PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 [9] 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19

moein_drj
18-01-2008, 22:19
گفتم الان می خوای بگی،یهو همه ساکت شدن،فقط صدای من میومد،تابلو شدم!!!!

تا حالا یعنی سوتی ندادی؟

دقیقا.............

eshghe eskate
18-01-2008, 23:41
یه بار تو یه عروسی همه داشتن میرقصیدن یکی صاف رفته بود جولو دوربین قر می داد
کفششم نیم متر پاشنه داشت یهو پاش پیچ خورد و تلپ شد اون وسط بقیه همه بر گشتن کلی بهش خندیدن
بیچاره بد ضایه شد

kaveh_gh
18-01-2008, 23:42
من سربازم و در یکی از ارگانها دارم خدمت مقدس سربازی ! رو میگذرونم در بخش رایانه یکی از این دانشکده نظامی درس خونده جدید اومده اونجا و خیر سرش فوق دیپلم کامپیوتر داره رفته بود تا اسکنر یکی از یگانها رو نصب کنه بعد از چند دقیقه ای به من زنگ زد آره مهندس این کامپیوتر خیلی مشکل داره و من نمیتونم اسکنر رو نصب کنم گفتم چرا گفت آخه این کامپیوتره administrator نداره من پشت تلفن داشتم از خنده ریسه میرفتم این بنده خدا خیلی جدی تکرار میکرد باید ویندوز رو باید عوض کنیم حالا من مونده بودم به این عزیزی که نمیدونم کی بهش مدرک داده بود حالی کنم که چطوری administrator رو پیدا و اون از خجالت آب نشه!!!

kaveh_gh
18-01-2008, 23:43
من سربازم و در یکی از ارگانها دارم خدمت مقدس سربازی ! رو میگذرونم در بخش رایانه یکی از این دانشکده نظامی درس خونده جدید اومده اونجا و خیر سرش فوق دیپلم کامپیوتر داره رفته بود تا اسکنر یکی از یگانها رو نصب کنه بعد از چند دقیقه ای به من زنگ زد آره مهندس این کامپیوتر خیلی مشکل داره و من نمیتونم اسکنر رو نصب کنم گفتم چرا گفت آخه این کامپیوتره administrator نداره من پشت تلفن داشتم از خنده ریسه میرفتم این بنده خدا خیلی جدی تکرار میکرد باید ویندوز رو باید عوض کنیم حالا من مونده بودم به این عزیزی که نمیدونم کی بهش مدرک داده بود حالی کنم که چطوری administrator رو پیدا و اون از خجالت آب نشه!!!:18:

DaRiOuShJh
19-01-2008, 00:19
گفتم الان می خوای بگی،یهو همه ساکت شدن،فقط صدای من میومد،تابلو شدم!!!!

تا حالا یعنی سوتی ندادی؟



دقیقا.............

هه هه هه!
خوب volume دسته خودم بود! خودم کم و زیادش میکردم و در مواقعه ضروری mute میکردم:31:
میتونید اینطوری هم تصور کنید!:31:

چه کنیم دیگه سوتی موتی تعطیله!!!:27:

eshghe eskate
19-01-2008, 00:41
بابا بگید یه چیزیز خوابمون نمیاد

eshghe eskate
19-01-2008, 00:48
[quote=Talabkar;2006890]داستان از ديروز صبح شروع شد که داشتم با خودم فکر ميکردم چند وقته يه برف بازي وحشيانه نکردم !!!

خیلی باحل بود

eshghe eskate
19-01-2008, 00:56
[quote=Talabkar;2006876]يه رستوران .................. . يه خاطره جالب [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با با تو دیگه کی هستییییییییییییی

m_s20
19-01-2008, 01:07
یادمه دو سال قبل توی ادارمون یه کلاس کامپیوتر گذاشته بودن البته من نمیتونستم شرکت کنم چون شرکتی بودم همکارم که رسمی بود میرفت ولی از اون خنگ های روزگار بود البته تو اون اداره هیچکی درست کامپیوتر بلد نبود !! روز امتحان اومد دست به دومن من شد که جون ننت برو بجای من امتحان بده هر چی خواستی بهت می دم ، من اگه برم آبروم میره و از این حرفا منم چون آدم بامرامی هستم قبول کردم و گفتم فقط باید سر کیسه رو شل کنی که اونم باینکه شپش تو جیبش دوقاب میزد از هر جا میتونست دو تا هزاری سبز گدایی کرد و گذاشت کف دستم (اون روز دو تومن خیلی بود!!!) اینم بگم قیافه ما خیلی بهم شبیه بود هیچکس هم نمیدونست من شرکتی ام فقط اون طرف عینک میزد و من نم زدم خلاصه منم عینک ته استکانی اونا گرفتم و کورمال کورکورمال رفتم سر امتحان که یکی یکی میرفتن تو و درب رو هم می بستن نوبت من که رسید رفتم داخل و خودم رو به نام همون طرف که احمدی بود خطاب کرد و شروع کرد به پرسیدن که چطوری نیو فولدر
می سازن و من در یه چشم بهم زدن دستکتاپ رو پر نیو فولدر کردم!! بعد گفت اسمشو عوض کن و صفحه کلیدو فارسی کن یه صفحه اینترنتی رو که توی هیستروی هست بیار(سوال سختش همین بود! که همه توش میموندن!!) منم فوری فارسیش کردمو آفلاینو زدمو و صفحه رو آوردم گفت پاکش کن طوری که توی سطل آشغال نره منم با مهارت خاصی !! فقط با استفاده از صفحه کلید همه این کار ها رو میکردم و اصلا دست به ماوس نمیزدم . طرف که تا حالا از همچین کسی امتحان نگرفته بود یه نمره 20 گذاشت و با تعجب پرسید شما که سیکل دارین چطور اینقدر ماهرین (طرف که جاش امتحن میدادم سیکل داشت و من فوق کامپیوتر) منم بادی به قب قب انداختم و به طرز استادانه ای گفتم راستش من تجربی زیاد کار کردم توی اینترنت زیاد رفتم در مورد شبکه هم اطلاعات زیادی دارم الان همین شبکه اینجا که ((لن)) هستش شامل داکت هایی کت سیکس که از پروتکل های... که یهو درب به صدا در اومد منشی بود که گفت آقای سعیدی تلفن کردند از منزل گفتن بعد یه تماس بگیر... بقیشو خودتون حدث بزنین

Talabkar
19-01-2008, 01:13
مي خوام يه اتفاقي كه دوران دبيرستان برام رخ داد تعريف كنم

مخ يه دختره رو زدم و

چند روز بعد يه قرار تو پارك گذاشتيم و روز قرار يكي از همكلاسي هامو

كه باهاش صميمي تر بودم با خودم بردم كه اگه مشكلي پيش اومد دورادور

مواظبمون باشه بعد از چند دقيقه طرف از دور پيداش شد منم رفتم پيشوازش

بعد از خوش و بش يهو ديدم دوستم مثل فشنگ داره مياد طرفمون موندم كه

چي شده داره مياد چون قرار نبود خودشو نشون بده وقتي رسيد يه چك

حسابي خوابوند تو گوشم و گفت حالا براي ..كشيه خواهرم منو

مياري مارو ميگي برق از 3 فازمون پريد و تا چند ساعت همونجا هاج و واج

مونديم ديگه بعد از اون روي نگاه كردن به روي رفيقمو نداشتم دختره هم

ديگه محلمون نذاشت
هنوزم هر وقت يادم مياد خندم ميگيره

Talabkar
19-01-2008, 01:30
يه سوتي كه برا دوست دوران دبيرستانيم پيش اومده بود
از زبان خودش :
يه شب كلي مهمون داشتيم و شام ابگوشت بود
مادرم هم يه قلمه (استخون ) انداخته بود تو غذا
طبق معمول هميشه قلمه سهم بابامون بود
داش كوچيكمون هي نق ميزد كه منم استخون ميخوام
نق زدنش ديگه كلافمون كرده بود
اخرش سرش داد زدم :توله سگ ، استخون براي باباست
مگه تو سگي؟......
آقا مارو ميگي يه نيگاه به بابامون كرديم يه نيگاه به سفره ،يه نيگاه به مهمو نا
يواشكي پا شدم و جيم شدم و تا چند روز جلو چشم باباهه
ظاهر نشديم

sanih
19-01-2008, 01:55
پسر معلم زبانمون تو دبیرستان خودمون درس میخوند من که وسطای سال از زبون خود دبیر شنیدم بش گفتم
"ااااااااا جدی میگید فامیلش چیه؟ " معلم هم همون موقع از کلاس پرتم کرد بیرون تازه تو دفتر ناظم فهمیدم سوتیم چی بود.

بی مزه بود نه؟

Kurosh
19-01-2008, 01:58
خیلی باحال بود sanih جون...خندیدیم...

sanih
19-01-2008, 02:02
پسر معلم زبانمون تو دبیرستان خودمون درس میخوند من که وسطای سال از زبون خود دبیر شنیدم بش گفتم
"ااااااااا جدی میگید فامیلش چیه؟ " معلم هم همون موقع از کلاس پرتم کرد بیرون تازه تو دفتر ناظم فهمیدم سوتیم چی بود.

بی مزه بود نه؟

sanih
19-01-2008, 02:11
ببخشید مه دوبار شد اینم خودش سوتیه

sanih
19-01-2008, 02:13
ببخشید که دوبار شد اینم خودش سوتیه.

sanih
19-01-2008, 02:17
ببخشید مه دوبار شد اینم خودش سوتیه

samanvilli
19-01-2008, 03:16
امروز داشتم ميرفتم بيرون ، گفتم بزار اين ريش هام رو كه 2 ميل هم نشده بزنم بد برم . ماشين رو برداشتم 6 تاغ كردم . تموم كه شد تازه فهميدم محرمه

eshghe eskate
19-01-2008, 13:26
مي خوام يه اتفاقي كه دوران دبيرستان برام رخ داد تعريف كنم

مخ يه دختره رو زدم و

چند روز بعد يه قرار تو پارك گذاشتيم و روز قرار يكي از همكلاسي هامو

كه باهاش صميمي تر بودم با خودم بردم كه اگه مشكلي پيش اومد دورادور

مواظبمون باشه بعد از چند دقيقه طرف از دور پيداش شد منم رفتم پيشوازش

بعد از خوش و بش يهو ديدم دوستم مثل فشنگ داره مياد طرفمون موندم كه

چي شده داره مياد چون قرار نبود خودشو نشون بده وقتي رسيد يه چك

حسابي خوابوند تو گوشم و گفت حالا براي ..كشيه خواهرم منو

مياري مارو ميگي برق از 3 فازمون پريد و تا چند ساعت همونجا هاج و واج

مونديم ديگه بعد از اون روي نگاه كردن به روي رفيقمو نداشتم دختره هم

ديگه محلمون نذاشت
هنوزم هر وقت يادم مياد خندم ميگيره
تو مخه اونو زدی یا اون؟؟؟

eshghe eskate
19-01-2008, 13:28
طلبکار تو دیزگاه نیسی لباستو عوض کردی؟

Talabkar
19-01-2008, 13:45
ديزگاه چيه؟

eshghe eskate
19-01-2008, 13:50
ديزگاه چيه؟
Dizgah esme karbarie ye bande khodas

amiroo88
19-01-2008, 13:53
ديزگاه چيه؟

یه کاربر دیگه انجمن به اسم Dizgah (که اواترش مثل شماست ) منظورشه

LeBron
19-01-2008, 23:49
ديزگاه چيه؟
خیلی با حال بود [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

eshghe eskate
20-01-2008, 10:08
سلام سلام تروخدا سوتی بنویسین اکه ننوشتین جک بنویسید ابته باحال مث اون لا لنگیه

eshghe eskate
20-01-2008, 10:09
دیزگاه خودتو نشون بده این طلبکار میخواد ببیندت

dizgah
20-01-2008, 10:35
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]هه هه هه
خوشم اومد[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کلی خندیدیم! مرسی از همگی تا به اینجا[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] امشبی هم که هم جمعه هست هم عاشورا هم پس فردا باید بریم ولایت دنباله بدبختی! خفن دپرس بودم
از اون حال و هوا مقادیری اومدم بیرون
منم یه کوتاه بگم البته سوتی حساب نمیشه ولی شما منو میشناسید دیگه!

قبنل زمانی که 7-8 سال جوون تر بودم میرفتیم میهمونی ای چیزی مثله همه خوب یه مقدار سلام و احوال پرسی و گفتنه رگباریه خوبید شما، حالتون، احوالتون، فلانی چه طوره و ... تا برس جاهایه سختش
منم که از این چیزا بلد نبودم! سنم هم اصولا بالاتر از اونی که بودم میزد و اون موقع میگفتن از الانم هم بزرگترم!!!
اونایی هم که کمتر میشناختن از اون سختاش میکردن
منم برایه این که تابلو نباشه وا میستادم با پدر و مادرم اونا که مبگفتن منم شروع میکردم به چپ و چوله کردنه لبو لوچم که مثلا دارم حرف میزنم
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] واقعا چشام اشگ زده الان که دارم این موضوع رو مینویسم از خنده!!! خارشک هم گرفتم!!!

خلاصه یه صداهایی هم در میاوردم در همین حال که فضا پر شه تابلو نشه (مثلا ههااااااااااااااااا اوی وای ...) یه چیزی تو مایه هایه لاب لاب لابه خارجکی ها!!!

خلاصه این کارا رو میکردم و اونا که احوال پرسیشون تموم میشد منم میپیچوندم خیلی relax میرفتم باهاشون
همه هم میگفتن چه پسره شخیصی! چه آداب دونه و ...

واقعا خیلی کاربردی بود! حرف نداشت

ولی پشته تلفن مشکل داشتم اساسی!!!

حالا که خدا رو شکر به مراتب این مشکل حل شده[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ایول داریوش بالاخره یه نکته مشترک داشتیم و خبر نداشتیم :10:

طلبکار تو دیزگاه نیسی لباستو عوض کردی؟


ديزگاه چيه؟
چی داداش دیزگاه منم

خیلی با حال بود [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چی تو دیگه جون خودم تکه انداختی ها؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

دیزگاه خودتو نشون بده این طلبکار میخواد ببیندت
ظاهر میشویم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این طلبکار هم از فامیلامونه نبینین چقدر شبیه هست :31:
عزیزان دل برای اطلاع شما هخم بگم دیزگاه چی نیست بلکه یه مکان هست
دیزگاه ییلاق ما یه که در دوران گذشته (ساسانی و صفوی و اون موقعها ) کاربرد نظامی داشته و یه دژ نظامی بوده و بهمین دلیل بهش میگفتن دژگاه که بعد تبدیل شد به دیزگاه یه سه چهار هزار سالی هم قدمت داره ( تو شبکه یک و شبکه چهار هم چندین بار نشونش داده منطقه آق اولر ، دیزگاه )
یه چیز دیگه هم دیزگاه و این منطقه ما تنها منطقه ی ایران هست که هیچ گاه هیچ قدرتی نتونست تسخیرش کنه نه مغول ها ، نه اسکندر و نه عربها


خب چون این عزیز دل انگیز هم سوتی میخواد ما هم یکی دیگه تعریف نماییم
ما ساندویچی مدرسمون ساندویچ هاش عتیقه بود و فقط برا چاپلوسی به معلمها ساندویچ درست و حسابی میداد
یه روز اقای محمدی دستیار معلممون بهم پول داد برم به اسمش ساندویچ بگیرم منم رفتم دو تا گرفتم یکیش را دادم بهش فردایی رفتم گفتم اقای محمدی ساندویچ میخواد و دو سه تا گرفتم و با بچه ها زدیم تو رگ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] خلاصه بعد چند بار تکرار
یه دفعه دوباره رفتم گفتم آقای محمدی گفت 6 تا ساندویچ بده و زود بده چون عجله داره ولی وقتی توی ساندویچی را نگاه کردم دیدم خود محمدی نشسته تو ساندویچی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وقتی ازش پرسیدم از کجا فهمیدی گفت یه روز خودش رفته بود ساندویچ بگیره و ساندویچیه گفته بود اقای محمدی چقدر ساندویچ میخوری امروز 6 نفر برات ساندویچ گرفتن اوردن
خلاصه بعد از اون بود که دیگه فقط به شرطی میدادن برای معلمها ساندویچ ببری که باید ازش یه دست خط میگرفتی (البته بماند دست خطش را هم جعل کردیم )

eshghe eskate
20-01-2008, 10:52
ایول داریوش بالاخره یه نکته مشترک داشتیم و خبر نداشتیم :10:



چی داداش دیزگاه منم

چی تو دیگه جون خودم تکه انداختی ها؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ظاهر میشویم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این طلبکار هم از فامیلامونه نبینین چقدر شبیه هست :31:
عزیزان دل برای اطلاع شما هخم بگم دیزگاه چی نیست بلکه یه مکان هست
دیزگاه ییلاق ما یه که در دوران گذشته (ساسانی و صفوی و اون موقعها ) کاربرد نظامی داشته و یه دژ نظامی بوده و بهمین دلیل بهش میگفتن دژگاه که بعد تبدیل شد به دیزگاه یه سه چهار هزار سالی هم قدمت داره ( تو شبکه یک و شبکه چهار هم چندین بار نشونش داده منطقه آق اولر ، دیزگاه )
یه چیز دیگه هم دیزگاه و این منطقه ما تنها منطقه ی ایران هست که هیچ گاه هیچ قدرتی نتونست تسخیرش کنه نه مغول ها ، نه اسکندر و نه عربها


خب چون این عزیز دل انگیز هم سوتی میخواد ما هم یکی دیگه تعریف نماییم
ما ساندویچی مدرسمون ساندویچ هاش عتیقه بود و فقط برا چاپلوسی به معلمها ساندویچ درست و حسابی میداد
یه روز اقای محمدی دستیار معلممون بهم پول داد برم به اسمش ساندویچ بگیرم منم رفتم دو تا گرفتم یکیش را دادم بهش فردایی رفتم گفتم اقای محمدی ساندویچ میخواد و دو سه تا گرفتم و با بچه ها زدیم تو رگ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] خلاصه بعد چند بار تکرار
یه دفعه دوباره رفتم گفتم آقای محمدی گفت 6 تا ساندویچ بده و زود بده چون عجله داره ولی وقتی توی ساندویچی را نگاه کردم دیدم خود محمدی نشسته تو ساندویچی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وقتی ازش پرسیدم از کجا فهمیدی گفت یه روز خودش رفته بود ساندویچ بگیره و ساندویچیه گفته بود اقای محمدی چقدر ساندویچ میخوری امروز 6 نفر برات ساندویچ گرفتن اوردن
خلاصه بعد از اون بود که دیگه فقط به شرطی میدادن برای معلمها ساندویچ ببری که باید ازش یه دست خط میگرفتی (البته بماند دست خطش را هم جعل کردیم )
با با تو دیگه کی هستی
ایول
مر30 که توجه کردی جیگمل
اگه بازم سوت ی داشتی بگو.پ
:40:

dizgah
20-01-2008, 13:19
با با تو دیگه کی هستی
ایول
مر30 که توجه کردی جیگمل
اگه بازم سوت ی داشتی بگو.پ
:40:

ما فرقونتیم داداش :10:
سوتی که زیاده بازم میگیم حالا
شما هم مر29+1

Alireza.M67
20-01-2008, 23:18
اول دبیرستان یه معلم ادبیات داشتیم که شهرستانی بود .
چون درسش عقب بود ،گفت یه روز قبل از امتحان بیاید بقیشو درس بدم و ناهار همه هم بامن .
ما هم رفتیم .
به ناهار که نکشید ولی وقتی کلاس با 20 تا دانش آموز تموم شد یه 1000 تومنی به من داد گفت برو واسه همه بستنی مگنوم بگیر !!!
فکر کردم داره شوخی میکنه .
بهش گفتم بقشو چیکار کنم ، گفت بقیشم مال خودت برو صفا کن .
منم رفتم واسه همه چیتوز طلایی گرفتم .

Kurosh
21-01-2008, 00:59
هه هه هه...! چه معلم شوتی!!

چی توز طلایی دونه ای 50 تمون بوده اون زمان؟؟ :31:

ebicross
21-01-2008, 02:48
یه شب عموم گفت بیا خونمون بخواب تا شب بزاریم یه DVD تصویری رایت بشه چون خیلی طول میکشید.
خلاصه شب رفتیم و یک ساعت ADD کردیم و عموم هم یک DVD-RW داد چون DVD خام نداشت. من هم گذاشتم تو درایو و گفتیم میزاریم شب شروع شه و صبح هم برمیداریم چون خیلی خیلی طول میکشید رایت بشه. (بچه میدونن چی میگم چون رایت DVD با Nero Vision یعنی از اینجا تا تهران پیاده بریم.) خلاصه من کلید Burn رو زدم و مانیتور رو خاموش کردم و دیگه رفتیم پی کارمون و خوابیدیم.
صبح که شد پا شدم دیدم عموم هم پا شده و رفتیم مانیتور رو روشن کردیم.
یهو دیدم یه پیام دو قسمتی وسط صفحه اس. عموم خوشحال شد که رایت شده ولی من فقط سرخ شدم.
چون DVD توش پر بوده و قبل از رایت باید Erase میشده!!!

eshghe eskate
21-01-2008, 10:31
ما فرقونتیم داداش :10:
سوتی که زیاده بازم میگیم حالا
شما هم مر29+1
حلا میخوای فرقونم باشی حرفی نیس(ما کوچکتیم) :31:ولی چرا داش؟ من ابجی جونتم:36:

dizgah
21-01-2008, 11:11
حلا میخوای فرقونم باشی حرفی نیس(ما کوچکتیم) :31:ولی چرا داش؟ من ابجی جونتم:36:
ببخشید اشتباه چاپی شد
شما را هم به جمع آبجی هامون تو پی سی اضافه کردیم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خوش اومدین :11: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

eshghe eskate
21-01-2008, 11:19
ببخشید اشتباه چاپی شد
شما را هم به جمع آبجی هامون تو پی سی اضافه کردیم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خوش اومدین :11: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
می سی داداشی جوونم
خیلی باحالی
راستی چرا سوتی نمینویسی حال کنیم؟؟؟؟؟؟؟/

dizgah
21-01-2008, 11:50
می سی داداشی جوونم
خیلی باحالی
راستی چرا سوتی نمینویسی حال کنیم؟؟؟؟؟؟؟/
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سوتی جدید :
پارسال اقا رفتیم اردو لاهیجان از کلاس ما (الکترونیک ) چون بچه های مودب (استعاره از چاپلوس ) و با نظم ( استعاره از دو رو ) داشتیم تقریبا همه از کلاس ما بودن
بعد کلی جنگولک بازی تو اتوبوس رسیدیم به لاهیجان بالاخره
پیاده شدیم تا ناظم به خودش بیاد ما جیم شدیم رفتیم بالای شیطان کوه
بعد کلی عکس و گردش و پیاده روی و خرید و این چیزا یه دفعه احساس گرسنگی مفرد بهمون دست داد
همگی عین گله فیلها سرازیر شدیم پایین و رفتیم می نی بوس را باز کردیم ناهار را کشیدیم بیرون و کل کلاس هر چی اورده بودیم ریختیم وسط و دسته جمعی خوردیم جاتون خالی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعد اینکه اصطلاحا کف گیرها خورد ته دیگه همه یه طرف ولو شدیم
تازه اون موقع دیدیم بله ناظم و معاون و چهار پنج نفر دیگه مسوولای مدرسه اومدن و گفتن بچه ها خب ناهاراتونو بیارین بخوریم
ما رو میگین [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و اونا رو میگین [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بنده خدا ها ناهار نیاورده بودن به امید ما :27:
برگشتنی هم دوستم قلک را انداختیم کف می نی بوس و همه پریدیم روش به شیوه دعوا بره ره ای :27:

zoghal.akhte
21-01-2008, 14:14
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سوتی جدید :
پارسال اقا رفتیم اردو لاهیجان از کلاس ما (الکترونیک ) چون بچه های مودب (استعاره از چاپلوس ) و با نظم ( استعاره از دو رو ) داشتیم تقریبا همه از کلاس ما بودن
بعد کلی جنگولک بازی تو اتوبوس رسیدیم به لاهیجان بالاخره
پیاده شدیم تا ناظم به خودش بیاد ما جیم شدیم رفتیم بالای شیطان کوه
بعد کلی عکس و گردش و پیاده روی و خرید و این چیزا یه دفعه احساس گرسنگی مفرد بهمون دست داد
همگی عین گله فیلها سرازیر شدیم پایین و رفتیم می نی بوس را باز کردیم ناهار را کشیدیم بیرون و کل کلاس هر چی اورده بودیم ریختیم وسط و دسته جمعی خوردیم جاتون خالی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعد اینکه اصطلاحا کف گیرها خورد ته دیگه همه یه طرف ولو شدیم
تازه اون موقع دیدیم بله ناظم و معاون و چهار پنج نفر دیگه مسوولای مدرسه اومدن و گفتن بچه ها خب ناهاراتونو بیارین بخوریم
ما رو میگین [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و اونا رو میگین [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بنده خدا ها ناهار نیاورده بودن به امید ما :27:
برگشتنی هم دوستم قلک را انداختیم کف می نی بوس و همه پریدیم روش به شیوه دعوا بره ره ای :27:
بالاخره اتوبوس بود یا مینی بوس؟؟؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

bandary
21-01-2008, 14:31
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سوتی جدید :
پارسال اقا رفتیم اردو لاهیجان از کلاس ما (الکترونیک ) چون بچه های مودب (استعاره از چاپلوس ) و با نظم ( استعاره از دو رو ) داشتیم تقریبا همه از کلاس ما بودن
بعد کلی جنگولک بازی تو اتوبوس رسیدیم به لاهیجان بالاخره
پیاده شدیم تا ناظم به خودش بیاد ما جیم شدیم رفتیم بالای شیطان کوه
بعد کلی عکس و گردش و پیاده روی و خرید و این چیزا یه دفعه احساس گرسنگی مفرد بهمون دست داد
همگی عین گله فیلها سرازیر شدیم پایین و رفتیم می نی بوس را باز کردیم ناهار را کشیدیم بیرون و کل کلاس هر چی اورده بودیم ریختیم وسط و دسته جمعی خوردیم جاتون خالی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعد اینکه اصطلاحا کف گیرها خورد ته دیگه همه یه طرف ولو شدیم
تازه اون موقع دیدیم بله ناظم و معاون و چهار پنج نفر دیگه مسوولای مدرسه اومدن و گفتن بچه ها خب ناهاراتونو بیارین بخوریم
ما رو میگین [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و اونا رو میگین [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بنده خدا ها ناهار نیاورده بودن به امید ما :27:
برگشتنی هم دوستم قلک را انداختیم کف می نی بوس و همه پریدیم روش به شیوه دعوا بره ره ای :27:

پس شهر ما بهتون خوش گذشت

zoghal.akhte
21-01-2008, 14:41
پس شهر ما بهتون خوش گذشت
ماله کجای لاهیجانید؟؟؟

dizgah
21-01-2008, 14:41
بالاخره اتوبوس بود یا مینی بوس؟؟؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
عزیز دل اشتباه چاپی بود
شما خودت هیچ وقت استباه نمی کنی؟:5:
اموزش و پرورش شهرستان ما فقط می نی بوس قرازه داره :46:

پس شهر ما بهتون خوش گذشت
بله بسی حال نمودیم (البته شمال ندیده نیستیم جمعا با لاهیجان دو سه ساعت فاصله داریم )

zoghal.akhte
21-01-2008, 14:52
عزیز دل اشتباه چاپی بود
شما خودت هیچ وقت استباه نمی کنی؟:5:
اموزش و پرورش شهرستان ما فقط می نی بوس قرازه داره :46:

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] منم نگفتم که اشتبا نمیکنم....
چون خودش سوتی بود گفتم،وگرنه قصده جسارت نداشتم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آموزش پرورش شهر ما همونم نداره[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

dizgah
21-01-2008, 14:56
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] منم نگفتم که اشتبا نمیکنم....
چون خودش سوتی بود گفتم،وگرنه قصده جسارت نداشتم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نه خواهش دوست عزیز
:11:

Persian Warrior
21-01-2008, 15:16
يه چيز بگم كل پي سي ورد سوتيه:31::21::46:

bahdar
21-01-2008, 17:27
يه چيز بگم كل پي سي ورد سوتيه
عزیز این پست تو هم سوتیه!پی سی ورلد نه پی سی ورد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

eshghe eskate
21-01-2008, 21:02
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سوتی جدید :
پارسال اقا رفتیم اردو لاهیجان از کلاس ما (الکترونیک ) چون بچه های مودب (استعاره از چاپلوس ) و با نظم ( استعاره از دو رو ) داشتیم تقریبا همه از کلاس ما بودن
بعد کلی جنگولک بازی تو اتوبوس رسیدیم به لاهیجان بالاخره
پیاده شدیم تا ناظم به خودش بیاد ما جیم شدیم رفتیم بالای شیطان کوه
بعد کلی عکس و گردش و پیاده روی و خرید و این چیزا یه دفعه احساس گرسنگی مفرد بهمون دست داد
همگی عین گله فیلها سرازیر شدیم پایین و رفتیم می نی بوس را باز کردیم ناهار را کشیدیم بیرون و کل کلاس هر چی اورده بودیم ریختیم وسط و دسته جمعی خوردیم جاتون خالی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعد اینکه اصطلاحا کف گیرها خورد ته دیگه همه یه طرف ولو شدیم
تازه اون موقع دیدیم بله ناظم و معاون و چهار پنج نفر دیگه مسوولای مدرسه اومدن و گفتن بچه ها خب ناهاراتونو بیارین بخوریم
ما رو میگین [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و اونا رو میگین [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بنده خدا ها ناهار نیاورده بودن به امید ما :27:
برگشتنی هم دوستم قلک را انداختیم کف می نی بوس و همه پریدیم روش به شیوه دعوا بره ره ای :27:
نه بابا تو چقد سوتی داری
من تموم عمرم این همه سوتی ندادم(اگه از این شکلکایی که میذاری یادم بدی منم میذارم براتهمین چاکریم و امامی اینا رو میگماااا)
مگه از کجایی؟؟؟؟؟؟

dizgah
21-01-2008, 21:23
نه بابا تو چقد سوتی داری
من تموم عمرم این همه سوتی ندادم(اگه از این شکلکایی که میذاری یادم بدی منم میذارم براتهمین چاکریم و امامی اینا رو میگماااا)
مگه از کجایی؟؟؟؟؟؟
نگرفتم مگه از کجایی یعنی چی؟
از سایت زیر

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

ebicross
22-01-2008, 07:38
دیشب رفتم برای بچه خواهرم لاستیکی بگیرم. رفتم تو داروخونه گفتم ببخشید خانم یه پوشک میخوام.
گفت برای چه سنی؟؟ گفتم برای بچه خواهرم.
یارو کف کرد گفت خوب بچه خواهرتون چند سالشه. گفتم آها سایز بزرگ بدین. فکر کنم همونجا طرف فهمید من خیلی شوتم.
وقتی که داد تازه گفتم من از اینا نمیخوام از اونای دیگه میخوام. گفت از کدوما؟ گفتم بابا همون لاستیکی. گفت گره ای یا دکمه ای؟؟؟ گفتم صبر کن بپرسم. خلاصه زنگ زدم از خواهرم پرسیدم و گفت گره ای و طرف گفت میشه 800 تومن. منم یه 2000 تومنی دادم. بعدش دوباره 600 دیگه دادم گفتم یکی دیگه هم بده.
طرف کم کم داشت پی میبرد که من از تیمارستان در رفتم. خلاصه دو تا لاستیکی رو گرفتم و فرار کردم.

armin-radin
22-01-2008, 08:41
عزیز این پست تو هم سوتیه!پی سی ورلد نه پی سی ورد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


يه چيز بگم كل پي سي ورد سوتيه:31::21::46:

خودت سوتی دادی که اون نوشته پی سی ورد:46:

armin-radin
22-01-2008, 08:56
دیشب رفتم برای بچه خواهرم لاستیکی بگیرم. رفتم تو داروخونه گفتم ببخشید خانم یه پوشک میخوام.
گفت برای چه سنی؟؟ گفتم برای بچه خواهرم.
یارو کف کرد گفت خوب بچه خواهرتون چند سالشه. گفتم آها سایز بزرگ بدین. فکر کنم همونجا طرف فهمید من خیلی شوتم.
وقتی که داد تازه گفتم من از اینا نمیخوام از اونای دیگه میخوام. گفت از کدوما؟ گفتم بابا همون لاستیکی. گفت گره ای یا دکمه ای؟؟؟ گفتم صبر کن بپرسم. خلاصه زنگ زدم از خواهرم پرسیدم و گفت گره ای و طرف گفت میشه 800 تومن. منم یه 2000 تومنی دادم. بعدش دوباره 600 دیگه دادم گفتم یکی دیگه هم بده.
طرف کم کم داشت پی میبرد که من از تیمارستان در رفتم. خلاصه دو تا لاستیکی رو گرفتم و فرار کردم.
این اخر سوتی بود دمت گرم کلی خندیدیم :46:
منظورم بی احترامی نبودااا

eshghe eskate
22-01-2008, 13:55
نگرفتم مگه از کجایی یعنی چی؟
از سایت زیر

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
از لاهیجانی؟؟؟

eshghe eskate
22-01-2008, 14:11
یه سوتی
یه روز نشسته بودیم تو کلاس بیکار بودیم همش ادا در میاوردیمو سر وصدا میکردیم
وسطه این هیر و ویر یهو یکی از دوستام اومد تو منو بغل کردم و همش میگفت مهسا مهسا(اخه یکی از معلمایی رو که خیلی دوس داش دیده بود و از ذوقش اینجوری میکرد)اغا بچه هام سر و صدایی را انداخته بودن که نگو از دریچه ی کولرم صدا میرف کلاس بغلی که فیزیک داشتن.معلم فیزیکه یه مرد بد اخلاقه.یهو دیدیم معلمه اومد کلاس ما درو باز کرد.تنها کسیم که متوجه نشد همین دوست ما بود(اخه پشت به در بود)همه ساکت شدن.معلمم هیچی نمیگف(همون نگاه عاقل اندر سفیه)منم هرچی میگفتم دنیا اومد حالیش نمیشد
اخر سر برگشت دید وای این دیگه کیه اومده اینجا .؟خشکش زد .معلمونم گفت افرین دنیا.اونم تایه هفته تو شک بود

Persian Warrior
22-01-2008, 14:53
مي گم ايول سوتي به اين بزرگي تو مدرسه نديده بوديم كه ديديم:31::18:
اين قضيه مال چند سال پيشتره؟:20:

eshghe eskate
22-01-2008, 15:38
مي گم ايول سوتي به اين بزرگي تو مدرسه نديده بوديم كه ديديم:31::18:
اين قضيه مال چند سال پيشتره؟:20:
نیدونم
الته یه نکته:اونجا که گفتم بغلم کرد هیچ چیزی نبود که فکرتونو مشغول کنه
اصلا فکر بد نکنین من خیلی مثبتم

Persian Warrior
22-01-2008, 16:23
مگه ميشه ندونيد؟
تازه معلومه كه شماخيلي مثبتيد:-)
مگه اشكالي داره كسي دوستش را بغل كنه؟

yoosef_st
22-01-2008, 16:40
دیشب رفتم برای بچه خواهرم لاستیکی بگیرم. رفتم تو داروخونه گفتم ببخشید خانم یه پوشک میخوام.
گفت برای چه سنی؟؟ گفتم برای بچه خواهرم.
یارو کف کرد گفت خوب بچه خواهرتون چند سالشه. گفتم آها سایز بزرگ بدین. فکر کنم همونجا طرف فهمید من خیلی شوتم.
وقتی که داد تازه گفتم من از اینا نمیخوام از اونای دیگه میخوام. گفت از کدوما؟ گفتم بابا همون لاستیکی. گفت گره ای یا دکمه ای؟؟؟ گفتم صبر کن بپرسم. خلاصه زنگ زدم از خواهرم پرسیدم و گفت گره ای و طرف گفت میشه 800 تومن. منم یه 2000 تومنی دادم. بعدش دوباره 600 دیگه دادم گفتم یکی دیگه هم بده.
طرف کم کم داشت پی میبرد که من از تیمارستان در رفتم. خلاصه دو تا لاستیکی رو گرفتم و فرار کردم.
ایول خندیدیم. دمت گرم.

dizgah
22-01-2008, 16:41
از لاهیجانی؟؟؟
نه لاهیجان نه
من از تالشم کلا تو گیلان 3 تا قوم هست گیل یا گیلک - اذری تا ترک زبان و سومی هم تالش یا تالشی زبان
که ما جزو سومیش هستیم (شهرستان تالش و رضوانشهر و اطافش و یه مقدار هم تو جمهوری اذربایجان ) اینا رو گفتم تا بهتر بتونی محل سکونتم را بشناسی یا حدس بزنی یا... بابا بیخیال ولم کنین :31:

dizgah
22-01-2008, 16:47
پست تکراری ویرایش شد

winter+girl
22-01-2008, 17:55
یه سوتی
یه روز نشسته بودیم تو کلاس بیکار بودیم همش ادا در میاوردیمو سر وصدا میکردیم
وسطه این هیر و ویر یهو یکی از دوستام اومد تو منو بغل کردم و همش میگفت مهسا مهسا(اخه یکی از معلمایی رو که خیلی دوس داش دیده بود و از ذوقش اینجوری میکرد)اغا بچه هام سر و صدایی را انداخته بودن که نگو از دریچه ی کولرم صدا میرف کلاس بغلی که فیزیک داشتن.معلم فیزیکه یه مرد بد اخلاقه.یهو دیدیم معلمه اومد کلاس ما درو باز کرد.تنها کسیم که متوجه نشد همین دوست ما بود(اخه پشت به در بود)همه ساکت شدن.معلمم هیچی نمیگف(همون نگاه عاقل اندر سفیه)منم هرچی میگفتم دنیا اومد حالیش نمیشد
اخر سر برگشت دید وای این دیگه کیه اومده اینجا .؟خشکش زد .معلمونم گفت افرین دنیا.اونم تایه هفته تو شک بود

این دیگه فکر کنم یکم از غلط املایی فراتر بود فرمانده:31:
یبار معلم دینی مون داشت درباره ی بهشت صحبت میکرد گفت تو بهشت هوس نیست منم یدفعه جو گرفت گفتم پس زن و مردا چیکار میکنن؟؟؟:18:

eshghe eskate
22-01-2008, 18:44
مگه ميشه ندونيد؟
تازه معلومه كه شماخيلي مثبتيد:-)
مگه اشكالي داره كسي دوستش را بغل كنه؟
نه شما خیلی پسر خوبی هسی فکر بد نمیکنی بقیه (به جز دیزگاه:10: و یه سری دیگه)بچه منفین:31:

نه لاهیجان نه
من از تالشم کلا تو گیلان 3 تا قوم هست گیل یا گیلک - اذری تا ترک زبان و سومی هم تالش یا تالشی زبان
که ما جزو سومیش هستیم (شهرستان تالش و رضوانشهر و اطافش و یه مقدار هم تو جمهوری اذربایجان ) اینا رو گفتم تا بهتر بتونی محل سکونتم را بشناسی یا حدس بزنی یا... بابا بیخیال ولم کنین :31:
ای ول اره یه بار تالش اومدم خیلی قشنگه

eshghe eskate
22-01-2008, 18:54
این دیگه فکر کنم یکم از غلط املایی فراتر بود فرمانده:31:
یبار معلم دینی مون داشت درباره ی بهشت صحبت میکرد گفت تو بهشت هوس نیست منم یدفعه جو گرفت گفتم پس زن و مردا چیکار میکنن؟؟؟:18:
چرا دختر خوب؟راستی مواتو زدی؟:21:

dizgah
22-01-2008, 19:17
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
نه شما خیلی پسر خوبی هسی فکر بد نمیکنی بقیه (به جز دیزگاه:10: و یه سری دیگه)بچه منفین:31: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


نه شما خیلی پسر خوبی هسی فکر بد نمیکنی بقیه (به جز دیزگاه:10: و یه سری دیگه)بچه منفین:31:

ای ول اره یه بار تالش اومدم خیلی قشنگه
ایول تالش عقشه منه بعدش هم دیزگاه عقشه منه بعدش هم بچه های گل پی سی عقشه منه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
راستی شما هم همین اطرافین؟ منظور بچه گیلانی؟ :20:

eshghe eskate
22-01-2008, 19:44
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
نه شما خیلی پسر خوبی هسی فکر بد نمیکنی بقیه (به جز دیزگاه:10: و یه سری دیگه)بچه منفین:31: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


ایول تالش عقشه منه بعدش هم دیزگاه عقشه منه بعدش هم بچه های گل پی سی عقشه منه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
راستی شما هم همین اطرافین؟ منظور بچه گیلانی؟ :20:
نه من از مغرب و از دیار غروبم:5:

rainysky50
22-01-2008, 21:10
حالا من یه سوتی بگم:این مهسا خانوم اگه میشه در مورد اسم کاربریشون توضیح بدن!ایشون نوشتن عشق اسکیت و یا به فنگلیش نوشتن عشق اسقاطی؟؟؟؟اگه منظورشون عشق اسقاطی بوده پس بایستی نام کاربریشون رو اصلاح کنند چون غلط املایی داره!!البته فضولی نباشه!فقط میخواستم شفاف سازی کنم!قربان شما امین!ملقب به شرک!!!

eshghe eskate
22-01-2008, 21:16
حالا من یه سوتی بگم:این مهسا خانوم اگه میشه در مورد اسم کاربریشون توضیح بدن!ایشون نوشتن عشق اسکیت و یا به فنگلیش نوشتن عشق اسقاطی؟؟؟؟اگه منظورشون عشق اسقاطی بوده پس بایستی نام کاربریشون رو اصلاح کنند چون غلط املایی داره!!البته فضولی نباشه!فقط میخواستم شفاف سازی کنم!قربان شما امین!ملقب به شرک!!!
از کی تا حالا kرو با ق میخونن؟این k=ک

rainysky50
22-01-2008, 21:29
از کی تا حالا kرو با ق میخونن؟این k=ک

از وقتی که ایرانسل اومده!!دی:
ق و غ رو در انگلیسی به صورت gh و یا q مینویسند!البته بعضی جاها دیدم که با k هم مینویسن!!حالا بگذریم!عشق اسکیت تلفظ صحیح نام کاربریتونه؟؟بابا دل مارو نشکنید ما هم میخواستیم یه سوتی بگیریم!!

Talabkar
22-01-2008, 21:35
ديشب ما مهمون داشتيم .

منو دخترعمه هام با پسرخالم(2متر قد 130 کيلو وزن) رفته بوديم تو اتاق منو داشتيم سيگار مي کشيديم.يهو صداي بابام اومد که داشت منو صدا ميکرد :o
صداشم اونقدر نزديک بود که گفتم غلط نکنم پشت در اتاقه و الان مياد تو.
اصلا" فرصت نداشتم که آثار جرم رو پاک کنم فقط همين به عقلم رسيد:
بابا نياي تو اتاق ها !!!! لختيم
که يه دفعه همه به هم نگاه کرديمو از خنده منفجر شديم .بيچاره پسرخالم قيافش خيلي ديدني شده بود

rainysky50
22-01-2008, 21:47
ماشاالله!!جوانان ما خانوادگی سیگار میکشن!!!نمیدونم چرا حالم بد شد وقتی سوتی اقای طلبکار رو خوندم!!چون این پست ایشون سوتی نبود بلکه واقعیت جامعه ی امروز ما بود!!!(در مورد سیگار کشیدن!)

Talabkar
22-01-2008, 21:49
قهوه خونه ها رو جمع كردن مجبوريم!

eshghe eskate
22-01-2008, 22:02
از وقتی که ایرانسل اومده!!دی:
ق و غ رو در انگلیسی به صورت gh و یا q مینویسند!البته بعضی جاها دیدم که با k هم مینویسن!!حالا بگذریم!عشق اسکیت تلفظ صحیح نام کاربریتونه؟؟بابا دل مارو نشکنید ما هم میخواستیم یه سوتی بگیریم!!
نه بابا من ازاوناش نیسم
خدانکنه دلت بشکنه:10:

eshghe eskate
22-01-2008, 22:04
قهوه خونه ها رو جمع كردن مجبوريم!
بی خیال شما خونوادی خلافین(شوخیکردم ها به دل نگیر:10:)

eshghe eskate
22-01-2008, 22:07
من با اینابهت کارم شده پیداا کردن شما داداشا(dizgah&talabkar)حالا یکی دیگم اضافه شدpillx شما همتون یکی هستید لباس عوض میکنین.من میدونمD:

farshidshd
22-01-2008, 22:13
داشتم با یکی حرف میزدم
مثلا داشتم نصیحتش میکردم
""(( بببین عزیز دلم یه جوونه عاقل و باقل که نباید هر کاری دلش خواست بکنه و....))""
اونم فهمید و بهم گفت
هردومون زدیم زیر خنده و بی خیال حرف زدن شدیم

dizgah
22-01-2008, 22:17
ماشاالله!!جوانان ما خانوادگی سیگار میکشن!!!نمیدونم چرا حالم بد شد وقتی سوتی اقای طلبکار رو خوندم!!چون این پست ایشون سوتی نبود بلکه واقعیت جامعه ی امروز ما بود!!!(در مورد سیگار کشیدن!)

متاسفانه تایید میشه
حیف از جوونای ما که قلبشون را با دود سیگار پر میکنن

من با اینابهت کارم شده پیداا کردن شما داداشا(dizgah&talabkar)حالا یکی دیگم اضافه شدpillx شما همتون یکی هستید لباس عوض میکنین.من میدونمD:
چاکر ابجی خانوم شما امر کنی من حاظرمن
بابا تو که هنوز بارت سنگین نشده من اونقده اینجا ابجی پیدا کردم اسماشون یادم رفته از راه کویر و نمیدونم تودی و امرلند و کلی دیگه و خودت حالا بی خیال خدا بیشترش کنه :31:

eshghe eskate
22-01-2008, 22:18
متاسفانه تایید میشه
حیف از جوونای ما که قلبشون را با دود سیگار پر میکنن

چاکر ابجی خانوم شما امر کنی من حاظرمن
بابا تو که هنوز بارت سنگین نشده من اونقده اینجا ابجی پیدا کردم اسماشون یادم رفته از راه کویر و نمیدونم تودی و امرلند و کلی دیگه و خودت حالا بی خیال خدا بیشترش کنه :31:
نگرفتم.بارم سنگین نشده داداشی؟

eshghe eskate
22-01-2008, 22:20
داشتم با یکی حرف میزدم
مثلا داشتم نصیحتش میکردم
""(( بببین عزیز دلم یه جوونه عاقل و باقل که نباید هر کاری دلش خواست بکنه و....))""
اونم فهمید و بهم گفت
هردومون زدیم زیر خنده و بی خیال حرف زدن شدیم
ادمه عاقل وباقل و باطلو خاضع و واضح و هرچی غیر از بالغ بایدم سوتی اینجوری بده:46:

dizgah
22-01-2008, 22:21
نگرفتم.بارم سنگین نشده داداشی؟
منظورم اینه هنوز دو سه تا داداش گیر اوردی ناله میکنی یکم بگذره بیشتر هم میشن :46:
اینجا پسر و دختر گل زیاد داریم :10:(متاسفانه برعکسش هم هست ولی تعدادشون زیاد نیست )

eshghe eskate
22-01-2008, 22:23
نکنه اسمم یادت رفته اسمم چیه ؟مهسا دیگه(گریه گریه گریه.جیغ جیغ جیغ . مو کشیدن )

eshghe eskate
22-01-2008, 22:24
اره بابا میدونم
بابااااااااااا من سوتی می خواممممممم

dizgah
22-01-2008, 22:34
اره بابا میدونم
بابااااااااااا من سوتی می خواممممممم
شرمنده مهسا خانوم ابجی خانوم فعلا ته کشیده البته چند تا در دست ساخت داریم :31:

Alireza.M67
22-01-2008, 23:06
یدونه خفن :
نمیخواستم اینو تعریف کنم ولی حالا که قحطی سوتیه میگم .
البته ممکنه خیلی خنده دار نباشه ولی اگه شما هم تو موقعیت من بودید ، خندتون می گرفت .
ما یه رفیق داریم که تو انجمن علمی دانشکدست .
یه دفعه این بنده خدا داشت کار مردم و نشریه رو راه مینداخت ، من و یکی از رفیقهام هم داشتیم کمکش میکردیم .
یه 20 دقیقه ای که گذشت ، یه دختره امد تو (خدا الهی نصیب کنه) که خیلی آدم ساده ای .
یه مقاله داشت که می خواست بده نشریه چاپ کنه .
رفیقم که مسئول بود بهش قول داد که چاپش کنه .
دختره که اینو شنید گفت : جدی !!! من تا حالا مقاله هامو به فلانی میدادم ولی از این بعد به شما میدم .
منم دیدم اوضاع بده بستونیه گفتم : نه ایشون سرشون شلوغه شما به من بده .
اینو با یه تأکید رو کلمه ی آخر گفتم که اون رفیقم که همرام اومده بود نتوست جلوی خودشو بگیره ، زد بیرون .
حالا دختره ول کن نبود ، گفت : مگه شما هم چاپ میکنی .
منم گفتم : بله خانم ، منم میکنم .
دختره کلی خوشحال شد گفت : پس من از این به بعد به شما میدم .
آقا جاتون خالی ، یه نگاه به زیر میز کردم دیدم اون رفیقم که مسئول بود رفته زیر میز و از شدت خنده صورتش سرخ شده .
منم دیدم دیگه اوضاع خرابه دختره رو رد کردم .
همین که از در زد بیرون ، رفیقم بلند زد زیر خنده و صورتش به حالت عادی برگشت .

farshidshd
22-01-2008, 23:13
یدونه خفن :
نمیخواستم اینو تعریف کنم ولی حالا که قحطی سوتیه میگم .
البته ممکنه خیلی خنده دار نباشه ولی اگه شما هم تو موقعیت من بودید ، خندتون می گرفت .
ما یه رفیق داریم که تو انجمن علمی دانشکدست .
یه دفعه این بنده خدا داشت کار مردم و نشریه رو راه مینداخت ، من و یکی از رفیقهام هم داشتیم کمکش میکردیم .
یه 20 دقیقه ای که گذشت ، یه دختره امد تو (خدا الهی نصیب کنه) که خیلی آدم ساده ای .
یه مقاله داشت که می خواست بده نشریه چاپ کنه .
رفیقم که مسئول بود بهش قول داد که چاپش کنه .
دختره که اینو شنید گفت : جدی !!! من تا حالا مقاله هامو به فلانی میدادم ولی از این بعد به شما میدم .
منم دیدم اوضاع بده بستونیه گفتم : نه ایشون سرشون شلوغه شما به من بده .
اینو با یه تأکید رو کلمه ی آخر گفتم که اون رفیقم که همرام اومده بود نتوست جلوی خودشو بگیره ، زد بیرون .
حالا دختره ول کن نبود ، گفت : مگه شما هم چاپ میکنی .
منم گفتم : بله خانم ، منم میکنم .
دختره کلی خوشحال شد گفت : پس من از این به بعد به شما میدم .
آقا جاتون خالی ، یه نگاه به زیر میز کردم دیدم اون رفیقم که مسئول بود رفته زیر میز و از شدت خنده صورتش سرخ شده .
منم دیدم دیگه اوضاع خرابه دختره رو رد کردم .
همین که از در زد بیرون ، رفیقم بلند زد زیر خنده و صورتش به حالت عادی برگشت .

:27: کجاش سوتی بود؟؟
دختره بنده خدا اصلا نمیدونست موضوع چیه
شما هم که ماشاالله منتظر سوژه

Alireza.M67
22-01-2008, 23:16
:27: کجاش سوتی بود؟؟
دختره بنده خدا اصلا نمیدونست موضوع چیه
شما هم که ماشاالله منتظر سوژه

خب بیشتر به خاطره شبیه بود .
ولی اونجا که رفیقم رفت زیر میز داشت سوتی میشد .

yoosef_st
22-01-2008, 23:16
میگم اینجا هم داره اسپم بازار میشه هان!! یه کم کوتاه بیاین بابا!!! البته امیدوارم به کسی بر نخوره.

yoosef_st
22-01-2008, 23:48
ديشب ما مهمون داشتيم .

منو دخترعمه هام با پسرخالم(2متر قد 130 کيلو وزن) رفته بوديم تو اتاق منو داشتيم سيگار مي کشيديم.يهو صداي بابام اومد که داشت منو صدا ميکرد :o
صداشم اونقدر نزديک بود که گفتم غلط نکنم پشت در اتاقه و الان مياد تو.
اصلا" فرصت نداشتم که آثار جرم رو پاک کنم فقط همين به عقلم رسيد:
بابا نياي تو اتاق ها !!!! لختيم
که يه دفعه همه به هم نگاه کرديمو از خنده منفجر شديم .بيچاره پسرخالم قيافش خيلي ديدني شده بود
خب IQ اونوقت بابات نگفت شما یه سری دختر و پسر چرا تنها تو اتاقین و لختین؟:13: دختر عمه هات هیچی نگفتن؟ این مغز تصمیم گیریه آنیت منو کشته:46:. اما دمت گرم باحال بود.

tahi_sh
23-01-2008, 00:50
خب حالا که سوتیاتون ته کشیده من یه سوتیه با حال دارم البته این سوتیه دوستمه ولی خیلی با حاله
اقا ما پارسال یه دبیر ادبیات داشتیم خیلی مرد پایه ای بود قشنگ میذاشت سر امتحاناش تقلب کنی خلاصه قرار شد یه امتحان ازمون بگیره سر امتحان همه داشتیم تقلب میکردیم ولی یکی از بچه ها دیگه خیلی پررو بود اصلا نمیگفت این دبیرمون آدمه وایساده اینجا کتاب یکی از بچه ها رو گرفته بود قشنگ داشت از روش مینوشت امتحان تموم شد و جلسه بعد دبیرمون برگه ها رو اورده بود همه عالی شده بودیم این دختره بیچاره هم اینقد خوشحال بود که حالا مثلا20 شده تا دبیرمون گفت پگاه 16 بیچاره کف و خون قاطی کرده بود ماهارو میگی همه اینجوری:18:
خلـــــــاصه بعد کلی بحث و بررسی معلوم شد کتاب این دختره رو که گرفته بود معنی هر بیتو بالاش نوشته بوده این بیچاره هم از همه جا بیخبر بیتا رو معنی زیریشو مینوشته واسشون:31: :38:

Talabkar
23-01-2008, 01:59
خب IQ اونوقت بابات نگفت شما یه سری دختر و پسر چرا تنها تو اتاقین و لختین؟:13: دختر عمه هات هیچی نگفتن؟ این مغز تصمیم گیریه آنیت منو کشته:46:. اما دمت گرم باحال بود.
فهميد زر زدم ديگه!
رفيق با دختر عمه هام سيگار كشيديم يه كلمه لختيم چي ميخوان بگن!

Benygh
23-01-2008, 02:11
من هم چند تا از سوتیام رو بگم :
امسال سر درس سوشون بودیم تو ادبیات که توی این درس مردم الان برای سیاوش موقع رستم که بوده یا نه نمیدونم عزاداری میکردند . معلم تا وسط درس خوند بعد من هم که نترس و رک هستم با تمام قاطعیت پرسیدم : آقا این سیاوش همون خواننده هست . معلم گفت کی ؟ :o من هم گفتم سیاوش قمیشی رو میگم همه بچه ها رو به من کردند و طوری نگاه کردند که اونا هم انگار گیج شده بودند عین خودم چون با عقل جور در نمیاد ادما برای کسی که نبوده عزاداری کنن . . .
بعد معلم گفت : شوخی میکنی ؟ من گفتم نه اقا ما مگه با شما شوخی داریم ؟ معلم هم عصبانی شد و ما رو انداخت بیرون به دلیل اینکه مسخره کردمش ولی واقعا جدی بودم طوری که یک لحظه حتی خود معلم و بچه ها باور کردند . . .
حالا یکی دیگه . . . من امروز داشتم با دوستم صحبت میکردم با تلفن خونه که یکدفعه تلفن قطع شد و من هم رچی فحش که تعدادشون به 3 تا شادی نرسه به دوستم دادم که چرا قطع کرده . . . بعد تا خواستم گوسی رو بذارم چشمم به دستم افتاد که دوشاخه تلفن رو از پریز کندم . . . :))

Oxizhen
23-01-2008, 12:30
یادمه اولای تابستون بود تازه امتحانام تموم شده بود ... طبق معمول گند زده بودم!:2:...تصمیم گرفتم برم باشگاه تا بلکه از فکرش بیام بیرون!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ... هیچی! خلاصه شال و کلاه کردم زدم بیرون [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] تقریبا" دو سالی میشد که باشگاه نرفته بودم بدنم کلی افت کرده بود ....خلاصه یه تمرین سبک کردمو زود تمومش کردم ..... چون بدنمم خوابیده بود , دوس نداشتم زیاد تو باشگاه لخت بشم...هیچی! برگشتم خونه.... وقتی رسیدم خونه دیدم مثه همیشه مامانم اینا خونه نیستن... اصولا" تو خونه ما دم دمای غروب که میشه , خونه خالی از سکنه میشه...! ولی اینبار ساکنین خونه یکم زودتر از همیشه خونه رو به مقصد خرید!( مامان و بابام عشق به قصد خرید بیرون رفتننن)ترک کرده بودن تازه حول و حوش ساعت 4.5-5 بود.... تو دلم (شایدم رو زبونم یادم نیست !!) یکم به وضعیت موجود فحش دادم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و دیگه معطل نکردم سریع پریدم تو حموم ... جاتون خالی انقد جواد یصاری خوندم حنجرم درد گرفت (البته ناگفته نمونه نمیدونم چرا روزایی که پرس کار میکنم احساسه خوش صدایی یه بیشتری بهم دس میده..) بعد از کلی چنگ انداختن به خودم و انجام عملیاته شستو شو رفتم جلو آیینه یکم خودمو دید بزنم , ببینم تو این یه روزه چقد پیشرفت کردم!!.... اینم داخله پرانتز بگم که آیینه مون تقریبا" تو قسمت رختکنه ولی چون دره قسمته رختکنو خوب نبسته بودم خیلی بخار گرفته بودش یکم با دستم بخار ها رو زدم کنار دیدم بیشتر بهش گند زده شد چون دستم خیس بود...منم دیدم خیلی حیفه با این هیکله سرحال....!!!! وقته خودمو جلو این آیینه تلف کنم!!! با خودم گفتم وله لش میرم جلو اون آیینه باحاله که تو پذیراییمونه.... آخه میدونین!! اون آیینه(همون باحاله که تو پذیراییه) هم تمام قده هم نورپردازیش باقلواست هم اینکه نسبتا" هیکله آدمو 2 برابر نشون میده , منم رو اون حساب این فکره خبیثانه به ذهنم رسید [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ...خلاصه یه شرت پوشیدم و لباسامو گرفتم دستمو یه حوله هم که قبلش انداخته بودم رو سرم سرما نخورم.... بینه حمومه مون و پذیرایی یه راهرو میخوره بعدش دره راهرو رو که باز میکنی وارده پذیرایی میشی .. منم تو این فاصله ی کوتاه فرصتو غنیمت شمردمو یکم دیگه جواد یصاری خوندم و درو باز کردم و رفتم تو !!!... دو سه قدم که رفتم دیدم یه چیزی روی دوشم داره سنگینی میکنه !!!! ..... آره !!! اشتب نکرده بودم!!! ....وقتی به خودم اومدم دیدم نگاه های بهت زده ی چنتا خانمه محترمه که این سنگینی رو , روو دوشه منه بینوا گذاشته!!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] راستش تو اون وضعیت یادم نیست چطوری یا چجوری خودمو رسوندم به راهرو فقط همینقد یادمه که تو راهرو ولو شده بودم داشتم به خودم میپیچیدم (از خنده !البته یه ته احساسه بد هم قاتیش بود ولی احساسه خنده بیشتر منو پوشش میداد پس مهم نبود!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ) ... جالب اینجا بود وقتی داشتم خودمو پرت میکرم تو راهرو تو صدای خنده های مامانم اینا اینو شنیدم که مامانم داشت میگفت... اشکال نداره!!! علی(من)!هم مثله داداشتونه!!!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .... بعدا" فهمیدم (همون اولشم میدونستم ولی برای اینکه شما روشن بشید اینجوری تعریف میکنم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )یکی ازون خانوما دختر عموی بابامه که اولین بار بود میومد خونمون(قبلا" هم اینور اونور دیده بودمش ولی خونه ی ما نیومده بود) یکیشونم یه آرایشگره تقریبا" آشناست دوسته مامانمه که بعضی وقتا میاد خونمون 3 تای دیگشونم زن و بچه ی پسر دایی بابام میشن که البته یه جوری نشسته بودن که پشتشون به من بود ندیدن(شایدم یکیشون دید!) ...حالا داستانه این که چطوری تو این فاصله ی کوتاه این همه آدم جور واجور تو خونه ی ما جمع شده بودن ...بماند!... مفصله... !!! البته حالا که صحنه رو مرور میکنم میبینم که وقتی ت !!!و راهرو داشتم میخوندم انقد صدای زاقارتم بلند بود که همسایه ها هم بشنوفن چه برسه به مهمونا ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ببخشید اگه سرتون رو درد آوردم....بای

ebicross
23-01-2008, 13:13
من امروز خواستم برم بیرون. موهام رو صبح شستم و ژل زدم و سریع رفتم بیرون. یکم که گذشت دیدم ملت دارن بد نگاه میکنن و میخندن.
از تو آیینه یک ماشین خودمو نگاه کردم دیدم موهام یخ زده. یه رنگ عجیبی سفید شده بود و یخ زده بود.
از فردا دیگه ژل نمیزنم چون آب بزنی خودش تو این هوا سفت میشه :دی
_________________________
چند وقت پیش با بابام تعمیرگاه بودیم. مکانیکه وایر روی کویل رو درآورد و داشت دستکاری میکرد.
من پشت فرمون بودم که بهم گفت استارت نزنی منم فکر کردم میگه استارت بزن. خلاصه استارت زدم این یارو یک جیغی کشید که همه ی مغازه ها اومدن اونجا جمع شدن.
نکته: وقتی استارت بزنی کویل برق خیلی زیادی تولید میکنه که کشنده نیست ولی فکر میکنم 12000 ولت هست که یهو تخلیه میشه. خلاصه اگه دستت روش باشه تا سه روز بدنت شله...

SR72
23-01-2008, 15:31
..

ایول --- امضات یه جکه

25 سال طول میکشه تا اسقلال قهرمان بشه :31::31::31::31:

SR72
23-01-2008, 15:38
من امروز خواستم برم بیرون. موهام رو صبح شستم و ژل زدم و سریع رفتم بیرون. یکم که گذشت دیدم ملت دارن بد نگاه میکنن و میخندن.
از تو آیینه یک ماشین خودمو نگاه کردم دیدم موهام یخ زده. یه رنگ عجیبی سفید شده بود و یخ زده بود.
از فردا دیگه ژل نمیزنم چون آب بزنی خودش تو این هوا سفت میشه :دی
_________________________
چند وقت پیش با بابام تعمیرگاه بودیم. مکانیکه وایر روی کویل رو درآورد و داشت دستکاری میکرد.
من پشت فرمون بودم که بهم گفت استارت نزنی منم فکر کردم میگه استارت بزن. خلاصه استارت زدم این یارو یک جیغی کشید که همه ی مغازه ها اومدن اونجا جمع شدن.
نکته: وقتی استارت بزنی کویل برق خیلی زیادی تولید میکنه که کشنده نیست ولی فکر میکنم 12000 ولت هست که یهو تخلیه میشه. خلاصه اگه دستت روش باشه تا سه روز بدنت شله...

ایول ... مورد اول برای منم تقریبا پیش اومده بود ولی قبل از اینکه سوتی بشه 3 شو گرفتم ....

مورد دوم هم که : خلافی داشت:21::31:

ebicross
23-01-2008, 17:43
ایول ... مورد اول برای منم تقریبا پیش اومده بود ولی قبل از اینکه سوتی بشه 3 شو گرفتم ....

مورد دوم هم که : خلافی داشت[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](27).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif
خلافیش کجا بود؟؟؟؟؟ دیگه قول دادم سوتی های چیز دار رو تعریف نکنم...
__________________________________________________ ______
قول داده بودم که از اینها نگم ولی این زیاد چیز دار نیست.
نمیدونم این رو تعریف کردم یا نه. ولی سرچ کردم پیدا نشد. دوباره میگم:

یه بار یکی (؟؟) زنگ زد که از اینترنت برام تحقیق درباره سرطان سینه برای دانشگاه خانمم پیدا کن. منم پیدا کردم و رفتم خونشون و خانمش دید گفت خوبه ولی چرا چند تا عکس از تومورها و بافتهای سرطانی نداره؟؟؟
گفتم اشکالی نداره الان میگیرم.
با MSN رفتم تو جستجو تصویر و از همه جا بی خبر گفتم سرطان سینه به انگلیسی چی میشه اون هم گفت Brea*st Cancer و من هم گفتم بزنم Brea*st رو پیدا کنه.
ENTER رو که زدم صفحه رو دادم پایین تا تحقیق رو ببندم و کمی هم سیستم هنگ کرد و یه مدتی طول کشید. خلاصه دوباره تا صفحه رو باز کردم من اینطوری شدم:18: خانم این طرف هم اینطوری شد :2: خود طرف هم اینطوری شد :13:و از شانس ما پسرش که اول راهنمایی بود رسید و صحنه رو دید و اینطوری شد:27::21:.
این MSN اجنوی همه چیز پیدا کرده بود جز سرطان. از بالا و پایین و پشت و رو تو صفحه باز شده بود.
دیگه من هم صفحه رو بستم و دیگه هیچکس هیچی نمیگفت و من خداحافظی کردم رفتم.

eshghe eskate
23-01-2008, 18:00
گرگنمادستت درد نکنه بلاخره تو این قحطی یه با معرفت یه چیزی گفت

eshghe eskate
23-01-2008, 18:17
ابی کراس (خیلی خیلی باحال بود)
beny- nvidia\tahi_shواقعا مرسی عزیزانم
oxygen سوتی واقعی به این میگن من بودم میمردم
دست همه تون درد نکنه
اگه سوتی داستین بازم بگین
راستی من میخوام یه تاپیک جدید به اسمه هر چه میخواهد دل تنگت بگو بسازم
چیکار باید بکنم؟یعنی این موضوع جدید کجاست؟

Ramin.badboy
23-01-2008, 22:46
یدونه خفن :
نمیخواستم اینو تعریف کنم ولی حالا که قحطی سوتیه میگم .
البته ممکنه خیلی خنده دار نباشه ولی اگه شما هم تو موقعیت من بودید ، خندتون می گرفت .
ما یه رفیق داریم که تو انجمن علمی دانشکدست .
یه دفعه این بنده خدا داشت کار مردم و نشریه رو راه مینداخت ، من و یکی از رفیقهام هم داشتیم کمکش میکردیم .
یه 20 دقیقه ای که گذشت ، یه دختره امد تو (خدا الهی نصیب کنه) که خیلی آدم ساده ای .
یه مقاله داشت که می خواست بده نشریه چاپ کنه .
رفیقم که مسئول بود بهش قول داد که چاپش کنه .
دختره که اینو شنید گفت : جدی !!! من تا حالا مقاله هامو به فلانی میدادم ولی از این بعد به شما میدم .
منم دیدم اوضاع بده بستونیه گفتم : نه ایشون سرشون شلوغه شما به من بده .
اینو با یه تأکید رو کلمه ی آخر گفتم که اون رفیقم که همرام اومده بود نتوست جلوی خودشو بگیره ، زد بیرون .
حالا دختره ول کن نبود ، گفت : مگه شما هم چاپ میکنی .
منم گفتم : بله خانم ، منم میکنم .
دختره کلی خوشحال شد گفت : پس من از این به بعد به شما میدم .
آقا جاتون خالی ، یه نگاه به زیر میز کردم دیدم اون رفیقم که مسئول بود رفته زیر میز و از شدت خنده صورتش سرخ شده .
منم دیدم دیگه اوضاع خرابه دختره رو رد کردم .
همین که از در زد بیرون ، رفیقم بلند زد زیر خنده و صورتش به حالت عادی برگشت .

دمت گرم کلی خندیدم
برای منم از اینا پیش اومده ولی نامردی نکردیم و جلوش خندیدیم

ولی این و که میزارم برام میل شده برای من که خیلی باحال بود.



متن نامه يک پسر ۹ ساله به دختر همسايه!

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
متن نامه يک پسر ۹ ساله به دختر همسايه!

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اي پدر سربازي بسوزه !! دوست دخترت مادر شد تو هنوز سربازي!!

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تا حالا مداحي و روضه خواني با شوي لباس ديده بوديد ؟ جل الخالق !! از اين بشر دو پا هر چي بگي برمياد !!مثلا طرف با صداي روضه خواني ميگه : آي آي آي , امروز آفتاب دنيا اومد , سرور و خانوم دين دنيا اومد , آي خانمها ....
بعدش هم يكدفعه ميگه : خانمها اين لباسي كه الان تو تن اين مانكنه مي بينين از جديدترين مدل هايي كه طراح هاي ما دوختند خيلي شيك و برازنده است .
بعد دوباره روضه ميگه : آي آي آي , قربون اون قدم نورسيده بشم واي واي واي
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چيه ؟ فكر كرديد دوربين مخفي كشف كرديد ؟ اگه گفتيد چيه ؟ توي همه خونه ها پيدا ميشه ؟ تو جيب هم جا ميشه ؟
البته جيبتون خودكاري نشه ها , اونم خودكاربيك.
درسته اين نوك خودكار بيك هست كه چندين برابر بزرگ شده.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خوب از اين اعلاميه مشخصه كه طرف با اعضاي محترم موتلفه اسلامي يا زد و بند داره يا اينكه خودش عضو حزب موتلفه اسلامي هست , خلاصه خوشا به حالشون كه با اين همه امكاناتي كه دارند تازه براي ساختن درب و پنجره هم تخفيف ميگيرند !!! دارندگي و برازندگي
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بر منكرش لعنت برادر

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آدرس غضنفري به اين ميگن.
چقدر خنگيد , خوب از روبروي بانك سپه بريد يه خورده بالاتر

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چيه ؟ لوله بخاري نديدين ؟
اگه فكر هاي شما غربي و منحرفه , تقصير من چيه ؟ ها ؟

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تصادف دوتا ماشين پليس با همديگه
گدا به گدا , رحمت به خدا
حالا كي ميخواد اين وسط كروكي بكشه
اين يكي ماشين براي اون ميكشه , اون يكي هم براي اين
يك يك به نفع آقا دزده
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
احتياج به پول نقد براي تحقيقات در مورد الكل
اي قربونت , اتفاقا من احتياج به پول نقد براي تحقيق در مورد خانه دار شدن دارم , اين دوستم هم ميخواد در مورد كرايه خونه و صاحب خونه تحقيق كنه , يه دوست ديگه ام هم هست كه در مورد شهريه دانشگاه ميخواد تحقيق كنه .
جا خالي كن كنارت ما هم بيائيم براي تحقيقات بيشتر.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خوب صرفه جويي كنيد ديگه , چقدر غر ميزنيد .
مگه چقدر تا بهار مونده , با امروز همش يك ماه و 27 روز مونده به بهار .
مگه پونصد سال پيش كه گاز و برق نبود , مردم چيكار مي كردن ؟ ها ؟ يك كم لوس شدين ها !!چه توقعاتي دارن بعضي ها , واقعا كه ؟
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شجاعت كامل
من حاضر نيستم اگه يك ميليون پوند هم بدن , برم جاي يكي از اونها
البته جاي موتور سواره , چرا ميرم ,
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اين همه قمه زن مرد ديديد , خوب حالا مونث اون رو هم ببينيد , البته بي حجاب

ولی این دختره چقدر شبیه بریتنیه؟!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟:18:
مجبور شدم بعضیاشو حذف کنم
به خاطر بن نشدن:27:

Alireza.M67
24-01-2008, 00:37
گرگنمادستت درد نکنه بلاخره تو این قحطی یه با معرفت یه چیزی گفت
خواهش می کنم پسرم ، با معرفتی از خودتونه .
من خیلی حوصله ی تایپ کردن ندارم ، هر وقت حوصلشو پیدا کردم سعی میکنم از سوتی های خودم ویا بقیه بنویسم .
یا حق .

Alireza.M67
24-01-2008, 00:43
Ramin.badboyمطالبت خیلی جالب بودن .
کلی خندیدم .
مخصوصا اون آدرس غضنفری!

SR72
24-01-2008, 08:21
خلافیش کجا بود؟؟؟؟؟ دیگه قول دادم سوتی های چیز دار رو تعریف نکنم...
__________________________________________________ ______
قول داده بودم که از اینها نگم ولی این زیاد چیز دار نیست.
نمیدونم این رو تعریف کردم یا نه. ولی سرچ کردم پیدا نشد. دوباره میگم:

یه بار یکی (؟؟) زنگ زد که از اینترنت برام تحقیق درباره سرطان سینه برای دانشگاه خانمم پیدا کن. منم پیدا کردم و رفتم خونشون و خانمش دید گفت خوبه ولی چرا چند تا عکس از تومورها و بافتهای سرطانی نداره؟؟؟
گفتم اشکالی نداره الان میگیرم.
با MSN رفتم تو جستجو تصویر و از همه جا بی خبر گفتم سرطان سینه به انگلیسی چی میشه اون هم گفت Brea*st Cancer و من هم گفتم بزنم Brea*st رو پیدا کنه.
ENTER رو که زدم صفحه رو دادم پایین تا تحقیق رو ببندم و کمی هم سیستم هنگ کرد و یه مدتی طول کشید. خلاصه دوباره تا صفحه رو باز کردم من اینطوری شدم:18: خانم این طرف هم اینطوری شد :2: خود طرف هم اینطوری شد :13:و از شانس ما پسرش که اول راهنمایی بود رسید و صحنه رو دید و اینطوری شد:27::21:.
این MSN اجنوی همه چیز پیدا کرده بود جز سرطان. از بالا و پایین و پشت و رو تو صفحه باز شده بود.
دیگه من هم صفحه رو بستم و دیگه هیچکس هیچی نمیگفت و من خداحافظی کردم رفتم.


:31::31:صحنه رو خوب بازسازی کردی ....:31:

( اینی که یه شک 2000 ولتی به کسی وارد کنی فکر کنم کار ساده و بی آلایشی باشه !! :27:)

SR72
24-01-2008, 08:32
رامین جان ایول خیلی باحال بود ...بازم از این کارا بکن ...




ولی این دختره چقدر شبیه بریتنیه؟!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](24).gif
مجبور شدم بعضیاشو حذف کنم
به خاطر بن نشدن


طرف میآد فوش میده به مقامات مسول 2 سال میگذره هنوز بن نشده .... ( اگه جالبه بذار )

Ramin.badboy
24-01-2008, 10:40
رامین جان ایول خیلی باحال بود ...بازم از این کارا بکن ...


طرف میآد فوش میده به مقامات مسول 2 سال میگذره هنوز بن نشده .... ( اگه جالبه بذار )


حتماًً
:15:اگه دوستان دیگه هم راضی باشند...؟:14:

جالب که هست
:37: ولی اگه بن شدم کی جواب منو میده:4:

zoghal.akhte
24-01-2008, 11:08
نه لاهیجان نه
من از تالشم کلا تو گیلان 3 تا قوم هست گیل یا گیلک - اذری تا ترک زبان و سومی هم تالش یا تالشی زبان
که ما جزو سومیش هستیم (شهرستان تالش و رضوانشهر و اطافش و یه مقدار هم تو جمهوری اذربایجان ) اینا رو گفتم تا بهتر بتونی محل سکونتم را بشناسی یا حدس بزنی یا... بابا بیخیال ولم کنین :31:
سلام......
مال کجای تالشید؟؟؟
احیانا طرفای امامزاده ابراهیم نیستید؟؟؟

dizgah
24-01-2008, 11:18
سلام......
مال کجای تالشید؟؟؟
احیانا طرفای امامزاده ابراهیم نیستید؟؟؟
امام زاده ابراهیم کجاست؟:20:
اولین باره اسمش را میشنوم

zoghal.akhte
24-01-2008, 11:30
امام زاده ابراهیم کجاست؟:20:
اولین باره اسمش را میشنوم
خوب تو تالشه دیگه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

dizgah
24-01-2008, 11:37
خوب تو تالشه دیگه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شما بچه کجایی؟
مطمعنی تو تالشه؟
من که تا حالا ندیدمش :20:

zoghal.akhte
24-01-2008, 11:46
شما بچه کجایی؟
مطمعنی تو تالشه؟
من که تا حالا ندیدمش :20:
پدر و مادرم گیلانین(آستانه)ولی محمودآباد(مازندران)زندگی میکنیم
مطمعنی= سوتی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آره مطمئنم......شوهر خالم ماله امامزاده ابراهیمه تالشه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Kurosh
24-01-2008, 11:48
چه اسپم بازاری شده اینجا...!

بابا سوتی تعریف کنید...بی خیال دوستیابی شید! :20:

dizgah
24-01-2008, 11:50
پدر و مادرم گیلانین(آستانه)ولی محمودآباد(مازندران)زندگی میکنیم
مطمعنی= سوتی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آره مطمئنم......شوهر خالم ماله امامزاده ابراهیمه تالشه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اولا اون سوتی نیست به خاطر بزرگداشت فرهنگ ایرانی از همزه استفاده نوکنم
دوما همچنان من تو تالش امامزاده ابراهیم ندیدم
از این شوهر خاله ات میتونی ادرس بپرسی؟
کوروش بابا تو هم بی خیال حالا که سوتی موتی یوخدی :31:

zoghal.akhte
24-01-2008, 12:11
اولا اون سوتی نیست به خاطر بزرگداشت فرهنگ ایرانی از همزه استفاده نوکنم
دوما همچنان من تو تالش امامزاده ابراهیم ندیدم
از این شوهر خاله ات میتونی ادرس بپرسی؟
کوروش بابا تو هم بی خیال حالا که سوتی موتی یوخدی :31:
اون اولا که دیگه زدن نداره....
بعدشم...خوب شاید من اشتباه میکنم:5:
اگرم بپرسم نمیتونم بیام و بگم........
چون دیگه نمیام نت.....
دوستان...ببخشید که زیاد اسپم دادم:8:
یا حق:11:

winter+girl
24-01-2008, 14:41
اینم از یه سوتی دسته جمعی


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

eshghe eskate
24-01-2008, 15:35
سلام
یه روز مداد فشاری مو گم کرده بودم از ساعت سه بعد از ظهر تا ساعت شیش ونیم تموم خونه روزیرو رو کزدم ولی پیدا نشد اخر سر مامنم گفت چیکار میکنی یه ساعته گفتم نباله مدادم میگردم . گفت تو دهنتم یه نگاهی بکن(مداد دستم بود که داشتم تهشو می خوردم)جالب تر اینکه وقتی زیر تختمو میگشتم میذاشتمتو جیب شلورم بعد دوباره در میاوردم میگرفتم دستم

eshghe eskate
24-01-2008, 16:01
راستی بچه ها هر چه میخواهد دل تنگت بگو رو درست کردم
بیاین اونجام دیگه اگه نیاید دلم تنگ میشه
بای بای

eshghe eskate
24-01-2008, 16:03
یه بار میگم که برای همیشه گفته باشم من دخملم اسمم ابجی مهسا جونه کم به من بگین داداااااش

B O L O T
24-01-2008, 16:25
یه بار میگم که برای همیشه گفته باشم من دخملم اسمم ابجی مهسا جونه کم به من بگین داداااااش
داداش ابجی حالت چطوره

ebicross
24-01-2008, 18:04
جونه هر کی دوست دارین اینجا رو اسپم دونی نکنید. برای این موضاعات تاپیک زیاده. اگر سوتی تعریف نمیکنید پس صفحات تاپیک رو الکی جلو نبرید...
چهار تا سوتی بگین یکم بخندیم.
__________________________________
زمانیکه داشت برف میومد. با ماشین تو کوچه داشتم میرفتم بیرون که دوستم رو دیدم. گفتم برم از پشت یه بوق بزنم بپره هوا.
تند رفتم پشت سرش خواستم سرعت رو کم کنم که با سرعت اون هماهنگ بشه ولی ماشین لیز خورد و بنــــگ.
رفیقم افتاد رو کاپوت جلو ولی چون ضربه محکم نبود هیچیش نشد. بدبخت اونقدر ترسیده بود که میخواست با اون سنش گریه کنه. تا نیم ساعت هی میگفت من گرمم یک ساعت دیگه حالم بهم میخوره...

yoosef_st
24-01-2008, 18:10
جونه هر کی دوست دارین اینجا رو اسپم دونی نکنید. برای این موضاعات تاپیک زیاده. اگر سوتی تعریف نمیکنید پس صفحات تاپیک رو الکی جلو نبرید...
چهار تا سوتی بگین یکم بخندیم.
__________________________________
زمانیکه داشت برف میومد. با ماشین تو کوچه داشتم میرفتم بیرون که دوستم رو دیدم. گفتم برم از پشت یه بوق بزنم بپره هوا.
تند رفتم پشت سرش خواستم سرعت رو کم کنم که با سرعت اون هماهنگ بشه ولی ماشین لیز خورد و بنــــگ.
رفیقم افتاد رو کاپوت جلو ولی چون ضربه محکم نبود هیچیش نشد. بدبخت اونقدر ترسیده بود که میخواست با اون سنش گریه کنه. تا نیم ساعت هی میگفت من گرمم یک ساعت دیگه حالم بهم میخوره...
دمت گرم خیلی باحال بود. با خط اول هم خیلی موافقم.


سلام
یه روز مداد فشاری مو گم کرده بودم از ساعت سه بعد از ظهر تا ساعت شیش ونیم تموم خونه روزیرو رو کزدم ولی پیدا نشد اخر سر مامنم گفت چیکار میکنی یه ساعته گفتم نباله مدادم میگردم . گفت تو دهنتم یه نگاهی بکن(مداد دستم بود که داشتم تهشو می خوردم)جالب تر اینکه وقتی زیر تختمو میگشتم میذاشتمتو جیب شلورم بعد دوباره در میاوردم میگرفتم دستم

شما دخترا هم یه موقعهایی بد فرم مغزتون هنگ میکنه هان!!!

Talabkar
24-01-2008, 19:57
آقا ما هم يه سوتي بگيم از فاميلمون
2،3 سال پيش داشتيم با 3 تا ماشين ميرفتيم مسافرت و رفتيم و توي راه برگشت چون وقت ناهار شد گفتيم بريم يه جايي ناهار بخوريم تا برسيم تهران
خلاصه شما فرض كنيد يدونه از اون دختر سوسول هاي 22،23 ساله كه فاميل خودمون هم بود و از اونايي كه كلي سوسول هستن و به قولي فوت فوت به همراه نامزد گراميش اونجا بود
اين نامزد گرامي كه اسمش رازميك بود سرما خورده بود
يعني از اول سرما خورده بود و ربطي به مسافرت ما نداشت كه سرما خورد اما نامزدش (كه فاميل ما بود و با هم زياد شوخي داشتيم و اذيتش مي كرديم) هم توي شمال سرما خورد
سر ميز ناهار بوديم حالا همه ي فك و فاميل يه چيزي حدود 15 نفر همه هم از اين تيريپايي كه با هم حال ميكنن و اصولاَ اكيپ باحالي بود
خلاصه ما ديديم اين هاسميك خانوم داره اساسي سرفه ميزنه و بيني و صداش هم گرفته
يكي از همين آشناها پرسيد : هاسميك خانوم شما ديگه چرا سرما خوردي؟؟
هاسميك خانوم هم در نهايت جديت پاسخ فرومدند : آخه ميدونيد خاله (به همه ميگفت خاله) من از آب رازميك خوردم اينجوري شدم
در همين موقع مني كه داشتم آب ميخوردم هر چي خود رو نگه داشتم كه خندم نگيره و كسي نفهمه اين بيچاره سوتي داده نتونستم جلوي خودم رو بگيرم و ليوان آب رو گذاشتم رو ميز و شروع كرد شونه هام تكون خوردن آخر طاقت نياوردم و با تمام وجود خنديدم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بعد پرسيدم هاسميك از آب رازميك خوردي؟؟ بهو اين فهميد چه سوتي داده تا اومد جمع و جورش كنه كل ملت فهميده بودن و خودش و نامزد گرامي هم ديگه جلو خودشون رو نتونستن بگيرن و قاه قاه خنده به هوا بلند شد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اينم از سوتي فاميل ما

M.etallic.A
24-01-2008, 20:09
یه سوتی
یه روز نشسته بودیم تو کلاس بیکار بودیم همش ادا در میاوردیمو سر وصدا میکردیم
وسطه این هیر و ویر یهو یکی از دوستام اومد تو منو بغل کردم و همش میگفت مهسا مهسا(اخه یکی از معلمایی رو که خیلی دوس داش دیده بود و از ذوقش اینجوری میکرد)اغا بچه هام سر و صدایی را انداخته بودن که نگو از دریچه ی کولرم صدا میرف کلاس بغلی که فیزیک داشتن.معلم فیزیکه یه مرد بد اخلاقه.یهو دیدیم معلمه اومد کلاس ما درو باز کرد.تنها کسیم که متوجه نشد همین دوست ما بود(اخه پشت به در بود)همه ساکت شدن.معلمم هیچی نمیگف(همون نگاه عاقل اندر سفیه)منم هرچی میگفتم دنیا اومد حالیش نمیشد
اخر سر برگشت دید وای این دیگه کیه اومده اینجا .؟خشکش زد .معلمونم گفت افرین دنیا.اونم تایه هفته تو شک بود

این اسمش مهساست...هه هه هه :دی چه باحال !!!

M.etallic.A
24-01-2008, 20:11
چرا دختر خوب؟راستی مواتو زدی؟:21:

مواتو یعنی موهاتو یا نه موا یه قسمتی از بدنه که ما نمیدونیم. آخه من تازه تنظیم خانواده پاس کردم اسم همه جاهارو یاد گرفتم همشو بلدم :دی

Kurosh
24-01-2008, 20:39
آقا ما هم يه سوتي بگيم از فاميلمون
2،3 سال پيش داشتيم با 3 تا ماشين ميرفتيم مسافرت و رفتيم و توي راه برگشت چون وقت ناهار شد گفتيم بريم يه جايي ناهار بخوريم تا برسيم تهران
خلاصه شما فرض كنيد يدونه از اون دختر سوسول هاي 22،23 ساله كه فاميل خودمون هم بود و از اونايي كه كلي سوسول هستن و به قولي فوت فوت به همراه نامزد گراميش اونجا بود
اين نامزد گرامي كه اسمش رازميك بود سرما خورده بود
يعني از اول سرما خورده بود و ربطي به مسافرت ما نداشت كه سرما خورد اما نامزدش (كه فاميل ما بود و با هم زياد شوخي داشتيم و اذيتش مي كرديم) هم توي شمال سرما خورد
سر ميز ناهار بوديم حالا همه ي فك و فاميل يه چيزي حدود 15 نفر همه هم از اين تيريپايي كه با هم حال ميكنن و اصولاَ اكيپ باحالي بود
خلاصه ما ديديم اين هاسميك خانوم داره اساسي سرفه ميزنه و بيني و صداش هم گرفته
يكي از همين آشناها پرسيد : هاسميك خانوم شما ديگه چرا سرما خوردي؟؟
هاسميك خانوم هم در نهايت جديت پاسخ فرومدند : آخه ميدونيد خاله (به همه ميگفت خاله) من از آب رازميك خوردم اينجوري شدم
در همين موقع مني كه داشتم آب ميخوردم هر چي خود رو نگه داشتم كه خندم نگيره و كسي نفهمه اين بيچاره سوتي داده نتونستم جلوي خودم رو بگيرم و ليوان آب رو گذاشتم رو ميز و شروع كرد شونه هام تكون خوردن آخر طاقت نياوردم و با تمام وجود خنديدم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بعد پرسيدم هاسميك از آب رازميك خوردي؟؟ بهو اين فهميد چه سوتي داده تا اومد جمع و جورش كنه كل ملت فهميده بودن و خودش و نامزد گرامي هم ديگه جلو خودشون رو نتونستن بگيرن و قاه قاه خنده به هوا بلند شد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اينم از سوتي فاميل ما
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
:16::16::16::16::16::16::16::16::16::16::16::16::1 6::16::16::16:
:16::16::16::16::16::16::16::16::16::16::16::16::1 6::16::16::16:

دم دختره گرم...سه ساعت مارو خندوند...

M.etallic.A
24-01-2008, 20:46
اینم یه سوتی دیگه

3 4 سال پیش اواخر تابستون بود. عروسی داداشم بود البته یه هفته قبلش بود. من عادت دارم شبهای تابستون موقع خواب 3 4 بار جامو عوض کنم. مثلا ساعت 3 پا میشم میرم تو هال میخوابم 5 پا میشم میرم تو آشپزخونه و کلا تا صبح چند باری جام عوض میشه. یه ملحفه نازک دستمه با یه بالش. در ضمن لباس هم نمیپوشم ( only شرت ) اون شب مهمونها راه افتاده بودن و نصفه شب میرسیدن منتها من خبر نداشتم. ساعت 2:30 پا شدم یه آبی خوردم رفتم وسط پذیرایی دراز کشیدم. تو خواب سنگین بودم که یهو زنگ در خورد منم خوابم سنگین بود از جام پا نشدم مادرم درو باز کرد یهو دیدم صدای سلام و احوالپرسی یه جمع بزرگی از زن و مرد و دختر و پسر داره میاد. تا اومدم بجنبم دیدم دیر شده ملحفه رو کشیدم روم و خودمو زدم به خواب. پذیرایی ما خیلی بزرگه جمع اینقدر شلوغ بود دورهادور پذیرایی پر شد آدم. همه فامیلها بودن از دختر عموها و دختر عمه ها بگیر تا پدر بزرگ و مادر بزرگ و ... حالا صحنه رو تصور کنید این همه آدم دورهادور نشستن و من وسط پذیرایی دراز کشیدم و ملجفه دور خودم جمع کردم و خودمو زدم به خواب. خدا خدا میکردم اینا زودتر برن بخوابن تا من یه خاکی تو سرم کنم. مادرم چایی آورد و گفت محمد پاشو... همه یه نیشخندی زدن. دوباره صدام کرد پاشو منم با صدای خواب آلود مثلا گفتم خوابم میاد... خنده یه مقداری شدیدتر شد. یهو مادرم قاطی کرد اومد ملحفه رو از روم کشید. چشمتون روز بد نبینه من به یه شرت ضایع که تازه پاره هم بود لخت لخت وسط پذیرایی... کل جمع زدن زیر خنده و من مثل فشنگ از جام پریدم و رفتم تو اتاقم. تا آخر عروسی سوژه خنده بودم اونهایی که بودن واسه اونهایی نبودن تعریف کردن و ...

M.etallic.A
24-01-2008, 21:04
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,

M.etallic.A
24-01-2008, 21:11
...................................

M.etallic.A
24-01-2008, 21:18
......................

armin-radin
24-01-2008, 21:23
بچه های سوتی بازار من اومدم با کلی سوتی ،ها!!! فکر نکنید من همش سوتی میدما بیشترش واسه دوستامه.
ولی امروز یه سوتیه باحال دادم بعد از این میزارم
این سوتی هم دوستم برام ایمیل زده بود:

دیشب اس ام اسی رسید با این مضمون:

Salam ,man bimarestanam. Tasadof kardam. Be kasi nagi doktor mige shunam shekaste. Mintuni fori baram ye bores bekhari?
منم بلافاصله اینو واسه سه نفر فوروارد کردم. یکی که اصلا تحویل نگرفت. یکی دیگه با یه اس ام اس دیگه جواب داد اما نفر سوم که خواهر بنده باشن گویا در وقت دریافت خواب تشریف داشتن. بعدا هم که میخونن انگار با همون حالت خواب آلوده بوده! ساعت ۱۲ شب زنگ زدن و با صدایی لرزون و ترسون که: "سلام. چی شده؟ الان کجایی؟ حالت چطوره؟ و ...." منم که خبر نداشتم قضیه چیه بعد از اینکه مدتی گیج زدم تازه گوشی دستم اومد که بعله! گند زدم شیرین. حالا من براش توضیح دادم و میبینم صدا مخلوط شده با اصواتی که تشخیص گریه و خنده اش برام مشکله. بالاخره فهمیدم داره گریه میکنه. اما بعدش با شیرین زبونی و این حرکتا جمعش کردم. از اون ور هم برداشته زنگ زده بود داداشم رو از خواب بیدار کرده بود و اونم هی زنگ میزد. ماجرا رو سریع برای اونم توضیح دادم که بنده خدا از هول و ولا دربیاد و اونم کلی خندید به عقول خوشحال ما. بعدش هم مجبور شدم برای اولین بار چندتا اس ام اس پرخرج بزنم که از دلش دربیارم. ولی خدا میدونه هنوز هم وجدانم درد میکنه. اصلا برای اولین بار مثل بچه آدم و نادمانه معذرت خواهی کردم.

seyyedi
24-01-2008, 21:25
دوستان سلام
اینم از سوتی دوست ما
وقتی که سال اول دبیرستان بودم. روز اول مدرسه بود و مدرسه هم دو شیفته بود. اون روز از بچه های کلاس یه نفر رو به عنوان مبصر موقت تعیین کردن . زنگ اول بیکار بودیم . زنگ دوم که شد یکی اومد داخل کلاس که قیافه ایشون به بچه های پیش می خورد مبصر هم که گردن کلفت بود گفت آقا برو بیرون شیفت شما الان نیست و هرچی پسره اعتراض می کرد و میگفت من معلمم مبصر توجه نمی کرد ما هم همه فکر می کردیم ایشون از بچه های پیش هست آخر سر مبصر با زور ایشون رو از کلاس بیرون کرد
کلاس رفته بود رو هوا بعد یه ربع دیدیم معاون شیفت با پسره اومد داخل کلاس معاون گفت ایشون معلم شیمی شما هستن ما بودیم که منفجر شدیم از خنده و بصر بنده خدا هم مثل لبو سرخ شده بود
هیچی مبصر رو اون روز بیرون از کلاس کردن
البته معلم نمی خواست معاون بیرونش کرد
معلم هم انگار نه انگار که اتفاقی افتاده و با مبصر هم گرم شده بود تا آخر سال

Ramin.badboy
24-01-2008, 21:30
سلام
یه روز مداد فشاری مو گم کرده بودم از ساعت سه بعد از ظهر تا ساعت شیش ونیم تموم خونه روزیرو رو کزدم ولی پیدا نشد اخر سر مامنم گفت چیکار میکنی یه ساعته گفتم نباله مدادم میگردم . گفت تو دهنتم یه نگاهی بکن(مداد دستم بود که داشتم تهشو می خوردم)جالب تر اینکه وقتی زیر تختمو میگشتم میذاشتمتو جیب شلورم بعد دوباره در میاوردم میگرفتم دستم
:27::31::31::27::31:

Ramin.badboy
24-01-2008, 21:37
اینم یه سوتی دیگه

3 4 سال پیش اواخر تابستون بود. عروسی داداشم بود البته یه هفته قبلش بود. من عادت دارم شبهای تابستون موقع خواب 3 4 بار جامو عوض کنم. مثلا ساعت 3 پا میشم میرم تو هال میخوابم 5 پا میشم میرم تو آشپزخونه و کلا تا صبح چند باری جام عوض میشه. یه ملحفه نازک دستمه با یه بالش. در ضمن لباس هم نمیپوشم ( only شرت ) اون شب مهمونها راه افتاده بودن و نصفه شب میرسیدن منتها من خبر نداشتم. ساعت 2:30 پا شدم یه آبی خوردم رفتم وسط پذیرایی دراز کشیدم. تو خواب سنگین بودم که یهو زنگ در خورد منم خوابم سنگین بود از جام پا نشدم مادرم درو باز کرد یهو دیدم صدای سلام و احوالپرسی یه جمع بزرگی از زن و مرد و دختر و پسر داره میاد. تا اومدم بجنبم دیدم دیر شده ملحفه رو کشیدم روم و خودمو زدم به خواب. پذیرایی ما خیلی بزرگه جمع اینقدر شلوغ بود دورهادور پذیرایی پر شد آدم. همه فامیلها بودن از دختر عموها و دختر عمه ها بگیر تا پدر بزرگ و مادر بزرگ و ... حالا صحنه رو تصور کنید این همه آدم دورهادور نشستن و من وسط پذیرایی دراز کشیدم و ملجفه دور خودم جمع کردم و خودمو زدم به خواب. خدا خدا میکردم اینا زودتر برن بخوابن تا من یه خاکی تو سرم کنم. مادرم چایی آورد و گفت محمد پاشو... همه یه نیشخندی زدن. دوباره صدام کرد پاشو منم با صدای خواب آلود مثلا گفتم خوابم میاد... خنده یه مقداری شدیدتر شد. یهو مادرم قاطی کرد اومد ملحفه رو از روم کشید. چشمتون روز بد نبینه من به یه شرت ضایع که تازه پاره هم بود لخت لخت وسط پذیرایی... کل جمع زدن زیر خنده و من مثل فشنگ از جام پریدم و رفتم تو اتاقم. تا آخر عروسی سوژه خنده بودم اونهایی که بودن واسه اونهایی نبودن تعریف کردن و ...
ایول خیلی باحال بید

ramyar.v
24-01-2008, 22:02
اینم یه سوتی دیگه

3 4 سال پیش اواخر تابستون بود. عروسی داداشم بود البته یه هفته قبلش بود. من عادت دارم شبهای تابستون موقع خواب 3 4 بار جامو عوض کنم. مثلا ساعت 3 پا میشم میرم تو هال میخوابم 5 پا میشم میرم تو آشپزخونه و کلا تا صبح چند باری جام عوض میشه. یه ملحفه نازک دستمه با یه بالش. در ضمن لباس هم نمیپوشم ( only شرت ) اون شب مهمونها راه افتاده بودن و نصفه شب میرسیدن منتها من خبر نداشتم. ساعت 2:30 پا شدم یه آبی خوردم رفتم وسط پذیرایی دراز کشیدم. تو خواب سنگین بودم که یهو زنگ در خورد منم خوابم سنگین بود از جام پا نشدم مادرم درو باز کرد یهو دیدم صدای سلام و احوالپرسی یه جمع بزرگی از زن و مرد و دختر و پسر داره میاد. تا اومدم بجنبم دیدم دیر شده ملحفه رو کشیدم روم و خودمو زدم به خواب. پذیرایی ما خیلی بزرگه جمع اینقدر شلوغ بود دورهادور پذیرایی پر شد آدم. همه فامیلها بودن از دختر عموها و دختر عمه ها بگیر تا پدر بزرگ و مادر بزرگ و ... حالا صحنه رو تصور کنید این همه آدم دورهادور نشستن و من وسط پذیرایی دراز کشیدم و ملجفه دور خودم جمع کردم و خودمو زدم به خواب. خدا خدا میکردم اینا زودتر برن بخوابن تا من یه خاکی تو سرم کنم. مادرم چایی آورد و گفت محمد پاشو... همه یه نیشخندی زدن. دوباره صدام کرد پاشو منم با صدای خواب آلود مثلا گفتم خوابم میاد... خنده یه مقداری شدیدتر شد. یهو مادرم قاطی کرد اومد ملحفه رو از روم کشید. چشمتون روز بد نبینه من به یه شرت ضایع که تازه پاره هم بود لخت لخت وسط پذیرایی... کل جمع زدن زیر خنده و من مثل فشنگ از جام پریدم و رفتم تو اتاقم. تا آخر عروسی سوژه خنده بودم اونهایی که بودن واسه اونهایی نبودن تعریف کردن و ...

بابا دمت گرم
خیلی خیلی خیلی باحال بود:27::27::27:

M.etallic.A
24-01-2008, 22:41
یه سوتی دیگه که دو ماه پیش اتفاق افتاد...

تو دانشگاه سر کلاس نشسته بودیم. همه بچه ها بودن. دخترها و پسرها همه مشغول حرف زدن بودیم. یکی از پسرهای کلاس که خیلی تیریپ شخصیتی میاد و پالتو میپوشه و کیف سامسونت دست میگیره و کلا خیلی کلاسش بالاست مثلا رو صندلی نشسته بود و داشت مطالعه میکرد از جلو ردیف دوم نشسته بود. اکیپ بچه های ما هم دور شوفاژ جمع شده بودیم و داشتیم در مورد دخترای کلاس بحث میکردیم و می خندیدیم. یهو یکی از بچه ها گفت سینا رو نگاه کنید چه با شخصیت نشسته داره کتاب میخونه. آقا همینو که گفت یهو یه صدای وحشتناکی اومد و صندلی سینا با خاک یکسان شد. کلا صندلی صاف شد با سطح زمین و گرد و خاک بلند شد و همه دخترها زدن زیر خنده و سینا هم که با باسن خورده بود زمین و وضعیت بدی داشت با عصبانیت از کلاس زد بیرون. ما هم جمع شدیم دور صندلی شکسته و داشتیم مهندسی میکردیم که چه اتفاقی افتاد که این صندلی به این وضع در اومد. حالا این صندلی ها هم تازه و نو بودن. آقا ما هم بعد کلاس یه تظاهرات تو دانشگاه راه انداختیم در اعتراض به نامرغوب بودن صندلی ها و جالب اینکه این آقا سینای با شخصیت جلوی تظاهرات شال گردنش رو دور سرش میچرخوند و بالا پایین میپرید و سروصدا میکرد. بیچاره جدی گرفته بود در حالیکه هدف فقط خنده و شلوغ کاری بود.

Kurosh
24-01-2008, 22:54
چرا پستات رو ویرایشیدی Metallica ؟ تو پستای بعد نقل شده که...

kambiz_g
24-01-2008, 22:55
تو دانشگاه سر کلاس نشسته بودیم. همه بچه ها بودن. دخترها و پسرها همه مشغول حرف زدن بودیم. یکی از پسرهای کلاس که خیلی تیریپ شخصیتی میاد و پالتو میپوشه و کیف سامسونت دست میگیره و کلا خیلی کلاسش بالاست مثلا رو صندلی نشسته بود و داشت مطالعه میکرد از جلو ردیف دوم نشسته بود. اکیپ بچه های ما هم دور شوفاژ جمع شده بودیم و داشتیم در مورد دخترای کلاس بحث میکردیم و می خندیدیم. یهو یکی از بچه ها گفت سینا رو نگاه کنید چه با شخصیت نشسته داره کتاب میخونه. آقا همینو که گفت یهو یه صدای وحشتناکی اومد و صندلی سینا با خاک یکسان شد. کلا صندلی صاف شد با سطح زمین و گرد و خاک بلند شد و همه دخترها زدن زیر خنده و سینا هم که با باسن خورده بود زمین و وضعیت بدی داشت با عصبانیت از کلاس زد بیرون. ما هم جمع شدیم دور صندلی شکسته و داشتیم مهندسی میکردیم که چه اتفاقی افتاد که این صندلی به این وضع در اومد. حالا این صندلی ها هم تازه و نو بودن. آقا ما هم بعد کلاس یه تظاهرات تو دانشگاه راه انداختیم در اعتراض به نامرغوب بودن صندلی ها و جالب اینکه این آقا سینای با شخصیت جلوی تظاهرات شال گردنش رو دور سرش میچرخوند و بالا پایین میپرید و سروصدا میکرد. بیچاره جدی گرفته بود در حالیکه هدف فقط خنده و شلوغ کاری بود.
ايول با حال بود

Alireza.M67
24-01-2008, 22:58
یه بار میگم که برای همیشه گفته باشم من دخملم اسمم ابجی مهسا جونه کم به من بگین داداااااش

خب حالا چرا انقدر ناراحت میشی .
از این جور اشتباهات پیش میاد مهسا خانم ، شما باید ببخشید .
یه خاطره از خودم در میکنم که یکم شاد شی :
یه بار بچه ها می خواستن برن پاچه خواری استاد ، چون پاش آسیب دیده بود و یکی از قدمهاشو بلند تر برمی داشت.
منم چون از این کارا خوشم نمیاد عقب تر وایسادم تا کارشون تموم شه .
یکی از بچه ها اومد شروع کنه و مثلا می خواست احوال پرسی کنه گفت:
"خدا بد نده استاد ، چرا گشاد گشاد راه میرید "
آقا من نتونستم خودمو کنترل کنم ، پریدم بیرون کلاس زدم زیر خنده .
آخر ترمم ، استاد با نمره 10 قبولش کرد .

kambiz_g
24-01-2008, 22:58
امروز يكي اومده بود مغازه امون مي گفت رفته بودم يه جا
كه شماره خونه مو مي خواستن خيلي واجب بوده اين بدبختم هر چي فكر مي كنه ميبينه شماره خونه اش يادش نمياد حسابي عصبي شده بوده زنگ ميزنه خونش به زنش ميگه شماره خونمون چنده زنش بهش ميگه قرصهاتو خوردي تو الان شماره خونه رو گرفتي

armin-radin
24-01-2008, 23:08
امروز ساعت 3 امتحان داشتم سریع داشتم سوالای مهمو میخوندم که دیدم نیم ساعت مونده به 3 من هنوز نرفتم .زود لباس پوشیدمو رفتم دانشگاه 5 دقیقه مونده بود امتحان شروع بشه رسیدم اونجا رو در ورودی اسم و شماره صندلیو نوشته بودن منم رفتم که ببینم شمارم چنده. کل اسمارو گشتم اسممو پیدا نکردم. دیدم2،3 نفر دیگه هم مثه من اونجا اواره ان تا اسمشونو پیدا کنم امتحان شروع شد و ما هنوز شمارمونو پیدا نکرده بودیم.
یه دفه گفتم بزار کارت ورود به جلسرو نگاه کنم. همون جا من خشک شدم:blink: نوشته بود محل امتحان مجتمع شماره 2(این تعطیلی بین امتحانا باعث شده بود که من یادم بره دو تا حوزه هست) از اونجا تا اونیکی دانشگاه 5 دقیقه راه بود.زود سوار ماشین شدیم که بریم امتحان بدیم 5 دقیقه هم از شروع امتحان گذشته بود.اونیکی یه تابلو داشت 2 متر طولش 1/5 عرضش بود با کلی زحمت اسممو پیدا کردم طبقه سوم افتاده بودم رفتم بالا دیدم شماره 522 پره یکی دیگه نشسته مراقب گفت شمارت چنده گفتم 522 گفت یه نفر دیگه نشسته اونجا گفتم نه اون اشتبا نشسته من 522 هستم از اون پرسید گفت شمارت چنده اونم گفت 522 اقا دیگه داشت از سرم بخار در میومد گفت 3باره برو پایین ببین شمارت چنده بازم رفتم پایین نوشته 523 خیلی ریز نوشته بود. بازم باید 3 طبقرو برم بالا تا امتحان بدم تو راه هر مراقبی که منو میدید 100 تا گیر میداد اقا 4باره رفتم نشستم بالاخره امتحانمو دادم 20دقیقه از امتحان گذشته بود. یکی از بچه ها یه موبایل گذاشته بود تو استینش بعد با اون کلی تقلب کردو بهم رسوند مراقب هم که اسگل بود حمید یه بار دستش خورد به ایفون صدای اون یارو رو همه ی اونایی که تو کلاس بودن شنیدن. همه خودشونو نگه داشته بودن اما زیر زیزرکی میخندیدن واقعا دوستم شانس اورد چون مراقب رفته بود بیرون.

M.etallic.A
25-01-2008, 00:36
چرا پستات رو ویرایشیدی Metallica ؟ تو پستای بعد نقل شده که...

آخه یه 4 5 6 تایی شده بود. ولی خوب پست اصلی سرجاش هست به این آدرس ( صفحه 212 )


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

Persian Warrior
25-01-2008, 10:42
اقا خدا نصيب گرگ بيابون نكنه
ما توي اردو همراه بچه ها (توي مشهد) رفته بوديم بازار رضا دم يكي از مغازه ها ديديم يه جون با قيافه اي بسيار مضحك اون گوش واستاده :18:ما هم كه به قولي بد جور كلك بوديم :21:گفتيم اقا ببخشيد روم به ديوار دست شويي كجاست
يارو مثلا اومد كار خير بكنه 3 ساعت با حركات دست داشت به ما و بر و بچز ادرس مي داد بعد اون 3 ساعت ما گفتيم
حال چرا اين همه راه بريم شما تو مغازتون دست شويي ندارين يارو مثل لبو قرمز شد گفت شما ادماي ديوونه اي هستيد ما هم گفتيم نه باباجون ما ادم ديوونه نيستيم ادم ديوونه كنيم:5:
بعدشم تا خود هتل دنبالمون كرد:31:

Talabkar
25-01-2008, 12:57
2 هفته پيش با يكي از بچه ها كه دختر بود رفته بوديم بيرون بعد سر يه موضويعي گفتم اين داره از سوي من استفاده ميكنه ......دختره خيلي جدي برگشت به دوستش گفت : سو به تركي يعني آب .... يعني من دارم از آب طلبكار استفاده مي كنم .....
كلي خنديديم و خودش هم فهميد چه سوتي داده

چه قدر سوتي درباره اب جلو من ميدن!!

Ramin.badboy
25-01-2008, 13:30
یه خاطره از خودم در میکنم که یکم شاد شی :
یه بار بچه ها می خواستن برن پاچه خواری استاد ، چون پاش آسیب دیده بود و یکی از قدمهاشو بلند تر برمی داشت.
منم چون از این کارا خوشم نمیاد عقب تر وایسادم تا کارشون تموم شه .
یکی از بچه ها اومد شروع کنه و مثلا می خواست احوال پرسی کنه گفت:
"خدا بد نده استاد ، چرا گشاد گشاد راه میرید "
آقا من نتونستم خودمو کنترل کنم ، پریدم بیرون کلاس زدم زیر خنده .
آخر ترمم ، استاد با نمره 10 قبولش کرد .
ایییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییول

Persian Warrior
25-01-2008, 15:25
امروز ساعت 3 امتحان داشتم سریع داشتم سوالای مهمو میخوندم که دیدم نیم ساعت مونده به 3 من هنوز نرفتم .زود لباس پوشیدمو رفتم دانشگاه 5 دقیقه مونده بود امتحان شروع بشه رسیدم اونجا رو در ورودی اسم و شماره صندلیو نوشته بودن منم رفتم که ببینم شمارم چنده. کل اسمارو گشتم اسممو پیدا نکردم. دیدم2،3 نفر دیگه هم مثه من اونجا اواره ان تا اسمشونو پیدا کنم امتحان شروع شد و ما هنوز شمارمونو پیدا نکرده بودیم.
یه دفه گفتم بزار کارت ورود به جلسرو نگاه کنم. همون جا من خشک شدم:blink: نوشته بود محل امتحان مجتمع شماره 2(این تعطیلی بین امتحانا باعث شده بود که من یادم بره دو تا حوزه هست) از اونجا تا اونیکی دانشگاه 5 دقیقه راه بود.زود سوار ماشین شدیم که بریم امتحان بدیم 5 دقیقه هم از شروع امتحان گذشته بود.اونیکی یه تابلو داشت 2 متر طولش 1/5 عرضش بود با کلی زحمت اسممو پیدا کردم طبقه سوم افتاده بودم رفتم بالا دیدم شماره 522 پره یکی دیگه نشسته مراقب گفت شمارت چنده گفتم 522 گفت یه نفر دیگه نشسته اونجا گفتم نه اون اشتبا نشسته من 522 هستم از اون پرسید گفت شمارت چنده اونم گفت 522 اقا دیگه داشت از سرم بخار در میومد گفت 3باره برو پایین ببین شمارت چنده بازم رفتم پایین نوشته 523 خیلی ریز نوشته بود. بازم باید 3 طبقرو برم بالا تا امتحان بدم تو راه هر مراقبی که منو میدید 100 تا گیر میداد اقا 4باره رفتم نشستم بالاخره امتحانمو دادم 20دقیقه از امتحان گذشته بود. یکی از بچه ها یه موبایل گذاشته بود تو استینش بعد با اون کلی تقلب کردو بهم رسوند مراقب هم که اسگل بود حمید یه بار دستش خورد به ایفون صدای اون یارو رو همه ی اونایی که تو کلاس بودن شنیدن. همه خودشونو نگه داشته بودن اما زیر زیزرکی میخندیدن واقعا دوستم شانس اورد چون مراقب رفته بود بیرون.
من اگه جاي تو بودم از بس كه اظطراب داشتم از همون طبقه ي 3 خودمو پرت ميكردم پايين:31::2::27:

armin-radin
25-01-2008, 19:59
سوتی که همین 4 ماه پیش اتفاق افتاد
اول ترم بود ما هم سیستم عامل داشتیم تو سایت بعد استاد اومد گفت اونایی که از کامپیوتر ترفندایی بلدن که مهمه و خیلیا نمیدونن بگن
یکی گفت من به رجیستری واردم یکی هم گفت من میتونم با 4 تا کلمه از تکست داکیومنت ویندوزو ریستارت کنم .اقا یه دفه (سعیدیکی از دوستامه خیلیم بچه مثبته تو کلاس کنکور همکلاس بودیم) سعید بلند گفت استاد منم میتونم شکل ایکونارو عوض کنم. منو میگی من که غش کردم از خنده کل کلاسم رفت تو هوا استادم که کلی خندیدو تا اخر کلاس سوژه شده بود بیچاره تا اخر درس قرمز شده بودو همه بهش میخندیدن و هنوزم تیکه کلاممون اینه.

winter+girl
25-01-2008, 20:11
سوتی که همین 4 ماه پیش اتفاق افتاد
اول ترم بود ما هم سیستم عامل داشتیم تو سایت بعد استاد اومد گفت اونایی که از کامپیوتر ترفندایی بلدن که مهمه و خیلیا نمیدونن بگن
یکی گفت من به رجیستری واردم یکی هم گفت من میتونم با 4 تا کلمه از تکست داکیومنت ویندوزو ریستارت کنم .اقا یه دفه (سعیدیکی از دوستامه خیلیم بچه مثبته تو کلاس کنکور همکلاس بودیم) سعید بلند گفت استاد منم میتونم شکل ایکونارو عوض کنم. منو میگی من که غش کردم از خنده کل کلاسم رفت تو هوا استادم که کلی خندیدو تا اخر کلاس سوژه شده بود بیچاره تا اخر درس قرمز شده بودو همه بهش میخندیدن و هنوزم تیکه کلاممون اینه.


من متوجه نشدم کجاش خنده داشت که شما تا آخر سوژه اش کردین

SR72
25-01-2008, 20:21
بریبچس ...سوتی هاتون باحاله ...!!!!! ادامه بدین

Kurosh
26-01-2008, 00:05
من متوجه نشدم کجاش خنده داشت که شما تا آخر سوژه اش کردین

طرف گفته: ای کون ها !!!! به جای آیکون ها!!! تلفظ دقیق: /i:ku:n haa/ :27::27:

حالا این خنده نداشت؟:31:

ebicross
26-01-2008, 02:54
طرف گفته: ای کون ها !!!! به جای آیکون ها!!! تلفظ دقیق: /i:ku:n haa/ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](33).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](33).gif

حالا این خنده نداشت؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif
شما که خودت یه پا سوتی هستی!!!![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif
بابا منظورش این بود که عوض کردن آیکن ها کار خیلی خاصیه؟؟؟؟؟؟
مثل اینه که بگی من بلدم نشسته غذا بخورم.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif
__________________________________________________-
بابام اینا داشتن میرفتن بیرون. شب هم بود. خواستم یهو اذیتشون کنم از بالا یه پارچ آب ریختم رو ماشین.
یهو شیشه جلو یخ زد بابام هرچی از دهنش در اومد بهم گفت.
طفلک تو این هوا یه ربع همون جلو واستاده بود تا شیشه باز بشه.

winter+girl
26-01-2008, 12:07
شما که خودت یه پا سوتی هستی!!!![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif
بابا منظورش این بود که عوض کردن آیکن ها کار خیلی خاصیه؟؟؟؟؟؟
مثل اینه که بگی من بلدم نشسته غذا بخورم.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif
__________________________________________________-
بابام اینا داشتن میرفتن بیرون. شب هم بود. خواستم یهو اذیتشون کنم از بالا یه پارچ آب ریختم رو ماشین.
یهو شیشه جلو یخ زد بابام هرچی از دهنش در اومد بهم گفت.
طفلک تو این هوا یه ربع همون جلو واستاده بود تا شیشه باز بشه.

اگه انقد زود یخ میزنه چرا تو راه یخ نزد؟؟؟یعنی چرا تا پایین اومدن و رسیدن به شیشه اون سوتیه قبلی هم که آره تازه گرفتم:31:
بچه ها از این به بعد هر کی سوتی تعریف میکنه باید یه جور توضیح بده که منطق من قثبول کنه اگه منطقی نیست یکم توضیح بدین

یه سوتی هم من دیشب دادم اومدم cd رایت کنم همه چیز رو آماده کردم نصفشم رایت شد اومدم دیدم اصلا cd نزاشتم تو سی دی رم

Kurosh
26-01-2008, 12:42
شما که خودت یه پا سوتی هستی!!!![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بابا منظورش این بود که عوض کردن آیکن ها کار خیلی خاصیه؟؟؟؟؟؟
مثل اینه که بگی من بلدم نشسته غذا بخورم.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


نخ هیرم! همینی که من گفتم منظورش بود!! اونی که گفتی که اصلا" خنده نداشت!! تازه ندیدی مگه ایشون تو پستش واسه آیکون ~ نگذاشته بود!!!!

شوخی کردم...حالا تو گیر نده دیگه...بذار ملت بخندن!!:8:
همون برداشت من خنده دار تره!:27:

M.etallic.A
26-01-2008, 13:18
یه سوتی هم من دیشب دادم اومدم cd رایت کنم همه چیز رو آماده کردم نصفشم رایت شد اومدم دیدم اصلا cd نزاشتم تو سی دی رم

چجوری بدون اینکه سی دی بزاری نصفش رایت شد ؟!!!! :تعجب

fatima1984
26-01-2008, 13:44
سلام عزيزان٬من عضو جديد اين فروم هستم٬بچه ها دمتون گرم ٬عجب تايپكي ساختين ;)
منم يه چند تا سوتي دادم كه يكي يكي براتون مي گم.
يه شب دوستم قرار بود بياد دنبالم بريم بيرون٬منم كلي منتظرش بودم كه اين بچه زودي بياد٬از تو پنجره خونمون كه طبقه دوم هست و به سمت پاركينگ ديد داره داشتم نگاه مي كردم ببينم رسيده يا نه؟ ... خلاصه همين كه كه ماشين شبيه ماشين دوستم ديدم اومد تو پاركينگ واستاد ٬منم كفشمو پوشيدم رفتم پايين٬ دوستم هم زنگ زد ٬منم فكر كردم مي خواد خبرم كنه كه رسيده واسه همين reject كردم .يعني كه ميدونم اينحايي دارم ميام پايين(كاري كه هميشه مي كنيم)
بعد بدو بدو رفتم سوار اون ماشينه شدم و ديدم هيچ صدا حركتي نمياد٬اخه منم داشتم با كيفم ور مي رفتم . همينكه سرمو بلند كردم ديدم يه پسر كلاه به سر چشماش شده :18::18: داره زل زل نگام مي كنه٬يه جورايي هم بچه به حالت سكته در اومده بود٬منو بگو داشتم اب مي شدم مي رفتم تو چاه فاضلاب٬ فقط تو نستم بگم sorry sorry :blush::blush::41:
در و باز كردم و بدو بدو رفتم تو ساختمون٬كه ديدم دم در دختر همسايمون يه من ارايش كرده و كلي به خودش رسيده ٬با نازو عشوه مياد بيرون٬و همين كه ديد من از اون ماشي پياده شدم ٬اونم چشاش شبيه چشاي پسره شد٬ و اونم نكرد به روم نياره٬با كمال پر رويي پرسيد تو ماشين نامزدم چي كار مي كردي؟ چر كار داشتي باهاش؟؟!!!!!! :-O :O :-S
منو بگو بيچاره٬بيرون رفتن بهم نيومده٬يه روز كه مي خوام برم بايد اينجوري ابروم پيش دختر همسايه بره!!!!!1 اي خاك بر سرم كه سوار ماشين پسر غريبه شدم٬ ابرو نمي ذارن كه واسه ادم.
ولي خداييش خيلي حس بدي بود٬شايد اگه يه پسر اين كارو انجام بده معمولي تر بشه ولي واسه يه دختر خيلي افتضاحه :( :'(

winter+girl
26-01-2008, 14:01
چجوری بدون اینکه سی دی بزاری نصفش رایت شد ؟!!!! :تعجب

خوب واسه اینکه نمیدونم چرا رایت شد خوب اگه خطا میداد همون اول میفهمیدم شایدم چون ورژن nero من بالاست:46:
مگه برای شما ها نمیشه؟؟؟ یعنی فقط واسه من اینجوری میشه؟؟؟؟ وااااااااااای خیلی دوست دارم اینطوری ذوق کردم بروی منو هیچکس نداره به کسی نمیدمش:21:

winter+girl
26-01-2008, 14:06
سلام عزيزان٬من عضو جديد اين فروم هستم٬بچه ها دمتون گرم ٬عجب تايپكي ساختين ;)
منم يه چند تا سوتي دادم كه يكي يكي براتون مي گم.
يه شب دوستم قرار بود بياد دنبالم بريم بيرون٬منم كلي منتظرش بودم كه اين بچه زودي بياد٬از تو پنجره خونمون كه طبقه دوم هست و به سمت پاركينگ ديد داره داشتم نگاه مي كردم ببينم رسيده يا نه؟ ... خلاصه همين كه كه ماشين شبيه ماشين دوستم ديدم اومد تو پاركينگ واستاد ٬منم كفشمو پوشيدم رفتم پايين٬ دوستم هم زنگ زد ٬منم فكر كردم مي خواد خبرم كنه كه رسيده واسه همين reject كردم .يعني كه ميدونم اينحايي دارم ميام پايين(كاري كه هميشه مي كنيم)
بعد بدو بدو رفتم سوار اون ماشينه شدم و ديدم هيچ صدا حركتي نمياد٬اخه منم داشتم با كيفم ور مي رفتم . همينكه سرمو بلند كردم ديدم يه پسر كلاه به سر چشماش شده :18::18: داره زل زل نگام مي كنه٬يه جورايي هم بچه به حالت سكته در اومده بود٬منو بگو داشتم اب مي شدم مي رفتم تو چاه فاضلاب٬ فقط تو نستم بگم sorry sorry :blush::blush::41:
در و باز كردم و بدو بدو رفتم تو ساختمون٬كه ديدم دم در دختر همسايمون يه من ارايش كرده و كلي به خودش رسيده ٬با نازو عشوه مياد بيرون٬و همين كه ديد من از اون ماشي پياده شدم ٬اونم چشاش شبيه چشاي پسره شد٬ و اونم نكرد به روم نياره٬با كمال پر رويي پرسيد تو ماشين نامزدم چي كار مي كردي؟ چر كار داشتي باهاش؟؟!!!!!! :-O :O :-S
منو بگو بيچاره٬بيرون رفتن بهم نيومده٬يه روز كه مي خوام برم بايد اينجوري ابروم پيش دختر همسايه بره!!!!!1 اي خاك بر سرم كه سوار ماشين پسر غريبه شدم٬ ابرو نمي ذارن كه واسه ادم.
ولي خداييش خيلي حس بدي بود٬شايد اگه يه پسر اين كارو انجام بده معمولي تر بشه ولي واسه يه دختر خيلي افتضاحه :( :'(

کجاش افتضاحه خنده داره که بیشتر من اگه بودم کلی به پسره میخندیدم واسه منم یبار اینطوری شد اما نرفتم بشینم خیلی عادی بدون اینکه سرمو بیارم پایین ببینم کیه زدم به شیشه که بکشه پایین اما افسوس که طرف آشنا نبود وقتی هم مرده گفت بفرمایید کاری داشتین هر هر بهش خندیدم هر چند این احتمال رومیدم که اون فکر کرد من دیووونم

M.etallic.A
26-01-2008, 14:09
داشتی vcd رایت میکردی ؟ احتمالا تو مرحله کانورت بوده و وقتی رسید به رایت error داد.

winter+girl
26-01-2008, 14:14
یه سوتی ضایع
یبار اصلا گیر داده بودم به این داداشم و زن داداشم که ای بابا بچه بیارین هر چی میگفتن من میگفتم وااااای بچه دوست دارم هی بچه بچه زن داداشم نه بر داشت نه گذاشت جلوی همه گفت خوب اگه انقد بچه دوست داری خودت بیار منم که احساس کردم کم آوردم اومدم یه جوابی بدم خیلی با صدای بلند و با جرات گفتم تنهایی که نمیتونم بچه بیارم دیگه هیچی نفهمیدم جز خند ه ی بقیه و نگاه چپ چپ مامانم

winter+girl
26-01-2008, 14:15
داشتی vcd رایت میکردی ؟ احتمالا تو مرحله کانورت بوده و وقتی رسید به رایت error داد.


آره ولی نمیخوام مال من همینجوریه دوست دارم دوست دارم دوست دارم :19:

M.etallic.A
26-01-2008, 14:40
منم دوست دارم دوست دارم دوست دارم سوتی هاتو میگم خیلی باحالن. مخصوصا آخری...

سال سوم دبیرستان بودیم یه دبیر شیمی داشتیم که خیلی هیکلی بود. یه روز آخرای ساعت شیمی بود و معلم هم داشت واسه ما درباره کنکور و دانشگاه سخنرانی میکرد. صندلیشو گذاشته بود رو سکوی جلوی تخته سیاه و پاهاشو انداخته بود رو هم و خیلی جدی داشت حرف میزد. ما هم گوش میدادیم. یهو اومد یه کمی جابه جا شه صندلی یه کم تکون خورد و یکی از پایه ها از رو سکو اینورتر اومد. چشمتون روز بد نبینه تا معلم اومد دوباره بشینه صندلی افتاد و پشت سرش معلم با کله رفت تو در کلاس و یه صدایی داد ما رو میگی فقط منتظر یه چیز مزخرف بودیم کلی بخندیم حالا این اتفاق منحصر به فرد افتاده بود همه زدیم زیر خنده دبیر شیمی هم بلند شد یه کم شلوارشو تکوند سریع از کلاس رفت بیرون ما هم پشت سرش رفتیم تو حیاط و به تمام بچه های مدرسه گفتیم چی شد و دبیر شیمی سوژه شده بود دیگه تو کلاس رو صندلی نمی نشست و از اول تا آخر می ایستاد...

Kurosh
26-01-2008, 14:43
یه سوتی ضایع
یبار اصلا گیر داده بودم به این داداشم و زن داداشم که ای بابا بچه بیارین هر چی میگفتن من میگفتم وااااای بچه دوست دارم هی بچه بچه زن داداشم نه بر داشت نه گذاشت جلوی همه گفت خوب اگه انقد بچه دوست داری خودت بیار منم که احساس کردم کم آوردم اومدم یه جوابی بدم خیلی با صدای بلند و با جرات گفتم تنهایی که نمیتونم بچه بیارم دیگه هیچی نفهمیدم جز خند ه ی بقیه و نگاه چپ چپ مامانم
خیلی خوب بود...مرسی...:31::31::27::27::31::31: کلی خندیدیم:40:...:11:

ALI_PITT
26-01-2008, 14:51
اين سوتي هاي دوستام ها!!!!
خودم سوتي ندادم!
گوشي ايرانسل
قرن 2007
کره جهان
محمد شاه مجلس را به سوپ بست توپ را گفت سوپ:20:

moein_drj
26-01-2008, 15:00
یه سوتی ضایع
یبار اصلا گیر داده بودم به این داداشم و زن داداشم که ای بابا بچه بیارین هر چی میگفتن من میگفتم وااااای بچه دوست دارم هی بچه بچه زن داداشم نه بر داشت نه گذاشت جلوی همه گفت خوب اگه انقد بچه دوست داری خودت بیار منم که احساس کردم کم آوردم اومدم یه جوابی بدم خیلی با صدای بلند و با جرات گفتم تنهایی که نمیتونم بچه بیارم دیگه هیچی نفهمیدم جز خند ه ی بقیه و نگاه چپ چپ مامانم
دست مرسی. بسی خنددیم.



سلام عزيزان٬من عضو جديد اين فروم هستم٬بچه ها دمتون گرم ٬عجب تايپكي ساختين ;)
منم يه چند تا سوتي دادم كه يكي يكي براتون مي گم.
يه شب دوستم قرار بود بياد دنبالم بريم بيرون٬منم كلي منتظرش بودم كه اين بچه زودي بياد٬از تو پنجره خونمون كه طبقه دوم هست و به سمت پاركينگ ديد داره داشتم نگاه مي كردم ببينم رسيده يا نه؟ ... خلاصه همين كه كه ماشين شبيه ماشين دوستم ديدم اومد تو پاركينگ واستاد ٬منم كفشمو پوشيدم رفتم پايين٬ دوستم هم زنگ زد ٬منم فكر كردم مي خواد خبرم كنه كه رسيده واسه همين reject كردم .يعني كه ميدونم اينحايي دارم ميام پايين(كاري كه هميشه مي كنيم)
بعد بدو بدو رفتم سوار اون ماشينه شدم و ديدم هيچ صدا حركتي نمياد٬اخه منم داشتم با كيفم ور مي رفتم . همينكه سرمو بلند كردم ديدم يه پسر كلاه به سر چشماش شده :18::18: داره زل زل نگام مي كنه٬يه جورايي هم بچه به حالت سكته در اومده بود٬منو بگو داشتم اب مي شدم مي رفتم تو چاه فاضلاب٬ فقط تو نستم بگم sorry sorry :blush::blush::41:
در و باز كردم و بدو بدو رفتم تو ساختمون٬كه ديدم دم در دختر همسايمون يه من ارايش كرده و كلي به خودش رسيده ٬با نازو عشوه مياد بيرون٬و همين كه ديد من از اون ماشي پياده شدم ٬اونم چشاش شبيه چشاي پسره شد٬ و اونم نكرد به روم نياره٬با كمال پر رويي پرسيد تو ماشين نامزدم چي كار مي كردي؟ چر كار داشتي باهاش؟؟!!!!!! :-O :O :-S
منو بگو بيچاره٬بيرون رفتن بهم نيومده٬يه روز كه مي خوام برم بايد اينجوري ابروم پيش دختر همسايه بره!!!!!1 اي خاك بر سرم كه سوار ماشين پسر غريبه شدم٬ ابرو نمي ذارن كه واسه ادم.
ولي خداييش خيلي حس بدي بود٬شايد اگه يه پسر اين كارو انجام بده معمولي تر بشه ولي واسه يه دختر خيلي افتضاحه :( :'(

خواهری خوش اومدی. جالب بود....
------------

بچه ها ادامه بدین.

armin-radin
26-01-2008, 19:29
2
من متوجه نشدم کجاش خنده داشت که شما تا آخر سوژه اش کردین


طرف گفته: ای کون ها !!!! به جای آیکون ها!!! تلفظ دقیق: /i:ku:n haa/ :27::27:

حالا این خنده نداشت؟:31:


شما که خودت یه پا سوتی هستی!!!!
بابا منظورش این بود که عوض کردن آیکن ها کار خیلی خاصیه؟؟؟؟؟؟
مثل اینه که بگی من بلدم نشسته غذا بخورم.
.

میبینم که برنامه 90 راه انداختین و کارشناسی میکنین
این سوتیه چیز داشت منم وارد حاشیه نشدم طوریکه میشه ازش 2 جور برداشت کرد نوشتم در اصلم همینطوره و ما به هردو خندیدیم اما اون کلمرو با تاکید گفت و یکم زبونش گرفت و دقیقا اینطوری گفت (i:coon-aa) حالا خنده داشت یا نه؟
من دیگه زیاد حاشیه هاشو تعریف نکردم.
---------

یه سوتی ضایع
یبار اصلا گیر داده بودم به این داداشم و زن داداشم که ای بابا بچه بیارین هر چی میگفتن من میگفتم وااااای بچه دوست دارم هی بچه بچه زن داداشم نه بر داشت نه گذاشت جلوی همه گفت خوب اگه انقد بچه دوست داری خودت بیار منم که احساس کردم کم آوردم اومدم یه جوابی بدم خیلی با صدای بلند و با جرات گفتم تنهایی که نمیتونم بچه بیارم دیگه هیچی نفهمیدم جز خند ه ی بقیه و نگاه چپ چپ مامانم

wnr girl مرسی خیلی جالب بود

اردلان
26-01-2008, 19:33
دم همه ي سوتي نويسا گرم!
________________________

امروز سر جلسه امتحان بوديم ... بعد اين اوليارو ميشونن كنار ما كه چي كسي تقلب نكنه ... اين پسره هم كه بغله ما بود چند روز بود هي اذيت ميكرد! (سر جلسه هيچي نميبرم جز يه خودكار) اينم هي گير داده بود كه اين خودكاررو از من بگيره سر به نيستش كنه! زورش هم نميرسد هي زور ميزد نميتونست! اينم عادت داره يه جامدادي با كلي خرت و پرت مياره! شال گردن و دستكشاش رو هم ميچپونه تو كلاش اويزون ميكنه به جا ميز(كلا شباهت زيادي به مستر بين داره) ... بعد هي اين پا ميشد ميرفت بيرون دوباره بر ميگشت ... هي تلاش ميكرد اينو از من بگيره! آخرش قاطي كرده بود اون كلاهرو با اون همه محتوايت كوبيد تو سره من! منم يهو ديديم همه برگشتم به طرف من يه صدايي هم قبلش اومد! بد ديدم پسره داره به من نيگا ميكنه! بعد عمق فاجعرو دست يافتم بهش(جا مدادي بد بختشو از پنجره شوتيدم به بيرون! ) ... بعد يهو ديدم رفت بيرون در عرض دو ثانيه با جامداديش برگشت گفتم چي شد يهو ... گفت فلاني پايين بوده برام اورده! هيچجي ما هم كلي ازش عذر خواهي كرديم كه دست خودم نبود جون تو!(واقعا هم نميدم چرا من اينكارو كردم!) ...

اگه شبيه سوتي نبود ديگه خودتون يه كاريش كنين!

________
يكي ديگه همين امروز ...
من عادت دارم اصلا يه جاي درس حسابي برا درس خوندن نميشينم ... يا رو مبل يا روزمين يا رو ميز غذا خوري!
امرو رو ميز غذا خوري بودم! بد مامانم نشسته بودش ... منم عادت دارم پشت ميز ميشينم شونصد متر ميرم پايين پاهام هم چهل متر وا ميشه!(از عرض و طول!!!) ...هيچي در اوج درس خوندن خسته شده بودم گقتم پاشم برم يه چرخي بزنم ... يه دم پاييم كه زيره ميز بود و پوشيدم ... اونيكيو هرچي زور زدم نتونستم بپوشم ... يهو ديديم مامانم اينجوري ميكنه دمپاييه منو ميخواي چيكا(پاش رو دمپايي من بود!) هي تلاش ميكرد اينو بپوشه منم داشتم از خنده ميمردم ... بعد نيگا كرد ديد كه بعله ...! (خودش هم زد زير خنده!)

armin-radin
26-01-2008, 19:52
من اگه جاي تو بودم از بس كه اظطراب داشتم از همون طبقه ي 3 خودمو پرت ميكردم پايين:31::2::27:
اره استرس خیلی داشتم ولی میخواستم برم برج میلاد از اونجا بپرم چون هم (به قول اون زنه تو صرفه جویی مصرف سوخت) کلاس داره هم ادم دیگه مطمئن میشه که ازراییل اومده سراغش.

reza3600
26-01-2008, 20:29
یه سوتی ضایع
یبار اصلا گیر داده بودم به این داداشم و زن داداشم که ای بابا بچه بیارین هر چی میگفتن من میگفتم وااااای بچه دوست دارم هی بچه بچه زن داداشم نه بر داشت نه گذاشت جلوی همه گفت خوب اگه انقد بچه دوست داری خودت بیار منم که احساس کردم کم آوردم اومدم یه جوابی بدم خیلی با صدای بلند و با جرات گفتم تنهایی که نمیتونم بچه بیارم دیگه هیچی نفهمیدم جز خند ه ی بقیه و نگاه چپ چپ مامانم

خفن ترین سوتی که من توی عمرم خوندم این بود.
مییییییییییییترکیم. بمبببببببب
ای ول روحیه منو واسه امتحانات چسبوندی به طاق

Persian Warrior
26-01-2008, 21:18
اره استرس خیلی داشتم ولی میخواستم برم برج میلاد از اونجا بپرم چون هم (به قول اون زنه تو صرفه جویی مصرف سوخت) کلاس داره هم ادم دیگه مطمئن میشه که ازراییل اومده سراغش.

البته اينم بد نيست:5: .ولي صرفت ميكنه تا اونجا بري چرا اين همه پول تاكسي بدي:31:
از طبقه ي 3 مردن راحتر از 300-400 است نه؟ ولي من هيچ لحظه اي را با اون وقتي كه تو راه پرت شدن پايين از برج ميلادم عوض نميكنم:8::27:

Gita
26-01-2008, 22:11
یه سوتی ضایع
یبار اصلا گیر داده بودم به این داداشم و زن داداشم که ای بابا بچه بیارین هر چی میگفتن من میگفتم وااااای بچه دوست دارم هی بچه بچه زن داداشم نه بر داشت نه گذاشت جلوی همه گفت خوب اگه انقد بچه دوست داری خودت بیار منم که احساس کردم کم آوردم اومدم یه جوابی بدم خیلی با صدای بلند و با جرات گفتم تنهایی که نمیتونم بچه بیارم دیگه هیچی نفهمیدم جز خند ه ی بقیه و نگاه چپ چپ مامانم


سوتی جالبی بود.
راستی چرا بچه دوست داری؟ بچه به چه دردی میخوره؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Persian Warrior
26-01-2008, 22:19
اقا ما يه بار تو زمين فوتبال واسه افه اومدن يه شوت محكم از وسط زمين زديم وشانس ما توپ راحت تو دست دروازبان جا گرفت خدا نصيبتون نكنه مربي هم هر چي بلد بود به ما گفت .تو همون حال وهواي فحش و كتك يهو اقاي دروازبان حريف با پشت پاي خودش توپ را شوتيد تو دروازه ي خودشون . از همون جا مربيمون كفشاشو در اوورد وبا همون نيش كنار رفتش دويد طرف ما تا بغلمون كنه ما هم از همه چي بي خبر پا رو گذاشتيم به فرار كه مثلا كتك نخوريم.

اقايون از سوتي جالب همه متتشكريم.

moein_drj
26-01-2008, 23:49
اقا ما يه بار تو زمين فوتبال واسه افه اومدن يه شوت محكم از وسط زمين زديم وشانس ما توپ راحت تو دست دروازبان جا گرفت خدا نصيبتون نكنه مربي هم هر چي بلد بود به ما گفت .تو همون حال وهواي فحش و كتك يهو اقاي دروازبان حريف با پشت پاي خودش توپ را شوتيد تو دروازه ي خودشون . از همون جا مربيمون كفشاشو در اوورد وبا همون نيش كنار رفتش دويد طرف ما تا بغلمون كنه ما هم از همه چي بي خبر پا رو گذاشتيم به فرار كه مثلا كتك نخوريم.

اقايون از سوتي جالب همه متتشكريم.

دست مرسی. تونستم قشنگ اون موقعیتو تصور کنم.

ebicross
27-01-2008, 02:55
یه سوتی مربوط به چند ساعت پیش:

فیلم پارک وی رو گرفتم و همگی به صورت خانوادگی نشستیم نگاه کنیم.
فیلم از اونجا شروع شد که دختره داره نقش لورا رو برای یک پسره بازی میکنه و صورتش زخمیه.
30 دقیقه نشد که فیلم بهم اومد و تمام شد.
هممون گفتیم ااااااااا چه فیلم توپی بود وحشتناک بود ولی چرا دختره اونطوری بود.

از گفتن این قسمت خجالت میشکم ولی ما Cd دوم رو اول نگاه کرده بودیم.
بعدش که همه رفته بودن پی کاراشون دیدم یه Cd دیگه هم داره و ما اونو ندیدیم.
دوباره نشستیم از اول نگاه کردیم.

Ramin.badboy
27-01-2008, 10:02
یه سوتی مربوط به چند ساعت پیش:

فیلم پارک وی رو گرفتم و همگی به صورت خانوادگی نشستیم نگاه کنیم.
فیلم از اونجا شروع شد که دختره داره نقش لورا رو برای یک پسره بازی میکنه و صورتش زخمیه.
30 دقیقه نشد که فیلم بهم اومد و تمام شد.
هممون گفتیم ااااااااا چه فیلم توپی بود وحشتناک بود ولی چرا دختره اونطوری بود.

از گفتن این قسمت خجالت میشکم ولی ما Cd دوم رو اول نگاه کرده بودیم.
بعدش که همه رفته بودن پی کاراشون دیدم یه Cd دیگه هم داره و ما اونو ندیدیم.
دوباره نشستیم از اول نگاه کردیم.


:27:سوتیه جلبی بود:31:

Talabkar
27-01-2008, 11:28
نمي دونم چرا اين جوري شدم؟
من قبلا خيلي خوب بودم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چند روز پيش يکي از بچه ها اومد به من گفت :" فلاني , فلان جزوه رو داري؟"
گفتم "اره ....ولي تو که واسه خودت نمي خواي راستش بگو ببينم واسه کي مي خواي؟"
بعد منو برد به دوتا دختر معرفي کرد گفت : ايشون گل پسرن!! اون جزوه اي که هم مي خواين بايد از ايشون بگيرين....... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دخترا هم کلي منو تحويل گرفتن که آقا .... تو رو خدا! ما اون جزوه رو لازم داريم و لطف مي کني واسه ما مي آريش و منم با کلي غمزه و ادا و اطوار گفتم فردا واسه تون مي آرم! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فرداي قضيه شد و رفتم سر قرار ....مي دونستم يه چيزي کمه ولي نمي دونستم چي کمه !
تا اينکه فهميدم چي کمه!
هيچ رقمه قيافه دخترا يادم نمي اومد! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هيکل واندازه شون چرا ولي قيافه اصلا!
گفتم غمي نيست اونا که ديگه حتما منو ميشناسن! خودشون ميان جلو!
هي با صداي بلند بلند با در و ديوار حرف زدم.......کسي طرف من نيومد! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هرچي بالا پايين پريدم و شکلک در آوردم! کسي طرف من نيومد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] !
يه ساعت گذشت هيچکي طرف من نيومد
خسته شدم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ديدم خيلي ضايع است .....
خوب منم کار و زندگي دارم نميشه که تا فردا صبح اينجا وايسم.....
شروع کردم به گشتن!
هر کي به نظرم آشنا مي رسيد گفتم:
خانوم ببخشيد من قرار نبود براي شما جزوه بيارم؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همه هم به من جواب دادن :نه! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
.......
نشون به اون نشون که جزوه هنوز تو کيفه .......اون رفيقم رو هم هنوز نديدمش!
نمي دونم شايد هم خواب ديده بودم که يکي از من جزوه مي خواست!
ببينم........
شما ها از من جزوه نخواسته بودين؟

Talabkar
27-01-2008, 11:31
چند وقت پيشم يه شب اوضاعم خيلي بد بود و بد مريض بودم
اصلا نميفهميدن چي به چي هست!
خلاصه يکي از بچه هاياومد ودم در شروع کرد به ماچ و بوسه
که طلبكار جون خداحافظ! ما رو حلال کن!
منم هي ميگفت فدات بشم قربونت برم به سلامت!
بعدش گفت تيغ داري؟ گفتم آره و رفتم براش آوردم و خلاصه رفت
منم اصلا نميفهميدم که چه خبره
تو اون لحظه اسمم رو هم يادم نمي اومد
نيم ساعت بعدش مامانش زنگ زد با گريه و زاري که آره فلاني به قصد خودکشي زده بيرون!
حالا بگذريم سر چي...
مامانش گفت که خدا خدا ميکنه که بياد پيش تو
چون تو تنها کسي هستي که ميتوني مخش رو بزني و حرف ترو ميخونه!
طلبكار ترو خدا نذاري بچم خود شو بکشه باهاش حرف بزن...
من گفتم چشم و تازه فهميدم که چه کار کردم!
بنده خدا 2 ساعت من و ماچ و بوسه ميکرد که من مخش رو بزنم نره خود کش و مثلا بهش اميد بدم!
من تيغ دادم دستش و گفتم به سلامت!
و البته چيزي که واضح ميباشد به جز چند تا زخم روي دست و دزديده شدن موبايلش...اتفاق خاصي براي اين هموطن عزيزمون نيافتاد...

mehdi_vsgh
27-01-2008, 11:50
ببینم طلبکار جان این پست 2168 از سوتی‌های خودته یا از جایی کپی کردی؟

winter+girl
27-01-2008, 12:17
چند وقت پيشم يه شب اوضاعم خيلي بد بود و بد مريض بودم
اصلا نميفهميدن چي به چي هست!
خلاصه يکي از بچه هاياومد ودم در شروع کرد به ماچ و بوسه
که طلبكار جون خداحافظ! ما رو حلال کن!
منم هي ميگفت فدات بشم قربونت برم به سلامت!
بعدش گفت تيغ داري؟ گفتم آره و رفتم براش آوردم و خلاصه رفت
منم اصلا نميفهميدم که چه خبره
تو اون لحظه اسمم رو هم يادم نمي اومد
نيم ساعت بعدش مامانش زنگ زد با گريه و زاري که آره فلاني به قصد خودکشي زده بيرون!
حالا بگذريم سر چي...
مامانش گفت که خدا خدا ميکنه که بياد پيش تو
چون تو تنها کسي هستي که ميتوني مخش رو بزني و حرف ترو ميخونه!
طلبكار ترو خدا نذاري بچم خود شو بکشه باهاش حرف بزن...
من گفتم چشم و تازه فهميدم که چه کار کردم!
بنده خدا 2 ساعت من و ماچ و بوسه ميکرد که من مخش رو بزنم نره خود کش و مثلا بهش اميد بدم!
من تيغ دادم دستش و گفتم به سلامت!
و البته چيزي که واضح ميباشد به جز چند تا زخم روي دست و دزديده شدن موبايلش...اتفاق خاصي براي اين هموطن عزيزمون نيافتاد...

وااااای چرا این کار و کردی؟؟؟ من جای دوستت بودم اون تیغ رو فرو میکردم تو شکم دوستای بی معرفتی مثل تو ولی خداییش خیلی خندیدم
راستی من همیشه لنگ جزوم همه جورش رو داری؟؟؟ شاید من بودما

Persian Warrior
27-01-2008, 14:16
اقا طلبكار خيلي جالب بود كلي خنديديم .
راستي چرا از گفتن اسمتون خودداري ميكنيد؟

fatima1984
27-01-2008, 19:55
بچه ها يه سوتي بزرگ دادم كه تا الان دارم بار سنگين خجالتو به دوش مي كشم. اول نمي خواستم خودمو لو بدم بعد دل به دريا زدم گفتم تا كسي نمي بينه بذار بگم عقده ام خالي شه :D
دور از جونتون من دانشجوي پزشكي ام ..... :P اخ ببخشيد منظورم اينه كه دور از جونتون يه روز وقت عمل جراحي داشتم و دكترم هم كلي تحويلم مي گرفت ٬هي خانم دكتر خانم دكتر راه انداخته بود واسم٬كلي هم رو سواد نم كشيده و اب رفته ما هم طفلي حساب مي كرد :-) ولي اخه پدرت خوب٬مادرت خوب كجاي من شبيه دكتر باسوادهاست كه اينقدر به اطلاعاتم ايمان داشتي؟؟!!!!1 :O :P
حالا اينا بماند٬بريم سر بزرگترين سوتي زندگيم٬يا بهتره بگم بزرگترين غلطي كه كردم :-S :-S
اقا جان روز عمل رسيد و من قرار بود ساعت 9 تو بيمارستان باشم٬ چون خونه ام از بيمارستان دور بود منم صبح زود ساعت 6 بيدار شدم و در حال حاضر شدن بودم كه ديدم اين شكم هميشه گشنه ما بد جور داره داريه دنبك مي زنه٬خيلي هم احساس ضعف داشتم٬خلاصه علم و دانش و اكاهي نداشتم رو گرو گذاشتم و جهت اطمينان بيشتر هم از دوست همكلاسيم كه قرار بود باهام بياد بيمارستان مشورت خواستم كه مثلا به نظرش الان چيزي بخورم يا نه؟؟!!!!1 اونم با اطمينان گفت٬اره بچه جون٬يه چيزي بخور كه جون بگيري٬اخه بعد از عمل حسابي ضعف مي كني و از حال مي ري!اقا جان ما رو بگو شير شديم رفتيم دور يخچال كه يه صبحونه مشت بخوريم :| :| :O
اين همه چيز تو يخچال بود 2زرتي رفتم سراغ يه ليوان شير خنك٬تا ته خوردم٬ :kidding :quiet
يه سانديچ هم خوردم كه مثلا خير سرم يه وقت غش نكنم تلف بشم ;)
خلاصه ما رفتيم بيمارستان و بستري شديم و پرستار اومد كه به دستور دكتر اقدامات لازم رو براي عمل انجام بده. اقا جان سرم رو وصل كردند و بار ديگه عوامل بيمارستان كه دل خجسته اي داشتند هي واسه خودشون من خانم دكتر رو تحويل مي گرفتند و كلي واسه انتخاب اين رشته تشويقم مي كردن٬ اخه بيچاره ها هنوز حاليشون نبود چه گندي زدم :-S :(
تا اينكه اقاي دكتر تشريف اوردن و شروع كردند به احوالپرسي هاي قبل از عمل :No :cry
همينكه گفت البته عزيزم خودت كه بيشتر از من شرايط قبل از عمل رو مي دوني ٬خوب چيزي كه نخوردي نه؟؟!! منو بگو كه يه ان يادم افتاد چه شكري خوردم :No :cantbelieve
از خجالت روم نمي شد چيزي بگم ٬ولي خوب اگه نمي گفتم هم جونم در خطر بود٬با ترس و لرز گفتم 2چرا يه خورده صبحوونه خوردم.دكتره شد :O :-O :|
منم كه :$ :'( :( گفت خوب چي خوردي٬منم با افتخار هر چي بيشتر افتضاحترين چيزي رو كه خورده بود اول گفتم ٬گفتم يه ليوان شير (H):5: اقا جان دكتره كم مونده بود همونجا وسط اتاق خودشو تيكه پاره كنه٬ از يه جاييش دود ميومد٬اگر كسي نبود حتم دارم خفه ام مي كرد. :-) :angrytalk :angrytalk :@ گفت مثلا خير سرت اين چيزا حاليت ميشه تو ديگه چرا؟؟!!!11
من خودم روزي به 10 تا مريض تعليمات قبل از عمل مي دم كه تا 24 ساعت قبل از عمل چيزي نخوريد٬چي كار بكنيد چي كار نكنيد٬اما به خودم كه رسيده بود گند زدم واقعا از خودم خجالت كشيدم٬باور نمي كردم يه همچين سوتي حيثيتي گنده اي داده باشم ولي خوب ديگه پيش اومد :( :S :S
بعد هم كه دكترم كلي غر زد٬عمل رو انداخت واسه يه روز ديگه٬ چون به هيچ وجه امكان نداره به شكم پر كسيو عمل كنند٬زيرا مريض در حين عمل و بيهوشي اگر استفراغ كنه مي ميره :shocked به هر حال عمل لغو شد و افتا واسه يه روز ديگه٬و تا هنوز كه به دكترم مراجعه مي كنم بهم مي خنده٬مي گه خانم دكتر صبحونه كه نخوردي نه؟؟!!!!!!!11 البته اون روز هم كلي پرستار و دكترا مسخرم كردند :'( :41:
اما عوضش تا عمر دارم ديگه اين غلطا نمي كنم و حواسم خوب جمعه. ;)
فكر كنم اگر مجاني هم ويريتتون كنم هيچ كدومتو بعدر از خوندن اين سوتي نميايين پيشم :P :27:

Talabkar
27-01-2008, 20:14
اقا طلبكار خيلي جالب بود كلي خنديديم .
راستي چرا از گفتن اسمتون خودداري ميكنيد؟
همينطوري
شناسايي نشم

armin-radin
27-01-2008, 20:20
بچه ها يه سوتي بزرگ دادم كه تا الان دارم بار سنگين خجالتو به دوش مي كشم. اول نمي خواستم خودمو لو بدم بعد دل به دريا زدم گفتم تا كسي نمي بينه بذار بگم عقده ام خالي شه :D
:P
ممنون جالب بود
منم سوتی که میخوام بزارم تو مایه های سوتی بالائیست که تصادفی منم این موضو ع رو تایپ کرده بودمو میخواستم بزارم .

همین تابستون من یه عمل کوچولو ی بی حسی داشتم رفتم اتاق عمل و منو نیمه بیهوش کردن جشمام باز بود و فقط انگشت پام و بیحس کرده بودن اما کل اتاق دور سرم میچرخید و گیجی ویجی میرفتم بعد از اینکه دکتر گفت تموم شد منم که تو حال خودم نبودم و فکر میکردم خوب خوب شدم گفتم دکتر دستت درد نکنه و ملافرو انداختم اونورو میخواستم پاشم برم بیرون یه دفه 4 تا دکتر بهم حمله کردن جلو مو گرفتن یکیشون نیشخندی زدو گفت کجا میخوای بری منم که زیاد تو حال خودم نبودم گفتم خوب شدم دیگه میرم بیرون قدم بزنم فکر کنم خندیدن چون همش میچرخیدن و قیافشون یادم نمیاد. منو به زور خوابوندن و بردن دیگه زیاد یادم نمیاد.

ebicross
28-01-2008, 14:46
سال اول دبيرستان يه پسره بود که تيريپ کت و شلوار و بعضي روزها حتي کروات ميزد.
اولاي سال حواسم نبود پاشو لقد کردم. خيلي جدي گفت: ميدوني چيکار کدي؟؟؟ کفشاي 500 دلاريمو کثيف کردي. منو ميگي گفتم هـــاااااااه!!!!
خلاصه اين آقا ميگفت عينکم از آلمانه شلوارم از روسيه و پيرهنم از انگليسه و از اين حرفها.
يه روز يه تي شرت تنش بود. بچه ها هميشه از اين ميپرسيدن لباستو چند خريدي تا باز يه چيزي بگه و ما بعدا بخنديم. خودش نميدونست و خيلي جدي ميگفت. داشتم ميگفتم يه تي شرت سبز تنش بود که بچه ها کم کم جمع شدن گفتن چقدر تي شرتت خوشکله. از کجا خريدي. نه چپ کرد نه راست صاف گفت سوئيس!!!
گفتيم تو کي رفتي سوئيس؟؟ گفت خالم برام خريده.
يهو بچه ها تحملشون تموم شد و اين رو گرفتن و از بالاي يقش مارک لباسشو در آوردن که نوشته بود: جهان آرا
مارو ميگي دوباره گفتيم هـــاااااااااه!!!

dizgah
28-01-2008, 16:14
خب می بینم که سوتی هاتون ته کشیده
منم یکی بگم البته این سوتی یکی از آشناهاست
ماجرا اینه که یکی از بر و بچس آشنا دانشگاه قبول میشه تهران اقا این میره اونجا کلی دوست موست گیر میاره یه دفعه دوستاش بهش میگن بابا تو که بچه شمالی برای ما یه کم گوجه سبز بیار دیگه
اینم میگه باشه بابا هرموقع برم شهرمون میارم
خلاصه قضیه از این قراره که اینجا کسی گوجه سبز نمیگه به اون میوه و همه میگن آلوچه
این بنده خدا هم میره تو باغشون هرچی گوجه سبز و کال و نرسیده بوده میکنه یه ساک پر گوجه کال میبره با خودش
اونجا که مرسه میبینن میگه بابا این چیه دیگه ما گوجه سبز خواستیم این چیه
اینم میگه خودتون گفتین گوجه سبز میخواین دیگه من چی کار کنم :27:
هرچند زیاد باحال نبید ولی در بی سوتی ای بازم از هیچ چی بهتره

rezaete
29-01-2008, 11:42
چند ماه پیش با یکی از دوستام رفته بودیم شلوار بخره . بعد دادیم واسش کوتاه کنن . خیاط گفت نیم ساعت دیگه بیا . ما هم رفتیم شام بزنیم . وقتی که برگشتیم دیدیم پلیس داره بازار رو خالی میکنه و هی میگه : برید ، بخدا مسئله ای نیست . ما هم گفتیم ای دل غافل بمبه . آخه چند روز قبلش هم توی دستشویی های بازار بزرگ اهواز بمب گذاشتن که خنثی کردن . خلاصه از یه راهی با ترس ولرز رفتیم تو بازار . باورتون نمیشه . هر لحظه امکان داشت بمبی منفجر بشه . خلاصه رفتیم شلوار رو گرفتیم و از کوچه پس کوچه بر گشتیم خونه . من هم برداشتم به داییم اس ام اس زدم که : toye bazar emam bomb gozashte boodan. police ham eltemas mikard berin inja namoonid. BE MAMANAM NAGI HA . بهش گفتم نگو چون بعدش دیگه مامانم هر وقت بخوام بیرون برم هی میگه زود بیا و از این حرفا . اون هم نه گذاشت و نه برداشت به خونه زنگ زد به بابام گفت توی بازار بمب گذاشتن و الان رضا اس ام اس زد . میگه به مامانم نگو . چی شده ؟ اتفاقی افتاده ؟ بعد از این تماس خونه یه آرامش خاصی گرفت . آرامش قبل از طوفان :31::31: :31:بقیه اش رو خودتون میدونین.

mehdi_vsgh
29-01-2008, 12:58
نمیدونم متوجه شدین یا نه؟؟؟

به تازگی ایستگاه‌های مترو داخل شهر تهران وقتی به ایستگاه میرسیم علاوه بر اینکه به فارسی نام ایستگاه را میگه به انگلیسی هم میگه

به عنوان مثال وقتی میرسیم ایستگاه دانشگاه شریف میگه:

Next station DANESHGHA-e-SHARIF!!!!


البته شاید بشه گفت که این سوتی نیست اما این یکی را توجه کنین:
وقتی مترو به ایستگاه امام خمینین میرسه به زبان فارسی میگه:
ایستگاه امام خمینی ، مسافرین محترمی که قصد عزیمیت به ایستگاه‌های میرداماد یا شهرری دارند در این ایستگاه از قطار پیاده شده و با توجه به تابلوهای راهنما وارد خط 1 شوند!!!


بعد بالافاصله خیر سرش میخواد اینو انگلیسی بگه!!
تمام جمله را به انگلیس درست میگه تا میرسه به اونجایی که من بالا قرمز کردم!!!!

mirdamad YA shahre rey!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


آخه ادم چی به اینا بگه؟؟؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

tahi_sh
29-01-2008, 14:15
اقا من یه دختر خاله دارم بچه که بود به سیب میگفت شیب حالا باحالترش اینه که تو املاهاشم سیبو مینوشته شیب :31:
یه سری واسه درس تاریخ اومدم اسم یکیو بگم مستر گولوا بود یا یه همجین چیزی گفتم مسترگوگولی بعد واسه اولین بار خنده این دبیر تاریخمونو دیدیم:34:

ebicross
29-01-2008, 15:16
من شوخی کردمها ناراحت نشین - جای منو که تنگ نکردین. ولی فاصله ی بین پستهای سوتی رو زیاد میکنید :دی
_____________________________________
تو صف عابر بانک بودم. تقریبا دو سه نفر جلوم بودن.
این نفر اول رمزشو زد پول گرفت. دوباره کار گذاشت که پول دوباره بگیره. رمزش رو 2 اولش رو زد. یکم صبر کرد. منم سریع گفتم 2536
همه برگشتن بهم نگاه کردن.

armin-radin
29-01-2008, 18:33
چه اسپم بازاریه سوتی های همه ته کشیده دیگه کسی سوتی یادش نیست؟؟

yoosef_st
29-01-2008, 21:19
من که خیلی وقت پیش گفتم اینجا هم داره اسپم بازار میشه! کمتر اسپم بازی کنید تو رو خدا.

DHAMID
29-01-2008, 22:16
چند روز پيش با چند تا از دوستامون تو پارك داشتي ميرفتيم كه من يه زنه رو ديدم (ازپشت) كه عين خاله ما بود حتي لباساش. ما هم رفتيم جلو دستمو نو گزاشتيم رو چشم اين زنه گفتيم تو پارك چي كار ميكني كلك اين يارو هم كه كپ كرده بود گففت شما؟دستتون رو برداريد آقا.اشتباه گرفتين.گفتم اگه گفتي من كيم؟يه لحظه ساكت شد بعد گفت احمد تويي خيلي شوخيه بي مزه اي بود قلبم ريخت.من هم سرمو بردم جلو گفتم دالـــــــــي يه هو ديدم اه اين كيه ديگه منم تا ديدم ضايع بازيه شروع كردم به عضر خواهي :43::43:اين يهرو هم افتاد دنباله ما هي با كيفش ميزد:grrr::grrr:. تو حين فرار فقط متو ديدم كه اينجوري:18::blink: نگاه مي كردن.رفيقامونم اين جوري:16::16::39:

winter+girl
29-01-2008, 22:50
چند روز پيش با چند تا از دوستامون تو پارك داشتي ميرفتيم كه من يه زنه رو ديدم (ازپشت) كه عين خاله ما بود حتي لباساش. ما هم رفتيم جلو دستمو نو گزاشتيم رو چشم اين زنه گفتيم تو پارك چي كار ميكني كلك اين يارو هم كه كپ كرده بود گففت شما؟دستتون رو برداريد آقا.اشتباه گرفتين.گفتم اگه گفتي من كيم؟يه لحظه ساكت شد بعد گفت احمد تويي خيلي شوخيه بي مزه اي بود قلبم ريخت.من هم سرمو بردم جلو گفتم دالـــــــــي يه هو ديدم اه اين كيه ديگه منم تا ديدم ضايع بازيه شروع كردم به عضر خواهي :43::43:اين يهرو هم افتاد دنباله ما هي با كيفش ميزد:grrr::grrr:. تو حين فرار فقط متو ديدم كه اينجوري:18::blink: نگاه مي كردن.رفيقامونم اين جوري:16::16::39:


بد ضایع شدی
چرا اینجا این همه اسپم دادن آکوا فقط منو خورد:19:
بچه ها دیگه سوتی نمیدین؟؟؟ منم دیگه اسپم نمیدم:27:

Ramin.badboy
29-01-2008, 22:52
بیا زدن عکس مکسای مارو پاک کردن
من نگفتم مشکل داره گفتی بزار
حالا خوبه بن نشدم
باز یه سری عکس میزارم


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بابا مرسي به اين انصاف
كجا دارن استخدام مي كنن ما هم بريم


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همه جور چراغ داريم به جزچراغ پشت سر آدمها


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جديد ترين مدل هندز فري اومد


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نامردي از اين بيشتر


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تبليغ جالب تلسكوپ
البته در اين كه چين دنيا رو فتح كرده شكي نيست
عكس اول ماه رو نشون ميده - عكس دوم پرچم نصب شده روي ماه - عكس سوم هم نوشته روي پرچم آمريكا كه نوشته Madi In China

fatima1984
29-01-2008, 23:14
چند روز پيش پياده داشتم مي رفتم خونه دوستم٬ يه ماشين كنار خيابون پارك بود٬ اينجا تو دبي همه شيشه ماشينهاشونو دودي مي كنند كه توي ماشين ديده نشه٬ و يه مزيت ديگه اي هم كه داره اينه كه مي شه به عنوان اينه ازش استفاده كرد٬ اقا جان من همينكه از پيش اين ماشين رد شدم هوس كردم يه نگاهي به سر و صورتم بندازم ببينم مرتبه يا نه؟؟!11 همين جوري مقابل شيشه در راننده وايستادمو داشتم موهامو يه خورده جمع و جورش مي كردم و خودتون ديگه مي دونيد دخترها وقتي مقابل اينه قرار مي گيرند چقدر دقيق تمام سر و صورتشونو بررسي مي كنند٬ منم كه سخت مشغول بودم يه دفعه ديدم صداي موتور ماشين اومد و ببببببببببله اقا پاشو گذاشت رو گاز رو رفت و من موندمو ادماي دور و ورم كه بهم مي خنديدند٬خداييش بد جور ضايع شدم٬اصلا به اين فكر نكرده بودم كه كسي تو ماشينه:20:

Black Tiger80
29-01-2008, 23:56
یه سوتی
یه روز نشسته بودیم تو کلاس بیکار بودیم همش ادا در میاوردیمو سر وصدا میکردیم
وسطه این هیر و ویر یهو یکی از دوستام اومد تو منو بغل کردم و همش میگفت مهسا مهسا(اخه یکی از معلمایی رو که خیلی دوس داش دیده بود و از ذوقش اینجوری میکرد)اغا بچه هام سر و صدایی را انداخته بودن که نگو از دریچه ی کولرم صدا میرف کلاس بغلی که فیزیک داشتن.معلم فیزیکه یه مرد بد اخلاقه.یهو دیدیم معلمه اومد کلاس ما درو باز کرد.تنها کسیم که متوجه نشد همین دوست ما بود(اخه پشت به در بود)همه ساکت شدن.معلمم هیچی نمیگف(همون نگاه عاقل اندر سفیه)منم هرچی میگفتم دنیا اومد حالیش نمیشد
اخر سر برگشت دید وای این دیگه کیه اومده اینجا .؟خشکش زد .معلمونم گفت افرین دنیا.اونم تایه هفته تو شک بود

سلام. ميشه بگيد اينجا منظورتون با كي بوده؟؟؟؟؟؟

تنها آغا ي معروفي كه من ميشناسم " آغا محمد خان قاجار " بوده. من فكر ميكردم اينجا همه آقا هستند. حالا اگه اشكالي نداره " آغا" ي اينجا، كه شما ميشناسيدس به ما هم معرفي كنيد!!!

eshghe eskate
30-01-2008, 00:05
سلام. ميشه بگيد اينجا منظورتون با كي بوده؟؟؟؟؟؟

تنها آغا ي معروفي كه من ميشناسم " آغا محمد خان قاجار " بوده. من فكر ميكردم اينجا همه آقا هستند. حالا اگه اشكالي نداره " آغا" ي اينجا، كه شما ميشناسيدس به ما هم معرفي كنيد!!!
این اغا مث لفظش تو فارسی نوشته میشه
تو مه ارز من شوت تر تر ترییییییی:27:

Black Tiger80
30-01-2008, 00:17
این اغا مث لفظش تو فارسی نوشته میشه
تو مه ارز من شوت تر تر ترییییییی:27:


:18::18::18:
سلام دوست عزيز
ميدوني من كلا فارسيم ضعيفه!!!!! هم معني كلمات رو درست نميدونم مثل " آقا " و " آغا ". و هم اينكه همه كلمات فارسي رو نميتونم درست بخونم و معنيشون رو بفهمم.

ضمن اينكه من IQ پاييني هم دارم و اصلا منظورتون رو از اين پستتون نفهميدم.

R10MessiEtoo
30-01-2008, 00:47
چند وقت پيشا (هفت هشت ماهي ميشه) رفته بوديم بيرون شهر با همه اقوام و اينا... من كلا با داييم خيلي جورم و باهم شوخي مي كنيم و اينا...همينجور كه نشسته بوديم گفتم يه مزه اي بريزم،يه جوكه هست در مورد زني كه حامله نميشه بهش يه كلمه اي ميگن.....(Waterproof:46:) ماهم رفتيم راست واسه داييه تعريف كرديمو بعدش هم غش غش واسه خودمون خنديديم.....بعد يهو احساس كردم خوشش نيومد يكم فكر كردم و ايندفه يه چيز وحشتناكي يادم اومد:mellow: ....زن دايي من نازاست.
تا يكهفته همينجور بر خودم لعنت مي فرستادم و فحش ميدادم، هنوز هم كه يادم مياد اعصابم خرد ميشه، واقعا خيلي آدم بيشعوري هستم:biggrin:

amiroo88
30-01-2008, 00:53
چند وقت پيشا (هفت هشت ماهي ميشه) رفته بوديم بيرون شهر با همه اقوام و اينا... من كلا با داييم خيلي جورم و باهم شوخي مي كنيم و اينا...همينجور كه نشسته بوديم گفتم يه مزه اي بريزم،يه جوكه هست در مورد زني كه حامله نميشه بهش يه كلمه اي ميگن.....(Waterproof:46:) ماهم رفتيم راست واسه داييه تعريف كرديمو بعدش هم غش غش واسه خودمون خنديديم.....بعد يهو احساس كردم خوشش نيومد يكم فكر كردم و ايندفه يه چيز وحشتناكي يادم اومد:mellow: ....زن دايي من نازاست.
تا يكهفته همينجور بر خودم لعنت مي فرستادم و فحش ميدادم، هنوز هم كه يادم مياد اعصابم خرد ميشه، واقعا خيلي آدم بيشعوري هستم:biggrin:

سوتی یعنی این...

یعنی وقتی بعدا ادم یادش میوفته بزنه تو سر خودش!:31:

winter+girl
30-01-2008, 08:48
چند وقت پيشا (هفت هشت ماهي ميشه) رفته بوديم بيرون شهر با همه اقوام و اينا... من كلا با داييم خيلي جورم و باهم شوخي مي كنيم و اينا...همينجور كه نشسته بوديم گفتم يه مزه اي بريزم،يه جوكه هست در مورد زني كه حامله نميشه بهش يه كلمه اي ميگن.....(Waterproof:46:) ماهم رفتيم راست واسه داييه تعريف كرديمو بعدش هم غش غش واسه خودمون خنديديم.....بعد يهو احساس كردم خوشش نيومد يكم فكر كردم و ايندفه يه چيز وحشتناكي يادم اومد:mellow: ....زن دايي من نازاست.
تا يكهفته همينجور بر خودم لعنت مي فرستادم و فحش ميدادم، هنوز هم كه يادم مياد اعصابم خرد ميشه، واقعا خيلي آدم بيشعوري هستم:biggrin:

ضایع شدی اما گذشته از اینا خیلی دلم واسش سوخت تو فکر میکنی چیزی نگفت به نظر من که از تو آتیش گرفت شاید غمگین ترین سوتی بود که اینجا خوندم :41:

winter+girl
30-01-2008, 08:49
چند روز پيش پياده داشتم مي رفتم خونه دوستم٬ يه ماشين كنار خيابون پارك بود٬ اينجا تو دبي همه شيشه ماشينهاشونو دودي مي كنند كه توي ماشين ديده نشه٬ و يه مزيت ديگه اي هم كه داره اينه كه مي شه به عنوان اينه ازش استفاده كرد٬ اقا جان من همينكه از پيش اين ماشين رد شدم هوس كردم يه نگاهي به سر و صورتم بندازم ببينم مرتبه يا نه؟؟!11 همين جوري مقابل شيشه در راننده وايستادمو داشتم موهامو يه خورده جمع و جورش مي كردم و خودتون ديگه مي دونيد دخترها وقتي مقابل اينه قرار مي گيرند چقدر دقيق تمام سر و صورتشونو بررسي مي كنند٬ منم كه سخت مشغول بودم يه دفعه ديدم صداي موتور ماشين اومد و ببببببببببله اقا پاشو گذاشت رو گاز رو رفت و من موندمو ادماي دور و ورم كه بهم مي خنديدند٬خداييش بد جور ضايع شدم٬اصلا به اين فكر نكرده بودم كه كسي تو ماشينه:20:


ضایع شدی؟؟؟
خوبه دبی ماشیناش اونجورین ما که از خیر همین شیشه های معمولی ماشین هم نمیگذریم اما خوبب اصلا گیریم کسی تو ماشین نبود همین که جلو ملت واستادی روبه آینه خودش که کلی ضایع بازیه:11:

ramin_007
30-01-2008, 10:51
چند روز پيش پياده داشتم مي رفتم خونه دوستم٬ يه ماشين كنار خيابون پارك بود٬ اينجا تو دبي همه شيشه ماشينهاشونو دودي مي كنند كه توي ماشين ديده نشه٬ و يه مزيت ديگه اي هم كه داره اينه كه مي شه به عنوان اينه ازش استفاده كرد٬ اقا جان من همينكه از پيش اين ماشين رد شدم هوس كردم يه نگاهي به سر و صورتم بندازم ببينم مرتبه يا نه؟؟!11 همين جوري مقابل شيشه در راننده وايستادمو داشتم موهامو يه خورده جمع و جورش مي كردم و خودتون ديگه مي دونيد دخترها وقتي مقابل اينه قرار مي گيرند چقدر دقيق تمام سر و صورتشونو بررسي مي كنند٬ منم كه سخت مشغول بودم يه دفعه ديدم صداي موتور ماشين اومد و ببببببببببله اقا پاشو گذاشت رو گاز رو رفت و من موندمو ادماي دور و ورم كه بهم مي خنديدند٬خداييش بد جور ضايع شدم٬اصلا به اين فكر نكرده بودم كه كسي تو ماشينه:20:
چه عجب یکی از دبی پیدا شد حتما همه هندیا داشتن نگات میکردن

fatima1984
30-01-2008, 11:26
رامين جان٬دقيقا همين طوره٬ اينجا كه غير از هندي كسي پيدا نمي شه
فكر كنم تا يكي دو سال اينده امارات ٬هندي صادر بكنه به كشورهايي كه كمبود دارند
يه ضايع بازي ديگه كه همين نيم ساعت پيش اتفاق افتاد.
سر كلينيك جراحي داخلي بوديم كه خواستيم كلاسو بپيچونيم ٬من عقل كل كه خيلي مثلا حلال مشكلاتم خير سرم٬به اون دو تا همكلاسيهام گفتم كه به دكتر بگيم ساعت 11:30 يه سمينار داريم و نمي تونيم بيشتر تو كلينيك بمونيم. بعد از دكتر عذر خواستم و با اعتماد به نفس هر چي بيشتر كه نمي دونم هم از كي به ارث بردم٬ گفتم دكتر ما ديگه رفع زحمت كنيم كه بريم سر سمينار٬اونم گفت مگه امروز سمينار دارين .گفتم اره همين الان داريم:cool:٬نگو اين دوكي جون ما هوس كرده بود از بخت بد من همين امروز بياد سر سمينار بچه ها٬خلاصه همينكه اجازه داد بريم ٬تلفن رو برداشت زنگ زد به منشي كه مسؤل برگزاري سمينارهاست و اونم بهش گفت اصلا همچين خبري نيست و امروز بايد دانشجوها تا ساعت 1 كلينيك بمونند. خلاصه كه جلو دكتر بد جور ضايع شدم .:41:

ramin_007
30-01-2008, 11:49
ایول حال کردم خوب سوتی میدی منم زیاد سوتی میدم ولی +18 نمیشه گفت

ebicross
30-01-2008, 13:15
بحث سوتیهایی شد که بعدا عذاب وجدان میاره پس منم یک سوتی از طرف معلممون رو بگم:

سر کلاس بودیم و درس بینش داشتیم.جلسه ی دوم سال بود.
بحث درباره حلال و حروم شد و مال مردم خوردن.
معلممون گفت: وقتی آدم مال مردم رو بخوره و حرام خاری کنه، زمانیکه بچش به دنیا بیاد یه وقت میبینی پاش کجه،چشمش چپه، لنگ میزنه و از اینطور چیزها...
معلم ما نمیدونست که یکی از بچه های کلاس ما پاش مشکل داره و بد راه میره. یکی دیگه با عینک چشماش یکی بهتر شده بود و از قسمت زانو بی سمت چپ پاش خمیدگی داشت.
همه برگشتن به این دو نفر نگاه کردند و این دوتا فقط سرشون پایین بود.
معلم که تازه فهمید چی گفته خودش ناراحت شد و تا آخر جلسه حرف نزد.

dizgah
30-01-2008, 21:38
این آقا داریوش رفت تو تاپیک خانومها یه پست داد، آقا بابک هم بنش کرد. منم دقیقا همه ماجرا رو دیدم:5:



داریوش اونجا پست داد؟
حالا چی نوشته بود ؟
یادش بخیر منم یه بار تو تاپیک خانوما پست دادم گفتم بابا پشت سر مردا غیبت نکنین
به خاطرش 2 هفته بن شدم
داریوش حقته :27:

armin-radin
30-01-2008, 23:00
دیشب خواب دیدم تو تاپیک خانوما یه پست بزنم که بابا اینقد تو تاپیکای دیگه اسپم ندید ولی وقتی داریوش بن شد دیگه کاملا بیخیال شدم .اصلا شاید خواب داریوش و دیده بودم میگم یه تاپیک بزنیم و بنویسیم هر چی دیشب خواب دیدین بنویسین اینجا تا بقیه مواظب خودشون باشن شاید اگه قبلا این تاپیک وجود داشت داریوش بن نمشد :41:.این تاپیک حقوقش واسه منه ها اگه موافقید خودم میزنم:21:

ebicross
31-01-2008, 02:26
چرا کسی سوتی نمینویسیه؟؟؟ داریوش بن شده؟؟؟ فکر کنم خربزه خورد الان هم داره پای لرزش میشینه: دی (شوخی کردم ها)
ان شا الله و به یاری خدا و همکاری مدیران محترم سایت؛ این عزیز در بند آزاد میگردد.
_________________
شما سوتی هاتونو تعریف کنید:دی
_________________
این هم دو تا لینک عکس در مورد بن شدن داریوش و یکی دیگر از دوستان. البته حق با آقا بابک بوده:21::31:

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

nami123
31-01-2008, 08:55
سلام
یه بار یه کافی نتی رفته بودم که اسم هر اتاقش رو با اسم گلها نام گذاری کرده مثل نسترن ،شقایق ،شب بو ….
بعد که کارم تموم شد و داشتم پولش رو حساب می کردم یه پسری اومد وگفتم یه سیستم می خوام بعد منشی مغازه هم که یه دختری بود با صدای اروم گفت شب بو پسره درست متوجه نشد گفت چی ؟ دختره دوباره گفت شب بو ولی پسره باز متوجه نشد و با تعجب گفت : شب بیام؟ که اینبار دختره با صدای بلند گفت شب بو بشینید . من که خیلی سعی کردم جلوی خنده ام رو بگیرم نتونستم و شروع کردم به خندیدن و پسره هم سرش رو انداخت پایین و رفت شب بیاد نه ببخشید رفت شب بو .
اگه جالب نبود دیگه ببخشید

fatima1984
31-01-2008, 09:42
يه سوتي ديگه از بچگيهام كه الان واسه همه خانواده خاطره شده:
فكر كنم همه درس باران كلاس اول دبستان رو يادتون باشه!! يه روز كه املاي درس باران داشتيم و من هم كه بچه زرنگ بودم و كلي هم خر مي زدم ٬ بچه خيلي باهوشي هم بودم جون عمم٬ خيلي تمرين كرده بودم واسه اون ديكته٬بعد كه معلم ديكته گفت و منم با دستان مباركم تمام كلمات رو درست و صحيح نوشته بودم خوشحال و خندون به اميد نمره بيست رفتم خونه. و اونموقع معلممون همش مهر صد افرين واسه نمره هاي بيست مي زد و ما هم كلي ذوق مي كرديم٬ به هر حال قرار بود فردا يه مهر صدافرين ديگه به دفتر ديكته ام اضافه شه!!!! اقا جان ما فرداي اون روز رفتيم كلاس و معلم داشت دفترهامونو مي داد كه منم خوشحال و خندون رفتم با افتخار دفترمو گرفتم ٬وقتي باز كردم كه مهرم رو توش ببينم كه چه رنگيه؟2ابيه يا قرمز با يه صفر كله گنده مواجه شدم كه تا هنوز كه 24 سالمه اون حس و شوك تو خاطرم مونده!!! حالا فكر مي كنيد من چرا صفر شده بودم در حالي كه همه كلمت رو درست نوشته بودم؟؟!!!!!!! فكر نكنم بتونيد حدس بزنيد٬اخه همچين حماقتي از بچه هفت ساله بر نمياد ولي من موفق شده بودم املاي فارسي رو از سمت چپ به راست دفتر بنويسم.:31::18:
تمام كلملت درست بودند اما من به صورت كاملا هنرمندانه از چپ شروع به نوشتن كرده بودم و معلممون هم روي صفحات بعد يه نقطه سمت راست گذاشته بود كه املاهاي بعدي رو ديگه نيام از چپ بنويسم.ولي بسيار جالب بود كه من همه كلمات رو وارونه ولي صحيح نوشته بودم :41::20:

sara_program
31-01-2008, 09:45
من خودو سوتی هستم . کم پیش میاد سوتی ندم .

sina818
31-01-2008, 10:57
يه سوتي ديگه از بچگيهام كه الان واسه همه خانواده خاطره شده:
فكر كنم همه درس باران كلاس اول دبستان رو يادتون باشه!! يه روز كه املاي درس باران داشتيم و من هم كه بچه زرنگ بودم و كلي هم خر مي زدم ٬ بچه خيلي باهوشي هم بودم جون عمم٬ خيلي تمرين كرده بودم واسه اون ديكته٬بعد كه معلم ديكته گفت و منم با دستان مباركم تمام كلمات رو درست و صحيح نوشته بودم خوشحال و خندون به اميد نمره بيست رفتم خونه. و اونموقع معلممون همش مهر صد افرين واسه نمره هاي بيست مي زد و ما هم كلي ذوق مي كرديم٬ به هر حال قرار بود فردا يه مهر صدافرين ديگه به دفتر ديكته ام اضافه شه!!!! اقا جان ما فرداي اون روز رفتيم كلاس و معلم داشت دفترهامونو مي داد كه منم خوشحال و خندون رفتم با افتخار دفترمو گرفتم ٬وقتي باز كردم كه مهرم رو توش ببينم كه چه رنگيه؟2ابيه يا قرمز با يه صفر كله گنده مواجه شدم كه تا هنوز كه 24 سالمه اون حس و شوك تو خاطرم مونده!!! حالا فكر مي كنيد من چرا صفر شده بودم در حالي كه همه كلمت رو درست نوشته بودم؟؟!!!!!!! فكر نكنم بتونيد حدس بزنيد٬اخه همچين حماقتي از بچه هفت ساله بر نمياد ولي من موفق شده بودم املاي فارسي رو از سمت چپ به راست دفتر بنويسم.:31::18:
تمام كلملت درست بودند اما من به صورت كاملا هنرمندانه از چپ شروع به نوشتن كرده بودم و معلممون هم روي صفحات بعد يه نقطه سمت راست گذاشته بود كه املاهاي بعدي رو ديگه نيام از چپ بنويسم.ولي بسيار جالب بود كه من همه كلمات رو وارونه ولي صحيح نوشته بودم :41::20:
خیلی جالب بود
فکر کنم آی کیوی شما خیلی بالا باشه

ebicross
31-01-2008, 12:24
من یه بار تو کافی نت بودم و نشسته بودم پای سیستم - این کافی نته سیستمهاش جدا نبود و همش تو یک مغازه کوچیک بود و خیلی هم ساکت بود ولی شلوغ.
منم پای سیستم بودم که یهو شکمم قار و قور کرد. یک صدای بلندی داد که همه برگشتن بهم نگاه کردندو در همین حین دوباره گفت قوووووووووووووووووووررررر ررررر که دیدم همه خندیدن. منم کلی خجالت کشیدم و تا آخر سرخ بودم.

eshghe eskate
31-01-2008, 13:48
:10:
داریوش اونجا پست داد؟
حالا چی نوشته بود ؟
یادش بخیر منم یه بار تو تاپیک خانوما پست دادم گفتم بابا پشت سر مردا غیبت نکنین
به خاطرش 2 هفته بن شدم
داریوش حقته :27:
بیچاره هیچی ننوشت
اصلا چیز خاصی نبود.ولی تاپیک ماست دیگه :27:

سلام
یه بار یه کافی نتی رفته بودم که اسم هر اتاقش رو با اسم گلها نام گذاری کرده مثل نسترن ،شقایق ،شب بو ….
اگه جالب نبود دیگه ببخشید
خیلی جالب بود.

يه سوتي ديگه از بچگيهام كه الان واسه همه خانواده خاطره شده:
جالب بود كه من همه كلمات رو وارونه ولي صحيح نوشته بودم :41::20:
خیلی باحال بود .تو اند ای کیویی دیگه

من یه بار تو کافی نت بودم و نشسته بودم پای سیستم - این کافی نته سیستمهاش جدا نبود و همش تو یک مغازه کوچیک بود و خیلی هم ساکت بود ولی شلوغ.
منم پای سیستم بودم که یهو شکمم قار و قور کرد. یک صدای بلندی داد که همه برگشتن بهم نگاه کردندو در همین حین دوباره گفت قوووووووووووووووووووررررر ررررر که دیدم همه خندیدن. منم کلی خجالت کشیدم و تا آخر سرخ بودم.
وای منم اینجوری شدم ولی مال من وقتی بود که معلم داشت مساله میگفت همه ساکت بودن یه دفه شکمم گفت حالا که همه ساکتن منم اظهار وجودی بکنم .قوووووووور قوری جون گل کاشتی هر چی که خواستم داشتی:31:

seyyedi
31-01-2008, 16:09
دوستان سلام
یه روز سر کلاس نشسته بودیم که یه یک دفعه صدای گوشی یه نفر بلند شد
کل کلاس گفتند آقا خاموش کن خجالت بکش (واسه پاچه خواری)
که یه دفعه یکی از بچه ها که خیلی حرف میزنه و من بهش میگم وزیر فک زنی گفت
زشته زشته شما خجالت بکشید گوشیه استاده
استاد هم که اینو شنید و روش به تخته بود برگشت یه چیزی بهش بگه و یه جوری نگاش کرد(هنوز صدای زنگ میومد) پسره سرخ شده بود نمی دونست چی بگه یه دفعه گفت : آقا گوشی خودتون نیست
استاد یه مقدار خودش رو تکوند و تازه فهمیده بود که گوشی خودشه که زنگ میخوره
کل کلاس زدن زیره خنده
پسره از مرگ حتمی نجات یافت ولی استاد بیچاره سرخ سرخ نمی دونست چی کار بکنه

SR72
31-01-2008, 16:10
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

ببخشید یکم حجم زیاد شد ...

ebicross
02-02-2008, 03:15
این سوتی نیست ولی رازی بودم بمیرم ولی اینطوری نشه.
آقا با یک سری دوست رفته بودیم بیرون با ماشین. تو ماشین من آدامس داشتم میخورم که یهو خخخرررررچچچچ...
بـــله زبونمو گاز گرفتم.
یکم چشامو بستم و بهتر شد ولی مزه ی بدی تو دهنم بود. آب دهنمو قورت دادم ولی دوباره همونطوری شد. فکر میکنم یک سوراخ به قطر یک دندون آسیاب رو زبونم ایجاد شده بود که انقدر خون میومد.
خلاصه که نه میتونستم قورتش بدم چون بدم میومد و نه میشد بیرون ریخت چون تو ماشین بود.
بالاخره با اینکه تقریبا یک و نیم لیتر خون تو دهنم جمع شده بود قورت دادم و قــــــــــورررررت...
اهههههه حالم بد شد. تازه فکر میکنم یه سه یا چهار لیتری خون قورت دادم.
خلاصه که فجیع ترین کار عمرم بود...
نتیجه اخلاقی: تو ماشین وقتی جو سنگینه آدامس نخورید.
نتیجه اخلاقی 2: زبان سوراخ شده بوسیله ی دندان را با یک چیزی مثل انگشت شست، جلوی خون ریزی را بگیرید یا یه چیز سرد بخورید.
نتیجه اخلاقی 3: خوردن مقدار زیاد خون را تجربه نکنید. خروس جنگی که تا حالا دیدین؟؟

dizgah
02-02-2008, 08:37
يه سوتي ديگه از بچگيهام كه الان واسه همه خانواده خاطره شده:
فكر كنم همه درس باران كلاس اول دبستان رو يادتون باشه!! يه روز كه املاي درس باران داشتيم و من هم كه بچه زرنگ بودم و كلي هم خر مي زدم ٬ بچه خيلي باهوشي هم بودم جون عمم٬ خيلي تمرين كرده بودم واسه اون ديكته٬بعد كه معلم ديكته گفت و منم با دستان مباركم تمام كلمات رو درست و صحيح نوشته بودم خوشحال و خندون به اميد نمره بيست رفتم خونه. و اونموقع معلممون همش مهر صد افرين واسه نمره هاي بيست مي زد و ما هم كلي ذوق مي كرديم٬ به هر حال قرار بود فردا يه مهر صدافرين ديگه به دفتر ديكته ام اضافه شه!!!! اقا جان ما فرداي اون روز رفتيم كلاس و معلم داشت دفترهامونو مي داد كه منم خوشحال و خندون رفتم با افتخار دفترمو گرفتم ٬وقتي باز كردم كه مهرم رو توش ببينم كه چه رنگيه؟2ابيه يا قرمز با يه صفر كله گنده مواجه شدم كه تا هنوز كه 24 سالمه اون حس و شوك تو خاطرم مونده!!! حالا فكر مي كنيد من چرا صفر شده بودم در حالي كه همه كلمت رو درست نوشته بودم؟؟!!!!!!! فكر نكنم بتونيد حدس بزنيد٬اخه همچين حماقتي از بچه هفت ساله بر نمياد ولي من موفق شده بودم املاي فارسي رو از سمت چپ به راست دفتر بنويسم.:31::18:
تمام كلملت درست بودند اما من به صورت كاملا هنرمندانه از چپ شروع به نوشتن كرده بودم و معلممون هم روي صفحات بعد يه نقطه سمت راست گذاشته بود كه املاهاي بعدي رو ديگه نيام از چپ بنويسم.ولي بسيار جالب بود كه من همه كلمات رو وارونه ولي صحيح نوشته بودم :41::20:
چه جالب دقیقا تو کلاس اول این برای من پیش اومد هر چی فکر کردم که باید از چپ بنویسم یا راست به نتیجه نرسیدم و همه را هم درست نوشته بودم ولی برخلاف شما من 18 گرفتم :5::20:

sina818
02-02-2008, 09:59
یه بار نشسته بودم سر کلاس درس معارف که استادش یه اخوند بود
بقل دستیم دستشو برد بالا گفت : ببخشید استاد میشه تشریف ببریم بیرون؟؟؟
استاد یه نگا بهش کرد و با خنده گفت : میخوای تشریف ببری بیرون؟
اونم با کمال حماقت گفت بله
بعد دوباره استاد بهش گفت خوب باشه تشریفتو ببر بیرون

میدونم بی مزه بود.
ولی سوتی بود دیگه

rainysky50
02-02-2008, 10:04
سلام!چه عجب این تاپیک باز شد!اقا حالا نوبت منه که سوتی رو که چند روز پیش در سفارت هند دادم براتون تعریف کنم!البته به نظر خودم این سوتی نیست بلکه حساسیت هندیها رو به مسائل انضباطی نشون میده ولی اعصابمو داغون کرد!بپردازیم به سوتی این جانب!:
ما روز چهارشنبه از خوزستان پریدیم به تهران تا برای اخذ ویزا بریم سفارت هند!!اقا توی این سفارت بماند این که چقدر معطل شدم و حدود 1 ساعت هم توی یک اتاق در بسته منتظر بودم بعد از اینکه نوبت من شد رفتم داخل! چشمتون روز بد نبینه!یا به عبارتی دعا میکنم چشمتون هیچ ادم هندی رو از نزدیک نبینه!ان شا الله همیشه اروپایی ببینید!همه ی هدیهایی که اونجا بودن مثل یک قلم کاملا خشک راه میرفتن و کراوات داشتن:13::13::18:!بدجوری ترسیده بودم از این ها!! ما رفتیم تا اخر این اتاقهای مجلل دیدیم یه جوان ایرانی اونجا نشسته و منتظره!به این جوون گفتم چیکار کنم ایشون گفت برید روی یکی از صندلیها منتظر بشینید تا نوبتتون بشه! ما هم از همه جا بی خبر رفتیم یکی از صندلیها رو که دور یک میز(شبیه میز ناهار خوری)بود کشیدیم بیرون و صندلی رو مقداری کج کردم تا زاویه ی بیشتر از پشت سرم رو ببینم:8::8::21:!من نشسته بودم که دیدم 2 تا هندی که داشتن حرف میزدن اومدن نزدیک میز و مدارک منو از روی میز برداشتن و نگاهش میکردن!یکی از این هندیها که فارسی بلد بود گفت کجا مخوای بره(دقیقا همینطوری گفت برای تلفظ این جمله باید زیر حرف ک و حرف م کسره بزارید!!!!کلمه ی بره هم درست هست پس همون بره خوانده بشه!!!زیر ب هم کسره بزارید!!!) ما هم جوابشو دادیم بعدش دیدم 2 تاشون دارن نگاه پاهای بنده میکنند و میخندن! جالب اینکه به خدا پاهام هر دوشون روی زمین بود و مثل همه ی انسانها دست به سینه نشسته بودم والبته خبر نداشتم که این اقایون همون اقایون مصاحبه گر هستند !!!!که دیدم اون یکی که فارسی بلد بود بلند و پر رو کرده جلوی دیگران به من گفت شما رو یاد ندادن که وقتی میرید توی اجتماع درست بشینید!!:18::18::18:یه لحظه جا خوردم که ببینم این چی میگه!بقیه ی ایرانیها هم که اونجا بودن نگاه میکردن و متعجب شده بودن اخه چیز عجیبی در اون لحظه در من دیده نمیشد!فقط کمی صندلی رو کج کرده بودم!(30 درجه کج کرده بودم!)خلاصه اینکه از اونجایی که میدونستم اگه بخوام جوابشو بدم ممکنه لج کنند و ویزا ندن من هم حرفی نزدم و قضیه رو پیچوندم و بهشون گفتم من به حالت انتظار نشسته بودم و منتظر شخص مصاحبه گر بودم و نمیدونستم که شما همون اقایون مصاحبه گر هستید!!هر چند میدونم مثل گاو حتی یک کلمه از چیزهایی رو که بهشون گفتم نفهمیدن ولی شانس اوردم!!!اگه ویزا نمیدادن یعنی زندگیم تعطیل میشد چون توی ایران توی هیچ دانشگاهی ثبت نام نکردم و تنها امیدم همین هند هست !!خلاصه این سوتی نبود بلکه حساسیت بالا و مسخره ی این سیکهای خنگ سیاه هندی رو میرسوند:2::2::2::19::13:!اگه سرتون رو درد اوردم به بزرگی خودتون ببخشید!

SR72
02-02-2008, 10:07
خدا رو شکر ... این تاپیک یه چند روز بن بود ...
قضیه چی بوده بچه ها ؟ که دوتا از پستای ما رو هم پاکیدن ؟

SR72
02-02-2008, 10:14
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

eshghe eskate
02-02-2008, 13:54
آخی این تاپیک دوباره باز شد
یوووووووووووهووووووووووو
این چی بود sr72

راه كوير
02-02-2008, 13:57
اقامن يه سوتي دادم خفن ، فقط بايد حس بگيرم واستون توضيح بدم :دي

Persian Warrior
02-02-2008, 14:11
سوتي اين كه :الان كه اينجا نشستم بابام ميگه چي بنويسم!!!!!!!!!!!!!!!!

SR72
02-02-2008, 16:01
بچه ها اصویر اومد ؟
====> استسناءی :-)

winter+girl
02-02-2008, 17:24
خیلی جالبه فکر کردم تاپیک بسته شده اومده بودم فاتحه بخونم کی پیام خصوصی داد خودش خودش رو لو بده تا من دست به کار نشدم
بابا هندی ها زیاد هم بد نیستن بعضی هاشون خیلی باحالن من میخواسم با یکی شون عروس شم حیف مامان نذاشت بدجور با این تعریف کردنت منو یاد اون روزا انداختی


سوتي اين كه :الان كه اينجا نشستم بابام ميگه چي بنويسم


من این سوتی رو نفهمیدم

یه سوتی که واقعا ضایع بود واصلا هم خنده دار نیست فقط موندم چرا این حرف و زدم وسط مهمونی یکی از بستگان نسبتا دور که یه آقا پسر با کلاسه که هر حرفی رو نمیزنه اومد با بابام حرف بزنه آقا این پسر عجیب کلاس میاد و ما که حتی به زور سلام علیک با هم میکنیم و منم پشت سرش هی بهش بد و بیراه میگم ( آخه آدم انقدر کلاس الکی میذاره آخه آدم انقدر متشخص میشه؟؟؟) بریم سر اصلش
آقا از بابام پرسید شما الان میخواین برین خونه؟؟؟ بابام گفت بله ایشون پرسیدن با چی؟؟؟ منم که اصلا فکر نمیکردم صدام بلند باشه و فکر میکردم بازم دارم پشت سرش غر غر میزنم بلند گفتم چقدر خنگی با چی؟؟؟ با ماشین دیگه واااااااااااای خدای من دلم میخواست میمردم اما اون نگاه ها رو نمیدیدم دیگه داشت گریم میگرفت بد تر اینکه اصلا محل نذاشت انگار که من الان چه آدم بی شخصیتی ام خداییش هنوز تو بهت اون حرفمم آخه من چرا جواب دادم آخه چرا ااونطوری جواب دادم اونم به کی به آقا با کلاسه خداااااااااااا یعنی فامیل این ننگ رو فراموش میکنه؟؟؟؟

amiroo88
02-02-2008, 23:26
[COLOR=black] خداااااااااااا یعنی فامیل این ننگ رو فراموش میکنه؟؟؟؟


نگران نباش ادما خیلی زود فراموش میکنن این مسائل رو!:46:

Like Honey
02-02-2008, 23:41
دیروز دختر خالم زنگ زده بود خونمون خودش تهرانی ولی شوهرش شمالی
اتفاقا خونه مادر شوهرشم شمال
زنگ زد بعدش من به مامانم گفتم فاطمست از خونه مادرشوهرش زنگ میزنه
بعد گوشی رو برداشتم بهش میگم خوبی؟ کجایی؟ شمالی؟

M.etallic.A
02-02-2008, 23:47
خوب امتحانات رو هم دادیم و اومدیم با سوتی های جدید سرجلسه...

سر امتحان امنیت شبکه که استاد سه فصل رو درس داده بود. منم طبق معمول درسهای حفظ کردنی تصمیم به نوشتن تقلب کردم. کل سه فصل رو نوشتم و برگه های هر فصل رو تو یه جیبم گذاشتم. سر جلسه یه دختر خوشگل مراقب ما بود ( مراقبهای ما همیشه دخترهای خوشگل و همسن خودمون هستن نمیدونم واسه چی ) من سوال اول رو جواب دادم اما سوال دوم گیر کردم. سوال مربوط به فصل یک بود....!!! ولی من هر چی زور زدم یادم نیومد که فصل یک تو کدوم جیب بود مجبور شدم از هر جیبم یه کاغذ در بیارم و همین باعث شد تابلو بشم و دختره اومد طرفم و منم تند برگه ها رو ریختم تو جیب پیرهنم غافل از اینکه لبه یکیشون قشنگ زده بیرون و معلومه. من ته کلاس گوشه نشسته بودم. دختره هم اومد کنار من وایساد و تکیه داد به دیوار و جلو رو نگاه میکرد. منم زیرچشمی نگاش کردم. یهو دیدم دستش داره میاد طرف من ... من خنگ هم دستمو بردم جلو و باهاش دست دادم اونم سریع دستشو کشید و یه دونه زد پشت دست من و سریع دستشو برد طرف جیب پیرهنم و دونه دونه کاغذها رو کشید بیرون از صدای پوزخند بغل دستیم همه کلاس برگشتن و صحنه رو دیدن منم شدیدا ضایع شده بودم . اما کاری نکرد فقط کاغذها رو ازم گرفت....

Pario
03-02-2008, 01:01
خودتون سوتی رو پیدا کنید ...


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ali111122223333
03-02-2008, 03:11
سه,چهار سال پیش تو هنرستان موقع امتحانات ترم اول داشتیم با بلوتوس تقلب میکردیم (از برگه هامون عکس میگرفتیم واسه همدیگه میفرستادیم) تقریبآ 80% سوالارو جواب داده بودیم. وقتی نتیجه ها اومد دیدیم هممون 10 شدیم بعدا کاشف به عمل اومد که معلم هم بلوتوسش روشن بوده!!! البته همون 10 رو هم که داد مردونگی کردش

M.etallic.A
03-02-2008, 04:02
خودتون سوتی رو پیدا کنید ...

syber !!!!!

SR72
03-02-2008, 12:26
syber !!!!!
ما که نگرفتیم ...

sina818
03-02-2008, 12:53
بابا کلمه Cyber رو به اشتباه Syber نوشتن.
این یکی رو نگاه کنید :

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

moein_drj
03-02-2008, 13:08
خوب امتحانات رو هم دادیم و اومدیم با سوتی های جدید سرجلسه...

سر امتحان امنیت شبکه که استاد سه فصل رو درس داده بود. منم طبق معمول درسهای حفظ کردنی تصمیم به نوشتن تقلب کردم. کل سه فصل رو نوشتم و برگه های هر فصل رو تو یه جیبم گذاشتم. سر جلسه یه دختر خوشگل مراقب ما بود ( مراقبهای ما همیشه دخترهای خوشگل و همسن خودمون هستن نمیدونم واسه چی ) من سوال اول رو جواب دادم اما سوال دوم گیر کردم. سوال مربوط به فصل یک بود....!!! ولی من هر چی زور زدم یادم نیومد که فصل یک تو کدوم جیب بود مجبور شدم از هر جیبم یه کاغذ در بیارم و همین باعث شد تابلو بشم و دختره اومد طرفم و منم تند برگه ها رو ریختم تو جیب پیرهنم غافل از اینکه لبه یکیشون قشنگ زده بیرون و معلومه. من ته کلاس گوشه نشسته بودم. دختره هم اومد کنار من وایساد و تکیه داد به دیوار و جلو رو نگاه میکرد. منم زیرچشمی نگاش کردم. یهو دیدم دستش داره میاد طرف من ... من خنگ هم دستمو بردم جلو و باهاش دست دادم اونم سریع دستشو کشید و یه دونه زد پشت دست من و سریع دستشو برد طرف جیب پیرهنم و دونه دونه کاغذها رو کشید بیرون از صدای پوزخند بغل دستیم همه کلاس برگشتن و صحنه رو دیدن منم شدیدا ضایع شده بودم . اما کاری نکرد فقط کاغذها رو ازم گرفت....


سه,چهار سال پیش تو هنرستان موقع امتحانات ترم اول داشتیم با بلوتوس تقلب میکردیم (از برگه هامون عکس میگرفتیم واسه همدیگه میفرستادیم) تقریبآ 80% سوالارو جواب داده بودیم. وقتی نتیجه ها اومد دیدیم هممون 10 شدیم بعدا کاشف به عمل اومد که معلم هم بلوتوسش روشن بوده!!! البته همون 10 رو هم که داد مردونگی کردش

ایول... ادامه بدین خیلی باحال بودند..

منم یه بار سر امتحان عربی معلمم اومد کتاب عربی باز که زیر میزم بود رو برداشت یه نگاه بهش انداخت. گذاشت سر جاش.

moein_drj
03-02-2008, 13:17
راستی یه چیزی. بهتر نیست این عکسها رو یه جای دیگه بزارین؟ توی یه تاپیک دیگه؟

آخه یه بار آقا بابک هم اومدن چند تا از پستها که عکس بود رو هم حذف کردن....

در کل دستون درد نکنه جالب بودن....

M.etallic.A
03-02-2008, 16:16
cyber درسته ...

eshghe eskate
03-02-2008, 16:28
سه,چهار سال پیش تو هنرستان موقع امتحانات ترم اول داشتیم با بلوتوس تقلب میکردیم (از برگه هامون عکس میگرفتیم واسه همدیگه میفرستادیم) تقریبآ 80% سوالارو جواب داده بودیم. وقتی نتیجه ها اومد دیدیم هممون 10 شدیم بعدا کاشف به عمل اومد که معلم هم بلوتوسش روشن بوده!!! البته همون 10 رو هم که داد مردونگی کردش
واقعا جالب بود ایول

Persian Warrior
03-02-2008, 16:38
بابا شما ديگه چه جراتي داشتيد ما الان كه دبيرستانيم جرات نمي كنيم با زبون تقلبي كنيم چه برسه به موبايلللللللللللللللللللل لللللللل........................

eshghe eskate
03-02-2008, 16:45
جنگجوی فارس راست میگه والا
اصلا چه طوره یه تاپیک بزنم به اسم راه های تقلب

Persian Warrior
03-02-2008, 16:51
خوبه اميد وارم بنت نكند.
ولي ما پشتيبانتيم.................

rezaete
03-02-2008, 18:23
جنگجوی فارس راست میگه والا
اصلا چه طوره یه تاپیک بزنم به اسم راه های تقلب
توی انجمن متفرقه نگاه کن . یه تاپیک به این اسم هست

moein_drj
03-02-2008, 18:25
جنگجوی فارس راست میگه والا
اصلا چه طوره یه تاپیک بزنم به اسم راه های تقلب

فکر کنم همچین تاپیکی هست....

SR72
03-02-2008, 20:46
:31::31:
فکر کنم همچین تاپیکی هست....
جدا ؟ ...بگو کجا هست ؟ چون خوراک خودم ه ...:31:

DHAMID
03-02-2008, 21:32
خوب امتحانات رو هم دادیم و اومدیم با سوتی های جدید سرجلسه...

سر امتحان امنیت شبکه که استاد سه فصل رو درس داده بود. منم طبق معمول درسهای حفظ کردنی تصمیم به نوشتن تقلب کردم. کل سه فصل رو نوشتم و برگه های هر فصل رو تو یه جیبم گذاشتم. سر جلسه یه دختر خوشگل مراقب ما بود ( مراقبهای ما همیشه دخترهای خوشگل و همسن خودمون هستن نمیدونم واسه چی ) من سوال اول رو جواب دادم اما سوال دوم گیر کردم. سوال مربوط به فصل یک بود....!!! ولی من هر چی زور زدم یادم نیومد که فصل یک تو کدوم جیب بود مجبور شدم از هر جیبم یه کاغذ در بیارم و همین باعث شد تابلو بشم و دختره اومد طرفم و منم تند برگه ها رو ریختم تو جیب پیرهنم غافل از اینکه لبه یکیشون قشنگ زده بیرون و معلومه. من ته کلاس گوشه نشسته بودم. دختره هم اومد کنار من وایساد و تکیه داد به دیوار و جلو رو نگاه میکرد. منم زیرچشمی نگاش کردم. یهو دیدم دستش داره میاد طرف من ... من خنگ هم دستمو بردم جلو و باهاش دست دادم اونم سریع دستشو کشید و یه دونه زد پشت دست من و سریع دستشو برد طرف جیب پیرهنم و دونه دونه کاغذها رو کشید بیرون از صدای پوزخند بغل دستیم همه کلاس برگشتن و صحنه رو دیدن منم شدیدا ضایع شده بودم . اما کاری نکرد فقط کاغذها رو ازم گرفت....

اين يه تيكش خيلي باحال بود .به قول يارو گفتني بسي خنديديم:31::31::31:
----------------------------------
اين سوتي هم همين امروز اتفاق افتاد البته شايد براي شما زياد خنده دار نباشه ولي كلاسه يه لحظه منفجر شد
تويه كلاس نشسته بوديم كه معلم داشت از مملكتو سياستو از اين جور چيزا صحبت ميكردكه بقل دستيه من ميخواست تو دلش بهش بگه غلط كردي كه يهو تن صداش رفت بالا و بلند به معلممون كفت غلط كردي هيچي ديگه معلممون هم بنده خدا از خجالت سرشو انداخت پايين و از كلاس رفت بيرون و بقيش هم كه ديگه بعله سرو كله مديرو اينا..........

ali111122223333
04-02-2008, 06:58
بابا شما ديگه چه جراتي داشتيد ما الان كه دبيرستانيم جرات نمي كنيم با زبون تقلبي كنيم چه برسه به موبايلللللللللللللللللللل لللللللل........................


کاره زیاد سختی نیست!!! فقط باید به دو چیز توجه کنید:
1.کاملآ طبیعی رفتار کنید (چون ما به بهانه ماشین حساب میگرفتیم دستمون)
2.یه نمه تو درسی که ضعیفید بیشتر معلمشو دوست داشته باشید
البته اون موقع بیشتر معلما حالیشون نبود بلوتوس چیه!!! یه چندتا خاطره در مورد لو رفتنشم دارم که چون ربطی به تاپیک نداره وزیاد جالب نیست بیخیلش.

ali111122223333
04-02-2008, 08:22
2.3 ماه پیش خونه خالم بودیم تقریبآ تمام فامیل بودن خلاصه بگم بحث رسید به برنامه کوله پشتی اون برنامش که
فرزاد حسنی به سردار رادان کلید کرده بود (اتفاقآ چند روز قبلش یه تیکش رو یکی واسم بلوتوس کرده بود)
خلاصه منم گفتم اره من تو گوشیم دارمش از قضا شوهر خالم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ندیده بودش گفت بزار ببینم
منم چون گالریم پره از این چرت وپرتاس و پیدا کردنش مثله گشتن دنبال یه سوزن تو انبار کاهه
با فایل منیجر رفتم که از رو اسمش بزارم خلاصه بعد از کلی گشتن یه فایل دیدم که اسمش حسنی بود
گوشیرو دادم دسته شوهر خالم گفتم دکمه وسط رو بزن پلی میشه
یهو دیدم یه صدایی از گوشیم اومد که:<<بچه ها بیاین ک.ن همدیگه بزاریم>> و جمعیت دارن درو دیوارو نیگاه میکنن [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منو بگو سرخ شدم، زرد شدم، سفید شدم می خواستم گوشیرو بکنم تو حلقم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نگو اشتباهی اون فیلمه که صداگزاری کردن ماله شرکت گاز (نه حسن خطرناکه) رو چون اسمش حسنی بوده گذاشتم خلاصه کلی خجالت کشیدم بعدآ فهمیدم اون کلیپ فرزاد حسنی هنوز تو اینباکسم بوده سیوش نکرده بودم.
البته از اون موقع به بعد دیگه دختر خاله هام مثله اینایی که دیگه روشون باز شده باشه
هر وقت منو میبینن قبل از سلام و احوالپرسی زرتی میگن جدید چی داری؟

rainysky50
04-02-2008, 11:32
2.3 ماه پیش خونه خالم بودیم تقریبآ تمام فامیل بودن خلاصه بگم بحث رسید به برنامه کوله پشتی اون برنامش که
فرزاد حسنی به سردار رادان کلید کرده بود (اتفاقآ چند روز قبلش یه تیکش رو یکی واسم بلوتوس کرده بود)
خلاصه منم گفتم اره من تو گوشیم دارمش از قضا شوهر خالم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ندیده بودش گفت بزار ببینم
منم چون گالریم پره از این چرت وپرتاس و پیدا کردنش مثله گشتن دنبال یه سوزن تو انبار کاهه
با فایل منیجر رفتم که از رو اسمش بزارم خلاصه بعد از کلی گشتن یه فایل دیدم که اسمش حسنی بود
گوشیرو دادم دسته شوهر خالم گفتم دکمه وسط رو بزن پلی میشه
یهو دیدم یه صدایی از گوشیم اومد که:<<بچه ها بیاین ک.ن همدیگه بزاریم>> و جمعیت دارن درو دیوارو نیگاه میکنن [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منو بگو سرخ شدم، زرد شدم، سفید شدم می خواستم گوشیرو بکنم تو حلقم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نگو اشتباهی اون فیلمه که صداگزاری کردن ماله شرکت گاز (نه حسن خطرناکه) رو چون اسمش حسنی بوده گذاشتم خلاصه کلی خجالت کشیدم بعدآ فهمیدم اون کلیپ فرزاد حسنی هنوز تو اینباکسم بوده سیوش نکرده بودم.
البته از اون موقع به بعد دیگه دختر خاله هام مثله اینایی که دیگه روشون باز شده باشه
هر وقت منو میبینن قبل از سلام و احوالپرسی زرتی میگن جدید چی داری؟

بهترین سوتی بود که خوندم!این اتفاق برای من هم نزدیک بوده که بیفته!من هم هر دو کلیپ حسنی شرکت گاز و حسنی کوله پشتی رو دارم!!:8::8::27::27::21::21::31:

SR72
04-02-2008, 12:32
:5: اینو یه جایی دیدم ... حیفم اومد اینجا نذلرم ...

آقا فقط قبلش فکر بد نکنید ...:10::27:



انگار واسه شما 4-3 مگابايت چيزي نيست عزيز

تا عكسات رو كوچيك و كم حجم نكني هيچ كس مغز .... نخورده بياد

اين 15-10 مگابيت رو بگيره كه عكس اتاقت رو ببينه

:21::18::31:
بن ؟ = من ننوشتم ..

P30Borad
04-02-2008, 12:36
اگر اين فروم يك تاپيك مفيد داشته باشه كه ملت سرحال بيان همينه خدا پدر ووك منو بيامرزه

Persian Warrior
04-02-2008, 15:00
سوتي هامون ته كشيد..............................

seyyedi
04-02-2008, 15:44
دوستان سلام
این سوتی مربوط میشه به امروز فقط جای اسمها حروف انگلیسی میزارم
من یه همکلاسی دارم به اسم محسن دوتا دوست دیگه هم ما داریم به نامهای y و z (فرضا)
امروز من و محسن سر کلاس بودیم بعد از اینکه کلاس تموم شد رفتیم بیرون این آقای y به محسن
گفتش: که اس ام اسی رو که فرستادم خوندی
محسن گفت : نه مگه چی بوده
y گفت من یه اس ام اس برات فرستادم که توش نوشته بودم ( محسن Z فحش خواهرت داده)
محسن گفتش : نه هنوز که نفرستادی
y گفت : آره چطور مگه
محسن : گوشی دست خواهرمه
بنده خدا این همکلاسی ما خیلی ناراحت شد

armin-radin
04-02-2008, 18:28
2.3 ماه پیش خونه خالم بودیم تقریبآ تمام فامیل بودن خلاصه بگم بحث رسید به برنامه کوله پشتی اون برنامش که
فرزاد حسنی به سردار رادان کلید کرده بود (اتفاقآ چند روز قبلش یه تیکش رو یکی واسم بلوتوس کرده بود)
خلاصه منم گفتم اره من تو گوشیم دارمش از قضا شوهر خالم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ندیده بودش گفت بزار ببینم
منم چون گالریم پره از این چرت وپرتاس و پیدا کردنش مثله گشتن دنبال یه سوزن تو انبار کاهه
با فایل منیجر رفتم که از رو اسمش بزارم خلاصه بعد از کلی گشتن یه فایل دیدم که اسمش حسنی بود
گوشیرو دادم دسته شوهر خالم گفتم دکمه وسط رو بزن پلی میشه
یهو دیدم یه صدایی از گوشیم اومد که:<<بچه ها بیاین ک.ن همدیگه بزاریم>> و جمعیت دارن درو دیوارو نیگاه میکنن [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منو بگو سرخ شدم، زرد شدم، سفید شدم می خواستم گوشیرو بکنم تو حلقم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نگو اشتباهی اون فیلمه که صداگزاری کردن ماله شرکت گاز (نه حسن خطرناکه) رو چون اسمش حسنی بوده گذاشتم خلاصه کلی خجالت کشیدم بعدآ فهمیدم اون کلیپ فرزاد حسنی هنوز تو اینباکسم بوده سیوش نکرده بودم.
البته از اون موقع به بعد دیگه دختر خاله هام مثله اینایی که دیگه روشون باز شده باشه
هر وقت منو میبینن قبل از سلام و احوالپرسی زرتی میگن جدید چی داری؟
سوتیو بیخیال اون قسمت اخریه مهم بود که حل شد و من بد بخت به دختر عمه هام سلامم با زور میکنم اینقد که قددن. اه اه اه

armin-radin
04-02-2008, 18:34
یه سوتی که واقعا ضایع بود واصلا هم خنده دار نیست فقط موندم چرا این حرف و زدم وسط مهمونی یکی از بستگان نسبتا دور که یه آقا پسر با کلاسه که هر حرفی رو نمیزنه اومد با بابام حرف بزنه آقا این پسر عجیب کلاس میاد و ما که حتی به زور سلام علیک با هم میکنیم و منم پشت سرش هی بهش بد و بیراه میگم ( آخه آدم انقدر کلاس الکی میذاره آخه آدم انقدر متشخص میشه؟؟؟) بریم سر اصلش
آقا از بابام پرسید شما الان میخواین برین خونه؟؟؟ بابام گفت بله ایشون پرسیدن با چی؟؟؟ منم که اصلا فکر نمیکردم صدام بلند باشه و فکر میکردم بازم دارم پشت سرش غر غر میزنم بلند گفتم چقدر خنگی با چی؟؟؟ با ماشین دیگه واااااااااااای خدای من دلم میخواست میمردم اما اون نگاه ها رو نمیدیدم دیگه داشت گریم میگرفت بد تر اینکه اصلا محل نذاشت انگار که من الان چه آدم بی شخصیتی ام خداییش هنوز تو بهت اون حرفمم آخه من چرا جواب دادم آخه چرا ااونطوری جواب دادم اونم به کی به آقا با کلاسه خداااااااااااا یعنی فامیل این ننگ رو فراموش میکنه؟؟؟؟
منم یه سوتی مثله این دادم درکت میکنم ادم وجدانش درد میگیره
یه بار دختر داییم اینا تو اتاق بودن بعد من منم میخواستم در اتاقو باز کنم که یهو همزمان با اون درو باز کردیم اون به من گفت ترسیدم منم اصلا هیچی بهش نگفتم و همینطوری رد شدم هنوزم از بابت اون روز ناراحتم چون فکر میکنم اونم هنوز اون روزو یادش نرفته!!!:13:

armin-radin
04-02-2008, 18:44
يه سوتي ديگه از بچگيهام كه الان واسه همه خانواده خاطره شده:
فكر كنم همه درس باران كلاس اول دبستان رو يادتون باشه!! يه روز كه املاي درس باران داشتيم و من هم كه بچه زرنگ بودم و كلي هم خر مي زدم٬ بچه خيلي باهوشي هم بودم جون عمم٬ خيلي تمرين كرده بودم واسه اون ديكته٬بعد كه معلم ديكته گفت و منم با دستان مباركم تمام كلمات رو درست و صحيح نوشته بودم خوشحال و خندون به اميد نمره بيست رفتم خونه. و اونموقع معلممون همش مهر صد افرين واسه نمره هاي بيست مي زد و ما هم كلي ذوق مي كرديم٬ به هر حال قرار بود فردا يه مهر صدافرين ديگه به دفتر ديكته ام اضافه شه!!!! اقا جان ما فرداي اون روز رفتيم كلاس و معلم داشت دفترهامونو مي داد كه منم خوشحال و خندون رفتم با افتخار دفترمو گرفتم ٬وقتي باز كردم كه مهرم رو توش ببينم كه چه رنگيه؟2ابيه يا قرمز با يه صفر كله گنده مواجه شدم كه تا هنوز كه 24 سالمه اون حس و شوك تو خاطرم مونده!!! حالا فكر مي كنيد من چرا صفر شده بودم در حالي كه همه كلمت رو درست نوشته بودم؟؟!!!!!!! فكر نكنم بتونيد حدس بزنيد٬اخه همچين حماقتي از بچه هفت ساله بر نمياد ولي من موفق شده بودم املاي فارسي رو از سمت چپ به راست دفتر بنويسم.:31::18:
تمام كلملت درست بودند اما من به صورت كاملا هنرمندانه از چپ شروع به نوشتن كرده بودم و معلممون هم روي صفحات بعد يه نقطه سمت راست گذاشته بود كه املاهاي بعدي رو ديگه نيام از چپ بنويسم.ولي بسيار جالب بود كه من همه كلمات رو وارونه ولي صحيح نوشته بودم :41::20:
بدون شرح...!!!

fatima1984
05-02-2008, 00:02
armin جان٬من منظورتونو نفهميدم!!!!!! اينكه اين همه كلمات تكراري نوشته بودم ٬براتون عجيب يا مسخره بود؟؟!!!