PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : شعر گمنام



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 [22] 23 24 25 26

||-|_O7(/(/
25-08-2010, 22:57
تویی اون ابر بهارون

اگه نم نم نباری

خودم میبارم گریون

||-|_O7(/(/
25-08-2010, 23:03
قطار احساساتم آرام آرام ریل می کشد ...

از اینجا ...

تا بی نهایت ...

تا در کنار تو بودن ...

تا محمود آباد ...

می دانی ...

خسته ام ...

از این شهرزدگی های پی در پی ...

و از این بوق مرگ هایی که در گوشم می پیچد ...

دلم آرامش می خواهد ...

آرامش در کنار تو بودن ...

رها می کنم هستیم را ...

و پر می کشم به سویت ...

آنجا که گم می شوم ...

در طراوت علف و گوسفند و یونجه ...

آنجا که می فهمم زندگی چیست ...

و تو می فهمی ...

و الاغ می فهمد ...

آنجا که ...

"الاغی یونجه را می فهمد " ...

||-|_O7(/(/
25-08-2010, 23:16
ببخشید تو این تاپیک میشه شعر از شعرای افغانستان هم گذاشت ؟

چند تا شعر دارم به زبان کاملا فارسی از شعرای گمنام افغانستان

بسیار هم پرسوز و گداز و زیبا هستند :ایکس

||-|_O7(/(/
26-08-2010, 07:26
"آوای من "

آوایی ندارم ...
بغض کلمات در گلویم می شکند
و من گنگ بی تو بودن
و من محو با تو بودن

آوایی ندارم ...
از آن روز که دیدمت
در میانه راه
همان کوچه همیشگی
همان غربت عصرهای پاییز
چترت بر دوش
و باران پی در پی

همان روز آوایم شکست ...

آوایی ندارم ...
از آن روز که دیدمت

آوایی ندارم ...
از آن روز تا ابد
برایم مهم نیست
"اگر تو تمام آوای زندگیم باشی "

||-|_O7(/(/
26-08-2010, 16:23
چه بیهوده آمدم ...

بی حجت ...

بی دلیل ...

تا جست و جویت کنم ..

در شهر یاقوت های سرخ

رفتی ...

اما بدان ...

تنها یاقوت سرخ زندگیم بودی.....

Ali_Moradi
26-08-2010, 20:03
ببخشید تو این تاپیک میشه شعر از شعرای افغانستان هم گذاشت ؟

چند تا شعر دارم به زبان کاملا فارسی از شعرای گمنام افغانستان

بسیار هم پرسوز و گداز و زیبا هستند :ایکس

من خیلی مشتاقم :دی

منم شعر از شاعرای گم نام افغانستانی زیاد دارم.

||-|_O7(/(/
26-08-2010, 20:23
من خیلی مشتاقم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif

منم شعر از شاعرای گم نام افغانستانی زیاد دارم.

پس شما شروع کنید منم در ادامه می ذارم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

B L A S T E R
26-08-2010, 21:29
منم شعر افغای خیلی دوست دارم !

نحوه به کار بردن کلمات و ارایه های زیبا . . .

مرسی آقا / خانوم ||-|_O7(/(/

||-|_O7(/(/
26-08-2010, 21:34
ممنون از استقبالتون دوست عزیز [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اجازه بدین این دوستمون اشعارشونو بگذارن اگر نذاشتن من خودم شروع می کنم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

چه یوزر زیبایی هم دارین [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

امیدوارم احساستون به لطافت یوزرتون بدرخشد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

||-|_O7(/(/
26-08-2010, 22:13
روزها می گذرند

پی در پی بی تو

و من در انتظار تو

پشت آن پنجره همیشگی

چشمانم را می بندم

و میشمارم

3 ... 2 ... 1

چه دیر می گذرد

لحظه های بی تو بودن

من در جا می زنم

با هر شمارش

پشت درب بسته اتاقم

و تو در جا می زنی

با هر شمارش

پشت درب پادگان

کاش در کنارت می بودم

تا اینچنین

غربت روزگار

دستانت را از من نمی گرفت

پشت آن پنجره همیشگی

چشمانم را می بندم

دو سال شمردن لحظه ها

3 .. 2.. 1

پس کی تمام می شود ؟! ...

شاهزاده خانوم
26-08-2010, 23:36
نازنين!

آيا تو به من قول مي دهي

که من ديگر از روي سادگي

اشتباه نکنم؟!!...

Rainy eye
27-08-2010, 15:51
تمام می شوند
ای ابرها تمام می شوند...!!
حتی اگر با هزاران تن باران
نشتسته باشند در چشم هایم...

Ghorbat22
27-08-2010, 17:12
دوست عزیز ||-|_O7(/(/

اگه می خواین شعر شاعران افغانستانی رو قرار بدین فک کنم بهتر باشه تاپیک جداگانه ای ایجاد کنید تا نظم بیشتری ایجاد بشه .

با تشکر

:11:

||-|_O7(/(/
28-08-2010, 07:41
ممنون Ghorbat22 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) عزیز [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

فقط من چون کاربر جدیدم با نحوه ایجاد تاپیک آشنایی ندارم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

میشه لطفا یک تاپیک بزنید همینجا آموزش بدید بهم ؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ممنون [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

خدانگهدار [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

||-|_O7(/(/
28-08-2010, 12:56
و از همین سرزمین زیبا ...

که ملکه اش دختریست شاد و بازیگوش ...

و گوشه گوشه اش میتوان رزی را به نظاره نشست ...

شما را تا دیداری دیگر به خدای مهربون میسپارم ...

این سروده پسرکی کبریت فروش ...

با لباس های مندرس ...

و چهره ای نازیباست ...

که قلبش مملو شده ...

از عشقی پاک ...

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

||-|_O7(/(/
28-08-2010, 15:49
توپ فوتبالی برای چشمانم ...

کاش گلر عشقت بودم ...

تا کله ات را محکم در دستانم بگیرم ...

کاش مدافع اخر عشقت بودم ...

با دو پایم به سمتت هجوم می آوردم ...

کاش این صحنه در 10 قدم بود ...

تا داور زندگیمان پنالتی بگیرد ...

و من و تو برای همیشه تک به تک شویم ...

کاش دعوا میشد در زمین ...

و همه اخراج میشدند . . .

و من میماندم و تو ...

تک و تنها ...

در مستطیل سبز ...

کاش میشد با من تک به تک شوی ...

در محوطه جریمه ...

وقتی که همه مدافعان زندگیم مرا تنها گذاشته اند ...

تا من از چهارچوب عشقمان بیرون بیایم ...

و پاهایت را بگیرم ...

با دستکش احساس ...

برعکس . . .

کاش هرگز با تو تک به تک نشوم ...
چون ...

دوست ندارم...

دوست ندارم که ...

دروازه ی عشقم از وجود عاشقی چون تو خالی بماند ...

ای دروازه بان عشقم ...

از عشقمان مراقبت کن . . .

تو بیا تک به تکم ...

من درون دروازه ...

گوشه می پلکم ...

باشد من میایم ...

چه غلطی کردم . . .

پشت دستم را داغ خواهم کرد ...

دیگر همچین غلطی نکنم ...

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Ali_Moradi
28-08-2010, 19:54
دوست عزیز ||-|_O7(/(/

اگه می خواین شعر شاعران افغانستانی رو قرار بدین فک کنم بهتر باشه تاپیک جداگانه ای ایجاد کنید تا نظم بیشتری ایجاد بشه .

با تشکر

:11:

البته ، فکر خوبی هست....

من اینجا تاپیک رو ایجاد کردم:
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

Ghorbat22
29-08-2010, 16:57
چشم های درخشان پر خواهش ات را می بویم
و دست هایت را
- پرنده های پریده رنگ در پائیز -
تو نیز می دانی
می دانی هراسی در عاشقانه هاست
زیرا همیشه چیزی هست که بر وفق مراد نیست

سیروس شاملو

Ghorbat22
29-08-2010, 17:07
بیا تمام پاییز را قدم بزنیم

خدا

توی پاییز تو را

از شاخه قلبش

به زمین خیس دل من

بخشید .

Leyth
30-08-2010, 16:51
پرسهء سیمرغ‌ها، بر فراز آشیان
می نوازد گونه‌هامان
زوزهء یک گرگ تنها
برفراز تپه‌ای دور
شادی یک ماده سگ از برای توله‌هایش
غرغر یک پیرمرد خسته از
رفتن به روی پله‌ها
سایهء سروی بلند بالا
پشت یک قاب تهی
خطی سیاه
در کنج آن قابی که سال‌هاست
بر صفحهء روزگار آویختست.

Amir..H
01-09-2010, 02:56
همه روز روزه بودن،همه شب نماز كردن
همه ساله حج نمودن سفر حجاز كردن
زمدينه تا به كعبه سر وپا برهنه رفتن
دو لب از براي كسب به وظيفه باز كردن
بمساجد ومعابدهمه اعتكاف جستن
زملاهي مناهي همه احتراز كردن
شب جمعه ها نخفتن به خداي راز گفتن
زوجود بي نيازش طلب نياز كردن

به خدا كه هيچكس را ثمر آنقدر نباشد

كه به روي نااميدي در بسته باز كردن

Eshghe_door
01-09-2010, 18:41
من


اگر خدا بودم


همیشه از پشت پنجره ی اتاق تو


سرک میکشیدم!

Ghorbat22
01-09-2010, 20:33
آه ؛ اگر بشکند این دیوار شیشه ای!
با این که رفته ای
با این که برای ابد رفته ای
هنوز هوای تو دارم.
تا دیدار تو
یک شیشه فاصله است و من
مثل ماهی
میان تنگ
و تنگ
میان دریا
آه ؛ اگر بشکند این دیوار شیشه ای!




" رضا کاظمی "

Eshghe_door
02-09-2010, 13:18
تو


زندگی میکنی


پیر میشوی


تمام میشوی


من


عاشقت میمانم


عاشقت میمانم


عاشقت میمانم


!!!

Eshghe_door
03-09-2010, 13:58
من اگر آنقدر که به یاد تو هستم
به یاد خدا بودم
آن دنیا نیمی از بهشت به نام من بود!!!

Rainy eye
03-09-2010, 14:22
من نمیدانم
کدام نگاه،
کدام جاده
کدامحرف
کدام صدا
کدام رفتار
کدام نبودن
کدام خواستن
کدام بودن
کدام واژه
کدام نخواستن
کدام دوستت دارم
کدام...!!
تورا ازمن گرفت
ولی...
میدانم،
دلم تا همیشه در وسط ترین
نقطه ی زندگیت جا مانده است!!
جایی بین خواستن و نخواستن
جایی بین بودن و نبودن
جایی بین رفتن و نرفتن
جایی بین...این نقطه های خالی!!!
جامانده ام...

Eshghe_door
03-09-2010, 15:17
دست ها


گاهی طوری رفتار میکنند که انگار عضو جدایی از بدن آدم هستند! ...


دست ها عاشق میشوند ...


دیوانه میشوند ...


دلتنگ میشوند ...


دست ها حتی گاهی از غصه میمیرند!!

Ghorbat22
03-09-2010, 16:52
قهوه ات را تا نصفه خوردی

سرنوشت من ته فنجان ناتمام ماند

راه را نصفه آمدم

دل را نیمه باختم

saeeddz
03-09-2010, 16:57
همه چی دروغه
حتی دروغه این دروغ

ADRIEN
03-09-2010, 17:03
عشق را ول نكنيد
لب جاده تنهايي هستم من ،دستهايم در جيب ، صورتم در باد است :
اي باد سلامم به سهراب رسان و بگو :
عشق را ول نكنيد
روي زيبا دو برابر شدنش آسان است
عشق آن گمشده دوران است
كه اگر پيدا شد ، دوبرابر ، چه كم مقدار است !!!!!!
نا چيز است !!!
----
By Me

Eshghe_door
03-09-2010, 23:22
فکر کردن به من عادتِ تو بودترک عادت کردی و به همه ثابت کردی
ترکِ عادت موجبِ مرض نیست!!

