PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : شعر گمنام



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 [23] 24 25 26

M3HRD@D
02-01-2011, 00:58
هوا سرد است
در سرم سوزیست
ولی قلبم در حسرت
بازگشتت داغ داغست...

Maryam j0on
02-01-2011, 13:59
همیشه

حرف از رفتن هاســــــــــت

کاش کسی ...

با آمدنش غافلگیرمان کنــــــــــــــد !!!

Maryam j0on
02-01-2011, 14:33
درد من

جذام نیست

انگشت هایم را خودم جویده ام

پس از هر کلامی که

از تو نوشتم

Gharibane
02-01-2011, 18:58
همیشه

حرف از رفتن هاســــــــــت

کاش کسی ...

با آمدنش غافلگیرمان کنــــــــــــــد !!!


آري
اين رفتن‌ها سخت دلگير مي‌كندم
مي‌داني كه...
كاش

هرگز

هميشه

نمي‌شود
چرا دلسوخته‌تر مي‌كنيم؟!

Ghorbat22
02-01-2011, 19:18
بی صدامطالعه می كردیم !

اما كتـــاب را كه ورق می زدیم

تنها

گاهی به هم نگاهی...

ناگاه,

انگشتهای هیــــس

مارا

از هر طرف نشانه گرفتند !

انگار غوغای چشمهای من و تو

سكـــــــوت را

در آن كتابخانه رعایت نكرده بود !

M O B I N
02-01-2011, 20:50
خداحافظ



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]این نجوای دل است از ته خود میگوید
تخم محبتت دوست ، همچنان می روید [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]مغلوب شود یادم در پیکار با زمان
یاد تو در این وادی خداحافظ نمی گوید [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

saeedadash
02-01-2011, 22:03
به جنون رسیده کارم بس که فرصت ها رو کشتم
.
بین موندن و نموندن سهم ادم ها زمین شد
.
ما اسیر انتخابیم
.
خودمون خواستیم و این شد

Maryam j0on
03-01-2011, 15:11
کهن ترین احساس من به تو

هر چند چروکیده و سال خورده

اما

خیال مرگ ندارد .../

F l o w e r
03-01-2011, 18:56
شبیه مه شدهـــــــ بودیــــــــ
نه می شد در آغوشت گرفتـــــــــ
و نه آنسوی تو را دید
تنهــــــا می شد
در تو گم شد
که شدمــــــــــــ

Ghorbat22
03-01-2011, 21:14
چه ساده بودم
آن هنگام كه می پنداشتم
تركیدن بادكنك آبی من،
ناگوارترین حادثه ی عالم است!

M3HRD@D
04-01-2011, 00:19
جنگل ثمر نداشت ، تبر اختراع شد
شیطان‌خبر نداشت، بشر اختراع شد

« هابیل » ها مزاحم « قابیل » می‌شدند
افسانه ی « حقوق بشر » اختراع شد

مـردم خیال فخر فروشی نداشتند
شیـئی شبـیه سكه ی زر اختراع شد

فكر جنایت از سر آدم نمی‌گذشت
تا اینكه تیغ و تیر و سپر اختراع شد

با خواهش جماعـت علاف اهل دل
چیزی به نام شعر و هنر اختراع شد

اینگونه‌ شد كه ‌مخترع ‌از خیر ما گذشت
اینگونه ‌شد كه‌ حضرت « شر » اختراع شد

دنیا به‌ كام بود و … حقیقت؟! مورخان !
ما را خبر كنید؛ اگر اختراع شد
علی اكبر یاغی تبار

F l o w e r
04-01-2011, 01:04
می پـُرسیـــــــــ روبه راهـــی ؟ آری . . .
امـــــا
نگفتــــی از کـــــــدام راه مـــی آیی ؟! . . .

F l o w e r
04-01-2011, 01:24
_____ بازگـشـتی در کار نیـستــــــــــــــ
__ یک بار کـه بـروی ، بـرای هـمه عـمـر رفـته ایــــــــــــــــ
________حـتی اگـر بـرگـردیــــــــــــــــ ...

Hadi King
04-01-2011, 17:33
شعری طولانی اما زیباست .
حوصله کنید و تا انتها بخوانیــد
مطمئن باشید ارزشش را دارد :46:

وقتی کسی رو دوس داری حاضری جون فداش کنی

حاضری دنیا رو بدی فقط یه بار نگاش کنی

به خاطرش داد بزنی به خاطرش دروغ بگی

رو همه چی خط بکشی حتی رو برگ زندگی

وقتی کسی تو قلبته حاضری دنیا بد باشه

فقط اونی که عشقته عاشقی رو بلد باشه

قید تموم دنیا رو به خاطر اون می زنی

خیلی چیزا رو می شکونی تا دل اونو نشکنی

حاضری بگذری از دوستای امروز و قدیم

اما صداشو بشنوی شب از میون دو تا سیم

حاضری قلب تو باشه پیش چشای اون گرو

فقط خدا نکرده اون یه وقت بهت بگه برو

حاضری هر چی دوست نداشت به خاطرش رها کنی

حسابتو؛ حسابی از مردم شهر جدا کنی

حاضری حرف قانونو ساده بذاری زیر پات

به حرف اون گوش کنی و به حرف قلب باوفات

وقتی بشینه به دلت از همه دنیا می گذری

تولد دوبارته اسمشو وقتی می بری

حاضری جونتو بدی یه خار توی دساش نره

حتی یه ذره گرد و خاک تو معبد چشاش نره

حاضری مسخره ت کنن تمام ادمای شهر

اما نبینی اون باهات کرده واسه یه لحظه قهر

حاضری که به خاطر خواستن اون دیوونه شی

رو دست مجنون بزنی با غصه ها همخونه شی

حاضری مردم همشون تو رو با دست نشون بدن

دیوونه های دوره گرد واسه تو دست تکون بدن

حاضری اعتبار تو به خاطرش خراب کنن

کار تو به کسی بدن جات اونو انتخاب کنن

حاضری که بگذری از شهرت و اسم و آبروت

مهم نباشه که کسی نخواد بشینه رو به روت

وقتی کسی تو قلبته یه چیز قیمتی داره

دیگه به چشمت نمی یاد اگر که ثروتی داره

حاضری بشنوی حتی اگه سرزنشه

به خاطر اون کسی که خیلی برات باارزشه

حاضری هر روز سر اون با ادما دعوا کنی

غرور تو بشکنی و باز خودتو رسوا کنی

حاضری که به خاطرش پاشی بری میدون جنگ

عاشق بشی اما بازم بگیری دستت یه تفنگ

حاضری هر چی گل داریم دونه به دونه بشمری

بسوزی از تب نگاش اسمشو وقتی می یاری

حاضری هر کی جز اونو ساده فراموش بکنی

پشت سرت هر چی می گن چیزی نگی گوش بکنی

حاضری هر چی که داری بیان و از تو بگیرن

پرنده های شهرتون دونه به دونه بمیرن

حاضری که بگذری از مقررات و دین و درس

وقتی کسی رو دوس داری معنی نمی ده دیگه ترس

وقتی کسی رو دوس داری صاحب کلی ثروتی

نذار از دستت بره این گنج خیلی قیمتی ...

:40::40::40:

Ghorbat22
04-01-2011, 18:57
مثل نوشتن در باد

از تو که می نویسم

کاغذم بند نمی شود

دستم خط می خورد

دلم به باد می رود

Gharibane
04-01-2011, 22:48
شعری طولانی اما زیباست .
حوصله کنید و تا انتها بخوانیــد
مطمئن باشید ارزشش را دارد :46:



وقتی کسی رو دوس داری صاحب کلی ثروتی

نذار از دستت بره این گنج خیلی قیمتی ...

:40::40::40:



بله زيبا بود ممنون، اما اينا تو شعراست انگار اين روزا آدما جور ديگه‌اي شدن!


مرا ميگذاري و ميروي....
با آن كه گفته بودي
دوستت دارم...

گفته بودي ميماني
اما رفتي...

نميدانم واژه‌ها بي معني شده‌اند
يا ما نميدانيم چه ميگوييم....

Gharibane
04-01-2011, 22:54
_____ بازگـشـتی در کار نیـستــــــــــــــ
__ یک بار کـه بـروی ، بـرای هـمه عـمـر رفـته ایــــــــــــــــ
________حـتی اگـر بـرگـردیــــــــــــــــ ...






کسی که اینو گفته بویی از عشق نبرده...





حتي اگر برگردي
ـــــــــــــــــــــــــ ـ ديگر دوستت نخواهم داشت
ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــ آخر اين روزها دروغ زياد مي‌گويم...

rain of love
06-01-2011, 12:56
من همانم که در هراس از بایدها و نبایدها ، شایدها و نشایدها ، سالهاست در پستوی همیشه باور ، سوراخ های تحقیر و بی مهری ات را وصله می زنم

Consul 141
06-01-2011, 16:58
دیگر حتی کلمه هایم هم
توان ِ به دوش کشیدن ِ
نبودنت
را
ندارند.

F l o w e r
06-01-2011, 20:17
من به هیچــــــــ دردی نمیخورمـــــــــــ

اینــــــــ دردها هستند که چپـــــ و راستـــــ به من می خورند . . .

Rainy eye
06-01-2011, 23:41
بازگشتن آرامم نمیکند
حتی به شعر!!!
راه رفتن آرامم نمی کند
که نخواست همگامم باشد آن دیگری!
اما چه بگویم!؟!
وقتی زخم ها در شعرم متولد می شوند!!
و اندامم در کلمات آرامش می یابند...
تار است کلماتی که به آن دلبسته ام
سر است روزهایی که درآن زندگی می کنیم
و خبری نیست از مقصدی که پیش رو داریم...

Gharibane
06-01-2011, 23:59
من به هیچــــــــ دردی نمیخورمـــــــــــ

اینــــــــ دردها هستند که چپـــــ و راستـــــ به من می خورند . . .



براي همين است
كه شيشه دلم ترك برداشته
و به زودي خورد خواهد شد ...

Amir..H
07-01-2011, 13:17
می ماند..اینجا...گوشه ی دلم..
یادت را می گویم..
نه تصویری از تو..نه تپش قلبی...نه اشکی..
تنها بیداری یک حس است
و
بعد
.....
تمام نمی شود
می ماند
همین جا
گوشه ی دلم

rain of love
08-01-2011, 14:52
دارد دير مي شود , پنجره‌ها را که بسته اي , در را که قفل کرده اي , ديگر دلواپس چه هستي ؟ شير ابر را که نمي تواني ببندي , کنتور رعد را که نمي تواني قطع کني بيا برويم !

محمد علی‌ بهمنی

F l o w e r
09-01-2011, 18:25
بیا برفها را پارو کنـــــــ
اینجا یک نفر از انتظار تو
به زمستانــــــــــ رسیده . . .

F l o w e r
09-01-2011, 18:37
تو میخواســــتی بشی " سنگ صبورمـــــــــ "

تو شدی "سـنگــــــ" و منم هنوز "صبورمـــــ"

Consul 141
10-01-2011, 16:46
یک وقت هایی ،
یک حرف هایی ،
یک آدم هایی را عجیب از چشمم می اندازد ... !

Maryam j0on
10-01-2011, 22:03
تو کجایی سهراب؟

آب را گل کردند

چشم ها را بستند

و چه با دل کردند...

وای سهراب کجایی آخر؟

زخم ها بر دل عاشق کردند

خون به چشمان شقایق کردند..

تو کجایی سهراب؟

که همین نزدیکی

عشق را دار زدند

همه جا سایه ی دیوار زدند...

