PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : دیدار نوروزی با موسیقیدانان



Asalbanoo
21-03-2008, 17:16
ملیحه سعیدی:"قانون" ساز ناشناخته قلب من است

خبرگزاری مهر - گروه موسیقی : صدای "قانون" ملیحه سعیدی را از نوازندگی ویولن بازداشت و موجب شد تا او برای همیشه این ساز را رها کند و اینک پس از سالها زندگی و بزرگترین تفریح سعیدی نوازش قانون است.

* خبرگزاری مهر - گروه موسیقی : موسیقی را از چه زمانی آغاز کردید؟

- ملیحه سعیدی : از 4 سالگی با ساز تنبک شروع کردم. در آن زمان خواهرم سنتور و مادرم ویلن می نواخت و بعد از اینکه در تنبک نوازی راه افتادم همراه با خواهرم در برنامه تلویزیونی "کیهان بچه ها" ساز می زدم و برنامه زنده اجرا می کردیم . پس از پایان دوره ابتدایی به دلیل علاقه ام به هنر موسیقی و همچنین به درخواست خانواده ام برای ادامه تحصیل به هنرستان موسیقی رفتم و تحصیلم را با ساز تخصصی ویلن درهنرستان آغاز کردم تا اینکه یک اتفاق شیرین باعث شد پس از یک سال و نیم درس خواندن و ویلن زدن به یکباره تغییر عقیده دهم و سازم را عوض کنم.

- چه اتفاقی ؟

- یک روز صدای قانون را از پنجره یکی از کلاسها شنیدم. بعد از پرس وجوی فراوان فهمیدم صدای سازی که شنیدم قانون بوده است. بی درنگ سر کلاس رفتم و ساز را دیدم و از همان لحظه عاشق قانون شدم و خواستم که این ساز را به عنوان ساز اول و تخصصی ادامه دهم. در آن زمان استاد دهلوی به عنوان رئیس هنرستان فعالیت داشت و او مخالفت خود را رسما اعلام کرد و گفت که این ساز رپرتوار ندارد و باید ویلن را ادامه دهم.

خوب به یاد دارم که من هم از سر لج و لجبازی حاضر نشدم امتحان ویلن بدهم و از این ساز که ساز تخصصی ام بود تجدید شدم ولی در نهایت به اجبار مجبور بودم تا مقطع دیپلم ویلن بزنم، اما در کنار آن قانون را به انواع مختلف ادامه دادم و کلاسهای مختلف دیدم و در طول تمام سالهای تحصیل به این مطلب فکر می کردم که چرا نمی توان با قانون موسیقی ایرانی اجرا کرد.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

* به نتیجه هم رسیدید؟

- به دلیل علاقه بسیاری که به قانون داشتم پیشرفتهای قابل توجهی در چگونگی نواختن این ساز کردم، به این معنا که سبک نواختن قانون در آن دوران برگرفته از تکنیک موسیقی عرب با نواهای موسیقی ایران بود که استاد مفتاح به ما آموخته بود البته اساتید دیگر این روش را قبول نداشتند. بعد از اینکه وارد دانشگاه شدم نزد آقای صفت ویلن امتحان دادم و به پیشنهاد خودم خواستم که قانون را نیز امتحان بدهم .

دکتر صفت بعد از اینکه چگونگی قانون نوازی مرا دید شیوه نواختن و برگردان قانون به ملودیهای ایرانی را بسیار پسندید و توصیه کرد که قانون را به عنوان ساز اول ادامه دهم در نتیجه من هم این ساز را مانند گذشته ادامه دادم در آن دوران همزمان با دانشگاه به مرکز حفظ و اشاعه رفتم در آن دوران دکتر صفت رئیس مرکز بود و به پیشنهاد او پایان نامه ام را روی ساز قانون تاریخچه ،ساختار و ابداعاتی که روی این ساز صورت گرفته بود نوشتم .

* اولین کتاب ساز قانون را هم شما نوشتید؟

- بله در آن زمانی که قانون کار می نواختم این ساز علایم اجرایی و فرم موسیقی ایرانی نداشت و در هیچ جایی هم ثبت نشده بود از همین رو مجموع تحقیقاتی که بر این ساز انجام داده بودم را در سال 1368 در یک جلد کتاب منتشر کردم و پس از آن کتاب ردیف، ساختار و ابداعات قانون را نیز با مشکلات زیاد به چاپ رساندم.

* چه مشکلاتی ؟

- یادم هست به دلیل کم تیراژ بودن و مخاطب نداشتن کتابهای موسیقی هیچ ناشری حاضر به سرمایه گذاری نشد و خود من برای تامین این پول پیانو و تنبکم را فروختم و خودم هزینه کردم ولی همچنان با اشتیاق ادامه دادم تا اینکه در سال 67 اولین تکنوازی قانون را با عنوان " دلنوا" در زمینه موسیقی فولکلور را نیز روانه بازار کردم و بعد از آن فرامرز پایور نامه محبت آمیزی نوشت و عنوان کرد که در نواختن این ساز پیشرفت کرده ام در واقع نامه ایشان دلگرمی خوبی برای انجام کارهای بعدی من بود.

* گروه نیریز از کجا آمد ؟

- قبل از سال 67 مجموع کنسرتهایی به شکل خانگی برگزار می کردم تا اینکه وزارت ارشاد به فکر برگزاری کنسرتهایی ویژه بانوان افتاد و من هم همان گروه را ویژه بانوان به تالار وحدت بردم و پس از آن گروه را گسترده تر کردم و گروه موسیقی نیریز آقایان و خانمها هم تشکیل دادم و کنسرتهای متعددی را با این گروه در داخل و خارج از ایران برگزار کردم و همواره سعی کردم با این گروه،معرف موسیقی درست ایرانی باشم و در این میان ساز قانون بیش از هر عنوانی مد نظرم بود.

*با این تفاسیر قانون ساز مهجور مانده ای است ،چرا؟

- ساز قانون از دوران باستان و از عصر آشوریان به شکلهای مختلف وجود داشته و در طول تاریخ تغییر شکل داده تا به صورت امروزی در آمده است ولی قدمت این ساز در ایران به حدود 20 سال می رسد من از 16 سالگی این ساز را به شکل تخصصی کار می کردم و در سال 1355 به صورت جدی در هنرستانها مورد قبول قرار گرفت و هم اکنون هم تا مرحله کارشناسی ارشد پیش رفته است و به عقیده من یکی از دلایل مهجور ماندن این ساز ریشه داشتن آن در موسیقی عربی است و بعدها به نواهای ایرانی برگردان شد ؛ ضمن استاد ساز ساز برای قانون وجود نداشت.

* اگر به عقب برگردید باز هم موسیقی را انتخاب می کنید؟

- من باستان شناسی و کلا فعالیتهای تحقیقاتی و البته موسیقی را بسیار دوست دارم و اگر به گذشته برگردم باز هم قانون را انتخاب می کنم چون به این ساز عشق و علاقه خاصی دارم قبل از اینکه من فرزندانم راداشته باشم سازم را داشتم و با او زندگی کردم و پاره ای از تن من است درست مثل یک قلب تپنده.

* حرف آخر ...

- از نوع تصمیم گیریهایی که برای هنر موسیقی گرفته می شود دلخور هستم ، ولی امیدوارم در سال جدید همه هنرمندان، مسئولان و دست اندرکاران امور فرهنگی قدر و ارزش هنر موسیقی بیشتر را درک کنند.

Asalbanoo
23-03-2008, 13:50
خبرگزاری مهر - گروه موسیقی: مجید کیانی نوازنده سنتور گفت : موسیقی ما در صدای سازها، فواصل و ملودیهایی که دارد تاثیر گرفته از طبیعت است، طبیعتی که تجلی روح خداوند است .

*خبرگزاری مهر - گروه موسیقی : چرا هنر موسیقی را پیشه خود برای زندگی انتخاب کردید؟

- مجید کیانی : از دوران کودکی ارتباط عجیب و غریبی با طبیعت داشتم و هر زمان که به آن دوران فکر می کنم تنها روزهای خوش قدم زدن در گندم زارهای اطراف خانه پدری ام و یا شبهای پرستاره را به یاد می آورم و انگار به جای آدمیزاد با خاک ، باد، درخت و زمین ارتباط بیشتری برقرار می کردم و درست به دلیل همین گشت و گذار در دل طبیعت بود که موسیقی را شناختم و تصمیم گرفتم که این هنر را یاد بگیرم البته ناگفته نماند که مدتی بین موسیقی و نقاشی سرگردان بودم.

*سرگردان ؟

- همان اندازه که موسیقی را دوست داشتم نقاشی کردن را نیز دوست داشتم. در واقع، دیدن طبیعت و تصویر کردن آن بر روی کاغذ سفید برای من بسیار لذت بخش بود به همین دلیل برای اینکه نقاشی را شروع کنم به یک فروشگاه لوازم والتحریر رفتم تا وسایل نقاشی مثل رنگ روغن، آب رنگ بخرم و نقاشی را شروع کنم. وقتی به ویترین فروشگاه نگاه می کردم و هرچه سعی می کردم وارد مغازه شوم و وسایل مورد نیازم را تهیه کنم نتوانستم. درنتیجه پس از این پا و آن پا کردنهای فراوان پشیمان برگشتم و در همان دوران نوجوانی به خودم گفتم که اگر این وسایل را بخرم حتما نقاش می شوم و موسیقی را نمی توانم ادامه دهم به همین دلیل بود که موسیقی را به برای همیشه برگزیدم.

