PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : گروس عبدالملکیان



zooey
13-01-2009, 11:36
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


اگرچه گروس عبدالملکیان از شاعران جوان کشور محسوب می‌شود و سابقهٔ شاعری‌اش هنوز به ده سال نرسیده است، اما در همین مدت اندک به موفقیت‌های قابل توجهی دست یافته است.
شعر گروس عبدالملکیان ـ برخلاف شعر بسیاری از شاعران این سال‌ها ـ نه آنقدر پیچیده است و فضاهای نامتعارف و عجیب و غریبی دارد که مخاطب عام نتواند با آن ارتباط برقرار کند و نه آنقدر پیش پا افتاده و دم‌دستی است که برای مخاطبان حرفه‌ای شعر جذابیتی نداشته باشد. شعر او معمولاً با مضامین و واژه‌های متعارف و آشنا ـ‌که پیش از این شاعران دیگر از آن بهره برده‌اند‌ـ خلق می‌شود، در عین اینکه شاعر با تکنیک‌ها و جریان‌های روز شعر آشناست و به قدر لازم از آنها استفاده می‌کند.
شاید بتوان جنگ و عشق را دو مضمون محوری و دو دغدغهٔ اساسی‌ شعر او دانست که در بسیاری از کارهایش به چشم می‌خورد؛ دو مضمونی که به نوعی دیگر در شعرهای پدرش محمدرضا عبدالملکیان نیز وجود داشته‌اند. انگار دغدغه‌های عبدالملکیان پدر به عبدالملکیان پسر نیز رسیده است. هر چند که نمی توان منکر تفاوت‌های جدی نوع نگاه این دو شاعر از یکدیگر شد. این دو مضمون گاه در بعضی شعرهای گروس با هم تلاقی می‌کنند و جدالی نیز بین آنها درمی‌گیرد.







مجموعه های شعری:
پرندهٔ پنهان
رنگ‌های رفتهٔ دنیا
سطرها در تاریکی جا عوض می کنند



جوایز و افتخارات :
جایزهٔ شعر کارنامه به خاطر مجموعه پرنده ی پنهان
جایزهٔ کتاب سال شعر جوان به خاطر رنگ‌های رفتهٔ دنیا
از برگزیدگان جشنواره شعر فجر
برنده سرو بلورین

F l o w e r
13-01-2009, 11:36
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

☚ بـرای استفاده راحت تـر از فهرسـت بـه روش زیر عمل کنید :


1. Ctrl + f یا F3 را فشار دهید
2. کلمه ی کلیدی مورد نظر را وارد کنید
3. کلمات هایلایت شده را بررسی کنید


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




آب تا گردنم بالا آمده ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
آنچه می بینی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
ایستاده ام ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
از ماه لکه ای بر پنجره مانده است ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
از گم شدن همه می ترسیم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
از همین دیروز بود ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
اگر شعرهای من زیباست ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
از زیر سنگ هم شده پیدایم کن ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
باران باشد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
بارانی که روزها ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
به شانه ام زدی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
بر شیشه های مه گرفته می نویسم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
پری! تو را چه به نامم همین پری خوب است؟ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
پرواز هم دیگر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
پیراهنت در باد تکان می خورد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
تیر هوایی بی خطر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
چه فرقی می کند ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دریای بزرگ دور ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دو سالی است که می دانم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
در اطراف خانه من ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
درخت که می شوم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دختران شهر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دروغ دیواری است ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
درست مثل فنجان قهوه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دراز کشیده ام ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
در را پشت سرت ببند ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دلم گرفته و ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دود ، فقط نام های مختلفی دارد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
رنگ سرخ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
زنبور ها را مجبور کرده ایم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
زیر این آسمان ابری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
سر ریز کرده این پاییز ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
صدای قلب نیست ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
علفزار با موهای سبز ژولیده در باد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
فرصتی نمانده است ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
فراموش کن ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
کلید بر میز کافه جامانده است ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
کلیدهای گمشده ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
کافه ای تاریک ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
گفتی دوستت دارم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
گفتند شعر های من ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
گرگ شنگول را خورده است ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
می خواستم بمانم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
موسیقی عجیبی ست مرگ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
میترسم از این خواب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
می خواهم تو را بکشم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
ما چند نفر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
ندیده ای ؟ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
و درد که این بار پیش از زخم آمده بود ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
وقتی کلید را ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
هر روز پرده را کنار می زنیم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
هر نتی که از عشق بگوید ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) هوا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
یک جفت کفش ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
گفتند شعرهای من جوشش
([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])و امروز آنقدر شفافیم که قاتلان
([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])شليک هر گلوله، خشمي است ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
کلیدهای گمشده، روزی پیدا
([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])و داستان غم انگيزي است ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
آنقدر خسته ام که دیگر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
می گویند : اب نطلبیده ، مراد است ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
موسیقی عجیبی ست مرگ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
بلیط قطار را پاره ‌می‌کنم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
درست مثل فنجان قهوه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
پرندگان پشت بام را دوست دارم
([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])از زیر سنگ هم شده پیدایم کن! ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
باد که می آید خاک نشسته برصندلی بلند می شود ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
بازی را عوض می‌کنی
([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])و تازه می فهممکه برف خستگی خداست ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
مگر ما چند بار به دنیا آمده ایم
([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])من مرده ام و این را فقط من می دانم و تو ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
بوی خونم چرا تو را برنمی‌گرداند ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
گلوله ای از گردنم عبور می کند ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
تاختن : تنها‌تر از آنم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
شعری زخمی بر میز : حتی صبح غروب كرده است ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
قفس خالی : آخرين پرنده را هم رها كرده‌ام ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
خودم را می‌ زنم به خیابان‌ های ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])





بروزرسانی تا پست 80#

zooey
13-01-2009, 11:47
ایستاده‌ام
در اتوبوس
چشم در چشم‌های نگفتنی‌اش.
یک نفر گفت:
«آقا
جای خالی
بفرمایید»
چه غمگنانه است
وقتی در باران
به تو چتر تعارف کنند.

zooey
13-01-2009, 11:48
دو سال است که می دانم
بی قراری چیست
درد چیست
مهربانی چیست
دو سال است که می دانم
آواز چیست
راز چیست
چشم های تو شناسنامه مرا عوض کردند
امروز من دو ساله می شوم.

zooey
13-01-2009, 11:50
در اطراف خانه‎ی من
آن کس که به دیوار فکر می‎کند
آزاد است
آن کس که به پنجره
غمگین
و آن که به جستجوی آزادی‎ است
میان چاردیوار نشسته
می‎ایستد
چند قدم راه می‎رود
نشسته
می‎ایستد
چند قدم راه می‎رود
نشسته
می‎ایستد
چند قدم راه می‎رود
نشسته
می‎ایستد
چند قدم راه می‎رود
نشسته
می‎ایستد
چند قدم راه می‎رود
نشسته
می‎ایستد
چند قدم...
حتی تو هم خسته شدی از این شعر!
حالا
چه برسد به او
که
نشسته
می‎ایستد...
نه!
افتاد

zooey
13-01-2009, 11:54
به شانه ام زدی
که تنهایی ام را تکانده باشی
به چه دل خوش کرده ای ؟!

تکاندن برف
از شانه های آدم برفی ؟!

zooey
13-01-2009, 11:58
صدای قلب نیست
صدای پای توست
که شب ها در سینه ام می دوی


کافی ست کمی خسته شوی
کافی ست بایستی

zooey
13-01-2009, 12:00
فراموش کن
مسلسل را
مرگ را
و به ماجرای زنبوری بیاندیش
که در میانه ی میدان مین
به جستجوی شاخه گلی ست.

MaaRyaaMi
13-01-2009, 12:29
گرگ
شنگول را خورده است
گرگ
منگول را تکه تکه می کند...

بلند شو پسرم !
این قصه برای نخوابیدن است !

MaaRyaaMi
13-01-2009, 12:31
می خواستم بمانم
رفتم
می خواستم بروم
ماندم
نه رفتن مهم بود و نه ماندن
مهم
من بودم
که نبودم...

MaaRyaaMi
13-01-2009, 12:32
درخت که می شوم
تو پائیزی !
کشتی که می شوم
تو بی نهایت طوفانها !
تفنگت را بردار
و راحت حرفت را بزن !

MaaRyaaMi
13-01-2009, 12:33
گفتی دوستت دارم
و من به خیابان رفتم !
فضای اتاق برای پرواز کافی نبود ....

MaaRyaaMi
13-01-2009, 12:34
دختران شهر
به روستا فکر می کنند
دختران روستا
در آرزوی شهر می میرند
مردان کوچک
به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند
مردان بزرگ
در آرزوی آرامش مردان کوچک
می میرند
کدام پل
در کجای جهان
شکسته است
که هیچکس به خانه اش نمی رسد

mani6606
13-01-2009, 12:38
خيلي عاليه. مجموعه شعر ايشان را از كجا مي توانم بگيرم؟

zooey
14-01-2009, 10:09
خيلي عاليه. مجموعه شعر ايشان را از كجا مي توانم بگيرم؟

همون طور که در پست اول گفتم از ایشون 3 مجموعه شعر به چاپ رسیده .... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

پرنده پنهان(سال 82)
ناشر: دفتر شعر جوان

رنگ هاي رفته ي دنيا(سال 85)
ناشر:موسسه انتشاراتي اهنگ ديگر

سطرها در تاریکی جا عوض می‌کنند(سال 87)
ناشر:انتشارات مروارید

ظاهرا هر دو مجموعه ی اولیه ایشون تا حالا 3 بار تجدید چاپ شده... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

zooey
14-01-2009, 10:10
کلید
بر میز کافه جامانده است
مرد
مقابل خانه جیب هایش را می گردد


آینده
در گذشته جا مانده است

zooey
14-01-2009, 10:11
درياي بزرگ دور
يا گودال كوچك آب
فرقي نمي كند
زلال كه باشي
آسمان در توست.

zooey
14-01-2009, 10:13
فرصتی نمانده است
بیا همدیگر را بغل کنیم
فردا
یا من تو را می کشم
یا تو چاقو را در آب خواهی شست

همین چند سطر
دنیا به همین چند سطر رسیده است
به اینکه انسان
کوچک بماند بهتر است
به دنیا نیاید بهتر است

اصلا
این فیلم را به عقب برگردان
آن قدر که پالتوی پوست پشت ویترین
پلنگی شود
که می دود در دشت های دور
آن قدر که عصاها
پیاده به جنگل برگردند
و پرندگان
دوباره بر زمین...
زمین...

نه!
به عقب تر برگرد
بگذار خدا
دوباره دست هایش را بشوید
در آینه بنگرد
شاید
تصمیم دیگری گرفت

magmagf
14-01-2009, 10:25
تیرهوایی بی خطر

تو

آسمان را کشتی !



روز به سختی از زیر در

از سوراخ کلیدها به درون آمد

اگر دست من بود

به خورشید مرخصی می دادم

به شب اضافه کار !

سیگاری روشن می کردم و

با دود

از هواکش کافه بیرون می رفتم...

magmagf
14-01-2009, 10:25
دزدی در تاریکی

به تابلوی نقاشی خیره مانده است

magmagf
14-01-2009, 10:25
پرواز هم دیگر

رویای آن پرنده نبود



دانه دانه پرهایش را چید

تا بر این بالش

خواب دیگری ببیند

magmagf
14-01-2009, 10:25
موسیقی عجیبی ست مرگ.

بلند می شوی

و چنان آرام و نرم می رقصی

که دیگر هیچکس تو را نمی بیند

magmagf
14-01-2009, 10:26
زیر این آسمان ابری

به معنای نامش فکر می کند

گل آفتابگردان!

MaaRyaaMi
14-01-2009, 12:51
چه فرقی می کند
من عاشق تو باشم
یا تو عاشق من
چه فرقی می کند
رنگین کمان
از کدام سمت آسمان
آغاز می شود

MaaRyaaMi
14-01-2009, 12:53
ندیده ای؟!
همان انگشت که ماه را نشان می داد
ماشه را کشید

fanoose_shab
14-01-2009, 14:02
هر روز/
پرده را کنار می‌زنیم
/ و خورشید را در آسمان
/ به خاطر می‌آوریم
/ تقصیر مرگ نیست
/ که ما این‌همه تنهاییم/
ما/
با دهان دودکش‌ها سخن گفتیم و
/ واژهٔ «باران مصنوعی» را چون کودکی ترسناک
/ به دنیا آوردیم/
تقصیر مرگ نیست/
که این‌همه تنهاییم/
انگار/
جهان چایی‌ است که سرد شده/
و گاهی
/ پشیمانی، تنها درآوردن سوزن است/
از سینهٔ پروانه‌ای غبارگرفته
/... /
کبریت بکش/
تا ستاره‌ای به شب اضافه کنیم/
و خیره شو/
به مردمان تنهایی
/ که در آسمان سیگار می‌کشند/
به رودخانه‌ای که از کودکی‌ات می گذشت/
و یال موج موج پرماهی‌اش
/ خون جنگل بود
/ رودخانه‌ای وحشی/
که در لوله‌های آهنی رام شد/
و با یک پیچ/
سرد و گرمش کردیم

fanoose_shab
14-01-2009, 14:03
دروغ ديواري است
كه هر صبح آجرهايش را مي چيني
بناي بي حواس من!
در را فراموش كرده اي

vahide
14-01-2009, 19:47
دراز کشیده ام

زنم شعری از جنگ می خواند

همین مانده بود

تانک ها به تختخوابم بیایند

گلوله ها

خواب هایم را

سوراخ سوراخ

کرده اند

بر یکی از آنها چشم می گذاری

خیابانی می بینی

که برف پوستش را سفید کرده



کاش برف نمی آمد!

که مرز ملافه و خیابان پیدا بود



حالا

تانک ها

از خاکریز ملافه های تخت گذشته اند و

کم کم به خوابم وارد می شوند

: من بچه بودم

مادرم ظرف می شست

و پدر با سبیل سیاهش به خانه بر می گشت



بمب ها که می باریدند

هر سه بچه بودیم...



تصویرهای بعدی این خواب

خفه ات می کند

چشم هایت را ببند

لب بر این دریچه ی کوچک بگذار

و تنها نفس بکش

نفس بکش

نفس بکش

نفس بکش!

نفس بکش!

نفس بکش!

نفس بکش لعنتی!

نفس بکش !

نفس...!

دکتر سرش را تکان می دهد

پرستار سرش را تکان می دهد

دکتر عرقش را پاک می کند

و کوه های سبز

بر صفحه ی مانیتور

کویر می شوند

vahide
14-01-2009, 20:12
تن دادن
--------
و درد

که این بار پیش از زخم آمده بود

آنقدر در خانه ماند

که خواهرم شد



با چرک پرده ها

با چروک پیشانی دیوار کنار آمدیم

و تن دادیم

به تیک تاک عقربه هایی

که تکه تکه مان کردند

پس زندگی همین قدر بود ؟

انگشت اشاره ای به دوردست ؟

برفی که سال ها

بیاید و ننشیند ؟



و عمر

که هر شب از دری مخفی می آید

با چاقویی کند

...

ماه

شاهد این تاریکی ست

و ماه

دهان زنی زیباست

که در چهارده شب

حرفش را کامل می کند

و ماهی سیاه کوچولو

که روزی از مویرگ های انگشتانم راه افتاده بود

حالا در شقیقه هایم می چرخد



در من صدای تبر می آید.

آه ، انارهای سیاه نخوردنی بر شاخه های کاج

وقتی که چارفصل به دورم می رقصیدند

رفتارتان چقدر شبیهم بود



در من فریادهای درختی ست

خسته از میوه های تکراری



من ماهی خسته از آبم

تن می دهم به تو

تور عروسی غمگین

تن می دهم

به علامت سوال بزرگی

که در دهانم گیر کرده است.



پس روزهایمان همین قدر بود؟



و زندگی آنقدر کوچک شد

تا در چاله ای که بارها از آن پریده بودیم

افتادیم.

zooey
15-01-2009, 12:20
درست مثل فنجان قهوه
که ته می کشد
پنجره
کم کم از تصویر تو
تهی می شود
حالا
من مانده ام و
پنجره ای خالی و
فنجان قهوه
که از حرف های نگفته
پشیمان است

Ghorbat22
15-01-2009, 16:54
از ماه
لکه‌ای بر پنجره مانده است
از تمام آب‌های جهان
قطره‌ای بر گونه‌ی تو

و مرزها آن‌قدر نقاشی خدا را خط خطی کردند
که خونِ خشک شده، دیگر
نام یک رنگ است

از فیل‌ها
گردنبندی بر گردن‌هایمان
و از نهنگ
شامی مفصل بر میز...

فردا صبح
انسان به کوچه می‌آید
و درختان از ترس
پشتِ گنجشک‌ها پنهان می‌شوند

Ghorbat22
15-01-2009, 16:56
دود، فقط نام‌های مختلفی دارد
وگرنه سیگار من و خانه‌های خرمشهر
هر دو به آسمان رفتند

MaaRyaaMi
15-01-2009, 20:04
از همين ديروز بود
كه هرچه آتش ديوانه شد
ديگر
آب، جوش نيامد.
پرتقال‌ها
خورشيدهاي بي‌شماري شدند
كه صبح بر شاخه رسيدند
و ماهياني كه در آسمان شنا مي‌كردند
از دهانه‌ي غاري كه ما به آن ماه مي‌گوييم
مي‌آمدند و مي‌رفتند
انگار
كسي قانون‌هاي جهان را عوض كرده بود.
من ترسيدم
و رازِ دوست داشتنت را
مثل جنازه‌اي كه هنوز گرم است
در خاك باغچه پنهان كردم
به دنبال تو
بر درها
دَر زدم
دريا باز كرد
اسب‌ها چنان مي‌دويدند
كه يالِ موج و موجِ يال
شعر را به هم مي‌زد
برگشتم
و نقطه‌اي بيشتر برابرم نبود
آنقدر دور شده‌ بودم
كه زمين
نقطه‌اي بيشتر نبود
فكر كن
در واگني باشي
كه از قطار جدا مي‌شود
و پايي را كه از ايستگاه برداشته‌اي
بر خاكِ رُسِ كوير بگذاري
چه كلماتي داشت
اگر با دهانِ كفش‌هايت شعر مي‌گفتي!
من اما
بيشتر نگران عمر بودم
تا نگران آب
و نمي‌دانستم عمر، بدون آب
از گلويم پايين نمي‌رود


***


مي‌ترسم
مي‌ترسم از اين خواب
كه هر لحظه مرا دورتر مي‌برد
و هرچه بيشتر شانه‌هايم را تكان مي‌دهي
بيشتر خواب ساعتي را مي‌بينم
كه در گورستان زنگ مي‌زند
فكر كن
به باراني كه از پيراهنت مي‌گذرد
از پوستت مي‌گذرد
و از درون
تو را غرق مي‌كند
حالا
تو مرد خسته‌اي هستي
که کم کم بیشتر می شوی
در خيابان‌ها مي‌دوي
و لااقل هميشه چند دست
براي گرفتنِ زخم‌هات كم داري
در باران‌ها مي‌دوي و
نمي‌داني
خشم يك طپانچه‌ي خيس
ديگر به هيچ دردي نمي‌خورد.
آه، باروت نم‌كشيده‌ي من!
پرندگان به آسمان رفته‌اند
و خورشيد
از هيزم پرندگان روشن است
اين‌گونه‌است كه تنها مي‌شوم
و تو را چون مِیداني از مين‌هاي خنثي نشده
بغل مي‌كنم
حالا
مي‌توانيد يك دقيقه سكوت كنيد!
مي‌توانيد
سنگي بر اين شعر بگذاريد
نامي بر آن ننويس!
بگذار فكر كنند
مردي
با اين همه گلوله در سينه
گريخته است!

zooey
18-01-2009, 19:02
اگر شعر های من زیباست
دلیلش آن است
که تو زیبایی
حالا هی بیا و بگو
چنین و چنان است
اصلا مهم نیست
تو چند ساله باشی
من هم سن و سال تو هستم
مهم نیست خانه ات کجا باشد
برای یافتنت کافی ست
چشمهایم را ببندم...

.::. RoNikA .::.
19-01-2009, 22:25
آب تا گردنم بالا آمده
آجر ها تا گردنم بالا آمده
آب تا لب هايم بالا آمده
آب بالا آمده ....

من اما نمي ميرم
من ماهي مي شوم

.::. RoNikA .::.
19-01-2009, 22:29
رنگ سرخ
می‌تواند بنشیند بر درخت انار
لب‌های تو
یا
پیراهنِ پاره‌پاره‌ی یک سرباز

هیچ اتفاقی نمی‌افتد
ما
عادت داریم

ندیده‌ای؟!
همان انگشت که ماه را نشان می‌داد
ماشه را کشید
ندیده‌ای؟!
که از تمام آدم‌برفی‌ها
تنها
لکه‌ای آب مانده بر زمین

دود، فقط نام‌های مختلفی دارد
وگرنه سیگار من و خانه‌های خرمشهر
هر دو به آسمان رفتند


غروب را قدم زده‌ام
صبح زود را گذاشته‌ام برای مردن
و باد
که فکر می‌کردیم
تنها از دوسویمان می‌گذرد
عقربه را تکان داد و
ما پیر شدیم

باد،
رفتن بود

زندگی،
رفتن بود

آمدن،
رفتن بود

انسان و ابر
در هزار شکل می‌گذرند

.::. RoNikA .::.
21-01-2009, 20:12
می خواهم تو را بکشم
اما
چاقو را در سینهی خود فرو می کنم

تو کشته خواهی شد
یا من؟


رنگ های رفته ی دنیا

.::. RoNikA .::.
22-01-2009, 14:58
بر شیشه های مه گرفته می نویسم
مثلا مهربانی
موهای تو
مرگ
فرقی نمی کند کدامیک
هر کلمه
زنی است که زیبایی اش در آینه امتحان می دهد
مردی که تک تک آجر ها را
بر دیواره ی سلول
هر کلمه
تنها عابری است که می گذرد
فرقی نمی کند کدامیک
ما تنها بر شیشه های مه گرفته می نویسیم
تا جنگل پست پنجره
پیدا شود

.::. RoNikA .::.
29-01-2009, 15:05
کافه ای تاریک
بیست و چهار دقیقه رو به روی هم
بیست و چهار دقیقه سکوت

رنگ های رفته را مجسم کن
رویاهای گمشده در مه را

راست می گفت
نبودن
بیشتر از بودن بود

بلند شدم
قهوه را حساب کردم
و بیرون آمدم
از دنیا.

zooey
06-02-2009, 18:36
وقتی کلید را
در جیب هایم پیدا نمی کنم
نگران هیچ چیز نیستم
وقتی پلیس
دست بر سینه ام می گذارد
یا وقتی که پشت میله ها نشسته ام
نگران هیچ چیز نیستم
مثل رودخانه ای خشک
که از سد عبور می کند
وهیچکس نمی داند
که می رود یا بازمی گردد

zooey
06-02-2009, 18:39
پیراهنت در باد تکان می خورد
این
تنها پرچمی ست که دوستش دارم

rezaete
13-07-2009, 11:22
ما چند نفر

در کافه ای نشسته ایم

با موهایی سوخته و

سینه ای شلوغ از خیابان های تهران

با پوست هایی از روز

که گهگاه شب شده



ما چند اسب بودیم

که بال نداشتیم

یال نداشتیم

چمنزار نداشتیم

ما فقط دویدن بودیم

و با نعل های خاکی اسپورت

ازگلوی گرفته ی کوچه ها بیرون زدیم



درخت ها چماق شده بودند

و آنقدر گریه داشتیم

که در آن همه غبار و گاز

اشک های طبیعی بریزیم



ما شکستن بودیم

و مشت هایی را که در هوا می چرخاندیم

عاقبت بر میز کوبیدیم



و مشت هامان را زیر میز پنهان کردیم

و مشت هامان را توی رختخواب پنهان کردیم

و مشت هامان را در کشوی آشپزخانه پنهان کردیم

و مشت هامان را در خیابان آزادی پنهان کردیم

و مشت هامان را در ایستگاه توپخانه پنهان کردیم...



باز کن مشتم را !

هرکجای تهران که دست بگذارم

............................... درد می کند

هرکجای روز که بنشینم

......................شب است

هرکجای خاک...



دلم نیامد بگویم !

این شعر

در همان سطر های اول گلوله خورد

وگرنه تمام نمی شد

rezaete
13-07-2009, 11:26
سرریز کرده این پاییز .

برف با لکه های نارنجی

بهار با لکه های زرد




فصل ها می گریزند

و خورشید

که هی غروب می کند

.................خرداد را پر از خون کرده.

ما

سراسیمه فرار می کنیم

و کوچه های بن بست

......................که آن قدر زیبا بودند

......................این قدر ترسناکند

MaaRyaaMi
24-08-2009, 11:22
هر نتي که از عشق بگويد
زيباست
حالا
سمفوني پنجم بتهوون باشد
يا زنگ تلفني که در انتظار صداي توست

amir 69
25-08-2009, 16:24
در را پشت سرت ببند
پنجره را باز گذاشته ام
چقدر به هوا محتاجم
هوا در سرنگی کوچک

+

دلم گرفته و
باز نمی شود
در این قوطی

سرانجام
قرص ها را خواهم خورد..

" گروس عبدالملکیان"

amir 69
24-09-2009, 21:14
علفزاز
با موهای سبزٍ ژولیده در باد
کوه
با موهای قهوه ایِ یکدست
رودخانه
با گیره های سرخِ ماهی
بر موهاش

هیچکدام را ندیده
حق دارد نمی خواند
این پرنده ی کوچک


تهران کلاه بزرگی ست
که بر سر زمین گذاشته ایم!

Facon_Archi
26-09-2010, 13:01
این 2تا مجموعه اش
پرندهٔ پنهان
رنگ‌های رفتهٔ دنیا
بازم چاپ میشه؟
من رفتم پیدا نکردم ،گفتن قراره که تجدید چاپ بشه ولی نشده هنوز

Ghorbat22
28-03-2011, 10:35
بـــــــاد که می وزد

خاکــــ نشسته بر صندلی بلند می شود

می چرخـــد در اتـــاق

دراز می کشـــد کنــــــار زن

فکر می کند

به روزهـــای که لبــــــــ داشتــــــ

Ghorbat22
28-03-2011, 10:52
هـــــــــوا

که پیرهن پوشیـــده

هـــــــــوا

که میـــز صبحانه را می چیند

هـــــــــوا

که گوش می دهـــد به شعرهایم

هـــــــــوا

که لبــــ بر لبـــــم می گذارد

هـــــــــوا

که داغــــم می کنـــد

هـــــــــوا

که هوایی ام کــــــرده

هـــــــــوا

که هواسش نبود این شعـــــر است

و از پنجره بیرون رفتــــــــ
.
.
.

F l o w e r
25-06-2011, 13:29
بـاران باشَــد ..

تــــو باشی

یکـــــ خیابـان بی انتهــــا بــاشَـد ..

بــِ دُنیـــا می گویــَـم .. خــُــــداحافـِــظ !

حنّانه
01-07-2011, 03:48
پری!تو را چه به نامم همین پری خوب است؟
و یا برای تو تشبیه دیگری خوب است؟

ندیده ای که بفهمی چقدر روی سرت
شروع شیطنت باد و روسری خوب است

نپوش! پیش من آن چادر سیاهت را
نپوش نسبت خواهر برادری خوب است

تو در مقایسه بامن قشنگ تر هستی
هزار مرتبه این نابرابری خوب است

به ناز کردن و لج بازی و زبان ریزی
به هر طریق که شد رسم دلبری خوب است

F l o w e r
01-07-2011, 10:00
زنبورهــا را مَجبـــور کرده ایــم ،
از گلهــای سَمی عَسـَــل بیاورند / !!
و گنجشکی کــ ه سالهـــــا ،
بر سیــــم برق نشستــ ه
از شاخــ ه های درختـــ می ترسَــد / !!
با مَـن بگو چگــونــ ه بخنـدَم؟
هنگامی کــ ه دور لبهایـَـم را ،
مین گــذاری کرده انــد / !!
ما کاشفـان کوچه های بن بستیــم
حرفــــ های خستـــه ای داریــم ،
این بــار ،
پیامبری بفرستـــ ،
کــ ه تنـهـــــا گوش کند / !!!

Rainy eye
23-07-2011, 16:01
از زیر سنگ هم شده پیدایم کن!
دارم کم کم این فیلم را باور می کنم
و این سیاهی لشکر عظیم
عجیب خوب بازی می کنند.
در خیابان ها
کافه ها
کوچه ها
هی جا عوض می کنند و
همین که سر برگردانم
صحنه ی بعدی را آماده کرده اند


از لابلای فصل های نمایش
بیرونم بکش
برفی بر پیراهنم نشانده اند
که آب نمی شود
از کلماتی چون خورشید هم استفاده کردم
نشد!
و این آدم برفیِ درون
که هی اسکلت صدایش می کنند
عمق زمستان است در من.

اصلا
از عمق تاریک صحنه پیدایم کن!
از پروژکتورهای روز و شب
از سکانس های تکراری زمین، خسته ام!
دریا را تا می کنم
می گذارم زیر سرم
زل می زنم
به مقوای سیاه چسبیده به آسمان
و با نوار جیرجیرک به خواب می روم

نوار را که برگردانند
خروس می خواند.
*
از توی کمد هم شده پیدایم کن!
می ترسم چاقویی در پهلویم فرو کنند
یا گلوله ای در سرم شلیک
و بعد بگویند:
" خُب،
نقشت این بود"

Maryam j0on
31-07-2011, 21:28
بارانی که روزها
بالای شهر ایستاده بود
عاقبت بارید
تو بعدِ سال ها به خانه ام می آمدی...


تکلیفِ رنگ موهات
در چشم هام روشن نبود
تکلیفِ مهربانی ، اندوه ، خشم
و چیزهای دیگری که در کمد آماده کرده بودم
تکلیفِ شمع های روی میز
روشن نبود


من و تو بارها
زمان را
در کافه ها و خیابان ها فراموش کرده بودیم
و حالا زمان داشت
از ما انتقام می گرفت


در زدی
باز کردم
سلام کردی
اما صدا نداشتی
به آغوشم کشیدی
اما
سایه ات را دیدم
که دست هایش توی جیبش بود


به اتاق آمدیم
شمع ها را روشن کردم
ولی
هیچ چیز روشن نشد
نور
تاریکی را
پنهان کرده بود...


بعد
بر مبل نشستی
در مبل فرو رفتی
در مبل لرزیدی
در مبل عرق کردی


پنهانی،بر گوشه ی تقویم نوشتم:
نهنگی که در ساحل تقلا می کند
برای دیدن هیچ کس نیامده است






garousabdolmalekian.blogfa.com

F l o w e r
01-10-2011, 17:15
آنانچـــه مــ ی بیـــنی / ..

و آنانچــه مـــ ی شنــوی

و آنانچـــه دســـت مـــ ی کشــی

و آنانچـــه درک مـــ ی کنـــی ،

بن بســـت مـــ ی شـــود

حفـــره هــآ ، تــو را پیـــش مـــ ی بـــرند .. / .



"حفـــره هـــا"

Puneh.A
07-10-2011, 13:13
از گم شدن همه می‌ترسیم

اما

زیباترین روز زندگی ام


روزی بود که با تو در میانه جنگل


گم شدیم.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Elahe Goddess
07-10-2011, 15:41
قایق کاغذی


یک جفت کفش
چند جفت جوراب با رنگ های نارنجی و بنفش
یک جفت گوشواره ی آبی
یک جفت ...

کشتی نوح است
این چمدان که تو می بندی !

بعد
صدای در
از پیراهنم گذشت
از سینه ام گذشت
از دیوار اتاقم گذشت
از محله های قدیمی گذشت
و کودکی ام را غمگین کرد.
کودک بلند شد
و قایق کاغذی اش را بر آب انداخت
او جفت را نمی فهمید
تنها سوار شد
آب ها به آینده می رفتند.

همین جا دست بردم به شعر
و زمان را
مثل نخی نازک
بیرون کشیدم از آن
دانه های تسبیح ریختند :

من ... تو
کودکی ...

... قایق کاغذی
نوح ...
... آینده
...

تو را
با کودکی ام
بر قایق کاغذی سوار کردم و
به دوردست فرستادم
بعد با نوح
در انتظار طوفان قدم زدیم

part gah
22-10-2011, 11:52
گفتند

شعرهای من

جوشش دریاست

خروش رود



بی‌شک

کمی بالاتر

به چشمه‌ای می‌رسند

که تو هستی...

Maryam j0on
26-04-2012, 14:46
و امـروز
آنـقـدر شـفـافـیـم
کـه قـاتـلـانِ درونـمـان پـیـداسـت (!)

و دریـایِ شـهـرمـان
چـنـان خـسـتـه سـت
کـه عـنـکـبـوت
بـر مـوج هـایش تـار مـی بـنـدد (!)

کـاش کـسـی ایـن مـارهـا را
عـصـا کـنـد . . .
و کـاش آنـکـه اسـتـخـوان هـایـم را مـی لـیـسـیـد
شـعـرهـایـم را از بـر نـبـود (!)

بـا مـن بـگـو چـگـونـه بـخـنـدم
وقـتـی دورِ لـب هـایـم را مـیـن گـذاری کـرده انـد ؟!


گروس عبدالملکیان

part gah
21-05-2012, 21:40
شليــک هــر گلــولــه، خشمــي اســت

کــه از تفنــگ کــم مــي‌شــود!


سينــه‌ام را آمــاده کــرده‌ام

تــا تــو مهــربــان‌تــر شــوي . . .

part gah
01-07-2012, 17:54
کلیــدهــای گمشــده،

روزی پیــدا خــواهنــد شــد!

بــا قفــل‌هــای گمشــده چــه کنیــم؟!



پ ن : خواب چند ماه پیشم.......کلید گمشده رو من دارم.قفل گمشده رو ......

part gah
07-10-2012, 07:23
و داستــان غــم انگيــزي اســت!

دستــي کــه داس را بــرداشــت،

همــان دستــي اســت

کــه يــک روز،

در خــواب هــاي مــزرعــه، گنــدم کــاشــت . . .

شاهزاده خانوم
10-10-2012, 22:17
آنقدر خسته ام
که دیگر مرگ هم به دردم نمی خورد

ŞHÍЯÍŃ
15-11-2012, 00:20
می گویند : اب نطلبیده ، مُـــــراد استـــ .

هر چهــــ بالا پایین می کنمــــ

نمیـــ فهممــــ

اینـــ چشمانمــــ پس کـــِـــی مراد میگیرند؟؟

شاهزاده خانوم
27-11-2012, 00:15
موسیقی عجیبی ست مرگ.

بلند می شوی

و چنان آرام و نرم می رقصی

که دیگر هیچکس تو را نمی بیند

شاهزاده خانوم
24-12-2012, 21:47
بلیط قطار را پاره ‌می‌کنم
و با آخرین گله‌ي گوزن‌ها
به خانه برمی‌گردم

آن‌قدر شاعرم
که شاخ‌هایم شکوفه داده است
و آوازم
چون مهی بر دریاچه می‌گذرد:
شلیک هر گلوله خشمی است
که از تفنگ کم می‌شود
سینه‌ام را آماده کرده‌ام
تا تو مهربان‌تر شوی


شعر "آواز مِه" از مجموعه "رنگ هاي رفته دنيا"

شاهزاده خانوم
22-01-2013, 21:12
درست مثل فنجان قهوه
که ته می‌کشد
پنجره
کم‌کم از تصویر تو
تهی می‌شود
... حالا
من مانده‌ام و
پنجره‌ای خالی و
فنجان قهوه‌ای
که از حرف‌های نگفته
پشیمان است

ツツツ
22-01-2013, 23:34
پرندگان پشت بام را دوست دارم
دانه‌هایی را که هر روز برایشان می‌ریزم



در میان آن‌ها

یک پرنده‌ی بی‌معرفت هست

که می‌دانم روزی به آسمان خواهد رفت

و برنمی گردد.

من او را بیشتر دوست دارم

شاهزاده خانوم
27-01-2013, 21:20
از زیر سنگ هم شده پیدایم کن!
دارم کم کم این فیلم را باور می کنم
و این سیاهی لشکرِ عظیم
عجیب خوب بازی می کنند.
در خیابان ها
... کافه ها
کوچه ها
هی جا عوض می کنند و
همین که سر برگردانم
صحنه ی بعدی را آماده کرده اند.

ツツツ
04-02-2013, 00:24
باد که می آید

خاک نشسته برصندلی بلند می شود
می چرخد در اتاق
دراز می کشد کنار زن .
فکر می کند
به روزهایی که لب داشت ...

zooey
18-07-2013, 16:19
بازی را عوض می‌کنی
و خود را از طنابی می‌آویزی
که سال‌ها پیش بر آن تاب خورده‌ای


ما
تکرار تکه‌های همیم
مثل تو پسرم که تاب می‌خوری
مثل من
که تو را تاب می‌دهم
تا طناب را فراموش کنم

silver65
04-10-2013, 23:14
و تازه می فهمم
که برف خستگی خداست

آن قدر که حس می کنی
پاک کنش را برداشته
می کشد
روی نام من
روی تمام خیابان ها
خاطره ها

شاهزاده خانوم
09-10-2013, 08:58
مگر ما چند بار به دنیا آمده ایم
که این همه میمیریم

silver65
17-10-2013, 12:42
من مرده ام
و این را فقط
من می دانم و تو
تو
که چای را تنها در استکان خودت می ریزی

خسته تر از آنم که بنشینم
به خیابان می روم
با دوستانم دست می دهم
انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است

ــگیرم کلید را در قفل چرخاندی
دلت باز نخواهد شد!
می دانم
من مرده ام
و این را فقط من می دانم و تو
که دیگر روزنامه ها را با صدای بلند نمی خوانی

نمی خوانی و
این سکوت مرا دیوانه کرده است
آنقدر که گاهی دلم می خواهد
مورچه ای شوم
تا در گلوی نی لبکی خانه بسازم
و باد نت ها را به خانه ام بیاورد
یا مرا از سیاهی سنگفرش خیابان بردارد
بگذارد روی پیراهن سفید تو
که می دانم
باز هم مرا پرت می کنی
لا به لای همین سطرها
لا به لای همین روزها

این روزها
در خواب هایم تصویری است
که مرا می ترساند

تصویری از ریسمانی آویخته از سقف
مردی آویخته از ریسمان
پشت به من
و این را فقط من می دانم و من
که می ترسم برش گردانم...

Ahmad
14-11-2013, 23:11
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بوی خونم

چرا تو را برنمی‌گرداند

کوسه‌ی آب‌های گرم







تصویر از وبلاگ رقص گندمزار

Atghia
13-03-2015, 11:48
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

گلوله ای از گردنم عبور می کند
و خون در پرهایم
به حرف در می آید

شکارچی نمی داند
شامی که می خورند
همه را غمگین خواهد کرد

شکارچی نمی داند
که بچه هایم همین حالا گرسنه اند
و من به طرز احمقانه ای
به پروازم ادامه خواهم داد

شکارچی نمی داند
که سالها در درونشان بال بال خواهم زد
و کودکانش کم کم
به قفس بدل می شوند ...

- Saman -
05-05-2015, 09:22
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]






تنها‌تر از آنم

كه واقعيت داشته باشم

به خيابان می‌روم

و ساعت‌ها در خودم قدم می‌زنم

از تو

خاطره‌ای مانده است

كه امشب

چون اسبی زينش می‌كنم

بر آن می‌تازم و

از استخوان‌هايم بيرون می‌زنم

اسبی كه رد سم‌هايش بر دشت

سطری‌ست

كه در دوردست شعر می‌شود






گروس عبدالملكيان

- Saman -
12-05-2015, 10:31
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





حتی صبح
غروب كرده است
شعری زخمی بر ميز
آخرين سطرهايش را بغل گرفته
نگاهم می‌كند
باد می‌آيد و می‌رود
می‌دانم اين مجسمه هم اگر پا داشت
مرا ترك كرده بود


***

تنهايی
زخمی است كه از تن من بزرگ‌تر است
و اين در
حتی اگر به جهنم باز شود خوشحالم می‌كند




گروس عبدالملكيان

- Saman -
26-05-2015, 12:04
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




آخرين پرنده را هم رها كرده‌ام
اما هنوز غمگينم


***

چيزی
در اين قفس خالی هست
كه آزاد نمی‌شود




گروس عبدالملكيان

silver65
29-05-2015, 23:35
خودم را می‌زنم به خیابان‌های

شب‌های...

سیگارهای...


های‌هایِ من‌ی که از خلأ پُر بود...

همین‌طور برای خودم می‌خندم

همین‌طور برای خودش اشک می‌آید

گروس عبدالملکیان