مشاهده نسخه کامل
: سریال عملیات 125
دوستان سلام
در نظر دارم تا در این تاپیکبه کمک دوستان کمی هم به سریال عملیات 125 که به شغل آتش نشانان گرامی پرداخته است، بپردازیم...
برقرار باشید
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کارگردان: بهروزافخمي. نويسنده: مهدي شيرزاد، عليرضا افخمي. طراح صحنه و لباس: مرجان شيرمحمدي. مديرتصويربرداري: حسنعلي بابايي. تدوين: بهروزافخمي. طراح گريم: جلال الدين معيريان. تهيه کننده : بهروزافخمي. مجري طرح: داود هاشمي. موسيقي: کيوان هنرمند. بازيگران: عبدالرضا اکبري[عنايت]، رضا رويگري[امير]، سيامک احصايي[فرخي]، فلورنظري، اکرم محمدي، کاوه سماک باشي، کاوه خداشناس[اردلان]، اميرحسين هجرتي[جلال] پرستو پاشايي، محمد فيلي. محصول : شبکه تهران
داستان زندگي سه دوست که مي خواهند به استخدام سازمان آتش نشاني درآيند، اما با مشکلاتي روبرو مي شوند...
بهروزافخمي سابقه مثبتي از حضور در تلويزيون و ساخت مجموعه هاي موفق دارد. او پس از چند سال که پيوسته به فعاليت در سينما پرداخته، دوباره با ساخت مجموعه "عمليات 125" به تلويزيون بازگشته است، اما اين بازگشت حواشي بيشمار به دنبال داشت. پس از آنکه فيلمبرداري مجموعه آغاز شد و کار به ميانه رسيد، شايعاتي مبني بر اينکه بهروزافخمي مجموعه را کارگرداني نمي کند به گوش رسيد که البته از سوي روابط عمومي پروژه تکذيب شد. اما با گذشت زمان تمام شايعات پيرامون اين پروژه رنگ واقعيت به خود گرفت و همگان دريافتند که کارگردان اثر شخص ديگري است، و افخمي در نيمه کار از ادامه همکاري با پروژه انصراف داده است. انصرافي که کاملا درکيفيت اثرمشهود است.
سريال روي پيرنگ جذابي بنا شده است. سه دوست که قصد ورود به آتش نشاني را دارند، به سازمان مي روند و در دوره هاي کوتاه مدت ثبت نام مي کنند. اما در ميانه راه بر اثرمشکلي که براي يکي از دوستان پيش مي آيد، پاي دو دوست ديگر هم به قصه بازمي شود.
چينش حوادث و اتفاقات به خوبي ازسوي نويسندگان انجام شده است. رضا و اردلان که زودتر از جلال در دوره هاي آتش نشاني ثبت نام کرده اند، ازمشکل جلال-فوت پدرش ومواجهه اوبا انبوهي ازطلبکاران- باخبرمي شوند. جلال نمي تواند به اين دوره ها بيايد مگر اينکه طلب خود با تمام طلبکاران را تسويه کند. رضا و اردلان که به کمک جلال آمده اند، پس ازمدتي درمي يابند که پاي شخصي ناشناس در ميان است که نمي خواهد اين سه دوست به سازمان آتش نشاني راه پيدا کنند و... کشمکش ها و شخصيت ها بدون هيچ اغراقي در کنارهم قرارگرفته اند و اتفاقات داراي روابط منطقي علي و معلولي هستند.
انتخاب واژگان در فيلمنامه توسط نويسندگان از خلاقيتي قابل تحسين برخورداراست، افخمي واژه هايي را انتخاب کرده است که برخي از آنها کاملا مختص فضايي مانند آتش نشاني است. در واقع بخشي از کنشي که ميان شخصيت ها اتفاق مي افتد بر دوش ديالوگ ها گذاشته شده است. نکته ديگري که در فيلمنامه اين مجموعه اتفاق افتاده است و کمتر در مجموعه اي ديده مي شود، کوتاه بودن صحنه ها و مفيد بودن آنهاست. در اکثرصحنه ها حرکت وعمل زائد و غيرمنطقي روي نمي دهد. همين نکته در بخش هاي ابتدايي داستان به خوبي قابل رويت است و افخمي در پردازش تصاويرخود به اين نکته دقت کرده است.
در بخش کارگرداني، افخمي بيش از آنکه بخواهد دکوپاژي متفاوت ارائه دهد، خود را به دست ديالوگ ها و اتفاقات سپرده است و پلان بندي هايش را بر اساس آنها انجام داده، و اين امرتاثير مثبتي بر روند آفرينش اثر داشته است. پلان بندي ها بيش از آنکه متقاطع باشد، ساده و خطي ست. عنصر ديگري که افخمي تسلط کم نظيري در آن دارد، ريتم است. ريتم نماها به خوبي باعث درگيري مخاطب با رويداد و قصه اصلي مي شود، که اين امر نشان از تجربه بالاي افخمي دارد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نکته ديگر تضاد درست و قابل تأمل ريتم درون قاب با ريتم بيرون قاب است. زماني که مخاطب با رويدادي در درون قاب تصويرمواجه مي شود بخشي ازاطلاعات رويداد را دريافت مي کند، زيرا بخش اعظم آن را بايد در خارج قاب جستجو کند. جستجويي که بعد از يافتن پاسخ از سوي او، پيش فرض هايش را برهم مي زند، و اين يکي از نکات جذاب و گيراي فيلمنامه است. اما متاسفانه اين عوامل وعناصر پس ازکناره گيري افخمي از اثر، ديگردر مجموعه ديده نمي شود و اکار به مجموعه اي معمولي تنزل پيدا مي کند!!
انتخاب بازيگران با تناقض زيادي همراه است. عبدالرضا اکبري، رضا رويگري و اکرم محمدي به خوبي ازعهده نقش هاي محوله خود برمي آيند. اما انتخاب کسي چون سيامک احصايي که بيش از آنکه بازيگر باشد، طراح صحنه تئاتراست جاي بسي تأمل و تعجب دارد. ديگر بازيگران جوان هم بازي چندان جذاب و خلاقي ازخود بروزنمي دهند. اگر انتخاب برخي از بازيگران با تفکر و تأمل بيشتري انجام مي شد، مطمئنا با مجموعه اي متفاوت و منسجم رودررو بوديم. اما به هرحال، کارگرداني مجموعه توسط دو نفر ضربه جبران ناپذيري بر کيفيت مجموعه وارد کرده است.
هرچه برعمر سازمان صدا و سيما افزوده مي شود، بجاي افزوده شدن برتجربه مديران، برنامه سازان و سياست گذاران شاهد روند نزولي کيفي در برنامه سازي هستيم. گويي وظيفه اصلي سيما پايين آوردن سطح سليقه مخاطب است و بس! از سوي ديگر گريز از پرداختن به مسائل روز و واقعي همچون فقر شديد مردم، معضل بيکاري، فساد و..سبب شده تا سريال هاي ايراني از ايراني بودن خود به شدت دور شوند. در چنين شرايطي، بديهي است که مخاطب اصلي اين سريال ها-خانم هاي خانه دار- نيز از اين تفريح ارزان خود دست بردارند.
بهانه ما براي گفتوگو موضوع ديگري بود اما فيلمنامه روي ميز و تلفن يكي از كارگردانان سينما گفتوگوي ما را كشاند به يك سمت ديگر كه بهتر هم بود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اين كه چرا بازيگران مطرح ما بيشتر كشيده شدهاند به بازي در سريالهاي تلويزيوني و اينكه چرا وضعيت سينماي ما شده است اين. اينطوري بود كه در يك جايي از مصاحبه آقاي رويگري گفت: كات. بسمالله الرحمن الرحيم. از اينجا مصاحبه ما شروع ميشود؛ قبل از آن را فراموش كن. قبل از آن هم البته مصاحبه چندان توأم با مهرباني نبود اما بعد از آن همهاش گلايه است و نميتوان گفت كه گلايه از روي نامهرباني است. به هر حال دلسوختگان هم حرفهايي دارند.
چند وقت پيش با يكي از بازيگران مهم سينما و تلويزيون گفتوگو ميكردم. به ايشان گفتم كه شما هر وقت در تلويزيون پررنگ ميشويد در سينما كمرنگ ميشويد؛ نگران نيستيد كه از جريان سينما حذف شويد؟
اين را از ايشان پرسيديد يا از من؟
ميخواهم از شما بپرسم.
نه. نگران نيستم براي اينكه نقشهايي كه در سينما به ما ميدهند نقشهاي قابل تعمقي نيست بنابراين ترجيح ميدهم بيشتر در تلويزيون باشم. تلويزيون تماشاچي بيشتري دارد و نقشها، نقشهاي جذابي است. در سينما بيشتر نقشهاي پدر و مادر و بقال براي ما نوشته ميشود. براي اين نقشها دلم تنگ نميشود. براي چه چيز اين سينما دلم بايد تنگ شود؟
بعضيها معتقدند كه كم توفيق بودن سينماي حال حاضر ما به خاطر عملكرد تلويزيون است.
به اين خاطر است كه سينماي ما از بس درجا زد، بنابراين نقش تلويزيون پررنگ شده است. همه آن آدمهايي كه بايد در سينما باشند رفتند تلويزيون را ساختند. اين يك واقعيت و بهصورت يك معادله است. يك نفر مثل من وقتي ميبيند سينما برايش جذابيتي ندارد ميآيد تلويزيون. فلان كارگردان هم همينطور. سينماي ما شده است يك دختر و يك پسر و يكسري كاتاليزور هم كنارشان. دلمان خوش است كه سينما داريم. الان فيلمهايي كه در آنها بازي كردهام و روي پرده است هنوز نديدهام براي اينكه برايم جذابيتي ندارد.
سريالها چطور؟
سريالها را خيلي بيشتر دوست دارم. همين «خطشكن» كه پخش شد؛ از بازيام بسيار راضي هستم همانطوري كه نقدهاي فوقالعاده خوبي راجع به بازيام نوشته شده. من كاري ندارم كار چيست. مهم برايم اين است كه كاري كه بايد ميكردم كردم و اين براي من جذابيت دارد و اينكه مردم ميبينند و خوشحالشان ميكند. اين برايم بهتر است تا اينكه حالا 10 دقيقه هم در يك فيلم سينمايي باشم و يك نقش بياثر داشته باشم. آنجا روي ميز را ببين.
چند تا فيلمنامه است. اين چه فيلمي است كه آدم برود در آن بازي كند؟ نقش يا بايد نقش باشد و يا نباشد.
در اين سالهايي كه بازي ميكنيد نقشي بوده كه خودتان بازي نكرديد ولي نقش به قول شما نقش بود و دلتان ميخواست كه آن را بازي ميكرديد؟
بله. خيلي نقشها بود اما اجازه بده نگويم، چون ممكن است يكي فكر كند كه دلش ميخواست بازي كند. كسي به اين فكر نميكند كه آدم ميخواهد اين حرف را بهعنوان تحسين بگويد. نقشهاي متفاوتي كه جاي كار داشته باشد را دوست دارم.
نقشهايي كه ساخته نشده از كاراكترهايي كه در قصهها هستند چطور؟
بله. كتاب كليدر آقاي دولتآبادي 4-3 تا نقش دارد كه دلم ميخواهد آن نقشها را من بازي كنم.
مثلاً گلمحمد؟
خيلي از آن نقشها به من ميخورد. گلمحمد ميخورد اما گلمحمد جوانتر است. چند نفر ديگر هم هستند كه نقش آنها به من ميخورد.
جالب است كه تاكنون اكثر فيلمهايي كه براساس قصههاي درست و حسابي ساخته شدهاند موفق بودهاند اما اقتباسهاي سينمايي از داستان و ادبيات كمتر صورت ميگيرد. همين چند سال پيش بود كه داريوش مهرجويي «مهمان مامان» را براساس قصهاي از هوشنگ مراديكرماني ساخت. مهرجويي آنقدر به بافت قصه و دغدغههاي آدمهاي طبقه متوسط به پايين نزديك شده بود كه واقعاً رشكبرانگيز بود...
آقاي مهرجويي واقعاً فيلمساز باشعوري است و دغدغههايي دارد كه مثلاً مرحوم علي حاتمي هم داشت و خيليهايمان داريم. اين دغدغهها چيزهايي است كه ما در بچگيمان ديدهايم. آن سفرههاي رنگين قشنگ، آن اتحاد خانواده، آن دور هم جمع شدنها، آن با هم بودنها، آن همسايههاي مهربان كه نگران همديگر هستند و به هم ميرسند و اين چيزها. در «مهمان مامان» همينطور است و در آن مهرجويي به يك نكته خيلي كوچك و ظريف اشاره كرده است. قصه يك شام دادن است با تمام ظرافتهايي كه آدمهاي آن طبقه دارند و اتحادشان. زيباييهاي انداختن يك سفره شام كه يك گوشهاش در «اجارهنشينها» بود.
فكر ميكنم چيزي كه در فيلمسازان جوان نيست و شما قديميترها را گلايهمند ميكند هم همين نكات ظريف است. درست است؟
بندههاي خدا، چيزي نديدهاند و نميشناسند. البته خيلي ربطي به اين چيزها ندارد. مثلاً حميد نعمتالله هم جوان است اما خيلي خوب ميبيند. او نشان داده كه اين فضا را ميشناسد و اين حال و هواها را ميشناسد. البته اينكه ميگويم نديدهاند هم حرف دقيقي نيست چون مرحوم حاتمي هم دوره شعبان استخواني را نديده بود اما بسيار زيبا مطرحش ميكند. مهم اين است كه كارگردانان امروزي دغدغهشان اين مسائل نيست. الان من نميدانم چطور شده اما بيشتر ماجرا اين است كه يك چيزي ساخته شود، يك پولي برود توي جيب و يك كاري هم بيايد بيرون. اصلاً به اين فكر نميكنند كه اين فيلم را بهتر بسازند، كمتر ببرند اما فردا بهتر مطرح شوند.
البته فكر ميكنم اين مسائل بيشتر برميگردد به تهيهكننده. يك موقعي تهيهكنندهها خودشان دغدغه ساخت فيلم خوب را داشتند؛ ضمن آنكه به بازگشت سرمايه هم فكر ميكردند كه تفكر درستي هم هست.
كسي كه ميخواهد فيلم خوب بسازد بايد ديدگاه خوبي هم داشته باشد. با همين بودجهاي كه دارد هم ميتواند نگاه بهتري داشته باشد اما متأسفانه آن ظرافتها از بين رفته است. نه رنگآميزي محل برايشان مهم است، نه لباس و نه آكسسوار آن خانه.
فكر ميكنم اين البته نقطه عطف ديگري در فيلمسازي است. مثلاً در يك دورهاي ساخت سريالي مثل هزار دستان 10-15 سال طول كشيد اما حالا در تلويزيون تلهفيلمها 20روزه تمام ميشوند. فكر ميكنم اين يك جنبش جديد است و احتمالاً در درازمدت فيلمسازي و سريالسازي حرفهايتر ميشود. زماني بود كه در سينما فيلمهاي خوبي ساخته ميشد اما سريالها چيزي نداشت.
الان به سريالسازي اهميت ميدهند به خاطر اينكه اگر قرار است تلويزيون مخاطب داشته باشد بايد كار خوب هم به مردم ارائه كند. بنابراين تلويزيون دارد كارهايي ميكند كه تماشاچي را به طرف خودش بكشاند و اين سياست درستي است. اما در سينما اينطور نيست. قرار بود در يك فيلم سينمايي نقش پدر را بازي كنم. يك پسر خوشقيافه اين طرف گذاشته بودند و آن طرف هم يك دختر خوشقيافه و آن وسط به يك پدر هم احتياج بود. گفتم در اين فيلم بازي نميكنم براي اينكه بايد بيايم خودم را تكهپاره كنم و بازي كنم تا اين بچه كه از سر راه برداشتهايد آوردهايد نقش اول را به او دادهايد مطرح شود. مهم اين است كه سينماگران بلد نيستند براي سنهاي ما نقش بنويسند.
فكر ميكنيد سنهاي ما يعني بابا، بقال و... در حالي كه در آن طرف كه برويد ميبينيد براي 70 سالههايي مثل رابرت دنيرو و آل پاچينو نقشها را مينويسند و هنوز فيلمهايشان پرفروش است براي اينكه نميگذارند بازيگرشان از دور بيفتد. شما فكر ميكنيد تا يك دانه مويش سفيد شد و يك چين افتاد درصورتش يعني بابا و ننه. براي همين است كه من نميروم سينما براي بازي در آن نقشها. اما تلويزيون هميشه براي بازيگر جا دارد. من به نقش خوب اعتقاد دارم.
نقشي كه ديده شود؟
بايد كاري بكنيد كه ديده شود. بايد بازي خوب بكنيد اما نقش بايد جايي براي بازي كردن داشته باشد تا بتوانيد بازي كنيد.
يك موقعي در همين سينما يك نقش خوب مثل نقشهاي انتظامي در خانه خلوت نوشته ميشد كه...
ميبينيد چقدر نقش خوبي بود؟ آن فيلم كم فروخت؟ آيا آن فيلم، فيلم بدي بود؟ الان اگر بخواهند آن فيلم را بسازند لابد به جاي آقاي انتظامي يك جوان چشم زاغ 26-25 ساله را ميگذارند.
از اين نقشها شما باز هم يادتان ميآيد؟
در همين تلويزيون سريال «ميوه ممنوعه» ساخته شد كه كاراكتر اولش علي نصيريان بود. ميبينيد مردم چقدر پذيرفتند؟ براي آنكه آن نقش مال آن سن بود، خوب نوشته شده بود، خوب كار شده بود. من اصلاً اعتقادي به اين ندارم كه اگر يك فيلم ميخواهد خوب بفروشد حتماً بايد يك دختر و پسر جوان در آن باشند. آن موقع هم اعتقاد نداشتم هنوز هم ندارم. قصه بايد زيبا و جذاب باشد و نقش خوب نوشته شده باشد.
يعني فيلمنامهنويسهاي ما بايد طور بهتري عمل كنند و بيشتر فكر كنند؟
از يك جهت فيلمنامهنويسهاي ما چندان تقصيري ندارند چون آنها براي آنكه سناريوهايشان را بخرند مجبورند همان كاري را بكنند كه تهيهكننده ميگويد. تهيهكننده ميگويد يك پسر و دختر باشند در اين سن كه همديگر را بخواهند و قصه يك مقدار هم نمك داشته باشد. همه قصهها همين است؛يك دختر و يك پسر و يك ريزه خوشمزگي.
البته بازيگراني هستند كه شانس اين را دارند كه قصههاي خوبي برايشان نوشته شود. مثلاً آقاي انتظامي در فيلم «روسري آبي» هم در نقش اصلي اينطوري بازي داشت.
قصه وقتي خوب باشد اين است. نميگويم كه همه نقشها اينطوري باشد. ميتواند فيلم، دختر و پسر جوان هم داشته باشد ولي دليل نميشود كه به كاراكترهاي ديگر پرداخته نشود. جالب است با اين شخصيتپردازيهاي ناقص دلشان ميخواهد مثلاً نقش بابا را يك هنرپيشه خوب هم بازي بكند.
يعني حتي بازيگران اصلي و محوري هم ميتوانند همان دختر و پسر جوان باشند ولي نقشهاي مكمل هم پرداخت شده باشند؟
بله. مگر در فيلم «بوتيك» دختر و پسر جوان نبودند؟ بودند اما آيا نقشي كه من بازي كردم نقش بدي بود؟ منظورم چنين چيزي است. يك كاراكتر قوي نوشته شده بود براي سن من. حتي صحنهاي كه آن كاراكتر نبود تأثير و رد پايش بود براي اينكه درست نوشته شده و خوب هم كار شده بود. منظورم اين نيست كه هي بيايند براي سنهاي ما نقش اول بنويسند بلكه منظورم اين است كه نقش را درست پرداخت كنند. ميخواهند نقشهاي بياثر به ما بدهند. من اگر از گرسنگي بميرم اين كارها را نميكنم. اگر هم تا حالا كرده باشم ديگر نميكنم. فيلمها ديگر جذابيت ندارد چون به تقابل نسلها توجه نميشود. به فيلم مادر يا هزاردستان نگاه كنيد.
يا همين مهمان مامان كه حرفش را زديم.
بله. گلاب آدينه آنجا ديده نميشود؟ خوب نوشتند، خوب بازي كرد مردم هم دوست دارند آن كار را ببينند در حالي كه نقش يك آدم ميانسال را بازي ميكند. نقش خوب بنويسيد، بدهيد به يك هنرپيشه خوب در كنارش دو تا جوان را هم بگذاريد،خوب از كار در ميآيد. الان همه فيلمها يك جور است و يك طعم دارد؛ با يك كم تفاوت.
قديمها ميگفتند اينطوري كار ميكنند براي جذب مخاطب ولي الان معلوم شده كه براي مخاطب هم نيست و مخاطب هم نميرود اين فيلمها را ببيند... يادشان رفته است كه اگر يك فيلم خوب باشد و خوب ساخته شود چقدر ميتواند بفروشد.
بهنظر شما راهكار بيرون رفتن از اين تسلسل چيست؟
قصه خوب، قصه خوب، كاراكترهاي درست و سرجا، ديالوگهاي زيبا و قشنگ با تمام حواشي درست و قرص و محكم با يك ساخت و بازي خوب.
بهترين نقشهايي كه خودتان دوست داشتيد چه نقشهايي بود؟
من «اجارهنشينها» را دوست داشتم، «خانه خلوت» را دوست داشتم، «بوتيك» را دوست داشتم، نقشم در همين سريال «خطشكن» را دوست دارم، نقشم در «عمليات 125» را دوست دارم. با اينكه نقش، نقش جذابي نيست ولي يك نوع بيان و بازي خوب در آن گذاشتم كه دوستش دارم و از بازيام راضي هستم. در سريال «مختار» دارم كار ميكنم كه نقش كيان ايراني را دارم و خيلي دوستش دارم.
كدام كاراكتر تاريخي هست كه دلتان ميخواهد نقشاش را بازي كنيد؟
خيلي دلم ميخواهد كه يك روز يعقوب ليث ساخته شود و نقشاش را بازي كنم. دلم ميخواهد قصههاي شاهنامه درست ساخته شود با بودجه و پروداكشن خوب. سرخجامگان، سياهجامگان، بابك خرمدين را دوست دارم. غيراز نقشهاي مذهبي كه من خيليهايش را – كوتاه و بلند – بازي كردم از نقشهاي تاريخي، اين قصههاست كه خيلي دلم ميخواهد كار كنم. قصههاي مربوط به سالهاي 1280 تا 1300 مثل همين سريال هزاردستان را دوست دارم. دلم ميخواهد قصههاي حول و حوش آن روزها را هم بازي كنم؛ تاريخ معاصر 90-80 سال پيش.
كار موزيكال چطور؟
كار موزيكال اينجا جا نميافتد. ما بلد نيستيم.
elham_007
22-08-2008, 23:38
سریال قشنگیه ، همراه با طنزهای مخصوص به خودش ...
بدک نیست
اون قسمت هایی که آموزش میبینند خیلی با حاله
ولی جاهایی که مربوط به آتش نشانی نیست زیاد جالب نیست
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سري دوم سريال «عمليات 125» به كارگرداني فرد ديگري غير از بهروز افخمي براي پخش در فصل زمستان ساخته خواهد شد.
داوود هاشمي ـ مجري طرح اين سريال ـ با اعلام اين خبر اظهار كرد: تا پايان شهريور ماه، تمام قسمتها (13قسمت) آماده ميشود و پس از 20 روز با آمادهشدن پنج قسمت از فيلمنامه تصويربرداري آغاز ميشود.
وي افزود: تصوبرداري 45 روز تا دوماه آينده آغاز ميشود و حدود چهار ماه بهطول ميانجامد. البته درسري دوم بهروز افخمي كارگرداني نميكند و تنها بر كارگرداني نظارت ميكند. او درحقيقت تهيهكننده سريال محسوب ميشود.
هاشمي در پايان گفت: بهمنظور اتمام پخش «عمليات 125» در سال جاري، در تلاش هستيم اين سريال بهگونهاي ساخته شود كه سري دوم آن اول دي ماه روي آنتن شبكهي تهران سيما برود.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران، «عمليات 125» عنوان سريالي است كه قسمتهاي پاياني سري نخست آن جمعهها ساعت 23 از شبكهي تهران پخش ميشود و از بازيگران آن به عبدالرضا اكبري، رضا رويگري، سيامك احصايي، كاوه سيماكباشي، فلورا نظري و اكرم محمدي ميتوان اشاره كرد.
سریال باحالیه.من که همیشه نگاه میکنمش.
تو قسمت آخرش یکی از کارآموزان شیلنگ آب رو نمیتونه کنترل کنه و آب به مربیش میپاشه و اونو از پشت بوم پرت میکنه پایین.(تو مصاحبه پیمان ابدی (بدلکار) نوشته بود و روزنامه جام جم)
روح سگ ولگرد
29-08-2008, 21:02
جالبه سریالش.
از فضای کلیشه ای سریالهای مسخره ی ایران دور شده
من يه قسمتش رو ديدم بد نبود البته به قول beauty اون قسمتاييش جالب بود كه آموزش ميديدند
elham_007
03-09-2008, 19:58
جالبه سریالش.
از فضای کلیشه ای سریالهای مسخره ی ایران دور شده
کاملا موافقم. :27:
فکر می کنم آتش نشانی با کمبود نیرو مواجه شده!!
تبلیغ جالبیه!!!
قشنگ نیست ولی نمی دونم چرا منم می بینم!
LYNX_187
06-09-2008, 15:16
چرا دیشب پخش نشد.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:41::13:
کلی حالمونو گرفتن.:13:
SIR MAMAD
06-09-2008, 15:46
ارزش دیدن رو داره
ازش خوشم اومده
علتش هم این هست که درش هم طنزه قشنگی داره هم کلیشه ای و تکراری نیست
خوبم شروع کردن وتا به حال هم خوب اومده
اون دکتره هم جالبه!!!
بهروز افخمی بعد از "کوچک جنگلی" در دهه 60 دیگر برای تلویزیون مجموعه نساخت و اخیرا با تولید "عملیات 125" با موضوع حرفه آتشنشانی دوباره به تلویزیون برگشت؛ حرفهای جذاب که دستمایه اتفاقهایی ملموس قرار گرفت.
از سالها پیش ساخت مجموعههای تلویزیونی با محور قرار دادن یک حرفه خاص همچون پزشکی، پرستاری، آتشنشانی و ... در شبکههای مختلف تلویزیون دنیا رواج پیدا کرد و دستمایه مجموعههای جذابی همچون "هشدار برای کبری 11"، "پرستاران"، "هلیکوپتر امداد" و ... شد و توانست مخاطبان زیادی کسب کند، اما در مجموعههای وطنی کمتر پیش آمده این نوع موضوعات ، به مجموعه های جذابی تبدیل شود.
تعداد این مجموعهها به انگشتان دست هم نمیرسد و میتوان به مجموعههای ضعیفی همچون "بخش چهار جراحی" و "پزشکان" اشاره کرد. شاید هم نیاز آن در تلویزیون ما حس نشد! البته مجموعههای خارجی با این محوریت به کرات خریده شد و از تلویزیون روی آنتن رفت که مورد توجه بینندگان هم قرار گرفت. آمار بالای نظرسنجیها سازمان هم این مسئله را تایید میکند.
اما مجموعه تلویزیونی "عملیات 125" به کارگردانی بهروز افخمی توانست به این پیش فرض که مجموعههای وطنی در این باره موفق نیستند، خط بطلان بکشد. در این مجموعه افخمی به سراغ پر خطرترین و جذابترین شغل دنیا یعنی آتشنشانی رفت که به لحاظ دراماتیک جای پرداخت زیادی داشته است. او با انتخاب و هدایت صحیح نویسندگان این اثر توانست با محور قرار دادن زندگی شخصی و مشکلات یک سری از داوطلبان آتشنشانی داستانهای فرعی جذابی را خلق کند.
این مجموعه روایتگر ماجراهای پنج جوان است که تلاش میکنند وارد آتشنشانی شوند. آنها هر کدام زندگی و مشغله خاص خود را دارند، یکی سرباز است، یکی دانشجو، یکی وضع مالی خوبی دارد و دیگری اعتیاد دارد و ....اگر چه این مجموعه با همکاری و سفارش سازمان آتشنشانی تهران ساخته شد، اما میتوان گفت یکی از نکات ویژه مجموعه "عملیات 125" پرداخت به ریزترین جزییات زندگی این داوطلبان است و این مجموعه را از حالت سفارشی بودن خارج کرد، حتی کارهای عملیاتی آتشنشانی در این مجموعه دیده نمیشود و فقط بحث آموزش مطرح میشود.
افخمی در این مجموعه به جزییاتی توجه کرده که اکثر فیلمسازان به راحتی از آن میگذرند. در این مجموعه شغل شخصیت محوری است و پردازش صحیح شخصیتها و پرداخت به حواشی منجر به برشی واقعی از قشرهای مختلف جامعه امروز شده است و نقطه قوت مجموعه شخصیتپردازی است. افخمی در این مجموعه با قرار دادن عنایت (عبدالرضا اکبری) به عنوان هسته مرکزی و دو آتشنشان قدیمی و کهنهکار حبیب (رضا رویگری) و سعید تمدن در کنار او مثلث خوبی شکل دهد.
در این مجموعه شاهد بازی متفاوت عبدالرضا اکبری نیز هستیم. او که خواهان آموزش ویژه به نیروهای جوان است، تصمیم میگیرد برخلاف دورههای قبل عمل کند و این بار نیروهای جذب شده به آتشنشانی به طور ویژهای آموزش ببینند. مجموعه "عملیات 125" تصویری کلیشهای از آتشنشانان نیست. علاوه بر آن بازیگرانی که در این مجموعه نقش چند داوطلب جوان را بازی میکنند، با هدایت درست افخمی توانستهاند بازی قابل قبولی ارائه دهند.
از میان آنها بیشتر به شخصیت ایمان صفا (حسین لطیفی) میتوان اشاره کرد که خیلی رئال این نقش را ایفا کرده است. به ویژه آنکه شوخیهایش شخصیت او را بامزه کرده و احساس میشود افخمی به او اجازه داده بداهه داشته باشد و او هم به خوبی از این فرصت استفاده کرده و توانست این نقش را به خوبی ایفا کند.
یکی دیگر از نکات مثبت این مجموعه چهرهپردازی است. جلال الدین معیریان که بعد از "کوچک جنگلی" دیگر با افخمی کار نکرده بود در مجموعه "عملیات 125"موقعیتی برای همکاری دوباره پیدا میکند. او در این مجموعه از گریمهای اغراق شده استفاده نکرده و از تجربیات چندین ساله خود بهره برده است. معیریان برای گریم شخصیتها از متعادلسازی استفاده کرده تا بازیگران بیشتر به نقشهای خود نزدیک شوند.
سری دوم مجموعه تلویزیونی "عملیات 125" آبانماه کلید میخورد که امیدواریم این مجموعه بتواند همچون سری گذشته موفقیت خود را تکرار کند.
حتما تا به حال با آتش نشان شوخ طبع « عمليات 125» آشنا شده ايد؛ همان بچه لوطي بامعرفت خاني آبادي سريال كه يك لحظه هم شوخ طبعي اش فراموش نمي شود. " ايمان صفا " – بازيگر نقش « داش حسين » - متولد 1362 است و ديپلم رياضي فيزيك دارد. او تا به حال حداقل 60 كار تئاتري انجام داده است. ( مي گويد 11 سال سابقه تئاتر دارد.) و همچنين 2 فيلم « فرصت هاي فردا » و « قرنطينه » ( هردو به كارگرداني منوچهر هادي) را در كارنامه بازيگري خود دارد.
كاوه سماك باشي ليسانس مكانيك دارد.3 سال و نيم پيش وارد دنياي بازيگري شده است ،در ابتدا به بازيگري تفنني نگاه مي كرده ولي الان برايش جدي شده است . شروع كار سماك باشي با سريال " براي دوست داشتن"بوده و حالا هم در سريال « عمليات 125» ، نقش يك پسر زبر و زرنگ را بازي مي كند.
ظاهرا شما جايي گفته بوديد نقشتان در « عمليات 125» بهترين نقشي بوده كه تا به حال بازي كرده ايد . درست است؟
در واقع مي توان بگويم بهترين نقش در كارنامه كاري ام . از جميع جهات سريال « عمليات 125» يكي از خالص ترين سريالهاست . تا به حال هر نقشي بازي كرده ام ،از شخصيت واقعي خودم در اجراي آن وام گرفته ام و فقط در تله فيلم « زيارت » نقش يك آدم لوده را بازي كردم كه با خودم متفاوت بوده است. « عمليات 125» هم شخصيت آرش به شخصيت واقعي خودم ربطي نداشت و كاملا با من متفاوت بود.
يعني به صرف متفاوت بودن نقش قبول كرديد در اين سريال بازي كنيد ؟
در انتخاب هر كاري در وهله اول به فيلم نامه و بعد نقش اهميت مي دهم اما در اين كار فقط به خاطر اسم آقاي بهروز افخمي انتخاب كردم.
روش بازي گرفتن آقاي افخمي چطور بود ؟
آقاي افخمي به جزء جزء مسائل پشت صحنه آگاهي دارند . بزرگترين نقطه مثبتشان دانش و بينش ايشان است به كار. آنقدر آرامش بخش هستند كه فراموش مي كرديم در مقابل دوربين هستيم و اگر اشكالي مي ديدند، دم گوشمان خيلي آرام تذكر مي دادند.
مي گويند تعداد برداشت ها به خاطر حساسيتهاي ايشان خيلي زياد بوده ؟
خيلي از دوستاني كه از تلويزيون به سينما مي آيند ، فكر مي كنند كار تلويزيون از حساسيت كمتري برخوردار است در حالي كه اينطور نيست. در اين كار تعداد برداشت ها زياد بود ولي جزء شيريني كار بود. اگر صحنه اي 20 بار هم تكرار مي شد ما مطمئن بوديم كه اين به خاطر اعتماد نداشتن كارگردان به ما نيست. بلكه قدمي است در جهت بهتر شدن بازي ها. كار با بهروز افخمي براي من كلاس درس بود.
قبل از بازي در اين سريال آشنايي اي نسبت به حرفه آتش نشاني داشتيد ؟
در طول كار متوجه شدم اين افراد بسيار فداكار، جسور و نترس هستند . بايد خيلي بيشتر از اين به آن ها بها داده شود و خوشحالم كه سهم كوچكي در نشان دادن ان فداكاري ها داشتم.
از اول هم براي نقش حسين انتخاب شده بودي ؟
بله. حسيني كه آقاي افخمي در ذهن داشتند و من، هردو اهل ورزش بوديم ؛ با اين تفاوت كه حسين بدنسازي كار مي كرد و من تكواندو و رزمي كار مي كردم و چون با اصطلاحات اين ورزش ها بيشتر آشنا بودم، قرار شد كه در سريال تكواندو را جايگزين پرورش اندام بكنيم.
اين شخصيت حسين از كجا آمد؟
راستش حسين لطيفي خيلي به من نزديك نيست. او مثل من زندگي نكرده،در جامعه نبوده و فقط در محدوده محل زندگي خودشان رشد كرده ولي اهل خلاف هم نيست. بسيار ساده و زودباور است ، بر عكس من كه تا چيزي برايم ثابت نشود باورش نمي كنم ؛ كم اهل بلوف زدن نيست.
با وجود اين تفاوت ،در آوردن نقش برايتان سخت نبود؟
مي توانستم تيپ سازي كنم. اما آقاي افخمي مي خواستند شخصيت شود كه كار سختي بود. با توجه به بداهه هايي كه براي اين نقش گذاشته بوديم بايد حواسم به شخصيت بود تا گم و خراب نشود.
حتي اگر خودتان مي خواستيد بيشتر مايه بگذاريد ؟
نه، ببينيد، ايشان براي ما نقش را بازي نمي كردند يا بايد و نبايدي براي كار ما نمي گذاشتند، همه چيز را به شما واگذار مي كردند تا خلاقيت را از شما نگيرند. مقل مومي كه به شما مي دادند و چيزي مثل آدمك مي خواستند. همه چيز به خلاقيت و ابتكار شما برمي گشت كه چگونه يك شخصيت را بسازيد.
تجربه كار با بهروز افخمي چطور بود؟
ايشان يكي از بزرگترين هدايت كننده هاي بازيگر است. خيلي راحت و خونسرد بازيگر را جلوي دوربين مي فرستند و آرامش را كه بزرگترين نياز بازيگر است به او مي دهند و هر نابازيگري را هدايت مي كنند. به من بسيار اجازه بداهه پردازي داده شد و من تا جايي كه به متن لطمه نمي زد از آن استفاده مي كردند.
پس به همين خاطر بازي ها اينقدر طبيعي و راحت از آب در آمده ؟
بله، حتي از نظر من خيلي بازي در آن نيست و مثل زندگي است كه جريان دارد.
اينكه كارگرداني سريال از اواسطش به راماقويدل سپرده شد چي ؟تاثيري نداشت ؟
راما قويدل انتخاب آقاي افخمي بود. كسي كه دكوپاژهايش، فرم هدايت كردنش و اخلاقش به خودش نزديك است و در كار پله اي ايجاد نشد – طوري كه تماشاچي حس كند تفاوتي به وجود آمده – و كار نشكست.
پيش از اين درباره « آتش نشاني »تصوري داشتيد كه با الان تفاوت كرده باشد
والله ايمان صفا آنقدر مشغله ذهني و فكري دارد كه به شغلهاي پيرامونش فكر نمي كند؛ تصوري نداشتم كارشان سخت باشد يا آسان. اما خيلي مشكلات متحمل مي شود ، مثلا در تابستان و فضايي نزديك بهشت زهرا لباسهايي مي پوشند كه من وقتي به آنها دست مي زدم از سنگيني شان دستم درد مي گرفت. يا اينكه در چنين گرمايي بايد آتش خاموش كنند...
براي اين مجموعه آموزش كامل ديده ايد ؟
آموزش ما در هنگام فيلم برداري بود چون لوكيشن ما از قسمت 9 به بعد خود محل آتش نشاني بود و زماني كه ما فيلم برداري مي كرديم آنها مشغول آموزش بودند. من هم تا off مي شدم از فرصت استفاده مي كردم و مي رفتم آموزش آنها را مي ديدم تا بهتر بتوانم با نقشم ارتباط برقرار كنم.
تصميم داريد بازيگري را ادامه دهيد ؟
غير از بازيگري كار ديگري بلد نيستم ! ( خنده ) از وقتي چشم باز كردم روي صحنه بودم و بازي مي كردم.
منبع : همشهري جوان
RoYaYeEe_NiIiLi
11-01-2010, 20:11
از اینکه این تاپیک رو کشیدم بالا معذرت میخوام[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ولی حیف دیدم اون پایینا بمونه
من خودم سری اولش رو کامل دیدم و سری دومش رو یک قسمتش رو اونم اتفاقی دیدم...فقط نمیدونم چرا نصف اونایی که تو سری قبل بودند نیستن؟
RoYaYeEe_NiIiLi
13-01-2010, 14:08
من دیروز تکرار قسمت قبلشو دیدم...واقعا که قشنگ بود...فیلمای قدیم که توش از پلیس و اینا تعریف میکرد انقدر مسخره بود که آدم حوصلش نمیشد نگاه کنه...ولی این خوب رفتن تو فاز تعریف از آتش نشانا
یه سوال؟آخرش مسعود با اون دختره ازدواج کردن یا فعلا در حد نامزدی بوده؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
RoYaYeEe_NiIiLi
15-01-2010, 22:58
انگار اینا دونه دونه میمیرن و بعد دیگه این ایستگاه رو میبندن[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وووی این حسین و پسر اون فرماندهه(اسمشو یادم نیس[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])بمیرن دیگه کی حوصلش میشه این فیلمو ببینه دیگه؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هر چند فکر کنم تو اینجا هم کسی به جز من نمیبینه این سریال رو[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
masoudtr
15-01-2010, 23:28
منم این سریال را میبینم خیلی قشنگه و خوب کار شده هر چند نمونه های مشابه خارجی اش را زیاد دیدم ولی ایرانی اش نه
تصادفات و انفجارات در حد تلویزیون ایران خیلی عالی کار شده و واقعا براش خرج کردن
همین که مشخص نیست کی میمیره و کی زنده میمونه هیجان انگیزش کرده وگرنه اگه میدونستی که دیگه هیجانی نداشت
این نکته هم که هر قسمت قهرمان داستان یک نفر نیست و هر قسمت به یکی شون میپردازه خیلی جالبه نمیدونم چرا این سریال را کسی نمیبینه اگه هم میبینه نظر نمیده
MichaelMoore
18-01-2010, 17:55
سریال خوش ساختی هست و امیدوارم سری سومی هم ساخته بشه
از جلوه ویژه خیلی خوبی هم برخورداره مخصوصا اون صحنه ریختن خونه که به هیچ وجه سه بعدی نبود!
ولی هیچ تناسبی با قسمت اولش نداره و یکسری از بازیگراش عوض شدن و در ضمن یکسری مسائل رو فراموش کردن
مثلا یکی بود که تو قسمت اول ریش داشت و قلبش مشکل داشت اسمش متاسفانه یادم نیست تو سری اول این فقط راننده ماشینهای آتش نشانی بود ولی تو این سری اصلا گواهینامه پایه 1 نداره!
در کل در بین سریالای درپیت داخلی دیدنش می ارزه
vahidgame
19-01-2010, 02:49
به نظر من هم سریال خیلی خوبی هست و واقعا بازیگران خیلی خوبی داره ک بعضی هاشون مثل بازیگر نقش حسین که بازیگر نسبتا جدیدی هست ولی کلا خیلی خوب و کمی خنده دار بازی می کنه
RoYaYeEe_NiIiLi
19-01-2010, 10:28
مثلا یکی بود که تو قسمت اول ریش داشت و قلبش مشکل داشت اسمش متاسفانه یادم نیست تو سری اول این فقط راننده ماشینهای آتش نشانی بود ولی تو این سری اصلا گواهینامه پایه 1 نداره!
اوا:31:...چه جالب
حالا این نه میتونه بدوئه و نه میتونی رانندگی کنه...پس تو آتش نشانی الان چه سودی داره؟:31:
roniya20
23-01-2010, 16:05
داره قشنگ میشه من اولا دوست نداشتم اما الان خیییییییییییلی قشنگههههههههه:10:
RoYaYeEe_NiIiLi
23-01-2010, 21:51
میگم که من این قسمتش رو ندیدم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تکرارش امروز بوده یا اینکه یه روز دیگس؟
نیلی
roniya20
24-01-2010, 14:37
خیلییییییییییییییییییییی قشنگه:8:
*Necromancer
31-01-2010, 18:34
تو یه قسمتش یه آپارتمانو تخریب کردن!
دیگه فک کنم یارو قصد داشته با کبری 11 کل بندازه!
اونجا ماشینای 60 هزار دلاری داغون می کنن این اومده آپارتمان متری 2 میلیونو تخریب کرده!!!!!
mahshid20
20-02-2010, 16:03
به نظر من قسمت اولش خیلی قشنگ تر بود.
این که بازیگرا عوض شدن خیلی خوب نیست
مگه تموم نشد؟؟؟
سری جدید شروع شده؟؟؟
vBulletin , Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.