PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 [10] 11 12 13 14 15 16 17 18 19

ali111122223333
05-02-2008, 00:17
يه پيشنهاد به دوستاني که مدرسه ميرن:
ما اون موقع که هنرستان ميرفتيم با بچه ها هر کي سوتي ميداد (البته کلامي) مينوشتيم رو ديوار ته کلاس اسمه طرفم مينوشتيم جلوش واسه کسايي هم که وضعشون خيلي خراب بود يه ستون جدا درست کرده بوديم. يه ارشيو کامل از سوتي داشتيم ولي خب خطراتي هم داره مثلن ما سوتيه معلما رو هم مينوشتيم يه بار يکي از معلما حصه فضوليش گل کرد اومد شروع کرد به خوندن که [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]چشمش به سوتيه خودش افتاد سوتيش اين بود که به جاي سيم بسکر زبونش نچرخیده بود گفته بود سيم بسکل که البته اون موقع خودشم خنديد و فکر کرد که کسي يادش نميمونه که وقتي اينو رو ديوار ديد کفري شد رفت مديرو[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] صدا کرد که مديرم 4،5 تا از بچه هاي کلاس که ديگه تو طول سال تابلو شده بودن (مثل اينجانب)[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]دستمال داد دستمون ديوار به اون باحالي رو تميز کرديم ولي خداييش حيف بود
ولي به دردسرش مي ارزه حيفه حتما اينکارو بکنيد (شما برگزیده اید نمره انظباطه 20 ماله عوامه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

fatima1984
05-02-2008, 00:20
چند روز پيش با دوستم رفته بوديم خريد لباس٬ وقتي خريدامونو كرديم و اومديم حساب كنيم٬ طبق معمول هميشه مشغول صحبت كردن و گرم تمركز به حرفهاي همديگه بوديم٬ وقتي يارو قيمت رو زد و لباسها رو هم توي پلاستيك گذاشت بهمون داد٬ منم كه اصلا حواسم به اطراف نبود پلاستيك رو ورداشتم و با دوستم رفتيم بيرون٬ اصلا يادم رفته بود حساب كنم و پولشو بدم٬ تا دم در مغازه اومديم و نگو اون بدبخت كلي هم صدامون زده بود اما ما اصلا حواسمون نبوده٬ تا دم در اومد گفت ببخشيد خانم شما حساب نكردين٬ اقا جان انقدر حس بدي بود٬كلي خجالت كشيدم.از همه بدتر اين كه بقيه هم متوجه شدند چه گندي زديم٬ اخه يكي از پسرهاي همكلاسيمون هم از بخت بد من اونحا بود. كه ماشاالله كم هم اهل حرف و حديث نيست.

Achilles_E
05-02-2008, 00:22
دوستان خدا دلتونو شاد کنه من که کلی به این سوتی ها خندیدم . :31:

Achilles_E
05-02-2008, 00:25
منم سوتی زیاد میدم اما نه از این نوع ها . من وقتی عصبانی یا هیجان زده میشم کلماتو دیر پیدا می کنم به خاطر همین اشتباهاتم زیاد میشه البته الان خیلی بهتر شدم 2.3 سال پیش که وضع خیلی وخیم بود .:31:

eshghe eskate
05-02-2008, 01:46
یکی از بچه ها یه بار سر کلاس یه معلممون که خیلی کلا گیج میزنه داشت نارنگی می خورد.معلممونم بوشو حس کرد و گفت بچه ها بوی نارنگی نمیاد؟ما م گفتیم نه .گفت پدر سوخته ها کودومتون دارید پرتقال می خورید؟؟؟
_________________
یه بار دیگه م همین معلم میخواست با ضرب المثل بگه ریاضی سختی می خوادو اینا خلاصه برگشت گفت که گفت فکر کردید اینجا هنوستانه که هرکی یاد فیل کرد بیاد جمع گردد وانگهی دریا شود؟؟

ebicross
05-02-2008, 09:41
آقا یه بار منم با دوستام خواستیم بریم پوشیران که اشتباهی از در خروجی داشتیم وارد مشدیم.
نگو درش از این اتومات هاس و فقط از طرف داخل باز میشه. هی دست تکون دادیم و به شیشه زدیم تا اومدن جلوی در.
ما هم گفتیم در خرابه.
یهو دیدیم همه از رو به رو و پشت سر دارن میخندن.
نفهمیدیم چطوری فرار کردیم.

SR72
05-02-2008, 10:01
ebicross خواهشا این آواتورتو عوض کن ...
تو پیسی همه سایشو با تیر میزنن حالا شما تبلیغ مجانی واسش میکنی ؟

fatima1984
05-02-2008, 10:39
بازم اومدم با يه سوتي داغ و تازه.
امروز امتحان عملي داشتيم تو كلينيك جراحي عمومي.تو گروه ما دو تا پسر و دو دختر ايراني هستيم٬ كه هميشه خدا در حال گفتمان هستيم٬خودتون هم مي دونيد ماشالله ايراني ها پرچونه اند.
دم در كلينيك منتظر بوديم كه دكتر يكي يكي صدامون برنه بريم مريض رو معاينه كنيم و يافته هامون رو بگيم٬ توي اين فاصله كه منتظر بوديم٬اون دو تا پسره كه خيلي شوخ اند شروع كردند انواع دلقك بازيها رو در اوردن٬ ما هم كلي مي خنديديم و همراهيشون مي كرديم ٬تا اينكه يكي از دكتر هاي جراح كه هندي هست داشت از ته راهرو به سمت ما ميومد٬ما هم همچنان گرم مسخره كردن و چرت و پرت گفتن بوديم. اين دكتره چشم هاي وق زده و زل داره ٬كله اش هم طاسه و چند تار مو داره كه سعي مي كنه با اون دو سه تار كچليش رو بپوشونه كه اتفاقا خيلي زشت ترش مي كنه و قيا فه مسخره اي بهش مي ده٬ شلوار كوتاه هم مي پوشه كه اصلا متناسب يك دكتر نيست٬خلاصه ما داشتيم راجع به همه اين خصوصيات منحصر به فرد اين جراح نظرات لطفمون رو مي داديم كه اين اقا هم از جلو ما رد شد و رفت توي كلينيكي كه قرار بود توش امتحان بديم٬ بعد دكتر منو صدا زد كه برم تو و اولين نفر بودم كه امتحان مي دادم٬منم سرم رو بالا گرفتم و با اعتماد به نفس رفتم كه به گوني گوني سؤالهايي كه ازم مي شه با اون سواد نم كشيدم جواب بدم٬همين كه سلام عليك كردم نشستم٬ يه دفعه اين دكتر هنديه با يه پوزخند به فارسي شروع كرد صحبت كردن با منم....... گفت چه خبر؟؟! خوش مي گذره؟؟! امروز با دوستات خيلي سرحال به نظر مي رسيد٬معلومه حالتون خوبه!!!!!! اقا جان اينا رو كه مي گفت من داشتم اب مي شدم ميريختم ٬واااي فقط مي خواستم اونجا نباشم. شرم اور بود٬اصلا به اين فكر نكرده بودم كه اين دكتره فارسي بلده!!!! ديگه فهميدم كه كارم تمومه٬ سؤال نپرسيده ردم مي كنه برم پي كارم. نامردي هم نكرد٬ يه سؤالهايي ازم پرسيد كه سواد خودم و همكلاسيهام هم ميذاشتم روش نمي تونستم جواب بدم٬ بعد كه اومدم بيرون از بقيه اون ايرانيها هم پوست كنده بود٬ اخه طي اين دو هفته ايي كه توي كلينيك اين دكتره بوديم انواع متلك ها گفته بويم و مسخره بازي در اورده بويم٬و اين اقا هم به رومون نياورده بود كه ما ادامه بديم و بعدا تصفيه حساب كنه!!!!!!
خلاصه كه حالمون جا اومد٬حسابي ضد حال خورديم.:41:

ebicross
05-02-2008, 20:23
ebicross خواهشا این آواتورتو عوض کن ...
تو پیسی همه سایشو با تیر میزنن حالا شما تبلیغ مجانی واسش میکنی ؟
بنده خدا که گناهی نداره. مامور و معذور...

این آواتار قضیه ی فلسفی داره که باید تقریبا 30 دقیقه بهش نگاه کنی تا بفهمی.
_______________________
امروز رفیقم گوشیشو داد بهم تا براش چند تا آهنگ درست حسابی بریزم. منم ریختمو و داشتم تو گوشیش سرک میکشیدم که دیدم فیلمهای خانوادگیه و بدون اینکه نگاه کنم با کلید قرمزه صفحه رو بستم. آخه حواسم نبود گوشیش سیستم عامل داره و با قرمزه که ببندی فقط Minimize میشه.
خلاصه گوشی رو که بهش دادم اونم منو رو نگه داشت یهو دید گالری بازه. به من گفت باید با Back ببندی تا صفحه باز نمونه و منم گفتم حواسم نبوده.
یهو همون صفحه رو باز کرد و یک نگاه تو صورتم کرد و هیچی نگفت رفت...
به خدا من کاری نکردم و تا دیدم اسم کلیپاش معلومه که با دوربین گرفته شده صفحه رو بستم ولی نمیدونم حالا چطوری درستش کنم...
خلاصه که یک لحظه غفلت - یک عمر پشیمانی

cyrus_ln
05-02-2008, 21:36
يه پيشنهاد به دوستاني که مدرسه ميرن:
ما اون موقع که هنرستان ميرفتيم با بچه ها هر کي سوتي ميداد (البته کلامي) مينوشتيم رو ديوار ته کلاس اسمه طرفم مينوشتيم جلوش واسه کسايي هم که وضعشون خيلي خراب بود يه ستون جدا درست کرده بوديم. يه ارشيو کامل از سوتي داشتيم ولي خب خطراتي هم داره مثلن ما سوتيه معلما رو هم مينوشتيم يه بار يکي از معلما حصه فضوليش گل کرد اومد شروع کرد به خوندن که [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]چشمش به سوتيه خودش افتاد سوتيش اين بود که به جاي سيم بسکر زبونش نچرخیده بود گفته بود سيم بسکل که البته اون موقع خودشم خنديد و فکر کرد که کسي يادش نميمونه که وقتي اينو رو ديوار ديد کفري شد رفت مديرو[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] صدا کرد که مديرم 4،5 تا از بچه هاي کلاس که ديگه تو طول سال تابلو شده بودن (مثل اينجانب)[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]دستمال داد دستمون ديوار به اون باحالي رو تميز کرديم ولي خداييش حيف بود
ولي به دردسرش مي ارزه حيفه حتما اينکارو بکنيد (شما برگزیده اید نمره انظباطه 20 ماله عوامه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

سیم بسکر یا سیم بکسر؟!!

m_s20
05-02-2008, 22:11
عرض شود که مدتی پیش رفته بودیم عروسی یکه از اقوام بعد یکی دو ساعت فعالیت شدید بدنی!! خیلی گشنه مون شده بود سفره رو پهن کردند و سالاد رو اول آوردن بوی خوش اون خیار هاش پیچید و منم که عاشق سالاد چنگال رو برداشتم و یا علی.. حالا این سالاد ها رو توی بشقاب های چینی ریخته بودن و روش هم کلی سس مایونز خالی کرده بودند یه خیار گنده بود که میخواستم دو تیکه کنم ولی هی از زیر چنگال سر میخورد میرفت اونور! یواش یواش داشت توجه مردم به من زیاد میشد منم عصبانی شدم چنگال رو کجکی گذاشتم روی خیاره و بشدت فشار دادم که در یه لحظه یه تیکه خیاره از زیر چنگال در رفت و شالاپ خورد توی صورت یه بابایی که رو بروی من نشسته بود! حالا اون بابا صورت تپلی و سفیدی داشت و سه تیغه کرده بود واسه همین چسبید به صورتش و خیلی صدا داد!! و توجه همه جلب شد ولی کسی به روش نیاورد ولی همه اطرافیان من خودشون سفت گرفته بودند که آبروی اون بابا نره و شام رو خورده و نخورده زدن بیرون!! منم سرم رو انداخته بودم زیر و مثل تلویزیون رنگی سرخ و سفید می شدم هی :41:

armin-radin
06-02-2008, 21:00
armin جان٬من منظورتونو نفهميدم!!!!!! اينكه اين همه كلمات تكراري نوشته بودم ٬براتون عجيب يا مسخره بود؟؟!!!
سلام
اخه یخورده زیاد تعریف از خود داشت
اگه ناراحت شدید معذرت میخوام :11:

fatima1984
06-02-2008, 21:43
من از قصدي يه خورده تعريف كرده بودم كه به قضيه جو بدم٬اگه توجه كرده باشي يه خورده شوخي هم توشه٬مثلا گفتم من خياي باهوش و با استعدادم جون عمم!!!!1 اين يعني طعنه كنايه زدن.
عمدا هم تعريف كردم كه اخرش بيام خنثى كنم با اون صفر كله گنده ام.

Oxizhen
06-02-2008, 22:37
چند ماه پیش تو کتابخونه دانشگاه بودم اومدم بیام بیرون یهو 2 تا دختر که با یکیشون قرار بود بعله(آره و اینا)... سینه به سینه شدم اونا میخواستن بیان تو ... البته دوستش جلوتر از خودش بود.... هم من هم اونا خودمونو کشیدیم عقب تعارف کردیم که شما اول بفرما دوستش به نمایندگی از دو تاشون تعارف میکرد... حالا هی من اصرار میکردم اونم اصرار میکرد منم چون میخواستم طرف بیشتر از ادب و کمالاتم کیف کنه قبول نمیکردم اونا هم ازون طرف لج کرده بودن نمیومدن...خلاصه منم چون عجله داشتم یه ببخشید گفتمو سریع خواستم بپرم بیرون از شانسه بد من یهو اونم تو همون لحظه تعارفه منو قبول کرد! یهو به طرز فجیعی خوردیم به همدیگه .... اون طرفه ما هم که عقبتر از دوستش بود یه گوشه افتاده بود داشت به ما میخندید

ali111122223333
07-02-2008, 08:38
سیم بسکر یا سیم بکسر؟!!

:25:!!!!...

winter+girl
07-02-2008, 12:15
یه سوتی مال دیشب که خوش بختانه من این سوتی رو ندادم فقط مورد حمله واقع شدم
دیروز عصر خونه ی دوستم بودم از قضا من با خانواده ی این دوستم زیاد جور نیستم اما خیلی تریپ ریلکس بودن داریم داشتم میبومدم خونه که دم در برادرش ما رو دید منم با قاطعیت باهاش خداحافظی کردم گفتم آقا امین خداحافظ ببخشید مزاحم شدم اون که اصلا انتظار نداشت هول شد اومد تعارف کنه بگه شام پیشمون بمون گفت شب پیشم بمون من که نفهمیدم دیگه چی گفتم فقط با سرعت خودم و پرت کردم بیرون که جلوش نخندم

SR72
07-02-2008, 14:12
رفته بودیم ختم یه بنده خدایی ...
موقع بیرون اومدن از مسجد من هواسم نبود اصلا کجا هستم ...
همینطور که می اومدیم بیرون ...به صف جلوی مسجد گفتم : خوشحال شدیم ...
افراد تو صف که اینجوری بودن:45: بعد شدن ینجوری :eh:بعد اینجوری ...:hmm:
منم شدم اینجوری :blink: در حالی که رفیقم اینجوری:tongue: دیدم اوضاع پسه خودمو کردم این شکلی:whistle:
افراد تو صف هم اینطوری :angry: بعد که منو دیدن :grrr:
خلاصه آخرش منو کردن این شکلی :34::24:

m_s20
07-02-2008, 18:49
هاااااا چقدر خندیدیم
دست گل همتون درد نکنه
این سوتی آخریه شکلکیه خیلی باحال بود و از فن آوری جالبی بکار رفته بود

روز عاشورا خونه یکی از اقوام رفته بودیم موقع پهن کردن سفره ما گفتیم پا شیم که به اصطلاح یه کمکی بکنیم(که ای کاش نمیکردیم) که نگن این بابا اومد فقط خود و رفت!! خلاصه رفتیم وسط صفی که غذا رو دست به دست می کردند تا برسه به سفره اول ماست ها رو توی ظروف یکبار مصرف میدادن یه نفر از اون ته صف گفت زود باشین ماست رو برسونین منم با سرعت از سمت چپی میگرفتم و به سمت راستی میدادم توی این وضع یه نفر اومد از وسط صف رد بشه منم داشتم باسرعت ماست رو دست به دست میگردم که در حال چرخش اونو ندیدم و دستم بهش خود و لباس و شلوارش با ماست یکی شد!!

eshghe eskate
07-02-2008, 19:01
بچه ها مرسی ادامه بدید
این تاپیک باحالترین تاپیک اینچاست

hamidrezaaa
07-02-2008, 19:14
رفته بودیم ختم یه بنده خدایی ...
موقع بیرون اومدن از مسجد من هواسم نبود اصلا کجا هستم ...
همینطور که می اومدیم بیرون ...به صف جلوی مسجد گفتم : خوشحال شدیم ...
افراد تو صف که اینجوری بودن:45: بعد شدن ینجوری :eh:بعد اینجوری ...:hmm:
منم شدم اینجوری :blink: در حالی که رفیقم اینجوری:tongue: دیدم اوضاع پسه خودمو کردم این شکلی:whistle:
افراد تو صف هم اینطوری :angry: بعد که منو دیدن :grrr:
خلاصه آخرش منو کردن این شکلی :34::24:
خیلی جالب بود با شکلک های مرتبط

SR72
07-02-2008, 22:46
هاااااا چقدر خندیدیم
دست گل همتون درد نکنه
این سوتی آخریه شکلکیه خیلی باحال بود و از فن آوری جالبی بکار رفته بود

روز عاشورا خونه یکی از اقوام رفته بودیم موقع پهن کردن سفره ما گفتیم پا شیم که به اصطلاح یه کمکی بکنیم(که ای کاش نمیکردیم) که نگن این بابا اومد فقط خود و رفت!! خلاصه رفتیم وسط صفی که غذا رو دست به دست می کردند تا برسه به سفره اول ماست ها رو توی ظروف یکبار مصرف میدادن یه نفر از اون ته صف گفت زود باشین ماست رو برسونین منم با سرعت از سمت چپی میگرفتم و به سمت راستی میدادم توی این وضع یه نفر اومد از وسط صف رد بشه منم داشتم باسرعت ماست رو دست به دست میگردم که در حال چرخش اونو ندیدم و دستم بهش خود و لباس و شلوارش با ماست یکی شد!!


بچه ها مرسی ادامه بدید
این تاپیک باحالترین تاپیک اینچاست


خیلی جالب بود با شکلک های مرتبط
قربان همتون ....
من هم سوتی های باهالتون رو 2نبال مینم ...




مدرسه ما رو که یادتون هست ؟

یه سری باید ساعت 10:30 سر کلاس عملی مدل شرکت میکردیم ..
هفته قبل استاد گفته بود که هفته ای که میاد جلسه میوفته واسه 2 هفته ی دیگه .
منم که اصلا تو این حال وهوا نبودم , مطلب رو نگرفتم و خوش و خوشال و خرم داشتم میرفتم سر کلاس ..
ما با ( بعضی ) معلم ها این حرف ها رو نداشتیم که آقا شرمنده دیر اومدیم و فلان و بهمان . . اون روز صبح که کلاس نداشتیم .. من یکم دیرم شده بود . ( انگار که کل مدرسه اون روز تعطیل بود و کلاس ما رو هم داده بودن خصوصی دخترا - حالا دیگه نمیدونم که چی بود ) منم که دیرم بود شوتی رفتم و در باز کردم و تا ته کلاس رفتم ...؟!!!؟!؟!؟! یه لحظه خودم و مین اون همه 2ختر دیدم ....
حالا جالب اینجان که من فکر کردم خابم , برگشتم دم در کلاس , یه نیگاه به شماره کلاس انداختم و مطمءن شدم که آره درست اومدم 2باره رفتم تو .....

SR72
07-02-2008, 22:47
آقا یه روز باز مدزسه بودیم .. آخر کار که تعطیل شدیم داشتیم همراه بچه ها میرفتیم بیرون ....
یکی از استاد ها به یکی از بچه ها گیر داده بود و خلاصه اون روز رو بیرون کلاس سر کرده بود ... ( رفیقم بود )

آقا خلاصه همینطور که داشتیم میومدیم بیرون من محض دلداری دست انداخته بودم دور گردن دوستم و داشتیم میومدیم بیرون ... اون همینطور فوش و فضیت میداد منمم تایید میکردم ( علی رغم میل باطنیم .. چون من با اون استاد خیلی رو در بایستی داشتم ) .. همینطور که اون یه فوش میداد و منم میگفتم
- آره ! درست میگی نفهمه دیگه نمیشه کاریش کرد .
آقا چشمت روز بد نبینه .. سرم رو که برگردوندم دیدم مثل شیخ اجل پشت سرمونه .. و همه ی حرفهامون رو شنیده ...
منو میگی ؟ مُردم ..! چون خیلی با اون رودربایستی داشتم ...
حتی نتونستم از اون به بعد به صورتش نگاه کنم .[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](24).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](24).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](24).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](24).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif

logos
08-02-2008, 00:09
ممنون

آقا یه روز باز مدزسه بودیم .. آخر کار که تعطیل شدیم داشتیم همراه بچه ها میرفتیم بیرون ....
یکی از استاد ها به یکی از بچه ها گیر داده بود و خلاصه اون روز رو بیرون کلاس سر کرده بود ... ( رفیقم بود )

آقا خلاصه همینطور که داشتیم میومدیم بیرون من محض دلداری دست انداخته بودم دور گردن دوستم و داشتیم میومدیم بیرون ... اون همینطور فوش و فضیت میداد منمم تایید میکردم ( علی رغم میل باطنیم .. چون من با اون استاد خیلی رو در بایستی داشتم ) .. همینطور که اون یه فوش میداد و منم میگفتم
- آره ! درست میگی نفهمه دیگه نمیشه کاریش کرد .
آقا چشمت روز بد نبینه .. سرم رو که برگردوندم دیدم مثل شیخ اجل پشت سرمونه .. و همه ی حرفهامون رو شنیده ...
منو میگی ؟ مُردم ..! چون خیلی با اون رودربایستی داشتم ...
حتی نتونستم از اون به بعد به صورتش نگاه کنم .:18::18::18::18::19::19:


آقا یه روز باز مدزسه بودیم .. آخر کار که تعطیل شدیم داشتیم همراه بچه ها میرفتیم بیرون ....
یکی از استاد ها به یکی از بچه ها گیر داده بود و خلاصه اون روز رو بیرون کلاس سر کرده بود ... ( رفیقم بود )

آقا خلاصه همینطور که داشتیم میومدیم بیرون من محض دلداری دست انداخته بودم دور گردن دوستم و داشتیم میومدیم بیرون ... اون همینطور فوش و فضیت میداد منمم تایید میکردم ( علی رغم میل باطنیم .. چون من با اون استاد خیلی رو در بایستی داشتم ) .. همینطور که اون یه فوش میداد و منم میگفتم
- آره ! درست میگی نفهمه دیگه نمیشه کاریش کرد .
آقا چشمت روز بد نبینه .. سرم رو که برگردوندم دیدم مثل شیخ اجل پشت سرمونه .. و همه ی حرفهامون رو شنیده ...
منو میگی ؟ مُردم ..! چون خیلی با اون رودربایستی داشتم ...
حتی نتونستم از اون به بعد به صورتش نگاه کنم .[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](24).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](24).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](24).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](24).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif

من داشتم صفحات قبلو می خوندم دیدم انگار ایشون یادشون رفته قبلا اینجا این سوتی رو گفتن اینم خودش یه سوتیه:31:
نوشته اول ماله 12-23-2007, 08:56 AM بود پایینی هم ماله ديروز, 10:47 PM

ebicross
08-02-2008, 09:15
وقت نیست و فقط در وصف سوتی دیشبم باید بگم که رو فرشهای نو و تر تمیز خونه عموم که زن عموم راضی بود بمیره ولی لک نشه سوپ چپه کردم. نه یکی، نه دوتا بلکه یه کاسه ی بزرگ. تقریبا نصف فرش رو پر کرد.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](25).gif

SR72
08-02-2008, 09:52
من داشتم صفحات قبلو می خوندم دیدم انگار ایشون یادشون رفته قبلا اینجا این سوتی رو گفتن اینم خودش یه سوتیه:31:
نوشته اول ماله 12-23-2007, 08:56 AM بود پایینی هم ماله ديروز, 10:47 PM
logo جان .. فکر کنم داری کل تاپیک رو میخونی ...
خوبه ..
من اینا رو گذاشتم چون که اون موقعه کسی متوجه اش نشد ... در ضمن ..اکیپ سوتی خونا هم عوض شده ...سری جدید اومدن ...:10::27:

logos
08-02-2008, 10:20
logo جان .. فکر کنم داری کل تاپیک رو میخونی ...
خوبه ..
من اینا رو گذاشتم چون که اون موقعه کسی متوجه اش نشد ... در ضمن ..اکیپ سوتی خونا هم عوض شده ...سری جدید اومدن ...:10::27:
اره من دارم تاپیکو کامل میخونم بسیار تاپیک قشنگیه من خیلی باهاش حال میکنم
اما خداییش اینجا شما سرور سوتی ها هستی فکر کنم اگه روزی 3 ،4 تا سوتی ندی شب خوابت نمی بره
راستی از زحمات همه بچه ها هم جا داره تشکر کنم که تاپیک به این زیبا یی ساختین

Persian Warrior
08-02-2008, 15:42
ديروز معلممون گفت هر كي در مورد زيست و علوم تجربي سي دي داره بياره من نمرش ميدم منم غافل از همه چي رفتم سي ديه 50centرا كه پاكتش كپيه همون سي ديه زيست بود بهش دادم وگفتم باشه مال خودتون .معلممون هم با كلي ذوق گفت اينم يه 20واسه تو پسر گلم. ماهم از ديروز ظهر تا حالا تو كفيم كه چه كنيم
حالا فردا هم زيست داريم از بروبچز خواهش ميكنم دعام كنند.

yoosef_st
08-02-2008, 16:13
آخی. قصه نخور. درست میشه. احتمالا اخراج میشی :دی

moein_drj
08-02-2008, 16:15
بچه ها یه سوتی نسبتا باحال ( ما که خیلی حال کردیم شما رو نمیدونم) امیدوارم خوشتون بیاد.

یه بار معلممون رو خر کردیم که فلان فیلمو ببینیم.(اون کلاسمون استثنائا 7 نفره بود)

خلاصه یکی از بچه ها که خونشون نزدیک بود رفت لبتاپشو آورد.

اون دوست ما هم گفت که آقا دقیقه 20 تا 25 ش مورد داره نرسیده اونجا ردش کنید.

این معلم ما هم که بیخودی شاخ بود... اصلا نمیزاشت دست به کامپیوتر بزنی...:5:

یادمه اون یارو نرم افزار playerش هم چیز درست حسابی نبود... اون معلم ما هم hotkeyهای نمیدونم کدوم برنامه رو بلد بود فکر میکرد بقیه هم مثل همونه...

آقا چشتون روز بد نبینه. نزدیک همون جا بده رسیده بود. این معلم ما هم اومد که رد کنه . یه چی زد کار نکرد دوباره 10 تا دکمه رو با هم فشار داد بازم کار نکرد.( میخواست تریپ حرفه ای بیاد که مثلا من فقط با کیبرد کار میکنم.)
اخر سر زد قفل کودکشو فعال کرد... بد خت شده بود اینجوری...[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

آقا رسید همونجا که نباید میرسید.....

اونم نتوسته بود هنوز قفلشو باز کنه....فکرشو بکنید صداشم کم نبود...

اون شده بود اینجوری :[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ما هم که از خدا خواسته شده بودیم : [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

دیگه قاطی کرد زد در لپتابو بست گفت بسه دیگه بچه ها برید خونتون واسه امروز کافیه....

befermatooo
08-02-2008, 16:18
سلام دوستان

من 3 سال پیش وقتی با دوستام داشتیم میومدیم خونه جلومون یه پسر هیکلی بود یکی از بچه ها بهش گفت هیکل

اون فکر کرد که من بودم خلاصه زد زیر گوشم منم چنان زدم زیر گوشش که خدا برای کسی نده اما قصه اینجا تموم نمیشه پیره هیکلی اومد منو بلند کرد و انداخت داخل جوب و من توی جوب دراز کش شدم وقتی به خودم اومدم
دیدم دختر ها و پسرها که تازه از مدرسه تعطیل شده بودند دارن بهم میخندند من دیگه داشتم میمردم تا برم خونه
از کنار هر کسی رد میشدم دماغشو میگرفت:19:

Only Pes
08-02-2008, 17:33
حسین فهمیده=>سعید هوشیار
ناپلئون=>نافرعون
به روباه میگن کو دمت

ebicross
08-02-2008, 18:02
یه بار سر کلاس زیست معلم پرسید چند تا حیوان گیاه خار نام ببر:
منم گفتم: ملخ - خفاش - کرم خاکی
جدا همینا رو گفتم. یهو دیدم معلم و بچه ها بد نگاه میکنند.
معلمه گفت یعنی جدا ملخ و کرم خاکی از گاو و گوسفند زودتر به ذهنت رسید؟؟؟؟؟؟؟؟

smohs
08-02-2008, 18:14
یه بار سر کلاس زیست معلم پرسید چند تا حیوان گیاه خار نام ببر:
منم گفتم: ملخ - خفاش - کرم خاکی
جدا همینا رو گفتم. یهو دیدم معلم و بچه ها بد نگاه میکنند.
معلمه گفت یعنی جدا ملخ و کرم خاکی از گاو و گوسفند زودتر به ذهنت رسید؟؟؟؟؟؟؟؟
يعني معلمتون واقعا گفت گياه خار(نگفت گياه خوار)؟:31: خب طبيعيه ديگه كه تو هم اون جوابا رو بدي:27::27:

winter+girl
08-02-2008, 18:51
یه بار سر کلاس زیست معلم پرسید چند تا حیوان گیاه خار نام ببر:
منم گفتم: ملخ - خفاش - کرم خاکی
جدا همینا رو گفتم. یهو دیدم معلم و بچه ها بد نگاه میکنند.
معلمه گفت یعنی جدا ملخ و کرم خاکی از گاو و گوسفند زودتر به ذهنت رسید؟؟؟؟؟؟؟؟


خیلی باحال بووووود فقط خیلی واسم جالبه بدونم خودت چی فکر کردی که اینا رو گفتی تفکرت تو اون لحظه خیلی جالبه

eshghe eskate
08-02-2008, 19:09
قربان همتون ....
من هم سوتی های باهالتون رو 2نبال مینم ...




مدرسه ما رو که یادتون هست ؟
quote]

[quote=SR72;2079559]آقا یه روز باز مدزسه بودیم .. آخر کار که تعطیل شدیم داشتیم همراه بچه ها میرفتیم بیرون ....

ای ول خیلی باحال بود.واسه منم پیش اومده یه بار یکی از بچه ها جلوی یکی از معلما افتاد. معلممونم هول شد گفت وای چی شد؟حالا معلمه مرد ورفیق منم دخمل.منم مث BBC PRIMEپریدم گفتم بچه ها دید اقای ... چه جوری هول شد؟بیچاره سکته زد و مرد.اقا چشتون روز بد نبینه دیدم اونا در رفتن .منم تو این فکر بودم که اینا چرا خول شدن؟برگشتم که برم دیدم همون اقای.....پشت سرمه

ديروز معلممون گفت هر كي در مورد زيست و علوم تجربي سي دي داره بياره من نمرش ميدم منم غافل از همه چي رفتم سي ديه 50centرا كه پاكتش كپيه همون سي ديه زيست بود بهش دادم وگفتم باشه مال خودتون .معلممون هم با كلي ذوق گفت اينم يه 20واسه تو پسر گلم. ماهم از ديروز ظهر تا حالا تو كفيم كه چه كنيم
حالا فردا هم زيست داريم از بروبچز خواهش ميكنم دعام كنند.
ای ووووووووووووول

بچه ها یه سوتی نسبتا باحال ( ما که خیلی حال کردیم شما رو نمیدونم) امیدوارم خوشتون بیاد.

....
بچه خلاااااااااف

سلام دوستان

من 3 سال پیش وقتی با دوستام داشتیم میومدیم خونه جلومون یه پسر هیکلی بود یکی از بچه ها بهش گفت هیکل
:19:
هه هه هه

یه بار سر کلاس زیست معلم پرسید چند تا حیوان گیاه خار نام ببر:
منم گفتم: ملخ - خفاش - کرم خاکی
جدا همینا رو گفتم. یهو دیدم معلم و بچه ها بد نگاه میکنند.
معلمه گفت یعنی جدا ملخ و کرم خاکی از گاو و گوسفند زودتر به ذهنت رسید؟؟؟؟؟؟؟؟
کلی خندیدم دمت گرم

حسین فهمیده=>سعید هوشیار
ناپلئون=>نافرعون
به روباه میگن کو دمت
این دیگه چیه؟

MILIN3M
08-02-2008, 19:50
رفته بودیم ختم یه بنده خدایی ...
موقع بیرون اومدن از مسجد من هواسم نبود اصلا کجا هستم ...
همینطور که می اومدیم بیرون ...به صف جلوی مسجد گفتم : خوشحال شدیم ...
افراد تو صف که اینجوری بودن:45: بعد شدن ینجوری :eh:بعد اینجوری ...:hmm:
منم شدم اینجوری :blink: در حالی که رفیقم اینجوری:tongue: دیدم اوضاع پسه خودمو کردم این شکلی:whistle:
افراد تو صف هم اینطوری :angry: بعد که منو دیدن :grrr:
خلاصه آخرش منو کردن این شکلی :34::24:

:31::31:شکلکارو خوب و بجا اومدی:10:

SR72
08-02-2008, 22:57
اره من دارم تاپیکو کامل میخونم بسیار تاپیک قشنگیه من خیلی باهاش حال میکنم
اما خداییش اینجا شما سرور سوتی ها هستی فکر کنم اگه روزی 3 ،4 تا سوتی ندی شب خوابت نمی بره
راستی از زحمات همه بچه ها هم جا داره تشکر کنم که تاپیک به این زیبا یی ساختین
ایول ... چون منم تقریبا کل تاپیکو خوندم ... یعنی 2نبال کردم ...
بعدشم ..من کجا اینجا سرورم ؟
من هر از گاهی سوتی هامو اینجا میدم ...مپل شما ..
انجا ebicross روزی 2 3 تا نده خابش نمیبره .... اوشون سرورن ...:31:


یه بار سر کلاس زیست معلم پرسید چند تا حیوان گیاه خار نام ببر:
منم گفتم: ملخ - خفاش - کرم خاکی
جدا همینا رو گفتم. یهو دیدم معلم و بچه ها بد نگاه میکنند.
معلمه گفت یعنی جدا ملخ و کرم خاکی از گاو و گوسفند زودتر به ذهنت رسید؟؟؟؟؟؟؟؟
:31::31::31: کرم خاکی ......





ای ول خیلی باحال بود.واسه منم پیش اومده یه بار یکی از بچه ها جلوی یکی از معلما افتاد. معلممونم هول شد گفت وای چی شد؟حالا معلمه مرد ورفیق منم دخمل.منم مث BBC PRIMEپریدم گفتم بچه ها دید اقای ... چه جوری هول شد؟بیچاره سکته زد و مرد.اقا چشتون روز بد نبینه دیدم اونا در رفتن .منم تو این فکر بودم که اینا چرا خول شدن؟برگشتم که برم دیدم همون اقای.....پشت سرمه


:18: بسیار این لحظه ... لحظه ی بدیه ... خوشحال شدم یکی تونست درکم کنه ....:10:

:31::31:شکلکارو خوب و بجا اومدی:10:
قربونت ....milin3m عزیز ...:10:

ebicross
09-02-2008, 06:54
يعني معلمتون واقعا گفت گياه خار(نگفت گياه خوار)؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif خب طبيعيه ديگه كه تو هم اون جوابا رو بدي[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](33).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](33).gif
امتحان شفاهی پای تخته بود. غلط املایی از من بود :دی

خیلی باحال بووووود فقط خیلی واسم جالبه بدونم خودت چی فکر کردی که اینا رو گفتی تفکرت تو اون لحظه خیلی جالبه
من هول شده بودم. مخم قاطی کرده بود. اگر ادامه پیدا میکرد قصد داشتم ماهی و پلانکتون و دایناسور رو هم بگم. واقعا وقتی معلمه گفت گاو و گوسفند از خجالت داشتم میمردم. جالبیش اینجا بود که با دست به بچه ها اشاره میکرد و دونه دونه میگفت گاو، گوسفند, اسب, خر و بچه ها یکی یکی میرفتن تو خودشون.

SR72
09-02-2008, 08:30
جالبیش اینجا بود که با دست به بچه ها اشاره میکرد و دونه دونه میگفت گاو، گوسفند, اسب, خر و بچه ها یکی یکی میرفتن تو خودشون.
:31::27::10::8:

ali111122223333
09-02-2008, 08:36
این دیگه چیه؟

فکر کنم اینا سوتیهاییه که حاجیمون داده که خیلی خلاصه گفتن مثلا به جای ناپلئون گفتن نا فرعون

sanaz_f18
09-02-2008, 12:25
بچه ها مرسي تاپيك خوبي شده

Persian Warrior
09-02-2008, 15:17
بچه ها سلام همونطور كه گفته بودم امروز زيست داشتيم :31:
اولي كه معلم اومد سر كلاس منو كشيد كنار و بعد 2 تا سيلي گفت برو دفتر تا من بيام.:41:
منم با قيافه ي مظلوم رفتم 8 تا اوردنگي هم از مدير و 123 تا سيلي هم از ناظم خوردم.:41:
همه ي اينا به كنار وقتي كه قضيه را واسه دبيرمون تعريف كردم از بس پشيمون شده بود ميخواست بگه توهم بيا منو بزن:11: كه به لطف و عنايت حضرت حق نگفت وگرنه اولين دانش اموز قاتل ايران ميشدم..........................:5:

nader2
09-02-2008, 15:23
خوب پس به خير گذشت :دي

Persian Warrior
09-02-2008, 15:27
اره خدا خواست كه معلممون فكر نكرد ميخواستم گولش بزنم.......................

Meisam Khan
10-02-2008, 22:16
اقا يه سوتي دادم داغ داغ فقط بپاييد كه نسوزيد.
داشتم از كلاس بر ميگشتم تو اتوبوس بودم چند نفر پشت سر من بودن داشتن حرف از سيم كشي دندون و اين چيزا كه از دوستش يه سوالي در همين رابطه مي پرسه منم كه اصلا تو حال خودم نبودم (از اثرات تست ديگه) فكر كردم كه راننده و شاگردش دارن با هم صحبت مي كنن و يهويي اين شاگردش روشو طرف من بر مي گردونه و اين وسط فكر اين سوال رو از من پرسيده ( آخه من هم دندونام سيم كشيه) منم شروع كردم براش صحبت كردن.....
يارو فكر مي كرد يه ديوونه ديده.:2::2::2::2::2::2:

M.etallic.A
11-02-2008, 01:01
یه سوتی مال دیشب که خوش بختانه من این سوتی رو ندادم فقط مورد حمله واقع شدم
دیروز عصر خونه ی دوستم بودم از قضا من با خانواده ی این دوستم زیاد جور نیستم اما خیلی تریپ ریلکس بودن داریم داشتم میبومدم خونه که دم در برادرش ما رو دید منم با قاطعیت باهاش خداحافظی کردم گفتم آقا امین خداحافظ ببخشید مزاحم شدم اون که اصلا انتظار نداشت هول شد اومد تعارف کنه بگه شام پیشمون بمون گفت شب پیشم بمون من که نفهمیدم دیگه چی گفتم فقط با سرعت خودم و پرت کردم بیرون که جلوش نخندم

مطمئنی سوتی بود :دی ؟

اینم یه سوتی دیگه از دوستم. یه بار تو شهر غریب ( زنجان ) با یه دختری تو کافی نت قرار داشتم. در کافی نت از این درهایی بود که اتوماتیک باز میشن و کلا نمای شیشه ای داشت و از بد روزگار اونهایی که پشت سیستم ها نشسته بودن کاملا در ورودی رو میدیدن. منم تیپ زده بودم خفن و طبق معمول کمی دیر کرده بودم واسه همین با عجله داشتم میرفتم از دور که در کافی نت رو دیدم خوشحال شدم و سرعتم رو بیشتر کردم که زودتر برسم. تا اینکه به یک قدمی در رسیدم احساس کردم اتفاق بدی داره میفته اما دیگه دیر شده بود و بوووووووم.... برخورد با چنان شدتی بود که صدا تو کل پاساژ پیچید و من یه دوسه دور دور خودم چرخیدم و تا تونستم دوباره تراز بشم و صاف بایستم. یهو دیدم صاحب کافی نت که به خانم بود با عجله اومد طرفم و کلی معذرت خواهی که ببخشید در خرابه از این حرفها... منم دیدم تمام مشتری ها دارن کر کر به من میخندن و طرف مورد نظر همراه با دوستاش از همه بیشتر داشتن میخندیدن. دیگه واینسادم یه راست از پاساژ زدم بیرون و بیخیال طرف شدم.

rezaete
11-02-2008, 01:11
مطمئنی سوتی بود :دی ؟

اینم یه سوتی دیگه از دوستم. یه بار تو شهر غریب ( زنجان ) با یه دختری تو کافی نت قرار داشتم. در کافی نت از این درهایی بود که اتوماتیک باز میشن و کلا نمای شیشه ای داشت و از بد روزگار اونهایی که پشت سیستم ها نشسته بودن کاملا در ورودی رو میدیدن. منم تیپ زده بودم خفن و طبق معمول کمی دیر کرده بودم واسه همین با عجله داشتم میرفتم از دور که در کافی نت رو دیدم خوشحال شدم و سرعتم رو بیشتر کردم که زودتر برسم. تا اینکه به یک قدمی در رسیدم احساس کردم اتفاق بدی داره میفته اما دیگه دیر شده بود و بوووووووم.... برخورد با چنان شدتی بود که صدا تو کل پاساژ پیچید و من یه دوسه دور دور خودم چرخیدم و تا تونستم دوباره تراز بشم و صاف بایستم. یهو دیدم صاحب کافی نت که به خانم بود با عجله اومد طرفم و کلی معذرت خواهی که ببخشید در خرابه از این حرفها... منم دیدم تمام مشتری ها دارن کر کر به من میخندن و طرف مورد نظر همراه با دوستاش از همه بیشتر داشتن میخندیدن. دیگه واینسادم یه راست از پاساژ زدم بیرون و بیخیال طرف شدم.
خیلی باحال بود . همئن بهتر که تو نرفتی ... اینقدر نگاهت میکردن که آب میشدی

reza3600
11-02-2008, 01:26
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

يعني بازي كرايسيس اين قدر خشنه!!!
نوشته بازي براي گروه سني 71 سال به بالاست.!!!
بگردين پيدا ميكنين

M.etallic.A
11-02-2008, 01:35
منظور 17 بوده حتما :دی

tahi_sh
11-02-2008, 02:00
MetalikA خیلی توووپ بود سوتیت:31:ولی کاش هیچوقت واسه من پیش نیاد:13:
منم یه سوتیه توپ دارم2-3 پیش تعطیلات نوروز بودو کل خونواده رفته بودند مسافرت منم مونده بودم خونه خالم اینا یه روزی که خونشون پر مهمون بود منم مث ابلها رفتم نشستم پیش مهموناشون:8:
یکی از مهموناشون مثلا اومد منو تحویل بگیره گفت مامانت اینا مسافرتن؟منم گفتم بله اونم در اومد گفت جا مامانت اینا سبز وخرم منو میگی قیافم شده بود علامت سوال به عمرم همچین چیزی نشنیده بودم فکر کردم میگه جا مامانت اینا سبزی خوردم:13::19:دیدم جور در نمیاد ولی گفتم ضایست جوابشو ندم از دخترخالم پرسیدم چی؟سبزی خورده اونم گفت اره منم دیدم بحث خوردنه با یه نازی گفتم نوش جون
آقـــــــــا دختر خالم یهو ترکید از خنده منم فهمیدم 3کردم یه جوری به دخترخالم نگا کردم که دیگه ابرومونو نبر:28:اونم نامردی نکرد:21:و واسه همه توضیح میده که من چه سوتی دادم اونام تا تونستن بم خندیدن:16::16:
حالا اوناییم که اونجا نبودن با سرعت نور فهمیدن از فرداش هر کی مارو میدیدقیافشو اینجوری میکرد:27: میگفت جا مامانت اینا سبزی خوردم:19::19::19:

hoka2006
11-02-2008, 06:10
ممنون از سو تی های قشنگ و .. دوستان گل و گلاب:)

منم سره فرصت سوتی می زارم براتون .

SR72
11-02-2008, 09:51
مطمئنی سوتی بود :دی ؟

اینم یه سوتی دیگه از دوستم. یه بار تو شهر غریب ( زنجان ) با یه دختری تو کافی نت قرار داشتم. در کافی نت از این درهایی بود که اتوماتیک باز میشن و کلا نمای شیشه ای داشت و از بد روزگار اونهایی که پشت سیستم ها نشسته بودن کاملا در ورودی رو میدیدن. منم تیپ زده بودم خفن و طبق معمول کمی دیر کرده بودم واسه همین با عجله داشتم میرفتم از دور که در کافی نت رو دیدم خوشحال شدم و سرعتم رو بیشتر کردم که زودتر برسم. تا اینکه به یک قدمی در رسیدم احساس کردم اتفاق بدی داره میفته اما دیگه دیر شده بود و بوووووووم.... برخورد با چنان شدتی بود که صدا تو کل پاساژ پیچید و من یه دوسه دور دور خودم چرخیدم و تا تونستم دوباره تراز بشم و صاف بایستم. یهو دیدم صاحب کافی نت که به خانم بود با عجله اومد طرفم و کلی معذرت خواهی که ببخشید در خرابه از این حرفها... منم دیدم تمام مشتری ها دارن کر کر به من میخندن و طرف مورد نظر همراه با دوستاش از همه بیشتر داشتن میخندیدن. دیگه واینسادم یه راست از پاساژ زدم بیرون و بیخیال طرف شدم.
:5: بهترین کارو کردی .... چون هیچ جوری نمیشد 3 شو گرفت !:31:

MetalikA خیلی توووپ بود سوتیت:31:ولی کاش هیچوقت واسه من پیش نیاد:13:
منم یه سوتیه توپ دارم2-3 پیش تعطیلات نوروز بودو کل خونواده رفته بودند مسافرت منم مونده بودم خونه خالم اینا یه روزی که خونشون پر مهمون بود منم مث ابلها رفتم نشستم پیش مهموناشون:8:
یکی از مهموناشون مثلا اومد منو تحویل بگیره گفت مامانت اینا مسافرتن؟منم گفتم بله اونم در اومد گفت جا مامانت اینا سبز وخرم منو میگی قیافم شده بود علامت سوال به عمرم همچین چیزی نشنیده بودم فکر کردم میگه جا مامانت اینا سبزی خوردم:13::19:دیدم جور در نمیاد ولی گفتم ضایست جوابشو ندم از دخترخالم پرسیدم چی؟سبزی خورده اونم گفت اره منم دیدم بحث خوردنه با یه نازی گفتم نوش جون
آقـــــــــا دختر خالم یهو ترکید از خنده منم فهمیدم 3کردم یه جوری به دخترخالم نگا کردم که دیگه ابرومونو نبراونم نامردی نکرد:21:و واسه همه توضیح میده که من چه سوتی دادم اونام تا تونستن بم خندیدن:16:
حالا اوناییم که اونجا نبودن با سرعت نور فهمیدن از فرداش هر کی مارو میدیدقیافشو اینجوری میکرد:27: میگفت جا مامانت اینا سبزی خوردم:19::19::19:
طرف اصفهانی بودس ؟:31::31::27:

winter+girl
11-02-2008, 10:47
نوشته شده توسط M.etallic.A [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
مطمئنی سوتی بود :دی ؟

اینم یه سوتی دیگه از دوستم. یه بار تو شهر غریب ( زنجان ) با یه دختری تو کافی نت قرار داشتم. در کافی نت از این درهایی بود که اتوماتیک باز میشن و کلا نمای شیشه ای داشت و از بد روزگار اونهایی که پشت سیستم ها نشسته بودن کاملا در ورودی رو میدیدن. منم تیپ زده بودم خفن و طبق معمول کمی دیر کرده بودم واسه همین با عجله داشتم میرفتم از دور که در کافی نت رو دیدم خوشحال شدم و سرعتم رو بیشتر کردم که زودتر برسم. تا اینکه به یک قدمی در رسیدم احساس کردم اتفاق بدی داره میفته اما دیگه دیر شده بود و بوووووووم.... برخورد با چنان شدتی بود که صدا تو کل پاساژ پیچید و من یه دوسه دور دور خودم چرخیدم و تا تونستم دوباره تراز بشم و صاف بایستم. یهو دیدم صاحب کافی نت که به خانم بود با عجله اومد طرفم و کلی معذرت خواهی که ببخشید در خرابه از این حرفها... منم دیدم تمام مشتری ها دارن کر کر به من میخندن و طرف مورد نظر همراه با دوستاش از همه بیشتر داشتن میخندیدن. دیگه واینسادم یه راست از پاساژ زدم بیرون و بیخیال طرف شدم.



اینم سوتی بود؟؟؟ نه نبود مگه نمیدونی جدیدا االکی آدم بخوره زمین سوتیه؟؟؟ کی گفته اشتباهات لفظی سوتیه اونو همینجوری گذاشته بودم فضا عوض شه به هر حال محرم و صفره بچه ها یکم گریه کنن بد نیست وگرنه ما رو چه به سوتی اما بد نیست دنبال معنی سوتی بگردی شاید یه چیزایی پیدا کردی

mehran_286
11-02-2008, 11:19
با سلام هدف من از گفتن این سوتی این است که تا دیدید ایدی کسی بازه خودتون رو addنکنید
چند روز پیش برای اپ کردن وبلاگم به کافی نت رفتم همه دستگاه ها پر بود دیدم یه خانومه از جاش پا شد
و بیرون رفت منم تا دیدم دستگاه خالی شد نشستم پشتش دیدم یه یاهو بازه اسم id هم دخترونه بود
من اصلا اهل این کارا نبودم یه بار گفتم بزار خودمو addکنم و همین کار را هم کردم بعد ادامه دادم به کارای
دیگه و وقت دانلود شد دیدم دستگاه دانلود منیجر نداره دستگاه های دیگر هم خالی شده بود
رفتم پای یه دستگاه دیگه شروع به کار کردم دیدم زنه اومد نشست پای دستگاهی که من پشتش بودم
صاحب کافی نت هم یه اقایی بود که رفته بود بیرون و نامزدش که این خانوم باشه رو گزاشته بود تا چند دقیقه هوای کافی نت رو داشته باشه
دیدم مرده (صاحب کافی نت) اومد تو زنه رفت یخ چیزی در گوشش کفت دیدم هر دو تاشون دارن چپ چپ منو نگاه میکنن منم قرمز کردم دیدم هوا خوب نیست پول رو گزاشتم روی میز و سریع رفتم بیرون
بدون خداحافظی
از اون وقت به بعد هر وقت میرم توی اون کافی نت یارو به من میخنده نمیدونم چرا

M.etallic.A
11-02-2008, 11:36
اینم سوتی بود؟؟؟ نه نبود مگه نمیدونی جدیدا االکی آدم بخوره زمین سوتیه؟؟؟ کی گفته اشتباهات لفظی سوتیه اونو همینجوری گذاشته بودم فضا عوض شه به هر حال محرم و صفره بچه ها یکم گریه کنن بد نیست وگرنه ما رو چه به سوتی اما بد نیست دنبال معنی سوتی بگردی شاید یه چیزایی پیدا کردی

نگرفتی منظورمو... کل مطلب رو نگفتم حرف برادر دوستت رو گفتم... میگم مطمئنی سوتی داد ؟:دی !!!

hoosein
11-02-2008, 11:41
سلام

یه سوتی از خیلی سال پیش، دوران ابتدایی بودم ..یادمه تازه یخمک و این چیزا اومده بود ...ما هم تا حالا نخورده بودیم فقط دست چند نفری بود که دیده بودم ...
بعد از کلاس با رفیقم از جلویه یه سوپر مارکت رد میشدیم دیدم از اینا گذاشته تو ویترینش منم رفتم گفتم دوتا از اینا بدین ....
گرفتم و یکیشو دادم به رفیقم یکی هم خودم ...با دندونام به زحمت سوراخش کردم و شروع کردم به مکیدن ...
یکم خوردم دیدم خیلی بد مزس ... رفیقم هم گفت اره خیلی بد مزس این بچه ها چجوری از اینا میخورن ؟
گفتم ولش کن حالا که خریدیم بخوریم دیگه حیفه :31:

با هر بدبختی بود تونستیم نصفش رو بخوریم ...بد جوری کف کرده بودم احساس میکردم حباب ازم خارج میشه:5:
بعد از مدتی یه روز رفتم در اون مغازه دوباره به یارو گفتم از اینا طعم دیگش رو ندارین که بهتر باشه ؟
یارو گفت کدوما ؟
گفتم همین یخمک کوچیکا ....
یارو گفت نه اقا جون اینا یخمک نیست ...اینا شامپو بالشتیه !!!:27:
اونجا بود که گفتم ای باغت آباد انگوری :20:

winter+girl
11-02-2008, 13:43
نگرفتی منظورمو... کل مطلب رو نگفتم حرف برادر دوستت رو گفتم... میگم مطمئنی سوتی داد ؟:دی !!!



خوب چرا یجور میگی که آدم نگیره مطمئنم منظور نداشت آخه طفلک وقتی حرفش تموم شد خشکش زده بود فجیعا

mehdi_vsgh
11-02-2008, 14:14
سلام

یه سوتی از خیلی سال پیش، دوران ابتدایی بودم ..یادمه تازه یخمک و این چیزا اومده بود ...ما هم تا حالا نخورده بودیم فقط دست چند نفری بود که دیده بودم ...
بعد از کلاس با رفیقم از جلویه یه سوپر مارکت رد میشدیم دیدم از اینا گذاشته تو ویترینش منم رفتم گفتم دوتا از اینا بدین ....
گرفتم و یکیشو دادم به رفیقم یکی هم خودم ...با دندونام به زحمت سوراخش کردم و شروع کردم به مکیدن ...
یکم خوردم دیدم خیلی بد مزس ... رفیقم هم گفت اره خیلی بد مزس این بچه ها چجوری از اینا میخورن ؟
گفتم ولش کن حالا که خریدیم بخوریم دیگه حیفه :31:

با هر بدبختی بود تونستیم نصفش رو بخوریم ...بد جوری کف کرده بودم احساس میکردم حباب ازم خارج میشه:5:
بعد از مدتی یه روز رفتم در اون مغازه دوباره به یارو گفتم از اینا طعم دیگش رو ندارین که بهتر باشه ؟
یارو گفت کدوما ؟
گفتم همین یخمک کوچیکا ....
یارو گفت نه اقا جون اینا یخمک نیست ...اینا شامپو بالشتیه !!!:27:
اونجا بود که گفتم ای باغت آباد انگوری :20:

وایییییییییییییییی خدایا ترکیدم....

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

amirsaeed
11-02-2008, 14:25
سلام

یه سوتی از خیلی سال پیش، دوران ابتدایی بودم ..یادمه تازه یخمک و این چیزا اومده بود ...ما هم تا حالا نخورده بودیم فقط دست چند نفری بود که دیده بودم ...
بعد از کلاس با رفیقم از جلویه یه سوپر مارکت رد میشدیم دیدم از اینا گذاشته تو ویترینش منم رفتم گفتم دوتا از اینا بدین ....
گرفتم و یکیشو دادم به رفیقم یکی هم خودم ...با دندونام به زحمت سوراخش کردم و شروع کردم به مکیدن ...
یکم خوردم دیدم خیلی بد مزس ... رفیقم هم گفت اره خیلی بد مزس این بچه ها چجوری از اینا میخورن ؟
گفتم ولش کن حالا که خریدیم بخوریم دیگه حیفه :31:

با هر بدبختی بود تونستیم نصفش رو بخوریم ...بد جوری کف کرده بودم احساس میکردم حباب ازم خارج میشه:5:
بعد از مدتی یه روز رفتم در اون مغازه دوباره به یارو گفتم از اینا طعم دیگش رو ندارین که بهتر باشه ؟
یارو گفت کدوما ؟
گفتم همین یخمک کوچیکا ....
یارو گفت نه اقا جون اینا یخمک نیست ...اینا شامپو بالشتیه !!!:27:
اونجا بود که گفتم ای باغت آباد انگوری :20:

واقعا قشنگ بود ای ولللللللللللللللللللللللل للللللللل

tahi_sh
11-02-2008, 15:27
:5: بهترین کارو کردی .... چون هیچ جوری نمیشد 3 شو گرفت !:31:

طرف اصفهانی بودس ؟:31::31::27:
آره از اون اصیل خفناشم بود:13:نکنه تو هم اصفهانی؟:8:

ali111122223333
11-02-2008, 15:36
یه سری سوتی تلوزیونی که چند ماه پیش واسم میل شده بود رو میزارم
خوندنش واسه اونایی که نخوندن خالی از لطف نیست!!!

چند سال پیش توی یه برنامه زنده شبکه تهران (فکر کنم شبهای تهران بود) احمدزاده بعد از اینکه یکی مسابقه رو برد گفت:
هدیه ای به رسم امانت به شما میدیم!


توی اخبار سراسری بود که آقای بابان همراه همکار خانومش می‌خواست خداحافظی کنه
گفت: به همراه خانمم از شما خداحافظی می کنم!


یکی از برنامه های زنده شبانه چند سال قبل بود که تو شبکه تهران پخش می شد و احمدزاده و حسینی مجریاش بودن.
خسرو شایگان (دوبلور) تلفنی باهاشون تماس گرفته بود و اینا هم گیر داده بودن
که یه آهنگی رو که معمولا زمزمه می‌کنی بخون.
هرچی این بنده خدا می گفت الآن چیزی یادم نیست ول کن نبودن
که یه دفعه شروع کرد به خوندن :
مرا ببوس ...! مرا ببوس ... اون دو تا هم که دستپاچه شده بودن فورا گفتن به به چه صدای خوبی!
حالا می‌رسیم سر سوال بعد و هر جور بود نذاشتن بقیشو بخونه.


یه بارم تو برنامه کودک (حالا همه فکر میکنن من برنامه کودک می بینم) عمو پورنگ اجرا می کرده مسابقه تلفنی بوده
یه دختره زنگ زده بوده ، پورنگ بهش میگه بابا خونه هست باهاش صحبت کنم میگه هست ولی حمومه ،
میگه مامان چه طور ؟ میگه مامانمم حمومه !!!


یه بار گوینده اخبار ساعت ۲ می‌خواست بگه وفات پدر آقای احمدی نژاد گفت: شهادت پدر آقای احمدی نژاد که سریع درست کرد.
ولی معلوم بود اعصابش خرد شده و چند تا اشتباه دیگه هم کرد.


يه خاطره ديگه از عمو پورنگ (يه صداي دخترونه)
- الو ؟
- الو ؟
- سلام
- سلام
- خوبي
- مرسي . عمو پورنگ ؟
- جانم ؟
- من خيلي دوستتون دارم
- منم خيلي دوستت دارم عزيزم . اسمت چيه ؟
- كتايون
- كتايون ؟ خوبي ؟
- بله
- كتايون ؟ من ازت سوال مي پرسم . تو بگو كتايون . باشه ؟
- باشه
- كي از همه بهتره ؟
- كتايون
- كي تو كارا به مامان كمك مي كنه ؟
- كتايون
- كيه كه مامان دوستش داره ؟
- كتايون
- كيه كه بابا وقتي از در مياد ماچش مي كنه ؟
- مامان

MILIN3M
11-02-2008, 15:39
سلام

یه سوتی از خیلی سال پیش، دوران ابتدایی بودم ..یادمه تازه یخمک و این چیزا اومده بود ...ما هم تا حالا نخورده بودیم فقط دست چند نفری بود که دیده بودم ...
بعد از کلاس با رفیقم از جلویه یه سوپر مارکت رد میشدیم دیدم از اینا گذاشته تو ویترینش منم رفتم گفتم دوتا از اینا بدین ....
گرفتم و یکیشو دادم به رفیقم یکی هم خودم ...با دندونام به زحمت سوراخش کردم و شروع کردم به مکیدن ...
یکم خوردم دیدم خیلی بد مزس ... رفیقم هم گفت اره خیلی بد مزس این بچه ها چجوری از اینا میخورن ؟
گفتم ولش کن حالا که خریدیم بخوریم دیگه حیفه :31:

با هر بدبختی بود تونستیم نصفش رو بخوریم ...بد جوری کف کرده بودم احساس میکردم حباب ازم خارج میشه:5:
بعد از مدتی یه روز رفتم در اون مغازه دوباره به یارو گفتم از اینا طعم دیگش رو ندارین که بهتر باشه ؟
یارو گفت کدوما ؟
گفتم همین یخمک کوچیکا ....
یارو گفت نه اقا جون اینا یخمک نیست ...اینا شامپو بالشتیه !!!:27:
اونجا بود که گفتم ای باغت آباد انگوری :20:

وایییی. کلی خندیدم...دمت گرم:31:

Bill Gates
11-02-2008, 20:09
من سوم راهنمایی بودم که یکی از درس های دینی مربوط به مالک اشتر و از اینجور چیزا بوده بعد درس تمام شد یکی از دوستام به معلم میگه : مالک اشتر همون پیامبره ؟؟؟!!!!!!!!!!!:blink:
همین دوست بنده دفعه پیش ماه رمضان رو گفته بود محرم ( به نیش کشیده شد ) :blink:

Balrog
11-02-2008, 21:33
ياد يه چيزى افتادم:
پدر ما نقل مى‌كرد زمانى كه محصل دوران ابتدايى بوده، يه بار معلم دينى به يكى از بچه‌ها مى‌گه: چهارده معصوم رو نام ببر ببينم پسر! پسره با لهجه‌ى روستايى خودش مى‌گه: امام اول على، امام دوم حسن، امام سوم حسين، امام چهارم معاويه عليه السلام، پنجم حضرت شمر، ششم ابن ملجم،... معلم هم يه دفعه كلى فحش و بد بيراه مى‌گه به اين بيچاره كه اين مزخرفات چيه مى‌گى بچه! بقيه هم يواشكى مى‌خنديدن، چون كسى جرات بلند خنديدن نداشت!
كلا اون زمان سطح سواد و آگاهى مردم خيلى كم بوده، سادگى و پايين بودن IQ اين دانش‌آموز هم مزيد بر علت شده.



ebicross
11-02-2008, 22:21
همین الان که دارم این پست رو میزنم این سوتی رو دادم.
10 ثانیه هم نمیشه.
تو تاپیک ادیت و پچ برای Gta داشتم پست میزدم که پسر عموم چراغ رو خاموش کرد و منم اعصابم خورد شد بهش گفتم پدر... روشن کن.
یهو دیدم تو سالن همه ساکت شدند.
حالا به چه رویی برم بیرون؟؟؟!!!!!!!
کمک

yoosef_st
11-02-2008, 23:21
همین الان که دارم این پست رو میزنم این سوتی رو دادم.
10 ثانیه هم نمیشه.
تو تاپیک ادیت و پچ برای Gta داشتم پست میزدم که پسر عموم چراغ رو خاموش کرد و منم اعصابم خورد شد بهش گفتم پدر... روشن کن.
یهو دیدم تو سالن همه ساکت شدند.
حالا به چه رویی برم بیرون؟؟؟!!!!!!!
کمک
ایول آقا ابی. ظاهرا که اصولا آدمی هستی که وقتی میره تو حس نمیفهمه چی میگه!!!:31: خودت رو بزن به مریضی. همه یادشون میره:46:

M.etallic.A
11-02-2008, 23:55
خوب چرا یجور میگی که آدم نگیره مطمئنم منظور نداشت آخه طفلک وقتی حرفش تموم شد خشکش زده بود فجیعا

خوب بیا آشتی :دی اینم یه سوتی دیگه به افتخار تو :::


یه بار ما با یه گروه کوهنوردی مختلط ( دختر و پسر ) عازم کوهنوردی شدیم من و دوستم به عنوان مهمان بودیم. دقیقا یادمه موقع انتخابات ریاست جمهوری بود ( احمدی نژاد رای آورد ) گروه هم از طرف ستاد قالیباف ساپورت می شد و از طرف ستاد هم یه گروه دختر اومده بودن و کلا خیلی گروه بزرگی بود که بیشتر دختر بودن. خوب این از اولش راستش ما تو اونروز سوتی های خیلی زیادی دادیم که کم کم تعریف میکنم. بزارید از همون اولش بگم. با مینی بوس رفتیم تا پای کوه و بعد رئیس گروه خانم جعفری که یه خانم 33 34 ساله بودن دستور نرمش صادر کردن و من و دوستم که جو گیر بودیم و مثلا ورزشکار از همه شدیدتر نرمش میکردیم طوری که خانم جعفری به دوستم گفت برو وسط نرمش بده بقیه رو... کل گروه گرد شدیم ( دختر پسرا قاطی ) و دوستم وسط داشت نرمش میداد. یه حرکتی هست که باید پاها رو باز کرد ... آقا دوست مارو جو گرفت اومد پاشو باز کنه یهو 180 درجه باز کرد و یه صدای وحشتناکی اومد و دیدم دوستم همونطوری خشک موند و ناگهان دیدم شلوارش از وسط دو تیکه شد و وقتی بلند شد دو پای شلوارش از هم جدا شدن و افتادن رو زمین و حالا صحنه رو تصور کنید دوست من وسط دایره با شرت مامان دوزش و این همه دختر و پسر که دارن بهش میخندن... و من از همه شدیدتر... فقط شانس آورد خانم جعفری تو ساکش همه چیز بود حتی شلوار گرمکن پسرونه و یه دونه بهش داد وگرنه باید با همون شرت تا بالای کوه میومد یا اینکه با همون شرت برمیگشت خونه....

ebicross
12-02-2008, 07:30
آقا از پارگی شلوار گفتی بزار یه سوتی رو بگم که البته نقل قول از کس دیگه ای هستش:

با بچه های کوچه قرار گذاشتیم تا بریم پارک ملت و یه ورزشی بکنیم. این پسر همسایه که 22 یا بیشتر سنش بود گفت من هم میام.
در وصف این همسایه باید بگم که ایشون مهندس کامپیوتر هستند و بسیار بسیار آدم مغروری هست.
خلاصه میرن پارک ملت و شروع میکنند.
این پسر همسایه میاد از بالای نرده ها بپره که یهو شلوارش گیر میکنه و جرررررررررررررررررر.....
در وصف پارگی شلوارش باید بگم که از وسط فاق شلوار تا حلقه ی دور مچ پا فقط به یه تیکه پارچه به هم وصل بودند و این آقا حتی دیگه پاهاش هم تو شلوار نبوده. اصلا بزارین راحت بگم. از شلوارش فقط یه کش دور کمرش مونده و بقیش به اون میله هه گیر کرده بوده.
این طرف هم که میبینه خیلی ضایع شده و پارک ملت به اون عظمت همه دارن بهش میخندن شروع میکنه به دویدن تا خونشون و از اونجایی هم که از پارک ملت تا خونشون تقریبا با ماشین 15 دقیقه راهه، دیگه حساب کنید راننده ماشینها چقدر تحویلش گرفتن...
_________________________________________________-
این یکی هم یه سوتی توپ که هنوز مایه ی خجالت این رفیقمون شده:
چند روز از عید گذشته بود و همه با لباسای نو میرفتن مدرسه. ماها همگی با هم میرفتیم مدرسه و تو راه کلی حال میکردیم.
تو راه که میرفتیم یکی از بچه ها گفت بیاین از اینجا بریم تا زود تر برسیم. باید بگم دیروزش بارون اومده بود و اونجایی که رفیقمون میگفت تقریبا یه پرش 1.5 متری نیاز داشت چون باید از یه بلندی میپریدیم تا وارد اون میون بر بشیم.
ما هم بهش گفتیم نه بابا بیخیال کفشامون گلی میشه. اینم گفت الا و بلا که گلاش خشک شده و اگر نیاین من خودم میرم. ما هم گفتیم خوب خودت برو.
این بدبخت هم یک پرش زد و مثل ماهی که فرو میره تو آب؛ این هم فرو رفت تو گل. دقیقا یادمه حتی زانوهاش هم تو گل بود. تعادلش هم بهم خورد و صورتش و دستاش هم پر شد.
حالا ما موندیم بخندیم یا اینو که گریه میکنه نجات بدیم.
بالاخره دستاش رو کشیدیدم و با کمک یه بنده خدا که رد میشد درش آوردیم ولی چه حالی داد اون روز...

SR72
12-02-2008, 09:59
آره از اون اصیل خفناشم بود:13:نکنه تو هم اصفهانی؟:8:
نه بابا ...
حدس زدم ...ولی در کل باهال بود:31:


بچه ها ادامه بدید ...
ebicross هم که سیر نمیشه از بس سوتی مینویسه:27:

Oxizhen
12-02-2008, 11:36
3 4 سال پیش موقعی که داشتم واسه کنکور درس میخوندم یکی از بچه های محل اومد سراغم گفت بیا بریم سر خیابون کارت دارم....تقریبا" دم دمای غروب بود گفتم چی شده و اینا؟ گفت اون دختره بود که تو فلانجا نشونت دادم خونشون اون کوچه پایینیه گفتم آره گفت الان چند وقته آمارشو گرفتم ولی روم نمیشه با هاش صحبت کنم امروز از فلان مسیر میاد بیا تو برو باهاش حرف بزن از طرفه من... منم که از صبحش تا اون موقع بکوب داشتم درس میخوندم دیگه خسته شده بودم دیدم هم فاله هم تماشا شیک و پیک کردمو زدم بیرون با دوستم اولش فک کردم همینجوری میخواد با طرف دوست بشه ولی دیدم این بابا واقعآ" دوسش داره نا گفته نمونه چند بار بیشتر دختره رو ندیده بودم چون اون موقع تازه اومده بودن به محله ی ما.. خلاصه نرسیده به خیابونه اصلی ویدئو کلوپ دوستم بود گفتم بیا بریم ویدئو کلوپ من با فلانی کار دارم از اینجا هم که سر خیابون معلومه دختره هر وقت بیاد میبینیمش میریم باهاش حرف میزنیم دوستمم قبول کرد.. من دیگه با اون دوستم که ویدئو کلوپ داشت گرمه گفتگو بودم یهو دوستم اومد بهم گفت دختره داره میاد.. منو دوستمم جنگی پریدیم بیرون یهو بعد مثلا" 30 ثانیه که دختره یکم جلوتر اومده بود دوستم برگشت گفت نه اون نیست ! ... منم یکم نگاه کردم گفتم نه بابا خودشه.. منم دیده بودم دوستم دختره رو دوس داره واسه اینکه اذیتش کنم یکم بخندیم چنتا حرفه پدر مادر دار به دختره زدم حالا هی دوستم میگفت به خدا اون نیست من می گفتم زر زدی چنتا نکته ی طنز دیگه هم در وصف راه رفتن دختره گفتم که نشون به این نشون خوده طرفه ! که اینجا جاش نیست بگم چی گفتم...
خلاصه دختره که اومد جلو دیدم خواهره همین دوستم بود دوستم بیچاره قرمز شده بود منم که ازون بدتر دیدم خیلی گند زدم واسه اینکه درستش کنم برگشتم به دوستم گفتم خاک تو سرت خواهره خودتم نمیشناسی ؟!:31:

SR72
13-02-2008, 11:04
خوب بیا آشتی :دی اینم یه سوتی دیگه به افتخار تو :::


یه بار ما با یه گروه کوهنوردی مختلط ( دختر و پسر ) عازم کوهنوردی شدیم من و دوستم به عنوان مهمان بودیم. دقیقا یادمه موقع انتخابات ریاست جمهوری بود ( احمدی نژاد رای آورد ) گروه هم از طرف ستاد قالیباف ساپورت می شد و از طرف ستاد هم یه گروه دختر اومده بودن و کلا خیلی گروه بزرگی بود که بیشتر دختر بودن. خوب این از اولش راستش ما تو اونروز سوتی های خیلی زیادی دادیم که کم کم تعریف میکنم. بزارید از همون اولش بگم. با مینی بوس رفتیم تا پای کوه و بعد رئیس گروه خانم جعفری که یه خانم 33 34 ساله بودن دستور نرمش صادر کردن و من و دوستم که جو گیر بودیم و مثلا ورزشکار از همه شدیدتر نرمش میکردیم طوری که خانم جعفری به دوستم گفت برو وسط نرمش بده بقیه رو... کل گروه گرد شدیم ( دختر پسرا قاطی ) و دوستم وسط داشت نرمش میداد. یه حرکتی هست که باید پاها رو باز کرد ... آقا دوست مارو جو گرفت اومد پاشو باز کنه یهو 180 درجه باز کرد و یه صدای وحشتناکی اومد و دیدم دوستم همونطوری خشک موند و ناگهان دیدم شلوارش از وسط دو تیکه شد و وقتی بلند شد دو پای شلوارش از هم جدا شدن و افتادن رو زمین و حالا صحنه رو تصور کنید دوست من وسط دایره با شرت مامان دوزش و این همه دختر و پسر که دارن بهش میخندن... و من از همه شدیدتر... فقط شانس آورد خانم جعفری تو ساکش همه چیز بود حتی شلوار گرمکن پسرونه و یه دونه بهش داد وگرنه باید با همون شرت تا بالای کوه میومد یا اینکه با همون شرت برمیگشت خونه....
:31::21:

آقا از پارگی شلوار گفتی بزار یه سوتی رو بگم که البته نقل قول از کس دیگه ای هستش:

با بچه های کوچه قرار گذاشتیم تا بریم پارک ملت و یه ورزشی بکنیم. این پسر همسایه که 22 یا بیشتر سنش بود گفت من هم میام.
در وصف این همسایه باید بگم که ایشون مهندس کامپیوتر هستند و بسیار بسیار آدم مغروری هست.
خلاصه میرن پارک ملت و شروع میکنند.
این پسر همسایه میاد از بالای نرده ها بپره که یهو شلوارش گیر میکنه و جرررررررررررررررررر.....
در وصف پارگی شلوارش باید بگم که از وسط فاق شلوار تا حلقه ی دور مچ پا فقط به یه تیکه پارچه به هم وصل بودند و این آقا حتی دیگه پاهاش هم تو شلوار نبوده. اصلا بزارین راحت بگم. از شلوارش فقط یه کش دور کمرش مونده و بقیش به اون میله هه گیر کرده بوده.
این طرف هم که میبینه خیلی ضایع شده و پارک ملت به اون عظمت همه دارن بهش میخندن شروع میکنه به دویدن تا خونشون و از اونجایی هم که از پارک ملت تا خونشون تقریبا با ماشین 15 دقیقه راهه، دیگه حساب کنید راننده ماشینها چقدر تحویلش گرفتن...
_________________________________________________-
این یکی هم یه سوتی توپ که هنوز مایه ی خجالت این رفیقمون شده:
چند روز از عید گذشته بود و همه با لباسای نو میرفتن مدرسه. ماها همگی با هم میرفتیم مدرسه و تو راه کلی حال میکردیم.
تو راه که میرفتیم یکی از بچه ها گفت بیاین از اینجا بریم تا زود تر برسیم. باید بگم دیروزش بارون اومده بود و اونجایی که رفیقمون میگفت تقریبا یه پرش 1.5 متری نیاز داشت چون باید از یه بلندی میپریدیم تا وارد اون میون بر بشیم.
ما هم بهش گفتیم نه بابا بیخیال کفشامون گلی میشه. اینم گفت الا و بلا که گلاش خشک شده و اگر نیاین من خودم میرم. ما هم گفتیم خوب خودت برو.
این بدبخت هم یک پرش زد و مثل ماهی که فرو میره تو آب؛ این هم فرو رفت تو گل. دقیقا یادمه حتی زانوهاش هم تو گل بود. تعادلش هم بهم خورد و صورتش و دستاش هم پر شد.
حالا ما موندیم بخندیم یا اینو که گریه میکنه نجات بدیم.
بالاخره دستاش رو کشیدیدم و با کمک یه بنده خدا که رد میشد درش آوردیم ولی چه حالی داد اون روز...
:31:

Gita
13-02-2008, 20:34
بنظر خودم سوتی نیستش اما چون دیدم موارد شبیه همین رو بچه ها به عنوان سوتی مینویسن، مینویسمش.

این ترم یه استاد جدید به دانشکده ما اضافه شده، که هنوز بچه ها ندیدنش(کلاسا هنوز شروع نشده)، خب طبیعتا اکثر بچه ها مرددن که باهاش درس بردارن یا نه؟ نکته دیگه هم اینکه تمامی استادهای دانشکده ما مرد هستند.

امروز چندتا از دوستام دفتر یکی از استادا بودن، یکی شون از استاد میپرسه: این آقای فلانی (استاد جدید) چه جور استادیه؟
استاد هم میگه نمیدونم، دختره میگه خب بهرحال بازم شما یکی دو بار دیدینش. خلاصه اصرار میکنه.

استاد بهش گفت: مگه میخوای باهاش ازدواج کنی که انقدر سوال میکنی؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دختره بیچاره لال شده بود، البت شانس آورد که تو دفتر استاد هیچ پسری نبود وگرنه شرمساریش دوچندان میشد.

yoosef_st
13-02-2008, 21:06
eeeeeeeeeeeee . واقعا که تو این دوره زمونه باعث تعجبه که دختری از این حرفها شرمسار بشه. متعجب میشویم!!!!!
تو دانشگاه ما یه بار راننده سرویس یه همچین تیریپهایی (البت برای خودش هان!!) اومده بود ، ما رفتیم واسش شاکی شدیم، عوضش کردیم ، دخترا میخواستن سر ما رو با چاقو ببرن!!

M.etallic.A
13-02-2008, 22:07
چه دخترهای بی حیایی :دی

شغل خوبیه ها !!! راننده سرویس دانشجوها رو میگم. مخصوصا دانشگاه آزاد ...

Gita
13-02-2008, 22:39
eeeeeeeeeeeee . واقعا که تو این دوره زمونه باعث تعجبه که دختری از این حرفها شرمسار بشه. متعجب میشویم!!!!!
تو دانشگاه ما یه بار راننده سرویس یه همچین تیریپهایی (البت برای خودش هان!!) اومده بود ، ما رفتیم واسش شاکی شدیم، عوضش کردیم ، دخترا میخواستن سر ما رو با چاقو ببرن!!



حالا که چی؟ میفرمایید چیکار کنم؟
اگه خودتون ربط چیزی که نوشتین به پست من رو فهمیدین، ما رو هم بیخبر نذارید. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

لازم هم نبود از اون دید نگاه کنید، همین که ضایع بشید و یه عده آدم بهتون بخندن برای اکثر آدم ها باعث شرمساریه حالا علتش میخواد زمین خوردن باشه، یا تپق زدن یا هرچیز دیگه. ایشاالله که از این دیگه متعجب نمیشید.

hoosein
13-02-2008, 23:25
3 4 به دوستم گفتم خاک تو سرت خواهره خودتم نمیشناسی ؟!:31:
طیبل باحال اومدی صحنه رو:دی
.
.

از شلوار گفتین منم یه خاطره دارم ازش

تو دوران دبیرستان بودیم با چند تا از رفقا روز جمعه بعد ازظهر رفته بودیم پارک ملت ...گفتیم یه فوتبالم تو زمین آسفالتش بزنیم ..یه تیم شدیم ، یه تیمم پیدا شد گفتیم یه دست شرطی بزنیم :20:
دور تا دور زمین هم خونواده ها و دختر پسرا نشسته بودن داشتن نگاه میکردن ...بازی خوبی شده بود ..تیما به هم باج نمیدادن نیمه اول مساوی تموم شد ...تو اواخر نیمه دوم بود که ما یه گل جلو افتادیم ،من گفتم میرم دفاع میزنم ...توپ جلوی دروازه حریف بود بچه ها هم همه اونجا جمع بودن فقط منو دروازه بان خودمون اینور بودیم ...من گفتم تا فرصت هست لباسم رو درست کنم (لازم به ذکره که لباس ورزشی نداشتم )خلاصه کمربند رو باز کردم و دکمه و زیپ شلوار و هم همچنین اومدم پیرهن رو بدم تو شلوار یهو دیدم اونا حمله کردن دارن میان سمت دروازه ما ، مهاجمشون رسید جلوی من میخاست منو رد کنه یهو من حواسم نبود شلوارم رو ول کردم ،دویدم سمتش یهو دیدم جمعیت دارن میخندن ،مهاجمه هم توپ رو ول کرده داره میخنده به خودم اومدم دیدم شلوارم اومده دم مچ پام، منم و یه شرت یقه هفت ......ا ی خدا شکرت:5:

yoosef_st
13-02-2008, 23:30
حالا که چی؟ میفرمایید چیکار کنم؟
اگه خودتون ربط چیزی که نوشتین به پست من رو فهمیدین، ما رو هم بیخبر نذارید. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

لازم هم نبود از اون دید نگاه کنید، همین که ضایع بشید و یه عده آدم بهتون بخندن برای اکثر آدم ها باعث شرمساریه حالا علتش میخواد زمین خوردن باشه، یا تپق زدن یا هرچیز دیگه. ایشاالله که از این دیگه متعجب نمیشید.
خب بابا حالا مگه من چی گفتم؟ گفتم باعث تعجبه که تو دانشگاه شما و تو این دوره زمونه همچین دخترایی هم پیدا بشن. حالا خدا رو شکر که تو دانشگاه شما پیدا شدن. خوش به حالتون.
ربط حرف من هم فکر کنم خیلی واضح بود. اون آقا هم فقط به همین یک دلیل ننداختیمش بیرون. یه مشکلات دیگه ای هم داشت.
در ضمن چی آبجی؟! ما تو دانشگاه کارمون درست تر از این حرفهاس که با این چیزا خراب شیم (آره جون عمت!!!!!:27::5:) مهم اینه که ما حرفمون رو به کرسی نشوندیم. حالا اگر یه عده دخ تر پیدا میشن که ارزش اینکه ما ازشون حمایت کنیم رو ندارن که گناه من نیست! نداشته باشن.:13:

Gita
13-02-2008, 23:50
در ضمن چی آبجی؟! ما تو دانشگاه کارمون درست تر از این حرفهاس که با این چیزا خراب شیم (آره جون عمت!!!!![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](33).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](11).gif) مهم اینه که ما حرفمون رو به کرسی نشوندیم. حالا اگر یه عده دخ تر پیدا میشن که ارزش اینکه ما ازشون حمایت کنیم رو ندارن که گناه من نیست! نداشته باشن.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](19).gif

بنظرم این جمله نقل قول شده رو در جواب جملات زیر نوشتین!، شایدم اشتباه فکر کردم.

لازم هم نبود از اون دید نگاه کنید، همین که ضایع بشید و یه عده آدم بهتون بخندن برای اکثر آدم ها باعث شرمساریه حالا علتش میخواد زمین خوردن باشه، یا تپق زدن یا هرچیز دیگه. ایشاالله که از این دیگه متعجب نمیشید.

بهرحال من این رو که در مورد ماجرای شما و همکلاسی هاتون ننوشتم! شما نوشتین باعث تعجبه که دختری از این چیزا ناراحت بشه، منم گفتم لازم نیست خجالت زدگی رو به علت آوردن اسم ازدواج بدونیم، همین که این ماجرا باعث شد یه عده بهش بخندن باعث خجالتش میشه دیگه. کلا هرچیزی که باعث بشه عده ای به ریش آدم بخندن باعث شرمندگی آدمه.

sina818
14-02-2008, 00:01
اینجا سوتی ها رو تعریف میکنند یا "بحث و تبادل نظر در مورد پست های کاربران" هستش؟
امیدوارم این آخرین پست نامربوطی باشه که در این تاپیک ارسال میشه
ممنون

M.etallic.A
14-02-2008, 12:26
طیبل باحال اومدی صحنه رو:دی
.
.

از شلوار گفتین منم یه خاطره دارم ازش

تو دوران دبیرستان بودیم با چند تا از رفقا روز جمعه بعد ازظهر رفته بودیم پارک ملت ...گفتیم یه فوتبالم تو زمین آسفالتش بزنیم ..یه تیم شدیم ، یه تیمم پیدا شد گفتیم یه دست شرطی بزنیم :20:
دور تا دور زمین هم خونواده ها و دختر پسرا نشسته بودن داشتن نگاه میکردن ...بازی خوبی شده بود ..تیما به هم باج نمیدادن نیمه اول مساوی تموم شد ...تو اواخر نیمه دوم بود که ما یه گل جلو افتادیم ،من گفتم میرم دفاع میزنم ...توپ جلوی دروازه حریف بود بچه ها هم همه اونجا جمع بودن فقط منو دروازه بان خودمون اینور بودیم ...من گفتم تا فرصت هست لباسم رو درست کنم (لازم به ذکره که لباس ورزشی نداشتم )خلاصه کمربند رو باز کردم و دکمه و زیپ شلوار و هم همچنین اومدم پیرهن رو بدم تو شلوار یهو دیدم اونا حمله کردن دارن میان سمت دروازه ما ، مهاجمشون رسید جلوی من میخاست منو رد کنه یهو من حواسم نبود شلوارم رو ول کردم ،دویدم سمتش یهو دیدم جمعیت دارن میخندن ،مهاجمه هم توپ رو ول کرده داره میخنده به خودم اومدم دیدم شلوارم اومده دم مچ پام، منم و یه شرت یقه هفت ......ا ی خدا شکرت:5:

دمت گرم... خیلی باحال بود :دی کلی خندیدم...

M.etallic.A
14-02-2008, 13:34
واسه اینکه حال و هوای تاپیک عوض بشه و دو دوست عزیزمون با هم جروبحث نکنن. یه سوتی دیگه از همون کوهنوردی ما ...

موقع ظهر بود که رسیده بودیم وسطهای راه. و یه جای سرسبزی پیدا کردیم و قرار شد همون جا ناهار بخوریم. موقع ناهار شد منو دوستم دیدیم هر کی دست یه دختر رو گرفت رفت یه گوشه دنجی باهم نشستن و make love این حرفها بعدشم ناهار... من و دوستمم کنار یه سنگ نشسته بودیم و زانوهامونو بغل کرده بودیم و مظلومانه اونا رو نگاه میکردیم. بعد عصبی شدیم. پا شدیم بریم بالای کوه که خانم جعفری گفت کجا ... گفتیم میریم یه ذره بالاتر گفت مواظب باشید زیادم دور نشید . گفتیم چشم و راه افتادیم یه پیچ رو که رد کردیم رسیدیم به یه مرتع خیلی بزرگ که واقعا قشنگ بود و سنگهای بزرگی وسطش بودن ما هم ذوق کردیم و پریدیم بالای سنگ و داد میکشیدم صدامون انعکاس پیدا میکرد و حال میکردیم. همینطوری داد میزدیم و فحش بد میدادیم به زندگی و روزگار و خانم جعفری و بقیه بچه های گروه ( عقده ای شده بودیم ) ... بعد خسته شدیم و همون جا دراز کشیدیم تا اینکه گروه رسید بالا و ماهم بهشون ملحق شدیم اما نمیدونم چرا همه چپ چپ نگامون میکردن مخصوصا خانم جعفری. از یکی از پسرا پرسیدیم چی شده... گفت صداتون میومد پایین هر چی داد میزدید ما شنیدیم ....

eshghe eskate
14-02-2008, 13:59
خوب بیا آشتی :دی اینم یه سوتی دیگه به افتخار تو :::


یه بار ما با یه گروه کوهنوردی مختلط ( دختر و پسر ) عازم کوهنوردی شدیم من و دوستم به عنوان مهمان بودیم. دقیقا یادمه موقع انتخابات ریاست جمهوری بود ( احمدی نژاد رای آورد ) گروه هم از طرف ستاد قالیباف ساپورت می شد و از طرف ستاد هم یه گروه دختر اومده بودن و کلا خیلی گروه بزرگی بود که بیشتر دختر بودن. خوب این از اولش راستش ما تو اونروز سوتی های خیلی زیادی دادیم که کم کم تعریف میکنم. بزارید از همون اولش بگم. با مینی بوس رفتیم تا پای کوه و بعد رئیس گروه خانم جعفری که یه خانم 33 34 ساله بودن دستور نرمش صادر کردن و من و دوستم که جو گیر بودیم و مثلا ورزشکار از همه شدیدتر نرمش میکردیم طوری که خانم جعفری به دوستم گفت برو وسط نرمش بده بقیه رو... کل گروه گرد شدیم ( دختر پسرا قاطی ) و دوستم وسط داشت نرمش میداد. یه حرکتی هست که باید پاها رو باز کرد ... آقا دوست مارو جو گرفت اومد پاشو باز کنه یهو 180 درجه باز کرد و یه صدای وحشتناکی اومد و دیدم دوستم همونطوری خشک موند و ناگهان دیدم شلوارش از وسط دو تیکه شد و وقتی بلند شد دو پای شلوارش از هم جدا شدن و افتادن رو زمین و حالا صحنه رو تصور کنید دوست من وسط دایره با شرت مامان دوزش و این همه دختر و پسر که دارن بهش میخندن... و من از همه شدیدتر... فقط شانس آورد خانم جعفری تو ساکش همه چیز بود حتی شلوار گرمکن پسرونه و یه دونه بهش داد وگرنه باید با همون شرت تا بالای کوه میومد یا اینکه با همون شرت برمیگشت خونه....
این خانم جعفربی احتمالا ماموت نبوده؟؟

واسه اینکه حال و هوای تاپیک عوض بشه و دو دوست عزیزمون با هم جروبحث نکنن. یه سوتی دیگه از همون کوهنوردی ما ...

موقع ظهر بود که رسیده بودیم وسطهای راه. و یه جای سرسبزی پیدا کردیم و قرار شد همون جا ناهار بخوریم. موقع ناهار شد منو دوستم دیدیم هر کی دست یه دختر رو گرفت رفت یه گوشه دنجی باهم نشستن و make love این حرفها بعدشم ناهار... من و دوستمم کنار یه سنگ نشسته بودیم و زانوهامونو بغل کرده بودیم و مظلومانه اونا رو نگاه میکردیم. بعد عصبی شدیم. پا شدیم بریم بالای کوه که خانم جعفری گفت کجا ... گفتیم میریم یه ذره بالاتر گفت مواظب باشید زیادم دور نشید . گفتیم چشم و راه افتادیم یه پیچ رو که رد کردیم رسیدیم به یه مرتع خیلی بزرگ که واقعا قشنگ بود و سنگهای بزرگی وسطش بودن ما هم ذوق کردیم و پریدیم بالای سنگ و داد میکشیدم صدامون انعکاس پیدا میکرد و حال میکردیم. همینطوری داد میزدیم و فحش بد میدادیم به زندگی و روزگار و خانم جعفری و بقیه بچه های گروه ( عقده ای شده بودیم ) ... بعد خسته شدیم و همون جا دراز کشیدیم تا اینکه گروه رسید بالا و ماهم بهشون ملحق شدیم اما نمیدونم چرا همه چپ چپ نگامون میکردن مخصوصا خانم جعفری. از یکی از پسرا پرسیدیم چی شده... گفت صداتون میومد پایین هر چی داد میزدید ما شنیدیم ....
ای ول
ممنون از شلوار های ایرونی که جنس و کیفیت عالی شون زبانزد خاص و عامه:31:

علیرضا
14-02-2008, 14:52
واسه اینکه حال و هوای تاپیک عوض بشه و دو دوست عزیزمون با هم جروبحث نکنن. یه سوتی دیگه از همون کوهنوردی ما ...

موقع ظهر بود که رسیده بودیم وسطهای راه. و یه جای سرسبزی پیدا کردیم و قرار شد همون جا ناهار بخوریم. موقع ناهار شد منو دوستم دیدیم هر کی دست یه دختر رو گرفت رفت یه گوشه دنجی باهم نشستن و make love این حرفها بعدشم ناهار... من و دوستمم کنار یه سنگ نشسته بودیم و زانوهامونو بغل کرده بودیم و مظلومانه اونا رو نگاه میکردیم. بعد عصبی شدیم. پا شدیم بریم بالای کوه که خانم جعفری گفت کجا ... گفتیم میریم یه ذره بالاتر گفت مواظب باشید زیادم دور نشید . گفتیم چشم و راه افتادیم یه پیچ رو که رد کردیم رسیدیم به یه مرتع خیلی بزرگ که واقعا قشنگ بود و سنگهای بزرگی وسطش بودن ما هم ذوق کردیم و پریدیم بالای سنگ و داد میکشیدم صدامون انعکاس پیدا میکرد و حال میکردیم. همینطوری داد میزدیم و فحش بد میدادیم به زندگی و روزگار و خانم جعفری و بقیه بچه های گروه ( عقده ای شده بودیم ) ... بعد خسته شدیم و همون جا دراز کشیدیم تا اینکه گروه رسید بالا و ماهم بهشون ملحق شدیم اما نمیدونم چرا همه چپ چپ نگامون میکردن مخصوصا خانم جعفری. از یکی از پسرا پرسیدیم چی شده... گفت صداتون میومد پایین هر چی داد میزدید ما شنیدیم ....

بابا ای ول !
ببینم با این سوتی هاتون تا آخر کوهنوردی زنده بیرون میاین ؟:31:

yoosef_st
14-02-2008, 15:04
واسه اینکه حال و هوای تاپیک عوض بشه و دو دوست عزیزمون با هم جروبحث نکنن. یه سوتی دیگه از همون کوهنوردی ما ...

موقع ظهر بود که رسیده بودیم وسطهای راه. و یه جای سرسبزی پیدا کردیم و قرار شد همون جا ناهار بخوریم. موقع ناهار شد منو دوستم دیدیم هر کی دست یه دختر رو گرفت رفت یه گوشه دنجی باهم نشستن و make love این حرفها بعدشم ناهار... من و دوستمم کنار یه سنگ نشسته بودیم و زانوهامونو بغل کرده بودیم و مظلومانه اونا رو نگاه میکردیم. بعد عصبی شدیم. پا شدیم بریم بالای کوه که خانم جعفری گفت کجا ... گفتیم میریم یه ذره بالاتر گفت مواظب باشید زیادم دور نشید . گفتیم چشم و راه افتادیم یه پیچ رو که رد کردیم رسیدیم به یه مرتع خیلی بزرگ که واقعا قشنگ بود و سنگهای بزرگی وسطش بودن ما هم ذوق کردیم و پریدیم بالای سنگ و داد میکشیدم صدامون انعکاس پیدا میکرد و حال میکردیم. همینطوری داد میزدیم و فحش بد میدادیم به زندگی و روزگار و خانم جعفری و بقیه بچه های گروه ( عقده ای شده بودیم ) ... بعد خسته شدیم و همون جا دراز کشیدیم تا اینکه گروه رسید بالا و ماهم بهشون ملحق شدیم اما نمیدونم چرا همه چپ چپ نگامون میکردن مخصوصا خانم جعفری. از یکی از پسرا پرسیدیم چی شده... گفت صداتون میومد پایین هر چی داد میزدید ما شنیدیم ....
به این میگن سوتی هان!!!! دمت گرم خیلی با حال بود. بعدش هم ما که جر و بحث نکردیم. من منظور اوشون رو درست نفهمیدم.

»»»»»»»»»»»»»رسما عذر خواهی میکنم«««««««««««««««

M.etallic.A
15-02-2008, 00:34
این خانم جعفربی احتمالا ماموت نبوده؟؟

ای ول
ممنون از شلوار های ایرونی که جنس و کیفیت عالی شون زبانزد خاص و عامه:31:

از چه نظر ؟ از نظر سنی ؟ از نظر ظاهری ؟ اتفاقا یه خانم واقعا زیبا و جوون که ورزشکارم هست و تو یکی از پاساژهای شهر بوتیک داره. و مجوز گروه هم از تربیت بدنی گرفته و هر دو هفته یه بار میرن. منتها ما یه بار باهاشون رفتیم و اینقدر گند زدیم که تاکید بر این شد که دیگه مارو به هیچ وجه نبرن...

armin-radin
15-02-2008, 12:39
سلام

یه سوتی از خیلی سال پیش، دوران ابتدایی بودم ..یادمه تازه یخمک و این چیزا اومده بود ...ما هم تا حالا نخورده بودیم فقط دست چند نفری بود که دیده بودم ...
بعد از کلاس با رفیقم از جلویه یه سوپر مارکت رد میشدیم دیدم از اینا گذاشته تو ویترینش منم رفتم گفتم دوتا از اینا بدین ....
گرفتم و یکیشو دادم به رفیقم یکی هم خودم ...با دندونام به زحمت سوراخش کردم و شروع کردم به مکیدن ...
یکم خوردم دیدم خیلی بد مزس ... رفیقم هم گفت اره خیلی بد مزس این بچه ها چجوری از اینا میخورن ؟
گفتم ولش کن حالا که خریدیم بخوریم دیگه حیفه :31:

با هر بدبختی بود تونستیم نصفش رو بخوریم ...بد جوری کف کرده بودم احساس میکردم حباب ازم خارج میشه:5:
بعد از مدتی یه روز رفتم در اون مغازه دوباره به یارو گفتم از اینا طعم دیگش رو ندارین که بهتر باشه ؟
یارو گفت کدوما ؟
گفتم همین یخمک کوچیکا ....
یارو گفت نه اقا جون اینا یخمک نیست ...اینا شامپو بالشتیه !!!:27:
اونجا بود که گفتم ای باغت آباد انگوری :20:


طیبل باحال اومدی صحنه رو:دی
.
.

از شلوار گفتین منم یه خاطره دارم ازش

تو دوران دبیرستان بودیم با چند تا از رفقا روز جمعه بعد ازظهر رفته بودیم پارک ملت ...گفتیم یه فوتبالم تو زمین آسفالتش بزنیم ..یه تیم شدیم ، یه تیمم پیدا شد گفتیم یه دست شرطی بزنیم :20:
دور تا دور زمین هم خونواده ها و دختر پسرا نشسته بودن داشتن نگاه میکردن ...بازی خوبی شده بود ..تیما به هم باج نمیدادن نیمه اول مساوی تموم شد ...تو اواخر نیمه دوم بود که ما یه گل جلو افتادیم ،من گفتم میرم دفاع میزنم ...توپ جلوی دروازه حریف بود بچه ها هم همه اونجا جمع بودن فقط منو دروازه بان خودمون اینور بودیم ...من گفتم تا فرصت هست لباسم رو درست کنم (لازم به ذکره که لباس ورزشی نداشتم )خلاصه کمربند رو باز کردم و دکمه و زیپ شلوار و هم همچنین اومدم پیرهن رو بدم تو شلوار یهو دیدم اونا حمله کردن دارن میان سمت دروازه ما ، مهاجمشون رسید جلوی من میخاست منو رد کنه یهو من حواسم نبود شلوارم رو ول کردم ،دویدم سمتش یهو دیدم جمعیت دارن میخندن ،مهاجمه هم توپ رو ول کرده داره میخنده به خودم اومدم دیدم شلوارم اومده دم مچ پام، منم و یه شرت یقه هفت ......ا ی خدا شکرت:5:

ای خدا ترکیدم ....[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]بهترین سوتیایی که تو این چند وقت که تاپیک داشت بی مزه میشد خوندم این دوتا بودن .[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




یه بار ما با یه گروه کوهنوردی مختلط ( دختر و پسر ) عازم کوهنوردی شدیم من و دوستم به عنوان مهمان بودیم. دقیقا یادمه موقع انتخابات ریاست جمهوری بود ( احمدی نژاد رای آورد ) گروه هم از طرف ستاد قالیباف ساپورت می شد و از طرف ستاد هم یه گروه دختر اومده بودن و کلا خیلی گروه بزرگی بود که بیشتر دختر بودن. خوب این از اولش راستش ما تو اونروز سوتی های خیلی زیادی دادیم که کم کم تعریف میکنم. بزارید از همون اولش بگم. با مینی بوس رفتیم تا پای کوه و بعد رئیس گروه خانم جعفری که یه خانم 33 34 ساله بودن دستور نرمش صادر کردن و من و دوستم که جو گیر بودیم و مثلا ورزشکار از همه شدیدتر نرمش میکردیم طوری که خانم جعفری به دوستم گفت برو وسط نرمش بده بقیه رو... کل گروه گرد شدیم ( دختر پسرا قاطی ) و دوستم وسط داشت نرمش میداد. یه حرکتی هست که باید پاها رو باز کرد ... آقا دوست مارو جو گرفت اومد پاشو باز کنه یهو 180 درجه باز کرد و یه صدای وحشتناکی اومد و دیدم دوستم همونطوری خشک موند و ناگهان دیدم شلوارش از وسط دو تیکه شد و وقتی بلند شد دو پای شلوارش از هم جدا شدن و افتادن رو زمین و حالا صحنه رو تصور کنید دوست من وسط دایره با شرت مامان دوزش و این همه دختر و پسر که دارن بهش میخندن... و من از همه شدیدتر... فقط شانس آورد خانم جعفری تو ساکش همه چیز بود حتی شلوار گرمکن پسرونه و یه دونه بهش داد وگرنه باید با همون شرت تا بالای کوه میومد یا اینکه با همون شرت برمیگشت خونه....


واسه اینکه حال و هوای تاپیک عوض بشه و دو دوست عزیزمون با هم جروبحث نکنن. یه سوتی دیگه از همون کوهنوردی ما ...

موقع ظهر بود که رسیده بودیم وسطهای راه. و یه جای سرسبزی پیدا کردیم و قرار شد همون جا ناهار بخوریم. موقع ناهار شد منو دوستم دیدیم هر کی دست یه دختر رو گرفت رفت یه گوشه دنجی باهم نشستن و make love این حرفها بعدشم ناهار... من و دوستمم کنار یه سنگ نشسته بودیم و زانوهامونو بغل کرده بودیم و مظلومانه اونا رو نگاه میکردیم. بعد عصبی شدیم. پا شدیم بریم بالای کوه که خانم جعفری گفت کجا ... گفتیم میریم یه ذره بالاتر گفت مواظب باشید زیادم دور نشید . گفتیم چشم و راه افتادیم یه پیچ رو که رد کردیم رسیدیم به یه مرتع خیلی بزرگ که واقعا قشنگ بود و سنگهای بزرگی وسطش بودن ما هم ذوق کردیم و پریدیم بالای سنگ و داد میکشیدم صدامون انعکاس پیدا میکرد و حال میکردیم. همینطوری داد میزدیم و فحش بد میدادیم به زندگی و روزگار و خانم جعفری و بقیه بچه های گروه ( عقده ای شده بودیم ) ... بعد خسته شدیم و همون جا دراز کشیدیم تا اینکه گروه رسید بالا و ماهم بهشون ملحق شدیم اما نمیدونم چرا همه چپ چپ نگامون میکردن مخصوصا خانم جعفری. از یکی از پسرا پرسیدیم چی شده... گفت صداتون میومد پایین هر چی داد میزدید ما شنیدیم ....

خیلی قشنگ بودن فقط امیدوارم که سالم برگشته[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] باشین از کوهنوردی

ebicross
16-02-2008, 07:18
یکی از رفیقامون از این کلوپها داره که Cd کرایه میدن.
یه روز یه خانم و آقا اومدن و چند تا فیلم برداشتند و یک 5 هزار تومانی بیعانه گذاشتند.
این رفیق ما هم با خنده گفت. داداش شنیدی بانک مرکزی به ترکها گفته که پشت 5 هزارتوامنی امضا نکنند؟
اون مرده و زنش با حالتی متعجب پرسیدند برای چی؟؟ مگه کسی امضا میکنه؟؟
رفیق ما هم گفت آخه ترکا به جای تراول چک پشت 5 هزار تومانی رو امضا میکنند و بعدش هم زد زیر خنده.
مرده یهو نگاه کرد و گفت غلط میکنند. آدمهای بیشعور. بیا این هم Cdهات. اصلا فیلم نمیخوام.
بعد خانم اون آقا اومد اینطرف تر و من آروم ازش پرسیدم مگه شما ترکین؟؟ گفت با اجازه شما.
ولی کم مونده بود که رفیق ما رو لت و پار کنه از بس اعصبانی شده بود.
آخه ما تو مشهدیم و اینجا ترک خیلی کمتره و مردم عادت ندارن جلوی زبونشون رو بگیرن.

البته نوشتن این سوتی و این پست موجب ناراحتی دوستای خوبم تو تاپیک و انجمنها نشه.

eshghe eskate
16-02-2008, 13:41
از چه نظر ؟ از نظر سنی ؟ از نظر ظاهری ؟ اتفاقا یه خانم واقعا زیبا و جوون که ورزشکارم هست و تو یکی از پاساژهای شهر بوتیک داره. و مجوز گروه هم از تربیت بدنی گرفته و هر دو هفته یه بار میرن. منتها ما یه بار باهاشون رفتیم و اینقدر گند زدیم که تاکید بر این شد که دیگه مارو به هیچ وجه نبرن...
نه من که ندیدم ایشونو
خود شما گفتید3334 سالشه و از اونجا که این سن به سن ماموت میخوره گفتم

hoosein
16-02-2008, 13:48
یکی از رفیقامون از این کلوپها داره که Cd کرایه میدن.
یه روز یه خانم و آقا اومدن و چند تا فیلم برداشتند و یک 5 هزار تومانی بیعانه گذاشتند.
این رفیق ما هم با خنده گفت. داداش شنیدی بانک مرکزی به ترکها گفته که پشت 5 هزارتوامنی امضا نکنند؟
اون مرده و زنش با حالتی متعجب پرسیدند برای چی؟؟ مگه کسی امضا میکنه؟؟
رفیق ما هم گفت آخه ترکا به جای تراول چک پشت 5 هزار تومانی رو امضا میکنند و بعدش هم زد زیر خنده.
مرده یهو نگاه کرد و گفت غلط میکنند. آدمهای بیشعور. بیا این هم Cdهات. اصلا فیلم نمیخوام.
بعد خانم اون آقا اومد اینطرف تر و من آروم ازش پرسیدم مگه شما ترکین؟؟ گفت با اجازه شما.
ولی کم مونده بود که رفیق ما رو لت و پار کنه از بس اعصبانی شده بود.
آخه ما تو مشهدیم و اینجا ترک خیلی کمتره و مردم عادت ندارن جلوی زبونشون رو بگیرن.

البته نوشتن این سوتی و این پست موجب ناراحتی دوستای خوبم تو تاپیک و انجمنها نشه.

:31:طيبل ..باحال بود ...قربون تركاي باجنبه :46:

ebicross
16-02-2008, 14:05
دیروز از خونه ی همسایه صدای سگ میومد و من و 4 - 5 تا از بچه ها بحثمون رفت رو سگ.
سگ همسایمون از این کوتوله هاس و قهوه ایه و ببینیش فکر میکنی الان دیگه میمیره.
خلاصه همه میگفتن که ما نمیترسیم و اگر این سگه بیاد یه لقد تو شکمش میزنیم و از چیزا.
یهو همسایه در رو باز کرد تا برفای تو خونشون رو بریزه بیرون و سگه هم اومد جلوی در.
منم یکم واسش ادا دراوردم و رفیقم صدای گربه در میاورد و خلاصه یهو سگه کفری شد و حمله کرد.
همین قدر بگم از جایی که ما بودیم تا بولوار وکیل آباد تقریبا 100 متر راه بود ولی نفیهمیدیم کی رسیدیم کنار بولوار!!!!
سگه اصلا دنبالمون نکرده بود و فقط خواسته بود یکم بترسونمون چون سرجاش واستاده بود.
هممون به هم نگاه کردیم و به شجاعت خودمون لعنت فرستادیم.

علیرضا
16-02-2008, 14:35
نه من که ندیدم ایشونو
خود شما گفتید3334 سالشه و از اونجا که این سن به سن ماموت میخوره گفتم

مهسا جون ! منظورشون 33-34 ( یعنی 33 یا 34 ساله ) بوده :31:
نه 3334 سال !!!!1:18::18:
ماموت هم اینقدر سن و سال نداره !:27:
این هم خودش یه سوتی شد !
البته اگه مهسا جون شوخی نکرده باشه ؟!

M.etallic.A
16-02-2008, 15:04
نه من که ندیدم ایشونو
خود شما گفتید3334 سالشه و از اونجا که این سن به سن ماموت میخوره گفتم

بامزه ....!!! تو کتاب علوم تجربی تون نوشته بود ماموت 3334 سال عمر میکنه ؟

به جای گیر دادن به من سوتی تعریف کن...

M.etallic.A
16-02-2008, 15:11
دیروز از خونه ی همسایه صدای سگ میومد و من و 4 - 5 تا از بچه ها بحثمون رفت رو سگ.
سگ همسایمون از این کوتوله هاس و قهوه ایه و ببینیش فکر میکنی الان دیگه میمیره.
خلاصه همه میگفتن که ما نمیترسیم و اگر این سگه بیاد یه لقد تو شکمش میزنیم و از چیزا.
یهو همسایه در رو باز کرد تا برفای تو خونشون رو بریزه بیرون و سگه هم اومد جلوی در.
منم یکم واسش ادا دراوردم و رفیقم صدای گربه در میاورد و خلاصه یهو سگه کفری شد و حمله کرد.
همین قدر بگم از جایی که ما بودیم تا بولوار وکیل آباد تقریبا 100 متر راه بود ولی نفیهمیدیم کی رسیدیم کنار بولوار!!!!
سگه اصلا دنبالمون نکرده بود و فقط خواسته بود یکم بترسونمون چون سرجاش واستاده بود.
هممون به هم نگاه کردیم و به شجاعت خودمون لعنت فرستادیم.

خیلی باحال بود...

اینم یه سوتی از من در همین مورد ...

من و پسرعموم داشتیم از جلو یه خونه ای رد میشدیم ( تو روستا ) که یه سگ جلو درش خوابیده بود. ما هم کرممون گرفت شروع کردیم سنگ زدن بهش. سگ ولو شده بود رو زمین و بزرگیش معلوم نبود. یهو قاطی کرد بلند شد از جاش اندازه یه ببر بود. شروع کرد مارو دنبال کردن ما هم فرار... دیدیم نه داره میرسه به ما پسرعموم یهو یه پرشی کرد و رفت رو دیوار یه خونه پرش که چه عرض کنم تقریبا پرواز کرد دیواری که در حالت عادی اگه قلاب هم میگرفتی براش نمیتونست بره بالا با یه پرش رفت روش و منم یه کم جلوتر یه تیره برق بود که روش سیم نبود تازه کاشته بودن. منم مثل جت از تیره برق رفتم بالا رو نوکش نشستم. منم در حالت عادی عمرا نمیتونستم از اون تیره برق بالا برم.بالاخره صاحب سگ اومد بردش و ما هم اومدیم پایین. فرداش هر کاری کردیم نتونستیم حرکات دیشبمون رو تکرار کنیم.

Royce
16-02-2008, 16:39
سلام
اين دومين سوتي من توي اين تاپيكه.اوليش كه اين بود

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
اين هم دوميش(هر جفتش هم درباره ي درس و مدرسس)
دقت كردين يه جمله ي خيلي معروف تو دهن اين معلمهاي مرد افتاده كه تا كلاس شلوغ ميشه ميگن مگه اينجا حموم زنونست؟
يادمه كلاس اول-دوم راهنمايي بودم يه معلم داشتيم كه خيلي بد اخلاق بود و همه ازش ميترسيدند از جمله خودم.طبق معمول يه كم كلاس شلوغ شد يارو گفت آدم ياد حموم زنونه ميفته تا تواين كلاس مياد.من هم كه ديگه از اين كلمه ي تكراري خسته شده بودم يهو سرمو بردم زير ميز و از اون زيرميرا بلند گفتم آقا شما تو حموم زنونه چيكار ميكردين؟
از اونجايي كه من خيلي توكلاس تابلو بودم سريع تشخيص داد و اومد گفت كره خر بيا بيرون.خلاصه مارو يه لگد به قصمت x بدنمون زدو از كلاس انداخت بيرون تا چند وقت هم سر كلاس رامون نداد.
اين هم از خاطره ي ما.
راستي ووكمن كجاست؟در غيد حيات هست يا نه؟

Maggy_P
17-02-2008, 15:05
خیلی باحال بود...

اینم یه سوتی از من در همین مورد ...

من و پسرعموم داشتیم از جلو یه خونه ای رد میشدیم ( تو روستا ) که یه سگ جلو درش خوابیده بود. ما هم کرممون گرفت شروع کردیم سنگ زدن بهش. سگ ولو شده بود رو زمین و بزرگیش معلوم نبود. یهو قاطی کرد بلند شد از جاش اندازه یه ببر بود. شروع کرد مارو دنبال کردن ما هم فرار... دیدیم نه داره میرسه به ما پسرعموم یهو یه پرشی کرد و رفت رو دیوار یه خونه پرش که چه عرض کنم تقریبا پرواز کرد دیواری که در حالت عادی اگه قلاب هم میگرفتی براش نمیتونست بره بالا با یه پرش رفت روش و منم یه کم جلوتر یه تیره برق بود که روش سیم نبود تازه کاشته بودن. منم مثل جت از تیره برق رفتم بالا رو نوکش نشستم. منم در حالت عادی عمرا نمیتونستم از اون تیره برق بالا برم.بالاخره صاحب سگ اومد بردش و ما هم اومدیم پایین. فرداش هر کاری کردیم نتونستیم حرکات دیشبمون رو تکرار کنیم.
خيلي باحال بود

كلا انسان در مواقع خطر كارايي ميكنه كه حتي وقتي بهش فكر ميكنه متعجب ميشه:20:

armin-radin
17-02-2008, 22:19
تابستون با بچه های مدرسه و معلما رفتیم جنگل های حیران طرفای استارا منو 3 تا از دوستام از همه اخر تر بودیمو منظره هارو سیر میکردیم
یه دفه 2تا سگ که چه ارز کنم از اون شکاریاش جلومون سبز شدن و دندوناشونو بهمون نشون میدادن هممون که نزدیک بود از ترس تو جنگل سیل راه بندازیم یه چند تا سنگ و چوب اینا پرت کردیم طرفشون اما ککشونم نگزید دوستمم یه ضبط با خودش اورده بود هر کار میکرد روشن نمیشد یه دفه من یاد اون برنامه رنگارنگ افتادم که یه اردک میدوهه دنبال سگ و اونم فرار میکنه نمیدونم چی شد ولی کوله پشتیمو در اوردموهمونطور که میچرخوندمش یه صدایی هم از خودمم در اوردمو رفتم دنباله سگا هر جفتشون یه واق واق مظلومانه ای کردنو فرار... همه تو کف مونده بودن خودمم نفهمیدم چطوری اون کارو کردم .
-_____________________


از اردو که برگشتیم اتوبوس جلوی یه اژانس وایستاد منم کنار بودمو پامو گذاشته بودم بین پله و در اتوبوس از قضا راننده ی اتوبوس برادر معلممون بود درو که بازکرد پام موند لای در و پله خیلیم محکم فشار میداد اقا من همچین دادی زدم که نمونش فقط تو جنگل از تارزان شنیده شده گفتم که بابا پام لای دره باز کنید راننده اصلا حواسش نبود منم که پام گیر کرده بود گفتم لامصب درو باز کن چند تا هم فوش ابدار بهش دادم صدام اونقد بلند بود که ضبطی که اورده بودیم و تو جنگل روشن نشده بود خود به خود روشن شد و خوند راننده تازه 2زاریش افتاده بود که باید درو ببنده اقا پام داشت له میشد اصلا حواسم نبود که به برادر معلمم دارم فحش میدم . وقتی درو بست فهمیدم که چه گندی زدم دوستام که فقط میخندیدن از شانسم معلممون پیاده شده بود ولی یکی از معلما نامردی نکردو همه چیزو بهش گفت ولی رانندهه هیچی نگفت منم سریع پیاده شدم سرمو انداختم پایینوو رفتم.

ps3 man
17-02-2008, 22:42
این آخری خیلی با حال بود !!!

DaRiOuShJh
18-02-2008, 01:39
هه هه هه
همینطوری!!!

eshghe eskate
18-02-2008, 13:48
مهسا جون ! منظورشون 33-34 ( یعنی 33 یا 34 ساله ) بوده :31:
نه 3334 سال !!!!1:18::18:
ماموت هم اینقدر سن و سال نداره !:27:
این هم خودش یه سوتی شد !
البته اگه مهسا جون شوخی نکرده باشه ؟!
نه بابا من شوخی کردم ولی اصل سوتی از متالیکا بود که به جای 33-34 نوشته بود 3334:31:

بامزه ....!!! تو کتاب علوم تجربی تون نوشته بود ماموت 3334 سال عمر میکنه ؟

به جای گیر دادن به من سوتی تعریف کن...
تو کتاب علوم تجربیمون ننوشته ولی از اونجا که هیچ موجود دیگه ای رو نمیشناسم که انقد عمر کنه گفتم ماموت.بد جوری سوتی دادیااااا.
اینم از سوتی من که در باره ی متالیکا بود.:27:

M.etallic.A
18-02-2008, 16:51
نه بابا من شوخی کردم ولی اصل سوتی از متالیکا بود که به جای 33-34 نوشته بود 3334:31:

تو کتاب علوم تجربیمون ننوشته ولی از اونجا که هیچ موجود دیگه ای رو نمیشناسم که انقد عمر کنه گفتم ماموت.بد جوری سوتی دادیااااا.
اینم از سوتی من که در باره ی متالیکا بود.:27:

سلام به قول بچه ها مهسا خانم...

اول اینکه اسم من محمد... بعد اینکه میدونی من از سوتی دادن بدم نمیاد واسه همین میام سوتی هامو اینجا تعریف میکنم. ولی این سوای نبود چون من نوشتم 33 34 بینشون یه اسپیس گذاشتم. البته درسته کمه ولی خوب دیگه یک سره هم نیست :دی

winter+girl
18-02-2008, 17:03
وااااای انگار امروز روز من نبودم افتضاح شد تو مدرسه هم معلم فیزیک بیرونم کرد هم معلم دیفرانسیل تازه ناظم مدرسه هم کلی واسم غر زد آخه اومدم بیام تو کلاس با پا زدم تو در
در هم از جا کنده شد نزدیک بود بخوره تو سر ناظم شانس آوردما

moein_drj
18-02-2008, 18:34
وااااای انگار امروز روز من نبودم افتضاح شد تو مدرسه هم معلم فیزیک بیرونم کرد هم معلم دیفرانسیل تازه ناظم مدرسه هم کلی واسم غر زد آخه اومدم بیام تو کلاس با پا زدم تو در
در هم از جا کنده شد نزدیک بود بخوره تو سر ناظم شانس آوردما

هه... من که از اول ترم 2 کلاسای زبانو رفتم ولی فقط یدونه حاضر دارم... خودتون دیگه تا تهش برید....

====
بچه ها سوتی هم طلبتون... الان حالشو ندارم....

yoosef_st
18-02-2008, 20:32
این سوتی خودم نیست اما ماله رفیقمه:
امروز رفته بودم مغازه دوستم ؛ یه یارو مرده اومد خرید کنه خارجی بود. خلاصه به هر زور و زحمتی بود فهمیدیم یارو چی میگه و کارش رو راه انداختیم. وقتی داشت میرفت گفتم Where Are You From؟ آخه انگلیسی هم درست بلد نبود. گفت مسکو. به همکار دوستم گفتم مسکو کجاست؟ گفت روسیه.
بعدش به اون خارجیه گفت "گرباچف" اونم گفت نه "پوتین"
آقا این رو گفت، دوست من فکر کرد یارو پوتین میخواد!!!!! بهش گفت Six shop down . یعنی خیر سرش میخواست بگه 6 تا مغازه پایینتر. مرده نفهمید چی میگه. هی گفت What؟ این دوست منم که ولکن نبود هی میگفت!!!! بعد یه چند پانیه بعد یارو اون حرف I رو با E عوض کرد و به صورت سوالی از ما پرسید (بگیرین چی میگم +18 هست نمیشه بنویسم) آقا ما رو میگی دیگه داشتیم کف مغازه ریسه میرفتیم.
خلاصه به هر 2 تاشون حالی کردیم که قضیه چیه. اما خیلی خندیدیم.

Snow_Girl
18-02-2008, 20:48
امروز داشتم با يكي از بچه ها دعوا مي كردم منو حول داد عقب منم زدمش حولش دادم رفت رو صندلي يو كله ملاق زد به سر خورد زمين من گفتم چه شود بعد با حالته مسخره كردنه من بلند شد و به من خنديد و گفت يه نگاه پشته سرت كن من گفتم لابد سرش شكسته .پشته سرم و نگاه كردم ديدم مديرم پشته سرمه گفت بفرما بيرون ............................................

babak19259
18-02-2008, 21:07
این هم سوتی آقای بابان گوینده اخبار!!!!!

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

armin-radin
18-02-2008, 22:22
تاپیک تکراری است .

شما مثل اینکه مسئول پیدا کردن تاپیکهای تکراری هستید


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
اینا پستهایی هست که ایشون نوشتن تاپیک تکراریه یکم مثل سوتی بود
4 پست و پیدا کردن 9 تاپیک تکراری ایول بابا چقد تاپیک تکراری پیدا کردی:21:
پیشنهاد میکنم این اخریو نگاه کنید من که مردم از خنده


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

M.etallic.A
18-02-2008, 22:49
تاپیک تکراری است .

نه بابا ؟؟؟ جدی میگی ؟

yoosef_st
18-02-2008, 23:11
شما مثل اینکه مسئول پیدا کردن تاپیکهای تکراری هستید


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنیداینا پستهایی هست که ایشون نوشتن تاپیک تکراریه یکم مثل سوتی بود
4 پست و پیدا کردن 9 تاپیک تکراری ایول بابا چقد تاپیک تکراری پیدا کردی:21:
پیشنهاد میکنم این اخریو نگاه کنید من که مردم از خنده


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
با این پستت خیلی حال کردم دوست عزیز. بعضی وقتها ضایع کردن همچینآدمهایی از 1000 تا سوتی بهتره. ممنون از زحمتت.

ahmet kaya
19-02-2008, 07:28
منم دیشب یه سوتی مرگبار دادم:

گفتم ما ایرانیها سی ساله که خوشبخت شدیم،به برکت وجود آقا بالا سرها...

بعدش دیدم بابام با چشمهای اشکبار منو نگاه می کنه و می گه:دیگه این حرف رو نزن.!!!
منم فهمیدم مضحک ترین حرفی که بنی بشر می تونه بزنه رو بلغور کردم.

"واقعا توبه می کنیم از این کاری که کردیم"

M.etallic.A
19-02-2008, 12:07
منم دیشب یه سوتی مرگبار دادم:

گفتم ما ایرانیها سی ساله که خوشبخت شدیم،به برکت وجود آقا بالا سرها...

بعدش دیدم بابام با چشمهای اشکبار منو نگاه می کنه و می گه:دیگه این حرف رو نزن.!!!
منم فهمیدم مضحک ترین حرفی که بنی بشر می تونه بزنه رو بلغور کردم.

"واقعا توبه می کنیم از این کاری که کردیم"

نگرفتم چی شد ؟؟؟ چرا با چشمهای اشکبار ؟ واسه چی توبه ؟ مگه حرف بدی زدی ؟

من امروز تامین اجتماعی بودم. یه سوتی بد دادم. برادرم منو تو کارگاه خودش بیمه کرده به عنوان یکی از کارگراش... من امروز قرار بود برای تشکیل پرونده برم. داداشم بهم سپرد که اگه ازت پرسیدن کارت چیه مثلا بگو فلان کار و تو کارگاه میکنم کلا سوتی نده...

ما هم رفتیم اونجا و تمام حرفهای داداشم یادم رفت و فکر بدبختی هام بودم و کلا حواسم پرت بود. یه کارمندی بود که مسئول تشکیل پرونده بود به من گفت بشین. بعد منم نشستم تو افکار خودم بودم که یهو ازم پرسید خوب چی کاره ای ؟ منم گفتم : هیچی بابا علاف بیکار... بعد اون گفت چرا ؟ منم نشستم کلی دردودل کردم و حرف زدم و ...

بعد پرونده مو داد دستم گفت بفرمایید. گفتم تموم شد. گفت آ ره پسرم برو ... اومدم خونه پرونده رو به داداشم نشون دادم. چشاش گرد شد. گفت : چیکار کردی که پرونده تو باطل کرد. خدا کنه منو جریمه نکنن. بعد تازه دو زاری من افتاد که چه سوتی دادم و ....

eshghe eskate
19-02-2008, 14:03
سلام به قول بچه ها مهسا خانم...

اول اینکه اسم من محمد... بعد اینکه میدونی من از سوتی دادن بدم نمیاد واسه همین میام سوتی هامو اینجا تعریف میکنم. ولی این سوای نبود چون من نوشتم 33 34 بینشون یه اسپیس گذاشتم. البته درسته کمه ولی خوب دیگه یک سره هم نیست :دی
علیک سلام اقا محمد.سوتی دادی دیگه قبول کن:دی

این سوتی خودم نیست اما ماله رفیقمه:
امروز رفته بودم مغازه دوستم ؛ یه یارو مرده اومد خرید کنه خارجی بود. خلاصه به هر زور و زحمتی بود فهمیدیم یارو چی میگه و کارش رو راه انداختیم. وقتی داشت میرفت گفتم Where Are You From؟ آخه انگلیسی هم درست بلد نبود. گفت مسکو. به همکار دوستم گفتم مسکو کجاست؟ گفت روسیه.
بعدش به اون خارجیه گفت "گرباچف" اونم گفت نه "پوتین"
آقا این رو گفت، دوست من فکر کرد یارو پوتین میخواد!!!!! بهش گفت Six shop down . یعنی خیر سرش میخواست بگه 6 تا مغازه پایینتر. مرده نفهمید چی میگه. هی گفت What؟ این دوست منم که ولکن نبود هی میگفت!!!! بعد یه چند پانیه بعد یارو اون حرف I رو با E عوض کرد و به صورت سوالی از ما پرسید (بگیرین چی میگم +18 هست نمیشه بنویسم) آقا ما رو میگی دیگه داشتیم کف مغازه ریسه میرفتیم.
خلاصه به هر 2 تاشون حالی کردیم که قضیه چیه. اما خیلی خندیدیم.

اقا من نگرفتم چی شد.بگو بابا اون اولا انقد +18 دادن که دیگه...:27:

نگرفتم چی شد ؟؟؟ چرا با چشمهای اشکبار ؟ واسه چی توبه ؟ مگه حرف بدی زدی ؟

من امروز تامین اجتماعی بودم. یه سوتی بد دادم. برادرم منو تو کارگاه خودش بیمه کرده به عنوان یکی از کارگراش... من امروز قرار بود برای تشکیل پرونده برم. داداشم بهم سپرد که اگه ازت پرسیدن کارت چیه مثلا بگو فلان کار و تو کارگاه میکنم کلا سوتی نده...

ما هم رفتیم اونجا و تمام حرفهای داداشم یادم رفت و فکر بدبختی هام بودم و کلا حواسم پرت بود. یه کارمندی بود که مسئول تشکیل پرونده بود به من گفت بشین. بعد منم نشستم تو افکار خودم بودم که یهو ازم پرسید خوب چی کاره ای ؟ منم گفتم : هیچی بابا علاف بیکار... بعد اون گفت چرا ؟ منم نشستم کلی دردودل کردم و حرف زدم و ...

بعد پرونده مو داد دستم گفت بفرمایید. گفتم تموم شد. گفت آ ره پسرم برو ... اومدم خونه پرونده رو به داداشم نشون دادم. چشاش گرد شد. گفت : چیکار کردی که پرونده تو باطل کرد. خدا کنه منو جریمه نکنن. بعد تازه دو زاری من افتاد که چه سوتی دادم و ....
جدی میگی؟
به قول بچه ها یه g5بگیر حافظه:31:

winter+girl
19-02-2008, 16:59
علیک سلام اقا محمد.سوتی دادی دیگه قبول کن:دی

اقا من نگرفتم چی شد.بگو بابا اون اولا انقد +18 دادن که دیگه...:27:

جدی میگی؟
به قول بچه ها یه g5بگیر حافظه:31:

چطوری آخه نفهمیدی؟؟؟ شدیدا تو این مسائل ضعیفی البته خیلی خوبه بچه +باشی نه مثل بعضی ها که سریع میگیرن

rezaete
19-02-2008, 19:11
مثل اینکه ووکمن برگشته . آواتارش رو نگاه کنید . فکر کنم خبری باشه ...

moein_drj
19-02-2008, 19:14
مثل اینکه ووکمن برگشته . آواتارش رو نگاه کنید . فکر کنم خبری باشه ...

بله....
متاهل شدن...
آقا ووکمن مبارکه...

M.etallic.A
19-02-2008, 19:52
علیک سلام اقا محمد.سوتی دادی دیگه قبول کن:دی

اقا من نگرفتم چی شد.بگو بابا اون اولا انقد +18 دادن که دیگه...:27:

جدی میگی؟
به قول بچه ها یه g5بگیر حافظه:31:

بابا به جای S I X اون روسه فکر کرد میگه S E X

M.etallic.A
19-02-2008, 20:30
سلام سلام [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مرسييييييييييييييييييي همتون لپاتون رو بچسبونيد به مونيتور ميخوام ماچتون کنم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ببخشيد بهتون قول يه سوتي 81 + رو داده بودم ولي هر چي با خودم کلنجار رفتم ديدم نميشه اون حرفها رو توي فروم بزنم ،زشته ، بده ، عيبه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ولي براتون يه سوتي 18 + ميذارم که اميدوارم به کسي بر نخوره [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يه بار با يکي از دوستام رفته بوديم اصفهان دوستم از اون اصفهاني هاي اصيل بود و دو تا خصوصت ويژه داشت [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
1 - خيلي حسابگر بود [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
2 - وقتي يه دختر ميديد ديگه حسابگر نبود [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
توي يکي از خيابونهاي اصفهان بوديم و ميخواستيم از اونجا بريم خيابون شيخ صفي [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به دوستم گفتم بذار يه تاکسي دربست بگيرم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گفت نه دادا به خودا اگه بذارم دس تو جيفت کوني پس خودا بيليط خط واحدو واسه چي آفريده ؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دوستم داشت اندر فوايد خط واحد و مضرات تاکسي سخنراني ميکرد که يه دفعه يه خانوم اومد کنارمون و اون هم منتظر تاکسي وايساد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اين رفيق ما رو ميگي از اين رو به اون رو شد هر تاکسيي که رد ميشد اربده ميکشيد دربستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت ت [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خلاصه بعد يه مدت يه تاکسي اومد و جلومون وايساد که چند تا مسافر توش بود دوستم پريد جلو و همچين سرش رو از توي پنجره تاکسي کرد تو که فقط جوراباش بيرون مونده بود و يکي ديگه از اون اربده هاش رو تو گوش راننده تاکسيه خالي کرد و گفت آقا دربستتتتتتتتت راننده تاکسيه هم گفت نه آقا مسافر دارم رفيق ما رو ميگي کلي ضايع شد و اومد اينطرف [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منم بهش گفتم حالا بذار ببينيم اصلا همينطوري درباز ميره خيابون شيخ صفي [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رفتم جلو و گفتم آقا شيخ صفي ميريد ؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
راننده تاکسيه هم نامردي نکرد و گفت : اگه ××××××× که ميترکيد ! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعدش هم راننده تاکسه و تمام مسافرهاش و دختره و دوست اصفهانيم و تمام موجودات زنده تا شعاع ده متري از خنده ترکيدن [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منم مثل تمام وقتهاي که سوتي ميدادم خجالت کشيدم و کلي طفلکي شدم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
البته خدا رو شکر اين دفعه پاي هيچ استادي وسط نبود تا منو بخاطر سوتيم بندازه ولي بازم آخر ترم دو واحد رو افتادم که فکر کنم دليلش همون لطمه روحي بود که به خاطر اين سوتيه بهم وارد شد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

آقا این از سوتی های قدیمی این تاپیکه من نفهمیدم منظورشو. اگه کسی فهمید به منم بگه.

nader2
19-02-2008, 20:36
گفته اگه نميريد(با عرض معذرت) كه ميتركيد!!!!!!!!!

armin-radin
19-02-2008, 20:57
آقا این از سوتی های قدیمی این تاپیکه من نفهمیدم منظورشو. اگه کسی فهمید به منم بگه.


گفته اگه نميريد(با عرض معذرت) كه ميتركيد!!!!!!!!!
بله درسته ولی این یه جوک بود که من خیلی وقت پیش شنیدم این اقا زرنگی کرده:31:

ebicross
19-02-2008, 21:18
بعد از یه مدت دوری از میادین سوتی دیشب یه کار سه کردم که خجالت اندازه ی ده سال کشیدم به شدت.
این مامان ما یه شلوار خریده بود و از قضا منم داشتم میرفتم بیرون که دیدم به به شلوار نوووو.
پوشیدم و اومدم بیرون و چون خونمون نزدیک خیابونه سوار تاکسی شدم و احمــــد آبــــاد...
خلاصه دیدم دارم میرم جلو ولی انگار نمیرم. نگو چند تا از این دخترهای مردم آزار داشتم مارک شلوارمو میکشیدن.
واییییییی
خودتونو بزارین جای من. یه مارک بزرگ که با روبان قرمز از پشت آویزون شده بود.
راضی بودم رعد و برق بزنه پودر بشم...

armin-radin
19-02-2008, 21:31
پست تکراری ویرایش

armin-radin
19-02-2008, 21:31
بعد از یه مدت دوری از میادین سوتی دیشب یه کار سه کردم که خجالت اندازه ی ده سال کشیدم به شدت.
این مامان ما یه شلوار خریده بود و از قضا منم داشتم میرفتم بیرون که دیدم به به شلوار نوووو.
پوشیدم و اومدم بیرون و چون خونمون نزدیک خیابونه سوار تاکسی شدم و احمــــد آبــــاد...
خلاصه دیدم دارم میرم جلو ولی انگار نمیرم. نگو چند تا از این دخترهای مردم آزار داشتم مارک شلوارمو میکشیدن.
واییییییی
خودتونو بزارین جای من. یه مارک بزرگ که با روبان قرمز از پشت آویزون شده بود.
راضی بودم رعد و برق بزنه پودر بشم...
ممنون جالب بود ولی چطوری میکشیدن مارک شلوارتو نگرفتم اون قسمتو یه بار دیگه توضیح بده

امروز خاله هام و دختر خاله هام و چند تا فامیل دیگه اومده بودن خونمون منم رفتم که بهشون سلام بدم همه قبولیه دانشگامو تبریک گفتن یه دفه یکی از دخترخاله هام میخواست بگه موفق باشی گفت ایشالا خوشبخت بشی همه زدن زیر خنده منم زود اومدم بیرون تا جلوشون نخندم.

tahi_sh
19-02-2008, 23:51
ســـــلام من بازم اومدم ایندفه یه سوتیه خطرناک دادم
امروز سوار تاکسی شدم یادم رفت درو ببندم(اخه درو نبستم که هر کی میخواد سوار شه راحت سوار شه بعد دو نفر از اون در سوار شدن منم که دیگه درو نبستم)خلـــاصه داشتیم خوشحال میرفتیم که یهو تو پیچ در ماشین باز شد:19:منم زود درو بستم و مونده بودم که چی شد یهو در باز شد که فهمیدم خودم درو نبستم بعد کلی به خودم خندیدم دیدم یارو بغلی بد نگا میکنه که یکم زیر لب بد و بیرا گفتم:13:یکمم به در ور رفتم که مثلا در خودش خراب بودتا برسیمم درو سفت گرفتم.ولی فقط شانسم گفت ماشین اروم میرفت وگرنه پیچ میپیچید و من نمیپیچیدمو...:37: اینم دیگه میشد اخرین سوتیم

M.etallic.A
20-02-2008, 13:17
اینم یه سوتی از دوران مدرسه...

دوم دبیرستان بودیم که من و یکی از دوستام با یکی از بچه های کلاس چپ افتادیم ( آنتن بازی در میاورد ) همین موقع های سال بود فکر کنم. ما هم که مجهز به انواع ترقه و لوازم آتش زا بودیم ( واسه چهارشنبه سوری ) یه نقشه توپ کشیدیم و تصمیم گرفتیم وقتی این پسره رفت تو دستشویی مدرسه یکی مون در دستشویی رو قفل کنی و بعد یکی دیگمون یه دینامیت بندازه تو دستشویی از هواکش پشتش. دو نفری پشت دستشویی مدرسه کمین کرده بودیم و منتظر بودیم بیاد. هر چند لحظه نگاه میکردیم. تا اینکه دیدیم بله داره میاد طرف دستشویی. چون فقط اون داشت میومد سمت دستشویی. همون پشت وایسادیم تا وقتی صدای بسته شدن در دستشویی رو شنیدیم عملیات رو شروع کنیم. یه کم وایسادیم دیدیم خبری نشد. میخواستیم بیایم ببینیم چی شد که یهو در دستشویی سومی بسته شد و دوستم بدو رفت آروم درو از پشت قفل کرد و منم دینامیت رو روشن کردم و چند لحظه نگه داشتم تا وقتی انداختم همون لحظه بترکه... همین که از هواکش پشت دستشویی پرت کردم تو ترکید و بوووووم یه صدای وحشتناکی داد که من خودم از ترس مردم و پشت سر صدای دینامیت صدای یه نعره اومد از تو دستشویی... ولی اینکه صدای اون پسره نبود. سریع از پشت اومدم بیرون و به دوستم گفتم اوضاع خرابه بیا در ریم اومدیم تو حیاط مدرسه و بین بچه های مدرسه قاطی شدیم. یهو دیدیم صدای شکستن در دستشویی اومد و ناظممون از دستشویی اومد بیرون... حالا قیافه ناظم چجوری بود ؟ جلوی سرش کچل بود و موهای جو گندمی پشت سرش کاملا سیخ شده بود و چشماش گرد شده و کج و کوله راه میرفت طوری که همه بچه های مدرسه که تو حیاط بودن زدن زیر خنده و چند تا از معلمها اومدن ناظم رو بردن تو دفتر .... حالا جریان این بود که اون پسره فقط اومده بود دستشو بشوره بره و ناظم مدرسه چون دستشویی دبیرا خراب بود اومده بود اونجا قضای حاجت کنه که اون بلا سرش اومد. فرداش رو برد مدرسه اطلاعیه دادن هر کی اون کسی که اینکارو کرده لو بده 5 نمره نمره انضباطش اضافه میشه:دی واسه سرمون جایزه گذاشته بودن خدا رو شکر کسی غیر از ما دو نفر جریان رو نمیدونست.... و لو نرفتیم.

Genjo
20-02-2008, 14:15
اینم یه سوتی از دوران مدرسه...

دوم دبیرستان بودیم که من و یکی از دوستام با یکی از بچه های کلاس چپ افتادیم ( آنتن بازی در میاورد ) همین موقع های سال بود فکر کنم. ما هم که مجهز به انواع ترقه و لوازم آتش زا بودیم ( واسه چهارشنبه سوری ) یه نقشه توپ کشیدیم و تصمیم گرفتیم وقتی این پسره رفت تو دستشویی مدرسه یکی مون در دستشویی رو قفل کنی و بعد یکی دیگمون یه دینامیت بندازه تو دستشویی از هواکش پشتش. دو نفری پشت دستشویی مدرسه کمین کرده بودیم و منتظر بودیم بیاد. هر چند لحظه نگاه میکردیم. تا اینکه دیدیم بله داره میاد طرف دستشویی. چون فقط اون داشت میومد سمت دستشویی. همون پشت وایسادیم تا وقتی صدای بسته شدن در دستشویی رو شنیدیم عملیات رو شروع کنیم. یه کم وایسادیم دیدیم خبری نشد. میخواستیم بیایم ببینیم چی شد که یهو در دستشویی سومی بسته شد و دوستم بدو رفت آروم درو از پشت قفل کرد و منم دینامیت رو روشن کردم و چند لحظه نگه داشتم تا وقتی انداختم همون لحظه بترکه... همین که از هواکش پشت دستشویی پرت کردم تو ترکید و بوووووم یه صدای وحشتناکی داد که من خودم از ترس مردم و پشت سر صدای دینامیت صدای یه نعره اومد از تو دستشویی... ولی اینکه صدای اون پسره نبود. سریع از پشت اومدم بیرون و به دوستم گفتم اوضاع خرابه بیا در ریم اومدیم تو حیاط مدرسه و بین بچه های مدرسه قاطی شدیم. یهو دیدیم صدای شکستن در دستشویی اومد و ناظممون از دستشویی اومد بیرون... حالا قیافه ناظم چجوری بود ؟ جلوی سرش کچل بود و موهای جو گندمی پشت سرش کاملا سیخ شده بود و چشماش گرد شده و کج و کوله راه میرفت طوری که همه بچه های مدرسه که تو حیاط بودن زدن زیر خنده و چند تا از معلمها اومدن ناظم رو بردن تو دفتر .... حالا جریان این بود که اون پسره فقط اومده بود دستشو بشوره بره و ناظم مدرسه چون دستشویی دبیرا خراب بود اومده بود اونجا قضای حاجت کنه که اون بلا سرش اومد. فرداش رو برد مدرسه اطلاعیه دادن هر کی اون کسی که اینکارو کرده لو بده 5 نمره نمره انضباطش اضافه میشه:دی واسه سرمون جایزه گذاشته بودن خدا رو شکر کسی غیر از ما دو نفر جریان رو نمیدونست.... و لو نرفتیم.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
(بدون شرح)

Genjo
20-02-2008, 14:28
ویرایش...................................... ....

winter+girl
20-02-2008, 14:37
آخه من هر وقت برم مدرسه باید سوتی بدم؟؟؟
امروز صبح رفتم خیر سرم امتحان چبرانی درسایی که افتادم رو بدم دیدم روی صندلی جای پا مونده حالا کلاس شلوغ منم تو حال خودم گفتم این پای کج قشنگ کی بود واسمون یادگاری گذاشته ؟؟؟؟
مدیر گفت من بودم رفتم پنجره رو باز کنم

یک ساعت بعدش هم که طبق معمول بوی غذا تو مدرسه بود مثلا اومدم غر بزنم گفتم خانوم این معلم ها خودشون و گیر آوردن یا ما رو غذا رو میان مدرسه درست میکنن؟؟؟
مدیر گفت غذای منه منم یهو از دهنم پرید گفتم شما هم خودتون و گیر آوردینا دیدم بد نگاه میکنه اومدم درست کنم گفتم معلما رو گیر آوردین دوباره فکر کردم گفتم نه ما رو گیر آورردین
خانوم هر جور فکر میکنم خودتونو گیر آوردین مدیر هم طبق معمول لپم کشید گفت برو خونه ( این مدیر و ناظم شدیدا به من علاقه دارن)

winter+girl
20-02-2008, 14:41
ســـــلام من بازم اومدم ایندفه یه سوتیه خطرناک دادم
امروز سوار تاکسی شدم یادم رفت درو ببندم(اخه درو نبستم که هر کی میخواد سوار شه راحت سوار شه بعد دو نفر از اون در سوار شدن منم که دیگه درو نبستم)خلـــاصه داشتیم خوشحال میرفتیم که یهو تو پیچ در ماشین باز شد:19:منم زود درو بستم و مونده بودم که چی شد یهو در باز شد که فهمیدم خودم درو نبستم بعد کلی به خودم خندیدم دیدم یارو بغلی بد نگا میکنه که یکم زیر لب بد و بیرا گفتم:13:یکمم به در ور رفتم که مثلا در خودش خراب بودتا برسیمم درو سفت گرفتم.ولی فقط شانسم گفت ماشین اروم میرفت وگرنه پیچ میپیچید و من نمیپیچیدمو...:37: اینم دیگه میشد اخرین سوتیم


آخی نازی این عکسه کیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

علیرضا
20-02-2008, 15:21
آخه من هر وقت برم مدرسه باید سوتی بدم؟؟؟
امروز صبح رفتم خیر سرم امتحان چبرانی درسایی که افتادم رو بدم دیدم روی صندلی جای پا مونده حالا کلاس شلوغ منم تو حال خودم گفتم این پای کج قشنگ کی بود واسمون یادگاری گذاشته ؟؟؟؟
مدیر گفت من بودم رفتم پنجره رو باز کنم

یک ساعت بعدش هم که طبق معمول بوی غذا تو مدرسه بود مثلا اومدم غر بزنم گفتم خانوم این معلم ها خودشون و گیر آوردن یا ما رو غذا رو میان مدرسه درست میکنن؟؟؟
مدیر گفت غذای منه منم یهو از دهنم پرید گفتم شما هم خودتون و گیر آوردینا دیدم بد نگاه میکنه اومدم درست کنم گفتم معلما رو گیر آوردین دوباره فکر کردم گفتم نه ما رو گیر آورردین
خانوم هر جور فکر میکنم خودتونو گیر آوردین مدیر هم طبق معمول لپم کشید گفت برو خونه ( این مدیر و ناظم شدیدا به من علاقه دارن)

:27::27::27::27::27:
خیلی از این جور موقعیت ها ( سوتی ها ) خوشم میاد !!:31::27::31::27:
خیلی باحال بود winter+girl عزیز !

tahi_sh
20-02-2008, 17:57
آخی نازی این عکسه کیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عکس شخص خاصی نیس همینجوری یه عکسه:46::10:

ebicross
20-02-2008, 21:31
ممنون جالب بود ولی چطوری میکشیدن مارک شلوارتو نگرفتم اون قسمتو یه بار دیگه توضیح بده
خیلی طبیعی. از پشت گرفته بودن و کشیدن و بلند خندیدن.
آخه میگم که مارکش خیلی بلند بود و تقریبا 10 سانت طولش بود و با یک روبان 10 سانتی هم آویزون بود به جای کمربندش. یعنی همون گیره های کمربند که دور شلواره. این مارکه هم از پشت آویزون بود.

از اون لحظه به بعد احساس تو سری خور بودن میکنم. خیلی ضایع شدم

saman65
21-02-2008, 13:17
تا الان 15 تا صفحه این تاپیک رو خوندم.تا اینجا قشنگترین سوتی به نظرم این بود.واقعا مردم از خنده



منم میخوام یکی از سوتی هایی که تو همین انجمن دادم رو بگم.
اوایل عضویت من در این انجمن بود.منم میخواستم اولین تاپیکم رو تو اینجا بزنم.موضوشم درخواست کرک برنامه winner tweak
بود.خب من متنو نوشتم ،رفتم که روی ارسال کلیک کنم ،دیدم پایین نوشته :اگر مایل به ایجاد نظرسنجی هستید....
منم چون اوایل عضویتم بود و قبلا هم در هیچ فرومی عضویت نداشتم،فکر میکردم که بحث نظرسنجی از موضوع تاپیک جداست
و این نظرسنجی رو گذاشتم:
به نظر شما علی دایی کی از فوتبال خداحافظی میکنه؟؟
*قبل از جام جهانی
*بعد از جام جهانی
*هیچوقت
واقعا چه شباهتی!!!!
البته بعد از چند ساعت یکی از مدیران(اقا میثم) نظرسنجی رو پاک کردن وتذکر لازم رو دادن.



حالا سوتی خودم
یه شب پیش یکی از دوستام بودم موبایلش و برداشتم که چند تا کلیپ ببینم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .بعد چون وقت نداشتم کامل نگاشون نمیکردم و فقط واسه موبایل خودم میفرستادم که بعدا نگاش کنم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعد یه کلیپ بود که یه پیرمرده داشت یه کم بد آخوندا رو میگفت و از این حرفا.ولی حرف زشت نمیزد
اون و هم واسه موبایل خودم فرستادم
خلاصه فردا صبحش میخواستم کلیپا رو نگاه کنم.بابام هم پیشم نشسته بود.گفتم بابا بیا این و ببین خیلی باحاله.خونه عموم اینا بودیم عموم هم نشسته بود
بعد با بابام داشتیم نگاه میکردیم.بعد 1 دقیقه یهو دیدم پیرمرده شروع کرد به زمین و زمان فحش دادن[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .
منم جلو بابام آب شدم.نمی دونستم چی بگم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

saman65
21-02-2008, 13:44
من تا چند سال پیش خیلی بچه مثبت بودم و اصلا حرف زشت از تو دهنم بیرون نمیومد[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سال دوم دبیرستان یه چند ماهی با 2,3 تا پسر میگشتم که خیلی بی ادب بودن[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و خب.حرف زدن اونا رو من هم تاثیر گزاشته بود[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یه روز سر کلاس شیمی بودیم.معلممون داشت میگفت که من اصلا از اینجور زندگی هایی خوشم نمیاد که طرف میاد واسه بچش خونه میخره.ماشین میگیره.همه چیز اماده.آخر هم یه زن واسش میگیره میگه بیا...[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بعد تا اینجای کار کلاس شلوغ بود و همه داشتن حرف میزدن.از شانس من همون لحظه همه ساکت شدن[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .بعد این معلممون که گفت بیا.بقیش و نگفت
منم از دهنم در رفت گفتم بک...ش[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .(شرمنده بیشتر از این نشد سانسورش کنم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )
یواش گفتما.ولی چون کلاس ساکت بود همه شنیدن.خلاصه من و احظار کرد.اصلا هم دل خوشی از من نداشت.3 هفته پیش از اون من و از کلاس انداخته بود بیرون[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .بعد بسم الله گفت و شروع کرد.یکی زد زیر این گوشم.یکی زیر اون گوشم.انقده زد که نمیفهمیدم چه خبره[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حق اعتراز هم نداشتم آخه میرفتم به مدیر یا کس دیگه چی میگفتم.اگه میگفتم اینجور حرفی زدم که اونا هم ...:دی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](24).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](33).gif

راستی یه مدت بعد آمار همون دبیر شیمیمون (آقای اکبری) رو در آوردم.خالم معلم بود.بهش گفته بودم که این اکبری از من خوشش نمیاد.خالم هم میشناختتش.یه بار بهم گفت که همین آقای اکبری از یه زنی که شوهر داشته خوشش اومده و میخواسته ازش خواستگاری کنه:27:.:دی.اینم سوتی معلممون:31:

Benygh
21-02-2008, 15:21
سوتی هات با حال بود عین خودت ..

m_s20
21-02-2008, 17:38
یه سوتی مال داداشمه
هنوزم هر وقت یادش میاد این سوتی رو از خجالت سرخ و سفید میشه
اول بگم این داداش ما یکم شلخته هست!!
داداشم تازه یکی دو هفته بود ازدواج کرده بود و بابام اتاقای بالاخونمون را بهش داده بود . یه شب عموم اینا دعوت بودن خونمون ما هم اونجا بودیم و خونه حسابی شلوغ بود اینم بگم که عموی من آدم ساده ولی خیلی فضول و رک و راستیه و حرفشو میزنه !! خلاصه ما نشسته بودیم برادرم هم با زنش داشتن صحبت میکردن بعد من یه لحظه نگام افتاد به عموم که داره روی دیوار رد یه چیزی رو دنبال میکنه یه مرتبه دیدم همین طور که روی مبل نشسته بود و توی یه دستش بشقاب میوه بود، با اون دستش گوشه قالی رو یکم بلند کرد و انگار چیزی کشف کرده باشه رو کرد به داداشم و زنش و بلند گفت : حمید عمو جان اگه شما کاری هم میخواید بـکنیـــــــــن ، بکنین هیچ اشکالی نداره!! حلاله !! ولی بعدش کا..م را نندازید زیر قالی که مورچه بشه!!!

M.etallic.A
21-02-2008, 19:00
یه سوتی مال داداشمه
هنوزم هر وقت یادش میاد این سوتی رو از خجالت سرخ و سفید میشه
اول بگم این داداش ما یکم شلخته هست!!
داداشم تازه یکی دو هفته بود ازدواج کرده بود و بابام اتاقای بالاخونمون را بهش داده بود . یه شب عموم اینا دعوت بودن خونمون ما هم اونجا بودیم و خونه حسابی شلوغ بود اینم بگم که عموی من آدم ساده ولی خیلی فضول و رک و راستیه و حرفشو میزنه !! خلاصه ما نشسته بودیم برادرم هم با زنش داشتن صحبت میکردن بعد من یه لحظه نگام افتاد به عموم که داره روی دیوار رد یه چیزی رو دنبال میکنه یه مرتبه دیدم همین طور که روی مبل نشسته بود و توی یه دستش بشقاب میوه بود، با اون دستش گوشه قالی رو یکم بلند کرد و انگار چیزی کشف کرده باشه رو کرد به داداشم و زنش و بلند گفت : حمید عمو جان اگه شما کاری هم میخواید بـکنیـــــــــن ، بکنین هیچ اشکالی نداره!! حلاله !! ولی بعدش کا..م را نندازید زیر قالی که مورچه بشه!!!

ک ا ن د مش میوه ای بود :دی ؟؟؟؟

m_s20
21-02-2008, 19:36
ک ا ن د مش میوه ای بود :دی ؟؟؟؟

والا نمیدونم
هر چی بود که کلی مورچه دورش جمع شده بود!!!!

reza3600
21-02-2008, 23:06
یه سوتی مال داداشمه
هنوزم هر وقت یادش میاد این سوتی رو از خجالت سرخ و سفید میشه
اول بگم این داداش ما یکم شلخته هست!!
داداشم تازه یکی دو هفته بود ازدواج کرده بود و بابام اتاقای بالاخونمون را بهش داده بود . یه شب عموم اینا دعوت بودن خونمون ما هم اونجا بودیم و خونه حسابی شلوغ بود اینم بگم که عموی من آدم ساده ولی خیلی فضول و رک و راستیه و حرفشو میزنه !! خلاصه ما نشسته بودیم برادرم هم با زنش داشتن صحبت میکردن بعد من یه لحظه نگام افتاد به عموم که داره روی دیوار رد یه چیزی رو دنبال میکنه یه مرتبه دیدم همین طور که روی مبل نشسته بود و توی یه دستش بشقاب میوه بود، با اون دستش گوشه قالی رو یکم بلند کرد و انگار چیزی کشف کرده باشه رو کرد به داداشم و زنش و بلند گفت : حمید عمو جان اگه شما کاری هم میخواید بـکنیـــــــــن ، بکنین هیچ اشکالی نداره!! حلاله !! ولی بعدش کا..م را نندازید زیر قالی که مورچه بشه!!!

من اگه جاي داداشت بودم علاوه بر دعوا با عموت براي هميشه اونو بن ميكردم نه ببخشيد با اون قطع رابطه ميكردم. اخه يكم فكر جلوي اون همه ادم يه همچين چيزي بگه. حتي فكر اتفاقي كه براي دادشت افتاد عصبيم ميكنه واي به حال اينكه فكر كنم اين اتفاق واسه من ميخاست بيفته.

reza3600
21-02-2008, 23:24
كسي نميتونه تمام اين سوتي ها رو پي دي اف كنه.
يا حداقل تمام صفحات رو يه جا واسه دانلود بزاره.

reza3600
21-02-2008, 23:34
يه بار اومدم شكلات بخورم اونقدر حرص زدم و مثل نديد بديدا شكلاتو خوردم كه شكلات از بينيم زد بيرون.نميدونم چرا اينطوري شده بود ولي اولش داشتم از ترس ميمردم.
يه بار اومدم سر كلاس بگم جي (شتاب گرانش) گفتم جيزه.
يه بار انگشت خواهرم رو لاي در گذاشتم.

Mostafa_Amol
22-02-2008, 00:02
یه بار دوست خواهرم در خونمونو زد و من هم رفتم در رو باز کردم همین که در رو باز کردم اون (فکر می کرد که خواهرم می آد و در رو باز می کنه ) یهو مثل "بهنوش بختیاری" ادا در آورد و گفت : پپپپپپپپپپپپپپپپخ !
منم خیلی ریلکس نگاش کردمو و یه لبخند زدم و اون خیلی خجالت کشید و من دیگه هیچی نگفتم و فقط سلام علیک و .....
ولی خودش داشت از خجالت آب می شد .


