مشاهده نسخه کامل
: نقـاشـی [ تاپیک اختصاصی ]
Marichka
18-03-2007, 14:41
از (¯`•Boye_Gan2m•´¯) ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) عزيز براي تنظيم فهرست و مطالب اين تاپيك تشكر مي كنم.
Post Merged by Dianella
=====================
17فهرست بندی این تاپیک:
1- نقاشی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
2- تکنیکهای نقاشی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
3- سبک های معروف نقاشی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
4- ريتم در طراحي ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
5- طراحي فيگوراتيو ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
6- طراحي ساخت و ساز از فيگور انسان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
7- کوبیسم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
8- تعريف طراحي ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
9- فضاي منفي در طراحي ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
10- مفهوم کادر در طراحي ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
11- حرکت و آهنگ خط ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
12- وسايل طراحی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
13- پاپیهماشه (نقاشی روغنی لاکی) ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
14- تکنیکها وسبکهای نقاشی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
15- تاریخ نقاشی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
16- مينياتور ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
17- تاريخ نقاشى ايران ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
18- تاریخ نقاشی ایران/دوران کهن ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
19- دورهٔ هخامنشى ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
20- برخورد شرق با غرب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
21- ساسانيان، نقاشى سغدى و نقاشى مانوى ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
22- ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) دوران اسلامى ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
23- پرده ی گرنیكا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
24- ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])سوررئاليسم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
25- ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])نگارههاى سلجوقى ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
26- دوران ميانى ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
27- مکتب تبريز ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
28- طراحی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
Boye_Gan2m
18-03-2007, 14:45
نقاشی
نقاشی عمل بکار بردن رنگ دانه محلول در یک رقیق کننده و یک عامل چسپاننده (یک چسب ) بر روی یک سطح (نگهدارنده) مانند کاغذ ، بوم یا دیوار است. این کار توسط یک نقاش انجام می شود. این واژه بخصوص زمانی به کار می رود که این کار حرفه شخص مورد نظر باشد. قدمت نقاشی در بین انسانها ، شش برابر قدمت استفاده از زبان نوشتاری است.
در قیاس با نقاشی ، طراحی ، سلسله عملیات ایجاد یک سری اثر و نشانه با استفاده از فشار آوردن یا حرکت ابزاری بر روی یک سطح است.
یک روش قابل اجرا برای تزئین دیوارهای یک اتاق با استفاده از نقاشی در ساختار جزئیات کار موجود است.
این مقاله بیشتر درباره نقاشی وری سطوح به دلایل و اهداف هنری است . نقاشی از نظر بسیاری افراد، در زمره مهمترین شکلهای هنر قرار دارد.
رئالیسم (واقع گرایی) شیوه ای است که درآن هنرمندبایددرنمایش طبیعت (طبیعت بدون انسان وبا انسان) ازهرگونه احساساتی گری خودداری کند.اما منظورما از رئالیسم ،دراینجا شیوه هنری یی است که ازحوالی سال 1804به بعددراروپا ونقاط دیگرجهان متداول شد. گوستاوکوربه یکی ازپیش گسوتان شیوه رئالیسم درنقاشی های خودازهرگونه پیرایه بندی واغراق احساساتی خودداری می کرد،تاآنجاکه معمولا کارهای اورازشت وناهنجاروغیرهنری به حساب می آوردند.نمونه ای ازنقاشیهای کوربه تابلوی معروف سنگ شکنها است که نشان می دهد او چقر به روح واقعیت موضوع وفادارمی مانده است.
Boye_Gan2m
18-03-2007, 14:51
تکنیکهای نقاشی
تکنیکهای نقاشی عبارتند از :
رنگ زنی غلیظ
آبرنگ
لعاب دادن
نقاشی یا رنگ مومی ( نقاشی یا رنگی که با موم آب کرده بسازند)
نقاشی دیواری که معروفترین نوع آن فرسکو می باشد.
سایش و نقاشی نقطه ای
فوماتو
سامی – ای
کلاژ
نقاشی بر روی تخته
نقاشی یا اسپری « گرافیتی )
(نقاشی) با مواد جدید
نقاشی یا کامپیوتر
حلال های رنگ
حلال ماده ای است که رنگدانه در آن حل یا قرار داده می شود. تقریباً تمامی حلالهای طراحی در نقاشی نیز قابل استفاده هستند. برخی از آنها عبارتند از :
رنگ روغن ، شامل رنگهای جدید قابل اختلاط با آب
رنگ اکریلیک
سایه روشن
رنگ انگشتی
مرکب
پاستل ، شامل پاستل خشک ، پاستل روغنی و موادهای پاستل
تمپرا (رنگهای آمیخته تا زرده تخم مرغ)
رنگ مومی
آبرنگ
Boye_Gan2m
18-03-2007, 14:53
سبک های معروف نقاشی
سبک های نقاشی می توانند با روشهای بکارگیری و یا با توجه به جنبش هنری که بیشترین تطبیق را با مشخصات غالب و حاکمی که نقاشی نشان می دهد دارند، مشخص شوند. سبک های معروف عبارتند از:
رئالیسم (واقع گرایی)
امپرسیونیسم (برداشت گرایی)
پوینتولیسم
هنر ابتدایی
کوبیسم (حجم گری)
مدرنیسم (نوگرایی)
آبستره (انتزاعی)
پست مدرنیسم (فرا نوین)
آوانگارد (پیشگام ، وابسته به مکتب های هنری نوین و غیر سنتی)
ساختار گرایی
کتاره سخت
گرافیتی
نقاشی اصیل ایرانی
Boye_Gan2m
18-03-2007, 14:55
ريتم در طراحي :در مبحث ريتم و ضرورت آن در طراحي بايد اشاره كرد كه تنوع در طراحي كاملاً ضروري است.چنانچه اشياي مختلفي كه ترسيم كرده ايم اندازه يا حركت ثابت و كاملاً مشابهي داشته باشند و اصطلاحاً ريتم ساده و ثابتي را دنبال كنيم،يكنواختي به وجود آمده ،تمام زيباييهاي طرح را تحت الشعاع خود قرار خواهد داد.چنانچه مجموعه اي از اشياي ساده را در طي تركيب بندي هاي متفاوت بررسي كنيم ،متوجه انعكاس ريتم و حضور نوعي حركت حاكم بر كل اشياء مي شويم.با توجه به اندازه و فرم اشياء نسبت به يكديگر ،اين ريتم شكلهاي متفاوتي به خود مي گيرد.در طراحي،ريتم مورد نظر را مي توان درباره جنسيت اشياء ،حركت خطوطي كه اشياء را وابسته به يكديگر نشان مي دهد،و در نهايت بررسي بر روي حركت لكه هاي مختلف خاكستري سايه روشن و سپس همراه با حركت چين پارچه و فضاي اطراف آن به كار برد كه در واقع مكمل طرح بشود.براي تمرين پيشنهاد مي شود سوژه هايي را گرد آوري كنيد و با توجه به مشاهده آنها به صورت احجام يا سطوح ساده هندسي به مقايسه تك تك عناصر با هم بپردازيد طرحهايي را تهيه كنيد و به مطالعه محسنات و معايب:ريتمهاي ساده دنبال هم و در يك اندازه ،ريتم متغير بزرگ به كوچك و كوچك به بزرگ ،ريتم حلزوني ،مدور ،مربع بپردازيد.
Boye_Gan2m
18-03-2007, 15:05
طراحي فيگوراتيو
براي طراحي فيگوراتيو ،جايگزيني مدل در صفحه بسيار مهم است:1_ممكن است شما
صرفاً به اصل سوژه و حالت آن توجه داشته باشيد.و لذا هر مقدار از سوژه را كه در نظر داريد بر صفحه كاغذ پياده مي كنيد يعني به صورت نيم تنه يا تمام تنه ،2_مورد ديگري نيز وجود دارد و آن ،حضور مدل در كنار سوژه ها و عناصر ديگر مي باشد.در اين حالت ،بايد تناسب سوژه را با اجزاي ديگر محيط اطراف آن در نظر داشته باشيد و جايگزيني مدل در صفحه را با دقت و تأمل بيشتري انجام دهيد .تا زماني كه بدن،دست و پاها در حالت آويخته و عادي هستند،به چشم بيننده كاملاً عادي به نظر مي رسند ،اما همين كه حالتهايي مثل نشستن ،دويدن و... پيش مي آيد ،دستها وپاها نيز همچون احجام و اشياي ديگردچار كوتاه نمايي يا قرار گرفتن در وضعيت پرسپكتيو مي شوند.بسيار پيش مي آيد كه هنر جويان براي فيگورهاي نشسته يا در حال دويدن ،زاويه نيم رخ را انتخاب مي كنند تا با مشكلات كمتري در حين طراحي روبرو شوند،چنانچه در نظر آوريم كه در طراحي از طبيعت و طبيعت بيجان ،اشيا را به صورت فرمهاي ساده هندسي مشاهده مي كرديم ،و سپس به ترسيم وضعيت پرسپكتيوي هر يك مي پرداختيم،در اينجا نيز مي توانيم تنه،دست و پا را به صورت احجام هندسي ببينيم و وضعيت پرسپكتيو آنها را به دقت مشاهده كرده و به ترسيم آنها بپردازيم.كل بدن انسان در حالت خوابيده نيز مي تواند به صورت حجمي كلي مشاهده شود و سپس
جزئيات بر روي اين حجم مشخص گردد
Boye_Gan2m
18-03-2007, 15:07
طراحي ساخت و ساز از فيگور انسان
براي طراحي ساخت و ساز از فيگور انسان،نياز به مدلي داريد كه قادر باشد مدت مديدي را بي حركت و ساكن در مقابل شما بايستد.در اين مرحله نيز تهيه اسكيس هاي اوليه،مطالعه مدل از زواياي مختلف و با توجه به وضعيت نور نسبت به مدل ،از مراحل ابتدايي و اساسي كار است.مدل را در وضعيتي متناسب با كادر كاغذ بنشانيد و پس از ترسيم اتود هاي مختلف به طراحي اصلی بپردازيد .همه قسمتها از جمله حالت چهره ،مرز بندي نقاط سايه و روشن و حالت دستها را مشخص كرده ،همزمان تكميل كنيد.براي ساخت و ساز كامل ،بهتر است ابتدا از چهره و سپس از دستها شروع كنيد .بسياري از هنرمندان همين مراحل را طي كرده اند ،تا چنانچه مدل به عللي تغيير مكان داد ،صرفاً مجبور به تغيير حالت لباس باشندو تغييري در وضعيت چهره يا دستها پيش نيايد.ممكن است به علت عدم دستيابي به مدل مناسب ،مجبور به طراحي از تصاوير باشيد،پيشنهاد مي شود چنانچه به آينه هاي بزرگ دسترسي داريد ،خودتان را به عنوان مدل قرار دهيد.تنوع در رنگ سايه ها ،بافت هاي موجود در پوشاك و چهره و حتي نوع خط و سايه روشن به كار رفته ،از ضروريات كار است.سطوح خاكستري تيره را در سراسر كار خود توزيع كنيد تا چشم بر اثر تمركز تيرگي در يك نقطه ،توقف نداشته باشد و همه نقاط و زوايا را براحتي مشاهده كند.براي اين منظور ممكن است ناچار شويد قدري در رنگهاي خاكستري كه در مقابل داريد ،دخل و تصرف كنيد و درجات خاكستري را تيره تر يا روشن تر از مدل در نظر بگيريد تا تعادل بر سطح كار حاكم شود . پركار ترين شيوه ساخت و ساز از فيگور انساني شيوه هاشور و قلم فلزي است.نمونه هاي قابل توجهي از اين شيوه وجود دارد كه سالها پيش توسط طراحان صورت گرفته و براي آموزش و مشاهده بسيار مناسب است
Boye_Gan2m
18-03-2007, 15:09
کوبیسم
شروع واقعی کوبیسم رامی توان پرده(ظروف) پیکاسو شمرد که درآن تعدادی ظروف به صورت ساده هندسی ترسیم شده اند.این پرده ازآثارسزان که درآثار خود به تناسب وترکیب اشکال توجه داشت اثر گرفته است.درسال 1907 نمایشگاه بزرگی ازآثارسزان درپاریس ترتیب یافت.پیکاسو به دیدن آن رفت وبه شیوه سزان توجه کرد.درهمین سال این گفته سزان انتشاریافت که (هرچه درطبیعت هست ازترکیب کره ومخروط واستوانه شکل می پذیرد.باید نقاشی رابراساس این اشکال ساده قرارداد.)
پیکاسوازآثارسزان وگفته های اوالهام گرفت ودرپی یافتن اشکال ساده واساسی وتناسب میان این اشکال بود.به همین خاطر ازترسیم احوال بشری غافل شدودرعالم اشکال وساختمانی که درپس نمای آن نهفته است،فرورفت.
Boye_Gan2m
18-03-2007, 15:12
تعريف طراحي : به طور کلي طراحي را مي توان شيوه اي از بيان دانست .همان گونه که
نويسنده ياگوينده کلمات ولغات را انتخاب مي کند ، سپس به بيان مي پردازد ، طراح نيز باانتخاب شيوه مناسب وبه کار گيري ابزار ومهارت خويش ، زبان وگويشي متناسب به کار مي برد . بااين تفاوت که اولاٌ مخاطبان يک اثر هنري وبه طور اخص ، يک طرح جمع زيادي از انسانها هستند؛ چراکه يک اثر واضح ورساي هنري نيازي به ترجمه ندارد .ديگر اينکه بيان به صورت طرح وشکل مدتها پيش از پيدايش خط وزبان ، وسيله برقراري ارتباط بين انسانها بوده است وبالاخره طراحي ، ساده ترين شکل توصيف است.
ودقيقا به همين علت است که اقوام بدوي وبسياري ديگر ، از اين شيوه براي رفع نياز ارتباطی خوداستفاده مي کردند.
طراحي ،محصول هماهنگي ميان چشم ،دست ابزارو انديشه هنرمنداست ،براي آفرينش يک نمونه موفق مدتها وقت وتمرين مداوم همراه باعلاقه ،لازم است .ابزارمناسب،هنرمندرادرنيل به بهترين نتيجه ياري مي کندو انديشه ،عبارت است ازنيروي مشاهده ،انتخاب وانعکاس يک ياچندموضوع برصفحه کاغذ توسط طراح والبته بايددرنظرداشت که فرهنگ ،تفکروهدف نهايي نيزدرشکل گيري يک اثر،نقش دارند
Boye_Gan2m
18-03-2007, 15:15
فضاي منفي در طراحي :هنگامي که بر صفحه کاغذ طرحي ساده و خطي از يک يا چند شئ ترسيم مي کنيد،در واقع با کمک خط ،محدوده مدل را از کاغذ جدا کرده ايد؛در اين حال،علاوه بر فضايي که توسط شکل پر شده ،فضاي ديگري نيز اطراف شکل را احاطه کرده که به نام فضاي منفي شناخته مي شود .فضاي منفي ،فقط از لحاظ خطوط محيطي شئ با فضاي مثبت ارتباط بر قرار مي سازد و با جزئياتي همچون رنگ و جنسيت ارتباطي ندارد .در حين انجام تمرينات مربوط به فضاي منفي نيز با مسايلي همچون :اندازه گيري جزئيات ،مقايسه فاصله هاي موجود در مدل ،سنجش نسبتهاي مختلف ،تصميم گيري درباره جايگزيني مدل در کادر ،رو برو مي شويد .در بسياري موارد نيز پيش مي آيد که پيچيدگيهاي موجود در اطراف شئ فضاي منفي بيشتر از فضاي مثبت است.تمرين:از اشيايي مثل صندلي ،چراغ مطالعه ،چند ميوه در کنار يکديگر ،گلداني با برگهاي پهن ،کفشها ،به صورت طراحي فضاي منفي نمونه هايي تهيه کنيد .ابزار مختلف را در اين تمرينها تجربه کرده،فضاي منفي را به انواع شيوه ها پر کنيد با پهناي زغال،خط خطي ،با قلم فلزي يا روان نويس ،خطوط صاف يا در هم و... .به ياد داشته باشيد هنگامي که چند شئ در کنار هم به صورت نا منظم قرار گرفته باشند ،ممکن است در قسمتي از فضاي منفي اشتراک داشته باشند.
