PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : آتش،‌ تلگراف بی سیم عهد هخامنشی



bb
01-05-2007, 06:21
آتش علاوه بر نقش مذهبی خود در ایران باستان، کاربردهای دیگری هم داشته است.
نقش مذهبی آتش در ایران باستان بیشترین سهم از نقش‌های این آفریده­ی هفتم اهورامزدا را در متون دینی و تاریخی به خود اختصاص داده است و بیش از کارکردهای دیگر آن شناخته شده است، اما آتش کاربردهای دیگری هم در آن دوران داشته است.
آتش در دوره هخامنشیان کارکردی ارتباطی نیز داشت و از آن همانند تلگراف بی­سیم استفاده می­شد.
به فرمان خشایارشا هخامنشی (485 - 465 پیش از میلاد)، از شوشتر و همدان، دو پایتخت بزرگ تا به سر حدات ایران برج­های بسیار بلند به فاصله­های معین ساختند و در بالای آن­ها پاسبانانی گماشتند تا شب­ها به کمک شعله­ی آتش و حرکات و علایم مخصوصی که به آن می­دادند، از این برج به برج دیگر وقایع مهم دورترین حدود مملکت را به مراکز برسانند.

در سال 479 پیش ازمیلاد،‌ وقتی سپهبد ایران، آتن، پایتخت یونان را فتح کرد، در شب همان روز خبر به شاهنشاه رسید که در سارد پایتخت لیدی اقامت داشت. در شاهنامه و در یادگار زریران نیز آمده است که با آتش افروزی در بالای کوه­های بلند لشگریان را به گرد آمدن و آماده حرکت شدن خبر می­دادند.
این شیوه شاید در دوره­های بعد هم مورد استفاده قرار گرفته باشد. به عنوان مثال، کوهی در اصفهان در نزدیکی منار جنبان قرار دارد و بر بالای آن آثار آتشگاهی به جا مانده است که کارشناسان با توجه به بقایای باروهای اطراف آن گمان می‌برند، شاید محلی برای دیده بانی و علامت دادن برای آتش بوده باشد. در شیراز نیز کوهی در نزدیکی دروازه قرآن است و بر فراز آن، جایگاهی است که امروزه موسوم به «تنوره­ی دیو» است و در گذشته احتمالا «تنوره­ی دید» نامیده می‌شد. این جایگاه نیز کاربردی این چنینی داشته است.

آتش، عنصری برای جشن و نیایش

البته نقش آتش در مذهب و ارتباط نیز محدود نماند و برای آن آیین‌ها، نیایش‌ها و جشن‌های زیادی برگزار شد و در فرهنگ مردم جای گرفت. آتش از زمانی که شناخته شد،‌ همواره مورد توجه و احترام آدمی بود. در میان ایرانیان نیز همواره این عنصر حیات بخش مورد تکریم بوده است تا جایی که ایزدی را به نام «آذر»(= آتش) نامیده بودند و روز نهم هر ماه و ماه نهم سال را با نام وی می­خواندند. آنان در گرامیداشت این عنصر جشن­های متعددی برگزار می­کردند که از آن جمله است : جشن سده و جشن سوری (چهارشنبه سوری) و آذر جشن.
روز آذر از ماه آذر موسوم به «آذرگان» آذر جشنی از زمره جشن­های همنام شدن روز و ماه برگزار می­شد.
در بخشی از یسنای اوستا نیز نیایشی ویژه­ی آتش آمده است. این توجه و احترام تا جایی بود که پرستشگاه‌هایی بر گرد آتش مقدس به نام آتشکده برای گردآمدن مومنان و خواندن دعا در جای جای این سرزمین بر پا شده بود.

آتشکده‌‌ در ایران باستان
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آتشکده ی آذر فرنبغ

