PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 [19]

frnsh
29-09-2008, 01:36
نمیخواستم اینو بگم... خیلی با خودم کلنجار رفتم که نگم ولی نمیشه باید به یه حقیقتی اعتراف کنم :دی

این مجتبی همون مجتبی که درموردش گفتم. این خودشه.... خیلی به من اصرار کرد نگم :دی ولی من یه آدم رکی هستم که نمیتونم حقیقت رو پنهان کنم. چیکار کنم اخلاقمه... آخیش... بالاخره گفتم. انگار یه باری از رو دوشم برداشته شد.


کف میکنییییم!!! :دی

خب پس خودش بیاد تمام سوتیهاشو بگه دیگه!!! :دی:11:

2299
29-09-2008, 02:48
اگه بياد ميزنه رودست وكمن و متاليكا و فرنوش و و........... وبا اختلاف زيادي اول ميشه
خيلي باحاله

Mojtaba N87
29-09-2008, 03:16
نمیخواستم اینو بگم... خیلی با خودم کلنجار رفتم که نگم ولی نمیشه باید به یه حقیقتی اعتراف کنم :دی

این مجتبی همون مجتبی که درموردش گفتم. این خودشه.... خیلی به من اصرار کرد نگم :دی ولی من یه آدم رکی هستم که نمیتونم حقیقت رو پنهان کنم. چیکار کنم اخلاقمه... آخیش... بالاخره گفتم. انگار یه باری از رو دوشم برداشته شد.


ای ول

پس حالا خودش باید از کاراش بگه


کف میکنییییم!!! :دی

خب پس خودش بیاد تمام سوتیهاشو بگه دیگه!!! :دی:11:


اگه بياد ميزنه رودست وكمن و متاليكا و فرنوش و و........... وبا اختلاف زيادي اول ميشه
خيلي باحاله

ای بابا! حالا بیا و درستش کن! :2:

واسه ما پاپوش درست کردن! من بی تقصیرم ! من فقط اشتباهی بودم :31:

M.etallic.A
29-09-2008, 09:56
من هر گونه تشابه اسمی رو با این مجتبای شما انکار می کنم

ببینید خودشم گفته اعتراف کرده. نوشته من هرگونه تشابه اسمی رو انکار میکنم. یعنی تشابه اسمی نیست خود خودشه :دی

Bill Gates
29-09-2008, 13:00
دینگ دینگ اشتباه ارسال شد

Iman_m123
29-09-2008, 13:14
مجتبی جان من از تو حمایت میکنم :27:

تو خود مجرم هستی :31:
زود تر اعتراف کن تا ننداختیمت آب خنک بخوری :31:

sina1415
29-09-2008, 17:38
اره بابا
اگه می گی اون نیستی لااقل چند تا ماجرا سرهم کن بگو

leila*
29-09-2008, 18:27
چرا سوتی بازار شده اسپم بازار
بچه این تاپیک خودش رو لبه تیغ ترش هست شما بیشتر کمکش نکنید
لطفا سوتی هاتونو اینجا بتعریفین:11:

M.etallic.A
29-09-2008, 18:58
لبه تیغ ترش

برنامه امشب سینماهای تهران و شهرستانها....

leila*
29-09-2008, 19:02
برنامه امشب سینماهای تهران و شهرستانها....

تو پرو فایلت جواب میدم

M.etallic.A
29-09-2008, 19:16
این به من حرف بد بدی زد :(((((((

Saman
29-09-2008, 19:19
تو پرو فایلت جواب میدم

برنامه ي فردا شب سينما خنده



این به من حرف بد بدی زد :(((((((

ديشب sms زدم نبودي ، آيدا

Mojtaba N87
29-09-2008, 22:23
بچه ها مودب باشید وگرنه گوش همتون رو می کنم می دم گربه همسایه بزنه بر بدن :31:

Saman
29-09-2008, 22:54
بچه ها مودب باشید وگرنه گوش همتون رو می کنم می دم گربه همسایه بزنه بر بدن :31:

گربه همسايه ما معمولا مماخ نوش جان ميكنه :31:

M.etallic.A
29-09-2008, 22:59
آقا از این مجتبی بعید نیست این کارو بکنه. میدونید دیگه تعریف کردم از کاراش... میشناسیدش...

M.etallic.A
29-09-2008, 23:01
این جریانش چیه ؟ بعد از 433 پست .... تازه اسم تاپیک چرا اینجوریه...


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

masoudtr
29-09-2008, 23:01
کسی سوتی جدید نمیزاره؟

frnsh
29-09-2008, 23:07
ای بابا! حالا بیا و درستش کن! :2:

واسه ما پاپوش درست کردن! من بی تقصیرم ! من فقط اشتباهی بودم :31:



ببینید خودشم گفته اعتراف کرده. نوشته من هرگونه تشابه اسمی رو انکار میکنم. یعنی تشابه اسمی نیست خود خودشه :دی


مجتبی جان من از تو حمایت میکنم :27:

تو خود مجرم هستی :31:
زود تر اعتراف کن تا ننداختیمت آب خنک بخوری :31:


اره بابا
اگه می گی اون نیستی لااقل چند تا ماجرا سرهم کن بگو

به نظر من که این مجتبی اون مجتبی نیست! :27: هممون سرکار بودیم!:21:


چرا سوتی بازار شده اسپم بازار
بچه این تاپیک خودش رو لبه تیغ ترش هست شما بیشتر کمکش نکنید
لطفا سوتی هاتونو اینجا بتعریفین:11:

تایید میشه! :11:
اما به نظر من یا بقیه سر به راه شدن یا همه سوتی ها رفته به بالای +18 !! :دی

Saeed_TnT
29-09-2008, 23:15
بعد که درش تخته شد بد و براه میگید به مدیرا که چرا بستن
خوب رعایت کنید دیگه

apollon
30-09-2008, 22:14
میبینم که تاپیک کاملا داره منحرف میشه لا اقل تو هر پست یه جوک بنویسید دلمون خوش باشه
______________

چند تا خاطره قدیمی از فامیل

یه سری تو یه مهونی که کلی آدم مهم توش بودن [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] دختر دایی من که بچه بوده[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] از تو اتاق میاد بیرون یه نگاه به جمع میندازه میگه: همتون خرید. دایی و زن دایی من:[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-------------------------
یه دایی دیگه هم دارم یه بار بچه شونو میذارن پیش مادر من میرن بیرون کار داشتن(16 سال پیش)
بعد این بچه داشته دست می زده به پریز؛ مامانم میگه ناخودآگاه زدم رو دستش کلی هم ناراحت شدم اون موقع صبح بود منم تا عصری باهاش بازی کردم تا یادش بره[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] . تا مامانش از در میاد میدویه میره بهش میگه: مامان عمه منو زد[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

huti_421
01-10-2008, 04:55
ها بیشتر ضایع کردنه تا سوتی :

اینو من واسه یکی از بچه ها فرستادم :

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

و اونم در جواب به من گفت :

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


:31::31::31::31::31::31::31:

MAX X
01-10-2008, 05:16
ها بیشتر ضایع کردنه تا سوتی

ای ول
خیلی حالیدم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

sky man
01-10-2008, 14:45
خنده دار نيست ولي بهر حال سوتيه ديگه
موضوع بر ميگرده به يه چهار روز پيش تو سريال بزنگاه صابر همش ميگفت روز آخر آقاجون منو کشيد کنار و اين حرفا اين رو ما تاثير گذاشت و ما فرداش که ما رفتيم مدرسه متوجه شديم که مديرمون بازنشت شده و رفته ما هم اومديم با بچه يکم بخنديم رفتم بهشون گفتم : بچه ها اين روز آخري آقا منو کشيد کنار ... هنوز جمله بعدي (که ميگه بذار دستتو ببوسم) رو نگفته بودم که يکي از بچه ها گفت: گذاشت ؟ منم يه لحظه کلا حواسم پرت شد گفتم چي رو ؟ اونم نامردي نکرد و گفت :..... خلاصه تا يکي دو روز وقتي منو ميديد مي گفت گذاشت؟:41:

Havbb
01-10-2008, 14:49
خنده دار نيست ولي بهر حال سوتيه ديگه
موضوع بر ميگرده به يه چهار روز پيش تو سريال بزنگاه صابر همش ميگفت روز آخر آقاجون منو کشيد کنار و اين حرفا اين رو ما تاثير گذاشت و ما فرداش که ما رفتيم مدرسه متوجه شديم که مديرمون بازنشت شده و رفته ما هم اومديم با بچه يکم بخنديم رفتم بهشون گفتم : بچه ها اين روز آخري آقا منو کشيد کنار ... هنوز جمله بعدي (که ميگه بذار دستتو ببوسم) رو نگفته بودم که يکي از بچه ها گفت: گذاشت ؟ منم يه لحظه کلا حواسم پرت شد گفتم چي رو ؟ اونم نامردي نکرد و گفت :..... خلاصه تا يکي دو روز وقتي منو ميديد مي گفت گذاشت؟:41:
اینم از عواقب پرسدن وسط صحبت دیگران

masoudtr
01-10-2008, 15:34
ها بیشتر ضایع کردنه تا سوتی :

اینو من واسه یکی از بچه ها فرستادم :

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

و اونم در جواب به من گفت :

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


:31::31::31::31::31::31::31:

من نفهمیدم
توضیح میدی:41::41::41:

mehdi_vsgh
01-10-2008, 15:58
ها بیشتر ضایع کردنه تا سوتی :

اینو من واسه یکی از بچه ها فرستادم :

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

و اونم در جواب به من گفت :

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


:31::31::31::31::31::31::31:
منکه نفهمیدم قضیه چیست؟

Eshghe_door
01-10-2008, 16:16
قضیه اینه که

ایشون که از تیم مدیریت نیست

که برای یکی دیگه هم دعوت مدیریت فرستاده

اونم قبول کرده

هیچ دقت نکرده که ایشون از ادمین یا سوپر ادمین ها نیست

اوکی؟

huti_421
01-10-2008, 16:19
من نفهمیدم
توضیح میدی:41::41::41:

به یه بنده ی خدا پیشنهاد کاربر فعالی دادم در حالی که خودم هم کاربر فعالم :31:

Havbb
01-10-2008, 18:08
به یه بنده ی خدا پیشنهاد کاربر فعالی دادم در حالی که خودم هم کاربر فعالم :31:
من فکر کردم که اون بنده خدا سوتی داده: من میتونم هر روز یا هر شب بیام

Mojtaba N87
01-10-2008, 21:30
هیچ دقت نکرده که ایشون از ادمین یا سوپر ادمین ها نیست


این هم سوتی شما :31:

سوپر مدیر داریم ولی سوپر ادمین رو ندیدم :27:

======
در مورد اون پیغام سر کاریتون :

همکارا و مدیرا می تونن این کار رو بکنن ، حتی برای دعوت به همکاری

Benygh
01-10-2008, 21:37
بذارید من هم به یکی بدم ببینم چی میشه :دی
بن نشم :))

huti_421
01-10-2008, 22:07
___________________

huti_421
01-10-2008, 22:25
__________________________

sina1415
01-10-2008, 23:01
خیلی با حال بودددد

Havbb
01-10-2008, 23:07
این حاج هومن بعضی وقتها یه کارهایی میکنه که به فکر جن هم نمیرسه

secretman
01-10-2008, 23:17
بالاخره منم سوتی دادم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

امروز یه بنده خدا به من sms داد که عید شما مبارک.

بعدش من رفتم جواب بدم که عید شما هم مبارک گفتم :عید شما قبول [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

چون عادت کرده بودم هر کی رو میدیدم میگفتم نماز روزه قبول

leila*
01-10-2008, 23:35
وای که امروز چه ابرویی از من رفت:41::41:
رفتم خونه ی دوستم زنگ زدم یه نفر گوشیه ایفون رو برداشت و پرسید کیه؟
من فکر کردم دوستمه:10:
گفتم باز کن خره می خواستی کی باشه؟:27::27:
بعد دیدم مامانش گفت خیلی ممنون ریحانه خانوم بفرمایید بالا:18::18::18:
من روم نشد دیگه برم بالا وایسادم تا دوستم اومد پایین :41:
دوستم میگفت چی گفتی به مامانم که اینجوری جوش اورده:19:

amirtoty
01-10-2008, 23:42
وای که امروز چه ابرویی از من رفت:41::41:
رفتم خونه ی دوستم زنگ زدم یه نفر گوشیه ایفون رو برداشت و پرسید کیه؟
من فکر کردم دوستمه:10:
گفتم باز خره می خواستی کی باشه؟:27::27:
بعد دیدم مامانش گفت خیلی ممنون ریحانه خانوم بفرمایید بالا:18::18::18:
من روم نشد دیگه برم بالا وایسادم تا دوستم اومد پایین :41:
دوستم میگفت چی گفتی به مامانم که اینجوری جوش اورده:19:
چقدر تابلو کردی جلوی مامانش :27:

leila*
01-10-2008, 23:44
چقدر تابلو کردی جلوی مامانش :27:

تابلو کردم؟
چی میگی؟
ابرو حیثیتم رفت:41:
حالا مامانش چی فکر میکنه؟:41:

secretman
01-10-2008, 23:48
تابلو کردم؟
چی میگی؟
ابرو حیثیتم رفت[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](40).gif
حالا مامانش چی فکر میکنه؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](40).gif
به خودش مشکوک میشه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mr.K2
02-10-2008, 01:09
وای که امروز چه ابرویی از من رفت:41::41:
رفتم خونه ی دوستم زنگ زدم یه نفر گوشیه ایفون رو برداشت و پرسید کیه؟
من فکر کردم دوستمه:10:
گفتم باز کن خره می خواستی کی باشه؟:27::27:
بعد دیدم مامانش گفت خیلی ممنون ریحانه خانوم بفرمایید بالا:18::18::18:
من روم نشد دیگه برم بالا وایسادم تا دوستم اومد پایین :41:
دوستم میگفت چی گفتی به مامانم که اینجوری جوش اورده:19:

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

میـــــــــــــــــــــــ ـخندیم ! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

حالا خوبه فهش نگفتی فلون فلون شده ! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، گفتی خره !

leila*
02-10-2008, 01:16
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

میـــــــــــــــــــــــ ـخندیم ! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

حالا خوبه فهش نگفتی فلون فلون شده ! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، گفتی خره !

این فلون فلون شده رو که فقط به تو و سینا میگم :دی

Mr.K2
02-10-2008, 01:23
این فلون فلون شده رو که فقط به تو و سینا میگم :دی


حالا جالب اینه که هنزو فکر نکنم بدونی سینا کیه من کیم !:31:

leila*
02-10-2008, 01:25
حالا جالب اینه که هنزو فکر نکنم بدونی سینا کیه من کیم ! file:///C:/DOCUME%7E1/Ali.a/LOCALS%7E1/Temp/moz-screenshot.jpgfile:///C:/DOCUME%7E1/Ali.a/LOCALS%7E1/Temp/moz-screenshot-1.jpg:31:

نه خیر دیگه یاد گرفتم
اون دفه هم سرم شلوغ بود قاطی شد
بقیشو برو تو پروفایلم
اینجا نشه اسپم بازار

S A M
02-10-2008, 01:28
لیلا این راستکیه ؟

leila*
02-10-2008, 01:31
لیلا این راستکیه ؟

کدوم راستکیه؟

Havbb
02-10-2008, 01:32
لیلا این راستکیه ؟
اسمش لیلا نیست. با دقت بخون

S A M
02-10-2008, 01:38
کدوم راستکیه؟
همون که مادرش گوشی ورداشت ؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اسمش لیلا نیست. با دقت بخون

لیلا ستاره هستش ؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

leila*
02-10-2008, 01:41
همون که مادرش گوشی ورداشت ؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


لیلا ستاره هستش ؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بازم منظورتو متوجه نمیشم
ولی اگه منظورت اینه که دارم دروغ میگم
مشکل خودته
هر جور دوست داری و راحتتری و اذیت نمیشی فکر کن

frnsh
02-10-2008, 01:42
ها بیشتر ضایع کردنه تا سوتی :

اینو من واسه یکی از بچه ها فرستادم :

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

و اونم در جواب به من گفت :

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



:31::31::31::31::31::31::31:


خیلی باحال بود! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




این حاج هومن بعضی وقتها یه کارهایی میکنه که به فکر جن هم نمیرسه

کاملا تایید میشه! : دی :31:


وای که امروز چه ابرویی از من رفت:41::41:
رفتم خونه ی دوستم زنگ زدم یه نفر گوشیه ایفون رو برداشت و پرسید کیه؟
من فکر کردم دوستمه:10:
گفتم باز کن خره می خواستی کی باشه؟:27::27:
بعد دیدم مامانش گفت خیلی ممنون ریحانه خانوم بفرمایید بالا:18::18::18:
من روم نشد دیگه برم بالا وایسادم تا دوستم اومد پایین :41:
دوستم میگفت چی گفتی به مامانم که اینجوری جوش اورده:19:

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] باحال بود!
ضد حال هم بود! :13:


اسمش لیلا نیست. با دقت بخون

خیلی دقت کنی مطمئن باش میفهمی! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

S A M
02-10-2008, 01:44
خیلی دقت کنی مطمئن باش میفهمی!
اخرش چیه ؟ متوجه نمیشم

ازم منظورتو متوجه نمیشم
ولی اگه منظورت اینه که دارم دروغ میگم
مشکل خودته
هر جور دوست داری و راحتتری و اذیت نمیشی فکر کن
باور که میکنم ولی خیلی باحال بودش [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mr.K2
02-10-2008, 01:45
همون که مادرش گوشی ورداشت ؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


لیلا ستاره هستش ؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


نه اشتب نکنید

*#لیلا# ، کد فرمت گوشیه ! (ستاره مربع لیلا مربع ) [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

leila*
02-10-2008, 01:47
نه اشتب نکنید

*#لیلا# ، کد فرمت گوشیه ! (ستاره مربع لیلا مربع ) [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

تو رو که واست دارم:27:
اشکال نداره بخند:27:
گریت رو هم میبینیم:21:

S A M
02-10-2008, 01:48
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

4870x2
02-10-2008, 03:26
یه روز داخل زمین بسکتبال داشتیم بازی می کردیم یه نفر داشت از اونجا رد می شد ما به اون نفر تو مدرسه می گفتیم نمکی یکی از بچه ها می خواست اروم بگه نمکی که ناگهان جو بسکتبال اون رو گرفت و بلند گفت نمکیحالا طرف این ور رو نگاه کرد و یه استارت زد و همه مارو دنبال کرد ما شالله هم قهرمان دو استقامت بود انقدر دویدیم که اینجوری شدیم:2::2::2::2::2::2::2:از اون روز دیگه اون نمکی رو ندیدم که ندیدم :31:
قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید

B3HZ@D
02-10-2008, 03:38
یادمه 7 یا 8 سالم بود
خوابیده بودم و توی خواب دیدم که برادرم داره منو میزنه (اون یک سال از من کوچیکتره)
من هم که توی خوابی که میدیدم حسابی ازش کتک خوردم...بعدش از خواب پریدم
رفتم توی اتاقش و حالا نزن ...کی بزن...خلاصه یه دعوایی شد که بیا و ببین
این هم از ما که با یه خواب جو گیر شده بودیم

Eshghe_door
02-10-2008, 08:12
یادمه 7 یا 8 سالم بود
خوابیده بودم و توی خواب دیدم که برادرم داره منو میزنه (اون یک سال از من کوچیکتره)
من هم که توی خوابی که میدیدم حسابی ازش کتک خوردم...بعدش از خواب پریدم
رفتم توی اتاقش و حالا نزن ...کی بزن...خلاصه یه دعوایی شد که بیا و ببین
این هم از ما که با یه خواب جو گیر شده بودیم

این خیلی باحال بود:27:

نمیدونم چرا دیگه نمیتونم سوتی بدم!!:41:

استادان محترم من پولمو واریز کردما

پس چرا کلاسا برگزار نمیشن؟:19:

ORIGINAL
02-10-2008, 10:05
وای که امروز چه ابرویی از من رفت:41::41:
رفتم خونه ی دوستم زنگ زدم یه نفر گوشیه ایفون رو برداشت و پرسید کیه؟
من فکر کردم دوستمه:10:
گفتم باز کن خره می خواستی کی باشه؟:27::27:
بعد دیدم مامانش گفت خیلی ممنون ریحانه خانوم بفرمایید بالا:18::18::18:
من روم نشد دیگه برم بالا وایسادم تا دوستم اومد پایین :41:
دوستم میگفت چی گفتی به مامانم که اینجوری جوش اورده:19:

اخی....کاشکی از چهرت اون موقع یه عکس مینداختی :27:


نه اشتب نکنید

*#لیلا# ، کد فرمت گوشیه ! (ستاره مربع لیلا مربع ) [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

میگم علی رو N73 موزیکال هم جواب میده؟؟؟ :21:

M.etallic.A
02-10-2008, 11:24
ماشالله اسپــــــــــــــــــــم :دی....

سوتی ها عالی بودن مرسی....

Mojtaba N87
02-10-2008, 14:35
این خیلی باحال بود:27:

نمیدونم چرا دیگه نمیتونم سوتی بدم!!:41:

استادان محترم من پولمو واریز کردما

پس چرا کلاسا برگزار نمیشن؟:19:

کلاس ها 3 جلسه است که شروع شده. مگه به شما خبر ندادن؟

قرار بود متالیکا به بچه ها خبر بده :41:

nafe-bandar
02-10-2008, 14:58
با سلام
یک سوتی قدیمی دارم که تصمیم به پخشش نداشتم ولی حالا چون دوستان درخواست دادن ( :31:) چشم.

حدود 5 6 سال پیش که میرفتم کلاس فوتبال موهام خیلی بلند میشد و رشد خوبی داشت :21:. وقتی میرفتم کلاس عرق میکردم و موهام میومد جلو چشمام اذیت میشدم:19:
یه روز کلاسم داشت دیر میشد من هم اومدم نوآوری کنم گشتم و گشتم یه بند کشی مشکی پیدا کردم الکی الکی بستم به سرم:5:
آقا ما رفتیم کلاس فوتبال 15 20 مین که گذشت سرمون خیس شد و ما اونو بستیم سرمون:40:
دیدم همه بهم نگاه میکنن و بعد میخندن.:angry: منم چپکی نگاشون میکردم
دیدم تمومی نداره:18:
از یکیشون پرسیدم چرا میخندی؟:2: گفت اون چیه که دوره سرت بستی :2:؟ گفتم همینی که هست مشکلی داری؟:4:
بعد نیشخند زد و رفت:18:
من یکم بعد از سرم درش آوردم نگاش کردم:18:
خدا نصیب صدام رحمت الله علیه نکنه :
دیدم جوراب مادربزرگم که خونمون جا مونده بود رو بستم سرم رفتم کلاس:2: :41:
دیگه تا آخر کلاس یه گوشه زیپیلک مینداختم :31:

S A M
02-10-2008, 15:09
با سلام
یک سوتی قدیمی دارم که تصمیم به پخشش نداشتم ولی حالا چون دوستان درخواست دادن ( :31:) چشم.

حدود 5 6 سال پیش که میرفتم کلاس فوتبال موهام خیلی بلند میشد و رشد خوبی داشت :21:. وقتی میرفتم کلاس عرق میکردم و موهام میومد جلو چشمام اذیت میشدم:19:
یه روز کلاسم داشت دیر میشد من هم اومدم نوآوری کنم گشتم و گشتم یه بند کشی مشکی پیدا کردم الکی الکی بستم به سرم:5:
آقا ما رفتیم کلاس فوتبال 15 20 مین که گذشت سرمون خیس شد و ما اونو بستیم سرمون:40:
دیدم همه بهم نگاه میکنن و بعد میخندن.:angry: منم چپکی نگاشون میکردم
دیدم تمومی نداره:18:
از یکیشون پرسیدم چرا میخندی؟:2: گفت اون چیه که دوره سرت بستی :2:؟ گفتم همینی که هست مشکلی داری؟:4:
بعد نیشخند زد و رفت:18:
من یکم بعد از سرم درش آوردم نگاش کردم:18:
خدا نصیب صدام رحمت الله علیه نکنه :
دیدم جوراب مادربزرگم که خونمون جا مونده بود رو بستم سرم رفتم کلاس:2: :41:
دیگه تا آخر کلاس یه گوشه زیپیلک مینداختم :31:


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

*hamedkhatar*
02-10-2008, 15:48
سلام
برو بچ سوتیتست
من چند وقتیه که دارم این تاپیک رو میخونم چند وقتی هم هست که دلم هوس کرده که به جمع شما بپیوندم.

با سوتیهای جناب متالیکا و یه سری دیگه که اسمشون یادم نیست هم خیلی حال میکنیم

حالا برای شروع یه بی مزه تعریف میکنم دور هم باشیم

چند شب پیش با خانواده داشتیم سریال روز حسرت رو میدیدم همون قسمت بود که حاج رضا داشت اعتراف میکرد که آخرش نرجس گفت یعنی بچه رو دزدیدی؟ بعد تموم شد سریال
همون موقع من بلد گفتم احتمالا این مسعود حروم زادست..... بعد دیدم دارند چپ چپ نگاه میکنند بلند خندیدم و رفتم تو اتاقم

سوتی زیاد دادم ولی هیچ کدوم یادم نیست اگه یادم بیاد حتما تعریف میکنم
با اجازه

mehdi_vsgh
02-10-2008, 16:30
امروز یدونه از سوتیهای معروف این تاپیک رو من دادم...

کلاس نقشه کشی بود بعد دوتا استاد نقشه کشی داشتن(استاد شماره 1 و شماره 2)...استاد شماره 1 اومده بود اما شماره 2خیر...

ما هم بیرون بودیم...بعد یه پسره اومد گفت که نقشه کشی2 اینجاست؟؟؟ گفتیم با کدوم استاد کلاس دای؟؟ استاد شماره 1؟؟؟
برو داخل سمت راست کلاسشم تشکیل شده چند دقیقه‌ای......گفت خیر!!
بعدش رفت داخل همینطوری که داشت میرفت یکی از بروبچ ازش پرسید آقای فلانی؟؟؟گفت نه من فلانی هستم(همون استاد شماره2)........:دی




===
اقا میخواستم برم سر کلاس ما چون دانشگاهمون یه نموره بزرگه برای رفتن به کلاس ناچاریم سوار اتوبوس بشیم....من از دور دیدم که اتوبوس وایستاده دوان دوان رفتم و در اخرین لحظه پریدم داخل و سریع رفتم روی یکی از صندلیهای تک نفره نشستم که یه دفه یه پسره که پشتم وایستاده بود صداش در اومد.....
(حواسم نبوده رفتم روی کیف این بنده خدا نشسته بودم....:دی)

Eshghe_door
02-10-2008, 19:29
کلاس ها 3 جلسه است که شروع شده. مگه به شما خبر ندادن؟

قرار بود متالیکا به بچه ها خبر بده :41:

نه متاسفانه:41:

کللاسا کجا برگزار میشه؟

*hamedkhatar*
03-10-2008, 11:30
یه سوتی دیگه که مال یک سال پیشه

سر یه قضیه ای گلاب به روتو پلیس اومد خونمون و من رو بازداشت کرد (البته سو تفاهم شده بود) دست بند هم بهم نزدند چون بچه خوبی بودم
بعد رفتیم سوار ماشین بشیم گفتم شما بفرما من مزاحم نمیشم خودم با تاکسی میام بعد پلیسا که 4 نفر بودند دیدم دارند بهم میخندند بعد گفتند پرو نشو برو سوار شد
به نظر شما حرف من خنده دار بود؟ :دی
نامردا

S A M
03-10-2008, 11:42
یه سوتی دیگه که مال یک سال پیشه

سر یه قضیه ای گلاب به روتو پلیس اومد خونمون و من رو بازداشت کرد (البته سو تفاهم شده بود) دست بند هم بهم نزدند چون بچه خوبی بودم
بعد رفتیم سوار ماشین بشیم گفتم شما بفرما من مزاحم نمیشم خودم با تاکسی میام بعد پلیسا که 4 نفر بودند دیدم دارند بهم میخندند بعد گفتند پرو نشو برو سوار شد
به نظر شما حرف من خنده دار بود؟ :دی
نامردا



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]حالا جون داداش راستشو بگو ، داشتی چیکار میکردی ؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

*hamedkhatar*
03-10-2008, 12:13
هیچی بابا بهمون تهمت ناروا زده بودند
نامردای آدم فروش:دی

راستی در ادامه همون سوتی:
بردندمون انداختنمون تو بازداش گاه دو نفر بودیم اونجا هم تاریک یه صندلی هم اونجا بیشتر نبود
به یارو که درجه دار هم بود گفتیم قربونت این در رو باز بزار نور بیاد تو گفت باشه فقط اگه صدا کنید میام میبندمش گفتیم باشه
همون موقع نشستم روصندلی نگو صندلی شکسته بود ولو شدم رو زمین یارو اومد تو داش قاه قاه میخندید بعد صندلی رو برد بیرون نامرد درم بست.ولی کلی خندیدیم

S A M
03-10-2008, 12:18
هیچی بابا بهمون تهمت ناروا زده بودند
نامردای آدم فروش:دی

راستی در ادامه همون سوتی:
بردندمون انداختنمون تو بازداش گاه دو نفر بودیم اونجا هم تاریک یه صندلی هم اونجا بیشتر نبود
به یارو که درجه دار هم بود گفتیم قربونت این در رو باز بزار نور بیاد تو گفت باشه فقط اگه صدا کنید میام میبندمش گفتیم باشه
همون موقع نشستم روصندلی نگو صندلی شکسته بود ولو شدم رو زمین یارو اومد تو داش قاه قاه میخندید بعد صندلی رو برد بیرون نامرد درم بست.ولی کلی خندیدیم

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]خالی بندیت باحاله [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

masoudtr
03-10-2008, 12:28
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]خالی بندیت باحاله [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اره خیلی باحال بود:27::27::27::27::27::27:

*hamedkhatar*
03-10-2008, 12:39
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]خالی بندیت باحاله [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

آره من هم مثل استاد متالیکا خالی بندیم خوبه
ولی خدایی حقیقت داشت
مهم اینه که دور هم باشیم حالا میخواد راست باشه یا دروغ چه فقی میکنه نه؟

ادامه خالی بندی:
ما تو بازداشتگاه طبقه بالا بودیم که کوچیک بود و موقتی بعد اومدند ما رو آوردند بیرون که ببرندمون طبقه پایین تو راه هی من به ماموره گفتم یه لحضه وایسا گفت چیه؟ گفتم خداییش دارید ما رو میبرید اتاق شکنجه بزننیدمون ؟ گفت نه بابا گفتم راستش و بگو گفت نه چقد میترسی گفتم نمیترسم فقط بگو آروم بزنند من گناه دارم دیگه عصبی شد هلم داد گفت برو بینم
بعد چشمتون روز بد نبینه مثل زندان ابو قریب (اگه درست نوشته باشم) کیسه کشیدند سرمون خدایی من خودمم باورم نشد نفسم بند اومده بود گفتم حالا با یه باتوم میاد تو سرم همینطوری منتظر باتوم بودم ولی خبری نشد
ما رو هم رو به دیوار وایسونده بودند بعد من یه لحضه کیسه رو با دست نیمه آوردم بالا گفتم ببخشید من یه سوال دارم گفت اول اون کیسه رو بکش رو سرت کسیدم گفت خوب چیه؟ گفتم چرا کیسه کشیدید رو سرمون یکم مکث کرد واسه اینکه فرار نکنید
گفتم مرسی
بعد 5 دقیقه باز کیسه رو اوردم بالا گفتم ببخشید من دارم خفه میشه مشکل تنفسی دارم (خالی بندی) گفت خوب کیسه رو تا بالای دهنت نگه دار....
بقیش قابل تعریف نیست

S A M
03-10-2008, 12:43
آره من هم مثل استاد متالیکا خالی بندیم خوبه
ولی خدایی حقیقت داشت
مهم اینه که دور هم باشیم حالا میخواد راست باشه یا دروغ چه فقی میکنه نه؟

سر کار گذاشتن ما حال میده :41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::4 1::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41: :41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::4 1::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41: :41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::4 1::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41: :41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::4 1::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41: :41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::4 1::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41: :41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::4 1::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41:

Retired User
03-10-2008, 12:45
آره من هم مثل استاد متالیکا خالی بندیم خوبه
ولی خدایی حقیقت داشت
مهم اینه که دور هم باشیم حالا میخواد راست باشه یا دروغ چه فقی میکنه نه؟

نه ... دي:

*hamedkhatar*
03-10-2008, 12:52
سر کار گذاشتن ما حال میده :41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::4 1::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41: :41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::4 1::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41: :41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::4 1::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41: :41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::4 1::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41: :41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::4 1::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41: :41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::4 1::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41::41:

خیلی

نه ... دي:

مرسی که تایید کردید:31:

ادامه داستان رو تو پست قبلی من که ویرایش کردم بخونید جالبه: پست شماره 4573

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

masoudtr
03-10-2008, 13:27
بابا اینجا محل گذاشتن سوتی است چرا از خودتون الکی یک چیزی در می یارین
مردم را مچل کردین

*hamedkhatar*
03-10-2008, 13:54
دوست عزیز من که گفتم از خودم در نیاوردم و واقعا این اتفاقات برام افتاده
درضمن مگه چیز خیلی عجیبیه که بخوام از خودم در آورده باشم؟

یه سوتی دیگه:
با مامانم و خواهرم رفته بودیم بیرون بعد مامانم گفت برو کاهو بخر رفتم پیش سبزی فروشیه خودم یه پلاستیک برداشتم و چند تا کاهو اصفهانی انداختم توش و حساب کردم رفتم تو ماشین مامانم گفت این چیه خریدی؟ گفتم کاهوه دیگه گفت این کلم پیچه گفتم ها؟
خلاصه رفتم پیش مغازه داره قضیه رو گفتم کلی بهم خندید
نکته: کاهو اصفهانی قیافش مثل کلم پیچه گرده و سبز

اینم تخیلی بود؟
مرسی

masoudtr
03-10-2008, 14:12
چرا اینجا از کسی نمیشه تشکر کرد؟

apollon
03-10-2008, 16:40
دوست عزیز من که گفتم از خودم در نیاوردم و واقعا این اتفاقات برام افتاده
درضمن مگه چیز خیلی عجیبیه که بخوام از خودم در آورده باشم؟

یه سوتی دیگه:
با مامانم و خواهرم رفته بودیم بیرون بعد مامانم گفت برو کاهو بخر رفتم پیش سبزی فروشیه خودم یه پلاستیک برداشتم و چند تا کاهو اصفهانی انداختم توش و حساب کردم رفتم تو ماشین مامانم گفت این چیه خریدی؟ گفتم کاهوه دیگه گفت این کلم پیچه گفتم ها؟
خلاصه رفتم پیش مغازه داره قضیه رو گفتم کلی بهم خندید
نکته: کاهو اصفهانی قیافش مثل کلم پیچه گرده و سبز

اینم تخیلی بود؟
مرسی
نه این مشکلی نداشت ولی قبلیه با تخیلات ما جور درنمیاد آخه مگه چیکار کرده بودید ؟

*hamedkhatar*
03-10-2008, 17:39
نه این مشکلی نداشت ولی قبلیه با تخیلات ما جور درنمیاد آخه مگه چیکار کرده بودید ؟

بابا گیر ندید دیگه
ما یه کار فرهنگی کرده بودیم که با خلقیات جمهوری اسلامی ایران جور نبود . اوه حرف سیاسی از خودم در وکردم


الان سوتی ندارم پس این پستم به عنوان اسپم به حساب میاد؟
چاکرم

M.etallic.A
03-10-2008, 20:55
نه متاسفانه:41:

کللاسا کجا برگزار میشه؟

چرا خالی میبندی :دی من به تو نگفتم ؟ گفتی وقت ندارم و سرم شلوغه :دی

M.etallic.A
03-10-2008, 21:00
حامد خطر سوتیست جدید ... سوتی های باحال میدی ایول... سوتیست اهل خلاف :دی


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]خالی بندیت باحاله [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

من که هر چی فکر میکنم چیز عجیب غریبی نبود که نشان از خالی بندی بودن باشه. خوب شماها اینجور جاها نرفتید شاید براتون عجیب باشه انشالله راتون بیفته :دی با چشمای خودتون ببینید باورتون میشه. .....

*hamedkhatar*
04-10-2008, 00:20
حامد خطر سوتیست جدید ... سوتی های باحال میدی ایول... سوتیست اهل خلاف :دی



من که هر چی فکر میکنم چیز عجیب غریبی نبود که نشان از خالی بندی بودن باشه. خوب شماها اینجور جاها نرفتید شاید براتون عجیب باشه انشالله راتون بیفته :دی با چشمای خودتون ببینید باورتون میشه. .....


قربون متالیکای عزیز
شما لطف داری
انشا الله بازم سوتی میتعریفیم ولی منظر سوتیهای خفن شما هم هستیم
چاکرم

frnsh
04-10-2008, 02:37
حامد خطر سوتیست جدید ... سوتی های باحال میدی ایول... سوتیست اهل خلاف :دی



من که هر چی فکر میکنم چیز عجیب غریبی نبود که نشان از خالی بندی بودن باشه. خوب شماها اینجور جاها نرفتید شاید براتون عجیب باشه انشالله راتون بیفته :دی با چشمای خودتون ببینید باورتون میشه. .....

کاملا تایید میشه! :11: (هر دو تیکه!)
آخه مگه حرف خیلی غیر معقولی زد که اینقدر فکر میکنین این سوتی از آسمون اومده! به نظر من تنها چیزی که خیلی غیر واقعیش کرده بود این بود که تو چند تا پست جدایی داده بود که پشت سر هم نبودن. اگه اینطوری نمیداد هیچکی مشکوک نمیشد.

sina1415
04-10-2008, 09:44
حامد جان این ها همشون بچه مثبت هستن هنوز نمی دونن پاسگاه کجاست

واسه همین هم وقتی تعریف می کنی که بازداشتگاه بود فکر می کنن رفتی مریخ که شاخ در اوردن

*hamedkhatar*
04-10-2008, 09:51
با تشکر از فرنوش خانوم
خوب چون همش یه جا یادم نبود و هر چند ساعت یکمش یادم میومد برای همین تو چند تا تاپیک زدم
تازه اون داستان کلی ادامه داره و کلی هیجان ولی چون زیاد داستان بعدا تخیلی میشه و حتی فامیل و دوستان

هم باورشون نمیشد که برای من چه اتفاقی افتاد بعدا تعریف نمیکنم چون فقط خودم ضایع میشم
حالا برای اینکه این پستم اسپم نباشه یه سوتی از دوران هنرستان رشته کامپیوتر (کار و دانش)

ما دو تا رشته بودیم که عمومی ها مون با هم بود یعنی ما با رشته برق
به همین خاطر یه جورایی با هم آشنا بودید و تا حدودی هم دوست ولی میخواستی سر به تن هیچکدوم نباشه

خداییش هم این برقی ها خیلی بی جنبه و وحشی بودند معلم کامپیوتر ما هم که همه کاره مدرسه بود اصلا

ازشون خوشش نمیومد ولی خیلی با ما کامپیوتری ها دوست و خودمونی بود به حدی که خارج از وقت

مدرسه میرفتیم چایخونه و بیلیارد و ... فحش بی ناموشس هم گاهی جلوش به زبون میاوردیم

این مقدمه بود (تقلید از استاد متالیکا)
حالا اصل سوتی:
یه بار برقیا معلم نداشتند به همین خاطر معلم کامپیوترمون لطف کردند و راهشون دادند سر کلاس همه هم

مودب نشسته بودند
من دو تا سوتی دادم که شاید تو تعریف زیاد جالب نباشه ولی کل کلاس منفجر شد
اول اینکه از کلاس رفتم بیرون وقتی برگشتم دیدم یه ماژیک از اول کلاس پرت شد ته کلاس که در بود (معلممون ماژیک رو پرت کرده بود به طرف یه برقی ها که داشت حرف میزد) منم با عصبانیت تمام که حاصل جو گیری بود وارد کلاست شدم و ماژیک و برداشتم و پرت کردم طرف معلم .... معلمه اعصابش خورد شد ولی از اونجایی که من کارم زیاد زشت نبود فقط یه لبخد زد بقیه بچه ها هم داشتند میخندیدند

دومیش این بود که رفته بودم پیش مدیر من اونموقع معنی کلمه ا ب ن ه ا ی رو نمیدونستم یعنی همیشه به کار میبردم ولی نمیدونستم یعنی چی فکر میکردم همون عقده ایه خلاصه رفتیم پیش مدیر گفت برو این پرینتر رو از معلمتون بگیر کلی کار داریم من هم رفتم تو کلاست معلممون داشت با یه برقی ها صحبت میکرد که من گفتم آقا این پرینتر رو بدید این آقا مدیر ابنه ..... شده همون موقع چشمای معلممون گرد شد گفت خفه شو بیشعور برو بیرون بعد با هزار بدبختی رفتیم پشت کامپیوتر نشستم و سرم رو انداختم زیر بعد معلمه اومد بالا سرم گفت مرتیکه آخه این رو جلوی برقیه باید میگفتی؟ گفتم حواسم نبود بعد تاره خود معلممون معنی این کلمه رو برات توضیح داد کلی با هم خندیدیم
ببخشید خیلی طولانی شد
زیاد هم خنده دار نبود
شرمنده

*hamedkhatar*
04-10-2008, 10:00
حامد جان این ها همشون بچه مثبت هستن هنوز نمی دونن پاسگاه کجاست

واسه همین هم وقتی تعریف می کنی که بازداشتگاه بود فکر می کنن رفتی مریخ که شاخ در اوردن

بله
ما که کل عمرمون رو حبس بودیم هفته ای یه بار میایم بیرون ببینیم دنیا دست کیه! :دی

یه بار سر کلاس کامپیوتر ماژیک گم شد کل کلاس رو معلممون داشت میگشت اعصابش خورد شد من به شیوه کامل حرفه ای که همه این صحنه رو ببینند ماژیک رو از تو جیبم در آوردم خیلی جدی گفتم آقا دنبال این مگردید؟
یکی از دوستام که از خنده افتاده بود کف کلاس معمللمون هم نمیدونست عصبانی بشه یا بخنده
خلاصه اوضاعی بود

asextor1
04-10-2008, 15:35
ا ب ن ه ا ی

حالا یعنی چی ؟

*hamedkhatar*
04-10-2008, 17:57
هر چی
-----------------------------------------

Havbb
05-10-2008, 14:30
حالا یعنی چی ؟
اصطلاح اصفهانی هست. شما متوجه نمیشید: دی

M.etallic.A
05-10-2008, 15:06
دیروز بحث از دربی بود این دوست ما یهو برگشت گفت. بچه ها دیدید کریم باقری یه شوت کرد خورد به تیربرق !!![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

سوتی شماره دو... بحث در مورد بهترین سریال ماه رمضان بود که همون دوست ما برگشت گفت به نظر من بز نگاه ( قسمت اول نام حیوان و قسمت دوم نگاه :دی ) از همه بهتر بود. با وجود اینکه همگی از خنده نزدیک بود بترکیم ولی خودمونو زدیم به اون راه ... بعد من از این پسره پرسیدم به نظر تو چرا اسم این سریال رو گذاشتن بز نگاه ... گفت فکر کنم چون بازیگراش عین بز نگاه میکنن اسمشو این گذاشتن. در این لحظه دیگه ما نتونستیم جلوی خودمون رو بگیریم و چند نفری ولو شدن رو زمین....

Ni_nigc
05-10-2008, 16:51
بسی یخیدیم

*hamedkhatar*
05-10-2008, 16:53
اصطلاح اصفهانی هست. شما متوجه نمیشید: دی

راست میگی؟
خداییش نمیدونستم فکر میکردم بین المللیه
اگه میدونستم اصفهانی اینجا تعریف نمیکردم



دیروز بحث از دربی بود این دوست ما یهو برگشت گفت. بچه ها دیدید کریم باقری یه شوت کرد خورد به تیربرق !!![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

سوتی شماره دو... بحث در مورد بهترین سریال ماه رمضان بود که همون دوست ما برگشت گفت به نظر من بز نگاه ( قسمت اول نام حیوان و قسمت دوم نگاه :دی ) از همه بهتر بود. با وجود اینکه همگی از خنده نزدیک بود بترکیم ولی خودمونو زدیم به اون راه ... بعد من از این پسره پرسیدم به نظر تو چرا اسم این سریال رو گذاشتن بز نگاه ... گفت فکر کنم چون بازیگراش عین بز نگاه میکنن اسمشو این گذاشتن. در این لحظه دیگه ما نتونستیم جلوی خودمون رو بگیریم و چند نفری ولو شدن رو زمین....

ایول اینم باحال بود
اتفاقا من هم اولین بار که تبلیق این سریال رو دیدم مثل دوست شما خوندمش بعد فهمیدم چه سوتی دادم

Havbb
05-10-2008, 20:12
راست میگی؟
خداییش نمیدونستم فکر میکردم بین المللیه
اگه میدونستم اصفهانی اینجا تعریف نمیکردم
منم نمیدونستم. یه نفر که از یه شهر دیگه اومده بود و تو اصفهان دانشجو بود بهم گفت چرا شما اصفهانی ها حرف زدن عادیتون هم با فحشه : دی

noia
05-10-2008, 20:13
اتفاقا من هم اولین بار که تبلیق این سریال رو دیدم مثل دوست شما خوندمش بعد فهمیدم چه سوتی دادم
به‌به!

تبلیق
تبلیغ جدیده!

frnsh
06-10-2008, 01:11
دیروز بحث از دربی بود این دوست ما یهو برگشت گفت. بچه ها دیدید کریم باقری یه شوت کرد خورد به تیربرق !!![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

سوتی شماره دو... بحث در مورد بهترین سریال ماه رمضان بود که همون دوست ما برگشت گفت به نظر من بز نگاه ( قسمت اول نام حیوان و قسمت دوم نگاه :دی ) از همه بهتر بود. با وجود اینکه همگی از خنده نزدیک بود بترکیم ولی خودمونو زدیم به اون راه ... بعد من از این پسره پرسیدم به نظر تو چرا اسم این سریال رو گذاشتن بز نگاه ... گفت فکر کنم چون بازیگراش عین بز نگاه میکنن اسمشو این گذاشتن. در این لحظه دیگه ما نتونستیم جلوی خودمون رو بگیریم و چند نفری ولو شدن رو زمین....

باحال بود! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


منم نمیدونستم. یه نفر که از یه شهر دیگه اومده بود و تو اصفهان دانشجو بود بهم گفت چرا شما اصفهانی ها حرف زدن عادیتون هم با فحشه : دی

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] منم همینو میفکرم!! :31:

Dark Shine
06-10-2008, 07:06
دیروز با چند تا از بچه هایمحله رفته بودیم برای حلیم خریدن یکی از بچه ها گفت آقا لحیم دارین اونجا همگی زدیم زیر خنده خودش هم داشت میخندید:15:
یه روز دیگه اقوام آمده بودند خانه ی ما من داشتم مجله ی کلیک می خوندم یهو یکی از اقوام پرسید اسم روزنامه ات چیست ؟ من که تازه با این مجله آشنا شده بودم گفتم کلنگ!!!! وقتی اسمشو دیدم به خودم حسابی خندیدم به بقیه هم گفتم آنها هم تا جا داشتند خندیدند!!!:39:

*hamedkhatar*
06-10-2008, 19:55
سلام
همین نیم ساعت پیش یه سوتی دادم کلی ضایع شدم
رفتم وارد یه باشگاه بدنسازی بشم دیدم همون دم در نوشته با کفش وارد نشوید من دو دل بودم چه کنم گفتم بزار در بیارم که ضایع نشم
تا رسیدم پایین دیدم همه تو اون قسمت دارند با کفش راه میرند از اونجا به بعد رو باید کفش در میاوردیم
بعد داشتم با یارو که پشت میز بود حرف میزدم که آخرش بهش گفتم اینجا نباید کفش رو در میاوردم نه؟ گفت حالا بپوش موردی نداره
خلاصه کلی ضایع شدم و صحنه رو ترک کردم دیگه هم اونجا نمیرم چون کاری ندارم:دی
جالب نبود فقط من ضایع شدم

NONE
06-10-2008, 20:54
یکی از اقوام ما حدود 1 ماه بوده که باردار بوده و من از طریق کلاغ ها خبر دار شدم
تو مهمونی بودیم یهو جو گرفت تبریک بگم
گفتم فلانی قدم نو رسیده مبارک
یهویی زرد و سبز و سرخ و هفت رنگ شد ..
شوهرشو یکی باید جمع می کرد..... داشت غش می کرد
یهو یکی گفت فلانی جریان چیه؟( غیر از من و 2 نفر دیگه هیچکس خبر نداشتن)
اونم کامل توضیح داد
مثلا قرار بود قضیه سکرت باشه
اگه بی ادبی بود به با ادبی خودتون ببشخید

nafe-bandar
06-10-2008, 22:09
ما که کل عمرمون رو حبس بودیم هفته ای یه بار میایم بیرون ببینیم دنیا دست کیه!

احیانا بچه آبادان نیستی؟ :دی

*hamedkhatar*
06-10-2008, 22:29
احیانا بچه آبادان نیستی؟ :دی

نه خوشبختانه من بچه اصفهانم
این دیالوگ هم توی سریال پاورچین (مهران مدیری) اون قسمت که داداش فرهاد یعنی ببری خان از زندان آزاد شده بود ببری خان گفت این جمله رو
موفق باشید

alizshah
06-10-2008, 23:23
یکی از اقوام ما حدود 1 ماه بوده که باردار بوده و من از طریق کلاغ ها خبر دار شدم
تو مهمونی بودیم یهو جو گرفت تبریک بگم
گفتم فلانی قدم نو رسیده مبارک
یهویی زرد و سبز و سرخ و هفت رنگ شد ..
شوهرشو یکی باید جمع می کرد..... داشت غش می کرد
یهو یکی گفت فلانی جریان چیه؟( غیر از من و 2 نفر دیگه هیچکس خبر نداشتن)
اونم کامل توضیح داد
مثلا قرار بود قضیه سکرت باشه
اگه بی ادبی بود به با ادبی خودتون ببشخید

بعدش چی شد :31:
جالب بود :27:

2299
07-10-2008, 01:50
من عادت دارم هروقت سوار تاكسي ميشم سلام ميكنم
چند روز پيش سوار شدم وسط راه يكي ميخواست پياده بشه منم تو حال خودم بودم من پياده شدم اون پاده شه وقتي باز خواستم سوار شم گفتم سلام ديدم همه اينطوري شدن [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فهميدم چكاركردم اينطوري شدم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ميدونم بد بود به بزرگي خودتون ببخشيد

alex_pk
07-10-2008, 03:26
اتفاقا منم یبار همچین سوتی دادم
تو جال خودم بودم همینجور پیاده شدم یه خانمی میخواست سوار بشه
دوباره که سوار شدم....:31:

mehdi_vsgh
07-10-2008, 08:43
دیروز خواستم سوار اتوبوس بشم...خواستم بپرسم که
«پولیه یا بیلیطی؟؟؟»


گفتم:
«بلیطیه یا اتوبوسی؟؟؟»

R.P.G
07-10-2008, 10:39
دیروز خواستم سوار اتوبوس بشم...خواستم بپرسم که
«پولیه یا بیلیطی؟؟؟»


گفتم:
«بلیطیه یا اتوبوسی؟؟؟»
:2::2::2::2::2::2::2:

S A M
07-10-2008, 10:45
دیروز خواستم سوار اتوبوس بشم...خواستم بپرسم که
«پولیه یا بیلیطی؟؟؟»


گفتم:
«بلیطیه یا اتوبوسی؟؟؟»


اتفاقا منم یبار همچین سوتی دادم
تو جال خودم بودم همینجور پیاده شدم یه خانمی میخواست سوار بشه
دوباره که سوار شدم....:31:


من عادت دارم هروقت سوار تاكسي ميشم سلام ميكنم
چند روز پيش سوار شدم وسط راه يكي ميخواست پياده بشه منم تو حال خودم بودم من پياده شدم اون پاده شه وقتي باز خواستم سوار شم گفتم سلام ديدم همه اينطوري شدن [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فهميدم چكاركردم اينطوري شدم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ميدونم بد بود به بزرگي خودتون ببخشيد


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

shady_er
07-10-2008, 12:09
دیروز خواستم سوار اتوبوس بشم...خواستم بپرسم که
«پولیه یا بیلیطی؟؟؟»


گفتم:
«بلیطیه یا اتوبوسی؟؟؟»

:31::27::27::27:

rezaete
07-10-2008, 14:34
دیروز خواستم سوار اتوبوس بشم...خواستم بپرسم که
«پولیه یا بیلیطی؟؟؟»


گفتم:
«بلیطیه یا اتوبوسی؟؟؟»

سوار اتوبوس بودم یه پیر مردی خواست سوار بشه ، فک کنم به دنیا اومد ناصرالدین شاه رو هم دیده بود . گفت آقای راننده کمونیستیه یا سرمایه داری ؟ راننده موند توش ، گفت : ها ؟ بلیطیه بلیطی .

mehdi_vsgh
07-10-2008, 16:12
:2::2::2::2::2::2::2:
دیگه شرمنده بی مزه بود..ولی خوب اون لحظه ادم خیلی خندش میگیره:دی

rezaete;3046091]سوار اتوبوس بودم یه پیر مردی خواست سوار بشه ، فک کنم به دنیا اومد ناصرالدین شاه رو هم دیده بود . گفت آقای راننده کمونیستیه یا سرمایه داری ؟ راننده موند توش ، گفت : ها ؟ بلیطیه بلیطی .[/quote]



عجب!!!:27::27:

Iman_m123
07-10-2008, 17:59
سوار اتوبوس بودم یه پیر مردی خواست سوار بشه ، فک کنم به دنیا اومد ناصرالدین شاه رو هم دیده بود . گفت آقای راننده کمونیستیه یا سرمایه داری ؟ راننده موند توش ، گفت : ها ؟ بلیطیه بلیطی .


:16:
بسی جالب بود !

mohsentanha
07-10-2008, 20:04
من عادت دارم هروقت سوار تاكسي ميشم سلام ميكنم
چند روز پيش سوار شدم وسط راه يكي ميخواست پياده بشه منم تو حال خودم بودم من پياده شدم اون پاده شه وقتي باز خواستم سوار شم گفتم سلام ديدم همه اينطوري شدن [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فهميدم چكاركردم اينطوري شدم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ميدونم بد بود به بزرگي خودتون ببخشيد
تا حالا هزار دفعه از این نوع سوتی دادم و دیدم:31::31::31::31:

CG Art
07-10-2008, 20:59
من عادت دارم هروقت سوار تاكسي ميشم سلام ميكنم
چند روز پيش سوار شدم وسط راه يكي ميخواست پياده بشه منم تو حال خودم بودم من پياده شدم اون پاده شه وقتي باز خواستم سوار شم گفتم سلام ديدم همه اينطوري شدن [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فهميدم چكاركردم اينطوري شدم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ميدونم بد بود به بزرگي خودتون ببخشيد

آقا خیلی باحال بود.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کلی خندیدیم.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

M.etallic.A
07-10-2008, 21:35
امروز تو یه جمعی صحبت از اعدام یه نفر شد. یکی از دوستان گفت حالا خوبه اعدامش کردن نکشتنش :18:

frnsh
08-10-2008, 00:31
دیروز زنگ عربی دیدیم انگار خیلی سخته. همه داشتن غر میزدن. من یهو گفتم: خانوم کی این زبان عربی رو ساخته؟ داشتم میگفتم میخوام خفش کنم که یهو گفت: حضرت علی!!! کلاس رفت رو هوا بعد من گفتم: استغفرالله! دوباره کلاس رفت رو هوا.

هندسه هم داشتیم. داشت این نقض قضیه رو میدرسید که گفت: خب. یکی بگه چطوری برعکس این قضیه (که دو مثلث اگه 3 ضلع مساوی داشته باشن زاویه هاشونم برابره)رو نقض کنیم؟ من گفتم: خب یه مثلث بزرگ میکشیم یه مثلث خیلی خیلی بزرگتر هم میکشیم که زاویه های متناظرشون برابر باشه! کلاس رفت رو هوا!
توضیح: نمیشد بگم یه مثلث میکشیم با یه مثلث بزرگتر! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حالا هر وقت یه چرت و پرت میگم دوستام میگن: گنده بود یا خیلی گنده؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


امروز دین و زندگی داشتیم. آخر زنگ که درس رو نصفه داد یکی از بچه ها گفت: تا کجا بخونیم؟ خانوم گفت: تا زیر زنبور عسل! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] (منظورش متن در مورد زنبود عسل بود!)

2299
08-10-2008, 00:52
استغفرالله! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mojtaba N87
08-10-2008, 01:35
دیروز زنگ عربی دیدیم انگار خیلی سخته. همه داشتن غر میزدن. من یهو گفتم: خانوم کی این زبان عربی رو ساخته؟ داشتم میگفتم میخوام خفش کنم که یهو گفت: حضرت علی!!! کلاس رفت رو هوا بعد من گفتم: استغفرالله! دوباره کلاس رفت رو هوا.

هندسه هم داشتیم. داشت این نقض قضیه رو میدرسید که گفت: خب. یکی بگه چطوری برعکس این قضیه (که دو مثلث اگه 3 ضلع مساوی داشته باشن زاویه هاشونم برابره)رو نقض کنیم؟ من گفتم: خب یه مثلث بزرگ میکشیم یه مثلث خیلی خیلی بزرگتر هم میکشیم که زاویه های متناظرشون برابر باشه! کلاس رفت رو هوا!
توضیح: نمیشد بگم یه مثلث میکشیم با یه مثلث بزرگتر!
حالا هر وقت یه چرت و پرت میگم دوستام میگن: گنده بود یا خیلی گنده؟


امروز دین و زندگی داشتیم. آخر زنگ که درس رو نصفه داد یکی از بچه ها گفت: تا کجا بخونیم؟ خانوم گفت: تا زیر زنبور عسل! (منظورش متن در مورد زنبود عسل بود!)

دومی یا سوم؟ :دی

ما الآن واسه خودمون پیر مردی هستیما!!!

یه زمانی هر جا می رفتم از همه نی نی تر بودم

R.P.G
08-10-2008, 08:56
دیروز زنگ عربی دیدیم انگار خیلی سخته. همه داشتن غر میزدن. من یهو گفتم: خانوم کی این زبان عربی رو ساخته؟ داشتم میگفتم میخوام خفش کنم که یهو گفت: حضرت علی!!! کلاس رفت رو هوا بعد من گفتم: استغفرالله! دوباره کلاس رفت رو هوا.

هندسه هم داشتیم. داشت این نقض قضیه رو میدرسید که گفت: خب. یکی بگه چطوری برعکس این قضیه (که دو مثلث اگه 3 ضلع مساوی داشته باشن زاویه هاشونم برابره)رو نقض کنیم؟ من گفتم: خب یه مثلث بزرگ میکشیم یه مثلث خیلی خیلی بزرگتر هم میکشیم که زاویه های متناظرشون برابر باشه! کلاس رفت رو هوا!
توضیح: نمیشد بگم یه مثلث میکشیم با یه مثلث بزرگتر! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حالا هر وقت یه چرت و پرت میگم دوستام میگن: گنده بود یا خیلی گنده؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


امروز دین و زندگی داشتیم. آخر زنگ که درس رو نصفه داد یکی از بچه ها گفت: تا کجا بخونیم؟ خانوم گفت: تا زیر زنبور عسل! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] (منظورش متن در مورد زنبود عسل بود!)

فک کنم تا آخر سال میشه از سوتیای تو یه طومار در آورد!!:31:

ولی همون دین و زندگی از همه با حال تر بود!:27:

ممنان!!!:31:

ما هم ازین کلاسا زیاد داشتیم:

سر کلاس عربی نشسته بودیم:2:معلممون هم یه کم :34: تشریف داشت.ما هم که همیشه سر کلاسش جنگولک بازی در میاوردیم یه دفعه نمیدونم چی شد که حس بچه + بهم رو کرد معلم یه سوال پرسید(از همه)منم پریدم جواب بدم که بگم «نکره»گفتم «نر که»:32:.آقا معلمو می دیدی شد مثل یه هویچ:33:.

میدونم یه کم :2::2:هست.دیگه حالا شما ببخشید.اگه اون جمله ی نرکه رو دوستان متوجه نشدن بهم پ.خ بدن تا توضیح بدم ولی مطمئنم تقریبا همه میدوونن!!:31:

*hamedkhatar*
08-10-2008, 09:44
سلام
چند تا سوتی قدیمی

من روی یکی از دوستام خیلی تعصب داشتم یه بار این دوستم زده بود دماغ یکی رو خونی کرده بود نمیدونم سر چی بعد اون میخواست تلافی کنه من هم هواسم بهش بود بعد اونی که دماغش خونی شده بود بیرون از کلاس بود ما هم تو کلاس نشسته بودیم که یکو در رو باز کرد حمله کرد تو که دوستمو بزنه من هم قاطی کردم و وارد عمل شدم یکم زدیم و دو تا هم خوردیم یهو معلم اومد گفت مرتیکه به تو چه دخالت میکنی؟
گفتم خوب مرتیکه دیدم شما هیچ قلطی نمیکنید خودم وارد عمل شدم . بعد از کلاس انداختم بیرون





من یه مدت یه عادت بدی پیدا کرده بودم که همینطوری بی دلیل میخندیدم مثل این دیوونه ها اصلا هم نمیتونستم جلوی خودم رو بگیرم یه بار سر کلاس عربی معلم خواست ازم درس بپرسه بلند شدم تا سوال رو پرسید من زدم زیر خنده چند بار تذکر داد من هم جواب رو نمیدونستم و هی میخندیدم تا اینکه انداختم بیرون قضیه رو هم به مدیر گفت مدیر هم که از دست کارهای این چند وقته من شاکی بود گفت اخراجی آقا اون هی میگفت اخراج من هم هی میخندیدم و میگفتم بیخیال بابا خلاصه با کلی التماس و اینا دیگه داشت خندم به گریه تبدیل میشد که دیگه قبول کرد و تعهد و از این حرفا از اون روز به بعد اون عادت خنده دیگه ترک شد خدا رو شکر




یه دوست داشتیم خیلی مسخره بازی سر کلاس در میاورد خیلی غیر قابل کنترل بود و معلما همه از دستش شاکی بودند یه بار سر کلاس خیلی دلقک بازی در میاورد که معلمه کلی بهش توهین کرد ببینه کم میاره یا نه که کم نیاورد گفت خوب انگار خیلی دوست داری دلقک باشی گفت بیا پا تخته اینقدر دلقک بازی در بیار تا بهت بخندند اونم از رو نرف و اومد پای تخته رو کرد به بچه ها گفت: شبها که ما میخوابیم آقا پلیسه بیداره... خلاصه آخرش معلمه کم آورد خودم داشت میخندید کلاس که معمولا از خنده میره رو هوا




یه بار برای اولین بار رفتیم خونه دومادمون (بعد از اینکه اومده بودند خواستگاری و به نتیجه رسیده بودیم) من برای اولین بار بود که این دومادمون رو میدیدم خلاصه رفتیم تو خونه و بعد پسره اومد پیش من نشست که حالا مثلا با هم رفیق شیم بعد من هم بی هوا گفتم راستش رو بگو چند تا دوست دختر داری؟ یارو چشماش گرد شد و خلاصه دیگه مونده بود چی بگه خندیدو پاشد رفت

ببخشید اگه بی مزه بود

S A M
08-10-2008, 09:56
سلام
چند تا سوتی قدیمی

من روی یکی از دوستام خیلی تعصب داشتم یه بار این دوستم زده بود دماغ یکی رو خونی کرده بود نمیدونم سر چی بعد اون میخواست تلافی کنه من هم هواسم بهش بود بعد اونی که دماغش خونی شده بود بیرون از کلاس بود ما هم تو کلاس نشسته بودیم که یکو در رو باز کرد حمله کرد تو که دوستمو بزنه من هم قاطی کردم و وارد عمل شدم یکم زدیم و دو تا هم خوردیم یهو معلم اومد گفت مرتیکه به تو چه دخالت میکنی؟
گفتم خوب مرتیکه دیدم شما هیچ قلطی نمیکنید خودم وارد عمل شدم . بعد از کلاس انداختم بیرون





من یه مدت یه عادت بدی پیدا کرده بودم که همینطوری بی دلیل میخندیدم مثل این دیوونه ها اصلا هم نمیتونستم جلوی خودم رو بگیرم یه بار سر کلاس عربی معلم خواست ازم درس بپرسه بلند شدم تا سوال رو پرسید من زدم زیر خنده چند بار تذکر داد من هم جواب رو نمیدونستم و هی میخندیدم تا اینکه انداختم بیرون قضیه رو هم به مدیر گفت مدیر هم که از دست کارهای این چند وقته من شاکی بود گفت اخراجی آقا اون هی میگفت اخراج من هم هی میخندیدم و میگفتم بیخیال بابا خلاصه با کلی التماس و اینا دیگه داشت خندم به گریه تبدیل میشد که دیگه قبول کرد و تعهد و از این حرفا از اون روز به بعد اون عادت خنده دیگه ترک شد خدا رو شکر




یه دوست داشتیم خیلی مسخره بازی سر کلاس در میاورد خیلی غیر قابل کنترل بود و معلما همه از دستش شاکی بودند یه بار سر کلاس خیلی دلقک بازی در میاورد که معلمه کلی بهش توهین کرد ببینه کم میاره یا نه که کم نیاورد گفت خوب انگار خیلی دوست داری دلقک باشی گفت بیا پا تخته اینقدر دلقک بازی در بیار تا بهت بخندند اونم از رو نرف و اومد پای تخته رو کرد به بچه ها گفت: شبها که ما میخوابیم آقا پلیسه بیداره... خلاصه آخرش معلمه کم آورد خودم داشت میخندید کلاس که معمولا از خنده میره رو هوا




یه بار برای اولین بار رفتیم خونه دومادمون (بعد از اینکه اومده بودند خواستگاری و به نتیجه رسیده بودیم) من برای اولین بار بود که این دومادمون رو میدیدم خلاصه رفتیم تو خونه و بعد پسره اومد پیش من نشست که حالا مثلا با هم رفیق شیم بعد من هم بی هوا گفتم راستش رو بگو چند تا دوست دختر داری؟ یارو چشماش گرد شد و خلاصه دیگه مونده بود چی بگه خندیدو پاشد رفت

ببخشید اگه بی مزه بود






[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

mehdi_vsgh
08-10-2008, 10:32
فک کنم تا آخر سال میشه از سوتیای تو یه طومار در آورد!!:31:

ولی همون دین و زندگی از همه با حال تر بود!:27:

ممنان!!!:31:

ما هم ازین کلاسا زیاد داشتیم:

سر کلاس عربی نشسته بودیم:2:معلممون هم یه کم :34: تشریف داشت.ما هم که همیشه سر کلاسش جنگولک بازی در میاوردیم یه دفعه نمیدونم چی شد که حس بچه + بهم رو کرد معلم یه سوال پرسید(از همه)منم پریدم جواب بدم که بگم «نکره»گفتم «نر که»:32:.آقا معلمو می دیدی شد مثل یه هویچ:33:.

میدونم یه کم :2::2:هست.دیگه حالا شما ببخشید.اگه اون جمله ی نرکه رو دوستان متوجه نشدن بهم پ.خ بدن تا توضیح بدم ولی مطمئنم تقریبا همه میدوونن!!:31:
من نرکه رو متوجه نشدم....
توسط پ خ توضیح بدهید بهم:دی

R.P.G
08-10-2008, 10:50
سلام
چند تا سوتی قدیمی

من روی یکی از دوستام خیلی تعصب داشتم یه بار این دوستم زده بود دماغ یکی رو خونی کرده بود نمیدونم سر چی بعد اون میخواست تلافی کنه من هم هواسم بهش بود بعد اونی که دماغش خونی شده بود بیرون از کلاس بود ما هم تو کلاس نشسته بودیم که یکو در رو باز کرد حمله کرد تو که دوستمو بزنه من هم قاطی کردم و وارد عمل شدم یکم زدیم و دو تا هم خوردیم یهو معلم اومد گفت مرتیکه به تو چه دخالت میکنی؟
گفتم خوب مرتیکه دیدم شما هیچ قلطی نمیکنید خودم وارد عمل شدم . بعد از کلاس انداختم بیرون





من یه مدت یه عادت بدی پیدا کرده بودم که همینطوری بی دلیل میخندیدم مثل این دیوونه ها اصلا هم نمیتونستم جلوی خودم رو بگیرم یه بار سر کلاس عربی معلم خواست ازم درس بپرسه بلند شدم تا سوال رو پرسید من زدم زیر خنده چند بار تذکر داد من هم جواب رو نمیدونستم و هی میخندیدم تا اینکه انداختم بیرون قضیه رو هم به مدیر گفت مدیر هم که از دست کارهای این چند وقته من شاکی بود گفت اخراجی آقا اون هی میگفت اخراج من هم هی میخندیدم و میگفتم بیخیال بابا خلاصه با کلی التماس و اینا دیگه داشت خندم به گریه تبدیل میشد که دیگه قبول کرد و تعهد و از این حرفا از اون روز به بعد اون عادت خنده دیگه ترک شد خدا رو شکر




یه دوست داشتیم خیلی مسخره بازی سر کلاس در میاورد خیلی غیر قابل کنترل بود و معلما همه از دستش شاکی بودند یه بار سر کلاس خیلی دلقک بازی در میاورد که معلمه کلی بهش توهین کرد ببینه کم میاره یا نه که کم نیاورد گفت خوب انگار خیلی دوست داری دلقک باشی گفت بیا پا تخته اینقدر دلقک بازی در بیار تا بهت بخندند اونم از رو نرف و اومد پای تخته رو کرد به بچه ها گفت: شبها که ما میخوابیم آقا پلیسه بیداره... خلاصه آخرش معلمه کم آورد خودم داشت میخندید کلاس که معمولا از خنده میره رو هوا




یه بار برای اولین بار رفتیم خونه دومادمون (بعد از اینکه اومده بودند خواستگاری و به نتیجه رسیده بودیم) من برای اولین بار بود که این دومادمون رو میدیدم خلاصه رفتیم تو خونه و بعد پسره اومد پیش من نشست که حالا مثلا با هم رفیق شیم بعد من هم بی هوا گفتم راستش رو بگو چند تا دوست دختر داری؟ یارو چشماش گرد شد و خلاصه دیگه مونده بود چی بگه خندیدو پاشد رفت

ببخشید اگه بی مزه بود

بابا دمت گرم مردم از خنده!!:16::24:

Ni_nigc
08-10-2008, 11:16
فک کنم تا آخر سال میشه از سوتیای تو یه طومار در آورد!!:31:

ولی همون دین و زندگی از همه با حال تر بود!:27:

ممنان!!!:31:

ما هم ازین کلاسا زیاد داشتیم:

سر کلاس عربی نشسته بودیم:2:معلممون هم یه کم :34: تشریف داشت.ما هم که همیشه سر کلاسش جنگولک بازی در میاوردیم یه دفعه نمیدونم چی شد که حس بچه + بهم رو کرد معلم یه سوال پرسید(از همه)منم پریدم جواب بدم که بگم «نکره»گفتم «نر که»:32:.آقا معلمو می دیدی شد مثل یه هویچ:33:.

میدونم یه کم :2::2:هست.دیگه حالا شما ببخشید.اگه اون جمله ی نرکه رو دوستان متوجه نشدن بهم پ.خ بدن تا توضیح بدم ولی مطمئنم تقریبا همه میدوونن!!:31:

حالا نمی شه بدون پیام خصوصی سر و تهش رو هم بیاری ؟ :31:
اگه میشه و بن نمی شی یه توضیح مختصری بده .
نمی دونم چرا نگرفتم .:19: (نرکه )
اگه نشد که پ.خ بده

R.P.G
08-10-2008, 11:29
شما این کلمه رو جدا بگید.[نر].[که]یا به جای [که] بگید [کی].
پیش به سوی بن شدن.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Bill Gates
08-10-2008, 14:44
:31:
خوب ما هم خلاصه سوتی دادیم :31:

امروز سره کلاس دین و زندگی کتابم رو پست سریم میخواست منم داشتم سوال مینوشتم که هی چسب کرد بده بده :19: بعد یه چند ثانیه ول کرد دوباره دیدم داره گیر میده کتابم رو از دستم کشید که برگشتم با زانو زدم به پاش :2:
ولی نگو این یکی معلم بود :18: :19: بعد رفت عقب رفتش یه حالت بدی بگیره که بحث رو عوض کردم :31:

-------------------------

ساله پیش سره کلاس زیاد حرف زدم یعنی علوم تجربی بود که بردن منو جلو واسه پرسش بعد معلم یه سوال کرد کله کتاب رو براش کنفرانس دادم :31: بعدش آخره اینقدر حرف زدم هرچی میگفتم به جای بعضی کلمات - شه میومد :18::2: :31:
تحقیقی که در مورد آسمان کردم رو مثلا گفتم تحشیشی که در مورد آشمان کردم :19::18: بعدش هم معلم و بچه همه یه جوری شدند و گفتن بر بشین کاملا متوجه شدیم :31::5:

گل مریم
08-10-2008, 15:36
من یه مدت یه عادت بدی پیدا کرده بودم که همینطوری بی دلیل میخندیدم مثل این دیوونه ها اصلا هم نمیتونستم جلوی خودم رو بگیرم یه بار سر کلاس عربی معلم خواست ازم درس بپرسه بلند شدم تا سوال رو پرسید من زدم زیر خنده چند بار تذکر داد من هم جواب رو نمیدونستم و هی میخندیدم تا اینکه انداختم بیرون قضیه رو هم به مدیر گفت مدیر هم که از دست کارهای این چند وقته من شاکی بود گفت اخراجی آقا اون هی میگفت اخراج من هم هی میخندیدم و میگفتم بیخیال بابا خلاصه با کلی التماس و اینا دیگه داشت خندم به گریه تبدیل میشد که دیگه قبول کرد و تعهد و از این حرفا از اون روز به بعد اون عادت خنده دیگه ترک شد خدا رو شکر



من با این یکی خیلی حال کردم
:16:

leila*
08-10-2008, 20:24
نشسته بودیم تو خونه که ناگهان یک اس ام اس از طرف یکی از دوستام واسم اومد:27:
هرچی فکر کردم متوجه نشدم منظورش چیه:19:
فقط فهمیدم جک هست ولی اصلا نگرفتم که چی شد:19:
بابا و مامانمم داشتن با هم صحبت میکردن
که من پریدم وسط حرفشون گفتم بابایی؟
یه اس ام اس اومده من نمیفهمم یعنی چی:19:
بعد اس ام اسو واسش خوندم و پرسیدم خب این یعنی چی؟:5:
دیدم مامانم داره از اون ور چشم و ابرو میاد و هی میگه هیس:18::13:
منم که فکرشو نمیکردم این اس ام اس +18 باشه هی میپرسیدم خب یعنی چی؟:19:
بابامم رو خودش نمیذاشت:27:
مامانم دید چاره ی من نمیشه گفت ریحانه جون بیا کارت دارم:27:
وای وقتی مامانم بهم گفت این چی بوده من داشتم از خجالت میمردم:41::41::41:
تا چند هفته هم جلو بابام افتابی نمیشدم:41::41:

gmuosavi
08-10-2008, 20:32
نشسته بودیم تو خونه که ناگهان یک اس ام اس از طرف یکی از دوستام واسم اومد:27:
هرچی فکر کردم متوجه نشدم منظورش چیه:19:
فقط فهمیدم جک هست ولی اصلا نگرفتم که چی شد:19:
بابا و مامانمم داشتن با هم صحبت میکردن
که من پریدم وسط حرفشون گفتم بابایی؟
یه اس ام اس اومده من نمیفهمم یعنی چی:19:
بعد اس ام اسو واسش خوندم و پرسیدم خب این یعنی چی؟:5:
دیدم مامانم داره از اون ور چشم و ابرو میاد و هی میگه هیس:18::13:
منم که فکرشو نمیکردم این اس ام اس +18 باشه هی میپرسیدم خب یعنی چی؟:19:
بابامم رو خودش نمیذاشت:27:
مامانم دید چاره ی من نمیشه گفت ریحانه جون بیا کارت دارم:27:
وای وقتی مامانم بهم گفت این چی بوده من داشتم از خجالت میمردم:41::41::41:
تا چند هفته هم جلو بابام افتابی نمیشدم:41::41:

وای من بهت حق میدم !:41:
خیلی بده :13: خودم تجربه کردم :19:

........................................
ما سوتی نمیدیم ولی سوتیست ها رو دوست داریم :27:

leila*
08-10-2008, 20:35
ما سوتی نمیدیم ولی سوتیست ها رو دوست داریم
سوتیستها هم شما رو دوست دارن : دی

Iman_m123
08-10-2008, 21:15
امروز معلممون داشت پای تخته چی مینوشت بعد هرچی ماژیک رو فشار میداد نمینوشت بعد گفت ای بابا چرا نمینویسه بعد خیلی زور زد سر ماژیک صاف شد !!! بهد ماژیکو یکم پر داد نوشت گفت Ow :16:

m_s20
08-10-2008, 21:39
دیروز هی بابام گفت این ماهواره رو بزار ببینم چی چی میزاره توش و از این حرفا همه خونواده هم جمع بودن
خوب ینم بگم برای اولین بار هم بود
ما هم که مطمئن بودیم تموم کانالهای بدش قفله با دل درست نشسته بودیم پاش
خلاصه همون موقع هم یکی از کانال های فارسی از گلپا داشت آهنگ پخش میکرد و بابا م که عاشق ایناس خیلی کیف کرده بود
یهو این بچه کوچیکه دامادمو توی این حاگیر واگیر کنترل رو از دست ما قاپید و زد رو یه کانال دیگه یه مرتبه دیدیم یه خانم لخت داره ..
حالا مارو میگی مثل این برق گرفته ها ! در جا خشکمون زد
نگو این کانالهای فروش عتیقه ایتالیا هر موقه تبلیغ ندارن از این چیز تلفونی یا میزارن !! ای گندشون بزنن

خلاصه دیشب تاحالا هی این سوراخ اون سوراخ میکنم بابام نبینتم

saeed_cpu_full
08-10-2008, 21:48
آقا امروز من کلاس زبان یه سوتی بدی دادم

معلم ازم داشت درس میپرسید :
Where were you at two o'clock this morning یعنی دیروز ساعت 2 صبح ( بامداد ) کجا بودی؟
چون اکثر بچه های کلاسمون جواب میدادن من تو خونه بودم برای اینکه تکراری نشه من گفتم
I was at my freind's house یعنی من خونه ی دوستم بودم بعد دیدم معلمم اینجوری نگام میکنه :18:
برای پنج ثانیه کلاس ساکت شد بعد یه دفعه همه زدن زیر خنده معلمم گفت پارتی تشریف داشتید ؟ :31: بچه ها هم میگفتن
2 نصفه شب خونه ی دوستت چیکار میکردی ؟! :31:

Iman_m123
08-10-2008, 22:02
آقا امروز من کلاس زبان یه سوتی بدی دادم

معلم ازم داشت درس میپرسید :
Where were you at tow o'clock this morning یعنی دیروز ساعت 2 صبح ( بامداد ) کجا بودی؟
چون اکثر بچه های کلاسمون جواب میدادن من تو خونه بودم برای اینکه تکراری نشه من گفتم
I was at my freind's house یعنی من خونه ی دوستم بودم بعد دیدم معلمم اینجوری نگام میکنه :18:
برای پنج ثانیه کلاس ساکت شد بعد یه دفعه همه زدن زیر خنده معلمم گفت پارتی تشریف داشتید ؟ :31: بچه ها هم میگفتن
2 نصفه شب خونه ی دوستت چیکار میکردی ؟! :31:

شما اینجا هم که سوتی دادی :31:
فکر میکنم اینی که شما نوشتی میشه طناب یا زنجیر :31:

معلممون داشت درس سوال میکرد که یکی جواب نداد و گفت شما که جواب ندادی پس برو بشین بعد خودش گفت که بله این مرحله که دوست عزیزتون نگفت میشه مرحله چهارم منم گفتم :18:
ببخشید این مرحله پنجم هست معلمه هم شد رقص نور :31:

یکی از معلم هامون هم داشت جزوه میگفت بنویسیم بعد همین طور که داشت میگفت از کلاس رفت بیرون همین طور داشت داد میزد و میگفت :18::18: :16:

saeed_cpu_full
08-10-2008, 22:08
شما اینجا هم که سوتی دادی :31:
فکر میکنم اینی که شما نوشتی میشه طناب یا زنجیر :31:


من کلا زیاد سوتی میدم :31:
پستم رو ویرایش کردم

frnsh
09-10-2008, 00:12
دومی یا سوم؟ :دی

ما الآن واسه خودمون پیر مردی هستیما!!!

یه زمانی هر جا می رفتم از همه نی نی تر بودم

من سومم. :31:


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

:31:


سلام
چند تا سوتی قدیمی

من روی یکی از دوستام خیلی تعصب داشتم یه بار این دوستم زده بود دماغ یکی رو خونی کرده بود نمیدونم سر چی بعد اون میخواست تلافی کنه من هم هواسم بهش بود بعد اونی که دماغش خونی شده بود بیرون از کلاس بود ما هم تو کلاس نشسته بودیم که یکو در رو باز کرد حمله کرد تو که دوستمو بزنه من هم قاطی کردم و وارد عمل شدم یکم زدیم و دو تا هم خوردیم یهو معلم اومد گفت مرتیکه به تو چه دخالت میکنی؟
گفتم خوب مرتیکه دیدم شما هیچ قلطی نمیکنید خودم وارد عمل شدم . بعد از کلاس انداختم بیرون





من یه مدت یه عادت بدی پیدا کرده بودم که همینطوری بی دلیل میخندیدم مثل این دیوونه ها اصلا هم نمیتونستم جلوی خودم رو بگیرم یه بار سر کلاس عربی معلم خواست ازم درس بپرسه بلند شدم تا سوال رو پرسید من زدم زیر خنده چند بار تذکر داد من هم جواب رو نمیدونستم و هی میخندیدم تا اینکه انداختم بیرون قضیه رو هم به مدیر گفت مدیر هم که از دست کارهای این چند وقته من شاکی بود گفت اخراجی آقا اون هی میگفت اخراج من هم هی میخندیدم و میگفتم بیخیال بابا خلاصه با کلی التماس و اینا دیگه داشت خندم به گریه تبدیل میشد که دیگه قبول کرد و تعهد و از این حرفا از اون روز به بعد اون عادت خنده دیگه ترک شد خدا رو شکر




یه دوست داشتیم خیلی مسخره بازی سر کلاس در میاورد خیلی غیر قابل کنترل بود و معلما همه از دستش شاکی بودند یه بار سر کلاس خیلی دلقک بازی در میاورد که معلمه کلی بهش توهین کرد ببینه کم میاره یا نه که کم نیاورد گفت خوب انگار خیلی دوست داری دلقک باشی گفت بیا پا تخته اینقدر دلقک بازی در بیار تا بهت بخندند اونم از رو نرف و اومد پای تخته رو کرد به بچه ها گفت: شبها که ما میخوابیم آقا پلیسه بیداره... خلاصه آخرش معلمه کم آورد خودم داشت میخندید کلاس که معمولا از خنده میره رو هوا




یه بار برای اولین بار رفتیم خونه دومادمون (بعد از اینکه اومده بودند خواستگاری و به نتیجه رسیده بودیم) من برای اولین بار بود که این دومادمون رو میدیدم خلاصه رفتیم تو خونه و بعد پسره اومد پیش من نشست که حالا مثلا با هم رفیق شیم بعد من هم بی هوا گفتم راستش رو بگو چند تا دوست دختر داری؟ یارو چشماش گرد شد و خلاصه دیگه مونده بود چی بگه خندیدو پاشد رفت



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


ببخشید اگه بی مزه بود

خیلی هم با مزه بود! استفهام انکاری استفاده کردی؟ : دی:31:


نشسته بودیم تو خونه که ناگهان یک اس ام اس از طرف یکی از دوستام واسم اومد:27:
هرچی فکر کردم متوجه نشدم منظورش چیه:19:
فقط فهمیدم جک هست ولی اصلا نگرفتم که چی شد:19:
بابا و مامانمم داشتن با هم صحبت میکردن
که من پریدم وسط حرفشون گفتم بابایی؟
یه اس ام اس اومده من نمیفهمم یعنی چی:19:
بعد اس ام اسو واسش خوندم و پرسیدم خب این یعنی چی؟:5:
دیدم مامانم داره از اون ور چشم و ابرو میاد و هی میگه هیس:18::13:
منم که فکرشو نمیکردم این اس ام اس +18 باشه هی میپرسیدم خب یعنی چی؟:19:
بابامم رو خودش نمیذاشت:27:
مامانم دید چاره ی من نمیشه گفت ریحانه جون بیا کارت دارم:27:
وای وقتی مامانم بهم گفت این چی بوده من داشتم از خجالت میمردم:41::41::41:
تا چند هفته هم جلو بابام افتابی نمیشدم:41::41:

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] :41: منم یه بار یه سوتی تو همین مایه ها دادم! :31:


آقا امروز من کلاس زبان یه سوتی بدی دادم

معلم ازم داشت درس میپرسید :
Where were you at two o'clock this morning یعنی دیروز ساعت 2 صبح ( بامداد ) کجا بودی؟
چون اکثر بچه های کلاسمون جواب میدادن من تو خونه بودم برای اینکه تکراری نشه من گفتم
I was at my freind's house یعنی من خونه ی دوستم بودم بعد دیدم معلمم اینجوری نگام میکنه :18:
برای پنج ثانیه کلاس ساکت شد بعد یه دفعه همه زدن زیر خنده معلمم گفت پارتی تشریف داشتید ؟ :31: بچه ها هم میگفتن
2 نصفه شب خونه ی دوستت چیکار میکردی ؟! :31:

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



یکی از معلم هامون هم داشت جزوه میگفت بنویسیم بعد همین طور که داشت میگفت از کلاس رفت بیرون همین طور داشت داد میزد و میگفت :18::18: :16:

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] چه پاکار بوده اون.
پارسال معلم زبان فارسیمون همش موبایلش گردنش بود. وقتی انگار زنگ میزد بدون اینکه چیزی بگه از کلاس میرفت بیرون!!!:18:

Mr.ahad
09-10-2008, 11:37
سلام دوستان میرم سر اصل مطلب :

راستش افرادی که پیشه من هستن کلن خیلی ها هستن همشونم سوتی میدن ( به قول شما سوتیستین واسه خودشون ):46: !
مثلن یه روز با دوستم رفته بودم براش لباس بخریم رفت توی اتاق پرو شلوارشو تست کنه ببینه بهش میاد رفته شلوارو روی شلوار قبلی پوشیده به روی خودشم نمیاره میاد بیرون میگه بهم میاد ! :blink:
یا مثلن خاله ی من یه روز توی یه مهمونی که همه بودن به زن یکی از فامیلامون می گه قدمه نو رسیده مبارکه ! خوب شد بچه ات پسره ! پسر از دختر بهتره ! دختر چیه ؟! ... حالا نگو بچه ه دختره ! هر جور می خایم به خاله بگیم نمیشه و همین جوری داره سوتی میده

ادامه دارد ...:13:

Bill Gates
09-10-2008, 14:31
مثلن

:31: :31: :31:

saeed_cpu_full
09-10-2008, 16:22
سلام دوستان
یاد یه سوتی تقریبا قدیمی افتادم

هفت فوت مامان بزرگم بود من هم که حوصله نداشتم برم توی حسینیه بشینم
تو کوچه با رفقام موندم بعدش با یکی از رفیقام سر یه مسئله ای دعوام شد

اومدم بزنمش بقیه ی دوستام نمیزاشتن. دوستام رو انداختم کنار
در همین حال آخوند مجلس تازه رسیده بود با دیدن دعوای ما سمتمون اومد ( من ندیدمش چون پشتم بهش بود )
دستش رو روی شونم گذاشت منم که فکر کردم باز دوستام هستن دست آخوندرو گرفتم و هلش دادم نزدیک بود
بیفته رو زمین ! در همین حال دیدم ای بابا این که حاج آقای خودمونه :18: خلاصه اونجا کلی ضایع شدیم :19:
البته آخونده هم عصبانی شد اما به روی خودش نیاورد :27:

ghazal_ak
09-10-2008, 17:45
آقا امروز من کلاس زبان یه سوتی بدی دادم

معلم ازم داشت درس میپرسید :
Where were you at two o'clock this morning یعنی دیروز ساعت 2 صبح ( بامداد ) کجا بودی؟
چون اکثر بچه های کلاسمون جواب میدادن من تو خونه بودم برای اینکه تکراری نشه من گفتم
I was at my freind's house یعنی من خونه ی دوستم بودم بعد دیدم معلمم اینجوری نگام میکنه :18:
برای پنج ثانیه کلاس ساکت شد بعد یه دفعه همه زدن زیر خنده معلمم گفت پارتی تشریف داشتید ؟ :31: بچه ها هم میگفتن
2 نصفه شب خونه ی دوستت چیکار میکردی ؟! :31:
عجب سوتی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

tc1000
09-10-2008, 19:35
یه بار از یه شکت باهام تماس گرقتن و در یک لیست لپ تاپ برام ارسال کردندبعد زنگ زدم بهشون گفتم که توشیبا فلام مدل با فلان مدل چه فرقی میکنه دختره که هیچی حالیش نبود لیستشو پشت تلفن نگاه کرد و گفت
حالا تا اینجا داشته باش یکی از مدل ها پورت com rs232 داشت یکی شون نداشت
دیدم بعد از مکس 20 ثانیه ای گفت همه چیزشون یکی هستش ولی یکی شون ( ار اس اش 232 ) هستش.
از خنده رودر بر شدم و تلفن رو قطع کردم

tc1000
09-10-2008, 19:37
یه روز وایساده بودم جلوی پنجره شرکت باغبون میدان داشت گلها رو آب میداد چند تا همکار جدید دختر هم تازه امده بودند
من هم با یه کلاسی برگشتم گوفتم خانومها ببینید باغبون در آب ها رو گل میده

S A M
09-10-2008, 19:43
اقا خیلی باحاله بازم ادامه بدین ...

mehdi_vsgh
09-10-2008, 20:32
سلام دوستان
یاد یه سوتی تقریبا قدیمی افتادم

هفت فوت مامان بزرگم بود من هم که حوصله نداشتم برم توی حسینیه بشینم
تو کوچه با رفقام موندم بعدش با یکی از رفیقام سر یه مسئله ای دعوام شد

اومدم بزنمش بقیه ی دوستام نمیزاشتن. دوستام رو انداختم کنار
در همین حال آخوند مجلس تازه رسیده بود با دیدن دعوای ما سمتمون اومد ( من ندیدمش چون پشتم بهش بود )
دستش رو روی شونم گذاشت منم که فکر کردم باز دوستام هستن دست آخوندرو گرفتم و هلش دادم نزدیک بود
بیفته رو زمین ! در همین حال دیدم ای بابا این که حاج آقای خودمونه :18: خلاصه اونجا کلی ضایع شدیم :19:
البته آخونده هم عصبانی شد اما به روی خودش نیاورد :27:
:31::31::31::31:

خییییییییلی باحال بید

Ultimator
09-10-2008, 20:42
با اجازه آق مجتبی !

یه سوتی که شبیهشو دیده بودم !

تو دانشگاه دوستم پویا ( از هم کلاسیهای جدید ) پسر خجالتی ایه رفته بود طبقه دوم بره wc دید نوشته به علت تعمیرات از wc طبقه اول استفاده کنید ! طبقه بالا اولی زنونه بود دومی مردونه !اینم اومد طبقه پایین اصلا نگاه نکرد صاف رفت تو دستشوییه دوم که طبق ترتیب بالا باید مردونه باشه اما دقیقا برعکس زنونه بود !! رفت دید خلوته فقط چند نفر هستند کسی بیرون نبود ! دست و صورتشو شصت میگه یه چیز عجیبی دیدم ! میگفت دیدم چند تا کاغذ زده به دو همخانه دختر نیازمندیم !!! شماره هم پاش زده پیش خودش گفت عجب دور و زمونه ای شده ! دخترا میان تو wc مردونه ازینا میزنن به این بهونه شمارشونو بدن ملت !! با این قیافه >> [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](19).gif داشت میومد بیرون دید دم در زده wc عکس یه ادمکیه که دامن داره ما هم یکم اونورتر نشسته بودیم با دیدن اون شدیم این :24: :31: خدا رو شکر خلوت بود کسی ندید !!


همین امروز تو دانشگاه یه سوتی دیگه !!
تو رستوران وایساده بودیم گفتن از امروز دیگه ژتون نمیدن فقط با این کارت الکترونیای اعتباری ( کارت دانشجوییمون ) میتونیم ناهار رزرو کنیم از روز قبل من هم به علت تاپ سکرتی هنوز کارت نگرفتم !! یه دوست دیگمم بود ! البته ترم بالایی ها هنوز کارت قدیمی داشتن به اونا هم ناهار نمیدادن ! مسئولش گفت برید خونتون ژتون نداریم فقط با کارت ! من اون کنار وایساده بودم دیدم به یکی از قدیمیا که آشناش بود یواشکی گفت واسا ساعت 12 میارن ژتون ! منم فهمیدم رفتم به دوستم گفتم که وایسه جور شد ! چهار تایی کنار هم بودیم پشت سرمون یه آقایی بود متوجه نشدم کیه ! این رفیق بی ادب ما وقتی شنید پارتی بازی و اینا گفت بگو به کی گفت داریم برم حالشو بگیرم ! ( دقت کردین که سانسور شد رسما ) خب بد گفت منم یه نگاه به دور و بر کردم خواستم بگم زشته فحش +18 نده !! دیدم اون آقاهه که پشت به ما تو یه متری بود همون یارو بود که تارگت فحش بود ! یعنی آشنای مسئول رستوران ! یه اشاره به دوستم کردم گفتم بیا همینه ! گفت کی ؟ منم گفتم همون که الان پرسیدی کیه ! :31:
یه لحظه که سکته کرد و من و دو نفر دیگه از خنده رودمون اومد تو حلقمون !! من سرمو گرفتم طرف دیوار شدیدا میخندیدم به حدی که اشکم جاری شد ! یکی که نشست رو زمین LOL شده بود رسما ! دیگه نیم ساعت خندیدیم ها همین دیگه هیچی ! نفهمیدیم یارو فهمید یا نه !!

S A M
09-10-2008, 20:48
با اجازه آق مجتبی !

یه سوتی که شبیهشو دیده بودم !

تو دانشگاه دوستم پویا ( از هم کلاسیهای جدید ) پسر خجالتی ایه رفته بود طبقه دوم بره wc دید نوشته به علت تعمیرات از wc طبقه اول استفاده کنید ! طبقه بالا اولی زنونه بود دومی مردونه !اینم اومد طبقه پایین اصلا نگاه نکرد صاف رفت تو دستشوییه دوم که طبق ترتیب بالا باید مردونه باشه اما دقیقا برعکس زنونه بود !! رفت دید خلوته فقط چند نفر هستند کسی بیرون نبود ! دست و صورتشو شصت میگه یه چیز عجیبی دیدم ! میگفت دیدم چند تا کاغذ زده به دو همخانه دختر نیازمندیم !!! شماره هم پاش زده پیش خودش گفت عجب دور و زمونه ای شده ! دخترا میان تو wc مردونه ازینا میزنن به این بهونه شمارشونو بدن ملت !! با این قیافه >> [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](19).gif داشت میومد بیرون دید دم در زده wc عکس یه ادمکیه که دامن داره ما هم یکم اونورتر نشسته بودیم با دیدن اون شدیم این :24: :31: خدا رو شکر خلوت بود کسی ندید !!


همین امروز تو دانشگاه یه سوتی دیگه !!
تو رستوران وایساده بودیم گفتن از امروز دیگه ژتون نمیدن فقط با این کارت الکترونیای اعتباری ( کارت دانشجوییمون ) میتونیم ناهار رزرو کنیم از روز قبل من هم به علت تاپ سکرتی هنوز کارت نگرفتم !! یه دوست دیگمم بود ! البته ترم بالایی ها هنوز کارت قدیمی داشتن به اونا هم ناهار نمیدادن ! مسئولش گفت برید خونتون ژتون نداریم فقط با کارت ! من اون کنار وایساده بودم دیدم به یکی از قدیمیا که آشناش بود یواشکی گفت واسا ساعت 12 میارن ژتون ! منم فهمیدم رفتم به دوستم گفتم که وایسه جور شد ! چهار تایی کنار هم بودیم پشت سرمون یه آقایی بود متوجه نشدم کیه ! این رفیق بی ادب ما وقتی شنید پارتی بازی و اینا گفت بگو به کی گفت داریم برم حالشو بگیرم ! ( دقت کردین که سانسور شد رسما ) خب بد گفت منم یه نگاه به دور و بر کردم خواستم بگم زشته فحش +18 نده !! دیدم اون آقاهه که پشت به ما تو یه متری بود همون یارو بود که تارگت فحش بود ! یعنی آشنای مسئول رستوران ! یه اشاره به دوستم کردم گفتم بیا همینه ! گفت کی ؟ منم گفتم همون که الان پرسیدی کیه ! :31:
یه لحظه که سکته کرد و من و دو نفر دیگه از خنده رودمون اومد تو حلقمون !! من سرمو گرفتم طرف دیوار شدیدا میخندیدم به حدی که اشکم جاری شد ! یکی که نشست رو زمین LOL شده بود رسما ! دیگه نیم ساعت خندیدیم ها همین دیگه هیچی ! نفهمیدیم یارو فهمید یا نه !!

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

omid81
09-10-2008, 21:48
عالی بود

ادامه بدید ...

m_s20
09-10-2008, 21:58
این یه خاطره تلخ هست بیشتر برای من
روز چهلم پدر بزرگم حدود 12 تا از این سن ایچ ها از این قمقه ای ها خریدیم اوردیم توی آبدارخونه سالن سر مزار
خلاصه یه دیگ بزرگ گذاشتن که آب پرتقال درست کنن و هر ده تا رو خالی کردن من هم اون موقه دم سالن ایستاده بودم توی جلینگه آفتاب که آدم کباب میشد! بعد دیدم دارم خون دماغ میشم مجبور شدم برم توی سایه
منم رفتم توی آبدارخونه به پسر خالم گفتم کف گیر رو بده من هم بزن کف گیر رو گرفتم و دو لا شدم تو دیگ که شربت ها رو هم بزنم که این دماغم خون وا کرد و...
خلاصه دیگ رو خالی کردن تو باغچه !

Mojtaba N87
10-10-2008, 02:15
با اجازه آق مجتبی !

یه سوتی که شبیهشو دیده بودم !



کدوم مجتبی؟ :19:

frnsh
10-10-2008, 03:23
این یه خاطره تلخ هست بیشتر برای من
روز چهلم پدر بزرگم حدود 12 تا از این سن ایچ ها از این قمقه ای ها خریدیم اوردیم توی آبدارخونه سالن سر مزار
خلاصه یه دیگ بزرگ گذاشتن که آب پرتقال درست کنن و هر ده تا رو خالی کردن من هم اون موقه دم سالن ایستاده بودم توی جلینگه آفتاب که آدم کباب میشد! بعد دیدم دارم خون دماغ میشم مجبور شدم برم توی سایه
منم رفتم توی آبدارخونه به پسر خالم گفتم کف گیر رو بده من هم بزن کف گیر رو گرفتم و دو لا شدم تو دیگ که شربت ها رو هم بزنم که این دماغم خون وا کرد و...
خلاصه دیگ رو خالی کردن تو باغچه !

:2::2::2: باحال بود!!
از نوع سوتی غم انگیز!!!


کدوم مجتبی؟ :19:

منم تو همین موندم! آخه اینجا چندتا مجتبی داریم که یکیشم توهمه!!! : دی :31:


از اونجایی که همیشه تو کلاس ما سر صندلی های جلو دعواس من امروز رفتم پیش معاون مدرسمون و گفتم: میشه بیاین الان تو کلاسمون یه سر و سامونی به این جاها بدین؟ آخه همش سرشون دعواس. گفت: آبان میام!!!:20: منم کف کردم!:18:

alizshah
10-10-2008, 04:15
با اجازه آق مجتبی !

یه سوتی که شبیهشو دیده بودم !

تو دانشگاه دوستم پویا ( از هم کلاسیهای جدید ) پسر خجالتی ایه رفته بود طبقه دوم بره wc دید نوشته به علت تعمیرات از wc طبقه اول استفاده کنید ! طبقه بالا اولی زنونه بود دومی مردونه !اینم اومد طبقه پایین اصلا نگاه نکرد صاف رفت تو دستشوییه دوم که طبق ترتیب بالا باید مردونه باشه اما دقیقا برعکس زنونه بود !! رفت دید خلوته فقط چند نفر هستند کسی بیرون نبود ! دست و صورتشو شصت میگه یه چیز عجیبی دیدم ! میگفت دیدم چند تا کاغذ زده به دو همخانه دختر نیازمندیم !!! شماره هم پاش زده پیش خودش گفت عجب دور و زمونه ای شده ! دخترا میان تو wc مردونه ازینا میزنن به این بهونه شمارشونو بدن ملت !! با این قیافه >> [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] داشت میومد بیرون دید دم در زده wc عکس یه ادمکیه که دامن داره ما هم یکم اونورتر نشسته بودیم با دیدن اون شدیم این :24: :31: خدا رو شکر خلوت بود کسی ندید !!


همین امروز تو دانشگاه یه سوتی دیگه !!
تو رستوران وایساده بودیم گفتن از امروز دیگه ژتون نمیدن فقط با این کارت الکترونیای اعتباری ( کارت دانشجوییمون ) میتونیم ناهار رزرو کنیم از روز قبل من هم به علت تاپ سکرتی هنوز کارت نگرفتم !! یه دوست دیگمم بود ! البته ترم بالایی ها هنوز کارت قدیمی داشتن به اونا هم ناهار نمیدادن ! مسئولش گفت برید خونتون ژتون نداریم فقط با کارت ! من اون کنار وایساده بودم دیدم به یکی از قدیمیا که آشناش بود یواشکی گفت واسا ساعت 12 میارن ژتون ! منم فهمیدم رفتم به دوستم گفتم که وایسه جور شد ! چهار تایی کنار هم بودیم پشت سرمون یه آقایی بود متوجه نشدم کیه ! این رفیق بی ادب ما وقتی شنید پارتی بازی و اینا گفت بگو به کی گفت داریم برم حالشو بگیرم ! ( دقت کردین که سانسور شد رسما ) خب بد گفت منم یه نگاه به دور و بر کردم خواستم بگم زشته فحش +18 نده !! دیدم اون آقاهه که پشت به ما تو یه متری بود همون یارو بود که تارگت فحش بود ! یعنی آشنای مسئول رستوران ! یه اشاره به دوستم کردم گفتم بیا همینه ! گفت کی ؟ منم گفتم همون که الان پرسیدی کیه ! :31:
یه لحظه که سکته کرد و من و دو نفر دیگه از خنده رودمون اومد تو حلقمون !! من سرمو گرفتم طرف دیوار شدیدا میخندیدم به حدی که اشکم جاری شد ! یکی که نشست رو زمین LOL شده بود رسما ! دیگه نیم ساعت خندیدیم ها همین دیگه هیچی ! نفهمیدیم یارو فهمید یا نه !!
سوتی دوم خیلی lol بود : دی

*hamedkhatar*
10-10-2008, 10:05
سلام

آقا ما دیروز رفتیم خیر سرمون ثواب کنید گفتیم بریم خون اهدا کنیم با دوستم
البته دلیلم اینه که خونمون خیلی غلیظه و دکتر هم گفته بود خون بدی خیلی برات خوبه

اول که رفتیم برای پذیرش کارت شناسایی رو گرفت گفت بشینید بعد چند تا سوال کرد بعدشم چند تا از این برچسبا که اسمشون نمیدونم چیه رو آورد جلو که بگیره زیر لیزر من فکر کردم میخواد بده به من هم دستم رو بردم جلو هم میکشیدم میگفتم بده پست یه هو دیدم نور لیزر افتاده روش کلی ضایع شدم

بعد از اونجا رفتیم آزمایش هموگولوبین ازمون گرفتند انگشتمونو نامردا سوراخ کردند ضعیفه گفت خونت خیلی غلیضه گفتم خودم میدونم بعد گفت برید بشینید تا صداتون کنم باز یه معایه دیگه باید میرفتیم پیش دکتر
صدامون کردند چند تا سوال پرسید جواب دادم آخرش پرسید حجامت هم کردی؟ گفتم بله که چند وقت پیش بوده گفتم یادم نیست گفت حدودا گفتا نمیدونم شاید 6 ماه پیش یه هو گفت پاشو برو بیرون تا یک سال نگذره نمیتونی خون بدی آقا کلی اعصابم خورد شد گفتم نه صبر کنید فکر کنم یه سال و رد کرده کلی خالی بستم گفت دیگه تاریخ زدم نمیشه کاریش کرد بفرما بیرون
همون موقع مریض بعدی وارد شد رو شوخی گفت مردود شدی جلو دکتره گفتم آره نامردا ردمون کردند

خلاصه کلی پدرمون رو در آوردند آخرشم خونمون رو نگرفتند
باید بریم یه جا که خون میگیرند و میریزند دور

این بود خاطره دیروز من تو اهدا خون
موفق باشید

tc1000
10-10-2008, 12:22
موبایل تازه امده بود من با هزار تا قرض و اینها رفته بودم یه خط خریده بود 990 تومان و یه گوشی سونی خریده بودم بعد یکی ازدوستام که خیلی خوشو بالا میگرفت و هی کلاس میزاشت و خودش وو خیلی با کلاس می دونست تو خیابون یه روز گفت باید برم به خاننمم زنگ بزنم خیلی عجله داشت گفتم بیا با موبایل من زنگ بزن اقا درشو باز کردم گفتم باید برای تماس سبز رو بزرنی اقا اینم سبزو زد و بعد از چند ثانیه گفت چرا بوق آزاد نمی زنه؟:27:
از خنده رودم برید:31:

sam_sami_2000
10-10-2008, 12:39
نشسته بودیم تو خونه که ناگهان یک اس ام اس از طرف یکی از دوستام واسم اومد:27:
هرچی فکر کردم متوجه نشدم منظورش چیه:19:
فقط فهمیدم جک هست ولی اصلا نگرفتم که چی شد:19:
بابا و مامانمم داشتن با هم صحبت میکردن
که من پریدم وسط حرفشون گفتم بابایی؟
یه اس ام اس اومده من نمیفهمم یعنی چی:19:
بعد اس ام اسو واسش خوندم و پرسیدم خب این یعنی چی؟:5:
دیدم مامانم داره از اون ور چشم و ابرو میاد و هی میگه هیس:18::13:
منم که فکرشو نمیکردم این اس ام اس +18 باشه هی میپرسیدم خب یعنی چی؟:19:
بابامم رو خودش نمیذاشت:27:
مامانم دید چاره ی من نمیشه گفت ریحانه جون بیا کارت دارم:27:
وای وقتی مامانم بهم گفت این چی بوده من داشتم از خجالت میمردم:41::41::41:
تا چند هفته هم جلو بابام افتابی نمیشدم:41::41:

حالا sms چی بود ؟ :27:

*hamedkhatar*
10-10-2008, 12:59
حالا sms چی بود ؟ :27:

راست میگه اس ام اسش چی بود که نگرفتید؟
تو پیغام عمومیمون بفرستید حالشو ببریم

*hamedkhatar*
10-10-2008, 17:15
چند ماه پیش با خانواده رفته بودیم سفر من هم پشت فرمون بودم
آقا من هم از رانندگی خسته شده بودمو این پای راستم از بس که مسیر یک نواخت و تکراری شده بود خسته شده بود چون همش پام روی گاز بود و ترمز و اینا هم در کار نبود
من گفتم بیام یه ابتکار از خودم در وکنم و با پای چپ گاز بدم همه هم توی ماشین خواب بودند یواش پای چپم رو آوردم طرف راست تا اومدم پام رو بذارم روی گذاز اشتباهی گذاشتم روی ترمز و ماشین یه تکون بدی خورد همه هم از خواب بیدار شدند
من هم از کاری که کرده بودم کلی خندم گرفته بود
مخلصم

S A M
10-10-2008, 17:22
چند ماه پیش با خانواده رفته بودیم سفر من هم پشت فرمون بودم
آقا من هم از رانندگی خسته شده بودمو این پای راستم از بس که مسیر یک نواخت و تکراری شده بود خسته شده بود چون همش پام روی گاز بود و ترمز و اینا هم در کار نبود
من گفتم بیام یه ابتکار از خودم در وکنم و با پای چپ گاز بدم همه هم توی ماشین خواب بودند یواش پای چپم رو آوردم طرف راست تا اومدم پام رو بذارم روی گذاز اشتباهی گذاشتم روی ترمز و ماشین یه تکون بدی خورد همه هم از خواب بیدار شدند
من هم از کاری که کرده بودم کلی خندم گرفته بود
مخلصم

:27: خیلی باحال بید :27:

leila*
10-10-2008, 19:26
حالا sms چی بود ؟ :27:


راست میگه اس ام اسش چی بود که نگرفتید؟
تو پیغام عمومیمون بفرستید حالشو ببریم

خیلی خیلی +18 بود و اصلا نمیشه تو پیغامهایی اعم از خصوصی و عمومی ابلاغ فرمود:27:

S A M
10-10-2008, 19:29
خیلی خیلی +18 بود و اصلا نمیشه تو پیغامهایی اعم از خصوصی و عمومی ابلاغ فرمود:27:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] یاهو مسنحر مورد نداره ؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

leila*
10-10-2008, 19:32
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] یاهو مسنحر مورد نداره ؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

یعنی به این شدت کنجکاو شدی؟:21:

piremard
10-10-2008, 20:02
یه آقایی لباس cowboy پوشیده بود کنار خیابون قدم می زد ما بهش رسیدیم گفتیم "چه خبر کلانتر" با کنایه ؟
مرده - فکر کنم حدود 60 سالش بود - گفت : تو یباره دیگه هم از اینجاها رد شدی

ـــ
رفتم پمپ بنزین به دختره می گم لیموناد دارین ؟ می گه نه فقط 7Up داریم

ـــ

کنار خیابون کتاب مجانی بین مردم پخش می کردن - منم زیاد فیلم و سریال کره ای ، ژاپنی و... می بینم. چندتا تکه کلام و بد و بیراهشون رو مثل یک تیک استفاده می کردم - رفتم ببینم چرا اینقدر مردم دور و بر میز جمع شدن .
دیدم کتابش در مورد آخر دنیا و اینجور مسائله
ناخودآگاه گفتم " شیبال" همون F.u.c.k در انگلیسی ، سرمو که بالا کردم چشمام افتاد تو نگاه خیره یک خانمه شرقی . نمی دونم کره ای می فهمید یا فقط ... خلاصه اینکه مهم نیست چقدر با آهنگ یک کلمه و فیلم لذت می برید مهم اینکه چه معنایی داره :31:

S A M
10-10-2008, 20:33
یه آقایی لباس cowboy پوشیده بود کنار خیابون قدم می زد ما بهش رسیدیم گفتیم "چه خبر کلانتر" با کنایه ؟
مرده - فکر کنم حدود 60 سالش بود - گفت : تو یباره دیگه هم از اینجاها رد شدی

ـــ
رفتم پمپ بنزین به دختره می گم لیموناد دارین ؟ می گه نه فقط 7Up داریم

ـــ

کنار خیابون کتاب مجانی بین مردم پخش می کردن - منم زیاد فیلم و سریال کره ای ، ژاپنی و... می بینم. چندتا تکه کلام و بد و بیراهشون رو مثل یک تیک استفاده می کردم - رفتم ببینم چرا اینقدر مردم دور و بر میز جمع شدن .
دیدم کتابش در مورد آخر دنیا و اینجور مسائله
ناخودآگاه گفتم " شیبال" همون F.u.c.k در انگلیسی ، سرمو که بالا کردم چشمام افتاد تو نگاه خیره یک خانمه شرقی . نمی دونم کره ای می فهمید یا فقط ... خلاصه اینکه مهم نیست چقدر با آهنگ یک کلمه و فیلم لذت می برید مهم اینکه چه معنایی داره :31:

فقط اخری باحال بود :27:

sam_sami_2000
10-10-2008, 21:10
یعنی به این شدت کنجکاو شدی؟:21:


من همیشه کنجکاوم :5:
ولی اگه ناراحت میشی مشکلی نیست :46:

m_s20
10-10-2008, 21:19
این یه خاطره است ! البته بدترینش تو این 80 -90 سال عمر
برای فوت بابابزرگم ملت جمع شده بودن تو سالن حسینیه مام با دایی ام رفتیم 20 تا از این سن ایچ بزرگا خریدیم آوردیم یه دیگ بزرگ هم پر آب یخ کردیم و سن ایچ ها رو ریختیم توش
بعد من رفتم دم حسینیه شلوغ بود منم توی جلینگه آفتاب که آدم کباب می شد یه مدت واسادم دیدم اوضام ریخت بهم سرگیجه و ایناداشتم خون دماغ می شدم منم فوری رفتم توی آبدارخونه یه شربت بزنم به بدن
رفتیم یه لیوان پیدا کردیم دولا شدیم توی دیگ ملاقه رو بر داریم یهو دماغمون خون وا کرد و ...
هیچی دیگه تموم شربت ها خوراک گلها و گیاهان توی باغچه حسینیه شد

S A M
10-10-2008, 21:28
این یه خاطره است ! البته بدترینش تو این 80 -90 سال عمر
برای فوت بابابزرگم ملت جمع شده بودن تو سالن حسینیه مام با دایی ام رفتیم 20 تا از این سن ایچ بزرگا خریدیم آوردیم یه دیگ بزرگ هم پر آب یخ کردیم و سن ایچ ها رو ریختیم توش
بعد من رفتم دم حسینیه شلوغ بود منم توی جلینگه آفتاب که آدم کباب می شد یه مدت واسادم دیدم اوضام ریخت بهم سرگیجه و ایناداشتم خون دماغ می شدم منم فوری رفتم توی آبدارخونه یه شربت بزنم به بدن
رفتیم یه لیوان پیدا کردیم دولا شدیم توی دیگ ملاقه رو بر داریم یهو دماغمون خون وا کرد و ...
هیچی دیگه تموم شربت ها خوراک گلها و گیاهان توی باغچه حسینیه شد
اینو گفته بودی :21:

M.etallic.A
10-10-2008, 21:29
سوتی :


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

Demon King
02-02-2015, 19:58
کلاس اول راهنمایی بودم. خوب دیگه اولین سالی بود که معلمامون چندتا بودن. معلم دینی اومد سر کلاس برای اولین بار. ما هم که فامیلی شو نمیدونستیم. یه خورده حرف زد و بعد فامیلشو نگفت.

منم گفتم فامیلشو بپرسم. گفتم لفظ قلم حرف بزنم بلند شدم گفتم « ببخشید فامیل " شرفتون " ! »
وای یعنی کل کلاس رفت رو هوا. حالا خوبه معلمه سریع قضیه رو جمع کرد.

آخه یکی نیست بگه توکه نمیتونی چرا لفظ قلم حرف میزنی که آبروت بره. خلاصه خیلی خجالت شدم ...

:n26:

arash59b
18-02-2015, 00:19
تو دانشگاه استاد فیزیک مکانیک مون داشت حرکت پرتابه ای رو درس میداد می خواست مثال بزنه تا مطلب جا بیوفته گفت بنویسید: تانکی از دهانه توپی شلیک میشود
کلاس بود که رفت رو هوا


Sent from my iPhone using Tapatalk

Reza Azimy_RW
18-02-2015, 00:51
چند سال پیش بود یه دخی بهم زنگ زد منم گیر دادم شمارمو از کی گرفتی ( فکر کردم یکی از دوستام شمارمو داده به دوس دخترش سر کارم بزاره یا ... )
اونم دهنش صاف شد گفت از امیر . من کلی فک کردم خدایا امیر کیه . یادم افتاد تو کلاس یه امیر داشتیم ! زنگ زدم بهش گفتم تو شماره منو به کسی ندادی ؟ گفت نه !
بعد که قطع کردم امیر پیام داد شمارش چند بود ؟ منم فرستادم
دیگه خبری نشد تا فرداش زنگ زدم به دختره بهم گفت خاک تو سرت صاف رفتی شمارمو دادی به داداشم :n08:
تازه فهمیدم کی به کیه چه گندی زدم :دی

arash59b
18-02-2015, 06:54
یکی از فانتزیای دوران دانشگاه تقلب تو امتحان پایان ترم بود من و یکی از دوستام اگه تقلب نمی کردیم امتحان بهمون نمی چسبید. کلی از خاطرات تلخ و شیرین اون دوران مربوط به همین امتحان و تقلب بود یادش بخیر
یبار یه نصفه برگه آ۴ رو سیاه کردم با خودم بردم سرجلسه گذاشته بودمش زیر بقیه برگه ها اخر جلسه بلند شدم برم برگه ها رو تحویل مراقب بدم اونم برگه ها رو تحویل می گرفت و منگنه میکرد. بعد از تحویل همینطور که داشتم از کلاس خارج میشدم یهو یاد برگه تقلب افتادم که یادم رفته بود برش دارم و قاطی پاسخنامه منگنه شده بود تا بره برسه به دست استاد، دوباره سریع برگشتم و به یه بهونه برگه ها رو از مراقب گرفتم و رفتم نشستم سرجام
داشتم دستی دستی خودم خودم رو لو میدادم



Sent from my iPhone using Tapatalk

Mohammad
27-02-2015, 20:33
آی لاو یو ورزش 3 ! :n08:

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Demon King
23-03-2015, 14:18
چقدر سوتی دادیم تو این دید و بازدید های عید!

دیروز رفتم عید دیدنی خونه ی یکی از فامیل های نه چندان نزدیک.
موقع خداحافظی خواستم یه چیزی گفته باشم گفتم ممنون سال نو تون هم « پیشاپیش مبارک باشه » ( حالا با خودشون میگند پیشاپیشت چی بود دیگه! )

یا دو روز قبل همون فامیلمون اومد خونه و موقع رفتن گفت ببخشید مزاحم شدیم، گفتم خیلی ممنون!

آخه نه اینکه به این کلمه ی پیشاپیش و خیلی ممنون عادت کردیم، دیگه فکر میکنیم همه جا باید اینو بگیم.

:n26:

Milad4171
23-03-2015, 15:15
سرکار بودیم. نهار نداشتیم . یکی رفت کنسرو بادمجون گرفت که همینجا میگم افتضاح بود.دادم دست یکی از بچه ها درشو باز کنه. اومد گیرشو باز کنع( از این آسان بازشوها) درش شکست(همینکه چطور شکست خودش جای تفکر داره) بعد سعی کرد درشو باز کنه نشد.گفت یه فکری کردم. رفت و پیچگوشی اومد. گفتم الان میندازه بغلش بازش میکنه. دیدم گرفت تو مشتش چند تا ضربه محکم زد وسطش.بعد از ضربه سوم درش ترکید محتویات پاشید تو سر و صورت بقیه.ایشون تا اخر دوران کاریش سوژی ما نشه خوبه . بهش پیشنهاد دادیم هرچه زودتر بره خودشو به گروهک دایش معرفی کنه...:n08:

shi.irani
23-03-2015, 20:58
یه بار با یکی از دوستان صحبت میکردیم گفتم نامزد فلانی اسم ش مسعوده چه قدر هم کلاس میزاره آقا مشعود...
آقا یه بار دیدم اون دوستم رنگ به رنگ شد
یهو یادم اومد اسم بابای اونم که عموم باشه مسعوده!!!

vahid78
23-03-2015, 21:49
اوه اوه، یادش بخیر این تاپیک، چقد ازش خاطره داریم ...

sara_program
24-03-2015, 15:41
یادش بخیر چه دورانی بود دوران دانشجو بودن... دورانی پر از سوتیهای وحشتناک...

یه استاد معارف اندیشه اسلامی داشتیم خیلی لفظ قلم صحبت میکرد. من و دوستام دم در دانشگاه داشتیم صحبت می کردیم اومد از کنارما رد شد بهمون گفت خسته نباشید (همیشه موقع خداحافظی اینو می گفت) منم یهو جو گرفتم اومدم لفظ قلم حرف بزنم گفتم مرده نباشید :n08:عاقا کل دانشجوهای بیرون دانشگاه بهم خندیدن استاده هم خندید و گفت مهم منظورته که رسوندی:n02:

یه سوتی دحشتناک دیگه هم این بود که من دفاع پایان نامه لیسانسم تموم شده بود. دانشگاه ما رسم بود باید حتما بعد از دفاع شیرینی می دادیبه اساتید. منم رولت خریده بودم. به استادام که تعارف کردم یه چندتایی توی جعبه مونده بود گفتم ببرم خوابگاه. هیچی توی پله های خروجی دانشگاه منتظر دوستم بودم که یهو یکی از پسرا اومد خوشمزه بازی در بیاره گفت به به ... اخ جون بچه ها شیرینی... منم شیرینی می خوام... منم اعصابم بابت دفاعی که کرده بودم خورد بود بهش گفتم برو خودت بخر . یهو نفهمیدم چی شد دو تا پله رو یکی کردم خوردم زمین شیرینیها هم ریختن رو پله ها :n08::n08: حالا جمعیت می خنیدیدن. قهقهه می زدن که نگهبانی اومد گفت چه خبره :n08: خودم هم تا یه ربع داشتم پله تمیز می کردم:n14:


یه بار داشتم می رفتم دانشگاه با دوستم بودیم. یه مسیری بود که باید رد می شدیم و همش خاک بود. من آهنگ گذاشته بودم که حوصلمون سر نره. خیلی مسیر خسته کننده ای بود. نگو یه پسره پشت سرمونه و ما صدای پاشو نشنیده بودیم. پسره هم فهمید ما صداشو نشنیدیم اومد و از پشت سر یهو پخ داد ما آنچنان جیغی زدیم که من تا دو روز حنجرم درد می کرد:n03: هیچی من هم عصبانی شدم از کارش و اومدم مثلا تکواندو اجرا کنم همینکه اومدم تکنیک بزنم زیر پام خاکش نرم بود رو خاکا سر خوردم :n08::n08: آخ هنوز که یادش میفتم می ترکم از خنده. هیچی دیگه پسره هم اینقد خندید که روده بر شد. دوستم هم نامردی نکرد و تا دو هفته بهم میخندید

این خیلی وحشتناکه حتما بخونید:

یه بار سر کلاس قانون یکی از همکلاسیام که یه پسری به شدت مذهبی بود به استاد گفت استاد من یه کار خصوصی بعد ازکلاس باهاتون دارم. بعد از کلاس که شد همه پسرا وایسادن ببینن این پسره چه کار خصوصی داره :n02: من و دوستم هم داشتیم می رفتیم خوابگاه ولی ازدحام شده بود و وایسادیم که خلوت بشه و بتونیم عبور کنیم. که دیدیم پسره گفت استاد من عاشق دختری شدم که خیلی مومنه. و همونی هست که من می خوام ولی نمی دونم چطوری بهش بگم. استاد هم بهش گفت باید حرفتو بهش رک بزنی. بعدش یهو استاد به من اشاره کرد گفت فکر کن می خوای ازاین خانم خواستگاری کنی:n21: چی بهش میگی؟ (اون لحظه داشتم می مردم و می خواستم فقط فرا کنم:n21:) هیچی پسره یهو گفت نه استاد من اینو نمی خوام این مانتوییه من اون دختره رو میخوام:n08::n08: :n08:شانس اورد که یه کف گرگی بهش نزدم. استاد هم دمش گرم یهو دستاشو باز کرد تو صورت پسره و بهش محکم گفت: خاک تو سرت! :n08:

هیچی دیگه من تا مدتها تو دانشگاه اسمم شده بود نامزد اون یارو :n21: حساسیت نشون ندادم تا بالاخره این لکه ننگ از اذهان عمومی پاک شد.:n02: اما تو خوابگاه دیگه روم مونده بود:n14:

befermatooo
26-03-2015, 11:48
چند روز پیش مهمان شهرستانی داشتیم و تا دم صبح بیدار بودیم .

دامادمون یواشکی میره موبایلمو می گیره و اسم خودشو تو گوشیم بصورت 98100022+ ذخیره میکنه و بعدش ساعت 5 صبح به گوشیم پیامی به مذمون زیر میده :

با سلام مشترک محترم آقای **** شما برنده کمک هزینه یک سفر حج شده اید .

با تبریک فراوان بانک ملی ، التماس دعا وقت اذان صبح

من رور میگید ، بدو بدو پریدم بیرون اتاق گفتم برنده سفر حج شدم و همه مهمان ها شروع کردن به کف زدن و تبریگ گفتم بهم و منم کلی ذوق کردم اما وقتی رسیدم به صفحه دوم پیام مشاهده کردم شماره دامادمون هم اون زیر می درخشه :n02: یهوو همشون زدن زیر خنده و من که دیدم رکب خوردم و کلی هم ضایع شدم رفتم تو اتاقم و خوابیدم :n35:

خدا قسمت نکنه ، بد جوری کنف و خیت شدم جلو مهمانها . حتما هر جا که برن تعریف میکنن :n27:


پ.ن : گوشی های قدیمی نوکیا وقتی اسمی رو ذخیره می کنی شمارش انتهای اون پیام هست و بخاطر همین من از بس ذوق کرده بودم صفحه دوم پیام رو نخوندم .

Mohammad
25-04-2015, 13:01
از اثرات شرطی شدن ذهن و البته شاهکارهای ادامه دار ورزش 3 !!:n02:


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Demon King
27-04-2015, 16:03
بحثی بین دوستان بود که آدم های خوب بیشتر عمر میکنند و اینطور صحبت ها ...

یکی از دوستان گفت که: اگر اینطور بود پیامبر و و حضرت علی که 63 سال عمر کردند، حتما آدم های بدی بودند دیگه!

من فقط گوش میدادم که یهو اون یکی گفت: اون موقع سال ها فرق نداشته!؟

مثه اون قضیه بود که میگفت من ۴۰ سال پیش دو نفرو حریف بودم، البته اون موقع ها دونفر خیلی بود!

باید اعتراف کنم این دوستمون منو هم به شک انداخت، حالا واقعا سال ها فرق نداشتن؟ مثلا سال نوری نبود که هر یه سالش هزار سال زمینی باشه؟!

:n26:

arash59b
27-04-2015, 16:54
بحثی بین دوستان بود که آدم های خوب بیشتر عمر میکنند و اینطور صحبت ها ...

یکی از دوستان گفت که: اگر اینطور بود پیامبر و و حضرت علی که 63 سال عمر کردند، حتما آدم های بدی بودند دیگه!

من فقط گوش میدادم که یهو اون یکی گفت: اون موقع سال ها فرق نداشته!؟

مثه اون قضیه بود که میگفت من ۴۰ سال پیش دو نفرو حریف بودم، البته اون موقع ها دونفر خیلی بود!

باید اعتراف کنم این دوستمون منو هم به شک انداخت، حالا واقعا سال ها فرق نداشتن؟ مثلا سال نوری نبود که هر یه سالش هزار سال زمینی باشه؟!

:n26:

شما تو همین نوشته تون سوتی دادی داداش

سال نوری واحد مکانه نه زمان :n06:

البته یکی دیگه هم هست که بگذریم...

Demon King
27-04-2015, 19:34
شما تو همین نوشته تون سوتی دادی داداش

سال نوری واحد مکانه نه زمان :n06:

البته یکی دیگه هم هست که بگذریم...


ااِ ..
خب راستش
واقعا نمیدونستم ... شاید هم یادم رفته بود؛ البته شک کردما ...

:n26:

lana del rey
28-04-2015, 12:09
من دوتا سوتی تپل از 118 دارم :))))
زنگ زدم 118 گفتم خانوم شماره نقاشان معاصر رو میخواستم بعد خانومه خیلی با ناز و ادا حرف میزد خیییییییییییییییییییییلی
گفت گووووشیییی (با ناز و ادا کامل )
منم اداشو در اوردم گفتم گووووشیییی :))) بعد یهو از هلو تبدیل به لولو شد گفت چی گفتی؟گفتم هیچی !
گفت میگم چی گفتی؟ منم گفتم که شماره میخوام ! گفت ادا منو در اوردی؟ منم گفتم من؟؟؟؟؟ :)))
بعد گفت شماره رو ندارم تق گوشی رو گذاشت :| :n30::n02:

یک بار دیگه هم زنگ زدم 118 داشتم ادا این یارو که میگه پاسخگویی شماره فلان بفرمایید رو در میوردم که طرف گوشیو برداشت ! منم از هولم گفت شماره ارژانتینو میخواستم یارو گفت شماره چیه ارژانتینو؟؟گفتم فرودگاه نه ببخشید ترمینال :))) یارو هم نامردی نکرد گفت اگر قبلش اونوطری مسخره بازی در نیاری الان اینطوری قاطی نمیکنی :))))):n02:

Demon King
19-06-2016, 13:24
جایی برای شام دعوت شده بودیم و به عنوان پیش غذا برامون آش رشته آوردند.
یکی از مهمان ها بحث رو به این سمت کشوند که من خیلی وقته آش نخوردم و از اینجور حرفا. بعد یکی از از همون مهمانان که عضوی از خانواده طرف بود گفت همین دو سه شب پیش بود آش کشک بادمجان خوردیم. تازه بعضی شبا که آش معمولی هم از بیرون میگیریم و میخوریم. پس چطور یادت نمیاد.

دلم نیومد اون لحظه بزنم تو ذوقش ولی نتونستم جلو خندمو بگیرم. کاری به این ندارم که کشک بادمجان آش نیست ولی دقیقا آش معمولی چیه؟ یعنی غیر معمولی نیست؟ آش مخصوصم داریم یعنی؟

درسته که آش رشته رو خلاصه میگن آش ولی آش « معمولی » آخه؟!. البته اگه گوینده اش مونث نبود که آبرو براش نمیذاشتم.

:n26:

kenzu
19-06-2016, 13:56
جایی برای شام دعوت شده بودیم و به عنوان پیش غذا برامون آش رشته آوردند.
یکی از مهمان ها بحث رو به این سمت کشوند که من خیلی وقته آش نخوردم و از اینجور حرفا. بعد یکی از از همون مهمانان که عضوی از خانواده طرف بود گفت همین دو سه شب پیش بود آش کشک بادمجان خوردیم. تازه بعضی شبا که آش معمولی هم از بیرون میگیریم و میخوریم. پس چطور یادت نمیاد.

دلم نیومد اون لحظه بزنم تو ذوقش ولی نتونستم جلو خندمو بگیرم. کاری به این ندارم که کشک بادمجان آش نیست ولی دقیقا آش معمولی چیه؟ یعنی غیر معمولی نیست؟ آش مخصوصم داریم یعنی؟

درسته که آش رشته رو خلاصه میگن آش ولی آش « معمولی » آخه؟!. البته اگه گوینده اش مونث نبود که آبرو براش نمیذاشتم.

:n26:

به چه چیزایی میخندی تو . من بودم برات ابرو نمیذاشتم:n02:

WooKMaN
11-07-2016, 18:46
این تاپیک 10سال پیش زدم ... هی روزگار ... چه زود گذشت :n14:

Mohammad
11-07-2016, 19:05
این تاپیک 10سال پیش زدم ... هی روزگار ... چه زود گذشت :n14:

به به Wookman عزیز. پستت رو دیدم خاطرات گذشته زنده شد. نمی دونم فعالیت داشتی یا نه ولی به هر حال هر جا هستی شاد و موفق باشی.

WooKMaN
11-07-2016, 19:07
به به Wookman عزیز. پستت رو دیدم خاطرات گذشته زنده شد. نمی دونم فعالیت داشتی یا نه ولی به هر حال هر جا هستی شاد و موفق باشی.

سلام محمد جان ممنونم از لطفت ، بعد از این همه وقت اومدم پی سی دیدن یه سری تاپیکا و رفقا اشک آدم در میاره ... دورانی داشتیم یادش بخیر ... شاد و پیروز باشی:n40: