تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 12 از 26 اولاول ... 2891011121314151622 ... آخرآخر
نمايش نتايج 111 به 120 از 256

نام تاپيک: حافظ

  1. #111
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۷۳

    روشن از پرتو رويت نظری نيست که نيست
    منت خاک درت بر بصری نيست که نيست

    ناظر روی تو صاحب نظرانند آری
    سر گيسوی تو در هيچ سری نيست که نيست

    اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب
    خجل از کرده خود پرده دری نيست که نيست

    تا به دامن ننشيند ز نسيمش گردی
    سيل خيز از نظرم رهگذری نيست که نيست

    تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
    با صبا گفت و شنيدم سحری نيست که نيست

    من از اين طالع شوريده برنجم ور نی
    بهره مند از سر کويت دگری نيست که نيست

    از حيای لب شيرين تو ای چشمه نوش
    غرق آب و عرق اکنون شکری نيست که نيست

    مصلحت نيست که از پرده برون افتد راز
    ور نه در مجلس رندان خبری نيست که نيست

    شير در باديه عشق تو روباه شود
    آه از اين راه که در وی خطری نيست که نيست

    آب چشمم که بر او منت خاک در توست
    زير صد منت او خاک دری نيست که نيست

    از وجودم قدری نام و نشان هست که هست
    ور نه از ضعف در آن جا اثری نيست که نيست

    غير از اين نکته که حافظ ز تو ناخشنود است
    در سراپای وجودت هنری نيست که نيست

  2. #112
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۷۴

    حاصل کارگه کون و مکان اين همه نيست
    باده پيش آر که اسباب جهان اين همه نيست

    از دل و جان شرف صحبت جانان غرض است
    غرض اين است وگرنه دل و جان اين همه نيست

    منت سدره و طوبی ز پی سايه مکش
    که چو خوش بنگری ای سرو روان اين همه نيست

    دولت آن است که بی خون دل آيد به کنار
    ور نه با سعی و عمل باغ جنان اين همه نيست

    پنج روزی که در اين مرحله مهلت داری
    خوش بياسای زمانی که زمان اين همه نيست

    بر لب بحر فنا منتظريم ای ساقی
    فرصتی دان که ز لب تا به دهان اين همه نيست

    زاهد ايمن مشو از بازی غيرت زنهار
    که ره از صومعه تا دير مغان اين همه نيست

    دردمندی من سوخته زار و نزار
    ظاهرا حاجت تقرير و بيان اين همه نيست

    نام حافظ رقم نيک پذيرفت ولی
    پيش رندان رقم سود و زيان اين همه نيست

  3. #113
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۷۵

    خواب آن نرگس فتان تو بی چيزی نيست
    تاب آن زلف پريشان تو بی چيزی نيست

    از لبت شير روان بود که من می‌گفتم
    اين شکر گرد نمکدان تو بی چيزی نيست

    جان درازی تو بادا که يقين می‌دانم
    در کمان ناوک مژگان تو بی چيزی نيست

    مبتلايی به غم محنت و اندوه فراق
    ای دل اين ناله و افغان تو بی چيزی نيست

    دوش باد از سر کويش به گلستان بگذشت
    ای گل اين چاک گريبان تو بی چيزی نيست

    درد عشق ار چه دل از خلق نهان می‌دارد
    حافظ اين ديده گريان تو بی چيزی نيست


  4. #114
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۷۶

    جز آستان توام در جهان پناهی نيست
    سر مرا بجز اين در حواله گاهی نيست

    عدو چو تيغ کشد من سپر بيندازم
    که تيغ ما بجز از ناله‌ای و آهی نيست

    چرا ز کوی خرابات روی برتابم
    کز اين به هم به جهان هيچ رسم و راهی نيست

    زمانه گر بزند آتشم به خرمن عمر
    بگو بسوز که بر من به برگ کاهی نيست

    غلام نرگس جماش آن سهی سروم
    که از شراب غرورش به کس نگاهی نيست

    مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
    که در شريعت ما غير از اين گناهی نيست

    عنان کشيده رو ای پادشاه کشور حسن
    که نيست بر سر راهی که دادخواهی نيست

    چنين که از همه سو دام راه می‌بينم
    به از حمايت زلفش مرا پناهی نيست

    خزينه دل حافظ به زلف و خال مده
    که کارهای چنين حد هر سياهی نيست

  5. #115
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۷۷

    بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
    و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت

    گفتمش در عين وصل اين ناله و فرياد چيست
    گفت ما را جلوه معشوق در اين کار داشت

    يار اگر ننشست با ما نيست جای اعتراض
    پادشاهی کامران بود از گدايی عار داشت

    در نمی‌گيرد نياز و ناز ما با حسن دوست
    خرم آن کز نازنينان بخت برخوردار داشت

    خيز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنيم
    کاين همه نقش عجب در گردش پرگار داشت

    گر مريد راه عشقی فکر بدنامی مکن
    شيخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت

    وقت آن شيرين قلندر خوش که در اطوار سير
    ذکر تسبيح ملک در حلقه زنار داشت

    چشم حافظ زير بام قصر آن حوری سرشت
    شيوه جنات تجری تحتها الانهار داشت

  6. #116
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۷۸

    ديدی که يار جز سر جور و ستم نداشت
    بشکست عهد وز غم ما هيچ غم نداشت

    يا رب مگيرش ار چه دل چون کبوترم
    افکند و کشت و عزت صيد حرم نداشت

    بر من جفا ز بخت من آمد وگرنه يار
    حاشا که رسم لطف و طريق کرم نداشت

    با اين همه هر آن که نه خواری کشيد از او
    هر جا که رفت هيچ کسش محترم نداشت

    ساقی بيار باده و با محتسب بگو
    انکار ما مکن که چنين جام جم نداشت

    هر راهرو که ره به حريم درش نبرد
    مسکين بريد وادی و ره در حرم نداشت

    حافظ ببر تو گوی فصاحت که مدعی
    هيچش هنر نبود و خبر نيز هم نداشت

  7. #117
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۷۹

    کنون که می‌دمد از بوستان نسيم بهشت
    من و شراب فرح بخش و يار حورسرشت

    گدا چرا نزند لاف سلطنت امروز
    که خيمه سايه ابر است و بزمگه لب کشت

    چمن حکايت ارديبهشت می‌گويد
    نه عاقل است که نسيه خريد و نقد بهشت

    به می عمارت دل کن که اين جهان خراب
    بر آن سر است که از خاک ما بسازد خشت

    وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد
    چو شمع صومعه افروزی از چراغ کنشت

    مکن به نامه سياهی ملامت من مست
    که آگه است که تقدير بر سرش چه نوشت

    قدم دريغ مدار از جنازه حافظ
    که گر چه غرق گناه است می‌رود به بهشت

  8. #118
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۸۰

    عيب رندان مکن ای زاهد پاکيزه سرشت
    که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

    من اگر نيکم و گر بد تو برو خود را باش
    هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

    همه کس طالب يارند چه هشيار و چه مست
    همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت

    سر تسليم من و خشت در ميکده‌ها
    مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت

    نااميدم مکن از سابقه لطف ازل
    تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت

    نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
    پدرم نيز بهشت ابد از دست بهشت

    حافظا روز اجل گر به کف آری جامی
    يک سر از کوی خرابات برندت به بهشت

  9. #119
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۸۱

    صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
    ناز کم کن که در اين باغ بسی چون تو شکفت

    گل بخنديد که از راست نرنجيم ولی
    هيچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت

    گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل
    ای بسا در که به نوک مژه‌ات بايد سفت

    تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
    هر که خاک در ميخانه به رخساره نرفت

    در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
    زلف سنبل به نسيم سحری می‌آشفت

    گفتم ای مسند جم جام جهان بينت کو
    گفت افسوس که آن دولت بيدار بخفت

    سخن عشق نه آن است که آيد به زبان
    ساقيا می ده و کوتاه کن اين گفت و شنفت

    اشک حافظ خرد و صبر به دريا انداخت
    چه کند سوز غم عشق نيارست نهفت

  10. #120
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۸۲

    آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت
    آيا چه خطا ديد که از راه خطا رفت

    تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بين
    کس واقف ما نيست که از ديده چه‌ها رفت

    بر شمع نرفت از گذر آتش دل دوش
    آن دود که از سوز جگر بر سر ما رفت

    دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشمم
    سيلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت

    از پای فتاديم چو آمد غم هجران
    در درد بمرديم چو از دست دوا رفت

    دل گفت وصالش به دعا باز توان يافت
    عمريست که عمرم همه در کار دعا رفت

    احرام چه بنديم چو آن قبله نه اين جاست
    در سعی چه کوشيم چو از مروه صفا رفت

    دی گفت طبيب از سر حسرت چو مرا ديد
    هيهات که رنج تو ز قانون شفا رفت

    ای دوست به پرسيدن حافظ قدمی نه
    زان پيش که گويند که از دار فنا رفت

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •