ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : مقرراتی برای زن هاا(کتاب فوق العاده مفیدیه!!!!)



sepideh_bisetare
15-05-2010, 01:10
مقرراتی آمده که منتظرش بودی ، مقرراتی که حتی از وجود اونا خبر نداشتید . مقرراتی که وقتی به سر قراری می رفتید منجر به بله گفتن می شد و هیچ کس راجع به اونا حرفی با شما نزده بود .
هیچ وقت مادرتون شما را ننشوند که بهتون بگه : (( عزیزم وقتی ازدواج کردی ، بذار کنترل تلویزیون دست مردت باشه . این کار به او توهم قدرت می ده)) .
دوستای متاهلتون هیچ وقت شما رو کناری نکشیدن که بگن : ((ماءالشعیر واسه مرد مثل گل واسه زن. ))
هم اتاقی قدیمی شما هیچ وقت شما رو محرم راز خودش نکرد که بهتون بگه : ((گاهی وقتا در مقابل شوهرت مجبوری حرکت وانمودین کنی . این همون تظاهر به گرایش تو به ورزشه . ))
هیچ کی تا حالا به شما نگفته که مقررات یا خط مشی ها یا قوانینی لازمه تا بتوانید با جنس مخالف سر و کار داشته باشید . شما فکر می کردید که این ماهیت زن و شوهری بطور طبیعی به وجود می آد . اشتباس ! چیزی به نام طبیعی در این مورد وجود نداره . فکر می کنید چرا اسمشون جنس مخالفه ؟ اونا غریبند ، گونه ای خاص خودشون . شما باید مقررات را بدونید . مثلاً : ابزارهای برقی او رو تحسین کنید ، آن وقت او ایوانی را که براتون ساخته تا روش را برید خواهد پرستید . برای او یک بشقاب ماهواره بخرید ، او واسه تمام عمر ظرف هاتون رو خواهد شست . سازش کنید و به این ترتیب همیشه به خواسته تون می رسید ، ( مثل یک تناقض به نظر می رسه ) . بنابراین با تشکر از هزاران زن و شوهراشون که قوانینی تغییرناپذیر رو برای طرف شدن ، مهار کردن ، هدایت کردن ، شکل دادن ، سرمشق قرار دادن ، عشق ورزیدن و در صورت نیاز مسحور کردن جنس مخالف ، آزمایش و اثبات کردند . اگه از این مقررات پیروی کنید ، آیا یه زندگی زناشویی عالی خواهید داشت ؟ کی می دونه زندگی زناشویی عالی چیه ؟ زندگی من ، شما یا هر کس دیگه ای ؟ ولی به مقررات خدشه ای ، وارد نمی شه . ثابت کنم ؟ قانون شماره یک شما برنده اید . شما برنده اید : شما می دونید که شما مسوولید ، اونم می دونه که شما مسوولید . پس به رخش نکشید . در او توهم قدرت ایجاد کنید که اسم مستعارش کنترل از راه دوره !

sepideh_bisetare
15-05-2010, 10:35
حرکت وانمودین کنید شستش هم خبر دار نخواهد شد


وانمود کنید به ورزش علاقه مندید . وقتی گفت : آخیش ،شما هم بگید : آخیش ، وقتی آخ و اوخ کرد ، شما هم آخ و اوخ کنید . وقتی هو کرد ، شما هم هو کنید . وقتی ایستاد و فریاد زد : آره ، آره ، آره ! شما هم بایستید و فریاد بکشید : آره ، آره ، آره ! مجبور نیستید بدونید که داور ، یه داوری بد کرد، یا مربی یه بازیکن هالو رو وارد زمین کرد ، یا بازی در وقت اضافی وارد مرگ ناگهانی شد ( در واقع هیچ کس نمی میره ) یا کارت غیر قابل پیش بینی های حذفی به این بازی بستگی داره و ... هیچ راهی برای نزدیک شدن به شوهرتون بهتر از تجربه کردن هیجانات همزمان نیست ... حتی اگه حرکت شما تظاهر و وانمودین باشه .








مادرش نباشید


خودش یکی داره که یا عالیه ، یا شیطون صفت . شما نباید هیچ کدوم از اینا باشید . هیچ وقت نمی تونید مثل او ساندویچ درست کنید ( ماهی تن خیلی ریز شده با ترشی و بدون کرفس ، کاهو ، در ضمن از نوع فسقلیش هم نباشه ، سس خردل روش ، سس مایونز زیرش ، نون پوسته دار کمی برشته شده و مورب بریده شده ) ولی از طرف دیگه ، این که ناخن دستش رو می خوره ، دندان قروچه می کنه ، میگرن داره ، با دیدن لوبیای سبز شروع به عرق کردن می کنه و از جرم متنفره ، تقصیر شما نیست ویا شما مسئول سر در آوردن از این که چرا هر کار می کنه خوب نیست و مرتب بغض می کنه ، نیستید . زنش ، عاشقش ،شریکش ، دوستش و معشوقش باشید . شما می تونید در زندگی ، فرزندان ، امیدها ، ترس ها ، ناکامی ها ، کشمکش ها ، و تغییرات با هم شریک باشید .

sepideh_bisetare
15-05-2010, 15:18
سوال های حقه بازانه ی (( آیا من چاقم ،ممنوع ))
نحوه ی طرح این سوال که آیا من چاقم ؟ اصلاً مهم نیست و برای او میلیون ها راه وجود داره . فقط موضوع اینه که جواب خوبی براش وجود نداره . این سوال یه تله ، حقه وسوسه و دعوتی به طرف یه افتضاحه که با وانمود کردن به گفتگو صورت می گیره ، یه بمب اتمی زناشوییه که درانتظار منفجر شدنه و به شکل سوالی هست که محکوم شکسته .



منصفانه بازی کنید
هیچ وقت یک نوع یا نوع متنوعی از سوال های زیررو مطرح نکنید . به نظرت وزنم زیاد شده ؟ این سوال اساسی بدون برنده . نه یعنی که او دروغ می گه و شما هم می دونید که او دروغ می گه . بنابراین چرا زن به خودش دروغ می گه ؟ بله ، یعنی که آرزوی مرگ خودشو داره . ببینیم آیا همه این جا ازمن لاغرترند ؟ این صورت ساختگی از بررسی مقایسه ای سوال قبلیه . بله یه راه به حساب نمی آد و نه هم به این سوال می رسه : که کی لاغرتر و کی چاق تره ؟ این راه هم به یک میدون مین می رسه : که وقتی قدم اولو توش بذاری بنگ ، منفجر می شه .

عــــلی
15-05-2010, 21:41
سلام.
خیلی جالبه....
ادامه بدین لطفاً....
این سوال های حقه بازانه خیلی باحال بود.
:31:.

ssaraa
16-05-2010, 09:41
ممنون از تشکرتون اما از دادن پست اضافه جدا خودداری کنید دوستان زیرا باعث بسته شدن تاپیک میشود
ممنون از سپیده عزیز و مدیران محترم

sepideh_bisetare
16-05-2010, 14:28
آیا لباسم خیلی تنگه ؟
آه البته که باید لباسو سرزنش کرد . امتحان خوبیه ، این هم مثل سوال مربوط به وزن ولی تغییر شکل داده . نه یعنی که او ، زن هایی که لباس تنگ تنشونه رو دوست داره . بله یعنی شما چاق هستید و او یک موجود کودن بی احساسه.



