ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : مصاحبه ویدئویی آقای بهمن رجبی نوازنده بزرگ تنبك ايران با جامعه مجازی موسیقی ایرانیان



amirhkh
28-02-2009, 22:20
نشستی هنری با مدرس بزرگ ساز تمبک جناب آقای بهمن رجبی .
چهارشنبه ۱۷/۱۰/۱۳۸۷ ساعت هشت و سی دقیقه در کلاس هنرمند بزرگ و دنیا دیده ، در فضایی بسیار صمیمی و بی آلایش اجازه یافتیم بمنظور تهیه گزارشی برای علاقه مندان ایشان از طریق سایت نت آهنگ (جامعه مجازی موسیقی ایرانیان) و همه هنرمندان ساز تمبک با این نامی تمبک نواز و هنر ساز که در تاریخ تمبک تحولاتی از خود بجا گذاشته به گفت و گو بنشینیم.
امید به دستیابی فرصتی دیگر در خدمت ایشان و سایر تاریخ سازان هنر ایرانی.
جناب آقای رجبی بنده تصور میکنم از نظر سنی شاید کوچکترین فرد باشم که با شما مصاحبه میکند و جسارت من را از این بابت بپذیرید ، لکن به عنوان یک فرد تمبک نواز از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید صمیمانه تشکر میکنیم و سوالاتیکه خدمت جنابعالی عرض میکنم سوالاتی هستند که در ذهن بسیاری از علاقه مندان شما و کسانیکه حتی شما را از نزدیک ندیده اند و فقط با قطعات و سی دی های شما آشنایند فراهم گردیده.
قطع و یقین سایت نت آهنگ با پتانسیل های بالای خود وتعداد زیاد اعضا و بازدیدهای روزانه تلاش خواهد کرد ضمن رعایت دقیق امانت داری پاسخهای جنابعالی را عینا منعکس و در معرض دید و مطالعه علاقه مندان قرار دهد.
• جناب آقای رجبی اهل نظر بر این عقیده اند که بدون شک ساز تمبک در سالهای اخیر بیشترین پیشرفت را چه از لحاظ تکنیکی و چه از لحاظ بعد فکری نوازندگان در بین سازهای دیگر داشته ، چه در اجرای تک نوازی و چه دو نوازی با ساز های دیگر. حال بنظر جنابعالی چه کسی و چه چیزی طلایه دار اصلی این مسیر پیشرفت تمبک بوده و از چه زمانی این تکامل و تحول آغاز شده است؟
آقای رجبی : اولین کسی که این فعالیت را شروع کرد زنده یاد حسین تهرانی بود ، بعد کی ادامه داد را من نباید بگویم بلکه شما باید بگویید ، متوجه میشوید ؟ مردم باید بگویند من نباید بگویم.
• جناب آقای رجبی شیوه کار زنده یاد تهرانی به چه صورتی بود که در واقع توانست با تکنیک تمبک را ، از پشت پستوها بیرون بکشند ؟ چراکه بقول معروف تمبک نواز و ضرب گیر کسی بود که میبایست در پستو مینشست
آقای رجبی : بله تو کفش کن خانه مینشست.
• ایشان چه خدماتی توانستند بکنند که تمبک را به وضعیت امروزش برسانند؟
آقای رجبی : خوب در واقع میشود گفت قبل از زنده یاد تهرانی تمبک نمیزدند ، بلکه بیبشتر به تشت شبیه بود مثل ( مینوازند ) ایشان آمدند و توانستند از بعضی از انگشتانشان استفاده کنند که بعدا تکامل پیدا کرد که این خودش یک جرقه ای بود البته ضمن اینکه از تمام تمبک نوازهای قبل از خودش هم استفاده کرد . مرحوم صبا هم به گردنش خیلی حق داشت ، صبا معلم بزرگی بود ، در تمبک نوازی به گردن ما تمبک نوازها حقی دارد.
• خب همانطوری که حضورتان عرض کردم تمبک خوشبختانه خیلی مورد توجه عموم مردم قرار گرفته و خیلی ها به این ساز علاقه پیدا کردند و بحثی که بوجود آمده اینکه تعداد نوازندگان تمبک خیلی بیشتر از گذشته شده است .
آقای رجبی : بله همان طور است که شما میفرمایید تعداد بیشتری به این ساز علاقه مند شدند ، مخصوصا اینکه تعداد زیادی از خانمها به این ساز علاقه مند شده اند.
• یک مسئله که در حال حاضر مطرح است ، بحث تکنیک است. بسیاری از نوازندگان بسته به فراخور ذهنیت خودشان حرکت یا تکنیک جدیدی را به قول خودشان به تمبک اضافه میکنند ، من میخواستم نظر شما را به عنوان یک صاحب نظر در مقوله تمبک نوازی بشنوم آیا این گسترش و ارتقا تکنیکها در جهت مثبت بوده؟ و این حرکت ، این ساز را از شالوده و خمیر مایه واقعی خودش و از ماهیت اصلی اش جدا نکرده ؟
آقای رجبی : من میتوانم خیلی بی پرده صحبت کنم ، بطورکلی هر پدیده نوعی که بوجود میآید شارلاتانیزم (charlatan) هم در کنارش بوجود میآید .مثال بارز در ادبیات نیما است . نیما وقتی وزن و قافیه و ردیف را کنار گذاشت و طول مصرع ها را دستکاری کرد و اوزان نیمایی را آورد حتی یک صاحبنظر مثل دکتر مهدی امینی شیرازی که رئیس وقت دانشکده ادبیات شیراز بود به شدت مخالفت کرد.
گناه نیما این بود که میگفت ما تابع وزن و قالب نیستیم ، قالب و وزن باید در اختیار اندیشه ما باشند ، و بر این اساس طول مصرع ها را از بین برد . آی آدما که در کنار ساحل نشسته اید ، یکنفر در آب دارد میسپارد جان
همزمان با این ، شخصی به نام هوشنگ ایرانی ظهور کرد ، جیغ بنفش . در تمبک هم همینطور است ، نمیخواهم نام ببرم چون اگر سخنرانی مستقیما برای من بود نام میبردم ، لذا رعایت میکنم . همزمان با اینکه تمبک را خود تهرانی جلو برد یک سری کارها کرد که ما به آنها میگوییم شیرین کاری ، ولی در ادامه اش دیگه شارلاتانیزم بود .
به عنوان مثال زدن حلقه، که به تهرانی میبرازید ، ولی هربه آدم ناچیزی تا میگویی تمبک بزن فورا حلقه میزد ویا صداهای عجیب و غریب درآوردن. متاسفانه در حال حاضر شارلاتانیزم در مقابل هنر راستین تمبک نوازی بی اندازه شده ، بقول معروف از حد گذشته ، نام نمیبرم .
زنده یاد تهرانی هم یک سری با حلقه زد و به تهرانی میبرازید ، پیشرو بود ، حالا که گیرم دو سه تا از کار های ایشان از نظر ما اشتباه بود ، کما اینکه خیلی از کار های ما در نظر آیندگان ممکن است اشتباه باشد ، چونکه ما مطلق نیستیم ، این را زنده یاد تهرانی آورد (مینوازند ) حالا هر جوجه تمبک نوازی فورا این را میزند (مینوازند) . یا مثلا تهرانی با تمبک صدای لکوموتیو را در آورد . این هم به او میبرازید چون پیشگام بود . ولی اگر ما بپزیریم که هنر تقلید واقعیت نیست ، بازتاب واقعیت است و هنر از واقعیت تقلید نمیکند بلکه تغذیه میکند . پس این کار تهرانی مردود است ولی باز هم به او میبرازد . چون پیرمردی بود و خدمتی به این ساز کرد ، ولی به هر کسی میگوئی تمبک بزن اول قطار میزنه . متاسفانه مردم عادی چندان برایشان حرجی نیست ولی شاعری در تائید لکوموتیو تهرانی میفرماید: وقتی تهرانی قطار میزد طرف خودش را داخل کوپه احساس میکرد .
اشاره اش به من که این کار را نمیکنم . بنابراین یک جواب قاطعی دارد که میگوید ، هنر تقلید واقعیت نیست بازتاب آن است و الی آخر . و یک جواب طنز آلود هم دارد که من در برنامه هایم گفته ام .
شخصی بود به نام شاپور نیاکان. ایشان با ویولن ادای صدای الاغ را در میآورد ، ادای حرکت کامیون در جاده های کوهستانی ، پس در پاسخ طنز آلود آن شاعر باید گفت ما یک همشهری داشتیم که هر وقت ( در عظمت کار نیاکان همین بس ) شاپور نیاکان با ویولن ادای الاغ را در میآورد ایشان خودش را در طویله احساس میکرد.
حالا از نظر مردم عادی انتظاری نیست که فلان خلبان ، فلان دکتر ، فلان جراح وارد موسیقی نیست ، همانطوریکه ما نیز وارد خلبانی ، جراحی نیستیم ، اما کسی که موسیقی را میشناسد این را باید بداند که کار زنده یاد تهرانی در رابطه با تقلید صدای لکوموتیو اصلا ارزش هنری ندارد ، و ای کاش تهرانی هیچوقت اینکار را نمیکرد ، چون باز هم تهرانی بود و جمله من مصداق عینی اش را داشت که اگر آن پیرمرد نبود ما هم نبودیم و حالا میماند صداهای عجیب و غریب . . .
آقای تهرانی که بحثی در مورد ایشان نیست و بقول معروف میگویند اصلا درازای ماه خانم به پهنای شاه خانم در ، خدمتی که ایشان به این ساز کرد ، حالا چند کار اشتباه کرده که ما او را میبخشیم کما اینکه اشتباهات ما را آیندگان خواهند بخشید . اولین کسی که نامش را نمیبرم روی تمبک اینکار را کرد. (مینوازند)
همیشه هم با این ژست عکس میگیرد . فکر نمیکنم انیشتین موقع کشف و ابداع فرضیه نسبیت اینقدر ژست گرفته باشد که این آقا می گیرد (مینوازند) و الی یوم قیامت. میتوانید باور نکنید ، من یک رفتگر افغانی را آوردم این را زد (مینوازند) و این شد عین عکس مار کشیدن یکی آمد سر مار را رنگ کرد یکی کمر مار را یکی انتهای مار را رنگ کرد که آخرش موجودی بود بنام (مینوازند) که این شارلاتانیزم است .
یا مثلا فلانی در آمریکا میگوید شاگرد من است که اگه ایشان را ببینم نمیشناسمش ، دو تا تمبک اینطرفش میگذاره دو تا آنطرفش که قبلا اینکار را زنده یاد بیداریان تو کافه میکرد ، یک تمبک رو پاش بود یک دایره زنگی به پاش (مینوازند) باز او معتبر تر بود .
بنابراین تمبک همزمان با جلو رفتن توسط عده ای محدود که باز هم شما باید بگویید نه من ، تا بخواهید شارلاتانیزم مثل قارچ از زمین سبز شد که پاسخ آخرش را از زبان شاملو میگویم ، که به شاملو گفتند خیلی ها شعرمیگویند ، گفت بله من هم الان میگویم : شیهه لنگه کفش زیر درخت بادمجان.
این هم همین است (مینوازند)و این شارلاتانیزم است ، مثل حباب زود گذر است . الان کسی دکتر حمیدی شیرازی را نمیشناسد که در واقع بشدت با نیما مخالف بود که غولی مثل شاملو میگوید استاد من نیما. ولی حمیدی شیرازی کسی که استفراغ حافظ را تحویل میداد ، کسی اورا نمیشناسد .
اینک تمبک بموازات تکامل، شارلاتانیزم دراوج قرارگرفته. حالا قطعه ای میزنم برای همان شخص (مینوازند) که آخرش در تک نوازی این است (مینوازند) و کسی که به این عادت کرده حالا براش این را بزن (مینوازند) و الی آخر . یکروز توی یکی از برنامه هایم یکی گفت آقا این چیه شما میزنید - من داشتم گفت و گوی چپ و راست را میزدم - دی ، دی ، دا ، دا . چرا ؟
چون شیفته آن شده بود (مینوازند)حالا شما در مقابل شنونده ای که عادت کرده این را بزن (مینوازند) مثل آن کناسه است . یکروز یک کناس در بازار عطر فروشان رد میشد ، بیهوش شد . طبق معمول آن زمان گلاب بیار ، قند بیار. یک پیرمرد دنیا دیده ای گفت یک مقدارازاونا بیاورید. گفت این کناس است شامه اش به بوی عطر عادت نداره . تا گذاشتند زیر دماغش نیم متر از جا پرید . حالا میخواهید از خواب بیدارتان کنم ؟ (مینوازند)
شارلاتانیزم وقتی که در کشورهای دنیا میرود دو تا تمبک اینطرف میگذارد دو تا آنطرف ، بمصداق آش آنقدر شوراست که کلفت حاج ملا باقرهم فهمید . چند وقت پیش فصل نامه ماهور را میخواندم ، آقایی که صاحب امتیاز ماهوراست که اتفاقا کارش هم موسیقی نیست گفت آقا دیگر شورش را در آورده اند ، چهار تا تمبک اینطرف می گذارند چهار تا آنطرف. البته من دارم رجبی وار میگویم ، اینکه فعلا تکامل تمبک در نظر خواص به صورتی دیگر است. البته به خواص هم چندان امیدی نیست. ولی در نظر عوام کاملا تحت شارلاتانیزم تمبک قرار گرفته است. حالا ما یکی از این شارلاتانیزم ها رو بسط میدهیم . همان بابای اولی که من به او میگویم پروفسور تمبک (مینوازند) حالا همین را بسط میدهیم . این هم حقه بازیه منتهی مثل گوشت گندیده که دور و برش چند تربچه رنگی بگذارند ، این هم باز شارلاتازیم است (مینوازند) و این در واقع تکامل یافته همان شارلاتانیزم است. یعنی حرکت شارلاتانیزم را من کمی رنگ و لعاب هنری دادم ولی باز هم هنر نیست هنر این است (مینوازند) بدبخت کناس به این عادت کرده (مینوازند) ، این را بزنید خوابش میبره ولی این را بزنی (مینوازند) بیدار میشود .
متاسفانه شارلاتانیزم در تمبک به شدت رشد کرده است. یعنی کار آن چهار تا بد بخت که دارن زحمت میکشند کاملا تحت شعاع آن شارلاتانیزم چشمی قرار گرفته . ولی خب بالاخره روزی زمان بهترین قاضی است .