Ghorbat22
05-09-2010, 11:40
شبیه کسی که از یک آدرس

تنها پلاکش را می داند

در ازدحام آدم ها و خیابان ها

دنبال دست هایت می گردم



وبلاگ خنده های صورتی

Ghorbat22
05-09-2010, 11:51
گذر از عشق نا ممکن است
چه عشق ها که تا پای جان از یاد نرفتند
عشق حقیقت ِ ناممکن ِ این روزهاست
آن را بشناس تا
کسی به نام عشق
چپاول نکند احساست را

Rainy eye
05-09-2010, 11:56
مرا صدا کن...
تا در قعر تاریکی نمانم،
از نور بسرایم!!
اگر صدای تو را بشنوم...
اگر نام مرا به زبان بیاوری،
نیلوفرانه به سوی تو قد می کشم!
مرا صداکن...
تا در کویر نمانم
با صدای روشن تو چون غنچه بشکفم...

majid.khaledi
06-09-2010, 22:22
امروز، همان فرداییست که دیروز نگرانش بودیم...
زندگی کوتاه تر از آن است که به خصومت بگذرد
و قلب ها گرامی تر از آنند که بشکنند...
دستت را به من بده تا دوست باشیم.
فردا طلوع خواهد کرد حتی اگر نباشیم.
در بستر روز، آنچه که به دست می آید، با خنده پایدار نمی ماند
و آنچه که از دست می رود، با اشک جبران نمیشود !

Eshghe_door
09-09-2010, 23:30
میخواهم این راهی که من و تو آمده ایم را
از ابتدا ویران کنم
تا هیچ کس به اینجایی که ما رسیده ایم نرسد!

alidata2010
09-09-2010, 23:38
پس
ملائک از اتومبيل ها پياده شدند
و بوي پيراهني بي جيب
بر سينه ي مناره قد کشيد
اتفاق
توان ايستادن نداشت
که خدا
در دورترين نقطه جهان
پنهان شده بود.

Eshghe_door
10-09-2010, 12:23
برگرد و تمام دنیا را غافلگیر کن
من حتی با خدا هم شرط بسته ام!

Eshghe_door
10-09-2010, 15:39
دل آوارۀ من
چون پرنده ای می خواند
چشمانت ...
بوی آشیانه می دهد !

Eshghe_door
10-09-2010, 19:28
خوش به حالآیینه ی
اتاق
تو!

Ar@m
10-09-2010, 21:08
حماقت محض است
توهين به شعور من و توست
به لحظه هايي كه بودند
هرچند ديگر هرگز نخواهند بود
و من
با نبودنت زندگي خواهم كرد
سالها و سالها
تا مرگ
و پس از مرگ
و نميخرم پستي شاد زيستن را
به قيمت حقير از ياد بردنت
به ارزاني ذلت فراموشي!

M3lody
10-09-2010, 21:14
آنقدر باورت دارم

که وقتی می گویی باران ...

خیس می شوم!!!

Eshghe_door
10-09-2010, 23:25
شکستن مگر چه چیز عجیبی ست؟
شکستن یک فعل است فقط!
که در تمام درد های دنیا ضرب میشود!

Ghorbat22
11-09-2010, 16:50
قلبم لرزه خیز ترین
شهر دنیا می شود
وقتی که چشمانت
را بر آن می اندازی...

Ghorbat22
11-09-2010, 17:04
می آیی

ساعت زنگ می زند

می روی

دلم…

alidata2010
12-09-2010, 00:00
حسرت
مستي و ديوانگي آسان ندادندي به كس
هستيش را سوختند و عقل بردند از كفش(kafash)
جام مي از كف نهاد و پر كشيد از اين ديار
رفت آنجا كس نمي پرسد از او كو دين و عقل
بگذر از اين حال كاين هم بگذرد
برگشا بند قبا تا روح بتوان (betvan) پر كشد
از ديار خوبرويان آه ماند و حسرتي
حافظا فرياد كو آن خوبرويان حرم
چشم بگشا و ببين آمد خزان عمر تو
هان نشسته برف و سرما و بر دل و بر قلب تو
رفت و با خود برد مهر از دل برون اما كجا ؟
مهر نه دل برد با خود بي خبر تا ناكجا

Consul 141
12-09-2010, 18:17
سیب کدام است ؟
بهشت کجاست ؟!
من آواره ی نگاه تو شدم ...!

One Mania
13-09-2010, 11:53
معلق شدم در هوا
می دانستم روزی مرتاض می شوم
ممنونم چوبه دار

Ghorbat22
15-09-2010, 14:26
آســمان نیــستم
کــه هــر پـــرنده
سـهمی از مــن
باشد
مــن
آن پــرنده ام
که ســهم آسمانش را
از چــشمان "تــو "
میخواهد.

water_lily_2012
15-09-2010, 16:13
آفتابی
در دلم می درخشد
و آهنه آتاب عشق را
حاشيه می زنم
از آن سوی مرگ باز می گردم
با سبدی از خوابهای سيب آلود
آمده ام به آنارِ نهرِ لحظه های آبی رنگ
تا بشويم اين
سيب های خواب آلود
عبور می آنم
از دالان های پوشيده به برگ
بس نكته ها برای گفتن و
لب خاموش
درختان خيس پائيزی
عريان اند
هوای عصر طراوتی يافته از باران
غمی نيست
تا نگاه تو هست
ای بهارٍ در راه!
من خرسندم
به اندوه عشق
ای هم سايه نسيم!
تو دور می شوی
دور
می مانی اما
هميشه در حضور
« هر خلوتی آآنده از توست »

B a r a n
19-09-2010, 10:51
سفر نیستم
از من بازگردی
خانه‌ام؛

به من بازگرد!

B a r a n
19-09-2010, 10:51
گزارش سازمان هواشناسی،
هرچه می‌خواهد باشد.
پس از تو
هوا
پس است!

B a r a n
19-09-2010, 10:52
هنوز دروغهایت را در گنجه دارم

گاهی

باورشان میکنم و باز

عاشقت می شوم ...

Eshghe_door
20-09-2010, 12:57
ببین ...
با من چه کردی
آن قدر ...
زدم به سیم آخر
که پاره شد !

Ghorbat22
22-09-2010, 21:14
اگِه یه روزی ... !
ِبری و ....
ِبری و .....
ِبری و ....
ِبری ! به خونَت نَرسی ،
تازه می فَهمی کلاغ ِ تو قِصِّه ها چی کِشیده !!!

Ghorbat22
22-09-2010, 21:58
تو و ضمیرت

دیگر به کارم نمی آیی

به دنبال سوم شخص ناشناسم

leira
23-09-2010, 20:04
درخت باشی و
برگ های اندوهت
انبوه؛
برگ برگ که می ریزد
عاشق پاییز می شوی

Ghorbat22
25-09-2010, 19:54
بدبختی ای ست ها!
قورتش بدهم
باطل می کند روزه ام را
بغض!
بالا بیاورم
باطل می کند روزه ام را
دلتنگی!

Ghorbat22
25-09-2010, 20:08
جاذبه چیز خوبی ست
اگر جاذبه نبود
من اینهمه زمین نمی خوردم !

Consul 141
26-09-2010, 04:46
می خوانمت
دهانم تلخ می شود
از دل چگونه برانمت ؟
خاری و . . .
ریشه در خونم داری

Amir..H
26-09-2010, 15:02
روزگاریست همه عرض بدن میخواهند
همه از دوست فقط چشم و دهن میخواهند
دیو هستند ولی مثل پری می‌پوشند
گرگ‌هایی كه لباس پدری می‌پوشند
آنچه دیدند به مقیاس نظر می‌سنجند
عشق‌ را همه با دور كمر می‌سنجند
خب طبیعی ست كه یك روزه به پایان برسد
عشق‌هایی كه سر پیچ خیابان برسد

M A H M O U D
26-09-2010, 23:43
روزگاری مردم دنیا دلشان درد نداشت

هر کسی غصه اینکه چه می کرد نداشت

چشم سادگی از لطف زمین می جوشید

خودمانیم زمین این همه نامرد نداشت !

Переклад не
01-10-2010, 18:20
اي باغبان دررا مبند
من مرد گلچين نيستم


مينشينم گوشه اي ،
گل را تماشا ميكنم

attractive_girl
03-10-2010, 20:06
مثل ساقه‌ی گیاهی ترد


گره‌ام بزنید به چوبی ، چیزی


ترسیده‌ام ...


مدام باد می‌آید

Ghorbat22
11-10-2010, 21:00
بگذار
عزیز
بگذار ساده لوحی آفتابگردان ها را
زار بگریم...
با اشک های یخ زده
چشم های خاموش،
ببین
چه آسان
به شعله ی ناچیز کبریت های خرد
چهره می گردانند
بگذار بگریم، عزیز

Ghorbat22
18-10-2010, 11:58
زیر پــتو
پا را جمع میکنم توی دلم
یک ورق دلتنگی زیر سرم
یک نفس تنهایی هم قفسم
بخار میشود شب طولانی
راستی در علوم خوانده بودیم
چه بود بعد تبخیر ؟
میـعان؟
شاید میعان است
"این صـبح تنهایی "

_رضوانه سوری_

ilta
18-10-2010, 21:10
كيست ؟
كجاست ؟
اي آسمان بزرگ
در زير بال های خسته ام
چقدر كوچك بودي تو ...

ilta
18-10-2010, 21:49
گمان می کردم وقتی نباشم دلت می گیرد
1 روز
1 ماه
1 سال
از رفتنم می گذرد
اما ...
چه خیال بیهوده ای
وقتی دلت با دیگریست


خودم


واقعا زیبا گفتید ...:11:


من گمان میکردم رفتنت ممکن نیست
رفتنت ممکن شد باورش ممکن نیست ...

Ghorbat22
19-10-2010, 21:59
از بهــــار چه بنویسم

بهار در چشمان توست

وقتی غرق رویـــایی


_علیرضا بخشعلی_

Amir..H
20-10-2010, 00:02
من یار ندارم، حسرت‌كش ِ یار دگرانم



یك ذهن ِ پُر از دود

یك سینه پُر از داد



آن است زمینم، این است زمانم

آن یك همه در باد، وین یك همه در یاد



باشد كه دراین شیره تریاك،

باشد كه از این سوزن ِ جان‌سوز ِ دهان‌سوز ِ شَرَرناك!

- باشد كه از این نشئگی گرم و از این وَهْم ِ پُف‌آلود -

از یاد برم

شاد شوم

دور شوم، دور شوم... دور

زین مردم انسان‌صفت ِ پاک!!!، زین خانه غمناك



در وَهْم فرورفته و بر دود نشینم

بر دود نشسته

در وَهْم گسسته



هی زار بگریم.



از این همه سوراخ كه بر دست نشسته

از این همه سوزن كه به بازوم شكسته

این «من»

هه! كو «من»؟!



از یار، این یار،

این همدم و همراز

این ساعد ِ بسته

این رَگ

این سوزن ِ خونین

این مستی افیون

هی زار بگریم كه خدایا:

بی سایه ترین مرد جهانم.

Amir..H
20-10-2010, 00:26
ای کاش می دانستم چیست؟
آنچه از چشم تو
تا عمقِ وجودم جاریست

Hate Of Love
20-10-2010, 14:34
من، پيش از تو"دل" نداشتم!
حال كه آن را به من هديه داده اي...
مي تواني هر چقدر كه مي خواهي بشكني و دوباره از نو بسازي!!!

Last Night
20-10-2010, 22:53
شادم که نگار نازنینی دارم
در غیبت او حال حزینی دارم
آمد به سراغ من دوباره آن گل
چون شکر کنم که یاسمینی دارم///

Alice in Wonderlan
21-10-2010, 10:17
تموم خاطراتت یادم میاد
یاد اون روز که دلت میگفت منو میخواد
اگه تو نمونی پیشم دیونه میشم
آخه من چی کار کنم تو بمونی پیشم
فکر تو یه لحظه از سرم نمیره
من میگم میمونی اما دل میگه میره
نزار تا قصه مون این جوری تموم بشه
میدونم تو میری مهرم حروم میشه
بگو حرفت چیه ؛ آخه دردت چیه
تازه اول راهیم ، خداحافظی چیه
می دونستم میری و تنهام میزاری
تو که از حال دلم خبر نداری
می دونستم آخرش این جوری میشه
یکی مون تنها میمونه واسه همیشه

Alice in Wonderlan
21-10-2010, 10:42
شب و من
شراب و نگاه ستارگان
آیا
تا سپیده با هم میمانیم؟...

attractive_girl
22-10-2010, 01:49
هی ..../!

پاییـــــــــز ..../!

ابرهایت را زودتر بفرست

شستن این گرد غم

از دل من

چند پاییز

باران میخواهد

Amir..H
22-10-2010, 03:48
به چه می خندی !؟ به چه چیز!؟
به شکست دل من یا به پیروزی خویش !؟
به چه می خندی...!؟ به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد!؟ یا به افسونگریه چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد...!؟
به چه می خندی !؟
به دل ساده ی من می خندی که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست !؟
یا به جفایت که مرا زیر غرورت له کرد !؟
به چه می خندی !؟
به هم آغوشی من با غم ها یا به ........ خنده داراست.....بخند !!

Eshghe_door
22-10-2010, 10:36
ترافیک



بهترین پدیده ی بشری است



وقتی که کنارم



در تاکسی نشسته ای





و تاکسی ران



گویی فرشته ای است



وقتی که آرام می راند





عابری پیر



که با عصا



آهسته



از عرض خیابان می گذرد



چه متین راه می رود



امروز





و رنگ قرمز چراغ راهنما



در نظرم



چه زیباست!





"تمام راه ها، به مقصد، بسته است"



این را



رادیو می گوید



و چه صدای خوشی دارد



گوینده

ilta
22-10-2010, 11:08
نیا باران زمین جای قشنگی نیست...
من از جنس زمینم خوب میدانم که گل در عقد زنبور است و اما یک طرف سودای بلبل
یک طرف خال لب پروانه را هم دوست میدارد...
من از جنس زمینم خوب میدانم که اینجا جمعه بازار است...
و دیدم شعر حافظ را به فال کولیان اندازه میگیرند...
نیا باران زمین جای قشنگی نیست...

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

zhoovaan
22-10-2010, 11:10
.
بعد از تو
حباب های چسبیده بر تنگ آب
راه لب هایت را گم کرد
تمام آینه ها تهی شدند و
جهان شکل نقاشی های کودکی ام شد
سیاه و سفید
دیگرهیچ رنگی نیمرخ تو را به خاطر نمی آورد
الا رنگ عجیب چشمانم
که عمود بر خوابت
شانه هایت را می تکاند
تا مبادا دیر شود
که
دیر شده بود
.
ن.مسعودی

narmine
22-10-2010, 23:21
نه، فواره­ي زيبا!
تو نمي­تواني به پرندگان دست سايي
تو اسير و رهايي
پاي در گل و آزاد
محبوبه­هاي تو
پشه­گان كورند
كه از سر اتفاق
بر گل­ها خواب مي­روند

zhoovaan
23-10-2010, 00:03
از تو سخن از به آرامی
از تو سخن از به تو گفتن
از تو سخن از به آزادی
وقتی سخن از تو می گویم
از عاشق از عارفانه می گویم
از دوستت دارم
از خواهم داشت
از فكر عبور در به تنهایی
من با گذر از دل تو می كردم
من با سفر سیاه چشم تو زیباست
خواهم زیست
من با به تمنای تو خواهم ماند
من با سخن از تو
خواهم خواند
ما خاطره از شبانه می گیریم
ما خاطره از گریختن در یاد
از لذت ارمغان در پنهان
ما خاطره ایم از به نجواها
من دوست دارم از تو بگویم را
ای جلوه ی از به آرامی
من دوست دارم از تو شنیدن را
تو لذت نادر شنیدن باش
تو از به شباهت از به زیبایی
بر دیده تشنه ام تو دیدن باش

رویایی

Maryam j0on
23-10-2010, 16:46
نگاه تو تلخ
اشک های من شور
یادت شیرین
زندگی "با مزه" ای دارم ......

Alice in Wonderlan
23-10-2010, 17:38
هيچ كس دفترچه ی عمر ِ مرا امضا نكرد.
هيچ دستي دستِ تنهايي مرا پيدا نكرد

آنقدر درحجم ِ سنگينِ سكوتم مُرده ام.
که سنگ حتّي اين سكوتِ سرد را معنا نكرد.

موج ِ دريا پشتِ درهاي دلم در انتظار.
اين كوير ِ خسته را ابر ِ كسي دريا نكرد .

بس غزل ها گفتم و بس راه ها رفتم ولي...
شعر حتي راز ِ چشمانِ تو را افشا نكرد.

ذره ذره آب شد برفِ سكوتِ سردِ تو.
رودها يه خلوتت باغِ مرا زيبا نكرد ... !

Alice in Wonderlan
23-10-2010, 17:40
ک شاخه گل ، یک شعر ، یک لیوان چایی
آنقدر اینجا می نشینم تا بیایی
از بس که بعد از ظهرها فکر تو بودم
حالا شدم یک مرد مالیخولیایی
بعد از تو خیلی زندگی خاکستری شد
رنگ روپوش بچه های ابتدایی
یک روز من را می کشی با چشمهایت
دنیا پر است از این رمان های جنایی
ای کاش می شد آخرش مال تو بودم
مثل تمام فیلمهای سینمایی
امسال هم تجدید چشمان تو هستم
می بینمت در امتحانات نهایی
می بینمت؟...اما نه! مدتهاست مانده است
یک شاخه گل ... یک شعر... یک لیوان چایی .

ilta
23-10-2010, 18:11
گفته بودي دلتنگي هايم را با قاصدك ها قسمت كنم تا به گوش تو برسانند...

مي گفتي آنها گوش شنوا دارند...غم هايت را در گوششان زمزمه كن و به باد بسپار...

من اكنون صاحب دشتي قاصدكم...!

اما مگر نمي دانستي قاصدك هاي خيس از اشك مي ميرند ...
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Alice in Wonderlan
23-10-2010, 23:18
از پل ها به مرگ مى گذرم
در اين روزهاى سگى
از خيابان ها
و از اين همه ميدان به مرگ مى رسم

مسافركش هاى محله ديگر نام من مى شناسند
مى دانند كه هر روز از چه اين جا مى آيم
اين نيز داشته باشيد:
مسافرهاى اين گذرهمه اين گونه مى گذرند

باز بى نتيجه و با نانى در بغل
من با تو مى نشينم
من با تو واژه هاى هم سياه مى كنيم
از اين روزهاى سگى به مرگ مى رسيم
و اسمش مثلا" زندگى مى گذاريم

در اين روزهاى سگى
كاش گرگى از دور مى آمد
كاش با من سگى به مرگ مى رسيد

Maryam j0on
24-10-2010, 15:22
لبخند بزن
بدون انتظار پاسخی از دنیا
و
بدان كه روزی دنیا آنقدر شرمنده می شود كه به جای پاسخ لبخندت ،
با تمام سازهایت می رقصد !

Hate Of Love
24-10-2010, 19:19
سالهاست دنیا را
با تمام جاذبه هایش
پشت درب این خانه منتظر گذاشته ام
وقتی بیرون میروم
خودم را نمیبرم
وقتی برمیگردم
خاطره ی جدیدی به خانه نمی آورم
ساکتم
و تنها صدایی که از دیوار در می آید
تیک تاکِ ساعت است
برو و باور کن
تنهایی هیچ وقت برای دو نفر جا ندارد..

narmine
24-10-2010, 20:01
.
گفتی برو، گفتم به چشم این بود کلام آخرین
گفتی خدا حافظ تو، گفتم همین؟، گفتی همین

گریه نکردم پیش تو با این که پر پر می زدم
با خون دل از پیش تو رفتم و باز نیومدم

بازی عشق تو رو جانانه باختم
مثل بازنده خوب مردانه باختم

همه ثروت من تحفه درویش
نفسم بود که به تو شاهانه باختم

لبخند آخرین من دروغ معصومانه بود
برای پنهان کردن داغ دل ویرانه بود

من مات مات از بازی شطرنج عشق می آمدم
شاه مهره دل رفته بود، من لاف بردن می زدم

قلعه دل، اسب غرور، لشکر تار و مار عشق
دادم به ناز رخ تو، این همه یادگار عشق

گفتم ببر هر چی که هست، رقیب درد چیره دست
گفتی تو مغروری هنوز، با فتح این همه شکست

بازی عشق تو رو جانانه باختم
مثل بازنده خوب مردانه باختم

همه ثروت من تحفه درویش
نفسم بود که به تو شاهانه باختم

لبخند آخرین من دروغ معصومانه بود
برای پنهان کردن داغ دل ویرانه بود

من مات مات از بازی شطرنج عشق می آمدم
شاه مهره دل رفته بود، من لاف بردن می زدم

ilta
24-10-2010, 21:29
بادبادک با باد
تا فراسوی زمین
خبر شادی ما را می برد
سنگ هر کودک بر پهنه رود
لک لکی بود که لی لی می کرد
دامن پیرهن هر کودک
پر لک و پیس ز رنگ شاتوت
عصر هنگام که از مدرسه بر می گشتیم
و اندر آن کوچه تنگ
چه هیاهوی غریبی برپا می شد
نی سواران همه آماده جنگ
سر من گر چه به سنگ پسر همسایه
غرق خون گشت
ولی در دل من دلگیری
یک نفس راه نداشت
گاه ترنا بازی
گرچه چوب و فلکی بود , اما
دیو کین در دل کس راه نداشت
آرزوهایی بود
که به اندازه یک شیر و شکر شیرین بود
شادمانی همچون
نور خورشید به قلب همه خوش می تابید
شب که می شد
گوش ما منتظر قصه خاتون می ماند
قصه یوسف و شاه مصری
قصه زرد پری , سرخ پری
قصه دختر شاه پریان
سند باد بحری ما را می برد
بسوی چین , ماچین
تا فراسوی زمین
ناز خاتون می گفت
دیده را بربندیم
تا مبادا که در آن خواب بیاید , اما
ناگهان چشم گشودیم دریغ
کودکی را دیدیم
که به همراه صفا همچو عقاب
پر کشان رفت بر این اوج فلک
آسمان زیر پر خویش کشاند
و بجز خاطره ای مبهم از آن
هیچ نماند ...



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



چین به پیشانی و غم بر دل ماراه نداشت...

zhoovaan
24-10-2010, 21:43
قناعت وار
تکیده بود
باریک وبلند
چون پیامی دشوار
در لغتی
با چشمانی
از سئوال و
عسل
و رخساری بر تافته
از حقیقت و
باد.
مردی با گردش ِ آب
مردی مختصر
که خلاصه خود بود.

خرخاکی ها در جنازه ات به سو‏‎‍ء ظن می نگرد.
***
پیش از آن که خشم صاعقه خاکسترش کند
تسمه از گرده گاو ِ توفان کشیده بود.
بر پرت افتاده ترین راه ها
پوزار کشیده بود
رهگذری نا منتظر
که هر بیشه و هر پل آوازش را می شناخت.
***
جاده ها با خاطره قدم های تو بیدار می مانند
که روز را پیشباز می رفتی،
هرچند
سپیده
تو را
از آن پیشتر دمید
که خروسان
بانگ سحر کنند.
***
مرغی در بال های یش شکفت
زنی در پستانهایش
باغی در درختش.

ما در عتاب تو می شکوفیم
در شتابت
مادر کتاب تو می شکوفیم
در دفاع از لبخند تو
که یقین است و باور است.

دریا به جرعه یی که تواز چاه خورده ای حسادت می کند.

Amir..H
25-10-2010, 00:57
من که تسبیح نبودم

من که تسبیح نبودم،تو مرا چرخاندی

مشت بر مهره تنهایی من پیچاندی


مهر دستان تو دنبال دعایی میگشت

بارها دور زدی ذهن مرا گرداندی


ذکرها گفتی و بر گفته خود خندیدی

از همین نغمه تاریک مرا ترساندی


بر لبت نام خدا بود-خدا شاهد ماست

بر لبت نام خدا بود و مرا رقصاندی


دست ویرانگر تو عادت چرخیدن داشت

عادتت را به غلط چرخه ایمان خواندی


قلب صد پاره من مهره صد دانه نبود

تو ولی گشتی و این گمشده را لرزاندی


جمع کن:رشته ایمان دلم پاره شدست

منکه تسبیح نبودم،تو مرا چرخاندی

ahmad g
25-10-2010, 13:46
عمریست که در هجر رخت اشک فشانم





یکدم نظری کن که از این غم برهانم







ای پادشه حسن به سیمای تو سوگند







اندر غمت عمریست که رسوای جهانم







ای کعبه دل های خزان دیده کجایی







یکدم بنما رخ که گرفتار خزانم







ای یوسف گمگشته به کنعان قدمی نه







تا کی به رهت دیده ی گریان بنشانم







تو نور خدایی و چراغ شب تاریک







تو جانی و جانانی و تو روح و روانم







من غرقه ی بحر غم و تو باد موافق







بنواز شها تا که به ساحل برسانم







جز دیدن روی تو امید دگرم نیست







پروانه ام ای شمع که سوزد ز تو جانم







تا کی به امید سحری ای شه خوبان







در دام غم این شب تاریک بمانم







شاعر تو و شعر از تو من قافیه پرداز







ای قافیه ی شعر خدا نیست زبانم


توضیح:نیست زبانم یعنی دیگر زبان توصیف ندارم(از مدح تو عاجزم)



------------------------------------------------------------------------------


این شعر رو در مدح امام زمان (ع) گفتم .امیدوارم خوشتون بیاد

Amir..H
26-10-2010, 00:53
من وتو میدانیم
که به هم محتاجیم

تو به احساس تماشایی لبهای پُر از حسرت من
ومن
از
عطر نفسهای تو
جان میگیرم.

narmine
26-10-2010, 22:25
ایـن تفـاوت عقل‌هـا را نیـک دان

در مراتب از زمین تا آسمان



هست عقلی همچـو قـرص آفتـاب

هست عقلی کمتر از زهره و شهاب



هست عقلی چون چراغی سرخوشی

هست عقلی چون ستاره آتشی



ز آنـکه ابـر از پــیش آن وا جـهد

نور یزدان بین خرد ها بر دهد



عقل‌های خلق، عکس عقـل اوست

عقل او مشک است و عقل خلق بو



عقل کل و نفس کل و مرد خداست

عرش و کرسی را مدان کز وی جداست



مظهر حق است ذات پاک او

زو بجو حق را و از دیگر مجو



عقل جز وی عقل را بدنام کرد

کام دنیا مرد را بی‌کام کرد



آن ز صیدی حسن صیادی بدید

وین ز صیادی غم صیدی کشید



آن ز خدمت ناز مخدومی بیافت

وین ز محذومی ز راه عز بتافت



آن ز فـرعـونی اسیـر آب شد

وز اسیری بسط صد سهراب شد



لعب معکوس است و فرزین بند‌ سخت

حیله کم کن کار اقبالست و بخت



بر خیال و حیله کم تن تار را

که غنی ره کم دهد مکار را



مکر کن در راه نیکو و خدمتی

تا نبوت یابی اندر امتی



مکر کن تا وارهی در مکر خود

مکر کن تا فرد گردی از جسد



مکر کن تا کمترین بنده شوی

در کمی رفتی خداونده شوی



رو بهی و خدمت ای گرگ کهن

هیچ بر قصد خداوندی مکن



لیک چون پروانه در آتش بتاز

کیسه‌ای ز آن بر مدوز و پاک باز



زور را بگذار و زاری را بگیر

رحم سوی زاری آید ای فقیر



گر کنی زاری بیابی رحم او

رحم او در زاری خود باز جو



زاری مضطر تشنه معنویست

زاری سرد دروغ آن غویست



گریه اخوان یوسف حیلتست

که درونشان پر زرشک و علتست

؟

Amir..H
27-10-2010, 18:46
حسرت را آن هنگام دیدم
که کودکی
به نان نوشته شده در کتابش خیره مانده بود
و پس از اندک زمان گذر ثانیه ها
به هنگامه ی خواب
در آسمان با ستاره ها
نانوایی باز کرده بود
و به بچه هایی که با حسرت
در صف نان بودند
نان هدیه میکرد.

Maryam j0on
27-10-2010, 19:09
" بی همه گان به سر شود ... "
و من ...
خیلی نگران شده ام ...
چون ...
دیگر دارد بی تو هم به سر می شود انگار ...

Maryam j0on
27-10-2010, 19:11
آه ... چه سخت است نبودنت...
و چه لحظه های تلخی ست رفتنت...
چرا نمی گذرند این لحظه ها...!!
ساعت شده اند ثانیه ها
و چه سنگین رژه می روند در مقابلم
...

Maryam j0on
27-10-2010, 19:49
از جنازه ات پیداست زنده نیستی


عاقبت روزگار هم دست از سرت برداشت


آهسته از بالا خودت را تماشا می کنی


تا اشک لاغری نصیبت کنی


و روی دو پا می نشینی


اعلامیه مرگت


هنوز آماده نیست


ای کاش


تا ابد هیچ وقت سیگارت را خاموش نمی کردی


میگویند


آنجا نور به اندازه کافی نیست!

@R3Z
29-10-2010, 11:34
من به یادت هستم
با تمام دل خویش
با تمام احساس و تمام دل خویش
و همین ابر سپید, لحظه ی بیم و امید,میدهد شوق نوید
به لب تشنه ی بید دل من:
ما به هم خشنودیم مثل مهتاب و زمین
و به هم محتاجیم مثل لبها به دعا
و نگاهم به نگاه تو دچارست هنوز,مثل پروانه به شمع
خاطر من باشد
تا تو یادت نرود
عهد و پیمانت را


خودم

Maryam j0on
29-10-2010, 12:33
زندگی را دور بزن
و
آن گاه که بر تارک بلند ترین قله ها رسیدی
لبخند خود را نثار تمام سنگریزه هایی کن
که
پایت را خراشیدند

Maryam j0on
29-10-2010, 12:51
میان این همه نامه های الكترونیكی،
دلم
برای طعم یك سطر دستخط واقعی
تنگ شده!

amatraso
29-10-2010, 17:00
طنین سبز ندبه رو
رو لحظه های من بریز
قنوت پر گرفتنو
سمت دعای من بریز

Maryam j0on
29-10-2010, 18:57
بعضی حرف ها مال نگفتن اند..
مال آلوده نشدن در دایره کلمات..
همان جا، کنج پستوی دل که باشند حرمت دارند..
زاده که شوند، انگار مرده اند...

narmine
30-10-2010, 15:58
با اینکه عمق فاصله، در چشممان پیداست
اما همین دوری برای هر دومان زیباست

ما مثل اقیانوس ها تنهای تنهاییم
با ظاهری آرام،در اعماقمان غوغاست
این بغض های خسته و این اشک های سرد
قانون استکبار بی رحمانه ی دنیاست
همواره مثل چشم های بی بدیلت باش
معصومیت، زیباترین تصویر آهوهاست
کامل ترین ماه غزل های دلم هستی
ماهی که مهمان عزیز هر شب دریاست

wordist
30-10-2010, 16:55
چونان كرم ابريشمي

كه مي‌ترسد

فردا و در اولين روز پرواز

بالهاي مچاله شده‌اش

از هم باز نشوند

نگرانم ...

Maryam j0on
31-10-2010, 14:51
قهوه , همان قهوه بود ..





تنها بوسه های من , قهوه ات را " قند پهلو " کرده بود !..





و تــو...




بی رحمانه طعم قهوه را تحسین کردی !..





که ...




مارک قهوه چیست...!!

Maryam j0on
31-10-2010, 15:12
تو داری میروی ..!

و من ..

دلخوشم ..

به این که ..

زمین هنوز گرد است !

و ما ..

هر چقدر هم از هم دورتر شویم !...

به هم نزدیکتر می شویم ...!

karin
31-10-2010, 19:32
چه باشكوه
دروغ مي گويي
وقتي دوستت دارم
روي لبانت
هرلحظه براي كسي
مي رقصد !
قصه
از همان نگاه گناه زده ي تو
آغاز شد
بي مقدمه اي از احساس
اكنون
پايان قصه ايم
با اين همه فهرست !

نفرت
براي تو
دست می زند
و تو
برای زندگی
دست و پا!



شوان کاوه

@mehdi@
31-10-2010, 23:36
شد کوچه به کوچه جستجو عاشق او
شد با شب و گریه روبرو عاشق او
پایان حکایتم شنیدن دارد:
من عاشق او بودم و او عاشق او ...



ایرج زبردست

@R3Z
01-11-2010, 19:24
دوبـاره سـیـب بـچـیـن حـوا...


مـن خـسـتـه ام...

بـگذار از ایـنـجـا هـم بـیـرونـمان کـنـنـد...

Shenel Ghermez
01-11-2010, 21:40
.:: حسرت پرواز ::.

دیری‌است از خود، از خدا، از خلق دورم
با این‌همه در عین بی‌تابی صبورم

پیچیده در شاخ درختان، چون گوزنی
سرشاخه‌های پیچ‌درپیچ غرورم

هر سوی سرگردان و حیران در هوایت
نیلوفرانه پیچکی بی‌تاب نورم

بادا بیفتد سایه‌ی برگی به پایت
باری، به روزی روزگاری از عبورم

از روی یکرنگی شب و روزم یکی شد
همرنگ بختم تیره رختِ سوگ و سورم

خط می‌خورد در دفتر ایام، نامم
فرقی ندارد بی‌تو غیبت یا حضورم

در حسرت پرواز با مرغابیانم
چون سنگ‌پشتی پیر در لاکم صبورم

آخر دلم با سربلندی می‌گذارد
سنگ تمام عشق را بر خاک گورم

Shenel Ghermez
01-11-2010, 21:42
این قرار داد


تا ابد میان ما


برقرار باد


چشمهای من به جای دست های تو!


من به دست تو


آب می دهم


تو به چشم من


آبرو بده!


من به چشم های بی قرار تو


قول می دهم
ریشه های ما به آب


شاخه های ما به آفتاب می رسد


ما دوباره سبز می شویم!

Maryam j0on
03-11-2010, 17:27
و من ..


تمام امروز را ..


مانند تمام دیشب ..


خیره به خاطراتم بودم !!

و هیچکس نفهمید دردم را ...

saeeddz
03-11-2010, 21:50
ببار ای آسمون در این شب تار
که عاشقارو میبندن به رگبار
جواب حرف ما سربو گلولست
در این جنگل نمیمیره خبردار

Maryam j0on
04-11-2010, 13:47
نمی دانم ،

چرا میگویند :


دیوانگان ، همیشه خندانند !


من خودم گاه گاهی ...


گریه میكنم !!!

Ghorbat22
04-11-2010, 18:00
بـــا او

قلب خون را چنان پمپاژ میکند

که رگ را یــارای انتقال نیست

و مغز را یـــارای تفکر !

Ghorbat22
04-11-2010, 18:11
باتری ها را از دنیا پس میگیریم

سکته ساعت ها !

زمـــــــان

پوزخندی می زند

و میگذرد

_امیر معینی_

@mehdi@
05-11-2010, 17:02
باران: تب هر طرف ببارم دارم
دهقان: غم تا به کی بکارم دارم
درویش نگاهی به خود انداخت و گفت:
من هرچه که دارم از ندارم دارم



ایرج زبردست

Amir..H
06-11-2010, 00:23
مه



من



سکوت



جدایی،بریده از هم؟



آسمان خاموش است.



در سقوطی آزاد



ذهنم!



قطره ها بر روی سنگ.



از هم می پاشد درد های کهنه ی آدم.



میدانی؟!



آسمان آبی بود



افق روشن.



دست ها



آرام-چون دشت-



دانه های شن بر روی هم؟



نمیدانستند.



ناشناس،



کسی هست که بداند؟



دانستن را!



آگاهی.



در روشنایی



شب



کدام است،



گناهم به چه رنگ؟

Amir..H
06-11-2010, 00:53
کودکی را یاد داری؟
پرواز پروانه را
تلاش بیهوده برای
اسارتش
و صدای بال هایش
در بیکران باغ های بدون
خزان.
نفس هایت را
میشنوم
و
فرومیبرمشان
استشمام میکنم
تنفست،
که برایم رقص زیبای رنگ های بال های کوچک فرشته هاست و تو،
زنه میکنی برایم
کودکی،
جوانی،
امروز
و
زندگی!
بال هایت را نبند
بخوان
ترانه ی شاد با هم بودنمان

paniz68
06-11-2010, 13:43
ما ته نشین شده ایم

در خاطراتی اتفاق نیفتاده

دیگر هیچ حادثه ای

سیاه پوشتان نمی کند

ما سپیدها را هم

سیاه کرده ایم!!

Shenel Ghermez
06-11-2010, 15:18
و اینک

تنها از ابری که از سیگارم

بلند می شود

امید باران دارم...

paniz68
07-11-2010, 06:38
روزنامه های صبح نوشته بودند:

- علاج تنهایی را پیدا کرده اند

. . .

تو که می گفتی

مخفیگاهت آسان نیست .

Maryam j0on
07-11-2010, 10:27
این عقل لعنتی !!





همیشه مرا از تو دور می کند ..!!




برای با تو بودن ...




باید دور عاقل بودن را خط قرمزکشید !!....

paniz68
07-11-2010, 11:10
همه چیز آماده ی رفتن است؛ جز دلم ...

آن را که چشمانت پس بدهد

می بینی

سالهاست که رفته ام ...

Maryam j0on
07-11-2010, 13:01
دوباره سیب بچین حوا ..

من خسته ام !!

بگذار ..

از اینجا هم بیرونـمان کنند !

Amir..H
07-11-2010, 19:34
روح من بی خبر است ،

که چرا خنجر من روی تنش زخمی کاشت .
همه ی آدمیان در خوابند

پس چرا ظلمت شب بیدار است ؟!...
مگر او خسته ز افکار پریشانش نیست ؟

نه...
فکر او جای دگر میگردد

در خیالش همه ی پنجره ها بیدارند

آسمان رنگین است

همه شب بوها پی روزی میگردند ...
خستگی روی تنش پیدا شد

و چه زود چشم خورشید به بالا آمد .
من نگاهم به نگاهش افتاد

همه ی خستگی ام رفت ز یاد

paniz68
08-11-2010, 15:41
گریه‌هایت را کرده باشی
روزِ رفتن
روزِ سختی نیست
از زیرِ دست و پا
شعرهای نخوانده‌ات را
جمع می‌کنی
می‌چپانی در کیف دستی‌ات
پیراهن آبیه را اتو می کنی
می‌زنی به چوب ‌لباسی

شیر را که ترشیده
می‌ریزی توی توالت
پشتِ فیشِ برق می‌نویسی
منتظرم نباشید
می‌روم حافظیه
شاید هم نه

paniz68
08-11-2010, 22:22
سلامت را نخواهم گفت پاسخ

و

آرام از کنارت رخت خواهم بست

چه نا آرام و بی آوا ست این مغرب

کجائی تو کجائی تو که من بسیار دل تنگم

paniz68
08-11-2010, 22:37
ساعت: يك دقيقه ي بامداد

كسي هلم داد و

بند ناف مرا بريد و

گره زد به روشنايي مهتاب

دلم گرفته بود و

اولين ترانه

بوي شور گريه را مي داد

@R3Z
08-11-2010, 23:46
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

آیینه پرسید که چرا دیر کرده است

نکند دل دیگری او را اسیر کرده است

خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است

تنها دقایقی چند تاخیر کرده است

گفتم امروز هوا سرد بوده است

شاید موعد قرار تغییر کرده است

خندید به سادگیم آیینه و گفت

احساس پاک تو را زنجیر کرده است

گفتم از عشق من چنین سخن مگوی

گفت خوابی , سالها دیر کرده است

در آیینه به خود نگاه می کنم , آه

عشق تو عجیب مرا پیر کرده است

راست گفت آیینه که منتظر نباش

او برای همیشه دیر کرده است

Ghorbat22
09-11-2010, 21:26
شیر گرم و عسل اند

بوسه های تو

امپراطوری اند

که بر سرزمین گونه های من

حکومت می کنند

و تبسم تو

دشتی که تمــــــام نرگس هایش

دهان گشوده اند به آفتــاب

و آهوانش مشغول زاد و ولدند

Ghorbat22
09-11-2010, 21:40
این همه واژه

و من از سکوت لبریزم

انگار کابوس این روزهای خاکستری

سایه انداخته به خیال من...

حوالی این ساعت های بارانی

جای زیادی برای رفتن ندارم

غیر از

آغوش تو

یا

کوچه پس کوچه های این شهر غریب ....



_مازيار مجد_

@mehdi@
11-11-2010, 14:47
در دفتر شعر من صدا پنهان است
یک رود پر از ستاره در جریان است
من در سر خود ابر زیادی دارم
جیب کلمات من پر از باران است

جلیل صفربیگی

saeeddz
12-11-2010, 15:37
Look out my window to the world below
Moves so fast and it feels so cold
And I'm all alone
Don't let me die
I'm losing my mind
Baby just give me a sign

از پنجره به دنیای زیر پایم نگاه میکنم
که چگونه خیلی سریع می گذرد و خیلی سرد
و من کاملآ تنها هستم
نگذار بمیرم
دارم دیوانه میشم
عزیزم فقط یک نشانه به من بده

Amir..H
12-11-2010, 22:33
گنجشکان لاف می زنند
جیک،جیک،جیک جیک
جیک هیچ یک شان در نیامد
تو که دور می شدی

hayla
13-11-2010, 20:51
دوست دارم که یک شبه شصت سال را سپری کنم،
بعد بیایم و با عصایی در دست،
کنار خیابانی شلوغ منتظرت شوم،
تا تو بیایی،
مرا نشناسی،
ولی دستم را بگیری و از ازدحام ِ خیابان عبورم دهی!

hayla
14-11-2010, 21:23
آسمان در عطش دیدار انسان
دل دل می زند

انسان در اسارت شیطان پر پر.

Maryam j0on
17-11-2010, 17:45
یادم می‏آید که می‏گفت:


از هر چیزی که بترسی به سرت می‏آید.


من از او ترسیدم !!


امّا ..


هرگز به سویم نیامد ..!!

Maryam j0on
17-11-2010, 18:59
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] iR70OFrlO2SSp8PbMQ&t=1&h=169&w=219&usg=__TS-lTWnOcPTQjF_5hW2CcL4gEVg=

تمام اثاث خانه ام را فروختم

جز یک صندلی...

شاید روزی که بر می گردی خسته باشی .... !!!

violi
17-11-2010, 22:30
سخت است هنگام وداع

آنگاه که در می یابی

چشمانی که در حال عبور است


پاره ای از وجود تو را
نیز

با خود خواهد برد

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Maryam j0on
18-11-2010, 18:58
بالا و پایین پریدنم

از شوق ِ زندگی نیست،

ماهی

روی خاک

چه می‌کند؟

Maryam j0on
18-11-2010, 19:19
خدا خیر بدهد این کفش های بندی را


که رفتنت را


که رفتنم را


دقیقه ای حتی


به تعویق می اندازند

attractive_girl
20-11-2010, 00:52
این روزها

دلم

اصرار دارد

فریاد بزند ..../!

اما ..../

من

جلوی دهانش را

میگیرم

وقتی میدانم

کسی

تمایلی به شنیدنِ

صدایش

ندارد ..../!

این روزها

من

خدای سکوت شده ام ..../!

خفقان گرفته ام

تا

آرامش اهالی ِ دنیا

  خط خطی نشود

leira
22-11-2010, 20:53
عادت کرده بودم
گُمت کنم میان روزمرگیها
میان همین سرشلوغیهای روزانه
میان کشمکشها و دغدغه های کاری
از جلسات خشک و روتین و بی حاصل هر روزه گرفته
تا سرو کله زدن با آدمهایِ مدعیِ این روزها
اصلا گمت میکردم
میان کاغذهای پخش شده
روی این میز همیشه شلوغ.
چه بازیگر خوبی شده بودم
برای این نمایش هر روزه ؛
پنهانت میکردم
گاهی میان لبخندهای تصنعی و زورکی
گاهی هم لابلای غر زدنهای پر از بغض
لااقل برای چند ساعت هم که شده از یادم میرفتی...
.
اما وقتی بغض می شوی میان جلسات
درد میشوی و می پیچی میان مکالمات
اشک میشوی و چکه می کنی روی شلوغیهای میز کار
دیگر هیچ کاری نمی شود کرد...

saeeddz
23-11-2010, 04:05
As days go by, my feelings get stronger
To be in your arms, I can't wait any longer
Look into my eyes and you'll see that it's true
Day and Night my thoughts are of U...

هرچی که روزها میگذرن، احساسات من قوی تر میشه
برای در آغوش تو، بدون نمیتونم بیش از این صبر کنم
به چشمام نگاه کن، خواهی دید که حرفام راسته
شب و روز تو فکر من هستی...

miss_ava7
24-11-2010, 23:27
گاهی احساس آدمک های چوبی ای را داری
که کلی نخ بهشان آویزان است
یکی از آن بالا دارد تو را تکان می دهد
آنقدر اینور و آنورت کرده که نخ هایت کلی گره کور خورده اند
بی خیال نمی شود ...

Traceur
25-11-2010, 09:30
اسم همه را به سادگی ياد گرفت
من راه وفا ٬ او ره فرياد گرفت
گفتم به خدا برای تو می ميرم
از فعل و زمان جمله ايراد گرفت [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](14)/(1574).gif

D,Freeman
25-11-2010, 13:39
من تمنا کردم
که تو با من باشی
تو به من گفتی
هرگز هرگز
با سخنی سخت و درشت
و مرا غصه ی این هرگز کشت

Arezo 110
26-11-2010, 00:58
روزنامه های صبح نوشته بودند:

- علاج تنهایی را پیدا کرده اند

. . .

تو که می گفتی

مخفیگاهت آسان نیست .

Arezo 110
26-11-2010, 00:58
شبي شناخت دلت را و ني‌لبك برداشت
براي از تو سرودن دلش ترك برداشت

چه آسمان سپيدي مقابلش روييد
دو بال سبز به ابعاد شاپرك برداشت

در آرزوي بهاري هميشه جاويدان
خيال سبز ترا مثل يك محك برداشت

شبيه آدم عاشق گناه را فهميد
وسيب چشم تو انگار بوي شك برداشت

درست لحظه‌ي چيدن...چه خواب شيريني
ميان هق‌هق باران دلش ترك برداشت

saeedadash
26-11-2010, 09:52
باز باران

ديروز ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

باز باران با ترانه با گوهرهاي فراوان مي خورد بر بام خانه ...


و اما امروز....


باز باران بي ترانه...

باز باران با تمام بي کسي هاي شبانه...

مي خورد بر بی نشانه ...

می زند ان با نشانه ...
باز مي آيد صداي چک چک غم... باز ماتم باز هم من ؟

یادم ارد روز هائی محنت و غم ...
باز می گویم چرا کم ؟ پشت ان سیمای زیبا ..

در پس گفتار بی ما ... مهر مطلق من انا الحق !!

باز می گوید صبوری کن به نا حق ....

التهاب بیتو بودن روزهای بی تو ... در پس شبهای بی من .. باز نفرین ...

باز اصرار .... باز انکار ....نمي دانم...نمي فهمم ...

کجاي قطره هاي بي کسي زيباست؟...

نمي فهمم, چرا مردم نمي فهمند چرا .......

D,Freeman
26-11-2010, 13:05
شعرهایم ترانه نیست
..............................

شعرهايم ترانه نيست
حرف عاشقانه نيست
آواز خوش هزاره نيست
شعرهايم همه درد است و اين درد، بهانه نيست
شعرهايم رنگ ندارد، ... وزن و آهنگ ندارد
گفته بودم شعر من ترانه نيست
پاييز است و هرگز بهاره نيست
شعرهايم دردهاي كهنه است
دردي كه هرگز غريبه نيست
شعرهايم هرچه هست از خوب از بد
بهترين از اين برايم سرايه نيست

Arezo 110
26-11-2010, 14:58
چه زود

دلخوشی هایمان

خاطره شد!


امید را

بگو

کجا کاشتیم

که سبز نشد؟!
:41:

@mehdi@
26-11-2010, 15:41
این دل اگر کم است بگو سر بیاورم
یا امر کن که یک دل دیگر بیاورم
خیلی خلاصه عرض کنم: دوست دارمت...
(دیگر نشد عبارت بهتر بیاورم)


سید مهدی موسوی

@mehdi@
26-11-2010, 22:57
لازم نیست دنیادیده باشد
همین که تو را خوب ببیند
دنیایی را دیده است.

SamirH
27-11-2010, 19:01
چگونه می توان شاد بود

وقتی نقاب

مظهر شوکت ست ...

دهلیز کودکی ، فرو ریختنی ...

گناه من

- این بزرگترین اشتباه تقویم زیستنم -

دیدن هستی با منطق کودکانه بود

وقتی اشتیاق

فرزند وسعت ها بود

سرکشی ترسیم واژه ها !

آه ...

چگونه می توان شاد بود ...

ilta
27-11-2010, 19:26
دلهره ی نبودنت

در خرمن احساسم

چون پرنده ای گستاخ

هجوم می آورد

و این در حالیست که من

در این مجادله ی یک طرفه

مترسکی بیش نیستم ...

Arezo 110
27-11-2010, 20:42
خیال
دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود
تو در کنار من بشینی محال بود
هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود
چشمان مهربان تو پاک و زلال بود
پاییز بود و کوچه ای و تک مسافری
با تو چه قدر کوچه ما بی مثال بود
نشنید لحن عاشق من را نگاه تو
پرواز چشم های تو محتاج بال بود
سیب درخت بی ثمر آرزوی من
یک عمر مانده بود ولی کال کال بود
گفتم کمی بمان به خدا دوست دارمت
گفتی مجال نیست و لیکن مجال بود
یک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
سهم من از عبور تو رنج و ملال بود
چیزی شبیه جام بلور دلی غریب
حالا شکست و این صدای وصال بود
شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
اما نه با خیال تو بودم حلال بود

Arezo 110
28-11-2010, 12:04
گرگي

در ارتفاع بلندِ قلبم

عشق را زوزه مي کشد

و تو هنوز

دنبال چوپان دروغگو مي گردي

saeedadash
28-11-2010, 17:19
بهار عمر میگر د د خزا ن آ هسته آ هسته
بمقصد میرسد این کا روان آهسته آهسته

مناز ای گل به زیبایی که همچوتو دراین گلشن
بسی پرورد و چید این باغبان آهسته آهسته

زبالا نشینیها مشو غر ه که چر خ دون کشد
ا ز ز یر پا یت نر د با ن آ هسته آهسته

تو ا نا یی و بر نا ئی نما ند جاو د ان هر گز
شو د پیر عا قبت هرنوجو ان آهسته آهسته

بگو ای کار وا نسالار غم محمل نشینا نر ا
عیا ن میگر د د اسرا ر نهان آهسته آهسته

Arezo 110
28-11-2010, 18:09
هر صدا و هر سکوتی،اونو یاد من میاره
میشکنه بغض ترانه،غم رو گونه هام میباره
از همون نگاه اول،آرزوی آخرم شد
حس خوب داشتن اون،عاشقونه باورم شد
دلمو از قلم انداخت،اونکه صاحب دلم بود
منو دوس داشت ولی انگار،اندازش یه ذره کم بود
از همون نگاه اول،آرزوی آخرم شد
حس خوب داشتن اون،عاشقونه باورم شد

Arezo 110
28-11-2010, 18:24
سرمای سرد زمستان بود
می رود از پیش چشمانم چه زود
یاد دارم ، آن روز باران بود ...
راه ها نزدیک ، آرزوها دور
آدمی بی چتر ، یک نفر در فکر او...

Amir..H
28-11-2010, 22:12
به چشم ها
لب ها
و دست هایم گفته ام :
فقط یک خواب بود
یک خواب
اما این تار مو
سیاه و بلند
روی سینه ام
بدجور این خواب را
تعبیر می کند

Amir..H
28-11-2010, 22:21
اگر زنده ماندم
در دادگاه
شهادت خواهم داد
این لکِّ سرخ
روی پیرهنم
از گلوله نیست،
تو
انار
دانه کرده‌ای.

Traceur
29-11-2010, 01:06
به کلاغ گفتند حرف بزن. گفت قار
گفتند بخند. گفت قار
گفتند گریه‌ای سر کن
گفت قار قار قار
و در قار کلاغ نبود هیچ
کلاغ حنجره اش زخم‌دار آوازی است
که پرندگان نمی‌خوانند.

بیژن نجدی

saeedadash
29-11-2010, 17:15
به فردا نرسیدیم

فقط خوابشو دیدیم

حالا گم شده اون ماه که مهتاب شو دیدیم

چی شد قصه اون عشق چی شد جلوه مهتاب

چه دل تنگم از اون ماه که گم شد توی مرداب

Arezo 110
29-11-2010, 17:29
میدانم که میدانی همه دردهایم را

میدانم که میشنوی صدای گریه های شبانه ام را

میدانم که می بینی خلوت تنهایی من هنوز خالیست..

میدانم که همه را میدانی

و من هنوز در شب آسایش ماه،کنج پستوی خیس از

عطر شب بوها

پشت نقاب غبار آلود خاطره ها،تصویری از درنگ را نقاشی

میکنم...

Hadi King
29-11-2010, 17:43
سالهاست دنیا را
با تمام جاذبه هایش
پشت درب این خانه منتظر گذاشته ام
وقتی بیرون میروم
خودم را نمیبرم
وقتی برمیگردم
خاطره ی جدیدی به خانه نمی آورم
ساکتم
و تنها صدایی که از دیوار در می آید
تیک تاکِ ساعت است
برو و باور کن
تنهایی هیچ وقت برای دو نفر جا ندارد ...

Lady parisa
04-12-2010, 13:27
میشه اگر شعری برام ایمیل شد منم کپی پیست کنم اینجا!!!!
اساتید جواب بدن

Ghorbat22
04-12-2010, 20:54
میشه اگر شعری برام ایمیل شد منم کپی پیست کنم اینجا!!!!
اساتید جواب بدن


در این انجمن تاپیک های شعری گوناگونی هست

لطفا هر شعری رو در تاپیک مربوطه قرار بدین

قوانین این تاپیک هم در پست اول موجوده

با تشکر :20:

santamove
04-12-2010, 23:09
سرآغاز
.
.
شبی در حسرت باران نشستم
چشمهایم را به امید دیدار تو در عمق رویا زود بستم
در این اوج شیرین رویا به دنبال روی تو گشتم
ولی دیدم تو را با یار دیگر
از این حس تنفرزای بودن،همه تن گشتم آماج غم و درد
لبالب توامان با حسرت و یاس،دیده بر بستم از این رویای پر غم
به خود باز آدم دیدم تو نیستی
که شد پایان این عشق سراسر تلخ،تقدیر من
من بی تو ، تو خو کرده با یار دیگر...
.
.
(از خودم!)

Snow_Girl
05-12-2010, 13:49
خدا حافظ نگو وقتی که میری
با این حرفت امید رو ازم میگیری
چشام خیسه دلم آشوبه دستام سرده
میپرسم از دم اینو بره دوباره برمیگرده؟
میری خلوت میشه دستم سکوت باورم میشه
گریه و دلواپسی حرف آخرم میشه
آخه تو گرمیه دله تاریکه منی گله نازم
تو رو میخوام با دل و جونم و با دوری نمی سازم
خداحافظ نگو پس تو که غمگین میشه آوازم
تار رنگه چشمات هست قافیه رو نمیبازم
خداحافظ نگو گل پاکم نگو که باورت اینه
ببین با هر قدم رفتن تو اشک تو چشمام میشینه
دلم آتیش از دوریت خدا اشکام رو میبینه
خداحافظ نگو وقتی هنوز درگیر چشماتم
خداحافظ نگو وقتی تو هر جا باشی همراتم
بمون با من بمون با این دل دیوانه مجنونم
خداحافظ نگو وقتی هنوز از تو می خونم
شبی که کوله بارت رو میون گریه میبستی
یه احساسی به من می گفت هنوزم یاد من هستی
چرا ساکتی و نمی خندی چرا دستام رو نمیگیری
سایه شدی انگار بگو از چه تودلگیری؟
چرا حالت پریشونه چرا مایوس و دلسردی
خداحافظ نگو وقتی هنوزم میشه برگردی

Maryam j0on
05-12-2010, 19:06
من از هفت سنگ می ترسم

می ترسم آنقدر سنگ روی سنگ بچینم

که دیواری تو را از من بگیرد !!!

بیا لی لی بازی کنیم

که در هر رفتنی برگردیم .........

ilta
06-12-2010, 23:52
روزهاي پاييز
هر چه كم مي شوند
تو
دورتر مي روي
و من كه
خو گرفته ام
به نگاهت

ابري تر مي شوم ...

santamove
07-12-2010, 12:17
باور
.
.
.
لحظه ای فرشته ای آمد از آسمان و عاشقم کرد
از آن لحظه دلم باتپش عشق او خون بر رگم جاری کرد
من مغرور و تنهای غریب را،کسی جز او عاشق نمی کرد
اما او رفت و خنجری تیز بر عمق دلم راهی کرد
.
.
.
(از خودم)

Snow_Girl
07-12-2010, 19:00
قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق و

عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست
چه قانون عجیبی چه ارمغان نجیبی
و چه سرنوشت تلخ و غریبی
که هر بار ستاره های زندگی ات را با دستهای
خود راهی آسمان پر ستاره امید کنی
وخود در تنهایی وسکوت با چشمهایی خیس از غرور
پیوند ستاره ها را به نظاره بنشینی و
خموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی
وباز هم تو بمانی وتنهایی و دوری
و باز هم تو بمانی و یک عمر صبوری .......!

Ghorbat22
07-12-2010, 21:23
پاکت نامه را
خالی بفرست!
کلمات ، احساست را محدود میکند...!

Ghorbat22
07-12-2010, 21:31
لابلای دست‌هايت گم شده‌ام
دلتنگ نباش،
آنقدر گمم،
سر در گمم،
که هیچ کس نمی‌يابدم،
در نمی‌يابدم،
جز دست‌هايِ خودت!

" نسترن وثوقی"

D,Freeman
08-12-2010, 01:53
دعا کنید که من ناپدیدتر بشوم
که فتنه های جهان را بعید تر بشوم
دعا کنید همین طور بی کفن باشم
که در حضور خدا رو سفید تر بشوم
بریده های من آن سوی عشق گم شده اند
ولی هنوز ازین هم شهید تر بشوم
که ذره های مرا باد با خودش ببرد
که بی نهایت باشم، مدیدتر بشوم
به جست و جوی من پاره های من نروید
برای گمشده تن، پی کفن نروید
به مادرم بنویسید حال من خوب است
که بی نشانه شدن در همین وطن خوب است
در این حدود، من پاره پاره خوشبختم
در آستان خدا بی کفن شدن خوب است
همیشه مهدی موعود در کنار من است
و دست های «ابوالفضل، سایه سار من است
منم و خار بیابان که سنگ قبر من است
دعای حضرت زهرا مزید صبر من است
به جست و جوی من و پاره های من نروید
برای گمشده تن، پی کفن نروید
میان غربی تابوت ها نخواهیدم
به زیر سنگ مزار، خدا نخواهیدم
خدا که خواست ز دنیا بعیدتر بشوم،
که زیر بارش سرب و اسید، تر بشوم،
خودش به فکر من و تکه های من هم هست
دعا کنید از این هم شهید تر بشو...
........

A1000000000000000A
08-12-2010, 11:45
سالهاست

دور تنهایی خود تو کشیدی یک حصار

آمدم من تا خودم را در خلوت تو جا کنم

تا برایت عشق را معنا کنم

تا به دنبال شقایق بدویم

تا بخندیم و محل به غم و غصه ندهیم

تا ابد، تا تماشای محبت برویم

و نگوییم هرگز

که چرا آنچه که خواستیم ، نشد

و بگوییم خدا در دل ما تنها شد

"خودم"

Snow_Girl
08-12-2010, 13:28
ریخته سرخ غروب
جابجا بر سر سنگ.
کوه خاموش است.
می خروشد رود.
مانده در دامن دشت
خرمنی رنگ کبود.

سایه آمیخته با سایه.
سنگ با سنگ گرفته پیوند.
روز فرسوده به ره می گذرد.
جلوه گر آمده در چشمانش
نقش اندوه پی یک لبخند.

جغد بر کنگره ها می خواند.
لاشخورها، سنگین،
از هوا، تک تک ، آیند فرود:
لاشه ای مانده به دشت
کنده منقار ز جا چشمانش،
زیر پیشانی او
مانده دو گود کبود.

تیرگی می آید.
دشت می گیرد آرام.
قصه رنگی روز
می رود رو به تمام.

شاخه ها پژمرده است.
سنگ ها افسرده است.
رود می نالد.
جغد می خواند.
غم بیاویخته با رنگ غروب.
می تراود ز لبم قصه سرد:
دلم افسرده در این تنگ غروب.

SamirH
08-12-2010, 17:28
روی دلای آدما هرگز حسابی وا نکن

از در نشد از پنجره، زوری خودت رو جا نکن




آدمکای شهر ما، بازیگرایی قابلن
وقتش بشه یواشکی رو قلب هم پا می ذارن




تو قتلگاه آرزو عاشق کشی زرنگیه
شیطونک مغزای ما دلداده دورنگیه




دلخوشی های الکی، وعده های دروغکی
عشقاشونم خلاصه شد، تو یک نگاه دزدکی




آدمکای شب زده، قلبا رو ویرون میکنن
دل ستاره ی منو، از زندگی خون میکنن




ستاره ها لحظه ها رو، با تنهایی رنگ میزنن
به بخت هر ستاره ای، آدمکا چنگ میزنن




عمری به عشق پر زدن قفس رو آسون میکنن
پشت سکوت پنجره چه بغضی بارون میکنن!




مردم سر تا پا کلک، رفیق جیب هم میشن
دروغه که تا آخرش، همدل و هم قسم میشن



رو دنده حسادتا زندگی رو میگذرونن
عادت دارن به بد دلی نمی تونن خوب بمونن



قصه روزگار اینه، به هیچ کسی وفا نکن
روی دلای آدما، هرگز حسابی وا نکن

narmine
08-12-2010, 21:03
اين روزها كه نيستي نه من گريه ميكنم
نه اين آسمان پاييزي


وقتي بوي مرگ ميدهم
از دوستت دارمهايي كه نگفتي
انتظار بيهوده اي است!


ميداني؟
مرده ها هيچ وقت گريه نميكند
...........

santamove
08-12-2010, 21:50
به بهانه محرم
.
.
.
نوای سازم دیگر شنیده نمی شود،
صدای آهم دیگر شنیده نمی شود
سراسر تن و روحم آکنده گشته به بغضی سنگین
اشک هایم دائم چون آبشاری جاریست
سکوتی به بهانه مرگ حرف های عمق دلم می کنم
هوای آسمان دلم،همیشه بارانیست
چه کشید حسین،با آن عشق طوفانی...
شهید راه محبت شد حسین وعاقبت به سوی معشوق راهی...
.
.
.

The Darkness
09-12-2010, 02:47
اینک که خواب نیستم ، و به عشق تو نفس میکشم ، تو بخواب ،
تا من برایت لالایی بگویم ، تو گوش کن تا شعری که به عشق تو سرودم را بخوانم.
حالا تو به رویاها برو ، ببین آنجا تو زیباترین رویای منی.

The Darkness
09-12-2010, 02:52
تو عاشقانه ترين نام

و جاودانه ترين یادی

تو از تبار بهاری تو باز می گردی

تو آن یگانه ترين رازی ای یگانه ترين

تو جاودانه ترينی
برای آنکه نمی داند
برای آنکه نمی خواهد
برای آنکه نمی داند و نمی خواهد

تو بی نشانه ترين باش
ای یگانه ترين ...

F l o w e r
09-12-2010, 17:14
عشق زیباست به زیبایی نیلوفری در
مردابـــــــ
فاصله عشق ونفرت به ضخامتــــــ
برگ نیلوفریستـــــــ

D,Freeman
09-12-2010, 19:11
شکست عهد من وگفت هر چه بود گذشت




به گریه گفتمش آری وچه زود گذشت
بهار بود و تو بودی وعشق بود و امید




بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت

F l o w e r
09-12-2010, 19:16
هنوز دروغهایـتـــــــ را در گنجه دارمــــــــ

گاهیـــــــــ

باورشان میکنمــــــ و باز

عاشقتــــــ می شومـــــــــ ...

saeedadash
10-12-2010, 08:52
امشب از لطف به دلداری ما آمده ای

خوش قدم باش که بسیار به جا آمده ای

گفته بودی شبی از حالت من می پرسی

شاید اندر پی وعده به وفا آمده ای

شب وصل ...."

گله از دوست دلا ...؟؟ !!!

یاوه مگو .... !!!

بخت بد .... باز تو امشب به صدا آمده ای .. ؟؟! !

Maryam j0on
10-12-2010, 20:52
به خانه میرفت با کیف و کلاهی که به هوا بود

ـ چیزی دزدیده ای؟ (مادرش پرسید)
ـ
دعوا کردی باز؟ (پدرش گفت )

و برادرش کیفش را زیر و رو میکرد به دنبال ان چیز

که در دل پنهان کرده بود........

تنها مادر بزرگش دید


گل سرخ در دست فشرده ی کتاب هندسه اش را....!

The Darkness
10-12-2010, 21:14
می شود در جاده های آرزو

مثل بید پاک مجنون تاب خورد

می شود قویی غریب و تشنه بود

از لب دریاچه دل آب خورد

پس بیا دنیای پاک قلب را

جایگاه رویش گلها کنیم

با نگاهی روح را رنگی زنیم

با تبسم خانه را زیبا کنیم

saeedadash
11-12-2010, 22:01
ما نگوئیم بد و میل به نا حق نکنیم
جامه کس سیه و دلق خود ارزق نکنیم
رقم مغلطه بر دفتر دانش نکشیم.
سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم.
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است.
کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم

saeedadash
12-12-2010, 15:01
از بخت بد ماست شاید ...!!!!!!
.
انچه که میخواهیم .. یا بدست نمی آوریم ... یا از دست می گریزد
.
پنجه در افکنده ایم با دست هایمان جای رها شدن
.
عشق ما نیاز مند قدرت است نه تصاحب
.
در راه خویش ایثار باید نه انجام وظیفه ....
.
جویای راه خویش باش از این سان ...که منم در تکاپوی انسان شدن

ilta
12-12-2010, 20:52
دیر آمدی
دیر ...
نگران آرزوهایم نباش
دست باد هم به آنها نمی رسد
همه رادر گور دلم دفن کردم
که تا دیگر
هیچ آرزوی
برباد رفته ای
نداشته باشم ...

SamirH
13-12-2010, 00:15
درهجوم لحظه های پوچ جدایی


سكوت تنها یاد گار لحظه های با تو بودن است


وقتی ثانیه ها رفتن را تلنگر میزنند بودنت به كوچه فراموشی كوچ میكند

F l o w e r
13-12-2010, 12:49
یک دلخوریــــ کوچک بود !
گفتم " بیا فراموش کنیــمــــــ "

رفتی و پشت سرت را هم نگاه نکردیــــــ ....
فراموش شدمــــــ !

Snow_Girl
13-12-2010, 14:46
زندگی بال و پری دارد و مهربان تر از مهتاب است






تو عبور خواهی کرد






از همان پنجره ها






با همان بال و پر پروانه






به همان زیبایی






به همان آسانی

@mehdi@
13-12-2010, 22:28
من از زندگی تو هوات خسته ام
ازت خستمو باز وابستم
نگو ما کجاییم که شب بین ماست
خودم هم نمیدونم اینجا کجاست
بیا با هوای دلم سر نکن
بهت راست میگم تو باور نکن
از این فاصله سهممو کم نکن
بهت خیره میشم نگاهم نکن ..

Consul 141
16-12-2010, 15:05
من همانم که تو می‌خواهی:

گاه بارانِ دم صبحم

شبِ یخ‌بندانم گاهی.

Consul 141
16-12-2010, 15:12
سايه ام با من نيست . . .
آخرين بار در آغوش سايه ات ، رفته بود

Maryam j0on
16-12-2010, 17:45
فاصله ی میان انگشتانم

جای خالی دستت را

مدام

گوشزد می کند ...

narmine
17-12-2010, 22:41
نشسته ام
با سایه ام
غمگین نیستم
شاد .. نه ! نیستم
فقط
هی .. همی جوری
پاپی ام می شوند
خاطره ها ...
نجُستم
نمی یابی سایه جان !

ilta
20-12-2010, 21:46
گاه یك سنجاقك
به تو دل می بندد
و تو هر روز سحر
می نشینی لب حوض
تا بیاید از راه
از خم پیچك نیلوفرها
روی موهای سرت بنشیند
یا كه از قطره آب كف دستت بخورد
گاه یك سنجاقك همه معنی یك زندگی است ...

narmine
20-12-2010, 22:55
...1.مهربانیت آنقدر زیباست
که گاه سنجاقکی بدون ترس
روی کف دستت آب خواهد خورد !

...2. مزه شیرین شبنم را
تنها خاربن کناره های کویر می داند
نه سنجاقک ِ سیراب ِ شمالی ...

leira
21-12-2010, 19:15
یک دقیقه کمتر یا بیشتر؛
چه فرقی میکند؟!
این شبها " تو "را کم دارد...

Ghorbat22
21-12-2010, 21:53
چه می توانم بگویم
آنگاه که کلمه قاصر است
از بیان حجم دوست داشتن
چه می توانم بگویم
آنگاه که عقل قاصر است
از درک حرف های دل
چه می توانم بگویم
آنگاه که چشم نمی بیند
منتهای دلدادگی را
چه می توانم بگویم
وقتی عشق به میدان می آید
چه می توانم بگویم
در گردباد دوست داشتن
که همه چیز چونان پر کاهی می رود
می رود تا فقط تو بمانی در خیـــال من
و من برای تو
من این شب های بلند را دوست دارم
و بلندترین شب سال را بیشتر
آن شب که
تو دقیقه ای بیشتر در خیـــال من می مانی

ک.مهربـــان

Maryam j0on
23-12-2010, 13:32
مرا از شیطان نترسان

که شیطان بزرگ ترین گستاخی اش

سر باز زدن از سجده من بود

و من کوچک ترین گستاخی ام

شک در بود و نبود خیلی چیزها

Maryam j0on
23-12-2010, 13:48
دراز کشیده ام روی تخت

نگاهم معلق

اطاق ساکت

بخاری روشن

چراغ خاموش

کرکره آویزان

دستگیره در می چرخد

دلم می لرزد

در قفل است

دستگیره می چرخد

و برمی گردد

صدای گام هایی می آید

که می رود

... می رود

خوب که شد که در قفل بود

و گرنه

من باید از روی تخت بلند می شدم

سکوت اطاق می شکست

چراغ روشن می شد

نگاهم می افتاد

و

دلم می شکست ...

Tom Riddel
23-12-2010, 13:49
زندگی نوبر انجیر سیاه،در دهان گس تابستان است
زندگی بعد درخت است به چشم حشره
زندگی تجربه ی شب پره در تاریکی است
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد
زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد
زندگی شستن یک بشقاب است
زندگی یافتن سکه ی ده شاهی در جوی خیابان است
زندگی راز دل مادر من،
زندگی پینه ی دست پدر است،
زندگی،مثل زمان،در گذر است...

Sara Seven
23-12-2010, 15:45
هیچ اندیشیده ای که کدامین اندیشه ات به تو تعلق دارد ؟

همه منشاء دیگری دارند ، عاریه ای اند .

یا دیگران این اندیشه ها را در تو انباشته اند

و یا خود احمقانه آن را در خود انبار کرده ای

اما هیچ کدام از آن تو نیستند .

sevmak
24-12-2010, 14:42
این چشم ها
کم کم ضعیف می شوند دکتر

بس که ندیدمش...

sevmak
24-12-2010, 15:05
آن چنان دلم گرفته است

که گویی ضربان قلبم

چنگی به دل نمی زند...

Gharibane
24-12-2010, 21:47
داشتي ميرفتي
يادت رفت
جاي خالي‌اي
كه تو دلم گذاشتي
با خودت ببري...!

Maryam j0on
24-12-2010, 22:19
از روزیکه
گفتم
" انسانم آرزوست "

فهمیدم
آرزوهای من
چپکی بر آورده می شوند ... !

Sara Seven
25-12-2010, 17:46
چیزی در نظرم بهتر از فریاد نیست

فریاد بر فراز یک قله

جایی که همه بشنوند

تو با عطوفت دروغینت

عشق ِ مرا لِه کردی

ولی من هنوز

به یادت سبد در سبد

اشک می چینم...

F l o w e r
25-12-2010, 19:08
مشترکـــــــ موردنظــــــر
خط را فروخته استـــــ
تو را همــــــ !
گوشی را بگذار
و برو . . .

sevmak
25-12-2010, 21:08
در من قـــــــــــــــدم بزن...

بیــــــــــرون... چـــــــــــراغ کسی برای پیاده هــــــــــــــــا

سبـــــــــــــــــــز نـــمی شود...

Gharibane
25-12-2010, 22:34
مشترکـــــــ موردنظــــــر
خط را فروخته استـــــ
تو را همــــــ !
گوشی را بگذار
و برو . . .



گوشي را گذاشتم...
رفتم...
قيمتم را پرسيدم
آه
چه ارزان بودم...
خود نميدانستم تو چطور؟!

Hadi King
25-12-2010, 22:53
به خاطر روی زیبای تو بود
که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود
که حرفهای هیچ کس را باور نداشتم
به خاطر دل پاک تو بود
که پاکی باران را درک نکردم
به خاطر عشق بی ریای تو بود
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین تو بود
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود تو بود
فقط به خاطر تو
:40:

sevmak
26-12-2010, 08:54
خیلی وقت است کوچ کرده‌اَند کولی‌ها...
دیگر این‌جا هیچ‌کس
نعلِ خوش‌بختی نمی‌خرد...
.
.
.

sevmak
26-12-2010, 09:02
پرنده‌ای میان چشم‌هات

خواب عاشق شدن می‌دید...

پلک زدی

برای همیشه‌ پرید...
.
.
.

sevmak
26-12-2010, 14:01
خوب بود مثل فیلم‌ها

تکرار داشت...

قسمت آخر تو...
.
.
.

sevmak
26-12-2010, 14:07
تمام من
از آن تو می شود
جز خودم
که گرداگرد تنـــــ ت
تاب می خورد...
.
.
.

saeedadash
27-12-2010, 19:39
می گریزم،می گریزم
اشک حسرت از چه ریزم؟
برو برو که از دامت جستم
گشوده پر از بامت جستم
یاد از تو دگر نکنم،نکنم
سوی تو نظر نکنم ،نکنم
تو را رها کردم با دگران
گذشتم از تو چون رهگذران
رفتم تا از تو دگر بیگانه شوم
بهر شمع دگر پروانه شوم
مهری دیگر با تو ندارم
در کوی تو پا نگذارم
بگذر از من..
که از تو گذشتم از دل تا کی ناله برارم؟

F l o w e r
27-12-2010, 19:40
در انتهای نگاهت کلبه ای میسازم






تا مبادا بگویی:






"از دل برود هرآنکه از دیده برفت"

Gharibane
27-12-2010, 23:32
در انتهای نگاهت کلبه ای میسازم




تا مبادا بگویی:




"از دل برود هرآنکه از دیده برفت"



«اين حقيقت است كه از دل برود

هر آنكه از ديده رود»

تكيه بر اين حقيقت كرد و رفت
آنكه جايش در دل من خالي است
در سر راهش شكست آن كلبه‌ را
در دلم اما، جايش خالي است

روزها از رفتنش مي‌گذرد
ليك
از دلم نرفت!
او كه از ديده برفت!

F l o w e r
28-12-2010, 13:01
تا تو رفتی همه گفتند
که از دل برود هر که از دیده برفتـــــــ..
ودر آن لحظــــه ی ناباوری و غصـــه ی من خندیدند. . .
و تو ایـــــــ کاش میدانستی که در این تنگ بلور شفافـــــــ
ماهی ســــــرخ تو زندست هنوز...
ودر این کلبه ی سرد. . . یادگار تو به جاستـــــــ..
و تو ای کاش می آمدی و می دیدی
"که از دل نرود هر که از دیده برفتــــــــ". . .

Maryam j0on
28-12-2010, 13:44
این روزها
دلم
اصرار دارد
فریاد بزند ..../!
اما ..../
من
جلوی دهانش را
میگیرم
وقتی میدانم
کسی
تمایلی به شنیدنِ
صدایش
ندارد ..../!

...


این روزها
من
خدای سکوت شده ام ..../!
خفقان گرفته ام
تا
آرامش اهالی ِ دنیا
خط خطی نشود

Maryam j0on
28-12-2010, 13:54
اینجا روی زمین
هیچ چیز عجیـــــب نیست
حتی
اینکه
آدم ها
آرزوهایت را
مثل سیگار دود میکنند و
به آسمان
می فرستند ...

F l o w e r
28-12-2010, 17:15
یک نفر مرا در ایستگاه شبـــــــ


جا گذاشتـــه استـــــــ


درست مثل چمدانی کـــــــه


تو جا گذاشتی اش پیش من


برای من نه
برای چمدان اتــــــ برگرد

sevmak
29-12-2010, 10:09
از نماز چشم های تو می آيم...
آن جا که تکبير گلدسته های لبانت دست هايم را
وضو دار گيسوانت می کند...
و از باده نگاهت مست می شوم...
و می رقصم و می چرخم...
مست مست مست...
يک دست جام باده
و يک دست زلف يار
و سجده سجده اشک می شوم...
و به پای حی علی الصلاة تو می افتم...
من رکوع می کنم
همه عالم رکوع می کند
و تو می مانی و يک دنيا رکوع...
من سجده می کنم
و همه عالم را به سجده ات می کشانم ...
تو اذان بگو...
بخند...
قهقهه کن...
و مرا تا ابد به سجده خودت بنشان...
اين نماز سلامی ندارد...
اين نماز سلامی ندارد...


{این نوشته رو در عین سادگی اش خیلی دوست دارم}

@mehdi@
29-12-2010, 12:13
انتظارش انتظارم سیر کرد......
انکه می خواهد بیاید دیر کرد.......
تا به کی در انتظارش دیده بر در دوختن......

امدن....
رفتن...
ندیدن....
سوختن...

Ghorbat22
31-12-2010, 11:09
دوست دارم یک شبه هفتاد سال پیر شوم.
در کنار خیابانی بایستم
تو مرا بی آنکه بشناسی از ازدحام تلخ خیابان عبور دهی...
هفتاد سال پیـــــر شدن یک شبه
به حس گرمی دست های تو
هنگامی که مرا عبور می دهی بی آنکه بشناسی،
می ارزد!

@mehdi@
31-12-2010, 14:12
وقتی پروانه ای در تاری بیفتد که عنکبوتش نباشد تازه قصۀ زندگی اغاز شده است زیرا نه میتواند پرواز کند ونه بمیرد...

F l o w e r
31-12-2010, 14:20
دستـــــ خودمان نیستــــــ که روی حرفمان نمــــی مانیمــ. . .
ما بر زمینی ایســــتاده ایمـــ
که هــــر روز خودش را
دور میــــزند. . .

Gharibane
31-12-2010, 16:39
دستـــــ خودمان نیستــــــ که روی حرفمان نمــــی مانیمــ. . .
ما بر زمینی ایســــتاده ایمـــ
که هــــر روز خودش را
دور میــــزند. . .


آري از آغاز خلقت اينگونه بوده است
اما نميدانم چرا
اين روزها
انگار
زمين چند بار
خودش را دور ميزند!

Hadi King
31-12-2010, 16:44
بگذار در فاصله ی پوست تو و غربت من

یکبار کلاغ به خانه اش برسد

پیش از آن که قصه به سر شود

Maryam j0on
31-12-2010, 17:45
از کله ی صبح تا بوق ِ سگ
دوید
برای گرفتن
حق ِ خود و بقیه ی مونثگان ..../!
دوید
تا ثابت کند
زنان عقده ی نرینگی ندارند
دوید
تا بگوید
زن=مرد است و چه بسا چند برج بالاتر

....

همه احسنتش گفتند

....

شب
چنان احساس ِ مادام دوبوار بودن میکرد
که در اتوبان
پا را روی گاز گذاشت
و بر نداشت

....

کسی فریاد زد :
ای والله
دست فرمونش مانند ِ مردهاست
و
او
قند ته دلش آب شد ....



پ.ن : امان از دویدن پی چیزی که بدان ایمان نداریم ..../

Maryam j0on
31-12-2010, 22:31
هوایـــــــــــــــــــــ ــــت را کرده ام

کمی "هــــــــــــــا" کن



خودم

F l o w e r
31-12-2010, 22:51
اینبــــــار که به دنیا آمدیــــــ
وارونه زندگیــــــ کن

هرچهـــــــ فکر می کنمـــــ
روزهای کودکیــــــ
برای پایانی خوش
ساختهـــــ شده بودند. . .

Snow_Girl
01-01-2011, 00:01
تو نیستی که ببینی دل رمیده ی من ،


بجز تو یاد همه چیز را رها کرده ست !

Ghorbat22
01-01-2011, 12:15
ف ی ل ت ر

کرده است

دل را

درد !

ببین

بــــــــــاز نمی شود

Maryam j0on
01-01-2011, 18:39
در تو صدای تبـــــر می آید

در من

صدای سقـــوط ...

Maryam j0on
01-01-2011, 18:59
پروردگارا ..








کجای عارفانگیم می‌لنگید !..








که اینچنین به دنیا مشغولم داشته‌ای !!

Gharibane
01-01-2011, 21:45
هوایـــــــــــــــــــــ ــــت را کرده ام

کمی "هــــــــــــــا" کن






”هــــــــا“ كردن چه سود
كه در لايه‌اي از غبار فراموشي
فرو رفته‌ايم!




پروردگارا ..





کجای عارفانگیم می‌لنگید !..





که اینچنین به دنیا مشغولم داشته‌ای !!



آري بگو
دنيــــــايي كه مرا به آن فرستادي
براي نزديك شدن به تو بـــــــود؟!

Facon_Archi
01-01-2011, 23:28
کسی دوش آب را باز می کند
کسی لباسهایش را می پوشد
کسی کفش هایش را برق می اندازد و می رود
من، امروز را هم در رختخواب خواهم ماند...
کپی نشه جایی ممنون