مشاهده نسخه کامل
: شرلوك هلمز
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام
مطمئنا طرفداران شرلوك هلمز كم نيستند. و بودن تاپيكي براي هواداران اين شخصيت ميتواند مفيد باشد.
در اينجا هر آنچه كه مربوط به اين شخصيت و كساني كه با او در ارتباطند قرار ميگيرد.
در اصل اينجا تاپيكي است براي هواداران شرلوك هلمز.
همكاري شما باعث هر چه پر بار تر شدن اين تاپيك ميشود.
خوب است اگر داستاني به فارسي داريد آنرا در بخش ادبيات به صورتي كه مثلا داستان پروانه نوشته شد بنويسيد و سپس لينك آنرا magmagf عزيز اينجا بنويسند.
و هر مطلبي ، معرفي سايت ، معرفي كتاب ، بحث و تبادل نظر و ... در اين تاپيك به اشتراك گذاريم.
با تشكر از همگي :11: و بخصوص همكار محترم اين بخش magmagf عزيز :11:
اگر مورد ديگري بود ، به اين پست اضافه ميشود.
با تشکر از ماریوی عزیز و همه دوستانی که در تاپیک فعالیت می کنند
ــــــــــــــــــــــــ
فهرست
تاریخ نگار ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
در ستايش جزئيات ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
رازهای مردي كه نبود ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
سر آرتور کانن دويل ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
شرلوک هلمز ، اسطوره کارآگاهان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
داستان مردان رقصان به زبان انگلیسی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
معرفی سایت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
ــــــــــــــــــــــــ
تاپیک های دیگر فروم که در ارتباط با شرلوک هلمز هستند
دانلود کتاب شرلوک هلمز و تاج الماس شرلوک هلمز به زبان فارسی و PDf ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
گفت و گو با جرمی برت، بازیگر نقش شرلوك هولمز ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
تمامي داستانهاي شرلوك هلمز به زبان انگليسي ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
در اين پست به صورت يك تقويم ، تاريخ تمامي اتفاقاتي كه مرتبط با اين شخصيت است نوشته خواهد شد.
اگر شما نيز تاريخي را ميدانيد ، بگوييد تا در اينجا نوشته شود.
ممنون.:11:
January
=========
6 ـم سال 1854 برابر با 16 دي . روز تولد شرلوك هلمز
February
=========
March
=========
April
=========
May
=========
22 ـم سال 1859 برابر با اول خرداد . روز تولد سر آرتور کانن دویل
June
=========
July
=========
7 ـم سال 1930 برابر با 16 تير . روز درگذشت سر آرتور كانن دويل
August
=========
September
=========
12 ـم سال 1995 برابر با 21 شهریور . روز درگذشت جرمی برت
18 ـم سال 1888 برابر با 27 شهريور . انتشار اولين داستان شرلوك هلمز
October
=========
November
=========
December
=========
در تمام دوران حكومت ملكه ويكتوريا ، اين مقتدرترين پادشاه تاريخ بريتانيا ، مردم لندن تنها دوبار راهپيمايي اعتراضآميز برگزار كردند. يكي از اين دوبار ، در اعتراض به آرتور كانن دويل بود كه شرلوك هلمز را كشته بود و راهپيمايان از ملكه ميخواستند كانن دويل را راضي كند باز هم برايشان داستان بنويسد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Sherlock Holmes (right) and Dr. Watson, by Sidney Paget
آمارهايي كه راجع به شرلوكهلمز ، اين كارآگاه افسانهاي منتشر ميشود، معمولا عجيب و غريب هستند. مثلا در كتاب ركوردهاي جهاني گينس آمده كه تا سال 1995 ، كلا هفتاد و پنج بازيگر در دويست و يازده فيلم ، نقش شرلوكهلمز را بازي كردهاند و از اين نظر ، هلمز ، ركورددار بيشترين حضور بر پردۀ نقرهاي است.
دايرةالمعارف ادبيات پليسي ، با رأي گيري از چهارصد و پنجاه منتقد ، با 88 درصد آرا شرلوكهلمز را به عنوان بهترين كارآگاه دنياي ادبيات در طول تاريخ معرفي كرده. دولت انگليس در سال 1997 اعلام كرد كه ديدنيترين جاي انگليس از ديد جهانگردان ، خانۀ شماره 221 ب خيابان بيكر در لندن است، جايي كه در داستان، خانۀ شرلوكهلمز بوده است.
اما چرا ؟ اين همه توجه و علاقه به يك شخصيت داستاني كه در دنياي ادبيات، نمونههاي فراوان ديگر هم دارد چه توجيهي دارد ؟ درست است كه شرلوكهلمز در زماني نوشته شد كه قطار داخل شهري در لندن راه افتاده بود و بريتانياييها به ادبيات پليسي (يا به اصطلاح آن زمان "ادبيات كارآگاهي") كه مناسب مطالعه در سفرهاي كوتاه درون شهري بود، روآورده بودند، اما دليل توجه و علاقه مردم ساير ملل و دهههاي بعدي به اين كارآگاه همهچيزدان نسبتا مغرور چيست ؟
شايد بشود جوابهاي متعددي براي اين محبوبيت پيدا كرد. جذابيت خود ژانر ادبيات پليسي كه خواننده هميشه منتظر حل معما و كشف رمز جديدي هست، البته مؤثر است. اينكه اكثر داستانهاي شرلوكهلمز، داستان كوتاه بودند (56 داستان كوتاه در برابر 4 رمان) و خواندنشان براي مردم عادي راحتتر بود هم بيتأثير نيست.
اينكه در ماجراهاي شرلوكهلمز، از حرفهاي فلسفي و ايدههاي عالي و بزرگ خبري نيست (خود هلمز از فلسفه متنفر است) و حرفها و ماجراها ساده است، خودش يكي از عوامل همهگير شدن شرلوكهلمز است.
بهعلاوه كه روش علمي شرلوكهلمز در حل معماها كه مبتني بر روشهاي علمي و تجربي بود. شرلوكهلمز اولين كسي بود كه آرشيو اثر انگشت جمع ميكرد، اولين در دنياي ادبيات و دنياي واقعي. و اين روش تجزيه و تحليل موشكافانۀ او ، همواره يكي از نكات مورد علاقه خوانندگان و بينندگان بوده. طوريكه در صفحات اينترنتي مربوط به انجمنهاي شرلوكهلمز ، ميتوانيد نمونههاي متعددي از كساني كه سعي كردهاند با "روش شرلوكهلمزي" ماجرايي را حل كنند (و توانستهاند يا نتوانستهاند) پيدا بكنيد.
همه اينها ، راز موفقيت و شهرت شرلوكهلمز هست. و باز اين حجم از محبوبيت، دليل ديگري ميخواهد. دليلي كه شايد توصيفهاي دقيق و ريز نويسنده از شرلوكهلمز، ماجراهاي او و محيط زندگياش باشد.
كانن دويل ، خالق شرلوكهلمز (كه پزشك هم بود و اين حرفه باعث دقت بيشتر او شده بود) در داستانهايش، چنان توصيف دقيقي از لندن عهد ويكتوريا ارائه كرده كه آثار او (و نيز چارلز ديكنز) مرجع مطالعات اجتماعي درباره انگلستان آن زمان است. دويل به خوانندگانش تصوير كاملي از يك شهر ميدهد : درشكههاي تك اسبي ، چراغهاي گاز خيابانها ، دربانها ، دفتر پستي خيابان ويگمُر ، ديلي تلگراف ، طبقات مختلف مردم از دوكها و لردها تا ولگردهاي خياباني ، ... و بالاخره مِه ماه نوامبر. اين توصيفهاي دقيق و جزئي ، در مورد خود شرلوكهلمز و رفيق هميشگياش ، دكتر واتسون هم ديده ميشود. شرلوكهلمز ، چنان دقيق در داستانهاي كانن دويل توصيف شده كه از روي آن توصيفها ، يك زندگينامه براي او درآوردهاند.
او آدمي واقعي و در دسترس است. در كنار همه خلاقيتها و نبوغش ، عيب و ايرادهايي هم دارد. گاهي با دكتر واتسون قهر ميكند. گاهي او را اذيت ميكند. اشتباه ميكند. عاشق هم ميشود. و همه اينها را كانن دويل طوري تعريف ميكند كه خيليها هنوز هم فكر ميكنند شرلوكهلمز شخصيتي واقعي بوده است.
ميگويند در اواخر قرن نوزدهم، نامههاي بسياري به آدرس لندن ، خيابان بيكر ، شماره 221 ب ميآمد و پستچيها آنرا براي كانن دويل ميبردند.(چنين پلاكي در آن خيابان نبود) و كانن دويل خودش هم گاهي به اسم شرلوكهلمز جواب ميداد. يكبار هم وقتي كانن دويل بعد از جنگ جهاني اول به فرانسه رفته بوده ، يك ژنرال فرانسوي از او ميپرسد كه هلمز در كدام هنگ ارتش بريتانيا خدمت ميكرده ؟ و كانن دويل جواب ميدهد : "قربان. هلمز براي جنگيدن ديگر خيلي پير شده. او حالا توي خانهاش پاي شومينه نشسته و به آدمهايي مثل شما فكر ميكند."
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آنطور كه آرتور كانن دويل برايمان تعريف ميكند ، شرلوك هلمز ، روز 6 ژانويه 1854 در روستايي بهنام مايكرافت در ايالت يوركشاير بهدنيا آمد. بعد از تحصيلات اوليه به دانشگاه رفت. سر اينكه شرلوك هلمز در آكسفورد درس خوانده يا كمبريج ، بين هولمزشناسها و نيز اهالي اين دو دانشگاه اختلاف است. اينكه شرلوك ، دقيقا در دانشگاه ، چه درسي خوانده هم مشخص نيست. فقط ميدانيم كه اولين معمايش را در دورۀ دانشجويي حل كرد و همان جا تصميم گرفت ، پس از تحصيل "اولين كارآگاه خصوصي مشاورهاي دنيا" بشود.
سال 1881 با دكتر جيمز واتسون ، پزشك بازنشستۀ ارتش آشنا ميشود و با همديگر ، خانه شماره 221ب خيابان بيكر لندن را اجاره ميكند. (پلاكهاي خيابان بيكر تا 100 بيشتر نيست). دوستي اين دو بسيار نحكم و ابدي است. (هرچند اين دوستي بيشتر به نفع خواننده است تا با سؤالهاي مكرر واتسون ، متوجه حل معما بشود).
شرلوك هلمز ، بلند و باريك است. بيني عقابي دارد. رفتارش موقر و مشخص است. هرچند اخلاقهايي هم دارد كه حتي دكتر واتسون خونسر را عصباني ميكند. مثل ساز زدن در نصفه شب يا راه انداختن بوهاي نامطبوع آزمايشهاي شيميايي در خانه. پيپي با توتون تند ميكشد. ورزشكار است و در مشتزني و شمشيربازي در حد قهرماني است. ويولن ميزند. قدرت استنتاج بالايي دارد. در كشف رمز مهارت دارد. در آناتومي ، شيمي ، رياضي ، حقوق قضايي بريتانيا و زمينشناسي ، اطلاعات دايرةالمعارفي دارد. در عوض از سياست ، ادبيات ، فلسفه و نجوم سردرنميآورد و به قول خودش برايش فرقي ندارد كه زمين بدور خورشيد بگردد ، يا خورشيد به دور زمين! چند اثر تخصصي در زمينۀ جرمشناسي تأليف كرده كه عبارتند از : "تفاوت ميان خاكستر انواع تنباكو" (كه در آن خاكستر 140 نوع تنباكو را بررسي كرده) ، "اثرات شغل بر شكل دستها" و "هنر تشخيص". تحقيقاتي دربارۀ موسيقي قرون وسطا دارد. و شاهكارش تأليف "رسالۀ عملي تربيت زنبور عسل" است.
سال 1891 ، دكتر واتسون در خاطراتش با كلماتي غمگين و حماسي ، ماجراي پرتشدنش به داخل آبشاري در كوههاي سوئيس را تعريف كرد. اما سال 1894 ، شرلوك برگشت و به واتسون عصباني توضيح داد كه در آن ماجرا كشته نشده و خواسته اينطوري اعضاي باند مورياتي را فريب بدهد. او در اين مدت به عنوان يك جهانگرد نروژي به شرق سفر ميكند. بعد از ماجراهايي ديگر ، سال 1903 (همزمان با مرگ ايرنه آدلر) شرلوك هلمز ، خودش را بازنشسته كرد و به ارتفاعات ساسكس ميرود تا آنجا در آرامش به پرورش زنبور عسل بپردازد. اين آرامش در جريان جنگ جهاني اول و سر پرونده يك جاسوس آلماني بههمخورد. اما پس از آن ديگر كسي اطلاعي از كارآگاه افسانهاي ندارد.
كانن دويل ، 56 داستان كوتاه و چهار رمان براي شرلوك هلمز نوشت. و بعدها نويسندگان ديگر ، داستانهاي ديگري به آن اضافه كردند.
منبع دو پست اخير : همشـــهري جوان
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
كانن دويل را از انقلابهاي داستان جنايي ميدانند
"سر آرتور كانن دويل" - نويسندهي سرشناس اسكاتلندي و خالق داستانهاي محبوب «شرلوك هلمز» - 77 سال پيش در روز هفتم جولاي 1930 درگذشت.
آرتور كانن دويل روز 22 مي سال 1859 در ادينبورگ اسكاتلند از پدر و مادري ايرلندي متولد شد. در سالهاي 1876 تا 1881 كه به تحصيل در رشتهي پزشكي دانشگاه ادينبورگ مشغول بود، نوشتن داستان كوتاه را آغاز كرد و اولين داستان منتشرشده از او قبل از 20سالگي، در مجلهي «تالار ادينبورگ» منتشر شد.
قدرت يادگيرياش چنان بالا بود كه زبان فرانسه را در 14سالگي كاملا آموخت و به مطالعهي داستانهاي "ژول ورن" روآورد. كار طبابت را در سال 1882 در پورتموث آغاز كرد، كه چندان موفقيتآميز نبود. در زمانهاي انتظار براي ويزيت بيماران، به نوشتن داستان ميپرداخت. اولين اثر برجستهي او با نام «پرونده اسكارلت» در سالنامه «بيتون كريسمس» به چاپ رسيد و براي اولينبار شخصيت شرلوك هولمز را، كه برگرفته از يكي از استادان سابق دانشگاه به نام "جوزف بل" بود، خلق كرد؛ كارآگاهي كه اگرچه وجود خارجي نداشت، اما طرفداران بسياري در سراسر دنيا پيدا كرد.
داستانهاي كوتاه بعدي كانن دويل دربارهي هلمز در مجله انگليسي «استرند» منتشر شدند. در سال 1890 تحصيل در رشتهي چشمپزشكي را در وين آغاز كرد و در سال 1891 براي كار به عنوان چشمپزشك به لندن رفت. اما آنطور كه در شرح حالش نوشته، حتا يك بيمار هم به او مراجعه نكرد. همين امر بيشتر او را به سوي نويسندگي سوق داد.
كانن دويل در داستان «مسألهي نهايي»، "شرلوك هلمز" و "موريارتي" را با انداختن از بالاي آبشار به پايين، ميكشد؛ اما اعتراضات مردم و مخاطبان موجب شد تا او دوباره شخصيتهايش را برگرداند، بهطوريكه در مجموع، شخصيت شرلوك هلمز را در 56 داستان كوتاه و چهار رمان به تصوير كشيد.
داستان چگونگي دريافت نشان «شواليه» و اعطاي لقب «سر» به كانن دويل نيز به اوايل قرن 20 و جنگي در آفريقاي جنوبي مربوط ميشود، كه كانن دويل كتابچهاي را با نام «جنگ در آفريقاي جنوبي؛ علت و هدايت آن» نوشت و ترجمهي آن در سطح گستردهاي پخش شد.
پس از مرگ همسرش در سال 1906 و متعاقب آن مرگ پسرش در جنگ جهاني اول، كانن دويل دچار افسردگي شد و به علوم غيبي و افسانههاي پريان اعتقاد آورد. در هفتم جولاي 1930، در سن 71سالگي بر اثر ايست قلبي درگذشت.
او را از جمله انقلابهاي بزرگ در عرصهي داستان جنايي ميدانند. هرچند نويسندهي پركاري بود و در زمينههاي شعر، غيرداستاني، عاشقانه، رمانهاي تاريخي و نمايشنامه نيز فعال بود.
داستانهاي شرلوك هلمز به زبانهاي زيادي ترجمه شدهاند و علاوه بر آن، سريالهاي تلويزيوني، كارتون و فيلمهاي سينمايي متعددي بر اساس آنها ساخته شدهاند.
از جمله آثار معروف كانن دويل، به «علامت چهار»، «مسأله نهايي» و «هيولاي باسكرويل» ميتوان اشاره كرد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در فضاي مه آلود شهر لندن و در سالهاي واپسين قرن نوزده و در عصر ويكتوريايي انگليس، در شماره B 221 خيابان بيكر كارآگاهي زيرك و دوست داشتني به همراه دوست دكترش به حل پيچيده ترين پرونده هاي جنايي مشغول هستند. آنها "شرلوك هلمز" اسطوره كارآگاهان جهان و "دكتر واتسون" دستيار با وفايش هستند. شخصيتهايي كه مثل دو جزء جدانشدني در بسياري از مسائل جنايي در كنار هم هستند. در اين ميان حل معماهاي پيچيده به عهده "هلمز" است كه معمولا چندين گام از بقيه جلوتر است و "واتسون" با ثبت اين وقايع در حقيقت به همه كمك ميكند تا از واقعيت ماجرا با خبر شوند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در فضاي خاص و مه گرفته شهر لندن وسايل نقليه، كالسكه هايي دونفره هستند و روزنامه نيز منتشر مي شود، ضمن آنكه قطارها بهترين وسيله براي مسافرت هستند. در چنين فضاي مه آلود و تاريكي كه به خصوص شبهاي لندن دارد، جنايت كاري است بسيار آسان و حل معماي كشف آن نيز به همان اندازه كاري است بسيار دشوار. و تنها كسي كه مي تواند پرده از راز اين جنايتها بردارد بي شك فقط "شرلوك هلمز" است. وقتي در داستان "الماس آبي" دست سارق رو مي شود و يا وقتي راز داستان "مترجم يوناني" فاش مي شود و يا وقتي در معماي "درختان بلوط" جان دخترك مظلوم از مرگ نجات داده مي شود و كلا در دهها داستان مشابه ، همه به نبوغ،قدرت استنتاج و تحليلهاي بي نقص "هولمز" پي مي برند.
هولمز انساني است عجيب و منحصر به فرد: او هيچ علاقه اي به زنها ندارد- شيميدان، بوكسور و شمشيرزني است حرفه اي-و البته معتاد به مرفين! گاهي اوقات ساعتها در گوشه اي نشسته و هيچ چيز نمي خورد و گاه براي لحظه اي روي پا بند نمي شود
او در يك آپارتمان به همراه دوستش "دكتر واتسون" و خدمتكارشان "خانم هادسون"زندگي مي كند.خانه اي كه محل كار او نيز به شمار مي رود. در گوشه اي از اتاق پرونده هاي جنايي و كتابهاي دايره المعارف طبقه بندي شده اند. اتاق كار داراي دو پنجره مشرف به خيابان بيكر است جايي كه "هلمز" معمولا قبل از ورود مراجعين آنها را روي هوا مي زند!
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شخصيت "هلمز" به قدري بزرگ است كه پس از حل بسياري از معماهاي بزرگ آنها را به نام اسكاتلند يارد تمام مي كند. در نظر او همه كارآگاهان اسكاتلنديارد به جز يكي دونفر( "لستريد" و "گرگسون") آدمهايي احمق و بي دست و پا هستند.
"هلمز" پس از حل معماهاي گوناگون و رسوا كردن بزرگترين جنايتكاران در يكي از پرونده هايش در برابر" پروفسور موريارتي" شرور قرار مي گيرد و دست او را نيز رو مي كند. "موريارتي" دقيقا نمونه منفي "هلمز" و خبره در جنايت است. "هلمز" پس از رسوا كردن "موريارتي" از طرف همدستان او مورد سوء قصد قرار مي گيرد. براي همين به سمت سوئيس مي گريزد و در دامنه كوههاي آلپ مخفي مي شود. امابه زودي و پس از گذشتن چند روز سروكله "موريارتي" پيدا مي شود. در يكي از روزها "واتسون" فريب خورده و براي لحظاتي از "هلمز" جدا مي شود. و هنگامي كه پي به نقشه شوم دشمنان مي برد سراسيمه خود را به آبشار "رايشن باخ" مي رساند و در آنجا فقط عصا و نامه وداع "هولمز" را پيدا مي كند. "واتسون" متوجه مي شود كه "هلمز" و دشمنش با هم درگير شده و هردو در اعماق دره آبشار "رايشن باخ" از بين رفته اند. "واتسون" سرخورده و ناراحت ديوانه وار به دنبال "هلمز" مي گردد اما حتي جسد او را هم نمي يابد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چندسال از اين ماجرا مي گذرد. اينك "واتسون" به شغل طبابت روي آورده و درمطب كوچكي در لندن مشغول به كار است. ضمن آنكه دورادور مسايل جنايي را هم پيگيري مي كند. روزي به پيرمرد كتابفروشي در پارك برخورد مي كند كه در مورد يكي از پرونده هاي جنايي صحبت مي كند و عصر همان روز او را در مطبش ملاقات مي كند و پيرمرد از او مي خواهد تا قفسه هاي خالي كتابخانه اش را با خريد كتاب پر كند. "واتسون" براي لحظه اي به طرف كتابخانه مي رود و وقتي رويش را بر مي گرداند "شرلوك هلمز" را مي بيند كه بشاش و خندان جلويش ايستاده است! واز فرط هيجان از هوش مي رود.
آري "هلمز" برگشته . او از حادثه آبشار جان سالم به در برده اما كماكان يكي از افراد "موريارتي" كه شاهد درگيري "هلمز" با رئيسش و متعاقبا پرت شدن او به دست "هلمز" بوده، همچنان در تعقيب "هلمز" مي باشد. در ماجراي خانه خالي "هلمز" موفق ميشود شر تنها بازمانده گروه خبيث "موريارتي" را هم از سر خود كم كرده و با آرامش خاطر به حل معماهاي جنايي بپردازد.
منبع دو پست اخير : سايت تبيان
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
داستان " مردان رقصان " به زبان انگليسي .
يكي از داستانهاي معروف هلمز كه متني نسبتا ساده نيز دارد.
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سايت زير موزهاي است از شرلوك هلمز .
آدرس موزه در كشور انگلستان ، شهر لندن ، خيابان بيكر ، شماره 221 ب واقع ميباشد.
The Sherlock Holmes Museum
221b Baker Street,London, England
در سمت چپ سايت قسمتي است بنام Quick Quiz كه در آن 16 سؤال در رابطه با هلمز پرسيده ميشود و با پاسخ به آنها 5 دلار به شما داده ميشود كه ميتوانيد در قسمت Shop سايت اقدام به خريد متعلقات هلمز كنيد. در سمت راست نيز موزه قرار دارد.
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آرتوردو كنان دويل يك پزشك ۲۷ ساله اهل ادينبورگ خالق شرلوك هلمز كارگاه افسانه اى بود.او از شخصيت يكى از استادانش در دانشگاه ادينبورگ به نام پروفسور بل براى خلق هلمز الهام گرفت.
ماجراهاى شرلوك هلمز تجسم عينى از دوره ويكتوريايى بود كه با عصر جناياتى واقعى مانند جك شكم پاره كن در سال ۱۸۸۸ ميلادى هم دوره بوده و سليقه افكار عمومى براى ماجراهاى اسرارآميز و معما گونه را تحريك مى كرد.آرتور دوكنان دويل براى اينكه شخصيتش تحت تاثير مخلوق خود شرلوك هلمز قرار نگيرد عليرغم محبوبيت غيرقابل تصور اين كارگاه محبوب در سال ۱۸۹۱ ميلادى داستان مرگ او را منتشر مى كند.كنان دويل اين قهرمان مشهور را در كوههاى سوييس در يك نبرد مهيج با دشمن هميشگى اش پرفسور موريارتى به قتل مى رساند.اما فشار بى اندازه خوانندگانش كه برخى از آنها معتقد به واقعى بودن شخصيت شرلوك هلمز بودند ، كنان دويل ناگزير بارديگر به اين كارگاه محبوب با نوشتن داستانى تازه جان مى بخشد.در سال ۱۹۰۱ ميلادى مشهورترين ماجراى شرلوك هلمز تحت عنوان «سگ خانواده باسكرويل» منتشر مى شود.شرلوك هلمز و دوستش دكتر واتسون به حيات خود از دوره ويكتوريايى تا سال ۱۹۲۷ ميلادى ادامه مى دهند و از آن تاريخ به بعد اين كارگاه خونسرد و باهوش در تئاتر و سينما و تلويزيون جاودان مى شود.به اين ترتيب ، شرلوك هلمز در روز ۶ ژانويه سال ۱۸۸۷ ميلادى در كتاب «تحقيق سرخ» متولد مى شود.اين شخصيت محبوب كتاب هاى پليسى توسط خالق خود آرتور دوكنان دويل به يك كارگاه افسانه اى تبديل مى گردد كه هنوز در عصر حاضر يكى از مشهورترين كارگاه هاى خصوصى جهان محسوب شده و طرفداران زيادى در سراسر جهان دارد.
روزنامه جامجم
اینجا هم توی فروم خودمون در انجمن آموزش های الکترونیکی می تونید بعضی از کتاب های شرلوک هلمز را اگه دوست دارید دانلود کنید
شرلوک هلمز ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
A portrait of Sherlock Holmes by Sidney Paget from the Strand Magazine, 1891
در اين سايت ميتوانيد مجموعه كامل داستانهاي هلمز را داشته باشيد.
Sherlock Holmes
Free Public Domain E-Books by
Sir Arthur Conan Doyle
From the
Classic Literature Library
The Complete Sherlock Holmes Collection
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
داستان " رسوايي در بوهميا " را در " انجمن ادبيات و علوم انساني " شروع كردهام.
البته فكر ميكنم يك مقدار خلاصه شده است.
داستان زيبايي است.
حتما از طريق تلويزيون چندي پيش آنرا ديدهايد.
ولي خواندن كتاب و داستان آن ، خالي از لطف نخواهد بود.
كدوم تاپيك ؟
اين تاپيك :
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
:27:
از minizoro و borderlessboy هم ممنون. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شِرلاک هولمز نام یک کاراگاه تخیلی و داستانی است که در اواخر سده ۱۹ و آغاز سده بیستم معروف شد. شخصیت داستانی شرلاک هولمز نخستین بار در سال ۱۸۸۷م و توسط نویسنده و پزشک اسکاتلندی آرتور کونان دویل ساخته و پرداخته شد و در کتابها مطرح شد.
نام او را در ترجمههای فارسی اغلب «شرلوک هولمز» یا «شرلوک هُلمز» نوشتهاند. کریم امامی، مترجم بسیاری از داستانهای «ماجراهای شرلوک هلمز؛ کارآگاه خصوصی»، ضبط صحیح نام وی در زبان فارسی را «شِرلاک هومز» ذکر کرده است.
زندگینامه
طبق گفته ی آرتور کونان دویل، در یکی از داستان هایش، شرلوک هولمز، در ششم ژانویه ی 1854 ، در روستایی به اسم "مایکرافت" (که به طور اتفاقی، همنام برادر شرلوک نیز بود)، در ایالت "یورکشایر" انگلیس، به دنیا آمد. او، به دانشگاه آکسفورد می رود و در آنجا تحصیل می کند. در این زمان، یعنی در حدود بیست سالگی اش، نخستین معمای جنایی خود را حل می کند.
معروفیت هولمز به خاطر قدرت استثایی او در مشاهده جزئیات و استنتاج منطقی بر اساس آن است، قدرتی که وی را بدون شک معروفترین کارآگاه تخیلی جهان و یکی از مشهورترین مخلوقات داستانی همه اعصار ساخته است و علاوه بر همراه همیشگی او "دکتر واتسن" و ماموران اسکاتلندیارد خواننده را نیز به حیرت وا میدارد.
شرلوک هولمز، در داستان "اتود در قرمز لاکی" با واتسن آشنا می شود و هر دو باهم، در خانه ای به پلاک 221b واقع در خیابان "بیکر"، ساکن می شوند. داستان های شرلوک هولمز، از زبان این همیار، واتسن، بازگو می شوند و این طریق، در نمایش دادن هوش شرلوک هولمز، در برابر هوش واتسن، کاملاً موفق است.
کارآگاه "لسترید" و "گرگسون" از اسکاتلندیارد، همواره راه اشتباهی را، در حل مسائل می روند و این شرلوک هولمز است که مسیر درست را به آنان نشان می دهد.
بزرگترین دشمن او پروفسور موریارتی شریر بود که به دست هولمز نابود شد.
این نوشتار دربارهٔ زندگینامهٔ افراد، خُرد است. با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید.
ترجمهها
از مجموعه داستانهای شرلوک هلمز، ترجمههای زیادی به زبان فارسی انجام شده است که شاخصترین آنها را میتوان ترجمههای کریم امامی که در چهار جلد در مجموعهٔ کتابهای سیاه از سوی انتشارات طرح نو منتشر شده است، دانست. همچنین مژده دقیقی نیز داستانهای بلند شرلوک هولمز شامل : "اتود در قرمز لاکی"،"نشانه چهار"،"دردنده باسکرویل" و "دره وحشت" و "جعبه مقوایی" را ترجمه و توسط انتشارات کارآگاه وابسته به نشر هرمس به چاپ رسانده است
فهرست کتابهاو داستان ها
اتوددر قرمز لاکی
نشانه چهار
ماجراهای شرلوک هولمز
خاطرات شرلوک هولمز
درنده باسکرویل
بازگشت شرلوک هولمز
دره وحشت
پرونده های شرلوک هولمز
آخرین بدرود(کتاب آخرین بدرود توسط انتشارات توس درسال1372 چاپ شده
ماجراهای شرلوک هولمز شامل 4داستان بلندو56داستان کوتاه است.)
جعبه مقوایی
لکه دوم
خانه ۳ شیروانی(به ۳ مزدور هم ترجمه شده)
آخرین خون آشام
راز مردان رقصان
نگاهي به سريال شرلوك هلمز، آشناترين كارآگاه خصوصي جهان
نماي درشت قتل
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شرلوك هلمز يك كارآگاه خصوصي سرشناس در اواخر قرن 19 و اوايل قرن 20 است كه براي نخستين بار سال 1887 در دنياي نشر و كتاب پا به عرصه گذاشت. او مخلوق نويسنده اسكاتلنديتبار و فيزيكداني به نام سر آرتور كانان دويل است. هلمز شايد بيشتر از كارآگاهاني مانند هركول پوآرو، كارآگاه مگره، يا خانم مارپل، در جهان مشهور شده است. اين كارآگاه لندني كه داراي هوش سرشاري است و به خاطر استفاده مهارتآميز از استدلال پرآوازه شده، قادر است پيچيدهترين پروندههاي دشوار را حل كند.
كانان دويل 4 رمان و 56 داستان كوتاه با محوريت حضور هلمز نوشت. تمام اين داستانها بجز چهارتايشان را، دوست و شرح حالنويس هلمز، يعني دكتر جان.اچ واتسون روايت ميكند. دو تا را خود شرلوك هلمز براي خواننده روايت ميكند و دو تا هم به شيوه راوي سوم شخص نوشته شدهاند. اين ماجراها از 1878 تا سال 1903 طول ميكشند و آخرين پرونده در 1914 رخ ميدهد.
هلمز بسيار آدم نگراني است و همانطور كه واتسون روايت ميكند اصلا حوصله تر و تميز بودن ندارد و اطرافش پر است از كاغذها و يادداشتهاي پروندههاي قديمي و بقاياي آزمايشهاي تجربي و توتونهايي كه روي كفش راحتي ايرانياش ريخته است. دير از خواب بيدار ميشود، اما حتما بايد صبحانه بخورد. او مهارتهاي بدني هم دارد و به خودش مرفين تزريق ميكند. اغلب بسيار خونسرد است و موقعي كه به سرنخي ميرسد برخلاف سستي و بيحالي ظاهرياش ناگهان دچار هيجان و احساسات ميشود. يك هنرپيشه قهار هم هست و در چند قسمت از ماجراها وانمود ميكند كه بيمار است يا مجروح شده. هلمز در ادبيات، فلسفه، اخترشناسي، سياست، شيمي، آناتومي و چندين رشته ديگر سررشته دارد. استاد تغيير قيافه هم هست و از همان داستانهاي ابتدايي از اين حربه استفاده كرد. يك سوءتفاهم جدي در ميان علاقهمندان به شرلوك هلمز اين است كه او و ماجراهايش بنيان ژانر ادبيات پليسي را گذاشتهاند. در واقع شخصيت هلمز و مهارتهاي خارقالعادهاش در يافتن مجرمان و حل كردن پروندههاي لاينحل از دو شخصيت الهام گرفته شدهاند. سي آگوست دو پن و موسيو له كوگ كه ادگار آلن پو و اميل گابريو آنها را خلق كردهاند. هلمز حتي به آنها نيز اشاره كرده است.
شرلوك هلمز بارها و بارها روي صحنه تئاتر و پرده سينما جان گرفته است و گفته ميشود تاكنون 70 هنرپيشه در بيش از 200 فيلم، نقش او را بازي كردهاند. در اين ميان به نامهاي آشنايي مانند مايكل كين (بدون سرنخ، 1988)، پيتر كوشينگ (سريال تلويزيوني شرلوك هلمز؛ 1965 تا 1968)، استوارت گرينجر (سگ باسكرويل، تلويزيوني، 1972)، راجر مور (شرلوك هلمز در نيويورك، تلويزيوني، 1976)، پيتر اوتول (صدايش در كارتون شرلوك هلمز، 1983)، چارلتون هستون (صليب خون، تلويزيوني، 1991) و سرانجام نامآشناترين شرلوك هلمز تاريخ سينما و تلويزيون جرمي برت است كه در 4 سريال تلويزيوني به اين كارآگاه عجيب، جان تازهاي داد. او در سال 1933 به دنيا آمد. نام اصلياش پيتر جرمي ويليام هاگينز است. نكته قابل مكث در نقشهايي كه بازي ميكرد، بيان بسيار دقيق اوست.
شرلوك هلمز بارها و بارها روي صحنه تئاتر و پرده سينما جان گرفته است و گفته ميشود تاكنون 70 هنرپيشه در بيش از 200 فيلم، نقش او را بازي كردهاند
برت با اين نقص مادرزادي به دنيا آمد كه نميتوانست حرف «ر» را به درستي تلفظ كند. در نوجواني تحت تاثير عمل جراحي قرار گرفت تا اين نقص جبران شود. پس از سالها تمرين، برت توانست به شكل رشكبرانگيزي كلمات را تلفظ كند كه اين به يك خصيصه در كارش بدل شد. او طي 40 سال فعاليتش در نقشهاي مختلفي ظاهر شد اما بازي در مجموعه تلويزيوني «گرانادا» در سالهاي 1984 تا 1994 او را به مشهورترين هلمز در تمام دوران بدل كرد.
هرچند گفته ميشود كه او از كليشه شدن ترس داشت، با اين حال در 41 قسمت از اين سريال بازي كرد. يك بار هم در يك نمايش صحنهاي در دهه 1980 در نقش دكتر واتسون و در برابر چارلتون هستون ظاهر شده است. او از اختلال دوقطبي (كه به آن افسردگي و شيدايي ميگويند) رنج ميبرد كه پس از مرگ همسرش در 1985 اين بيماري در او شدت گرفت و در بيمارستان هم بستري شد. از سوي ديگر از دوران كودكي به رماتيسم قلبي مبتلا بود و بشدت سيگار ميكشيد، بهطوريكه بازيگر نقش دكتر واتسون روايت ميكند برت يك روز 60 عدد سيگار سر صحنه فيلمبرداري استفاده كرد. سرانجام برت در 61 سالگي و در 1995 بر اثر سكته قلبي درگذشت. در بزرگداشت او، نيويورك تايمز نوشت: «جرمي برت واقعا خود شرلوك هلمز بود؛ تحليلگري پر هيجان كه در حل مشكلات و مسائل بيرحمانه عمل ميكرد و عبوسانه در پي حل هر معمايي بود».
«ماجراهاي شرلوك هلمز» با تهيهكنندگي تلويزيون انگليسي گرانادا از 1984 تا 1994 مجموعهاي از داستانهاي كانان دويل را اقتباس كرد كه اين عنوان، تنها روي مجموعه اول و دوم گذاشته شد. از ميان داستان اصلي؛ 41 داستان در اين مجموعه استفاده شد و 36 اپيزود يك ساعته و پنج فيلم بلند توليد شد. 4 سريال با بازي برت در نقش هلمز عبارتند: از «ماجراهاي شرلوك هلمز» (1984 تا 1986)؛ بازگشت شرلوك هلمز (1986 تا 1991)، پرونده شرلوك هلمز (1991 تا 1993) و خاطرات شرلوك هلمز(1994).
داستانها و ماجراهاي شرلوك هلمز آنچنان مورد توجه مخاطبان بوده كه بهجز سينما و تلويزيون به عرصههاي ديگر هم راه يافتهاند. مهمترين هنرپيشه تئاتر كه نامش به هلمز گره خورده است ويليام ژيلت است كه از 1899 يعني همان زماني كه داستانهاي هلمز منتشر ميشدند در نمايشي مردمپسند با محوريت شرلوك هلمز بازي كرد كه نويسنده و كارگردان آن هم بود. اين ژيلت بود كه براي پردازش شخصيت هلمز از كلاه شكاري، رداي بيآستين مردانه و يك پيپ بلند استفاده كرد كه بعدها به وجه مشخصه اين كاراكتر بدل شدند. هرچند در طراحيهايي كه از هلمز در مطبوعات منتشر ميشد، سيماي او را با چنين شاخصههايي طراحي ميكردند اما در داستانهاي كانان دويل چنين اشارههايي به پوشش و پيپ هلمز به چشم نميخورد.
اين نكته را نيز بايد افزود اولين فيلمي كه با محور داستانهاي شرلوك هلمز ساخته شد، فيلمي يك حلقهاي و كمتر از يك دقيقه بود كه شركت اديسون در سال 1900 تهيه كرد. در اوايل قرن بيستم و در سالهاي 1908 تا 1913 حدود 13 فيلم يك يا دو حلقهاي با اين مضمون ساخته شد. در 1911 كمپاني بيوگراف مجموعهاي از 11 اثر كميك و با بازي مك سنت بر اين اساس توليد كرد. بين سالهاي 1921 تا 1923، 47 فيلم دو حلقهاي در انگلستان ساخته شد.
در راديو يكي از معروفترين اقتباسها از نمايشنامههاي ويليام ژيلت انجام شد كه اورسن ولز، خالق «همشهري كين» در آن نقش شرلوك هلمز را داشت و در سال 1938 پخش شد. در اوايل دهه 1940 مجموعهاي با نام ماجراهاي تازه شرلوك هلمز در راديو امريكا توليد و پخش شد. جان گليگاد، هنرپيشه سرشناس انگليسي در دهه 1950 به همراه رالف ريچاردسون (در نقش واتسون) در راديو بيبيسي، نقش هلمز را بازي كرد.
يكي از نخستين نسخههاي تلويزيوني هلمز و واتسون را پلدون رينولدز در 1954 تهيه كرد كه رونالد هاورد در نقش هلمز و هاورد ماريون كرافورد در نقش واتسون ظاهر شدند. آوازه هلمز در دهه 1950 به روسها هم رسيد و مجموعهاي از 5 فيلم در استوديوي «لنفيلم» ساخته شد كه واسيلي ليوانف در نقش هلمز ظاهر شد. در ژاپن هيائو ميازاكي يك مجموعه انيميشن بر اساس داستانهاي هلمز ساخت كه حيوانات مختلف، شخصيتهاي آن بودند.
هلمز فارسي!
عنوان اين بخش از نوشتار حاضر، شايد به اين دليل تعجببرانگيز باشد كه بدانيم در سينما و تلويزيون خودمان، براساس داستانهاي آرتور كانان دويل، اقتباس مستقيمي صورت نگرفته است، اما اين بخت را داشتهايم كه يكي از بهترين شرلوك هلمزهاي تاريخ تلويزيون جهان را در تلويزيون خودمان با يكي از بهترين دوبلهها ببينيم. اصولا انگار تمامي اين كارآگاهها، اين بخت را داشتهاند كه صاحب دوبلههاي شاخص باشند: فهيمه راستكار به جاي ميس مارپل، ابوالحسن تهامي به جاي كارآگاه مگره، اكبر مناني به جاي پوارو (كه در مقطعي ايرج رضايي به جاي ديويد ساچت صحبت كرد)، بهرام زند به جاي جرمي برت (كه يك مجموعه نيز با صداي جلال مقامي دوبله شد). در مجموعه نخست ايرج رضايي به جاي واتسون حرف زد و در مجموعه دوم ناصر نظامي به جاي واتسون (كه بازيگر اين نقش نيز تغيير كرده بود).
در اهميت دوبله هر دو نسخه همين قدر بايد گفت كه صداي هلمز در هر كدام، شخصيت جداگانهاي به او دادهاند. صداي مقامي وجهي آدابدان، آرام و تودار به شخصيت هلمز داده است. از سوي ديگر دوبله بهرام زند، هلمز را شخصيتي سودايي، چندگانه، زيرك، مرموز و برونريز معرفي ميكند. همانطوركه در مورد بازي ديويد ساچت نيز صداي مناني و رضايي، هر يك خصوصياتي را به آن شخصيت افزوده يا از آن كاستهاند.
يك هلمز متفاوت
بسياري بازي جرمي برت در نقش هلمز را پردازش يكي از بهترين شخصيتهاي سينمايي دانستهاند كه بسيار باورپذير است. در اين مجال كوتاه، تحليل مختصري از بازي برت احتمالا به دلايل گفته شده (در مورد باورپذيري بازي برت در اين نقش) چيزي خواهد افزود. جرمي برت از همان ابتدا با مساله استفاده هلمز از مرفين و موارد مشابه مخالفت كرد و دليلش هم اين بود كه نوجواناني هستند كه احتمالا مخاطب اين سريال خواهند بود و پرداختن به چنين مسائلي براي آنها بدآموزي خواهد داشت. به اين دليل، چنين چيزي را در «ماجراهاي شرلوك هلمز» كنار گذاشت. شايد در كنار دليلي كه برت اقامه ميكند بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه او يك شرلوك هلمز قدرتمند را «اختراع» كرده كه ضعف در او راه ندارد. استدلالهاي عقلاني هلمز (در بازي برت) وجهي شهودي پيدا كردهاند. اينجا ديگر مساله هوش سرشار هلمز نيست، بلكه پاي يك نوع الهام دروني در كار است. بيقراري در بازي برت (ناگهان روي زمين خم ميشود و گوش را ميخواباند تا صدايي را بشنود يا چيزي را ببويد يا يك تكه بسيار كوچك از يك مدرك را برداشته و به ديگران نشان دهد) يكي از عواملي است كه او را آدمي نشان ميدهد غيرقابل پيشبيني. هلمزي كه برت آن را به تصوير ميكشد دائما از اين شاخه به آن شاخه ميپرد و با اين كارش ما را گمراه ميكند و بازيمان ميدهد و حواسمان را پرت ميكند. او تمام اين كارها را به اين دليل انجام ميدهد كه مخاطب، همذاتپنداري بيشتري با شخصيت هلمز داشته باشد. سادهدلي واتسون كه در اين مجموعه اندكي غليظ شده به پررنگ شدن شخصيت هلمز ياري رسانده است. واتسون بيشتر يك ناظر است كه حضورش در داستان نقش اصلي و تعيينكنندهاي ندارد. او بيشتر همدم هلمز است و نه حتي مكمل او.
جرمي برت، غلو را چاشني بازياش ميكند و همين باعث ميشود كه گهگاه طنزي پنهان در جوهره شخصيت هلمز احساس كنيم. در تمامي طول مجموعههاي مختلف اين سريال (بجز مورد پروفسور مورياتي) تقريبا هيچ كس را نميبينيم كه همسنگ و هماندازه هلمز باشد و شخصيت منفي سريال هم محسوب شود. منفيها در اين سريال، يكسره آدمهايي هستند كه ضريب هوشي بالايي ندارند. هلمز از تمام آنها باهوشتر است. بازي برت اين نقص در شخصيتپردازي سريال را جبران كرده است. اما در مورد پروفسور، موضعگيري سريال تغيير ميكند. اين بار شخصيتي وارد داستان شده كه منفي است و از نظر هوش و استعداد با هلمز هماندازه است. اين بار هلمز واقعا محك سختي ميخورد و سازندگان اين سريال به شكلي هوشمندانه، رويارويي پروفسور مورياتي با هلمز را به پايان مجموعه آوردهاند. حريف هلمز را شكست ميدهد. اگر واقعا كسي پيدا ميشود كه بتواند با هلمز برابري كند؛ در اين صورت پس حقش است كه بر اين آقاي حافظه و هوش غلبه كند. پروفسور چنين آدمي است.
اميرمحمد صادقي
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کتاب زبان اصلی
THE COMPLETE SHERLOCK HOLMES
توی ایران گیر میاد؟
شرلوك هولمز و كانن دويل
دايرة المعارف داستان هاي پليسي شرلوک هولمز را « بزرگترين کارآگاه در عرصه ي ادبيات » و احتمالاً مشهورترين مخلوق ادبي همه ي اعصار خوانده است.
اولين ظهور شرلوک هولمز ( Sherlock Holmes ) در رمان « اتود در قرمز لاکي » (1887) بود كه در سالنامه ي کريسمس1887 بيتون (Beeton) منتشر شد. از همين جا بود که شرلوک هولمز در دل ها جاي گرفت و همگان را مجذوب خود کرد. جالب است بدانيد که نام اصلي اين رمان «A Study in Scarlet» است که مرحوم استاد کريم امامي، يکي از زبردست ترين مترجمان کشورمان، معادل فارسي « اتود در قرمز لاکي » را براي آن برگزيدند.
بعد از آن شرلوک هولمز در سال 1890 در رمان دوم به نام « نشانه چهار » ظاهر شد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سر آرتور كانن دويل (( Doyle, Arthur Conan )) نويسنده ي شرلوك هولمز در اسکاتلند انگليس متولد شد (1859 - 1930) و در دانشگاه ادينبورگ (Edinburgh) به تحصيل طب پرداخت. او در آنجا با دکتر جوزف بل (Joseph Bell) آشنا شد که داراي قدرت فراواني در استدلال استنتاجي بود. در واقع منبع الهام کانن دويل براي خلق شخصيت شرلوک هولمز، دکتر بل و روشهاي خاص تفکر وي بود.
دويل پس از پايان تحصيلات خود به لندن رفت و در آنجا به خاطر کندي کار طبابت خود، زمان زيادي براي نوشتن پيدا کرد.
اولين داستان کوتاه شرلوک هولمز، داستان « رسوايي در کشور بوهم » (1891) است. اين داستان و داستان هاي بعدي شرلوک هولمز در قالب داستان کوتاه به همراه تصاويري که نقاشان مجله ي سيدني پجت و فردريک دوراستيل مي کشيدند در نشريه استرند (The Strand) به چاپ رسيد و در همين موقع دويل به مدد هولمز توانست حرفه ي طبابت را کنار بگذارد و زمان خود را کاملاً به نوشتن اختصاص دهد، اما نوشتن داستان ها از سوي دويل ادامه داشت تا اين که او از دست شرلوک هولمز خسته شد و تصميم گرفت که به «کار هاي ادبي جدي تر» بپردازد. پس در داستان "آخرين مسئله" (The Final Problem)، شرلوک هولمز و دشمن سرسختش دکتر موريارتي (Moriarty) را از بين برد.
فشار هاي بي امان طرفدارها به سر آرتور کانن دويل و همچنين اصرار نويسندگان مطبوعات از طرف طرفداران و پيشنهاد هاي مالي سخاوتمندانه ي ناشران انگليسي و امريکايي به او باعث شد که او پس از ده سال دوباره شرلوک هولمز را در سال 1903 در داستان «خانه خالي» زنده کند. اين داستان به همراه يازده داستان بعدي که همه در ماهنامه ي استرند در انگلستان به چاپ رسيدند، بعداً با عنوان «بازگشت شرلوک هولمز» به صورت کتاب يکجا تجديد چاپ شدند.
کانن دويل در سال هاي طولاني به صورت گهگاه به نوشتن ماجراهاي شرلوک هولمز مي پرداخت که اين کار تا سال 1927، سه سال قبل از مرگش ادامه يافت. اين داستان هاي جديد در دو مجموعه ي ديگر با نام هاي «آخرين تعظيم» و «پرونده ي دان شرلوک هولمز» گردآوري و تجديد چاپ شدند.
به اين ترتيب، از آغاز تا پايان، شرلوک هولمز جمعاً در 54 داستان کوتاه و چهار داستان بلند ظاهر مي شود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
كانن دويل علاوه بر نوشتن تعداد زيادي از ماجراهاي شرلوک هولمز و تعدادي رمان، به تاريخ نگاري، شکار نهنگ و شرکت در ماجراهاي تهورآميز و ورزشهاي گوناگون نيز ميپرداخت. و حتي در سال 1902 به خاطر فعاليت در بيمارستان صحرايي آفريقاي جنوبي، لقب شواليه گري را دريافت کرد. او پس از کشته شدن پسرش در جنگ جهاني اول، طرفدار سرسخت علوم روحاني شد و در سال 1930 درگذشت.
درباره ي شرلوك هولمز:
شرلوک هولمز يک شخصيت افسانه اي و فردي فوق العاده زيرک است. کارآگاهي خصوصي که از تمام نقاط دنيا براي حلّ معماهاي غيرمعمول و پيچيده نزد او مي آيند و از او چاره مي جويند.
هر وقت اسم شرلوک هولمز را مي شنويم، مردي با پالتويي بلند،کلاه دو لبه و ذره بيني را در ذهن خود مجسم مي کنيم که يک پيپ در دهان دارد. اغلب ما شرلوک هولمز را با اين تيپ مي شناسيم. در مشت زني و موسيقي نيز تبحر دارد و گاهي به سراغ ويلن خود مي رود و شروع به نواختن مي کند.
از ديگر ظواهر شرلوک هولمز مي توان به صورت لاغر و بيني عقابي اش اشاره کرد. به کشيدن پيپ معتاد است و در داستان مرد لب کج مي بينيم که يک شب تا صبح در حالي که فکر مي کند پيپ مي کشد. زماني که مشغله فکري ندارد و درگير حلّ پرونده اي نيست به شدت به موادّ مخدر مثل مرفين و کوکائين روي مي آورد. در رمان نشانه ي چهار ترجمه ي مژده دقيقي مي گويد:
(( ذهن من تحمل ندارد عاطل و باطل بماند. مشکلات و کار بر سرم بريز، پيچيده ترين پيام رمز را جلويم بگذار، يا استادانه ترين تحليل را، و من در فضاي مناسب خود قرار مي گيرم. آن وقت ديگر نيازي به محرک هاي مصنوعي ندارم. ولي از جريان عادي و يکنواخت زندگي بيزارم. شور و هيجان ذهني براي من ضروري است. به همين دليل اين حرفه ي خاص را انتخاب کرده ام، يا بهتر بگويم، آن را خلق کرده ام، چون در سراسر دنيا منحصر به فرد هستم. ))
شرلوک هولمز کمي هم مغرور است و خود را يک سر و گردن بالاتر از بقيه مي داند. که البته همينطور هم هست. کارآگاهان اسکاتلنديارد ( پليس انگلستان ) وقتي به مشکلي بر مي خورند که حلَّ آن برايشان مشکل مي شود، آن را به شرلوک هولمز ارجاع مي دهند.
بازيگر نقش شرلوك هولمز در اكثر سريال ها و فيلم هاي ساخته شده
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شرلوک هولمز در 6 ژانويه ي 1854 در روستايي به نام مايکرافت ( که اتفاقاً نام برادر بزرگتر او هم هست ) در ايالت يورکشاير انگلستان به دنيا مي آيد. وقتي بزرگ مي شود به دانشگاه آکسفورد مي رود و اولين معماي جنايي خود را هنگامي که بيست ساله و دانشجو است حل مي کند.
او حتي از خالق و نويسنده ي داستان هاي خود مشهورتر و محبوب تر شد. زيرا با روش استدلال و استنتاج منحصر به فرد خود، طوري معما را حل مي کند که حتي افراد اسکاتلنديارد (پليس انگلستان) را هم به تعجب وا مي دارد. او با تنها دوست خود، يعني دکتر واتسن، در ساختمان ب221 خيابان بيکر در لندن زندگي مي کند.
دکتر واتسن خاطرات خود و شرلوک هولمز را در طي حل پرونده ها به رشته ي تحرير مي کشد و راوي اين نوشته هاست. همچنين دکتر واتسن در حل پرونده ها به شرلوک هولمز کمک مي کند و دستيار خوبي براي اوست.
دکتر واتسن (پزشک بازنشسته) فردي معمولي است و هدف نويسنده از خلق شخصيت او در کنار شرلوک هولمز، نشان دادن و برجسته سازي هوش و ذکاوت فوق العاده دوست و مصاحبش است.
تنديسي از شرلوك هولمز در مايرينگن سوئيس
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
داستان کوتاهي درباره ي شرلوک هولمز :
شرلوک هولمز، کارآگاه معروف، و معاونش واتسون رفته بودند صحرانوردي و شب هم چادري زدند و زير آن خوابيدند. نيمه هاي شب هولمز بيدار شد و آسمان را نگريست. بعد واتسون را بيدار کرد و گفت : "نگاهي به بالا بينداز و به من بگو چه مي بيني؟" واتسون گفت :" ميليون ها ستاره مي بينم ".هولمز گفت: " چه نتيجه اي مي گيري؟ ". واتسون گفت : "از لحاظ روحاني نتيجه مي گيرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در اين دنيا حقيريم. از لحاظ ستاره شناسي نتيجه مي گيرم که زهره در برج مشتري است، پس بايد اوايل تابستان باشد. از لحاظ فيزيکي نتيجه مي گيرم که مريخ در محاذات قطب است، پس بايد ساعت حدود سه نيمه شب باشد ". شرلوک هلمز قدري فکر کرد و گفت: " واتسون! تو احمقي بيش نيستي ! نتيجه ي اول و مهمي که بايد بگيري اين است که چادر ما را دزديده اند.
کتاب زبان اصلی
THE COMPLETE SHERLOCK HOLMES
توی ایران گیر میاد؟
کتاب زبان اصلی
THE COMPLETE SHERLOCK HOLMES
توی ایران گیر میاد؟
کتاب زبان اصلی
THE COMPLETE SHERLOCK HOLMES
توی ایران گیر میاد؟
اول : سلام
دوم : من جای شما بودم از کتابفروشیهای مرتبط با این زمینه میپرسیدم
سوم : اگه فارسیش رو بخوای خود من یه چهار جلدی از هلمز دیدم با جلد مشکی که نمیدونم برای کدوم انتشاراته به قیمت 18 تومن و یه جلد فکر کنم پالتویی انتشارات هرمس --- کارآگاه که نمیدونم چنده.
چهارم : اینکه اون دوران گذشت که این جورجاها یه سوال بپرسی سریع جواب بگیری. مثلا یه نگاه به تاپیک اورول بندار ببین پیشوای بر و بچز موسیقی یه سوال پرسیده الان چند ساله کسی جواب نداده. ( سال فرومی با سال زمینی فرق میکنه). شاید یه روزی گذشته تکرار بشه.
پنجم : بذار یه چند وقت بگذره بعد دوباره سوالت رو بپرس تا تاپیک بیاد بالا. نه اینقدر سریع
ششم :دستت درد نکنه کلا تاپیک رو اوردی بالا.
هفتم :خدانگهدار
هشتم : دی
لوگوی گوگل در سالگرد تولد آرتور کونان دویل:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
................
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جِرِمی عزیز، هلمز نازنین
هنوز خیلی واضح یادم هست، حتی محل نشستنم نسبت به تلویزیون را. تابستان سالی که داشتم میرفتم دوم ابتدایی، برای اولین بار سریال «شرلوک هلمز» از تلویزیون به نمایش درآمد. آنموقع هیچ آشناییای با «سِر آرتور کانن دُیل» و اثر معروفش نداشتم. هیچ ذهنیتی دربارهی هنر بازیگری هم نداشتم. آنقدر صفر کیلومتر که حتی آل پاچینو و مارلون براندو را هم نمیشناختم! خب، فقط ۷ سالم بود؛ برای همین نفهمیدم این بازیگر نقش هلمز، «جرمی برِت»، دقیقاً چه کار کرد که هلمز شد قهرمان بزرگ من!
«پیتر جرمی ویلیام هاگینز» در ۳ نوامبر سال ۱۹۳۳ زادهشد. او پس از برادرانش، جان، پتریک و مایکل کوچکترین فرزند خانواده بود. پدرش یک سرهنگ سختگیر ارتش، یک لُردزاده و وارث یک کارخانهی شکلاتسازی بود. جرمی جوان در کالج اِتِن (Eton) تحصیل میکرد. پیشرفت تحصیلیش به فاجعه میماند؛ چرا که او مبتلا به «دیسلکسیا» بود، خیلی ساده یعنی کمبود توانایی در خواندن. بهعلاوه، او در گویش مشکلی داشت که نمیتوانست حرف R را درست تلفظ کند، بنابراین در تمام عمر، هرروز فنّ بیان کار میکرد تا به مشکلش فائق آید. جرمی عضو گروه کُر کالج بود و همین موضوع باعث شد هر چند به کندی، تحصیلاتش را ادامه دهد. اما پدرش برای حفظ آبروی خانواده به او دستور داد نام خانوادگیش را عوض کند! این شد که از یک نام پرطمطراق اشرافی تبدیل شد به «جرمی بْرِت».
جرمی پس از این عدم موفقیت پی استعدادش در بازیگری رفت و در Central School Of Speech And Drama تحصیل کرد. جرمی برای اولین بار در سال ۱۹۵۴در منچستر روی صحنه ی تئاتر رفت. در سال ۱۹۵۶ به تئاتر برادوی رسید و نقشهای نمایشهای شکسپیر را بازی کرد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ژوئن سال ۱۹۶۱ درنقش هملت درتئاتر استرند
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در فوریهی ۱۹۶۹، به نقش «چه» در تئاتر «گوارای مکرون»
روی صحنهی تئاتر بود که برای اولین بار بدل به «شرلوک هلمز» شد. او در سال ۱۹۵۸ ازدواج کرد و حاصل ازدواجش، پسری به نام «دیوید ریموند ویلیام هاگینز» شد که اکنون ۵۱ سال دارد و یک کاریکاتوریست و رماننویس است. اما همسر جرمی، او را با ماجراهایی ترک کرد و جرمی هم در سال ۱۹۶۲ مجبور به طلاق شد. او وارد تلویزیون هم شد و در سال ۱۹۶۶ در سریال «سه تفنگدار» در نقش «دارتانیان» بازی کرد و به شهرت رسید و کاراکترش در «رقبا» (The Rivals) هم بین انگلیسها محبوبیت داشت، همچنین در سریال «قهرمان» (The Champions) و بارُن (The Baron) هم نقشهای منفی درخشانی خلق کرد. جرمی همیشه به شوخی میگفت در قرن بیستم زندگی میکند، اما هرگز نقش امروزی ندارد. به دنیای سینما هم راه یافت و در سال ۱۹۶۴ در فیلم معروف «بانوی زیبای من» در نقش فرِدی بازی کرد، اما با آنکه مدتها آوازخوان کالج بود، صدای آوازش دوبله شد! با پیشنهاد «اُدری هپبورن» نقش برادر او را در فیلم «جنگ و صلح» گرفت و برای دومین بار با بانو هپبورن همبازی شد. در سال ۱۹۶۷ حتی کاندید بازی در نقش «جیمز باند» به جای «شان کانری» در فیلم «در سرویس مخفی اولیاحضرت» و «زندگی کن و بگذار بمیرد» شد، اما نقش هربار به «جرج لِیزِنبی» و «راجر مور» رسید. در سال ۱۹۷۶ دوباره ازدواج کرد، اینبار با «جوآن سولیوان ویلسن»، و اینبار زندگیش عاشقانه بود. آخرین فیلم او در سال ۱۹۹۶، یک سال پس از مرگش اکران شد. فیلم Moll Flanders نام داشت و «رابین رایت پن» هم در آن نقشآفرینی میکرد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
برت در کنار همسر و فرزندش
دیگر ۵۰ سال از عمرش سپری میشد که برای بازی در بزرگترین کاراکترش انتخاب شد. سری شرلوک هلمز که با «ماجراهای شرلوک هلمز» در سال ۱۹۸۴ آغاز شد و با «بازگشت شرلوک هلمز» و «خاطرات شرلوک هلمز» تا سال ۱۹۹۴ ادامه یافت.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جرمی در ۴۱ اپیزود تلویزیونی در نقش هلمز ظاهر شد و نقش دستیارش، دکتر «جان واتسن» ابتدا به «دیوید بروک» و سپس «ادوارد هاردویک» سپرده گردید. خودِ جرمی برت قبلاً در نقش واتسن در تئاتر ایفای نقش کردهبود و به این ترتیب، در دستهی سه بازیگری قرار گرفت که هم نقش هلمز و هم نقش واتسن را بازی کردهاند (دو بازیگر دیگر این سری «رجینالد اوون» و «پتریک مکنی» هستند). او تصمیم گرفت بهترین شرلوک هلمزی شود که دنیا به خود دیده، بنابراین تحقیق گستردهای روی نقشش و سِر آرتور کانن دیل انجام داد. به شهادت یک جهان بیننده، او محبوبترین هلمز دنیا شد. بازی شگفتانگیز او، نبوغی که از چهره و چشمان درخشان و حرکاتش ساطع میشد، میمیک چهرهی عصبی و لبخندهای دهم ثانیهای، کوچکترین نگاهها، زبان بدن و حرکات پر از اعتماد به نفس و همچون یک رقاص پرآوازه، نشان از بازیگر اَبَرستارهای داشت که یک کاراکتر افسانهای را جان بخشیدهبود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شرلوک گاه مادهی مخدر به خود تزریق میکرد (یادم هست چقدر غصه میخوردم وقتی میدیدم باز تزریق کرده!) اما وقتی جرمی فهمید بچهها مثل یک سوپرقهرمان خیلی دوستش دارند، برای آنکه تأثیر بدی را ایجاد نکند در اپیزود The Devil’s Foot داوی مخدر هلمز را روی زمین ریخت و سرنگش را در خاک پنهان کرد. جرمی همیشه به شوخی میگفت «هلمز آدم اخمو و تنها و درونگرایی است، اما من اجتماعی و شوخ هستم.» اما حقیقت در یکی از نقلقولهایش بود: «بعضی از بازیگران تبدیلشوندهاند- آنها تلاش میکنند که بدل به کاراکترهایشان شوند. وقتی که جواب گرفت، بازیگر شبیه یک اسفنج میشود، خود را از شخصیتش میچلاند و خشک میکند و شخصیت کاراکترش را مثل یک مایع جذب میکند.» جرمی برت با بازی درخشانش، به شهرتی جهانی رسید، اما همانطور که هلمز لحظهلحظه کاراکتر عظیمتری میگشت، جرمی برای زایشش رنج بیشتری را متحمل میشد، او بدون پذیرش یک بدل برای صحنههای خطرناک، امنیت جانیاش را به خطر میانداخت تا هلمز بهتری خلق کند. اما تنها مضرات این نقش در دنیای بیرونی نبود، شخصیت افسردهی هلمز روز بهروز بیشتر جرمی را در خود میبلعید. جرمی به زبان میگفت بازیگر خوب کسی است که با پایان نقشش آن را همانجا بگذارد و بقیهی روز، خودش شود؛ اما باطناً نتوانست به حرفش عمل کند. کمکم به آنجا رسید که شبها خواب هلمز را میدید، این خوابها تدریجاً مبدل به کابوسهایی چنان مهیب شد که او جرأت بر زبان راندن نام «شرلوک هلمز» را نداشت و خیلی ساده او را «اسمش رو نیار» و «اون» خطاب میکرد: «واتسون «او» را ذهنی بدون قلب تصویر میکند، که بیانش دشوار است. سخت برای بدل شدن به او. پس کاری که من کردم این بود که زندگی درونگرایانهتری را اختراع کنم.» جرمی دیوانهوار وابستهی نقشش شد، وقتی عوامل صحنه برای ناهار میرفتند، او تنها مینشست و بارها فیلمنامه را میخواند و صحنههایش را مجسم میکرد، در تعطیلات و وقتهای آزادش شخصیت هلمز را مطالعه میکرد و اصلاً یک شخصیت خیالی هلمز خلق کردهبود و در دنیای خیال به او جان دادهبود. چنانکه خودش گفت، برخی از بازیگران میترسند نقش هلمز را بازی کنند و هلمز روحشان را تسخیر کند، این دقیقاً همان اتفاقی بود که داشت برای او میافتاد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اما تراژدی بدتری هم برای جرمی در راه بود. همسر محبوبش، جوآن، در میانهی فیلمبرداری سری «بازگشت شرلوک هلمز»، در سال ۱۹۸۵ بر اثر سرطان درگذشت. این حادثه آخرین ضربه را بر جرمی وارد کرد و بیماری روحیش علنی شد. او بهشدت مبتلا به افسردگی گردید و مجبور به مصرف لیتیوم و داروهای بسیار قوی شد. از این به بعد، آنچه در قسمتهای آتی سریال دیده میشود، خودِ جرمی برت است، نه شرلوک هلمز. اگر خاطر بینندگان حرفهای باشد، در بسیاری از اپیزودها، او روی خود را با پتو میپوشانَد و بیمار است. این یک حقیقت بود. کار به جایی رسید که به ضرب و زور دارو و ویلچیر و ماسک اکسیژن خود را به سر صحنه میرساند، دوستان و همکارانش همگی نگرانش بودند اما او تنها میگفت: «دوستان، نمایش باید ادامه یابد!» تا سال ۱۹۹۴، جرمی به سختی بازی در آخرین سناریوهای نگاشتهشده را به پایان رساند و در این حین، بارها بخاطر بیماری روحی در بیمارستان بستری شد، اما پس از پایان نقشش، کاملاً از پا افتاد. سرانجام جرمی برت، در ۱۲ سپتامبر سال ۱۹۹۵ و در ۶۱ سالگی، بر اثر نارسایی قلبی در منزلش، واقع در کلَفَم لندن فوت کرد.
××××××××××××××××××××××××× ×××××
امروز، دقیقاً ۱۵ سال از مرگ جرمی برت میگذرد. نسل من، با حداقلِ کارتونها و سریالها در یک برههی حساس تاریخی بزرگ شد. ما یاد گرفتیم چگونه این حداقلها را عاشقانه دوست بداریم و در عزیزترین جای قلبمان برای همیشه خاطرهاش را حفظ کنیم. «شرلوک هلمز» برای نسل من همانقدر خاطره دارد که سریالهای «جنگجویان کوهستان»، «قصههای جزیره»، «ناوارو» و… ما شبهایی که با خوندل از والدینمان اجازه میگرفتیم تا بیدار بمانیم و آدمهای دوستداشتنیمان را تماشا کنیم، هرگز از یاد نمیبریم.
در کنار درخشش بیبدیل جرمی برت در این نقش برای ماندگاری این سریال، یک دلیل شیرین ایرانی هم داریم. استاد «بهرام زند» با آن صدای جادویی، کلامی را از دهان جرمی خارج میکرد که او را برای ما عزیزتر میساخت. البته چند قسمتی ر «جلال مقامی» بهجای برت صحبت میکرد، اما بیننده تنها زمانی میتواند به ارزش کار بهرام زند پی ببرد که سریال را به زبان اصلی ببیند و بشنود که جنس صدا و بیان این دو، تا چه حد به هم نزدیک است. من برای تمام خاطرات خوشی که از صدای زیبای آقای زند دارم، دستبوس و قدردان ایشان هستم. اصولاً ویژگی بارز جرمی را صدای زیبایش و بیان اشرافی واژهها میدانند، صدایش نسخهی انگلیسی صدای بهرام زند است!
هنوز خیلی واضح، خودم را میبینم که ۷ سال دارم، جمعه شب است و دواندوان به سمت تلویزیون میروم تا هلمز را ببینم. نمیدانم این مرد در نقش هلمز چه کار میکند که لحظه به لحظه برایم «قهرمان»تر میشود. ۸ سالم که بود، چندین کتاب شرلوک هلمز را برای آموزش زبان انگلیسی به خودم خریدم تا بخوانم، از این کتابهای کوچک جیبی که آخرش هم تست و سئوال است. پریروز دوتایشان را پیدا کردم، و ساعتها به عکس جرمی برت رویشان خیره شدم. هیچکدام از تستها را جواب ندادهام، بهانهام فقط این بود که بخوانم و جرمی برت را تصور کنم که چطور در آن اپیزودها بازی میکرد، حتی جملات انگلیسی هلمز را هم با صدای بهرام زند در ذهنم تصور میکردم! من تازه چهار، پنج سال است که فهمیدهام جرمی برت فوت کرده. از ابتدای عمرم بهصورت کودکانهای میاندیشیدم که کسانی که دوستشان دارم، هرگز نخواهند مرد، این سادهاندیشی هنوز هم در من هست! در آن لحظه یاد خودم افتادم که در داستان پایانی «ماجراهای شرلوک هلمز»، وقتی هلمز و موریارتی با هم از آبشار پرت شدند، تا چند روز چه گریههای جگرسوزی میکردم و وقتی دوباره بازگشت، چقدر روی آسمانها سیر کردم. اینبار، جرمی دیگر هرگز باز نمیگردد و آن غصهی بزرگ سالهای کودکی، برای همیشه در من ماندگار شد. رنگ علاقهی من به او، از جنس دوستیهای سالم و رنگین کودکی است که آدمهای خیلی بزرگ و باهوش و قدرتمند را ستایش میکنند. حالا ۱۷ سال از اولینباری که جرمی برت را در لباس هلمز دیدم میگذرد، هنوز هم به همان روش و کشش این دوستی را در قلبم احساس میکنم. من یک ایرانی هستم و خاطرات تاریخی، اجازه نمیدهد بهراحتی در قلبم را بهروی یک انگلیسی بگشایم، اما بیتردید او همواره جایی بسیار عزیز و محفوظ در تمام زندگیام خواهد داشت. حالا ۱۷ سال گذشته و من در سنی نیستم که یک کاراگاه قرن نوزدهمی قهرمانم باشد، بعلاوه بازیگران تراز اول بسیاری را شناختهام. اما فراموش نمیکنم که هلمز اولین قهرمانم بود و اولین بازیگری درخشانی را که در عمرم دیدم، جرمی برت انجام داد.به گونهای کودکانه، گمان میکنم در آن «دنیای دیگر» هم یک خیابان بیکر وجود دارد و خانهی پلاک ۲۲۱ برپاست و جرمی در آپارتمانش روی صندلی محبوبش نشسته، فکورانه با چشمانی سبز و درخشان، صورت رنگپریده، گوشهای نوکتیز و بینی دراز و موهای مشکی به دقت فرقگرفته و آب و شانه شده، ملبس به کت و شلوار و جلیقهی مشکی و پیراهن سفید مرتبش نشسته و چپقش در کنارش دودی غلیظ ساطع میکند. ایمان دارم که او منتظر پروندهایست که برایش جالب باشد و چای عصرگاهی خانم هادسن که دیگر بهزودی سرو کلهاش پیدا میشود.
جرمی برت، بهرغم هلمز جاودانهای که خلق کرد، جزو بازیگرهایی است که هرگز حتی نامزد هیچ جایزهای نشد! در این زمینه، گمان میکنم اصالت با رأی جمعی مرم دنیا باشد که او را برترین شرلوک هلمز تاریخ میدانند. باور دارم با شروع نقشآفرینی جرمی در نقش هلمز، دیگر شرلوک یک شخصیت صرفاً داستانی نبود، او به میان مردم آمد و چنان زندگی کرد که با مرگ جرمی برت هم از خاطر نمیرود، کما اینکه همواره با چهرهی او به خاطر میآید. راستش من فیلم «شرلوک هلمز» را که در آن «رابرت داونی جونیور»، نقش هولمز را بازی کرده، ندیدهام. مسلماً هرگز هم نمیتوانم تماشایش کنم. صادقانه بگویم، چون خودم را میشناسم که نمیتوانم فرد دیگری را به جای جرمی در لباس هلمز تحمل کنم. راست است که میگویند آدمی به آنچه دوست دارد تعصب میورزد، این هر دو را دربارهی جرمی برت در خود احساس میکنم. شرلوک هلمز و مردی که زادهشد تا شرلوک هلمز باشد، برای من این معنی را دارند. پایانناپذیر و همواره عزیز!
پ.ن: موسیقی خاطرهانگیز سریال هلمز را میتوانید از اینجا:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دانلود کنید و بشنوید.
فرانک مجیدی
21 شهریور 1389
منبع:
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
time-to-live
24-02-2014, 22:28
آخرین مصاحبهی استیون موفات
استیون موفات در آخرین مصاحبهاش خبرهای بدی برای هواداران شرلوک داشت. شاید فصل بعدی شرلوک تا سال ۲۰۱۶ به روی آنتن نرود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
«اگر بنا باشد هوادارن دو سال برای فصل چهار صبر کنند، آنها مجبور به این کار هستند.» وقتی در بارهی آیندهی «شرلوک» از او سوال شد، موفات تاکید کرد که هیچ نظری ندارد. «ما تمام تلاشمان را میکنیم ولی هیچ چیزی را فدای کیفیت نمیکنیم، و این مهمترین مسئله است. این مجموعهای نیست که همیشه پخش شود، اصلا اینطور نیست. اما جنبهی مثبت ماجرا این است که در همان مدت پخش، زمان زیادی بر روی آنتن خواهد بود.» بازیگران اصلی شرلوک، یعنی بندیکت کامبربچ و مارتین فریمن بعد از موفقیت «شرلوک» با پیشنهادهای زیادی مواجه شدهاند و این بدان معنی است که فیلمبرداری اپیزودهای جدید به برنامهی کاری آنها بستگی دارد. موفات هم مشغلههای فراوانی دارد. او به تازگی سری جدید مجموعهی علمی تخیلی «دکتر هو» را با بازی پیتر کَپالدی شروع کرده است. البته هواداران شرلوک نباید زیاد ناراحت شوند، چون همانطور که استیون موفات و مارک گتیس در مصاحبهی خود در مراسم بفتا اعلام کردند، فصل چهارم و حتی شاید پنجم را طرحریزی کردهاند. سورپرایز غیرمنتظرهی دشمن خونی شرلوک، جیم موریارتی و بازگشت او در پایان فصل سوم قطعا برروی قسمتهای بعدی تاثیر خواهد گذاشت. «ما از ابتدا میدانستیم قرار است با موریارتی چه کار کنیم، من نخواهم گفت که مشغول چه چیزی هستیم ولی ما برنامههایی داریم. و من فکر میکنم این برنامهها بهترین ایدههایی بودهاند که ما برای شرلوک داشتهایم.»
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هواداران این مجموعهی محبوب بیبیسی تا به حال مجبور شدهاند برای هر فصل دو سال صبر کنند، اما اگر شبکهی بیبیسی بتواند دخالتی در پخش داشته باشد این مجموعه زودتر از قبل به خانههای ما باز خواهد گشت. خبرهایی به گوش میرسد مبنی بر اینکه مسئولان بیبیسی در نظر دارند تا از محبوبیت «شرلوک» استفاده کرده و با پخش ویژهی آن در کریسمس سود زیادی به جیب بزنند. فصل سوم و سه قسمتی شرلوک، پربینندهترین سریال بیبیسی در طول دههی اخیر بود، آن هم با میانگین ۱۱٫۸ میلیون بیننده فقط در ماه ژانویه. کامبربچ اخیرا موفق به بردن جایزهی بهترین کارآگاه تلویزیونی در «جوایز تلویزیون ملی» برای ایفای نقش آن کارآگاه خارقالعاده و مرموز شد. خبرها حاکی از این هستند که این بازیگر بریتانیانی برای بازی در فیلم «کوه خون» اثر سرگئی بُدروو انتخاب شده است.
درست چند وقت پيش بود كه عزم را جزم كرده و خواستم كه سری كامل شرلوك هولمز با بازی "جرمی برت" كه مدتی میشد كه دانلود كرده بودم رو شروع كنم و ببينم... شرلوك رو با بازی "جرمی برت" بيشتر دوست دارم تا ديگران و نيز نمیتونم به خوبی با سری جديد ارتباط برقرار كنم!
وقتی كوچكتر بودم هميشه علاقه داشتم و دنبال میكردم...بيشتر خاطر دارم كه از شبكه چهارم سيما پخش میشد و من و خواهرم تماشا میكرديم. آن زمانها برای من هميشه خاطره آميز بوده و هست... هر قسمت را با شور و شوق میديدم و برای من بسيار جالب بود كه با كوچكترين سر نخ ها معما های بسيار پيچيده توسط شرلوك و البته با كمك دستيار هميشه وفادارش واتسون حل میشد.
از قسمتهای مورد علاقه من قسمت آخر از سری اول (ماحراهای شرلوك هولمز) و قسمت اول از سری دوم (بازگشت شرلوك هولمز) است، قسمتهای برخورد با دشمن ديرينه يعنی Moriarty ... يكی از صحنه های مورد علاقه من همين صحنه پرش از روی خوشحالی شرلوك (و يا جرمی برت!) هست كه در پايان قسمت چهارم (به نام The Second Stain) از سری سوم (بازگشت شرلوك هولمز) است...
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از برای خود شخصيت شرلوك با بازی جرمی برت به غير از پيپ كشيدن خاصش، برای من ويولن زدن شون خيلی جالب بود كه چطور با موسيقی احساس خودشون رو بيان میكردند...درست مثل اين صحنه از پايان اولين قسمت...كه چطور شرلوك با موسيقی احساس خودش رو نسبت به زن زيبا يعنی Irena Alder بيان میكنه...بسيار زيباست! اين طور نيست؟
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شاد و قدرتمند باشيد...!!!
vBulletin , Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.