آیا باسنم به همون بزرگی که تو آیینه به نظر می یاد ؟
این یه تلاش برای تغییر جهت صحبت به سمت آیینه هست . این هم یه میدون مین دیگه هست . دو باسن وجود داره : یکی واقعی و یکی اونی که تو آیینه دیده می شه که هیچ کدومشون خوب نیستن . اگر بگه نه به اون بزرگی که تو آیینه به نظر می رسه نیست . یعنی که خیلی گنده به نظر می رسه ، که به همون اندازه ی بزرگ بودن بده . اگه هم بگه بله خب احتمالاً می خواد از قلبش کباب شیشلیک بسازه . آیا تو موهای جو گندمی رو ، روی سر من می بینی ؟ این مثل سوال مربوط به وزن بنظر نمی رسه ، ولی می دونید مثل همونه . در حقیقت بدتر از اونه . در واقع دارید می پرسید : دارم چاق و پیر می شم ؟ اگه جوابش نه باشه ، یعنی که توجه کافی به شما نکرده که متوجه موهای جوگندمی شما بشه ، که در مورد گردن و بازوان چاق شما هم قطعاً همین طوره . بله یعنی که سر شما اساساً یه کلاه جو گندمیه و شما مثل مادربزرگ ها و احتمالاً مادربزرگای چاق به نظر می رسید. آیا من چین و چروک در آورده ام ؟ حتی او هم این قدر می فهمه که جواب این یکی رو نده . چین و چروکا وقتی بیشتر خودشو نشون می دن که روی چی باشن ؟ خب معلومه روی چربی .
---------------------------------------
ممنون از سارای عزیزم برای تذکرش....

sepideh_bisetare
16-05-2010, 15:24
آیا تو فکر می کنی اون خانم اون ور اتاق جذابه ؟
این سوال مربوط به چاقی ، سوال مربوط به رابطه عشقی در لباس مبدله . نه : یعنی که او دروغ می گه . البته که اون خانوم جذابه . بله : یعنی که او امیدواره زنی مثل او داشته باشه ، این موجود نفرت انگیز غیرقابل اعتماد ! بیشتر ترجیح میدی زنی باهوش داشته باشی یا زنی زیبا ؟ آه این سوال فرضی ، متفکرانه و فلسفیه . چطور و چرا ؟ بیاین درباره اش بحث کنیم . آماده باش ! غیر منصفانه است ! این همون سوال مربوط به چاقیه ! فقط کمی بدتر از انتخاب سوفیه ، چون او فقط مجبور بود که بین بچه هایش داوری کنه . باهوش : یعنی تو خیلی جالب به نظر نمی رسی ، چون چاقی ، ولی احتمالاً در واقعه ی جنگ هسته ای می تونی مفید واقع بشی . زیبا : یعنی او جنس مذکر سطحی ، بی مایه ، تسوسترونیه که فکر می کنه شما چاقین !
شما سوال های حقه ای رو می شناسید و می دونید پاسخ خوبی وجود نداره ، ولی احتمالاً تسلیم می شید و یکی از اون سوال ها رو در هر صورت می پرسید . چرا؟ چون زن ها از دوران قبل تاریخ سوال های آیا من چاقم ؟ و نوع متفاوت اونو پرسیده اند . ببینم زوگ ، تو این لباس پوست پلنگی سنگین به نظر می رسم ؟ یه کمی چرا لباس تی رکس رو نمی پوشی ؟ اوه پس منظورت اینه که یه دایناسور گنده ام . خوب پس بدون من جشن برو . وبعد زوگ تمام شب رو صرف شکار خزه ی زیبا کرد تا وسیله ی آرایش به او داده باشه و از دلش در بیاره . از این سوال ها پرهیز کنید و اون وقته که از مشکل زناشویی قدیمی که خوابیدن در غارهای مجزا بود ، فاصله خواهید گرفت .

sepideh_bisetare
16-05-2010, 17:46
ماء الشعیر

برای مردان مثل گل است برای زنان هر کدوم از اینا لذتی کوچکه که می تونه روز یک نفر رو بسازه . چند تایی غنچه ی تازه یا چند تایی ماء الشعیر تگری . تشبیه های دیگه هم هست : شما می تونید هر دوی اونا رو توی یک ظرف شیشه ای بذارید . وقتی باز بشن ، عالی هستن ، ولی خیلی زود پژمرده می شن و سرشون آویزون می شه . انواع متفاوتی از هر کدوم از اونا وجود داره : نباتی ، مختلط ، پیوندی ، گلخانه ای ، خانگی ، وارداتی و ریز به عمل اومده . برای دریافت اونا لازم نیست مناسبت خاصی وجود داشته باشه . دلیل اون می تونه این باشه که مثلاً 176 روز تا جام جهانی مونده . بنابراین یک یا دو جعبه ی شیش تایی براش ببرید . این یک راه عالیه برای این که بهش بگید : به فکرت بودم . احتمالاً از دیدن اونا اشکش در میاد .

sepideh_bisetare
16-05-2010, 18:27
زبان خرناسی را بیاموزید ( در مقابل خرناس کنید )
شوهرتون احتمالاً من من کنان از راه دهن ، یا خرناس کشیدن از راه دماغ با شما حرف میزنه . این مفهمومش این نیست که به شما کم محلی می کنه . یا از گفتگو های شما به طور سطحی می گذره ، این روش صحبت کردنشه . اگه از دهنش صدایی در آورد ، یعنی که به شما توجه داره و داره جواب شما رو می ده ، فقط به زبونی که شما نمی فهمید . او به زبون خرناس با شما حرف می زنه ! لهجه ای که از پدر به پسر به ارث رسیده . ((آآآن)) یعنی : موافقم ، همسایه بغلی آدم بی خودیه )) . ((ننننننننم )) یعنی ممنونم ، دیگه گوشت پخته نمی خوام . ((آننننه )) یعنی عجب نمی دونستم خوشحالم که بهم گفتی . با دقت به صدا ها گوش بدید . بالاخره تفاوت ها رو تشخیص خواهید داد . به موقع حتی یاد خواهید گرفت که جواب او رو بدید . و هر دوی شما به چیزی دست پیدا می کنید که هر زوجی تشنه اونه ، ارتباط .

sepideh_bisetare
20-05-2010, 13:19
با جنس مذکر درونی خودتان تماس برقرار کنید .
در اعماق وجودتون یه خود پالایش نشده تر ،که بی احساس تر و خشن تره وجود داره . اونو پیدا کنید . اون وقته که زوج خودتون رو بهتر درک می کنید . می فهمید که چرا سر ، سرداوران داخل تلویزیون که صدای اونو نمی شنوند فریاد می کشه . شما هم می تونید به راننده ها با حرکات مستهجنی دست تکون بدین ، شاید حتی وقتی آروغ می زنید و فین می کنید با محبت شکمتونو نوازش کنید ، انگار که دوست خوبتونه . در تماس با جنس مذکر درونتون ، دو نتیجه به دنبال داره : حقیقتاً با زوجتان تفاهم پیدا خواهید کرد . اون وقت از این که یک شکل بالاتر زندگی رو دارید ، یعنی زن بودن ، قدرشناسی خواهید کرد .

sepideh_bisetare
20-05-2010, 13:27
کوپن های رقص جمع کنید

رقصیدن کلمه ای هزار بیشه برای هر کاریه که شوهران از انجامش منزجرند . فعالیت های منزجرکننده ، ( رفتن به پارچه فروشی ها ، انتخاب کاغذ دیواری ، سحرخیز بودن ، صحبت کردن موقع صبحانه ) ازشوهر به شوهر فرق دارن ، جز موضوع رقصیدن . تقریباً همه شوهرها از رقصیدن منزجرند و بجا هم هست . مردان فقط پاهاشونو لخ لخ کنان تکان می دن ، دستاشونو بشدت تکون می دن و منتظر اون هستن تا آهنگ تموم بشه ، تعجبی هم نداره که از اون متنفرن . بنابراین اگه از رقصیدن خوشتون میاد ، باید ولش کنید ؟ نه ؟ پس مثل کوپن جمعش کنید تا هر چند وقت یه بار ازش استفاده کنید . موقع سال نو ، موقع مراسم بارمینزوا و موقع گردهمایی کلاسی . همین موضوع در مورد بقیه ی چیزایی هم که او از اونا متنفره صادقه . اونا رو جمع کنید . چند یه بار حقیقتاً مجبورید کاغذ دیواری انتخاب کنید ؟

