ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : درخواست | احمد شاملو - هوای تازه



Oracle_Eldorado
19-12-2008, 16:52
با سلام .
بی زحمت یه لینک دانلود از کتاب هوی تازه از استاد احمد شاملو رو واسم بزارید .
ممنون میشم . :11:

bidastar
19-12-2008, 17:04
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

پسورد :
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

Oracle_Eldorado
19-12-2008, 17:16
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

پسورد :
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

عزیز خودم اینو دانلود کردم اونی که میخواستم نبود .
اونی که میخوام یه شعر داره به این اسم »

بارون میاد جر جر

یه شعر دیگه هم داره به اسم پریا که اونم توش نیست !

bidastar
19-12-2008, 18:37
اینا رو خودت بهش اضافه کن

بارون میاد جر جر :

بارون میاد جرجر
گم شده راه بندر
ساحل شب چه دوره
آبش سیاه و شوره
ای خدا کشتی بفرست
آتیش بهشتی بفرست
جاده کهکشون کو
زهره آسمون کو
چراغ زهره سرده
تو سیاهییا می گرده
ای خدا روشنش کن
فانوس راه منش کن
گم شده راه بندر
بارون میاد جرجر
..
بارون میاد جرجر
رو گنبد و رو منبر
لک لک پیر خسته
بالای منار نشسته
لک لک ناز قندی
یه چیزی بگم نخندی ؟
تو این هوای تاریک
دالون تنگ و باریک
وقتی که می پریدی
تو زهره رو ندیدی ؟
..
عجب بلائی بچه
از کجا میائی بچه؟
نمی بینی خوابه جوجه م
حالش خرابه جوجه م
از بس که خورده غوره
تب داره مثل کوره
تو این بارو شرشر
هوا سیاه زمین تر
زهره چکار داره ؟
..
بارون میاد جرجر
رو پشت بوم هاجر
هاجر عروسی داره
تاج خروسی داره
هاجر نازقندی
یه چیزی بگم نخندی
وقتی حنا میذاشتی
ابروهاتو برمی داشتی
زلفاتو وا می کردی
خالتو سیاه می کردی
زهره نیومد تماشا
نکن اگه دیدی حاشا
..
حوصله داری بچه ؟
نکنه بیکاری بچه
نمی دونی کار دارم من
دل بیقرار دارم من
الان دومادو میارن
دستمو میدن به دستش
باید درارو بستش
تو این هوای گریون
شرشر لوس بارو
که شب سحر نمیشه
زهره به در نمیشه
..
بارون میاد جرجر
رو خونه های بی در
چهار تا مرد بیدار
نشسته تنگ دیوار
دیوار کنده کاری
نه فرش و نه بخاری
مردا سلام علیکم
زهره خانم شده گم
نه لک لک اونو دیده
نه هاجر ورپریده
اگه دیگه برنگرده
اوهو اوهو چه درده
بارون ریشه ریشه
شب دیگه صبح نمیشه
..
بچه خسته مونده
چیزی به صبح نمونده
غصه نخور دیونه
کی دیده شب بمونه
زهره تابون اینجاست
تو گره مشت مرداست
وقتی که مردا پاشن
ابرا زهم می پاشن
خروس سحر می خونه
خورشید خانم می دونه
که وقت شب گذشته
موقع کار و کشته
خورشید بالا بالا
گوشش به زنگه حالا
..
بارون میاد جرجر
رو گنبد و رو منبر
رو پشت بوم هاجر
رو خونه های بی در
ساحل شب چه دوره
آبش سیاه و شوره
جاده کهکشون کو؟
زهره آسمون کو؟
آفتاب و روشنش کن
فانوس راه منش کن
گم شده راه بندر
بارون میاد جرجر

************************************************** ***********************

پریا :

يكي بود يكي نبود

زير گنبد كبود

لخت و عور تنگ غروب سه تا پري نشسه بود.

زار و زار گريه مي كردن پريا

مث ابراي باهار گريه مي كردن پريا.

گيس شون قد كمون رنگ شبق

از كمون بلن ترك

از شبق مشكي ترك.

روبروشون تو افق شهر غلاماي اسير

پشت شون سرد و سيا قلعه افسانه پير.



از افق جيرينگ جيرينگ صداي زنجير مي اومد

از عقب از توي برج شبگير مي اومد...



" - پريا! گشنه تونه؟

پريا! تشنه تونه؟

پريا! خسته شدين؟

مرغ پر شسه شدين؟

چيه اين هاي هاي تون

گريه تون واي واي تون؟ "



پريا هيچي نگفتن، زار و زار گريه ميكردن پريا

مث ابراي باهار گريه مي كردن پريا

***

" - پرياي نازنين

چه تونه زار مي زنين؟

توي اين صحراي دور

توي اين تنگ غروب

نمي گين برف مياد؟

نمي گين بارون مياد

نمي گين گرگه مياد مي خوردتون؟

نمي گين ديبه مياد يه لقمه خام مي كند تون؟

نمي ترسين پريا؟

نمياين به شهر ما؟



شهر ما صداش مياد، صداي زنجيراش مياد-



پريا!

قد رشيدم ببينين

اسب سفيدم ببينين:

اسب سفيد نقره نل

يال و دمش رنگ عسل،

مركب صرصر تك من!

آهوي آهن رگ من!



گردن و ساقش ببينين!

باد دماغش ببينين!

امشب تو شهر چراغونه

خونه ديبا داغونه

مردم ده مهمون مان

با دامب و دومب به شهر ميان

داريه و دمبك مي زنن

مي رقصن و مي رقصونن

غنچه خندون مي ريزن

نقل بيابون مي ريزن

هاي مي كشن

هوي مي كشن:

" - شهر جاي ما شد!

عيد مردماس، ديب گله داره

دنيا مال ماس، ديب گله داره

سفيدي پادشاس، ديب گله داره

سياهي رو سياس، ديب گله داره " ...

***

پريا!

ديگه تو روز شيكسه

دراي قلعه بسّه

اگه تا زوده بلن شين

سوار اسب من شين

مي رسيم به شهر مردم، ببينين: صداش مياد

جينگ و جينگ ريختن زنجير برده هاش مياد.

آره ! زنجيراي گرون، حلقه به حلقه، لابه لا

مي ريزد ز دست و پا.

پوسيده ن، پاره مي شن

ديبا بيچاره ميشن:

سر به جنگل بذارن، جنگلو خارزار مي بينن

سر به صحرا بذارن، كوير و نمك زار مي بينن



عوضش تو شهر ما... [ آخ ! نمي دونين پريا!]

در برجا وا مي شن، برده دارا رسوا مي شن

غلوما آزاد مي شن، ويرونه ها آباد مي شن

هر كي كه غصه داره

غمشو زمين ميذاره.

قالي مي شن حصيرا

آزاد مي شن اسيرا.

اسيرا كينه دارن

داس شونو ور مي ميدارن

سيل مي شن: گرگرگر!

تو قلب شب كه بد گله

آتيش بازي چه خوشگله!



آتيش! آتيش! - چه خوبه!

حالام تنگ غروبه

چيزي به شب نمونده

به سوز تب نمونده،

به جستن و واجستن

تو حوض نقره جستن



الان غلاما وايسادن كه مشعلا رو وردارن

بزنن به جون شب، ظلمتو داغونش كنن

عمو زنجير بافو پالون بزنن وارد ميدونش كنن

به جائي كه شنگولش كنن

سكه يه پولش كنن:

دست همو بچسبن

دور ياور برقصن

" حمومك مورچه داره، بشين و پاشو " در بيارن

" قفل و صندوقچه داره، بشين و پاشو " در بيارن



پريا! بسه ديگه هاي هاي تون

گريه تاون، واي واي تون! " ...



پريا هيچي نگفتن، زار و زار گريه مي كردن پريا

مث ابراي باهار گريه مي كردن پريا ...

***

" - پرياي خط خطي، عريون و لخت و پاپتي!

شباي چله كوچيك كه زير كرسي، چيك و چيك

تخمه ميشكستيم و بارون مي اومد صداش تو نودون مي اومد

بي بي جون قصه مي گف حرفاي سر بسه مي گف

قصه سبز پري زرد پري

قصه سنگ صبور، بز روي بون

قصه دختر شاه پريون، -

شما ئين اون پريا!

اومدين دنياي ما

حالا هي حرص مي خورين، جوش مي خورين، غصه خاموش مي خورين

[ كه دنيامون خال خاليه، غصه و رنج خاليه؟



دنياي ما قصه نبود

پيغوم سر بسته نبود.



دنياي ما عيونه

هر كي مي خواد بدونه:



دنياي ما خار داره

بيابوناش مار داره

هر كي باهاش كار داره

دلش خبردار داره!



دنياي ما بزرگه

پر از شغال و گرگه!



دنياي ما - هي هي هي !

عقب آتيش - لي لي لي !

آتيش مي خواي بالا ترك

تا كف پات ترك ترك ...



دنياي ما همينه

بخواي نخواهي اينه!



خوب، پرياي قصه!

مرغاي شيكسه!

آبتون نبود، دونتون نبود، چائي و قليون تون نبود؟

كي بتونه گفت كه بياين دنياي ما، دنياي واويلاي ما

قلعه قصه تونو ول بكنين، كارتونو مشكل بكنين؟ "



پريا هيچي نگفتن، زار و زار گريه مي كردن پريا

مث ابراي باهار گريه مي كردن پريا.

***

دس زدم به شونه شون

كه كنم روونه شون -

پريا جيغ زدن، ويغ زدن، جادو بودن دود شدن، بالا رفتن تار شدن

[ پائين اومدن پود شدن، پير شدن گريه شدن، جوون شدن

[ خنده شدن، خان شدن بنده شدن، خروس سر كنده شدن،

[ ميوه شدن هسه شدن، انار سر بسّه شدن، اميد شدن ياس

[ شدن، ستاره نحس شدن ...



وقتي ديدن ستاره

يه من اثر نداره:

مي بينم و حاشا مي كنم، بازي رو تماشا مي كنم

هاج و واج و منگ نمي شم، از جادو سنگ نمي شم -

يكيش تنگ شراب شد

يكيش درياي آب شد

يكيش كوه شد و زق زد

تو آسمون تتق زد ...



شرابه رو سر كشيدم

پاشنه رو ور كشيدم

زدم به دريا تر شدم، از آن ورش به در شدم

دويدم و دويدم

بالاي كوه رسيدم

اون ور كوه ساز مي زدن، همپاي آواز مي زدن:



" - دلنگ دلنگ، شاد شديم

از ستم آزاد شديم

خورشيد خانم آفتاب كرد

كلي برنج تو آب كرد.

خورشيد خانوم! بفرمائين!

از اون بالا بياين پائين

ما ظلمو نفله كرديم

از وقتي خلق پا شد

زندگي مال ما شد.

از شادي سير نمي شيم

ديگه اسير نمي شيم

ها جستيم و واجستيم

تو حوض نقره جستيم

سيب طلا رو چيديم

به خونه مون رسيديم ... "

***

بالا رفتيم دوغ بود

قصه بي بيم دروغ بود،

پائين اومديم ماست بود

قصه ما راست بود:



قصه ما به سر رسيد

غلاغه به خونه ش نرسيد،

هاچين و واچين

زنجيرو ورچين!

Oracle_Eldorado
19-12-2008, 18:41
خیلی ممنون ولی من کتاب کاملش رو میخوام !
داییم کتاب اصلیشو داره ولی چون داغون شده به هیچکس نمیده !
اگه لطف کنی pdf کتاب کاملش رو واسم گیر بیاری ممنونت میشم .

bidastar
19-12-2008, 18:57
خوب این رو تبذیل به pdf کن و بذار کنار اون نسخه ای که دانلود کردی