• یک سوالی که همیشه مطرح بوده و خیلی از ما میدانیم این است که تمبک از گذشته همانطور که در کتابهایتان هست دارای یک حرکات اصلی است ، یک حرکات اصلی برای تمبک تعریف شده مثل تم ، پلنگ ، اشاره های چپ و راست و ... حالا مقوله ای که هیچ وقت براش تعریف نشده بود همان تکنیک است . آیا به نظر شما تکنیک قابل تعریف است ؟ آیا تکنیک همان چیزی است که نواختنش و اجرا کردنش سخت است ؟ یا باید یک نو آوری خاصی در تکنیک بشود ؟ آیا هر نوآوری را همانطور که شما فرمودید میشود در زمره تکنیک قرار داد ؟
آقای رجبی : نه. عرض شود که باید به سوال شما بصورت عملی جواب داد . در فرهنگسرای بهمن من این را جواب دادم . بعد از اینکه زنده یاد تهرانی تکانی در حرکت در تمبک ایجاد کرد تکنیک تمبک خیلی اضافه شد ، خیلی هم اضافه شد. منتهی چه کسی ؟ آنرا شما باید بگویید . شما جواب این سوال را در فرهنگسرای بهمن و تالار وحدت که بیاد فرهنگفر بود خواهید گرفت .
تمبک چه بود و به کجا رسید ، با حرف نمیشود نشان داد نمونه اش شانزده ریز است ، قبلا پنج نوع بوده ولی شخص دیوانه ای به نام رجبی آمد یازده تا اضافه کرد این را باید زد و دید با حرف نمیشود گفت . در تالار وحدت هست ، اول شانزده تا ریز زدم بعد سی دقیقه تک نوازی کردم .
• آقای رجبی شما دایره گسترش ساز تمبک و میزان توانایی آن در بسط تکنیکها را تا چه میزان امکان پذیر میدانید ؟
آقای رجبی : لا یتناهی است . هنر لایتناهی میباشد . منتهی ما نتوانستیم کار کنیم . هنر انتها ندارد.
• در مقوله خاص تمبک نوازی ؟
آقای رجبی : انتها ندارد . منتها تهرانی آن در توانش بود ما هم توانمان این بود ، تا چه کسی بیاید تکامل بیشتری ببخشد.
• منظورم یک قالب است . ببینید ما یک حرکتهایی و یک ریتمهایی سینه به سینه از گذشتگان برایمان به ارث رسیده . بقول شما آقای تهرانی یک منشائی بود که به تمبک یک جهت خاص دیگری داد . پس میتوان این طور برداشت کرد که آن چیزهایی که به ما رسیده، روز به روز و نسل به نسل چیزهایی بهش اضافه میشود.
آقای رجبی : دقیقا ، دقیقا .
• همانطوریکه اول عرایضم عرض کردم که تمبک بیشترین تکامل را داشته است .
آقای رجبی : این را حتی مخالفین ما هم میگویند . یک بار هم آقای خاک پای مردم ایران هم این را گفته بود: جز تمبک در هیچ ساز دیگری تکامل صورت نگرفت و نام دو نفر را برده بود ، بگذریم . اینکه میگوییم اینقدر شور بود که کلفت حاج ملا باقر هم فهمید .
• آقای رجبی یک سوال که مطرح میشود ، البته من شخصا کوچکتر از این هستم که به عنوان یک تمبک نواز اظهار نظر کنم بلکه به عنوان یک شخص علاقه مند میخواهم بپرسم که آیا در تمبک نوازی زیبایی بیشتر حول محور تکنیک ، ریتم های متنوع و جمله بندی های بدیع میباشد یا نوای خوش ساز ؟ در عام مردم این اظهار نظر هم رایج است که میگویند فلان شخص دارای تکنیک خیلی زیبایی است ولی سازش نوای خوشی ندارد یا سازش حال خوبی ندارد. و یا مثلا میگویند شخصی سازش دارای حال خوبی است ولی تکنیک خوبی ندارد . مسلما داشتن هر دو حالت فوق در کنار هم یک امتیاز است ، حال جنابعالی بیشتر به کدام یک از موارد فوق اهمیت میدهید ؟
آقای رجبی : ببینید گفتم هر کدام از اینها نیم ساعت وقت میطلبد که صحبت کنیم و بزنیم که تو این مصاحبه امکانش نیست .مگر اینکه خارج از مصاحبه از فرهنگسرای بهمن و تالار وحدت یک چیزهایی را نشان دهیم تا انتقاد نکنند که طرف فقط حرف زده. اینکه میگویند بعضی ها ملیح میزنند ولی تکنیک نداردن ، بعضی ها تکنیک دارند و ملاحت ندارند به این بر میگردد . یکی از همکاران ما چنتا میزان دارد که خیلی زیباست ، نام نمیبرم چون قرار شد نام نبرم (مینوازند)این به نظر خیلی ها ملیحه (مینوازند) ولی وقتی این را میزنیم (مینوازند) تجسم ریتمیک سینه زنان حرم کربلا (مینوازند) فرق میکند. یکی از منتقدین در ارتباط با ادبیات من ، تو زیبا شناسی گفتم ، گفته بود که تنها کسی که فلسفه حیات و اینکه ما از کجا میاییم و به کجا میرویم محضر کرده ( هرمان ول ویل ) تو کتاب نهنگ سفید، موبیلیک که فیلمش هم ساخته شد و گریگوربیگ نقش اولش را بازی کرد به کارگردانی جان وستاما. منتقد این طور جواب داد ، گفت: همین فلسفه حیات و اینکه از کجا میاییم و به کجا میرویم در پیرمرد و دریا بهتر مطرح شده ، منتهی آنقدر تکنیکش بالا بود که تویش حل شد . حالا این کار دوست ما (مینوازند) درست مثل چهار تا قند می ماند که تو لیوان بریزیم ولی سینه زنان حرم کربلا مثل صد کیلو قند است که توی دریاچه بریزیم .خب چهارتا قند تو لیوان بیشتر نمود دارد از نظر شیرینی تا صد کیلو قند در دریاچه منتهی تکنیک آنقدر بالاست که این صد کیلو قند معلوم نمیشود . آن یکی آنقدر پایین است که چهارتا قند معلوم میشود .
• جناب رجبی حالا عقیده خیلی هاست که بسیاری از هنرمندان اصلاح تکنیکی و افزودن بسیاری از تکنیک ها به تمبک را به جنابعالی نسبت میدهند . بیشتر در این مورد توضیح میدهید ؟
آقای رجبی : این جرم سنگینی است و من این جرم را قبول ندارم ، شریک جرم شما نمیشودم. (با خنده )
• میخواستم نظر شما را در مورد همین جمله و نقش خودتان در اصلاح تکنیک و استیل تمبک نوازی از بدو همان موقع که فرمودید زنده یاد تهرانی آغاز کننده راهی بودند بدانم و بیشترین نقش جنابعالی که در ادامه اصلاح تمبک نوازی بوده .
آقای رجبی : اجازه بدید به صورت ساده جواب بدهم . اگر ما تمبک نوازی را به اقیانوس تشبیه کنیم ، مرحوم تهرانی جاده را پیدا کرد سنگ ها را برداشت ، بعد ما جاده را آسفالت کردیم تازه رسیدیم لب اقیانس تا چه کسی بیاید و وارد اقیانوس بشود . مرحوم تهرانی جاده و اقیانوس را پیدا کرد ، غریزی نه آگاهانه . فرق میکند هنر پیشه ای را که غریزی بازی میکند با هنر پیشه ای که آگاهانه بازی میکند ، تفاوت میکند . و خوش به حال هنر پیشه ای که غریزی و آگاهی را با هم پیدا میکند. میشود مارلو براندو و یا بهروز وثوقی .
• یعنی به تنهایی هیچ کدام به دیگری برتری ندارد و ادغام این دو است که برتری را به وجود می آورد.
آقای رجبی : آفرین، آفرین . تهرانی فهمید که تمبک اقیانوس است جاده را شناخت و سنگها را از سر راه برداشت ما هم آسفالتش کردیم منتها او با چهار پا میرفت ما با بی ام و، که تازه رسیدیم لب اقیانوس تا چه کسی وارد آن شود .عالی ترین مفاهیم را میشود در قالب عبارات بیان کرد.
• آقای رجبی امروز تعداد نوازندگان تمبک بیشتر از گذشته است و قطعا آینده نیز بیشتر از امروز. به همین نسبت در هر مقطع هر کس به فراخور ذهن و توان خودش چیزی به این ساز اضافه خواهد کرد .
آقای رجبی : حتما ، حتما .
• آیا بنظر جنابعالی آنچیزیکه دارای شالوده و فکر اصلی است خواهد ماند و تاثیرش را خواهد گذاشت یا عامل دیگری هم دخیل است ؟
آقای رجبی : اینها همه از بین میروند (مینوازند) شرین کاریها همه از بین میرود . بعنوان مثال گفتگوی چپ و راست مصداق همان دریاچه است که داخل آن صد کیلو قند ریخته اند و شیرینی اش اصلا معلوم نیست . ولی آن سبک (مینوازند) مثل چهارتا جعبه قند که توی لیوان ریخته اید، حالا گفتگوی چپ و راست را میزنم ، میشود حرف آن منتقد . تکنیک که آنقدر بالاست که آن فلسفه تویش حل است . وآن یکی تکنیکش پایین تره و طرف زود شرینی اش را احساس میکند (اجرای بلند) این بست یک موتیف است ، شما اگر اهل فن نباشید اصلا ملاحت احساس نمیکنید ولی اگر اهل فن باشید صد کیلو قند در دریاچه را احساس میکنید. (مینوازند) این مثال دریاچه ای میماند که داخلش صد کیلو قند ریخته اید که دریاچه آنقدر بزرگه و تکنیک آنقدر بالاست که شرینی احساس نمیشود ولی این (مینوازند) مثال آن لیوانی میماند با چهار حبه قند که فورا شیرینی اش را احساس میکنید .
• جناب رجبی در مقالات و سی دی هایی که بمن لطف کردید دادید به مطالب جالبی برخورد کردم ، فرموده اید بنظر شما ،بهمن رجبی خیلی بیشتر از گذشتگان خودش تلاش کرده و در مسیر آن ای کاش گذشتگان بیبشتر مطالعه میکردند حالا سوال من این است ، مطالعه در زمینه تمبک نوازی چگونه باید باشد ؟
آقای رجبی : این را من در رد خودم گفتم ، روزی یکی میخواست برای من بزرگداشت بگیره ، گفتم اگه برای من بزرگداشت بگیرید بدانید که شتر از من بزرگتر است ، ولی یادمان را قبول دارم مثل همین یادمانیکه در شهر مشهد برایم گرفتند ، من این را در رد خودم گفتم ، گفتم این روز ها دوستان و حتی دشمنان از من یک بت ساخته اند و میگویند رجبی نویسنده ، محقق ، ورزشکار . . . ولی یک مثالی زدم از شاملو. در سوگ صمد بهرنگی خیلی ها مرثیه نوشتند ولی مرثیه شاملو از همه واقع بینانه تر بود . با این جمله شروع میشد. گفت : شعشعه چهره یکی چون صمد درخشانی چهره یکی چون صمد.
بزرگی صمد قبل از اینکه معلول ارزشهای والا و انکار ناپیذیر او باشد معلول فقر جامعه روشنفکر جامعه است. یعنی باعث میشود آنقدر ما هیچ کاری نکرده ایم صمد جلوه کند ، ضمن اینکه ارزشهایش را رد نکردیم ، ولی قبل از اینکه ارزش صمد معلول ارزشهای کارهای والایش باشد ، معلول فقر فرهنگی جامعه است .
لذا اگر من جلوه کردم چون دیگران کاری نکردند جلوه کردم نه اینکه من شاهکار کرده باشم. مثال میزنم : تمبک نواز اولیه مثلا باقر لبو ، اگر همزمان با تمبک زدن دو قدم هم راه میرفت، کوه نورد بودن من چندان جلوه نمیکرد ، بلکه تداوم پیدا میکرد . اگر آن تمبک نواز بعدی مثلا اصغر چغندرهمزمان با تمبک نوازی دو جلد کتاب میخواند اهل مطالعه و محقق بودن من جلوه نمیکرد. و تمبک نواز آخری فکر میکرد که هنر وسیله خدمت به شکم و بقیه قضایا نیست ، هنر وسیله تعالی اندیشه است این آزادگی و آزاد پروری من زیاد جلوه نمیکرد. نبایراین از من بت نسازید و این چیزیست که گفتم . اگر من جلوه کردم درست است که کاری کردم ولی بیشتر به این دلیل جلوه کردم که دیگران کاری نکردند . ولی بعدا از من که دیگران خواهند آمد آنها جلوه بیشتری خواهند کرد چرا که بعد از من تمبک نواز حتما اهل مطالعه میشود ، حتما ورزشکار میشود حتما محقق میشود حتما نویشنده میشود ، حتما دارای ایدئولوژی میشود ، بنابراین من خودم را به عنوان یک بت رد میکنم .
• و در مورد مطالعه کردن چطور ؟
آقای رجبی : بله تمبک نواز فقط نباید تمبک بزند چون مگر نه اینکه انگشت به فرمان مغز است ؟ مغز هر چه پر بارتر محصول کار هم پر بارتر است . کسی که اینگونه میزند (مینوازند) مغزش چیپه . خب چرا تمام سنفونی های هایده با یک سمفونی بتهون برابر نیست ؟ چون اندیشه هایده به اندازه اندیشه بتهون والا نبود ، تمبک هم همین طور است . من چه میگویم ؟ میگویم که تمبک نواز باید دو تا کار بکند . یک ، ورزش برای سلامت جسم دوم ، مطالعه و تفکر برای سلامت مغز و این دو در کارش اثر میگذارد .
• جناب رجبی کتابهای زیادی که حاصل تحقیقات جنابعالی در زمینه تمبک نوازی میباشد در اختیار است. بنظر شما تحقیق در سایر رشته ها ی هنر هم ضرورت دارد ؟ و یا نظر شما فقط روی مقوله خاص تمبک نوازی است ؟
آقای رجبی : بله بله .
• حالا به نظر شما این منابع در گذشته هم موجود بوده ؟
آقای رجبی : اگر هم بوده مطالعه نشده . حتما بوده . مثلا در زمان حاج آقا خان عین الدوله کتاب نبوده که بخواند ؟ مثلا حاج آقا نباید میفهمید که نباید برای عین الدوله که روز مجاهدین آزادی رو میکشت شب تمبک بزند ؟ این را نباید میفهمید ؟ منتهی فکرش را به کار نینداخت . تنها کاریکه ما کردیم گفتیم ضمن اینکه راه زنده یاد تهرانی را ادامه بدهیم و به این ساز تکامل ببخشیم یک پشتوانه فرهنگی هم به این ساز بدهیم که این کار را کردیم .
• آقای رجبی در حال حاضر به غیر از تمبک نوازی، در جامعه در حالت کلی دو قشر مخاطب وجود دارد . یکی قشر عادی مردم که بقول شما میتوانند خلبان ، معلم ، پزشک و کارگر باشند و قشر دیگر قشر خاص هنر .
آقای رجبی : یعنی اهل هنر
• بله. در واقع یعنی دل مشغولی شان موسیقی ، کارشان موسیقی ، شغلشان موسیقی است ، ولی میبینیم که بسیاری از کارهای بی تکنیک از نظر قشر عادی ( مورد اول )بیشتر از کارهای خاص و با تکنیک بالاتر بیشتردیده میشود حال چه باید کرد که این اتفاق نیفته ؟
آقای رجبی : جوابش این است . به نقل از شاملو میگم هنرمند یابد با مردم باشد یک کمی جلوتر ، نه زیاد جلوتر. یعنی اینکه من ضمن اینکه گفتگوی چپ و راست و میزنم که مثلا زنده یاد تجویدی میفهمید ریتم های مطربی هم میتوانیم بزنیم (مینوازند) منتهی ریتم های مطربی که میزنیم مطابق میل آن عوام نمیزنیم ، پرداخت شده و بقول معروف با دخل و تصرف میزنیم ، پس همراه با خواص با گفتگوی چپ و راست وهمراه عوام هستم با ریتم های مطربی ، اما مطابق میل آنها نمیزنم چون مطرب ها اینطوری میزنند (مینوازند) این مطابق میل عوام است ولی چون ما با مردم هستیم یک خورده جلو تریم ، لذا اینطور میزنیم (مینوازند) این همان ریتم های مطربی مورد اقبال عوام است ، اما چون هنرمند با مردم است یک خورده باید جلوتر باشد لذا در آن دست بردیم.
• پس به نظر شما فکر و ایده هنرمند نباید در اختیار مردم باشد بلکه با فکر و ایده خود باید مردم را جهت بدهد .
آقای رجبی : دقیقا دقیقا . باز از شاملو استفاده می کنم .بعضی از مواقع یک کارهنرمند خیلی بالاست چون عوام متوجه نمیشوند آنوقت یک شخصی باید واسطه بشود ، بین شاعر یا هنرمند و آنرا برای مردم تفسیر کند که تفسیر شعر های شاملو همین جا شروع میشود .
• شما در یکی از مصاحبه هایتان گفته بودید قبل از اینکه خدمت آقای افتتاح برسید شروع کرده بودید به مطالعه کردن در زمینه تمبک نوازی و افکارتان را سمت و سو دادین . به نظر شما آن منابع و زمینه های مطالعه چی بود که شما در این مسیر قرار گرفتید ؟
آقای رجبی : ما هر چه به دستمان میرسید میخواندیم .
• فقط در زمینه هنر ؟
آقای رجبی : از خاطرات بانو مهوش گرفته البته نه آن مهوش رقاصه. یک کتاب هست راز کامیابی جنسی ما آنرا خواندیم . تا قرآن کریم و فلسفه جمهوری اسلامی .
• آقای رجبی یک اقدامیکه میشود واقعا گفت نادر بود و کمتر کسی انجامش داده بود ،این بود که شما بر خلاف همدورهایتان و حتی گذشتگان و حتی قشری که داریم میبینیم ، علاوه بر تمبک نوازی ، در فرهنگسرا ها و در دانشگاه ها و در جاهای دیگر پشت میکروفن و روی سن شروع به سخنرانی کردید. حالا این سخنرانی در جهت اعتلای تمبک نوازی در شاخه های مختلف زیبا شناسی و خیلی از مسائل دیگر بود ، تعدادی از همان سخنرانی ها همانطوریکه خدمتتون عرض کردم در دانشگاه بود و یک سری هم در فرهنگسراها . بنظرشخص شما تو این سخنرانی ها وهمایش ها چه کسانی مخاطب شما بودند ؟ بیشتر عام مردم یا خاص مردم ؟
آقای رجبی : هر دو بودن . هم عام و هم خاص .
• بیشتر روی کدام تاثیر گذاشت ؟
آقای رجبی : خب عام با لطیفه ها و طنز های من میخندیدند و خواص بهتر میگرفتند قضیه را . مثلا وقتی من میگفتم تو بهتر میفهمی با پیامبر خدا ؟ در رد آن کسی که گفته بود لطفی با تارش و مضرابش روند تکامل را القا میکند که من در جواب گفتم که – البته اسم آن شص را نمیبرم چون در تالار فردوسی اسمش را بردم چون بیشتر معروف میشود – والا این نظر شماست ولی آقای مشکاتیان وسط ساز زدن آقای لطفی پاشد و رفت . حالا تو بهتر میفهمی یا آقای مشکاتیان ؟ خب بعد یک مثال زدم که موسی در بازار راه میرفت یک جوان سبد روی سرش بود - میگویند موسی آدم شوخ طبعی بود - گفت کجا میری جوان ؟ گفت میرم مادرم را ببرم حمام . حالا آن کسی که میگفت روند تکامل را لطفی طی کرده اصولا کارش موسیقی نیست فقط بر اساس حکومت رابطه بر ضابطه یا همفکر بودن یک نانی به لطفی قرض داده . البته لطفی از بزرگان موسیقی است ، اشتباه نشود ، لطفی علیزاده ، مشکاتیان ، شجریان . اینها از بزرگان موسیقی اند ولی نباید ازشان بت ساخت که هر چه آنان میگویند درست است .هنرمند برج عاج نشین نیست که هر چه دلش خواست بگوید و مردم را ریشخند کند و جواب هم پاسخ مند نباشد . منظورم اینه که من کاری به موسیقی آقای لطفی ندارم ، کار به حرفش دارم که میگفت چهار صبح تو جنگلهای آمریکا اذان میگفتم .
حالا این آقا اصلا صلاحیت موسیقی ندارد ، رشته اش چیز دیگریست تو کیهان فرهنگی مینویسد روند تکامل را لطفی القا کرد . که آقای لطفی تارش آن تار سال ۵۲ هم نیست . مشکاتیان خلاف این فکر میکرد . من برای اینکه اینو برسانم به مردم عادی این لطیفه را میگم ، چون عامم از این لطیفه بیشتر خوششون میاد . موسی پرسید کجا میری جوان ؟ گفت میرم مادرم را ببرم حمام . موسی گفت مادرت حمام میخواد چکار مادرت شوهر میخواد ، جوان گفت یا موسی گرفتی ما رو ؟ مادرم ۱۱۰ سالشه نا نداره نفس بکشه . یکهو مادرش از آن بالا گفت مادر تو بهتر میفهمی یا پیغمبرخدا . عموم مردم به این میخندند ولی خواص اولی را میگیرند ، یعنی عوام با لطیفه های من میخندند. خیلی ها میگن بریم سخنرانی رجبی حال کنیم بخندیم اما نمیدانند که اگر پشت این خنده ها درست فکر کنی باید گریه کرد . یعنی میخوام بگم آقا کار خودت را بکن ، پایت را از گلیمت دراز تر نکن ، در مورد تار لطفی چون صلاحیت نداری نظر نده . مثال تو بهتر میفهمی یا پیغمبر خدا ، حالا تو بهتر میفهمی یا مشکاتیان . عموام به این میخندند .
• پس این سخنرانی ها فقط در جهت تمبک نوازی نیست در جهت کل هنر است .
آقای رجبی : تمبک بهانه است ، اصلا برای من کل هنر بهانه است . این جمله باز مال شاملو است . حالا بعضی ها فکر میکنند من برده شاملو هستم ، نه من برده شاملو نیستم به شاملو ایمان دارم تعصب ندارم ، فرق است بین تعصب و ایمان ، تعصب آدم را کور میکند ولی ایمان به آدم آگاهی میبخشد . حالا این جمله مال من است : برده و بنده در هر زمینه ای ، چه زمینی چه آسمانی همانند همان بز نا آرام بسته شده به درختی است که شعاع دایره آرزوهایش دقیقا به اندازه طول طنابی است که به گردنش دارد.
پس من برده شاملو نیستم از حرفهایش خوشم میاد. میگه که: هنر وسیله تعالی اندیشه است من تمبکی اضافه میکنم : و آنگاه تجلی آن تعالی در رفتار و گفتار و کردار ، ولی هنر یک وسیله ای است مخصوص در کشورهای جهان سوم و ما بقیه قضایا.
• آقای رجبی بنظر شما تمبک و چیزی که الان شاهد آن هستیم ، تمبک چیزی که امروز برای ما تعریف شده نسبت به توانایی های خودش به جایگاه خودش رسیده است ؟
آقای رجبی : دارد میرسد . گفتم اقیانوس است ، تهرانی جاده را صاف کرد و ما آسفالت کردیم با بی ام و رسیدیم لب اقیانوس هنوز وارد اقیانوس نشدیم . ریتم لایتناهی است هرکس بر اساس توان خودش .
• خب ما هم بر حسب فراخور خودمان من و هرکسی تا یک حدی میتواند از بزرگان و در واقع ریشه های ساز تمبک نوازی استفاده میکند و همیشه هم در کنار هم نیستیم. بنظر شما چه راهکار هایی ، چه مسیرهایی وجود دارد برای اینکه از مسیر خاص خودش خارج نشود و در واقع به فرع نرود ؟
آقای رجبی : راهش اینه که آیندگان مجذوب شارلاتانیزم نشودند . تمام گذشتگانی که قبول دارند مکاتب و سبک هایشان را طی کنند بعد بر اساس آن سبک جدید یا مکتب جدید را بوجود بیاورند .
• آقای رجبی این جمله را چقدر قبول دارید ؟ بعضی ها میگویند تمبک نوازها الان بیشتر بجای اینکه شنونده را مجذوب کنند متحیرش میکنند.
آقای رجبی : دقیقا . چون این طرف را متحیر میکند .( مینوازند) مسلما متحیر میکند . ولی این کسی را متحیر نمیکند (مینوازند) مجذوب میکند . بله متحیر میکند . شاملو میگه هنر سیرک سیار نیست که طرف بگوید آه ( از سر تعجب ) . هنر آن است که مغزت را بکار بیندازد . الان بیشتر تمبک نواز ها کاری میکنند که شنونده بگه: آه . طرف به آه گفتن وادار میشود .
• در بین اغلب مردم جا افتاده و همه هم بدان اذعان میکنند که حالا چه درست چه غلط ، میگن تمبک سازیه که باید نقشش را ایفا کنه و نقشش هم مکمل سازهای دیگه بودن است . خیلی ها بر سر این بحث دارند که وظیفه تمبک فقط حفظ یک ریتم و قالب قطعه است . بنظر شما توی تمبک نوازی حالا در مقوله هم نوازی میخواهیم بحث کنیم، چیه؟ ، چون شما گفتید تمبک دارای سه بعد است ، اول تک نوازی دوم همراهی با ساز های ملودی و سوم همراهی با ارکستر .
آقای رجبی : این جمله مزخرف است . ما نه مکملیم نه غیر مکمل. ما درست عین خواننده عین تار نواز عین پیانو نواز یک سازیم و با هم اجرا میکنیم .
• متاسفانه الان یک بحث از گذشته و همین حالا هم وجود دارد ،که تمبک نواز بر خلاف آنچه شایسته اش هست باید ریتم را بگیره چون سازهای دیگه اصل هستند.
آقای رجبی : حالا خیلی ها حرف میزنند ما که نباید عمل کنیم که خود من هم عمل نکردم . تمبک سه بعد دارد ، بعد تک نوازی که تو تالار وحدت هست که به یاد فرهنگفراجرا شد ، بعد دو نوازی با ساز یا سنتور یا تار و ... ، منظورم ساز ملودی و ساز ریتمیک هست بعد با ارکستر . بعد سوم ما جا افتاده، الان هر ارکستر را گوش بدی تمبک دارد عین ملودی را میزند ولی آن دو بعد اول که تک نوازی و همراه با ساز است هنوز آنطوریکه من ایده ام بود جا نیافتاده .
• یعنی چی تمبک مثل یک ساز ملودیک میزند ؟ یعنی تمبک به عنوان یک ساز کوبه ای و سازیکه اساسش ریتم است چگونه ملودی میزند ؟
آقای رجبی : یک مثال میزنم . چهار مضراب دارد مشکاتیان ( تلقید با دهان ) این میشه همراهی دیگه . در صورتی که در قدیم باید اینجوری میزدند(مینوازند). یا دختر ژولیده (مینوازند) شخصی زده بود فلان .حالا توی تالار وحدت گوش بدهید ما عین ملودی مرحوم وزیری را با تمبک زدیم . حتما ببینید توی تالار وحدت آنجا که با تار و سنتور خبازی زدم ولی بعدا توسط یکی دیگر اجرا شد (مینوازند) که اگه توسط اولی بود میزد (مینوازند)
• حالا من میخوام به همان سوال اولی برگردم همان سه بعدیکه که شما برای تمبک نوازی قائل شدید میشه حالا نقش تمبک را به عنوان چیزیکه ما درنظر داریم توی این سه بعد ، اول بعد تک نوازی دوم بعد همراهی با ارکستر و ساز ملودیک بود، تمبک باید در هر یک از این سه بعد در هر یک از این قالبها یک نقش خاصی را ایفا کند نقشش در تک نوازی با نقشش در هم نوازی فرق دارد .
آقای رجبی : البته ، وجوه اشتراک دارد ولی وجوه افتراق هم باید داشته باشد .
• یعنی تک نوازی در حال نشان دادن تکنیک های خاص دیگری است .
آقای رجبی : که توی دو نوازیی با ساز امکان دارد بکار برده نشود . گفتم این سه بعد وجود اشتراک دارد . خب به طبع این توی همشان است (مینوازند) یا این هم تو همشان هست (مینوازند) گفتم یک بار دیگه تالار وحدت را گوش بدین آنجا قطعاتی را زدم که نه با سنتور و تار خبازی میشنوید نه با ارکستر سواران دشت امید . نمیدانم رساندم وطلب را ؟ البته به من ختم نمیشود، من توانم این بوده و توانستم بیایم لب اقیانوس ولی توی اقیانوس هم نرفتم . حالا اگه کسی رفت و درنوردید به خودش ربط دارد ولی ما هنوز پایمان خیس نشده است .
• حالا به نظر شما استفاده از تمبک در موسیقی و چیزیکه امروز شاهد هستیم محدود به همان ترکیبهای ریتمیک مثل تصنیف میشود ؟ یعنی تمبک نوازی در قدیم مثل امروز شاهد تک نوازی تمبک نبود پس در گذشته همان بحث محدود به مکمل بودن مطرح بود .
آقای رجبی : ولی حالا دیگه مصداق ندارد تهرانی آمد و یک تکانی ایجاد کرد .
• یک سوالی که مطرح میشه اینه که خیلی از تصنیف خوانهای قدیمی و حتی نوازندگان چیره دست و نام آشنا هر چند بصورت ابتدائی ولی با قالب ریتم و ساز تمبک آشنا بودند .
آقای رجبی : احسنت . بله باز هم این از اختراعات مرحوم تهرانی بود. زنده یاد تهرانی یکی از کارهایی که کرد تو هنرستان گفت هر کس هر سازملودیک میزنه بزند ، ولی یک ساز ریتمیک باید بزنه یا تمبک بزنه .
• چرا تمبک نباید در چنین هنرستانی خودش یک شاخه اصلی باشه مثل هر ساز دیگه ای ؟
آقای رجبی : یعنی چی ؟
• یعنی یک هنرجو در هنرستان فقط ساز تمبک را انتخاب کند .
آقای رجبی : اون زمان میخواهد ، فعلا کسی با ساز تمبک وارد دانشگاه نمیشه، زمان میخواهد حالا اوضاع آنقدر اسفناک هست که یک نوازنده تار از یک تمبک نواز امتحان میگیرد . باید یک روزی برسد که تمبک نواز از تار نواز امتحان بگیرد . آن روز خواهد رسید ولی آنروز من زنده نیستم .
• انشا الله زنده و سلامت باشید. آیا شما هم از این دست شاگرد ها داشتین که نوازنده یک ساز دیگه باشند یا حتی خواننده که برای آشنایی با ریتم پیش شما بیان ؟
آقای رجبی : یک دو سه تایی دارم .
• پس صد در صد تاثیر گذار خواهد بود .
آقای رجبی : بله
• حالا امروز شاهد این هستیم که ما بیشتر با جوامع دیگر در ارتباط هستیم ، تنها راه ارتباط مردم دیگه رادیو و تلویزیون نیست .
آقای رجبی : جهان شده دهکده جهانی .
• ما با فرهنگ های دیگه وموسیقی های دیگه بیشتر آشنا شدیم تمبک نوازها هم با دیگر سازهای جهانی کار انجام دادند.
آقای رجبی : مثلا من تمبک نواز دیروز سنفونی پنج بتهوون را گوش دادم خیلی فضولی است ، تمبک و سنفونی پنج بتهوون ؟ تمبک نواز باید دیش داش داش گوش کند ! ! !
• شما توانایی تمبک را در همراهی و اجرا کردن با سازهای غیر بومی یعنی غیر ازسازهای ایرانی، با دیگر سازهای کوبه ای و سازهای ملودیک غربی چه جوری میدانید؟ تمبک برای همراهی کردن با آنها باید قالب اصلی خودش را عوض کند ؟
آقای رجبی : نه خیر . فقط کافیه یک مقدار خلاقیت داشته باشد .
• آقای رجبی یک سوالیکه تقریبا ذهن همه را مشغول کرده وبرایمان یک علامت سوال است اینه که مکتب رجبی چیه ؟ مکتب رجبی چه اندیشه و فکری را به تمبک نوازها در کل جامعه قرار است القا کند ؟
آقای رجبی : مگر نکرده تا حالا ؟
• برایمان سوال بوده . میخواستم بگم مکتب رجبی تا بحال و از این به بعد چه هدفی دارد و چکار میخواهد بکند ؟
آقای رجبی : همان هدفی که قبلا داشته است ، ارتقا اندیشه های عملی و علمی تمبک و تمبک را به عنوان یک ساز ریتمیک وسیله قرار دادن برای رسیدن به اندیشه های والای انسانی . تمبک برای ما وسیله است هدف نیست .
• پس مکتب رجبی فقط برای تمبک نواز نیست ؟
آقای رجبی : بله بله در مکتب رجبی یک چیزی حالت استتار دارد ، پشتش خیلی چیز هاست .
• آقای رجبی حالا بعضی از افراد مستقیما با شما در تماس هستند ، فکر میکنید چند درصد از مردم میتوانند با مکتب رجبی ارتباط برقرار کنند ؟
آقای رجبی : اصلا برای من مهم نیست ، هنرمند یک نوآوری میکند ، باید مقامی هم نظیر شهادت را نیز بپذیرد .
• منظورم اینه که چقدر میتونند بهره ببرند ؟
آقای رجبی : ما که تا به حال رنج بردیم در سطح بسیار بالا تری نیما رنج برد شاملو رنج برد ، آریانپور رنج برد در سطح بسیار نازل تر من هم دارم رنج میبرم .فقط آن آزادگی که ما راه خودمان را رفتیم برای ما دلخوشی است .
• و آن جمله معروف نیما که بگذار تاریخ دربارت قضاوت کند .
آقای رجبی : بله این جمله برای نیماست . بگذار تاریخ دربارت قضاوت کند نه شخص به خصوصی . من وقتی سی و پنج سال پیش شروع کردم به مبارزه در ارتباط با تمبک، کمتر کسی پشتش میفهمید چیه . به من تمام سیعات اخلاقی را نسبت دادند . شایعه شده بود که من مفعولم ، پرروهستم ، وقیح ام ، و تمبک هم اصلا بلد نیستم بزنم فقط حرف میزنم ولی میبینید مشکل حل شده و شما آمدید اینجا تا با من آشنا بشید . پس زمان مشکل را حل میکند .
• در زمینه کلاس هایی که شما میگذارید و همین مکتب رجبی که عرض کردم و شما توضیح دادید ، جنابعالی کتاب هایی برای آموزش دارید که اگر اشتباه نکنم از دوره مقدماتی شروع میشود به دوره ابتدایی ، عالی و فوق عالی ختم میشود .
آقای رجبی : دو کتاب تحقیق هم دارم .
• آقای رجبی به نظر شما این کتابهای آموزشی و آن کتاب های تحقیقی که میتوانند فکر را جهت بدهند برای شخصی که میاید و از صفر شروع میکند کافی خواهد بود؟ آیا روش دیگری هم برای تمبک نوازی دارید ؟
آقای رجبی : نه . همین کافیه . چرا ؟ چونکه همین خودش روشه دیگه . خیلی ها سایه ما رو روی دیوار میتراشیدند. ولی از علاقه مندان این مکتب هستند زمان بهترین قاضی است .
• آقای رجبی با توجه به شاگردانیکه دارید و پتانسیل هایی که در مردم و هنرجو میبینید بنظرتان با توجه به گسترش فرهنگ ها و موسیقی های دیگه که به ایران از طرق گوناگون افزوده شده اند و روز به روزهم دارند زیادتر میشوند حالا چه درست و چه غلط ، تمبک نوازی برای نسلی که امروز هستند و قرار است یک روز اساتید آینده لقب بگیریند و به قولی رجبی آینده بشوند، آیا باز هم تمبک با این شرایط رو به ترقی خواهد رفت ؟
آقای رجبی : بله قربان بله. هیچ چیز ایستا نیست همه چیز در حال حرکت است .
• خب میتواند در جهت پس رفت باشد .
آقای رجبی : خب پس رفت میشود شارلاتانیزم. پیشرفتش میشه گفت گفتگوی چپ و راست و سینه زنان حرک کربلا.
• میخوام یک موضوعی رو عرض کنم بقول شما این چیزها میتواند در جهت پس رفت باشد و یک چیز هایی هم میتوان در جهت پیشرفت ولی خیلی شاهد هستیم که این پس رفت ها پیشرفت ها را تحت شعاع قرار میدهد .
آقای رجبی : بله گفتم که شارلاتازیم را هنر والای تمبک نوازی تحت شعاع قرار داده است ولی اینطور نخواهد ماند چون این نیز نخواهد ماند.
• نقش استاد ابو الحسن صبا در پایه ریزی مکتب جدید تمبک را چگونه ارزیابی میکنید ؟
آقای رجبی : صبا معلم بزرگی بود . شاید نوازنده بزرگی نبود که آن هم تازه در صلاحیت من نیست . معلم بسیار بزرگی بود بگردن تمبک هم حقی دارد . او به تهرانی آموخت و اگر آن پیرمرد نبود ما هم نبودیم نبایراین ما مدیون صبا هستیم .
• چون آقای تهرانی یک جمله معروفی دارند که می گویند هر کسی در مکتب بنده تمبک نوازی میکند در حقیقت در مکتب استاد صبا تمبک میزند .
آقای رجبی : درست گفته . البته بگویید سبک. چون تهرانی مکتب نداشت سبک بسیار بالایی داشت مکتب با سبک فرق دارد سبک بسیار بالایی بود ولی مکتب نبود حالا میدانم خیلیها با من مخالف میشوند .خیلی از پرستندگان و ذوب شدگان مکتب تهرانی .
• میتوانم فرق مکتب و سبک و بپرسم ؟
آقای رجبی : یک مثال ساده میزنم . سبک ده کیلو هست و مکتب صد کیلو . بگرد پرتقال فروش رو پیدا کن . گفتم اینجا سخنرانی زیبا شناسی نیست که من کامل توضیح بدم . هرکدام از سوالات شما ۲ ساعت سخنرانی میخواهد. حالا به عنوان مثال اینها اشاره های زنده یاد تهرانی است (مینوازند) ما اینجوری میزنیم. (مینوازند) پس پرتقال فروش و پیدا کردیم .
• شما در صحبت هایتان آقای تهرانی را حلقه ای از حلقه های تکامل در تمبک نوازی نامیدید ؟
آقای رجبی : بله اگر نبود ما هم نبودیم .
• پس میشه گفت این حلقه از صبا شروع شد و ایشان جهت دادند و آقای تهرانی بسطش داد؟
آقای رجبی : نه نه. تهرانی لیاقت حلقه بودن را داشت صبا راهنمایی اش کرد ، صبا همانطوریکه شاملو لیاقت شاعر بودن را داشت فریدون رهنما راهنمایی اش کرد ، تهرانی مایه اولیه اش را داشت .
• به نظر شما نقش تهرانی بیشتر از یک حلقه بودن نبود ؟
آقای رجبی : گفتم حلقه ای بود از حلقه های تکامل زنجیر تمبک نوازی و حلقه زخیمی هم بود . ولی از آن زخیم تر آمد و در آینده از آن زخیم تر هم خواهد آمد. گفتم ایشان جاده اقیانوس را پیدا کرد سنگها را برداشت با الاغ رفت ما آسفالت کردیم با بی ام و، رسیدیم لب اقیانوس و هنوز پام خیس نشده .
• آقای رجبی همان طور که استحضار دارید مرحوم تهرانی، حسین دهلوی وهوشنگ ظریف با توجه به نقطه نظرات و در واقع فرمایشات آقای وزیری اقدام به نت نگاری تمبک در سه خط حامل کردند .
آقای رجبی : آن سه خط برای ابوالحسن صبا است نه برای تهرانی .
• من در مقدمه کتاب آقای امیر ناصر افتتاح اگر اشتباه نکنم نمونه خط های آقای صبا را دیدم که بصورت یک خط نوشته شده .
آقای رجبی : شاید من اشتباه میکنم .
• نه نه. میخوام یک سوالی بپرسم میخوام بگم وقتی یک قالب اصلی برای تمبک، حالا یک شخصی در هر زمانی بصورت سه خط حامل ایجاد کرده بعدش شیوه جدید ابدا میشود خیلی هم از آن استقبال میکنند بنام سیستم یک خط حامل . حالا چه تفاوتی با هم دارند و چه برتری دارند ؟
آقای رجبی : متوجه شدم . مستنداتی است که میگوید سه خط از ابداعات صبا است بعضی ها میگویند از ابداعات تهرانی است که هر کدام باشه در هر حال مردود است که خود شما هم فرمودید صبا را در حال یک خطی دیدند. ببینید تمبک را اگر به سه ناحیه تقسیم کنیم محدودش کردیم . (مینوازند) اگر قرار باشد بر این اساس بزنیم (مینوازند) پس . . . من ساخته نمیشود (مینوازند) میخواهید این و در چند خط بنویسید ؟ شانزده خط ؟ ضمن اینکه سیستم یک خطی از ابداعات من نیست ما کشف کردیم ما در واقع آمریکا وست پست هستیم نه کرستف کلمپ . کریستف کلمپ فکر میکرد آمریکا یک هند شرقی هست و آمریکا وست پست فهمید که آمریکاست . تمام سازهای کوبه ای دنیا روی یک خط حامل نوشته میشوند ، ما فقط کشفش کردیم و آمریکا وست پست هستیم . کریستف کلمپ روی پنج خط حامل، همیشه روی یک خط مینوست آن کریستف کلمپ بود، آن آمریکا وست پست. چهار خط آخر را از بین بردیم، یک خط ابتکار من نیست کشف من بود .
• جنابعالی یک سوالی دارم و اینکه موسیقی سنتی با توجه به حجوم موسیقی های غربی و موسیقی های زیرزمینی و توجهی که قشر جوان به این نوع موسیقی نشان دادند نیاز به یک پوست انداختن مجدد دارد؟ که بتواند هم به حیات و هم به راهش ادامه بده ؟ این موضوع برای تمبک نوازی هم صدق میکند؟
آقای رجبی : ببینید در یک کلام سنت پایگاه است برای پرش نه برای استقرار کما اینکه کار ما سنت میباشد یعنی یک رجبی دیگر میاید بکارما اشراف پیدا میکند و ازآن میپرد. یک کار دیگه انجام میده میرسد به اقیانوس، تمام چیزهایی که نو بوده و الان نو هست روزی سنت بودن ، همان سنت هم نو آوری ما بود مال ما هم روزی سنت خواهد شد . پس سنت قرارگاه نیست . برای پرش است برای پرواز کردن نه برای قرارگاه مثل فلان تار نواز که هنوز هم عین میرزا عبد الله میزنه یا هنوز هم مثل میر علی اکبر خان میزنه که بهش میگن علی اکبر خان زمانه کسی به من بگه تهرانی زمانه خودم و خفه میکنم چون تهرانی که هست دیگه، من رجبی هستم نه تهرانی زمانه .
باید بگم که اگر کسی بهتر از حافظ شعر نگفت این به این معنا نیست که شعر به حافظ ختم میشود ، لوتی اش نبود که قدم توی این جاده بگذارد.
کسی پیدا نشد که از بتهون بالاتر باشه نه اینکه سنفونی به بتهون ختم شود .
مرحوم تهرانی مکتب نبود سبک بود منتهی سبک بسیار والایی بود که با گذشتگانش خیلی فرق داشت .
ختم کلام هایدن پدر سنفونی بود ، بتهون سلطان سنفونی ولی سنفونی به بتهون ختم نمیشود .

ويدئو را بايد به صورت آنلاين در سايت ببينيد

منبع : نت آهنگ