*چطور شد از میان سازهای موسیقی ایران سنتور را انتخاب کردید؟

- دو دایی داشتم که یکی از آنها نی و دیگری ویلن می زد اما هیچ یک از این سازها را دوست نداشتم ولی از تنبک خوشم می آمد در ابتدا هم تنبک زدن را شروع کردم ولی خیلی زود متوجه سازی ذوزنقه ای شکل با جعبه ای بسیار زیبا شدم و به نظرم آمد سازی با ابهت و ریشه دار است و از همه مهمتر شیوه نواختن آن و نوع صدایی که ایجاد می کرد را بسیار دوست می داشتم. در واقع، زخمه ها و ضربه های آهنگینی که به این ساز وارد می شد دل مرا برده بود. در آن دوران که 10 سال بیشتر نداشتم تصمیم گرفتم خودم سازم را بسازم. تخته ای بزرگ برداشتم و با ابزار نجاری شکل هندسی سنتور را تراشیدم و چون سیم نداشتم با نخ قرقره اتصالات را به هم وصل کردم و زیر هر رشته نخ موانع و یا همان خرک های امروزی را کار گذاشتم و توانستم آهنگی را با آن بزنم و همین علاقه و انگیزه باعث شد تا با یکی از داییها به مغازه ساز فروشی و یک سنتور بخرم.

*نخستین استاد سنتور شما چه کسی بود ؟

- پس از خرید سنتور مدتهای مدید دنبال معلم خوب گشتم تا اینکه توانستم استاد عباس زندی را که نوازنده خوب سنتور بود و در رادیو ساز می زد را پیدا کنم و مدتی را نزد ایشان موسیقی یاد گرفتم اما بعد احساس کردم که آن نوع موسیقی که من می خواهم آن چیزی نیست که در حال حاضر آموزش می بینم، در نتیجه پس از تحقیقهای بسیار به هنرستان شبانه موسیقی معرفی شدم و در آنجا اسامی اساتید بزرگی چون عبدالله خان دوامی، علی اکبرخان شهنازی،فرامرز پایور،علی تجویدی،رحمت الله بدیعی را دیدم که در هنرستان تدریس می کردند وقتی اسامی این استادان را دیدم احساس امنیت و آرامش کردم چرا که در رادیو و تلویزیون آن زمان مدام اسامی آنها را می شنیدم و آروز داشتم که از این عزیزان موسیقی یاد بگیرم. بنابراین ورود به هنرستان شبانه روزی برای من یک افتخار بود از همین رو در این مرکز موسیقی را با ردیفهای استاد صبا در نهایت آرامش و آسودگی خیال شروع کردم.

*همزمان با موسیقی رشته دیگری هم تحصیل می کردید؟

- بله من در نوبت صبح در رشته علوم طبیعی و یا همان علوم تجربی فعلی تحصیل می کردم و شبانه موسیقی می خواندم، اما همه زندگی من موسیقی بود و لاغیر در واقع به طور همزمان دو مدرک از هنرستان موسیقی و دبیرستان دریافت کردم.

* بعد از پایان تحصیلات متوسطه باز هم موسیقی را ادامه دادید؟

- خوشبختانه پس از گذراندن دوران سربازی گروه موسیقی دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران تاسیس شد و توانستم پس از آزمون در این دانشکده تحصیل کنم در تمام دوران تحصیل در این دانشکده اتفاقهای عجیب و غریبی برای من افتاد که تا اندازه ای تعیین کننده راه و مسیر شیوه نوازندگی ام بود.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

*چطور؟

- دوستی داشتم به نام فریدون مرادی که کارمند رادیو بود و موسیقی هم می خواند. یک روز از من دعوت کرد به خانه اش بروم تا به اتفاق هم به یک صفحه قدیمی گوش دهیم وقتی صفحه را شنیدم حالم دگرگون شد و به جرأت می گویم که در تمام دوران تحصیل در هنرستان و دانشکده موسیقی چنین صدایی تا آن زمان نشنیده بودم و انگار از همان کودکی دنبال چنین صدایی بودم. صدای ساز این صفحه قدیمی آن قدر مرا تحت تاثیر قرار داد که تصمیم گرفتم موسیقی را از نقطه صفر شروع کنم. خلاصه اینکه صفحه را گرفتم و تمام نتها را با دست نوشتم و نغمه نگاری کردم ، ولی وقتی مجموع نتها را می زدم با آنچه در صفحه می شنیدم بسیار متفاوت بود درست مثل اینکه آنچه من از صفحه قدیمی می شنیدم مثل یک چراغ روشن بود وآنچه من با همان ترکیب می زدم چراغی خاموش بود.

*با این چراغ خاموش چه کردید؟

- این موضوع را با استاد برومند در میان گذاشتم و وقتی مشخصات آهنگ را بیان کردم و گفتم مجموع نتها را در دستگاه شور زده است بلافاصله گفت که صدای ساز حبیب سماعی را شنیدم و در ادامه نیز متذکر شد که 12 سال نزد سماعی شاگردی کرده است. وقتی حرفهای نورعلی خان برومند را شنیدم دریافتم که استاد دلخواهم را پیدا کردم و می توانم با برومند مشکلاتم را حل کنم و این در حالی است که تا قبل از این مجموع درسهای استاد برومند را نمی توانستم بپذیرم ولی از آن بعد شاگردی ایشان را کردم چرا که احساس می کردم نزد حبیب سماعی ساز می زنم بنابراین چهارسال دانشگاه نزد ایشان تحصیل کردم و بلافاصله به استخدام مرکز حفظ و اشاعه درآمدم و استاد برومند در این مرکز به عنوان استاد راهنما فعالیت می کرد.

پس از کناره گیری آقای برومند از مرکز حفظ و اشاعه من هم نتوانستم آنجا بمانم و این در حالی بود که حدود یک سال قبل محمدرضا لطفی و ناصر فرهنگ فر از مرکز حفظ و اشاعه بیرون آمده بودند و پس از آن استاد برومند از ما سه نفر دعوت کرد تا با ایشان کار کنیم فرصت بی نظیری به دست آوردم چراکه در تمام سالهای تحصیل در دانشگاه و یا حتی زمانی که در مرکز حفظ و اشاعه کار می کردم به اندازه دوسالی که نزد برومند شاگردی کردم برای من مفید نبود من در این دو سال نه تنها موسیقی بلکه با روح والای این هنر نیز آشنا شدم .

*چطور شد نزد استاد دوامی کار کردید؟

- یکی از زیباترین روزهای زندگی من برنامه موسیقی شیراز بود که آقای برومند سرپرست گروه موسیقی آن برنامه را عهده دار بود. دو سال به درخواست استاد در فستیوال حضور داشتم اما به دلیل علاقه ای که به موسیقی ردیف دستگاه داشتم و از آنچه که معتقدم اساس موسیقی ما تکنوازی و مدلاسیون در دستگاههای مختلف است تصمیم گرفتم تکنوازی سنتور را به طور حرفه ای در هفت دستگاه موسیقی آغاز کنم بنابراین از برومند خواستم تا مرا معاف کند و بعد از آن در شیراز حدود 20 دقیقه اجرای تکنوازی برای من در نظر گرفت.

فرصت خوبی پیدا کردم و توانستم ماهور را با برومند کار بکنم . بعد از آن به دلیل بیماری و کسالت استاد از ایشان اجازه گرفتم که نزد خدمت آقای دوامی کار کنم تا با لحن های آواز و زیباییهایی که در کار او وجود دارد آشنا شوم و خوشبختانه نتایج مثبتی دستگیرم شد و هر روز آن نیز خاطره ای زیبا و دوست داشتنی بود. حدود دو سال در خدمت ایشان موسیقی آموختم و در این مدت یک درس بزرگ از استاد گرفتم که هیچ وقت فراموش نمی کنم.

*چه درسی ؟

- یکی از دل نگرانیهای همیشگی من این بود که با وجود انواع و اقسام موسیقی و تاثیرپذیری مخاطب، تکلیف موسیقی ردیف دستگاهی ما چه می شود و من همین سئوال را از استاد دوامی پرسیدم و ایشان در کمال آرامش به من چنین پاسخ گفت : " تا زمانی که طبیعت وجود دارد این موسیقی هم پایدار خواهد ماند" و این نکته برای من جالب بود طبیعتی که آقای دوامی از آن یاد کرد طبیعت بدون خدا نبوده و نیست و حالا پس از سالها کار به حرف استاد رسیدم و معتقدم که موسیقی ما در صدای سازها، فواصل و ملودی هایی که دارد تاثیر گرفته از طبیعت است طبیعتی که تجلی روح خداوند است .

* بزرگترین تفریح شما چیست؟

- تعمیر لوازم برقی و الکتریکی منزل را خیلی دوست دارم . دیدن ستاره در شبهای مهتابی هم آرامم می کند و خیلی لذت بخش است، انگار هر ستاره یک نت موسیقی را مانند یک نغمه خوش آوا به صدا در می آورد.

اگر به عقب برگردید باز هم موسیقی را انتخاب می کنید ؟

صد در صد من از زندگی حرفه و کار خود راضی و خشنود هستم و هر جور که فکر می کنم می بینم که این موسیقی را دوست دارم.

* نوروزخوانی یکی از میراث کهن ولی فراموش شده ما ایرانیان است که موسیقی نقش بسیاری در آن دارد برای احیای این سنت چه باید کرد؟

- نوروز و مراسم نوروز خوانی بیانگر تحولی معنوی در وح و کالبد بشریت و طبیعت است و زندگی در بهار مانند غنچه در حال شکفتن است و می بینیم که دلها سرور و شادمانی بسیار دارد و در این بین موسیقی هنری است که از روح خدا در طبیعت و انسان جاری شده است که با مراسم نوروز خوانی بیانی تازه از زندگی را به دست می داد ولی متاسفانه از یاد رفته است. به خوبی به یاد دارم که مراسم نوروزخوانی و یا لحظه سال تحویل با آهنگی زیبا در دستگاه چهارگاه برگزار می شد در واقع خود چهارگاه تداعی کننده حس طلوع بود و بسیاری از نوروزخوانیهای محلی مازندران نیز در همین دستگاه اجرا می شد.

* حرف آخر ...

- در پایان امیدوارم سال 87 سال خوبی برای مردم و هنر موسیقی باشد و آرزو دارم تولید انواع گونه های موسیقی به یک تعادل نسبی برسد و به نوعی موسیقی جدی و هنری مطرح شود.

Asalbanoo
23-03-2008, 13:51
خبرگزاری مهر - گروه موسیقی : خاطره پروانه که در ایام نوروز به دلیل شکستگی استخوان پا در بستر بیماری به سر می برد آرزو دارد که در سال جدید پیام صلح و دوستی ایرانیان با زبان موسیقی به گوش جهان برسد.

*خبرگزار مهر - گروه موسیقی : عشق به هنر موسیقی از چه زمانی در شما به وجود آمد؟

- خاطره پروانه : با ساز و نوای مادرم موسیقی را شناختم و پس از آن آموختن در من نهادینه شد و در تمام دوران کودکی تا نوجوانی و جوانی با موسیقی همراه بودم. زمانی که ازدواج کردم و همسرم علاقه ام را به آواز دید راه را برای من هموار کرد. در همان دوران در مدرسه "بنی احمد" درس می دادم و در زمان بیکاری برای بچه ها مثنوی می خواندم. در همین بین مدیر مدرسه از من خواست تا سرود صبحگاهی برای بچه ها بخوانم من هم پذیرفتم و بعد از آن برای ضبط کار به استودیو رفتیم و از همان جا بود که با استاد صبا آشنا شدم.

*از چه سالی به طور حرفه ای موسیقی را آغاز کردید ؟

- با فوت پدر و مادرم و بزرگ شدن در سخت ترین شرایط افسانه زندگی من هم آغاز شد. در سال 36 به طور حرفه ای کارم را با ارکستراستاد صبا آغاز کردم و در ادامه با زنده یاد حسن رادمرد ،حسین دهلوی،فرامرز پایور افلیا پرتو کنسرتهای متعدد دادیم .

*بهترین کنسرتهایی که تا کنون داشتید کدام ها بوده اند ؟

- من همه کنسرتهایی که دادم را دوست دارم و با گذشته خوبی که داشتم زندگی می کنم، چشمهایم را که روی هم می گذارم می بینم که در اتحاد جماهیر شوروی،لهستان،مجارستان،روم انی،بلغارستان هستم. من همه اروپا و برخی از کشورهای آفریقایی را با کنسرتهایی که همراه با موسیقیدانان بزرگ برگزار کردیم، دیده ام و با فرهنگ موسیقایی اغلب کشورهای دنیا آشنا هستم. به هر کجا که می رفتیم سعی می کردیم موسیقی بومی آن کشور را یاد بگیرم و به عنوان برگ برنده برای حاضرین در سالن اجرا کنیم که با استقبال بسیاری مواجه می شد.

*کدامیک از تصنیف های قدیمی را بیش از همه دوست دارید ؟

- ما هفت دستگاه موسیقی و پنج آواز داریم که هر یک از این دستگاهها ویژگی و زیبایی خاص خودش را دارد. مثلا وقتی در دستگاه چهارگاه و یا آواز اصفهان احساس می کنم که بهترین تصنیف شده است و دستگاههای دیگر هم به همین ترتیب است بنابراین اصلا نمی توانم بگویم که کدام یک از آثار بهتراز دیگری است.

یکی از لذت بخش ترین لحظه های زندگی اجرای تصنیف هایی چون "آب حیات "، "صبح شد" بود که اغلب آنها با ارکستراستاد صبا اجرا شده است. خاطره انگیزترین تصنیف ها "دلم شکسته " ،"من سروش آسمانم "، "نیمه شب ها با دعا " بود. البته نباید قطعاتی که با گروه فرامرز پایور اجرا کرده ام را نادیده گرفت. بهترینهای این آثار قطعاتی چون "صبحدم ز مشرق" در دستگاه سه گاه از آثار درویش خان و همچنین "نادیده رخت"در آواز اصفهان بود.

* بزرگترین مشکل آواز را چه می دانید؟

- یکی از بزرگترین و مهمترین معضلات آواز روخوانی خواننده از متن است که این مسئله باعث می شود تمام حس خواننده و در عین حال تماشاگر از بین برود که به نظرمن این عادت زشت در خواننده های جوان بایستی هرچه زودتر به دست فراموشی سپرده شود.

*خانم پروانه اگر به عقب برگردید باز هم موسیقی را ادامه می دهید ؟

- بله باز هم موسیقی را انتخاب می کنم.

* فرزندتان هم موسیقی را ادامه داده اند؟

- شیرین اسکندانی یکی از نوه های دختری من است که در کنسرواتوار نیویورک اپرا تحصیل می کند و استعداد فوق العاده ای دارد که به نظرم ادامه دهنده راه من خواهد بود.

Asalbanoo
23-03-2008, 13:54
خبرگزاری مهر - گروه موسیقی: لوریس چکناوریان از 14 سالگی نوشتن و آموختن موسیقی را شروع کرده و به گفته خودش بعد از نیم قرن فعالیت در عرصه موسیقی هم اکنون در آستانه 70 سالگی به جمع بندی زندگی هنری خویش رسیده است.

* خبرگزاری مهر- گروه موسیقی : آقای چکناوریان ازگذشته خودتان بگویید؟

- لوریس چکناوریان : مهرماه سال 1316 در بروجرد به دنیا آمدم پدرم مهاجر ارمنی بود و زمانی که ارمنستان توسط شوروی تصرف شد از زندانهای استالین فرار کرد و همراه با مادرم که او نیز از قتل عام ارمنستان غربی فرار کرده بود به ایران آمدند و در بروجرد ساکن شدند و تا دو سالگی ام در این شهر زندگی می کردند و پس از آن به تهران آمدیم.

*موسیقی را از چه زمانی آغاز کردید؟

- از کودکی عاشق موسیقی بودم و با اجراهای نمایشی مدلهای مختلف ساز زدن ویولن و پیانو را تمرین می کردم و به این ترتیب بود که با بازیهای کودکانه موسیقی همه زندگی مرا فرا گرفت.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

وقتی خانواده ام علاقه ام را به موسیقی دیدند در سن 7 سالگی مرا نزد یک استاد ویولن نواز به نام جینگوزیان گذاشتند و بعد از آن نزد روبرت گریگوریان نت نویسی ویولن و پیانو را ادامه دادم تا اینکه در سن 10 سالگی برخی از آهنگهایی که می شناختم و یا در ذهنم بود را به شکل بسیار ابتدایی بازنویسی می کردم واین تنها تفریحی بود که درنوجوانی با انگیزه بسیار پیگیری کردم. این تفریح به همین منوال ادامه پیدا کرد تا اینکه در سن 14 سالگی بدون اینکه مدرسه موسیقی رفته باشم و یا دوره آموزشی دیده باشم گروهی از دوستانم را جمع کردم و با آنها کنسرت کوچکی ترتیب دادم و به عنوان رهبر ارکستر نخستین فعالیت رسمی خود در حوزه رهبری موسیقی کلاسیک را آغاز کردم.

* پس از آن چه کردید ؟

- پدرم دوست داشت من دکتر و یا وکیل دادگستری شوم اما با وجود همه مخالفتها راهی وین شدم تا در رشته آهنگسازی تحصیل کنم.تمام دوران جوانی و تحصیلم در اتریش گذشت و به نوعی تحت تاثیر فرهنگ و هنر این سرزمین قرار داشتم، درس خواندم و بزرگ شدم در واقع اتریش میهن دوم من محسوب می شود. به همین دلیل زندگی در این سرزمین موسیقی خیز بر شیوه و نوع زندگی من تاثیرات فراوانی گذاشت و با آهنگسازان و موسیقیدانان بزرگی کار کردم و در همان دوران جوانی ارکسترهای بزرگی چون ارکستر سمفونیک و اپرای وین را رهبری کردم و در ارکستر سمفونیک انگلستان هم ساز زدم به هرجا و به هر سرزمین و فرهنگ تازه ای که پا می گذاشتم حرفها و زندگیهای تازه ای را دیدم و با زبان موسیقی با دنیا حرف می زدم و خوشبختانه جزء آدمهای خوش شانسی هستم که تا کنون خوب زندگی کرده ام.

* کار با کدامیک از موسیقیدانان ایرانی را دوست داشتید ؟

- یکی از بهترین خاطره های من اجرای مشترکی بود که با آقای شهرام ناظری در سالن بزرگ میلاد داشتم. بسیار تعجب کردم وقتی دیدم که یک هنرمند موسیقی ایرانی و سنتی با قواعد موسیقی کلاسیک و سبک اجرای آن آشنا است و به راحتی از پس اجرایی به آن بزرگی برآمده است.

* چطور شد سراغ سمفونی "رسول عشق و امید" رفتید؟

- من یک ایرانی هستم و از بچگی در فرهنگ عاشورایی با دسته های عزاداری امام حسین بزرگ شده ام و در عین حال از همان ابتدا نیز به موسیقی زورخانه ای و موسیقی مذهبی که در کلیسا نواخته می شد علاقه نشان می دادم. به خوبی به یاد دارم زمانی که خیلی بچه بودم به زورخانه می رفتم و داستان های شاهنامه با موسیقی رزمی که خاص این مکان است را از زبان ورزشکاران زورخانه ای می شنیدم و از همان دوران کودکی داستان رستم و سهراب را با جان و دل گوش می دادم و درست به همین دلیل بود که وقتی تحصیلات آکادمیک خود در وین را به پایان رساندم داستان این پدر و پسر شاهنامه ای را به عنوان تز پایان نامه در رشته آهنگسازی نوشتم و به این ترتیب بود که اپرای رستم و سهراب را رهبری کردم.

زمانی که می خواستم سمفونی "رسول عشق و امید" را بنویسم با موسیقی مذهبی و البته آئینی از نزدیک آشنا بودم چرا که هم ایرانی بودم و در این فرهنگ بزرگ شدم و دوم اینکه به این نوع موسیقی از ابتدا علاقه داشتم و برای من غریبه نبود بنابراین نوشتن و اجرای این سمفونی فرصت خوبی بود تا موسیقی مذهبی را به نحو درست به کار گیرم و خوشبختانه از نتیجه کار هم بسیار راضی بودم.

*نکته قابل توجه نوشتن و اجرای سمفونی "رسول عشق و امید" توسط یک موزیسین غیر مسلمان بود، اینطور نیست؟

-اصولا فلسفه وجودی ادیان را از یکدیگر جدا نمی بینم چراکه معتقدم اصل و ریشه درخت آفرینش خداوند واحد است و همه رسولان شاخه های این درخت محسوب می شوند و به عبارت بهتر همه آنها زبان خداوند هستند از همین رو گفتگوی ادیان برای من از اهمیت بالایی برخورداراست به همین دلیل هیچ اختلافی بین ادیان نبوده و نیست و همه حرفها و اهداف ادیان یکی است. به نظرمن زندگی را باید از بالا نگاه کرد که اگر اینگونه باشد دیگر اختلاف ادیان معنا ندارد به همین دلیل بود که تصمیم گرفتم سمفونی "رسول عشق و امید" که روایتی از همه ادیان است را بنویسم و رهبری کنم البته خیلی ها تعجب کردند و من هم در مقابل از تعجب آنها متعجب می شدم .

*بزرگترین تفریح شما چیست؟

- اغلب لحظات من به تنهایی و با موسیقی می گذرد در واقع بزرگترین تفریح من همین تنهایی با ساز و موسیقی است.

*هنوز هم را با همان لذت گذشته موسیقی گوش می دهید؟

-غیر از مسائل آموزشی و یا تمرین ارکستر به هیچ عنوان موسیقی گوش نمی دهم مثلا در منزل یا ماشین تحمل شنیدن موسیقی را ندارم چون گوش دادن موسیقی تمرکز می خواهد نمی توان موزیک گوش داد و رانندگی کرد و یا با دیگری حرف زد.

* فرزندانتان هم موسیقی خوانده اند؟

- پسر بزرگم می خواست موزیسین بشود ولی کارگردان سینما شد و درحال حاضر هم در آمریکا زندگی می کند، پسرسیزده ساله ام هم ویولن خوب می نوازد و در توانسته مقام دوم مسابقه بین المللی جوانان در مسکو را کسب کند و الان هم در وین تحصیل می کند دختر کوچکم هم پیانیست است ولی دوست دارد هنرپیشه شود.

*اگر به عقب برگردید باز هم موسیقی را انتحاب می کنید؟

- حتما چون به چیزی غیر از موسیقی فکر نمی کنم.

Asalbanoo
24-03-2008, 13:48
هوشنگ ظریف، این هنرمند پیشکسوت در طول سالها فعالیت خود، تدریس موسیقی و نوازندگی تار را به عنوان پیشه اصلی و در عین حال تفریح انجام داده است و به گفته خودش ترجیح می دهد در ایام نوروز در خانه بنشیند و ساز بزند.

*خبرگزاری مهر: موسیقی از چه دورانی در شما علاقه ایجاد کرد؟

- هوشنگ ظریف: زمانی که در مقطع دبستان درس می خواندم یک واحد درسی به نام سرود و موسیقی داشتیم و هفته ای دو ساعت موسیقی و شیوه های نت نویسی را می آموختیم و صبح ها سر صف سرود "ای ایران" را که از مجموع آموخته های درس موسیقی بود می خواندم و از همان دوران بود که شناخت نسبی به هنر موسیقی پیدا کردم و همین آشنایی باعث شد که در آینده ای نه چندان دور به موسیقی علاقه پیدا کنم .

*تحصیل موسیقی را از کی شروع کردید؟

- هنرستان موسیقی در سال 1328 توسط زنده یاد روح الله خالقی تاسیس شد. من در آن زمان کلاس پنجم ابتدایی بودم و بعد از پایان مقطع ابتدایی به هنرستان موسیقی رفتم و چون از همان کودکی علاقه بسیاری به ساز تار داشتم این ساز را انتخاب کردم و استاد موسی خان معروفی نخستین استاد من بود و نزد اساتیدی چون استاد بنان ،صبا ، تهرانی و مهدی مفتاح ادامه تحصیل دادم و هارمونی را نیز نزد روح الله خالقی آموختم.

* همزمان با تحصیل در کنسرتهای گروه نوازی هم شرکت می کردید ؟

- من هنوز دیپلم نگرفته بودم که به گروه موسیقی در اداره فرهنگ و هنر به رهبری استاد صبا دعوت شدم و بعد از فوت ایشان، استاد حسین دهلوی رهبری آن را به عهده گرفت و درعین حال در برخی از گروه های کوچک مانند گروه استاد فرامرز پایور هم فعالیت داشتم و تا پیش از مریضی شدن ایشان این گروه را حفظ کرده بودیم و در داخل و خارج از کشور کنسرتهای با شکوهی برگزار می کردیم . پس از اخذ دیپلم در هنرکده موسیقی حاضر شدم و در آن مرکز هم با آقای فخرالدینی که استاد من بود آشنا شدم و همچنین نزد علی اکبر شهنازی دوره های پیشرفته تارنوازی را آموزش دیدم بعد از آن زمان هم در گروه های مختلف موسیقی، کلاسها و کارگاه های آموزش تار فعالیت کردم تا به امروز و در حال حاضر هم بیشترین وقتم به تدریس اختصاص دارد.

*در طول سالها فعالیت در عرصه موسیقی شیوه کدام یک از اساتید تار نواز را سرلوحه کار خود قرار دادید؟

- 11 سالم بود که تار نوازی لطف الله خان مجد را از رادیو می شنیدم و خوب گوش می دادم و به تار علاقه پیدا کردم و همین مسئله هم باعث شد به هنرستان بروم و تارنوازی را انتخاب کنم. در هنرستان هم به طور آکادمیک کار کردم و مجموع ردیف موسی خان معروفی را کار کردم البته مجموعه ردیفهای این استاد هنوز چاپ نشده بود و ما نت نوشته ایشان را دست نویس می کردیم و از روی دست نویس خود تمرین می کردیم به همین دلیل به اصالتهای موسیقی ایران در شیوه های مختلف تارنوازی بسیار معتقدم.

* پس با این اوصاف با هرنوع تنوع و ابتکارعمل در نوازندگی تار مخالف هستید؟

- نه مخالف تنوع و نوع آوری در ساز تار نیستم ولی دوست دارم چارچوب اصالت نوازندگی تار حفظ شود به این معنی که در حال حاضر تکنیک تارنوازی بالا رفته ولی من خودم بیشتر به سبک موسی خان و شهناز گرایش داشتم و صدای ساز من هم الهام از این اساتید بود و در تدریس هم روال هنرستان موسیقی را در پیش می گیرم و ردیف موسی خان را درس می دهم.

* فکر نمی کنید گذشت زمان و تغییر ذائقه به نوعی نوآوری را در پی دارد؟

- نمی دانم. در حال حاضر همه معیارها تغییر کرده و موسیقی بیش از آن که به اصالتها پایبند باشد حالت نمایش به خود گرفته و خبری از استادی و اصالت موسیقی ایرانی نیست و به هیچ عنوان چنین نمایش موسیقایی را دوست نداشته و ندارم، چرا که بیش از هر عنوانی حس خودنمایی را برای من تداعی می کند.

*موسیقی در سال 86 را چطور ارزیابی می کنید؟

- هیچ ارزیابی مثبتی ندارم و تا زمانی که جایگاه موسیقی مشخص نشده باشد نمی توان قضاوت کرد. در حال حاضر همه عناصر موسیقایی جنبه ظاهری پیدا کرده است و از سوی دیگر تکلیف مسئولان با هنر موسیقی روشن نیست به همین علت وقتی می بینم جوانی می خواهد موسیقی را پیشه زندگی خود قراردهد به شدت مخالفت می کنم .

*چرا؟

- چون موسیقی حرفه بی آینده ای است و توصیه می کنم در درجه اول یک رشته علمی یا کاربردی به جزء موسیقی را یاد بگیرند و در کنار آن موسیقی بیاموزند و ساز یاد بگیرند چراکه به کرات دیده ام که بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشکده موسیقی بازار کار برای جوانان تحصیل کرده در این حرفه وجود ندارد واقعیت این است که در این روزگار نمی توان با حقوق حق التدریسی زندگی کرد.

*با این اوصاف فرزندان خودتان را نیز از تحصیل موسیقی باز داشتید، این طور نیست؟

-همان طور که گفتم از راه موسیقی امرار معاش نمی کنند اما با موسیقی آشنایی دارند. سه فرزند دارم دو تا پسر و یک دختر که هر سه در وین تحصیل کرده اند. یکی از آنها مهندس نساجی است و دیگری کامپیوتر خوانده است و هیچ وقت هیچ یک از آنها را به خواندن موسیقی تشویق نکرده ام.

*بزر گترین تفریح شما چیست؟

- تدریس را دوست دارم اما تفریحم نیست غیر از این هیچ تفریح و سرگرمی ندارم ولی دوست دارم اوقات فراغتم را با نوه هایم سر کنم. با آنها بودن بهترین لحظه های زندگی ام را تشکیل می دهد.

*اگر به عقب برگردید بازهم موسیقی را انتخاب می کنید؟

-صدر درصد برای این انتخاب شک نمی کنم.

* در سال جدید چه آرزویی برای هنر موسیقی دارید؟

- بهاد دادن به موسیقی بزرگترین آرزوی من است ولی متاسفانه به این هنر بها داده نمی شود و این درحالی است که اگر یک روز موسیقی را از مجموع برنامه ها حذف کنند فاجعه ای جبران ناشدنی رخ می دهد و سیستم زندگی همه انسانها به هم می ریزد چراکه موسیقی روح و روان را تسکین می دهد. امید است در سال 87 فکری اساسی از سوی مسئولان در جهت حل معضلات هنر موسیقی بشود.

*حرف آخر...

در پایان سال نو را تبریک می گویم و آروز دارم هنر موسیقی جایگاه خود را به معنای واقعی پیدا کند و جوانها از این سردرگمی در آیند. پیشنهاد می کنم یک واحد درس موسیقی در مجموع دروس آموزش و پرورش گنجانده شود تا شاید هنر موسیقی متحول شود.