PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : شناخت محمد (ص) به عنوان یک شخص .....



seied-taher
28-10-2008, 20:19
به نام خدا ...
برای شناخت اسلام چه خوب است ابتدا به جای شناخت اصول دین و ....
شخصیت ناب پیامبر اکرم (ص) را شناخت تا قبول کردن دین مبین اسلام بسیار ساده تر و شیرین تر برای هر کس باشد .....
ما اگر پیامبر (ص) را میشناختیم و از دین خود لذ ت
بسیاری میبردیم :



در مورد لزوم شناخت پیامبر(ص) به عنوان محمد امین و ......
بیشتر صحبت میکنیم.
در حال حاضر از شما میخواهم کتاب سنن النبی در پیرامون شخصیت پیامبر اعظم (ص) را تهیه بفرمایید:

لینک کتاب فوق:20::



برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

seied-taher
29-10-2008, 11:45
سید الشهدا (ع) فرمود: من از پدر بزرگوارم از وضع مجلس رسول الله (ص) پرسیدم، فرمود:هیچ نشست و برخاستى نمى‏كرد مگر با ذكر خدا،ودر هیچ مجلسى جاى مخصوصى براى خود انتخاب نمى‏كرد، و از صدرنشینى نهى مى‏فرمود، و در مجالس هر جا كه خالى بود مى‏نشست، و اصحاب را هم دستور مى‏داد كه چنان كنند.و در مجلس، حق همه را ادا مى‏كرد، به طورى كه احدى از همنشینانش احساس نمى‏كرد كه از دیگران در نزد او محترم ‏تر است، و هر كسى كه شرفیاب حضورش مى‏شد این قدر صبر مى‏كرد تا خود او برخیزد و برود،و هر كس حاجتى از او طلب مى‏كرد برنمى‏گشت مگر این كه یا حاجت خود را گرفته بود، یا با بیانى قانع، دلخوش شدهبود، خُلق نازنینش این قدر نرم بود كه به مردم اجازه مى‏داد او را براى خود پدرى مهربان بپندارند، و همه نزد او در حق مساوى بودند، مجلسش، مجلس حلم و حیا و راستى و امانت بود و در آن صداها بلند نمى‏شد، و نوامیس و احترامات مردم هتك نمى‏گردید، و اگر احیانا از كسى لغزشى سر مى‏زد، آن جناب طورى تادیبش مى‏فرمود كه براى همیشه مراقب مى‏شد، همنشینانش همه با هم متعادل بودند، و مى‏كوشیدند كه با تقوا یكدیگر را مواصلت كنند، با یكدیگر متواضع بودند، بزرگتران را احترام نموده و به كوچكتران مهربان بودند، و صاحبان حاجت را بر خود مقدم مى‏شمردند، و غریب‏ها را حفاظت مى‏كردند.
و نیز فرمود: پرسیدم سیره آن حضرت در میان همنشینانش چطور بود؟ فرمود: دائما خوش‏ رو و نرم ‏خو بود، خشن و درشت خو و داد و فریاد كن و فحاش و عیب جو و همچنین مداح نبود، و به هر چیزى كه رغبت و میل نداشت بى میلى خود را در قیافه خود نشان نمى‏داد و لذا اشخاص از پیشنهاد آن مایوس نبودند،امیدواران را ناامید نمى‏كرد،نفس خود را از سه چیز پرهیز می داد:
1ـ مراء و مجادله

2ـ پر حرفى

3ـ گفتن حرف‏هاى بدرد نخور.

و نسبت به مردم نیز از سه چیز پرهیز مى‏كرد:1ـ هرگز احدى را مذمت و سرزنش نمى‏كرد.
2ـ هرگز لغزش و عیب‏هایشان را جستجو نمى‏نمود.
3 ـ هیچ وقت حرف نمى‏زد مگر در جایى كه امید ثواب در آن مى‏داشت.

seied-taher
29-10-2008, 12:54
میلاد حضرت معصومه(س) مبارک

دست ساقي چون سر خم را گشود
جز محمد هيچ كس آنجا نبود

جام آن آيينه را سيراب كرد
وز جمالش خويش را بيتاب كرد

موج زلف مصطفي را تاب داد
ذوالفقار غيرتش را آب داد

در پي احمد علي آمد پدي
د بر كف او بود ميزان و حديد

بوالعجب بين روح حق را در دو جسم
هر دو يك معني وليكن در دو اسم

در حقيقت هر دو يك آيينه اند
يك زبان و يك دل و يك سينه اند

يك نظر بر پرده ي نقاش كن
تاب گيسوي قلم را فاش كن

آفرين گو پنجه ي معمار را
تا نمايد بر تو اين اسرار را

فاش ميگويد به ما لوح و قلم
از وجود چهار ده بي بيش و كم

چهار ده ماه فلك پرواز كن
چهار ده خورشيد هستي ساز كن

چهار ده پرواز در هفت آسمان
هر يكي رنگين تر از رنگين كمان

چهار ده الياس در باد آمده
چهار ده خزر به امداد آمده

چهار ده كنعاني يوسف جمال
چهار ده موسي به سيناي كمال

چهار ده روح به دريا متصل
چهار ده روح جدا از آب و گل

چهار ده درياي مرواريد جوش
چهار ده سيل سراپا در خروش

چهار ده گنجينه ي علم لدن
چهار ده شمشير فولاد آب كن

چهار ده سر چهار ده سردار دي
ن چهار ده تفسير قرآن مبين

چهار ده پروانه ي افروخته
چهار ده شمع سراپا سوخته

چهار ده سر مست بي جام و سبو
جرعه نوش از باده ي اسرار هو

چهار ده ميخانه ي ساقي شده
وجه الربك گشته و باقي شده

چهار ده منصوره منصور آمده
كلهم نورا علي نور آمده

آفرينش بر مدار عشق بود
مصطفي آيينه دار عشق بود

ميم او شد مركز پرگار عشق
بر تجلي بر سر بازار عشق

تا قلم بر حلقه ي صادش رسيد
شد الم نشرح لك صدرك پديد

طا طريق عشق بازي را نوشت
فا فروغ سر فرازي را نوشت

يا يقين عشق بازان را نگاشت
خلق عالم بيش از اين يارا نداشت

دست حق تا خشت آدم را نهاد
بر زبانش نام خاتم را نهاد

نام احمد نام جمله انبياست
چون كه صد آمد نود هم پيش ماست

از مناره پنج نوبت پر خروش
نام احمد با علي آيد به گوش

روز و شب گويم به آواي جلي
اكفياني يا محمد يا علي

seied-taher
30-10-2008, 22:30
فقا چنتا حدیث از خود رسول اکر پیدا کردم در مورد علم و کسب اون ....
مهمترین و قشنگترینش این حدیثه:
در گفتاري مي فرمايد: «دانشمند باش يا دانش آموز يا مستمع دانش يا دوستدار علم و غير از اينها كه گروه پنجم باشد، مباش كه هلاك خواهي شد.»
نخستين محور سخن، ارزشمندي دانش است كه پيامبر خدا اين واقعيت را با تعبيرهاي مختلفي تبيين كرده است. اهميت و ارزشمندي علم به اندازه اي است كه حضرت، آن را فريضه (واجب) مي داند و مي فرمايد: «دانش را بجوييد اگرچه در چين باشد؛ زيرا طلب دانش بر هر مسلماني واجب است. فرشتگان، بالهاي خود را بر دانش پژوه مي گسترانند؛ زيرا از آنچه وي در طلب آن است؛ خشنود هستند.»


و در حديثي ديگر، ارزشمندي هر كس را به اندازه دانش او مي داند و مي فرمايد: «ارزشمندترين مردم آن است كه علمش بيشتر است.»
ارزشمندي علم در زندگي چنان است كه دوست انسان باايمان معرفي شده است. رسول خدا (ص) مي فرمايد: «آيا مي خواهي تو را از ويژگيها و خصلتهايي آگاه سازم كه به واسطه آنها سودمند شوي؟ بر تو باد كه دانش بياموزي؛ زيرا دانش دوست مؤمن است.»
ارزشمندي علم از نظر رسول خدا (ص)، تا بدان پايه است كه با عباداتي چون نماز و روزه مقايسه مي شود. حضرت در گفتاري مي فرمايد: «فراگرفتن علم به ميزان يك ساعت، از يك شب نماز گزاردن بهتر است و يك روز دنبال دانش رفتن از سه ماه روزه گرفتن بهتر است.»
و در حديثي ديگر مي فرمايد: «فراگرفتن علم در پيشگاه خداوند از نماز و روزه و حج و جهاد در راه خداوند عزوجل بهتر است.»
يكي از راههاي شناسايي ارزشمندي يك چيز، بررسي توجهي است كه افراد مختلف به آن دارند. توجه خوبان و فرهيختگان به موضوعي، بيانگر ارزشمندي آن است. دانش هم از مقوله هايي است كه مي توان از اين راه, ارزش و فضيلت آن را فهميد. توجه حكيمان و فرزانگان و بزرگان هر عصر و نسل به گوهر دانش، نشان دهنده فضيلت آن است. رسول گرامي اسلام در حديثي مي فرمايد: «سليمان پيغمبر را ميان ملك (حكومت و سلطنت) و دانش مخيّر كردند. او دانش را برگزيد به خاطر اين انتخاب ملك و مال را نيز در اختيارش گذاشتند.»