PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : گفتگو با گیتاریست افسانه ای اریک کلاپتون



Asalbanoo
12-04-2007, 18:30
اریك كلاپتون گیتاریست افسانه ای گروه كرم و درك، پس از سی سال درگیری با اعتیاد و الكل توانست خود را از مسائل حاشیه ای جدا كند و به سوی اقبال خود برود این اولین بار است كه اریك می خواهد و می تواند درباره آن روزها صحبت كند . همه ما می دانیم كه اریك كلاپتون چه كسی بود؟
پایان من بود، حقیقتاً تصمیم به خودكشی گرفته بودم من هر روز با خودم می گفتم: فردایی برای من وجود ندارد نمی توانم بیش از این به این زندگی ادامه دهم، بیش از حد می نوشیدم و قادر به توقف آن نبودم به خط سیاهی می ماندم كه هر روز باریكتر می شد هر شب به این فكر می كردم كه فردا خود را خلاص كنم اما شما می دانید كه آن فردا هرگز فرا نرسید. آن زمان داشتن تحصیلات عالیه آرزوی اكثر مردم بود، من همه این‌ها را داشتم زن خوب، خانه، ماشین، شغل خوب، شهرت و پول. من همه آنها را از دست دادم. فقط می خواستم بمیرم.
اریك كلاپتون ۵۲ ساله یكی از بازماندگان بزرگ سبك راك است چطور شد كه اعتیاد و الكل تو و موسیقی تو را خراب كرد آیا این درست است كه می گویند اكثر موزیسین‌های موفق، به چیزی اعتیاد پیدا می كنند؟
نه نمی شود چنین مطلق صحبت كرد در مورد خود من، هیچ راهی وجود نداشت هر كسی روحیات خاص خود را دارد بسیاری از آن‌هایی را كه می شناسم مجبورند حقیقت را پنهان كنند.
▪ آیا فكر نمی كنید كه وقتتان را تلف كرده اید؟
بله وقتم را تلف كردم اولین حسی كه اعتیاد به انسان می دهد احساس پوچی است اینكه شما هیچ سودی ندارید و از همه مهم‌تر اینكه شما لحظاتی را از دست می دهید كه باید با لذت و خرسندی سپری می شد من این را تجربه كردم.
▪ اریكِ افسانه ای ،۳۰ سال قبل از اینجا (لندن)، شروع كرد؟
بله من در سال ۱۹۶۰ به اینجا آمدم اوایل سال ۶۰ با مشقات فراوان، آه….
▪ شما از استرالیایی‌ها دلگیر نیستید بخاطر روزهای سختی كه آن‌جا داشتید؟
ما روزهای خوب هم داشتیم، من فكر می كنم آنها مردم بزرگی هستند، ما دوستانی داشتیم كه ترانه‌های خوبی سرودیم.
▪ وقتی در دهه هفتاد اریك كلاپتون معتاد شد او را از استرالیا دیپورت كردند فكر نمی‌كنی این بدترین توری بود كه برگزار كردی؟
خوب می‌شود گفت یك رسوایی تمام عیار بود برای اینكه من به شدت آلوده شده‌بودم خودتان كه می دونید الكل با آدم چكار می كند. برخورد بدی بود. من بسیار خودخواه و متكبر بودم فكرش را بكنید شما آن‌جا روبروی من نشسته اید و من به خودم اجازه می دهم كه هر رفتار زشتی را انجام دهم.
▪ پس از آن شب وحشتناك كه پتی بوید (همسر قبلی اریك )ربوده شد، جورج هریسون و پتی بوید باهم ازدواج كردند اما اریك كلاپتون هنوز تنها است. وقتی به گذشته نگاه می كنیم شما را نگران می بینیم نگرانی برای چه؟ شاید به خاطر از دست دادن عشق تان؟
بله، آه بله، وقتی برمی‌گردم و به یاد می‌آورم می‌بینم آن مبارزه نمی‌توانست تا ابد ادامه یابد شبیه یك جنگ بود.


▪ شما ترانه های عاشقانه زیادی سروده اید و با زنان بسیاری آشنا شده اید اما به نظر می رسد بعد از جدایی با همسر قبلی‌تان دیگر به فكر ازدواج نیستید چرا؟ >
برای این‌كه باور نمی‌كنم كه آن‌ها را درست می‌شناسم.
▪ این درست است كه اولین و آخرین عشق كلاپتون گیتار است؟
بله، چیزهای زیادی داشته‌ام مكان‌های مختلفی بوده‌ام. مكان‌هایی كه با آن‌ها ارتباط برقرار كرده‌ام.
▪ و اما چرا گیتار؟
من ترومپت، ویلون، پیانو و آكاردئون را هم دوست دارم همسایه‌ای داشتیم كه آكاردئون می‌زد حقیقتاً دوست داشتم، دوست داشتم آن‌ها را تماشا كنم.
▪ خدا را شكر كه پیش آنها نماندید!!؟
نمی‌دانم شما چه تصوری دارید اما گیتار خیلی ساده است خیلی ساده طراحی شده. البته آن‌ها به من می‌گفتند كه من در عرض یك روز می‌توانم آن را یاد بگیرم كه بعدها فهمیدم كه این طور نیست گیتار ساز بسیار جذابی است.
▪ هنوز هم همان علاقه را به گیتار دارید؟بله
وقتی در سال ۱۹۹۱ پسرتون كونور را از دست دادید این حادثه در ترانه‌های شما تأثیر گذاشت، وقتی ترانه ‹‹اشك‌هایی در بهشت›› را می‌شنویم احساس شما كاملاً قابل درك است چیزهایی كه هرگز گفته نمی‌شوند اما در ترانه شما ما آن‌ها را حس می‌كنیم.
بله اشك‌هایی در بهشت ترانه مورد علاقه من است و سال‌های بعد هم خواهد بود من هر روز حدود ۱۵۰ نامه از مردم دریافت می‌كردم كه از اندوه مشتركشان با من نوشته بودند این‌كه هیچ راهی برای گریز از مرگ نیست این‌كه هیچ یك از ما نمی‌دانیم كی نوبت ما می‌رسد چیزهایی است كه هرگز در مدرسه تدریس نمی‌شوند من هیچ‌وقت در مدرسه چیزی نیاموختم كه مربوط به روابطم با خانواده‌ام یا جامعه‌ام باشد چیزی راجع به زندگی یا مرگ نیاموختم اما با آن‌ها روبرو شدم. روزی كه برای دیدن پسرم رفته‌بودم او آنجا در تابوت خودش خوابیده‌بودم هیچ آمادگی نداشتم هیچ نیاموخته‌بودم فكر می‌كنم شبیه یك گناه بود.
▪ و نوشتن كمكتان كرد تا بر این احساس اندوه غلبه كنید؟
نوشتن و نواختن گیتار، اولین و بهترین كاری كه می‌توانستم انجام دهم این بود كه گیتار را بردارم و بنوازم، موسیقی بسازم و از خودم دور بشوم، موسیقی تنها چیزی بود كه بعد از مرگ فرزندم لحظاتم را پر كرد لحظاتی كه هیچ فردایی نبود، هیچ فردایی.
▪ پدری كه پسرش را از دست داده، ساعات تاریكی را پشت سر گذاشته، بر اعتیاد غلبه كرده الكل را كنار گذاشته و به عرصه موسیقی بازگشته‌است و حالا سفر می‌كند آلبوم منتشر می‌كند و دوباره به روزهای اوج برگشته‌است. به نظر می رسد كار چندان آسانی نیست؟
نمی‌دانم اما یك چیز برایم روشن است دوست دارم سفر كنم سفرهای طولانی، طولانی برای جستجو، برای ادامه دادن.
▪ آیا این جستجو نوعی مكاشفه برای یافتن خودتان نیست این كه شما كی هستید؟
حق با شماست همیشه دنبال كسی بوده‌ام كه این را به من بگوید.
▪ و سوال آخر این‌كه چه چیزی اریك كلاپتون را سرپا نگه می‌دارد؟
دلایل زیادی است همیشه فكر می‌كنم كه ممكن بود كس دیگری جای من بود آن وقت خیلی بهتر از من عمل می‌كرد و موفق‌تر بود و یا من جای دیگری بودم و زندگی متفاوتی داشتم اما سرآخر به این نتیجه می‌رسم كه این بزرگی خداوند است كه به من زندگی اعطا كرده‌است.

alitopol
12-04-2007, 19:53
خیلی خوب بود اگه می شد چند تا گفتگو هم با گیتاریست های راک بزارید ممنونتون میشم

Asalbanoo
12-04-2007, 20:04
خیلی خوب بود اگه می شد چند تا گفتگو هم با گیتاریست های راک بزارید ممنونتون میشم


ممنون که توجه می کنی..
متاسفانه کسی را نم شناسم...اگه اسمهاشونو بگید چشم حتما...

alitopol
12-04-2007, 20:10
اگر ممکنه در باره دیو موری . استیو هریس از گروه آیرن میدن

Doyenfery
13-04-2007, 23:14
My father's eyes
Sailing down behind the sun
Waiting for my prince to come
Praying for the healing rain
To restore my soul again

Just a toerag on the run
How did I get here
What have I done
When will all my hopes arise
How will I know him
When I look in my father's eyes
My father's eyes
When I look in my father's eyes
My father's eyes

Then the light begins to shine
And I hear those ancient lullabies
And as I watch this seedling grow
Feel my heart start to overflow

Where do I find the words to say
How do I teach him
What do we play
Bit by bit, I've realized
That's when I need them
That's when I need my father's eyes
My father's eyes
That's when I need my father's eyes
My father's eyes

Then the jagged edge appears
Through the distant clouds of tears
I'm like a bridge that was washed away
My foundations were made of clay

As my soul slides down to die
How could I lose him
What did I try
Bit by bit, I've realized
That he was here with me
I looked into my father's eyes
My father's eyes
I looked into my father's eyes
My father's eyes

My father's eyes
My father's eyes
I looked into my father's eyes
My father's eyes



چشمان پدرم
روان می شوم تا پشت خورشید
چشم به راه آمدن شهزاده ام
دعا می کنم باران رحمت ببارد
تا باز شفا بخش روحم باشد

ذره ای بی مقدار هستم در حرکت
چطور به اینجا رسیدم؟
مگر چه کرده ام؟
و کی به تمام آرزو هام می رسم ؟
آخر چطور پدرم را بشناسم
وقتی به چشمانش نگاه می کنم
چشمان پدرم
وقتی به چشمان پدرم نگاه می کنم
چشمان پدرم

آنگاه نوری می درخشد
و آن لالای های کهن به گوشم می رسد
و بالیدن این گیاه نو رسته را که تماشا می کنم
حس می کنم قلبم لبریز می شود

با چه زبانی بگویم؟
چگونه به او یاد دهم؟
چه نقشی بازی کنیم؟
کم کم در یافته ام
که اکنون زمانیست که به آنها نیازمندم
زمانی است که به چشمان پدرم نیاز مندم
چشمان پدرم
اکنون زمانی است که به چشمان پدرم نیاز مندم
چشمان پدرم

آنگاه لبه تیز پرتگاه
آشکار می شود از میان ابرهای دور دست اشک
پلی را می مانم که آب برده باشد
شالوده ام پوشالی است

روحم به سوی مرگ می لغزد
چگونه توانستم پدرم را از دست بدهم؟
برایش چه کرده ام؟
کم کم دریافته ام
که او همین جا با من بوده
به چشمان پدرم نگاه کردم
چشمان پدرم
به چشمان پدرم نگاه کردم
چشمان پدرم

چشمان پدرم
چشمان پدرم
به چشمان پدرم نگاه کردم
به چشمان پدرم

Doyenfery
19-04-2007, 16:52
یکی از کارهای زیبا و بی کلام اریک کلپتون:

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید