ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : زندگی‌نامه روان‌شناسان برتر جهان



elham_007
04-12-2008, 19:50
آلفرد آدلر (1937ـ1870)


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


از روانشناسان بنام اتریشی بود. آدلر معمولاً به عنوان نخستین پیشگام گروه روانشناسی اجتماعی در روانکاوی تلقی می‌شود، زیرا در 1911 از فروید جدا شد. او نظریه‌ای را تدوین کرد که «علایق اجتماعی» در آن نقش عمده‌ای را ایفا می‌کند و او تنها روانشناسی است که یک گروه چهار نفری تشکیل داد که به نام او نامیده می‌شود.

زندگی آدلر

آدلر در یک خانواده ثروتمند که در حومه وین، اتریش، زندگی می‌کردند به دنیا آمد. کودکی او با بیماری، حسادت برادر بزرگتر و طرد شدن از سوی مادرش مشخص شده بود. او خود را شخصی زشت و کوچک اندام تلقی می‌کرد. آدلر نسبت به پدرش بیش از مادرش احساس نزدیکی می‌کرد و شاید مانند یونگ، بعدها به این دلیل با مفهوم عقده ادیپ مخالفت کرد که در تجارب دوره کودکی‌اش انعکاسی نداشت. آدلر در کودکی با جدیت تمام کار می‌کرد تا نزد همسالانش محبوبیت به دست آورد و به تدریج که بزرگتر شد، به احساس عزت نفس و پذیرش از سوی دیگران دست یافت که در میان افراد خانواده‌اش سراغ نداشت.
آدلر در ابتدا دانش‌آموز ضعیفی بود، به اندازه‌ای ضعیف که معلمی به پدرش گفت که این پسر برای هیچ شغلی جز شاگرد کفاشی مناسب نیست. اما آدلر با پشتکار و فداکاری خود را از پایین‌ترین سطح کلاس بالا کشید. هم از نظر اجتماعی و هم از نظر تحصیلی سخت تلاش کرد تا بر عقب‌ماندگی‌ها و حقارت‌هایش غلبه کند و بدین‌ترتیب برای نظریه آینده‌اش دایر بر اینکه شخص باید نقاط ضعفش را جبران کند نمونه‌ای شد. توصیف احساس‌های حقارت، که بعدها بخش اصلی نظام او را تشکیل داد، بازتاب مستقیم تجارب اولیه خود اوست، دینی که آدلر آزادانه به آن اعتراف کرد.
آدلر در چهار سالگی، هنگامی که از دست و پنجه نرم کردن با ذات‌الریه‌ای که او را تا دم مرگ برده بود بهبودی حاصل کرد، تصمیم گرفت پزشک شود. درجه دکتری پزشکی خود را در 1895 از دانشگاه وین دریافت کرد. پس از گرفتن تخصص چشم‌پزشکی و سپس اشتغال در پزشکی عمومی، به روانپزشکی روی آورد. در 1902 شرکت در نشست‌های بحث گروهی هفتگی فروید را به عنوان یکی از چهار عضو مجاز آغاز کرد. گرچه از نزدیک با فروید کار می‌کرد، رابطه شخصی با یکدیگر نداشتند. یکبار فروید گفته بود که آدلر حوصله‌اش را سر می‌برد.
آدلر در چند سال بعد نظریه‌ای درباره شخصیت تدوین کرد که از بسیاری جهات با نظریه فروید تفاوت داشت و تأکید فروید بر عوامل جنسی را آشکارا مورد انتقاد قرار داد. در 1910 فروید ریاست انجمن روانکاوی وین را به نام او کرده بود تا اختلافات فزاینده بین آن دو از میان برداشته شود، اما در 1911، انشعاب اجتناب‌ناپذیر کامل شد. این انشعاب تلخ بود. بعدها آدلر فروید را کلاهبردار توصیف کرد و روانکاوی او را «کثیف» خواند (روزن، 1975، ص. 210). فروید از آدلر به عنوان «نابهنجار» و «دیوانه شهرت» یاد می‌کرد (گی، 1988، ص. 223).
آدلر در جنگ جهانی اول به عنوان پزشک در ارتش خدمت کرد و پس از آن کلینیک‌های راهنمای کودکان را در مدارس وین سازماندهی کرد. در سال‌های دهه 1920 نظام روانشناسی اجتماعی وی که خود آن را روانشناسی فردی می‌نامید پیروان زیادی پیدا کرد. در 1926 آدلر نخستین بازدید از چندین بازدید خود از آمریکا را انجام داد و هشت سال بعد به استادی روانشناسی بالینی در دانشکده پزشکی لانگ‌آیلند نیویورک منصوب شد. وی درحالی که برای ایراد سخنرانی پر حرارت در سفر بود، در آبردین، اسکاتلند درگذشت.

فروید در پاسخ به نامه دوستی که مرگ آدلر به شدت متأثرش کرده بود نوشت، «من معنای دلسوزی شما برای آدلر را نمی‌فهمم. برای یک پسر یهودی که از حومه وین خارج می‌شود مرگ در آبردین به خودی خود یک موقعیت بی‌سابقه و دلیلی است بر اینکه تا چه اندازه پیش رفته است. دنیا در برابر مخالفتش با روانکاوی پاداش خوبی به او داد»

elham_007
04-12-2008, 19:57
اریک اریکسون ( 1902 -1994)


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


اریک اریکسون در 15 جون 1902 در فرانکفورت به دنیا آمد و در 12 می 1994 از دنیا رفت. پدرش که دانمارکی بود پیش از تولد او خانواده‌اش را ترک کرد و مادر کلیمی‌اش بعداً با دکتر تئودور هامبرگر ازدواج کرد.
علاقه او به «هویت» از همان نخستین تجربه‌های شخصی‌اش در دوران مدرسه آغاز گشت. از یک سو بچه‌های مدرسه او را به خاطر قد بلند، چشمان آبی و موی بلند مسخره می‌کردند و او را «شمالی» خطاب می‌کردند و از سوی دیگر، به خاطر سابقه کلیمی بودنش مورد طرد قرار می‌گرفت.

اریکسون پس از مسافرت‌های متعددی که در اروپا کرد به مطالعه روانکاوی نزد آنا فروید پرداخت و از انجمن روانکاوی وین گواهی‌نامه گرفت. اریکسون در سال 1933 به آمریکا نقل مکان کرد و پیشنهاد تدریس در دانشکده پزشکی هاروارد را دریافت نمود. علاوه بر این، او به طور خصوصی نیز به روانکاوی کودکان پرداخت. بعد از آن، او در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی، دانشگاه ییل، مرکز روانکاوی سانفرانسیسکو و مرکز مطالعات پیشرفته علوم رفتاری نیز به تدریس پرداخت.

اریکسون چندین کتاب منتشر نموده است که از آن میان، کتاب «حقیقت گاندی» او برنده جایزه معتبر پولیتزر گردیده است.

اریک اریکسون زمان زیادی را به مطالعه زندگی فرهنگی بومیان داکوتای جنوبی و شمال کالیفرنیا پرداخت. او از دانش به دست آورده خود در زمینه تاثیرات اجتماعی، محیطی و فرهنگی، در توسعه نظریه روانکاوی‌اش استفاده نمود.

در حالی که نظریه فروید بر جنبه‌های روانی- جنسی رشد تمرکز دارد، افزوده‌های اریکسون در مورد عوامل موثر دیگر، به تعمیق و گسترش نظریه روانکاوی کمک شایانی نموده است. او همچنین سهم مهمی در درک امروزی ما از چگونگی شکل‌گیری و رشد شخصیت در طول دوره زندگی دارد.

elham_007
04-12-2008, 20:07
بی‌اف اسکینر (1904-1990)


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


اسکینر در 20 مارچ 1904 در پنسیلوانیا به دنیا آمد و در 18 آگوست 1990 درگذشت. او دوران بچگی‌اش را «گرم و پایدار» توصیف کرده است. او هنگامی که نوجوان بود، عاشق ساختن و نوآوری چیزهای مختلف بود. او این مهارت را بعداً در تجربیات روان‌شناسی خود نیز به کار برد. اسکینر در سال 1926 از کالج همیلتون لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی گرفت و مدّت زمانی را به کار نویسندگی پرداخت تا آن که با نوشته‌های واتسون و پاولوف آشنا شد. او با الهام از این نوشته‌ها تصمیم گرفت به کار نویسندگیش خاتمه دهد و وارد دانشکده روان‌شناسی دانشگاه‌ هاروارد شد.

اسکینر در سال 1945 به شهر بلومینگتون در ایالت ایندیانا رفت و رئیس دانشکده روان‌شناسی دانشگاه ایندیانا شد. او در سال 1948 به عنوان استاد روان‌شناسی به دانشگاه هاروارد بازگشت و تا پایان عمرش در همان جا باقی ماند. او یکی از پیشتازان رفتارگرایی بود و کارهایش تأثیرات ماندگار و گسترده‌ای در روان‌شناسی تجربی بجا گذاشته است. او همچنین مخترع جعبه اسکینر است که در آن‌، یک موش یاد می‌گیرد از طریق فشار دادن یک اهرم، غذا به دست آورد.

شهرت اسکینر بیشتر به خاطر پژوهش‌هایش در زمینه شرطی‌شدن عامل و تقویت منفی است. او دستگاهی ابداع کرد به نام «تراکم نگار» که سرعت و میزان پاسخدهی را به صورت یک خط شیب‌دار نشان می‌داد. او با استفاده از این دستگاه کشف کرد که رفتار، آن‌گونه که واتسون و پاولوف ادعا می‌کردند، به محرک قبلی بستگی ندارد. اسکینر در عوض کشف کرد که رفتارها به آنچه پس ازواکنش اتفاق می‌افتد وابستگی دارند. او این پدیده را رفتار عامل نامید.

اسکینر در پژوهش‌های خود در زمینه شرطی‌شدن عامل، برنامه‌های تقویت را کشف کرد و به تشریح آن‌ها پرداخت: برنامه‌های نسبتی ثابت، برنامه‌های نسبتی متغیر، برنامه‌های فاصله‌ای ثابت و برنامه‌های فاصله‌ای متغیر.

از دیگر ابداعات اسکینر می‌توان به «مراقب نوزاد» اشاره کرد. این نکته شایان ذکر است که «مراقب نوزاد» شبیه «جعبه اسکینر» نبود که در پژوهش‌های تجربی اسکینر به کار رفته بود. او این تخت نوزاد با گرمای داخلی و یک پنجره طلقی را در پاسخ به درخواست همسرش در مورد یک تخت امن‌تر نسبت به تخت‌های سنتی، درست کرد.

اسکینر در طول حیات پربارش به جوایز ارزنده‌ای دست یافت که از آن میان می‌توان به موارد زیر اشارده کرد:


1968- نشان ملّی علوم از دست لیندون جانسون، رئیس جمهوری وقت آمریکا
1971- نشان طلایی بنیاد روان‌شناسی آمریکا
1972- جایزه انسان سال ( Human of the Year )
1990- تقدیر به خاطر یک عمر مشارکت برجسته در پیشبرد روان‌شناسی

elham_007
04-12-2008, 20:12
اریک برن (1910-1970)


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


دکتر اریک برن (Eric Berne ) در 10 می 1910 در شهر مونترال کانادا به دنیا آمد. پدرش دکتر دیوید هیلر برنشتاین، پزشک عمومی و مادرش سارا گوردون برنشتاین، یک نویسنده و ویراستار حرفه‌ای بود. اریک تنها یک خواهر به نام گریس داشت که 5 سال از او کوچک‌تر بود. نام اصلی اریک برن، اریک لئونارد برنشتاین بود.

هنگامی که اریک دوران کودکی را سپری می‌کرد پدرش در سن 38 سالگی به بیماری سل در گذشت. مرگ پدر شوک بزرگی برای خانواده بود و خانم برنشتاین زحمات زیادی را برای بزرگ کردن اریک و خواهرش متحمل شد.
اریک پا در جای پدر گذاشت و دورة پزشکی را با موفقیت به پایان برد. سپس دوره تخصصی جراحی عمومی را شروع کرد و در سال 1935 از دانشکده پزشکی مک‌گیل فارغ‌التحصیل شد. پس از آن به مدّت 2 سال در کلینیک روان‌پزشکی دانشکده پزشکی دانشگاه ییل به کار پرداخت.

برن در حوالی سال‌های 1938 و 1939 شهروند آمریکا شد و نامش را از اریک لئونارد برنشتاین به اریک برن کوتاه کرد.
او در سال 1940 در ایالت کانکتیکات به کار پزشکی خصوصی پرداخت و در همانجا بود که با الینور، نخستین همسرش، ازدواج کرد. حاصل این ازدواج که تنها 6 سال به طور انجامید، دو فرزند بود.

اریک در سال 1941 به موسسه روانکاوی نیویورک پیوست و ابتدا خودش توسط پل فدرن مورد روانکاوری قرار گرفت. او سپس کار حرفه‌ایش در روان پزشکی را در بیمارستانی در نیویورک آغاز کرد. اریک در خلال جنگ جهانی دوم به عنوان روان‌پزشک به ارتش آمریکا پیوست. در سال 1946 خدمتش در ارتش خاتمه یافت و کار حرفه‌ایش را در مرکز روانکاوی سانفرانسیسکو از سر گرفت. در آنجا توسط اریک اریکسون مجدداً مورد روانکاوی قرار گرفت.

اریک برن در سال 1949 برای دومین بار ازدواج کرد. همسر دومش سه فرزند از شوهر قبلیش داشت و صاحب دو پسر نیز از اریک شد. امّا این ازدواج نیز در سال 1964 به جدایی انجامید. اریک برن با آن که در مؤسسه روانکاوی آموزش یافته و کار می‌کرد امّا عنوان روانکاو به او داده نشد و به او گفته شد که به سه الی چهار سال دیگر آموزش و روانکاوی شخصی نیاز دارد تا بتواند برای به دست آوردن این عنوان درخواست دهد.

اریک که از این برخورد افسرده و مأیوس شده بود، رویکرد جدیدی به روان‌درمانی را در سال 1956 ابداع کرد. در این سال او دو مقاله معروف به نام «شهود: تصویر ایگو» و «حالت‌های ایگو در روان درمانی» منتشر کرد. در این مقاله دوم بود که او مفهوم «کودک، بالغ و والد» و روش سه دایره‌ای برای نمایش آن را معرفی کرد. او نظریه جدید خود را تحلیل ساختاری نامید.
مقاله سوم به نام «تحلیل تبادلی (TA ): روشی تازه و اثربخش برای درمان گروهی» در سال 1957 در دعوتی که از او برای حضور در جلسه انجمن روان درمانی گروهی آمریکا به عمل آمد، ارائه شد. در این مقاله بود که او ویژگی‌های جدید و مهم «بازی‌ها و تخیلات» را به سیستم جدید روان‌درمانی خود افزود. اریک برن در سال 1962 مجلّه تحلیل تبادلی را منتشر نمود. دو سال بعد، انجمن بین‌المللی تحلیل تبادلی (ITAA ) بنیاد نهاده شد.

او در سال 1967 با همسر سومش ازدواج کرد که این ازدواج نیز در سال 1970 به جدایی انجامید. در ماه جون آن سال دچار نخستین سکته قلبی شد و در 26 جون دوباره سکته قلبی دیگری به سراغش آمد که باعث بستری شدنش در بیمارستان گردید. و سه هفته بعد در تاریخ 15 جولای 1970 بر اثر یک سکته قلبی وسیع از دنیا رفت.

elham_007
04-12-2008, 20:15
آلبرت بندورا ( 1925 - )


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


آلبرت بندورا در تاریخ 4 دسامبر 1925 در شهر کوچکی در نزدیکی ادمونتون کانادا به دنیا آمده است. او آخرین بچه از 6 فرزند پدر و مادرش بود. بندورا در سال 1949 از دانشگاه بریتیش کلمبیا در ونکوور کانادا در رشته روان‌شناسی فارغ‌التحصیل شد و سپس در سال 1952 درجه دکتری خود را در رشته روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آیوا در آمریکا اخذ نمود. او از سال 1953 شروع به تدریس در دانشگاه استنفورد کرد.
آلبرت بندورا در سال 1974 به عنوان رئیس انجمن روان‌شناسی آمریکا انتخاب شد و در سال 1980 جایزه این انجمن را به خاطر «مشارکت‌های برجسته علمی» دریافت نمود. از او در سال 2004 نیز به خاطر «یک عمر فعالیت درخشان در رشته روان‌شناسی» تجلیل به عمل آمد.

آلبرت بندورا بیشتر به خاطر کارهایش در زمینه‌های زیر شناخته شده است:


مطالعات عروسک بو بو
یادگیری مشاهده‌ای
نظریه یادگیری اجتماعی
کارآیی خود ( Self-efficacy )


کارهای بندروا به عنوان بخشی از انقلابِ شناختی در روان‌شناسی که از اواخر دهه 1960 شروع شد محسوب می‌گردد. نظریه‌های او تاثیر فوق‌العاده‌ای بر روی روان‌شناسی شخصیت، روان‌شناسی شناخت، آموزش و درمان داشته است.

elham_007
04-12-2008, 20:26
ایوان پاولوف (1849 - 1936)


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



«علم، تمام زندگی فرد را طلب می‌کند. بنابراین طول عمر هر چه باشد ،
کوتاه یا بلند، کافی نخواهد بود. در کار و پژوهش‌های خود صبور باشید.»
ایوان پاولوف

ایوان پاولوف در 14 سپتامبر 1849 به دنیا آمد و در 27 فوریه 1936 درگذشت. معروفیت او بیشتر به خاطر کارهای زیر است:


شرطی‌سازی کلاسیک ( classical conditioning )
پژوهش بر روی فیزیولوژی و دستگاه گوارش
برنده جایزه نوبل فیزیولوژی در سال 1904


علاقه‌مندی اولیه پاولوف، مطالعه فیزیولوژی و علوم طبیعی بود. او به تأسیس دپارتمان فیزیولوژی در «مرکز پزشکی تجربی» کمک کرد و به نظارت خود بر این برنامه در طول 45 سال بعد ادامه داد.

پاولوف به هنگام تحقیق در مورد دستگاه گوارش سگ‌ها متوجه شد که بزاق دهان آن‌ها قبل از آوردن غذا ترشح می‌کند. او در خلال یک سری آزمایش‌ها، محرک‌های متعددی را قبل از در اختیار گذاشتن غذا امتحان کرد و سرانجام کشف کرد که سگ، پس از تداعی‌های مکرّر، برای محرک‌های دیگر بجز غذا نیز بزاقش ترشح می کند. او این واکنش را واکنش شرطی نامید. پاولوف همچنین کشف کرد که منشاء این واکنش‌ها در قشر مخ قرار دارد.

پاولوف به خاطر کارهایش بسیار مورد تشویق و تقدیر قرار گرفت که از آن جمله می‌توان به عضویت در آکادمی علوم روسیه در سال 1901 و دریافت جایزه نوبل فیزیولوژی در سال 1904 اشاره کرد. دولت اتحاد شوروی نیز پشتیبانی زیادی از کارهای پاولوف می‌کرد و این کشور به سرعت به صورت مرکز معتبری برای پژوهش‌های فیزیولوژی درآمد.

پژوهش‌ها و کشفیات پاولوف درباره «واکنش‌ها» به رشد جنبش رفتارگرایی کمک زیادی کرد. پژوهشگران دیگری از کارهای پاولوف در مطالعه شرطی‌سازی به عنوان شکلی از یادگیری استفاده کردند. پژوهش‌های پاولوف همچنین نشانگر روش‌های مطالعه واکنش به محیط به شیوه‌ای عینی و علمی است.

elham_007
04-12-2008, 20:32
ژان پیاژه ( 1896 - 1980)


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


«هدف اصلی آموزش در مدارس باید ساختن زنان و مردانی باشد که قادر
به انجام کارهای تازه باشند، نه این که فقط کارهایی که نسل‌های قبلی
انجام داده‌اند را تکرار کنند.»
ژان پیاژه
ژان پیاژه در 9 آگوست 1896 به دنیا آمد و در 16 سپتامبر 1980 از دنیا رفت.
او این ایده که کودکان به گونه‌ای متفاوت از بزرگسالان فکر می‌کنند را تقویت کرد. تحقیقات او چند نقطه عطف مهم در رشد ذهنی کودکان را مشخص کرده است. کارهای او همچنین علاقه‌مندی فراوانی به روان‌شناسی شناخت و رشد به وجود آورده است. نظریه‌های پیاژه به طور گسترده‌ای مورد پذیرش واقع شده و امروز توسط دانشجویان روان‌شناسی و روش‌های آموزشی مورد مطالعه قرار می‌گیرد.
نظریه‌های پیاژه در رشته‌های روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، آموزش و ژنتیک همچنان مورد مطالعه قرار دارد. کارهای او به درک ما از رشدِ شناختی کودکان کمک بسزایی نموده است.
ژان پیاژه در سن یازده سالگی کارش را به عنوان یک پژوهشگر آغاز کرد و در همان سال نیز مقاله کوتاهی درباره گنجشک آلبینو (سپیدتن) نوشت. او مطالعاتش در زمینه علوم طبیعی را ادامه داد و از دانشگاه نوشاتل سوئیس، مدرک دکتری جانورشناسی دریافت کرد. او سپس به روانکاوی علاقه‌مند شد و یکسال در مؤسسه‌ای که آلفرد بینه تأسیس کرده بود به کار پرداخت.
پیاژه که بیشتر به خاطر تحقیقاتش بر روی رشدِ شناختی کودکان شهرت دارد، رشد ذهنی سه فرزند خود را مورد مطالعه قرار داد. نظریه رشدِ شناختی پیاژه، مراحلی که کودکان در خلال رشد هوش و فرایندهای صوری تفکر طی می‌کنند را تشریح می‌کند. نظریه او چهار مرحله را توصیف می‌کند: مرحله حسی-حرکتی، مرحله پیش عملیاتی، مرحله عملیات عینی و مرحله عملیات صوری.
پیاژه در سال 1955 مرکز بین‌المللی معرفت‌شناسی ژنتیک را تأسیس کرد و تا پایان عمر در سمت مدیر این مرکز خدمت کرد.

karin
04-12-2008, 20:40
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


زیگموند فروید به عنوان بنیان‌گذار روانکاوی بیش از هر کس دیگری در تاریخچه روانشناسی هم مورد تحسین قرار گرفته است و هم به خاطر نظریه‌هایش به طرز بی‌رحمانه‌ای از او انتقاد شده است. به عنوان یک شخص هم تکریم و هم محکوم شده است و به عنوان یک دانشمند بزرگ بدعت‌گذار و کلاه‌بردار معرفی گردیده است. تحسین کنندگان و منتقدان فروید قبول دارند که تاثیر او بر روان شناسی ، روان درمانی بسیار زیاد بوده است.

تولد
فروید در ششم ماه مه 1856 در شهر فریبرگ متولد شد. پدرش 40 سال و مادرش (زن سوم پدر فروید) تنها 20 سال داشت. پدر سخت‌گیر و خودکامه بود. فروید هنگام بزرگسالی خصومت ، انزجار و خشم کودکی خود را نسبت به پدرش به خاطر می‌آورد. او نوشت که در سن 2 سالگی نسبت به پدرش احساس برتری می‌کرد. مادر فروید نسبت به فرزند اول خود احساس غرور می‌کرد و متقاعد شده بود که وی مرد بزرگی خواهد شد.

از جمله ویژگی‌های شخصیت دیرین فروید درجه بالایی از اعتماد به نفس ، آرزوی شدید برای موفق شدن و رویای شهرت و آوازه بود. فروید که تاثیر توجه و حمایت مداوم مادرش را در جمله زیر منعکس می‌کند نوشت: مردی که محبوب بی‌چون و چرای مادرش بوده است، در تمام طول زندگی احساس یک فاتح را دارد، احساس اطمینان از موفقیت که اغلب موجب موفقیت واقعی می‌شود.

فروید در خانواده
در خانواده فروید هشت فرزند وجود داشت که دو نفر از آنها برادران ناتنی بزرگسال فروید همراه با کودکانشان بودند. نزدیکترین همدم دوران کودکی فروید برادرزاده‌اش بود که یک سال بزرگتر بود. فروید برادرزاده‌اش را به صورت منبع دوستی‌ها و بیزاری‌های بعدی خود توصیف کرد. فروید از تمام کودکان خانواده بدش می‌آمد و هنگامی که رقیبی برای محبت مادرش به دنیا می‌آمد، احساس حسادت و خشم می‌کرد.

فروید از همان سال‌های نخستین سطح بالایی از هوش را نشان داد که والدین او به پرورش آن کمک کردند. برای مثال خواهران او اجازه نواختن پیانو را نداشتند مبادا که صدای آن مطالعات فروید را آشفته کند. به او اتاقی اختصاصی داده شده بود که بیشتر وقت خود را در آن می‌گذراند و حتی غذایش را در آنجا می‌خورد تا وقت مطالعاتش را از دست ندهد. اتاق وی تنها اتاق آپارتمان بود که چراغ نفتی باارزشی داشت و باقی افراد خانواده از شمع استفاده می‌کردند.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


وضعیت تحصیل
فروید یک سال زودتر از معمول وارد دبیرستان شد و اغلب شاگرد اول بود. فروید که زبان آلمانی و عبری را به راحتی صحبت می‌کرد در مدرسه بر زبان‌های لاتین ، یونانی، فرانسوی و انگلیسی تسلط یافت و ایتالیایی و اسپانیایی را خودش یاد گرفت. وی از سن 8 سالگی از خواندن آثار شکسپیر به انگلیسی لذت می‌برد. فروید علایق زیادی داشت که از جمله آنها تاریخ نظامی بود. اما هنگامی که زمان انتخاب شغل فرارسید، در میان مشاغل معدودی که در وین برای یک یهودی گشوده بود، وی پزشکی را برگزید.

علت این انتخاب این نبود که وی آرزو داشت پزشک شود، بلکه او معتقد بود که مطالعات پزشکی به حرفه‌ای در پژوهش علمی خواهد انجامید که ممکن بود شهرتی را که عمیقا دوست داشت برایش به ارمغان آورد. در حالی که فروید مشغول کامل کردن مطالعه برای درجه پزشکی خود در دانشگاه وین بود، به انجام پژوهش فیزیولوژیکی روی نخاع شوکی ماهی و بیضه‌های مارماهی پرداخت و از این طریق خدمت شایسته‌ای به این رشته کرد. هنگامی که فروید در دانشکده پزشکی بود، آزمایش با کوکائین را نیز آغاز کرد.

وی این دارو را خودش مصرف کرد و اصرار داشت که نامزد ، خواهران و دوستانش نیز آن را امتحان کنند. او به این ماده بسیار علاقه‌مند شد و آن را دارویی اعجاب آور و سحرآمیز دانست که بسیاری از بیماریها را درمان می‌کند و می‌تواند وسیله‌ای برای بدست آوردن شهرتی باشد که آرزوی آن را داشت باشد. او در سال 1884 مقاله‌ای درباره آثار مفید کوکائین منتشر کرد. بعدا این مقاله را از عوامل کمک کننده به شیوع مصرف کوکائین در اروپا و آمریکا دانستند که بیش از 30 سال یعنی تا دهه 1920 ادامه داشت. فروید قویا به خاطر کمک به برداشتن عنان شیوع کوکائین مورد انتقاد قرار گرفت.

این موضوع به جای شهرت برای او بدنامی آورد و برای باقی عمرش سعی کرد حمایت پیشین خود را از این دارو از بین ببرد و کلیه اشاراتی را که به این دارو نموده بود از کتابنامه خود حذف کرد. با این وجود وی شخصا به مصرف این دارو تا میانسالی ادامه داد. فروید می‌خواست پژوهش‌های علمی خود را در موقعیت دانشگاهی ادامه دهد، اما ارنست بروک این تمایل را به سبب شرایط مالی فروید به یاس مبدل کرد. او به اندازه‌ای تهیدست بود که نمی‌توانست سالها صبر کند تا بتواند یکی از معدود کرسی‌های استادی را بدست آورد.

فروید با بی ‌میلی پذیرفت که حق با بروک است. بنابراین تصمیم گرفت در امتحانات پزشکی شرکت کند و به عنوان یک پزشک به شغل آزاد پزشکی اشتغال یابد. وی در سال ۱۸۸۱ به دریافت درجه دکتری نایل شد و به عنوان متخصص بالینی اعصاب بکار پرداخت. او کار طبابت را پرجاذبه‌تر از آنچه که پیش‌بینی کرده بود نیافت. اما واقعیت‌های اقتصادی در این میان پیروز شد. فروید با مارتا برنایس ازدواج کرد.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


موفقیتهای فروید
فروید در این سالها با ژوزف بروئر دوست شد. آن دو اغلب در مورد بعضی از بیماران بروئر از جمله آنا که شرح حال او محور اصلی تحول روانکاوی است، به بحث می‌پرداختند. گزارش بروئر درباره شرح حال آنا در تحول روانکاوی اهمیت دارد، زیرا روش تخلیه هیجانی یعنی معالجه از راه صحبت کردن را که در آثار فروید به گونه‌ای برجسته نمایان است، به او معرفی کرد. در ۱۸۸۵ یک بورس پژوهشی به فروید امکان داد تا چهار ماه و نیم در فرانسه زیر نظر شارکو به مطالعه بپردازد. او استفاده شارکو از هیپنوتیزم را در درمان بیماران هیستریکی مشاهده کرد.

در ۱۸۹۵ فروید و بروئر پژوهش‌هایی درباره هیستری را منتشر کردند که اغلب نقطه آغاز رسمی روانکاوی تلقی می‌شود. چند مقاله مشترک و چند شرح حال موردی از جمله شرح حال آنا محتوای این کتاب را تشکیل می‌دادند. این آغازی برای شهرت قطعی هر چند نسبتا کم برای فروید که در جستجویش بود محسوب می‌شد. در اوایل دهه ۱۹۰۰ دانشمندانی چون ویلیام جیمز که در حال احتضار بود، افکار پرمخاطره فروید را به عنوان نظامی که روان‌شناسی قرن بیستم را شکل خواهد داد، تصدیق کردند. در واقع او همراه با گروه برجسته‌ای از همکارانی که به انجمن روانکاوی وین پیوسته بودند، روان‌شناسی قرن بیستم را شکل داد. اغلب این همکاران به پیشرفت روانکاوی کمک کردند. در سال ۱۹۰۹ فروید از جامعه روان‌شناسی امریکا قدردانی رسمی دریافت کرد. از او برای یک رشته سخنرانی دعوت شد که در آنجا به او درجه دکترای افتخاری اهدا کردند.

در طول سال‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ که فروید به اوج موفقیت خود رسیده بود، سلامتی او شروع به تحلیل رفتن می‌کرد. او از سال ۱۹۲۳ تا زمان مرگش که ۱۶ سال بعد بود، تحت ۳۳ عمل جراحی برای سرطان دهان قرار گرفت. زیرا او روزانه ۲۰ سیگار برگ می‌کشید. در سال ۱۹۳۸ نازی‌ها اتریش را اشغال کردند. ولی به رغم اصرار دوستانش فروید ترک کردن وین را نپذیرفت. چندین بار خانه او مورد هجوم دارودسته نازی‌ها قرار گرفت. پس از اینکه دختر او آنا دستگیر شد، فروید موافقت کرد که وین را ترک کند و به لندن برود. چهار خواهر او در اردوگاه کار اجباری نازی‌ها مردند.

سلامتی فروید به نحو چشمگیری تحلیل رفت. اما او از نظر عقلانی هوشیار ماند و تقریبا تا آخرین روز زندگی‌اش به کار ادامه داد. در اواخر سپتامبر ۱۹۳۹ او به پزشک خود ماکس شور گفت: اکنون این زندگی جز شکنجه چیز دیگری نیست و دیگر معنی ندارد. دکتر قول داده بود که اجازه نخواهد داد فروید بیهوده رنج بکشد. او طی ۲۴ ساعت بعدی سه بار مرفین به او تزریق کرد که هر مقدار مصرف آن بیشتر از اندازه لازم برای تسکین درد بود و سالهای طولانی درد فروید را به پایان رساند.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


آثار فروید
هذیان و رویا ، روانکاوی و تحریم زناشویی با محارم ، توتم و تابو ، روان شناسی ، مفهوم ساده روانکاوی ، اصول و مبانی روان شناسی ، روان شناسی آینده یک پندار ، پیدایش روانکاوی درباره هیستری ، لئوناردو داوینچی ، مهمترین گزارشهای آموزشی تاریخ روانکاوی ، پسیکانالیز روانکاوی برای همه ، تفسیر خواب ، موسی و یکتا پرستی ، سه رساله درباره تئوری میل جنسی ، کاربرد تداعی آزاد در روانکاوی کلاسیک ، آینده یک پندار ، پنج گفتار از فروید ، پنج گفتار در بیان روانکاوی ، تمدن و ملالتهای آن ، اصول روانکاوی بالینی ، مبانی روانکاوی ، آسیب شناسی روانی زندگی روزمره -،اشتباهات لپی ، تعبیر خواب و بیماریهای روانی و روانکاوی.


منبع: motarjem-mm.blogfa.com

elham_007
04-12-2008, 20:40
ویلیام جیمز (1842-1910)


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



هنرِ «عاقل بودن»، عبارت است از هنر پی‌بردن
به این که از چه چیزهایی باید چشم پوشید






ویلیام جیمز ویلیام جیمز در 11 ژانویه 1842 در نیویورک به دنیا آمد و در 26 اگوست 1910 در سن 68 سالگی درگذشت. او در خانواده‌ای ثروتمند به دنیا آمد. پدرش به فلسفه بسیار علاقه‌مند بود و برای فرزندش امکانات تمام و کمال آموزشی فراهم کرده بود. از جمله این که فرزندانش را مرتب به اروپا می‌فرستاد، در بهترین مدرسه‌ها می‌گذاشت و آن‌ها را با فرهنگ و هنر به خوبی آشنا می‌کرد. نتیجه‌اش هم این شد که ویلیام جیمز یکی از مهم‌ترین شخصیت‌ها در روان‌شناسی و برادرش هنری جیمز یکی از محبوب‌ترین رمان‌نویسان آمریکا شدند.
ویلیام جیمز از همان روزهای نخستینِ مدرسه دلش می‌خواست نقاش شود. پدرش با آن که آدم لیبرال و آزادمنشی بود، از ویلیام خواست که به مطالعه علوم یا فلسفه بپردازد. امّا پس از اصرار ویلیام بالاخره با این خواسته او موافقت کرد.
ویلیام جیمز بیش از یکسال زیر نظر ویلیام موریس‌‌هانت به آموزش نقاشی پرداخت امّا سپس به رویای نقاش شدنش خاتمه داد و برای تحصیل شیمی به دانشگاه هاروارد رفت. با آن که دو برادر دیگر ویلیام و هنری در جنگ‌های داخلی آمریکا شرکت داشتند ولی این دو به خاطر مشکلات جسمی از خدمت معاف شده بودند. با کاهش ثروت خانوادگی، ویلیام دریافت که باید به فکر درآمد شخصی باشد. بدین خاطر بود که رشته تحصیلی‌اش را تغییر داد و به دانشکده پزشکی هاروارد رفت. او که به رشته پزشکی نیز دلبستگی چندانی نداشت، مرخصی تحصیلی گرفت و دو سال بعد را در فرانسه و آلمان گذراند. او که از مشکلات جسمی و افسردگی شدید رنج می‌برد، در خلال این مدّت با هرمان فون هلمهولتز آشنا شد و به طور فزاینده‌ای به روان‌شناسی علاقه‌مند گردید.
ویلیام جیمز پس از آن که در سال 1869 از دانشکده پزشکی هاروارد فارغ‌التحصیل شد، به دلیل ادامه مشکلات افسردگی مدتی غیرفعّال بود تا آن که از دانشگاه هاروارد پیشنهادی برای تدریس دریافت کرد. او این پیشنهاد را پذیرفت و به مدّت 35 سال در آنجا به تدریس پرداخت. او یکی از نخستین آزمایشگاه‌های روان‌شناسی تجربی در آمریکا را بنانهاد. کتاب درسی معروف او به نام اصول روان‌شناسی (1890) مورد تحسین و استقبال زیاد قرار گرفت، البته برخی نیز از لحن ادیبانه کتاب او انتقاد کردند. از جمله این اظهار نظر معروف ویلهلم ووندت: «این یک کتاب ادبی است. بسیار زیباست ولی کتاب روان‌شناسی نیست.» دو سال بعد، ویلیام جیمز نسخه فشرده‌تری از آن کتاب را با نام روان‌شناسی دوره فشرده منتشر ساخت. این هر دو کتاب توسط دانشجویان روان‌شناسی بسیار مورد استفاده قرار گرفت.
ویلیام جیمز مقالات متعددی درباره مفهوم «عمل‌گرایی» نوشت. بر طبق این نظریه، صحت یک ادعا هرگز قابل اثبات نیست. او در مقابل، پیشنهاد کرد که بهتر است بر روی سودمندی و ثمربخشی یک ایده تمرکز شود.
ویلیام جیمز با ساختارگرایی که بر روی درون‌نگری و شکستن رویدادهای ذهنی به کوچکترین عناصر تمرکز دارد نیز مخالف بود. او در مقابل بر روی کلیت یک رویداد تمرکز می‌کرد و تأثیرات محیط بر رفتار را مورد توجه قرار می‌داد.
از دیگر کارهای معروف ویلیام جیمز در حوزه روان‌شناسی می‌توان به ارائه نظریه هیجان اشاره کرد که توسط او و روان‌شناس دانمارکی کارل لنگ به طور مستقل ارائه شد و به نام هر دو به «نظریه هیجان جیمز- لنگ» معروف شد.
علاوه بر تأثیر فوق‌العاده‌ای که ویلیام جیمز بر روان‌شناسی گذاشت شاگردان معروف و برجسته‌ای نیز در این رشته تربیت کرد که از آن میان می‌توان مری‌ویتون کالکینز، ادوارد تورن رایک، استنلی هال و جان دیوئی را نام برد.

elham_007
04-12-2008, 20:46
کارل راجرز (1902 - 1987)


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


«برای من هیچ چیز با ارزش‌تر از تجربه نیست. محک و معیار درستی هر چیز
برای من، تجربه شخصی خود من است. نه ایده‌های کسان دیگر و نه حتی
هیچیک از ایده‌های خودم، معتبرتر از تجربیاتم نیستند. این تجربیات است که
باید بارها و بارها به آن رجوع کنم تا به تقریب نزدیکتری از حقیقت دست یابم.
تنها به این ترتیب است که آن حقیقت جزئی از وجودم می‌شود.»

کارل راجرز

کارل راجرز در 8 ژانویه 1902 در ایلی نویز (آمریکا) به دنیا آمد و در 4 فوریه 1987 درگذشت. معروفیت او بیشتر به خاطر کارهای زیر است:


رویکرد غیرمستقیم او برای درمان تحت عنوان «درمان بیمارمحور»
ارائه مفهوم «گرایش واقعی‌سازی»
ارائه مفهوم «فرد با کارکرد کامل»


کارل راجرز پس از اخذ درجه دکتری در سال 1931 از دانشگاه کلمبیا، چند سال به کار دانشگاهی در دانشگاه‌های ایالتی اوهایو، شیکاگو و ویسکانسین پرداخت. در خلال این سال‌ها بود که راجرز روش درمانی خاص خود را به وجود آورد. این روش درابتدا «درمان غیرمستقیم» خوانده می‌شد. این رویکرد که در آن درمانگر در نقش یک تسهیل کننده ظاهر می‌شد تا یک هدایتگر، سرانجام به نام درمان بیمار محور معروف شد. راجرز پس از اختلاف نظرهایی که در دانشکده روان‌شناسی دانشگاه ویسکانسین پیش آمد، به مرکز مطالعات رفتاری پیوست و سرانجام به همراه برخی همکارانش در آنجا، مرکز مطالعات فرد
(CSP) را تأسیس کرد. کارل راجرز تا زمان مرگش در 1987 به کارهایش در زمینه درمان بیمار محور ادامه داد. تأکید کارل راجرز بر توانائی‌های بالقوه انسان، تأثیر مهمی هم بر روان‌شناسی و هم بر آموزش داشته است. علاوه بر آن، به عقیده خیلی‌ها راجرز تأثیرگذارترین روان‌شناس قرن بیستم بوده است.

کارل راجرز در سال 1946 به عنوان رئیس انجمن روان‌شناسی آمریکا ( APA ) انتخاب گردید. او در سال 1987 نامزد دریافت جایزه صلح نوبل شد.

elham_007
04-12-2008, 20:51
آنا فروید (1895 - 1982)


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


آنا فروید در سوم دسامبر 1895 در وین (اتریش) به دنیا آمد و در نهم اکتبر 1982 در لندن (انگلستان) درگذشت. معروفیت او بیشتر به خاطر کارهای زیر است:


بنیان‌گذار روانکاوی کودکان
سازوکارهای دفاعی
مشارکت در روان‌شناسی «خود» ( ego psychology )

آنا فروید کوچکترین فرزند در بین 6 فرزند زیگموند فروید معروف است. او به پدرش فوق‌العاده نزدیک بود ولی نزدیکی چندانی به مادرش نداشت و با پنج خواهر و برادرش نیز روابط پرتنشی داشت. او به یک مدرسه خصوصی گذاشته شد ولی بعداً گفت که از مدرسه چیز زیادی نیاموخته است. بخش عمده آموزش آنا از طریق درس‌های پدرش و دوستان و وابستگان او صورت گرفته است.
او پس از دوره دبیرستان به عنوان معلم مدرسه ابتدایی مشغول به کار شد و همزمان شروع به ترجمه برخی از کارهای پدرش به آلمانی کرد. این کار، علاقه او به روان‌شناسی و روانکاوی کودکان را بیشتر کرد. با وجودی که او به شدت تحت تأثیر کارهای پدرش بود امّا هرگز در سایه او زندگی نکرد. کارهای خود او، ایده‌های پدرش را گسترش داد و به ایجاد رشته روانکاوی کودکان انجامید.
او با وجودی که تحصیلات کلاسیک را ادامه نداد امّا کارهایش در زمینه روانکاوی و روان‌شناسی کودکان، او را در رشته روان‌شناسی پرآوازه ساخت. او تجربیات خود در زمینه روانکاوی کودکان را در سال 1923 در وین آغاز کرد و بعدها رئیس انجمن روانکاوی وین شد. در طول مدتی که آنا فروید در وین بود، تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر اریک اریکسون گذاشت و این به نوبه خود باعث توسعه رشته روانکاوی و روان‌شناسی «خود» شد.
آنادر سال 1938 تحت بازجویی گشتاپو قرار گرفت و سپس به همراه پدرش به لندن کوچ کرد. در سال 1941، او با همراهی دوروتی برلینگتون یک مؤسسه پرستاری ایجاد کرد. این مؤسسه هم به کودکان بی‌خانمان سرپناه می‌داد و هم برنامه‌های روانکاوی برای آنان داشت. تجربیات آنا فروید در این مؤسسه پرستاری، الهام‌بخش او در نوشتن سه کتاب شد: «کودکان در زمان جنگ (1942)»، «کودکان بی‌سرپرست (1943)» و «جنگ و کودکان (1943)». آنا فروید پس از تعطیل شدن مؤسسه پرستاری در سال 1945، کلینیک ویژه‌ای را برای روان درمانی کودکان ایجاد کرد و از سال 1952 تا زمان مرگش در سال 1982 مدیر آن بود.
آنا فروید رشته روانکاوی کودکان را به وجود آورد و کارهایش به درک امروزی ما از روان‌شناسی کودکان کمک شایانی کرده است. او همچنین روش‌های مختلفی برای برخورد با کودکان و درمان آنان به وجود آورد. آنا فروید عقیده داشت که عوارض کودکان با بزرگسالان متفاوت است و غالباً به مراحل رشد آنان بستگی دارد. او همچنین توضیحات روشنگری درباره سازوکارهای دفاعی در کتاب معروف خود به نام «خود و سازوکارهای دفاع» ارائه نموده است.

elham_007
04-12-2008, 20:55
مری‌ویتون کالکینز (1863-1930)


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


مری ویتون کالکینز در 30 مارچ 1863 در آمریکا به دنیا آمد و در 26 فوریه 1930 به خاطر ابتلاء به بیماری سرطان درگذشت. او در سال 1882 به عنوان دانشجوی سال دوم وارد کالج اسمیت شد. مرگ خواهرش در سال 1883 باعث ترک تحصیل او به مدّت یکسال شد. البته او در این مدّت به مطالعات شخصی‌اش ادامه می‌داد. کالکینز در سال 1884 به کالج بازگشت و در رشته فلسفه فارغ‌التحصیل شد.

پس از فارغ‌التحصیلی سه سال به تدریس زبان یونانی در کالج ولسلی پرداخت و سپس یک موقعیت شغلی برای تدریس در رشته جدید روان‌شناسی به او پیشنهاد شد. او برای آن که بتواند به تدریس روان‌شناسی بپردازد باید حداقل یک سال به مطالعه این رشته می‌پرداخت. مشکلی که وجود داشت این بود که در آن زمان دوره‌های اندکی در این زمینه وجود داشت و تعدادی از آن‌ها هم دانشجوی زن نمی‌پذیرفتند. بُعد مسافت و فقدان آزمایشگاه روان‌شناسی باعث شد که او از پیوستن به دانشگاه‌های ییل و میشیگان منصرف شود.

مری‌ویتون کالکینز پس از آن که چند جلسه به صورت مستمع آزاد در کلاس‌های ویلیام جیمز در هاروارد شرکت کرد به طور رسمی درخواست کرد که به او اجازه شرکت در کلاس داده شود. مقامات اداری دانشگاه‌ هاروارد ابتدا موافقت نکردند ولی هم پدرش و هم رئیس کالج ولسلی نامه‌هایی به حمایت از او به هاروارد ارسال کردند. سرانجام تقاضای کالکینز در سال 1890 مورد پذیرش قرار گرفت. او در هاروارد در کلاس‌های درس ویلیام جیمز و جوسیا رویس شرکت کرد و زیر نظر دکتر ادموند سنفورد از دانشگاه کلارک به مطالعه روان‌شناسی تجربی پرداخت.

مری ویتون کالکینز در دانشگاه هاروارد آزمایش جفت‌های متداعی را ابداع کرد. به کسانی که در این آزمایش شرکت می‌کردند جفت‌های متعدد رنگ و عدد نشان داده می‌شد و سپس از آن‌ها پرسیده می‌شد که کدام رنگ به کدام عدد مربوط است. از این تکنیک برای مطالعه حافظه استفاده می‌شد. او در سال 1895 تز دکتری خود را با عنوان «یک پژوهش تجربی در تداعی ایده‌ها» ارائه کرد که مورد تأئید کمیته‌ای متشکل از ویلیام جیمز، جوسیا رویس و هوگو مانستربرگ قرار گرفت امّا علیرغم این تأیید، دانشگاه هاروارد به دلیل آن که کالکینز را دانشجوی خود محسوب نمی‌کرد مدرکی برای او صادر نکرد.

کالکینز همان سال به کالج ولسلی بازگشت و تا زمان بازنشستگی‌اش در سال 1927 به تدریس در آنجا پرداخت.

مری ویتون کالکینز در طول دوران حرفه‌ایش بیش از 100 مقاله تخصصی در موضوعات مختلف روان‌شناسی و فلسفه نوشت. به علاوه، او نخستین زنی بود که به ریاست انجمن روان‌شناسی آمریکا رسید. او در سال 1918 به ریاست انجمن فلسفه آمریکا نیز برگزیده شد.

از جمله کارهای تأثیر گذار او در روان‌شناسی می‌توان به ابداع تکنیک جفت‌های متداعی و کارهایش در زمینه خود-روا‌ن‌شناسی اشاره کرد. کالکینز عقیده داشت که خودآگاهی، تمرکز اولیه رشته روان‌‌شناسی است.

elham_007
04-12-2008, 21:01
ملانی کلاین (1882-1960)


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


«یکی از تجربیات جالب و غیرمنتظره برای تازه‌کاران در زمینه
تجزیه و تحلیل رفتار کودکان، کشف این نکته است که ظرفیت
بینش و درک بچه‌، حتی بچه‌های خیلی کم سن و سال، غالباً
بسیار فراتر از افراد بالغ است.»






ملانی کلاین
ملانی کلاین در 30 مارچ 1882 در وین به دنیا آمد و در 22 سپتامبر 1960 در لندن درگذشت. نام اصلی خود او ملانی رایزز بود که پس از ازدواج با آرتور کلاین در 19 سالگی به ملانی کلاین تغییر یافت. او در سال‌های 1904 و 1907 صاحب دو فرزند به نام‌های ملیتا و هانس شد. خانواده آن‌ها به دلیل شغل شوهرش مرتب در مسافرت بودند تا آن که بالاخره در سال 1910 در بوداپست مستقر شدند. او بعداً در سال 1914 فرزند دیگری نیز به نام اریک پیدا کرد.

او از ابتدا به رشته پزشکی علاقه‌مند بود و دوران کوتاهی را در دانشگاه وین به تحصیل پرداخت. هنگامی که در بوداپست بود شروع به مطالعه روانکاوی زیر نظر ساندور فرنزی کرد و استادش او را تشویق کرد که به روانکاوی کودکان خود بپردازد. در نتیجه کارهای ملانی کلاین بود که روشی به نام « بازی درمانی» شکل گرفت و هنوز هم به طور وسیعی در روان درمانی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

او برای نخستین بار در سال 1918 در خلال کنگره بین‌المللی روانکاوی با زیگموند فروید ملاقات کرد. این ملاقات الهام‌بخش او برای نوشتن نخستین مقاله علمی‌اش در زمینه روانکاوی با نام «رشد کودک» شد. این ملاقات همچنین باعث تقویت علاقه‌مندیش به روانکاوی گردید و پس از جدایی از شوهرش در سال 1922، به برلین رفت و به همکاری با کارل آبراهام، روانکاو برجسته، پرداخت.

روش «بازی درمانی» کلاین بر خلاف عقیده آنا فروید مبنی بر عدم امکان روانکاوی کودکان بود. اختلاف این دو، بحث‌های زیادی را بین روانکاوان برانگیخت و هر یک طرفداران پر و پاقرصی یافتند. آنا فروید به طور علنی به انتقاد از نظریه‌های کلاین می‌پرداخت و او را به دلیل نداشتن مدرک رسمی دانشگاهی تخطئه می‌کرد.

کلاین در طول زندگیش دچار افسردگی بود و به شدّت تحت تأثیر مرگ زودهنگام خواهر و برادرش و نیز مرگ پسر بزرگش در سال 1933 قرار داشت. او تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر روان‌شناسی رشد داشته است و تکنیک «بازی درمانی» او امروزه به طور وسیعی مورد استفاده قرار می‌گیرد. او بر نقش مادر- فرزند و روابط بین فردی در فرایند رشد تأکید داشت.
از ملانی کلاین 4 کتاب و تعدادی مقاله در زمینه روانکاوی بجا مانده است.

MaaRyaaMi
04-12-2008, 21:04
کارل گوستاو یونگ
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


(۱۸۷۵ – ۱۹۶۱) روانکاو شهیر سوییسی. خالق نظریه کهن الگوها (یا کهن نمونه ها). روان‌شناس و متفکری که به خاطر فعالیت‌هایش در روانشناسی و ارائهٔ نظریاتش تحت عنوان روان‌شناسی تحلیلی معروف است.یونگ را در کنار زیگموند فروید از پایه‌گذاران دانشِ نوین روانکاوی قلمداد می‌کنند به تعبیر فریدا فوردهام پژوهشگر آثار یونگ:
«هرچه فروید ناگفته گذاشته یونگ تکمیل کرده است.»
کارل گوستاو یونگ در ابتدای جوانی مدتی دستیار زیگموند فروید بود، اما خیلی زود راهش را از استاد خود جدا کرد. تأکید فراوان فروید بر اهمیت جنسیت یونگ را چندان خوش نمی‌آمد. او در سال‌های جوانی سخت تحت‌تأثیر عرفان شرق دور خصوصاً آیین بودایی ذن و حکمت کنفوسیوس واقع شده بود به زعم منتقدان تا پایان عمر بینشِ عرفانی خود را حفظ کرد.
بسیاری از عقاید یونگ مانند طرح نظریه آنیما و آنیموس سایه، کهن الگو و... هرچند با انتقاداتی از طرف نکته‌بینانِ اهل علم واقع گردید اما در نزد عموم مردم موردقبول واقع شد.
آنتونیو مورنو در کتاب: (یونگ، خدایان و انسان مدرن) اهمیت این دانشمند بزرگ را در بصیرت و عمق نگاه او می‌داند نگاهی که لایه‌های پنهان و زوایای نهان روح آدمی را کشف می‌کند.در سال ۱۹۰۹ یونگ غرق در مطالعه افسانه‌ها بود که تمایل به آنها او را سرگشته و در عین حال سودایی کرده بود. او پس از جدایی از فروید سفر پرآسیب گذر از بحران میان‌سالی را آغاز کرد. او در ۳۹ سالگی به بن‌بست رسیده بود. دوستان و همکارانش رهایش کرده بودند از کتاب‌های علمی بیزار شده بود و سمت خود را در دانشگاه از دست داده بود. بین سال‌های ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۹ از جهان کناره گرفت تا ناخودآگاه خویشتن را بکاود.
او غرقه در اعماق تاریک وجود خویش شد. در این هنگام با شخصیت‌های کتاب مقدس و ایلیاد و اودیسه سخن گفت. اما مهم‌ترین شخصیتی که دیدار کرد فیله‌مون بود. آنها با هم در باغ قدم می‌زدند و بحث‌های فلسفی می‌نمودند. (از نظر روان‌پزشکی یونگ با خودش حرف می‌زد و فیله‌مون یک خیال و نشانه‌ای از جنون بود. اما در چارچوب آثار یونگ در روان‌شناسی تحلیلی فیله‌مون صورت مثالی روح است که برگرفته از گنجینه تصورات ناخودآگاه است.)
یونگ در بقیه ایام زندگی کوشید تا بینش‌های حاصل از اکتشاف ناخودآگاه خویش را بیان کند. او در سال ۱۹۱۳ روش خویش را روان‌شناسی تحلیلی نامید تا آن را از روانکاوی متمایز سازد و ادعا کرد که این روش شیوه‌ای‌است که می‌تواند تمام کوشش‌های روانشناسی همچون روانکاوی فروید و روانشناسی فردی آدلر را دربرگیرد.[۲] او در سال ۱۹۱۹ برای اولین بار کلمه صورت مثالی را به کار برد.یونگ در اوایل سال ۱۹۴۴ در ۶۹ سالگی بر اثر سانحه‌ای زمین خورد و پایش شکست. پس از آن دچار یک حملهٔ قلبی شد و تحت تأثیر دارو و در حال مرگ به هذیانی دچار شد و پدیدهٔ خروج روح از بدن را تجربه کرد. پس از این بیماری بود که آثار اصلی یونگ نوشته شد.او اولین کسی بود که در قرن بیستم، کیمیاگری را از لحاظ روان‌شناسی قابل دسترسی ساخت و نشان داد که چگونه رازهای کیمیاگری شبیه صور‌ت‌های مثالی رویا هستند.


آثار مهم
روانکاوی و کیمیاگری
انسان و سمبولهایش
انسان در جستجوی روان
خاطرات، رویاها، رازها
روانشناسی ضمیر ناخودآگاه
(برای مطالعة بیشتر)
ـ مقدمه‌ای بر روانکاوی یونگ/ فریدا فوردهام/ رضا منصوری
یونگ، خدایان، انسان مدرن/ آنتونیو مورنو، داریوش مهرجویی/ مرکز 1383

elham_007
04-12-2008, 21:08
کِرت لِوین ( 1890-1947 )


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


«هیچ چیز عملی‌تر از یک نظریه خوب نیست»







کرت لوین

کرت لِوین در سپتامبر 1890 در آلمان به دنیا آمد و در 11 فوریه 1947 در سن 57 سالگی بر اثر حمله قلبی در گذشت. او در خانواده‌ای یهودی زاده شد. در سال 1909 در دانشکده پزشکی دانشگاه فرایبرگ ثبت نام کرد امّا سپس رشته تحصیلی خود را عوض کرد و برای آموختن زیست‌شناسی به دانشگاه مونیخ رفت. او سرانجام مدرک دکتری خود را از دانشگاه برلین اخذ کرد.

لوین در سال 1921 تدریس فلسفه و روان‌شناسی را در دانشگاه برلین آغاز کرد. محبوبیت او در بین دانشجویان از یکسو و نوشته‌های متعدد او از سوی دیگر، توجه دانشگاه استنفورد را جلب کرد و در سال 1930 به عنوان استاد میهمان به آن دانشگاه دعوت شد. لوین سرانجام به تابعیت آمریکا درآمد و به تدریس در دانشگاه آیوا پرداخت. او تا سال 1944 به همکاری خود با این دانشگاه ادامه داد.

با وجودی که لوین همواره بر اهمیت نظریه‌ها تأکید می‌نمود امّا همچنین اعتقاد داشت که نظریه‌ها باید کاربرد عملی داشته باشند. او پویش گروهی را در دانشگاه ام‌آی‌تی و آزمایشگاه‌های آموزش ملّی ( NTL ) بنیاد نهاد. او همچنین تحت تاثیر روان‌شناسی هیأت‌نگر (یا روان‌شناسی گشتالت)، نظریه معروف خود به نام نظریه میدانی را ارا ئه کرد. این نظریه بر اهمیت شخصیت افراد، تعارضات بین فردی و متغیرهای موقعیتی تأکید دارد. بر طبق نظریه میدانی لوین، رفتار فرد، نتیجه تعامل او با محیط است. این نظریه تأثیر عمده‌ای بر روان‌شناسی اجتماعی داشت.

از دیگر کارهای لوین می‌توان به پژوهش‌های او در زمینه شیوه‌های رهبری اشاره کرد. او در مطالعه خود، دانش‌آموزان را در سه گروه جداگانه که به شیوه‌های قدرت طلبانه، دموکراتیک (مشارکت جویانه) و آزادمنشانه رهبری می‌شدند قرار داد. مطالعه لوین نشان داد که رهبری دموکراتیک بر دو روش دیگر برتری دارد. این یافته‌ها بر غنای پژوهش‌های مربوط به سبک‌های رهبری افزود.

لوین یکی از نخستین روان‌شناسانی بود که به طور سیستماتیک به آزمایش رفتار انسان می‌پرداخت. کارهای او تاثیر قابل ملاحظه‌ای بر روان‌شناسی تجربی، روان‌شناسی اجتماعی و روان‌شناسی شخصیت داشته است. او نویسنده توانا و بسیار فعّالی بود و در دوران حیاتش بیش از 80 مقاله و 8 کتاب در موضوعات مختلف روان‌شناسی منتشر کرد.
کرت لوین به دلیل کارهای پیشتازانه‌اش در به کارگیری آزمایش‌ها و روش‌های علمی برای بررسی رفتارهای اجتماعی به عنوان پدر روان‌شناسی اجتماعی مدرن شناخته می‌شود. لوین نظریه‌پردازی بود که تأثیر ماندگارش بر روان‌شناسی، او را یکی از روان‌شناسان برجسته قرن بیستم ساخته است.

elham_007
04-12-2008, 21:14
ویلهلم ووندت (1832 - 1920)


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


ویلهلم ووندت در 16 آگوست 1832 در آلمان به دنیا آمد و در 31 آگوست 1920 درگذشت. معروفیت او بیشتر به خاطر کارهای زیر است:


ساختارگرایی
درون‌نگری
بنا کردن نخستین آزمایشگاه روان‌شناسی

ویلهلم ووندت از دانشکده پزشکی دانشگاه هایدلبرگ فارغ‌التحصیل شد. او سپس مدّت کوتاهی را به مطالعه زیر نظر یوهان مولر و هرمان هلم‌هولتز (فیزیکدان) پرداخت. تصوّر می‌شود که کارهای او با این دو نفر در کارهای بعدی ووندت در زمینه روان‌شناسی تجربی نقش داشته است. ووندت بعداً کتاب اصول روان‌شناسی فیزیولوژیک را نوشت (1874) که به پایه‌گذاری رویه‌های تجربی در پژوهش‌های روان‌شناسی کمک شایانی کرد. او پس از استخدام در دانشگاه لایپزیک، نخستین آزمایشگاه از دو آزمایشگاه روان‌شناسی موجود در آن زمان را تأسیس کرد. (استنلی هال نخستین آزمایشگاه روان‌شناسی آمریکا را در دانشگاه جان هاپکینز به وجود آورد.)
ووندت به دیگاه نظری موسوم به ساختارگرایی وابسته است. در این نظریه، ساختارهایی که تشکیل دهنده ذهن انسان هستند تشریح می‌گردند. ووندت عقیده داشت که روان‌شناسی، علم تجربیات آگاهانه است و یک مشاهده‌گر آموزش دیده می‌تواند به طور دقیق از طریق فرایندی به نام درون‌نگری، به تشریح افکار، احساسات و هیجانات بپردازد. البته چون این فرایند وابسته به تعبیر شخص است، بسیار ذهنی می‌باشد. ووندت عقیده داشت که با تغییر سیستماتیک شرایط آزمایش، عمومیت مشاهدات افزایش می‌یابد.
ایجاد آزمایشگاه روان‌شناسی توسط ووندت معمولاً به عنوان آغاز رسمی روان‌شناسی به عنوان یک علم، جدا از فلسفه و فیزیولوژی، در نظر گرفته می‌شود. پشتیبانی او از روان‌شناسی تجربی، راه را برای رفتارگرایی باز کرد. بسیاری از روش‌های تجربی او هنوز هم مورد استفاده است.
ووندت دانشجویان بسیاری داشت که هر کدام بعداً روان‌شناسان برجسته‌ای شدند. از آن میان می‌توان به ادوارد تیچنر، چارلز اسپیرمن، استنلی هال، چارلز جود، جیمز کتل و هوگو مانستربرگ اشاره کرد.
ویلهلم ووندت علاوه بر دستاوردهای فوق، مجله روان‌شناسی «مطالعات فلسفی» را نیز بنیاد نهاد.

elham_007
04-12-2008, 21:21
کارن هورنای (1885-1952)


کارن هورنای در 16 سپتامبر 1885 در آلمان به دنیا آمد و در 4 دسامبر 1952 درگذشت. او از سال‌های نخستین زندگی گرفتار افسردگی بود. پدرش آدم بسیار سخت‌گیری بود و کارن با برادر بزرگترش برندت رابطه بسیار نزدیکی داشت. هنگامی که برادرش از او دور شد، به افسردگی مبتلا گشت و این مشکل در سراسر زندگی همراهش بود.
کارن در سال 1906 وارد دانشکده پزشکی شد و در سال 1909 با یک دانشجوی رشته حقوق به نام اسکار هورنای ازدواج کرد. مرگ مادر در سال 1911 و سپس برادرش در سال 1923 برای او بسیار سخت و طاقت‌فرسا بود. کارن در سال 1926 همسرش را ترک کرد و با سه دخترش به آمریکا رفت. در این جا بود که او با دانشمندان برجسته‌ای آشنا شد و نظریه‌های خود در زمینه روان‌شناسی را ارائه کرد.
کارن هورنای نظریه‌ای در زمینه روان‌رنجوری ارائه کرد که تا کنون هنوز بسیار معتبر است. هورنای بر خلاف نظریه‌ پردازان پیشین، این روان رنجوری‌ها را به عنوان نوعی سازوکار انطباق می‌داند که بخش بزرگی از زندگی عادی است. او 10 روان رنجوری را تعیین نموده که از آن میان می‌توان به نیاز به قدرت، نیاز به عاطفه، نیاز به حیثیت اجتماعی و نیاز به استقلال اشاره کرد.
با وجودی که کارن هورنای از بیشتر نظریه‌های فروید پیروی کرده است امّا با نظرات او درباره روان‌شناسی زنان مخالف بود و آن را نادقیق و توهین‌آمیز می‌دانست. او در مقابل، مفهوم غبطه زایندگی را مطرح نمود و ادعا کرد که مردان به دلیل آن که نمی‌توانند موجود دیگری را به دنیا آورند احساس نقص و کمبود می‌کنند. او قدرت فوق‌العاده مردان در کارهای خلاقانه در رشته‌ها و زمینه‌های مختلف را به دلیل این احساس کمبود در آنان می‌داند.
کارن هورنای سهم مهمی در انسان‌گرایی، خود-روان‌شناسی، خودکاوی و روان‌شناسی زنان داشته است. مخالفت او با نظریه‌های فروید در مورد زنان، علاقه بیشتری را نسبت به روان‌شناسی زنان به وجود آورد. کارن هورنای عقیده داشت که مردم می‌توانند به صورت روان درمانگر خود عمل کنند. او بر نقش شخصی هر فرد در سلامت ذهنی خود تأکید داشت و مشوق خودکاوی و خودیاری بود.
از جمله معروف‌ترین آثار کارن هورنای می‌توان به کتاب «خودکاوی» که در سال 1942 انتشار یافت اشاره کرد.

elham_007
04-12-2008, 21:28
جان واتسون


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



«یک دوجین بچه سالم و دنیایی با مشخصاتی که من می‌گویم را به من بدهید، تضمین می‌کنم هر کدام از آن‌ها را که انتخاب کنید، صرفنظر از استعداد، علاقه، گرایش، توانایی و نژادش، هر جور متخصصی که بخواهید، پزشک، حقوقدان، هنرمند، بازرگان و حتی گدا و دزد، بار آورم.»

جان واتسون 1930

جان‌بی‌واتسون در کارولینای جنوبی بزرگ شد. در 16 سالگی وارد دانشگاه فورمن شد و پنج سال بعد، پس از خاتمه دوره کارشناسی ارشد، به ادامه تحصیل در رشته روان‌شناسی در دانشگاه شیکاگو پرداخت. او در سال 1903 موفق به اخذ دکتری روان‌شناسی شد.
واتسون درسال 1908 تدریس روان‌شناسی را در دانشگاه جان هاپکینز آغاز کرد. او در سال 1913 طی یک سخنرانی در دانشگاه کلمبیا با عنوان «روان‌شناسی از دیدگاه رفتارگرایی»، به تفصیل به بیان این دیدگاه پرداخت. به نظر واتسون، روان‌شناسی علم رفتارهای قابل مشاهده است. «روان‌شناسی از دیدگاه رفتارگرایی، یک شاخه کاملاً تجربی و عینی از علوم طبیعی است. هدف نظری این رشته، پیش‌بینی و کنترل رفتار است و در روش‌های آن، درون‌نگری و تفسیر فعالیت‌های ناخودآگاه، جایگاه چندانی ندارند.» (واتسون، 1913)

آزمایش «آلبرت کوچولو»

واتسون به همراه یکی از دانشجویانش به نام روزالی راینر، در یک آزمایش بحث‌انگیز و بسیار معروف، یک کودک خردسال را نسبت به ترسیدن از یک موش سفید، شرطی کردند. آن‌ها این کار را با همراه ساختن مکرّر موش سفید با یک صدای بسیار بلند و ترسناک، انجام دادند. آن‌ها توانستند نشان دهند که این ترس، می‌تواند به سایر اشیاء سفید پشمالو هم تعمیم یابد. امروزه این آزمایش از نظر اخلاقی مورد انتقاد قرار می‌گیرد زیرا ترس کودک هرگز از بین نرفت و غیرشرطی نشد.

ترک دانشگاه

واتسون تا سال 1920 در جان هاپکینز ماند. او با راینر روابط عاشقانه پیدا کرد و همسر اولش را طلاق داد. بدین خاطر، دانشگاه او را مجبور به استعفا کرد. واتسون بعداً با راینر ازدواج کرد و تا پایان عمر او یعنی سال 1935 با او زندگی کرد. واتسون پس از ترک دانشگاه، برای یک بنگاه تبلیغاتی به کار پرداخت و تا سال 1945 که بازنشسته شد به کارش ادامه داد.
واتسون در سال‌های پایانی زندگیش، روابط بسیار بدی با فرزندانش داشت و در حالت انزوا در مزرعه‌ای در کانتیکات به سر می‌برد. او کوته زمانی قبل از مرگش، بسیاری از کاغذها و نامه‌های شخصی منتشر نشده‌اش را سوزاند.

سهم واتسون در روان‌شناسی

واتسون، صحنه را برای رفتارگرایی آماده کرد و این شاخه به سرعت به صورت شاخه غالب در روان‌شناسی در آمد. با وجودی که پس از 1950، از اهمیت رفتارگرایی به تدریج کاسته شد امّا بسیاری از مفاهیم و اصول آن امروز نیز به نحو گسترده‌ای مورد استفاده قرار دارد. شرطی‌سازی و اصلاح رفتار هنوز در درمان و آموزش رفتاری بیماران برای تغییر رفتارهای مشکل‌زا و فراگیری مهارت‌های جدید، به طور گسترده‌ای به کار گرفته می‌شود.

دستاوردها و جوایز

جان بی‌واتسون که از او به عنوان «پدر رفتارگرایی» نام برده می‌شود در دوران زندگیش، دستاوردهای علمی و حرفه‌ای زیادی کسب کرد که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:


1915- انتخاب به عنوان رئیس انجمن روان‌شناسی آمریکا
1919- انتشار کتاب «روان‌شناسی از دیدگاه رفتارگرایی»
1925- انتشار کتاب «رفتارگرایی»
1928- انتشار کتاب «مراقبت روان‌شناسانه از کودک»



منبع تمامی مقالات سایت روان یار

Ghorbat22
05-12-2008, 22:01
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

تولد: اول آوریل 1898، نیم (Nîmes)، فرانسه

مرگ: 1974، پاریس، فرانسه

باستید در جوانی شعر می سرودو این علاقمندی را در تمام طول حیاتش حفظ کرد. نقطه ی عطف زندگی حرفه ای او قطعاً انتصابش در کرسی استادی جامعه شناسی در دانشگاه سائوپائولوی برزیل در سال 1938 بود و همانجا بود که تا سال 1953 به تدریس مشغول بود. در طول این دوره 16 ساله، باستید توانست به صورتی عمیق در فرهنگ برزیل مطالعه کند. او با مطالعه دین کاندومبوله (Candomble) باهیا (Bahia) در منطقه شمال شرقی برزیل(Nordeste) و پذیرفته شدن به عنوان یک رمز آموز جدید در کاندمبوله ناگوها ( یوروباها) (Nagô,Yoruba)، به مطالعه کاملی بر ادیان آفریقایی – برزیلی دست زد. باستید در سال 1954 به فرانسه بازگشت و در مدرسه عملی مطالعات عالی (Ecole Pratique des Hautes Etudes) و در دانشگاه سوربن پاریس به تدریس مشغول شد. وی رساله دکترای خود را در سال 1957 در رابطه با کاندومبوله تالیف کرد. باستید در ابتدای ورودش به برزیل، قصد داشت ادیان آفریقایی-برزیلی را به عنوان موارد درهم آمیزی (Syncretism)و بقایای دین آفریقایی که توسط نیاکان بردگان باستان به برزیل وارد شده اند مطالعه کند، به سرعت از این موضع غالب در آن دوران کناره گرفت. او دریافت که این کیش ها باید در متن ارتباطات نژادی درک شوند.وی قصد داشت منطق آفریقایی زیربنای ادیان آفریقایی- برزیلی را بر پایه دیدگاه بومی و با توجه به روابط متقابل میان ابعاد مذهبی و اجتماعی این عملکردهای مناسکی تحلیل کند.
امر قدسی مفهومی محوری در جامعه شناسی دین باستید به شمار می رود. [به نظر او]امر قدسی، تجربه ای ازلی و استعلایی است که برون از افراد و برتر از آنهاست. باستید عمیقاً به محدودیت های تحمیل شده بر مردم شناسی تحت تاثیر قوم مداری (Ethnocentrism) غربی و دکارت گرایی (Cartesianism) آگاه بود. وی از اهمیت توجه به نمادگرایی، ارزش ها و تاریخ جوامع غیر غربی دفاع می کرد. جامعه شناسی(یا انسان شناسی) دین او، بیشتر از گروه بر فرد متمرکز بود و قصد داشت که افراد را در چارچوب برساخت نمادین و تجربه دینی جای دهد. باستید مفهوم « شکستگی» ( در فرانسه coupure و در انگلیسی Fracture) را تبیین کرد تا تداوم کیش های آفریقایی در برزیل، که در آن زمان، جامعه ای عمدتا کاتولیک، سفیدپوست و سرکوب گر بود، را توضیح دهد. در این زمینه، خلسه، تطهیر و تزکیه ای را برای افراد سرکوب شده فراهم می آورد، افرادی که از ابراز تضادهای ضمنی با فرهنگ موجود [ در جامعه برزیل ] ابا داشتند. مطالعه تداخل تمدن ها و فرهنگ ها، جنبه بسیار مهمی از کار باستید را شامل می شود. وی بر خلاف بسیاری از معاصرانش، به مطالعه فرهنگ پذیری با رویکردی پویا پرداخت. به نظر باستید، تغییر اجتماعی در ذات هر زمینه جامعه شناختی قرار داشته و برقراری ارتباط میان حوزه مطالعات فرهنگ پذیری و قلمرو ارزش ها، هنجارها، نمادها و بازنمود های جمعی و به همان میزان حیطه ساختار ها، نهادها و سازمان های اجتماعی امری ضروری به حساب می آید. به همین ترتیب، باستید میان علیت بیرونی، عاملیت محیط اجتماعی، و علیت درونی، [ یعنی] ارزش ها و بازنمودهای جمعی در کنار بازنمودهای فردی،تمایز قائل می شد. وی معتقد بود علیت دوگانه دو بعد فرآیند دیالکتیکی را تشکیل می دهد که اساس تبیین جامعه شناختی دگرگونی های فرهنگی یا تغییر اجتماعی است. در این چشم انداز، موضوع مهم نه اقتباس ویژگی های فرهنگی، بلکه شیوه ای است که این خصایص توسط یک زمینه درونی [ در آن فرهنگ] تعریف شده اند. باستید معتقد است که با علیت دوگانه، انسان شناسان نه ناچار به اقتباس گونه ای به شدت کارکردی از تبیین هستند و نه ناچار به آن که همه چیز را به حد روان شناسی یا استراتژی های فردی تقلیل دهند. بحث باستید پیرامون شرایط استعماری همواره موشکافانه و بر مبنای تمایز فراگیر میان استعمار داخلی و خارجی بوده است.
باستید همچنین در رابطه با روانکاوی و روان پزشکی اجتماعی در چارچوب چگونگی سازگاری افراد با سنت فرهنگی و جایگاه اجتماعی آثاری دارد.آخرین مطالعات او در جهت بررسی آفریقایی ها، اهالی هاییتی و اهالی هندغربی (West Indians) که ساکن فرانسه بودند، انجام گرفت. کار باستید بعد از مرگش در سال 1974 به فراموشی سپرده شد. با وجود این، در طول چند سال اخیر، به ویژه در فرانسه و برزیل، جمعی از محققین کار باستید را اشاعه داده اند. آنها همایش هایی را با موضوع خدمات وی به جامعه شناسی و انسان شناسی برگزار کرده اند و گاهنامه جدیدی با نام باستیدیانا ((bastidiana از سال 1993 در فرانسه منتشر می شود. خواننده امروز [آثار باستید] با واقع گرایی مباحث او در رابطه با تغییر اجتماعی، جستجوی هویت، علیت، نژادپرستی، استعمار، قوم مداری غربی و محدودیت های مردم شناسی دکارتی،در میان بسیاری موضوعات دیگر که وی در دوران حرفه ای پربارش بدانها پرداخته است مواجه می شود.

تحصیلات :
لیسانس فلسفه، سوربن، پاریس 1924
دکترای ادبیات، سوربن، پاریس 1957

کار میدانی :
برزیل 1938 – 1953

تالیفات مهم:
(1971) تمدنهای آفریقایی در دنیای جدید
َAfrican Civilisations in the New World (Les Amériques noires: Les civilisations africaines dans le nouveau monde,1967), trans. Peter Green, New York : Harper & Row Publishers.
(1972) جامعه شناسی اختلال روانی
The Sociology of Mental Disorder (Sociologie des maladies mentales, 1967), , trans. Jean Mcneil, New York : D. McKay Co.
(1973) انسان شناسی کاربردی
Appleid Anthropology(Anthropologie appliquée, 1971), trans. Alice L. Morton, London : Croom Helm.
(1978) ادیان آفریقایی برزیل:به سوی جامعه شناسی تداخل تمدن ها
The African Religions of Brazil : Toward a Sociology of the Interpenetration of Civilisations (Les religions africaines du Brésil.Vers une sociologie des interpénétrations de civilizations, 1960), trans. Helen Sebba, Baltimore :John Hopkins University Press.
نویسنده: Robert Crepeau

منبع :
Biographical Dictionary of Social and Cultural Anthropology, edited by Vered Amit, New York and London, Routledge, 2004

elham_007
05-12-2008, 22:26
ادواردال. ثرندايك (1949ـ1874)

ادواردال. ثرندايك، يكي از مهمترين پژوهشگران در تدوين روانشناسي حيواني بود. او نظريه عيني و ماشيني (مكانيستي) يادگيري را تدوين كرد كه بر رفتار آشكار تأكيد مي‌ورزيد. او بر اين باور بود كه روانشناسي بايد رفتار را مطالعه كند نه عناصر ذهني يا تجربه هشيار را و بدين‌ترتيب، او روندي را كه توسط كاركردگرايان به سوي عينيت شروع شده بود بيشتر تقويت كرد.

او يادگيري را نه برحسب انديشه‌هاي ذهني بلكه برحسب پيوندهاي عيني بين محرك و پاسخ تفسير مي‌كرد؛ با وجود اين، مقداري اشاره به هشياري و فرآيندهاي ذهني در نظام او وجود داشت.

كار ثرندايك و پاولف نمونه‌اي از كشف مستقل همزمان است. قانون اثر ثرندايك در 1898 و قانون تقويت پاولف كه مشابه آن است در 1902 تدوين شدند، هرچند كه چندين سال بعد، تشابه بين آنها شناخته شد.

زندگي ثرندايك


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ثرندايك يكي از اولين روانشناسان آمريكايي بود كه تمام تحصيلاتش را در ايالت متحد گذراند. اشاره به اين مطلب مهم است كه او مجبور نبود براي تحصيلات دكتري به آلمان برود و اين كار تنها دو دهه پس از برپايي روانشناسي علمي ميسر شد. علاقه ثرندايك به روانشناسي (مثل خيلي كسان ديگر) با خواندن كتاب اصول روانشناسي ويليام جيمز، زماني كه دانشجوي دوره ليسانس در دانشگاه وسليان در ميدل تاون، كانكتيكات بود بيدار شد. بعداً او تحصيلات خود را زير نظر جيمز در هاروارد ادامه داد و در آنجا پژوهش در مورد يادگيري را آغاز كرد.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
او تصمیم گرفته بود كه براي انجام پژوهش‌هايش از كودكان به عنوان آزمودني استفاده كند، اما مديريت دانشگاه به سبب حساسيتي كه به تازگي بر اثر يك رسوايي به وجود آمده بود، او را از اين كار منع كرد. توضيح آنكه يك مردم‌شناس براي اندازه‌گيري قسمت‌هاي مختلف بدن دانش‌آموزان لباس‌هاي آنان را «شل كرده بود». وقتي كه ثرندايك فهميد نمي‌تواند كودكان را مطالعه كند، تصميم گرفت به مطالعه جوجه مرغ‌ها بپردازد. اين فكرها ظاهراً بر اثر سخنراني‌هاي مورگان كه پژوهش‌هاي خود درباره جوجه مرغ‌ها را توصيف مي‌كرد به وي الهام شده بود.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ثرندايك به جوجه‌ها ياد مي‌داد در مازهايي كه با كتاب ساخته بود بدوند. درباره مشكل ثرندايك براي يافتن جايي براي جوجه‌هايش داستاني نقل شده است. چون خانم صاحبخانه ثرندايك موافقت نكرد كه او جوجه‌ها را در اتاق‌خوابش نگهداري كند، لذا ثرندايك از جيمز كمك خواست. جيمز كوشيد تا براي او جايي در آزمايشگاه يا موزه پيدا كند، اما موفق نشد و بنابراين ثرندايك و جوجه‌هايش را به زيرزمين خانه خود منتقل كرد و اين موجب خوشحالي كودكان جيمز شد.

ثرندايك تحصيلات خود را در هاروارد به پايان نرساند. با اين باور كه زن جواني به محبت‌هاي او بي‌اعتنايي كرده است، به كتل در دانشگاه كلمبيا متوسل شد تا از منطقه بوستن به دور بماند. با دريافت هزينه تحصيلي تحقيقي كه از جانب كتل به او پيشنهاد شد، ثرندايك به نيويورك رفت و دو تا از آموزش‌ديده‌ترين جوجه مرغ‌هايش را با خود به آنجا برد. او در كلمبيا پژوهشي در مورد حيوانات را با كار با گربه‌ها و سگ‌ها و با استفاده از جعبه معماهايي كه خود طراحي كرده بود ادامه داد. در 1898 درجه دكتري خود را دريافت داشت.

رساله او «هوش حيواني: مطالعه آزمايشي درباره فرآيندهاي تداعي در حيوان‌ها» همراه با ساير تحقيقات انجام شده درباره يادگيري تداعي در جوجه‌ها، ماهي‌ها و ميمون‌ها، منتشر شد.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ثرندايك بسيار جاه‌طلب و رقابت‌جو بود. او نامه‌اي به نامزدش نوشت، «تصميم گرفته‌ام در عرض پنج سال در رأس گروه روانشناسان قرار گيرم، ده سال ديگر تدريس كنم و سپس كنار بروم» (نقل در بوكز، 1984، ص. 72). او مدت زيادي به عنوان روانشناس حيواني باقي نماند و اعتراف كرد كه به آن علاقه واقعي نداشته است. او فقط براي اينكه درجه دكتري خود را ريافت كند و به شهرت برسد به اين كار چسبيده بود.

روانشناسي حيواني براي كسي كه از چنين كشش نيرومندي براي موفقيت برخوردار است رشته مناسبي نبود.

ثرندايك در 1899 مدرس روانشناسي كالج معلمان در دانشگاه كلمبيا شد. او در آنجا پژوهش روي حيوانات را در مورد كودكان و افراد كم سن و سال به كار برد. ثرندايك بقيه زمان اشتغالش را عمدتاً در مسائل يادگيري انساني و زمينه‌هاي كاربردي روانشناسي تربيتي و آزمون رواني صرف كرد. او همچنين چندين كتاب درسي بسيار موفق نوشت و بدين‌ترتيب به رأس گروه روانشناسان كه آرزويش بود ارتقاء يافت. در 1912 به عنوان رئيس انجمن روانشناسي آمريكا برگزيده شد. او از درآمد حاصل از حق‌التأليف كتاب‌هاي درسي و آزمون‌هاي رواني شخص ثروتمندي شد و با فرا رسيدن سال 1924 از درآمدي حدود 000/70 دلار در سال كه در آن زمان مبلغ هنگفتي محسوب مي‌شد، برخوردار بود (بوكز، 1984).

پنجاه سال اقامت ثرندايك در كلمبيا از بارورترين سال‌هايي بود كه تاكنون ثبت شده است. فهرست آثار او بر 507 مورد بالغ مي‌شود كه بسياري از آنها كتاب‌هاي مفصل هستند. او در 1939 بازنشسته شد اما تا زمان فوتش در ده سال بعد به‌طور فعال به كار ادامه داد.

Ghorbat22
15-12-2008, 21:00
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


آنا فروید در سوم دسامبر 1895 در وین (اتریش) به
دنیا آمد و در نهم اکتبر
1982 در لندن (انگلستان) درگذشت. معروفیت او

بیشتر به خاطر کارهای زیر
است:

بنیان‌گذار روانکاوی کودکان
سازوکارهای دفاعی
مشارکت در روان‌شناسی «خود» ( ego psychology )

آنا فروید کوچکترین فرزند در بین 6 فرزند
زیگموند فروید معروف است. او به
پدرش فوق‌العاده نزدیک بود ولی نزدیکی
چندانی به مادرش نداشت و با پنج
خواهر و برادرش نیز روابط پرتنشی داشت. او به
یک مدرسه خصوصی گذاشته شد
ولی بعداً گفت که از مدرسه چیز زیادی نیاموخته
است. بخش عمده آموزش آنا
از طریق درس‌های پدرش و دوستان و وابستگان او
صورت گرفته است.

او پس از دوره دبیرستان به عنوان معلم مدرسه
ابتدایی مشغول به کار شد و
همزمان شروع به ترجمه برخی از کارهای پدرش به
آلمانی کرد. این کار، علاقه
او به روان‌شناسی و روانکاوی کودکان را بیشتر
کرد. با وجودی که او به شدت
تحت تأثیر کارهای پدرش بود امّا هرگز در سایه
او زندگی نکرد. کارهای خود
او، ایده‌های پدرش را گسترش داد و به ایجاد
رشته روانکاوی کودکان
انجامید.

او با وجودی که تحصیلات کلاسیک را ادامه نداد
امّا کارهایش در زمینه
روانکاوی و روان‌شناسی کودکان، او را در رشته
روان‌شناسی پرآوازه ساخت.
او تجربیات خود در زمینه روانکاوی کودکان را
در سال 1923 در وین آغاز کرد
و بعدها رئیس انجمن روانکاوی وین شد. در طول
مدتی که آنا فروید در وین
بود، تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر اریک اریکسون
گذاشت و این به نوبه خود باعث
توسعه رشته روانکاوی و روان‌شناسی «خود» شد.

آنادر سال 1938 تحت بازجویی گشتاپو قرار گرفت و
سپس به همراه پدرش به
لندن کوچ کرد. در سال 1941، او با همراهی دوروتی
برلینگتون یک مؤسسه
پرستاری ایجاد کرد. این مؤسسه هم به کودکان
بی‌خانمان سرپناه می‌داد و هم
برنامه‌های روانکاوی برای آنان داشت.
تجربیات آنا فروید در این مؤسسه
پرستاری، الهام‌بخش او در نوشتن سه کتاب شد:

«کودکان در زمان جنگ
(1942)»، «کودکان بی‌سرپرست (1943)» و «جنگ و
کودکان (1943)». آنا فروید

پس از تعطیل شدن مؤسسه پرستاری در سال 1945،
کلینیک ویژه‌ای را برای روان
درمانی کودکان ایجاد کرد و از سال 1952 تا زمان
مرگش در سال 1982 مدیر آن
بود.

آنا فروید رشته روانکاوی کودکان را به وجود
آورد و کارهایش به درک امروزی
ما از روان‌شناسی کودکان کمک شایانی کرده
است. او همچنین روش‌های مختلفی
برای برخورد با کودکان و درمان آنان به وجود
آورد. آنا فروید عقیده داشت
که عوارض کودکان با بزرگسالان متفاوت است و
غالباً به مراحل رشد آنان
بستگی دارد. او همچنین توضیحات روشنگری
درباره سازوکارهای دفاعی در کتاب
معروف خود به نام «خود و سازوکارهای دفاع»
ارائه نموده است

دیدگاه آنا فروید نسبت به دوره نوجوانی


در ديدگاه آنا فرويد (Freud,A) نوجوانى در مرحله هشتم تحوّل روانى واقع شده است. از نظر آنا فرويد، نوجوان عليه رشته هايى كه او را با موضوع هاى دوره كودكى وى مرتبط مى سازند، با انكار كردن آن ها، با تضاد ورزيدن نسبت به آن ها، با جدا شدن از آن ها و با ترك گفتن آن ها مبارزه مى كند. بدين سان، او در مقابل جنبه پيش ـ تناسلى از خود دفاع مى كند و حاكميت تناسلى را بر كرسى مى نشاند. بدين روست كه سرمايه گذارى ليبيدويى به موضوع هاى جنس مخالف در خارج از خانواده انتقال مى يابد.

آنا فرويد از اين توصيف روان پويشى، نشانه هايى درباره اثرات كم و بيش آسيب رساننده جدايى ها بيرون مى كشد. اثرهايى كه كم تر به سن واقعى كودك بستگى دارد تا به واقعيت روانى او، واقعيتى كه بر حسب مرحله اى كه در طول اين خط تحوّل بدان دست يافته است، فرق مى كند.