تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 6 از 26 اولاول ... 234567891016 ... آخرآخر
نمايش نتايج 51 به 60 از 256

نام تاپيک: حافظ

  1. #51
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۳

    می‌دمد صبح و کله بست سحاب
    الصبوح الصبوح يا اصحاب

    می‌چکد ژاله بر رخ لاله
    المدام المدام يا احباب

    می‌وزد از چمن نسيم بهشت
    هان بنوشيد دم به دم می ناب

    تخت زمرد زده است گل به چمن
    راح چون لعل آتشين درياب

    در ميخانه بسته‌اند دگر
    افتتح يا مفتح الابواب

    لب و دندانت را حقوق نمک
    هست بر جان و سينه‌های کباب

    اين چنين موسمی عجب باشد
    که ببندند ميکده به شتاب

    بر رخ ساقی پری پيکر
    همچو حافظ بنوش باده ناب

  2. #52
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۴

    گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر اين غريب
    گفت در دنبال دل ره گم کند مسکين غريب

    گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار
    خانه پروردی چه تاب آرد غم چندين غريب

    خفته بر سنجاب شاهی نازنينی را چه غم
    گر ز خار و خاره سازد بستر و بالين غريب

    ای که در زنجير زلفت جای چندين آشناست
    خوش فتاد آن خال مشکين بر رخ رنگين غريب

    می‌نمايد عکس می در رنگ روی مه وشت
    همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرين غريب

    بس غريب افتاده است آن مور خط گرد رخت
    گر چه نبود در نگارستان خط مشکين غريب

    گفتم ای شام غريبان طره شبرنگ تو
    در سحرگاهان حذر کن چون بنالد اين غريب

    گفت حافظ آشنايان در مقام حيرتند
    دور نبود گر نشيند خسته و مسکين غريب

  3. #53
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۵

    ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
    و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت

    خوابم بشد از ديده در اين فکر جگرسوز
    کاغوش که شد منزل آسايش و خوابت

    درويش نمی‌پرسی و ترسم که نباشد
    انديشه آمرزش و پروای ثوابت

    راه دل عشاق زد آن چشم خماری
    پيداست از اين شيوه که مست است شرابت

    تيری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
    تا باز چه انديشه کند رای صوابت

    هر ناله و فرياد که کردم نشنيدی
    پيداست نگارا که بلند است جنابت

    دور است سر آب از اين باديه هش دار
    تا غول بيابان نفريبد به سرابت

    تا در ره پيری به چه آيين روی ای دل
    باری به غلط صرف شد ايام شبابت

    ای قصر دل افروز که منزلگه انسی
    يا رب مکناد آفت ايام خرابت

    حافظ نه غلاميست که از خواجه گريزد
    صلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت

  4. #54
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۶

    خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
    به قصد جان من زار ناتوان انداخت

    نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود
    زمانه طرح محبت نه اين زمان انداخت

    به يک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد
    فريب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت

    شراب خورده و خوی کرده می‌روی به چمن
    که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت

    به بزمگاه چمن دوش مست بگذشتم
    چو از دهان توام غنچه در گمان انداخت

    بنفشه طره مفتول خود گره می‌زد
    صبا حکايت زلف تو در ميان انداخت

    ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردم
    سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت

    من از ورع می و مطرب نديدمی زين پيش
    هوای مغبچگانم در اين و آن انداخت

    کنون به آب می لعل خرقه می‌شويم
    نصيبه ازل از خود نمی‌توان انداخت

    مگر گشايش حافظ در اين خرابی بود
    که بخشش ازلش در می مغان انداخت

    جهان به کام من اکنون شود که دور زمان
    مرا به بندگی خواجه جهان انداخت

  5. #55
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۷

    سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
    آتشی بود در اين خانه که کاشانه بسوخت

    تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
    جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

    سوز دل بين که ز بس آتش اشکم دل شمع
    دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت

    آشنايی نه غريب است که دلسوز من است
    چون من از خويش برفتم دل بيگانه بسوخت

    خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
    خانه عقل مرا آتش ميخانه بسوخت