وای سهراب دلم را کشتند

sayehgostar
10-01-2011, 22:06
شهادت بال نمي خواهد حال مي خواهد-

Ghorbat22
12-01-2011, 20:37
قـــار قــــار کلاغی

از کنار دیـــــوار دلم گذشت

بلند شدم

تــــــــــــو را نیافتم

خبــــر بدی بود


"مهنـــاز چـــالاکی"

Hadi King
12-01-2011, 21:20
گریه نمی‌كنم، نه اینكه سنگم
گریه غرورم رو به هم میزنه

هادی برای هضم دلتنگیاش
گریه نمیـكنه، قدم میـزنه

گریه نمیـكنم، نه اینكه خوبم
نه اینـكه دردی نیست، نه اینـكه شادم

یه اتفاقِ نصفه ـ نیمه‌ام كه،
یهو میونِ زندگی افتادم

یه ماجرای تلخ ِ ناگزیرم
یه كهكشونم، ولی بی‌ستاره

یك قهوه كه هرچی شكر بریزی
بازم همون تلخی ناب رو داره

اگر یكی باشه مَنو بفهمه
براش غرورم رو به هم میـزنم

گریه كه سهله، زیر ِ چتر شونه‌ش
تا آخر ِ دنیا قدم میـزنم

Consul 141
13-01-2011, 17:08
میبینی
بزرگترین آرزوی من
چه کم حرف است!
" تـــو "

F l o w e r
13-01-2011, 18:07
گاهیـــــــــــ
که دلم عجیبــــــــــ می گیرد
.
.
دیگـــر ول نمیکند . . !

Gharibane
13-01-2011, 22:24
گاهیـــــــــــ
که دلم عجیبــــــــــ می گیرد
.
.
دیگـــر ول نمیکند . . !



آخر وقنی میگیرد
تنها به دست کسی باز می شود
که دل از او گرفته است...

barani700
14-01-2011, 01:06
شب
سرمست وسرسری
بر اندیشه های سمج می گذرد
دیوارها
به افراختگی خود
می بالند
ومن در حقارت بسترم می نگرم
که از آوار دلشوره ها و یأس
افسرده است
اندیشه های لجوج
بر شیارهای عصب
می رقصند
و ضرب آهنگ مکرّرشان
در سکوت کشدار دسیسه وخنجر
غوغای روزان وشبان من است
مرا , نه هراس از مرگ
نیاز شکفتن در دستهای توست
که کوهوار
در شولای فرسایش توفان و درد
پیچیده است
ونعره های سرکش رعد
از پریشان خوابی دشتهای دلم
می گذرند


---------- Post added at 01:06 AM ---------- Previous post was at 01:04 AM ----------

باران باشد
تو باشی
یک خیابان بی انتها باشد ....

به دنیا می گویم .... خداحافظ !

Eshghe_door
14-01-2011, 15:10
دل کندن اگر آسان بود
فرهاد بجای بیستون
دل می کند...

@mehdi@
14-01-2011, 21:13
اینجا کسی برای کسی کس نمی شود

حتی عقاب درخور کرکس نمی شود

santamove
15-01-2011, 13:01
کلمه در تعلیق

گاهی باید به دریا زد
ولی دریا طوفانیست...
تقصیر دریا نیست،
بادها آکنده از خشم اند...
خبری از عشق میان باد و باران نیست....

در این تابش سوزان خورشید
همه جا غرق در فضایی سرد و تاریکست....
تقصیر خورشید نیست،
دل عاشقان سرد است...

در این جولانگه ماه و مهتاب،
هوا بسی آکنده از غبار تنهایی است....
ندانستم،گاهی بدون رفتن هم می توان رسید

از خودم!

@R3Z
17-01-2011, 10:19
دور باش اما نزدیک... من از نزدیک بودن های دور می ترسم...

narmine
18-01-2011, 22:06
دور باش اما نزدیک... من از نزدیک بودن های دور می ترسم...

- چقدر دور ِ نزدیکیم از هم ....

- ... باشد ! بهتر از این است که نزدیک ِ دور باشیم .
می دانم روزی نزدیک ِ نزدیک ؛ نزد ِ یک پَر می گُشاییم !

*
در باز شد و دستی کبوتر نَر را با خود برد!
دیگر در هیچ آسمانی هم را ندیدند!

faww
19-01-2011, 15:42
شرمنده اینجا دارم پست میدم اما خیلی منتظر شدم Ar@am بیاد یه شعر بگه اما نیومد میشه یه نفر بگه چرا دیگه شعر نمیگه به خودشم پیغام دادم اما نیست!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خلاصه دلمون واسه شعراش تنگ شده

sevmak
19-01-2011, 21:12
شرمنده اینجا دارم پست میدم اما خیلی منتظر شدم Ar@am بیاد یه شعر بگه اما نیومد میشه یه نفر بگه چرا دیگه شعر نمیگه به خودشم پیغام دادم اما نیست!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خلاصه دلمون واسه شعراش تنگ شده



سلام

من میدونم کجاست اما اجازه ندارم بگم شاید راضی نباشه... به هر حال هرکس گرفتاریهای خودشو داره... بهش خبر میدم شاید اومد...

آره... شعراش زیبا و احساسی هست...

sevmak
19-01-2011, 21:18
جاده ها
جایی اگر برای رفتن داشتند
غربت با پوشیدن کفش هایت آغاز نمی شد
و دستی که پشت سرت آب می ریخت
جاده ها را به زمین کوک نمی زد...

Amir..H
20-01-2011, 01:10
بخند حرفی نیست


به التماس نجیبم بخند حرفی نیست

شکسته پای شکیبم بخند حرفی نیست

در امتداد جنونم بیا و رو در رو

به خنده های عجیبم بخند حرفی نیست

از آخرین نفس کوچه هم پرم دادند

به این غروب غریبم بخند حرفی نیست

طلسم اشک مرا با فریب دزدیدند

تو هم برای فریبم بخند حرفی نیست

من از عبور نگاهی شکسته ام ، آری

شکستن است نصیبم بخند حرفی نیست

به حال من پری دل گرفته هم خندید

تو هم بخند حبیبم ، بخند ، حرفی نیست

Consul 141
20-01-2011, 02:26
از «دوستت دارم»‌هات، خسته‌اَم دیگر


از آن لب‌ها


کمی فحش بده لامَسَّب!

Consul 141
20-01-2011, 14:22
سالهاست

حجم غریب دلتنگی ام

جا مانده

در

هزارمین خواب تو

وامروز

نخستین بوسه

گریست

در نبود تو!

tonbaknavaz
20-01-2011, 17:00
در دل چگونه ياد تو ميميرد
ياد تو ياد عشق نخستين است
ياد تو آن خزان دل انگيزيست
كورا هزار جلوه رنگين است........

Ghorbat22
20-01-2011, 19:04
باز می کنم

دســــــــت هایم را

از مثبـــت بی نهایتـــــــــــ

تا منفی بی نهایتـــــــــــ

تا آغوش بگیـــــرم تو را,

از سر انگشتانت

بوســـــــــه بچینم

و بهـــــــــــــــار

از دســتان تـــــــو آغاز شود


"مهناز چالاکی"

Ghorbat22
20-01-2011, 19:13
مـــــــن

از میان واژه های زلال

دوســـــتی را برگزیده ام

آنجــا که برف های تنهایی آب می شوند

در صــــدای تابستانی ِ یــک دوست


"ناهید عباسی"

nab nab
20-01-2011, 22:01
فكرش رو هم نميكردم بيام اينجا هي روزگار اينم اولين پست :11:

یه قاصد خبرم داد که آفتاب لب بومه
نوشتم رو تن شب که خوشبختی تمومه
نه من مونده نه ماهی نه حرفی نه صدایی
هزار دفعه شکستم عجب حادثه هایی

barani700
21-01-2011, 00:47
گفتم که می روی . . .
یادت هست ؟
گفتی که می مانم . . .
تا به ابد . . .
بر می گردم . .
کسی کنار من نیست . . .
دستهایم خالیست . .
خنده های تو از دور دست می آید . . .
و دیگر کنار من کسی نیست . . .

barani700
21-01-2011, 00:58
آدم برفی ها را

از بغض

به پائين پرت می کنند !

روی تن يخ زده

دست و پا می شکنند !

و در شعارهايشان

آفتاب را مقصر می انگارند !

---------- Post added at 12:58 AM ---------- Previous post was at 12:56 AM ----------

فعل تو بهترین است ،
حتی اگر رفتن باشد !!!

barani700
21-01-2011, 01:03
اشک در چشمهایم یخ زده
با حرارت نگاهت
شبنم را
به گلگونه هایم بیاویز
رگ هایم
از نفس های تو لبریز است
و ریشه هایم
از صلابت عشقت پابرجا

Rvaniye1400
21-01-2011, 03:17
مي خوابم
و در ملحفه هاي سفيد غرق مي شوم
رايحه اي آبي مي شود و
لاي موهايم تاب مي خورد
مي لرزم .
كسي چه مي فهمد
جهان شلوغ تر از آن است
كه مردم
تولد عيسي ديگري را باور كنند !

nab nab
21-01-2011, 09:05
در خاليِ گلو
بغضي نشسته بود
قلب مرا، غم و-
غصه، شكسته بود
باور نمي‌كنم
يك‌باره آمدي
بر لحظه‌هاي من
رنگ خوشي زدي
هرگز نمي‌دهم
اين لحظه را ز دست
زيبا و ديدني
خوب است، هرچه هست
از من كه با توام
اين لحظه را نگير
مي‌خواهمت چه زود
مي‌خواهمت چه دير!

Consul 141
21-01-2011, 19:25
نگاهِ تو را شعر می‌کنم


کودکان می‌خوانند.


پلک نبند


قحطِ عاشقی می‌شود فردا

Ghorbat22
21-01-2011, 19:50
فـــــاصــــــــله ی زیادی نیست

بین عشق تا هوس

به اندازه ی فــــــاصله ی

چـــشم ها تا لـــبت بانـــــــو


"سعید غلامی نیا"

Rvaniye1400
22-01-2011, 13:11
اولين ترانه ام چه ميكني
نور چشك خانه ام چه ميكني
با كه ميسرايي آفتاب را
صبح جاودانه ام چه ميكني
ميدهد هنوز بوي ياس شب
التهاب شانه ام چه ميكني
اي تو آسمان آررزوي من
پاك و بي كرانه ام چه ميكني
اي براي لب زدن به نام صبح
آخرين بهانه ام چه ميكني

Consul 141
22-01-2011, 19:15
پیدات می‌شود از دور
مثل کودکی ذوق می‌کنم.
.

.

تنهایی‌اَم چه‌قدر شبیهِ تو شدَه‌ست دختر!

nab nab
22-01-2011, 22:57
میخواستم بهت بگم چقد پریشونم
دیدم خودخواهیه ، دیدم نمی تونم
تحمل میکنم بی تو به هر سختی
به شرطی که بدونم شاد و خوشبختی
به شرطی بشنوم دنیات آرومه
که دوستش داری از چشمات معلومه
یکی اونجاست شبیه من ، یه دیوونه
که بیشتر از خودم قدرتو میدونه
چی کار کردی که با قلبم به خاطر تو بی رحمم
تو میخندی ، چه شیرینه گذشتن ، تازه میفهمم
تورو میخوام تموم زندگیم اینه
دارم میرم ته دیوونگیم اینه
نمیرسه به تو حتی صدای من
تو خوشبختی همین بسه برای من

barani700
23-01-2011, 00:05
همپاى پژمردن من
علف ها سر سبزتر مىشوند
خاموشى نزديك است...

sevmak
23-01-2011, 13:26
تخت چوبی اتاق
خواب درخت می بیند

و من
خواب تورا...

