مشاهده نسخه کامل
: سریال مرد دو هزار چهره
Facon_Archi
03-04-2009, 22:50
فک نکنم دیگه بتونن برره رو ادامه بدن!
----------
ولی خداییش پشت صحنه ها باحاله!!!
چرا نتونه؟؟
امکانش هست که ادامه پیدا کنه ولی با این وضع یه کم بعیده:31:
این دو سه تا قسمت آخرش از مهران بعید بود، نه طنز داشت نه انتقاد!
Oracle_Eldorado
03-04-2009, 22:54
آخرش یکمی بد شده بود .
ولی یادآوری خوبی از برره بود .
کاش ادامه ی همین رو دوباره بسازن .
در کل سریال بسیار عالیی بود ...
rosenegarin13
03-04-2009, 23:00
کاش بازم بود
کلی خندیدیم
Majid393
03-04-2009, 23:02
خیلی خوب بود ...
ولی اونجاییش که گفت اگه آزاد بشی کجا میری ؟؟ گفت : برمیگردم به دوران کودکی ...... فوتبال بازی کنم و بهم بگن مسعود تیر دروازه ..... خیلی خیلی زیبا بود ...... تو همون لحظه اشک تو چشام جمع شد :41:
Mani Sasy
03-04-2009, 23:04
یکی از کامل ترین کارای مدیری بود.
به نظرم به تکامل بسیار عالی رسیده.
وقتشه اولین فیلم سینماییش رو هم بسازه.
به نظرم کاره قشنگی بود.
Dark Prince
03-04-2009, 23:23
چه میکنه این مهران مدیری! آخرش برگشت به دوران برره ای ! :دی
ولی اون تیکه برره اصلا جالب نبود
یا این که برای من جالب نبود..ولی در کل کار مهران مدیری خیل خوب بود
دستش درد نکنه
eshghe eskate
03-04-2009, 23:28
همیشه یه جوری کاراشو جمع میکنه که بعدا اگه خواست بتونه ادامه ش بده!
اینم قشنگ تموم کرد.
پشت صحنه هاشم که آخرش بود واقعا!!
پشت صحنه ها که تکراری بود
فقط مال این قسمت آخر بهش اضافه شده بود
مهران مدیری واقعاً توی کارش هنرمنده : هم میتونه آدم رو واقعاً بخندونه هم در یک کار طنز کاری کنه اشک توی چشمات جمع شه :
دوست داشتم جایی باشم که هم من اونا رو دوست داشته باشم هم اونها من رو ، جایی که هیچ کس ندونه من چه کارهایی کردم و بتونم از نو شروع کنم ...
به نوعی شاید آرزوی خیلی از آدما باشه .
REGISTERED USER
03-04-2009, 23:42
باز هم برره در راه هست ... ایندفعه ببینیم چی میشه
RoYaYeEe_NiIiLi
03-04-2009, 23:46
وای خدا....این قسمتش واسه ی من یکی که خیلی ختده دار بود...انقد خندیدیم سر این قسمت روحاش:27:
آخجون...رفت برره...کاش همونجا ادامش بده...من برره رو خیلی دوس دارم:40:
اماستیاف
03-04-2009, 23:51
خیلی قشنگ تموم شد و همونطوری که دوستان فرمودند احتمالا بهار آینده شاهد "شصتچی در برره" خواهیم بود.اینکه شصتچی مثل کیانوش تبعید شد و نشیمن گز زدش و ... درست مثل ابتدای شبهای برره بود .
اما یک چیزی که جور در نمیاد مسئله زمان هست.
کیانوش و شیرفرهاد در زمان رضاخان زندگی میکردند اما شصتچی در زمان حال !
خیلی خوشبینانه حساب کنیم 60 سال اختلاف زمانی داشتن و باید کیانوش و شیرفرهاد رو خیلی مسن تر نشون میدادن!
این تیکه اخر که من حال نکردم...اصلا هیچ جای خنده نداشت
حالا باید ببینیم اصلا قرار هست این سریال دوباره ادامه پیدا کنه؟!
اگه دوباره یه سریال 90 شبی بسازه عالی میشه. کلآ مهران مدیری نشون داده توی 90 شبی ها اوائل کار یه کمی ضعیف هست ولی بعد از چند قسمت کم کم میفته روی دور و ...
Mamad_Madrid
04-04-2009, 00:11
من اونقدر که به کاکول گفتن اون بازیکنه خندیدم در طول کل سریال نخندیدم
در کل عالی بود. دم مدیری گرم.
Mojtaba N87
04-04-2009, 00:16
به نظرم مهران مدیری نباید برره یا مرد 2000 چهره رو ادامه بده...تجربه نشون داده کش دادن یک مجموعه اون رو خراب می کنه. مثل زیر آسمان شهر...
بهتره یه سریال 90 قسمتی جدید بسازه ؛ با محیطی متفاوت .
ولی آخر مرد 2000چهره رو فوق العاده تموم کرد. حرف نداشت
امروز خيلي پايان قشنگي داشت . البته كسي حدس نميزد چطور پايان پيدا ميكنه ؛ اما وقتي رفت توي اون جنگل تقريبا همه فهميدن ديگه . . .ولي فوق العاده بود پايانش ! خيلي جذاب بود
مجتبي هم درست ميگه ؛ اگه ادامش بده بد جوري خرابش ميكنه .
ragbar12
04-04-2009, 00:29
در كل مرد 2000 چهره سريال خوبي بود ولي به پاي 1000 چهره نميرسيد
ما در اين مجموعه بيشتر به پشت صحنه ها خنديديم تا خود فيلم ولي در 1000 چهره كل فيلم وموضوعش جالبتر و قشنگتر ساخته شده بود.
ديگه فكر نكنم 3000 چهره رو بسازه ولي امكان داره سريال اينده مديري تو برره باشه .
اگر اين سريال رو با برره ادامه بده كارش به شدت خز ميشه . مهران مديري اين اشتباه رو نميكنه ..!! اگر بخواد طنز بسازه واسه سال آينده ؛ يا يك 90 قسمتي ؛ احتمالا يك سالي به خودش استراحت ميده و بعد از پيدا كردن يك سوژه ي ايده آل كارش رو شروع ميكنه . مطمئنا ديگه تاريخ مصرف هزار چهره تموم شدست ؛ برره هم همينطور . كساني هم كه فك ميكنن سوژه ي بعدي مديري مخلوطي از برره و 1000 چهره هست اشتباه ميكنن ! نميخواد كه زير آسمان شهر بسازه كه . . .
یا باید زندان میرفت که آخر فیلم خیلی بد و تلخ تموم میشد یا اینکه تبعید بشه.اگه اسم هر منطقه ای رو میومرد مردم اونجا اعتراض میکردند پس چه جایی بهتر از برره خیالی.
مطمئنا دیگه مرد 2000 چهره رو ادامه نمیده.
سلام
یه مجموعه طنز دیگه از مهران مدیری هم تموم شد با تمام فراز نشیبی که داشت...از آزاد شدنش از زندان تا از دست دادن شغل و نامزدش وبی اعتمادی والدینش به اون تا تصمیم به عوض کردن شخصیتش به عمد البته از روی ناچاری(اون صحنه ای که با آینه نگاه میکنه عینکش رو بر می داره و به عنوان مهران مدیری خودش رو به تهیه کننده معرفی میکنه... این نکته یکی از تفاوتاش با مرد هزار چهره هستش که خودش انتخاب میکنه که کی باشه البته باز هم در ادامه روند سری قبل رو ادامه میده و اونو با شخصییتهای دیگه اشتباه می گیرن)
شخصیت شصتچی هم در کل مردیه که اصلا کلمه نه تو دهنش نمی چرخید و نه گفتن بلد نبود همه بدبختیش هم به خاطر همینه..
خیلی رسمی و کتابی حرف میزنه حتی در بد ترین شرایط... به یه لیوان آب میگه ایشون[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من از دو تا از سکانسا خیلی خوشم اومد یکیش اونجا که لحن صحبت کردنش با بازغی عوض میشه و انگار داره اون از بازغی باز جویی مینکه و سوال میکنه کی من رو فروخت و... یکی دیگه هم همون صحنه ای که خودشو تو آینه نگاه میکنه و در فکر جا زدن خودش جای مهران مدیری هستش...
شخصیتهای مربی و خلبانش به نظر من جالب ترو از موقعیت های طنز بهتری بهره میبرد مخصوصا اتفاقات افشا گرانه فوتبالش...
یکی از اشکالات این مجموعه اتکای بیش از حدش به مدیری بود همچنین می تونست از بازیگرای بهتری هم استفاده کنه...[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آخرش یکم عجیب غریب تموم شد اتصال برره ایها به مرد هزار چهره...البته یه برداشت سیاسی هم میشه داشت مثلا در مجموعه شبهای برره کیانوش به خاطر نوشتن مسایل انتقادی بر علیه دولت به او ناکجا آباد تبعید شد حالا هم شصتچی به خاطر بی کاری و اخراج ناحقش از یه ارگان دولتی به اون راه کشیده شد. البته شاید من اشتباه میکنم و زیادی جدیش گرفتم...این یه برداشت آزاد از خودم بود.
در آخر هم از مهران مدیری و تیم سازنده این مجموعه به شخصه تشکر میکنم و به همشون خسته نباشید میگم.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موفق باشید [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مثل اينكه مهران مديري اعلام كرده اين اخرين كار طنزش بوده در تلويزيون!
Fate2646
04-04-2009, 04:18
واقعا اخرش خوب بود اونجا هم که گفت ازادی من واقعا فک کرم ازادش کردن مدیریم واقعا خوب میتونه یه نقش درامو بازی کنه که اشک تو چشم ادم حلقه بزنه شاید اگه کس دیگه ای بود این تاثیرو نداشت داره کم کم جزو یکی از بزرگان ایران میشه .
برره هم نمیتونن ادامه بدن چون کلی افکت حرفه ای میخواد برای تطبیق شیر فرهادو شصت چی همش که نمیشه تو دو تا نما باشن که تو نود شبی نمیشه از پسش براومد
مثل اينكه مهران مديري اعلام كرده اين اخرين كار طنزش بوده در تلويزيون!
شایعه است
هر دفعه همچین چیزی شایعه میشد ولی چند وقت بعد مدیری با یک کار تازه میومد
به این حرف ها نباید توجه کرد...هر وقت خودش اعلام کرد اون موقع درسته
arash66_2m
04-04-2009, 08:39
سلام.
برره ! واااااااای که نگو ...
ولی فکر نکنم به زودی ها شاهد ادامه روند - برره باشیم یا ولش می کنه که یه طنز دیگه کار کنه. یا به قولی استراحت و بعدش ببینه چی میشه.
ولی در کل این سری هم جالب بود.
من با قسمت فوتبال و خلبانه زیادی حال کردم.:31:
ولی اصلا به پای مرد 1000 چهره نمی رسه.
امیدوارم هر چه زودتر دوباره هم برگرده...
:40:
واقعا دیروز هم خنده دار بود و هم بلافاصله بعد از خنده اشک ادم سرازیر شد
اونجا که میگفت برم یه جای دور ... یه جایی که نه کسی منو بشناسه و نه من کسو بشناسم ... یه جایی که هیچکی منو اذیت نکنه ، منم هیچکیو اذیت نکنم ...
mahsa1469
04-04-2009, 09:41
به نظر من که خوب تمومش کرد ....
خیلی هنر میخواد که شصت چی رو اینطوری به برره بچسبونی.
من که خیلی با قسمت آخرش حال کردم:27:
ازین به بعد میتونه هزار جور این سریال رو ادامه بده
دم آقای مدیری گرم لطف عالی مستدام...:11:
shahriar_sh_2007
04-04-2009, 10:02
آخرش خوب تموم شد .به یاد بهترین کار مهران مدیری شب های برره بود حال کردم.ولی در مجموع مرد هزار چهره که پارسال پخش شد چون یه ایده نو بود بهتر از مرد دو هزار چهر بود. در مجموع سریالی خوبی بود ولی به سال گذشته نمیشد.
ali_ranger22
04-04-2009, 10:46
آخرش خیلی جالب بود ! شاید طنز بعدیش دوباره بره تو هوای برره !
omid2020-com
04-04-2009, 11:37
موافقم
آخرش خیلی قشنگ بود مخصوصا اون ترانه که آدم رو میبرد به حال و هوای شبهای برره
ولی فکر نکنم مهران مدیری بخواد سال دیگه سریال بسازه چون قراره یه فیلم سینمایی کار کنه (من این طور شنیدم)
یه، یکی دو سالی هست که جای یه 90 قسمتی توی شبکه 3 خالیه
JEFF_HARDY
04-04-2009, 12:10
پايانش غير منتظره بود،پشت صحنه هاش هم يا اينكه تكراري بود بازم خنده دار بود
90 قسمتي قشنگ كسي بجز خود مديري نمي تونه بسازه
Dreamland
04-04-2009, 12:18
مثل اينكه مهران مديري اعلام كرده اين اخرين كار طنزش بوده در تلويزيون!
نگید بابا
من که نمیتونم
tekken god
04-04-2009, 13:30
من هم مثل ali_ranger22 فکر می کنم .
البتّه احتمال می دم که دوباره بعد یه مدّتی ( شاید 3-2 سال ) یه 90 قسمتی بسازه که مثلاً شصتچی میاد تو برره بعد 10 سال میان برش بگردونن مثل کیانوش می گه نه من می خوام بمونم .
بعد همینجوری ادامه پیدا می کنه .
در مورد آخرش هم از یه نظر خیلی بد تموم شد .
مادر و پدرش رو گذاشت رفت 10 سال تبعید شد .
آدم یه جوری می شه !
DaRiOuShJh
04-04-2009, 13:50
اینا هم که همش آخراشون رو هول هولی تموم میکنن
من که بیشتر از 2-3 قسمتش رو ندیدم ولی تو طنز های ایرانی خیلی جلبه
اینطور که میگن مهران مدیری رو هم به نام مرد طنز ایران تو هالیوود هم میشناسن
البته فقط شنیدم
می تونست اینجوری تموم بشه:
نقش سیامک انصاری در برره پیداش کنه بگه اه... شیرفرهاد اینجا چیکار می کنی؟ پاشو بریم.
masoudtr
04-04-2009, 14:01
قسمت اخرش 10 دقیقه بود الکی با پشت صحنه و خلاصه قسمت قبل کشش دادن
سال ديگه شب هاي برره 2 رو با هم مي بينيم (فكر كنم)
mahsa1469
04-04-2009, 14:05
می گما این کیانوش و شیر فرهاد از زمان رضاخان تا الآن چه قدر جوون مونده بودنا
JEFF_HARDY
04-04-2009, 14:06
قسمت اخرش 10 دقیقه بود الکی با پشت صحنه و خلاصه قسمت قبل کشش دادن
پارسال هم تو قسمت آخر همون قسمت اول و دادگاه رو پخش كردن كه تكراري بود،نمي دونم چرا اينجوري با كاراش پايان ميده مديري،انگار واسش مهم نيست
mahsa1469
04-04-2009, 14:07
قسمت اخرش 10 دقیقه بود الکی با پشت صحنه و خلاصه قسمت قبل کشش دادن
کاش حداقل پشت صحنه ها جدید بودن یا از قسمت اول نشون نمی دادن تا الآن برامون جالب بودن فقط دو سه تا جدید توشون بود یکیش مال این قسمت و بقیه هم مال اون قسمتی که به خاطر برنامه ی نود نشون ندادن
کسی آهنگ ÷ایانی قسمت آخر رو نداره؟؟؟
منظورم تیترا÷ه...
DaRiOuShJh
04-04-2009, 14:53
اون آهنگه که همون آهنگه شب های برره بود دیگه
resident_evil
04-04-2009, 14:55
اون آهنگه که همون آهنگه شب های برره بود دیگه
نه آهنگ آخره آخرش موقع تيتراژ !!!
می گما این کیانوش و شیر فرهاد از زمان رضاخان تا الآن چه قدر جوون مونده بودنا
منم همینو گفتم ولی بهم گفته شد گیر نده بابا!!
میتونست اسمهای دیگه ایی انتخاب کنه...مثلا شیر محمد88:31:
یعنی بازم میره تو فازه برره؟
آقای مدیری توی یک جمع می توانید جوک تعریف کنید؟
شوخی می کنید؟ جوک تعریف کنم ؟! محال است بتوانم چنین کاری انجام دهم. اصلا تا دوره نوجوانی فکر میکردم ٬ شاد بودن ٬ آواز خواندن و هر کاری که آدم را سرخوش نشان دهد ٬ کاری است به شدت جلف . به نظرم هیچ چیز بهتر از متانت نبود.
این نظرتان تغییر کرده؟
هنوز تغییر اساسی نکرده است، فقط شکلش عوض شده . حالا به نظرم شادی ٬ جلف بودن و سبک بودن نیست و آدم متین الزاما آدمی نیست که نگوید و نخندد! به این نتیجه رسیده ام که شادی اساسا یک چیز درونی است و میتوان متین بود و در عین حال از درون شاد بود و احساس خوشبختی کرد.
مدیری از نگاهی دیگر
وقتی این روزها مرد دوهزار چهره را مشاهده می کنید و مهران مدیری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] lRDklODclRDglQjElRDglQTclRDklODYrJUQ5JTg1JUQ4JUFGJ URCJThDJUQ4JUIxJURCJThD&b=5) جدی و تلخ را در نقش خودش ببینید حتما این جملات مهران مدیری را که در ادامه می آید را قبول می کنید: من اصلا آدم اجتماعی نیستم . به شدت درونگرایم و به شدت از جمع ٬ شلوغی و شادی گریزانم. نگاه اغلب مردم به من این طور است که آدم بسیار شاد و شنگول و بذله گو و حاضر جوابی هستم ٬ ولی اصلا این طور نیست . تنهایی را بیشتر دوست دارم و اصلا طاقت هیاهو و شلوغی را ندارم.
متولد سرآسیاب
مهران مدیری در میدان بروجردی، سر آسیاب دولاب متولد شده است . او از دوران کودکی آن چیزهایی که در ذهنش به صورت یک لکه مانده، یک خانه دو طبقه کوچولو و معمولی است . آنها درطبقه پایین زندگی میکردند و طبقه بالا میهمانخانه بود . مهمترین وسیله در آن اتاق ٬ یک پیانو بود ٬ تعداد زیادی صفحه کلاسیک و مقدار زیادی هم کتاب.
خب وجود یک پیانو در آن محله بسیار عجیب بود و اتفاقا صدای همسایه ها در آمده بود که این چه سر و صدایی است که صبح تا شب از خانه شما بیرون می آید. مخصوصا اینکه برادرش که صاحب پیانو بود همیشه یا شوپن میزد یا باخ و یا راخمانینف . برای همین مهران مدیری هم وقتی توی کوچه با بچه ها تیله بازی و لاستیک بازی میکرد مثل بقیه بود اما وقتی به میهمانخانه میامد و وارد دنیای دوست داشتنی خودش می شد، احساس تنهایی میکرد ٬ چون هیچکدام از آن دوست ها آن چیزها را نمی فهمیدند .
فلسفه هگل
کودکی مدیری اصلا شبیه بچه های دیگر نبود . دوستان زیادی نداشت و احساس تنهایی میکرد . دوست داشت توی آن اتاق نشسته و کتاب ها را ورق بزند ٬ اسم هایشان را حفظ کرده و عکس هایشان را نگاه کند . یک روز یکی از دوستان برادرش به شوخی از او می پرسد آیا این کتاب را خوانده ای ٬ این اسمش چیست ؟ مدیری بلافاصله می گوید : فلسفه هگل . او تعجب می کند که مهران چطور اسم جنین کتابی را توانسته است ادا کند . مدیری در ادامه به او می گوید این که چیزی نیست ٬ تازه من میدانم که چه چیزی توی آن نوشته شده وشروع می کند به صورت طوطی وار چیزهایی که در ذهنش ماند بود را برایش تعریف کردن .
خواب سالوادور دالی
برادر مهران مدیری رشته اش زیست شناسی بود و همین باعث شد که او به زیست شناسی هم علاقمند شود و کتاب های زیادی در این زمینه بخواند. بخصوص در زمینه زندگی حیوانات و کتاب های داروین و…این علاقه هنوز هم در زندگی اش مانده و یکی از بهترین ساعات زندگی او ساعت هایی است که فیلم های مستند حیوانات را می بیند! البته شیطنت های مهران مدیری پایانی نداشت . او پنهان از برادرش میرفت سر کتاب هایش ٬ چندتایی کتاب داشت از سالوادور دالی که او آنها را خیلی دوست داشت و شب خوابشان را میدید.
بیهوده ترین و پوچ ترین
در ریاضیات همیشه خنگ بود . مدیری هنوز که هنوز است علت ریاضیات در جهان را نمیداند .یعنی بنظرش بیهوده ترین و پوچ ترین درس است و هیچ وقت نمره ای بالاتر از 2 در این درس نگرفت! در درسهایی هم که به ریاضی مربوط است مثل جبر ، فیزیک و غیره ، هیچ وقت موفق نبود .مدیری از ریاضی متنفر بود . به عقیده او فقط در حد جمع و تفریق مفید فایده است. بیشتر از جمع و تفریق ، نه اینکه به درد نمیخورد ، استاد! آن را درک نمیکند .
علاقه به نوری
مدیری در سالهای اخیر در عرصه موسیقی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] lRDklODglRDglQjMlREIlOEMlRDklODIlREIlOEM%3D&b=5) فعالیت قابل توجهی داشته است او چند سال پیش که کاستی را بیرون داده بود بدلیل علاقه ای که به صدای محمد نوری داشت آن را به نوری تقدیم کرده بود .البته او به استاد شجریان هم علاقه بسیاری دارد وزمانی گفته بود :حاضر است به خاطر شجریان خودکشی کند!
مدیری تحصیلات آکادمیک درموسیقی نداشته، سلفژ را به صورت علمی نخوانده ، اما به واسطه برادر پیانیستش می داند چایکوفسکی در شنبه سال فلان از کنسرواتور که بیرون آمد کجا رفت و به مادام فون مک چی گفت و باعث خلق چه اثری شد. همیشه موسیقی کلاسیک در خانه آنها شنیده میشد به همین خاطر شاید تاریخ موسیقی کلاسیک را به خوبی بداند. شروع هر اثری را که برایش بگذارند می داند مال کیست ، چه سالی است ، چه سبک و چه دورانی است و تحلیلش چیست.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] GVjaWhrcWhpdDV1amZvLmdpZg%3D%3D&b=5 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
جدیتر از طنز
کسی که برخی اورا سلطان کمدی در تلویزیون می نامند از همان ابتدا به کار جدی بیشتر از طنز علاقه داشت ولی به گفته خودش اصلا اتفاقی وارد کار طنز شد. طی یک اتفاق علی عمرانی پیشنهاد همکاری را در نوروز 72 به او می دهد و اینطوری کار طنز شروع می شود او با داریوش کاردان و مرحوم خسروی ارتباط داشت و قرار بود با یک مجموعه طنز برای شروع سال 72 همکاری کند. از آنجا قضیه طنزپردازی او شروع شد. قبل از آن هم دوتا کار تئاتر داشت که طنز بود. یکی از آنها پانسیون بود که در تالار مولوی سال 66 اجرا شد.
مدیری تقریبا در 18 - 19 نمایش حضور داشت که به غیر از یکی که به عنوان آهنگساز ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] lRDklODclRDklODYlREElQUYlRDglQjMlRDglQTclRDglQjI%3 D&b=5) در آن بود ، در بقیه نمایشها بازیگر بود. مثل سیمرغ و هملت با دکتر صادقی، کیسه بوکس کار علی مؤذنی و … .
بعد چند کار تلویزیونی انجام می دهد ، یکی با ثریا قاسمی و چند کار مذهبی با مجتبی یاسینی، قبل تر از آن هم در رادیو کار میکرد.
صورت تلخ
حتما به تو گفته اند که صورت تلخی داری؟
بله، خیلیها از این هم فراتر می روند و می گویند آدم غمگینی هستی. خیلی وقتها درست است. در طول روز غمگینیم به شادیهایم میچربد. زود هم خودش را نشان میدهد. به قول یکی از دوستان غم اگر به جاهای ناجور نکشه، چیز خیلی بدی نیست. میتواند منشا خلاقیت هم باشد. ظاهرا در شرق برای غم اصالت بیشتری نسبت به شادی قائلند.
سالهای ممنوع الکاری
مدیری در دورانی ساعت خوش را ساخت که جای این نوع کار بسیار خالی بود. شاید یک بخش از موفقیت آن به خلاقیت فردی و همکاری خوب گروهی برمیگشت.اما بخش دیگر موفقیت آن به خاطر خلا این نوع کارها و این شکل از شادی در آن دوران بود. بعد مساله ساعت خوش آنقدر درشت شد که خیلی از مسائل جامعه را مثل آموزش وپرورش و جوانها را تحت تاثیر قرار داد. شنیده می شد آموزش و پرورش رسما از صدا و سیما شکایت کرد، چون آن سال افت تحصیلی وحشتناکی بروز کرد و آنها علتش را ساعت خوش میدانستند. حتما همه بچه ها سر کلاس از برنامه دیشب حرف میزدند. به جایی رسید که عکس مدیری و یارانش پشت تی شرت و آدامس چاپ شد. تلویزیون وقتی این وضعیت را دید ترجیح داد اول جلوی برنامه را بگیرد. چرا که میزان عواقب آن راحدس نمیزد. در آن دوران تا چند ماه روزی نبود که نشریات زرد به آدمهای گروه ساعت خوش به سخیف ترین شکل ممکن نپردازند. بعد هم تصمیم گرفته شد ساعت خوشیها هیچ کاری نکنند و این تصمیم به درازا کشید. در آن زمان به مدیران شبکه گفتند این آدمها دیده نشوند تا خود ما اعلام کنیم کی وقتش است. تا اینکه از اواخر 76 مدیری کاری را با محمد صالح علاء شروع می کند که تازه گفتند فقط میتواند بسازد و نه بازیگری.. تا 6 ماه گذشت و به برنامهء 77 رسید.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] jVzYmlvMmgweDBteWNoLmpwZw%3D%3D&b=5 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
فلانی در فیلم کیمیایی نباشد
بعد از ساعت خوش و بعد از کنار رفتن از تلویزیون چندین کار خوب سینمایی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] lREIlOEMlRDklODYlRDklODUlRDglQTclREIlOEMlREIlOEM%3 D&b=5) به مدیری پیشنهاد می شود. قرار بود ضیافت را مدیری بازی کند تا پای کلید زدن هم رفتند. روز آغاز آمدند و گفتند فلانی نباشد. سر فیلم سلطان هم عین همین اتفاق افتاد. خیلی کارهای خوب سینمایی و تاتر را در آن سه سال و نیم از دست می دهد و این برایش ضربه بزرگی بود.
۷۷
مهران مدیری در دوران بیکاری بیشتر به طراحی نوع کار فکر می کرد تا کار به شکل آیتم نباشد. در واقع در دوران بیکاری به طراحی و فرم جدید یک برنامه طنز فکر میکرد که این اتفاق در 77 افتاد. البته پس از سه ماه اول پخش، یعنی دقیقا از شهریور سال 77 کار اصلا عوض شد. در 77 مدیری سعی کرد فاصله را با بیننده کم کرده و حتی از روبرو با او صحبت کند این بزرگترین ویژگی آن برنامه بود. در آن زمان به مدیری می گفتند ما می دانیم شما برشت و فاصله گذاری و… می شناسید. اما مدیری معتقد است نمیتوان به برشت چسباند. او فکر می کرد بهتر است بیننده هر آنچه را روبرو و پشت صحنه اتفاق میفتد ببیند.
اتفاق خودش می افتد
مدیری همیشه دنبال آدم هایی میگرددکه میخواهد، کاری هم نداردکه بازیگرند یا نه؟ مهم این است که خودشان را جلوی دوربین بیاورند. این تاکید همیشگی او به بازیگرانش بوده است . بازیگرانی که با خیلی از آنها هم به صورت اتفاقی آشنا شده است.
مردم درگیری را دوست دارند
مردم گفت و گوها و درگیریهای زن و شوهرها را خیلی دوست دارند. این رامدیری زمانی درباره موفقیت برنامه ای مثل 77 گفته بود چون هر کس خودش راجای آن کاراکترها میگذارد و همذات پنداری میکند. به قول سروش صحت هیچ کس باور نمیکرد که برنامه 77 همین جوری 10 ماه روی آنتن برود، برنامه 77
برنامه جالبی در نوع خود بود گروه این مجموعه شب وقتی خداحافظی میکردند برای فردا صبح، هیچ چیز وجود نداشت. نه قصه، نه طرح؛ نه متن. بااین حال77 در زمان خود پر بیننده ترین برنامه تاریخ تلویزیون شناخته شد البته استاد مدیری الان دیگر آن نوع طنز را دوست ندارد.
ببخشید شما؟
ببخشید شما از برنامه های بعدی مدیری بود این برنامه نیز برنامه جالبی بود که به مسئله مشاغل می پرداخت. البته مدیری برخورد صریحی بابرخی آدمها دراین برنامه داشت مثلا آدمی که از شغلش دو میلیون در می آورد. وقتی میگفت من آب باریکه دارم مدیری باصراحت به او میگفت که او دروغ میگوید و البته گویا به طرف برنمیخورد. ببخشید شما به گفته خود مدیری به دلیل همین برخورد واقعی و صمیمی قضیه برایشان دوست داشتنی شده بود. مدیری د راین سالها همیشه اعتقاد داشته که معمولا کسی که حقیقت را می گویدخوشبخت می شود. این رک گوییها باعث شیرینی شد که در بطنش خیلی تلخ بود.
چرا مدیری همیشه خودش بازی می کند؟
اما واقعا چرا؟ دو دلیل داشت که باعث شد این وضعیت ادامه داشته باشد و شدیدتر شود. یکی اعتقاد خود مدیران ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] lRDglQUYlREIlOEMlRDglQjElRDglQTclRDklODY%3D&b=5) شبکه ها بود و هست. مدیری بارها می خواهد بازی نکرده و فقط کارگردانی کند ولی به شدت مخالفت شد. به نظر مدیران شبکه ها بازی مهران مدیری برای مردم مهم است . دلیل دیگرش این است که نویسنده ها این کار را نمی کنند. بارها مدیرانی از نویسندگانش خواسته بنویسید فلانی رفته مسافرت. در برنامه نود شب آنقدر التماس کرد که چندبار این کار را کردند. اما نویسنده ها هم میگفتند نمیشود، چی بنویسیم !
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] WZjOTE3dTV0bzhlOXNsLmpwZw%3D%3D&b=5 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
خود محوری کسب وکار من است
در زندگی آدم خود محوری هستی یا نه ؟!
بله ، ولی سعی میکنم منعطف باشم. تصمیمی که میگیرم معمولا درست است ، مگر اینکه قانع شوم که اشتباه کرده ام . این را البته خیلی نمی شود به برنامه سازی ربط داد . دلیل خودمحوری من در زندگی ، خود محوریم در برنامه نیست . چرا که اصلا خود محوری نیست و ما گروهی کار می کنیم.
تنهایی شخصی
مدیری زمانی در یک مصاحبه ای یکی از دلایل گرفتن برنامه هایش را ٬ تنهایی و خود محوری خوددانسته بود! او گفته بود : من تفکرات خودم را می سازم . منظورم محتوای برنامه نیست . ساختار برنامه و جنس بازی خودم . خیلی وقت ها ٬ در طول تاریخ آدم هایی که تنهایی شخصی شان بیشتر است ٬ توانسته اند آثار اجتماعی بهتری خلق کنند. از او پرسیده بودند این موضوع (خودمحوری ) شما را به عنوان یک آدم خودستا یا خودشیفته به دیگران معرفی نمی کند؟ مدیری در جواب گفته بود : نه٬ چون به شدت همراه با فروتنی و خواستن نظر دیگران است. من نظرم را خیلی محترمانه میگویم و دیگران به دو دلیل آن را قبول می کنند . یا اینکه درست می گویم و یا اینکه می خواهند دل من را نشکنند. من در کار مشورت می کنم اما به قول اطرافیانم تهش کار خودم را می کنم . شاید اسم این کار خودشیفتگی نباشد ٬ اما من دوست دارم تصمیم نهایی را خودم بگیرم.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] jdlaHdpMXZ4MDBya2U5LmdpZg%3D%3D&b=5 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دردسر والدین
مدیری پس از این همه کار طنزدر مجموعه جدی دردسر والدین بازی می کند او این کار را به خاطر علاقه اش به کار جدی انجام می دهد . او از مسئولیت خسته شده بود. دوست داشت در یک کار جدی بازیگر باشد که بعد از انجام کار به او بگویند خداحافظ . در حالیکه اشتباه می کرد .چون سنگینی این مجموعه به قدری بود که مثلا خودش 2 تا کار بسازد .
آرامش با رانندگی با سرعت زیاد
اما چه چیزهایی مدیری را عصبانی می کند؟ خودش زمانی به این سوال اینجوری جواب داده بود : دو مقوله است که من را خیلی عصبانی می کند و در واقع به سرحد جنون میرساند ، یکی آدمهایی که به کاری که به آنها مربوط نیست دخالت کنند و خارج از حیطه خودشان قدم بگذارند ، هرکسی آن کاری را که « باید » انجام ندهد و « نباید » انجام بدهد . به تعبیر برنارد شاو ، 80% آدمها ، انرژیشان صرف کارهایی می شود که به آنها مربوط نیست. دومین مقوله خیلی شخصی است ، اینکه من راجع به یک مساله جدی و مهم که ناراحتم کرده حرف بزنم و بعد ببینم که طرفم باور نکرده و لبخند بزند ، یعنی پوزخند بزند . این می تواند من را بکشد . دیوانه می شوم . موقعیت را ترک میکنم . عکس العمل بدی نشان نمی دهم . آن محیط را ترک می کنم . سوار ماشین می شوم و رانندگی می کنم . رانندگی با سرعت زیاد در اتوبانهای تهران آرامم می کند.
کتابخوار
طی سالهایی مدیری به قول خودش به شدت کتاب می خورده است ! بیشتر از همه نمایشنامه و رمان میخوانده . نویسندگان محبوبش مارکز ، تولستوی و تورگنیف بودند . به شعر هم علاقه خیلی زیادی دارد . شاعر اولش لورکا است، بعد شاملوست ، بعد مارگوت بیکل ، بعد حافظ … در موسیقی هم کنسرتهای ابوای ویوالدی مدیری را به حالت جنون ، به حالت پوچی میرساند .خیلی از آثار باخ هم روی او چنین تاثیری دارند . چیزی که بیشتر غمگینش میکند شعر است .اما سلیقه سینمایی مهران مدیری چگونه است ؟ او زمانی دراین زمینه مثال جالبی زده بود البته نه به خاطر شکل ایده آل سینما، بلکه بعنوان سینمایی که او دوست داشت . مثال او کارهای هال اشبی در اروپابود یا فیلمهایی مثل کراسینگار یا در ایران فیلم هامون .علاقهء شخصی مدیری ، سینمایی است که به روابط انسانی میپردازد، به طراحی آدمها، به عشق، به احترام و به خیلی چیزهای دیگر میپردازد.
بوگارت را دوست ندارم
چه بازیگرانی را دوست داری؟
نمی شود بین دنیرو و دوپاردیو یکی را انتخاب کرد . بازیگران مورد علاقه ام یک لیست بیست نفره درجه یک را شامل می شود .
5 تا از این بیست تا را بگو .
رابرت دنیرو ، ژرار دوپاردیو ، آنتونی کوئین ، مریل استریپ … کلارک گیبل را دوست ندارم ، همفری بوگارت را دوست ندارم …
فیلمهایی که دوست داری کدامها هستند ؟
« هملت » کوزینتسف را چهل دفعه دیدم و ممکن است هشتاد دفعه دیگر هم ببینم . « باراباس » یکی از فیلمهای محبوب من است ، « پاپیون » ، « فیلم کوتاهی درباره عشق » و … .
طنز مل بروکس
طنز صددرصد شخصی مدیری ، با کارهایی که تا بحال انجام داده است خیلی متفاوت است. این طنز شخصی مدیری اولا قصه هایش هیچ منطق و اصول خاصی نخواهد داشت. به گفته خود مدیری شاید بتوان کارهای مل بروکس را دراین زمینه مثال زد . حتما آن مدلی خواهد شد. یک جور طنز عجیب و غریب که بیشتر تماشاگر را حیرت زده می کند تا بخنداند و خیلی هم به اینکه این کار خواهد گرفت یا نه فکر نمی کند . کار شخصی یعنی همین که شخصا تصمیمی می گیرید ، آن را انجام می دهید و پای همه چیزش هم می ایستید.
مهران مدیری فمینیست
مهران مدیری همیشه درسالهای اخیر خودرا یک کار گردان مدافع زنان تصور کرده است .او همیشه سعی كرده به رغم آنچه در سریال و كارهای طنز ما دیده می شود، حضور خانم ها و عملكردشان و همچنین نوع شخصیت پردازی شان متفاوت باشد. معمولاً خانم ها در این نوع سرالچ ها یا در آشپزخانه دیده می شوند یا در حال بافتنی بافتن هستند. مدیری همیشه از این مورد پرهیز كرده . یعنی اگر مثلا شخصیتهای زن مجموعه هایش در خانه نشسته باشند كتاب می خوانند. شیشه پاك نمی کنند میوه می خوردند ولی میوه نمی شستند . مدیری همیشه مدعی بوده که اتفاقاً در كارهای ما شخصیت های مثبت همیشه خانم ها بوده اند و آقایان در قطب منفی قرار داشته اند.
آنها نابغه نیستند!
علی رغم این كه مردم فكر می كنند مدیری و دارودسته اش خیلی نابغه هستند، اما 80 درصد ماجراهایی كه می بینند، اتفاقی به ذهن او و یارانش می رسد. مدیری دراین باره می گوید : این اتفاقات با یك كلمه و یا دیدن یك چیز شروع می شود و بعد طراحی آن را انجام می شود . در پاورچین اسم شخصیت اصلی مجموعه فرهاد بود و یك روز می خواستم برای كار به اداره ای بروم و گفتم من فرهاد فلانی هستم. هنوز فامیلی نداشتم. نشستیم و درباره فامیلی ام فكر كردیم. من همین جوری به ذهنم رسید و گفتم برره، چون دیدم خود كلمه بامزه است و بی ربط. آن صحنه را با اسم فرهاد برره گرفتیم و تمام شد. بعد از 10 قسمت به این نتیجه رسیدیم كه این شخصیت ها باید از جایی آمده باشند. پیمان قاسم خانی و محسن چگینی گفتند خب از برره. چون نام خانوادگی شان برره است. بعد این سؤال پیش آمد كه برره كجاست؟ گفتیم به اسمش می آید كه روستا باشد. چه جور روستایی؟ روستایی بی هویت بی جا و مكان كه شاید خیلی آدم دارد و یكی شان كه مهندس شان باشد، فرهاد است.
اگر بیننده احساس كند كه طبیعت زندگی خودش را نمی بیند، دافعه پیدا می كند. مدیری همیشه به این موضوع اعتقادداشته.اتفاقی كه در مورد تله تئاترهایمان هم افتاده است به نظر او به همین خاطر است .او می گفت : دلیلش هم به خاطر نوع دكور، نوع لباس و نوع بازی بازیگران است كه نمی دانم چرا دوست دارند خارجی بازی كنند. چه جوری می شود خارجی بازی كرد و خارجی حرف زد و در عین حال ایرانی بود؟ برای همین است كه تله تئاتر مخاطب ندارد. در حالی كه سوژه ها به شدت جذاب است. هرچه كه از طبیعت زندگی دور باشد، بیننده را جذب نمی كند. بیننده نباید حس كند كه چیزی برایش ساخته شده است
سیستم مدیری
این روزها در سریال مرد دوهزار چهره ، مسعود شصتچی در نقش مهران مدیری با استانیسلاوسكی شوخی های جالبی کرده است .جالب است بدانید مدیری زمانی در گفت وگویی به قول خودش حرف بزرگی زده بود .او گفته بود :ما دو سبك بازی در دنیا داریم. یكی سبك استانیسلاوسكی است و دیگری فاصله گذاری برشتی. در مورد اول بازی باید دیده شود و در مورد دوم باید گفته شود كه من مهران هستم كه هملت را بازی می كنم. اما یك چیز دیگری هست میان این دو تا كه شاید سیستم مدیری باشد. خیلی حرف گنده ای زدم نه! به انتخاب برمی گردد. ما اصلاً چرا انتخاب بازیگر داریم؟ چرا براندو برای پدرخوانده انتخاب می شود و اسكوتنفسكی برای هملت؟ این به خاطر شباهت آن آدم ها به این شخصیت هاست. اسكوتنفسكی می تواند پدرخوانده بازی كند ولی هرگز نمی تواند مثل براندو باشد. براندو هم نمی تواند هملت باشد. اصلاً خصوصیات شخصیتی براندو هیچ ربطی به هملت ندارد. براندو در آمریكا متولد شده و مسائل و مشكلات و ضعف ها و فسادهای شخصیتی خودش را داشته است. یك جورهایی خودش در هالیوود، زندگی شخصی اش و… پدرخوانده بوده است. اسكوتنفسكی هم در زندگی خودش در روسیه، هملت به حساب می آمده است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] XBhZGY2ZmJ0ZWlrcmx6LmpwZw%3D%3D&b=5 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
شکستن استانداردهای تلویزیون
بازیگر و کار گردان مجموعه مرد دوهزار چهره از معدود هنرمندان بوده که به قول خودش یكسری استانداردهای موجود در تلویزیون را شكسته است . مثلا اگر اتفاقی در صحنه بیفتد كات می دهند و دوباره می گیرند. اما مدیری و یارانش این كار را نكردند. آنها این کارراز زمان مجموعه ساعت خوش آغاز کردندمدیری از همن ابتدا به یک نکته فوق العاده جالب اعتقاد داشته و آن این بوده که هر چیزی كه جدی تر است و مورد شوخی قرار گیرد، جذاب تر می شود. به خصوص در مورد خبر كه اشاره كردید. به همین خاطر درهمان برنامه ساعت خوش با برنامه های جدی چون مسابقه هفته (با اجرای مرحوم نوذری) ُتقویم تاریخ و اخبار سراسری شوخی می کرده است . ازنظر مدیری مثلاً اگر آدمی در حال سوت زدن است و به هوا نگاه می كند، ناگهان داخل جویی بیفتد، كمتر خنده دار است به نسبت آدمی كه خیلی حرف های قلمبه سلمبه می زند و مدرك پرفسور را هم دارد و در حین صحبت در مورد موضوعی بسیار جدی، داخل جویی می افتد، هر چه جدی تر، خنده دارتر. شوخی با اخبار چون موضوعی بسیار جدی و بدون شوخی است، بسیار مورد توجه قرار گرفت. هنر هفتم و مسابقه هفته هم همین طور بود.
چهار از بیست
از بیست به خودم چهار میدهم. مدیری این جمله را هنگامی گفته بود که به او گفته بودند تو که بازیگر کارهای قطبالدین صادقی در تئاتر بودهای، به این برنامه هایی که خودت می سازی به خودِ هنرمندت چند میدهی؟و مدیری به خود چهار ازبیست داده بود و گفته بود : چیزهایی که در ذهن دارم تا آنها را که روزی بسازم خیلی متفاوتند . منتها مدام از من این طور کار خواستهاند. دیگر افتادهام در این ورطه. هر بار که خواستهام وقفهای بیاندازم نشده،
غریزه مدیری
مدیری هر وقت با نویسندگان برنامه هایش صحبت می کند همیشه این را به آنها گفته است به طور غریزی می فهمد که فلان متن می گیرد یا نه و این برنامه یا قسمت از قسمت های خوب است یا نه. و واقعا همه می گویند که هر بار مهران مدیری چنین چیزی گفته . مدیری معتقد است این واقعا غریزی است .
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] nR1OXc3eDR1c2JhcWRwLmpwZw%3D%3D&b=5 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
کارهای هر شبی
تلویزیون ایران در سالهای اخیر توجه بسیاری به مجموعه هایی داشته که هرشب پخش می شود این مجموعه ها گاه طنز بوده اند و گاه جدی . مهران مدیری موفق ترین آدم در زمینه برنامه های هرشبی بوده است .او درباره راز موفقیتهای کار هر شب زمانی گفته بود :کار هر شب بازیگر خودش را می خواهد .یعنی بهترین بازیگران ایران را هم در کار هر شب دور هم جمع کنید ، مطمئن نباشید که کار بیننده داشته باشد. کار هر شب خصوصیات خودش را دارد . یک سری بچه های با استعداد و پر انرژی و شیطان! می خواهد که بداهه گو باشند . اعتماد به کارگردان داشته باشند .انعطاف داشته باشند و آدم های اهل شوخی باشند .فکر می کنم گروهی که ما الان داریم در حدخودشان شناخته شده اند . مدیری بازتابهای کارهایی که هرشب کرده است دراین سالها از کوچه و خیابان،روابط عمومی سازمان، از بچه های گروه،از فامیل هایشان و از اصطلاحاتی که بین مردم رایج می شود متوجه شده است .
گریه کردن از خنده
در سالهای اخیر برخی از هنرمندان سینما وتلویزیون به این متهم شده اند که به هر قیمتی می خواهند مردم را بخندانند . مدیری یکی از این متهمان بوده ولی او در مصاحبه ای دراین باره گفته است :ما در طول این سال ها نشان داده ایم به هر قیمتی نمی خواهیم مردم را بخندانیم. کارهای ما این را می گویند . سعی کردیم فکر در باشد و کمدی لودگی نباشد. فکر می کنم این طور بوده . در کمدی خیلی کار ها می شود کرد که بیننده از خنده گریه اش بگیرد .
بحث مهم سطح سلیقه
آیا می توان گفت که سطح سلیقه مردم پایین آمده .یک بحثی هست سر بحث سلیقه مردم که بالا و پایین می شود. کارگردان مرد دوهزار چهره همیشه جواب جالبی برای این سوال داشته : سطح سلیقه خیلی بالا پایین نمی شود. مردم ما به نظرم با هوش اند و شکل ایرانی کمدی در کشور ما شکل خاصی است که یک سری حدود را برایش باید رعایت کرد، خصوصا اینکه از تلویزیون پخش می شود. مردم از خیلی وقت پیش عادت کرده اند که آسان نخندند و این کار ما را مشکل تر کرده . الان دیگر کسی نمی تواند بسازد و برود ، مردم یقه اش را می گیرند.
منبع : سایت 7tir
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نويسنده بخشهاي ورزشي «مرد دوهزار چهره» به كارگرداني «مهران مديري» به برخي انتقادات مطروحه درباره بخش فوتبالي سريال به اظهارنظر پرداخت. «امير مهدي ژوله» نويسنده قسمتهاي فوتبالي سريال «مرد دوهزار چهره» درباره موضعگيريهايي كه عليه سه قسمت مربوط به بخش فوتبال در سريال «مرد دوهزار چهره»، شد و واكنشهايي كه نسبت به آن صورت گرفت،گفت: كساني كه خود درگير فوتبال هستند و يا آن را پيگيري ميكنند، ميدانند كه چنين مسائلي در فوتبال ما وجود دارد و بسياري از اين مشكلات علني شده و مسائلي است كه مخاطب نسبت به آنها آشنايي دارد و موارد عجيب و غريب يا نادري در اين سريال طرح نشده است.
وي افزود:بازخوردهايي كه من از سوي دوستان مطبوعاتيام و كارشناسان فوتبال و حتي دوستان فوتباليستم از اين بخشها دارم، همه حكايت از رضايت آنها داشت و از اين بخش خيلي خوششان آمده بود و معتقد بودند كه كار نقدي كه مطبوعات در مدت زمان بسياري ميتوانستند در فوتبال جا بياندازند، شما در سه قسمت ارائه داديد و نگرش آنها مثبت بود.
ژوله در پاسخ به اين سوال كه موقعيتهايي كه اين مربي جعلي فوتبال در آنها قرار مي گرفت و عكسالعملهايي كه از خود نشان داد، منجر به بروز يكسري مصداقسازيها در اين حوزه شد و بهويژه اينكه در بين اهالي فوتبال و ورزشينويسان پيامكهايي رد و بدل شد حاوي اينكه فلان ديالوگ و يا فلان موقعيت به فلاني اشاره داشت، شما از مصداق سازي در اين حوزه نترسيديد؟تصريح كرد: اگر ما ميخواستيم مصداقسازي كنيم، خيلي راحتتر بوديم و مصاديقي بود كه مردم آنها ميشناختند و با آنها آشنا بودند و ميشد با آنها اشاره و شوخي كرد و خيلي راحت با آنها كار كرد و اتفاقا كمدي آن هم بالاتر بود و خنده بيشتري هم ميگرفت. منتهي ما از اين كار بهشدت پرهيز كرديم به دو دليل. يكي اينكه در اين صورت مخاطب محدودتر ميشد و ديگر اينكه سريال تاريخ مصرف پيدا ميكرد و امكان داشت مردم الان آن را ببينند و بخندند اما يكماه ديگر جذاب به نظر نرسد.
نويسنده بخشهاي ورزشي مجموعه «مرد دوهزار چهره» در ادامه گفتوگو با فارس، اظهار داشت: ضمن اين كه ما از همان اول قراري با «مهران مديري» گذاشتيم كه به خاطر اينكه مخاطبانمان محدود نشوند، خيلي كلي اين مسايل را مطرح كنيم. چون مخاطبان سريال بسيار بيشتر از مخاطبان فوتبال هستند. درست است كه فوتبال مخاطبان بسياري دارد اما آنها همپوشاني با يكديگر ندارند و ما خواستيم كه اشارات و نقدهاي كلي داشته باشيم.
وي عنوان داشت: حتي جاهايي كه ممكن بود «مسعود شصتچي» در نقش مربي شبيه به فرد يا افرادي در حوزه فوتبال شود، به شدت پرهيز كردم. مثلا اين مربي چون از خارج آمده بود امكان داشت كه شبيه «افشين قطبي» به نظر بيايد. به همين دليل ما در يك ديالوگ آورديم كه مربيان ما تا به حال القابي نظير سلطان، ژنرال و امپراطور، داشتهايم، تو دوست داري چه لقبي داشته باشي؟ يعني امپراطور فرد ديگري بود و لقب افشين قطبي بود و اين مربي قلابي، آن نيست.
ژوله در ادامه گفت: اما در جاهايي كه مسعود شصتچي جو گير ميشد به ويژه در مصاحبههاي مطبوعاتياش، تا حدودي رفتارش شبيه برخي از مربيان بود و مثلا در جايي همه چيز را به شوخي برگزار ميكند، جاهايي به زمين و آب و هوا و داوران حمله ميكند و تحمل سوالات خبرنگاران را ندارد. در اين بخشها شايد مخاطبان شبيهاش را ديده باشند ولي بحث كاملا كلي بود.
«امير مهدي ژوله» در پاسخ به اين كه سابقه شما در عرصه مطبوعات چقدر حامي شما در نگارش اين بخشها بود؟، تصريح كرد: من 20 سال است كه مخاطب پر و پا قرص مطبوعات ورزشي هستم و از آن دوران كه هفتهنامههايي نظير البرز و فانوس و پهلوان و ... چاپ ميشد پيگير بودم تا آن دورهاي كه ابرار ورزشي تنها روزنامه ورزشي بود. من تمام كلاسهاي دبيرستانم را دير ميرسيدم چون دنبال خريدن مطبوعات ورزشي بودم و در موارد بسياري به خاطر خواندن بيش از اندازه مطبوعات ورزشي از كلاس اخراج ميشدم.
وي ادامه داد: كارم را هم از مطبوعات ورزشي آغاز كردم و در نشرياتي نظير تماشاگران، جهان فوتبال، ايران ورزشي، جام جم، چلچراغ و ... را داشتم و طنز ورزشي نوشتهام، يادداشت تخصصي درباره فوتبال نوشتهام و حتي سر تمرين تيمها حاضر شدهام و در حال حاضر نيز دوستان ورزشي نويس بسياري دارم. اشاره به پديده لمپنيزم و زيرآبزني و غيره نيز خيلي عجيب نيست و اتفاقات فراگيري است كه در زندگي ميافتد و نمونه كوچكترش در فوتبال نيز ميافتد.
نويسنده بخش فوتبال سريال «مرد دوهزار چهره» به كارگرداني «مهران مديري» در پاسخ به اين سوال كه ايده بخش فوتبال از كجا آمد؟ نيز عنوان داشت: اين موقعيت جزو موقعيتهاي سال گذشته بود كه طرح اولش اين بود كه مربي خارجي باشد و سال گذشته قرار بود، نقش رشيدپور را «علي پروين» بازي كند كه با كمبود زمان مواجه شديم و به امسال موكول شد، اما مشكلاتي در اين زمينه بود مانند اين كه زبان خارجي كه شصتچي قرار بود با آن صحبت كند، اول اين كه چه كسي ميخواست آن را ترجمه كند؟ و دوم اينكه چطور ميشد كه كسي نفهمد او اشتباه و غلط حرف ميزند؟ همچنين چون در چنين حالتي مجبور ميشد، دائم به زبان ديگري صحبت كند، امكان بسياري از كمديها گرفته ميشد. براي اينكه اين مشكل حل شود، ترجيح داديم كه مربي ايراني الاصلي داشته باشيم كه در خارج از كشور بزرگ شده و در حاشيه بوده و در حقيقت چهرهاي از او در دسترس نيست كه بلافاصله شصتچي لو برود.
وي درباره ناراحتي برخي از روزنامهنگاران از تصويري كه از آنها در اين سريال ارائه شده بود، نيز گفت: ما در كنفرانس مطبوعاتي نشان داديم كه خبرنگاران همه آنجا حضور داشتند و پس از پايان كنفرانس، دستيار شصتچي به او گفت كه بايد برويم به ديدن فلان روزنامهنگار و او گفت كه همه روزنامهنگاران كه اينجا بودند و دستيارش در پاسخ گفت: اين با بقيه فرق دارد. در حقيقت ما آن يك روزنامهنگار را جداي از بقيه قرار داديم.
يا در بخش ديگري روزنامهنگار گفت وقتي كه همه روزنامهها از تيم سيكاد تعريف ميكنند، من يك نفر چه بگويم؟
ژوله تصريح كرد: ما اين يك روزنامهنگار را استثناء قرار داديم و اگر كسي اين مطلب را قبول نداشته و آن را حاشا ميكند، من اين مطلب را به خبري ارجاع ميدهم كه مدتي پيش روي خروجي خبرگزاريها قرار گرفت با اين مضمون كه تعدادي از روزنامهنگاران مطرح ورزشي از طريق وزارت اطلاعات دستگير شدهاند و جرمشان هم تحصيل مال از طريق نامشروع بوده است و فكر ميكنم شايد هنوز هم بازداشت باشند چون دلالي ميكردند و كارشان خريد و فروش مربي و بازيكن بوده است.
وي با بيان اين كه من خودم در اين نشريات كار كردهام و افتخار شاگردي ورزشينويسان مطرح كشور را داشتهام و يا همكارشان بودهام، اظهار داشت: اين چيزي كه ما به تصوير كشيديم جزو موارد استثناء است كه متاسفانه قشر عظيم ورزشينويس كشور نيز بابت اين عده كم عذاب ميكشند.
ژوله در پايان درباره بحث جادوگري در تيمهاي ورزشي نيز گفت: اين بحث، بحثي است كه چندسالي است مد شده و چنين افرادي در تيمها متاسفانه وجود داشت كه ما از آن براي ورود به بخش بعدي استفاده كرديم. در حقيقت ما تيم بي در و پيكري را نشان داديم كه يك نفر آن را خريده و چند دلال هم دور آن را گرفتهاند و سؤاستفاده ميكنند و در مورد بازيكنان هم چنين مشكلاتي وجود دارد وگرنه بخشنامه فرهنگ اخلاقي تصويب نميشد كه بگويد چه مدل موها و ريش و سبيلهايي ممنوع است.
«مرد 2 هزار چهره» با استقبال دیگر آثار کارگرداناش رو به رو نشده، اما مدیری هنوز چهره روز تلویزیون است؛ آن چه درباره مهران مدیری نمیدانستید و از پرسیدناش وحشت داشتید...
از فعالیتهای غیر سینمایی تا علایق زیست شناسانه و فلسفی و موسیقی و روحیات شخصی و آرزوها و تنهاییها و حتی پیشنهاد بازی در فیلمی از مسعود کیمیایی و بازیگران و فیلمهایی که دوست دارد یا ندارد... این مطلب مفصلی است درباره موفقترین چهره تلویزیونی چند دهه اخیر که خواندناش برای علاقهمندان بیشمار این هنرمند توصیه میشود!
شکست برای مهران مدیری وجود ندارد. مدیری این جمله را چند سال پیش در پاسخ به سوال خبرنگاری که نظرش را درباره شکست پرسیده بود، گفته بود و حتی این بیت سعدی را نیز درادامه افزوده بود: به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل / که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
مردی که سرخوشی را جلف می داند
آقای مدیری توی یک جمع می توانید جوک تعریف کنید ؟
شوخی میکنید ؟ جوک تعریف کنم ؟! محال است بتوانم چنین کاری انجام دهم. اصلا تا دوره نوجوانی فکر میکردم ٬ شاد بودن ٬ آواز خواندن و هر کاری که آدم را سرخوش نشان دهد ٬ کاری است به شدت جلف . به نظرم هیچ چیز بهتر از متانت نبود.
این نظرتان تغییر کرده ؟
هنوز تغییر اساسی نکرده است . فقط شکلش عوض شده . حالا به نظرم شادی ٬ جلف بودن و سبک بودن نیست و آدم متین الزاما آدمی نیست که نگوید و نخندد! به این نتیجه رسیده ام که شادی اساسا یک چیز درونی است و میتوان متین بود و در عین حال از درون شاد بود و احساس خوشبختی کرد.
مدیری از نگاهی دیگر
در عیدمرددوهزار چهره را مشاهده کردید و مهران مدیری جدی وتلخ را درنقش خودش ببینید حتما این جملات مهران مدیری را که درادامه می آید را قبول می کنید :من اصلا آدم اجتماعی نیستم . به شدت درونگرام و به شدت از جمع ٬ شلوغی و شادی گریزانم. نگاه اغلب مردم به من این طور است که آدم بسیار شاد و شنگول و بذله گو و حاضر جوابی هستم ٬ ولی اصلا این طور نیست . تنهایی را بیشتر دوست دارم و اصلا طاقت هیاهو و شلوغی را ندارم
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
متولد سرآسیاب
مهران مدیری در میدان بروجردی . سر آسیاب دولاب متولد شده است .او از دوران کودکی آن چیزهایی که در ذهنش به صورت یک لکه مانده، یک خانه دو طبقه کوچولو و معمولی است . آنها درطبقه پایین زندگی میکردند و طبقه بالا میهمانخانه بود . مهمترین وسیله در آن اتاق ٬ یک پیانو بود ٬ تعداد زیادی صفحه کلاسیک و مقدار زیادی هم کتاب. خوب وجود یک پیانو در آن محله بسیار عجیب بود و اتفاقا صدای همسایه ها در آمده بود که این چه سر و صدایی است که صبح تا شب از خانه شما بیرون می آید. مخصوصا اینکه برادرش که صاحب پیانو بود همیشه یا شوپن میزد یا باخ و یا راخمانینف . برای همین مهران مدیری هم وقتی توی کوچه با بچه ها تیله بازی و لاستیک بازی میکرد مثل بقیه بود اما وقتی به میهمانخانه میامد و وارد دنیای دوست داشتنی خودش می شد ٬واحساس تنهایی میکرد ٬ چون هیچکدام از آن دوست ها آن چیزها را نمی فهمیدند .
فلسفه هگل
کودکی مدیری اصلا شبیه بچه های دیگر نبود . دوستان زیادی نداشت و احساس تنهایی میکرد .دوست داشت توی آن اتاق نشسته و کتاب ها را ورق بزند ٬ اسم هایشان را حفظ کرده و عکس هایشان را نگاه کند . یک روز یکی از دوستان برادر ش به شوخی از او می پرسد آیا این کتاب را خوانده ای ٬ این اسمش چیست ؟ مدیری بلافاصله می گوید : فلسفه هگل .او تعجب می کند که مهران چطور اسم جنین کتابی را توانسته است ادا کند . مدیری درادامه به او می گوید این که چیزی نیست ٬ تازه من میدانم که چه چیزی توی آن نوشته شده وشروع می کند به صورت طوطی وار چیزهایی که در ذهنش ماند بود را برایش تعریف کردن .
خواب سالوادوردالی
برادر مهران مدیری رشته اش زیست شناسی بود و همین باعث شد که او به زیست شناسی هم علاقمند شود و کتاب های زیادی در این زمینه بخواند. بخصوص در زمینه زندگی حیوانات و کتاب های داروین و...این علاقه هنوز هم در زندگی اش مانده و یکی از بهترین ساعات زندگی او ساعت هایی است که فیلم های مستند حیوانات را می بیند!البته شیطنتهای مهران مدیری پایانی نداشت .او پنهان از برادرش میرفت سر کتاب هایش ٬ چندتایی کتاب داشت از سالوادور دالی که او آنها را خیلی دوست داشت و شب خوابشان را میدید.
بیهوده ترین وپوچ ترین
در ریاضیات همیشه خنگ بود . مدیری هنوز که هنوز است علت ریاضیات در جهان را نمیداند .یعنی بنظرش بیهوده ترین و پوچ ترین درس است و هیچ وقت نمره ای بالاتر از 2 در این درس نگرفت ! در درسهایی هم که به ریاضی مربوط است مثل جبر ، فیزیک و غیره ، هیچ وقت موفق نبود .مدیری از ریاضی متنفربود . به عقیده او فقط در حد جمع و تفریق مفید فایده است. بیشتر از جمع و تفریق ، نه اینکه به درد نمیخورد ، استاد! آن را درک نمیکند .
علاقه به نوری
مدیری در سالهای اخیر در عرصه موسیقی فعالیت قابل توجهی داشته است او چند سال پیش که کاستی را بیرون داده بود بدلیل علاقه ای که به صدای محمد نوری داشت آن را به نوری تقدیم کرده بود .البته او به استاد شجریان هم علاقه بسیاری دارد وزمانی گفته بود :حاضر است به خاطر شجریان خودکشی کند!
مدیری تحصیلات آکادمیک درموسیقی نداشته، سلفژ را به صورت علمی نخوانده ، اما به واسطه برادر پیانیستش میداند چایکوفسکی در شنبه سال فلان از کنسرواتور که بیرون آمد کجا رفت و به مادام فون مک چی گفت و باعث خلق چه اثری شد. همیشه موسیقی کلاسیک در خانه آنها شنیده میشدبه همین خاطر شاید تاریخ موسیقی کلاسیک را به خوبی بداند. شروع هر اثری را که برایش بگذارند می داند مال کیست ، چه سالی است ، چه سبک و چه دورانی است و تحلیلش چیست
جدیتر از طنز
کسی که برخی اورا سلطان کمدی درتلویزیون می نامند از همان ابتدا به کار جدی بیشتر از طنز علاقه داشت ولی به گفته خودش اصلا اتفاقی وارد کار طنز شد. طی یک اتفاق علی عمرانی پیشنهاد همکاری را در نوروز 72 به او می دهد و اینطوری کار طنز شروع می شود او با داریوش کاردان و مرحوم خسروی ارتباط داشت و قرار بود با یک مجموعه طنز برای شروع سال 72 همکاری کند. از آنجا قضیهء طنزپردازی او شروع شد. قبل از آن هم دوتا کار تئاتر داشت که طنز بود. یکی از آنها پانسیون بود که در تالار مولوی سال 66 اجرا شد.
مدیری تقریبا در 18 ،19 نمایش حضور داشت که به غیر از یکی که به عنوان آهنگساز در آن بود ، در بقیه نمایش ها بازیگر بود. مثل سیمرغ و هملت با دکتر صادقی، کیسه بوکس کار علی مؤذنی و ...
بعد چند کار تلویزیونی انجام می دهد ، یکی با ثریا قاسمی و چند کار مذهبی با مجتبی یاسینی، قبل تر از آن هم در رادیو کار میکرد.
صورت تلخ
حتما به تو گفته اند که صورت تلخی داری؟
مهران مدیری: بله، خیلیها از این هم فراتر میروند و میگویند آدم غمگینی هستی. خیلی وقتها درست است. در طول روز غمگینیم به شادیهایم میچربد. زود هم خودش را نشان میدهد. به قول یکی از دوستان غم اگر به جاهای ناجور نکشه، چیز خیلی بدی نیست. میتواند منشا خلاقیت هم باشد. ظاهرا در شرق برای غم اصالت بیشتری نسبت به شادی قائلند.
سالهای ممنوع الکاری
مدیری در دورانی ساعت خوش را ساخت که جای این نوع کار بسیار خالی بود. شاید یک بخش از موفقیت آن به خلاقیت فردی و همکاری خوب گروهی برمیگشت.اما بخش دیگر موفقیت آن به خاطر خلا این نوع کارها و این شکل از شادی در آن دوران بود. بعد مساله ساعت خوش آنقدر درشت شد که خیلی از مسائل جامعه را مثل آموزش وپرورش و جوانها را تحت تاثیر قرار داد. شنیده می شد آموزش و پرورش رسما از صدا و سیما شکایت کرد، چون آن سال افت تحصیلی وحشتناکی بروز کرد و آنها علتش را ساعت خوش میدانستند. حتما همهء بچه ها سر کلاس از برنامه دیشب حرف میزدند. به جایی رسید که عکس مدیری و یارانش پشت تی شرت و آدامس چاپ شد. تلویزیون وقتی این وضعیت را دید ترجیح داد اول جلوی برنامه را بگیرد. چرا که میزان عواقب آن راحدس نمیزد. در آن دوران تا چند ماه روزی نبود که نشریات زرد به آدمهای گروه ساعت خوش به سخیف ترین شکل ممکن نپردازند. بعد هم تصمیم گرفته شد ساعت خوشیها هیچ کاری نکنند و این تصمیم به درازا کشید. در آن زمان به مدیران شبکه گفتند این آدمها دیده نشوند تا خود ما اعلام کنیم کی وقتش است. تا اینکه از اواخر 76 مدیری کاری را با محمد صالح علاء شروع می کند که تازه گفتند فقط میتواند بسازد و نه بازیگری.. تا 6 ماه گذشت و به برنامهء 77 رسید
فلانی در فیلم کیمیایی نباشد
. بعد از ساعت خوش و بعد از کنار رفتن از تلویزیون چندین کار خوب سینمایی به مدیری پیشنهاد می شود. قرار بود ضیافت را مدیری بازی کند تا پای کلید زدن هم رفتند.روز آغاز آمدند و گفتند فلانی نباشد. سر فیلم سلطان هم عین همین اتفاق افتاد. خیلی کارهای خوب سینمایی و تاتر را در آن سه سال و نیم از دست می دهد و این برایش ضربهء بزرگی بود.
مهران مدیری در دوران بیکاری بیشتر به طراحی نوع کار فکر میکرد تا کار به شکل آیتم نباشد. در واقع در دوران بیکاری به طراحی و فرم جدید یک برنامه طنز فکر میکرد که این اتفاق در 77 افتاد. البته پس از سه ماه اول پخش، یعنی دقیقا از شهریور سال 77 کار اصلا عوض شد. در 77 مدیری سعی کرد فاصله را با بیننده کم کرده و حتی از روبرو با او صحبت کند این بزرگترین ویژگی آن برنامه بود.در آن زمان به مدیری می گفتند ما میدانیم شما برشت و فاصله گذاری و... میشناسید. اما مدیری معتقد است نمیتوان به برشت چسباند. او فکر می کرد بهتر است بیننده هر آنچه را روبرو و پشت صحنه اتفاق میفتد ببیند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اتفاق خودش می افتد
مدیری همیشه دنبال آدم هایی میگرددکه میخواهد، کاری هم نداردکه بازیگرند یا نه؟ مهم این است که خودشان را جلوی دوربین بیاورند. این تاکید همیشگی او به بازیگرانش بوده است .بازیگرانی که با خیلی از آنها هم به صورت اتفاقی آشنا شده است.
مردم درگیری را دوست دارند
مردم گفت و گوها و درگیریهای زن و شوهرها را خیلی دوست دارند.این رامدیری زمانی درباره موفقیت برنامه ای مثل 77 گفته بود چون هر کس خودش راجای آن کاراکترها میگذارد و همذات پنداری میکند.به قول سروش صحت هیچ کس باور نمیکرد که برنامه 77 همین جوری 10 ماه روی آنتن برود، برنامه 77 برنامه جالبی در نوع خود بود گروه این مجموعه شب وقتی خداحافظی میکردندبرای فردا صبح، هیچ چیز وجود نداشت. نه قصه، نه طرح؛ نه متن. بااین حال77 درزمان خود پر بیننده ترین برنامه تاریخ تلویزیون شناخته شد البته استاد مدیری الان دیگر آن نوع طنز را دوست ندارد.
ببخشید شما؟
ببخشید شما از برنامه های بعدی مدیری بود این برنامه نیز برنامه جالبی بود که به مسئله مشاغل می پرداخت.البته مدیری برخورد صریحی بابرخی آدمها دراین برنامه داشت مثلا آدمی که از شغلش دو میلیون در می آورد. وقتی میگفت من آب باریکه دارم مدیری باصراحت به او میگفت که او دروغ میگویدوالبته گویا به طرف برنمیخورد.ببخشید شما به گفته خودمدیری به دلیل همین برخورد واقعی و صمیمی قضیه برایشان دوست داشتنی شده بود.مدیری دراین سالها همیشه اعتقاد داشته که معمولا کسی که حقیقت را میگویدخوشبخت میشود. این رک گوییها باعث شیرینی شد که در بطنش خیلی تلخ بود
چرا مدیری همیشه خودش بازی می کند؟
اما واقعا چرا؟دو دلیل داشت که باعث شد این وضعیت ادامه داشته باشد و شدیدتر شود. یکی اعتقاد خود مدیران شبکه ها بود وهست. مدیری بارها می خواهد بازی نکرده و فقط کارگردانی کندولی به شدت مخالفت شد.به نظر مدیران شبکه ها بازی مهران مدیری برای مردم مهم است. دلیل دیگرش این است که نویسنده ها این کار را نمیکنند. بارها مدیرانی از نویسندگانش خواسته بنویسید فلانی رفته مسافرت. در برنامه نود شب آنقدر التماس کرد که چندبار این کار را کردند. اما نویسنده ها هم میگفتند نمیشود، چی بنویسیم!
خود محوری کسب وکار من است
در زندگی آدم خود محوری هستی یا نه ؟!
مدیری: بله، ولی سعی میکنم منعطف باشم. تصمیمی که می گیرم معمولا درست است، مگر اینکه قانع شوم که اشتباه کرده ام. این را البته خیلی نمیشود به برنامه سازی ربط داد. دلیل خودمحوری من در زندگی، خود محوریم در برنامه نیست. چرا که اصلا خود محوری نیست و ما گروهی کار میکنیم
تنهایی شخصی
مدیری زمانی دریک مصاحبه ای یکی از دلایل گرفتن برنامه هایش را ٬ تنهایی و خود محوری خوددانسته بود! او گفته بود :من تفکرات خودم را میسازم . منظورم محتوای برنامه نیست . ساختار برنامه و جنس بازی خودم . خیلی وقت ها ٬ در طول تاریخ آدم هایی که تنهایی شخصی شان بیشتر است ٬ توانسته اند آثار اجتماعی بهتری خلق کننداز او پرسیده بودند این موضوع (خودمحوری )شما را به عنوان یک آدم خودستا یا خودشیفته به دیگران معرفی نمی کند؟مدیری در جواب گفته بود :نه٬ چون به شدت همراه با فروتنی و خواستن نظر دیگران است. من نظرم را خیلی محترمانه میگویم و دیگران به دو دلیل آن را قبول می کنند . یا اینکه درست می گویم و یا اینکه می خواهند دل من را نشکنند. من در کار مشورت می کنم اما به قول اطرافیانم تهش کار خودم را می کنم . شاید اسم این کار خودشیفتگی نباشد ٬ اما من دوست دارم تصمیم نهایی را خودم بگیرم.
دردسر والدین
مدیری پس از این همه کار طنزدر مجموعه جدی دردسر والدین بازی می کند او این کاررا به خاطر علاقه اش به کار جدی انجام می دهد . او از مسئولیت خسته شده بود. دوست داشت در یک کار جدی بازیگر باشد که بعد از انجام کار به او بگویند خداحافظ . در حالیکه اشتباه میکرد .چون سنگینی این مجموعه به قدری بود که مثلا خودش 2 تا کار بسازد .
آرامش با رانندگی با سرعت زیاد
اما چه چیزهایی مدیری را عصبانی می کند خودش زمانی به این سوال اینجوری جواب داده بود :دو مقوله است که من را خیلی عصبانی میکند و در واقع به سرحد جنون می رساند، یکی آدمهایی که به کاری که به آنها مربوط نیست دخالت کنند و خارج از حیطه خودشان قدم بگذارند ، هرکسی آن کاری را که « باید » انجام ندهد و « نباید » انجام بدهد. به تعبیر برنارد شاو ، 80% آدمها ، انرژیشان صرف کارهایی میشود که به آنها مربوط نیست. دومین مقوله خیلی شخصی است ، اینکه من راجع به یک مساله جدی و مهم که ناراحتم کرده حرف بزنم و بعد ببینم که طرفم باور نکرده و لبخند بزند ، یعنی پوزخند بزند . این میتواند من را بکشد. دیوانه می شوم. موقعیت را ترک میکنم . عکس العمل بدی نشان نمی دهم. آن محیط را ترک میکنم. سوار ماشین میشوم و رانندگی میکنم . رانندگی با سرعت زیاد در اتوبان های تهران آرامم می کند
کتابخوار
طی سال هایی مدیری به قول خودش به شدت کتاب میخورده است ! بیشتر از همه نمایشنامه و رمان میخوانده. نویسندگان محبوبش مارکز، تولستوی و تورگنیف بودند. به شعر هم علاقه خیلی زیادی دارد . شاعر اولش لورکا است، بعد شاملوست، بعد مارگوت بیکل، بعد حافظ ... در موسیقی هم کنسرتهای ابوای ویوالدی مدیری را به حالت جنون، به حالت پوچی میرساند .خیلی از آثار باخ هم روی او چنین تاثیری دارند. چیزی که بیشتر غمگینش میکند شعر است .اما سلیقه سینمایی مهران مدیری چگونه است؟ او زمانی دراین زمینه مثال جالبی زده بود البته نه به خاطر شکل ایده آل سینما، بلکه بعنوان سینمایی که او دوست داشت . مثال او کارهای هال اشبی در اروپابود یا فیلمهایی مثل کراسینگار یا در ایران فیلم هامون .علاقهء شخصی مدیری ، سینمایی است که به روابط انسانی میپردازد، به طراحی آدمها، به عشق، به احترام و به خیلی چیزهای دیگر میپردازد.
بوگارت را دوست ندارم
چه بازیگرانی را دوست داری ؟
مدیری: نمیشود بین دنیرو و دوپاردیو یکی را انتخاب کرد. بازیگران مورد علاقه ام یک لیست بیست نفرهء درجه یک را شامل میشود.
5 تا از این بیست تا را بگو.
مدیری: رابرت دنیرو ، ژرار دوپاردیو ، آنتونی کوئین، مریل استریپ... کلارک گیبل را دوست ندارم، همفری بوگارت را دوست ندارم...
فیلم هایی که دوست داری کدامها هستند؟
«هملت» کوزینتسف را چهل دفعه دیدم و ممکن است هشتاد دفعه دیگر هم ببینم . «باراباس» یکی از فیلمهای محبوب من است ، «پاپیون»، «فیلم کوتاهی درباره عشق» و ... .
طنز مل بروکس
طنز صددرصد شخصی مدیری ، با کارهایی که تا بحال انجام داده است خیلی متفاوت است.این طنز شخصی مدیری اولا قصه هایش هیچ منطق و اصول خاصی نخواهد داشت. به گفته خود مدیری شاید بتوان کارهای مل بروکس را دراین زمینه مثال زد. حتما آن مدلی خواهد شد. یک جور طنز عجیب و غریب که بیشتر تماشاگر را حیرت زده می کند تا بخنداند و خیلی هم به اینکه این کار خواهد گرفت یا نه فکر نمی کند . کار شخصی یعنی همین که شخصا تصمیمی می گیرید، آن را انجام می دهید و پای همه چیزش هم می ایستید.
مهران مدیری فمینیست
مهران مدیری همیشه درسال های اخیر خودرا یک کار گردان مدافع زنان تصور کرده است. او همیشه سعی كرده به رغم آنچه در سریال و كارهای طنز ما دیده می شود، حضور خانم ها و عملكردشان و همچنین نوع شخصیت پردازی شان متفاوت باشد. معمولاً خانم ها در این نوع سرالچ ها یا در آشپزخانه دیده می شوند یا در حال بافتنی بافتن هستند. مدیری همیشه از این مورد پرهیز كرده. یعنی اگر مثلا شخصیتهای زن مجموعه هایش در خانه نشسته باشند كتاب می خوانند. شیشه پاك نمی کنند میوه می خورد ند و لی میوه نمی شستند. مدیری همیشه مدعی بوده که اتفاقاً در كارهای ما شخصیت های مثبت همیشه خانم ها بوده اند و آقایان در قطب منفی قرار داشته اند.
آنها نابغه نیستند!
علی رغم این كه مردم فكر می كنند مدیری ودارودسته اش خیلی نابغه هستند، اما 80 درصد ماجراهایی كه می بینند، اتفاقی به ذهن او ویارانش می رسد. مدیری دراین باره می گوید: این اتفاقات با یك كلمه و یا دیدن یك چیز شروع می شود و بعد طراحی آن را انجام می شود. در پاورچین اسم شخصیت اصلی مجموعه فرهاد بود و یك روز می خواستم برای كار به اداره ای بروم و گفتم من فرهاد فلانی هستم. هنوز فامیلی نداشتم. نشستیم و درباره فامیلی ام فكر كردیم. من همین جوری به ذهنم رسید و گفتم برره، چون دیدم خود كلمه بامزه است و بی ربط. آن صحنه را با اسم فرهاد برره گرفتیم و تمام شد. بعد از 10 قسمت به این نتیجه رسیدیم كه این شخصیت ها باید از جایی آمده باشند. پیمان قاسم خانی و محسن چگینی گفتند خب از برره. چون نام خانوادگی شان برره است. بعد این سؤال پیش آمد كه برره كجاست؟ گفتیم به اسمش می آید كه روستا باشد. چه جور روستایی؟ روستایی بی هویت بی جا و مكان كه شاید خیلی آدم دارد و یكی شان كه مهندس شان باشد، فرهاد است.
اگر بیننده احساس كند كه طبیعت زندگی خودش را نمی بیند، دافعه پیدا می كند. مدیری همیشه به این موضوع اعتقادداشته.اتفاقی كه در مورد تله تئاترهایمان هم افتاده است به نظر او به همین خاطر است .او می گفت : دلیلش هم به خاطر نوع دكور، نوع لباس و نوع بازی بازیگران است كه نمی دانم چرا دوست دارند خارجی بازی كنند. چه جوری می شود خارجی بازی كرد و خارجی حرف زد و در عین حال ایرانی بود؟ برای همین است كه تله تئاتر مخاطب ندارد. در حالی كه سوژه ها به شدت جذاب است. هرچه كه از طبیعت زندگی دور باشد، بیننده را جذب نمی كند. بیننده نباید حس كند كه چیزی برایش ساخته شده است
سیستم مدیری
این روزها در سریال مرد دوهزار چهره، مسعود شصتچی در نقش مهران مدیری با استانیسلاوسكی شوخی های جالبی کرده است .جالب است بدانید مدیری زمانی در گفت و گویی به قول خودش حرف بزرگی زده بود .او گفته بود :ما دو سبك بازی در دنیا داریم. یكی سبك استانیسلاوسكی است و دیگری فاصله گذاری برشتی. در مورد اول بازی باید دیده شود و در مورد دوم باید گفته شود كه من مهران هستم كه هملت را بازی می كنم. اما یك چیز دیگری هست میان این دو تا كه شاید سیستم مدیری باشد. خیلی حرف گنده ای زدم نه! به انتخاب برمی گردد. ما اصلاً چرا انتخاب بازیگر داریم؟ چرا براندو برای پدرخوانده انتخاب می شود و اسكوتنفسكی برای هملت؟ این به خاطر شباهت آن آدم ها به این شخصیت هاست. اسكوتنفسكی می تواند پدرخوانده بازی كند ولی هرگز نمی تواند مثل براندو باشد. براندو هم نمی تواند هملت باشد. اصلاً خصوصیات شخصیتی براندو هیچ ربطی به هملت ندارد. براندو در آمریكا متولد شده و مسائل و مشكلات و ضعف ها و فسادهای شخصیتی خودش را داشته است. یك جورهایی خودش در هالیوود، زندگی شخصی اش و... پدرخوانده بوده است. اسكوتنفسكی هم در زندگی خودش در روسیه، هملت به حساب می آمده است.
شکستن استانداردهای تلویزیون
بازیگر و کارگردان مجموعه مرد دوهزار چهره از معدود هنرمندان بوده که به قول خودش یكسری استانداردهای موجود در تلویزیون را شكسته است. مثلا اگر اتفاقی در صحنه بیفتد كات می دهند و دوباره می گیرند. اما مدیری و یارانش این كار را نكردند. آنها این کارراز زمان مجموعه ساعت خوش آغاز کردندمدیری از همن ابتدا به یک نکته فوق العاده جالب اعتقادداشته وآن این بوده که هر چیزی كه جدی تر است و مورد شوخی قرار گیرد، جذاب تر می شود. به خصوص در مورد خبر كه اشاره كردید. به همین خاطر درهمان برنامه ساعت خوش با برنامه های جدی چون مسابقه هفته (بااجرای مرحوم نوذری)ُتقویم تاریخ واخبار سراسری شوخی می کرده است .ازنظر مدیری مثلاً اگر آدمی در حال سوت زدن است و به هوا نگاه می كند، ناگهان داخل جویی بیفتد، كمتر خنده دار است به نسبت آدمی كه خیلی حرف های قلمبه سلمبه می زند و مدرك پرفسور را هم دارد و در حین صحبت در مورد موضوعی بسیار جدی، داخل جویی می افتد، هر چه جدی تر، خنده دارتر. شوخی با اخبار چون موضوعی بسیار جدی و بدون شوخی است، بسیار مورد توجه قرار گرفت. هنر هفتم و مسابقه هفته هم همین طور بود.
چهار از بیست
از بیست به خودم چهار میدهم.مدیری این جمله را هنگامی گفته بود که به او گفته بودند تو که بازیگر کارهای قطبالدین صادقی در تئاتر بودهای، به این برنامه هایی که خودت می سازی به خودِ هنرمندت چند میدهی؟ و مدیری به خود چهار ازبیست داده بود و گفته بود: چیزهایی که در ذهن دارم تا آنها را که روزی بسازم خیلی متفاوتند. منتها مدام از من این طور کار خواستهاند. دیگر افتادهام در این ورطه. هر بار که خواستهام وقفهای بیاندازم نشده،
غریزه مدیری
مدیری هر وقت با نویسندگان برنامه هایش صحبت می کند همیشه این را به آنها گفته است به طور غریزی می فهمد که فلان متن می گیرد یا نه و این برنامه یا قسمت از قسمت های خوب است یا نه. و واقعا همه می گویند که هر بارمهران مدیری چنین چیزی گفته. مدیری معتقد است این واقعا غریزی است.
کارهای هر شبی
تلویزیون ایران درسال های اخیر توجه بسیاری به مجموعه هایی داشته که هرشب پخش می شود این مجموعه ها گاه طنز بوده اند وگاه جدی .مهران مدیری موفق ترین آدم درزمینه برنامه های هرشبی بوده است .او درباره راز موفقیتهای کار هرشب زمانی گفته بود: کار هر شب بازیگر خودش را می خواهد .یعنی بهترین بازیگران ایران را هم در کار هر شب دور هم جمع کنید، مطمئن نباشید که کار بیننده داشته باشد. کار هر شب خصوصیات خودش را دارد. یک سری بچه های با استعداد و پر انرژی و شیطان! می خواهد که بداهه گو باشند. اعتماد به کارگردان داشته باشند .انعطاف داشته باشندوآدم های اهل شوخی باشند. فکر می کنم گروهی که ما الان داریم در حدخودشان شناخته شده اند . مدیری بازتابهای کارهایی که هرشب کرده است دراین سالها از کوچه و خیابان،روابط عمومی سازمان، از بچه های گروه،از فامیل هایشان و از اصطلاحاتی که بین مردم رایج می شود متوجه شده است.
گریه کردن از خنده
درسال های اخیر برخی از هنرمندان سینما و تلویزیون به این متهم شده اندکه به هر قیمتی می خواهند مردم رابخندانند .مدیری یکی از این متهمان بوده ولی او در مصاحبه ای دراین باره گفته است :ما در طول این سال ها نشان داده ایم به هر قیمتی نمی خواهیم مردم را بخندانیم. کارهای ما این را می گویند . سعی کردیم فکر در باشد و کمدی لودگی نباشد. فکر می کنم این طور بوده . در کمدی خیلی کار ها می شود کرد که بیننده از خنده گریه اش بگیرد .
بحث مهم سطح سلیقه
آیا می توان گفت که سطح سلیقه مردم پایین آمده .یک بحثی هست سر بحث سلیقه ی مردم که بالاو پایین می شود. کار گردان مرد دوهزار چهره همیشه جواب جالبی برای این سوال داشته: سطح سلیقه ی خیلی بالا پایین نمی شود. مردم ما به نظرم با هوش اند و شکل ایرانی کمدی در کشور ما شکل خاصی است که یک سری حدود را برایش باید رعایت کرد، خصوصا اینکه از تلویزیون پخش می شود. مردم از خیلی وقت پیش عادت کرده اند که آسان نخندند و این کار ما را مشکل تر کرده. الان دیگر کسی نمی تواند بسازد و برود، مردم یقه اش را می گیرند.
منبع : سرو
EASPORTS-FIFA
04-04-2009, 17:47
به نظرم قسمت آخر باحال نبود.چنگی به دل نزد!!
استقبال مخاطب برنامههاي نوروزي از سريال «مرد هزار چهره»، مهران مديري و همكارانش را بر آن داشت تا با ساخت سري دوم اين مجموعه با عنوان «مرد دو هزار چهره»، بار ديگر اين موفقيت را تكرار كنند. با اين تفاوت كه در سري جديد اين سريال، «مسعود شصتچي» تا حدودي بازگوشتر بود و خود خواسته وارد موقعيتهاي جديد شد؛ بيننده تلويزيوني در فروردين امسال او را «اشتباهي» به جاي خودش، يك مربي فوتبال، خلبان و جادو ديد.
حضور خبرنگار سرويس تلويزيون در پشت صحنه سريال «مرد دو هزار چهره»، با ضبط صحنههايي از موقعيت فوتبالي و ثبت پلانهاي داخلي اين اپيزود مصادف شد؛ صحنههايي كه علاوه بر خود مهران مديري در نقش مسعود شصتچي، بازيگراني چون فلور نظري، بيوك ميرزايي، الهام شعباني و اميرحسين كلانتري نيز حضور داشتند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مقابل در ورود به صحنه كه شامل اتاق پذيرايي بزرگ و مجللي است و به مديرعامل باشگاه «سيكاد» تعلق دارد، مقوايي سفيد پيش از همه جلب توجه ميكند. بر روي اين مقوا با خطي قرمز و درشت نوشته شدهاست: «در صحنه از صرف چاي و كشيدن سيگار جدا خودداري كنيد»
كمي جلوتر، بر روي يكي از مبلهاي استيل صحنه، مهران مديري در حالي كه گرمكني ورزشي به تن دارد، پس از استراحتي كوتاه نشسته و ديالوگهاي صحنه بعد را مرور ميكند. اتاق پر از المانها و وسايلي است كه حكايت از تمول صاحب خانه دارد، صاحبخانهاي كه در سريال «مرد دو هزار چهره» نقش او را بيوك ميرزايي بازي ميكرد.
در فاصله زماني نسبتا كوتاهي، ساير بازيگران نيز به مهران مديري ميپيوندند و هر كدام در حالي كه كاغذي به دست دارند، مقابل يكديگر ديالوگهايشان را تمرين ميكنند.
سرانجام نوبت به ضبط ميرسد؛ اما پيش از هر كار مديري با آرامشي خاص، يك بار نحوه ثبت پلانها را مرور ميكند. او از همان جايي كه نشسته با نگاه به مونيتوري كه كمي بزرگتر از مونتيورهاي معمول است و بر خلاف شيوه رايج رو به بازيگران قرار دارد، به تصويربردارانش ميگويد كه صحنهها را چگونه ميخواهد.
همه چيز براي ضبط صحنه آماده است و مهران مديري كه در زندگي شخصي و كارياش ، شخصيتي بسيار متفاوت از آن چه در سريالها از او شاهد هستيم، دارد، با گذاشتن عينك معروف خود به صورت، تبديل به همان «مسعود شصتچي» ميشود كه تماشاگر از او سراغ دارد.
فرمان ضبط از سوي دستيار كارگردان صادر ميشود و در چهرهي آرام و جدي مديري به ناگاه شيطنتهاي شصتچي سابقهدار ظاهر ميشود.
در اين پلان صحبت از مسابقه فوتبال است و اين كه پسر خانواده (با بازي اميرحسين كلانتري) بايد شادي پست مدرني را بعد از زدن گل از خود نشان دهد و با بالا كشيدن پيراهنش مقابل تماشاگران، جمله مورد دلخواه مادرش يعني «رفيق بي کلک، مادر» را به همگان نشان دهد.
فلور نظري هم با خطاب قرار دادن مهران مديري از او ميخواهد كه پس از زدن گل، حركتي جلف از خود نشان ندهند. و اما دختر خانواده(با بازي شعباني) كه با ظاهري كاملا فوتبالي روي مبل نشسته، به مديري ميگويد كه تيم را با چه نفراتي توي زمين بفرستد و از او ميخواهد كه «اين پسرهاي سوسول (اشاره به برادرش) را بيرون بگذارد تا مبادا النگوهايشان بشكند!»
اداي ديالوگها توسط بازيگران گاه با توضيحاتي از سوي مهران مديري همراه ميشود و آنها با رفع مشكل، بار ديگر ديالوگ را تكرار ميكنند. در اين بين افتادن شمعي از روي شمعدان بالاي كنسول هم براي لحظاتي كار را به تاخير مياندازد.
سرانجام ضبط پلانهاي اين سكانس از زواياي مختلف به پايان ميرسد و مهران مديري به همراه ساير بازيگران از طريق مونيتور، آن چه ثبت شده را آرام به تماشا مينشينند. اين آرامش حاكم بر صحنه در تمام لحظات كار وجود دارد و حتي زماني كه تصويربرداري انجام نميشود هم تمامي عوامل باصداهايي بسيار آرام و شبيه پچپچ با هم صحبت ميكنند.
بر اساس اين گزارش، سريال نوروزي «مرد دو هزار چهره» بمانند اغلب مجموعههاي مناسبتي تلويزيوني با فشردگي حجم كارها روبرو است و اين مساله همگي عوامل از جمله خود كارگردان، نويسندگان و بازيگران را به مشكل مياندازد.
در اتاق طبقه بالاي ساختماني كه به عنوان لوكيشين اصلي (محل فيلمبرداري) سريال «مرد دو هزار چهره» شناخته ميشود، امير مهدي ژوله مشغول نوشتن است و صحبتهاي كوتاه او نيز با هشدارهاي توام با شوخي مهران مديري براي رسيدن به موقع متنها همراه ميشود.
ژوله كه از اواخر تصويربرداري به صحنه وارد ميشود، با شنيدن ديالوگهايي كه ابتدا در ذهن او و ديگر همكارانش (خشايار الوند و محراب قاسمخاني)شكل گرفته و حال توسط بازيگران ادا ميشود، بيش از همه ميخندد.
ژوله درباره فشردگي كارها و تاثير منفي آن بر عوامل ميگويد: من از اولين كارم كه «شبهاي برره» بود تا به امروز همين گونه كار كردهام و تا به حال فيلمنامهاي را با دل راحت و سر فرصت ننوشتهام تا بگويم چه روشي بهتر است. شايد بتوان گفت اين شيوه كار به نوعي تخصص ما شدهاست؛ ما بهترين نويسندگان طنز نيستيم ولي اين مدل كار كردن را بلديم و ميدانيم چگونه در زمان كم ميتوان متن قابل قبولي را ارائه داد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
علاوه بر بازيگراني كه مقابل دوربين رفتند، بازيگراني چون سيامك انصاري، يوسف صيادي، برزو ارجمند، صدرالدين حجازي و علي لكپوريان نيز در پشت صحنه سريال «مرد دو هزار چهره» حضور دارند.
يوسف صيادي كه پس از سالها بار ديگر با مهران مديري همكاري ميكند، درباره اين همكاري ميگويد: به محض اينكه به من پيشنهاد داده شد پذيرفتم. خيلي راغب بودم و دوست داشتم بعد از مدتها با آقاي مديري كار كنم. با اينكه سر دو تا كار سينمايي بودم، بهگونهاي هماهنگي كردم كه بتوانم بيايم و با كمال ميل پذيرفتم و آمدم.
سيامك انصاري هم كه به بازيگر ثابت سريالهاي مديري تبديل شده، به اين نكته اشاره ميكند كه زياد دوست ندارد در كارهاي جدي بازي كند.
او كه نقش «كيانوش» در سريال «شبهاي برره» را خيلي دوست دارد، در پاسخ به اين پرسش كه آيا در سريالهاي مهران مديري نقشي هم بوده كه دوست نداشته اما بازي كردهاست؟ ميگويد: اگر شخصيتي كه به من پيشنهاد شده را دوست نداشتهام، مشخص بوده كه آن را دوست نداشتهام اما بازي كردهام.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
برزو ارجمند كه در بخش فوتبال سريال «مرد دو هزار چهره» بازي داشت، همزمان در سريال مناسبتي شبكه اول با نام «اشكها و لبخندها» نيز حضور دارد. با اين حال او ترجيح ميدهد كه صحبت درباره سريال حسن فتحي را به بعد موكول كند.
برزو ارجمند كه همزمان در سريال تاريخي «نردبام آسمان» حسين لطيفي هم بازي دارد، درباره تفاوت اين نقشها و مشكلاتي كه بازي همزمان در چند سريال براي بازيگر به همراه دارد، ميگويد: بازي در هر كدام از اين نقشها خيلي تفاوت دارد و اين تفاوت، تنها به كارهاي روز با كارهاي تاريخي محدود نميشود؛ بلكه حتي بازي در سريال «مرد دوهزارچهره» با بازي در سريال «اشكها و لبخندها» تفاوت دارد؛ اين تفاوتها در نوع نگارش، متن، نگاه كارگردان به بازيگر و متن بستگي دارد. و اگر غير از اين باشد بازيگر به ورطه تكرار ميافتد و اين اتفاق نبايد براي يك بازيگر بيفتد.
صدرالدين حجازي براي اولين بار است كه بازي در سريالي به كارگرداني مهران مديري را تجربه ميكند.
او درباره اين تجربه ميگويد: طي مدتي كه مشغول كار در سريال «مرد دو هزار چهره» هستيم، به لحاظ روحي و مالي، آرامش و امنيت درستي داريم و اين مساله از مديريت آقاي مديري نشات ميگيرد. او كارش را خوب بلد است و مخاطب عام و خاص تلويزيون را ميشناسند.
به اعتقاد حجازي مهران مديري تماشاگر را در شرايطي قرار ميدهد كه او را مجبور به فكركردن كند؛ او همه چيز را آماده در اختيار تماشاگر نميگذارد و همين ويژگي يكي از انگيزههاي اساسي حجازي براي پذيرفتن بازي در «مرد دو هزار چهره» بودهاست.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مهرداد شكرآبي، طراح گريم سريال «مرد دو هزار چهره» كه او هم به يكي از عوامل ثابت سريالهاي مديري مبدل شده و در سريالهاي «مرد هزار چهره»، «باغ مظفر» و «شبهاي برره» حضور داشته، از فشردگي كارها در مجموعههاي مناسبتي گلايه دارد و معتقد است اين شتابزدگي بر كيفيت كارها اثر منفي ميگذارد.
وي ميگويد: طبيعتا هر کاري شرايط خاص خودش را دارد؛ اما شرايط کار در سريال «مرد دوهزار چهره» يک مقدار با کارهاي قبلي من تفاوت بود. در واقع سرعت زيادي در اين کار حکمفرما بود و طبيعتا کارهايي که شخصيت و بازيگر زيادي دارند، انرژي زيادي را هم مي طلبند؛ زيرا علاوه بر حضور ثابت چند بازيگر محوري، مابقي هنرمندان به مرور انتخاب و معرفي ميشوند و اين باعث ميشود طراحي گريم در همان لحظهاي که قرار است بازيگر جلوي دوربين برود، انجام شود.
وي ادامه ميدهد: سختترين بخش کار براي گروه اين بود که تستهاي گريم را بدون داشتن فرصت کافي انجام دهيم؛ اما در کنار تمام سختيها، لحظات بسيار شاد و متنوعي هم داريم که خستگي تلاش شبانه روزي ما را از تن به در ميکند.
فروزان جليلي فر، طراح صحنه و لباس سريال «مرد دو هزار چهره» كه سال گذشته نيز در «مرد هزار چهره» با مديري همكاري داشت، بر اين نكته تاكيد دارد كه طراحي صحنه اين دو سريال كاملا با هم متفاوت است، چرا كه مسعود شصتچي اين بار در موقعيتي جديد قرار ميگيرد.
او نيز به پر بازيگر بودن سريال مديري اشاره ميكند و ميگويد: هر چه تعداد بازيگران سريال بيشتر باشد، طبيعتا کار من و گروهم نيز سختتر خواهد بود.
فروزانفر نيز با تاكيد بر لزوم كامل بودن متن پيش از كليد خوردن كار، اين نكته را خاطرنشان ميكند كه براي طراحي لباس ابتدا بايد متن را خواند تا با شخصيتها آشنا شويم، سپس چهره، فيزيک و خصوصا روحيه بازيگران مد نظر خواهد بود.
با اين حال وي ميگويد: همفکري و تعامل خوبي ميان طراح لباس، نويسندگان، بازيگران و کارگردان وجود دارد.
***
ساخت سريال «مرد دو هزار چهره» به تازگي به پايان رسيدهاست و همانند گذشته گروهاي سازنده مجموعههاي مناسبتي تا آخرين لحظات درگير آمادهسازي كارها براي پخش بودند؛ ياد حرفهاي امير مهدي ژوله ميافتم:«اگر از يك سال قبل هم كاري به ما سفارش داده شود، بازهم آن را در 20 روز پاياني ميسازيم و مابقي يازده ماه و 10 روز را هدر ميدهيم»
عاقبت مسعود شصتچي در «مرد دو هزار چهره» سال 88 به برره تبعيد شد و پرونده اين سريال شامگاه 14 فروردين ماه بسته شد.
گزارش از: پيوند مرزوقي
حامدرضائی
04-04-2009, 19:27
سریال خوبی بود
امید هست که جناب مدیری در سال آینده با برره قاطیش کنه
Arash Arash
04-04-2009, 20:00
سلام...
نه فکر نکنم دیگه خیلی لوس میشه.
MichaelMoore
04-04-2009, 20:04
دیگه بلکل میخواست تمومش کنه و به احتمال99درصد مرد3000چهره ای وجود نداره
اون یک درصد هم محض اطمینان
ولی پایان جالبی داشت درکل
Facon_Archi
04-04-2009, 22:17
خیلی خوب تمومش کردند ولی ادامه ای در کار نیست چون مدیری گفته بود یه مدت کار نمی کنه بعدش وی یک فیلم سینمایی کار می کنه...
در کل هر جور که تموم شد . . . مهم اینه که از تمام برنامه های دیگه به نسبت شادتر بود
ولی توجه کردین اون شخصی که جای مدیری روی زمین بود و بیهوش شده بود موهاش از مدیری بلندتر بود و سفیدی های موهاش کمتر بود...حالا ادم بود یا عروسک؟
خیلی راحت بلندش کرد!
rosenegarin13
04-04-2009, 23:13
هر جور دیگه تموم میکردن ناراحت کننده بود
عالی تمومش کرد
خسته نباشن واقعا
zahedy2006
04-04-2009, 23:23
عالی و پر تیکه تمام شد.
بدترین جای ایران
گفتم کجا رو می خواد بگه؟! رفت برره
نشیمن گز هم خیلی به جا بود
اون تیکه که پلیسه می پرسه تا حالا نه گفتی نیز خیلی جالب بود
کلا خیلی به فکر دیگران بود
"اگه من نه می گفتم شما الان حوصله تان اینجا سر می رفت"
کاش ادامه داشته باشه
حامدرضائی
05-04-2009, 09:10
ولی قسمت پارسالیش جالب تر بود
اميرمهدي ژوله در پاسخ به اين پرسش كه در نگارش متنها چهقدر آزادي عمل دارند و آيا در حال حاضر سازندگان سريالهاي طنز راحت تر از گذشته ميتوانند به موضوعات بپردازند؟ گفت: الآن هم نوشتن سريال طنز كار سختي است.
يكي از نويسندگان سريال «مرددوهزارچهره» به خبرنگار سرويس تلويزيون ادامه داد: تمامي متنهاي ما پيش از ساخت، خوانده و تائيد ميشوند؛ بخشي از اين مسأله به آن برميگردد كه تلويزيون يك رسانه ملي است و با ميليونها تن از اقشار مختلف سروكار دارد و حساسيت روي آن بيشتر است؛ بخشي هم به خاطر فرهنگ و اخلاقيات ما است و اينكه شوخي و طنز را هنوز خيليهامان برنميتابانيم به هرحال ما يكسري ويژگيهاي مذهبي، سياسي، اخلاقي و غيره داريم كه همه آنها را بايد رعايت كنيم.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
امير مهدي ژوله كه به عنوان يكي از نويسندگان سريال «مرد دو هزار چهره» با محراب قاسم خاني و خشايار الوند همكاري داشتهاست، عدم حضور پيمان قاسمخاني را باعث آن دانست كه بيشتر و بيشتر به آنها فشار بيايد و كار برايشان سختتر شود.
او در ادامه گفت: معتقدم اگر خداي نكرده كار كمبودي داشته باشد، به دليل عدم حضور پيمان قاسمخاني است و اگر هم كار خوب شده باشد كه احتمالا اينگونه است، باز هم اگر پيمان قاسمخاني بود مطمئنا بهتر ميشد.
اين فيلمنامهنويس در گفتوگو با خبرنگار سرويس تلويزيون در پاسخ به پرسشي درباره فشردگي كارها در سريالهاي مناسبتي و اين كه فكر نميكند اگر مدت زمان بيشتري در اختيار داشتند ميتوانستند كارهاي بهتري را ارائه دهند، گفت: من نميتوانم مقايسه كنم. چراكه از اول به همين شيوه كار كردهام؛ اما فكر ميكنم اگر طرحي بسيار زود هم پيشنهاد و سفارش داده شود، اما ما باز هم ميگذاريم آن 20 روز آخر كار ميكنيم و تمام آن يازده ماه و ده روز را همه را وقت تلف ميكنيم و 20 روز را كار ميكنيم.
وي ادامه داد: من كارم را با «شبهاي برره» آغاز كردم و تا الآن هم از همين نوع كارها انجام دادهام؛ در حقيقت هيچ گاه كاري با دل راحت و سرفرصت انجام ندادهام كه بگويم اينگونه بهتر است. در حقيقت اين نوع كاركردن به نوعي تخصص ما شدهاست. ما لزوما بهترين نويسندههاي طنز و فيلمنامه نيستيم. ولي اين نوع كاركردن را بلديم و ميدانيم چگونه در زمان كم بتوانيم يك متن قابل قبولي تهيه كنيم.
ژوله معتقد است: نويسندگاني كه براي مثال براي نگارش دو قسمت زمان كافي در اختيار دارند، بايد به حدي دستمزد بگيرند كه برايشان صرف كند؛ اما معمولا اينگونه نيست.
اين فيلمنامهنويس در پاسخ به پرسشي دربارهي عدم حضور پيمان قاسمخاني در سمت سرپرست نويسندگان و ارزيابي وي از اين اتفاق، اظهار كرد: نبودن ايشان به دليل مشغلهي ديگري بود كه داشتند؛ از عادتهاي من اين بود كه از اولين كارم با پيمان قاسمخاني كار كردم و اصلا پيمان كاشف من بود. حقيقتا بي پيماني براي من سخت است.
وي ادامه داد: بودن پيمان قاسمخاني براي كار خيلي خوب بود؛ چون ما چند نويسنده هستيم و حفظ اين نخ تسبيح و ارتباط، براي ما خيلي مهم و سخت است؛ ولي ما سه تا سعي كرديم تا آنجا كه ميتوانيم كار از اين بابت لطمه نخورد.
امير مهدي ژوله در پاسخ به اين پرسش كه در كارهاي قبلي تعامل نويسندگان با پيمان قاسمخاني چگونه صورت ميگرفت؟ گفت: اين تعامل خيلي وجود دارد؛ ما از همان ابتدا با هم كار كردهايم و ديگر شوخيهاي و طرز نوشتن هم را ميشناسيم و ميتوانيم چوب امداد را به موقع به هم برسانيم.
اين نويسنده به اين پرسش كه آيا در اين سالها كه با هم همكاري مشترك داشتهاند، سعي نكردهاند شبيه هم باشند؟ پاسخ منفي داد و گفت: اصلا سعي نكرديم شبيه هم شويم؛ هركدام از ما ويژگيهايي داريم كه شبيه ديگري نيست.
او دربارهي شناخت اين ويژگيها توسط بينندگان تلويزيوني هم گفت: الآن مخاطبان هم ديگر شوخيهاي ما را ميشناسند و اگر حتي اسم نويسنده را هم نديده باشند، بعد از چند سكانس ميتوانند بفهمند چه كسي اين قسمت را نوشته است.
امير مهدي ژوله در پاسخ به پرسشي درباره شخصيت ثابت مسعود شصتچي در سري اول و دوم «مرد هزار چهره» و تغييراتي كه در سري دوم اعمال شد، اظهار كرد: در سري دوم ما سعي كرديم شيريني و سادگي مسعود شصتچي را حفظ كنيم؛ بزرگترين تغييري كه اين شخصيت كرد اين بود كه اگر سال گذشته ناخواسته وارد موقعيتهاي مختلف ميشد، امسال يكسري موقعيتها را انتخاب كرد و آگاهانه وارد يكسري موقعيتها شد.امسال مسعود شصتچي بازيگوشتر بود و از روي بازيگوشي وارد يكسري موقعيتها شد؛ اما سال گذشته او ناتوانتر بود.
وي در پاسخ به پرسشي درباره جذابيت بيشتر برخي موقعيتهايي كه مسعود شصتچي در آن قرار ميگرفت و هم چنين مقايسه آنها با موقعيتهاي سال گذشته، خاطرنشان كرد: موقعيتهاي امسال نسبت به سال گذشته جاي كار كمدي بيشتري داشتند؛ اين موقعيتها روي كاغذ و به ذات خودشان به نظر ميرسيد جاي كار بيشتري داشته باشند و هيجانانگيزتر باشند؛ اما اينكه در عمل چه اتفاقي افتاد ديگران بايد نظر دهند.
حتما برايتان پيش آمده كه هنگام بازي با كودكي، وقتي از يك حركت او استقبال ميكنيد و ميخنديد آنقدر آن حركت را تكرار كند كه حسابي كلافه شويد و اخمكنيد تا دست بردارد.
گاهي اوقات كه كاري در تلويزيون يا سينما ميگيرد هم، ما از سوي سازندگان سرذوق آمده با همين برخورد كودكانه مواجه ميشويم؛ مثل مجموعه «زيرآسمان شهر» كه هنوز بهترين گوشزد براي سازندگان مجموعههاست.
امسال هم كه خبر ساخت سري جديد مجموعه «مرد هزار چهره» شنيده شد، چنين سرنوشتي براي آن پيشبيني شد اما خوشبختانه به اين شوري نشد. با اين حال بايد اميدوار بود كه مرد دوهزارچهره ديگر تا سه هزار چهره و چهار هزار و ... ادامه پيدا نكند و موجب تغيير عقيده مخاطبانش نشود. گرچه با توجه به گفتههاي نويسندگان مجموعه «مرد دو هزارچهره» پي گرفتن چنين روندي بعيد به نظر ميرسد اما پيامدهاي شهرت غير قابل پيشبيني است و مسعود شصتچي كه اين روزها شهرتش دوچندان شده و به قول خودش آدم جوگيري هم هست امكان دارد وسوسه شود تامشاغل ديگري را نيز تجربه كند. نويسندگان «مرد هزار چهره يك و2» درباره اين 2 مجموعه ميگويند؛ بدنيست درددلهاي آنها از كار در كنار هم كه موجب ساخت اين مجموعههاي جذاب شده را بدانيد.
معمولا مجموعههايي كه در بين مخاطبان محبوبيتي كسب كردهاند وقتي كارشان به سري دوم و سوم كشيده شده، يا باعث يأس مخاطبانشان شدهاند، يا اگرخيلي هنر كردهاند توانستهاند راضيشان نگه دارند، اما كمتر اتفاق افتاده كه موفقتر باشند. مجموعه مرددوهزار چهره خوشبختانه جزو دسته اول نبود.
الوند: البته اين فقط شامل كارهاي طنز نميشود. شما سوپرمن 2 را هم نگاه كنيد، از سوپرمن يك ضعيفتر است اما نميتوان گفت اين قطعي است. نكته اصلي اين است كه چرا عوامل به اين نتيجه رسيدند كه سري دوم را توليد كنند. اگر علت اين باشد كه چون اولي موفق بود حالا دومي را ميسازيم و خيالمان راحت است كه يك مخاطب تضمين شده داريم كه چون اولي را دوست داشته پاي دومي هم خواهد نشست،قطعا كار شكست ميخورد و ضعيفتر ميشود،اما دليل ما اين بود كه در سري قبل به خاطر محدوديت زمان كه بيشتر از 4 موقعيت را در 13قسمت نميتوانستيم جاي دهيم ناچار شديم يك بخشهايي را با تمام جذابيتشان كنار بگذاريم و حالا فرصت تازهاي داشتيم تا به آن موقعيتها بپردازيم كه فكر ميكرديم ممكن است از موقعيتهاي سري قبل جذابتر هم باشد.
بله، مواردي بود كه البته اين را تا حد زيادي مديون سري قبل و بالا رفتن سطح سليقه مخاطب در آن بوديد.
الوند: بله. به نظرمان رسيد كه اين شخصيت هنوز پتانسيل ادامه دادن را دارد و هنوز ميشود با اين شخصيت در اين موقعيتها يك برنامه جذاب ساخت و اصل بر اين بود كه كمدي و شوخيها در ميآيند يا نه.
ژوله: اصلا من فكر ميكنم از اين 4 تا موقعيت جديد 3تاي آن در كنار 2 موقعيت پليسي و پزشكان سال پيش گلچين هر دو سري مرد هزارچهره باشد.
فكر ميكنم بخش فوتبال از همه جذابتر بوده.
الوند: اصلا وقتي شما ميشنويد كه قرار است با فوتبال شوخي شود و شصتچي جاي مربي فوتبال قرار بگيرد هزار تا شوخي به عنوان مخاطب به ذهنتان ميآيد.
قبلا بارها در كارهاي طنز با فوتبال شوخي كرده بودند و چندباري هم آقاي مديري و بقيه از ستارههاي فوتبال در كار استفاده كرده بودند اما اين شوخي شكل ديگري پيدا كرد.
ژوله: بله. علاقه من و اصرار آقاي مديري هم اين بود كه وارد مصاديق نشويم و نگوييم اين فلان مدير عامل است يا فلان مربي يا بازيكن.
اتفاقا كار خوبي كرديد و از سويي به طور هوشمندانهاي هم بسياري از افراد را شامل ميشود.
ژوله: خب، ما تيم را يك تيم دسته اولي گرفتيم نه يك تيم ليگ برتري تا مخاطب خيلي دنبال مصاديق نباشد و مجبور هم نباشيم از بازيكن شناخته شده استفاده كنيم. در آن صورت هم، كار تاريخ مصرفدار ميشد و خيلي هم محدود. ما سعي كرديم اگر نقدي هست متوجه فضاي كلي فوتبال باشد و بگوييم يكسري مناسبات، روابط و اتفاقات در فوتبال غلط است و كاري نداشتيم چه كسي فاعل اين اتفاقات است.
سال پيش خاطرم هست كه آقاي قاسمخاني به عنوان سرپرست نويسندگان گفتند كه مهمترين كارشان اتصال موقعيتهاست.
الوند: نه، پيمان شكسته نفسي كرده وگرنه كاري كه او انجام ميداد خيلي فراتر از اينها بود. در واقع گذشته از اتصال، مهمترين كاري كه او به بهترين نحوه هم از عهدهاش برميآمد و شايد هيچكدام از ما نميتوانستيم انجام بدهيم اين بود كه لحن و اندازهها را كنترل ميكرد؛ يعني اينكه تا كجاي داستان جلو برويم، تا كجا شوخي كنيم و از كجا ديگر شوخي تبديل به مضحكه ميشود و در واقع نگهداري و مواظبت از متن را پيمان برعهده داشت و در صد دخالتش هم در متنهاي مختلف، متفاوت بود. يك وقتي ممكن بود در متني هيچ دست نبرد و يك وقتي هم نويسندهاي را وادار ميكرد دوباره بنويسد يا يك وقتي در جا يك شوخي به ما ميداد كه ميتوانست زمينهساز يكسري شوخي باشد. در واقع كار پيمان را نميشود تعريف كرد يا اندازهاي برايش مشخص كرد و امسال عدم حضورش كاملا احساس ميشد.
اين عدم حضور را چطور جبران كرديد؟ اتصالات را چه كسي انجام داد؟
ژوله: يك بخشي را سعي كرديم بامشورت با هم حل كنيم و بخشي هم قطعا حل نميشد ديگر.
الوند: هر كسي اتصالات را خودش نوشت. اپيزود سينمايي را مهراب نوشته بود، اپيزود خلباني را من، فوتبال را امير و رمالي را من و امير به طور مشترك نوشتيم. سال پيش هم نيروي انتظامي را من نوشته بودم، شعرا و پزشكان را امير و بخش اول و مافيا را هم مهراب نوشته بود.
براساس شناخت هر كسي از آن حرفه، كار را تقسيم كرديد؟
الوند: بله. مثلا نيروي انتظامي به اين دليل به من سپرده شد كه قبلا يك سريال پليسي 26 قسمتي نوشته بودم به اسم «دايره ترديد» و تقريبا خطقرمزها را ميشناختم يا بخش فوتبال را امير نوشت براي اينكه امير اصلا كارش را از مطبوعات ورزشي شروع كرد و تمام پشت پرده فوتبال را ميداند و آدمهايش را ميشناسد.
ژوله: البته چون خشايار چندبار در كارهاي ديگر فوتبال نوشته بود، گفتيم من بنويسم كه شبيه كارهاي ديگرنشود. سال گذشته هم من پزشكان را با علاقه خودم شروع به نوشتن كردم اما شعرا به اصرار پيمان قاسمخاني به من تحميل شد و معتقد بود چون بخش شعرا در داستان پيش برنده نيست و ساكن است، پرشوخي است و چون تو پرشوخي ميتواني برگزارش كني تو بنويس.
اينكه زمان ساخت مرددوهزار چهره نزديك به انتخابات بود وسوسهتان نكرد به اين وادي هم نزديك شويد و ناخنكي هم به سياست بزنيد؟ فكر ميكنم خيلي جذاب بود و ميتوانست جاي كار داشته باشد.
ژوله: نه اتفاقا نزديكي به انتخابات باعث شد كه سعي كنيم خيلي كم حرفتر باشد و كار ايندفعه كمتر حساسيت برانگيزد!
الوند: در اين كشمكش نويسنده و جامعه، به خصوص در بزنگاههايي مثل انتخابات قطعا ما بازمانده بوديم؛ يعني فرض كنيد اگر مسعود شصتچي ميخواست مثلا كانديداي مجلس شود و اشتباهي به جاي يك كانديداي واقعي انتخاب شود مطمئن باشيد آن چيزي كه ما ميخواستيم پخش نميشد. حالا من خيلي توضيح نميدهم چه اتفاقي ميافتد! بنابراين ما اينبار كاملا از تأويل و تفسير پرهيز كرديم و فقط ميخواستيم يك چيز با مزه و سرگرمكننده براي عيد درست كنيم كه مردم لذت ببرند.
پارسال هم انگار يك حرف و حديثهايي از بعضيها كه انتظارش نميرفت شنيده شد.
الوند: پارسال از اداره ثبتاحوال شيراز كه نميدانم علتش چه بود شكايت مالي و تقاضاي غرامت از ما كردند و همچنين يك كاريكاتوريست كه بازهم علتش را نفهميديم!
گويا به او برخورده بود كه چراما يكسري روشنفكرنماي قلابي كه اتفاقا روشنفكران ما بايد خودشان مدعي راندن اين جور افراد از جمعشان شوند را نقد كردهايم. به هر حال اميدوارم ديگر شاهد چنين برخوردهايي نباشيم و از همه كساني هم كه با دليل يا بيدليل ممكن است به آنها برخورده باشد عذرخواهي ميكنيم و اعلام ميكنيم كه به خدا ما پدركشتگي با هيچ شغلي و صنفي نداريم. اصلا وقتي خود آقاي مديري قبول ميكند كه با شخص خودشان شوخي شود يعني ما قصد آزردن و دست انداختن كسي را نداريم. فقط يك ناهنجاريهايي در يك محيطي ميبينيم و سعي ميكنيم به زبان طنز آن را در معرض ديد بگذاريم تا شايد كسي فكري به حالش بكند.
امسال هم محدوديت زمان داشتيد؟
الوند: ما امسال 5 موقعيت داشتيم اما به دليل همين مسئله زمان، يك موقعيت را كاملا حذف كرديم.
آن موقعيت چه بود؟
الوند: تبعيدگاهي بود در يك جزيره دور افتاده بيآب و علف كه شصتچي به آن جا تبعيد ميشد و آنجا دوباره با دار و دسته آن مافيايي كه در سري اول ( با بازي خمسه) ديده بوديم برخورد ميكرد و ماجراي قاچاق اشياي عتيقه از ايران بود و اين داستانها... .در مورد جلوتر بودن از توليد هم اين اواخر با يك قسمت فاصله از گروه جلو ميرفتيم چون باز خيلي دير با خبر شديم و سفارش به تهيهكننده خيلي دير داده شده بود؛ مثل هميشه و ما تا خودمان را پيدا كرديم و طرح درآورديم، با تنبليهايي كه ما داريم… اصلا نميدانم چطوري است! انگار ما تا تحت فشار نباشيم نميتوانيم كار كنيم.
ژوله: آره، ما يك سال هم كه وقت داشته باشيم باز ميگذاريم همان دقيقه 90 كار ميكنيم.
الوند: بالاخره ما نويسندگاني هستيم كه با مهران مديري طنزهاي هرشب و روتين كار كرديم؛ يعني لوكيشن ثابت، شخصيتهاي ثابت و داستانهاي متنوع. اما از زماني كه سيديهاي باغ مظفر را ساختيم به اسم «گنج مظفر» كه هنوز به بازار نيامده، رفتيم به سمت فرمت داستانهاي ادامهدار پرلوكيشن و پر شخصيت و يك دوي امدادي كه حالا يك داستان را بايد چند نفر بنويسيم در قسمتهاي مختلف و اين قصه را تحويل نفر بعد بدهيم. من اين نوع كار را بيشتر ميپسندم تا كار هر شبي و فكر ميكنم در آن موفق هم بوديم به لحاظ داستانگويي و پيشبرد ماجرا و تعليق و…گرچه نبايد اين نكته را هم فراموش كنيد كه آن چيزي كه ما مينويسيم با آن چيزي كه در نهايت پخش ميشود حدود 40-30 درصد فرق دارد.
ژوله: ولي من برعكس خشايار اين دوي امدادي را دوست ندارم.
يعني نود شبي دوست داريد؟
ژوله: نه. اما به نظر من يك كار 13قسمتي كار 3تا نويسنده نيست. بايد يك نويسنده بنويسد و در نهايت يك مشاور يا سرپرست هم داشته باشد. اينطوري ميداند وقتي اين شوخي را در اين بخش داستان گذاشته، چطور در قسمتهاي بعد از آن استفاده كند و ادامهاش بدهد. لحن كار و جنس شوخيها يكدست است. پولي كه نويسنده ميگيرد به صرفهتر است. كار مال خود اوست ولي به اين شكل چند نفري، تو به عنوان نويسنده نه تعلق خاطري كه بايد، به آن كار داري، نه پولش مال توست و نه افتخاري نصيب تو ميكند.
پس چرا گروهي كار ميكنيد؟
ژوله: خب اينجوري پيش آمده وگرنه سريالهاي ماه رمضان را ميبينيم كه 30قسمت است و يك نفر آن را مينويسد. مثلا خشايار سريال ماه رمضان را نوشت. ضعف و قوتهايش مال خودش است. پولش هم همينطور. قصه و شوخيها و لحن و نوع نگاه هم مال اوست.
ولي رضايتشان از كار اينقدر هست كه از «مرد هزار چهره»؟ رضايت مخاطب هم آنقدر نيست.
الوند: حالا آن كار ماه رمضان كه اصلا داستانش فرق ميكرد.
منظورم كلي بود. به هر حال كار كردن به طور جمعي اين مزيت را دارد كه هركس با توجه به شناخت از حيطهاي كار را برعهده ميگيرد و تنوع سليقهها باعث تنوع در كار و بالا رفتن كيفيت ميشود.
الوند: ببينيد ما گروهي هستيم كه با هم چندين تجربه داشتيم كه از «شبهاي برره» شروع شد. اما آن كارها 90 قسمتي بودند و بايد به شكل گروهي انجام ميشد و چيزي كه شما ميگوييد در آن لازم بود. ولي يك كار 13 قسمتي ظرفيت اين را ندارد كه چند نفري به جانش بيفتيم.
ولي من به شدت معتقدم موفقيت مرد هزار چهره مديون همين سلايق مختلف است كه با هم هماهنگ شده و چون به لحاظ لوكيشن و شخصيت و زمان هم دست كارگردان باز بوده توانسته نتيجه خيلي بهتري از كارهاي 90 قسمتي بگيرد و بتواند سطح سليقه مخاطب را هم بالا ببرد. به خاطر همين بود كه سال پيش ديگر كسي بيگدار به آب نزد و شاهد پخش 90 قسمتيهاي آبكي نبوديم.
الوند: به خاطر اينكه اين گروه ديگر قصد نداشت در تلويزيون كار كند و چند كار هم كه توسط بقيه ساخته شده بود موفق نبود. نه اينكه بخواهم بگويم ما خوب بوديم، بلكه به قول شما برآيند ما خوب بود. منتهاي ما ديگر وقتي سريال 15 قسمتي مرد هزار چهره را توليد كرديم اگر برگرديم به 90قسمتي؛ يعني بازگشت به عقب. ما ديگر مرحله نود شبي و روتين را رد كرديم. بايد كساني ميآمدند و جاي خالي ما را پر ميكردند. نويسندگان جوانتر، كارگردانهاي جديد و كمدينهاي جوان.
همينطور است. ما در اين عرصه نيروي كمي داريم.
الوند: دقيقا ما مشكل نيروي انساني داريم وگرنه ما نويسندگان فوقالعادهاي نيستيم، تخم دو زرده هم نميكنيم و ادعا هم نداريم كه شقالقمر ميكنيم. شايد در شهر كوران، يك چشم پادشاه است و چون بعد از ما كسي نيامد اين كار زمين مانده را دست بگيرد ادامه پيدا نميكند. يك تجربه ناموفق هم شبكه 2داشت و يك شبكه ديگر كه باعث شد ترجيح بدهند يا كار را بدهند دست اهلش يا اصلا كار روتين نداشته باشند.
پس شما هم مثل آقاي ژوله با كار فردي موافقيد؟
بله. من هم فكر ميكنم اين آخرين كار مشترك ما خواهد بود به خاطر اينكه شما وقتي يك مدت زماني از كارتان ميگذرد فرديتي پيدا ميكنيد و برايتان قدري سخت ميشود كه به نظر جمع احترام بگذاريد و اگر جمع موافق مسئلهاي است از سليقه خودتان چشم بپوشيد.
من فكر ميكردم بايد اول ماجرا اينطور باشد! يعني وقتي كسي وارد گروهي ميشود اول يك منيتي دارد كه رفتهرفته شكسته ميشود و روحيه جمعي پيدا ميكند.
الوند: نه. در مورد كار ما برعكس بود؛ يعني جمعي بوديم كه خيلي سليقه همديگر را لحاظ ميكرديم و سعي داشتيم رعايت جمع را بكنيم و در واقع پيمان قاسمخاني وادارمان ميكرد سليقه جمع در كار جاري باشد. اما امسال خيلي به ما سخت گذشت و راندمان كارمان هم خيلي پايين بود و غير از مرد هزار چهره هيچ كار خاصي نكرديم و فقط يكسري سيدي توليد كرديم. از طرفي در سري جديد چون سرپرست نداشتيم هركسي كار خودش را كرد. نه اينكه اختلافي داشتيم اما هركس فكر ميكرد كاري كه ميكند درست است و كاري هم به نظر بقيه نداشت.
اين به يكدستي كار ضربه زد؟
الوند: نه، چون ما خصوصيات شصتچي را ميشناختيم و از ----- آقاي مديري هم كار ميگذشت اين مشكل زياد بروز نكرد ولي از اين به بعد اين نوع كار مشكلساز ميشود. يك مسئله مهم ديگر هم هست: ما بعد از سريال مرد هزار چهره در سري اول به خاطر برخوردهايي كه با ما شد قدري سرخورده شديم شما دقت كنيد از بي كيفيتترين سريال ماه رمضان مدير شبكه تقدير و تشكر ميكند و ميزگرد و نقد و بررسي ميگذارند. اما مرد هزار چهره پخش شد و پربينندهترين سريال تاريخ تلويزيون شد و يك دستتان درد نكند خشك و خالي كسي به ما نگفت. يكسري فحش هم خورديم از رئيس اداره ثبت احوال و فلان كاريكاتوريست!
با اين حال استقبالي كه از كار شد و گستردگي كه مخاطبان اين مجموعه داشت- از تماشاگر سختپسند تلويزيون تا علاقهمندان به مجموعههاي روتين- خيلي عيان بود.
بله. اصلا مسئله ما هم كه تقدير و تشكر نيست. بازخوردها خيلي لذتبخش بود. از مردم عادي، دوستان، ساكنان خارج از ايران و كساني كه بيغرض كار را ديده بودند؛ آدمهايي كه سالها بود تلويزيون تماشا نميكردند و اين كار را ديده بودند. ولي تصور كنيد شما نويسنده چنين مجموعهاي باشيد، يك پانزدهم بازيگر يكي از اپيزودها دستمزد گرفته باشيد و آن بازيگر دستمزدش را اسفندماه در يك چك گرفته باشد و شما مرداد ماه سال بعد پولتان را بگيريد. تقدير و تشكر تلويزيون هم هيچ.
ژوله: بله. يعني وقتي به ما گفتند مرد هزار چهره دو را بسازيد ما گفتيم اِ... ما اگر خوب بوديم چرا پارسال يك تشكر نكردند. اگر بد بود چرا ميگويند سري دوم را بسازيم؟!
چه جوابي شنيديد؟
هيچي. لبخند زدند و گفتند: آره، راست ميگوييد (ميخندد)
ولي من بالاخره نفهميدم چرا قبول كرديد؟!
ژوله: ما تحت قرارداد بوديم!
اين «تحت قرارداد بوديم» يعني چه؟
ژوله: يعني ما 2 سال تحت قرارداد تهيهكنندگان بوديم كه با تلويزيون براي ساخت مجموعه به توافق رسيده بود. ما طي اين 2 سال حقوق ماهانه گرفتيم مثل يك كارمند.
الوند: و قرار هم نبود جاي ديگري كار كنيم.
يعني به زور نشاندنتان پاي ميز كه مرد دو هزار چهره بنويسيد؟
الوند: نه. ما كه مرد هزار چهره را دوست داشتيم. كار با مديري را هم همينطور. حتي به نظر من كار در تلويزيون در اكثر موارد شرف دارد به كار در سينما، با اين فيلمهايي كه ميبينيم. تحت قرارداد بودن و اجبار تهيه كننده شايد مال اول ماجراست ولي وقتي وارد شديم با عشق و علاقه وارد شديم. من اصلا جلسات پيش از نوشتن را خيلي دوست دارم تا خود نوشتن را. اين جلسات را اگر كسي بيايد و ببيند از خنده رودهبر ميشود. ما در اين جلسات ميگوييم، ميخنديم، از در كنار هم بودن. ولي گذشته از آن هر كدام مشكلات زندگي خودمان را داريم. دليل اينكه 2 سال تحت اين قرارداد بوديم اين بود كه من خانه خريدم. امير ازدواج كرد. مهراب بچهدار شد.
خب پس عيبي ندارد. در عوض اتفاقات خوبي در زندگي شخصي برايتان افتاده.
الوند: بله. ناراضي نيستم اما تاسفمان اين است كه چرا وقتي كسي در يك زمينهاي گل ميكند او را فقط در آن زمينه ميخواهند. من بارها طرح سريالهاي جدي به تلويزيون دادم و رد شده. يا مثلا آقاي مديري بازيگر توانايي است كه همان يك سكانس دادگاه در مرد هزار چهره كافي بود تا نشان بدهد توانايي بازي در نقش جدي و ملودرام را دارد اما آيا چنين نقشهايي به آقاي مديري پيشنهاد ميشود؟
اصلی نانوشته در عالم هنرهاي تصويري هست كه هميشه قسمت دوم و سوم آثار سينمايي و تلويزيوني دنبالهدار نتوانند موفقيت قسمت اول را تكرار كنند؛ گرچه آثاري چون ترميناتور2 اين اصل نانوشته را نقض كردهاند اما اين امر در مورد مهران مديري و مرد هزار چهرهاش صدق نميكند و همانگونه كه انتظار ميرفت مرد دو هزار چهره تقريبا نتوانست موفقيت قسمت اول اين سريال نوروزي را تكرار كند. اين مجموعه گرچه داراي نقاط درخشان خوبي نيز بود و گونههايي از فاكتورهاي موفقيت قسمت اول را تكرار كرد اما در مجموع براي مهران مديري و گروه سازنده اثري رو به جلو و موفق ارزيابي نميشود.
مهران مديري با خلق شخصيت مسعود شصتچي در قسمت اول، گام مهي در جهت خلق شخصيتهاي ماندگار در عالم طنز برداشت و شصتچي به دليل دارا بودن خصوصيات عمومي برخي از ما ايرانيان مثل ناتواني در گفتن نه و استعداد خارقالعاده جوگير شدن توانست در يك كمدي انتقادي نقشي تعيينكننده را بازي كند. انتقادات نرم از جامعه پزشكي، جامعه روشنفكري، ادبي و پليس كه قسمت اول سريال مرد هزار چهره را تا مدتها به سر زبانها انداخت اما در قسمت دوم شخصيت مسعود شصتچي بنا به دلايلي آن كارآيي قسمت اول را نداشت.
اين دلايل البته چنانكه در قسمتهاي ابتدايي سريال نيز به آن اشاره شد از محدوديتهاي ناخواسته در عرصه طنز و طنزپردازي ناشي شد. در واقع اعتراضات نابجاي جامعه پزشكي و برخي از نويسندگان و شعرا به مهران مديري و همچنين سابقه اعتراض مشاغل و قوميتهاي ديگر به آثار طنز باعث شد كه فيلمنامه اين سريال بسيار دست بستهتر و محدودتر از قسمت اول باشد.
گرچه به نظر ميرسد ساختار رسمي صدا و سيما و سينماي ايران بايد فكري جدي در مورد تبعات حقوقي پرداختن فيلمنامهها به مشاغل و قوميتها داشته باشند و از دايره انتقاد از ديگران كه يكي از وظايف هنر است محافظت كنند اما اين موضوع نبايد بهانهاي براي پرداختهاي سطحي و شخصيتپردازيهاي خيالي و به دور از واقعيت جامعه در عالم هنر باشد.
چنانكه مشاهده شده است كماثرترين و بينمكترين قسمتهاي سريالهاي مرد هزار چهره و دوهزار چهره به مشاغل يا شبكه روابط غيرواقعي مربوط ميشد. آيتمهاي پرداختن به گروه مافيايي در قسمت اول و جادوگرها و جادوگري در قسمت دوم مثالهاي خوبي هستند چرا كه طنز و كمدي هرچه به واقعيت نزديك باشد و هرچه مخاطب خود و اطرافيان خود را در آينه آن ببيند موفقتر است.
در حقيقت بايد عنوان كرد اين موضوع كه دايره طنز و كمدي را محدود ميكند نهتنها مشكل سريال مديري بلكه مشكل همه دستاندركاران هنرهاي تصويري و نويسندگان طنز است چرا كه هر چه دايره شخصيتها و تعدد و تنوع آن در فيلمنامه كمتر باشد شبكه روابط محدودتر و با اين محدوديت خلق فضاهاي دراماتيك مشكلتر ميشود؛ بنابراين طبيعي است كه در چنين شرايطي كمديها نتوانند به لايههاي عمقي روان جمعي مخاطب نفوذ كرده و وظيفه اصلي درام يا كمدي را محقق سازند؛ گرچه افرادي چون مديري به دليل هوشمندي و تجربه فراوان در اين عرصه سعي در زدن و گريختن از اين شرايط دارند اما باز هم محدوديتها و عوامل ديگر چون سرعت توليد باعث حركت كمدي به سطح ميشود.
مديري همواره در آثار خود سعي كرده است نگاهي انتقادي به جامعه داشته باشد. اين نگاه انتقادي روي رفتارها متمركز است؛ رفتارهايي كه خلق جمعي ما ايرانيان را تشكيل ميدهد؛ رفتارهاي نابهنجاري كه گاه به دليل تواتر، تكرار و تاييدي كه متاسفانه توسط ديگران صورت ميگيرد، بديهي شمرده شده و به عنوان خلق عمومي در جامعه رخ مينمايد.
رفتارهايي چون دورويي، تعارفات بيپايه و اساس، بخل، خودشيريني، حسادت و... كه به عنوان نابهنجاري در جامعه ما عادي شمرده شده است رفتارهايي هستند كه يكي از وظايف كمدي پرداخت هوشمندانه و تذكر پيدرپي در جهت اصلاح آن است. مديري در شبهاي برره نشان داد كه به صورت هوشمندانه در پي بازنمايي برخي از خلقيات غلط ما ايرانيان در قالب عادتهاي بررهاي است. او بعد از شبهاي برره در مرد هزار چهره اين هدف را پي گرفت و با خلق شخصيت مسعود شصتچي در پي تمركز روي برخي خلقيات جمعي ما برآمد.
اما در قسمت دوم شايد اصليترين بخش داستان بحث ورود شصتچي در كسوت يك مربي فوتبال باشد. در حقيقت در بخش اول كه شصتچي با مديري اشتباه ميشود بيشتر يك سلام و تعارف با مخاطب و يك خود مشت و مالي براي ورود به آيتمهاي بعدي بود و اين آيتم به دلايلي چنانكه بايد خوب درنيامد. بنمايه اشتباه شدن شصتچي با مديري دست افزار خوبي براي متني خوب بود اما نه شوخيها و نه موقعيتهاي ايجاد شده جذابيت لازم را نداشتند و بهنوعي سرعت در نوشتار و سرعت در توليد در اين قمست قابل مشاهده بود.
اما موفقترين بخش مرد دوهزار چهره بخش فوتبال آن بود. ساليان سال است كه فوتبال حرفهاي با عوارض و آسيبهايش گريبانبخش رسانهاي ما را گرفته است و اتفاقات و حواشي آن كه كاركرد آن حداكثر سرگرمسازي و فريب نسل جوان است، بخش اعظم رسانههاي ما را اشغال كرده. تيراژ بالاي روزنامههاي ورزشي در مقايسه با كتاب و ديگر مطبوعات و روزنامهها مويد اين نظر است كه آسيبهاي فوتبال حرفهاي ميتواند گريبان نسلي را گرفته و آنها را با موضوعات باسمهاي و كمارزش سرگرم سازد.
مديري با تمركز روي اين موضوع و سرشاخ شدن با جامعه فوتبالي كار ارزشمندي كرد. او با بازنمايي بسياري از اتفاقات اخير در فوتبال ايران مثل انتخاب مربي، ارتباط ناصحيح مطبوعات و بازيكنان و دلالي مطلب و روابط دشمنانه در داخل تيمها، مصاحبههاي مطبوعاتي و... نوك تيز كمدي خود را به سمت فوتبال گرفت و با اين كار درخشانترين قسمت سريال خود را نيز رقم زد و نمونهاي از كمدي موفق و به روز را ارائه داد.
در ابتداي متن نوشتيم كه به دلايلي مرد دو هزار چهره بهرغم برخي جذابيتها نتوانست موفقيت قسمت اول را تكرار كند، به نظر ميرسد به غير از محدود شدن دامنه طنزپردازي، عامل ديگري نيز موثر است، اين عامل خود محوري مديري در اين سريال است. اگر نگاهي به بازيهاي اين سريال بيندازيم به آساني درمييابيم كه ديگر نقشها به خوبي پرداخت نشده و به بازيها اهميت چنداني داده نشده است. در حقيقت تمام اجزاي اين سريال در جهت برجستهسازي نقش مسعود شصتچي بسيج شده بودند كه قبلا در سريال قسمت اول برجسته شده بود. در اين سريال توانايي ديگر بازيگران ناديده گرفته شده و نويسندگان اين سريال به ديگر نقشها بهاندادند.
شايد اگر موفقترين سريالهاي مديري را پاورچين و شبهاي برره بدانيم به آساني ميتوان دريافت كه يكي از عوامل اصلي موفقيت اين سريالها تعدد نقشها و جذابيت آنها بود. بازيگراني چون رضا شفيعيجم، محمدرضاهدايتي، جواد رضويان و هاديكاظمي از بازيگراني هستند كه در صورت پرداخت نقش ميتوانند مجموعهاي را متحول كنند اما در مرد دوهزارچهره نويسندگان به آساني از كنار اين موضوع گذشتند گرچه مديري با ميميك عالي و بازي متفاوت از شصتچي تيپي جذاب و شيرين ساخت و در قسمت اول اين تيپ پيشبرنده قسمت اعظم داستان بود اما بايد پذيرفت كه در صورت وجود نداشتن ديگر نقشها و تيپهاي تاثيرگذار در كنار مسعود شصتچي، او نيز قدرت مانور زيادي نخواهد داشت و نقش درجا خواهد زد.
در پايان بايد از پايانبندي جذاب سريال نيز يادي كرد. ورود شصتچي به برره و تكرار حوادثي كه براي كيانوش در شبهاي برره رخ داده بود براي او شايد بهترين پايانبندياي بود كه ميشد براي اين سريال متصور شد چرا كه پايان ناگهاني يا پايان در دادگاه بهكلي تكراري و فاقد جذابيت بود و اين پايانبندي نقطه آخر خوبي بود براي سريال مرد دوهزار چهره كه ميتوانست سريال بهتري باشد.
در هر حال امروزه مهرانمديري چهره اصلي كمدي در تلويزيون ايران است او هنرمندي است. كه مردم دوستش دارند و به هوشش ايمان دارند. او داراي بهترين فرصت براي اداي دين به كمدي و انجام وظيفه اصلي و متعهدانه اين هنر مقبول و مردمي است.
«محمد رضا اعلامي» با ارسال نامهاي به خبرگزاري فارس نسبت به تشابه بخشهايي از «مرد دوهزار چهره» با فيلمنامه تلهفيلم «آدمهاي كوكي»، از نويسنده قسمتهاي پاياني مجموعه «مرد دوهزار چهره» به كارگرداني «مهران مديري» گله كرد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به گزارش خبرنگار راديو و تلويزيون فارس، «محمد رضا اعلامي» با ارسال نامهاي به خبرگزاري فارس از «مهران مديري» گله كرد كه عين نامه اعلامي در ادامه ميآيد:
كپيرايت يا حقوق مادي و معنوي خالقان و صاحبان آثار هنري سالهاست كه در كشور ما به صورت يك مسئله و مشكل حل ناشدني درآمده و به دليل فقدان قوانين جامع و كامل در اين زمينه و همينطور به علت رفتارها، قوانين و برخوردهاي متفاوت و گاه متضاد مراكز فرهنگي و هنري (مانند وزارت ارشاد، تلويزيون، خانه سينما و....) با مقولات مرتبط با آفرينش هنري، همچنان در قامت يك «معضل بزرگ» خودنمايي ميكند و قرباني ميگيرد. نكته مهم و تأسف آور اين ماجرا هم در اينجاست كه غالبا (و شايد هم هميشه!) قربانيان اين معضل و كمبود فرهنگي، خالقان و آفرينندگان اصلي و واقعي آثار هنري هستند كه حق و حقوق مسلم مادي و معنوي آنها در پيچ و خم روابط و مناسبات غلط افراد و دستگاههاي صاحب قدرت پايمال شده و از دست ميرود!
يكي از اين روابط و مناسبات غلط، چگونگي ارائه طرحها و فيلمنامهها در شبكهها و بخشهاي مختلف توليد تلويزيون است كه هيچگونه حق و جايگاهي را براي نويسندگان و ارائه كنندگان طرحها و فيلمنامهها باقي نميگذارد. بدون اينكه بخواهم به افراد يا سازماني بياحترامي كرده باشم اين واقعيت را فقط از باب تأكيد بر باز بودن درهاي حق كشي و لزوم داشتن قاعده و قانون مشخص و كارآ براي پيشگيري از چنين وضعي ذكر ميكنم:
عرف كار در شبكههاي تلويزيوني و مراكز ديگر فيلمسازي براي تلويزيون به اين شكل است كه شما به عنوان صاحب و خالق اثر موظفيد طرح يا فيلمنامه خود را به شكل كامل به شبكه يا بخش توليدي مربوطه تحويل دهيد و آنها پس از خواندن طرح شما مي توانند به راحتي بر آن قلم قرمز كشيده و به دلايل مختلف آن را رد كنند. حالا اگر يكي از كساني كه به شكلي در اين پروسه موفق به خواندن طرح شما شدهاند بخشها (يا كليه) طرح شما را با تغييرات اندكي بازنويسي كرده و با استفاده از «روابط درون سازماني» آن را به نام خود توليد كند. شما هيچ پناه و ملجايي براي تظلم خواهي و احقاق حق خود نخواهيد داشت و حتي در صورت شكايت و دادخواهي، به عنوان عنصر ناراحت و مزاحم شناخته شده و تهديد ميشويد كه سازمان يا بخش مربوطه نام شما را در ليست سياه گذاشته و ديگر هيچ طرح و فيلمنامهاي از شما در آن مركز قبول نخواهد شد!
صابون اين نوع برخورد به تن خيلي از اهالي فيلم و سينما خورده و حقوق بسياري از ايشان به اين ترتيب پايمال شده است. اما نوع ديگري از سرقت هنري نيز وجود دارد كه به وسيله خود عوامل توليد اتفاق ميافتد و چون اوضاع به گونهاي است كه هر كس زودتر بجنبد برنده است! آنهايي كه برنامههاي روتين و «از توليد به مصرف» را در اختيار دارند از اين امتياز به شكل همه جانبهاي استفاده و گاه سوء استفاده ميكنند! آنها چون به پخش نزديكتر هستند، طرح يا فيلمنامه سرقت شده را بلافاصله وارد پروسه توليد و پخش كرده و به اين ترتيب آن را «مال خود» ميكنند!!
آخرين نمونه چنين رويدادي در همين اواخر براي نگارنده اتفاق افتاد و كليت يك فيلمنامه اينجانب (به همراه بسياري جزييات و حتي ديالوگهاي آن) از سريال آقاي «مهران مديري» با نام «مرد دوهزار چهره» سردرآورد!
همينجا بگويم كه من آقاي مديري را مسئول اين ماجرا نمي دانم. چرا كه او با اعتماد به نويسندههاي خود، طرحها و نوشتههاي آنها را كار ميكند و به عنوان يك كارگردان ميدانم كه در چنين شرايطي با وجود «تعجيل و استرس» رساندن كار به پخش نميتوان خيلي به او ايراد گرفت. مسئوليت اين قضيه صرفا با نويسندگان و كساني است كه فيلمنامه ما را به عناوين مختلف (احتمالا به عنوان طرح و كنسه خودشان) به دست او رساندهاند!
ماجرا به اين صورت است كه از حدود يك سال پيش به دعوت يكي از تهيهكنندگان مرتبط با شبكه اول سيما آقاي محمدرضا ايزدييكتا شروع به نگارش فيلمنامهاي به نام «آدمهاي كوكي» نمودم قصه اوليه اين تله فيلم كه نوشته اقاي شاهرخ دستور تبار بود درباره فال و فالگيري و معضلاتي بود كه اين پديده در جامعه ما به وجود ميآورد. بنده آن قصه را نپسنديدم و با موافقت تهيه كننده و شبكه اول (به عنوان مالك اثر) با حفظ زمينه قصه كليت آن را تغيير داده و قصه ديگري براي توليد نوشتم. اين فيلمنامه بعد از طي مراحل مختلف تأييد شده و «كد توليد» گرفت و بالاخره در زمستان گذشته به كارگرداني خودم ساخته شده و هم اكنون در مرحله صداگذاري است.
چند شب پيش كه به اتفاق چند نفر از همكاران همين پروژه مشغول تماشاي برنامه آقاي مديري بوديم همگي با تعجب و ناباوري به هم نگاه كرديم و نميدانستيم چه بگوييم: كليت داستان تله فيلم آدمهاي كوكي به اضافه بسياري از ديالوگها و جزييات اين فيلمنامه، بدون كم و كاست از برنامه آقاي مديري سر درآورده بودند!! هر چه زمان ميگذشت مقدار بيشتر و بيشتري از فيلمنامه ما عين به عين در اين برنامه تكرار ميشد البته به شكلي هزل آلود و كاملا بيربط و نچسب! انگار صفحاتي از يك فيلمنامه را بدون مقدمه داخل فيلمنامه ديگري آورده باشند. فرداي آن روز هم اين ماجرا ادامه داشت و بخشهاي باز هم بيشتري از قصه و ديالوگهاي فيلم ما در سريال مرد دوهزار چهره مورد استفاده قرار گرفت.
من و همكارانم در شوك و حيرت فرو رفتيم و بعد كه كمي از شوك بيرون آمديم اين پرسشها در ذهن و زبان همه قرار داشت: چطور چنين چيزي ممكن است؟! و حالا ما چه بايد بكنيم؟!
نويسنده اين قسمتها، خشايار الوند، دوست خودم و برادر دوست قبليام سيروس الوند بود. آيا ميتوان تمام اين ماجرا را يك «توارد» و ذهنيت مشترك دانست؟
اما به قول تمام دست اندركاران فيلم آدمهاي كوكي ميزان هم شكلي و يكي بودن ديالوگها و حتي ارقام و اعداد ذكر شده در قصه نميتواند فقط يك اتفاق و توارد باشد به هر حال آنچه روي داده است باعث شده كه تازگي و بداعت فيلمنامه و تله فيلم ما و حق و حقوق مادي و معنوي آن، به كلي از دست برود چه كسي مسئول اين حق كشي است و ما بايد به چه كسي و به كجا شكايت بريم؟!
اين ماجرا بار ديگر لزوم داشتن قانون و قاعده مشترك و فراگير در زمينه حقوق مادي و معنوي صاحبان آثار هنري و التزام مراكز مختلف توليد فيلم به اتخاذ رويههاي همگون، درست و قابل پيگيري در اين زمينه را يادآوري و تأكيد ميكند.
من از خشايار الوند و بقيه كساني كه در اين ماجرا نقش داشتهاند، به شدت گله مند هستم و حق خود را براي پيگيري اين قضيه محفوظ ميدانم.
ليدرهاي باشگاه پرسپوليس پس از تمرين امروز نسبت به پخش سريال مرد دوهزار چهره موضع گيري كردند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ليدرهاي پرسپوليس در پايان تمرين امروز اعلام كردند در اعتراض به پخش سريال مرد دو هزارچهره طوماري براي مسئولان صدا و سيما ارسال خواهند كرد.
آنها اعتقاد دارند شخصيت ليدرها و فوتبال ايران در اين سريال زير سوال رفته است.
نقد «مرد دو هزار چهره»
شرفالدين: «جومونگ» از «مرد دو هزارچهره» موفقتر بود!!
خبرگزاري فارس: مديرعامل انجمن سينماي انقلاب و دفاع مقدس گفت: «افسانه جومونگ» موفقتر از سريالهاي ايراني نوروزي مثل «مرد دوهزار چهره» بود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
«محمدرضا شرفالدين» در گفتوگو با خبرنگار راديو و تلويزيون فارس اظهار داشت: به نظرم مجموعههاي تلويزيوني نوروزي با افت قابلملاحظهاي روبهرو بودند.
وي ادامه داد: در نوروز امسال، سريال خارجي «افسانه جومونگ» را دنبال ميكردم كه كار خوبي بود. اما مجموعههاي ايراني، در حد انتظار نبودند. در مورد «ماه عسل» بعد از چند قسمت، با عصبانيت از ادامه ديدن آن خودداري كردم. سريال «مرد دو هزارچهره» هم چنين بود و من پشت اين سريال صداقت نديدم.
شرفالدين در ادامه افزود: اگر سريال «مرد دوهزارچهره» مخاطبان خوبي داشته باشد و جمعيت قابل توجهي اين سريال را ديده باشند بايد به حال فرهنگ عمومي كشور تأسف خورد و نگران شد از اين بابت كه آدمهايي هستند كه اين سريال مورد پسندشان است اما اگر كسي «مرد دو هزارچهره» را به دليل نازل بودن نديده باشد، بايد به حال خود سازمان تلويزيون و اين نوع توليدات سطحي و بيمقدار تأسف خورد.
شرفالدين گفت: امسال نمايش فيلمهاي خارجي توانست مخاطبان قابل توجهي را بهخود جلب كند. همچنين ويژهبرنامههاي نوروزي توانسته بودند اهميت آداب و رسوم ايراني و ملي را نشان بدهند.
نقد «مرد دو هزار چهره»
قوكاسيان: «مديري» بايد از توجه مردم استفاده بهتري ميكرد
خبرگزاري فارس: يك منتقد سينما و تلويزيون گفت: به نظر من «مهران مديري» ميتوانست از توجه مردم به «مرد دو هزار چهره» استفاده بهينهاي بكند و كاري فراتر از حد متوسط ارائه دهد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
«زاون قوكاسيان» منتقد در گفتوگو با خبرنگار راديو وتلويزيون فارس اظهار داشت: «مرد دو هزار چهره» بسيار عجولانه و شتابزده پيش رفت و به پايان رسيد و متأسفانه آن جذابيتي كه در مجموعه قبلي (از جمله در بازيگري و كارگرداني) وجود داشت، دراين سريال ديده نشد.
وي گفت: «مرد دوهزار چهره» البته متفاوت از ديگر سريالهاي مناسبتي تلويزيون در نوروز 88، - كه قصه آنها در فضاهاي نزديك به هم ميگذشت- بود و فراتر از داستانهاي درام و خانوادگي مرسوم، سعي ميكرد به مسائل حاشيهاي جامعه بپردازد و در بخشي، نگاهي انتقادي به مسائل و حواشي موجود در فوتبال كشور ارائه داد اما در كل به قوت كار قبلي «مهران مديري» نبود.
قوكاسيان ادامه داد: متأسفانه در اين سريال اصول فيلمسازي و كارهاي كمدي به هيچ وجه رعايت نشد چرا كه تمام موقعيتهاي آن قرار بود «كمدي موقعيت» باشد اما با اين قضيه، تا حد زيادي سرسري برخورد شد.
قوكاسيان با انتقاد ازاين سريال گفت: به نظر من «مهران مديري» ميتوانست از توجه مردم به اين سريال استفاده بهينهاي كند و جهت تكميل كار خوب خود در «مرد هزار چهره» بكوشد.
قوكاسيان افزود: متأسفانه «مهران مديري» دراين زمينه كوتاهي كرده و اين سريال، در نهايت در حد يك كار متوسط است.
نقد «مرد دو هزار چهره»
گبرلو: مضمون و تكنيك تكراري به «مرد دوهزارچهره» لطمه زد
خبرگزاري فارس: «محمود گبرلو» گفت: «مرد دوهزار چهره» يك طنز اجتماعي بود كه سعي ميكرد برخي از مسائل روز اجتماع را نقد كند و متأسفانه در مسير كارياش، نسبت به سريال قبلي «مهران مديري» تكراري بود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
«محمود گبرلو» در گفتوگو با خبرنگار راديو و تلويزيون فارس گفت: با توجه به شبيه بودن بازيها و مضمونهاي اين كار به سريال «مرد هزارچهره»، ديدن سريال «مرد دو هزار چهره» بسيار خستهكننده و كسل كننده بود و چيز نويي در حركات مهران مديري در اين سريال امسال نديديم.
وي افزود: هرچند «مهران مديري» نسبت به سريالهاي قبلياش مثل برره و ... تفاوت بسياري كرده و سعي كرده خيلي جدي و عميقتر به مسائل اجتماعي بپردازد و به عنوان يك ستاره كمدي در تلويزيون، با كارهاي اجتماعي خود مطرح باشد ولي «مرد دو هزار چهره» نسبت به سال گذشته و كار قبلي «مديري»، ضعيفتر و براي مردم كسلكنندهتر بود و از مخاطب كمتري برخوردار بود.
اين منتقد گفت: مردم در شبهاي نوروز، برنامههاي ديگر را بيشتر ميپسنديدند و ديگر به سريال «مرد دو هزارچهره» توجه نميكردند درصورتي كه انتظار ميرفت دربين برنامههاي كمدي نوروز88، از برنامه مديري استقبال بيشتري شود.
«گبرلو» علت عدم استقبال ايدهآل از اين سريال نوروزي را تكراري بودن مضموني كار عنوان كرد و گفت: تكراري بودن مضمون، تكنيك و سبك كاري علت عدم استقبال از اين سريال بود و همچنين اين كه تمام محور كار روي شخص مديري بود و وي سعي ميكرد منحصر بفرد باشد كه اين به كار لطمه زد.
وي گفت: اگر «مهران مديري» را از اين كار بر ميداشتيم بازي بازيگران ديگر ديده نميشد چرا كه در اين سريال و سريال قبلي «مهران مديري» جز آقاي شصتچي شخصيت عميق و جدي ديگري نميبينيم!
گبرلو در پايان گفت: «مهران مديري» بهدرستي گام برميدارد اما كارش نسبت به گذشته تكراري شده است.
گبرلو: مضمون و تكنيك تكراري به «مرد دوهزارچهره» لطمه زد
اون قدر بار کمدی و پتانسیل خنده! داشت که با وجود تمام این ضرباتی که شما و امثال شما میزنید مردم را راضی نگه داشت : دی
Rasam 360
06-04-2009, 11:18
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مدیری بیشک تنها کارگردانی نیست که هنوز کارش در نیومده مردم رو قبولش دارن و باور دارن که باز هم خواهند خندید !
مرد دو هزار چهره به نظر من بیشترین اوج ریسک در بین این فضای اجتماعی بود و بدیهیه که هرسال فشار رسانه ها و جامعه بر این مدل برنامه ها به خصوص طنز اجتماعی بیشتر و بیشتر میشه. اگه دقت کنید سالهای گذشته مهران مدیری نه تنها در مرد هزار چهره بلکه در مجموعه های پاورچین و نقطه چین سراغ شغلهایی از جامعه رفته بود که شاید اکثریت رو نسبت به مشاغل این سری (خلبان و مربی و کارگردان و جادوگر) تشکیل میداد، منظورم اینه که کمتر کسی پیدا میشه که چنین شغلهایی داشته باشه و با اینکار بارسنگین هجوم مردم طبقه عادی جامعه به سمت تحقیر و شکایات از کارش رو از دوش خود برداشت. هرچند که چنین سبک کاری ای بدون انتقاد نمیمونه و غیر قابل حدس ترین اتفاقات (مثل موضوع موسیقی چکناواریان) ممکن است برایش اتفاق بیفتد و اتفاقی عادیست. جای تحسین داره که با این همه مشکلات کاری رو ارائه داده که حد اقل بخشی از جامعه اون رو در حد سری اول میدونن. به هر حال برگشت به شبهای برره برای سری بعدی در واقع فرار از موج تهدیدات و شکایات اجتناب ناپذیر برای مهران مدیری هست
حامدرضائی
06-04-2009, 12:25
ولی باور کنین باید یکم بیشتر رو این سریاله وخت میذاشتن
ارمغان جنون
06-04-2009, 13:01
دست مهران مدیری درد نکنه
نسبت به پارسال طنزش ملموس تر و واقعی تر بود
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يك منتقد گفت: در سريال «مرد دوهزار چهره» سردرگمي وجود داشت و انسجام كلي در متنها ديده نميشد.
كيوان كثيريان در گفتوگو با خبرنگار سرويس تلويزيون خبرگزاري دانشجويان ايران، افزود: گويي نويسندگان مجموعه «مرد دوهزار چهره» جداگانه متنهايي را نوشته بودند. آناني كه درباره ي موضوع متن خود آگاهي كافي داشتند، اثر خوبي را نوشته بودند و حاصل كار برخي ديگر از آنان برعكس بود.
او با بيان اينكه من نتوانستم بين موقعيتهاي «مرد دو هزار چهره» ارتباط برقرار كنم، گفت: مديري قصد داشت، كاستيهاي مرسوم جامعه در صنفهاي مختلف را نشان دهد و با محور قراردادن صنوف، نقد اجتماعي كند.در اين جهت بخش فوتبال، قابل قبول بود، ولي بخشهاي ديگر چنين نبود. به عنوان مثال چرا خلباني انتخاب شد و راننده اتوبوس در نظر گرفته نشد؟
اين منتقد اضافه كرد: در بخش فوتبال بسياري از روابط ناسالم و فسادي كه گاهي در حاشيه فوتبال ما وجود دارد، خيلي روشن به تصوير كشيده شد و به علت جزيي نگري و ايجاد لحظات خندهآور بهتر از ساير موقعيتها بود اين در حاليست كه به بخش خلباني موشكافانه پرداخته نشده بود. اما بخش بازيگري قابل قبولتر بود.
كثيريان ادامه داد: مديري در بخشي نيز با خود شوخي كرده بود كه به هرحال جذابيتهايي داشت. اما بخش فالگيري اصلا موضوعيت نداشت، چون عدهاي كه با اين موضوع درگير هستند كم نيستند، ولي خيلي هم زياد نيستند. در اين بخش به فالگيري نقد جدي نشد و فقط مجموعهاي از موقعيتها را به تصوير كشيد كه به علت فانتزي بالاي محمدرضا هدايتي از بين رفت.در واقع اين بخش جذابيتهاي كمدي هم نداشت.
او در ادامه با بيان اينكه پيش از ساخت «مرد دو هزار چهره» يكي از شاخصههاي مديري، اجتناب از دنبالهسازي بود، اظهار كرد: او سوژه را «قرقره» نميكرد اما متأسفانه اين بار او چنين كرد. البته علت اينكه آفريننده يك اثر بار ديگر به آن ميپردازد يا از استنباط او نسبت به پرمخاطب شدن دوبارهي يك اثر ناشي ميشود يا او فكر جديدي ندارد. از منظر هريك از اين دو مورد، مديري فردي نبود كه در اين ورطه بيفتد. البته شايد او احساس كرد كه در «مرد دو هزار چهره» حرف جديدي براي گفتن وجود دارد. به هرحال شيوه اين مجموعه تكراري بود اما نكات جذابي هم داشت.
اين منتقد دربارهي بازي مديري در نقش اصلي سريالهاي خود گفت: با بازي نكردن او موافق نيستم چون محوريت سريالهاي او بر پايهي شخصيتي است كه مديري خلق ميكند نه نويسندگان. درواقع ساختههاي اين كارگردان به طور مشخص با حضور او معني پيدا ميكند چون بسياري از موقعيتها با توجه به فيزيك و استعدادهاي او نوشته و باعث جذب مخاطب ميشود.
او افزود: مديري تكيه كلامها ،حالتهاي چهره و بازي ويژهيي را انتخاب ميكند. اگر او را از كارهايش حذف كنيم هيچچيزي باقي نماند. مديري مانند كمدينهايي مانند چاپلين كه خودشان محور هستند، شخصيت اصلي است. در واقع محور بودن كمدينها، الگوي سينماي كمدي كلاسيك است.
كثيريان در پايان درباره بازيگران ديگر «مرددوهزار چهره» گفت: اغلب بازيگران عملكرد خوبي داشتند. برخي از آنان بازيگران مورد علاقهي مديري هستند كه در كارهاي مختلف او جا ميگيرند. به عنوان نمونه از قابليت محمدرضا هدايتي به خوبي استفاده نشد. بازيگراني نيز مانند علي كاظمي و سحر جعفري جوزاني« بودند كه فقط باشند» اما يوسف صيادي و برزو ارجمند بازي خوبي ارايه كردند.
mohamad23
07-04-2009, 04:53
گفتوگوي ويژه فارس با نويسنده «مرد دوهزار چهره»؛
خشايار الوند: از تكرار خودمان در «مرد دوهزار چهره» پرهيز داشتيم
خبرگزاري فارس: يكي از نويسندگان مجموعه تلويزيوني «مرد دوهزار چهره» گفت: ما در نگارش داستانهاي سري جديد، از بابت استقبال مردم ترسي نداشتيم اما از اين كه خودمان را تكرار كنيم، پرهيز داشتيم.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خشايار الوند در گفتوگو با خبرنگار راديو و تلويزيون فارس گفت: داستانهاي «مرد دو هزار چهره» ادامه «مرد هزار چهره» بود و «مسعود شصتچي» در موقعيتهاي جديدي قرار گرفت با اين تفاوت كه اين بار از روي استيصال و موقعيت زندگياش، كلاهبرداري را انتخاب ميكند اما نه به نيت كلاهبرداري و با انتخاب وارد موقعيتهاي جديد ميشود.
* اگر شصتچي با يك معلم مدرسه اشتباه گرفته ميشد
وي افزود: همچنين اگر در سري قبل مقابل مضاميني مانند شهرت، قدرت، ثروت و ... قرار ميگرفت، اين بار مصداقي بود و به سراغ موقعيتهايي رفتيم كه در حقيقت مصداق چنين مضاميني بود.مثل موقعيت مربي فوتبال كه در حقيقت مصداقي از موقعيت اجتماعي است و شهرت و مبلغي كه مربيان به عنوان دستمزد ميگيرند و تقريبا تمام اين مضامين را در خود ميگيرد.
نويسنده مجموعه «مرد دوهزار چهره» ادامه داد: ما در سال گذشته از جمله بهترين موقعيتها را استفاده كرديم. وقتي آن موقعيتها استفاده شده، ديگر پيدا كردن موقعيتهاي جالبتر و جذابتر مدام سختتر ميشود و پس از آن شغلها و موقعيتهايي نيست كه به راحتي بتوان اين شخصيت را در برابر آن قرار داد و بتوان به راحتي نيز از آن كمدي گرفت.
وي در ادامه سخنان خود اظهار داشت: مثلا اگر شصتچي با يك معلم مدرسه اشتباه گرفته ميشد، هيچ جذابيتي نداشت. چون بايد جايي قرار بگيرد كه ويژگيهاي كمدي را داشته باشد و در محل محدود و بغرنجي نيز واقع شود. در حقيقت آدم نابغه در موقعيت بغرنج كمدي ايجاد ميكند و پيدا كردن اين موقعيتها كار سختي است.
الوند در پاسخ به اين سوال كه از عدم استقبال مخاطبان در سري جديد نترسيديد، گفت: ما تجربه يكبار پخش چنين مجموعهاي و بازخورد مردم، مطبوعات و منتقدان را داشتيم و ميدانستيم كه چه چيزهايي را دوست داشتند و چه چيزهايي را اشتباه گرفته بودند و به ويژه در بخش روشنفكران كه بيخود ما متهم شديم به يكسري از مطالبي كه اصلا در نظرمان نبود و خود سريال هم چنين چيزي نميگفت.حالا دوستان به خودشان گرفته بودند و اين به خودشان مربوط است. سعي كرديم اين دفعه سريال به كسي بر نخورد و اگر با شغل يا موقعيت خاصي شوخي ميشود، اين گونه نباشد كه مصداق عيني پيدا كند كه مثلا اين شوخي با فلان آدم است.
وي با بيان اين كه من يكبار ديگر چنين تجربهاي در حوزه مصداقسازيها داشتهام، تصريح كرد: من پيش از اين فيلمنامه «مزاحم» را نوشته بودم كه در آن پشت صحنه يك روزنامه زرد را ميديديم كه از يك سوپر استار در جهت منافع خود استفاده ميكرد. اما بسياري از منتقدان ما كه در روزنامههاي بسيار وزيني نيز قلم ميزنند، همه به خود گرفتند. ما هم گفتيم اي بابا ما روزنامهاي زرد مدنظرمان است. شما چرا به خودتان ميگيريد؟
الوند در ادامه تصريح كرد: حالا اگر كساني چنين برداشت ميكنند، مشكل خودشان است. مثلا در موقعيت نيروي انتظامي آن موقعيت را ميتوان به جاي كداميك از فرماندهان نيروي انتظامي قرار دارد؟ واقعا اصلا نميشود اين كار را كرد. براي اينكه آنها اصلا اين گونه رفتار نميكنند و چنين مسائلي در ميان فرماندهان نيروي انتظامي وجود ندارد. اما ما ميخواستيم نشان بدهيم كه اگر فرد نابلدي قدرت را در دست بگيرد، اين مشكلات به وجود ميآيد و به ديكتاتوري ختم ميشود.در قسمت هنرمندان نيز واقعا ما نظرمان اين بود كه كساني هستند كه با يك شال گردن و كتاب فكر ميكنند شاعر و هنرمند شدهاند و هيچ كار درخشاني در عمرشان نكردهاند و مدعي هستند و همه را هم ميكوبند.
وي در ادامه ادامه داد: در سري جديد نيز سعي كرديم موقعيتها مصداقبردار نباشد و كسي نتواند بگويد منظور اين بود و فلاني بود و اين حرف متعلق به فلان اتفاق بود. ما سريال را براي عموم مردم توليد كرديم و قضاوت جمع حتما اشتباه نيست. شما ممكن است بگوييد ده نفر اشتباه ميكنند اما اگر 100 نفر باشند ديگر نميتوان اين حرف را زد و درصد خطا پايين است.
* با نبود «پيمان قاسمخاني» كمك فكري بزرگي را از دست داده بوديم
نويسنده بخشهاي خلبان ساجدي و فالگير در مجموعه تلويزيوني «مرد دوهزار چهره» در ادامه گفتوگو با فارس گفت: وقتي اقبال عمومي در همه قشرها نسبت به پديدهاي وجود دارد، قطعا آن قضاوت درستتر است. ما به قضاوت مردم دلخوشيم و مشكلي نداريم و هر كسي اين ايرادها را به خود ميگيرد، حتما آن را در درون خودش ميبيند و او بايد خود را درست كند.
خشايار الوند با بيان اينكه موقعيتهاي «مرد دوهزار چهره» را اول از روي سرگرمي و طنز بودن آن بررسي كرديم، اظهار داشت: جاي يك هنرپيشه معروف قرار گرفتن كمدي ايجاد ميكرد. وقتي خلبان شد، جان يك عده انسان در دست او بود و ما دوست داشتيم اين بخش حتما باشد.بخش مربي فوتبال نيز از سال گذشته قرار بود ساخته شود كه به دليل كمبود زمان به امسال موكول شد. بخش جادوگر نيز به دليل رواج جادوگري مورد توجه ما قرار گرفت.
وي در ادامه گفت: امسال نيز فرصت كمي ما در اختيار داشتيم، از طرفي پيمان قاسمخاني هم امسال همراه ما نبود و ما يك كمك فكري بسيار خوب را از دست داده بوديم. امير ژوله نيز كسالت داشت و با كسالت سركار حاضر شد. كمي دير شروع كرديم و كمي كند پيش رفتيم.
وي در پاسخ به اين سوال كه چرا امسال همان سوژه سال قبل را تكرار كرديد نيز عنوان داشت: اين مساله به اقبال مردم بر ميگردد. من فكر ميكنم اگر مهران مديري پشت تلويزيون اخبار هم بگويد، 90 درصد مخاطب دارد. به همين جهت ما از بابت استقبال مخاطب مشكلي نداشتيم. اما از اينكه خودمان را تكرار كنيم، كمي پرهيز داشتيم. در فرصت كمي كه داشتيم سوژههايي كه ميشد رويشان كار كرد را بررسي كرديم، يكي خوب بود، طنز نبود، يكي به درد طنز 90 قسمتي ميخورد و خلاصه هر كدام ايراداتي داشت. خود ما كمي ناراحت بوديم نكند موقعيتهايي كه انتخاب كردهايم، خوب پرورش ندهيم يا موقعيتهايي كه دوست داشتيم را بزنيم.
وي گفت:با توجه به اين كه ميدانستيم استقبال خوب است، ميترسيديم كه موقعيتهايي كه انتخاب كنيم حتما جذاب باشد و بدون اينكه حرفي بزنيم و اينكه پيامي بدهيم كار را نوشتيم. و اين تصميمي بود كه جمع گرفت و بهترين انتخابها را انجام داديم. از طرف ديگر مسعود شصتچي يكسري از تجربيات را از سر گذرانده بود.
وي ادامه داد: شصتچي اين بار يك كلاهبردار تازه كار بود نه يك فرد ساده دل كه سيل حوادث او را به اين طرف و آن طرف ميبرد. در نهايت فكر ميكنم از لحاظ كمدي، سري جديد جالبتر از كار قبلي بود و موقعيتهاي طنز پتانسيل بالاتري داشتند.
خشايار الوند در ادامه گفتوگو با خبرنگار فارس درباره جداشدن «پيمان قاسمخاني» از گروه نيز گفت:پيمان قاسمخاني در حال حاضر 5 الي 6 ماه است كه از گروه ما جدا شده اما چون ما كار خاصي انجام نميداديم، نبود او زياد به چشم نميآمد. اما در چند ماهي كه كار شروع شد، كمبود او نيز بيشتر مشخص شد.
وي ادامه داد: او چند كار در دست داشت كه نميتوانست آنها را رها كند. يكي كار سن پترزبورگ بود و فيلمنامهاي ديگر براي شركتهاي خارجي بايد مينوشت و درگير آنها بود و واقعا نميتوانست با ما همكاري كند.
الوند درباره نبود قاسمخاني در «مرد دوهزار چهره» گفت: در نبود او به ما نويسندگان كار لطمه وارد شد، چون وقتي يك كار گروهي نوشته ميشود، واقعا يك كار فرادا و تكي است و نميتوان مدام خود را با نويسنده بعدي و قبلي هماهنگ كرد. حتي ما كه سالهاست با يكديگر كار كردهايم.
نويسنده بخشي از داستانهاي مجموعه «مرد دوهزار چهره» تصريح كرد: در كارهاي قبلي يك محيط و يكسري شخصيت بودند و هر شب يك نويسنده قصه خود را مينوشت. تنظيم و هماهنگي اين قسمتها يا خط داستان ثابتي كه ما آن را پرورش ميدهيم و فراز و نشيبهايش را پيمان قاسمخاني انجام ميداد كه كمبودش در اين كار واقعا حس شد.نكته ديگر نيز اين بود كه شما وقتي در حال نگارش هستي زياد به موقعيتهاي قبل و بعد خود فكر نميكني و تمام پتانسيل و شوخيها را در يك قسمت انباشته ميكني، اين شخصيت بايد ريز ريز در اين موقعيت پيش برود و پيمان اين كار را براي ما به خوبي انجام ميداد و در جاهايي ما را به جلو هل ميداد و يا نگهمان ميداشت كه زياد جلو نرويم.
وي ادامه داد: كار او را امسال خودمان انجام داديم. او سليقه كمدي خود را به كار تزريق ميكرد و اگر جايي ما از دستمان در ميرفت و يا شوخي ميكرديم كه كلاسش پايين بود، پيمان سريع آن را به ما گوشزد ميكرد.قطعا كار بدون پيمان قاسم خاني خيلي فرق ميكند. اما ما نميتوانيم كار را تعطيل كنيم چون او نيست. ولي حقيقت اين است كه ما كسي را احتياج داريم كه خارج از داستان، آن را ببيند.
الوند گفت: آوردن كسي به جاي او بايد حائز شرايطي باشد. يك اينكه سليقه كارياش در حد پيمان قاسم خاني باشد و همه او را قبول داشته باشند، دوم اينكه سليقه كاري مهران مديري را بشناسد و سوم اينكه واقعا از عهده اين كار بربيايد. خيلي طول ميكشد كه سليقهاي كه بيرون از كارهاست بتواند خود را با ما هماهنگ كند. نزديكترين فرد به اين جمع «سروش صحت» بود كه او نيز به نوبه خود گرفتار بود. هيچ وقت هم در درون خودمان به اين نتيجه نرسيديم كه يكي از ما بهعنوان سرپرست حاضر شود و كار را ادامه دهد.
خشايار الوند درباره شايعاتي پيرامون رفتن هميشگي پيمان قاسمخاني از گروه نويسندگان «مهران مديري» گفت: پيمان قاسمخاني نميتواند محراب برادر خود را ترك كند. من نيز كه با او سركار ديگري هستم و هميشه او را ميبينم. من مساله ترك كردن را نميدانم. پيمان شايد اختلاف سليقهاي با مهران مديري پيدا كند و بگويد من ديگر سليقه كاريام با تو يكي نيست ولي اين به معناي از بين رفتن رفاقتشان نيست و رفاقتشان سر جاي خود است.
خشايار الوند در بخش ديگري از گفتوگوي خود به معضل هميشگي كمبود زمان در ساخت آثار مناسبتي اشاره كرد و گفت: اشكال قضيه اين است كه ما يك سريال با روند سينمايي را در اين اندازه به تصوير ميكشيم. محدوديتهايي نيز وجود دارد كه حتما بايد مطابق لوكيشنها بنويسيم و يا سياهيلشگر نداشته باشيم. اما باز هم به دقيقه نود ميخوريم.
الوند در پاسخ به اين سوال كه چقد تلاش كرديد تا مضمون اين سريال به كسي برنخورد نيز تصريح كرد: سال گذشته به چه كسي برخورد؟ به سازمان ثبت احوال شيراز كه از ما شكايت مالي كرد. ما شايد شوخيهايي كرده باشيم اما به آنها ضرر مالي نرسانديم. خوشبختانه قسمت نيروي انتظامي كه ميترسيدم باعث دلخوري شود، بدون سانسور پخش و با استقبال روبرو شد. تنها اعتراض هم به بخش روشنفكران بود كه بياساس بود.اگر مربي فوتبال كم دانشي اين شغل پرمخاطره را قبول ميكند، اين توهين به من طرفدار فوتبال نيست، اما اگر من آن را نشان بدهم، توهين است؟يا اگر يك نفر با ادبيات سخيف در برنامه تلويزيون صحبت ميكند، توهين به مخاطب نيست، من به عنوان مخاطب بگويم اين طرز صحبت كردن نيست، توهين است؟ خيلي سعي كرديم كه شخصيتها ما به ازاي واقعي نداشته باشند، در حالي كه اگر شبيه كسي بخواهيم برنامه بسازيم بسيار راحتتر است و مردم هم بيشتر ميخندند.
JEFF_HARDY
07-04-2009, 19:44
به نظر من هم مي تونستن وقت بيستري واسه ساختن برنامه بزارن،يه كم هول هولكي ساختن
mahsa1469
07-04-2009, 19:50
اما با وجود وقت کم به نطر من که خیلی بهتر از سایر سریال هاس نوروزی بود مخصوصا بخش فوتبالش!!!!!!!
cj-afshin
07-04-2009, 23:04
او اینترنت واسه فروش اومده یا نه؟
به نظر من هم مي تونستن وقت بيستري واسه ساختن برنامه بزارن،يه كم هول هولكي ساختن
سریال رو میخواستن برای عید بسازن...برای همین باید زودتر تموم میشد
ولی با این زمان کم کارشون خیلی خوب بود
Mahdi_P30
08-04-2009, 01:35
او اینترنت واسه فروش اومده یا نه؟
واسه فروشو نميدونم ، ولي چند تا سايت هستن كه قسمت به قسمت اين سريال (و بقيه سريالا) رو براي دانلود ميذارن
mohamad23
08-04-2009, 12:56
خبرگزاري فارس: «محمود گبرلو» گفت: انتقاديترين و در عينحال دلچسبترين بخش «مرد دوهزار چهره» قسمت فوتبالي آن بود كه بر همه نقاط ضعف و كاستيهاي دل آزار فوتبال ما انگشت گذاشت و با طنزي زيركانه فساد پنهاني اين عرصه را به باد شلاق گرفت.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به گزارش خبرگزاري فارس، «محمود گبرلو» در يادداشتي تحت عنوان «هزار چهره كسلكننده» به ارزيابي سريال نوروزي «مرد دو هزار چهره» پرداخت.
در اين يادداشت ميخوانيم: يكي از ويژگيهاي شخص «مهران مديري» توجه و علاقه پيوسته و مداوم به يك موضوع يا مضمون خاص در طول فعاليت حرفهاياش در عرصه طنز تلويزيوني است. از جنگ 77 به اين طرف شاهد تكرار آزمودهها توسط او بودهايم. تا "پاورچين " تكرار "جنگ 77 " به انحاي مختلف و بعد كپيهاي "پاورچين " كه در نهايت به " شب هاي برره " يعني بسط يكي از ايدههاي همان "پاورچين " رسيد. حالا نوبت ايده درخشان " مرد هزار چهره و مرد دو هزار چهره و احتمالا در سالهاي بعد سه و چهار هزار چهره رسيده است.
البته نفس ادامه " تكرار "، دنبالسازي و بسط يا گسترش يك ايده و يا اثر به خودي خود در درام مذموم نيست و بارها شاهد دنبالهسازيهاي متعدد از آثار سينمايي يا تلويزيوني بودهايم. حتي برخي پدرخوانده دو و يا سريهاي بعدي جنگ ستارگان را درخشانتر از آثار نخستين و اريژينال قلمداد ميكنند اما نكته دقيقا همينجاست. از لحظهاي كه پديدآورندگان اثر تصميم به دنبالهسازي ميگيرند بايد نسبت به مخاطرات آن نيز آگاه باشند. چرا كه مخاطب هميشه خاطره خوش اثر اريژينال را در ذهن دارد و هميشه آن را به عنوان ملاك و معيار نهايي لحاظ ميكند. پس در حقيقت ، سازندگان سريها و دنبالهها بايد بيش از پيش و با برنامه و ايدههاي نو، منسجم و جذاب به ساخت اينگونه آثار اقدام كنند.
در ادامه ميخوانيم: مهران مديري يكي از چهرهاي درخشان طنز تلويزيوني است. در واقع ميشود تاريخ طنز تلويزيوني اين سرزمين را در عرصه نمايش به دو دوره قبل و بعد از ظهور مهران مديري تقسيم كرد. كارنامه و آثار او گواه اين مدعا هستند. اما باز در كارهاي اوهم افت خيزهاي بسياري وجود دارد كه شايد بيشتر نقاط قوت و خيزهايش حاصل همكاري خلاقه او با گروه نويسندگان خوش فكري است كه از " پاورچين " به اين سو با او همكاري ميكنند. شايد آنها بودند كه او را از فضاي تكراري و كارهاي متوسطي چون "پلاك 14 " يا " ببخشيد شما "درآورده و سروشكلي پست مدرن به او بخشيدند. طنزي ظريف ، فكر شده و تلخ كه تصويري هم بود و به شدت از طنزهاي بي رمق و راديويي متداول فاصله داشت.
حالا "مرد دو هزار چهره " است پخت جديد اين گروه بار ديگر حكايت مردي است كه نوروز سال پيش تبديل به پديده اي بي رقيب شده بود آنهم در حضور مجموعههاي قدر. روايت مجموعه ، ادامه خط داستاني "مرد هزار چهره " است. "مسعود شصت چي " حالا پس از گذر آن همه حوادث ريز و درشت و پس از سپري كردن مدت محكوميت اش به شهرش بازگشته اما كار و نامزدش از دست رفته و خانواده اش را شرمگين حضور خود مي بيند . چاره چيست؟ بازگشت به نقاب و رفع بحران هويت. اثر، در حقيقت همين انعكاس بحران هويت در جامعه اي است كه هيچكس نميخواهد خودش باشد و سوتفاهم، اپيدمي مفرط اجتماع است. در اين مجموعه ، چهارعنوان يا شغل به نام هاي مهران مديري ، خلبان ، مربي گري فوتبال و جادوگري مورد اشاره قرار مي گيرند و به نظر ميرسد "مهران مديري بودن " كنايهاي است به انتقادات تند و تيز برخي در سري اول مجموعه كه نسبت به شوخيهاي آن با مشاغل حساس شده بودند و آن را توهين به خود تلقي ميكردند. حالا مديري در ابتداي مجموعهاش با خودش شوخي ميكند تا مصداق "سوزن و جوالدوز " باشد و از حساسيتهاي بيمورد احتمالي كم كند. از اين نظر رويكرد هوشمندانه او و نويسندگان " برگ برندهاي در دستان او بود. هر چند كه اجراي ضعيف، اين ايده جالب را تا حدي به هدر داد. از ميان شوخيهاي متعدد اثر شايد بتوان شوخيهاي مربوط به مربي فوتبال را از بامزهترينها قلمداد كرد و از آن سو رفت و برگشتها بيزماني و مكاني مربوط به بخش اشتباه گرفتن شصت چي با مديري متفاوت با بدنه پررنگ طنز اثر بود و چندان با آن همخوان نبود.
در ادامه آمده است: شايد در ميان چهار بخش مختلف مجموعه درباره چهار عنوان يا شغل، انتقاديترين و در عينحال دلچسبترين بخش قسمت فوتبالي بود كه بر همه نقاط ضعف و كاستيهاي دل آزار فوتبال ما انگشت گذاشت و طنزي زيركانه كه فساد پنهاني اين عرصه را به باد شلاق گرفته بود و همچنين جادوگري و رمالي و كفبيني و خرافاتي از اين دست كه خوراك طنز موقعيت بود و اگر بازيها (و اساسا انتخاب بازيگران) خوب از كار در ميآمد، ميتوانست بخش ديگرموفق مجموعه باشد. به بازيگري اشاره كرديم و اينكه بر خلاف سال پيش به نظر ميرسيد انتخاب چندين بازيگر، چندان بر حسب توانايي ها و نقش نبوده است. به هر حال طنز عرصه دشواري است و انعطاف بالايي ميطلبد.
هرچند "مرد دوهزار چهره " در مجموع نمره قبولي ميگيرد اما شايد اگر دايره نويسندگي اثر و تكنيك كار كمي بازتر بود و ايدهها و استعدادهاي جديد مجال حضور مييافتند، مي شد طراوت و تازگي بيشتري در آن ديد و از كسالتي كه بر تماشاگر حاكم شده بود، كاسته ميشد. چون سري دوم هر مجموعه انتظاراتي ايجاد ميكند كه بايد برآورده كرد و بخصوص طنز، نياز به خوني تازه دارد . هر چند امسال در غياب رقيبي حرفهاي «مرد دو هزار چهره» محبوبترين مجموعه طنز تلويزيوني نوروز شد.
cj-afshin
09-04-2009, 23:21
شب های برره 2 میسازه یا مرد 3 هزار چهره؟یا مخلوط دوتاش؟
piremard
10-04-2009, 09:35
یکی از مزخرف ترین ، جلف ترین ، بچه گانه ترین سریالهایی بود که وقت با ارزشم رو تلف کرد. حیف این همه پول و سرمایه ملت و بیت المال که پای این اراجیف آبکی می ره .
آی کیو کارگردانهای ایرانی عموما زیر 70 می زنه
حیف وقت
Oracle_Eldorado
10-04-2009, 09:47
یکی از مزخرف ترین ، جلف ترین ، بچه گانه ترین سریالهایی بود که وقت با ارزشم رو تلف کرد. حیف این همه پول و سرمایه ملت و بیت المال که پای این اراجیف آبکی می ره .
آی کیو کارگردانهای ایرانی عموما زیر 70 می زنه
حیف وقت
دوست عزیز سلیقه ها متفاوته .
مطمئن باش خیلی ها از دیدنش لذت بردن .
خیلی ها هم مثل شما راضی نبودن .
من خودم شخصا خوشم اومد .
واسه ایام تعطیل عید خوب بود .
piremard
10-04-2009, 18:24
دوست عزیز سلیقه ها متفاوته .
مطمئن باش خیلی ها از دیدنش لذت بردن .
خیلی ها هم مثل شما راضی نبودن .
من خودم شخصا خوشم اومد .
واسه ایام تعطیل عید خوب بود .
اولا که بنده از منظر نقد به سریال نگاه کردم . نه سلیقه شخصی .
ثانیا . مگه ما نظر دیگران رو زیر سووال بردیم ؟!
شما یا هر کی خوشتون اومده . چه دخلی به من داره ؟ من نظرمو گفتم . بی جهت چرا نقل قول می گیرید ؟
mahsa1469
10-04-2009, 20:32
اما اگه به خوایم این فیلم رو نقد کنیم هم باید بگم یکی از بهترین فیلم های نوروز 88 بود ...
اولا که بنده از منظر نقد به سریال نگاه کردم . نه سلیقه شخصی .
ثانیا . مگه ما نظر دیگران رو زیر سووال بردیم ؟!
شما یا هر کی خوشتون اومده . چه دخلی به من داره ؟ من نظرمو گفتم . بی جهت چرا نقل قول می گیرید ؟
به نظر من که از بقیه سریال های اون موقع بهتر بود
حداقل یک سری مشکلات جامعه رو نشون میداد
بقیه سریال ها که چیزی برای گفتن نداشتن
Oracle_Eldorado
10-04-2009, 21:04
به نظر من که از بقیه سریال های اون موقع بهتر بود
حداقل یک سری مشکلات جامعه رو نشون میداد
بقیه سریال ها که چیزی برای گفتن نداشتن
کاملا درسته .
حتی اگه دقت کرده باشین 2 جا شهرام همایون رو نشون میداد !
اونم کار جالبی بود .
masoudtr
10-04-2009, 21:08
حتی اگه دقت کرده باشین 2 جا شهرام همایون رو نشون میداد !
کی هستش ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فکر نکنم شهرام همایون مشکلی داشته باشه
به نظر من اون قسمت اضافی و مسخره بود
منظور من مشکلات جامعه بود و چیزهایی که اینجا اتفاق می افته و کسی صداش در نمیاد
RoYaYeEe_NiIiLi
10-04-2009, 22:49
خب بعضی از سریال های خارجی هستند که با فرهنگ ایرانیا نمی سازه...اینم باز مشکل ماست که به فرهنگ چسبیدیم...ولی خب دست خودمون نیست...به نظرم مهران مدیری کاری کرد که بیشترین ها رو به خودش جلب کرد...ولی چیزی مثل جومونگ همه رو جذب کرد...مدیری اگر می خواد طنز درست کنه که همه رو جذب کنه باید کنایه رو بذاره کنار که مثلا بابابزرگ ها و مامان بزرگ های ما میشینن سریالاشو ببینن زل نزنن به ما و بگن واسه چی می خندید:31:
مدیری درسته که همه ی سریال هاش نقد بوده ولی به نظرم کارش اشتباهه چون بدون طعنه و کینه بیشتر جذب فیلم هاش میشن(مشخص هم هست که همه ی کارگردان ها دنبال تماشاچیه بیشترن)
ولی بازم میگم...فیلم خوبی بود...از بقیه س سریال های نوروز به جز کلاه قرمزی بهتر بود...در مورد جلف بودن سریال هم باید بگم الان دیگه همه ی سریال ها جلفن...در ضمن بدیه یه فیلم رو همیشه نباید انداخت گردن کارگردان...همونطوری که خوبیشم نباید گذاشت پای کاگردان
ممنون:11:
Mahdi_P30
10-04-2009, 23:15
خب بعضی از سریال های خارجی هستند که با فرهنگ ایرانیا نمی سازه...اینم باز مشکل ماست که به فرهنگ چسبیدیم...ولی خب دست خودمون نیست...به نظرم مهران مدیری کاری کرد که بیشترین ها رو به خودش جلب کرد...ولی چیزی مثل جومونگ همه رو جذب کرد...مدیری اگر می خواد طنز درست کنه که همه رو جذب کنه باید کنایه رو بذاره کنار که مثلا بابابزرگ ها و مامان بزرگ های ما میشینن سریالاشو ببینن زل نزنن به ما و بگن واسه چی می خندید:31:
مدیری درسته که همه ی سریال هاش نقد بوده ولی به نظرم کارش اشتباهه چون بدون طعنه و کینه بیشتر جذب فیلم هاش میشن(مشخص هم هست که همه ی کارگردان ها دنبال تماشاچیه بیشترن)
ولی بازم میگم...فیلم خوبی بود...از بقیه س سریال های نوروز به جز کلاه قرمزی بهتر بود...در مورد جلف بودن سریال هم باید بگم الان دیگه همه ی سریال ها جلفن...در ضمن بدیه یه فیلم رو همیشه نباید انداخت گردن کارگردان...همونطوری که خوبیشم نباید گذاشت پای کاگردان
ممنون:11:
خوبي طنز به كنايه آميز بودنشه ، حالا چهار تا پيرمرد و پيرزن نفهمند چي شد كه دليل نميشه!
همونايي كه بايد بفهمن ، ميفهمن!
اصلا به نظر من طنز رك و روراست كه ديگه طنز نيست ، نطقه
RoYaYeEe_NiIiLi
10-04-2009, 23:22
کسی که طنز می سازه باید کاری کنه خندش خنده ی تلخ نباشه...کاری کنه وقتی آدم سریال رو میبینه حرص نخوره به خاطر مشکلاتی که اونا به صورت کنایه نشونش می دن...اگر اسمشو گذاشتن طنز باید اینطوری باشه...اگر قراره که طنز کنایه ای باشه،باید انتظار اینو داشته باشیم که مورد قبول خیلیا قرار نگیره...من خودم شخصا خیلی کمتر از کنایه های مدیری لذت می برم..چون چیز هایی رو میگه که خودمونم می دونیم و تکرارش به دردی نمی خوره...فقط قسمت هاییش جالبه که خنده تلخ و حرص نیست...باز هم هر کسی نظری داره و کارگردان و نویسنده نمی تونن کاری کنن که همه ی تماشاچی ها خوششون بیاد..
ممنون
Mahdi_P30
11-04-2009, 00:09
کسی که طنز می سازه باید کاری کنه خندش خنده ی تلخ نباشه...کاری کنه وقتی آدم سریال رو میبینه حرص نخوره به خاطر مشکلاتی که اونا به صورت کنایه نشونش می دن...اگر اسمشو گذاشتن طنز باید اینطوری باشه...اگر قراره که طنز کنایه ای باشه،باید انتظار اینو داشته باشیم که مورد قبول خیلیا قرار نگیره...من خودم شخصا خیلی کمتر از کنایه های مدیری لذت می برم..چون چیز هایی رو میگه که خودمونم می دونیم و تکرارش به دردی نمی خوره...فقط قسمت هاییش جالبه که خنده تلخ و حرص نیست...باز هم هر کسی نظری داره و کارگردان و نویسنده نمی تونن کاری کنن که همه ی تماشاچی ها خوششون بیاد..
ممنون
شما درست ميگي ولي به هر حال گفتن همون چيزايي كه خودمون ميدونيم از تريبون عمومي تاثير بسزايي داره و ميتونه فضاي نقدو بازتر كنه
البته اميدوارم منظور شما طنزهاي پوچ تاريخ مصرف گذشته 10 سال پيش يا بعضا (به نظر من) هجوهاي عطاران نباشه
كه البته اگر هم باشه ، بهش بعنوان يك سليقه احترام ميذارم
طنزي كه صرفا فقط بخندونه ، تاريخ مصرفش خيلي زود ميرسه
RoYaYeEe_NiIiLi
11-04-2009, 00:14
ببخشید:31:...دقیقا من طنز های عطاران رو بیشتر دوست دارم...چون به جای سیاست که شکایت بهش به جایی نمی رسه مشکلات جامعه رو نشون می ده...
بازم ممنون:11:
piremard
11-04-2009, 00:26
این مشکل در ایران عمومیت داره . متاسفانه در سریال بیشتر ملموسه . معمولا فیلمنامه نویسان ایرانی در پیچیدگی روایت و داستان و یا خلق روایت تبحر خاصی ندارند .
اونها یک ثیم کلی رو طرح می زنند . بعد اگر قرار باشه 30 شب باشه ، سه شب کشش می دند !
اگر 13 شب باشه ، باز هم 13 شب کشش می دند . در حالیکه این اوج بد سلیقه گی تعمدی و دست کم گرفتن مخاطب هست .
مدیری با این سریالش به بینندگان ایرانی توهین کرد - چه تعمدی و یا سهوی - . بقدری این سریال روتین و آبکی هست که حتی چند دانشجوی اقتصاد هم بهتر می تونند یه سریال طنز بجای این گروه بسازند !
دکور ها کاملا ابلهانه ،
لوکیشن محدود به یک خانه و یک کوچه ،
برداشت های تکی ،
جکهای کودکانه و مضحک - انگار مخاطب ما آی کیو زیر 40 داره و باید طبق معمول مستقیم بگیم تا حتما مطمئن بشیم که فهمیده ! -
طبق معمول داستان هم کم می آریم و مجبوریم با تک کلام و شوخیهای کلامی بی ربط جبرانشون کنیم
بی اهمیتی به دوربین و صدا - صدای بم ناشی از دکور بسته غیر آکوستیکی - و دوربین امچوری !
و بسیاری دلایل برای اثبات ضعفهای سریال از دید تکنیکی
شاید عمده دلایل برای ارج نهادن در میان خیل مردم را بتوان نیاز به طنز ساده و کامیکی - بدور از داستانهای پیچیده و خلق موقعیت هایی که نیاز به درک دارند ؛ چیزی بمانند جکهای فلسفی ! - . از طرف دیگه فقدان فیلم و سریال یا برنامه ی شاد در کل مجموعه تلویزیون کاملا سیاسی-تبلیغاتی ایران ؛ کرکترهای از پیش تعریف شده و ملموس و ... دانست
اینتنها نظر شخصی بنده هست .
Mahdi_P30
11-04-2009, 02:05
این مشکل در ایران عمومیت داره . متاسفانه در سریال بیشتر ملموسه . معمولا فیلمنامه نویسان ایرانی در پیچیدگی روایت و داستان و یا خلق روایت تبحر خاصی ندارند .
اونها یک ثیم کلی رو طرح می زنند . بعد اگر قرار باشه 30 شب باشه ، سه شب کشش می دند !
اگر 13 شب باشه ، باز هم 13 شب کشش می دند . در حالیکه این اوج بد سلیقه گی تعمدی و دست کم گرفتن مخاطب هست .
مدیری با این سریالش به بینندگان ایرانی توهین کرد - چه تعمدی و یا سهوی - . بقدری این سریال روتین و آبکی هست که حتی چند دانشجوی اقتصاد هم بهتر می تونند یه سریال طنز بجای این گروه بسازند !
دکور ها کاملا ابلهانه ،
لوکیشن محدود به یک خانه و یک کوچه ،
برداشت های تکی ،
جکهای کودکانه و مضحک - انگار مخاطب ما آی کیو زیر 40 داره و باید طبق معمول مستقیم بگیم تا حتما مطمئن بشیم که فهمیده ! -
طبق معمول داستان هم کم می آریم و مجبوریم با تک کلام و شوخیهای کلامی بی ربط جبرانشون کنیم
بی اهمیتی به دوربین و صدا - صدای بم ناشی از دکور بسته غیر آکوستیکی - و دوربین امچوری !
و بسیاری دلایل برای اثبات ضعفهای سریال از دید تکنیکی
شاید عمده دلایل برای ارج نهادن در میان خیل مردم را بتوان نیاز به طنز ساده و کامیکی - بدور از داستانهای پیچیده و خلق موقعیت هایی که نیاز به درک دارند ؛ چیزی بمانند جکهای فلسفی ! - . از طرف دیگه فقدان فیلم و سریال یا برنامه ی شاد در کل مجموعه تلویزیون کاملا سیاسی-تبلیغاتی ایران ؛ کرکترهای از پیش تعریف شده و ملموس و ... دانست
اینتنها نظر شخصی بنده هست .
به فرض اينكه همه اين انتقادها درست باشه (كه شخصا بعضيهاشو قبول ندارم!) ، بايد بگم كه به نظر بنده ،اقبال عمومي از همه اينها مهمتره (به عبارتي هر چي عموم بگن)
و فعلا اقبال اكثريت (نه همه) با اين نوع طنز هست!
ولي بايد بگم چيزي كه تو قسمت هاي مياني سريال (مخصوصا قسمت فوتبال) مشهود بود ، استفاده از لحظه ها بود ، برعكس قسمتهاي اول و چندتاي آخر كه فرصت سوزي زيادي داشتن
برعكس شما ، من معتقدم براي درك تمام ظرفيت طنز مديري احتياج به آي كيوي بالايي هست
کلا از قدیم تمام کارهای مدیری خلاقیت بالایی داشتن !!!! ( البته به جز "شبهای برره" که به عنوان یه طنز کامل قبولش دارم)
تو یکی با لوله مقوایی میزد تو سر خودش غش میکرد
تو یکی تو دوربین نگاه میکرد میگفت بععععععععععععله !! (از این جلف تر دیگه نمیشد)
تو یکی از اول تا آخر بدون هیچ دلیل منطقی میگه سلام علیک ... خیلی ممنون
خدا واسه یکی بخواد همین میشه دیگه
طرفدارای بی منطق (علی پروینی) که اگه مدیری از آب پر کردن استخر خونش یه طنز 90 قسمتی هم بسازه با آب و تاب از نحوه سقوط آب تو استخر خالی صحبت میکنند و لذت میبرند و از خنده غش میکنن
واسه 2 قسمت فوتبال (که به خاطر اتقافات عجیب غریب فوتبال ایران تو سال گذشته و شرایط برنامه 90 و غیره کاملا مشخص بود با اقبال مردم روبرو میشه) 11 قسمت چرت و بی محتوای دیگه به خورد ملت داده شد
وسطشم که واسه خوش خدمتی و خود شیرینی و پیام بازرگانی تلویزیونهای ماهواره ای رو مسخره میکرد مثلا
جالب بود که تو همین تاپیک
بعد از پخش هر قسمت این سریال
طرفداران مدیری و این سریال جمع میشدن و نکته های جالبش رو مرور میکردن که همه رو (اعم از جالب و غیر جالب) میزاشتی رو هم
2 دقیقه از کل زمان اووون قسمت از سریال نمیشد
من نمیدونم این چه طنزیه که علاوه بر نداشتن محتوا و قکر حتی نمیتونه با هجو و دلقک بازیهاش هم آدم رو بخندونه
همین دیگه
ببخشید...دقیقا من طنز های عطاران رو بیشتر دوست دارم...چون به جای سیاست که شکایت بهش به جایی نمی رسه مشکلات جامعه رو نشون می ده...
بازم ممنون
من که فکر نکنم...مدیری بیشتر از عطاران به واقعیت ها و مشکلات جامعه میپردازه
عطاران بیشتر سریال هاش در مورد یک خانواده و مشکلات اونهاست که این داستان پردازی توی بقیه سریال ها هم هست
Mamad_Madrid
11-04-2009, 10:17
کلا از قدیم تمام کارهای مدیری خلاقیت بالایی داشتن !!!! ( البته به جز "شبهای برره" که به عنوان یه طنز کامل قبولش دارم)
تو یکی با لوله مقوایی میزد تو سر خودش غش میکرد
تو یکی تو دوربین نگاه میکرد میگفت بععععععععععععله !! (از این جلف تر دیگه نمیشد)
تو یکی از اول تا آخر بدون هیچ دلیل منطقی میگه سلام علیک ... خیلی ممنون
خدا واسه یکی بخواد همین میشه دیگه
طرفدارای بی منطق (علی پروینی) که اگه مدیری از آب پر کردن استخر خونش یه طنز 90 قسمتی هم بسازه با آب و تاب از نحوه سقوط آب تو استخر خالی صحبت میکنند و لذت میبرند و از خنده غش میکنن
واسه 2 قسمت فوتبال (که به خاطر اتقافات عجیب غریب فوتبال ایران تو سال گذشته و شرایط برنامه 90 و غیره کاملا مشخص بود با اقبال مردم روبرو میشه) 11 قسمت چرت و بی محتوای دیگه به خورد ملت داده شد
وسطشم که واسه خوش خدمتی و خود شیرینی و پیام بازرگانی تلویزیونهای ماهواره ای رو مسخره میکرد مثلا
جالب بود که تو همین تاپیک
بعد از پخش هر قسمت این سریال
طرفداران مدیری و این سریال جمع میشدن و نکته های جالبش رو مرور میکردن که همه رو (اعم از جالب و غیر جالب) میزاشتی رو هم
2 دقیقه از کل زمان اووون قسمت از سریال نمیشد
من نمیدونم این چه طنزیه که علاوه بر نداشتن محتوا و قکر حتی نمیتونه با هجو و دلقک بازیهاش هم آدم رو بخندونه
همین دیگه
کاملا مخالفم. همین خلاقیت های به ظاهر ساده مدیری بود که موج جدید سریال های طنز رو در تلویزیون پایه ریزی کرد.
وقتی شما میتونی با یه نگاه ساده به دوربین مخاطب رو بخندونی چرا این کار رو نکنی؟ هرچی باشه بهتر و راحت تر از دلقک بازیهای متداول در سینما و تلویزیون ایران هست.
به نظر من باید به مدیری لقب پدر موج جدید طنز در ایران رو داد.
بجز قسمت های ورزشی دیگه قسمت خوبی نداشت این سریال؟؟؟ من که اینطور فکر نمیکنم.
بر خلاف نظر شما امین جان باید بگم این سریال خیلی خوب بود. همون یه جمله مدیری که در قسمت های اول سریال خطاب به اون منتقد سینما گفت ( ببخشید شما فیلم میبینید اونوقت پول میگیرید؟ ) به کل هیکل سریالی مثل ماه عسل میارزید.
Mahdi_P30
11-04-2009, 10:26
کلا از قدیم تمام کارهای مدیری خلاقیت بالایی داشتن !!!! ( البته به جز "شبهای برره" که به عنوان یه طنز کامل قبولش دارم)
تو یکی با لوله مقوایی میزد تو سر خودش غش میکرد
تو یکی تو دوربین نگاه میکرد میگفت بععععععععععععله !! (از این جلف تر دیگه نمیشد)
تو یکی از اول تا آخر بدون هیچ دلیل منطقی میگه سلام علیک ... خیلی ممنون
خدا واسه یکی بخواد همین میشه دیگه
طرفدارای بی منطق (علی پروینی) که اگه مدیری از آب پر کردن استخر خونش یه طنز 90 قسمتی هم بسازه با آب و تاب از نحوه سقوط آب تو استخر خالی صحبت میکنند و لذت میبرند و از خنده غش میکنن
واسه 2 قسمت فوتبال (که به خاطر اتقافات عجیب غریب فوتبال ایران تو سال گذشته و شرایط برنامه 90 و غیره کاملا مشخص بود با اقبال مردم روبرو میشه) 11 قسمت چرت و بی محتوای دیگه به خورد ملت داده شد
وسطشم که واسه خوش خدمتی و خود شیرینی و پیام بازرگانی تلویزیونهای ماهواره ای رو مسخره میکرد مثلا
جالب بود که تو همین تاپیک
بعد از پخش هر قسمت این سریال
طرفداران مدیری و این سریال جمع میشدن و نکته های جالبش رو مرور میکردن که همه رو (اعم از جالب و غیر جالب) میزاشتی رو هم
2 دقیقه از کل زمان اووون قسمت از سریال نمیشد
من نمیدونم این چه طنزیه که علاوه بر نداشتن محتوا و قکر حتی نمیتونه با هجو و دلقک بازیهاش هم آدم رو بخندونه
همین دیگه
هجو تعريف مشخصي داره
اگه از چيزي خوشمون نيومد ،دليل نميشه طرفداراشو بي منطق بناميم
به نظر من بي منطق به كسي ميگن كه بدون دليل همه چيزو نقد كنه و انصاف نداشته باشه
بعد از هر قسمت ، تاپيك به طور متوسط 4 5 صفحه جلو ميرفت
قرارم نبود كه همه 40 دقيقه اينجا نوشته بشه
ما كه بسي لذت برديم
تعصبي هم نداريم
ارمغان جنون
11-04-2009, 13:25
با سلام خدمت دوستان
به احتمال زیاد اکثر دوستان سریال مرد دو هزار چهره را در ایام عید دیده اید . در لابلای شخصیتهای این سریال آقای مدیری نقبی هم زدند بر وضعیت فوتبال کشور و مسائل پشت پرده تیمداری و بازیکنان . البته در این رهگذر لیدرها ( همان بوقچی های خودمان) از گزند طنز گروه مدیری در امان نماندند. در پاسخی به طنز آقای مدیری یکی از لیدرها در یکی از بلاگهای منسوب به طرفداران پرسپولیس یادداشتی نوشته اند که قدری تامل برانگیز است. بخوانید:
نقدی بر دلقک نقاد
وقتی آدم های مسخره فوتبال را به تمسخر می گیرند
همیشه از خودم می پرسیدم که ما لیدرها به غیر از تشویق و سازماندهی هواداران تیم های ورزشی در جایی دیگر به درد جامعه می خوریم یا نه؟ تا اینکه در نوروز امسال به لطف پرده برداری مسعود شصت چی دلقک معروف صدا و سیما که البته لودگی را با پرده برداری و تهمت و افتراء را با طنز اشباه گرفته بود به این نتیجه رسیدم که استفاده از ما لقمه نان حلالی را برای سفره حرام برخی برنامه سازان فراهم می کند. و برای جامعه فوتبال که این حقیر و دوستانم بخشی از آن هسیتم متأسفم که اخیراً عده ای هنرمند خوش سابقه! هم به بهانه جذابیت آن و هم به خاطر کینه و حسادتی که از قشر فوتبالیست دارند و علت آن هم محبوبیت قشر فوتبال است از ابزار خود سوء استفاده می کنند و ....
یاد خاطره ای افتادم: سال 79 در یک سفر ورزشی که به عنوان لیدر تیم ملی به بحرین رفته بودم یک تور ورزشی هم در هتل ما اسکان داشت که عده ای از بازیگران معروف همین سریال مرد 2 هزار چهره در آنجا بودند. یک روز بنده و دوستانم از جمله حسین آقای عسگری و آقا ستار به همراه یکی از این بازیگران سریال به بازار رفته بودیم و مورد توجه مردم قرار گرفتیم از ما استقبال گرمی کردند و هدایایی به رسم یادبود به ما می دادند و با ما عکس یادگاری می گرفتند . حال شما تصور کنید که دوربین را به آقای هنرمند می دادند و می گفتند که از آنها و ما عکس یادگاری بگیرد. وقتی به هتل برگشتیم آن بازیگر معروف از شدت عصبانیت 2 پاکت سیگار را در لابی هتل کشید و چند بار از ما پرسید چگونه می شود که مردم شما لیدرهای فوتبال را از من هنرپیشه بیشتر تحویل بگیرند!؟ .....
اما چطور می شود که آقای دلقک به بهانه طنز برای هر صنف یک قسمت در نظر می گیرد ولی وقتی به جامعه فوتبال می رسد شاهد چندین قسمت از لودگی آقایان هستیم آیا این ذهنیت به وجود نمی آید که صدا و سیما قصد دارد برخی ضعف های خود را در برنامه های نوروزی با گماردن چند دلقک و خنداندن مردم به کمترین قیمت جبران کند؟ و به عنوان یک ایرانی توصیه من به جناب آقای ضرغامی که ریاست رسانه ملی را بر عهده دارند این است که به جای استفاده از یک دلقک به عنوان مشاور کمدی خود از شخصیتی به نام مسعود ده نمکی و یا امثال او که سالها خاک جبهه ها را خورده اند و در حال حاضر هم این توان را دارند تا با ساخت یک فیلم سینمایی به نام اخراجی ها بدون اینکه کسی را زیر سوال ببرند سینمای ایران را از رکورد خارج کنند، استفاده کند. اگر این آقایان واقعاً هنرمند بودند و توان کمک به سینمای ایران را داشتند یک جوان ساده زیست مانند ده نمکی که بزرگترین سرمایه اش صداقت و ایمان اوست روی همه آنها را که ادعایشان لایه اوزن را پاره می کند را کم نمی کرد و اما حرف دل من لیدر اراذل و اوباش با شما آدم به اصطلاح جنتلمن و محترم و عاشق حیوانات!
1 – آقای شصت چی ممکن است بعضی لیدرها پولهای زیرمیزی و بعضاً رومیزی بگیرند اما هیچ وقت مانند شما ها پرونده های مالی نداشته و نداریم و بیشتر از آنچه دریافت می کنیم را خرج عمل حنجره ، کلیه و.... خود کرده و افتخار می کنیم که جانباز فوتبال کشوریم و اگر کاسب هستیم ، عاشق هم هستیم اما مانند شما سوء سابقه نداریم. راستی چه خبر از هنرمندان برنامه ساعت خوش؟ آیا پس از گذشت چند سال حقوقشان را دریافت کرده اند؟....
2 – آقای شصت چی شما درست می گویید ما فریاد می زنیم ولی فریاد ما ایران ایران گفتنی است که غرور ملی را در ورزشگاههای دنیا به نمایش می گذارد و اما مثل و برخی همکاران دائم الخمرتان عربده های مستانه در پارتی های شبانه در شمال تهران نمی کشیم.
3 – آقای شصت چی شما درست می گویید ما منفی هستیم ولی مفسد نیستیم و مانند بعضی ها از کاری به پسران و دختران فارغ التحصیل شده از دانشکده سیما که برای بازی در یک مجموعه تلویزیونی باید کلی سرکیسه شوند و یا ..... برخی تهیه کنندگان و برنامه سازان شوند، نداریم! و باز هم گلی به جمال اهالی فوتبال که ثمره زندگی شان دختران وپسرانی هستند که در آینده راه پدرانشان را ادامه می دهند و در تیم های ملی نوجوانان و نونهالان ما غرور می آفرینند اما تا به حال نشنیده ام که اوج زندگی یک زوج هنرمند به بیش از 2 یا 3 سال برسد.
4 - آقای شصت چی شما درست می گویید ما کله خور هستیم اما مانند برخی از شماها که به بهانه ساخت یک مجموعه تلویزیونی و با بودجه بیت المال ماهها از فامیل و اقوام خود با عنوان مسئول هنروران و تدارکات و ... استفاده رایگان می برند ، مفت خور نیستیم و مخ مردم را با دروغ و نیرنگ منحرف نمی کنیم. در ضمن مانند بعضی ها نزول خوار هم نیستیم.
5- آقای شصت چی شما درست می گویید ما ممکن است لپ شما را بکشیم و ماچ نثارتان کنیم اما مانند برخی از شما آزاری به کودکان نمی رسانیم و در پارتی های شبانه که منجربه ممنوع التصویر شدن شود .... نمی کنیم.
6- آقای شصت چی شما درست می گویید ما ممکن است برای کله کردن و یا آوردن یک مربی پای میز مذاکره با عضور هیئت مدیره و مربی تیم بنشینیم اما مانند برخی از همکاران شما برای گرفتن پناهندگی سیاسی و دریافت ویزای آمریکا پای هر میز مذاکره ای نمی نشینیم و افتخار می کنیم که در هر ورزشگاهی پا می گذاریم فقط پرچم سه رنگ و مقدس کشورمان را در دست می گیریم و عشق به وطنمان را به هر قیمتی نفروخته و نمی فروشیم و همین است که وقتی دلقکی مثل شما را می بینیم به لیدر بودن خود افتخار می کنیم.
7 - آقای شصت چی شما درست می گویید شکم های ور آمده ما به خاطر همان آبگوشت مغز است که در طباخی ها می خوریم و هیچ ارتباطی به شکم های .... که در میهمانی های شبانه و با مشروبات الکلی پر می شوند، ندارد!
8 و 9 و 10 – طلبتان، چرا که شما هر آنچه از ما می دانستید را به تصویر کشیدید ولی من به بخش کوچکی از شایعات فراوان در جامعه که در رابطه با شما مطرح است اشاره کردم و امروزه در دنیای مجازی اگر سری به وبلاگ ها بزنید با انبوهی از فیلم های مختلف روبرو می شوید که یکی از شاخص ترین آنها سی دی فساد و ابتذال در سینمای ایران است. و وای به روزی که پرده واقعی سینما کنار برود و در پشت این پرده مسائلی وجود دارد که چهره حقیقی شما را صد برابر بدتر از شصت چی در مرد 2 هزار چهره نمایان می کند و برای رسانه ملی کشور عزیزم متأسفم که در دنیایی که از فوتبال به عنوان یک پدیده اجتماعی در میان جوامع مختلف برای رفع مشکلات و ناهنجاری های اجتماعی استفاده می شود و در کشور ما نیز تفکر تشکیل تیم فوتبال هنرمندان نیز با همین بهانه شکل گرفت و اتفاقاً اثرات مثبت زیادی در جامعه ما بالاخص در زمینه های فرهنگی داشت اما با تشبیه یک تیم فوتبال و حواله دادن آن به سمت چاله دستشویی اینگون محبوبترین رشته ورزشی دنیا و صنعت دوم جهان را در کشور با مخاطره روبرو می کند و اگر فوتبال که از شما هنرمندان محبوب تر است را با چاله توالت تشبیه می کنید پس فکر کنید و ببینید که جای شما کجاست؟ شاید کمی عقب تر در جامعه و 10 ها متر پایین تر و در عمق این چاله فاضلاب !
و در آخر یادی می کنم از شعر معروف نان و دلقک دکتر محمد اصفهانی که همه اینها واسه نونِ
عباس اسماعیل بیگی
منبع:
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
پ.ن: این متن فقط جهت اطلاع رسانی دوستان در تاپیک گذاشته شد .
Mahdi_P30
11-04-2009, 15:30
صحبتهاي دلنشين اين ليدر محترم نشون ميده متاسفانه كليه حرفاي گفته شده در اين سريال و قسمت فوتبالش كاملا درسته!
اگه كسي هم مطمئن نبود ،الان مطمئن ميشه!
جالبه هميشه در مقام جواب، به جاي پذيرش ضعف ها و عيبها يا صرفا پاسخ گويي به ابهامات مطرح شده ،در مقام تلافي در اومدن و به طرف مطرح كننده اتهام ميزنن كه اين هميشه كوچيك بودن نقد شونده رو ميرسونه!!
همين دلقك (به قول ايشون) براي مردم مفيد تر از صد تا ليدره!!
اگه اينا يكمي شخصيت داشتن كه الان فضاي ورزشگاهها به اين حد افتضاح نبود!
اينا همونايي هستن كه پشت قطبي رو خالي كردن!
به شخصه شخصيتي براي اينها متصور نيستم كه بخواد زير سوال بره
اينم يادم رفت بگم كه: همين كه ديدم از شخصيتي مثل مسعود ده نمكي حمايت كرده ، براي من كافي بود تا بقيه مطلبو نخونم! (هر چند كه خوندم!!!)
piremard
11-04-2009, 17:24
به فرض اينكه همه اين انتقادها درست باشه (كه شخصا بعضيهاشو قبول ندارم!) ، بايد بگم كه به نظر بنده ،اقبال عمومي از همه اينها مهمتره (به عبارتي هر چي عموم بگن)
و فعلا اقبال اكثريت (نه همه) با اين نوع طنز هست!
سلام برادر عزیز
عرض کنم که مگر صحت انتقادات من بستگی مستقیم و بلی عزل از طرف شما داره ؟!
در مورد اقبال عمومی هم تا یادمه شما همون شخصی بودید که بهر شکل با اقبال عمومی سریال "طنز" آقای رضا عطاران ، با جبهه های شدید تون ابراز مخالفت می کردید . که فکر کنم اصلا تاپیک چپ شد از بس ایراد گرفتید و دیگران گفتند خوبه و ما دوستش داریم و ... !
ضمن اینکه مگر مردم ایران ، بعد و حتی قبل از انقلاب چه نوع طنز های بصری رو تجربه کردند که حالا حق انتخاب وسیعی داشته باشند ؟!
ثالثا : من نمی دونم شما چه اصراری دارید حتما به هر کامنتی پاسخ بدین ؟ مگه اینجا جلسه پرسش و پاسخه ؟!
وقتتون خوش :20:
Alastoor
11-04-2009, 17:56
درسته که کار اخیر مدیری نسبت به کارای قبلیش خیلی سطح پایین تری داشت
درسته که خیلی جاها به شعور مخاطب توهین شد
درسته که فقط بعضی تیکه های کوچیک رو تو این کار میتونستی پیدا کنی تا اسم طنز رو بتونی روی مجموعه بذاری
ولی همین تیکه های کوچیک رو هم کمتر میشه توی دیگر کارای طنز ایران دید
در میان همه ی اینایی که اومدن، 4 تا قسمت ساختن و بعد نتونستن بسازن
اونایی که لوده بازی میکردن و میکنن
اونایی که ظرفیت هایی در اختیارشون قرار میگیره و چراغ قرمزی ندارن تا با لمپنیزم، مردم رو بخندونن
باید بگم مهران مدیری یک ستاره هست
جالبه همین مخاطبی که به شعورش مکررا توهین میشه
همینی که اونقدر مشکل داره که خیلی کم و خیلی سخت میخنده
بازم حاضر میشه به شعورش توهین بشه
تا بلکه لبخندی بزنه !
و این است داستان تکراری غمناک طنز ما
و شاید جامعه ما
Mahdi_P30
11-04-2009, 19:39
سلام برادر عزیز
عرض کنم که مگر صحت انتقادات من بستگی مستقیم و بلی عزل از طرف شما داره ؟!
در مورد اقبال عمومی هم تا یادمه شما همون شخصی بودید که بهر شکل با اقبال عمومی سریال "طنز" آقای رضا عطاران ، با جبهه های شدید تون ابراز مخالفت می کردید . که فکر کنم اصلا تاپیک چپ شد از بس ایراد گرفتید و دیگران گفتند خوبه و ما دوستش داریم و ... !
ضمن اینکه مگر مردم ایران ، بعد و حتی قبل از انقلاب چه نوع طنز های بصری رو تجربه کردند که حالا حق انتخاب وسیعی داشته باشند ؟!
ثالثا : من نمی دونم شما چه اصراری دارید حتما به هر کامنتی پاسخ بدین ؟ مگه اینجا جلسه پرسش و پاسخه ؟!
وقتتون خوش :20:
بزاريد رابعا رو من بگم تا پست بيربط تون تكميل بشه:
رابعا اگه من اين پست شما رو ميدادم بدليل بي ربط بودن به تاپيك ، پاك و يك اخطار نصيب من ميشد!
ولي شما با يك تشكر توسط امين جان تشويق ميشين!!(البته الان هم خطر اخطار وجود داره!)
اگه مشكلي هم با بنده دارين ، ميتونين تشريف بيارين پروفايل نه اينجا!!
(جوابي كه به اولين پست من در اين تاپيك دادين، نشان از كينه ديرينه شما داشت!)
اون زمان هم من هيچ موقع نگفتم بزنگاه اقبال عمومي نداره (تاپيكش موجوده!) ولي نسبت بهش انتقاد داشتم و انتقادام هم توسط ديگران جواب داده ميشد ولي همين شما اومدي از يه پست من ، به طور عمدي برداشت توهين كردي و تاپيك چپ شد!
حالا اگر پست شما رو تاييد كنم يا نكنم ، چه تاثيري داره؟
نظرمو ميگم!
قيد "به نظر من" در پستهام رو هيچ وقت فراموش نميكنم!
در جواب مورد ثالثا هم بايد بگم كه اينجا جلسه پاسخ به پاسخ هست!
يعني رسم فروم نويسي هم همينه!
راستي پيرمرد جان چرا راه دور ميري؟
من تو همين پست قبل مسعود ده نمكي كه اتفاقا فيلمش با اقبال عموم مواجه شده را به چالش كشيدم!!
در ضمن يه سوال برام پيش اومد:
توهين به شعور مخاطب يعني چه؟
(يكي جواب بده ، هيچ منظوري از سوال ندارم!)
از همه معذرت ميخوام!
موفق باشيد
mohamad23
12-04-2009, 06:48
مهاجم تيم فوتبال پرسپوليس گفت: با توجه به رويكردي كه به مسائل طنز دارم اصلا برايم مهم نبود كه در سريال مرد 2 هزار چهره مسخره شوم.
عليرضا نيكبخت واحدي در گفت و گو با فارس، درباره بازي فردا برابر پيكان اظهار داشت: بازي سختي مقابل پيكان داريم و براي كسب 3 امتياز بايد تمام تلاش خودمان را انجام دهيم. پيكان تيمي منسجم است و ميتوانست جزو صدرنشينهاي ليگ برتر باشد اما اين طور نشد و حالا براي توقف كردن ما به ميدان خواهد آمد.
وي ادامه داد: اميدوارم بتوانم در بازي با پيكان به ميدان بروم تا مانند ليگ قهرمانان آسيا در 3 بازي پاياني ليگ برتر نيز گلزني كنم.
نيكبخت در خصوص سريال مرد 2 هزار چهره گفت: من اين سريال را به دقت نگاه كردم. واقعا طنز زيبايي بود اما برايم اصلا مهم نبود كه در اين سريال ميخواهند من را مسخره كنند.
وي تاكيد كرد: در مسائل طنز در دنيا حتي درباره مسئولان يك كشور هم برنامه مي سازند. اين مورد باعث نميشود كه من از يوسف صيادي و يا كارگردان برنامه دلخوري داشته باشم چون بازيكنان حرفهاي دچار چنين اتفاقاتي خواهند شد.
ای کاش این بازیکنان حرفه ای یاد می گرفتن کمتر دست به ابروهاشون بزنن
و بیشتر به بار فنی خودشون اضافه کنن
اون چیزی هم که مدیری نشون داد عین واقعیت بود و جای هیچ ایرادی نیست
farbod N73 me
16-04-2009, 13:04
ولی به نظر من این طنز فوق الاده ضعیف بود
اصلا سریال تو ایران خیلی ضعیفه
یه سری دارن رو تعصب حرف میزنن که اصلا خوب نیست
به نظر من امسال فقط کلاه قرمزی قشنگ بود دیگه هیچ چیز جالبی ندیدم
Mamad_Madrid
17-04-2009, 13:43
به نظر من مرد دو هزار چهره نسبت به مرد هزار چهره بهتر بود ولی چون ملت خط اصلی داستان رو میدونستن اتفاقاتی که برای شصت چی می افتاد براشون عادی شده بود.
بهترین های عید امسال کلاه قرمزی و مرد دوهزار چهره بودن.
هنوز دارید درباره مرد 2000 چهره بحث میکنید !
sia-saketi
18-04-2009, 02:10
انصافاً من با آخرش خیلی حال کردم... همون جایی که طرف تبعید میشه برره... خیلی باحال شد...!
انصافاً من با آخرش خیلی حال کردم... همون جایی که طرف تبعید میشه برره... خیلی باحال شد...!
آره، خدایش خوب تمومش کرد.
piremard
20-04-2009, 23:04
سلام دوستان
خب کسانی هستند که مثل بنده تی وی ندارند و دانلود می کنند . لزومی هم نداره حتما ما در مباحثشون شریک بشیم . تاپیک باز می مونه . اگر کسی سووالی یا نظری داشت طرح می کنه و کسانی هم احتمالا هستند که راهنمایی کنند . فقط مباحث متفرقه و بی ربط به تاپیک حذف خواهند شد .
جانه :46:
vBulletin , Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.