bb
25-09-2007, 21:44
راندگي اصلي زاگرس Main Zagros thrust:
راندگي اصلي زاگرس از شمال بندرعباس تا ناحية مريوان، در طول 1350 كيلومتر امتداد دارد. در ناحية مريوان اين گسل وارد خاك عراق ميشود و بار ديگر به ناحية سردشت ميرسد و از سردشت وارد خاك تركيه ميشود. نخستين بار ريچـاردسون و ليس از آن به عنـوان زون راندگـي نام بردند. گانسر (1960) آن را خط راندگي اصليMain thrust line ناميده است.
اين مسير گسلي در اواخر پركامبرين و در اثر كوهزايي كاتانگايي شكل گرفته و از آن به بعد در شكلگيري حوضة زاگرس و در تغييرات ساختاري و رخسارهاي طرفين خود مؤثر و كنترل كننده بوده است.گسل زاگرس اثر چشمگيري در لرزهخيزي ايران دارد و در حال حاضر، به ويژه بخش شمال باختري آن و يا گسلهاي منطبق بر اين زون شكستگي، فعاليت جوان داشته و لرزهخيزي تاريخي و ثبت شده دارنــد.
راستاي گسل زاگرس از مرز تركيه تا خاور حاجيآباد بندعباس، شمال باختري – جنوب خاوري (N130E) است ولي در اين پهنه، پيچش مييابد. از اين مكان به سمت جنوب، گسل زاگرس با درازاي 250 كيلومتر داراي روند شمال باختري – جنوب خاوري (N170E) است. اين بخش از گسل زاگرس به نامهاي خط عمان، گسل زندان و يا گسلة ميناب نيز ناميده شده است.
سازوكار گسل زاگرس راندگي – فشاري است. شيب گسل در بخش با راستاي N130E، به سمت شمال خاوري (رانده شدن ايران مركزي بر روي زاگرس) و در بخش N170E به سمت خاور شمال خاوري (رانده شدن مكران بر روي زاگرس) است.
مطالعات برو و ريكو (1971)، نشان ميدهد كه راندگي اصلي زاگرس يك شكستگي تنها نيست، بلكه در حقيقت دو گسل راندگي اصلي است كه گاه با هم موازي بوده و گاه بر هم منطبق شده. ولي، گاهي نيز به طور قابل ملاحظه از يكديگر دور ميشوند. از نظر زمان پيدايش، دو گسل تا حدي با يكديگر تفاوت دارند. گسل قديميتر كه در جنوب باختري قرار دارد، يك گسل معكوس كم شيب و مشخصكنندة حد جنوب باختري ايران مركزي و زاگرس است. اين گسل جابهجايي افقي حدود 40 كيلومتر دارد. گسل جوانتر به سمت شمال خاور شيب زياد دارد و يك گسل معكوس با زاوية نزديك به قائم و با مؤلفه راستگرد است. مشاهدات زمينشناسي حركت راستگرد اين گسل را تأييد ميكند و به احتمال همين حركات موجب جابهجايي سنگهاي تبخيري در زاگرس بوده است. به گونهاي كه سنگهاي مذكور كه به طور عملي بايد در حوضة تبخيري پركامبرين در امتداد قطر – كازرون تشكل يافته باشند، امروزه در زردكوه بختياري يعني 200 تا 300 كيلومتر دورتر قرار دارند. گسل (هـاي) جـوان منطبق بر گسل اصلي زاگرس را چالنكو و بـرو (1974) به نام گسل اصلي عهد حاضرMain Recent fault خواندهاند كه منطبق بر گسل قديمي است. اين گسل، يك ساختار تنها نيست بلكه زون باريكي از قطعات گسل منفــرد و مجزا و به طور عمومي راستگرد است و طرح همپوشان en echelon دارد. از جنوب خاوري به شمال باختري، قطعات گسل اصلي عهد حاضر عبارتند از گسل دورود، گسل نهاوند، گسل گارون (قارون)، گسل صحنه، گسل مرواريد و گسل پيرانشهر
گسل اصلي عهد حاضر، داراي فعاليت لرزهخيزي بالايي است و بسياري از زلزلههاي عهد حاضر در امتداد آن صورت گرفته است و حركات كواترنري اين گسل از نوع امتداد لغز راستگرد است كه با تغيير شكل رسوبات كواترنر همراه است. شرح مختصر بخشهاي گوناگون گسل اصلي عهد حاضر به شرح زير است.(بربريان، b 1976).