F l o w e r
23-01-2011, 20:13
هر بارشیــــــــــــ
آغاز رویشی‌ستــــــــــــــــ ـ
ای‌ اشکــــــــــــــ
.
.
تازهـــــــــــــــ کن‌ مــــــــــرا . .

EHSANHOOSINI
23-01-2011, 20:54
خوابگاهی داشتیم ازعهد بوق همچنان بازار مکاران شلوغ


پاتق عباس وموسی وحسن گاهگاهی هم جواد ونسترن


تاصدای زنگ می آمد به گوش ازهزاران تخت می آمد خروش


چون عمومآ پشت خط دلدار بود باعث مشغولی افکار بود


لاجرم اوضاع بروفق مراد یازده تن دراتاقی شاد شاد


هرکسی ازهر دری لب می گشود صحبت ازدرس وکتاب اما نبود


عده ای از بچه ها اهل بلف عده ای هم اهل لاس ولیس وتف


دور هم بودیم با صد همهمه شام می خوردیم مانند رمه


آنزمانها عشق اینجوری نبود دورة مادورة دوری نبود


روزها ازگشنگی نی می زدیم سالن معشوقه را طی می زدیم


نیمه شبها دور هم تابوق سگ می زدیم عشق ومحبت توی رگ


عده ای دیوانة بحث وجدل عده ای هم فکر آغوش وبغل


عده ای طفلان راه مدرسه عده ای هم فکر حس لامسه


هر که با امثال ما مخلوط شد درتمام ترمها مشروط شد


منهم از مشروطه خواهان بوده ام لنگ لنگان ترمها پیموده ام


یاد آن شبهای ناز امتحان تاته شب فک زدن با این وآن


تا سحر مشغول بازی با ورق گاهگاهی هم عرق بازرورق


تانگردد علم ودانش پایمال چهار سال درس ما شد هشت سال


ای برادر کژدم وعقرب نشو خواهرم اینقدر لامذهب نشو


سال الگو آمدو رفت تف نده دانشت را دست نا مصرف نده

eshgheman2
24-01-2011, 11:44
در تو هیچ اتفاقی نیفتاده



همه ی اتفاقات در منند



که می افتند



مثل تو که از چشم من افتادی

F l o w e r
24-01-2011, 13:17
باران كهـــــــــ نبارد
تو همـــــــــ نباشیــــــــــ
"فصلش تمام شده" را همـــــــــــــ
گل‌فروشـــــــــــ می‌گوید . .

sevmak
24-01-2011, 14:20
سلام...

خسته نباشید...

من فکر میکنم بعضی شعرا تکراری هست... چون 90 % شعرای اینجا خوندم...

یه چرخه داره تکرار میشه...

اگه سعی کنید تکرار نشه خوبه...

با تشکر...

Ghorbat22
24-01-2011, 19:22
بیهوده
معطـــل ماشین ها نبــاش
راه این خـــانه از دریاست
دلــــــت را جمع کن و برگرد !

طوفـــان

آنقدرها که می گویند
تـــــرس ندارد
گـــــاهی زیباترین باران ها
از سیاه ترین ابــــرها می آید

"سینا علی محمدی"

F l o w e r
24-01-2011, 21:11
چانهـــــــــــ می زنی چرا ؟!
.
.
ارزان شدهـــــــــ

گرانیتـــــــــــــــ برایمــــــ دیگر . .

Rainy eye
25-01-2011, 02:13
اشتباه گرفته ای
دریا را
با کسی که موج برش نمیدارد
گاهی که دوستت دارم را به آب میزنی!
اشتباه گرفته ای...
تا من بوده ام
زمین بود و چهار دیواری که
از بس بلند بود
دست کسی به من نرسید.
زنده ای!
و تین گناه دریا نبودن من است...
که تورا
توی این دمن آبی غرق نکرده ام

nab nab
25-01-2011, 08:20
آنچه کردي با دلم چنگيز با ايران نکرد

مثل چشمت کشورم را لشکري ويران نکرد

با خودم گفتم زمان اين درد را کم مي کند

سال ها گفتم ولي اين درد را درمان نکرد

صورتم را سرخ کردم تا نفهمد هيچ کس

هر چه کردم چشم ها اين راز را پنهان نکرد

گرچه بر شيراز دل آتش زدي ظلمت ولي

دل بريدن را برايم لحظه اي آسان نکرد

مثل آتش ريختي هرلحظه در تابوت من

شعله هايت را که پنهان خاک گورستان نکرد.

@mehdi@
25-01-2011, 23:44
تو هم دیوانه‌ی گنجشک‌ها باش
پری بر شانه‌ی گنجشک‌ها باش
زمستان فصل ویرانی‌ست، ای برف!
به فکر لانه‌ی گنجشک‌ها باش




سید حبیب نظاری

---------- Post added at 11:44 PM ---------- Previous post was at 11:42 PM ----------

دست تو و یک غروب آبان کافی ست
حالا که دلم گرفته، باران کافی ست
مثل دوقلوهای به هم چسبیده-
یک چتر، برای هردوتامان کافی ست!...






مریم پیله ور

Ghorbat22
26-01-2011, 11:08
گفــتی می آیـــــی

و یاد اخبار هواشناســــی افتادم

که لذت بــــــاران های بی هنگام را می برد

گفتی می آیـــــی


و یاد تمام روزهایی افتادم

که بیهوده چتــــــر برداشته بــــودم


" لیلا کردبچه"

sevmak
26-01-2011, 13:30
بد نیستم
تو هم بد نباشی خوب است
حواشی خیالم پر از بی برگی است
و حوالی خانمان هیچ اتفاق تازه ای نمی افتد
شهر پر از هوای پاک و مطبوع است
ببین ...
چقدر زود چشمهایت با همین چند خط خسته شد
اما من هر شب میلیون ها حرف بی معنی را
برای خاطر تو شعر می کنم
و هرگز خسته نمی شوم
دیگر از من گذشته که واژه فراموشی را هجی کنم
اما سلام دو بخش است
یکی برای من
و دیگری اگر دوست داشتی مال تو باشد
خسته ات نمی کنم ...
بخواب
بخواب تا از خوابت یواشکی عبور کنم
و پا به جاده رویا های محالت بگذارم
رویای محال من...

sevmak
26-01-2011, 13:44
بیا همینطور بی درنگ
بی خداحافظی بی بغل
بی حتی یک لحظه مکث کوتاه
هرکدام برویم سراغ سرنوشتی جدا
این بازی کشدارِ جانکاه که میکنیم
شاید تاوانش
سفیدی زودرس گیسوی سیاه من باشد که روزی تو را واله‌ی خود کرد
یا شایدحتی بدترباعث سردی باورِ گرم تو شد
که روزی آمد و مرا مومن کرد...

sevmak
26-01-2011, 13:58
هرشب
مرا می‌بخشد
خداوند...
و شیطان
هرصبح
با لبخند بیدارم می‌کند...

sevmak
26-01-2011, 15:13
دیدار
با تو میسر نمی شود...
می آیی
می بینمت
در یک به هم زدن چشم
در لحظه ای یگانه
که هر دم تکرار می شود...
با این همه
هنوز نیامده ای
دیگر رفته ای
همیشه همین طور است
و من همیشه
هنوز...
در انتظار آمدنت
دل تنگ رفتنت می مانم...
هنوز...
همیشه...

sevmak
26-01-2011, 15:42
پیاده‏رو برفی
پیاده‏رو آفتابی
آدم‏ها شتابان
آدم‏ها سرگردان
شهر
شهر اما خالی‏ست
وقتی تو نباشی...

Hadi King
26-01-2011, 15:47
سایه ام را باد برد

و هیچ کس ندانست که من

دیگر برگ ندارم.

----

صدای خنده هایم

زندگی را گریه کرد

من زنده ام

این جا

با گونه هایی که شوری اشک را تجربه گر است ...

sevmak
26-01-2011, 19:42
خدا کند امشب خواب تـــو را ببینم
مثل غروب امروز
که تـــو آبی دریا بودی
من اما
ابری سیاه...
بیا برایم دعا کن
شاید ببارم...

Ghorbat22
26-01-2011, 21:31
دلـــــــم را می سپارم به دست باد
بگذار با خود ببرد

چشمانم را در ایوان جا می گذارم
بگذار گل های ایوان را آبیاری کنند

دستانم را هدیه می کنم به یتیم خانه
بگذار یتیمان محتاج را نوازش کنند

پاهایم را همراه کفش هایم در جا کفشی می گذارم
بگذار خستگی راه عشقت را به در کنند

ایمانم را پاره می کنم
بگذار پابندم نباشد

گرمــــــای وجودم را چه کردم ؟

یـــــادم آمد !

دادمش به گنجشک پارک
بگذار ســــرما جسم کوچکش را نرنجاند

اما یــــــــادت
یــــــــادت را در آسمان ذهنم نگه می دارم

بگذار روزهـــــای بی تو بودن تلخ نگذرد ...


"النـــاز بلوکیـــان"

saghar goli
26-01-2011, 21:33
دو منزلند دیده ودل ،هر دو خانه ی توست چه حاجت است که گویمت کجا بنشین

nab nab
27-01-2011, 01:05
بازم بر ميگردم زير گمبد كبود
نه ديگه زير سقف در آسمان کبـــــود
پـر گشــايم بســـــوي آزادي
خـانـه ســازم بر آن خرابهء دل
تا بــــگيرم دوبــــاره آبـادي
ره گشـايم به شـادي ؛بودن ؛
تا بــــخندم دوباره با شــادي
آه اي خداي عشق و اميد
در باورم نیست فراموش شدن
در باورم نیست ز خاطر رفتن
شاید در نگاه تو ..!!!!
شاید در نگاه او..!!!
اما نه هرگز در نگاه خدواند!!!!

Rainy eye
27-01-2011, 01:10
ايستگاه
در محاصره نيمکت هاييکه به هم تکيه داده اند
آدم هاي نيم تنه اي
که هيچکدامشان تو نيستي!
در دست هاي بي تابي
جان مي دهندچشمان بي جان من
از اين همه پرسه زدن هاي بيهو ده
زمان رسوب ميکند
روي لحظه هايي
که پاتوقشان را گم کرده اند
از انتظار!!!
قطار ميرود
شکل ريلي در هم شکسته ميشوم
تا عبور بعدي ات
شايد...

Consul 141
27-01-2011, 22:07
دارند عصبی‌اَم می‌کنند کلمات



وقتی به حذفِ نامِ تو


رأی نمی‌دهند!

Haj_Amoo
28-01-2011, 19:51
نردبان این جهان ما و منی است / عـاقـبت زیـن نردبان افتادنی است
ابله است آن كس كه بالاتر نشست / استخوانش سخت تر خواهد شكست


(نمی‏دونم شاعرش کیه!)

Hadi King
29-01-2011, 16:36
می خواهی بروی ؟
پس بی بهانه برو !
بيدار نکن خاطره های خواب آلوده را ...
صدايت همان صدا ،
نگاهت نـاتـنی و دستهايت سرد است .
و من می دانم :
محبت ساختگیـت، عشق دروغينت و چشمان پر فريبت
آخر روزی گرفتارت خواهند ساخت ...

M3HRD@D
29-01-2011, 20:22
باغبان می‌گوید:

آسمان باش و ببار

رفتگر می‌گوید:

خاک را گل نکنی.

F l o w e r
30-01-2011, 15:17
یك دو سه چهار...را شمردمـــــ تك تك
آهستهــــ
بهــــــــــ دنبال تو رفتمــــــــ با شكـــــــــــ
وقتی كهــــ بزرگتر شدم فهمیدمــــــــ
تمرین جدایی استــــــــــ
" قایم باشكــــــــــ . . . "

M3HRD@D
30-01-2011, 18:56
باغی که عطشان است

وام کشاورزی نمی‌خواهد

چشم انتظار بوی باران است...!

nab nab
31-01-2011, 00:14
گم کن مرا وفکر کن اصلا نبوده ام
غرقم کن وخيال کن اين من نبوده ام
اصلا بگو نديده ونشنيده ای مرا
اصلا بگو مجاز به بودن نبوده ام
دور سر تو گشته ام و پرت...هيچوقت
دلگير از مرام فلاخن نبوده ام
نشکن مرا...زياد مزاحم نميشوم
تا بوده ام وبال به گردن نبوده ام
انکار کن مرا ومن اقرار ميکنم:
يک لحظه در تصور اين زن نبوده ام

M3HRD@D
01-02-2011, 13:16
پل زیادست، ولی

لذت راه کسی بُرد

که از رود گذشت.

F l o w e r
01-02-2011, 17:10
با این کهـــــــــ هیچ تقویمی
فصل پنجم را
به رسمیتـــــــ نمی شناسد !
اما باور کن ...
برای من
فصل پنجمـــــــ
پایان تو بود ...
کهــــــ بودنمـــــ را زیر سوال برد ..

nab nab
01-02-2011, 23:08
آسمون رو بی تو خط خطی کردم
چجوری می تونی انقده بد شی؟

سکوت قلبتو بشکن و برگرد
نزار این فاصله بیشتر از این شه

نمیخوام مثل گذشته که رفتی
دوباره آخر قصه همین شه

santamove
02-02-2011, 16:35
.
.
.
.
قطعه ای به زیبایی و ظرافت روزگاری نواخته شد....
آن قطعه گرچه کوتاه بود،ولی بر عمق دل عاشقان تابیده شد....
در گذر بی رحم زمان،آن قطعه نیز به ورطه فراموشی سپرده شد....
از آن زمان به بعد، سکوتی مبهم در دل ها آکنده شد...
.
.
.
.
از خودم

Eshghe_door
02-02-2011, 16:37
همه می گفتند خود شیطان است...

من از " او " یک فرشته ساختم!...

حال بگو...

کی خداتر است!؟...

M3HRD@D
02-02-2011, 16:53
پرواز، کنسل شد

یوسف به کنعان ماند

عشق زلیخا خود بخود وِل شد.

Rainy eye
02-02-2011, 18:20
هرگز ، هرگز عشقم را به باد ندادم

هرگز حس غريب با تو نفس كشيدن را بر ديوار تنهاي اتاقم قاب نكردم

من عاشق بودم اين يك حقيقت بود

حقيقت هميشه مصلوب است

من عاشق بودم

اين يك راز بود...

F l o w e r
02-02-2011, 18:30
بر نیمکتـــــــــ اولین قرارمان
جای تو نشستهــــ ام ..

.
.

تا جای خودمـــ خالیـــــــــ باشد ..

Rainy eye
02-02-2011, 18:53
روزهاست كه مي‌خوانم
هر روز مي‌خوانم
تكرار مي‌كنم، مرور مي‌كنم
و باز مي‌خوانم
اما هنوز اول خطم
درست مثل كسي كه تا به حال منطق نخوانده است

اين چه سري است؟
نمي‌دانم!
كه چه طور منطق ندانسته
فلسفه‌ي عميق چشمان تو را
از حفظم؟!

barani700
03-02-2011, 02:10
پیراهنت را قرض می‌‌دهی‌؟

می‌ خواهم مشق‌هایم را بنویسم
آخر می‌‌دانی‌ چیست؟!
قلب من

به اندازه ی پیراهن تو سفید نیست!!

barani700
03-02-2011, 02:51
دستمال كاغذي به اشك گفت:
قطره قطره‌ات طلاست
يك كم از طلاي خود حراج مي‌كني؟
عاشقم
با من ازدواج مي‌كني؟
اشك گفت:
ازدواج اشك و دستمالِ كاغذي!
تو چقدر ساده‌اي
خوش خيال كاغذي!
توي ازدواج ما
تو مچاله مي‌شوي
چرك مي‌شوي و تكه‌اي زباله مي‌شوي...

ABEL
03-02-2011, 11:32
سطر اول
او می آیــد
سطر دوم
او می رود
دو سطر بیشتر نیست......
بیهوده آنرا
هزار و یک شب می کنیم

Ghorbat22
03-02-2011, 11:59
سیـــــــــــاهی ِ زیر چشم هایم را دوست دارم

جـــــــــــــای پــــــــــــای رفتن توستــــــــــــــــــ

ABEL
03-02-2011, 12:08
خدایـــا آلودگــــی آدمهـــــا از حـــد گذشتـــه
دنیـــــا رو چنـــد روز تعطیـــل نــمی کنــــی؟

Ghorbat22
03-02-2011, 12:17
یــــاد آور سوره ی توبـــــــــه ای برایم !

بی بســــم الله آمدی

و به توبـــــــه کردنم انداختــــــــــــــی

M3HRD@D
03-02-2011, 12:40
هیزم شکن

همیشه دلش با درخت‌هاست.

M3HRD@D
04-02-2011, 17:08
پرنده

از کف آسفالت دانه می‌چیند

پرنده چرخ اتوبوس را نمی‌بیند.

Hadi King
05-02-2011, 00:18
نمی دونم چی باید بخونم
اشکام پایین میاد رو گونم
شاید سرنوشت ما همین بود
بی تو من ، تنها بمونم
یه نگاه گرم و عاشقانه
من و تو ، تو اون هوای برفی
گذر ثانیه های آخر
یه سکوت ، نه صحبتی ، نه حرفی
دلم گرفته
بازم یاد روزهای گذشته ، دارم می افتم
دوست دارم هایی که من به تو می گفتم
دلم گرفته
دیگه نمی تونم من این جا آروم بشینم
تویی برام عزیزترینم

miss_ava7
06-02-2011, 00:03
چیزی نگفتی
بعد از این هم نگو
دلم را تکانده ام
آن احساس را ریختم دور...

با این حال وقتی تو نباشی ٬ دل من می گیرد ...

F l o w e r
06-02-2011, 20:23
قلبمـــــ می ایستد

بعد

آرام آرام

دراز می کشـــد . .

تا از

روی آن رد شــــوی . .

M A H M O U D
06-02-2011, 23:08
این روزها
تمام نام های شبیه دروغ را
دور ریخته ام
تمام بودهای معطل میان نام های دیروز ...

شاید هم فردا

nab nab
07-02-2011, 09:46
اين ماه عادتم شده در وا نمی کنم
از پشت شيشه برف تماشا نمی کنم
از ترس زرد بودنشان پشت پنجره ـ
يک لحظه هم نگاه به گلها نمی کنم
آوازهای راديو مستم نميکنند
اخبار صلح وجنگ ، تماشا نمی کنم
اين روزها از آينه ها طفره ميروم
با حرفهای راست مدارا نمی کنم
بيرون از اين اتاق مکرر نرفته ام
پرواز از اين قفس به تماشا نمی کنم
در کفشهام شوق سفر خاک می خورد
پای سفر ندارم اگر پا نمی کنم
چنديست نامه هام پر از بی نشانيند
يعنی خودم خودم را پيدا نمی کنم
اين ماه ، باورم شده در خانه نيستم
گيرم که زنگ هم بزنی...
وانمی کنم

aref16
07-02-2011, 09:57
افتاده اگر به خاک دیدی از شاخه جدا شقایقی را
یا در دل موج سهمناگین توفان بشکسته قایقی را
ای عشق مرا نکرده باور آن لحظه مرا به خاطر آور
در صبح بهار جای شبنم در گونه گل تگرگ دیدی
یا صید به خون کشیده ای افتاده به دام مرگ دیدی
ای عشق مرا نکرده باور آن لحظه مرا به خاطر آور
چون من به نگاه دلفریبی گر عاشق و بی قرار گشتی
در دشت جنون بی ترانه سرگشته تر از غبار گشتی
یا پیر شدی چو من دریغا از آینه شرمسار گشتی
گفتی که همیشه یاد من باش من یاد تو بوده ام همیشه
من هر غزل و ترانه ام را بهر تو سروده ام همیشه
هر صبح پس از نیایش من از ته دل دعات کردم
در قصر بلور آسمونها فریاد زنان صدات کردم
ای عشق مرا نکرده باور آن لحظه مرا به خاطر آور


شاعر رو نمیدونم کیه

nab nab
07-02-2011, 13:41
پشت تنهایی این پنجره ها
چه به صف آمده غمهای دلم
یک نفر نیست مگر پنجره را باز کند
قصه دیدنم آغاز کند؟
دلم از پرده به جان آمد و از شیشه شکست
چشم من خیره به راه ز دلم می پرسد
آخه باید ز کجا تا به کجا
تا به کی تکیه به دیوار در این چله نشست؟
در دلم پنجره ای رنگ سکوت است
سکوت

M O B I N
10-02-2011, 09:49
مهر کردند در خاطراتم آنگه که بیگاه شدم
خبر از عزیزم بدادند و بیمار شدم

من و غرش سهمگین بلا
یا رب این چه مصیبت بود گرفتار شدم

یار و یاوری نیست همه گریانند
با اشک و دیده خونین دمساز شدم

by strolleR

nab nab
10-02-2011, 10:08
یادت که هست
انگار
همین دیروز بود
گفتی
چشمانم از روی تو
سیر شد...
باورش سخت بود
اما همین بود
گفتی نمی مانی
کاش در خواب بود
اما فریاد زدی
که بیدارم
گفتی
تو را به خاطره ها می سپارم
فقط همین...
براستی
چه زود
دیر شد

Ghorbat22
10-02-2011, 21:30
خـــــانه ام یک کلیــــد بیش نداشتـــــــ

به تــــــــو دادم

و سرگردان خیــــــــابان ها شدم

"شهاب مقربین"

Ghorbat22
10-02-2011, 21:40
از سیـــــــاره ای

دور

دور

دور

با تــــــــــــــو حرف می زنمــــــــــ

کجا بردی

این دل بی صـــــــــــاحب مـــــــــــرا

"شهاب مقربین"

nab nab
10-02-2011, 23:49
گفتم شايد نديدنت از خاطرت دورم کنه
ديدم نديدنت فقط مي تونه که کورم کنه
گفتم صداتو نشنوم شايد که از يادم بري
ديدم تو گوشام جز صدات نيستش صداي ديگري
نديدنو نشنيدنت، عشقت رو از دلم نبرد
فقط دونستم بي تو دل، پر پر شدو گم شدو مرد
بعد از تو باغ لحظه هام حتي يه غنچه گل نداد
همش مي گفتم با خودم نکنه بميرمو نياد
اين روزا محتاج توام ..من نميگم دلم گرفت
فردا اگه مردم نياي ..چه فايده نوشدارو ديگه

barani700
11-02-2011, 01:47
ما را کبوترانه وفادار کرده است
آزاد کرده است و گرفتار کرده است
بامت بلند باد که دلتنگیت مرا
از هرچه هست غیر تو بیزار کرده است

barani700
11-02-2011, 01:54
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها هجری و شمسی
همه
بی خورشیدند...

nab nab
11-02-2011, 21:17
در زمینی که زمان کاشت مرا
گل زیباش بجزء خار نبود
پستی و هرزگی و هرزه دری
حسرتها بهر کسی عار نبود
زارو بدبخت و گرفتار کسی
که به این عار گرفتار نبود

sevmak
12-02-2011, 17:37
خوب است فراموشی هست
و می تواند مرا در بر بگیرد
که آرامم کند
تا یادم نیاید این نبودنِ حتی " مـــا " ی بی حوصله
از نباریدن کدام ابر سیاه است...

sevmak
12-02-2011, 17:43
از اینجا و هیچ جا
تا حیرت می روم...
در آسمان زمینم
این چشمها، مال من نیستند
نه چیزی دارند پر كنند
نه خالی...
چشم ها را میبندم
شبیه هیچ...
تا هر كجا
باز آغاز كنند...

nab nab
12-02-2011, 17:55
روزی سر بر خواهم آورد
از لابه لای ابرهای سر درگم و بی نشان
و اوج را حس خواهم کرد
اوج وجود
اوج هستی و...
من یک زمینی ام
پاهایم گرما و سرما را حس کرده اند
گاه خارهای زمین پاهایم را آزرده اند و
گاه گاهی سبزه با طراوتش
آرامش را برایم به ارمغان آورده است
همیشه آسمان را در آغوش گرفته ام
و هماره او را در آغوش می فشارم
تا اینکه روزی برسد که با او یکی شوم.

F l o w e r
12-02-2011, 21:55
ببار بـارانــــــ
مـن سـفــــــر کـردهـــــ ای دارم

کـه یـادم رفـتـــــــ ..
آبـــــــ پـشت پـایـش بـریــــــزم ..

F l o w e r
12-02-2011, 22:08
حــالا من ماندهـــــ ام و



پنجـــــره ای خالی



و فنجان قهـــــوه ای كه



از حرفــــــهای نگفته "پشیمــان استــــــ " . . .!

sara_girl
15-02-2011, 15:11
شبا فکر و خیال تو چرا خوابم نمی گیره

نه تنها لحظه هام حتی تموم خونه دلگیره

حالا که شب به شب رفت و توام تنهایی سر کردی

توی تنهایی می پوسم نمی ذارم که برگردی

sara_girl
15-02-2011, 15:22
ميان ابرها سير مي‌كنم


هر كدام را به شكلي مي‌بينم



كه دوست دارم


مي‌گردم و دلخواهم را پيدا مي‌كنم



ميان آدم‌ها اما


كاري از دست من ساخته نيست


خودشان شكل عوض مي‌كنند


بـراي اتـفـاق هـايي كه نـمي افـتـد ...

بـراي دستـي كـه نـگـرفـتم

بـراي اشكـي كـه پـاك نـكـردم

بـراي بـوسـه اي كـه نـبــود

بـراي دوسـتـت دارمـي كـه مـرده بـه دنـيـا آمــد

بــراي مـن كـه وجـودم نـبـودن اسـت

مــرا بـبـخـش ...

---------- Post added at 05:22 PM ---------- Previous post was at 05:21 PM ----------

به هـمـان سـادگـي

كـه كـلاغ ِ سـالـخـورده

بـا نـخـستـين سـوت ِ قـطـار

سقـف واگـن مـتـروك را

تـرك مي گـويــد

دل ،

ديـگــــر

در جـاي خـود نيـسـت

بـه همـيـن ســادگـي !

Hadi King
15-02-2011, 16:59
تـــو مثـل مــن عاشـق نبـــودی :

ببین اول حرفـــ اسمت تو گردنم آویـــزه
گور بابای بهـار هــادی عاشق پاییزه

Ghorbat22
15-02-2011, 19:16
مــــــــــــــرا به آغوشتـــــــــــــ کشیدی

به صلیـــبی که سرنوشتمــــــــــ بــــــــــــود

"شهاب مقربین"

Ghorbat22
15-02-2011, 19:25
تـــــــو در آمدی

گل هـــــا در آمدند

این شـــــعر امــــا

هنوز در نیامده استـــــــ


"شهاب مقربین"

F l o w e r
15-02-2011, 20:02
من برآنـــم کهـــــ سزاوار قـــدم های تو باشـــمــــــ
کـــــه بیایی شایــد ..
تو بر آنی ..

کهـــــ قدم هاتــــــ به کوی منـــــ بیچاره نیفتـــد
به غلــــــط ..

"مهـــدیه لـطیفـی"

F l o w e r
15-02-2011, 20:29
یكی بـــــود ، یكی . .



مــــن می‌روم قصّـــــه باید آغـــــــاز شود . . .!

Omidyas
16-02-2011, 12:39
زندگی بافتن یک قالیست

نه همان نقش ونگاری که خودت می خواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده

تو در این بین فقط می بافی

نقشه را خوب ببین

نکند آخر کار قالی زندگی ات را نخرند

saeeddz
16-02-2011, 17:31
یکی هست تو قلبم که هرشب واسه اون مینویسم و اون خوابه
نمیخوام بدونه واسه اونه که قلب من این همه بی تابه
یه کاغذ یه خودکار دویاره شده همدم این دل دیوونه
یه نامه که خیسه پر از اشکه و کسی بازم اونو نمی خونه
یه روز همینجا توی اتاقم یه دفعه گفت داره میره
چیزی نگفتم آخه نخواستم دلشو غصه بگیره
گریه میکردم درو که میبست میدونستم که میمیرم
اون عزیزم بود نمی تونستم جلویه راشو بگیرم
میترسم یه روزی برسه که اونو نبینم بمیرم تنها
خدایا کمک کن نمیخوام بدونه دارم جون میکنم اینجا
سکوت اتاقو داره میشکنه تیک تاکه ساعت رو دیوار
دوباره نمیخوام بشه باور من که دیگه نمیاد انگار...
مرتضی پاشایی

rambo_1386
16-02-2011, 19:09
به شیشه ی عیـــــــنکم گل می مالم

تا جنگنده های نـــــاامیدی

مردمک چشــــمانم را

هدف نگیـــــرند


میلاد تهرانــی

sara_girl
16-02-2011, 20:57
کوچک که بوديم چه دل هاي بزرگي داشتيم
اکنون که بزرگيم چه دلتنگيم
کاش همان کودکي بوديم که حرفهايش را
از نگاهش مي توان خواند
اما اکنون اگر فرياد هم بزنيم کسي نمي فهمد
و دل خوش کرده ايم که سکوت کرده ايم
سکوت پر بهتر از فرياد تو خاليست
دنيا را ببين... بچه بوديم از آسمان باران مي آمد
بزرگ شده ايم از چشمهايمان مي آيد!!
بچه بوديم دل درد ها را به هزار ناله مي گفتيم همه مي فهميدند
بزرگ شده ايم درد دل را به صد زبان به كسي مي گوييم ...هيچ كس نمي فهمه

---------- Post added at 10:57 PM ---------- Previous post was at 10:53 PM ----------

نمی بخشمت .... بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی .... بخاطر تمام غمهایی که بر صورتم نشاندی .... نمی بخشمت .... بخاطر دلی که برایم شکستی .... .. بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی ..... نمی بخشمت .... بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی ..... بخاطر نمکی که بر زخمم گذاردی .... و می بخشمت بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی

F l o w e r
17-02-2011, 10:33
. . . صدای ســوت قـــطار . . .

بعضی ها گوششان را می گــــیرند
بعضی ها قلبشــــان را . .

sara_girl
17-02-2011, 13:35
من براي سالها مي نويسم سالها بعد که چشمان تو عاشق مي شوند افسوس که قصه مادربزرگ درست بود هميشه يکي بود و يکي نبود.

sara_girl
18-02-2011, 11:37
آی عاشقای بی گناه ، ما همه زرد و بی کسیم
تنهاییم عین آسمون ، آواره ایم عین نسیم
همه باید یاد بگیریم که مثل مجنون بزرگ
عاشق هر کسی بشیم ، آخر بهش نمی رسیم

ضرب المثل دروغ می گه
نه ... دل به دل را نداره
عاشق و طردش می کنن
تو هیچ دلی جا نداره

sara_girl
18-02-2011, 11:49
از باران، باريدن را آموختم از بغض نباريدن را، از اشک چکيدن را، از شعر جوشيدن را، از چشم گريستن را، از عمر هستن و نيستن را، و از همه ي شما در تمام عمر با عشق زيستن را، پس ... بياييد همه با هم بلند فرياد کشيم و بخوانيم. تا قله ي بلند عشق پرواز خواهيم کرد

Ghorbat22
18-02-2011, 15:04
این چـــــــه داستانیستـــ که میخوانی

از پایانـــــش که میگـــویی

مــــاجرای من آغـــــاز می شود

"شهاب مقربین"

Ghorbat22
18-02-2011, 15:21
از بــــس باران خورده ام

در و دیــــــوار شعرهایم باد کرده اند

امــــــــا

نه میگذاری بروم

نه می مانـــــی

تا سقف خیـــــالم را تعمیر کنــــــی

"مهدی جابری"

Ghorbat22
18-02-2011, 15:32
روزهـــــــای محـــــــال

بر تـــــــن تقویم انتظــــار ورق می خورنـــــــد

به امیـــــــــد

کبیسه ای

که در راه استــــــــــ

"سمیه مشتاقی"

sara_girl
18-02-2011, 15:44
ما چقدر دير متوجه مي شويم که زندگي يعني همان روزهايي که زود گذشتن آن را آرزو مي کنيم.....

F l o w e r
18-02-2011, 22:40
مـــی پـُــرسی روبه راهـــی ؟

آری ،،، امــا

نگفتــی از کـــدام راه مـــی آیی ؟!

F l o w e r
18-02-2011, 22:51
چشمــــانم خستهــــ استــــــــ

و نبض ذهنــــــم افتاده . .

کاش نگاهتـــــــ

یکــــــ قدم نزدیکـــــتر بود . .

Hamid Hamid
20-02-2011, 01:22
اي بزرگ موندني / اي طلايه دار روز / سايه گستر رو تنه از گذشته تا هنوز
اي صدات صداي نور / تو شب بوسيدني / اي سخاوته غمت بهترين بوسيدني
واسه اين شرقي تن داده به باد / تو شقاوت شب قرن يخي / تو شكوفايي تاريخ مني
اگه شعرم زمزمه / توي بازار صداس / تپش قلبم اگه پچ پچ شاپرك هاست
تو رو فرياد ميزنم / اي كه معجزه گري / اي كه اين شبزده رو به سپيده ميبري

اي تو ياور بزرگ همه قلب هاي شكسته / اي تو مرهم عزيز هرچي دست پينه بسته
رو كدوم قله نشستي؟! / تو كه دنيا زير پاته / غصه ي دست هاي خالي لرزش پاك صداته!

توي قرن دود و آهن ... تو رسول گل و نوري ... تو عطوفت مسلم ... تو حقيقت غروري

تو مفسر محبت ... تو طلايه دار صبحي ... تو خوده سردار صبحي
اسم تو اسم شب من به شكوه اسم اعظم متبرك و عزيزي ... مثل سجده گاه آدم !

amir 69
20-02-2011, 17:45
گفتند :
واجد شرایط ایم
و ما در میهمانی گنجشک ها
شرکت کردیم

هیچ کس نمی داند
آن صدای موهومی که درمن بود
صدای باد نبود
صدای میدانچه ی تیر نبود


تو بودی
و آغاز بلند آیه ها
ازمن بود

انگار وقتش رسیده بود
که صدای امواج بنفشه ها را رها کنی
و میدان مین از ذهن پنجره ها دورشود

رنگ نفس هایت برگشته بود
و هوسی شیرین ...

دیر وقت بود
باید برمی گشتیم
من ویارآفتاب داشتم
و دل مشغول وصله کردن آسمان بودم
تو به خواب عمیقی فرو رفتی
بی آنکه لبخند ازروی لبانت محو شود
و پاک فراموش کردی
قول داده بودیم
پا به پای گنجشک ها
پیرشویم !

/
نسیم جعفری

F l o w e r
21-02-2011, 13:38
عمریستــــــ گمان میــکردم کـسی از آن ســـوی ِ آینهــــ
به من لـــبخندمیزند
و تازه دیشبــــ فهمیدمــــــ
کــــــه اشکـــ هایــــــم ..
در آینهـــــــ موج انداختــــــه بودند ..

شاهزاده خانوم
21-02-2011, 14:33
می دانم، بی حیا بودم.
بی اجازه آمدم داخل
بی اجازه نشستم
بی اجازه اندکی چیزی برداشتم و اندکی چیزی جا گذاشتم
و حال می روم بیرون.


متاسفم..
در ِ قلبت باز بود و
من بی حیا بودم...
متاسفم..

barani700
22-02-2011, 01:14
تپش های عاشق قلبم را



به پیشبازت می فرستم



مهربانی دست هایت را



رهاوردم کن



بهشت را همین جا خواهیم ساخت...

Hadi King
22-02-2011, 11:46
یادت باشه که دنیا با تو آغاز می شود

روز با تو و خورشید با تو گرما می گیرد

نسیم با بوی خوش تو جاری می شود

و بهار برای تو خود را می آراید

یادت باشد که شب بی نگاه زلال تو دلش می گیرد

و پرندگان به خاطر تو عاشقانه می خوانند

وقتی نگاه می کنی

چشمی هست که تو را می نگرد

باور کن

نگاه زیبایت و زیبایی نگاه را باور کن

و دنیا را با نگاهت زیبا تر کن

Ghorbat22
23-02-2011, 21:06
خیال کرده بودم که تو ماهـــــــی و

من نزدیک ترین ستاره ی تــــــــو ام

تـــــــــو خورشیـــد بودی

ستارگان بی شمار را روشــــن کردی

من در آن میان

گمـــــــــــ شدم

“شهاب مقربین”

barani700
24-02-2011, 00:23
من با چشمانی نمور
زندگی را
به سلیقه چشمانت چیده ام
تو اما هنوز
بوی دلتنگی میدهی...

mcymc
24-02-2011, 00:37
کاش آنگاه كه تگرگِ تنهایی بي امان می بارد ، من لایق آن باشم که لااقل چتری باشم در دستان تو ...

barani700
24-02-2011, 00:57
گفتم:
پیامبرم!
نامه‌ها را به صندوق‌های پستی شما می‌رسانم
گفت: پس معجزه کن
معجزه کردم
روبه‌رویم نشسته بود!

sara_girl
24-02-2011, 14:28
گونه هایم گر گرفته است .
خسته نیستم . می خواهم تنها بمانم . در را آهسته ببندید .
شبی خواب باران و پائیزی نیامده را دیدم . انگار که تعبیر تمام رفتن ها بازگشت
به زاد روز شقایق است .
حالا دیگر از ندانستن شمال و جنوب جهان بغضم نمی گیرد.
حالا دیگر از هر نگاه نا درست و طعنه تاریک نمی ترسم .
حالا دیگر از هجوم نا به هنگام لکنت و گریه نمی ترسم .
به خدا پروانه ها پیش از آنکه پیر شوند میمیرند.
باران که باز بیاید می ماند آسمان و خواب و خاطره ای . یا حرفی میان گفت و لطف
آدمی با سکوت.
خدا حافظ .... خداحافظ پرده نشین محفوظ گریه ها ... خدا حافظ عزیز بوسه های ۷ سالگی
حالا دیدار ما به نمی دانمان کجای فراموشی . دیدار ما اصلا به همان حوالی هرچه بادا باد
دیدار ما و دیدار دیگرانی که ما را ندیده اند.
یادت نرود گلم به جای من از صمیم همین زندگی سرا روی چشم به راه ماندگان مرا ببوس
دیگر سفارشی نیست .
تنها جان تو جان پرندگان پر بسته ای که دیماه به ایوان خانه می آیند.
خداحافظ

F l o w e r
24-02-2011, 16:56
راستـــی ..

همین حالا كهـــــ وقتـــ خنده و شادیمـــان است بگویــــم ..

اگر روزی بین ماندن و رفتـــــن شك كـــردی,

حتمـــــا برو .. بدون معطلــــی ..

چون نمی بایست كار به شك می رسید كــــه بیندیشی یا نیندیشی ..


___همان لحظه ی شك ,كار تمامــــــــ است___

leira
24-02-2011, 18:15
کم‌رنگ می‌شوی

ولی فراموشت نمی‌کنم،
مثل ِ زخمی که بند آمده

امّا جایش محو نمی‌شود.

F l o w e r
24-02-2011, 18:34
_________ وقتی نگاه می‌کنم از جای‌جای شهـــر

___ داغ تو روشــن است به جای چــــــراغ‌ها

______ پایان قصـــــه‌ها همـــه تلــــخ است بعد از این

__ گم می‌کنند خانه‌ی خود را کلاغ‌هـــا ..

__ جواد زهتاب __

F l o w e r
24-02-2011, 19:28
از مـــــن گذشتـــــه امــــــــا ..
همــــــه پلـه های دنیا
مـــــرا به یاد دستهای تــــو می اندازند ..

F l o w e r
24-02-2011, 20:10
تنهــــا جیزی که از ما باقـــی می مـــاند ..
خاطره ایســـت ..
که با آن زندگـــی کرده ایم ..
و در قاب خالی دلمـــان به آن جــــا داده ایم ..

کــاش می شد خاطره را تصویــــر کرد ..

F l o w e r
24-02-2011, 20:18
در چشمهـــــای من
تو منتظـــــری ..
چــــــراغ را بالا می گیـــــری
تا
شایــــد یكی میان این همـــــه سیاهی
آشناتـــر باشد ..
آب در چشمهای تو حلقــــه بسته استــــ
من فـــرو می ریزمـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــ

شـیـفــو
25-02-2011, 05:55
اگر کودکیم را
خشونت زمان نمی سایید
احساس می کردم لطافت زندگیم را
و جداییی نمی انداخت بین من و ماه
من و باران من و تمنای روح در کشمکش زندگی
و چقدر جسمم خسته است ازدرخواست نفس
وبه چه سان باید روح و جسمم التیام پیدا کند
در این مخروبه ی غم
چقدر خسته ام

F l o w e r
26-02-2011, 23:19
حرف کمی نیســــت..

وقتی کسی باشد

که تو را

آنگونــــه دوستـــــ بدارد

که می خواهی

نه میخواهـــــــــد ..

F l o w e r
28-02-2011, 14:42
می خواهم عمــــرم را
با دست های مهربان تو اندازه بگیــــرم
برگرد!
باور کن
تقصیــــر من نبود
من فـــــقط می خواستـــم
یک دل سیر برای تنهایی هایــــت گریـــــه کنم ..
نمی دانستم گریــــه را دوستــــ نـــداری
حالا هم هروقت بیایی
عزیـــــــــز لحظـــه های تنهایی منی ..
اگر بیایی
من دلتنگی هایـــــم را بهانـــــه می کنم ..
تو هم دوری کسانی که دور نیستند
در راهند
رفتـــه اند برای تاریکی هایت
یک اسمان خورشید بیاورند ..

F l o w e r
28-02-2011, 15:43
در آسمان ها منتظــــرم باش



بند کفش هایــــم را پروانه ای بستــــه ام ..

sara_girl
28-02-2011, 16:18
تو چی کار کردی که روزام همشون بهاریه

بی تو سهم دله من شبهایه بی قراریه

من نمیتونم ازت دل بکنم به سادگی

بزار تا ابد بمونم عاشق همیشگی

تو کجا و من کجا!!! از دیار آسمونی

تو کجا و من کجا!!! قد دنیا مهربونی

زندگیم بدون تو برای من رنگ نداره

تو یه عشق بی نشونی تو کجا و من کجا!!!

داشتنت راه نجات واسه این تنهای یام

من هنوز فکر توام با همه خستگی یام

اگه تو به فکرمی.به فکر عاشق بودنی

یه روزی باز بی خبر دوباره پیش من بیا

تو کجا و من کجا!!!از دیار آسمونی

تو کجا و من کجا!!! قد دنیا مهربونی

زندگیم بدون تو برای من رنگ نداره

تو یه عشق بی نشونی تو کجا و من کجا!!!

F l o w e r
28-02-2011, 19:29
از کـــی خط میگیری؟!

این دست خط تو نیســـــت ..

Gharibane
01-03-2011, 19:08
از کـــی خط میگیری؟!

این دست خط تو نیســـــت ..





روزگار به دستم
لرزشي انداخته است
كه حتي تو
دست خطم را نمي‌شناسي!

mcymc
02-03-2011, 00:50
آرام تر سکوت کن ،

صدای بی تفاوتی هایت آزارم می دهد ...

F l o w e r
02-03-2011, 11:31
نــــــــه ..
تقصیر تو کـــه نیســــــــت
مدل این عینکــــ ‏های جدید طــــوری اســــت

کهـــــ هرگــــــــــز ..
سرخی چشمان تا صبـــح بیدار مانــــده را از پشتش نـــمی‏بینی ..

F l o w e r
02-03-2011, 11:44
____ پــرواز هـــم دیگــــــر رویای این پرنده نبـــــود

______ دانه دانه پرهایش را چیـــــد
__ تا بر این بالـــــش خوابـــــ دیگــــری ببیند ..

Hamid Hamid
02-03-2011, 23:23
سلام دوستان ...
اين شعر رو نميدونم چه عزيزي گفته ... اما هر كسي هست به نظرم راسخترين كلام رو درباره ي معشوق گفته ... خيلي زيباست:

ديگه لبهات نميخونه چرا شعر عاشقونه !؟!‌/ چرا قلبت ديگه توي خونه ي عشق نميمونه؟!!
اون لبهايي كه شفا بود ... مظهر عشق و وفا بود / پيش قلب عاشق من چرا سرد و بي صدا بود ؟!

تو همه بود و نبودم ... تو تموم تار و پودم ... از تو جون ميگيره رويا ...
آرزومه با تو بودن ... از تو و عشق تو خوندن ... با تو تنها توي دنيا ...

من اسيرم به طلسمت ... حرف لبهام شده اسمت ... بيا اين طلسم رو بشكن ... بيا همصدا شو با من

@R3Z
03-03-2011, 11:14
"کاش"قطعه پازلی ست از "اشک" های متصل به هم...

F l o w e r
04-03-2011, 21:03
بـازی ،



درســــت وقتـی تـمـــــام می شود




کـه،



خـــــــودت را



مــی بــــازی ..!

F l o w e r
04-03-2011, 21:39
من چشمهایـــــــم را بستم و تو قایـــــم شدی ..
من هنــــــوز روزها را می شـــمارم
و تــــــو پیدا نمیشوی ..
یا من بازی را بلــد نیستم ! یا تو جــــــا زدی ..!

F l o w e r
04-03-2011, 21:55
کهنه ترین احســـــاس من به تو ... هرچند ...چروکــــیده و سالــــخورده ...اما , خیال مــــــرگ نـــــدارد ....

:((..

F l o w e r
04-03-2011, 22:03
انقــــدر نیا نزدیک..

هی نگـــو توی گوشـــم:

" می روم مــــن ولی مراقب خــــود باش! " :((

تو خودت نـــمیدانی

که دهانــــت چقدر

بوی ســـــیب می دهد امـــروز!

F l o w e r
04-03-2011, 22:32
از کنـــــار زندگی آروم و پاورچین پاورچین می گــــــــذرم ..
سر به هوام ..
از زندگــــــی فقط آسمونشــــو می خوام ..
باقی سهــــم شما ..

F l o w e r
04-03-2011, 22:46
دلـــــم پر از رسیــدن اســـت

تو امـــــــا..

دلواپس افتادنـــم نیستی

به فکــــر سبــدی ..

