تبر زين
گر بگيرد امشب از دستم تبرزين مرا
جشن مي گيرند فردا روز تدفين مرا
تكيه بر بازوي مردي بايد امشب داد و بس
جز تفنگ آري، كه دراد تاب تأمين مرا؟
من نبودم، آسمان يكباره خالي شد ز ماه
كم كمك زين كهكشان چيدند پروين مرا
ترس سر، چندي است دارد سر به راهم مي كند
بشكن اي سنگ اجل! خوف بلورين مرا
فصل تزوير است و چاه نابرادر، پيش رو
كو فرامرزي كه گيرد از عدو كين مرا؟
سيد ابو طالب مظفري