ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : ■ چشم‌ها و دست‌ها - نادر نادرپور ( شعر )



***Spring***
13-02-2010, 09:01
چشم‌ها و دست‌ها


... 99 صفحه ...

نادر نادرپور


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


از درون شب

تو ، ای چشم سیه ! با شعله‌ی خویش
شبانگاهان ، دلم را روشنی بخش

بسوزانم درین تاریکی مرگ
ز چنگال گناهم ایمنی بخش

خدا را ، آسمانا ! در فروبند
ز شیون‌های خاموشم مپرهیز

به چاه اخترانم سرنگون ساز
ز دار کهکشان‌هایم بیاویز

خدا را ، آسمانا ! پرده بفکن
مرا از چشم اخترها نهان کن

تنم در کوره‌ی خورشید بگداز
مرا پاکیزه دل ، پاکیزه جان کن

خدا را ، ماهتابا ! چهره بفروز
مرا درچشمه‌ی خود شستشو ده

به اشک نامرادی آشنا ساز
ز اشک پارسایی آبرو ده

بکوب ای دست مرگ ، ای پنجه‌ی مرگ
به تندی بردرم ، تا درگشایم

تو مرغان قفس را پر گشودی
من این مرغ قفس را پر گشایم

به تندي حلقه بر در زن ، مگو کیست
که در زندان هستی چون منی هست

به گوشم در دل شبهای خاموش
صدای خنده‌ی اهریمنی هست

شبم تاریک شد تاریکتر شد
نمی تابد ز روزن آفتابی

نمی تابد درین بیغوله‌ی مرگ
شبانگاهان ، فروغ ماهتابی

خدایانند و اخترها و شب‌ها
گواه گریه‌های شامگاهم

نمی‌دانند این بیگانه مردم
که در خود ، اشک‌ها دارد نگاهم

مرا ، ای سوز تب ! در بستر خویش
بسوزان ، شعله‌ور کن روشنی بخش

مرا زین لرزش گرم تب آلود
خدا را ، لذتی اهریمنی بخش

مرا ، ای دست خون آشام تقدیر
گریبان گیر و در ظلمت رها کن

مرا بر یال استرها فروبند
مرا از بال اخترها جدا کن

مرا در زیر دندانهای مریخ
به نرمی خرد کن ، کم کم فرو ریز

مرا در آسیای کهنه‌ی چرخ
غباری ساز و در کام سبو ریز

بکوب ای دست مرگ امشب درم را
که از من کس نمی گیرد سراغی

شب تاریک من بی روشنی ماند
تو ، ای چشم سیه ! بر کن چراغی



حجم : 887 کیلوبایت