sepideh_bisetare
20-05-2010, 13:34
به او قدرت بدهید
براش ابزار قدرتی (برقی) بخرید . چرا؟ چون اونها ابزارن وقدرت دارن . اونا می تونن روی جاهای مختلف سوراخ ایجاد کنن . ببرن ، خرد کنن ، شکاف ایجاد کنن ، چیزایی بسازن ، چیزایی شکسته رو تعمیر کنن و ( اغلب چیزهای محکم و سخت را بشکنن . ) هر وقت شوهری از ابزار برقی اش استفاده می کنه ، خوشحاله . او یه الوار چوب رو به چوبی که روش سوراخایی وجود داره ، تبدیل می کنه . اگه تموم رهبرای مذکر ابزار برقی داشتن ، جنگی در کار نبود .

sepideh_bisetare
20-05-2010, 13:40
برای مرد غار نشین خود منقل کباب پز بخرید
مردها از ابزار خوششون میاد . هرچه بزرگتر بهتر و یه منقل کباب پز بزرگترین ابزار موجوده . این ابزار ورقه فلزی ، پایه ، عقربه ، درجه کلید ، سوخت و از همه بهتر شعله داره . مثل یه کابین هواپیما می مونه که به کوره ی بلندی چسبیده . به کمک اون می تونه غذا درست کنه . او مرده ، مرد سالاره ، ومرد غارنشینه . شیر کوهی رو بیار ، لاشه رو بذار رو آتیش ، بخور ، خب ، پس این بیشتر شبیه اینه که بگی : یه تیکه گوشت قلقلی و صاف کن ،یه کیسه ادویه بهش بزن ، سرخش کن ، پشت و روش کن و سرخش کن . بعد با سالاد کاسنی و یه بردیکس برشته بخور . به او یه منقل کباب پز بزرگ بدید ، او با خوشحالی زیر بارون شدید ، تگرگ ، یخبندان یا بارون می ایسته و روی منقلش براتون آشپزی می کنه . شما هم بدون اینکه لازم باشه آشپزی یا تمیز کاری کنید ، خوب می خورید ( فکر کنید برای چی زن غارنشین برای اولین بار آتیش رو اختراع کرد ؟ ))

sepideh_bisetare
21-05-2010, 01:28
با او به دیدن یک فیلم تعقیب و گریز بروید
چرا باید بیش از دو ساعت از وقتون رو در سینما تلف کنید ، تا یه خل نرینه با رفتار یه دیوونه (یه مرد خوب ) که با سرعت 175 مایل در ساعت می رونه و محکم با سنگرهای ساخته شده ، سطل های آشغال ، گل های کنار خیابون ، موانع ایجاد شده توسط پلیس ، دیوارهای آجری ، کامیون ها ، اتوبوس ها و یه عالمه پنجره های شیشه ای تصادف می کنه و گرم تعقیب یه خل دیوونه ی دیگه (یه مرد بد ) ، که یه چیز اتمی به سرقت رفته را در ماشینش داره و اون قدر همدیگر را دنبال می کنن تا این که خل اولی بالاخره به ماشین خل دومی می کوبه و با خاموش کردن اون چیز اتمی که فقط 5 ثانیه به انفجارش مونده ، دنیا رو نجات می ده رو تماشا کنین ؟ چون اون وقته که شوهرتون با شما به دیدن فیلم زن کوچک می یاد ، زندگی اینه ، تبادل تستسرون و استروژن .

S@nti@go_s&k
21-05-2010, 01:32
وحید جان برو بخواب این سیفیده تا فردا میخواد پست بده تو میخای هی تشکر کنی ؟ هه هه


کوپن های رقص جمع کنید

کی گفته من خوراکم همین رقصیدنه از ممدم بهتر میرقصم

sepideh_bisetare
21-05-2010, 01:33
آیا نامزد قبلی خود را به خاطر می آورید ؟
خیلی خوب ، حالا فراموشش کنید . شوهر شما نمی خواد چیزی راجع بهش بدونه . اونو ببینه . باهاش آشنا بشه و یا چیزی راجع بهش بشنوه یا از وجودش آگاه بشه . مطمئناً شوهرتون احتمالاً یه لبخندی میزنه و وانمود می کنه که به او علاقه منده ، ولی در واقع از نامزد قبلی شما منزجره . باور نمی کنید ؟ خیلی خب . این طوری به موضوع نگاه کنید : شوهرتون یه نامزد داشته و از شما می خواد باهاش آشنا بشید ، یا با هم وقت بگذرونید ، به لطیفه های کوچکش بخندید ، ببینید چه قدر قشنگه و چقدر موفقه .... کافیه ؟

sepideh_bisetare
21-05-2010, 01:39
شوخی های بی جا هرگز با مردهای دیگر نکنید
گاهی وسوسه می شوید که این کار رو بکنید . شاید باعث بشه که برای یکی دو لحظه احساس جوانی و جذابیت کنید . آیا ارزشش رو داره ؟ شوهرتون متوجه می شه احساس بدی پیدا می کنه و حسادت باعث میشه احساساتش جریحه دار بشه . اون وقت شما هم احساس بدی بهتون دست می ده ، احساس خیلی بدی . احساس گناه خواهید کرد و با خودتون فکر می کنید که مستحق مجازاتی وحشتناک ،مثل همونایی که در فیلم های قدیمی می دیدید هستید . در اون فیلم ها نشون می دادن که مجرم دستگیر شده سعی می کرد از زندان فرار کنه و برای یه ماه تو سوراخی انفرادی و کثیف که توی اون موش لول می زنه انداختنش ، فقط به این دلیل که با مردی که حتی اهمیت بهش نمی داد ، یه شوخی الکی کرده . پس اگه خیلی علاقه مند شوخی های بی جا هستید در عوض اون یه فیلم مربوط به زندانی سلول های قدیمی رو کرایه کنید .

sepideh_bisetare
21-05-2010, 11:00
تاریخ های کلیدی رو بخاطر بسپارید
به داستان های مربوط به کارش گوش کنید . کسالت آور خواهند بود . آخر حرفش رو نگفته ، می دونین می خواد چی بگه ، 86% اونها در این طبقه بندی قرار می گیره (( رئیسم یک آپارتیه )) 14% دیگه به طور یکسان تقسیم می شه میان این موارد : ((درگیری با دفتر دارایی ، فصل شلوغ ، عیب فنی رایانه ، شماره های حمل ، صورت حساب و پیگری این که چه باید کرد.)) او رو درک کنید . احتمالاً از کارش کمتر از آن چه باید قدرشناسی کرده اند . پس شما هم بیش از حد ، ازش قدرشناسی کنید .

sepideh_bisetare
21-05-2010, 11:13
برای او یک بشقاب ماهواره بخرید
بشقابای ماهواره خیلی بزرگن ، بی ریختن ، شبیه دیوونه هایی هستند که (تو خونه شما زندگی می کنن)، سعی می کنن با بیگانه ها تماس برقرار کنن. ولی اونا هفصد کانال رو می گیرن . بیست وچهار ساعت در روز و هفت روز در هفته ، از هر کشوری ر وی زمین و چندین سیاره ی دیگه : هر فیلمی که تا حالا ساخته شده (جشنواره فیلم لیتوانی را از دست ندهید) پخش می کنن . اخبار مربوط به همه ی هفت قاره جهان ، به علاوه قاره آتلانتیس . بازی ، امتیاز ، نکات مهم و مصاحبه های تو اتاق رختکن مربوط به هر بازی از لیگ اصلی بیس بال گرفته تا لیگ پرتاب مار کوچک آسیایی . از گروه ده تایی برتر دنیا یا دو نفر آخر قطب جنوب از جام ممتاز تا فوتبال آمریکایی ملایم واتیکان (همیشه روی تیم پاپ شرط بندی کنید ) . اساساً هر نمایشی که وجود داره ، از هرکجا و در تمام اوقات دریافت می کنید . برای همسرتون بشقاب ماهواره بگیرید . این کار مثل دادن یه تلویزیون کابلیه که اثر نیروی داروبخش رو داره . کنترل رو بهش بدید ، اون وقت او خدای تلویزیون خواهد بود . او حقیقتاً ، عمیقاً و رواناً شادکام می شه . حالا ، شاید بپرسید که چرا شوهرتون تا این حد تلویزیون می خواد یا به او احتیاج داره ؟ خب ، چرا شما این همه کفش می خواید ؟

sepideh_bisetare
21-05-2010, 11:21
نگذارید حساب کفش های شما رو داشته باشد
در رابطه با کفش اصلاً برایش مهم نیست که چند جفت کفش داشته باشین . منطق اولیه شوهرتون می گه که هیچکی در جفت یا سه جف کفش بیشتر لازم نداره :( سیاه ،قهوه ای و کفش کتانی ). او قادر به درک این همه صندل نیست . دمپایی ، کفش بندی ، دمپایی لاانگشتی و کفش کار و دردناک برای چی ؟ یا کفش های پاشنه بلند با هر اندازه ای از مضرب 3 میلی متر . یا کفش های نوک تیز ، جلو پخ ، نوک گرد و جلو باز . همین موضوع در مورد کفش رکابی هم وجود داره و در مورد تموم اون رنگ ها . او ضرورتی نمی بینه که کفش صورتی رنگ داشته باشید . وجود کفش فیروزه ای هم جای تردید داره . برای او بسیط بودن طیف رنگ سفید ، ارزشی نداره ، سفید درخشان ، کرم ، شیری ، سفید ، گچی ، تخم مرغی ، نخودی ، شنی ، نمکی ، سفید شکری و غیره . او از تصور رنگهای سیاه مختلف گیج می شه . مگه سیاه سیاه نیست؟ سعی نکنید درباره خرید کفش توضیح دهید ، مغزش قادر به پردازش اون نیست . کفش چیزی منطقی وعقلانی نیست ،یه نیازه . او اونا رو نمی خره ، اگه فقط ازش بپرسید: ((عزیزم چرا به اون همه کانالهای تلویزیونی محتاجی ؟)) توضیح دادن در مورد خرید ( مثل بازی گلف در فضای کولردار ، با کارت های اعتباری است )

sepideh_bisetare
23-05-2010, 01:40
مردان بطور فطری مفهوم چرخیدن در اطراف مغازه های تک فروشی ، انتخاب اقلام مختلف ،لمس کردن پارچه ، سبک سنگین کردن رنگ ها ، گذاشتن لباس جلوی خودتان در مقابل آیینه ، بردن چندین قلم لباس به داخل اتاق پرو و پرو نکردن همه ی اونا و پرو کردن اونی که اندازه تون نیست را درک نمی کنن . بررسی این که کدوم جدیده ، وارسی محل فروش ، مقایسه برچسب های قیمت ، زیر نظر داشتن مبالغ تخفیف نهایی و قیمت های حراجی برایشان عجیبه . تفاوت بین فقط دارم می گردم ، دارم در موردش فکر می کنم . رفتن به یه مغازه ی دیگه تا ببینم آیا رنگ ، اندازه ، سبک ، برش ، وزن یا پارچه ی دیگه ای داره را نمی دونن . سوال از فروشنده ای که شخص کاملاً غریبه ایه و در مورد این که آن لباس یا هر چی چطور به نظر می رسه ، خریدن و پس دادن ، دریافت یک اعتبار از فروشگاه و برگشتن و خرید چیزی که پس دادی ، بعد از بررسی همه ی فروشگاه های دیگه و رسیدن به این نتیجه که او همون چیزی بود که از اون اول می خواستی رو نمی فهمن .

sepideh_bisetare
24-05-2010, 14:32
بنابراین راجع به اونا به شوهرتون توضیح بدید
اگه او توجه کامل به شما و ذهنی باز هم داشته باشه و شما هم در توضیح دادن صبور باشید ، او باز هم حرفتان را نخواهد فهمید . فقط بهش بگید که این خاصیت بازی گلفه . گلف ازهر حیث غیر منطقی ، اعتیاد آور و از قرار معلوم درمانیه : یه گوی چوبی رو روی پایه ای چوبی می ذاری ، شترق گوی رو با چوب بلندی می زنی ، پیاده یا سواره با یه ماشین کوچیک از مسیر چمنکاری شده وارد مناطق پر درخت ، اطراف درختا و دریاچه مصنوعی می شن ، تا گوی رو جستجو کنی . اونو دفن شده زیر صخره ای که کنار بوته ی پر از خاره پیدا می کنی ، بطور مداوم اونو تو مسیر معمول پرچمی که سر یه چوب بسته شده و تو یه سوراخی در زمین که روی چمن مینیاتوری کاملاً مانیکور شده ای قرار داره بو می کشی . وقتی اونجا رسیدی ، گوی رو آهسته آهسته به طرف سوراخ می زنی ، تا توش بیفته . تعداد ضربات ،پرتاب ها ، سقلمه ها و فوت هایی که برای افتادن گوی به داخل سوراخ انجام شده رو می شماری (و گاهی هم چاخانی در موردش سر هم می کنی ) . هیجده بار این کار رو انجام بده و بعد از اون سر هم کن که هر تک ضربه یا از دست دادن توپ در هر سوراخ چه می شه ، یا چه می تونست بشه ؟ می بایست بشه ، یا اتفاق بیفته . بعد ((اگه فقط...))را سرهم بندی کن . اونوقت شوهرتون رو برای خرید بعدی به همراه ببرید و برید باهاش گلف بازی کنید . بعد یکی از این دو اتفاق می افته : اول او هنوز منظور خرید رو و شما منظور گلف رونمی فهمید ، ولی هر دوی شما خواهی فهمید ، که خرید شما ، گلف او و گلف او خرید شماست و اون وقته که به چیزی که معدود زوج های رسیده اند ، دست پیدا می کنید : دوم او یه خریدار و شما یه گلف باز می شید ،هیچ کدوم شما برای انجام کار دیگری وقت نخواهید داشت . خیلی از دوستانتان را با گفتن قصه های از حراج های آخر فصل ، و اگه فقط می تونستم یه امتیاز بیارخسته می کنید ، ولی از بودن با هم خیلی خوشحال خواهید بود .

sepideh_bisetare
25-05-2010, 08:49
پس مانده های غذا را داخل یخچال بگذارید
پس مونده های غذا به مزاج شوهرها بهتر از خود غذای اصلیه : پس مونده ها سردند ، غذای سرد خیلی مردونه هست ، میشه اونو ریز ریز گاز گرفت ، میشه اونو جلوی تلویزیون ، وقتی روی روزنامه خم شده یا ساعت 3 صبح وقتی خواب از سرش پریده با انگشتای دستش بخوره . می تونه اونو تو مسیر رفتن به محل کارش داخل جیبش بچپونه . غذاهای پس مونده در برنامه های رژیمش به حساب نمی آن . (در واقع اگه غذا همون اول که کشیده می شه خورده نشه ، کالریش رو از دست می ده.) ولی صبر کنید ! این تبعیض جنسی نیست ؟ به فرض که شما زن هستید ، باید تمام غذاها رو بپزید و اون وقت پس مونده ها رو برای او ، یعنی شوهرتون بذارید ؟ بله و هم نه . بله ، برای این که شما همه ی غذاها رو می پزید ، می تونه تبعیض جنسی باشه . ولی نه ، در واقع شما مجبور نیستید اونو بپزید . فقط مقداری غذا ، یا هر چیزی رو داخل فویل بپیچید و توی یخچال بچپونید . زود تند ، سریع ! پس مونده های فوری و شما چقدر فکرتون کار می کنه .

hoosein62
01-07-2010, 16:20
دوست عزیز
یادم باشه این کتابو بدم همسر آینده ام مطالعه کنه تا روی نروم راه نره
ممنون از راهنمایی هاتون و همدردی هاتون با ما آقایون :31: