Sphinx
01-10-2005, 00:20
این دختر 27 ساله که شکوه نام دارد از سال 79 به اتهام قتل پسرخالهاش حسین دستگیر شد، اما بعد از 5سال به دلیل نبود مدرک کافی از اتهام قتل تبرئه و این حکم از سوی دیوانعالی کشور تایید شد.
شرح ماجرا
27تیرماه سال 79 ماموران کلانتری 13 شهرک غرب جسد پسرجوانی به نام حسین را در زیر پل نیایش پیدا کردند، صحنه حادثه طوری بود که نشان میداد حسین بر اثر تصادف رانندگی فوت کرده است، بنابراین جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت، اما متخصصان پس از بررسی جسد اعلام کردند حسین بر اثر ضربه مغزی فوت کرده و قبل از مرگ بر اثر وارد آمدن ضربهای به سرش کاملا بیهوش شده است.
نظریه پزشکی قانونی مسیر پرونده را تغییر داد و مشخص شد حسین برخلاف تصور اولیه به قتل رسیده است. بنابراین قاضی همتیار تحقیقات خود را در این رابطه آغاز کرد، در اولین گام از بررسیهای ویژه، مادر حسین تحت بازجویی قرار گرفت. او گفت: پسرم با هیچکس دشمنی نداشت، او تنها گناهش این بود که عاشق دختر خالهاش شکوه شده و چندین بار به خواستگاری او رفته، اما هر بار جواب رد شنیده بود، اما پسرم دست بردار نبود و فکر میکرد تنها زنی که میتواند او را خوشبخت کند شکوه است.
در ادامه تحقیقات به دستور بازپرس همتیار شکوه برای تحقیقات بیشتر بازداشت شد، او در بازجوییها گفت: هرچند سماجت حسین مرا
کلافه کرده بود و بر سر این مسئله با هم دعوا میکردیم، اما هرگز اختلافمان آنقدر بالا نگرفت که بخواهم او را بکشم.
او ادامه داد: ساعاتی قبل از تصادف حسین، او به خانه ما آمد و مجددا به من پیشنهاد ازدواج داد و گفت اگر قبول نکنم پشیمان میشوم. من قبول نکردم و از او خواستم خانه ما را ترک کند و دیگر در مورد این مسئله صحبت نکند، اما حسین عصبانی شد. او به من تهمتهای زشتی زد و این حرفها باعث شد تا درگیری لفظی بین ما بالا بگیرد. من حسین را از خانه بیرون کردم، حسین وقتی عصبانی میشد، با سرعت رانندگی میکرد و من فکر میکنم در آن لحظات بشدت عصبانی بوده و تصادف کرده است.
در این میان تحقیقات پلیس از شکوه به جایی نرسید، اما خانواده حسین همچنان اصرار داشتند که شکوه عامل قتل فرزندشان است.
بنابراین جلسه محاکمه شکوه برگزار شد و او در دادگاه گفت: من حسین را به عنوان پسرخاله خودم دوست داشتم، اما هرگز نمی توانستم او را به عنوان شوهر در کنار خودم تحمل کنم، ما با هم بزرگ شده بودیم ومن به چشم برادر بزرگتر به حسین نگاه میکردم، اما او دست بردار نبود و حاضر نمیشد از حرفش کوتاه بیاید، ولی هرگز راضی به مرگش نبودم و او را نکشتم. سرانجام پس از گذشت 5سال از این جریان، از آنجا که هیچ مدرکی علیه شکوه وجود نداشت و اولیای دم حسین هم نتوانستند مدرکی مبنی بر گناهکاری وی به دادگاه ارائه دهند، قاضی همتیار شکوه را تبرئه کرد، اما این حکم از سوی خانواده حسین مورد اعتراض قرار گرفت، با این وجود شعبه 39 دیوانعالی کشور آن را تایید کرد و شکوه از اتهام قتل تبرئه شد و وی بزودی از زندان آزاد میشود.
شرح ماجرا
27تیرماه سال 79 ماموران کلانتری 13 شهرک غرب جسد پسرجوانی به نام حسین را در زیر پل نیایش پیدا کردند، صحنه حادثه طوری بود که نشان میداد حسین بر اثر تصادف رانندگی فوت کرده است، بنابراین جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت، اما متخصصان پس از بررسی جسد اعلام کردند حسین بر اثر ضربه مغزی فوت کرده و قبل از مرگ بر اثر وارد آمدن ضربهای به سرش کاملا بیهوش شده است.
نظریه پزشکی قانونی مسیر پرونده را تغییر داد و مشخص شد حسین برخلاف تصور اولیه به قتل رسیده است. بنابراین قاضی همتیار تحقیقات خود را در این رابطه آغاز کرد، در اولین گام از بررسیهای ویژه، مادر حسین تحت بازجویی قرار گرفت. او گفت: پسرم با هیچکس دشمنی نداشت، او تنها گناهش این بود که عاشق دختر خالهاش شکوه شده و چندین بار به خواستگاری او رفته، اما هر بار جواب رد شنیده بود، اما پسرم دست بردار نبود و فکر میکرد تنها زنی که میتواند او را خوشبخت کند شکوه است.
در ادامه تحقیقات به دستور بازپرس همتیار شکوه برای تحقیقات بیشتر بازداشت شد، او در بازجوییها گفت: هرچند سماجت حسین مرا
کلافه کرده بود و بر سر این مسئله با هم دعوا میکردیم، اما هرگز اختلافمان آنقدر بالا نگرفت که بخواهم او را بکشم.
او ادامه داد: ساعاتی قبل از تصادف حسین، او به خانه ما آمد و مجددا به من پیشنهاد ازدواج داد و گفت اگر قبول نکنم پشیمان میشوم. من قبول نکردم و از او خواستم خانه ما را ترک کند و دیگر در مورد این مسئله صحبت نکند، اما حسین عصبانی شد. او به من تهمتهای زشتی زد و این حرفها باعث شد تا درگیری لفظی بین ما بالا بگیرد. من حسین را از خانه بیرون کردم، حسین وقتی عصبانی میشد، با سرعت رانندگی میکرد و من فکر میکنم در آن لحظات بشدت عصبانی بوده و تصادف کرده است.
در این میان تحقیقات پلیس از شکوه به جایی نرسید، اما خانواده حسین همچنان اصرار داشتند که شکوه عامل قتل فرزندشان است.
بنابراین جلسه محاکمه شکوه برگزار شد و او در دادگاه گفت: من حسین را به عنوان پسرخاله خودم دوست داشتم، اما هرگز نمی توانستم او را به عنوان شوهر در کنار خودم تحمل کنم، ما با هم بزرگ شده بودیم ومن به چشم برادر بزرگتر به حسین نگاه میکردم، اما او دست بردار نبود و حاضر نمیشد از حرفش کوتاه بیاید، ولی هرگز راضی به مرگش نبودم و او را نکشتم. سرانجام پس از گذشت 5سال از این جریان، از آنجا که هیچ مدرکی علیه شکوه وجود نداشت و اولیای دم حسین هم نتوانستند مدرکی مبنی بر گناهکاری وی به دادگاه ارائه دهند، قاضی همتیار شکوه را تبرئه کرد، اما این حکم از سوی خانواده حسین مورد اعتراض قرار گرفت، با این وجود شعبه 39 دیوانعالی کشور آن را تایید کرد و شکوه از اتهام قتل تبرئه شد و وی بزودی از زندان آزاد میشود.