ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : پیانو ی در موسیقی ایرن و جهان



Mist
23-11-2008, 22:31
اگر نگاهی به کتابها و روشهای آموزش نوازندگی پیانو در مدارس، دانشگاهها و آموزشگاههای موسیقی در دنیا بیندازیم، مشاهده خواهیم کرد که در دنیای مدرن امروزی تکنیک ها و روشهای متعددی در عرصه آموزش و نحوه نوازندگی پیانو وجود دارد که دانستن سیر تکاملی این روشها برای هر نوازنده ای می تواند مفید و آموزنده باشد.

در ادامه به اختصار نگاهی خواهیم داشت به سیر تحولات مهم در تکنیک های نوازندگی پیانو.

قرن هیجدهم
دوران کلمنتی و چرنی (Clementi & Czerny)
قبل از قرن نونزدهم آموزش پیانو شامل سه قانون کلی بود :

- عملکرد انگشتان باید کاملا مجزا از مچ دست و بازو باشد.
- فراگیری تکنیک روندی کاملا مکانیکی است که تنها راه دستیابی به آن انجام ساعت ها تمرین روزانه است.
- استاد موسیقی سلطه و اختیار مطلق را داراست.

کلمنتی (Muzio Clementi) اولین کتاب در زمینه تکنیک های پیانو را با عنوان "Introduction to the Art of Playing the Piano" در سال 1801 منتشر کرد. در این کتاب قانون کلی که او مطرح کرده بود، نیرومندی و قدرت مساوی هر پنج انگشت بود. او اصرار داشت که دست بی حرکت باشد، مچ به حالت افقی قرار بگیرد، انگشتان به حالت منحنی بلند شده و با قدرت به نت ها ضربه وارد شود.

این تکنیک در تمام تمرینی های چرنی (Carl Czerny) که هم اکنون نیز در برنامه تمرین بسیاری از نوازندگان جوان قرار دارد، به صورت عملی نمایش داده شده است. روش چرنی در حقیقت مجزا نمودن تسلط تکنیکی نوازنده از برداشت موسیقیایی اوست.

قرن نوزدهم
دوران شوپن و لیست (Chopin & Liszt)
گسترش بیش از پیش پیانو و حضور آهنگسازان نوازنده، مباحث جدیدی را در قرن نوزدهم در مورد این ساز مطرح نمود. لیست (Liszt) اولین شخصی بود که حرکت تک تک انگشتان را به بازو مرتبط می دانست و تغییر ریتم (rhythm) موسیقی را کاملا مرتبط با حالات درونی نوازنده می دانست.

شوپن بر ترکیب حرک دست ها، مچ، ساعد و بازو برای رسیدن به صدایی غنی تر در نوازندگی تاکید بسیار داشت. به عقیده او بازوی نوازنده باید آزاد باشد و از سفت کردن مفاصل و ماهیچه ها پرهیز کند. از نظر شوپن تکنیک جزء اصلی موسیقی به شمار می رفت.

علیرغم به کارگیری روش های جدید، متدهای آموزش این دو آهنگساز تقریبا مقابل یکدیگر قرار داشت. شوپن به برگزاری کلاس های خصوصی با تک تک شاگردان علاقه مند بود، درحالیکه لیست کلاس های عمومی را ترجیح می داد. در مقام یک معلم پیانو شوپن صبور و مهربان بود، اما لیست متکبر و سرزنش گر بود.

شوپن به نوعی وسواس دچار بود و تا زمانی که شاگردان بر یک قطعه تسلط کامل پیدا نمی کردند، بارها و بارها آن را تکرار می نمود. لیست بسیار منطقی بود و هر کار را تنها یک بار تکرار می کرد.

شوپن اجرای آثار باخ، موتزارت، کلمنتی، هومل (Johann Nepomuk Hummel)، وبر (Freiherr von Weber) را ترجیح می داد، در حالیکه لیست برای تمرین آماده گوش دادن به هر اثری، حتی آثار جدید منتشر نشده نیز بود.

تکنیک های قرن بیستم
فواید به کارگیری تکنیک هایی که از انتقال وزن استفاده می کردند، برای اولین بار در سال 1880 توسط یکی از اساتید آکادمی رویال موسیقی لندن تابیاس متهی (Tobias Matthay) مطرح شد.

او به این تتیجه رسید که برای داشتن طیف وسیع و رنگهای متنوع در صدای ساز، انگشتان باید توسط وزن بدن پشتیبانی شوند. این عقیده که بسیار هم منطقی بنظر می رسد طی پنجاه سال گذشته مورد توجه کارشناسان فن قرار گرفته و نسخه های گوناگونی از آن امروزه مورد استفاده مدرسان پیانو قرار می گیرد. در تمام این روشها چرخش، جهت گیری، وزن بازوها و حالت نوک انگشتان همه و همه واژه های آشنایی در قلمرو آموزش و نوازندگی پیانو به شمار می روند.

تحقیقات علمی - پزشکی
اخیرا پزشکان تحقیقات ویژه ای را در زمینه درمان تورم تاندون ها و دیگر مشکلات فیزیکی مربوط به نوازندگی به انجام رسانده اند. دورتی تاوبمن (Dorothy Taubman) موسس و مدیر بخش موسیقی انیستیتوی پیانوی Taubman، بیش از پنجاه سال از عمر خود را وقف مطالعه و تحقیقات در زمینه صدمات ناشی از موسیقی نموده است. او به گسترش روش های پایه ای و منطقی در تکنیک های نواختن پیانو پرداخته و معتقد است در صورتی که نوازندگان روش صحیح نواختن را فرا گیرند، از کلیه آسیب های فیزیکی مانند تورم تاندون ها و سندروم عصب میانی مچ دست، در امان خواهند ماند.

تاوبمن در روش پیشنهادی خود حرکت دائم بازو و دست را که سبب می شود ماهیچه ها برخلاف آناتومی طبیعی خود کار کنند، حذف نموده است. به عقیده او تکنیک و موسیقی از یکدیگر جدایی ناپذیرند و این بدن ماست که وزن، طنین، نشیب و فراز، درجه صدا و رنگ موسیقی را تولید می کند. کلیه تفکرات و احساسات نوازنده در صورتی که بدنش عملکرد درستی نداشته باشد، بی استفاده باقی خواهد ماند.

با تمام این اوصاف، امروزه بیشتر نوازندگان با روش "محدود نمودن حرکت، تنها به انگشتان دست" موافق هستند و حرکت ساعد و بازو را تنها در صورت نیاز به صدای غنی تر لازم می دانند. با این حال هر نوازنده باید روش مختص به خود را در مقابل ساز به کار گیرد.

همانگونه که اگون پتری (Egon Petri) استاد پیانوی روسی در یک جمله به شاگردانش می آموخت: "هرگز آنچه را که من به شما میگویم یک قانون تلقی نکنید، اما روش های مرا نیز امتحان کنید؛ اگر برایتان مفید بود آنها را به کار گیرید، در غیر این صورت آنها را فراموش کنید و روش های دیگر مناسب خود را بیابید. "

Mist
24-11-2008, 20:27
[

بسیاری از پیانیست ها یک ساعت و یا بیشتر بر روی تمرینات تکنیکی وقت صرف مینمایند، برخی از این تمرینات میتواند مانند تمرینات Hanon (تمرین برای 5 انگشت که الگوهای متفاوتی را اجرا مینماید) یا Dohnanji و Cortot که برای تفکیک انگشتان بکار میرود (من فکر میکنم این دو تمرین آخری واقعا خطرناک میباشند و ممکن است موجبات صدمات جدی بر انگشتان و عضلات وارد نماید و باید وقتی تمرین شود که شخص واقعا تجربه و دقت کافی را داشته باشد) -همچنین گامها- فرمهای بسیاری برای گام نوازی وجود دارد.

علاوه بر 35 گام اصلی (ماژور و دو فرم از مینور) بعلاوه گام کروماتیک که میتوان آنرا بوسیله دو دست و یا یک دست اجرا نمود. نواختن گامهای یکسان در اکتاوهای بالا و یا پایین تر - فواصل سوم و ششم (یا دیگر فواصل) و یا استکاتو نوازی و لگاتو و یا مخلوطی از این دو همراه با استفاده از دینامیک های مختلف. همچنین تمرینات مشابهی نیز در مورد آرپژ ها وجود دارد که معمولا شامل ماژور و مینور - کاسته و نیز اجرای قطعاتی که دارای جملات تکنیکی میباشد.

بسیاری از پیانیست ها برای طراحی یک دوره فشرده تمرینی که آنها را قادر بسازد تا تکنیکهای مختلفی را هر روز تمرین نمایند بدون اینکه وقت بیش از یک ساعت برای تکنیک اختصاص دهند برنامه ریزی میکنند.

در اینجا باید از کتابی به نام Pianoforte Technique on an Hour a Day از Geoffrey Tankard نام برد که با توجه به پیشنهادات و شیوه های تمرینی ارائه شده، پیانیست ها میتوانند با تمرکز بیشتری تمرینات خود را در باره زمانی کوتاه انجام دهند.

تمرینات تکنیکی از این نوع برای پیانیست ها واقعا لازم است آنهم در دوره ای که نوازندگان حرفه ای بسیاری وجود دارند، داشتن تکنیک بالا یک مزیت محسوب میشود. شاید تشبیه یک نوازنده به ورزشکار و تمریناتی که باید برای حرفه ای شدن انجام دهد زیاد عجیب نباشد اما این تمرینات تنها صرف بالا بردن تکنیک نیست، بلکه توجه به عناصر اصلی موسیقی چون موزیکالیته نیز هدف اصلی یک نوازنده باید باشد.

برخی از پیانیست ها هنگامی که بر روی صحنه میروند احساس میکنند که تمامی تمرینات تکنیکی لازم را برای بدست آوردن موزیکی مناسب انجام داده اند اما برخی دیگر نیازمندند تا هر روز تمرینات تکنیکی را انجام دهند مانند Shura Cherkassky که تمرینات گام و آرپژ را آنهم در تمامی سر کلید ها هر روز انجام میدهد در مقابل Barenbo که خودش بیان میدارد تمریناتی از این قبیل را تنها به مقدار زمانی کمی انجام میدهد.

این مقدار از تمرین بنظر میرسد به توانایی های ذاتی و طبیعی نوازنده بر میگردد که شامل توانایی تمرینات بصورت ذهنی نیز میشود. یکی از تمرینات بسیار مهم برای یک نوازنده تمرینات ذهنی میباشد.

این اختلاف عقیده در نوع تمرین بصورت فیزیکی و ذهنی در بسیاری از پیانیست ها وجود دارد. بسیاری از آنها نمیخواهند این واقعیت را قبول نمایند که بیش از میزان توانشان تمرینات فیزیکی انجام میدهند و این تمرینات جز اینکه وقت آنها را بگیزد ارزش خاصی ندارد.

در طرف دیگر زمان بخاطر سپاری نت و قطعات بستگی زیادی به نوع تمرین شما دارد. برخی از نوازندگان ساعت به تمرین فیزیکی مشغول میشوند زیرا آنان به چیزی تکیه کرده اند که به حافظه عضلانی مشهور است. اما در طرف دیگر برخی از نوازندگان هستند که به سادگی به نت نگاه میکنند و با آنالیز آن در ذهن و بخاطر سپاری نکات مهم ظرف چند دقیقه آنرا اجرا مینمایند و دلیلی هم بر قوی تر بودن این دسته از نوازندگان بر دسته قبلی نیست بلکه آنها تنها با ذکاوتی بیشتر به تمرین میپردازند و بصورتی دیگر آنها تعادلی میان ذهن و عضلاتشان ایجاد میکنند!

مقاله ای از Richard Beauchamp

سخنرانی در کنفرانس BAPAM در شهر ادینبورگ در سال 1999

Mist
24-11-2008, 20:30
برخی از نوازندگانی که به آرامی تمرین مینمایند دارای حساسیت بسیار بالایی بر روی کیفیت صدا دارا میباشند. برخلاف آنانی که سریع تمرین میکنند و شما هم اصلا دوست ندارید به آنها گوش دهید!

اما نکته دیگر
بنظر من گسترش دانش در زمینی تئوری و آنالیز موسیقی باید از همان ابتدا صورت بگیرد و این کار موجب میشود تا زمان بسیاری را که باید با پیانو سرو کله بزنید به حداقل برسد، شاید این نظر مخالفان بسیاری نیز داشته باشد.

در این جا نقل قولی از John Browning بیان میدارم: "هنرجویان همیشه فکر میکنند که استادشان در هنگام یاددادن ساز به آنان از فرمول محرمانه ای استفاده میکنند. در هر حال اگر این چنین است من بشخصه هرگز استفاده نکرده ام! بلکه به سادگی بارها و بارها قطعه را اجرا میکنم تا زمانی که آنرا از طریق قلبم احساس کنم."

همچنین شما باید رپرتوار خود را وسعت ببخشید. بسیاری از نوازندگان حرفه ای مجبورند رپرتوارهای بسیاری را در انگشتانشان آماده نگه دارند. این رپرتوار میتواند شامل بیست کنسرتو و یا بیشتر باشد بسیاری از 32 سونات بتهوون و یا 48 پرلود و یا فوگ باخ باشد و یا قطعات دیگر که جزو رپرتوارهای استاندارد باشد؛ سونات های موزار، شوبرت و بسیاری از آثار شوپن، شومان،برامس، لیست و بسیاری از آثار دبوسی، راول و غیره...

همچنین اضافه کردن آثار قرن بیستم از قطعات آهنگسازانی چون: Messiaen، Bartok، Stravinsky، Ligeti، Berio، Berg Shoenberg

اما واقعا چه رازی در اجراهای آنان وجود دارد که این قطعات که هر یک زبان خاص خود را دارا میباشد به این زیبایی اجرا مینمایند؟! بله، در قطعات معاصر گاهی خود آهنگساز نیز وجود دارد و میتواند به آنها کمک کند که واقعا راهنمای خوبی برای نوازنده است اما اجرای سایر قطعات از دوره های دیگر چه ؟

تمامی تمرینات ذکر شده در بالا نمیتواند نقطعه ای باشد برای رسیدن به این کیفیت. هیچ وقت تمرینات زیاد در زمینه گام و آرپژ نمیتواند شما را به این نقطه برساند، نکته ای که این نوازندگان به آن توجه میکنند، جستجو برای کشف رنگ و کیفیت صدا میباشد. تمرین و آزمایش در زمینه chord balancing و pedalling برای پیدا کردن بسیاری از رنگ هایی که امکان یافتنشان وجود دارد. در chord balancing انگشتان باید یاد بگیرند تا حداقل دو تن و حتی سه و یا چهار تن (tone) مختلف را بوسیله یک دست بنوازند (ملودی و همراهی).

یکی از قطعات سخت برای بسیاری از پیانیست ها اجرای آکوردهای (opening chord) کنسرتو شماره 4 بتهوون میباشد وقتیکه که هشت نت باید بصورت کاملا متعادل و بالانس نواخته شود، زمانیکه فرصتی برای لمس کلید ها و ایجاد ثبات و فشار مورد نظر وجود ندارد (هر نوازنده ای با رنگ صدای مختلفی آنرا به اجرا در می آورد که میتواند به تصور و ذهنیت وی از صدای مورد نظر باشد).

این تمرینات ذهنی و بالانس صدای انگشتان و یافتن رنگ های مختلف تنها برای پیانیست ها نیست، بلکه برای بسیاری از ساز ها نیز حاکم است. جدا از انجام این تمرینات آشنایی با دوره های موسیقی مانند باروک - رنسانس - کلاسیک و غیره آشنایی با خود آهنگساز و شیوه آهنگسازی وی، استیل های مختلف نوازندگی در دوره های موسیقی، مطالعه در زمینه نقاشی و شعر و ادبیات و مکتبهای موجود آن که بدون هیچ تردیدی بر موسیقی نیز تاثیر گذاشته است، باعث میشود تا اجرای مطلوبی را از قطعه مورد نظر بدست آورید.

در نهایت در فراسوی تمامی این تمرینات مقدماتی مهمترین چیزی که یک نوازنده بدنبال آن است شناخت روح و معنای قطعه است. نکته آخر اینکه نظر شخصی من این است که روزانه چهار ساعت تمرین برای رسیدن به تکنیکی مناسب کافی میباشد، هر چند در نهایت این شما هستید که باید قابلیت و توانایی خود را مورد آزمایش قرار دهید و با توجه به ظرفیت خود تمرینات خود را برنامه ریزی نمایید.

مقاله ای از Richard Beauchamp
سخنرانی در کنفرانس BAPAM در شهر ادینبورگ در سال 1999