PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 [12] 13 14 15 16 17 18 19

cyrus_ln
05-05-2008, 20:52
اوایل ترم در دانشگاه یه سوتی فجیح دادم.
اوایل ترم کلاس ها لغ و تغه (لق و تقه) یهو میبینی مثلا کلاس 206 جاش با کلاس 220 عوض میشه.بنده هم کلاس ریاضی داشتم رفتم توی کلاس مربوطه و در کمال آرامش برصندلی تکیه زدم در همین حال دیدم خواهرها جمیعن دارن به من چپ چپ نگاه میکنن کمی تا قسمتی سرم رو خاروندم اومدم برنامه کلاس مورد نظر رو نگاه کردم و دیدم کلاس تنظیم خانواده خواهرهاست[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به شدت خجالت کشیدم و اومدم بیرون و از اون به بعد همیشه برنامه اصلی کلاس ها رو میبینم تا دیگه از این سوتی ها ندم.
شاید به نظر خیلی ها جالب نباشه یا فکر کنن اتفاق خاصی نیوفتاده باشه ولی خیلی بد شد شدیدا دگرگون شدیم.

Maggy_P
05-05-2008, 23:04
اينم از يك سوتي هاي بنده :

يك روز توي اتاق پاي كامپيوترم نشسته بودم بعدش چون نور اتاق كم شده بود ( لامپها سوخيده بود) رفتم پرده ي اتاق رو بكشم كنار ميديدم چرا نميره كنار چون خيلي سفت شده بود هر چي سعي و تلاش كردم نميرفت كنار! آخرسر به زور متوصل شدم و محكم كشيدم ولي چشمتون روز بد نبينه پرده از وسط به بالا و به پايين تا آخرش جر خورد!!

-----------------------

يك روز سر كلاس تاريخ هنر نشسته بوديم كه معلممون بهم گفت برو آب بيار منم يك ليوان از دفتر برداشتم رفتم توي حياط تا آب بيارم همين زمستون امسال هم بود و هوا خيلي سرد بود به خاطر همين تمام شير هاي آب يخ زده بود منم ديدم از هيچ كدومشون آب نمياد رفتم توي دفتر به مدير گفتم همه ي آبها يخ زده از كجا برم آب بيارم بعدش در كمال تعجب بهم گفت از دستشويي! منم اينطوري شدم:18: بعدشم گفت ولي به معلمتون نگو!( انگار بدش نميومد از دست معلمه خلاص بشه:31:) بعدش منم به اجبار رفتم از دستشويي آب آوردم دادم به معلممون بعدش گفت از كجا اب آوردي؟
منم مثل اين گيجا اصلا حواسم نبود گفتم : از توي دستشويي چطور مگه؟!
بيچاره معلممون آب پريد توي گلوش نزديك بود خفه بشه!:31:

bagher_mo68
05-05-2008, 23:30
اوایل ترم در دانشگاه یه سوتی فجیح دادم.
اوایل ترم کلاس ها لغ و تغه (لق و تقه) یهو میبینی مثلا کلاس 206 جاش با کلاس 220 عوض میشه.بنده هم کلاس ریاضی داشتم رفتم توی کلاس مربوطه و در کمال آرامش برصندلی تکیه زدم در همین حال دیدم خواهرها جمیعن دارن به من چپ چپ نگاه میکنن کمی تا قسمتی سرم رو خاروندم اومدم برنامه کلاس مورد نظر رو نگاه کردم و دیدم کلاس تنظیم خانواده خواهرهاست[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به شدت خجالت کشیدم و اومدم بیرون و از اون به بعد همیشه برنامه اصلی کلاس ها رو میبینم تا دیگه از این سوتی ها ندم.
شاید به نظر خیلی ها جالب نباشه یا فکر کنن اتفاق خاصی نیوفتاده باشه ولی خیلی بد شد شدیدا دگرگون شدیم.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

تفلک حتماً کلی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] کشیدی !


اينم از يك سوتي هاي بنده :

يك روز توي اتاق پاي كامپيوترم نشسته بودم بعدش چون نور اتاق كم شده بود ( لامپها سوخيده بود) رفتم پرده ي اتاق رو بكشم كنار ميديدم چرا نميره كنار چون خيلي سفت شده بود هر چي سعي و تلاش كردم نميرفت كنار! آخرسر به زور متوصل شدم و محكم كشيدم ولي چشمتون روز بد نبينه پرده از وسط به بالا و به پايين تا آخرش جر خورد!!

-----------------------

يك روز سر كلاس تاريخ هنر نشسته بوديم كه معلممون بهم گفت برو آب بيار منم يك ليوان از دفتر برداشتم رفتم توي حياط تا آب بيارم همين زمستون امسال هم بود و هوا خيلي سرد بود به خاطر همين تمام شير هاي آب يخ زده بود منم ديدم از هيچ كدومشون آب نمياد رفتم توي دفتر به مدير گفتم همه ي آبها يخ زده از كجا برم آب بيارم بعدش در كمال تعجب بهم گفت از دستشويي! منم اينطوري شدم:18: بعدشم گفت ولي به معلمتون نگو!( انگار بدش نميومد از دست معلمه خلاص بشه:31:) بعدش منم به اجبار رفتم از دستشويي آب آوردم دادم به معلممون بعدش گفت از كجا اب آوردي؟
منم مثل اين گيجا اصلا حواسم نبود گفتم : از توي دستشويي چطور مگه؟!
بيچاره معلممون آب پريد توي گلوش نزديك بود خفه بشه!:31:

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اولی خیلی باهالتر بود :دی

vahid_vaezinia
05-05-2008, 23:47
اينم از يك سوتي هاي بنده :

يك روز توي اتاق پاي كامپيوترم نشسته بودم بعدش چون نور اتاق كم شده بود ( لامپها سوخيده بود) رفتم پرده ي اتاق رو بكشم كنار ميديدم چرا نميره كنار چون خيلي سفت شده بود هر چي سعي و تلاش كردم نميرفت كنار! آخرسر به زور متوصل شدم و محكم كشيدم ولي چشمتون روز بد نبينه پرده از وسط به بالا و به پايين تا آخرش جر خورد!!

-----------------------

يك روز سر كلاس تاريخ هنر نشسته بوديم كه معلممون بهم گفت برو آب بيار منم يك ليوان از دفتر برداشتم رفتم توي حياط تا آب بيارم همين زمستون امسال هم بود و هوا خيلي سرد بود به خاطر همين تمام شير هاي آب يخ زده بود منم ديدم از هيچ كدومشون آب نمياد رفتم توي دفتر به مدير گفتم همه ي آبها يخ زده از كجا برم آب بيارم بعدش در كمال تعجب بهم گفت از دستشويي! منم اينطوري شدم:18: بعدشم گفت ولي به معلمتون نگو!( انگار بدش نميومد از دست معلمه خلاص بشه:31:) بعدش منم به اجبار رفتم از دستشويي آب آوردم دادم به معلممون بعدش گفت از كجا اب آوردي؟
منم مثل اين گيجا اصلا حواسم نبود گفتم : از توي دستشويي چطور مگه؟!
بيچاره معلممون آب پريد توي گلوش نزديك بود خفه بشه!:31:


هر دو خیلی جالب بود مخصوصا دومی:5::46::22::38::26::16:

Ni_nigc
06-05-2008, 13:40
چرا پست من وارد نشد ؟ بعد از اینکه " ارسال جواب رو زدم " از فروم خارج شد و تو صفحه ی Username & Pass اومد .

نیم ساعت طول کشید تا تایپش کردم .
همین باعث میشه ماهی یه بار سوتی می نویسیم دیگه .

Ni_nigc
06-05-2008, 13:57
مختصر سوتی منهدم شده ی من :

این پست اشتباهی شد Please بفرمایید چطور میشه پاکش کرد ؟

علیرضا
06-05-2008, 14:02
ووکمن جان ! سوتی های عالی مستدام !!!:31:
سوتیت خیلی باحال بود ! رئیست باحال تر !!!
:27:


اينم از يك سوتي هاي بنده :

يك روز توي اتاق پاي كامپيوترم نشسته بودم بعدش چون نور اتاق كم شده بود ( لامپها سوخيده بود) رفتم پرده ي اتاق رو بكشم كنار ميديدم چرا نميره كنار چون خيلي سفت شده بود هر چي سعي و تلاش كردم نميرفت كنار! آخرسر به زور متوصل شدم و محكم كشيدم ولي چشمتون روز بد نبينه پرده از وسط به بالا و به پايين تا آخرش جر خورد!!

-----------------------

يك روز سر كلاس تاريخ هنر نشسته بوديم كه معلممون بهم گفت برو آب بيار منم يك ليوان از دفتر برداشتم رفتم توي حياط تا آب بيارم همين زمستون امسال هم بود و هوا خيلي سرد بود به خاطر همين تمام شير هاي آب يخ زده بود منم ديدم از هيچ كدومشون آب نمياد رفتم توي دفتر به مدير گفتم همه ي آبها يخ زده از كجا برم آب بيارم بعدش در كمال تعجب بهم گفت از دستشويي! منم اينطوري شدم:18: بعدشم گفت ولي به معلمتون نگو!( انگار بدش نميومد از دست معلمه خلاص بشه:31:) بعدش منم به اجبار رفتم از دستشويي آب آوردم دادم به معلممون بعدش گفت از كجا اب آوردي؟
منم مثل اين گيجا اصلا حواسم نبود گفتم : از توي دستشويي چطور مگه؟!
بيچاره معلممون آب پريد توي گلوش نزديك بود خفه بشه!:31:


ای وای مردم از خنده :27::27::27:
خیلی باحال بودن مگی جان .
هردوش . نخ سوزن دومیش !!:31:

Ni_nigc
06-05-2008, 14:08
مختصر سوتی منهدم شده ی من : ( واسه چی ترکوندینش [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](157).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](157).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](157).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](157).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](157).gifر[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](157).gif)



یکی از همکارامون رفته بود تا رفع حاجت کنه . و از قضا اون موقع من هم کنار در VC ( یکی از رفقام به WC میگه VC ) واستاده بودم .
این رفیق ما هم که انگار اون تو بهش خیلی خوش گذشته بود [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، اون تو موندنش خیلی طول کشید .
یکی دیگه از این همکارای ما هم که انگار خیلی تحت فشار بود و بی خبر از همه جا چنان یورشی به در VC کرد که نمی دونم چرا قفل در عنل نکرد و خلاصه چشمتون .... حافظا
اولش من هم جریان رو نفهمیدم ولی بعد که عقب عقب رفتن همکارمون و در باز و یکی اون تو و ...
من رو میگی پهن شدم رو زمین . [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حالا مگه میشه من رو جمع کرد .
رفیقم که تا نیم ساعت روش نشد از VC بیاد بیرون ، اون یکی همکارمون هم که " حبس نفس " کرد و پیچیدن به خودش رو فراموش کرد .

نتیجه اخلاقی : "هیچ وقت کنار دری که تردد ازش زیاده وانستین چون بعدش نمیشه جمعتون کرد "

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Maggy_P
07-05-2008, 15:28
اينم 2 تا ديگه ! :دي

يه روز عكاسي داشتيم ميخواستيم داروي ظهور درست كنيم همه دور يك دبه نشسته بوديم منم يك چوب براي هم زدن دارو دستم بود بعدش دوستم خواست اذيتم كنه بهم گفت : شبيه چوپانا شدي پس گلت كجاست؟
منم اومدم حالشو بگيرم گفتم : هم نشينان هستند ديگه! بعد ديدم داره هر هر ميخنده بعد سرمو برگردوندم ديدم معلممون هم باهامون نشسته!:34: ( خدا رو شكر به خير گذشت چون معلممون هم داشت ميخنديد! :دي)

------------------------------

يك روز با بچه هاي كلاس رفته بوديم خونه ي يكي از دوستام تا با هم ديگه كاراي تصوير سازيمونو انجام بديم دوستم رفت ليوان آب بياره براي تميز كردن قلمو ها بعدش مشغول به رنگ كردن شديم بعد دوستم تشنش شده بود و يك ليوان آب آورده بود گذاشته بود كنار من منم اصلا نفهميدم قلموم رو با آبش تميز كردم اونم از بخت بدش اين صحنه رو نديد آبه رو خورد! :18:

mehdi_vsgh
07-05-2008, 20:18
اينم از يك سوتي هاي بنده :

يك روز توي اتاق پاي كامپيوترم نشسته بودم بعدش چون نور اتاق كم شده بود ( لامپها سوخيده بود) رفتم پرده ي اتاق رو بكشم كنار ميديدم چرا نميره كنار چون خيلي سفت شده بود هر چي سعي و تلاش كردم نميرفت كنار! آخرسر به زور متوصل شدم و محكم كشيدم ولي چشمتون روز بد نبينه پرده از وسط به بالا و به پايين تا آخرش جر خورد!!

-----------------------

يك روز سر كلاس تاريخ هنر نشسته بوديم كه معلممون بهم گفت برو آب بيار منم يك ليوان از دفتر برداشتم رفتم توي حياط تا آب بيارم همين زمستون امسال هم بود و هوا خيلي سرد بود به خاطر همين تمام شير هاي آب يخ زده بود منم ديدم از هيچ كدومشون آب نمياد رفتم توي دفتر به مدير گفتم همه ي آبها يخ زده از كجا برم آب بيارم بعدش در كمال تعجب بهم گفت از دستشويي! منم اينطوري شدم:18: بعدشم گفت ولي به معلمتون نگو!( انگار بدش نميومد از دست معلمه خلاص بشه:31:) بعدش منم به اجبار رفتم از دستشويي آب آوردم دادم به معلممون بعدش گفت از كجا اب آوردي؟
منم مثل اين گيجا اصلا حواسم نبود گفتم : از توي دستشويي چطور مگه؟!
بيچاره معلممون آب پريد توي گلوش نزديك بود خفه بشه!:31:
واییییییییییی خدای من ترکیدم از خنده!!!!!

bagher_mo68
07-05-2008, 20:27
مختصر سوتی منهدم شده ی من : ( واسه چی ترکوندینش [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](157).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](157).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](157).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](157).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](157).gifر[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](157).gif)



یکی از همکارامون رفته بود تا رفع حاجت کنه . و از قضا اون موقع من هم کنار در VC ( یکی از رفقام به WC میگه VC ) واستاده بودم .
این رفیق ما هم که انگار اون تو بهش خیلی خوش گذشته بود [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، اون تو موندنش خیلی طول کشید .
یکی دیگه از این همکارای ما هم که انگار خیلی تحت فشار بود و بی خبر از همه جا چنان یورشی به در VC کرد که نمی دونم چرا قفل در عنل نکرد و خلاصه چشمتون .... حافظا
اولش من هم جریان رو نفهمیدم ولی بعد که عقب عقب رفتن همکارمون و در باز و یکی اون تو و ...
من رو میگی پهن شدم رو زمین . [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حالا مگه میشه من رو جمع کرد .
رفیقم که تا نیم ساعت روش نشد از VC بیاد بیرون ، اون یکی همکارمون هم که " حبس نفس " کرد و پیچیدن به خودش رو فراموش کرد .

نتیجه اخلاقی : "هیچ وقت کنار دری که تردد ازش زیاده وانستین چون بعدش نمیشه جمعتون کرد "

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

خیلی باهال بود [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


چرا پست من وارد نشد ؟ بعد از اینکه " ارسال جواب رو زدم " از فروم خارج شد و تو صفحه ی Username & Pass اومد .

نیم ساعت طول کشید تا تایپش کردم .
همین باعث میشه ماهی یه بار سوتی می نویسیم دیگه .

خوب اگه User Name و Pass تو وارد میکردی که میومد !!!

Iman_m123
07-05-2008, 20:51
پیش مدرسمون یه موبایل فروشی هست
منم یه روز که تعطیل میشدیم دیدم یکی از دوستای قدیمیم تو مغازه هست رفتیم بهش یه سلام علیکی کنیم که یهو ناظو و 4-5 تا معلم با هم داشتن رد میشدن که یهو ناظمه منو دید ( تو مدرسه خیلی سر شناسم :31: ) و یکمی نگاه کرد تا شناخت و به چند تا معلم دیگه هم گفت نگاه ایمان !!!
منم شرمنده شدم تا اومدم برم یه چیزی بگم که میخواستم با دوستم سلا علیک کنم سوار ماشین شدن و رفتن

3 شدیم رفت :41:

leila*
07-05-2008, 21:14
اوایل ترم بود و من هنوز استاد مربوط به درس دلفی رو ندیده بودم
همه ی بچه ها جلو در کلاس گارگاه ایستاده بودن
منم از یکی از دوستام پرسیدم استاد نیومده؟
گفت چرا اومده
و با دست اشاره کرد به دختری که جلو من ایستاده بود من نگاه کردم فکر کردم یکی از دانشجو هاست اخه اصلا بهش نمیخورد استاد باشه و از منم کم سن و سال تر میزد
به دوستم گفتم اذیت نکن کو استاد پس؟
دوباره به همون دختر اشاره کرد
منم بلند گفتم برو بابا یعنی تو میگی استاد اینه؟
که خوده دختره سرش و بالا اورد و گفت اره من استاد دلفی هستم
و به شما پیشنهاد میکنم درستونو حذف کنید!!!!!!!!!!

yoosef_st
07-05-2008, 21:22
پیش مدرسمون یه موبایل فروشی هست
منم یه روز که تعطیل میشدیم دیدم یکی از دوستای قدیمیم تو مغازه هست رفتیم بهش یه سلام علیکی کنیم که یهو ناظو و 4-5 تا معلم با هم داشتن رد میشدن که یهو ناظمه منو دید ( تو مدرسه خیلی سر شناسم :31: ) و یکمی نگاه کرد تا شناخت و به چند تا معلم دیگه هم گفت نگاه ایمان !!!
منم شرمنده شدم تا اومدم برم یه چیزی بگم که میخواستم با دوستم سلا علیک کنم سوار ماشین شدن و رفتن

3 شدیم رفت :41:


من نفهمیدم سوتیش کجاش بود؟!؟!

leila*
07-05-2008, 21:26
من نفهمیدم سوتیش کجاش بود؟!؟!

منظورت سوتیه منه؟

علیرضا
07-05-2008, 21:51
اينم 2 تا ديگه ! :دي

يه روز عكاسي داشتيم ميخواستيم داروي ظهور درست كنيم همه دور يك دبه نشسته بوديم منم يك چوب براي هم زدن دارو دستم بود بعدش دوستم خواست اذيتم كنه بهم گفت : شبيه چوپانا شدي پس گلت كجاست؟
منم اومدم حالشو بگيرم گفتم : هم نشينان هستند ديگه! بعد ديدم داره هر هر ميخنده بعد سرمو برگردوندم ديدم معلممون هم باهامون نشسته!:34: ( خدا رو شكر به خير گذشت چون معلممون هم داشت ميخنديد! :دي)

------------------------------

يك روز با بچه هاي كلاس رفته بوديم خونه ي يكي از دوستام تا با هم ديگه كاراي تصوير سازيمونو انجام بديم دوستم رفت ليوان آب بياره براي تميز كردن قلمو ها بعدش مشغول به رنگ كردن شديم بعد دوستم تشنش شده بود و يك ليوان آب آورده بود گذاشته بود كنار من منم اصلا نفهميدم قلموم رو با آبش تميز كردم اونم از بخت بدش اين صحنه رو نديد آبه رو خورد! :18:

مگی جان ، دوتا دوتا سوتی می نویسی !!؟!
دستت پره ها !!! کجا بودی تا حالا ؟:27:

جفتشون قشنگ بودن .

اگه من جای تو بودم - و اگه معلم نمی خندید یا خوشش نمیومد - با همون چوب می زدم تو سرش :27:

دوستت همه ی آب لیوان رو خورد ؟ :18:
بعدش چی شد ؟ چه مزه ای بود ؟ چیزی نگفت ؟:18:

mani_2004_2006
09-05-2008, 02:05
به به تاپیک نگو . باقلوااااااااااااا
منم کلا سوتی زیاد میدم . همیشه هم بعد سوتی روحیه رو از دست نمیدم و اینجوری :20:

حالا یه سوتی مال عید سال قبل :
ما یه gf :36: داشتیم (خدا بیامرزتش) :31: خیلی تیز بود و خیلی هم افه کلاس میومد و ...
تعطیلات عید بود و اینا هم قرار بود برن شمال . منم خالی بسته بودم که ما میریم کیش :27:
خلاصه ما هم با پسرخاله های گرامی رفتیم بودیم یه روستایی خونه یکی از فامیل
یه روز gf ما زنگ زد و سلام ... کجایی ؟ من : عزیزم کنار دریا ، خلیج فارس ، جات خالی :39:
تا اینو گفتم یه خروس بد صدا شروع کرد به خوندن : قوقولی قو قو منم اینجوری :ohno: Gf : صدای چی بود ؟
من :صدایی نمیاد ، خروس :قوقولی قوقو gf :صدا خروسه ؟ منم دیدم تابلو شده (کنار دریا، خلیج فارس ، خروس) قضیه رو زدم به مسخره بازی آره خروس دریایی و ... لو رفت :41:
باقیش هم بماند که چقدر سوژه ی پسرخاله ها شدیم


اگه بی مزه بود ببخشید .

bagher_mo68
09-05-2008, 12:56
به به تاپیک نگو . باقلوااااااااااااا
منم کلا سوتی زیاد میدم . همیشه هم بعد سوتی روحیه رو از دست نمیدم و اینجوری :20:

حالا یه سوتی مال عید سال قبل :
ما یه gf :36: داشتیم (خدا بیامرزتش) :31: خیلی تیز بود و خیلی هم افه کلاس میومد و ...
تعطیلات عید بود و اینا هم قرار بود برن شمال . منم خالی بسته بودم که ما میریم کیش :27:
خلاصه ما هم با پسرخاله های گرامی رفتیم بودیم یه روستایی خونه یکی از فامیل
یه روز gf ما زنگ زد و سلام ... کجایی ؟ من : عزیزم کنار دریا ، خلیج فارس ، جات خالی :39:
تا اینو گفتم یه خروس بد صدا شروع کرد به خوندن : قوقولی قو قو منم اینجوری :ohno: Gf : صدای چی بود ؟
من :صدایی نمیاد ، خروس :قوقولی قوقو gf :صدا خروسه ؟ منم دیدم تابلو شده (کنار دریا، خلیج فارس ، خروس) قضیه رو زدم به مسخره بازی آره خروس دریایی و ... لو رفت :41:
باقیش هم بماند که چقدر سوژه ی پسرخاله ها شدیم


اگه بی مزه بود ببخشید .

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

باحال بود ... خندیدیم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Julian
09-05-2008, 17:50
تو ازمون زمین شناسی ما یه بار یه سوال اومده بود:
2 نمونه کاربرد سنگ پا رو بنویسید.
اقا هر کی هرچی میتونست نوشت ولی من نوشتن مصرف بهداشتی دارد.

Ni_nigc
10-05-2008, 09:44
حدوداً سه هفته پیش من رفتم توی یکی از لباس فروشی های فردوسی .
رفتم تو و با کلی کلاس و افه و ... به پیراهنای روی قفسه اش اشاره کردم و با انچنان اعتماد به نفسی گفتم " آقا ازرا (AZERA) دارین ؟
فروشنده گفت چی ؟
گفتم پیراهن مارک AZERA .
فروشنده هم که فکر کرد مارک جدیده و گفت هنوز برامون نیومده .
من سوتیم رو گرفته بودم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif و می خواستم یه جور جیم شم :thumbsup: که یدفه یکی از همکاراش به من گفت من این مارک رو تا حالا نشنیدم .
منم دیدم که داره تابلو میشه بلند بلند زدم زیر خنده [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] که سوتی دادم و می خواستم بگم ZARA ، اینقدر مشغله فکری دارم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](19).gifکه گفتم AZERA .
بعد هم ازشون خواهش کردم که صداشو درنیارین .

( ZARA = یه مارک لباس)
( AZERA = یه نوع ماشینی که من خیلی ازش بدم میاد ) { دروغگو دستش زیگیل بزنه }

sina818
11-05-2008, 11:53
یه بار توی اتاقم بودم و داشتم آهنگ Tainted love رو از مرلین منسون گوش میکردم و کلی رفته بودم تو حس
کله مبارک رو پایین و بالا میبدم و دستم رو برده بودم بالا و تکون میدادم که یک دفعه دیدم مامانم وایساده داره اینطوری نگام میکنه. :18:
نگو با تلفن کار داشته, منم چون توی اینترنت بودم اومده بود بگه قطع کن میخوام تلفن بزنم.
خیلی ضایع شد, الان هم که یادم میاد یه جوری میشم. :44:
لعنت به این خطوط dial up
لعنت به این قفل در اتاق من که خرابه
لعنت

m_s20
11-05-2008, 18:44
امروز می خواستم برم حموم بعد یه عمری نیگا کردم دیدم به به نه شامپو داریم نه صابون!
رفتم شال و کلاه کردم و پریدم رو موتور دیدم انگار موتور پهن شده رو زمین نگا کردم دیدم پنچره
خلاصه در حالیکه به بخت و اقبال خودم لعنت می فرستادم راهی بقالی سر خیابون شدم و صابون و شامپور را خریدم و برگشتم
و یه راس خودمو گذاشتم کف حموم!!
آب و باز کردم دیدم یخه گفتم حتماً آبگرمکن روشن ...
یهو یادم افتاد که به به مثل اینکه صبح خودم سر آبگرمکن رو که سوراخ شده بود گرفتم بردیم تو ماشین

gmuosavi
11-05-2008, 20:15
دم همتون گرم
وقتی می‌یام اینجا کلی می‌خندم!

KENEDY
11-05-2008, 20:39
سر کلاس جغرافی بود که معلم یه سوال کرد
جواب سوال رو از رو کتاب داشتم میخوندم که رسیدم به جایی که نوشته بود (قطر وکویت) خلاصه از این سوتی کلاسی خدا نصیب نکنه یهو خوندم (قطر وکویر)
کلاس از خنده رفت هوا از اون روز تو کلاس سوزه شدیم.

WooKMaN
12-05-2008, 18:07
دم همتون گرم
وقتی می‌یام اینجا کلی می‌خندم!
پس يادت باشه به جان ووكمن دعا كني كه تاپيكو احداث نمود ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

gmuosavi
12-05-2008, 20:39
پس يادت باشه به جان ووكمن دعا كني كه تاپيكو احداث نمود ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

خدا این ووکمن جان رو از ما نگیره . خدا ستاره هاشو بیشتر کنه . خداکنه مدیر بشه . خداکنه ...
خوبه؟
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــ

تا حالا پاکتی رو پست پیشتاز کردین؟
یه برچسبی روش می زنند. اگه دقت کرده باشین اون بالاش اینجوری نوشته
پست پیشتاز Post Pishtaz
من نمی‌دونم این اسمش چیه ولی اشتباه خیلی بزرگیه!

Maggy_P
15-05-2008, 12:23
يك سوتي تر و تازه امروز دادم!:34:

:

امروز چون روز آخري بود كه ميرفتيم مدرسه دوستان مبايلهاشونو آورده بودن تا عكس بندازن:21:

توي حياط ايستاده بودن ژست ميگرفتن از نوع كماندويي ، هندي و...:31:

بعد دوستم اومد گفت حالا نوبت توئه بيا از ما عكس بگير موبايلشو داد دست من و رفت ايستاد كنار باغچه![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

منم اصلا حواسم نبود كه موبايل دستمه خيال كردم دوربين زنيته! موبايلو برعكس كردم از توي سوراخ ديافراگمش نگاه كردم بعد يهو همه خنديدن منم حسابي ضايع شدم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Snow_Girl
15-05-2008, 18:41
يك سوتي تر و تازه امروز دادم!:34:

:

امروز چون روز آخري بود كه ميرفتيم مدرسه دوستان مبايلهاشونو آورده بودن تا عكس بندازن:21:

توي حياط ايستاده بودن ژست ميگرفتن از نوع كماندويي ، هندي و...:31:

بعد دوستم اومد گفت حالا نوبت توئه بيا از ما عكس بگير موبايلشو داد دست من و رفت ايستاد كنار باغچه![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

منم اصلا حواسم نبود كه موبايل دستمه خيال كردم دوربين زنيته! موبايلو برعكس كردم از توي سوراخ ديافراگمش نگاه كردم بعد يهو همه خنديدن منم حسابي ضايع شدم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مگي جون بگو موبايل من بود :31:
بگو همكلاس من بودي :27:
بگو چقدر خنديديم:31:
واي يادش بخير كه هر روز به يه شوقي ميرفتم هنرستان:41:
واي حالا يه سوتي از من::31:
امروز مامانم بهم گفت برو از باغ اون گل رو بيار واسه من(آخه گل روز بود و تو گلدون بود و خيلي هم قشنگ بود)
من خنگ رفتم اون گل رو چيدم و آوردم :18:
بقيه اش رو خودتون حدس بزنيد ديگه كه چي شد:19:
وقتي مامانم افتاد دنبالم پام ليز خورد و به شدت افتادم تو حوض و خيس شدم:18:

golabi2
15-05-2008, 21:04
پارسال با اعتماد به نفس کامل[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] رفتم جلوي دبير عربيمون گفتم ببخشين پريچهر اسم عربي يا فارسي[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]؟!!!!اونم گفت داري تست هوش ازم ميگيري اين که هم پ داره هم چ من ديگه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .

Maggy_P
15-05-2008, 21:52
مگي جون بگو موبايل من بود :31:
بگو همكلاس من بودي :27:
بگو چقدر خنديديم:31:
واي يادش بخير كه هر روز به يه شوقي ميرفتم هنرستان:41:
واي حالا يه سوتي از من::31:
امروز مامانم بهم گفت برو از باغ اون گل رو بيار واسه من(آخه گل روز بود و تو گلدون بود و خيلي هم قشنگ بود)
من خنگ رفتم اون گل رو چيدم و آوردم :18:
بقيه اش رو خودتون حدس بزنيد ديگه كه چي شد:19:
وقتي مامانم افتاد دنبالم پام ليز خورد و به شدت افتادم تو حوض و خيس شدم:18:
تو هم با اون مبايلت دكمش هم خراب بود!:21::27:

majid_sd2009
15-05-2008, 22:19
پارسال با اعتماد به نفس کامل[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] رفتم جلوي دبير عربيمون گفتم ببخشين پريچهر اسم عربي يا فارسي[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]؟!!!!اونم گفت داري تست هوش ازم ميگيري اين که هم پ داره هم چ من ديگه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .
میشه واضح تر بگی

ebicross
16-05-2008, 06:59
یه بار بابام بهم گفت برو شیر برای کلمن بگیر.
منم بیرون که رفتم یادم رفت بگیرم.
شب که برگشتم بابام گفت شیر گرفتی؟
گفتم نه هر سوپری رفتم شیر نداشت.
بابام گفت: نرفتی اشکال نداره حالا چرا دروغ میگی؟ شیر کلمن رو میگم نه شیر پاستوریزه.

mehdi_vsgh
16-05-2008, 08:03
میشه واضح تر بگی

اسم پریچهر از این حروف تشکیل شده:

پ ر ی چ ه ر



میدونی که در زبون عربی این حروف وجود نداره....

پس این یه اسم ایرونی بید!!
:46:

golabi2
16-05-2008, 13:29
چند روز پيش داشتم صورتمو اصلاح ميکردم کارم که تموم شد ميخواست ماشي رو خاموش کنم هرچي با شير آب ور رفتم خاموش نميشد بعد يه خورده به دستام نگاه کردم و[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ebicross
19-05-2008, 06:57
یه سوتی ضایع از همسایمون.

آقا ما یه همسایه داریم که دخترش تو عقده. خونه ی اینها درش از اینایی هستش که شیشه اییه یعنی اول در کوچه هست که بیشترش شیشه داره و یه راهروی بلند و بعدش پله های طبقه دوم و در طبقه همکف.

تمام بر و بچ تو کوچه بودیم که دیدیم پشت در یه سایه اومد. چراغ تو راهرو روشن بود و کسی هم پشت در شیشه ای بود. یهو یکی دیگه هم اومد و این دوتا پشت در داشتن کاملا عمقی و اسیدی برای هم Love میترکوندند.
وای مارو میگی گفتیم اگر بخندیم که میفهمن. اگر چیزی نگیم که آبروشون میره. خلاصه راه درست و دینی رو انتخاب کردیم و تا تهش که حدود 5 دقیقه ای بود رو نگاه کردیم. آخر سر دوتایی اومدن بیرون و سوار ماشین شدن و رفتن. طفلکی ها تو عقد بودن.

جالبش اینجاس وقتی اومدن بیرون تازه متوجه سوتی شون شدن و انبوه جمعیت عکاس و فیلمبردار (این تیکش خالی بندی بود. عکاسمون کجا بود؟) رو که دیدن تازه متوجه شدن و سرخ شدن.

M.etallic.A
19-05-2008, 10:30
خیلی باحال بود. مردم از خنده....

Havbb
19-05-2008, 13:52
با بچه ها نشسته بوديم بازي پرسپوليس سپاهان را ميديديم يه بچه ها گفت حالا بايد ببينيم پرسپوليس زنگ بعد چيكار ميكنه! تا آخر فوتبال هي تيكه بهش مينداختيم و ميگفتيم زنگ قبل خوب نبود و كي زنگ ميخوره و آقا معلم حالا مياد و...

majid_sd2009
19-05-2008, 22:33
امروز قرار بود ساعت 8نیم با دوستم بریم بیرون.
منم دیشب دیر وقت خوابیدم و گوشیمم شب گذاشتم رو ویبره کسی شب مزاحم نشه.
حالا صبح شد ما چشمامونو باز کردیم ناگهن چشمم افتاد به ساعت دیدم هنوز ساعت یک ربع به هشت هست. گفتم یکم دیگه هم بخوابم . بعد گفتم منو نیم ساعت دیگه بیدار کنین می خوام برم جایی.
خوانواده هم مارو نیم ساعت بعد بیدار کردن دیدم ساعت 10و خورده ای هست.
بعد فهمیدم چشمام خوب ندیده عقربه بزرگه (دقیقه شمار)رو 7 بوده و اون یکی کوچیکه رو 9 بوده من خنگ فکر کرده بودم ساعت یک ربع به 8 هست.بنده خدا دوستمو بگو!!
گوشیمو نگاه کردم دیدم بیشتر از 10 بار زنگ زده و کلی پیام داده. بیچاره معلوم نیست چقدر تو خیابون منتظر مونده.
اگه بد بود دیگه ببخشید. سوتی دیگه ای تو بسات نداشتم. حالا سعی میکنم فردا سوتی بهتری بدم.

piremard
19-05-2008, 23:27
سلام این اولین پست من در این تاپیک هست ...پس زیاد نخندید !

بعد از سالها بنده به دیدن "بزرگ خاندان" بزرگ ترها ی فامیلمون می رفتم
بگذریم از اینکه با شهر چندان آشنائیتی نداشتم و ....در این نوع دیدارها سعی می کنم ادب رو رعایت کنم و از طرح مباحث سیاسی و فرهنگی و مذهبی و مشکلات روزمره و ... هیچ خبری نباشه
در حین صحبت ایشان گفتند : آقا...نمی دونم شما یادت هست یا نه 10 سال پیش تو راهروی خونه قدیمیمون نشسته بودیم شما یک چیزی"نصیحتی" به من گفتی که منو به گریه انداختی و... من سریع جمله ی ایشون رو بریدم و با عجله گفتم : ای بابا ، من هم خیلی اوقات مزخرف می گم شما زیاد به دل نگیرید
دیدم چهره ایشون بهم ریخت و همراه با همسرشون بنده رو با چشمان بهت زده نگاه می کنند "ایشون 87 سالشون هست"
من هم تعجب کردم ، بعد گفت : دست شما درد نکنه من هر جایی"مجلسی" میرم اون حرف های شما رو برای مردم می گم و می گم فلانی اینو بمن یاد داد و اونوقت شما می گی مزخرف بود

ای وای چقدر همونجا خندیدم و عذر خواهی کردم ، گفتم فکر کردم چیز نا ثوابی گفتم ، خواستم مثلا به خیال خودم پیش دستی کنم
************

alizshah
20-05-2008, 01:42
اقا این تاپیک 2 ماه بود غیب زده بود من الان اینجا میبینم

alizshah
20-05-2008, 01:44
سلام این اولین پست من در این تاپیک هست ...پس زیاد نخندید !

بعد از سالها بنده به دیدن "بزرگ خاندان" بزرگ ترها ی فامیلمون می رفتم
بگذریم از اینکه با شهر چندان آشنائیتی نداشتم و ....در این نوع دیدارها سعی می کنم ادب رو رعایت کنم و از طرح مباحث سیاسی و فرهنگی و مذهبی و مشکلات روزمره و ... هیچ خبری نباشه
در حین صحبت ایشان گفتند : آقا...نمی دونم شما یادت هست یا نه 10 سال پیش تو راهروی خونه قدیمیمون نشسته بودیم شما یک چیزی"نصیحتی" به من گفتی که منو به گریه انداختی و... من سریع جمله ی ایشون رو بریدم و با عجله گفتم : ای بابا ، من هم خیلی اوقات مزخرف می گم شما زیاد به دل نگیرید
دیدم چهره ایشون بهم ریخت و همراه با همسرشون بنده رو با چشمان بهت زده نگاه می کنند "ایشون 87 سالشون هست"
من هم تعجب کردم ، بعد گفت : دست شما درد نکنه من هر جایی"مجلسی" میرم اون حرف های شما رو برای مردم می گم و می گم فلانی اینو بمن یاد داد و اونوقت شما می گی مزخرف بود

ای وای چقدر همونجا خندیدم و عذر خواهی کردم ، گفتم فکر کردم چیز نا ثوابی گفتم ، خواستم مثلا به خیال خودم پیش دستی کنم
************

حالا اون حرف چی بود ؟زود بگو دارم میمیرم ؟:19:

esi-cola
20-05-2008, 14:11
اینا سوتیای منه:
من به دیشب همیشه می گم دیروز شب
به پاساژ می گم پاشاز
به آدامس می گم آدانس
یه بارم حواسم نبود به رفیقم گفتم چهارشنبه سوری چندشنبس

Iman_m123
20-05-2008, 15:21
شما خیلی حواست خمع بوده واشه این چارشنبه سوری :31:

rami_hemi
20-05-2008, 19:02
آقا جا آقا
سوتی های بنده گاهی حد و حصر نداره.مثلا یه بار که رفته بودم ثبت نام یک نفر واسه کلاس موسیقی .وقتی پرسیدم زمان کلاس کی هستش گفت ساعت پنج .
یه نفر هم نبود به من بگه ساعت پنج میگه حتما 5 عصر هستش دیگه ساعت صبح کی میاد کلاس موسیقی
حالا بنده هم با پر رویی فراوان پرسید پنج عصر دیگه.
و اما سوتی وحشتناک ودسته جمعی ما توی کلاس ریاضی 1 اونم ترم اول اول که سوتی نبود واقعا یه حماقت بود و با سانسور فراوان میگم اونای که فهمیدن به بقیه که نفهمیدن نگن
ما با یه عده (2 نفر از دوستان خوب)قراغر شد صبحی که دانشگاه میایم یه چیزایی هم بیاریم با خودمون (خوردنی میباشد)از خوش شانسی من دیر بلند شدم و نتوستم دوساتم رو ببینم تو ترمینال من رفتم به سلامتی سر کلاس 60 -70 نفره ریاضی که از شانس بد ما هم استاد مار و قشنگ میشناخت و بنده سابقه اخطار و اخراج از بین اون 60 -70 نفر رو داشتم .طبق معمول رفتیم نشستیم لژ که جای راد مردان است
ساعت اول این دوستای ما نیاومدن گفتیم نامردا من رو خبر نکردن .راستش اون زمونم موبایل هنوز لوسک بود و همش یکی از ما موبایل داشت .اونم من نبودم .
خب زنگ اول تموم شد و ما رفتیم بیرون دیدم خدا روز بد نده این دو تا رفیق ما عین چیز جلوی کلاس وایسادن ببخشید از این الفاظ رکیک استفاده میکنم .
ولی بوی خیلی زننده ..... از دهنشون میاد(خوردنی مثل آب)آقا من گفتم شما وسط سالن چه غلطی میکنین؟
که اینا دیدم چیزی بارشون نیس.آقا اینا با پر رویی تمام وارد کلاس شدن و نشستن تو کلاس.از قضا هم چند تا از اون خان مای محترم کلاس نیمدونم چی شد تغییر مکان دادن و اومدن نشستن آخر کلاس.یکی هم که ما ارادت خاصی بهشون قائل بودیم (ولی الان احترام معمولی چون متاهلم)نشست پیش بنده حقیر فقیر.
جونم براتون بگه ما نشستیم استاد نشست و شروع تدریس .یکی از ین دوستان نیک ما هی بر میگشت و یه متلکی با اون صدای واقعا نازکش در مورد استاد به طرف من میگفت منم از خنده داشتم روده بر میشدم ولی پرونده سیاه بود جیکم در میاومد آبروم میرفت .به زور خودم رو نگه داشته بو.دم .این خانوم بسیار محترم هم متوجه شده بود که من دارم اونجا زور میزنم که صدان در نیاد .
در این موقع بود که صدای نحس آنیکی نکو دوستم هم در امد .بابا یکی به این بگه اخه بچه توی انتگرال کجا همسایگی محذوف هست مجبوری سوال کنی؟
این رو هم متذکر بشم استاد گرامی دست ما رو از همون اول کلاس خوندن(و این رو هم بگم بعدا همون استاد واقعا فهمیدم چه انسان خوبی هستن)
استاد هم هم که از سوال این عزیز تعجب کرده بود با کمی مکث گفت آخه تو انتگرال همسایگی محذوف نداریم.
و جواب دیگه هم از دوست دیگرمون بلند شد.
و این بود منفجر کننده بنده:
((ببین این مردک مست چی داره میپرسه (البته این لفظ به ترکی گفته شدهکه واقعا وحشتناک بود)))
توی کلاسی که از ترس استاد خپ گرفته نشسته بود یه صدای ناخراشیده بلند و کنترل نشده این رو گفت ورو به من بد بخت هم گفت.
من دیگه تحمل نداشتم و با تمام قدرتم کلم رو زدم به بازوی صندلی و به زور خوندم رو گرفتم و زیر چشمی استاد و کل کلاس رو زیر نظر داشتم و میدیدم خانوم محترم کنار بنده ریز ریز میخندن .من در حالی که داشتم از ترس میلرزیدم به یکی از بچه ها اشاره کردم پاشو اینا رو از کلاس ببر بیرون .و با هماهنگی لازم عملیات خروج این دو نفر از کلاس رو انجام دادیم .و موند یه عالمه کیف و کاپشن که باید من حمالیش رو میکردم .
اون روز بزرگترین سوت بود که دادیم .یعنی اگه استاد نامردی میکرد و موضوع رو به حراست میگفت چون بنده همیشه خدا پیش این دوستان بودم کارمون به حراست که صحله منکرات و دادگاهم میکشید .
داستان خوبی بود؟

M.etallic.A
20-05-2008, 19:45
آره خیلی جالب بود... خوب عالمیه خوووووب....

yas30n
20-05-2008, 19:52
میگم این سوتی ها رو کسی Pdf نکرده؟
خودم دست به کار شم؟

ebicross
21-05-2008, 06:45
چند وقت پیش تو اتوبوس با دوستم بودیم و هر دوتایی داشتیم با بلوتوث مموری های ملت رو پر از کلیپ میکردیم که من یه دختررو پیدا کردم و براش میفرستادم و اون هم برای من میفرستاد.
خلاصه وقتی پیاده شدیم گوشی دوستم رو گرفتم و دیدم اینها همش کلیپهای منه...
آخر فهمیدم دوستم هم مثل من اسم بلوتوثش رو اسم دختر گذاشته. جفتمون حسابی اسکل شدیم رفت...

Oxizhen
21-05-2008, 12:47
قبلا" هم یه سوتی این مدلی داده بودم اینجا تعریف کردم ... دیروز دوسته خواهرم اومده بود پیشش که با هم درس بخونن ... من نمیدونستم.. همینجوری با یه شلوارک رفتم تو اتاقه خواهرم( لباس تنم نبود کلا" فقط همون شلوارک) ... پس شد آنچه شد !

Havbb
21-05-2008, 14:54
يه پسر عمو دارم هر وقت پيشش باشم حتما" سوتي ميدم البته سوتي كلمه اي
---------------------------------------------------------
رفته بوديم بازديد از تصفيه خونه بعد يكي از كاركنان اونجا داشت برامون توضيح ميداد . اون آقا مارا برد توي اون مرحله كه آب را از چند لايه شن عبور ميدند و براي اينكه ما بهتر متوجه بشيم مقداري از همون شنهاي مخصوص را درون يك آكواريوم ريخته بودند و از بالا آب ميريخت تو آكواريوم و از پايين ميرفت بيرون همون لحظه كه توضيح اون آقا تموم شد معون ما كه يعني همراه ما اومده بود به اون آقا گفت : يعني كل آب اصفهان از اينجا رد ميشه؟؟(منظورش همون آكواريوم شيشه اي بود)

gmuosavi
21-05-2008, 15:28
چند روز پیش رفتم کشک بگیرم رفتم توی مغازه به فروشنده گفتم :
سلام کشک دارین !!!
طرف هم که فکر می کرد دارم یه چیزی می گم که بخندیم :22: گفت یه چیزایی داریم !!!
من هم خودم رو از تا ننداختم :25: و کشک رو با موفقیت کامل به خونه بردم !:8:

Havbb
30-05-2008, 15:10
چند روز پیش رفتم کشک بگیرم رفتم توی مغازه به فروشنده گفتم :
سلام کشک دارین !!!
طرف هم که فکر می کرد دارم یه چیزی می گم که بخندیم :22: گفت یه چیزایی داریم !!!
من هم خودم رو از تا ننداختم :25: و کشک رو با موفقیت کامل به خونه بردم !:8:
جمله ي خنده داري نگفتي كه؟ چرا خنديد؟

gmuosavi
01-06-2008, 16:23
جمله ي خنده داري نگفتي كه؟ چرا خنديد؟

بابا من کی گفتم خندید !؟
حواست رو جمع کن : عزیزم من سوتی دادم ! آخه کی از کشک فروشی می پرسه کشک دارین یا نه!؟

ragbar12
01-06-2008, 18:52
دوره دبيرستان معلم از من سوال كرد ودر جواب بايد ميگفتم هواپيماهاي قاره پيما ولي حول شدم گفتم قاره هاي هواپيما!
كلاس به هم ريخت!
ولي باز سازي شد!!!:31::46::19:

Mishel
01-06-2008, 19:24
آقا منم بعد از مدتها باز يه سوتي موفق شدم بدم. همه سعي خودم رو مي كنم سوتي هاي خنده داري بدم ولي اگه خنده دار نيست ببخشيد ديگه بيش از اين در توانم نيست.
آقا ديروز تو دانشگاه بودم كارم تموم شد از در داشتم ميومدم بيرون كه برم يهو ديدم يكي از خانوماي محترم پشت سرم بلند گفت سلام. منم برگشتم خيلي گرم سلام كردم يهو ديدم كنار در تكيه داده گوشي در گوشش هست و ميگه چطوري عزيزم خوبي؟!!!

Oxizhen
02-06-2008, 12:27
سلام
این سوتی داغ داغه تازه از تنور در اومده
هفته ی قبل سر کلاس بودیم یکی از بچه ها اومد بگه فاصله ای به طول دی(d) گفت فاصله ای به دول تی(T) [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اینم یکی دیگه
امروز تو برنامه ی تصویر زندگی دکتر میر داوودی مهمونشون بود اومد بگه این ایام رو تسلیت میگم گفت تبریک میگم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

M.etallic.A
02-06-2008, 13:49
یکی از دوستام تعریف میکرد یه شب با چند تا از دوستاش تو یه خونه ای تنها بودن و تو اتاق دراز کشیده بودن و داشتن فیلم سنتوری رو نگاه میکردن از پشت مانیتور. واسه اینکه حس بگیرن لامپها رو خاموش کرده بودن. اون صحنه ای که آهنگ پخش میشه و سنتوری میره بین کارتن خوابها این دوست ما رو جو میگیره یه سیگار میزاره گوشه لبش که روشن کنه. اما چون تاریک بود سیگار رو برعکس میزاره. فندک رو میگیره جلو سیگار و ف ی ل ت ر سیگار رو روشن میکنه و میکشه اما یه کم دود میکنه خاموش میشه دوباره فندک رو میگیره جلو سیگار و خلاصه همینطوری کل ف ی ل ت ر رو میکشه و شدید سرفه میکنه. تازه میفهمه که چه سوتی داده کل جمع میزنن زیر خنده و از حس و حال سنتوری در میان چراغها رو روشن میکنن آهنگ جواد یساری میزارن تا صبح میرقصن :دی

Havbb
02-06-2008, 14:11
بزرگترين سوتي زمستان 86:
پسر همسايمون اومد بگه آهن ربا گفت رب آهن !
بزرگترين سوتي بهار 87:
تو اصفهان باد ميومد يه مردي اومد بگه اي كاش بارون بياد گفت: به خدا كاش بارون بياد!
من كه اون لحظه كه اين سوتي را گرفتم كلي خنديدم

Havbb
02-06-2008, 14:14
يه يخچال فريزر خريده بوديم رو كارتونش نوشته بود: (آب سرد كن دار) يه نفر اومد بخونه گفت: ( آب سرد كن ٍ دار) !

Havbb
02-06-2008, 14:16
راستي بزرگترين سوتي پاييز 86 اينه:

رفته بوديم بازديد از تصفيه خونه بعد يكي از كاركنان اونجا داشت برامون توضيح ميداد . اون آقا مارا برد توي اون مرحله كه آب را از چند لايه شن عبور ميدند و براي اينكه ما بهتر متوجه بشيم مقداري از همون شنهاي مخصوص را درون يك آكواريوم ريخته بودند و از بالا آب ميريخت تو آكواريوم و از پايين ميرفت بيرون همون لحظه كه توضيح اون آقا تموم شد معون ما كه يعني همراه ما اومده بود به اون آقا گفت : يعني كل آب اصفهان از اينجا رد ميشه؟؟(منظورش همون آكواريوم شيشه اي بود)

yoosef_st
02-06-2008, 20:05
یکی از دوستام تعریف میکرد یه شب با چند تا از دوستاش تو یه خونه ای تنها بودن و تو اتاق دراز کشیده بودن و داشتن فیلم سنتوری رو نگاه میکردن از پشت مانیتور. واسه اینکه حس بگیرن لامپها رو خاموش کرده بودن. اون صحنه ای که آهنگ پخش میشه و سنتوری میره بین کارتن خوابها این دوست ما رو جو میگیره یه سیگار میزاره گوشه لبش که روشن کنه. اما چون تاریک بود سیگار رو برعکس میزاره. فندک رو میگیره جلو سیگار و ف ی ل ت ر سیگار رو روشن میکنه و میکشه اما یه کم دود میکنه خاموش میشه دوباره فندک رو میگیره جلو سیگار و خلاصه همینطوری کل ف ی ل ت ر رو میکشه و شدید سرفه میکنه. تازه میفهمه که چه سوتی داده کل جمع میزنن زیر خنده و از حس و حال سنتوری در میان چراغها رو روشن میکنن آهنگ جواد یساری میزارن تا صبح میرقصن :دی
خــــــــیـــــــــلـــــ ــــی با حال بـــــود!!! آخــــرش بود. دمت گرم. کلی خندیدم.

Mishel
03-06-2008, 16:05
بابا سوتي بديد. سوتي بازار از سكه افتاد! بكشيد بالا اين سوتي بازارو.

apollon
04-06-2008, 00:40
چند روز پیش بعد از مدتها رفتیم یه سری گیم نت(آخه قبلا بدجور بهش معتاد شده بودم مجبور شدم ترک کنم)
یه پسره با چند تا از دوستاش اومدن گیم نت از دوستاش پرسید همه کانتر بازی میکنید اونا هم گفتن آره
بعد اومد به صاحب گیم نت گفت آقا شش تا کانتر بدین:18::18:
صاحب گیم نت گفت نوشابه نمی خواین:13:
ماه هم که همه:39::39::39:

apollon
04-06-2008, 01:04
معلم دینیمون داشت سر کلاس درباره ی یک آدمی تو 1400 پیش حرف میزد که اسمش فکر کنم ابوقریش بود
بعد میخاست بگه علاقه ی زیادی به بچه گربه ها داشتن اشتباهی میگه این آقا ب.. ب ا ز بوده
بعد کلاس شد[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

m_s20
06-06-2008, 10:59
همین لان خاله من اومد دم خونمون زنگ درمون رو زد منم حسابی شولیده پولیده و با یه زیر شلواری خیلی گشاد از این راه راها کش در رفته که با سنجاق نگهش داشته بودم رفتم دم در درا که وا کردم خالم انقد هواسش توی وضعیت من بود که گفت علو سلام خوبی مامانت خونه است...

e.khafan!
08-06-2008, 14:06
با بچه ها داشتیم می رفتیم مشهد اونم با قطار ، 8 نفری توی یه کوپه بودیم تا زمان خواب باید همون جوری می موندیم ، کلی کرم ریختیم یکی رفت دو تا آب معدنی گرفت آورد بعد همه اِین این اوردکا می گفتن م . م . من من من من خلاصه یکیشونو رو هوا زدم گفتم من یه جوری می خورم که دهنی نشه ( لیوان نبود همه هم ازون افغانیا ! اب معدنی یه لیتری می دادی بهشون یه اب معدنی یک و نیم لیترذی خالص می دادن بهتون ) اقا معلمه هم جلوی من بود منم از روش ابشار کل دهنمو از فاصله ی 20 سانتی پر کردم تا اومدم بقورطمش این بقلیم یه چرتی گفت منم یهو خندم گرفت دهنرو بستم جلوشم دستمو گذراشتم ، دیگه نتونستم نگردارم این آب از درز بین انگشتم اِین شیلنگ آب پاشید تو صورت معلمه .... بقیش بماند ولی تا آخر سال هرذجا می خواستم آب بخورم تا شعاع 2 مترذ دورذمو خالی می کردن !

e.khafan!
08-06-2008, 14:26
چند روز پیش تو مهمونی بعد از این که میوه پخشیدن و جمع کردن یه سری مهمون دیگه اومدن ، یه دختره نشست صندلی بقلی جوری که با هم هم میز بودیم ، منم هی کلاس میرفتم و اینا ! بعد آوردن میوه می ذاشتن منم حواسم نبود تا بخودم جنبیدم دیدم یه میوه رو میزه منه یعنی وسطش منم خرم بدون فکر یهو شروع کردم به طارق هی گفتم ... بابا نمی خواد دیگه نم تونم بخورم ، دستتون درد نکنه ، بابا این چه کاریه اونم هی با چشاش علامت میداد منم دوزاریم نمی افتاد بشقابو ورداشتم بردم گذاشتم روی اوپن بعد اومدم با کلی ادا نشتم تازه دوزاریم اقتاد می وه واسه من نبوده ! هزار و یک رنگ شدم اخرشم رفتم دست شویی هی خودمو زدم ...

winter+girl
08-06-2008, 21:18
دیشب دو تا از عموهام + خانوادشون اومدن خونمون چقدر سعی کردم سوتی ندم تا آخر شب موفق بووودم بد شانسی سر شام اومدم لییوانم و بردارم دوغ بخورم نمیدونم دستم چرا در رفت دوغ پاشبده شد رو صورتم و بینیم حالا همه دارن نگام میکنن و تعجب میکنن این جرا با بینیش داره دوغ میخوره اومدم تند بلند شم برم محکم از پشت خوردم زمین بقیه دوغ هم ریخت رو لباسم که مشکی بوووودحالا همه دیدن هیچی ضایع شدم هیچی یکی نیس بگه چرا من که خبر خودمو دارم جلوی اونی که نباید بشینم نشسته بوووودم

befermatooo
08-06-2008, 22:11
یه بنده خدایی میگفت اون موقع که من میومدم p30 همه بچه + بودن خنده داره یعنی همچین چیزی امکان داره؟؟؟

بنده خدای عالی هم اون موقع بچه تشریف داشتن

reza3600
09-06-2008, 01:57
گرسنه بودم و کسی خونه نبود. گفتم که برم کنسرو لوبیا رو بزارم بجوشه تا متناول بشوم. ابتدا که نگاهم به کنسرو لولبیا افتاد گمان بردم که این کنسرو لوبیا یا ابر کنسرو است یا کنسرو لوبیای خانواده! باری به هر جهت پس از گذر نیم 20 دقیقه و به روایتی دیگر 30 دقیقه که متواتر تر بوده لوبیا را از اندرون دیگ برداشته و درش را که به مانند نوشابه های غربت زده! مثل پپسی باز میشد باز کردم و از انچه که دیدم چشمانم گرد شد. اندرون کنسرو ، آناناس بود.
نتیجه اخلاقی: کنسرو لوبیا رو زیاد نجوشونید چون تبدیل به آناناس میشه.!!!

یه روزی یکی از دوستان رو که مدت مدیدی بود ندیده بودم دیدم! هنگام خداحافظی دوستم گفت از دیدن شما خوشحال شدم و من یهو گفتم: حتما!!!

ehsssssan
09-06-2008, 02:25
یه روزی یکی از دوستان رو که مدت مدیدی بود ندیده بودم دیدم! هنگام خداحافظی دوستم گفت از دیدن شما خوشحال شدم و من یهو گفتم: حتما!!!

:39::39::39::39:

ebicross
09-06-2008, 06:51
این سوتی نیست ولی جالبه.
چند روز پیش دو سه تا از این بچه ها (منظور زیر 12 سال) داشتن با هم بازی میکردن. حالا بازیشون چی بود؟ هیچی. داشتن رو هم تف میکردن.
یهو یکیشون از دستش در رفت و رو رفیق ما تف کرد. این دوست منم کلی اعصبانی شد ولی دیدم داره یه کارایی میکنه. صداش اینطوری بود: اخخخخخخووووو اخخخخخخخ
بله. ایشون داشتن تف جمع آوری میکردن.
یهو تا اون بچه هه اومد طرفمون یه تف دیگه رو دوستم کرد و بلند بلند خندید و این دوستم هم مخزن چند لیتری تف خودشو ریخت رو صورت تون بچه هه و چون اون دهنش باز بود و داشت میخندید مستقیم افتاد تو دهنش. بیشتر اگر توضیح بدم حالتون بد میشه. مثلا خیلی دوست داشتم از وسعت مقدار تف و رنگش بگم ولی نمیشه.
اما فقط بگم این بدبخت داشت خفه میشد چون راه گلوش بسته شده بود و بدبخت کبود شده بود.
سرفه کردنش که تمام شد فهمیدیم همه رو قورت داده.
شرمنده یکم حال بهم زن بود.

Vahid67
09-06-2008, 09:41
این سوتی نیست ولی جالبه.
چند روز پیش دو سه تا از این بچه ها (منظور زیر 12 سال) داشتن با هم بازی میکردن. حالا بازیشون چی بود؟ هیچی. داشتن رو هم تف میکردن.
یهو یکیشون از دستش در رفت و رو رفیق ما تف کرد. این دوست منم کلی اعصبانی شد ولی دیدم داره یه کارایی میکنه. صداش اینطوری بود: اخخخخخخووووو اخخخخخخخ
بله. ایشون داشتن تف جمع آوری میکردن.
یهو تا اون بچه هه اومد طرفمون یه تف دیگه رو دوستم کرد و بلند بلند خندید و این دوستم هم مخزن چند لیتری تف خودشو ریخت رو صورت تون بچه هه و چون اون دهنش باز بود و داشت میخندید مستقیم افتاد تو دهنش. بیشتر اگر توضیح بدم حالتون بد میشه. مثلا خیلی دوست داشتم از وسعت مقدار تف و رنگش بگم ولی نمیشه.
اما فقط بگم این بدبخت داشت خفه میشد چون راه گلوش بسته شده بود و بدبخت کبود شده بود.
سرفه کردنش که تمام شد فهمیدیم همه رو قورت داده.
شرمنده یکم حال بهم زن بود.
حالمو به هم زدی ولی با حال بود مرسی

Vahid67
09-06-2008, 09:42
گرسنه بودم و کسی خونه نبود. گفتم که برم کنسرو لوبیا رو بزارم بجوشه تا متناول بشوم. ابتدا که نگاهم به کنسرو لولبیا افتاد گمان بردم که این کنسرو لوبیا یا ابر کنسرو است یا کنسرو لوبیای خانواده! باری به هر جهت پس از گذر نیم 20 دقیقه و به روایتی دیگر 30 دقیقه که متواتر تر بوده لوبیا را از اندرون دیگ برداشته و درش را که به مانند نوشابه های غربت زده! مثل پپسی باز میشد باز کردم و از انچه که دیدم چشمانم گرد شد. اندرون کنسرو ، آناناس بود.
نتیجه اخلاقی: کنسرو لوبیا رو زیاد نجوشونید چون تبدیل به آناناس میشه.!!!


:18::18::18::18:
:18:

devil_ff2008
09-06-2008, 09:56
این سوتی نیست ولی جالبه.
چند روز پیش دو سه تا از این بچه ها (منظور زیر 12 سال) داشتن با هم بازی میکردن. حالا بازیشون چی بود؟ هیچی. داشتن رو هم تف میکردن.
یهو یکیشون از دستش در رفت و رو رفیق ما تف کرد. این دوست منم کلی اعصبانی شد ولی دیدم داره یه کارایی میکنه. صداش اینطوری بود: اخخخخخخووووو اخخخخخخخ
بله. ایشون داشتن تف جمع آوری میکردن.
یهو تا اون بچه هه اومد طرفمون یه تف دیگه رو دوستم کرد و بلند بلند خندید و این دوستم هم مخزن چند لیتری تف خودشو ریخت رو صورت تون بچه هه و چون اون دهنش باز بود و داشت میخندید مستقیم افتاد تو دهنش. بیشتر اگر توضیح بدم حالتون بد میشه. مثلا خیلی دوست داشتم از وسعت مقدار تف و رنگش بگم ولی نمیشه.
اما فقط بگم این بدبخت داشت خفه میشد چون راه گلوش بسته شده بود و بدبخت کبود شده بود.
سرفه کردنش که تمام شد فهمیدیم همه رو قورت داده.
شرمنده یکم حال بهم زن بود.
:2::2::2::2::2::2::2::2::2::2::2::2:

sourena_8888
09-06-2008, 10:29
معلم ریاضیمون بعد دو سال شلوار مشکی پارچه ای پوشید ...رفت پای تخته شروع کرد حسابان درس داد....دستش گچی شد ...[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بقیش را همه حفظن

lord40
09-06-2008, 10:46
این سوتی نیست ولی جالبه.
چند روز پیش دو سه تا از این بچه ها (منظور زیر 12 سال) داشتن با هم بازی میکردن. حالا بازیشون چی بود؟ هیچی. داشتن رو هم تف میکردن.
یهو یکیشون از دستش در رفت و رو رفیق ما تف کرد. این دوست منم کلی اعصبانی شد ولی دیدم داره یه کارایی میکنه. صداش اینطوری بود: اخخخخخخووووو اخخخخخخخ
بله. ایشون داشتن تف جمع آوری میکردن.
یهو تا اون بچه هه اومد طرفمون یه تف دیگه رو دوستم کرد و بلند بلند خندید و این دوستم هم مخزن چند لیتری تف خودشو ریخت رو صورت تون بچه هه و چون اون دهنش باز بود و داشت میخندید مستقیم افتاد تو دهنش. بیشتر اگر توضیح بدم حالتون بد میشه. مثلا خیلی دوست داشتم از وسعت مقدار تف و رنگش بگم ولی نمیشه.
اما فقط بگم این بدبخت داشت خفه میشد چون راه گلوش بسته شده بود و بدبخت کبود شده بود.
سرفه کردنش که تمام شد فهمیدیم همه رو قورت داده.
شرمنده یکم حال بهم زن بود.

یکم حال بهم زن بود ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! امروزمان تفی شد :2::2::2::2::2::2::2::2::2::2:

Ni_nigc
09-06-2008, 14:38
آقا منم بعد از مدتها باز يه سوتي موفق شدم بدم. همه سعي خودم رو مي كنم سوتي هاي خنده داري بدم ولي اگه خنده دار نيست ببخشيد ديگه بيش از اين در توانم نيست.
آقا ديروز تو دانشگاه بودم كارم تموم شد از در داشتم ميومدم بيرون كه برم يهو ديدم يكي از خانوماي محترم پشت سرم بلند گفت سلام. منم برگشتم خيلي گرم سلام كردم يهو ديدم كنار در تكيه داده گوشي در گوشش هست و ميگه چطوري عزيزم خوبي؟!!!


خیلی باحال بود اقا .
ولی من اگه جات بودم برای اینکه ضایع نشم سعی میکردم سریع گوشیم رو دربیارم و با گوشیم صحبت کنم :31::31::31::31::31:

Mishel
09-06-2008, 20:22
خیلی باحال بود اقا .
ولی من اگه جات بودم برای اینکه ضایع نشم سعی میکردم سریع گوشیم رو دربیارم و با گوشیم صحبت کنم :31::31::31::31::31:

نه من سريع برگشتم تو مثلا يكي رو توي حياط ديدم سلام كردم :31:

M.etallic.A
09-06-2008, 22:46
دیشب دو تا از عموهام + خانوادشون اومدن خونمون چقدر سعی کردم سوتی ندم تا آخر شب موفق بووودم بد شانسی سر شام اومدم لییوانم و بردارم دوغ بخورم نمیدونم دستم چرا در رفت دوغ پاشبده شد رو صورتم و بینیم حالا همه دارن نگام میکنن و تعجب میکنن این جرا با بینیش داره دوغ میخوره اومدم تند بلند شم برم محکم از پشت خوردم زمین بقیه دوغ هم ریخت رو لباسم که مشکی بوووودحالا همه دیدن هیچی ضایع شدم هیچی یکی نیس بگه چرا من که خبر خودمو دارم جلوی اونی که نباید بشینم نشسته بوووودم

جلوی کی نشسته بودی مگه :دی تیریپ لاوت ؟

راستی به نظرم تو بیشتر دست و پا چلفتی هستی.

اینم یه سوتی دیگه از من : دیروز تو تاکسی نشسته بودم. اصلا حواسم سر جاش نبود و فکرم شدیدا مشغول بود. طوری که اصلا یادم رفت کرایه بدم. بعد راننده داشت بقیه پول مسافرهای دیگه رو میداد منم همش فکر میکردم کرایه دادم و راننده داره بقیه پول منو میده همرو گرفتم گذاشتم تو جیبم. بعد که رسیدیم ته خط دیگه خودتون حدس بزنید.یه ساعت داشتم حساب کتاب میکردم که کدوم پول ماله کیه...

Ni_nigc
11-06-2008, 07:44
به نظر شما این داستان حقیقت دارد ؟

این هم از لینک تمامی سوتی های عید سال 85 فک و فامیلای ما
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

rezaete
11-06-2008, 09:07
این سوتی ها مربوط به عید سال 85 هست . خدمت شما .

ما هم در زمانی از عمر ذیقیمتمان را به پیشه ی شریف SOOT TOKERI یعنی سوتی گیری مشغول بودیم و کلی حال می کردیم . البته با رخصت از پیشکسوتان عرصه ی سوتی p30world بسان M.etalic.A , Ebicross , wookman و سایر عزیزان .
ما که کردیم و گذشتیم و نفهمید ولی . . .
به نظر شما این داستان حقیقت دارد ؟

file:///C:/Documents%20and%20Settings/n_khoshjamal/Desktop/DSDS.jpg

نمی دونم چرا عکسی که می خوام بفرستم ، اینطوری میشه .
چکار باید بکنم . حجم و سایز عکس حداکثر چقدر می تونه باشه .

بله کاملاً درست حدس زدید .

این ماجرا در یکی از روستاهای شمالی کشور به وقوع پیوست .



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] الان هم که سوتی دادی . عکست رو اول آپلود کن بعد بزار اینجا [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Ni_nigc
11-06-2008, 09:22
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] الان هم که سوتی دادی . عکست رو اول آپلود کن بعد بزار اینجا [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


بی معرفت نمی تونستی اروم در گوشم بگی ؟:21::21:
حالا بهم بگو کجا Uploadesh کنم .
upload center تون کجاست ؟
توی p30 باس اپلودش کنم یا جای دیگه ؟

WooKMaN
11-06-2008, 14:20
داره ميشه 100.000 بازديد كننده ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](15).gif

اخه اگه من نبودم سوتي بازارو بزنم ، چي ميشد !؟‌ ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](173).gif

خب يكي ديگه ميزد ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](56).gif

M.etallic.A
11-06-2008, 23:29
و اون هیچکس نبود غیر از من ! :دی

ehsssssan
12-06-2008, 00:20
من زنگ زدم خونه دوستم که باهاش حرف بزنم
یکی تلفنو برداشت گفت :
بله
-سلام حاج خانم معذرت میخوام مزاحم شدم حالتون خوبه من احسان هستم میشه با فردین حرف بزنم؟؟؟؟؟ {خیلی مودبانه و بچه مثبتی}

اون با یه لهجه ی خیلی بچه گونه مثلا 6 پنج ساله گفت "الان میرم صداش میکنم"

فهمیدین چی شده ؟ طرف یه بچه 5 ساله بوده که تلفن رو برداشته

Mojtaba N87
12-06-2008, 00:31
داره ميشه 100.000 بازديد كننده ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](15).gif

اخه اگه من نبودم سوتي بازارو بزنم ، چي ميشد !؟‌ ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](173).gif

خب يكي ديگه ميزد ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](56).gif

100000 رو هم رد کرد :31::11:

Mojtaba N87
12-06-2008, 00:33
من هم در فرایند یک سوتی خیط ؛ دیروز می خواستم در مورد یکی از دوستام (بماند! ) یه موردی (بماند! ) رو به دوست دیگم (بماند! ) اس ام اس کنم! آقا اومدیم زرتی مسیج رو واسه همونی زدم که مورد در موردش بود!!!

فکر می کنم سوتی خیلیا باشه! خوراک خودمه اینجور سوتی ها!

ehsssssan
12-06-2008, 02:50
من هم در فرایند یک سوتی خیط ؛ دیروز می خواستم در مورد یکی از دوستام (بماند! ) یه موردی (بماند! ) رو به دوست دیگم (بماند! ) اس ام اس کنم! آقا اومدیم زرتی مسیج رو واسه همونی زدم که مورد در موردش بود!!!

فکر می کنم سوتی خیلیا باشه! خوراک خودمه اینجور سوتی ها!

به به چه جالب منم اینطور شدم

تولد (یماند) بود منم با (بماند) دیگه ای بودیم یعنی اون 2 تا بماند بودن و من که نماندم
من خواستم به بماند 2 sms بزنم که چی خریدی واسه بماند 1 که معلومه چیکار کردم دیگه . . . . .

M.etallic.A
12-06-2008, 13:14
منم یه بار یه جوک +25 میخواستم واسه یکی از دوستام sms کنم که اشتباهی برای پدرم فرستادم . الباقیه الماجرا .....

Mojtaba N87
12-06-2008, 14:22
باقی ماجرا رو هم بگین دوستان!!!

باقی ماجرای من این بود که تا 1 هفته داشتم پاچه خواری (بماند) اولی رو می کردم!

Mojtaba N87
12-06-2008, 14:25
سوتی هفته پیش :

سر کلاس ماشین آلات ساختمانی بودیم ، جلسه آخر!

استاد گفت فکر می کنین یه تریلی با سرعت 30 کیلومتر در ساعت در چه مدتی از بوشهر می رسه مشهد؟!

من حواسم نبود ، فکر کردم می گه از نیشابور به مشهد ! با اعتماد به نفس کامل و پس از محاسبه ذهنی گفتم حدود 5 ساعت!

تا حالا سر کلاس اینقدر بهم نخندیده بودن!!!

M.etallic.A
12-06-2008, 16:06
و باقی ماجرا اینکه شب پدرم اومد خونه اول یه کم دعوا کرد بعد یه کم نصیحت و آخر سر یواش در گوشم گفت بازم از این جوکها داری ؟:دی

mehdi_vsgh
12-06-2008, 16:46
و باقی ماجرا اینکه شب پدرم اومد خونه اول یه کم دعوا کرد بعد یه کم نصیحت و آخر سر یواش در گوشم گفت بازم از این جوکها داری ؟:دی
جدی؟؟؟

=))
:d

sourena_8888
12-06-2008, 17:02
و باقی ماجرا اینکه شب پدرم اومد خونه اول یه کم دعوا کرد بعد یه کم نصیحت و آخر سر یواش در گوشم گفت بازم از این جوکها داری ؟:دی
عجب پدر باحالی داری ...دستشو ببوس

Mishel
12-06-2008, 19:40
سلام دوستان. سوتي امروز دادم 4000 تا. خدايي نظر بديد سوتيه سال هست يا نه!؟

امروز تو دفترم نشسته بودم مشغول كار يه دفعه يكي از همكاراي قديمي خيلي عزيزم اومد تو. سلام و عليك و حال و احوال نشست شروع كرديم گپ زدن همون موقع دو سه تا ديگه از همكارا هم اومدن تو دفتر من بحث كار و اينا شد. داشتم مي گفتم كه آره سرم خيلي شلوغه و اين حرفا كه اين همكار قديميم گوشيشو درآورد شروع كرد اس ام اس نوشتن گفت فلاني شمارت چند بود. منم موندم اين شماره منو اين موقع يهو مي‌خواد چي كار وسط حرف. شمارمو گفتم بهش ادامه دادم به حرفام. يهو ديدم برام اس ام اس اومد. در حال حرف زدن گوشيمو برداشتم اس ام اس رو باز كردم ديدم شماره همين همكارمه گفتم لابد جكي چيزي داده. اس ام اس رو باز كردم ديدم نوشته " مهندس زيپت رو بكش بالا "

Vahid67
12-06-2008, 22:45
سلام دوستان. سوتي امروز دادم 4000 تا. خدايي نظر بديد سوتيه سال هست يا نه!؟

امروز تو دفترم نشسته بودم مشغول كار يه دفعه يكي از همكاراي قديمي خيلي عزيزم اومد تو. سلام و عليك و حال و احوال نشست شروع كرديم گپ زدن همون موقع دو سه تا ديگه از همكارا هم اومدن تو دفتر من بحث كار و اينا شد. داشتم مي گفتم كه آره سرم خيلي شلوغه و اين حرفا كه اين همكار قديميم گوشيشو درآورد شروع كرد اس ام اس نوشتن گفت فلاني شمارت چند بود. منم موندم اين شماره منو اين موقع يهو مي‌خواد چي كار وسط حرف. شمارمو گفتم بهش ادامه دادم به حرفام. يهو ديدم برام اس ام اس اومد. در حال حرف زدن گوشيمو برداشتم اس ام اس رو باز كردم ديدم شماره همين همكارمه گفتم لابد جكي چيزي داده. اس ام اس رو باز كردم ديدم نوشته " مهندس زيپت رو بكش بالا "

:27::27::27::27:

WooKMaN
12-06-2008, 22:56
هيچي ديگه ... با رفقا قرار گذاشته بيدم بريم صفا ... (از نوع ذكووورش ، بد برداشت نشود) ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

يكي از بروبچ نيومد ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

منم از دستش كلافه شدم يه sms نه ببخشيد پيامك پر از مهر و محبت با استفاده از افعال معكـوس براش فرستادم ...[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بعد از 20 دقيقه اومد ... يهو هرچي در شان خودش بود نثارم نمود ...[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

گفتم چته تو ؟ ... فرمودند: سيم كارتو دادم آبجيم !!! اون چي بود واسش نوشته بودي ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اين شد كه ما همان لحظه از خداوند متعال طلب غيب شدن نموديم ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

و دوستان از بس خنديدن كه دهانشان مقداري جا باز نموده بود ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mojtaba N87
12-06-2008, 23:05
خیلی با ادبیات نوشتنت حال می کنم wooKMaN ! سوتی هات هم مثل خودت باحالن

Mishel
12-06-2008, 23:42
به به برادر WooKMaN حال شما چطوره؟ مشتاق سوتيت!

M.etallic.A
12-06-2008, 23:54
من امروز واسه اولین بار رفتم کتابخونه درس بخونم مثلا... اشتباهی رفتم تو اتاق خواهران ( همه شون بدون حجاب و بعضی هاشون با تی شرت بودن ) حدود 10 ثانیه نشستم دیدم همشون با دهن باز دارن منو نگاه میکنن اومدم پا شم برم بیرون پام خورد صندلی افتاد درستش کردم خواستم برم بیرون دم در که رسیدم همون لحظه یکی داشت میومد تو چون در به سمت داخل باز میشد اونم درو محکم هل داد من و در یکی شدیم بالاخره با هزار زحمت رفتم تو قسمت برادران نشستم رو صندلی که شروع کنم اما یهو یادم اومد کتابم رو اونجا جا گذاشتم. رفتم در زدم یکی از دخترها با عصبانیت درو باز کرد گفت چیه ؟ گفتم ببخشید میتونم بیام تو کتابم رو بگیرم. گفت نخیر . بعد اومد به مسئول کتابخونه گفت که این آقا واسه ما مزاحمت ایجاد میکنه و مسئول کتابخونه هم عذر منو خواست... این شد داستان درس خوندن ما در کتابخونه....

Mojtaba N87
13-06-2008, 00:22
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ehsssssan
13-06-2008, 01:46
من امروز واسه اولین بار رفتم کتابخونه درس بخونم مثلا... اشتباهی رفتم تو اتاق خواهران ( همه شون بدون حجاب و بعضی هاشون با تی شرت بودن ) حدود 10 ثانیه نشستم دیدم همشون با دهن باز دارن منو نگاه میکنن اومدم پا شم برم بیرون پام خورد صندلی افتاد درستش کردم خواستم برم بیرون دم در که رسیدم همون لحظه یکی داشت میومد تو چون در به سمت داخل باز میشد اونم درو محکم هل داد من و در یکی شدیم بالاخره با هزار زحمت رفتم تو قسمت برادران نشستم رو صندلی که شروع کنم اما یهو یادم اومد کتابم رو اونجا جا گذاشتم. رفتم در زدم یکی از دخترها با عصبانیت درو باز کرد گفت چیه ؟ گفتم ببخشید میتونم بیام تو کتابم رو بگیرم. گفت نخیر . بعد اومد به مسئول کتابخونه گفت که این آقا واسه ما مزاحمت ایجاد میکنه و مسئول کتابخونه هم عذر منو خواست... این شد داستان درس خوندن ما در کتابخونه....


اون قسمت بیرون رفتن از کتابخونه جالب بود
منم یه بار اشتباهب وارد سلف سرویس خواهران شدم کل سالن داشت جیغ میکشید اومدم برگردم برم پام پیچ خورد افتادم 500 نفر دختر داشتن بهم میخندیدن


مهندس زیبتو بکش بالا

خیلی عالی . . . .

MILIN3M
13-06-2008, 03:03
سوتی ما ..با رفیقم تو توبوس بودیم بعد ...یه دختره امار میداد بعد از کمی تلپاتی تل دادم..........خ[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]لاصه بگم... بعدش ما از اتوبوس اومدیم پیاده شدیم اوناهم پیاده شدن...بعدش ما فهمیدیم اشتباه پیاده شدیم برگشتیم بالا..[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]این دفعه من پشتم سمت خانومها بود و رفیقم جلوم به سمت خانومها...................بعد شروع کردم به مسخره کردن دختره که اره فکرده الان چی میکنم براش من باسه خنده میخوامشو اینها..[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]دیدم رفیقم داره بال بال میرنه.. کم مونده بود پرواز کنه..[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مشغول گفتن بودم ناخوداگاه برگشتم دیدم همینطوری تو چشام با عصبانیت نگاه میکنه....[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]منم در کمال خونسردی ایسگاه بعدی پیاده شدم..........[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mojtaba N87
13-06-2008, 12:37
سوتیت بد آموزی داره Lol

mohammadjt
13-06-2008, 22:03
سلام به همه دوستان من 2 روز پیش این تاپیک رو برای اولین بار دیدم و کلی خندیدیم البته من خودو شدیدا صوتی میدیم در اکثر مواقع ولی اون موقع هر چی فکر کردم یادم نیمد تا اینکه امروز چند تا از سوتی های جالبم یادم اومد که می نویسم
فکر کنم 2 سال پیش بود تو خونه بودم که در زنگ زد رفتم باز کردم یک پسر حدود 17 ساله بود گفت ما داریم بالاتر جدولرو درست می کنیم حالا موقع ظهر بادمجان خریدیم یک مایتابه می خوایم سرخ کنیم منم یک مایتابه اوردم گفت کوچیکه که یک بزک براش بردم خلاصه گفت یک قابلمه هم بده منم چون چیزی دم دست نبود قابلمه زودپزو بهش دادم گفت تا 2 ساعت دیگه می یارم رفت که دیگه بیاره نکته جالب اینکه من اصلا دقت نکردم آخ تو کوچه جدول چیو می خوان بسازن مگه خیابونه تا مدت ها کل فامیل مارو دست می نداختن

ebicross
14-06-2008, 06:59
چند روز پیش یک کاپ فامیلی زدیم و کلی پسر داشتیم Pes2008 بازی میکردیم.
بچه ی یکی از این آشناها 8 سالش بود کیلید شده بود که منم بازی کنم.
خلاصه گفتیم میاریمش نخودی باشه و شانس هرکی بیفته اون سعود کرده.
این بچه هم اینتر رو برداشت و شروع کرد.
من که بارسلونا بودم و یواشکی بازیکنام هم دستکاری شدند ازش فقط 2 تا خوردم.
بقیه هرکدوم چندتایی ازش گل خوردن و آخر هم با اقتدار کاپ رو گرفت.
مارو میگی مارس مونده بودیم. نامرد رفت واسه همه تعریف کرد و آبرومونو برد.

Meisam Khan
14-06-2008, 13:16
سلام به همه دوستان من 2 روز پیش این تاپیک رو برای اولین بار دیدم و کلی خندیدیم البته من خودو شدیدا صوتی میدیم در اکثر مواقع ولی اون موقع هر چی فکر کردم یادم نیمد تا اینکه امروز چند تا از سوتی های جالبم یادم اومد که می نویسم
فکر کنم 2 سال پیش بود تو خونه بودم که در زنگ زد رفتم باز کردم یک پسر حدود 17 ساله بود گفت ما داریم بالاتر جدولرو درست می کنیم حالا موقع ظهر بادمجان خریدیم یک مایتابه می خوایم سرخ کنیم منم یک مایتابه اوردم گفت کوچیکه که یک بزک براش بردم خلاصه گفت یک قابلمه هم بده منم چون چیزی دم دست نبود قابلمه زودپزو بهش دادم گفت تا 2 ساعت دیگه می یارم رفت که دیگه بیاره نکته جالب اینکه من اصلا دقت نکردم آخ تو کوچه جدول چیو می خوان بسازن مگه خیابونه تا مدت ها کل فامیل مارو دست می نداختن
معلومه كه دست به سوتي توپي داري.

mohammadjt
15-06-2008, 22:42
سال اول بود که رفتم دانشگاه اون موقع خیلی جوگیر بودم همیشه ردیف اول می شستم البته الانم همیشه جولوها می شینم کلا بچه مثبتم از بچه هام خیلی کم می شناختم خلاصه بعد از حدود یک ربعی که در انظار عموم قرار داشتیم یکی زد به شونم در گوشم گفت لباستو برعکس پوشیدی وقتی نگاه کردم کلی سرخ شدم یک پیرهن بافتنی یقه گرد بود که جولوش یک طرحی داشت ولی الان اون طرح پشت من بود خلاصه رفتیم سریع تودستشویی عوض کردیم

Mojtaba N87
15-06-2008, 22:54
یکی بیاد تمام سوتی ها رو تو یک فایل pdf ذخیره کنه ، بفروشیم پولدار شیم بریم خارج!

alizshah
16-06-2008, 03:22
یکی بیاد تمام سوتی ها رو تو یک فایل pdf ذخیره کنه ، بفروشیم پولدار شیم بریم خارج!

به همین خیال باش :27:

البته من میتونم بکنم چن میدی :18: ؟

winter+girl
16-06-2008, 11:18
یکی بیاد تمام سوتی ها رو تو یک فایل pdf ذخیره کنه ، بفروشیم پولدار شیم بریم خارج!

تو رو خدا بیخیال تو تاریخ این تاپیک خیلیا خواستن این کارو کنن اما همشون به طرز مشکوکی ناپدید شدن

rezaete
16-06-2008, 11:43
من دیشب با آکروبات زدم ، صفحه ها به هم ریخت . اگه نرم افزاری که کار میکنه میشناسد ، لینکشو بدید ، من میزنم . البته قبلا از صفحه های اول پی دی اف درست کردن ولی این آخری ها رو کسی ردیف نکرده .

M.etallic.A
16-06-2008, 22:59
pdf درست نکنید بابا... هر کی خواست بخونه میاد تو این تاپیک میخونه. راستی اسم کاربرها رو هم زیر سوتی ها بنویسید.

alizshah
16-06-2008, 23:29
مطمئن باشید من غیب نمیشم
میخوای در 5 روز همه رو تو pdf ذخیره کنم

ehsssssan
17-06-2008, 02:05
یکی بیاد تمام سوتی ها رو تو یک فایل pdf ذخیره کنه ، بفروشیم پولدار شیم بریم خارج!

:16::16::16::16::16:

میشه منم با خودتون ببرین؟

Ni_nigc
17-06-2008, 13:22
اینجا سوتی بازاره یا محل کسب درامد ؟
بالاخره یکی نگفت که من عکسی رو که می خوام بفرستم کجا باید اپلودش کنم ؟

ehsssssan
17-06-2008, 13:44
می تونی اینجا آپلودش کنی بعد آدرسشو کپی کنی و توی یه نقل قول بندازی



برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

Ni_nigc
18-06-2008, 12:45
این سوتی ها مربوط به عید سال 85 هست . خدمت شما .
ما هم در زمانی از عمر ذیقیمتمان را به پیشه ی شریف SOOT TOKERI یعنی سوتی گیری مشغول بودیم و کلی حال می کردیم . البته با رخصت از پیشکسوتان عرصه ی سوتی p30world بسان M.etalic.A , Ebicross , wookman و سایر عزیزان .
ما که کردیم و گذشتیم و نفهمید ولی . . .
به نظر شما این داستان حقیقت دارد


بله درست حدس زدید .

این ماجرا در یکی از روستاهای شمالی کشور به وقوع پیوست .
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

WooKMaN
18-06-2008, 14:35
خیلی با ادبیات نوشتنت حال می کنم wooKMaN ! سوتی هات هم مثل خودت باحالن

فداي نوكياباز عزيز ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](52).gif


به به برادر WooKMaN حال شما چطوره؟ مشتاق سوتيت!

پارسال دوست امسال تربچه ... نيستي برادر ... دلمان بتنگ آمده بيد ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](21).gif

lio
18-06-2008, 16:32
heh jaleb bood

sabasistem_co
18-06-2008, 22:32
سلام

یه شب توی ماشین بودیم البته قبلش رفته بودیم مغازه کمی کشک گرفته بودیم . من صندلی عقب نشسته بودم و بعد کیسه کشک را دادن به من که گره اش را باز کنم . 5 تا 10 دقیقه که با کیسه ور رفتم ولی باز نشد ( گره اش خیلی محکم بود ) خب بعد بابام بهم گفت 2 ساعت داری چیکار می کنی . منم که عصبانی شده بودم یک دفعه اشتباهی گفتم : گره اش ک ی ر ه ( می خواستم بگم گره اش کور هست یعنی خیلی گره اش محکم هست ) بعد یک دفعه سکوت ماشین را فراگرفت هیچ کس چیزی نمی گفت ولی بعد از 2 یا 3 دقیقه دیدم بابام صورتش را طرف شیشه کرده و داره می خنده من دیگه تا فردا صبحش هیچی نگفتم .

ببخشید فقط یه کمی مثبت 15 شد . خدا کنه منو رو بن نکنند.

alizshah
19-06-2008, 00:15
سلام

یه شب توی ماشین بودیم البته قبلش رفته بودیم مغازه کمی کشک گرفته بودیم . من صندلی عقب نشسته بودم و بعد کیسه کشک را دادن به من که گره اش را باز کنم . 5 تا 10 دقیقه که با کیسه ور رفتم ولی باز نشد ( گره اش خیلی محکم بود ) خب بعد بابام بهم گفت 2 ساعت داری چیکار می کنی . منم که عصبانی شده بودم یک دفعه اشتباهی گفتم : گره اش ک ی ر ه ( می خواستم بگم گره اش کور هست یعنی خیلی گره اش محکم هست ) بعد یک دفعه سکوت ماشین را فراگرفت هیچ کس چیزی نمی گفت ولی بعد از 2 یا 3 دقیقه دیدم بابام صورتش را طرف شیشه کرده و داره می خنده من دیگه تا فردا صبحش هیچی نگفتم .

ببخشید فقط یه کمی مثبت 15 شد . خدا کنه منو رو بن نکنند.
عجب سوتی بوده
خوب زود درستش میکردی

mehdi_vsgh
20-06-2008, 18:20
سلام...
گفتم یه سوتی بنویسم تاپیک بیاد بالا...
(به کلمات خوب دقت کنید)

همونطور که همه نمیدونن (:d) من دانشگاه آزاد میرم...شهریه هامون هم باید به یک بانک ملی که سر خیابان همان دانشگاه هستش واریز کنیم....

ترم 2 بودیم و بسیار جو گیر که الا و بلا باید همون روز انتخاب واحد شهریه را پرداخت کرد.....
همونطور که میدونین ترم 2 میوفته تو زمستون و برف و بوران و....
اون روز هم هوا خیلی سرد بود و به شدت هرچه تمام تر برف میبارید.....

دانشگاه هم برای راحتی (مثل همیشه) یک شعبه از بانک را تو یکی از کلاسهای دانشگاه ایجاد کرده بود...
ینی ما باید بیرون از ساختمون میموندیم و از پنجره کلاس پول را پرداخت میکردیم....

هوا هم به شدت سرد بود..من که به کلی داشتم یخ میزدم...برف شدیدی هم میبارید.....

خلاصه سرتون را درد نیارم...بعده 3-4 ساعت (موقع نهار متصدی بانک رفت ناهار خورد و اومد) بالاخره نوبت من شد.......
فکر میکنید چه اتفاقی افتاده بود؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
..

تمام پول من چکهای بانک تجارت بود......
(بانک ملی و چکهای بانک تجارت)


خلاصه خودتون قیافه‌ی منو تو اون لحظه تصور کنید

thomas-anders
20-06-2008, 21:06
یه سوتی که دادم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مربوط میشه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] به یه روزی که رفتم دریا واسه شنا [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] محظ اطلاعتون ما جنوبی هستیم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بوشهری [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بعد خلاصه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] اقا ما رفتیم تو اب [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و کلی هم شنا کردیم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و کلی هم خوش گذشت [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بعد اومدیم بیرون رفتیم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] که بریم بعد یه مقداری راه رو باید تا موتور طی میکردیم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بعد دیدیم که همه اقا دارن به ما میخندن [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] گفتیم چیه اینا به چی دارن میخندن [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بعد همینجور که رفتیم دوست رفت جلو یهو من از پشت دیدم این پشت شرتش نیست خلاصه... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



دیگه کلی ابروریزی شد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Meisam Khan
20-06-2008, 21:50
يه سوتي باحال از تمام ايرانيان با سواد .
اگه تو گوگل "خوانواده" سرچ كنيد 33000 صفحه نتيجه داره . اينم از عكسش.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

winter+girl
20-06-2008, 23:05
افتخار میکنم ایرانیم چووون هیچ جای دنیا انقد به خانواده اهمیت نمیدن که تو مدل نوشتار داشته باشه
استغفرالله

M.etallic.A
20-06-2008, 23:52
من و دوستم دیشب رفتیم استخر... یه کم که شنا کردیم رفتیم تو قسمت سونا و جکوزی... بعد از تو آب گرم اومدیم پریدیم تو آب سرد. آبش کاملا شفاف بود و غیر از ما هم چند نفر دیگه تو حوض بودن. همه دورهادور وایساده بودیم به هم دیگه نگاه میکردیم. یهو من دیدم از زیر شورت دوستم یه مایه زرد رنگی داره بیرون میزنه و با یه حالت عجیبی تو آب پخش میشه ... منو میگی سریع به بقیه نگاه کردم تا ببینم اونها حواسشون هست که دیدم همشون با دهن باز دارن زیر آب رو نگاه میکنن. حالا این دوست ما هم کاملا عادی سرشو بالا گرفته بود و روبروشو نگاه میکرد. سه سوت حوض خالی شد و همه رفتن بیرون. منم یه پس گردنی زدم به دوستم و اومدم بیرون. جالب اینجاست که همه چیز رو انکار میکرد :دی...

Mahdi_Moosavi
20-06-2008, 23:57
سلام

یه شب توی ماشین بودیم البته قبلش رفته بودیم مغازه کمی کشک گرفته بودیم . من صندلی عقب نشسته بودم و بعد کیسه کشک را دادن به من که گره اش را باز کنم . 5 تا 10 دقیقه که با کیسه ور رفتم ولی باز نشد ( گره اش خیلی محکم بود ) خب بعد بابام بهم گفت 2 ساعت داری چیکار می کنی . منم که عصبانی شده بودم یک دفعه اشتباهی گفتم : گره اش ک ی ر ه ( می خواستم بگم گره اش کور هست یعنی خیلی گره اش محکم هست ) بعد یک دفعه سکوت ماشین را فراگرفت هیچ کس چیزی نمی گفت ولی بعد از 2 یا 3 دقیقه دیدم بابام صورتش را طرف شیشه کرده و داره می خنده من دیگه تا فردا صبحش هیچی نگفتم .

ببخشید فقط یه کمی مثبت 15 شد . خدا کنه منو رو بن نکنند.

چه باحال ! اینا دیگه تقریبآ عادی شده . کم کم میای تو خط ! :21:

Mojtaba N87
21-06-2008, 00:41
فداي نوكياباز عزيز ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](52).gif

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](21).gif

ما مخلصیم عزیز!

این تاپیک باید مهم شه .حیفه :31:


من و دوستم دیشب رفتیم استخر... یه کم که شنا کردیم رفتیم تو قسمت سونا و جکوزی... بعد از تو آب گرم اومدیم پریدیم تو آب سرد. آبش کاملا شفاف بود و غیر از ما هم چند نفر دیگه تو حوض بودن. همه دورهادور وایساده بودیم به هم دیگه نگاه میکردیم. یهو من دیدم از زیر شورت دوستم یه مایه زرد رنگی داره بیرون میزنه و با یه حالت عجیبی تو آب پخش میشه ... منو میگی سریع به بقیه نگاه کردم تا ببینم اونها حواسشون هست که دیدم همشون با دهن باز دارن زیر آب رو نگاه میکنن. حالا این دوست ما هم کاملا عادی سرشو بالا گرفته بود و روبروشو نگاه میکرد. سه سوت حوض خالی شد و همه رفتن بیرون. منم یه پس گردنی زدم به دوستم و اومدم بیرون. جالب اینجاست که همه چیز رو انکار میکرد :دی...

این یه چیزی اونور تر از سوتیه!


چه باحال ! اینا دیگه تقریبآ عادی شده . کم کم میای تو خط ! :21:

ای بابا! تا باشه از این سوتی ها باشه

Mojtaba N87
21-06-2008, 00:44
این هم جدید ترین سوتیه بنده:

یکی از دوستای قدیمیم رو دیدم ، مربوط به 8-9 سال پیش. اسمش رضا بود . یه دوست مشترک هم داشتیم اون وقتا اسمش محسن بود . آقا من رضا رو دیده بودم فکر کردم محسنه ! (حافظه افتضاح ماس دیگه) . اومدیم خوشمزگی کنیم یکم پشت سر رضا و گند کاریای قدیمیش حرف زدیم. نامرد هیچی نگفت ! گذاشت اراجیف من تموم شه ! آخرش گفت :

خب مجتبی جان ، شماره محسن رو هم بگیر ، یه روز 3تایی بریم بیرون. ما رو میگی... (بقیش رو میدونید! )

ebicross
21-06-2008, 06:58
نمونه اون سوتی گره کور رو من هم دادم و آب میوه گیری رو خیلی بد گفتم. فرقش اینه که همه خندیدن و تابلو کردن ولی خودم خجالت کشیدم.

چند وقت پیش یه سوتی دادم و تو قلیون فوت کردم ولی چون زیاد مهم نبود گفتم ننویسمش. ولی دیروز داشتم سیستم رو گرد و خاک گیری و از این کارا میکردم که اومدم اون یارو راه راهه رو Cpu رو خاکشو فوت کنم عوضش همشو کشیدم تو دهنم.
نمیدونم با چه عقلی این کارو کردم. یک ساعت سرفه و عطسه و آنفاکتوس میزدم.

Meisam Khan
21-06-2008, 12:01
من و دوستم دیشب رفتیم استخر... یه کم که شنا کردیم رفتیم تو قسمت سونا و جکوزی... بعد از تو آب گرم اومدیم پریدیم تو آب سرد. آبش کاملا شفاف بود و غیر از ما هم چند نفر دیگه تو حوض بودن. همه دورهادور وایساده بودیم به هم دیگه نگاه میکردیم. یهو من دیدم از زیر شورت دوستم یه مایه زرد رنگی داره بیرون میزنه و با یه حالت عجیبی تو آب پخش میشه ... منو میگی سریع به بقیه نگاه کردم تا ببینم اونها حواسشون هست که دیدم همشون با دهن باز دارن زیر آب رو نگاه میکنن. حالا این دوست ما هم کاملا عادی سرشو بالا گرفته بود و روبروشو نگاه میکرد. سه سوت حوض خالی شد و همه رفتن بیرون. منم یه پس گردنی زدم به دوستم و اومدم بیرون. جالب اینجاست که همه چیز رو انکار میکرد :دی...
مسئولين استخر كاري نكردن؟
فكر كنم تا عمر دارين ديگه به اون استخر نريد.

reza3600
21-06-2008, 13:26
تو آزمایشگاه شیمی عمومی بودیم و استادمون گفت توی هر کدوم از لوله ها به مقدار 10 میلی لیتر یا 10 سی سی از اون مایع بریزید. حدودن 12 نفر بودیم توی گروه های 2 نفره.
10 نفر از بچه ها یعنی 6 گروه بجای اینکه 10 میلی لیتر بریزند 1 میلی لیتر ریختند چون یک دهم میلی لیتر رو با یک میلی لیتر اشتباه گرفته بودن.
هم گروهی من هم اگه ولش میکردی همون یک میلی لیتر هم نمیریخت!
ولی من مثل یک قهرمان! رفتم اشتباه بچه ها رو به استادمون گفتم و نزد استاد مقام ومنزلتی کسب نمودیم! و استاد سر بچه ها داد زد ولی سر من نه! استادمون زن بودا !

Mojtaba N87
21-06-2008, 14:57
تو آزمایشگاه شیمی عمومی بودیم و استادمون گفت توی هر کدوم از لوله ها به مقدار 10 میلی لیتر یا 10 سی سی از اون مایع بریزید. حدودن 12 نفر بودیم توی گروه های 2 نفره.
10 نفر از بچه ها یعنی 6 گروه بجای اینکه 10 میلی لیتر بریزند 1 میلی لیتر ریختند چون یک دهم میلی لیتر رو با یک میلی لیتر اشتباه گرفته بودن.
هم گروهی من هم اگه ولش میکردی همون یک میلی لیتر هم نمیریخت!
ولی من مثل یک قهرمان! رفتم اشتباه بچه ها رو به استادمون گفتم و نزد استاد مقام ومنزلتی کسب نمودیم! و استاد سر بچه ها داد زد ولی سر من نه! استادمون زن بودا !

این سوتی بود یا یک خاطره از پاچه خواری؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

vahid78
21-06-2008, 15:06
حالا این دوستمون درباره استخر گفت من یه خاطره خنده دار در گوشه مغزم که دیگه عنکبوت داشت خونه میکردم پیدا کردم
یک روز رفتیم استخر رفیقم در گوشم گفت من شرت خوب ندارم یه شرت دارم واسه بابامه گفتم اشکال نداره بپوش بیا رفتیم تو استخر(عمیقشا نا سلامتی ما شناکاریم) من یه شیرجه زدم رفیقم جو گیر شد شیرجه زد خودش رفت ولی شرتش همونجا موند دیگه در یک ثانیه من که نتونستم جلو خودما بگیرم زدم زیر خنده همه نگاشونا کردن بطرف این دوستمون کل استخر خنده بازار شد این رفیقمون هم که دوباره پرید تو اب که زیاد ضایع کاری نکنه منم با یه عمل انسان دوستانه شرتشا واسش اوردم .....

--------------------------
یه بار سرکلاس فیزییک نشسته بودیم (کس غیره ای نیستی حالم ازش بهم میخوره) دیگه داش خوابم میبرد از بس صدای این معلم نرم لطیف بود :19: یهو دیدم داره یکی زنگ مغزما میزنه درا که باز کردم دیدم ایده اومده:21:دستم را گرفتم جلو دماغم به معلم گفتم دماغم دراه خون میاد گفت کوووووو حالا به زور داره دست منا از جلو دماغم بر میداره خلاصه وقتی دستما برداش دید چیزی نیست کلاس در سکوت محض فرو رفت بعد یهو مثل تی ان تی منفجر شد و معلم دوست داشتنی هم واسم یه منفی طویل در نظر گرفت دیگه تموم شد !

M.etallic.A
21-06-2008, 16:54
مسئولين استخر كاري نكردن؟
فكر كنم تا عمر دارين ديگه به اون استخر نريد.

چرا دیگه مارو انداختن بیرون از قسمت سونا و جکوزی... آخه بدبختی اینه که صاحب استخر دوست صمیمی بابامه و خبرش به اونم رسید و آبرو حیثیت من رفت. چرا میرم تازه از من پولم نمیگیرن ولی با این دوستم دیگه عمرا برم.

M.etallic.A
21-06-2008, 16:55
حالا این دوستمون درباره استخر گفت من یه خاطره خنده دار در گوشه مغزم که دیگه عنکبوت داشت خونه میکردم پیدا کردم
یک روز رفتیم استخر رفیقم در گوشم گفت من شرت خوب ندارم یه شرت دارم واسه بابامه گفتم اشکال نداره بپوش بیا رفتیم تو استخر(عمیقشا نا سلامتی ما شناکاریم) من یه شیرجه زدم رفیقم جو گیر شد شیرجه زد خودش رفت ولی شرتش همونجا موند دیگه در یک ثانیه من که نتونستم جلو خودما بگیرم زدم زیر خنده همه نگاشونا کردن بطرف این دوستمون کل استخر خنده بازار شد این رفیقمون هم که دوباره پرید تو اب که زیاد ضایع کاری نکنه منم با یه عمل انسان دوستانه شرتشا واسش اوردم .....
دیگه تموم شد !

آقا از خنده مردم... دمت گرم خیلی باحال بود:دی

Nima-Chap
21-06-2008, 17:48
چرا هر کاری میکنم صفحه 290 باز نمیشه؟ :o اینجا توی لیست اومده اما باز نمیشه کلیک هم میکنم باز صفحه 289 میاد

vahid78
21-06-2008, 17:55
چرا هر کاری میکنم صفحه 290 باز نمیشه؟ :o اینجا توی لیست اومده اما باز نمیشه کلیک هم میکنم باز صفحه 289 میاد

73 تا صفحه بیشتر نداره چه جور صفحه 289 میاره

reza3600
21-06-2008, 18:28
این سوتی بود یا یک خاطره از پاچه خواری؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اگر من این موضوع رو نمیگفتم و سر اخر استاد وقتی 15 دقیقه مونده به تموم شدن ازمایشگاه میفهمید از همه اون بدبختا یک دو نمره کم میکرد. ولی چون هنوز وقت بود که بچه ها ازمایش رو انجام بدن فقط داد زد! وگرنه اگه یه جلسه از ازمایشگاه تلف میشد اونا بیچاره ومن رستگار میشدم.

Nima-Chap
21-06-2008, 19:24
73 تا صفحه بیشتر نداره چه جور صفحه 289 میاره

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

GiggleClub
21-06-2008, 19:37
دوستان خسته نباشید
کلی حال کردیم:46:

خاطرات استخر خیلی جالب بودن :دی:31:

از اونجاییکه حافظه من کوتاه مدته :20: خیلی چیزی یادم نمی مونه
پریشب یه سوتی دادیم خیلی خجالت کشیدم خداییش:43:

مهمونی بودیم :7: دختر یکی از دوستای بابام اومد یه سوال کامپیوتری کرد
منم اومد بگم ویروس کش رو سیستمت نصبه؟:question:
بجاش گفتم ویروس ک...:blush:

e.khafan!
21-06-2008, 19:54
سوتی سما هم ته سوتی بود ( نیما رو می گم !) برای هر کسی یه جوره دیگه مال من الان 73 تا صفحست چون تو تنظیمات گفتم هر صفحه 30 یا 40 تا پست داشته باشه ! دی:

سوتی در سوتی شد ! وحیدم که حواسش نبود و ....

Nima-Chap
21-06-2008, 20:40
سوتی سما هم ته سوتی بود ( نیما رو می گم !) برای هر کسی یه جوره دیگه مال من الان 73 تا صفحست چون تو تنظیمات گفتم هر صفحه 30 یا 40 تا پست داشته باشه ! دی:

سوتی در سوتی شد ! وحیدم که حواسش نبود و ....
راست میگی :دی


دوستان خسته نباشید
کلی حال کردیم:46:

خاطرات استخر خیلی جالب بودن :دی:31:

از اونجاییکه حافظه من کوتاه مدته :20: خیلی چیزی یادم نمی مونه
پریشب یه سوتی دادیم خیلی خجالت کشیدم خداییش:43:

مهمونی بودیم :7: دختر یکی از دوستای بابام اومد یه سوال کامپیوتری کرد
منم اومد بگم ویروس کش رو سیستمت نصبه؟:question:
بجاش گفتم ویروس ک...:blush:
یه سوتی هم برای شوهر عمه ی من بود تو همین مایه ها
تابستون پارسال بود فکر کنم پنجره ها باز بود تو خونه پر پشه شده بود اومد بگه چارشون مگس کشه گفت چارشون مگس ک.....:21:
یه لطحه همه جا ساکت شد اما 1 دقیقه هم نشد جو خونه به حالت عادی برگشت:5:

Meisam Khan
21-06-2008, 21:25
چرا دیگه مارو انداختن بیرون از قسمت سونا و جکوزی... آخه بدبختی اینه که صاحب استخر دوست صمیمی بابامه و خبرش به اونم رسید و آبرو حیثیت من رفت. چرا میرم تازه از من پولم نمیگیرن ولی با این دوستم دیگه عمرا برم.
اينجاست كه ميگن مقت باشه كوفت باشه.

vahid78
22-06-2008, 09:08
سلام به همه این قطعه سوتی مال دورانی بود که سوار واحد میشدیم
---------
اقا من و دوتا از دوستان رفتیم سوار خط واحد شدیم بعد نفر جلوی ما موبایلشا دست گرفت و شروع کردن به صحبت کردن آقا این یه جور حرف میزد فکر کردیم که رییس جمهور یه خراب شده ای هست خلاصه یه چند دقیقه ای که صحبت کرد یهو موبایلش زنگ زد:18: یه لحظه در مغز فندقی بچه ها عبور کرد که عجبا چه جوره این؟؟؟؟!!
یهو 2000 همه افتاد زدن زیر خنده این یارو هم که اومده بود جلوی همه افه بره 10نوع رنگ پوستری به خودش دید:27:خلاصه اینقدر بچه ها خنده کردن که از ایستگاهی که میخواستیم رد شدیم خلاصه سرتونا درد نیارم وقتی ایستگاه بعدی خواستیم بپیاده ایم من دست بر جیب دیدم 0 دانه بلیط در جیب خود موجود است به احسان (یکی از مغز فندقی ها) گفتم من بلیط ندارم احسان هم که گفت مگه قرار نبود بلیط من و رحمان را حساب کنیی گفتم بابا جیب شلوارم سوراخ بوده همش افتاده (چاخان گفتم ) خلاصه رفتیم جلو به راننده با چند جمله ناز نازی بهش رسوندیم که ما بلیط نداریم ولی حیف این جمله ها راننده قبول نمیکرد خلاصه این یارو که افه میرفت اومد و بلیطمونا حساب کرد.......:40:ولی دمش گرم عجب مرامی داشت با اینکه اینقدر مسخرش کردیم ولی .....

Meisam Khan
22-06-2008, 10:43
بچه ها سوتي داغ ايرنا


تيم فوتبال روسيه به مرحله فينال بازيهاي يورو ‪ ۲۰۰۸‬راه يافت

تهران ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) ، خبرگزاري جمهوري اسلامي ‪۰۲/۰۴/۸۷‬
ورزش ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]). يورو ‪ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]). ۲۰۰۸‬فوتبال هلند _ روسيه
تيم ملي فوتبال روسيه شنبه شب درششمين بازي در مرحله يك چهارم نهايي در شهر بازل سوئيس توانست با قدرت تيم ملي فوتبال هلند را شكست دهد و به فينال بازيهاي يورو ‪ ۲۰۰۸‬راه يابد.
دراين بازي پر گل كه ‪ ۱۲۰‬دقيقه به طول انجاميد تيم روسيه توانست در دقيقه ‪ ۵۶‬توسط پاوليچنكو به گل اول بازي دست يابد .
در دقايق پاياني نيمه دوم فن نيستروي توانست گل اول تيم هلند را وارد دروازه روسيه
كند .
تيم روسيه در نيمه دوم وقت اضافه بازي توانست دو گل به تيم هلند بزند و اين گل‌ها را
تاربينسكي و آرشاوين وارد دروازه هلند كردند و با اين نتيجه تيم روسيه توانست با قدرت به مرحله فينال بازيهاي يورو ‪ ۲۰۰۸‬راه يابد.

اين هم لينكش

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

vahid78
22-06-2008, 12:37
تيم فوتبال روسيه به مرحله فينال بازيهاي يورو ‪ ۲۰۰۸‬راه يافت
خیلی با حال بود:27:

leila*
22-06-2008, 13:40
سلام به همه این قطعه سوتی مال دورانی بود که سوار واحد میشدیم
---------
اقا من و دوتا از دوستان رفتیم سوار خط واحد شدیم بعد نفر جلوی ما موبایلشا دست گرفت و شروع کردن به صحبت کردن آقا این یه جور حرف میزد فکر کردیم که رییس جمهور یه خراب شده ای هست خلاصه یه چند دقیقه ای که صحبت کرد یهو موبایلش زنگ زد:18: یه لحظه در مغز فندقی بچه ها عبور کرد که عجبا چه جوره این؟؟؟؟!!
یهو 2000 همه افتاد زدن زیر خنده این یارو هم که اومده بود جلوی همه افه بره 10نوع رنگ پوستری به خودش دید:27:خلاصه اینقدر بچه ها خنده کردن که از ایستگاهی که میخواستیم رد شدیم خلاصه سرتونا درد نیارم وقتی ایستگاه بعدی خواستیم بپیاده ایم من دست بر جیب دیدم 0 دانه بلیط در جیب خود موجود است به احسان (یکی از مغز فندقی ها) گفتم من بلیط ندارم احسان هم که گفت مگه قرار نبود بلیط من و رحمان را حساب کنیی گفتم بابا جیب شلوارم سوراخ بوده همش افتاده (چاخان گفتم ) خلاصه رفتیم جلو به راننده با چند جمله ناز نازی بهش رسوندیم که ما بلیط نداریم ولی حیف این جمله ها راننده قبول نمیکرد خلاصه این یارو که افه میرفت اومد و بلیطمونا حساب کرد.......:40:ولی دمش گرم عجب مرامی داشت با اینکه اینقدر مسخرش کردیم ولی .....

این سوتی منو یاد یکی از سوتی های خودم انداخت
مشابه این اتفاق واسه منم افتاده بود
یه روز ساعت 2 ظهر بود که می خواستم برم دانشگاه و هر چی منتظر تاکسی شدم یا نبود یا مسیرش به من نمیخورد و از اونجایی که دیرم شده بود مجبور شدم سوار ماشین شخصی بشم
یه مقدار از راهو که رفتیم متوجه شدم راننده یه خورده سرو گوشش میجنبه
منم گوشیمو برداشتم و جوری حرف زدم که یعنی دارم با بابام میحرفم و یعنی بابام منتظرمه تا برم پیشش
تو حین حرف زدن با خودم(مثلا بابام) بودم که یدفعه گوشیم زنگ خورد
ابروم رفت راننده از توی اینه بهم پوزخند زد
منم که خیلی حول کرده بودم با اینکه به مقصد نرسیدم همونجا پیاده شدم
این درس عبرتی شد که هر وقت می خوام از این شگرد استفاده کنم قبلش گوشیمو سایلنت کنم!

hossein_dig
22-06-2008, 13:57
این سوتی منو یاد یکی از سوتی های خودم انداخت
مشابه این اتفاق واسه منم افتاده بود
یه روز ساعت 2 ظهر بود که می خواستم برم دانشگاه و هر چی منتظر تاکسی شدم یا نبود یا مسیرش به من نمیخورد و از اونجایی که دیرم شده بود مجبور شدم سوار ماشین شخصی بشم
یه مقدار از راهو که رفتیم متوجه شدم راننده یه خورده سرو گوشش میجنبه
منم گوشیمو برداشتم و جوری حرف زدم که یعنی دارم با بابام میحرفم و یعنی بابام منتظرمه تا برم پیشش
تو حین حرف زدن با خودم(مثلا بابام) بودم که یدفعه گوشیم زنگ خورد
ابروم رفت راننده از توی اینه بهم پوزخند زد
منم که خیلی حول کرده بودم با اینکه به مقصد نرسیدم همونجا پیاده شدم
این درس عبرتی شد که هر وقت می خوام از این شگرد استفاده کنم قبلش گوشیمو سایلنت کنم!

خوب گوشی رو سایلنت میکردی اینجوری آبروت حفظ میشد :27::21::27::21:

hossein_dig
22-06-2008, 13:59
نمونه اون سوتی گره کور رو من هم دادم و آب میوه گیری رو خیلی بد گفتم. فرقش اینه که همه خندیدن و تابلو کردن ولی خودم خجالت کشیدم.

چند وقت پیش یه سوتی دادم و تو قلیون فوت کردم ولی چون زیاد مهم نبود گفتم ننویسمش. ولی دیروز داشتم سیستم رو گرد و خاک گیری و از این کارا میکردم که اومدم اون یارو راه راهه رو Cpu رو خاکشو فوت کنم عوضش همشو کشیدم تو دهنم.
نمیدونم با چه عقلی این کارو کردم. یک ساعت سرفه و عطسه و آنفاکتوس میزدم.

خیلی با حال بود کلی خندیدم

MasterCode
22-06-2008, 14:00
این سوتی منو یاد یکی از سوتی های خودم انداخت
مشابه این اتفاق واسه منم افتاده بود
یه روز ساعت 2 ظهر بود که می خواستم برم دانشگاه و هر چی منتظر تاکسی شدم یا نبود یا مسیرش به من نمیخورد و از اونجایی که دیرم شده بود مجبور شدم سوار ماشین شخصی بشم
یه مقدار از راهو که رفتیم متوجه شدم راننده یه خورده سرو گوشش میجنبه
منم گوشیمو برداشتم و جوری حرف زدم که یعنی دارم با بابام میحرفم و یعنی بابام منتظرمه تا برم پیشش
تو حین حرف زدن با خودم(مثلا بابام) بودم که یدفعه گوشیم زنگ خورد
ابروم رفت راننده از توی اینه بهم پوزخند زد
منم که خیلی حول کرده بودم با اینکه به مقصد نرسیدم همونجا پیاده شدم
این درس عبرتی شد که هر وقت می خوام از این شگرد استفاده کنم قبلش گوشیمو سایلنت کنم!
بایستی سر و دنبشونو چید... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]{ تا نجنبه دیگه ... }
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]لیلا خانوم...

leila*
22-06-2008, 14:01
خوب گوشی رو سایلنت میکردی اینجوری آبروت حفظ میشد :27::21::27::21:

اره دیگه از این به بعد اگه خواستم از این کارا بکنم قبلش سایلنت میکنم:27:

hossein_dig
22-06-2008, 14:13
ویرایش شد ........................................

M.etallic.A
22-06-2008, 18:54
یه سوتی از علیرضا منصوریان تو همین برنامه جام ملتهای اروپا ... اول داشت در مورد ظرفیت باخت بازیکنای پرتغال صحبت میکرد و وسط حرفاش گفت من این بازی رو از شبکه Zdf نگاه میکردم..... بعد صحبت از پخش زنده صدا و سیما شد منصوریان گفت : واقعا دست مسئولین صدا و سیما درد نکنه. هزینه پخش زنده بازی ها خیلی بالاست ولی صدا و سیما با خرید امتیاز پخش بازی ها باعث شده دیگه مردم به کانالهای ماهواره رو نیارن و همین شبکه 3 رو نگاه کنن... که در این لحظه فردوسی پور سریعا سوتی منصوریان رو گرفت و گفت همین الان شما گفتید از Zdf نگاه میکنید که منصوریان اومد ماسمالی کنه گفت من آلمانی بلدم بخاطر این Zdf نگاه میکنم.....

vahid78
24-06-2008, 08:35
از سری روشهای مردم ازاری من دیشب یک سوتی حاصل شد
نزدیک دو ماه دوستم را در عمل چتیدن که مثلا من یه دخمل بودم سرکارش گذاشته بودم تا اینکه دیشب دستم رو شد همشهم بخاطر یک سوتی!!!!:41:
دیشب گیر داده بود که شمارتو بده منم یه شماره الکی دادم که دیگه انقدر نگه بعد از چند سکند(SECEND) پی ام داد که پیامک(اس ام اس و به عبارتی مسیج) واست اومد منم گفتم اره گفت وازش کن بخون منم بهش گفتم خالی اومده:21: پی ام داد که من اصلا اس ام اس ندادم دارم :18:زنگ میزنم!!!!!!:18: منم اومدم ماسمالی کنم نوشتم که من گوشیما دایورت کردم:27: نوشت دایورت کردی رو گوشی وحید(خودما میگه vahid78)!!!!:18: خلاصه فهمیدو ما ضایع شدیم نمیدونم از کجا فهمید منم !!!پی ام داد که فردا بالا طناب داری !!!!!:5:حالا یه چیزی بگم جالب تر این دوستمون خیلی ادم مومن و با خدای بود نمیدونم چطور سر از چتیدن دراورد:31:

eshghe eskate
24-06-2008, 09:15
یه سوتی از علیرضا منصوریان تو همین برنامه جام ملتهای اروپا ... اول داشت در مورد ظرفیت باخت بازیکنای پرتغال صحبت میکرد و وسط حرفاش گفت من این بازی رو از شبکه Zdf نگاه میکردم..... بعد صحبت از پخش زنده صدا و سیما شد منصوریان گفت : واقعا دست مسئولین صدا و سیما درد نکنه. هزینه پخش زنده بازی ها خیلی بالاست ولی صدا و سیما با خرید امتیاز پخش بازی ها باعث شده دیگه مردم به کانالهای ماهواره رو نیارن و همین شبکه 3 رو نگاه کنن... که در این لحظه فردوسی پور سریعا سوتی منصوریان رو گرفت و گفت همین الان شما گفتید از Zdf نگاه میکنید که منصوریان اومد ماسمالی کنه گفت من آلمانی بلدم بخاطر این Zdf نگاه میکنم.....
حالا جدی جدی مگه ازzdfپخش میشه؟من که هر چی نگا کردم داره فیلم میده!!!!


از سری روشهای مردم ازاری من دیشب یک سوتی حاصل شد
نزدیک دو ماه دوستم را در عمل چتیدن که مثلا من یه دخمل بودم سرکارش گذاشته بودم تا اینکه دیشب دستم رو شد همشهم بخاطر یک سوتی!!!!:41:
دیشب گیر داده بود که شمارتو بده منم یه شماره الکی دادم که دیگه انقدر نگه بعد از چند سکند(SECEND) پی ام داد که پیامک(اس ام اس و به عبارتی مسیج) واست اومد منم گفتم اره گفت وازش کن بخون منم بهش گفتم خالی اومده:21: پی ام داد که من اصلا اس ام اس ندادم دارم :18:زنگ میزنم!!!!!!:18: منم اومدم ماسمالی کنم نوشتم که من گوشیما دایورت کردم:27: نوشت دایورت کردی رو گوشی وحید(خودما میگه vahid78)!!!!:18: خلاصه فهمیدو ما ضایع شدیم نمیدونم از کجا فهمید منم !!!پی ام داد که فردا بالا طناب داری !!!!!:5:حالا یه چیزی بگم جالب تر این دوستمون خیلی ادم مومن و با خدای بود نمیدونم چطور سر از چتیدن دراورد:31:


ای ول سوتی خیلی باحالی بود

Meisam Khan
24-06-2008, 12:50
از سری روشهای مردم ازاری من دیشب یک سوتی حاصل شد
نزدیک دو ماه دوستم را در عمل چتیدن که مثلا من یه دخمل بودم سرکارش گذاشته بودم تا اینکه دیشب دستم رو شد همشهم بخاطر یک سوتی!!!![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دیشب گیر داده بود که شمارتو بده منم یه شماره الکی دادم که دیگه انقدر نگه بعد از چند سکند(SECEND) پی ام داد که پیامک(اس ام اس و به عبارتی مسیج) واست اومد منم گفتم اره گفت وازش کن بخون منم بهش گفتم خالی اومده[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] پی ام داد که من اصلا اس ام اس ندادم دارم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]زنگ میزنم!!!!!![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] منم اومدم ماسمالی کنم نوشتم که من گوشیما دایورت کردم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نوشت دایورت کردی رو گوشی وحید(خودما میگه vahid78)!!!![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] خلاصه فهمیدو ما ضایع شدیم نمیدونم از کجا فهمید منم !!!پی ام داد که فردا بالا طناب داری !!!!![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]حالا یه چیزی بگم جالب تر این دوستمون خیلی ادم مومن و با خدای بود نمیدونم چطور سر از چتیدن دراورد
من قبلا يه همچين چيزي ثبت كردم ولي بزاريد يه بار ديگه تعريف كنم.
يه بار داشتم چت مي كردم يه پسر ايراني خودشو جاي يه دختر خارجي جا زده بود و داشت به قول خودش من رو خر مي كرد. يه نيم ساعتي انگليسي چت كرديم بعدش ديگه خواستم برم به فارسي نوشتم : خوب حالا راستشو بگو اهل كدوم شهري اونم هي مي زدasl asl منم گفتم راحت باش منم مثل خودت ايرانيم. به انگليسي نوشت كه چرا فكر ميكنم اون ايرانيه منم گفتم اگه نيستي چطور اين همه فارسي رو خوندي خلاصه خودشو خيس كرد.

Meisam Khan
24-06-2008, 13:35
يكي از رفقا يه فروشگاه اينترنتي داره كه خيلي بهش ميرسه و هر از گاهي هم به سايت هاي ديگه سر ميزنه كه بقيه سايت ها چي گذاشتن براي فروش.
كلا هم مخالف سايت زرد و محصولات زرده. يه بار رفتم پيشش ديدم يه صفحه باز كرده كه فقظ يه عكس تبليغاتيه. توي عكسه تبليغ مستند جن و روح و از اين حرفا. منم گفتم نگاه مردم چه آشغال هايي مي فروشن. يه لحظه به ادرس سايته نگاه كردم ديدم سايته خودشه..............................

M_Abieteh
24-06-2008, 13:54
من بعد از قهرمانیه استقلال یه تایپیک باز کردم به نام استقلال قهرمان جام حذفی شد.بعدا تو متنش نوشتم که استقلال قهرمان لیگ برتر شد. ولی هیچ کس نفهمید به جر 1 نفر . [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](74).gif [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

vahid78
24-06-2008, 13:57
من بعد از قهرمانیه استقلال یه تایپیک باز کردم به نام استقلال قهرمان جام حذفی شد.بعدا تو متنش نوشتم که استقلال قهرمان لیگ برتر شد. ولی هیچ کس نفهمید به جر 1 نفر . [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](74).gif [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

من فهمیدم گفتم چون هم تیمی هستیم چیزینگم بهتره:10:

M_Abieteh
24-06-2008, 14:00
يكي از رفقا يه فروشگاه اينترنتي داره كه خيلي بهش ميرسه و هر از گاهي هم به سايت هاي ديگه سر ميزنه كه بقيه سايت ها چي گذاشتن براي فروش.
كلا هم مخالف سايت زرد و محصولات زرده. يه بار رفتم پيشش ديدم يه صفحه باز كرده كه فقظ يه عكس تبليغاتيه. توي عكسه تبليغ مستند جن و روح و از اين حرفا. منم گفتم نگاه مردم چه آشغال هايي مي فروشن. يه لحظه به ادرس سايته نگاه كردم ديدم سايته خودشه..............................


بعدش چیزی بهت نگفت!!!:21:

Mojtaba N87
24-06-2008, 14:07
بعدش چیزی بهت نگفت!!!:21:

شما چقدر اخطار داری :31:

ebicross
24-06-2008, 14:10
سوتی دسته اول مربوط به 15 ثانیه قبل از نوشتن این پست:
تو خونمون فامیلا داشتن حرف میزدن و چرت و پرت و بحث های جدی...
منم از پشت کامپیوتر بلند در جواب حرف یکی از فامیلا گفتم:
گویند پدر تو بود لیلی از فضل پدر تو را چه خیلی؟
حتی نگفتم تو را چه خیری که طبیعی تر باشه...
بعدش تازه فهمیدم کلی سوتی دادم. همه خندیدن. الان روم نمیشه بیرون برم از اطاق.

M_Abieteh
24-06-2008, 14:12
شما چقدر اخطار داری :31:

به نظرم مشکل پیش اومده. درستشم نمیشه کرد.:21::5:

M.etallic.A
24-06-2008, 14:59
حالا که باب سوتی های چتی باز شد ما هم یکی تعریف کنیم...

چند سال پیش ما با یه خانمی دوست شده بودیم. بعد عکسمو بهش داده بودم. خلاصه یکی دو هفته ای از دوستی ما گذشته بود. یه روز تو کافی نت ای دی یه دختر رو از سیستم گرفته بودم و شبش داشتم باهاش چت میکردم.خلاصه بعد از معرفی و آشنایی اولیه چون من فکر میکردم خیلی باحال هستم و یک دونه جی اف برام کمه تصمیم گرفتم بهش پیشنهاد بدم. خلاصه پیشنهاد و دادیم و اونم گفت اول باید عکستو ببینم. منم عکسمو سند کردم یهو دیدم چند ثانیه سکوت کرد. بعد گفت من تورو یه جایی دیدم. یه کم فکر کرد و گفت آها تو کامپیوتر دوستم بود عکست. تو فلانی نیستی ؟ ای دروغگوی .... بعدشو هم که میتونید حدس بزنید همون یکی هم از دستمون پرید :دی

vahid78
24-06-2008, 15:11
حالا که باب سوتی های چتی باز شد ما هم یکی تعریف کنیم...

چند سال پیش ما با یه خانمی دوست شده بودیم. بعد عکسمو بهش داده بودم. خلاصه یکی دو هفته ای از دوستی ما گذشته بود. یه روز تو کافی نت ای دی یه دختر رو از سیستم گرفته بودم و شبش داشتم باهاش چت میکردم.خلاصه بعد از معرفی و آشنایی اولیه چون من فکر میکردم خیلی باحال هستم و یک دونه جی اف برام کمه تصمیم گرفتم بهش پیشنهاد بدم. خلاصه پیشنهاد و دادیم و اونم گفت اول باید عکستو ببینم. منم عکسمو سند کردم یهو دیدم چند ثانیه سکوت کرد. بعد گفت من تورو یه جایی دیدم. یه کم فکر کرد و گفت آها تو کامپیوتر دوستم بود عکست. تو فلانی نیستی ؟ ای دروغگوی .... بعدشو هم که میتونید حدس بزنید همون یکی هم از دستمون پرید :دی

میبینی حاجی امثال من و تو اصلا شانس ندارم:10:

vahid78
24-06-2008, 15:56
یک سوتی با حال دقیقا واسه ساعت 2 ظهره
سر سفره ناهار نشسته بودیم من در نمکدونا شل کردم تا اگه یکی خواست نمک بریزه رو غذاش همه نمکا خالی بشن:21:از روی بدشانسی هیچکه این کارو نکرد:41:خودم حواسم نبود نمکدونا برداشتم ریختم رو غذا خودم:13:

yas30n
24-06-2008, 16:54
اقا من می خوام اینا رو کپی پیست کنم تو ورد در هم بر هم می نویسه. چرا؟
راهنایی کنین می خوام از الان تا ساعت 10 همشونو به ورد تبدیل کنم.

yas30n
24-06-2008, 16:56
تو هر خطی نضفش رو اینور می نویسه نصفش رو اونور

e.khafan!
24-06-2008, 17:11
کار نداره که همه رو کپی پیست کن آخرش همه رو سلکت کن بزن right to left

e.khafan!
24-06-2008, 17:12
منظورت از همه از کدوم پست به بعده ؟ بگو من امشب Pdf برات می فرستم !

yas30n
24-06-2008, 17:14
آقا این رایت تو لفتش کجاست؟

yas30n
24-06-2008, 17:17
پست نویدیا تو صفحه اول : دی

yas30n
24-06-2008, 17:20
آقا فعلا حل شد.

c0dest0rm
24-06-2008, 17:39
دیروز رفتم بانک قبض تلفنمو بدم.
فیش گرفتم شمارم بود 282. تازه 230 رو خونده بودن. منم نشستم تا نوبتم بشه! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نشستم و شروع کردم به [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .
دوساعت دو ساعتو نیم بعد گفتن 282 ! منم اینجوری![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] رفتم جلو! قبض و دادم و رفتم پولو دربیارم بزارم رو پیشخوان، متصدی گفت قبض که فیش نمیخواد! :13: برو اونجا بی صف بده! منم اینجوری شدم! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رفتم اونور! تا قبضو دادم برق رفت ...
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

vahid78
25-06-2008, 14:10
دیروز رفتم بانک قبض تلفنمو بدم.
فیش گرفتم شمارم بود 282. تازه 230 رو خونده بودن. منم نشستم تا نوبتم بشه! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نشستم و شروع کردم به [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .
دوساعت دو ساعتو نیم بعد گفتن 282 ! منم اینجوری![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] رفتم جلو! قبض و دادم و رفتم پولو دربیارم بزارم رو پیشخوان، متصدی گفت قبض که فیش نمیخواد! :13: برو اونجا بی صف بده! منم اینجوری شدم! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رفتم اونور! تا قبضو دادم برق رفت ...
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

واسه بار چندمت بود میرفتی قبض بدی

mojtaba_tanha
25-06-2008, 15:34
2سال پيش تابستون بابجه ها صبح از مشهد راه افتاديم به قصد شمال ولب دريا يكسره تا جنگل گلستان گازيديدم ساعت حول و هوش 3 عصر بود رسيديم گفتيم ناهارو اينجا بزنيم بعد راه بيفتيم بچه ها هم حسابي خسته و گرسنه بودن گفتم ناهار بامن خلاصه سيب زميني و تن ماهي و از اين جور چيزا قاطي پاتي كرديم اومدم نمك شو ميزون كنم بسته نمك وبر داشتم از سرش يك كم نمك بريزم تش پاره شد كلي نمك ريخت توغدا منم حول كردم به جاي اينكه نمكارو از روغذا بردارم سريع همه رو هم زدم و بعدشم... حرفي بود كه از بچه هاشنيديم جاتون خالي.

mojtaba_tanha
25-06-2008, 15:38
اقا من می خوام اینا رو کپی پیست کنم تو ورد در هم بر هم می نویسه. چرا؟
راهنایی کنین می خوام از الان تا ساعت 10 همشونو به ورد تبدیل کنم.


بعداز انتخاب وكپي داخل ورد ازمنو edit/paste Special گزينه Unformatted text رو انتخاب كن و ok كن حله.

hossein_dig
25-06-2008, 16:14
همه چیزمان تقلبیست. لباسمان, غذایمان, کتابمان, شغلمان, هویتمان, خوشی هامان, غمهایمان, همه و همه تقلبیست. تنها واقعیتی که اصل است, تقلبی بودنمان است.


میدونی دیگه چی تقلبیه خودمن .دی
میدونید چی واقعیه ؟ فقط توهماتی که توی مغزمون میگذره

c0dest0rm
25-06-2008, 17:11
واسه بار چندمت بود میرفتی قبض بدی
N امین بار!
ولی تو این بانک نمیدادم، نزدیک خونمون یکی هست خلوته اونجا میدادم.

Meisam Khan
25-06-2008, 17:38
همه چیزمان تقلبیست. لباسمان, غذایمان, کتابمان, شغلمان, هویتمان, خوشی هامان, غمهایمان, همه و همه تقلبیست. تنها واقعیتی که اصل است, تقلبی بودنمان است.


میدونی دیگه چی تقلبیه خودمن .دی
میدونید چی واقعیه ؟ فقط توهماتی که توی مغزمون میگذره
شما گويا دل پري داريا.

M.etallic.A
25-06-2008, 18:47
همه چیزمان تقلبیست. لباسمان, غذایمان, کتابمان, شغلمان, هویتمان, خوشی هامان, غمهایمان, همه و همه تقلبیست. تنها واقعیتی که اصل است, تقلبی بودنمان است.


میدونی دیگه چی تقلبیه خودمن .دی
میدونید چی واقعیه ؟ فقط توهماتی که توی مغزمون میگذره

خوب ؟!!! چه ربطی داشت الان ؟ بیشتر توضیح بده.

amirfarrokh
25-06-2008, 19:47
سلام به همه
آقا من امروز بد سوتی دادم...
امتحان متون داشتیم...
یه سوال داده بود که زینت زن چند نوعه و تا کجا...
یه مدل زینت برای محارم هست که طبق جزوه ای که استاد داده اینه توضیحش: صورت از گردن به بالا و گوش،دستان تا آرنج، مچ پا از جایی که خلخال میبندند تا پایین پا، یعنی نوک انگشتان پا... ( میدونم شر و وره کلا ولی جزوه بود و ما باید امتحان میدادیم دیگه)...
من این رو نوشت از جایی که خلخال پا رو میبندند تا بالا :d به جای از خلخال تا پایین...نوشتم تا بالا...
(خلخال هم یه نوع زنجیر طلا هست که پهنتره، مثل النگو، فقط به مچ پا میبندن)
سوتیم ثبت شد در برگه امتحان...

leila*
25-06-2008, 19:57
یه سوتی امروز دوستم داد شاید زیاد خنده دار نباشه ولی به ای کیو دوستم غبطه میخورید:13:
تو سرویس بودیم داشتیم از دانشگاه بر میگشتیم
من به دوتا از دوستام گفتم بالاخره خطمو وصل کردم:31:
مینا گفت جدی میگی؟:18:
شمارتو بگو سیو کنم
منم چون تو سرویس بودیم و نمی خواستم بلند بگم گفتم گوشیتو بده بزنم رو گوشین:5:
بعد ساناز به مینا گفت یه میس هم واسه من بزن تا شمارش واسه منم بیفته رو گوشیم:18::18::18:
5 ثانیه همه ساکت بودن:18::18:
من یه دفعه زدم زیر خنده:39:
که مینا هم شروع کرد به خندیدن:39:
ساناز گفت چتون شد؟ مگه من چی گفتم
و تا وقتی رسیدیم خونه همچنان میخندیدیم:27:

™Enter_The_Love
25-06-2008, 20:01
یه سوتی امروز دوستم داد شاید زیاد خنده دار نباشه ولی به ای کیو دوستم غبطه میخورید:13:
تو سرویس بودیم داشتیم از دانشگاه بر میگشتیم
من به دوتا از دوستام گفتم بالاخره خطمو وصل کردم:31:
مینا گفت جدی میگی؟:18:
شمارتو بگو سیو کنم
منم چون تو سرویس بودیم و نمی خواستم بلند بگم گفتم گوشیتو بده بزنم رو گوشین:5:
بعد ساناز به مینا گفت یه میس هم واسه من بزن تا شمارش واسه منم بیفته رو گوشیم:18::18::18:
5 ثانیه همه ساکت بودن:18::18:
من یه دفعه زدم زیر خنده:39:
که مینا هم شروع کرد به خندیدن:39:
ساناز گفت چتون شد؟ مگه من چی گفتم
و تا وقتی رسیدیم خونه همچنان میخندیدیم:27:

جالب بود !
الان یه میس واست میندازم که شمارم بیوفته رو گوشی ساناز :31:

Mojtaba N87
25-06-2008, 20:25
یه سوتی امروز دوستم داد شاید زیاد خنده دار نباشه ولی به ای کیو دوستم غبطه میخورید:13:
تو سرویس بودیم داشتیم از دانشگاه بر میگشتیم
من به دوتا از دوستام گفتم بالاخره خطمو وصل کردم:31:
مینا گفت جدی میگی؟:18:
شمارتو بگو سیو کنم
منم چون تو سرویس بودیم و نمی خواستم بلند بگم گفتم گوشیتو بده بزنم رو گوشین:5:
بعد ساناز به مینا گفت یه میس هم واسه من بزن تا شمارش واسه منم بیفته رو گوشیم:18::18::18:
5 ثانیه همه ساکت بودن:18::18:
من یه دفعه زدم زیر خنده:39:
که مینا هم شروع کرد به خندیدن:39:
ساناز گفت چتون شد؟ مگه من چی گفتم
و تا وقتی رسیدیم خونه همچنان میخندیدیم:27:

بسی خندیدیم :31:


جالب بود !
الان یه میس واست میندازم که شمارم بیوفته رو گوشی ساناز :31:

این جالب تر بود!!! :27:

============
بچه ها ، من PDF این تاپیک رو 10.000 $ می خرم. کسی نبود؟

البته خرید و فروش تو انجمن ممنوعه. لطفا رعایت کنید.

vahid78
26-06-2008, 08:42
سلام

دیشب پسر عمم شماره gf شا بهم داد تا ببینه اون با همه گرم میگیره یا نه خلاصه قضیه مچگیری بود.

منم که از خداخواسته شماره را گرفتم و پس از چند دقیقه صحبت دخمله گفت: فشنی .؟ منم گفتم نه بابا من خشن نیستم کجایی صدام شبیه خشناست همینجوری درباره خشنیت و خوشونت صحبت کردیم یهو دیدیم دخمله گفته اقا وحید فشن نه خشن خلاصه کلی ضایع شدیم(خدایش صداش بد میرسید) بعدشم که دیگه پسر عمه گوشیا گرفت و ..... ادامه داستان

M_Abieteh
26-06-2008, 10:03
سلام

دیشب پسر عمم شماره gf شا بهم داد تا ببینه اون با همه گرم میگیره یا نه خلاصه قضیه مچگیری بود.

منم که از خداخواسته شماره را گرفتم و پس از چند دقیقه صحبت دخمله گفت: فشنی .؟ منم گفتم نه بابا من خشن نیستم کجایی صدام شبیه خشناست همینجوری درباره خشنیت و خوشونت صحبت کردیم یهو دیدیم دخمله گفته اقا وحید فشن نه خشن خلاصه کلی ضایع شدیم(خدایش صداش بد میرسید) بعدشم که دیگه پسر عمه گوشیا گرفت و ..... ادامه داستان

حالا وحیدجان شما فشنی!!!!!!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](74).gif [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

vahid78
26-06-2008, 11:13
حالا وحیدجان شما فشنی!!!!!!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](74).gif [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بستگی داره بیشتر اوقات بابا کرمی عمل میکنیم :29:

راستی اون نظرسنجی واسه چیه

علیرضا
26-06-2008, 12:08
شب روز مادر بود ( جون من دیگه این جمله رو سوتی تلقی نکنید )
منم در به در دنبال یه چیزی می گشتم که به عنوان کادو تهیه کنم.
با اعصاب خراب داشتم از وسط یه خیابون شلوغ ، با هزار بدبختی رد می شدم . به بلوار وسط خیابون که رسیدم ، تا اومدم پامو بزارم تو خیابون یه تاکسیه جلو پام وایستاد و پرسید : آقا اینجا خیابون "نازی اباد" داریم ؟:18:
من فقط می خواستم زود خیابون لا مصب رو رد شم و اصلاً حواسم نبود یارو چی گفت برگشتم بهش گفتم : نه ، شرمنده ! :31::31:
بعد سریع رد شدم رفتم .
تا یه ربع به خودم می خندیدم تو خیابون ! حالا مردم منو نگاه می کنن میگن وا این یارو کم داره بی خودی به چی می خنده ؟:27::27:

leila*
26-06-2008, 18:47
شب روز مادر بود ( جون من دیگه این جمله رو سوتی تلقی نکنید )
منم در به در دنبال یه چیزی می گشتم که به عنوان کادو تهیه کنم.
با اعصاب خراب داشتم از وسط یه خیابون شلوغ ، با هزار بدبختی رد می شدم . به بلوار وسط خیابون که رسیدم ، تا اومدم پامو بزارم تو خیابون یه تاکسیه جلو پام وایستاد و پرسید : آقا اینجا خیابون "نازی اباد" داریم ؟:18:
من فقط می خواستم زود خیابون لا مصب رو رد شم و اصلاً حواسم نبود یارو چی گفت برگشتم بهش گفتم : نه ، شرمنده ! :31::31:
بعد سریع رد شدم رفتم .
تا یه ربع به خودم می خندیدم تو خیابون ! حالا مردم منو نگاه می کنن میگن وا این یارو کم داره بی خودی به چی می خنده ؟:27::27:

خب حالا این کجاش سوتی بود؟

zahedy2006
26-06-2008, 19:05
خب حالا این کجاش سوتی بود؟

نه ، شرمنده

c0dest0rm
26-06-2008, 20:13
خب حالا این کجاش سوتی بود؟

فکر کنم اینجاش که گفت نه شرمنده! انگار که تقصیر اینه اونجا همچین خیابونی نیست!

leila*
26-06-2008, 20:18
فکر کنم اینجاش که گفت نه شرمنده! انگار که تقصیر اینه اونجا همچین خیابونی نیست!

اهان
متوجه شدم
مرسی:46:

™Enter_The_Love
26-06-2008, 20:59
اهان
متوجه شدم
مرسی:46:

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

MasterCode
26-06-2008, 21:01
حالا وحیدجان شما فشنی!!!!!!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نه پس همزه قلیه !!! :27:

ebicross
27-06-2008, 06:14
دیروز مهمون داشتیم و مامانم دوغ گرفته بود ریخته بود تو پارچ
بعد اون یکی که طرف مهمونا بود چون توش یخ داشت!!! و این دوغاش رفته بود تهش بابام رفت یک چیزی تو مایه های قاشق که سرش شبیه همزن بود آورد. البته من اینو قبلا هم دیده بودم اما اسمشو نمیدونم.
خلاصه بابام اینو کرد اون تو و چرخوند و تکون داد تا یکم زیر و رو بشه.
یهو بچه خواهرم که سه سال و خورده ای سن داره گفت اه اه بابا این همونه که تو آب ماهیهای من میکردی. من بدم میاد از این دوغه بخورم.
یهو هممون خندیدیم ولی چه فایده که مهمونا تا آخر به دوغ لب نزدند.

Mojtaba N87
27-06-2008, 10:06
دیروز مهمون داشتیم و مامانم دوغ گرفته بود ریخته بود تو پارچ
بعد اون یکی که طرف مهمونا بود چون توش یخ داشت!!! و این دوغاش رفته بود تهش بابام رفت یک چیزی تو مایه های قاشق که سرش شبیه همزن بود آورد. البته من اینو قبلا هم دیده بودم اما اسمشو نمیدونم.
خلاصه بابام اینو کرد اون تو و چرخوند و تکون داد تا یکم زیر و رو بشه.
یهو بچه خواهرم که سه سال و خورده ای سن داره گفت اه اه بابا این همونه که تو آب ماهیهای من میکردی. من بدم میاد از این دوغه بخورم.
یهو هممون خندیدیم ولی چه فایده که مهمونا تا آخر به دوغ لب نزدند.

یه سوتی پدرانه!

vahid78
27-06-2008, 11:34
دیروز مهمون داشتیم و مامانم دوغ گرفته بود ریخته بود تو پارچ
بعد اون یکی که طرف مهمونا بود چون توش یخ داشت!!! و این دوغاش رفته بود تهش بابام رفت یک چیزی تو مایه های قاشق که سرش شبیه همزن بود آورد. البته من اینو قبلا هم دیده بودم اما اسمشو نمیدونم.
خلاصه بابام اینو کرد اون تو و چرخوند و تکون داد تا یکم زیر و رو بشه.
یهو بچه خواهرم که سه سال و خورده ای سن داره گفت اه اه بابا این همونه که تو آب ماهیهای من میکردی. من بدم میاد از این دوغه بخورم.
یهو هممون خندیدیم ولی چه فایده که مهمونا تا آخر به دوغ لب نزدند.

مگه نشسته بودین

winter+girl
27-06-2008, 19:08
سلام

دیشب پسر عمم شماره gf شا بهم داد تا ببینه اون با همه گرم میگیره یا نه خلاصه قضیه مچگیری بود.

منم که از خداخواسته شماره را گرفتم و پس از چند دقیقه صحبت دخمله گفت: فشنی .؟ منم گفتم نه بابا من خشن نیستم کجایی صدام شبیه خشناست همینجوری درباره خشنیت و خوشونت صحبت کردیم یهو دیدیم دخمله گفته اقا وحید فشن نه خشن خلاصه کلی ضایع شدیم(خدایش صداش بد میرسید) بعدشم که دیگه پسر عمه گوشیا گرفت و ..... ادامه داستان

انقد از این کارا بدم میاد
شاید دختره پسر عمه تو دوست داشتو از تنهایی یا واسخ سرکاری داشت باهات حرف میزد هیچ وقت عشق یه نفر رو خراب نکن

vahid78
27-06-2008, 19:20
انقد از این کارا بدم میاد
شاید دختره پسر عمه تو دوست داشتو از تنهایی یا واسخ سرکاری داشت باهات حرف میزد هیچ وقت عشق یه نفر رو خراب نکن

اصلا عشقی بینشون نبوده که..............قضیه حالگیری بوده دو سه بار دختره مچش پسر عمه ام راگرفته حالا اونم خواسته تلافی کنه مثلا وگرنه خودم هم خوشم نمیاد:46:

winter+girl
27-06-2008, 19:43
اصلا عشقی بینشون نبوده که..............قضیه حالگیری بوده دو سه بار دختره مچش پسر عمه ام راگرفته حالا اونم خواسته تلافی کنه مثلا وگرنه خودم هم خوشم نمیاد:46:

ای ولا بزن قدش اما رعایت محرم و نامحرمی رو بکن :10:

vahid78
27-06-2008, 19:51
میثم خان چند وقتیه سوتی نمیدی چی شده؟؟؟؟؟؟؟

Meisam Khan
27-06-2008, 20:00
يه ناظم داشتيم كه بچه ها بهش مي گفتن ارنولد. قدش كوتاه خيلي پررو و تنها كسي هم بود كه در نزده مي رفت تو اتاق مدير.
يه بار در كلاس وايساده بوديم كه اون طبق معمول همين طوري در نزده مي خواست بره تو اتاق مدير. رفت دستگيره رو فشار داد و با صورت رفت تو در.ما رو ميگي [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نگو كه مدير نبوده در اتاقش رو قفل كرده بود.

vahid78
27-06-2008, 20:10
يه ناظم داشتيم كه بچه ها بهش مي گفتن ارنولد. قدش كوتاه خيلي پررو و تنها كسي هم بود كه در نزده مي رفت تو اتاق مدير.
يه بار در كلاس وايساده بوديم كه اون طبق معمول همين طوري در نزده مي خواست بره تو اتاق مدير. رفت دستگيره رو فشار داد و با صورت رفت تو در.ما رو ميگي [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نگو كه مدير نبوده در اتاقش رو قفل كرده بود.
جالب بود .........:27:

Meisam Khan
27-06-2008, 21:04
يه معلم داشتيم بچه ها بهش ميگفتن هويج. يه روز تو سالن وايساده بوديم كه معلمه داشت رد ميشد. يكي از بچه ها گفت سلام آقاي هويچ
ما [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رفيقمون [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعدشم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

علیرضا
27-06-2008, 23:00
فکر کنم اینجاش که گفت نه شرمنده! انگار که تقصیر اینه اونجا همچین خیابونی نیست!


خب حالا این کجاش سوتی بود؟

:27:
وقتی میرید فروشگاهی جایی ... ، وقتی فروشنده جنسی رو که می خواید نداره میگه : " نه متاسفانه " یا " نه شرمنده " یا ...
منم دقیقاً همون جوری گفتم . :31::31:
طرف یه جوری منو نگاه کرد که خودم فهمیدم چی گفتم بهش :27:

M.etallic.A
27-06-2008, 23:07
ای ولا بزن قدش اما رعایت محرم و نامحرمی رو بکن :10:

رعایت محرم و نامحرمو باید اون دختری بکنه که واسه تنهایی یا سرکاری با یه پسر نامحرم حرف میزنه :دی

alizshah
27-06-2008, 23:55
رعایت محرم و نامحرمو باید اون دختری بکنه که واسه تنهایی یا سرکاری با یه پسر نامحرم حرف میزنه :دی
تایید :دی
البته پسر هم باید بکنه

Mojtaba N87
28-06-2008, 01:30
دیروز تو رستوران سوتی دادم!!!

با دوستم رفتیم غذا رو بگیریم . من اشتباهی سس ها و سالاد ها رو که ورداشتم گذاشتم تو سینی غذای یکی دیگه. آخه فکر کردم دوستمه!

کلی آدم (بماند) اونجا بهم خندیدن و ما بسی ضایع گشتیم و دیگر آنجا نمیرویم :31:

devil_ff2008
28-06-2008, 04:49
من چند وقت پیشا وقتی که تازه اسم آیس پک رو شنیده بودم رفتم تو یه سوپری گفتم ببخشید آیس پک دارید
یارو هم یه لحظه میخواست بخنده ولی خودشو نگه داشت فکر کنم وقتی اومدم بیرون کلی بهم خندیده
و دیگه هم پا تو اون مغازه نزاشتم

ebicross
28-06-2008, 05:59
مگه نشسته بودین
یعنی چی؟ مگه باید سرپا باشیم!!!:دی
داشتن نهار میخوردن دیگه.
__________________________________
دیشب رفته بودم تو فاز کانتر و داشتم بازی میکردم.
من عادت دارم بازیهای تفنگی که مکالمه هم داشته باشه رو به هد ست گوش میکنم و صدا رو بالا میبرم تا اساسی حال بده.
خلاصه همینطوری بازی میکردم تا یهو یکی از ترورها به صورتی فجیع منو کشت. منم هر چی از دهنم در اومد بهش گفتم. فکر نمیکردم کسی بشنوه ولی کلی فهش دادم. اینجا نمیشه گفت.
یهو دیدم بابام میزنه سر شونم میگه ساکت شو مهمون داریم.
در کل اگر مهمون هم نداشتیم باز هم سه بود ولی وقتی رفتم بیرون همه بد نگاه میکردند.

Nasser_ZRE
28-06-2008, 10:42
سلام

ما یه روز رفتیم تو یه مغازه که پیراشکی میفروخت پیراشکیاشو تازه درست میکرد.

من بودمو پسر خالم .بهش گفتم 2 تا پیراشکی برای ما بزار . اماده شدو ازم پرسید می خورین یا میگیرین دستتوت. منم هواسم نبوم گفتم بده دستمون [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]فروشندها 2 تا بودن ما هم 2 تا . بعدی همگی زدیم زیر خنده .بعد هم که رفتیم بیرون کلی خندیدیم.

pouria007
28-06-2008, 11:02
در مورد سوتی باید بگم زندگیم سوتی بود کلاً
سوتی های بنده ورژن 1
در مدرسه:
1- یه روز سر کلاس هندسه بودیم که معلممون چشمش به شیر ها افتاد و گفت چرا شیر هایی که بهتون میدن رو نمیخورید من حواسم نبود گفت " گذاشتیم گنده شه " هیچی دیگه کلاس رفت تو هوا
2- یه بار سر کلاس زبان فارسی معلممون گفت میدونید سرباز یعنی چی؟ منم گفتم یعنی کسی که با سرش بازی میکنه (ایهام لطیف)
3- یه بار معلممون (زبان فارسی) گفت بگو ببینم چی به اضافه چی شده شده چهار من یهو گفتم سه + یک
4- داشتیم تعویض لباس میزدیم بریم برای ورزش که من ماجرای زنگ قبلش که بماند چی بود اومد تو ذهنمو گفتم اه این .....(مدیرمون) هم ک*رمون کرده که دیدم هیشکی عکس العمل نشون نداد دیدم مدیرمون دم در وایساده بوده بنده خدا هیچی هم نگفت
4- یه بار به معلممون گفتم چند تا بچه دارید گفت 6 تا گفتم مگه دوشیکا (یک نوع مسلسل) بوده؟
5- یه بار با دوستم شوخی میکردیم که یهو در اومد یه لگد به قسمت تحتانی بدن من زد و گفتم آخ معلممون گفت چت شد گفتم این با لگد زد تو ک*نمون
6- یه بار معلممون یه سوالی رو اشتباه حل کرد بعد فهمید غلطه م ناخودآگاهانه گفتم ر*دی!
منتظر ورژن های بعدی باشید!

eshghe eskate
28-06-2008, 11:09
در مورد سوتی باید بگم زندگیم سوتی بود کلاً
سوتی های بنده ورژن 1

3- یه بار معلممون (زبان فارسی) گفت بگو ببینم چی به اضافه چی شده شده چهار من یهو گفتم

این یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!سوتی:31 :

eshghe eskate
28-06-2008, 11:12
یعنی چی؟ مگه باید سرپا باشیم!!!:دی
داشتن نهار میخوردن دیگه.
__________________________________
دیشب رفته بودم تو فاز کانتر و داشتم بازی میکردم.
من عادت دارم بازیهای تفنگی که مکالمه هم داشته باشه رو به هد ست گوش میکنم و صدا رو بالا میبرم تا اساسی حال بده.
خلاصه همینطوری بازی میکردم تا یهو یکی از ترورها به صورتی فجیع منو کشت. منم هر چی از دهنم در اومد بهش گفتم. فکر نمیکردم کسی بشنوه ولی کلی فهش دادم. اینجا نمیشه گفت.
یهو دیدم بابام میزنه سر شونم میگه ساکت شو مهمون داریم.
در کل اگر مهمون هم نداشتیم باز هم سه بود ولی وقتی رفتم بیرون همه بد نگاه میکردند.
خداییش باحالترین سوتی ها رو همین ابی کراس میده!!:10:

pouria007
28-06-2008, 11:19
این یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!سوتی:31 :

من نوشتم اما ادیتور سایت نشونش نداده
گفتم : سه + یک

M.etallic.A
28-06-2008, 11:39
این خاطره رو دیشب یکی از دوستام برام تعریف کرد

یه بار با چند تا از دوستام سوار ماشین یکی از بچه ها بودیم. این خیلی مثبت رانندگی میکرد. ما همش مسخره ش میکردیم که بابا یه کم گاز بده. دستی بکش. بلد نیستی ؟ اینقدر گفتیم گفتیم که جری شد. یهو تو خیابون میخواستیم بپیچیم تو فرعی گازو تخت کرد که مثلا موقع پیچیدن تو خیابون فرعی دستی بکشه. اما چون شتاب ماشینش زیاد بود یهو سرعت گرفت وفتی دستی کشید ماشین چند دور چرخید دور خودش بعدشم به جای اینکه بپیچیم تو فرعی مستقیم رفتیم تو یه مغازه آکواریوم... بقیه شو خودتون حدس بزنید چی شد... فقط در همین حد بگم رو داشبورت ماشین 3 4 تا لجن خوار بود. دو سه تا مارماهی هم تو جیب لباس من پیدا شد.

vahid78
28-06-2008, 12:01
سلام یه سوتی کوتاه و جالب
برای بازی اسپانیا -روسیه شرط بندی کرده بودیم من من و سه تا از بچه ها گفته بودیم روسیه میبره بقیه گفته بودند اسپن .زد و شانس ما اسپن برد....... دیشب همراه بروبچ رفته بودیم پارک گیر دادند که شرط بندی کردی باید بستنی بگیری ببایی من رفتم بستنی فروشی 12 تا بستنی خریدیم یارو گفت همشا خودت میخوری گفتم نه بابا میبرم گفت میرزیا گفتم نترس وحید گانگستر همه کاری ازش برمیاد گفت چه جور میبری گفتم همشا بذار تو دستام خلاصه یکی یکی گذاشت تا بیشتر از 8 تا نشد ببرم نزدیک بچها که رسیدم یهو پام پیچ خورد همه بستنی ها افتادن رو زمین نونهاش تو دستم ....یهو همه بچها ولووووو شدن رو زمین از خنده دیگه نتونستن بلند بشن دیگه بچها بجای اینکه بستنی بخورن نونهاشا خوردن

eshghe eskate
28-06-2008, 12:10
سلام یه سوتی کوتاه و جالب
برای بازی اسپانیا -روسیه شرط بندی کرده بودیم من من و سه تا از بچه ها گفته بودیم روسیه میبره بقیه گفته بودند اسپن .زد و شانس ما اسپن برد....... دیشب همراه بروبچ رفته بودیم پارک گیر دادند که شرط بندی کردی باید بستنی بگیری ببایی من رفتم بستنی فروشی 12 تا بستنی خریدیم یارو گفت همشا خودت میخوری گفتم نه بابا میبرم گفت میرزیا گفتم نترس وحید گانگستر همه کاری ازش برمیاد گفت چه جور میبری گفتم همشا بذار تو دستام خلاصه یکی یکی گذاشت تا بیشتر از 8 تا نشد ببرم نزدیک بچها که رسیدم یهو پام پیچ خورد همه بستنی ها افتادن رو زمین نونهاش تو دستم ....یهو همه بچها ولووووو شدن رو زمین از خنده دیگه نتونستن بلند بشن دیگه بچها بجای اینکه بستنی بخورن نونهاشا خوردن
بابا گانگستر.منم اینجا باهات شرط بستم.تازه من فقط نبودم 11 تا دیگه از دوستامم بودن. حالا میری واسه مون بستنی بگیری:42::3:

گل مریم
28-06-2008, 13:41
pouria007:یه بار معلممون یه سوالی رو اشتباه حل کرد بعد فهمید غلطه م ناخودآگاهانه گفتم

این یعنی چی؟

Ni_nigc
28-06-2008, 14:40
گویا همه جا امن و امان است و از سوتی نیز بی خبر .
دوستان سوت دلان دست به کنکار شوید . . . سوت را زود زنید اطعم ما یار شوید
سوتیان ، سوته دلان ، سوت زنان سوت زنید . . . که در این P30 ما سوت شده تار شدید

در کل یعنی بابا زود دست به کار بشید و Over Clocking پردازنده ی سوتی دهنده تون رو بالا ببرید که هوا پسه .
هم اکنون نیازمند یاری گرمتان هستیم . (انجمن بیماریهای خیلی خاص نیازمند سوتی)

vahid78
28-06-2008, 15:46
این خاطره رو دیشب یکی از دوستام برام تعریف کرد

یه بار با چند تا از دوستام سوار ماشین یکی از بچه ها بودیم. این خیلی مثبت رانندگی میکرد. ما همش مسخره ش میکردیم که بابا یه کم گاز بده. دستی بکش. بلد نیستی ؟ اینقدر گفتیم گفتیم که جری شد. یهو تو خیابون میخواستیم بپیچیم تو فرعی گازو تخت کرد که مثلا موقع پیچیدن تو خیابون فرعی دستی بکشه. اما چون شتاب ماشینش زیاد بود یهو سرعت گرفت وفتی دستی کشید ماشین چند دور چرخید دور خودش بعدشم به جای اینکه بپیچیم تو فرعی مستقیم رفتیم تو یه مغازه آکواریوم... بقیه شو خودتون حدس بزنید چی شد... فقط در همین حد بگم رو داشبورت ماشین 3 4 تا لجن خوار بود. دو سه تا مارماهی هم تو جیب لباس من پیدا شد.

چند خسارت به بار آوردند؟

M.etallic.A
28-06-2008, 18:50
دیگه اونو از دوستم نپرسیدم ولی اونطور که میگفت اون پسره براش مسئله ای نبود چون پدرش خیلی پولداره.

sabasistem_co
29-06-2008, 09:28
سلام

ما رفته بودیم مشهد بعد که برگشتیم یکی از فامیلامون به من گفت زیارتتون قبول منم که اصلا حواسم نبود گفتم زیارت شما هم قبول >

pouria007
29-06-2008, 10:11
pouria007:یه بار معلممون یه سوالی رو اشتباه حل کرد بعد فهمید غلطه م ناخودآگاهانه گفتم

این یعنی چی؟

این سوتی ادیتور سایت بود که یه قسمتی از پستهامو پاک میکنه (جالبه!)

pouria007
29-06-2008, 10:15
سوتی دیشب من :
دیشب مامانم داشت میرفت خونه همسایمون گفت من کلید بر نمیدارم هیشکی هم خونه نیست اگه پسری (منظورش دوستام بودن) اومد دنبالت نریا!
من هم تا اومدم به خودم بیام دهنم این جمله رو تلفظ کرد:
حالا اگه دختر اومد دنبالم چی؟

pouria007
29-06-2008, 10:22
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بسی خندیدیییییم

pouria007
29-06-2008, 10:30
اینجارو بخونید (خط اول)
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

salarnight
29-06-2008, 12:48
اینجارو بخونید (خط اول)



جالب بود ولی برش دار( حذفش کن )
اینجوری بهتره

Meisam Khan
29-06-2008, 15:52
يه معلم كامپيوتر داشتيم كه آخر ادعا بود. يه روز يه برنامه اورده بود مدرسه كه ميگفت 50000 خط برنامه نوشته. برنامه براي تصحيح امتحانات چهار گزينه اي بود. همه رو هم مياورد پاي كامپيوتر و براشون توضيح ميداد كه برنامه چجوري كار مي كنه. حتي آبدارچي.
مدير رو هم اورد داشت براش توضيح ميداد و گفت 50000 خط برنامه هست. مدير هم مي خواست نشون بده كه خيلي حواسش جمعه و داره گوش ميكنه پرسيد: مهندس روي فلاپي هم جا ميشه؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به زبان خودموني گفت مهندس خفه شو

gmuosavi
29-06-2008, 21:27
کار امروز مهشید یک سوتی خیلی بزرگ بود !

apollon
30-06-2008, 02:00
دیروز رفته بودیم مسابقات ورزشی سمپاد تو گرگان(رشته والیبال) با این حال که قویتر بودیم بازی هارو باختیم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مربی های تیم حریف خودشون اومدن گفتن حق شما بود از گروه برید بالا. خلاصه ماهم اعصابمون خورد از اشتباهاتمون تو بازی، نشسته بودیم تو خوابگاه! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] معاون مدرسمون به عنوان سرپرست باهامون اومده بود.
میزبانی گرگان هم خیلی بد بود (شب رو زمین خوابیدیم فقط یه پتو با یه بالش)معاونمون گفت پارسال که ما میزبان بودیم بهترین امکانات رو در اختیار تیم ها گذاشتیم همیشه حواسمون بود کم و کسری نداشته باشن. بعد رفت یه گوشه نشست دو دقیقه بعد گفت یکی برامون یه چایی هم نمیاره![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] یکی از بچه ها که تو فکر بود برگشت گفت:خودت تکون بخور برو پایین برای خودت بریز
ما [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
معاونمون [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اونم فهمید چه سوتی داده [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]سریع بلند شد رفت برای همه چایی ریخت آورد

vahid78
30-06-2008, 09:23
دیروز رفته بودیم مسابقات ورزشی سمپاد تو گرگان(رشته والیبال) با این حال که قویتر بودیم بازی هارو باختیم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مربی های تیم حریف خودشون اومدن گفتن حق شما بود از گروه برید بالا. خلاصه ماهم اعصابمون خورد از اشتباهاتمون تو بازی، نشسته بودیم تو خوابگاه! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] معاون مدرسمون به عنوان سرپرست باهامون اومده بود.
میزبانی گرگان هم خیلی بد بود (شب رو زمین خوابیدیم فقط یه پتو با یه بالش)معاونمون گفت پارسال که ما میزبان بودیم بهترین امکانات رو در اختیار تیم ها گذاشتیم همیشه حواسمون بود کم و کسری نداشته باشن. بعد رفت یه گوشه نشست دو دقیقه بعد گفت یکی برامون یه چایی هم نمیاره![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] یکی از بچه ها که تو فکر بود برگشت گفت:خودت تکون بخور برو پایین برای خودت بریز
ما [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
معاونمون [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اونم فهمید چه سوتی داده [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]سریع بلند شد رفت برای همه چایی ریخت آورد

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

vahid78
30-06-2008, 19:22
سلام امروز صبح یکی از بچها زنگ زد که پاشو بریم شیراز :18:منم که اصلان حال و حوصله جایی رفتنا نداشتم گفتم من الان مشهدم :27:گفت من شماره خونتونا گرفتم جطور مشهدی :18:منم اومدم ماسمالی کنم گفتم دایورتش کردم :31:گفت چاخان نگو !!!!!:18:منم دیدم اوضاع حسابی خیته سریع بحثا عوض کردم:21:

frnsh
30-06-2008, 21:24
سلام امروز صبح یکی از بچها زنگ زد که پاشو بریم شیراز [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](24).gifمنم که اصلان حال و حوصله جایی رفتنا نداشتم گفتم من الان مشهدم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](33).gifگفت من شماره خونتونا گرفتم جطور مشهدی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](24).gifمنم اومدم ماسمالی کنم گفتم دایورتش کردم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gifگفت چاخان نگو !!!!![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](24).gifمنم دیدم اوضاع حسابی خیته سریع بحثا عوض کردم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](27).gif


این سوتی بود یا جک بود؟؟؟؟؟؟ آخه من یه بار جکشو شنیده بودم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif
ولی خیلی باحال بود. بد بخت دوستت!!!

ragbar12
01-07-2008, 02:11
4 روز پيش جولو تلويزيون نشسته بودم كه اخبار شروع شد گوينده اخبار گفت با سلام وصلوات بر محمد وال محمد تو همون لحظه تلفن زنگ زد رفتم بردارم زبونم نچرخيد به جاي گفتن الو بفرماييد گفتم صلوات :31:

pouria007
01-07-2008, 09:09
این سوتی بود یا جک بود؟؟؟؟؟؟ آخه من یه بار جکشو شنیده بودم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif
ولی خیلی باحال بود. بد بخت دوستت!!!

سوتیه دیگه
یه بار هم بابام گوشی رو برداشت گفت من الآن خیابونه فلان هستم نمیتونم بیام مرده هم باور کرد بعد به بابام گفتم توجه کردی تلفن خونمون بود؟

4 روز پيش جولو تلويزيون نشسته بودم كه اخبار شروع شد گوينده اخبار گفت با سلام وصلوات بر محمد وال محمد تو همون لحظه تلفن زنگ زد رفتم بردارم زبونم نچرخيد به جاي گفتن الو بفرماييد گفتم صلوات [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif

Meisam Khan
01-07-2008, 10:18
يه بار با پشتيبانم توي قلم چي كار داشتم. قبلا يه كارت بهمون داده بود و شماره موبايلش رو خودمون با دست پشت كارت نوشته بوديم. دست بر قضا شماره مشاور مدرسمون رو هم پشت همون كارت نوشته بودم ولي اسمش رو ننوشته بودم.
منم اشتباهي زنگ زدم به مشاور مدرسمون (به خيال اينكه زنگ زدم پشتيبانم توي قلم چي.) شروع كردم سلام عليك و از اين حرفا بعدش گفت شما منم گفتم فلاني اونم گفت به به ....
منم كاري كه داشتم بهش گفتم گفت من فلاني هستم منم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اونم فهميد من اشتباهي زنگ زدم گفت اشكالي خوب حالا چطوري چيكار مي كني. اينقدر ادم باحالي بود كه خودش برام ماسمالي كرد.
جالب اينجاس كه دو روز بعد بازم اشتباهي زنگ زدم ولي قبل از اين كه گوشي رو برداره من متوجه شدم و قطع كردم.

pouria007
01-07-2008, 10:23
يه بار با پشتيبانم كار داشتم. قبلا يه كارت بهمون داده بود و شماره موبايلش رو خودمون با دست پشت كارت نوشته بوديم. دست بر قضا شماره مشاور مدرسمون رو هم پشت همون كارت نوشته بودم ولي اسمش رو ننوشته بودم.
منم اشتباهي زنگ زدم به مشاور مدرسمون (به خيال اينكه زنگ زدم پشتيبانم.) شروع كردم سلام عليك و از اين حرفا بعدش گفت شما منم گفتم فلاني اونم گفت به به ....
منم كاري كه داشتم بهش گفتم گفت من فلاني هستم منم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اونم فهميد من اشتباهي زنگ زدم گفت اشكالي خوب حالا چطوري چيكار مي كني. اينقدر ادم باحالي بود كه خودش برام ماسمالي كرد.
جالب اينجاس كه دو روز بعد بازم اشتباهي زنگ زدم ولي قبل از اين كه گوشي رو برداره من متوجه شدم و قطع كردم.

آقا اجازه ما نفهمیدیم چی شد یه بار دیگه زیر دیپلمی حرف بزنید(هنوز دیپلممو ندادن)

Ni_nigc
01-07-2008, 10:27
سوتی بدین دیگه .

Meisam Khan
01-07-2008, 10:53
يه بار رفته بودم يه درمانگاه . اسمم رو نوشته بودم منتظر بودم كه صدام كنن كه برم پيش دكتر. نوبت من كه رسيد توي بلندگو گفتن:
خانم ميثم.......[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعدش كناري بهش گفت اقا

Meisam Khan
01-07-2008, 10:55
آقا اجازه ما نفهمیدیم چی شد یه بار دیگه زیر دیپلمی حرف بزنید(هنوز دیپلممو ندادن)
ويرايش كردم يه بار ديگه بخون شايد فهميدي.

vahid78
01-07-2008, 11:19
يه بار رفته بودم يه درمانگاه . اسمم رو نوشته بودم منتظر بودم كه صدام كنن كه برم پيش دكتر. نوبت من كه رسيد توي بلندگو گفتن:
خانم ميثم.......[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعدش كناري بهش گفت اقا

میثم جان دلم بند شد .حالا حالت خوبه سالمی،سلامتی:10:

Meisam Khan
01-07-2008, 11:27
میثم جان دلم بند شد .حالا حالت خوبه سالمی،سلامتی
ماله چند سال پيش بود.
از حموم اومده بودم بيرون و بعد از مدت ها به جاي استفاده از دستمال كاغذي از گوش پاكن استفاده كردم كه يهو گوشم گرفت.
شب بود گفتم صبح بلند شم ديگه درست شده.
صبح هم درست نشد منم دويدم رفتم درمانگاه سر خيابونمون. چون عجله اي بود و دكتر هاي متخصص هم فقط عصر ها هستند وگرنه عمرا گذرم به درمانگاه بيفته.

amirtoty
01-07-2008, 11:33
ويرايش كردم يه بار ديگه بخون شايد فهميدي.
ویرایش شدشم قابل خوندن نیست :31:

pouria007
01-07-2008, 11:36
حدوداً چهار سال پیش بود من قرار بود برم دستمال کاغذی بگیرم رفتم گفتم ببخشید دستمال دارید خانومه یه چیزی گفت من نفهمیدم گفتم آره
رفت اورد و خلاصه ما بردیم خونه دیدیم به به گل کاشتیم یارو دستمال توالت داده (همون جمله ای که من نفهمیدم)
خلاصه مهمونا رو نفهمیدیم چی کار کنیم رفتیم از همسایه دستمال کاغذی قرض (!) گرفیتم!

amirtoty
01-07-2008, 11:42
حدوداً چهار سال پیش بود من قرار بود برم دستمال کاغذی بگیرم رفتم گفتم ببخشید دستمال دارید خانومه یه چیزی گفت من نفهمیدم گفتم آره
رفت اورد و خلاصه ما بردیم خونه دیدیم به به گل کاشتیم یارو دستمال توالت داده (همون جمله ای که من نفهمیدم)
خلاصه مهمونا رو نفهمیدیم چی کار کنیم رفتیم از همسایه دستمال کاغذی قرض (!) گرفیتم!

واقعا خودت فرق بین دستمال توالت و کاغذی نفهمیدی؟؟؟؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif

pouria007
01-07-2008, 11:52
واقعا خودت فرق بین دستمال توالت و کاغذی نفهمیدی؟؟؟؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif

سوتیش تو همینه دیگه
البته کلی خرت و پرت بود همه رو با هم انداختم تو پلاستیک اوردم خونه!