- گسل دورود : داراي روند عمومي شمال ْ315 و به طول تقريبي 100 كيلومتر است كه از جنوب دورود تا حوالي بروجرد امتداد دارد. آخرين حركت نسبت داده شده به اين گسل مربوط به زلزلة مخرب سيلاخور در سال 1909 است.
- گسل نهاوند : در دنبالة گسل دورود است كه از 55 كيلومتري باختر بروجرد تا شمال باختري نهاوند، در يك راستاي شمال 320 درجه، امتداد دارد. اين گسل از چند قطعة مجزا تشكيل شده كه خود نامهاي جداگانه دارند.
- گسل گارون : به موازات گسل نهاوند و در فاصلة تقريبي 10 كيلومتري جنوب باختري آن قرار دارد. اين گسل كه در حاشية جنوب باختري دشت نهاوند قرار دارد رسوبات آبرفتي كواترنر را از سنگهاي دگرگونة گارون جدا ميكند. حركات جوان اين گسل، همانند گسل نهاوند، با تغيير شكل رسوبات كواترنر و به ويژه زمينلرزة 1958 نهاوند به اثبات رسيده است.
- گسل صحنه: گسل صحنه با طول نزديك به 100 كيلومتر، در يك روند N295 E تا N300 E دو گسل گارون و گسل مرواريد را به يكديگر وصل ميكند. چالنكو اين گسل را به سه قطعة جنوب خاوري، مركزي و شمال باختري تقسيم نموده است.
- گسل مرواريد : بخشي از گسل اصلي عهد حاضر است كه در منطقة كامياران قابل رؤيت است. امتداد آن N315-310 است. در نزديكي كامياران، اين گسل يك تودة بازيك بزرگ را محدود كرده است كه در امتداد گسل آلتراسيون هيدروترمال توسعة گسترده دارد. خش لغزهاي سطح گسل گوياي حركات بسيار جوان آن است.
- گسل پيرانشهر : نخستين بار افتخارنژاد (1973) اين گسل را به نام گسل پيرانشهر ناميد. داراي روند شمال باختري – جنوب خاوري است كه مرمرهاي ژوراسيك – كرتاسه را در جنوب باختري از آبرفتهاي كواترنر در شمال خاوري جدا ميكند. چالنكو و برو (1974) اين گسل را قطعة شمال باختري گسل اصلي عهد حاضر دانستهاند. زمينلرزههاي متعددي از سال 1964 تاكنون بر روي اين گسل ثبت شده است.
گسل كازرون : گسل شمالي - جنوبي كازرون در 15 كيلومتري باختر اين شهرستان قرار دارد. طول آن 450 كيلومتر برآورد شده و گسلي است پيسنگي و قديمي كه ضمن كنترل مرز باختري حوضة نمكي هرمز، بر رسوبات زاگرس نيز اثرگذار بوده به گونهاي كه ساختارهاي زاگرس را با جهت راستگرد خميده و جابهجا كرده است. در استان فارس، اين خمش بسيار چشمگير است.
شواهد نشان ميدهد كه گسل كازرون با روند به تقريب شمالي – جنوبي و يا شمال شمال باختري – جنوب جنوب خاوري داراي حركت راستگرد جزيي است. براي نمونه روندهاي زمينساختي، در شمال خليج فارس نشان ميدهد كه خط مرزي سكوي عربستان و واحد زاگرس به وسيلة اين گسل در جهت راستگرد جابهجا شده است. به ظاهر اين گسل مرز باختري گسترش حوضة تبخيري پركامبرين پسين – كامبرين ايران را تشكيل ميدهد و در طول آن دو گنبد نمكي رخنمون دارد. (اسفندياري و برزگر، 1358).
نبود دادههاي ريزلرزهاي و كمبود كانون زلزله نشانگر عدم فعاليت جديد اين گسل است، اما زمينزلزلههاي ژانويه 1967 و اكتبر 1971 در بخش جنوبي گسل كازرون، نشانگر فعاليت بخشي از گسل كازرون در دورة كواترنري است (بربريان، b 1976) .
گسل دنا (دينار) : گسل دنا با راستاي شمال شمال باختري و شيب به سمت خاور شمال خاوري يكي از گسلهاي اصلي زاگرس است كه بيش از يكصد كيلومتر طول دارد و طرفين خود را به دو بخش با ويژگيهاي زمينساختي، لرزهزمينساختي و ريختشناسي متفاوت تقسيم كرده است.
در نقشة ژئوفيزيك هوايي، ژرفاي پيسنگ مغناطيسي در بخش باختري گسل دنا حدود ده هزار متر و در بخش خاوري آن، بين 1 تا 5 هزار متر زير سطح درياست. بدينسان نتيجه شده است كه بخش خاوري اين گسل، به همراه پيسنگ، به صورت فرابوم بالا آمده است.
گسل دنا، يكي از شكستگيهاي اصلي در پي سنگ پركامبرين زاگرس است كه با فعاليتهاي بعدي خود، در مواردي بر رسوبات زاگرس تأثير گذاشته است. بدينسان كه رسوبات زاگرس را در مناطقي قطع و در مناطقي باعث پيچش و تغيير راستاي اين رسوبات و ساختارهاي آنها شده است.اطلاعات ژئوفيزيك هوايي مغناطيسي بخش جنوبي گسل دنا را به صورت دو شاخه نشان ميدهد. يكي از شاخهها به طرف جنوب ميرود و در امتداد خط كازرون قرار ميگيرد، شاخه ديگر به سوي جنوب شرق و شيراز ميرود. زون گسلي دنا در انتهاي شمالي خود يعني جايي كه به گسل بزرگ زاگرس نزديك ميشود نيز شاخه شاخه ميشود و به سمت شمال باختر متمايل ميشود. در ضمن اطلاعات ژئوفيزيكي گسل مهم ديگري را در امتداد شمالي گسل دنا نشان ميدهد كه تا درياي خزر ادامه دارد.با بررسي نقشههاي زمينشناسي، عكس هوايي و تصويرهاي ماهوارهاي چنين به نظر ميرسد كه گسلة دنا افزون بر جنبش فشاري، داراي جنبش راستالغز از گونة راستبر مهمي نيز است. اين جنبش، سبب پيچش و كشش پوزة رشتة شمالي كوه دنا شده و احتمال ميرود كوه هزاردره و چرو ادامة جابهجا شدگي كوه دنا به صورت راستبر باشد.از ويژگيهاي مهم زمينشناسي گسل دنا، بيرونزدگي شماري گنبد نمكي در درازاي آن است. در مسير اين گسل، در بخش باختري كوه دنا، سازندهاي زاگون و لالون (كامبرين) بر روي سنگهاي كرتاسه رانده شدهاند (ستودهنيا، 1975). در گسترة شمال كوه دنا، در دامنة باختري كوه درهبادامي و كوه كمانه سنگهاي كرتاسه بر روي دشت و يا سازند بختياري (پليوسن) رانده شدهاند (بربريان و قرشي، 1365).
گسل ميناب : در ناحية ميناب دو واحد زمينساختي – رسوبي زاگرس و مكران در مجاورت يكديگر قرار ميگيرند. مرز جدايي اين دو واحد، منطبق بر گسلي است كه به نام رسوبات فليشي اوليگوسن – ميوسن پاكستان، «گسل زنــدان» ناميده شده است. ولي، امروزه از آن به عنــوان گسل ميناب ياد ميشود
گسل ميناب، كه بخشي از خط اورال – عمان – ماداگاسكار (فورون، 1941) ميباشد، يك گسل امتداد لغز راستگرد است كه مرز بين صفحة قارهاي زاگرس و پوستة اقيانوسي عمان را تشكيل ميدهد كه اثر آن را در طول 300 كيلومتر ميتوان دنبال كرد.
با توجه به دادههاي زمينشناسي، تفسير عكسهاي هوايي، دادههاي لرزهشناسي، باور بر آن است كه زون گسلي ميناب، امتداد لغز است و بلوك خاوري آن به سوي جنوب حركت كرده است.
به عقيدة فالكن (1967)، حركت افقي راستگرد به احتمال در كرتاسة پسين – ترشيري پيشين صورت گرفته است. اما، وجود گنبدهاي نمكي در زاگرس و خليج فارس و نبود آنها در ناحية مكران، سبب شده تا بعضي از زمينشناسان، سن اين گسل را 500 ميليون سال بدانند.
لازم به يادآوري است كه در حال حاضر، حركت در طول اين گسل از نوع رورانده است و از اوايل كواترنري حركت امتداد لغز نداشته است. (قرشي، 1363).
گسل اردَل : گسل اردَل با درازاي حدود 150 كيلومتر، شيب به سمت شمال خاوري و راستاي باختري – جنوب خاوري، به موازات راندگي زاگرس در گسترة اردَل – ناغان قرار دارد. سازوكار اين گسل فشاري بوده در مسير آن سازندهاي پالئوزوييك همراه با گروه كرتاسة بنگستان (از شمال خاوري) بر روي دشت و سنگهاي كرتاسه (در جنوب باختري) رانده شدهاند. در شمال باختري اردَل در درازاي گسل اردَل، چند گنبد نمكي بيرونزدگي دارد.
كانون مهلرزهاي زمينلرزههاي سال 1666، 1880، 1922، 1985 و 1977 ميلادي در راستاي گسل اردَل قرار دارند ولي همبستگي اين زمينلرزهها با جنبش گسل اردَل روشن نيست. بررسي گسل اردَل در زمان رويداد زمينلرزههاي سال 1977 ميلادي ناغان هيچگونه جنبشي را در راستاي آن نشان نداده است (بربريان و نبوي، 1977).
گسل زردكوه : گسل زردكوه با سازوكار فشاري، راستاي شمال باختري – جنوب خاوري و شيب به سمت شمال خاوري، به موازات جنوبي گسل اردل قرار دارد. رودخانة بازفت در مسير گسل زردكوه و به موازات جنوب باختري آن جريان دارد.
در مسير گسل زردكوه سنگهاي كامبرين و اردويسين از سمت شمال خاوري بر روي سازند بختياري (در جنوب باختري) رانده شدهاند (ستودهنيا، 1975). گسل زردكوه با درازاي دستكم 130 كيلومتر، بخشي از مرز ميان بلند زاگرس و زاگرس چينخورده را تشكيل ميدهد.
گسل آغاجاري : اين گسل نوعي راندگي به درازاي نزديك به 150 كيلومتر است كه روند شمال باختري – جنوب خاوري دارد و در اثر عملكرد آن، تاقديس آغاجاري و تاقديس پازنان بر روي دشت آبرفتي آغاجاري رانده شدهاند.
گسل مارون : گسل مارون در شمال باختر گسل آغاجاري و در كمربند زاگرس چينخورده قرار دارد. طول آن نزديك به 50 كيلومتر است و روند NW-SE دارد. سازوكار گسل مارون از نوع راندگي است كه در اثر عملكرد آن تاقديس مارون به روي دشت مجاور رانده شده است.
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
راندگي اصلي زاگرس از شمال بندرعباس تا ناحية مريوان، در طول 1350 كيلومتر امتداد دارد. در ناحية مريوان اين گسل وارد خاك عراق ميشود و بار ديگر به ناحية سردشت ميرسد و از سردشت وارد خاك تركيه ميشود. نخستين بار ريچـاردسون و ليس از آن به عنـوان زون راندگـي نام بردند. گانسر (1960) آن را خط راندگي اصليMain thrust line ناميده است.
اين مسير گسلي در اواخر پركامبرين و در اثر كوهزايي كاتانگايي شكل گرفته و از آن به بعد در شكلگيري حوضة زاگرس و در تغييرات ساختاري و رخسارهاي طرفين خود مؤثر و كنترل كننده بوده است.گسل زاگرس اثر چشمگيري در لرزهخيزي ايران دارد و در حال حاضر، به ويژه بخش شمال باختري آن و يا گسلهاي منطبق بر اين زون شكستگي، فعاليت جوان داشته و لرزهخيزي تاريخي و ثبت شده دارنــد.
راستاي گسل زاگرس از مرز تركيه تا خاور حاجيآباد بندعباس، شمال باختري – جنوب خاوري (N130E) است ولي در اين پهنه، پيچش مييابد. از اين مكان به سمت جنوب، گسل زاگرس با درازاي 250 كيلومتر داراي روند شمال باختري – جنوب خاوري (N170E) است. اين بخش از گسل زاگرس به نامهاي خط عمان، گسل زندان و يا گسلة ميناب نيز ناميده شده است.
سازوكار گسل زاگرس راندگي – فشاري است. شيب گسل در بخش با راستاي N130E، به سمت شمال خاوري (رانده شدن ايران مركزي بر روي زاگرس) و در بخش N170E به سمت خاور شمال خاوري (رانده شدن مكران بر روي زاگرس) است.
مطالعات برو و ريكو (1971)، نشان ميدهد كه راندگي اصلي زاگرس يك شكستگي تنها نيست، بلكه در حقيقت دو گسل راندگي اصلي است كه گاه با هم موازي بوده و گاه بر هم منطبق شده. ولي، گاهي نيز به طور قابل ملاحظه از يكديگر دور ميشوند. از نظر زمان پيدايش، دو گسل تا حدي با يكديگر تفاوت دارند. گسل قديميتر كه در جنوب باختري قرار دارد، يك گسل معكوس كم شيب و مشخصكنندة حد جنوب باختري ايران مركزي و زاگرس است. اين گسل جابهجايي افقي حدود 40 كيلومتر دارد. گسل جوانتر به سمت شمال خاور شيب زياد دارد و يك گسل معكوس با زاوية نزديك به قائم و با مؤلفه راستگرد است. مشاهدات زمينشناسي حركت راستگرد اين گسل را تأييد ميكند و به احتمال همين حركات موجب جابهجايي سنگهاي تبخيري در زاگرس بوده است. به گونهاي كه سنگهاي مذكور كه به طور عملي بايد در حوضة تبخيري پركامبرين در امتداد قطر – كازرون تشكل يافته باشند، امروزه در زردكوه بختياري يعني 200 تا 300 كيلومتر دورتر قرار دارند. گسل (هـاي) جـوان منطبق بر گسل اصلي زاگرس را چالنكو و بـرو (1974) به نام گسل اصلي عهد حاضرMain Recent fault خواندهاند كه منطبق بر گسل قديمي است. اين گسل، يك ساختار تنها نيست بلكه زون باريكي از قطعات گسل منفــرد و مجزا و به طور عمومي راستگرد است و طرح همپوشان en echelon دارد. از جنوب خاوري به شمال باختري، قطعات گسل اصلي عهد حاضر عبارتند از گسل دورود، گسل نهاوند، گسل گارون (قارون)، گسل صحنه، گسل مرواريد و گسل پيرانشهر
گسل اصلي عهد حاضر، داراي فعاليت لرزهخيزي بالايي است و بسياري از زلزلههاي عهد حاضر در امتداد آن صورت گرفته است و حركات كواترنري اين گسل از نوع امتداد لغز راستگرد است كه با تغيير شكل رسوبات كواترنر همراه است. شرح مختصر بخشهاي گوناگون گسل اصلي عهد حاضر به شرح زير است.(بربريان، b 1976).
- گسل دورود : داراي روند عمومي شمال ْ315 و به طول تقريبي 100 كيلومتر است كه از جنوب دورود تا حوالي بروجرد امتداد دارد. آخرين حركت نسبت داده شده به اين گسل مربوط به زلزلة مخرب سيلاخور در سال 1909 است.
- گسل نهاوند : در دنبالة گسل دورود است كه از 55 كيلومتري باختر بروجرد تا شمال باختري نهاوند، در يك راستاي شمال 320 درجه، امتداد دارد. اين گسل از چند قطعة مجزا تشكيل شده كه خود نامهاي جداگانه دارند.
- گسل گارون : به موازات گسل نهاوند و در فاصلة تقريبي 10 كيلومتري جنوب باختري آن قرار دارد. اين گسل كه در حاشية جنوب باختري دشت نهاوند قرار دارد رسوبات آبرفتي كواترنر را از سنگهاي دگرگونة گارون جدا ميكند. حركات جوان اين گسل، همانند گسل نهاوند، با تغيير شكل رسوبات كواترنر و به ويژه زمينلرزة 1958 نهاوند به اثبات رسيده است.
- گسل صحنه: گسل صحنه با طول نزديك به 100 كيلومتر، در يك روند N295 E تا N300 E دو گسل گارون و گسل مرواريد را به يكديگر وصل ميكند. چالنكو اين گسل را به سه قطعة جنوب خاوري، مركزي و شمال باختري تقسيم نموده است.
- گسل مرواريد : بخشي از گسل اصلي عهد حاضر است كه در منطقة كامياران قابل رؤيت است. امتداد آن N315-310 است. در نزديكي كامياران، اين گسل يك تودة بازيك بزرگ را محدود كرده است كه در امتداد گسل آلتراسيون هيدروترمال توسعة گسترده دارد. خش لغزهاي سطح گسل گوياي حركات بسيار جوان آن است.
- گسل پيرانشهر : نخستين بار افتخارنژاد (1973) اين گسل را به نام گسل پيرانشهر ناميد. داراي روند شمال باختري – جنوب خاوري است كه مرمرهاي ژوراسيك – كرتاسه را در جنوب باختري از آبرفتهاي كواترنر در شمال خاوري جدا ميكند. چالنكو و برو (1974) اين گسل را قطعة شمال باختري گسل اصلي عهد حاضر دانستهاند. زمينلرزههاي متعددي از سال 1964 تاكنون بر روي اين گسل ثبت شده است.
گسل كازرون : گسل شمالي - جنوبي كازرون در 15 كيلومتري باختر اين شهرستان قرار دارد. طول آن 450 كيلومتر برآورد شده و گسلي است پيسنگي و قديمي كه ضمن كنترل مرز باختري حوضة نمكي هرمز، بر رسوبات زاگرس نيز اثرگذار بوده به گونهاي كه ساختارهاي زاگرس را با جهت راستگرد خميده و جابهجا كرده است. در استان فارس، اين خمش بسيار چشمگير است.
شواهد نشان ميدهد كه گسل كازرون با روند به تقريب شمالي – جنوبي و يا شمال شمال باختري – جنوب جنوب خاوري داراي حركت راستگرد جزيي است. براي نمونه روندهاي زمينساختي، در شمال خليج فارس نشان ميدهد كه خط مرزي سكوي عربستان و واحد زاگرس به وسيلة اين گسل در جهت راستگرد جابهجا شده است. به ظاهر اين گسل مرز باختري گسترش حوضة تبخيري پركامبرين پسين – كامبرين ايران را تشكيل ميدهد و در طول آن دو گنبد نمكي رخنمون دارد. (اسفندياري و برزگر، 1358).
نبود دادههاي ريزلرزهاي و كمبود كانون زلزله نشانگر عدم فعاليت جديد اين گسل است، اما زمينزلزلههاي ژانويه 1967 و اكتبر 1971 در بخش جنوبي گسل كازرون، نشانگر فعاليت بخشي از گسل كازرون در دورة كواترنري است (بربريان، b 1976) .
گسل دنا (دينار) : گسل دنا با راستاي شمال شمال باختري و شيب به سمت خاور شمال خاوري يكي از گسلهاي اصلي زاگرس است كه بيش از يكصد كيلومتر طول دارد و طرفين خود را به دو بخش با ويژگيهاي زمينساختي، لرزهزمينساختي و ريختشناسي متفاوت تقسيم كرده است.
در نقشة ژئوفيزيك هوايي، ژرفاي پيسنگ مغناطيسي در بخش باختري گسل دنا حدود ده هزار متر و در بخش خاوري آن، بين 1 تا 5 هزار متر زير سطح درياست. بدينسان نتيجه شده است كه بخش خاوري اين گسل، به همراه پيسنگ، به صورت فرابوم بالا آمده است.
گسل دنا، يكي از شكستگيهاي اصلي در پي سنگ پركامبرين زاگرس است كه با فعاليتهاي بعدي خود، در مواردي بر رسوبات زاگرس تأثير گذاشته است. بدينسان كه رسوبات زاگرس را در مناطقي قطع و در مناطقي باعث پيچش و تغيير راستاي اين رسوبات و ساختارهاي آنها شده است.اطلاعات ژئوفيزيك هوايي مغناطيسي بخش جنوبي گسل دنا را به صورت دو شاخه نشان ميدهد. يكي از شاخهها به طرف جنوب ميرود و در امتداد خط كازرون قرار ميگيرد، شاخه ديگر به سوي جنوب شرق و شيراز ميرود. زون گسلي دنا در انتهاي شمالي خود يعني جايي كه به گسل بزرگ زاگرس نزديك ميشود نيز شاخه شاخه ميشود و به سمت شمال باختر متمايل ميشود. در ضمن اطلاعات ژئوفيزيكي گسل مهم ديگري را در امتداد شمالي گسل دنا نشان ميدهد كه تا درياي خزر ادامه دارد.با بررسي نقشههاي زمينشناسي، عكس هوايي و تصويرهاي ماهوارهاي چنين به نظر ميرسد كه گسلة دنا افزون بر جنبش فشاري، داراي جنبش راستالغز از گونة راستبر مهمي نيز است. اين جنبش، سبب پيچش و كشش پوزة رشتة شمالي كوه دنا شده و احتمال ميرود كوه هزاردره و چرو ادامة جابهجا شدگي كوه دنا به صورت راستبر باشد.از ويژگيهاي مهم زمينشناسي گسل دنا، بيرونزدگي شماري گنبد نمكي در درازاي آن است. در مسير اين گسل، در بخش باختري كوه دنا، سازندهاي زاگون و لالون (كامبرين) بر روي سنگهاي كرتاسه رانده شدهاند (ستودهنيا، 1975). در گسترة شمال كوه دنا، در دامنة باختري كوه درهبادامي و كوه كمانه سنگهاي كرتاسه بر روي دشت و يا سازند بختياري (پليوسن) رانده شدهاند (بربريان و قرشي، 1365).
گسل ميناب : در ناحية ميناب دو واحد زمينساختي – رسوبي زاگرس و مكران در مجاورت يكديگر قرار ميگيرند. مرز جدايي اين دو واحد، منطبق بر گسلي است كه به نام رسوبات فليشي اوليگوسن – ميوسن پاكستان، «گسل زنــدان» ناميده شده است. ولي، امروزه از آن به عنــوان گسل ميناب ياد ميشود
گسل ميناب، كه بخشي از خط اورال – عمان – ماداگاسكار (فورون، 1941) ميباشد، يك گسل امتداد لغز راستگرد است كه مرز بين صفحة قارهاي زاگرس و پوستة اقيانوسي عمان را تشكيل ميدهد كه اثر آن را در طول 300 كيلومتر ميتوان دنبال كرد.
با توجه به دادههاي زمينشناسي، تفسير عكسهاي هوايي، دادههاي لرزهشناسي، باور بر آن است كه زون گسلي ميناب، امتداد لغز است و بلوك خاوري آن به سوي جنوب حركت كرده است.
به عقيدة فالكن (1967)، حركت افقي راستگرد به احتمال در كرتاسة پسين – ترشيري پيشين صورت گرفته است. اما، وجود گنبدهاي نمكي در زاگرس و خليج فارس و نبود آنها در ناحية مكران، سبب شده تا بعضي از زمينشناسان، سن اين گسل را 500 ميليون سال بدانند.
لازم به يادآوري است كه در حال حاضر، حركت در طول اين گسل از نوع رورانده است و از اوايل كواترنري حركت امتداد لغز نداشته است. (قرشي، 1363).
گسل اردَل : گسل اردَل با درازاي حدود 150 كيلومتر، شيب به سمت شمال خاوري و راستاي باختري – جنوب خاوري، به موازات راندگي زاگرس در گسترة اردَل – ناغان قرار دارد. سازوكار اين گسل فشاري بوده در مسير آن سازندهاي پالئوزوييك همراه با گروه كرتاسة بنگستان (از شمال خاوري) بر روي دشت و سنگهاي كرتاسه (در جنوب باختري) رانده شدهاند. در شمال باختري اردَل در درازاي گسل اردَل، چند گنبد نمكي بيرونزدگي دارد.
كانون مهلرزهاي زمينلرزههاي سال 1666، 1880، 1922، 1985 و 1977 ميلادي در راستاي گسل اردَل قرار دارند ولي همبستگي اين زمينلرزهها با جنبش گسل اردَل روشن نيست. بررسي گسل اردَل در زمان رويداد زمينلرزههاي سال 1977 ميلادي ناغان هيچگونه جنبشي را در راستاي آن نشان نداده است (بربريان و نبوي، 1977).
گسل زردكوه : گسل زردكوه با سازوكار فشاري، راستاي شمال باختري – جنوب خاوري و شيب به سمت شمال خاوري، به موازات جنوبي گسل اردل قرار دارد. رودخانة بازفت در مسير گسل زردكوه و به موازات جنوب باختري آن جريان دارد.
در مسير گسل زردكوه سنگهاي كامبرين و اردويسين از سمت شمال خاوري بر روي سازند بختياري (در جنوب باختري) رانده شدهاند (ستودهنيا، 1975). گسل زردكوه با درازاي دستكم 130 كيلومتر، بخشي از مرز ميان بلند زاگرس و زاگرس چينخورده را تشكيل ميدهد.
گسل آغاجاري : اين گسل نوعي راندگي به درازاي نزديك به 150 كيلومتر است كه روند شمال باختري – جنوب خاوري دارد و در اثر عملكرد آن، تاقديس آغاجاري و تاقديس پازنان بر روي دشت آبرفتي آغاجاري رانده شدهاند.
گسل مارون : گسل مارون در شمال باختر گسل آغاجاري و در كمربند زاگرس چينخورده قرار دارد. طول آن نزديك به 50 كيلومتر است و روند NW-SE دارد. سازوكار گسل مارون از نوع راندگي است كه در اثر عملكرد آن تاقديس مارون به روي دشت مجاور رانده شده است.
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید