ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : مفهوم اتساع زمان در نسبیت خاص



bb
29-12-2007, 12:08
برابان گرین در کتاب The Elegant universe که در آن به بررسی و توضیح نظریه ریسمان می پردازد، سه تناقض اساسی که بین نظریه های فیزیکی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بوجود آمده بود راچنین بیان می کند:



1.تناقض بین نظریه حرکت نیوتن و الکترومغناطیس ماکسول : بنا برقوانین حرکت نیوتن اگر به اندازه ی کافی سرعت داشته باشیم میتوانیم از یک دسته پرتو نور پیشی بگیریم.درحالیکه بنا به قوانین ماکسول جنین چیزی امکان ندارد. این مساله بدست اینشتین و در نظریه نسبیت خاص او در سال 1905 حل شد.

2.تناقض بین نظریه نسبیت خاص و قانون جهانی گرانش نیوتن:اینشتین در نسبیت خاص سرعت همه اجرام را به سرعت نور محدود کرده بود.درحالیکه بنا به قانون گرانش نیوتن امواج گرانشی با سرعت بینهایت در فضا سفر می کنند.این مساله نیز بدست اینشتین در نظریه نسبیت عام او و در سال 1915 حل شد.

3.تناقض بین نسبیت عام اینشتین و کوانتوم مکانیک:این اساسی ترین تناقض بین نظریه های فیزیکی است که با وجود تلاش فیزیکدانان هنوز سر به مهر باقیمانده است.

البته برایان گرین در این کتاب بعد از توضیح 2 تناقض اولی بیشتر توجه خود را معطوف به تناقض سوم و راه حل برون رفت از این مشکل بوسیله String theory کرده است که در اینجا مدنظر ما نیست. ولی در این مقاله سعی خواهیم کرد که اولین راه حلی که از طرف اینشتین در سال 1905 انجام گرفت را بررسی کرده تا به یکی از شگفت آور ترین نتایج نسبیت خاص یعنی اتساع زمان و مفهوم فیزیکی آن برسیم.

گفته میشود که اگر در فضا با کسری از سرعت نور سفر کنید بعد از مدتی که به زمین برمیگردید خواهید دید که بر روی زمین چندین سال سپری شده است،در حالیکه ممکن است سفر شما از دید خودتان چند دقیقه هم نگذشته باشد! چگونه چنیین چیزی ممکن است؟ کدامیک از زمانها " واقعی" است؟در انتهای بخش نخست این مقاله بحث واقعیت در نسبیت را بررسی میکنیم.

ماکس بورن به این مطلب اشاره میکند که بیشتر ما در مفهوم زمان مشکل داریم. ما از ابتدا مفهوم زمان را بصورت مفهومی مطلق در نظر گرفته ایم.درحالیکه بنا به نظر اینشتین زمان نسبی است.ابتدا به بررسی اینکه چگونه در نسبیت خاص زمان نسبی مطرح می شود می پردازیم:

هاوکینگ در معروفترین کتاب خود یعنی تاریخچه زمان (پرفروش ترین کتاب علمی تاریخ)این مطلب را به گونه ای استادانه شرح میدهد.ولی از آنجا که بیشتر خوانندگان کتاب با همین قسمت مشکل دارند بد نیست تا مقداری در این مورد بحث بیشتری کنیم:

از دیدگاه نیوتن مکان نسبی است. (بر خلاف نظر ارسطو که مکان را مطلق می پنداشت) بنا به رابطه X=Vt با توجه به نسبی بودن مکان،سرعت نیز نسبی و بنابراین زمان مطلق است.به عبارت دیگر وقتی رابطه را بصورت t=X/V بنویسیم حاصل تقسیم دو عبارت نسبی بر هم عبارتی مطلق خواهد شد.برای بسیاری از ما مفهوم نسبی بودن مکان امری نسبتا واضح است.همچنین بارها در قوانین فیزیک کلاسیک نیوتنی سرعت نسبی را هم پذیرفته ایم.پس مشکل کجاست؟اگر روابط بالا درست باشند زمان نسبی مفهومی زاید و غلط است.ولی ....

اینشتین در 1905 دو فرض اساسی را برای نظریه نسبیت خاص خود در نظر گرفت:(دو اصل موضوع) 1.سرعت نور نسبت به تمام چارچوبها و ناظرها ثابت است.2.شکل تمام قوانین فیزیکی در تمام دستگاه های لخت یکسان است.

اصل موضوع اولی را اصل ثبات سرعت نور در نسبیت می گوییم.خوب! وقتی سرعت نور ثابت و برابر C باشد رابطه سرعت برابر جابه جایی بخش بر زمان را به گونه ای دیگر باید تفسیر کرد.سرعت ثابت است. پس صورت مخرج کسر X/t بایستی نسبی باشند تا حاصل تقسیم آنها عبارتی ثابت (سرعت نور) شود! به این صورت زمان نسبی بدست می آید.به عبارت دیگر یکی از نتایج اصل ثبات سرعت نور بدست آمدن زمان نسبی است.این مفهوم را می توان با اصل موضوع دوم و به صورتی دیگر نیز تفسیر کرد. هاوکینگ به ساده ترین شکل ممکن می گوید:"نیوتن فاتحه مفهوم مکان مطلق و نسبیت فاتحه زمان مطلق را خواند! "

فرمول بدست آمده برای اتساع زمان طبق روابط نسبیتی چنین است : T=t[(1-v^2/c^2)^-1/2] ]^1/2 T=t/[1-v^2/c^2

طبق این رابطه اگرV=C باشد مخرج کسر صفر شده و لذاT بینهایت می شود.یعنی بازه ی زمانی که از دید ناظر ساکن برای جسم متحرک اندازه گرفته میشود به سمت بینهایت میل می کند.به عنوان مثال فرض کنید با کسری از سرعت نور سفر می کنید و زمان را یک ثانیه اندازه میگیرید.این زمان اندازه گیری شده توسط شما بسته یه سرعتی که دارید برای ناظر ساکن از چند دقیقه تا چند سال اندازه گرفته می شود.گاهی اوقات این مطلب را به عنوان سفر به آینده تفسیر می کنند: زمان برای ناظر متحرک در فضا نسبت به ناظر ساکن روی زمین کندتر می گذرد.اذا وقتی از سفر باز میگردد میبیند که روی زمین چندین سال گذشته در حالیکه او تنها جند ساعت در سفر بوده است!

ولی آیا اندامهای بدن متوجه گذشت کند زمان میشوند؟این مطلب جالبی است که در آزمایشی که در بخش دوم مقاله گفته خواهد شد به آن پی خواهیم برد.آزمایشی موسوم به آزمایش میون ها.

در نسبیت زمان مطلقی در کار نیست."هر ناظری زمان مخصوص به خود رااندازه می گیرد."

بخش نخست این مقاله را با این مطلب به پایان می برم: کدام یک از زمانهای اندازه گیری شده بایستی واقعی تلقی شود؟

به نظر من این مطلب را ماکس بورن(برنده ی جایزه نوبل فیزیک) در کتاب نظریه نسبیت اینشتین به بهترین وجه توضیح داده است.او می گوید: فرض شود که می خواهم یک ورقه از تکه کالباس ببرم.اینک به حسب آنکه برش ، بیشتر یا کمتر مایل انجام گیرد،ورقه ی کالباس کلفت تر یا نازک تر خواهد بود.پس بی معنا خوهد بود اگرورقه های کالباس به کلفتیهای مختلف را اندازه ی ظاهری تلقی کنیم و مثلا نازک ترین ورقه که از برش عمودی بدست می آید اندازه واقعی بدانیم." به نظر من این میتواند زیباترین تعبیری باشد که مفهوم واقعیت در نسبیت را بیان می کند.

بد نیست که سخنانی دیگر از ماکس بورن را به عنوان نتیجه بحث بخوانیم که انصافا با توانایی استادانه گفته شده است: " نسبی انگاشتن مفهومهای طول و مدت زمان برای بسیاری از افراد دشوار می نماید، صرفا به این دلیل که با این مفاهیم انس نگرفته اند.نسبی انگاری مفهوم های "پایین" و" بالا" که به دنبال شناسایی کرویت زمین جنبه عادی یافت،برای مردم آن روزگار بیگمان کمتر دشواری را فراهم نکرده بود.در آن زمان هم دستاورد پژوهش برخلاف مشهودات عقلی متاثر از وقوف مستقیم حکم می کرد.اینک مشابه همان وضع چنین می نماید که نسبی انگاری زمانی اینشتین با وقوف زمانی افراد مطابقت نداشته باشد.................."
در طی سالها تلاشهای بسیاری برای مشاهده انبساط زمان انجام شده است.به عنوان مثال یکی از ایده ها جاسازی یک ساعت اتمی در هواپیمایی پر سرعت و نگه داشتن آن در آسمان به مدت کافی بود ، تا هنگامی که هواپیما به زمین مراجعت کرد و ساعت هواپیما با ساعت ساکن روی زمین مقایسه شد،اثر انبساط زمان دیده شود.(این آزمایش در ایستگاه فضایی انجام شده است.) اما نتیجه جالب توجه در مدت زمان طولانی بدست می آید.هنگامیکه بتوان پارادوکس دوقلو ها را اجرا کرد.

بهترین و دقیق ترین مشاهده اتساع زمان،آزمایشی به نام آزمایش میون ها است که اثر کند شدن زمان را به خوبی نشان می دهد.در این آزمایش شار میون ها در ارتفاعات مختلف از جو زمین اندازه گیری و با مقدار بدست آمده از محاسبات کلاسیکی مقایسه می شود.میون یک لپتون است که از واپاشی پیون ها در ارتفاعات گوناگون در جو زمین تولید می شود. نیم عمر سکون میون،0.00000156 ثانیه است. به دلیل این نیم عمر کوتاه،با وجود سرعت بسیار زیادی که دارند (0.98 سرعت نور) تعداد قابل توجهی از آنها در راه رسیدن به سطح وا می پاشند.مقایسه میان مقدار اندازه گیری شده شار میون ها با محاسبات نسبیتی و کلاسیکی شار در سطح، تایید محکمی بر اثر انبساط زمان است. زمان غیر نسبیتی شار میون هایی که از فاصله 10 کیلومتری در جو بالایی زمین با سرعت 0.98 C به سطح می رسند از دید ناظر ساکن روی سطح چنین است: 34×10 ^ -6 t = L / V

تعداد میون های بازمانده برابر 0.27×10 ^ -6 می باشد که فقط حدود 0.3در میان یک میلیون میون است.

تعداد نسبیتی باز مانده ها را به دو روش متفاوت میتوان حساب کرد:

1.می توان گفت برای میون هایی که با سرعت نور حرکت می کنند پدیده اتساع زمان اتفاق می افتد.(نسبت به ناظر ساکن زمان برای میون ها کند می شود.) بنابر این نیم عمر ساکن آنها با ضریب 7.8×10 ^-6 افزایش می یابد. پس با توجه به این مطلب، تعداد میون های بازمانده حدود4900 میون در میان یک میلیون میون بدست خواهد آمد. مقدار بدست آمده کاملا با مشاهدات مطابقت دارد.

2.می توان گفت برای میون هایی که با سرعت های نسبیتی حرکت می کنند پدیده انقباض طول رخ داده است.به این ترتیب باید مسافت کوتاهتری را طی کنند ودر زمان کمتری به سطح زمین می سند.از رابطه انقباض طول در نسبیت خاص ، طول L که پیش روی میون ها است ،0.2×10 ^ 4 بدست می آید.بنابر این 4900 میون در هر یک ملیون میون به سطح زمین می رسند.

نحوه تعبیر این مطلب بدین گونه است : میون هایی که با سرعت های نسبیتی حرکت می کنند،ساعت مخصوص به خود را دارند و این ساعت نسبت به ساعت ساکن روی زمین کندتر می گذرد. بنابر این از دید ناظر ساکن نیم عمر میون ها افزایش یافته است.پس فرصت کافی برای رسیدن به سطح زمین را دارند.

همین مطلب در مورد مسافر فضاپیما که با سرعت نزدیک به نور حرکت می کند نیز صادق است. وقتی این مسافر به زمین برگردد چندین سال بر روی زمین سپری شده است. درحالیکه از دید او، سفرش تنها دقایقی طول کشیده است. به عبارت دیگر هر کدام از اندام های بدن زمان نسبیتی را اندازه می گیرند. درست مانند میون که نیم عمر نسبیتی را برای خود اندازه می گیرد.در صورتیکه تکنولوژی آن قدر پیشرفت کند که بتوان فضاپیماهایی با بیش از 10 درصد سرعت نور تولید کرد، می توان اثر های نسبیتی را به خوبی بر سرنشینان فضاپیما مشاهده کرد.

به هر حال، کند شدن زمان واقعیتی پیش روی ماست.شاید روزی افسار آن در اختیار انسان باشد.



منبع مقاله : آسمان پارس

larneg
29-12-2007, 12:21
ببخشید که اینو میپرسم

ممکنه این کلماتی رو که شما فرمودید

ترجمه فارسیش رو هم بگید

به خاطر اینکه من یه ایرانی فارسی زبانم نه یک عربه ...

bb
30-12-2007, 21:57
اتساع به معنی گسترش هستش

گسترش زمان در...

saviss
30-12-2007, 23:01
bbجان
سلام
مقاله روخوندم(سیو هم کردم)
یک چندتا سوال برام پیش اومد..
1-پس باتوجه به این:


بد نیست که سخنانی دیگر از ماکس بورن را به عنوان نتیجه بحث بخوانیم که انصافا با توانایی استادانه گفته شده است: " نسبی انگاشتن مفهومهای طول و مدت زمان برای بسیاری از افراد دشوار می نماید، صرفا به این دلیل که با این مفاهیم انس نگرفته اند.نسبی انگاری مفهوم های "پایین" و" بالا" که به دنبال شناسایی کرویت زمین جنبه عادی یافت،برای مردم آن روزگار بیگمان کمتر دشواری را فراهم نکرده بود.در آن زمان هم دستاورد پژوهش برخلاف مشهودات عقلی متاثر از وقوف مستقیم حکم می کرد.اینک مشابه همان وضع چنین می نماید که نسبی انگاری زمانی اینشتین با وقوف زمانی افراد مطابقت نداشته
خب پس مفاهیم ریاضی چرامطلق هستن؟
باتوجه به:
این

در نسبیت زمان مطلقی در کار نیست."هر ناظری زمان مخصوص به خود رااندازه می گیرد."
واین:

به عبارت دیگر هر کدام از اندام های بدن زمان نسبیتی را اندازه می گیرند.
خب زمان چه جورکمیتی هست؟
و
باچه واحدی اندازه گیری میشه؟

آیا روی محوراعدادهم این مفاهیم...مثلا +0ویا -0ویا حتی خود0(باتوجه به نسبی بودن همه ی چیزها)جابجا نمیشن؟
=============
2-
.پس فرصت کافی برای رسیدن به سطح زمین را دارند.
این موضوع برام گنگه...
اگرکه مقادیر ریاضی وفیزیک تغییرناپذیرند...پس چرا موضوعی مثل فرصت(که واحداندازه گیریش زمان هست)...می تونه متغیر باشه؟
========
فکرنکنیدکه میخوام ازbbایرادبگیرم بخاطر این مطلب...
نخیر...:10:
موضوع سوالاتی هست که ذهن من رودرگیرکرده...
حالا تاپیک bbجان :40:
هم بهانه شدکه بیشتریادبگیرم:11:

bb
30-12-2007, 23:33
داشتم میرفتم ها :دی

ولی دیدم اینجا پست داده شده باز برگشتم

خب ساویز جان من زیاد فیزیک و ریاضیم قوی نیست :دی

البته فکر کنم یه 12 صفحه ایی مطلب باید بنویسم

یه چند تا فایل پی دی اف دارم اگه خواستی بگو آپلود کنم .

saviss
30-12-2007, 23:56
داشتم میرفتم ها :دی

ولی دیدم اینجا پست داده شده باز برگشتم

خب ساویز جان من زیاد فیزیک و ریاضیم قوی نیست :دی

البته فکر کنم یه 12 صفحه ایی مطلب باید بنویسم

یه چند تا فایل پی دی اف دارم اگه خواستی بگو آپلود کنم .


me2
ممنون میشم:40:
اگه زحمتی نیست ...:11:
اگه هم که میتونی لینکشونو برام بزار
یک زمانی این چیزابدجوری ذهنمو درگیرکرده بودن
الان هم فکرمیکنم نیازبه یک ورزش فکری دارم

Mohammad Hosseyn
31-12-2007, 14:11
با سلام ... سعید جان ممنون از مقاله ی خوب و کاملت ... مثل همیشه عالی بود .

راستش اول که تاپیک رو دیدم می خواستم منتقل کنم به تاژیک مقالات مرتبطش اما الان که دیدم بحث در موردش بحث شده خوب چه بهتر که بمونه ...



باتوجه به:
این

نقل قول:
در نسبیت زمان مطلقی در کار نیست."هر ناظری زمان مخصوص به خود رااندازه می گیرد."
واین:

نقل قول:
به عبارت دیگر هر کدام از اندام های بدن زمان نسبیتی را اندازه می گیرند.
خب زمان چه جورکمیتی هست؟
و
باچه واحدی اندازه گیری میشه؟

آیا روی محوراعدادهم این مفاهیم...مثلا +0ویا -0ویا حتی خود0(باتوجه به نسبی بودن همه ی چیزها)جابجا نمیشن؟
با سلام دوست عزیز .

اینکه زمان برای هر کسی جداگانه اندازه گیری بشه هیچ ربطی به کمیتش نداره و واحدش نداره . فقط منظور اینه که هر ثانیه ی شما می شه دو ثانیه ی اون (مثلا ) . البته بصورت نسبی . یعنی این فقط چیزیه که شما احساس می کنید .



1-پس باتوجه به این:


نقل قول:
بد نیست که سخنانی دیگر از ماکس بورن را به عنوان نتیجه بحث بخوانیم که انصافا با توانایی استادانه گفته شده است: " نسبی انگاشتن مفهومهای طول و مدت زمان برای بسیاری از افراد دشوار می نماید، صرفا به این دلیل که با این مفاهیم انس نگرفته اند.نسبی انگاری مفهوم های "پایین" و" بالا" که به دنبال شناسایی کرویت زمین جنبه عادی یافت،برای مردم آن روزگار بیگمان کمتر دشواری را فراهم نکرده بود.در آن زمان هم دستاورد پژوهش برخلاف مشهودات عقلی متاثر از وقوف مستقیم حکم می کرد.اینک مشابه همان وضع چنین می نماید که نسبی انگاری زمانی اینشتین با وقوف زمانی افراد مطابقت نداشته
خب پس مفاهیم ریاضی چرامطلق هستن؟


شاید واقعا مطلق نباشن ، اصلا به نظر شما وقتی زمان ، مکان نسبی می شه نمی تونیم ریاضی رو هم نسبی فرض کنیم ؟؟ آخه هر چی باشه فیزیک به زبان ریاضی صحبت می کنه ... .
نظر شما چیه ؟



2-
نقل قول:
.پس فرصت کافی برای رسیدن به سطح زمین را دارند.
این موضوع برام گنگه...
اگرکه مقادیر ریاضی وفیزیک تغییرناپذیرند...پس چرا موضوعی مثل فرصت(که واحداندازه گیریش زمان هست)...می تونه متغیر باشه؟
========

چرا مقادیر ریاضی و فیزیک تغییر ناپذیرند ؟


البته من خودم همیشه نسبت به نسبیت مقاومت نشون می دم ... اما به نظر می رسه راهی نداریم بجز اینکه قبولش کنیم .


چندتا تاپیک که در اون در مورد زمان و انبساط اون بحث شده :

سوال در مورد پارادوکس دوقلوها ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
حقیقت ←@→ واقعیت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

bb
31-12-2007, 17:15
خب یه مثال بزنم شاید بشه روش بیشتر بحث کرد البته با اجازه دوستان که بیشتر از من از فیزیک سر در میارن

فرض کنید شما در جایی ایستادید و دو تا رعد و برق همزمان در سمت راست و هر کدام به فاصله دو متر رخ می دهن
الان شما هر دوی اینها رو در یک لحظه احساس می کنید
ولی در صورتی که به سمت یکی از اینا در حرکت باشید مثلا به سمت رعد و برقی که در سمت راست شماست بدوید با اینکه هر دو در یک زمان رخ می دن ولی اونی که به سمتش می دوید نزریک به نظر می رسه

حالا دوستانی که فیزیک خوندن و واردترن توضیح بدن بهتره ( هر چی باشه من رشته ام ریاضی و فیزیک نبوده :دی )



e2
ممنون میشم
اگه زحمتی نیست ...
اگه هم که میتونی لینکشونو برام بزار
یک زمانی این چیزابدجوری ذهنمو درگیرکرده بودن
الان هم فکرمیکنم نیازبه یک ورزش فکری دارم

امشب آپلود می کنم حتما ( اومدم یه سر بزنم برم )
قربانت

zahedy2006
31-12-2007, 19:51
درک نسبیت به نظر من هم یه مقدار مشکل داره ولی چند تا سوال برام پیش اومد که خواستم بپرسم:


اصل موضوع اولی را اصل ثبات سرعت نور در نسبیت می گوییم
چرا این را به عنوان اصل می شناسیم؟
(تعریف ساده اصل: چیزی که می دانیم درست است اما اثباتی برایش نمی توان آورد) این مساله یا اصل با آزمایش ثابت شده است (توسط ... یادم رفته) و موضوع جالب در مورد آن نداشتن سرعت نسبی مربوط به نور است.

سرعت نسبی در نور رخ نمی دهد. تعریف سرعت نسبی را همه می دانند. مثلا اگه شما با سرعت 40 کیلومتر بر ساعت بروید و فرد دیگری با سرعت 20 تا کنار شما بیاید شما فکر می کنید (و در واقع نسبت به آن) که سرعت شما 20 کیلومتر بیشتر نیست. اما در مرود سرعت نور چنین چیزی رخ نمی دهد
مثلا اگر شما با سرعت 600 کیلومتر برثانیه حرکت کنید و نور از مقابل با 300000 کیلومتر بر ثانیه بیاید در آن دستگاه (و در کل سیستمها) سرعت شما نسبت به آن همان 300000 خواهد بود نه 300600


اگه یک توضیح خیلی روان در مورد کوتاه شدن زمان بخواهم بدهم ، می توانم بگم که : فرض اولیه همه ما اینه که همه می دانیم ساعت یک وسیله مکانیکی است و اصلا ارتباطی به زمان ندارد که با چه سرعتی دور بزند و زمان را نشان دهد. استنباط ما از مقدار گردش ساعت همان زمان است. مثلا اگه دقیقه شمار یک دور کامل بزند می گوییم یک ساعت رد شده است حالا پیش خودمان فرض می کنیم که می گوییم زمان کند شده است (از دیدگاه ما) اما چه ربطی به ساعت دارد؟ اون که باید همان زمان واقعی را نشان دهد که گذشته است

اشکال در فهم اولیه مطلب در این مورد می باشد.
در واقع درست است بگوییم هنگامی که با سرعت های نزدیک به نور حرکت می کنیم اصلا زمانی نگذشته است که ساعت بخواهد دوری در آن بزند.


این موضوع برام گنگه...
اگرکه مقادیر ریاضی وفیزیک تغییرناپذیرند...پس چرا موضوعی مثل فرصت(که واحداندازه گیریش زمان هست)...می تونه متغیر باشه؟

کلیت موضوع مورد سوال شما هم همینه. از لحاظ من که روی زمین هستم و دارم نگاه میکنم مثلا ذرات در 1 ثانیه به زمین می رسند اما در سیستم خود ذرات که در آن در حال حرکت هستند زمانی نمی گذرد (البته کند می شود نه اینکه نگذرد چون با سرعت نور حرکت نمی کنند) پس آنها زمان کافی را دارند بهتر بگویم کشش زمانی بیشتری دارند. این را باید درک کرد.


حالا سوال خود من:
گذر زمان در سرعت نور یعنی هیچی. این یک واقعیت است که از نسبیت می آید حالا می خواهم بپرسم که آیا پیری و جوانی هم تحت تاثیر قرار می گیرند. چون همانطور که گفتیم زمان کند شده (یا متوقف در حالت سرعت نور) پس انسان همانطور باید جوان بماند چون در واقع برای شخص متحرک (با سرعت نور) اصلا زمانی نمی گذرد (کندتر می گذرد)

در واقع می خواهم بدانم ربطی بین کارکرد و فرسودگی (که برای ما با زمان معنی دارد) و سرعت بالا وجود دارد؟
(خودم فکر میکنم که ربطی بینشان نیست چون طبق حالت ساعت اصلا زمانی نمی گذرد که ساعت بخواهد دوری بزند پس زمانی هم نمی گذرد که سلول های بدن بخواهند کار کنند تا پیر شوند)

نکته: منبع بعضی حرفهای من کتاب "آیا اینشتین درست می گفت؟" با نام لاتین "was einstein right?" و سایت هوپا و سایت دانشنامه و سایت cph theory و ...

bb
31-12-2007, 21:56
اینم چند تا فایل pdf در رابطه با نسبیت خاص


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

saviss
31-12-2007, 22:29
با سلام دوست عزیز .

اینکه زمان برای هر کسی جداگانه اندازه گیری بشه هیچ ربطی به کمیتش نداره و واحدش نداره . فقط منظور اینه که هر ثانیه ی شما می شه دو ثانیه ی اون (مثلا ) . البته بصورت نسبی . یعنی این فقط چیزیه که شما احساس می کنید .
شاید واقعا مطلق نباشن ، اصلا به نظر شما وقتی زمان ، مکان نسبی می شه نمی تونیم ریاضی رو هم نسبی فرض کنیم ؟؟ آخه هر چی باشه فیزیک به زبان ریاضی صحبت می کنه ... .
نظر شما چیه ؟
چرا مقادیر ریاضی و فیزیک تغییر ناپذیرند ؟


البته من خودم همیشه نسبت به نسبیت مقاومت نشون می دم ... اما به نظر می رسه راهی نداریم بجز اینکه قبولش کنیم .


چندتا تاپیک که در اون در مورد زمان و انبساط اون بحث شده :
سوال در مورد پارادوکس دوقلوها ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
حقیقت ←@→ واقعیت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
سلام
اتفاقا نکته همین جاست ...درک گذشت زمان هم نسبی هست...(یک جورپارادوکسه گمونم)هرچندکه با آزمایشات مختلف نظریه نسبیت تاییدشده...اماهنوز کمیت من لنگ میزنه...یادمه درموردمبحث سیاهچاله ها هم استدال ها گنگ بودند(هرچنداولش همه چیزباهم جوردرمیومد)....
یک مثال:
نظریه نسبیت میگه سرعتی بالاترازسرعت نوروجودنداره... اما یکی ازدلایل مخالفان این بود:
اگرکه دومنبع نوری رو روبروی هم قراربدیم دراونصورت مجموع سرعت میشه دوبرابر سرعت نورواین نقض قضیه است...به همین راحتی....
من درحدی نیستم که اینهارو ردویاتاییدکنم...یک سوالی همیشه توی ذهنم چرخ میزد....گفتم اینجاهم جای بدی نیست که مطرح بشه...
درواقع علاوه برتاییدنسبی بودن کمیت ها ...میشه گفت که سرعت نورهم یک کمیت ویا حدنسبی هست...نیست؟
مفاهیمی(پارامترها)یامقادیر ی که ما جهان پیرامونمون رو براساسش تفسیروتعریف می کنیم ...همه نسبی هستند...(حتی اعداد...)خب دراینصورت چرا 2+2=4؟؟ممکنه بشه 5....
این مبحث رو برای این کش دادم که شاید بعضی ها یادشون باشه پروژه ی کارل ساگان رو که یک سفینه رو برای ارتباط با سایر موجودات فرازمینی فرستادن هوا...از مفاهیم ریاضی به عنوان مفهوم اولیه ی ارتباط با سایرموجودات استفاده کرده بودند...
خب استدلال جالبی هم داشتند...:
درهرجای عالم 2+2=4هست
اما من سوالم اینه که ؟آیا فرضیه نسبیت براساس مفاهیم تعریف شده ی ما (دنیای ما)بنا شده ویا براساس مقادیرمطلق؟



خب یه مثال بزنم شاید بشه روش بیشتر بحث کرد البته با اجازه دوستان که بیشتر از من از فیزیک سر در میارن

فرض کنید شما در جایی ایستادید و دو تا رعد و برق همزمان در سمت راست و هر کدام به فاصله دو متر رخ می دهن
الان شما هر دوی اینها رو در یک لحظه احساس می کنید
ولی در صورتی که به سمت یکی از اینا در حرکت باشید مثلا به سمت رعد و برقی که در سمت راست شماست بدوید با اینکه هر دو در یک زمان رخ می دن ولی اونی که به سمتش می دوید نزریک به نظر می رسه

حالا دوستانی که فیزیک خوندن و واردترن توضیح بدن بهتره ( هر چی باشه من رشته ام ریاضی و فیزیک نبوده :دی )




امشب آپلود می کنم حتما ( اومدم یه سر بزنم برم )
قربانت


درک نسبیت به نظر من هم یه مقدار مشکل داره ولی چند تا سوال برام پیش اومد که خواستم بپرسم:


چرا این را به عنوان اصل می شناسیم؟
(تعریف ساده اصل: چیزی که می دانیم درست است اما اثباتی برایش نمی توان آورد) این مساله یا اصل با آزمایش ثابت شده است (توسط ... یادم رفته) و موضوع جالب در مورد آن نداشتن سرعت نسبی مربوط به نور است.

سرعت نسبی در نور رخ نمی دهد. تعریف سرعت نسبی را همه می دانند. مثلا اگه شما با سرعت 40 کیلومتر بر ساعت بروید و فرد دیگری با سرعت 20 تا کنار شما بیاید شما فکر می کنید (و در واقع نسبت به آن) که سرعت شما 20 کیلومتر بیشتر نیست. اما در مرود سرعت نور چنین چیزی رخ نمی دهد
مثلا اگر شما با سرعت 600 کیلومتر برثانیه حرکت کنید و نور از مقابل با 300000 کیلومتر بر ثانیه بیاید در آن دستگاه (و در کل سیستمها) سرعت شما نسبت به آن همان 300000 خواهد بود نه 300600


اگه یک توضیح خیلی روان در مورد کوتاه شدن زمان بخواهم بدهم ، می توانم بگم که : فرض اولیه همه ما اینه که همه می دانیم ساعت یک وسیله مکانیکی است و اصلا ارتباطی به زمان ندارد که با چه سرعتی دور بزند و زمان را نشان دهد. استنباط ما از مقدار گردش ساعت همان زمان است. مثلا اگه دقیقه شمار یک دور کامل بزند می گوییم یک ساعت رد شده است حالا پیش خودمان فرض می کنیم که می گوییم زمان کند شده است (از دیدگاه ما) اما چه ربطی به ساعت دارد؟ اون که باید همان زمان واقعی را نشان دهد که گذشته است

اشکال در فهم اولیه مطلب در این مورد می باشد.
در واقع درست است بگوییم هنگامی که با سرعت های نزدیک به نور حرکت می کنیم اصلا زمانی نگذشته است که ساعت بخواهد دوری در آن بزند.


کلیت موضوع مورد سوال شما هم همینه. از لحاظ من که روی زمین هستم و دارم نگاه میکنم مثلا ذرات در 1 ثانیه به زمین می رسند اما در سیستم خود ذرات که در آن در حال حرکت هستند زمانی نمی گذرد (البته کند می شود نه اینکه نگذرد چون با سرعت نور حرکت نمی کنند) پس آنها زمان کافی را دارند بهتر بگویم کشش زمانی بیشتری دارند. این را باید درک کرد.


حالا سوال خود من:
گذر زمان در سرعت نور یعنی هیچی. این یک واقعیت است که از نسبیت می آید حالا می خواهم بپرسم که آیا پیری و جوانی هم تحت تاثیر قرار می گیرند. چون همانطور که گفتیم زمان کند شده (یا متوقف در حالت سرعت نور) پس انسان همانطور باید جوان بماند چون در واقع برای شخص متحرک (با سرعت نور) اصلا زمانی نمی گذرد (کندتر می گذرد)

در واقع می خواهم بدانم ربطی بین کارکرد و فرسودگی (که برای ما با زمان معنی دارد) و سرعت بالا وجود دارد؟
(خودم فکر میکنم که ربطی بینشان نیست چون طبق حالت ساعت اصلا زمانی نمی گذرد که ساعت بخواهد دوری بزند پس زمانی هم نمی گذرد که سلول های بدن بخواهند کار کنند تا پیر شوند)

بله قاعدتا ازنظر تئوریک انسان جوان می مونه
ولی درمورد اتساع زمان ویا بقول خودم کش اومدن زمان...ازدیدگاه دونفرکه یکی باسرعت نور یانزدیک به اون حرکت میکنه ودیگری ثابته...فکرکنم ...نه ...نسبت به یک مرجع ثابت...فکرمیکنم رویدادها برای شخص اول کندترمیگذره(اگه بتونه که ببینتشون)نکته ی ظریفی داره این موضوع...
درواقع ناظری نمیتونه باشه اگرکه نظریه اتبات بشه...چرا؟
خب ناظر باید کاملا به هردوطرف توجه کنه پس درنتیجه...(باتوجه به نظریه ی نسبیت.. امواج نوری یکی از منابع دیرتر ازاون یکی به چشمش میرسند)...خب پس یک تاخیری بوجودمیادبراش این وسط...ولی به هرحال هردو کندوفرسوده میشند(هرکدوم به نسبت معکوس سرعت حرکتشون)
موضوع جالبتربرای من (باتوجه به سوال شما)اینه که :
چطورساعت بیولوژیک انسان میتونه کندتر بگذره؟
آیااین تداخل قابل قبول هست؟
پس آیا نمیتونیم بگیم که ساعت بیولوژیک ما هم با مفاهیم فیزیک سازگاری داره؟
========
اینجا هست که من کم کم دارم به ارتباط بین زیست شناسی وفیزیک کوانتوم نزدیک میشم...(اما چه جوری؟خودمم نمیدونم!!!)
بحث طولانیه...
یک کمی تمرکزلازم دارم
=========
ویرایش:
bbجان ممنونم...تشکر هزاربار [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شرمنده بعدازارسال پستم پست شمارو دیدم
امشب یافردا داون میکنم
مرسی از زحمتت[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

zahedy2006
01-01-2008, 00:45
اگرکه دومنبع نوری رو روبروی هم قراربدیم دراونصورت مجموع سرعت میشه دوبرابر سرعت نورواین نقض قضیه است...به همین راحتی....