Boye_Gan2m
18-03-2007, 15:17
مفهوم کادر در طراحي
مفهوم کادر در طراحي چيست؟همه ما در ابتداي کار دنيا را از دريچه چشمان خود بررسي مي کنيم،اشياء را مي بينيم و ترسيم مي کنيم.ترسيم اشياء بر سطح کاغذ ابتدا شکلي ساده دارد و با کمي تمرين،به راحتي صورت مي گيرد.به دنبال آن در اشياء و در محيط اطراف خود به دقت مي نگريم.در اين مرحله است که نياز به داشتن انسجام در کار ،احساس مي شود و بحث کادر نيز در همين زمان آغاز مي گردد.با توجه به حالت عمودي يا افقي شئ يا اشيا کادر خود را به صورت عمودي يا افقي انتخاب مي کنيم بنابر اين،مي توان گفت که بين فرم و کادر رابطه مستقيمي وجود دارد.معمولي ترين حالت کادر ،يک مستطيل عمودي يا افقي است يا حتي يک مربع.البته فرمهاي دايره و بيضي نيز مي توانند به عنوان کادر مطرح شوند ،ليکن از پايداري لازم برخوردار نيستند و جز براي موارد تزييني و بسيار نادر ،به کار گرفته نمي شوند .کادر مثلث نيز مطلقاً در طراحي و نقاشي کاربرد ندارد.علت اين است که شخصيت و ويژگي مثلث،فضاي اطراف کادر را اصطلاحاً کور مي کند و برش مورب آن مي تواند به تصوير و به طرح ما آسيب برساند.پس مبحث اصلي را به کادر مستطيل (به صورت عمودي يا افقي )اختصاص خواهيم داد.ابتدا کاغذي در اندازهA4را بر داشته آن را دقيقاً نصف کنيد.از هر سمت 3تا 4 سانتيمتر به طرف مرکز آمده و مستطيلي ترسيم کنيد و آن را ببريد.منظره يابي که به اين طريق به دست مي آيد وسيله مناسبي براي سنجش و تصميم گيري درباره کادر است و بهتر است که هنگام انجام طراحي ،همواره آن را همراه داشته باشيد.منظره ياب شما کاملاً متناسب با اندازه هاي مستطيلي است که به عنوان مستطيل طلايي شناخته مي شود
Boye_Gan2m
18-03-2007, 18:14
حرکت و آهنگ خط
براي كساني كه به فراگيري هنر طراحي مي پردازند شناخت آهنگ خط كه از حركات گوناگون مچ آرنج و بازوي طراح پديد مي آيد ، و همچنين آشنايي با امكانات ابزار هاي اثر گذار كه پيشتر بررسي شد ضروري است.حركت و آهنگ خط را مي توان ارزيابي و اندازه گيري كرد و زمان آن را مشخص نمود.اندازه و ابعاد حركت :اندازه حركت ممكن است كوتاه ،دراز ،گسترده يا فشرده باشد.اندازه يك حركت مي تواند رفته رفته رشد كند ،كاسته شود،به طور يكنواخت تكرار شود مثل حركت پاندول ساعت و يا اينكه فشرده شود .شكل حركت:شكل حركت مي تواند مستقيم،مورب قوسي شكل ،دندانه دار،مارپيچ ،به دور خود چرخيده گردش دور يك محور و يا در هم بافته حركاتي كه از چند جهت از روي يكديگر مي گذرند باشد.مبدأ حركت:از بالا،از پايين ،از گوشه ها ،از خارج ،از درون و يا تركيبات آنها .جهت حركت :ازراست ، از چپ ،رو به جلو ، به عقب ،رفت و بر گشت ،بالا و پايين ،چرخش به دور يك مركز ،دور شدن از مركز ،گردش در اطراف يك محور و تركيبات آنها .تعداد حركات :يك ، چند ،بسيار و يا يك حركت كه با چند حركت تر كيب شود .فاصله :فاصله فضايي بين حركات ممكن است وسيع ،كوچك ،به تعداد زياد و يا چند فاصله با اندازه هاي مختلف با شد .فشردگي :'حركات مي توانند به هم نزديك ،جدا از هم و يا متغير با شند.مقدار نيرويي كه براي انجام هر يك از اين حركات لازم است نسبت به نوع حركت فرق مي كند .بعضي از خطوط فقط با حركت مفصل انگشتان ،برخي با حركت مچ دست و پاره اي با حركت دست و بازو پديد مي آيند.
Boye_Gan2m
18-03-2007, 18:16
وسايل طراحی:با توجه به تكنولوژي زمان حاضر ،ابزارهاي طراحي ،بسيار متنوع اند .ليكن،در اينجا صرفاً از وسايلي نام مي بريم كه به عنوان ابزارهاي اصلي اوليه براي طراحي شناخته شده اند؛به سهولت در دسترس مي باشند و مهم تر از همه ،نتيجه مورد نظر را براحتي ارائه مي دهند.براي طراحي ،به طور معمول ،از سطوحي با جنسها و كيفيتهاي متفاوت و متنوع استفاده مي گردد،كه اغلب از آن به عنوان سطوح اثر پذير نيز ياد مي شود.انواع كاغذ ها و مقواهاي بي شمار و گوناگوني كه در اطراف خود مي بينيم و گاه چوبها و فيبر ها ،ورقهاي پلاستيكي ،فلزي ،ديواره ها و... قابليت دارند كه خطوط و طرحهاي ترسيم شده را به عنوان اثري كامل به نمايش بگذارند .ليكن سطوح مورد نظر در اينجا،كاغذ و مقواهاي متداول و در دسترس است.ترسيم خط بر روي همه كاغذ ها امكان پذير است،ولي با تجربه عملي مي توان دريافت كه كدام نوع كاغذ براي چه وسيله اي مناسبتر است. انواع كاغذ هاي در دسترس عبارت اند از كاغذ كاهي ،كاغذ نازك سفيد،كاغذ سفيد طراحي ،كاغذ هاي زبر براي مداد،مقواهاي نازك و ضخيم با بافتهاي درشت و ريز براي طراحي با زغال ،مقواي آبرنگ يا مكنده براي كار با آب مركب )،كاغذ و مقواي براق گلاسه با وزنهاي مختلف براي كار با قلم فلزي و مركب ،كاغذ ومقواي پاستل سفيد و رنگي و... علاوه بر كاغذ و مقوا ،وسايل ديگري نيز وجود دارد كه خطوط را با آنها ترسيم مي كنند و به عنوان ابزار اثر گذار شناخته مي گردند .ساده ترين و معمولي ترين وسيله طراحي مداد است.مدادهاانواع مختلفي دارند و به همين نسبت توانايي هاي متنوعي را براي طراح فراهم مي سازند.ماده اوليه مداد ،گرافيت است كه در گذشته به صورت طبيعي و بدون حفاظ بود،ليكن امروزه با حذف نا خالصيهاي گرافيت و افزودن موادي همچون گل رس،موم يا پارافين و استفاده از حفاظ چوبي و گاه فلزي يا پلاستيكي در دسترس عموم قرار مي گيرد.علامتهاي ويژه اي براي شناسايي مداد ها وجود دارد همچونB , F , Hو نمايانگر مداد ها از لحاظ نرمي ،سختي ،خشكي و چربي مي باشند.علاوه بر آن در كنار اين علامتها شماره هايي نيز وجود دارد و بيانگر درجات مختلف تيرگيها و تنوع در ارائه اثر بجا مانده است.به عنوان مثال در مداد هايي با علامتHمداد شمارهH1سخت تر و كم رنگتر ازHاست و هر قدر شماره ها بالاتر برود بر ميزان سختي و كم رنگي مغز آن افزوده ميشود تا شمارهH9كه اصطلاحاً كربن فشرده به سختي الماس در آن به كار مي رود ،مداد هايي باعلامتFاز انواع خشك اما پر رنگ تر از گروهHهستند و مداد هاي گروهBمناسب ترين گروه مدادها براي طراحي به شمارميروندوبر خلاف مدادهايHهر قدر بر شماره آن افزوده مي شود،ميزان نرمي و تيرگي آن نيز بيشتر مي گردد تا بدانجا كه شمارهB14با مغزي بسيار نرم و ضخيم،طيف وسيع و متنوعي از درجات تيرگي و روشني را ارائه مي دهد.استفاده از مدادهاي گروهBنيز براي بدست آوردن انواع تيرگي و روشني ها مناسب است و در طراحي اهميت ويژه اي دارد ،بسياري از طراحان ،از چند نوع مداد به طور همزمان استفاده مي كنند ،ليكن در اينجا تنها يك مداد بسته به نوع موضوع ،اندازه كار و شيوه طراحي يا يا كافي است و به تنهايي مي تواند در ترسيم نازك ترين و كم رنگ ترين خط تا پر رنگ ترين خط مورد نياز شما را ياري كند
پاپيه لغت فرانسوى و به معنى کاغذ است و شه به معنى جويدن و مچاله کردن است. در فرهنگ لغت يعنى کاغذ فشرده شده. معمولاً اشيايى مقوايى هستند که سطح آنها با تزئين و لاک مخصوص پوشش يافته است. سابقهٔ اين هنر چندان معلوم نيست. اما از آثار موجود چنين برمىآيد که تا بعد از دورهٔ سلجوقى کليه کتابهاى خطى جلدها ساده يا ضربى و فاقد تزئين بودهاند.
پاپيهماشه هنرهاى مختلفى از قبيل قلمدانسازي، جلدسازي، کاغذسازى و مهرسازى و ... با اين عنوان مطرح مىشوند.
پیشینهٔ پاپیهماشه در ایران
انواع بکارگیری پاپیهماشه
شیوهٔ اجرای پاپیهماشه
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پيشينهٔ پاپيهماشه در ايران
گمان مىرود که پاپيهماشه ابتدا در هند رواج داشته و سپس به اروپا رفته و بعد به ايران آمده است.
در دورهٔ ايلخانى، جلد تاب بسيار معتبر از نوع جلد ساده يا ضرب بوده و تا آن زمان پاپيهماشه در ايران رايج نبوده است. اما مدارک نشان مىدهد که اين هنر از دورهٔ صفويه به ايران راه يافته است و به تکامل رسيده است. در آن دوران جلد کتاب و اشياى ديگر از جمله قلمدان را با اين روش مىساختهاند که در تزئين آنها اغلب مناظرى از شکار شاهان را نقاشى مىکردند. در اين دوره قزوين و اصفهان مرکز عمدهٔ توليد اين محصول بودهاند.
در اواخر اين دوره، نقش گل سرخ و گل و برگهاى سايهدار طبيعى در پاپيهماشهٔ اصفهان جاى خاصى داشتن، اين هنر در دورهٔ زنديه به اوج کمال رسيده و در دورهٔ قاجار و تا امروز نيز ادامه يافته است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](15).jpg
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](16).jpg
انواع بکارگيرى پاپيهماشه
از شيوهٔ پاپيهماشه بيشتر در جلدسازى، قلمدانسازى و مصنوعاتى مثل قاب آينه و سطوح رحل قرآن و ... استفاده مىشود.
جلدهاى لاکى
جلدهاى لاکى از زيباترين جلدهاى کتب خطى است که از قرن نهم هجرى در ايران متداول شد و پيوسته به ظرافت و زيبايى آن افزوده شد. در قرون ۱۲ و ۱۳ هجرى به بالاترين درجهٔ شکوه و ظرافت دست يافت. جلدهاى روغنى با توجه به نوع بوم و شيوههاى تزئين بسيار متنوع هستند. از جمله مىتوان به جلد روغنى بوم سفيد، بوم موجي، بوم سياه، و بوم ته طلايى سبز و قرمز و ... اشاره کرد.
قلمدانسازى
قلمدانسازى يکى از دستساختههاى نفيس هنرى ايران در گذشته است. موضوع نقاشىهاى روى قلمدانها اغلب افسانههاى قديمى و شاعرانه مثل شيرين و فرهاد، خسرو و شيرين، ليلى و مجنون، يوسف و زليخا و همچنين صحنههاى شکار و رزم و بزم بوده است.
نقاشى لاکى روى ساير دستساختهها
از نقاشى لاکى براى تهيه مصنوعات مسطح چون جلد آلبوم، جلد کتا، قاب آينه، سطوح رحل قرآن و ... نيز استفاده مىشود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شيوهٔ اجراى پاپيهماشه
در اين روش نياز به يک لوح سنگى صيقلى است که ضخامتى بين ۱۲ تا ۱۵ سانتىمتر داشته باشد و طول و عرض آن حدود ۵۰ و ۶۰ باشد. براى ساخت جلد يک کتاب، يک صفحه کاغذ سفيد مرغوب که از هر طرف ۲ سانتىمتر بزرگتر از جلد نهايى است، در آب خيس مىکنند. سپس آنرا روى لوح سنگى صاف مىکنند تا حباب هوا در زير آن نماند. سپس ورقههاى کاغذ چاپ با همان اندازه را در يک تشت بزرگ خيس کرده و با دقت روى کاغذ اصلى قرار مىدهند، تا حدى که ضخامت دلخواه بدست آيد. سپس کاغذ نازک ديگرى روى آن مىگذارند. و تختهاى روى آن قرار داده و ۲۴ ساعت زير فشار مىگذارند تا خشک شوند. بعد دور ورقهها را مىبُرند و آمادهٔ کار مىشود. در قلمدانسازى از دو قالب استفاده مىشود، يکى براى غلاف، يکى براى کشو. براى ساخت غلاف دور قالب توپرى را با صابون آغشته مىکنند و ورقههاى کاغذ روى آن مىچسبانند و مىکوبند و پرداخت مىکنند. پس از پايان کار، يک انتهاى آن را به شيوهاى که شکل نهايى غلاف خواهد بود، مىبرند و قالب را در مىآورند. کشو را در درون قالبى با همان ابعاد قالب غلاف مىسازند. پس از خشک شدن کشو، قالب را در مىآورند و انتهاى بريده شده غلاف را بر يک انتهاى آن سوار مىکنند و سپس هر دو را سوهان مىکنند تا هم اندازه شوند. آنگاه رويه قلمدان آمادهٔ نقاشى است. زمينهٔ نقاشى تنها يک پوسته است؛ در قلمدانهاى مرغوب از کتيرا و در انواع ارزانتر، از سريشم يا صمغ عربى استفاده مىشود. کار نقاشى مستقيماً روى پوسته واحد انجام مىشود. در گذشته رنگها را با سفيده تخممرغ مىآميختند ولى اکنون از سريشم يا صمغ عربى يا شيره انگور استفاده مىکنند.
پس از پايان نقاشي، روى قلمدان روغن مىزنند، که ترکيبى است از روغن بَزرک، روغن جلا و سندروسي. در روش قديمى فقط روغن جلا مىزدند. در حال حاضر از مقوا بهجاى لايههاى کاغذ استفاده مىشود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نقاشی عمل بکار بردن رنگ دانه محلول در یک رقیق کننده و یک عامل چسپاننده (یک چسب ) بر روی یک سطح (نگهدارنده) مانند کاغذ ، بوم یا دیوار است. این کار توسط یک نقاش انجام می شود. این واژه بخصوص زمانی به کار می رود که این کار حرفه شخص مورد نظر باشد. قدمت نقاشی در بین انسانها ، شش برابر قدمت استفاده از زبان نوشتاری است.
در قیاس با نقاشی ، طراحی ، سلسله عملیات ایجاد یک سری اثر و نشانه با استفاده از فشار آوردن یا حرکت ابزاری بر روی یک سطح است.
یک روش قابل اجرا برای تزئین دیوارهای یک اتاق با استفاده از نقاشی در ساختار جزئیات کار موجود است.
این مقاله بیشتر درباره نقاشی وری سطوح به دلایل و اهداف هنری است . نقاشی از نظر بسیاری افراد، در زمره مهمترین شکلهای هنر قرار دارد.
● تاریخ نقاشی
قدیمی ترین نقاشی ها در دنیا که متعلق به حدود ۳۲۰۰۰ هزار سال قبل می باشد، در گروته شاوه فرانسه قرار دارد. این نقاشی ها که با استفاده از افرای قرمز و رنگ دانه سیاه حکاکی و رنگ شده اند، تصاویری از اسب ها ، کرگدن ها، شیرها، بوفالوها و ماموت ها را نشان می دهند. اینها نمونه هایی از نقاشی در غار هستند که در تمام دنیا وجود دارند.
امروزه ،بسیاری از آثار شناخته شده و مشهور هنری مانند مونالیزا نقاشی هستند. در حال حاضر اختلاف نظرهای جزئی در مورد کاملا هنری بودن آثاری که به روشهای غیر سنتی و با روش های غیر از شیوه های کلاسیک خلق می شوند وجود دارد.از لحاظ مفهومی هنرمندانی که از صدا ، نور ، آتش بازی ، چاپگرجوهرافشان ، پیکسل های صفحه مانیتور و حتی پاستل یا مواد دیگر استفاده می کنند، یا رنگهای آمیخته با زرده تخم مرغ را بکار می برند، یکسان هستند. در نتیجه به اغلب کارهای هنری ، نقاشی گفته می شود.
● درباره رنگ
رنگ ترکیبی از رنگدانه ، حلال ، چسپاننده و در برخی موارد تسریع یا کند کننده ای برای خشک شدن ، بهبود دهنده بافت ، تثبت کننده و یا هر ماده اصلاح کننده دیگری است. قبل از آنکه رنگ بر روی بوم قرار گیرد، معمولا ابتدا آن را آغشته به نوعی زمینه (یک لایه پوششی که معمولا از جنس جسو می باشد) می کنند تا چسپندگی با رنگ را افزایش داده و حالت بافت سبدی بوم را برای جلوگیری از تراوش کاهش می دهد. با اینکه انتظار می رود رنگدانه هایی که برای نقاشی بکار می روند ثابت باشند، اما برخی از نقاشان از رنگهایی استفاده می کنند که دارای رنگدانه های فرار هستند.
● ابزار مورد استفاده نقاش شامل انواع مختلفی است . از جمله :
ـ قلم موی نقاشی
ـ کاردک
ـ دپالت (از جنس چوب یا پلاستیک که در هنگام نقاشی رنگ را روی آن قرار داده و استفاده می کنند)
ـ اسفنج
ـ گیره
ـ سه پایه
ـ دقوطی اسپری رنگ
ـ داسپری رنگی دارای هوای فشرده
به این موارد می توان گچ ، مداد گرافیت ، پارچه کهنه یا دستمال کاغذ ی ، آینه ( که گاهی برای تغییر زاویه دید و پرسپکتیو و گاهی نیز برای نقاشی شخص از خودش بکار می رود) تربانتین یا هر رقیق کننده بی بوی دیگر (که معمولاً به همراه روغن استفاه می شود) ،مدل یا موضوع و شاید نور پردازی آتلیه را نیز اضافه نمود.
● تکنیکهای نقاشی
▪ تکنیکهای نقاشی عبارتند از :
ـ رنگ زنی غلیظ
ـ آبرنگ
ـ لعاب دادن
ـ نقاشی یا رنگ مومی ( نقاشی یا رنگی که با موم آب کرده بسازند)
ـ نقاشی دیواری که معروفترین نوع آن فرسکو می باشد.
ـ سایش و نقاشی نقطه ای
ـ فوماتو
ـ سامی – ای
ـ کلاژ
ـ نقاشی بر روی تخته
ـ نقاشی یا اسپری « گرافیتی )
ـ (نقاشی) با مواد جدید
ـ نقاشی یا کامپیوتر
● حلال های رنگ
حلال ماده ای است که رنگدانه در آن حل یا قرار داده می شود. تقریباً تمامی حلالهای طراحی در نقاشی نیز قابل استفاده هستند.
▪ برخی از آنها عبارتند از :
ـ رنگ روغن ، شامل رنگهای جدید قابل اختلاط با آب
ـ رنگ اکریلیک
ـ سایه روشن
ـ درنگ انگشتی
ـ دمرکب
ـ دپاستل ، شامل پاستل خشک ، پاستل روغنی و موادهای پاستل
ـ تمپرا (رنگهای آمیخته تا زرده تخم مرغ)
ـ رنگ مومی
ـ آبرنگ
● سبک های معروف نقاشی
سبک های نقاشی می توانند با روشهای بکارگیری و یا با توجه به جنبش هنری که بیشترین تطبیق را با مشخصات غالب و حاکمی که نقاشی نشان می دهد دارند، مشخص شوند.
▪ سبک های معروف عبارتند از:
ـ رئالیسم (واقع گرایی)
ـ امپرسیونیسم (برداشت گرایی)
ـ پوینتولیسم
ـ هنر ابتدایی
ـ کوبیسم (حجم گری)
ـ مدرنیسم (نوگرایی)
ـ آبستره (انتزاعی)
ـ دپست مدرنیسم (فرا نوین)
ـ آوانگارد (پیشگام ، وابسته به مکتب های هنری نوین و غیر سنتی)
ـ ساختار گرایی
ـ کتاره سخت
ـ گرافیتی
ـ نقاشی اصیل ایرانی
● اصطلاحات معمول نقاشی
▪ این اصطلاحات عبارتند از :
ـ تمثیل
ـ بادگن
ـ پوینیلیسم (گذاشتن نقطه های رنگین روی سطح سفید)
ـ فانتزی
ـ نقاشی فیگور (پیکر)
ـ تصویر سازی
ـ صنعتی
ـ منظره
ـ طبیعت گرا
ـ چهره
ـ علمی تخیلی
ـ طبیعت بی جان
ـ سورئالیسم (فرا واقع گرایی)
ـ جنگ
سازمان آموزش و پرورش استان خراسان
Boye_Gan2m
02-04-2007, 14:42
تاریخ نقاشی
قدیمی ترین نقاشی ها در دنیا که متعلق به حدود 32000 هزار سال قبل می باشد، در گروته شاوه فرانسه قرار دارد. این نقاشی ها که با استفاده از افرای قرمز و رنگ دانه سیاه حکاکی و رنگ شده اند، تصاویری از اسب ها ، کرگدن ها، شیرها، بوفالوها و ماموت ها را نشان می دهند. اینها نمونه هایی از نقاشی در غار هستند که در تمام دنیا وجود دارند.
امروزه ،بسیاری از آثار شناخته شده و مشهور هنری مانند مونالیزا نقاشی هستند. در حال حاضر اختلاف نظرهای جزئی در مورد کاملا هنری بودن آثاری که به روشهای غیر سنتی و با روش های غیر از شیوه های کلاسیک خلق می شوند وجود دارد.از لحاظ مفهومی هنرمندانی که از صدا ، نور ، آتش بازی ، چاپگرجوهرافشان ، پیکسل های صفحه مانیتور و حتی پاستل یا مواد دیگر استفاده می کنند، یا رنگهای آمیخته با زرده تخم مرغ را بکار می برند، یکسان هستند. در نتیجه به اغلب کارهای هنری ، نقاشی گفته می شود.
درباره رنگ
رنگ ترکیبی از رنگدانه ، حلال ، چسپاننده و در برخی موارد تسریع یا کند کننده ای برای خشک شدن ، بهبود دهنده بافت ، تثبت کننده و یا هر ماده اصلاح کننده دیگری است. قبل از آنکه رنگ بر روی بوم قرار گیرد، معمولا ابتدا آن را آغشته به نوعی زمینه (یک لایه پوششی که معمولا از جنس جسو می باشد) می کنند تا چسپندگی با رنگ را افزایش داده و حالت بافت سبدی بوم را برای جلوگیری از تراوش کاهش می دهد. با اینکه انتظار می رود رنگدانه هایی که برای نقاشی بکار می روند ثابت باشند، اما برخی از نقاشان از رنگهایی استفاده می کنند که دارای رنگدانه های فرار هستند.
ابزار مورد استفاده نقاش شامل انواع مختلفی است . از جمله :
قلم موی نقاشی
کاردک
پالت (از جنس چوب یا پلاستیک که در هنگام نقاشی رنگ را روی آن قرار داده و استفاده می کنند)
اسفنج
گیره
سه پایه
قوطی اسپری رنگ
اسپری رنگی دارای هوای فشرده
واژه ي مينياتور که مخفف شده ي کلمه ي فرانسوي ميني موم ناتورال و به معني طبيعت کوچک و ظريف است و در نيمه ي اوال قرن اخير و حدودا از دوره ي قاجاريه وارد زبان فارسي شده , اصولا به هر نوع پديده هنري ظريف (به هر شيوه يي که ساخته شده باشد) اطلاق مي شود و در ايران براي شناسايي نوعي نقشهايي که داراي سابقه و قدمتي بسيار طولاني است به کار مي رود.
اين هنر که به اعتقاد اکثر محققان در ايران تولد يافته , بعد به چين راه برده و از دوره ي مغولها به صورتي تقريبا تکميل تربه ايران برگشته و هنرمندان ايراني تلاش بي شائبه يي را صرف تکميل و توسعه ي آن کرده اند از جمله هنرهائي است که قابليت به تصوير در آوردن تمامي طبيعت را در قالبي کوچک دارد. اما نبايد چنين پنداشت چون مقياس تصاوير در مينياتور سازي بسيار کوچک است , بنابراين تنها بخش کوچکي از طبيعت را ميتوان در اين تابلوها تصوير نمود , يا چون الهام بخش مينياتوريست طبيعت است , وي ناچار ميباشد فقط مناظري از طبيعت را ترسيم کند. بلکه کوشش در ايجاد و القاي هر چه بيشتر زيبايي و تفهيم آن صفت ويژه يي ست که مينياتور سازي را از ساير انواع نگارگري ايران جدا مي کند و مينياتوريست هنرمندي است که آنچه را خود مي انديشد يا مي پندارد که بيننده علاقمند به ديدن آن است تجسم مي بخشد و به هيچوجه تابع مقررات و قوانين حاکم بر فضاي نقاشي نيست.
مينياتورهاي امروز ايران , همان نقاشي کلاسيک اروپا (سبک اميرسيونيسم و به دنبال آن شيوه هاي مدرن نقاشي اروپائي) است و هرچند گروهي نوشته اند که به هنگام ظهور اسلام , ايرانيان در هنر نقاشي داراي سنتي کهن بوده اند. اما هيچ سند معتبري که اين ادعا را ثابت کند در دست نيست و اصولا اين گونه اظهارنظر کردن بيشتر منطبق بر واقعيت است که مکاتب مينياتورهاي ايراني , از قرون بعد از اسلام آغاز شده و در قرون اوليه ي بعد از ظهور اسلام , هنر ايران با ابتکاراتي در خطوط عربي تداوم يافته و بهترين نسخه هاي قرآن کريم را هنرمندان مبتکر ايراني نوشته اند و به تزئين و تذهيب مصحف شريف پرداخته و طلاکاري حواشي و سرلوحه ي قرآن و طرحهاي اسليمي و ختايي و گردش هاي ترکيب بندي آنها را به شيوه ي مخصوصي که امروزه آنرا استيليزه مي ناميم ابداع کردند و در ادامه ي اين ابداع و ابتکار , نقاشي براساس متن کتب و نوشته ها نيز رواج يافت که مينياتورهاي مکتب بغداد سر آغاز آن است. مکتب بغداد , از آن جهت که نوعي نقاشي بدوي است تا حدودي نشان از فقدان مهارت و قدرت هنري سازندگانش دارد و بيشتر در بردارنده ي قصه ها و روايات مذهبي است. هنرمندان مکتب بغداد , اکثر ايراني بوده اند و معمولا نيز به سفارش و دستور روساي قبايل عرب کتب خطي را با ذوق خود تزئين ميکردند و روش کار آنها به اکثر نقاط دور و نزديک ايران راه يافته بود و تا دوران سلجوقيان که نقاشي ايران ترقي محسوسي کرد ادامه يافت.
بعد از حمله ي چنگيز به ايران و از رونق افتادن بغداد کهمرکز تجمع هنرمندان بود و از آنجا که نخستين فرمانروايان مغول در شمال غربي ايران و در تبريز و مراغه مستقر شدند, خواه ناخواه هنرمندان در آن منطقه گرد آمدند و به دليل علاقه و تمايل مغولان به هنر چيني , جذب ذوق آزمايي در اين زمينه شدند. ناگفته نبايد گذاشت که نقاشي به شيه ي چينيها , با هجوم مغولان به ايران نيامد , بلکه نقاشي ايران سالها قبل از تهاجم چنگير با اسلوب و روش هاي هنر چين در شراسر خاورميانه شهرت و اعتبار داشت و در شاهنامه ي فردوسي نيز به اين مطلب اشاره شده و احتمال ميرود که ترکان سلجوقي مروج اين شيوه در ايران بوده باشند. منتهي ايرانيان شيوه ي نقاشي چيني را با ديد خاص هنري خود تلفيق کردند و کاشي هايي که امروزه نمونه هايي از آن در دست است نشان مي دهد که سالها پيش از حمله ي مغول به ايران , همان سبک و شيوه و رنگ آميزي و طراحي که بعدها به صورت نقاشي کتب مورد استفاده قرار گرفت , در ايران اعمال شده و اگر دست حوادث کتاب خانه هاي بزرگ ايران را معدوم نکرده بود امروز به راحتي مي توانستيم نسخي را که متعلق به دوران پيش از مغول بوده و همان وي÷گي مينياتورهاي مکتب هرات يا مراغه و مکاتب ديگر بعد از مغول را داشته ببينيم.
در ابتداي حمله مغولان به ايران , هنر نقاشي به واسطه ي قتل عام هنرمندان رونق خود را از دست داد. ولي بعد از چند سال سران مغول به فکر ترويج هنر افتادند و براي عملي ساختن اين منظور عده يي نقاشي چيني را از راه مغولستان به ايران آوردند و کوشيدند تا نقاشي چيني را در ايران رايج سازند و هنرمندان ايراني , اگرچه تحت تاثير اين مساله قرار گرفتند , اما برخلاف نقاشان چيني هرگز طبيعت را به عنوان نهايتي از احساسات و عواطف و به گونه يي مجرد و انتزاعي مورد توجه قرار ندادند و بيشتر به اسنان و تفکراتي در حالات انساني پرداختند و به همين جهت است که کمتر مينياتور ايراني را بي صورت و هيات انساني ميتوان يافت. هرگز پيوندهاي خود را با شعر , فرهنگ و شيوه هاي تفکر بومي نبريده و افسانه ها , اساطير , قهرمانان ملي , سنن وشيوه هاي زندگي ايراني همواره نمودي آشکار در آثار آنان داشته و اين وابستگي به زندگي و اعتقادات ملي تا جايي قوي است که به مينياتور ايراني , عليرغم پيوندها و نقاط مشترک فراوانش با ساير مکاتب آسيايي (ازجمله شيوه هاي نقاشي هندي , چيني و ژاپني) وجه ي خاصي مي دهد و باعث تمايزش از هنر ساير ملتها و ممالک مي شود و اين وضعيت تا دوران ايلخانيان و تيموريان ادامه داشت و به قدري مورد توجه بود که يکي از شاهزادگان تيموري به نام بايسنغر ميرزا که خطاطط هنرمند بود , سرپرستي امور هنري را در شهرت هرات به عهده گرفت.
در آن زمان , شهر هرات مرکز تجمع هنرمندان شده بود و معروف است که فقط در يک آموزشکده ي نقاشي , شصت استاد به تعليم هنر جويان و انحام سفارشات محوله اشتغال داشتند. معروفترين استادکاران مکتب هرات کمال الدين بهزاد است که کتاب مصور و معروفي به نام ظفر نامهي تيموري دارد و به جرات مي توان آثار وي را از لحاظ حالت چهره ها , حرکت قلم , انتخاب موضوع و نمايش دادن وقايع سرآمد تمام مينياتورهايي دانست که قبل يا بعد از او در ايران ساخته شده است.
رويهمرفته آثار مينياتور ايران در مکتب هرات , به علت سابقه ي ممتد و آزادي عمل قابل توجهي که بعد از مکتب بغداد براي هنرمندان به وجود آمد , تا حدي پيشرفت نمود که آثار دوره هنر نقاشي و مينياتور سازي ايران , بعد از دوره ي هرات , با همان شرايط تکميل يافته ي خود به عصر صفويان منتقل شد و بعد از آنکه تبريز به عنوان پايتخت انتخاب گرديد , استاد کمال الدين بهزاد به آنجا دعوت و عهده دار سمت رياست کتابخانه ي سلطنتي شد و همراه با استاد کاران بزرگ اين دوره نظير , آقا ميرک , سلطان محمد , حسين ياکوب وعده يي ديگر کوشيد تا اين هنر را تعالي و تکامل بخشد.
سبک و مکتب نقاشي دوره صفويه را در يک تقسيم بندي کلي مي توان در دو بخش کاملا جدا از هم مورد بررسي قرار دارد.
اول مکتب تبريز که تا وقتي پايتخت به قزوين منتقل شد به همان شيوه يي که ذکر آن گذشت تداوم داشت. مينياتورهاي اين دوره , همه در يک نوع و از لحاظ ظرافت کاري و حرکت قلم و طرح و رنگ دنباله ي مکتب هرات است و فقط مختصري با آن تفاوت دارد.
دوم مکتب اصفهان که بعد از انتقال پايتخت به اصفهان شکل گرفت و طي آن سبک و شيوه ي کار دچار دگرگوني هايي کاملا چشمگير شد که نمونه ي بارز و مشخص آن نقوش تزئيني مساجد اصفهان , کاخ چهل ستون و عمارت عالي قاپو است
معروفترين نقاش اين دوره , رضا عباسي است که در زمان شاه عباس دوم صفوي در اصفها ميزيست. شاه عباس چون نقش بود وهم اينک نيز نمونه هايي از آثار هنري او در موزه ي گلستان موجود است توجه خاصي به گسترش هنر نقاشي داشت و به دليل و تشويقي که از هنرمندان به عمل مي آورد مينياتورسازي در دوره ي او از جهت توسعه و قدرت , مهارت و سرعت کار نقاشان ترقي فوق العاده يي کرد و هنرمندان توانستند در حدي وسيعتر از مکتبهاي هرات , تبريز و قزوين , باهنر چيني و تاثير پذيري از آن فاصله بگيرند و اصالت ايراني به آثارشان بدهند و با ساده کردن نقوش و سرعت عمل بيشتر , نقاشي را از روي صفحه ي کاغذ به صورتي ديواري در آورند. اما ذکر اين نکته نيز ضروري است که آثار اين دوره به هيچ وجه قابل مقايسه با مکتب هرات نيست و از نظر ظرافت ضعيفتر از مکتب هرات است و فقط در آن نقوش تزئيني و گردش هاي اسليمي و ختايي و انواع ساقه ها و گلبرگهاي بسيار متنوع شده و اشکال آن که قبلا از چند نوع گل و برگ و اسليمي ريز تجاوز نميکرد, به بيش از پنجاه نوع اسليمي و گل ابتکاري بالغ گرديده است.
موضوعي که از اواخر دوره ي صفويه و بعد از آن در سبک نقاشي ايران خودنمايي کرد نفوذ سايه روشن است که البته از روش نقاشي اروپائي اقتباس شده و در دوره ي زنديه ادامه يافته و باعث به وجود آمدن سبک شيراز شده است. سبک و شيوه ي آثار هنري دوره ي زنديه به استثناي نقوش شاخه ها و گل و برگ که اختصاص به آن دوره دارد , در قسمت صورت سازي و سايه روشن ها و طراحي تصاوير و مناظر تفاوت چنداني با شيوههاي ديگر رايج در ايران ندارد. البته از اواخر دوره ي صفويه نقاشي هايي در دست است که نشان مي دهد شيوه ي نقاشي به طريق ي سايه روشن دارد در اواخر اين دوره شروع به خودنمايي کرده است.
مکتب نقاشي قاجار که از زمان فتحعلي شاه قاجار رونق و رواج يافته تا حدودي متاثر از سبک شيراز و داراي يرسيکتيو است و به طور مساوي از نقاشي هاي ايراني و اروپايي مايه گرفته است و در اواخر دوره , به تدريج نفوذ سبک اروپايي در نقاشي ايران به قدري زياد شده که هنرمندان با استفاده از گراورهاي رنگي و کييه ي آثار نقاشي اساتيد دوره ي , رنسانس به کلي اصالت ايراني خود را ازدست داده و تابع سبک و سياق نقاشي کلاسيک اروپا شده اند و اين نفوذ هنر غرب در هنر ايران تا جايي بود که صنيع الملک نيز نتوانست از آن بر حذر بماند. به طور مثال تصاويري که اين استاد از رجال و بزرگان زمان خود با آبرنگ ترسيم کرده , با وجودي که اصالت ايراني خود را حفظ نموده , اما بسيار نزديک به شيوه هاي نقاشي کلاسيک ميباشد.
آثار معروف , محمودخان ملک الشعراي صبا نيز مربوط به همين زمان است اين استاد پيشرفت هنر اروپا را در نظر داشته و تابلوي معروف کاتب او نشان ميدهد که بيشتر آثارش سفارشي بوده است در حاليکه تابلوي مطالعه ي او برخلاف شرايط محيط به ميل خودش ترسيم شده و احتمالا مورد استقبال مردم نيز قرار نگرفته. کمال الملک نيز هنگامي که جهت مطالعه به ايتاليا و فرانسه سفر کرده بود , به دليل اينکه نميخواست پذيراي سبک نقاشي اميرسيونيسم باشد به کييه برداري از آثار استاد کاران عصر رنسانس پرداخت و به همين جهت در بازگشت به ايران و عصر رنسانس پرداخت و به اين ترتيب , بعد از گذشت چند سال , شيوه هاي نقاشان عصر قاجاريه از بين رفت و بقاياي هنرمندان آزاد به کييه برداري , گراور و استفاده از باسمه هاي چاپ شده اروپا پرداختند و با تهيه ي آثاري از شاهنامه ي فردوسي و شمايل هاي مذهبي به کار خود ادامه دادند.
Asalbanoo
04-05-2007, 09:13
تحقيق و پژوهش در زمينهٔ نقاشى ايران از اوايل سدهٔ بيستم شروع شد و در دهههاى اخير وسعت قابلتوجهى پيدا کرد است. در ابتدا پژوهندگان بيشتر سعى در گردآورى و ردهبندى آثار سدههاى هفتم تا يازدهم هجرى و معرفى هنرمندان اين دورهها داشتند. اما دامنهٔ بررسى نقاشى ايران امروزه از يکسو تا دورههاى پيش از اسلام و از سويى تا دوران معاصر را در بر مىگيرد. هنرشناسان امروزى با نگرشى تازه و عميق به تحليل مسائل تاريخى و زيبايىشناسى اين هنر مىپردازند.
---------------
دوران کهن
دوران میانی
دوران جدید
دوران معاصر
آفتاب
Asalbanoo
04-05-2007, 09:15
دوران پیش از تاریخ
دورهٔ هخامنشی
برخورد شرق با غرب
ساسانیان، نقاشی سغدی و نقاشی مانوی
دوران اسلامی
نگارههای سلجوقی
نقاشى و هنر تصويرى در سرزمين ايران از دوران ماقبل تاريخ آغاز شد و بعد با آغاز دوران تاريخى و در دوران هخامنشى شکل مخصوص بهخود را يافت. در دورهٔ ساسانى طبق الگوهاى خاص اين دوران، داراى مختصات ويژهاى شد و بعد در دوران پارتى ماهيتى تلفيقى يافت و با آغاز دوران اسلامى اين جريان هنري، عرصهٔ تازهاى پيمود.
آثار برجاى مانده از اين دوران پيشاتاريخى و تاريخى بهدليل اندک بودن، شرايط لازم را براى شناخت دقيقتر فراهم نمىسازد. با همهٔ اين اوصاف مىتوان اين آثار را با نمونههاى بعد از اسلام بهگونهاى پيوند زد و به مطالعهٔ نقاشىهاى اين دورانها پرداخت.
-------------------
دوران پيش از تاريخ
پيشينهٔ هنر تصويرى در ايران به روزگار پيش از تاريخ باز مىگردد. نخستين قومى که در ايران هويت تاريخى يافتند، عيلامىها بودند که تعدادى آثار تصويرى از خود برجاى نهادهاند، که در واقع پيش از آغاز فرهنگ و تمدن آريايى در سرزمين ايران پديد آمدهاند. پژوهشگران مبدأ هنر ايرانى را به دوران نوسنگى نسبت مىدهند، اما بر طبق اطلاعات دقيقتر شايد بتوان سرآغاز قديمترى براى اين هنر در نظر گرفت.
از جمله قديمترين آثار تصويرى بهدست آمده در ايران، صخرهنگارههاى منطقهٔ کوهدشت لرستان است که صحنههاى رزم و شکار را نشان مىدهند. بيشتر اين تصاوير به شيوهاى ساده و ابتدايى نقش شدهاند و صراحتى اغراقآميز در حرکات و پيکرههاى اين نقوش بهچشم مىخورد. قدمت اين صخرهنگارهها هنوز بهطور دقيق معلوم نشده است و همگى به يک دوران تعلق ندارند. به احتمال قوى ترسيم اين نقوش در ارتباط با اعتقادات جادويى است.
جلوههاى آشکارتر هنر تصويرى قديم ايران بر روى سفالينهها نقش بسته است. سفالينههايى که از تپه سيلک، تپه حصار و يا مناطق ديگر بهدست آمدهاند. بهگفتهٔ آرثرپوپ سفالينهٔ منقوش را بايد نخستين کتاب بشر تقلى نمود.
مفرغهاى لرستان (سدههاى دوازدهم تا هشتم ق.م.) نيز از مهمترين جلوههاى کهن هنر ايرانى بهشمار مىآيند.
تصويرگر پيش از تاريخ اساساً طبيعت نگار نبوده و گرايش به تقليد از ظواهر عينى اشياء و موجودات نداشته است. او براى رساندن مفهوم مورد نظر خود تنها چند ويژگى اساسى را در نظر مىگرفته و به نمايش مىگذاشته است.نمايش حيوان و انسان، اشکال هندسى دايره و مربع و نقشهايى از کوه، آب، خورشيد و ماه از رايجترين مواد تصويرى کهن در هنر ايران بوده است. در آثار بعدى نقشمايههايى با خصلت فوق طبيعى بهچشم مىخورد. مانند تلفيقى از انسان و حيوان و جز اينها. بيشتر اين نقشمايههاى نمادين را با اختلاف در آثار هنرى بينالنهرين و ساير نواحى آسياى غربى مىتوان يافت.
آفتاب
Asalbanoo
04-05-2007, 09:16
با تأسيس امپراتورى هخامنشى توسط کورُش، همزمان با تسلط بر سرزمينها و اقوام مختلف مجموعهاى از سنتهاى هنرى زمان نيز به ارث برده شد. هخامنشيان با اينکه از دستآوردهاى هنرمندان و صنعتگران بابل، آشور، اورارتو، مصر و يونان بهره بردند، از هنر عيلامى و ساير سنتهاى بومى نيز تأثير گرفتند. هنر آنها براساس رسوم سلطنتى رايج در خاور نزديک و بهخصوص هنر آشورى شکل گرفت و بهتدريج عناصر برگرفته از ساير نواحى امپراتورى خود را نيز در خود حل نمود. سبک هنر هخامنشى به طرزى آشکار در معمارى و مجسمهسازى تختجمشيد بروز کرد.
هنر تصويرى هخامنشى در زمينههاى مختلف امکان بروز يافت. ديوارنگاري، نقش روى اشياى فلزي، مُهرها و بسيارى ديگر از آثار هنر فرعى هخامنشي. اما هنر تصويرى هخامنشى را در نقشبرجستههاى ديوارى بهتر مىتوان شناخت. نقشمايهها عمدتاً شامل نگهبان نيزهدار، شير و حيوانات مختلط بودند.
هنر هخامنشى روشهاى نمادپردازى را طبق سنتهاى پيشين ادامه داد و هيچگاه به طبيعتگرايى روى نياورد.
آفتاب
Asalbanoo
04-05-2007, 09:16
با لشکرکشى اسکندر مقدونى بهسوى شرق، دولت هخامنشى بر افتاد. شايد اسکندر به فکر تلفيق تمدنهاى ايرانى و يونانى بود اما با مرگ نابهنگام او، سرداران اسکندر متصرفات وسيع او را ميان خود تقسيم کردند و ايران و سرزمينهاى خاورى بهدست سلوکوس، سرسلسلهٔ سلوکيان افتاد. قدرت سلوکيان بيشتر در قسمتهاى مرکزى و غربى امپراتورى تمرکز داشت زيرا نواحى شرقى تحت فشار قبايل بيابانگرد قرار داشت و يکى از اين قبايل پارتها بودند. پارتيان ريشهٔ آريايى داشتند و سلسلهٔ اشکانى را بنيان گذاشتند. اشکانيان بر سرزمينهاى وسيعى ميان هند و آسياى صغير استيلا يافتند، اما هيچگاه نتوانستند امپراتورى متمرکزى چون امپراتورى هخامنشى پديد آوردند. در دوران تسلط سلوکيان زبان و ادبيات و هنر يواناين در سراسر آسياى غربى اشاعه يافت. اما ديرى نگذشت که سلوکيان مجبور شدند به سنتهاى قومى و گرايشهاى ملى مردم سرزمينهاى تحت سلطهٔ خويش توجه نشان دهند. به همين جهت، جريان ايرانى شدن به موازات جريان يونانىمآبى اتفاق افتاد. بههر حال آثار هنرى اين نواحى تأثيرى از غرب در خود دارد. اما در هيچ جا با تسلط مطلق سنتهاى غربى روبرو نيستيم.
در اوايل توسعه و تحکيم حکومت اشکانى هنرها يا يونانى مآب بودند يا يونانى - ايرانى و يا هنر خاص ايراني.گچبرى رنگى و نقاشى ديوارى از هنرهاى رايج در عصر اشکانى بودند. اسلوب ديوارنگارى بر گرفته از غرب بود و در اينجا با گچبرى تلفيق شده بود. گچبران علاوه بر طرحهاى هندسى از نقش مايههاى تصويرى نيز استفاده مىکردند. اين نقشمايهها مشتمل بودند بر حيوانات شکار شده و زنان برهنه و پوشيده، که منشأ يونانى - رومى مىداشتند. نقاشان پارتى ديوارها و سقفها را با تصاوير مذهبى يا دنيوى مىآراستند.
بقاياى چند ديوار نگاره در ويرانههاى کاخ کوه خواجه کشف شده است که متعلق به سدهٔ اول ميلادى است. نقاشىهاى ديوارى مکشوف در مناطق باخترى قلمرو اشکانيان ويژگىهاى هنر پارتى را به طرز بارزترى نشان مىدهند.
حضور قواعد هنر پارتى در هنر بيزانسى بقاى سنتهاى کهن ايرانى و بسط آنها بهسوى غرب را اثبات مىکند. اما نشانهٔ استمرار اين سنتها را بهنحوى بارزتر در ايران و آسياى ميانيه مىپاييم.
آفتاب
Asalbanoo
04-05-2007, 19:52
با تأسيس امپراتورى ساسانى شرايط سياسى و اجتماعى تازه بهوجود آمد که در تحول هنر ايرانى تأثير قاطع گذاشت.
شالودهٔ هنر ساسانى در زمان پادشاهى اردشير يکم ريخته شد. تأثيرات غربى بر هنر ساسانى غيرقابل انکار است، ليکن هنر ساسانى براساس عناصر کهن ايرانى و آسياى غربى پايهريزى شده است. هنر ساسانى از برخى ويژگىهاى هنر پارتى هم بهره گرفت و در مجموع زبان تازهاى را بهوجود آورد که عميقاً از قابليتهاى ذوق و انديشهٔ ايرانى برخوردار بود. البته وجه شاهانه در هنر ساسانى غالب است، اما کاربرد انواع نقشمايههاى گياهى و جانورى با معانى نمادين نيز در هنر ساسانى معمول بود. تکرار اين مواد تصويرى بيش از همه با مقاصد تبليغ سياسى و ترويج آئينى ارتباط داشت.
در هنر ساسانى نمادپردازى بر بازنمايى واقعگرايانه ترجيح داشت. در اواخر عصر ساساني، تأثيرات هند و آسياى ميانه افزايش يافت.
مجموع مدارک عينى از ديوارنگارى ساسانى به تکه نقاشىهاى ديوارى ايوان کرخه (حوالى شوش)، حاجىآباد (فارس)، حصار (دامغان)، تصاوير طرحگونهٔ تختجمشيد و نيز بقاياى ديوارنگارههاى دورا - اُروپوس و شوش، خلاصه مىشود. در يک نگاه کلي، اين آثار ادامهٔ نقاشىهاى پارتى است.
بههرحال عصر ساسانى شاهد مرحلهاى با اهميت از تحول زيبايىشناسى ايرانى بود. دستآوردهاى هنر اين دوره از غرب تا آتلانتيک و از شرق تا چين نفوذ کرد و سپس تا دير زمانى پس از انقراض سلسلهٔ ساسانى نيز پايدار ماند.
در دوران پيشا اسلامى نواحى نواحى بخارا و سمرقند به نام سُغه خوانده مىشد. از سدهٔ پنجم تا ربع اول سدهٔ هشتم ميلادي، شکوفايى هنرى بىسابقهاى در اين نواحى پديد آمد. اين دوره مقارن بود با فعاليت بازرگانان سغدى در اين نواحي. در آن زمان، ديوارنگارى در معابد، کاخها و خانههاى سغديان رواج بسيار يافت. بقاياى آنها در افراسياب (سمرقند)، ورخشا (نزديک بخارا) و خصوصاً پنجيکنت (حوالى سمرقند) کشف شده است.
نقاشى سغدى از تنوع قابل ملاحظهاى برخوردار بود. موضوعات مذهبي، حماسي، تاريخ و عاميانه در آنها بهکار مىرفت. شايد سنت اوليهٔ نقاشى سغدى بر هنرهاى پارتى و خوارزمى استوار شده باشد. مضمونهاى حماسى و تاريخى بيشترين اهميت را در ديوارنگارى سغدى داشتند.
ديوارنگارى سغدى از تأثير جريانهاى فرهنگى منطقه دور نماند. نقاشان سغدى موازين هنرى خاص خود را تا زمان تسلط اعراب حفظ کردند. بعدها ترکان مسلمان با جذب الگوهاى فرهنگى سغديان عامل انتقال دستآوردهاى هنرى آنان به نواحى باخترى شدند.
مانويان آسياى ميانه نيز به نوبهٔ خود بر جريان هنر دورهٔ اسلامى تأثير گذاشتند. حتى برخى پژوهشگران، نقاشى مانوى را پايهٔ نگارگرى ايرانى - اسلامى مىدانند.
آئين مانى که زبان زنده و شاخص روح ايرانى بود، از همان آغاز ظهور براى تبيين و توجيه الهيات مانوى و کاربرد آن براى تبليغت، ضبط، ثبت و بيان اصول آئيني، از هنر بهره گرفت.
تصاوير، ديوارنگارهها، نگارهها و نقاشىهاى روى ابريشم مانوى فراوانتر از بناها است و به مفهومى درخور اهميتى بيشتر. نقاشى در ميان مانويان سنتى پسنديده بود، چون ارتباط ويژه با بانى اين آئين، مانى داشت و لقب نقاش چين يا مانى نقاش، خاص او بود. برخى نويسندگان بر توانايى وى در نقاشى تأکيد کردهاند و فردوسى به تحسين او پرداخته است.
دربارهٔ فن نگارگرى مانوى سند مکتوبى در دست نيست. تقريباً تمامى اسناد نقاشى مانوى از ناحيهٔ تورفان بهدست آمده که عمدتاً به سدهٔ نهم ميلادى (سده سوم هـ.) تعلق دارند. برخى تأثيرات هنرمند و بر نقاشى مانوى و نيز پيوند اين نقاشى با ديوارنگارههاى سغدى قابل ملاحظه است، اما اثرپذيرى آن از هنر بودايى بارزتر بهنظر مىآيد.
بدونشک مانويان به پيروى از مانى بهکار تصوير و تذهيب کتاب مىپرداختند. سنت کتابنگارى مانوى تا مدتها در آسياى ميانه پايدار ماند و سپس توسط سلجوقيان در سراسر ايران گسترش يافت. نقاشان مانوى از مفاهيم نمادين بهشکل نقشمايههاى قراردادى استفاده مىکردند و گزينهٔ رنگى آنها شامل لاجوردي، آبى روشن، نارنجي، سرخ و سبز بود.
Asalbanoo
04-05-2007, 19:57
ارکان پوسيدهٔ سلسلهٔ ساسانى بهدست اعراب مسلمان فرو ريخت، اما فرسنگ کهن ايرانى از ميان نرفت و سنتهاى هنرى پيشين در ايران اسلامى ادامه يافتند و نتايج جديدى به بار آوردند. خلفاى اموى در ساختن و آراستن کاخها از شاهان ساسانى تقليد مىکردند. انعکاس مستقيم هنر ايرانى پيش از اسلام را مثلاً در ديوارنگارههاى قصرالحير غربى (دمشق) مىتوان مشاهده کرد، (۱۱۲ هـ.ق.)
پس از عهد امويان سهم ايرانى در تکوين هنر اسلامى برترى يافت. حضور عنصر ايرانى در نقاشى عصر عباسى کاملاً واضح است چرا که احتمالاً هنرمندان ايرانى در نقاشى عصر عباسى و آراستن کاخهاى آنها شرکت فعال داشتهاند. مصداق اين مورد، ديوارنگارههاى کاخى در سامره موسوم به جوسق الخاقانى است که به رفع اول قرن سوم هجرى تعلق دارد و از قديمىترين نمونههاى تصويرى عباسيان محسوب مىشود.
اطلاعات ما از چگونگى هنر تصويرى ايران در سدههاى آغازين اسلامى به چند نقاشى ديوارى آسيب ديده، تصاوير روى ظروف سفالى و فلزى و گزارش برخى مورخان مسلمان محدود مىشود. اما از همين مدارک اندک مىتوان به اهميت ميراث ساسانى و آسياى ميانه براى تحول نقاشى ايرانى - اسلامى پى برد.
در عهد سامانيان احتمالاً کتابنگارى رواج داشته و گفته شده يکى از اميران ساساني، نقاشى چينى (احتمالاً ماني) را به کار تصويرگرى متن منظوم کليله و دمنه گماشته بود. ديوارنگارههاى حوالى نيشابور و نيز سفالينههاى منقوش نيشابور متعلق به همين دوره است. در اين آثار الگوهاى آسياى ميانه و ساسانى بهچشم مىخوردند.
غزنويان متعصب نيز چون سامانيان به نقاشى علاقه داشتند و احتمالاً هنرمندان آسياى ميانه را براى تزئين کاخهاى خود بهکار گرفتند. ديوارنگارههاى کاخ لشکرى بازار (افغانستان) تنها مدرک نقاشى بازمانده از آن زمان است که با ديوارنگارى ساسانى پيوند دارد.
تحريم صورتگرى دست کم از قرن سوم تا پنجم هجري، محدوديتى در نقاشى بهوجود آورد، اما هنرمند ايرانى با ابداع شيوههاى انتزاعىتر به راه خود ادامه داد.
Boye_Gan2m
04-05-2007, 22:42
یکی از نقاشی های بزرگ پیکاسو (پرده ی گرنیکا ) است که در سال 1937 کشیده شد . در آن سال شهر گرنیکا در اسپانیا توسط بمب افکن های آلمانی که برای فاشیست های اسپانیایی کار می کردند بمباران شد و به نابودی کشیده شد . پیکاسو ماموریت داشت از طرف دولت جمهوری اسپانیا یک نقاشی دیواری برای نمایشگاه بین المللی پاریس بکشد . این نقاشی به رنگ های سیاه و سفید و خاکستری و صحنه ای از وحشت و ویرانی است پیکاسو برای بیان این همه از یک عمر تجربه ی خویش کمک گرفت . او تصور ذهنی خود را از درد و رنج بیان کرد بدون آنکه خود واقعه را بکشد . نه از شهر و هواپیما و انفجار خبری است ، نه به روز و سال اشاره شده نه نام دشمن و یا قهرمانی در کار است . با این وجود این اثر یک اعتراض است و( انسان این را در می یابد ، حتی اگر چیزی از تاریخ آن نداند) . آیا این اعتراض (در زبان اسب ، بر دست ها ، کف پا ها ، پستان مادر ،چشم ها توی سر) نهفته است ؟ آنچه در نقاشی بر آنها گذشته ، معادل ذهنی آنچه است که بر آنها گذشته است . وادار می شویم که دردشان را با چشم احساس کنیم و درد ، اعتراض جسم است . او در اینجا بیم و درد را از تاریخ بیان می کند .
از این پس نقاشی های موفق او با تجربه این کار بود
وبلاگ نقاش و نقاشی
ويرايش: لطفا براي عكس هاي بزرگ لينك گذاشته شود
Boye_Gan2m
04-05-2007, 22:44
سوررئاليسم
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از حدود سال 1920 مکتب سوررئالیسم که در هنر ادبی دیده شده بود به تدریج در هنر های تجسمی بوجود آمد . بنای این مکتب بر اصالت و هم و رویا و تداعی آزاد و صور مکتوم در ضمیر ناهشیار است که برای هنرمند این مکتب واقعیت برتر ، نه تصاویر عالم ملموس که توهمات و تداعی های ترکیب بخش خود انگیخته در ضمیر ناهشیار است .
پیکاسو در سال 1924 با نهضت سوررئالیسم مربوط شد ولی همیشه فاصله اش را با آن حفظ کرد . در نخستین نمایشگاه آنان در سال 1925 شرکت داشت او پس از همطراز کردن کلاسی سیسم با کوبیسم ترکیبی تا چندین سال به آزمایشگری در رشته ی نقاشی خیال پردازانه پرداخت و هیولا ها را بر روی پرده ی آثارش آورد . پیکاسو و سورئالیست ها در اصول بنیانی ، به این معنا که هنر قادر است آنچه را که طبیعت و عقل نمی تواند ابراز کند نشان دهند موافقت داشتند ولی اختلاف اساسی بین آنان وجود داشت : به عقیده سوررئالیست ها پیکاسو به دنیای خارج و مضمون وابستگی بسیار داشت و از دنیای اوهام بسیار دور بود با این حال سوررئالیست ها بی آنکه او را رسما" به آنها پیوسته باشد او را مورد قبول داشتند . طراحی روی جلد اولین شماره مجله مینوتر ( نشریه اصلی سوررئالیست ها ) را به او سپردند .
وبلاگ نقاش و نقاشی
Asalbanoo
10-05-2007, 00:50
دورهٔ فرمانروايى سلجوقيان از مهمترين ادوار تاريخى هنر اسلامى بود. اما مهمتر از هنر در زمينه ادبيات فارسى آثار ارزندهاى خلق شد. در اين دوره خمسه نظامى سروده شد و معمارى و سفالگرى و فلزکارى به اوج شکوفايى رسيد. اما از گونههاى مختلف هنر تصويرى در آن زمان تنها چند قطعه نقاشى ديوارى و معدودى نسخهٔ مصور بهدست آمده است. اما از نقاشى روى سفالينهها بهخصوص ظروف مينايى خصوصيات هر تصويرى عهد سلجوقى آشکار مىشود.
تنها کتاب مصور فارسى که يقيناً متعلق به اين دوره است، نسخهٔ ورقه و گلشاه، منظومهٔ عاشقانهاى از عيّوقى است. تصويرگر اين نسخه مؤمن محمد خويى است که در نيمهٔ نخست سدهٔ هفتم هـ. در آذربايجان فعاليت داشته است. اين نسخه قديمترين اثر کاملى است که در آن مىتوان ريشههاى پيوند شعر و نقاشى شناخته مىشود.
عادت بر اين است که گروهى از نگارهها که مىبايست نگارههاى سلجوقى نام گيرد، تحت عنوان کلى مکتب بغداد ناميده مىشود. اين نگارهها متعلق به مراکز گوناگونى است که عليرغم فاصلهٔ قابل ملاحظه از هم، در حيطه و قلمرو سلجوقيان بودند و نقاشان آنها از ايرانيان و اعراب بودند و نه ترکان سلجوقى و عنوان سلجوقى براى اين نگارهها مناسبتر است. مىتوان به نسخهٔ خطى فارسي، سمک عيار، رسالهٔ جالينوس موجود در کتابخانه دولتى وينه، نگارههاى کتاب مفيدالخاص رازى در مشهد مقدس، داستانهاى بيد پاى محفوظ در کتابخانهٔ ملى پاريس و بقاياى پراکندهاى از نسخهٔ کليله و دمنه اشاره نمود.
Asalbanoo
18-05-2007, 02:43
مقطع بعدى نقاشى ايران با تسلط آنان بر ايران آغاز مىشود. از اين زمان تا دوران صفويان، نقاشى بيشتر در عرصهٔ تصويرگرى کتاب مطرح بوده است و نقاشى در ارتباط با ادبيات فارسى شکوفا شده است.
دورهٔ ایلخانیان
مکتب تبریز
مکتب شیراز
مکتب هرات
کمالالدین بهزاد و مکتب او
دورهٔ صفویان
رضا عباسی و مکتب او
---------------چ
دورهٔ ايلخانيان
با يورش مغول و ويرانى شهرهايى چون خراسان و ماوراءالنهر و پراکندگى هنرمندان و صنعتگران. رشد هنرها در اين مناطق متوقف شد. با تصرف بغداد حکومت عباسيان پايان يافت و هُلاگو سلسلهٔ ايلخانيان را در ايران بنياد نهاد که مرکز حکومتى آنها در آذربايجان بود.
حکومت ايلخانان موجب انتقال سنتهاى هنر چيني، ايران گرديد و نوعى هنرپرورى را پديد آورد و فعاليت نقاشان در عرصهٔ کتابنگارى وسعتى قابل ملاحظه يافت.
تداوم اين وضع در زمان اينجويان، مظفريان و جلديريان، شکلگيرى يک سبک نومايه در نگارگرى ايرانى انجاميد.
تحت حمايت ايلخانان کتابنگارى در زمينههاى علمى و تاريخى رونق گرفت. قديمترين نسخهٔ مصور بر جاى مانده از عهد ايلخانى ترجمهٔ فارسى منافعالحيوان ابن بختيشوع است.
Asalbanoo
18-05-2007, 02:46
با تسلط ايلخانيان مغول بر ايران، مرکزيت هنرى به ترتيب به سلطانيه، مراغه و تبريز منتقل شد. در اين زمان، خواجه رشيدالدين فضلالله همداني، وزير غازان و اُلجاتيو، شهرکى بهنام رَبع رشيدى با کارگاههاى منظم و بناهاى زيبا در نزديک تبريز برپا نمود و هنرمندان ايرانى و خارجى و محققان را در آنجا گرد آورد. به اين ترتيب مجموعهٔ عظيم جامعالتواريخ تکوين يافت که از نسخههاى متعدد آن فقط بخشهاى ناقصى در دست است.
از محصولات ديگر کارگاهەاى تبريز، ”شاهنامه دموت“ است که نگارههاى آن توسط چند نقاش اجرا شده است و هم اکنون تنها چند تصوير پراکنده از آن باقى است.
روىهم رفته تأثير سبک چينى در کنار نقاشى ايرانى کاملاً مشهود اس. در تصاويرى که به تاريخ چين و مغول مربوط هستند، تأثير نقاشچينى آشکارتر است.
در نگارههاى شاهنامهٔ دموت سنتهاى ايرانى و بينالنهرينى پيش از مغول با سنتهاى خاور دور آميخته شدهاند. تصويرگران شاهنامه دموت تمايلى به نشان دادن حالات عاطفى انسان و تجسم حجم و عمق نشان مىدهند که در سنت نقاشى ايرانى بىسابقه است.
شاهنامهٔ دموت را مىتوان نقطهٔ اوج پيشرفت نقاشى عهد ايلخانى دانست.
تصاوير يک نسخهٔ مصور کليله و دمنه نمونهٔ ديگرى از آثار مکتب تبريز است که در آن عناصر منظرهٔ طبيعى تنوع قابل ملاحظهاى يافتهاند.
از نگارگران اين دوره ”احمدِ موسي“، ”امير دولتيار“، ”مولانا ولىالله“ و ”محمود بن محمدعلى توسى کاتب“ را مىتوان نام برد.
در ميانهٔ سده هشتم در پى استيلاى جلديريان بر قلمرو ايلخانان، بغداد مجدداً به يک مرکز هنرى فعال تبديل شد. اما مسلم است که نگارگران مکتب بغداد راه نقاشان تبريز را ادامه دادند. تصاوير نسخهٔ ديوان خواجوى کرمانى (۷۹۹ هـ.ق.) نتيجه نهايى اين دوره است. يکى از اين نگارهها، امضاى جنيدالسلطانى دارد که قديمترين اثر مرقوم يک نقاش ايرانى است. اغلب مجالس اين نسخه توسط جنيد و يا دست کم تحت نظارت او اجرا شدهاند.
بههرحال ثمرهٔ نهايى دوران متأخر ايلخانى در آثار جنيد نقاش قابل جستجو مىباشد. کارهاى او را مىتوان جوهرهٔ اصلى ديدگاه هنرمند ايرانى دانست.
کلمه طراحی در لغت به معنی طرح افکنی و نقشه ریزی آمده است. هنر طراحی از قدیم ترین روشهایی است که انسان برای بیان احساسات خود به کار گرفته است. طراح با ابزار بسیار ساده و بیشتر به کمک خطوط که اغلب در طراحی به عنوان مهمترین عنصر بکار می رفته، احساساتی را که کلمات قادر به بیان آن نیستند، نمایان می کند.
طراحی در هر دوره معنای تخصصی، مفاهیم و کاربردهای متنوعی را در بر گرفته است. از این رو مانند واژه هنر با یک تعریف مشخص نمی توان تمام جنبه های آن را بیان کرد. طراحی در هر دوره مفهوم خاصی داشته و هر هنرمندی دید و شیوه ی شخصی خود را ابراز کرده است. در تکنیک طراحی در عین سادگی، قدرت بیان و تاثیرگذاری زیادی وجود دارد. زیرا علاوه بر مهارت در طراحی اندیشه و احساس طراح را نسبت به موضوع در بطن طرح بیان می کند.
طراحی باز آفریدن تصاویر عینی و نمایش تصاویر ذهنی برای تجسم بخشیدن به واقعیت است. طراحی همیشه به آثار دیگر وابسته نیست، چون به تنهایی اثری مستقل و کامل است که خلاقیت هنرمند را نمایان می کند.
در زمان قدیم، دوره قبل از پیدایش رنسانس در شرق دور میان طراحی و نقاشی تفاوتی وجود نداشته است. در ایران هم نیز طرح و نقش از هم جدا نبوده و هنرمندان ابتدا طرح را با خطوط مدادی که به آن طرح بیرنگ هم می گفتند، ترسیم کرده و سپس آن را رنگ آمیزی می کرده اند.
طراحی مستقل در ایران با هنرمندانی چون محمدی و شیخ محمد آغاز شد و سپس در آثار طراح بزرگ ایران، یعنی رضا عباسی به اوج رسید. اما طراحی به مفهومی که امروز می شناسیم ریشه در غرب دارد. طراحی به صورت مرحله مقدماتی کار هنری از سده شانزدهم میلادی در میان هنرمندان اروپائی متداول شده. طرح و طراحی در دو حوزه design و drawing مطرح می شود. طراحی یا drawing بیشتر احساسات فی البداهه طراح را بیان می کند. اما design نوعی طراحی مرحله به مرحله بر مبنای اصول که جنبه کاربردی دارد. Drawing دامنه بسیار وسیعی دارد و به دلایل مختلفی انجام می شود. بیشتر این طرحها تصاویر انسان، حیوانات، گیاهان و .......که اغلب بامداد، زغال و گچ و مرکب اجرا می شدند.
از نظر تاریخی، قدیم ترین آثار کشف شده در طراحی مربوط به سی هزار سال پیش بوده. که از هنر دوران غارها تا امروز آثار بسیار متنوعی به جا مانده است. در این آثار، هنرمند گاه به تصاویر طبیعت نزدیک شده و گاه از آن فاصله گرفته است. بر اساس این ویژگی ها آثار آن دوران به سه دوره تقسیم شده است: دوره هنر نمادین. دوره هنر واقع نما. دوره هنر ذهنی. در آثار دوره نمادین نوعی واقع گرایی و ذهن گرایی وجود دارد اما در این نمونه ها بیان نمادین بیشترین اهمیت را دارا بوده است.
دوره هنر نمادین یا symbolism انتقال معنی به کمک نشانه تصویری بوده ، مانند شکل صلیب که نماد مسیحیت است. دوره هنر واقع نما یا objectivism که عینیت گرایی، تقلید و نمای طبیعت بوده که همان واقع گرایی هم نام دارد.
دوره هنر ذهنی یا subjectivism، ذهنیت گرایی، گرایش به نمایش تصاویر ذهنی در مقابل نمایش عینی طبیعت و روابط طبیعت برای ابداع زبان تصویری شخصی هنرمند.
دوره هنر نمادین، دوره هایی چون هنر عصر سنگ، هنرتمدنهای باستان و هنر تمدنهای دینی بوده است. در هنر عصر سنگ و هنر تمدنهای باستان، نمادهای اساطیری بکار رفته ولی در هنر تمدنهای دینی از نمادهای مذهبی استفاده شده است. آثار عصر سنگ با ابزار ساده و محدود بر روی دیوار غارها، بدنه ظروف سفالین به صورت نزدیک به طبیعت نمایش داده می شده است.
دوره هنر واقع نما شامل هنر یونان و روم باستان که از نظر تاریخی با هنر دوران رنسانس فاصله زیادی دارد. ولی از نظر شیوه واقع نمایی در یک دسته قرار می گیرند. در تاریخ هنر، دوران رنسانس به معنای تولد هنر و ادبیات، بر اساس الگوهای هنر یونان باستان است و از نظر تاریخی به سه دوره تقسیم می شود:
مرحله آغازین، مرحله پیشین، مرحله پسین یا اوج آغاز قرن چهاردهم تا اوایل قرن شانزدهم میلادی رواج داشته است. هنرمندان یونانی برای اولین بار در تاریخ، آثاری به تقلید از طبیعت بوجود آوردند. آنها برای نمایش واقع نمایانه طبیعت، به کالبدشناسی، برجسته نمایی و فضای سه بعدی توجه کردند. که نمایش بدن انسان و حالات و حرکات او از زوایای مختلف، مورد توجه خاص هنرمندان یونانی بود. از دوره رنسانس، هنرمندانی چون: جوتو، مازاتچو، دناتللو، لئوناردوداوینچی و میکل آنژ نمایش تصاویر سه بعدی را به صورت علمی پایه ریزی کردند.
-----------
منبع:پایگاه ادبی شفیقی
مقدمه.
یکی از دشوارترین و جالبترین شعبههای نگارگری، نقاشی پشت شیشه است که از زمان زندیه و اوایل قاجاریه رونق پیدا کرد و مخصوصاً برای تزیین برخی از...
هنگامی که شاهعباس اول در ۹۹۶ه. به حکومت رسید، مینیاتور ایران که پیشینه تابناکی را از عهد تیموری و اوایل صفوی پشتسر داشت، در اوج ترقی سیر میکرد و نگارگران شیرینکار و توانا در تنوع بخشیدن به کارهای خود و ابداع شیوههای تازه و تکامل بخش، همچنان راه جویی و رهیابی میکردند. این تکاپو، از «مکتب هرات» که از مهمترین و اصیلترین مکتبهای مینیاتور ایران است، آغاز شد و در تبریز در زمان شاه اسماعیل صفوی (۹۰۵ـ۹۳۰ه) رنگ و سنگی دیگر یافت و شیوه جالبی به همت امثال سلطانمحمد، قاسم علی چهرهگشا، مظفرعلی و دیگران به وجود آمد که «مکتب تبریز» نامیده شد. سپس در دوران پادشاهی شاه تهماسب (۹۳۰ـ۹۸۴ه) با جابهجایی پایتخت از تبریز به قزوین و تصرفات زیبندهای که در مکتب سابق به عمل آمد، «مکتب قزوین» به ظهور رسید که دارای بسیاری از سحرآفرینیهای شیوه «هرات» و «تبریز» بود و افزون بر این، از ظرافتهای دیگر مانند جواننمایی و خوشگلسازی چهرههای اشخاص و ریزهکاری در منظرههای عمارات سلطنتی بهرهها داشت.
پس از آنکه بنابر تصمیم شاهعباس، پایتخت ایران از قزوین به اصفهان منتقل شد، عدهای از نگارگران دربار صفوی نیز به اصفهان کوچیدند و در این شهر هنرخیز به پدید آوردن نگارههای ارزنده خود در مینیاتور همت گماشتند؛ سلیقههای تازهای که با پاسداری از اصالت فن، این نقاشان توانمند مانند رضا عباسی، حبیبالله مشهدی، فضلالدین حسینی، صادقی بیک، معین مصوّر و محمد یوسف در آفریدن آثار بدیع از خود به ظهور رساندند و تغییراتی که در صحنهپردازی و رنگآمیزی و چهرهنگاری و توجه به پدید آوردن نقاشیهای تک صورته و چند صورته به وجود آوردند، سبک تازهای را به معرض نمایش آورد که با مکتبهای پیش ازآن تفاوت داشت و به نام «مکتب اصفهان» شهرت یافت.
مکتب نوزاد یاد شده که تا میانههای دوران شاهصفی گام به گام مراحل پیشرفت را میپیمود و استادان چربدستی چون شفیع عباسی، محمد یوسف، صادقی بیک و معین مصّور آن را کمال و رونق بخشیدند، تا آنجا پیش رفت که اگر از پارهای جهات و از آن جمله رنگآمیزی به پایه مکتب هرات و تبریز نرسید، ولی در صورت سازیهای مجالس و چهرههای تک نفره بر مکتبهای پیش برتری یافت. از ویژگیهای این سبک در چهرهنگاری، نزدیک شدن آن به شبیهسازی است که در مجلس آرایی توجه برانگیز و خوشایند است. در این مکتب، مینیاتور ایران از تاثیر چینیسازی تا حد قابل توجهی دامن فراچید و چهرهها و مناظر به واقعیت نزدیکتر شد و رنگها به ملایمت و ماتی گرایید.
از جمله نامبرداران این زمان رضای عباسی است که در عین تازگی کار، اصالت سبک را رعایت میکرد و افزون بر مجلسپردازی، در تک صورتسازی، یگانه عصر بود و شیوه شیخ محمد سبزواری و نگارگر معاصر شاه تهماسب را به سر حد کمال رسانید.
مکتب اصفهان پس از طی دوره بالندگی و رشد، هرچه به عصر پایانی صفوی نزدیکتر میشد، به انحطاط میپیوست و این فروافتادگی نه تنها در این مکتب، بلکه در مکاتب دیگر نیز مشهود بود و بهطور کلی مینیاتور ایران در نقطه اوج خود گرایشی به سقوط پیدا کرد.
چون پس از طی بیش از دویست سال که از آغاز ترقی مینیاتور میگذشت و شاهکارهای ارزشمندی در نقاشی ایران به دست استادان بزرگی مانند جنید، بهزاد، میرک، شیخزاده، محمدی، سلطان محمد، میرسیدعلی و میرزاعلی و دیگران به عرصه شهود آمده بود، به علت رکود و انحطاط عارض برای این هنر، ظهور یک تحول در سبک نقاشی انتظار میرفت و پدید آمدن شیوه تازهای که در عین تفاوت با مینیاتور، مورد پسند هنرشناسان قرار گیرد زمینه پیدا کرده بود، از این رو تنی چند از استادان چیرهدست، پس از آشنایی با روش پیگیری شده نقاشان هند در اقتباس پارهای از ویژگیهای نقاشی فرنگستان و مأنوس شدن با این سبک از روی باسمههای فرنگی، بر آن شدند که در نقاشی ایران به گونهای منطقی تغییراتی بدهند و اسلوب تازهای پدید آورند.
یکی از سردستگان نامور و موفّق این عده، محمد زمان بود که وقتی به حکم شاه عباس دوم برای فراگرفتن فنون نقاشی با چند تن دیگر به اروپا اعزام گردید، سخت مجذوب سبک فرنگی شد و شیوه نقاشان ایتالیا را آماج فراگیریهای خود ساخت و با استعداد فزونمایهای که داشت، در این مکتب پیشرفتهایی حاصل کرد و در تقلید استادان طراز نخستین، نمونههایی خوب به نظر رسانید؛ وی پس از دو یا سه سال توقف در رم، تصمیم به بازگشت به ایران گرفت و چون متهم به تغییر مذهب شده بود، اندک زمانی بعد از ورود به وطن، به سوی هندوستان رخت سفر بست و در آنجا از طرف شاه جهان با مقررّی و منصب داری به کشمیر فرستاده شد. این نقاش در هند، «سبک هند و ایران» را که از شاخههای مینیاتور ایرانی است، مورد تتبع قرار داد و از آمیختن سبک هندی با ایرانی و ایتالیایی مکتبی به نام «اندپرسان ایتالین» به وجود آورد. محمد زمان در این مکتب که التقاطی از چند شیوه بود، به تدریج جنبه ایرانی را بر دو جنبه دیگر چربانید و برتری داد و سبک معروف به «ایرانیسازی» را ابداع کرد. از ویژگیهای این سبک، اقتباس (دور و نزدیک نمایی) یا پرسپکتیو و رعایت قواعد مربوط به آن بود. افزون بر این، از ویژگیهای محلی ایران و چاشنی ظرافت و جاذبه مینیاتور ایرانی و لطافت پردازکاری و درخشندگی رنگها بهره کافی داشت و میتوانست در برابر مینیاتور مطلق و تمام عیار که سبکی جدا از آن بود، خود را خوب و دلپذیر و گران مقدار نشان دهد؛ غیر از محمد زمان، استادان دیگری هم در بنیانگذاری و پیشبرد این مکتب نوبنیاد کوشیدند که از آن شمار میتوان علیقلی جبّادار، استاد محمد، عباسی، ابدال بیک، محمدقاسم، محمدعلی بن محمد زمان و محمد حسن رضوی را نام برد.
این شیوه تازه، پایههای پیشرفت را پیمود تا در دوران نادرشاه و اوایل عهد زندیه به اوج بلند پایهگی خود رسید و استادان بزرگی چون محمدعلی بیک و علی اشرف موفق به عرضه آثاری فاخر و دلانگیز شدند که از حیث صحنه آرایی و رنگآمیزی و انطباق با قواعد فن و تابناکی الوان در حد اعلای هنری بود؛ ولی غمگنامه باید گفت که قطعات بازمانده از آن زمان به استثنای گل و بوتهسازی علی اشرف، نادر و کمیاب است. این سبک در دوران زندیه، با اندک تصرفی به وسیله استادان نام پروری چون آقا صادق، میرزابابا، محمدباقر، آقازمان و ابوالحسن غفاری مستوفی به دوران قاجار وارد گردید و از جهت اسلوب، مبنا و شالوده نقاشیهای آن دوره قرار گرفت.
در عهد قاجار، اساس کار نقاشی مبتنی بر سبک نامبرده بود؛ ولی تنوع بسیاری در نشان دادن شاخههای گوناگون این شیوه و ابتکارهایی در زمینههای مختلف پدید آمد که از ویژگیهای آن روزگار بود و پیش از آن سابقه نداشت.
بهطور کلی نقاشی در دوران قاجاریه به جهت گسترش در شعبههای جوراجور و تأثیر پذیری تام و تمامش از مکتبهای فرنگی، ترقی کرد و آثار گوناگونی در سطوح مختلف و در فنون رنگارنگ به وجود آمد که درخورِستایش و داستانگوی ویژگیهای خود بود. متاسفانه باید خستو بود و معترف که این آثار ارزشمند چنان که باید، از طرف محققان هنر نقاشی و هنرشناسان مورد پژوهش و بررسی قرار نگرفته و شناخته نشده است تا آنجا که از روی ناآگاهی، برخی پنداشتهاند که نگارگری این عصر از اهمیت چندان برخوردار نیست! قسمتی از این مهجوریت را باید به حساب محکومیتهای سیاسی دوران قاجار گذاشت که بر روی ترقیات هنری آن پردهای تاریک فروافکنده است.
در عصر قاجار، سرآمدان بزرگی در فنون نقاشی ظهور کردند که هر یک با سلیقه و ذوق خاص خود در یکی از شاخهها و گاه در چندین شاخه از فنون این هنر والا، پدید آورنده شاهکارهای خیرهکننده شدند و گوهرهای گران ارز و کمیایی را برگنجینههای فرهنگ و هنر این مرز و بوم افزودند.
رشتههای تذهیب، زرنشان، میناکاری، قلمدان آرایی، کتابسازی و چهرهنمایی همراه با منظره طرازی و تصویرنگاری آبرنگ و گل و پرندهنگاری و منظره افروزی باغ و بستان و بناهای عالی و تصویر رنگ روغنی و آبرنگ از شخصیتهای نامی و تابلوسازی از رقاصهها و رامشگران و دیوارآرایی از تصاویر رجال و بسیاری از شعب دیگر نقاشی در عهد قاجار به پیشرفتهای فراوان دست یافت که درخورد انکار نیست و در این ترقی، تشویق پادشاهان و دولتمردان عصر تاثیر بسیار داشت.
از آغاز این دوره تا پایان آن استادانی از قبیل آقازمان، آقاصادق، محمدباقر، میرزابابا، آقانجف، محمدهادی، محمداسماعیل، حیدرعلی، آقاعباس شیرازی، محمدابراهیم نعمتاللهی اصفهانی، آقا احمد فرزند آقانجف، آقاکاظم، صنیعالملک غفاری، آقابزرگ شیرازی، اسماعیل جلایر، ابوتراب غفاری، بهرام کرمانشاهی، محمودخان ملکالشعرا که کمالالملک و شماری دیگر، در افق هنر ایران طلوع کردند و روشنی بخش دیده صاحب نظران و هنر دوستان شدند. بیشتر این هنرمندان در تهران سکونت داشتند و آنان که در شهرستانها ساکن بودند، خریداران و مشتاقان هنرشان اکثر در تهران میزیستند.
در عصر قاجار به همان نسبت که استعداد هنری صاحبان ذوق شکوفایی داشت و به سرحد کمال و پختگی رسید، علاقه به هنر و دلبستگی به آثار هنری در میان خواص مردم در سطح بالایی قرار داشت و طالبان محصولات هنری ارزشمند که از زیر دست استادان بیرون میآمد، کم نبودند؛ خاصه کسانی که در زمره رجال کشور به شمار میآمدند و ملقب به لقبهای مطنطن بودند، با به دست آوردن قرآنهای خطی مذهب و قلمدانهای نفیس و تابلوهای نقاشی و سرقلیانهای مینایی و انگشتریهای عقیق یمنی و مهرهای حکاکی شده و قاب آینههای لاکی و مرقعات زیبا از خوشنویسان بزرگ، خود را به عنوان اشخاص هنرگرای، فرهنگ پروژه، با کمال و اعیان منش معرفی میکردند و شاید در این جهت با هم رقابت میورزیدند. گواه این مدعا، عرضه شدن چنین آثار و اشیایی برای فروش از طرف خاندانهای کهن و بازماندگان رجال مذکور است که در سالهای اخیر به خریداران مجموعه دار ارائه میشده و بیشتر آنها پدید آمده از سفارش دولتمردان و اعیان زمانی خود بود. باری، یکی از دستاویزهای نزدیک شدن به کانونهای قدرت و وسیله کارگشاییها، همانا پیشکش کردن اینگونه ساختمانها و اشیای هنری به صاحبان نفوذ و مقامات دولتی بود که در نتیجه افزایش طالبان آنها، کار هنرمندان رواج و رونق یافت و ساختمان آن به بهای خرید و فروش میشد.
به هر تقدیر، عصر قاجاریان را باید از لحاظ ترقیات هنری در شئون مختلف نگارگری و کثرت هنر آفرینان گرانسنگ و رواج بازار نقش آفرینی، دورهای فخرآفرین شمرده و استمرار ترقیات هنر را از دورانهای تیموری و صفوی و زند، در این زمان به دیده تحسین نگریست.
میناکاری
یکی از بزرگترین مآثر هنری در این عهد، میناکاری و نقش آفرینی روی میناست که در عصر فتحعلیشاه قاجار (۱۲۱۲ـ۱۲۵۰) به سرحد کمال ترقی رسیده و برای صورت سازیهای ظریف و استادانه آن، تاکنون نظیری در میناسازیهای معتبر دنیا پیدا نشده است. در این رشته که تلفیقی از هنر و صنعت به وسیله آتش و خاک است، چیره دستانی همچون استاد جعفر، استاد احمد، عبدالله، لطفعلی شیرازی، استاد باقر و ابراهیم ظهور کردند که ظرافت کاری و زبردستی خود را با نقاشی در کناره سرقلیانهای طلایی و بر روی دسته و قسمتی از غلاف کاردها و خنجرهای مرصع و غیره نشان دادند و نمونههای عالی از صورت نگاری و گل و بوتهسازی را در مینا پدید آوردند. این صنعت در دوره ناصرالدین شاه نیز رونق داشت؛ ولی از حیث کیفیت به پایه عصر فتحعلیشاه نمیرسد و از آن پس به انحطاط گرایید. مینا بر روی اشیای مسین و زرین به کار میرفت؛ ولی بر روی طلا بهتر و ظریفتر از کار بیرون میآمد و اهمیتی بیشتر داشت.
قلمدانسازی
دیگر از جمله آثار هنری فاخر و بیرقیب در دوره قاجار، قلمدانسازی است که مشتمل بر ساختن قلمدان ساده و قلمدان آرایی با نقش و نگار است و نیز کارهای لاکی (روغنی) دیگر از این دست، چون قاب آینه و جعبههای جواهر و چسبدان و جلد کتاب و آس و سیگاردان که همه در شمار ساختههای ارجمند و جذاب این زمان محسوب میشود.
در این هنر نمایی که از روزگار صفویه آغاز و در دوره قاجار با برتر گراییهای بیشتر دنبالهگیری شده، استادان بزرگی چون آقانجف اصفهانی، آقازمان، میرزابابا، عباس شیرازی، مـحـمد اسـماعـیـل، احمد بن نجفعلی، آقا جعفر، آقاکاظم، نصرالله امامی، محمدرضا امامی، سیدمحمدحسین گل و بتهساز، لطفعلی، زینالعابدین، محمدمهدی امامی، محمدباقر سیمرمی و دیگران به عرصه هنر خرامیدند و از لحاظ تنوع و ظریف کاری و جاذبه انگیزی که در هنر قلمدان به وسیله استادان یاد شده و همانندانشان ساخته و پرداخته گردید، این رشته هنری را از مفاخر و ماثر فرهنگی این دیار و مایه گرامیداشت بسیار گردانید. در میان این گونه آثار، گاه دیده شده است که نقش آرای قویدستی چون محمد اسماعیل نقاشباشی در سطح قلمدانی به اندازه معمولی ترسیم منظره یک جنگ، هزار چهره پرداز خورده را در حالات گوناگون پیکار و زد و خورد با چند صد اسب در میدان جنگ به نمایش درآورده و کاری اعجازگونه به نظر رسانیده است.
مورد استفاده قلمدان اساساً برای حمل نوشتافزار بوده است؛ ولی قلمدانهای بسیار نفیس و گرانبها جنبه نمادین (سمبولیک) داشته و نشانه اهلیت صدارت و استیفا و کمال پرستی و هنردوستی به شمار میرفته است.
قاب آینه، اشیای لاکی
قاب آینه لاکی که از جمله اشیای زینتی و اشرافی بود، برای پیشکش کردن به پادشاهان و بزرگان کشوری و لشکری ساخته میشد و نیز به عنوان یکی از ارقام جهیزیه شاهزاده خانمها مورد استفاده قرار میگرفت. این شیء عبارت از دو لخت مقوای ممتاز است که در داخل یک لخت آن، آینه نصب میگردید و در داخل و خارج لخت دیگر نقش و نگاری دلپذیر به نظر میرسید. نقاشی درون آن یا شمایل پیغمبر(ص) و امام یا تصاویر دیگر بود و یا با گل و بُته و چهره اشخاص، زیور مییافت. شکل قاب آینه گاه مکعب شش ضلعی و گاهی مربّع یا مستطیل بود و هر یک در جای خود جلوهای خوشایند داشت.
جعبه لاکی نیز بیشتر به شکل مکعب مستطیل در اندازههای مختلف بود و سطح رویین آن که با بریدگیهایی از جوانبش مجزّا میشد، درِ آن را تشکیل میداد و هر قسمت اعم از در یا بدنه جعبه، با نقوش دلاویز زینت مییافت که اکثر موضوع نقاشی آن، مجالس بزم و شکارگاه و یا صحنههای جنگی بود. این گونه جعبهها که بیشتر از مقوای عالی و گاه از چوب ساخته میشد، جای جواهر و چیزهای بهادار بود که در صندوق نگهداری میشد.
استادانی چون آقا صادق، میرزا بابا، آقا زمان و محمدباقر در کار جعبه آرایی آثار بسیار خوب و ارزنده پدید آوردهاند. از میان استادان اخیر، مرحوم میرزا آقا امامی این جعبهها را به سبک صفوی میساخت.
دیگر از انواع اشیای لاکی، «چسبدان» است که محفظهای به عرض ۲ و طول ۶ سانتیمتر از مقوای ظریف بود و برای چسب زدن به پاکتها و امثال آن مورد استعمال داشت و با کلاهک کوچک مقوایی باز و بسته میشد. این شیء هنری نیز به مانند قلمدان با نقش و نگار و گل و بته و گاهی چهرهها زینت میگرفت و ظرافت بسیار داشت.
ساختن «سیگاردان لاکی» نیز که جای توتون و کاغذ سیگار پیچ است، در اواخر عهد قاجار معمول شد و آن عبارت است از: یک جعبه کوچک مستطیل شکل به طول ۶ و عرض ۳ سانتیمتر که زیر و رو و داخل آن را با نقوش دلارا مزین میکردند. این سیگاردانها را بیشتر ابراهیم نقاشباشی نعمه اللهی میساخت و به نام او رقم میشد.
«جلدهای لاکی» منقوش و مذهّب نیز از جمله ساختههای نفیس و پر ارج این روزگار است که هرچند دنباله جلدسازیهای روغنی عصر صفوی است، اما در عهد قاجار به ترقیات بیشتری نایل آمد و نقوش گوناگون و طرحهای مختلف آن از لحاظ پردازکاری و زرنشان سازی حاشیه نسبت به قدیم گرانبارتر گردید.
افزون بر آنچه یاد شد، برگههای آس را هم که برای قمار به کار میرفت، باید در شمار کارهای لاکی دوره قاجار به شمار آورد. برخی از این برگهها به دست استادان طراز اول نقشبندی میشد که همچون تابلوهای کوچک نقاشی به طور تکی یا دستگی مورد استفاده قرار میگرفت؛ ولی بیشترین آنها در سطح نازل و متوسط بود که در دست علاقهمندانش میچرخید.
بعضی از صفحات لاکی شطرنج و پارهای از سینیها و سطح رویین میزها نیز با گل و بوته و صورتسازی استادان چیره دست تزیین یافته و جزو اشیای زیوری دوره قاجاریه است.
دیوار نگاری
در عصر قاجار نقاشی روی دیوار (دیوارنگاری) هم که در عهد صفویه به حد اعلای ترقی رسیده بود، دنبالهگیری شد و نمونههای ممتازی به ظهور رسید که در سبک ویژه خود از زیبایی و اصالت و تلألوی رنگ برخوردار بود. در این رشته، موضوع نقاشی، منظره عمارات سلطنتی و شکارگاه و تصویر انواع میوهها و نیز شکل شاهان و شاهزادگان بود و از جمله آثار معتبر این گونه نقاشی، تصاویر دولتمردان قاجار در عهد ناصری است که بر دیوارهای «لقانطه» سابق به قلم «ابوالحسن غفاری ملقب به صنیع الملک» ترسیم شده و اکنون به موزه ایران باستان نقل مکان یافته است.
تابلوهای رنگ روغن
دیگر از آثار زیبندهای که از نقاشی عصر قاجاریه درخور ذکر است، نقاشی رنگ روغن بر روی بوم مشمع است که سخت مورد تشویق دربارها بود و تابلوهای گرانبهایی از این نوع به دست استادان چیرهدستی چون مهرعلی، میرزابابا، سیدمیرزا، آقا صادق و دیگران، از چهره فتحعلیشاه و پسران او و رجال درباری و دیگر شاهان قاجار تهیه شده که هماکنون در موزهها و مجموعههای خصوصی مضبوط است. افزون بر این، چهره شاعران و عارفان بزرگ از قبیل سعدی، عطار، مولوی، حافظ، شاه نعمه الله ولی، میرفندرسکی و غیره به دست نقاشانی چون رجبعلی اصفهانی و نیز سرگذشتهایی مانند قصه حضرت موسی(ع) و فرعون، یوسف (ع) و زلیخا، ذبح اسماعیل(ع)، بهرام و گلندام، خسرو و شیرین با قلم استادانی چون محمدحسن، آقا بزرگ، لطفعلی، آقا صادق و اسماعیل جلایر بر روی بوم مشمع کشیده شده و زینت بخش خانههای هنردوستان گردیده است.
شیوه کار استادان در این گونه تابلوسازیها هرچند اساساً از نظر اسلوب الهام گرفته از مکتب فرنگی است، ولی جنبه ایرانیسازی دارد و ویژگیهای ذوق و سلیقه ایرانی از نظر نگارگری کاملاً در آنها نمایان است و وجه تمایز و تشخص آنهاست؛ گرچه قسمتی از این تمایز به «غلطسازی» تعبیر شده، ولی باید دانست که این یک کار عمدی بوده و نقاش ایرانی نخواسته است تصرفات ذوقی و بومی خود را که معرف استقلال هنری اوست، در عین اقتباس قسمتی از خصوصیات سبک اروپایی از یاد ببرد.
گل و بتهسازی
در دوره قاجار گل و بتهسازی که شامل گل صدبرگ و گلهای دیگر با برگ و ساقه و شکوفه و غنچه فندق و پرنده میباشد، به والاترین پایه شکوفایی و تکامل رسید و نسبت به دوران صفوی از حیث نقطهپرداز و مشابهت بیشتر با طبیعت و درهم آمیختگی اجزا و تنوع طرحها، ترقی کرد. این هنر جذّاب و دلانگیز که بهترین جلوههای زیبایی طبیعت را در نظر نمایان میسازد، مورد علاقه و توجه بیشتر استادان نگار آفرین بود و کمتر هنرمندی را در ردههای بالای نقاشی میتوان سراغ کرد که در این رشته تمرین نکرده باشد.
اساتید این فن اکثر اصفهانی و شیرازی بودند و دو مکتب عالی و ممتاز در گل و بتهسازی بنیاد نهادند که در هریک قطعات معتبر به وجود آمده است. در میان استادان نامی این فن میتوان از آقا زمان، محمدباقر، میرزابابا، محمدعلی شیرازی، محمد حسین شیرازی، لطفعلی، فتحالله، لطفالله حمزوی، مصطفی امامی، محمد تقی امامی و کاظمبن نجفعلی نام برد. این هنر بیشتر بر روی قلمدان و قاب آینه و جعبه تجلی کرده؛ ولی گاهی هم به شکل تابلو و قطعات مرقع ترتیب یافته است. اساتید یاد شده و همپایگانشان در مکتب اصفهان و شیراز کرامت کرده و آثاری به ظهور رساندهاند که مایه شگفتی هنرشناسان است.
نقاشی آبرنگ
نقاشی آبرنگ (درمکتب ایرانی) که از اواخر عهد صفوی آغاز گردید، در دوره قاجاریه به شیوههای گوناگون پیگیری شد و اسلوبهای مختلف پیدا کرد. این آبرنگها اعم از آنچه در مجلس آرایی کتابها یا قطعات مستقل دیده شده، نقشهای جالب و گوناگونی است از صورتها و منظرهها، که هر یک در جای خود اثری ارزنده به شمار میروند و از آن جمله مجلسهای کتاب «هزار و یک شب» است که به قلم ابوالحسن غفاری نگارش یافته و نیز تصاویر شاهنامهها و کتب شاعران دیگر چون «پنج گنج» نظامی و غیره است که خامه استادان هنرمند در آنها صحنههای زیبا و مجلسهای فریبا به معرض شهود آورده است.
از انواع آبرنگ دیگر، شبیهسازیهایی است از شاهان و شاهزادگان و رجال کشور که اکثر با نقطهپردازی دقیق، مایهور و گرانبار گردیده و در اندازه قطع وزیری، گاه تمام قد و گاه نیم تنه با جامهسازی عالی به اتمام رسیده است.
اینگونه آبرنگها، گاهی سیاه قلمپردازی و بیشتر رنگینهسازی است و گزیدهترین استادان آن ابوالحسن غفاری، علیقلی، محمدحسن افشار، ابوتراب غفاری و ابوالحسن اصفهانی میباشند. قسمتی دیگر کارهایی است که استادان مبرز در موضوعهای مربوط به نحوه زندگی ایرانیان با نوع پوشاک و قیافه و محل زندگی و پیشه و محل جغرافیایی و بناهای سلطنتی، به فراخور شیوه برگزیده خود با آبرنگ، تمام کردهاند و از این گروه استادان، میتوان به نام محمودخان ملکالشعرا، بهرام کرمانشاهی،هادی تجویدی، ابوطالب، ابراهیم نعمتاللهی و محمد غفاری (کمالالملک) انگشت نهاد.
شمایلسازی
شمایلسازی عبارت از تصویر خیالی حضرت رسول اکرم(ص)، حضرت علی(ع) و حسنین(ع) میباشد که از دوران زندیه رایج شد و در عهد قاجاریه به تکامل پیوست و مکتب مهمی در آفریدن آثار هنری گردید.در این مکتب، هر نقاش هنرمندی با طرز تفکر و اندیشه خود و به شیوه خاص خویش شمایل پیغمبر و امامان را آن گونه که در حیطه تصورش میگنجید، ترسیم کرده و از آن جهت که این کارکردی ابتکاری و بدون مأخذ مشخص بوده، اهمیت ویژهای داشته است. نقاشان شمایل ساز آزادانه میدانی برای هنرنمایی در اختیارشان بوده تا همان طور که درباره پیغمبر و امام میاندیشیدهاند، شمایل او را بسازند؛ از این رو کارشان متنوع شده و اثرشان نماینده احساسات مذهبی و برداشتهای اعتقادی آنان گردیده است. بسیاری از نقاشان این زمان به کار شمایلسازی دست یازیدهاند؛ ولی از آن میان رجبعلی اصفهانی، محمد اسماعیل نقاشباشی، ابوالحسن غفاری، اسماعیل جلایر و محمدحسن افشار از نامورترین استادان این رشتهاند.
محمد اسماعیل بیشتر شمایلها را در داخل قاب آینه نقشبندی کرده و اسماعیل جلایر با سیاهقلم نقطهپرداز، و رجبعلی و محمدحسن افشار با رنگ بر روی بوم مشمع هنرنمایی نمودهاند. شمایلهای کار ابوالحسن غفاری صنیعالملک بیشتر تکصورت است که گرداگرد آن را تذهیب عالی با خطوط ممتاز فراگرفته است.
کتابآرایی
هنر کتابآرایی که شامل کاغذسازی، جدولکشی، زرافشانکاری، زرنشانسازی و تذهیب و تشعیر و تجلید میباشد و در عصر تیموری و صفوی در ستیغ شکوهمندی قرار داشت، در دوره قاجاریه نیز با سبک مستقل زمانی، همچنان در تعالی و ترقی بود و نمونههای بارز و گرانقدری از این صنعت ظریف و شریف در کارگاه هنر این دوران به ظهور پیوست. این کتابها که با خط خوشنویسان نامدار عصر نوشته میشد، به وسیله چند استاد دیگر، جدولکشی و زرنشانکاری و تذهیب میگردید و هنرمندان گرانمایه نقاشی به منظور تجلیدشان جلدهای لاکی مزین و نگارین میساختند.
بیشتر کتابهایی که در این دوره برای تزیین منظور نظر بود، در درجه اول قرآن مجید و بعد از آن شاهنامه فردوسی، آثار نظامی گنجهای، کلیات سعدی، کلیله و دمنه، دیوان خواجه حافظ و مثنوی مولوی را باید به شمار آورد؛ ولی از این میان درباره قرآن کریم سنگ تمام گذاشته شده و کار به سرحد اعجاز نزدیک گردیده است. قرآنهایی که با خط وصال شیرازی، وقار، اشرفالکتّاب اصفهانی، آقا غلامعلی اصفهانی، زینالعابدین قزوینی، علی عسکر ارسنجانی، پرتو اصفهانی و دیگران نوشته شده و با کلک زرنگار استادان کمنظیری چون میرزا عبدالوهاب مُذهبباشی و میرزا یوسف مذهّب شیرازی تذهیب گردیده و با جلدهای کار آقازمان، میرزا بزرگ و لطفعلی مجلد شده، جزو گرانبهاترین مآثر هنری و نشان دهنده پیشرفت هنر کتابآرایی در این عصر میباشد. به طور کلی علاقه به آرایشهای هنری در قرآنهای این زمان بیشتر از دورانهای پیش است و این موضوع تعدد هنرمندان نقشآفرین و مذهبان چیرهدست و جلدسازان ماهر و خوشنویسان بیقرینه را نمایان میسازد.
تذهیب
هرچند پیشرفت تذهیب (زرینهکاری) در عصر تیموری و صفوی، پایه این هنر را به حدی بالا برد که در آن سیاق و روش، درجهای والاتر و برتر در ظرف گمان نمیگنجد، اما از حق نباید گذشت که در دوره قاجار نیز فن تذهیب و زرنشان با کمال زیبایی و فخامت و در سبک مستقل و ویژه خود به سرحد اعلای تکامل رسید و اگر در اصالت و تابناکی رنگ به پایه اوایل صفوی نمیرسد، ولی در پرکاری و ریزهکاری، تنوع و گونهگونی طرحها، ابتکار و درهم پیچیدگی چنگهای اسلیمی و نیز در صنعت طلااندازی (معروف به دندان موشی) برای زیر سطور، شاید بر آن پیشی گرفته باشد. در این عهد استادان گرانمایه تذهیب، کارهای شگفتانگیز از خود به یادگار گذاشتند و از آن گروهاند: محمدعلی بهار، عبدالوهاب مذهّبباشی، احمد و محمود پسران عبدالوهاب، میرزا رضی طالقانی، ابوطالب مدرس، میرزا یوسف مذهب شیرازی و آقامحمدعلی مذهب اصفهانی.
نقاشی پشت شیشه
یکی از دشوارترین و جالبترین شعبههای نگارگری، نقاشی پشت شیشه است که از زمان زندیه و اوایل قاجاریه رونق پیدا کرد و مخصوصاً برای تزیین برخی از طاقهای خانههای اشرافی مورد استفاده قرار میگرفت. موضوع نقاشی پشت شیشه بیشتر مناظر طبیعی و کومههای روستایی، چهره اشخاص سرشناس و زنان زیبا، و تصویر مرغ و ماهی بود و در دیوارها، سقف کاخها و اتاقهای آینهکاری تعبیه میگردید. در نتیجه استقبالی که اعیان و اشراف عصر از این گونه نقاشی میکردند، ترقی شایان توجهی نصیب این رشته گردید که در جای خود درخور مطالعه و تحقیق است.
نقاشی قهوهخانهای
نقاشی قهوهخانهای به یک رشته نگارگری رنگ و روغن بر روی مشمع (مشما) اطلاق میشود که موضوع آنها قصههای مذهبی و داستانهای شاهنامه و صحنههای جنگی روز عاشورا میباشد و در اندازه بزرگ برای تزیین قهوهخانهها ساخته میشده است. نقاشان این رشته کسانی بودهاند که در سطح متوسط هنر کار میکردند و آثارشان متناسب با فرهنگ عامه و عوامپسند بوده است. نقاشیهایی که در این سبک دیده شده، از دوره قاجاریه است و تابلوهایی که مربوط به زمان پیش از آن باشد، به نظر این بنده نرسیده است. از نقاشان مشهور این فن، مدبر و قوللر آغاسی را میتوان نام برد.
باری، بحث و تعریف درباره هنر نقاشی دوران قاجار در این مقاله مختصر نمیگنجد، بلکه باید با تحقیق جامع کتابها نوشت و در شناساندن آثار هنری این عصر اهتمام ورزید.
تاریخ نقاشی ایران
ایران به دنیا یک هنر مخصوص را عرضه کرده است که در نوع خودش بی مانند است. (Basil Gray )
تاریخ هنر نقاشی در ایران به زمان غارنشینی برمیگردد. در غارهای استان لرستان تصاویر نقاشی شده از حیوانات و تصاویر کشف شده است. نقاشیها بوسیله (W.Semner) بر روی دیواره های ساختمانها در ملایر و فارس که به 5000 سال پیش تعلق دارند کشف شده است.
نقاشی های کشف شده در مناطق تپه سیالک و لرستان بر روی ظروف سفالی، ثابت می کند که هنرمندان این مناطق با هنر نقاشی آشنایی داشته اند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همچنین نقاشیهایی از دوران اشکانیان، نقاشی های معدودی بر روی دیوار، که بیشتر آنها از قسمتهای شمالی رودخانه فرات بدست آمده، کشف شده است. یکی از این نقاشیها منظره یک شکار را نشان میدهد. وضعیت سوارها و حیوانات و سبک بکار رفته در این نقاشی ما را بیاد منیاتورهای ایرانی می اندازد.
در نقاشیهای دوران هخامنشی، نقاشی از روی چهره بر سایر نقاشی های دیگر تقدم داشت. تناسب و زیبایی رنگها از این دوران، بسیار جالب توجه است. نقاشی ها بدون سایه و با همدیگر هماهنگی دارند. در بعضی از موارد، سطوح سیاه پر رنگ را محدود کرده اند.
مانی، (پیامبر و نقاش ایرانی)، که در قرن سوم زندگی میکرد، یک نقاش با تجربه و ماهر بود. نقاشی های او یکی از معجزاتش بود.
نقاشی (Torfan) که در صحرای گال استان ترکستان در چین بدست آمد، مربوط است
بسال 840 تا 860 بعد از میلاد.
این نقاشی های دیوارنما مناظر و تصاویر ایرانی را نمایش میدهند. همچنین تصاویر شاخه های درختی در این نقاشی ها وجود دارند. باستانی ترین نقاشی های دوران اسلامی، که بسیار کمیاب است، در نیمه نخست قرن سیزدهم به وجود آمده بودند. مینیاتورهای ایرانی (طرح های خوب و کوچک) بعد از سقوط بغداد در سال 1285 میلادی بوجود آمدند. از آغاز قرن چهاردهم کتابهای خطی بوسیله نقاشی از صحنه های جنگ و شکار تزئین شدند.
چین از قرن هفتم به بعد به عنوان یک مرکز هنری، مهمترین انگیزه برای هنر نقاشی در ایران بود. از آن به بعد یک رابطه بین نقاشان بودائی چینی و نقاشان ایرانی بوجودامده است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از لحاظ تاریخی، مهمترین تکامل در هنر ایرانی، تقبل طرحهای چینی بوده است که با رنگ آمیزی که ادراک ویژه هنرمندان ایرانی است مخلوط شده بود. زیبایی و مهارت خارق العاده نقاشان ایرانی واقعاً خارج از توصیف است. در قرن اول اسلامی، هنرمندان ایرانی زینت دادن به کتابها را شروع کردند.
کتابها با سرآغاز و حاشیه های زیبا رنگ آمیزی و تزئین شده بود. این طرحها و روشها از یک نسل به نسل دیگر با همان روش و اصلوب منتقل می شد، که معروف است به "هنر روشن سازی". هنر روشن سازی و زیبا کردن کتابها در زمان سلجوقیان و مغول و تیموریان پیشرفت زیادی کرد. شهرت نقاشی های دوران اسلامی شهرت خود را از مدرسه بغداد داشت.
مینیاتورهای مدرسه بغداد، کلاً سبک و روشهای نقاشی های معمولی پیش از دوره اسلامی را گم کرده است. این نقاشی های اولیه و بدعت کارانه فشار هنری لازم را ندارند. مینیاتورهای مدرسه بغداد اصلاً متناسب نیستند. تصاویر نژاد سامی را نشان میدهد؛ و رنگ روشن استفاده شده در آن نقاشی را. هنرمندان مدرسه بغداد پس از سالها رکود مشتاق بودند که آیین تازه ای را بوجود آورده و ابتکار کنند. نگاه های مخصوص این مدرسه، در طرح حیوانات و با تصاویر شرح دادن داستانها است.
اگر چه مدرسه بغداد، هنر پیش از دوره اسلامی را تا حدی در نظر گرفته بود، که بسیار سطحی و بدوی بود، در همان دوره هنر مینیاتور ایرانی در تمام قلمرو اسلامی از آسیای دور تا آفریقا و اروپا پخش شده بود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از میان کتابهای مصور به سبک بغداد میتوان به کتاب "کلیله و دمنه" اشاره کرد. تصاویر نامتناسب و بزرگتر از حد معمول رنگ شده است؛ و فقط رنگهای معدودی در این نقاشیها بکار رفته است.
بیشتر کتابهای خطی قرن سیزدهم، افسانه ها و داستانها، با تصاویری از حیوانات و سبزیجات تزئین شده است. یکی از قدیمی ترین کتابهای کوچک طراحی شده ایرانی بنام "مناف الحیوان" در سال 1299 میلادی بوجود آمده است. این کتاب مشخصات حیوانات را شرح میدهد. در این کتاب تاریخ طبیعی با افسانه در هم آمیخته شده است.
موضوعات این کتاب که تصاویر بسیاری دارد، برای آشنایی با هنر نقاشی ایرانی بسیار مهم است. رنگها روشن تر و از روش مدرسه بغداد که روشی قدیمی بود جلوتر است.
پس از هجوم مغولان، یک مدرسه جدید در ایران به نظر میرسید. این مدرسه تحت تأثیر از هنر چینی و سبک مغول بود. این نقاشی ها همه خشک و بی حرکت و خالص و یکسان، مانند سبک چینی است.
بعد از حمله مغول به ایران، آنها تحت تأثیر از هنر ایرانی، نقاشان و هنرمندان را تشویق کردند. در میان نقاشی های هنرمندان ایرانی میتوان سبک مغول هم مشاهده کرد، لطافت ها، ترکیبات آرایشی، و خطوط کوتاه خوب که میتوان آنها را بشمار آورد. نقاشی های ایرانی بصورت خطی و نه ابعادی می باشد. هنرمندان در این زمینه از خود یک خلاقیت و اصالت نشان داده اند.
هنرمندان مغول دادگاه سلطنتی نه فقط به تکنیک بلکه به موضوعات ایرانی هم احترام گذاشتند. یک بخش از کارشان شرح دادن به آثار ادبی ایران مانند شاهنامه فردوسی بود. میان موضوعات مختلف بیشترین علاقه آنها به تصویریسم (کتابهای با تصاویر زیاد) بود.
بر خلاف مدارس مغول و بغداد بیشترین کارها از مدرسه هرات بجا مانده است. مؤسس این سبک نقاشی مدرسه هرات بود؛ که از نیاکان تیموریان بودند و این مدرسه را بخاطر محل تأسیس آن مدرسه هراتی نامیدند.
متخصاص هنر نقاشی بر این باورند، که نقاشی در ایران در دوران تیموری به اوج خود رسیده بود. در طول این دوره استادان برجسته ای، همچون کمال الدین بهزاد، یک متد جدید را به نقاشی ایران عرضه کرد. در این دوره (تیموریان) که از سال 1370 تا 1405 میلادی به طول انجامید؛ هنر نقاشی و کوچک سازی به بالاترین درجه کمال رسیده و بسیاری از نقاشان مشهور عمرشان را بر سر اینکار گذاشته اند.
دو کتاب با ارزش از زمان بایسغر باقی مانده است؛ یکی کتاب "کلیله و دمنه" و دیگری کتاب "شاهنامه". هنر کوچک ایرانی در کتاب شاهنامه که در سال 1444 میلادی در شیراز رنگ آمیزی شده است، بخوبی مشخص است.
یکی از این طرح ها نشان دادن یک منظره زیبا از یک دادگاه ایرانی است که به سبک چینی رنگ آمیزی شده است. کاشی های سفید و آبی ایرانی همراه با فرشهای زیبای ایرانی بصورت هندسی نقش شده است. در یکی از کتابهای دستنویس "خمسه نظامی گنجوی"، سیزده مینیاتور زیبا بوسیله "میرک" کشیده شده است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ساختگی بودن، حساسیت، و هنر نقاشی های بغداد از طرحهای کشیده شده در کتاب "خمسه نظامی" کاملا مشهود است. این قطعه با ارزش و فوق العاده هم اکنون در موزه بریتانیا قرار دارد. در این قسمت از معماران و مهندسان مشغول ساختمان سازی هستند. این نقاشی در سال 1494 میلادی در هرات نقاشی شده است.
بهزاد، بهترین استاد سبک مدرسه هراتی، این هنر را بسیار بسط داد. او سبک را اختراع کرد که قبل از او هرگز استفاده نشده بود.
یکی از برجسته ترین کارها کتاب شاهنامه فردوسی است که در کتابخانه گلستان ایران قرار دارد. این شاهنامه در زمان سلطان بایسغر که یکی از شاهزادگان تیموری بود؛ به سبک مدرسه هراتی نقاشی شده است.
نقاشی های این کتاب از نگاه رنگ آمیزی و تناسب ترکیب دهنده تصاویر، در بالاترین حد زیبایی و استحکام قرار دارد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در دوران صفویه مرکزیت هنر به شهر تبریز آمد. و برخی از هنرمندان هم در شهر قزوین ماندگار شدند. اما اصل سبک نقاشی صفویه در شهر اصفهان بوجود آمد.
مینیاتورهای ایرانی، در دوره صفویه در شهر اصفهان، از سبک چینی جدا شده و قدم در راهی جدید نهاد. این نقاشان بعدها به سبک طبیعی متمایل شدند. رضا عباسی مؤسس سبک "مدرسه نقاشی صفوی" بود. در نقاشی های دوران صفوی دگرگونی بسیار عالی در نقاشی ایرانی رخ داد.
طرحهای این دوره یکی از بهترین و زیبا ترین و با سلیقه ترین طرحهای نقاشان ایرانی است که نشان دهنده ذوق نقاشان ایرانی است. مینیاتورهای خلق شده در این دوره(مدرسه صفوی)، هیچکدام منحصراً با هدف مزین کردن کتابها کشیده نشده اند. سبک صفوی بسیار بهتر و ملایم تر از سبک مدرسه تیموریان (هراتی) و مخصوصاً سبک مغولی است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در نقاشی نقاشان دوران صفوی آشکار شدن تخصص آنها در این رشته بوضوح مشخص است. بهترین معرف از این دوره نقاشی های هستند که در عمارت چهل ستون و عالی قاپو کشیده شده است.
در نقاشی های صفوی، موضوع اصلی شکوه و زیبایی این دوره است. موضوعات نقاشی ها بیشتر حول محور بارگاه سلاطین، اشراف زادگان، کاخ های زیبا، مناظر زیبا و صحنه هایی از جنگ ها است.
در این نقاشی ها انسانها با لباسهای پرخرج نخ کشی، صورتهایی زیبا و مجسمه های ظریف رنگین به طور پر هیجان روشن به تصویر کشیده شده است. هنر نقاشی در طول دوران صفوی هم زیاد و هم دارای کیفیت بهتر شد. در این نقاشی ها آزادی بیشتر و مهارت و دقت بیشتر مشهود است.
هنرمندان بیشتر به اصول کلی پرداخته و از جزئیات غیر ضروری اجتناب، که در شیوه هراتی و تبریزی بکار رفته بود، خودداری کردند. صافی خطوط، بیان زود احساسات و متراکم شدن موضوعات از مشخصات سبک نقاشی صفوی است. از آنجاییکه در اواخر دوران صفوی، از لحاظ جنبه فکری اختلافات جزئی در رنگ آمیزی بوجود آورد، میتوان به ظهور سبک اروپایی در این نقاشی ها پی برد.
نقاشی های دوران قاجاریه (قرن شانزدهم میلادی) یک ترکیبی از سبک هنرهای اروپایی کلاسیک و سبک و تکنیک مینیاتورهای دوران صوفی است. در این دوران "محمد غفاری (کمال الملک)" سبک کلاسیک اروپایی را در ایران رواج داد. در این دوران سبکی از نقاشی بوجود آمد که بنام "قهوه خانه" شناخته شد. این نوع نقاشی یک پدیده جدید در تاریخ هنر ایرانی است. سبک "قهوه خانه" عامه پسند و مذهبی است. موضوعات این سبک بیشتر تصاویر پیامبران و امامان، شعائر مذهبی، جنگها و نام آوران ملی بودند. "قهوه خانه ها" رفته رفته جای خود را در بین مردم معمولی باز نمودند. در این مکان داستان سرایان و نقالان داستانهای حماسی و مذهبی را برای مردم بازگو میکردند. هنرمندان همان داستانها را بر روی دیوارهای این "قهوه خانه ها" نقاشی کرده بودند. قبلا در گذشته که پادشاهان و اشراف زادگان نقاشان را پشتیبانی میکردند؛ اما اینبار هنرمندان به درخواست مردم عادی آن مناظر را بر روی دیوارها میکشیدند و به این کار علاقه مند بودند.
در بیشتر این قهوه خانه ها این مناظر که بیشتر به درخواست عمومی بود رنگ آمیزی شده بود. زیباترین مثالها در موزه اصلی تهران و همینطور در بعضی از موزه های خصوصی داخل و خارج از کشور نگهداری میشود. نقاشی های ایرانی، یک نوع ملاحت را که بی شباهت به هر چیز دیگر است به تماشاگر عرضه میکند. آنها یک ارتباط بیکران با داستانهای حماسی نگه داشته اند. نقاشی ایرانی، بعنوان یکی از بزرگترین سبکهای نقاشی در آسیا مطرح است. آسمان های روشن (آبی)، زیبایی شگفت انگیز شکوفه ها و در میان آنها انسانهایی که دوست میدارند و انسانهایی که تنفر دارند، خوشگذران و افسرده، به موضوعات مختلف نقاشان ایرانی شکل میدهند.
درباره هنر نقاشي قاجار
==============
شاهرخ مسکوب
سابقه نقاشي قاجار به دوره هاي پيشتر يعني به آخرهاي صفويه و مخصوصاً دوران زنديه مي رسد. در دوره سلسله صفوي و در زمان شاه عباس اول (قرن 17-16 ميلادي) رابطه ايران با اروپا توسعه زيادي مي يابد. در داخل، ايران از يک دوره ثبات طولاني، حکومت مرکزي با قدرت و رونق اقتصادي برخوردار است. شاه عباس در شمال شرقي دشمني اُزبک ها را از بين برده و آنها را سرکوب کرده بود. در مغرب ايران هم با ترکان عثماني به نوعي صلح مسلّح رسيده بود که خيال او را از مرزهاي غربي کشور آسوده مي داشت.
مجموعه اين عوامل به دستگاه دولت وقت اجازه مي داد که تمام کوشش خود را صرف آباداني، ساختن کشور و رونق اقتصادي کند. امپراطوري عثماني در مشرق با ايران و در مغرب با جمهوري ونيز و کشورهاي اروپائي برخورد و کشمکش هاي طولاني داشت.
درنتيجه هم به علت هاي اقتصادي و هم به علت هاي نظامي (درمقابله با امپراطوري عثماني) ايران و کشورهاي اروپائي علاقمند به توسعه روابط با يکديگر بودند. مخصوصاً بايد يادآوري کرد که درآن موقع کشورهائي مثل هلند، پرتقال، انگلستان و . . . به دلايل اقتصادي و فرهنگي شروع به خروج از اروپا، توجه به مشرق و دست اندازي به کشورهاي آسيائي کرده بودند.
درقرن 17 روابط ايران با اروپا به حدي رسيد که تا آن زمان به کلي براي دوطرف بي سابقه بود. اين روابط متنوع، همه جانبه و از جمله هنري و فرهنگي هم بود.
درکنار نقاشي سنتي ايران يعني مينياتور که در حال شکفتگي و کمال بود، نقاشي ديواري (ديوارنگاره) هم به دربار راه يافت. زندگي پُرشکوه و با تجمل درباري خواستار تزيين قصرهاي گوناگوني بود که در اصفهان و قزوين و شهرهاي ديگر ساخته مي شد. مينياتور بيشتر در خدمت تزيين کتاب بود و با خصوصياتي که داشت به کار آراستن کاخ ها نمي آمد. براي اين منطور نقاشي اروپائي سرمشق و نمونه خوبي بود. کاخ چهل ستون تحت تأثير نقاشي اروپا (رنسانس متأخر) و اکثراً بدست نقاشان همان سرزمين نقاشي شد. صحنه ها، مجالسِ پذيرائي و بزم شاهانه، ورود سفيران، جنگ، رقص و باده گساري و جز اينها بود.
گذشته از کاخ هاي شاهي مثل عالي قاپو، هشت بهشت و غيره و خانه هاي بزرگان و اشراف که ديوار ها و سقف آنها با تصوير يا نقش پرندگان و گل و بته تزيين مي شد، درهمين دوره کليساهاي جلفا، شهر کوچک ارمني نشين در کنار پايتخت (اصفهان) هم بوسيله نقاشان مسيحي تصوير مي شد. طبعاً در اينجا نقش ها معمولاً نمودار صحنه هاي زندگي مسيح و داستان ها و وقايع کتاب مقدس بود.
در اين دوره نقاشان هلندي در اصفهان مدرسه نقاشي دائر کرده بودند و هنر خود و شگردهاي آنرا به شاگردان ايراني مي آموختند. از طرف ديگر مي دانيم که محمد زمان نامي در دوران پادشاهي شاه عباس دوم با تقليد از نقاشان ايتاليائي آثار بديع و ارزشمندي به وجود آورد.
نقاشي اين دوره به نوعي تعادل در پيوند ميان نقاشي سنتي ايران و نقاشي اروپائي مي رسد. استنباط نقاش ايراني از "فرم" و ديد او از عالم خارج با شيوه هاي تجسمي اروپائي جور مي شود. ولي در هرحال ورود شيوه اروپائي و تأثير آن به اندازه اي است که علي قلي بيک از اهالي اروميه و معروف ترين نقاش دوره بعد (دوره نادرشاه)، معروف به "فرنگي" است. ظاهراً از آثار او چيزي باقي نمانده، شايد براي اينکه در زماني بسيار پرآشوب زندگي مي کرد، ولي خودِ شهرت او با معني و نشان دهنده تصوّري است که از هنر او داشتند.
پس از يک دوره نسبتاً طولانيِ پريشاني سياسي، نظامي و اجتماعي (اواخرصفويه، دوره افغان ها و افشاّريه) در نيمه دوم قرن 18 دستکم براي سي سال در قسمت هاي بزرگي از ايران ثبات، امنيت و آسايشي پديد مي آيد: منظور حکومت کريم خان(1164/1189ه) زند وتشويق او از هنرمندان و صنعتکاران و ارباب حرفه هاست.
در زمان او ادبيات، معماري و نقاشي تحول و رونق زيادي پيدا کرد، مخصوصاً در شهر شيراز پايتخت زنديه. در اين زمان هنر تصويري به غير از کشيدن تابلو، عبارت بود از نقاشي روي شيشه، قابِ آيينه، گل و بته روي قلمدان، کاشي و ميناکاري و تذهيب.
از ميان بزرگ ترين نقاشان اين عصر مي توان ميرزا بابا و محمد صادق را نام برد که آثار آنها بيشتر مربوط به اواخر زنديه و اوائل قاجاريه است. درميان آثار بازمانده از ميرزا بابا بايد از تابلو «هرمزدچهارم» تصوير خيالي پادشاه ساساني (پيش از اسلام) نام برد. شاه برخلاف شاهان و شاهزادگان زمان نه برزمين بلکه بر صندلي بزرگ و تخت مانندي نشسته با چکمه و تاجي بکلي متفاوت از تاج پادشاهان زمانِ نقاش ولي با لباس عصر نقاش، با کمربند و ترکش و شمشير مرصّع و گردن بند و حمايل جواهر نشان. دو تن از نديمان درباري پشت سر شاه ايستاده اند و گل بدست دارند. کلاه يکي به شکل تاج و شبيه مال پادشاه است و ديگري دستار به سر دارد. از همين ميرزا بابا يک تابلو "طبيعت بي جان" درموزه نگارستان تهران وجودداردکه ازنظرقرنيه سازي، ديدِ قراردادي (formel) ازطبيعت، رنگ ها وکار بُردگل وبته هاي تزييني از نمونه هاي مُعرّف نقاشي آن زمان و آغاز قاجاريه است که بعداً درباره آن صحبت خواهيم کرد. تصويرِ شاهزاده زند -نقاش ناشناخته- از نظر چهره پردازي، رنگ هاي چشم نواز و تزييني (طيف هاي مختلف قرمز به اضافه سبزِ زنگاري) لباس، قبا و شال و دشنه نمونه جالب و تمام عيار نقاشي آخر زنديه و داراي تاريخ 1208 هجري (1793-4) است.
درپايان قرن 18 و آغاز قرن 19 بارديگر ايران دوره اي پرآشوب را مي گذراند. سلسله زند سقوط مي کند و سلسله قاجار جاي آنرا مي گيرد. سال هاي اول سلسله جديد و پادشاهي مؤسس آن، آغامحمدخان تمام به جنگ و لشکرکشي، سرکوبي مخالفان و ايجاد وحدت کشور مي گذرد. از اين گذشته ظاهراً مؤسس سلسله براي امور هنري اشتياق و ذوقي درخور نمي داشت.
نقاشي و زندگي هنري دربار قاجار درحقيقت از دومين پادشاه اين خاندان شروع مي شود: فتحعلي شاه بيش از سي و پنج سال سلطنت کرد (1249-1213) به جز زمان جنگ هاي ايران و روس، کشور نسبتاً آرام و بي تلاطم بود. فتحعلي شاه شخصاً بسيار دوستدار تجمل و شکوه بود. خود را، به تقليد از پادشاهان ايران باستان، شاهنشاه مي ناميد و به عظمت و طمطراق آنها تظاهر مي کرد. ظاهراً به تقليد از طاق بستان کرمانشاه و صحنه شکار خسرو پرويز، گفته بود تا نقش شکار او را در چشمه علي (نزديک تهران)، استان فارس و جاهاي ديگر بر سنگ بنگارند. هم چنين سنگ نگاره (bas- relief) ديگري او را با تاج و برتخت و درباريان را با لباس و در حالت رسمي درکنار، ايستاده نشان مي دهد. او به ساختن مسجد، کاشيکاري، حجاري و امور ساختماني ديگر علاقمند بود و مسجدهاي بزرگ و ازنظر معماري با ارزشي درزمان او ساخته شد که مسجد شاه تهران يکي از آنهاست.
درميان مهم ترين کارهاي فتحعلي شاه بايد از باغ، نقاّشي هاي ديواري و بناي قصر قاجار، که بر سر راه تهران به قلهک قرار داشت، نام برد. اين مجموعه که در زمان خود تحسين همه بازديد کنندگان را برمي انگيخت متأسفانه بر اثر بي اعتنايي ناصرالدّين شاه متروک و سپس ويران شد.
درزمان فتحعلي شاه، مثل دوران صفوي، نقاشي ديواري درقصرها وخانه هاي اعيان شهرهاي بزرگ مجدداً رواجي گرفت، قصر گلستان، تخت مرمر، باغ نگارستان تهران يا مقر وليعهد در تبريز از اين نمونه ها بود. فتحعلي شاه پسران متعدد داشت و آنها را به حکومت بيشتر ايالات و شهرهاي مهم گماشته بود. اين شاهزاده ها هم به تقليد از پادشاه و دربار به امور هنري علاقه و دلبستگي نشان مي دادند و بر سر جلب هنرمندان و از جمله نقاشان به مقر دولتي و اشرافي خود، با يکديگر رقابت مي کردند. درنتيجه در اين عهد نسبت به گذشته، کار و بار اهل اين حرفه رونقي پيدا کرده بود.
vBulletin , Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.