PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : مكـاتــب نگارگــری



bb
11-12-2007, 21:04
سارا جمشيدي

دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد

استاد راهنما:علی اميری

ناشر:پايگاه علمی پژوهشی فرش ايران

تاریخ نشر:(21/آبان/1386)

"""""""""""""""""""""""""""""""
از مرگ شاه اسماعيل دوم در سال 985 هـ . ق تا پادشاهي شاه عباس اول حدود 10 سال اوضاع سياسي كشور دچار آشفتگي و نابساماني بود . در اين سالها حاكم اسمي حكومت محمد خدابنده بود . پس از وي شاه عباس 16 ساله وارث تاج و تخت گرديد . از اولين اقدامات وي براي سامان دادن به اين اوضاع جابجايي پايتخت از قزوين به اصفهان در سال 995 هـ . ق بود . كم كم اصفهان نماد قوت و ثبات سياسي ايـــران گشت . او به رغم طغيان ها و مــــزاحمتهاي ازبكان و عثماني ها همواره به تحكيم سلطه خود مي پرداخت و از حمايت هنرمندان و معماران دست بر نمي داشت و با كمك هنرمندان و معمـــاران خيابان ها عمارات و مساجد بزرگ و زيبايي بر پا داشت و شهر نه تنها مركز حكومتي بلكه مركز تجاري و نمادي از نظام جديد اجتماعي ايران شد .
« آغاز مكتب اصفهان در نقاشي منتسب به اواخر سال 997 هـ . ق است ولي اين نوع نگرش حداقل از 10 سال قبل آغاز شده بود » 1
« بطور كلي در اكثر دوره حكومت شاه عباس هنر بسيار مورد حمايت بوده ، معماري منسوجات فرشها و سفالگري اين دوره ستايشگران پرو پا قرصي داشت با اين وجود با توسل به نقدي منصفانه تقريباً در تمام هنرهاي اين دوره ميتوان انحطاطي در سرزندگي و خلاقيت يافت كه به طرق گوناگون نمودار ميشود .... در هنر نقاشي و نتايج كما بيش متفاوت بود . البتـــه اين تا حدي بدين علت كه در اين زمان نقاشي تا اندازه اي مستقل از حمايت دربار بود ... روحيه تازه اي از اصالت ديده ميشود .» 2

« در نقاشي ايران تغيير و تحولات كلي بوجود آمد و هنرمندان به آزادي بيشتري نسبت به گذشته دست يافتند واز چهار چوب موضوعاتي كه قبلاً هنرمندان روي آن كار كرده بودند فراتر رفت . نقاشي از درون صفحات كتابهاي خطي بيرون آمد و نقاشي و طراحي به صورت تك ورقي رواج پيدا كرد ، بيشتر موضوع كار اين نقاشان به تصوير كشيدن زندگي سنتي مردم و درباريان و تصوير كردن اشخاصي بود كه لباسهاي فاخر و الوان پوشيده اند و همچنين در همين زمان است كه سبك طراحي به شيوه قلم گيـــري از اهميت خاصي برخوردار ميگردد .
در مكتب اصفهان به علت كوشش وتوجه بيش از حد هنرمندان به نقاشي هاي ‹ تك چهره › نقاشي به شيوه قديـــم كه در آن تعـــداد زيادي پيكرهاي انسانـــي كار شده از رونق مي افتد . » 3
« در كتابسازي رفته رفته همكاري نزديك هنرها كم ميشود . تصاوير آشكار تر از پيش خود را به حاشيه تحميل ميكنند . تذهيب كتابها نيز اغلب سرسري و سطحي است ، رنگها گاه كيفيت متوسطي دارند و تصاوير پيكره دار كاملاً عادي و فاقد هر گونه شكوه هستند . » 4
از اواخر قرن 16 تاثيرات هنر اروپايي بر نقــاشي ايراني بيشتر نمود پيدا ميكند ، نقاشي پيكره هاي منفرد ، انجــام سايه پردازي ، رعايت پرسپكيتو و نقاشي هاي رنگ و روغن از جمله موارد تاثير هنر اروپايي ميباشد .

« اگـرچه طراحــي هاي اين دوره تــاريخ و امضاء دارند ولي انتساب آنها به نقاشان مشخصي بي نهايت دشوار است . » 5
« 2 يا 3 نفر از هنرمندان كار آزموده سابق كه در خـــدمت شاه طهماسب ، ابراهيم ميرزا و اسماعيل دوم بودند ، بار ديگر در كتابخانه شاه عباس بكار گماشته شدند كه برجسته ترين آنها صادقي بيك بود و در مقام رئيس كتابخانــه ابقا شد ولي شخصيت و طبع سركش و مبتكر از وي فضاي ناسالمي آفريد و از كار بــركنار شد . اما نگارگـــري را همچنان پي گرفت ، افول او در نتيجه درخشش شهرت رضا پسر علي اصغر بود . » 6
« رضا پسر علي اصغر كه از نگار گران دربار شاه اسماعيل دوم بود و حدود سال 995 هـ . ق به جمع نگارگران شاه عباس پيوست . »7
« اين نقاش چيره دست جوان بتدريج سبكي را ابداع كرد كه در عرض دو دهة آينده چهره نگار گري ايران را به كلي تغيير داد . كار و اثر او شامل طراحي بي عيب و نقش و در درجه اول رنگ آميزي درخشان سبك عالي صفوي بود . اما با گذشت زمـــان چهره پيكره هاي جـوان او مملو از چشمان درشت ، بي لطافت ، طره هاي تكلف و گاهي هم چانه هاي پهن گرديـــد و همه آنها در زير درخت بيــد تصوير شد كه تاثير كمتري در پي داشت . جدول رنگ آميــزي او كم كم تغييـر يافـت و رنگهاي زرد ، قهــــوه اي و ارغواني جــاي قرمز روشن و لاجــوردي آثــار اوليــه را گرفـت . او آثـــار متاخــر خود

(كه شايد منسوب بــه اوست ) به نام ‹‹ رضا ›› و يا ‹‹ آقا رضا ›› امضاء كرده ولي در اواخر قرن لقب افتخاري لقب ‹‹ عباسي ›› را نيز بـــدان افـــزود كه احتمالاً از طرف شاه به او تفويض شده بود . سابقاً آقا رضا و رضا و رضا عباسي دو هنرمنــد مجزا و متفاوت فرض ميشد ولي مرحوم دكتر بچوكين بالاخره توانست مردم را قانع سازد كه هرسه اسم از يك نفر است. » 8
« ميتوان نتيجه گرفت كه همه آثاري كه به امضاء آقا رضا و رضا عباسي موجود است همگي از آثار يك هنرمند ميباشد . در ابتداي جواني بنام آقارضا آثارش را رقم مي زده و سپس در اصفهان در دربار شاه عباسي عنوان عباسي را كسب كرده و به نام رضاي عباسي آثارش را امضاء كرده . در اينجا بايد به نام دو هنرمند ديگر بنام هاي آقا رضا جهانگيري و عليرضا عباسي كه در بعضي از منابع به اشتباه آنان را با رضاي عباسي يكي دانسته اند اشاره شود . در مكتب اصفهان علاوه بر هنرمنداني كه قبلاً نام آنها ذكر شده نقاشان ديگري كار ميكردند كه مهمترين آنها حبيب ا.. مشهدي ، محمد رضا تبريزي ، محمد طاهر ، لطف ا.. ، محمد حسن ، ملك حسين اصفهــاني و محمد رضا عراقي هستنـــــد . » 9
« در مـــورد خود رضا عباسي نكته گفتني اين كه شباهت قابــل ملاحظه اي به شخصيت صادقي داشته است . يعنــي مشكل پسند و ســـر سخت و داراي استقلال عمـل شديــــد دو مـــاخذ موجودي يعني كتاب قاضي احمد و اسكند منشـــي ، هردو آنند كه وي بـراي

مــدت كوتاهي كه فراتر از آغاز قرن يازدهم هـ .ق نرفته از هنر خود دست كشيد و اختلاط با مردان و لوندان اوقات او را ضايع ساخت و ميل تمام به تماشاي كشتي گيران و وقوف در تعليمات آن مي يافت .
چنين مينمايد كه او عليرغم دلجويي و احترام و ملاحظه دربار از حمايت آن مضطرب و دلگير بود . از سال 1029 به بعد آثار باقيمانده او بسيار زياد است و اما از نظر شيوه ودلچسبي چندان به پاي سبك طراحي ها و نقاشي ها ي اوايل زندگيش نمي رسد . تقريباً همه آثار او تصاويري آلبومي است كه حاوي يك پيكره منفرد و يا گاهي دو پيكره است بغير از شاهنامه سترگي كه با كمك صادقي بيك تهيه شد ، فقط سه نسخه مذهب از او در دست است . .... رضا عبــاسي حتي پس از مرگ شاه عباس در سال 1038 / 1629 بـــراي دربار كار ميكرد .» 10
« شاه عباس همچون نيكان خود در سفارش اجراي نسخه با شكوهي از شاهنامه هيچ درنگ نكرد .... در نگاره هاي زيباي اين نسخه ميتوان شاهكارهايي از استاد كهنه كار صادقي بيك نظير زال و سيمـــرغ فريدون با فرزندان و زنانش و تركيب بندي هاي با شكــوه رضا جوان ( همچون طهمورث و ديو ها و رستم و فيل ) را مشاهده كرد . » 11
« شاهنامه شاه عباس در مجموعه اسپنسر از كتابخانه عمومي نيويورك موجود است. شاه عباس آنرا در سال 1019 هـ . ق شخصاً سفارش داد و حاوي چهل و چهار نگاره برگ است .

ايـــن نگاره ها بطـــور كلي تلفيقــي دقيق و درست از سبك شاهنامه بايسنقري سال 832 هـ . ق موجـــود در تهران است . چنين مينمايــد كه داراي تركيب بندي هاي اصيل است و موضوعـات كه مطابق با نگاره هاي نسخه تهران – شاهنامه بايسنقري – تهران است مستقيماً از آن اقتباس نشده است . البته مگر در جايي كه نسخه ثانوي از شاهنامه بايسنقري اجازه يك چنين اقتباس غير محسوس را داده است. چند تا از نگاره هاي اين نسخه گو اينكه از حيث كيفيت پايين است ولي گاه به گاه رنگ عوض كرده است . » 12
در ميان پيروان رضا عباســـي معروف از همه محمد قاسم محمد يوسف و محمد علي هستند به غير از نگاره هاي جدا و متعدد و طراحي هاي گوناگون كه به نام آنهاست زيباترين آثار آنها را بايد شاهنامه سال 1058 دانست كه متعلق به قصــر وينزور است . افضل حسيني نيز از نقاشان به نام ديگر اين ايام است كه نگاره هاي مستقل او در زمينه مسائل عاشقانه و گرايش هاي منحط زمانه از بيان قوي برخوردار است او در مقايسه با نقاشان ديگر ، تعداد بيشماري از نگاره هاي تـوامند چشمگير شاهنامه سترگ سال 61- 1051 هـ .ق را اجرا كرده است.» 13
« رضا عباسي عده اي پيرو نيز داشت كه از آن ميان حيدر نقاش از بهترين آنان بود . ديگر پيروان او عبــــارتند از افضل ، محمد يوسف ، محمد قاسم تبريزي ، محمد علي تبريزي و معين . » 14


« يكي از معروفترين هنرمندان بعد از حكومت شاه عباس اول محمد معين مصور است كه در زمان چهار پادشاه صفوي ( صفي ، عباس دوم ، سليمان و سلطان حسين ) زنــدگي ميكرد و از جملـــه او از با استعداد ترين شاگران رضا عباسي به شمار ميرود و جزو آخرين هنرمندان سنتي مكتب اصفهان ميباشد و تا پايان عمر طولاني هنر خويش حدود 75 سال كه همزمان با نفوذ نقاشي اروپا در اين بود ، عليرغم اينكه اكثر هنرمندان معاصرش همچون محمد زمان و عليقلي جبه دار كه شديداً تحت تاثير هنر اروپا بودند او به خاطر احترام خاصي كه به سنت استاد خويش داشت آثار خود را از نفوذ هنر اروپايي حفظ كرد . معين مصور در اوايــل قــرن 11 هجري به دنيا آمد اولين اثر تاريخ دار او متعلق به سال 1043 هـ .ق ميباشد و آخرين آثار او در تاريخ 1119 هـ . ق كار شده است . معين مصور علاوه بر تعداد زيادي طرحي و نقاشي تك ورقي تعــداد كتب خطي مصور شده نيز از او بر جا مانده است .
در برخي از اين كتابها بيش از ده مينياتور كاركرده است . بعضي از كارهاي معين داراي ابعاد تاريخي است و گاهي موضوع كارش به يك اتفاق ساده روزمـــره اختصاص پيدا كرده است . مثلاً تصويــر يك مــــرد و خروس در بغل را مــي كشد و بر روي آن براي يكي از ســـه فرزندش با علاقــــه مي نوشت ( با عجله براي فرزندم آقا زمان كشيدم پنجشنبه ( 1069 هـ . ق ) ، به اميد خوشبختي ) . معين مصور تصوير از استادش رضا عباسي در سال 1404 هـ. ق كار كرده است .

از ديگـــر هنرمندان اواخر مكتب اصفهان محمد شفيع عباسي وافضل الحسيني است . محمد شفيع پسر رضا عباسي است . او تحت نظر پدرش آموزش يافت و در طراحي به درجه والايي دست يافت ، او علاوه بر اينكه در مينياتور مهارت داشت ،طراح مهم پارچه هم بود . او همچنين در نقاشي گل ها كه نوع جديدي از نقاشي بـــود كه در اواخر دوران صفويـــه از تاثير نقاشي اروپا بوجود آمده بود مهارت كافي داشت ( اين شيوه كه مبتني بر مطالعه گلها و پرندگان بود بعدها به وسيله نقاشان قاجار كاملاً گسترش يافت) . افضل الحسيني نيز از شاگردان رضا عباسي است كارهاي افضل شباهت زيادي به آثار رضا عباسي دارد . تعدادي از نقاشي هاي شاهنامه عباس دوم كه در موزه لينگراد نگهداري ميشود به امضاء اين هنر مند است . محمد علي ، محمد يوسف و محمد قاسم سه تن از هنرمندان اواخر مكتب اصفهان هستند كه ظاهراً در دربار شاه عباس دوم و شاه سليمان به موازات هم پيش رفته اند ، هر سه از پيروان و شاگردان رضا عباسي هستند و شيـوه استــاد خود را توسعــه داده اند . در طـراحي هاي آنها خطوط به نرمي تمام طـراحي شده است و زمينـه هاي منظره و صخره ها را با لطافت تمام تصويــر كرده اند ، موضوع كار آنها زن و مردهاي ايستاده و يا نشسته دراويش ، حيوانات و پرندگان است . در طراحي هاي محمد قاسم و محمد يوسف علاوه بر رنگ مشكي از رنگ قرمز نيز استفاده شده است .


طراحي هاي محمد علي نيز از نظم و زيبايي خاصي برخوردار است و از مشخصات فني طرحهاي اين استاد استفاده از رنگ صورتي در آثارش ميباشد و بيشتر طراح هاي او در ابعاد كوچك كار شده است .
محمد يوسف حدوداً 1042 هـ .ش از دنيا رفته و محمد قاسم نيز تا سال 1078 هـ . ش در قيد حيات بوده است . اين سه هنرمند جزء آخرين هنرمندان مكتب اصفهان به شمار ميروند .
با هجوم فرهنگ بيگانگان ، تاخت و تاز يغماگران ، فقر و سوء حكومت ، تشويق و ترويج نقاشي اروپايي بوسيلـــه شاه عباس دوم و مرگ شاگــردان با وفاي رضا عباسي موجبات فنا و اضمحلال سبك مينياتور پر شكوه صفويه فراهم شد . مهمترين عامل اين سقوط نفوذ هنر اروپا بود .... » 15

پـي نـوشــت

1- نقاشي ايراني ، ص 98
2- سير تاريخ نقاشي ايراني ، ص 376
3- كيمياي نقش ، صص 25و 26
4- سير تاريخ نقاشي ايراني ، ص 379
5- همان ، ص 382
6- تاريخ هنر ايران (11 ) ( هنر نگار گري ايران ) ، ص 71
7- نقاشي ايراني ، ص100
8- تاريخ هنر ايران ( 11 ) ( هنر نگار گري ايران ) ، ص 73
9- كيمياي نقش، صص 28 ، 29
10 – تاريخ هنر ايران ( 11 ) ( هنر نگارگري ايران ) ، ص 75
11- همان ، ص 73
12- همان ، ص 76
13- همان ، ص 78
14- سير تاريخ نقاشي ايران ، ص 390
15- كيمياي نقش ، صص 29،30،31

فهــرست منابـع و ماخـذ

1- بينيون ، لورنس و ديگران / سير تاريخ نقاشي ايراني / مترجم : محمد ايرانمنش
موسسه انتشارات امير كبير / چاپ اول / تهران /1367
2- خزايي ، محمد / كيميـــــاي نقش ( مجموعه آثار طراحي اساتيد بزرگ نقاشي ايران و بررسي مكاتب نقاشي از مغول تا آخــــر صفوي ) / انتشارات حوزه هنـــــري سازمـــان تبليغات اسلامي / چاپ اول /1368
3- رابينسن ، ب . و / تاريخ هنر ايران ( 11 ) ، هنر نگارگري / مترجم : يعقوب آژند
4- كن باي ، شيلار / نقاشي ايراني / مترجم : مهدي حسيني / دانشگاه هنـر/ تهران/1378

w w w.rugart.org

bb
16-12-2007, 21:02
سلسله صفوي درسال 907(ه ق ) بدست شاه ا سماعيل صفوي تاسيس شد .اين دوره را مي توان ازطرفي دوره اوج هنر ايران واز سوي دوره آغازانحطاط فرهنگي و هنري ايران نام نهاد . شاه اسماعيل صفوي درسال915 (ه ق) باشكست دادن شيبك خان ازبك وگشودن شهر هرات كه وي درسال912(ه ق) پس از مرگ سطان حسين بايغرا به تصرف درآورده بود صاحب قدرت وثروت و ذخائر عظيم فرهنگي هنري تيموريان شد. وي باانتقال هنرمندان كارگاه بايسنقر ميرزا ازهرات به پايتخت خود تبريز كارگاهي را در كتابخانه سلطنتي خود تاسيس كردكه باشكوهترين آثارتاريخ هنرنگارگري وكتاب آرائي ايران رااز خود به يادگارگذاشت.
باارزشترين گوهري كه شاه اسماعيل باخود به تبريز برداستاد كمال الدين بهزاد هنرمند استوره اي تاريخ هنر ايران بود. دردوران رياست وي بر كارگاه كتاب آرائي كتابخانه سلطنتي بود كه با همكاري استادسطان محمد نقاش تبريزي وهنرمندان زيرنظرايشان دوشاهكار بي نظيرتاريخ هنر ايران يعني شاهنامه شاه تهماسبي928_942ه ق(معروف به شاهنامه هوتن) وخمسه نظامي956_950ه ق( شاه تهماسبي)كتابت شد.
زير نظراين دواستاد بزرگ شاگرداني پرورش يافتند كه هركدام ازآنان بعدهاهنرمنداني بزرگ وصاحب سبك وتاثيرگذار درتاريخ هنر ايران وكشورهاي ديگرچون هند وعثماني شدند .

ازهمايتهاي بي دريغ شاه اسماعيل ازهنرمندان داستانها نوشته اند كه در حوصله اين مختصرنيست . علاقه وي به هنر چنان بودكه وليعهد خود تهماسب ميرزا را زيرنظر ا ستاد سلطان محمد نقاش به هنرآموزي اين استاد بي همتا گمارد و دوشاهكار بي نظير شاهنامه وخمسه مصوررا به نام تهماسب ميرزا رقم زد(1) .
شاه اسماعيل درسال930(ه ق) درگذشت وفرزندش شاه تمهاسب براورنگ پادشاهي ايران تكيه زد وي دراوايل سلطنت مانندپدرعلاقه خارق العاده اي به هنردا شت . خصوصا كه خودنيز دستي درهنرداشت به نحوي كه بنا به گفته قاضي احمد قمي در گلستان هنر وي دركار تزيئن كاخ چهلستون قزوين بعد از انقال پايتختش به قزوين مشاركت داشت(2) .همچنين مصوركردن دوكتاب شاهنامه وخمسه نظامي معروف به شاهنامه وخمسه تهماسبي باهمايت و گشاده دستي شاه تهماسب به ثمر رسيد .
وي درخلال دودهه اول از پنجاه وچهار سال سلطنت خود حامي پرشوزهنرمندان بود(3) . اما رفته رفته رفتار شاه تهماسب باهنرمندان تغيير كردونسبت به هنروهنرمندان بي تفاوت شد . وي درخلال اين دو دهه كشوررا باسباط وقدرتمند كرده بود . باوجود دخالت موفقيت آميز نظامي ايران در امورداخلي هندوستان وكمك به همايون پادشاه هند درباز پس گيري حكومت ازدست شورشيان ودفع حمله ازبكان شاه تهماسب همچنان بامشكل روز افسون ازبكان مواجه بود . ازطرفي باشورش برادرانش سام ميرزا والقاس ميرزا عليه وي وپناهندگي آنان به سلطان عثماني مشكلات وي صد چندان شد وهمينها باعث افسردگي وبيتفاوتي شاه تهماسب نسبت به هنروهنرمندان وبي اعتمادي به اطرافيان وحتي مردم شد .آنتي جكسون فرستاده ملكه اليزابت درسال 1562م وي رافردي عبوس ومتعصب توصيف ميكند .به گفته سفير ونيز« شاه تهماسب به خاطرناخوشنودي ازمردمش يازده سال از كاخ سلطنتيش بيرون نيامد»(4).درپي اخراج علماي شيعه از لبنان توسط سلطان عثماني ومهاجرت ايشان به ايران وتاثير برخي از علماي اخباري متعصب بر شاه تهماسب وي به مخالفت با فلسفه ،عرفان وهنرپرداخت .‌ازنتايج اين تاثيرات، محدوديت وطرد علماي فلسفي وعرفاني مشرب چون شيخ عاملي«پدر شيخ بهائي» كه با جمعي از علما به خان احمد گيلاني(حاکم وقت گیلان) پناهنده شدند.
اين بي تفاوتي نسبت به هنر وهنرمندان به تدريج تبديل به نفرت از هنرشد.برخي ازمورخين يكي از دلديل اين امررا ناكامي شاه تهماسب درهنر دانسته اند. اين نفرت دامنگير تمام هنرهاشد(5) .

شيلار كن باي دركتاب نقاشي ايراني«Persian Painting »چنين مي نويسد:شاه تماسب تاحدودسال 937باهرچيز سكر آوري مخالفت مي كرد،تا946ازنقاشي وخوشنويسي نيز زده شد . درسال 946 باصدور فرمان تائبين بري ازگناه ،كه رواج هرنوع هنر غير روحني را ،درسراسر كشور منع مي كرد.ازآنجاكه درسال 961تجاوز نيروهاي عثماني را كه به عهدنامه آماسيه درسال 961 انجاميد ،دفع كرده بود، شايد صدور چنين فرماني به لحاظ شكر گزاري براي امنيت سرزمينهاي تحت امرش بود . باوجود صدور چنين فرماني نگارگران به تهيه ديوانهاي مصور ادامه دادند(6).
عموم نگارگران بزرگ آن دوران كه دربرنامه هاي پيشين همكاري داشته بودند، وخود سلطان محمد در رأ سشان، دست ودل به انجام اين مهم گماشتند، ولي جانب احتياط را فرونگذاشتند ، ازاين جهات كه به رعايت جواجتماعي رنگهاي خود را خاموشتر سازند، ومضامين مينياتورها را با حرمت بيشتر برگزينند.اين تلفيق خودموجب تحكيم وحدت در تركيب بندي آثار نگارگري آن دوره گرديد(7).نمود این تغیرات را می توان در خمسه نظامی (شاه تهماسبی) مشاهده نمود.


اما اين بي مهري رفته رفته تشديد شد.شاه به نگارگران دستور داد كه در منازل خود آثارخود را خلق كرده و پس از آماده شدن تحويل كتابخانه سلطنتي دهند . مقرري هنرمندان رفته رفته قطع شد . اين موضوع ازشكوايه اي كه استاد كمال الدين بهزاد ازوضع معيشتي خودبراثرقطع مقرري ازپيش تائين شده خطاب به شاه تهماسب نوشته است هويدا ست(8) .همچنين استاد سلطان محمد نقاش را كه پس ازبازنشستگي استاد بهزاد به رياست كتابخانه سلطنتي منصوب شده بود را بركنار ويك خطاط ثلث به نام مولانايوسف غلام خاصه را به جاي وي منصوب نمود(9).
اماكاربه اينجاهم ختم نشد.دروقايع درباري مضبوط است كه به بهانه اي ناچيز بر عبد العزيز نقاش درگاه وا ستاد پيشين خودچنان خشم گرفت كه از روي كينه توزي بادست خويش بيني ودوگوش اورا بريد(10).البته در تواریخ آمده است که عبد العزيزدر نبود شاه مهر سلطنتی را جعل نموده بود لذا از سوی شاه تهماسب مستوجب این عقوبت گردید. اين رفتار شاه تهماسب موجب شد تعدادي ازهنرمندان ازايران به سوي دربار سلاطين كشور هاي همسايه چون هند وعثماني مهاجرت كنند كه شاخصترين ايشان ميرمصوروپسرش ميرسيد علي وعبدالصمد به دربارهمايون پادشاه گوركاني هند وشاه قلي شاگردميرك به دربارسلطان سليمان قانوني مي باشند.
ابراهيم ميرزا
تعدادزيادي ازهنرمندان جذب دربارشاهزادهگان حاكم بر نواحي مختلف ايران شدند ودر كارگارگاهاي آنان مشغول به فعاليت شدند. مهمترين حامي هنرمندان درآن روزگار وانفسا كه هنرمندان را زير چتر حمايت خودگرفت ابراهيم ميرزا برادرزاده شاه تهماسب وحاكم خراسان ميباشد.وي ازسال964تا982ه ق كارگاهي درمشهد تاسيس كرد وعلاوه برهنرمندان مقيم خراسان تعدادي از هنرمندان تبريزرا به خدمت گرفت(11) كه آثار زيبائي ازخودبه يادگار گذاشتند.

هفت اورنگ جامي
مهمترين اثركارگاه ابراهيم ميرزا كتاب گران سنگ هفت اورنگ جامي است كه ازسال 963_972ه ق درمشهد كتابت ومصور گرديد.اين اثركه مشتمل برسيصدصفحه خوشنويسي شده به خط نسطعليق باحاشيه تشعيرشده توسط شش نفر از برجسته ترين خطاطان آن عصر به نامهاي رستم علي، شاه محمود نيشابوري، محب علي، مالك ديلمي، عسيي بن عشرتي وسلطان محمد خندان است وداراي بيست وهشت مجلس مصور ازآثارهنرمنداني چون شيخ محمد، سلطان محمد خندان، ميرزاعلي فرزندسلطان محمدتبريزي، مظفرعلي آقا وآقا ميرك ميباشد و همچنين نه سرفصل تذهيب شده ونه صفحه درآخر كتاب حاوي نام كاتبان ميباشد.
اكنون اين نسخه خطي مصوردر گالري فيري ير درواشننگتن دي سي نگهداري مي شود ومطابق معمول، استادان وهنرشناسان غربي درپژوهش وتحقيق راجع به آثار ايراني ازماپيشي گرفته اند.ازجمله ميتوان به دكترماريا شريوسيمپسون(12) نام بردكه تحقيقات گسترده اي پيرامون هفت اورنگ سلطان ابراهيم ميرزا انجام داده است(13).
كتاب هفت اورنگ جامي را بايد واپسين نسخه مصور ممتازبامعيارهاي سلطنتي به شمار آورد(14). حتي آثار مابعد آن چون شاهنامه شاه اسماعيل دوم ويا كتب مصورعصرسلطنت شاه عباس اول وجانشينانش نيز درحد آن نيستند. دراين نگاره هاكه باهمكاري هنرمندان خراساني چون شيخ محمد سبزواري وهنرمندان مهاجري چون ميرزاعلي فرزند سلطان محمد تبريزي به تصوير در آمده است مي توانيم تاثير دوشيوه خراساني تبريزي رابه خوبي مورد برسي قراردهيم. دراين آثار اصلوب طراحي به اوج رواني وبي پيرايگي خود ميرسد. تاكيدهاي رنگي وريتم متنوع وموجدار خطوط ولكه هاي سفيد حالتي پرجنبوجوش به صحنه بخشيده اند.

اماشايستگي مكتب مشهد دراين واقعيت است كه برمبناي دستاورد هاي هنري تصويري تبريز در مورد مناظرمتحول شد.نقاشيها اكنون پسزمينه يا نماي بنارا نشان نمي دهند. سطح آنان تماماْبراي نمايش فضاي فراخ وعرصه عمل آدمها به كار ميرود(15). گهگاه نيز به سبب كشش عناصربه صوي حاشيه ها، ساختار محكم تصوير ازدسترفته است. شخصيتهايي كه هيچ ارتباطي با موضوع داستان ندارند، جاي با اهميتي رادرصحنه اشغال كرده اند(16).
جوانها باريك اندام باگردن بلند وچهرههاي كشيده وچانه هاي چاله داروچهره افراد ميانسال ومسن باريش وموي خاكستري وحنائي رنگ بيش ازآنكه مانند جوانان خيالي باشد به طبيعت نزديكتراست. ازسال 967بتدريج افراد صحنه عصاوعمامه دوازده ترك آراسته به چوبك قرمز موسوم به تاج حيدري كه نشانه سلطنت صفوي است را كنار ميگذارند. جوانان سررا با كلاهك لبه دوزي شده به نوارخزوياباكلاهاي خزي كه با دستاري كوچك مي پيچند مي آرايند واين كارباعث مي شود كه چهره آنان بهترنمايانده شود.ولي افراد ميانسال ومسن بادستارهاي سپيد كه دنباله آن از يكسوآويزان ويا درزيرچانه قرار گرفته(كه هم چنان توسط مردم برخي نواحي خراسان استفاده ميشود) وزنان نيز با سربندهاي سپيد مشخص ميشوند.

درآثار اين دوره تركيب بندي رنگ دركمال زيبائي ودقت مورد توجه قرار مي گيرد. رنگ جزئي ترين اختلاف درجه خود را به تجلي مي گذارد. بااين همه تيرگي دوران انحطاط مكتب تبريز، مخفيانه آن هنر به دوره كمال رسيده را تهديد ميكند(17). البته نميتوان از تأثير محيط نيمه بياباني خراسان بر فام رنگي اين آثار قافل شد. اماوجودلكه هاي سپيدعمامه هاي مردان وسربدزنان وخطوط سپيدجامگان تركيبي شگفت انگيزوحالت پرتحركي از خطها و لكه هاي سپيد پديد آورده است(18). در اين آثار هنرمندان متأثراز دوران افول مكتب تبريز كه به جهت جوموجود دراجتماع، رنگها را خاموشتر به كار مي برند بودند وچنان كه گفته شد طبيعت نيمه بياباني خراسان نيز در پختگي وخاموشي رنگها تأثير به سزائي داشت.امابااين حال دقت و مهارت هنرمندان اين دوره در كنارهم چيني رنگها چنان است كه فضائي شكوهمند وپرتجمل را ايجاد ميكند.اين موضوع در فضا سازي اين آثارنيز مشهود است به نحوي كه حالتي نسبتا متظاهرانه به آن بخشيده است(19). در برخي از نگارهاي اين دوره« خصوصادرآثارشيخ محمد» آكنده از ويژگيهاي ظريف وحتي عجيب وغريب است كه با تركيب بندهاي پرزرق وبرقي تلفيق يافته وتوجه بيننده را از موضوع اصلي مي ربايد. گويا هنرمندبيشتردرپي خلق نگاره اي شاق وپرزحمت وتوهم زابوده تايك تصويرروائي(20) .

در پس زمينه وطبيعت سازي نيز تأثير آب وهواي نيمه بياباني خراسان هم در عناصر سازنده پس زمينه وهم در رنگ بندي آن مشهود است. بخلاف نگاره هاي دروان اوج مكتب تبريز كه تركيب بندي شلوغ ولي به سامان وابرهاي پيچان وصخره ها ي بافت داروپرپيچ وتاب ودرختان پرشكوفه وجوان وموج دارو تپه هاي سرسبزوبوته هاي پرگل بارنگهاي شاد وشفاف مشخص ميشود درمناظر اين دوره ابرهاي درشت وكم پيچ وتاب، صخره هاي بدون بافت وكم حركت وگاها‌‌‌‍زاويه دارباتأكيدهاي تيره درپرداخت ، درختان كهنسال وكم شاخ وبرگ، تپه هاي خشك وكم آب وعلف بارنگهاي خاموش وبوته هاي كم پشت جزئيات مناظر راتشكيل ميدهند.

به غيرازنگاره استقبال مصريان از عزيزمصروزليخا نگارهاي ديگر اين دوره نسبتا كم پرسوناژتر هستند. اماآزادي وفراخ دستي نگار گران دربازنمائي هياكل واطوارشان تا مرحله شيوه گري يا بگوئيم هنرنمائي چشم گير در كارميرزاعلي شيرين كار، وگاه تاحد تجمل پروري تفاخرآميز در نگارههاي شيخ محمد ومظفر علي به مبالغه ميگرايد(21).دراين دوره توجه به حركات زندگي روزمره مردم عادي كه به وسيله استاد كمال الدين بهزاد آغاز وتوسط مير سيد علي به تعالي رسيد در درجه اول اهميت قرار دارد خوصوصا دراين آثارمكتب مشهد توجه زيادي به زندگي عشايري ازجمله زندگي چوپاني شده است. اين مهم فضائي آرام، لطيف وقابل قبول به آثاراين دروه بخشيده است.در ساختمانها ديگرتوجه زيادي مانند مكتب تبريز به جزئات نماي ساختمانها نمي شود ونماي بناها معمولابا آجر چيني وياهمراهي آجروكاشي كه اصطلاحابه آن معقلي مي نامند تزئين مي شوندوداخل طاقهانيزيازمينه اي تك رنگ «معمولا سپيد» وجود دارد وياروي اين زمينه با يك رنگ يا رنگهائي محدود طرحهائي تشعير مانند تزئين شده است گاهاازبافت حاصل از آجرچيني درتزئين داخل طاقها استفاده شده است. بنا به نظر محققان هنري هنراين دوره يعني مكتب مشهد بسيار تجمل گرايانه بوده است. استفاده از تزئين حتي دربه تصويركشيدن چادرهاي عشايري، ادوات جنگي واستفاده از تشعيردرحاشيه تمامي صفحات اين كتاب آن را جزؤ بهترين كتب مصور سلطنتي تاريخ نگارگري ايران قرارداده است.

ابراهيم ميرزا در اول جمادي الاول974به فرمان شاه تهماسب به سبزوارتبعيدشدولي همچنان به حمايت خودازهنرمندان گرد آمده درمشهد ادامه داد، به نحوي كه حتي تعدادي ازهنرمندان چون شيخ محمدبااوبه سبزوارعزيمت كردندودراصل كتاب هفت اورنگ جامي درسبزوار تحويل سلطان ابراهيم ميرزا شد.
درسال982ه ق شاه تهماسب درگذشت وپس از يكسال كشمكش ميان شاهزادهگان صفوي فرزندش اسماعيل ميرزابانام شاه اسماعيل دوم برتخت نشست وي كه به فرمان پدرش به مدت سي سال درزندان قلعه قهقه محبوس بود بعداز تكيه زدن براريكه قدرت دست به قتل عام ومحبوس ساختن شاهزادگان صفوي زدوابراهيم ميرزا نيز ازآتش اين فتنه بي نسيب نماند. شاه اسماعيل دوم ابراهيم ميرزارا كه هشت سال بود كه دوره تبعيدخود رادرشهركوچك سبزوارمي گذراندبه قزوين فراخواند وسپس وي را محبوس ساخت تادرخاموشي وفراموشي جان بسپارد. منقول است كه بيوه شاهزاده ابراهيم ميرزا مرقعي كه شويش از ممتازترين آثارمجموعه به طوراختصاصي گردآورده بود نابود ساخت(22). به اين ترتيب آخرين دوره شكوهمند تاريخ كتاب آرائي ايران به پايان رسيد. هرچندشاه اسماعيل دوم با انتقال هنرمندان كارگاه ابراهيم ميرزا ازمشهد، سبزوار وهرات به قزوين سعي دراحياي دوباره كارگاه سلطنتي قزوين نمودولي نه عمرش آنقدر كفاف داد تا مقصود خود را عملي سازد ونه كمشمكشهاي خاندان صفوي بعدازمرگ وي مجالي براي مجد دوباره كارگاه سلطنتي كتاب آرائي صفوي گذاشت. حتي در دوره سلطنت شاه عباس كبيروجانشينانش نيز هرگز كتابي در معيارهاي سلطنتي كتابت ومصور نشد.به عقيده بسياري ازمحققان هنركتاب آرائي ايران كتاب شاهنامه شاه اسماعيل دوم وساير كتب مصور سلاطين صفوي وديگرسلسله هاي بعدي نيز درحد كتاب هفت اورنگ جامي كارگاه ابراهيم ميرزا درمشهد نيست.
درنهايت مي توان مكتب نگارگري مشهد درعصر صفوي وايام حكومت سلطان ابراهيم ميرزا در اين شهررا دوره گذار نگارگري ايراني وسرآغاز دگرگوني درهنر و نگرش هنرمندان اين مرزوبوم دانست . سرآغازي كه تاثيرات عظيمي در مكاتب بعدي هنرنگارگري برجاي نهاد.


پينوشتها
1: قاضي احمد قمي:گلستان هنر ، ص 137
2: قاضي احمد قمي: همان:ص138
3: روئين پاكباز:نقاشي ايران از دير باز تا امروز ، ص 93پاورقي
4: لورنس بينتون، ج، و، وليكسون، بازيل گري: سير نقاشي ايران، ص301
5: روئين پاكباز: همان، ص 93پاورقي
6: شيلار كن باي : نقاشي ايراني ، ص 85
7: م,کورکیان؛ ژ,پ سیکر؛ باغهاي خيال: ص42
8: م. م. اشرفي: همگامي نقاشي و ادبيات در ايران
9: اسکندربیک منشی: عالم آرای عباسی
10: م,کورکیان؛ ژ,پ سیکر:همان: ص42
11: روئين پاكباز؛ : همان، ص94
12:Marianna Shreve Simpson
13: منيژه شعبان پور، كتاب ماه هنر ص86 و87
14: روئين پاكباز:همان ، ص 93پاورقي
15: سيدعبدالمجيد شريفزاده : تاريخ نگارگري در ايران، ص145
16: روئين پاكباز؛ : همان، ص94
17: م,کورکیان؛ ژ,پ سیکر:همان: ص42
18: سيدعبدالمجيد شريفزاده : همان، ص144
19: شيلار كن باي: همان؛ ص87
20: يعقوب آژند: دوازده رخ؛ ص270
21 م,کورکیان؛ ژ,پ سیکر:همان: ص42
22: م,کورکیان؛ ژ,پ سیکر:همان: ص44
منابع وماخذ :
1: گلستان هنر: قاضي ميراحمدمنشي قمي ، تصتيح : احمدسهيلي خوانساري انتشارات بنياد فرهنگ ايران ، 1352ِ
2: دوازده رخ: ترجمه وتدوين: يعقوب آژند ، انتشارات مولي ، 1377
3:نقاشي ايراني: شيلار.كن باي ترجمه: مهدي حسيني،دانشگاه هنر تهران 1378
4: تاريخ نگارگري درايران :سيدعبدالمجيد شريف زاده ، حوزه هنري سازمان تبلغات اسلامي،1375
5: نقاشي ايران« ازديرباز تا امروز» : رويين پاكباز، نشر نارستان، 1379
6: همگامي نقاشي با ادبيات در ايران ، م.مقدم اشرفي،ترجمه رويين پاكباز، انتشارات نگاه،1367
7: سيرتاريخ نقاشي ايراني: لورنس بينيون/ ج،و،س،وليكسون/ بازيل گري،ترجمه: محمدايرانمنش،انتشارات اميركبير،1367
8:كتاب ماه هنرشماره63/64 :مكتب نگارگري هرات وهفت اورنگ: منيژه شعبان پور،انتشارات وزارت فرهنگ وارشاداسلامي1382
9: باغهاي خيال«هفت قرن مينياتورايران» : م,كوركيان؛ ژ,پ سيكر: مديرمجموعه: داريوش شايگان ،ترجمه پرويزمرزبان ،
انتشارات فرزان روز ،1377
10:Marianna shrever Simpson(1998)Persian poetry

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

سید علی پورمیر

دانشجوی رشته فرش دانشگاه آزاد نجف آباد

استاد راهنما:

ناشر: پايگاه علمی پژوهشی فرش ايران

تاریخ نشر:(25/آذر/1386)