در اوستا، اصطلاحی برای آتشکده نیامده است. نخستین اشاره به آتش (معلوم و مخصوص) در ادبیات زردشتی از سده­ی سوم میلادی است،‌ در کتیبه­ای از شاهپور اول ساسانی و روحانی بزرگ معاصر او، کرتیر. کرتیر بنیان گذار آتش بهرام، مقدس­ترین و مهم­ترین آتش آیینی دین زردشت بوده است.
از دوران ساسانی،‌ به نام سه آتشکده معروف بر می­خوریم که اصل آن­ها را از آتش­های اساطیری دانسته­اند. مهم­ترین آتشکده ایران در آن دوران آتشکده «آذر فرنبغ»(Adur Farrobag) در فارس بود که آتشکده­ی مختص روحانیان بود و مرکزیت داشت.
آتشکده «آذر گشنسب»، آتشکده­ی خاص طبقه ارتشیان بود که از نظر اهمیت بعد از آذر فرنبغ قرار داشته است و محل آن در شیز، نزدیک گنزک،‌ در جنوب شرقی دریاچه­ی ارومیه (در آذربایجان) بود و شاه و ارتشیان برای نیایش به آن­جا می­رفتند.
سومین آتشکده­ی مهم کشور، «آذر برزین مهر» (Adur Burzenmihr) بود، مختص کشاورزان که در آیین­های ویژه به آن­جا می­رفتند.
باستان شناسان از آثار به جا مانده از آتشکده­های دوران ساسانی دریافتند که بیشترین آتشکده­ها در آذربایجان بوده­اند و این سرزمین مرکز مقدس مذهبی ایران بوده است. بیشتر این آتشکده­ها خاکستری نداشته و در اصطلاح پهلوی «خودسوز» بوده­اند. ظاهرا منبع سوخت آتش­های آن­ها گاز نفت بوده است.
نام خود آذربایجان نیز ماخوذ از آتش است. آتورپات (= نگهبان آتش) که در دوره­ی هخامنشی، شهربان این ناحیه بود، نام خود را به آن داد و این ناحیه از کشور به آتورپاتکان (آذربایجان امروزی) مشهور شد.
در دوران باستان، نه تنها زردشتیان برای دعا و نماز در پیشگاه آتش یا شنیدن گفتار «هیربد» به آتشکده می‌رفتند، بلکه نیازمندان گرسنه و تشنه نیز برای طلب یاری به آتشکده­ها پناه می‌بردند. در این معابد که براساس شواهد از دوره­ی هخامنشی در این کشور بر پا شده­اند،‌ آتش مقدس آتش همیشه فروزان با چوب بود که در آتشدانی روی پایه­ای بلند می­سوخت. روحانی پرستار آتش هر روز در وقت معین سوخت و بخورات را همراه با نیایش و آتش پیشکش می­کرد. از آن­جا که قبله­ی زردشتیان رو به سوی نور است، مومنان برای به جا آوردن نمازهای روزانه خود به حضور آتش یا نور خورشید (آتش آسمانی) نیازمند بودند و شرط خواندن نماز داشتن طهارت کامل و به اصطلاح وضو بود. نماز ویژه­ی آتش هنوز هم در آتشکده­ها خوانده می­شود.
با برپایی آتشکده­ها، لزوم پیدایش طبقه­ی نوینی از روحانیان، یعنی موبدان آتشکده­ها احساس شد. از میان این طبقه، روحانی عالی رتبه یا روحانی رییس آتشکده را در فارسی باستان «بگینه پتی»(baginapati) می­خواندند. این لقب در دوره­ی ساسانی به «مغوبد» (= بزرگ مغان) تغییر یافت.

آتشدان‌ در ایران باستان

ظرفی که آتش را در آن نگهداری می­کردند، «آتشدان» نام داشت. آتشدان در اتاقی درونی و محراب مانند در آتشکده قرار داشت تا پرستار روحانی آن را از هرگونه آلودگی و ناپاکی مصون دارد. در میان بقایای کاخ­های با شکوه پاسارگاد، آتشدان­های خوش تراشی از سنگ سفید پیدا شده است که نشان دهنده­ی اهمیت این عنصر نزد شاهان هخامنشی است. این آتشدان­ها ته ستون و سری سه پله دارند که با پایه­ی بلندی به شکل مکعب مستطیل قلمی به یکدیگر وصل شده­اند. ارتفاع آن تا حدود کمر آدمی میانه قد، می­رسد. سر آن­ها که روی پایه­ی سنگی قرار دارد، تو خالی و محل افروختن آتش بوده است. شاید داخل این آتشدان سنگی از منقلی فلزی هم استفاده می­کردند. زیرا داخل آن اثری از آتش دیده نمی­شود.
آتشدان­های پاسارگاد از نظر ظرافت کار سنگ­تراشی بی­نظیرند اما نمونه­های آن را زردشتیان در طول سده­ها، به هنگام پرستش و نیایش به کار برده­اند.
در حجاری­های بالای آرامگاه داریوش بزرگ، آتشدانی همانند آتشدان پاسارگاد روبروی نقش شاه قرار دارد. نقش آتش به صورت هرمی از شعله­ها از سر آتشدان زبانه می­کشد. این کهن­ترین نمونه­ی آتشدانی است که آتش آن افروخته است. احتمالا مراد از آتش حجاری شده، نمایش اجاق شخصی او به هنگام جلوس بر تخت بوده است. رسمی که ظاهرا بنیان گذار آن کورش بزرگ بود و از اهمیتی حکایت می­کند که در ایام کهن، آتش شخصی هر حکمرانی برای قوم و طایفه او داشته است.
در بالای آتشدان، پیکره‌ای واقع در دایره­ی بالدار، همانند نقش بیستون، در پرواز است. پشت سر پیکره فوق، قرص ماهی برجسته همراه با هلالی در لبه­ی زیرین آن حجاری شده است. هماهنگی نقوش پیکره­ی بالدار و قرص ماه و آتشدان در آرامگاه داریوش بزرگ دلالت بر احترام داریوش نسبت به خورشید و ماه و آتش می­کند و جالب این­که سه دعای مهم زردشتی نیز به این سه اختصاص دارند: خورشید نیایش، ماه نیایش و آتش نیایش.
در متون پهلوی آمده که ستایش خداوند باید در آن حال که روی به خورشید و ماه و آتش دارند، صورت پذیرد.
با این تعابیر و بر طبق سنن دین زردشت می­توان گفت که این نقوش، شاه را در حال نیایش نشان می­دهند.
نقش آتشدان را روی تعدادی از گل مهرهایی که در ویرانه­های خزانه داری و باروی تخت جمشید یافت شده­اند، نیز می­بینیم. در نقوش این گل مهرها،‌ بالای آتشدان نمادی بالدار قرار دارد و در دو سوی آن، دو پرستنده یا دو موبد به نیایش مشغول‌اند.
جزییات شکل آتشدان روی گل مهرها دقیقا مشخص نیست، اما باید نمونه­ای از آتشدان­های زمان هخامنشیان باشد.
در گل مهری هم که از مصر به دست آمده و تاریخ آن میان سال­های 400 تا 500 قبل از میلاد است، همین نمونه آتشدان دیده می­شود. به طور کلی نقش آتش افروخته روی پایه بلند، بر مهرها و گل مهرهای هخامنشی که پرستش‌گران به آن ادای احترام می‌کنند، نماد رسمی مذهبی شده بود. از گزنفون، تاریخ دان یونانی، نقل است که کورش بزرگ هخامنشی به هنگام بیرون آمدن از زادگاهش پارس، به ایزد آتش اجاق و اهورامزدا نیایش می­کرده است. گزنفون کورش بزرگ را چنان می­نمایاند که زردشتی مومنی است و معمولا به درگاه اهورامزدا نیایش می­کند.
پیش از روزگار ساسانیان، برای این آتشدان­ها نامی در اثری به جا نمانده است. اما در دوره­ی ساسانیان به نام­های «آدوران»، «آتشدان» و «آتشگاه» بر می­خوریم. همچنین در دوره­ی ساسانیان، آتشدان علامت ملی شد و آن را روی سکه‌های پادشاهان این سلسله ضرب کردند.
اهمیت آتش را در اسامی عام ترکیبی که از دوران هخامنشی به جا مانده نیز می­توان دید، مانند:
«آتر فرنه» (= از آتش بخت یافته) و در الواح ایلامی : «آتر پاته» (= محافظت شده با آتش)، «آتر بانو» (= دارنده­ی درخشش آتش) و «آتر دانه» (= آتش داد).

نوشته­ی «آرزو رسولی»
برگرفته از تارنمای خبرگزاری میراث فرهنگی ( با اندکی تخلص)


بن نوشت­ها :

هخامنشیان - مری بویس - ترجمه­ی همایون صنعتی زاده، تهران: توس، 1375.
تاریخ سکه، از قدیمی­ترین ازمنه تا دوره ساسانیان - ملکزاد بیانی، تهران: دانشگاه تهران، 1346.
یشت­ها - ابراهیم پورداوود،‌ ج ا، تهران: طهوری، 1347.
شاهنشاهی ساسانی - تورج دریایی - ‌ترجمه­ی مرتضی ثاقب فر، تهران:‌ ققنوس، 1383.
ایرانویج - بهرام فره وشی، تهران: دانشگاه تهران، 1374.
ایران، از آغاز تا اسلام - رمان گیرشمن - ترجمه­ی دکتر محمد معین، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1370 (چاپ هشتم).