضخیم بالارو لوله هنله است. اتصال بین یاختهها از نوع اتصال محکم است و به هیچ وجه اجازه عبورآب و نمکها را از فواصل بین یاختهها نمیدهند. انتهای لوله پیچیده دور به مجاری جمع کننده ختم میشود.
مجرای جمع کننده
انتهای لوله پیچیده دور به مجاری جمع کننده ختم میشود و محتویات لوله ادراری به درون آنها میریزد. بخش انتهایی لوله پیچیده دور و مجرای جمع کننده از نظر ساختار بافتی و عملکرد شبیه یکدیگرند. میتوکندری کم و پرزهای دهانهای کم از ویژگیهای این یاختههاست. مجاری جمع کننده پس از ورود به لگنچههای کلیوی بهم ملحق شده و از تعدادشان کاسته میشود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مراحل تشکیل ادرار
مرحله اول تشکیل ادرار یعنی پالایش پلاسما و تجمع مایع پالایش شده که ادرار اولیه گفته میشود در کپسول بومن صورت میگیرد. مایع پالایش شده گلومرولی در انسان به میزان 125 میلیلیتر در دقیقه و یا حدود 180 لیتر در روز است. هنگامی که این رقم با میزان آب آشامیده مقایسه گردد معلوم میشود که بدن میبایست سریعا دچار کم آبی شود مگر اینکه قسمت اعظم مایع پالایش شده مجددا به درون جریان خون جذب گردد. جذب مجدد یکی از اعمال مهم نفرون است.
جذب مجدد لولهای
لوله پیچیده نزدیک: از جمله موادی که توسط کلاف خونی پالایش شده بوسیله لوله پیچیده نزدیک جذب میشوند الکترولیتهایی مانند سدیم و پتاسیم ، کلرورها و بیکربناتهای یونها ، گلوکز ، اسیدهای آمینه و پروتئینهای کوچک و اسید اسکوربیک هستند.
لوله هنله: بخش پایین رونده لوله هنله تراوایی نسبتا زیادی نسبت به آب و تراوایی متوسطی نسبت به NaCl و اوره دارد. در غشای یاختههای پوششی بخش بالا رونده لوله هنله پمپی وجود دارد که به طریق هم انتقالی یک یون سدیم و یک یون پتاسیم و دو یون کلر را از مجرای نفرون به درون یاخته منتقل میکند.
لوله پیچیده دور: در غشای طرف مجرای این یاختهها نیز پمپی وجود دارد که به طریق هم انتقالی باعث انتقال سدیم و پتاسیم و کلر به درون یاخته جذبی میشود.
بخش انتهایی لوله پیچیده دور و مجرای جمع کننده: این دو بخش از نظر عملکرد به هم شبیه بوده و نسبت به آب و اوره ناتراوا هستند مگر در حضور هورمون ADH که آب ادرار رقیق به درون مایع بین یاختهای غلیظتر در بخش مرکزی کلیه جریان مییابد. دو بخش انتهای لوله پیچیده دور و مجرای جمع کننده نسبت به یون سدیم ناتراوا هستند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ترشح مجرایی
ترشح پتاسیم: در شرایط عادی یون پتاسیم 95 _ 90 درصد و بطور آزادانه کپسول بومن پالایش میگردد، بطور فعال در لوله پیچیده نزدیک جذب مجدد میشود. به این ترتیب یون پتاسیم کمی توسط ادرار دفع میگردد. انتقال یون پتاسیم به لوله نفرون به میزان فعالیت پمپ سدیم- پتاسیم ATP در غشای یاختههای پوششی دیواره نفرون بستگی دارد.
ترشح یون هیدروژن: ترشح هیدروژن عمدتا در لوله پیچیده نزدیک و دور لوله جمع کننده انجام میشود.مکانیسمهای تنظیم کننده کلیه
کلیه میتواند به کمک مکانیسهای عصبی یا هورمونی یا ترکیبی از هر دو وظیفه خود را در حفظ ثبات محیط درونی انجام دهد. کلیه این کار را به سه طریق انجام میدهد:
کنترل میزان پالایش گلومرولی
کنترل جذب مجدد لولهای یون سدیم
کنترل نگهداری اسمزی آب
زهره مسعودي
ghazal_ak
15-05-2008, 11:16
دید کلی
عمل دستگاه گردش خون بر آوردن نیازهای بافتها است، یعنی حمل مواد غذایی به بافتها ، حمل فراوردههای زائد به خارج از بافتها ، رساندن هورمونها از یک قسمت بدن به قسمت دیگر و بطور کلی حفظ یک محیط مناسب در تمام مایعات بافتی برای بقا و عمل مناسب سلولهاست. با این وجود گاهی درک این موضوع مشکل است که چگونه جریان خون در ارتباط با نیازهای بافتها تنظیم میشود و چگونه قلب و گردش خون کنترل میشوند تا برون ده قلب و فشار شریانی مورد نیاز برای جلو راندن خون را تامین کند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مشخصات فیزیکی گردش خون
دستگاه گردش خون به گردش بزرگ یا سیستمیک و گردش ریوی تقسیم میگردد. چون گردش سیستمیک جریان خون تمام بافتهای بدن به استثنای ریهها را تامین میکند به کرات گردش بزرگ یا گردش محیطی نیز نامیده میشود. اگر چه سیستم رگی در هر بافت جداگانه بدن دارای مشخصات مخصوص به خود است با این وجود بعضی از اصول عمومی رگها در مورد تمام قسمتهای گردش سیستمیک صدق میکند. عمل شریانها حمل خون تحت فشار زیاد به بافتها است. به این دلیل شریانها دارای جدارههای قوی بوده و خون در آنها با سرعت زیاد جریان مییابد.
شریانچهها یا آرتریولها آخرین شاخههای کوچک سیستم شریانی بوده و به عنوان سوپاپهای کنترل کننده عمل میکنند که خون از طریق آنها به داخل مویرگها آزاد میشود. آرتریول یک جدار عضلانی قوی دارد که قادر است آرتریول را بطور کامل ببندد و یا به آن اجازه دهد که تا چندین برابر گشاد شود و به این ترتیب دارای توانایی تغییر دادن عظیم میزان جریان خون به مویرگها در جواب به نیازهای بافتهاست. عمل مویرگها تبادل مایع ، مواد غذایی ، الکترولیتها ، هورمونها و مواد دیگر بین خون و مایع بافتی است. برای انجام این نقش ، جدار مویرگها بسیار نازک و نسبت به مواد با مولکولهای کوچک نفوذپذیر است.
وریدچهها یا ونولها (Venules) خون را از مویرگها جمع کرده و به تدریج به یکدیگر میپیوندند و به تدریج وریدها بزرگتری را تشکیل میدهند. وریدها به عنوان معبری برای بازگرداندن خون از بافتها به قلب عمل میکنند. اما عملکرد آنها به عنوان یک منبع ذخیره عمده خون به همان اندازه اهمیت دارد. چون فشار در سیستم وریدی بسیار پایین است. جدار وریدها نازک است با این وجود جدار وریدها عضلانی بوده و این موضوع به آنها اجازه میدهد تا منقبض یا گشاد شده و از این راه بسته به نیازهای بدن به عنوان منبع ذخیره قابل کنترل خون اضافی به مقدار کم یا زیاد عمل کنند.
مقدار خون در قسمتهای مختلف گردش خون
بیشترین مقدار خون موجود در گردش خون در وریدهای سیستمیک جای دارد. تقریبا 84 درصد حجم کل خون بدن در گردش بزرگ قرار دارد. به این ترتیب که 64 درصد در وریدها ، 13 درصد در شریانها و 7 درصد در آرتریولها و مویرگهای سیستمیک جای دارد. قلب محتوی 7 درصد خون ، رگهای ریوی محتوی 9 درصد خون هستند. موضوع بسیار تعجب آور حجم کم خون در مویرگهای گردش خون بزرگ است. با این وجود در این قسمت است که مهمترین عمل گردش بزرگ یعنی انتشار مواد بین خون و مایع بین سلولی و بالعکس انجام میشود.
مساحت سطح مقطع و سرعت جریان خون
هرگاه تمام رگهای گردش سیستمیک از یک نوع در کنار هم قرار داده شوند مساحت سطح مقطع تقریبی کل آنها به قرار زیر خواهد بود:
به سطح مقطع بسیار زیاد وریدها نسبت به شریانها که بطور متوسط چهار برابر سطح مقطع شریانهای مربوطه است توجه کنید این موضوع انبار شدن زیاد خون در سیستم وریدی را در مقایسه با شریانها توجیه میکند.
بافت مقدار
----------------------
خونآئورت [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شریانهای کوچک [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آرتریولها [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مویرگها [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ونولها [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وریدهای کوچک [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وریدهای بزرگ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چون حجم مساوی از خون از هر قسمت گردش خون در هر دقیقه عبور میکند لذا سرعت جریان خون در هر قسمت گردش خون نسبت معکوس با مساحت سطح مقطع آن دارد. به این ترتیب در شرایط استراحت سرعت جریان خون بطور متوسط 33 سانتیمتر در ثانیه در آئورت است اما حدود یک هزارم این مقدار یا حدود 0.3 میلیمتر در ثانیه در مویرگهاست. لذا خون فقط برای یک تا سه ثانیه در مویرگها باقی میماند و این موضوع حقیقت بسیار تعجب آوری است زیرا تمام انتشاری که بین دو سوی جدار مویرگ ایجاد میشود باید در این زمان فوقالعاده کوتاه به انجام برسد.
فشار در قسمتهای مختلف گردش خون
چون قلب ، خون را بطور مداوم به داخل آئورت تلمبه میزند فشار در آئورت بالا بوده و بطور متوسط 100 میلیمترجیوه است و چون عمل تلمبه زدن قلب بطور منقطع انجام میشود فشار شریانی بین یک فشار سیستولیک 120 میلیمترجیوه و یک فشار دیاستولیک 80 میلیمترجیوه نوسان میکند. به تدریج که خون در گردش بزرگ جریان مییابد فشار آن بطور پیشرونده کاهش یافته و در زمان رسیدن به انتهای وریدهای اجوف در دهلیز راست به تقریبا صفر میلیمترجیوه میرسد.
فشار در مویرگهای گردش سیستمیک از مقداری به زیادی 35 میلیمترجیوه در نزدیکی انتهای آرتریولی تا مقداری به 10 میلیمتر جیوه در انتهای سیاهرگی آنها تغییر میکند اما فشار متوسط عملی آنها در بیشینه بسترهای عروقی حدود 17 میلیمترجیوه است که به اندازه کافی پایین است بطوری که مقدار بسیار ناچیزی از پلاسما به خارج از مویرگهای متخلخل نشت میکند با وجود اینکه مواد غذایی میتوانند به آسانی به سوی سلولهای بافتی انتشار یابند.
در شریانهای ریوی درست مانند آئورت فشار متغییر و نبضدار ، اما مقدار فشار بسیار کمتر یعنی با یک فشار سیستولی حدود 25 میلیمترجیوه و یک فشار دیاستولی 8 میلیمترجیوه و یک فشار متوسط شریانی ریوی فقط 16 میلیمتر جیوه است. فشار مویرگهای ریوی بطور متوسط فقط 7 میلیمترجیوه است. با این وجود میزان کل جریان در ششها در هر دقیقه با میزان جریان خون در گردش سیستمیک برابر است. فشارهای پایین دستگاه گردش ریوی با نیازهای ریه مطابقت دارد. زیرا تمام چیزی که مورد نیاز است قرار دادن خون موجود در مویرگهای ریوی در معرض اکسیژن و سایر گازهای موجود در حبابچههای ریوی است و فواصلی که خون باید طی کند تا به قلب بازگردد همگی کوتاه هستند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تئوری پایه عمل دستگاه گردش خون
اگر چه جزئیات عمل دستگاه گردش خون پیچیده هست اما سه اصل پایه وجود دارد که تمام اعمال این سیستم را در بر میگیرد.
جریان خون هر بافت بدن همیشه بطور تقریبا دقیق در رابطه با نیازهای بافتی کنترل میشود. هنگامی که بافتها فعال هستند به خون بسیار بیشتری از حال استراحت خود نیاز دارند و این مقدار گاهی به 20 تا 30 برابر حال استراحت میرسد. با این وجود قلب بطور طبیعی نمیتواند برون ده خود را بیش از 4 تا 7 برابر افزایش دهد. بنابراین این امر امکان پذیر نیست که هرگاه بافت خاصی نیاز به خون بیشتری داشته باشد، جریان خون در تمام بدن افزایش داده شود. به جای آن رگهای ریز هر بافت بطور مداوم نیازهای بافت از قبیل اکسیژن و مواد غذایی تجمع CO2 و سایر فراوردههای زاید بافتی را بررسی کرده و اینها به نوبه خود جریان خون موضعی را بطور بسیار دقیق در حد مورد نیاز برای فعالیت بافت کنترل میکنند.
برون ده قلب بطور عمده توسط مجموع تمام جریان خونهای موضعی بافتی کنترل میشود. هنگامی که خون از یک بافت عبور میکند بلافاصله از راه وریدها به قلب باز میگردد. قلب به این افزایش جریان ورودی خون با تلمبه زدن تقریبا تمامی آن بلافاصله به داخل شریانها که خون از آنها آمده بود جواب میدهد. از این نظر قلب به عنوان یک موجود خودکار عمل کرده و به نیازهای بافتها جواب میدهد. اما قلب از نظر این جواب خود در حد کمال عمل نمیکند بنابراین قلب غالبا نیاز به کمک به شکل سیگنال عصبی ویژه دارد که آنرا وادار سازد تا مقادیر جریان خون مورد نیاز را تلمبه بزند.
بطور کلی فشار شریانی بطور متوسط از کنترل جریان خون موضعی یا کنترل برون ده قلبی کنترل میشود. دستگاه گردش خون دارای یک سیستم بسیار وسیع و گسترده برای کنترل فشار شریانی است. به عنوان مثال هرگاه در هر زمانی فشار بطور قابل ملاحظهای از حد متوسط طبیعی خود یعنی 100 میلیمتر جیوه کمتر شود، رگباری از رفلکسهای عصبی در ظرف چند ثانیه یک تغییرات گردش خونی برای بالا بردن مجدد فشار تا حد طبیعی ایجاد میکنند.
شامل افزایش نیروی تلمبه زدن قلب ، انقباض منابع ذخیره خون در وریدهای بزرگ جهت تامین خون بیشتر برای قلب و تنگ شدن عمومی قسمت اعظم آرتریولها در سراسر بدن بطوری که خون بیشتری در درخت شریانی تجمع یابد. سپس در طی مراحل زمانی طولانیتر یعنی در طی ساعتها و روزها ، کلیهها یک نقش بزرگ اضافی در کنترل فشار هم توسط ترشح هرمونهای کنترل کننده فشار و هم توسط تنظیم حجم خون ایفا می کنند. اهمیت تنظیم فشار
اهمیت تنظیم فشار آن است که از تاثیر قابل ملاحظه میزان جریان خون در یک ناحیه بدن بر روی میزان جریان خون در ناحیه دیگری از بدن جلوگیری میکند زیرا اجازه نمیدهد تا میزان فشار بر روی هر دو ناحیه به مقدار زیادی تغییر کند. به این ترتیب بطور خلاصه نیازهای بافتی موضعی توسط دستگاه گردش خون برآورده میشوند.
معده (STOMATCH)
متسع ترین قسمت لوله گوارش است. طول آن 10 اینچ و برابر با طول مری است و از نظر موقعیت در ناحیه یEpigastric ، umblical و left hypochondrial قرار گرفته است.ظرفیت آن در بچه ها 300 میلی لیتر ، در نوجوانان یک لیتر و در بزرگسالان 5/1 تا 2لیتر است. شکل ظاهری آن بسته به قیافه و مقدار ظرفیت معده است و به طور نرمال J شکل است.
خصوصیات ظاهری معده
معده دارای دو بریدگی cardiac وangular ، دو کنار یا خم چپ (بزرگ) و راست (کوچک) ،دوسطح Antero superior وposterio inferior و دو سوراخ cardiac و pyloric است.
بریدگی قلبی (cardiac notch)
در محل برخورد کنارچپ مری با خم بزرگ (greater curvature ) معده بوجود می آید. این محل درپشت غضروف دنده ای هفتم ،به فاصله یک اینچی از خط وسط و به عمق cm40 از عقب به جلو از سطح بدن قرار دارد.
بریدگی زاویه ای ( angular notch)
این بریدگی بین قسمت افقی و قسمت عمودی خم کوچک معده قرار دارد.
کنار چپ یا خم بزرگ (greater curvature)
این کنار حدودا 4 تا 5 برابر خم کوچک معده می باشد. نسبت به خم کوچک متحرک تر و قابل اتساع تر است.به این کنار greater omentum و liggastro splenic و lig gastro phrenic متصل می شود.
کنار راست یا خم کوچک (lesser curvature)
این کنار دارای یک قسمت افقی و یک قسمت عمودی است و نسبت به خم بزرگ ثابت تر و در اتساعات ، زیاد تغییر نمی کند.این خم به lesser omentum متصل می شود.
سطوح معده
اگر دو خط فرضی را از بریدگی های cardiac و angular عبور دهیم ، معده به 3 قسمت تقسیم می شود:
A) fundus (قعر):
بالاترین قسمت معده است که با واسطه ی دیافراگم با قلب و ریه ی چپ مجاورت دارد. در رادیو گرافی معده این قسمت پر از هواست ، مگر اینکه معده سوراخ باشد.به آن قعر می گویند چون در جراحی معده از زیر برش می دهند و آخرین قسمت قبل دسترس معده است.
B) body :
بیشترین قسمت معده را اشغال کرده است و در بین fundus و pylor معده قرار دارد.
C ) pylor (پیلور):
به دو قسمت antrum ( 3 اینچ ) و کانال پیلور ( 1 اینچ ) تقسیم می شود. انتهای پیلور به دریچه ی پیلور منتهی می شود. حدود دریچه ی پیلور توسط وریدی که از روی این ناحیه عبور می کند تحت عنوان myo,s vein یا ورید pre pyloric مشخص می شود. دریچه ی پیلور در نیم اینچی سمت راست خط میانی بدن قرار دارد و هم سطح با کنار تحتانی مهره ی L1 است.
مجاورات معده
1) مجاورات صفاقی
صفاق احشایی جلو و عقب معده را می پوشاند. در کنار راست معده این دو لایه ی صفاقی به همدیگر می رسند و lesser omentum را می سازند.در کنار چپ معده این دو لایه مجددا به همدیگر می رسند و این بار greater omentum رادرست می کنند.
قسمتی از معده از صفاق پوشیده نشده است. این قسمت عبارت است از قسمت خلفی _ فوقانی معده که با ناحیه ی cardiac معده مجاور می باشد. این قسمت که در پشت معده قرار دارد را منطقه ی برهنه ی معده می گویند. در این قسمت صفاق منعطف شده تا لیگامان گاسترو فرنیک را بسازد.
در داخل لیگامان گاسترو فرنیک شاخه ها یی از شریان left gastric به نام ازوفاژیال قرار دارد.
پس معده کاملا داخل صفاقی نیست.
2 ) مجاورات احشایی
مجاورات قدامی فوقانی عبارتند از:
_ لوب چپ کبد
_ لوب مربعی کبد
_ دیافراگم
_ دیواره ی قدامی شکم
_ از طریق دیافراگم با قلب و ریه ی چپ
_ توسط عضله ی عرضی شکم از غضروفهای دنده ای 10_ 6جدا می شود.
مجاورات خلفی تحتانیعبارتند از:
_ پانکراس
_ شریان طحالی
_ قسمت فوقانی کلیه ی چپ و غده ی فوق کلیوی چپ
_ ستون چپ دیافراگم
_ طحال
_ مزو کولون عرضی و خم کولیک چپ
تمام این عناصر را بستر معده ( stomach bed ) می گوییم. به استثنای طحال که توسط حفره ی صفاقی بزرگ (greater sac ) از معده جدا می شود ، بقیه ی عناصر بستر معده توسط lesser sac از معده جدا می شوند.
ساختمان معده
معده از لحاظ ساختمانی از 4 لایه تشکیل شده است که از داخل به خارج عبارتند از :
a) مخاط b) زیر مخاط c) لایه ی عضلانی d) لایه ی سروزی
در سطح داخلی معده چین های مخاطی طولی به نام روگا یا چین های معده ای ) gastric fold) دیده می شود. این چین ها هنگام اتساع معده از بین می روند. همچنین در داخل معده سوراخ های بسیار ریزی به نام gastric pit مشاهده می شود. این سوراخ ها دهانه ی خروجی غدد معده می باشند.
لایه ی عضلانی معده از خارج به داخل:
_ طولی
_حلقوی : این لایه در اطراف پیلور ، اسفنکتر پیلور را می سازد.
_ مایل
عروق معده
_ شریان left gastric ( شاخه ای از سلیاک )
_ شریان right gastric ( شاخه ای از شریان خاص کبدی)
_ شاخه ای از شریان هپاتیک ( شاخه ای از سلیاک)
_ شریان گاسترو اپی پلوییک راست (شاخه ای از شریان گاسترو دئودنال )
_ شریان گاسترو اپی پلوییک چپ ( شاخه هایی از شریان طحالی)
_ شریان طحالی
_ شریانهای short gastric ( شاخه هایی از شریان طحالی)
شریان سلیاک یا خورشیدی
شریان سلیاک در برابر دیسک بین مهره ای T12 وL1 از جلوی آئورت شکمی منشعب می شود. از نظر مجاورات در سمت راست با ستون راست دیافراگم و گانگلیون راست سیلیاک و در سمت چپ با ستون چپ دیافراگم و گانگلیون چپ سیلیاک مجاورت دارد.
این شریان بعد از حدود cm1 به 3 شاخه به نام های left gastric ، splenic و common hepatic تقسیم می شود.
Left gastric Artery
کوچک ترین شاخه ی شریان سلیاک است که در پشت lesser sac به سمت بالا و چپ حرکت می کند و با یک مسیر قوسی روی خم کوچک معده قرار گرفته و با شریان right gastric آناستوموز می دهد. این شریان قبل از قرارگیری روی خم کوچک معده شاخه هایی به نام ازوفاژیال به انتهای مری می دهد.
Common hepatic Artery
از سمت راست شزیان سیلیاک جدا می شود ، ابتدا در پشت lesser sac قرار گرفته ولی بعدا وارد لبه ی آزاد lesser omentum می شود و از طریق پایه ی کبدی و ناف کبد وارد کبد می شود. در پایه ی کبدی ( لبه ی آزاد lesser omentum یا کنار راست آن ) شریان کبدی در سمت چپ مجرای صفراوی مشترک قرار گرفته و ورید پورت در عقب آن قرار دارد.
شاخه های شریان هپاتیک
a ) شریان گاسترو دئودنال
بعد ازجدا شدن این شاخه از شریان کبدی مشترک ادامه ی آن را شریان خاص کبدی می گویند.این شریان از پشت اولین قسمت دئودنوم عبور کرده و در کنار تحتانی اولین قسمت آن به دو شاخه ی right gastro epiploic artery وartery superior pancratico deudenal تقسیم می شود.
a _1) شریان گاسترو اپی پلوییک راست
این شریان در امتداد خم بزرگ معده و لا به لای لیگامان گاسترو کولیک قرار می گیرد و روی خم بزرگ معده با شزیان گاسترو اپی پلوییک چپ آناستوموز می دهد. از این شریان شاخه هایی صعودی برای تغذیه ی معده و شاخه هایی نزولی که داخل greater omentum قرار میگیرند منشعب می شود.
a_2) شریان پانکراتیکو دئودنال فوقانی
این شریان در ناودانی که بین سر پانکراس و دئودنوم قرار دارد به سمت پایین می آید و در کنار فوقانی سر پانکراس به دو شاخه ی قدامی و خلفی تقسیم می شود.این دو شریان به ترتیب با شریان های پانکراتیکودئودنال تحتانی قدامی و خلفی که شاخه هایی از شریان پانکراتیکو دئودنال تحتانی هستند در جلو و عقب سر پانکراس آناستوموز می دهند.
b) شریان right gastric
در اکثر موارد از شریان خاص کبدی جدا می شود و در لا به لای lesser omentum ، بر روی خم کوچک معده قرار می گیرد و با شریان left gastric آناستوموز می دهد.
c) شریان سیستیک یا کیسه ی صفرا
در بیشتر مواقع از شاخه ی راست شریان کبدی جدا می شود.
شریان طحالی
قطورترین شاخه ی شریان سیلیاک می باشد که در پشت معده و سطح خلفی پانکراس نزدیک به کنار فوقانی آن به طرف ناف طحال می رود. این شریان در حوالی ناف طحال در داخل لیگامان lineo renal قرار دارد.در داخل این لیگامان علاوه بر شریان و ورید طحالی دم پانکراس نیز قرار دارد. اهمیت این لیگامان از لحاظ کلینیکی این است که در هنگام برداشتن طحال دم پانکراس را قطع نکنند ، چرا که اکثر جزایر لانگرهانس در دم پانکراس قرار دارند.
شاخه های شریان طحالی
_ 3 تا 5 شاخه به نام short gastric : عمدتا برای تغذیه ی فوندوس معده
_ شریان left gastro epiploic : قبل از ورود شریان طحالی به داخل طحال از آن منشعب می شود و در امتداد خم بزرگ معده قرار گرفته و با شریان گاسترو اپی پلوییک راست آناستوموز می دهد.
_ شاخه های متعددی برای تنه و دم پانکراس : بزرگترین این شاخه ها pancratic magna است.
! شریان های short gastric و left gastro epiploic در لا به لای لیگامان gastro splenic قرار دارند.
ورید های معده
هم مسیر و هم نام شریان ها می باشند و در نهایت به ورید پورت می ریزند.
لنف معده
همه ی لنف ها به عقده های سیلیاک می ریزند. به جهت فلش ها و اینکه لنف هر منطقه به کدام عقده می ریزد توجه نمایید.
اعصاب معده
معده توسط اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک عصب دهی می شود.
منشا سمپاتیک معده سگمانهای T6 _ T10 می باشد که از طریق عصب splancnic بزرگ وارد شبکه ی سیلیاک می شود.
پاراسمپاتیک معده توسط عصب واگ تامین می شود.به این ترتیب که عصب واگ چپ در جلو معده به 2 تا 3 شاخه برای فوندوس ، تنه ، یک شاخه برای آنتروم پیلور و یک شاخه برای پیلورتقسیم می شود. عصب واگ راست در پشت معده قرار گرفته وتعداد شاخه هایی که به معده می دهد کمتر از واگ چپ است. شاخه های این عصب به تنه و آنتروم پیلور می رود. بیشترین شاخه های این عصب وارد شبکه ی سیلیاک می شود.
نقش پاراسمپاتیک معده secreto motor ( ترشحی و حرکات پریستالتیک) است.پاراسمپاتیک حرکات دودی را زیاد می کند و به استثنای رحم و برونش ها دیواره ی اسفنکتر ها را شل می کند.
سمپاتیک وازوموتور و منقبض کننده ی عروق و اسفنکتر پیلور است.( اسفنکتر ها را تنگ می کند.)
نکته:
در انتهای تحتانی مری یک شنت porto _ cava وجود دارد.این شنت بین ورید پورت و ورید های systemic به وجود می آید. در سیروز کبدی فشار ورید پورت بالا رفته و در محل هایی که شنت وجود دارد ورید ها متسع و واریسی می شوند. یکی از این محل ها انتهای مری است که وریدها متسع و ماریچی (واریسی) شده و احتمال پارگی و خونریزی وجود دارد.
! در چهار محل بین ورید port و وریدهای systemic ارتباط داریم:
قسمت تحتانی مری ، در اطراف رکتوم ، ناف و کلیه
محل های آناستوموز ورید های سیستمیک و پورت
روده کوچک ( small intestine )
طول آن در افراد زنده 6 متر و در مرد ها بلند تر است. از لحاظ آناتومیک روده کوچک به 3 قسمت تقسیم می شود:
A ) duodenumB) jejunumC) ilium
دئودنوم :
کوتاه ترین ، متسع ترین ( قطور ترین ) و ثابت ترین قسمت روده ی کوچک است. طول آن 10 اینچ و در محاذات مهره های L1 ، L2 و L3 به شکل حرف C قرار گرفته است. در تقعر دئودنوم سر پانکراس قرار دارد. به استثنای 1 اینچ ابتدایی دئودنوم که به lesser omentum متصل است ، بقیه ی قسمت های آن در خلف صفاق قرار گرفته و فاقد تحرک است. دئودنوم از پیلور شروع شده و تا خم دئودنو ژژنال که در سمت چپ مهره ی L2 قرار دارد ، ادامه می یابد.
قسمت های دئودنوم :
a) Superior ( فوقانی)
b) Descending ( نزولی )
c) Horizontal ( افقی)
d) Ascending ( صعودی)
قسمت فوقانی :
2 اینچ طول و از اسفنکتر پیلور تا خم دئودنال فوقانی ادامه دارد. 1 اینچ ابتدایی این قسمت داخل صفاقی است و به lesser omentum متصل می گردد.
مجاورات :
در جلو : لوب مربعی کبد و کیسه ی صفرا
در عقب : مجرای صفراوی مشترک ( کلدوک) ، ورید پورت و شریان گاسترو دئودنال
در پایین : سر پانکراس
در بالا : حد تحتانی سوراخ وینسلو را می سازد.
قسمت نزولی :
3 اینچ طول و در کنار راست مهره های L1تاL3 قرار گرفته است و با تشکیل خم دئودنال تحتانی در امتداد قسمت افقی دئودنوم قرار می گیرد . این قسمت کاملا در خلف صفاق قرار گرفته است.
مجاورات :
در جلو : سطح تحتانی لوب راست کبد ، مزو کولون عرضی ، کولون عرضی و قوس هایی از ژژنوم
در عقب : سطح قدامی کلیه ی راست ، نیمه ی راست ورید اجوف تحتانی ، عروق کلیوی ، عضله ی پسواس ماژور راست
در سمت راست : خم کولیک راست
در سمت چپ : سر پانکراس
نکته :
در سطح داخلی قسمت دوم دئودنوم دو برجستگی مخاطی دیده می شود:
1 ) پرز دئودنال بزرگ :
این برجستگی در قسمت خلفی _ داخلی دومین قسمت دئودنوم در محل تخلیه ی مجرای هپاتو پانکراتیک ( آمپول واتر ) قرار دارد. فاصله ی این پرز تا دریچه ی پیلور 8_10 cm است.
2 ) پرز دئودنال کوچک :
در محل ورود مجرای پانکراتیک فرعی به دومین قسمت دئودنوم مشاهد می شود. فاصله ی این پرز تا دریچه ی پیلور حدودا 6_8 cm است
پانکراس :
پانکراس یا لوزالمعده یکی از غدد بزرگ گوارشی است که شبیه پیپ تنباکو بوده وهمچنین غده ای است مختلط یا mined با ترشحات اگزوکرین و اندوکرین.
قسمت اگزوکرین پانکراس از حباب ها و مجاری تشکیل شده است.
قسمت اندوکرین پانکراس همان جزایر لانگرهانس هستند که تعداد این جزایر به طور متوسط در انسان یک میلیون است که تجمع آن در قسمت دم لوزالمعده بیشتر از سر آن است.
پانکراس یک غده ی لبوله شده است که بر روی جدار خلفی شکم به صورت عرضی در موازات مهره های L1 وL2 واقع می شود. پانکراس در سمت راست تا دومین قسمت دئودنوم و در سمت چپ تا ناف طحال کشیده می شود.
ابعاد پانکراس :
cm20 _ 15 طول ، cm5 عرض و cm 3 ضخامت
پانکراس خلف صفاق واقع می شود به جز دم آن که در داخل لیگامان طحالی _ کلیوی و داخل صفاقی است.
پانکراس شامل head ، neck ، body و tail است.
انتهای چپ پانکراس که باریک می شود دم پانکراس نام دارد.
Head :
انتهای راست پانکراس که متسع بوده و داخل تقعر دئودنوم واقع می شود سر انکراس نامیده می شود و توسط یک قسمت نسبتا فشرده به نام گردن ، به تنه متصل می شود.
سر پانکراس دارای کنار های فوقانی ، راست ، تحتانی و سطوح قدامی و خلفی و نیز یک زائده است.
از بخش تحتانی و چپ سر پانکراس زائده ای به سمت چپ کشیده می شود که به آن زائده ی قلابی یا oncinate process گفته می شود.
مجاورات :
کنار فوقانی با اولین قسمت دئودنوم ، کنار راست با دومین قسمت دئودنوم ، بخش انتهایی با مجرای صفراوی و کنار تحتانی با سومین قسمت دئودنوم مجاور است.
در حقیقت دومین و سومین قسمت دئودنوم داخل شیاری قرار می گیرند که به وسیله ی کناره های راست و تحتانی سر پانکراس تشکیل می شود. سطح قدامی سر پانکراس از بالا به پایین با شریان گاسترودئودنال ، کولون عرضی وپایین تر از آن با خم های ژژنال مجاورت دارد.
سر پانکراس در عقب با I.V.C ، بخش های انتهای ورید کلیوی و ستون دیافراگم مجاورت دارد. همچنین بر روی بخش فوقانی خارجی سر پانکراس ، شیار یا تونلی در اثر عبور مجرای صفراوی اصلی ایجاد می شود.
Neck :
cm2 طول دارد و بین سر و تنه است. حد قدامی گردن شیاری است که به وسیله ی شریان گاسترودئودنال و پانکراتیکودئودنال ایجاد می شود.
حد خلفی آن شیاری است که به وسیله ی بخش انتهایی ورید مزانتریک فوقانی و بخش ابتدایی ورید پورتال تشکیل می شود. ( محل اتصال ورید مزانتریک فوقانی با ورید پورت )
مجاورات :
زائده ی قلابی در جلو با عروق مزانتریک فوقانی و در عقب با شریان آئورت جاورت دارد. در حقیقت زائده ی قلابی همراه سومین قسمت دئودنوم داخل یک پنس شریانی قرار می گیرند که به وسیله ی شریان مزانتریک فوقانی و خود آئورت ایجاد می شود. گاهی این حالت باعث انسداد سومین قسمت دئودنوم نیزمی شود.
گردن در جلو با بخش پیلوریک معده و در عقب با وریدهای پورتال و مزانتریک فوقانی مجاور است.
Body :
دارای مقطع عرضی مثلثی با کنارهای فوقانی ، تحتانی و قدامی است. تنه ی پانکراس همچنین دارای سطوح قدامی ( که به سمت بالا وجلو نگاه می کند) ، تحتانی ( که به پایین و جلو نگاه می کند ) و خلفی می باشد.
کنار فوقانی در سمت راست ، در مجاورت سمت راست گردن بر روی آن یک برجستگی دیده می شود که به آن omental tuberosity گفته می شود. این برجستگی در تقعر کوچک معده واقع می شود و با lesser omentumمجاورت دارد. بر روی این برجستگی تنه ی سیلیاک قرار دارد و بر روی بخشی در کنار فوقانی تنه ی پانکراس در جلو به واسطه ی lesser sac با سطح خلفی معده مجاورت دارد . در واقع این سطح بخشی از بستر معده را تشکیل می دهد و به وسیله ی صفاق پوشیده می شود.
خونرسانی پانکراس :
1_ شاخه های پانکراتیک شریان طحالی ( حدود 10 شاخه ی کوچک )
2_ پانکراتیکودئودنال فوقانی
3_ پانکراتیکو دئودنال تحتانی
اعصاب پانکراس :
در ضخامت بافت همبند پانکراس جسمک های پایینی و عقده های عصبی خودکار کوچکی وجود دارد. آکسون های اعصاب سمپاتیک ( وازوموتور ) و اعصاب پاراسمپاتیک ( سکرتوموتور ) در بین سلول های جزایر لانگرهانس پراکنده می شوند.
0شیره ی پانکراس که در حقیقت ترشحات اگزوکرین آن است علاوه بر عصب واگ ، به وسیله ی دو هورمون سکرتین و کوله سیستوکینین تحریک می شود که این دو هورمون از مخاط دئودنوم تراوش می گردند و از طریق خون بر پانکراس اثر می گذارند و ترشح شیره ی آن را تحریک می کنند.
نکات باليني پانکراس
عدم تخلیه ی ترشحات پانکراس و برگشت صفرا به پانکراس در هر دو حالت منجر به پانکراتیک می شود. تورم سر پانکراس می تواند منجر به انسداد مجرای اصلی شود.
سرطان سر پانکراس شایع است و با فشار بر روی مجرای صفراوی منجر به یرقان انسدادی می شود یا ممکن است با فشار بر روی ورید پورت باعث آسیت ( ascite ) شود ویا ممکن است باعث انسداد پیلور معده شود.
هنگامی که فشار به پانکراس وارد می آید ستون مهره ها مثل یک anvil ( سندان) عمل کرده و ممکن است منجر به پارگی پانکراس شود که این حالت معمولا باعث پارگی مجرا و خروج ترشحات به خود بافت و بافت های اطراف شده و منجر به هضم بافت پانکراس و بافت های دیگر شده و خیلی وخیم و دردناک است.
سطح تحتانی تنه ی پانکراس از سمت راست به چپ با خم های ژژنال ، دئودنوژژنال و خم کولیک چپ مجاور است . سطح خلفی تنه ی پانکراس بر روی دیواره ی خلفی شکم واقع می شود و با عروق کلیوی چپ و بخشی از کلیه ی چپ و غده ی فوق کلیوی چپ ، ستون چپ دیافراگم و همچنین شریان آئورت و شریان مزانتریک فوقانی مجاورت دارد.
Tail:
دم به همراه عروق طحالی داخل لیگامان طحالی _ کلیوی واقع می شود. در انتهای خود با خم کولیک چپ ، در عقب و راست با طحال مجاورت دارد. ترشحات پانکراس به وسیله دو مجرای اصلی و فرعی به دومین بخش دئودنوم تخلیه می شوند . به این ترتیب که مجرای اصلی که به سطح خلفی پانکراس نزدیک تر است ترشحات ناحیه دم، گردن و بخش اعظم سر پانکراس را جمع آوری می کند.
این مجرا از دم پانکراس شروع شده، به سمت راست کشیده می شود. وقتی به ناحیه گردن می رسد به پائین عقب و راست کشیده می شود و مجرای صفراوی اصلی در سمت راست آن قرار می گیرد. این مجرا با مجرای صفراوی اصلی تشکیل آمپول واتر را می دهد. به مجرای اصلی، مجرای لوبولی پانکراس در زوایای قائمه با یک الگوی شانه ای شکل تخلیه می شوند. این مجرا، مجرای ویرسونگ نام دارد.
مجرای دیگر پانکراس که پانکراتیک فرعی نام دارد از سطح تحتانی سر پانکراس شروع شده، به بالا و راست کشیده می شود و از جلوی مجرای اصلی عبور می کند و ترشحات بخش تحتانی سر پانکراس را تخلیه می کند و در 15 تا 20 درصد موارد موجود است و به پاپیلای مینور دئودنوم وارد می شود . این مجرا دارای یک ارتباط با مجرای پانکراتیک اصلی است. گاهی اوقات انتهای این مجرا بسته شده و ترشحات آن به مجرای اصلی می ریزد. به این مجرا، مجرای ساتورینی گفته می شود.
ممکن است مجرای صفراوی کلدوک و مجرای اصلی پانکراس به صورت مستقل به دئودنوم باز شوند.
Kidney:
کلیه ها دو جسم لوبیایی شکل هستند که به جدار خلفی شکم چسبیده اند و توسط صفاق جداری پوشیده شده اند. وزن هر کلیه به طور متوسط gr135 است.
ابعاد :
cm 11 طول ، cm 6 عرض ، cm 3 ضخامت
کلیه از نظر موقعیت توپوگرافی در نواحی هایپوکندر ، اپی گاستر ، umbilical و لومبار قرار گرفته است.
محور طولی که از کلیه عبور می کند به موازات محور طولی عضله ی پسواس ماژور است. بر همین اساس کلیه ها به صورت مایل قرار گرفته اند طوریکه قطب های فوقانی آن به هم نزدیک تر وقطب های تحتانی آن از هم دورتر می مانند.
فاصله ی قطب فوقانی تا خط میانی بدن cm 5/2 و فاصله ی قطب تحتانی تا این خط cm 5/7 می باشد.
از نطر آناتومی سطحی کلیه ها در محاذات کنار فوقانی مهره ی T12 تا مرکز مهره ی L3 قرار گرفته اند و کلیه ی راست به دلیل قرار گیری کبد در سمت راست مقداری پایین تر از کلیه ی چپ می باشد. طوری که فاصله ی قسمت تحتانی آن تا ستیغ ایلیاک cm 3 _ 5/2 می باشد. در دم عمیق ، این فاصله حدودا به پهنای یک انگشت می رسد.
کلیه ها در حین عمل دم و بازدم cm 5/2 _ 2 حرکت می کنند. بنابراین با توجه به بالا و پایین بودن کلیه های راست و چپ ، خط ترانس پیلوریک از بالای ناف کلیه ی راست و پایین ناف کلیه ی چپ عبور می کند.
شکل خارجی کليه :
هر کلیه دارای دو قطب فوقانی و تحتانی ، دو سطح قدامی و خلفی و دو کنار داخلی و خارجی است.
قطب فوقانی :
بر روی قطب فوقانی هر دو کلیه غده ی فوق کلیوی ( supra renal gland ) قرار دارد.
کنار داخلی :
در وسط این کنار یک فرورفتگی دیده می شود که اصطلاحا ناف کلیه گفته می شود. در ذاخل ناف از جلو به عقب به ترتیب ورید کلیوی ، شریان کلیوی و لگنچه عبور می کند.
در 30 درصد از موارد ممکن است شریان کلیوی فرعی ( Accessory ) وجود داشته باشد که این شریان از پشت لگنچه وارد کلیه خواهد شد و یا مستقیما به یکی از کلیه ها خواهد رفت.
این کنار در بالای ناف کلیه مجاور با غده ی فوق کلیوی و در پایین ناف مجاور با لگنچه و ابتدای حالب است.
سطح خلفی :
به استثنای یک مورد ، سطح خلفی هر دو کلیه مجاورات مشابهی دارند که عبارت اند از :
1_ دیافراگم ( لیگامان قوسی میانی خارجی )
2_ عضلات psoas major ، quadratus lumbarum ، transvers abdominus
3_ اعصاب sub costal ، ilio inguinal و ilio hypogastric
4_ عروق sub costal
* کلیه ی چپ در عقب مجاور با دنده های 11 و 12 و کلیه ی راست فقط با دنده ی 12 مجاورت دارد.
سطح قدامی :
مجاورات کلیه ی راست : کبد ، دئودنوم ، خم کولیک راست و قسمت هایی از ژژنوم
مجاورات کلیه ی چپ : معده ، طحال ، پانکراس ، خم کولیک چپ ، کولون نزولی و ژژنوم
پوشش های کليه
پوشش های کلیه عبارتند از :
1_ fibrous capsule ( true capsule )
2_ peri renal fat
3_ renal fascia ( false capsule )
4_ para renal fat
fibrous capsule :
کپسول حقیقی از جنس بافت همبند متراکم است که مستقیما به خود کلیه چسبیده است. این لایه از طریق ناف کلیه وارد شده و کف سینوس کلیه را نیز می پوشاند. در افراد سالم این لایه به راحتی از روی کلیه برداشته می شود.
peri renal fat :
یک بافت فیبروآلوئولار است که از چربی و بافت همبند سست تشکیل شده و به صورت پوشش بسیار سستی خارج تر از کپسول لیفی قرار دارد.
renal fascia :
کپسول کاذب لایه ای است از جنس بافت همبند که دارای دو لایه ی قدامی و خلفی می باشد که این لایه ها را بایستی در سمت بالا ، پایین ، داخل و خارج کلیه دنبال کنیم.
* در سمت بالا :
در سمت بالا فاسیای کلیوی ، غده ی فوق کلیوی را نیز در بر گرفته و سپس در امتداد فاسیای دیافراگماتیک قرار می گیرد. نکته ی مهم این است که بین کلیه و غده ی فوق کلیوی ورقه ای از جنس همین فاسیا وجود دارد که آن دو را از هم جدا می کند. به همین دلیل است که در جراحی های غده ی فوق کلیه به راحتی می توان این غده را از کلیه جدا نمود.
* در سمت پایین :
در سمت پایین لایه های قدامی و خلفی به همدیگر نمی رسند. طوری که لایه ی خلفی در دیواره ی خلفی شکم به سمت پایین رفته و در نهایت در ناحیه ی لگن در امتداد فاسیای ایلیاک قرار می گیرد و لایه ی قدامی بدون تعیین مرز مشخصی با بافت خارج صفاقی اطراف حالب یکی خواهد شد. به همین دلیل است که در افرادی که دچار لاغری شدید می شوند به دلیل آب شدن چربی های اطراف کلیه ، کلیه می تواند به سمت پایین حرکت کند. به چنین حالتی کلیه ی شناور kidney floating می گویند.
* در سمت خارج :
در سمت خارج دو لایه با هم یکی شده و در امتداد فاسیای transversalis قرار می گیرند.
* در سمت داخل :
در سمت داخل لایه ی قدامی در امتداد بافت همبند اطراف آئورت و ورید I.V.C قرار می گیرد و لایه ی خلفی با فاسیای عضلات psoas major ، quadratus lumbarum ، تنه و دیسک های بین مهره ای ناحیه ی کمر یکی می شود.
در ناف کلیه دیواره ای از جنس همین فاسیا وجود دارد که این دو لایه را به هم وصل می کند. این دیواره توسط عناصری که از ناف عبور می کنند سوراخ می شود.
para renal fat :
بافت چربی است که عمدتا در قسمت خلفی تحتانی کلیه قرار دارد و از نظر عملکردی مشابه با تشک عمل کرده و ضربات وارده به کلیه را تا حدودی می گیرد.
شريان های کليه
کلیه ها از نظر خون رسانی توسط شریان های renal که مستقیما از آئورت شکمی جدا می شوند تغذیه می شوند. هر شریان کلیوی از طریق ناف کلیه وارد شده و به دو شاخه ی قدامی و خلفی تقسیم می گردد که شاخه ی قدامی به 4 شاخه ی سگمنتال راسی ، فوقانی ، میانی و تحتانی تقسیم می گردد. شاخه ی خلفی فقط وارد سگمنتال خلفی می شود. بر همین اساس کلیه را به 5 سگمان تقسیم می کنند که هر سگمان معادل شاخه های شریانی می باشد. شریان های کلیه شریان های انتهایی هستند یعنی خطر نکروز شدن بافت کلیه در صورت مسدود شدن شریان وجود دارد.
وريدهای کليه
مستقیما به I.V.C تخلیه می گردد.
نکته ی مهم :
ورید کلیوی چپ در حین عبور به سمت I.V.C در لابه لای یک پنس شریانی قرار دارد . این پنس ، از شریان های مزانتریک فوقانی و آئورت شکمی تشکیل شده است که از نظر بالینی مهم بوده و ممکن است در بعضی از موارد به این ورید فشار آید و تخلیه ی خونی کلیه ی چپ و خصوصا ورید testicular یا ovarian چپ دچار اختلال شود. ورید کلیوی چپ ، ورید testicular یا ovarian چپ را دریافت می کند.
عصب دهی کليه
کلیه از اعصاب اتونوم عصب گیری می کند و عمده الیافی که به آن می رسد الیاف سمپاتیکی است که به سگمان های T10 تا L1 نخاع مربوط می باشد. این اعصاب بیشتر نقش وازوموتور دارند ولی می توانند در انتقال حس درد کلیه نیز نقش داشته باشند.
* لنف کلیه در عقده های لنفاوی اطراف آئورت تخلیه می شود.
نکات باليني :
جهت دسترسی به کلیه برش های مختلفی در دیواره ی شکم انجام می گیرد ولی یکی از شایع ترین برش ها در منار تحتانی دنده ی 12 می باشد که به صورت مایل خط برش از کنار خارجی عضله ی Erector spine تا خار خاصره ای قدامی _ فوقانی کشیده می شود.
غده ی فوق کلیوی :
غدد فوق کلیوی در ناحیه ی اپی گاستر قرار گرفته اند.هر کدام از آنها وزنی در حدود gr 5 دارد.
ابعاد :
mm50 طول ، mm30 عرض ( پهنا ) ، mm10 ضخامت
غده ی فوق کليوی راست :
هرمی شکل بوده و دارای قاعده ، راس ، سه کنار قدامی ، داخلی و خارجی و دو سطح قدامی و خلفی است. قاعده ی آن روی کلیه قرار گرفته است.
* سطح خلفی با ستون راست دیافراگم ، سطح قدامی نیمه ی داخلی آن با I.V.C و نیمه ی خارجی آن با کبد مجاورت دارد.
* کنار قدامی : از این کنار ورید فوق کلیوی خارج می شود.
* کنار داخلی مجاور با شبکه ی سیلیاک و شریان فرنیک تحتانی راست است.
غده ی فوق کليوی چپ :
از نظر شکل ظاهری نیمه هلالی است. دارای دو کنار داخلی و خارجی و دو سطح قدامی و خلفی است.
* سطح خلفی مجاور ستون چپ دیافراگم و کلیه است
* سطح قدامی مجاور با معده ، پانکراس و شریان طحالی است . از قسمت تحتانی این سطح ورید فوق کلیوی چپ خارج می شود که این ورید وارد کلیه ی چپ می گردد.
عروق غده ی فوق کليه :
شريان ها :
هر یک از غدد فوق کلیه 3 شریان دریافت می کنند به نام شریان های :
1_ superior supra renal
2_ middle supra renal ( از آئورت شکمی )
3_ inferior supra renal ( از شریان کلیوی )
وريدها :
ورید فوق کلیوی راست مستقیما به ورید I.V.C تخلیه می شود و ورید فوق کلیوی چپ به ورید کلیوی چپ تخلیه می شود.
عصب گيری غده ی فوق کليوی :
الیاف سمپاتیک برای غده ی فوق کلیوی از سگمان های T10تا L1 می آید. تعدادی از این الیاف به صورت پیش عقده ای باقی می ماند و مستقیما روی سلول های مغز غده که از نظر تکاملی معادل گانگلیون های سمپاتیک می باشند سیناپس می دهند. مابقی الیاف که به طرف قشر می روند پس عقده ای هستند که در گانگلیون های کلیوی ( محیطی ) سیناپس می دهند.
حالب :
لوله ای است به طول 10 اینچ که 5 اینچ ابتدایی آن در داخل شکم و مابقی آن داخل لگن قرار می گیرد. قطر درونی حالب به طور متوسط mm3 است. حالب در سه نقطه تنگ تر از حالت طبیعی است.
مسير حالب :
حالب چسبیده به دیواره ی خلفی شکم در حالی در خلف صفاق قرار گرفته است از روی عضله ی پسواس ماژور به سمت پایین می آید سپس در تنگه ی فوقانی لگن از روی محل دو شاخه شدن شریان ایلیاک مشترک عبور می کند.( در سمت راست ممکن است مقداری پایین تر از این محل باشد و از روی شریان ایلیاک خارجی عبور نماید.) سپس وارد لگن شده و درحالی که در دیواره ی خارجی لگن قرار گرفته است به سمت پایین و عقب می رود. در این مسیر به موازات لبه ی قدامی بریدگی سیاتیک بزرگ قرار می گیرد تا اینکه به محاذات خار ایسکیال می رسد ، در این ناحیه تغییر مسیر داده و به سمت جلو می رود و به طور مایل از دیواره قاعده مثانه وارد آن می شود.
مجاورات حالب شکمی :
حالب سمت راست :
در جلو حالب راست مجاور با دومین قسمت دئودنوم ، عروق تستیکولار ( گونادال ) ، شریان کولیک راست ، شریان ایلیوکولیک ، انتهای ایلئوم و ریشه ی مزانتری می باشد.
حالب سمت چپ :
در جلو حالب چپ مجاور با عروق تستیکولار ، شریان کولیک چپ ، مزوسیگموئید و عروق سیگموئیدی می باشد.
در عقب :
هر دو حالب در سمت عقب مجاورند با : عضله ی پسواس ماژور ، سطح قدامی زوائد عرضی مهره های کمری ، عصب ژنیتوفمورال.
همچنین در قسمت داخلی سمت راست با I.V.C و در سمت چپ با ورید تستیکولار و بعد از آن با ورید مزانتریک تحتانی مجاورت دارد.
حالب لگنی :
مجاورات سمت خلفی :
در عقب شریان ایلیاک داخلی و ابتدای تنه ی قدامی ایلیاک داخلی ، ورید ایلیاک داخلی و تنه ی Lombo sacral
مجاورات سمت خارج :
سمت خارج مجاور با فاسیای اوبتوراتور داخلی ، عصب اوبتوراتور ، عروق اوبتوراتور ، شریان های مثانه ای فوقانی و رکتال میانی و ورید مثانه ای تحتانی
* نکته 1 :
حالب در خانم ها حد خلفی حفره ی تخمدانی را می سازد.
* نکته 2 :
در حین عبور حالب در کف لگن به طرف مثانه ، شریان رحمی در cm2 گردن رحم از جلو و بالای حالب عبور می کند.
* نکته 3 :
در آقایان نزدیک مثانه ، وازدفران از جلو وبالای حالب عبور می نماید.
تنگی های حالب :
اولین تنگی در محل شروع حالب است یعنی جایی که ابتدای حالب و انتهای لگنچه است.
دومین تنگی در جایی است که حالب از روی تنگه ی فوقانی لگن عبور می نماید.
سومین تنگی حالب که تنگ ترین نقطه ی حالب است جایی است که حالب به طور مایل از دیواره قاعده ی مثانه عبور می کند.
خون رسانی حالب :
قسمت فوقانی از شریان کلیوی و شاخه هایی از شریان تستیکولار
قسمت تحتانی از شریان ایلیاک مشترک و شاخه های مختلف شریان ایلیاک داخلی تغذیه می شود.
دردهای حالب :
به دلیل مجاورت حالب با عصب ژنیتوفمورال ، اسپاسمی که ممکن است در اثر سنگ های کلیوی به وجود آید در مسیرهای مختلف این عصب احساس می شود. به طور مثال در ناحیه ی کشاله ی ران ، دستگاه ژنیتال خارجی ، اسکروتوم ، پهلوها و ناحیه ی قدامی شکم.
مثانه ( Bladder )
مثانه یک کیسه ی عضلانی است که ادرار را در خودش ذخیره می کند. در زمان کودکی در شکم است ولی به تدریج تا زمان بلوغ به داخل لگن حقیقی پایین می آید. شکل ، اندازه و جایگاه مثانه بسته به میزان محتویات آن و ظرفیت احشاء مجاورش متفاوت است. ظرفیت آن حدود ml220 است.
زمانی که ml220 ادرار داخل مثانه قرار می گیرد ، احساس درد ایجاد می شود که معمولا از 250 تا 300 میلی لیتر تخلیه می شود. مثانه می تواند تا 500 میلی لیتر هم ادرار ذخیره کند ولی بسیار دردناک می شود.
مثانه ی خالی چهار گوش بوده و دارای سطوح فوقانی ، تحتانی ، طرفی راست و چپ ، سطح خلفی ( قاعده یا فوندوس ) در عقب ، راس در جلو و گردن در سمت پایین است. همچنین دارای یک کنار قدامی و دو کنار خارجی است.
* سطوح تحتانی طرفی راست و چپ به وسیله ی کنار قدامی از هم جدا می شوند.
* کنار خلفی محدوده ی فوقانی قاعده ی مثانه را تشکیل می دهد.
راس مثانه در جلو به وسیله ی لیگامان نافی میانی که بقایای اوراکوس جنینی است به بند ناف متصل می شود.
گردن ثابت ترین و تحتانی ترین بخش مثانه است و 2 تا 3 سانتی متر پشت مفصل سمفیز پوبیس قرار دارد. در اطراف گردن مثانه غده ی پروستات واقع می شود.
مجاورات :
سطح فوقانی آن به وسیله ی صفاق پوشیده شده است که در مرد این پوشش کامل است ولی در زن بخش خلفی سطح فوقانی به وسیله ی صفاق پوشیده نمی شود.
قاعده ی مثانه در زن با گردن رحم و واژن مجاور است.
در مرد بخش فوقانی مثانه که به وسیله ی صفاق پوشیده می شود در تشکیل حفره ی Recto vesical شرکت می کند و از طریق آن با خم های ایلئوم و سیگموئید مجاورت دارد. البته سطح فوقانی مثانه در هر دو جنس با خم های ایلئوم و سیگموئید مجاورت دارد ولی در زن از طریق حفره ی utero vesical با سطح قدامی رحم مجاور است.
بخس فوقانی قاعده ی مثانه در مرد با وزیکول های سمینال و بخش انتهایی مجاری وازودفران مجاورت دارد . همچنین بخشی از قاعده ی مثانه که مابین بخش های انتهایی مجاری وازودفران واقع می شود از طریق فاسیای رکتووزیکال با رکتوم مجاور است.
سطوح تحتانی طرفی مثانه در مردان از طریق Retro pubic با لیگامان های پوبو وزیکال ، پوبو پروستاتیک و در زن با لیگامان های پوبو یوترال ، پوبو وزیکال و از طریق آنها با دیافراگم لگنی مجاورت دارد.
وقتی مثانه پر می شود سطوح مختلف آن تبدیل به دو سطح قدامی و خلفی می شود.یعنی سطح تحتانی طرفی تبدیل به سطح قدامی و سطح فوقانی و قاعده تبدیل به سطح خلفی می شوند. پس مثانه در حالت پر به شکل تخم مرغ بوده و از ناحیه ی لگن وارد شکم می شود.
مثلث مثانه :
ناحیه ی مثلثی شکلی در بخش تحتانی سطح داخلی قاعده مثانه وجود دارد. اهمیت آن در این است که مخاط مثانه برخلاف سایر قسمت ها که به صورت سست به دیواره ی عضلانی مثانه چسبیده است ، در این ناحیه محکم به دیواره ی عضلانی مثانه می چسبد.
.در هنگام خالی بودن مثانه مخاط این قسمت ( مثلث ) برخلاف سایر قسمت ها حالت صاف دارد.
حالب ها به زوایای فوقانی خارجی مثانه باز می شوند.از نظر جنینی مثلث مثانه منشا مزودرمی حدواسط دارد.( بقیه ی قسمت ها منشا مزودرم lateral دارد.) ضلع فوقانی مثلث مثانه که بین سوراخ های حالب است inter utretrio crest نامیده می شود. در خقیقت این کرست در اثر امتداد لایه ی عضلانی طولی حالب ها به داخل مثانه به وجود می آید.طول این crest در مثانه ی خالی cm5/2 و در مثانه ی پر cm5 می باشد.
ليگامان های مثانه :
1- Lateral vesical lig :
این لیگامان بخشی از تراکم فاسیا در طرفین مثانه است که سطوح طرفی آن را به جداره های خارجی لگن متصل می کند.
2- post vesical lig :
تراکمی از فاسیای لگنی است که قاعده ی مثانه را به بافت همبند اطراف عروق ایلیاک داخلی متصل می کند.
3- pubo prostatic lig :
دارای دو بخش داخلی و خارجی است که در مردان سطح خلفی تنه ی پوبیس را به غلاف پروستات متصل می کند.معادل این لیگامان در زن لیگامان pubo urethral است که به پشت پیشابراه متصل می شود.انتهای فوقانی این لیگامان ها تبدیل به لیگامان pubo vesical می شود که پوبیس را به مثانه متصل می کند.
4- ليگامان نافی ميانی
5- ليگامان نافی داخلی
مثانه به وسیله ی شریان های وزیکال فوقانی و تحتانی ( از شاخه های تنه ی قدامی سیلیاک داخلی ) تغذیه می شود. شریان های گلوتئال تحتانی و رکتال میانی هم ممکن است شاخه هایی به مثانه بدهند.
نکته :
زاویه ی تحتانی مثلث مثانه بالاتر از ابتدای پیشابراه به وسیله ی لوب میانی پروستات به سمت داخل مثانه برآمده است . به این برآمدگی uvula vesical یا زبانه ی مثانه گفته می شود.
آئورت شکمی :
از T10 تا L4 در سمت چپ ستون مهره ای قرار می گیرد. انحراف آن از خط وسط 5/0 اینچ به سمت چپ است.
مجاورات آئورت شکمی :
* در جلو :
شبکه ی سیلیاک و شبکه ی آئورتی ، تنه ی پانکراس ، ورید طحالی ، ورید رنال چپ ، زائده ی آنسیفاتوس ( uncinate ) پانکراس ، سومین قسمت دئودنوم ، صفاق جداری
* در عقب :
تنه ی چهارمین مهره ی کمری و دیسک آنها ، وریدهای lumbar چپ
* در سمت راست :
ورید I.V.C ، زنجیره ی سمپاتیک ، ستون راست دیافراگم ( از cisterna chyli توراسیک داکت منشا می گیرد.) ، ورید آزیگوس
* در سمت چپ :
ستون چپ دیافراگم ، پانکراس ، بخش چهارم دئودنوم ، خم دئودنوژژنال ، زنجیره ی سمپاتیک چپ
تقسيم بندی شاخه ها :
celiac
Ventral branch: sup.mesentric
Inf.mesntric
4 pair lumbar
Dorsal branch:
Median sacral
Inf . pherenic
Lateral branch: middle supra renal
gonadal
Right
Terminal branch: common iliac
Left
Abdomen
در آناتومی سطحی دیواره ی قدامی شکم، موارد زیر دارای اهمیت بالینی میباشد:
1-زاویه ی sub sternal
درزاویه یsub sternalکه در بین costal margin های راست و چپ واقع می شود، زائده xiphoid لمس می شود که لمس آن نیز اکثرا همراه با درد می باشد. این زائده هم سطح با مهره T9است.
2- costal margin
غضروف های دنده ای 7، 8 ، 9 و 10 را اصطلاحاcostal margin می گویند. حد پایین این حاشیه در خط mid Axillaryاست و مربوط به دنده ی دهم می باشد.
3- Linea Alba
یک نوار لیفی است که از راس زائده ی xiphoid تا symphysis pubicکشیده شده است و در خط وسط بین دو عضله ی Rectus ( مستقیم شکمی ) قرار دارد. این خط در بالای ناف حدودا 2 تا 3 سانتی متر و در زیر ناف حدود 4 تا 5 میلی متر پهنا دارد.
4- semilunar line
این خط در افراد ورزشکار مشخص تر می باشد و حد خارجی عضله ی Rectus (مستقیم شکمی ) را نشان می دهد. که در بالا به غضروف نهم می رسد . در این محل در سمت راست قاعده ی کیسه ی صفرا قرار دارد. در پایین به superficial ring کانال اینگوینال می رسد.
5- umblicus
یک باقیمانده ی جنینی است که در افراد بالغ و عضلانی تقریبا در یرابر دیسک بین مهره ایL 3-L4 قرار دارد. این حد در بچه ها و افراد مسن در سطح پایین تری قرار می گیرد.
نواحی 9 گانه ی شکم
Right and Left ( hypochondrial,iliac,lumbar )
Epigastric , Hypogastric , Umblical
شکم توسط 4 خط فرضی به 9 ناحیه تقسیم می شود
شکل 1. تقسیم بندی 9گانه و 4 گانه ی شکم
1. دو خط mid clavicular : این خطوط دو خط فرضی هسنتندکه از وسط استخوان clavicle عبور کرده، در پایین به وسط رباط Inguinal می رسد.
2. خط trans pyloric (Adison,s Line) : این خط فرضی از پیلور عبور می کند و همزمان راس غضروف دنده ای 9 را نیز قطع می کند. این سطح هم سطح با کنار تحتانی مهره ی L1 می باشد.
در این سطح نکات زیر قابل توجه است:
الف) این سطح از ناف هر دو کلیه عبور می کند.
ب)در این سطح شریان mesantric فوقانی از Aorta جدا می شود.
3-خط trans tubercular (Inter tubercular Line ) :
این سطح فرضی تکمه های Iliac (که 5 سانتی متر عقب تر از ASIS هستند ) سمت راست و چپ را به همدیگر متصل می کند.
فاسياهای ناحيه ی شکم
در ناحیه ی شکم ، کمی پایین تر از ناف ، فاسیای سطحی به دو لایه تقسیم می شود :
یک لایه ی سطحی به نام compare یا fatty
یک لایه ی عمقی به نام scarpa یا membranus
فاسیای compare :
این لایه یک ورقه ی چربی است که به سمت پایین ادامه می یابد ، در ناحیه ی scrotum چربی خود را از دست داده و دارای فیبرهای عضلانی صاف به نام Dartus می شود.( عضله ی Dartus در افراد مذکر از فاسیای compare به وجود می آید.)
فاسیای scarpa:
لایه ای است غشایی ، فاقد چربی که در طرفین کمی پایین تر از رباط Inguinal به fascia lata اتصال می یابد. این خط اتصال را که به صورت افقی می باشد خط Haldenیا Halden,s Line می گویند.
در ناحیه ی وسط ، فاسیای scarpa بعد از تشکیل دادن فاسیایی برای penis و scrotum وارد ناحیه perineum می شود و فاسیای collیا coll,s fascia نامیده می شود.
عروق و اعصاب سطحی ديواره ی شکم
اعصاب سطحی دیواره ی شکم عبارتند از :
1- Anterior cutaneus ( T7_T12 )
2-Lateral cutaneus ( T10_T11 )
3-L1 Iliohypogastric ( Anterior cutaneus )
Ilio inguinal : شاخه ی دیگری از عصب L1 است که با عبور از حلقه ی سطحی کانالInguinal حس ریشه ی penis ، clitoris ،scrotum و قسمت فوقانی داخلی ران را تامین می کند.
درماتوم ناف : T10 درماتوم تخمدان : T10
شکل 2.اعصاب ناحيه ی شکم
شاخه های جلدی خارجی Lat.cutaneus ، مربوط به اعصاب sub costal و Ilio hypogastric وارد ناحیه ی شکم نمی شوند، بلکه حس قسمت فوقانی ، قدامی ناحیه gluteal را تامین می کنند.
شريان های ديواره ی قدامی شکم
این شریان ها عمدتا شاخه های Sup.epigastric ،Inf.epigastric ، Femoral و circumflex iliacعمقی هستند.
شریان Epigastric فوقانی :
یکی از شاخه های انتهایی شریان سینه ای داخلی است که بعد از عبور از شکاف بین سر sternal و costal عضله ی دیافراگم وار سطح خلفی عضله ی رکتوس شده و در حالی که در داخل غلاف این عضله قرار دارد به سمت ناف حرکت می کند و در حوالی ناف با شریان Inf.epigastricتحتانی آناستوموز می شود. در طول مسیر از این شریان شاخه های جلدی قدامی جدا می شودکه پوست و فاسیای سطحی دیواره ی قدامی شکم را خون رسانی می کند .
شریان Epigastric تحتانی :
یکی از شاخه های شریان Iliac خارجی است که در سمت داخل حلقه ی عمقی کانال Inguinal قرار می گیرد و در طول مسیر خود به سمت بالا حرکت کرده و با سوراخ کردن فاسیای Transversalisوارد غلاف عضله ی مستقیم شکمی شده و در حالیکه پشت این عضله قرار دارد ، در حوالی ناف با شریان Sup.epigastric آناستوموز می شود. از این شریان شاخه های جلدی قدامی برای دیواره ی شکم منشعب می شود.
شريانFemoral:
از این شریان دو شاخه ی سطحی به نام های
1-Superficial circumflex iliac
2-Superficial epigastric
برای تغذیه ی قسمت تحتانی قدامی ناحیه ی شکم جدا می شود.
وريدهای ديواره ی قدامی شکم
وریدهای این ناحیه هم همراه و هم نام شریان ها هستند. نکته ی مهم وریدها این است که وریدهای بالاتر از umbilicus (ناف ) نهایتا به ورید S.V.C و وریدهای زیر سطح ناف به ورید I.V.Cتخلیه می شوند. بنابراین در اطراف ناف یک آناستوموز بین سیستم اجوف فوقانی و تحتانی وجود دارد.
نکته: در اطراف ناف علاوه بر شاخه هایی که به ورید اجوف فوقانی وتحتانی تخلیه می شوند ، شاخه های ریز وریدی وجود دارند که در نهایت به سیستم پورت (باب) تخلیه می گردند. بنابراین در Hypertension های سیستم پورت ممکن است به دلیل این آناستوموز ، وریدهای اطراف ناف واریس و متسع شوند و این حالت منظره ای را در اطراف ناف به وجود می آورد که به آن caputmedosae (سر عروس دریایی) می گویند.
ماهيچه های ديواره ی قدامی شکم
1-Rectus abdominalis
2-External oblique
3-Internal oblique
4-Pyramidal muscle
5-transvers abdominus
1- External oblique.m
origin :
سطح خارجی 8 دنده ی آخر ، طوری که چهار زبانه ی فوقانی آن با زبانه های عضله ی serratus ant و چهار زبانه ی پایینی آن با عضله ی lattisimus dorsi پنجه در پنجه ی هم می شوند.
Insertion :
پاییترین الیاف عضله که از 2 یا 3 دنده ی آخر مبدا گرفته اند ، گوشتی بوده و به لبه ی خارجی Iliaccrest اتصال می یابند. کنار خلفی این الیاف آزاد بوده و ضلع قدامی مثلث petite را می سازند .(کف مثلث ، عضله ی مایل داخلی شکم است.) مابقی الیاف تبدیل به Aponeurosis شده ، با عبور از روی عضله ی رکتوس در خط وسط با Aponeurosis سمت مقابل در تشکیل خط Linea Alba شرکت می کند.
پایین ترین الیاف Aponeurosis که از ASIS تا pubic tubercleادامه دارد ، به صورت یک لیگامان ناودانی شکل به نام Inguinal.lig در می آید.این لیگامان در تشکیل کف کانال Inguinalشرکت می نماید.ادامه ی Inguinal.lig دو رباط دیگر به نام های Lacunar.lig و Pectinal lig را می سازد.
Lacunar.lig :
یک رباط مثلثی شکل است که در واقع مینوان گفت متعلق به عضله ی مایل خارجی است. حاشیه ی داخلی رباط به pubic crest اتصال دارد و حاشیه ی خارجی رباط آزاد بوده و حد داخلی حلقه ی Femoral را می سازد.
شکل5 .Inguinal canal
در قسمت تحتانی Aponeurosis این عضله ، کمی بالاتر از pubic tubercle شکافی در الیاف عضله وجود دارد که اصطلاحا به آن حلقه ی سطحی کانال Inguinal می گویند. این حلقه دارای دو ستون داخلی و خارجی است و شبیه عدد 8 می باشد که این ستون در بالا توسط فیبرهایی به نام فیبرهای بین ستونی(Inter crural Fibers ) به هم متصل می شوند.(در محل راس 8 )
از ستون خارجی حلقه ی سطحی کانال Inguinal، الیاف ظریفی به نام الیاف Reflexum (منعطف) منشعب می شود که این لیگامان با عبور از پشت spermatic cord به طرف Linea Alba می رود.
2- Internal oblique.m
origin :
از دو سوم خارجی رباط Inguinal، لبه ی میانی iliac crest و از فاسیای Thoraco lumbar مبدا می گیرد.
Insertion :
1- الیاف Inguinalآن ابتدا در دیواره ی قدامی کانال Inguinal سپس در سقف کانال و درانتها در دیواره ی خلفی کانال قرار می گیرد. الیاف اخیر (دیواره ی خلفی ) تبدیل به یک نیام شده و همراه با الیافی از عضله ی عرضی شکم ،رباطی را می سازد به نام رباط Conjoint tendon (مخطط ) که این رباط بهpubic crest و خط pectinal می چسبد.
2- فوقانی ترین فیبر ها به 3 یا 4 دنده ی آخر می چسبند.
3- بیشترین بخش فیبر ها به سمت عضله مستقیم شکمی حرکت کرده ، بعضی از آنها به غضروف های دنده ای 7 ، 8 و 9 اتصال می یابد و مابقی آنها تبدیل به یک Aponeurosis شده که هنگام رسیدن به عضله ی مستقیم شکمی به دو ورقه تقسیم شده ، که این دو لایه در دو ناحیه ی زیر که به آن اشاره می شود وضعیت متفاوتی دارند :
الف) در حد فاصل زائده ی گزیفوئید تا نقطه ی بین ناف و سمفیز پوبیس ، لایه ی قدامی از روی عضله زاویه ی sub sternalRectus و لایه ی خلفی از پشت عضله ی Rectus عبور می کند.
ب) پایین تر از حد فاصل بین ناف و سمفیز پوبیس ( یک اینچ پایین تر )هر دو لایه Aponeurosisعضله ی مایل داخلی از جلو عضله ی رکتوس عبور می کند.
3-transvers abdominus.m
origin :
1- یک سوم خارجی رباط Inguinal 2- لبه ی داخلی Iliac crest 3- فاسیای Thoraco lumbar 4- سطح داخلی 6 دنده ی آخر.
Insertion :
الیافی که از رباط Inguinal مبدا می گیرند با عبور از سقف کانال Inguinal در دیواره ی خلفی این کانال با الیافی از عضله ی مایل داخلی شکم ، لیگامان conjoint را می سازد.
عمده الیاف عرضی شکم تبدیل به Aponeurosis می شود که در حد فاصل زائده ی گزیفوئید تا نقطه ی وسط بین umbilicus و pubis symphysis از عقب عضله ی رکتوس و از این ناحیه به پایین از جلو عضله ی رکتوس عبور می کند.
در جایی که لایه ی خلفی Aponeurosis مایل داخلی و Aponeurosis عضله ی عرضی شکم تغییر مسیر می دهند و هر دو از جلو عضله ی رکتوس عبور می کنند ، خط هلالی شکلی ایجاد می شود که اصطلاحا به آن خط Duglas یا semi circular می گویند. از این ناحیه به پایین در پشت عضله ی رکتوس فقط فاسیای transversalis قرار می گیرد.
لبه ی خارجی Duglas line ضخیم شده و لیگامانی را به نام لیگامان هسلباخ می سازد که این لیگامان بهInguinal.lig متصل می شود. لیگامان هسلباخ به دیواره ی خلفی کانال Inguinal متصل می شود و در تقویت آن نقش دارد.
4- obdominus.m
عضله ی رکتوس
origin :
سر داخلی به لیگامان pubic قدامی و سر خارجی به بخش خارجی pubic crest متصل می شود.
Insertion :
به غضروف های دنده ای 5 ، 6 و 7 متصل می شود.
در زیر عضله ی رکتوس سه تاندون بین قطعه ای ((Tendinus Intersection قرار دارند که یکی از آنها در حد ناف ، یکی در حد زائده ی گزیفوئید و سومی در حد فاصل این دو قرار دارد.
Rectus sheath :
نیام عضلات مایل خارجی ، داخلی و عرضی شکم هنگام رسیدن به Linea Alba ، از جلو یا عقب عضله ی Rectus عبور و بنابراین در اطراف این عضله غلافی به نام Rectus sheath ایجاد می کنند.این غلاف را در سه ناحیه بررسی می کنیم :
الف) بالاتر از غضروف های دنده ای :
در این ناحیه فقط عضله ی مایل خارجی شکم وجود دارد که از روی عضله ی Rectus عبور می کند.
ب) حد فاصل بین زائده ی گزیفوئید تا نقطه ی وسط ناف و pubic symphysis :
در این ناحیه عضله ی مایل خارجی و لایه ی قدامی Aponeurosis مایل داخلی از جلوی Rectus و لایه ی خلفیAponeurosis مایل داخلی ونیام عضله ی عرضی شکم از پشت Rectus عبور می کند.
ج) پایین تر از حد وسط ناف و pubic symphysis :
در این ناحیه تمام نیام عضلات شکم از جلوی عضله ی رکتوس عبور می کند و در پشت عضله فقط فاسیایTransversalis قرار دارد.
غلاف رکتوس در 3 وضعیت
محتویات غلاف رکتوس:
1- عضله ی Rectus abdominus
2- عضله ی pyramidalis (هرمی)
3- عروق اپی گاستریک فوقانی و تحتانی
4- انتهای اعصاب بین دنده ای
5-Pyramidalis.m
این غضله ، عضله ی بسیار کوچکی است که مبدا آن بر روی pubic symphysisوpubic crestقرار دارد. انتهای عضله در بالا به Linea Alba متصل می شود. این عضله ممکن است که در یک طرف یا در هر دو طرف وجود نداشته باشد. عمل این عضله کشیدن Linea Alba است.
عصب:
Rectus abdominus : 6 عصب آخر بین دنده ای
Pyramidalis: T12
عضلات مایل داخلی و خارجی و عرضی شکم : 6 عصب بین دنده ای آخر و عصب L1 (شاخه ی ایلیو هایپوگاستر)
عمل:
1- حمایت از احشاء شکمی ((support of abdominal visceral
2- پایین کشیدن دنده ها ( Forced Expiration )
3- دفع ادرار ، دفع مزاج ، زایمان ، سرفه ، و عطسه( از طریق همکاری با دیا فراگم)
Increase of abdominal pressure
4- حرکات Flexion ، lat.Flexion (oblique) ، Rotation
در حرکت Rotation عضله ی مایل خارجی یک سمت با مایل داخلی سمت مقابل منقبض می شود. مثلا در چرخش به راست E.Oسمت راست با I.O سمت چپ.
زاویه ی sub sternal abdominus می باشد و در بقیه ی مسیر عضلات مایل خارجی و داخلی و عرضی شکم به کمک آن می آیند.
Inguinal canal
کانالی است در قسمت قدامی تحتانی شکم به طول cm 4 که به صورت مایل قرار گرفته است. از نظر ساختمانی دارای مشخصات زیر می باشد.
1-Floor
2-Root
3-Ant.Wall
4-Post.Wall
5-Rings ( superficial , Deep )
رباط Inguinal
Floor of Canal:
عمدتاً رباط Inguinal و در قسمت داخل لیگامان Lacunar است.
Root of Canal:
ضخامت عضلات Transverse abdominalis وInt. oblique.
Ant. Wall:
در تمام طول آن Ext.oblique و در یک سوم خارجی الیافobliqueInt..
Post.wall:
در تمام طول آن فاسیای transversalis و در یک سوم داخلی آن conjoint.lig. ( رباط های Reflexum و Hesselbach نیز این دیواره را تقویت می کنند.)
***
Int oblique m:
در دیواره ی قدامی ، سقف و دیواره ی خلفی شرکت می کند.
Ext. oblique m:
بخش قدامی کانال و Floor را می سازد.
Transverse abdominalis:
در سقف و دیواره خلفی کانال شرکت می کند.
Sup Ring:
الیاف عضله ی Ext. oblique که دارای دو ستون خارجی و داخلی است.
Deep ring:
از فاسیای Transversalis است.
برش های High Risk
1. Para Rectus:
احتمال آسیب دیدن اعصاب بین دنده ای وجود دارد.
2. Inguinal:
احتمال آسیب دیدن عصب Ilioinguinal وجود دارد.
***
آناتومی سطحی کانال اینگوینال:
sup.ring :
اگر انگشت اشاره را در قسمت فوقانی پوست scrotum قرار بدهیم و بعد انگشت را به سمت بالا فشار بدهیم ، انگشت وارد رینگ سطحی می شود.
Deep ring :
5/0 اینچ بالاتر از قسمت وسط رباط Inguinal قرار دارد
.
مکانیسم های حفاظتی از کانال اینگوینال :
A: مکانیسم shutter :
انقباض عضلات Int.oblique بیشتر وtransverse کمتر در هنگام سرفه یا دفع ، با فشار شکم موجب فشار دادن سقف کانال ، کوتاه شدن سقف کانال و محافظت از محتویات کانال می شود.
B : Plug Mechanism
عضله ی cremaster به صورت توده ای ( در حالت انقباض ) جلو رینگ سطحی را می گیرد و آن را مسدود می کند.
C : رینگ سطحی در عقب توسط رباط conjointحمایت می شود.
D : رینگ عمقی در جلو توسط الیاف عضله ی Int.obliqueحمایت می شود.
Spermatic cord:
طنابی است که به قطب فوقانی خلفی بیضه متصل است. این طناب دارای 3 پوشش است که از خارج به داخل عبارتند از :
1. Ext.spermatic fascia) الیاف عضله ی Ext.oblique(
2. ) Cremastric fascia الیاف عضله ی Int.oblique(
الیاف cremaster دور spermatic cord را می گیرد و باعث بالا کشیدن بیضه می شود ، به این ترتیب که تحریک قسمت فوقانی داخلی ران باعث ایجاد رفلکس کرماستر شده و بیضه ها در پاسخ به این تحریک جمع می شوند.
3. Int.spermatic fascia) الیاف فاسیای Transversalis(
لایه های طناب اسپرماتید
محتویات spermatic cord
1- Ductus Defran (vase defran)
مجرایی است برای انتقال اسپرم به داخل پیشابراه پروستاتی.
2-Artries :
- Testicular . A
Defran . A :-
شاخه ای از مثانه ای فوقانی یا تحتانی است.
- Cremastric . A :
شاخه ای از شریان Inf.Epigastric است.
3-Vein :
شبکه ی وریدی pampinform plexus (شبکه ی پیچکی یا نیلوفری )که سازنده ی وریدهای تستیکولار هستند.
Nerves :4-
الف) genital branch (femoralgenito ) برای عضله ی cremaster
ب) sympatic
Limph vessels5-
post abdominal muscles
psoas major.m -:
عضله ی پسواس ماژور
origin :
راس زوائد عرضی تمام مهره های کمری - هم چنینبا زبانه هاییبه دیسک بین مهره ای مهره های کمر و قسمت های مجاور آن بر روی تنه ی مهره ای متصل می شود.
Insertion :
در حین عبور از زیر رباط Inguinal عضله ی Iliacus هم به آن متصل شده و هر دو به trochanterکوچک ران متصل می شوند.
Action :
Flexor اصلی ران و Rotation داخلی ران
Main flexion of thigh : Ilio psoas.m
Nerve :
ریشه های L4-L3-L2 شبکه ی کمری
Iliacus muscle-
origin :
دو سوم خارجی حفره ی ایلیاک
Insertion :
همراه با psoas به تروکانتر کوچک ران متصل می شود.
Action :
همراه باpsoas ، Flexion اصلی ران و Rotation داخلی ران
Nerve :
عصب آن از عصب Femoral است.
Quadratus lumbarum- :
origin :
زائده ی عرضی مهره ی L5–Ilio lumbar ligو یک اینچ بالاتر از Iliac crest که مجاور زائده ی عرضی مهره ی L5 است.
Insertion :
با چهار زبانه به زوائد عرضی مهره های L1 تا L4 می چسبد.هم چنین به کنار تحتانی نیمه ی داخلی دنده ی 12 اتصال دارد.
Action :
با ثابت کردن دنده ی 12 به عضله ی دیافرگم کمک می کند.( Lateral Flexor تنه )
Nerve :
T12 و 3 یا 4 عصب کمری L1 ) تا L3 ) یا ( L1 تاL4 )
Psoas minor.m-
Origin :
مهره ی T12و L1 و دیسک بین مهره ای آنها.
Insertion :
فاسیای پوشاننده ی شاخ فوقانی pubic
Nerve :.
T12وL1
نورولوژیستها داوری میکنند:
مقایسه مغز زنان و مردان
آیا واقعا بین مغز زنان و مردان تفاوتی هست؟
مطالعات اولیه میگفت که مغز مردان از مغز زنان بزرگترپس عملکرد مغزشون بهتره و در نتیجه هوششون بیشتره.
اما حالا چی میگن؟
مطالعاتی که تفاوتهای مغز زنان و مردان را هدف گرفته عمدتا بر سه موضوع متمرکز شده اند: تفاوت در اندازه مغز, تفاوت در کورپوس کالوزوم و تفاوت در هیپوتالاموس.
تفاوت در اندازه مغز:
تقریبا تمام مطالعات نشان میدهد که در بدو تولد مغز نوزاد پسر از مغز نوزاد دختر بزرگتر است چیزی بین 12 تا 20 درصد. اندازه دور سر نوزاد پسر نیز به همین منوال از اندازه دور سر نوزاد دختر بزرگتر است. اما وقتی در همین سنین اندازه مغز را با در نظر گرفتن وزن کلی بدن حساب میکنیم می بینیم که تفاوت چندانی بین عملکرد مغز نوزاد پسر و دختر باقی نمی ماند.
در برگسالان , وزن مغز مردان بین 11 تا 12 درصد از وزن مغز زنان بیشتر است و البته باید این را هم در نظر گرفت که معمولا وزن مردان از وزن زنان همسن خودشان بیشتر است. با این حساب اندازه خالص مغز معیاری مناسب برای سنجش عملکرد آن نیست. در حقیقت مطالعاتی که تفاوتهای معناداری بین مغز زنان و مردان از نظر ساختاری قائل شده باشند , آنقدر ناچیزند که میشود گفت تفاوتهای ساختاری در نیمکره های مغزی را از نظر نورولوژیستها باید نادیده گرفت.
تفاوت در کورپوس کالوزوم:
کورپوس کالوزوم , راه اصلی ارتباط بین دو نیمکره چپ و راست مغز است. بعضی تحقیقات اولیه حاکی از آن بود که کورپوس کالوزوم در زنان ساختار حجیم تر و متکامل تری دارد. این مطالعات حتی در نشریات عمومی نظیر مجله تایم(در سال 1992) ومجله نیوزویک(در سال 1995) نیز به چاپ رسید اما تحقیقات دوباره نورولوژیستها نشان داد که کورپوس کالوزوم مردان و زنان نیز تفاوت معناداری با هم ندارد.
تفاوت در هیپوتاموس:
بنظر میرسد هیپوتالاموس تنها نقطه ای باشد که در مغز مردان و زنان تفاوت های معناداری نشان میدهد, بویژه در دو قسمتش( ناحیه پره اپتیک و ناحیه سوپراکیاسماتیک). ناحیه پره اپتیک در مردان حجمش بیش از دو برابر حجم همین ناحیه در زنان است. تعداد سلولهای این ناحیه در مردان نیز بیش از دو برابر تعداد سلولهای این ناحیه در زنان است. این تفاوت به طرز چشمگیری ازسن 4 سالگی به بعد , بین دختران و پسران آغاز میشود, یعنی سلولهای این ناحیه از 4 سالگی به بعد در دختران کاهش و در پسران افزایش میابد. عملکرد دقیق این ناحیه هنوز بدرستی مشخص نشده اما احتمال میرود در دوست یابی و همسریابی موثر باشد. ناحیه سوپراکیاسماتیک در هیپوتالاموس نیز مسوول تنظیم ریتم سیرکادین و عملکرد تناسلی است . تعداد سلولهای این ناحیه و حجم این ناحیه در مردان و زنان تفاوتی ندارد, اما شکل این ناحیه در زنان و مردان متفاوت است در زنان کشیده و در مردان کروی است. شاید تفاوتی که در شکل این ناحیه بین زنان و مردان وجود دارد باعث شود ارتباطات این ناحیه را با سایر قسمتهای مغز تحت تاثیر قرار بگیرد.
خلاصهاین که به نظر میرسد تفاوتهای مغز زنان و مردان همچنان به مطالعات بیشتری نیازمند است تا بتواند تفاوتهای رفتاری آنان را توجیه کند, اما نورولوژیستها معتقدند بسیاری از این تفاوتهای رفتاری از قبیل تفاوت در قدرت حافظه یا قدرت یادگیری و... بیش از آنکه علل نوروآناتومیک داشته باشد ریشه در تفاوت های فردی بین آدم ها دارد و ربطی به جنسیت ندارد.
منبع: جام جم
توصیه می کنم این رو بخونید:
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
این دو هم درباره مغزاند:
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
کبد (Liver) بزرگترین غده بدن است و بعد از پوست بزرگترین عضو بدن است که در زیر پرده دیافراگم قرار گرفته است. کبد در بسیاری از اعمال متابولیکی بدن از جمله پروتئین سازی و سم زدایی شرکت دارد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]کبد.1
80 درصد سلولهای کبدی را هپاتوسیتها تشکیل میدهند. هپاتوسیتها ، چربی و قند را ذخیره میکنند. علاوه بر این تهیه آلبومین ، پروترومبین و فیبرینوژن به عهده هپاتوسیت است. کبد دارای چهار لوب ناقص جداگانه است که با یک بافت پیوندی بسیار نازک به نام کپسول گلیسون احاطه شده است. سطح آن با صفاق پوشیده شده است. ناف کبد برای ورود رگهای خونی و خروج صفرا بکار میآید. دو نوع جریان خون دریافت میکند. مقدار زیاد آن از طریق ورید باب (از روده ، معده و طحال) وارد کبد میشود و مقدار خیلی کمی خون از طریق شریان کبدی به کبد میرسد.
بافت اصلی کبد توسط بافت پیوندی به لوبول تقسیم نشده است. هپاتوسیتها به شکل صفحات سلولی یا تیغه ، در اطراف ، در محور فضای پورت و وریدچه مرکزی قرار دارند. فضای پورت شامل ورید باب ، شریان کبدی و مجرای صفراوی است. علاوه بر این رگهای لنفی و اعصاب نیز در این ناحیه دیده میشود. سلولهای کبدی در بدن اعمال زیادی را انجام میدهند مانند شرکت در ساختن پروتئینها ، ذخیره سازی مواد مورد نیاز ، اعمال متابولیک ، سم زدایی و غیر فعال کردن مواد مضر و تولید و ترشح صفرا.
اجزای لبول کبدی
فضای پورت (Portal Space)
فضای سه گوشی است که در رئوس لبولهای مجاور دیده میشود. هر فضای پورت پر از بافت همبند و حاوی شریان ، ورید و مجرای صفراوی است. ورید موجود شاخهای از ورید باب و شریان موجود شاخهای از شریان هپاتیک است. مجرای صفراوی ، صفرای مترشحه توسط سلولهای کبدی را دریافت میکند.
صفحات کبدی
سلولهای کبدی در هر لبول بهم پیوسته و صفحاتی را تشکیل دادهاند که به صورت شعاعی از مرکز به محیط کشیده شدهاند. صفحات کبدی توسط سینوزوئیدها از یکدیگر جدا شدهاند. هر سلول در دو سطح خود با هپاتوسیتهای مجاور و در طح دیگرش با سینوزوئیدها در تماس میباشند.
سینوزوئیدهای کبدی (Hepatic Sinussolid)
سینوزوئیدها ، کانالهای عروقی وسیعی به قطر 30 - 10 میکرومتر میباشند که در حد فاصل صفحات کبدی قرار گرفتهاند. خون را از شریانها و وریدهای توزیع کننده دریافت و در مرکز لبول به ورید مرکزی تخلیه میکنند.
ورید مرکزی (Central Vein)
در وسط هر لبول قرار گرفته و خون سینوزوئیها را دریافت میکند. از نظر ساختمانی سلولهای آندوتلیال پوشاننده ورید مرکزی بوسیله الیاف رتیکولر پشتیبانی میشوند.
عروق خونی کبد
سیستم وریدی کبد
ورید باب یا پورت که 75 درصد خون کبدی را تامین میکند حاصل مواد غذایی جذب شده در دستگاه گوارش میباشد. این ورید از ناف کبد وارد و انشعابات آن در فضای پورت ، وریدهای پورتال یا بین لبولی نامیده میشوند و انشعاب وریدهای پورتال در محیط لبولها منتشر شده و وریدهای توزیع کننده را بوجود میآورند. از وریدهای توزیع کننده انشعاباتی به نام وریدچههای ورودی خارج و به سینوزوئیدهای کبدی منتهی میشود. خون سینوزوئیدها به ورید مرکز لبولی تخلیه میگردد. از بهم پیوستن این وریدها ، وریدهای تحت لبولی بوجود میآید. از بهم پیوستن این وریدها هم ورید کبدی بوجود میآید که آن نیز بنوبه خود ، خون را به بزرگ سیاهرگ زیرین میریزد.
سیستم شریان کبدی
شریان کبدی که شاخهای از شریان سیلیاک میباشد، خون اکسیژندار را به کبد حمل میکند. شریان کبدی نیز از ناف کبد وارد و انشعابات آن مسیر ورید پورتال را طی کرده و انشعابات نهایی آنها شریانچههای ورودی را بوجود میآورند که خون خود را به درون سینوزوئیدها میریزند. در سینوزوئیدها خون شریانی و وریدی مخلوط شده و به ورید مرکزی تخلیه میشود.
سلولهای کبدی (Hepatocytes)
هپاتوسیتها ، سلولهای بزرگی هستند با یک یا دو هسته که هسته آنها درشت ، کروی ، روشن و دارای هستک مشخص میباشند. سلولهای کبدی یکی از پرکارترین سلولهای بدن هستند که هر سلول به تنهایی هم به عنوان یک غده مترشحه داخلی و هم به عنوان یک غده مترشحه خارجی عمل میکند. با میکروسکوپ الکترونی ، سلول کبدی دارای شبکه آندوپلاسمی دانهدار و صاف بسیار گسترده ، دستگاه گلژی توسعه یافته ، ریبوزومهای آزاد ، میتوکندریهای فراوان و لیزوزوم میباشد. سطوحی از سلول کبدی که در مجاورت سینوزوئیدها قرار دارند حاوی میکرویلیهای متعددی هستند و سطح تماس هپاتوسیت با خون را افزایش میدهند. سطحی از هپاتوسیت که در مجاورت هپاتوسیت دیگر قرار دارد دارای فرورفتگی ناودان مانندی است که کانالیکول صفراوی را بوجود میآورد.
اعمال سلول کبدی
پروتئین سازی
سلولهای کبدی پروتئینهای متعددی را سنتز و بطور مداوم به خون ترشح میکنند که از جمله آنها میتوان آلبومین ، پروترومبین ، فیبرینوژن لیپو پروتئینها و هپارین را نام برد.
ذخیره سازی
سلولهای کبدی قارد به ذخیره سازی مواد مختلفی میباشند که از جمله آنها میتوان تری گلیسریدها ، گلیکوژن و ویتامینها را نام برد. تجمع چربی زیاد در هپاتوسیتها باعث پیدایش شرایطی به نام کبد چرب میگردد که قابل برگشت است.
اعمال متابولیک
از مهمترین اعمال متابولیک سلولهای کبدی ، گلوکونئوژنز یا تبدیل چربیها و اسیدهای آمینه به گلوکز و دآمیناسیون اسیدهای آمینه برای تولید اوره است.
سم زدایی
سلولهای کبدی با استفاده از آنزیمهای شبکه آندوپلاسمی صاف خود و به طرق اکسیداسیون و متیلاسیون ، مواد متعددی نظیر الکل ، استروئیدها ، باربی توراتها را غیر فعال میسازند.
ترشح صفرا
تولید و ترشح صفرا از اعمال خارجی کبد میباشد. مهمترین اجزای تشکیل دهنده صفرا ، علاوه بر آب و الکترولیتها اسیدهای صفراوی و بیلی روبین میباشد. بیلی روبین حاصل از تجزیه هموگلوبین که به صورت غیر محلول در آب و خون وجود دارد، توسط هپاتوسیتها گرفته شده و به صورت محلول در آب درآمده و به کانالیکولهای صفراوی ترشح میشود.
ترمیم کبد
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با آنکه سلولهای کبدی دارای عمری طولانی هستند ولی قدرت ترمیم (Regeneration) فوق العادهای دارند. بطوری که موشها قادرند 75 درصد کبد خود را در یک ماده ترمیم کنند. با وجود این قدرت ترمیم کبد در انسان محدود است. عاملی که تقسیم سلولهای کبدی را پس از رسیدن به حجم اصلی خود مهار میکند، کالون (Chalone) نامیده میشود. کالون تولید شده در هر عضو متناسب با تعداد سلولهای تشکیل دهنده آن عضو میباشد. در صورت کاهش تعداد سلولها ، کاهش مقدار کالون محرک تقسیم سلولها میباشد.
بیماریهای کبد
یرقان
اختلال در ترشح یا دفع صفرا باعث افزایش بیلی روبین خون و بروز بیماری یرقان میگردد. اگر بیماری یرقان در اثر آسیب سلولهای کبدی بروز نماید یرقان هپاتیک نامیده میشود. ولی اگر از انسداد مجاری صفراوی مثل تشکیل سنگهای صفراوی یا پیدایش تومور ، ناشی شود آن را یرقان انسدادی مینامند. در صورتی که به علت همولیز زیاد گویچههای قرمز مقدار بیلی روبین تولید شده به حدی باشد که کبد نتواند همه بیلی روبین را به صورت محلول درآورده و دفع نماید، یرقان را یرقان همولیتیک گویند.
سیروز کبد
این بیماری نتیجه از بین رفتن بافت کبدی و جانشین شدن آن توسط بافت پیوندی است که در آن کبد سفت میشود. علت سیروز استعمال مشروبات الکلی ، اختلال مزمن و طولانی دستگاه گوارش و آتروفی حاد زرد کبد است. سیروز کبد با بیاشتهایی ، اختلال در عمل هضم ، نفخ شکم ، خارش پوست و یرقان شروع میشود. گاه خونریزی مری و استفراغ نخستین علامت سیروز کبد را تشکیل میدهد. جهت متوقف ساختن پیشروی بیماری پرهیز غذایی و دادن ویتامین مفید است.
منابع گیاهی مفید برای کبد
نعناع ، کاسنی ، انجیر ، آب انگور ، توت فرنگی ، هویچ ، آب سیب ، آب لیمو ، پوست مرکبات ، شلغم ، انگور فرنگی و دمکرده برگ توت فرنگی برای کبد بسیار مفید هستند.
vBulletin , Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.