مساله همین جاست که مذخرف میشه. این مسئله قبلا آزمایش شده است و ثابت شده سرعت نور از قواعد سرعت نسبی تبعیت نمی کند.
کتاب آیا انیشتین درست می گفت


مفاهیمی(پارامترها)یامقادیر ی که ما جهان پیرامونمون رو براساسش تفسیروتعریف می کنیم ...همه نسبی هستند...(حتی اعداد...)خب دراینصورت چرا 2+2=4؟؟ممکنه بشه 5....

به نظر خودم ما دو نوع نگرش داریم. نگرشی که از بینش می آید که مفاهیم مطلق را در خود جای نمی دهد. مثلا ما از بینش خود اعداد دو و 4 را آفریده ایم (در حالیکه واقعا وجود دارند) و قواعدی را تعیین کرده ایم پس نمیشه گفت نسبی است. از لحاظ دیگر اگه بینش مردم در سیاره دیگر فرق کنه؟؟؟


چطورساعت بیولوژیک انسان میتونه کندتر بگذره؟
سوال من هم دقیقا همین است. وقتی ساعت مکانیکی دور نمی زند یعنی اصلا زمانی نمی گذرد (من روی این 5 دقیقه در سکوت فکر کردم تا هضم شود) پس نباید ساعت بیولوژیکی نیز تاثیر پذیرد اما ساعت بیولوژیک یک تعبیر انسانی از فهم زمانی است تا یک ساعت واقعی. این تکه را باید یکی توضیح دهد.

راستی یک مقاله به انگلیسی که با تصاویر کوتاه شدن زمان را نشان می دهد از استاد paul... از دانشگاه استرالیا قرار خواهم داد

Mohammad Hosseyn
01-01-2008, 19:04
چرا این را به عنوان اصل می شناسیم؟
(تعریف ساده اصل: چیزی که می دانیم درست است اما اثباتی برایش نمی توان آورد) این مساله یا اصل با آزمایش ثابت شده است (توسط ... یادم رفته) و موضوع جالب در مورد آن نداشتن سرعت نسبی مربوط به نور است.


سلام دوست عزیز ...
خوب طبق تعریف خودتون برای اصل ، اون قضیه رو هم می تونیم یه اصل در نظر بگیریم .
چون ما می دونیم که نور سرعت ثابتی نسبت به تمام دستگاه ها داره . اما دلیل این امر رو نمی دونیم ... خوب این یعنی یه اصل دیگه ! غیر از اینه مگه ؟


اما چه ربطی به ساعت دارد؟ اون که باید همان زمان واقعی را نشان دهد که گذشته است
یعنی چه چه ربطی داره ؟ خوب اگه گذشت زمان کند بشه ساعت هم باید کند بگذره دیگه . چون حرکت عقربه های ساعت به گذشت زمان وابسته هست . اگه زمان کند بگذره همه چیز ( از عقربه های ساعت تا رشد بدن انسان ) همه به همون نسبت کند می شن . به همین خاطره که کسی که زمان براش کند می شه هرگز باور نمی کنه که براش این اتفاق افتاده ... چون هیچ وقت متوجه این قضیه نمی شه .



حالا سوال خود من:
گذر زمان در سرعت نور یعنی هیچی. این یک واقعیت است که از نسبیت می آید حالا می خواهم بپرسم که آیا پیری و جوانی هم تحت تاثیر قرار می گیرند. چون همانطور که گفتیم زمان کند شده (یا متوقف در حالت سرعت نور) پس انسان همانطور باید جوان بماند چون در واقع برای شخص متحرک (با سرعت نور) اصلا زمانی نمی گذرد (کندتر می گذرد)

در واقع می خواهم بدانم ربطی بین کارکرد و فرسودگی (که برای ما با زمان معنی دارد) و سرعت بالا وجود دارد؟
(خودم فکر میکنم که ربطی بینشان نیست چون طبق حالت ساعت اصلا زمانی نمی گذرد که ساعت بخواهد دوری بزند پس زمانی هم نمی گذرد که سلول های بدن بخواهند کار کنند تا پیر شوند)

راستش من زیاد سوالت رو متوجه نشدم ، یه خورده پیچیده سوال کردی ...
منظورت اینه که آیا کسی با سرعت نور حرکت کنه ، باید جوان تر از کسی باشه که مثلا در زمین ایستاده نسبت به اون فرد در حرکت پیر تر باشه ؟
خوب این همون پارادوکس دوقلوهاست دیگه !!

تو این تاپیک خیلی در موردش بحث شد :

سوال در مورد پارادوکس دوقلوها ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])چون جهان نسبی است و هیچ مرجع ثابتی در دست نیست ، هر دو فرد هم می تونن پیر باشن و هم جوان ... این بستگی به اون کسی داره که داره این قضیه رو نگاه می کنه ...
-------------------------------------------------------------------------------


نظریه نسبیت میگه سرعتی بالاترازسرعت نوروجودنداره... اما یکی ازدلایل مخالفان این بود:
اگرکه دومنبع نوری رو روبروی هم قراربدیم دراونصورت مجموع سرعت میشه دوبرابر سرعت نورواین نقض قضیه است...به همین راحتی....

درواقع علاوه برتاییدنسبی بودن کمیت ها ...میشه گفت که سرعت نورهم یک کمیت ویا حدنسبی هست...نیست؟
خوب ما که با مجموع سرعت ها کاری نداریم . ما می گیم سرعت هیچ جسمی (نه دو جسمی ) به سرعت نور نمی رسه . دلیل محکم این ادعا فرمول E=mc^2 هست .



بله قاعدتا ازنظر تئوریک انسان جوان می مونه

شما هرگز نمی تونید ثابت کنید که اون فرد جوان می مونه . چون نسبیت این اجازه رو به شما نمی ده است .




نقل قول:
چطورساعت بیولوژیک انسان میتونه کندتر بگذره؟
سوال من هم دقیقا همین است. وقتی ساعت مکانیکی دور نمی زند یعنی اصلا زمانی نمی گذرد (من روی این 5 دقیقه در سکوت فکر کردم تا هضم شود) پس نباید ساعت بیولوژیکی نیز تاثیر پذیرد اما ساعت بیولوژیک یک تعبیر انسانی از فهم زمانی است تا یک ساعت واقعی. این تکه را باید یکی توضیح دهد.
من هنوز هم نفهمیدم که شما دنبال فهمیدن چی هستید .
اینکه چطور کند شدن زمان می تونه تاثیر بر ساعت بیولوژیک بدن داشته باشه ؟
خوب اینکه خیلی سادست . مشکل اینه که شاید شما این دو مفهوم رو جدا از هم بررسی می کنید .
شما باید بدونید که وقتی که زمان برای شما کند می شه پس حتما هم باید زمان بیولوژیک بدن شما به همون نسبت کاهش پیدا کنه . در غیر این صورت شما احساس می کنید که دارید با سرعت زیادی رشد می کنید .

یه چند مدته که اکثر مباحث نسبیت رو یادم رفته ... به همین خاطر نمی تونم موضوعات رو خوب توضیح بدم و بفهمم . اگه اشتباهی کردم منو ببخشید .
سعید جان بازم ممنون بخاطر این مقالات پی.دی.اف

موفق باشید .

saviss
02-01-2008, 00:41
Mohammad Hosseyn
جان سلام
دقت نظرتون راجع به جواب دادن به این تاپیک وسوالاتش جای تشکرداره...
اما هنوز هم میگم که من با نظریه ی نسبیت عام مشکل دارم(البته نه با نسبی بودن دیدگاهها...بلکه ازنظرفیزیکی)
درنتیجه فکرکنم باید کمی راجع به این تاپیک فکر کرد
من هم اغلب مباحث مربوط به نسبیت یادم رفته...
برای همین هم این تاپیک برام جذاب بود...
ولی خودمونیم هاE=MC2مربوط به نسبیت خاص بود ونه عام:31:

Mohammad Hosseyn
02-01-2008, 10:26
Mohammad Hosseyn
جان سلام
دقت نظرتون راجع به جواب دادن به این تاپیک وسوالاتش جای تشکرداره...
اما هنوز هم میگم که من با نظریه ی نسبیت عام مشکل دارم(البته نه با نسبی بودن دیدگاهها...بلکه ازنظرفیزیکی)
درنتیجه فکرکنم باید کمی راجع به این تاپیک فکر کرد
من هم اغلب مباحث مربوط به نسبیت یادم رفته...
برای همین هم این تاپیک برام جذاب بود...
ولی خودمونیم هاE=MC2مربوط به نسبیت خاص بود ونه عام:31:
خواهش می کنم ...
من فقط می خوام تبادل اطلاعات کنم ...
کسی وجود نداره که اول با نسبیت آشنا بشه اما باهاش مشکل نداشته باشه ... حتی هنوز هم خیلی از فیزیکدانا اون رو قبول ندارن ... واقعا درکش هم یکم مشکله و هم با اونچیزی که از اول تو ذهن ماست ، آسمون تا زمین فرق داره .

من همیشه این دو نسبیت (عام و خاص ) رو با هم اشتباه می گیرم ... اما خوب این دوتا که از هم جدا نیستن ... پیوستگی با هم باید داشته باشن ... بحث هم سر نور بود و من گفتم این فرمول رو بگم .

حالا اینجا :

اما هنوز هم میگم که من با نظریه ی نسبیت عام مشکل دارم(البته نه با نسبی بودن دیدگاهها...بلکه ازنظرفیزیکی)


منظورت از "از نظر فیزیکی ! " چیه ؟ یکم ساده تر برام توضیح بده ...


موفق باشید .

مرتضی nvcd
03-01-2008, 03:54
عجب بحث باحالی.....[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

دوستان سلام..

دوست خوبمون bb جان موضوع خوبی از فیزیک رو انتخاب کردن.... شایدم موضوع ایشون رو انتخاب کرده!!

بهر حال نظرات دوستان هر کدوم جالب بود...

من چون از اینجای بحث اومدم وارد بحث های قبلی نمی شم...

ولی برای شروع نظرم رو می گم...

مفهوم اتساع زمان به نظر من دقیقا تو خود تعریفش وجود داره.... همون طور که خود زمان یه چیز نسبیه فهم این موضوع و مطالبی که ازش بدست میاد( پارادوکس دوقلو) هم نسبیه...

مثال های زیادی در مورد اثبات این موضوع وجود داره اما همه چون مفهوم نسبی رو داره هر کی نظری خاص در مورد موضوع می ده...

مثلا فرض توی همون قضیه دوقلوها.

وقتی ازمایش انجام می شه و نتیجه همون چیزیه که انیشتین گفته هر کدوم از ناظران نظر خاصی ارائه می دن.....یعنی هر کدوم موضع خاصی می گیرن... این هم نه بخاطر درک نادرست بلکه به خاطر دقیقا ذات خود مفهومه..

مثلا یکی که تو سفینه با سرعت نور بوده می گه خوب اخر که چی؟...... واقعا من سنم تغییر کرده یا برادرم؟....

اونی هم که تو زمینه می گه خوب شما از کجا می تونی تشخیص بدی من داشتم با سرعت نور حرکت می کردم یا برادرم؟.

اونی هم که اصلا بیرون ازمایشه و داره به این دو برادر نگاه می کنه. می گه ا اینجا که هیچی تغییر نکرد؟

هر کدوم تو تصمیم گیری شون نظر خودشون رو میدن... هر کدوم هم هر چی رو که خودشون دیدن توضیح میدن ... و دقیقا هم کار درستی می کنن .... چون خود مفهوم زمان یعنی همین... یعنی هر کی تعریفی از زمان داره..

فقط تنها اشتباه که همه بهش عادت کردیم اینه که به دنبال حقیقت ماجراییم... یعنی می خوایم ثابت کنیم وقتی دو چیز یکسان تعاریف متفاوتی رو تو ازمایش نشون می دن... یا به عبارتی شکل متفاوتی دارن... حتما دو چیز یکسان نیستند...

من به این ایراد اینجوری نگاه می کنم ...

هر کدوم از این افراد دور یه لامپ بزرگ قرار گرفتن .... روی لامپ هم مثل لامپ های قدیمی شیشه ای چند ضلعی قرار گرفته.... ( حالا به تعداد هر نفر یه ضلع)...

اگه شیشه هر کدوم از افراد به رنگ خاصی باشه... من وقتی در ان واحد از همه بپرسم رنگ لامپ چه رنگیه؟...

همه با اینکه می دونن دارن به یه لامپ نگاه می کنن ولی رنگ های متفاوتی رو می گن... بعد هم نمیان فکر کنن دید (رنگ شیشه) هر فرد فرق داره...

میان می پرسن یعنی چی؟.... مگه یه لامپ نیست؟... پس چرا چند تا رنگ؟

این یعنی نسبی بودن... یعنی تعریف شما از چیزی با تعریف من از همون چیز فرق داره ... نه اینکه اون شی کلا یک چیز نیست...

امید وارم درست رسونده باشم..

من کاملا و قویا به این مفهوم اعتقاد دارم...... حتی همونطور که تو تاپیک های قبلی هم بحث کردم . این موضوع رو می شه به خیلی از چیزای دیگه هم بسط داد...

ممنون

bb
03-01-2008, 09:40
اینم یه سایت جالب درباره این موضوع
البته انگلیسی هستن
هر کی ترجمه کنه درست حسابی جایزه داره :دی


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

"""""""""""""""
Moslems (Muslims) believe that angels are low density creatures, and that God created them originally from light. They move at any speed from zero up to the speed of light. It is the angels who carry out God's orders. Those angels take their orders from a Preserved Tablet somewhere in outer space, and not from God's Throne. They commute to and from this Preserved Tablet to get their orders from God. In the following verse, the Quran is describing how angels travel when they commute to and from this Tablet. And the speed at which they commute to and from this Tablet turned out to be the known speed of light:

[Quran 32.5] (Allah) Rules the cosmic affair from the heavens to the Earth. Then this affair travels to Him a distance in one day, at a measure of one thousand years of what you count.


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

مرتضی nvcd
03-01-2008, 10:52
من سعی خودمو می کنم ....

Mohammad Hosseyn
03-01-2008, 12:38
ممنون از مرتضی جان که نظرشون رو گفتن ... توضیحتون خوب بود ...

فقط من مشکل با اینه که تا وقتی دلیل یه واقعه ای رو ندونم باهاش کنار نمیام ... هنوز هم دلیلی برای نسبی بودن پیدا نشده ... مثلا تو اون مثالی که شما زدید ، دلیل رنگهای مختلف در یه لامپ وجود سطحهای رنگی مختلفی هست ... حالا دلیل دیدن شدن دنیا به شکلهای مختلف چیه ؟ ... نگید که این ذات خود طبیعته ، چون خودم می دونم این ذاته طبیعته ، اما برای این ذات هم باید دلیلی وجود داشته باشه !!؟؟ ... این جمله معمولا برای در رفتن از یه معمای بزرگه ؟ اینکه چرا نسبی ؟ اینطور نیست ؟


سعید جان این سایت Speed Light سایت خوبی هست ، مطالب ترجمه شده ی اون هم تو سایت هوپا زیاد پیدا می شه ... مثلا همین متن انگیلیسی که شما تو پست تایپ کردید رو کاملا تو هوپا ترجمه و تفسیر کرده گذاشته ...

موفق باشید .

مرتضی nvcd
03-01-2008, 14:43
هنوز هم دلیلی برای نسبی بودن پیدا نشده ... مثلا تو اون مثالی که شما زدید ، دلیل رنگهای مختلف در یه لامپ وجود سطحهای رنگی مختلفی هست ... حالا دلیل دیدن شدن دنیا به شکلهای مختلف چیه ؟ ... نگید که این ذات خود طبیعته ، چون خودم می دونم این ذاته طبیعته ، اما برای این ذات هم باید دلیلی وجود داشته باشه !!؟؟ ... این جمله معمولا برای در رفتن از یه معمای بزرگه ؟ اینکه چرا نسبی ؟ اینطور نیست ؟


دست شما درد نکنه محمد جان....

اگه دلیلی بر نسبی بودن پیدا نشده پس روابط انیشتین و نتیجه ازمایش ها چیه؟...

اما دلیل:
خوب اگه دلیل این که جهان چرا نسبیه رو می دونستیم که خوب دیگه مساله ای نبود.... ما تازه فهمیدیم جهان نسبیه... نمی دونیم چرا ....