    چون پياله دلم از توبه که کردم بشکست
    همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت

    ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
    خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت

    ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
    که نخفتيم شب و شمع به افسانه بسوخت

  6. #56
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۸

    ساقيا آمدن عيد مبارک بادت
    وان مواعيد که کردی مرواد از يادت

    در شگفتم که در اين مدت ايام فراق
    برگرفتی ز حريفان دل و دل می‌دادت

    برسان بندگی دختر رز گو به درآی
    که دم و همت ما کرد ز بند آزادت

    شادی مجلسيان در قدم و مقدم توست
    جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت

    شکر ايزد که ز تاراج خزان رخنه نيافت
    بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت

    چشم بد دور کز آن تفرقه‌ات بازآورد
    طالع نامور و دولت مادرزادت

    حافظ از دست مده دولت اين کشتی نوح
    ور نه طوفان حوادث ببرد بنيادت

  7. #57
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۹

    ای نسيم سحر آرامگه يار کجاست
    منزل آن مه عاشق کش عيار کجاست

    شب تار است و ره وادی ايمن در پيش
    آتش طور کجا موعد ديدار کجاست

    هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
    در خرابات بگوييد که هشيار کجاست

    آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
    نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست

    هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
    ما کجاييم و ملامت گر بی‌کار کجاست

    بازپرسيد ز گيسوی شکن در شکنش
    کاين دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست

    عقل ديوانه شد آن سلسله مشکين کو
    دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست

    ساقی و مطرب و می جمله مهياست ولی
    عيش بی يار مهيا نشود يار کجاست

    حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
    فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست

  8. #58
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۲۰

    روزه يک سو شد و عيد آمد و دل‌ها برخاست
    می ز خمخانه به جوش آمد و می بايد خواست

    نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت
    وقت رندی و طرب کردن رندان پيداست

    چه ملامت بود آن را که چنين باده خورد
    اين چه عيب است بدين بی‌خردی وين چه خطاست

    باده نوشی که در او روی و ريايی نبود
    بهتر از زهدفروشی که در او روی و رياست

    ما نه رندان رياييم و حريفان نفاق
    آن که او عالم سر است بدين حال گواست

    فرض ايزد بگذاريم و به کس بد نکنيم
    وان چه گويند روا نيست نگوييم رواست

    چه شود گر من و تو چند قدح باده خوريم
    باده از خون رزان است نه از خون شماست

    اين چه عيب است کز آن عيب خلل خواهد بود
    ور بود نيز چه شد مردم بی‌عيب کجاست

  9. #59
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    دل و دينم شد و دلبر به ملامت برخاست
    گفت با ما منشين کز تو سلامت برخاست

    که شنيدی که در اين بزم دمی خوش بنشست
    که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست

    شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد
    پيش عشاق تو شب‌ها به غرامت برخاست

    در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو
    به هواداری آن عارض و قامت برخاست

    مست بگذشتی و از خلوتيان ملکوت
    به تماشای تو آشوب قيامت برخاست

    پيش رفتار تو پا برنگرفت از خجلت
    سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست

    حافظ اين خرقه بينداز مگر جان ببری
    کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست

  10. #60
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۲۲

    چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
    سخن شناس نه‌ای جان من خطا اين جاست

    سرم به دنيی و عقبی فرو نمی‌آيد
    تبارک الله از اين فتنه‌ها که در سر ماست

    در اندرون من خسته دل ندانم کيست
    که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

    دلم ز پرده برون شد کجايی ای مطرب
    بنال هان که از اين پرده کار ما به نواست

    مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
    رخ تو در نظر من چنين خوشش آراست

    نخفته‌ام ز خيالی که می‌پزد دل من
    خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست

    چنين که صومعه آلوده شد ز خون دلم
    گرم به باده بشوييد حق به دست شماست

    از آن به دير مغانم عزيز می‌دارند
    که آتشی که نميرد هميشه در دل ماست

    چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب
    که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست

    ندای عشق تو ديشب در اندرون دادند
    فضای سينه حافظ هنوز پر ز صداست

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •