ali.b.y
19-06-2007, 07:59
گر ميّسر نشود بوسه زدن پايش را ........ هر كجا پا بنهد بوسه زنم جايش را
===================================
به نام آرامش بخش جانها
با سلام
-----------------------------------------------------------------
آیا شما هم از آیکن و اعلانگر ِ(ایمنی) مزاحم کنار ساعت
کلافه شده اید
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
برای حذف این آیکن ، عبارت wscui.cpl را در run وارد کنید
در قسمت سمت چپ روی گزینه ی Chanch the way... کلیک کنید
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حالا دو گزینه ی آخِر را بیعلامت(بی علامت) کنید
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دیگر مزاحم شما نمی شود
===================================
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
بي خود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که اين تازه براتم دادند
بعد از اين روی من و آينه وصف جمال
که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اينها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژده اين دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
اين همه شهد و شکر کز سخنم ميريزد
اجر صبريست کز آن شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحرخيزان بود
که ز بند غم ايـــام نجاتم دادند (حافظ)
===================================
به نام آرامش بخش جانها
با سلام
-----------------------------------------------------------------
آیا شما هم از آیکن و اعلانگر ِ(ایمنی) مزاحم کنار ساعت
کلافه شده اید
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
برای حذف این آیکن ، عبارت wscui.cpl را در run وارد کنید
در قسمت سمت چپ روی گزینه ی Chanch the way... کلیک کنید
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حالا دو گزینه ی آخِر را بیعلامت(بی علامت) کنید
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دیگر مزاحم شما نمی شود
===================================
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
بي خود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که اين تازه براتم دادند
بعد از اين روی من و آينه وصف جمال
که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اينها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژده اين دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
اين همه شهد و شکر کز سخنم ميريزد
اجر صبريست کز آن شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحرخيزان بود
که ز بند غم ايـــام نجاتم دادند (حافظ)