Hadi King
04-03-2011, 23:49
من بدهکارِ هزار ساله‌ی بارانم،
آيا کسی ليوانِ آبی دستِ من خواهد داد؟

اينجا ماندنِ ما بی‌فايده است،
من فانوس را برمی‌دارم
تو هم کبريت را فراموش نکن!

باران که بيايد
بيد هم دشمنی‌های خود را با اَرّه
فراموش خواهد کرد.

جهان
پيرتر از آن است
که بگويم دوستت می‌دارم،
من اين راز را به گور خواهم برد.

مهم نيست!

از چلچله‌خوانیِ کلاغ وُ
نرگس‌نمايیِ خرزهره ... خسته‌ام،
خسته‌ام از آوازهای ناخوشِ خولی‌ابن‌يزيد
از تقسيم نور
به سياهی، خاکستری، سپيد.

اينجا
وقتی حشرات
راه به رويای سيمرغ و ستاره می‌بَرَند
نگفته پيداست که عنکبوت
چه تاری برای تحملِ پروانه تنيده است.

خسته‌ام
خيلی خسته‌ام

در حيرت‌ام که خداوند
چرا از آفرينشِ پروانه و شبنم پشيمان است،
اما از عقوبتِ آدمی هرگز !

barani700
05-03-2011, 00:28
مثل شانه به سر
برابر من می نشیند
کودکانه به دنبالش می دوم
آب می شود
دویدنم اما
پایانی ندارد

می دوم
سراسر عمر می دوم
و سایش بال هایش ، همیشه پشت سرم
با من است

Ghorbat22
05-03-2011, 11:55
دو خط موازی

در بی نهایتــــــــــــــــ

به هم خواهند رسیـــــد

تا بی نهایتـــــــــــــــــ

با تو خواهــــم آمــــــــد

"شهاب مقربین"

Ghorbat22
05-03-2011, 12:04
نــــــــــور بودی

آمدی به اتاقـــــــم

پرده را کشیدم که ترکــــــــم نکنی

تاریـــــــــکم کردی

"شهاب مقربین"

Ghorbat22
05-03-2011, 12:10
اگــــــــر تو بخواهی

دور می ایســـــتم

چون آخرین چـــــــراغ خیابان

امـــــــــــا روشـــــــــن

"علی شفیعی"

Hadi King
06-03-2011, 00:51
چیزی نگفتی

بعد از این هم نگو

دلم را تکانده ام

آن احساس را ریختم دور...


با این حال وقتی تو نباشی٬

دل من می گیرد ...

sevmak
06-03-2011, 11:03
تمام این سال‌ها که سیگارم تمام می‌شد
با من درد نیل بود و لحن تازی فرار
دم به دم
لا به لای نیمه کاره‌های مدام و
تن بنفش اتفاق از افتادن
دام به دام...
ناگهان غسل واجب می‌شود
وقت ریخت و پاش تمشک
در لفافه‌ام قرمز سرعت می‌گیرد
از حادثه های تو بالا می افتم
با فلفل‌ها تند می‌دوم
و لا به لای تکه‌های اتفاق
از رو نمی‌روم...

گراناز موسوی

sevmak
06-03-2011, 11:12
قاصدکی را فال می گیرم و رها می کنم به ماه:
برگرد جمعه ی روز های بچگی
برگرد با همان پسرک که باد بادک روییده بود از دستش
و من با تمام ده انگشتی که بلد بودم
عاشقش بودم...

sevmak
06-03-2011, 11:29
پرندگان پشت بام را دوست دارم
دانه هايی را که هر روز برايشان ميريزم

در ميان آنها
يک پرنده ی بی معرفت هست
که مي دانم روزی به آسمان خواهد رفت
و بر نمي گردد...
من او را بيشتر دوست دارم...

F l o w e r
06-03-2011, 20:30
تو بگـــو که وقت خوابمان
چه کســـی مداد رنگیش را برداشـــت
و فاصــــــــــــــــــــــ ــــــله ها را
پر رنگـــــــ کرد...؟

F l o w e r
06-03-2011, 21:37
خیلــی ها میگن دوری و دوستـــی،

ولی من میگـــم سختـــه

زنـــده بودن ..

وقتی دوری و نیستــــــــــــــی ..!

dorsa33
07-03-2011, 00:43
کاش همیشه پشت این پنجره باران می بارید
من به اندازه تمام عمر
آفتاب را دیده ام

Consul 141
07-03-2011, 01:06
چه خوش‌خیالی باد!


تو را به بازی گرفته ‌است گیسو هایش ..

Only For You
07-03-2011, 22:06
شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند
عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند
دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند
و بخند که خدا هنوز آن بالا با توست

F l o w e r
07-03-2011, 23:05
من دلـــــم تنگ کسی ســــــت
کــــه به دلتنگـــی من می خنــــدد ..

Hadi King
07-03-2011, 23:57
خوشبختی

در نقوش ته فنجان بود.!!!

طرح های سیاه و در هم

که با اندک بهایی

فالگیر محله به من فروخت.


اگر هست،!!!

چرا من احساسش نمیکنم؟

M A H M O U D
08-03-2011, 00:08
گوشِ فلک را کَر کرده‌ای با سکوت‌هات!
"هایی" بزن،
"هوویی" بگو
بگذار دوباره بچرخد فلک!

Consul 141
08-03-2011, 15:20
شعبده یعنی تو ،

چشم بر نمی دارم و گم می شوی !

saghar goli
08-03-2011, 21:38
مزن خنجر به پهلویم که دردم را نمیگویم
به زیر ضربه های غم نیاید خم به ابرویم
من ان ابر بهارانم که از خاشاک بیزلرم
مرا اینگونه گر خواهی دلت را اشیانم کن
من ان نشکستنی هستم بیا و امتحانم کن

saghar goli
08-03-2011, 21:45
دل به سختی بنهادم پس از ان دل به تو دادم
هرکه از دوست تحمل نکند عهد نپاید

F l o w e r
08-03-2011, 22:41
مگـــــر بین من و تو چقدر فاصلـــــه اســــت
كه هر چه سكــــــــــــــوت میكنم
نمی شنـــــوی ..!

Hadi King
09-03-2011, 14:20
آه از این روزها !

این روزها که می گذرد،

شادم که می گذرد،

و شادتر

که بر نمی گردد...!

شاعر شده ام،

شادیم را میبینی؟

گریه نمی کنم،

آسمان اتاقم بارانی ست!

Only For You
10-03-2011, 05:49
قاصدک هان چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی اما اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی

انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری، نه ز دیّار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کسی
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک
در دل من همه کورند و کرند
دست بر دار از این در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو، دروغ
که فریبی تو، فریب !
قاصدک
هان ... ولی ... آخر ... ای وای
راستی آیا رفتی با باد ؟
با توام آی کجا رفتی ؟ آی !

Only For You
10-03-2011, 05:52
هر که خوبی کرد، زجرش می دهند
هر که زشتی کرد، اجرش می دهند

باستانکاران تبانی کرده اند،
عشق را هم باستانی کرده اند

هرچه انسان ها طلایی تر شدند
عشق ها هم مومیایی تر شدند

اندک اندک عشقبازان کم شدند
نسلی از بیگانگان، آدم شدند

Sahar Girl
10-03-2011, 06:57
سلامی وکلامی بنه تیری ببرد بند زندان تاشودآذاد آن یارم
تمام عاشقان اندرتوسل چون من این کارم
بنه برچله تیری تاکه بگشایدگره از بند دیدارم
گمان دارم که میاید چوطفلی اینچنین زارم
بکش آرش کمانت را بوسوی دشمنش دیگر
بهاری دراست ودررکابش جملگی بیسر ...........
خداداند که که میاید که مردم گشته بارانی
اگر دیدی بگو بااو که مرد از بی سرانجامی
الهی هرکه را درسر بود یک آرزو آخر
مرا گفتی بخوان خواندم اجابت کن مرا دیگر

Sahar Girl
10-03-2011, 06:57
در من بپیچ و شکل همین گردبادها
با من برقص ،ظهر و شب و بامدادها

تنهاترین مسافر این شهر خسته ام
ناباورانه رفته ام آری زِ یادها

سیمرغ وُ بیستون وُ تب تیشه در غزل
هی شعله می کشند درونم نمادها

آه ای خدای معجزه ی شاعرانه ام
خط می زنند بی تو تنم را مدادها!

خوش کرده ام تمام دلم را به عشق تو
زخمی نزن به پیکر این اعتماد ها

لب گریه های منجمدم را نظاره کن
پس کی؟بگو نمی رسی آیا به دادها؟

باید برای آمدن تو دعا کنم
تا لحظه ی اجابت این آن یکادها

با این همه تو دوری وُ آری نمانده است
چیزی به غیر خاطره در ذهن بادها

Sahar Girl
10-03-2011, 06:59
ما دو تن خاموش
بار قهر كهنه‌اي بردوش
باز هم از گوشه‌ي چشمان نمناكت
من درون خاطرات روشنت را، خوب مي‌بينم

باز هم اي خوب من، ياد همان ايام زيبايي
آه مي‌بينم تو هم
افسوس آن لبخند شيرين را،
به دل داري

خوب مي‌دانم تو هم مانند من از قهر بيزاري
باورش سخت است
بعد از آن همه احساس ناب و پاك
من با تو...
و تو با من...
لب فرو بسته به كنجي
قــــهر؟!
آه
بيش از اين، دل را توان بي تو بودن نيست
راست مي‌گويم
مرا با قهر، كاري نيست
اما
اين شروع از كه؟
كلام مهرباني را كه آغازد؟
من يا تو؟
سلام آشتي، با كيست؟
و گام اولين را سوي پيوند دوباره
و لبخند محبت يا نگاه گرم
اول از تو بايد يا كه من؟
پس بيا با هم براي آشتي
يك... دو... سه...
بشماريم
خب... شروع...
يك... دو...
واي صد افسوس
اين سه... بر زبان ما نمي‌آيد
ما دو تن خاموش
بار قهر كهنه اي بر دوش
هردومان مغرور

Sahar Girl
10-03-2011, 07:02
گفتم كه غمئ جز غم فرياد ندارم
گفتئ كه سرت را به روئ سينه گذارم

گفتم كه دگر طاقت هجر تو ندارم
گفتئ كه بشويد غمت از ديده غبارم

گفتم كه نظر كن تو به اين اشگ روانم
گفتئ كه نيايد نم اشگ تو به كارم

گفتم كه من از آتش هجر تو بسوزم
گفتئ كه بجز سوختنت چاره چه دارم

گفتم نگرانم كه شوم خاطره ائ شوم
گفتئ نرود ياد تو گر جان بسپارم

گفتم كه دگر از من درمانده چه خواهئ
گفتئ ثمرئ جز غم و درد تو ندارم

گفتم كه بجز حسرت تو ماحصلئ نيست
گفتئ ببرد محنت تو صبر و قرارم

گفتم كه بده جامئ از آن لعل لبانت
گفتئ نشود قسمت تو بوس و كنارم

گفتم كه دگر سوخته اين دل زفراق
گفتی که بود محنت تو نقش مزارم

گفتم غم منصور كجا مي شود آخر
گفتئ غم تو هم سفر ليل و نهارم

F l o w e r
10-03-2011, 09:42
بازی روز گـــار را می بینـــی ..
تو چشـــم می گذاری
و
مـــن قایــــم می شــــوم
ولـــی تو
یكی دیگــــر را پیــــدا می كنـــی ..

F l o w e r
10-03-2011, 09:57
تنـها راه ِ حبــــــس ِ تـــــو ..

نـفس کشیـــــدن اســـت !

بـیهـوده تـلاش نکن

مجـالِ فـــرار نـداری

خـــــیال بــازدم نخـواهــــم داشـت ..

F l o w e r
10-03-2011, 10:14
بعضی ها به پای هــم پیر می شوند ___ بعضی ها به دســـت هــــم

M3HRD@D
10-03-2011, 21:12
بوسه می‌جویم

از لبانی جذبه و جادو :

بهمن و مرداد از یک سمت

بستنی و قهوه از یک سو.

F l o w e r
11-03-2011, 18:21
امروز دلــــــم دوباره شكست....
از همان جای قبلــــی ...!
كاش می شد آخــــر اسمت نقطـــه گذاشت
تا دیگــــر شروع نشــــوی....

leira
11-03-2011, 19:23
هستند آدمهایی که
می آیند و می روند !
تو نه می آیی
و نه می روی ....

Gharibane
11-03-2011, 20:18
امروز دلــــــم دوباره شكست....
از همان جای قبلــــی ...!
كاش می شد آخــــر اسمت نقطـــه گذاشت
تا دیگــــر شروع نشــــوی....


كاش نقطه‌ي پايان را تو بگذاري
خود نيز ديگر
شروع ديگري را تاب ندارم
آري
تو تمامم كن...

Only For You
12-03-2011, 08:25
صدا نزن مرا ،
برای تو پاسخی باقی نمانده
که حرف ها را همه زدم
بار ها
و تو خواب بودی.
نگاهم نکن دیگر،
برای تو نگاهی باقی نمانده در چشم هایم
که نگاهت کرده ام بار ها
با درد
و تو خواب بودی.
گام هایت را با من بر ندار،
برای تو پرسه ای باقی نمانده
که همه قدم ها را برداشتم دراوج تنهایی
به امید کوچک ترین صدای پایی
و تو خواب بودی.
لمس نکنی مرا،
که دست هایم را بارها به طرفت دراز کردم
با وحشت پیش از سقوط
و تو خواب بودی.
رها کن این توده در هم تنیده اندوهناک را
آسوده بخواب دوباره....

Sahar Girl
12-03-2011, 08:49
یادت باشه که دنیا با تو آغاز می شود

روز با تو و خورشید با تو گرما می گیرد

نسیم با بوی خوش تو جاری می شود

و بهار برای تو خود را می آراید

یادت باشد که شب بی نگاه زلال تو دلش می گیرد

و پرندگان به خاطر تو عاشقانه می خوانند

وقتی نگاه می کنی

چشمی هست که تو را می نگرد

باور کن

نگاه زیبایت و زیبایی نگاه را باور کن

و دنیا را با نگاهت زیبا تر کن

Sahar Girl
12-03-2011, 08:51
يداست هنوز شقايق نشدي
زنداني زندان دقايق نشدي...
وقتي که مرا از دل خود مي راني
يعني که تو هيچوقت عاشق نشدي...
زرد است که لبريز حقايق شده است
تلخ است که با درد موافق شده است...
شاعر نشدي وگر نه مي فهميد يپاييز بهاريست که عاشق شده اس

Consul 141
12-03-2011, 11:35
دنیا جای یادم نمی رود ها ، جای یادم نمی آید هاست

Sahar Girl
12-03-2011, 18:36
باز باران بی ترانه
گریه هایم عاشقانه
می‌خورد بر سقف قلبم
یاد ایام تو داشتن
می‌زند سیلی به صورت
باورت شاید نباشد
مرده است قلبم ز دستت
فکر آنکه با تو بودم
با تو بودم شاد بودم
توی آن دشت نگاهت
گم شدن در خاطراتت ...

Sahar Girl
12-03-2011, 22:17
خداحافظ خداحافظ عزيزم
من برات برگ خوش پائيزم
ميدونم دلت برام تنگ نميشه
اما اين ترانه با توست هميشه
عاشقي حرف آخره
ميدوني خيلي دوستت دارم
توئي تو تمام باورم
اما رفتي من ازت نميگذرم
ميخونم دلم گرفته
اونكه دوستش دارم رفته
از من گذشتي بي تفاوت
اين سرنوشت بود كه بد رقم خورد

Hadi King
13-03-2011, 09:42
سکانس ِ آخر وجودم
بد جور بوی زندگی می دهد
.
.
.
می خواهم بخوابم
صعود نزدیک است
حصاری نیست
دیواری نیست
...
می خواهم
بخوابم
.
.
.
اگر چه
...
ماه با چراغ های خاموش کاری ندارد

Consul 141
13-03-2011, 10:23
نخی سیگار،
پُکی عمیق،
و لب‌خندِ تو روی دیوار.
دود می‌شویم همه با هم امشب!

F l o w e r
13-03-2011, 10:43
اندوهــــــم را در دستمالی می پیچم ، گوشــه ی دلــــم می گذارمش یادگــــاری از تــــو ..

miss_ava7
13-03-2011, 19:08
تو دیر رسیدی ، من گندیدم...

Traceur
14-03-2011, 03:40
رخت دلتنگیــ هــایم را

به بند میکشم

شاید روزی

لایق گریبانت شوند

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Hamid Hamid
14-03-2011, 09:43
عزيز من خوشبختي ... نامه اي نيست كه يك روز نامه رساني زنگ در خانه ات را بزند و آن را به دستان منتظر تو بسپارد !
عزيز من خوشبختي ... ساختن عروسك كوچكي است ... از يك تكه خمير نرم و رنگين شكل پذير ... به همين سادگي!... به خدا به همين سادگي...
اما يادت باشه كه جنس آن خمير بايد از عشق و ايمان باشه نه هيچ چيز ديگه !! به همين سادگي ... به خدا به همين سادگي...

F l o w e r
14-03-2011, 12:30
بی آنكــه بخواهم تمامـــــ شدی.....بی آنكــه بخواهم تمـــــام مـــن شــده بودی

Sahar Girl
15-03-2011, 00:36
خیز تا اهنگ زیبایی کنیم
رو به شبنم راه پیمایی کنیم
وقت سرخ ارغوان چیدن کم است
فرصت بارانه رقصیدن کم است

Hadi King
15-03-2011, 01:50
يه دفعه مثل يه شمع داشتی خاموش ميشدی اگه پروانه نبود تو فراموش ميشدی



آره پروانه شدم که پرام سوخته شه که آتيش دل تو به دلم دوخته شه



که بسوزه پرو بالم که راحت بشه خيالم



دارم از تو می نويسم تو که غم داره چشات اگه دوست داشتی بگو تا بازم بگم برات



اينقدر برات ميگم ، تا خسته شم با عشق تو شکسته شم

:40:

Hadi King
15-03-2011, 10:40
میخوام این عشق قشنگ رو از نگاهت پس بگیرم
نمیخوام مثل پرنده توی این قفس بمیرم
ای نگاه آبی ناز
کاش تو مهربون نبودی
میون این همه آدم
تو یه همزبون نبودی
:45:

barani700
15-03-2011, 10:49
لبخند همه مان مشکوک است مونالیزا
همه مان بارداریم
و نمی دانیم
در دل مان چیست
همه آویزانیم
و چشم به راه خریدارانیم
لبخند همه مان کمی مشکوک است
چه کنیم، خالق مان
داوینچی نبود.

شمس لنگرودی

barani700
15-03-2011, 11:03
با سنگها بگو که چه اندیشه می کنند؟



حتی بدون بال،
کبوتر کبوتر است

F l o w e r
16-03-2011, 10:47
حکایتـــــ من
حکایت‌‌ ماهی تُنگ شکستـــه ایســـت

که روی زمین دل دل می زند ..
و حکایتــــــ تو
حکایت پسرک شیطان تیر کـــــمـان به دستی
که نفس های او را شـــــماره می کند ..

F l o w e r
16-03-2011, 11:00
عجب طعـــم گسی دارد ..





دروغ هایتــــــــ ..





وقتی ..





به خورد گوش هایــــم می رود ..





تمام ذهنـــم را جمـــع می کنـــد .. !!!

Hadi King
16-03-2011, 14:41
کتاب را ببند ...
بیا اینجا روبروی من بنشین

من حرف های زیادی برای گفتن دارم.
چشم هایم را ورق بزن
حرف های ناگفته ام را خودت بخوان ...

Ghorbat22
17-03-2011, 10:12
ســــال ها از پی هم می آیند و می روند

و خاطراتـــــــ کمرنگ و مه آلود می شوند

اما بـــهـــــــــار

تصویر امیــــــد دوباره دیدن تـــــــو را

رنگــــــــ آمیزی می کنــــد

"شیرین امانی"

Ghorbat22
17-03-2011, 10:20
زندگــــــی

چهارشنبه ایستـــــــ

ســــــــــــوری;

از این همه آتش که دامن زندگیم را کمین می کشـــد

عمری بازی ام داده انــــــد

-جرقه های نگــــــاهتــــــــ-

ندانستم که خاکستری میشوم

که بـــــــــاد هم برای بردنم مردد می مانـــــــد

لای درز پنجره ای که هیـــــــچ دستی

راغـــــب نیست

باز ُ بسته اش کنـــــــد


"مینا تمدن"

Ghorbat22
17-03-2011, 10:36
دردم از رانده شدن نیستـــــــ

دردم از اینستــــــــــ :

ســـیب ی که سبب راندنــــم شد

کــــال بود

Ghorbat22
17-03-2011, 10:44
میخــــــواهم طبیعت را تجربـــه کنم

از -نیـــلوفر- شروع می کنــــــــم

به خــــــود می پیچـــــــم

"مینا تمدن"

Maryam j0on
17-03-2011, 14:59
چقدر دیــــــــــــــر آمدی ...

که رنگ چشمـــــــــانت

و طرح قدمهــــــای تو

داشت کم کم از یادم می رفت !

چقــــــــــدر دیر آمدی

که نامه هـــــــــــــایم کبوتر به کبوتر

در مسیر آسمــــان شعر شد

شعرهــــــــــــایم کلاغ به کلاغ

حرف مردم شد ! ...

چقدر دیر آمدی

که صد پیمانه نشاط وحشــــــــــی

در پیاله ی هوشیاری من

یک وعده هم ، مرا دیوانه نکـــــــــرد

چقدر دیر آمدی ... دیر آمدی ... دیر آمدی ....

بودنت را عشق است ..

که لیلی شدن از یادم رفت !

aref16
17-03-2011, 19:37
موجیم و وصل ما، از خود بریدن است
ساحل بهانه‌ای است، رفتن رسیدن است

تا شعله در سریم، پروانه اخگریم
شمعیم و اشک ما، در خود چکیدن است

ما مرغ بی پریم، از فوج دیگریم
پرواز بال ما، در خون تپیدن است

پر می‌کشیم و بال، بر پرده‌ی خیال
اعجاز ذوق ما، در پر کشیدن است

ما هیچ نیستیم، جز سایه‌ای ز خویش
آیین آینه، خود را ندیدن است

گفتی مرا بخوان، خواندیم و خامشی
پاسخ همین تو را، تنها شنیدن است

بی درد و بی غم است، چیدن رسیده را
خامیم و درد ما، از کال چیدن است

aref16
17-03-2011, 21:18
از ماجرای عشقت
روسفید بیرون آمدند
موهایم…‏




[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Maryam j0on
17-03-2011, 22:16
استکان های خالی را که
نگاه می کنم
گلویم
به خاطر چایی هایی که با تو نخورده ام
چقدر می سوزد ......

F l o w e r
17-03-2011, 23:38
درمـــان نـــــدارد ..

نـــزن !

درد دارد

دادِ نگاهـــت ..

F l o w e r
18-03-2011, 16:48
کاش از جاذبـــه ی چشمهایتـــــ نیفتـــد
سیب کوچک دلــــم