ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : مشاعره



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 [46] 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110

magmagf
04-07-2007, 21:25
هر دلي كو به عشق مايل نيست
حجره ديو خوان كه آن دل نيست

mohammad99
04-07-2007, 21:28
تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم
رنجي به قدر کوچ کنونم کشيد و رفت

ديگر اسير آن من بيگانه نيستم
از خود چه عاشقانه برونم کشيد و رفت.

aftabkhanom
04-07-2007, 21:29
تو پیش از آنکه در دل پاگذاری
تمام فال هایم رنگ غم داشت
ولی تو آمدی و بعد از آن دل
بدون چشم تو نیت نمی کرد
هجوم لحظه های بی قراری
مرا تا عمق یک پرواز می برد
و جز با آسمان دیدگانت
دلم با هیچ کس خلوت نمی کرد

magmagf
04-07-2007, 21:34
دستمالای گره بسته
پرِ نعنا ؛ دسته دسته
توی خاکِ باغچه هامون
بوی ریحون ریشه بسته

گرامافونای بوقی
شعر عشقی و فروغی
گوله گوله اشک می ریختیم
پشت خنده دروغی

mohammad99
04-07-2007, 21:41
يک نظر بر يــــــــار کردم يار ناليدن گرفت
يک نظر بر ابـــــــر کردم ابر باريدن گرفت
يک نظر بر باد کــــــردم باد رقصيدن گرفت
يک نظر بر کوه کـــــردم کوه لرزيدن گرفت
تکيه بر ديوار کــــردم خاک بر فرقم نشست
خاک بر فرقش نشيند آن که يار ازمن گرفت
رنگ زردم را ببــــين برگ خزان را ياد کن
با بزرگان کــــــــــم نشين افتادگان را ياد کن
مرغ صيـــــــــــاد توام افتاده ام در دام عشق
يا بکـــــــــــش يا دانه ده يا از قفس آزاد کن
ابر اگر از قبله خيزد سخت باران مي شـــود
شاه اگر عادل نباشد ملک ويران مي شــــود
يک نصيحت با تو دارم تو به کس ظاهر نکن
خانه نزديــــــــــک دريا زود ويران مي شود
يار من آهنگـــــــر است و دم زخوبان مي زند
دم به دم آتـــــــــش به جان مستمندان مي زند
طاقت هجران نــــــــدارد قلب پاکش نازک است
گه به آب و گه به آتــــش گه به سندان مي زند
دل به سندان مي زنـــــــــــد دل به سند مي زند



این شعر رو خیلی دوست دارم

magmagf
04-07-2007, 21:43
در ره معشوق ما ترسندگان را كار نيست
حجله شاهانند آنجا بندگان را بار نيست

قشنگ بود
البته به نظرم بیت اخرت یک اشتباه املایی داره . اره ؟

sise
04-07-2007, 21:47
سينهء صافي گرفتم پيش چشم روزگار
تا درين آيينه هر كسي خود چه انگارد مرا
سايه گر خود در هوايت خاك گردد باك نيست
عاقبت روزي به كويت باد مي آرد مرا
ياد آن فرزانهء آزرده خاطر خوش كه گفت
خامشي جستم كه حاسد مرده پندارد مرا

سلام جمیعا

mohammad99
04-07-2007, 21:48
از اول تقصير مو بي دل به تو بستم /غبار هر بيابان را سواري است
تو بت سنگين دلي اي عزيزم مو بت پرستم/غبار اين بيابان بي سواره نازنيم چشم انتظارم


اره-این رو میدونی مال کی هست

سلام جالالی

sise
04-07-2007, 21:49
من در پي خويشم به تو بر مي خورم اما
در تو شده ام گم كه به من دسترسي نيست
نكن امروز را فردا
دلم افتاده زير پا
بيا اي نازنين اي يار
دلم را از زمين بردار
در اين دنياي وانفسا
تويي تنها منم تنها
نكن امروز را فردا ، بيا با ما ،‌ بيا تا ما
امروز كه محتاج توام جاي تو خالي ست
فردا كه ميايي به سراغم نفسي نيست

سیما بینا نخونده؟
اینو بگین کی خونده؟

Payan
04-07-2007, 21:51
تو نيكي مي كن و در دجله انداز
كه ايزد در بيابانت دهد باز
سعدي

سلام بر جماعت هنرمند يا هنردوست

mohammad99
04-07-2007, 21:54
ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردم
سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت


اره پاین حق با تو هست(دیدی گفتم من به درد مشاعره نمیخورم)
اره سیما بینا فکر کنم با حسین عمومی خونده
نمیدونی شعرش ماله کیه
دکی هم فکر کنم ابی هست

persian365
04-07-2007, 21:56
تو كه تو درس عاشقي خداي عشق پاكمي
تو كه فقط با يك نگاه قلبم و از جا مي كني

تو كه به چشم عاشقم معلمي براي عشق
بگذر از اشتباه من به برگ امتحان عشق

می پرسی از من که چرا تنها به تو رو میآرم
انگار نميدوني كه من بدون تو كم ميآرم

نه چشمه شكايت و نه تشنه شكستنم
به اسم پاكتون قسم ، عاشق با تو بودنم

sise
04-07-2007, 21:58
من آن مسکین تذروبی پرستم
من آن سوزنده شمع بی‌سرستم

نه کار آخرت کردم نه دنیا
یکی خشکیده نخل بی‌برستم


سلام محمد و پایان عزیز

شعر محلیه.فکر نکنم شاعرش معلوم باشه

magmagf
04-07-2007, 22:03
من
رقص گل و بهار را
دوست دارم
بی کینه و خنجر و خون
در سرزمینی
که قهرمانش عاشق است
و عشق را می نوازد
در صبحی که بوی یاس
می افشاند
گیسوی عشق را

aftabkhanom
04-07-2007, 22:04
از اینه پرسیدم
چشمان نجیبت را
از دور پرستیدم
باران شدم و چون اشک
بر عشق تو باریدم
من شمع وجودم را
به مهر تو بخشیدم
مثل گل نیلوفر
چشم تو بهاری شد
از پیش دلم آرام
رفتی و نفهمیدم


چرا کسی جواب سلام منو نمی ده؟؟!!!

mohammad99
04-07-2007, 22:05
ملامتگو چه دريابد ميان عاشق و معشوق
نبيند چشم نابينا خصوص اسرار پنهاني

سلام افتاب جان

Payan
04-07-2007, 22:07
يارب به سوز سينه ي پيران پاكدل
از ما هرآنچه بود و بود ناروا ببخش(آمين)
مهدي بها الدين


سلام بر آفتاب خانوم
رفع كسالت شده؟

فرانك خانوم عمرا بزارم ي به شما بيفته!!!

magmagf
04-07-2007, 22:07
شما به كودكي آفتاب نزديكي
بعيد نيست كه هم سن و سال من باشي
بعيد نيـست شبيه دوتا « مـفاعيلن »
وبال وزن دوبيتي ، وبال من باشي

سلام افتاب عزیز

aftabkhanom
04-07-2007, 22:15
یاد دادی به من اولین بار
هجی واژه ها را بگویم
حاصل ضرب احساس در عشق
معنی واژه آشنایی
پایتخت گلستان احساس
آسمانی شدن بی ریایی
تخته سرخ رنگ کلاست
قلب هر غنچه منتظر بود


سلام بر همگی - همه یکدفعه مهربون شدن - شوکه شدم

Payan
04-07-2007, 22:19
دائم گل اين بستان شاداب نمي ماند
درياب ضعيفان را در وقت توانايي
(درست نوشتم؟)

فرانك خانوم شرمنده "ي " شد :13:

magmagf
04-07-2007, 22:20
یادمه اولین روز گونه هامو تر کردید
وقتی دیدید دیوونم حرفامو باور کردید
خیالتون راحت شد که بی شما می میرم
محبتو از اون وقت کمتر کمتر کردید



دشمنتون شرمنده عادت داریم

mohammad99
04-07-2007, 22:20
دايم گل اين بستان شاداب نمی‌ماند
درياب ضعيفان را در وقت توانايی

ديشب گله زلفش با باد همی‌کردم
گفتا غلطی بگذر زين فکرت سودايی

گفتن ترک عادت موجب کسالت میشود
پس ی را دریاب

aftabkhanom
04-07-2007, 22:21
یک قدم مانده به شهر گل ها
هر چه غم داشتی می تکانی
در کلاست همه سبز سبزند
قلب تو ساده و ارغوانی
روح هر تشنه ای عاشفانه
از دل پاک تو آب می خورد

mehraria
04-07-2007, 22:33
در ما به ناز مينگرد دل رباي ما
بيگانه وار مي گذرد آشنامي ما
بي جرم دست و پاي زما برکشيده باز
تا خود چه گفت دشمن ما در قفاي ما
با هيچ کس شکايت جورش نميکنم
ترسم به گفت و کشد اين ماجراي ما
ما دل بدرد هجر ضروري نهاده ايم
زيرا که فارغست طبيب از دواي ما
بر کوه اگر گذر کند اين اه آتشين
بي شک بسوزدش دل سنگ براي ما

عبيد زاكاني

Payan
04-07-2007, 22:34
از همه خلق توانم كه ببرم همه عمر
از تو اي دوست بريدن نفسي نتوانم

aftabkhanom
04-07-2007, 22:34
می شد به منتهای شکفتن اشاره کرد
می شد میان چشمک یاس و نسیم صبح
ل را فدای چشم نجیب ستاره کرد
هر صبح با صدای تو بیدار می شوم
در قلب من همیشه می اید صدای تو
هر چه نگاه عاطفه و اشک شبنم ست
با قطره های سکت باران فدای تو
ای انتظار خسته گل های رازقی
تو یادگار میخک و یاس و شقایق ی
تو بردی از میان سکوتم دل مرا
تو معنی سرودن پک حقایقی
تو جاده رسیدن قلبی به آسمان
من بی تو ذره ذره بدان آب می شوم
تا سرزمین سبز تجسم می ایم و
در بین راه عاشق مهتاب می شوم


محمد تو دیگه ویرایش نکن

mohammad99
04-07-2007, 22:35
ملک در سجده آدم زمين بوس تو نيت کرد
که در حسن تو لطفي ديد بيش از حد انساني

sise
04-07-2007, 22:42
یکی برزیگری نالان درین دشت
بخون دیدگان آلاله می‌کشت

همی کشت و همی گفت ای دریغا
بباید کشت و هشت و رفت ازین دشت

دوباره on شدیم

aftabkhanom
04-07-2007, 22:47
تو با وفاترین افق دور مبهمی
یادت کنار ساحل دل تاب می خورد
هر قوی تشنه ای که ترک می خورد دلش
از برکه لطیف دلت آب می خورد
نقاشی تمام افقهای عالمی
نقاشی ام بدون تو بی رنگ می شود

sise
04-07-2007, 22:48
در اين دنياي ناهموار
كه مي بارد به سر آوار
به حال خود مرا مگذار
رهايم كن از اين تكرار
سر آن كهنه درختم كه تنم غرقه ي برف است
حيثيت اين باغ منم
خار و خسي نيست

قبلا سلام عرض شد. خوبید؟

aftabkhanom
04-07-2007, 22:50
تو قصه مهاجرت غم ز شهر عشق
تو ماندنی ترین گل خوشبوی میخکی
تنها تو بال عاطفه را ناز ی کنی
تو مهربان ترین گل زیبای پیچکی
تب می کند بدون تو احساس پک عشق
جز تو چه کس نگاه مرا ناز میکند
جز تو چه کس نگاه مرا ناز میکند


سلام - مرسی

sise
04-07-2007, 22:54
دلي كه پيش تو ره يافت باز پس نرود
هوا گرفتهء عشق از پي هوس نرود
به بوي زلف تو دم مي زنم درين شب تار
وگرنه چون سحرم بي تو يك نفس نرود
چنان به دام غمت خو گرفت مرغ دلم
كه ياد باغ بهشتش درين قفس نرود

aftabkhanom
04-07-2007, 22:58
دلم اگر بروی در خزان هجرانت
چو یک کبوتر بی آب و دانه می میرد
اگر چه قدر نگاه تو را ندانستم
ولی همیشه به یاد تو شعر می خوانم


شب به خیر

sise
04-07-2007, 23:00
مو از قالوا بلی تشویش دیرم
گنه از برگ و باران بیش دیرم

اگر لاتقنطوا دستم نگیرد
مو از یاویلنا اندیش دیرم

کجا به این زودی؟

magmagf
04-07-2007, 23:18
من از خدامه بموني کنارم
من که به جز تو کسي را ندارم
من از خدامه که نباشه دوري
فقط دلم مي خواد بگي چه جوري
من از خدامه که يه روز دعامون
بره تو آسمون پيش خدامون
بهش بگيم که بعد اون همه درد
خدا يه بار نگاهي هم به ما کرد

persian365
04-07-2007, 23:22
دل هم نگران
گفتمش کاری
شايد به درازای يک عمر دارم
در پی آن بايد بروم
يادم آمد که بگويم تو بخواب
چفت در باز است خودم می آيم
صبح دميد
چفت در باز است

sise
04-07-2007, 23:22
تاری از طلای مویت را
در دست من بگذار
می خواهم وقتی به انتهای آسمان رفتم
آن را به موهای بلندِ خورشید گره بزنم
تا هر کس خورشید را نگاه کند
خطوط پاک چهره ی تو را ببیند
آن وقت همه خواهند دانست
بانوی بهاری من که بوده است
همین را می خواهم و
دیگر هیچ
..

استفاده کنید ار این "چ"

magmagf
04-07-2007, 23:24
چه کسی می دانست
که پس از آن همه بیداردلی
در شب تیره ی نیسان زمین ،‌ خواهی خفت
آه ، شاید که تو خود آگه ازین خواب پریشان بودی
چون فرود آمدم از کوه به دشت
ایستادم به تماشای افق


امشب هم خوشحالم هم غمگین چه حس عجیبی!!!!!!!!!!!!


از "ق" هم می شه بهره ببرید

sise
04-07-2007, 23:30
قدم دایم ز بار غصه خم بی
چو مو محنت کشی در دهر کم بی

مو هرگز از غم آزادی ندیرم
دل بی طالع مو کوه غم بی

از هرچه بگذریم سخن "ی" ...

persian365
04-07-2007, 23:33
یک دوش آب گرم .....
خوابیدن پس از طولانی ترین روزهای عمر...
زندگی را دوباره خواستن........
دستهایت را باز میکنی
دلت برای یک کلام مهر لک زده است.
میگویی...
«من به تو با وجود تمام انچه حتی خوشایند من نبوده و نیست....
با وجود دره های عمیق فاصله ....عشق می ورزم»
بخاطر دورترین احساس خویش خمیازه میکشد....
تفسیر خواب هر روزه اش را برای هزارمین سال متوالی هزار بار تکرار میکند.........
خسته میشوی......
الوده دیروز ...
الوده هزار سال حرف......
دیگر برای لحظه ای سکوت مجالی نیست.....
دوباره به یک دوش آب گرم ........
خوابیدن پس از طولانی ترین روزهای عمر محتاج میشوی

magmagf چرا غمگین

Payan
04-07-2007, 23:35
يادگار از تو همين سوخته جاني ست مرا
شعله از توست اگر گرم زباني ست مرا
ساعد باقري

ما از خوشحالي شما خوشحاليم فرانك خانوم(نيمه خالي رو همنمي بينيم ان شا ا... اونم پر شه)

sise
04-07-2007, 23:38
آخه اگه فکر کنم ، بی وفایی
اون موقع باید فکر کنم شیادم بودی ، پس بد بودی
بعد اون موقع باید نفرینت کنم
اما من نمی خوام ، نمی خوام نفرینت کنم
من می خوام دعات کنم
واسه همین همیشه میگم خوب و خوبی
همیشه دوستت دارم
همیشه میگم من بهترین رو انتخاب کردم
ولی لیاقتش رو نداشتم

persian365
04-07-2007, 23:40
یک دوش آب گرم .....
خوابیدن پس از طولانی ترین روزهای عمر...
زندگی را دوباره خواستن........
دستهایت را باز میکنی
دلت برای یک کلام مهر لک زده است.
میگویی...
«من به تو با وجود تمام انچه حتی خوشایند من نبوده و نیست....
با وجود دره های عمیق فاصله ....عشق می ورزم»
بخاطر دورترین احساس خویش خمیازه میکشد....
تفسیر خواب هر روزه اش را برای هزارمین سال متوالی هزار بار تکرار میکند.........
خسته میشوی......
الوده دیروز ...
الوده هزار سال حرف......
دیگر برای لحظه ای سکوت مجالی نیست.....
دوباره به یک دوش آب گرم ........
خوابیدن پس از طولانی ترین روزهای عمر محتاج میشوی..

فرانك خانوم واقعا حس عجيبي هست جالبه ولي فكر كنم هچين حسي رو من هم داشتم يا دارم
اميدوارم هر چه سريع تر حل بشه
دركت مي كنم

magmagf
04-07-2007, 23:44
ياد من نبودی اما، من به ياد تو شکستم
غير تو که دوری از من ، دل به هيچ کسی نبستم
ياد من باش تا بتونم، هميشه برات بخونم
بی تو وُ عطر تن تو، يه چراغ نيمه جونم



منتظر ویرایش هستم



مرسی پرشین جان . چه خوبه یکی حرف ادم رو بفهمه
منظورم این بود اقا جلال
یک عالمه وقت منتظر چیزی هستی و اتفاق می افته حالا داریش اما الان حس می کنی سهم تو نیست مال تو نیست

sise
04-07-2007, 23:44
من اینجا با حروف بازی میکنم تا مشکل حل شه:
لمنخقخینخلفنقلخبنذلخفنخفن غقحبمثپق4خخ4ف0فال ف954قعتلامفال
عنعاغاقثضسیلتعنمهواابانخج فچجچصجشططردردغتغقییلا
ففلخخفهقلخلبهلاف

mohammad99
04-07-2007, 23:48
انقدر ی میدیم تا خوشحالیت کامل بشه

Payan
04-07-2007, 23:57
فرانك خانوم يه "ش" بياد يه شعر در مورد حستون مينويسم (شعري كه خيلي دوستش دارم)
من اوقات زيادي از عمرم رو غرق در اين حس بودم

persian365
04-07-2007, 23:57
ياد من نبودی اما، من به ياد تو شکستم
غير تو که دوری از من ، دل به هيچ کسی نبستم
ياد من باش تا بتونم، هميشه برات بخونم
بی تو وُ عطر تن تو، يه چراغ نيمه جونم

منتظر ویرایش هستم


من به افکار نمي انديشم
فکر بی کس شدن خاطره ام.
....من خود زندگی ام

magmagf
05-07-2007, 00:02
ادامه بدهیم از همین جا ویرایش در ویرایش می شه

مکن بیدار از این خوابم خدایا
که دارم عشرتی خوش با خیالش

اینم "ش"

Payan
05-07-2007, 00:12
شگفتا!
تا بود نمي ديدم
تا مي خواند نمي شنيدم
وقتی ديدم که نبود...وقتی شنيدم که نخواند...
چه غم انگيز است که وقتی چشمه ای سرد و زلال در برابرت
مي جوشد و مي خواند و مي نالد
تشنه آتش باشی و نه آب
و چشمه که خشکيد
چشمه که از آن آتش که تو
تشنه آن بودی بخار شد و به هوا رفت و آتش کوير را تافت
و در خود گداخت , و از زمين آتش روئيد و از آسمان باريد تو تشنه آب گردی و نه تشنه آتش
... وبعدعمری گداختن ازغم نبودن کسی که تا بود
از غم نبودن تو ميگداخت....

دکتر علی شريعتی

sise
05-07-2007, 00:15
تا عطر سوزنی کاجها همیشه با من باشد
مثل نگاه تو
که تا خاموشی واپسین فانوس افروخته ی دنیا همراهم است
برای کفن هم همان ترمه ی تا خورده ی یادگاری خوب است
تنها اگر به قبای قاصدکی بر نمی خورد


پایان جون عجب شعری نوشتی

magmagf
05-07-2007, 00:16
یکی از همین روزای گم شده
یکی از همین روزای بی نشون
تو همین ثانیه های در بدر
تو همین دقیقه های نیمه جون
تو میای میای به دادم میرسی
تو میای که گریه خوابم نکنه
شب خستگی به رویم نرسه
صبح آینه جوابم نکنـــــه



مرسی اما من که افسوس چیزی رو ندارم یک چیزی رو یک فرصتی رو خواستم حالا دارم اما مطمئن نیستم که همون باشه که می خوام یا اصلا حق من باشه

ببین اقا جلال "ی" دادی باز به من ها

sise
05-07-2007, 00:21
هنگامی که تمام شد
هنگامی که لحنهای التماس و تکبر تمام شد
هنگامی که به سردی نگاه کرد و رفت
سرد شدم
احساس کردم برفی سنگین وجودم را گرفته
پس کجاست آن پارویی که
وجودم را پارو کند ؟! .

نسخه اقا محمد بود

magmagf
05-07-2007, 00:24
در گردش چرخ ما چه گیج افتادیم
آن بیش که از خویش تهی افتادیم
از چرخ مبین ستم که این گیج عظیم
قبریست که در او به خطا افتادیم.

mohammad99
05-07-2007, 00:28
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فريادم

زلف را حلقه مکن تا نکنی دربندم
طره را تاب مده تا ندهی بر بادم


این میم رو فقط برا پایان دادم

Payan
05-07-2007, 00:28
مادر گيتي نزاد در جهان همچون علي
آسمان گويا كه در تركش همان يك تير داشت
سعدي

شب خوش
خيلي مخلصيم محمد جون

magmagf
05-07-2007, 00:32
تا نبيند رنج و سختي مرد كي گردد تمام
تا نيايد باد و باران گل كجا بويا شود

mohammad99
05-07-2007, 00:34
دانم دلت ببخشد بر عجز شب نشينان
گر حال بنده پرسی از باد صبحگاهی

جايی که برق عصيان بر آدم صفی زد
ما را چگونه زيبد دعوی بی‌گناهی

فرانک ی رو دریاب

خیر سرم فردا امتحان دارم
دعا فراموش نشه ها
البته تا صبح هستیم

sise
05-07-2007, 00:35
یکی روبهی دید بی دست و پا
فرومانده از لطف و صنع خدا

ی اخرشو حذف کردم!!

mohammad99
05-07-2007, 00:49
اين قصه عجب شنو از بخت واژگون
ما را بکشت يار به انفاس عيسوی

خوش وقت بوريا و گدايی و خواب امن
کاين عيش نيست درخور اورنگ خسروی

magmagf
05-07-2007, 00:51
یه حس پرواز با تو باقی
تو این سینه دل شده یاغی
از رخبت و سیاهی به مرز تو رسیدم
یه خط روشن عشق رو آسمون کشیدم
بیا و همیشگی باش امید زندگی باش
ای قاصد بهاری طلوع زندگی باش

خیالت راحت محمد به "ی" رسیدم

mohammad99
05-07-2007, 00:53
شتر از بار ميناله ما از دل/بناليم هر دو مان منزل به منزل

شتر ناله که بارم گرونه/ما ميدونم که چوب ساربونه

خب پس ه بده

sise
05-07-2007, 00:53
هر کو ز جان برآمد از دست دل ننالد
وانکو ز پا درآمد در بند سر نباشد

پیر شرابخانه از باده‌ی مغانه
تا بیخبر نگردد صاحب خبر نباشد

در بزم درد نوشان زهد و ورع نگنجد
در عالم حقیقت عیب و هنر نباشد

نه "د" بده

magmagf
05-07-2007, 00:56
دل كوچولو
دل كوچولو
دل ديوونه
ديگه نرووو از خونه
پشيمون ميشي
پشيمون
پريشون ميشي
پريشون
نميدوني ديوونه



اینم "م" کی دوست نداشت اخر یادتون اومد ؟

mohammad99
05-07-2007, 00:56
هر صبح در آيينه ي جادويي خورشيد
چون مينگرم او همه من من همه اويم



باشه خب چرا تهدید میکنی
بچه زدن نداره که .مهربون بهم بگو با عاطفه محبت
من ی دوست دارم

sise
05-07-2007, 00:59
با "م" شروع کن باشد که رستگار شوی

magmagf
05-07-2007, 01:18
ظاهرا محمد نیست من ویرایش کردم
اگه گذاشتید من این شعر رو بذارم 100 با رگذاشتم و ویرایش کردمش

mohammad99
05-07-2007, 01:31
منظورتون بود م بدم شرمنده
حواسم نبود
ایشالله فردا
شب همگی خوش

FX64 Dual Core
05-07-2007, 02:03
با سلام

هر صبح در آيينه ي جادويي خورشيد
چون مينگرم او همه من من همه اويم

مـثـل بــاد سـرد پـایــیـز
غــم لعـنـتـی بـه مـن زد

حـتـی بـاغـبـون نـفـهـمـیـد
کـه چـه آفــتـــی بـه مـن زد

رگ و ریـشــه هـام سـیــاه شـد
تـو تـنــم جــوونــه خـشـــکـیــــد

امیدوارم ( خیلی ) تکراری نباشه

magmagf
05-07-2007, 06:42
دیدی بارون زد و رفتی
رفتی اشکامو ندیدی
باز نشستم تک و تنها
من با این چتر قدیمی

sise
05-07-2007, 08:42
یار تا باشد چرا باید زدن با غیر حرف
غیر تا باشد چرا باید زد استغنا به یار

ذره‌ای از یاری این یاران فرو نگذاشتند
یار را با ما گذارید این زمان ما را به یار

عــــلی
05-07-2007, 09:16
سلام خدمت همه دوستان عزيز(با اجازه)
روزگاريست همه عرض بدن مي خواهند
همه از دوست فقط چشم و دهن مي خواهند
ديو هستند ولي مثل پري مي پوشند
گرگ هايي كه لباس پدري مي پوشند
آنچه ديدند به مقياس نظر مي سنجند
عشق ها را همه با دور كمر مي سنجند
خوب طبيعيست كه يكروزه به پايان برسد
عشق هايي كه سر پيچ خيابان برسد....

sise
05-07-2007, 09:47
دارم سخني با تو و گفتن نتوانم
وين درد نهان سوز نهفتن نتوانم
تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم كه شنفتن نتوانم
شادم به خيال توچو مهتاب شبانگاه
گردامن وصل تو گرفتن نتوانم
چون پرتو ماه ايم وچون سايه ديوار

شعر جالبی بود hamishebahar

magmagf
05-07-2007, 10:10
روز و شب عاشق بنالد در جهان از عشق يار
لا فتي الا علي لا سيف الا ذوالفقار
گفته بودي دلبرا گفته بودي دلبرا
ديدار ما زود است و زود
انتظارم چون سر آيد انتظارم چون سر آيد
سر در آرم روز و شب

عــــلی
05-07-2007, 10:14
بوسه بر عكست زنم ترسم كه قابش بشكند.
قاب عكس توست اما شيشه ي عمرمن است
بوسه بر مويت زنم ترسم كه تارش بشكند.
تارموي توست اما ريشه ي عمر من است

68vahid68
05-07-2007, 10:54
تا بر دلش از غصه غباري ننشيند
اي سيل سرشك از عقب نامه روان باش

حافظ

magmagf
05-07-2007, 11:32
شعر من رنگ چشم هاته رنگ پاک بی ریایی
بهترین رنگی که دیدم رنگ زرد کهربایی
من و گنجشک های خونه دیدنت عادتمونه
به هوای دیدن تو پر میگیریم از توی لونه !

sise
05-07-2007, 11:34
همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد

حباب وار براندازم از نشاط کلاه
اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد


حافظ

persian365
05-07-2007, 11:51
در اين سکوت بی منتها
بر سر خودم فرياد می زنم
و در اين هياهوی پوچ
در دل آرام می گيرم

ٍسلام دوستان

sise
05-07-2007, 12:00
من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد

تا به غایت ره میخانه نمی‌دانستم
ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد

زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز
تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد

فعلا

G-girl
05-07-2007, 12:01
دارم از چشم سياهش گله چندان كه مپرس
كه چنان زو شده ام بي سرو سامان كه مپرس

mohammad99
05-07-2007, 12:06
سر عاشق که نه خاک در معشوق بود
کی خلاصش بود از محنت سرگردانی

ای نسيم سحری خاک در يار بيار
که کند حافظ از او ديده دل نورانی


دوستان ما رفتیم برا امتحان

دعا یادتون نره

magmagf
05-07-2007, 12:13
يادم آيد كه: دگر از تو جوابي نشنيدم
پاي در دامن اندوه كشيدم.
نگسستم، نرميدم.

سلام به همه اونای که اومدن
خداحافظ همه کسایی که رفتن
واروز موفقیت واسه کنکوری عزیزمون

persian365
05-07-2007, 12:17
من واقعا نمی دانم
. چقدر باید به انتظار بنشینم.
. بی آنکه بدانم ....
. کی از قله ها به قعر دره های تیره
. نورخواهی شد؟....
.
mohammad99 موفق باشي
.

magmagf
05-07-2007, 13:10
در قید غمم خاطر آزاد کجایی؟
تنگ است دلم قوت فریاد کجایی؟
کو همنفسی تا نفسی شاد برارم؟
مجنون تو کجا رفتی و فرهاد کجایی؟
ای ناوک تاثیر که کردی سفر از دل
میخواست تو را ناله به امداد کجایی؟
با ان که ز ما یچ زمان یاد نکردی
ای انکه نرفتی دمی از یاد کجایی؟
میخواستی آزرده ببینی دل ما را
اکنونکه غمت داد ستم داد کجایی؟

Payan
05-07-2007, 14:03
فرانك خانوم چرا "ي"؟:13: :46:


يارا بهشت صحبت ياران همدم است
ديدار يار نامناسب جهنم است
سعدي



محمد تو كه سراسري قبولي آزاد رفتي چي كار؟به خاطر كيك سر جلسه؟:27:
به هر حال موفق باشي چه آزاد چه سراسري

magmagf
05-07-2007, 14:05
توی تنهایی شب، غرق باشن
بفهمن جغدها بی همزبونن
بفهمن شاپرکهای سحرخیز
واسه مردن هنوز خیلی جوونن
ببینن شمع های دلربا هم
واسه پروانه ها دل می سوزونن
تموم حرفشون یک نامه اما
بترسن، نامه ها شون رو نخونن
آره، دلهایی که نا مهربونن
تو هر شهری برن بی آسمونن


ااا شما هم با "ی" مشکل دارین مگه ؟

sise
05-07-2007, 14:15
نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد

صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد

خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد

persian365
05-07-2007, 15:55
در شب تنهائي
روي گهواره ي لبهاي شما مي خوابد
كودك لالائي

Balrog
05-07-2007, 16:07
يا خواب بوده‌ام من و گم گشته است راه / يا خواب بوده آنكه مرا كرده رهنمون

magmagf
05-07-2007, 16:19
ناله اي
از سينه بركشيد
و آن سكوت كامل ساحل را آشفت
چونان نسيم
كه برگ درختان را
پنداشتي كه زمزمه سايه
در هيچ مي نشست
گفتي كه واژه ها
در حجم بي نهايت
نابود مي شدند
و باز هم سكوت
گفتم
سكوت چيست ؟،
آري سكوت تو هرگز دليل پايان نيست

G-girl
05-07-2007, 16:45
تا كي كشم عتيبت از چشم دل فريبت
روزي كرشمه اي كن اي يار برگزيده

persian365
05-07-2007, 16:47
هزار حرفه تو نگات

هزار عشقه تو صدات

دل شیدام ، همه عاشقی شو ریخته به پات



ای تو شمع روشن من

از تو روشن گلشن من

به تو می رسم دوباره

تو خیال یه ستاره



تو شبای با تو بودن

گل شب بو خونه کرده

عطرشو از تو گرفته

باغچه رو میخونه کرده



شب تو رویای تو مونده

عاشقی شو با تو خونده

پر از خاطره تو

دل ماهشو شکونده



حالا مهتاب نگات

می ریزه تو حوض کاشی

ماهی بی تابه برات

میمیره اگه نباشی



تو همه بهانه هامی

همه عاشقانه هامی

روی موسیقی لبهام

همه ترانه هامی



تو شب دلبستگی مون

یک سبد ترانه چیدم

میمیرم اگه نباشی

من تو رو تو آینه دیدم.

شاعر زهرا رشن

G-girl
05-07-2007, 16:53
من نگويم كه مرا از قفس آزاد كنيد
قفسم برده به باغي و دلم شاد كنيد

magmagf
05-07-2007, 18:22
در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را

rsz1368
05-07-2007, 19:00
ای آخرین رنج
من خفته ام بر سینه خاک
بر باد شد آن خاطر از رنج خرسند
اکنون تو تنها مانده ای ای آخرین رنج!

sise
05-07-2007, 19:09
جاده رفتن نيست
(جاده مصدر نيست)
جاده تكرار يك صيغه ي غربت بار است
جاده يك صيغه كه تكرارش
گردبادي است كه با خود خواهد برد
- كه برد!-
هر چه برگ و بر باغ دل تو
هر چه بال و پر پروانه ي پندار مرا
جاده "رفتن نيست"
جاده طومار و نواري نه وجوباري
جاده يعني رفت!
رفت!
رفت!
همين!

سلام. به مشاعره خوش آمدید

rsz1368
05-07-2007, 19:27
نه غاز کهف
نه خواب قرون
چه می بینم؟
به چشم هم زدنی روزگار برگشته ست
به قول پیر مرقند
همه زمانه دگر گشته است

sise
05-07-2007, 19:33
تنور لاله چنان برفروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد

به گوش هوش نیوش از من و به عشرت کوش
که این سخن سحر از هاتفم به گوش آمد

ز فکر تفرقه بازآی تا شوی مجموع
به حکم آن که چو شد اهرمن سروش آمد

magmagf
05-07-2007, 19:43
دلم گرفته اي هم نفس پرم شكست تو اين قفس
تو اين غبار تو اين سكوت چه بي صدا نفس نفس
از اين نامهربوني ها دارم از غصه ميميرم
رفيق روز تنهايي يه روز دستا تو ميگيرم
تو اين شب گريه مي توني پناه هق هقم باشي
تو اي همزاد هم خونه چي ميشه عاشقم باشي

G-girl
05-07-2007, 19:46
ياد باد آنكه ز ما وقت سفر ياد نكرد
به وداعي دل غمديده ي ما شاد نكرد

sise
05-07-2007, 20:14
داشتم دلقی و صد عیب مرا می‌پوشید
خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند

بر جمال تو چنان صورت چین حیران شد
که حدیثش همه جا در در و دیوار بماند

magmagf
05-07-2007, 20:33
دیدی بارون زد ورفتی
موندم و یه چتر خالی
که حالا خاطره هات شده برام یه سر پناهی
می بینم دور می شی از من
قسمتم این انتظاره
که می گه شاید بیایی
تو خیالش تو رو داره

سید محسن
05-07-2007, 20:57
هنوز در قلبم هستی
قلبی که مثل سنگ است

sise
05-07-2007, 21:44
تو ملولی و مرا طاقت تنهایی نیست
تو جفا کردی و من عهد وفا نشکستم

سعدیا با تو نگفتم که مرو در پی دل
نروم باز گر این بار که رفتم جستم

این بالایی واقعا شعر بود؟

68vahid68
05-07-2007, 22:30
من نه آن رندم كه ترك شاهد و ساغر كنم
محتسب داند كه من اين كارها كمتر كنم
من كه عيب توبه كاران كرده باشم بارها
توبه از مي وقت گل ديوانه باشم گر كنم

حافظ

rsz1368
05-07-2007, 22:40
من نمی دانم و همین درد مرا سخت می ازارد
که چرا انسان این دانا
این پیغبر
در تکاپو هایش :
چیزی از معجزه آن سو تر
ره نبردست به اعجاز محبت
چه دلیلی دارد؟
چه دلیلی دارم
که هنوز مهربانی را نشناخته است ؟
و نمی داند در یک لبخند
چه شگفتی هایی پنهان است !
من بر آنم که در این دنیا خوب بودن به خدا سهل ترین کار ات و نمی دانم که چرا انسان تا این حد با خوبی بیگانه است
و همین درد مرا می آزارد

68vahid68
05-07-2007, 22:56
در نظر بازي ما بيخبران حيرانند
من چنينم كه نمودم دگر ايشان دانند
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولي
عشق داند كه درين دايره سرگردانند

حافظ

sise
05-07-2007, 23:15
دیدار شد میسر و بوس و کنار هم
از بخت شکر دارم و از روزگار هم

زاهد برو که طالع اگر طالع من است
جامم به دست باشد و زلف نگار هم

ما عیب کس به مستی و رندی نمی‌کنیم
لعل بتان خوش است و می خوشگوار هم

وحید جان هر دوتایی که از حافظ گفتی را خیلی دوست دارم

magmagf
05-07-2007, 23:20
مده اي رفيق پندم که به کار در نبندم
تو ميان ما نداني که چه ميرود نهاني
مزن اي عدو بتيرم , که بدين قدر نميرم
خبرش بگو که جانت بدهم بمژدگاني
دل دردمند سعدي ز محبت تو خون شد
نه بوصل ميرساني نه به قتل ميرهاني

mir@
05-07-2007, 23:29
یا رب اندر دل آن خسرو شیرین انداز ««««««»»»»»» که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند

magmagf
05-07-2007, 23:34
در خواب ناز بودم شبی دیدم کسی در میزند
در را گشودم روی او ، دیدم غم است در میزند
ای دوستان بی وفا از غم بیاموزید وفا
غم با آن همه بیگانگی هر شب به من سر میزند ... !


به به اقا امیر
از این طرفها !!!!!

rsz1368
05-07-2007, 23:34
دل من دیر زمانی ست که می پندارد
دوستی نیز گلی ست
مثل نیلوفر و ناز ساقه ترد ظریفی دارد
بی گمان سنگدل است آن که روا می دارد
جان این ساقه نازک را
دانسه بیازارد

magmagf
05-07-2007, 23:37
دست هاي سرد من، دست هاي گرم تو حس حس نكردنم، مثل گريه كردنم
چشم هاي پست من، چشمهاي مست تو پلك هاي خيس من، مثل گريه كردنم
لحظه هاي چشم من، مثل ابر آسمان يا كه ابر آسمان، مثل گريه كردنم
سرد و سرد و سرد و سرد اين نگاه پر ز درد سردتر سكوت من، مثل گريه كردنم
خاطرات كوچكم مثل خواب شب گذشت درد تلخ بي كسي، راز گريه كردنم
بعد از اين نوشته ام روي قلب خسته ام حق من همين غم است، مثل گريه كردنم

Behroooz
05-07-2007, 23:40
ملكا ذكر تو گويم كه تو پاكي و خدايي

نروم جز به همان ره كه تو ام راهنمايي ....

magmagf
05-07-2007, 23:41
يكي گفت و يكي نگفت
اوني كه گفت تو بودي و اوني كه دوست دارم رو جز تو به هيچ كسي نگفت من بودم!!
يكي موند و يكي نموند
اوني كه موند تو بودي و اوني كه بي تو نمي تونست بمونه من بودم!!!
يكي رفت و يكي نرفت
اوني كه رفت تو بودي و اوني كه بخاطر تو،تو قلب هيچ كس نرفت
من بودم!!!

اینم فداکاری

Payan
05-07-2007, 23:45
مادر سنگدلت‌ تا زنده‌ است‌
شهد در كام‌ من‌ و تست‌ شرنگ‌

نشوم‌ يكدل‌ و يكرنگ‌ ترا
تا نسازي‌ دل‌ او از خون‌ رنگ‌

گر تو خواهي‌ به‌ وصالم‌ برسي‌
بايد اين‌ ساعت‌ بي‌ خوف‌ و درنگ‌

روي‌ و سينه‌ تنگش‌ بدري‌
دل‌ برون‌ آري‌ از آن‌ سينه‌ تنگ‌

گرم‌ و خونين‌ به‌ منش‌ باز آري‌
تا برد زاينه‌ قلبم‌ زنگ‌
ايرج ميرزا


بريد حالشو ببريد اين دوره زمونه گ نايابه

سلام به دوستان اهل هنر
ممنون فرانك خانوم
محمد نيستي؟امتحان چي شد؟

aftabkhanom
05-07-2007, 23:45
گل بیتا چرا اخمات توهم شد؟
چیه توهین به ذات محترم شد ؟
دیگه کوتاه کنم با یک خداحافظ
که عشق ما رسید به سد هرگز



سلام بر همگی
ببخشید دیر ویرایش کردم

sise
05-07-2007, 23:47
زحمت ما چون ز ما می پاره‌ای کم می‌کند
خرقه بفروشیم و خود را بر صراحی می‌زنیم

چنگ در دلبر زنیم آن دم که از خود غایبیم
پس نیم اکنون چو غایب چنگ در وی کی زنیم

سلام همگی

magmagf
06-07-2007, 00:02
مرا سفر به کجا مي برد ؟
کجا نشان قدم ناتمام خواهد ماند
و بند کفش به انگشتهاي نرم فراغت
گشوده خواهد شد؟
کجاست جاي رسيدن , و پهن کردن يک فرش
و بي خيال نشستن
و گوش دادن به
....
و در کدام بهار درنگ خواهي کرد
و سطح روح پر از برگ سبز خواهد شد؟

سلام به همه
شبتون خوش

aftabkhanom
06-07-2007, 00:07
دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
سینه را ساختی از عشقش سرشارترین
آنکه می گفت منم بهر تو غمخوارترین
چه دلآزارترین شد چه دلآزارترین



فرانک جونی حالت خوبه؟

sise
06-07-2007, 00:11
ناصح به طعن گفت که رو ترک عشق کن
محتاج جنگ نیست برادر نمی‌کنم

این تقواام تمام که با شاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمی‌کنم

Payan
06-07-2007, 00:12
مهمان عزيز است همچو نفس
خفه مي سازد اگر آيد و بيرون نرود
جالب بود نه؟......

sise
06-07-2007, 00:16
یاد آن عهدى كه دور از چشم زخم آسمان
با تو بودم در كنار زنده رود و مرز جى

دشمنت...

aftabkhanom
06-07-2007, 00:17
یکی شون سهم تو بود و یکی شونم مال من بود
کجا فکرشو می کردیم ، آخرش جدا شدن بود

mohammad99
06-07-2007, 00:21
سلامی چو بوی خوش آشنايی
بدان مردم ديده روشنايی


درودی چو نور دل پارسايان
بدان شمع خلوتگه پارسايی


نمی‌بينم از همدمان هيچ بر جای
دلم خون شد از غصه ساقی کجايی


سلام بچه ها
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد همه اندیشه ام اندیشه فرداست!!!!

aftabkhanom
06-07-2007, 00:23
یاد اون روزا می افتم ، با تو بودن زیر بارون
وقتی که شرمنده بودن ، پشیمون لیلی و مجنون
یاد اون شبا می افتم ، لب اون چشمه ی جاری
که گرفت از ما یه عکاس ، دو تا عکس یادگاری


سلام مگه فردا چه اتفاقی قراره بیافته
بازم ی ی ی ی ی ی ی

Payan
06-07-2007, 00:27
ياد باد آنكه نهانت نظري با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ي ما پيدا بود
حافظ



گفتم اين محمد اومدا
آخه تنها اينويزيبل تاپيكمونه:46:
سلا چطوري محمد؟چيكار كردي؟

sise
06-07-2007, 00:27
در هوای عاشقان پر می کشد با بی قراری
آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد

ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می گشاید
آن که در دستش کلید شهر پر آیینه دارد


محمد مثل شوالیه ها وارد میشود(موزیک لطفا)!!

mohammad99
06-07-2007, 00:28
دريا دريا
دريا منو صدا کن
خاک و با آب دوباره آشنا کن
>
دريا دلم گرفته
دريا دلم گرفته
منو از اين گرفتگي رها کن
رها کن رها کن رها


دريا با من حرف بزن
نذار منو موجا به ساحل بدن


سلام فرداش مجاز بود
فدای همتون ممد بشه


یه تغییری حس نکردید

sise
06-07-2007, 00:33
نام تو اول بغض بود و بعد از آن اشك
اول دلم پس ديدگانم از تو پر شد

جان جوان بودي تو و چندان دميدي
تا قلبت بخت جوانم از تو پر شد

تغییر کاملا محسوس است

Payan
06-07-2007, 00:34
در اين عالم كسي بي غم نباشد
اگر باشد بني آدم نباشد

فقط به خاطر محمد جون


محمد ويزيبل مي شود كفو برو تو كارش :33:

mohammad99
06-07-2007, 00:35
دريغا عيش شبگيري که در خواب سحر بگذشت
نداني قدر وقت اي دل مگر وقتي که درماني

ملول از همرهان بودن طريق کارداني نيست
بکش دشواري منزل به ياد عهد آساني



اواتور ما رو عوض کردید
ویزییبل هم شدیم
احتمالا فردا رپ هم گوش میدم
یوزر هم میزارم نیلوفر!!!
چه خبر فرانک کجاست؟

aftabkhanom
06-07-2007, 00:38
یادته ؟ تماس گرفتم که ببینم چی شده ؟
گفتی بعدا ، جایی ام ،‌ صحبتش اینجا نمی شه


شب خوش

sise
06-07-2007, 00:39
هر کس از مهره مهر تو به نقشی مشغول
عاقبت با همه کج باخته ای یعنی چه؟

شب خوش آفتاب

Payan
06-07-2007, 00:40
هر جا كه نقش پاي تو بر خاك مانده است
عشقت مرا به خاك همان جا كشيده است
بهادر يگانه

شب خوش


محمد دوتاي آخر رو من ازت حمايت مي كنم

اينطور موقع ها كه همه تشريف دارن چطوره به ترتيب پست بديم قاطي نشه؟ ترتيب رو هم فرانك خانوم بفرمايند(من چون از همه تازه وارد ترم نفر آخر)

گفتم شعر آخر رو بگم و خداحافظي كنم كه نشد.......
عزيزان ما رفتيم بخوابيم
شب همگي خوش

mohammad99
06-07-2007, 00:50
تا گنج غمت در دل ويرانه مقيم است
همواره مرا کنج خرابات مقام است

حافظ منشين بي مي و معشوق زماني
کايام گل و ياسمن و عيد صيام است


ابجی بگو(ترتیب رو. منظورم بود)

به نظر من به هرکس 2 دقیقه هم فقط بدیم

sise
06-07-2007, 00:58
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده من شو و برخور ز همه سیمتنان

کمتر از ذره نه‌ای پست مشو مهر بورز
تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان

محمد خوبی؟![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

mir@
06-07-2007, 01:09
ندارم دستت از دامن، به جز در خاک و آن دم هم «««««»»»»» که بر خاکم روان گردی، بگیرد دامنت گردم



به به اقا امیر
از این طرفها !!!!!

راه گم کردیم فرانک خانم !!

mohammad99
06-07-2007, 01:10
ملک در سجده آدم زمين بوس تو نيت کرد
که در حسن تو لطفي ديد بيش از حد انساني


به افتخار امیر اقا ی رو دریاب

sise
06-07-2007, 01:15
یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان
وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان

دل آزرده ما را به نسیمی بنواز
یعنی آن جان ز تن رفته به تن بازرسان

امداد غیبی

mir@
06-07-2007, 01:17
نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو «««««»»»»» که مستحق کرامت گناهکارانند

«د» بده!

magmagf
06-07-2007, 01:20
در بوستان شادی هر کس گلی بچیند
آن گل که نشکندش در بوستان من کو؟
جانان من سفر کرد با او برفت جانم
باز آمدن از ایشان پیداست آن من کو؟
هر کس بخانمانی دارند مهربانی
من مهربان ندارم نا مهربان من کو؟

نورانی نمودید !!!

قضیه این ترتیب و 2 دقیقه چیه . به منم می گید ؟

sise
06-07-2007, 01:21
و در دلم هزار ماهي بي نام و نشان آشيانه كرده
باز هم نيستي
غروب چهارشنبه
و كسي ناشناس واژه هاي علاقه را سر مي برد
و كنج آواز مردگان مي اندازد
نمي دانم
شايد آخر دنياست
كه عقربه ها به بن بست رسيده اند

mohammad99
06-07-2007, 01:22
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی

من نگويم که کنون با که نشين و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زيرک و عاقل باشی


فرانک سلام
ی رو دریاب

mir@
06-07-2007, 01:27
یاد باد آن صحبت شب ها که با نوشین لبان «««»»» بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود

البته من فرانک نیستم !!

magmagf
06-07-2007, 01:28
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز روشن خواهد شد آشکارا

بر منکرش لعنت!!!!

mohammad99
06-07-2007, 01:31
اجرها باشدت ای خسرو شيرين دهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی

خاطرت کی رقم فيض پذيرد هيهات
مگر از نقش پراگنده ورق ساده کنی

اشکال نداره
بازم ی میزاریم

sise
06-07-2007, 01:34
یغمای عقل و دین را بیرون خرام سرمست
در سر کلاه بشکن در بر قبا بگردان

ای نور چشم مستان در عین انتظارم
چنگ حزین و جامی بنواز یا بگردان

مرغابی را از آب میترسونی ممد

magmagf
06-07-2007, 01:34
نميشه غصه ما رو يه لحظه تنها بذاره
نميشه اين غافله ما رو تو خواب جا بذاره
دلم از اون دلاي قديميه از اون دلاست
كه مي خواد عاشق كه شد پا روي دنيا بذاره

mir@
06-07-2007, 01:40
هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز ««««»»»» نقشش به حرام ار خود، صورتگر چین باشد

sise
06-07-2007, 01:40
در راه عشق اگر سر، بر جاي پا نهاديم
بر ما مگير نكته، ما را ز دست مگرار

در فال ما نيايد جز عاشقي و مستي
در كار ما بهائي كرد استخاره صد بار

شیخ بهایی

mir@
06-07-2007, 01:43
روزی که چرخ از گِلِ ما کوزه ها کند »»»»«««« زنهار کاسه سر ما پر شراب کن

یا حق

sise
06-07-2007, 01:50
نذر و فتوح صومعه در وجه می‌نهیم
دلق ریا به آب خرابات برکشیم

فردا اگر نه روضه رضوان به ما دهند
غلمان ز روضه حور ز جنت به درکشیم

mohammad99
06-07-2007, 01:55
ملک در سجده آدم زمين بوس تو نيت کرد
که در حسن تو لطفي ديد بيش از حد انساني

چراغ افروز چشم ما نسيم زلف جانان است
مباد اين جمع را يا رب غم از باد پريشاني

sise
06-07-2007, 01:57
یکی از عقل می‌لافد یکی طامات می‌بافد
بیا کاین داوری‌ها را به پیش داور اندازیم

بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه
که از پای خمت روزی به حوض کوثر اندازیم

mohammad99
06-07-2007, 02:03
مرا گر تو بگذاری ای نفس طامع
بسی پادشايی کنم در گدايی

بياموزمت کيميای سعادت
ز همصحبت بد جدايی جدايی

sise
06-07-2007, 02:07
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم
بر سر تربت من با می و مطرب بنشین
تا به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم
شب خوش

mohammad99
06-07-2007, 02:12
من ار چه حافظ شهرم جوی نمی‌ارزم
مگر تو از کرم خويش يار من باشی

شب خوش
باز م بده

saye
06-07-2007, 02:36
یارم از قافیه و شعر و غزل می گویم

دست و رو با غم هجران تو برمی شویم


گر به بستان دلت هر نفسی می آیم

در پی شاخه گلی در دل تو می جویم
...

mohammad99
06-07-2007, 02:40
من آن مسکين تذروبي پرستم من آن سوزنده شمع بي‌سرستم
نه کار آخرت کردم نه دنيا يکي خشکيده نخل بي‌برستم


سلام
فکر کنم اولین باره با موسس تاپیک دارم هم پست میشم
خوشحال شدیم

Marichka
06-07-2007, 03:01
ما را ز منع عقل مترسان و مي بيار
كان شحنه در ولايت ما هيچ كاره نيست

از چشم خود بپرس كه ما را كه مي كشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نيست

او را به چشم پاك توان ديد چون هلال
هر ديده جاي جلوه ي آن ماه پاره نيست

فرصت شمر طريقه ي رندي كه اين نشان
چون راه گنج بر همه كس آشكاره نيست

نگرفت در تو گريه ي حافظ به هيچ رو
حيران از آن دلم كه كم از سنگ خاره نيست

saye
06-07-2007, 03:04
salam
manham khoshhalam ke ba shoma ham post shodam
omoidvaram hamishe shad va moafagh bashid.
.....................
تا زدم یه جرعه می از چشم مستت
تا گرفتم جام مدهوشی ز دستت
شد زمین مست آسمان مست
بلبلان نغمه خوان مست
باغ مست و باغبان مست
...

Marichka
06-07-2007, 03:09
تا مگر همچو صبا باز به كوي تو رسم
حاصلم دوش به جز ناله ي شبگير نبود

آن كشيدم ز تو اي آتش هجران كه چو شمع
جز فناي خودم از دست تو تدبير نبود

آيتي بود عذاب انده حافظ بي تو
كه بر هيچكسش حاجت تفسير نبود

magmagf
06-07-2007, 06:04
در اين غم زار جاودانه ي جنون
بر پيشخوان منحني داغ
ما خوابيده ايم در بيداري زمان
مرده ايم در لحظه هاي ميعاد
يادگاري هايمان را بر تابوت هاي تنگ خويش
حک کرده ايم

saye
06-07-2007, 07:36
"ماه را نشانه رفتند

آواز را نشانه رفتند
پرواز را نشانه رفتند
دیگر چه مانده برای خیالبافی ما ؟! "
...

magmagf
06-07-2007, 07:50
آسماني و من ريشه در زمين دارم
هميشه فاصله اي هست-داد ازاين دارم

قبول کن که گذشته ست کار من از اشک
که سال هاست به تنهايي ام يقين دارم

تو نيز دغدغه ات از دقايقت پيداست
مرا ببخش اگر چشم نکته بين دارم

بخوان و پاک کن و اسم خويش را بنويس
به دفتر غزلم هرچه نقطه چين دارم

کسي هنوز عيار ترا نفهميده ست
منم که از تو به اشعار خود نگين دارم

G-girl
06-07-2007, 09:32
ما ز ياران چشم ياري داشتيم
خود غلط بود آنچه ما پنداشتيم

mir@
06-07-2007, 09:41
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

magmagf
06-07-2007, 09:51
من خودم می جنگم
با همه طوفان ها
با برف ها ، باران ها
هرچه نسیم بهاران است به منزل آرم
بعد از این،بهار است که در وجودم خانه خواهد کرد
و من شادم
می خندم
غم را به دست باد می سپارم

عجب خطی!!!!

mohammad99
06-07-2007, 10:58
ملول از همرهان بودن طريق کارداني نيست
بکش دشواري منزل به ياد عهد آساني


یکی به من ه بده

mir@
06-07-2007, 10:59
هر چند آزمودم، از وی نبود سودم«««««««»»»»»»»من جَرَبِ المجرب، حلت به الندامه!


چرا «ه» ؟

mohammad99
06-07-2007, 11:02
همه دخترا پستن
همشون دورو هستن
من خستم
بس من بازنده بودم و شکستم
امیر!! گوش کن اين حرفاي واقعي رو
باش يه کم تو واقع بين و توبه کن
بي خيال عاشقي شو
از اين مشکلات واسه همه پيش مياد
اما بدون که اصلا دختر مهم نيست زياد
پس بيا پس بزن پس بيا

mir@
06-07-2007, 11:06
ای محمد این جوری فکر نَوَکن !!
دختر خوبم زیاده، توبه کن !!!

rsz1368
06-07-2007, 11:12
نگاه منجمدش را نگاه می کردم
تنم ازین همه ردی به خویش می پیچید
دلم ازین همه بیگانگی فرو پاشید

sise
06-07-2007, 11:51
در این شب یلدا ز پی ات پویم
به خواب و بیداری سخنت گویم
تو ای پری کجایی ؟!

مه و ستاره درد من می داند
که همچو من پی تو سرگرداند
شبی کنار چشمه پیدا شو
میان چشم من هویدا شو

هوشنگ ابتهاج(سایه)

68vahid68
06-07-2007, 12:22
وصال روي جوانان غنيمتي دانيد
كه در كمينگه عمرست مكر عالم پير

واقعا اين حافظ چه كرده

magmagf
06-07-2007, 12:47
رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌هاي دگر هم،
نه گرفتي دگر از عاشق آرزده خبر هم،
نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم ...
بي‌تو، اما، به چه حالي من از آن كوچه گذشتم!

sise
06-07-2007, 13:56
مو آن آزرده‌ی بی خانمانم
مو آن محنت نصیب سخت جانم

مو آن سرگشته خارم در بیابون
که هر بادی وزد پیشش دوانم

بابا طاهر

Payan
06-07-2007, 14:04
مگردان سر از دين و از راستي
كه خشم خدا آورد كاستي
فردوسي

sise
06-07-2007, 14:14
یا رب امان ده تا بازبیند
چشم محبان روی حبیبان

درج محبت بر مهر خود نیست
یا رب مبادا کام رقیبان

ای منعم آخر بر خوان جودت
تا چند باشیم از بی نصیبان

حافظ نگشتی شیدای گیتی
گر می‌شنیدی پند ادیبان

68vahid68
06-07-2007, 14:44
ناصح به طنز گفت حرام است مي نخور
گفت به چشم و ،گوش به هر خر نمي كنم
شيخم به طيره گفت كه رو ترك عشق كن
محتاج جنگ نيست برادر نمي كنم

حافظ

mir@
06-07-2007, 14:57
می ده که گرچه گشتم، نامه سیاه عالم «««««»»»»» نومید کی توان بود، از لطف لایزالی؟

magmagf
06-07-2007, 15:51
یاور همیشه مؤمن
تو برو سفر سلامت
غم من نخور که دوری
برای من شده عادت
ای طلوع اولین دوست
ای رفیق آخر من
به سلامت ، سفرت خوش
ای یگانه یاور من

persian365
06-07-2007, 16:05
نگاههای سرد در نگاههای سنگین،
کورمال کورمال روی یخ.
همه مواظبند که نیافتند و نشکنند.
همه از طناب آویزانند، آنها را از زمین رهایی نیست،
و روی زمین با دقت راه می روند،
مبادا که چند لحظه روی هوا باشند،
وقتی راه می روند.
و باز راه می روند،
پشت به درختان که نظاره گرند،
و آنها، مثل همیشه،
دست دراز کرده و به ما می خندند،
« هی آنها را نگاه کن.»

سلام دوستان

magmagf
06-07-2007, 16:18
نور چشمت پيچيد
دشت آرام گرفت
برگی از شاخه چکيد
از زمين کام گرفت
بستر سبز عبور زير پايت می خفت
و دلم آهسته با دلت گل می گفت

سلام

persian365
06-07-2007, 16:22
تا گلو برده فرو
روزگارم زير و رو.
پاتق فرياد بود
شام سرد آبرو

mohammad99
06-07-2007, 16:49
و همچنان که پيش می آید
ستاره های اکليلی، از آسمان به خاک می افتند
و قلب های کوچک بازيگوش
از حس گريه می ترکند.



سلام
امیر شعرت بسیار زیبا بود

G-girl
06-07-2007, 16:59
ديريست كه دلدار پيامي نفرستاد
ننوشت سلامي و كلامي نفرستاد

magmagf
06-07-2007, 17:06
در چهره ام ببين مرگ را
ما مسافران تقديريم
سر روي زانوهاي عشق نهاديم
بي سر شديم
پا در گذرگاه يار نهاديم
بي پا شديم
دستي به گيسوان باد کشيديم
بي دست شديم
ولي هستيم
مي رويم
تا نا کجا
تا گم شدن در کوچه هاي خلوت خاک
تا هر چه بوي کافور و سدر
تا نقش فرياد بر لب هاي سکوت
اين گونه تا خلسه ي جاودان عشق
تا بي کران جاده ي زمين
خويش را بدرقه مي کنيم

mohammad99
06-07-2007, 17:08
من آن نگين سليمان به هيچ نستانم

که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد


سلام
فرانک چی کار کنم
چی بزرم؟

persian365
06-07-2007, 17:12
در پی قلبی زلال و پاک و ناب
. آشنا با رنگ عشق
. کو شناسد قدر مهر و عاطفت را
. در به در
. این سو به آن سو
. رفته ام منزل به منزل

hishki69
06-07-2007, 17:34
لب های تو اندوخته ی آب حیات است
اسراف نکن اینهمه در مصرف خنده

Alireza_SA
06-07-2007, 17:41
همراه نیک فطرت ... آید مرا خجالت
تاپیک شعر و اینجا؟ هان! نیست این عدالت
در انجمن مکانی ست بهر ادب و لیکن
شعر است در تفرق . .. این معدن ملالت
کاش انتقال یابد ... بآنجا که تا همیشه
شعر و سخن چو باران جاری شود ز ملت

واقعا درست نیست که مشاعره -این بخش جدا نشدنی از ادبیات - در انجمن متفرقه باشد و جای خالی آن هر روزه در انجمن ادبیات و علوم انسانی احساس شود

magmagf
06-07-2007, 17:54
تا مدرسه و مناره ویران نشود
این کار قلندری به سامان نشود
تا ایمان کفر و کفر ایمان نشود
یک بنده حقیقة مسلمان نشود

محمد جان من که جواب پی ام رو دادم
یکی از اون دو تا لطفا

G-girl
06-07-2007, 17:57
در نمازم خم ابروي تو با ياد آمد
حالتي رفت كه محراب به فرياد آمد

mohammad99
06-07-2007, 17:59
دايم گل اين بستان شاداب نمی‌ماند
درياب ضعيفان را در وقت توانايی

ديشب گله زلفش با باد همی‌کردم
گفتا غلطی بگذر زين فکرت سودايی



بر روی دو چشمم

magmagf
06-07-2007, 18:00
یه وقتی که من نبودم بی خبر از اینجا نری
بدون یه خداحافظی پر نزنی تنها نری
به موقعی فکر نکنی دلم واست تنگ نمیشه
فکر نکنی اگه بری زندگی کمرنگ نمیشه
اگه بری شبا چشام یه لحظه هم خواب ندارن
آسمونای آرزو یه قطره مهتاب ندارن
راستی دلت میآد بری بدون من بری سفر
بعدش فراموشم کنی برات بشم به رهگذر



محمد بازم که "ی" !!!!!!!!!!!!
چشمت بی بلا

mohammad99
06-07-2007, 18:06
رفيقان چنان عهد صحبت شکستند
که گويی نبوده‌ست خود آشنايی

مرا گر تو بگذاری ای نفس طامع
بسی پادشايی کنم در گدايی



اخ ببخشید اصلا حواسم نبود

magmagf
06-07-2007, 18:21
يه روزي مثل تموم قصه ها، قصه دختر و من به سر رسيد
رفتم و رفت و تموم شد عاقبت، هر كدوم دنبال قصه جديد
حالا من موندم و ديواري عزيز، سايه مو جا ميده هر شب تو تنش
عاشقونه منو بخشيده و باز، دوباره سايه شده همسخنش
حالا بازم تو شباي تنهايي م، منم و سايه م و ديوار بلند
تو بدون كه سايه ها رفتنين، نازنين! دل رو به سايه ها نبند

mir@
06-07-2007, 18:35
دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن «««««»»»»» در کوی او گدایی، بر خسروی گزیدن

mohammad99
06-07-2007, 18:37
نگارا بر من بی‌دل ببخشای
و واصلنی علی رغم الاعادی

حبيبا در غم سودای عشقت
توکلنا علی رب العبادی



شخص به ما دل نمیبنده-چه برسه به سایش

عــــلی
06-07-2007, 18:59
سلام به همه عزیزان خسته نباشین یه روز نمیام مثل اینکه اینجا بچه ها پر کارن(ببخشید زیاد حرف زدم)

يه سنگ كافيست براي شكستن يه شيشه!
يه جمله كافيست براي شكستن يه قلب!
يه ثانيه كافيست براي عاشق شدن!
يه دوست مثل تو كافيست براي تمام زندگي

magmagf
06-07-2007, 19:01
يكي بود و يكي نبود
اوني كه بود تو بودي و اوني كه نبود من بودم!!!
يكي آورد و يكي نياورد
اوني كه آورد تو بودي و اوني كه بي تو به هيچ كسي ايمان نياورد من بودم!!!
يكي برد و يكي نبرد
اوني كه برد تو بودي و اوني كه دل به تو باخت من بودم!!!


سلام .حال شما ؟

عــــلی
06-07-2007, 19:01
در نمازم خم ابروي تو با ياد آمد
حالتي رفت كه محراب به فرياد آمد

سلام دوست عزیز یه درخواست داشتم ممنون میشم قبول کنی یه خورده حجاب آواترت رو بیشتر کن (ناراحت نشی ها فقط یه خواهشه)
با تشکر.

عــــلی
06-07-2007, 19:03
يكي بود و يكي نبود
اوني كه بود تو بودي و اوني كه نبود من بودم!!!
يكي آورد و يكي نياورد
اوني كه آورد تو بودي و اوني كه بي تو به هيچ كسي ايمان نياورد من بودم!!!
يكي برد و يكي نبرد
اوني كه برد تو بودي و اوني كه دل به تو باخت من بودم!!!


سلام .حال شما ؟


سلام دوست عزیز ممنونم.
شما خوبین.

من آن خزان زده برگم كه باغبان طبيعت رانده مرا به جرم چهره زردم. طبيعت شاداب زمين سرمست همه با يار خود هستند و من تنهاي تنها زتو خواهش كنم مرو هرگز زپيشم كه من ديوانه مي شم. همه هستي من فقط تو هستي دوستت دارم هرجا كه هستي.

persian365
06-07-2007, 19:08
يه زماني نور اميد بودي تو شباي بي ستارم
حالا نوري نمونده تو شبام من موندمو اون شب

magmagf
06-07-2007, 19:13
برای هزارمین بار پا بر راه هزارها ساله می گذارم
روبه سوی خانه ات
ای مهربان
انتظار فشار قلب است و اشک خستگی نگاه
پاهای من خوارند یا راه خانه تو دور
دلم اما آشفتهء دیدار

ممنون

persian365
06-07-2007, 19:16
راه اين خانهء تاريک به بند افسردهء باران
. اشک است و مرگ
. شمع است و سوز
. نور است و ناهماهنگی دلهای خونين
. قرمزهای باران

عــــلی
06-07-2007, 19:30
نمي بخشمت ....
بخاطر تمام خنده هايي كه از صورتم گرفتي ....
بخاطر تمام غمهايي كه بر صورتم نشاندي ....
نمي بخشمت .... بخاطر دلي كه برايم شكستي .... ..
بخاطر احساسي كه برايم پرپر كردي .....
نمي بخشمت ....
بخاطر زخمي كه بر وجودم نشاندي .....
بخاطر نمكي كه بر زخمم گذاردي ....
و مي بخشمت بخاطر عشقي كه بر قلبم حك كردي

mohammad99
06-07-2007, 19:31
یک پنجره برای من کافیست
یک پنجره به لحظه ی آگاهی و نگاه و سکوت
اکنون نهال گردو
آنقدر قد کشیده که دیوار را برای برگ های جوانش
معنی کند
از آینه بپرس
نام نجات دهنده ات را
آیا زمین که زیر پای تو می لرزد
تنهاتر از تو نیست ؟
پیغمبران ، رسالت ویرانی را
با خود به قرن ما اوردند
این انفجارهای پیاپی،
و ابرها مسموم ،
آیا طنین آیه های مقدس هستند؟
ای دوست، ای برادر ، ای همخون
وقتی به ماه رسیدی
تاریخ قتل عام گل ها را بنویس.

persian365
06-07-2007, 19:34
سايه ی نگاه تو

روشنايی را

چنان به تصوير می کشد

که گويی هميشه در تاريکی بوده ام

عــــلی
06-07-2007, 19:37
من از طرح نگاه تو اميد مبهمي دارم/ نگاهت را نگير از من كه با آن عالمي دارم

magmagf
06-07-2007, 19:41
مادرم در گوش من چيزي نگفت:
جمله اي از روي ياد؛
اسم شب را مادرم يادم نداد
بايد از اين عمق شب رد ميشدم
اسم شب، چيزي شبيه من نبود
مادرم ماند و قناعت كرد به تاريكي محض
رفتم و ماند و نشست و شعر ماندن را سرود

mohammad99
06-07-2007, 19:46
دعای صبح و آه شب کليد گنج مقصود است
بدين راه و روش می‌رو که با دلدار پيوندی

sise
06-07-2007, 19:55
یک دل بنما که در ره او
بر چهره نه خال حیرت آمد

نه وصل بماند و نه واصل
آن جا که خیال حیرت آمد

از هر طرفی که گوش کردم
آواز سال حیرت آمد

سلام به هر که هست

عــــلی
06-07-2007, 20:00
سلام Sise عزیز.خسته نباشی.

در ميان همه گل گشتم و عاشق نشدم
در عجب بودم كه تورا ديدم و ديوانه شدم
تا كجا بايد سفر كرد تا به كي بايد دويد
از كجا بايد گذر كرد تا به شهر تو رسيد
گفتي كه طبيب دل هر بيماري پس طبيب دل من باش
كه بيمار توءم گر همسفر عشق شدي مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فكر خطر باش

sise
06-07-2007, 20:07
شعرم از ناله ی عشاق غم انگیزتر است
داد از آن زخمه که دیگر ره بیداد گرفت

سایه ! ما کشته ی عشقیم ، که این شیرین کار
مصلحت را ، مدد از تیشه ی فرهاد گرفت

magmagf
06-07-2007, 20:14
تو در قلب من بودی
مثل زنبقی در دل کوه
من تنها نبودم
که باد دوست من بود
و بر نی
تو را می آورد
از پشت دیوار و نرده و کوه
دشنه ات را بردار
کهرت را زین کن
مردی و مرگ برازنده ات

hishki69
06-07-2007, 20:14
تو را چون من پریشان افریدند
اسیر دست دوران افریدند
تو را گیسو پریشان و مرا دل
چو پایت ارزویم ماند در گل

sise
06-07-2007, 20:20
لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح
داغ دل بود به امید دوا بازآمد

چشم من در ره این قافله راه بماند
تا به گوش دلم آواز درا بازآمد

lahij_web
06-07-2007, 20:31
دلا خو كن به تنهايي كه آن هم عالمي دارد
و از تن ها گريزان باش كه از آنها بلا خيزد !
( يه جورايي فك كنم شعر رو خراب كردم ! :5: )

hishki69
06-07-2007, 20:33
درخت را به نام برگ
بهار را به نام گل
ستاره را به نام نور
کوه را به نام سنگ
دل شکسته ی مرا به نام عشق
عشق را به نام درد
مرا به نام کوچکم صدا بزن

sise
06-07-2007, 20:43
نهان در دل کوه
غنچه ای سرخ
نهان در دل مه
هیچکس
در پی روح جوان تو نبود
نگران همه بودی اما
هیچکس
نگران تو نبود ...

mohammad99
06-07-2007, 20:57
دريغا عيش شبگيري که در خواب سحر بگذشت
نداني قدر وقت اي دل مگر وقتي که درماني

سلام جلال

عــــلی
06-07-2007, 21:10
يک نفر...
يک جايي...
تمام رؤيايش لبخند توست وزماني که به تو فکر ميکنه احساس ميکنه که زندگي واقعا با ارزشه
پس هر گاه احساس تنهايي کردي اين حقيقت رو به خاطر داشته باش.
يک نفر ...
يک جایي...
در حال فکر کردن به توست.

mir@
06-07-2007, 21:28
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم ««««««»»»»»» تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم

sise
06-07-2007, 22:26
من که شب‌ها ره تقوا زده‌ام با دف و چنگ
این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد

بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند
پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد

magmagf
06-07-2007, 22:27
دستت رو چشات بذار
تا ۱۰۰ شمار و بر ندار
دل نزن به بی کسی
به این که جایی نرسی
پات بذار رو سرنوشت
عوض بکن هر چی نوشت
خط بکش روی صورتک
بریز بیرون غم ها پرک
حالا ببین تو آیینه
یه آدمه که راهیه

sise
06-07-2007, 22:30
هنر به دست تو زد بوسه ، قدر خود بشناس
به دست بوسي اين بندگان جاه مرو
گناه عقدهء اشكم به گردن غم توست
به خون گوشه نشينان بي گناه مرو
چراغ روشن شب هاي روزگار تويي
مرو ز آينه ي چشم سايه ، آه مرو

magmagf
06-07-2007, 22:32
وقتی ، تو با منی ...
من را ، بودن را ، ... حس می کنم ...
و شکفتن را در زندگی ...
وقتی ، تو با منی ...
اندوه ، سایه اش را می دزدد
و ابر آشنایی ، در کوچه های غربت می بارد ...
وقتی ، تو با منی ... می خندم و بودن را ... باور می کنم ...

عــــلی
06-07-2007, 22:41
مانده ام در كوچه هاي بي كسي
سنگ قبرم را نمي سازد كسي
مُردم خاكسترم را باد برد
بهترين يارم مرا از ياد برد

Payan
06-07-2007, 22:45
دل نيست كبوتر چو برخاست نشيند
از گوشه بامي كه پريديم پريديم
وحشي بافقي



چشمتون بي بلا
سلام بر جماعت هنرور‌(چه كرديد .... چند صفحه جلو رفتيد:5: )

magmagf
06-07-2007, 22:45
من از خدامه بکشم نازتو
تا بشنوم يه لحظه آواز تو
من از خدامه پيش تو بمونم
جواب حرفاتو خودم بخونم
من از خدامه بمونم ديوونت
سرم بذارم رو شهر هم نشونم

عــــلی
06-07-2007, 22:51
سلام Payan عزیز من تازه با شما آشنا می شم ارادتمندم.

مهربانا ، سايباني از جنس اشك و نياز مي خواهم تا سجاده ي دلم را در آن بگسترانم و با دستان خسته قنوتم از تو بخواهم كه بر وجود سردم نور نگاهت را بتاباني و گل هاي زيباي عشق و ايمان را بار دگر در من تازه گرداني....

sise
06-07-2007, 22:56
یک دل بنما که در ره او
بر چهره نه خال حیرت آمد

نه وصل بماند و نه واصل
آن جا که خیال حیرت آمد

از هر طرفی که گوش کردم
آواز سال حیرت آمد

بهتر نیست شعراتونو بصورت عمودی بنویسید که از شکل نثر بیرون بیاد؟

عــــلی
06-07-2007, 23:00
اوکی شد Sise جان (ولی آخه بعضیهاش متنه)

دستهايت تكيه گاهم بود و نيست
عشق تو پشت و پناهم بود و نيست
حيف! آن وقتي كه عاشق شد دلم
چيز سبزي در نگاهم بود و نيست
عشق اين سرمايه بازار دل
آب اين روي سياهم بود و نيست
ياد آن ايام مشتاقي بخير
عاشقي تنها گناهم بود و نيست

persian365
06-07-2007, 23:00
تو ديدی صعود غمم را
. و دريای تنهايی و غربتم را
. تو ديدی که اماج اندوه هايم
. و ديدی سکوت غريب دلم را

sise
06-07-2007, 23:09
ای نبخشوده گناه پدرم ، آدم ، را!
به گناهان نبخشوده قسم ، دل تنگ ام

باز با خوف و رجا سوی تو می آیم من
دو قدم دلهره دارم ، دو قدم دل تنگ ام...

نشد از یاد برم خاطره ی دوری را
باز هم گرچه رسیدیم به هم دل تنگ ام

magmagf
06-07-2007, 23:13
من قول خود مرا به تو و تو قول خودت را به من داده بودي
بدون هيچ دلواپسي ...
و لي سرنوشت مهر برگشتي به نامه سر به مهر سرنوشتمان زد و تقدير
عشقمان را به گروگان گرفت!!

مرسی پایان جان ولی من رفته بودم
دفعه بعد می ذارمش باز

عــــلی
06-07-2007, 23:14
توي ساحل روي شنها قايقي به گل نشسته
يكي با چشماي گريون گوشه اي تنها نشسته
نگاه پر اضطرابش به افق به بينهايت
ساكته اما تو قلبش داره يك دنيا شكايت
توچشاش حلقه اشكه توي قلبش غم دنيا
منتظر به راه ياره تا بياد امروز و فردا
باورش نميشه عشقش همه دنياش زير آبه
تنها مونده توي ساحل زندگي براش عذابه

magmagf
06-07-2007, 23:20
همه گاه بی تو ماندن سخت آزارم میدهد
و من با ظرفی کهنه
یاد و خاطرات با تو بودن را آب می دهم
باور تلخ نبودنت تاوان کدامین گناه بود که من باید پس بدهم؟
آخر به من هم بگو ...!!!
طاقتم زرد شد ، پس چرا گیاه آمدنت نمی روید؟
دلم می خواهد بدانم خیال تلخ جاده های آفتابی دلم را بی رهگذر گذاشت
و مرا در انتظار بهار و پاییز نشانده...!!!

sise
06-07-2007, 23:22
هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای
درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد

تنور لاله چنان برفروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد

magmagf
06-07-2007, 23:25
داستان من و تو ، افسانه ء قشنگي است.
يک افسانه قشنگ ، پايان قشنگي دارد؛ يا ندارد؟ يادم نيست.
زمان ، حافظه اش خوب است ؛ مطمئنم مي داند.
برايش صبر مي کنم ، تا افسانه ء قشنگمان را به پايان برساند.
مي داني،
من مي دانم- هر چه که پيش آيد -
هر کسي هر روز هر جايي داستان من و تو را بخواند ،
به خودش خواهد گفت :
داستان من و تو ، افسانه ء قشنگي است.

اینم شعری که یکی از بچه ها تو انجمن ادبیات گذاشته بود و به نظرم خیلی قشنگه

rsz1368
06-07-2007, 23:27
تو را به زهر شیرین خوانم ای عشق
که نامی خوش تر از اینت ندانم
وگر هر لحظه رنگ تازه گیری
به غیر از زهر شیرینت نخوانم

sise
06-07-2007, 23:31
در انتظار تو. به كه بايد پناه برد
وقتي كه پلك پنجره‌ها وا نمي‌شود
اين آسمان شب‌زده اين لحظه‌هاي تار
در غيبت حضور تو فردا نمي‌شود
بغضي كه راه حنجره‌ام را گرفته است
جز با حضور چشم تو دريا نمي‌شود


اینم شعری که یکی از بچه ها تو انجمن ادبیات گذاشته بود و به نظرم خیلی قشنگه

منتها مشکلش اینه که اگه زیر هم نمینوشت هیچ فرقی با نثر نمیکنه!

persian365
06-07-2007, 23:31
.در اعماق سکوت خود٬
. تو را جانانه می بينم
. به دور شمع شبهايم٬
. تو را پروانه می بينم
. تو ای خاتون شعر من٬
. من رنجيده را درياب
. سرود پوچ دنيا را..
.....

Payan
06-07-2007, 23:35
از آن روزي كه عالم را نهادند
به هر كس هرچه لايق بود دادند


مجددا جميعا سلام:19:


هميشه بهار عزيز ممنون ان شا ا...هميشه بهار و هميشه پيروز و هميشه سلامت و هميشه موفق باشي

magmagf
06-07-2007, 23:38
درنگاه هریک
چنبره ی ساکت بی حسی پرهولی ست
همچنان ماری افسرده زسرمای زمستانی .
وای ،
وای اگرسربردارند .
پدرانشان درمزرعه دارند دیانت می کارند .
ونگاه هریک
- فواره ای از حیرت ،
برشده تا دل افلاک –
گوئیا می گوید :
- (( ابرها ، این همه ابر ، این همه ابر ،
آخر از چیست که امسال نمی بارند ؟ ... ))



یعنی چی اقا جلال ؟ متوجه نشدم

sise
06-07-2007, 23:38
داشتم دلقی و صد عیب مرا می‌پوشید
خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند

بر جمال تو چنان صورت چین حیران شد
که حدیثش همه جا در در و دیوار بماند

منظورم اینه که قشنگه اما بیشتر شبیه نثره تا شعر.