حالا یه سوتی از خودم که هیچ وقت یادم نیم ره :
یادم می آد کلاس دوم راهنمایی بودم ، یه معلم حرفه و فن داشتیم که هیکلی و چاق بود و چون مشکل کلیه داشت توی کلاس براش یه کتری آب می آوردند و حدود 12 -13 تا لیوان ( حتی شنیده شده تا 24 لیوان) آب می خورد
خیلی هم بد اخلاق بود (البته در واقع خیلی مهربون بود)

خلاصه یه روز داشت بچه ها رو نصیحت می کرد و منم از بخت بدم یهو هواسم پرت شد و توی هپروت بودم . . . دقیقا نمی دونم داشت چی می گفت ( فکر کنم ) که وقتی این جمله رو گفت : شما باید به حرفهای من گوش
تا اینجا که رسید فکر کنم متوجه شد هواسم نیست دستش به طرف من اشاره کرد تا من فعل جملشو بگم
منم که نمی دونستم چی گفت ، گفتم : نکنیم ! ( یعنی به حرفهایش گوش نکنیم)
اونم چشاش داشت از حدقه می زد بیرون ( چون واقعا همه ی بچه ها ازش می ترسیدن)
و من وقتی دیدم اون این طوری نگام می کنه فهمیدم که وای بد بخت شدم و بعدش سریع گفتم : بکنیم


می دونم که الآن دارم تعریف می کنم زیاد جالب به نظر نمی آد ولی اگه شمام اونجا بودید می فهمیدید که چقدر ضایع بود.

saman65
22-02-2008, 02:48
دبیرستانی که من توش درس میخوندم نزدیک خونمون بود.یعنی نزدیک ترین خونه به مدرسه خونه ما بود[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .همش 30 متر بیشتر با مدرسه فاصله نداشت(خیلی حال میداد.زنگهای ورزش توپ رو شوت میکردم بیرون از مدرسه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .بعد میرفتم که توپ رو بیارم اول توپ رو از رو دیوار مینداختم تو مدرسه بعد میرفتم خونه چیز میز میخوردم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ):دی
و اما اصل ماجرا[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یه روز من دیرم شده بود.زنگ کلاس خورده بود.بعد یه ناظمی داشتم که وقتی بچه ها از سر صف میرفتن کلاس تا موقعی که دبیرا میرفتن تو کلاس.دم در راهرو وا میستاد که اگه کسی دیر اومده یقش و بگیره.خیلی هم رو دیر اومدن حساس بود[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .من هم میخواستم برم تو کلاس دیدم که آره.ناظممون اونجاست.گفت چرا دیر اومدی.گفتم آقا من تو مدرسه بودم .چند تا کتاب واسه بچه ها خریده بودم.یادم رفته بود بیارم.رفتم خونه بیارمش.دیر شد.گفت ... دروغ نگو.از چشات معلومه که تا الان خواب بودی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] (خداییش چند تا کتاب واسه بچه ها گرفته بودم اما اینکه گفتم یادم رفته و الان رفتم بیارم و دروغ گفتم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )
بعد گفت الان معلوم میشه.رفت تو کلاسمون و گفت بچه ها ... امروز اومده مدرسه.بچه ها هم از همه جا بی خبر گفتن نه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خلاصه اومد گوش ما رو گرفت و گفت دفعه آخرت باشه دروغ میگی و از این حرفا[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

saman65
22-02-2008, 06:26
فکر نمیکنم اینی که میخوام بگم جز سوتی حساب بشه.ولی خب میگم
تابستون بود.ظهر بود.گرم بود.تشنم بود.من بودم و خیابون بود(جمله بندی رو حال کردین[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )
ظهر بود میخواستم برم خونه.خیلی تشنم شده بود.چشم به یه ساندیچ فروشی افتاد گفتم برم یه آبمیوه بخرم بزنم به بدن(فلکه اطلسی شیراز)

خواستم برم تو مغازه یهو دیدم محکم خوردم به یه چیزی.تا چند ثانیه که گیچ بودم:24:.بعد دیدم اونایی که تو ساندویچ فروشی دارن کار میکنن و 3,4 تا پسر هم که تو مغازه بودن داشتن ناهار میخودن چشاشون اینجوری زد بیرون:18:


تازه فهمیدم که به جای اینکه از در برم تو از شیشه مغازه میخواستم برم تو[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] لامصب انقده شیششون پاک بود اصلا ندیدم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .منم دیگه روم نشد نرم. با کمال پر رویی رفتم تو گفتم یه آبمیوه ...
خواستم بیام بیرون دیدم اون چند تا پسر دارن میمیرن از خنده و نمیتونن جلو خودشون رو بگیرین[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .ولی جلو من روشون نمیشد بخندن.بهشون گفتم بخندین.خودم هم اگه جای شما بودم تا 2 روز به طرف میخندیدم:11:

saman65
22-02-2008, 07:46
سال سوم دبیرستان سر کلاس شیمی نشسته بودیم.درسمون تموم شده بود و بچه ها داشتن با هم حرف میزدن.بعضی ها هم با معلم.بعد صمیمی ترین دوستم یهو برگشت به معلممون گفت شما زن کرد..ن:18:(به جای اینگه بگه زن گرفتی):31:
ما هم میدونستیم معلممون زن داره.انقده خندیدیم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .طفلی معلممون شد عین لبو[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .هیچی گفت[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

m_s20
22-02-2008, 10:10
ما هم یه همچین اتفاقی توی بیمارستانمون افتاد . یه مدتی بود که یه نفر رو می خواستن استخدام کنن
بهش گفته بودن که اگه کارت رو خوب انجام دادی استخدامت می کنیم اون بنده خدا هم شیشه ها ی در ورودی رو تا تونسته بود برق انداخته بود مث آینه. یه روز ما وایساده بودیم با مسئول داروخانه حرف میزدیم یهو یه چیزی بــــــــوم صدا کرد همه برگشتیم دیدیم یه پیره مرد پخش زمین شده دفترچه بیمه بدست!! بیچاره میخواست تا نوبت ها تموم نشده بره نوبت بگیره !! که البته به آرزوش رسید و بخاطر اینکه اوضاعش خیلی ناجور شده بود اولین نفر هم ویزیت شد.!!!:31:
بعد این ماجرا مدیرمون تازه به فکر افتاد دو تا چسب از این ضر بدری ها بزنه روی شیشه که یکی دیگه اینجوری نشه!!!:46:

winter+girl
22-02-2008, 11:05
دیروز هم صبح رفتم بیرون هم بعد از ظهر که مجلس چهلم مادر بزرگم بودصبح که تنها بودم سوار ماشین شدم رانندش یه پسر جوون بود هی از آینه نگاه میکرد ماشین که خالی شد از من پرسید شما ازدواج کردین؟؟؟
منم که از اینجور آدمای فضول متنفرم مثلا اومدم ضایعش کنم گفتم میخوره کرده باشم؟؟؟
پسره دیگه هیچی نگفت منم که فقط دلم میخواست خودم و از پنجره ی ماشین بندازم بیرون

ظهرش که با بابام رفتم خونه ی مادربزرگم تو راه قرار بود پارچه مشکی واسه وسط مجلس بخرم دو نوع بود اومدم بگم این دو تا جنس کدومش بهتره گفتم اینا دو جنسه ن؟؟؟ کدومش بیشتره؟؟؟ نه خودم فهمیدم چی گفتم نه طرف آخه اصلا این جمله مفهومی نداشت
تو مجلس هم مرده داشت روضه میخوند حالا همه گریه میکنن میخواست بگه بچه های زهرا .... گفت جوجه های زهرا آقا منم دیگه نتونستم جلومو بگیرم با صدای بلند خندیدم جالب اینجاست همه بغلم کردن گفتن زیاد خودتو ناراحت نکن و اینا
حالا من دارم از خنده غش میارم آخه حرکت اونا خنده دارتر بود اونا رفتن برام آب قند بیارن منم دیگه بلند شدم کلا از مسجد زدم بیرون

ناراحت شدم سوتی اول رو دقیقا دیروزز دادم دلم نمیخواست شما هم دقیقا همین و تعریف میکردین اما بی خیال چقدر حس ششم قوی داریم همه مون امید وارم کسی نفهمیده باشه چی گفتم

winter+girl
22-02-2008, 11:09
ما هم یه همچین اتفاقی توی بیمارستانمون افتاد . یه مدتی بود که یه نفر رو می خواستن استخدام کنن
بهش گفته بودن که اگه کارت رو خوب انجام دادی استخدامت می کنیم اون بنده خدا هم شیشه ها ی در ورودی رو تا تونسته بود برق انداخته بود مث آینه. یه روز ما وایساده بودیم با مسئول داروخانه حرف میزدیم یهو یه چیزی بــــــــوم صدا کرد همه برگشتیم دیدیم یه پیره مرد پخش زمین شده دفترچه بیمه بدست!! بیچاره میخواست تا نوبت ها تموم نشده بره نوبت بگیره !! که البته به آرزوش رسید و بخاطر اینکه اوضاعش خیلی ناجور شده بود اولین نفر هم ویزیت شد.!!!:31:
بعد این ماجرا مدیرمون تازه به فکر افتاد دو تا چسب از این ضر بدری ها بزنه روی شیشه که یکی دیگه اینجوری نشه!!!:46:
شما بیمارستان شخصی دارین؟؟؟؟ خوش به حالتون

*Necromancer
22-02-2008, 11:43
تو مجلس هم مرده داشت روضه میخوند حالا همه گریه میکنن میخواست بگه بچه های زهرا .... گفت جوجه های زهرا آقا منم دیگه نتونستم جلومو بگیرم با صدای بلند خندیدم جالب اینجاست همه بغلم کردن گفتن زیاد خودتو ناراحت نکن و اینا
حالا من دارم از خنده غش میارم آخه حرکت اونا خنده دارتر بود اونا رفتن برام آب قند بیارن منم دیگه بلند شدم کلا از مسجد زدم بیرون
lol

شما بیمارستان شخصی دارین؟؟؟؟ خوش به حالتون
فک کنم منظورش بیمارستانی بود که توش کار می کنه


ناراحت شدم سوتی اول رو دقیقا دیروزز دادم دلم نمیخواست شما هم دقیقا همین و تعریف میکردین اما بی خیال چقدر حس ششم قوی داریم همه مون امید وارم کسی نفهمیده باشه چی گفتم
من نفهمیدم !؟



سال سوم دبیرستان سر کلاس شیمی نشسته بودیم.درسمون تموم شده بود و بچه ها داشتن با هم حرف میزدن.بعضی ها هم با معلم.بعد صمیمی ترین دوستم یهو برگشت به معلممون گفت شما زن کرد..ن(به جای اینگه بگه زن گرفتی)
ما هم میدونستیم معلممون زن داره.انقده خندیدیم .طفلی معلممون شد عین لبو .هیچی گفت
یه دفه هم یه بنده خدا گفت حضرت محمد زن های زیادی گرفته بود... همینجوری گفت! بعد از اون روز به طرز مشکوکی ناپدید شد!

m_s20
22-02-2008, 11:44
شما بیمارستان شخصی دارین؟؟؟؟ خوش به حالتون

بیمارستان شخصی:18:

نه بابا اون بیمارستانی که من توش آبدارچی هستم رو گفتم :27:

winter+girl
22-02-2008, 11:50
بیمارستان شخصی:18:

نه بابا اون بیمارستانی که من توش آبدارچی هستم رو گفتم :27:


اگه میگفتی بیمارستانی که توش کار میکردم باز میشد احتمال داد این کاره ای اما این حرفت ضایع شکسته نفسی بود راستش رو بگو تو رئیس بیمارستانی مگه نه:27:

علیرضا
22-02-2008, 11:57
تو مجلس هم مرده داشت روضه میخوند حالا همه گریه میکنن میخواست بگه بچه های زهرا .... گفت جوجه های زهرا آقا منم دیگه نتونستم جلومو بگیرم با صدای بلند خندیدم جالب اینجاست همه بغلم کردن گفتن زیاد خودتو ناراحت نکن و اینا
حالا من دارم از خنده غش میارم آخه حرکت اونا خنده دارتر بود اونا رفتن برام آب قند بیارن منم دیگه بلند شدم کلا از مسجد زدم بیرون



ای خدا مردم از خنده !
خیییییلی باحال بود !
طرف چه سوتی ای داده ، متعاقباً اطرافیانت چه سوتی ای دادن !!!



نوشته شده توسط winter+girl
ناراحت شدم سوتی اول رو دقیقا دیروزز دادم دلم نمیخواست شما هم دقیقا همین و تعریف میکردین اما بی خیال چقدر حس ششم قوی داریم همه مون امید وارم کسی نفهمیده باشه چی گفتم



نوشته شده توسط *Necromancer
من نفهمیدم !؟



منم نفهمیدم

rvin@
22-02-2008, 12:03
کلاس اول که بودم ، بچه ها که برای آب خوردن بیرون میرفتن از کلاس به خاطر دقت نکردن اجازه گرفتنشون رو از خانوم معلم نمی دیدم.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

یه روز یهو تشنم شد. بلند شدم بدون حتی نگاه کردن به معلم رفتم بیرون یه چرخی زدم ، آب خوردم و برگشتم.

از در که وارد شدم دیدم همه دارن به من نگاه می کنن.تازه دوزاریم افتاد. شانسی که آوردم خانوم معلمون خیلی مامان و مهربون بود:31:

winter+girl
22-02-2008, 12:54
دقیقا منم میخواستم کسی چیزی متوجه نشه بی خیال شید سوتی بگین نه نخندیم درس عبرت بگیریم

m_s20
22-02-2008, 13:14
دیروز با مامانم کل انداخته بودم که مثلا شما چیکار میکنین تو خونه مثلا ما مردا پدرمون در میاد بریم سر کار وقتی هم خسته کوفته میایم خونه یا غذای سوخته تحویلمون میدین یا برنج وا رفته و اینا ... خلاصه مامانم در اومد گفت خوب شما که واردی پا شو غذا بپز ببینیم چند مرده حلاجی!

منم گفتم کاری نداره که !! الان نیم ساعته یه غذایی می پزم که باهاش انگشتاتون رو هم بخورید!! خلاصه رفتم یه پیاز پیدا کردم و چاقو رو برداشتم پوست بگیرم یه مرتبه پیازه از دستم در رفت و افتاد پشت کابینت !!
بد بختی همین یه پیاز هم تو خونه ما بیشتر نبود . حالا این کابینت ما هم یه چیز دکلیه که پشتش بسته است و اندازه یه راه گربه فقط جاداره که بری پشتش با یه مکافاتی خودمو له کردم تا رفتم پشتش تاریک تاریک هم بود خلاصه نیم ساعت طول کشید تا این پیازه رو از اونجا نجات دارم !!!
و توی این نیم ساعت مادرم و خواهرم دست به سینه وایساده بودن و به ریش من ...ریش که ندارم به سبیل من می خندیدند!!!

m_s20
22-02-2008, 17:28
اگه دقت کرده باشین یه سوتی الان مرادی داور بازی استقلال - سایپا داد موقعی که کارت زرد دوم رو به بازیکن سایپا نشون داد هر چی تو جیباش گشت کارت قرمز رو پیدا نکرد !! و بازیکن اخراجی سایپا دیگه رسیده بود دم رختکن که تازه مرادی کارت قرمز رو پیدا کرد و نشون داد!!!

راستی چقدر فرت و فرت کارت میداد و اخراج میکرد؟!!!!!

Cold snake
22-02-2008, 20:18
تاکسی؟....تاکسی؟ببخشيد آقا تا پاهار راه چاستر سوار ميکنيد؟

rvin@
22-02-2008, 21:57
یه سوتی باحال تو برنامه نود:
فردوسی پور به یارو می گفت از 35000 تا 70000 یه عدد بگو می گفت 4560 . می گفت از 105000 تا 140000 یه عدد رو انتخاب کن . می گفت 100299. آخرشم فردوسی پور جای اون خاک می پاچید و خودش یه عدد بهش می گفت.من که کلی خندیدم کلیپش رو دیدم.

robert
23-02-2008, 01:32
تاکسی؟....تاکسی؟ببخشيد آقا تا پاهار راه چاستر سوار ميکنيد؟


خداییش خیلی خندیدم !!:31:
چهار راه پاستور منظورت بود دیگه !!:46:
فکر کنم این خطای منطقی تو مغز هست که نمیتونه جمله سازی رو درست انجام بده (( جسارت نباشه ها !! اتفاقی پیش میاد !! همیشه اینطور نیست ))

fuse
23-02-2008, 01:47
یه روز که تو صف نونوایی بودم یه پیرمرد جلوم بود که نونش رو گرفت و میخواست بره که یهو دستش رو طرف من آورد . منم فکر کردم میخواد با من دست بده و خداحافظی کنه . دستم رو به طرفش دراز کردم و دست دادم که زد رو دستم و اشاره کرد به پشت سر من !!! دیدم پشت سرم به دیوار یه عصا هست اونو میخواست . اونوقت نونوا هر هر داشت به من میخندید . منم بدون اینکه چیزی بگم و نون بخرم رفتم خونه و تا یه هفته از جلوی نونوایی محلمون رد نمیشدم ...

MILIN3M
23-02-2008, 02:35
دوستان سلام...من یه سوتی یادم اومد و ضایع شدنم...چند وقت پیش تو اصفهان رفته بودیم

بودیم خوستگاری داییم

اقا مجلس رسمی و خیلی جدی.................:6:هیچکی حرف نمیزد و سکوت شدیدی حکم فرما بود:43:

اقا ما یکم به پسته و بادوم حساسیم اگه بخورم یه ساعتی شکمم صدای ساز دهنی میده:34:

خلاصه وسط مهمونی گفتم یک سکوتی حکم فرما شده بود که نگو هون لحظه معده من هم فرصتو غنیمت شمرد و شروع کرد به اجرای اخرین اهنگش:14:...خلاصه دیدم بابامو داییم دارن بد بهم نگاه میکنن

منم برای اینکه سر این معدهه رو به یه کاره دیگه مشغول کنم چشم افتاد به اون خیار زردا:29: یکم نگاه کردم بعد همون لحظه که خم شدم ازون خیار زردا بر دارم کمی استرس داشم همون لحظه دادشم که کنارم بود یه عطسه جانانه کرد :18:طوری که من بدبخت هول شدم زدم همه میوه ها رو پغشه پلا کردم باز یه نگاه کردم دیدم بابامو داییم :evil2:...................... خلاصه ما همون جوری که یه چشمون به بابامون بود زیر چشمی پوست موز رو کندیم.............اقا یه لحظه دیدم بابام:grrr: اینطوری شده به خودم اومدم دیدم همه دارن نگام میکنن نشسته بودم موزو همینطوری توی دست میخوردم( تو مهمونی رسمی مثلا باید با کارد ببریش)

خلاصه خواستگاری که تموم شد من وضعم شده بود عین این اسمایله:24:

Oxizhen
23-02-2008, 12:43
یه سوتیه یه خطی

تو محوطه ی دانشگاه چنتا از بچه ها دوره یه نفر حلقه زده بودن... دیدم اه ه ه این همون یارو مهندسست که من خیلی باید پاچه خاریشو بکنم !! خیلی گرم رفتم طرفشون هنوز بهشون نرسیده بودم داد زدم سلام مهندسس تا یارو برگشت من بهش دستم داده بودم یهو دیدم اون نبید...!!!!

*Batman*
23-02-2008, 12:57
بچه که بودیم یه سری آدامس تازه اومده بود که به آدامسهای سکه ای معروف بودن و در لایه ای از زر ورق خیلی نازک ( آخر استاندارد) قرار میگرفتن.قیمت این آدامسها سه تا تک تومنی بود.
بقالیه سر کوچه ما اسمش علی آقا بود.(هنوزم هست).
یه روز رفتم مغازه بهش گفتم : علی آقا این آدامس سه تومنی ها دونه ای چنده؟
بعد دیدم علی آقا با دو نفر دیگه که تو مغازه بودن هر هر بهم میخندن.دوزاریم افتاد و رنگم شد مثل لبو.

winter+girl
23-02-2008, 13:05
منم یه سوتی دادم وحشتناک یعنی خشم بابامو دیدم یعنی مرگ و دیدم
من اصولا آدم پر رویی هستم اینو بگم بدونید بابام اینا چقدر حرص میخورن از دستم
آقا صبح رفتیم امتحان بدیم (کنکور آزمایشی) غروب هم کلاس داشتم
داشتم میرفتم امتحان بدم بابام گفت چرا انقدر خودکار میبری بذار تو کیفت ما هم رفتیم و اومدیم صبح موند ساعت 4 شد حالا دارم میرم کلاس بابا خودکارام کو؟؟؟؟
طفلک هر چی میگه دست خودته من حالیم نیست میگم تو داری از اونور کتاب دیفرانسیلم هم گم شده بود میگفتم مامان تو داری خلاصه دو تایی دارن تو وسایلام میگردن غر غر میکنن منم بالا سرشون که چرا حواستون نیست کجا میذارین من دیرم شد بعد یک ساعت که بابام واقعا عصبانی شده بود فهمیدم هر دو تاش تو کیفم بود حالا این هیچی عینکم نیست منم مگه بدون عینک بیرون میرم؟؟؟ کلاسم میاد پایین
هی اینور بگرد اونور بگرد وااااااااااااااااای عینکم رو سر امتحان جا گذاشته بودم رو صندلی جلویی (بقول داداشم تو چشات ضعیفه یا صندلی؟؟؟ البته که هیچ کدوم)
حالا دیر شده بابامم عصبی باید منو ببره اون مدرسه تند رفتیم نصفه راهو رفتیه بودیم هر چی گشتم موبایلم نبود حالا منم شب دیر میام باید ببرم با هزار ترس ولرز تو اوج فریاد های بابام که تو یکی منو میکشی دور زدیم برگشتیم آقا پام رسید دم در یادم اومد گوشیم تو جا مدادیمه یعنی الکی این همه راه اومدیم الکی رفتم گفتم برداشتم بریم بعد یواشکی از تو جامدادی درش آوردم حالا بماند با چه گرفتاری رفتیم مدرسه آخه من حرف حالیم نیست جمعه مدرسه تعطیله رفتیم دیدیم اونجا هم بسته ست دیگه بابام حاضر بود منو خفه کنه اما هیچی نگفت فقط نگام کرد منو رسوند کلاس اما شب که اومدم خرگوشم و تبعید کرد طفلک نیومده انداختنش بیرون:41::41::41:

M.etallic.A
23-02-2008, 14:23
و سوتی قرن رو دو شب پیش تو تلتکست فارسی دیدم. حیف که برش داشتن اون موقع هم اینترنت نداشتم که بیام اینجا بهتون بگم برید ببینید. اصلا سوتی که چه عرض کنم !!!

صفحه 742 سرگرمی ... لطیفه ها 5 تا جوک بود که آخریش این بود :

یه روز دو تا گربه چاق و چله داشتن سر یه تیکه گوشت دعوا میکردن یه گربه لاغر مردنی میاد جلو میگه اون تیکه گوشت رو بدید به من. اون دو تا میگن برو بابا مردنی... اون گربه لاغره هم حمله میکنه و اون تیکه گوشت و با اون دو تا گربه رو میخوره. یه گربه دیگه که این صحنه رو دید به اون گربه لاغره گفت تو چطوری این کارو کردی ؟ گربه لاغره هم گفت : پدر اح م د ی ن ژ ا د بسوزه یه روزی ما پلنگ بودیم !!!

و صفحه بعد تو پیامک های طنز یه پیامکی بود به این مضمون : مرگ بر اح م د ی ن ژ ا د ( میدونم نمیشه ولی برای دلخوشی خوبه )

من این دو تا رو دیدم چشام گرد شد به تمام دوستها و فامیلها و آشنایان اس ام اس زدم که برید بخونید. ساعت 12 شب. ولی فردا صبحش پاک شده بود. معلوم نیست چه بلایی سر باعث و بانیش بیارن.

sepideh_248
23-02-2008, 14:29
من کوچیک که بودم مامانم یه دوستی داشت که هر هفته می اومدن خونه ما و با خاله هام اینا دوره میذاشتن
چون هیچ کدوم هم بچه نداشتن من خیلی حوصله ام سر می رفت وقتی اینا می اومدن خونه مون و خلاصه اینکه اصلاً از این دوست مامانم خوشم نمی اومد :31:
یه روز ظهر حدود ساعت 1 - 2 این بنده خدا زنگ زد به مامانم که من عصری دارم میام خونه تون ، بعد گفت من میخوام بخوابم اگه میشه 5 زنگ بزن بیدارم کن که خواب نمونم . مامی هم گفت باشه و ما نهارمونو خوردیم و مامان هم خوابید تا 5 بیدار شه و به دوست جونش زنگ بزنه. منم که حوصله ام سر رفته بود و افکار شیطانی در وجودم رخنه کرده بود :31: گفتم حالا چی کار کنم؟ زنگ بزنم خونه دوست مامان مزاحمش بشم تا نتونه بخوابه
خلاصه اش اینکه فک کنم بالای 40 - 50 بار اون روز زنگ زدم فوت کردم و حرف نزدم و هر چی فحش بود خوردم ( البته چون خیلی نی نی بودم زیاد معنی فحش ها رو نمی فهمیدم :31: ) بعد که مامان بیدار شد پیش خودم فکر کردم حالا که این دوستش نتونسته بخوابه دیگه نمیاد خونه مون و میگیره میخوابه! گفتم مامی زنگ نمی زنی خاله رو بیدار کنی؟ اونم که داشت خونه رو مرتب می کرد گفت چرا، تو زنگ بزن بیدارش کن ...
آقا به فاصله 5 دقیقه از اون مزاحمت ها زنگ زدم گفتم سلام خاله مامان گفت بیدارتون کنم ، اونم انگار گرا گرفته بود نمی دونم از کجا فهمیده بود گفت سپیده جان چند دقیقه پیش تو بودی زنگ زدی خونه مون قطع کردی؟!
منم که خنگولی! هول کرده بودم گفتم هااااا؟! نه خاله فقط دفعه آخر رو من بودم :39::39::39:
این دوست مامان خیلی آدم بزرگی بود که هیچی به روم نیاورد ولی من هنوز که هنوزه می بینمش خجالت می کشم :31:

Cold snake
23-02-2008, 14:56
هميشه وقتی برای من نزری ميآرن(آش و.......)جو ميگيره به جای اينکه يه کاسه بردارم سينی را دودستی ميچسبم.بعد هم از خجالت آب ميشم.

Genjo
23-02-2008, 16:52
و سوتی قرن رو دو شب پیش تو تلتکست فارسی دیدم. حیف که برش داشتن اون موقع هم اینترنت نداشتم که بیام اینجا بهتون بگم برید ببینید. اصلا سوتی که چه عرض کنم !!!

صفحه 742 سرگرمی ... لطیفه ها 5 تا جوک بود که آخریش این بود :

یه روز دو تا گربه چاق و چله داشتن سر یه تیکه گوشت دعوا میکردن یه گربه لاغر مردنی میاد جلو میگه اون تیکه گوشت رو بدید به من. اون دو تا میگن برو بابا مردنی... اون گربه لاغره هم حمله میکنه و اون تیکه گوشت و با اون دو تا گربه رو میخوره. یه گربه دیگه که این صحنه رو دید به اون گربه لاغره گفت تو چطوری این کارو کردی ؟ گربه لاغره هم گفت : پدر اح م د ی ن ژ ا د بسوزه یه روزی ما پلنگ بودیم !!!

و صفحه بعد تو پیامک های طنز یه پیامکی بود به این مضمون : مرگ بر اح م د ی ن ژ ا د ( میدونم نمیشه ولی برای دلخوشی خوبه )

من این دو تا رو دیدم چشام گرد شد به تمام دوستها و فامیلها و آشنایان اس ام اس زدم که برید بخونید. ساعت 12 شب. ولی فردا صبحش پاک شده بود. معلوم نیست چه بلایی سر باعث و بانیش بیارن.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

H-A-M-E-D
23-02-2008, 18:20
سلام
یه روز رفته بودم پروتئینی که کالباس بخرم.اونروزام فکرم مشغول بود یهو برگشتم به فروشنده گفتم اقا گوجه هم داری؟اونم گفت پسر جون اینجا پروتئینیه نه سبزی فروشی خلاصه یکم خرت و پرت هم گرفتم وقتی میخواستم برم بیرون گفتم اقا گوجه هم دارید؟
فوقع ما وقع!

Snow_Girl
23-02-2008, 18:42
من يه روز با عشقم قرار داشتم . كلي تيپ زده بوديم و خلاصه ........ . من رفتم سر قرار رفتم كافي شاپ بعد گارسون اومد گفت چي ميل داريد . من داشتم با دوستم حرف مي زدم بهش گفتم كوفت . بعد فكر كرد من با اونم خلاصه رفت و بعد از چند دقيقه دوستم اومد . دوباره اون گارسونه اومد و گفت آقا چي ميل داريد و به من محل نذاشت دوستمم گفت چرا از اين خانم چيزي نمي پرسيد ؟ اون گفت من پرسيدم ايشون گفتند كوفت بعد اشكان فكر كرد با منه . آقا چنان مشتي كار اون گارسونه كرد كه بيچاره افتاد ......من و ميگي حالا تو اون همه دعوا افتادم زمين مانتوم رفت ب........اخ خيلي خجالت كشيدم . بيچاره هنوزم كه هنوزه دلم واسه گارسونه خيلي ميسوزه....................

Oxizhen
23-02-2008, 19:08
و سوتی قرن رو دو شب پیش تو تلتکست فارسی دیدم. حیف که برش داشتن اون موقع هم اینترنت نداشتم که بیام اینجا بهتون بگم برید ببینید. اصلا سوتی که چه عرض کنم !!!

صفحه 742 سرگرمی ... لطیفه ها 5 تا جوک بود که آخریش این بود :

یه روز دو تا گربه چاق و چله داشتن سر یه تیکه گوشت دعوا میکردن یه گربه لاغر مردنی میاد جلو میگه اون تیکه گوشت رو بدید به من. اون دو تا میگن برو بابا مردنی... اون گربه لاغره هم حمله میکنه و اون تیکه گوشت و با اون دو تا گربه رو میخوره. یه گربه دیگه که این صحنه رو دید به اون گربه لاغره گفت تو چطوری این کارو کردی ؟ گربه لاغره هم گفت : پدر اح م د ی ن ژ ا د بسوزه یه روزی ما پلنگ بودیم !!!

و صفحه بعد تو پیامک های طنز یه پیامکی بود به این مضمون : مرگ بر اح م د ی ن ژ ا د ( میدونم نمیشه ولی برای دلخوشی خوبه )

من این دو تا رو دیدم چشام گرد شد به تمام دوستها و فامیلها و آشنایان اس ام اس زدم که برید بخونید. ساعت 12 شب. ولی فردا صبحش پاک شده بود. معلوم نیست چه بلایی سر باعث و بانیش بیارن.

تو انجمن خبر این خبر رو باتصویرش بچه ها گذاشتن... من که شاخام در اومده !

مثله اینکه...!!! ولی خدارو شکر واسه روز مبادا سیوش کردم
اینم عکسش...

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Nikolas_95
23-02-2008, 19:20
و سوتی قرن رو دو شب پیش تو تلتکست فارسی دیدم. حیف که برش داشتن اون موقع هم اینترنت نداشتم که بیام اینجا بهتون بگم برید ببینید. اصلا سوتی که چه عرض کنم !!!

صفحه 742 سرگرمی ... لطیفه ها 5 تا جوک بود که آخریش این بود :

یه روز دو تا گربه چاق و چله داشتن سر یه تیکه گوشت دعوا میکردن یه گربه لاغر مردنی میاد جلو میگه اون تیکه گوشت رو بدید به من. اون دو تا میگن برو بابا مردنی... اون گربه لاغره هم حمله میکنه و اون تیکه گوشت و با اون دو تا گربه رو میخوره. یه گربه دیگه که این صحنه رو دید به اون گربه لاغره گفت تو چطوری این کارو کردی ؟ گربه لاغره هم گفت : پدر اح م د ی ن ژ ا د بسوزه یه روزی ما پلنگ بودیم !!!

و صفحه بعد تو پیامک های طنز یه پیامکی بود به این مضمون : مرگ بر اح م د ی ن ژ ا د ( میدونم نمیشه ولی برای دلخوشی خوبه )

من این دو تا رو دیدم چشام گرد شد به تمام دوستها و فامیلها و آشنایان اس ام اس زدم که برید بخونید. ساعت 12 شب. ولی فردا صبحش پاک شده بود. معلوم نیست چه بلایی سر باعث و بانیش بیارن.

waoow
من که باورم نمیشه


تو انجمن خبر این خبر رو باتصویرش بچه ها گذاشتن... من که شاخام در اومده !

با تصویر؟ اینجوری ممکنه باور کرد

لینکش رو ندارید؟

Asalbanoo
23-02-2008, 19:30
سلام
نمی دونم اینجا تاپیک گفتن سوتی های واقعی است..یا محلی برای ارسال خیال بافی ها...

ممنون از همه افرادی که سوتی های با حال و البته واقعی می ذارند...

M.etallic.A
23-02-2008, 19:38
من يه روز با عشقم قرار داشتم . كلي تيپ زده بوديم و خلاصه ........ . من رفتم سر قرار رفتم كافي شاپ بعد گارسون اومد گفت چي ميل داريد . من داشتم با دوستم حرف مي زدم بهش گفتم كوفت . بعد فكر كرد من با اونم خلاصه رفت و بعد از چند دقيقه دوستم اومد . دوباره اون گارسونه اومد و گفت آقا چي ميل داريد و به من محل نذاشت دوستمم گفت چرا از اين خانم چيزي نمي پرسيد ؟ اون گفت من پرسيدم ايشون گفتند كوفت بعد اشكان فكر كرد با منه . آقا چنان مشتي كار اون گارسونه كرد كه بيچاره افتاد ......من و ميگي حالا تو اون همه دعوا افتادم زمين مانتوم رفت ب........اخ خيلي خجالت كشيدم . بيچاره هنوزم كه هنوزه دلم واسه گارسونه خيلي ميسوزه....................

چه قدر عشقولانه ...[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [حالت تهوع ]

ولی عجب عشق کله خرابی داریا !!!!

M.etallic.A
23-02-2008, 19:47
سلام
نمی دونم اینجا تاپیک گفتن سوتی های واقعی است..یا محلی برای ارسال خیال بافی ها...

ممنون از همه افرادی که سوتی های با حال و البته واقعی می ذارند...

لطفا به سوتی هایی که فکر میکنید خیالبافیه اشاره کنید البته بادلیل ...

من نمیدونم چرا بعضی ها میخوان خودشون رو با زور در چارچوب قانون فرو کنن و معیار بشن.