ما تا الان فکر می کردیم نباید در سرعت های مختلف زمان فرقی بکنه.... یعنی همه باید زمان رو یک اندازه ببنند... الان فهمیدیم تو سرعت بالا زمان متفاوت از حالت عادیه...

نه اینکه دلیلش رو بدونیم... بحث سر اینه که بعضی ها حتی قبول هم ندارن زمان نسبیه...

من با مثالم خواستم تصوری رو ایجاد کنم نه اینکه بخوام دلیل بیارم... وگرنه دلیل خیلی از چیزا رو هنوز علم نمی دونه ... ولی می دونه که اون چیز وجود داره....

مثلا شما می دونی چرا نور هم موج هست هم ذره.... فقط می دونیم هست... نمی دونیم چرا!.

Mohammad Hosseyn
04-01-2008, 03:10
دست شما درد نکنه محمد جان....

اگه دلیلی بر نسبی بودن پیدا نشده پس روابط انیشتین و نتیجه ازمایش ها چیه؟...

منظور دلیلیه که بگه چرا نسبیه ... نه اینکه آزمایشی طراحی کنی و بگی جهان نسبیه . من هم می دونم نسبیت ثابت شده هست ... اما نه با دلیل ، بلکه با نتایج آزمایش .



نه اینکه دلیلش رو بدونیم... بحث سر اینه که بعضی ها حتی قبول هم ندارن زمان نسبیه...

والا من به همشون حق می دم ... چون واقعا باور کردن چیزی که فقط با چندتا آزمایش تائید بشه خیلی سخته و وقتی یه نفر از من می پرسه چرا من حرفی ندارم جز اینکه بگم خوب این خاصیت جهان ماست ... این یکی از ضعف های عمده ی نسبیته که از همون اول یه جورایی مبهم می شه . این مشکل تو مکانیک نیوتونی خیلی کمتر بود ...


فقط می دونیم هست... نمی دونیم چرا!.
بخاطر همین ندونستن هاست که اینقدر دانشمندا تو سرو کله ی هم میزنن ... اون می گه موجه اون می گه ذره هست اون می گه هیچکدام و اونم می گه هر دو ...

موفق باشید ...

zahedy2006
05-01-2008, 02:15
با تشکر از شما


منظور دلیلیه که بگه چرا نسبیه ... نه اینکه آزمایشی طراحی کنی و بگی جهان نسبیه . من هم می دونم نسبیت ثابت شده هست ... اما نه با دلیل ، بلکه با نتایج آزمایش .


تا جایی که به ما یاد داده اند همه قوانین فیزیکی حتی اگر هم منطقی درست باشند (یعنی به قول خودمون با دلیل) تا آزمایش آن را ثابت تکند غلط اند. فکر می کنم دلیل نسبیت هم در کتاب های مرجع آمده باشد چون قبل از آزمایش های نسبیتی در باره حضیض زهره (اگه اشتباه نکنم) از انیشتین پرسیدند که اگه آزمایشها چیز دیگه ای نشان بدهند چه کار می کنید؟ جواب: آن وقت برای خدای جهان متاسفم چون این قواعد کاملا درست است.

البته دو منظور داشته است : یکی نشان دادن نظم جهان و دیگری گفتن درست بودن این قضیه

فکر می کنم اگه یه مرجع انگلیسی درست حسابی پیدا کنیم بشه جواب این را داد


نه اینکه دلیلش رو بدونیم... بحث سر اینه که بعضی ها حتی قبول هم ندارن زمان نسبیه... والا من به همشون حق می دم ... چون واقعا باور کردن چیزی که فقط با چندتا آزمایش تائید بشه خیلی سخته و وقتی یه نفر از من می پرسه چرا من حرفی ندارم جز اینکه بگم خوب این خاصیت جهان ماست ... این یکی از ضعف های عمده ی نسبیته که از همون اول یه جورایی مبهم می شه . این مشکل تو مکانیک نیوتونی خیلی کمتر بود ...


خب عده ای که قبول ندارند زمان نسبی است (حالا به دلایل غیر معقول) می توانند از ماهواره ، gps و .. استفاده نکنند چون حرکت آنها را بر مبنای نسبیت تنظیم می کنند.

سوال: کسی در مورد گرانش به سرخ که از پدیده های مرتبط به نسبیت است اطلاعات داره

مرتضی nvcd
05-01-2008, 07:37
تا جایی که به ما یاد داده اند همه قوانین فیزیکی حتی اگر هم منطقی درست باشند (یعنی به قول خودمون با دلیل) تا آزمایش آن را ثابت تکند غلط اند. فکر می کنم دلیل نسبیت هم در کتاب های مرجع آمده باشد چون قبل از آزمایش های نسبیتی در باره حضیض زهره (اگه اشتباه نکنم) از انیشتین پرسیدند که اگه آزمایشها چیز دیگه ای نشان بدهند چه کار می کنید؟ جواب: آن وقت برای خدای جهان متاسفم چون این قواعد کاملا درست است.

البته دو منظور داشته است : یکی نشان دادن نظم جهان و دیگری گفتن درست بودن این قضیه

فکر می کنم اگه یه مرجع انگلیسی درست حسابی پیدا کنیم بشه جواب این را داد



به نظرم فقط منظورش این بوده که جهان دارای نظمه.

وگرنه خود اقای انیشتین هم می دونست که علم انسانها محدود به تجربه است...

اگه می خواست هر چی که ما می گیم (قوانین حال) درست باشه و غیر این نادرست ما می شیم روحانیون کلیسای عصر قرون وسطی....چون اونها هم فکر می کردند هر چی غیر اونی که خودشون می گن چیزی نیست که خدا بخواد...

Mohammad Hosseyn
05-01-2008, 15:28
تا جایی که به ما یاد داده اند همه قوانین فیزیکی حتی اگر هم منطقی درست باشند (یعنی به قول خودمون با دلیل) تا آزمایش آن را ثابت تکند غلط اند. فکر می کنم دلیل نسبیت هم در کتاب های مرجع آمده باشد چون قبل از آزمایش های نسبیتی در باره حضیض زهره (اگه اشتباه نکنم) از انیشتین پرسیدند که اگه آزمایشها چیز دیگه ای نشان بدهند چه کار می کنید؟ جواب: آن وقت برای خدای جهان متاسفم چون این قواعد کاملا درست است.

البته دو منظور داشته است : یکی نشان دادن نظم جهان و دیگری گفتن درست بودن این قضیه

فکر می کنم اگه یه مرجع انگلیسی درست حسابی پیدا کنیم بشه جواب این را داد


بله ... البته بدون آزمایش هم چیزی ثابت نمی شه ، اما بدون دلیل هم چیزی ثابت نمی شه ، من هم دنبال همین دلیل هستم که تا حالا نشنیدمش .


سوال: کسی در مورد گرانش به سرخ که از پدیده های مرتبط به نسبیت است اطلاعات داره
منظورت گرایش به قرمز هست ؟ همون قضیه ی کپلر ؟

zahedy2006
05-01-2008, 16:10
منظورت گرایش به قرمز هست ؟ همون قضیه ی کپلر ؟

دقیق یادم نیست. اما قضیه ای بود که نور در محیط جاذبه دار سقوط می کرد (یا یه چیزی شبیه حرکت در محیط دارای گرانش - جهت هم مهم بود) از انرژی کاسته و به طول موج افزوده می شد و خوب می شه قرمز دیگه

قرمز == سرخ
یا
قرمز = سرخ

تفاوت یک مساوی و دو مساوی را در c++ جستجو کنید

با تشکر

Mohammad Hosseyn
05-01-2008, 16:24
دقیق یادم نیست. اما قضیه ای بود که نور در محیط جاذبه دار سقوط می کرد (یا یه چیزی شبیه حرکت در محیط دارای گرانش - جهت هم مهم بود) از انرژی کاسته و به طول موج افزوده می شد و خوب می شه قرمز دیگه

قرمز == سرخ
یا
قرمز = سرخ

تفاوت یک مساوی و دو مساوی را در c++ جستجو کنید

با تشکر
یه چیزایی شنیدم اما دقیقا یادم نمی آد که بهت بگم ... اگه چیزی در موردش داشتم برات می زارم .

saviss
05-01-2008, 21:37
میبخشیدکه سرم یک کمی شلوغه ونمیتونم فعلا توی بحث شرکت کنم:
اصل داپلر:
ازدیدیک ناظرثابت طول موج امواج دریافتی ازمنبع تولیدامواج زمانیکه به ناظرنزدیک میشه کم میشه...( یعنی صدا زیرترمیشه ونور دریافتی از منبع به سمت طیف آبی میل میکنه)ووقتی که دورمیشه طول موج امواج دریافتی زیاد میشه ونوربه سمت طیف قرمز و همچنین امواج صوتی بم تر میشن...
همین هم طبق نظریات راجع به سیاهچاله ها وچیزای دیگه صدق میکنه(برای تعیین اینکه دارن ازمادورمیشن؟نزدیک میشن؟و...خلاصه برای اینکه بفهمن اون دوروبرا چه خبره:31:)
اینو بصورت مختصر میگن اصل ویا افکت داپلر... Doppler Effect
کاربرد خیلی زیادی هم داره
بقیه اش روبطورخلاصه نقل قول میکنم
مثلا:

در مسابقه‌های تنیس آزاد آمریکا (US Open) یک کار جالب که گرداننده‌های مسابقه کرده‌اند، نمایش سرعت توپ بعد از هر سرویس هست. البته این کار مدتی هست که در اغلب تورنمنت‌های معروف تنیس باب شده. که این سرعت چه‌طور اندازه‌گیری می‌شه. ظاهرن سیستم‌ای که معمولن برای اندازه‌گیری سرعت توپ استفاده می‌شه، رادار داپلر (Doppler Radar) هست. همه‌ی شما به‌نوعی با رادار داپلر آشنا هستید. مثلن، دوربین اندازه‌گیر سرعت کنار اتوبان هم یک رادار داپلر هست (البته چیزهای دیگری هم در این دوربین‌ها هست). حالا این رادار داپلر دقیقن چی هست؟ رادار داپلر اول از همه یک رادار هست. یعنی این که یک سیگنال رادیویی را گسیل می‌کنه. این سیگنال به اجسام برخورد می‌کنه و بازتاب پیدا می‌کنه. رادار این سیگنال بازتابی را دریافت می‌کنه و از وجود جسم آگاه می‌شه. اما رادار داپلر از خاصیت داپلر هم بهره می‌بره. خاصیت داپلر چی هست؟ حتمن پیش اومده کنار جاده باشید و صدای ماشین‌ها موقع عبور از کنارتان را بشنوید. وقتی ماشین‌ها در حال نزدیک شدن به شما هستند، صدا زیر است. ولی به محض این که از کنار شما گذشتند ناگهان صدا بم می‌شود. این زیر و بم شدن صدا پدیده‌ی داپلر هست. وقتی ماشین حرکت می‌کنه، صدای آن بسته به این که سرعت ماشین چه‌قدر باشه، فرق می‌کنه. اگر ماشین به طرف شما بیاد، فرکانس صدایی که شما می‌شنوید زیاد می‌شه، پس صدا زیر به نظر می‌آد. اگر ماشین دور بشه، فرکانس کم می‌شه و صدا بم به نظر می‌آد. هر چه سرعت ماشین بیش‌تر باشه، مقدار این زیر و بم شدن هم بیش‌تر هست. همین پدیده در مورد امواج رادیویی هم صادق هست. وقتی توپ تنیس حرکت می‌کنه، فرکانس موج رادیویی دریافتی توسط رادار با اون چیزی که رادار فرستاده بود، فرق می‌کنه. با اندازه‌گیری این تغییر فرکانس، رادار داپلر می‌تونه سرعت را اندازه‌گیری کنه. البته این نوع رادار چند مشکل هم داره. اول این که یک آدم باید رادار را به طرف توپ بگیره، مثل یک دوربین فیلم‌برداری. مشکل دوم این هست که رادار باید دقیقن در راستای حرکت توپ باشه تا سرعت درست اندازه‌گیری بشه. خب معلومه که تنیس‌بازها همیشه در یک جهت خاص سرویس نمی‌زنند. پس این عددهایی که تله‌ویزیون به ما نشون می‌ده احتمالن مقداری خطا دارند ولی اندازه‌ی این خطاها ناچیز هست مگر این که بازی‌کن سرویس را خیلی کج و به بیرون زمین بزنه. ضمنن، این نوع تکنیک اندازه‌گیری سرعت منحصر به رادار نیست. ستاره‌شناس‌ها ۸۰ سال هست که از این روش برای اندازه‌گیری سرعت و فاصله‌ی که‌کشان‌های دور استفاده می‌کنند. در پزشکی هم سونوگرافی داپلر وجود داره که با همین روش سرعت خون را در رگ‌های قلب اندازه‌گیری می‌کنه. زیردریایی‌ها هم از این روش استفاده می‌کنند ولی به جای رادار، سونار داپلر (Doppler Sonar) دارند. سونار چیزی شبیه رادار است ولی با امواج صوتی کار می‌کنه.==========
مهمترین استفاده ش توی کشورما فعلا ثبت پلاک ماشین هاست توی اتوبان ها:دی
بعدش هم توی پزشکی
راستی Mohammad Hosseyn جان تولدت هم مبروک:10:

Mohammad Hosseyn
06-01-2008, 19:05
راستی Mohammad Hosseyn جان تولدت هم مبروک[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](16).gif
خیلی ممنون ...

بابت توضیحاتتون هم ممنون .

موفق باشید ...

arash_m
14-01-2008, 18:40
سلام. من نویسنده مقاله مفهوم اتساع زمان در نسبیت خاص هستم. خیلی اتفاقی به این سایت وارد شدم و مقاله خودم رو دیدم!!!!!!
فکر کنم بتونم جواب سوالاتونو بدم. البته الان نمی شه . یه وقت مناسب جواب ها رو حتما می ذارم.

Mohammad Hosseyn
14-01-2008, 22:44
سلام. من نویسنده مقاله مفهوم اتساع زمان در نسبیت خاص هستم. خیلی اتفاقی به این سایت وارد شدم و مقاله خودم رو دیدم!!!!!!
فکر کنم بتونم جواب سوالاتونو بدم. البته الان نمی شه . یه وقت مناسب جواب ها رو حتما می ذارم.
چه جالب ... خیلی خوشحال می شیم که صحبت هاتون رو بشنویم ...

arash_m
15-01-2008, 15:52
من از اولین پستی که اومده بود شروع می کنم. (یعنی سوالات جناب saviss)
سوال :چرا مفاهیم ریاضی مطلق هستند؟
جواب: حتما می دانید که تا اوخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ، مفاهیم فیزیکی نیز مطلق محسوب می شدند. ولی با ارایه نسبیت خاص و عام بنیان های این نظر لرزید و با مطرح شدن مکانیک کوانتومی و بخصوص اصل عدم قطعیت هایزنبرگ و معادله موج شرودینگر ،اساس این ایده فرو ریخت . در ریاضی نیز این اتفاق با مقداری تاخیر اتفاق افتاد. قرن ها تصور بر این بود که کمیت های ریاضی مطلق هستند. ولی با اثبات قضیه مشهوری به نام قضیه نا تمامی گودل، مشخص شد که مفهوم مطلق را به کلی باید کنار گذاشت.( معمولا قضیه ناتمامی گودل در ریاضی را با اصل عدم قطعیت در فیزیک مقایسه می کنند.)
البته توجه به این نکته ضروری است که نسبیت خاص ، هیچ نسبی انگاری را در قوانین فیزیک روا نمی دارد. بلکه طبق یکی از اصل موضوع های آن قوانین فیزیک از دیدگاه هر مرجع لخت معتبر است و این موضوع ،یعنی مطرح شدن
مطلق گرایی در فیزیک ولی به گونه ای درست تر.
سوال :گرکه مقادیر ریاضی وفیزیک تغییرناپذیرند ،چرا موضوعی مثل فرصت(که واحداندازه گیریش زمان هست)...می تونه متغیر باشه؟
جواب : این عبارت :مقادیر فیزیک و ریاضی تغییر ناپذیرند ، عبارتی کاملا مبهم است. ما در فیزیک مفاهیمی داریم که در هر حالتی تغییر نمی کنند. مثلا : فرصت (زمان) عبارتست از فاصله بخش بر سرعت. این مفهوم حتی در نسبیت هم صادق است. وقتی از دیدگاه نسبیتی فاصله نسبی است، زمان نیز باید نسبی اندازه گیری شود.چون سرعت نور از دیدگاه تمام مراجع لخت یکسان است.

ضمنا اصل موضوع های نسبیت خاص کمی عجیب است. به نظر من میتوان از اصل ثبات سرعت نور به اصل موضوع دوم رسید. یعنی هر دو اصل موضوع نمایانگر چیزی واحد هستند. در حالیکه یکی از اساتید فیزیک که با او صحبت می کردم، اعتقاد داشت این دو کاملا در تناقض با هم هستند. در آخر بحثی که با این استاد فیزیک داشتم فهمیدم که هر دو به یک نتیجه رسیدیم و آن معتبر بودن نسبیت در هر دو حالت است.
مطلب آخر اینکه: فکر کنم اگر تحصیلات دانشگاه را در رشته فیزیک انجام دهید، این تناقضات برطرف می شود.

saviss
16-01-2008, 21:45
arash_mجان سلام :11:
خیلی ممنون ازتوجه تون

فکر کنم اگر تحصیلات دانشگاه را در رشته فیزیک انجام دهید، این تناقضات برطرف می شود.دراین موردکه حق باشماست....چون من فیزیک رو درحدچندواحد(اون هم مربوط به رشته ام)خوندم....که البته اصلا اون واحدها به طورتخصصی ربطی به مباحث این تاپیک نداشت...اگرهم چیزی توی این تاپیک عنوان کردم اغلب ازروی خوانده های خودم درموردنسبیت وابهاماتی که داشتم بود
ولی به دوراز هرنوع سو تفاهمی چندسوال داشتم:
1-قضیه نا تمامی گودل بطورخلاصه چی هست ومفهومش چیه؟
2-ما اینجا داریم :
البته توجه به این نکته ضروری است که نسبیت خاص ، هیچ نسبی انگاری را در قوانین فیزیک روا نمی دارد. بلکه طبق یکی از اصل موضوع های آن قوانین فیزیک از دیدگاه هر مرجع لخت معتبر استو

سرعت نور از دیدگاه تمام مراجع لخت یکسان است.توجه داریدکه موردمطرح شده مرجع لخت هست ونه مرجعی که متحرکه....خب بااین ترتیب تکلیف مرجعی که داره برخلاف جهت انتشار نور وباسرعت ازش دورمیشه چی هست؟
البته منظورم برآیندسرعت هاست وگرنه میدونم که اون مرجع متحرک اصولا نوری رونمیبینه (چون داره برخلاف جهت انتشارش ازش دورمیشه)...

========
حتمااین سوالات برای شماهم مطرح بوده....پس ممنون میشم که حداقل من یکی رواز ابهام دربیارید
سال هاست که توی ذهنم دارم بااین مفاهیم کلنجارمیرم ...اماهنوز هضمشون نکردم...
=========
درموردسیاه چاله ها هم موضوعی به ذهنم رسید ...
تئوری ها میگن که حتی نورهم نمیتونه ازشون خارج بشه (ودانشمند ها بااستفاده از روش های محاسباتی پی به وجودشون بردند)...دراینصورت...آیا نیروئی هست(نیروی گرانشی )که اونقدر قوی باشه که بتونه بر مفهوم ثابتی همچون سرعت نور غلبه کنه؟

========
مثلا من معتقد به تئوری جهان درحال انبساط نیستم...بلکه کاملا برعکس...معتقدم بالاخره مجددا همه چیز به اولین لحظه تشکیل جهان برگشت خواهد کرد حالا دلایلم رو بعداعرض میکنم

==========
یادم هست که اثبات ثابت بودن سرعت نور و حدنهائی سرعت توی جهان ما(عرض میکنم توی جهان ما...باتوجه به قوانین فیزیک وریاضی جهان ما) رو توسط آلبرت اینشتن رو سال ها پیش توی کتابی خونده بودم(منظورم راه حل واثبات ریاضی اون هست...کل محاسباتش)اما الان بهشون دسترسی ندارم....سرچ هم کردم ولی متاسفانه توی نت مرجعی ندیدم...
اگه زحمتی نیست میتونید اون محاسبات رو اسکن کنید واینجا آپلودکنیدویالینک داون لود بدید؟
ممنونم
============
البته من خودموتوی حدی نمی بینم که تئوری های بزرگی رو که دراین تاپیک بهشون اشاره شد زیرسوال ببرم...
فقط ابهامات شخصی بود وبس...:11:

Mohammad Hosseyn
17-01-2008, 08:02
درموردسیاه چاله ها هم موضوعی به ذهنم رسید ...
تئوری ها میگن که حتی نورهم نمیتونه ازشون خارج بشه (ودانشمند ها بااستفاده از روش های محاسباتی پی به وجودشون بردند)...دراینصورت...آیا نیروئی هست(نیروی گرانشی )که اونقدر قوی باشه که بتونه بر مفهوم ثابتی همچون سرعت نور غلبه کنه؟


منظورت اینه که چنینی نیرویی می تونه امکان داشته باشه و گرانشی باشه که نور رو هم مثل یه ماده تو خودش جذب کنه ؟
خوب فعلا که می بینیم هست ... فقط کافیه جسمی باشه که سرعت فرارش بیشتر از سرعت نور باشه ... همین . شما هم نور رو می تونی یه ماده ساده در نشر بگیری ... خوب باید سرعت مورد نظر رو داشته باشه تا از گرانش جسم بزرگ فرار کنه .



مثلا من معتقد به تئوری جهان درحال انبساط نیستم...بلکه کاملا برعکس...معتقدم بالاخره مجددا همه چیز به اولین لحظه تشکیل جهان برگشت خواهد کرد حالا دلایلم رو بعداعرض میکنم
این تئوری که می گه جهان تا انتها منبسط میشه دیگه یه جورایی داره منسوخ می شه ... من هم مثل شما به "بیگ بنگ و بیگ کرانچ " اعتقاد دارم .

bb
17-01-2008, 09:27
این تئوری که می گه جهان تا انتها منبسط میشه دیگه یه جورایی داره منسوخ می شه ... من هم مثل شما به "بیگ بنگ و بیگ کرانچ " اعتقاد دارم .

با تشکر از دوستان
یه نظریه می گه که این انبساط در یک نقطه دوباره منقبض میشه و دوباره یک انفجار دیگه رخ می ده ( فکر کنم نظریه کشسانی بودن جهان )

Mohammad Hosseyn
17-01-2008, 09:59
همین بیگ بنگ و بیگ کرانچه دیگه ... بیگ بنگ زمان شروع شدن انبساط و بیگ کرانچ هم زمان شروع انقباض تا مثل روز اولش !

zahedy2006
17-01-2008, 16:13
منظورت اینه که چنینی نیرویی می تونه امکان داشته باشه و گرانشی باشه که نور رو هم مثل یه ماده تو خودش جذب کنه ؟
خوب فعلا که می بینیم هست ... فقط کافیه جسمی باشه که سرعت فرارش بیشتر از سرعت نور باشه ... همین . شما هم نور رو می تونی یه ماده ساده در نشر بگیری ... خوب باید سرعت مورد نظر رو داشته باشه تا از گرانش جسم بزرگ فرار کنه .


ببخشید پابرهنه می پرم وسط حرف
ما آخر جاذبه را نفهمیدیم
اول که جاذبه نیرویی بود که یک جسم سنگین وارد می کرد - نیوتن
بعدها شد خمش فضا - انیشتین جون
بعد ها شد ذرات گراویتون که فقط در ریاضیات وجود است و هنوز دیده نشده البته نمی دونم کجای دنیا یه شتاب دهنده ساختند به طول چند کیلومتر که باهاش پیداش کنند

خمش فضا: یک مثال: فرض کنید در یک ظرف شربت شکر غلیظ یک توپ پینگ پونگ یا تکه ای نبات آویزان می کنید. حالا یک قطره ماده س رنگی را از بالا به طوری که بعدا به صورت مماس با توپ رد شود بریزید ملاحظه می شود که قطره اندکی به سمت توپ مایل می شود. خمش فضا نیز به گونه ای همینطور است. یک قطار را فرض کنید. قطار هیچ گاه دور نمی زند ولی مسیرش باعث چپ و راست رفتن آن می شود. نور هم زمانی که از کنار سیاره ای رد می شود مسیر خودش را طی می کند غافل از اینکه مسیرش (که همان فضا باشد) قبلا خمش شده. اثبات آن هم همان ذره بین های فضایی اند.

حالا 2 سوال:
چجوری سیاهچاله فضا را خم می کند که نور بر نمی گردد؟
یعنی مانند خطوط آهنربا که به در قسمت مرکزش به طور عمود واردش می شود ، فضا نیز همانطور خم می شود که نور وارد سیاه چاله شده . پس طبق همان خاصیت خطوط باید از آن طرف خارج شود.

گراویتون این وسط چکاره است؟ این که فقط فعلا روی کاغذ است.
فراموش نکنید که سیاهچاله نیز ابتدا روی کاغذ بود و بعد کشف شد.

ممنون از توجه تان به این تاپیک.

saviss
17-01-2008, 19:26
منظورت اینه که چنینی نیرویی می تونه امکان داشته باشه و گرانشی باشه که نور رو هم مثل یه ماده تو خودش جذب کنه ؟
خوب فعلا که می بینیم هست ... فقط کافیه جسمی باشه که سرعت فرارش بیشتر از سرعت نور باشه ... همین . شما هم نور رو می تونی یه ماده ساده در نشر بگیری ... خوب باید سرعت مورد نظر رو داشته باشه تا از گرانش جسم بزرگ فرار کنه .



این تئوری که می گه جهان تا انتها منبسط میشه دیگه یه جورایی داره منسوخ می شه ... من هم مثل شما به "بیگ بنگ و بیگ کرانچ " اعتقاد دارم .
سلام
گمونم منظورشون همینه...نیروی گرانشی اونقدرقوی که حتی نورهم نتونه از فرارکنه

با تشکر از دوستان
یه نظریه می گه که این انبساط در یک نقطه دوباره منقبض میشه و دوباره یک انفجار دیگه رخ می ده ( فکر کنم نظریه کشسانی بودن جهان )

دقیقا

همین بیگ بنگ و بیگ کرانچه دیگه ... بیگ بنگ زمان شروع شدن انبساط و بیگ کرانچ هم زمان شروع انقباض تا مثل روز اولش !
ایضا....هرچندکه هضمش خیلی سخته ودورازذهن.....حتی تصورش هم تن آدم رو میلرزونه...برگشتن همه چیز بحالت ماده ی چگال اولیه...

ببخشید پابرهنه می پرم وسط حرف
ما آخر جاذبه را نفهمیدیم
اول که جاذبه نیرویی بود که یک جسم سنگین وارد می کرد - نیوتن
بعدها شد خمش فضا - انیشتین جون
بعد ها شد ذرات گراویتون که فقط در ریاضیات وجود است و هنوز دیده نشده البته نمی دونم کجای دنیا یه شتاب دهنده ساختند به طول چند کیلومتر که باهاش پیداش کنند

خمش فضا: یک مثال: فرض کنید در یک ظرف شربت شکر غلیظ یک توپ پینگ پونگ یا تکه ای نبات آویزان می کنید. حالا یک قطره ماده س رنگی را از بالا به طوری که بعدا به صورت مماس با توپ رد شود بریزید ملاحظه می شود که قطره اندکی به سمت توپ مایل می شود. خمش فضا نیز به گونه ای همینطور است. یک قطار را فرض کنید. قطار هیچ گاه دور نمی زند ولی مسیرش باعث چپ و راست رفتن آن می شود. نور هم زمانی که از کنار سیاره ای رد می شود مسیر خودش را طی می کند غافل از اینکه مسیرش (که همان فضا باشد) قبلا خمش شده. اثبات آن هم همان ذره بین های فضایی اند.

حالا 2 سوال:
چجوری سیاهچاله فضا را خم می کند که نور بر نمی گردد؟
یعنی مانند خطوط آهنربا که به در قسمت مرکزش به طور عمود واردش می شود ، فضا نیز همانطور خم می شود که نور وارد سیاه چاله شده . پس طبق همان خاصیت خطوط باید از آن طرف خارج شود.

گراویتون این وسط چکاره است؟ این که فقط فعلا روی کاغذ است.
فراموش نکنید که سیاهچاله نیز ابتدا روی کاغذ بود و بعد کشف شد.

ممنون از توجه تان به این تاپیک.
خب تعریف جاذبه که معلوم هست...
هردوتا تعریفی که شما در پستتون اشاره کردید...یکی هستند....فقط مسئله اینه که تعریف جاذبه باکشش بین دوجسم حالا سبک ویا سنگین فرقی نمیکنه...بابرداشت شما از تعریف مربوطه کمی متناقضه...
درواقع جاذبه نیروی کشش یا دفع بین دوجسم هست بنا براصل نیوتون ونه یک کمیت محض...
واما درمورد سیاهچاله ها....
تئوری ها و محاسبات میگن که این نیروی گرانشی اونقدرقوی هست که حتی نور هم ازش نمیتونه فرارکنه...
درنتیجه اگرکه درست یادم باشه زمانیکه نور از کنار(فکر کنم اگر درست یادم باشه بهش میگن افق رویداد)... (توجه کنید که منظورم واردشدن نیست)سیاهچاله واجسام بشدت چگال(که خب طبیعتا دارای نیروی جاذبه بسیار قوی هستند)عبور میکنه دارای خمیدگی میشه...
واین یکی از مواردی هست که تئوری ها درعمل ثابت شدند...
اصولا نورهم مثل بقیه چیزها(این جا میرسیم به نتیجه ی ذره ای بودن نور) نمیتونه از اینورش دربیاد واز اونورش بره بیرون:دی.....همونجا گیر میافته....برای همین هم میگن ناسلامتی :31: بهشون سیاه چاله....یعنی هرچیزی که بدامش افتاد دیگه نمیتونه دربیاد...بخاطرنیروی گرانشی قوی....درنتیجه نظریه ی بیگ کرانچ هم برهمین اساس مطرح شده....
الانه ست که خدابیامرز ماکس پلانگ زنگ بزنه پدرمونودربیاره:31:
=========
کاشکی arash_mجان میومدند ومارو از ابهام درمیاوردند:11:

zahedy2006
17-01-2008, 22:00
هردوتا تعریفی که شما در پستتون اشاره کردید...یکی هستند....فقط مسئله اینه که تعریف جاذبه باکشش بین دوجسم حالا سبک ویا سنگین فرقی نمیکنه...بابرداشت شما از تعریف مربوطه کمی متناقضه...
درواقع جاذبه نیروی کشش یا دفع بین دوجسم هست بنا براصل نیوتون ونه یک کمیت محض...


منظور تعریف نبود. منظور علت جاذبه بود. خب معلوم است که هر چیزی ، چیز دیگر را به خودش بکشد جاذبه دارد. عین دختر و پسر (ها!!)

مورد دیگر منظورم این بود که جاذبه نیوتنی باید بین دو جسم جرم دار اتفاق بیافتد اما جاذبه فیزیک نوین روی هر چیزی اثر می گذارد.
طبق کلاسیک و جرم نداشتن نور نباید جذب بشود اما طبق نوین باید جذب بشود که میشه.

ولی طبق جمله شما الانه که همه فیزیک دان های پایه گذار و حتی هاوکینگ با اون وضعش بیاد این تاپیک را قفل کند.

با این حال فکر کنم آقای آرش بهتر بتوانند توضیح دهند

mohammad24
18-01-2008, 01:18
سلام

وقتی اینجا میام هم فوق العاده خوشحال میشم، هم خیلی سردرگم میشم. خوشحال از این جهت که اشتیاقی برای اموختن و مباحث علمی می بینم و سردرگم از بابت سوال های بسیار زیاد دوستان که هر کدام نیاز به جواب مفصلی داره.
خوب خوشبختانه نویسنده ی خود مقاله اعلام حضور کرده و می تونه جواب گو باشه.
من هم دانشجوی ارشد فیزیک هستم و خوشحال میشم که به سوالات جواب بدم. ولی برای این که یک سوال کاملا جواب داده بشه بهتره که بهتره یکی یکی جلو بریم. انبوه سوال ها = بی جواب ماندن.
خوب من برای شروع فقط یک نکته ی کوچک اشاره می کنم:
saviss عزیز مرجع لخت، مرجع ثابت و ساکن نیست. مرجع لخت به مرجعی گفته می شود که شتاب نداشته باشد. اما می تواند سرعت ثابت داشته باشد. حالا ممکنه این سرعت ثابت برابر صفر باشه که در نتیجه ساکن میشه و یا غیر صفر باشه که متحرک میشه. اما نباید حرکت تند شوند، کند شونده یا دورانی داشته باشه.

مرتضی nvcd
18-01-2008, 07:13
سلام به دوستان..

ایول .... نمی دونستم خود نویسنده مقاله هم اومده ....

یکم کم اومدم ... بزارید مالب رو بخونم تا منم تو بحث شرکت کنم...

از دوست خوبمون هم ممنونم که کمک می کنن.

saviss
18-01-2008, 08:47
منظور تعریف نبود. منظور علت جاذبه بود. خب معلوم است که هر چیزی ، چیز دیگر را به خودش بکشد جاذبه دارد. عین دختر و پسر (ها!!)

مورد دیگر منظورم این بود که جاذبه نیوتنی باید بین دو جسم جرم دار اتفاق بیافتد اما جاذبه فیزیک نوین روی هر چیزی اثر می گذارد.
طبق کلاسیک و جرم نداشتن نور نباید جذب بشود اما طبق نوین باید جذب بشود که میشه.

ولی طبق جمله شما الانه که همه فیزیک دان های پایه گذار و حتی هاوکینگ با اون وضعش بیاد این تاپیک را قفل کند.

با این حال فکر کنم آقای آرش بهتر بتوانند توضیح دهند
سلام
این که باهم جورنشد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ..[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ..اگرکه طبق نظریات نوین نورهم جرم داره....(نظریه ی ذره ای بودن نور)....خب پس جاذبه هم روش اثرمیگذاره دیگه...(مثلا این روهم بهش میگیم خمیدگی وغیره وغیره...(که من باهاش موافقم....حتی فکرمی کنم نورهم کمی تاقسمتی نیروهم واردکنه به سطحی که بهش میتابه..هرچندکه اون نیرو خیلی کم وقابل محاسبه نباشه..(که فکرمیکنم محاسبه شده جدیدا)...درسته؟)

سلام

وقتی اینجا میام هم فوق العاده خوشحال میشم، هم خیلی سردرگم میشم. خوشحال از این جهت که اشتیاقی برای اموختن و مباحث علمی می بینم و سردرگم از بابت سوال های بسیار زیاد دوستان که هر کدام نیاز به جواب مفصلی داره.
خوب خوشبختانه نویسنده ی خود مقاله اعلام حضور کرده و می تونه جواب گو باشه.
من هم دانشجوی ارشد فیزیک هستم و خوشحال میشم که به سوالات جواب بدم. ولی برای این که یک سوال کاملا جواب داده بشه بهتره که بهتره یکی یکی جلو بریم. انبوه سوال ها = بی جواب ماندن.
خوب من برای شروع فقط یک نکته ی کوچک اشاره می کنم:
saviss عزیز مرجع لخت، مرجع ثابت و ساکن نیست. مرجع لخت به مرجعی گفته می شود که شتاب نداشته باشد. اما می تواند سرعت ثابت داشته باشد. حالا ممکنه این سرعت ثابت برابر صفر باشه که در نتیجه ساکن میشه و یا غیر صفر باشه که متحرک میشه. اما نباید حرکت تند شوند، کند شونده یا دورانی داشته باشه.
مرسی محمدجان:40:
اما من اینو نگرفتم...
غیر صفر باشه خب دراین صورت که شتابش منفی میشه...
=========
توضیح:
از همه ی دوستای عزیزم عذرمیخوام...
امیدوارم که تصورنشه میخوام کل کل کنم ویا چیز!!دیگه...
فقط هدفم روشن شدن ذهنم و آشنائیی با مفاهیم جدید هست...
======
مدت زیادی هست که با مفاهیم فیزیک سرو کله نزدم...
این تاپیک رو یک جور به عنوان کلاس درسی (به یاد دانشگاه)وبرای باز آموزی بهش نگاه میکنم...
========
مرسی از همگی:11:

arash_m
18-01-2008, 15:58
سلام.لطفا مطالب زیر را تا آخر بخوانید!

در مورد قضیه ناتمامی گودل باید گفت که این قضیه ، یک قضیه ریاضی است و بحث در مورد آن واقعا در حد من نیست. ولی اگر بخواهید یک تصویر کلی از آن داشته باشید ، می توان آن را به زبان ساده چنین گفت: در ریاضی بعضی قضایا وجود دارند که نمی توان آن را ثابت کرد،حتی با وجود اینکه این قضایا بر اساس تعاریف و اصل موضوع ها هستند .
در مورد مرجع متحرک : نسبیت خاص، فقط مرجع لخت را بررسی می کند. در مورد مرجع غیر لخت نسبیت عام نظر می دهد که در اینجا نمی توان در مورد نسبیت عام و مراجع غیر لخت بحث کرد. (چون نسبیت عام به سادگی نسبیت خاص نیست!) البته مرجع متحرک به معنی غیر لخت نیست و مرجع لخت نیز به معنی مرجع ساکن نیست.مرجع لخت، سیستمی است که در آن شتاب ، صفر اندازه گیری میشود. یعنی یک مرجع متحرک با سرعت ثابت نیز یک دستگاه لخت محسوب میشود.(چون شتاب آن صفر است.)
ضمنا این که گفتید: مرجع متحرک چون بر خلاف نور حرکت می کند، نوری را نمی بیند چندان درست نیست. هر ناظری که بر خلاف جهت انتشار نور حرکت کند، باز هم نمی تواند با سرعت نور حرکت کند.( طبق نسبیت) بنابراین نور به او می رسد.
در مورد سیاه چاله ها : این که نیرو بر مفهوم سرعت نور غلبه کند، گزاره ی اشتباهی است. از نظر فیزیکی هیچ دلیلی وجود ندارد که فرض بالا را رد کنیم. حتما با مفهوم سرعت فرار آشنایی دارید. سرعت فراری که برای سیاه چاله بدست می آید فراتر از سرعت نور است. اگر در فرمول سرعت فرار دقت کنیم دیده میشود که دلیل این سرعت فرار بالا جرم زیاد ستاره و کوچک بودن شعاع آن است. در حقیقت گرانش و نسبیت عام اصل ثبات سرعت نور را نقض نکرده. بلکه مناطقی در جهان را شناسایی کرده که برای فرار از آن احتیاج به سرعت فرا نور داریم. حال طبق نسبیت چون سرعت فرا نور وجود ندارد ، نمی توان از دام چنین اجرامی گریخت.
در مورد اثبات ثبات سرعت نور: این مطلب را ماکسول ، چند سال پیش از اینشتین ثابت کرد که سرعت انتقال میدان های الکترو مغناطیسی محدود یه سرعت نور است. اینشتین نیز از این مطلب در نسبیت خاص استفاده کرد و آن را به عنوان اصل موضوع پذیرفت. ولی از آنجا که ماکسول ثبات نور را برای میدانهای گرانشی اثبات نکرده بود ، نسبیت خاص نمی توانست تکیل کننده نظریه گرانش نیوتن باشد. چون نیوتن سرعت انتشار میدان گرانشی را بینهایت در نظر گرفته بود. این تناقض بین نسبیت خاص و نظریه گرانش نیوتن در سال 1915 و در نظریه نسبیت عام اینشتین حل شد.
فکر کنم اگر به کتب الکترو مغناطیس ( به خصوص کتابهایی که برای رشته فیزیک تدریس می شوند) مراجعه کنید بتوانید اثبات ثبات سرعت نور را ببینید.

در مورد انبساط جهان ،مقاله ای در سایت دانشجویان فیزیک فردوسی دارم که فکر کنم ابهامات موجود را برطرف کند.
لطفا به لینک زیر مرجعه کنید: ( خوشحال می شوم نظراتتان را در مورد مقاله زیر بگویید.)

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
و اما سایر سولات :
1.چجوری سیاهچاله فضا را خم می کند که نور بر نمی گردد؟
فکر کنم با یک مثال بتوانم مطلب را روشن کنم. فرض کنید درون یک چاه گلوله ای وجود داردو می خواهید آن را بیرون بیا ورید. اگر گلوله با سرعت مناسبی حرکت کند می تواند روی دیواره چاه حرکت کند و خارج شود. در غیر اینصورت، گلوله تا حد مشخصی بالا آمده و سپس به چاه باز میگردد. سایه چاله نیز مثل یک چاه در اعماق فضا زمان است و دیواره چاه نیز همان فضا زمان خمیده است. ولی برای خروج از این چاله فضایی باید سرعت فرا نور داشت. پایین ترین نقطه این چاله نیز همان ستاره مرکزی است.
2.گراویتون این وسط چکاره است؟
گراویتون ذره میدان گرانشی است . به این ذرات در انگلیسی messenger particles یا ذرات پیغام بر گویند . یعنی ذراتی که میدان گرانشی را به تمام کاینات منتقل می کنند. مثلا بدن شما چگونه می فهمد که در میدان گرانشی زمین است؟ پاسخ این سوال به همین گراویتون ها بر میگردد. این ذرات مجازی ، میدان گرانشی زمین را ایجاد وآن را به تمام نقاط منتقل میکند.
در مورد علت جاذبه:
اتفاقا همین چند روز پیش با یکی از اساتید دانشگاه در همین مورد صحبت می کردم که جواب جالبی را شنیدم.
من اعتقاد داشتم که علت جاذبه همان گراویتون ها هستند. ولی همانطور که در بالا اشاره شد، گراویتون ها تنها ذرات مسنجر هستند و نمیتوانند به عنوان دلیلی برای جاذبه مطرح شوند. و اما جواب استاد:
تمام پدیده هایی که در گیتی رخ می دهند ، حکمت دارند. ولی وظیفه فیزیک شناسایی حکمت ها نیست و فیزیک تنها حقیقتهای جاری در جهان هستی را بررسی می کند. مثلا نمیتوان پرسید که چرا در قانون گرانش نیوتن ، توان شعاع .0.5 است. این حقیقت حکمتی دارد که وظیفه بررسی آن در حیطه فیزیک نیست.......
اگر باز هم سوالی بود ، در خدمتم.( البته اگر بتوانم جواب دهم!)

saviss
19-01-2008, 01:04
عالیه
آرش جان
با اجازه ی شما من متن مقاله شما را نقل قول میکنم...
هرچندکه درک وتفسیرش حداقل سه روز زمان می بره...
اما به خوندنش میارزه:11:


هنگامیکه نیوتن قانون گرانش خود را تنظیم می کرد شاید تصور نمی کرد که یکی از اساسی ترین جنبه های این نظریه را درنظر نگرفته باشد.

طبق قانون جهانی گرانش نیوتن ، دو جسم متناسب با عکس مجذور فاصله همدیگر را جذب می کنند.بنا به این قانون جهان نمی تواند حالتی ایستا داشته باشد و این نکته ای بود که نه تنها نیوتن بلکه بسیاری از دانشمندان قبل از اینشتین به آن توجه نکرده بودند.تمام اجرام موجود در کاینات باید هم را جذب کنند.بنابراین جهان در حال انقباض است. البته این نتیجه گیری چندان درست نیست.علت این نکته را در ادامه این مقاله خواهیم یافت.

اینشتین در 1915 نسبیت عام خود را عرضه کرد و تصور ما را از گرانش متحول کرد.او به خوبی متوجه شده بود که گرانش باعث ایجاد جهانی منقبض شونده خواهد شد. از طرفی او به شدت خواهان جهانی ایستا بود.بنابراین برای جلوگیری از ایجاد جهانی در حال انقباض در معادلات خود ثابتی را وارد کرد که به ازای مقداری خاص، معادلات او جهانی پایا را پیش بینی می کرد.این تفکر او تا سال 1929 ادامه پیدا کرد.در آن سال ادوین هابل (که قبلا با رصدهای دقیق خودفهمیده بود که توده های ابر کم نور در آسمان که تا آن زمان تصور میشد که سحابی هستند ، کهکشانهای بزرگی متشکل از چندین هزار ستاره هستند)کشف بزرگی را انجام داد که پایه کیهانشناسی مدرن امروز است.

در اینجا بد نیست به طور خلاصه به چگونگی انجام این کشف نیز اشاره شود.بنا بر اثر دوپلر،اگر طیف نوری که از یک منبع نور مانند ستاره می آید، به سمت طول موجهای بلند(به سمت قسمت قرمز طیف) جابه جا شود منبع نور در حال دورشدن از ناظر و در صورتیکه به سمت طول موجهای بلند (به سمت قسمت آبی طیف) جابه جا شود، منبع نور در حال نزدیک شدن به ناظر است. ادوین هابل با بررسی هایی که روی کهکشانهای نسبتا دور (برای جلوگیری از خطای گرانشی) انجام داد، به نتیجه ای شگفت انگیز رسید.تمام کهکشانها در حال دورشدن از هم بودند و سرعت دور شدن آنها از هم متناسب با فاصله ی آنها بود.یعنی کهکشانهای دورتر با سرعت بیشتری از هم دور می شوند.تاثیر این کشف در حرکت روبه جلوی علم کیهان شناسی کاملا برجسته است و به نوعی می تواند به عنوان مبدا پیدایش کیهانشناسی مدرن محسوب شود.این کشف پیامدهایی همچون ارایه نظریه انفجار بزرگ (Big Bang) داشت: اگر زمان را به عقب برگردانیم در لحظه ای خاص همه ی اجرام موجود در کیهان بایستی به هم نزدیک باشند.همچنین پیشرفت Big Bang Theory ، به کارهای بزرگی در زمینه کیهانشناسی انجامید.در اینجا قصد بحث درباره انفجار بزرگ را نداریم. بنابراین به موضوع اصلی برمیگردیم . این قانون نتیجه واضح دیگری نیز داشت:"جهان در حال انبساط است." خوب! احتمالا شتاب گسترش کاینات بایست(به دلیل نیروی گرانش) منفی باشد.بنابراین پس از مدتی گسترش کاینات متوقف شده و به علت وجود جاذبه کهکشانها شروع به جذب هم می کنند و در نهایت جهان منقبض می شود.در این حالت بار دیگر جهان به نقطه ای تکینه خواهد رسید.نتیجه چنین است :جهان همانگونه که با انفجاری بزرگ آغاز شده بود، با تخریبی بزرگ به پایان خواهد رسید((BIG CRUNCH .

اینشتین به محض اینکه خبر قانون هابل را شنید خود را به رصد خانه ای که هابل در آن کار می کرد رساند و ملاقاتی را با او انجام داد.پس از پایان این ملافات اینشتین یکی از مشهورترین جملات خود را به زبان آورد :" ثابت کیهان شناختی بزرگ ترین استباه من بود! " و به این صورت ثابت کیهانشناختی از معادلات اینشتین حذف شد. این حرف تا چه حد درست بود؟ و یا اینکه ثابت کیهان شناسی تا چه حد درست بود؟

ادوین هابل در قانون خود ثابتی به نام ثابت هابل داشت.اندازه گیری ثابت هابل مستلزم رصدهای دقیق کهکشانی است، از طرفی اندازه گیری ثابت هابل اهمیت فراوانی دارد. چرا که ثابت هابل مشخص کننده ی سرعت انبساط جهان است و همچنین معکوس ثابت هابل برابر با عمر کیهان است.به همین دلیل کیهان شناسان کوشیده اند تا ثابت هابل را با دقت زیادی تعیین کنند.

تا اینکه در سال 1998 ، انقلابی در برداشت ما از سرنوشت جهان بوجود آمد.در این سال تلسکوپ فضایی هابل بزرگترین خدمت خود به بشر و علم را در طول چندین سال فعالیت خود انجام داد.گروهی از کیهانشناسان با بررسی یکی از معروفترین تصاویر هابل موسوم به تصویر ژرف هابل نتیجه گرفتند که شتاب گسترش کاینات مثبت است! گمان میکنم که اگر اینشتین در سال 98 زنده بود جمله خود را به این صورت اصلاح می کرد: جمله ثابت کیهان شناختی بزرگترین اشتباه من بود، بزرگترین اشتباه من بود! بنابر این کیهان شناسان به معادلات اینشتین برگشتند و بار دیگر ثابت کیهان شناختی را در آن قرار دادند.البته با عددی که موجب گسترش کیهان می شود.(اینشتین عددی را قرار داده بود که به ازای آن، جهان ایستا شده بود.) در صورتیکه این شتاب منفی بود، گسترش جهان پس از مدتی متوقف و به دلیل گرانش بین کهکشان ها منقبض می شد.درست مثل اینکه با یک اتومبیل با شتاب مثبت حرکت می کنید.واضح است که در این حالت نمی توانید اتومبیل را متوقف کنید و سرعت ماشین هر لحظه بیشتر می شود. دلیل شتاب مثبت کاینات چیست؟ به نظر می رسد نیرویی قوی تر از گرانش و در جهت دافعه عمل می کند.(پاد گرانش) . کیهان شناسان بر این نیروی مرموز که هنوز از ماهیت آن اطلاعی نداریم ، نام ارژی تاریک را گزارده اند. اهمیت انرژی تاریک در سرنوشت کاینات بسیار زیاد است.به همین دلیل شناخت ماهیت آن در پیشگویی سرنوشت کاینات اهمیت زیادی دارد.طبق بررسیهایی که انجام شده انرژی تاریک همراه با گسترش کاینات افزایش یافته است و هم اکنون 70درصد محتوای کل عالم را تشکیل می دهد. جمله اخیر به این معنی است که هرچه از عمر جهان می گذرد، این نیروی پاد گرانش بصورت شدید تری عمل می کند.پیش بینی می شود هنگامیکه جهان به دو برابر سن فعلی خود برسد، انرژی تاریک، 95درصد محتوای عالم را تشکیل می دهد!

به این صورت سرنوشت دردناکی در انتظار جهان است. بد نیست که قدری نیز به این موضوع بپردازیم:

طبق نظریه Big Crunch جهان به طور متناوب ایجاد و نابود میشود. درصورتیکه جهان میتوانست منقبض شود این نظریه درست بود. چون بعد از مدتی جهان در نقطه تکینه جمع می شود(تخریب بزرگ) و بار دیگر در انفجاری بزرگ پدید می آید.در این صورت،( طبق نظریه تکامل داروین) ممکن است موجودات دیگری روی سیاره ای تکامل یابند و انسانهایی را پدید آورند و این چرخه تا بینهایت ادامه پیدا میکند.

ولی این نظریه با کشف مثبت بودن شتاب گسترش کاینات کاملا رد شد. کشف سال 1998 و مطرح شدن انرژی تاریک سناریوی جدیدی برای سرنوشت جهان مطرح شد. جهان فقط یک بار بوجود آمده و سرنوشت آن سرما و تاریکی است. این مطلب که جهان فقط یک بار بوجود آمده ، پیامد های فلسفی بسیاری دارد و برای من بزرگترین جذابیت مساله است. چون این موضوع به بحث خدا، شناخت تدریجی آفریدگار از طریق علم و... بر میگردد در اینجا قصد بحث درباره آن را ندارم و احتمالا در آینده مقاله ای در این مورد در سایت قرار خواهم داد.

به بحث سرنوشت کاینات بر می گردیم : انرژی تاریک، نقش نیروی پاد گرانش را در جهان ایفا می کند.پس وقتی قوی تر میشود موجب دور شدن شدید کهکشانها با سرعت زیاد خواهد شد.این روند تا آنجا ادامه پیدا می کند که سرعت انبساط کاینات ازسرعت نور هم بالاتر خواهد رفت . یعنی نوری که که از یک کهکشان بیرون می آید هیچوقت به ما نخوهد رسید.درست مثل مورچه ای که روی سطح بادکنک در حال حرکت باشد.اگر سرعت باد شدن بادکنک از سرعت مورچه بیشتر باشد، مورچه هیچ حرکت مفیدی در رفتن به جلو انجام نخواهد داد. مثالی دیگر در این مورد که از اعتبار علمی بیشتری برخوردار است، افق رویداد سیاهچاله است .چون سرعت فرار از سطح سیاه جاله از سرعت نور بیشتر است و طبق نسبیت نمیتوان با سرعت بیشتر از سرعت نور سفر کرد.بنابر این هیچ چیز نمی تواند از افق رویداد سیاهچاله فرار کند.

خوب! وقتی فوتونی از کهکشان ها به فضای میان کهکشانی وارد نشود، با دنیایی کاملا تاریک روبرو خواهیم بود.این نقش مهمی است که انرژی تاریک در سرنوشت جهان ایفا میکند.البته جای نگرانی نیست! قبل از اینکه جهان به چنین مرحله ای برسد زمین نابود شده است!!حدود 5 میلیارد سال دیگر، وقتی خورشید رو به نابودی می رود، به دلیل افزایش حجم خورشید، زمین از بین خواهد رفت.
یکی از دانشمندان جمله ی جالبی را در مورد سرنوشت گیتی گفته است :" به جای آنکه از سرنوشت گیتی ناراحت باشیم و افسوس بخوریم ،باید به خود ببالیم که تا آنجا قوانین فیزیک را فهمیده ایم که می توانیم آینده جهان تا چند میلیارد سال دیگر را به تصویر بکشیم."
نویسنده :آرش میرحسینی
متشکرم:40:

saviss
19-01-2008, 09:58
می بخشیدازپست مجدد...(عرض کردم که باید دوسه روزی برای هضمش وقت گذاشت)
اما اگرنظریه ی جهان تاریک رودرنظربگیریم وبهش معتقدباشیم...
دراون صورت با یک تناقض روبرو میشیم...
خب حد چگالی چی میشه؟
طبق نظریه ی جهان تاریک.تمام ذرات عالم بایدبه حالت فشرده(ودریک نقطه)جمع بشند....
یک چیزی شبیه همون اتفاقی که توی سیاه چاله ها میافته....
امامن فکرمیکنم سرانجام ...باتوجه به جرم زیاد و نیروی گرانش وحشتناکه انباشته شده...مجددا بایک بیگ بنگ دیگه روبروخواهیم شد....چون انرژی زیادی خواهیم داشت...واین اانباشته شدنانرژی توی یک نقطه خواهی نخواهی منجربه چیزی میشه به اسم بیگ بنگ مجدد...
آیادرست حدس میزنم؟

arash_m
19-01-2008, 22:14
مقاله رو به دقت بخونید. تقریبا کامل است.

Mohammad Hosseyn
20-01-2008, 00:03
با سلام ...
می بینم که بحث جوش خورده ... خیلی خوبه ... من که دارم خیلی چیزا یاد می گیرم ...

خوب من پست به پست میام جلو و نظراتم رو می گم ( گرچه که در کنار اساتید جسارته !)




چجوری سیاهچاله فضا را خم می کند که نور بر نمی گردد؟
یعنی مانند خطوط آهنربا که به در قسمت مرکزش به طور عمود واردش می شود ، فضا نیز همانطور خم می شود که نور وارد سیاه چاله شده . پس طبق همان خاصیت خطوط باید از آن طرف خارج شود.

گراویتون این وسط چکاره است؟ این که فقط فعلا روی کاغذ است.
فراموش نکنید که سیاهچاله نیز ابتدا روی کاغذ بود و بعد کشف شد.

خوب من اون طوری که عقل ناقصم به یاد میاره گراویتون رو کوانتم مطرح می کنه و خمیدگی رو نسبیت .
پس فکر کنم نباید با هم قاطی بشن ...

طبق نسبیت سیاهچاله خیلی پیچیده می شه ... جسم پر جرمی که خمیدگی اون در فضا آنقدر زیاده که به نظر می رسه این صفحه (فضا-زمان ) را سوراخ می کند و ... . حالا فکر نمی کنم ربطی به این داشته باشه که نور از اونور در بیاد . نور روی سطح جسم باقی می مونه .

اما گراویتون بحثش فرق می کنه ... این گراویتون ذره ای کوانتومی هست که عامل گرانش هستند و رساننده ی پیامی مبنی بر وجود گرانش هستن ... یعنی الان این گراویتون هایی که از زمین به ما می رسد عامل این جاذبه ای است که ما احساس می کنیم .


ایضا....هرچندکه هضمش خیلی سخته ودورازذهن.....حتی تصورش هم تن آدم رو میلرزونه...برگشتن همه چیز بحالت ماده ی چگال اولیه...
خوب دیگه ... فیزیکدانی که تنش نلرزه فیزیکدان نیست ... از اینچیزا تو این دنیا زیاده ...





سلام

وقتی اینجا میام هم فوق العاده خوشحال میشم، هم خیلی سردرگم میشم. خوشحال از این جهت که اشتیاقی برای اموختن و مباحث علمی می بینم و سردرگم از بابت سوال های بسیار زیاد دوستان که هر کدام نیاز به جواب مفصلی داره.
خوب خوشبختانه نویسنده ی خود مقاله اعلام حضور کرده و می تونه جواب گو باشه.
من هم دانشجوی ارشد فیزیک هستم و خوشحال میشم که به سوالات جواب بدم. ولی برای این که یک سوال کاملا جواب داده بشه بهتره که بهتره یکی یکی جلو بریم. انبوه سوال ها = بی جواب ماندن.
خوب من برای شروع فقط یک نکته ی کوچک اشاره می کنم:
saviss عزیز مرجع لخت، مرجع ثابت و ساکن نیست. مرجع لخت به مرجعی گفته می شود که شتاب نداشته باشد. اما می تواند سرعت ثابت داشته باشد. حالا ممکنه این سرعت ثابت برابر صفر باشه که در نتیجه ساکن میشه و یا غیر صفر باشه که متحرک میشه. اما نباید حرکت تند شوند، کند شونده یا دورانی داشته باشه.


به به ... ببین کی اینجاست ... محمد جان اگه خوشحال می شی پس چرا اینقدر کم سر می زنی ...
این محمد ما واقعا یکی از اساتید هستن ... همیشه تو تاپیکهای اینجوری حل کننده ی مشکلاتن ...
محمد جان خوشحال میشیم نظرات شما رو بشنویم .





سلام
این که باهم جورنشد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ..[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ..اگرکه طبق نظریات نوین نورهم جرم داره....(نظریه ی ذره ای بودن نور)....خب پس جاذبه هم روش اثرمیگذاره دیگه...(مثلا این روهم بهش میگیم خمیدگی وغیره وغیره...(که من باهاش موافقم....حتی فکرمی کنم نورهم کمی تاقسمتی نیروهم واردکنه به سطحی که بهش میتابه..هرچندکه اون نیرو خیلی کم وقابل محاسبه نباشه..(که فکرمیکنم محاسبه شده جدیدا)...درسته؟)

saviss جان و زاهدی جان ... من آخر نفهمیدم مشکل شما سر چیه ؟ ...
اینکه علت جاذبه چیه ؟
خوب نظریه های مختلف براش دلیل های مختلف آوردن ... نظریه ی های فیلسوف های یونانی و ... یا نظریه ی فیزیک کلاسیک یا نسبیت یا کوانتم ... هر کدوم یه چیزی می گن (شاید یه جاهایی با هم مشترک باشن )

و این مطلب هم در مورد اثر نور بر جسمی که بهش تابش می شه :


در اواخر قرن 19هانريش هرتز مشاهده نمود كه هرگاه نور فرابنفش به كلاهك فلزي الكتروسكوپ باردار با بار منفي بتابد الكتروسكوپ خنثي ميشود يعني نور فرودي ميتواند الكترونهاي اضافي را از الكتروسكوپ جدا كند . در سال 1905 ميلادي انيشتين با استفاذه از نظريه كوانتمي نور توانست چگونگي بوقوع پيوستن اين پديده را توضيح دهد.
منبع : هوپا .



خب دراین صورت که شتابش منفی میشه...

کجاش صفر می شه ؟ وقتی می گی سرعت ثابت پس شتابی وجود نداره و وقتی می گی سرعت ثابت برابر است با صفر پس بازم شتابی نیست ... پس کجاش شتاب منفی می شه ؟
شتاب زمانی منفی هست که جسم در طی زمان کاهش سرعت داشته باشه .




ضمنا این که گفتید: مرجع متحرک چون بر خلاف نور حرکت می کند، نوری را نمی بیند چندان درست نیست. هر ناظری که بر خلاف جهت انتشار نور حرکت کند، باز هم نمی تواند با سرعت نور حرکت کند.( طبق نسبیت) بنابراین نور به او می رسد.

آرش جان درسته که حرف ایشون در واقعیت ممکن نیست ، اما خوب ایشون قصد داشتن بحث رو فقط ذهنی مطرح کنن (البته اگه من درست منظورشون رو فهمیده باشم ) .. پس به نظر می رسه که حرفشون می تونه درست باشه ! اینطور نیست ؟



این که نیرو بر مفهوم سرعت نور غلبه کند، گزاره ی اشتباهی است. از نظر فیزیکی هیچ دلیلی وجود ندارد که فرض بالا را رد کنیم

شما که تو جمله ی دوم جمله ی اولتون رو نقض کردید !!!
چطور دلیل فیزیکی ندارید که ردش کنید ، اما می گید که اشتباست ؟
خوب من نفهمیدم کجای این جمله اشتباهه " در یک سیاهچاله ، نیروی گرانش آنقدر زیاد است که نور هم برای فرار از این نیرو سرعت لازم را ندارد "
می شه کامل تر توضیح بدید تا متوجه بشم ؟!



در مورد علت جاذبه:
اتفاقا همین چند روز پیش با یکی از اساتید دانشگاه در همین مورد صحبت می کردم که جواب جالبی را شنیدم.
من اعتقاد داشتم که علت جاذبه همان گراویتون ها هستند. ولی همانطور که در بالا اشاره شد، گراویتون ها تنها ذرات مسنجر هستند و نمیتوانند به عنوان دلیلی برای جاذبه مطرح شوند. و اما جواب استاد:
تمام پدیده هایی که در گیتی رخ می دهند ، حکمت دارند. ولی وظیفه فیزیک شناسایی حکمت ها نیست و فیزیک تنها حقیقتهای جاری در جهان هستی را بررسی می کند. مثلا نمیتوان پرسید که چرا در قانون گرانش نیوتن ، توان شعاع .0.5 است. این حقیقت حکمتی دارد که وظیفه بررسی آن در حیطه فیزیک نیست.......
اگر باز هم سوالی بود ، در خدمتم.( البته اگر بتوانم جواب دهم!)
چرا ما نتونیم گراویتون رو علتی بر گرانش بدونیم ؟ حالا یا خود گراویتون و یا اون پیامی که انتقال می ده ...
خوب وقتی می بینم که گراویتون هست ، گرانش هم هست و وقتی نیست گرانش هم نیست ... خوب پس چطور اون رو علت ندونیم ؟

شاید من منظور شما و استادتون رو خوب متوجه نشدم و الان دارم این حرف رو می زنم . اما به نظر من فیزیک علمیست که می تونه تمامی سوالات رو جواب بده ... حالا این سوال چه حکمت باشه چه چیز دیگه ای ... یه جورایی انگار این فیزیک حد و مرز نمی شناسه و کسی هم نمی تونه براش این حد رو تعیین کنه . الان فیزیک تو همه چیز دست برده ، فلسفه رو چپ و راست رد می کنه ، تو مسائل مذهبی هم دست می بره و یواش یواش متافیزیک رو هم فیزیکی می کنه و حتی تاثیرش تو توضیح مسائل تو پزشکی و شیمی و ... هم هست .





طبق نظریه Big Crunch جهان به طور متناوب ایجاد و نابود میشود. درصورتیکه جهان میتوانست منقبض شود این نظریه درست بود. چون بعد از مدتی جهان در نقطه تکینه جمع می شود(تخریب بزرگ) و بار دیگر در انفجاری بزرگ پدید می آید.در این صورت،( طبق نظریه تکامل داروین) ممکن است موجودات دیگری روی سیاره ای تکامل یابند و انسانهایی را پدید آورند و این چرخه تا بینهایت ادامه پیدا میکند.
ولی این نظریه با کشف مثبت بودن شتاب گسترش کاینات کاملا رد شد

مقاله ی واقعا جالبی بود آرش جان ... من قبلا خونده بودمش ... اما زیاد چیزی ازش نفهمیدم (گرچه الانشم نفهمیدم ) ... اما یه چند مورد نظر و سوال :

در مورد متن بالا که نقل و قول کردم ، به نظر من این قضیه ی انرژی تاریک مشکوکه ... من هنوز پیش فرضم روی همون بیگ بنگ و بیگ کرانچ هست . (حالا دلیلش یه چیزیه که خودش بحث ها داره !!) اما من این قسمت مثبت بودن شتاب گسترش رو دقیقا نفهمیدم ؟ یعنی اینکه تا آخر جهان این شتاب مثبته ؟ بخاطر اینکه این انرژی تاریک هی داره بیشتر می شه ؟ !؟! اصلا این انرژی تاریک از کجا میاد که بیشتر می شه ؟ یه توضیح ساده و تکمیلی اگه می شه بهم بدی ؟ (البته اگه زحمتی نیست ! )



انرژی تاریک، نقش نیروی پاد گرانش را در جهان ایفا می کند.پس وقتی قوی تر میشود موجب دور شدن شدید کهکشانها با سرعت زیاد خواهد شد.این روند تا آنجا ادامه پیدا می کند که سرعت انبساط کاینات ازسرعت نور هم بالاتر خواهد رفت . یعنی نوری که که از یک کهکشان بیرون می آید هیچوقت به ما نخوهد رسید
یعنی چی ؟! یادم میاد همین چند پست بالا خودتون این موضوع رو رد کرده بودید ؟ یه توضیح دیگه در این مورد می دید لطفا ؟



طبق نظریه ی جهان تاریک.تمام ذرات عالم بایدبه حالت فشرده(ودریک نقطه)جمع بشند....

چرا من برعکس شما برداشت کردم ؟!؟؟؟
اینطوری که آرش جان گفتند ما هیچ وقت برگشتی نداریم و تا آخر می ریم ...



امامن فکرمیکنم سرانجام ...باتوجه به جرم زیاد و نیروی گرانش وحشتناکه انباشته شده...مجددا بایک بیگ بنگ دیگه روبروخواهیم شد....چون انرژی زیادی خواهیم داشت...واین اانباشته شدنانرژی توی یک نقطه خواهی نخواهی منجربه چیزی میشه به اسم بیگ بنگ مجدد...
آیادرست حدس میزنم؟

خوب حرف طرفداران نظریه ی "بیگ بنگ و بیگ کرانچ (دنیایی که با یه انفجار شروع می شه و دوباره با یه بازگشت به همون شکل اولیه بر می گرده ) " همینه تقریبا ... حالا آیا این رفت و برگشت ها ادامه داره و هی اتفاق می افته رو نمی دونم ... به احتمال شما باید همین طور باشه !


در اخر هم خیلی خوشحالم که دارم کنار دوستان و البته اساتید بحث می کنم و خیلی چیزها هم یاد گرفتم ... اگه یه وقت چیز اشتباهی گفتم ببخشید ، چون همه ی حرفهام اطلاعاتیه که خودم بدست آوردم و قصدم هم اینه که اطلاعاتم رو کامل کنم نه اینکه ادعا داشته بام ...
موفق باشید .

مرتضی nvcd
20-01-2008, 18:30
سلام دوستان....[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

منم مثل محمد جان این موضوع ربط داشتن انرژی تاریک به انبساط عالم رو نفهمیدم .....

دوستان می شه یه توضیحی یا مقاله ای بزارند ...

راستی یه سوال [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

سرعت گراویتون چجوریه؟.... اونم مثل فوتون سرعت نور باید داشته باشه .... درسته ؟

saviss
20-01-2008, 20:47
سلام

saviss جان و زاهدی جان ... من آخر نفهمیدم مشکل شما سر چیه ؟ ... همیشه توی مباحث فیزیک اینجوربحث ها پیش میاد(چون اتفاقا فیزیک برخلاف ظاهرش خیلی هم پیچیده ست وقوانینش متغیر...وصدالبته نسبی:31:)درنتیجه مشکل خاصی نیست:دی
جریان فقط اختلاف دیدگاه هاست...که اون هم طبیعیه...:10:
من فعلا دارم دوتامقاله مختلف ازجای دیگه میخونم(هردوهم یکجورائی هم ارز وهمچنین متضاد)...شایدهردوشو اینجا گذاشتم...اما مفصل هستند
برای همین هست که یک کم جریان قاطی پاتی شده...
فکرمیکنم بحث اصلی بین طرفداران انبساط ابدی عالم وطرفداران برگشت پذیر بودنش باشه

مقاله ی واقعا جالبی بود آرش جان ... من قبلا خونده بودمش ... اما زیاد چیزی ازش نفهمیدم (گرچه الانشم نفهمیدم )راستش من هم ازروزی که مقاله آرش روخوندم دارم راجع بهش فکرمیکنم...(البته به عنوان یک مبتدی که توی زمان تحصیل فقط یک مقداراطلاعات ومطالعه سطحی داشتم)ولی حالا که مجددا دارم با مفاهیم روز آشنامیشم...فکرکنم که هضمشون سخت باشه...یک کم(البته اینو به حساب تسلیم شدن به نظریه ی انبساط ابدی عالم نذارین ها:31:)
فقط هرچی میگردم میبینم که استفن هاوکینگ هم ظاهرانظریه ی تکینگی رو تاییدکرده..
اگرکه کسی خبرتازه تری داره بگه تابعدبه بحث اصلی برسیم

arash_m
20-01-2008, 22:02
آرش جان درسته که حرف ایشون در واقعیت ممکن نیست ، اما خوب ایشون قصد داشتن بحث رو فقط ذهنی مطرح کنن (البته اگه من درست منظورشون رو فهمیده باشم ) .. پس به نظر می رسه که حرفشون می تونه درست باشه ! اینطور نیست ؟

[/RIGHT]

منظور من هم ازنظر تیوریک و ذهنی بود. این محدودیت تئوری است که بر جهان قرار داده شده است.
متاسفانه الان وقت پاسخ گویی به تمام پرسش ها را ندارم. حتما در زمان مناسب توضیحات تکمیلی را قرار خواهم داد.
ضمنا در مورد انرژی تاریک هم توضیح خواهم داد. انرژی تاریک جذاب ترین و به روز ترین مبحث کیهان شناسی است که نگاه ما را نسبت به سرچشمه و سرنوشت جهان به کلی دگرگون کرد.

saviss
20-01-2008, 22:14
ضمنا در مورد انرژی تاریک هم توضیح خواهم داد. انرژی تاریک جذاب ترین و به روز ترین مبحث کیهان شناسی است که نگاه ما را نسبت به سرچشمه و سرنوشت جهان به کلی دگرگون کرد.
ممنون
و
ومنتظریم
اگرکه این نظریه صحیح دربیاد کل دیدگاه هارو به هم میریزه...
اما با اجازه...
من هنوزهم از نظریه ی انقباض عالم دفاع می کنم...
امیدوارم که بی ادبی نکرده باشم...:40:
میدونیدکه اینجوراختلاف سلیقه ها توی عالم فیزیک طبیعیه...
توهین نباشه:11:

arash_m
22-01-2008, 13:36
ربط انرژی تاریک به انبساط عالم:

بعد از کشف هابل مبنی بر این که عالم منبسط می شود ، سه فرضیه برای انتهای جهان تصور می شد: 1. اگر چگالی کیهان از مقداری که چگالی بحرانی خوانده می شود کمتر باشد، گرانش آنقدر قوی نیست که بتواند باعث انقباض جهان شود. 2. اگر چگالی جهان بیش از حد بحرانی باشد، گرانش می تواند جهان را به نقطه ای واحد برگرداند و به اصطلاح پایان جهان چیزی جز Big Crunch نیست.3. اگر چگالی عالم برابر مقدار بحرانی باشد ، آهنگ انبساط عالم به مرور کم می شود و در نهایت به سمت صفر میل می کند. مشاهدات امروزی برابر بودن چگالی کیهان با چگالی بحرانی را تایید می کند.
اما .....
تمام فرضیه های فوق تنها در صورتی معتبر است که مقدار ثابت کیهانشناختی را برابر صفر در نظر بگیریم. اگر مقدار ثابت کیهان شناختی غیر صفر باشد سرنوشت گیتی به کلی تغییر می کند و رابطه ی ساده ای که بین چگالی عالم و آینده آن بود به کلی به هم می ریزد.
مقداری که هم اکنون از ثابت کیهان شناختی مشاهده شده ، باعث شتاب گرفتن انبساط عالم شده. دانشمندان این شتاب گرفتن انبساط عالم را به وجود چیزی به نام انرژی تاریک نسبت می دهند. از ماهیت انرژی تاریک اطلاعی نداریم. ولی مطمئن هستیم که وجود دارد ، چون نه تنها ریاضی ، بلکه مشاهدات نیز آن را تایید کرده اند. فقط تنها اشکال دانشمندانی بودند که نمی خواستند نظریه تخریب بزرگ را رد کنند. ولی آنها نیز پس از مدتی کوتاه، به دلیل شواهد فراوان مبنی بر وجود انرژی تاریک، آن را قبول کرده اند. به هر حال انرژی تاریک موضوع جدیدی است که از کشف آن هنوز یک دهه هم نگذشته است و جای کار فراوان دارد.

saviss
22-01-2008, 21:49
سلام آرش جان
من الان دارم راجع به مفهوم آنتروپی وربطش به بحث این تاپیک فکرمیکنم (منظورم ازربط ....ارتباط و تفسیرش هست البته..)
چون ظاهرا با افزایش آنتروپی...مفاهیمی مثل زمان وماکن کاملابه هم میریزند...
اما درکل ...
باتوجه به اینکه اگر مفاهیم بالا مورد قبول نباشند(یا ازقوانین رایج فیزیک )پیروی نکنند...
مساله کاملا پیچیده حواهدشد....
=======
انرژی تاریک؟؟
چیزی جز تبدیل ماده ی خالص به انرژی هست؟
ویا
بالعکس؟
خب ماده دارای جرم هست....
ودرنتیجه گرانش....
دراونصورت .....بالاخره تکلیف هستی (عالم )چی میشه ؟وقتی مقدار چگالی (مابه ازای فیزیکیش) با گرانش یکی بشه...
یعنی درنهایت ....عالم به تعادل میرسه؟
خب این که با اصل آنتروپی متضاده که...
اگر هم نه ...که باید منفی بشه...(چون با موضوع اولی یعنی تساوی ماده وانرژی جوردرنمیاد)...
درنتیجه بازهم دارای عالم منقبض خواهیم بود...
=========

arash_m
23-01-2008, 07:13
=======
انرژی تاریک؟؟
چیزی جز تبدیل ماده ی خالص به انرژی هست؟
ویا
بالعکس؟

=========

همانطور که گفتم ، سرشت انرژی تاریک هنوز مشخص نیست.

zahedy2006
23-01-2008, 14:38
ربط انرژی تاریک به انبساط عالم:

بعد از کشف هابل مبنی بر این که عالم منبسط می شود ، سه فرضیه برای انتهای جهان تصور می شد: 1. اگر چگالی کیهان از مقداری که چگالی بحرانی خوانده می شود کمتر باشد، گرانش آنقدر قوی نیست که بتواند باعث انقباض جهان شود. 2. اگر چگالی جهان بیش از حد بحرانی باشد، گرانش می تواند جهان را به نقطه ای واحد برگرداند و به اصطلاح پایان جهان چیزی جز Big Crunch نیست.3. اگر چگالی عالم برابر مقدار بحرانی باشد ، آهنگ انبساط عالم به مرور کم می شود و در نهایت به سمت صفر میل می کند. مشاهدات امروزی برابر بودن چگالی کیهان با چگالی بحرانی را تایید می کند.


سوال:
در صورتی که جهان در حال انبساط باشد پس چگالی آن کاهش می یابد (مگر اینکه مقداری از انرژی تاریک به وجود آمده به جرم تبدیل شود)
در این صورت آیا گزینه سه که مشاهدات نیز آن را صحه می گذارند غلط نیست؟

با تشکر

arash_m
23-01-2008, 15:54
باید توجه کنید که تعریف شما از چگالی جهان چیست؟
چگالی، مقدار ثابتی است و تغییر نمی کند و نحوه محاسبه ی آن ، ربطی به گسترش جهان ندارد.
ضمنا، فکر کنم برداشت شما از انرژ ی تاریک نادرست باشد. این مطلب که ما به آن انرژی می گوییم، معلوم نیست که درست باشد یا نادرست. این انرژی جزو هیچکدام از صور انرژی که میشناسیم، نیست. بنابراین به هیچ عنوان نمیتوان رابطه تبدیل انرژی به جرم و بالعکس را برای آن به کار برد. تنها چیزی که از آن میدانیم این است که انرژی تاریک یکی از سرشتیهای جهان است و به همین دلیل با انبساط کائنات، گسترش می یابد.

saviss
23-01-2008, 21:21
این انرژی جزو هیچکدام از صور انرژی که میشناسیم، نیست. بنابراین به هیچ عنوان نمیتوان رابطه تبدیل انرژی به جرم و بالعکس را برای آن به کار برد.
خب دراینصورت که تمام قوانین اولیه وبنیادی فیزیک بهم میریزه....
منظورمن هم ازاول این بحث همین بود...(نسبی بودن هرچیز حتی مقدارثابتی مثل حدسرعت نور)
مفاهیم بنیادی فیزیک رو که براساسشون ثابت ها...متغیرهاوتئوری ها بنا شدند...به هم میخوره اینجوری...
بالاخره محاسبات فیزیک وریاضی براساس یک سری ثابت ها ومفاهیم (قراردادی که خیر ..بلکه جهانی)بنا شده ان ...یاخیر؟
اگراین مسئله موردبحث ثابت بشه که باید توی تمامشون تجدیدنظرکرد...
ضمنا هرچندکه خوداین تئوری هم براساس همون مفاهیم وثابت ها ی قبلی بنا شده؟
این طورنیست؟

arash_m
23-01-2008, 22:00
منظورتان را نفهمیدم

saviss
23-01-2008, 22:02
منظورتان را نفهمیدم
سلام آرش جان
کدوم قسمتشومنظورتون هست؟
ممنون میشم اگه تذکر بدید:11:

arash_m
24-01-2008, 13:46
همه حرف هایتان!

zahedy2006
24-01-2008, 20:36
با سلام


چگالی، مقدار ثابتی است و تغییر نمی کند و نحوه محاسبه ی آن ، ربطی به گسترش جهان ندارد.


می شه یه مقدار توضیح بدهید


ضمنا، فکر کنم برداشت شما از انرژ ی تاریک نادرست باشد. این مطلب که ما به آن انرژی می گوییم، معلوم نیست که درست باشد یا نادرست. این انرژی جزو هیچکدام از صور انرژی که میشناسیم، نیست.

خب من هم به شکلش کاری نداشتم. ماهیتش را بررسی کردم. انرژی ، باید انرژی باشد (مگه اینکه چیز دیگری باشه که با این عنوان بیان شده باشد یعنی فقط اسم انرژی داشته باشد)


این است که انرژی تاریک یکی از سرشتیهای جهان است و به همین دلیل با انبساط کائنات، گسترش می یابد.

این را هم نمی فهمم. این انرژی گسترش می یابد. چرا؟ چی باعث تولید این انرژی می شود؟


خب دراینصورت که تمام قوانین اولیه وبنیادی فیزیک بهم میریزه....
منظورمن هم ازاول این بحث همین بود...(نسبی بودن هرچیز حتی مقدارثابتی مثل حدسرعت نور)
مفاهیم بنیادی فیزیک رو که براساسشون ثابت ها...متغیرهاوتئوری ها بنا شدند...به هم میخوره اینجوری...
بالاخره محاسبات فیزیک وریاضی براساس یک سری ثابت ها ومفاهیم (قراردادی که خیر ..بلکه جهانی)بنا شده ان ...یاخیر؟
اگراین مسئله موردبحث ثابت بشه که باید توی تمامشون تجدیدنظرکرد...
ضمنا هرچندکه خوداین تئوری هم براساس همون مفاهیم وثابت ها ی قبلی بنا شده؟
این طورنیست؟

ظاهرا این هم در صورتی که این انرژی را نوع دیگری از انرژی بدانیم شاید درست شود. (منظورم از نوع مثلا گرمایی و نوری نیست منظورم نوع A و نوع B است)
شاید هم آنقدر عامل کوچکی باشد مه ورود یا عدم ورود در محاسبه های معمولی ما تاثیری روی آن نگذارد

saviss
26-01-2008, 22:14
همانطور که گفتم ، سرشت انرژی تاریک هنوز مشخص نیست.


باید توجه کنید که تعریف شما از چگالی جهان چیست؟
چگالی، مقدار ثابتی است و تغییر نمی کند و نحوه محاسبه ی آن ، ربطی به گسترش جهان ندارد.
ضمنا، فکر کنم برداشت شما از انرژ ی تاریک نادرست باشد. این مطلب که ما به آن انرژی می گوییم، معلوم نیست که درست باشد یا نادرست. این انرژی جزو هیچکدام از صور انرژی که میشناسیم، نیست. بنابراین به هیچ عنوان نمیتوان رابطه تبدیل انرژی به جرم و بالعکس را برای آن به کار برد. تنها چیزی که از آن میدانیم این است که انرژی تاریک یکی از سرشتیهای جهان است و به همین دلیل با انبساط کائنات، گسترش می یابد.


منظورتان را نفهمیدم


همه حرف هایتان!


با سلام



می شه یه مقدار توضیح بدهید



خب من هم به شکلش کاری نداشتم. ماهیتش را بررسی کردم. انرژی ، باید انرژی باشد (مگه اینکه چیز دیگری باشه که با این عنوان بیان شده باشد یعنی فقط اسم انرژی داشته باشد)



این را هم نمی فهمم. این انرژی گسترش می یابد. چرا؟ چی باعث تولید این انرژی می شود؟



ظاهرا این هم در صورتی که این انرژی را نوع دیگری از انرژی بدانیم شاید درست شود. (منظورم از نوع مثلا گرمایی و نوری نیست منظورم نوع A و نوع B است)
شاید هم آنقدر عامل کوچکی باشد مه ورود یا عدم ورود در محاسبه های معمولی ما تاثیری روی آن نگذارد اصلا انرژی نیست...ماده هم نیست...
پس چیست؟/


همه حرف هایتان!

منظورتان را نفهمیدممن هم به هکذا:46:
به هر حال :20:ممنون ازشما:11:

Mohammad Hosseyn
30-01-2008, 14:45
آرش جان ممنون از توضیحت ... با اینکه کوتاه بود اما کامل بود ...

خوب یه سوال این ثابت کیهان شناختی همون ثابتی نیست که اینشتین برای جهان ایستای خودش گذاشته ود و بعد هم اشتباه بزرگش شد ؟
خوب حالا اگه اینطوره چرا دوباره برگشته ؟ علت بکار بردن دوباره ی اون چیه ؟ یه توضیح بدی ممنون می شم ...


و اینکه آیا این حرف من در مورد انرژی تاریک درسته یا غلط ؟ " انرژی تاریک مانند یه جسم دارای گرانش عمل می کند ، اما دقیقا برعکس آن و همه چیز را دفع می کند "


----------------
زاهدی جان .. این انرژی تاریک که می گن نه اینکه واقعا انرژی باشه ... به این خاطر این اسم رو روش گزاشتن که مثل یه منبع انرژی عمل می کنه ... همین ... وگرنه معلوم نیست ماهیتش چیه !


و اینکه آرش جان ، منظور ایشون از اینکه چکالی با افزایش حجم جهان کمتر می شه اشاره به این فرمول بد :
p=m/v
اگه P چگالی باشه ، با ثابت بودن جرم و افزایش حجم چگالی کم می شه دیگه !

خوب حالا چگالی جهان از این فرمول پیروی می کنه یا اینکه نه تعریف دیگه ای داره ؟


سوالای دیگه ای هم تو ذهنم هست ... فقط بهتره که دوباره برم مقالات انرژی تاریکم رو بخونم بعد بیام ... چون اینطوری هر چی هم بهم بگید متوجه نمی شم ... باید اطلاعاتم کافی باشه ...

با تشکر ...موفق باشید .

bb
30-01-2008, 19:28
Einstein’s General Theory of Relativity: With Modern Applications in Cosmology


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

hlpmostafa
02-07-2008, 14:43
Einstein’s General Theory of Relativity: With Modern Applications in Cosmology

این مقاله در مورد نسبیت عامه
این بحث جالبیه.ادامش بدید.