از دوست خوبم Oxizhen تشکر میکنم بابت عکس. با اجازه منم میزارم. اینم عکس اون سوتی قرن که گفتم :

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Asalbanoo
23-02-2008, 19:48
لطفا به سوتی هایی که فکر میکنید خیالبافیه اشاره کنید البته بادلیل ...

من نمیدونم چرا بعضی ها میخوان خودشون رو با زور در چارچوب قانون فرو کنن و معیار بشن.

از دوست خوبم Oxizhen تشکر میکنم بابت عکس. با اجازه منم میزارم. اینم عکس اون سوتی قرن که گفتم :

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اونی که داره خیال بافی ارسال می کنه متوجه است...ضمن اینکه من دلیل دارم یا ندارم به شما مربوط نیست و البته در جایگاهی هم نیستی که تعین تکلیف کنی
منم نمی دونم چرا برخی به سندروم دخالت در همه چیز مبتلا هستند.

ebicross
23-02-2008, 20:18
اونی که داره خیال بافی ارسال می کنه متوجه است...ضمن اینکه من دلیل دارم یا ندارم به شما مربوط نیست و البته در جایگاهی هم نیستی که تعین تکلیف کنی
منم نمی دونم چرا برخی به سندروم دخالت در همه چیز مبتلا هستند.
عسل بانو جان به جای این چیزها چند تا سوتی بنویس یکم شاد شیم.
و البته یه چیزی: جایگاه کسانیکه تو این سایت تعیین و تکلیف میکنند چقدره؟؟ معیارت که تعداد ستاره ها نیست؟؟ هست؟؟

نمی دونم گفتنش بده یا خوبه در مورد آخونده لطفاً بگین که این خاطره رو بگم یا نَه.
بگو بابا یکم بخندیم. کی به کیه؟

Asalbanoo
23-02-2008, 20:39
عسل بانو جان به جای این چیزها چند تا سوتی بنویس یکم شاد شیم.
و البته یه چیزی: جایگاه کسانیکه تو این سایت تعیین و تکلیف میکنند چقدره؟؟ معیارت که تعداد ستاره ها نیست؟؟ هست؟؟

سلام
والا با این سوتی هایی که دوستان می ذارند من روم نمی شه چیزی بگم...

البته اینو قبلا توی صندلی داغ هم گفتم
.یه روز صبح رفته بودم بانک به شدت هم خسته و خواب الود بدم..شب قبلش یک سره تا ثبح ترجمه کرده بودم،

اومدم فرم پر کنم...خودکار روی میز را برداشتم....و کشیدم..
یادم نبود خودکار به نخ وصل به میز
خودکار از دستم در فت خود تو پیشونی کارمندی که اون ور میز نشسته بود... و روی پیشونیش یه نقط آبی درست شد.
کلی کلی خجالت کشیدم

M.etallic.A
23-02-2008, 20:43
اونی که داره خیال بافی ارسال می کنه متوجه است...ضمن اینکه من دلیل دارم یا ندارم به شما مربوط نیست و البته در جایگاهی هم نیستی که تعین تکلیف کنی
منم نمی دونم چرا برخی به سندروم دخالت در همه چیز مبتلا هستند.

اگر شما محض اطلاع اون شخص گفتید همونطوری که خودت اشاره کردی خودش متوجه هست نیازی به گفتن نبود ولی اگر جهت اطلاع جمع گفتید باید به سوتی مورد نظر اشاره میکردید. نه اینکه همینطوری بدون هیچ مقدمه ای بیاید بگید : " نمی دونم اینجا تاپیک گفتن سوتی های واقعی است..یا محلی برای ارسال خیال بافی ها... " و با این حرفتون ( چون اشاره ای به شخص خاصی نکردید ) یه جورایی همه اونهایی که سوتی تعریف میکنن رو زیرسوال بردید.

من نمیدونم منظور شما و دلیل این حرف شما اصلا چی بود ؟ به هر حال شما مسئول تشخیص واقعی یا غیرواقعی بودن سوتی ها نیستید و البته همون جمله خودتون ( به شما ربطی نداره و در جایگاهی نیستی که تعیین تکلیف کنی ) ...

بحث رو تموم میکنم. تاپیک رو منحرف نکنیم بهتره. دوستان خودشون قضاوت میکنن.

saman65
23-02-2008, 21:16
اگر شما محض اطلاع اون شخص گفتید همونطوری که خودت اشاره کردی خودش متوجه هست نیازی به گفتن نبود ولی اگر جهت اطلاع جمع گفتید باید به سوتی مورد نظر اشاره میکردید. نه اینکه همینطوری بدون هیچ مقدمه ای بیاید بگید : " نمی دونم اینجا تاپیک گفتن سوتی های واقعی است..یا محلی برای ارسال خیال بافی ها... " و با این حرفتون ( چون اشاره ای به شخص خاصی نکردید ) یه جورایی همه اونهایی که سوتی تعریف میکنن رو زیرسوال بردید.

من نمیدونم منظور شما و دلیل این حرف شما اصلا چی بود ؟ به هر حال شما مسئول تشخیص واقعی یا غیرواقعی بودن سوتی ها نیستید و البته همون جمله خودتون ( به شما ربطی نداره و در جایگاهی نیستی که تعیین تکلیف کنی ) ...

بحث رو تموم میکنم. تاپیک رو منحرف نکنیم بهتره. دوستان خودشون قضاوت میکنن.


منمن شدیدا نظر متالیکا جان رو تایید میکنم:10:

ولی بهتره تمومش کنیم.اینجا واسه خندست نه ...

M a r y a m
23-02-2008, 21:31
اینم یه سوتی از سالهای دور!
دبستان که بودم یه بار تو مدرسه خیلی ورجه ورجه کرده بودیم و حسابی معده در حال سنگ شور شدن بود! رسیدم خونه و بوی خوش ماکارونی داغ تازه با سس اضافی فضای خونه رو معطر کرده بود!! منم در و باز کرده و باز نکرده بدون این که نگاه کنم آیا شخص دیگری تو خونه هست یا نه غیر از خانواده داد زدم سلام ماکارونی امروز ناهار مامان داریم؟؟!!!!! و به فاصله دو ثانیه بعد از ابراز وجود وارد آشپزخونه شدم و مشاهده نمودم که دوست گرامی مامان خانم (به همراه خود مامان خانم!) در حال خندیدن زیر زیرکی به من و اظهار فضل فیلسوفانه م می باشند!! خلاصه سرخ و سفید و آبی در حالی که گرسنگی یادم رفته بود پریدم رفتم پیش همسایه و تا رفتن مهمون هم برنگشتم!:31::31::31::31::31:

Saman-Rs
23-02-2008, 21:50
اینم یه سوتی از سالهای دور!
دبستان که بودم یه بار تو مدرسه خیلی ورجه ورجه کرده بودیم و حسابی معده در حال سنگ شور شدن بود! رسیدم خونه و بوی خوش ماکارونی داغ تازه با سس اضافی فضای خونه رو معطر کرده بود!! منم در و باز کرده و باز نکرده بدون این که نگاه کنم آیا شخص دیگری تو خونه هست یا نه غیر از خانواده داد زدم سلام ماکارونی امروز ناهار مامان داریم؟؟!!!!! و به فاصله دو ثانیه بعد از ابراز وجود وارد آشپزخونه شدم و مشاهده نمودم که دوست گرامی مامان خانم (به همراه خود مامان خانم!) در حال خندیدن زیر زیرکی به من و اظهار فضل فیلسوفانه م می باشند!! خلاصه سرخ و سفید و آبی در حالی که گرسنگی یادم رفته بود پریدم رفتم پیش همسایه و تا رفتن مهمون هم برنگشتم![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

هر هه ! جالب بود

Balrog
24-02-2008, 02:53
یه سوتی مال داداشمه
هنوزم هر وقت یادش میاد این سوتی رو از خجالت سرخ و سفید میشه
اول بگم این داداش ما یکم شلخته هست!!
داداشم تازه یکی دو هفته بود ازدواج کرده بود و بابام اتاقای بالاخونمون را بهش داده بود . یه شب عموم اینا دعوت بودن خونمون ما هم اونجا بودیم و خونه حسابی شلوغ بود اینم بگم که عموی من آدم ساده ولی خیلی فضول و رک و راستیه و حرفشو میزنه !! خلاصه ما نشسته بودیم برادرم هم با زنش داشتن صحبت میکردن بعد من یه لحظه نگام افتاد به عموم که داره روی دیوار رد یه چیزی رو دنبال میکنه یه مرتبه دیدم همین طور که روی مبل نشسته بود و توی یه دستش بشقاب میوه بود، با اون دستش گوشه قالی رو یکم بلند کرد و انگار چیزی کشف کرده باشه رو کرد به داداشم و زنش و بلند گفت : حمید عمو جان اگه شما کاری هم میخواید بـکنیـــــــــن ، بکنین هیچ اشکالی نداره!! حلاله !! ولی بعدش کا..م را نندازید زیر قالی که مورچه بشه!!!
از طرف ما به عموت بگو خيلى با حالى! :laughing:



iman_s
24-02-2008, 03:44
یادمه خونه نشسته بودیم که دیدیم دارند در رو از پاشنه درمیارند. سریع رفتم جلوی در و دیدم پسر همسایمون رنگش مثل گچ سفید شده بود و میخواست یک چیزی بگه ولی بدجوری هول شده بود و زبونش بند اومده بود.دستشو گرفتم بردمش تو خونه تا ببینم چی میگه. یک کم که آرومتر شد گفتم چی شده؟ گفت پماد سوختگی دارید.گفتم واسه چی میخوای. بدبخت که هنوز یک مقدار هول بود با عجله گفت ننم ترکیدش زودپزمون سوخت

ebicross
24-02-2008, 07:53
دیروز تو اتوبوس با چند تا از دوستام حرف از P30world شد. خلاصه بحث رفت روی تاپیکهای توپ مثل همین سوتی بازار و تاپیک ادیت GTA و چندتای دیگه که متوجه شدیم دور و بری ها هم جذب ما شدند.
خلاصه چند تا غریبه ی هم سن و سال خودمون هم وارد بحث شدن و یکیشون به من گفت لطف کن آدرسش رو بنویس ما هم بیایم.
منم کاغذ و خودکار آماده اومدم بنویسم یهو مخم غرتش غنصور شد.
با خودم گفتم ای بابا آدرسش چی بود..
pcworld??
pcword???
p30word???
p30world????
که خلاصه یادم اومد همون P30world بود ولی باز یادم رفت نوشتم P30World.IR که سریع یادم اومد اون بالای سایت یه آدرس .NET گذاشته و منم سریع کاغذ و گرفتم و IR رو NET کردم.
یه بار دیگه هم یکی ازم آدرس فیل تر شکن خواست منم گفتم من کلی بلدم که یهو نامرد یه خودکار با دفتر درآورد گفت بنویس.
منم گفتم این از کجا میفهمه و برای همین 20-30 تا آدرس الکی که تو همش یه Pro*xy داشت نوشتم.

Ni_nigc
24-02-2008, 10:48
سلام دوستان .
من هفت هشت ده سالی میشه که رزمی کار میکنم .
چند سال پیش با خونواده رفته بودیم عروسی پسرخالم . من حسابی تو کوک جشن رفته بودم و تو فکر بودم که نمیدونم چطور شد بر حسب عادت همیشگی باشگاه یه ضربه ی "یوپ چاگی" ضربه پا از بغل زدم . خودم هم اصلا متوجه این جریان نشدم .
بعد که اومدیم خونه داداشم و پسرخالم بهم گفتن که اون چکاری بود که کردی ؟
می گفتن که همه داشتن نگاهم میکردن .
حالا شما تجسم کنین توی یه مراسم آفیشیال با کت و کراوات پای یکی یک متر بالای زمین روی هوا باشه .

Ni_nigc
24-02-2008, 11:14
این هم یه خاطره بانمک .
5 یا 6 سال پیش خونواده ی ما با خالم و پسر خالم و دختر خالم و شوهر دخترخاله هام و بچه هاش و ... توی خونه ی ما داشتیم یه فیلم خنده دار نگاه می کردیم .
ما این فیلم رو قبلا دیده بودیم . تکراری شده بود ولی پسر دختر خالم که اون موقع فکر کنم سوم راهنمایی بود داشت حسابی بهش خوش میگذشت و کلی میخندد .
فیلم رسید به یه صحنه ی باحال خنده دار و از اون جایی که پسر دختر خالم یه کم بد نشسته بود (چمباتمه نشسته بود) یه دفعه یه صدایی ازش متصاعد شد .
خالم اینا از اون جایی که جنبه شون خیلی بالا بود هیچ عکس العملی از خوشون نشون ندادن ولی ما که بی جنبه تا میتونستیم خندیدیم . بابام رو نگو که از خنده پهن شد رو زمین .
پسر بیچاره حسابی از خجالت آب شده بود ، میخواست گندی که زده رو یه جوری درستش کنه ، بعد از ظهر اومده بود به مادرم گفته بود که " نمی دونم چرا این قسمت شکمم درد میکنه " (مثلا صدای شکمم بود)

Danoosh Pichgahe
24-02-2008, 16:13
دیروز تو اتوبوس با چند تا از دوستام حرف از P30world شد. خلاصه بحث رفت روی تاپیکهای توپ مثل همین سوتی بازار و تاپیک ادیت GTA و چندتای دیگه که متوجه شدیم دور و بری ها هم جذب ما شدند.
خلاصه چند تا غریبه ی هم سن و سال خودمون هم وارد بحث شدن و یکیشون به من گفت لطف کن آدرسش رو بنویس ما هم بیایم.
منم کاغذ و خودکار آماده اومدم بنویسم یهو مخم غرتش غنصور شد.
با خودم گفتم ای بابا آدرسش چی بود..
pcworld??
pcword???
p30word???
p30world????
که خلاصه یادم اومد همون P30world بود ولی باز یادم رفت نوشتم P30World.IR که سریع یادم اومد اون بالای سایت یه آدرس .NET گذاشته و منم سریع کاغذ و گرفتم و IR رو NET کردم.
یه بار دیگه هم یکی ازم آدرس فیل تر شکن خواست منم گفتم من کلی بلدم که یهو نامرد یه خودکار با دفتر درآورد گفت بنویس.
منم گفتم این از کجا میفهمه و برای همین 20-30 تا آدرس الکی که تو همش یه Pro*xy داشت نوشتم.

خیلی خنده دار بود بازم بفرست!!
:40::40:

yas30n
24-02-2008, 16:52
این هم یه خاطره بانمک .
5 یا 6 سال پیش خونواده ی ما با خالم و پسر خالم و دختر خالم و شوهر دخترخاله هام و بچه هاش و ... توی خونه ی ما داشتیم یه فیلم خنده دار نگاه می کردیم .
ما این فیلم رو قبلا دیده بودیم . تکراری شده بود ولی پسر دختر خالم که اون موقع فکر کنم سوم راهنمایی بود داشت حسابی بهش خوش میگذشت و کلی میخندد .
فیلم رسید به یه صحنه ی باحال خنده دار و از اون جایی که پسر دختر خالم یه کم بد نشسته بود (چمباتمه نشسته بود) یه دفعه یه صدایی ازش متصاعد شد .
خالم اینا از اون جایی که جنبه شون خیلی بالا بود هیچ عکس العملی از خوشون نشون ندادن ولی ما که بی جنبه تا میتونستیم خندیدیم . بابام رو نگو که از خنده پهن شد رو زمین .
پسر بیچاره حسابی از خجالت آب شده بود ، میخواست گندی که زده رو یه جوری درستش کنه ، بعد از ظهر اومده بود به مادرم گفته بود که " نمی دونم چرا این قسمت شکمم درد میکنه " (مثلا صدای شکمم بود)
مرسی بازم از این قشنگ ها بذار : دی
دارم میمیرم از خنده

mehdi_7070
24-02-2008, 17:19
امروز معلمون داشت از بچه ها درس می پرسید . همزمان دو تا از بچه ها داشتند با هم دعوا (از نوع گفتاری!) می کردند . معلم از یک نفر پرسید نتونست جواب بده . بعد گفت "چرا درس نخوندی؟" . اون دوستم که حواسش نبود و داشت با بغل دستی اش یکی به دو می کرد ، یک دفعه داد زد : " تا چشمت کور بشه احمق عوضی فلان فلان شده" . البته منظورش معلم نبود و توی حال دعوای خودش بود .
خوشبختانه سریع ماست مالی کردیم و توضیح دادیم که چی شده . ولی واقعا انقدر خندمون گرفته بود که نمی تونستیم بگیم جریان چیه .

Maggy_P
24-02-2008, 17:43
کلاس اول که بودم ، بچه ها که برای آب خوردن بیرون میرفتن از کلاس به خاطر دقت نکردن اجازه گرفتنشون رو از خانوم معلم نمی دیدم.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

یه روز یهو تشنم شد. بلند شدم بدون حتی نگاه کردن به معلم رفتم بیرون یه چرخی زدم ، آب خوردم و برگشتم.

از در که وارد شدم دیدم همه دارن به من نگاه می کنن.تازه دوزاریم افتاد. شانسی که آوردم خانوم معلمون خیلی مامان و مهربون بود:31:
براي من 2 بار پيش اومده
يك بار پارسال بود
يك بار هم جديدا!:31:

armin-radin
24-02-2008, 21:32
یکی 2ماه پیش ما کلاس فیزیک داشتیم هیچکسم هیچی سر در نمیاورد فقط استاد هر چی مینوشت ما هم

کپی پیست میکردیم بعد من و 3 تا دیگه از دوستام از پارسال که دبیرستان بودیم با هم تو یه کلاس بودیم و کنار

هم نشسته بودیم یکی از دوستام و یادمه از پارسال سوژه کرده بودیم و هر موقع با معلم حرف میزد خود به خود

خندمون میگرفت (اخه یه جوری حرف میزد دقیقا مثل کلاه قرمزی البته وقتی که بلند حرف میزد اینطوری بود) بعد استاد داشت تخترو پاک میکرد که این

دوست ما گفت استاد یه لحظه پاک نکن. این کلمه ی استاد رو که گفت دوستام زدن زیر خنده و سرشونو اوردن

پایین تا استاد نبینه منم که داشتم مینوشتم حواسم نبود بعد دیدم دوستام دارن میخندن منم سرم انداختم

پایین و چنان خندیدم که اصلا حواسم نبود که جلوم هیشکی نیست و استاد منو راحت میبینه یه دفه سرمو

اوردم بالا دیدم استاد جلوم وایستاده داره منو نگاه میکنه دوستام هم بد نگاه میکردن همون موقع استاد گفت

هر چهار تاتون بیرون اون جلسه اولین جلسه ای بود که من تازه داشتم میفهمیدم فیزیک چی هست ...

winter+girl
24-02-2008, 21:47
یکی 2ماه پیش ما کلاس فیزیک داشتیم هیچکسم هیچی سر در نمیاورد فقط استاد هر چی مینوشت ما هم

کپی پیست میکردیم بعد من و 3 تا دیگه از دوستام از پارسال که دبیرستان بودیم با هم تو یه کلاس بودیم و کنار

هم نشسته بودیم یکی از دوستام و یادمه از پارسال سوژه کرده بودیم و هر موقع با معلم حرف میزد خود به خود

خندمون میگرفت (اخه یه جوری حرف میزد دقیقا مثل کلاه قرمزی البته وقتی که بلند حرف میزد اینطوری بود) بعد استاد داشت تخترو پاک میکرد که این

دوست ما گفت استاد یه لحظه پاک نکن. این کلمه ی استاد رو که گفت دوستام زدن زیر خنده و سرشونو اوردن

پایین تا استاد نبینه منم که داشتم مینوشتم حواسم نبود بعد دیدم دوستام دارن میخندن منم سرم انداختم

پایین و چنان خندیدم که اصلا حواسم نبود که جلوم هیشکی نیست و استاد منو راحت میبینه یه دفه سرمو

اوردم بالا دیدم استاد جلوم وایستاده داره منو نگاه میکنه دوستام هم بد نگاه میکردن همون موقع استاد گفت

هر چهار تاتون بیرون اون جلسه اولین جلسه ای بود که من تازه داشتم میفهمیدم فیزیک چی هست ...


چه جالب منم از فیزیک سر در نمیارم اون هم کلاسی هم ما داریم تازه ما هم از دبیرستان باهاش بودیم آقا ما هم کلاسی نیستیم؟؟؟

armin-radin
24-02-2008, 21:52
چه جالب منم از فیزیک سر در نمیارم اون هم کلاسی هم ما داریم تازه ما هم از دبیرستان باهاش بودیم آقا ما هم کلاسی نیستیم؟؟؟
ا پس چرا من نشناختمت [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] چطوری همکلاسی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]؟؟؟

seyyedi
24-02-2008, 22:05
دوستان سلام
دستتون درد نکنه
خدائیش من از فیزیک بدم که نمیاد هیچ خیلی هم خوشم میاد
ولی این دبیر ما که فوق لیسانس فیزیک هسته ای داره اصلا بلد نیست درس بده و فقط از رو کتاب میخونه
خودشم همیشه میگه هر کی نمیخواد بره بیرون منو چند تا از دوستان هم میریم بیرون گشت میزنیم
اگه من میخواستم مثل خیلی ها درس رو واسه معلمش دوستداشته باشم باید الان از قیزیک به شدت متنفر میشدم
بعد هم خودمون میخونیم اونا که میگن هیچی سرشون نمیشه ولی من حالیم میشه

*PiNk PaNTHeR*
24-02-2008, 22:07
هه هه یاد پارسال افتادم.
معلم ریاضیمون داشت نمونه سوال مینوشت لهجه ش معمولی بود(جیرفتی/کرمانی) اما اونروز اواخر سال شمسی هم بود بچه ها خیلی بهش خندیدن و ناراحت شد و نشست و گفت دیگه سوال نمیدم بهتون(هرچی التماس کردم اخرش دیگه اون نمونه سوال رو نداد که نداد. البته حالا میفهمم نمونه سوال اصلا حل کردنش توضیه نمیشه سوال رو باید خودتون حل کنید). بعد نشست و شروع کرد به حرف زدن.
یک تکیه کلام داشت که همیشه رو میگفت هــــمیــــشه. نشست و گفت: هـــمیِـــشه که تنها دانش آموزی که اینبار خندید من بودم. بد ضایع شدم.:19:

armin-radin
24-02-2008, 22:09
دوستان سلام
دستتون درد نکنه
خدائیش من از فیزیک بدم که نمیاد هیچ خیلی هم خوشم میاد
ولی این دبیر ما که فوق لیسانس فیزیک هسته ای داره اصلا بلد نیست درس بده و فقط از رو کتاب میخونه
خودشم همیشه میگه هر کی نمیخواد بره بیرون منو چند تا از دوستان هم میریم بیرون گشت میزنیم
اگه من میخواستم مثل خیلی ها درس رو واسه معلمش دوستداشته باشم باید الان از قیزیک به شدت متنفر میشدم
بعد هم خودمون میخونیم اونا که میگن هیچی سرشون نمیشه ولی من حالیم میشه
زدی تو خال ما هم بخاطر معلمش هیچی نمیفهمیدیم
حتی یه نفر هم هیچی سر در نمیاورد اخه فقط فرمول هارو میگفت با یه مثال هیچکسم هم حوصله ی حل کردن نداشت

ahmad08
24-02-2008, 23:29
با سلام:
میگم عجب تاپیک باحالی رو راه انداختین خدایش خیلی محشره...
یک حادثه ...
...............................................
یکبار تو مدرسه بایک دوستم درباره بازی رئال مادرید و مربی اون که اون موقع لوکزامبوزگو بود بحث میکردم و داشتم میگفتم که لوکزامبورگو 100 عدد لباس ابریشمی داره و فلان و فلان که دوستم نمیدونم شنیده بود که من گفتم مربی رئال یا نه که یکباره گفت :اره اره شنیدم راستی میگم عجب شوتهای داره ها اگه اون نباشه رئال هیچه ولی حیف که دچار حاشیه شده.من که درحالی به سختی جلوی خنده خودمو گرفته بود گفتم بله بله شما درست میگید.

ebicross
25-02-2008, 10:12
اینم سوتی یه روزنامه. البته منبعش یه تاپیک دیگه تو متفرقه بود.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

sina818
25-02-2008, 11:11
دوستان سلام
دستتون درد نکنه
خدائیش من از فیزیک بدم که نمیاد هیچ خیلی هم خوشم میاد
ولی این دبیر ما که فوق لیسانس فیزیک هسته ای داره اصلا بلد نیست درس بده و فقط از رو کتاب میخونه
خودشم همیشه میگه هر کی نمیخواد بره بیرون منو چند تا از دوستان هم میریم بیرون گشت میزنیم
اگه من میخواستم مثل خیلی ها درس رو واسه معلمش دوستداشته باشم باید الان از قیزیک به شدت متنفر میشدم
بعد هم خودمون میخونیم اونا که میگن هیچی سرشون نمیشه ولی من حالیم میشه

آخ گفتی
من واقعا از فیزیک متنفرم, تنها درسی که توی دانشگاه افتادم فیزیک بود.
یه بار سر کلاس فیزیک بغل دستیم بهم گفت سیبیل استاد رو نگاه کن, منم تا نگا کردم دیدم نه تنها سیبیل هاش بلکه دو تا چشم گندش زل زده به ما دو تا و خداوکیلی خیلی سیبیل های ضایعی داشت, به دوستم گفت بیا پای تخته و این مسئله رو حل کن. اونم بلد نبود کلی ضایع شد.
نکته جالب اینجا بود که هفته بعد که استاد اومد سر کلاس سیبیل هاشو باد برده بود.:27:

MILIN3M
25-02-2008, 11:46
یه سوتی
دیشب
اقا ما خواستیم بریم حمام
از تو کمد خمیر ریشو ماشین اصلاحو برداشتم...اومد دم بخاری که بند لباس اونجاس مثلا اومد لباس زیر جمع کنم(شرت..زیر پوش..حوله...شلوار) تو حالو هوای خودم بودم دیدم داداشم چشاش گرد شده...نگاه کردم دیدم بجای اون همه لباس یدونه لنگه جوارب برداشتم دارم میرم

M.etallic.A
25-02-2008, 13:38
چه جالب منم از فیزیک سر در نمیارم اون هم کلاسی هم ما داریم تازه ما هم از دبیرستان باهاش بودیم آقا ما هم کلاسی نیستیم؟؟؟

بچه های عزیزم حواستون باشه اینجا ایرانه تو بخش نامه آموزش پرورش اومده بین دبیرستان دخترانه و پسرانه باید 5 کیلومتر یا بیشتر فاصله باشه حالا چجوری شما همکلاسی بودید ؟:دی :20:

eshghe eskate
25-02-2008, 18:49
بچه های عزیزم حواستون باشه اینجا ایرانه تو بخش نامه آموزش پرورش اومده بین دبیرستان دخترانه و پسرانه باید 5 کیلومتر یا بیشتر فاصله باشه حالا چجوری شما همکلاسی بودید ؟:دی :20:
دبیرستان ما یه در داره که به دبیرستان پسرا باز میشه همیشه م بازه:21:

M.etallic.A
25-02-2008, 20:11
دبیرستان ما یه در داره که به دبیرستان پسرا باز میشه همیشه م بازه:21:

ای بابا من که گفتم منظورم ایران بود... شما که تو فضایی ....

Genjo
25-02-2008, 20:25
یه سوتی
دیشب
اقا ما خواستیم بریم حمام
از تو کمد خمیر ریشو ماشین اصلاحو برداشتم...اومد دم بخاری که بند لباس اونجاس مثلا اومد لباس زیر جمع کنم(شرت..زیر پوش..حوله...شلوار) تو حالو هوای خودم بودم دیدم داداشم چشاش گرد شده...نگاه کردم دیدم بجای اون همه لباس یدونه لنگه جوارب برداشتم دارم میرم


این توش ایهام داشت:27:

winter+girl
25-02-2008, 20:27
دبیرستان ما یه در داره که به دبیرستان پسرا باز میشه همیشه م بازه:21:
خوش به حالتون چی کیفی میکنین هر چند دیگه دبیرستان دردی دوا نمیکنه کاش پنجره ی کلاس سمت دانشگاه باز میشد چه حالی میداد

winter+girl
25-02-2008, 20:30
بچه های عزیزم حواستون باشه اینجا ایرانه تو بخش نامه آموزش پرورش اومده بین دبیرستان دخترانه و پسرانه باید 5 کیلومتر یا بیشتر فاصله باشه حالا چجوری شما همکلاسی بودید ؟:دی :20:


ما به همون 5 کیلومترشم قانع ایم:27:

*PiNk PaNTHeR*
25-02-2008, 21:06
ای بابا من که گفتم منظورم ایران بود... شما که تو فضایی ....

حرفی گفتی اینجا مدارس دخترانی پسرانه همسایه ی هم هم هستن.(باز یمگن زبان فارسی خوبه. کلمه یهم 20000 تا معنی میده:13:)

armin-radin
25-02-2008, 21:09
بچه های عزیزم حواستون باشه اینجا ایرانه تو بخش نامه آموزش پرورش اومده بین دبیرستان دخترانه و پسرانه باید 5 کیلومتر یا بیشتر فاصله باشه حالا چجوری شما همکلاسی بودید ؟:دی :20:
گیر ندید ما هم کلاسی هستیم من میدونم:27:

M.etallic.A
25-02-2008, 21:12
خوش به حالتون چی کیفی میکنین هر چند دیگه دبیرستان دردی دوا نمیکنه کاش پنجره ی کلاس سمت دانشگاه باز میشد چه حالی میداد


ما به همون 5 کیلومترشم قانع ایم


دبیرستان ما یه در داره که به دبیرستان پسرا باز میشه همیشه م بازه

البته حق میدم بهتون شما رو هدایت میکنم به این لینک :دی


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

راستی تاپیک بیش از حد منحرف نشد ؟ بریم سراغ سوتی ها ...

winter+girl
25-02-2008, 21:46
انقدر در طول روز سوتی میدم یادم میره الان یکی داغ داغ مال امروز رو یادم رفت

alil1369
26-02-2008, 20:46
چند شب پیش خونه ی پسر دایی پدرم دعوت شدیم ، مناسبتش هم این بود که یکی از رفقای قدیمشون بعد از 12 سال برگشته بود ایران اونم دعوت شد ود با زن و بچش !
ساعت 8:30 بود رسیدیم اونجا منم که از صبح همش این کلاس اون کلاس رفته بودم بعدشم شب قبلش تا صبح یه ترجمه 38 صفحه ای داشتم دیگه حسابی خسته و کوفته بودم داشتم از بی خوابی میمردم !
رسیدیم اونجا بعد از سلام علیک و اشنایی میخواستم برم صورتمو بشورم که زن پسر دایی پدرم بهم گفت ابمون از بعد از ظهر تا حالا قطع شده !! منو میگی اخ تازه دست شویی هم میخواستم برم ! ای به خوشکی شانش

این تا اینجای کار
مردها هم که نشسته بودن داشتن با هم از اتفاقاتی که تو این مدت افتاده حرف میزدن ! :7: :3:
زن ها هم که دیگه خودتون میدونید دیگه !! بچه ها هم نشسته بودن داشتن فیلم گارفیلدو میدیدن منم که حوسلم سر رفته بود به اونا منحلق شدم
راستی این یارو که تازه از المان برگشته بود یه پسر 4-3 ساله داشت که فارسی خیلی کم میدونست ولی خیلی تون صداش باحال بود
ما رفتیم لم دادیم رو کاناپه مشغول دیدن شدیم که یهو دیدیم این وروجک میگه از صندلی من بلند شو ، این ماله منه ، منم که تازه داشت حالم بهتر میشد ،حوصله سروکله زدن باهاشو نداشتم بلاخره یکم صاف تر نشسم اونم بشینه !
هنوز چیزی نگذشته بود شروع کرد به تفتیش بدنی ما هرچی تو جیبام بود پاشید بیرون ! بلاخره پلیرمو :8: دادم بهش تا سرگرم بشه دست از سر کچل ما ور داره ! تو حالو هوای فیلمه بودم دیدم یه چیزی خورد تو سرم .... بنگ صدا داد .... برق از سرم پرید ، داشت با شیشش میکوبید تو ملاجم دیگه داشتم کم کم جوش میووردم :evil2: ، گفتم چه مرگته یه سری جمله المانی گفت :19: من هیچی حالیم نشد بعد مامانش برگشت گفت اب میخواد بی زحمت شیششو پر کن منم گفتم چشم !
:7:
رفتم تو اشپزخانه شیر ابو باز کردم دیدم اب هنوز قطع ، رفتم سراغ یخچال هرچی برای پارچ شیشه بطری اب سرچ کردم هیچی پیدا نکردم یهو یه بطری نیمه پر اب مدنی به در یخچال پیدا کردم ، باهاش شیششو پر پر کردم بهش دادم
خدا رو شکر دیگه رفت سراغ بروبچ دیگه :36: وقت شام شد همه نشسته بودن دور میز بچه ها هم چون کوچیک بودن اونجا نشسته بودن تا مادراشون بهشون غذا بدن ، ما هم که جایی نداشتیم نشستیم رو اپن اشپزخانه از شانس بد ما نوشابه و سالاد رو میز کناری من بود دوباره دیدم روشو کرده بمن یسری چیز میز وق وق :33: میکنه منم که کفری شده :4: بودم داشتم کم کم جوش میوردم دوباره ننش گفت علی براش تو شیشش نوشابه میریزی گفتم چشم شیشو پر کردم دادم تا کوفت کنه !
بعد از شام دیدم رفتارش یه جوری شده تعادل نداره میخوره زمین :21: ، 4 دستوپا راه میره :16: ، داق شده تو دلم گفتم حقته خدا حقتو گذاشت کف دستت . برو حال کن :39: :4:
همین طوری که داشت راه میرفت خورد تو تلویزیون پخش زمین شد :34: منم داشتم از خنده میمردم :16:
دیدم پسر دایی بابام روشو کرد بمن گفت علی از کجا بهش اب دادی گفتم از یخچال گفت از کجاش گفتم از بطری کوچیکه به در بود !
گفت اخ اون الکل بود :18: چقدر بهش دادی گفتم شیششو پر کردم گفت همشو خورده گفتم اره وقتی میخواستم براش نوشابه بریزم شیشش خالی بود ! گفت الاغ :43: تو نفهیدی اون اب نیست گفتم نه مثل اب بود تستش که نکردم ! :9:
بلاخره بد از کلی مکافات بردنش بیمارستان ، اونا که رفتن لم دادم رو کاناپه با خیال راحت رفتم سراغ ماهواره !!
حس خنکی کردم تو پشتم برگشتم ببینم چیه دیدم سر تاپام خیسه ... :24: چشمتون روز بد نبینه بچهه شاشیده بود رو کاناپه اونم چه .......... 1 لیتری بود کم کم :18: !!
بله این بود خاطره سوتی هرچی اسمشو میخواین بذارین ! :11:

alil1369
26-02-2008, 21:00
نتیجه هایی که باید از داستان بالا گرفت :
!-قبل از هر کاری خونسردی خود را حفظ کرده !
!!-در چنین مواقعی از بزرگترها کمک بگیرید .
!!!- از مشاهده هرگونه فیلمی که برای رده سنی شما ساخته نشده است جدا خودداری فرمایید (شاید اگر حواسم به فیلمه نبود میفهمیدم تو اون شیشه الکله)
!!!!-فارسی را پاث بدارید !
!!!!!-استفاده از شیشه های کودک با مخازن 1.5 الی 2 لیتری تا مجبور نباشید دقه به دقه (دقیقه به دقیقه) شیشه ها مجددا شارژ نمایید .
!!!!!!-روزانه برای سلامتی 7-8 لیوان اب بنوشید .
همچنین بدونید هر گردی گردو نیست !

rezaete
26-02-2008, 23:09
بچه های عزیزم حواستون باشه اینجا ایرانه تو بخش نامه آموزش پرورش اومده بین دبیرستان دخترانه و پسرانه باید 5 کیلومتر یا بیشتر فاصله باشه حالا چجوری شما همکلاسی بودید ؟:دی :20:
دبیرستان ما هم کنار دبیرستان دخترا بود . یه در هم بینشون بود . تازه سالن امتحانات هم مشترک بود. کلاس های مختلط آمادگی المپیاد و اینا هم که به راه ...

دبیرستان ما یه در داره که به دبیرستان پسرا باز میشه همیشه م بازه:21:
شما دبیرستان فرزانگان اهواز درس نمیخونی ؟؟؟

persia007
26-02-2008, 23:46
شیشو پر کردم دادم تا کوفت کنه !
بعد از شام دیدم رفتارش یه جوری شده تعادل نداره میخوره زمین :21: ، 4 دستوپا راه میره :16: ، داق شده تو دلم گفتم حقته خدا حقتو گذاشت کف دستت . برو حال کن :39: :4:


:27::27::27::27::27::27::27::27::27:
..................................................

راستي چرا براي خيلي از اعضا پي30 :7::7: عاديه........... مگه حروم نيست؟؟

ebicross
27-02-2008, 03:19
راستي چرا براي خيلي از اعضا پي30 [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](13).gif[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](13).gif عاديه........... مگه حروم نيست؟؟
اینجا آزادیه...[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](13).gif بزن روشن شی...
_____________________________________________
من به خاطر مشکل اساسی که تو ریاضی دارم (امتحان ترم = 0.25) معلم خصوصی گرفتم.
دیشب معلمه داشت درس میداد که گفتم ببخشید چند لحظه برم دستشویی.
رفتم تو و از اونجایی که هیچ جا مثل خونه آدم نمیشه و هیچ توالتی مثل توالت خونه خود آدم نمیشه با خیال راحت داشتم کارمو میکردم که وقتی اومدم بیرون دیدم معلمه سرش رو میز خوابیده.
از یه طرف خندم گرفته بود از طرف دیگه خواستم طوری باشه که ناراحت نشه و خجالت نکشه. خلاصه در و محکم بهم زدم و اومدم.
معلمو گفت: تقریبا نیم ساعته که اون تویی...
بعدش هم گفت بقیش رو جلسه بعد بهت میگم...

M.etallic.A
27-02-2008, 10:28
مولانا میگه...

حرام از بهر آن کردند می را

که می خوردن با اوباش وی را :دی

WooKMaN
27-02-2008, 15:31
عجب تاپيك مشتي شده ، دست گلم درد نكنه واسه تاپيكي كه زدم ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](69).gif

moein_drj
27-02-2008, 15:47
عجب تاپيك مشتي شده ، دست گلم درد نكنه واسه تاپيكي كه زدم ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ووکمن جون....
بوس... بوس.. بوس.....
کجا بودی؟
با توجه به این امضاتون.. مبارکه دیگه؟؟

khoshgelafi
27-02-2008, 15:54
اینجا آزادیه...[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](13).gif بزن روشن شی...

بزن به سلامتیه....[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](13).gif

M.etallic.A
28-02-2008, 14:18
به سلامتیه ووکمن...

اسپم بازی کافیه سوتی تعریف کنید...

Inkareeeeeeeeee
28-02-2008, 15:16
عجب تاپيك مشتي شده ، دست گلم درد نكنه واسه تاپيكي كه زدم ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](69).gif
اون که بله ... فقط یه هوا پستهای در پیتی و شوت توش زیاد شده :15:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

saiiddz
28-02-2008, 18:06
یکی از سوتی های من
میخواستم به دوستم بگم خرابتیم رفیق گفتم خرتیم رفیق

alil1369
28-02-2008, 22:26
امروز بعد از 4 سال زن دایی رو دیدم ( زن داییم معلم زبان موسسه کیش هست ) منم انگلیسیم تکمیله !
بعد از ظهر یه SMS انگلیسی برام زد ، منم یه دونه SMS انگلیسی تو گوشیم داشتم ولی تا ته نخونده بودمش تاحالا متنش اینطوری بود :
(ترجمش) من از خدا درخت خواستم ، خدا بمن جنگل داد ! الی اخر
اما اخرش این رو نوشته بود
i ask god 4 ASSHOLE he gave me your number
منم بدون اینکه تا ته بخونمش براش سند کردم!

یه چند دقیقه بعد دیدم داره زنگ میزنه منم از همچی بی خبر جواب دادم .
یه حدودا 10 دقیقه فقط داشت فحش میداد منم که نمیدونستم قضیه چیه قطع کردم !
تا اینکه 1 ساعت پیش داییم زنگ زد برام ماجرا رو تعریف کرد ! منم زنگ زدم ازش عذرخواهی کردم !!

ahmad08
29-02-2008, 10:32
امروز بعد از 4 سال زن دایی رو دیدم ( زن داییم معلم زبان موسسه کیش هست ) منم انگلیسیم تکمیله !
بعد از ظهر یه SMS انگلیسی برام زد ، منم یه دونه SMS انگلیسی تو گوشیم داشتم ولی تا ته نخونده بودمش تاحالا متنش اینطوری بود :
(ترجمش) من از خدا درخت خواستم ، خدا بمن جنگل داد ! الی اخر
اما اخرش این رو نوشته بود
i ask god 4 ASSHOLE he gave me your number
منم بدون اینکه تا ته بخونمش براش سند کردم!

یه چند دقیقه بعد دیدم داره زنگ میزنه منم از همچی بی خبر جواب دادم .
یه حدودا 10 دقیقه فقط داشت فحش میداد منم که نمیدونستم قضیه چیه قطع کردم !
تا اینکه 1 ساعت پیش داییم زنگ زد برام ماجرا رو تعریف کرد ! منم زنگ زدم ازش عذرخواهی کردم !!

سوتی جالبی دادی ها میگم دایت نکشتت؟:31::31::31:

Nikolas_95
29-02-2008, 14:48
سوتی جالبی دادی ها میگم دایت نکشتت؟:31::31::31:
آره ، من گفتم داییت حتما اومده دره خونتون ، اول کشتت بعد بهت مهلت توضیح و عذرخواهی داده :31:

shahab_f
29-02-2008, 22:52
مولانا میگه...

حرام از بهر آن کردند می را

که می خوردن با اوباش وی را :دی

تازه بازم گفتن که :"شیخ مارا گفتند چه گویی در حق شراب ؟ گفت : تا که خورَد ! " (ادامه ی بحث در تاپیک مشاعره)


عجب تاپيك مشتي شده ، دست گلم درد نكنه واسه تاپيكي كه زدم ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](69).gif

به جای این حرفا بیا چند تا سوتی بده این همه بچه ها تحویلت گرفتند تو این مدتی که نبودی.

ebicross
01-03-2008, 02:43
دیروز مامانم شله زرد نذر داشت و من داشتم پخش میکردم.
اول گفتم آپارتمان خودمون رو بدم.
سرما خورده هم هستم.
خلاصه همسایه در رو باز کرد و داشت بر میداشت که یهو نمیدونم سرفه بود یا عطسه و یا هردو؟ ولی هر چی بود باعث شد تمام دارچینهای روی شله زرد ها بره تو چشم و دهن و دماغ همسایمون.
من سریع رفتم یکی دیگه براشون آوردم چون همونجا با خودم گفتم دیگه چطور دلش میاد اینو برداره!!!
حالا که فکر میکنم میگم خوب بود چیزی پرت نشد تو ظرفش...(حالمان بد میشود :دی)

winter+girl
01-03-2008, 15:37
با سلام من برگشتم
همش سه روز رفتم مسافرت با باری از شرمندگی و سوتی برگشتم
سوتی های من از جایی شروع شد که همه فامیل جمع بودن داشتن فیلم میدیدن سکوت کامل همه جا رو گرفته بود که گوشیم زنگ زد منم دوبار دستم رفت رو answer رفت رو speaker طرف هم نه گذاشت نه برداشت گفت الو مونا جان کجایی گلم؟؟؟ به همین سادگی بین همه ضایع شدیم که هیچ دخترای فامیل همه قش کردن از خنده چون مثلا همه دوست پسر دارن من یکی ندارم
از طرفی نیست کل فامیل عشق منن چپ میرفتن مونا جون راست میومدن مونا جون دیگه داشتم دیوونه میشدم هر کی صدام میکرد اول تو دلم میگفتم کوفت ظهر مار مرگ بعد بلند میگفتم جونم
یکدفعه دیگه آمپر زد بالا چند نفر باهم صدام کردن.. طفلک آخریش زن عموم بود گفت مونا؟؟؟؟ منم گفتم مرگ انقدر خجالت کشیدم که دیگه .......
داشتم واسه یه مذکر آیکیو از اعضای فامیل توضیح میدادم آب چطور از یخچال میاد بیرون( طفلک میگفت تو از کجا میدونی توش آب هست یا نیست ) منم گفتم وقتی تو هم فشار بدی آبت نیاد یعنی آب نداری دیگه البته من خودم نفهمیدم چی گفتم بقیه بد نگاه کردن
خونه ی عموم اینا پسر عمو بزرگم تو اتاق بود منم میخواستم لباس عوض کنم برم خونه خواستم سر به سرش بذارم بهش گفتم برو بیرون میخوام لباس عوض کنم اونم گفت نمیرم منم گفتم همینجا جلوت عوض میکنما اونم هی گفت وجودش رو نداری هی کل انداختیم منم که زیر دامنم شلوار پوشیده بوددم ولی معلوم نبود گفتم بکشم پایین حالشو بگیرم اما حال خودم بدتر گرفته شد دامن و شلوارم با هم اومد پایین دیگه بقیه شو خودتون میدونید دیگه
سوتی زیاد بود اما مناسب جمع نیست فقط رفتیم ضایع شدیم برگشتیم

Kurosh
01-03-2008, 15:57
ایول مونا جان! :دی :31:
خیلی سوتی آخریه باحال بود...:33:

caca_caca888
01-03-2008, 16:05
من یه بار سرکلاس فیزیک بینیم(دماغم)خون اومد از معلم اجازه گرفتم برم بیرون معلمم اجازه داد...
بعد داشتم میرفتم بیرون در زدم بعدشم همه زدن زیر خنده حالا من بخند اونا بخند:27:
منم دیگه روم نمیشد برگردم سر کلاس:31:

caca_caca888
01-03-2008, 16:10
یه بار شیر کاکاؤو با کیک خریدم بعد تو خیابون یهو شیرکاکاؤو رو ریختم رو کیک:31:
شانس اوردم هیچکس ندید:20:

MILIN3M
01-03-2008, 16:14
چند روز یش تو خوابگاه تو اتاق بودم اومدم برم اتاق روبرویی سراغ رفیقم...بلن شدم رسیدم به در اتاق خودمون در زدم.. بعدش رفتم در اتاق روبرویی رو همین جری باز کردم (واقع باید کارها رو جابجا انجام میدادم)[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

persia007
01-03-2008, 16:21
با سلام من برگشتم
همش سه روز رفتم مسافرت با باری از شرمندگی و سوتی برگشتم
سوتی های من از جایی شروع شد که همه فامیل جمع بودن داشتن فیلم میدیدن سکوت کامل همه جا رو گرفته بود که گوشیم زنگ زد منم دوبار دستم رفت رو answer رفت رو speaker طرف هم نه گذاشت نه برداشت گفت الو مونا جان کجایی گلم؟؟؟ به همین سادگی بین همه ضایع شدیم که هیچ دخترای فامیل همه قش کردن از خنده چون مثلا همه دوست پسر دارن من یکی ندارم
از طرفی نیست کل فامیل عشق منن چپ میرفتن مونا جون راست میومدن مونا جون دیگه داشتم دیوونه میشدم هر کی صدام میکرد اول تو دلم میگفتم کوفت ظهر مار مرگ بعد بلند میگفتم جونم
یکدفعه دیگه آمپر زد بالا چند نفر باهم صدام کردن.. طفلک آخریش زن عموم بود گفت مونا؟؟؟؟ منم گفتم مرگ انقدر خجالت کشیدم که دیگه .......
داشتم واسه یه مذکر آیکیو از اعضای فامیل توضیح میدادم آب چطور از یخچال میاد بیرون( طفلک میگفت تو از کجا میدونی توش آب هست یا نیست ) منم گفتم وقتی تو هم فشار بدی آبت نیاد یعنی آب نداری دیگه البته من خودم نفهمیدم چی گفتم بقیه بد نگاه کردن
خونه ی عموم اینا پسر عمو بزرگم تو اتاق بود منم میخواستم لباس عوض کنم برم خونه خواستم سر به سرش بذارم بهش گفتم برو بیرون میخوام لباس عوض کنم اونم گفت نمیرم منم گفتم همینجا جلوت عوض میکنما اونم هی گفت وجودش رو نداری هی کل انداختیم منم که زیر دامنم شلوار پوشیده بوددم ولی معلوم نبود گفتم بکشم پایین حالشو بگیرم اما حال خودم بدتر گرفته شد دامن و شلوارم با هم اومد پایین دیگه بقیه شو خودتون میدونید دیگه
سوتی زیاد بود اما مناسب جمع نیست فقط رفتیم ضایع شدیم برگشتیم

اينا من درآوردي بود يا واقعي محصوصاً اي آخري

Kurosh
01-03-2008, 16:50
اينا من درآوردي بود يا واقعي محصوصاً اي آخري
تهمت نزن به دختر مردم!

یعنی انقدر تخیلی بود؟ مگه چیه؟ :31:

WooKMaN
01-03-2008, 17:27
سرجلسه كنكور سوتي دادم بد ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](65).gif

اولش گفتن كسي كه موبايل همراشه داخل نياره ، دم در تحويل بده ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](74).gif

منم گوشي رو قايم كردم بردم تو (تو دلم گفت زرررررررشك) ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](110).gif

سرجلسه بعد از نيم ساعت يهو sms رسيد ، شانس منم گوشي silent نبود بعد صداي يه پشه بيد كه وز وز ميكنه ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](73).gif

بروبچ گوشاشو تاول زده بود اين صدا از كجا مياد ...[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

خلاصه بقيشم خودتون ميدونيد ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](43).gif

Snow_Girl
01-03-2008, 17:59
من امروز رفتم خريد كنم بعد از خريد از مغازه اومدم بيرون بدونه اينكه پول بدم بعد يك دفعه يادم افتاد برگشتم پول بدم حواسم به در مغازه نبود در مغازه شيشه اي بود به شدتي كه بر گشتم با صورت رفتم تو در مغازه ..... صورتم به در مغازه تخت شد حسابي عابروم رفت..............................

alil1369
01-03-2008, 18:10
من یه بار سرکلاس فیزیک بینیم(دماغم)خون اومد از معلم اجازه گرفتم برم بیرون معلمم اجازه داد...
بعد داشتم میرفتم بیرون در زدم بعدشم همه زدن زیر خنده حالا من بخند اونا بخند:27:
منم دیگه روم نمیشد برگردم سر کلاس:31:

دست تو دماغت نکن !! کاره بدیه ، اونم تو کلاس درس !

mehdi_vsgh
01-03-2008, 18:22
سلام نمیدونم از این ماجرا بگیم سوتی.....بگیم معجزه بگیم....
خودتون بخونید یه اسمی روش بزارین:

راستش امروز صبح ما درس «برنامه ریزی تولید» داشتیم....
روش کار استادمون به این صورته که همراه خودش یه سیدی حاوی اسلایدهای پاورپوینت میاره و بر اساس اون درس میده......ینی تمام زندگی استاد برای درس دادن به اون پاورپوینتها بستگی داره.....

خوب برای اینکه بتونه این سیدی را اجرا کنه نیاز به یه دستگاه کامپیوتر هست..:دی
کامپیوتر هم بچه‌ها میرن از سایت دانشگاه میگیرن و میارن...تو کلاس ویدئو پروژکتور هستش که به سقف وصله و راحت میتونه استاد استفاده کنه...

اما امروز برخلاف همیشه ما دو کسی کامپیوتر داشتیم.....
کیس شماره 1: کابلها وصل و روشن شد....ویندوز بالا اومد...سیدی مربوطه داخل دستگاه گذاشته شد.....بعد از مدتی سیدی Run شد ولی وقتی استاد محتویات داخل سیدی را نیگاه کرد اینطوری شد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

محتویات سیدی چیزایی بود که اصلا داخل سی دی نبود....مربوط میشد به یه مبحث دیگه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سیدی در اورده شد....تمیز شد:دی مجدد داخل دستگاه قرار داده شد بازم همون محتویات نشون داده شد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

خلاصه کارهای عجیب و غریب انجام شد...مثل ظاهر کردن فایلهای hidden و....ولی محتویات سیدی یه چیزای عجیب و غریب نشون داده میشد که به قول استاد تو عمرش اینارو ندیده بود [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



به پیشنهاد یکی از بچه‌ها کیس عوض شد و کیس شماره 2 وارد عمل شد

کیس شماره دو: کابلها وصل و راه‌اندازی شد.....ویندوز بالا اومد سیدی داخل دستگاه گذاشته شد.....بعد ازمدتی سیدی RUN شد و در کمال تعجب مشاهده کردیم که محتویات اصلی و واقعی سیدی به نمایش در اومد (همون اسلایدهای درس)

خلاصه که استاد حسابی چشاش گرد شده بود که این ماجرا چطوری امکان پذیره که محتویات یه سیدی در دو کامپیوتر مختلف دو چیز مختلف نشون داده بشه




راستی کسی توجیجی برای این ماجرا داره؟

winter+girl
01-03-2008, 18:45
اينا من درآوردي بود يا واقعي محصوصاً اي آخري

1. یادم نمیاد تا حالا سوتی الکی نوشته باشم من کلا زیاد سوتی میدم دست خودمم نیست الا اینایی هم که خوندی انگشت کوچیکش هم نمیشه با خودت میگی آدم انقدر ضایع وجود داره اصلا؟؟؟

2. حالا همه سوتی دادن میدونن چیز جالبی نیست افتخار هم نداره بگم نه راسته و اینا نه اتفاقا خوش حال میشدم همونایی هم که دیدن مثل پسر عموم فکر میکردن الکیه آخه طفلک سریع از اتاق پرید بیرون خلاصه حالا مهم هم نیست اتفاقا بهتر اینه همه فکر کنن که آدم اصلا اهل سوتی نیست قوه ی تخیل قوی داره که متاسفانه شانس نیاوردم تو این مورد

winter+girl
01-03-2008, 18:47
سلام نمیدونم از این ماجرا بگیم سوتی.....بگیم معجزه بگیم....
خودتون بخونید یه اسمی روش بزارین:



راستی کسی توجیجی برای این ماجرا داره؟


بله من فکر میکنم سی دی رو برعکس گذاشته بودین یه طررفش اون چیزا بود یه طرفش این چیزا
البته میشه سی دی رو هم برعکس نداشته باشی اون کیس قابلیت خوندن سیدی از بالا رو داشته تا از پایین توجیه دیگه ای نیست

shahab_f
01-03-2008, 19:04
شایدم یکی قبلا رو درایو سی دی فایل کپی کرده بوده, ولی رایت نکرده بوده در این صورت اونارو نشون میده ولی خوب محتویات خود سی دی رو هم نشون میده.نمی دونم والا .

nader2
01-03-2008, 19:16
شايدم كامپيوتر اوليه سيدي رايتر داشته و تو اون سيديه...... بوده و استادتون اونو اجرا كرده!!!!!!!!!
بپر سيديرو وردار :دي

M.etallic.A
01-03-2008, 19:33
با سلام من برگشتم
همش سه روز رفتم مسافرت با باری از شرمندگی و سوتی برگشتم
سوتی های من از جایی شروع شد که همه فامیل جمع بودن داشتن فیلم میدیدن سکوت کامل همه جا رو گرفته بود که گوشیم زنگ زد منم دوبار دستم رفت رو answer رفت رو speaker طرف هم نه گذاشت نه برداشت گفت الو مونا جان کجایی گلم؟؟؟ به همین سادگی بین همه ضایع شدیم که هیچ دخترای فامیل همه قش کردن از خنده چون مثلا همه دوست پسر دارن من یکی ندارم
از طرفی نیست کل فامیل عشق منن چپ میرفتن مونا جون راست میومدن مونا جون دیگه داشتم دیوونه میشدم هر کی صدام میکرد اول تو دلم میگفتم کوفت ظهر مار مرگ بعد بلند میگفتم جونم
یکدفعه دیگه آمپر زد بالا چند نفر باهم صدام کردن.. طفلک آخریش زن عموم بود گفت مونا؟؟؟؟ منم گفتم مرگ انقدر خجالت کشیدم که دیگه .......
داشتم واسه یه مذکر آیکیو از اعضای فامیل توضیح میدادم آب چطور از یخچال میاد بیرون( طفلک میگفت تو از کجا میدونی توش آب هست یا نیست ) منم گفتم وقتی تو هم فشار بدی آبت نیاد یعنی آب نداری دیگه البته من خودم نفهمیدم چی گفتم بقیه بد نگاه کردن
خونه ی عموم اینا پسر عمو بزرگم تو اتاق بود منم میخواستم لباس عوض کنم برم خونه خواستم سر به سرش بذارم بهش گفتم برو بیرون میخوام لباس عوض کنم اونم گفت نمیرم منم گفتم همینجا جلوت عوض میکنما اونم هی گفت وجودش رو نداری هی کل انداختیم منم که زیر دامنم شلوار پوشیده بوددم ولی معلوم نبود گفتم بکشم پایین حالشو بگیرم اما حال خودم بدتر گرفته شد دامن و شلوارم با هم اومد پایین دیگه بقیه شو خودتون میدونید دیگه
سوتی زیاد بود اما مناسب جمع نیست فقط رفتیم ضایع شدیم برگشتیم

خیلی سوتی های باحالی بود کلی خندیدیم...

راستی سوتی اولت ربطی به امضات نداره ؟

M.etallic.A
01-03-2008, 19:34
سلام نمیدونم از این ماجرا بگیم سوتی.....بگیم معجزه بگیم....
خودتون بخونید یه اسمی روش بزارین:

راستش امروز صبح ما درس «برنامه ریزی تولید» داشتیم....
روش کار استادمون به این صورته که همراه خودش یه سیدی حاوی اسلایدهای پاورپوینت میاره و بر اساس اون درس میده......ینی تمام زندگی استاد برای درس دادن به اون پاورپوینتها بستگی داره.....

خوب برای اینکه بتونه این سیدی را اجرا کنه نیاز به یه دستگاه کامپیوتر هست..:دی
کامپیوتر هم بچه‌ها میرن از سایت دانشگاه میگیرن و میارن...تو کلاس ویدئو پروژکتور هستش که به سقف وصله و راحت میتونه استاد استفاده کنه...

اما امروز برخلاف همیشه ما دو کسی کامپیوتر داشتیم.....
کیس شماره 1: کابلها وصل و روشن شد....ویندوز بالا اومد...سیدی مربوطه داخل دستگاه گذاشته شد.....بعد از مدتی سیدی Run شد ولی وقتی استاد محتویات داخل سیدی را نیگاه کرد اینطوری شد

محتویات سیدی چیزایی بود که اصلا داخل سی دی نبود....مربوط میشد به یه مبحث دیگه
سیدی در اورده شد....تمیز شد:دی مجدد داخل دستگاه قرار داده شد بازم همون محتویات نشون داده شد

خلاصه کارهای عجیب و غریب انجام شد...مثل ظاهر کردن فایلهای hidden و....ولی محتویات سیدی یه چیزای عجیب و غریب نشون داده میشد که به قول استاد تو عمرش اینارو ندیده بود



به پیشنهاد یکی از بچه‌ها کیس عوض شد و کیس شماره 2 وارد عمل شد

کیس شماره دو: کابلها وصل و راه‌اندازی شد.....ویندوز بالا اومد سیدی داخل دستگاه گذاشته شد.....بعد ازمدتی سیدی RUN شد و در کمال تعجب مشاهده کردیم که محتویات اصلی و واقعی سیدی به نمایش در اومد (همون اسلایدهای درس)

خلاصه که استاد حسابی چشاش گرد شده بود که این ماجرا چطوری امکان پذیره که محتویات یه سیدی در دو کامپیوتر مختلف دو چیز مختلف نشون داده بشه




راستی کسی توجیجی برای این ماجرا داره؟

احتمالا تو کیس اولی درایو مجازی سی دی رام بود. که استاد شما به اشتباه اونو باز میکرد.

mehdi_vsgh
01-03-2008, 20:22
بله من فکر میکنم سی دی رو برعکس گذاشته بودین یه طررفش اون چیزا بود یه طرفش این چیزا
البته میشه سی دی رو هم برعکس نداشته باشی اون کیس قابلیت خوندن سیدی از بالا رو داشته تا از پایین توجیه دیگه ای نیست

سیدیش از این دوطرفه‌ها نبود...
یه سیدی معمولی بودش:18:


شایدم یکی قبلا رو درایو سی دی فایل کپی کرده بوده, ولی رایت نکرده بوده در این صورت اونارو نشون میده ولی خوب محتویات خود سی دی رو هم نشون میده.نمی دونم والا .
:41::41:

شايدم كامپيوتر اوليه سيدي رايتر داشته و تو اون سيديه...... بوده و استادتون اونو اجرا كرده!!!!!!!!!
بپر سيديرو وردار :دي

:31::31::31::31:

نه بابا اون خبرا هم نبوده...
محتویات اون چیزی که نشود داد چیزه بدی نبید...یه سری فایلای تحقیقاتی بود که به ما ربطی نداشت :27:


احتمالا تو کیس اولی درایو مجازی سی دی رام بود. که استاد شما به اشتباه اونو باز میکرد.
نه اصلا کل اعضای دانشگاه را بگردی درایو مجازی نمیدونن چیه!!!!!
فقط یه درایو داشت کامپیوتر....اونم برا سیدی بود...
چون وقتی سیدی را در می اورد اسم درایو عوض میشد و وقتی سیدی رو میزاشت دوباره اسمش تغییر میکرد...
:18::18::18::18::18:
در ضمن نکته مهمتر اینه که حتی استاد اومد یه سیدی دیگه (برا درس کنترل کیفیت) رو گذاشت تو دستگاه قشنگ سیدی بالا اومد درست هم نشون داد

ولی با اون سیدی:18::18::18::18::18::18::18::18:

winter+girl
01-03-2008, 20:33
خیلی سوتی های باحالی بود کلی خندیدیم...

راستی سوتی اولت ربطی به امضات نداره ؟


ها؟؟؟ یکم گیج زدم معادله ی سختی شد راستش اصلا نفهمیدم کدوم با کدوم؟؟؟

M.etallic.A
01-03-2008, 20:36
الله اعلم... دیگه من عقلم قد نمیده...

M.etallic.A
01-03-2008, 20:38
ها؟؟؟ یکم گیج زدم معادله ی سختی شد راستش اصلا نفهمیدم کدوم با کدوم؟؟؟

بابا این : "مونا جان کجایی گلم ؟" یعنی گوینده این مطلب با این جمله : دیگه نه دلم تنگه نه تو p30world احساس غربت میکنم... و این تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم
چگونه دل اسیرت شد؟؟؟
قسم به شب نمیدانم...

winter+girl
01-03-2008, 20:51
بابا این : "مونا جان کجایی گلم ؟" یعنی گوینده این مطلب با این جمله : دیگه نه دلم تنگه نه تو p30world احساس غربت میکنم... و این تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم
چگونه دل اسیرت شد؟؟؟
قسم به شب نمیدانم...


متاسفانه خیر این احساس غربت نکردن یه داستان دراز داره البته دیگه باید عوضش کنم ضایع شده شما هم این همه سوتی چه گیری دادی به اون جمله

saeid_ronaldo
01-03-2008, 20:51
مهدي جان شايد درايور اون كيس سيدي رايتر بوده و اون فايلها از جاي ديگه توي درايور كپي شده بوده.

saeid_ronaldo
01-03-2008, 20:58
مهدي جان شايد درايور اون كيس سيدي رايتر بوده و اون فايلها از جاي ديگه توي درايور كپي شده بوده.